تبیان، دستیار زندگی

بهتر است کمی عاقل بشویم و به دنبال دلیل منطقی برای هر چیز بگردیم!!

خرافات     

همیشه آدمهایی پیدا می شوند که برای هر چیز کوچک و بزرگی هزارتا دلیل عجیب و غریب می آورند و آنقدر به این دلایل اعتقاد دارند که می شود اسمشان را خرافاتی گذاشت.
البته نباید فکر کنید خرافات تنها ریشه در فرهنگ ما دارد. اتفاقا به عکس...
خارجی ها آنقدر عقاید مسخره جورواجور دارند که آدم شک می کند اینها با این همه پرستیژ واقعا به این خرافات معتقدند؟
فکرش را بکنید... هندی ها برای دفاع از عقایدشان حاضرند همدیگر را هم بکشند! مثلا کافی است یک روز به گاوشان بی احترامی کنید... البته امیدوارم اصلا همچین روزی نیاید؛ چون حتی دولت هم از آنها حمایت می کند و برای شما جریمه سنگینی در نظر می گیرد.
انگلیسی ها هم دست کمی از هندی ها ندارند. کافی است کسی با چتر خیس وارد خانه بشود و آن را گوشه ای باز کند تا خشک بشود... فکر می کنید چه اتفاقی می افتد؟
بله... صاحب خانه انگلیسی شما از ترس و وحشت سکته می کند! چرا؟... به یک دلیل بسیار ساده...
چترباز در خانه نشانه مرگ است! فرانسوی ها هم شورش را در آورده اند. آنها بشدت به طالع بینی معتقدند و اگر یک روز پای اینترنت ننشینند و از پیش بینی آن روز باخبر نشوند، محال است از جایشان تکان بخورند.
اصلا هم فرق نمی کند کارگر ساده یک کارخانه باشند یا یک دولتمرد بلندپایه! اتفاقا سیاستمداران شان از همه بدترند!
اولین صفحه روزنامه ای که سر میز صبحانه و هنگام نوشیدن قهوه می خوانند، صفحه مربوط به طالع بینی و پیشگویی های روزانه است! چینی ها هم دست کمی از بقیه ندارند.
آنها برای دور کردن شیطان از خودشان ، دست به هزار و یک کار عجیب و غریب می زنند. مثلا یک مشت لوبیا قرمز جلوی در خانه شان می پاشند تا شیطان بترسد و نزدیک نشود!
آنها معتقدند رنگ قرمز قدرت عجیبی در دور کردن نیروهای پلید دارد!
ایرلندی ها نیز برای این که از قافله عقب نمانند، مدام سر این که نعل اسب را سربالا یا سرپایین به در خانه بکوبند، جر و بحث می کنند...
چرا نعل اسب؟ خب آنها فکر می کنند نعل اسب شانس می آورد و اگر بخواهیم آن را به جایی نصب کنیم ، باید سربالا باشد. چون در این حالت تاثیرش بیشتر است!
تازه بعضی هایشان هم معتقدند اگر یک نعل اسب بالای تخت خوابتان بیاویزید، محال است کابوس ببینید!
مصری ها هم با این همه ادعایی که بر سر متمدن بودن دارند، به چیزهای عجیب و غریبی معتقدند و اصلا هم گوششان بدهکار نیست!
مثلا گربه برایشان خیلی مهم و مقدس است. چون فکر می کنند ایزیس که یک الهه باستانی است ، به شکل گربه بوده و هر کسی گربه ای را بکشد، محکوم به مرگ است!
آنها حتی فکر می کنند گربه سیاه برای صاحبش شانس می آورد و اگر روی کشتی با خودتان گربه ببرید، محال است غرق شوید!
هیچ کس نمی داند خرافات از کجا آمده. البته بعضی از این باورها ریشه در فرهنگ و البته مذهب مردم آن کشور دارد و چون نمی شود برایش توجیه علمی پیدا کرد، به آن خرافه می گویند.
به هر حال توجیه مسائل علمی برای مردمی که هیچ آشنایی با آن نداشته اند، خیلی سخت بوده است. خب ، به نظر بد نمی آید با چند تایی از این خرافه های بامزه و بی مزه آشنا بشوید.
آن وقت بسیاری از فیلمها و داستان های خارجی را بهتر درک خواهید کرد!
کلاغ: یکی بده ، دو تا خوبه ، سه تا سلامتی ، چهار تا پول و ثروت ، پنج تا بیماری و شش تا مرگ است!
گاو:اگر نه تا گاو را با هم ببینید که جلوی در خانه تان ایستاده اند، شانس و اقبال به شما رو کرده است! اما اگر اولین گوساله ای را که در زمستان به دنیا بیاید، سفید رنگ باشد، وای به حالتان... زمستان بدی را در پیش خواهید داشت.
گربه: متناسب به این که کجا زندگی کنید، گربه سیاه خوش یمن یا بدیمن است. انگلیسی ها گربه را مومیایی می کنند و به دیواری می زنند تا ارواح پلید را دور کند! اگر گربه سیاهی به سمت شما بیاید با خودش خوش شانسی می آورد؛ اما اگر از شما خوشش نیاید و از پیشتان برود، خب... معلوم دیگه... شانسی باقی نمی ماند.
مرغ: اگر مرغ وارد خانه تان بشود حتما برایتان میهمان می آید.
اسب سفید: با دیدن اسب سفید باید آرزو کرد.
نعل اسب: باعث شادی و خوشبختی می شود. اجازه نمی دهد شیطان پا به خانه تان بگذارد.
زاغ: خبرچین است و تمام خبرهای بد هفته را جمع می کند و به گوش آدم بدها می رساند. اگر روز جمعه یک زاغ سیاه دیدید، مطمئن باشید که دارد جاسوسی شما را می کند.
کفش دوزک: اگر می دانستید که کفش دوزک ها چقدر شانس می آورند و خوش یمن اند، هر روز دنبالشان می گشتید!
یادتان باشد اگر روی لباستان نشست ، اذیتش نکنید. هرچه رنگش تیره تر باشد، خوش یمن تر است. تعداد خالهای روی پشتش هم مهم است! خال بیشتر... شانس بیشتر!
پروانه: اگر یک پروانه سیاه وارد اتاقتان بشود، با خودش بیماری می آورد.
پای خرگوش: اگر همراه خودتان پای خرگوش داشته باشید، خوب است!
آینه شکسته: اگر آینه ای را بشکنیم 7 سال بدی به بار می آورد.
به تخته زدن: کوتوله هایی که توی تخته هستند از خواب می پرند و در می روند. یادتان باشد 2 بار به تخته بزنید نه 3بار... این کار برای چشم نخوردن است!
عافیت باشد: با هر عطسه ای قلبتان یک لحظه از کار می افتد. اگر بگویند عافیت باشد زدنش را از سر می گیرد!
نمک: اگر نمک روی میز ریخت باید جمع کنید و از روی شانه چپتان دور بریزید. این کار بلا و مریضی را دور می کند!
خمیازه: دستتان را جلوی دهانتان بگیرید... مبادا روحتان فرار کند!
کلید: همراه داشتن کلید خیلی خوب است. از بروز مشکلات جلوگیری می کند.
سکه: اگر سکه ای روی زمین افتاده بود، آن را بردارید، شانس می آورد.
کیف پول: اگر کیف پولتان خالی شد، زود پرش کنید؛ وگرنه همیشه خالی می ماند!
قیچی: اگر خدای نکرده قیچی را به هم بزنید، دعوا می شود!
میز شام: اگر سرمیز شام 13 نفر باشید، اولین کسی که بلند بشود، زودتر از بقیه می میرد!
عکس: اگر 3 نفر عکس بگیرند، نفر وسط بلایی سرش می آید!
چراغ راهنمایی: وقتی از چراغ زرد می گذرید پشت دستتان را ببوسید با انگشت به سقف ماشین بزنید تا تصادف نکنید!
تونل: از توی تونل که می گذرید، نفستان را نگه دارید و آرزو کنید!
قبرستان: از کنار قبرستان که می گذرید، نفستان را نگه دارید. مرده ها حسودی شان می شود!
رنگ سبز: با ماشین سبز این طرف و آن طرف نروید، تصادف می کنید! خب ، اگر بخواهید باز هم می توانم یک عالمه از این خرافات را برایتان بگویم... اما چه فایده؟
بهتر است کمی عاقل بشویم و به دنبال دلیل منطقی برای هر چیز بگردیم!!

گفتم یارب

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما می رود عنایت اوست

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

گفتم یارب: خسته دنیا شدم
گفت: صبور باش
گفتم یارب: من این قفسو نمی خوام
گفت: مگر نمی خوای عاشق باشی
گفتم یارب: قفس كجا، عشق كجا
گفت: درس عشق است این دنیا
گفت: وقتی عاشق واقعی شدی بیا
گفتم یارب: با دل بیقرار چكنم
گفت: اول قدم عشق صبوری، صبوری
گفتم یارب: عشق زمینی نمی خوام، تورو می خوام
گفت: اول قدم عشق، عشق زمینیست
گفتم یارب: دنیا خیلی آلوده شده، آدمها سنگی شدن
گفت: تو برو من هنوز امیدوارم

دو ماهیگیر

روزی دو مرد عازم ماهیگیری شدند، یكی از آنها، ماهیگیری بسیار كاركشته و متبحر بود و دیگری سررشته ای از این كار نداشت. هر بار كه ماهیگیر كاركشته ماهی بزرگی را صید می كرد، بلافاصله آن را در یك ظرف پر از یخ می انداخت تا تر و تازه بماند و فاسد نشود. اما هر بار كه ماهیگیر بی تجربه یك ماهی بزرگ صید می كرد، دوباره آن را به آب می انداخت.

ماهیگیر متبحر تا هنگام شب شاهد این ماجرا بود، از این كه می دید دوستش تمام مدت وقتش را تلف می كند سرانجام كاسه صبرش لبریز شد و پرسید: چرا هر چی ماهی بزرگ صید می كنی دوباره توی آب می اندازی؟

ماهیگیر بی تجربه جواب داد: خوب معلومه، برای اینكه من فقط یه تابه كوچك دارم!

گاهی اوقات، ما نیز مثل این ماهیگیر نقشه های بزرگ، رویاهای بزرگ، مشاغل بزرگ و فرصت های بزرگی را كه خداوند در اختیارمان قرار می دهد باز پس می دهیم. زیرا ایمانمان بسیار كم است. ما آن ماهیگیر را به تمسخر می گیریم، زیرا او نمی داند تنها چیزی كه احتیاج دارد تهیه یك تابه بزرگ تر است. با این همه، آیا می دانید خودمان تا چه اندازه آمادگی داریم كه ایمانمان را گسترده كنیم؟ فراموش نكنید كه:

خداوند هرگز نعمتی به شما نمی بخشد كه نتوانید از عهده اداره آن برآیید.

احترام به نفس

اولیور وندل هولمز در جلسه ای حضور داشت. او كوتاهترین مرد حاضر در جلسه بود. دوستی به مزاح رو به او گفت:

"آقای هولمز، تصور می كنم در میان ما بزرگان شما قدری احساس كوچكی می كنید. "

هولمز پاسخ داد: "احساس نیم سكه طلائی را دارم كه مابین پول خرد قرار گرفته باشد. "

 در شب تیره ، دیوانه ای کاو
 دل به رنگی گریزان سپرده
 در دره ی سرد و خلوت نشسته
 همچو ساقه ی گیاهی فسرده
 می کند داستانی غم آور
 در میان بس آشفته مانده
 قصه ی دانه اش هست و دامی
 وز همه گفته ناگفته مانده
 از دلی رفته دارد پیامی
داستان از خیالی پریشان
 ای دل من ، دل من ، دل من
 بینوا ، مضطرا ، قابل من
 با همه خوبی و قدر و دعوی
از تو آخر چه شد حاصل من
 جز سر شکی به رخساره ی غم ؟
آخر ای بینوا دل ! چع دیدی
 که ره رستگاری بریدی ؟
 مرغ هرزه درایی ، که بر هر
شاخی و شاخساری پریدی
 تا بماندی زبون و فتاده ؟
 می توانستی ای دل ، رهیدن
 گر نخوردی فریب زمانه
 آنچه دیدی ، ز خود دیدی و بس
 هر دمی یک ره و یک بهانه
 تا تو ای مست ! با من ستیزی
 تا به سرمستی و غمگساری
 با فسانه کنی دوستاری
 عالمی دایم از وی گریزد
 با تو او را بود سازگاری
 مبتلایی نیابد به از تو
 افسانه : مبتلایی که ماننده ی او
 کس در این راه لغزان ندیده
 آه! دیری است کاین قصه گویند
 از بر شاخه مرغی پریده

سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور

باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند،

عشق یعنی سالهای عمر سخت

       عشق یعنی زهر شیرین بخت تلخ

             عشق یعنی خواستن له له زدن                           

            عشق یعنی سوختن پر پر زدن            

                  عشق یعنی جام لبریز از شراب          

                        عشق یعنی تشنگی یعنی سراب

 عشق یعنی لایق مریم شدن

عشق یعنی با خدا همدم شدن 

      عشق یعنی لحظه های بی قرار

            عشق یعنی صبر یعنی انتظار     

                  عشق یعنی از سپیده تا سحر      

                        عشق یعنی پا نهادن در خطر                    

  عشق یعنی لحظه ی دیدار یار                      

 عشق یعنی دست در دست نگار            

       عشق یعنی آرزو یعنی امید

             عشق یعنی روشنی یعنی سپید 

                   عشق یعنی غوطه خوردن بین موج 

                         عشق یعنی رد شدن از مرز اوج