• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 466
تعداد نظرات : 249
زمان آخرین مطلب : 3990روز قبل
دعا و زیارت
* سجده بر خاك كربلا، حجاب هاى هفتگانه را پاره مى كند. مفهوم این حدیث یا شكافتن آسمان ها براى صعود است و یا منظور حجاب هاى هفتگانه گناهان است كه - بنابر روایت معاذبن جبل - مانع قبولى اعمال مى شوند. * خوردن هر نوع گلى حرام است و در روایت از امام صادق علیه السلام آمده است كه مثل خوردن گوشت خوك است و اگر كسى خاك بخورد و بمیرد بر او نماز نگذارند ؛ مگر خوردن خاك قبر امام حسین علیه السلام براى شفا یافتن. البته این كار نسبت به مكان برداشتن آن خاك ، نگهدارى ، خوردن و نیت بر آن ، شرایط و آدابى دارد كه عمده ترین آن نیت است. در حدیث از ابن ابى یعفور با سندهاى متعدد آمده است كه نقل كرده است : به ابى عبدالله (امام صادق) علیه السلام گفتم انسان از خاك قبر امام حسین بر مى دارد و از آن بهره مند مى شود ، اما غیر از خاك قبر او را بر مى دارد ولى از آن منتفع نمى شود. امام فرمودند : سوگند به خدایى كه جز او نیست ، هر كس از آن خاك بر دارد و اعتقاد داشته باشد كه خداوند به واسطه آن به او نفع مى رساند، قطعا چنین خواهد شد. البته اثر این تربت اگر آن را نپوشانند ، از بین مى رود ؛ چون جن و شیاطین آن را مسح مى كنند و آن طور كه در روایت آمده پوشاندن آن نیز راه هایى دارد. * خاك كربلا را با خود داشتن ، انسان را پناه مى دهد و او را از امور ترس آور مصون مى دارد ، البته اگر به نیت حمل شود. * در روایت آمده است ؛ گذاشتن خاك كربلا در كالایى كه براى داد و ستد است ، موجب بركت در آن مى شود. * در روایت آمده است كه به كام فرزندان خود پس از ولادت ، تربت قبر امام حسین علیه السلام برسانید كه موجب امان است. * اگر به همراه میت در قبر او مقدارى از تربت حسین علیه السلام قرار دهند ، در امان است. نقل شده است كه زنى بدكاره بود و فرزندان خود را مى كشت ، وقتى مرد و دفن شد ، زمین چندین بار جنازه او را بیرون افكند ، به دستور یكى از امامان مقدارى از تربت قبر حسین علیه السلام را با او دفن كردند ، دیگر زمین جسد او را بیرون نینداخت. * مستحب است حنوط را با تربت كربلاى حسین علیه السلام مخلوط نمود. * دفن در خاك كربلا موجب ورود به بهشت - بدون حساب - است. * حورالعین تربت قبر حسین علیه السلام را به عنوان هدیه براى متبرك شدن ، از فرشتگانى كه به زمین نازل مى شوند ، درخواست مى كنند. * تربت قبر حسین را هر ملكى برداشته و آن را به پیامبر صلى الله علیه وآله اهداء نموده است. * پیامبر و حسین علیهماالسلام نیز خودشان از آن برداشته اند. * همان طور كه در روایت آمده در این خاك قبل از دفن امام حسین علیه السلام ، دویست پیامبر ، دویست وصى و دویست سبط كه همه از شهدا هستند ، دفن شده اند. * بوییدن تربت حسین علیه السلام موجب جارى شدن اشك است و این موضوع قبل از دفن آن حضرت نیز براى پیامبر اسلام و امام حسین اتفاق افتاد. * تربت امام حسین علیه السلام ، آنگاه كه خون آن حضرت به زمین ریخته شد ، به خون تبدیل گردید. این مساله از روایت هاى فراوان از جمله روایتى كه نزد ام سلمه است و عامه و خاصه آن را نقل كرده اند ، آشكار مى شود. پیامبر اسلام آن حضرت تربت را كه جبرئیل در شب معراج برایش آورده بود ، با دست شریف خود به ام سلمه داد و به او فرمود : این خاك را نگه دار و هر زمان به خون تبدیل شد ، فرزندم كشته شده است. ام سلمه مى گوید : من آن را در شیشه قرار دادم و هر روز به آن نگاه مى كردم و مى گریستم تا روز عاشورا در ماه محرم هنگام صبح به آن نگاه كردم ، خاك به همان حال خود بود ، سپس بعدازظهر مراجعه كردم و ناگهان دیدم كه به خون تبدیل شده است ؛ آنگاه فریاد زدم. سلمى مى گوید: من دیدم كه آن شیشه مقابل اوست و خون از آن مى جوشد. * ورود به خاك كربلا موجب حزن و اندوه مى شود ، بویژه وقتى به قبر شریف نزدیك شوى و ملاحظه كنى كه قبر فرزندش در پائین پاى مبارك ایشان قرار داد. در روایت آمده است كه هر كس به قبر فرزندش در پائین پاى ایشان نگاه كند ، مشمول رحمت حق واقع مى شود. * در روایت آمده است كه هر فرشته اى كه به خدمت پیامبر رسید ، با او مقدارى تربت كربلا بود و هر پیامبرى كه كربلا را زیارت كرده ، از تربت آن برداشته و آن را بوئیده است و خاك كربلا مقام همه پیامبران تا روز قیامت است.
چهارشنبه 11/1/1389 - 3:17
عقاید و احکام
* اگر از خاك كربلا تسبیح ساخته شود و هنگام صبح گفته شود : خدایا من صبح كردم و تو را حمد و ستایش مى كنم و تو را شایسته و اهل ستایش مى دانم ، تا زمانى كه تسبیح در دستم مى چرخد تو خود آن را شمارش كن (و به حساب حمد و ستایش خودت قرار بده) تا وقتى آن تسبیح را در دست دارد ، براى او ثواب حمد و ذكر تسبیح مى نویسند و اگر آن ذكر را قبل از اینكه بخوابد ، بگوید و تسبیح را زیر سر بگذارد - بر اساس روایت نقل شده از امام سجاد علیه السلام - همان ثواب را براى او مقرر مى دارند.
چهارشنبه 11/1/1389 - 3:14
دعا و زیارت
* از امام سجاد علیه السلام نقل شده است كه وقتى زلزله قیامت برپا شود ، سرزمین كربلا با تربت نورانى و پاكش - همان طور كه هست - در جایگاه وفیعى قرار مى گیرد و در بالاترین و برترین روضه از ریاض جنت قرار داده مى شود و در میان ریاض جنت آن طور مى درخشد كه ستاره زهره در میان ستارگان دیگر مى درخشد و نور آن دیدگان اهل بهشت را خیره مى كند و ندا مى دهد من سرزمین مقدس ، طیب و مبارك خداوند هستم كه (پیكر) سیدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در بر دارم.
چهارشنبه 11/1/1389 - 3:13
دعا و زیارت
با رجوع به قرآن معلوم می‏شود كه در آیات قرآن از او چنین یاد شده ‏است: «آتیناه رحمة من عندنا»[1] «وعلمناه من لدنا علما»[2] رحمت و موهبت عظیمی از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. قرطبی كه از مفسران صاحب نام اهل سنت می‏باشد، در ذیل آیه شریفه: "فوجدا عبدا من عبادنا"[3] چنین می‏گوید: "بنا بر قول اكثریت و بر طبق احادیث قطعی، مراد از عبد در آیه شریفه همان حضرت "خضر" است و عدّه دیگری كه به گفتار آن‏ها اعتنا نمی‏شود، گفته‏اند كه رفیق و استاد موسی "حضرت خضر" نبوده‏است، بلكه عالم دیگری بوده و این قول از قشیری نیز نقل شده‏است. اما عدّه دیگر قائلند كه استاد موسی "عبد صالح" است اما این عبد صالح چه كسی بوده، اسم نبرده‏اند، ولی مطلب صحیح آن است كه او خضر بوده‏است، و بر طبق همین مطلب حدیثی از پیامبر رسیده‏است كه خضر را از آن جهت خضر نامیدند، چون هر جا نماز می‏گزارد، زمین اطراف او سبز می‏شد."[4] در مجمع البیان نیز ذیل آیه شریفه چنین آمده‏است: "موسی و جوان همراه او به بنده‏ای از بندگان خدا رسیدند كه بر صخره‏ای نشسته بود و بر آن نماز می‏گزارد و او "خضر" و اسمش "بلیا بن ملكان" بود و از آن جهت به او خضر می‏گفتند، كه هر جا نماز می‏گزارد، اطراف او سبز می‏شد و در روایت چنین آمده‏است كه او بر پوست سفیدی نشست آن پوست سبز شد. و گفته شده وقتی حضرت موسی بر او سلام كرد، در جواب گفت: و علیك السلام ای پیامبر بنی اسرائیل. موسی از او سؤال كرد كه از كجا می‏دانی من كیستم؟ چه كسی به تو خبر داده كه من پیامبرم؟ خضر در جواب موسی گفت: آن كسی كه تو را نزد من راهنمایی نموده‏است".[5] سپس اقوال آن‏هایی كه حضرت خضر را از جنس بشر نمی‏دانند، نقل كرده، ولی به قول آن‏ها اعتنا نمی‏كند و نظر اكثریت كه او را پیامبر و از جنس بشر می‏دانند را تصدیق می‏كند، و معنای رحمت را در آیه شریفه "آتیناه رحمة من عندنا" نبوت می‏داند - برخلاف گفته بعضی كه آن را به معنی عمر طولانی می‏دانند - و علم در آیه شریفه "وعلمناه من لدنا علما" را "علم غیب" معنی می‏كند، كه خداوند در اختیار رسولان خودش قرار می‏دهد، كه این مطلب را ابن عباس نیز نقل نموده‏است. در این باره (علم حضرت خضر) از امام صادق‏علیه السلام روایت شده كه فرمود: خضر دارای علمی بود كه در الواح موسی وجود نداشت، موسی گمان می‏كرد كه در الواح او تمام علومی كه به آن‏ها نیازمند است وجود دارد، ولی وقتی مأمور فراگیری علم از خضر شد، متوجه شد كه گمان او درست نبوده‏است. مرحوم طباطبایی در این باره می‏فرماید: "هر نعمتی، رحمتی از ناحیه خدا به خلق اوست، لیكن در رحمت بودن بعضی از آن‏ها "اسباب عالم هستی" واسطه‏اند، مانند نعمت‏های مادّی ظاهری، و بعضی از آن نعمت‏ها بدون واسطه، رحمت می‏باشند، مانند نعمت‏های باطنی از قبیل "نبوت"، "ولایت" و شعبه‏ها و مقامات آن. و از این‏كه رحمت را مقید به قید "من عندنا" نموده‏است، می‏توان فهمید كه كس دیگری غیر از خدا در آن دخالتی ندارد، و نیز به دست می‏آید كه منظور از رحمت مذكور همان رحمت قسم دوم، یعنی نعمت‏های باطنی است؛ لذا می‏توان گفت منظور از جمله "رحمة من عندنا" - كه بانون با عظمت "من عندنا" آورده شده، و نفرموده "من عندی،" از ناحیه من - همان نبوت است نه ولایت. و به همین بیان، تفسیر آن‏هایی كه كلمه مذكور را به نبوت معنا كرده‏اند، تأیید می‏شود. "و علمناه من لدنّا علما" این "علم" نیز مانند "رحمت"، علمی است كه غیر خدا در آن دخالتی ندارد، و چیزی از قبیل حس و فكر در آن واسطه نیست و خلاصه، از راه اكتساب و استدلال به دست نمی‏آید. دلیل بر این مطلب جمله "من لدنّا" است كه می‏رساند منظور از آن علم "علم لدنی" و غیر اكتسابی و مختص به اولیا است و از آخر آیات استفاده می‏شود كه مقصود از آن، علم به تأویل حوادث است.[6] اما آن‏هایی كه حضرت خضر را پیامبر نمی‏دانند، می‏گویند: او بنده‏ای از بندگان خداوند است كه خداوند علمی را در اختیار او گذاشته و او از افرادی مانند "آصف بن برخیا" و "ذوالقرنین" می‏باشد. از جمله این افراد "فخر رازی" می‏باشد؛ ولی با نظر به این‏كه اكثریت قاطع از مفسران شیعه و سنی كه داستان خضر را نقل نموده‏اند قائل به نبوت حضرت خضر هستند، نمی‏توان كلام آن‏ها را صحیح دانست. مرحوم علامه بعد از بیان روایات می‏فرماید: "آنچه از روایات نبوی یا روایات وارده از طرق ائمه اهل -بیت‏علیهم السلام- در داستان خضر رسیده، چه می‏توان فهمید؟ از روایت "محمد بن عماره" از امام صادق‏-علیه السلام- چنین بر می‏آید كه آن جناب، پیغمبر مرسلی بوده كه خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بوده و او مردم خود را به سوی توحید و قبول رسالت انبیاء و فرستادگان خدا و كتاب‏های او دعوت می‏كرده است. معجزه خضر این بود كه روی هیچ چوب خشكی نمی‏نشست مگر آن‏كه سبز می‏شد، و بر هیچ زمین بی‏علفی نمی‏نشست مگر این‏كه سبز و خرّم می‏گشت و اگر او را خضر نامیده‏اند به همین جهت بوده‏است... مؤید این حدیث در وجه نامیدن او به خضر، مطلبی است كه در الدّر المنثور سیوطی، از عدّه‏ای از ارباب جوامع حدیثی از جمله ابن عباس و ابی هریره، از رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- نقل شده كه فرمود: خضر را بدین جهت خضر نامیدند كه وقتی روی پوست سفید رنگی نماز گزارد، همان پوست هم سبز شد.[7] در بعضی از روایات، مانند روایت عیاشی از برید از یكی از دو امام، امام باقر یا امام صادق‏علیهما السلام آمده‏است كه خضر و ذوالقرنین دو مرد عالم بودند نه پیغمبر، و لیكن آیات مربوط به داستان خضر و موسی، خالی از این ظهور نیست كه وی نبی بوده‏است، و چطور ممكن است بگوییم كه نبی نبوده، در حالی كه در آن آیات آمده كه "حكم" بر او نازل شده‏است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی، ج12، ذیل آیه. 2. احسن الحدیث، علی اكبر قرشی، ج6، ذیل آیه. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. كهف/65. [2]. همان. [3]. همان. [4] . قرطبی، محمد بن احمد الانصاری، جامع احكام القرآن، بیروت، مؤسسه تاریخ عربی، 1405، ج 11، ص 16. [5] . طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 746 - 745. [6] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه علی حجتی كرمانی، قم، جامعه مدرسین، ج 13، ص 474. [7] . همان، ص 489 - 488.
يکشنبه 8/1/1389 - 3:22
دعا و زیارت
قرآن كریم در آیه از سوره اسراء در بیان معراج می فرماید: پیامبر در مسجد الاقصی با انبیا نماز خواند پس چگونه است كه این مسجد 55 سال قبل از معراج خراب شده بود و صد سال پس از پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله و سلم- ساخته شد؟ قرآن كریم در دو سوره به مسأله معراج اشاره كرده است: 1. در سورة‌ اسراء كه تنها بخش اول این سفر را، یعنی سفر از مسجد الحرام به مسجد الاقصی در بیت‌المقدس، بیان می‌كند و دربارة آن می‌فرماید: سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی باركنا حوله لنریه من آیاتنا انّه هو السمیع البصیر؛[1] پاك و منزه است خدایی كه بنده‌اش را در یك شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی كه گرداگردش را پر بركت ساختیم، تا آیات خود را به او نشان دهیم، او شنوا و بینا است. 2 . در سوره نجم به قسمت دوم این سفر یعنی سیر آسمانی اشاره كرده است و در این باره می‌فرماید: «و لقد رءاه نزلة‌ اخری عند سدرة المنتهی عندها جنة المأوی اذ یغشی السدرة ما یغشی ما زاغ البصر و ما طغی لقد رأی من آیات ربه الكبری؛ و بار دیگر او را مشاهده كرد نزد سدره المنتهی؛ كه جنت المأوی در آنجا است. در آن هنگام كه چیزی (نور خیره كننده‌ای) سدرة المنتهی را پوشانده بود و چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان ننمود. او پاره‌ای از آیات و نشانه‌های بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد».[2] آن‌چه از قرآن كریم و روایات و تاریخ درباره این حادثه مهم می‌توان استفاد كرد این است كه شخص پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌خواست پس از ادای فریضه شب به استراحت بپردازد، ولی یك مرتبه صدای آشنایی به گوش او رسید، آن صدا از جبرئیل امین وحی بود كه به او گفت: امشب سفر دور و درازی در پیش دارید و من نیز همراه تو هستم تا نقاط مختلف گیتی را با مركب فضاپیمایی به نام «براق» بپیمایید. پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ سفر با شكوه خود را از خانه خواهر امیرالمومنین-علیه السلام- «امّ هانی» آغاز كرد و با همان مركب به سوی «بیت المقدس» كه آن را «مسجد الاقصی» نیز می‌نامند، ‌روانه شد و در مدت بسیار كوتاهی در آن نقطه پایین آمد و از نقاط مختلف مسجد،‌ و «بیت‌اللحم» كه زادگاه حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ است و منازل انبیاء و آثار و جایگاه آنها دیدن به عمل آورد و در برخی از منازل دو ركعت نماز گزارد. طبق بعضی از روایات معتبر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ با حضور ارواح انبیای بزرگ، مانند ابراهیم، موسی و عیسی ـ علیه السلام ـ نماز گذارد و امام جماعت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بود. سپس از آن جا سفر آسمانی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شروع شد و آسمان‌های هفتگانه را یكی پس از دیگری پیمود و در هر آسمان با صحنه‌های تازه‌ای رو به رو شد، با پیامبران و فرشتگان و در بعضی از آسمان‌ها با دوزخ یا دوزخیان و در بعضی با بهشت و بهشتیان برخورد كرد و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از هر یك از آنها خاطره‌هایی پرارزش و بسیار آموزنده در روح پاك خود ذخیره فرمود و عجایبی مشاهده كرد كه هر یك رمز و سری از اسرار عالم هستی بود و پس از بازگشت، اینها را با صراحت و گاه با زبان كنایه و مثال، برای آگاهی امت در فرصت‌های مناسب شرح می‌داد و برای تعلیم و تربیت مردم از آن استفاده فراوان می‌برد. نكاتی كه از ظاهر این آیات و روایات قابل استفاده است عبارتند از: 1 . این طور نیست كه تمام جزئیات این سفر در آیات قرآن كریم آمده باشد بلكه در آیات همان‌گونه كه گذشت، به طور اجمال به این سفر اشاره شده است، جزئیات این سفر در برخی روایات و تاریخ بیان شده است،‌كه در لابلای روایات معراج احادیث مجعول یا ضعیفی به چشم می‌خورد كه به هیچ وجه قابل قبول نیست، لذا مفسر بزرگ مرحوم طبرسی(ره)‌ ذیل این آیات، احادیث معراج را به چهار گروه تقسیم كرده است: الف) روایاتی كه به حكم تواتر، ‌قطعی است، مانند اصل موضوع معراج. ب) روایاتی كه قبول آنها هیچ مانع عقلی ندارد و در روایات به آن تصریح شده است، مانند مشاهدة بسیاری از آیات عظمت خدا در پهنة آسمان. ج)‌روایاتی كه با ضوابط و اصولی كه در دست داریم، مخالف است، ولی می‌توان آن‌ها را توجیه كرد، مانند احادیثی كه می‌گوید: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در آسمان‌ها جمعی را در بهشت و گروهی را در برزخ دید كه باید گفت: منظور مشاهده صفات بهشتیان و دوزخیان و یا بهشت و دوزخ برزخی بوده است. د) روایاتی كه مشتمل بر امور نامعقول و باطل می‌باشد و وضع آنها گواه روشنی بر ساختگی بودن آنها است، مانند روایاتی كه می‌‌گوید: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ خدا را آشكارا دید، با او سخن گفت و با او نشست كه با هیچ منطقی سازگار نیست، بلكه مخالف عقل و نقل است، زیرا خداوند منزه از جسم و صفات جسمانیت است.[3] 2 . آنچه در روایت بیان شده این بود كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ با ارواح برخی از پیامبران ـ صلی الله علیه و آله ـ نماز خواند نه با هیكل آنها (بلكه با هیكل مثالی آنها)، بنابراین در این صورت فرقی نمی‌كند كه این پیامبر پیكر جسمانی‌اش از بین رفته باشد یا باقی مانده باشد، هر چند طبق برخی از روایات اجساد مؤمنان را متین و اولیاء خداوند بعد از مرگشان هم، سالم باقی می‌ماند و متلاشی و پوسیده نمی‌شود كه تازه با این فرض نیز، پیكر مبارك ایشان از روح تهی است. 3 . در آیه كریمه، به مسجد الاقصی، تصریح شده است، پس مسجد الاقصی در زمان معراج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ وجود داشته است. 4 . سورة بقره نیز اشاره دارد به تغییر قبله مسلمانان از «بیت المقدس» به مسجدالحرام: «قد نری تقلب وجهك فی السماء فلنو لینك قبله ترضیها فول وجهك شطر المسجد الحرام..؛[4] نگاه‌های انتظار آمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) می‌بینم، ‌اكنون تو را به سوی قبله‌ای كه از آن خشنود باشی، باز می‌گردانیم، روی خود را به جانب مسجدالحرام كن...» «بیت المقدس» قبله نخستین و موقت مسلمانان بود، لذا پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ انتظار می‌كشید كه فرمان تغییر قبله صادر شود، به خصوص اینكه یهود پس از ورود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به مدینه این موضوع را دستاویز خود قرار داده بودند و مرتباً مسلمانان را سرزنش می‌كردند. بنابراین این نیز شاهد بر آن است كه بیت المقدس و مسجد الاقصی قبله اول مسلمین بوده و مسلمانان به سوی آن نماز می‌خواندند، هر چند شاید بنا به گفته بعضی تاریخ‌نویسان، در آغاز به صورت كنیسه بوده و بعد از فتح بیت المقدس در سال 17ه‍ ق به صورت مسجد درآمده است. خلاصه آن كه این مكان مقدس در زمان رسول اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و سفر به معراج وجود داشته است.[5] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسر احسن الحدیث، علی اكبر قرشی، تهران، واحد تحقیقات اسلامی، بنیاد بعثت، اول، 1366ه‍ ش، ج6، ص6. 2. البرهان فی تفسیر القرآن؛ هاشم حسینی بحرافی، تهران، بنیاد بعثت، اول، 1415ه‍ ق، ج3، ص390. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. اسراء/1. [2]. نجم/18-13. [3]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، ج13، ص34. [4]. بقره/144. [5] . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376ه‍ ش، ج1، ص394 ـ 379؛ مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، بی جا، دارالكتب الاسلامیه، ج 14، ص 11؛ خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، 1377، ج1، ص 2052؛ لسان الملك سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ، انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1380، ج1، ص554.
يکشنبه 8/1/1389 - 3:18
دعا و زیارت
خداوند حضرت داود را با اوصاف برجسته‌ای توصیف كرده است از جمله: 1. صاحب كتاب زبور: و آتینا داود زبوراً؛[1] ما به داود زبور را دادیم. 2. صاحب فضیلت: و لقد آتینا داود منّا فضلاً؛[2] و به راستی داود را از جانب خویش مزیتی عطا كردیم. 3. صاحب حكمت و فصل الخطاب: و آتیناه الحكمة و فصل الخطاب؛[3] و او را حكم و كلام فیصله دهنده عطا كردیم. 4. مقرب الهی، و ان له عندنا لزلفی و حسن مئاب؛[4] و در حقیقت برای او پیش ما تقرب و فرجامی خوش خواهد بود. 5. خلیفه الهی: یا داود انا جعلناك خلیفة فی الارض؛[5] ای داود ما تو را در زمین خلیفه گردانیدیم. جریان داوری حضرت داود- علیه السلام- خداوند این ماجرا را در سوره طه در ضمن چند آیه این گونه بیان می‌فرماید: ای محمد آیا این خبر به تو نرسیده كه قومی متخاصم از دیوار محراب (بالاخانه و شاه نشین) داود بالا رفتند؟ این قوم داخل شدند به داود در حالی كه آن جناب در محرابش بود و این قوم از راه عادی و معمولی وارد نشدند، بلكه از دیوار محراب بالا رفتند و از آنجا به روی در آمدند، به همین جهت داود از ورود ایشان به فزع و وحشت افتاد. (چون دید كه آنها بدون اجازه و از راه غیرعادی وارد شدند). آنها وقتی دیدند كه داود به فزع افتاده خواستند او را دلخوش و آرام ساخته، لذا گفتند: مترس ما دو خصم هستیم و دو طائفه متخاصم هستیم كه بعضی بر بعضی ظلم كرده‌اند، پس ای داود بین ما حكمی كن كه به حق باشد، در حكم كردنت جور مكن و ما را به راه وسط و طریق عدل راهنمایی كن.[6] بعد آن دو نفر مطلب مورد نزاعشان را به داود بیان می‌كنند و می گویند: « إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ»؛[7] این شخص برادر من است كه نود و نه میش دارد و من یك میش دارم، او می‌گوید كه تو یك میش خودت را هم به من بده و تحت سلطنت من قرار بده و در خطاب بر من غلبه كرد. حضرت داود در جواب آنها فرمود: سوگند می‌خورم كه او به تو ظلم كرده كه سؤال كرده، اضافه می‌كنی میش خود را بر میش‌هایش و بسیاری از شریك ها هستند كه بعضی بر بعضی دیگر ستم می‌كنند، مگر كسانی كه ایمان دارند و عمل صالح می‌كنند كه این دسته بسیار كمترند. ولی داود فهمید كه ما امر را به این واقعه امتحان كردیم و فهمید كه در طریق قضاوت خطا رفته، پس از پروردگار خود طلب آمرزش كرد از آنچه از او سرزده و بی‌درنگ به حالت ركوع درآمد و توبه كرد. علامه طباطبایی در تفسیر آیات فوق می‌گوید: اكثر مفسرین به تبع روایات بر این اعتقادند كه این قوم كه برای مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائكه بودند و خداوند آنها را به سوی داود فرستاد تا او را امتحان كنند، و از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود كه این واقعه یك واقعه طبیعی نبوده، چون آنها از راه طبیعی به داود وارد نشدند، بلكه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند، لذا او دچار فزع شد. پس آنها كه به داود مراجعه كردند، ملائكه بودند كه به صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند. بعد مرحوم علامه احتمال قوی داده است كه این واقعه در عالم تمثّل (نظیر رؤیا) بوده كه در آن حالت افرادی را دیده كه از محراب بالا آمده بعد آن سؤال را از داود كردند. او هم چنین حكمی كرد، لذا این حكم داود در حقیقت حكمی است كه در ظرف تمثّل است و حكم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمی‌شود. چون عالم تمثّل مثل عالم خواب است، عالم تكلیف نیست، چون تكلیف ظرفش تنها در بیداری و مشهود و عالم ماده است، امّا بنابراین نظریه كه بعضی از مفسرین معقتدند دو طرف دعوی از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود، ناگزیر باید برای حكم داود چاره‌ای اندیشد و گفت كه حكم داود فرضی و تقدیری است كه معنایش این است كه اگر واقع داستان همین است كه تو گفتی رفیق تو به تو ظلم كرده، مگر این كه دلیل قاطعی بیاورد كه آن یك میش هم مال او است.[8] یا این كه بگوئیم كه بعد از آن كه داود آن قضاوت را كرد زود متوجه لغزش خود شد و پیش از گذشتن وقت، جبران كرد، ولی هر چه بود كاری از او سر زد كه شایسته مقام نبوت نبود، لذا از این ترك اولی استغفار كرد.[9] رفع اتهام: در بعضی از روایات ساختگی آمده است كه روزی داود در محرابش بود كه كبوتری در محرابش افتاد، داود خواست آن را بگیرد، كبوتر پرواز كرد و به دریچه محراب نشست، داود به آنجا رفت تا آن را بگیرد، ناگهان از آنجا نگاهش به همسر «اوریا» فرزند حیان افتاد كه مشغول غسل بود. داود عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج كند. به همین منظور «اوریا» را به بعضی از جنگ ها فرستاد و به او دستور داد كه همواره باید پیشاپیش تابوت (صندوقی كه سكینه در آن بود) باشد. اوریا به دستور داود عمل كرد و كشته شد. بعد از آن كه عده زن تمام شد داود با وی ازدواج كرد و از او فرزندی به نام سلیمان متولد شد. روزی در حالی كه در محرابش مشغول عبادت بود دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت كرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستیم كه یكی به دیگری ستم كرده است... پس یكی به دیگری نگاه كرد و خندید. داود فهمید كه این دو متخاصم دو فرشته‌اند كه خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطای خود متوجه سازد، پس داود توبه كرد... . صاحب تفسیر مجمع البیان در جواب می‌گوید: داستان عاشق شدن داود سخنی است كه هیچ تردیدی در فساد و بطلان آن نیست، زیرا این داستان نه تنها با عصمت انبیاء سازگار نیست، بلكه حتی با عدالت هم مكافات دارد. چطور ممكن است انبیاء كه امین وحی الهی هستند، چنین صفتی داشته باشند كه اگر یك انسان معمولی هم آن را داشته باشد، دیگر شهادتش پذیرفته نمی‌شود.[10] علاوه این كه این روایات از تورات گرفته شده است، امّا روایات در تورات شنیع‌تر و رسواتر است كه معلوم می‌شود این روایات را با كمی تعدیل داخل در روایات اسلامی كردند.[11] و در روایات صحیح اسلامی با این تفكر كه چنین نسبتهایی به داود داده می‌شد مبارزه می‌شده است. ازجمله: امام رضا ـ علیه السّلام ـ به كسی كه چنین نسبتی به داود داده بود فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، آیا به یكی از انبیاء خدا نسبت می‌دهید كه نماز را سبك شمرد و آن را شكست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه كرد و عاشق او شده و شوهر او را عمداً كشته است.[12] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. عیون الرضا، انتشارات جهان، ج 1، ص 193. 2. امالی صدوق، مجلس 22، ص 3. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . نساء/163. [2] . سبأ/10. [3] . ص/20. [4] . ص/25. [5] . ص/26. [6] . ص/22-21. [7] . همان، 24 ـ 23. [8] . طباطبایی، محمدحسین، المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات دفتر انتشارات، چاپ اول، 1367، ج 17، ص 290. [9] . مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1371، ج 19، ص 249. [10] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، 1408، ج 1، ص 736. [11] . المیزان، همان، ص 303. [12] . المیزان، همان، ص 303.
يکشنبه 8/1/1389 - 3:15
دعا و زیارت
قرآن كریم داستان ذبح حضرت اسماعیل ـ علیه‌السّلام ـ را توسط پدر بزرگوارش حضرت ابراهیم ـ علیه‌السّلام ـ را این‌گونه بیان می‌كند: «ما او (ابراهیم) را به نوجوانی بردبار و پراستقامت بشارت دادیم، هنگامی كه با او به مقام سعی و كوشش رسید گفت: فرزندم! من در خواب دیدم كه باید تو را ذبح كنم! بنگر نظر تو چیست؟ گفت: ای پدر هرچه دستور داری اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت! هنگامی كه هر دو تسلیم و آماده شدند و (حضرت) ابراهیم جبین او را بر خاك نهاد، او را ندا دادیم كه ای ابراهیم! آن‌چه را در خواب مأموریت یافتی انجام دادی. ما این‌گونه نیكوكاران را جزا می‌دهیم، این‌ به طور مسلم امتحان مهم و آشكاری است، ما ذبح عظیمی را فدای او كردیم و نام نیك او را در امت‌های بعد باقی گذاردیم سلام ما بر ابراهیم باد، این‌گونه نیكوكاران را پاداش می‌دهیم.»[1] آیات مذكور ماجرای ذبح حضرت اسماعیل توسط حضرت ابراهیم را تشریح كرده و قرآن كریم دستور ذبح كردن را امتحانی مهم و آشكار برای نیكوكاران به خصوص حضرت ابراهیم ـ علیه‌السّلام ـ می‌داند. امری كه از طرف خداوند متعال به حضرت ابراهیم ـ علیه‌السّلام ـ شد یك امر امتحانی و آزمایشی بود و در اوامر امتحانی اراده جدی به اصل عمل تعلق نگرفته است، بلكه هدف آن است كه روشن شود شخص مورد آزمایش تا چه اندازه آمادگی اطاعت دستور را دارد و این در جایی است كه شخص مورد آزمایش از اسرار پشت پرده آگاه نیست، و حضرت ابراهیم ـ علیه‌السّلام ـ به خوبی از عهده این امتحان برآمد و آمادگی روحی خود را در این زمینه از هر جهت به ثبوت رسانید و از عهده این آزمایش به خوبی برآمد.[2] اصولاً خداوند متعال نخست امتحان‌های به ظاهر سخت و دشوار و در واقع آسان را برای نیكوكاران پیش می‌آورد تا وقتی كه از امتحان سرافراز شدند، بهترین پاداش را هم در دنیا و هم در آخرت به آن‌ها می‌دهد و در داستان حضرت ابراهیم ـ علیه‌السّلام ـ گرچه صرف امتحان بود؛ ولی همان ظاهر نیز بسیار سخت و ناگوار بود.[3] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. موسوی همدانی، سیدمحمدباقر و...، تاریخ انبیاء، (تهران، نشر صدوق)، ص 77ـ79. 2. علامه مجلسی (ره)، تاریخ پیامبران، (قم، انتشارات اسوه)، ج 1، ص 402ـ412. 3. هاشمی رفسنجانی، علی اكبر، و محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، تفسیر راهنما، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) تحت برنامه رایانه‌ای تبیان 4 و... -------------------------------------------------------------------------------- [1] . صافات/101ـ110. [2] . ر.ك: مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ج 19، ص 109ـ127. [3] . ر.ك: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی التفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی، ج 18ـ17، ص 151ـ153.
يکشنبه 8/1/1389 - 3:13
آموزش و تحقيقات
پژوهشگران آمریکایی ادعا می کنند که خواب کوتاه، توانایی مغز را برای جذب اطلاعات تازه افزایش می دهد. به گزارش سرویس علمی ایسنا، در جریان مطالعاتی که در این زمینه صورت گرفته دانشمندان دریافتند که کسانی که در طول روز 90 دقیقه خوابیده بودند از عهده آزمایش های مربوط به جذب اطلاعات و علوم شناختی بهتر برآمدند. از این مطالعات که در دانشگاه برکلی در کالیفرنیا صورت گرفته چنین نتیجه گیری می شود که مغز انسان برای این که فضای تازه ای برای آموخته های جدید ایجاد کند احتیاج به مدتی استراحت دارد. در تحقیقات مورد بحث هنگام شروع روز یک رشته مسائل مشکل برای یادگیری، در اختیار 39 فرد بزرگسال که از سلامت کامل برخوردار بودند، قرار دادند. قبل از این که نیمی از این افراد خواب کوتاهی بکنند، نتیجه قدرت فراگیری اطلاعات تازه در همه اعضای گروه یکسان بود ولی پس از تکرار آزمایش ها، کسانی که خواب کوتاهی داشتند نشان دادند که قوه فراگیری‌شان بهتر از کسانی است که بیدار نگاه داشته شده بودند. دکتر ماتیو واکر که سرپرستی این تحقیقات را به عهده داشته است، می گوید خواب نه تنها عوارض بیخوابی دراز مدت را بر طرف می کند بلکه قوه شناخت و ادراک شخص را در مقایسه با زمان قبل از خواب، افزایش می دهد. دکتر واکر می گوید: درست مثل این است که صندوق ایمیل حافظه شما پر می شود و تا هنگامی که شما با توسل به خوابیدن محتویات این صندوق را به بخش حافظه دور نفرستاده اید، جایی برای دریافت ایمیل تازه که در اینجا مقصود فراگیری های جدید است، ندارید. هنگام خواب، مغز انسان فرصتی دارد تا اطلاعاتی را که فرا گرفته به بخش هیپوکامپ مغز که مسئول حافظه دور است، منتقل کند. هیپوکامپ خاطرات گذشته را به شکل کوتاه یا دراز مدت حفظ می کند. با این وجود، پرفسور درک یان دیجک، مدیر مرکز تحقیقات در باره خواب در Surrey در بریتانیا می گوید هنوز شواهد منسجمی وجود ندارد که ثابت کند خواب کوتاه در طول روز مزیت برجسته ای به تنها یک بار خواب در طول بیست و چهار ساعت دارد. به عقیده پرفسور دیجک چرخه خواب و بیداری، آنطور که ممکن است ما فکر کنیم انعطاف ناپذیر نیست و ما این توانایی را داریم که به انحاء مختلف بخوابیم. وی می افزاید در حالی که یافته های دانشمندان دانشگاه برکلی در باره خواب ممکن است در چارجوب محیط آزمایشگاهی قابل قبول باشد ولی این تصویر در "دنیای واقعی" کاملا روشن نبوده و بیشتر تیره و تار است.
يکشنبه 8/1/1389 - 3:9
سلامت و بهداشت جامعه
اگر می‌خواهید، عمر طولانی‌تر و درعین حال بدن سالمتری داشته باشید، زمانی را به دویدن اختصاص دهید. به گزارش سرویس بهداشت و درمان ایسنا، ‌نتایج یك تحقیق جدید نشان داده است: در افراد میانسال، دویدن احتمال مرگ و میر زودهنگام را تا 50 درصد كاهش می‌دهد. این پژوهش طی یك دوره 20 ساله روی اعضای یك گروه میانسال در یك باشگاه دوندگان انجام گرفته است. محققان دانشگاه استانفورد در كالیفرنیا دریافته‌اند كه دویدن نه تنها خطر بروز بیماری قلبی را كاهش می‌دهد، بلكه هم چنین در پیشگیری از سایر بیماری‌ها مثل سرطان و بیماریهای عصبی مثل آلزایمر نقش سودمندی دارد. دكتر الیزا چاكراوارتی و دستیاران وی در این پژوهش دریافتند كه از بین شركت كنندگان، نرخ مرگ و میر در بین دوندگان 15 درصد در حالی كه در گروه دیگر كه نمی‌دویدند 34 درصد بوده است. شرح این مطالعات در نشریه آرشیو طب داخلی منتشر شده است. محققان می‌گویند؛ هر نوع ورزش سنگین می‌تواند تاثیر مشابهی داشته باشد. چون آنچه در این خصوص حائز اهمیت است انجام فعالیت پرتحرك بدنی است. در این تحقیق 284 فرد بزرگسال با 156 نفر دیگر در گروه كنترل مقایسه شدند.
يکشنبه 8/1/1389 - 3:9
بیماری ها
متخصصان دانشگاه كرانفیلد در انگلیس ماشینی را ابداع كرده‌اند كه می‌تواند بوی سرطان را استشمام كند. به گزارش سرویس «علمی» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این دستگاه كه بریثوترون نام دارد، تغییرات شیمیایی را در تنفس بیمار تشخیص می‌دهد و به گفته پزشكان با این روش می‌توان وجود تومور را در بدن بیمار شناسایی كرده و امكان تشخیصی زود هنگام سرطان نیز فراهم می‌شود. پروفسور هوگ بار محقق اصلی گروه ابداع كننده این دستگاه، خاطر نشان كرد: این دستگاه یك پیشرفت بسیار جالب است كه تاثیر قابل ملاحظه‌ای در پیشبرد روش‌های تشخیص سرطان خواهد داشت. بریثوترون به محققان امكان می‌دهد كه با استفاده از یك بینی پیشرفته به جای مشاهده، بوی سرطان را استشمام كنند.
يکشنبه 8/1/1389 - 3:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته