دانستنی های علمی
آیا میدانستید: زرافه تار صوتی ندارد و لال است و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد.
آیا میدانستید: موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا میکنند، که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند.
آیا میدانستید: جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم میتواند ببیند.
آیا میدانستید: گربه و سگ هر کدام پنج گروه خونی دارند و انسان چهار گروه
آیا میدانستید: روباهها همه چیز را خاکستری میبینند.
آیا میدانستید: اسبها در مقابل گاز اشکآور مصوناند.
آیا میدانستید: زرافه ایستاده وضع حمل میکند و نوزادش از فاصله 180 سانتی متری به زمین میافتد.
آیا میدانستید: 1300 کره زمین در سیاره مشتری جای میگیرد.
آیا میدانستید: رود دجله به خلیج فارس میریزد.
آیا میدانستید: 85% گیاهان در اقیانوسها رشد میکنند.
آیا میدانستید: اولین تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسید.
آیا میدانستید: یک سال نوری برابر است با 9.460.800.000.000 کیلومتر.
آیا میدانستید: اولین اتوموبیل را مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران کرد.
آیا میدانستید: قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت دید انسان است.
آیا میدانستید: در شیلی منطقه ی صحرایی وجود دارد که هزاران سال است در آن باران نباریده است.
آیا میدانستید: هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشود.
آیا میدانستید: وزن اسکلت انسان بالغ بر سیزده تا پانزده کیلوگرم است.
آیا میدانستید: خرس قطبی هنگامی که روی دو پا میایستد حدود سه متر است.
آیا میدانستید: زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند.
آیا میدانستید: خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که میتوانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند.
آیا میدانستید: اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه میشود و در این صورت یک چهارم خشکیهای کره زمین زیر آب میرود.
آیا میدانستید: کبد یا جگر تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میکند.
آیا میدانستید: میزان انرژی که خورشید در یک ثانیه تولید میکند، برای تولید برق مورد نیاز تمام کشورهای جهان به مدت یک میلیون سال کافی است.
آیا میدانستید: هر عنکبوت تار ویژه خود را دارد و هیچگاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند.
آیا میدانستید: اگر در یک سال هیچ یک از نسلهای یک جفت مگس نر و ماده از بین نروند، حجم مگسهای متولد شده با حجم کره زمین برابر میشود.
آیا میدانستید: رودی در کامبوج شش ماه سال از شمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد.
آیا میدانستید: طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست.
آیا میدانستید: سریع ترین عضله بدن انسان زبان است.
آیا میدانستید: شبکه چشم 135 میلیون سلول احساس دارد که مسوولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد.
آیا میدانستید: بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد.
آیا میدانستید: در برج ایفل دو میلیون و نیم پیچ به کار رفته است.
آیا میدانستید: طول رگهای بدن انسان پانصد و شصت هزار کیلومتر است
آیا میدانستید: هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر پنج سانتیمتر عبور کند.
آیا میدانستید: تنها موجودی که میتواند به پشت بخوابد انسان است.
آیا میدانستید: چشم سالم انسان میتواند ده میلیون رنگ مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمیز دهد.
آیا میدانستید: فیل بالغ در روز بطور متوسط دویست و بیست کیلوگرم غذا و دویست لیتر آب مصرف میکند.
آیا میدانستید: اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر او کوررنگ میشوند.
آیا میدانستید: کوههای آلپ در سال حدود یک سانتیمتر بلند میشوند.
آیا میدانستید: همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل میشوند.
آیا میدانستید: وزن کوه یخی متوسط الحجم بیست میلیون تن است.
آیا میدانستید: حس بویایی انسان قادر به دریافت و تشخیص ده هزار بوی متفاوت است.
آیا میدانستید: یک قطره آب دارای یک صد میلیارد اتم است.
آیا میدانستید: تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار میمیرند.
آیا میدانستید: خورشید روزانه معادل صد و بیست و شش هزار میلیارد اسب بخارانرژی به زمین میفرستد.
آیا میدانستید: گرده گل هرگز فاسد نمی شود و از محدود مواد طبیعی است که تا زمان نا محدودی باقی میماند.
آیا میدانستید: حس بویایی خرس تقریبا صد برابر قوی تر از انسان است.
آیا میدانستید: تا قرن پنجم میلادی متوسط عمر مردم اروپا از سی سال فراتر نمیرفت.
آیا میدانستید: مغز فیزیکدان نابغه، آلبرت اینشتین پانزده درصد از حجم مغز انسان عادی بزرگتر بود.
آیا میدانستید: تنها چیزی که در اسید حل نمیشود الماس است و فقط خیلی زیاد آن را از بین میبرد.
آیا میدانستید: هنگام صحبت برای بیان هر کلمه هفتاد و دو ماهیچه به کار گرفته میشود.
آیا میدانستید: اگر تکثیر باکتری تا بیست و چهار ساعت ادامه یابد، توده دو تنی از یک باکتری بوجود میآید.
آیا میدانستید: یک میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای میگیرد.
آیا میدانستید: خرسها موجوداتی چپ دست هستند.
آیا میدانستید: هر یک لیتر بنزین معادل بیست و سه و نیم تن گیاهان مدفون شده در قرنها پیش است.
آیا میدانستید: آلباتوس که یک نوع مرغ دریایی ست بلندترین بالها را دارد فاصله دو نوک بالهای او تا دو متر میرسد و درضمن آنها میتوانند در حال پرواز بخوابند.
آیا میدانستید: کوه قره قوروم در هند بعد از کوه هیمالیا با تفاضل دویست و سی و هفت متر بلندترین کوه دنیا میباشد.
آیا میدانستید: هر ساله حدود پانصد شهابسنگ نسبتاً بزرگ به زمین برخورد میکند.
آیا میدانستید: 17 هزار نوع زنبور در جهان شناسایی شده است.
آیا میدانستید: بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به 90 کیلو میرسد
دوشنبه 7/5/1387 - 9:8
ازدواج و همسرداری
|
1) سعی كنید بیشتر از آن كه در انتظار دریافت چیزی از همسرتان باشید، چیزی به او ببخشید. اگر هدف شما ایجاد حس رضایت و خوشبختی در همسرتان باشد، مطمئن باشید فرصت های بی شماری برای رسیدن به این هدف پیدا خواهید كرد. در این صورت شما نیز از لطف و محبت همسرتان برخوردار خواهید شد. زیرا انسان ها همواره سعی می كنند خوبی های دیگران را جبران كنند.
۲) وقتی همسرتان به شما توهین می كند، سكوت كنید و با او مقابله به مثل نكنید. زیرا با این كار از بروز بسیاری از بحث های غیر ضروری جلوگیری می كنید. این لحظات به سرعت سپری خواهند شد و شما می توانید در زمان بهتری با همسرتان درباره رفتارش صحبت كنید.
۳) از همسرتان انتظارات غیرواقعی نداشته باشید. اجتناب از انتظارات غیرواقعی می تواند از بروز بسیاری درگیری ها، عصبانیت ها و سرخوردگی ها جلوگیری كند. انتظار نداشته باشید همسرتان كامل و بی نقص باشد. در ضمن هیچ گاه او را با دیگران مقایسه نكنید.
۴) سعی كنید نسبت به همه چیز دیدی مثبت داشته باشید.
۵) به راه هایی فكر كنید كه می توانید همسرتان را نسبت به انجام كارهایی كه دوست دارید ترغیب كنید. اگر این روش مؤثر نبود روش های دیگر را امتحان كنید و به یاد داشته باشید كه تحسین و تعریف به موقع می تواند یك انگیزه قوی باشد.
۶) اهداف خود را طبقه بندی كنید و افكار خود را بر مهم ترین هدفتان یعنی داشتن یك محیط خانوادگی آرام و شاد متمركز كنید.
۷) هیچ گاه با همسرتان وارد جنگ قدرت نشوید. به جای این كار با او به توافق برسید.
۸) همسرتان را به خاطر اشتباهاتش سرزنش نكنید. در عوض سعی كنید روشی در پیش بگیرید كه از تكرار این اشتباهات جلوگیری كند.
وقتی شما همسرتان را به خاطر اشتباهاتش سرزنش می كنید، احساسات او را جریحه دار می كنید و باعث آزار او می شوید.
۹) در زمان حال زندگی كنید. اشتباهات و وقایع تلخ گذشته را فراموش كنید و سعی كنید شرایط زندگی امروزتان را تغییر دهید.
۱۰) همواره از همسرتان بپرسید: برای اینكه زندگی ما شاد و دلپذیر باشد، من چه كاری می توانم انجام بدهم؟ |
دوشنبه 7/5/1387 - 9:6
طنز و سرگرمی
از این به بعد با معتادان اینترنتی مانند معتادان مواد مخدر برخورد خواهد شد
تصور کن!!!! اعتیاد اینترنتی مثل مواد مخدر جرم محسوب شود
جرم یا بیماری؟
ستاد مبارزه با اعتیاد اینترنتی اعلام کرد طبق قانون از این به بعد اعتیاد به اینترنت جرم محسوب میشود. این در حالی است که سازمان بهزیستی، معتادان به اینترنت را بیمار خوانده بود. هنوز بین تعریف بیمار و مجرم معتادان اینترنتی مثل مواد مخدر هیچ توافقی وجود ندارد.
یک منبع آگاه گفت: مساله مبارزه با این پدیده هم مثل مبارزه با مواد مخدر خواهد شد. کلی هزینه میکنند، کلی کشته میدهند، کلی دستگیر، زندانی و اعدام میشوند بعد از چند سال هم میگویند مبارزه کردیم و اینقدر هم کشته دادیم و بعد آمار جمعیت چند میلیون نفر معتاد را اعلام میکنند.
برخورد
سردار ..... فرمانده ستاد مبارزه با اعتیاد اینترنتی اعلام کرد با فروشندگان کارتهای مخدر اینترنت به شدت برخورد خواهد شد. وی گفت: ما علاوه بر دستگیری چندین نفر از معتادان در چتپارتیها و سردَمنتهایی که قبلاً به آن کافینت میگفتند از آنها مقادیر زیادی اکانت اینترنت گرفتیم که همگی اعتراف کردند از عوامل استکبار جهانی نظیر مایکروسافت گرفتهاند. وی گفت ما از اینترپل خواستهایم که سرورها و آزمایشگاههای تولید مخدرات اینترنتی مثل مایکروسافت و آیبیام را ببندند.
در آزمایشگاه اتفاق افتاد:
- آقای دکتر من که سالمم چرا آزمایش منو نوشتین مثبت؟
- واسه این که معتادی.
- معتادم؟ کجا معتادم مرد حسابی؟ ببندین در این آزمایشگاتونو.
- معتاد نیستی؟ بدبخت تو خونت به جای گلبولهای قرمز و سفید هی صفر و یک ورجه وورجه میکنه. چشام دراومد پشت میکروسکپ. مردک بدبخت معتاد اینترنتی!
لابراتوارهای تولید
چند فروشنده کارت اینترنت قاچاق 5 و 10 و 20 سانتی در تهران دستگیر شدند. این قاچاقچیان اعتراف کردند که تاکنون دهها جوان را با این کارتها معتاد کردهاند. مدتی پیش به دستور قوه قضائیه طی حمله به آیاسپیها و آزمایشگاههای تولید کارت اینترنت همهی آنها بسته شدند اما هنوز اعتیاد به اینترنت در ایران بیداد میکند.
یک برنامه رادیویی مشاوره خانواده:
زنی گریهکنان زنگ میزند:
- سلام خانوم مشاور...شوهرم... شوهرم مدتیه معتاد شده چیکار کنم؟
- خونسرد باشین خواهر من. همه چی حل میشه. الان در کمال آرامش بفرمایین به چی معتاد شدن؟ هرویین؟ تریاک؟ حشیش؟ مرفین؟ ماریجوانا؟ ال اس دی؟ کوکائین؟ اکستازی؟
- نه! به اینترنت معتاد شده. دیروز تو جیبش یه کارت اینترنت پیدا کردم.
- نه؟؟ ای ....چیز منظورم اینه که بمیرم برات خواهر. طوری نیست. با سیم مودم ببندش به تخت بعد زنگ بزن بیان ببرنش.
از گزارشهای شبانه یک خبرنگار:
صحنهی دردناکی بود. دهها معتاد اینترنتی در حالی که لپتاپشان را روی زانو گذاشته و پتویی روی سر انداخته بودند در گوشه خیابان نشسته بودند و مشغول استعمال اینترنت بودند. یک نفر کنار جوب در حال جان کندن بود چون اتصالش اشتباهی هوا داشت و دیسکانکت شده بود.
دیژیتالیه
- اکبری: اشغری؟ جنش خوب تو دشت و بالت شی داری؟
- اصغری: هیشی بابا دیگه همه شدن معتاد اینترنتر. رفتم پیش طرف بهش میگم یه دوای خوب بهم بده، داره بهم کارت پنجا ساعتی اینترنتر میده. میگم اینو نمیخوام این شه کوفتیه؟ شرکارمون نژار نوکرتم. نداری لااقل یه چند تا LSD بده شنگول شیم. طرف خط اینترنتر ADSL بهم میده. ای تف به این روژگار! معتادم معتادای قدیم. همه دیژیتالی شدن ژون اکبری.
برخورد نزدیک از نوع چینی
چین چند میلیون معتاد اینترنتی را به دریا ریخت. به گزارش نشریه شیهواچن دولت چین تصمیم گرفت میلیونها معتاد اینترنتی خود را به دریا بریزد. سخنگوی دولت چین در پی این اقدام گفت: آخیش راحت شدیم از بس فیلتر کردیم. این طوری خیلی مقرون به صرفهتره.
? Overdoes
- دیروز یه خواستگار خوب و نجیب با تحصیلات بالا و خیلی پولدار واسه دخترم اومد ولی ردش کردم.
- ئه؟ چرا؟
- هیچی معتاد بود. داره میگه: اگه منو به سابدایرکتوری خودتون بپذیرین امیدوارم که با این لینک به همدیگه کانکشن خوبی داشته باشیم... بعد هم تازه پررو میپرسه عموجان اینا اینویزیبل هستن خیلی مشتاق بودیم باهاشون یه چت بزنیم... اصلاً حسابی اوردوز بود یارو.
از گزارشهای یک مأمور انتظامی:
به استحضار میرساند در ساعت 14.30 امروز فرد مشکوکی در حوزه گشت زنی مشاهده و با تعقیب او به محل تجمع عدهای از معتادان اینترنتی رسیده که مشغول چت جمعی بودند که همگی دستگیر و به پاسگاه دلالت گردیدند. از نامبردگان آلات و ادوات استعمال اینترنت از قبیل لپتاپ، پتوی مخصوص چهارخانه، هدفون و میکرفن و مقادیر متنابهی کارت اینترنت به صورت سوخته و شیره کشف گردید که همگی پیوست گزارش میباشد.
طرژ اشتعمال
- اکبری: اشغری؟ این کارت چیه آوردی؟ کوپن تریاکه؟
- اشغری: نمیدونم کارت اینترنتره، شیه. میگن اعتیادش بالاش. طرف میگفت آنلاینت میکنه ناجور، هپروتش این روژا رو بورشه.
- اکبری: خب حالا این شه جوریه؟ قورت دادنیه؟ اشتنشاقیه؟ کشیدنیه؟ یا باهاش تژریقش کنی؟
- اشغری: شه میدونم توام...
خشخاشنت
تولید کارت اینترنتی جایگزین کشت خشخاش در افغانستان میشود. کمیته بین المللی مبارزه با مواد مخدر اعلام کرد ما به این نتیجه رسیدیم تنها چیز درآمدزایی که میتواند جایگزین کشت خشخاش در افغانستان و پاکستان شود همین کارت اینترنت است. اکنون پس از قاچاق اسلحه، قاچاق اینترنت دومین شغل پردرآمد مافیایی در جهان است
دوشنبه 7/5/1387 - 9:5
ازدواج و همسرداری
تاریخچه لباس عروس
لباس عروسی، لباسی بی نظیر و منحصر به فردی است. در کنار تولد و مراسم تدفین، ازدواج یکی از سه موقعیت مهم و عظیم در زندگی هر شخص است و تنها موردی است که شخص در تعیین چگونگی آن و عظمت و شکوه برگزاری آن، نقش اصلی را برعهده دارد. این روز برای عروس، بیشتر از آنچه که برای داماد مهم است، دارای اهمیت است و روز بزرگ زندگی او محسوب می شود. در سرتاسر تاریخ، زنان همواره تلاش می کردند تا لباس عروسی خاصی داشته باشند که با موقعیت و فضای جشن و شادی مناسب باشد و باعث بشود تا عروس زیبا را زیباتر از آنچه هست، نشان بدهد و عروسی که چندان زیبا نیست، حداقل عالی و با شکوه به نظر برسد
لباس عروس، نشانه ای از ملیت
در قرون وسطی، ازدواج بیشتر از پیوند میان دو نفر اهمیت داشت و در بسیاری موارد اتحاد و پیوند بین دو خانواده، دو تجارت و حرفه و حتی اتحاد بین دو کشور به شمار می آمد. بنابراین عروس باید به شکلی لباسی می پوشید که به بهترین شکلی معرف خانواده او باشد؛ لباس او تنها معرف شخص او نبود. در آن زمان ازدواج های سلطنتی دارای اهمیت سیاسی بسیاری بود و برای ایجاد اتحاد و پیمانی محکم بین دو کشور انجام می شد، بنابراین لازم بود تا عروس جوان عالی و باشکوه به نظر برسد تا اعتبار و حیثیت کشور خود را تقویت کند و با نشان دادن ثروت و توانگری ملت خود، بر کشور داماد تاثیر بگذارد. جواهرات عروس هم به عنوان بخشی از جهیزیه او، مورد توجه و بحث قرار می گرفت.
خانواده های سلطنتی و ثروتمند از عالی تری پارچه هایی که ممکن بود، استفاده می کردند و گران ترین پارچه ها از قبیل مخمل، ابریشم و حریر گلدار، اطلس، خز و پارچه های بافته شده از نخ های طلا و نقره را به کار می بردند. در آن زمان که پارچه ها با دست ریسیده می شد، بافته می شد و خشک می شد، و در نتیجه استفاده اقتصادی و صرفه جویانه از پارچه معمول بود؛ دامن ها را به شکل جمع، بزرگ و پف کرده درست می کردند، طول آستین ها تا زمین ادامه داشت و دنباله دامن در پشت لباس به طول چند متر کشیده می شد.
رنگ های استفاده شده هم گرانبها و با شکوه بود؛ تنها افراد ثروتمند قادر بودند رنگهای گران قیمتی همچون قرمز، ارغوانی و مشکی را تهیه کنند، زیرا این رنگها بسیار سخت تر از رنگ هایی که از رنگ های گیاهی طبیعی به دست می آمد، تهیه می شد. علاوه براین، لباس عروس با جواهرات قیمتی از قبیل الماس، یاقوت سرخ، یاقوت کبود، زمرد و مروارید تزئین می شد. بنابراین عروس در لباس خود در برابر تابش آفتاب می درخشید. گاهی اوقات لباس عروس چنان با جواهرات پوشیده می شد، به طوری که پارچه لباس در زیر آنها پنهان می شد؛ در قرن پانزدهم زمانی که شاهزاده مارگارت در انگلستان ازدواج کرد، لباس او به حدی سنگین بود که نمی توانست حرکت کند و به کمک دو نفر به کلیسا برده شد!
پیراهن سفید عروسی
در دوران باستان عروس ها برای نشان دادن شادی خود، از رنگ های شاد و روشن برای لباس عروس استفاده می کردند. رنگ سفید مدتی طولانی است که به عنوان رنگی سنتی و رایج برای پیراهن عروس پذیرفته شده است، اما پیراهن عروس همیشه به رنگ سفید نبوده است.
رسم پوشیدن لباس عروس به رنگ سفید، به دوران ملکه ویکتوریا برمی گردد. پیش از آن عروس ها، بسته به موقعیت اجتماعی خود، انواع متنوعی از رنگ ها و مواد را برای لباس عروس انتخاب می کردند. در آن روزگار رنگ سفید نشانه پاکی و عفت نبود، بلکه رنگ آبی دارای این معنا بود. در حقیقت بسیاری از زنان به همین دلیل رنگ آبی را برای لباس عروسی خود انتخاب می کردند. از طرفی رنگ سفید نشانه ثروت و توانگری بود.
ازدواج ملکه ویکتوریا با پسر عموی خود شاهزاده آلبرت در سال 1840، بیشترین تاثیر را بر مراسم عروسی گذاشت. ملکه ویکتوریا نخستین فرد سلطنتی نبود که پیراهن عروس سفید رنگ پوشید، اما نخستین فرد در دوره مدرن بود. رنگ سفید، رنگ مرسوم برای مراسم سوگواری سلطنتی بود و اگرچه همیشه به این عنوان استفاده نمی شد، اما به عنوان رنگی مناسب برای مراسم عروسی شاهانه هم محسوب نمی شد. ملکه و یکتوریا با ازدواج در لباسی سفید، چرخ ها را به حرکت درآورد.
رنگ سفید عموما برای لباس عروسی انتخاب نمی شد و لباس ویکتوریا باعث شگفتی شد. البته این لباس، غافلگیری ناخوشایندی نبود، زیرا به زودی زنان در سرتاسر اروپا و آمریکا از لباس های سفید برای عروسی خود استفاده کردند. اگرچه عروس هایی هم وجود داشتند که همچنان در لباس هایی به رنگهای دیگر ازدواج می کردند؛ اما رنگ سفید به عنوان رنگی مناسب و عالی برای لباس عروس تعیین شده بود و از آن زمان تا کنون ادامه یافته است. در حقیقت بسیار نادر است که عروسی در لباسی به رنگی غیر از سفید ازدواج کند. در کتابی مربوط به بانوان، در سال 1849 این جمله چاپ شد:« بر اساس رسم و سنت و عرف، از چندین سال قبل رنگ سفید به عنوان مناسب ترین رنگ برای لباس عروسی انتخاب شده است. این رنگ نمادی از پاکی و خلوص و عفت دخترانه است و نشانه ای از قلب سالم و دست نخورده ای است که به همسر آینده خود تقدیم می کند.»
با ظهور فروشگاه های بزرگ در دهه1890، تقریبا هر زنی می توانست رویای خود را برای ازدواج در لباس عروسی جدید و نو تحقق ببخشد. لباس سفید مورد پسند عموم مردم واقع شد و رواج یافت. درسال 1890، در یک ژورنال بانوان نوشته شد که:« از سال های بسیار قدیم که نمی توان آغاز آن را به خاطر آورد، لباس عروسی خانم ها سفید بوده است.»
اگرچه این جمله نادرست بود، اما عمق پذیرش این مطلب را نشان می داد که لباس عروس باید به رنگ سفید باشد. اگرچه رنگ سفید رایج و مرسوم شد، اما بعضی از عروس ها پیراهن هایی را می پوشیدند که دارای کاربرد بیشتری بود و می توانستند بعد از مراسم عروسی هم از آنها استفاده کنند. از آنجایی که لباس عروسی تا حد زیادی به مد زمان خود شباهت داشت و به آن نزدیک بود، تنها با تغییرات اندکی می شد تا پیراهنی را برای پوشیدن مجدد آماده کرد.
اعتقادی قدیمی درباره رنگهای مختلف لباس عروس
یک شعر قدیمی درباره اینکه چگونه رنگ لباس عروسی شما، بر آینده شما تاثیر می گذارد می گوید:« ازدواج درلباس سفید یعنی بسیار خوب و صحیح انتخاب کرده اید؛ ازدواج در رنگ خاکستری یعنی به راه دوری خواهید رفت؛ ازدواج در رنگ سیاه، شما آرزو خواهید کرد که بازگردید؛ ازدواج در رنگ قرمز، شما آرزوی مرگ خواهید کرد؛ ازدواج در رنگ آبی، یعنی شما همواره خالص، پابرجا و راستگو خواهید بود؛ ازدواج در رنگ سبز یعنی شما از دیده شدن خجالت می کشید؛ ازدواج در رنگ زرد، یعنی شما از مرد خود خجالت می کشید؛ ازدواج در رنگ قهوه ای یعنی شما در خارج شهر زندگی خواهید کرد و ازدواج در رنگ صورتی یعنی روح شما غرق خواهد شد.»
تاثیر جنگ جهانی بر لباس عروس
در تمام دوره ها، عروس ها سعی می کنند تا به شکلی لباس بپوشند که مناسب موقعیت اجتماعی آنها باشد و همیشه تا حد امکان متناسب با مد باشد و برای تهیه آن از زیباترین، بهترین و گرانبهاترین موادی که توانایی فراهم کردن آن را دارند، استفاده بشود. میزان و کیفیت موادی که درتهیه لباس عروس به کار می رود، انعکاس ثروت و موقعیت اجتماعی عروس است.
مدها و مدل های لباس در دوره ادوارد هفتم، روز به روزتجملی تری و پرخرج تر می شد، تا با آغاز فاجعه جنگ جهانی اول، این روند متوقف شد و سبک لباس ها ساده تر شد. همچنین با انعکاس تغییر نقش زنان در جامعه، دامن لباس ها کوتاه تر شد. کوکو شانل نیروی قدرتمندی در تغییر فشن زنان بود و نخستین کسی بود که در دهه 1920، رسما لباس عروسی کوتاه را معرفی کرد. این لباس، پیراهن سفیدی تا زانو بود با یک دنباله بلند. این رنگ سفید سیمانی به عنوان رنگ جهانی و همگانی لباس عروس مورد توجه قرار گرفت.
در زمان جنگ جهانی دوم بسیاری از عروس ها احساس کردند که ازدواج در لباس سفیدی مجلل، شایسته نیست، بنابراین لباس های ساده ای را برای مراسم عروسی خود انتخاب می کردند. در زمان جنگ جهانی دوم زنان وظیفه خود دیدند تا مراسم ازدواج سنتی را ترک کنند، اگرچه اکثر عروس ها ممکن بود تنها چند هفته یا حتی چند روز، پس از مراسم نامزدی خود عروسی کنند. در نتیجه آنها زمان کافی برای یافتن لباس عروس مناسب نداشتند، بنابراین باید بهترین لباس خود را برای این کار انتخاب می کردند. اگر عروسی می خواست که حتما لباس عروس سفید داشته باشد، می توانست آن را برای مراسم، قرض بگیرد یا اجاره کند. اگر عروس و داماد هر دو در جنگ شرکت داشتند، در اونیفورم های نظامی خود ازدواج می کردند.
پس از جنگ جهانی، یک دوره پر رونق و مرفه آغاز شد و این موضوع در لباس های عروسی هم منعکس شد. لباس های بلند سفید عروسی رسمی، مجددا رایج شد و به مد بازگشت. رنگ مایه های سفید مانند کرم، زرد بسیار کم رنگ و عاجی رنگ، همگی به عنوان رنگ لباس عروس قابل قبول بود؛ در حالی که رنگ های روشنی از قبیل آبی، سبز یا صورتی کمتر استفاده می شد؛ ازدواج در لباس سیاه رنگ، نشانه بدبختی و بخت بد محسوب می شد.
لباس عروس در قرن جدید
مرکز توجه لباس های عروس از دهه 1950 تغییر کرد. امروزه بیشتر ازهمه، تاکید بر روی شخصیت خود عروس است.
در حال حاضر عروس ها می توانند تقریبا ازهر مدل و سبک لباسی برای مراسم ازدواج خود استفاده کنند، یک پیراهن طراحی شده بسیار تزئین شده و مجلل یا حتی یک پیراهن ساده غیر رسمی. هر سبکی که عروس انتخاب کند تا زیباتر به نظر برسد، قابل قبول است.
بنابراین شما می توانید هر رنگی را برای ازدواج خود انتخاب کنید، اما حداقل حالا اندکی درباره سابقه و تاریخچه استفاده از لباس عروسی سفید آگاهی پیدا کرده اید.
منبع:سایت دوخت
دوشنبه 7/5/1387 - 9:2
سياست
چند شیوه آسان برای مقابله با نفوذ تروریسم در غرب آذربایجان
ملت آگاه آذربایجان
همه می دانیم که بخش های بزرگی از سرزمین های تاریخی آذربایجان در طول تاریخ قربانی زیاده طلبی و افزون خواهی دشمنان این ملت گردیده و با کمال تاسف در بسیاری از این موارد مهمانان ناخوانده با مهاجرت و سکونت در سرزمین های آذربایجان از انسان دوستی، مهمان نوازی و بعضا سهل انگاری ملت آذربایجان سو استفاده کرده و بعد از مدت ها مدعی اراضی تاریخی آذربایجان شده و بخش هایی از آن را با ریختن خون انسان های بی گناه از سرزمین ما جدا کرده اند. کشتار مسلمانان تورک ایروان و جدایی آن از خاک آذربایجان، قتل عام مسلمانان تورک قاراباغ و اشغال آن از نمونه های فراموش نشدنی است. وقایع دردناک جیلولوق و جنایات اسماعیل سیمتقو که هر کدام می خواستند قسمتی از خاک آذربایجان را به یغما ببرند و یا اقدامات ضد انسانی و نژاد پرستانه حزب تروریستی دمکرات به رهبری قاسملو در غرب آذربایجان و بعد از انقلاب 57و یا توطئهگروه های تروریستی پژاک و پ ک ک علیه سرزمین آذربایجان که با اقدامات ناقض حقوق انسان ها و اقدامات تروریستی خواهان تشکیل " کردستان بزرگ" در سرزمین آذربایجان هستند، همگی منطقه غرب آذربایجان را با تهدید مرگبار تروریست ها مواجه ساخته که می تواند سرنوشت دردناک جدایی ایروان، قاراباغ و اوضاع اسف بار کرکوک را برای ملت آذربایجان به ارمغان آورد.
ما هر روز شاهد اقدامات تروریستی این گروه ها در غرب آذربایجان و شهادت سربازان و افسران تورک هستیم. اگر می خواهیم که جنایات مارشیمون ها و سیمیتقو ها و جنایات فعلی تروریست های اتحادیه میهنی کردستان عراق و حزب دمکرات کردستان عراق علیه ملت تورک کرکوک در غرب آذربایجان تکرار نشود همه باید در جبهه ملی مبارزه با تروریسم بسیج شده و با ساده ترین شیوه ها با نفوذ تروریست ها در منطقه مقابله کنیم.
چند شیوه آسان برای فعالیت در جبهه ملی مبارزه با تروریسم :
<!--با مطالعه تاریخ غرب آذربایجان و شهری که در آن ساکن هستید، از تاریخ پنهان جنایات تروریست آگاه شوید.
<!--با پیگیری اخبار منطقه ( سایت های اینترنتی، رادیو ها ، مجلات و...) از فعالیت های منطقه ای و بین المللی گروه های تروریستی آگاه شوید.
<!--شنیده ها و یافته های تاریخی خود را در زمینه جنایات تروریست ها در غرب آذربایجان وسایر مناطق آذربایجان را در اختیار دوستان و آشنایان خود قرار دهید.
<!--در مدارس و دانشگاه دوستان خود را از تاریخ دردناک جنایات تروریست آگاه ساخته و آنها را برای مطالعه تاریخ غرب آذربایجان ترغیب کنید.
<!--در دانشگاهی که تحصیل می کنید، فعالیت عناصر دانشجویی وابسته به گروه های تروریستی رابه دقت مطالعه و به کمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان ارسال کنید.
<!--از فروختن و اجاره دادن منزل، باغ و ملک خود به مهاجرین مطلقا خوداری کنید.
<!--با آگاهی دادن به صاحبان بنگاه های معاملاتی و مشاورین املاک محله خود، آنها را از توطئه های گروه های تروریستی در خرید زمین های غرب آذربایجان آگاه سازید.
ت<!-تا آنجا که می توانید به هر طرق ممکن از خرید و ساکن شدن مهاجرین در محلات و روستاهای خود جلو گیری کنید.
<!--تا می توانید از معامله بامهاجرین خود داری کنید.
<!--از بردن کارگران مهاجر به کارهای ساختمانی و غیره خود داری کنید.
<!--ز صاحبان صنایع، دامداری ها، مرغ داری ها و باغات بخواهید که از به کار گیری و اسکان مهاجرینخود داری نموده و آنها را از مضرات این عمل آگاه سازید.
<!--خبر فعالیت های اقتصادی نامشروع مانند قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه، قاچاقاق انسان و... که توسط گروه های تروریست هدایت می شوند را به کمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان ارسال دارید.
<!--خبر فعالیتمراکز پول شویی و عناصر سرمایه دار حامی گروه های تروریستی را به با ذکر نوع فعالیت های آنها به کمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان ارسال دارید.
<!--فعالیت های نژاد پرستانه برخی از حامیان گروه های تروریستی را که در اداره جات و مراکز مالی نفوذ کرده و بستر مهاجرت ها را فراهم می سازند افشا و یا به کمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان ارسال کنید.
<!--یانیه ها و نشریات و سی دی های کیمته مردمی دفاع از غرب آذربایجان را جهت آگاهی دادن به عموم مردمتکثیر و در بین مردم پخش کنید.
<!--قالات،تحقیقات و تحلیل های خود را در مورد فعالیت عناصر گروه های تروریستیرا در هر زمینه ای بهکمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان ارسال کنید.
<!--از فعالیت مراکز وابسته به گروه های تروریستی در سطح شهرهای آذربایجان عکس و فیلم تهیه نموده و به کمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان ارسال کنید.
<!--اسامی و آدرس افراد مرتبط با گروه های تروریستی را به صورت دقیق و نوع فعالیت آن را به کمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان ارسال کنید.
<!--گر در محله و یا روستایی که در آن ساکن هستید، مهاجرین ساکن هستند مواظب رفت آمد عناصر مشکوک وابسته به گروه های تروریستی به آنجا باشید.
<!--اگر در محله و یا روستایی که در آن ساکن هستید رفت آمد مشکوک عناصر وابسته به گروه های تروریستی را مشاهد نموده اید و یا از نوع فعالیت آنها ( قاچاق انسان، قاچاق فحشا، انباشت سلاح ویا مهمات و...) آگاهی دارید به دلیل روحیه تروریستی و مسلح بودن آنها، مطلقا از درگیری با آنها خود داری کرده و مراتب را به نیروهای امنیتی و انتظامی اطلاع دهید.
<!--اگر فردی تورک نظامی و یا عضو نیروهای انتظامی ، بسیج و سپاه پاسداران هستید، مسئولیت شما در دفاع از سرزمین مادری تان دو چندان شده و حمایت نیروهای مردمی را در مقابله با گروه های تروریستی در کنار خود ببیند و با نیروهای مردمی با احترام رفتار کنید.
<!--در تشیع جنازه و مراسم هایقربانیان و سربازان و افسران تورکی که به دست گروه های تروریستی به شهادت می رسند شرکت کنید.
<!--در صورت امکان در تشیع جنازه شهدا و قربانیان گروه های تروریستی با نصب پلاکارد و پارچه نوشته ها به زبان تورکی با خانواده های تورک این شهیدان همدردی کنید.
<!--در صورت امکان در تشیع جنازهشهدا و قربانیان گروه های تروریستی شعار هایی به مانند:
اولوم اولسون تروریسمه، شهیدلر اولمز وطن بولونمز، شهیدلر اولمز آذربایجان بولونمز، تورپاقدان پای اولماز، اولوم پ کا کا یا اولوم پژاکا و... سردهید.
<!--نام و آدرس و در صورت امکان عکس شهدا و قربانیان تروریسم را به کمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان ارسال دارید.
<!--با احترام به مجروحان و خانواده شهدا و قربانیان تروریسمحمایت های معنوی خود را از مادران،پدران،همسران و فرزندان آنها قطع نکنید.
<!--
هموطن تورک:
تروریسم با اقدامات ضد انسانی و خونریزی، صلح و آرامشبین ملت ها را نابود می کند. بدون تروریسم در غرب آذربایجان فرزندان آذربایجان در سرزمین های تاریخی خود شاهد تکرار جنایات ها و خون ریزی ها نخواهد شد
دوشنبه 7/5/1387 - 8:56
ادبی هنری
پست مدرنیسم
مترجم:میلاد حامیاحمدی
پروفسور مری كلاجز، دانشیار بخش انگلیسی دانشگاه كلورادو
پست مدرنیسم واژه یا به بیان دقیقتر، مجموعه عقاید پیچیده ای است كه به عنوان حیطهای از مطالعات آكادمیكی از اواسط دهه 80 پدیدار گشتهاست. توصیف پست مدرنیسم دشوار به نظر میرسد، زیرا مفهومی است كه در انواع گستردهای از دیسیپلینها و حیطههای مطالعالتی از قبیل:هنر معماری، موسیقی، فیلم، ادبیات، جامعهشناسی، ارتباطات، مد و تكنولوژی نمایان شدهاست. دشوار است كه این مفهوم را در زمان یا تاریخ خاصی جای دهیم، زیرا زمان دقیق ظهور پست مدرنیسم مشخص نیست. شاید آسانترین راه برای آغاز اندیشیدن در مورد پست مدرنیسم، اندیشیدن در مورد مدرنیسم باشد، جنبشی كه بنظر میرسد پست مدرنیسم، از آن ظهور كردهاست. مدرنیسم، دو گونه تعریف دارد كه این دو جنبه به درك پست مدرنیسم، مرتبط می شود. اولین جنبه یا تعریف از مدرنیسم، از یك جنبش زیبایی شناختی كه بطور كلی مدرنیسم نامیدهمیشد، نشات میگیرد. این جنبش تماما با اندیشههای غربی قرن بیستم در مورد هنر همسان است. (گویا علائم در حال ظهور آن را، میتوان در قرن نوزدهم هم یافت)همان طور كه میدانید، مدرنیسم جنبشی است در هنرهای تجسمی، موسیقی، ادبیات، و نمایشنامهنویسی كه معیارهای سنتی را در پاسخ به این پرسش كه ((هنر چگونه باید شكل بگیرد، استفاده گردد، و چه معنایی داشتهباشد؟)) نادیده میگیرد.
![LineTop.gif](https://www.mandegar.info/images/LineTop.gif)
شاید آسانترین راه برای آغاز اندیشیدن در
مورد پست مدرنیسم، اندیشیدن در مورد
مدرنیسم باشد، جنبشی كه بنظر میرسد
پست مدرنیسم، از آن ظهور كردهاست. |
در دوران اوج گیری مدرنیسم یعنی بین سالهای 1910 تا 1930 چهرههای شاخص ادبیات مدرن مانند وولف، جویس، الیوت، استیونز، پروست، مالارمه و رایك، به عنوان پایهگذاران مدرنیسم قرن بیستم، به توصیف مجدد این امركه «شعر و داستان باید چگونه باشد و چه كاری میتواند انجام دهد؟»، كمك شایانی نمودهاند.
از دیدگاه ادبی ویژگیهای شاخص مدرنیسم عبارتند از:
1ـ تاكید برامپرسیونیسم (تأثرگرایی)* و ذهنیت در نوشتار و هنرهای تجسمی و تاكید بیشتر بر چگونگی وقوع امر دیدن یا خواندن یا حتی ادارك در ذات خود، تا تاكید بر روی آنچه ادراك میگردد. نمونه این امر میتواند، جریان سیال ذهن در نوشتن باشد
2ـ جنبشی به دور از واقعنگری آشكار كه توسط راوی سوم شخص دانای كل و دیدگاههای روایی ثابت و جایگاههای مشخص اخلاقی پدید میآید. داستانهای ویلیام فاكنر كه دارای چند راوی هستند نمونهای از این گونه مدرنیسم هستند.
3ـ تمایز ژانرهایش مبهم است، بنابراین شعر بیشتر نثروار (مانند آثار تی اس الیوت یا ای كامنیگز) و نثر بیشتر شعر گونه است (مانند آثار وولف و جویس)
4ـ تاكید بر روی اشكال مجزا، روایتهای ناپیوسته و كولاژهایی* از موضوعات مختلف كه اتفاقی به نظر میرسد
5- گرایشی به سمت انعكاسپذیری یا ناخودآگاه كه مرتبط با محصول آثار هنری است. بنابراین هر قطعه توجه ما را به جایگاه خاص خودش به عنوان یك دستاورد یا مانند چیزی كه توسط روشهای گوناگون ساخته شده و بكار میرود، جلب میكند.
6ـ رد زیبایی شناختی بسیط رسمی، به جانبداری از طرحهای مینیمالیستی* (كمینهای) مانند اشعار ویلیام كارلوس ویلیامز و رد تئوریهای رسمی زیباشناختی در مقیاسی گسترده به جانبداری از كشف و شهود در خلق اثر.
7- رد تمایزات میان فرهنگهای والا و پایین و عامهپسند در گزینش موادی كه سابقاً هنر را شكل میداد و هم در روشهای نمایش، توزیع و كاربر هنر.
پست مدرنیسم هم مانند مدرنیسم از بیشتر این عقاید پیروی میكند در حالیكه منكر مرزبندی میان اشكال والا و پایین هنر و تمایزات ثابت ژانری است و تاكیدش بر تقلید *، نقیضه*، كنایه و فكاهی بودن است. هنر و اندیشه پست مدرن از انعكاسپذیری، ناخودآگاهی، از هم گسیختگی و ناپیوستگی (به خصوص در ساختار های روایی)، ابهام و تقارن زمانی حمایت كرده و بر موضوعاتی عاری از مفاهیم انسانی و فاقد ساختار و ثبات تاكید میورزد.
این گونه بنظر میرسد كه پست مدرنیسم در این روشها بسیار شبیه مدرنیسم است، با این حال درباب نگرش , مدرنیسم با بسیاری از این گرایشات متفاوت است.به عنوان مثال مدرنیسم به این سو گرایش دارد كه نمایی پراكنده از ذهنیت انسان و تاریخ نشان دهد («زمین هرز » الیوت یا «به سوی فانوس دریایی» وولف را به خاطر بیاورید)، اما این پراكندگی را به عنوان امری تراژیك مینمایاند، چیزی كه به عنوان یك نقصان، باید بر آن تاسف خورد و برایش سوگواری كرد..
بسیاری از آثار مدرن در تلاشند تا از این ایده دفاع كنند كه آثار هنری میتواند سبب ایجاد وحدت، انسجام و معنا در زندگی گردد، امری كه در زندگی مدرن امروز، بیش از هر چیزی گم شدهاست و هنر همان كاری را میكند كه بسیاری از نهادهای انسانی قادر به انجامش نیستند.
در مقام مقایسه، پست مدرنیسم از ایده پراكندگی و موقتی بودن و فقدان انسجام حسرت نمیخورد بلكه بیشتر آن را میستاید:«جهان بیمعناست؟ پس بیایید وانمود نكنیم كه هنر میتواند بدان معنا بخشد، بیایید تنها با چرندیات بازی كنیم!». شیوه دیگر نگریستن به رابطه میان مدرنیسم و پست مدرنیسم به آشكار شدن تعدادی ازاین تمایزات كمك میكند، بر طبق نظریه فردریك جیمسون، مدرنیسم و پست مدرنیسم اشكالی فرهنگی هستند كه مراحل خاصی از سرمایهداری را دنبال میكنند
.مرحله اول، سرمایهداری كه از قرن هیجدهم تا اواخر قرن نوزدهم در كشورهای اروپای غربی، انگلستان و ایالات متحده (و تمام حیطههای تحت نفوذشان) به وقوع پیوست. اولین مرحله به گونهای خاص به پیشرفتهای تكنولوژیكی یعنی موتور بخار و زیباشناختی یعنی رئالیسم مرتبط میباشد.
مرحله دوم، از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم (در زمان جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست، این مرحله یعنی سرمایهداری انحصار طلبانه، كه با موتورهای الكتریكی و موتورهای احتراقی داخلی و مدرنیسم مرتبط اند. مرحله سوم، مرحلهای است كه هم اكنون در آن قرار داریم یعنی مرحله سرمایهداری چند ملیتی و مصرفی كه
![LineTop.gif](https://www.mandegar.info/images/LineTop.gif) مدرنیسم عموما به جنبشهای گسترده زیباشناختی
در قرن بیستم و مدرنیته به مجموعهای از عقاید فلسفی سیاسی و اخلاقی كه پایهگذار جنبه زیباشناختی مدرنیسم هستند اشاره میكند |
تاكیدش بیشتر بر روی بازاریابی، فروش و مصرف كالا است و نه تولید آن!، و ارتباطی تنگاتنگ با تكنولوژی هستهای و الكتریكی وپست مدرنیسم دارد. همانند توصیف جیمسون از پست مدرنیسم به عنوان سبك تولید و تكنولوژی، دومین مرحله یا توصیف از پست مدرنیسم، بیشتر از تاریخ و جامعهشناسی نشات می گیرد تا از ادبیات و تاریخ هنر! این رهیافت، پست مدرنیسم را به عنوان یك شكل كامل اجتماعی یا مجموعهای از نگرش های جامعهشناختی_تاریخی مینامد، به بیان دقیقتر، این روش بیشتر پست مدرنیته را با مدرنیته مقایسه میكند تا پست مدرنیسم را با مدرنیسم !
اما فرق این دو در چیست؟
مدرنیسم عموما به جنبشهای گسترده زیباشناختی در قرن بیستم و مدرنیته به مجموعهای از عقاید فلسفی سیاسی و اخلاقی كه پایهگذار جنبه زیباشناختی مدرنیسم هستند اشاره میكند
مدرنیته قدمت بیشتری از مدرنیسم دارد. عنوان مدرن كه اولینبار در جامعهشناختی قرن هفدهم بكار برده شد به معنای متمایز ساختن دوره كنونی از دوره پیشین كه دوره عتیق نامیده میشد، است.
محققان همیشه بر سر زمان دقیق آغاز دوره پست مدرنیسم و چگونگی تمایز میان آنچه مدرن هست و آنچه مدرن نیست، بحث و مجادله داشتهاند. اینگونه بنظر میرسد كه هر بار مورخین خواستهاند به تاریخ دوره مدرن دست یابند، گویی در تمام دفعات، مدرنیسم در تاریخ پیشتری وجود داشتهاست. اما عموما دوران مدرن با عصر روشنگری اروپایی كه اساسا قرن هیجدهم شروع شد، مرتبط است.
(دیگر عناصر تاریخی نمایانگر اندیشه روشنگری به دوران رنسانس یا پش از آن باز میكردد.) بنابراین، میتوان ادعا كرد كه اندیشه و ادبیات روشنگرانه با آغاز قرن هیجدهم آغاز شد.
من تاریخ دوران را از سال 1750 محاسبه میكنم، زیرا دكترای خود را از رشتهای در دانشگاه استانفورد كه اندیشه و ادبیات مدرن نامیده میشد و بر آثار پس از 1750 تمركز یافتهبود، دریافت كردهام. ایدههای بنیادین روشنگری اساسا همان ایدههای بنیادین انسان گرایی است.
مقاله جین فلكس چكیده مناسبی از این عقاید و مقدمات ارائه میدهد ، و اكنون مواردی را به فهرستش میافزایم:
1ـ خودی با ثبات، منسجم و آگاه وجود دارد. این خود، خودآگاه و عقلانی و مستقل و جهانشمول میباشد و هیچ شرایط فیزیكی نمیتواند بطور بنیادین بر عملكرد این خود تاثیر بگذارد.
2ـ این خود، خود و جهان اطرافش را از طریق علت یا عقلانیت باز میشناسد و به عنوان بالاترین شكل كاركرد ذهنی و تنها شكل عینی برآورد میشود.
3ـ این شیوه از آگاهی كه توسط خود عقلانی عینی به وجود میآید علم نامیده میشود كه میتواند حقایق جهانی را در مورد دنیا، مستقل از جایگاه بخصوص شخص آگاه ارائه دهد
4ـ این آگاهی كه توسط علم بوجود میاید حقیقت نامیده میشود و پایدار است.
5ـ آگاهی یا حقیقتی كه توسط علم ایجاد میشود (بوسیله خود عقلانی عینی)، همواره ما را به سوی پیشرفت و كمال رهنمون میسازد. تمام نهادها و راهكارهای انسانی توسط علم (علت/عینیت) تحلیل و بسط مییابند.
6ـ علت چیزی نیست جز قضاوت نهایی در مورد امری كه حقیقی و نتیجتاّ درست و خوب (قانونی و اخلاقی) است. آزادی دربردارنده مفهوم اطاعت از قوانینی است كه بر آگاهی مكشوف بوسیله علت منطبق است.
7ـ در جهانی كه توسط علت اداره میشود، امر حقیقی همیشه همسان خوب و صحیح و زیبا است و بنابراین تعارضی ما بین آنچه صحیح و آنچه حقیقی است وجود ندارد.
8ـ بنابراین علم به عنوان الگویی برای كلیت یا جزء جزء اشكال مفید آگاهی مطرح میگردد. علم بیطرف و عینی است. دانشمندانی كه آگاهی را توسط توانائیهای عقلانی بیغرضانه خویش پایه میگذارند، باید در جستجوی قوانین علی آزاد باشند و توسط دغدغههایی چون پول و قدرت وسوسه نشوند.
9ـ همچنین، زبان یا شیوه بیانی كه در راه ایجاد و اشاعه علم بكار گرفته میشود باید، عقلایی باشد .زبان برای عقلانی بودن باید واضح، و كاردكردش تنها باید نمایاندن جهانی واقعی یا ادراكپذیر باشد كه اذهان عقلایی رویت مینمایند. و باید ارتباطی عینی و ثابت بین موضوعات تفهیمی و كلماتی كه آنان را مینمایند (مابین دلیل و مدلول) وجود داشتهباشد.
همانطور كه میدانید، شماری از مقدمات بنیادین انسانگرایی یا مدرنیسم هستند كه عملا تمام ساختارها و نهادهای اجتماعی ما را اعم از دموكراسی، قانون، دانش، الهیات و زیباییشناسی توجیه و تشریح میكنند.
مدرنیته اساسا در مورد نظم و عقلانیت و عقلایی شدن است كه نظم را از پس بینظمی خلق میكند و پیش فرض آن این است كه هر چه عقلانیت بیشتری خلق گردد به نظم بیشتری میانجامد و هر چه جامعهای نظم یافتهتر باشد، كاركرد بهتر و عقلانیتری خواهد داشت.
بدین دلیل، مدرنیته به دنبال جستجوی تمام سطوح فزاینده نظم است و جوامع مدرن پیوسته مراقب هر چیزی كه بینظمی خوانده می شود و می تواند در نظم خلل ایجاد كند هستند. پس جوامع مدرن پیوسته بر ایجاد تضادی مضاعف بین نظم و بینظمی تكیه میكنند تا بتوانند بر ارجحیت نظم تاكید ورزند اما برای انجام این كار باید چیزهایی نماینده بینظمی باشند. بنابراین جوامع مدرن باید مرتبا بینظمی ایجاد كنند. در فرهنگ غربی این بینظمی به دیگری تعبیر می شود كه در ارتباط با دیگر تضادهای ثنایی (دو گونهای) توصیف میگردد. پس هر چیزی كه غیر سفید، غیر مذكر و ناهمجنسگرایانه و غیر بهداشتی و غیر عقلانی و……باشد، بخشی از این بینظمی میگردد و باید از جامعه مدرن عقلانی حذف گردد.
راههایی كه جوامع مدرن به سمت ایجاد گروههایی تحت عنوان نظم و بی نظمی طی میكنند باید همصدا با كوشش در جهت نیل به ثبات باشد.
فرانسوا لیوتار تئوریسینی كه آثارش را سایروپ در مقالهاش در مورد پست مدرنیسم تشریح كرده، ثبات را با اندیشه تمامیت یا یك نظام تمامیت یافته، یكسان میپندارد.
تمامیت و ثبات و نظمی كه لیوتار از آنها سخن می گوید در جوامع مدرن از طریق مفاهیم فراروایتها یا روایت اصلی
![LineTop.gif](https://www.mandegar.info/images/LineTop.gif)
جوامع مدرن بر این اندیشه تاكید میكنند كه علت همیشه به معلول اشاره دارد و واقعیتها در معلول ها اسكان مییابند. بهر حال در پست مدرنیسم، تنها علتها هستند كه وجود دارند و تفكر وجود هر گونه واقیعت ثابت و جاودانه واین تفكر كه معلولی وجود
دارد كه علت بدان اشاره میكند، محو میگردد. |
حفظ میشود، یعنی داستانهایی كه خود یك فرهنگ برای راهكارها و باورهای خود نقل میكند. مثلاً یك فراروایت در فرهنگ آمریكایی این داستان میتواند باشد كه دموكراسی، روشنگرانهترین (عقلانیترین) شیوه حكومت است و سرانجام به سعادت عالمگیر انسان منجر خواهد شد.
بنا بر سخنان لیوتار هر گونه سیستم عقیدتی یا ایدئواوژیكی، فراروایتهای خاص خود را دارد.
به عنوان مثال، فراروایت ماركسیسم این ایده است كه سرانجام، سرمایهداری از درون متلاشی خواهدشد و یك دنیای آرمانی سوسیالیستی شكل خواهدگرفت.
احتمالاً شما فراروایتها را به عنوان نوعی از فراتئوری یا فرا ایدئولوژی تلقی میكنید. یك ایدئولوژی كه ایدئولوژی دیگر را توصیف میكند! (مانند ماركسیسم) و داستانی است كه برای توصیف نظامهای عقیدتی موجود، روایت میگردد.
لیوتار میگوید كه تمام جوانب جوامع مدرن كه دربردارنده علم، به عنوان شكل اصلی آگاهی هستند، به چنین فراروایتهایی متكی اند. بنابراین پست مدرنیسم نقد فراروایت هاست و گونهای آگاهی است كه چنین روایتهایی به آن در پوشاندن تناقضات و ناثباتی های جداییناپذیر موجود در هر سازمان یا راهكار اجتماعی، كمك میكنند. به بیان دیگر، هر گونه تلاش برای ایجاد نظم، همیشه میزان یكسانی از ایجاد بینظمی را میطلبد.
اما یك فراروایت، شكلگیری این گروهها (گروههای بینظمی) را با توضیح اینكه بینظمی واقعاً هرج و مرج و بد، و نظم واقعاً بخردانه و خوب است، میپوشاند.
پست مدرنیسم در رد فراروایت ها از حمایت روایتهای كوچك سود میبرد، روایتهایی كه بیشتر به توصیف راهكارهای كوچك و حوادث محلی میپردازد تا مفاهیمی در مقیاس گسترده عالمگیر یا جهانی!
روایتهای كوچك پست مدرنیسم هماره وابسته به موقیعت، موقتی، اتفاقی میباشد و هیچ گونه ادعایی مبنی بر جهانشمولی، حقیقت، علت یا ثبات ندارند.
جنبه دیگر اندیشه روشنگری یعنی بخش پایانی 9 نكته مزبور، ایدهای است كه زبان را مفهومی واضح و كلمات را تنها به عنوان نماینده افكار و اشیا باز میشناسد و معتقد است كه كلمات هیچ گونه كاركردی فراسوی این امر ندارند. جوامع مدرن بر این اندیشه تاكید میكنند كه علت همیشه به معلول اشاره دارد و واقعیتها در معلول ها
اسكان مییابند. بهر حال در پست مدرنیسم، تنها علتها هستند كه وجود دارند و تفكر وجود هر گونه واقیعت ثابت و جاودانه واین تفكر كه معلولی وجود دارد كه علت بدان اشاره میكند، محو میگردد. به بیان دقیقتر، در جوامع پست مدرن، تنها سطوحی بدون عمق موجود است، تنها علت هایی بدون معلول!! شیوهای دیگر برای طرح این موضوع بر طبق نظریه جین بادریلارد وجود دارد و آن مفهوم این است كه در جامعه پست مدرن، اصلی وجود ندارد و تنها كپیهایی از آن (اصل) موجود است كه او آنها را تصویر یا پیكره مینامد.
به عنوان مثال، در مورد نقاشی و پیكر تراشی بیندیشید! جایی را تصور كنید كه كار اصلی ونگوك موجود باشد و
همان طور هزران نسخه كپی شده از آن، با این حال اثر اصلی همان است كه بالاترین ارزش را دارد (خصوصا ارزش پولی!)، در حال آن را با سی دی یا نوارهای موسیقی مقایسه كنید كه در آن مانند نقاشی، نسخه اصل یا ضبط شدهای كه به دیوار آویخته شود یا در گاوصندوق نگهداری گردد وجود ندارد، بلكه میلیونها نسخه كپی شده از آن وجود دارد كه همه آنها یكسان اند و به قیمت تقریباً مشابهی فروخته میشوند.
گونه دیگری از پیكره یا تصویر بادریلارد میتواند مفهوم واقیعت مجازی باشد. واقیعتی كه توسط تقلید ایجاد شدهاست كه در آن هیچ گونه اصلی وجود ندارد. همچنین این مفهوم در بازیها و شبیه سازیهای رایانهای جلوه مییابد، و بالاخره پست مدرنیسم با سئوالاتی در مورد سازمان آگاهی مرتبط میشود، در جوامع مدرن، آگاهی با علم یكسان دانستهمیشود و با اشكال روایی مقابله میگردد.
علم، شكلی خوب از آگاهی است و اشكال روایی، بد، ابتدایی و غیر عقلانی است (و بنابراین به زنان، بچهها و انسانهای بدوی و دیوانگان) مربوط میباشد. بهر صورت، آگاهی تنها برای خودش سودمند است. بنابراین شخص از طریق آموزش به آگاهی دست مییابد تا بطور كلی شخصی آگاه و تحصیل كرده گردد. این امر، دقیقاً هدف آموزش هنرهای آزاد است.
با این حال، در جوامع پست مدرن، آگاهی نقش كاربردی مییابد. شما چیزهایی را میآموزید، نه فقط برای اینكه آن را بدانید، بلكه آن آگاهی را بكار ببرید.
همان گونه كه سایروپ در كتاب خود متذكر میشود:سیاست آموزشی امروزین بیشتر بر مهارتها و آموزش تاكید میورزد تا بر آرمانهای مبهم انسانگرایانه در مورد آموزش!
این امر بخصوص به بحرانی برای فارغالتحصیلان انگلیسی (ملیت انگلیسی) بدل گشته كه با مدركشان چه كاری میتوانند بكنند؟
آگاهی نه تنها در جوامع پست مدرن توسط كاربردش توصیف شده، بلكه این آگاهی بیشتر از جامعه مدرن توزیع، ذخیره و به گونه متفاوتی طبقهبندی شدهاست.
خصوصاً ظهور تكنولوژی الكتریكی رایانهای، انقلابی را در روشهای ایجاد و توزیع و استفاده از آگاهی در جامعه ما (آمریكا) ایجاد كردهاست (در واقع شاید بتوان گفت كه پست مدرنیسم به بهترین وجه، بوسیله ظهور تكنولوژی رایانهای كه در دهه 1960 آغاز شد, توصیف گشته و بدان مربوط شده و به صورت نیرویی غالب در تمام ابعاد زندگی اجتماعی در آمده است! )
در جوامع پست مدرن هر آن چه نتواند توسط رایانه به قسمتی قابل تشخیص درآید، به بیان دیگر، هر آنچه كه قابل اندازهگیری نباشد. مفهوم آگاهی از آن سلب خواهدشد. در این الگو متضاد آگاهی، جهل نیست حتی اگر چه این امر،الگویی مدرن و انسانگرایانه باشد، اما بیشتر به بینظمی تعبیر می شود.
هر آنچه شرایط گونهای از این آگاهی را نداشته باشد به بینظمی تعبیر میگردد و امری است كه درمحدوده این نظام، غیر قابل شناسایی است.
لیوتار میگوید: پرسش مهمی كه برای جوامع پست مدرن مطرح است، شخصی است كه تصمیم میگیرد كه چه چیزی آگاهی و چه جیز بینظمی است؟ و همچنین فردی كه درباره مقتضیات تصمیم اتخاذ میكند. چنین تصمیماتی كه باید در مورد آگاهی اتخاذ گردد، خصایص انسانگرایانه و مدرن گذشته را مانندسنجش آگاهی به مثابه حقیقت (خصیصه تكنیكی آن) یا به مثابه نیكی یا عدالت (خصیصه اخلاقی آن) یا زیبایی (خصیصه زیباشناسی) شامل نمیشود. به بیان دقیقتر، لیوتار میگوید:آگاهی الگویی از یك بازی زبانی را دنبال میكند، همانطور كه توسط ویتگنشتاین مطرح شده است. (برای كسانی كه به این بحث علاقهمند سایروپ توصیف بسیار خوبی از این مفهوم در مقاله خویش ارائه كرده است).
پرسشهای بیشماری هستند كه باید درباره پست مدرنیسم مطرح شوند، یكی از مهمترین پرسش ها در مورد
![LineTop.gif](https://www.mandegar.info/images/LineTop.gif)
لیوتار میگوید: پرسش مهمی كه برای جوامع پست مدرن مطرح است، شخصی است كه تصمیم میگیرد كه چه چیزی آگاهی و چه جیز بینظمی است؟ و همچنین فردی كه درباره مقتضیات تصمیم اتخاذ میكند. چنین تصمیماتی كه باید در مورد آگاهی اتخاذ گردد، خصایص انسانگرایانه و مدرن گذشته را مانندسنجش آگاهی به مثابه حقیقت (خصیصه تكنیكی آن) یا به مثابه نیكی یا عدالت (خصیصه اخلاقی آن) یا زیبایی (خصیصه زیباشناسی) شامل نمیشود. |
سیاستی است كه متضمن پست مدرنیسم است؛ به بیان سادهتر این پرسش مطرح است كه آیا این جنبش كه به سمت تجربه طلبی، محلی بودن، كنش و بیثباتی متمایل میگردد امری است خوب است یا بد؟ پاسخهای بسیاری در جامعه معاصر ما (آمریكا) به این سئوال وجود دارد. با این همه، میل بازگشت به دوران پیش از پست مدرنیسم (دوره مدرن/انسانگرایی/اندیشه روشنگری) در گروههای محافظه كار سیاسی، مذهبی و فلسفی مشهود است. در واقع بنظر میرسد، یكی از نتایج پست مدرنیسم بر آمدن بنیاد گرایی مذهبی به عنوان شكلی از مقاومت است كه در برابر زیر سئوال بردن فرا روایتهای مذهبی قدم علم كرده است. این رابطه بین انكار پست مدرنیسم و محافظهكاری یا بنیاد گرایی ممكن است به توصیف اجزای این امر بپردازد كه چرا اظهارات پست مدرنیسم در مورد تجزیه طلبی و چندگونگی به جذب لیبرالها و رادیكالها گرایش دارد. همانگونه كه سایروپ و فلكس و باتلر خاطر نشان كردهاند، این امر به سهم خود دلیلی است كه چرا تئورسین های فمینیست, پست مدرنیسم را این گونه جذاب یافتهاند.
بهرصورت ، اگر از سطحی دیگر بنگریم، این گونه بنظر میرسد كه پست مدرنیسم جایگزین هایی را برای پیوستن به فرهنگ جهانی مصرف ارائه میدهد كه در آن ملزومات و اشكال آگاهی توسط نیروهایی كه فراسوی نظارت فردی است، پیشنهاد میگردد.
این جایگزینها بر اندیشیدن به اجزای كنشها و كشمكشهای اجتماعی به عنوان اموری ضرورتاً محلی، محدود و جزیی اما موثر، تمركز یافتهاند.
سیاستهای پست مدرن با كنار نهادن فرا روایتها ( مانند آزادی تمام طبقات كارگری) و تاكید بر روی اهداف محلی خاص (مانند گسترش مراكز روزانه نگهداری اطفال برای مادران كارگر در جامعه خودتان) راهی را برای تئوریزه كردن موقعیتهای محلی، به گونهای انعطافپذیر (سیال) و غیرقابل پیشگویی پیشنهاد مینماید حتی اگر این امور از روندی جهانی تأثیر پذیرفته باشند! بنابراین، شعار سیاستهای پست مدرن به بهترین وجه این امر میتواند باشد:«جهانی فكر كنید! محلی عمل كنید! و نگران هیچ گونه طرح بزرگ و جامعی نباشد!».
واژگان:
(1)امپرسیونیسم (تاثرگرایی):
این اصطلاح به احتمال قوی از نام تابلوی نقاشی «كلود مونه» به نام امپرسیون (تأثر):برآمدن خورشید (1874) گرفته شدهاست. امپرسیونیستها نقاشان مكتبی بودند كه بویژه نور توجه داشتند
و میخواستند آن امپرسیون فرار را از دیدگاهی ذهنی ارائه دهند. آنان به بیان صریح هیچ علاقهای نداشتند و اثری كه خلق میكردند به دریافت بیننده بستگی داشت. اصطلاح امپرسیونیسم كمكم به حوزه نقد ادبی كشیده شده است. امپرسیونیسم در بیان تكنیك رماننویسی در نگرش به زندگی درونی شخصیت اصلی به جای توجه به واقیعت نیز بكار رفتهاست. نمونههای این شگرد را در آثار جمیز جویس، مارسل پروست، دوروتی ریچاردسون و ویرجینیا وولف به فراوانی میتوانیافت.
(2)كولاژ:
در زبان فرانسه بمعنی چسباندن و وصله كردن است. كاربرد آن در نقاشی است و منظور از آن تصویرهایی است كه از تركیب غیرعادی كاغذ، عكس و چیزهای مشابه بدست میآید. وقتی نویسنده مخلوطی از كنایهها و اشارات و نقل قولها و عبارات خارجی را در اثرش به كار میبرد این نوآوری او را كولاژ مینامیم.
(3)مینیمالیسم (تقلیلگرایی):
سبك اصلی ادبی یا دراماتیك مبتنی بر كاهش دادن مفرط محتوای اثر به حداقل عناصر ضروری، معمولاً در قالبی كوتاه مثل هایكو، قصار، قطعه كوتاه نمایشی یا تكگویی، مشخصه كاهشگری غالباً سادگی و خشكی دایره واژگان یا صحنه نمایش و امساك از گفتار تا حد سكوت است و از پیكر تراشی و نقاشی مدرن عاریه شده است و بویژه در آثار اخیر نمایشی ساموئل بكت دیده میشود كه نمایشنامه سی ثانیهایاش« نفس» نه شخصیت دارد و نه كلام.
(4)تقلید Pastiche
Pasta به معنای خمیر و چسب است (ایتالیایی) و تقلید چهل تكهای از كلمات، جملات یا عبارت كامل یك یا چند نویسنده میباشد. بنابراین نوعی تقلید است و اگر عمدی باشد ممكن است به صورت نوعی پارودی در آید.
(5)نقیضه (پارودی):
تقلید كلمات، سبك نگارش، لحن و افكار به نحوی كه تمسخرآمیز جلوه كند. این عمل با اغراق در بعضی جنبهها و كم و بیش با پیروی از شیوه كاریكاتوریستها حاصل میشود. در واقع نوعی تقلید هجوآمیز است. شاخهای از هجو است كه به قصد اصلاح و نیز استهزا.
بر گرفته از فرهنگ ادبیات و نقد (جی.ای.كادن)
دوشنبه 7/5/1387 - 8:54
ادبی هنری
می خوام روی تمام سنگ های دنیا بنویسم دلم واست تنگ شده و آرزو میکنم یکی از اون سنگ ها به سرت بخوره تا بفهمی دل تنگی چه دردی داره!؟ حکایت جالبی است که فراموش شدگان ، فراموش کنندگان را فراموش نخواهند کرد.
میخوام بگم دوستت دارم... نه به 21 زبان زنده دنیا... بلکه به زبان قلبم.... گوش کن ..تالاپ..تولوپ
جلوی من قدم بر ندار، شاید نتونم دنبالت بیام. پشت سرم راه نرو، شاید نتونم رهرو خوبی باشم. کنارم راه بیا و دوستم باش.
سکوت فریاد هزاران درد است در وسعت بی انتهای نگفته ها و تو بی انتها ترین فریادی که در سکوت من نشسته ای
عمریه ساكت و غمگین توی تنهایی نشستم بغض سرد و بی صدامو تو چشای تو شكستم طعم تلخ گریه ها مو كسی اینجا نمیدونه چه غریبه توی دنیا لحظه های عاشقونه به هوای چشم خیسم دیگه ابری نمی باره تو شبای خالی من نمیخنده یه ستاره جاده از تو گذشتن پیش رومه تا همیشه تو نموندی تا ببینی آخر قصه چی میشد سایه ای خسته تر از شب و تو با پای پیاده اخر قصه همینه من و تنهایی و جاده
شنبه 8/4/1387 - 14:44
دانستنی های علمی
جمله سنگینیه ولی واقعیت داره : انسانهای بی هدف مجبورند تمام عمر برای انسانهای هدفمند کار کنند.
اگر روزی دشمن پیدا كردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی تركت كردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد.
عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد
شنبه 8/4/1387 - 14:40
دانستنی های علمی
مطالب جالب
در تصاویر حكاكی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچكس عصبانی نیست. هیچكس سوار بر اسب نیست. هیچكس را در حال تعظیم نمیبینید. هیچكس سر افكنده و شكست خورده نیست .هیچ قومی بر قوم دیگر برتر نیست و هیچ تصویر خشنی در آن وجود ندارد . از افتخارهای ایرانیان این است كه هیچگاه برده داری در ایران مرسوم نبوده است در بین صدها پیكره تراشیده شده بر سنگهای تخت جمشید حتی یك تصویر برهنه و عریان وجود ندارد
چهارشنبه 5/4/1387 - 20:37
طنز و سرگرمی
طرز تهیه آدم باكلاس اگر شما ذاتا انسان با کلاسی هستید که هیچ! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید. شاید باورتان نشود، ولی شما میتوانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید. فقط کافیست جوابهای زیر را با اندکی قیافه موجّه بیان کنید:
اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما آن را باندپیچی کردهاید، هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید: موقع تکان دادن پیانوی بابام، پام مونده زیرش!
اگر صورت شما بر اثر جوشکاری، زیر آفتاب سوخته باید بگویید: از اسکی آخر هفته نمیتونم بگذرم!
اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیازداغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید: دیشب با قهوه جوش اینجوری شد!
اگر بر اثر ضربه چکش ناخن شما شکسته باید بگویید: به سیم گیتارم گیر کرده!
اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد: چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد!
اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید: الکی میگن زانتیا ایربگ داره!
اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید: حواسم نبود میله شومینه زیادی داغ شد!
اگر موها و ابروهای شما در چهارشنبهسوری سوخت جواب دهید: بچه همسایه را از میان شعلههای آتش بیرون کشیدم !
نكته كنكوری: راستی، شما اینقدر بی كلاس بودید كه این مطلب را تا آخر خوندید؟
چهارشنبه 5/4/1387 - 20:36