• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 11
زمان آخرین مطلب : 5089روز قبل
دانستنی های علمی
آیا میدانید قلب ما در ابتدا به شکل لوله است و به سرعت رشد می کند و به فضای بیشتری نیاز پیدا کرده و خم می شود و در نهایت این شکل مشخص را پیدا می کند.
شنبه 26/4/1389 - 11:21
خواستگاری و نامزدی

ناپلئون سوم عاشق و دلباخته دوشیزه ای زیبا بود که در حسن و دلبری یکتا بود. ناپلئون با او ازدواج کرد. درباریان فرانسه با این پیوند زناشویی موافق نبودند. ناپلئون که به سختی دلش در گرو جمال و قامت رعنای دلداده و معشوق خویش بود، به آنان توجهی نکرد و گفت: من زنی را دوست می دارم و بر سایر زن های ناشناسی که مقصود شماست مقدم می دارم. ناپلئون هنگامی که از وصل معشوق بهره مند گردید و کام دل از دلداده خویش برگرفت، طولی نکشید که آتش عشق او به سردی گرایید و زندگی شیرنیش به تلخی مبدل گشت. او شب ها کلاهی نمدین بر سر می نهاد و از در نهانی کاخ خارج می شد و به دیدار معشوقه ای دیگر که در انتظارش بود می رفت. زن زیبای ناپلئون که گول عشق دروغین او را خورده بود، در کاخ سلطنتی می سوخت و چاره ای جز ساختن نداشت.

لفظ عشق، لفظی است که افراد هوسران و شهوت پرست برای رسیدن به مقصد شوم و پلید خود به این لفظ متوسل می شوند و لفظ زیبای عشق را پلی برای رسیدن به معشوق قرار می دهند. عشق های مجازی خاموش می شود. اگر بنیان محکم زندگی بر این نوع عشق بنا شود، هر لحظه باید انتظار فروریختن ساختمان ازدواج را کشید. تنها عشقی که ضامن بقای نظام خانواده و ایجاد مهر و محبت بیش تر در خانه می شود، عشق حقیقی است

جمعه 25/4/1389 - 21:19
خواستگاری و نامزدی

در این که همه افراد جامعه خواهان سعادت و خوشبختی و بهروزی در زندگی روزمره خود هستند، شکی نیست، ولی باید دانست که خوشبختی چیست و راه وصول به آن کدام است؟ نظرهای دانشمندان و بزرگان جهان در مورد خوشبختی، بسیار مختلف می باشد؛ به طوری که یکی از بزرگان، در کتاب خود، 288 نظریه را در مورد خوشبختی ذکر کرده است. در یک نتیجه گیری کلی از نظرات صاحب نظران، می توان به چند نظریه مهم و قابل توجه که معمولا مورد توجه مردم عوام نیز..هستند، اشاره کرد. بعضی از صاحب نظران، راه وصول به سعادت در زندگی را منحصر به جمع آوری ثروت زیاد می دانند. برخی تنها راه سعادت و خوشبختی را رسیدن به جاه و مقام دانسته اند. گروهی دیگر همچون فروید و طرفدارانش، خوشبختی در دنیا را منحصر به کامجویی هو لذت های جنسی معرفی کرده اند و گفته اند: در دنیا آن کس خوشبخت و سعادتمند است که هرچه بیشتر و بهتر بتواند کامرانی جنسی بکند و از لذائذ شهوانی بهترین و بالاترین لذت ها را بچشد.
گروهی دیگر تنها راه رسیدن به سعادت را تکامل رفتار انسانی و تعالی اخلاق نفسانی معرفی کرده اند. دسته ای تحت فشار و رنج قرار دادن و به ریاضت و سختی کشیدن جسم انسان را راه صحیح خوشبختی می دانند و عقیده دارند چنان باید جسم و بدان را در تنگنا و سختی قرار داد که جسم انسان ضعیف و نحیف شود و روح انسان کامل و بزرگ گردد. مرتاضان هند از این دسته اند. آنان کارهایی عجیب و مشکلی انجام می دهند، مثلا دانه گندمی را ماه ها در کف دست نگه می دارند تا سبز شود و یا با بدن عریان روی میخ ها می خوابند، یا ماه ها از خوردن مواد غذایی و نوشیدنی خودداری می کنند.دانشمندان نظریه های بسیاری در مورد راه وصول به سعادت در زندگی ارائه کردند و هر کدام برای نظر خود، دلایلی اقامه کردند که به سبب اختصار، از ذکر آنها خودداری می کنیم. در میان راه ها و نظریه های یاد شده، کدام راه و نظریه برای رسیدن به خوشبختی و نیک نامی، کارساط و تنها راه سعادت است؟ آیا هیچ یک از راه های فوق الذکر راه اصلی ورود به وادی سعادت نیست؟ آیا چیزی فراتر از این امور مادی تنها راه ورود به سعادت و خوشبختی است؟

راز خوشبختی تنها در پرتو ایمان الهی است و بس. خدای متعال در قرآن می فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» تنها با یاد خدا، قلب ها آرام می گیرند.
افرادی در زندگی خوشبخت هستند که از آرامش نفس و روح حقیقی برخوردار باشد. کسانی که به غلط پنداشتند زراندوزی و انباشتن مال موجب رسیدن به سعادت است، سخت در اشتباهند. به تجربه، بر همگان معلوم شده که ثروت زیاد هیچ گاه مایه سعادت و خوشبختی نیست و چه بسا باعث فلاکت شود
.
بهره برداری صحیح و قانونی از منافع ثروت و انجام کارهای عام المنفعه و دستگیری از نیازمندان، از کارهای نیک و موجب رضای خداوند است و پاداش معنوی دارد. از این جهت است که می فرمایند: « الدنیا مزرعه الاخره» دنیا کشتگاه آخرت است

عشق از نگاه بعضی، جاذبه و کشش نیرومند و قوی میان دو شخص است که به واسطه آن، دو فرد به سوی گناه و آلودگی و سقوط در لجنزار فحشا سوق داده می شوند. اگر منظور از عشق این معنا باشد، هر چه در مذمت و نکوهش او گفته شود کم است. اگر منظور از عشق، نیرو و جاذبه دیوانه کننده و مخرب حاکم حقیقی بدن یعنی عقل باشد، هر چه در مذمت او بگوییم کم است. میان این دو نوع عشق، تفاوت بسیار از زمین تا آسمان است.

عشق از نگاه نخست، انسان را به هدفی عالی می رساند و حلال مشکلات و برطرف کننده نقصان ها و نارسایی ها در نظام خانواده و اجتماع است. عشق از نگاه دوم، انسان را از مرز شرف و عزت و انسانیت به ته دره های گناه و عصیان سوق می دهد.عشق در نگاه اول، عشقی راستین و حقیقی است و در آن خدعه و نیزنگ برای رسیدن به هدف شومی همانند وصل نیست. ولی در عشق دروغین و مجازی انواع حیله ها و نیرنگ ها به کار می رود و عاشق، فردی متظاهر و دروغگو است که در لفافه زیبای لفظ عشق می خواهد به وصال معشوق برسد و بس. در نگاه اول، عاشق تا آخرین لحظات زندگی به پای معشوق می سوزد و می گدازد و به او وفادار است؛

زیرا او عاشق حقیقی است. این عشق تنها داروی شفابخش و التیام دهنده ضعف ها و کمبودها و نارسایی هایی است که معمولا در نظام خانواده پیش می آید، می باشد و هدایت کننده انسان به سوی سعادت و بهروزی است، ولی در نگاه دوم، برعکس است. نقطه آغاز و ابتدای این عشق، یک بوسه است و نقطه آخر این عشق، وصل و کام دل برگرفتن از معشوق، عاشق مجازی همین که به معشوق دست یافت و غریزه جنسی خود را اشباع ساخت، دیگر نه عاشق و نه معشوقی.

امروزه جوانانی خام و ناپخته ای دیده می شوند که مدام دم از شور عشق و عاشقی خود می زنند و خود را یگانه عاشق و دلباخته روزگار می دانند و می گویند هر سری که در او عشق نیست باید در بازار کدوفروشان در معرض فروش قرار داد، ولی غافل از عشق حقیقی هستند. عشق در نگاه اول، نتیجه و ثمر نیکو دارد ولی در نگاه دوم، نتیجه و ثمره اش بعد از رسیدن به وصال بر ملا خواهد شد و کار به رسوایی خواهد کشید

ناپلئون سوم عاشق و دلباخته دوشیزه ای زیبا بود که در حسن و دلبری یکتا بود. ناپلئون با او ازدواج کرد. درباریان فرانسه با این پیوند زناشویی موافق نبودند. ناپلئون که به سختی دلش در گرو جمال و قامت رعنای دلداده و معشوق خویش بود، به آنان توجهی نکرد و گفت: من زنی را دوست می دارم و بر سایر زن های ناشناسی که مقصود شماست مقدم می دارم. ناپلئون هنگامی که از وصل معشوق بهره مند گردید و کام دل از دلداده خویش برگرفت، طولی نکشید که آتش عشق او به سردی گرایید و زندگی شیرنیش به تلخی مبدل گشت. او شب ها کلاهی نمدین بر سر می نهاد و از در نهانی کاخ خارج می شد و به دیدار معشوقه ای دیگر که در انتظارش بود می رفت. زن زیبای ناپلئون که گول عشق دروغین او را خورده بود، در کاخ سلطنتی می سوخت و چاره ای جز ساختن نداشت.

لفظ عشق، لفظی است که افراد هوسران و شهوت پرست برای رسیدن به مقصد شوم و پلید خود به این لفظ متوسل می شوند و لفظ زیبای عشق را پلی برای رسیدن به معشوق قرار می دهند. عشق های مجازی با آمیزش جنسی خاموش می شود. اگر بنیان محکم زندگی بر این نوع عشق بنا شود، هر لحظه باید انتظار فروریختن ساختمان ازدواج را کشید. تنها عشقی که ضامن بقای نظام خانواده و ایجاد مهر و محبت بیش تر در خانه می شود، عشق حقیقی است

جمعه 25/4/1389 - 21:16
سياست

 

بدنبال حوادثی نظیر تغییر مبدا تاریخ رسمی کشور از هجرت پیامبر گرامی اسلام به مدینه (هجری قمری) به آغاز سلطنت کوروش (هجری شمسی) که در سال 1355 به مناسبت پنجاهمین سال سلطنت پهلوی صورت گرفت که تحریک احساسات مذهبیون بویژه علما را در پی داشت و همچنین شهادت مرحوم آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام (ره) که نقشه قتل وی به رژیم منتسب می شد و سرانجام مقاله (استعمار سرخ و سیاه ) با نام مستعار رشیدی مطلق که بعدا معلوم شد از سوی داریوش همایون وزیر فرهنگ وقت نوشته شده است موجی از حرکتهای اعتراضی مردم قم و تبریز در 19 دی 56 را بدنبال داشت.در این زمان نه به جریان چپ که فعالیتهایش در داخل کشور بکلی به خاموشی گراییده بود و نه به جریان ملی گرایی و لیبرال ها که با اتخاذ راهبرد «شاه سلطنت کند نه حکومت » قصد نفوذ به ارکان قدرت را داشتند امیدی به ایجاد حرکتی نبود . اگر چه هر دوی این جریانات، شرایط سالهای 57-56 را برای حضور در داخل کشور مناسب دیدند اما تنها موفق شدند بدنبال حرکت مردم و روحانیت نقش ناچیزی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کنند . اما پس از طلوع خورشید انقلاب اسلامی هر یک از گروهها و احزاب چپ، راست و التقاطی جهت گرفتن سهمی پای به میدان گذاشتند . در این جا آرایش و وضعیت جریانات سه گانه و گروههای التقاطی را در مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی (61-57) مورد بررسی قرار می دهیم .الف ) جریان چپ1- حزب توده:این حزب پس از آنکه قیام 15 خرداد را حرکت فئودالها و روحانیون مرتجع و مخالف اصلاحات خواند و آن را محکوم کرد عملا از صحنه مبارزه با شاه خارج شده و حداکثر فعالیت سیاسی آن ها در صدور بیانیه های سیاسی و پخش برنامه های رادیویی خلاصه می شد . اما با پیروزی انقلاب سران حزب، اعضای کمیته مرکزی و اجرایی به همراه نورالدین کیانوری و احسان طبری وارد ایران شدند و برای آنکه چهره ای انقلابی از خود نشان دهند ضمن مخالفت با دولت موقت به حمایت از خط امام و اشغال لانه جاسوسی پرداختند و این در حالی بود که غائله کردستان با حزب دمکرات و کومله همکاری می کردند، پیشنهاد این حزب برای تشکیل «جبهه متحد خلق » متشکل از نیروهای خط امام، حزب توده، دمکرات کردستان، فدائیان خلق، مجاهدین خلق و لیبرال بر کسی پوشیده نیست . بدنبال همین چهره نفاق آلود حزب، نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی در سال 62 و 61، ارتباطات جاسوسی حزب با سازمان جاسوسی شوروی ( ک . گ و ب ) و اسرار توسعه شبکه مخفی نظامی آن را کشف می کنند . از همین رو در 17 بهمن 61 رهبران و کادر درجه اول حزب دستگیر شده و دادستانی کل انقلاب رسما انحلال حزب توده را اعلام می کند . بعدها کیانوری و طبری در جریان محاکمات خویش به مقاصد پنهانی حزب اعتراف کردند .2- چریکهای فدایی خلقاین گروه چنان که پیشتر ذکر شد در سال 1350 اعلام موجودیت کرد . بدلیل انتخاب مشی مسلحانه اکثر اعضای کلیدی آن یا اعدام و یا با دادن تعهد همکاری با رژیم از زندان نجات یافته بودند . در آبان مان 56 نیز یک گروه از این سازمان منشعب شد و به حزب توده پیوست . پس از پیروزی انقلاب این سازمان از در عناد با جمهوری اسلامی برخاست و در فتنه های کردستان و ترکمن صحرا علیه نظام وارد عمل شد . در سال 59 گروه به دو بخش اقلیت (رادیکا ) و اکثریت ( معتدل ) منشعب شدند . گروه اقلیت با انجام عملیات خرابکاری بسرعت نابود گردید و اکثریت به حزب توده پیوست و سرنوشت آن نیز به توده گره خورد .3- حزب دمکرات کردستان4- حزب کومله ( زحمتکشان ملت ایران )5- حزب خلق مسلمان 
ب)جریان لیبرال و ملی گرا-جبهه ملی چهارم:یکی از تشکل های فعال سیاسی در جریان راست «جبهه ملی » می باشد که برای اولین بار در آبان 28 در منزل مصدق بوجود آمد و بر خلاف موفقیتی که در نتیجه همکاری با جریان مذهبی بدست آورد پس از کودتای 28 مرداد 32 فرو پاشید .جبهه ملی دوم نیز که در سال 39 شکل گرفت عملا کاری از پیش نبرد و در سال 44 منحل شد . جبهه ملی سوم هم که در سال 44 بوجود آمد پیش از هر گونه اقدام موثر توسط ساواک شناسایی و اعضای آن دستگیر شدند و تا سال 56 در داخل موفق به اقدام موثری نبودند اما دو شاخه از آن در خارج از کشور توسط «شاپور بختیار » و در پاریس توسط «بنی صدر» اداره می شد . جبهه ملی چهارم اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سایه دولت آشتی ملی ( شریف امامی ) به رهبری کریم سنجابی ( به تاریخ 8 شهریور 56 ) اعلام موجودیت کرد اما پس از آغاز به کار بختیار در پست نخست وزیری کار را پایان یافته تلقی کرد که با مخالفت حضرت امام (ره) روبرو شد .پس از پیروزی انقلاب اسلامی جبهه ملی در حالیکه چند تن از اعضای آن به همراه «نهضت آزادی » وارد کابینه شده بودند، بنای مخالفت با مشی امام (ره ) را در پیش گرفتند که اوج آن در « لایحه قصاص» بروز کرد . از آنجا که مخالفت با این لایحه به معنای مخالفت با آیات و روایات صریح اسلامی تلقی شد ؛ حضرت امام با صدور اطلاعیه ای ارتداد این گروه را اعلام کردند ؛ پس از این تاریخ بود که رهبران جبهه ملی به خارج از کشور رفتند و به فعالیت علیه نظام پرداختند . این در حالیست که در اولین انتخابات ریاست جمهوری «بنی صدر» از این طیف به عنوان رئیس جمهور گزیده شد . وی که برای کسب آراء عمومی موفق شده بود خود را «کاندیدای امام » جا بزند پس از پیروزی ابتدا خط خود را در مسیر جدا از نیروهای انقلابی قرار داد و به ایجاد چالش با مجلس و دیگر نهادهای انقلابی پرداخت . وی یک سال پس از انتخابش در 14 اسفند 59 طی سخنانی در دانشگاه تهران به حمایت علنی از مصدق پرداخت و دستور حمله به نیروهای حزب اللهی را که آن ها را چماقدار می خواند، صادر کرد .بنی صدر در سال 60 زیاده خواهی های خود را به جایی رساند که علنا در مقابل رهبری انقلاب اسلامی قرار گرفت .از همین رو در اول خرداد ماه حضرت امام (ره) بنی صدر را از جانشینی فرمانده کل قوا عزل فرمودند و مجلس در آخر همین ماه به بی کفایتی رئیس جمهور رأی داد . با فرار بنی صدر به خارج از کشور معلوم گردید که بسیاری از مخالفت های برخی از اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق ( منافقین ) از وی یک تاکتیک حزبی بوده و یا حداقل همه ماجراهای طیف لیبرال در یک مرکز طراحی و به مورد اجرا در می آمده است . به هر صورت 30 خرداد ماه سال 1360 روز تعیین سرنوشت همه گروههای لیبرالی اعم از جبهه ملی، عناصر سلطنت طلب، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق می باشد که تنها در ظاهر تفاوت هایی با هم یافته اند اما در حوادثی مثل 30 تیر از مرکز کنترل فرماندهی واحد مأمور به حمایت از یکدیگر می شوند .

دوشنبه 19/11/1388 - 16:6
سياست

جناح منتقددر جناح منتقد دولت از جامعه روحانیت، جامعه مدرسین، جمعیت موتلفه، تا گروههای جوانتری که به راست مدرن یا مترقی مرسوم شدند، مانند : جامعه اسلامی مهندسین تحولاتی رخ داد که نخستین دستاورد آن تجدید نظر در بعضی از شیوه های گذشته بود . این گروه بهمراه تشکل های جدیدتری نظیر جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و گروه آبادگران ضمن نقد خود، به نقاط ضعف طرف مقابل توجه کرده و نخستین بار توان خود را در انتخابات دور اول شوراهای اسلامی که بدلیل اختلافات شدید میان طیف های مختلف دوم خردادی دچار ضعف و سستی تا سر حد تعطیلی پیش رفته بود به معرض آزمون گذاشت و نتیجه خوبی گرفت . ورود گروهی جدید با شعار خدمت رسانی به مردم موجب اقبال عمومی بیشتر در جریان انتخابات مجلس هفتم گردید که با نتیجه بسیار شگفتی موفق گردید اکثریت مطلق مجلس را از آن خود سازد .اصولگرایان در گام سوم خود با عنایت به دغدغه معیشتی مردم، گفتمان عدالت و خدمت را مورد توجه قرار داده و با حرکتی حساب شده، ضمن ایجاد رقابتی فشرده میان نیروهای ارزشی توانستند آراء لازم برای صعود به سکوی نخست را کسب کنند .اگر چه بر اساس آنچه در صحنه سیاسی روی داد شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی برای انتخاب اصلح از میان چهار کاندیدای اصولگرا با مشکلاتی روبرو بود اما با طرح صالح مقبول دکتر علی لاریجانی را به عنوان کاندیدای خود معرفی کرد که مورد قبول همه اصولگراها واقع نگردید و دکتر ولایتی نیز انصراف داد . طیف جوان تر اصولگرایان به توافق  میان کاندیداها بر اساس نظر سنجی ها تن داد که به برتری قالیباف نسبت به توکلی و رضایی منجر گردید و رقابت اصلی درون خانواده اصولگراها به قالیباف با پشتوانه حزبی جمعیت ایثارگران و احمدی نژاد با کمترین حمایت حزبی کشیده شد اما نفر دوم موفق گردید به عنوان یکی از چهره های اصولگرا به دور دوم انتخابات راه یابد . دکتر محمود احمدی نژاد در میان موجی از ناباوری با هاشمی رفسنجانی در دوره دوم به رقابت پرداخت و با اختلافات چشمگیری از وی جلو افتاد و بدین ترتیب بر مسند ریاست جمهوری اسلامی نشست .اصولگرایان در گام چهارماگر چه برخی از تحلیل گران عمدتا جناح رقیب دولت اصولگرا سعی دارند تا از انتخابات آتی خبرگان و شوراهای اسلامی شهر و روستا به عنوان گام چهارم اصولگرا ذکر کنند اما به نظر می رسد این فرضیه صرفا به جهت انسجام بخشی احتمالی به کانون پراکنده اصلاح طلبان صورت می گیرد و اساسا خبرگان رهبری به دلیل ماهیت اصولگرایانه فعلی آن و شورای شهر به جهت حضور اکثریت نیروهای ارزشی نمی تواند به هدف برای جبهه اصولگرایان به حساب آید .اما آنچه به این دو انتخاب از نظر نیروهای وفادار انقلاب اسلامی اهمیت می بخشد یکی تلاش طیف افراطیون ورشکسته سیاسی برای نفوذ در خبرگان رهبری و اعمال فشارهای احتمالی و دیگری امید اصلاح طلبان به شوراهای اسلامی شهر و روستا به عنوان نقطه عطف یا مرکز ثقل فروپاشی جبهه دوم خرداد می باشد که امید است به برکت پیامبر اعظم به حذف کامل بدخواهان اسلام و انقلاب و ناامیدی آمریکا و غرب منجر گردد .

يکشنبه 18/11/1388 - 20:34
سياست
جبهه دوم خردادجریانات سیاسی پس از دوم خرداد 76 آرایش جدید بخود گرفتند . در یکطرف گروههای حامی دولت با شعار اصلاحات تحت عنوان « جبهه دوم خرداد » در مقابل همه گروههای مخالف که اینک «جناح منتقد دولت » نامیده می شوند گرد هم آمدند . جبهه دوم خرداد شامل هیجده گروه سیاسی بود که عبارتند از :حزب مشارکت ایران اسلامی، حزب همبستگی ایران اسلامی، مجمع روحانیون مبارز تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، حزب کارگزاران سازندگی ایران، دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی معلمان، خانه کارگز، مجمع نیروهای خط امام، جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران، مجمع اسلامی بانوان، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران، حزب اسلامی کار، مجمع نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی،مجمع نیروهای خط امام.افراطیون سیاسی عمدتا شامل نیروهای با سابقه سازمان مجاهدین انقلاب و جوانترهایی می شد که با گرایشات چپ روانه در « حلقه کیان » تحت نظریه های فلسفی سروش قرار گرفته و خط اجتماعی خود را وامدار چهره هایی نظیر حسین بشیریه و جلایی پور و علوی تبار بودند . راهکارهای سیاسی این حلقه را چهره های ملی – مذهبی و سران نهضت آزادی ارائه می کردند، بدون هیچ مشکلی طیف عمل گرا و گروههای تازه به دوران رسیده ای مثل هم بستگی و چکاد را پشت سر گذاشته و عمده ترین مانع خود را در گروه سنتی دوم خرداد که هم رئیس جمهور و هم رئیس مجلس متعلق به آن گروه بود، می دید و البته تلاش آن ها برای عبور از این گروه نیز تا روزهای آخر حضور در قدرت بی نتیجه ماند .اما برنامه های افراطیون برای تکمیل پروژه تمامیت خواهی به گونه ای طراحی شده بود که برخی از آن ها حتی مورد پذیرش سایر گروههای دوم خرداد نیز قرار نمی گرفت . سه اقدام آن ها برای مقاصد تعریف شده عبارت بودند از :1-    پروژه قتل های زنجیره ای جهت سیطره بر دیده بان نظام ( وزارت اطلاعات )2-    پروژه کوی دانشگاه جهت همسو سازی قوه قضائیه و نیروی انتظامی3-    پروژه ترور سعید حجاریان به منظور کور کردن چشمان تیزبین نظام در سپاه و بسیجصرف نظر از میزان موفقیت افراطیون در رسیدن به مقاصد خود، بخش اصلی پروژه فتح سنگر به سنگر در انتخابات مجلس ششم به بار نشست که سعید حجاریان در خصوص آن گفت : « ما از اول باید به سراغ مجلس می رفتیم چرا که قوه مجریه مسئول نان و آب مردم است اما این مقننه است که ضمن قانونگذاری بر مجریه نیز کنترل دارد »با این دیدگاه بود که لوایح جورواجور نمایندگان یکی پس از دیگری به تصویب مجلس می رسید و از سوی شورای نگهبان با اشکالات قانون اساسی یا شارع مقدس مواجه می شد . در این مرحله راه حلی که به ذهن تئوریسین های افراطیون رسید بحث انسداد سیاسی و عدم گنجایش قانون اساسی بود . از همین رو طرح تغییر قانون اساسی و در واقع براندازی سیاسی نظام که در دستور کار گروههای خارج از حاکمیت بود مورد توجه افراطیون قرار گرفت .این در حالی بود که گروههای مذکور مغرور از پیروزی های پی در پی در انتخابات مجلس ششم و شوراهای اسلامی، بدون توجه به مطالبات مردم و وعده هایی که به مردم داده بودند همه نزاعها و مباحث خود را معطوف به سطح نخبگان و احزاب سیاسی کرده بودند و تلاش می کردند تا با طرح «عبور از خاتمی » از طیف سنتی دوم خرداد عبور کنند که با فرا رسیدن هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تلاش برای حذف خاتمی از ریاست جمهوری و کروبی از ریاست مجلس ناکام ماند .برگزاری جلسات داخلی و خارجی از کمیته های x تا کنفرانس برلین و اقداماتی نظیر نظر سازی ها و فروش اطلاعات به بیگانگان، افراط ورزی در مطبوعات و رد در رویی با ارزشهای دینی و بومی و کشیده شدن دامنه اختلافات جناحی به شورای شهر و... نهایتا افکار عمومی را نسبت به ماهیت واقعی مدعیان اصلاح طلبی مطلع ساخت .دوره ی آغاز اصول گرایی ( 1384 تا 1381)نخستین علائم واکنش منفی مردم به روند فوق در دور دوم انتخابات شورای اسلامی در اسفند ماه 81 زنگ خطر را برای افراطیون به صدا درآورد . زنگی که مرگ سیاسی مشی ساختار شکنان را در اسفند ماه سال 82 در جریان انتخابات مجلس هفتم خبر می داد . در انتخابات نهمین دور ریاست جمهوری جبهه دوم خرداد دچار چنان تشتتی گردیده است که نه تنها وفاقی میان گروههای 18 گانه مشاهده نشد بلکه هر یک از گروههای آن به چند شاخه گرایش پیدا کرده و راهی جداگانه در پیش گرفته اند .جبهه دوم خرداد پس از ناتوانی در دستیابی به کاندیدایی که بتواند پوششی بر اختلافات موجود نهاده و اجماع حداقلی را بر این جبهه حاکم سازد تلاشهایی را تحت عنوان شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد آغاز کرد که پس از برگزاری چندین جلسه به این جمع بندی دست یافت که حتی نام دوم خرداد نیز بدلیل کارنامه بسیار درخشان، موجب عدم مقبولیت آن می گردد و از همین رو نام خود را به « جبهه اصلاحات » تغییر داد و این در حالی بود که اوضاع نابسامان و متفرق درونی آن به حدی وخیم گردیده بود که تغییر و تفویض نام هیچ مشکلی از آن را مرتفع نمی ساخت . یک نگاه به وضعیت این جبهه نشان می دهد :1-    یک بخشی از طیف افراطی مثل شاخه دانشجویی دوم خرداد با ناامیدی تمام راهبرد «تحریم» را پیش گرفته و حتی حضور در پای صندوق رأی را در راستای امیدوارسازی توده ها و به اصطلاح تعویق دمکراتیزاسیون منع می کنند .2-    در بخش دیگر افراطیون ( حزب مشارکت و سازمان مجاهدین ) لایه هایی وجود دارند که راهبرد «تحریم»  را با تحمیل هزینه آن با نظام قبول دارند . لذا افرادی هستند که نتوانند از سوی شورای نگهبان مورد تایید قرار گیرند و در آن صورت بهانه لازم برای تحریم ایجاد می گردد . در این شرایط رویکرد جدیدی در برخورد با نظام آغاز می گردد .3-    در لایه های بعدی این طیف افراطی عده ای معتقدند در صورت توان تخریب چهره های مورد نظر در جناح مقابل می توان امیدی به کشاندن انتخابات به دور دوم داشت که لازمه آن انگشت گذاشتن روی فردی است که حداقل اجماع دوم خردادیها را با خود داشته باشد .4-    در لایه های بعدی دیدگاهی به دنبال افرادی خارج از مجموعه دوم خرداد هستند که بتوانند حداقل شرایط مساعد برای فعالیت را تامین کنند . چهره هائیکه در درجه نخست بتوانند مانع از پیروزی طیف مقابل در انتخابات گردد .5-    خارج از مجموعه افراطیون گروههای میانه روتری مثل همبستگی و مردم سالاری که بشدت از احساس «برادر بزرگی » احزاب افراطی ناخرسند هستند ترجیح می دهند از کاندیدای مجمع روحانیون یا کاندیدای اختصاصی خود حمایت کنند.6-    مجمع روحانیون مبارز نیز که مانند سایر گروههای مذکور دارای لایه های دورنی گردیده است عدم همراهی با افراطیون در دستور کار اکثریت قرار گرفته و بدنبال کاندیدای اختصاصی خود هستند . البته ایجاد شرایطی که افراطیون بتوانند با کمک همفکران خود در درون مجمع کاندیدای مجمع را مجبور به انصراف نمایند دور از ذهن نیست .7-    در این میان گروه کارگزاران و سایر گروههای عمل گرایی که پس از دوم خرداد دچار آسیب جدی تری سدند به قصد انتقام جویی و اعاده حیثیت خویش بیشترین تلاش خود را معطوف به بهره گیری از وزنه های سنگین نمود بدان امید که کاندیدای آن ها مورد اقبال بخش سنتی و معتدل دوم خرداد و حتی گروهی از اصولگرایان واقع گردد .
يکشنبه 18/11/1388 - 20:32
سياست

سوء استفاده مخالفان نظامهفتمین پیامد بروز اختلاف در جریان مذهبی و انشقاق گروههای وابسته به آن به دو طیف چپ و راست، بهره گیری دشمنان اصلی نظام ( آمریکا و غرب ) و عوامل ضد انقلاب و معاندین نظام از این دو دستگی ها بود . چپ و راست واقعی، مارکسیستها و لیبرالهای وابسته به اجانب و ملی گراهای سکولار که پس از حو.ادث تیر 60 ظاهرا به حالت محاق رفته بودند، هر کدام به امیدهایی، فعالیت های مخفی و آشکار خود را در داخل و خارج از کشور دنبال می کردند :1-    گروهی که وابستگی آن ها به بیگانگان علنی تر بود آمال خود را در سایه تلاش های غرب در کمک به رژیم بعث عراق و پایان جنگ جستجو می کردند .2-    گروهی که همسو با اجانب کار نظام را با ارتحال بنیانگذار آن خاتمه یافته تلقی می کردند .3-     عده ای نیز به تحولات پس از امام (ره) و قائم مقامی منتظری امیدوار بودند .4-    در این میان گروهی از معاندین و اپوزیسیون سیاسی نظام امید زیادی به اختلافات موجود داشتند .5-    یک طیف دیگر نیز برنامه های خود را همسو با تحولات سیاسی و فرهنگی و امید به نتایج تهاجم فرهنگی و باز شدن فضای سیاسی و فرهنگی کشور هماهنگ می کرد .6-    جناح چپ ( مجمع روحانیون مبارز و گروههای همسو ) که رسما از سیاست کناره گیری می کرد بخشی از توان خود را مصروف انتشار روزنامه «سلام» و بیان نقطه نظرات خود از این طریق می کرد . بخشی دیگری از این طیف به بازسازی خود در مرکز استراتژیهای ریاست جمهوری مشغول گردید و محفلی نیز با عنوان «حلقه کیان» که عمدتا چپ های جوان بودند عملا اتاق طرح و عملیات این جناح را تشکیل داده بودند .7-    تغییر آرایش گروههای سیاسی و پیدایش گروههای جدید را شاید بتوان طبیعی ترین پیامد تحولات سالهای اخیر ذکر کرد . در حالیکه جناح موسوم به راست دچار انشعاباتی به طیف های سنتی و مدرن و میانه شده بود و برخی از گروههای طیف مدرن به جناح مقابل پیوسته بودند پیدایش گروه مستقل «جمعیت دفاع از ارزشها » با طرح کاندیداتوری «حجت الاسلام ری شهری» بخش قابل ملاحظه ای از توان بسیج جناح راست که اینک از سوی جناح چپ، انحصار طلب، محافظه کار و... خوانده می شد را دچار تردید ساخت . در چنین شرایطی گروههای متفاوتی با اهداف متعارض از کاندیداتوری حجت الاسلام خاتمی حمایت می کردند که چهار طیف برجسته آن عبارت بودند از : مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت، حزب کارگزاران سازندگی، سازمان مجاهدین انقلاب . در این میان گروههای راست و چپ واقعی ( مارکسیست ها و لیبرال ها ) دست به یک ائتلاف تحت عنوان «ائتلاف ملی –مذهبی ) زدند و در حقیقت باید آن را « جبهه ملی پنجم » نامید که یک سوی آن شورای فعالان ملی – مذهبی شامل همه گروههای ملی گرا و لیبرال قرار داشت و در طرف دیگر آن نهضت آزادی بود که در ظرف سالهای اخیر توانسته بود ارتباط تنگاتنگی با گروههای داخل حاکمیت از جمله دفتر تحکیم وحدت، گروهک طبرزدی و حلقه کیان برقرار نماید .8-    مهمترین اعضای این ائتلاف عبارتند از : سعید مدنی، رضا علیجانی، رحمانی، سحابی، بسته نگار، عمرانی، درودی، میرزایی، پدرام، خندان، غنی، رضا رئیس طوسی، رفیعی، نوحی، مجیدی محمدی اردهالی، یوسفی اشکوری، زیدآبادی، طیرانی، علیرضا رجایی، شاه حسینی، حبیب ا... پیمان، تولایی، احراری، کاظمیان، قهاری، ملکی، رضا خانی، اعظم طالقانی، گوارایی، میرتاجی، علوی، هدی صابر.9-    نه نفر از این تعداد عضو کمیته اجرایی ستاد بودند و مسئولیت اداره ستاد با هدی صابر بود . مسئولیت هماهنگی میان مسائل نیز بعهده صابر و کاظمیان از طرف ملی – مذهبی ها و مهندس محمد توسلی و خسرو منصوریان از طرف نهضت آزادی بود .جریان شناسی پس از دوم خرداد 76مهمترین نتیجه در تحولات سیاسی دوران توسعه اقتصادی کشور و شرایط پس از جنگ تجزیه گروه سیاسی اکثریت ( حزب حاکم ) جامعه روحانیت مبارز و تشکل های همسو بود که ابتدا مجمع روحانیون و سپس کارگزاران سازندگی از آن جدا شده و پس از اتحاد با یکدیگر با دیگر گروههای همسو با جناح چپ و حتی گروههای خارج از حاکمیت وارد ائتلاف گردیده که به حذف جناح اکثریت از عرصه سیاسی در دو گام ریاست جمهوری و مجلس ششم انجامید . اگر چه گروههای پیروز ( 18 گروه ) در نخستین اقدامهای خود جبهه ای تحت عنوان دوم خرداد ایجاد نمودند اما از آنجا که طیف های شرکت کننده در این ائتلاف هر یک با مقاصد خاصی وارد شده و تنها وجه اشتراک آن ها حذف جناح مقابل بود لذا پس از دستیابی به هدف مشکلاتشان آغاز شد که در نتیجه آن جبهه دوم خرداد را به حداقل سه گروه تقسیم کرد :1-    گروههای خارج از حاکمیت : که با استشمام بوهای خوش دندان های طمع خویش را برای تغییر نظام نیز کرده بودند . این گروه بسرعت امیدهای خود را بر باد رفته یافت و جهت پاره جویی اقدام به برگزاری جلساتی تحت عنوان «براندازی سیاسی» نظام کرد.2-    گروه عمل گرایان : که صرفا جهت سهیم شدن در قدرت علیرغم پرداخت هزینه فراوان تلاش می کردند، از آن جا که هدف آن ها برای سایر گروههای موتلفه نیز مشخص شده بود، راهی جز ترک اجباری صحنه را نداشت ؛ از همین رو نخستین گروهی که مورد بی مهری تازه به قدرت رسیده ها واقع گردید ؛ حزب کارگزاران سازندگی بود .3-    گروهی که اهدافی متفاوت از قواعد بازی سیاسی در چارچوب نظام را دنبال می کرد و با نیم نگاهی به بیرون، پروژه فتح سنگر به سنگر را تا رسیدن به تمامی مراکز قدرت دنبال می نمود . این گروه که به افراطیون دوم خرداد موسوم شدند پس از ناکامیهای پی در پی در جهت دستیابی به مقاصد خویش، سخن از تغییر قانون اساسی رانده و به شکستن خطوط قرمز نظام پرداختند . افراط گری این طیف در تقابل با ارزشهای اسلامی، سکولاریزه کردن جامعه و ایجاد رابطه با آمریکا بسرعت با عدم اقبال عمومی مواجه گردید و سبب شد تا سایر گروههای همسو با آن ها نیز مطرود مردم قرار گیرند .4-    گروه سوم شامل طیف سنتی جبهه دوم خرداد می گردید که علیرغم تمایل به اعاده حیثیت چپ عملا کاری از پیش نبرد و بخشی از توان خود را مصروف جلوگیری از مشی افراطیون ساخت . بروز اختلافات اساسی میان سه طیف هر یک از گروههای دوم خردادی حتی مجمع را دچار اختلافات درونی کرد .

يکشنبه 18/11/1388 - 20:30
سياست

جریان شناسی پس از خرداد 60 تا دوم خرداد 76با طرح عدم کفایت سیاسی « بنی صدر » به عنوان رئیس جمهور در سی ام خرداد 1360 و حمایت بازرگان از حرکت مسلحانه منافقین، چهره و ماهیت اصلی جریان لیبرالیسم برای ملت ایران مشخص گردید و به مقابله با آن پرداخت تا آنجا که اگر به حذف کامل آن منجر نگردید اما برای مدتی از صحنه سیاسی کشور طرد شد .جریان چپ هم که به نوعی از نفاق روی آورده بود، تا سالهای 61 و 62 خود را حفظ کرد اما نهایتا نیات پنهان این جریان از طریق دستگاه های اطلاعاتی هویدا گردید و با قهر نظام احاطه یافت که از سوی 3 تشکل سیاسی نمایندگی می شد :1-    جامعه روحانیت مبارز تهران به عنوان یاران نزدیک حضرت امام (ره ) که نقش مدیریتی کلان کشور را ایفاء می کرد در پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل شد .2-    سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به عنوان بازوی اجرایی کشور که از هفت گروه سیاسی مبارز در اوائل انقلاب اسلامی شکل گرفت .3-    هیئت های موتلفه ی اسلامی که در سال 43 از هسته های باقی مانده فدائیان اسلام تشکیل شده بود و نقش زیادی در تأمین پشتوانه های مالی و معنوی نظام ایفاء کرد.علیرغم وجود اشتراک زیادی که در نیروها و گروههای جریان مذهبی وجود داشت اختلاف بر سر نحوه اداره کشور که عمدتا نیز اقتصادی بود سبب بروز اشکالات و انشعابات سیاسی در درون این جریان گردید و پیامدهای ناخوشایندی بدنبال داشت .انحلال سازمان مجاهدیننخستین و بیشترین اثر آن در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که ظاهرا مرکز اصلی تولید این اختلافات نیز بشمار می رفت، پدیدار گشت و سازمان را تا سر حد انحلال در سال 65 کشاند . شاخه ی روشن فکری این سازمان در سال 70 با عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران مجددا مجوز فعالیت گرفت .انحلال حزب جمهوری اسلامیدومین اثر این اختلافات، انحلال تدریجی حزب جمهوری اسلامی یعنی گسترده ترین تشکل سیاسی در جریان مذهبی کشور بود که بنا به درخواست آیت ا...  خامنه ای و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در خرداد ماه 66 و موافقت حضرت امام (ره) در 11/3/66 صورت گرفت .انشعاب مجمع روحانیون مبارزپیامد سوم این اختلافات بر « جامعه روحانیت مبارز » بود که آن را دچار انشعاب کرد و تشکل دیگری با خروج سه تن از اعضای شورای مرکزی این جامعه ( آقایان کروبی، جلالی خمینی، سید محمود دعایی ) در سال 1366 تحت عنوان «مجمع روحانیون مبارز» اعلام موجودیت کرد . اعضای شورای مرکزی مجمع را عمدتا روحانیون جوان و شهرستانی تشکیل می دادند که عبارتند از : سید محمد خوئینی ها، محمد رضا توسلی، مهدی کروبی، حسن صانعی، امام جمارانی، جلال خمینی، سید محمد خاتمی، صادق خلخالی، رسول منتجب نیا، اسدالله بیات، سید محمد هاشمی، محمد علی انصاری، محمد صدوقی، محمد علی رحمانی، سید سراج الدین موسوی، عبدالواحد موسوی لاری، علی اکبر آشتیانی، محمد علی نظام زاده، سید محمد علی ابطحی، هادی غفاری، اسدالله کیان ارثی، سید حمید روحانی، سید محمود دعایی، سید تقی درچه ای، مجید انصاری، عیسی ولایی.حجت الاسلام مهدی کروبی که از همان روزهای آغازین فعالیت این تشکل به سمت دبیر کل انتخاب شد تا انتخابات نهم ریاست جمهوری در این سمت باقی ماند اما پس از انتخابات بدنبال راه اندازی حزب دیگری به نام اعتماد ملی رفت و اینک موسوی خوئینی ها عهده دار دبیر کلی مجمع می باشد .کارگزاران سازندگی مولود جدیددو قطبی کردن جامعه سیاسی کشور پیامد بسیار مهم دیگری نیز که نه در طیف چپ و نه در طیف مقابل، بلکه در گروهی ایجاد شد که بدنبال برقراری توازن میان این دو جناح بود . از همین رو ترکیب کابینه دولت هاشمی مجموعه خاصی را نمایندگی می کرد که می توان از آن و بویژه تشکل سیاسی مولود این خط و مشی ( کارگزاران سازندگی ) به عنوان« جریان سوم » یاد کرد.چنانچه مهمترین شاخصه های جناح موسوم به چپ در نگاه باز به مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصاد بسته خلاصه می شد و بالعکس در طیف مقابل اقتصاد باز و نگاه بسته به مسائل سیاسی – فرهنگی القا می گردید اما گروهی که دولت هاشمی آن را نمایندگی می کرد در کلیه مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تفکر باز رایج بود . لذا نه خواص کامل چپ را داشت و نه راست، از این رو راست مدرن خواندن کارگزاران جای تامل دارد .حمایت کارگزاران از مجمع روحانیونمهمترین پیامد سیاسی ناشی از تحولات اخیر بدنبال حاکمیت تفکر باز بر هیئت دولت و حزب وابسته به آن ( کارگزاران سازندگی ) بود که مجلس چهارم به ریاست ناطق نوری و اکثریت جامعه روحانیت مبارز را به عنوان مانعی بر سر اجرای برخی برنامه های خود یافت . تلاش این گروه برای حل مشکل خود در مجلس پنجم و تغییر ریاست قوه از ناطق نوری به حسن روحانی به هر دلیلی ناکام ماند ادامه تلاش مجلس برای جلوگیری یا کند ساختن روند تک تازی کارگزاران در مجلس پنجم، دامنه مخالفت های میان روحانیت مبارز ( راست ) با گروه مولود آن ( راست مدرن ) را به جایی کشاند که این گروه با توجیه آن که نامزد جامعه روحانیت مبارز ( ناطق نوری ) جامعه را از لحاظ سیاسی یکدست و در اختیار جناح راست قرار خواهد داد، از حمایت وی خودداری ورزید و به سراغ طیف مقابل ( مجمع روحانیون مبارز ) رفت که اختلافاتش با کارگزاران بسیار زیادتر و گسترده تر از سطح آن با جامعه روحانیون مبارز بود اما قرار گرفتن حمایت سیاسی، مالی و نفوذ کارگزاران در پشت سر کاندیدای جناح مقابل موجب بروز تحولاتی بسیار بزرگتر و گسترده تر از توان سیاسی دو طرف گردید که نخستین دستاورد آن بلعیدن بانیان آن بود با این تفاوت که کارگزاران و رهبران آن را بسرعت و مجمع روحانیون مبارز را به تدریج از چرخه سیاسی حذف کرد .

يکشنبه 18/11/1388 - 20:29
سياست

ج) التقاطیون-جنبش مسلمانان مبارز:در سال 56 تعدادی از اعضای نهضت آزادی مثل محمد توسلی، عبدالعلی بازرگان، فریدون سحابی و هاشم صباغیان به مدیریت حبیب ا...  پیمان و یزدان حاج حمزه تشکلی تحت عنوان «جنبش مسلمانان مبارز» راه اندازی کردند که منجر به نشریه ای با همین نام در تیر ماه 1357 گردید.این نشریه پس از انقلاب انتقاداتی را متوجه بازرگان می کرد که با واکنش شدید نهضت آزادی مواجه شد . پیمان که خود از موسسین جاما (جنبش انقلابی مردم ایران) بود، مدتی بعد از آن جدا شده در سال های پس از انقلاب نشریه ای بنام «امت» منتشر می ساخت که به او و همکارانش در این مقطع «امتی ها » نیز گفته می شد . جنبش مسلمانان مبارز یکی از متحدین سازمان مجاهدین خلق بشمار می رفت و نقش زیادی در جذب افراد به آن داشت .پیمان در چند سال بعد در مجله «ایران فردا» مشغول فعالیت شد و در جریان دوم خرداد نیز یکی از متحدین اصلی ائتلاف ملی – مذهبی ها بود و به گفته خودش از تئوریسین های تز «نافرمانی مدنی » برای اصلاح طلبان بوده است .گروهک روند جدایی :پس از تسلط کامل مارکسیست ها بر سازمان مجاهدین خلق در سال 1354 یک بخش از این گروه در خارج از کشور با نگاه التقاطی بین اسلام و مارکسیسم به فعالیت خود ادامه دادند که از جمله آن ها تشکیلات انگلستان به مدیریت «رضا رئیس طوسی » بود و بعدها فردی بنام «حسین رفیعی » به آن پیوست . این دو نفر پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کشور بازگشتند و مسئولیت روابط خارجی سازمان مجاهدین خلق را بر عهده گرفتند . اما پس از آن که سازمان به شیوه مسلحانه در مقابله با نظام برخاست این دو نفر در اعتراض به مدیریت «رجوی» از سازمان جدا شده و جزوه ای تحت عنوان «روند جدایی» منتشر کردند که بعدها تابلو این گروه انشعابی شد. رئیس طوسی مدتی از همکاری با باند مهدی هاشمی در جریان مجله «ایران فردا» فعال شد و در ائتلاف ملی – مذهبی ها شرکت فعال داشت .جنبش انقلابی مردم ایران (جاما):این گروه در اوائل سال 1340 توسط حبیب ا...  پیمان و دکتر کاظم سامی بنیان نهاده شد که پس از مدت کوتاهی بدلیل رویکرد مسلحانه اعضای آن دستگیر شدند . پس از انقلاب اسلامی سامی به کمک افرادی مثل نظام الدین قهاری به فعالیت گروه ادامه داد و در قالب فعالیت ها یسیاسی با منافقین در جریان انتخابات خبرگان رهبری ائتلاف کرد . رهبر گروه ( دکتر سامی ) به عنوان وزیر بهداری دولت موقت وارد کابینه شد و برای ریاست جمهوری نیز کاندیدا شد و در مجلس اول نیز نماینده تهران بود . پس از فوت سامی، قهاری تنها عضو این گروه با ملی – مذهبی ها وارد ائتلاف شد .د) جریان مذهبیبا وجود آنکه  انقلاب اسلامی بنا به اعتراف همه گروههای چپ و راست، داخل و خارج، دوست و دشمن، توسط جریان مذهبی هدایت و رهبری شد اما پس از پیروزی انقلاب اسلامیتعداد گروههای وابسته به این جریان از سه تشکل فراتر نرفت و این در حالی بود که هر سه گروه فوق بنوعی در قبل از انقلاب نیز وجود داشتند .1- هیئت های موتلفه اسلامیچنانچه پیشین از این ذکر شد این گروه در اوائل دهه 40 در حالی بنیان نهاده شد که بسیاری از چهره های آن مبارزه در فدائیان اسلام و د رکنار آیت ا...  کاشانی را تجربه کرده بودند . در جریان قیام 15 خرداد نیز اعضای این گروه از جمله صدیق ترین نیروهای انقلابی و خط امامی بودند . نقش موتلفه اسلامی در پشتیبانی مادی و معنوی از انقلاب اسلامی بویژه پخش و تکثیر اعلامیه های حضرت امام (ره) بر کسی پوشیده نیست . پس از وقوع انقلاب اسلامی نیز با ورود رهبر کبیر انقلاب به میهن اعضای این گروه از جمله حلقه های اولیه حفاظت و کمیته استقبال از امام بودند .2- سازمان مجاهدین انقلاب اسلامیاین تشکل سیاسی با ائتلاف هفت گروه امت واحده، توحیدی فلق، توحیدی فلاح، توحیدی بدر، صف، موحدین و منصورون در 16 فروردین ماه 58 اعلام موجودیت کرد و نقش زیادی در ایجاد نهادهای انقلابی ایفاء کرد اما از همان روزهای آغاز فعالیت اختلافاتی میان اعضای آن بروز کرد و با پدیدار شدن دو طیف چپ و راست اقتصادی در اداره کشور، این اختلافات شدیدتر گردید . بطور کلی سه شاخه یا دیدگاه بر سازمان حاکم بود :الف) گروهی که بر سنت گرایی در مسایل اقتصادی و اجتماعی تمایل داشتند و برای نماینده حضرت امام ولایت قائل بودند این شاخه به راست موسوم شدند .ب) گروهی که خود را موظف به تبعیت از نظریات شخصی آیت ا...  راستی نمی دانستند مثل بهزاد نبوی، سعید حجاریان، مصطفی تاج زاده، محمد سلامتی که به چپ موسوم شدند .ج) افرادی که اختلافات فوق را قابل حل ندانسته و خواستار انحلال سازمان بودند که نظر آن ها در 25 فروردین 1361 با لغو شوراهای سازمان بوسیله نماینده حضرت امام محقق شد . انحلال رسمی سازمان در مهر ماه 1356 در پی ارسال نامه ای حاوی استعفای آیت ا...  راستی کاشانی مورد موافقت حضرت امام قرار گرفت .3- جامعه روحانیت مبارزجامعه روحانیت مبارز تنها تشکل سیاسی است که نطفه آن در کروان انقلاب بسته شده و جماعتی از روحانیون طرفدار امام که مبارزه خود را از سال 42 آغاز کرده بودند، اما دارای تشکل و نهاد سازماندهی شده نبودند، در اواسط سال 56 موجودیت آن را اعلام داشتند . این تشکل ابتدا در شمیران فعالیت خود را آغاز کرد اما به تدریج تهران را به دوازده منطقه تقسیم و از هر منطقه یک نماینده در مرکزیت آن حضور داشت.مهمترین چهره های بنیانگذار این جامعه عبارتند از : آیت ا...  دکتر بهشتی، استاد مطهری، دکتر مفتح، دکتر باهنر، آیت ا...  مهدوی کنی، آیت ا...  خسروشاهی، عبدالمجید ایروانی، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، معادیخواه، مهدی کروبی، هادی غفاری و...جامعه روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی نقش حلقه اوا ارتباطی با رهبری انقلاب را ایفا کرد و پس از طلوع انقلاب اسلامی نیز سهم بسزایی در شکل گیری نهادهای انقلابی و اداره کشور داشت که از جمله آن می توان به مجلس موسسان قانون اساسی، ریاست مجلس اول، اولین رئیس قوه قضائیه، اعضای شورای نگهبان، اعضای شورای انقلاب، مناصب نمایندگیهای امام، ائمه جمعه و... اشاره کرد .4- حزب جمهوری اسلامیحزب جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترین تشکیلات سیاسی تاریخ ایران زمانی بنا نهاده شد که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود اگر چه در هسته مرکزی حزب مرحوم بهشتی، آیت ا...  خامنه ای، شهید باهنر، حجت الاسلام موسوی خوئینی ها و دکتر پیمان قرار داشتند اما عده زیادی از شخصیت های سیاسی روحانی و غیر روحانی پیش از انقلاب در جریان شکل گیری آن بودند . پس از سقوط رژیم، حزب جمهوری اسلامی توسط 5 نفر ( بهشتی، خامنه ای، رفسنجانی، باهنر، موسوی اردبیلی ) رسما اعلام موجودیت کرد و شهید بهشتی به عنوان اولین دبیر کل حزب معرفی شد . این حزب بسرعت در سراسر کشور گسترش پیدا کرد و بیش از یک میلیون نفر فرم عضویت آن را تکمیل کردند . غالب مسئولین کشوری و محلی از این حزب بودند که از آن جمله در عالیترین مسئولیت ها رئیس جمهور ( آیت ا...  خامنه ای )، نخست وزیر ( مهندس موسوی )، رئیس دیوان عالی کشور ( مرحوم بهشتی )، رئیس مجلس ( هاشمی رفسنجانی ) از اعضای مرکزی قرار داشتند .

يکشنبه 18/11/1388 - 20:27
سياست

جریان شناسی انقلاب اسلامیبدنبال حوادثی نظیر تغییر مبدا تاریخ رسمی کشور از هجرت پیامبر گرامی اسلام به مدینه (هجری قمری) به آغاز سلطنت کوروش (هجری شمسی) که در سال 1355 به مناسبت پنجاهمین سال سلطنت پهلوی صورت گرفت که تحریک احساسات مذهبیون بویژه علما را در پی داشت و همچنین شهادت مرحوم آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام (ره) که نقشه قتل وی به رژیم منتسب می شد و سرانجام مقاله (استعمار سرخ و سیاه ) با نام مستعار رشیدی مطلق که بعدا معلوم شد از سوی داریوش همایون وزیر فرهنگ وقت نوشته شده است موجی از حرکتهای اعتراضی مردم قم و تبریز در 19 دی 56 را بدنبال داشت.در این زمان نه به جریان چپ که فعالیتهایش در داخل کشور بکلی به خاموشی گراییده بود و نه به جریان ملی گرایی و لیبرال ها که با اتخاذ راهبرد «شاه سلطنت کند نه حکومت » قصد نفوذ به ارکان قدرت را داشتند امیدی به ایجاد حرکتی نبود . اگر چه هر دوی این جریانات، شرایط سالهای 57-56 را برای حضور در داخل کشور مناسب دیدند اما تنها موفق شدند بدنبال حرکت مردم و روحانیت نقش ناچیزی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کنند . اما پس از طلوع خورشید انقلاب اسلامی هر یک از گروهها و احزاب چپ، راست و التقاطی جهت گرفتن سهمی پای به میدان گذاشتند . در این جا آرایش و وضعیت جریانات سه گانه و گروههای التقاطی را در مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی (61-57) مورد بررسی قرار می دهیم .الف ) جریان چپ1- حزب توده:این حزب پس از آنکه قیام 15 خرداد را حرکت فئودالها و روحانیون مرتجع و مخالف اصلاحات خواند و آن را محکوم کرد عملا از صحنه مبارزه با شاه خارج شده و حداکثر فعالیت سیاسی آن ها در صدور بیانیه های سیاسی و پخش برنامه های رادیویی خلاصه می شد . اما با پیروزی انقلاب سران حزب، اعضای کمیته مرکزی و اجرایی به همراه نورالدین کیانوری و احسان طبری وارد ایران شدند و برای آنکه چهره ای انقلابی از خود نشان دهند ضمن مخالفت با دولت موقت به حمایت از خط امام و اشغال لانه جاسوسی پرداختند و این در حالی بود که غائله کردستان با حزب دمکرات و کومله همکاری می کردند، پیشنهاد این حزب برای تشکیل «جبهه متحد خلق » متشکل از نیروهای خط امام، حزب توده، دمکرات کردستان، فدائیان خلق، مجاهدین خلق و لیبرال بر کسی پوشیده نیست . بدنبال همین چهره نفاق آلود حزب، نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی در سال 62 و 61، ارتباطات جاسوسی حزب با سازمان جاسوسی شوروی ( ک . گ و ب ) و اسرار توسعه شبکه مخفی نظامی آن را کشف می کنند . از همین رو در 17 بهمن 61 رهبران و کادر درجه اول حزب دستگیر شده و دادستانی کل انقلاب رسما انحلال حزب توده را اعلام می کند . بعدها کیانوری و طبری در جریان محاکمات خویش به مقاصد پنهانی حزب اعتراف کردند .2- چریکهای فدایی خلقاین گروه چنان که پیشتر ذکر شد در سال 1350 اعلام موجودیت کرد . بدلیل انتخاب مشی مسلحانه اکثر اعضای کلیدی آن یا اعدام و یا با دادن تعهد همکاری با رژیم از زندان نجات یافته بودند . در آبان مان 56 نیز یک گروه از این سازمان منشعب شد و به حزب توده پیوست . پس از پیروزی انقلاب این سازمان از در عناد با جمهوری اسلامی برخاست و در فتنه های کردستان و ترکمن صحرا علیه نظام وارد عمل شد . در سال 59 گروه به دو بخش اقلیت (رادیکا ) و اکثریت ( معتدل ) منشعب شدند . گروه اقلیت با انجام عملیات خرابکاری بسرعت نابود گردید و اکثریت به حزب توده پیوست و سرنوشت آن نیز به توده گره خورد .3- حزب دمکرات کردستان4- حزب کومله ( زحمتکشان ملت ایران )5- حزب خلق مسلمان 
ب)جریان لیبرال و ملی گرا-جبهه ملی چهارم:یکی از تشکل های فعال سیاسی در جریان راست «جبهه ملی » می باشد که برای اولین بار در آبان 28 در منزل مصدق بوجود آمد و بر خلاف موفقیتی که در نتیجه همکاری با جریان مذهبی بدست آورد پس از کودتای 28 مرداد 32 فرو پاشید .جبهه ملی دوم نیز که در سال 39 شکل گرفت عملا کاری از پیش نبرد و در سال 44 منحل شد . جبهه ملی سوم هم که در سال 44 بوجود آمد پیش از هر گونه اقدام موثر توسط ساواک شناسایی و اعضای آن دستگیر شدند و تا سال 56 در داخل موفق به اقدام موثری نبودند اما دو شاخه از آن در خارج از کشور توسط «شاپور بختیار » و در پاریس توسط «بنی صدر» اداره می شد . جبهه ملی چهارم اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سایه دولت آشتی ملی ( شریف امامی ) به رهبری کریم سنجابی ( به تاریخ 8 شهریور 56 ) اعلام موجودیت کرد اما پس از آغاز به کار بختیار در پست نخست وزیری کار را پایان یافته تلقی کرد که با مخالفت حضرت امام (ره) روبرو شد .پس از پیروزی انقلاب اسلامی جبهه ملی در حالیکه چند تن از اعضای آن به همراه «نهضت آزادی » وارد کابینه شده بودند، بنای مخالفت با مشی امام (ره ) را در پیش گرفتند که اوج آن در « لایحه قصاص» بروز کرد . از آنجا که مخالفت با این لایحه به معنای مخالفت با آیات و روایات صریح اسلامی تلقی شد ؛ حضرت امام با صدور اطلاعیه ای ارتداد این گروه را اعلام کردند ؛ پس از این تاریخ بود که رهبران جبهه ملی به خارج از کشور رفتند و به فعالیت علیه نظام پرداختند . این در حالیست که در اولین انتخابات ریاست جمهوری «بنی صدر» از این طیف به عنوان رئیس جمهور گزیده شد . وی که برای کسب آراء عمومی موفق شده بود خود را «کاندیدای امام » جا بزند پس از پیروزی ابتدا خط خود را در مسیر جدا از نیروهای انقلابی قرار داد و به ایجاد چالش با مجلس و دیگر نهادهای انقلابی پرداخت . وی یک سال پس از انتخابش در 14 اسفند 59 طی سخنانی در دانشگاه تهران به حمایت علنی از مصدق پرداخت و دستور حمله به نیروهای حزب اللهی را که آن ها را چماقدار می خواند، صادر کرد .بنی صدر در سال 60 زیاده خواهی های خود را به جایی رساند که علنا در مقابل رهبری انقلاب اسلامی قرار گرفت .از همین رو در اول خرداد ماه حضرت امام (ره) بنی صدر را از جانشینی فرمانده کل قوا عزل فرمودند و مجلس در آخر همین ماه به بی کفایتی رئیس جمهور رأی داد . با فرار بنی صدر به خارج از کشور معلوم گردید که بسیاری از مخالفت های برخی از اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق ( منافقین ) از وی یک تاکتیک حزبی بوده و یا حداقل همه ماجراهای طیف لیبرال در یک مرکز طراحی و به مورد اجرا در می آمده است . به هر صورت 30 خرداد ماه سال 1360 روز تعیین سرنوشت همه گروههای لیبرالی اعم از جبهه ملی، عناصر سلطنت طلب، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق می باشد که تنها در ظاهر تفاوت هایی با هم یافته اند اما در حوادثی مثل 30 تیر از مرکز کنترل فرماندهی واحد مأمور به حمایت از یکدیگر می شوند .

يکشنبه 18/11/1388 - 20:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته