• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5607
تعداد نظرات : 449
زمان آخرین مطلب : 6014روز قبل
دعا و زیارت
 

نقش خواص در حادثه عاشورا

مقدمه

سخنرانى رهبر انقلاب اسلامى، حضرت آیة‏الله العظمى خامنه‏اى، در جمع فرماندهان لشكر 27 محمد رسول الله‏صلى الله علیه وآله وسلم - كه در سال 1375 ش . انجام شد - به موضوع «رسالت‏خواص‏» اختصاص داشت . در این سخنرانى، ایشان در چهار بخش (تحلیل عاشورا، تاریخ عاشورا، نمونه تاریخى و نكته پایانى) كوشیدند اهمیت نقش خواص در سرانجام جامعه اسلامى را به تصویر بكشند .

آنچه مى‏خوانید، برگزیده‏اى از این سخنرانى چهل صفحه‏اى است . یاد آورى مى‏كنیم عناوین مطالب را خود انتخاب كرده‏ایم (باتوجه به متن)، و در تلخیص نیز تلاش كرده‏ایم عبارات به طور كامل محفوظ بماند .

الف) تحلیل عاشورا

1 . فرهنگ جهاد

از شاخصه‏هاى فرهنگ اسلامى، فرهنگ دفاع و جهاد است . هر چیزى كه هم تلاش باشد، هم در مقابله با دشمن، جهاد است . یك وقت این جهاد، رزمى است‏یا سیاسى، فرهنگى، سازندگى، فكرى و . . . امروز هم از وقتى كه نداى مقابله با رژیم منحوس پهلوى از حلقوم امام - رضوان الله علیه - و همكاران ایشان در سال 1341 ه . ش . بیرون آمد، این جهاد شروع شد .(قبل از آن هم بود ولى پراكنده و كم اهمیت) تا امروز در این كشور جهاد بوده است، چون ما دشمنان جدى و قوى داریم . پس در ایران اسلامى هركسى كه به نحوى در مقابل این دشمن تلاشى كند، «جهاد فى سبیل الله‏» كرده است . البته یكى از این جهادها، «جهاد فكرى‏» است . یعنى چون ممكن است دشمن ما را غافل كند و فكر ما را منحرف كند، هركسى كه در راه روشنگرى فكر مردم تلاش كند، جهاد مى‏كند . شاید امروز جهاد مهمى هم محسوب مى‏شود . مسئولیت اصلى من جلوگیرى از فروكش كردن شعله جهاد است و از وجود جهاد در وضع كنونى نگران نیستم .

2 . سفارشى از قرآن; درسى از تاریخ

قرآن به ما مى‏گوید از گذشته تاریخ درس بگیرید . عبرت گرفتن از تاریخ یعنى همین نگرانى كه عرض مى‏كنم: اتفاقى كه افتاده است در صدر اسلام است . من یك وقتى گفتم كه جا دارد ملت اسلام فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبرصلى الله علیه وآله وسلم كار كشور اسلامى به جایى رسید كه همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان و . . . در كوفه و كربلا جمع بشوند و جگر گوشه همین پیغمبر را با آن وضع به خاك و خون بكشند؟ آمدند پسر پیغمبر، پسر فاطمه و امیرالمؤمنین را به عنوان خروج كننده بر امام عادل - كه آن امام عادل، یزید بن معاویه است - معرفى كردند . دلشان هرچه مى‏خواهد، مى‏گویند . چرا مردم باور مى‏كنند و ساكت مى‏مانند؟ ! این جاى قضیه است كه من را دچار دغدغه مى‏كند . چرا امت اسلامى كه آن قدر نسبت‏به جزئیات احكام اسلامى و آیات قرآنى دقت داشت، در یك چنین قضیه واضحى این قدر دچار غفلت‏شد؟ این مسئله، انسان را نگران مى‏كند . مگر ما از جامعه زمان پیامبر و امیرالمؤمنین محكم تریم؟ چه كار كنیم كه آن طورى نشود؟ اگر امروز من و شما جلوى این قضیه را نگیریم، ممكن است پنجاه سال دیگر، ممكن است پنج‏سال دیگر، جامعه اسلامى ما هم كارش به آنجا برسد، مگر چشمان تیزى تا اعماق را ببیند و راه را نشان دهد .

3 . خواص و عوام

مردم با یك دید، به دو قسم تقسیم مى‏شوند; كسانى كه از روى فكر و آگاهى و تصمیم‏گیرى كار مى‏كنند - خوب و بدش را كار نداریم - اسم این‏ها را «خواص‏» مى‏گذاریم . یك قسم هم مى‏بینند كه جو این طورى است (فارغ از تشخیص حركت صحیح و تحلیل و سنجش و درك) دنبال آن حركت مى‏كنند، اسم این را «عوام‏» مى‏گذاریم . در بین خواص آدم‏هاى بى‏سواد هم هست; مى‏فهمد كه چه كار مى‏كند . از روى تشخیص تصمیم مى‏گیرد و عمل مى‏كند و لو درس نخوانده و مدرك ندارد .(اما در باره عوام مى‏توان موضوع ورود مسلم بن عقیل به كوفه را مثال زد) . مى‏گویند پسر عموى امام حسین آمد، تحریك مى‏شود و مى‏رود دور و بر حضرت مسلم . هجده هزار بیعت كننده با حضرت مسلم مى‏شوند، بعد از پنج، شش ساعت‏سربازهاى ابن زیاد دور خانه طوعه را مى‏گیرند، همین افراد علیه مسلم مى‏جنگند .

عوام تصمیم‏گیرى ندارند، به شانس آنها بستگى دارد [. شخص عامى] اگر تصادفا در زمانى قرار گرفت كه امامى سر كار است - مثل امام امیرالمؤمنین‏علیه السلام یا مثل امام راحل ما این‏ها را به سمت‏بهشت مى‏برد و اگر در زمان ائمه‏اى كه (به آتش دعوت مى‏كنند، قرار گرفت) به سمت جهنم خواهد رفت . پس باید مواظب باشیم كه جزو عوام نباشیم . اگر سعى كنید، قدرت تحلیل و تشخیص پیدا كنید، از گروه عوام به سرعت‏خارج مى‏شوید .

4 . خواص در حق و باطل

خواص دو جبهه هستند; خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل . عده‏اى اهل فكر و فرهنگ و معرفت اند، براى حق كار مى‏كنند . فهمیده‏اند كه حق با این طرف است . دسته مقابل ضد حق اند . یك عده اصحاب امیرالمؤمنین و عده‏اى اصحاب معاویه‏اند و در بین آنها هم خواص بودند; آدم‏هاى با فكر، عاقل، زرنگ طرفدار بنى‏امیه .

از خواص طرفدار باطل چه توقعى دارید؟ جز اینكه بنشیند علیه حق برنامه ریزى كند . باید با او بجنگید . خواص جامعه ما، جزو خواص طرفدار حق اند . آمدیم سراغ خواص طرفدار حق . همه مشكلات از این جا به بعد است .

5 . خوب‏ها و بدها در خواص حق

خواص طرفدار حق، دو دسته‏اند; كسانى كه در مقابله با دنیا، زندگى، مقام، شهرت و . . . موفق اند، و دسته‏اى كه موفق نیستند .

متاع دنیا را خدا براى شما آفریده است، منتها اگر شما آن قدر مجذوب شدید كه آن جایى كه پاى تكلیف سخت‏به میان آمد، نتوانستید از این‏ها دست‏بردارید، این مى‏شود یك طور . و اگر نه، آن جایى كه پاى امتحان سخت پیش مى‏آید، مى‏توانید از این‏ها به راحتى دست‏بردارید، این مى‏شود یك طور دیگر .

در هر جامعه دو قسم طرفدار حق وجود دارد . اگر آن قسم خوب خواص طرفدار حق بیش‏تر باشند، هیچ وقت جامعه اسلامى دچار حالت دوران امام حسین‏علیه السلام نخواهد شد; تاابد بیمه بیمه است . اما اگر آن دسته دیگر خواص طرفدار حق زیاد شود، واویلاست . آن وقت‏حسین بن على‏ها به مسلخ كربلا خواهند رفت، یزیدها سركار مى‏آیند و بنى‏امیه هزار ماه به كشور پیغمبر حكومت مى‏كند و امامت تبدیل به سلطنت مى‏شود .(مردم از روى ایمان و دل از امام تبعیت مى‏كنند اما از سلطان به خاطر قهر و غلبه، نه دوست داشتن) بناى كجى كه گذاشته شد، چنان بود كه بنى عباس هم شش صد سال حكومت كردند . خلفایى كه اهل شرب خمر و فساد و هزار فسق و فجور بودند، مثل بقیه سلاطین مسجد هم مى‏رفتند، براى مردم نماز هم مى‏خواندند .

وقتى خواص طرفدار حق در یك جامعه با اكثریت قاطعشان، آن چنان مى‏شوند كه دنیاى خودشان برایشان اهمیت پیدا مى‏كند، اولش با شهادت حسین بن على‏علیهما السلام با آن وضع آغاز مى‏شود; آخرش هم به بنى‏امیه و شاخه مروانى و بنى‏عباس و بعد از بنى عباس هم سلسله سلاطین در دنیاى اسلام تا امروز مى‏رسد . لذا در زیارت عاشورا مى‏گویید: «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد .» در درجه اول، گذارندگان خشت اول را لعنت مى‏كنیم; حق هم، همین است .

ب) تاریخ عاشورا

1 . امتیازطلبى; آغاز انحراف خواص حق

دوران لغزیدن خواص طرفدار حق، از حدود شش، هفت‏سال . . . بعد از رحلت پیغمبرصلى الله علیه وآله وسلم شروع شد (به مسئله خلافت كار نداریم) . این، جریان بسیار خطرناكى است . اولش هم از این جا شروع شد كه گفتند: نمى‏شود كه سابقه دارهاى اسلام با مردم دیگر یكسان باشند; این‏ها باید یك امتیازاتى داشته باشند . امتیازات مالى از بیت المال، خشت اول بود .

2 . تعمیق دنیاگرایى

حركت‏هاى انحرافى از درجه كمى آغاز مى‏شود . اواسط دوران عثمان، در دوران خلیفه سوم، وضعیت این گونه شد كه برجستگان صحابه پیغمبر جزو بزرگ‏ترین سرمایه دارهاى زمان خودشان شدند . وقتى یكى از آن‏ها مرد، مى‏خواستند طلاهایى كه از او مانده بود، بین ورثه تقسیم كنند، این طلاها را آب كرده و شمش كرده بودند، با تبر بنا كردند به شكستن، در صورتى كه طلا را با سنگ مثقال مى‏كشند!

3 . تاثیر دنیاگرایان در حكومت علوى

مقدار درهم و دینارى كه از این‏ها به جا مى‏ماند، افسانه وار بود . همین وضعیت، مسائل دوران امیرالمؤمنین‏علیه السلام را به بار آورد . یعنى در دوران امیرالمؤمنین‏علیه السلام چون براى یك عده، مقام اهمیت پیدا كرد، با على‏علیه السلام در افتادند . امیرالمؤمنین با چنین جامعه‏اى رو به رو شد، «فیتخذوا مال الله دولا و عبادالله خولا و دین الله دخلا بینهم‏» . جامعه‏ایى كه ارزش‏ها در آن تحت الشعاع دنیا دارى قرار گرفته است، اكثر خواص دوران امیر المؤمنین علیه السلام كسانى بودند كه دنیا را بر آخرت ترجیح مى‏دادند . نتیجه این شد كه امیرالمؤمنین‏علیه السلام مجبور شد سه جنگ راه بیندازد، آخرش هم به دست‏یكى از همین آدم‏هاى خبیث‏به شهادت برسد .

4 . خواص دنیاگرا و صلح امام حسن‏علیه السلام

امام حسن‏علیه السلام نتوانست‏بیش از شش ماه دوام بیاورد . دید اگر با همین عده كم برود با معاویه بجنگد و شهید شود، آن قدر انحطاط اخلاقى در میان جامعه اسلامى در میان همین خواص زیاد است كه حتى دنبال خون او را هم نخواهند گرفت . تبلیغات معاویه همه را تصرف خواهد كرد و یكى دو سال بعد، خواهند گفت اصلا امام حسن بى‏جا كرد قد علم كرد . امام حسن‏علیه السلام دید خونش هدر خواهد رفت، لذا خودش را به میدان شهادت نینداخت . مى‏دانید گاهى شهید شدن آسان‏تراز زنده ماندن است . امام حسن‏علیه السلام این راه مشكل را انتخاب كرد . وضع آن زمان این بوده است; خواص تسلیم بودند، حاضر نبودند كارى بكنند .

5 . موضع خواص در برابر قیام امام حسین‏علیه السلام

وقتى امام حسین‏علیه السلام قیام كرد، خیلى از همین خواص پیش امام حسین‏علیه السلام نیامدند تا كمك كنند . ببینید به وسیله این خواص در یك جامعه، چقدر وضعیت‏خراب مى‏شود; به وسیله خواصى كه حاضرند دنیاى خودشان را به راحتى برسرنوشت دنیاى اسلام در قرن‏هاى آینده ترجیح بدهند . اگر اسامى كسانى را كه از كوفه به امام حسین‏علیه السلام نامه نوشتند، نگاه كنید، همه جزو طبقه خواص اند . و چون كسانى كه حاضرند دینشان را قربانى دنیا بكنند، بیشترند، در نتیجه آن، در كوفه شهادت مسلم بن عقیل رخ مى‏دهد; بعد 20 یا 30 هزار نفر یا بیشتر بلند مى‏شوند و به جنگ امام حسین‏علیه السلام در كربلا مى‏آیند . یعنى حركت‏خواص به دنبال خود، حركت عوام را مى‏آورد . نمى‏دانم عظمت این حقیقت كه گریبان انسان‏هاى هوشمند را مى‏گیرد، براى ما درست روشن مى‏شود یا نه؟

ج) نمونه تاریخى

1 . نامه خواص جبهه باطل

مسلم بن عقیل به كوفه تشریف برد، نامه حضرت را خواند . همه اظهار ارادت كردند . فرماندار كوفه «نعمان بن بشیر» آدم بسیار ضعیف و ملایمى بود، با مسلم مقابله نكرد . مردم دیدند میدان «باز است‏» ، آمدند و با حضرت بیعت كردند .

دو سه نفر از خواص باطل - طرفداران بنى‏امیه - به یزید نامه نوشتند كه: اگر مى‏خواهى كوفه را داشته باشى، یك آدم حسابى به این جا بفرست . او هم عبیدالله بن زیاد را فرستاد .

2 . عوام در برابر تهدید

عوام كوفه كه قادر به تحلیل نبودند، تا دیدند یك نفرى صورتش را بسته و با اسب و تجهیزات آمد، خیال كردند امام حسین است! راحت رفتند گفتند: السلام علیك یابن رسول الله! همه مى‏گویند امام حسین . . . او هم اعتنایى به مردم نكرد و به دارالاماره رفت . اساس كار او، عبارت بود از این كه طرفداران مسلم بن عقیل را با اشد فشار مورد تهدید و شكنجه قرار دهد . چهار هزار نفر از مردم فقط اطراف خانه مسلم با شمشیر به نفع مسلم بن عقیل ایستاده بودند .

ابن زیاد یك عده از همین خواص را بین مردم فرستاد كه مردم را بترسانند . مردم همه متفرق شدند و وقت نماز عشا هیچ كس همراه او نماند; ولى تاریخ مى‏نویسد: براى نماز عشا پشت‏سر ابن زیاد، مسجد كوفه پر از جمعیت‏شد!

3 . نقش خواص دنیاگرا

من مى‏بینم خواص، مقصرند; بعضى از این خواص طرفدار حق، در نهایت‏بدى عمل كردند، مثل شریح قاضى . وقتى هانى بن عروه را به زندان انداختند و مجروح كردند، ابن زیاد ترسید، به شریح گفت: برو ببین هانى زنده است؟ برو به این‏ها بگو زنده است . شریح آمد، دید مجروح است . هانى گفت: اى مسلمانان! این چه وضعى است؟ پس قوم من چه شدند؟ مردند؟ چرا سراغ من نیامدند؟ شریح گفت: مى‏خواستم بروم و این حرف‏ها را به همین كسانى كه اطراف دار الاماره را گرفته بودند، بگویم; اما افسوس كه جاسوس عبیدالله آن جا ایستاده بود; جرات نكردم . یعنى همین كه ما مى‏گوییم ترجیح دنیا بر آخرت . اگر شریح همین یك كار را مى‏كرد، شاید تاریخ عوض مى‏شد، آن‏ها مى‏ریختند و هانى را نجات مى‏دادند، روحیه پیدا مى‏كردند، عبیدالله را مى‏گرفتند یا مى‏كشتند یا مى‏فرستادند مى‏رفت .

یك وقت‏یك حركت‏به جا تاریخ را نجات مى‏دهد . گاهى یك حركت نا به جا كه ناشى از ترس و ضعف و دنیاطلبى و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهى مى‏غلتاند . نقش خواص، خواص ترجیح دهنده دنیا بر دین، این است .

د) نكته پایانى: نقش كلیدى خواص; نجات تاریخ

ببینید از هر طرف حركت مى‏كنید، به خواص مى‏رسید . تصمیم‏گیرى و تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت‏خواص از دنیا و اقدام آنان براى خدا در وقت لازم، . . . اینهاست كه تاریخ و ارزش‏ها را نجات مى‏دهد . باید در لحظه لازم، حركت لازم را انجام داد . اگر وقت گذشت، دیگر فایده ندارد . اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند و با هم اختلاف كردند، در تاریخ، «كربلا» ها تكرار خواهد شد .

خداى متعال وعده داده است كه اگر كسى خدا را نصرت كند، خدا او را نصرت خواهد كرد . نه این كه به هریك نفر پیروزى مى‏دهند، بلكه وقتى مجموعه‏اى حركت مى‏كند، البته شهادت‏ها هم هست، پیروزى هم هست . این، سنت الهى است .

وقتى از خون ترسیدیم، از آبرو ترسیدیم . . . به خاطر این جور چیزها حركت نكردیم، معلوم است ده نفر مثل امام حسین هم كه بیایند و سر راه بیایند، همه شهید خواهند شد; كما این كه امیرالمؤمنین‏علیه السلام شهید شد، امام حسین‏علیه السلام شهید شد .

خواص، خواص، طبقه خواص! عزیزان من! ببینید شما كجایید؟

روى این مطلبى كه ما گفتیم، دو كار باید بشود; یكى بخش تاریخى و دیگرى تطبیق با وضع هر زمان است نه فقط زمان ما . در هر زمان طبقه خواص چگونه باید عمل كنند؟ این كه گفتیم اسیر دنیا نشوند، چگونه اسیر نشوند؟ مثال‏ها و مصداق هایش چیست . . . ؟

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:5
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 اگر دنیا باارزش شمرده شود، منزل آخرت و دار ثواب الهی باارزشتر و والاتر است . و اگر بدن و جسم انسانها برای مرگ آفریده شده ، به خدا سوگند كشته شدن انسان با شمشیر (شهادت ) بهتر است . و اگر رزق و روزی موجودات تقسیم شده و مقدر گردیده ، زیباتر و نیكوتر آن است كه انسان در طلب رزق و روزی كمتر حرص داشته باشد. اگر جمع كردن اموال برای ترك كردن آن است ، چرا انسان آزاده نسبت به این چیزی كه ترك كردنی است بخل بورزد.

فإن تكن الدنیا تعد نفیسة فدار ثواب الله أعلی و أنبل و إن تكن الأبدان للموت أنشئت فقتل امرئ بالسیف فی الله أفضل و إن تكن الأرزاق قسما مقدرا فقلة حرص المرء فی الرزق أجمل و إن تكن الأموال للترك جمعها فما بال متروك به الحر یبخل

بحارالانوار، ج 44، ص 374

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:3
دعا و زیارت
 

عاشورا بسان آیینه‏اى است كه آیات قرآن به روشنى در آن منعكس مى‏شود و امام حسین‏علیه السلام و یاران وفادارش تجسم عینى آن دسته از آیاتند كه سیماى حق جویان، عدالت‏خواهان و خداباوران را به تصویر مى‏كشد .

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:2
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 به درستی كه من بیهوده ، گردنكش ، ستمگر و ظالم حركت نكردم ، بلكه برای اصلاح در امت جدم محمد (ص ) حركت كردم و می خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به روش جدم محمد (ص ) و پدرم علی بن ابی طالب (ع ) رفتار كنم .

و أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی صلی الله علیه و آله ، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنكر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن أبی طالب علیه السلام .

بحار الانوار، ج 44، ص 329

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:2
دعا و زیارت
 

حضرت امام حسین (ع)

«ان ارید الا الاصلاح ماستطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توكلت والیه انیب‏»  ; من قصدى جز اصلاح (جامعه) تا آنجا كه بتوانم، ندارم و توفیق من جز به (یارى) خدا نیست . بر او توكل كرده‏ام و به سوى او بازمى‏گردم .

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:2
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 خداوندا، تو آگاهی كه آنچه انجام دادیم ، نه برای رقابت در كسب جاه و مقام بود و نه برای چیزهای پوچ و بیهوده دنیا، بلكه برای این بود كه نشانه های راه دینت را ارائه دهیم و (مفاسد را) در شهرهای تو اصلاح كنیم تا بندگان مظلوم تو در امنیت و آسایش باشند و به احكام تو عمل كنند.

أللهم إنك تعلم أنه لم یكن ما كان منا تنافسا فی سلطان ، و لا التماسا من فضول الحطام ، ولكن لنری المعالم من دینك و نظهر الإصلاح فی بلادك ، و یأمن المظلومون من عبادك ، و یعمل بفرائضك و سننك و أحكامك .

تحف العقول ، ص 239

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:1
دعا و زیارت
 

امام حسین علیه‏السلام در نامه‏اى به مردم بصره نوشت: «شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبر دعوت مى‏كنم؛ زیرا در شرایطى قرار گرفته‏ایم كه دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جاى آن را بدعت گرفته است.»

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:1
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 ای مردم ، عبرت بگیرید از آن نكوهشهایی كه خداوند به منظور پند و اندرز دوستانش از علمای یهود كرده است ، آن جا كه می فرماید: "چرا روحانیون و علمای آنها (یهود) را از سخنان گناه آلود جلوگیری نكردند؟" و فرموده : "آن گروه از بنی اسرائیل كه كافر شدند، (به زبان داوود و عیسی بن مریم ) لعنت شدند"، تا آن جا كه می فرماید: "چه كارهای ناپسندی كه انجام می دادند". بدین جهت خدا بر آنان عیب گرفت كه از ستمگرانی كه در برابرشان بودند، فساد و اعمال ناروا می دیدند و آنان را منع نمی كردند، چون به آنچه از ستمگران به آنان داده می شد، چشم طمع داشتند و از عواقب اعتراضها بیم داشتند، با این كه خداوند فرموده : "از مردم نترسید، از من بترسید"، و نیز فرموده : "مردان و زنان مؤمن دوست یكدیگرند، به نیكی امر و از بدی نهی می كنند".

إعتبروا أیها الناس بما وعظ الله به أولیاءه من سوء ثنائه علی الأحبار، إذ یقول : لولا ینهیهم الربانیون و الأحبار عن قولهم الإثم ، و قال : لعن الذین كفروا من بنی إسرائیل - إلی قوله - لبئس ما كانوا یفعلون ، و إنما عاب الله ذلك علیهم لأنهم كانوا یرون من الظلمة الذین بین أظهرهم المنكر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلك رغبة فیما كانوا ینالون منهم ، و رهبة مما حذرون ، و الله یقول : "فلا تخشوا الناس و اخشون " و قال : "ألمؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر".

تحف العقول ، ص 237

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:0
دعا و زیارت
 

امام حسین‏علیه السلام در یكى از منازل بین راه، در مسیر كربلا به نام «بیضه‏» نیز حركت‏خود را به شیوه‏اى «الگویى عملى‏» معرفى كرد و فرمود:

«فانا حسین بن على وابن فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم نفسى مع انفسكم و اهلى مع اهلكم فلكم فى اسوة  ; من حسین‏فرزند على و فاطمه دختر رسول خدا هستم خودم با شما و اهل بیتم با خاندان شما است و كار من براى شما الگوست .»

چهارشنبه 19/10/1386 - 9:0
دعا و زیارت
 

از شور عاشورا تا پیام‏هاى حسینى

 

پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم: «مكتوب عن یمین العرش ان الحسین مصباح الهدى و سفینة‏النجاة‏»

 

كربلا در سینه‏اش پنهان هزاران راز دارد

 

همره هر موج خونش، گوهرى ممتاز دارد

 

عبارت حماسه و شور حسینى، به طور مكرر در میان مردم ما به كار رفته است و تحقق آن، كه مربوط به جنبه عاطفى و احساسى «عاشقان حسینى‏» است تاثیرات فراوان داشته و شاید از كمترین عامل مؤثر (شور و احساسات) بیشترین تاثیر (ایجاد و حفظ ایمان و افزایش آن) را داشته‏ایم .

مگر نه این است كه دین انبوهى از مردم ما در ایام محرم و یا عاشورا زنده یا زنده‏تر مى‏شود و باعث‏حفظ و افزایش ایمان آنها است .

آیا این واقعیت تاریخى كه جرقه و شروع انقلاب و اعلان برائت از حكومت ظلم و فساد شاهنشاهى از محرم 41 شروع شد، قابل انكار است؟ و یا این كه مؤثرترین و پیروزمندترین عملیات‏هاى نظامى در دوران جنگ هشت‏ساله با سینه زنى‏ها و رمز یاحسین‏علیه السلام و شروع شده است . . . و این كه تاثیر گذارى فراوان و نهفته و قابل هدایت و جهت دهى (تاكید بر شعور حسینى) موجب شد كه سیاست دشمنان دین بركم رنگ و بى‏محتوا كردن و در برخى مواقع، برنابودى شور و حماسه و عزادارى سالار شهیدان دچار شكست‏شود .

حال از خود مى‏پرسیم: وقتى این واقعیت (حماسه حسینى) كه نه تمام دین و بلكه جزئى اندك از دین است، مى‏تواند تاثیرى چنین شگرف در زندگى فردى و اجتماعى بگذارد; «شعور حسینى‏» كه مجموعه‏اى از اعتقادات راستین و حقیقى و رفتارهاى فردى و اجتماعى مناسب با آن افكار است، چه تاثیرى بس شگرف‏تر و مؤثرتر در حوزه زندگى خواهد گذاشت؟ و چگونه خواهد توانست دوستان را هدایت و دشمنان را نا امید گرداند؟

شعور حسینى به عنوان مدینه فاضله دینى و شیعى، عبارت است از مجموعه‏اى از افكار و اعتقادات و رفتارهاى فردى و اجتماعى هماهنگ و برخاسته از منشا «عصمت‏حسینى‏» كه موجب بروز فرهنگ ناب محمدى و مهدوى و شیعى مى‏شود . اگر شعور حسینى به معناى درك و فهم و الگوپذیرى از زندگى فكرى و رفتارى سیدالشهداء حسین بن على‏علیهما السلام به عنوان موجودى زنده و پیش برنده به جامعه رخ بنماید، هر روز «عاشورا» و هرجا «كربلاست‏» و بهشت در دنیا تحقق خواهد یافت; چرا كه كربلا پاره‏اى از بهشت است .

چراغ و نور هدایت و كشتى نجات حسینى، عینیت نمى‏یابد مگر این كه جامعه رنگ حسینى و الگوى فكرى و رفتارى امام حسین‏علیه السلام را به خود بگیرد .

نوع حركت امام حسین‏علیه السلام و اهل‏بیت و اصحابش از مدینه تا كربلا به گونه‏اى توام با اعلام و آشكار كردن بوده و سخنان آن فرزند رسول خدا و فاطمه زهراعلیها السلام مى‏خواسته الگویى راستین و حقیقى از معارف و اعمال صالح به جامعه ارائه دهد تا، از این رهگذر، مردم هدایت‏یابند و دین جدش كه اسلام ناب محمدى است، دوباره زنده گردد . از همین رو، بزرگان فرموده‏اند: «ان الاسلام محمدى الحدوث و حسینى البقاء» ; اسلام از ناحیه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به وجود آمد و از ناحیه حسین‏علیه السلام بقا یافت .

 

مفهوم فقره نخست روایت، آشكار است و قسمت دوم كه مى‏فرمایند: من از حسینم، چیزى نیست مگر به این معنا كه دین من از ناحیه سالار شهیدان اباعبدالله الحسین‏علیه السلام آبیارى و زنده خواهد شد . آرى، «شعور حسینى‏» رمز بقاى اسلام حقیقى و ناب محمدى است .

چهارشنبه 19/10/1386 - 8:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته