• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 195
تعداد نظرات : 92
زمان آخرین مطلب : 3905روز قبل
طنز و سرگرمی
سه شنبه 18/4/1392 - 9:28
سخنان ماندگار
دوشنبه 17/4/1392 - 10:28
سخنان ماندگار

1- قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را !
این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق !!

2- یک قلــب پـــاک؛
از تمــــام مــعـــــابـــد و مســـاجــــد
و کلیـــســـا هــــای دنیـــــا مــقـــدس تـــر است ...

3- این روزها دلگرمی میخواهم وگرنه چیزی که زیاد است سرگرمی...

4- برای كشتیهای بی حركت............موجها تصمیم می گیرند.....

5- باید دنبال شادی ها گشت، غمها خودشان ما را پیدا می کنند

6- همیشه دلتنگی به خاطر نبودن كسی نیست
گاهی بخاطر بودن كسی ست
كه حواسش به تو نیست ..........

7- سقوط تاوان پریدن با بعضی هاست

8- ازعصبانیت آدمایی که همیشه مهربونن خیلی بترسید
چون وقتی عصبانــــــــی میشن
دیگه نمیتونن لبخند بزنن..

9- از خدا پرسید: اگر در سرنوشت ما همه چیز را از قبل نوشته ای آرزو کردن چه سود دارد؟
خدا گفت: شاید در سرنوشتت نوشته باشم: هرچه آرزو کرد!!!

10- احساس من قیمتی داشت که برای پرداخت آن تو فقیر بودی ... .

11- موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت، مقدمه گستاخی است .

12- زمان آدم‌ها را دگرگون می‌کند اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه می‌دارد. هیچ چیزی دردناک‌تر از این تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست!

13- آدمهایی که عشقشونو مثل کانال تلویزیون عوض میکنند،
آخرش باید بشینن برفک تماشا کنند ...!!

14- خودمان را با جمله " تا قسمت چه باشد " گول نزنیم...
قسمت، اراده من و توست...

15- خیـلی احمقیـم اگه فکر کنیـم آدمـا، تـوی شوخـی دلشـون نمی شکنـه

16- همیشه حرف از رفتن هاست کاش کسی... با آمدنش غافلگیرمان کند!!!

17- زمانی كه خاطره هایت ازامیدهایت قویتر شدند پیــــــــــر شدنت شروع میشود ...

18- روزی کسی را پیدا خواهید کرد که گذشته تان برایش اهمیتی ندارد چون می خواهد آینده تان باشد...

19- حسادتِ دوست، از رقابتِ دشمن بدتره !

20- اگه اولش به فکر آخرش نباشی ....آخرش به فکر اولش میفتی !!!

21- به جای پاک کردن اشکهایتان، آنهایی که باعث گریه تان میشوند را پاک کنید.

22- و چقــــــدر دیر می فهمیم
که زندگــــــی همین روزهاییست که منتظــــر گذشتنش هســتیم... .
يکشنبه 16/4/1392 - 18:13
تغذیه و تناسب اندام
یادش بخیر! بچه که بودیم بعد از ناهار زیر باد پنکه می‌خوابیدیم و وقتی بیدار می‌شدیم، مادرم یک پیاله ماست کیسه‌ای با نان تازه جلویمان می‌گذاشت...

امروز ماست کیسه‌ای داشتیم، فردا نان و پنیر و گردو با سنگک داغ، پس فردا آش رشته و... هیج خبری از عصرانه‌های آماده امروزی نبود. چیپس، پفک، فست‌فود و بستنی جایی در سفره عصرانه‌مان نداشتند. حالا وقتی فرزندم عصرانه می‌خواهد در کابینت یا یخچال را باز می‌کند و بیسکویت یا بستنی برمی‌دارد و می‌خورد. خودمان هم به برشی هندوانه یا چای و بیسکویت قناعت می‌کنیم. از دیروز تا امروز معنی عصرانه تفاوت زیادی پیدا کرده است. در گفت‌وگویی با دکتر احمد ساعدی، متخصص تغذیه و رژیم درمانی و عضو هیات‌علمی دانشگاه علوم پزشكی تهران در مورد بهترین و بدترین عصرانه‌ها پرسیدیم.


آیا خوردن عصرانه را توصیه می‌کنید؟

بله، عصرانه در واقع میان‌وعده بین ناهار و شام است و خوردنش نه تنها اشكالی ندارد بلكه توصیه می‌شود. ما همیشه یادآوری می‌كنیم از 6-5 وعده غذایی در طول روز استفاده كنید كه شامل 3 وعده غذای اصلی و 2 تا 3 میان وعده خیلی سبك است زیرا میان‌وعده‌ها از افت قندخون و بروز حس گرسنگی جلوگیری می‌كنند.

بهتر است میان وعده شامل چه مواد غذایی‌ای باشد؟

درواقع، این موضوع به سلیقه و ذائقه افراد برمی‌گردد. برای وعده غذایی اصلی می‌توان قوانینی تعیین كرد اما میان‌وعده درواقع به ذائقه افراد بستگی دارد و آنچه فرد هوس می‌كند، می‌خورد. ممكن است میان‌وعده بستنی،‌ نان و پنیر یا بیسكویت و چای باشد. بهترین عصرانه از نظر من میوه‏ها هستند، البته به شرطی که به اندازه مصرف شوند. حتی نوع میوه نیز- به خصوص برای آن گروه از افرادی که فعالیت بدنی كمی دارند، می‏خواهند وزن کم کنند یا به بیماری قلبی و عروقی و دیابت مبتلا هستند- مهم است. یک آقا با فعالیت فیزیكی زیاد در وعده عصرانه می‏تواند 2 عدد میوه بخورد اما یک خانم دانشجو که فعالیت بدنی ندارد، نباید بیش از یک میوه میل كند. برخی مغزدانه‏ها مانند پسته و سویا ( اگر کم‏کاری تیرویید ندارید )هم در اولویت دوم قرار دارند.

چه نوع میوه‌هایی را پیشنهاد می‌دهید؟

میوه‏هایی که رنگدانه‏های بیشتری دارند و کم شیرین هستند، مناسب‌ترند؛ مثلا آلبالو، گیلاس، سیب و حتی سبزیجاتی مثل هویج، گوجه‌فرنگی و خیار و میوه‏هایی مثل طالبی، خربزه و هندوانه که آب فراوانی دارند. البته مصرف این نوع میوه‏ها برای کسانی که اضافه وزن دارند یا دیابتی هستند، توصیه نمی‏شود زیرا قندخون را بالا می‌برد. به دنبال این موضوع انسولین زیادی در بدن ترشح می‏شود و قندخون افت می‌کند و 2 ساعت بعد، فرد دچار گرسنگی و ضعف شدید می‏شود و نمی‏تواند اشتهایش را هنگام صرف شام كنترل كند. به همین دلیل?است که توصیه می‏شود در وعده عصرانه بستنی نخوریم. بهتر است که عصرانه از موادغذایی کم قند باشد.

خیلی از افراد می‌گویند نمی‌توانند به این توصیه‌ها عمل کنند و عصر که می‌شود فورا سر کابینت‌ها می‌روند و دنبال یک ماده غذایی پرکالری و شیرین می‌گردند. به این افراد چه توصیه‌ای دارید؟

درست است که انتخاب با خودمان است اما بهتر است انتخاب درستی داشته باشیم. بهتر است موادغذایی کم‏کالری و مغذی در خانه در دسترس باشند و موادغذایی شیرین پرکالری مثل بستنی اصلا در یخچال نگذاریم که بخواهیم عصر سراغ آنها برویم. سعی کنیم اگر شیرینی دوست داریم به جای شیرینی خامه‏ای، شیرینی ساده بخریم. بسیاری از افراد ذائقه شیرین دارند و این ذائقه به‏خصوص اگر مبتلا به دیابت باشیم، برایمان سم است و کنترل دیابت را سخت می‏کند. ذائقه شیرین مثل سیگار است. هرچه به آن پاسخ دهیم تقویت می‏شود. امروز اگر یک شکلات بخوریم فردا حس ما با 2 شکلات برطرف می‏شود و همین‌طور روز به روز بالاتر می‏رود. اگر شما ذائقه شیرین دارید، به‌خصوص اگر دیابتی یا مبتلا به اضافه وزن هستید یا نشانگان متابولیک دارید یا والدینتان به بیماری قلب و عروق مبتلایند، باید مراقب باشید تا تقویت نشود و برعکس سعی کنید آن را تضعیف کنید. اگر امروز به حس خود نه بگویید، فردا قدرت این ذائقه کمتر می‏شود. اگر امروز به جای شیرینی خامه‏ای، شیرینی ساده بخورید ممکن است فردا بتوانید حتی مصرف شیرینی ساده را هم کنترل کنید و آن را به مرور کنار بگذارید.

آیا می‌توانیم به‌عنوان عصرانه، نان و پنیر یا غذا بخوریم؟

نه، بهتر است دور آن را خط بکشیم. باید با عصرانه‌ای كه در قدیم به شكل غذا استفاده می‌شد، خداحافظی كرد. وقتی در مطب از افراد می‌پرسم عصرانه می‌خورید می‌گویند نه اما بعد معلوم می‌شود مثلا چای و شیرینی می‌خورند. از نظر بسیاری از مردم عصرانه غذایی است كه پخته می‌شود اما ما مثل 40-30 سال پیش فعالیت بدنی نداریم پس بهتر است از خوردن این نوع مواد غذایی صرف‌نظر کنیم.

برای افراد لاغر در عصرانه‌شان چه پیشنهادی دارید؟

اگر لاغر هستید، فعالیت زیادی دارید و به هیچ بیماری‌ای مبتلا نیستید خوش‏شانس‌اید و می‏توانید انتخاب‏های مختلفی داشته باشید. در این شرایط، حتی می‏توانید به عنوان عصرانه غذا بخورید. البته برخی افراد رو به مصرف فست‏فودها، چیپس یا ذرت می‏آورند که اصلا درست نیست. حتی اگر از لحاظ دریافت انرژی مشکلی ندارید، سعی کنید انرژی را از غذاهای مغذی به بدنتان برسانید. نان، پنیر، تخم‏مرغ، میوه و آجیل گزینه‌های سالم‏تری هستند.

بهترین زمان مصرف عصرانه چه ساعتی است؟

عصرانه باید دقیقا بین فاصله ناهار تا شام مصرف شود. یعنی اگر ساعت 10 شام می‏خورید (اگرچه این ساعت مناسب شام خوردن نیست) و ساعت 2 ناهار خورده‏اید، ساعت 6 زمان مناسبی برای عصرانه است.

يکشنبه 16/4/1392 - 17:54
مهدویت
«تأملی در خطبه 138 نهج البلاغه»

چکیده

حضرت علی علیه السلام در خطبه 138 نهج البلاغه عباراتی فرموده اند که به گمان اغلب شارحان نهج البلاغه از گوشه ای از وقایع آخرالزمان پرده برداشته است؛ شرایطی که در آن هدایت، دستخوش خیمه شب بازی های «هوی» خواهد شد، و قرآن به تبعیت رأی و قیاس درمی آید، و در نهایت به جنگی ویرانگر می انجامد. منجی عالم، در چنین هنگامه ای، سردمداران را به زشتی کردارشان مؤاخذه خواهد کرد و بشر را فرا می خواند که سیطره جهانی عدالت را به تماشا بنشینند؛ اما پیش از آن هنگامه طلایی، زمین دستخوش طغیانگری یک خون ریز می گردد. در نهایت حضرت علی علیه السلام با ارائه این نشانه های دقیق ضمن سفارش هایی مهم و حیات بخش، بشریت را از پایان سرنوشتش آگاه می کند تا به سلاح بیداری تجهیز شود.
 نهج البلاغه، آخرالزمان، خطبه 138، مهدی موعود علیه السلام، امام علی علیه السلام.

درآمد

در همه ادیان الهی، اخباری مبنی بر پیش گویی وقایع آخرالزمان و در نهایت ظهور یک منجی وجود دارد. در مذهب بی بدیل شیعه نیز اخباری در این مورد آمده است که علاوه بر نوید ظهور یک منجی شناخته شده، به پیش گویی وقایع آخرالزمان نیز می پردازد.
از آن جا که تحلیل دقیق حوادث آخرالزمان، به شناخت و آگاهی از آن شرایط نیاز دارد، دقت در چنین روایات، بسیار لازم و ضروری است؛ چرا که اوضاع در آن زمان، آن چنان پرفتنه است که بازشناسی حق از باطل دشوار می شود، و همین ضرورت، نگارنده را بر آن داشت تا به بررسی این قبیل اخبار بپردازد.
از جمله این اخبار خطبه 138 نهج البلاغه است که در آن عباراتی وجود دارد که بسیاری از شارحان، مقصود از اشاره های امیرالمؤمنین علی علیه السلام در آن خطبه را با شرایط آخرالزمان منطبق می دانند؛ هرچند در خود عبارات، قرینه روشن و آشکاری مبنی بر ارتباط آن با آخرالزمان وجود ندارد. این جستار در پی آن است تا ضمن نقل اقوال شارحان، به نقد و بررسی آنها نیز بپردازد.
این خطبه در واقع از سه بخش جداگانه تشکیل شده که فراز بخش اول عبارت است از:
یَعطِفُ الهوی علی الهُدی إذا عطفوُا الهُدی علی الهَوی و یَعطِفُ الرّأیَ علی القرآن إذا عطفوا القرآنَ علی الرّأی
این بخش ذیل عناوین جدال آخرالزمان، شیوه عملی منجی و امام آخرالزمان مورد بحث قرار می گیرد.
بخش دیگر که عبارت است از:
حتّی تقوُمَ الحربُ بکمْ علی ساقٍ بادیاً نَواجِذُها مملوءَهٌ اخلافُها حُلوا رَضاعُها عَلْقَماً عاقبتُها. ألا و فی غدٍ- و سَیَأتی غدٌ بما لا تعرِفونَ- یأخذُ الوالی منْ غیرِها عُمّالَها علی مساوِی أعمالِها و تُخرجُ لهُ الارضُ افالیذَ کبِدِها و تُلقی إلیهِ سلماً مقالیدَها فیُریکم کیفَ عدلُ السّیره و یُحیی مَیّتَ‌الکتابِ و السُّنه
بخش دوم ذیل عناوین نشانه های آخرالزمان و اصلاحات موعود بررسی می شود. و بخش سوم نیز عبارت است از:
کاَنّی بهِ قدْ نَعَقَ بالشّامِ و فحَصَ برایاتِه فی ضَواحیَ کوفانَ فعطفَ عَلیها عَطْفَ الضّروس و فرَشَ الارضَ بالرّؤوسِ. قدْ فغرتْ فاغرَتُهُ و ثَقُلت فی الارضِ وَطأتُهُ، بعیدَ الجولهِ، عظیم الصّولهَ و اللهِ لَیُشَرّونکمْ فی اطراف الارضِ حتی لا یبقی منکمْ إلا قلیلٌ، کالکُحلِ فی العینِ. فلا تزالونَ ‌کذلکَ حتی تؤُوبَ الی العرَبِ أوازِبُ احلامها! فالْزَموا السّننَ القائمهَ و الآثارَ البیّنهَ و العهدَ القریبِ الذی علیهِ باقی النُّبُوهِ و اعلموا انّ الشیطانَ إنّما یُسنّیَ لکمْ طُرقهُ لِتتّبعوا عَقِبَهُ
ذیل عناوین نشانه های ضد انقلاب آخرالزمان کیست؟ و وظیفه مردمان آخرالزمان، این فراز مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
قابل ذکر است که بندهای نقل شده بخشی از متن اصلی خطبه است که سید رضی آنها را انتخاب نموده و آورده است. گفتنی است که این خطبه در منبع دیگری یافت نشده و راهی برای فهم دقیق آن در پیش رو نیست.

جدال آخرالزمان

خطبه 138 نهج البلاغه از همان آغاز به گونه ای ایراد شده که گویی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقام بیان اخباری مربوط به آینده است. استفاده از «إذا» ظرفیه در همان ابتدای خطبه این امر را روشن تر می سازد. خویی در منهاج البراعه بحث گسترده ای در مورد اِعراب بخش ابتدایی کلام حضرت، بیان می کند که«إذا» در این جا به هیچ وجه شرطیه نبوده و در واقع معنای ظرف می دهد.(ج8، ص 347).
خطبه مذکور که سید رضی آن را تحت عنوان «یوُمیءُ فیها إلی ذکْرِ الملاحم»نام گذاری کرده است این گونه آغاز می شود:
یَعْطِفُ الهوی علی الهُدی إذا عَطَفوا الهُدی علی الهوی و یَعْطِفُ الرّأیَ علی القُرآن إذا عطفوا القُرآن علی الرّأی؛
خواهش نفسانی را به هدایت آسمانی باز می گرداند و آن هنگامی است که[ مردم] رستگاری را تابع هوی ساخته اند و رأی آنان را پیرو قرآن کند و آن هنگامی است که قرآن را تابع رأی خود کرده اند.
از دیدگاه شارحان نهج البلاغه، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این عبارات به فضا و شرایط آخرالزمان اشاره نموده و آن را ترسیم کرده اند. بیان حضرت در این فراز به شکلی است که گویی به جدالی آخرالزمانی اشاره می کند؛ به جدالی که در آن«هدایت» دستخوش خیمه شب بازی های «هوی» شده و «قرآن» به تبعیت «رأی» درمی آید، و به نبردی در هنگامه ای سخت اشاره می فرماید که بشر چنان عنان خود را به نفسانیت خویش می سپارد که زمام هدایت از کف می رمد، و «رأی» به چنان جایگاهی دست می یابد که کلام وحی را پیرو خویش می شمارد.
خویی در منهاج البراعه در شرح این عبارت به رویکرد مردمان آخرالزمان نسبت به قرآن اشاره می کند و می نویسد:
آنان قرآن را بنا به مذاهب گوناگون خویش به تأویل می برند... و سؤال از اهل ذکر و رجوع به ولیّ امر را وا می نهند(ج8، ص 349).
در چنین هنگامه پربلایی، به گفته صاحب معارج نهج البلاغه، اگر مردمان به یاری«هدی» اهتمام ورزند، به ناگاه«هوی» را یاری می نمایند و از خواهش های نفس فرمان می گیرند؛ به گونه ای که یارای تمیز میان آن دو را ندارند، همان گونه از تمیز میان «رأی » و «قرآن» ناتوانند.(ص 228)

شیوه عملی منجی

در چنین شرایط آشفته و نابسامان آخرالزمان، منجی ای ظهور خواهد کرد که با اتخاذ شیوه ای خاص، اوضاع را سامان می بخشد، و آن شیوه احیای«هدی» و دمیدن روحی تازه به «قرآن کریم»است.
«هدی»معنای گسترده ای را دربرمی گیرد که به منظور درک بهتر کلام حضرت از توضیحی که مؤلف فی ظلال نهج البلاغه در مورد آن ارائه داده است مدد می جوییم:
مراد از هدی در این جا عقلی است که هر امر نافع برای حیات را نیک می شمارد و هر امر مضر برای حیات را زشت می داند(ج2، ص 297).
بنابراین، «هدی» همان عقل روشنگری است که در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده، تا به مدد آن خیر را از شر بازشناسد و در اوضاع پریشان آخرالزمانی، این قوه حیات بخش بشری که اسیر افسار گسیخته خواهش های نفسانی شده است احیا خواهد شد. وجود آن منجی،‌ سبب نورانیتی می شود که در پرتو انوارش، این نیروی رخدادی، جانی تازه می گیرد.
بنابراین، با توجه به این پیش گویی امیرالمؤمنین علی علیه السلام، منجی بزرگ آخرالزمان، زمانی ظهور خواهد کرد که«هدی»- این عقل روشنگر- به رنگ هوس های خام آدمی جامه می پوشد و مردمان کلام وحی را به مریدیِ رأی خویش می گیرند.
منجی در چنین شرایطی بساط این دگرگونی را برخواهد چید، و واژگونی حقیقت را با میزان خویش به سر منزلی امن خواهد رساند؛ و چه سر منزل و سرانجامی نیکوتر از هدایت که حلقه مفقوده اوضاع پیچیده آخرالزمان است، و چه میزان و معیاری اطمینان بخش تر از سخن پروردگار که در پایان دوران زمین و زمینیان به وادی فراموشی سپرده خواهد شد؛ و این شیوه عملی منجی موعود است: مجالی به «هدی » برای بالیدن و دمی مسیحایی به «وحی» که به پوستینی بی جان مبدّل گشته است.

امام آخرالزمان

سخن این جاست که او کیست؟ این منجی بزرگ که بشریت گمشده در هزار توی«رأی» و «هوی» را به سعادت آباد «وحی»و «هدی» رهنمون می کند، کیست؟
اکثر شارحان نهج البلاغه بر این عقیده اند که این فراز از خطبه به امام آخرالزمان اشاره دارد. ابن ابی الحدید در این باره چنین می نویسد:
این سخن اشاره دارد به وجود امامی که خداوند متعال او را در آخرالزمان خلق خواهد کرد، و در اخبار و روایات به وجود او وعده داده شده است( جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج4، ص 265).
اما این شارح معتزلی اشاره ای به هویت آن نمی کند.
ابن میثم او را امام منتظر موعود می خواند( اختیار مصباح السالکین، ص 297)، و حاج میرزا ابراهیم خویی او را این چنین معرفی می کند:
او قائم منتظر آخرالزمان است که در اخبار و روایات به وی نوید داده شده است(الدرّه النجفیه، ص 177).
نویسنده فی ظلال نهج البلاغه از قول اکثریت، او را «مهدی منتظر»می خواند و با ذکر دلیل، مدعایش را چنین شرح می دهد:
شکی نیست که مقصود اوست، چرا که احادیث فراوانی از طریق اهل سنت و نیز شیعیان در این مورد وارد شده است؛ زیرا او رأی و قیاس عمل نمی کند و امور را با منافع خاص نمی سنجد بلکه مقیاس و معیار در همه زمینه ها نزد او قرآن کریم و عقل سلیمی است که به آن اشاره کردیم؛ به طوری که اگر همه مردم بر امری اجماع کنند- حال آن که پشتوانه ای به یکی از این دو نداشته باشد،-نزد او بدعت و گمراهی شمرده می شود(ج2، ص 298).
موسوی در شرح نهج البلاغه خویش به صراحت او را مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام می خواند که پیامبر به ظهور او نوید داده است(ج2، ص 409 و410).
بی گمان از دیدگاه ژرف نگر شیعه، بزرگمردی که قادر است به اذن خدای تعالی شرایط پریشان آخرالزمان را سامان بخشد کسی نیست جز همو که طبق روایات صریح منقول، دوازدهمین حقیقت تابناک عالم، همنام نبی مکرم اسلام و فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است.

نشانه های قیام آخرالزمان

اوضاع نابسامان آخرالزمان مقدمات جنگی وحشتناک و ویرانگر را فراهم می سازد؛ نبردی به غایت خونین و هراس انگیز که امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه از آن یاد می کنند:
حتی تقوُمَ الحربَ بِکُمْ علی ساقٍ بادیاً نواجِذُها، مملوءَه اخلافُها، حُلوا رَضاعُها، علقماً عاقبَتُها
تا آن که آتش جنگ میان شما افروخته گردد و از شرار آن همه چیز بسوزد و چون شیر خشمگین دندان نماید؛ و چون ماده شتری از این سو و آن سو آید، پستان ها پر از شیر و مکیدن آن شیرین، اما پایان آن تلخ و زهرآگین.
«الساق» را «الشدّه» معنا کرده اند(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج9، ص 41)، و از دیدگاه مؤلف اختیار مصباح السالکین(ص 298)، و نیز مؤلف الدرّه النجفیه (ص 177)، این واژه کنایه از شدت آن نبرد آخرین دارد. حضرت علی علیه السلام با به کارگیری تعبیر زیبای بادیاً نَواجِذُها وحشت این نبرد خونین را به تمامی به تصویر می کشد. دندان نمایاندن جنگ، به شدت خوفناکی جنگ اشاره دارد؛ چه آن که به قول ابن ابی الحدید همان گونه که «نواجذ» یعنی دورترین دندان ها که در حالت خنده شدید نمایان می شوند، در آن قیام آخرالزمان نیز، جنگ دندان های بُرنده خویش را به رخ می کشد(ج9، ص 41).
دیگر شارحان نهج البلاغه این تعبیر را از اوصاف درندگان به هنگام خشم دانسته اند که به هر ترتیب با تصویرگری زیبای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از نبردی وحشت انگیز حکایت می کند( اختیار مصباح السالکین،‌ص 298؛ الدرّه النجفیه، ص 177).
این آشوب آخرالزمان در آغاز برای فتنه جویان دلچسب و شیرین به نظر می رسد و عبارات مملوءَهٌ اخلافُها و حُلواً رَضاعُها نمایانگر همین امر است، که البته در نهایت با تعبیر علقماً عاقبَتُها معنایی عمیق می یابد؛ چه آن که به قول خویی: طعم شیرین آرزوی پیروزی بر جان ها می نشیند، اما در نهایت چیزی جز کشتار و هلاکت برجای نمی ماند (ج8، ص 335).
از نگاه مؤلف فی ظلال نهج البلاغه نیز در آغاز جنگ، اهل جهالت به شوق می آیند و آفرین می گویند، ولی درنهایت با جنگی ویرانگر روبرو می شوند که همه را می سوزاند(ج2، ص 298). بنابراین، از نگاه حضرت علی علیه السلام در ظلمات این مبارزه دشوار، فرجامی تلخ نصیب آشوبگران خواهد شد و آتش پرشراره اش بسی سوزناک خواهد بود.

اصلاحات موعود

سلطان بی چون و چرای کلام، حضرت علی علیه السلام در ادامه خطبه، به سرانجامی که منجی بشریت برای آشوبگران رقم خواهد زد اشاره می کند:
ألا وَ فی غدٍ- و سَیَأتی غدٌ بما لا تَعرفونَ- یأخذُ الوالیِ من غیرِها عُمّالها علی مَساویَ اعمالِها؛
آگاه باشید که فردا- و که داند که فردا چه پیش ‌آرد-فرمانروایی که از این طایفه (امویان) نیست عاملان حکومت را به جرم کردار زشتشان بگیرد و عذری از آنان نپذیرد.
و سپس عباراتی می فرمایند که تصویر زیبایی از تسلیم کائنات در برابر آن مصلح جهانی ارائه می نماید:
و تُخرجُ لهُ الارضُ افالیذَ کَبِدها و تُلقی إلیهِ سِلماً مَقالیدها
زمین گنجینه های خود را برون اندازد و کلیدهای خویش را از در آشتی تسلیم او سازد.
این عبارات به قول نویسنده فی ظلال نهج البلاغه نشانگر آن است که همه چیز مطیع اوست(ج2، ص 299). آری؛ زمین و زمان خاضعانه سر به فرمان و تعظیم و فرود آرند، و زبان جز به اطاعت او نگشایند و در واقع در پرتو چنین مُصلحی عدالت محقق خواهد شد. امام علی علیه السلام در ادامه خطبه چنین می فرمایند:
فَیُریکم کیفَ عدلُ السّیرهِ و یُحیی میّتَ الکتابِ و السُنه
پس روش عادلانه را به شما بنماید، و آنچه از کتاب و سنت مرده است زنده فرماید.
بنابراین، از دیدگاه مولی الموحدین علی علیه السلام هدف نهایی قیام مصلح، عدالت سایه گستر جهانی و احیای کتاب و سنت است که بی گمان به تحقق خواهد پیوست.

نشانه های ضد انقلاب آخرالزمان

پیش از عصر طلایی عدالت محور جهانی، زمین دستخوش ویرانگری فردی خون ریز می گردد که آن چنان مردمان را لگدمال بیدادگری و دیوسیرتی خویش می کند که جز اندکی از مردم را باقی نمی گذارد. امیر کلام حضرت علی علیه السلام این دژخیم را چنین معرفی می کند:
گویی او را می بینم که از شام بانگ برداشته و پرچم های خود را در اطراف کوفه برافراشته است. همچون ماده شتر بدخو که دوشنده خود را با دندان بدرّاند[ رعیت خویش را در خاک و خون بغلطاند] سرها را بر زمین بگستراند. دهانش گشاده، ستم و بیداد را بنیان نهاده، به هر سو تازان، و حمله او سخت گران است. به خدا که شما را در این سوی و آن سوی زمین پراکنده گرداند، چندان که از شما جز اندکی(به مقدار سرمه چشم)باقی نماند. سپس پیوسته چنین باشید تا آن که عرب بر سر عقل آید و در پی نظم کار خویش برآید.
تصویر ارائه شده از این فرد، نمایانگر شدت جور و ستمی است که او بر مردم روا می دارد. «فَغَرتْ فاغرتُهُ»از نگاه مؤلفان اختیار مصباح السالکین(ص 297)، الدرّه النجفیه(ص 177) و فی ظلال نهج البلاغه( ج2، ص 300) به معنای باز کردن دهان برای شکار است که کنایه از درّندگی وی دارد. عبارت «ثَقُلتْ فی الارضِ وَطْاتُهُ» نیز به شدت جور و وحشی گری، و نیز کثرت یاران و سربازانش اشاره دارد(الدرّه النجفیه، ص 177؛ فی ظلال نهج البلاغه، ج2، ص 300)؛ همان طور که بعیدَ الجَوْلهِ از وسعت تصرفات و تملک و جولان او در شهرهای دور حکایت می کند( اختیار مصباح السالکین، ص 297)، و این نبرد در نهایت به کشته شدن انبوهی از مردم ختم می شود که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با عبارت«سرمه ای در چشم»به اندکی تعداد مردمانی که باقی مانده اند اشاره می فرماید. روایتی نیز در جای دیگر از ایشان نقل شده است که از همین مسئله به عنوان یک پیش گویی قبل از قیام آخرالزمان یاد می کنند:
لا یخْرُجُ المهدیُ حتّی یُقْتَلُ ثُلْثٌ و یموتَ ثُلثٌ و یبقی ثلثٌ(کنز العمال، ح39663).
مهدی ظهور نمی کند مگر بعد از آن که یک سوم مردم کشته شوند، یک سوم بمیرند و یک سوم دیگر باقی مانند.

ضد انقلاب آخرالزمان کیست؟

سؤال اینجاست که این فرد فتنه جو و ویرانگر کیست که این چنین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مردمان را از زشتخویی او آگاه می کند، تا به ناگاه در دام مکر و حیله اش گرفتار نشوند و در صف یارانش جای نگیرند. راجع به مرجع ضمیر فردِ مورد خطاب اقوال متعددی ذکر شده است. ابن ابی الحدید شخص موردنظر را عبدالملک بن مروان می داند. او به گونه ای به شرایط نابسامان زمان و به تخت نشستن عبدالملک در شام و نیز زمامداری فرزندانش اشاره می کند که سرانجام با بازگشتن عقل های پوشیده اعراب به پایان می رسد:
این موضوع خبر دادن از کار عبدالملک بن مروان و چگونگی ظهور او در شام، و سپس پادشاهی او بر عراق و اشاره به کشته شدن بسیاری از اعراب است که به روزگار حکومت عبدالرحمان بن اشعث و مصعب بن زبیر روی داد... ممکن است این اشکال به ذهن خواننده خطور کند که چگونه علی علیه السلام فرموده است تا عقل های پوشیده اعراب به ایشان برگردد؛ و از این جمله چنین فهمیده می شود که این کار باید به روزگار پسر مروان باشد و حال آن که ظاهراً چنین بوده، است و عبدالملک در حالی که پادشاه بوده، در گذشته است و پادشاهی او با برگشت عقل های پوشیده اعراب نابود نشده است.
می گویم: چنین تو را پاسخ می دهم که مدت پادشاهی فرزندان عبدالملک هم در واقع پادشاهی خود اوست و پادشاهی از فرزندان مروان زایل نشد تا آن که خِرد و عقل پوشیده عرب به خودش برگشت، و منظور از عرب در این جا بنی عباس و دیگر اعرابی است که هنگام ظهور دولت آنان از ایشان پیروی کردند...»(جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج4، ص 266).
نگارنده معارج نهج البلاغه مقصود از شخص موردنظر را مختار بن ابی عبیده ثقفی می داند. از دیدگاه وی این اخبار حاکی از کثرت قتل و خونریزی در آن زمان است، که در واقع نوعی عقوبت دنیوی برای اهل کوفه به شمار می رود چه آن که آنان بر امیرالمؤمنین علیه السلام آزار رساندند و در امر حکمین با او مخالفت ورزیدند و حق فرزندانش را ضایع نمودند؛ و این چنین خداوند مختار بن ابی عبیده ثقفی را بر آنان مسلط می سازد تا کسانی از آنان را که در لشگر شمربن ذی الجوشن در جنگ با امام حسین علیه السلام حضور داشته اند بکشد و کشت و کشتار همچنان در آن جا ادامه می یابد(ص 231).
اما مؤلف حدائق الحقائق در ابتدای بحث در این باره، فرد موردنظر را سفیانی می داند و همچنین دیگر کسانی که در آخرالزمان به خروج آنان اشاره شده است(ص 616).
ابن میثم راجع به فرد موردخطاب نظر خاصی ارائه نمی دهد و تنها با عبارت«قیل» به ذکر نظر دیگران می پردازد و می گوید که در این خطبه به عبدالملک بن مروان اشاره شده است چرا که هنگامی که بعد از پدرش خلیفه شد به شام آمد و پس از قتل مصعب بن زبیر به کوفه رفته، حجاج را برمی گزیند و کعبه را ویران می کند(اختیار مصباح السالکین، ص 298 و 299).
در الدرّه النجفیه نیز براساس آنچه بعضی شارحین گفته اند فرد مورد نظر عبدالملک بن مروان است(ص 178). مؤلف منهاج البراعه بر این عقیده است که فرد مورد اشاره سفیانی است که ظاهراً علامه مجلسی نیز بر آن تصریح داشته اند و سپس به نقل اقوال دیگر شارحان می پردازد(ج8، ص 359)؛ اما نویسنده فی ظلال نهج البلاغه به صراحت می گوید که نمی داند شخص موردنظر امام کیست، اما نظر پیشینیان قبل از خود را مبنی بر آن که فرد مذکور عبدالملک بن مروان است را رد نمی کند(ج2، ص 29).
به عقیده نگارنده با توجه به آن که سیاق کلی این خطبه پیش گویی وقایع آخرالزمان است، نمی توان فرد موردنظر را مطابق گفته بعضی شارحین، افرادی چون عبدالملک بن مروان و یا مختار بن ابی عبیده ثقفی دانست؛ چرا که این فراز از خطبه نیز بی گمان متناسب با سیاق کلی سخن، به امری آخرالزمانی اشاره می کند که به احتمال زیاد رأی صواب آن است که فرد موردنظر را سفیانی بدانیم که در آخرالزمان به جنگی خونین دست خواهد زد.

وظیفه مردمان آخرالزمان

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بخش پایانی خطبه به تبیین و وظیفه مردم در آن هنگامه پر هراس می پردازد:
فالزِموا السّنَنَ القائمهَ و الآثارَ البیّنهَ و العهدَ القریبَ الذی علیهِ باقی النبّوهِ و اعلموا انّ الشیطانَ إنّما یُسَنّی لکم طُرقهُ لتتّبعوا عَقبه.
پس بر سنت پیامبر بمانید که برپاست و بر آثار [او] که هویداست، و عهدی که زمانی بر آن نگذشته و نشانی که از پیامبر به جا مانده است. و بدانید که شیطان راه های خود را برای شما هموار می کند تا در پی او بروید و از راه خدا به در شوید.
حضرت پس از ارائه علامات ظهور، مردم را به پپایمردی در مورد سنت های برپا، و پیمانی که زمانی چند بر آن نگذشته است هشدار می دهد، تا مبادا در آن دورانِ نابسامان از پی راه هایی که شیطان فراهم می کند روانه شوند.
این انذار به خوبی نمایانگر آن است که آن شرایط، به حدی پیچیده و غریب است که ممکن است مردمان به سادگی از تشخیص حق باز بمانند، و در جاده ای شیطانی گام بردارند؛ جاده ای که شیطان او را برای مردم هموار می سازد تا به سادگی آنان را شکار حیله های خویش کند.
کتاب نامه
1. اختیار مصباح السالکین، میثم ابن علی بن میثم بحرانی، تصحیح: محمدهادی امینی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1366ش.
2. جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، تهران، چاپ دوم، 1275ق.
3.حدائق الاحقائق فی شرح نهج البلاغه، قطب الدین حسین بن حسن بیهقی کیدری، تصحیح:عزیزالله عطاردی، 1375هـ.ش.
4. الدرّه النجفیه، ابراهیم بن حسین خویی، 1291ق.
5.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه عمومی آیه الله مرعشی نجفی، چاپ اول، قم، 1337هـ.ش.
6.شرح نهج البلاغه، سیدعباس موسوی، دارالرسول الاکرم، طبقه الاولی، بیروت، 1418ق.
7. فی ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنیه، دارالعلم للملایین، نوبت سوم، بیروت، 1358ش.
8. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علاءالدین علی المتقی ابن حسام الدین الهندی،(متوفی 975ه.ق)، ضبط: حسن رزوق، تصحیح: صفوه السقاء، مکتبه التراث الاسلامی، الطبقه الاولی، بیروت، 1389ق.
9.معارج نهج البلاغه، ظهیرالدین ابی الحسن علی بن زید البیهقی، تحقیق: محمدتقی دانش پژوه، اشرافِ السید محمود مرعشی، چاپ اول، قم، 1409ق.
10.منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله هاشمی خویی، تصحیح: سید ابراهیم میانجی، مکتبه الاسلامیه، نوبت چهارم، تهران، 1358.
11.ترجمه نهج البلاغه، جعفر شهیدی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1378ش.



https://www.rasekhoon.net/article/print/727693
يکشنبه 16/4/1392 - 7:37
بیماری ها
امروزه خستگی مزمن میلیون‌ها نفر را از پا درمی‌آورد و حتی استراحت هم آن را چاره نمی‌کند. آیا خستگی عامل ویروسی دارد یا حاصل تنش‌های عصبی روزمره است؟ آیا خستگی مزمن و شدید، ناشی از ویروسی همانند ویرس ایدز است؟ در سالیان اخیر این فرضیه‌ی علمیِ بسیار مهم هیاهوی عجیبی در ایالات متحده به راه انداخت. طبق آمار، در ایالات متحده دو تا پنج میلیون نفر دچار نشانگان خستگی مزمن هستند. این نوع خستگی با خستگی‌های زودگذر روزانه که همه بیش و کم به آن دچار می‌شوند هیچ ارتباطی ندارد. خستگی‌ای که از آن صحبت می‌کنیم بسیار شدیدتر از خستگی معمولی است و حاکی از ضعف شدید قوا و ناتوانی کامل است. بنا بر تعریف مرکز بررسی بیماری‌ها در ایالات متحده، نشانگان (سندروم) خستگی عبارت است از عارضه‌ای حاد و مستمر که دست کم شش ماه ادامه داشته و با نشانه‌های دیگر همراه باشد. این نشانه‌ها به این ترتیبند: 1- لرز و تب خفیف 2- گلودرد 3- دردخیزی گره‌های لنف 4- درد ماهیچه‌ای 5- ضعف ماهیچه‌ای 6- خستگی مفرط 7- سردرد 8- درد مفصل (بدون خیز) 9- اختلال‌های عصبی (اغتشاش شعور و اختلال دید) 10- اختلال خواب 11- آغاز ناگهانی نشانه‌های یاد شده (توجه: این نشانه‌ها ممکن است در بسیاری از بیماری‌های دیگر هم دیده شوند. بنا بر این فقط پزشک است که می‌تواند نوع بیماری را تشخیص دهد.)
در اواسط دهه‌ی هشتاد قرن بیستم میلادی که تازه این بیماری رخ نموده بود، پزشکان و پژوهش‌گران چندان آن را جدی نگرفتند، ولی سپس با افزایش بیماران به آن توجه کردند. در ابتدا نام آن را نشانگان یوپیز (yuppies) نهادند که ملهم از نام نخستین قربانیان این بیماری، یعنی جوانان پرتلاش شهرنشین، بود. سپس این بیماری نام تازه‌ای به خود گرفت و آن را سیدز (با الهام از ایدز) نام نهادند، به معنای نشانگان مزمن نارسایی ایمنی. ایدز و سیدز دو بیماری هستند که در هر دو نیروی دفاعی بدن هدف قرار می گیرد. اما بین این دو یک تفاوت عمده و اساسی هم وجود دارد، یکی از این دو کشنده است و دیگری نیست. به عقیده‌ی دکتر الن دوفرتاس از انستیتوی ویستار فیلادلفیا، سیدز ناشی از رتروویروسی است شبیه به HTLV-2. این رتروویروس عامل نوعی لوسمی (سرطان خون) و از خانواده‌ی HIV (ویروس ایدز) است. دکتر دوفرتاس و همکارانش، در خون هفتاد و هفت درصد از بیمارانی که آزمایش کرده‌اند ژن‌های HTLV-2 را یافته‌اند. و نگران کننده‌تر این که در نزد سی درصد از نزدیکان بیماران (نه فقط افرادی که با آن‌ها رابطه‌ی جنسی داشته‌اند) هم این ژن‌ها وجود داشته‌اند. این ممکن است به این معنی باشد که ویروس این بیماری در هوای محیط پراکنده می‌شود برخلاف ویروس ایدز که فقط از راه نزدیکی و خون منتقل می‌شود. جالب‌تر از همه این است که تاکنون رتروویروسی با این خصوصیات در آلوده سازی و واگیری شناخته نشده است. بنا بر نظر برخی از پژوهش‌گران، چه بسا ژنی که از این بیماران جدا شده است نه متعلق به HTLV-2 بلکه از آن ویروسی باشد که هنوز شناخته نشده است، و حتی این فرضیه وجود دارد که مربوط به قطعاتی از DNA باشد که در بدن خود ما ساخته می‌شود. با این حال وجود ویروس در خون بیماران به این معنا نیست که نشانگان خستگی ناشی از همین ویروس است و چه بسا این ویروس فقط بیمار را برای ابتلا به عفونت و بیماری‌ای با منشأ ناشناخته مستعد می‌سازد.
آیا خستگی یک بیماری مزمن است؟

از میان متهمان دیگر این قضیه، ویروس تبخال، HHV-6 و به خصوص ویروس ابشتین-بار (EBV) هستند زیرا که در خون پانزده تا بیست درصد از بیماران مبتلا به خستگی شدید پادتن‌های ویژه‌ی EBV دیده شده است. این پادتن به ویژه در نزد اغلبِ دویست نفر از ساحل نشینان دریاچه‌ی تاهو (در کالیفرنیا)، جایی که در سال 1984 میلادی نخستین همه‌گیری این بیماری به نام گریپ یوپیز مشاهده شد، دیده شد. EBV که در افریقا و آسیا مسبب برخی از سرطان‌هاست عامل مونونوکلئوز عفونی نیز هست. از سوی دیگر دکتر جی لوی از دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو، در نزد بیماران مبتلا به خستگی مزمن، افزایش نابهنجار بعضی از گویچه‌های سفید خون یعنی CD8 را مشاهده نمود. ولی این افزایش از بیماری‌های دیگری نیز ناشی می‌شود. بنا بر این چگونگی تأثیر این یاخته‌ها باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. در حالی که برخی از پژوهش‌گران در اندیشه یا درواقع در رؤیای یک واکسن ضد خستگی فرضی به سر می‌برند، برخی دیگر از بیخ و بن واقعیت این عارضه را مورد تردید قرار می‌دهند و می‌گویند که سرایت و همه‌گیری این حالت، دلیلی بر موجودیت این بیماری نیست، و مثال می‌آورند که: «دهان دره یا خمیازه نیز مسری است بدون آن که بیماری‌ای در بین باشد. حالت‌های روان شناختی ممکن است بیش و کم همه‌گیر شوند.»
اما آن‌چه که مسلم است این است که خستگی همیشه بوده است و یکی از افرادی که درباره‌ی آن سخن گفته است بقراط، پزشک نامدار یونان باستان و پدر علم طب، است. او خستگی را چنین تعریف می‌کند: «آسیب اندام‌ها، ناشی از اسب سواریِ بسیار طولانی». امروزه دیگر خستگی تنها ناشی از اسب سواری نیست و دامنه‌ی گسترده‌ای پیدا کرده است. این عارضه تاکنون گریبان‌ِ شخصیت‌های متفاوتی مانند نلسون ماندلا، مارگارت تاچر، میشل روکار، و عالیجناب کورکو، اسقف لوگانو (در سویس، نزدیک مرز ایتالیا) را گرفته است که در مورد آخر، علت خستگی، افزایش کار ناشی از تعدد جلسه‌ها و مراسم مذهبی گفته شد. بنا بر آماری که در کشور فرانسه گرفته شد از هر ده فرانسوی، هشت نفر خود را خسته می‌پندارند و به ویژه بین ماه‌های ژانویه و مارس این بلا به اوج خود می‌رسد. از هر ده فرد خسته، شش نفر زن هستند و سن متوسط آنهایی که از خستگی می‌نالند چهل و دو سال است. بنا بر نظر یکی از متخصصان، غالباً زنان بین بیست تا سی سالگی (به علت افزایش بار زندگی) و پنجاه تا شصت سالگی (به دلیل یائسگی) بیش‌تر دچار خستگی می‌شوند. مردها در حول و حوش پنجاه سالگی از پا می‌افتند. به هر حال، صرف نیرو، خواه جسمی و یا ذهنی، انسان را خسته می‌کند و البته تظاهرات فردی آن بسیار متنوع و مختلف است. برخی به نظر می‌رسد که اصلاً خسته به دنیا آمده‌اند. برخی دیگر مانند ژاک شیراک یا خواننده‌های پرتحرک، گویی خستگی نمی‌شناسند. آیا این درست است که گروه نخست بیش‌تر از گروه دوم به گله و شکایت بپردازند؟
در این زمینه دکتر بوگار می‌گوید: «خستگی طبیعی و بهنجار، نشانه‌ای است که هر یک از ما آن را می‌شناسیم و چون زنگ هشدار از آن برای متوقف کردن صرف نیرو و ذخیره‌ی نیرو استفاده می‌کنیم. این خستگی با استراحت تخفیف پیدا می‌کند، ولی خستگی آسیب شناختی با استراحت برطرف نمی‌شود.» برای توصیف و تشریح خستگی بیمارگونه، متوسل شدن به ویروس‌ها الزامی نیست. غالباً دلایل و انگیزه‌های خستگی، ریشه‌ی پزشکی ندارند. مثلاً پرستاری که روزی دو ساعت وقت خود را صرف رفت و آمد به محل کار و برعکس می‌کند و روز پرکار و خسته کننده‌ای را پشت سر می‌گذارد و پس از بازگشت باید به کارهای خانه و فرزندان و شوهرش برسد از بدو ورود به منزل خسته است. پس اگر روی هم رفته زنان خسته‌تر از مردان باشند، این به سبب مشغله‌ی زیاد آن‌هاست.
بنا بر آمار، محیط کار و نحوه‌ی کار، دو عاملِ اساسیِ خستگی به شمار می‌روند. ولی خستگی ممکن است از یک اختلال مزمن شناخته نشده، یا دوران نقاهت نیز ناشی شود. مثلاً همه‌ی بیماران خسته هستند. گاهی خستگی بر اثر مصرف زیادیِ دارو، به ویژه آرام بخش‌ها، داروهای ادرارآور، و داروهای ضدکلسترول، عارض می‌شود. راجع به افراط در ورزش هم باید سخن گفت. خستگی ورزش‌کاران، از زیادی تمرین و کمی استراحت ناشی می‌شود. پس از صرف نیروی زیاد، باید استراحت کرد و به ماهیچه‌ها فرصت تمدد داد. بسیاری از خستگی‌ها علل روانی دارند. افراد مبتلا به ضعف روانی، خستگانِ بامدادی هستند و هرچه روز به پیش می‌رود حالشان بهبود پیدا می‌کند و در حوالی ساعت پنج بعد از ظهر به حالت مطلوب دست می‌یابند. این افراد غالباً مبتلا به افسردگی هستند ولی خود از آن بی‌خبر هستند. حقیقت این است که بسیاری از افراد که کار خود را دوست ندارند دچار خستگی می‌شوند. پرداختن به کاری که به آن بی میل و رغبت هستیم خود خسته کننده و تحلیل برنده است. گاه مردم از خستگی به منزله‌ی عذری برای نرفتن به جاها و فرار از تعهدات حرفه‌ای یا خانوادگی که به آن‌ها علاقه ندارند یا احتمال دردسر از آن‌ها می‌رود استفاده می‌کنند. گاه نیز فرد خسته آدم تنبلی است که زیر نقاب خستگی پنهان می‌شود.
بنا بر نظر یکی از متخصصان، یک تا دو درصد از زنان، دچار نشانگان دردهای منتشر ناشناخته هستند و همیشه می‌گویند همه جای تنم درد می‌کند. آخرین دلیل خستگی هم ناهنجاری‌های ماهیچه‌ای است. برای ردیابی و تشخیص این ناهنجاری‌، پزشکان متخصص از روش طیف‌نمایی (اسپکتروسکوپی) با استفاده از تشدید مغناطیسی سود می‌برند. این آزمایش، ساده، بدون درد، و بی‌خطر است. در این آزمایش، میزان کارایی ماهیچه‌ها اندازه‌گیری می‌شود و مشخص می‌شود که آیا نارسایی سوخت و ساز ماهیچه‌ای مربوط به نارسایی زنجیره‌ی تجزیه‌ی گلیکوژن است یا نه، به عبارت دیگر آیا گلوکز و گلیکوژن به درستی تبدیل به انرژی می‌شوند یا این که این اشکال مربوط به نارسایی میتوکندری‌هاست و چنان چه مربوط به میتوکندری‌ها باشد بدین معنی است که نمی‌توانند به طور مناسب از قند و چربی استفاده کنند.
حال ببینیم در صورت خستگی حاد و مداوم چه باید کرد؟ نخست باید به پزشک مراجعه کرد. معمولاً آزمایش‌های متداول (خون و غیره) و گفتگوی با پزشک، مشکل را حل می‌کند و پزشک به تشخیص می‌رسد، ولی حتی پس از تشخیص نیز مبارزه با خستگی کار چندان ساده و آسانی نیست. در مورد زنانی که مبتلا به نشانگان دردهای منتشر ناشناخته هستند روش کار چنین است که به آن‌ها گفته شود واقعاً بیمارند، زیرا همه به آن‌ها می‌گویند که هیچ بیماری‌ای ندارند و بی‌دلیل از درد می‌نالند. ولی وقتی که پزشک به آن‌ها توضیح بدهد که مبتلا به نشانگان دردهای منتشر ناشناخته هستند تسکین پیدا می‌کنند و این امر در مورد بسیاری کارساز بوده است. در این صورت کافی است که مسکن برایشان تجویز شود، آسپرین یا هر مسکن دیگر. برای خستگی‌های روانی، داروهای ضد افسردگی گاهی مشکل‌گشا می‌شوند. آمفتامین‌ها هم خاصیت ضد خستگی خود را به اثبات رسانیده‌اند ولی این داروها اعتیاد می‌آورند و ممکن است تعادل روانی را به هم بزنند. به طور خلاصه برای درمان خستگی روش یگانه و معجزه آسایی وجود ندارد و باید مورد به مورد درمان شود.
گاهی خستگی بهانه‌ای می‌شود برای خوددرمانی‌های بسیار مفصل. کافی است آدم کسل باشد تا دوست و همکارش نسخه‌ای معجزه آسا تجویز کند. از قضا در سی تا پنجاه درصد از موارد هم این تجویزها مؤثر واقع می‌شوند و دلیل این تأثیر نیز فقط و فقط روانی است. ولی باید آگاه و محتاط باشیم که برخی از تجویزهای ضدخستگی خطرناک هستند یا حساسیت ایجاد می‌کنند. پزشکان متخصص برای رفع خستگی پیشنهادهای مختلفی دارند. دکتر هروه روبر در کتابی که در مزایای شکلات نوشته است کاکائو را تنها داروی مبارزه با خستگی و ضعف می‌داند. اصولاً اگر ما از یک تغذیه‌ی متعادل برخوردار باشیم نیازی به مصرف ویتامین‌های اضافی نخواهیم داشت. از مزایای آب هم نباید غافل بود. دکتر پیر فلوشر می‌گوید: «برای رفع و دفع خستگی باید روزانه دست‌کم یک و نیم لیتر آب مصرف کرد. خستگی در آب حل می‌شود ....» هم‌چنین خوابِ به اندازه و راحت بسیار بسیار مؤثر است. از سلاح‌هایِ دیگرِ مبارزه با خستگی، ورزش به اندازه‌ی متعادل و منطقی است. برای خستگی‌های روانی بهترین درمان پیاده روی است. متخصصانِ دیگر برای درمان خستگی‌ها یک برنامه‌ی ضد خستگیِ سه هفته‌ای پیشنهاد می‌کنند که عبارت است از استفاده از طبیعت همراه با ماساژ، تمدد اعصاب و استراحت، و دوچرخه سواری. چه بسا که پس از این مدت، فرد دوباره روحیه و سلامتی خود را به دست بیاورد. و سرانجام چه بسا که خستگی حالت طبیعی آدمیزاد باشد و آن‌ها که خسته نشوند استثنا به حساب بیایند.

يکشنبه 16/4/1392 - 7:33
بیماری ها

معمولاً یک سوم یا نیمی از کسانی که بیش از چهل سال دارند کم و بیش به علت آب مروارید گرفتار اختلال دید هستند. این عارضه عبارت است از تیرگی یا از دست دادنِ شفافیت عدسی چشم، که هم‌زمان با مسن‌تر شدن افزایش می‌یابد. در شصت سالگی، تعداد مبتلایانِ شکلِ خفیف یا شدید آب مروارید از پنجاه درصد متجاوز می‌شود. فعلاً عملاً تنها راه درمان مؤثر این بیماری، انجام عمل جراحی است. اما اِشکال دید در کم‌تر از پانزده درصد مبتلایان، چندان نیست که نیازی به این طریق درمان داشته باشند.

در پاره‌ای موارد ممکن است پیش‌رفت آب مروارید سریع باشد و جراحی زودرس توصیه شود. و لیکن در بیش‌تر موارد پیش‌رفت کند است و می‌توان عمل را عقب انداخت یا اصلاً به آن اقدام نکرد. نخستین ناراحتی آب مروارید که بیش‌تر مبتلایان به آن پی می‌برند، کاهش قطعی و بی درد دقت دید است. همه چیز تار می‌شود مانند آن که عینکتان نیاز به پاک کردن داشته باشد. گاهی تفاوت کدورت در بخشی از عدسی نسبت به بخشی دیگر باعث می‌شود که شعاع نوری که وارد چشم می‌شود متفرق گردد که نتیجه‌اش دوبینی است. گاهی دیدِ چیزهای نزدیک حتی تا مدتی بهتر می‌شود و خواهید توانست بدون عینک بخوانید زیرا آب مروارید باعث کلفتی مرکز عدسی و درنتیجه افزایش قدرت هم‌گرایی آن شده است. اما گاهی این کلفت شدنِ عدسی رفته رفته موجب نزدیک بینی شدیدتر می‌شود.
برخلاف تصور، ممکن است دیدتان در روشنایی زیاد بدتر باشد زیرا نور باعث جمع شدن مردمک می‌شود و چون بیش‌تر آب مرواریدها در مرکز عدسی هستند این جمع شدن، دید شما را محدود به قسمتی از عدسی می‌کند که از آب مروارید صدمه‌ی بیش‌تری دیده است. بالاخره با پیش‌رفت آب مروارید، هسته‌ی عدسی بیش از پیش زرد می‌شود و بنا بر این نور بنفش و بعد نور آبی را جذب می‌کند و باعث می‌شود دنیای پیرامون، فاقد این رنگ‌ها شود و رفته رفته زرد به نظر آید.
بدیهی است که اگر هر یک از این ناراحتی‌ها را دارید باید به چشم پزشک مراجعه کنید، چنان‌که در مورد هر مشکل دیگر چشمی نیز باید به چشم پزشک مراجعه کنید. ولی اگر پزشکتان تشخیص آب مروارید داد نباید بی‌جهت هراسان شوید، زیرا این ناخوشی، عارضه‌ی عمومی و عادی سالخوردگی است. عوض کردن عینک ممکن است موقتاً کمک کند، و برای تعداد بسیار اندکی از بیماران، قطره‌های گشاد کننده‌ی مردمک سودمند است.

اگر پیش‌رفت آب مروارید چنان باشد که ناگزیر شما را از کارهایی که به آن‌ها دلبستگی دارید (مثل رانندگی، مطالعه، کار یا دیدن تلویزیون) باز دارد باید به جراحی روی آورید. در موارد نادری از بیماری، نمی‌توان عمل را عقب انداخت. اما عمل نباید خطری دربر داشته باشد و در این موارد پزشک موضوع را برایتان شرح خواهد داد. در غیر این صورت اگر باز هم می‌توانید با وجود آب مروارید به فعالیت‌هایی که دل‌بستگی دارید بپردازید معمولاً بهتر است جراحی را تا می‌شود عقب بیاندازید (کاری که بیش‌تر مردم انجام می‌دهند) و به رفتارهایی بپردازید که زندگی را با وجود آب مروارید آسان‌تر می‌سازند.
روش‌هایی برای افزایش دید:
1- اگر آب مروارید دارید هم روشنایی خیلی زیاد و هم نور خیلی کم ممکن است برای دید مشکل آفرین باشد. در جای سرپوشیده باید روشنایی فراوان باشد و بیرون، در آفتاب، عینک زرد بزنید. شیشه‌ی زرد نور آبی را جذب می‌کند، و نور آبی نوری است که بیش از بقیه‌ی نورها به راحتی پراکنده می‌شود و ازهمین‌رو در ابتدای آب مروارید باعث خیرگی می‌گردد.
2- در هوای آزاد کلاه لبه دار بر سر بگذارید تا از شدت نور ورودی به چشم، کاسته شود.
3- اگر کارتان در هوای آزاد انجام می‌شود بهتر است در سایه باشید تا در آفتاب.
4- اگر مشکل دید دارید در جای سرپوشیده استفاده از نور لامپ معمولی بهتر از نور لامپ مهتابی است.
5- منبع نور باید پایین‌تر از سطح چشم باشد، برای مثال چراغ رومیزی بهتر از چراغ سقفی است.
6- ترتیبی بدهید که روشنایی سرسرا و پلکان کافی باشد.
7- نور محل کار و مطالعه را با کم و زیاد کردن چراغ‌ها مناسب خود سازید.
8- آینه‌های خانه را، به ویژه اگر دچار دوبینی هستید، طوری نصب کنید که بازتابشان مزاحم نباشد.
9- اگر دسترسی دارید، تنها از کتاب و مجله و روزنامه‌ای که با حروف درشت چاپ شده‌اند استفاده کنید.
10- اگر حروف مطبوعات، نازک و واضح باشند، استفاده از ذره بین برای خواندن کمکتان خواهد کرد. و اگر واضح نباشند (که روزنامه‌ها معمولاً چنبن‌اند) ذره بین حروف را تنها درشت می‌نمایاند ولی شکل آن‌ها هم‌چنان تار خواهد بود. و اگر اشکال دید از کنتراست بین حروف و زمینه‌ی کاغذ باشد (یعنی حروف خوب نباشند و اثر تیره بر زمینه‌ی سفید نشان دهند) ذره بین کمک چندانی نخواهد کرد.
11- بهترین منبع روشنایی، چراغ رومیزی یا پایه دار با بازوی تنظیم و حباب مات است وگرنه بهتر است نور از بالای شانه به چیزی که می‌خوانید بتابد. دقت کنید که چراغ به اندازه‌ی کافی نزدیک باشد. بسیاری از چراغ‌های پایه دار در صورتی که نزدیک باشند مناسبند و اگر دو متر یا بیش‌تر دور باشند مناسب نیستند؛ با جا به جا کردن آن جای مناسب را بیابید.
12- اگر درخشندگی مزاحم است نیمه‌ای از نوشته را که نمی‌خوانید با کاغذ سیاه بپوشانید تا درخشش را کم کند. تجربه نشان داده است که استفاده از لامپ‌های معمولیِ شصت تا صد وات غالباً بهتر است. اگر باز هم درخشندگی مزاحم بود لامپ پنجاه وات با حباب فلزی به کار برید.
13- از استفاده از چراغ‌های کوچک مطالعه در تخت‌خواب و نور متمرکز بپرهیزید زیرا این‌ها لکه‌ی روشن و درخشانی ایجاد می‌کنند که باعث انقباض مردمک می‌شود. شما نیاز به نور متوسط پراکنده دارید.
14- هنگامی که تلویزیون تماشا می‌کنید در مقابلتان نور دیگری وجود نداشته باشد زیرا باعث خیرگی می‌شود.
تأکید می‌کنیم که این راهنمایی‌ها نباید مانع از این شود که که با بروز هر اشکالی در دید به چشم پزشک مراجعه نمایید و به دستورهایش عمل نمایید. حتماً هر موقع لازم است مراجعه به چشم پزشک داشته باشید تا مبادا کار به آب سبز (آب سیاه - گلوکوم) بکشد که گاهی کوری را به دنبال خود دارد.

يکشنبه 16/4/1392 - 7:32
بیماری ها
یک ماده‌ی خوراکی که ممکن است حساسیت‌زا باشد پس از خورده شدن و گوارش در معده (برای نمونه بادام زمینی را در نظر می‌گیریم)، به عناصر ساده‌تری تبدیل می‌شود و (مواد چربی یا لیپید به صورت امولسیون، و مواد پروتئینی و قندی به صورت گلیکوپروتئین) وارد روده‌ی کوچک می‌شود و در آن‌جا از راه پرزهای ریز غشای مخاطی روده جذب می‌شوند. اگر فرد به بادام زمینی حساسیت نداشته باشد لنف-یاخته‌های B که در خون و لنف وجود دارند گلیکوپروتئین‌ها را حساسیت‌زا تلقی نمی‌کنند و هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد بدین سان که گلیکوپروتئین‌ها طبق معمول جذب می‌شوند. ولی اگر فرد نسبت به بادام زمینی حساسیت داشته باشد، لنف-یاخته‌های B گلوبولین‌های ایمنی E (IgE) ترشح می‌کنند که برای مبارزه به سوی گلیکوپروتئین‌ها روانه می‌شوند و همین IgEها به نوبه‌ی خود به ماستوسیت‌های جدار روده می‌چسبند. برای بروز پدیده‌ی آلرژی ضروری است که فرد، دوباره بادام زمینی بخورد. در این صورت کافی است که یک گلیکوپروتئین بین دو IgE که قبلاً بر روی ماستوسیت‌ها چسبیده‌اند پلی بسازد تا ماستوسیت باز شود و محتوای خود را که دانه‌های هیستامین هستند به گردش خون بریزد. هیستامین با جریان خون در سراسر بدن پراکنده می‌شود و تظاهرات و علائم مختلف حساسیت در نقاط مختلف بدن پدید می‌آورد که از آن جمله‌اند کهیر، استفراغ، اسهال، و بحران‌های آسم.
چگونه حساسیت غذایی به وجود می‌آید

درصد بزرگی از غذاهایی که در چندین سال آینده مصرف خواهیم کرد فعلاً وجود خارجی ندارند. این غذاها که به صورت صنعتی فراهم خواهند شد از ترکیب‌هایی تهیه می‌شوند که ماهیت و حتی وجود آن‌ها برای مصرف کننده ناشناخته‌اند و احتمال دارد در افرادی که پیش آمادگی ژنتیکی دارند حساسیت‌هایی به بار آورند. چگونه می‌توان علت بیماری و حساسیت را تشخیص داد اگر حتی خود بیمار هم نداند چه خورده است؟ در این‌گونه موارد معمولاً پزشک با نسبت دادن علائم به یک بیماری از منشأ ناشناخته یا اختلال‌های روان-تنی، خود را از قید تشخیص بیماری و پاسخ‌گویی به بیمار رها می‌کند. شک نیست که این وضع ناشی از کمبود اطلاعات است. در این زمینه دکتر کلود آندره متخصص حساسیت‌های غذایی می‌گوید: «حساسیت به غذا ربطی به تنش‌های عصبی ندارد، بلکه باید در بشقاب بیمار به جستجوی آن پرداخت.» این پزشک همراه با همسرش که هر دو از پژوهش‌گران مرکز پژوهش‌های علمی در فرانسه بودند روش خاصی را ابداع کردند که با یک آزمون می‌توان پرده از عامل حساسیت برداشت و آن را از میان انواع دیگر بازشناخت. اگر بیمار پس از مصرف مثلاً ماهی تازه و نوشابه دچار حساسیت پوستی شود شناختن عامل حساسیت‌زا بسیار آسان است، زیرا مسبب باید یکی از این دو باشد. بنا بر این حذف یکی از این دو ماده از برنامه‌ی غذایی مشکل را حل می‌کند. اما اگر کهیر و بثورات پوستی پس از مصرف کنسرو همان ماهی که با گیاهان معطر و افزودنی‌های خوراکی همراه شده باشد بروز کند شناختن عامل حساسیت‌زا دیگر چندان آسان نیست، زیرا باید دامنه‌ی تحقیق را به مواد خوش‌بو کننده، مواد محافظ، و یا خود ماهی گسترش داد. مشکل این‌جاست که امروزه فهرست موادی که در تهیه‌ی اغذیه‌ی جدید به کار گرفته می‌شوند بسیار مفصل است و روز به روز بر طول این فهرست افزوده می‌شود. مواد حساسیت‌زا ممکن است از منشأ حیوانی یا گیاهی باشند (مانند سویا در بیفتک که به طور صنعتی تهیه می‌شود، یا استفاده از میگو در پاره‌ای از انواع چیپس‌ها، یا استفاده از جلبک‌ها در تهیه‌ی برخی از بیسکویت‌ها) و یا از افزودنی‌ها باشند (از جمله رنگهای خوراکی، مواد محافظ، خوش‌بو کننده، خوش‌مزه کننده، ترد کننده، و غیره). در میان مواد خوش مزه کننده، یکی از بزرگ‌ترین متهمان، گلوتانات است. گلوتانات اسید آمینه‌ای است که خاصیت آن منبسط کردن پرزهای چشایی و حساس کردن آن‌ها به مزه‌ی غذاهاست. به عبارت دیگر، اگر مواد غذایی چندان بامزه نباشند، با افزودن گلوتامات بسیار خوش‌مزه و مطبوع می‌شوند.
به عبارت دیگر، گلوتامات چون آمپلی فایر (تقویت کننده‌ی صدا) برای خواننده‌ای است که در واقع صدای رسایی ندارد و همین ماده موجد کسالتی است به نام «نشانگان (یا سندروم) رستوران چینی» که از تظاهرات آن سردرد، اختلال‌های دیداری، تهوع، سرگیجه، اختلال‌های گوارشی، و ... است. (بر روی برچسب مواد غذایی، با زرنگی خاصی مطالبی نوشته می‌شود که مشتری را به اشتباه می‌اندازد و غالباً نوع ماده‌ی غذایی به صراحت بیان نمی‌شود. افزون براین نام و ماهیت خوش‌بو کننده‌ها و مواد معطر ذکر نمی‌شود. ولی از گلوتامات نام می‌برند، زیرا به هرحال باید طعم آن‌ها را افزایش بدهند. از ادویه‌ها هم تک‌تک نام برده نمی‌شود و احتمال این که ادویه‌ای حساسیت ایجاد کند بسیار زیاد است.)
و بالاخره در ردیف متهمان دیگر حساسیت‌زا می‌توان از نیکل، پنبه‌ی کوهی، مخمرها، کپک‌ها، نخاله‌ها و پس‌ماندها، و به ویژه آنتی بیوتیک‌ها که در مواد حیوانی وجود دارند نام برد. ولی این تازه آغاز ماجراست، زیرا هم‌اکنون غذاهایی می‌خوریم که در واقع آن‌چیزی نیستند که ادعا می‌شود. مثلاً در فرانسه در نوعی غذای خرچنگ که برای اروپاییان غذای بسیار گران قیمتی است، به جای خرچنگ مخلوطی از ماهی‌های ارزان قیمت به کار می‌رود و به فروش می‌رسد، و از این نوع ترفندها بسیار است. اگر با خوردن چنین معجونی حساسیت ایجاد شود نه خورنده‌ی آن می‌داند چه خورده است و نه پزشک می‌تواند تشخیص بدهد که عامل حساسیت‌زا چه بوده است. در حال حاضر تهیه‌ی گوشت‌های گیاهی از دانه‌های گیاهی متداول شده است. در فرانسه پژوهش‌گران تلاش می‌کنند از نوعی باقلا که خوراک دام است شبهِ گوشت تهیه کنند. طبق آماری که در ناحیه‌ی لیون فرانسه از چهارصد نفر بزرگ سالِ مبتلا به آلرژی غذایی به دست آمده، مشخص شده است که بیش‌ترین حساسیت‌ها از خرچنگ (175 نفر) و بعد گندم (142 نفر) بوده است. در ردیف‌های بعدی سویا (141 نفر)، بادام زمینی (131 نفر)، میگو (111 نفر)، گوجه فرنگی (111 نفر)، و سفیده‌ی تخم مرغ (110 نفر) قرار گرفته بودند. خوردنی‌هایی که کم‌تر ایجاد حساسیت می‌کنند عبارتند از قهوه (2 نفر)، روغن آفتاب‌گردان (3 نفر)، نوعی خرچنگ (2 نفر)، مالت (2 نفر)، گندم سیاه (2 نفر)، و ...
چگونه حساسیت غذایی به وجود می‌آید

به این ترتیب به آسانی ممکن است به طور هم‌زمان به چند ماده‌ی غذایی حساسیت داشت. چنان‌چه فردی به سویا حساسیت داشته باشد احتمال بسیار زیادی وجود دارد که به بادام زمینی هم حساسیت نشان بدهد زیرا این دو گیاه هر دو از خانواده‌ی لگومینوزها (گیاهان تیره‌ی نخود) هستند. در میان گیاهان گرمسیریِ حساسیت‌زا، از کیوی، انبه، و آووکادو نام می‌برند. همواره با ورود میوه‌ها و سبزی‌های غیر بومی به بازار، باید شاهد بروز حساسیت‌های بیش‌تری باشیم. بنا بر یک قاعده‌ی کلی، هر ماده‌ی خوراکی دارای یک یا چندین ماده‌ی حساسیت‌زاست که از انواع عمده و جزئی هستند. برای مثال در نود درصد از موارد، فردی که به پروتئین M ماهی‌ای که از کبد آن روغن ماهی تهیه می‌کنند حساس باشد به همه‌ی ماهی‌ها حساسیت خواهد داشت، زیرا همه‌ی ماهی‌ها این پروتئین را دارند. اما فردی که به یک پادگن جزئی موجود در ماهی حلوا حساس باشد می‌تواند بدون نگرانی ماهی دیگری را بخورد. احتمال بروز حساسیت در افرادی که برای حساسیت‌های غذایی پیش آمادگی دارند بستگی به عادات غذایی آن افراد هم خواهد داشت. برای مثال، مواد حساسیت‌زای شیر بیش‌تر به کودکان و کم‌تر به بزرگ‌سالان حساسیت می‌دهد.
امروزه سازوکار حساسیت به غذا شناخته شده است. در خون افراد مبتلا به حساسیت غذایی نیز مانند مبتلایان به آلرژی تنفسی، افزایش مفرط پادتن‌های گروه گلوبولین‌های ایمنی (ایمونوگلوبولین‌های E) یا IgE مشاهده می‌شود که بر ضد پادگن‌ها یا مواد حساسیت‌زای موجود در غذا عمل می‌کنند. IgEها این خاصیت را دارند که به گیرنده‌هایی در نقطه‌های معینی از غشای پاره‌ای از یاخته‌ها، یعنی ماستوسیت‌ها، که در همه‌ی بافت‌ها (بینی، ملتحمه‌ی چشم، پوست، نایژه‌ها، لوله‌ی گوارش، اعضای تناسلی، مثانه) بدان‌ها برخورد می‌کنند بچسبند. ماستوسیت‌ها که به شکل کیسه‌های کوچکی هستند دانه‌های ریزی دارند که محتوی هیستامین هستند. هیستامین ماده‌ای است شبیه به آن‌چه که در برگ‌های گزنه وجود دارد و واکنش‌های حساسیتی، به ویژه کهیر، ایجاد می‌کند.
حال سازوکار ایجاد حساسیت را مفصل‌تر بررسی می‌کنیم. این مکانیسم در دو مرحله صورت می‌گیرد: (الف) اگر فردی از لحاظ ژنتیکی پیش آمادگی حساسیت به پروتئین‌های سویا را داشته باشد و برای نخستین بار از این ماده استفاده کند، دستگاه ایمنی این فرد با ساختن IgEها واکنش نشان می‌دهد، و آن‌ها را به سوی پروتئین‌های سویا روانه می‌سازد که دشمن تلقی می‌شوند. در این مرحله در نزد بیمار هیچ‌گونه علائم ظاهری مشاهده نمی‌شود. (ب) چنان‌چه همین فرد دوباره از این پروتئین‌ها مصرف کند، در این صورت علائم ظاهر می‌شوند. حال ببینیم این حالت چگونه پیش می‌آید؟ در فاصله‌ی دوبار خوردنِ این پروتئین،IgEها فرصت یافته‌اند که به ماستوسیت‌ها بچسبند. در این صورت کافی است که ماده‌ی حساسیت‌زا (یا همان پروتئین سویا) به دو مولکول از IgEها بچسبد و بین آن‌ها پیچشی مانند چرخاندن یک کلید در جاکلیدی پدید بیاورد. این پیچش بر روی غشای ماستوسیت بازتاب پیدا می‌کند، ماستوسیت پاره می‌شود و دانه‌های آن وارد خون می‌شوند. در اثر رها شدن دانه‌ها در گردش خون، هیستامین دانه‌ها هم آزاد می‌شوند و علائم حساسیت پدیدار می‌گردند.
در حین آزاد شدن هیستامین، میانجی‌های شیمیایی دیگری هم آزاد می‌شوند که از سوخت و ساز غشای ماستوسیت‌ها ناشی می‌شوند. این مواد، پروستاگلاندین‌ها و لوکوترین‌ها هستند که به طور عمده در حساسیت‌های تنفسی دخالت دارند. علاوه بر این نوع حساسیت که آلرژی واقعی نامیده می‌شود آلرژی کاذب هم وجود دارد که به دو صورت مشخص می‌شود. نخستین شکل آن ناشی از آزاد شدن هیستامین است بی‌آن‌که با فزونی مفرط IgE همراه باشد، در نتیجه هیچ نوع سازوکار ایمنی شناختی به کار نمی‌افتد. این نوع آلرژی به صورت کهیر در برخی از افراد با خوردن ماهی یا توت فرنگی ظاهر می‌شود. در نزد این بیماران، ماستوسیت‌ها بی‌نهایت حساس هستند و بدین لحاظ به خودی خود، یعنی بی‌واسطه‌ی IgE، دامنه‌هایشان را رها می‌سازند. به هنگامِ خوردن غذاهایی که خود حاوی هیستامین هستند، مثلاً ماهی تن مانده، یا برخی غذاهای تخمیر شده‌ی دیگر، نیز آلرژی کاذب پدیدار می‌شود. هم‌چنین تیرامین ماده‌ای است که اثرهایی مانند هیستامین دربر دارد و در شکلات، برخی آشامیدنی‌های الکلی، و انواع پنیرهای کپک‌دار (که در اروپا مصرف می‌شود) وجود دارد.
دومین نوع آلرژی کاذب، بر خلاف نوع نخست، هیچ ربطی با مکانیسم هیستامینی ندارد و در واقع نوعی عدم تحمل نسبت به برخی مواد غذایی است. در این نوع حساسیت، هر نوع مواد غذایی ممکن است عامل حساسیت باشد. شایع‌ترین این مواد فراورده‌های شیر هستند که در افرادی که دچار عدم تحمل آنها هستند تظاهرات گوارشی به بار می‌آورند و بیش‌تر به صورت نشانگان کولون تحریک پذیر دیده می‌شود. تشخیص این نوع آلرژی غالباً دشوار است، درمان آن نیز حذف آن ماده‌ی غذایی از برنامه‌ی غذایی بیمار است.
چگونه حساسیت غذایی به وجود می‌آید

یک فرد در طول زندگی خود ممکن است به آلرژی‌های واقعی و کاذب مبتلا شود که البته گاهی علائم آن بسیار شدید و خطرناک هستند: - خطرناک‌ترین حساسیت‌ها، شوک آنافیلاکتیک است که ممکن است به مرگ بیمار منجر شود ولی خوش‌بختانه بسیار نادر است. در این نوع آلرژی، هیستامین، سرخ‌رگ ها را گشاد می‌کند و سبب افت ناگهانی فشار خون سرخ‌رگی می‌شود. در یک سال در ایالات متحده، هفت نفر در اثر خوردن بادام زمینی که به آن حساسیت داشتند بلافاصله جان سپردند. دکتر آندره می‌گوید: «در میان بیماران من نیز چند نفر بودند که پس از مصرف موادی که به آن‌ها حساسیت داشتند با مرگ بالینی مواجه شدند (یعنی از لحاظ معاینات بالینی مرده بودند)، ولی با تلاش سریع پزشکان به زندگی بازگردانده شدند.» - کهیر به صورت لکه‌های سرخ در تمامی بدن تظاهر می‌کند. رنگ قرمز مربوط به گشادی رگ‌ها بر اثر هیستامین است و خارش ناشی از تحریک انتهای عصب‌ها نیز از همان هیستامین ناشی می‌شود. - اگزما (درماتیت اتوپیک یا التهاب پوستی ناشی از آلرژی)، علامت ثانوی آلرژی غذایی است. علت اگزما، رها شدن میانجی‌های سمی از یاخته‌های التهابی (بیش از همه ائوزین دوست) است که پوست را به شدت تحریک می‌کنند.
آلرژی‌های غذایی ممکن است تظاهراتی به صورت آلرژی‌های تنفسی (التهاب و تورم مخاط بینی، آسم)، گوارشی (اسهال، استفراغ)، و ادراری (التهاب مثانه) داشته باشند. در مواردی ممکن است به صورت میگرن تظاهر کنند که بیش‌تر مربوط به آلرژی کاذب ناشی مثلاً از تیرامین شکلات است. این نکته را هم یادآوری می‌کنیم که هنوز دانشمندان نمی‌دانند به چه دلیل، حساسیت غذایی، یک عضو را بیش‌تر از اعضای دیگر هدف‌گیری می‌کند مانند پوست، لوله‌ی گوارش، نایژه‌ها، مثانه، و غیره. هم‌چنین مشخص نیست چرا عضو هدف، در طول زندگی عوض می‌شود. برای یافتن ماده ی حساسیت‌زا باید پرسش‌های بسیاری از بیمار کرد و حتی او را در واقع بازجویی کرد. دکتر کلود آندره می‌گوید: «من از بیمارانم می‌خواهم که در زمینه‌ی عادات غذا خوردن خود اطلاعات جامع و کافی در اختیار من قرار بدهند و هم‌چنین راجع به غذاهایی که از آن‌ها بدشان می‌آید نیز پرسش‌هایی می‌کنم. برای مثال: - آیا از کرفس خوشتان می‌آید؟ - نه، از موقعی که پس از خوردن کرفس کهیر زدم دیگه از کرفس بدم می‌آید. ولی من متوجه شدم که این بیمار ندانسته کرفس مصرف می‌کند، زیرا به هنگام نوشیدن آب گوجه فرنگی به آن گرد کرفس می‌زند. برای اطمینان از این که همین ماده مسئول آلرژی بیمار است، نخست یک آزمون پوستی می‌کنم. این آزمون مبتنی بر تزریق مقدار کمی از ماده‌ی حساسیت‌زای مورد نظر در زیر پوست بیمار است، و بعد بررسی این مسأله که آیا در ناحیه‌ی تزریق، کهیر و سرخی پوست پدیدار می‌شود یا نه. سپس با آزمایش خون مشخص می‌کنیم که در خون افزایش IgE دیده می‌شود یا نه. این آزمایش‌ها را با آزمونی که خود ابداع کرده‌ام کامل می‌کنم، یعنی آزمون انگیزش یا تحریک همراه با تحریک حساسیت روده‌ای. بدین ترتیب: نخست بیمار در حال گرسنگی آزمایش می‌شود. سپس در حال خوردن غذای مظنون به ایجاد حساسیت، آزمایش تکرار می‌شود. هر بار به بیمار لیوان آبی محتوی دو قند مصنوعی می‌نوشانند. یکی از قندها مانینول است، یعنی قندی که سوخت و ساز نمی‌یابد و به علت کوچک بودن ذراتش به سهولت از جدار روده عبور می‌کند و وارد خون می‌شود و بعد به کلیه‌ها می‌رسد و به طور کامل در ادرار بازیابی می‌شود. این قند به منزله‌ی شاهدی برای اطمینان از درستی کارکرد روده در جذب مولکول‌های کوچک به کار می‌رود. دومین قند لاکتولوز است که باز هم یک دی‌ساکارید سوخت و ساز نشدنی است. ولی این قند به دلیل داشتن مولکول‌های درشت، نمی‌تواند از جدار روده عبور کند، بنا بر این به طور کامل وارد مواد زاید دفع شدنی می‌شود. سپس بیمار ماده‌ی خوراکی مورد نظر را می‌خورد و مجدداً مقداری آب محتوی قند را می‌نوشد. یادآور می‌شویم که این دو قند معرف کارکرد روده هستند. چنان‌که ماده‌ی خوراکی خورده شده حساسیت‌زا باشد هیستامین از ماستوسیت‌های مخاط روده آزاد می‌شود و چون هیستامین منافذ مخاط روده را زیاد می‌کند در نتیجه‌ی این عمل مولکول‌های درشت لاکتولوز نیز از جدار روده عبور می‌کنند و قند دوم به جای وارد شدن در مواد زاید، وارد ادرار می‌شود. البته پس از مشخص شدن ماده‌ی حساسیت‌زا، تنها کاری که پزشک می‌تواند بکند تجویز یک برنامه‌ی غذایی است که فاقد ماده‌ی حساسیت‌زا باشد. اینک این تنها راه مؤثر برای تشخیص حساسیت‌های غذایی است. (یادآور می‌شویم که داروهای ضد هیستامینی و داروهایی که از واپاشی ماستوسیت‌ها جلوگیری می‌کنند هم مؤثر هستند ولی میزان تأثیر و عملکرد آن‌ها قابل بحث است.)

يکشنبه 16/4/1392 - 7:30
قرآن
شنبه 15/4/1392 - 9:44
شهدا و دفاع مقدس

چشمانت را ببند ای شهید!

مبادا این روزها را در مقابل مادرم زهرا شهادت دهی .

مادرم ببخش که با هر تیری که به قلب فرزندت می زنیم

یاد سیلی را روی گونه ات زنده می کنیم

شنبه 15/4/1392 - 9:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته