• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 136
تعداد نظرات : 19
زمان آخرین مطلب : 5737روز قبل
موبایل

اولین وبلاگ در دنیا که 20زبان زنده دنیا راپشتیبانی می کند.به طور کلی در مورد حضرت مهدی می باشد.

آدرس وبلاگ:www.mahdikp.blogfa.com   

آدرس انجمن وبلاگ:www.mahdikp.parsboard.com

پنج شنبه 24/5/1387 - 17:29
موبایل

username:1

password:1

dial no:9716651-3

چهارشنبه 14/1/1387 - 8:12
دعا و زیارت
پیر مرد مى گوید:

«بیمارى من از یك سرماخوردگى ساده شروع شد; كمتر از 25 روز به قدرى حالم بد شد كه در بیمارستان شهید مصطفى خمینى بسترى شدم. نمى توانستم غذا بخورم و پزشكان مرا به وسیله سِرم و دارو زنده نگه داشته بودند.

روزى یكى از فامیل ها به عیادتم آمد. او وقتى رفت، دیدم كه سیدى بزرگوار وارد اتاق ما شد. اتاق سه تخته بود. آقا روبروى تخت من ایستاد و فرمود: چرا خوابیده اید؟

گفتم: بیمار هستم. قبلا مریض نبوده ام. چند روزى است كه این طور شده ام. آقا فرمود: فردا بیا جمكران!

صبح، وقتى دكتر براى معاینه آمد، گفتم: نمى خواهم معاینه ام كنید! گفت: مسئولیت دارد. گفتم: خودم به عهده مى گیرم. اگر بمیرم، خودم مسئول خواهم بود، ولى من خوب شده ام. امام زمان(علیه السلام) مرا شفا داد. دكتر خندید و به شوخى گفت: امام زمان كه در چاه است.

پرستار خواست سِرم مرا وصل كند كه نگذاشتم. وقتى خانواده ام به دیدنم آمدند، گفتم: مرا حمام ببرید تا آماده رفتن به مسجد جمكران شوم!

قربانى اى تهیه كردم و به مسجد مشرف شدم. در بین راه مرتب توى سَرم مى زدم و آقا امام زمان(علیه السلام) را صدا مى كردم و از عنایت آن حضرت سپاسگزارى مى نمودم.

با این كه مدتى بود كه گویى یك تكه سنگ در شكم داشتم و میل به غذا نداشتم، امّا اشتهایم خوب شده و انگار سنگ از بین رفته بود. البته هنوز كمى در غذا خوردن مشكل دارم كه امیدوارم امام زمان(علیه السلام)شفایم دهد».

يکشنبه 11/1/1387 - 8:56
دعا و زیارت

یكى از اعضاى هیئت امناى مسجد مقدّس جمكران، كه بیش از بیست سال است كه توفیق خدمت به این مسجد را دارد، چنین نقل مى كند:

«دقیقاً خاطرم نیست كه سال 51 بود یا 52. شب جمعه اى بود و من طبق معمول به مسجد مشرف شده بودم. جلوى ایوان مسجد قدیمى، كنار مرحوم حاج ابوالقاسم ـ كارمند مسجد كه داخل دكه مخصوص جمع آورى هدایا بود ـ نشسته بودم. نماز مغرب و عشا تمام شده بود و جمعیت كم و بیش مشرف مى شدند. ناگهان خانمى جلو آمد در حالى كه دست دختر 12 ساله اش را گرفته بود و پسر بچه 9 ساله اى را هم در بغل داشت. نگاهى كردم و گفتم: بفرمایید! امرى داشتید؟

زن سلام كرد و بدون هیچ مقدمه اى گفت: من نذر كرده ام كه اگر امام زمان(علیه السلام) امشب بچه ام را شفا دهد، پنج هزار تومان بدهم. حالا اول مى خواهم هزار تومان بدهم.

پرسیدم: آمدى كه امتحان كنى؟

گفت: پس چه كنم؟

بلافاصله گفتم: نقدى معامله كن; با قاطعیت بگو این پنج هزار تومان را مى دهم و شفاى بچه ام را مى خواهم!

كمى فكر كرد و گفت: خیلى خب، قبوله. و بعد پنج هزار تومان را داد; قبض را گرفت و رفت.

آخر شب بود و من قضیه را به كلّى فراموش كرده بودم. خانمى را دیدم كه دست پسر بچه و دخترش را گرفته بود و به طرف دكّه مى آمد. به نظرم رسید كه قبلا دختر بچه را دیده ام، ولى چیزى یادم نیامد. زن شروع به دعا كردن نمود و تكرار مى كرد و مى گفت: حاج آقا! خدا به شما طول عمر بدهد! خدا ان شاءاللّه به شما توفیق بدهد!

پرسیدم: چى شده خانم؟

گفت: این بچه همان بچه اى است كه وقتى اول شب خدمتتان آمدم بغلم بود. و بعد پاهاى كودك را نشان داد. كاملا خوب شده بود و آثارى از ضعف یا فلج در پسرك نبود.

زن سفارش كرد كه شما را به خدا كسى نفهمد. گفتم: خانم! این اتفاقات براى ما غیر منتظره نیست. تقریباً همیشه از این جور معجزه ها را مى بینیم.

گفت: هفته دیگر ان شاءاللّه با پدرش مى آییم و گوسفندى هم مى آوریم. هفته بعد كه آمدند، گوسفندى را ذبح كردند و خیلى اظهار تشكر نمودند. بچه را كه دیدم، او را بغل كردم و بوسیدم.

يکشنبه 11/1/1387 - 8:55
دعا و زیارت
عـلامه مجلسى , پس از عرضه روایات رجعت مى گوید: براى كسانى كه به گفتار ائمه اطهار (ع ) ایمان دارند, جاى شك و تردید باقى نمى ماند كه مساله رجعت , حق است , زیرا روایت وارده در این بـاب از ائمه اطهار (ع ) در حد تواتر است , و نزدیك به دویست روایت وارد شده است كه در این امر صـراحت دارند و این روایات راچهل و اندى از بزرگان علما و محدثین عالیقدر در بیش از پنجاه كـتـاب مـعـتـبـر روایـت كرده اند. آنگاه یك به یك نام این بزرگان را برمى شمرد, امثال صدوق , كـلـیـنـى ,طـوسى , علم الهدى , نجاشى , كشى , عیاشى , قمى , مفید, كراجكى , نعماتى , صفار,ابن قـولـویه , ابن طاووس , طبرسى , ابن شهرآشوب و راوندى سپس از كتابهایى كه درخصوص مساله رجعت نگاشته شده یاد مى كند  .

 اكنون نمونه هایى از این روایات را در اینجا مى آوریم :

 1 - از امـام صادق (ع ), درباره آیه ویوم نحشر من كل امه فوجا سوال شد, فرمود:مردم درباره آن چـه مـى گـویند. گفتند: مى گویند درباره قیامت است . فرمود: آیا در روزقیامت از هر گروهى دسـتـه اى برانگیخته مى شوند, و بقیه وانهاده مى شوند. نه ,چنین نیست , این آیه مربوط به رجعت است , اما آیه قیامت آیه وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا است  .

 2 - على بن ابراهیم با سندى صحیح از امام صادق (ع ), روایت مى كند كه فرمود: ولا یرجع الا من محض الایمان محضا او محض الكفر محضا  بازنمى گردد جز كسانى كه خالصا ایمان آورده یا كفر ورزیده اند.

 3 - آن حضرت درباره آیه ربنا امتنا اثنتین واحییتنا اثنتین فرمود: ذلك فى الرجعه .

 4 - و نیز فرمود: لیس منا من لم یومن بكرتنا  از ما نیست كسى كه به بازگشت ما ایمان ندارد.

 5 - خـلـیفه مامون عباسى , از امام على بن موسى الرضا (ع ), پرسید: درباره رجعت چه مى گویى . فرمود: رجـعـت حـق اسـت , در امتهاى گذشته بوده , و قرآن از آن یاد كرده . پیغمبر اكرم (ص )فرموده : هـرآنـچـه در امـتهاى پیشین واقع شده نظیر آن در این امت نیز واقع مى شود.نیز فرموده : هنگام ظهور مهدى (عج ), عیسى (ع ) از آسمان فرود مى آید و به وى اقتدا مى كند. بـاز فـرمـوده : اسـلام غـریب بود, و به غربت بازمى گردد, خوشا باد غریبان را.پرسیدند: آنگاه چه مى شود. فرمود: حق به اهلش بازمى گردد  .

 6 - در بسیارى از زیارات , به مساله رجعت اشاره شده , از جمله زیارت جامعه ,آنجا كه مى گوید: وجـعـلـنـى مـمـن یقتص آثاركم . ویسلك سبلكم . ویهتدى بهداكم . ویحشر فى زمرتكم .ویكر فى رجعتكم . ویملك فى دولتكم . ویشرف فى عافیتكم . ویمكن فى ایامكم . وتقر عینه غدا برویتكم . خداوند مرا از كسانى قرار دهد كه پیرو آثار شما هستند, و در راه شما قدم برمى دارند, و به هدایت شما هدایت مى شوند و در گروه شما محشور مى شوند ودر رجعت شما بازمى گردند... و در دولت شـمـا بـه دولت مى رسند و در سلامت وعافیت شما مشرف مى گردند و در روزگار شما توانمند مى گردند و فردا چشمانتان بادیدن شما روشن مى شود.

 عـلامـه طـبـرسى - در ذیل ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون (البقره , 2 :56) در مورد احیاى هفتاد نفر از قوم موسى (ع ) شبهاتى را از منكرین رجعت مطرح كرده و پاسخ داده است :

 1 - زنـدگى در این جهان , همراه با تكلیف است , كه لازمه آن , دارا بودن اختیاراست , تا هر مكلفى بـا اراده و اخـتـیـار خود, فرمانبردار باشد یا سرپیچى كند, نباید اورا تحت شرایطى قرار دهند كه ناچار به قبول حق گردد. از سویى وقتى مرگ كسى فرامى رسد, حقایق براى او مكشوف مى شود, و خـود را در مـقـابل امر واقع مى بیند, به ناچار حقیقت را مى پذیرد, اما با بازگشتن به این جهان , جـاى انكار براى او باقى نمى ماند, زیرا پس از تجلى حقایق و آشكار شدن واقعیات , جاى رد و انكار نخواهدبود. وجـات سـكـره الـموت بالحق ذلك ما كنت منه تحید... لقد كنت فى غفله من هذافكشفنا عنك غطاك فبصرك الیوم حدید (ق , 50 : 19-22) و سـرانجام , بى هوشى مرگ , حق را براى تو آشكار ساخت و این حقیقت آشكار,همان بود كه از آن رویگردان بودى ... تو در حالت بى خبرى وقت مى گذراندى ,اكنون پرده از جلوى روى تو برداشته گردید, و چشمان تو كاملا تیزبین مى باشد.

 علامه طبرسى در جواب این شبهه مى گوید: حالت مرگ براى این گونه افراد حالت بى خبرى و بیهوشى است , مانند كسى كه خواب رفته باشد, چـیـزى از حـقـایـق آن جـهـان بـر او آشـكـار نـگـشـتـه , دوبـاره بـه همان حالت پیش از مرگ برمى گردند  . اسـاسـا سكرات موت چیزى را براى اینگونه افراد روشن نمى كند. بلكه با مردن درحالت بى خبرى فرو مى روند, و اما ذیل آیه سوره ق مربوط به روز قیامت است .

 علامه طبرسى در جاى دیگر, ذیل آیه (ویوم نحشر من كل امه فوجا...مى گوید: رجـعـت هیچ گونه منافاتى با صحت تكلیف ندارد, زیرا در رجعت چیزى كه موجب الجا و جبر در قـبـول حـق باشد وجود ندارد, و هرگز چیزى وجود ندارد كه مكلف رابر فعل واجب یا ترك حرام وادار كـنـد, زیـرا جـز ایـن نیست كه برخى آیات و حقایق الهى بر او مكشوف افتاده , ولى مكشوف افـتـادن حـقـایـق , از وى سـلب اختیار نكرده واو همچنان بر قدرت اعمال اراده و اختیار خویش توانمند است . ایـنـگـونه كشف حقایق - از جمله در رجعت - بسان دیگر حقایقى است كه بر دست انبیا به عنوان مـعـجـزات آشـكار مى گردد, هرگز مایه جبر در تكلیف نمى گردد, وهمچنان قدرت اختیار در قبول حق و رد آن , براى مكلف باقى است .

 بـه عـلاوه , حـقـایـقى كه در رجعت براى افراد روشن مى شود, بیش از حقایقى نیست كه در روز رسـتـاخـیـز بـزرگ بـراى افـراد آشـكـار مـى گردد. در آنجا خداوند خبر داده كه اگركافران را بـازگـردانیم , باز هم بر سر كفر خویش هستند و هرگز سر تسلیم فرودنمى آورند. در سوره انعام آیه 27 و 28 مى خوانیم : ولو ترى اذ وقفوا على النار فقالوا یا لیتنا نرد ولا نكذب بیات ربنا ونكون من المومنین . بل بدالهم ما كانوا یخفون من قبل ولو ردو العادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون . كـاش مـى دیدى هنگامى كه اینان در برابر آتش دوزخ قرار مى گیرند, مى گویند: كاش بار دیگر بازگردانده مى شدیم و آیات پروردگارمان را تكذیب نمى كردیم , و از زمره مومنان مى بودیم . آرى ایـنـان آنـچـه را پنهان داشته بودند امروز آشكار ساختند و اگربازگردند باز هم به همان اعمال پیشین خود كه از آن نهى شده بودند بازمى گردند,اینان دروغگویانند. در سـوره مـومـنون , آیات 99 و 100 درباره كسانى كه مرگ را با چشم دیده اند وآرزوى بازگشت مى كنند, مى خوانیم : حـتـى اذا جا احدهم الموت قال رب ارجعون لعى اعمل صالحا فیما تركت . كلاآنهاكلمه هو قائلها ومن ورائهم برزخ الى یوم یبعثون . تـا زمـانـى كـه یـكـى از آنـان را مرگ فرارسد, گوید: پروردگارا مرا بازگردان , باشد تا آنچه را فروگذار كرده ام كار نیك انجام دهم , ولى چنین نیست , این سخنى است كه او برزبان مى راند, (و اگـر بـازگـردد كـارش هـمـچون گذشته است ) و پشت سر آنان جهان میانه اى است (برزخ ) تا هنگامه قیامت . پس آنچنان نیست كه مخالفان رجعت گمان برده اند كه كافران مورد نظر با آشكارشدن حقایق از نابكارى خود پشیمان شوند و سر به راه گردند, لذا جبر و الجائى نیزدر كار نخواهد بود.

 2 - شـبـهـه دوم این است كه : رجعت , چون یكى از آیات و دلائل صحت نبوت است , بایستى مانند دیگر معجزات , در زمان حیات پیغمبر (ص ) رخ دهد. ولـى ضـرورت چنین ملازمه اى روشن نیست , و دلائل بر صحت نبوت , هرگاه كه ضرورت ایجاب كند انجام مى گیرد, خواه به دست پیغمبر واقع شود یا به دست اوصیاى او.

 3 - ابوالقاسم گفته : اعلام به رجعت درست نیست , زیرا مایه اغرا به جهل مى گردد, و كسانى را وامى دارد كه دست به گناه بزنند و توبه از آن را به بازگشت خودموكول كنند. ولى باید دانست كه رجعت همگانى نیست , برخى از مومنان و منافقان بازمى گردند.و این مایه اغرا به جهل براى بیشتر مردم نمى گردد, زیرا هیچ كس به خود گمان بازگشت نمى دهد, یا آنكه به طور حتم , یقین به بازگشت خود ندارد و همین كه نمى داند بازمى گردد یا نه , در بازداشتن وى از معاصى كفایت مى كند, زیرا با این وصف نمى تواند توبه خود را به تاخیر بیاندازد .

 در فـهرست نجاشى حكایتى از مومن الطاق آورده , كه یكى از مخالفین به وى گفت :آیا به رجعت عـقـیـده مـنـدى . گفت : آرى . بدو گفت : پانصد دینار به من وام ده و دربازگشت , آن را بستان . مـومـن الـطـاق گفت : ضامنى بیاور تا ضمانت كند تو در آن حال به صورت یك انسان بازگشت كنى , تا بتوانم وام خود را از تو بستانم . شاید به صورت بوزینه بازگشت كنى

نمبع:کتاب رجعت

 

يکشنبه 11/1/1387 - 8:54
دعا و زیارت

شیخ ابوجعفر صدوق (متوفاى 381 ه ق ) در كتاب اعتقادات مى گوید: عقیده ما درباره رجعت آن است كه آن را حق مى دانیم .
سـپـس شواهدى را بر امكان آن , از قرآن ارائه مى كند و به داستان گروهى كه از دیارخود بیرون شـدند تا به گمان خود, خود را از خطر مرگ (طاعون ) رهایى دهند, امافرمان مرگ آنان رسید, و سپس زنده گردیدند اشاره مى كند.
() و نـیـز به داستان مردن و زنده شدن عزیز اشارت دارد, كه در آیه 259 همان سوره آمده است , و هـمـچـنـین به زنده شدن قوم موسى (ع ) پس از آنكه صاعقه آنان رافراگرفت (البقره , 2 : 56) و اصـحـاب كـهـف كـه زنده شدند و سپس به جایگاه خودبازگشتند (الكهف , 18 : 18 تا 25) اشاره مى كند.
پس از آن اضافه مى كند: رجعت در امم سالفه نیز واقع گردیده و در این امت نیز واقع مى گردد, چـنـانكه از پیغمبر اكرم (ص ) روایت شده : هرآنچه در امتهاى گذشته انجام گرفته , در این امت نیز انجام مى گیرد.
صدوق به این آیات قرآنى نیز استدلال مى كند: ویوم نحشر من كل امه فوجا ممن یكذب بیاتنا وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا پـایـه اسـتدلال با قرآن درباره امكان و وقوع رجعت , بر همین اساس استوار است ,چنانكه خواهیم آورد.

شیخ ابوعبداللّه مفید (متوفاى 413 ه ق ) در جواب پرسش از مساله رجعت مى گوید: خـداونـد, پـیـش از روز رستاخیز, گروهى از این امت را بازمى گرداند و عقیده به رجعت یكى از ویـژگیهاى مذهب اهل بیت به شمار مى رود.. خداوند از روزرستاخیز بزرگ خبر داده : همگى را بـرمـى انگیزیم و هیچ كس را فروگذار نمى كنیم وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا... ولى درباره رجعت مى گوید: از هر گروهى دسته اى را برمى انگیزیم ویوم نحشر من كل امه فوجا. پس , چنانكه خداوند خبر داده دو رستاخیز اكبر و اصغر داریم .
و نـیـز خـداونـد از سـتـمـكاران گزارش مى دهد كه در روز قیامت گویند: خداوندا, دو بارما را میراندى و دو بار ما را زنده گردانیدى ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین .
گروه ستمكاران از دو مرگ و دو زندگى سخن مى گویند: آنها در این جهان بوده ,مى میرند و در رجعت زنده شده سپس مى میرند, و براى روز رستاخیز زنده مى گردند.
.. پس دو بار میرانده شده و دو بار زنده گردیده اند. ولى دیگران در تفسیر آیه دچار اشكال گردیده اند, زیرا مرگ نخست را پیش اززندگى این جهان گفته اند, در صورتى كه نبود پیش از بود را میراندن نمى گویند  .

 سید مرتضى , علم الهدى (متوفاى 436 ه ق ) درباره حقیقت رجعت مى گوید: آنـچـه شـیعه امامیه برآنند, آن است كه خداوند, در موقع ظهور حضرت مهدى (عج )گروهى از مـومـنـان را برمى انگیزد تا از ظهور دولت حق بهره برده و به نصرت و یارى آن نائل گردند و نیز گروهى از دشمنان را برگردانده تا از آنان انتقام گرفته شود, ومومنان از آن لذت ببرند.
دلیل بر صحت این گفتار, همانا امكان آن و مقدور بودن آن براى خداوند است , زیراامرى ممتنع و مستحیل نیست , چنانكه گروهى از مخالفین آن را مستحیل دانسته اند.
پس هرگاه , مساله رجعت امرى ممكن باشد, دلیل بر اثبات آن , اجماع شیعه امامیه و اتفاق آرا آنان بر این مساله است .
و اتفاق آرا شیعه حكایت از راى معصوم دارد كه هر آینه حق و صواب است .
البته , رجعت , با مساله اختیار در تكلیف منافات ندارد همانگونه كه با ظهورمعجزات منافات ندارد, زیرا در هیچ كدام سلب اختیار نگردیده موجب الجا نمى گردد.
برخى رجعت را تاویل برده , مى گویند: مقصود از آن , بازگشت دولت حق , و حاكم شدن دین خدا بر خلق است , نه رجعت اشخاص پس از مرگ .
ایـن گروه از شیعه از این رو دست به چنین تاویلى زده اند كه نتوانسته اند در مقابل انكار منكرین دلیل قاطع اقامه كنند, و شبهات آنان را در زمینه ممتنع جلوه دادن رجعت جواب گویند.
بـایـد گـفت : رجعت تنها با روایات كه جنبه اخبار آحاد دارد ثابت نگردیده , بلكه باپشتوانه اجماع طائفه , این امر به اثبات رسیده است .
چنین امرى , با این صراحت , قابل تاویل نیست  .

منبع:کتاب رجعت

يکشنبه 11/1/1387 - 8:52
دعا و زیارت

رجـعـت یـكى از مسائل پیچیده مربوط به دوران ظهور حضرت مهدى (عج ) است ,بر اساس این عـقـیـده گروهى از مومنین به این جهان بازمى گردند تا ظهور دولت حق را مشاهده كنند و از شـكـوفـایـى آن لذت ببرند, و نیز گروهى از منافقین بازگردانده مى شوند تا كیفر دنیوى اعمال ناشایست خویش را بچشند.
رجعت یكى از عقاید ویژه مذهب تشیع است كه از دیرباز, شیعه امامیه بر آن بوده اند و بدان معروف گـشـتـه انـد و بـه واسطه اعتقاد به آن مورد طعن دشمنان قرارگرفته اند, بحثها و گفتگوهاى فراوانى در این باره میان بزرگان شیعه و مخالفین آنهارخ داده كه تاریخ آن را ثبت و ضبط نموده است  . در این زمینه روایات بسیارى از خاندان نبوت به دست ما رسیده است .
طبق گفته علامه مجلسى نـزدیـك بـه دویـسـت روایـت در این باب وجود دارد, وى بیشتر آنها رادر كتاب بحارالانوار باب رجعت گرد آورده است  . در قرآن مواردى وجود دارد كه امكان رجعت را در این امت به ثبوت مى رساند.براساس قرآن كریم گروههایى با افرادى پس از مرگ زنده شده و تا مدتى به حیات مجدد خود ادامه داده اند.
در ادامه مقاله به این موارد اشاره خواهیم كرد.
البته اغلب این شواهد صرفا امكان قضیه را مى رساند, ولى دو مورد در قرآن كریم صراحتارجعت اشاره دارد: در سوره نمل مى خوانیم : ویوم نحشر من كل امه فوجا ممن یكذب بیاتنا (النمل , 27 : 83).
روزى خواهد آمد كه از هر گروهى دسته اى را برمى انگیزیم , از كسانى كه آیات ما رامورد تكذیب قرار مى دهند.
ایـن آیه صراحت دارد كه دسته هایى از ستمكاران برانگیخته مى شوند, نه همه آنها,و منظور از آن برانگیخته شدن در روز قیامت نیست , چون حشر قیامت , رستاخیزى همگانى است : وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا (الكهف , 18 : 47) آنها را برانگیختیم , هیچ كس را فروگذار ننمودیم و نیز در قرآن كریم آمده است : وكل اتوه داخرین همه نزد او آیند, در حالى كه خوار و زبونند.
و همچنین آیه ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین دلالت بر رجعت دارد, زیرا از دومرگ و دو زنده شدن خبر مى دهد, میراندن نخست , پس از حیات نخست , ومیراندن دوم , پس از حیات در رجعت .منبع:کتاب رجعت

يکشنبه 11/1/1387 - 8:50
دعا و زیارت

نگارنده قبول دارد كه در غیبت كبرا بعضى از نفوس قدسیّه چون سیّدبن طاووس وعلامه بحرالعلوم و شیخ محمد كوفى، موفق به دیدار یوسف فاطمه، حضرت مهدى موعود - روحى فداه - گردیده‏اند، اما این لیاقت نصیب هر شخص نمى‏شود، و تا كسى خود را مهذّب ننماید و سنخیّت با آن نیّر وجود پیدا نكند، چنین نعمتى نصیب او نمى‏شود. (مقصود، ملاقات اختیارى توأم با شناسایى است).   دیدگاه علامه بحرالعلوم علامه سیّد مهدى بحرالعلوم‏رحمةاللَّه - كه از اعاظم علماى امامیّه و داراى كرامات باهره بوده است - در بحث اجماع، راه جدیدى را ابداع فرموده است كه از آن در گفتارِ علماىِ اصولِ قرنِ حاضر، به اجماع تشرّفى تعبیر مى‏شود. چكیده نظر ایشان این است: در زمان غیبت كبرا براى بعضى از حاملین اسرار و علماى ابرار، توفیق تشرف حاصل و به دیدار امام نایل مى‏شوند، ولى چون مأمور به كتمان دیدارند، حكم خدا را در پوشش اجماع ابراز مى‏دارند. این دیدگاه، مورد قبول محققان از علماى اصول واقع شده است، شیخ انصارى در كتاب "فرائد" آن را پذیرفته، ولى در غایت ندرت دانسته است.   صاحب "كفایة الاصول" نیز حصول آن را براى اوحدى از علما قبول نموده است. مرحوم ملا احمد نراقى و ملا اسداللَّه شوشترى كه هر دو از اكابر فقها مى‏باشند فرموده‏اند: بسیارى از دعاها، استخارات، آداب و اعمال استحبابى كه مدرك روایى ندارند، بر این اساس تدوین و تنظیم گردیده‏اند.   تشرف علامه بحرالعلوم خدمت امام زمان‏علیه‏السلام همان گونه كه درباره علامه بحرالعلوم ( 1212 - 1155) مرقوم شد، فیض شرفیابى او به حضور امام عصر و ناموس دهر - عجل‏اللَّه تعالى فرجه الشریف - متواتر است. محدث قمى در كتاب "فوائد رضویه" چند داستان براى ایشان نقل كرده است كه به چكیده بعضى از آنها در این نوشتار اكتفا مى‏شود: 1 - بزرگان، از "ملّا زین‏العابدین سلماسى" كه از محارم اسرار سید بوده است نقل كرده‏اند كه روزى میرزاى قمى به دیدار سیّد آمد، وقتى مجلس خلوت شد میرزا به سیّد گفت: از نعمت‏هاى غیرمتناهى كه به شما براى‏تان روزى شده، ما را به فیض برسانید. سید فرمود: دو شب قبل (شب گذشته) در مسجد سهله فیض ملاقات برایم حاصل شد و مناجات امام زمان‏علیه‏السلام را با الفاظى جالب كه دل را منقلب و چشم را گریان مى‏كرد استماع نمودم؛ بعد از پایان مناجات، من را به نام فراخواندند، نزدیك رفتم تا جایى كه دست من به آن جناب مى‏رسید. مرحوم سلماسى گوید: چون كلام به اینجا رسید، سیّد وارد مطلب دیگرى شد. بعد از آن میرزاى قمى خواستار ادامه داستان شد، ولى سید به او فهماند كه این از اسرار مكتوم است. 2 - باز از مرحوم سلماسى نقل شده است كه شخصى از سیّد پرسید: آیا در زمان غیبت كبرا دیدار امام حاصل مى‏شود؟ سیّد در حالى كه مشغول كشیدن قلیان بود، سر به زیر انداخت و آهسته فرمود: چه بگویم در جواب او و حال آنكه آن حضرت من را در بغل كشیده و به سینه خود چسبانیده‏اند، و از طرفى تكذیب مدّعى دیدار آن بزرگوار وارد شده است. سپس به آن سائل فرمود: از اهل بیت عصمت‏علیهم‏السلام تكذیب مدّعى دیدار رسیده است و دیگر براى او چیزى نقل نكرد.   داستانى از میرزاى شیرازى مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ مرتضى حائرى فرمود: در جریان تحریم تنباكو، میرزاى شیرازى با صلاحدید اصحاب خود، مانند مرحوم سید محمد فشاركى، مصممّ شد استعمال تنباكو را كتباً تحریم كند، ولى حدود یك هفته این كار به تاخیر افتاد. اصحاب میرزا ناراحت بودند، سرانجام مرحوم فشاركى - كه از اعاظم شاگردان ایشان محسوب مى‏شده است - به حضور میرزا رفت و با كسب اجازه از ایشان، معروض داشت: چرا در صدور اعلامیه تحریم تنباكو، مسامحه مى‏كنید؟ میرزا فرمود: منتظر بودم مطلب توسّط دست دیگرى نوشته شود (امام زمان سلام اللَّه علیه)، امروز در سرداب مطهر این حالت برایم حاصل شد و نوشتم وفرستادم: "الیوم شرب التوتون در حكم محاربه با امام زمان‏علیه‏السلام است". دیدگاه مرحوم آیت اللَّه حائرى مرحوم آیت اللَّه حائرى در ملحقات شرح زندگانى والد محترم‏شان (مرحوم آیةاللَّه حاج شیخ عبدالكریم حائرى) فهرستى را درباره فیض یافتگان دیدار، تنظیم نموده است، در آنجا مى‏نویسد: "این فهرست كه نزدیك به پانصد نفر مى‏رسد دلالت دارد بر نشانه‏هایى از حضرت خلیفة اللَّه فى ارضه". نگارنده گوید: ولى آنچه نزد این جانب است بیشتر از سى داستان نیست، ظاهراً موفق به اتمام آن نشده‏اند. در میان این آمار، داستان شیخ محمد كوفى - كه نامه براى مرحوم آیت اللَّه سیّد ابوالحسن اصفهانى آورد - و داستان مسجد حاج یداللَّه رجبیان در قم، و داستان ختم آیه نور - كه براى خودشان اتفاق افتاده است - و داستان شیخ عبداللَّه مهرجردى، وداستان منقول از میرزا محمدباقر اصطبهاناتى در رابطه با طلبه‏اى كه از مقام خود صرف نظر كرده و به تهران براى تحصیل رفته است، به چشم مى‏خورد.   وظیفه مدعیان انتظار حكایتى را شنیده بودم و در بعضى كتاب‏ها هم نوشته‏اند، چكیده‏اش این است كه مردى طالب دیدار بود و در این راه ریاضت‏ها كشیده‏اند. شبى به او نوید مى‏دهند كه در فلان شهر (یكى از بلاد را نام مى‏برند) این فیض نصیب تو مى‏شود. او خود را به آن شهر مى‏رساند. به او نوید داده مى‏شود كه امام درب دكان فلان كاسب قفل و كلید ساز نشسته‏اند. وى خود را به آن دكان رساند و به فیض دیدار نائل شد؛ اما در اثنا ملاحظه كرد كه پیر زنى فرتوت قفلى را به بازار آورده و از بیچارگى آن را در معرض فروش قرار داده است. اهل بازار هر كدام آن قفل را به قیمت ناچیز ارزیابى نمودند، جز كاسبى كه امام در كنار دكّان او جلوس نموده بود؛ این كاسب ارزش واقعى قفل را اعلام داشت و گفت: با اندك تنزّلى حاضرم آن را بخرم و به همان مقدار كمى كه تنزّل دادم در سود خود بسنده مى‏كنم. پیرزن خرسند شد و قفل را به ارزش مذكور به او فروخت و رفت. آن هنگام امام رو به آن مهمان طالب دیدار كرد و فرمود: این طور باشید تا ما خودمان شما را دیدار كنیم، و به زحمتِ ریاضت، خودتان را گرفتار نكنید. امام صادق‏علیه‏السلام مى‏فرماید: "من سرّ أن یكون من أصحاب القائم‏علیه‏السلام فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الأخلاق، وهو منتظر، فإن مات و قام القائم بعده كان له من الأجر مثل أجر من أدركه، فجدّوا وانتظروا، هنیئاً لكم أیّتها العصابة المرحومة".  كسى كه دوست دارد یار امام زمان‏علیه‏السلام باشد، باید انتظارش توأم با پارسایى و اخلاق حسنه باشد. اگر این افراد قبل از قیام امام‏علیه‏السلام بمیرند، اجرشان همانند كسانى است كه موفق به یاریش شده‏اند. بكوشید و منتظر باشید، گوارا باد شما را اى گروه بخشوده شده!" داستانى از مرحوم آیت اللَّه مرعشى نجفى مرحوم "آیت اللَّه سید شهاب‏الدین مرعشى" یكى از مراجع تقلید شیعه كه با تكمیل كتاب "احقاق الحق" و تاسیس كتابخانه كم نظیر خود، یكى از نیرومندترین نگهبانان فرهنگ شیعه محسوب مى‏شود، در یكى از ملاقات‏هایى كه با ایشان داشتم فرمود: در نجف نزد عالمى بزرگوار (این جانب براى حفظ بعضى از جهات از ذكرنام آن عالم معذورم) به طور خصوصى درس مى‏خواندم. آن عالم بسیار مهذّب و مورد احترام همگان بود، و از كثرت علاقه به امام زمان(عج) در افواه اهل نجف از منتظران ظهور محسوب مى‏شد. روزى براى فراگیرى درس به محضرشان رفتم، دیدم گریه مى‏كند و بسیار پریشان است. علت آن را پرسیدم، فرمود: شب گذشته در عالم رؤیا امتحان شدم، ولى از امتحان بیرون نیامدم، در خواب به من گفته شد كه آقا ظهور كرده‏اند و در وادى السلام -مكان خاصى است كه گورستان نجف را در بردارد- مردم با او بیعت مى‏نمایند، به مجرّد شنیدن این موضوع از جا حركت كردم و به عجله وارد خیابان شدم. دیدم غوغایى از جمعیت است و همه با سرعت هر چه بیشتر به سوى وادى السلام مى‏روند، هر كس به فكر این است كه زودتر خود را به امام برساند و با جنابش بیعت كند. دیدم عشق دیدار امام، مردم را چنان خود باخته ساخته كه كسى را با كسى كارى نیست و تمام علقه‏ها را به فراموشى سپرده‏اند؛ آنها كه تا دیروز به من عشق مى‏ورزیدند دیگر به من اعتنا نمى‏كنند، بلكه با لحنى تند مى‏گویند: آقا كنار رو و مانع راه ما نباش. كوتاه سخن آنكه احساس كردم ظهور امام بازارم را كساد كرده است، از همانجا نقشه كشیدم كه در ملاقات با امام ایشان را محترمانه از ظهورش منصرف سازم. بعد از آنكه با هزار سختى به خدمتش رسیدم، عرض كردم: فدایت شوم! خودتان را به زحمت انداختید، ما كارها را ساماندهى مى‏كردیم، نیازى نبود كه خود را گرفتار سازید و زحمات طاقت فرساى رهبرى را به عهده بگیرید. با این قبیل سخن‏ها مى‏خواستم امام را از ظهورش منصرف كنم، بعد از چند جمله از این نوع گفتارها، یك مرتبه از خواب بیدار شدم و فهمیدم كه هنوز لیاقت حضرتش را ندارم. نگارنده گوید: از این حكایت، من و امثال من باید حساب كار خود را بكنند؛ بدانیم كه تا اصلاح نشویم وحتى المقدور از آلودگى گناه و ظلمت هوا و هوس بیرون نیاییم، انتظار همنشینى و دیدار آن عزیزِ ابرار و قدوه أخیار را نداشته باشیم. آیینه شو، جمال پرى طلعتان طلب جاروب كن تو خانه و پس میهمان طلب   دیدگاه آیت اللَّه آقاى وحید خراسانى در امر ملاقات مرجع عظیم‏الشان و استاد محترم حضرت آیت اللَّه آقاى وحید خراسانى كه علاوه بر مقامات عالیه فقه و اصول، در این گونه اُمور هم كارشناس و خبره‏اند، بارها در جلسات خصوصى و عمومى فرموده‏اند: ملاقات در غیبت كبرى به دو صورت واقع شده و مى‏شود: 1 - ملاقات در حال اختیار. 2 - ملاقات در ظرف اضطرار. ملاقات در حال اختیار فقط منحصر به افرادى نظیر سیدبن طاووس است كه احیاناً امام‏علیه‏السلام را دیده و شناخته و از او كسب فیض كرده‏اند. و امّا ملاقات در حال اضطرار مربوط به افرادى است كه در حال گرفتارى شدید به ذیل عنایت امام متوسّل مى‏شوند، و امام‏علیه‏السلام خود و یا توسط افرادى كه دارند از او دستگیرى مى‏نماید. و نیز فرمودند: آنها كه در اثر لیاقت و شایستگى به فیض دیدار موفق شوند، به كسى نمى‏گویند؛ ایشان در دنبال كلام‏شان این شعر را مى‏خواندند: این مدعیان در طلبش بى‏خبرانند آن را كه خبر شد، خبرى باز نیامد

منبع:کتاب مهدی

پنج شنبه 8/1/1387 - 18:38
دعا و زیارت

چون نماز بهترین عبادات و كلید حل مشكلات است، بر آن شدم كه سرآغاز تحقیقاتم را نماز امام زمان‏علیه‏السلام قرار دهم. این نماز را علماى بزرگ شیعه در كتابهاى خود روایت كرده‏اند كه ما در اینجا به چهار طریق آن را نقل مى‏كنیم:

 

الف - سیدبن طاووس مى‏نویسد:

"صلوة الحجّة القائم‏علیه‏السلام ركعتان، تقرء فى كلّ ركعة الفاتحة الى اِیّاكَ نعبد وایّاك نستعین، ثمّ تقول مأة مرّة: ایّاك نَعبد و ایّاك نستعینُ، ثمّ تتمّ قرائة الفاتحة و تقرء بعدها الاخلاص مرّة واحدة، وتدعو عقیبها فتقول:

اَللّهُمَّ عَظُمَ الْبَلاءُ، و بَرِحَ الْخِفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ بِما وَسِعَتِ السَّماءُ، و اِلَیْكَ یا رَبِّ الْمُشْتَكى، وَعَلَیْكَ الْمُعَوَّلُ فى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذینَ أَمَرْتَنا بِطاعَتِهِمْ وَعَجِّلِ اللّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقائِمِهِمْ، وَاَظْهِرْ إعْزازَهُ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، إِكْفِیانِی فَإِنَّكُما كافِیایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ أُنْصُرانی فَإِنَّكُما ناصِرایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، اِحْفَظانی فَإِنَّكُما حافِظایَ، یا مَوْلایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ - ثلاث مرّات - اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ، أَدْرِكْنی أَدْرِكْنی أَدْرِكْنی، ألْأَمانَ ألْأَمانَ [2]

نماز حضرت قائم‏علیه‏السلام دو ركعت است. در هر ركعت فاتحة الكتاب را تا آیة "إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیّاكَ نَسْتَعینُ" مى‏خوانى، سپس این آیه را صد مرتبه تكرار كرده، آنگاه سوره را تمام مى‏كنى و بعد سوره توحید را مى‏خوانى و بعد از نماز دعاى "اللهم عظم البلاء..."  را قرائت مى‏نمایى.

ب - "شیخ طبرسى" صاحب "تفسیر مجمع البیان" در كتاب "كنوز النجاح"ه [3] ( روایت كرده است از "احمدبن الدربى" از خدّامه ابى عبداللَّه "حسین‏بن محمد بزوفرى" كه او گفته است: از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الزمان - علیه الصلوة والسلام - توقیعى بیرون آمد كه اگر كسى را به سوى حق تعالى حاجتى باشد، باید بعد از نصف شب جمعه غسل كند و به مكان نماز خود برود و دو ركعت نماز گزارد: در ركعت اول سوره حمد را بخواند و چون به "إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیّاكَ نَسْتَعین" مى‏رسد، صد مرتبه آن را تكرار نماید و بعد از آنكه صد مرتبه تمام شود، بقیه سوره حمد را بخواند؛ پس از تمام شدن سوره حمد سوره "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدْ" را یك مرتبه بخواند و ركوع و دو سجده به جا آورد و "سبحان ربّی العظیم وبحمده" را هفت مرتبه در ركوع بگوید و "سبحان ربى الاعلى و بحمده" رادر هر یك از دو سجده هفت مرتبه بگوید و بعد از آن ركعت دوم را نیز مانند ركعت اول به جاى آورد و بعد از تمام شدن نماز این دعا را بخواند؛ پس خداوند حاجت او را - هر چه كه باشد - برآورده سازد مگر آنكه حاجت او در قطع كردن صله رحم باشد؛ دعا این است:

"أَللّهُمَّ اِنْ اَطَعْتُكَ فَالْ"مَحْمِدَةُ لَكَ وَاِنْ عَصَیْتُكَ فَالْحُجَّةُ لَكَ، مِنْكَ الرَّوْحُ وَمِنْكَ الْفَرَجُ، سُبْحانَ مَنْ أَنْعَمَ وَشَكَرَ، سُبْحانَ مَنْ قَدَرَ وَغَفَرَ، اَللّهُمَّ اِنْ كُنْتُ عَصَیْتُكَ فَاِنّی قَدْ اَطَعْتُكَ فی أَحَبِّ الْاَشْیاءِ اِلَیْكَ وَهُوَ الْایمانُ بِكَ لَمْ أَتَّخِذْ لَكَ وَلَدا وَلَمْ أَدْعُ لَكَ شَریكا مَنّا مِنْكَ بِهِ عَلَىَّ لامَنّا مِنّى بِهِ عَلَیْكَ وَقَدْ عَصَیْتُكَ یا اِلهی عَلى غَیْرِ وَجْهِ الْ"مُكابَرَةِ، وَ الْخُرُوجِ عَنْ عُبُودِیَّتِكَ، وَلَا الْجُحُودِ لِرُبُوبِیَّ-تِ-كَ وَلكِنْ اَطَعْتُ هَواىَ وَاَزَلَّنِی الشَّیْطانُ فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلىَّ وَالْبَیانُ، فَاِنْ تُعَذِّبْنی فَبِذُنُوبی، وَاِنْ تَغْفِرْ لی وَتَرْحَمْنی فَاِنَّكَ جَوادٌ كَریمٌ) و بعد از آن تا نفس او وفا كند "یا كَریمُ یا كَریمُ" را مكرّر بگوید، بعد از آن بگوید: "یا امِنا مِنْ كُلِّ شَی‏ءٍ وَكُلُّ شَىْ‏غ‏ءٍ مِنْكَ خائِفٌ حَذَرٌ اَسْئَلُكَ بِاَمْنِكَ مِنْ كُلِّ شَىْ‏غ‏ءٍ وَخَوْفِ كُلِّ شَیْ‏ءٍ مِنْكَ، اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُعْطِیَنی اَمانا لِنَفْسی وَاَهْلی وَوَلَدی وَسایِرِ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ حَتّى لا أَخافَ وَلا اَحْذَرَ مِنْ شَیْ‏ءٍ اَبَدَا اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ، وَحَسْبُنا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكیلُ

یا كافِیَ اِبْراهیمَ نَمْرُودَ وَیا كافِیَ مُوسى فِرْعَوْنَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَكْفِیَنی شَرَّ فُلانِ بْنِ فُلانٍ" و به جاى فلان‏بن فلان، نام شخصى را كه از ضرر او مى‏ترسد و نام پدر او را بگوید، و از خداوند طلب كند كه ضرر او را دفع نماید و كفایت كند. بعد از آن به سجده رود و حاجت خود را مسئلت نماید وبه درگاه خداوند تضرع و زارى كند.

هر مرد مؤمن و زن مؤمنه‏اى كه این نماز را به جا آورد و این دعا را از روى اخلاص بخواند، درهاى آسمان براى برآمدن حاجات او گشوده مى‏شود و دعاى او مستجاب مى‏گردد، و این به سبب فضل و انعام [4] خداوند تعالى بر ما و بر مردمان است.

ج - قطب راوندى‏رحمةاللَّه در كتاب "دعوات" در ضمن نمازهاى معصومین‏علیهم‏السلام مى‏گوید:

نماز مهدى - صلوات‏اللَّه و سلامه علیه - دو ركعت است: در هر ركعتى حمد یك مرتبه و صد مرتبه [5] "إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیّاكَ نَسْتَعین"، و بعد از نماز، صد مرتبه صلوات بر پیغمبر و آل او (صلوات اللَّه علیهم).

د - صاحب كتاب "مونس‏الحزین" در ضمن بیان داستان مسجد مقدّس جمكران قم، از قول حسن‏بن مثله جمكرانى چنین مى‏نویسد:

امام زمان‏علیه‏السلام فرمود:

دو ركعت نماز تحیّت مسجد بگزارند، در هر ركعتى یك بار "الحمد" و هفت بار "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدْ" بخواند و تسبیح ركوع و سجود را هفت بار بگویند؛ و دو ركعت نماز امام صاحب الزمان‏علیه‏السلام بگزارند بر این نسق: چون فاتحه خواند به "إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیّاكَ نَسْتَعین" رسید، صد بار آن را بگوید، و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند؛ و ركعت دوم را نیز به همین طریق بگزارد و در ركوع و سجود هفت بار تسبیح بگوید، و چون نماز را تمام كرد، تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهراعلیهاالسلام را، و چون از تسبیح فارغ شد سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش - صلوات اللَّه علیهم - بفرستد، و این نقل از لفظ مبارك امام‏علیه‏السلام است كه "فَمَن صلّیهما فكأنّما صلّى فى البیت العتیق"؛ یعنى هر كه این دو ركعت نماز را بگزارد، گویى دو ركعت نماز در كعبه گزارده است.

نماز مسجد جمكران را مرحوم حاجى نورى -كه از بزرگترین محدّثان قرون اخیر است [6]

[7] ((-  در كتابهاى "نجم الثاقب

"كلمه طیبه" و "جنة المأوى" در ضمن حدیث تأسیس مسجد جمكران نقل نموده است، و قبل از ایشان هم جمعى از بزرگان آن را با اختلاف اندك روایت كرده‏اند كه عبارتند از:

1 -  خبیر مرحوم "محمد تقى ارباب قمى"، از دانشمندان دوره ناصرى (پدر مرحوم آیت اللَّه حاج میرزا محمد ارباب قمى)؛ ایشان حدیث مسجد جمكران را در كتاب "تاریخ دارالایمان قم" -كه در سال ( 1295) [8] قمرى بنا به خواسته حاكم دارالایمان قم تحریر یافته است- بدون ذكر سند مرقوم داشته است.

در نقل ایشان، این مسجد به نام مسجد قدمگاه صاحب الزمان‏علیه‏السلام مطرح است.

2 - محدّث و مورخ عظیم الشأن، مرحوم "صفى الدین محمدبن محمد هاشم حسینى قمى"، حدیث تأسیس مسجد جمكران را در كتاب "خلاصة البلدان" كه در سال ( 1179) قمرى از تدوین آن فارغ گردیده، روایت [9] نموده است؛

گرچه در نسخه چاپى، این حدیث نیامده، ولى طبق نقل الذریعه نام كتاب "خلاصة البلدان فى اخبار قم و شرفها و ذكر بناء مسجد جمكران" است، و صاحب كتاب "انوار المشعشعین" آن را از خلاصة البلدان نقل كرده است.

3 - مرحوم سید نعمت‏اللَّه جزائرى - متوفاى ( 1112) قمرى - بنا به نقل مرحوم حاجى نورى، آن را در مجموعه‏اى كه در دست مرحوم نورى بوده، مرقوم داشته است. [10]

نقل دیگران چون مرحوم نهاوندى، محدث قمى و صاحب كتاب انوارالمشعشعین به این بزرگواران منتهى مى‏گردد.

این تذكر لازم است كه گزارش این سه شخصیّت به كتاب ترجمه تاریخ قدیمى قم، كه اصل آن تألیف حسن‏بن محمدبن حسن قمى - معاصر شیخ صدوق - است، منتهى مى‏گردد. این كتاب در سال ( 1378) قمرى تدوین و در سال ( 806 - 805 ) توسط بهاءالدین حسن‏بن على‏بن حسن‏بن عبدالملك قمى، در بیست باب، به فارسى ترجمه شده است. [11]

متأسّفانه در حال حاضر تنها پنج باب از بیست باب ترجمه موجود است، و اصلِ عربى و مابقى ترجمه به كلّى مفقود مى‏باشد.

بزرگانى كه حدیث مسجد جمكران را از تاریخ قم نقل كرده‏اند به صراحت گفته‏اند كه صاحب تاریخ قم، آن را از كتاب "مونس‏الحزین" شیخ بزرگوار صدوق روایت نموده است

پنج شنبه 8/1/1387 - 18:27
دعا و زیارت

الف) همپاى قرآن:

اینكه پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در سفارش مشهور خویش فرمود: «انى تارك فیكم الثقلین كتاب اللّه و عترتى ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا ابداً»( [12] ) و بدین سان بر همپایى و همراهى خاندان خویش سلاماللّه علیهم با قرآن كریم، تأكید نمود، دلالت بر این دارد كه در زمان ما، كتاب خدا قرآن كریم جز در كنار مهدى آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) كه یگانه ذخیره و باقیمانده این دودمان پاك است، كتاب هدایت انسانها نتواند بود و از گمراهى و سرگردانى مردم، جلوگیرى نتواند كرد.

و نیز اینكه رسولخدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ لایفترقان حتى یردا على الحوض»( [6] ) با توجه به اینكه دراین عصر، وصایت و وراثت حضرت على(علیه السلام) در همه مقامات ولایتى و شئونات هدایتىاش تنها از آن حضرت مهدى (علیه السلام)مىباشد، بر چنین همراهى و همپایى و معیّتى، بین او و قرآن نیز دلالت دارد.

 

ب) شریك قرآن:

همه ائمه بزرگوار، «شركاء قرآن كریم» شمرده شدهاند( [7] ) چنانكه بطور ویژه در یكى از زیارتهاى مخصوصه حضرت مهدى (علیه السلام) با تعبیر «السلام علیك یا شریك القرآن» از ایشان یاد شده است.

 

ج) تلاوت كننده و ترجمان قرآن:

از آن رو كه تلاوت آیات كتاب خدا بهترین وسیله انس باخداست، و براى مقرّبان درگاه حق هیچ لذّتى بالاتر از خواندن قرآن و تدبّر در آن نیست، حضرت مهدى (علیه السلام) كه در این دوران والاترین درجات انس و بالاترین مقامات قرب الى اللّه را داراست، شایستهترین كسى است كه به عنوانِ «یا تالِىَ كتابِ اللّه و ترجمانَه»( [8] ) مىتواند مورد خطاب قرار گیرد.

د) قرائت كننده و تفسیرگر قرآن:

براى قرائت و تفسیر قرآن كریم چه كسى شایستهتر از حضرت مهدى(علیه السلام)است كه در این زمان «چراغ هدایت» و «حامل علوم قرآن» و «نگاهبان گنجینه دانش الهى» و «حافظ سرّ خدا» تنها اوست و «امانات نبوّت» و «ودیعتهاى رسالت» در این عصر تنها به او سپرده شده است؟( [9] ) اوست كه قرآن را چونان كه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و على (علیه السلام)قرائت مىكردند، قرائت مىكند و آنچنان كه خداى محمد و على (علیهما السلام)مىپسندد و مقرر فرموده است، تفسیر مىنماید.

«السلام علیك حین تقرء و تبیّن»( [10] ).

چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن***به رخت نظاره كردن، سخن خدا شنیدن

 

هـ ) تعلیم دهنده احكام قرآن:

... صاحب الزّمان و مُظهر الایمان و مُلقِّن احكام القرآن...( [11] )

«سلام خدا بر صاحب الزمان و آشكار كننده ایمان و تلقین و تعلیم دهنده احكام قرآن.»

 

و) احیاگر قرآن:

در آخر الزمان كه سنّتهاى قرآنى به فراموشى سپرده شده و بسیارى از معارف این كتاب الهى از سوى كژ اندیشان به تحریف و تبدیل كشیده شده و حیات و حیات آفرینى آیاتش، در حصار جهل و هوس دنیا پرستان نادیده گرفته شده است، مهدى (علیه السلام)مىآید تا احیاگر این معجزه جاوید باشد و اسلام و مسلمین را در پرتو انوار فروزان آن جانى تازه بخشد.

«اللهمّ جدّد به ما امتحى من دینك و أحىِ به ما بُدّلَ من كتابك و أظهر به غُیّر من حكمك».( [12] )

«خدایا از دینت آنچه به نابودى گراییده بوسیله او تجدید فرما. و از كتابت آنچه دگرگونى و تبدیل پذیرفته بوسیله او احیا كن. و از احكامت آنچه را كه تغییر یافته بوسیله او آشكار گردان.»

 
 
چهارشنبه 7/1/1387 - 9:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته