اخلاق
مسئله شفاعت در قرآن مجید و روایات و اخبار به عنوان یك اصل مهم اسلامى و در عالم طبیعت به عنوان یك اصل مهم تكوینى مطرح است و انكار هر یك از دو اصل تشریعى و تكوینى، ناشى از جهل و بىاطلاعى نسبت به حقایق الهى و مسائل عالى طبیعى و تكوینى است.
در عالم طبیعت چه در نظام سماوى چه در عالم جمادى، چه در جهان نبات و حیوان، موجودات مكمل یكدیگرند و كمبود و نقص موجودى، با مایه گذاشتن موجود دیگر در صورتى كه موجود اول استعداد و لیاقت و پذیرش خود را از دست نداده باشد، قابل برطرف شدن است و این معناى شفاعت در عالم تكوین است.
درخت در صورتى كه ریشه فعال و زندهاى داشته باشد وقتى جفت زمین شود و همبستگى با خاك پیدا كند با شفاعت زمین، نیاز خود را نسبت به آب و املاح تأمین مىكند، اما اگر ریشهاش خشك و فعالیت تنه و ساق و برگ و پیوندها و آوندها متوقف شده باشد، شفاعت زمین براى او سودى ندارد.
طفل با شفاعت سینه مادر، مواد لازم را جذب و از شیر كه همراه با مواد مورد نیاز بدن اوست استفاده مىكند، ولى اگر طفل آنقدر مریض و بىحال و در شرف مرگ باشد، شفاعت سینه مادر نفعى به حال او ندارد.
ما با شفاعت هوا به وسیله دستگاه تنفس، از هواى آزاد استفاده كرده و ادامه حیات مىدهیم، اما اگر دستگاه تنفس ما از كار بیفتد از شفاعت هوا چه سودى عاید ما مىگردد.
در عالم تشریع هم شفاعت از همین قبیل است. ما اگر از توحید با خبریم، از حلال و حرام خدا مطلعیم و اگر از ایمان به قیامت و ملائكه و كتب آسمانى بهرهوریم و اگر در مسیر رشد و كمالیم، همه و همه از بركت پیامبر و امامان علیهم السلام است و شفاعت آنان در دنیا نسبت به ما در پیشگاه حضرت حق معنایى جز این ندارد، به عبارت دیگر اگر ما تنهاى از نبوت و امامت بودیم، از حقایق بىخبر مىماندیم و راه رشد و كمال و ایمان و اسلام و عمل صالح و اخلاق حسنه به روى ما بسته بود، ولى اكنون كه در كنار نبوت و امامت قرار دادیم از آن همه حسنات برخورداریم و این معناى شفاعت پیامبر و امامان علیهم السلام نسبت به مرحله زندگى دنیایى ماست.
در آخرت نیز قضیه شفاعت از همین قرار است، به این معنى وقتى ما مؤمن وارد آخرت شویم و تا حدى داراى عمل صالح باشیم و وضع ما نشان بدهد كه در دنیا از گناهان خود پشیمان بودیم، شفاعت پیامبر و ائمه علیهم السلام به اذن خدا نصیب ما گشته، ما را از معطلى و یا هلاكت نجات مىدهد.
وقتى انسان با مقام توبه وارد محشر شود و حقیقت ایمان در او تجلى داشته باشد و در حد خودش به واجبات عمل كرده باشد و خلاصه قدرت پذیرش واقعیتها و استعداد قبول حقایق در او زنده باشد، چرا شفاعت شفیعان نصیب او نگردد.
در آیات استغفار كه در فصل قبل گذشت، خواندید كه خداوند در سوره نساء آیه 64 فرمود:
وقتى گنهكاران پشیمان به خدا رو كنند و به جانب رسول من آمده از او بخواهند برایشان مغفرت كند خدا را تواب و رحیم خواهند یافت، مگر در آیات سوره یوسف نخواندید برادران بیدار شده و پشیمان به نزد یعقوب آمده از او خواستند برایشان از خدا طلب مغفرت كند، شفاعت در قیامت یا در دنیا معنایى جز این ندارد.
شفاعت اسلامى از قبیل پارتى بازىهاى دنیا در نزد ستمگران و زورگویان نیست كه نتیجهاش تقویت ظالم و گنهكار و ستمكار باشد و مجرم را بر ادامه جرم تشویق و ترغیب نماید، بلكه شفاعت در اسلام معالج و سازنده و دستگیر و قطع كننده جرم و گناه است و اگر داستان شفاعت آبروداران در پیشگاه حق چه در دنیا چه در آخرت نبود براى گناهكار جز روح یأس و ناامیدى از رحمت خدا چیزى باقى نمىماند، در اینصورت بود كه گناه و گناهكار به خاطر یأس از رحمت و آمرزش به گناهش ادامه مىداد و فساد و آلودگى در اجتماع غوغا كرده و تمام درهاى سلامت را مىبست و تمام گناهكاران و مجرمان با تكیه بر این جمله كه آب از سر ما گذشت چه یك نى چه صد نى، زمین را و زندگى را تا گلو غرق در گناه و فساد و افساد مىكردند.
پس شفاعت در حقیقت داروى علاج و راه نجات و زمینه امید و شفاى درد و باب رحمت واسعه حق است.
منكران شفاعت، به خیال خود براى علاج توحید از شرك به انكار برخاستند و شفاعت خواستن از اولیا را بدعت دانسته و این اصل را مردود خواندند، در حالى كه اگر در معنا و مفهوم و مصداق شفاعت اندیشه مىكردند، منكر این اصل اسلامى نمىشدند.
امام على علیه السلام در حكم «نهج البلاغة» از مسئله با عظمت توبه به عنوان پر قدرتترین شفیع یاد مىكند. آنجا كه مىفرماید:
لا شَفیعَ أنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ «1».
هیچ شفیعى براى گنهكار پیروزكنندهتر و رستگار كنندهتر از توبه نیست.
راستى اگر شفاعت توبه نبود، گنهكار براى گناه خود چه مىكرد و گنهكار تائب و عاشق اصلاح و علاقهمند به ترك گناه اگر مورد قبول پیامبر یا امامان علیهم السلام نبود چه مىكرد.
در هر صورت براى شفاعت شونده شرایطى است كه اگر همراه با آن شرایط باشد به طور قطع شفاعت شفیع با اذن خدا چه در دنیا و چه در آخرت نصیب او خواهد گشت و بدون تردید با شفاعت توبه و عمل صالح و ایمان و شفاعت پیامبر و امام معصوم از هلاكت نجات یافته و اهل بهشت خواهد شد.
عمده مسئله در باب شفاعت، شرایط شفاعت شونده است كه باید همه علاقهمندان به شفاعت به آن شرایط توجه داشته باشند.
در «تفسیر نمونه» آمده است:
آیات شفاعت به خوبى نشان مىدهد كه مسأله شفاعت از نظر منطق اسلام یك موضوع بىقید و شرط نیست بلكه قیود و شرایطى از نظر جرمى كه درباره آن شفاعت مىشود از یك سو، شخص شفاعتشونده از سوى دیگر و شخص شفاعت كننده از سوى سوم دارد كه چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مىسازد.
مثلًا گناهانى همانند ظلم و ستم به طور كلى از دایره شفاعت بیرون شمرده شده و قرآن مىگوید: ظالمان «با همان حیثیت اگر وارد قیامت شوند» شفیع مطاعى ندارند.
و اگر ظلم را به معنى وسیع كلمه آن چنان كه در بعضى از احادیث بعداً خواهد آمد تفسیر كنیم شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود كه از كار خود نادمند و پشیمان و در مسیر جبران و اصلاحند و در این صورت شفاعت پشتوانهاى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه و این كه بعضى تصور مىكنند با وجود ندامت و توبه نیازى به شفاعت نیست اشتباه است.
طبق آیه 28 سوره انبیا «2»، تنها كسانى مشمول بخشودگى از طریق شفاعت مىشوند كه به مقام «ارتضاء» رسیدهاند و طبق آیه 87 سوره مریم داراى «عهد الهى» هستند.
این دو عنوان همانگونه كه از مفهوم لغوى آنها و از روایاتى كه در تفسیر این آیات وارد شده استفاده مىشود، به معنى ایمان به خدا و حساب و میزان و پاداش و كیفر و اعتراف به حسنات و سیئات و گواهى به درستى تمام مقرراتى است كه از سوى خدا نازل شده، ایمانى كه در فكر و سپس در زندگى آدمى انعكاس یابد و نشانهاش این است كه شفاعت شونده خود را از صفت ظالمان طغیانگر كه هیچ اصل مقدسى را به رسمیت نمىشناسد بیرون آورد و به تجدیدنظر در برنامههاى خود وادارد، چنانچه در آیات مربوط به استغفار گذشت كه ستمكاران بر نفس و ظالمان بر دیگران از ستم و ظلم خود پشیمان شده و راه اصلاح پیش گرفتند و از حضرت یعقوب و پیامبر صلى الله علیه و آله درخواست شفاعت براى قبول توبه در پیشگاه خدا كردند.
روایات باب شفاعت هم بیش از این نمىگویند، در تفسیر برهان از حضرت موسى بن جعفر از امام على علیهم السلام نقل شده كه مىفرماید:
از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم:
شَفاعَتى لإهْلِ الْكَبائِرِ مِنْ امَّتى «3».
شفاعت من براى مرتكبان گناهان كبیره است.
راوى حدیث كه ابن ابى عمیر است مىگوید:
از امام كاظم علیه السلام پرسیدم چگونه براى مرتكبان گناهان كبیره شفاعت ممكن است در حالى كه خداوند مىفرماید:
[وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى] «4».
و جز براى كسى كه خدا بپسندد شفاعت نمىكنند.
امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
هر فرد با ایمانى كه مرتكب گناهى مىشود طبعاً پشیمان خواهد شد و پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده:
پشیمانى از گناه توبه است و كسى كه پشیمان نگردد مؤمن واقعى نیست و شفاعت براى او نخواهد بود و عمل او ظلم است و خداوند مىفرماید: ظالمان دوست و شفاعتكنندهاى ندارند.
مضمون اول حدیث این است كه شفاعت شامل مرتكبان كبائر مىشود، ولى ذیل حدیث روشن مىكند كه شرط اصلى پذیرش شفاعت واجد بودن ایمانى است كه مجرم را به مرحله ندامت و خودسازى و جبران برساند و از ظلم و طغیان و قانونشكنى برهاند «5».
در كتاب «الكافى» از امام صادق علیه السلام در نامهاى به اصحابش چنین نقل شده:
هر كس دوست دارد مشمول شفاعت گردد، باید خشنودى خدا را جلب كند.
خلاصه شفاعت مكتب سازندگى، امیدآور، معالج و اصلاحى است نه یك مسئله قراردادى و پارتى بازى.
لحن این روایت نشان مىدهد كه براى اصلاح اشتباهاتى كه در زمینه شفاعت براى بعضى از یاران امام خصوصاً و جمعى از مسلمانان عموماً رخ داده است صادر شده و با صراحت شفاعت تشویقكننده به گناه در آن نفى شده است.
در ادامه حضرت صادق علیه السلام مىفرماید:
اگر واجبات پیامبر صلى الله علیه و آله را ادا كنى و امر و نهیش را اطاعت نمایى و به آداب و سنن او مؤدب گردى و حرمت آن حضرت را شناخته و مرتبهاش را نزد خداوند درك كنى از فوائد صلوات بر او كه شمول استغفار و شفاعتش نسبت به توست محروم نخواهى ماند.
الهى آن عارف روشن دل در مدح پیامبر صلى الله علیه و آله و عظمت مرتبت او مىگوید:
باز آى و فروغ حسن بىحد بین
آن شاهد مطلق مجرد بین
از هر چه به غیر یار دل بگسل
وانگه رخ آن بهشت سرمد بین
بگشاى به باغ ارجعى شهپر
یك شعشعه از جمال احمد بین
از آدم و نوح تا به روح اللّه
دردى كش باده محمد بین
در زیر لواى حمد محمودش
صد موسى و عیسى مجرد بین
ختم رسل و طلیعه ایجاد
مى طلعت آن نبىّ امجد بین
هر دل كه زهر دو عالم آزاد است
در طره دلبرش مقید بین
عالم همه در لواى توحیدش
فرزند عنایتش اب وجد بین
آن سرور عالم تجرد را
مخدوم فرشتگان بىحد بین
اوتیت جوامع الكلم قدر است
پاكان جهان الیه یصعد بین
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نهج البلاغة: حكمت 371؛ وسائل الشیعة: 15/ 334، باب 47، حدیث 20670.
(2)- «یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» «خدا همه گذشته آنان و آیندهشان را مىداند و جز براى كسى كه خدا بپسندد شفاعت نمىكنند و آنان از ترس [عظمت و جلال] او هراسان و بیمناكند».
(3)- الأمالى، شیخ صدوق: 7، المجلس الثانى، حدیث 4؛ وسائل الشیعة: 15/ 335، باب 47، حدیث 20675.
(4)- انبیاء (21): 28.
(5)- تفسیر نمونه: 1/ 228.
چهارشنبه 6/10/1391 - 10:57
آموزش و تحقيقات
در یک مطالعه جدید معلوم شد موسیقی درمانی برای بیمارانی که قرار است تحت عمل جراحی قرار بگیرند بسیار مفید و تکسین دهنده است.
متخصصان دانشگاه کنتاکی با بازبینی مجموعهای از مطالعات پیشین دریافتهاند که استفاده از روش موسیقی درمانی قبل، بعد و نیز در حین عمل جراحی نه تنها بیماران را آرام میکند، بلکه هم چنین به کاهش درد و تسریع بهبودی پس از عمل کمک میکند.
به گزارش مدیکال تودی، این متخصصان تاکید کردند که شنیدن موسیقیهای آرامش بخش در هر سه مرحله قبل، بعد و در حین عمل، تاثیرات فوقالعاده مثبتی روی بیماران دارد. موسیقیهای آرام و ملایم استرس و درد بیماران را کاهش میدهند.
بر اساس این گزارش که در مجله «ساوترن مدیکال» به چاپ رسیده، آزمایشات تایید میکند موسیقی درمانی در کاهش هزینه و طول مدت بستری شدن بیماران در بخش مراقبتهای ویژه تاثیر مثبت دارد.
دکتر لوری گودینگ، رییس بخش موسیقی درمانی در این دانشگاه که سرپرستی این مطالعه را برعهده داشته متذکر شد: متخصصان موسیقی درمانی در دانشگاه کنتاکی مرتب از روشهای مبتنی بر موسیقی برای کمک به بیماران در زمینه کنترل درد و اضطراب استفاده میکنند و تاکنون به نتایج مثبتی در این زمینه دست یافتهاند.
گودینگ و دستیارانش قرار است شرح مفصل و جزئیات بیشتری از مطالعات خود را در نشست سال ۲۰۱۳ سوئد ارائه کنند.
چهارشنبه 6/10/1391 - 9:55
قرآن
"کهیعص"
بسیاری از مفسّران قرآن كریم معتقدند كه آیه «كهیعص» كه از حروف رمزی و مقطّعه در قرآن است به ماجرای كربلا و شهادت امام حسین (ع) اشاره كرد. دلیل این مفسران بر ارتباط آیه «كهیعص» با ماجرای كربلا، روایتی از «سعد بن عبدالله قمی» است كه در كتب روایی از جمله «كمالالدین وتمام النعمة» شیخ صدوق و «احتجاج» مرحوم طبرسی آمده است. از كتاب های متأخر نیز می توان به «تفسیر البرهان» سید هاشم بحرانى و «بحار الانوار» علامه مجلسی اشاره كرد كه این روایت در آن ها ذكر شده است.
سعد بن عبدالله قمی نقل می كند كه در خدمت امام عسكری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه كهیعص سئوال كرد. امام عسكری (ع) فرمود كه از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت كنید. آن گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زكریا علیهالسلام، ثم قصّها على محمد صلىالله علیه وآله، وذلك أن زكریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فكان زكریا إذا ذكر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى كربّه، وإذا ذكر الحسین خنقته العبرة و وقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذكرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذكرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (كهیعص) فالكاف اسم كربلاء، والهاء هلاك العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیهالسلام، والعین عطشه، والصاد صبره.» ماجرا از این قرار است كه حضرت زكریا از پروردگارش درخواست كرد كه «اسماء خمسه طیبه» را به وی بیاموزد. خداوند متعال، جبرئیل امین را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعلیم داد. حضرت زكریا هنگامی كه نام های محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) را یاد می كرد ، اندوه و ناراحتی اش بر طرف میشد و گرفتاریش از بین میرفت. امام هنگامی كه از حسین (ع) یاد میكرد، بغض گلویش را می فشرد و مبهوت می شد. به همین دلیل روزی از خداوند سبب این اندوه و ناراحتی را جویا شد و گفت: بارالها! چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می كنم، آرامش میی ابم و اندوهم بر طرف می شود، اما وقتی حسین را یاد می كنم، اشكم جاری و ناله ام بلند می شود؟ خدای تعالی او را از داستان شهادت امام حسین (ع) آگاه كرد و فرمود:
«كهیعص»
«ك» اشاره به نام كربلا و حوادث آن
«هـ» اشاره به كشته شدن عترت طاهره دارد
«ی» اشاره به نام یزید دارد و ظلم او بر حسین (ع)
«ع» اشاره به عطش و تشنگی حسین (ع)
«ص» نیز نشان صبر و مقاومت حسین (ع)
زکریا سه روز در مصیبت حسین(ع) گریست و از خدا خواست که فرزندی به او عطا کند و با محبت او، آزمایشش کند و آنگونه که محمد (ص) را در سوگ فرزندش به داغ نشاند ، او را هم داغدار کند. خداوند ، یحیی را به او عطا کرد. یحیی هم همچون حسین(ع) شش ماهه به دنیا آمد. میان یحیی بن زکریا و حسین بن علی شباهت های دیگر نیز وجود دارد . سر هر دو مظلومانه بریده شده و سر هر دو در طشت و طبقی پیش طاغوت زمانشان نهاده شد . اما حسین بن علی کجا و ...
تعجیل در فرج قائم آل محمد(ص) ، صلوات
سه شنبه 5/10/1391 - 21:2
دانستنی های علمی
در نامگذاری این ماه، دو وجه ذکر کرده اند:
1. از «صُفْرَة (زردی)» گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.
2.از «صِفْر (خالی)» گرفته شده؛ زیرا مردم پس از پایان ماههای حرام، رهسپار جنگ می شدند و شهرها خالی می شد.
این ماه، معروف به شومی و بدشگونی است. از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است:
هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او میدهم.
برخی اعمال ماه صفر
1-در این ماه، به دادن صدقه اهتمام بیشتری شود
پیامبر اکرم (ص) در باب صدقه دادن می فرمایند : " لبخند تو بر روی برادرت صدقه است ، امر به معروف و نهی از منکر کردنت صدقه است ، رهنمایی کسی که راه را گم کرده صدقه است و دور کردن سنگ و خا ر و استخوان از راه صدقه است . "
2-برای ایمنی از بلاها، دعای زیر هر روز ده مرتبه خوانده شود:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان)
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگیات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزهاش!
3_ «سیّد بن طاووس» نقل کرده است:
در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحید» قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابى سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد).( اقبال، صفحه 587)
4ـ در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جاى آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.(2)
مناسبت های ماه صفر
اوّل ماه صفر:
آغاز جنگ صفّین، مطابق نقل مورّخان در سال 37 هجرى است. جنگ صفّین از سوى امیرمؤمنان(علیه السلام) و لشکریانش، در برابر معاویه و سپاه غارتگر شام، آغاز شد و مدّت 110 روز طول کشید،(2) و در آستانه شکست لشکر شام، عمرو عاص خدعه اى به کار زد و قرآن ها را بر سر نیزه کردند و داستان تأسّف بار حکمین پیش آمد.
همچنین در این روز در سال 61 هجرى (بنا بر روایتى) سرِ مبارک حضرت سیّدالشّهدا(علیه السلام) را همراه کاروان اهل بیت(علیهم السلام)وارد شهر شام کردند.
دوم ماه صفر:
روز شهادت زید بن على بن الحسین(علیه السلام) پس از قیام بر ضدّ بنى امیّه در سال 120 هجرى است; وى به هنگام شهادت 42 سال داشت.
هفتم ماه صفر:
بنا بر نقل شیخ مفید و کفعمى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است.
همچنین ولادت امام کاظم(علیه السلام) طبق روایتى در سال 128، در این روز در منطقه «ابواء» (محلّى میان مکّه و مدینه) واقع شده است. این روز از جهتى روز حزن و از جهتى روز سرور است.
بیستم ماه صفر:
روز اربعین امام حسین(علیه السلام) است; بنابر نقل جمعى از بزرگان مانند شیخ مفید، شیخ طوسى و کفعمى، جابر بن عبداللّه انصارى در این روز براى زیارت امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد و همین روز، روزى است که اهل بیت امام حسین(علیه السلام) طبق روایتى از شام به مدینه آمدند.
ولى در ارتباط با آمدن اهل بیت حسینى(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا میان مورّخان گفتگوست مرحوم حاج شیخ عبّاس قمى در «منتهى الآمال» از سیّد بن طاووس نقل مى کند که اهل بیت حرم حسینى(علیه السلام) در مسیر بازگشت به مدینه، نخست به کربلا آمدند و زمانى به آنجا رسیدند که جابربن عبدالله انصارى و گروهى از بنى هاشم به زیارت امام حسین و یارانش آمده بودند (و با توجه به اینکه جابر در بیستم صفر به کربلا آمد، بنابراین اهل بیت نیز ورودشان به کربلا همان روز بود).
اما مرحوم حاج شیخ عباس قمى با توجه به نقل دیگر مورّخان و قرائن و شواهد دیگر، ورود اهل بیت(علیهم السلام) را در بیستم صفر (اربعین حسینى) به کربلا بسیار بعید مى داند و از شیخ مفید و شیخ طوسى نقل مى کند که اهل بیت(علیهم السلام) روز بیستم صفر از شام به مدینه مراجعت کردند.
بیست و هشتم ماه صفر:
در چنین روزى، در سال یازدهم هجرى، رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) وفات یافت و همه مورّخان اتّفاق دارند که روز وفات آن حضرت، روز دوشنبه بود و آن حضرت به هنگام وفات شصت و سه سال از عمر مبارکشان مى گذشت.
همچنین بنا بر نقل جمعى از علما و مورّخان، روز بیست و هشتم صفر سال 50 هجرى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است و این روایت بیشتر در میان شیعیان مشهور است تا روایت هفتم ماه صفر.
روز آخر ماه صفر:
بنا بر قول «شیخ طبرسى» و «ابن اثیر» آخر ماه صفر سال 203 هجرى، روز شهادت امام رضا(علیه السلام) است که در سنّ پنجاه و پنج سالگى، توسّط مأمون عبّاسى مسموم شده و به فیض شهادت نائل آمدند.
سه شنبه 5/10/1391 - 21:0
دانستنی های علمی
یكى از یهودیان به خدمت رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله و سلم) آمد و امیر المؤمنین على بن ابى طالب (علیه السلام) نیز در نزد آن حضرت بودند ، آن یهودی از رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله و سلم) پرسیدند : كه حروف هجائیه (الفبا) چه فایده ای دارند ؟
رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله و سلم) به على(علیه السلام) فرمودند : كه علی (علیه السلام) جان جواب او را بده و در حقشان این چنین دعا نمودند : كه بار خدایا علی(علیه السلام) را موفق نما و در كارش محكم و استوار گردان ، پس على بن ابى طالب (علیه السلام) فرمودند : كه هیچ حرفى از حروف الفباء نیست مگر آنكه ، آن نامى از نام هاى خداوند بلند مرتبه است ، سپس فرمودند :......
اما الف اللَّهُ است كه هیچ خدائى جز او نیست و او زنده و قیوم است ، اما باء باقى است بعد از نابودی خلق خویش و اما تاء توّاب است یعنی توبه پذیری است كه توبه بندگانش را می پذیرد و اما ثاء ثابتى است كه موجود است یعنی همان آیه كه یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خداوند كسانی را كه ایمان آوردند در زندگی دنیا به سخن ثابت برقرار می كند و اما جیم جلّّّ ثناؤه و تقدست اسماؤه یعنى ستایشش بسیار بزرگ و نام هایش پاك و پاكیزه است و اما حاء حقى است كه حىّ و حلیم است یعنى خداوندی بر حق و زنده و بردبار و اما خاء خبیر و آگاه است به آنچه بندگان می كنند و اما دال دیّّان و پاداش دهنده روز جزا است و اما ذال ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ است كه صاحب جلال و اكرام است و اما راء رئوف و مهربان است به بندگان خویش و اما زاء زینت و آرامش معبودین است و اما سین سمیع و بصیر است یعنى شنواى بینا و اما شین شاكر است كه بندگان مؤمن خود را شكر می كند یعنى جزاى شكر می دهد و اما صادق است در وعده و وعید خویش و اما ضاد ضار و نافع است یعنى زیان رساننده و نفع بخشنده و اما طاء طاهر و مطهّر است یعنى پاك و پاك گردانیده شده و اما ظاء ظاهر و هویدا است كه آشكاركننده آیات خود است و اما عین عالم و دانا است به بندگان خویش و اما غین غیاث المستغیثین و فریادرس فریاد خواهانست از همه آفریدگانش و اما فاء فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى شكافنده دانه و هسته خرما است و اما قاف قادر و توانا است بر همه آفریدگانش و اما كاف كافى و كفایت كننده ای است كه كسى او را همتا نبوده و نخواهد بود و نه زاده و نه زاییده شده است و اما لام لطیف و صاحب لطف به بندگانش است و اما میم مالك الملك و خداوند مملكت و پادشاهى است و اما نون نور و روشنى آسمان ها از نور عرش او است و اما واو واحد و یكتاییست كه یگانه صمد است نه زاده و نه زاییده شده است و اما هاء هادى و راهنما براى خلقش است و اما ((لام الف)) لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وحده لا شریك له یعنی خدایی جز خدای واحد و بی شریك نیست و اما یاء ید و دست خدا است كه بر سر خلق خود گشوده ؛ پس رسول خدا صلی الله وعلیه وآله و سلم فرمودند : كه این همان سخنی است كه خداوند بلند مرتبه براى خود پسندیده از همه آفریدگانش(یعنی همه باید اینگونه كه علی بن ابیطالب(علیه السلام) حروف الفباء را تفسیر فرمودند بپذیرند ) پس از آن ، یهودى مسلمان شد.
التوحید (للصدوق) ؛ ؛ ص234
متن عربی روایت :
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِئُ الْحَاكِمُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِئُ الْجُرْجَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِیفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَیْدٍ عَیَّاشُ بْنُ یَزِیدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْكَحَّالُ مَوْلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی یَزِیدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: جَاءَ یَهُودِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ص وَ عِنْدَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ لَهُ مَا الْفَائِدَةُ فِی حُرُوفِ الْهِجَاءِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع أَجِبْهُ وَ قَالَ اللَّهُمَّ وَفِّقْهُ وَ سَدِّدْهُ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مَا مِنْ حَرْفٍ إِلَّا وَ هُوَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ أَمَّا الْأَلْفُ فَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَمَّا الْبَاءُ فَالْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ خَلْقِهِ وَ أَمَّا التَّاءُ فَالتَّوَّابُ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ أَمَّا الثَّاءُ فَالثَّابِتُ الْكَائِنُ- یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا الْآیَةَ وَ أَمَّا الْجِیمُ فَجَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ أَمَّا الْحَاءُ فَحَقٌّ حَیٌّ حَلِیمٌ وَ أَمَّا الْخَاءُ فَخَبِیرٌ بِمَا یَعْمَلُ الْعِبَادُ وَ أَمَّا الدَّالُ فَدَیَّانٌ یَوْمَ الدِّینِ وَ أَمَّا الذَّالُ فَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ وَ أَمَّا الرَّاءُ فَرَءُوفٌ بِعِبَادِهِ وَ أَمَّا الزَّایُ فَزَیْنُ الْمَعْبُودِینَ وَ أَمَّا السِّینُ فَالسَّمِیعُ الْبَصِیرُ وَ أَمَّا الشِّینُ فَالشَّاكِرُ لِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَمَّا الصَّادُ فَصَادِقٌ فِی وَعْدِهِ وَ وَعِیدِهِ وَ أَمَّا الضَّادُ فَالضَّارُّ النَّافِعُ وَ أَمَّا الطَّاءُ فَالطَّاهِرُ الْمُطَهِّرُ وَ أَمَّا الظَّاءُ فَالظَّاهِرُ الْمُظْهِرُ لِآیَاتِهِ وَ أَمَّا الْعَیْنُ فَعَالِمٌ بِعِبَادِهِ وَ أَمَّا الْغَیْنُ فَغِیَاثُ الْمُسْتَغِیثِینَ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِهِ وَ أَمَّا الْفَاءُ فَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى وَ أَمَّا الْقَافُ فَقَادِرٌ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ وَ أَمَّا الْكَافُ فَالْكَافِی الَّذِی لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ وَ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ أَمَّا اللَّامُ فَ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ وَ أَمَّا الْمِیمُ فَمالِكُ الْمُلْكِ وَ أَمَّا النُّونُ فَنُورُ السَّمَاوَاتِ مِنْ نُورِ عَرْشِهِ وَ أَمَّا الْوَاوُ فَوَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ أَمَّا الْهَاءُ فَهَادٍ لِخَلْقِهِ وَ أَمَّا اللَّامُ أَلِفٌ فَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ وَ أَمَّا الْیَاءُ فَیَدُ اللَّهِ بَاسِطَةٌ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَذَا هُوَ الْقَوْلُ الَّذِی رَضِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَفْسِهِ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِهِ فَأَسْلَمَ الْیَهُودِیُّ.
سه شنبه 5/10/1391 - 20:58
قرآن
1. عظمت قرآن کریم:
قال رسول اللّه:«فضل القرآن علی سائر الکلام کفضل اللّه علی خلقه» 1
رسول خدا(ص) فرمود:«برتری قرآن کریم بر سایر سخنان،مانند برتری خداوند است بر بندگانش».
2.نگاه کردن به کلمات قرآن کریم:
قال رسول الله(ص):«النّظر فی المصحف من غیر قراءةٍ عبادةُ» 2
رسول خدا(ص) فرمود:«نگاه کردن به صفحات قرآن کریم(حتی بدون خواند آن) عبادت است».
3.تاثیر قرآن خواندن:
قال رسول الله(ص):«انّ القلوب تصدء کما یصدء الحدید فقیل یا رسول اللّه ما جلاءها،قال:تلاوة القرآن و ذکر الموت». 3
پیامبر اکرم(ص)فرمود:«به درستی که دلها زنگار می گیرند،آنچنان که آهن زنگار میگیرد،عرض شد یا رسول اللّه(ص) جلای آن با چیست؟فرمودند:تلاوت قرآن کریم و یاد کردن مرگ است».
4.تلاوت قرآن در خانهها:
قال النبی(ص):«نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن ولاتتخذوها قبوراً کما فعلت الیهود و النصاری،طوفی الکنائس و البیع و عطّلوا بیوتهم فانّ البیت اذا کثر فیه تلاوت القرآن کثّر خیره و التسع اهله و اضاء لاهل السماءكما تضیء النجوم السماء لاهل الدنیا 4»
پیامبر اکرم(ص)فرمود:«نورانی کنید خانههای خود را با تلاوت قرآن کریم و آن را قبرستان قرار ندهید کما اینکه یهود و نصارا کردند،نماز در کلیساها خواندند و خانههای خود را معطل گذاشتند،پس به درستی اگر زیاد شود تلاوت قرآن در خانهای خیر و وسعت برای اهل آن زیاد میشود و میدرخشد و به اهل آسمان نور میدهد،آنچنان که ستارههای آسمان به اهل زمین نور میدهند و میدرخشند».
5.کسانی که قرآن را به زحمت یاد میگیرند:
قال الصادق(ع):«ان الذی یعالج القرآن و یحفظه بمشقه منه (قلة حفظ) له اجران5».
امام صادق(ع) فرمودند:«کسی که کشش حافظهاش کم است و با مشقت قرآن را فرا میگیرد دو اجر دارد».
6.قرآن آموختن جوان:
قال الصادق(ع):«من قرأ القرآن و هو شباب مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه6؛کسی که قرائت کند در حالی که جوان با ایمان باشد قرآن با گوشت و خونش آمیخته میشود».
7.عمل به دستورات قرآن:
قال رسول الله(ص):«ما امن بالقرآن من استحل محارمه». 7
پیامبر اکرم(ص)فرمود:«ایمان نیاورده است به قرآن کسی که حلال بداند چیزهایی را که قرآن حرام کرده است».
پدیدآورنده: آمنه شاهنده
________________________________________
1- بحار الانوار : ج 89 ص 19
2- بحارالانوار : ج 96 ص 65
3- میزان الحكمة : ج 3 ص 2616
4- الكافی : ج 2 ص 610
5- الكافی : ج 2 ص 606
6- الكافی : ج 2 ص 603
7- بحارالانوار : ج 74 ص 159
سه شنبه 5/10/1391 - 20:54
سينمای ایران و جهان
چرا مدیری در سریال جدیدش دستکش می پوشد؟
مدیری درگیر و دار فیلمبرداری، با وجود قطع انگشت، بازی در سکانس را به پایان میرساند. بعد از آن تازه گروه، متوجه ماجرا میشوند و مدیری و انگشتش را به بیمارستان میرسانند. انگشت مدیری پیوند زده میشود، اما حس و عصب آن بازنمیگردد.
ایسنا: بازی مهران مدیری در سریال «قلب یخی» منجر به حادثهای شد که وی را مجبور کرد با دستکش در سریال جدیدش مقابل دوربین برود.
در یکی از سکانسها که سکانس پرزحمت و پر هزینهای بود، پای مدیری میلغزد و او برای حفظ تعادل به شیشههای شکسته چنگ میاندازد و ناگهان انگشت کوچک دست راستش قطع میشود.
مدیری درگیر و دار فیلمبرداری، با وجود قطع انگشت، بازی در سکانس را به پایان میرساند. بعد از آن تازه گروه، متوجه ماجرا میشوند و مدیری و انگشتش را به بیمارستان میرسانند. انگشت مدیری پیوند زده میشود، اما حس و عصب آن بازنمیگردد.
از این رو در عکسهای منتشر شده از سریال «ویلای من» مهران مدیری دستکش سیاه چرمی به دست دارد. البته عکسهایی که در آن مدیری دستکش به دست ندارد هم گویای این قضیه هست و مشخص است انگشت قطع شده همچنان در پانسمان و بانداژ است.
سه شنبه 5/10/1391 - 20:52
سينمای ایران و جهان
چرا مدیری در سریال جدیدش دستکش می پوشد؟
مدیری درگیر و دار فیلمبرداری، با وجود قطع انگشت، بازی در سکانس را به پایان میرساند. بعد از آن تازه گروه، متوجه ماجرا میشوند و مدیری و انگشتش را به بیمارستان میرسانند. انگشت مدیری پیوند زده میشود، اما حس و عصب آن بازنمیگردد.
ایسنا: بازی مهران مدیری در سریال «قلب یخی» منجر به حادثهای شد که وی را مجبور کرد با دستکش در سریال جدیدش مقابل دوربین برود.
در یکی از سکانسها که سکانس پرزحمت و پر هزینهای بود، پای مدیری میلغزد و او برای حفظ تعادل به شیشههای شکسته چنگ میاندازد و ناگهان انگشت کوچک دست راستش قطع میشود.
مدیری درگیر و دار فیلمبرداری، با وجود قطع انگشت، بازی در سکانس را به پایان میرساند. بعد از آن تازه گروه، متوجه ماجرا میشوند و مدیری و انگشتش را به بیمارستان میرسانند. انگشت مدیری پیوند زده میشود، اما حس و عصب آن بازنمیگردد.
از این رو در عکسهای منتشر شده از سریال «ویلای من» مهران مدیری دستکش سیاه چرمی به دست دارد. البته عکسهایی که در آن مدیری دستکش به دست ندارد هم گویای این قضیه هست و مشخص است انگشت قطع شده همچنان در پانسمان و بانداژ است.
سه شنبه 5/10/1391 - 20:52
جهانگردی
این منطقه در شمال غربی استان خوزستان قرار دارد كه از شمال به منطقه چنانه، از غرب به خط مرزی ایران و عراق، از شرق به ارتفاعات رقابیه و میشداغ و از جنوب به تنگه چزابه و بستان محدود میشود.
منطقه فكه یك منطقه رملی و سرزمین شنهای روان است كه دشمن بعد از اشغال منطقه در آن، 16 رده از موانع را در مقابل رزمندگان اسلام ایجاد كرده بود و در عملیات والفجر مقدماتی رزمندگان پس از نبردی سخت در محاصره دشمن افتادند و عدهای از نیروها نیز مجبور به عقبنشینی شدند.
این منطقه مزین به خون شهدای عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر یك و سرداران شهید همچون "حسن باقری"، "مجید بقایی" و سید شهیدان اهل قلم "سید مرتضی آوینی" و همچنین شهدای بزرگوار تفحص است.
دوشنبه 4/10/1391 - 22:0
جهانگردی
در اولین روزهای جنگ، دشمن تا پشت رودخانه كرخه جلو آمد و در حاشیه كرخه كه مشرف به شهر شوش و جاده اندیمشك اهواز بود مستقر شد.
حضور رزمندگان اسلام در این جبهه، با شكلگیری خط دفاعی و اجرای عملیاتی تحت عنوان امام مهدی (ع)در سال 1360، مقدمه اجرای عملیات فتحالمبین شد.
در جریان این عملیات تعدادی از نیروهای اسلام كه قصد رخنه به سنگرهای دشمن در شیارهای المهدی، شیخی و شلیكا را داشتند با سنگرهای كمین دشمن درگیر شدند كه منجر به شهادت تعدادی از رزمندگان شد.
مزار شهدای گمنام عملیات فتحالمبین و سنگرها و شیارهای به جای مانده آن زمان بیانگر حماسهای است كه رزمندگان ایران در این مكان خلق كردند.
در این عملیات شهیدان "حسین خرازی" فرمانده لشگر 14 امام حسین (ع) و "محسن وزوایی" از لشگر 27 حضرت رسول (ص) بیشترین نقش را در شكست عراقی ها در محور رقابیه به عهده داشتند.
دوشنبه 4/10/1391 - 21:59