• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 14221
تعداد نظرات : 3204
زمان آخرین مطلب : 3723روز قبل
شخصیت ها و بزرگان
اولین بازداشت سید حسن نصرالله در ایران

خبرگزاری فارس: رهبر حزب الله لبنان در بخشی از خاطرات خود آورده است: ممکن است بسیار عادی بنماید اگر بگویم که من در شرایط سختی از عراق فرار کردم. اما در هیچ جایی بازداشت نشده‌ام، جز یک‌جا که اگر بگویم شگفت‌زده می‌شوید؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی!

خبرگزاری فارس: اولین بازداشت سید حسن نصرالله در ایران

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» حمید داودآبادی، در کتاب جدید خود با عنوان "سید عزیز"، که به گفت وگوهای اختصاصی او با سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان، و شرح زندگی و ناگفته‌های او پرداخته است که در اینجا به بخشی از آن اشاره شده است:

 

وقتی از او درباره‌ی این که طی دوران مبارزاتش بازداشت شده یا نه، سوال کردم، با این پاسخ جالب روبه‌رو شدم:

 

"ممکن است بسیار عادی بنماید اگر بگویم که من در شرایط سختی از عراق فرار کردم. در "نبرد اقلیم التفّاح" هم در محاصره قرار گرفته‌ام، اما در هیچ جایی بازداشت نشده‌ام، جز یک‌جا که اگر بگویم شگفت‌زده می‌شوید؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی!

 

ماجرا از این قرار بود که در سال 1361 تصمیم گرفتم به قم بروم. بدون خانواده و به‌تنهایی راه افتادم. در هواپیما چندنفر لبنانی بودیم. در میان ما لبنانی‌ها، یکی بود که ریشش را تراشیده بود و با دختر غیرمحجبه‌ای همراه بود. آن‌زمان در ایران موضوع حجاب مطرح نبود. وارد فرودگاه مهرآباد که شدم، مسئول امنیتی فرودگاه که برای بازرسی ما ایستاده بود، گردن بند طلا به گردنش بود و ریشش را هم تراشیده بود. کسانی که بی‌حجاب بودند یا ریش‌شان را تراشیده بودند، به‌سادگی رد شدند؛ اما من را که با لباس روحانی بودم و چندنفر دیگر که ریش داشتند، در کناری نگه‌داشتند و اجازه‌ی رفتن ندادند. به همین ترتیب تا نیمه‌شب در فرودگاه معطّل شدیم.

نیمه‌شب، ماشینی آمد و ما را به بازداشتگاهی برد. بازداشتگاه ما، ساختمانی مصادره‌ای بود که اتاق‌های کوچکی داشت. ما را داخل یکی از این اتاق‌ها حبس کردند. دو روز در آن‌جا در بازداشت بودم! شخصی آمد و چندساعت از من بازجویی کرد:

 

ـ تو کی هستی؟

ـ در ایران قصد انجام چه کاری داری؟

ـ با چه کسی رابطه داری؟

و درباره‌ی لبنان نیز بازجویی را شروع کرد و ...

 

بعد از گذشت دو روز از بازداشتم که زیر نظر "اطلاعات نخست‌وزیری ایران" بود، بازجو به‌سادگی از من عذرخواهی کرد و آزاد شدم!

آن دو روز خیلی به من سخت گذشت. گاهی به این فکر می‌کنم که در تمام عمرم در زندان یا بازداشت نبوده‌ام، اما در جمهوری اسلامی بازداشت شده‌ام. این برای من خیلی دردناک بود و من اصلا انتظار وقوع آن را نداشتم."

 

ملاحظه مهم:

 

در اوایل دهه‌ی 60 و هنگام نخست‌وزیری "میرحسین موسوی"، وزارت اطلاعات هنوز تاسیس نشده بود و امور امنیتی و اطلاعاتی کشور، در واحدی با عنوان "اطلاعات نخست‌وزیری" با مسئولیت "خسرو قنبری تهرانی" و "سعید حجاریان کاشی" انجام می‌شد. ظاهرا این افراد که از فعالیت‌های سپاه پاسداران ناراحت بودند، برای پی‌بردن به اطلاعات و فعالیت‌های نیروهای مرتبط با سپاه، دست به این اقدام زده‌اند.

چهارشنبه 24/3/1391 - 9:45
اهل بیت
ای حرمت ملجا درماندگان ، دور مران از خود و راهم بده
از باد در بدر ترم و کو به کو ترم
ازطفل خانه گمشده، پرجستجوترم
مردم به چشم آب نگاهم کنند لیک
من ازسراب پیش تو بی آبرو ترم
پرواز را ز کوی تو آغاز کرده ام
سنگم مزن که در حرم تو کبوترم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
خیلی دلم برای امام رضا تنگ شده کاش هر چه زودتر بتونم برم زیارتشون
چهارشنبه 24/3/1391 - 9:17
اهل بیت

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) درباره ی فاطمه فرمود:
«فاطمة
حوراء انسیة،
کلما اشتقت الی الجنة قبلتها».
«فاطمه حوریه ای است به صورت انسان، هر وقت که من مشتاق بهشت شوم وی را می بوسم».

چهارشنبه 24/3/1391 - 9:7
اهل بیت
حدیثی از امام زمان علیه السلام در مورد مادشون حضرت زهرا س

امام زمان علیه السلام در یکی از نامه هایشان می فرمایند:

«وفی ابنة رسول صلی الله علیه و آله لی اسوة حسنة ... ; در دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای من الگوی نیکویی است .»

پاداش سلام بر حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)

یزید بن عبدالملك نوفلى از پدرش از جدش چنین روایت كرده است:
روزى خدمت حضرت فاطمه زهرا (س) مشرف شدم، ابتدا آن حضرت بر من سلام كرد و فرمود: پدرم (در زمان حیاتش) فرمود: هركس سه روز بر من و تو سلام كند، بهشت براى او خواهد بود.
از حضرتش پرسیدم: آیا این مطلب مخصوص دوران حیات و زندگى شما و آن حضرت است و یا شامل بعد از فوت شما و ایشان نیز خواهد بود؟
فرمود: هم در زمان زندگى و هم پس از مرگ ما. (1)
1ـ مناقب ابن‏مغازلى شافعى، ص 363

چهارشنبه 24/3/1391 - 9:1
اهل بیت
هفت گفتار از امام هادی (ع)
 

هفت گفتار از امام هادی (ع)

طلیعه
حضرت امام علی النقی علیه‌السلام در نیمه دوم ماه ذی الحجه، سال 212 ق در اطراف مدینه و در منطقه «صریا» چشم به جهان گشود. پدر گرامی‌اش حضرت جواد علیه‌السلام و مادر ارجمندش سمانه مغربیه از بانوان با فضیلت تاریخ می‌باشد. مشهورترین القاب آن گرامی نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب، متوکل و عسکری است و در برخی منابع «ابوالحسن الثالث» و «فقیه عسکری» نیز گفته‌اند.
آن بزرگوار در سال 220 و در هشت سالگی به مقام خطیر امامت نائل گردید و به مدت 33 سال رهبری اهل ایمان را عهده‌دار بود. امام هادی علیه‌السلام دوران امامت خویش را با خلفاء ستمگر عباسی همچون معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز سپری کرد.

عظمت باری تعالی

شناخت وجود خداوند و اوصاف جلال و جمال باری تعالی در حد شایستگی هر انسانی، به غیر از طریق اهل بیت: امری ناممکن است؛ گرچه هر کسی نسبت به فراخور استعدادش خداوند را می‌شناسد و به او ایمان می‌آورد؛ اما بیان عظمت حق از زبان اهل بیت: جلوه‌ای دیگر دارد و آنان کامل‌ترین و مطمئن‌ترین منبع وحی و سرچشمه توحیدند. امام هادی علیه‌السلام در تبیین صفات خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُوصَفُ إِلَّا به ما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَنَّی یُوصَفُ الَّذِی تَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاْءَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الاْءَبْصَارُ عَنِ الاْءِحَاطَةِ بِهِ نَأَی فِی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَأْیِهِ کَیَّفَ الْکَیْفَ به غیرِ أَنْ یُقَالَ کَیْفَ وَ أَیَّنَ الاْءَیْنَ بِلَا أَنْ یُقَالَ أَیْنَ هُوَ مُنْقَطِعُ الْکَیْفِیَّةِ وَ الاْءَیْنِیَّةِ الْوَاحِدُ الاْءَحَدُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ؛(1) خداوند متعال توصیف نشود، جز بدانچه خود وصف کرده است و چگونه توصیف می‌شود آن وجودی که حواس مخلوقات از درکش ناتوان است و اوهام و خیالات به آن نمی‌رسند و تصور و اندیشه‌ها به حقیقتش آگاه نمی‌گردند و در افق نگاه چشم‌ها نگنجد! او با همه نزدیکی دور است و با همه دوری‌اش نزدیک. چگونگی را پدید آورد و خودش چگونه نیست. مکان را آفرید، ولی خود مکانی ندارد و از چگونگی و مکان داشتن جداست. یگانه است و بی‌همتا. با شکوه است و نام‌ها و اسمائش همه مقدس‌اند و پاک.»
سعدی در بوستان در توضیح این معنا سروده است:
جهان متفق بر الهیتش فرو مانده از کنه ماهیتش
نه ادراک بر کنه ذاتش رسد نه فکرت به غور صفاتش رسد
بشر ماورای جلالش نیافت بصر منتهای جمالش نیافت
نه هر جای مرکب توان تاختن که جاها سپر باید انداختن
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
در این بحر جز مرد داعی نرفت گمان شد که دنبال راعی نرفت
چه شب‌ها نشستم در این سیر گم که دهشت گرفت آستینم که قُم

شکوه بندگی

از منظر فرهنگ متعالی توحید، عبودیت و بندگی حضرت حق تعالی است که بالاتر از آن مقامی برای مخلوق متصور نیست:
بلندی بایدت افکندگی کن خدا را باش و کار بندگی کن
امام دهم علیه‌السلام در تبیین مقام بندگی می‌فرماید:
«مَنِ اتَّقَی اللَّهَ یُتَّقَی وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ یُطَاعُ وَ مَنْ أَطَاعَ الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخَالِقَ فَلْیَیْقِنْ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقِین؛(2) هر که از نافرمانی خدا بپرهیزد، [مردم] از نافرمانی او پرهیز کنند و هر کس خدا را اطاعت کند، [دیگران] از او اطاعت می‌کنند و کسی که از دستورات خالق فرمان برد، هیچ باکی از خشم مخلوقین نخواهد داشت و هر کس خالق را به خشم آورد، او باید بداند که از خشم مردم در امان نخواهد بود.»
گرت این بندگی تمام شود چرخ و انجم ترا غلام شود
مقام عبودیت و بندگی آن چنان اهمیت دارد که امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در این زمینه به بندگی خود در برابر خداوند متعال افتخار می‌کرد و می‌فرمود: «إِلَهِی کَفَی بِی عِزّا أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدا وَ کَفَی بِی فَخْرا أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ؛(3) پروردگارا! این عزت برای من بس است که بنده تو باشم و بالاترین افتخار برای من آن است که تو پروردگار من باشی. تو همان گونه‌ای که دوست دارم. پس مرا آن طوری که دوست داری، قرار ده!»

ریشه‌ها و نتایج تکبر

در سیره تربیتی امام هادی علیه‌السلام برای تربیت نفوس و زدودن صفات ناپسند از وجود آدمی به زمینه‌ها و ریشه‌های خودپسندی اشاره شده است. آن حضرت می‌فرماید: «مَنْ اَمِنَ مَکْرَ اللَّهِ وَ أَلِیمَ أَخْذِهِ تَکَبَّرَ حَتَّی یَحِلَّ بِهِ قَضَاوُهُ وَ نَافِذُ أَمْرِهِ وَ مَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ هَانَتْ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَلَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ؛(4) هر کس از مکر و مؤاخذه دردناک خداوند، خود را در امان احساس کند، تکبر می‌ورزد تا اینکه با قضا و تقدیر خداوند مواجه گردد؛ اما انسانی که بر دلیل روشنی از پروردگارش دست یافته است، مصیبتهای دنیا بر او سخت نخواهد بود؛ گرچه قطعه قطعه شده و جاجزاء بدنشج پراکنده شود.»
طبق این رهنمودِ ارزشمند، هر شخصی در راه رسیدن به تکامل و مقام والای انسانیت لازم است که هرگز از وجود خداوند متعال و محاسبه و مؤاخذه‌اش غفلت نکند. غفلت از خداوند و روز معاد، انسان را به انواع مفاسد دچار می‌کند و در حقیقت از خدا فراموشی به خود فراموشی تنزل یافته، هدف خود را در زندگی گم می‌کند. چنین فرد غافلی از خود هرگز نمی‌پرسد که:
از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم
اما اگر انسان خود را در پرتو نور الهی قرار دهد و از نسیم رحمت حق بهره‌ور گردد، هرگز در مقابل حوادث و مصائب دنیوی مغلوب نمی‌گردد؛ چرا که به پشتوانه‌ای قوی همچون نیروی حق تکیه زده و در حصاری محکم پناه گرفته است. بنابراین، ریشه مهم لغزش‌ها، خطاها و آلوده شدن به صفات ناپسند، همان غفلت از خداوند و خود فراموشی است که اشخاص را از رسیدن به اهداف والای انسانی باز می‌دارد. امام دهم علیه‌السلام در روایتی دیگر به عواقب زیانبار صفت ناپسند تکبر اشاره کرده و در این مورد هشدار داده و فرموده است: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ؛(5) هر کس از خود راضی باشد، غضب کنندگان بر او بسیار خواهند شد.»
صفت تکبر انسان را نه تنها در معرض خشم مردم، بلکه مورد غضب خداوند نیز قرار می‌دهد که در قرآن فرمود: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»؛(6) «خداوند گردنکشان [و متکبران] را دوست ندارد.»
عذاب جهنم و محرومیت از الطاف الهی از دیگر رهاوردهای تکبر است.
خویشتن را بزرگ می‌بینی؟ راست گفتند یک دو بیند لوچ
در روایت آمده است که روزی حضرت سلیمان بن داود8 امر کرد که تمام پرندگان و انس و جن به همراه او بیرون آمده، در بساط شگفت انگیز سلیمان علیه‌السلام جای گیرند. دویست هزار نفر از بنی آدم و دویست هزار نفر از جنیان با او بودند. بساط او به قدری بلند شد که صدای تسبیح ملائکه را در آسمان‌ها شنید. سپس بساط او آن قدر پایین آمد که کف پایش به دریا رسید. در آن حال، ندایی آسمانی به اصحاب سلیمان علیه‌السلام گفت: اگر در دل فرمانروای شما (سلیمان علیه‌السلام) ذره‌ای تکبر بود، بیشتر از آنچه بلند کرده‌اند، او را به زمین فرو می‌بردند.(7)
ز خاک آفریدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
تواضع سر رفعت افرازدت تکبر به خاک اندر اندازدت

ارزش علم و دانش

کسب علم و دانش از مهم‌ترین شیوه‌های رسیدن به قله کمال است و انسان بدون علم ره به جایی نمی‌برد. امام دهم علیه‌السلام بر این باور بود که برای نیل به مقاصد عالی انسانی لازم است که افراد به دنبال دانش و معرفت باشند؛ چرا که بدون آگاهی هیچ رهروی به مقصد نرسد.
آن رهبر فرزانه در گفتاری ارزشمند می‌فرماید: «إِنَّ الْعَالِمَ وَ الْمُتَعَلِّمَ شَرِیکَانِ فِی الرُّشْدِ؛(8) دانشمند و دانشجو هر دو در رشد و هدایت شریک‌اند.» اگر علماء و متفکران جامعه تلاش نکنند و عموم مردم نیز به دنبال آموزش نباشند، سطح افکار مردم رشد نمی‌یابد و پیشرفت صورت نمی‌گیرد.
شرف و قیمت و قدر تو به فضل هنر و است نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان
اساسا برای تهذیب نفس و پیمودن راه کمال، علماء اخلاق، معرفت و کسب آگاهی را از عوامل مؤثر در روح و روان آدمی می‌دانند. آری، دانش انسان را به خطرات راه آگاه می‌کند و عظمت و عزت خداوندی را به یاد می‌آورد و انسان شایسته هر قدر علم و دانشش بالاتر باشد، تواضع و صفات حمیده در وجودش بیشتر شکوفا می‌گردد. انسان کمال خواه با معرفت به ناتوانی و مقام پایین خود و اطلاع از عظمت حق و شکوه و جلال کبریایی‌اش در راه رشد و تهذیب گام برمی‌دارد.
امام هادی علیه‌السلام ارزش دانشمندان را بالاتر از خود علم و دانش می‌دانست و می‌فرمود: «أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُهُ؛(9) دانشمند از دانش برتر است.» البته علم و دانش بعد از غلبه صفات زشت و فساد افراد تأثیرگذاری اندکی دارد؛ چنان که حضرت علی النقی علیه‌السلام فرمود: «اَلْحِکْمَةُ لَا تَنْجَعُ فِی الطِّبَاعِ الْفَاسِدَةِ؛(10) حکمت در طبیعتهای فاسد سودی نمی‌بخشد.»

موقعیت ممتاز مکانهای مقدس

در بینش توحیدی اسلام، انسان هر لحظه و در هر زمان و مکان در محضر خداست؛ اما خداوند متعال برای تقرب بیشتر بندگانش و برای آسایش و آرامش آنان، زمان‌ها و مکانهایی را معین کرده است که ویژگی خاصی دارند. امام علی النقی علیه‌السلام با اشاره به موقعیت ممتاز اماکن مقدس فرمود:
«اِنَّ لِلَّهِ بُقَاعا یُحِبُّ اَنْ یُدْعَی فِیهَا فَیَسْتَجِیبُ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَیْرُ مِنْهَا؛(11) خداوند مکانهای مقدسی دارد که دعا در آن جاها را دوست می‌دارد. پس هر کس در آن مکان‌ها او را بخواند، اجابتش می‌کند و حائر حسینی علیه‌السلام یکی از آن‌هاست.»
پیشوای دهم در این سخن، نکات مهمی را مورد توجه قرار داده و به مشتاقان فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام گوشزد کرده است: نخست به ارزش این مکانهای شریف پرداخته و آن‌ها را بقعه‌های خدایی نامیده، سپس اهمیت دعا و استجابت آن را در این مکان‌ها مورد تأکید قرار داده و در آخر، مزار دلربای حضرت سید الشهداء علیه‌السلام ، را از مصادیق بارز بقاع الهی و محل استجابت دعای بندگان شمرده است.
امام هادی علیه‌السلام در کلام دیگری عظمت بارگاه امام حسین علیه‌السلام را این گونه بیان می‌کند: «هر کس از منزل خود به قصد زیارت بارگاه حضرت حسین علیه‌السلام حرکت کند و به نزد فرات برسد و در آنجا غسل کند، از رستگاران نوشته می‌شود و هر گاه به امام حسین علیه‌السلام سلام کند، از سعادتمندان محسوب می‌گردد و اگر از نماز زیارت فارغ شد، فرشته‌ای از سوی خداوند متعال به او می‌گوید: رسول خدا9 به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: تمام گناهانت بخشوده شد، اعمال را از نو شروع کن!»(12)

روزگار ناسازگار

گاهی این نکته به ذهن می‌آید که آیا واقعا برخی زمان‌ها، مکان‌ها و یا عوامل و حوادث طبیعی در زندگی انسان دخالت دارند؟ آیا بدی و خوبی و شوم بودن را می‌توان به روزها و روزگاران نسبت داد؟ امام هادی علیه‌السلام پاسخ این پرسش را به یکی از یارانش توضیح داد.
حسن به مسعود می‌گوید: به محضر مولایم حضرت ابوالحسن الهادی علیه‌السلام رسیدم. در آن روز چند حادثه ناگوار و تلخ برایم رخ داده بود؛ انگشتم زخمی شده و شانه‌ام در اثر تصادف با اسب سواری صدمه دیده و در یک نزاع غیر مترقبه لباسهایم پاره شده بود. به این خاطر، با ناراحتی تمام در حضور آن گرامی گفتم: عجب روز شومی برایم بود! خدا شرّ این روز را از من باز دارد! امام هادی علیه‌السلام فرمود: «یَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِی بِذَنْبِکَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ؛ ای حسن! این [چه سخنی است که می‌گویی] با اینکه تو با ما هستی، گناهت را به گردن بی‌گناهی می‌اندازی! [روزگار چه گناهی دارد!]»
حسن بن مسعود می‌گوید: با شنیدن سخن امام علیه‌السلام به خود آمدم و به اشتباهم پی بردم. گفتم: آقای من! اشتباه کردم و از خداوند طلب بخشش دارم. امام فرمود: ای حسن! روزها چه گناهی دارند که شما هر وقت به خاطر خطاها و اعمال نادرست خود مجازات می‌شوید، به ایام بدبین می‌شوید و به روز بد و بیراه می‌گویید! حسن گفت: ای پسر رسول خدا!، برای همیشه توبه می‌کنم و دیگر عکس العمل رفتارهایم را به روزگار نسبت نمی‌دهم. امام در ادامه فرمود: «یَا حَسَنُ اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالاْءَعْمَالِ عَاجِلاً وَ آجِلاً؛
ای حسن! به طور یقین خداوند متعال پاداش می‌دهد و عقاب می‌کند و در مقابل رفتارها در دنیا و آخرت مجازات می‌کند.»(13)

شیوه حفظ دوستان

از منظر امام دهم علیه‌السلام یکی از ویژگیهای اولیاء خدا و انسانهای صالح عفو و گذشت و پذیرش عذر دیگران است. ایوب بن نوح می‌گوید: آن حضرت طی نامه‌ای به یکی از یاران ما که موجب ناراحتی شخصی شده بود، توصیه کرد که برو از فلانی عذر خواهی کن و بگو: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ به عبدٍ خَیْرا إِذَا عُوتِبَ قَبِلَ؛(14) اگر خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد، [او را حالتی عطا می‌کند که[ هرگاه از او عذر خواسته شد، می‌پذیرد.» تو نیز عذر ما را بپذیر!
برای پاسداری از حریم دوستان نیک نباید در باره آنان سخت‌گیری کرد، بلکه باید در موارد لغزش و خطایشان عفو و گذشت پیشه کرد و عذرشان را پذیرفت؛ زیرا اگر به بهانه‌های ساده، انسان دوستان خود را طرد کند و از خود دور سازد، به مرور زمان غریب و تنها خواهد ماند و مخالفانش افزایش می‌یابند؛ در حالی که دوستان خوب بازوی نیرومندی در زندگی افراد به شمار می‌آیند. لقمان حکیم به فرزندش سفارش می‌کرد که: «یَا بُنَیَّ اتَّخِذْ أَلْفَ صَدِیقٍ وَ أَلْفٌ قَلِیلٌ وَ لَا تَتَّخِذْ عَدُوّا وَاحِدا وَ الْوَاحِدُ کَثِیرٌ؛(15) فرزندم هزار دوست بگیر و البته هزار کم است و یک دشمن برای خودت درست نکن که یکی هم زیاد است.»
بنابراین، برای رسیدن به سعادت و توفیق در زندگی، انسان باید از دوستان خوب محافظت کند و با اختلاف کوچک و جزئی و لغزشهای ساده نباید آنان را از دست بدهد، بلکه شیوه اهل بیت علیهم‌السلام را در نظر بگیرد و از گناهانشان بگذرد. اگر عذر خواهی کردند، بپذیرد و عفو و گذشت پیشه کند.
سعدی گفته:
با مردم سهل‌گوی دشوار مگوی با آن که درِ صلح زند جنگ مجوی

پی نوشت ها :

1. تحف العقول، ص 482؛ الکافی، ج 1، ص 138.
2. تحف العقول، ص 482.
3. بحارالانوار، ج 74، ص 402.
4. تحف العقول، ص 483.
5. بحارالانوار، ج 69، ص 316.
6. نحل / 23.
7. معراج السعاده، ص 270؛ محجة البیضاء، ج 6، ص 213.
8. کشف الغمه، ج 2، ص 386.
9. اعلام الدین، ص 311.
10. همان.
11. تحف العقول، ص 482.
12. کامل الزیارات، ص344.
1. بحارالانوار، ج 56، ص 2.
2. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 329.
3. وسائل الشیعه، ج12، ص 16.

منبع:دوماهنامه مبلغان، شماره 74، دی و بهمن 1384، صص 41 تا 48
چهارشنبه 24/3/1391 - 8:50
اهل بیت
ویژگی های اخلاقی امام هادی علیه السلام
این را هم ببینید

امام هادی(ع) نمونه‏ای از انسان کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود. «ابن شهر آشوب» در این باره می‏نویسد:
«امام هادی(ع) خوش‏خوترین و راست‏گوترین مردم بود. کسی که او را از نزدیک می‏دید، خوش برخوردترین انسان‏ها را دیده بود و اگر آوازه‏اش را از دور می‏شنید، وصف کامل‏ترین فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودی، هیبت و شکوه وی تو را فرا می‏گرفت و هرگاه اراده گفتار می‏کردی، بزرگی و بزرگواری‏اش بر تو پرده در می‏انداخت. او از دودمان رسالت و امامت و میراث‏دار جانشینی و خلافت بود و شاخساری دل نواز از درخت پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت ...».(1)
امام در تمام زمینه‏های فردی، اعم از ظاهری و اخلاقی، زبانزد همگان بود. «ابن صباغ مالکی» در این راستا می‏نگارد:
«فضیلت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی(ع) بر زمین پرده گسترده و رشته‏هایش را به ستاره‏های آسمان پیوسته است. هیچ فضیلتی نیست که به او پایان نیابد و هیچ عظمتی نیست که تمام و کمال به او تعلق نگیرد. هیچ خصلت والایی بزرگ نمی‏نماید مگر آنکه گواه ارزش آن در وی آشکار است. او شایسته، برگزیده و بزرگوار است که در سرشت والا پسندیده شده است ... هر کار نیکی با وجود او رونق یافته. او از نظر شکوه، آرامش، پاکی و پاکیزگی بر اساس روش نبوی و خلق نیکوی علوی آراسته شده که هیچ فردی از آفریدگان خدا به سان او نیست و به او نمی‏رسد و امید رسیدن به او را هم ندارد».(2)
نیکو و به جاست این قسمت از نوشتار، به زیبایی‏های طبع او آراسته گردد:

1. عبادت


ایجاد ارتباط عاشقانه با معبود و معشوق ازلی و عبادت فراوان، از ویژگی‏های برجسته امام هادی(ع) است. در این باره نوشته‏اند: «همواره ملازم مسجد بود و میلی نیز به دنیا نداشت. عبادتگری فقیه بود. شب‏ها را در عبادت به صبح می‏رساند بی آنکه لحظه‏ای روی از قبله برگرداند. با پشمینه‏ای بر تن و سجاده‏ای از حصیر زیر پا به نماز می‏ایستاد. شوق به عبادتش به شب تمام نمی‏شد. کمی می‏خوابید و دوباره برمی‏خاست و مشغول عبادت می‏شد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه می‏کرد و با صوتی محزون آیاتش را می‏خواند و اشک می‏ریخت که هرکس صدای مناجات او را می‏شنید، می‏گریست. گاه بر روی ریگ‏ها و خاک‏ها می‏نشست. نیمه شب‏ها را مشغول استغفار می‏شد و شب‏ها را به شب زنده‏داری می‏گذراند.(3) شبانگاه به سجده و رکوع می‏افتاد و با صدایی محزون و غمگین می‏گفت: خداوندا، این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بی‏پاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزش‏هایش درگذر».(4)

2. ساده‏زیستی


از دیگر ویژگی‏های برجسته اخلاقی امام هادی(ع)، ساده‏زیستی و دوری از دنیا بود. در این زمینه نیز آمده است: «از دنیا چیزی در بساط زندگی نداشت. بنده‏ای وارسته از دنیا بود. در آن شبی که به خانه‏اش هجوم آوردند، او را تنها یافتند با پشمینه‏ای که همیشه بر تن داشت و خانه‏ای که در آن هیچ اسباب و اثاثیه چشم‏گیری دیده نمی‏شد. کف خانه‏اش خاک‏پوش بود و بر سجاده حصیری خود نشسته، کلاهی پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود».(5)

3. دانش


یکی از محورهای اساسی و از سترگ‏ترین پشتوانه‏های امامت، دانش امام است که بر اساس آن بشریت از کوره راه‏های نابودی رهایی می‏یابد. شخصیت علمی امام هادی(ع) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود. مناظره‏های علمی، پاسخ‏گویی به شبهه‏های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونه‏های برجسته‏ای از جایگاه والای علمی امام هادی(ع) است. او در همان کودکی مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می‏ماندند، حل می‏کرد. گنجینه‏ای پایان‏ناپذیر از دانش و چکاد نشینی در بلندای بینش بود. دشمن ساده‏اندیش به خیال در هم شکستن وجهه علمی ایشان، مناظره‏های علمی تشکیل می‏دهد، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمره‏ای نمی‏بیند. از این رو، به بلندی مقام امام اعتراف می‏کند و سر تسلیم فرود می‏آورد.(6)
با این همه، متوکل، مانع نشر و گسترش علوم از سوی ایشان می‏شده همواره در تلاش بود تا شخصیت علمی امام بر مردم آشکار نشود. از این رو، امام را تحت مراقبت شدید نظامی گرفته بود و از ارتباط دانشمندان علوم و حتی مردم عامی با ایشان جلوگیری می‏کرد. دشمنان، پرتو گیتی فروز آن آفتاب علم و معرفت را می‏دیدند و خفاش صفت با چشمانی شب‏زده به خیال شب پرستی، از فروزندگی‏اش چشم فرو می‏بستند و با شمعی به جنگ آفتاب می‏رفتند و مناظره به راه می‏انداختند. با این حال، امام با صبری بی‏پایان، لحظه‏ها را به کار می‏گرفت و تیرگی جهل را با نور دانش خود می‏زدود. او در بیان پرتوافشانی چهارده خورشید تابنده علم می‏فرمود:
اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. تنها یک حرف آن نزد آصف [بن برخیا] بود که وقتی خدا را بدان خواند، زمین برای او در هم پیچیده شد و تخت بلقیس را نزد سلیمان نبی آورد. آن گاه زمین گسترده شده و به حال اول خود برگشت. تمام این‏ها در یک چشم برهم زدن انجام گرفت، ولی نزد ما هفتاد و دو حرف از آن وجود دارد که یک حرف آن نزد خدا مانده [و بقیه را به ما داده[ که در خزانه دانش غیب او به خودش اختصاص دارد.(7)
او به تمامی زبان‏های عصر خود از قبیل هندی، ترکی، فارسی و... آگاه بود و حتی نوشته‏اند که در جمع فارسی زبانان به زبان خودشان سخن می‏گفت.(8)
اظهار نظرهای «یزداد نصرانی»، شاگرد «بختیشوع» درباره دانش امام هادی(ع) بسیار مهم است. او پزشک مخصوص دربار معتصم بود. چیرگی امام در دانش، به اندازه‏ای او را مجذوب خود کرده که در توصیف مقام علمی ایشان گفته بود: «اگر بنا باشد آفریده‏ای را نام ببریم که از جهان غیب آگاهی داشته باشد، او (امام هادی(ع)) خواهد بود». این سخن نتیجه تنها دیدار کوتاه او با امام بود.(9)

4. آگاهی از اسرار


براساس روایات فراوان، امام معصوم(ع) هر گاه بخواهد از چیزی که بر او پوشیده است، آگاه شود، خداوند او را بدان آگاه خواهد ساخت. امام علی النقی(ع) نیز به سان دیگر پیشوایان، از غیب خبر می‏داد، آینده را به وضوح می‏دید. از درون افراد آگاه بود و زمان مرگ افراد را می‏دانست.
«ابوالعباس احمد ابی‏النصر» و «ابو جعفر محمد بن علویه» می‏گویند: «شخصی از شیعیان اهل‏بیت(ع) به نام عبدالرحمان در اصفهان می‏زیست. روزی از او پرسیدند: سبب شیعه شدن تو در این شهر چه بود؟ گفت: من مردی نیازمند، ولی سخنگو و با جرئت بودم. سالی با جمعی از اهل شهر برای دادخواهی به دربار متوکل رفتم. به در کاخ او که رسیدیم، شنیدیم دستور داده امام هادی(ع) را احضار کنند. پرسیدم: علی بن محمد کیست که متوکل چنین دستوری داده؟ گفتند: او از علویان است و رافضی‏ها او را امام خود می‏خوانند. پیش خود گفتم شاید متوکل او را خواسته تا به قتل برساند. تصمیم گرفتم همان جا بمانم تا او را ملاقات کنم. مدتی بعد سواری آهسته به کاخ متوکل نزدیک شد. باوقار و شکوهی خاص بر اسب نشسته بود و مردم از دو طرف او را همراهی می‏کردند. به چهره‏اش که نگاه کردم، محبّتی عجیب از او در دلم افتاد. ناخواسته به او علاقه‏مند شدم و از خدا خواستم که شرّ دشمنش را از او دور گرداند. او از میان جمعیت گذشت تا به من رسید. من در سیمایش محو بودم و برایش دعا می‏کردم. مقابلم که رسید، در چشمانم نگریست و با مهربانی فرمود: خداوند دعاهای تو را در حق من مستجاب کند، عمرت را طولانی سازد و مال و اولادت را بسیار گرداند.
وقتی سخنانش را شنیدم، از تعجب ـ که چگونه از دل من آگاه است؟ ـ ترس وجودم را فرا گرفت. تعادل خود را از دست دادم و بر زمین افتادم. مردم اطرافم را گرفتند و پرسیدند چه شد. من کتمان کردم و گفتم: خیر است ان شاء اللّه‏ و چیزی به کسی نگفتم تا این‏که به خانه‏ام بازگشتم. دعای امام هادی(ع) در حق من مستجاب شد. خدا دارایی‏ام را فراوان کرد. به من ده فرزند عطا فرمود و عمرم نیز اکنون از هفتاد سال فزون شده است. من نیز امامت کسی را که از دلم آگاه بود، پذیرفتم و شیعه شدم.(10)
«خیران اسباطی» نیز در زمینه آگاهی امام از اسرار می‏گوید: نزد ابوالحسن الهادی(ع)، در مدینه رفتم و خدمت ایشان نشستم. امام پرسید: از واثق (خلیفه عباسی) چه خبر داری؟ گفتم: قربانت شوم! او سلامت بود و ملاقات من با او از همه بیشتر و نزدیک‏تر است. اما الآن حدود ده روز است که او را ندیده‏ام. امام فرمود: مردم مدینه می‏گویند: او مرده است. گفتم: ولی من از همه او را بیشتر می‏بینم و اگر چنین بود، باید من هم آگاه می‏بودم. ایشان دوباره فرمودند: مردم مدینه می‏گویند او مرده! از تأکید امام براین کلمه فهمیدم منظور امام از مردم، خودشان هستند.
سپس فرمود: جعفر (متوکل عباسی) چه؟ عرض کردم: او در زندان و در بدترین شرایط است. فرمود: بدان که او هم اکنون خلیفه است. سپس پرسید: ابن زیّات(11) (وزیر واثق) چه شد؟ گفتم: مردم پشتیبان او و فرمانبردارش هستند. امام فرمود: این قدرت برایش شوم بود. پس از مدتی سکوت فرمود: دستور خدا و فرمان‏های او باید اجرا شوند و گزیری از مقدّرات او نیست. ای خیران، بدان که واثق مرده، متوکل به جای او نشسته و ابن زیات نیز کشته شده است. عرض کردم: فدایت شوم، چه وقت؟! با اطمینان فرمود: شش روز پس از اینکه از آنجا خارج شدی».(12)

5 . سخنوری


گفتار امام، شیرین و سرزنش ایشان تکان دهنده بود. به گونه‏ای که آموزگارش در کودکی شیفته سخنوری او گردید. آن گاه که لب به سخن می‏گشود، روح شنونده‏اش را تازگی می‏بخشید و چون او را عتاب می‏کرد، کلامش چون شمشیری آتشین از جمله‏های نغز، پیکره دشمنش را شرحه شرحه می‏کرد.
آن گاه که خصم برای عشرت‏طلبی خود از او می‏خواهد شعری بخواند تا بزم خود را با آن کامل کند، لب به سخن می‏گشاید، چند بیت می‏خواند و آن چنان آتشی از ترس در وجود او می‏اندازد که بزم و عیش‏اش را تباه می‏سازد و جهان را پیش چشمان شب پرست دشمن تیره و تار می‏کند. امام می‏سراید:
ـ بر بلندای کوهسارها شب را به صبح آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان نگهبانی می‏کردند، ولی کوه‏های بلند هم به آنان کمکی نکرد.
ـ سرانجام پس از دوران شکوه و عزت از جایگاه‏های خویش به زیر کشیده شده و در گودال‏های قبر افتادند و در چه جای بد و ناپسندی منزل گرفتند.
ـ پس از آن که به خاک سپرده شدند و فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها، تاج‏ها و زیور آلات و آن لباس‏های فاخرتان؟
ـ کجاست آن چهره‏های ناز پرورده و پرده نشین‏تان؟
ـ قبرهاشان به جای آنها ندا در می‏دهد: بر آن چهره‏های ناز پرورده اکنون کرم‏ها می‏خزند.
ـ چه بسیار خوردند و آشامیدند، ولی اکنون پس از آن همه شکم بارگی‏ها، خود، خوراک کرم‏ها می‏شوند.
مستی از سر متوکل پرید. جام شراب از دستش به زمین افتاد. تلوتلوخوران از ترس فریاد می‏کشید. حاضران می‏گریستند و متوکل، سخت حیران و وحشت زده، آن قدر گریست که ریشش خیس شد و دستور داد بزم بر هم خورده را برچینند.(13)

6. مهربانی


امام بسیار مهربان بود و همواره در رفع مشکلات اطرافیان تلاش می‏کرد و حتی گاه خودرا به مشقّت می‏انداخت. آن هم در دورانی که شدت سخت‏گیری‏های حکومت بر شیعیان به اوج خود رسیده بود. «محمد بن علی» از «زید بن علی» روایت می‏کند: «من به سختی بیمار شدم و شبانه، پزشکی برای درمان من آوردند. او نیز دارویی برایم تجویز کرد. فردای آن روز هر چه گشتند، نتوانستند آن دارو را بیابند. پزشک دوباره برای مداوای من آمد و دید حالم وخیم‏تر شده است، ولی چون دید دارو را به دست نیاورده‏ام، ناامیدانه از خانه‏ام بیرون رفت.
اندکی بعد فرستاده امام هادی(ع) به خانه‏ام آمد. او کیسه‏ای در دست داشت که همان دارو در آن بود. آن را به من داد و گفت:
ابوالحسن به تو سلام رساند و این دارو را به من داد تا برایت بیاورم. او فرمود: آن را چند روز بخور تا حالت بهبود یابد.
دارو را از دست او گرفتم و خوردم و چندی بعد به کلی بهبود یافتم».(14)

7. احترام به اهل دانش


امام، به مردم به ویژه دانشمندان و اهل علم احترام فراوان می‏گذاشت. در تاریخ آمده است: روزی امام در مجلسی نشسته بودند و جمعی از بنی هاشم، علویان و دیگر مردم نیز در آن مجلس حضور داشتند که دانشمندی از شیعیان وارد شد. او در مناظره‏ای اعتقادی و کلامی، تعدادی از ناصبیان و دشمنان اهل‏بیت: را مجاب و رسوا ساخته بود. به محض ورود این شخص به مجلس، امام از جای خود برخاست و به
نشانه احترام به سویش رفت و او را نزد خود در بالای مجلس نشانید و با او مشغول صحبت شد. برخی از حاضران از این رفتار امام ناراحت شده و اعتراض کردند. امام در پاسخ آنان فرمود: اگر با قرآن داوری کنم، راضی می‏شوید؟ گفتند: آری. امام تلاوت فرمود: (ای کسانی که ایمان آورده‏اید، هنگامی که به شما گفته شد: در مجلس جا برای دیگران باز نمایید، باز کنید. تا خداوند [رحمتش را [برایتان گسترده سازد. و چون گفته شد برخیزید، برخیزید تا خداوند به مراتبی [منزلت [مؤمنانتان و کسانی را که علم یافته‏اند بالا برد)(15) و نیز فرموده است: (آیا کسانی که دانشمند هستند با آنان که نیستند برابرند؟)(16) خداوند مؤمن دانشمند را بر مؤمن غیر دانشمند مقدم داشته، همچنان که مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است. آیا به راستی آنکه می‏داند و آنکه نمی‏داند، مساوی است؟ پس چرا انکار و اعتراض می‏کنید؟ خدا به این مؤمن دانشمند برتری داده است. شرف مرد به دانش اوست، نه به نسب و خویشاوندی‏اش. او نیز با دلایلی محکم که خدا به او آموخته، دشمنان ما را شکست داده است.(17)

8 . بخشش


بخشندگی با خون و گوشت اهل بیت: آمیخته بود. آنان همواره با بخشش‏های خود، دیگران را به شگفتی وا می‏داشتند. گاه آن قدر می‏بخشیدند که رفتارشان در شمار معجزه به شمار می‏آمد، تا آنجا که در این مقام در توصیف حضرت هادی(ع) می‏گفتند: «انفاق امام هادی(ع) به قدری بود که جز پادشاهان کسی توانایی انجام آن را نداشت و مقدار بخشش‏های ایشان تا آن زمان از کسی دیده نشده بود و در جغرافیای اندیشه‏ها نمی‏گنجید».(18)
اسحاق جلاب می‏گوید: «برای ابوالحسن(ع) گوسفندان بسیاری خریدم. سپس مرا خواست و از منزلش مرا به جایی برد که بلد نبودم و فرمود تا تمامی این گوسفندان را میان افرادی که خود دستور داده بود، پخش کنم».(19)
بی آنکه دیگران متوجه شوند، آنان را از نسیم بخشندگی خود می‏نواخت و مورد تفقد (20)
ای ابا هاشم! علّت آنکه من سخن آغاز کردم، آن است که گمان کردم می‏خواهی از برخی مشکلات خود شکایت کنی. دستور داده‏ام دویست دینار طلا به شما بدهند که با آن مشقت را بر طرف سازی. آن را بگیر و به همان مقدار بسنده کن».(21)

9. سخت کوشی


امام علی النقی(ع) پیشوای بزرگ شیعیان و بزرگ خاندان هاشم بود. درآمدهای اسلامی همه به دست او می‏رسید و می‏توانست از آن بهره‏مند شود؛ چرا که حق او بود، ولی به سان پدران خود دوست داشت از حاصل دسترنج خود بهره گیرد و نیازهای زندگی اش را با زحمت خود فراهم آورد. «علی بن حمزه» می‏گوید: «ابوالحسن(ع) را دیدم که به سختی مشغول کشاورزی است؛ به گونه‏ای که عرق از سر و رویش جاری است. از ایشان پرسیدم: فدایت شوم! کارگران شما کجایند [که شما این گونه خود را به زحمت انداخته‏اید]؟
در پاسخ فرمود: ای علی بن حمزه! آن کس که از من و پدرم برتر بود، با بیل زدن در زمین خود روزگار می‏گذراند. دوباره عرض کردم: منظورتان کیست؟ فرمود: رسول خدا، امیرمؤمنان و همه پدران و خاندانم خودشان کار می‏کردند. کشاورزی ازجمله کارهای پیامبران، فرستادگان، جانشینان آنها و شایستگان درگاه الهی است».(22)

10. بردباری


شکیبایی از برجسته‏ترین صفات مردان بزرگ الهی است؛ زیرا برخوردهای آنان با مردم نادان بیشتر از همه است و آنان برای هدایت شان باید صبر پیشه سازند تا این‏گونه دروازه‏ای از رستگاری را به رویشان بگشایند.
«بریحه عباسی»، گماشته دستگاه حکومتی و امام جماعت دو شهر مکه و مدینه بود. او از امام هادی(ع) نزد متوکل سخن چینی و سعایت کرد و برای او نگاشت: «اگر مکه و مدینه را می‏خواهی، علی بن محمد(ع) را از این دو شهر دور ساز؛ زیرا مردم را به سوی خود فرا خوانده و گروه بسیاری نیز به او گرایش یافته و از او پیروی می‏کنند».
در اثر سعایت‏های بریحه، متوکل امام را از جوار پر فیض و ملکوتی رسول خدا(ص) تبعید کرد و ایشان را به سامرا فرستاد. در طول این مسیر، بریحه نیز با ایشان همراه شد.
در بین راه رو به امام کرد و گفت: «تو خود بهتر می‏دانی که من عامل تبعید تو بودم. سوگندهای محکم و استوار خورده‏ام که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین (متوکل) و یا حتی یکی از درباریان و فرزندان او کنی، تمامی درختانت را در مدینه به آتش کشم و خدمت‏کارانت را بکشم و چشمه‏ها و قنات‏های مزرعه‏ات را ویران سازم. بدان که در تصمیم خود مصمم خواهم بود». امام(ع) با چهره‏ای گشاده در پاسخ بریحه فرمود: «نزدیک‏ترین راه برای شکایت از تو، این بود که دیشب شکایت تو را به درگاه خدا عرضه کنم و من شکایتی را که نزد خدا کرده‏ام، نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم کرد».
بریحه که رأفت و بردباری امام را در مقابل سعایت‏ها و موضع زشتی که در برابر امام گرفته بود دید، به دست و پای حضرت افتاد و با تضرع و زاری از امام درخواست بخشش کرد. امام نیز با بزرگواری تمام فرمود: «تو را بخشیدم!»(23)

11. شکوه و هیبت


از آنجا که امام معصوم، کانون تجلی قدرت و عظمت پروردگار و معدن اسرار الهی و قطب عالم امکان است، قداست معنوی و شکوه و وقار بسیار دارد. در زیارت جامعه کبیره از زبان امام هادی(ع) می‏خوانیم:
«هر بزرگ و صاحب شرافتی در برابر بزرگواری شما و شرافتتان سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت شما گردن نهاده است. هر زورگویی در برابر برتری شما فروتن شده و همه چیز در برابر شما خوار و ذلیل است».(24)
«محمد بن حسن اشتر» می‏گوید: «من همراه پدرم، بیرون کاخ متوکل با جمعی از علویان، عباسیان و جعفریان ایستاده بودیم که امام هادی(ع) آمد. تمام مردم برای ادای احترام و بزرگداشت ایشان از مرکب‏های خود پایین آمدند و صبر کردند تا ایشان وارد کاخ شود. پس از آن، برخی زبان به گلایه گشودند و گفتند: چرا ما باید به این پسر بچه احترام بگذاریم و از مرکب‏هایمان به احترامش پیاده شویم؟ نه شرافت او از ما بیشتر است و نه بزرگ‏سال‏تر از ماست. به خدا سوگند که وقتی بیرون آمد، دیگر از مرکب هایمان پیاده نمی‏شویم.
ابو هاشم جعفری در رد سخن آنها گفت: به خدا سوگند که همگی شما با خواری و خفت پیاده خواهید شد. پس از مدتی، امام از کاخ متوکل بیرون آمد. صدای تکبیر و تهلیل مردم به آسمان برخاست و همگی مردم، حتی آنان که گله‏مند بودند، از اسب هایشان پیاده شدند. آن گاه ابو هاشم رو به آنان کرد و گفت: شما که گفتید به او احترام نمی‏گذارید (25)

پی نوشت:

1. مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج 4، ص 401.
2. فصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ مالکی، بیروت، دارالاضواء، 1409 ق، ج 2، ص 268.
3. ائمتنا، علی محمد علی دخیلّ، بیروت، دار مکتبة الامام الرضا، چاپ ششم، 1402 ق، ج 2، ص (ع)21.
4. همان، ص 257.
5. همان، ص 217 ؛ اصول کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ق، ج 1، ص 502؛ بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ج 50، ص 211.
6. الفصول المهمة، ص 267.
7. دلائل الامامة، محمد بن جریر بن رستم الطبری، نجف، منشورات المطبعة الحیدریة، 1369 ق، ص 219 ؛ اصول کافی، ج 1، ص 230 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4 ص 406.
8. بحار الانوار، ج 50، ص 130.
9. دلائل الامامة، ص 221.
10. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی‏جا، ج 2، ص 240.
11.او وزیر معتصم و واثق بود که مخالفان را در تنوری می‏انداخت که کف آن میخ‏های آهنی بزرگی قرارداشت. مردم به شدت از او متنفر بودند. متوکل بعد از به قدرت رسیدن او را در همان تنور انداخت. علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، برگردان: ابوالقاسم پاینده، تهران،انتشارات علمی و فرهنگی، 0(ع)13، چاپ چهارم، ج 2، ص 489.
12. الارشاد، محمد بن محمد بن النعمان المفید، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378 ش، ج 2، ص 424؛ کشف الغمة فی معرفة الائمه، علی بن عیسی الاربلی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، بی تا، ج 3، ص 236.
13. تذکرة الخواص، ابن الجوزی، تهران، مکتبة النینوی الحدیثه، ص 361 ؛ بحار الانوار، ج 50، ص 211.
14. الارشاد، ج 2، ص 433.
15. مجادلة: 11.
16. زمر: 9
17. الإحتجاج، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، قم، انتشارات اسوه، 1416، چاپ دوم، ج 2، ص309.
18. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 409.
19. اصول کافی، ج 1، ص 498.
20. اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی‏تا، ج 2، ص 37.
21. بحار الانوار، ج 50، ص 129.
22. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، بیروت، دارالصعب، بی تا، ج 3، ص 216.
23. اثبات الوصیة، علی بن الحسین المسعودی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1343 ش، ص 196.
24. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، قم، انتشارات اسوه، 1379 ش، چاپ چهارم، زیارت جامعه کبیره.
25. حیاة الامام علی الهادی(ع)، باقر شریف قرشی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، 1402 ق، ص 24.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام

چهارشنبه 24/3/1391 - 8:48
اهل بیت
فلسفه گریه برسیدالشهدا(ع)از زبان امام خامنه ای

درباره فلسفه گریه و اشک برای ائمه معصومین(ع) بویژه برای امام حسین(ع) و یارانش در واقعه کربلا، دلایل و مطالب زیادی نقل و منتشر شده اما بیانات رهبر معظم انقلاب در این باره، بسیار روشنگر، روان و گویاست.

ایشان در سخنانی در این باره به سوال "چرا ماتم و اشک؟" پاسخ روشنی داده اند و "جنبه نمادین و حقیقی عزاداری" برای حضرت اباعبدالله(ع) را تشریح کرده اند.

رهبر انقلاب این سخنان را به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی‌ماه‏ در سال ۸۶ و در دیدار اقشار مختلف مردم قم بیان کرده اند:

"میگویند چرا ماتم و گریه و اشک را در بین مردم رواج میدهید؟ این ماتم و اشک براى ماتم و اشک نیست، براى ارزشهاست. آنچه پشت سر این عزاداریها، بر سر و سینه زدنها، اشک ریختنها وجود دارد، عزیزترین چیزهائى است که در گنجینه‏ى بشریت ممکن است وجود داشته باشد؛ او همان ارزشهاى معنوىِ الهى است. اینها را میخواهند نگه دارند که حسین‏بن‏على مظهر این ارزشها بود. یادِ آنهاست؛ زنده نگه داشتن آنهاست.

و ملت اسلام اگر نام حسین را و یاد حسین را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد براى خود، از همه‏ى موانع و مشکلات عبور خواهد کرد. لذاست که ما در انقلاب اسلامى، در نظام جمهورى اسلامى از صدر تا ذیل، همه - مردم، مسئولین، بزرگان، شخص امام بزرگوار ما - بر روى مسئله‏ى امام حسین و مسئله‏ى عاشورا و همین عزاداریهاى مردمى، تکیه کردند و جا دارد. این عزاداریها جنبه‏ى نمادین دارد، جنبه‏ى حقیقى هم دارد؛ دلها را نزدیک میکند، معارف را روشن میکند."

رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از سخنان خود بار دیگر بر موضوع "بصیرت" تاکید و خاطرنشان می کند: جنبه‏ى عاطفى آن(عزاداری ها) هم تأثیرگذارِ بر روى عواطف و احساسات همه‏ى مردم است. جنبه‏ى عمقى و معنوى آن، صاحبان فکر و بصیرت را آگاه میکند؛ روشن میکند. بنده بارها در طول این سالها این جمله‏ى امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاةوالسّلام) را عرض کرده‏ام که فرمود: «ألا لا یحمل هذا العلم إلّا أهل البصر والصّبر»؛ این پرچم - پرچم انسانیت، اسلام، توحید - را آن کسانى که داراى این دو خصوصیتند، میتوانند بر دست بگیرند و بلند نگه دارند؛ «البصر والصّبر»؛ بصیرت و استقامت. امام حسین (علیه‏السّلام) مظهر بصیرت و استقامت است."

چهارشنبه 24/3/1391 - 8:44
آلبوم تصاویر
پوستر زیبا مربوط به امام نقی(ع)
امام نقی علیه السلام

 

 

 

شهادت امام هادی

 

السلام علیک یا علی بن محمد ایهاالهادی النقی علیه السلام

 

السلام علیک یا علی بن محمد ایهاالهادی النقی علیه السلام

 

64684186148

نقی زیباترین نام جهان است

 

کمپین یادآوری امام نقی ع به شیعیان ، متن آهنگ ترانه شاهین نجفی ، پوستر عکس تصویر امام نقی ع، توهین به امام نقی ع ،

 


چهارشنبه 24/3/1391 - 6:17
آلبوم تصاویر
اومی آید...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


چهارشنبه 24/3/1391 - 5:56
مهدویت
ظهور موعود

پروردگارا آشکار کن برای ما نماینده‌ات را و فرزند دختر پیامبرت را که همنام رسول توست.

با آرزوی زندگی مهدوی، برای همه دوستداران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.

چهارشنبه 24/3/1391 - 5:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته