• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 8163
تعداد نظرات : 2195
زمان آخرین مطلب : 3487روز قبل
سخنان ماندگار

 

دوشنبه 10/4/1392 - 11:15
خواص خوراکی ها

«اسطوخودوس» گیاه شگفت‌انگیزی است که در بهبود شرایط جسمی و روانی انسان معجزه می‌کند.

 

برای مقابله با استرس نیز هیچ گیاهی به اندازه اسطوخودوس موثر نیست. به گفته محققان اسطوخودوس اعصاب را آرام و عضلات را شل می‌کند. این گیاه آرامش‌بخش، دستگاه عصبی و تحریک‌پذیری آن را کنترل می‌کند.

 

بر اساس مطالعات متعددی که روی اسطوخودوس انجام گرفته، روغن این گیاه، استرس بعد از عمل را در بیمارانی که عمل جراحی قلب انجام داده‌اند، کاهش می‌دهد و از اضطراب زنانی که تحت همودیالیز قرار می‌گیرند، می‌کاهد.

 

گیاه معطر «اسطوخودوس» با خواص دارویی و درمانی بسیار که در گذشته در مناطق مدیترانه‌ای و اطراف آن کشت می‌شد، اکنون تقریبا در تمام مناطق جهان پرورش داده می‌شود.

 

«اسطوخودوس‌» همانند دیگر گیاهان دارویی، خواص بیشماری دارد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

- شل‌کننده عضلات:

بررسی‌های پزشکان ژاپنی نشان می‌دهد که روغن این گیاه دارای ترکیب‌های اصلی است که در آرام‌سازی عضلات تاثیر دارند.

 

 

- درمان بی‌خوابی و افسردگی:

در مطالعه‌ای که توسط پزشکان کره‌ای بر روی 42 زن مبتلا به اختلال بی‌خوابی و افسردگی صورت گرفت، مشخص شد که زنان مبتلا به این دو اختلال با مصرف دم‌نوش اسطوخودوس به میزان چشمگیری بهبود پیدا می‌کنند.

 

 

- کاهش فشار خون:

بررسی محققان ژاپنی نشان می‌دهد که تحریک حس بویایی با استفاده از روغن «اسطوخودوس» می‌تواند در کاهش فشارخون نقش موثری داشته باشد.

 

 

- تسکین‌دهنده درد:

استفاده از روغن این گیاه، روشی موثر برای تسکین دردهای کوتاه مدت بویژه در ناحیه گردن است.

 

 

- کاهش اضطراب و تشویش:

بررسی محققان بر روی تعداد بیمارانی که در حال انجام فرآیند درمان دندان‌هایشان بودند، نشان داد که استشمام بوی این گیاه احساس اضطراب را در آنان کاهش می‌دهد. همچنین می‌تواند در کاهش رفتار خشونت‌آمیز افراد مسن مبتلا به زوال عقلی و آلزایمر موثر باشد.

 

 

- کاهش خطر ابتلا به سرطان:

محققان ایتالیایی معتقدند که روغن این گیاه می‌تواند از تشکیل کلونی‌ ژن‌های جهش یافته که عامل بروز سرطان هستند، جلوگیری کرده و در نتیجه خطر ابتلا به انواع سرطان‌ها را کاهش دهد.

 

 

- خاصیت آنتی‌باکتریال:

اسطوخودوس به دلیل دارا بودن خاصیت آنتی‌باکتریال یک ضدعفونی‌کننده قوی گیاهی است.

علاوه بر موارد فوق، این گیاه جای سوختگی و نیش حشرات را تسکین می‌دهد و به سلامت موها نیز کمک می‌کند.

يکشنبه 9/4/1392 - 12:54
شخصیت ها و بزرگان

 

 یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخرهعوض اینکه کاهوهای خوب

 رو سوا کنه ، همه ی کاهو های نامرغوب رو سوا میکنه و میخره.ازش می پرسند

 چرا اینکار رو کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست،مردم همه ی

 کاهوهای خوب رو میبرند و این کاهوها روی دست او می مونند و من بخاطر اینکه

کمکی به او بکنم اینها رو میخرم. اینها رو هم میشه خورد......

این ترکه کسی نبود جز :


عارف بزرگ،سید العرفا، استاد کل

" آیت الله سید علی قاضی طباطبایی تبریزی"

يکشنبه 9/4/1392 - 12:43
خاطرات و روز نوشت

پایگاه اطلاع‌رسانی khamenei.ir عكس‌نوشتی از سردار كوروش آسیابانی، جانشین فرمانده قرارگاه منطقه‌ای غرب سپاه به مناسبت ۸ تیرماه، روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میكروبی منتشر کرده است.

 

این عكس مربوط می‌شود به حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در منطقه‌ی عمومی حلبچه همزمان با عملیات والفجر ۱۰ كه در روزهای پایانی اسفندماه سال ۱۳۶۶ صورت گرفت. منطقه‌ی تصویر، ارتفاعات شندروین عراق است كه حدمنتشر کرده است.ود ۳۶ ساعت پیش به تصرف نیروهای سپاه درآمده بود. آیت‌الله خامنه‌ای با توجه به مسئولیتشان در جنگ و در اداره‌ی كشور، برای دریافت آخرین اطلاعات و مشاهدات عینی، شخصاً در منطقه حضور پیدا كرده بودند.
 


منطقه‌ی شندروین در غرب رودخانه‌ی سیروان كه مرز ایران و عراق است و در عمق حدود پنج شش كیلومتری خاك عراق قرار دارد. قرار بود نیروهای سپاه برای حفظ منطقه قرارگاهی در این ارتفاع تأسیس كنند. كارها به‌سرعت آغاز شده بود. من در آن زمان مسئول عملیات لشكر ۱۱ امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بودم. ما سوار بر خودرو از پایین به سمت ارتفاعات حركت كرده بودیم. عراقی‌ها اگرچه منطقه را در زمین از دست داده بودند، اما آسمان در اختیار آن‌ها بود. منطقه هنوز پاكسازی نشده بود و به هیچ وجه امنیت در آن وجود نداشت. هواپیماهای عراقی مدام بر فراز آسمان پرواز می‌كردند و بمب می‌ریختند. توپخانه‌ی دشمن هم بیكار نبود و روی منطقه آتش می‌ریخت.

 


 
به ارتفاعات رسیدیم، همین‌كه از ماشین آمدیم پایین، یك هلی‌كوپتر بل ۲۰۶ كه می‌خواست در آن منطقه به زمین بنشیند توجهمان را جلب كرد. با خودمان گفتیم در این شرایط ناامن آسمان، چه كسی با هلی‌كوپتر به این‌جا آمده؟ منتظر بودیم تا سرنشینان آن بیرون بیایند تا به‌سرعت آن‌ها را منتقل كنیم مبادا هلی‌كوپتر توسط هواپیماها هدف قرار نگیرد. دیدیم یك برادر جانباز با دو عصا در زیر بغل و یك پای قطع‌شده از هلی‌كوپتر پیاده شد و پس از او یك نفر با لباس سپاه آمد كه متوجه شدیم آیت‌الله خامنه‌ای است كه آن زمان رئیس‌جمهور و رئیس شورای عالی دفاع هم بودند. فكر می‌كنم ایشان برای استفاده‌ی بیشتر از وقت با هلی‌كوپتر به این‌جا آمده بودند. همگی سریع سوار ماشین شدیم و به سمت محل تأسیس قرارگاه -كه «قرارگاه نجف» نام گرفته بود- حركت كردیم.

 


جدا از مسیر حركت ما، منطقه‌ی حلبچه و ارتفاعات شندروین و بالامبو هم به‌شدت زیر آتش توپخانه و هواپیماهای دشمن قرار داشت. كل منطقه را با بمب‌های معمولی و شیمیایی هدف قرار می‌دادند. به محل ساخت قرارگاه رسیدیم. قرار بود سوله‌ای در محل یك شیاری -كه از امنیت بیشتری برخوردار بود- ساخته شود. فكر می‌كردیم این كار انجام گرفته، اما وقتی به آن محل رسیدیم، متوجه شدیم هنوز این اتفاق نیفتاده و فقط توانسته بودند چند چادر برپا كنند.
 

 


حضرت آقا از ماشین پیاده شدند. نیروهای سپاه مشغول حفر سنگر برای نصب سوله بودند. از زیر یكی از چادرها، پتویی آوردند و روی یكی از سنگرهای نیمه‌كاره انداختند تا آیت‌الله خامنه‌ای روی آن بنشینند. همین كه ایشان مستقر شدند در آن‌جا، هواپیماها مدام بمباران می‌كردند. نگران بودیم كه نكند یكی از این بمب‌ها به این‌جا بخورد.
 

 


همه‌جای منطقه‌ی عمومی حلبچه داشت بمباران می‌شد. حتی مشخص بود كه خود شهر حلبچه هم بمباران شیمیایی می‌شود. حضرت آقا از مشاهده‌ی این وضع ناراحت بودند، چون علاوه بر نیروهای ما، مردم بی‌گناه حلبچه هم قربانی می‌شدند. به همین ‌خاطر دستور اكید صادر كردند كه سپاه هرچه سریع‌تر مردم حلبچه را تخلیه كند و آن‌ها را به سرعت برای مداوا به اردوگاه‌ها، درمانگاه‌ها و بیمارستان‌های پشت جبهه منتقل كند. در واقع ایشان در آن موقعیت، اولویت كار سپاه را بر انتقال مجروحان و مصدومان مردم حلبچه قرار دادند.
 

 


عكس فوق زمانی گرفته شد كه حضرت آقا و همراهانشان از ماشین پیاده شده بودند و از ارتفاع به سمت محل قرارگاه نجف در یك سرازیری حركت می‌كردند. من در این تصویر، اولین نفر در جانب راست آیت‌الله خامنه‌ای قرار دارم. در این تصویر دو نفری كه لباس كردی به تن دارند، از نیروهای مهندسی-رزمی هستند و سه نفر از برادران كه از همراهان ایشان بودند نیز در تصویر حضور دارند. ایشان حدود هشت یا نُه ساعت در آن ارتفاعات حضور داشتند و بعد سوار هلی‌كوپتر شدند و رفتند.

يکشنبه 9/4/1392 - 9:29
اخبار

 

اینها تنها تعدادی از مهمترین اتفاقاتی هستند که در هر دقیقه از دنیای اینترنت رخ می‌دهد. در کنار این موارد، بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که اینک 2.1 میلیارد نفر در دنیا به اینترنت دسترسی دارند که رشد 6.59 درصدی بین سال‌های 2010 و

2011 و امسال را نشان می‌دهد.
داده‌ها هرگز خواب ندارند. در هر دقیقه از شبانه روز حجم عظیمی از اطلاعات از طریق اپلیکیشن‌های تلفن‌ها و تبلت‌ها، یا از طریق مرورگرها و وبسایت‌ها در گستره اینترنت به پرواز در می‌آید. عکس‌ها و ویدیو هایی که آپلود می‌شوند، وب سایت‌ها و صفحاتی که مرور و به روز می‌شوند، همه نشانگر رشد فزاینده به اشتراک گذاشتن و دریافت اطلاعات از طریق این شبکه مجازی هستند که دنیای واقعی ما را به دهکده‌ای جهانی شبیه کرده.
اما در هر دقیقه از زندگی، چه اتفاقاتی در اینترنت رخ می‌دهد؟ تعدادی از پاسخ‌ها اینجا است. در هر دقیقه:

- اینترنت موبایل صاحب ۲۱۷ کاربر جدید می‌شود
- کاربران یوتوب ۴۸ ساعت ویدیو را به اشتراک می‌گذارند
- کاربران سرویس‌های ایمیل ۲۰۴,۱۶۶,۶۶۷ پیام را رد و بدل می‌کنند
- گوگل بیش از ۲,۰۰۰,۰۰۰ درخواست جستجو دریافت می‌کند
- کاربران فیسبوک ۶۸۴,۴۷۸ محتوا را به اشتراک می‌گذارند
- مصرف کنندگان ۲۷۲,۰۰۰ دلار صرف خرید آنلاین از وب‌سایت‌ها می‌کنند
- کاربران توییتر بیش از ۱۰۰,۰۰۰ توییت می‌فرستند
- کاربران اپل ۴۷,۰۰۰ دانلود اپلیکیشن انجام می‌دهند
- برندها و سازمان‌ها در فیسبوک، ۳۴,۷۲۲ عدد Like جدید دریافت می‌کنند
- صاحبان وبلاگ در Tumblr تعداد ۲۷,۷۷۸ مطلب جدید منتشر می‌کنند
- کاربران Instagram نیز ۳,۶۰۰ عکس تازه را به اشتراک می‌گذارند
- کاربران Flickr هم ۳,۱۲۵ عکس تازه را اضافه می‌کنند
- کاربرای Foursquare تعداد ۲,۰۸۳ محل جدید را به اشتراک می‌گذارند
- کاربران Wordpress تعداد ۳۴۷ مطلب جدید را منتشر می‌کنند
- و سر انجام، (در هر دقیقه) ۵۷۱ وب سایت جدید ساخته می‌شود.

اینها تنها تعدادی از مهمترین اتفاقاتی هستند که در هر دقیقه از دنیای اینترنت رخ می‌دهد. در کنار این موارد، بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که اینک ۲.۱ میلیارد نفر در دنیا به اینترنت دسترسی دارند که رشد ۶.۵۹ درصدی بین سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ و امسال را نشان می‌دهد.



شنبه 8/4/1392 - 13:6
خاطرات و روز نوشت

 

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، انقلاب اسلامى در راستاى تحقق آرمانهاى بلند اسلامى و افق بلند بنیانگذار آن، با انواع دشمنى‏هاى سردمداران کفر و نفاق و سلطه‏جویان ستمگر مواجه بوده است که در این راستا گذر از گردنه‏هاى حساس اوائل انقلاب، درسهاى فراوانى را به همراه دارد. این‏که چرا دست تزویر، به کنارزدن پرده ظاهر فریبش ناچار مى‏شود و على‏رغم همه معاهدات و قوانین بین‏المللى و انسانى به ترور انسانهایى والا دست مى‏زند و این‏که در این مسیر جه کسانى را هدف قرار مى‏دهد و.....همه و همه از این درسهاى قابل تأمل است. شکرانه نعمت سلامتى رهبر فرزانه - از اولین این سلسله ترورهاى ددمنشانه - مى‏طلبد تا مرورى اجمالى بر نقش ایشان در آن برهه از انقلاب، به پاسخ این پرسش برسیم که چرا دشمنان، ایشان را به‏عنوان اولین هدف خود و حتى قبل از حادثه هفتم تیر مورد حمله تروریستى قرار دادند. باشد که راهى براى تلاش در مسیر شناخت این نعمت بى‏بدیل انقلاب - پس از امام عزیز راحلمان – باشد.

هزینه ‏هاى برپایى نظام اسلامى و مردم‏سالارى دینى‏

الف- مسیر انقلاب‏
شعار اصلى انقلاب اسلامى «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» است. این شعار جهت خویش را از مردم‏سالارى دینى بر اساس سیاست علوى اخذ نموده است. در سیره‏ى حضرت على(ع) به‏خوبى مشاهده مى‏کنیم که حرکت «ولى» - که نماد اسلام است - با همراهى با مردم در جهت رشد و تعالى آنان است که تبلور سیره نبوى بر اساس امر الهى «فاستقم کما امرت و من تاب معک» بود. صبر امام در مقابل دسیسه ایجاد خط انحراف از ولایت و تحمل دیگر خلفا براى رسیدن مردم به درجه‏ى رشد لازم براى درک مقام ولایت، این سیره را به‏روشنى نشان مى‏دهد. بنابراین مبناى نظام اسلامى بر اساس مردم‏سالارى دینى است که همان‏طورکه از معنى لغت‏هاى ترکیبى آن برمى‏آید، حکومتى مردمى با چارچوب ارزش‏هاى دینى است.

اگر به ریشه‏یابى حرکت انقلاب اسلامى در تاریخ معاصر ایران بپردازیم، نخستین جنبش‏هاى مردمى براى برپایى حکومتى مردمى بر اساس ارزش‏هاى دینى را در حدود کمى بیشتر از یکصد سال پیش مى‏یابیم. اولین تحرکات مردمى در جریان نهضت‏هاى تحریم که بارزترین آنان نهضت تحریم تنباکو است، صورت گرفت. متعاقب آن براى رهایى از استبدادى که در جهت وابستگى کشور به بیگانگان حرکت مى‏نمود، انقلاب مشروطه مشاهده مى‏شود.

انقلاب اسلامى با تجربه‏اندوزى از حرکت‏هاى گذشته، هدف خود را به‏دست‏گرفتن دستگاه سیاسى قرار داد. این انقلاب مى‏خواست اهداف انقلاب مشروطه، نهضت ملى‏شدن صنعت نفت و 15 خرداد را محقق کند و همه‏ى عقب‏افتادگى‏ها را جبران نماید. بنابراین «استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى» هدفى بود که همه‏ى خواست‏هاى سرکوب‏شده‏ى قرن گذشته را تأمین مى‏کرد.

حرکت با زمینه‏سازى‏اى که در جریان و بعد از نهضت 15 خرداد فراهم شد، در مقابل نظام استبدادى و وابسته‏ى پهلوى با پیام‏هاى توفنده‏ى امام خمینى(ره) آغاز شد و سازش‏ناپذیر، مسیر خود را تا سرنگونى رژیم پادشاهى پیمود. در این میان گروه‏هاى سیاسى مختلف با گرایش‏ها و مرام‏هاى متفاوت، در حاشیه‏ى امن حرکت مردمى پیش آمدند به امید روزى که بتوانند از این نمد براى خود کلاهى بدوزند. بار دیگر آنچه در انقلاب مشروطه پیش آمده بود، مطرح شد. همان گزاره که روحانیت در بسیج مردمى موفق عمل نموده است، حال باید کار را به دست کاردان بسپارد و خود در مدارس خویش به ارشاد مردم بپردازد! حضرت امام(ره) که مى‏دانستند تغییر ساختار سیاسى کشور از پادشاهى به جمهورى اسلامى، مسأله‏ى کلان و درجه‏ى اول است، چند ماه از انقلاب نگذشته، تکلیف را با همراهى و هم‏گامى مردم روشن نمودند. جمهورى اسلامى تأسیس شد اما خناسان در صدد بودند این نام را از محتوا تهى کنند و آن شود که در مشروطه شد. مجدداً در موقع تنظیم قانون اساسى کشور، پیشنهاد ظرفى مطابق با سنت‏هاى اروپا روى میز مذاکره‏ى خبرگان منتخب مردم آمد. در انقلاب مشروطه ظرف اروپایى پیشنهادشده، مشروطه‏ى سلطنتى بود و امروز جمهوریت شکل‏گرفته در غرب به‏عنوان راه‏حل، عرضه مى‏شد. پادشاهىِ امتحان‏شده در انقلاب مشروطه، به‏علت عدم تجانس با محتواى دینى، نتیجه‏ى شوم خود را در ذائقه‏ى ملت ایران به‏جا گذاشت. در انقلاب اسلامى نیز مى‏رفت تا ظرف ناهماهنگ جمهوریت اروپایى با محتواى اسلامى، همان مسیر را تجدید کند. امید استعمارگران جهانى و دسته‏ها و گروه‏هاى سیاسى وابسته- چه از نظر سیاسى و چه فرهنگى- همین بود که ساختار سیاسى کشور مطابق با ساختارهاى معمول در غرب شود. اگر چنین مى‏شد، کارگزاران آن نیز که تحصیل‏کرده‏ى غرب بودند، به‏خوبى مى‏توانستند امکانات کشور را در راستاى منافع جهان‏خواران تنظیم کنند. شاهى رفته بود و رئیس‏جمهورى آمده بود اما آش همان بود و کاسه همان.
چگونه مى‏شد مردمى را که بیش از پنجاه سال از سیاست و تحلیل‏هاى اجتماعى به‏دور نگه داشته شده بودند و به‏خوبى نمى‏توانستند منافع جمعى خویش را تشخیص دهند، از چنین دام مهلکى که متخصصین فن نیز از درک آن عاجز بودند، نجات داد؟ مشى علوى حضرت امام و یارانشان، سخنرانى بود و ارشاد مردم؛ باشد تا به فضل الهى و استعانت از روزهاى قدرى که خود او مقرر کرده بود، ره صد ساله را یک‏شبه و یا چندروزه طى کنند و مردم را به مهلکه‏ها و پرتگاه‏هاى پیش رو آگاه سازند.

ترور آیت‏الله خامنه‏اى اولین بارقه‏هاى خود را بر هواداران مردم‏سالارى دینى تابید. مردم به این فکر فرو رفتند که اگر رقیب، حرف حساب دارد که نیازى به دست‏زدن به کشتار ندارد. ضربه‏ى نهایى به فکر جمهورى منهاى اسلام و روحانیت در روز هفتم تیر با انفجارى که در دفتر حزب جمهورى اسلامى صورت گرفت، وارد آمد. خون شهید بهشتى و یارانش چنان جوشید که به‏راحتى اصل ولایت فقیه در قانون اساسى گنجانده شد و به تصویب رسید. از آن پس تشت‏هاى ناشى از به میدان آمدن ایسم‏هاى غربى کنار زده شد و اکثریت ملت ایران جهت فکرى خویش را در راستاى حاکمیت ولى فقیه تنظیم نمودند.

ب- «فونیکس» و انتخاب مسیر ترور براى حذف اسلام‏خواهان‏

با پیروزى انقلاب اسلامى، آمریکا که منافع خود را در ایران از دست رفته مى‏دید، تلاش‏هاى گسترده‏اى را براى براندازى این نظام نوپا آغاز کرد. علاوه بر فعالیت‏هاى گسترده‏ى جاسوسى و ایجاد غائله‏هاى قومى در نواحى مرزى ایران که با محوریت سفارت آمریکا در تهران سامان‏دهى مى‏شد، سازمان جاسوسى آمریکا (CIA) هم طرح فونیکس (phoenix) را براى مقابله با انقلاب اسلامى مردم ایران طرح‏ریزى کرد. بر اساس این طرح، باید سران نظام نوپاى اسلامى از میان برداشته مى‏شدند تا جمهورى اسلامى به زانو درآید.
اولین شب و روز قدر از این دست در انقلاب اسلامى به دست دشمنان کوردل در اردیبهشت 58 رقم خورد. در دل سیاه شب، ستاره‏ى درخشانى از اندیشمندان انقلاب - شهید مطهرى - به دست گروه فرقان پرپر شد. اما فرداى آن به شب قدر و روز قدر بدل شد و گویى معرفتى را که سالیان سال، آن اندیشمند، حکیم و فیلسوف بى‏بدیل در ذهن خود ذخیره کرده بود، به دانش مسلم و حافظه‏ى بیدار ملت ایران تبدیل شد.
راهکار ترور در سال 60 که سال تنظیم نهایى و تصویب قانون اساسى بود، مجدداً و این‏بار نه فقط برخاسته از واپسگرایى گروه‏هایى همچون گروه فرقان، بلکه به‏عنوان برنامه‏اى کلان براى مقابله با نظام اسلامى و نابودى آن، استمرار یافت. منافقین (که نماد آن سازمانى بود که به دروغ خود را «مجاهدین خلق» مى‏نامید) براى رسیدن به اهدافشان، دست به هر کارى مى‏زدند و از کشته‏شدن زنان و کودکان و بى‏گناهان هیچ ترسى نداشتند. سال 60 سالى بود که آن‏ها با عملیات‏هاى تروریستى پى‏درپى سعى در براندازى نظام داشتند.

بر اساس نظریه‏اى که از سوى تعدادى از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران مطرح شده است، ترور 6 تیرماه آیت‏الله خامنه‏اى، انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى و شهادت دکتر بهشتى رئیس شوراى عالى قضایى کشور و دبیرکل حزب جمهورى اسلامى به همراه 72 تن از اعضاى این حزب در سرچشمه‏ى تهران در هفتم تیرماه و نیز انفجار دفتر نخست وزیرى و شهادت محمدعلى رجایى و محمدجواد باهنر، رئیس‏جمهور و نخست‏وزیر ایران در 8 شهریور 1360، بر مبناى «طرح فونیکس» قابل بررسى و تحلیل است.

ج - فضاى سیاسى ملتهب سال 60

بنى‏صدر که خود را رئیس‏جمهورى محبوب مى‏دانست، براى ساختارسازى جمهورى به اسم اسلام اما بدون محتواى دینى تلاش مى‏کرد. در مقابل او شهید بهشتى و یارانش در صدد شکل‏دادن به جمهورى واقعاً اسلامى بودند. درگیرى این دو جناح به جایى رسید که نیروهاى طرفدار هر یک، در مقابل هم صف‏آرایى نمودند. این اختلاف مى‏رفت تا ضربه‏هاى جبران‏ناپذیرى در جبهه‏هاى جنگ به کشور عزیزمان وارد کند.
مباحثات مجلس خبرگان تنظیم قانون اساسى نیز به جاى حساسى رسیده بود. بحث پیرامون ولایت فقیه و مباشرت او در اداره‏ى کشور به‏شدت مورد حل و نقد و مذاکره بود. نخبگان موافق و مخالف، هریک دلایل خود را مى‏آوردند. هم‏فکران بنى‏صدر به جمهورى منهاى ولایت رأى مى‏دادند و هم‏فکران شهید بهشتى، حاکیمت ولى فقیه را خواستار بودند. مذاکرات مجلس، بین مردم در محافل رسمى و خصوصى، مباحث داغى را ایجاد کرده بود. عده‏اى به طرفدارى از این و دیگرانى به هواخواهى از آن، بر هم مى‏خروشیدند. بسا شد که خویشانى در مقابل یکدیگر قرار گرفتند و روابط مألوفى بر اثر این درگیرى‏ها به سردى گرایید.
نخبگان سیاسى، اولین گروهى بودند که ناکارآمدى بنى‏صدر و اندیشه‏هاى او را دریافتند. بنابراین مجلس شوراى اسلامى که ناظر امینى بر حوادث بود، بنا بر وظیفه‏ى خویش در خرداد ماه 60 رأى بر عدم کفایت بنى‏صدر در اداره‏ى کشور داد. این رأى چند روز بعد توسط حضرت امام(ره) مورد تأیید قرار گرفت و دست بنى‏صدر از مصادر امور کوتاه شد. یاران وفادار به او اعلان جنگ به جمهورى اسلامى دادند و در کوچه و خیابان به کشتن مردم بى‏گناه به جرم هوادارى از انقلاب اسلامى و فعالیت براى تحکیم پایه‏هاى این حکومت مردمى نوپا پرداختند. از جناح مقابل لازم بود روشن‏گرى‏ها صورت پذیرد و فساد اندیشه‏ى جمهورى منهاى دین و روحانیت براى مردم تبیین شود. آیت‏الله خامنه‏اى که همواره همچون سربازى فداکار در همه‏ى صحنه‏ها حضور داشتند با سخنرانى‏هاى خود به روشن‏گرى پرداختند. در روز ششم تیرماه 1360 منافقان کوردل در مسجدى در تهران به ترور ایشان دست زدند؛ به این خیال که با از بین بردن منادیان مردم‏سالارى دینى، مى‏توانند به هدف خود که جمهورى منهاى محتواى دینى بود، دست یابند. اما این اقدام مانند اقدام سال 58 در ترور شهید مطهرى اثر خود را به‏جا گذاشت و باطل‏بودن اندیشه‏ى بنى‏صدر و طرفدارانش را به‏وضوح براى مردم روشن ساخت. اگر بنا بود این بطلان اندیشه از طریق مباحثات کلامى پیش رود، شاید سال‏ها طول مى‏کشید اما با این اقدام ناجوانمردانه، یک‏شبه و یک‏روزه فساد خود را آشکار ساخت.

د - چرا یى انتخاب حضرت آیت الله خامنه‏اى به‏عنوان اولین ترور

این‏که چرا ترورهاى برنامه‏ریزى‏شده دشمنان ایران و انقلاب با سوء قصد به حضرت آیت الله خامنه‏اى آغاز شد، با اندک توجهى به جایگاه ویژه و تأثیرگذار ایشان در آن برهه حساس از انقلاب و نقش‏آفرینى ممتاز ایشان در آن دوران، قابل درک مى‏باشد. براى ترسیم گوشه‏اى از این مطلب کافى است به برخى از مراحل حضور ایشان در عرصه‏ هاى مختلف توجه نماییم:

- انتخاب امام‏

«من پیشنهاد مى‏کنم که آقاى آقا سیدعلى آقا بیایند، .... ایشان بیایند به‏جاى آقاى مطهرى. بسیار خوب است ایشان، فهیم است، مى‏تواند صحبت کند، مى‏تواند حرف بزند.» این، قسمتى از سخنان امام است در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در تاریخ 23 خرداد 1358. امام(ره) پیش از این، علاوه بر انتصاب آیت‏الله خامنه‏اى به‏عنوان یکى از اعضاى شوراى انقلاب، پس از بازگشت از فرانسه، مسؤولیت کمیته‏ى تبلیغات انقلاب را هم به ایشان واگذار کردند؛ کمیته‏اى که به اعتقاد اعضاى فعالش همچون «مهدى سعید محمدى»، در آن دوران وظیفه‏ى نشر آثار و افکار امام را بر عهده داشت.

با تشکیل رسمى «حزب جمهورى اسلامى» در 29 بهمن 57، آیت‏الله خامنه‏اى به‏عنوان یکى از اعضاى مؤسس این حزب، در کنار سایر بزرگان، از طریق این حزب که در واقع محل تجمع نیروهاى انقلابى و معتقدان به خط امام بود، توانست با ایجاد تشکیلات منسجم و گسترده در سراسر کشور، نقش مهمى را در راه استقرار جمهورى اسلامى ایفا کند.

- تریبون رسمى‏

با استعفاى دولت موقت در 15 آبان 58، شوراى انقلاب به فرمان حضرت امام، وظیفه‏ى اداره کشور، رتق و فتق امور و برگزارى انتخابات را عهده‏دار شد و تعدادى از اعضاى آن، براى کارهاى اجرایى و نظارتى در وزارتخانه‏هاى مختلف حضور پیدا کردند. در شرایطى که غائله‏هاى قومى ساخته‏ى آمریکا و دیگر قدرت‏هاى خارجى در نواحى مرزى، هر روز ابعاد تازه‏ترى مى‏یافت، آیت‏الله خامنه‏اى به وزارت دفاع رفته و به‏عنوان معاون این وزارتخانه مشغول به کار شدند. هرچند مدتى بعد به خاطر کارشکنى‏ها و مخالفت‏هاى بنى‏صدر مجبور شدند وزارت دفاع را ترک کنند. از 3 آذر همین سال به بعد، ایشان مدتى نیز سرپرستى نهاد تازه تأسیس «سپاه پاسداران» را بر عهد داشتند.

اما اولین حضور آیت‏الله خامنه‏اى در نهادهاى رسمى جمهورى اسلامى و با حکمى که از سوى حضرت امام(ره) امضا مى‏شد، در تاریخ 24 دى 58 رقم خورد. امام(ره) در حکمى خطاب به ایشان نوشتند: «جنابعالى که بحمدالله به حسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید، به امامت جمعه تهران منصوب مى‏باشید.» و با این انتصاب، مهم‏ترین تریبون سیاسى، اجتماعى و فرهنگى کشور را به آیت‏الله خامنه‏اى سپردند.

- نماینده مردم‏

از 5 بهمن 58 به این سو و با انتخاب بنى‏صدر به‏عنوان اولین رئیس‏جمهور ایران، وضعیت کشور به‏تدریج به حالت فوق‏العاده در آمد. نیروهاى مذهبى که پس از کناره‏گیرى جلال‏الدین فارسى از کاندیداتورى ریاست‏جمهورى نتوانسته بودند بر سر تعیین نامزد واحد به توافق برسند، عزم خود را براى پیروزى در انتخابات اولین دوره‏ى مجلس شوراى‏اسلامى در 24 اسفند، جزم کردند. آیت‏الله خامنه‏اى، در کنار شهیدان محمدعلى رجایى و محمدجواد باهنر و هم‏چنین آقاى هاشمى رفسنجانى، در لیست مورد حمایت نیروهاى مذهبى که به «ائتلاف بزرگ» مشهور شد، جاى داشتند.

با تشکیل مجلس در 7 خرداد 59، مشخص شد که فراکسیون «ائتلاف بزرگ» با کسب 85 کرسى، جایگاه ویژه‏اى در مجلس دارد. «فراکسیون همنام» متعلق به نهضت آزادى 20 کرسى و هواداران بنى‏صدر هم 33 کرسى به‏دست آورده بودند و مستقل‏ها که بیشتر متمایل به نیروى مذهبى و فراکسیون ائتلاف بزرگ بودند، 115 کرسى را در اختیار گرفتند؛ در این شرایط، آیت‏الله خامنه‏اى به‏عنوان یکى از رؤساى فراکسیون ائتلاف بزرگ، نقش عمده‏اى در جهت‏دهى به فعالیت‏هاى مجلس و مقابله با خیانت‏هاى بنى‏صدر ایفا کردند؛ فراکسیونى که تأثیرگذارى‏اش در فضاى سیاسى کشور چندى بعد و در جریان بررسى عدم کفایت سیاسى بنى‏صدر، نمود بیشترى یافت.

- در میان ژنرال‏ها

20 اردیبهشت 59 تنها چند روز پیش از آغاز به کار مجلس اول، امام مسؤولیت جدیدى را به آیت‏الله خامنه‏اى واگذار نموده و ایشان را به‏عنوان نماینده‏ى خود در «شوراى عالى دفاع» منصوب کردند که وظایفى همانند «شوراى عالى امنیت ملى» کنونى داشت. در حکم حضرت امام آمده بود: «براى تشکیل شوراى عالى دفاع ملى بر مبناى اصل یک‏صدوده قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، جنابعالى به‏عنوان مشاور از طرف اینجانب منصوب مى‏شوید و در این موقع چون در وضع استثنایى هستیم، لازم است هر هفته با بررسى کامل، رویدادهاى داخلى ادارات مختلف ارتش را براى اینجانب ارسال دارید.»

با آغاز جنگ تحمیلى عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359، برهه‏ى جدیدى از فعالیت‏هاى آیت‏الله خامنه‏اى شروع شد. در روزهاى آغازین جنگ و در حالى که هیچ تشکیلات نظامى منسجمى در مقابل ارتش عراق وجود نداشت، آیت‏الله خامنه‏اى با همکارى شهید دکتر مصطفى چمران، ستاد جنگ‏هاى نامنظم را در خوزستان پایه‏ریزى کردند و پس از آن نیز به‏عنوان حامى نیروهاى مردمى، در جبهه‏ها حضور داشتند.

- علیه خیانت‏

حضور توأمان در جبهه‏هاى جنگ، شوراى عالى دفاع، حزب جمهورى اسلامى و مجلس، این امکان را به آیت‏الله خامنه‏اى مى‏داد که نگاهى جامع نسبت به مسایل کشور داشته باشند. این نگاه باعث مى‏شد تا ایشان نشانه‏ها و نمادهاى بى‏کفایتى و خیانت بنى‏صدر را به‏خوبى ببینند. آیت‏الله خامنه‏اى پس از آن‏که از توصیه‏هاى مشفقانه به بنى‏صدر براى حفظ وحدت و همراه‏شدن با انقلاب، ناامید شدند، در خط مقدم مقابله با دسیسه‏هاى او قرار گرفتند و با نطق‏هاى خود در مجلس شوراى اسلامى بر بى‏کفایتى وى تأکید کرده و از خیانت‏هایش پرده برداشتند.

استدلال‏هاى آیت‏الله خامنه‏اى در مورد خیانت‏هاى بنى‏صدر به‏گونه‏اى بود که در جلسه‏ى نهایى بررسى عدم کفایت سیاسى رییس‏جمهور در مجلس، نمایندگان موافق با عدم کفایت، با در اختیار قرار دادن وقت خود، از ایشان خواستند تا در آن جلسه هم صحبت کنند. حضور آیت‏الله خامنه‏اى در پشت تریبون در حالى‏که کیف بزرگى از اسناد را به همراه آورده بودند، تعجب خیلى‏ها را از میزان خیانت‏هاى بنى‏صدر در طول مدت 16 ماهه‏ى ریاست جمهورى‏اش برانگیخت.

این موارد و بسیارى از موارد دیگر، نقش و جایگاه ممتاز رهبر عزیز در آن برهه انقلاب را روشن مى‏سازد و مى‏فهماند چرا اولین اقدام ناجوانمردانه بر علیه ملت به تلاش نافرجام براى حذف ایشان صورت پذیرد.
ه - شرح ماجرا و «چگونگى حادثه ترور»

چهار پنج روز از عزل بنى‏صدر مى‏گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهورى اسلامى، بحث داغ محافل بود. آیت‏الله خامنه‏اى که از جبهه‏ها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامه شنبه‏ها، عازم یکى از مساجد جنوب‏شهر براى سخنرانى بودند.

خودرو حامل آیت‏الله خامنه‏اى که از جماران حرکت مى‏کرد، آن‏روز مهمان ویژه‏اى داشت؛ خلبان عباس بابایى که مى‏خواست درددل‏هایش را با نماینده امام در شوراى عالى دفاع در میان بگذارد. آن‏ها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفت‏وگوى‏شان را در همان مسجد ادامه دادند.

نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همان‏طور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسش‏هاى نوشته مردم را به سخنران مى‏دادند، اگرچه بعضى از پرسش‏ها تند و حتى گاهى بى‏ربط بود.
آقا در سخنرانى مقدمه‏اى چیدند تا به این‏جا رسیدند که: «امروز شایعات فراوانى بین مردم پخش شده و من مى‏خواهم به بخشى از آن‏ها پاسخ بدهم.»

بین جمعیت ضبطصوتى دست به دست شد تا رسید به جوانى با قد متوسط و موهاى فرى و کت و پیراهن چهارخانه و صورتى با ته‏ریش مختصر که آن روزها کلیشه چهره و تیپ خیلى از جوان‏ها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روى تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روى دکمه Play، شاسى تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت.

یک دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همین‏طور که صحبت مى‏کردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمى عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه جوامع بشرى -نه فقط در میان عرب‏ها- مظلوم بود. نه مى‏گذاشتند درس بخواند، نه مى‏گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسى تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‏هاى...

http://jahannews.com/vdcenn8wwjh8oei.b9bj.html

شنبه 8/4/1392 - 10:57
داستان و حکایت

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.

 

بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی،می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.

 

ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"

دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها روبردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"بقال با تعجب پرسید:چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟

 

دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما ازمشت من بزرگتره!

نتیجه گیری....

داشتم فکر میکردم ما آدما حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم ومطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره.....

شنبه 8/4/1392 - 10:41
دانستنی های علمی
روزی خبرنگار جوانی از ادیسون پرسید: آقای ادیسون شنیدم برای اختراع لامپ تلاش های زیادی کرده ای، اما موفق نشده ای، چرا؟ پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعالیت خود ادامه می دهی؟ ادیسون با خونسردی جواب می دهد:«ببخشید آقا من ۹۹۹ بار شکست نخورده ام، بلکه ۹۹۹ روش یاد گرفته ام که لامپ چگونه ساخته نمی شود.»
شنبه 8/4/1392 - 8:25
تاریخ
هنگامی که لشکر یزید در سال ۶۳ هجری وارد مدینه می‌شوند، نه تنها حرمت شهر پیامبر(ص) را حفظ نمی‌کنند، بلکه جان و ناموس این شهر، سه روز بر لشکریان حلال می‌شود.

 

در ۲۸ ذی‌الحجه سال ۶۳ هجری قمری در شهر مدینه انقلابی علیه دستگاه ظالم یزید به وقوع پیوست، زیرا این انقلاب در راستای عکس العمل به شهادت امام حسین(ع) بود، این واقعه را به دلیل آن که در ریگزارى در اطراف مدینه به نام «حّره» واقع شد و پایگاه لشکر یزید نیز در آن جا بود، آن را در تاریخ به نام «واقعه حرّه» ثبت کرده‌اند.

علت اصلی آغاز انقلاب مدینه، سفر هیئت نمایندگی اهل مدینه به شام بود، هیئتی مرکب از عبدالله بن حنظله انصاری معروف به «غسیل الملائکة»، عبدالله بن ابی عمرو بن حفص بن مغیره مخزومی، منذر بن زبیر و عده‏ای دیگر از رجال و اشراف مدینه به نمایندگی از طرف اهل مدینه نزد یزید رفتند.

یزید به آن‌ها بسیار احترام کرد و به هر کدام هدایا و خلعت‌های گرانبها بخشید، تا از این طریق آنها را تطمیع کند تا اینکه رضایت مردم را پس از قتل امام حسین(ع) جلب کند، وقتی این عده به مدینه رسیدند، در اجتماعی از اهل مدینه به پا خاسته شروع به انتقاد از یزید کردند و چنین گفتند: «ما از نزد شخصی می‌آییم که دین ندارد، شرابخوار است و همیشه سرگرم ساز و آواز است، خنیاگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربایی می ‏کنند، یزید سگ بازی می‌‏کند و با مشتی دزد و خرابکار به شب‏ نشینی می‌پردازد، ما شما را گواه می‌‏گیریم که از این تاریخ او را از خلافت برکنار کردیم».

به این ترتیب اهل مدینه بر ضد حکومت اموی قیام کردند و فرماندار یزید به نام عثمان بن محمد بن ابی‌سفیان و همچنین عناصر کاخ نشین اموی را که در منزل بزرگشان «مروان حکم» جمع شده بودند را از شهر اخراج کردند و با آن‌که مجموع انقلابیون فقط هزار نفر بود، هیچ گونه تطمیع و تهدیدی نتوانست آنها را منصرف سازد.

در ادامه به شرح ماجرای واقعه حره از کتاب «پیامدهای عاشورا» می‌پردازیم:

به محض رسیدن خبر شورش مردم مدینه به مرکز، یزید یکى از خطرناک‌ترین و پست‌ترین ‌فرماندهانش به نام «مسلم بن عقبه» را که بعداً به دلیل خون‌ریزى و جنایات‌زیادش به «مجرم بن عقبه» شهرت یافت، با لشکرى جرّار به استعداد ۵ ‌هزار نفر براى سرکوبى مردم مدینه گسیل داشت، نیروهاى یزید به نزدیکى ‌مدینه رسیدند و در بیابانى به نام «حَرَّه» اردو زدند.

مردم مدینه به رهبرى عبدالله بن حنظله و عبدالله بن مطیع، به دفاع پرداختند، امّا در مقابل یورش ددمنشانه لشکر یزید شکست خوردند و دشمن وارد شهر شد، واقعه حرّه در کثرت خون‌ریزى عظیم بود؛ حمّام خون راه انداختند و مردم زیادى به شکل فجیعى قتل عام شدند و تعداد کثیرى از بنى‌هاشم، مهاجر و انصار و سایر مردم مظلومانه به دست عمّال‌یزید به شهادت رسیدند.

آمادگى مردم مدینه براى رویارویى با سپاه جرّار و سازمان یافته دشمن کافى نبود، از این رو آرزوى پیروزى و آزادى از حکومت امویان با شکست در جنگ حرّه و هتک حرمت آنان با تلفات و خسارات سنگین و جبران‌ناپذیر خاتمه یافت.

ابن اثیر مى‌نویسد: نخستین واقعه که در حرّه(مدینه) رخ داد، خلع یزید بود که چون سال‌ مزبور (سال ۶٣) رسید، اهالى مدینه عثمان بن محمد بن ابى‌سفیان‌ را که فرماندار یزید بود، از مدینه بیرون کردند و بنى‌امیّه را که در مدینه ‌ساکن بودند، محاصره کردند و با عبداللّٰه بن حنظله بیعت کردند.

هنگامی که لشکر یزید به سرکردگی «مسلم بن عقبه» عازم حجاز شد و یزید به مسلم توصیه کرد: اگر از بین رفتى، حصین بن نمیر جانشین تو خواهد بود و به او تأکید کرد که چون به مدینه ‌رسیدى، سه بار مردم را دعوت به تسلیم کن، اگر تسلیم نشدند، سه روز آنان را قتل عام کن و ناموس و اموال آنان بر تو و لشکریانت حلال است.

مورّخان نوشته‌اند: لشکر یزید، وارد حرم پیامبر(ص) شد و بیش از چهار هزار نفر از مردم را قتل عام کرد، یزید به مسلم بن عقبه، فرمانده نیروهایش، دستور داده بود پس از پیروزى، سه روز مدینه را بر سربازانش‌ حلال کند و آنان نیز چنین کردند.

در تاریخ ابن کثیر، چنین آمده است: هر که در هر چیزى از مسلم بن عقبه ‌شفاعت یا خواهش کرده بود، او همان مورد شفاعت یا خواسته را از میان بر مى‌داشت و به عکس عمل مى‌کرد. زنى از خویشان او درباره فرزند خود که اسیر شده بود، شفاعت کرد، گفت: سر فرزندش را به او بدهید و اضافه کرد: تو راضى نشدى که او اسیر باشد، خواستى او را کشته ببینى؟

*آماری عجیب از جنایت لشکریان یزید در مدینه

جنایت وحشیانه لشکریان یزید در واقعه حرّه که مؤرخان در کتب تاریخی نقل کرده‌اند، در ادامه می‌آید:

۱- کشتار هزاران نفر از مردم مدینه

مورّخان از جمله «ابن قتیبه دینورى» آمار کشته‌شدگان را بیش از ۱۰ هزار نفر اعلام کرده‌اند که از این تعداد ۸۰ تن از اصحاب پیامبر و ۷۰۰ نفر از مهاجرین و انصار و ۱۰ هزار نفر از تابعان و موالى بوده‌اند. (الامامة والسیاسة، جلد ۱، صفحه ۲۱۶)

۲- قتل اصحاب رسول خدا(ص)

مسعودى مى‌نویسد: از خاندان ابوطالب دو نفر و از بنى‌هاشم بیش از ۹۰ و از قریش به همان تعداد و ۴ هزار نفر از مردم دیگر کشته شدند. (مروج الذهب، جلد ۳، صفحه ۸۵).

۳- مخفى شدن بزرگان اصحاب

ابن کثیر نوشته است: گروهى از بزرگان صحابه مانند جابر بن عبدالله و أبوسعید خدرى براى حفظ جانشان به کوه پناه برده و أبوسعید در غارى مخفى شد. (البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه ۲۴۱).

۴-کشتار حاملان قرآن

از مالک بن انس نقل شده است که گفت: در واقعه حرّه هفتصد نفر از قاریان و حافظان قرآن که سه نفر آنان از اصحاب بودند، کشته شدند. (المعرفة والتاریخ، جلد ۳، صفحه ۳۲۵).

۵- آزادى سربازان براى استفاده از زنان

به نقل از ابن کثیر و مورّخان دیگر آمده است که؛ سپس مسلم بن عقبه همان‌گونه که یزید فرمان داده بود، سربازانش را سه روز در شهر مدینه آزاد گذاشت تا به کشتار و غارت و اعمال زشت و شهوترانى بپردازند. (البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه۲۴۱).

۶- هزار زن باردار از راه غیر مشروع

نتیجه این آزادى تجاوز به حریم دختران و زنان مسلمان و هتک عفّت آنان بود که بنا بر نقل مدائنى، هزار زن پس از واقعه حرّه فرزندان نامشروع به دنیا آوردند، هزار زن از أهالی شهر مدینه بعد از واقعة حرّه بدون این که شوهر داشته باشند وضع حمل کردند. (البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه ۲۴۱).

یاقوت حموى مى‌گوید: سربازان یزید وارد مدینه شدند و اموال را غارت کردند و فرزندانشان را اسیر کردند و زنان براى آنان آزاد شد که در این جسارت هشتصد زن باردار شده و فرزندان نامشروع به دنیا آوردند که به آنان فرزندان حَرّه مى‌گفتند. (معجم البلدان، جلد ۲، صفحه ۲۴۹).

۷- پیمان بردگى مردم مدینه

مسعودى مى‌نویسد: مسلم بن عقبه سه روز شهر مدینه را غارت کرد و با بازماندگان از مردم بیعت کرد تا بنده و برده یزید باشند، یعنى نه تنها خود او برده مى‌شد، بلکه پدر و مادرش نیز برده مى‌شدند، فقط دو نفر از این بیعت استثنا شدند یکى امام سجّاد(ع) و دیگرى على بن عبد اللّه بن عباس. (التنبیه والإشراف، مسعودی، صفحه ۲۶۲

پنج شنبه 6/4/1392 - 11:8
داستان و حکایت
آیت‌الله سید محمد ضیاءآبادی از شاگردان برجسته امام(ره) و آیت‌الله بروجردی است. کلاس‌های اخلاق وی دوشنبه‌شب‌ها در مسجد علی‌بن حسین(ع) منطقه دربند (خیابان شهید زمانی، کوچه شهید شفیعی) برگزار می‌شود.

در ادامه روایت جالبی از عنایت و دیدار امام زمان علیه السلام به یکی از بندگان مخلص، از زبان آیت‌الله ضیاءآبادی برای علاقه‌مندان نقل می‌شود.

«حاج علی بغدادی» از آن کسانی بوده که به زیارت امام عصر مشرف شده‌اند. این آدم از علما نبود. با سواد هم نبود. مردی بود که در بغداد کارخانه شعربافی (کارگاه پارچه‌بافی) داشت و همان جا مقیم بود. این قصه را مرحوم محدث نوری در نجم الثاقب نقل می‌کند و می‌گوید: اگر در کتاب من نبود غیر از همین جریان که صحتش برای ما روشن شده است؛ کافی بود که کتاب من به خاطر بودن این قصه در آن با شرافت باشد، او می‌گوید: 80 تومان سهم امام در ذمه‌ من آمده بود.

حالا می‌دانیم تقریبا 200 سال پیش، 80 تومان ارزش زیادی داشت. برای ادای دینم از بغداد حرکت کردم و به نجف رفتم. آنجا علما و فقهای بزرگواری را که می‌شناختم مرحوم شیخ انصاری و دو نفر دیگر بودند که نفری 20 تومان به آقایان دادم، 20 تومان در ذمه‌ام ماند. خواستم به بغداد برگردم و به کاظمین بروم و آنجا خدمت مرحوم شیخ محمد حسن کاظمینی بدهم. او هم از فقهای بزرگ بود. به کاظمین رفتم و دینم را ادا کردم و 20 تومان را به ایشان دادم و برگشتم. شب جمعه هم بود.

ایشان فرمودند: شب جمعه است در کاظمین بمان. گفتم: نه، چون کارخانه شعربافی دارم و من هر هفته، عصر پنجشنبه به کارگرها پول می‌دهم، باید برگردم. از کاظمین تا بغداد را پیاده می‌رفتم، چون فاصله‌ زیادی نیست. کمی راه را طی کرده بودم، دیدم مرد بزرگواری از پیش رو به سمت کاظمین می‌آید، وقتی به من رسید من او را نمی‌شناختم، دیدم با چهره‌ باز به من سلام کرد، بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و بوسید. تعجب کردم که با اینکه او را نمی‌شناسم به این زودی با من گرم گرفت. من هم او را بوسیدم. بعد اسم مرا برد و گفت: حاج علی کجا می‌روی؟ گفتم: می‌خواهم به بغداد بروم. به من فرمود: نه امشب شب جمعه است، برگرد برای زیارت! تا گفت برگرد مثل اینکه اختیار از من سلب شد و همراهش برگشتم. همین طور که با هم می‌آمدیم و صحبت می‌کردیم، به من گفت: زیارت کن تا من شهادت دهم که تو از محبان جدم امیرالمؤمنین هستی. گفتم: شما مرا از کجا می‌شناسی که من از محبان جد شما هستم؟ سید بود، چون عمامه‌ سبز روشنی بر سرش بود. تبسمی کرد و گفت: کسی که حقش را به او می‌رسانند، رساننده‌ها را نمی‌شناسد؟

این جمله عجیب است. چون در زمان غیبت است و می‌گوید: آیا کسی که حقش را به او برسانند آن رساننده‌‌ها را نمی‌شناسد؟ کدام حق؟

فرمود: آن که بردی در نجف به وکلای من دادی و در کاظمین هم به شیخ محمد حسن، وکیل من دادی، تعجب کردم، گفتم: آنها وکلای شما هستند؟ فرمود: بله، من متحیر شدم که این آقا از کجا مرا می‌شناسد و از کار من خبر دارد و چرا می‌گوید: وکلای من؟ به رواق که رسیدیم، نزدیک در حرم ایستاد و به من گفت: اذن دخول بخوان، گفتم: من سواد ندارم. فرمود من بخوانم؟ گفتم: بفرمایید شروع کرد به اذن دخول خواندن: السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا امیر المؤمنین... .

همین طور اسم 14 معصوم را تا امام یازدهم ذکر کرد، بعد رو به من کرد و گفت: تو امام زمانت را می‌شناسی؟ گفتم: چرا نمی‌شناسم. فرمود: به او سلام کن: گفتم: السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان یا حجة بن الحسن! این را گفتم، رو به من کرد و فرمود: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته.

بعد وارد حرم شدیم، فرمود: برایت زیارت بخوانم؟ گفتم: بخوانید. فرمود: کدام را بخوانم؟ گفتم: هر کدام که معتبرتر است. فرمود: امین الله را می‌خوانم. زیارت امین الله را خواند. در همین حال دیدم چراغ‌های حرم روشن شد ولی می‌دیدم که حرم به نور دیگری روشن است و این چراغ‌ها مثل شمعی در مقابل آفتاب است. بعد مؤذن‌ها اذان گفتند و نماز جماعت برپا شد. فرمود: برو در صف جماعت شرکت کن. من داخل صف شدم و دیگر او را ندیدم.
پنج شنبه 6/4/1392 - 11:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته