• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 466
تعداد نظرات : 249
زمان آخرین مطلب : 3976روز قبل
اهل بیت
امام علیه السلام در سخنان خود در پاسخ ولید و مروان اولین انگیزه قیام و مبارزه و علت مخالفت خود با یزید بن معاویه را بیان نمود و اینك به هنگام حركت از مدینه در وصیتنامه خویش به انگیزه دیگر و یا به علة العلل قیام خود كه امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با مفاسد وسیع و نابسامانیهاى ضد اسلامى و ضد انسانى حكومت یزیدى مى باشد، اشاره مى كند و مى فرماید:
((اگر آنان از من تقاضاى بیعت هم نكنند من باز هم آرام و ساكت نخواهم نشست ؛ زیرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با یزید نیست كه با سكوت آنان در موضوع بیعت ، من نیز سكوت اختیار كنم بلكه وجود یزید و خاندان وى موجب پیدایش ظلم و ستم و سبب شیوع فساد و تغییر در احكام اسلام گردیده و این وظیفه من است كه در راه اصلاح این مفاسد و امر به معروف و نهى از منكر و احیاى قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و زنده كردن راه و رسم پدرم على علیه السلام و بسط عدل و داد بپا خیزم و ریشه این نابسامانیها را كه خاندان بنى امیه است قلع و قمع نمایم . و همه جهانیان بدانند كه حسین جاه طلب نبود، طالب مقام و ثروت نبود، شرور، مفسد و اخلالگر نبود و این حالت از روز اول تا ساعت آخر و تالحظه آخر در روح حسین علیه السلام متجلى ومتبلوربود)).
در اینجا این سؤ ال مطرح است كه آیاانجام دادن وظیفه امربه معروف و نهى ازمنكر مشروط به نبودن ضرر جانى و مالى نیست ؟ در صورتى كه امام علیه السلام این شرط را نادیده گرفته و از این مرحله قدم فراتر نهاده و تا نقطه بذل جان و ایثار خون خود و یارانش ، قبول اسارت اهل بیت و دخترانش ‍ پیش رفته است .
يکشنبه 24/10/1391 - 1:16
اهل بیت
سْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ،
هذا ما اَوْصى بِهِ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی اِلى اَخیِهِ مُحَمّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ
اَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّه وَحَدهُ لا شَرِیْكَ لَهُ
وَاَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِهِ
وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالنّارَ حَقٌ وَالسَّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها
وَاَنَّاللّه یَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ
وَاَنَّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً
وَانَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلا صْلاحِ فِى اُمَّةِ جَدِّى صلى اللّه علیه و آله
ارِیدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ
وَاَسیرَ بِسِیرَةِ جَدِّى وَاَبى على بْنِ اَبِى طالِبٍ
فَمَنْ قَبِلَنى بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللّه اَوْلى بِالْحقِّ
وَمَنْ رَدَّ عَلَىّ هذا اَصْبِرُ حَتّى یَقْضِیَاللّهُ بَیْنِى وَبَیْنَ الْقَومِ
وَهُوَ خَیْرُالْحاكِمِینَ
وَهذِهِ وَصِیَّتِى اِلَیْكَ یااَخِى
وَما تَوْفِیقى اِلاّ بِاللّه عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَاَلیْهِ اُنِیبُ))(17).
ترجمه و توضیح لغات :
(( اءَشِر (از اءَشَرَ، یَاءْشِرُ))) : طغیان و سركشى و خودخواهى . بَطِر: سرپیچى و تكبر در مقابل حق .
ترجمه و توضیح :
امام علیه السلام هنگام حركت از مدینه به سوى مكه این وصیتنامه را نوشت و با مهر خویش ممهور ساخته به برادرش محمد حنفیه تحویل داد:
((بِسْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ،)) این وصیت حسین بن على است به برادرش محمد حنفیه ؛ حسین گواهى مى دهد به توحید و یگانگى خداوند و گواهى مى دهد كه براى خدا شریكى نیست و شهادت مى دهد كه محمد صلّى اللّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست و آیین حق (اسلام ) را از سوى خدا (براى جهانیان ) آورده است و شهادت مى دهد كه بهشت و دوزخ حق است و روز جزاء بدون شك به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسانها را در چنین روزى زنده خواهد نمود)).
امام در وصیتنامه اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان نمود:
((و من نه از روى خودخواهى و یا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدینه خارج مى گردم بلكه هدف من از این سفر امر به معروف و نهى از منكر و خواسته ام از این حركت ، اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب علیه السلام است . پس هركس این حقیقت را از من بپذیرد (و از من پیروى كند) راه خدا را پذیرفته است و هركس رد كند (و از من پیروى نكند) من با صبر و استقامت (راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و این افراد حكم كند كه او بهترین حاكم است . و برادر! این است وصیت من بر تو و توفیق از طرف خداست ، بر او توكل مى كنم و برگشتم به سوى اوست )).
يکشنبه 24/10/1391 - 0:59
اهل بیت

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر

                    
چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد...

 

 

پنج شنبه 21/10/1391 - 2:33
اهل بیت

ما یک پیاله ایم که لبریز باده ایم

این یک پیاله را به مَلَک هم نداده ایم

با هر سلام صبح به آقای بی کفن

انگار رو بروی حرم ایستاده ایم

با نوکری خانه ی ارباب باوفا

احساس میکنیم که ارباب زاده ایم

شکر خدا که نان شب ما«حسین(ع)» شد

ممنون لطف مادر این خانواده ایم

داریم با« حسین حسین» پیر میشویم

خوشحال از این جوانی از دست داده ایم...

 

پیرغلامان سیدالشهدا(ع)

 

پنج شنبه 21/10/1391 - 2:15
اهل بیت

در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه این درس را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید، خواهر بزرگوارش زینب سلام الله علیها بود. راستی که موضوع عجیبی است، زینب با آن عظمتی که از اول داشته است و آن عظمت را در دامن حضرت زهرا علیهاسلام و از تربیت علی علیه السلام بدست آورده بود، در عین حال زینب بعد از کربلا، با زینب قبل از کربلا متفاوت است، یعنی زینب بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد.

ما می بینیم در شب عاشورا، زینب یکی دو نوبت حتی نمی تواند جلوی گریه اش را بگیرد، یکبار آنقدر گریه می کند که بر روی دامن حسین بیهوش می شود و حسین علیه السلام با صحبتهای خود زینب را آرام می کند. «لا یذهبن حلمک الشیطان؛ خواهر عزیزم! مبادا هوس شیطانی بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید، صبر و تحمل را از تو برباید» (بحارالانوار، ج ۴۵، صفحه ۲ و ارشاد شیخ مفید، صفحه ۲۳۲ و اعلام الوری ، صفحه ۲۳۶).

وقتی حسین (ع) به زینب (س) می فرماید که چرا این طور می کنی، مگر تو شاهد و ناظر وفات جدم نبودی؟ جد من از من بهتر بود، پدر ما از ما بهتر بود، برادر همین طور، مادر همین طور، زینب با حسین (ع) این چنین صحبت می کند: برادر جان! همه آنها اگر رفتند بالاخره من پناهگاهی غیر از تو داشتم، ولی با رفتن تو برای من پناهگاهی باقی نمی ماند. اما همینکه ایام عاشورا سپری می شود و زینب، حسین علیه السلام را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعملها می بیند، زینب (س) دیگری می شود که دیگر احدی در مقابل او کوچکترین شخصیتی ندارد.

امام زین العابدین (ع) فرمود: ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را بیک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه ام زینب بسته بود. می گویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب (س) گذشته است، بیست و دو روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه می کنند، یزیدی که کاخ اخضر او یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود، آنچنان بارگاه مجللی بود که هر کس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را می باخت. بعضی نوشته اند که افراد می بایست از هفت تالار می گذشتند تا به آن تالار آخری می رسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند. در چنین شرایطی این اسراء را وارد می کنند و همین زینب (س) اسیر رنج دیده و رنج کشیده، در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزید معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد. یزید شعرهای ابن زبعری را با خودش می خواند و به چنین موقعیتی که نصیبش شده است افتخار می کند. زینب فریادش بلند می شود:

«شمخت بانفک»! «اظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاساری ان بنا علی الله هوانا و بک علیه کرامه» ؟ (بحار الانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۳۳ و مقتل الحسین، مقرم، صفحه ۴۶۲ و اللهوف، صفحه ۷۶)، ای یزید! خیلی باد به دماغت انداخته ای تو خیال می کنی اینکه امروز ما را اسیر کرده ای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفته ای، و ما در مشت نوکرهای تو هستیم، یک نعمت و موهبتی از طرف خداوند بر تو است؟! به خدا قسم تو الان در نظر من بسیار کوچک و حقیر و بسیار پست هستی، و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم.

ببینید اینها مردمی هستند که بجز ایمان و شخصیت روحی و معنوی همه چیزشان را از دست داده اند. آن وقت شما توقع ندارید که یک همچون شخصیتی مانند شخصیت زینب (س) چنین حماسه ای بیافریند و در شام انقلاب به وجود بیاورد؟ همان طور که انقلاب هم به وجود آورد. یزید مجبور شد در همان شام روش خودش را عوض بکند و محترمانه اسراء را به مدینه بفرستد، بعد تبری بکند و بگوید خدا لعنت کند ابن زیاد را، من چنان دستوری نداده بودم، او از پیش خود این کار را کرد. چه کسی این کار را کرد؟ زینب (س) چنین کاری را کرد. در آخر جمله هایش اینطور فرمود: «یا یزید کد کیدک واسع سعیک ناصب جهدک فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا» (بحار الانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۳۵ و اللهوف، صفحه ۷۷). زینب علیهاسلام به کسی که مردم با هزار ترس و لرز به او یا امیرالمؤمنین می گفتند، خطاب می کند که یا یزید به تو می گویم، هر حقه ای که می خواهی بزن و هرکاری که می توانی انجام بده، اما یقین داشته باش که اگر می خواهی نام ما را در دنیا محو بکنی، نام ما محو شدنی نیست، آنکه محو و نابود می شود تو هستی.

چنان خطبه ای در آن مجلس خواند که یزید لال و ساکت باقی ماند و خشم سراسر وجود آن مرد شقی و لعین را فرا گرفت و برای اینکه دل زینب (س) را آتش بزند و زبان او را ساکت کند و برای اینکه زینب منقلب بشود، دست به یک عمل ناجوانمردانه زد، با عصای خیزران خود به لب و دندان اباعبدالله (ع) اشاره کرد.

 http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/zeinab/kamel/35.jpg

 

 

پنج شنبه 21/10/1391 - 2:10
اهل بیت
وقتی كه رفت معجـر زینب كبـود بود

وقتی رسیـد ، گیسـویـش اما سپیـد بود

وقتی كه رفت كوه مصیبت به شانه داشت

وقتی رسیـد مثل همیشـه رشیـد بود

جای تمام دختـركـان تازیـانـه خورد

طوری كه زنده ماندن زینب بعید بود

تاریخ شاهد است همان خطبه های او

تنها دلیل مرگ زمــام یزیـد بود

این بی عقیدگی است بگویم وفات كرد

ام المصائب است و یقینـاً شهید بود
پنج شنبه 21/10/1391 - 1:57
اهل بیت

امام صادق علیه السلام:

هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این كه مى خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است كه گروهى به كربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج كنند.

مستدرك الوسائل، ج 10، ص244
http://farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/12-11/10/12992-47387.jpg

پنج شنبه 21/10/1391 - 1:53
اهل بیت

خیال می کنم فضیلت گریه برسید الشهدا(ع) بالاتر از نماز شب باشد، زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست بلکه کالقلبی است ،ولی حزن واندوه بکاء عمل قلبی است به حدی که بکاء و دمعه (اشک چشم) از عوامل قبولی نماز وتر است.

 از فرمایشات قله نشین قاف تهذیب حضرت آیت الله بهجت (ره)
پنج شنبه 21/10/1391 - 1:51
اهل بیت

پنج كس بسیار گریسته اند:
آدم(ع)،یعقوب(ع)،یوسف(ع)،فاطمه زهرا(س) و على بن حسین(ع)

آدم براى بهشت به اندازه اى گریست كه رد اشك بر گونه اش ‍ افتاد.

یعقوب به اندازه اى بر یوسف خود گریست كه نور دیده اش را از دست داد. به او گفتند:
یعقوب ! تو همیشه به یاد یوسف هستى یا در این راه از گریه ، آب یا هلاك مى شوى . یوسف از دورى پدرش یعقوب آن قدر گریه كرد كه زندانیان ناراحت شدند و به او گفتند:
یا شب گریه كن روز آرام باش ! یا روز گریه كن شب آرام باش ! با زندانیان به توافق رسید، در یكى از آنها گریه كند.

فاطمه زهرا آن قدر گریست ، اهل مدینه به تنگ آمدند و عرض كردند:
ما را از گریه ات به تنگ آوردى ، آن بانوى دو جهان روزها را از شهر مدینه بیرون مى رفت و در كنار قبرستان شهداء (احد) تا مى توانست مى گریست و سپس به خانه برمى گشت .

و على بن حسین (امام چهارم ) بیست تا چهل سال بر پدرش حسین گریه كرد. هر گاه خوراكى را جلویش مى گذاشتند گریه مى كرد.
غلامش عرض كرد:
سرور من ! مى ترسم شما خودت را از گریه هلاك كنى .
حضرت فرمود: من از غم غصه خود به خدا شكوه مى كنم ، من چیزى را مى دانم كه شما نمى دانید من هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد مى آورم گریه گلویم را مى فشارد.

بحارالانوارجلد 12، ص 264 و ج 43، ص 155 و ج 82، ص86.

پنج شنبه 21/10/1391 - 1:47
اهل بیت

پنج كس بسیار گریسته اند:
آدم(ع)،یعقوب(ع)،یوسف(ع)،فاطمه زهرا(س) و على بن حسین(ع)

آدم براى بهشت به اندازه اى گریست كه رد اشك بر گونه اش ‍ افتاد.

یعقوب به اندازه اى بر یوسف خود گریست كه نور دیده اش را از دست داد. به او گفتند:
یعقوب ! تو همیشه به یاد یوسف هستى یا در این راه از گریه ، آب یا هلاك مى شوى . یوسف از دورى پدرش یعقوب آن قدر گریه كرد كه زندانیان ناراحت شدند و به او گفتند:
یا شب گریه كن روز آرام باش ! یا روز گریه كن شب آرام باش ! با زندانیان به توافق رسید، در یكى از آنها گریه كند.

فاطمه زهرا آن قدر گریست ، اهل مدینه به تنگ آمدند و عرض كردند:
ما را از گریه ات به تنگ آوردى ، آن بانوى دو جهان روزها را از شهر مدینه بیرون مى رفت و در كنار قبرستان شهداء (احد) تا مى توانست مى گریست و سپس به خانه برمى گشت .

و على بن حسین (امام چهارم ) بیست تا چهل سال بر پدرش حسین گریه كرد. هر گاه خوراكى را جلویش مى گذاشتند گریه مى كرد.
غلامش عرض كرد:
سرور من ! مى ترسم شما خودت را از گریه هلاك كنى .
حضرت فرمود: من از غم غصه خود به خدا شكوه مى كنم ، من چیزى را مى دانم كه شما نمى دانید من هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد مى آورم گریه گلویم را مى فشارد.

بحارالانوارجلد 12، ص 264 و ج 43، ص 155 و ج 82، ص86.

پنج شنبه 21/10/1391 - 1:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته