• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 56
زمان آخرین مطلب : 5560روز قبل
بیماری ها

یک تذکر درباره حمله قلبی اینست که باید بدانیم که هر حمله قلبی لزوما با درد در ناحیه بازوی چپ آغاز نمی شود . بهتر است که به درد شدید در ناحیه آرواره هم حساس باشیم .

شما ممکن است که در طول یک حمله قلبی هیچ احساس دردی در ناحیه قفسه سینه نداشته باشید اما تهوع و عرق کردن شدید هم از علائم رایج این بیماری است .

60% افرادی که در خواب دچار حمله قلبی می شوند هرگز از خواب بیدار نمی شوند . اما درد در ناحیه آرواره میتواند هشدار دهنده باشد و شما را از خواب عمیق بیدار کند . بهتر است که مراقب باشیم . هرچه بیشتر بدانیم به ما شانس بیشتری برای زنده ماندن می دهد .

یک متخصص قلب میگوید که هرکس که این مطالب را بخواند و برای 10 نفر از دوستانش بفرستد می تواند مطمئن باشد که جان حداقل یک نفر را از مرگ نجات داده است ...

سه شنبه 4/1/1388 - 2:6
بیماری ها

چینی ها و ژاپنی ها با غذایشان چای گرم می نوشند ، نه نوشیدنی سرد . شاید وقت آن باشد که ما هم خود را با این عادت خوب آنها وفق دهیم . خوردن یک  لیوان نوشیدنی خنک بنظر خیلی مطبوع میرسد ، حال آنکه زمانی که شما آب سرد بعد از غذا میل میکنید آب سرد می تواند توده های چربی را که شما با غذا خورده اید سفت و منجمد کند . این عمل فرآیند هضم غذا را کند کرده و نیز زمانی که با اسید معده ترکیب می شود تجزیه شده و بسرعت توسط روده جذب می شود . حتی سریعتر از غذای جامد .

این ماده سطح روده را می پوشاند و تبدیل به چربی شده و محمل مناسبی برای سرطان می شود  . پس بهترین کار اینست که پس از خوردن غذا سوپ یا نوشیدنی گرم بخوریم .

سه شنبه 4/1/1388 - 2:5
ادبی هنری

خسرو و شیرین دومین منظومه نظامی‌ و معروفترین اثر و به عقیده گروهی از سخن‌سنجان شاهکار اوست. در حقیقت نیز، نظامی‌ با سرودن این دومین کتاب (پس از مخزن الاسرار) راه خود را باز می‌یابد و طریقی تازه در سخنوری و بزم آرایی پیش می‌گیرد.
 این منظومه شش هزار و چند صد بیتی دارای بسیاری قطعات است که بی هیچ شبهه از آثار جاویدان زبان پارسی است و همان‌هاست که موجب شده است گروهی انبوه از شاعران به تقلیــد از آن روی آورند، گو این که هیچ یک از آنان، جز یکی دو تن، حتی به حریم نظامی ‌نیز نزدیک نشده اند و کار آن یکی دو تن نیز در برابر شهرت و عظمت اثر نظامی ‌رنگ باخته است.

داستان کامل خسرو و شیرین نظامی‌ به نثر
هرمز پادشاه ایران، صاحب پسری می‌‌شود و نام او را پرویز می‌نهد. پرویز در جوانی علی رغم دادگستری پدرمرتكب تجاوز به حقوق مردم می‌شود. او كه با یاران خود برای تفرج به خارج از شهر رفته، شب هنگام در خانه ی یك روستایی بساط عیش و نوش برپا می‌كند و بانگ ساز و آوازشان در فضای ده طنین انداز می‌گردد. حتی غلام و اسب او نیز از این تعدی بی نصیب نمی‌مانند.
هنگامی‌ كه هرمز از این ماجرا آگاه می‌شود، بدون در نظر گرفتن رابطه‌ی پدر – فرزندی عدالت را اجرا می‌كند: اسب خسرو را می‌كشد؛ غلام او را به صاحب باغی كه دارایی‌اش تجاوز شده بود، می‌بخشد و تخت خسرو نیز از آن صاحب خانه‌ی روستایی می‌شود. خسرو نیز با شفاعت پیران از سوی پدر، بخشیده می‌شود. پس از این ماجرا، خسرو، انوشیروان- نیای خود را- در خواب می‌بیند. انوشیروان به او مژده می‌دهد كه چون در ازای اجرای عدالت از سوی پدر، خشمگین نشده و به منزله‌ی عذرخواهی نزد هرمز رفته، به جای آنچه از دست داده، موهبت‌هایی به دست خواهد آوردكه بسیار ارزشمندتر می‌باشند: دلارامی ‌زیبا، اسبی شبدیز نام، تختی با شكوه و نوازنده ای به نام باربد.
 
مدتی از این جریان می‌گذرد تا اینكه ندیم خاص او – شاپور- به دنبال وصف شكوه و جمال ملكه‌ای كه بر سرزمین ارّان حكومت می‌كند، سخن را به برادرزاده‌ی او، شیرین، می‌كشاند. سپس شروع به توصیف زیبایی‌های بی حد او می‌نماید، آنچنان كه دل هر شنونده‌ای را اسیر این تصویر خیالی می‌كرد. حتی اسب این زیبارو نیز یگانه و بی همتاست. سخنان شاپور، پرنده‌ی عشق را در درون خسرو به تكاپو وامی‌دارد و خواهان این پری سیما می‌شود و شاپور را در طلب شیرین به ارّان می‌فرستد. هنگامی‌ كه شاپور به زادگاه شیرین می‌رسد، در دیری اقامت می‌كند و به واسطه‌ی ساكنان آن دیر از آمدن شیرین و یارانش به دامنه‌ی كوهی در همان نزدیكی آگاه می‌شود. پس تصویری از خسرو می‌كشد و آن را بر درختی در آن حوالی می‌زند. شیرین را  در حین عیش و نوش می‌بیند و دستور می‌دهد تا آن نقش را برای او بیاورند. شیرین آنچنان مجذوب این نقاشی می‌شود كه خدمتكارانش از ترس گرفتار شدن او، آن تصویر را از بین می‌برند و نابودی آن را به دیوان نسبت می‌دهند و به بهانه ی اینكه آن بیشه،  سرزمین پریان است، از آنجا رخت برمی‌بندند و به مكانی دیگر می‌روند  اما در آنجا نیز شیرین دوباره تصویر خسرو را كه شاپور نقاشی كرده بود، می‌بیند و از خود بیخود می‌شود. وقتی دستور آوردن آن تصویر را می‌دهد، یارانش آن را پنهان كرده و باز هم پریان را در این كار دخیل می‌دانند و رخت سفر می‌بندند. در اقامتگاه جدید، باز هم تصویر خسرو، شیرین را مجذوب  خود می‌كند و این بار شیرین شخصاً به سوی نقش رفته و آن را برمی‌دارد و چنان شیفته‌ی خسرو می‌شود كه برای به دست آوردن ردّ و  نشانی از او، از هر رهگذری سراغ او را می‌گیرد؛ اما هیچ نمی‌یابد. در این هنگام شاپور كه در كسوت مغان رفته از آنجا می‌گذرد. شیرین او را می‌خواند تا مگر نشانی از نام و جایگاه آن تصویر به او بگوید. شاپور هم در خلوتی كه با شیرین داشت پرده از این راز برمی‌گشاید و نام و نشان خسرو و داستان دلدادگی او به شیرین را بیان می‌كند و همان گونه كه با سخن افسونگر خود، خسرو را در دام عشق شیرین گرفتار كرده، مرغ دل شیرین را هم به سوی خسرو به پرواز درمی‌آورد. شیرین كه در اندیشه ی رفتن به مدائن است، انگشتری را به عنوان نشان از شاپور می‌گیرد تا بدان وسیله به حرمسرای خسرو راه یابد. شیرین كه دیگر در عشق روی دلداده‌ی نادیده گرفتار شده بود، سحرگاهان بر شبدیز می‌نشیند و به سوی مدائن می‌تازد.

از سوی دیگر خسرو كه مورد خشم پدر قرار گرفته به نصیحت بزرگ امید، قصد ترك مدائن می‌كند. قبل از سفر به اهل حرمسرای خود سفارش می‌كند كه اگر شیرین به مدائن آمد، در حق او نهایت خدمت و مهمان نوازی را رعایت كنند و خود با جمعی از غلامانش راه ارّان را در پیش می‌گیرد.
در بین راه كه شیرین خسته از رنج سفر در چشمه‌ای تن خود را می‌شوید، متوجه حضور خسرو می‌شود. هر دو كه با یك نگاه به یكدیگر دل می‌بندند، به امید رسیدن به یاری زیباتر، از این عشق چشم می‌پوشند. خسرو به امید شاهزاده‌ای كه در ارّان در انتظار اوست و شیرین به یاد صاحب تصویری كه در كاخ خود روزگار را با عشق او می‌گذراند.
 
شیرین پس از طی مسافت طولانی به مدائن رسید؛ اما اثری از خسرو نبود. كنیزان، او را در كاخ جای داده و آنچنان كه خسرو سفارش كرده بود در پذیرایی از او می‌كوشیدند. شیرین كه از رفتن خسرو به اران آگاه شد، بسیار حسرت خورد. رقیبان به واسطه‌ی حسادتی كه نسبت به شیرین داشتند، او را در كوهستانی بد آب و هوا مسكن دادند و شیرین در این مدت تنها با غم عشق خسرو زندگی می‌كرد. از سوی دیگر تقدیر نیز خسرو را در كاخی مقیم كرده بود كه روزگاری شیرین در آن می‌خرامید و صدای دل انگیزش در فضای آن می‌پیچید. اما دیگر نه از صدای گام‌های شیرین خبری بود و نه از نوای سحرانگیزش. شاپور خسرو را از رفتن شیرین به مدائن آگاه می‌كند و از شاه دستور می‌گیرد كه به مدائن رفته و شیرین را با خود نزد خسرو بیاورد. شاپور این بار نیز به فرمان خسرو گردن می‌نهد و شیرین را در حالی كه در آن كوهستان بد آب و هوا به سر می‌برد، نزد خسرو به اران آورد. هنوز شیرین به درگاه نرسیده كه خبر مرگ هرمز كام او را تلخ می‌كند.  به دنبال شنیدن این خبر، شاه جوان عزم مدائن می‌كند تا به جای پدر بر تخت سلطنت تكیه زند. دگر باره شیرین قدم در قصر می‌نهد به امید اینكه روی دلداده‌ی خود را ببیند؛ اما باز هم ناامید می‌شود.
 
در حالی كه خسرو در ایران به پادشاهی رسیده بود، بهرام چوبین علیه او قیام می‌كند و با تهمت پدركشی، بزرگان قوم را نیز بر ضد خسرو تحریك می‌نماید. خسرو نیز كه همه چیز را از دست رفته می‌یابد، جان خود را برداشته و به سوی موقان می‌گریزد. در میان همین گریزها و نابسامانی‌ها، روزی كه با یاران خود به شكار رفته بود، ناگهان چشمش بر شیرین افتاد كه او نیز به قصد شكار از كاخ بیرون آمده بود. دو دلداده پس از مدت‌ها دوری، سرانجام یكدیگر را دیدند در حالی كه خسرو تاج و تخت شاهی را از دست داده بود. خسرو به دعوت شیرین قدم در كاخ مهین بانو گزارد. مهین بانو كه از عشق این دو و سرگذشت شیرین با خوبرویان حرمسرایش آگاهی داشت، از شیرین خواست كه تنها در مقابل عهد و كابین خود را در اختیار خسرو نهد و هرگز با او در خلوت سخن نگوید. شیرین نیز بر انجام این خواسته سوگند خورد.

خسرو و شیرین بارها در بزم و شكار در كنار هم بودند؛ اما خسرو هیچ گاه نتوانست به كام خود برسد. سرانجام پس از اظهار نیازهای بسیار از سوی خسرو و ناز از سوی شیرین،‌خسرو دل از معشوقه‌ی خود برداشت و عزم روم كرد. در آنجا مریم، دختر پادشاه روم را به همسری برگزید و بعد از مدتی نیز با سپاهی از رومیان به ایران لشكر كشید و تاج و تخت سلطنت را بازپس گرفت. اما در عین داشتن همه‌ی نعمت‌های دنیایی، از دوری شیرین در غم و اندوه بود. شیرین نیز در فراق روی معشوق در تب و تاب و بیقراری بود.
مهین بانو در بستر مرگ، برادرزاده ی خود را به صبر و شكیبایی وصیت می‌كند. تجربه به او نشان داده كه غم و شادی در جهان ناپایدار است و به هیچ یك نباید دل بست؟؟؟

پس از مرگ مهین بانو، شیرین بر تخت سلطنت نشست و عدل و داد را در سراسر ملك خود پراكند. اما همچنان از دوری خسرو، ناآرام بود. پادشاهی را به یكی از بزرگان درگاهش سپرد و به سوی مدائن رهسپار شد.
در همان هنگام كه روزگار نیك بختی خسرو در اوج بود، خبر مرگ بهرام چوبین را شنید. سه روز به رسم سوگواری، دست از طرب و نشاط برداشت و در روز چهارم به مجلس بزم نشست و به امید اینكه نواهای باربد، درد دوری شیرین را در وجودش درمان كند، او را طلب كرد. باربد نیز سی لحن خوش آواز را از میان لحن‌های خود انتخاب كرد و نواخت. خسرو نیز در ازای هر نوا، بخششی شاهانه نسبت به باربد روا داشت.
آن شب پس از آن كه خسرو به شبستان رفت، عشق شیرین در دلش تازه شده بود. با خواهش و التماس از مریم خواست تا شیرین را به حرمسرای خود آورد؛ اما با پاسخی درشت از سوی مریم مواجه شد. خسرو كه دیگر نمی‌توانست عشق سركش خود را مهار كند، ‌شاپور را به طلب شیرین فرستاد. اما شیرین با تندی شاپور را از درگاه خود به سوی خسرو روانه كرد.
شیرین این بار نیز در همان كوهستان رخت اقامت افكند و غذایی جز شیر نمی‌خورد. از آنجا كه آوردن شیر از چراگاهی دور، كار بسیار مشكلی بود، شاپور برای رفع این مشكل، فرهاد را به شیرین معرفی كرد.

در روز ملاقات شیرین و فرهاد، فرهاد دل در گرو شیرین می‌بازد. این اولین دیدار آنچنان او را مدهوش می‌كند كه ادراك از او رخت بر می‌بندد و دستورات شیرین را نمی‌فهمد. هنگامی‌ كه از نزد او بیرون می‌آید، سخنان شیرین را از خدمتكارانش می‌پرسد و متوجه می‌شود باید جویی از سنگ، از چراگاه تا محل اقامت شیرین بنا كند. فرهاد آنچنان با عشق و علاقه تیشه بر كوه می‌زد كه در مدت یك ماه، جویی در دل سنگ خارا ایجاد كرد و در انتهای آن حوضی ساخت. شیرین به عنوان دستمزد، گوشواره ی خود را به فرهاد داد اما فرهاد با احترام فراوان گوشواره را نثار خود شیرین كرد و روی به صحرا نهاد این عشق روزگار فرهاد را آنچنان پر تب و تاب و بیقرار ساخت كه داستان آن بر سر زبان‌ها افتاد و خسرو نیز از این دلدادگی آگاه شد. فرهاد را به نزد خود خواند و در مناظره ای كه با او داشت، فهمید توان برابری با عشق او را نسبت به شیرین ندارد. پس تصمیم گرفت به گونه ای دیگر او را از سر راه خود بردارد. خسرو، فرهاد را به كندن كوهی از سنگ می‌فرستد و قول می‌دهد اگر این كار را انجام دهد، شیرین و عشق او را فراموش كند.

فرهاد نیز بی درنگ به پای آن كوه می‌رود. نخست بر آن نقش شیرین و شاه و شبدیز را حك كرد و سپس به كندن كوه با یاد دلارام خود پرداخت. آنچنان كه حدیث كوه كندن او در جهان آوازه یافت. روزی شیرین سوار بر اسب به دیدار فرهاد رفت و جامی ‌شیر برای او برد. در بازگشت اسبش در میان كوه فرو ماند و بیم سقوط بود. اما فرهاد اسب و سوار آن را بر گردن نهاد و به قصر برد. خبر رفتن شیرین نزد فرهاد و تأثیر این دیدار در قدرت او برای كندن سنگ خارا به گوش خسرو می‌رسد. او كه دیگر شیرین را، از دست رفته می‌بیند، به دنبال چاره است. به راهنمایی پیران خردمند قاصدی نزد فرهاد می‌فرستد تا خبر مرگ شیرین را به او بدهند مگر در كاری كه در پیش گرفته سست شود. هنگامی ‌كه پیك خسرو، خبر مرگ شیرین را به فرهاد می‌رساند، او تیشه را بر زمین می‌زند و خود نیز بر خاك می‌افتد. شیرین از مرگ او، داغدار می‌شود و دستور می‌دهد تا بر مزار او گنبدی بسازند. خسرو نامه‌ی تعزیتی طنزگونه برای شیرین می‌فرستد و او را به ترك غم و اندوه می‌خواند. پس از گذشت ایامی ‌از این واقعه، مریم نیز می‌میرد و شیرین در جواب نامه‌ی خسرو، نامه ای به او می‌نویسد و به یادش می‌آورد كه از دست دادن زیبارویی برای او اهمیتی ندارد زیرا هر گاه بخواهد، نازنینان بسیاری در خدمتگزاری او حاضرند. خسرو پس از خواندن نامه به فراست در می‌یابد كه جواب آنچنان سخنانی، این نامه است. بعد از آن برای به دست آوردن شیرین تلاش‌های بسیاری نمود اما همچنان بی‌نتیجه بود و شیرین مانند رؤیایی، دور از دسترس. خسرو كه از جانب شیرین، ناامید شده بود به دنبال زنی شكرنام كه توصیف زیبایی‌اش را شنیده بود به اصفهان رفت. اما حتی وصال شكر نیز نتوانست آتش عشق شیرین را در وجود او خاموش كند. خسرو كه می‌دانست شاپور تنها مونس شب‌های تنهایی شیرین بود، او را به درگاه احضار كرد تا مگر شیرین برای فرار از تنهایی به خسرو پناه آورد. شیرین نیز در این تنهایی‌ها روزگار را با گریه و زاری و گله و شكایت به سر برد. روزی خسرو به بهانه‌ی شكار به حوالی قصر شیرین رفت. شیرین كه از آمدن خسرو آگاه شده بود، كنیزی را به استقبال خسرو فرستاد و او را در بیرون قصر، منزل داد. سپس خود به نزد شاه رفت. شاه نیز كه از نحوه‌ی پذیرایی میزبان ناراضی بود، با وی به عتاب سخن گفت و شكایت‌ها نمود و اظهار نیازها كرد اما شیرین همچنان خود را از او دور نگه می‌دارد و تأكید می‌كند تنها مطابق رسم و آیین خسرو می‌تواند به عشق او دست یابد. پس از گفتگویی طولانی و بی‌نتیجه، خسرو مأیوس و سرخورده از قصر شیرین باز می‌گردد. با رفتن خسرو، تنهایی بار دیگر همنشین شیرین می‌شود و او را دلتنگ می‌كند. پس به سوی محل اقامت خسرو رهسپار می‌شود و به كمك شاپور، دور از چشم شاه، در جایگاهی پنهان می‌شود. سحرگاهان، خسرو مجلس بزمی ‌ترتیب می‌دهد. شیرین نیز در گوشه‌ای از مجلس پنهان می‌شود. در این بزم نیك از زبان شیرین غزل می‌گوید و باربد از زبان خسرو. پس از چندی غزل گفتن، شیرین صبر از كف می‌دهد و از خیمه‌ی خود بیرون می‌آید. خسرو كه معشوق را در كنار خود می‌یابد به خواست شیرین گردن می‌نهد و بزرگانی را به خواستگاری او می‌فرستد و او را با تجملاتی شاهانه به دربار خود می‌آورد. خسرو پس از كام یافتن از شیرین، حكومت ارمن را به شاپور می‌بخشد. خسرو نصیحت شیرین را مبنی بر برقراری عدالت و دانش آموزی با گوش جان می‌شنود و عمل می‌كند. در راه آموختن علم، مناظره ای طولانی میان او و بزرگ امید روی می‌دهد و در آن سؤالاتی درباره‌ی چگونگی افلاك و مبدأ و معاد و بسیاری مسائل دیگر می‌پرسد. پس از چندی، با وجود آنكه خسرو از بد ذاتی پسرش شیرویه آگاه است، به سفارش بزرگ امید، او را بر تخت می‌نشاند و خود رخت اقامت در آتشخانه می‌افكند. شیرویه با به دست گرفتن قدرت، پدر را محبوس كرد و تنها شیرین اجازه‌ی رفت و آمد نزد او را داشت اما وجود شیرین حتی در بند نیز برای خسرو دلپذیر و جان بخش بود. یك شب كه خسرو در كنار شیرین آرمیده بود، فرد ناشناسی به بالین او آمد و با دشنه‌ای جگرگاهش را درید. حتی در كشاكش مرگ نیز راضی نشد موجب آزار شیرین شود و بی صدا جان داد. شیرین به واسطه‌ی خون آلود بودن بستر از خواب ناز بیدار شد و معشوقش را بی‌جان یافت و ناله سر داد. در میانه‌ی ناله و زاری شیرین بر مرگ همسر، شیرویه برای او پیغام خواستگاری فرستاد. شیرین نیز دم فرو بست و سخن نگفت. صبحگاهان، كه خسرو را به دخمه بردند، شیرین نیز با عظمتی شاهانه قدم در دخمه نهاد و در تنهایی‌اش با او دشنه ای بر تن خود زد و در كنار خسرو جان داد. بزرگان كشور نیز كه این حال را دیدند، خسرو و شیرین را در آن دخمه دفن كردند. 
سه شنبه 4/1/1388 - 2:3
خواستگاری و نامزدی
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت.

وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم. جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن. هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت. وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود ...

بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سكته می كرد ! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بكنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد. دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون میگذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نكنی ...

سالها گذشت و جانسون از اون اتفاق درس بسیار بزرگی گرفت. اینکه راز دیگران مثل راز دل خودش می مونه و باید برای حفظ اون راز تلاش کنه. همونطور که خودش از فاش شدن راز دلش ناراحت می شه دیگران هم از این موضوع امكان داره تحت تاثیر قرار بگیرند و چه بسا موجب سلب اطمینان و تیرگی رابطه دوستی هم بشود. بطوریكه صداقت و صفای دل شما نباید تحت هیچ شرایطی موجبات آسیب و نگرانی شما را فراهم نماید ...
سه شنبه 4/1/1388 - 2:1
اخبار
به دنبال ساخت سد عظیم خداآفرین در شمال آذربایجان شرقی کارشناسان از احتمال به زیر آب رفتن آثار ارزشمند این محوطه تاریخی به شدت اظهار نگرانی کردند. در تبریز، بر اساس اظهار نظر کارشناسان، پس از آبگیری سد خداآفرین تعدادی از محوطه های باستانی متعلق به تمدن " کرا- ارس" و سکونت گاههای منحصر به فرد آن به زیر آب خواهد رفت.در این میان پژوهشکده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی اقدام به تعیین هیئت‌های کاوش برای بررسی آثار این محوطه ها و انجام مطالعات باستان شناسی کرده است با اینحال آنچه اعتراضات مردمی را باعث شده بی توجهی این پژوهشکده در اولویت بندی کاوش محوطه های باستانی است.در حالی هم اکنون دو محوطه باستان شناسی در پایین دست سد خداآفرین مورد کاوش قرار می گیرد که هنوز یک سایت مهم باستانی در بالا دست این سد اصلاً مورد کاوش قرار نگرفته و کاوش یک محوطه دیگر به اتمام نرسیده است




به اعتقاد کارشناسان، مسئولان سازمان میراث فرهنگی باید ابتدا تمام محوطه های باستانی واقع در بالا دست سد خداآفرین را که در آینده نزدیک به زیرآب خواهد رفت، مورد کاوش قرار می دادند و سپس کاوش محوطه های پایین دست که 10 سال دیگر به زیر آب خواهد رفت عملیاتی می شد.در این میان احتمال به زیر آب رفتن محوطه های باستانی حومه خداآفرین و شهرستان کلیبر با بازدید اخیر رئیس پژوهشکده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی،‌صنایع دستی و گردشگری از این محوطه ها قوت گرفته است.محمد فاضلی، رئیس پژوهشکده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در پاسخ به انتقادات مطرح شده درباره بی توجهی این سازمان به منطقه باستانی بالادست سد خداآفرین گفت: تاکنون پیرامون سد بالادست خداآفرین پنج محوطه به طور کامل کاوش شده و تنها کار کاوش محوطه ای که پاسگاه نیروی انتظامی در آن استقرار دارد، آغاز نشده است

رئیس پژوهشکده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، اظهار داشت: کاوش محوطه یاد شده به یک فصل کاری زمان نیاز دارد و بدون تخلیه پاسگاه ممکن نیست.فاضلی از تصمیم سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای تدوین پروژه بلند مدت پنج تا 10 ساله کاوش منطقه خداآفرین خبر داد و افزود: این اقدام در راستای شناخت خلاهای فرهنگی و تاریخی منطقه صورت می گیرد.رحیم میدانی، مدیرعامل سازمان آب منطقه ای آذربایجان شرقی نیز در خصوص زیر آب رفتن آثار باستانی منطقه خداآفرین به دنبال آبگیری این سد گفت: سد خداآفرین از پروژه های بسیار مهم آذربایجان شرقی است که از 15 سال گذشته آغاز شده است

در آغاز پروژه خداآفرین سخنی از تاریخی بودن سد مطرح نشد

وی با بیان اینکه در ابتدای آغاز عملیات پروژه سدسازی خداآفرین، هیچ گزارشی در خصوص تاریخی بودن منطقه ارائه نشده بود اظهار داشت: کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری وقت باید آن زمان به فکر کاوش محوطه یاد شده می افتادند وگرنه با پایان عملیات ساخت این پروژه، امکان توقف آن نیست.میدانی اضافه کرد: به منظور ممانعت از هر گونه تنش در این زمینه سازمان آب منطقه ای با هزینه خود امکان کاوشهای باستان شناسی را در منطقه فراهم کرده تا هرآنچه مورد نیاز باستان شناسان است از اعماق زمین درآورده شود.مدیرعامل سازمان آب منطقه ای آذربایجان شرقی تاکید کرد: آبگیری سد خداآفرین امری اجتناب ناپذیر است اما فرصت مورد نیاز برای انجام کاوشهای باستانی به کارشناسان میراث فرهنگی و باستان شناسان داده می شود

طبق اسناد تاریخی، ‌حاشیه رود ارس در نقطه صفر مرزی جمهوری اسلامی ایران جزو اولین سکونتگاه های انسانهاست که در عصر یخبندان نیز بسیاری از انسانها را در مامن خود حفظ کرده است.بنا به اعتقاد برخی از باستان شناسان غار فضولی که در نزدیکیهای ارس و در خاک جمهوری آذربایجان قرار دارد محل یافت آثار انسانهای اولیه است.بر اساس یافته های باستان شناسان، قدمت شهرنشینی تمدن " کرا- ارس" در منطقه خداآفرین به پنج هزار و 300 تا پنج هزار و 400 سال قبل از میلاد می رسد.منطقه خداآفرین یکی از بخشهای شهرستان کلیبر است که با 50 هزار نفر جمعیت در 250 کیلومتری شمال تبریز واقع شده است
سه شنبه 4/1/1388 - 1:42
اخبار
 

آلیا صبور(Alia Sabur)دختر ایرانی جوان ترین استاد دانشگاه در جهان میباشد،نام او در تاریخ ۱۹ فوریه ۲۰۰۸ركوردهای جهانی گینس نوشته شد و پس از ۲۹۱ سال ركورد آقای كولین مك‌لورین(Colin Maclaurin)زاده فوریه 1698ركورددار پیشین را شكست.

 او در تاریخ سوم اسفند ۱۳۶۷ خورشیدی برابر ۲۲ فوریه ۱۹۸۹، در شهر نیویورك زاده شد.
این دختر ایرانی تبار بطور تمام وقت در دانشگاه نیویورك تدریس می‌كند و به عنوان یك نابغه نام خود را در ردیف جوان‌ترین استاد دانشگاه های معتبر جهان در كتاب ركوردهای گینس ثبت نموده است . ركوردار قبلی جوان‌ترین پروفسور دانشگاه های جهان متعلق به یك فیزیكدان اسكاتلندی بنام كولین مك لورین(Colin Maclaurin) كه شاگرد اسحاق نیوتن بود و در سال 1717 میلادی (291 سال پیش) در سن 19 سال و 7 ماهگی این رتبه علمی را كسب كرده بود .آلیا صبور”در هشت ماهگی خواندن را آغاز كرد و از كلاس چهارم ابتدایی به كالج رفت تا در سطح كارشناسی ریاضیات كاربردی بخواند .

 

وی در سن 10 سالگی در دانشگاه استونی بروك ثبت نام كرد و در 11 سالگی با گرایش به موسیقی به عنوان عضو اركستر سمفونی “راك لند” به اجرای قره نی پرداخت . آلیا چهارده ساله بود كه مدرك لیسانس خود را از دانشگاه نیویورك گرفت و دانشجوی دوره كارشناسی ارشد و دكتری دانشگاه دركسل ، نیویورك شد . او در 18 سالگی مدرك دكترای خود را از دپارتمان تكنولوژی پیشرفته فوزیون در دانشگاه كانكوك سئول(Konkuk University) دریافت كرد و جوان ترین فردی بود كه وارد دوره فلوشیپ پس از دكتری شد ، او نشانگرهای سلولی خاصی را بر اساس تكنولوژی نانولوله ها ابداع كرد كه در تحقیقات پزشكی كاربرد زیادی دارد .

فقط سه روز مانده بود نوزده ساله شود كه برای تدریس در دانشگاه كنكوك ، سئول ، كره جنوبی پذیرفته شد . وی تا ماه قبل در دانشگاه دروس فیزیك دانشگاه كنكوك تدریس می‌كرد و در حال حاضر ، ریاضی و فیزیك را در دانشگاه جنوبی ایالت نیواورلند تدریس می‌كند . او یكی از دلایل ترك دانشگاه سئول را مشكل سخن گفتن به زبان كره‌ای بیان كرده است.

سه شنبه 4/1/1388 - 1:39
خواستگاری و نامزدی

راه کارهایی برای انتخاب بهتر همسر

ازدواج

همان گونه که می‌دانیم، ازدواج امری مقدس است که باید با آگاهی کامل طرفین صورت بگیرد تا زوجین بتوانند در کنار هم، زندگی موفقی داشته باشند. به همین منظور، در زیر برخی از راه کارهای لازم برای انتخاب همسر مناسب، آورده شده است.

 

1) تهیه‌ی فهرست تفاهم

اگر فهرستی در پاره‌ی ویژگی‌های همسر دلخواه خود بنویسید و در دسترس‌تان قرار دهید ، هدفمند خواهید بود و چنانچه طبیعت بخواهد کنترل فکر و احساس شما را به دست بگیرد و در برابر واقعیت، نابینای‌تان کند ، با آن مقابله خواهید کرد. در این صورت، شانس شما برای یافتن شریکی مطلوب و مناسب که با او بتوانید چراغ زندگی خود را روشن کنید ، افزایش می‌یابد.

 

بنابراین، مهم است از کسی که می‌خواهید به عنوان همسر انتخاب کنید ، تصوری داشته باشید در این زمینه با توجه به ویژگی‌های مورد نظرتان، می‌توانید هر کدام را که می‌خواهید ، انتخاب کنید و یا کیفیت‌های دیگری را به این مجموعه اضافه نمایید. آن گاه آنها را با توجه به آنچه برای شما مهم است، اولویت‌بندی کنید ، به‌طوری که بدانید کدامیک برای شما اهمیت بیشتری دارد. در پایان، باید بتوانید تصویر ایده‌آلی از کسی که می خواهید بقیه‌ی زندگی خود را با او بگذرانید، داشته باشید.

برای شروع ، کاغذی بردارید و ویژگی‌های همسر ایده‌آل خود را یادداشت کنید برای این منظور، کافی است تمام فضایل، ارزش‌ها، خصلت‌ها و ویژگی‌های شخصیتی همسر مورد نظر خود را قید کنید. سعی کنید. سعی کنید این فهرست تا حد ممکن، دقیق و جامع باشد.

 

2- لزوم گفتمان

شما با استفاده از گفت‌وگو می‌توانید از روحیات و شخصیت همسر آینده‌تان، شناخت بهتری کسب نمایید. برخی افراد، نسبت به بعضی از شخصیت‌ها، حساسیت ویژه‌ای دارند و نمی‌توانند با دارندگان این‌گونه شخصیت‌ها، زندگی مشترک داشته باشند ، برای نمونه ، افراد خونسرد و آرام، افراد درونگرا و گوشه‌گیر را نمی‌پسندند و افراد خونگرم، پرتحرک و برون‌گرا را برای همسری ترجیح می‌دهند. بعضی افراد ممکن است کسانی را که احساسات تندی دارند و به شدت عاطفی هستند ، مناسب حال خود تشخیص ندهند و تیپ «منطقی» و «عقلانی» را بپسندند و بر عکس. در هر حال، کسی که در مقام انتخاب است، باید ببیند آیا با چنین فردی می‌تواند زندگی کند یا نه؟ در این گونه گفت‌وگوها هر یک از هر طرف، صادقانه به معرفی خود و بیان ویژگی‌های اصلی خویش می‌پردازد و خواسته‌هایش را از طرف مقابل و زندگی مشترک با او بیان می کند. هم‌چنین روشی که شخص می‌خواهد در زندگی مشترک در پیش گیرد و شرایط موجود او، از مسائلی است که در این گونه گفت و گوها، مطرح می‌شود.

 

در این گونه گفت و گو‌ها به عنوان نمونه ، می‌توان درباره‌ی محورهای زیر به تبادل نظر پرداخت:

- مدیریت خانواده و نقش زن و مرد

- شرایط مادی زندگی

- روش‌های حل اختلاف و تبادل‌نظر در زندگی مشترک

- رفت و آمدها و معاشرت‌ها

- و مسائل دیگر که مورد علاقه و شاید تاکید هر یک از دو طرف است.

اگر هر یک از دو طرف، شرط‌هایی درباره‌ی زندگی مشترک دارد ، باید به روشنی مطرح سازد. هم‌چنین وجود هر گونه عیب یا معلولیت جسمانی و ابتلا به هر گونه بیماری جسمانی یا روانی مهم، یا طرف مقابل، در میان گذاشته شود.

البته ذکر عیب‌های جزئی که اغلب اهمیت چندانی در روابط زناشویی ندارد، ضروری نیست. اگر پس از این گفت‌و گوها و تعیین شرط‌ها، دو طرف به توافق برسند، در آینده با مشکلات کمتری روبه رو می‌شوند.

 

3- نقش و اهمیت مشاوره

از آن جایی که پیوند زناشویی، پیوندی آسمانی است، باید پیش از انجام آن، تمامی زوایا و جوانب آن را در نظر گرفت که تا حد امکان، این پیوند، پیوندی صحیح و سالم باشد و از هر گونه آسیبی مصون بماند تا به این ترتیب، پایه‌های کانون خانواده که مهم‌ترین و اساسی‌ترین واحد اجتماع است، تقویت شود و همچنان سالم و مستحکم باقی بماند.

پیوند زناشویی را از جهاتی می‌توان مشابه پیوند بین دو گیاه دانست. هر باغبانی به خوبی می‌داند که هر گیاهی را نمی‌توان به هر گیاهی پیوند زد. هدف از پیوند گیاهان، رسیدن به میوه‌‌ی بهتر و بیشتر در ریشه‌ای محکم‌تر است. پس دو گیاهی به یکدیگر پیوند زده می‌شوند که ضمن داشتن تشابه ساختمانی، خصوصیات ویژه‌ای نیز داشته باشند، برای نمونه یکی میوه‌ی بهتری بدهد و دیگری از ریشه، تنه و شاخ و برگ بیشتری برخوردار باشد تا با انجام عمل پیوند، درخت تنومندتر و پربارتر حاصل شود.

«زناشویی در حقیقت پیوندی است که از درختی به درخت دیگر می‌زنند ، اگر خوب گرفت، هر دو بارور می‌شوند و اگر بد شد ، هر دو خشک می‌شوند.»

در انتخاب همسر، بایستی هدف، انتخاب یک «همسر» به تمام معنی کلمه باشد یعنی انتخاب یک همراه، همدم، همدل، هم‌قدم، هم‌فکر و هم‌دوش که بتواند مسیر رشد و تعالی را در کنار و هم‌گام و همراه با همسرش بپیماید. آنان باید به تنهای ینیز این توانایی را داشته باشند که در غیاب دیگری، کانون خانواده را گرم و روشن نگه داشته و از آن پاسداری نمایند. ضمن آنکه باید بتوانند در آینده، نقش پدر و یا مادری لایق و مهربان را نیز ایفا نمایند.

 

البته لازم به تذکر است که وقتی دو نفر از دو کانون جداگانه با یکدیگر پیوند برقرار می‌کنند و کانون جدیدی را تشکیل می‌دهند ، نباید یکباره کانون‌های قبلی خود را رها نموده و یا همچنان به‌طور کامل، به کانون‌های خانوادگی قبلی خود، وابستگی داشته باشند ، بلکه بایستی ضمن پایه‌ریزی تدریجی کانونی مستقل، ارج و قرب و حرمت کانون‌های خانوادگی قبلی خود را نیز هم‌چنان حفظ کنند اغلب کسانی می‌توانند کانون‌های خانوادگی خوبی تشکیل دهند که خودشان در کانون‌های خانوادگی خوبی تربیت شده باشند.

 

جهت پیش‌گیری از این گونه مشکل‌ها و مشخص نمودن میزان هماهنگی و نزدیکی بین دو زوج و میزان موفقیت پیوند ازدواج آنان، مراجعه به یک مشاور با تجربه در امر مشاوره‌ی ازدواج، می‌تواند جلوی بسیاری از این مشکلات را بگیرد. با مشاوره، میزان هماهنگی دیدگاه‌های دو طرف (در زمینه‌های زیستی، روانی، اجتماعی، شخصیتی، رفتاری، فرهنگی، اقتصادی، اعتقادی، جغرافیایی، خانوادگی، فردی و...) روشن شده و با دیدی باز و با علم و اطلاع کافی از تمام جوانب موضوع، پیوند زناشویی خود را منعقد می‌نمایند. به این ترتیب، از بسیاری مشکل‌ها و عواقب جبران ناپذیری که در اثر عدم رعایت این نکته‌ها، گریبان گیرشان خواهد شد، مصون خواهند ماند.

 

منبع: مجله شادکامی و موفقیت

سه شنبه 4/1/1388 - 1:26
خواستگاری و نامزدی
برای هر روز از ماه، گفتاری كوتاه پیشنهاد شده است. مرور این رازها را در ساعت مناسبی از روز آغاز كنید. گفتار را چند بار تكرار كنید. دفعه اول با صدای بلند بعد آرام تر، بعد به صورت یك زمزمه و سپس در فكرتان تكرار كنید. با هر بار تكرار، بگذارید كلمات با عمق بیشتری جذب ضمیر ناخود آگاهتان شود. به تدریج مفهوم كاملی از این گفتارها را به دست خواهید آورد كه اگر بخواهید آنها را طی یك دوره یاد بگیرید در پایان حقایق ارائه شده با شما یكی خواهد شد. آن صفحه ای كه گفتار روزتان هست طی روز باز كنید در هر فرصت آن را مرور كنید. حتی المقدور آن گفتار را با شرایط واقعی زندگی تان تطبیق دهید. شب قبل از خواب چند بار دیگر گفتارتان را مرور كنید. سعی كنید اثرات مثبت را در تمام وجودتان جذب كنید و بگذارید با ضمیر آگاهتان یكی شود.

روز اول
راز دوستی در تفاوت قائل شدن میان دوستان است، صداقت را به چاپلوسی و صمیمیت را به لبخندهای تصنعی ترجیح بده.

روز دوم

راز دوستی در آن است که برای یافتن دوستان صمیمی باید اول خودت یک دوست باشی.

روز سوم

راز دوستی در توقع نداشتن از دیگری است، نسبت به دیگران آزاده رفتار کن.

روز چهارم

راز دوستی در قسمت کردن شادی ها با دیگران است.

روز پنجم

راز دوستی در این است که بیشتر گوش کنی تا دیگران را وادار به شنیدن کنی.

روز ششم

راز دوستی در این است که در خوشبختی دیگران نه فقط با حرف بلکه با عمل سهیم باشی.

روز هفتم

راز دوستی در دوست داشتن بی قید و شرط دیگران است

روز هشتم

راز دوستی در این است که دوستانت را تحسین کنی بی آنکه بدانند چه احساسی نسبت به آنها داری.

روز نهم

راز دوستی در این است که دوستانت را همان طور که هستند بپذیری و سعی نکنی آنها را به دلخواه خودت باز آفرینی کنی.

روز دهم

راز دوستی در این است که حالات خوب و بد خود را به دیگران تحمیل نکنی, اما به آنها فرصت دهی که احساس خود را بیان کنند.

روز یازدهم

راز دوستی در این است که نیاز های دیگران را مقدم بر نیاز های خودت بدانی.

روز دوازدهم

راز دوستی در این است که هرگز اشتیاق دوستانت را نسبت به مسائل مختلف تحقیر نکنی.

روز سیزدهم

راز دوستی در محترم شمردن است، به حقوق و دیدگاه های دوستت احترام بگذار.

روز چهاردهم

راز دوستی در این است که تغییر حالات خود را با خوشرویی و حسن نیت بپذیری.

روز پانزدهم

راز دوستی در این است که محبت را نه تنها با کلام بلکه با نگاه و لحن صدا نیز ابراز کنی.

روز شانزدهم

راز دوستی در این است که دوستان را در آرزوها و اهدافت سهیم کنی، نه این که فقط با آنها وقت بگذرانی.

روز هفدهم

راز دوستی در این است که هنگام صحبت كردن با دوستان حواست کاملا جمع آنها باشد.

روز هجدهم

راز دوستی در این است که همواره افکار مثبت در سر داشته باشی، خصوصا هنگام بروز سوء تفاهمات.

روز نونزدهم

راز دوستی در این است که هرگز دوستانت را قضاوت نکنی بلکه همواره نکات مثبت آنها را ببینی.

روز بیستم

راز دوستی در این است که دائما دیگران را سرزنش نکنی بلکه مزایای مثبت کار درست را صادقانه بیان کنی.

روز بیست و یکم

راز دوستی در این است که از سعادت دوستان شاد باشی و هرگز وضعیت خود را با بدبینی با وضعیت آنها مقایسه نکنی.

روز بیست و دوم

راز دوستی در این است که در غم و ناراحتی دوستانت شریک باشی و به آنها دلگرمی بدهی نه اینکه با ابراز احساسات نادرست ناراحتی شان را تشدید کنی.

روز بیست و سوم

راز دوستی در این است که حامی حقوق دوستت باشی حتی اگر ناچار شوی به اشتباه خود اعتراف کنی.

روز بیست و چهارم

راز دوستی در معتمد بودن است، روی حرفت بایست به قولت عمل کن و به تعهدت پایبند باش.

روز بیست و پنجم

راز دوستی در این است که در معاشرت با جمع رشد کنی و آگاهی ات را افزایش دهی.

روز بیست و ششم

راز دوستی در این است که روابط خود با دوستانت را به روابطی استثنایی تبدیل کنی.

روز بیست و هفتم

راز دوستی در صدر قرار دادن عشق خداوند است.

روز بیست و هشتم

راز دوستی در این است که با موهبت دوستی عشق به خداوند را در خودت ایجاد کنی.

روز بیست و نهم

راز دوستی در این است که به تنش های موجود در رابطه ات بها ندهی و دست به کاری بزنی که موجب تقویت دوستی شود.

روز سی ام

راز دوستی در صمیمیت است. برای دوستانت یک دوست واقعی باش حتی زمانی که با تو بد می کنند.

روز سی و یکم ( آخرین راز )

راز دوستی در این است که به دنبال سودی باشی که به نفع هر دوی شما باشد، هرگز از دوستانت در راه کسب منافع شخصی سوء استفاده نکن.
سه شنبه 4/1/1388 - 1:24
بیماری ها

در اغلب خانواده‌های ایرانی این خانم ها هستند كه آقایان را وادار یا تشویق می ‌كنند كه وزن خود را كنترل كرده و غذای كمتری مصرف كنند تا دچار مشكل چاقی و عوارض ناشی از آن نشوند. با این وجود اگر به دور و بر خود نگاه كنیم مردانی را خواهیم یافت كه برای فرار از نخوردن غذا و سرزنش های خانواده، در بیرون از غذاهای فست فود استفاده كرده و با شكم سیر به خانه می‌ روند. حال جالب است بدانید كه در سایر نقاط دنیا این روند برعكس است.

مشاهدات پزشكی نشان می‌ دهد هنگامی كه برای خانم ها رژیم لاغری توصیه می ‌شود، گرایش بیشتری به غذاهای ممنوعه پیدا می‌ كنند.

طبق این بررسی در غذا خوردن، زنان و مردان رفتاری متفاوت دارند و در عین حال زنان كمتر می‌ توانند اشتهای خود را كنترل كنند.

به گزارش یاهو هلث، نتیجه این تحقیق كه توسط یك تیم پزشكی به رهبری دكتر ژان ژك ونگ در دانشگاه نیویورك صورت گرفته است باعث تعجب فراوان این گروه شده است و آنها مصمم به پیدا كردن پاسخ این سؤال شده‌اند كه هنگامی كه ممنوعیت غذایی وجود دارد، چه ناحیه‌ای از مغز فعال می ‌شود كه زنان قادر به كنترل اشتهای خود نیستند؟

آن ها امیدوارند كه با كشف این جواب بهتر بتوانند چگونگی ایجاد برخی از انواع چاقی و این كه چه عاملی باعث ایجاد احساس سیری می شود را درك كنند.

مشاهدات پزشكی نشان می‌ دهد هنگامی كه برای خانم ها رژیم لاغری توصیه می ‌شود، گرایش بیشتری به غذاهای ممنوعه پیدا می‌ كنند.

تحقیقات روی 23 نفر صورت گرفت كه 13 نفر از آنها زن و بقیه مرد بودند. در این تحقیق رفتارهای متفاوتی بین مردان و زنان دیده شد.

افرادی كه در این تحقیق انتخاب شده بودند، چاق نبودند، هرگز مشكل غذایی نداشته و از سلامت كامل برخوردار بودند و هرگز رژیم لاغری نداشته ‌اند. آن ها در مرحله اول غذاهایی را آماده كردند كه اصلا رژیمی نبودند مانند ساندویچ کالباس با پنیر، همبرگر، پیتزا، لازانیا، گوشت کباب شده، بستنی خامه‌ای و شیرینی شكلاتی.

مدت رژیم یك روز بود و حین این آزمایش محققان نواحی مختلف مغزی دو گروه را بررسی كردند و دریافتند كه كلیه نواحی مغزی مردان و زنان، از جمله قسمت‌هایی كه هیجانات و احساسات را كنترل می ‌كنند، با دیدن ظرف غذاهای مورد علاقه‌ شان فعال می‌شوند.

زنی در حال خوردن بیسکویت

در مرحله دوم این عمل تكرار شد و از افراد خواستند كه با وجود داشتن اشتها برای خوردن این غذاها، آنها را از رژیم غذایی خود حذف كنند. به این مرحله "منع آگاهانه" گفته می ‌شود. نتیجه از این قرار بود كه در مردان نقاط فعال مغز تقریبا به همان اندازه دفعه اول فعال شدند.

ولی در زنان، با وجود این كه اظهار داشتند اشتهایی برای خوردن ندارند، تحریك نواحی مغزی بیشتر شد و این نشان داد، در زمانی كه لازم است افراد از رژیم خاصی برای حفظ سلامت خود، پیروی كنند، بر خلاف تصورات قبلی، زنان رغبت بیشتری به خوردن غذاهای ممنوعه، نشان می‌ دهند.

حال این سئوال مطرح شده که آیا این تفاوت بین زنان و مردان، می ‌تواند منبع هورمونی داشته باشد؟ این پرسشی است كه محققان در آینده به آن پاسخ خواهند داد.

سه شنبه 4/1/1388 - 1:20
دعا و زیارت

خویشاوندان، ارتباط خونى با هم دارند. شاخ و برگ‌هاى یك‏ درختند و گل‌هاى یك بوستان. پس، ارتباطشان هم طبیعى است و قطع‏رابطه میان اقوام، عارضه‏اى ثانوى و یك بیمارى ‏اجتماعى و «آفت ‏خانوادگى‏» به حساب مى‏آید و اگر بى‏دلیل باشد، زشت‏ و نارواست. اگر دلیلى هم داشته باشد، قابل رفع و شایسته تجدید رابطه‏ است.

حضرت على(علیه السلام) مى‏فرماید:

«صلة الرحم توجب المحبة‏»(1)؛ پیوند با خویشاوندان (صله‏رحم) محبت مى‏آورد.

روشن است كه قطع این رابطه هم، سردى و كدورت و جدایى‏ دلها را در پى دارد. در احادیث، از صله‌رحم به عنوان «محبوب‏كننده ‏انسان میان بستگان‏» یاد شده است: «صلة الرحم ... محبتة فى‏الاهل‏.»(2)

 

سفارش اكید دین، بر این است كه حتى با آنان كه با شما بریده و قطع رابطه كرده‏اند، صله رحم و تجدید رابطه كنید (صل من قطعك) كه‏ این، نوعى ایثار و گذشت فوق‏العاده مى‏طلبد.

محدوده این پیوند نیز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان ‏مى‏گیرد. امام ‏صادق(علیه السلام)  مى‏فرماید:

«صل رحمك و لو بشربة من ماء»(3)؛ صله رحم كنید، هر چند در حد خوردن جرعه آبى باشد.

سفارش اكید دین، بر این است كه حتى با آنان كه با شما بریده و قطع رابطه كرده‏اند، صله رحم و تجدید رابطه كنید (صل من قطعك) كه‏ این، نوعى ایثار و گذشت فوق‏العاده مى‏طلبد.

در حدیث معروف دیگرى آمده است:

«صلوا ارحامكم و لو بالسلام‏»؛ هر چند با سلام گفتن، با خویشاوندان پیوند برقرار كنید.

آنچه گاهى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و دیدارهاى ‏خویشاوندان یا دوستان مى‏شود، توقعات بالا، هزینه و مخارج، معطلى ‏رفت و برگشت، وقت نداشتن افراد و ... است. اما اگر به حداقل هم ‏راضى باشیم و لحظه‏اى نشستن و حالى پرسیدن و آبى و چایى خوردن‏ و برخاستن، یا از همان دم در، سلام كردن و جویاى حال شدن و برگشتن هم باشد، «صله رحم‏»ها بیشتر و ارتباطها قوی‌تر خواهد گشت.

 

آثار و نتایج

این نوع پیوند، فواید بسیار و آثار دنیوى و اخروى فراوانى دارد كه ‏از احادیث ‏بسیار آن، تنها به دو نمونه زیر، اكتفا مى‏كنیم:

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرموده است:

«صلة الارحام تزكى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تیسر الحساب و تنسى‏ء فى الاجل‏»(4)؛ صله ارحام، «اعمال‏» را پاك، «اموال‏» را افزون، بلاها را دفع، حساب‏ را آسان مى‏كند و «اجل‏» را به تاخیر مى‏اندازد.

همچنان كه مى‏بینید، نتایج ‏یاد شده، برخى به امور دنیوى مربوط ‏است، برخى هم نتایج اخروى و پاداش‌هاى خدایى را نسبت ‏به این ‏عمل، بازگو مى‏كند.

حدیث دیگر از امام صادق(علیه السلام) است:

«صلة الارحام تحسن الخلق و تسمح الكف و تطیب النفس و تزید فى الرزق و تنسئ الاجل‏»(5)؛ صله رحم، اخلاق را نیكو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش ‏مى‏سازد، رزق را مى‏افزاید و اجل و مرگ را به تاخیر مى‏اندازد.

این كار نیك و ساده، آنقدر سازنده و مفید است و آنچنان مورد رضاى پروردگار، كه گاهى تقدیر الهى به خاطر آن عوض مى‏شود و خداوند به پاداش این عمل نیكو، بر عمر كسى مى‏افزاید. در مقابل، قطع‏ رابطه‏ها و بریدن از خویشاوندان، به حدى شوم و نفرت‏بار و در نظر خداوند، ناپسند است كه عمر را مى‏كاهد.

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرموده است:

«صلة الارحام تزكى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تیسر الحساب و تنسى‏ء فى الاجل‏»؛ صله ارحام، «اعمال‏» را پاك، «اموال‏» را افزون، بلاها را دفع، حساب‏ را آسان مى‏كند و «اجل‏» را به تاخیر مى‏اندازد.

 

به این حدیث تكان‏دهنده توجه كنید:

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ما چیزى را جز «صله رحم‏» سراغ نداریم كه عمر را زیاد كند، تا آنجا كه گاهى تا زمان مرگ یك نفر، سه سال مانده است، ولى او اهل ‏صله رحم مى‏شود. آنگاه خداوند، سى سال بر عمرش مى‏افزاید و سى و سه سال ‏دیگر زنده مى‏ماند. و گاهى اجل كسى سى و سه سال است، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطه‏هاى خویشاوندى، كاهش مى‏یابد و اجلش سر سه سال فرامى‏رسد.»(6)

 

مرز صله رحم

این ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاك و با تقوا و حزب‏اللهى هم ندارد. یك وظیفه اخلاقى است، حتى نسبت ‏به آنان كه اهل‏ گناهند. چه بسا به بركت رفت و آمدهاى بستگان صالح، فاجران هم راه ‏صلاح پیش گیرند و تاثیر بپذیرند. گاهى ترك مراوده و رفت و آمد، سبب مى‏شود كه بستگان معصیت‏كار، در گناه و بیراهه خود، بیشتر پیشروى كنند، ولى حفظ رابطه، جلوى بدتر شدن آنان را مى‏گیرد. در این صورت، تكلیف، همچنان نگهبانى از این خط ارتباط و پیوند خویشاوندى است.

یكى از شیعیان از امام صادق(علیه السلام) مى‏پرسد: برخى خویشاوندانم‏ خط و تفكر دیگرى دارند، غیر از فكر و مرامى كه من دارم. آیا آنان بر من حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى، حق قرابت و خویشاوندى را چیزى قطع نمى‏كند. اگر با تو همفكر و هم عقیده باشند، دو حق بر تو دارند: یكى حق خویشاوندى، دوم حق اسلام و مسلمانى.(7)

یكى از شیعیان از امام صادق(علیه السلام) مى‏پرسد: برخى خویشاوندانم‏ خط و تفكر دیگرى دارند، غیر از فكر و مرامى كه من دارم. آیا آنان بر من حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى، حق قرابت و خویشاوندى را چیزى قطع نمى‏كند. اگر با تو همفكر و هم عقیده باشند، دو حق بر تو دارند: یكى حق خویشاوندى، دوم حق اسلام و مسلمانى.

حتى اگر بستگان، مایه آزار انسان را هم فراهم كنند، باز حق ‏گسستن پیوند را نداریم. در حدیثی آمده است:

مردى خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و عرض كرد: یا رسول الله! من‏ خویشاوندانى دارم كه با آنان پیوند و رابطه دارم، اما آنان ‏آزارم مى‏دهند. تصمیم گرفته‏ام آنان را ترك كنم. حضرت رسول فرمود: آنگاه، خدا هم تو را ترك مى‏كند! ... گفت: پس چه كنم؟ رسول خدا فرمود: به كسى كه محرومت كرده، عطا كن، با كسى كه از تو بریده، رابطه برقرار ساز، كسى كه بر تو ستم كرده، از او درگذر. هر گاه چنین‏ كردى، خداوند پشتیبان تو خواهد بود.(8)

از حضرت على(علیه السلام) نقل شده كه فرمود:

«صلوا ارحامكم و ان قطعوكم‏»(9)؛ با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع ‏رابطه ‏كرده ‏باشند.

سنت «صله رحم‏»، از نیكوترین برنامه‏هاى دینى در حیطه معاشرت ‏است. گرچه شكل نوین زندگى و مشغله‏هاى زندگی‌هاى امروزى، گاهى‏ فرصت این برنامه را از انسان‌ها گرفته است، ولى حفظ ارزش‌هاى دینى و سنت‌هاى سودمند و ریشه‏دار دینى، از عوامل تحكیم رابطه‏ها در خانواده‏ها است. به ویژه در مناسبت‌هاى ملى، در اعیاد و وفیات و آغاز سال جدید، فرصت طبیعى و مناسبى براى عمل به این «سنت دینى‏» است.

باشد كه بر دستورالعمل‌هاى مكتب در بعد اجتماعى و خانوادگى، وفادار بمانیم و صفاى زندگى را در سراب غربزدگى و تقلید از «فرهنگ‏ بیگانه‏» نبازیم.

 

پى‏نوشت‌ها:

1) غررالحكم.

2) اصول كافى، ج‏2، ص‏151.

3) همان.

4) همان، ص‏150.

5) همان، ص‏150 و 151، حدیث 6 و 12.

6) همان، ص‏152، حدیث‏17.

7) میزان‏الحكمه، ج‏4، ص‏83.

8) بحارالانوار، ج‏71، ص‏100.

9) همان، ص‏92.

"تالیف جواد محدثی"

سه شنبه 4/1/1388 - 1:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته