1) عبدالله بن محمد هاشمی می گوید: روزی نزد مأمون رفتم. او دیگران را از مجلس خارج کرد و دستور غذا داد. پس از صرف غذا، به من عطر زد و دستور داد پرده ای نصب کنند.
عده ای در آن پرده بودیم. مأمون رو کرد به بعضی از آنها و گفت: تو را به خدا برای من از مصیبت آن کســی که در طــوس است، حضرت رضا علیه السلام بخــوان! او شعـری خواند و مأمون گریه کرد. سپـس گفــت: ای عبدالله! آیا مرا ملامت میکنند که چرا من آن حضرت را به ولایتعهدی نصب کردم؟ به خدا قسم برای تو حدیــثی بگویم که از آن تعجب کنی.
من روزی به آن حضرت گفتم: فدایت شوم! پدران شما حضرت موسی بن جعفر و حضرت صادق . . . (علیهمالسلام) دارای علم گذشــته و آینده بوده اند تا روز قیامت، و تو وصی و وارث آنهــایی و علــم آنها نزد تو است. من حاجتـی دارم.
حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: بگو. گفتم: من جاریه ای دارم به نام زاهریه که از همه کنیزانم بهتر است و تا به حال چندین بار باردار شده ولی هر بار فرزند خود را سقط کرده است. مرا برای معالجه او راهنمایی فرما! حضرت فرمودند: نترس، او برای تو پسری می آورد که شبیه ترین مردم است به مادرش و در دست راست و پای چپش یک انگشت زیادی دارد. چیزی نگذشت که آن کنیز زاهریه پسری زایید با تمام خصوصیّاتی که حضرت رضا (علیه السلام) فرموده بودند. منابع: • بحارالانوار، ج 49، ص 29، ح 2. از عیون الاخبار رضا، ج 2، ص 224.
مقدمه ای درباره کرامات و پاسخ به شبهات
داستان های نقل شده از شفا یافتگان
آرزو ها
از استمداد شفا تا کرامت امام رضا(ع)
بازگشت
بوی بهشت از پنجره فولاد
در حریم خلوت یار
دریای دل
دریای عشق
داستان شفایافتگی حوا حسینی ریگ چشمهای
داستان شفایافتگی جمشید ملا ولیاللهی
درسهای آسمانی
بوی خوش آشنایی
کاری کن که امام رضا بخواندت
شفا یافتگان
یک خاطره خوش با اهل بیت
در آستانه یک حضور
شهیدانه
شکوفه باران اجابت
دخترم برخیز ...
به جزء ائمه اطهار امید دیگری نداشتم
چشمان آشنا
چشمهای معطر
در پیشگاه نور
40ـ قال الرضا علیه السلام:
«اِنَّ الصَّمتَ بابٌ مِن اَبوابِ الحِکمَة»
¯ سکوت دری از درهای حکمت است¯
با خلق خداوند دو رویی بس کن
سنگ افکنی راه نکویی بس کن
فرمود: سکوت باب حکمت باشد
بسیار مگو زیاده گویی بس کن
39ـ قال الرضا علیه السلام:
«لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ الصِّیَامِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فِی أَمْرِ اللهِ»
¯عبادت، بسیاری روزه و نماز نیست و همانا عبادت، اندیشه زیاد نمودن در امر خداست¯
تحف العقول/ص442
تا شمع نسوخت، شعله و نور نشد
بی سختی و رنج، گنج میسور نشد
فرمود : عبادت خداوند ودود
هرگز به نماز و روزه محصور نشد
38ـ قال الرضا علیه السلام:
«لایَخَافَ عَبْدٌ اِلّا ذَنْبَهُ وَ لایَرْجُوَ اِلَّا رَبَّهُ»
¯بنده باید جز از گناهانش نترسد و جز به خدا امید نبندد¯
عیون اخبار الرضا علیه السلام /ج 2/ ص 44
دل بر دو سه دم گرمی بازار مبند
امید به هیچ کس بجز یار مبند
از غیر گناه خود ز چیزی نهراس
دل جز به خدای حی دادار مبند
37-قال الرضا علیه السلام:
«مِنْ عَلَامَاتِ الْفِقْهِ الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ الصَّمْتُ »
¯همانا از نشانه های دین شناسی ،بردباری و دانش و سکوت است¯
الکافی/ج2/ ص 113
ای آنکه لباس علم را می پوشی
در جاده ی فقه و راه دین می کوشی
شرط است که با تلاش همراه کنی
گنجینه ی حلم و دانش و خاموشی
36ـ قال الرضا علیه السلام:
«مَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللهَ عَزَّوَجَلَّ»
¯هر که صله رحم نکند تقوای الهی را رعایت نکرده است¯
عیون اخبار الرضا علیه السلام / ج2/ ص 234
دلتنگی پر شکستگان را دریاب
با سایه ی لطف، خستگان را دریاب
می خواهی اگر خدا تو را گیرد دست
از بهر خدای، بستگان را دریاب
35- قال الرضا علیه السلام:
«اَلْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ مَفَاتِیحُهُ السُّؤَالُ »
¯دانش گنجینه ای دربسته و کلید آن سؤال است¯ .
عیون اخبار الرضا علیه السلام / ج 2/ ص 28
گر رنگ طلب به حس و حالت بدهند
گنجینه ای از علم و کمالت بدهند
بر گنج فرو بسته ی دانش ای دوست
باید که کلیدی از سوالت بدهند
34ـ قال الرضا علیه السلام:
«مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ»
¯هر که از کاری راضی باشد مثل کسی است که آنرا انجام داده است¯
عیون اخبار الرضا علیه السلام / ج 1/ ص 273
فرمود رضا- بلند بادا نامش-
- نفرین زده باد دشمن ناکامش-
چون راضی و خشنود زکاری گردی
انگار که داده ای خودت انجامش
33ـ قال الرضا علیه السلام:
«اِیَّاکُمْ وَ مُشَاجَرَةَ النَّاسِ فَاِنَّهَا تُظْهِرُ الْغِرَّةَ وَ تُدْفِنُ الْعِزَّةَ»
¯از مشاجره با مردم بپرهیزید زیرا مشاجره عیوب نهفته را آشکار می سازد و عزت را از بین می برد¯
مسند الامام الرضا علیه السلام / ج 1/ 274
هر کس که گلاویز رفیقان گردد
بازار گرانقدری اش ارزان گردد
جنگ و جدل افتادن سنگی است به حوض
هر چه گل و لای آن نمایان گردد