دلخوش از آنیم که حج میرویم
غافل از اینیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم
حج به خداجزبه دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست
عمری است که از حضور او جا ماندیم
درغربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تاکه ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
در انتظارفرصت عمری تباه کردم
فرصت جوانی ام بود من اشتباه کردم
اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
دعا بکن که بمیرم چرا نمی آیی؟
همیشه برای آمدنش دعای ظهور می خوانیم وصلوات می فرستیم
ای کاش در این سال نو
به یمن قدومش صلوات بفرستیم
اللهم عجل لولیک الفرج
بیا بنشین وبامردم مدارا کن
گره از کار این افتادگان واکن
بترس از شعله های زیر خاکستر
بیا اندیشه ی اندوه فردا کن
هزاران تاج سلطانی
دو صد تخت سلیمانی
فلک بستاند از دستت به آسانی
که این تخت بلند جم
نه بر شاهان سامانی وفا کرد
نه بر پرویز ساسانی
که این رسم فلک باشد
نه شاهنشاه بشناسد نه روحانی
مباد آندم که چنگیزی به پاخیزد
کشاند آشیانت را به ویرانی
همای از خواندن این فتنه پرواکن
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی