خبرگزاری فارس: پاسی از شب گذشته است که خبر میدهند در نقطهای از منطقه، با چراغ علامتایی داده میشود.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، شهید عبدالرضا سوری متولد 1334 در نهاوند است؛ وی در سال 1354 به استخدام ارتش جمهوری اسلامی در میآید. شهید سوری سرانجام در خرداد سال 1361 به شهادت رسید. ایشان خاطرات خود را ثبت کرده که در قسمتی از آن می خوانیم:
21 و 22 آذر ماه 59
موقعیت ما نسبت به دشمن، در محل جدید که برای استقرار در نظر گرفته شده، تقریبا بدین قرار است:
دشمن مزدور پس از تحمل شکست در سوسنگرد، اینک قسمتی از نیروهای خود را در شمال غربی سوسنگرد مستقر کرده است و تیپ دشمن میشان روبروی این قسمت از نیروی دشمن قرار دارد و کوچکترین حرکات آن را زیر نظر دارد.
جبهه دوم دشمن در جنوب سوسنگرد است و خط این جبهه به طرف شمال شرق امتداد داده شده است. با توجه به این موقعیتها، محل استقرار فعلی ما، درست سمت چپ دشمن است.
به محض رسیدن به محل جدید استقرار، با کوششی جمعی به آماده سازی و ایجاد مواضع لازم میپردازیم.
اینجا دشتی وسیع و صاف است و جان پناه طبیعی خبری نیست. روی همین اصل، لودرها به سرعت دست به کار میشوند و خاکریزها و سنگرها و پناهگاههای لازم را جهت استقرار ادوات زرهی آماده میسازند. تلاش و کوشش تا پاسی از شب گذشته ادامه مییابد و آنگاه مینشینیم و پس از رفع خستگی، از هر دری صحبت میکنیم.
منطقه کاملا آرام است و یا حداقل در موضع جدید ما وضع چنین است. آن چنان که بچهها از بعضی فرماندهان شنیدهاند، علت تغییر موضع ما و حرکت به این نقطه، در حقیقت نقل و انتقالات جدید دشمن بوده است که برابر اطلاعات کسب شده، حکایت از تدارک او برای حملهای همه جانبه و گسترده به سوسنگرد دارد. گویا تصمیم دشمن بر آن است که پس از این حمله نهایی چنانچه موفق به اشغال سوسنگرد نشود، (که مطمئنا نخواهد شد) بتواند حداقل هویزه را اشغال نماید.
استقرار ما در این نقطه در واقع حرکتی برای پیشگیری و در آینده جلوگیری از اجرای نقشه پلیدانه دشمن متجاوز است که اگر دشمن قصد حمله از این مسیر را داشته باشد ما بتوانیم تا رسیدن نیروهای کمکی، متوقفش کنیم.
البته در حال حاضر، دشمن کافر کماکان سوسنگرد را به وسیله توپخانه میکوبد و توپخانه خودی نیز متقابلا نیروهای او را زیر آتش دارد.
در بعضی نقاط منطقه هم درگیریهای پراکنده به وقوع میپیوندد. ولی ادامه و عادت شدن این وضع میتواند پوششی برای حملات ناگهانی و غافلگیر کننده دشمن باشد که خوشبختانه نیروهای خودی، آمادگی لازم را برای مقابل با حملات احتمالی دشمن دارند.
یکشنبه 23 آذر ماه 59
فرمانده توپخانه به همراه چند نفر، برای شناسایی و استقرار احتمالی توپها به منطقه ما میآیند و به محض رسیدن، به اتفاق فرمانده گروه زرهی تیپ، برای شناسایی محل مناسب، گشت در منطقه را آغاز میکنند و این برنامه تا غروب ادامه مییابد. پاسی از شب گذشته است که خبر میدهند در نقطهای از منطقه، با چراغ علامتایی داده میشود. به محض وصول خبر، گروه شناسایی، متشکل از برادران نیروی هوایی که با تیپ ما همکاری دارند، برای تجسس میروند. فرمانده برای احتیاط بیشتر به وسیله بی سیم به کلیه واحدها دستور میدهد که با هوشیاری کامل مراقب اوضاع باشند، دو ساعت بعد گروه تجسس بر میگردند و گزارش میدهند که چیزی دستگیرشان نشده است. شب را به حالت خواب و بیدار به صبح میرسانیم و خوشبختانه حادثهای اتفاق نمیافتد.
منطقه ما میآیند و به محض رسیدن، به اتفاق فرمانده گروه زرهی تیپ برای شناسایی محل مناسب گشت در منطقه را آغاز میکنند و این برنامه تا غروب ادامه مییابد.
دوشنبه 24 آذر ماه 59
با یکی از بچهها میرویم که ضمن تهیه بعضی لوازم برای دوستان، گشتی هم در هویزه بزنیم هویزه شهرک زیبایی است با مردمی خونگرم و مثل همه مردم جنوب زود جوش و مهربان، بچههای سپاه در اکثر نقاط شهر دیده میشوند و بیشتر بچههای محلی هستند. معلوم میشود با اطلاع از موقعیت فعلی نیروهای دشمن و احتمال حمله، سپاه نیز خود را برای دفاع از شهر با همکاری نیروهای مردمی آماده کرده است. بعد از قریب دو ساعت گردش در شهر، به اردوگاه برمیگردیم و لوازمی را که برای بچهها گرفتهایم تحویلشان میدهیم.
ساعت حدود 11 و نیم صبح است. در هوای دلچسب آفتابی، کنار بچههای نیروی هوایی نشستهایم و صحبت میکنیم.
صحبت اطراف جنایت پریروز 22 آذر سفاکان رژیم بعث عراق در دزفول دور میزند. آخر این خدانشناسان بی دین، پیش از ظهر پریروز یک خیابان شلوغ دزفول را با توپخانه دورزن هدف قرار دادهاند و طبق معمول گروهی غیر نظامی، و در حقیقت عابرین از همه جا بی خبر را به خاک و خون کشیدهاد. حاصل این عملیات جنایتکارانه حدود 60 شهید و دها مجروح و ویرانی چندین مغازه و انهدام چند دستگاه اتومبیل بوده است.
در این صحبت ها هستیم و هر یک از بچهها خونخواری صدامیان را به نوعی تعبیر میکند که ناگهان غرش انفجار گلولههای توپخانه دشمن، سکوت منطقه را درهم میشکند و بلافاصله فرمانده قسمت، به بچهها دستور میدهد که در سنگرها موضع بگیرند.
چند دقیقه بعد، دو گلوله دیگر توپ حدود یک کیلومتری مواضع ما گرد و خاک به پا میکند و منطقه را میلرزاند.
به نظر میرسد دشمن تا حدودی از مسیر مواضع جدید ما آگاه شده است ولی هنوز از محل دقیق این مواضع، بی خبر است و شاید موضوع علامت دادنهای دیشب نیز، با این شلیکهای بی ارتباط نباشد. دشمن در واقع با این عمل به قول معروف تیر به تارکی انداخت با این امید که اگر گلولههایش هم به هدف اصابت نکرد، با عکس العملی که نیروهای ما به تلافی نشان خواهد داد، محل دقیق استقرار جدید را دریابد و شاید به همین علت بود که فرمانده به توپخانه خودی دستور شلیک نداد.
روز آفتابی خوبی است، بعد از ناهار حدود ساعت 3 بعد از ظهر با تعدادی از بچهها، در بستر خشک جوی آبی که حکم نیمچه سنگری دارد، نشستهایم که انفجاری در پنجاه متری ما را مجبور بخوابیدن در کف جوی میکند. منتظر انفجارهای بعدی، دقایقی را به همان حالت میمانیم ولی دیگر خبری نیست. با احتیاط سرک میکشیم. هنوز گردو خاک ناشی از از برخورد گلوله توپ کاملا نخوابیده است. به سرعت به سنگرهای خود میرویم و آماده میشویم اما سکوت دوباره در منطقه پنجه میاندازد.
ساعت حدود چهار بعد از ظهر، گشتیها شخصی را که وضع مشکوکی دارد در چند متری سنگرها دستگیر میکنند. او در جواب همه سوالها یا سکوت میکند یا به طرز احمقانهای لبخند تحویل میدهد. یکی از بچهها که در دستگیری او نقشی داشته است، از این رفتار آنچنان عصبی و ناراحت است که از فرمانده اجازه میخواهد فرد جاسوس را مطابق قوانین جنگ، به درک واصل نماید اما فرمانده او را به خونسردی دعوت میکند و به چند نفر دیگر از بچهها دستور میدهد شخص مشکوک را دست بسته به سپاه پاسداران مستقر در هویزه تحویل دهند.
با اتفاقاتی که امروز در اطراف ما رخ داد، استقرار توپخانه در این منطقه منتفی میشود و فرمانده توپخانه اطلاع میدهد که توپخانه را در محل دیگری استقرار خواهد داد.
سه شنبه 25 آذر ماه 59
امروز هم بدون حادثه مهمی سپری میشود، غروب خبر میرسد که توپخانه خودی پس از شناسایی لازم، یکی از ارودگاههای دشمن مزدور را که حدود 500 نفر و 35 تانک در آن مستقر بودهاند، کوبیده است حاصل این عملیات موفقیت آمیز، هلاکت بیش از 50 نفر از مزدوران فریب خورده و انهدام چند دستگاه تانک بوده است.
تیپ 3 دشت آزادگان که جزء لشکر اهواز است و در منطقه جنگی و حساس کوههای الله اکبر استقرار دارد، روزهای 23 و 24 آذر شکست سختی به دست وارد آورده است. به موجب خبر رسیده این تیپ که حدود 30 کیلومتر با مواضع ما فاصله دارد، با یورشی جانانه و دشمن شکن، با درهم شکستن مواضع صدامیان حدود 10 کیلومتر آنان را عقب رانده است و دشمن با بجای گذاشتن بیش از سی دستگاه تانک منهدم شده و قبول تلفات بسیار و خسارات سنگین، مفتضحانه اقدام به عقب نشینی و فرار کرده است.
فرماندهان تیپ مزبور به خاطر این موفقیت بزرگ و پیروزی پر ارزش از سوی مقامات مسئول مورد تشویق قرار گرفتهاند.
چهارشنبه 26 آذر ماه 59
حوالی ساعت 2 بعد از ظهر از پاسگاه ژاندارمری هویزه خبر میرسد که دشمن حملهای گسترده را آغاز کرده است و پس از اشغال پاسگاه کیاندشت دارد به سوی پاسگاه هخامنش که در بیست کیلومتری هویزه قرار دارد، پیشروی میکند.
فرمانده تیپ پس از شنیدن خبر، به بچهها دستور میدهد مواضع خود را کماکان حفظ نمایند و از بی سیم چی نیز میخواهد که مراتب را به پاسگاه ژاندارمری هویزه اطلاع دهد تا نیروهای لازم را برای مقابله با حمله دشمن اعزام دارند.
باران از ساعت 3 بعد از ظهر شروع به باریدن میکند. منطقه تقریبا آرام است و همه نگران حملهای هستیم که دشمن آغاز کرده است.
ساعت حدود پنج بعد از ظهر است که از پاسگاه ژاندارمری هویزه خبر میرسد که دشمن را متوقف کردهاند و نیروهای خصم با استعداد ده تانک در منطقه کیاندشت موضع گرفته است و فعلا نیازی به کمک نیست.
پنجشنبه 27 آذر ماه 59
حدود ساعت دو و نیم بعد از ظهر دو هلیکوپتر عراقی در منطقه نمایان میشوند و از جلو یگان ما میگذرند قریب نیم ساعت بعد یکی از هلیکوپترها که همچنان در منطقه سرگردان است و نمیداند کجا را باید بکوبد، هدف قرار میگیرد و سرنگون میشود شعلههای آتش هلیکوپتر از فاصله دور دیده میشود بچهها شادمانه تکبیر سر میدهند.
از 28 تا 30 آذر ماه 59
چند روزی است که منطقه ما تقریبا آرام است و جز شلیکهای گاه به گاه و پراکنده خبری نیست.
غروب فرمانده گروه رزمی از راه میرسد و به من پیشنهاد میکند چند روزی به مرخصی بروم. علتش را میدانم سرما خوردگی شدیدی است که از آن روز بارانی به دنبال خود میکشم و به قول فرمانده اگر استراحت نکنم، ممکن است کار دست بچهها و خودم بدهم. با دلخوری میپذیرم چرا که جبهه را دوست دارم و دلم میخواهد حتی لحظهای هم بچهها و همپایی آنها در نبرد علیه خصم کافر را رها نکنم.
شب، کف سنگر دراز کشیدهام و بچههای نیروی هوایی هم هستند و از حوادث مهم دیگر جبههها حرف میزنند.
از جمله خبرها انهدام بیش از بیست تانک و یک عراده توپ و تعدادی نفر بر و خودرو دشمن در جبهههای الله اکبر و کرخه کور و فارسیاب است. در این حملات نیروهای اسلام همچنین موفق شده اند تلفات زیادی به بعثیون مزدور وارد آوردند.
خبر دیگر، حمله گروه چریکی به مزدوران عراقی در حاشیه کرخه کور است آنچنان که بچهها میگویند نیروهای بعثی بلافاصله متوجه ماجرا شدهاند و دستپاچه و وحشت زده چریکها را با سلاحهای سنگین زیر آتش گرفتهاند و بعد هم به طرز مضحک با سه نفر بر زرهی به تعقیب بچهها پرداختهاند و جالبتر اینکه، چریکها حین گریز، موفق شدهاند تعدادی از مزدوران را به هلاکت برسانند.
در منطقه سوسنگرد نیز پاسداران و نیروهای بسیج، حوالی ساعت 3 بامداد دیروز، در یک شبیخون جمعی از کافران بعثی را به هلاکت رسانیدهند و چند سنگر آنها را نیز منهدم نمودهاند.