• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 466
تعداد نظرات : 249
زمان آخرین مطلب : 3977روز قبل
اهل بیت

در برخی از کتب تاریخی آمده است که پس از واقعه روز عاشورا عده ای از قبیله بنی اسد آمدند تا بدن مطهر امام حسین علیه السلام و یارانش را دفن کنند، ولی چون بیشتر اجساد، بدون سر بودند و بر اثر ضربات شمشیر پاره پاره شده بودند و حتی لباس بر تن نداشتند، قابل شناسایی نبودند.
بنی اسد متحیر مانده بودند که چه کنند، که ناگهان امام سجاد علیه السلام تشریف آورد و بدن‌ها را به بنی اسد معرفی کرد و خود به دفن بدن مطهر و مقدس پدر بزرگوارش پرداخت.


امام سجاد در حالی که به شدت می‌گریست می‌فرمود:« آفرین بر آن زمینی که پیکر پاک تو را در برگرفته است! دنیا پس از تو تاریک و آخرت به تو روشن است. شب ها دیگر خواب ندارم و اندوهم را پایانی نیست، تا این که خداوند، اهل بیتت را به تو ملحق گرداند و در کنار تو جای دهد. درود من و رحمت خداوند بر تو ای فرزند رسول خدا باد.»
سپس روی قبر مطهر پدرش نوشت:« هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ ( این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، همان کسی که او را با لب تشنه و غریب کشتند.)

آن گاه بدن مقدس علی اکبر را پایین پای پدر به خاک سپرد. به دستور امام، شهدای اهل بیت علیهم السلام را در نزدیکی قبر امام حسین علیه السلام در یک محل به خاک سپردند. سپس بنی اسد همراه امام علیه السلام به کنار نهر علقمه رفتند و بدن مطهر حضرت عباس بن علی علیه السلام را در همان جا که شهید شده بود، به خاک سپردند.

امام سجاد علیه السلام در حالی که به شدت گریه می کرد خطاب به پیکر بی‌جان و بی‌سر حضرت اباالفضل فرمود:« پس از تو ـ ای ماه بنی هاشم ـ خاک بر دنیا ببارد. بر تو درود می‌فرستم و رحمت خداوند را بر تو می‌طلبم.»
آن گاه حبیب بن مظاهر را به خاطر شأن و مرتبه ای که در قبیله خود داشت ( او رئیس بنی اسد بود )، بالای سر امام و حر بن یزید را در همان محلی که به شهادت رسیده بود، به خاک سپرد.

منابع:

  • قصه کربلا، ص 416.
  • در کربلا چه گذشت، ص 498. ›
  • حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 324.
  • الامام الحسین و اصحاب 375.
  • نفس المهموم، ص 388.

 

پنج شنبه 28/10/1391 - 1:1
اهل بیت
امام سجاد علیه السلام فرمود:« خدا عمویم عباس را رحمت کند! او خود را فدای برادرش حسین علیه السلام نمود. از جان خود گذشت و هر دو دستش قطع شد. خداوند همانند جعفر طیّار به او دو بال عطا فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز کند، و فرمود: عباس نزد خدای متعال مقامی دارد که تمام شهدا در قیامت به آن غبطه می‌خورند.»

امام صادق علیه السلام فرمود:« عمویم، عباس بن علی، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم و پایدار داشت و در رکاب امام حسین علیه السلام جهادی نیکو کرد تا به شهادت رسید.»


منابع:

  • ابصار العین، ص 26.
    img/daneshnameh_up/9/9f/abbas5.jpg
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:59
اهل بیت

حضرت عباس علیه السلام آخرین شهید از اصحاب حسین علیه السلام در کربلا بود و بعد از او کودکانی از آل ابیطالب که سلاح نداشتند شهید شدند.

روز عاشورا، پس از شهادت عباس بن علی علیه السلام، امام حسین علیه السلام به سپاه دشمن حمله کرد و از راست و چپ بر آنان شمشیر می زد و سپاهیان کوفه از مقابلش می گریخت. امام می فرمود:« کجا فرار می کنید؟ شما برادرم را کشتید! کجا فرار می کنید؟ شما بازوی مرا شکستید!»
سپس به خیمه‌ها بازگشت.

img/daneshnameh_up/e/eb/abbas3.jpg
 
سکینه از پدر سراغ عمویش، عباس، را گرفت. امام خبر شهادت او را به سکینه داد .زینب فریاد بر آورد:« آه برادرم! آه عباس!»
همه ی زنان حرم به گریه در آمدند. امام حسین علیه السلام نیز گریست و اشعاری به این مضمون خواند:« برادرم، ای نور چشم و پاره تنم! تو برای من تکیه‌گاهی مطمئن بودی! ای پسر پدرم! خالصانه رزمیدی تا از پیمانه‌ای که در آن رحیق بهشتی است نوشیدی. ای ماه منیر من، تو در تمام مصائب و سختیها یاورم بودی. بعد از تو زندگی برای ما تلخ است. فردا من و تو در کنار همدیگر خواهیم بود. بدان که به خدا شکایت می برم، به خاطر او صبر می کنم و از تشنگی و سختی به او پناه می برم.»

منابع:

  • قصه کربلا، ص 351.
  • ابصار العین، ص 30.
  • ذریعه النجاة، ص 125.
  • مقتل الحسین مقرم، ص 270.
  • وسیلة الدارین، ص 273.
 
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:53
اهل بیت

کاروان اهل بیت امام حسین علیه السلام در روز جمعه هنگامی که خطیب سرگرم خواندن نماز جمعه بود، وارد مدینه شدند و مصائب حسین علیه السلام و آنچه را که بر او وارد شده بود، برای مردم بازگو کردند.
داغ‌ها تازه شد و باز آنان را حزن و اندوه را فرا گرفت. در سوگ شهیدان کربلا نوحه سرایی و گریه کردند و آن روز همانند روز رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله شد که تمام مردم مدینه جمع شده بودند و عزاداری می‌کردند.

ام کلثوم در حالی که می‌گریست، وارد مسجد پیامبر شد و روی به قبر پیامبر کرد و گفت:« سلام برتو، ای جد بزرگوار من! خبر شهادت فرزندت حسین را برایت آورده ام.» ناله جانگداز بلندی از قبر مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست. مردم با شنیدن این ناله به شدت گریستند و ناله و شیون همه جا را گرفت.
آن گاه علی بن حسین علیه السلام به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و صورت بر قبر مطهر نهاد و گریست.

زینب دوطرف در مسجد را گرفت و شیون‌کنان فریاد زد:« یا جداه، خبر مرگ برادرم حسین را برایت آورده ام.»
زینب هرگاه به علی بن الحسین علیه السلام نگاه می کرد، داغش تازه و غمش افزون می‌شد.
ام سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، با شیشه‌ای در دست که تربت حسین علیه السلام در آن به خون مبدل شده بود، دست فاطمه، فرزند حسین علیه السلام، را گرفته بود و از حجره خود بیرون آمد.
اهل بیت وقتی ام سلمه و شیشه‌ی تربت را دیدند، صدا به گریه بلند کردند، ام سلمه را در آغوش گرفتند و بسیار گریستند.

منابع:

  • قصه کربلا، ص 543.
  • الدمعة الساکیة، ج 5، صفحه 162
  • بحار الانوار ج 45 صفحه 198
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:51
اهل بیت
بشیر بن جذلم می گوید:
چون (با کاروان اسرا از شام) به نزدیک مدینه رسیدیم، امام سجاد (ع) پیاده شد، خیمه‌ای بر پا کرد و زنان خاندان را پیاده فرمود.
آن‌گاه فرمود:« ای بشیر، خدا پدرت را بیامرزد که شاعر بود. تو نیز شعر می‌گویی؟» گفتم:«آری، ای پسر پیغمبر! من هم شاعر هستم.»
فرمود:« به مدینه داخل شو و خبر شهادت ابا عبدالله
را به اطلاع مردم برسان.»
من بر اسبم سوار شدم و با شتاب وارد مدینه شدم. چون به  مسجد رسول خدا رسیدم، گریه‌کنان این اشعار را خواندم:« ای مردم مدینه! دیگر در مدینه نمانید، چون حسین کشته شد. از شهادت اوست که اشک چشم من چون باران فرو می ریزد.
بدن حسین در زمین کربلا به خون آغشته شد و سر مقدس او را بالای نیزه ها در شهرها گرداندند.»
سپس گفتم:« ای اهل مدینه، اینک علی بن الحسین علیه السلام با عمه ها و خواهرانش نزدیک شما و پشت دیوار شهر شماست. من فرستاده او هستم.»

زنان پرده نشین مدینه با این اشعار بیرون ریختند و فریاد واویلا سر دادند. پس از رحلت پیامبر خدا، هرگز آن همه گریه کننده و عزادار ندیده بودم. مردم مدینه مرا رها کردند و با شتاب از مدینه بیرون رفتند. من با اسب خویش تاختم و خود را به آنجا رساندم. دیدم مردم در همه‌‌ی راه ها ایستاده اند. از اسب پیاده شدم، از میان ازدحام جمعیت گذشتم و خود را به خیمه امام رساندم.
امام درون خیمه بود. پس از چند لحظه از خیمه بیرون آمد و با دستمالی که در دست داشت اشک چشمانش را پاک کرد. از پی او خادمی آمد، چهار پایه ای آورد و بر زمین گذاشت و امام زین العابدین بر آن نشست. ولی نمی توانست از ریختن اشک خودداری کند. صدای گریه از هر جانب برخاسته بود. ناله زنان و کنیزان بلند شده بود. مردم از هر طرف به امام تسلیت می گفتند و تمام فضا، یکپارچه گریه و ناله بود.
در این هنگام امام سجاد علیه السلام با دست خود اشاره کرد که ساکت شوند، آن گاه خطبه ای خواند.

منابع:

  • لهوف سید بن طاووس، ص 233.
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:50
اهل بیت
هنگامی که امام حسین علیه السلام به (خزیمیه) فرود آمد یک شبانه روز در آن جا توقف کرد، صبح هنگام خواهرش زینب نزد امام علیه السلام آمد و گفت: ای برادر، تو را به آنچه که دیشب شنیدم آگاه سازم؟
حضرت فرمود: چه شنیدی؟

زینب پاسخ داد: نیمه های شب از خیمه بیرون رفتم که شنیدم هاتفی می گوید: (الا یا عین فاحتفلی بجهد و من یبکی علی الشهداء بعدی)، (علی قوم تسوقهم اعنایا یمقدار الی انجاز وعد)؛ یعنی: ای چشم! بکوش و از اشک پر شو، کیست که بعد از من به این شهیدان بگرید.
قومی که مرگ آنها را با خود می برد، چنان چه خدا مقرر نموده تا وعده او تحقق یابد.
حسین علیه السلام فرمود: ای خواهر! هر چه را خداوند مقدر فرموده است، همان خواهد شد.


منابع:

بحارالانوار، ج 44، ص 372.
مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 95.
  • http://www.asemoni.com/img/twelfth-night-muharram.jpg
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:48
اهل بیت
پس از آن که کاروان اسرای اهل بیت امام حسین علیه السلام را از کربلا وارد کوفه کردند. راوی می گوید: ام کلثوم، دختر امیرالمؤمنین علیه السلام، در حالیکه صدایش به گریه بلند بود، از پشت پرده هودج این خطبه را در آن روز قرائت کرد:

« ای اهل کوفه! وای به حال شما! چرا حسین ‹ع› را کوچک شمردید و او را کشتید و اموال او را به غارت بردید و زنان او را اسیر نمودید و آنگاه بر او گریه می کنید؟ وای بر شما! هلاکت و بدبختی بر شما باد! آیا می دانید چه گناه بزرگی مرتکب شدید؟ و چه جنایتی را به گردن گرفتید؟ و چه خونهایی را به ناحق ریختید؟ و چه پرده نشینانی را از پرده بیرون افکندید؟ و چه خانواده ای را زینت و زیور عریان گردانیدید؟ و چه اموالی را غارت بردید؟ و چه کسی را کشتید که بعد از رسول خدا ‹ص› هیچ کس به مقام او نمی رسید؟ رحم از دلهای شما برداشته شد.« آگاه باشید که تنها حزب خداوند رستگارانند و حزب شیطان زیانکاران می باشند. »

سپس این اشعار را خواند: « برادرم را کشتید. وای بر مادرانتان باد! به زودی به آتشی گرفتار می شوید که شعله هایش زبانه می کشد. شما خونی را پایمال کردید که خدا و قرآن و پیامبر ریختنش را حرام کردند. شما را به آتش جهنم مژده می دهم. هر آینه شما، فردای قیامت، در ژرفنای آتشی خواهید بود که شعله هایش بر می خیزد.

من همواره بر برادرم خواهم گریست؛ بر بهترین کسی که بعد از پیامبر متولد شد. آری؛ با اشک چشم فراوان که هرگز انقطاع ندارد می گریم. این گریه هرگز پایان پذیر و خاموش شدنی نیست.» راوی می گوید:

در این هنگام صدای گریه و ناله از مردم برخواست. زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهره های خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد « واویلا !» و« واثبوراه !» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند.


منابع: اللهوف سید بن طاووس، ص 185

  •  http://mohebanalreza.com/wp-content/uploads/2012/05/48682_om1.bmp
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:47
اهل بیت
امام حسین (ع) پس از ورود به کربلا، فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد؛ بعد نظری بر آنها انداخت و گریست و گفت:« خدایا! ما عترت پیامبر تو، محمد، هستیم. بنی‌امیّه ما را از حرم جدمان راندند و در حق ما جفا کردند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر آنها پیروز گردان.»
ام کلثوم، دخترامام علی (ع) به امام علیه السلام گفت:« ای برادر! در این وادی احساس عجیبی دارم و اندوه هولناکی بر دل من سایه افکنده است.»
امام حسین علیه السلام خواهر را دلداری داد و آرام کرد.


منابع:

  • مقتل الحسین مقرم، ص 193.
  • وقایع الایام خیابانی، ص 171.
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:42
اهل بیت
« عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام» در سال 26 هجری متولد شد. مادرش ام البنین بود.
  امام علی (ع)به برادرش،عقیل، که به انساب و اجداد اعراب آگاه بود، فرمود:« برای من زنی را انتخاب کن که فرزندانی شجاع بیاورد.»
عقیل فاطمه، دختر حزام، را معرفی کرد و گفت:« در میان اعراب، شجاع تر از پدران او کسی را نمی شناسم.»
علی علیه السلام با او ازدواج کرد و اولین فرزندی که از ام البنین به دنیا آمد عباس علیه السلام بود که او را به سبب زیبایی چهره اش، قمر بنی هاشم لقب داده بودند. کنیه او ابوالفضل بود و ام البنین پس از او سه فرزند به نام های عبدالله ابن علی و
عثمان ابن علی و جعفر ابن علی به دنیا آورد.

 

عباس بن علی چهارده سال با پدرش امیرالمؤمنین و بقیه عمر خویش را در کنار دو برادرش زندگی کرد و هنگام شهادت سی و چهار سال از عمر شریفش گذشته بود. او در شجاعت بی نظیر بود و چنان بلندبالا بود که هنگامی که بر اسب سوار می شد، پای مبارکش به زمین می رسید.

منابع:

  • ابصار العین، ص 25. img/daneshnameh_up/c/ce/abbas1.jpg
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:40
اهل بیت
« ابوبکر بن علی علیه السلام » درکربلا در سپاه امام حسین (ع)بود و جنگید تا اینکه مردی از هَمدان او را به شهادت رساند.
از « مداینی » روایت شده است که او را در جویی کشته یافتند و معلوم نشد قاتل او چه کسی بوده است.
در مناقبابن شهر آشوب نیز آمده است که:
ابوبکر بن علی علیه السلام روز عاشورا برای مبارزه به میدان نبرد رفت و پیوسته رجز می‌خواند و می‌جنگید تا «زجر بن بدر»، و به روایتی عقبة غنوی، او را به شهادت رساند.
مادر ابوبکر بن علی لیلی دختر مسعود بن خالد بود.


منابع:

  • نفس المهموم، ص 173.
پنج شنبه 28/10/1391 - 0:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته