• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 14221
تعداد نظرات : 3204
زمان آخرین مطلب : 3723روز قبل
شهدا و دفاع مقدس

سلام بر ابراهیم

 

یه نفر اومده بود مسجد و سراغ دوستان شهید ابراهیم هادی رو می گرفت

بهش گفتم : کار شما چیه؟! بگین شاید بتونم کمکتون کنم

گفت: هیچی! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده؟ قبرش کجاست؟

مونده بودم چی بهش بگم

بعد از چند لحظه سکوت گفتم:شهید ابراهیم هادی مفقود الاثره ، قبر نداره

چرا سراغشو می گیری؟

با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد:

کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند که مال شهید ابراهیم هادی هستش

من دختر کوچیکی دارم که هر روز صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه

یه روز بهم گفت: بابا این آقا کیه؟

گفتم: اینا رفتند با دشمنا جنگیدن و نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند

از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم

هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه

چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم

بهش گفته من ابراهیم هادی ام ، صاحب همون عکس که بهش سلام می کنی

بهش گفته:دختر خانوم ! تو هر وقت به من سلام می کنی من جوابت رو میدم

چون با این سن کم ، اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی دعات هم می کنم

بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه: این شهید ابراهیم هادی کیه؟ قبرش کجاست؟

 

... بغض گلوم رو گرفته بود

حرفی برا گفتن نداشتم

فقط گفتم: به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه هوات رو داشته باشه

مواظب نماز و حجابت باش...

 

خاطره ای از زندگی شهید ابراهیم هادی

منبع:کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه

چهارشنبه 24/3/1391 - 5:30
سلامت و بهداشت جامعه
کارهای ساده ای كه سبب پیری زودرس می شوند!!

<شاید باور نکنید اما بعضی از کارهایی که هر روز انجام می دهید باعث می شود زودتر پیر شوید >

تماشا کردن تلویزیون:
همه ما می دانیم که سپری کردن ساعتهای طولانی در مقابل تلویزیون برای کمر ما مضر است اما احتمالا" شما نمی دانید که اینکار طول عمر شما را نیز کاهش می دهد.محققان دانشگاه کوئیزلند به نتیجه رسیده اند که به ازای هر ساعتی که تلویزیون تماشا می کنید ، ممکن است حدود ۲۲ دقیقه از عمر شما کم شود.علاوه بر این نتایج تحقیقات این محققان نشان می دهد که تماشای تلویزیون خطر ابتلا به بیماری آلزایمر را هم افزایش می دهد.

نوشیدن مایعات با بطری و یا از طریق نی:
شاید می دانستید که ، هرچه را که می نوشیدمی تواند روی ظاهر شما تاثیر گذار باشد اما احتمالا" اگر بشنوید که نحوه نوشیدن هم می تواند روی شما تاثیر بگذارد تعجب خواهید کرد. در واقع مک زدن نوشیدنی ها از طریق نی و یا نوشیدن مایعات با بطری باعث می شود که چین و چروکها و خطهای اطراف شما عمیق تر شود. پس سعی کنید تا آنجا که می توانید مایعات را با لیوان بنوشید تا چین چروکهایتان عمیق نشود.

ورزش خیلی کم و یا ورزش خیلی زیاد:
فواید ورزش برای سالم و جوان نگه داشتن جسم و روح شما بسیار زیاد است. فقدان ورزش در زندگی روزمره، نه تنها خطر ابتلا به چاقی و بیماریهای قلبی را افزایش می دهد بلکه طول عمر ما را هم کوتاه می کند .علاوه بر این ورزش کردن باعث می شود که ذهن شما هم جوان بماند و از شما در مقابل بیماری آلزایمر محافظت می کند. اما ورزش زیاد و بیش از اندازه نیز برای ما مضر است و باعث خشکی مفاصل و افزایش خطر ابتلا به آرتروز می شود.

استفاده از صابون:
ممکن است فکر کنید صابون بهترین دوست صورت شما است اما این اصلا" درست نیست زیرا پوست صورت شما دارای یک پوشش خاص است که محافظ طبیعی پوست صورت شماست اما وقتی از صابون استفاده می کنید لایه روغنی محافظ پوست شما را از بین می بردو پوست شما خشک می شود . خشک شدن پوست نیزدر نهایت منجر به ایجاد چین و چروک می شود.

گوش کردن به آی پدها:
از دست دادن مقداری از قدرت شنوایی از علائم رایج پیری است اما بسیاری از ما با گوش دادن به موسیقی با صدای بسیار بلند از طریق هدفون ، در همین جوانی قدرت شنوایی خود را کاهش می دهیم . گوش دادن به موسیقی با صدای کم و یا معمولی آسیب زیادی به گوش ما وارد نمی کند اما نتایج یک تحقیق جدید نشان می دهد که اگر یک ساعت بطور مداوم از طریق هد فون به موسیقی گوش کنیم ، شنوایی ما بطور موقت کاهش می یابد و اگر با صدای بسیار بلند اینکار را انجام بدهیم ، آسیبی که به گوش ما می رسد ممکن است دائمی شود.


منبع: rouzegareno.ir

چهارشنبه 24/3/1391 - 5:19
آموزش و تحقيقات
با تغذیه صحیح با ریزگردها مقابله کنید

ورود و تداوم ریزگرده ها در کشور و تاثیر آن بر سلامت انسان یکی از دغدغه های نظام سلامت است، چرا که ادامه این روند تهدیدی برای سلامتی انسان به شمار می رود.

یکی از راههای مقابله با عوارض ناشی از ورود ریزگرده ها توجه ویژه به الگوی تغذیه صحیح است.

برای عموم افراد در سنین مختلف توصیه می شود که شیر و فرآورده های لبنی را در برنامه غذایی خود قرار دهند، چرا که نوشیدن مقدار کافی شیر در طول روز به دفع فلزات یا سایر موادی که ممکن است به همراه ریزگرده ها وارد بدن شوند کمک می کند.

اضافه کردن روزانه حداقل 3 واحد میوه و 5 واحد سبزیجات در برنامه غذایی افراد می تواند در بهبود عوارض ناشی از ریزگرده ها و همچنین دفع مواد تشکیل دهنده آنها مثمرثمر باشد.
نوشیدن آب برای دفع آلودگی ها به دفعات توصیه می شود. نوشیدن آب به میزان کافی در طول شبانه روز به دفع مواد زاید بدن و بهبود عملکرد کلیه ها کمک می کند.
منبع : asriran.com
چهارشنبه 24/3/1391 - 5:17
سخنان ماندگار
اندکی فکر کن ...

به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.

به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.

به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.

به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،
و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.

من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری می کنم.

من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که :
آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریه می کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید ...

کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات خود را بدانید.

حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه
"حال" را دریاب
چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.


اندکی فکر کن ...

چهارشنبه 24/3/1391 - 5:16
شهدا و دفاع مقدس

زیارت عاشورا

 

هنوز اذان صبح رو نگفته بودند

یهو دیدم با حالت عجیبی از خواب پرید

بهم گفت: حاجی ! خواب قاصد امام حسین علیه السلام رو دیدم

بهم گفت: امام حسین علیه السلام سلام رسوندند و گفتند به زودی میام به دیدارت

بعد یه نامه از طرف آقا بهم داد که توش نوشته بود:

چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خونی؟!

... گریه می کرد و حرف میزد

صورتش خیس خیس بود

دیگه توی حال خودش نبود

 

... چند شب بعد شهید شد

امام حسین علیه السلام به عهدش وفا کرد...

 

خاطره ای از زندگی شهید محمد باقر مؤمنی راد

منبع: یک جرعه آفتاب ، صفحه ۴۴

 

دوستان عزیز!

یه زیارت عاشورا بیشتر از ۱۰ دقیقه طول نمی کشه

روزانه ۱۰ دقیقه برا امام حسین علیه السلام وقت بذاریم

اشتباه گفتم! برا آرامش خودمون وقت بذاریم...

سه شنبه 23/3/1391 - 14:34
آلبوم تصاویر
از هر چیـزی میـشه گذشـت، جـز خـواب !




























































































دوشنبه 22/3/1391 - 16:48
سخنان ماندگار

الفبای زندگی به چه معناست ؟

از الفبای زندگی چه می‌دانیم ؟

از اشتیاقی که برای رسیدن به نهایت آرزو‌ها داریم و بر اساس آن تلاش بی وقفه‌ای را در مسیر پر فراز و نشیب زندگی بکار می‌بندیم تا آن را دریابیم ؟

دانسته‌های خود را از الفبای زندگی بنویسیم تا به خاطرمان باشد که عمری را صرف چه می‌کنیم…

الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها

ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم

پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات

ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها

ث: ثبات برای ایستادن در برابر بازدارنده ها

ج: جسارت برای ادامه زیستن

چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه

ح: حق شناسی برای تزکیه نفس

خ: خودداری برای تمرین استقامت

د: دور اندیشی برای تحول تاریخ

ذ: ذکر گویی برای اخلاص عمل

ر: رضایت مندی برای احساس شعف

ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها

ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق درد ها

س: سخاوت برای گشایش کارها

ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج

ص: صداقت برای بقای دوستی

ض: ضمانت برای پایبندی به عهد

ط: طاقت برای تحمل شکست

ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف

ع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورها

غ: غیرت برای بقای انسانیت

ف: فداکاری برای قلب های دردمند

ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل

ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق

گ: گذشت برای پالایش احساس

ل: لیاقت برای تحقق امیدها

م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک

ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها

و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی

ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها

ی: یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک

 

دوشنبه 22/3/1391 - 16:34
ورزش و تحرک
SWIMMING

 

http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png

شنا مهارت یا ورزش شناور ماندن و حرکت درون آب است. شنا کردن به معنی حرکت انسان یا حیوان بدون هر گونه کمک خارجی درون آب است. آموختن شنا علاوه بر تقویت جسم در مواقع اضطراری و افتادن ناگهانی درون آب زندگی انسان را نجات خواهد داد. بسیاری از حیوانات هنگام تولد و به طور غریزی، قادر به شنا کردن هستند؛ اما انسان باید شنا کردن را یاد بگیرد. یادگیرندگان شنا تمرین‌های خود را اغلب در استخرهای کم عمق و کناره دریاها شروع می‌کنند. آن‌ها ابتدا شناور ماندن روی آب و سپس حرکت‌های پا را می‌آموزند و در پایان حرکت‌های دست را نیز یاد خواهند گرفت. برای شنا کردن آسان و روان، شناگران در مفاصل اصلیشان به انعطاف‌پذیری مطلوبی نیاز دارند. شناگران تازه کار باید چگونگی حرکت‌های هماهنگ دست با نفس کشیدن را تمرین کنند. شناگران معمولاً یک یا چند شنا می‌آموزند.

http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png شنا http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png

شنا از ورزش هاى مفید و ثمربخش و از تفریحات سالم و نشاط آور است كه مورد توجّه اسلام قرار گرفته و پیروان خود را به فرا گرفتن آن تشویق كرده است.

شنا عضلات را به حركت درمى ‏آورد، بدن را به فعالیّت وامی دارد، جسم را تقویت مى ‏كند و به آدمى نیرو مى‏بخشد. شنا در ساعات فراغت یكى از وسائل سرگرمى و تفریح و مایه شادمانى و مسرّت است. به علاوه كسى كه شنا می داند قادر است در موقع پیش آمد خود را از آب برهاند یا غریقى را نجات دهد.

http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png

رسول اكرم(ص) فرمود: به فرزندان خود تیراندازى و شنا بیاموزید.

http://www.clipartguide.com/_small/0808-0710-0918-2150.jpg

پی نویس:

الحدیت - روایات تربیتى‏ /نویسنده: محمد تقى فلسفى‏ /موضوع: اخلاق‏ /تاریخ وفات مؤلف: 1379 ش‏ /زبان: عربى- فارسى‏ /تعداد جلد: 3 /ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏ /مكان چاپ: تهران‏ /سال چاپ: 1368 ش‏ /نوبت چاپ: مكرر /ج‏2، ص: 136 و الإحتجاج على أهل اللجاج‏ /نویسنده: احمد بن على طبرسى /موضوع: كلام- مناظره‏ /تاریخ وفات مؤلف: قرن 6 /زبان: عربى‏ /تعداد جلد: 2 /ناشر: مرتضى‏ /مكان چاپ: مشهد /سال چاپ: 1403 ق‏ /نوبت چاپ: اول.

http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png

منبع:

http://www.yomnaa.com

http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png http://www.clipartpal.com/_thumbs/african_athletics_202559_tns.png

دقیق و مستند بدانیم.

دوشنبه 22/3/1391 - 15:22
اهل بیت
آبروی صبوری

رحلت حضرت زینب
پانزدهم رجب المرجب، رحلت جان سوز عقیله بنی هاشم، بنت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه الزهرا(س)، اخت الحسین(ع)، شیر زن کربلا، عمه جلیله سادات، ام المصائب، حضرت زینب الکبری(س) را محضر مقدس و منور حجت بن الحسن عسکری(عج) و تمامی شیعیان و محبان آن بانوی مکرمه تسلیت و تعزیت عرض می کنیم.حضرت سجاد، زین العابدین(ع) فرمود: «عمه ام حضرت زینب کبری(س) با این همه مصیبت و ماتم وارده از کربلا، هیچ گاه نوافلش را ترک نکرد».در روایت های معتبر آمده است که امام حسین(ع) برای وداع نزد حضرت زینب کبری(س) آمد و فرمود: «ای خواهر! مرا در نماز شب فراموش نکن».امام سجاد(ع) می فرماید: عمه ام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام، هم فرایض و هم نوافل خود را به جا می آورد و غفلت نمی کرد. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده؛ زیرا عمه ا م سهمیه یک گرده نانِ هر روز خود را به کودکان می داد.

بانوی سربلند
آوازه کمال، زهد، عرفان و پاک دامنی تو در همه عالم اسلام پیچیده بود، آن قدر که تو را نه با نام که با لقب هایت می شناختند.تجلی گونه گون صفت های تو چون صدف، گوهر ذاتت را در میان گرفته بود.مردم در حافظه تاریخی خود جز مادرت زهرا(س)، کسی را چون تو نمی یافتند. ازاین رو، تو را صدیقه صغری می گفتند تا فاصله و منزلت میان معلم و شاگرد، مادر و دختر، باغبان و گل معلوم باشد و محفوظ بماند.[1]

عبادت و عرفان زینب
امام حسین(ع) با آن مقام، هنگام وداع آخر به زینب کبری(س) فرمود: «خواهرم! در نماز شب مرا فراموش نکن».[2]از امام سجاد(ع) نیز چنین نقل شده است: همانا عمه ام همه نمازهای واجب و مستحب خود را در طول حرکت از کوفه به شام ایستاده به جای آورد و در برخی منزل ها به سبب گرسنگی و ضعفی که بر وی عارض شده بود، نماز را نشسته خواند... .[3]محمدجواد مغنیه، نویسنده معروف لبنانی درباره ایمان و عرفان حضرت زینب(س) می نویسد: «ایمان زینب، همچون ایمان رسول خدا(ص) بود. این سخن را از روی مبالغه نمی گویم؛ چه دلیلی بهتر از اینکه آن حضرت در شب یازدهم محرّم نماز شب خود را ترک نکرد».[4]

عفت زینب
علامه مامقانی می گوید: «زینب در حجاب و عفت یگانه دوران بود. در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا، هیچ کس از مردان، او را ندیده بود».[5]محمدحسین سابقی گوید: زینب در حجاب و عفاف به مرحله ای رسیده بود که هیچ گاه همسایه ها صدای او را نشنیده بودند و شخصی او را ندیده بود. آن بانو هرگاه مردم به خواب می رفتند و شب همه جا را فرا می گرفت، برای زیارت جدش پیامبر از خانه خارج می شد.[6]یحیی مازنی گوید: «من در مدینه مدت بسیاری همسایه حضرت علی(ع) بودم، ولی به خدا سوگند هرگز زینب(س) را ندیدم و صدای او را هم نشنیدم».[7]

سخاوت در خردسالی
روزی حضرت علی(ع) میهمانی همراه خود به منزل آورده بود. آن گاه به حضرت زهرا(س) فرمود: «در خانه برای مهمان چه داری»؟ پاسخ داد: «یا علی! یک گرده نان در خانه هست که آن را برای دخترم زینب گذارده ام.» زینب(س) با اینکه چهار سال بیشتر نداشت، همین که این سخن را از مادرش شنید و در جای خود هنوز کامل به خواب نرفته بود، گفت: «مادر جان! نان را برای میهمان ببرید».[8]

خطبه حضرت زینب(س) در شام، معجزه ولایت
ایراد یک خطبه کامل، با فصاحت و بلاغت، نوعی هنر به شمار می آید. البته در این میان شرایطی را نیز باید در نظر گرفت:

1. وضع و حال خطیب
زینب کبری(س) سخت افسرده و خسته و آزرده است. او در راه طولانی کوفه تا شام زحمت ها و مشقت های اداره زنان و کودکان اسیر را تحمل می کرد و صحنه های دل خراش و خون بار کربلا در نظرش مجسم می شد.

2. شنوندگان مجلس خطابه
تعدادی از حضار مجلس یزید، حضرت زینب(س) را می شناختند و آنها همان جنایت کارانی هستند که فاجعه عاشورا را به وجود آورده اند. گروهی هم زینب(س) و همراهانش را عده ای خارجی می دانستند که مردان آنها در برابر حکومت اسلامی خروج کرده و کشته شده اند.

3. وضع مجلس خطابه
مجلس یزید، مجلس شراب و قمار و جشن پیروزی است. مجلس تبریک و تهنیت به یزید و اهانت و جسارت به خاندان پیامبر است. مجلس بی اعتنایی به مقدسات اسلام است.حال، ایراد آن خطابه پرشور از حضرت زینب(س) در چنین مجلسی جز معجزه ولایت چه می تواند باشد.[9]

علاقه و محبت حضرت زینب(س) به امام حسین(ع)
سه روز از ازدواج حضرت زینب(س) و عبدالله جعفر گذشته بود، علی(ع) برای باخبر شدن از حال دخترش وارد خانه او می شود، زینب(س) را در حال گریستن می بیند. می پرسد: «دخترم مگر از این وصلت ناراحت هستی؟»حضرت زینب(س) پاسخ می دهد: نه.علی(ع) می پرسد: «پس چرا می گریی؟»زینب(س) می گوید: سه روز است که حسینم را که جان و روحم با او پیوسته است، ندیده ام و دلم برایش می تپد.علی(ع) به خانه می رود تا محبوب زینب(س) را نزد خواهرش ببرد. می بیند حسین(ع) در صحن خانه زارزار می گرید و قدم می زند. می پرسد: عزیزم، علت بی تابی ات چیست؟امام حسین(ع) پاسخ می دهد: سه روز است که مونسم، زینب(س) عزیز را که جای مادر من است، ندیده ام و دلم نزد اوست.[10]روزی حضرت زهرا(س) به پدر بزرگوارش گفت: «محبت دخترم زینب به حسین بی نهایت است، که بی دیدار حسین آرام نمی گیرد. اگر بوی حسین را نشنود، قالب تهی می کند.» وقتی رسول خدا(ص) این سخن را شنید، آه دردناکی کشید و اشک بر گونه هایش سرازیر شد و فرمود: «دخترم! این دختر (زینب) با هزار سختی به انواع بلاها گرفتار خواهد شد».[11]

چراغ راه
مقام معظم رهبری درباره عظمت و والایی حضرت زینب(س) و مدیریت بحران آن بانوی بزرگ می فرماید:ارزش و عظمت زینب کبری(س) به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید. .... زینب زنی نبود که از علم و معرفت بی بهره باشد. بالاترین علم ها و برترین و صاف ترین معرفت ها در دست او بود. در آن ساعت های بحرانی که قوی ترین انسان ها نمی توانند بفهمند چه باید بکنند ، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین بن علی(ع) هم که دنیا ظلمانی شد و دل ها و جان ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسان های تاریخ بشریت یعنی پیامبران می توانند به آنجا برسند.[12]

نکته ها
هنگامی که عون و محمد، دو فرزند حضرت زینب(س) در روز عاشورا به شهادت رسیدند و امام حسین(ع) پیکر آنها را به خیمه گاه آورد، زینب(س) از خیمه خود بیرون نیامد، ولی هنگامی که پیکر علی اکبر را آوردند، از خیمه بیرون آمد و ناله ها کرد. این رفتار حضرت زینب(س)، نکته هایی در بر دارد:

1. کسی که در راه خدا و دوستی او با خلوص کاری انجام می دهد، آن را نمی بیند. اینجا هم زینب کبری(س) با آنکه دو نور دیده اش را از دست داده است، هرگز نامی از آنان نمی برد.

2. کریم، بی منت کرم می کند و لئیم، پول سیاهی را با هزار منت می دهد. آن که کریم است، بهترین و گرامی ترین چیزها را با شرم می دهد، زینب(س) هم با اینکه دو دلبندش فدا شده بودند، هنوز هم خود را شرمنده حسین(ع) می داند.[13]

چگونه سر زخجالت برآورم بر دوست
که خدمتی به سزا بر نیامد از دستم

وقتی حضرت زینب(س) سر مبارک برادر را روی نیزه دید، فرمود: «ای ماه شب نخست که کمال نورانیت را تمام نکرده! دستخوش ستم جنایت کاران گشتی، دشمن، خسوف تو را به غروب نور تو پایان داد».حضرت زینب(س) سر برادر را به ماه شب اول تشبیه می کند تا بگوید:

الف) همان گونه که ماه شب اول، انگشت نمای نظاره کنندگان است، تو نیز چون ماه در دیده ها جای گرفتی.
ب) همان گونه که ماه شب اول زود غروب می کند، تو هم ای ماه من! زود از آسمانِ انسانیت غروب کردی.
ج) هنگام خسوف نور سیمگون ماه از دیدگان مستور می شود، تو هم ای سر مقدس! با یک شب در تنور خاکستر ماندن چون ماه گرفته می مانی.[14]

لقب های حضرت زینب(س):

عالمه غیر معلمه: دانای نیاموخته، نائبة الزهرا: جانشین حضرت زهرا(س)، نائبة الحسین: جانشین امام حسین(ع، ملیکة الدنیا: ملکه دنیا، عقیلة النساء: خردمند بانوان، کفیلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد(ع)، سیدة العقائل: سرور زنان خردمند، سلالة الولایة: فشرده و چکیده ولایت، ولیدة الفصاحة: زاده شیواسخنی، عابدة آل علی: پارسای خاندان علی، محبوبة المصطفی: محبوب حضرت رسول، بطلة الکربلاء: قهرمان کربلا، امنیة الله: امانت دار الهی و...[15]حضرت زینب(س) در مدت عمر شریفش، هفت مسافرت کرد که فقط در سفر اول آسوده خاطر و در کمال خوشی بود و آن، وقتی بود که امیرالمؤمنین از مدینه به قصد کوفه حرکت فرمود که این بانوی بزرگوار در رکاب پدرش بود.[16]

زلال قلم
برای زینب می نویسم
دکتر محمدرضا سنگری
برای تو می نویسم، ای زینب! ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض! ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت! ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.چه کسی را می توان یافت که در هنگام توهین، در های وهوی کشنده انبوه مردمان، در کوچه های تهمت و تحقیر، در خنده های شوم پلیدان، آرام و بی هراس این گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلب های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایی، هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.خدایا چگونه باور کنم، چگونه می توانم شانه های ظریفی را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟زینب(س) آیه های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.[17]

بانوی ادب و شجاعت
سیدمهدی شجاعی
اگر اوج مقام زن، رسیدن به مرتبه مردانگی بود، می گفتیم زینب(س) اوج مردانگی است، ولی چنین نیست. آسمان پرواز این دو متفاوت است. تضاد نیست، رقابت نیست، اما تفاوت هست.عالم زنان نیز چون عالم مردان، آسمانی دارد، خورشیدی دارد، ماهی و ستارگانی.خورشید این آسمان، بی تردید زهرا(س) و ماه این آسمان، زینب(س) است که پس از به قتلگاه افتادن خورشید، در آسمان تیره جهان درخشید تا سیر، بی جهت؛ طریق، تاریک و راه، بی رهرو نماند.بیان شخصیت حضرت زینب(س) دفتری می خواهد به وسعت گیتی و مرکبی به میزان دریا.مادری، اوج مقام زنانگی است و زینب(س) صدرنشین مرتبه مادری است.زینب(س) دو فرزند داشت به نام عون و محمد، که هر دو را به میدان کربلا آورده است. این اگرچه ایثار همه دارایی زینب(س) است، ولی همه مسئله این نیست.زینب(س) در عاشورا مادر همه جوانان است و تیمارگر همه مجروحان و غم خوار همه کشتگان. وقتی علی اکبر(ع) از اسب به زمین می افتد، زینب(س) است که ماتم می گیرد و با فریاد مادر مادر! خود را بر جنازه او می افکند و اشک مادرانه می افشاند.وقتی قاسم دلاور، فرزند امام حسن(ع)، با خاک آشنا می شود، نخستین سایه مهر که بر بالای خویش گسترده می بیند، مهربانی زینب(س) است و نخستین زلال کوثری که با گونه خویش می چشد، اشک حیات آفرین زینب(س) است.نوجوان و کودکی که در خاک کربلا به خون می غلتد، زینب(س) را مادرانه بالای سر خویش می بیند و آخرین ره توشه مهر را برای سفر از او می ستاند.اکنون دو نوجوان، دو سرو، دو صنوبر، دو ماهی بر خاک می تپند، ولی حضور هیچ دست مادرانه ای را حس نمی کنند تا غبار از چشم هایشان بستُرَد و خون از چهره هایشان کنار بزند.شگفتا! زینب(س) حاضر، زینب(س) ناظر، زینب(س) مادر کجاست؟ مگر ندیده است فرو افتادن این دو نخل را؟ چرا مادری نمی کند؟ چرا رخ نمی نماید؟ چرا چهره نشان نمی دهد؟مگر کیستند این دو جوان؟ مگر صحابی نیستند؟ مگر هاشمی نیستند؟ پس کجایی زینب(س)؟این هر دو جوانان منند؛ عون و محمد ند، دو هدیه ناقابل به پیشگاه برادر، به درگاه امام، امام برادر. آدم هدیه را که به رخ نمی کشد. به دنبال قربانی ناقابلش که ضجه و مویه نمی کند. من مادر همه هستم.شرط ادب نیست به دنبال این دو پیشکش کوچک، دل برادر را سوزاندن و او را برانگیختن.نه، شرط ادب نیست حضور یافتن و از حال و روز قربانی خود پرسیدن.عجبا! ادب هنوز با کلاس درس تو فاصله دارد. تو عالی ترین مربی ادبی و فرهنگ ادب، واژه هایش را زینب(س) از تو وام می گیرد.تو نیامدی اما ببین! از شکاف این خیمه ها نگاه کن. ببین برادر هدیه هایت را در آغوش می فشرد. ببین! با اشک هایش چگونه غبار از چهره جوانانت می شوید.این ترنم لطیف و پدرانه حسین(ع) را حتماً در گوش جوانانت می شنوی که:«پسر عزیزم! دردانه ام! پاره جگرم!»

آبروی صبوری
سمیه سادات منصوری
آن روز که در سایه سار بلند شکیبایی ات، درد تکیه زد و غم صبورترین شانه و مطمئن ترین قلب را در ازدحام خون و عطش و تازیانه یافت، ما به توانایی «زن» ایمان آوردیم و اندیشه بی بنیاد «ضعیف انگاری» زن را بر همه کج اندیشان آوار دیدیم.آن روز که از ساحل گودال گذشتی و موج متلاطم خون تا ابدیت دامن می گسترد، هیچ کس تو را شکسته ندید. آنان که حماقت خویش را راست ایستاده بودند و فرو شکستنت را انتظار می کشیدند، زنی را دیدند که راست قامت می دوید؛ اگر هم خم می شود، برای بوسه وداع بر حلقومی بریده و نشاندن پیکری است، 316 زخم خورده در مقابل چشم های خدا که: «خدایا قربانی آل محمد(ص) را بپذیر!»در آفتابی ترین مشرق هستی گودال قتلگاه هیچ کس افول صبوری زینب(س) را ندید. هیچ کس در آن لحظه که همه هستی می شکست و همه ذرات می گریستند و پشت آسمان خمیده تر می شد، ضعف در سیمای حضرت زینب(س) ندید. آنگاه نیز که در حریق حرم، کودکان سرگشته را به آغوش می کشید، تردید و تشویش حتی دمی به حرم امن قلبش راه نیافت.با چهره غبارآلود، پس از سه روز عطش و گرسنگی، از دشت لاله رنگ آتش خیز گذشت، ولی هنگام عبور از انبوه لاله های پرپر، هیچ کس باغبان بزرگ دشت را به گل چیدن ندید و گرچه انبوه گلبرگ های پرپری که زیر سم پاییز له می شدند، جانش را شعله ور می کرد، کسی گلبرگ روحش را پریشان و بازیچه ندید. از کربلا تا کوفه، آسمان دمی بی چرخش تازیانه و غوغای تمسخر فاتحان زبون کربلا نبود و زینب(س) که بازوان تازیانه خورده مادر را تجربه می کرد، با آرامشی شگفت، همه راه را تا پایان، چشم بر چشم برادر پیمود.آنگاه نیز که به شهر تمسخر و تحقیر و دشنام گام نهاد و دوازده هزار نوازنده، جشن پیروزی برپا ساخته و هزاران زن بر پشت بام ها هلهله گر بودند و پای کوبی مستان با آه آه کودکان در هم می آمیخت، شکیبایی و وقار، لحظه ای از کاروان قلب زینب(س) فاصله نمی گرفت.زینب(س)، آبروی صبوری و آیت بزرگ ایستادن است و کدام مفسر و تفسیر به ژرفای بطن در بطن این آیت سترگ راه خواهد یافت. اگر او نبود، چه کسی انگاره ناتوان بودن زن را از ذهن ها می شست؟ چه کسی توانایی و عظمت زن را چونان خورشید بر پلک هایی که به کج بینی و کم بینی و بدبینی عادت کرده اند، می تاباند؟ حدیث دردهای زینب(س) را هیچ قلمی برنمی تابد. هیچ کس نیست که بی قراری اشک ها را در مرور غم های زینب(س) پشت پلک هایش تجربه نکند. هیچ عاطفه ای نیست که شنیدن آنچه بر زینب(س) رفت، طوفانی اش نکند.چهار ساله بود که در افق نگاهش، آخرین روزهای زندگی پیامبر غروب کرد. هنوز سایه سنگین غربت پیامبر از دیواره قلبش دامن برنچیده بود که در شبانگاه درد در غریبانه ترین تشییع، گلبرگ پاییز زده پیکر مادر را در گمنامی کاشت و در اندوهی بی صدا به خانه بازگشت. تنهایی پدر، دردهای پنهان و ناگفتنی، خار خلیده در چشم و استخوان نشسته در گلو، زینب(س) را می گداخت. در خانه بی زهرا(س)، همه خاطرات مادر را مرور می کرد. می دید که سر بر دیوار، غریبانه می گرید و سر در چاه، آه می کشد و با تصویر خویش که در پرتو ماهتاب بر آب افتاده، دردهای سینه سوز را بازمی گوید. هنوز سی سالگی را سپری نکرده بود که در آستانه در برایش هدیه ای سرخ از مسجد آوردند. پدر قربانی عدالت خویش شده بود و خلاصه سیاهی در ناجوانمردانه ترین ضربت، آفتاب را در غدیری از خون نشانده بود. دو روز که از ثانیه هایش به درازای قرن ها گذشت، چکه چکه علی(ع) بر دامان زینب(س) چکید و زخمی که چشم بر چشم زینب(س) داشت، با دختر حدیث رفتن می گفت. دو روز تیماردار پدر بود. با نظاره مرغکانی که شیون می کردند، هرگاه سرِ راندنشان داشتند، زمزمه پدر برمی خاست که: «مرانید، نوحه گرند.» خوان چهارم، زهرآبه هایی است که تشت را آذین می بندد. پاره های جگر برادر و خیانت نامحرم ترین محرم بر سیمای رنگ پریده حسن(ع) لبخند می زند و زینب(س) می بیند که لخته لخته برادر در تشت فرو می چکد. راستی کدام شانه را شکیب این همه رنج است. کدام دل را یارای تحمل این همه درد، این همه سوز، کدام انسان را می شناسی؟

چنین استوار
خوان پنجم[18] زینب(س)، کربلاست. او خوب می داند این کاروان به کجا می رود. او بارها از زبان برادر شنیده است که این کاروان، در خون لنگر می اندازد و در ساحل شهادت می آرامد و راهی را که برادر با سر می رود، خواهر با پا باید ادامه دهد؛ راهی که شهادت آغاز آن است و اسارت کمال بخش آن. خوب می داند که ساحل فرات، دریای تشنگی است. خوب می داند بوسه گاه پیامبر، میزبان خنجر خواهد شد و در غروبی تلخ باغ نبوت، لگدمال پاییز می شود. خوب می داند که داغ دار و بی یار، پرستار بیماری تب دار و کودکانی سوگوار خواهد بود؛ با راهی نیمه تمام که تا «شام» بر شترانی لنگ و هم سفر دژخیمانی سیاه دل، باید طی شود. و این همه را می داند و می ماند در تمام این لحظه های داغ و درد، بی اخمی بر جبین و تردیدی در «راه»، پا به پای شهادت می رود و شگفتا همراه برادر بر سر هر شهید حاضر می شود و تسلای خاطر برادر می گردد. تنها در شهادت دو جگرگوشه اش در خیمه می ماند تا برادر را در هنگامه حمله پاره های قلبش شرمنده نبیند. خوان ششم، کوفه است؛ با کوچه هایی آشنا و فضایی که در آن هر صبحگاهی طنین گرم اذان پدر، معطرش می ساخت، اینک میزبان 28 سر، 28 آفتاب و در تعبیر سیاه اندیشان، 28 «خارجی» است، در آستانه شهر همه به تماشا آمده اند، زنان آراسته و پای کوبان و شهر آذین بسته و آماده.زینب(س) از این خوان نیز به سلامت می گذرد، درحالی که صدای شکستن استخوان غرور در زیر پتک فریادش، همه کوچه پس کوچه های کوفه را پر کرده است.خوان هفتم و دشوارترین خوان، شام است، پایتخت جنایت و غرور، سرزمین زراندوزی ها و کینه توزی ها. آنجا که 42 سال تزویر معاویه، اندیشه ها را به خواب کشانده است و دل ها را نیز، آنجا که سرها را با زر خرید ه اند و سرکشان و آزادگان را از لب تیغ آب داده اند. شام شکاننده ترین خوان است. ویرانه ای که رقیه می گیرد. تشتی که لبان برادر را در زیر ضربه های چوب برادر می نشاند و کوچه هایی که آن قدر فاجعه انگیز و رنج آورند که وقتی از آخرین بازمانده سلسله امامان پرسیدند، کدام صحنه از مجموعه صحنه هایی که بر اهل بیت(ع) گذشت دشوارتر بود، سه بار غمگنانه سرود: الشام، الشام، الشام!زینب(س) فاتح هفت خوان است و فاتح همه فردا. همه آنان که ره پوی جاده روشن، اما پرسنگلاخ و خطرخیز حقیقت اند، به شناخت زینب(س) نیازمندند و او در مشرق صبوری ایستاده است با سرانگشتی که راه را نشان می دهد و چشمانی خیس که دشت همه قلب ها را میهمان طراوت و باروری خواهد ساخت. زینب(س) بارانی است که بر همه هزاره ها خواهد بارید و هر آن کس که این باران را درنیابد شکفتن و رُستن نخواهد دید.زینب(س) تنها، آموزگار صبوری نیست که همه ارزش های و عظمت ها یکجا در سیرت و سیمای او نشسته است، آنگاه که سخنان گرم و ستم سوزش در کوفه شعله ها افروخت، امام سجاد(ع) در خطابی که جغرافیای روح زینب را می نمایاند، فرمود: «خدا را سپاس گزار که عقیله، بنی هاشم هستی.» زینب عقیله قبیله نور است و دانای رازدان طریق معرفت و عشق و آنان که با اویند، هرگز راه گم نمی کنند و در راه نمی مانند و قافله قلب و اندیشه خویش را از کربلا تا شام و از شام تا دوست، از همه عقبه ها و خطرگاه ها خواهند گذراند.[19]

بانوی سربلند
حمیده طرقی
هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه سخن می راند، چنان که قلب ها را بیدار می کند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.آری، زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده نشین خانه وحی است، پرورده غیرت هاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی مانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد می کند، چنان که به قدرت قرآن، جان های بی وجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگ هامان تزریق کرد.[20]آری، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد.

شعر
زینب
سعید بیابانکی
همین که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت
هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت
نظاره کرد چو «شمس الشموسِ» بی سر را
به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت
جهان برای همیشه سیاه شد چون شب
ز چشم های ترش هرچه داشت کوکب ریخت
چه بود نیت ناآشکار ساقی غم
که جام زینب غم دیده را لبالب ریخت
کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک
هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت
زبانه های کلامش به جان دم سردان
شراره ها شد و آتش نشانی از تب ریخت
اگر همیشه ببارند ابرهای جهان
نمی رسند به آن اشک ها که زینب ریخت

منتهای صبر
منیره سادات هاشمی
ای پیامت انتشار کربلا
خطبه ات آیینه دار کربلا
خطبه تو کرده ویران شام را
زنده کرده مکتب اسلام را
ای که صوتت هست چون صوت علی
گشته از نور تو دل ها منجلی
شام شد از خطبه تو غرق درد
خون به رگ های ستمگر گشت سرد
یادگار حضرت زهرا تویی
اسوه دین ، زینب کبری تویی
آسمان مأنوس شد با چشم تو
واژگون شد کاخ شام از خشم تو
کربلا زان خطبه در بزم یزید
جاودان گشت و حقیقت شد پدید
زاده آزاده زهرا تویی
حامیِ بر حقّ عاشورا تویی
وارث خون دل حیدر تویی
منتهای صبر پیغمبر تویی

کوتاه و گویا
کلامش سنگ ها را نرم می کرد
دل افسردگان را گرم می کرد
زنی در پیش مردی خطبه می خواند
که مرد از مردیِ خود شرم می کرد
محمدرضا سهرابی نژاد

به جای هر چه گل، خندید زینب
پس از خورشیدها تابید زینب
تمام کوه ها را دفن کردند
سپس از خاکشان رویید زینب
عباس سودایی

ستاره، گریه و الماس با من
شب است و بوی زخم یاس با من
تمام حزن زینب را بخوان، باز
گلوی زخمی احساس با من
صادق رحمانی

غروبی شانه های ابر لرزید
دل دریا و دست قبر لرزید
در آن هنگامه، پیش عزم زینب
دلا دیدی که پشت صبر لرزید


صادق رحمانی
در صبر تو، روح استقامت دیدند
آثار بزرگی و کرامت دیدند
آن دم که به پا خاستی ای روح بزرگ
در قامت خطبه ات، قیامت دیدند

محمد علی مجاهدی
آن روز که شهر از تو پرغوغا بود
در خشم تو، هیبت علی پیدا بود
آن خطبه پرشور تو در کوفه و شام
فریاد بلند و سرخ عاشورا بود

محمدعلی مجاهدی
می توان مانند کوهی درد بود
شام با یک قافله شب گرد بود
می توان چون شیر دشت کربلا
نام زینب داشت، اما مرد بود[21]

علی پورکاظم
عاشورا، خونی بود که با حلقوم زینب(س) به کوچه های کوفه و شام کشیده شد و سپس در فواره بلند خون شهیدان و شعر شورانگیز شیعی، به امروز رسید.ما مدیون عاشوراییم. اگر آن روز زینب(س) کتاب قطور صبوری را تدوین نمی کرد، امروز هیچ کس را معیار صبوری نبود. زینب(س) حجت شکیبایی است و آیه بردباری.در شکننده ترین لحظه ها و در ازدحام آزمون ها و آتش و آوارگی، کیست که فصلی از کتاب زینب(س) را بخواند و حقارت رنج خود را در مقایسه با آن رنج های کوه شکن درنیابد.منطقة عملیاتی زینب(س)، این بانوی صبور بنی هاشم، منطقه فراگیر دردها و درمان های بشری است و فرماندهی کریمانه این عملیات دنباله دار، همه جبهه های اسارت را در بردارد.

ابوالقاسم حسینجانی
دنیا اگر خودش را گم نکرده بود، معنای حرف ها و دردهای زینب(س) را بهتر می فهمید. درد زینب(س)، سردرگمی دنیاست.شهادت، طرح کربلاست و اسارت، شرح آن. حسین(ع) طرح است و زینب(س)، شرح.اگر در عاشورا، زینب(س) بند بند قساوت را نمی لرزاند، زن جامعه ما فریاد نمی دانست و رسالت عاشورایی را نمی شناخت و اعجاز فریاد را باور نداشت.غم هیچ جا آشناتر از وسعت سینه تو ندید و مصیبت، هیچ شانه ای استوارتر از تو نیافت و صبر، عظیم تر و بزرگوارتر از تو در گسترة تاریخ نشناخت.

آورده اند که...
کرامت
محمد کاظم بدرالدین
سید محمدباقر سلطان آبادی یکی از علما و دانشمندان، نقل می کند:در بروجرد چشمم به شدت درد گرفت، به طوری که پزشکان از معالجه من مأیوس شدند. از آنجا مرا به سلطان آباد اراک آوردند که ناراحتی ام بیشتر شد. این بیماری به شدت مرا افسرده و دلگیر کرده بود. برخی پیشنهاد کردند که به کربلا بروم و با خاک مقدس کربلا خود را مداوا کنم، ولی پزشکان به من اجازه مسافرت نمی دادند و می گفتند: مسافرت مرض تو را شدیدتر خواهد کرد. دوستان اصرار می کردند که چاره ای جز رفتن به کربلا نداری. سرانجام عازم سفر کربلا شدم که بین راه درد چشمم بسیار شدیدتر شد، به طوری که همراهان گفتند: بهتر است به محل برگردی. چون شب فرا رسید، در عالم خواب حضرت زینب(س) را زیارت کردم، گوشه مقنعه او را گرفتم و به چشم خود کشیدم. چون از خواب بیدار شدم، هیچ گونه درد و ناراحتی در چشمم احساس نکردم و از برکت آن حضرت خوب شدم.[22]

عقیله
محمدکاظم بدرالدین
وقتی کاروان کربلا به شام رسید، یزید در مسجد جامع اموی منتظر بود. نشسته بود تا کاروان بیاید و او چند بیت از شعرهایش را بخواند و با همه بزرگان شهر، پیروزی اش را جشن بگیرند. جامع اموی، مسجد بسیار باشکوهی است؛ جان می دهد برای اینکه یک عده اسیر را بنشانی و گوش تا گوش شبستان، بزرگان را سر پا نگه داری و برایشان سخنرانی کنی. یزید هم به تمام اینها فکر کرده بود؛ به همه چیز، به جز زینب(س). درست وقتی یزید داشت در باب شجاعت خودش و پدرانش سخن پراکنی می کرد و با خیزران به لب و دندان امام حسین(ع) می زد، زینب(س) برخاست:چه خیال کرده ای یزید؟! گمان می کنی چون زمین را بر ما تنگ کردی و ما گرفتار تو شدیم و ما را همچون اسیران از شهری به شهری آوردی، این از خواری ماست و بزرگواری تو؟! کجا با این شتاب؟! آهسته تر یزید! البته این افعال بعید نیست از جماعتی که جگر برگزیدگان را به دندان کشیده باشند و گوشت تنشان از خون شهیدان روییده باشد! چرا چنین نکنی؟... تویی که ریشه مان را بریدی و خون فرزندان محمد(ص) را به خاک ریختی و یاد پدرانت کردی و به گمانت آنها را فراخواندی. پس به زودی به آنان می پیوندی و به عاقبت آنها دچار می شوی و آرزو می کنی ای کاش لال بودی و آنچه گفتی، نمی گفتی و کاش فلج بودی و آنچه کردی، نمی کردی. افسوس! که اینک چشم ها گریان است و سینه ها سوخته. خدا بر بندگان خود ستم نمی کند. من شکایتم را به سوی خدا می برم و اوست پناه من و اوست وکیل من![23]مجلس به هم ریخت. زنی اسیر اینگونه در برابر یزید قد علم کرد. زینب را در کوفه «عقیلة بنی هاشم» صدا می زدند. آن هم در دوره ای که بسیاری از عرب ها فکر نمی کردند زن ها هم عقل داشته باشند.

اسمشو بذار زینب
سید محمدصادق میرقیصری
بعد از گذشت شش ماه از باردارشدنم بالاخره رفتم سونوگرافی تا ببینم بچم دختره یا پسر. دختر بود. با خودم قرار گذاشته بودم، اسمشو بذارم زینب، اما شوهر و مادرم با اسم زینب مخالف بودن، می گفتن اون هایی که اسمشون زینبه، زندگیشون مثل حضرت زینب(س) با سختی همراهه. منم هر چی بهشون می گفتم اینا یه مشت خرافاته، حساب حضرت زینب(س) با بقیه دخترایی که اسمشونو زینب می ذارن فرق داره، قبول نمی کردن. تازه بهشون گفتم من به خاطر حضرت زینب(س)، اسم دخترمو زینب می ذارم؛ چون می خوام دخترم مثل حضرت زینب(س) باایمان باشه، ولی بازم قبول نمی کردن.یه روز شوهرم با ناراحتی از سر کار اومد و به من گفت: ببین اسم دخترمونو هر چی می خوای بذاری بذار، ولی زینب نذار. منم اخمی کردم و گفتم: اسم پسر همسایه ابوالفضله، برو به همسایه بگو اسم پسرش رو عوض کنه. چون ممکنه دو تا دستاشو از دست بده. با این حرف شوهرم هیچی نگفت و نتونست جوابمو بده، سرشو انداخت پایین و رفت به سمت آشپزخونه.ماه آخر حاملگیم بود، من همچنان اصرار داشتم که دخترم زینب باشه، اما شوهرم و مادرم مخالف بودن. روزی نبود که تو خونه سر اسم زینب بحث نباشه. آخر من یک بار عصبانی شدم و به شوهرم گفتم: از روی حضرت زینب(س) خجالت نمی کشی که این جوری با اسم زینب مخالفی.روزهای آخر حاملگیم بود و من، تنها تو خونه یه گوشه ای نشسته بودم و با ناراحتی به این فکر می کردم که چرا نباید اسم دخترم زینب باشه، مگر حضرت زینب(س) چه گناهی کرده، که یه دفعه زنگ در حیاط زده شد. برادرم بود، وقتی اومد خونه کلّ جریانو براش تعریف کردم. برادرم وقتی به همه حرفام گوش داد، گفت: ناراحت نباش، به خاطر حضرت زینب(س) اسم دخترتو زینب بذار، خود حضرت زینب(س) کمک می کنه. بعد، از تو کیفش یه کیک به من داد و گفت: بخورش، نذریه حضرت زینبه، دیشب به خاطر وفات حضرت زینب(س) مجلس روضه بودم. با حرف برادرم قوّت قلب گرفتم تا اینکه بعد از چند روز دخترم به دنیا اومد و شوهرم با وجود مخالفتش، شناسنامشو به اسم زینب گرفت.یک سال از عمر دخترم زینب می گذره، اونم چه دختری! شیرین. از بس خوشگل بود، از بس باهوش بود و اون قدر شیرین زبونی می کرد که همه ما دیوونه او شده بودیم. من وقتی به دخترم زُل می زدم، یاد حرف برادرم می افتادم که می گفت: اسمشو بذار زینب، حضرت زینب(س) کمک می کنه، واقعاً هم کمک کرد.شوهر و مادرم هم دیگه اعتراض نمی کردن. آخه جایی برای اعتراض نبود.

مدفن عقیله بنی هاشم کجاست؟
در این زمینه سه نظریه وجود دارد:

الف) شام. طرف دار این نظریه تاریخی، شیخ بهایی است که علت رفتن به شام و وفات آن بانو را این طور می داند: در مدینه قحطی شدید پدید آمد و چون شوهر زینب(س) عبدالله بن جعفر که مرد سخاوتمند و باگذشتی بود بر اثر قحطی دارایی خود را از دست داده بود و دیگر نمی توانست بخشش و احسان کند، رنج فراوان می بُرد پس تصمیم گرفت با همسر خود زینب کبری به شام که مقداری زمین زراعی در آنجا داشت، هجرت کند.

ب) مصر. این نظریه را عُبیدلی از ابن عساکر دمشقی و ابن طولون دمشقی روایت کرده است.

ج) مدینه. عده ای همچون علامه بیرجندی و شیخ ذبیح الله محلاتی و... بر این عقیده اند که بانوی بزرگ کربلا، حضرت زینب(س) هم، مانند بسیاری از بنی هاشم، در مدینه می زیسته و در آنجا از دنیا رفته و در همان جا مدفون شده است.[24]محمد بحرالعلوم چنین می نگارد: «تفاوتی ندارد که خورشید کجا غروب کرده. آنچه اهمیت دارد، شعاع آن آفتاب روشنایی بخش است که در طول زمان غروب نمی کند».

کتابستان
1. اسدی، اکبر و مهدی رضایی، زیباترین شکیب، تهران، مرکز تحقیقات اسلامی جانبازان، 1379.
2. انصاری، عبدالرحمان، پیام زینب، انتشارات زمینه سازان ظهور، تابستان 1376.
3. الهی (بوته کار)، حسن، زینب کبری عقیله بنی هاشم، مؤسسه فرهنگی آفرینه، بهار 75.
4. بحرالعلوم، سید محمد، سیری در زندگی حضرت زینب، ترجمه: امیر وکیلیان و کریم جعفری، حکمت، 1383.
5. بنت الشاطی، عایشه، زینب، بانوی قهرمان کربلا، ترجمه: آیت الله سید رضا صدر، مؤسسه بوستان کتاب.
6. تاج لنگرودی، محمدمهدی، سیمای حضرت زینب(س)، تهران، نشر ممتاز، 1375.
7. جزائری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1381.
8. دستغیب شیرازی، سید عبدالحسین، زندگانی فاطمه و زینب کبری، علمیه اسلامیه.
9. رجالی تهرانی، علی رضا، مادر مصیبت ها (سوگ نامه حضرت زینب)، قم، نبوغ، 1380.
10. سیف، رسول، بانوی عاشورا حضرت زینب، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، 1377.
11. شجاعی، سیدمهدی، آفتاب در حجاب، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، چاپ اول، 1377.
12. صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان دختر علی(ع)، تهران، نشر مطهّر، زمستان 1328.
13. فولادزاده، عبدالامیر، حضرت زینب بزرگ بانوی کربلا، کانون نشر اندیشه های اسلامی، 1326.
14. قائمی، علی، زندگانی حضرت زینب (رسالتی از خون و پیام)، امیری، تابستان 1376.
15. قدیانی، عباس، اسوه های ایثار (نگاهی به زندگانی حضرت زینب(س)، تهران، فردابه، 1381.
16. کمال السیّد، بانوی آب و آینه، ترجمه: حسین سیدی.
17. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت زینب پیام رسان شهیدان کربلا، نشر مطهر، 1376.
18. ، زینب فروغ تابان کوثر، برهان.
19. مظاهری، حسین، عقیله بنی هاشم، پیام آزادی.
20. یوسفی، حسین، زندگانی حضرت زینب(س)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377.

زینب علیها السّلام
زینب کبری سلام الله علیها، پیامبر خون شهدای کربلا و همراه حسین (ع) در نهضت خونین عاشورا. حضرت زینب، دختر امیرالمؤ منین و فاطمه زهرا علیها السّلام در سال پنجم هجری، روز 5 جمادی الا ولی در مدینه، پس از امام حسین (ع) به دنیا آمد. از القاب اوست : عقیله بنی هاشم، عقیله طالبیین، موثقه، عارفه، عالِمه، محدثه، فاضله، کامله، عابده آل علی. زینب را مخفف « زین اب » دانسته اند، یعنی زینتِ پدر.امام حسین (ع) هنگام دیدار، به احترامش از جا برمی خاست. زینب کبری، از جدش رسول خدا و پدرش امیرالمؤ منین و مادرش فاطمه زهرا علیها السّلام حدیث روایت کرده است. (25) این بانوی بزرگ، دارای قوت قلب، فصاحت زبان، شجاعت، زهد و ورع، عفاف و شهامت فوق العاده بود. (26) شوهرش، عبدالله بن جعفر (پسرعموی خودش) بود. از این ازدواج، دو پسر حضرت زینب به نامهای محمد وعون، در کربلا به شهادت رسیدند.وقتی امام حسین (ع) پس از امتناع از بیعت با یزید، از مدینه به قصد مکه خارج شد، زینب نیز با این دو فرزند، همراه برادر گشت. در طول نهضت عاشورا، نقش فداکاریهای عظیم زینب، بسیار بود. سرپرست کاروان اسیران اهل بیت و مراقبت کننده از امام زین العابدین (ع) و افشاگر ستمگری های حکام اموی با خطبه های آتشین بود. زینب، هم دختر شهید بود، هم خواهر شهید، هم مادر شهید، هم عمه شهید. پس از عاشورا و در سفر اسارت، در کوفه و دمشق، خطابه های آتشینی ایراد کرد و رمز بقای حماسه کربلا و بیداری مردم گشت. پس از بازگشت به مدینه نیز، در مجالس ذکری که برای شهدای کربلا داشت، به سخنوری و افشاگری می پرداخت. وی به « قهرمان صبر » شهرت یافت.در سال 19 و به نقلی 21 هجری در گذشت. قبرش در زینبیه (در سوریه کنونی) است. برخی نیز معتقدند مدفن او در مصر است. در کتاب « خیرات الحسان » آمده است : در مدینه قحطی پیش آمد. زینب همراه شوهرش عبدالله بن جعفر به شام کوچ کردندو قطعه زمینی داشتند. زینب در همانجا در سال 21 هجری در گذشت و در همان مکان دفن شد. (27)

صبح ازل طلیعه ایام زینب است
پاینده تا به شام ابد نام زینب است

در راه دین لباس شهامت چو دوختند
زیبنده آن لباس براندام زینب است

بارزترین بعد زندگی حضرت زینب، همان پاسداری از فرهنگ عاشورا بود که با خطابه هایش، پیام خون حسین (ع) را به جهانیان رساند. در این زمینه، نوشته ها و سروده های بسیاری است، از جمله این شعر :

سِرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود

چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود

زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر، استخوان اشگ سرخ
در گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود

ذوالجناح داد خواهی، بی سوار و بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود(28)

خود زینب نیز از فصاحت و ادب برخوردار بود. در هنگام دیدن سر بریده برادر، خطاب به او چنین سرود : « یا هِلالا لَمَا اسْتَتَم کمالا... » بعدها هم در سوگ حسین (ع) اشعاری سرود، با این مطلع : « عَلَی الطفِ السّلامُ وَ ساکنیه... » : سلام بر کربلا و بر آرمیدگان آن دشت، که روح خدا در آن قبه ها و بارگاههاست. جانهای افلاکی و پاکی که در زمین خاکی، مقدس و متعالی شدند، آرامگاه جوانمردانی که خدا را پرستیدند و در آن دشتها و هامونها خفتند. سرانجام، گورهای خاموششان را قبه هایی افراشته در برخواهد گرفت، و بارگاهی خواهد شد، دارای صحنهای گسترده و باز...


پانزدهم رجب المرجب، رحلت جان سوز عقیله بنی هاشم، بنت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه الزهرا(س)، اخت الحسین(ع)، شیر زن کربلا، عمه جلیله سادات، ام المصائب، حضرت زینب الکبری(س) را محضر مقدس و منور حجت بن الحسن عسکری(عج) و تمامی شیعیان و محبان آن بانوی مکرمه تسلیت و تعزیت عرض می کنیم.


پانوشت:
[1]. نک: سید مهدی شجاعی، آفتاب در حجاب، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1377، چ 1، صص 7 و 8.
[2]. «یا اُختاه لا تَنْسِینی فِی نافِلَةَ اللَّیْل.» شیخ جعفر نقدی، زینب کبری، چ 2، ص 18.
[3]. نک: شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 18.
[4]. نک: مع بطلة الکربلاء، بیروت، مطبعة اهلیة، ص 17.
[5]. تنقیح المقال، ج 3، ص 79.
[6]. محمد حسین سابقی پاکستانی، مرقد العقیله زینب، 1394، ص 20.
[7]. زینب کبری، ص 22.
[8]. آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب شیرازی، زندگانی فاطمه زهرا(س) و زینب کبری(س)، انتشارات علمیه اسلامیه، ص 37.
[9]. آیت الله العظمی حسین نوری همدانی، جایگاه بانوان در اسلام، انتشارات مهدی موعود، 1386، چ 5، صص 311 314، با تلخیص.
[10]. قاسم میر خلف زاده، داستان هایی از حضرت زینب، ناشر مؤلف، چاپ بهار، 1378، صص 27 و 28.
[11]. همان، به نقل از: ریاض المصائب، ص 3.
[12]. حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، چ 1، ج 8، صص 214 و 215.
[13]. زندگانی فاطمه الزهرا(س) و زینب کبری(س)، صص 34 36.
[14]. داستان هایی از حضرت زینب، قاسم میرخلف زاده، ص 15 و ص 16.
[15]. عبدالرحمان انصاری، پیام زینب، انتشارات زمینه سازان ظهور امام عصر(عج)، ضص 11 و 12.
[16]. زندگانی فاطمه زهرا(س) و زینب کبری(س)، ص 18.
[17]. محمدرضا سنگری، سوگ سرخ، انتشارات تربیت، 1326، صص 15 و 16.
[18]. خوان های اول تا چهارم حضرت زینب(س)، عبارت است از رحلت پیامبر، شهادت حضرت زهرا(س)، شهادت امام علی(ع) و شهادت امام حسن(ع).
[19]. نک: محمدرضا سنگری، گزیده ادبیات معاصر، نثر ادبی، صص 77 82.
[20]. الخصاص الزینبیه، ص 284.
[21]. مقدمه کتاب اشعار عاشورایی، انتشارات تربیت.
[22]. ریاحین الشریعة، ج 3، ص 119.
[23]. منصوره مصطفی زاده، برگرفته از: مجله همشهری جوان، 29/4/1387، ش 175، ص 50.
[24]. نک: احمد صادقی اردستانی، زینب قهرمان، دختر علی، تهران، نشر مطهر، 1328، فصل پایانی.
[25]. الحسین فی طریقه الی الشّهاده، ص 21.
[26]. درباره مقامات معنوی زینب و ویژگی هایش، ر. ک‍ : «الخصائص الزّینبیّه» از سیّد نور الدّین جزایری.
[26]. درباره زندگی نامه حضرت زینب، از جمله ر. ک‍ : « بطلة کربلا » عایشه بنت الشّاطی، که با نام؛«زینب، بانوی قهرمان کربلا» به قلم حبیب الله چایچیان و مهدی آیت الله زاده ترجمه شده است.
[28]. قادر طهماسبی (فرید).

منابع:
اشارات، تیر 1388، شماره 122، صفحه 125.
فرهنگ عاشورا، محدّثی، جواد، نشر معروف، قم، 1374،صفحه 217.

دوشنبه 22/3/1391 - 15:14
دنیای گیاهان و حیوانات
گل رز 4

انواع گل رز و روش های نگهداری و تكثیر آن ها

طرق مختلف زیاد كردن گل سُرخ:
برای زیادكردن اقسام بوته های گل سرخ راههای متعددی وجود دارد كه هریك از آنها به نسبت خواصی را كه دارد میتواند مورد استفاده علاقمندان واقع گردد:

۱. كاشتن دانه های گل سُرخ:
دو موقع از كاشتن دانه های گل سُرخ برای زیاد كردن آن میتوان استفاده كرد. یكی برای بدست آوردن جورهای تازه و دیگری كاشتن دانه های نسترن برای تهیه پایه های جوان و سالم قابل پیوند.

الف. برای به دست آوردن جورهای تازه ای از گل سُرخ:
باید میوه هائی را كه به این منظور روی بوته ها باقی گذارده اند (این میوه ها حاصل گل هائیست كه با قسم یا جور دیگری كشنگیری شده یا بواسطه و جود اقسام و جورهای متنوع زیاد دراطراف آن فكر می كنند بطور طبیعی عمل كشنگیری روی آنها انجام شده) اواسط پائیز موقعی كه كاملا رسیده باشد، قبل از شروع سرما و یخبندان بچینند، نشانه رسیدن میوه گل سرخ موقعی است كه میوه ها رنگ انداخته و نارنجی رنگ می شوند.ولی باید دانست در بعضی از اقسام گل سرخ مخصوصا دورگه های چای میوه ها بزحمت رنگ می اندازند و بطور كلی موقع رسیدن میوه ها بسته به نژاد. منطقه و محل كاشت فرق می كند.میوه های رسیده را باید همان موقع چیدن، اواسط مهر یا آبان بكارند(زیرا تخم میوه های این گل پس از چیدن خیلی زود قوه نامیه خود را از دست می دهد) اگر تخمها كاملا نرسیده و هوای آن منطقه سرد شده، برای آنكه قوه نامیه آن كامل شود، تخمها را لای خاك اره یا ماسه نرم كمی مرطوب طبقه طبقه می چینند تا وقتی كه برسد.معمولا اوائل آذرماه میتوان این دانه ها را بیرون كاشت، موقع كاشتن میوه ها را با چاقوی پیوند زنی چهار قسمت كرده دانه ها را خارج میسازند و برای آنكه بدانند دانه هائی كه میكارند از چه قسمی است تا پس از سبز شدن و گل كردن معلوم شود بین آنها جورهای جدیدی بوجود آمده، باید دانه های هر قسم را در خزانه مخصوصی جداگانه كاشته و بوسیله برچسبی جور یا قسم آنرا مشخص كنند.خزانه ای كه در آن دانه ها را میكارند، اگر در گلخانه باشد مناسب تر است. در غیر این صورت باید از تغارهای مخصوص بذركاری استفاده كرد.خزانه یا تغار را با خاكی كه تجزیه شده قبلا تهیه كرده اند پُر كرده روی آنرا صاف نموده، دانه ها را به ردیف مرتب روی خاك می چینند، بعضی ها برای اینكه خاك خزانه تقویت شده و كمك موثری به سبز شدن تخمها كند، با خاك هر خزانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ گرم گوگرد و مقداری سولفات دوفر سفید و كمی از كودهای شیمیایی داخل می كنند.آماتورها برای احتیاط و پیش گیری از بروز آفات حیوانی و قارچی، خاك خزانه را دو ماه قبل از موقع كاشتن با محلول(فورمول Formol) ضد عفونی كرده یا همان موقع كاشتن باتزریق سولفور دو كاربون این كار را انجام می دهند تا پس از آنكه بوته ها سبز شدند دچار آفات مذكور نشوند. پس از آنكه دانه ها را روی خاك مرتب چیدند، آهسته با كف دست آنها را فشارباید داد تا دانه خوب به خاك بچسبد و روی آنرا با قشری بضخامت ۱ تا ۱/۵ سانتیمتر شن پوشانده، خزانه را آبیاری می كنند.تخمها بسته به اقسام مختلف آن از ۳۰ الی ۹۰ روز بعد از كاشتن سبز میشوند. پس از سبز شدن باید آب دادن را كمتر كنند تا ریشه بوته ها كه خیلی ظریف است نپوسد، تا موقعی كه هوا سرد و یخبندان است، این بوته ها را باید در گلخانه یا در زیر شاسی نگهداری كرد. پس از مساعد شدن هوا آنها را بیرون آورده در خزانه دیگر با فواصل بیشتری نشاء كرده یا آنكه جداگانه میكارند.بوته های نو را باید هر هفته یا ۱۵ روز یك مرتبه بازدید كرد تا اگر آثاری از " شته سبز " یا " پارازیت " های دیگر روی آنها مشاهده شود بوسیله محلول سولفات دو نیكوتین و یا سموم دیگر با آنها مبارزه كنند تا از ضعیف شدن بوته ها جلوگیری شده زودتر رشد نمایند.پس از اینكه بوته ها قوی شدند سال دوم آنها را یا در كَرت مخصوصی با فاصله ۵۰ سانتیمتر كاشته یا در گلدانهای بزرگتری میگذارند تا شروع بگل دادن كند.

ب. كاشتن دانه های نسترن برای پایه:
از اواسط شهریورماه كه میوه های نسترن قرمز میشود باید آنها را چیده بعد همه آنها را در لاوك چوبی یاتغاری ریخته آهسته با دسته هاون چوبی یا گوشت كوب له كنند تا دانه ها از گوشت میوه جدا شود.سپس آنها را چند دفعه با آب فراوان شسته دانه های ریز و پوك را كه روی آب میایستد جدا كنند تا دانه سالم و درشت و پاك بدست آید.چون موقع كاشتن این دانه ها، بسته به وضعیت منطقه یكی از ماههای مهر، آبان و آذر یا اواخر اسفند میباشد، برای آنكه قوای نامیه خود را از دست ندهند باید فورا دانه ها را خوب خشك كرده لای طبقات شن یا نرمه زغال چوب بچینند.موقع مناسب دانه ها را در كرت های وسیعی كه خاك كرتها را باید قبلا حاضر كرده و به اندازه كافی عمیق باشد، به ردیف بفواصل ۲۰ سانتیمتر و عمق یك سانتیمتر میكارند.اگر دانه ها را پائیز كاشته اند برای جلوگیری از نفوذ سرما و یخ زدن، بهتر است روی كرتها را با قشری از پهن اسب پوشاند.دانه ها بهار سبز میشوند و پائیز بعد آنها را بیرون آورده در كرتهای دیگری بفواصل ۳۰ سانتیمتر میكارند. تا قبل از رشد كامل بوته ها كه قابل پیوند كردن بشوند باید مواظبت كرد امراضو آفاتی از قبیل " زنگ. آردك(سفیدك). شته سبزو قرمز " و غیره به آنها سرایت نكند.برای پیشگیری بهتراست چندمرتبه بوته ها را با محلول "سولفورون"(گوگرد محلول در آب) یا محلول یك درهزار "پرمنگنات دو پطاس " یا محلول " بوردله "(كات كبود و آب صابون) سمپاشی كنند. این بوته ها را سال دوم یا سوم باشكالی كه میل دارند میتوان پیوند كرد.

۲. قلمه زدن:
برای آنكه بتوان در مدت كوتاهتری بوته های سالم و قوی برای پایه بدست آوزد یا در نبودن پایه برای پیوند یكی از اقسام گل سرخ را زیاد كرد، قلمه زدن را انتخاب كرده اند.قلمه بعضی از نژادها و اقسام گل سرخ با كمال سهولت نتیجه می دهد و در مدت كوتاهی ریشه میدهد و با این وسیله میتوان تعدادی از یك قسم یا جور بدست آورد.بین جنسها و اقسام مختلف گل سرخ آنها كه برای قلمه زدن مناسبند بشرح زیرمی باشند:

۱. گل سرخ های بنگال(Rosier du Bengale).
۲. گل سرخ های جزیره بوربون(Rosier de lile Boorbon).
۳. گل سرخ های منگوله و دو رگه های آن
۴. گل سرخ های چای(Rosier adeur de the) و چند جور از دو رگه های آن.
۵–انواع گل سرخهای پولیانتا(RosierPolyantha Moltiflore).
۶. گل سرخ های پُر گل ویشور(Wichuriana Multiflore).

بوته ای كه از قلمه گل سرخ حاصل میشود چون همه قسمتهایش از یك قسم یا جور است یك خاصیت دارد و آن اینست كه مانند پیوندهای روی نسترن باغبان مجبورنیست دائمآ مواظب گرفتن و حذف پاجوشهائی كه از ریشه میروید باشد تا بوته ها راضعیف و خراب نسازد.ولی از طرفی تعداد بوته ای را كه بوسیله قلمه می توان از یك بوته بدست آورد چند برابر كمتر از آنست كه بوسیله پیوند ممكن است حاصل نمود. زیرا از هر چشمه ساقه یك پیوند میتوان گرفت، در صورتیكه ساقه ای را كه برای قلمه انتخاب میكنند باید دست كم چند چشمه داشته باشد، باضافه غالبآ ریشه اقسامی كه آنرا بوسیله قلمه زیاد كرده اند دوام زیادی نداشته و بالاخره بیشتر از جورهای گل سرخ را بوسیله قلمه نمی توان زیاد كرد. بهترین زمان برای قلمه زدن گل سرخ اواخرتابستان (شهریورماه) است. در این ماه شاخه هائیرا كه مغزش چوبی شده با قیچی باغبانی چیده بقطعات ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتری تقسیم میكنند، بطوریكه ابتداء و انتهای هر شاخه یك چشمه داشته باشد.بعد برگهای شاخه را بقسمی با قیچی می چینند كه یك تا دو سانتیمتر از دم برگها بساقه بماند، قلمه ها را در گلدان یا تغار و یا جعبه مخصوص قلمه كه از چهارپنجم شن نرم شسته و یك پنجم خاك تازه باغچه و خاك برگ پُر شده بفواصل ۲ تا ۳ سانتیمتر پهلوی هم فرو كرده و اگر هوا متغیر و نامساعد باشد روی آنها را حباب شیشه ای می گذارند و یا نایلون می كشند.مدتهاست كه هورمونهائی برای تسریع در ریشه كردن قلمه ها ساخته شده كه ممكن است قبل از آنكه قلمه ها را در خاك فرو كنند، باندازه دو سانتیمتر از ساقه ها را یكی دو روز در محلولی از آن هورمون گذارده بعد در خاك فرو كنند تا زودتر ریشه كرده به نتیجع برسد. زمستان باید قلمه ها را زیر شاسی یا نقاط كم آفتاب گلخانه گذاشت. بهار سال بعد كه قلمه ها ریشه كرده و از هركدام شاخه های تازه بیرون آمد، آنها را به آهستگی بطوری كه نرمه ریشه ها صدمه نبیند از خاك بیرون آورده در محل مخصوص به آن می كارند.رز ویرژو و گل رُز دو رگه ویرژو(virgo)

۳. خواباندن شاخه:
زمانی كه فصل قلمه زدن نباشد برای زیاد كردن بوته های قسم خاصی از گل سرخ به طریق خواباندن شاخه متوسل میشوند.خواباندن شاخه در اقسام و جورهای پا بلند كه برای قلمه زدن هم مناسب است و بیشتر در اقسام رونده عملی می باشد.اوائل بهار شاخه هایی را كه به اندازه كافی بلند و قابل خم شدنست قسمتی از آنرا از نزدیك زمین خم كرده در گلدان یا زمین پای بوته زیر خاك می كنند. پائیز یا بهار سال بعد كه شاخه های خوابانده شده ریشه كرده است آنها را از بوته اصلی جدا كرده و موقع مقتضی با كمال احتیاط بیرون آورده در نقطه دیگر میكارند.

۴. پیوند:
برای ازدیاد اقسام گل سرخ، دو نوع پیوند معمول و مورد عمل است.

۱. پیوند شكمی: كه در بهار تا اوائل تابستان و ماه اول پائیز كه شیره نباتی در جریان بوده و شاخه ها خوب پوست میدهند میزنند.
۲. پیوند روی ریشه كه زمستان در گلخانه می زنند: قبل از توضیح هریك از اقسام پیوند باید پایه های مناسب برای پیوند را شناخت تا زحمتی كه میكشند بی نتیجه نماند. مناسب ترین اقسام را برای پایه باید انتخاب كرد كه در زیر شرح داده میشود.

پایه برای گل سرخ های پا كوتاه:
از معمول ترین و بهترین اقسام گل سرخ برای پایه باید نسترن معمولی كوهی(رُزا كانینا Rosa Canina) را نام برد كه بواسطه دوام زیاد در مقابل آفات و امراض و سختی شاخه هایش با آنكه تیغهایش موقع پیوند خیلی بدست آسیب می رساند بهترین قسم برای پایه تشخیص داده شده و امروزه بین همه پرورش دهندگان و باغبانان معمول است.اقسام دیگری از گلهای وحشی مانند(رُزا لاگسا Rosa Laxa) كه اصل آن از سیبری است و گل سرخ(پولیانتاRosa Polyantha) در مواردیكه نسترن كوهی نباشد قابل استفاده است.

پایه برای گل سرخ های پا بلند و مجنون(گریان):
چون شاخه های نسترن وحشی خیلی بلند و قوی است برای اینكار هم خوب میتوان از آن استفاده كرد.یكی از شاخه های قوی بوته را میگذارند باندازه ای كه میل دارند بلند شود و بقیه را حذف میكنند، آنوقت نوك آنرا پیوند می كنند.بنابراآنچه گفته شد بهتر و مناسب تر از همه اقسام گل سرخ برای پایه همان نسترن كوهی است كه به آسانی میتوان از ییلاقات بدست آورده یا بذر آنرا چنانچه شرح داده شد بكارند.پیوند شكافی یا شكمی: پیوند شكافی یا شكمی را دو موقع و بدو شكل می زنند.

الف - پیوند شكافی با جوانه بیدار.
ب. پیوند شكمی با جوانه خواب.

فصل پیوند با جوانه بیدار از اول خرداد تا اواخر تیرماه است كه جریان شیره نباتی باز كردن پوست را از روی چوب آسان ساخته و پس ازگرفتن پیوند وقت كافی برای نمو شاخه و رسیدن مغز چوبی آن هست.موقع پیوند شكمی با جوانه خواب از اوائل شهریور تا اواخر مهرماه است كه دیگر فصل برای بیدار شدن جوانه و نمو آن مقتضی نمی باشد. پیوند پس از گرفتن تا بهار بحالت خواب باقی مانده، اوائل فروردین ماه شروع به سبز شدن و نمو می كند.پیوند پائیزه اگر در زمستان از یخ زدن حفظ شود(برای اینكه پیوندك در زمستان یخ نزند با شروع سرما روی آنرا با قشری از پارافین منجمد می پوشانند) چون در آغاز بهار شروع به نمو میكند شاخه های آن قوی تر بوده و زمان كافی برای رسیدن مغز شاخه ها دارد.طریقه عمل برای پیوند شكمی خیلی آسان و عبارت از برداشتن پیوندك بوسیله چاقوی پیوند زنی از روی شاخه مورد نظر و جا دادن آن در شكافی كه بشكل(T) روی پایه، داده شده و بستن روی شكاف با پوست برآمده از پایه و بسیتن آن با ریسمان نرم میباشد.پیوندك را بهتر است از شاخه ای كه گل یا غنچه دارد بگیرند.برای اینكار باید چنین شاخه ای را كه شاداب و صاف است از بوته مورد نظر قطع كرده، قسمت سرشاخه كه مغزش نرم است و انتهایش را كه جوانه های آن بد و نا مناسب میباشد بریده از قسمت میانه كه دارای جوانه های برجسته و قوی است برای گرفتن پیوندك استفاده كنند.بوسیله چاقوی پیوند زنی از ۱۵ میلیمتر زیر جوانه پوست را بسمت بالا بطوری میبرند كه كمی از قشر چوبی مغز ساقه زیر جوانه باقی بماند، بُرِش را تا ۱۵ میلیمتری بالای جوانه برده، آنجا پوست را از روی ساقه برمیدارند، پیوندك بشكل بیضی نوك تیزی در می آید.برگ پیوندك را باید بطوری قبلا چیده باشند كه یك تا دو سانتیمتر از دُم برگ به پیوندك باقی بماند. حالا این پیوندك را كه عبارت از پوست شاخه جوانه دار و نیمی از دمبرگ است از سر شكافی كه روی شاخه پایه داده اند آهسته زیر پوست داخل كرده بسمت پائین میلغزانند تا تمام پیوندك زیر شكاف جا گرفته فقط از بین دولبه شكاف عمودی جوانه و دمبرگ بیرون بماند.بلافاصله دور شاخه پایه را از بالای شكاف با نخهای پشمی یا نوار لاستیكی یا نوار چسب رو به پائین بطوری می بندند كه تمام شكاف پوشیده شده و هوا زیر پوست داخل نشود و فقط همان جوانه و دمبرگ از بین نخها بیرون بماند. برای اینكه شكاف بهتر مسدود شود میتوان روی آنرا با چسب مخصوص پیوند پوشاند. پانزده روز بعد اگر دمبرگ سیاه شده و به پیوندك چسبیده رنگ پیوندك هم تغییر كرده رو به سیاهی میرود معلوم میشود پیوند نگرفته و خراب شده، ولی اگر با كمترین تماس انگشت دمبرگ به آسانی از پیوندك جدا شده بزمین افتد و پیوندك هم سبز و شاداب است نشانه گرفتن پیوند میباشد.سه تا چهار هفته پس از پیوند زدن كه جوانه شروع بنمو می كند باید نخ را باز كرد تا نمو شاخه سبب فرورفتن نخها به پوست پایه نگردد.پیوندی كه می زنند اگر با جوانه بیدار است پس از پیوند شاخه را از یك سانتیمتر بالای شكاف قطع كرده جای بُرش را با چسب پیوند میپوشانند. ولی اگر پیوند پائیزه و با جوانه خوابست فقط كمی از انتهای شاخه را بریده بقیه آنرا میگذارند بهار كه پیوند بیدار شده و میخواهد سبز شود میبرند.

پیوند روی ریشه:
عمل پیوند روی ریشه بیشتر برای ایجاد و ازدیاد اقسام گل سرخ های پاكوتاه بكار می رود. موقع و فصل مناسب این پیوند پائیز یا اواخر زمستان است كه باید در گلخانه انجام شود.بهترین پایه برای اینكار ریشه های جوان نسترن های كوهی است كه یا بوسیله كاشتن بذر، یا جمع آوری از كوهستانها تهیه شده و قبلا آنها را در گلدان یا خزانه كاشته باشند.پیوندك را از شاخه هائی می گیرند كه اواخر شهریور تا اواسط مهرماه آنها را از بوته بریده دو سر شاخه را با قیچی زده برگهایش را مطابق دستوری كه برای پیوندك شكمی داده شده چیده و بعد آنها را در جعبه هائی مملو از شن پهلوی هم چیده روی آنها را نیز با قشر نازكی از شن پوشانده و كمی پهن هم روی آن ریخته باشند.ماه آبان یا اسفند ساقه های نسترن وحشی را كه برای پایه حاضر كرده اند، باندازه ۱۰ سانتیمتر از روی ریشه بطور مورب با چاقوی تیز می برند، سپس از شاخه هائی كه لای شن گذاشته اند هریك را كه با قطر پایه مطابق باشد بیرون آورده قطعه ای از آنرا كه دارای چهار چشمه باشد نیز بطور مورب می برند، بطوری كه دو برش را وقتی روی هم قرار دادند كاملا با یكدیگر مطابق باشد و بین آنها درز و شكافی نماند، پس ازآنكه پیوندك را روی پایه قرار دادند با چهار لا نخ پشمی این دو را بهم بسته اطراف آنرا با چسب پیوند خوب می پوشانند.ریشه هایی كه باین ترتیب پیوند شده اگر در گلدان است گلدانها را مرتب روی سطح گلخانه می چینند، جای گلدانها باید ۱۰ درجه سانتیگراد حرارت داشته باشد.از اوائل سال پیوندها شروع بنمو كرده جوانه ها رشد مینمایند ولی تا مدتی كه محل پیوند خوب بهم جوش بخورد نباید آنها را درمعرض تابش مستقیم آفتاب قرار داد، تا كم كم به هوای خارج عادت كرده و پائیز بعد كه از خطر جست آنها را در هر جا كایل باشند بكارند.سال بعد باید بوته های پیوند شده را كاملا مراقبت كرده آنها را مرتبآ آب داده ضمنآ از ابتلاء بوته ها به آفات و امراض نباتی پیش گیری و كرد.


پانویس:
1. لغتنامۀ دهخدا از رودکی نمونه آورده: گل صدبرگ و مشک و عنبر و سیب یاسمین سفید و مورد بزیب

منابع:
1.دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامه دهخدا. انتشارات دانشگاه تهران. سرواژۀ صدبرگ(https://www.loghatnaameh.com).
2.رشیدی، آزاده."راهنمای کامل پرورش و نگهداری گیاه رز"، چاپ دوم.مشهد:ناشر مولف،۱۳۸۷.ISBN978-964-04-1843-7، خانه کتاب.
3.ویکی‌پدیا، «Rose(http://en.wikipedia.org/wiki/Rose) »، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد(بازیابی در ۲۶ آوریل ۲۰۱۱).
4.حکمتی، جمشید. صد گیاه زینتی. انتشارات فرهنگ جامع، ۱۳۷۲.
5.مفیدی، علی. روشن، گودرز. و دیگران. گل سرخ. مرکز تحقیقات و نشریات فضای سبز.
6.World Federation of Rose Societies(http://www.worldrose.org/)

برگرفته از:
«http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=رز&oldid=6928666»
http://patoghu.com/-"http://forum.patoghu.com/thread22254.html"

دوشنبه 22/3/1391 - 14:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته