دانستنی های علمی
شیوههای مورد استفادهی محققین را در سه رده یا طبقهی اصلی سازماندهی میکنیم:
تکنیکهای اولیهی استخراج جنبه. در گذشته، اصلیترین مساله در توسعهی نرمافزارهای جنبهگرا، مرحلهی پیادهسازی نرمافزار بود. در تحقیقات اولیهای که روی جنبهها صورت پذیرفت سعی بر این بود تا جنبهها نیز مانند نیازمندیها و تحلیل دامنه یا طراحی معماری در مراحل اولیهی چرخهی تولید نرمافزار ظاهر شوند. تشخیص و مدیریت تکنیکهای اولیه ی جنبه، هیچ تاثیری در بهبود پیمانهبندی نیازمندیها و طراحی معماری ندارد، زیرا در این حالت، نتیجهای همانند پیادهسازی جنبهها حاصل میشود. در سیستمهای قدیمی که دارای نیازمندیها و مستندات معماری منسوخ شده یا غیرقابل دسترس هستند، تکنیکهای استخراج جنبه امکان ظهور و تمرکز روی کد را ندارند.
کاوشگرهای اختصاصی . به دستهای از کاوشگرهای خاص اطلاق میشود که در آن تولید کننده، برای کشف دغدغههای تداخلی، کد سیستم را به صورت دستی جهتیابی یا کنترل مینماید. هدف این شیوهها استخراج جنبهها نبوده بلکه هدف اولیهی آن بررسی اختصاصی مستندات و کشف دغدغههای تداخلی است که این کار نیز به نگهداری و تکامل سیستم ترجیح داده میشود. از کاوشگرهای اختصاصی میتوان برای شناسایی جنبهها در سیستم استفاده کرد.
معمولاً کاربر در کد با دغدغههایی روبرو میشود که کشف آن برعهدهی کاوشگرهای اختصاصی است. در چنین کاوشگرهایی، کاربر کانون بحرانهایی خواهد شد که به دغدغه ترجیح داده میشوند، یا این که کاربر خود با زبان پرسوجو دغدغه را به صورت دستی پیدا میکند. میتوان برای مثال شیوههایی مانند گرافهای دغدغه [1]، دیدهای Intensional [2]، کاوشگر جنبه [3]، ابزار جنبهکاوی (توسعه یافته) [4]، Prism [5]، JQuery و غیره را نام برد.
شناسایی (شبه-) خودکار کاندیدهای جنبه. برای تکمیل کاوشگرهای اختصاصی، تکنیکهایی وجود دارد که به عنوان هدف برای فرآیند خودکار شناسایی جنبهها بکار میآیند و کاربر به آنها یک یا چند کاندید جنبه را پیشنهاد میکند. در نهایت، این تکنیکها کد سیستم یا داده را استدلال کرده تا با اجرا یا دستکاری کد، جنبه بدست آید. به نظر میرسد برای نشان دادن دغدغههای تداخلی، دستکم تمام تکنیکها با هم اشتراک دارند. درواقع، تکنیکهای دادهکاوی و تحلیل داده شبیه تحلیل مفهوم رسمی و تحلیل خوشهبندی، یا تکنیکهای تحلیل کد شبیه برش برنامه، اندازهگیری نرم افزار، تشخیص هم نوع، تکنیکهای تطبیق الگو، تحلیل پویا و غیره را بکار میبرند.
در ادامه نگرشی کلی از کار پژوهشگرانی که روی تکنیکهای استخراج خودکار جنبه تحقیق کردهاند، ارائه میگردد:
سیلویا بروو و جنز کرینک از تحلیل ایستا و پویا برای تشخیص الگوهای فراخوانی تکراری و استخراج دغدغههای تداخلی استفاده کردند [6].
ماجیل برونتینک و تام توروو بررسی نمودند که دغدغههای تداخلی چطور میتواند از مهندسی معکوس برنامههای کاربردی صنعتی بزرگ حاصل شود و چگونه تکنیکهای توسعهی نرمافزار جنبهگرا میتوانند کیفیت چنین برنامههای کاربردی را بهبود بخشند.
ماریانو سککاتو و پائولو تونللا تکنیکهای تحلیل پویا و تحلیل مفهوم رسمی را برای استخراج کد با جنبهها ترکیب نمودند[7].
کریس گیبلز و اندی کللنز تکنیکهای استخراج جنبهی مبتنی بر سلسله مراتب را کشف کردند که از طریق آن به تکنیک برنامهنویسی منطق استقرایی خودکار نقاط برش در نرمافزار پی بردند.
ماریوس مارین ، لئون مونن و اریه وان درسن تکنیک تحلیل ظرفیت ورودی به شناسایی شبه خودکار جنبهها در کد جاوا را مطالعه نمودند که به صورت جنبهگرا نوشته نشده است[10].
مارتین روبیللارد و گیل مورفی به استخراج دغدغه با استفاده از وابستگی عضو کلاس پرداختند. در این روش، دغدغههای پیمانهبندی شده با تعریف سیستم یا اعضای کلاس ادغام میشوند[12].
کیم منز و تام توروو تکنیک تحلیل مفهوم رسمی در کد Smalltalk یا جاوا را برای کشف جنبهها و دغدغههای تداخلی، مبتنی بر مشابهت در شناسایی متدها و کلاسها ارائه کردند[8].
دیوید شفرد چارچوبی برای ترکیب تحلیل استخراج جنبه ارائه داد. همچنین تشخیص همنوعی کد را جهت شناسایی جنبهها مورد استفاده قرار داد[9].
اندی زایدمن از الگوریتمهای دادهکاوی برای کشف کلاسهای مهم در معماری سیستم استفاده کرد که کاندیدهای درجه یک برای جنبهها هستند[11].
سه شنبه 17/10/1387 - 20:22
اخبار
مسئله فلسطین و بحران غزه در حال حاضر مسئله ای انسانی است که بی تردید هر وجدان بیداری را به خود می خواند تا در حد توان خویش در راستای اعاده ی حقوق مردم بی پناه غزه بکوشد... به طورکلی بایدگفت بحران غزه فارغ از مسائل دینی وقومی مسأله ای بین المللی می باشد که در آن نقض صریح حقوق بشر، حقوق اساسی، اصول کلی حقوق عمومی و کنوانسیون ژنو به چشم می خورد. لذا این مسئله از جهات مختلف قابل بررسی است.مسئله ای که ابتدا به آن پرداخته خواهد شد ماهیت حقوقی سرزمین غزه است: که آیا این منطقه توسط اسرائیلی هااشغال شده است ودرنتیجه سرزمینی اشغالی به حساب می آید یا خیر؟به طور کلی دوحالت برای اشغالگر متصوراست؛ یا اشغالگرازسوی مجامع بین المللی به عنوان یک دولت شناسایی شده است یا شناسایی نشده و نا مشروع می باشد.قابل ذکراست که اگرچه اسرائیل ازسال 1949 به عضویت سازمان ملل متحددرآمده است اما برخی ازکشورهای عضو سازمان ازجمله ایران و کشورهای عربی اسرائیل را به هیچ یک از دو صورت دو ژوره De jure و دو فاکتو De factoشناسایی ننموده اند.در میان کشورهای عربی تنها مصر بود که در سال 1973 اسرائیل را به صورت دوژوره پذیرفت. بنابراین دولت انگاشتن اسرائیل قابل تأمل است. (شناسی دوژوره، قطعی ، غیر قابل لغو، كامل و تمام است تنها راه بی اثر كردن آن، قطع روابط دیپلماتیك و كنسولی با كشور یا حكومت شناسایی شده از سوی كشور شناسایی كننده است. شناسایی دوفاكتور، شناسایی موقت و قابل لغو است این نوع شناسی ممكن است پس از چندی بر اثر تغییر اوضاع و احوال یا تحت شرایط دیگر از سوی كشور شناسایی كننده لغو گردد و یا به شناسایی دوژوره تبدیل گردد.)بر فرض شناسایی صهیونیسم به عنوان دولت و غزه به عنوان جزئی ازسرزمینهای اشغالی فلسطین، آیابراساس کنوانسیون های بین المللی، دولت اشغالگر در قبال سرزمین اشغالی تعهداتی دارد یا خیر؟به موجب کنوانسیون چهارم ژنو: « هردولت عضومتعهد می گردد ،برای حمایت از غیرنظامیانی که پس از بروز جنگ درسرزمین اشغال شده حضور دارند شماری تعهدات یک جانبه را در ارتباط با خود ودرعین حال درارتباط بادیگر دول عضوبرعهده بگیرد".به همین دلیل است که ماده 10کنوانسیون چهارم ژنو بیان می دارد: «طرفهای معظم متعاهد ،رعایت وتضمین رعایت کنوانسیون حاضررادرهمه شرایط برعهده می گیرد». عبارت "درهمه شرایط" بدین منظور آمده که شامل موارد ذیل بشود : جنگ اعلام شده یا نشده،وضعیت جنگی شناسایی شده یا نشده، اشغال جزئی یا کلی، با مقاومت مسلحانه یابدون آن، یا حتی در شرایط خاص یعنی هنگامی که حریف، خودعضو کنوانسیون نیست.کنوانسیون با آغاز جنگ، خود به خود اعمال می گردد ولازمه اعمال آن درسرزمینهای اشغالی مشروعیت اشغالگر نمی باشد.اسرائیل مدعی است این کنوانسیون درسرزمین های اشغالی قانوناً قابل اجرانیست این سرزمین ها عبارتند از: نوار غزه، کرانه باختری رود اردن ونیزقدس شرقی که اسرائیل آن راتدریجاً بعد از جنگ 1967ضمیمه خاک خود کرده است .استدلال اسرائیل برمبنای ماده 2کنوانسیون ژنو است.تفسیر اسرائیل از این ماده بدین صورت می باشد: «کنوانسیون های ژنو فقط زمانی در سرزمین های اشغالی قابل اجراست که قبل از اشغال متعلق به یکی ازدولت های عضوکنوانسیون های ژنو بوده باشد ؛ در نتیجه زمانی که سرزمین اشغالی متعلق به هیچ یک ازدولت های عضو این کنوانسیون ها نباشد کنوانسیون قابل اجرانیست .این سرزمین ها تاقبل از جنگ1948 زیر نظرجامعه ملل وتحت قیمومت بریتانیا بوده اند.بعدازجنگ1948مصرواردن این سرزمین هارادراشغال خود داشتند درنتیجه مصرواردن درفاصله میان سالهای 1948تا1967 هیچ حاکمیتی براین سرزمین ها نداشتند بنابراین اسرائیل با اشغال آنها حاکمیت هیچ دولتی رانقض نکرده است.دلیل دیگر این است که "اشغال " یک حالت انتقالی است که با بازگرداندن سرزمین اشغالی به حاکم اصلی و مشروع آن پایان می یابد.در حالیکه در مورد سرزمینهای فلسطین هیچ حاکمیت مشروعی که این سرزمین ها به آن بازگردانده شود وجود ندارد لذا دولت اسراییل خود را اشغالگر به مفهوم مندرج در کنوانسیون چهارم ژنو نمی داند.البته سیستم قضایی اسرائیل مکرراً اعمال قوه مجریه در سرزمین های اشغالی رامورد اعتراض قرار داده است .قضات اسراییل آنچه را که اسرائیل به عنوان ماهیت حضور خود در سرزمین های اشغالی فلسطین می داند ؛ نپذیرفته اند وبر این اساس دیوان عالی اسرائیل دولت این کشور را مکلف به رعایت "حقوق جنگ" در سرزمین های اشغالی می داند و معتقداست مساله مورد اختلاف حاکمیت این سرزمین ها قبل از اشغال،مانع از تعهد دولت اسرئیل به حقوق عرفی جنگ نمی شود واسرائیل از زمانی که کنترل مؤثر سرزمین های اشغالی فلسطین را بر عهده دارد مکلف به رعایت حقوق عرفی جنگ در آنها می باشد.این دیوان معتقد است که مقررات مذکور در کنوانسیون های 1907 لاهه وهمچنین برخی مقررات کنوانسیون های ژنو1949ماهیت عرفی دارند.به علاوه در مقابل ادعای اسرائیل یک اجماع بین المللی مخالف وجود دارد که این ادعا را رد و از قابلیت اجرای کنوانسیون های ژنو در سرزمین اشغالی دفاع می کند.دولت های عضو کنوانسیون های ژنو،ارکان مختلف سازمان ملل متحد،کمیته بین المللی صلیب سرخ،سازمان های بین المللی غیر دولتی معتقدند :قانوناً در سرزمین های اشغالی،کنوانسیون های ژنو قابل اجرا هستند .ونیز کنفرانس دولتهای عضو کنوانسیون های ژنو که در سال 2001برگزار شد بر تعهد دولت اسرائیل به اجرای کنوانسیون چهارم در سرزمین اشغالی تاکید کرد.از طرف دیگربنا بر رأی مشورتی دیوان بین المللی دادگستری در پاراگراف 101 در تاریخ 9 جولای 2004، در مورد ساخت دیوار حائل در سرزمین های اشغالی فلسطین :" کنوانسیون چهارم ژنو در هر سرزمین اشغالی در زمان یک درگیری مسلحانه میان دو یا چند متعاهد قابل اجرا است .اسرئیل و اردن در زمان جنگ 1967عضو کنوانسیون های ژنو بوده اند بر این اساس دیوان معتقد است در سرزمین های فلسطینی که قبل از جنگ 1967 در شرق مرز سبز قرار داشته اند وپس از آن به اشغال اسرائیل در آمده اند ،کنوانسیون چهارم قابل اجراست و هیچ نیازی نیست که در مورد تعیین وضعیت قبلی این سرزمین ها تحقیقی صورت گیرد." همچنین حقوقدانان به نحوه ی تفسیر اسرائیل از ماده 2مشترک کنوانسیون های ژنو اعتراض دارند ومعتقدند : " اصل حق تعیین سرنوشت که در منشور ملل متحد و قطعنامه های متعدد مجمع عمومی آمده است ایجاب می کند که این تفسیر مردود است و اسرائیل متعهد به اجرای کنوانسیون چهارم در قبال مردم سرزمین های اشغالی می باشد ."بنابراین بی تردید اسرائیل ملزم به اجرای کنوانسیون چهارم ژنو در سرزمین های اشغالی است و نقض مفاد اساسی آن به حکم ماده ی 147کنوانسیون چهارم ژنو و اصل صلاحیت جهانی و نیز بر اساس مقررات ،رویه ها و عرف موجود در مورد مجازات جنایات جنگی قابل پیگیری و مجازات است. رژیم صهیونیستی را از منظر دیگری نیز می توان مجرم دانست. مقدمه ی اعلامیه جهانی حقوق بشرمقرر می داردکه دول عضواین اعلامیه متعهد شده اندکه احترام جهانی ورعایت واقعی حقوق بشرآرمان مشترکی برای تمام مردم وکلیه ملل باشدو با توجه به مواد2 ،7،8و28اعلامیه جهانی حقوق بشرکه آزادی ها وحقوق ذکرشده دراعلامیه را از آن تمامی مردم جهان به دور از هرگونه تبعیض می داند اعمال رژیم صهیونیستی صلح وامنیت جهانی را به مخاطره انداخته است .حمله به غیر نظامیان جنایت علیه بشریت است واعضای سازمان ملل متحد باید رژیم صهیونیستی را جانیان علیه بشریت معرفی نمایند ولیکن آنان بخصوص سران کشورهای عرب سکوت اختیار کرده اند واین موضع گیری محافظه کارانه به منزله ی عدم ایفای تعهدات ایشان در برابر اعلامیه جهانی حقوق بشراست . مسئله ی قابل طرح دیگرجرم نسل کشی(the crime of genocide) است.ماده ی 1کنوانسیون نسل کشی مصوب1948 به صراحت اعلام می دارد که :"نسل کشی چه در زمان صلح وچه زمان جنگ از نظرحقوق بین الملل جرم است."ماده 6اساسنامه دادگاه بین المللی کیفری رم مصوب 1949به تعریف واژه نسل کشی پرداخته است .به طورکلی این ماده انجام یکسری از اعمال را با وجود سه عنصر اساسی، نسل کشی می داند .عنصر اول داشتن قصد جنایی است دومین عنصر قصد نابودی تمام یا بخشی از جمعیت یا گروه مورد حمایت است وعنصر سوم گروه های مورد حمایت اند که اهم آنها عبارتند از گروه ملی، نژادی ، قومی و مذهبی .اصول پیشنهادی موسسه حقوق بین الملل اقدام به آواره سازی در برخی از شرایط را نیز علاوه براعمال مندرج در ماده مذکور، نسل کشی به شمار می آورد البته در صورتی که اقدام به آواره سازی به قصد نابود کردن کل یا بخشی از یک گروه ملی،قومی،نژادی و یا مذهبی و مانند آن انجام گیرد.در ماده 8 کنوانسیون نسل کشی تصریح شده است که هریک از متعاقدین می تواند از مراجع صلاحیتدار سازمان ملل بخواهد که بر طبق منشور ملل متحد برای جلوگیری از نسل کشی و مجازات آن اقدامات لازم را به عمل آورد .قابل ذکر است دیوان کیفری بین المللی(international jurisdiction office) برای رسیدگی به جنایت نسل کشی صلاحیت ذاتی دارد . لذا هریک از کشورهای متعاهد در کنوانسیون مذکور می تواند علیه نسل کشی غزه نزد دیوان کیفری بین المللی اقامه ی دعوی کند .حادثه ی غزه از جهت دیگر نیز قابل بررسی است .مطابق ماده 35-1فصل دوم اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری (international criminal court) فقط دولتهای امضا کننده این اساسنامه حق رجوع به دیوان بین المللی دادگستری را دارند. به فرض آنکه اسرائیل را دولت بپنداریم برای ارجاع پرونده جرایم این دولت در غزه به دیوان بین المللی دادگستری،اشکالی قابل طرح است و آن اینکه اسرئیل اساسنامه دیوان را امضا نکرده است . این اشکال را می توان این چنین پاسخ گفت : « مطابق با ماده 36-1فصل دوم از اساسنامه ،"دیوان بین المللی دادگستری نسبت به کلیه ی اموری که اطراف دعوی به آن رجوع می کنند و همچنین نسبت به موارد خاصی که به موجب منشورملل متحد یا به موجب عهدنامه و قراردادهای جاری پیش بینی شده صلاحیت رسیدگی دارد .»در فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد که راجع به اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوز می باشد طبق ماده ی 39 منشور ، شورای امنیت در صورت احراز هرگونه تهدید علیه صلح ،نقض صلح یا اعمال تجاوز توصیه هایی خواهد نمود یا تصمیم خواهد گرفت که وفق مواد 41و42منشور برای حفظ یا اعاده ی صلح و امنیت بین المللی اقدام نماید.یکی از این اقدامات جایی است که شورای امنیت مساله را به دیوان بین المللی دادگستری ارجاع می دهد بنابراین شورای امنیت می تواند پرونده جنایات اسرائیل در غزه را رأساً به دیوان بین المللی دادگستری ارجاع دهد.راهکار حقوقی دیگر آن است که کشورهای اسلامی و عربی عضو کنفرانس اسلامی و سران اتحادیه عرب که امروز هیچ تردیدی در مورد وقوع این جنایات علیه بشریت ندارند دادگاه عدل اسلامی تشکیل دهند و مجازاتی متناسب با این جنایات صادر نمایند.کشورهای عربی مصلحت اندیش و محافظه کار باید بدانند که درادبیات بین المللی سکوت به معنای تأیید و قبول شرایط موجود است و خاموشی وجمود آنان در برابر این جنایات ضدبشری به ضرر خود این کشورهاست. به عنوان سخن آخر از تمامی جهانیان خواستاریم به دفاع از زنان و کودکان و مردم بی پناه غزه بپاخیزند که در این میان رسالت سیاستمدارن ،علما ،اساتید و دانشگاهیان بسی سنگین تر است.
سه شنبه 17/10/1387 - 20:20
دعا و زیارت
خیرکم خیرکم لاهله
بهترین شما ، بهترین شما برای خانوادتان است
The best among you is the best to his household
سه شنبه 17/10/1387 - 20:18
دانستنی های علمی
این مقاله براساس سرگذشت و زندگانی مقدس سرور و سالار شهیدان امامحسین(ع) تنظیم گردیده، و هدف از نوشتن این مقاله یادآوری و الگو قراردادن زندگانیمبارک ایشان، همانند مشعل فروزان، در مسیر زندگی همه میباشد.
اِنَّ الحُسینَ مِصْباحُ هدی و سَفینَهُٔ نَجاهِٔ
تاریخ گذشته، تومار بازی است در برابر تومار بسته آینده. بهوسیلهٔ این تومار باز،باید بخش بسته را گشود و خطوط حرکت آینده را ترسیم کرد، و از زندگانی گذشتگاندرسهایی فراوان آموخت.
امام حسین(ع) از جهات فضیلت و کمال اخلاقی بر همه کس برتری و رجحانداشته است. عشق و اراده، صبر و فداکاری، حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم،راستی، درستی، عبادت، فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادی و سعادت، فداکاری وگذشت، امیدواری و آرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، سیاست ملی و مظلومیتاجتماعی، بر همه کس صراحت دارد که اگر حسین(ع) نبود این کلمات معنا نمیشد.
حسین(ع) از جهت امامت و ولایت با پدر و برادرش در یک سطح قرار داشتهاند وسایر ائمه هدی هم در همان صف بودهاند ولی هر یک از آنها در بروز خصال و مکارمشخصی یک اهمیت و مزیت خاصی داشتهاند و از میان همه آنها حسین(ع) ویژگیخاصی دارد، زیرا او مکتب تربیتی خاصی گشود و در مکتب عملی خود درس فضیلت واخلاق داد و روش اخلاقی او و پرورش تربیتی او چنان بود که پیغمبر(ص) و علی(ع) و خلفاو اصحاب همه، در اکرام و احترام او تأکید و مبالغه داشتند و حتی معاویه که رقیبسرسخت او، پدرش و برادرش بود حضوراً و غیاباً نسبت به حسین نهایت احترام میکرد واعتراف به مقام و فضیلت او مینمود.
مقدمه
ای گشته فلک منور از رأی حسین افتاده ملک چو سایه در پای حسین
شد رنگ قمر عارض زیبای حسین طوبی خجل از قامت رعنای حسین
ای گشته عیان بنزد اقبال حسین دانسته زقول نبوی حال حسین
خواهی که خداوند تو را دارد دوست در دل جا ده محبت آل حسین
ملل پیشرفتهٔ جهان ملتی هستند که برای آیندهشان از گذشته سرمشق گیرند ومسیر بزرگان، آباء و اجداد و اقوام خود را انتخاب کنند تا به مطلوب خود برسند. ملترستگار آن است که اخبار تاریخی ـ ملی خود را حفظ و در آن سیر کند تا به سرحد کمالنائل گردد.
جالبترین صفحات اوراق گذشته تاریخ، شرح حال رجال و پیشوایان جامعهٔبشری است که برای سعادت خانواده یا ملت خود قیام کرده و گامهای بلند برداشته و باخطرات خانمان برافکن مبارزه کردهاند و در نتیجه، نسل آینده و اخلاف آنها از اینمجاهدت برای پیشرفت و ارتقاء فردی و جمعی استفاده نمودهاند. بهرهگیری از سیرهٔبزرگان، سنت بشری است که هر قوم و ملتی آداب و عادات، حرکات و سکنات، کردار وگفتار بزرگان خود را به عمل گذاشته و به صورت شئون ملی و رسوم اجتماعی درآوردهاست. پس مجموعهٔ اندیشه و گفتار و کردار بزرگان یک قوم آداب ملیت و شئون قومیتآن جامعه را تشکیل میدهد.
هرکه ناموخت از گذشت روزگارهیچ ناموزد زهیچ آموزگار
میلاد سید الشهدا
اشعهٔ آفتاب وجود مبارک «با سوابقی که جبرئیل به پیغمبر خدا از مولود او خبردادهبود» روز پنج شنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدینه از مشرق دامانفاطمه زهرا۳ در خانهٔ امیرالمؤمنین(ع) پرتو افکن گردید. او دومین ثمرهٔ پیوند فرخندهٔعلی(ع) و حضرت فاطمه۳ بود.
حسین بن علی(ع) در دوران خود به شجاعت و آزادگی و ایستادگی در برابر ستمشهرت داشت. میلادش مانند زندگانی و شهادتش شگفتانگیز است. حضرت در مدتزندگی خود در کنار جدش رسول خدا(ص) با آن حضرت مأنوس بوده و حتی وقت نماز از آنحضرت جدا نمیشد. رسول خدا(ص) سخت به او و برادرش اظهار علاقه کرده و با جملاتیکه دربارهٔ آنها فرمودند، گوشهای از فضایل آنها را برای اصحاب بازگو کردند. اکنون در آثارحدیثی، شمار زیادی فضیلت برای امام حسین(ع) نقل شده که بسیاری از آنها نظیرحدیث «الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنهٔ» متواتر بوده و یا فراوان نقل شده است.
بعد از تولد حسین(ع)، بیدرنگ او را که شش ماهه به دنیا آمده بود، به حضورپیغمبر خدا(ص) بردند. به اتفاق تمام مورخان رسول خدا کام کودک را با آب دهان خودبرداشت و زبان در دهان او گذاشت و او را از شیرهٔ جان خود سیراب کرد و فرمود: «حسینمنی و انا من حسین» و آن طور که میل داشت حسین را پرورش داد و تربیت کرد تابزرگشد. ابن اثیر مینویسد: در زمان تولد امام حسین(ع)، رسول خدا(ص) در گوشراست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و اسراری را به گوش او خواند و اماناتی به اوتحویل داد. حسین هم اسرار و امانت جدش را بهتر از هر کس حفظ کرد و به عملگذاشت.
در مسیر تاریخ سه نفر شش ماهه به دنیا آمدند
آنچه از تاریخ به دست میآید، سه نفر شش ماهه به دنیا آمدهاند:
یحیی بن زکریا، عیسی بن مریم و حسین بن علی (ع)
عالمان طبیعی اروپا از روی موازین علمی تکامل ثابت کردهاند که جنین آدمیشش ماهه کامل نمیشود و زیست نمیکند. هر مولود شش ماهه ناقص الخلقه میشود؛زیرا مقدار تکامل سلولهای او به حد زیست نرسیده و میگویند هر مولودی باید کمتر از۲۵۰۰ گرم وزن نداشته باشد و حد کمال جنینی او در نه ماهگی است و حال آنکه حسینشش ماهه به دنیا امد و این قول مورد انفاق فریقین است و از نظر صورت وسیرت همزیباترین و کاملترین افراد بشر بود. نه تنها نقصی در او دیده نشد بلکه به کمال جسمانیو رشد کامل روحانی خود رسید. قیام عاقلانه و حکیمانه او مثل اعلای کیاست و سیاستونشانهٔ جرئت بود. نباید حساب زندگانی ابی عبدالله را با سایر مردم عادی مقایسه نمود.حسین مرد آسمانی بود و از آب و خاکِ دیگر عجین شده و نشو و نما یافته و سیر فکری اوباعث نجات بشر از نابخردی است.
ابن شهر آشوب مینویسد: پس از تولد حسین، فاطمه مریض شد و رسول خدا(ص)دایه خواست. حسین از پستان احدی شیر نخورد مگر آن که چهل شبانه روز از انگشتوزبان پیغمبر(ص) تغذیه کرد تا بزرگ شد.
دوران کودکی سیدالشهدا(ع)
امام حسین(ع) تا هفت سالگی زیر نظر مقام نبوت و رسالت سایهوار حرکتمیکرد و در کنار مهد عصمت و طهارت بود. تا سی وهفت سالگی در حجر ولایت مطلقهالهیهٔ پدرش و تا چهل وهشت سالگی در کنار مهر و عاطفهٔ امامت برادرش، حضرتمجتبی عمر گذرانیده و یازده سال هم دورهٔ امامت و ولایت مطللقه خود او بود. بنابرایندورانِ کودکی و جوانی، کمال و امامت او در مهبط نزول وحی و مهد عصمت و دامان ولایتو ساحل امامت و مکتب ولایت ادامه داشته تا عاشورا که سن او پنجاه وهفت سال سال وهفت ماه بود.
در تربیت حسین اسرار شرافت، پاکیزگی، فضیلت، سعادت، سیادت، شهامت،شجاعت، استقامت و پافشاری در راه دین، عزت و حمیت، حفظ ناموس و حقوق دیگران،دستگیری از بینوایان، احقاق حق مستمندان، تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن،طرفداری از حق و حقیقت، نهفته است.
سجایایی که حسین از جد و پدر و مادرش به ارث برد برای احدی امکانپذیر نبود.در پرورشگاه محمدی شخصیت حسین عامل مؤثری در احیاء شریعت اسلام بود و مثلاعلای درس فضیلت و اخلاق گردید.
دوستی حسین برای پیغمبر نه تنها از راه عاطفهٔ فرزندی بود، بلکه برایسفارشاتی بود که از زبان وحی گرفته و حسین را سببِ جاودانگی و استمرار رسالت و نبوتخود شناخت.
حسین، احیاگرِ مجد و عظمت اسلام و سبب ابقاء حیات اجتماعی مسلمین برایهمیشه گردیده و نقش او فراموش شدنی نیست.
حسین و نسب
امام حسین از حیث نسب ممتازترین انسان است؛ زیرا جدش رسول خدا(ص)،مادرش فاطمه زهرا، پدرش علی مرتضی، برادرش حسن مجتبی، خواهرش زینب کبریو همسرش دختر یزدگرد پادشاه ساسانی است و این نسب برای احدی نیست
حسین و صورت و سیرت
خواند میر از شواهد النبوه نقل میکند که امام حسین(ع) صورتی زیبا و جمالیمنور داشت که چون در خانه تاریک مینشست از سفیدی رخسار مبارکش محیط اطرافروشن میشد و همه میدانستند امام حسین(ع) است.
حسین بن علی شخصاً داری مزایایی بود که دیگران فاقد آن بودند وسرتاسرزندگیش عجیب بود؛ یکی آن که شش ماهه به دنیا آمد و دیگر آن که شهادتشبینظیر بود. در قیام خونین او بسیاری از کلمات عملاً ترجمه شد که اگر حسین(ع) نبوداین کلمات معنا نمیشد: عشق و اراده و صبر و فداکاری از جمله آن موارد است. سالارشهیدان در حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم، راستی، درستی، عبادت،فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادی و سعادت، فداکاری و گذشت، امیدواری وآرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، صبر وبردباری، سیاست ملی و مظلومیت اجتماعیدارای نبوغ فکری بود. این کلمات را چنان معنا کرد که تاکنون کسی چنین معنانکردهاست.
امام حسین(ع) سرباز با شخصیت و فداکار اسلام است که درس آزادی و فداکاریو مجد و عظمت را به مسلمین آموخت و در صورت و سیرت بینظیر و ممتاز بود.
دوران کودکی سیدالشهدا(ع)
امام حسین(ع) تا هفت سالگی زیر نظر مقام نبوت و رسالت سایهوار حرکتمیکرد و در کنار مهد عصمت و طهارت بود. تا سی وهفت سالگی در حجر ولایت مطلقهالهیهٔ پدرش و تا چهل وهشت سالگی در کنار مهر و عاطفهٔ امامت برادرش، حضرتمجتبی عمر گذرانیده و یازده سال هم دورهٔ امامت و ولایت مطللقه خود او بود. بنابرایندورانِ کودکی و جوانی، کمال و امامت او در مهبط نزول وحی و مهد عصمت و دامان ولایتو ساحل امامت و مکتب ولایت ادامه داشته تا عاشورا که سن او پنجاه وهفت سال سال وهفت ماه بود.
در تربیت حسین اسرار شرافت، پاکیزگی، فضیلت، سعادت، سیادت، شهامت،شجاعت، استقامت و پافشاری در راه دین، عزت و حمیت، حفظ ناموس و حقوق دیگران،دستگیری از بینوایان، احقاق حق مستمندان، تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن،طرفداری از حق و حقیقت، نهفته است.
سجایایی که حسین از جد و پدر و مادرش به ارث برد برای احدی امکانپذیر نبود.در پرورشگاه محمدی شخصیت حسین عامل مؤثری در احیاء شریعت اسلام بود و مثلاعلای درس فضیلت و اخلاق گردید.
دوستی حسین برای پیغمبر نه تنها از راه عاطفهٔ فرزندی بود، بلکه برایسفارشاتی بود که از زبان وحی گرفته و حسین را سببِ جاودانگی و استمرار رسالت و نبوتخود شناخت.
حسین، احیاگرِ مجد و عظمت اسلام و سبب ابقاء حیات اجتماعی مسلمین برایهمیشه گردیده و نقش او فراموش شدنی نیست.
حسین و نسب
امام حسین از حیث نسب ممتازترین انسان است؛ زیرا جدش رسول خدا(ص)،مادرش فاطمه زهرا، پدرش علی مرتضی، برادرش حسن مجتبی، خواهرش زینب کبریو همسرش دختر یزدگرد پادشاه ساسانی است و این نسب برای احدی نیست
حسین و صورت و سیرت
خواند میر از شواهد النبوه نقل میکند که امام حسین(ع) صورتی زیبا و جمالیمنور داشت که چون در خانه تاریک مینشست از سفیدی رخسار مبارکش محیط اطرافروشن میشد و همه میدانستند امام حسین(ع) است.
حسین بن علی شخصاً داری مزایایی بود که دیگران فاقد آن بودند وسرتاسرزندگیش عجیب بود؛ یکی آن که شش ماهه به دنیا آمد و دیگر آن که شهادتشبینظیر بود. در قیام خونین او بسیاری از کلمات عملاً ترجمه شد که اگر حسین(ع) نبوداین کلمات معنا نمیشد: عشق و اراده و صبر و فداکاری از جمله آن موارد است. سالارشهیدان در حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم، راستی، درستی، عبادت،فراست و ذکاوت، شجاعت و شهامت، آزادی و سعادت، فداکاری و گذشت، امیدواری وآرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلک، صبر وبردباری، سیاست ملی و مظلومیت اجتماعیدارای نبوغ فکری بود. این کلمات را چنان معنا کرد که تاکنون کسی چنین معنانکردهاست.
امام حسین(ع) سرباز با شخصیت و فداکار اسلام است که درس آزادی و فداکاریو مجد و عظمت را به مسلمین آموخت و در صورت و سیرت بینظیر و ممتاز بود.
حسین بر دوش پیغمبر(ص)
شیبانی از عبدا.. بن شداد روایت میکند که پدرش گفته در یکی از اوقات نمازهایجماعت خدمت پیغمبر بودم ایشان حسن و حسین را بر دوش خود سوار کرده بود و چوننزدیک شد، آنها را بر زمین گذاشت. آن گاه برای نماز جماعت تکبیر گفت. هنگام سجودخیلی طول کشید. من سر خود را بلند کردم، دیدم حسین بر پشت پیغمبر(ص) سوار شده.من دوباره به سجده رفتم. چون نماز تمام شد، بعضی گفتند: یا رسول الله میان دو سجدهآنقدر طول دادی که ما گمان کردیم امری حادث شده و یا وحی بر تو نازل شده، فرمود:هیچ کدام از آنها نبود، فقط پسرم حسین سوارم شده بود و من نخواستم او را پایین آورمصبر کردم تا خود فرود آید.
ابوسعید خدری روایت کرده که حسین را دیدم دوان دوان نزد پیغمبر آمد. رسولخدا نماز میخواند و حسین به گردنش آویخت و پیغمبر با دست او را گرفت و تا به رکوعرفت، او را نگاه داشت.
بخاری از ابوهریره نقل میکند که حسین و حسن نزد پیغمبر(ص) و در دامان مهر وعطوفت او بودند که هوا تاریک شد. پیغمبر(ص) فرمود بروید به حجرهٔ مادرتان. گفتندتاریک است ما میترسیم. ناگاه نوری ظاهر شد یا برقی زد و فضا را روشن کرد. حسنین بهخانهٔ مادر رفتند.
ابو عمر بن عبدالله قرطبی نقل میکند که با چشم خود دیدم پیغمبر(ص) حسین راصدا میکرد و او از دامان رسول الله بالا میرفت. آن گاه دهان حسین را میبوسید ومیگفت: خدایا من حسین را دوست دارم تو نیز او را دوست دار.
حسین و فدایی شدن ابراهیم
در ترجمه المستقصی نقل کردهاند که پیغمبر(ص) امام حسین را بر زانوی راست وابراهیم را بر زانوی چپ خود نشانیده بود که جبرئیل نازل شد و گفت: خدایت سلاممیرساندو میفرماید این دو فرزند را برای تو جمع نخواهد کرد و یکی را از تو باز خواهدگرفت، اینک بیندیش و هر کدام را خواهی اختیار کن.
پیغمبر(ص) بر چهرهٔ حسین و ابراهیم نگریست و فرمود: اگر حسین وفات کند ازمفارقت او دل من و علی و فاطمه هر سه خواهد سوخت، ولی اگر ابراهیم وفات یافت اکثردرد و حزن نصیب من خواهد شد و انتقال ابراهیم را قبول نمود و او را فدای حسین کرد وپس از سه روز ابراهیم مریض شد و وفات یافت.
حسین(ع) و لباسهای مختلف
لباس، معرف فرد و اجتماع است و با لباس میتوان افراد و قبایل و ملل را از همتشخیص داد. سادگی و بیآلایشی لباس نمونهٔ سادگی و بیآلایشی روح است.
در روایتی مجلسی نقل میکند که در روز عید حسنین لباس رنگارنگ، تن کودکانمردم دیدند و از جدشان لباس خواستند، جبرئیل لباس حریر سفید آورد و آن گاه آنانلباس رنگین خواستند. طشتی آوردند جبرئیل آب ریخت و لباس حسن سبز و لباسحسین سرخ شد در این موقع حسین پنج ساله بود.
حسین(ع) دارای لباسهای بهشتی بود؛ یعنی لباس مخصوص پیغمبر ازتافتههای نرم بود که فاطمه۳ تهیه کرده بود و بر او میپوشانید و میفرمود لباسبهشتیاست.
حسین در بزرگی لباسش همانند لباس پیغمبر و پدرش علی بوده. عمامه تیرهرنگ، پیراهن سفید، نعلین یمانی، انگشتر عقیق در دست داشت و ابن زیاد برای واردشدن به کوفه همین حیله را کرد که لباسی مانند لباس حسین پوشید و نقاب بر او انداختتا کسی او را نشناسد و آن گاه وارد دارالاماره شد.
چند روایت در مورد حسنین
«سئل رسول الله(ص) ایما اهل بیتک احب الیک قال (ص) الحسن و الحسین»
از پیغمبر(ص) پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست داری، فرمود:حسن و حسین را.
شیخ طوسی از حدیفه نقل میکند که پیغمبر(ص) فرمود: فرشتهای بر من نازل شدکه تا آن وقت به زمین نیامده بود. سلام کرد «و ابشرنی ان ابنتی فاطمه سیدهٔ نساء اهلالجنه و ان الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنهٔ».
شیخ طبرسی نقل میکند که پیغمبر(ص) فرمود: روز قیامت عرش خدا را به نور حقزینت میکنند. حسن طرف راست و حسین طرف چپ عرش قرار خواهند گرفت.
و در روایتی دیگر دربارهٔ علی، فاطمه و حسن و حسین : فرمود: هر کس با آنانجنگ آورد، من با او به جنگ میخیزم و هر آن که تسلیم آنها شود، من با او سر آشتیدارم.
رسول خدا(ص) دست حسنین را گرفت و فرمود: هر که من و این دو پسر و پدر آنهارا دوست دارد، روز قیامت در صف من قرار خواهد گرفت.
عایشه روایت کرده، یک روز صبح حسن و حسین و فاطمه و علی(ع) در زیر عبایپیغمبر(ص) جمع شدند. آن گاه رسول خدا(ص) فرمود: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجساهل البیت و یطهرکم تطهیراً).
علاقهٔ رسول خدا به این دو فرزند، بر همه اصحاب آشکار بوده و همانطور که دربارهٔامام حسین(ع) گذشت، پیامبر(ص) میکوشید تا مردم را از علاقه خود به این دو امام آگاهکرده و حتی میفرمود: خدایا دوست بدار کسی که آنها را دوست بدارد: «من احبنی فلیحبهذین»، و فرمود: «من أحب الحسن والحسین فقد أحبنی، و من أبغضهما فقدابغضنی» آن حضرت درباره این دو برادر فرمود: هما ریحانی من الدنیا»، درباره امامحسین(ع) فضایل اختصاصی نیز آمده است که یکی از مشهورترین آنها، روایت «حسینمنی و أنا من حسین» است.
یحیی ابن سالم موصلی که از غلامان امام حسین(ع) بود، میگوید: با امام درحرکت بودیم. به خانه رسیدند و آب طلبیدند. کنیزی با قدحی پر از آب بیرون آمد. امامپیش از خوردن آب «فضهای» را درآورده به او دادند و فرمودند: این را به اهلت بسیار، آنگاه به نوشیدن آب پرداختند.
از امام باقر(ع) روایت شده است که امام حسین(ع) در سفر حج پیاده حرکتمیکرد، در حالی که چهار پایان او پشت سر او حرکت میکردند.
نقل یک روایت هم در اخلاق امام حسین(ع) مناسب مینماید. بن ابی الدنیا نقلکرده است که امام حسین(ع) بر گروهی از فقیران عبور میکرد که سفره شان پهن بود وغذایی فقیرانه داشتند. وقتی امام را دیدند، حضرت را دعوت کردند. آن حضرت پیاده شد وفرمود: (ان الله لا یحب المستکبرین) آن گاه نشست و با آنها غذا خورد. پس از آنفرمود: شما دعوت کردید، من پیرفتم. اکنون من شما را دعوت میکنم، باید بپذیرید. پساز آن به رباب گفت: تا هرچه آماده کرده بیاورد تا با هم بخورند.
اشتغال حسن و حسین(ع) در حضور پیغمبر(ص) به بازیهای کشتی، خط نویسی،و «لعب المداحی» چاله بازی با ریگ و گودال و خاک و مسابقه اسب سواری و تیر اندازی وسبقت در نماز و وضو و غیره بوده است.
سلمان فارسی روایت میکند که دیدم حسین در دامان پیغمبر(ص) بود و میفرمود:تو سید فرزند سیدی و پدر ساداتی، تو امام، فرزند امام و پدر ائمه هستی، تو حجت، فرزندحجت و پدر حجج خدایی، نُه تن از نسل تو حجت خدا هستند و نهمین آنها قائم ایشاناست.
خصال و مکارم اخلاق سید الشهدا از زبان رسالت
شیخ صدوق در امالی از حدیفه الیمان روایت میکند که دیدم رسول خدا دستحسین را گرفته و فرمود: یا ایها الناس هذا الحسین بن علی فاعرفوه فوالذی نفسی بیدهانه لفی الجنهٔ و محبیه فی الجنه و محبی محبیه فی الجنهٔ».
ای گروه مردم، این است حسین پسر علی بن ابیطالب، او را بشناسید. قسم بهخدایی که جان من بدست اوست، حسین در بهشت است، دوستان حسین در بهشت اند ودوستانِ دوستان او نیز در بهشت خواهند بود.
نماز گزاردنِ حسین بر پدر و برادر و خواهرش
طبری در تاریخ کبیر مینویسد: چون امیرالمؤمنین(ع) از جهان درگذشت. حسنو حسین و عبدالله بن جعفر عامل غسل و کفن و دفن او شدند و او را در پارچهایکفنکرده، دفن نمودند و بر او نماز خواندند و حسن(ع) نُه تکبیر بر جنازهٔ پدر گفت.
حسین(ع) و حج خانه خدا
مورد اتفاق مورخان است که حضرت حسین(ع) بیست وپنج سفر پیاده از مدینه بهمکه برای حج رفته است؛ یعنی در مدت عمر، که بیشتر سنوات آخر زندگی آن حضرتبوده، بیست وپنج بار به خانهٔ خدا رفته است.
حسین(ع) و کمک به مستمندان و صفات ممتاز ایشان
باری، حسین بن علی(ع) ظروف چوبی و قدح از پوست کدو داشتهاند که در آن غذامیخوردند.
آن حضرت دارای این صفات ممتاز بوده: مهمان را گرامی میداشت، سائل رامحروم نمیکرد و آنقدر میداد که بینیاز میشد. صله ارحام مینموده و به تمام ارحاممقرری میداد تا بینیاز گردند. با فقرا مجالست و معاشرت داشت و به درد دل آنهامیرسید. پیادهها را سوار میکرد. ارباب حوائج را به حاجت خود میرسانید. برهنهها رامیپوشانید. گرسنهها را سیر میکرد. قرض مقروضین را ادا مینمود. پشتیبان ضعفا بود.دوست و شفیق ایتام بود. محتاجان را ضمانت و اعانت میکرد. هر مالی که برای اومیرسید یک جا به سائل میداد تا دیگر گدایی نکند.
امام حسین(ع) به سائلی که از راه دور سراغ خانهٔ کریم آمده بود، از پشت در چهارهزار درهم یا دینار داد و از این که اندک است، عذر خواست. با این اخلاق و بخششحسین(ع) تمام فامیل و اقارب و عشیره و همسایگان و اهل مدینه و قبایل بدوی و اربابحوائج دور دست را فریفتهٔ ملکات اخلاقی خود نمود.
در زیر آسمان مردی شجاعتر از حسین نبود، زیرا شرایط ابراز شجاعت
در مواقع ابراز شجاعتِ پیغمبر(ص) و علی(ع) چنان نبود که در جنگ حسین(ع)موجودبود.
حسین(ع) و شرافت
امام حسین(ع) فطرتاً شریف بوده، زیرا برای نجات ملت اسلام از هلاکت،اضمحلال و مرگ همیشگی قیام کرد و با بیان حق و حقیقت معانی شرف و شرافت را درخلال مسافرت خود برای مردم ترجمه کرد و اگر حسین(ع) با کردار و گفتار خود شرف رامعنا نکرده بود، بسیاری دیگر از الفاظ واقعاً و در حقیت بدون معنا در ابهام میماندند!
حسین بود که شرافت محمد(ص) و آل محمد را روشن کرد و با فداکاری و سعی وعمل، خاندانش را در نجات بشر و هدایت و ارشاد جامعه با منطق عملی مبرهن و ثابتنمودو خطر بزرگی که داشت مسلمین و اسلام را تهدید به مرگ میکرد، به شرافت نفسخود برطرف فرمود. اقتدار و عظمت و شرافت را برای پیروان اسلام ثابت کرد ودرخشانترین مظاهر صفات فاضله را که به شرافت ترجمه میشود، بر مردم بیان فرمود وملیت اسلام را جاویدان فرمود.
بزرگی به مردم و آزادگی استنه از مال و جاه و ملک زادگی است
زخوی نکو مرد یابد شرفنه از پرتو و دودمان سلف
که هر نیک و بد زادهٔ آدمندزخوی نکو با شرف مردمند
حسین(ع) و صبر و شکیبایی
صبر وحوصله حسین به قدری بود که جبرئیل دربارهٔ صبر و عطش او گفت: آسماناز صبرش انگشت حیرت به دندان میگزد او آنقدر صبر میکند که پوست بدن اطفالش ازتشنگی به هم جمع میشود و لب هایش از رطوبت خالی و خشک میگردد و باز هم بهدشمن نفرین نمیکند، بلکه آنان را به دعا هدایت میفرماید و میگوید: خداوندا این قومرا هدایت فرما. «صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش».
مورخان نوشتهاند: به قدری صبر حسین در مصیبت با اهمیت و با عظمت بود کهدر روی کرهٔ زمین مصیبتی چون مصیبت او رخ نداده و بزرگترین آثار مصیبت او صبرحسین است.
حسین(ع) و علم و دانش
امام حسین(ع) در دانش وارث مقام نبوت و مکان امانت و ولایت و عصمت وطهارت بوده، علوم و دانش را از لسان وحی فرا گرفته و آنچه هم اخذ کرده به مرتبهٔ علمالیقین او رسیده و لذا هرچه علما و فضلای مکتب اسلام مانند: ابن عباس و محمد حنفیهو.. خواستند حسین را از رأی خود منحرف کنند، چون علم الیقین در کار خود داشت مانندکوه پا برجا و استوار بر اجراء نقشه خود بود. اندیشهٔ امام حسین مانند ساعت منظم کارمیکرد و هیچ حادثهای او را متزلزل نمیساخت.
حسین(ع) از نظر روحی و جسمی شبیه پیغمبر اکرم(ص) میباشد.
بزرگ آیینهای بود در برابر حق که هر چه بود سراپا در اوست عکسپذیر.
مراحل زندگی حسین بن علی(ع)
حسین بن علی(ع) مدت شش سال از دوران کودکی خود را در زمان جد بزرگوارخود سپری کرد و پس از رحلت آن حضرت، مدت سی سال در کنار پدرشامیرالمؤمنین(ع) زندگی کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعالشرکت داشت. امام حسین(ع) در جنگهای جمل، صفین و نهروان حضور داشت و درکنار پدر به جنگ با پیمان شکنان و ظالمان پرداخت. از آن حضرت خطبهای از جنگصفین نقل شده است که ضمن آن مردم را به جنگ ترغیب میکردند.
امام حسین(ع) در مراحل مقدماتی صفین در گرفتن مسیر آب از دست شامیاننقش داشت. امام علی(ع) پس از آن پیروزی فرمود: «هذا اول فتح ببرکهٔ الحسین(ع)».
زمانی عبیدالله بن عمر در صفین امام را صدا کرد و گفت که پدر تو قریش را چنینو چنان کرده است. امام او را متهم به پیروی از قاسطین کرده و فرمودند که اینان به زوراسلام را قبول کردهاند، اما در اصل مسلمان نشدهاند.
پس از شهادت امیرمؤمنان(ع) (در سال چهلم هجری) مدت ده سال در صحنهٔسیاسی و اجتماعی در کنار برادر بزرگ خود حسن بن علی (ع) قرار داشت و پس ازشهادت امام حسن(ع) (در سال پنجاه هجری) به مدت ده سال، در اوج قدرت معاویهٔ بنابی سفیان، بارها با وی پنجه در افکند و پس از مرگ وی نیز در برابر حکومت پسرشیزید قیام کرد و در محرم سال ۶۱ هجری در کربلا به شهادت رسید.
امام حسن(ع) در دورهٔ امامت برادرش، از سیاست وی دفاع میکرد. آن حضرتدر برابر درخواستهای مکرر مردم عراق، برای آمدن آن حضرت به کوفه، حتی پس ازشهادت برادرش، حاضر به قبول رأی آنها نشده و فرمودند: تاوقتی معاویه زنده است، نبایددست به اقدامی زد. معنای این سخن آن بود که امام در فاصلهٔ ده سال به اجبار حکومتمعاویه را تحمل کردند. این نکته مهمی در مواضع سیاسی امام حسین(ع) است که کمترمورد توجه قرار گرفته است، دلیلش نیز آن است که ما، امام حسین(ع) را بیشتر از زاویهاقدام انقلابیاش در کربلا میشناسیم.
مناسبات امام و معاویه و گفتگوهایی که در مواقع مختلف صورت گرفته، نشان ازتسلیم ناپذیری امام از لحاظ سیاسی در برابر پذیرش مشروعیت قطعی معاویه است.یکی از مهمترین دلایل، نامهٔ مفصل امام به معاویه است که ضمن آن به حقایق زیادیدربارهٔ جنایات معاویه در حق شیعیان امام علی(ع) اشاره شده است. امام در این نامه بهمعاویه نوشتند: من قصد جنگ و مخالفت با تو ندارم و...
در جای دیگری نیز بلاذری خلاصهٔ نامه را ذکر کرده که یک جملهٔ اضافه دارد. درآنجا آورده که امام به معاویه نوشتند: «و ما أعلم فتنه أعظم من ولایتک هذه الامهٔ».یعنی من فتنهای سهمگینتر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم.
بعدها، وقتی معاویه رو در رو با حسین بن علی(ع) قرار گرفت، به او گفت: آیاشنیدی ما بر سر حجر و اصحاب و شیعیان پدرت چه آوردیم؟ امام فرمود چه کردید؟معاویه گفت آنها را کشتیم، کفن کردیم، نماز بر آنان خواندیم و دفن کردیم. امام فرمود: امااگر ما یاران تو را بکشیم، نه آنها را کفن میکنیم و نه بر آنها نماز میخوانیم و نه دفنمیکنیم.
آخرین بخش زندگانی امام حسین، یعنی دوران امامت آن حضرت، مهمترینبخش زندگی او به شمار میرود.
مبارزات حسین بن علی(ع) در دوران قبل از امامت
حسین بن علی(ع) از دوران نوجوانی که شاهد انحراف دستگاه حکومت اسلامیاز مسیر اصلی خود بود، از موضعگیریهای سیاسی پدر خود پیروی و حمایت میکرد؛چنان که در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزی وارد مسجد شد و دید عمر بر فراز منبرنشسته است. با دیدن این صحنه، بالای منبر رفت و به عمر گفت: از منبر پدرم پایین بیاو بالای منبر پدرت برو!
عمر که قافیه را باخته بود، گفت پدرم منبر نداشت! آن گاه او را در کنار خود نشانید وپس از آن که از منبر پایین آمد، او را به منزل خود برد و پرسید: این سخن را چه کسی بهتو یاد داده است؟ او پاسخ داد: هیچ کس!
در جبهههای نبرد با ناکثین و قاسطین
حسین بن علی(ع) در دوران خلافت پدرش، امیر مؤمنان(ع)، در صحنههایسیاسی و نظامی در کنار آن حضرت قرار داشت. او در هر سه جنگی که در این دوران برایپدر ارجمندش پیش آمد، شرکت فعال داشت.
در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرمؤمنان(ع) به عهده وی بود و درجنگ صفین، چه از راه سخنرانیهای پرشور و تشویق یاران علی(ع) برای شرکت درجنگ و چه از رهگذر پیکار با قاسطین، نقشی فعال داشت. در جریان حکمیت نیز یکی ازشهود این ماجرا، از طرف علی(ع) بود.
حسین بن علی(ع) پس از شهادت علی(ع) در کنار برادر خویش، رهبر و پیشوایوقت، حسن بن علی(ع)قرار گرفت، و هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی(ع) به سمتشام، همراه آن حضرت در صحنههای نظامی و پیشروی به سوی سپاه شام حضور داشت،و هنگامی که معاویه به امام حسن (ع)پیشنهاد صلح کرد، امام حسن، او و عبدالله بنجعفر را فرا خواند و درباره این پیشنهاد، با آن دو به گفتگو پرداخت و بالاخره پس از متارکه جنگ وانعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به شهر مدینه بازگشت و همانجا اقامتگزید.
اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امامت حسین(ع)
در زمان امام حسین(ع) انحراف از اصول و موازین اسلامی، که از «سقیفه» شروعشده و در زمان عثمان گسترش یافته بود، به اوج خود رسیده بود، در آن زمان معاویه کهسالها از سوی خلیفه دوم و سوم بعنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده وموقعیتخود را کاملاً تثبیت کرده بود، به نام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی رادر دست گرفته حزب ضد اسلامی اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود و به کمکعمال ستمگر و یغماگر خود مانند: زیاد بن ابیه، عمرو بن عاص و... حکومت سلطنتیاستبدادی تشکیل داده و چهره اسلام را وارونه ساخته بود.
معاویه از یک سو، سیاست فشار سیاسی و اقتصادی را در مورد مسلمانان آزاده وراستین اعمال میکرد و با کشتار، قتل، شکنجه و آزار و تحمیل فقر و گرسنگی بر آنان ازهرگونه اعتراض و جنبش و مخالفت جلوگیری میکرد و از سوی دیگر، با احیایتبعیضهای نژادی و رقابتهای قبیلهای در میان قبائل، آنان را به جان هم میانداخت واز این رهگذر نیروی آنان را تضعیف میکرد تا خطری از ناحیهٔ آنان متوجه حکومت وینگردد، و از سوی سوم، به کمک عوامل مزدور خود با جعل حدیث و تفسیر و تأویل آیاتقرآن به نفع خود، افکار عمومی را تخدیر کرده، و به حکومت خودش وجههٔ مشروع ومقبول میبخشید. این سیاست ضد اسلامی، به اضافهٔ عوامل دیگری همچون ترویجفرقههای باطل نظیر: جبریه و مرجئه که از نظر عقیدتی با سیاست معاویه همسو بودند،آثار شوم و مرگباری در جامعه بوجود آورده و سکوت تلخ و ذلت باری را بر جامعهحکمفرماساخته بود.
حسین و وفاداری در پیمان معاویه
حسین(ع) مثل اعلای فضیلت و کمال و ارشاد و هدایت بود. او در همه حالمصالح عمومی را بر منافع شخصی ترجیح میداد و دل نگران جامعه بود و در فکر استفادهشخصی نبود، بلکه همواره برای ملت اسلام و برای واژگون کردن نظام امویان تلاش کرد.
حسین با معاویه در صلح امام حسن پیمان بست که قیام نکند و با آنکه معاویه بهشرایط صلح عمل نکرد، حسین بن علی(ع) راضی نشد شخصیت خود را با نقض عهد وپیمان شکنی مانند معاویه خدشهدار نماید، لذا در پیمان با معاویه پایدار بود. هیچ کسننوشته حسین در تمام عمرش یک دفعه پیمان شکنی کرده باشد.
شیخ مفید مینویسد: وقتی امام حسن(ع) درگذشت، مردم کوفه و شیعیانعلی(ع) از اطراف نامه نوشتند که حاضرند معاویه را خلع کرده و با او بیعت کنند ولیحسین بن علی(ع) قبول نکرد و فرمودند: «میان من و معاویه عهدیست که وجدان مناجازه نمیدهد، نقض عهد کنم. بنابراین تا معاویه زنده است من بر عهد خود پایدارم وچون او در گذرد من دربارهٔ تصمیم خود تجدید نظر خواهم نمود.»
مخالفت حسین با معاویه در بیعت یزید
ابن کثیر شامی مینویسد: معاویه در سال پنجاه وسه هجری از مردم برای یزیدبیعت گرفت. حسین(ع) از کسانی بود که با او مخالفت کرد و حاضر به بیعت نشد و اهلکوفه در این امر برای حسین(ع) نامه نوشته، کسب تکلیف نمودند و اصرار داشتند کهحسین به کوفه رود تا با او بیعت کنند و به معاویه بفهمانند که حاضر به قبول خلافت یزیدنخواهند بود و جمعی بسیار هم برای این کار به مدینه آمدند که شاید حسین را به بیعتراضی کنند که اقلا پس از معاویه قبول زمامداری کند. چنانکه پدرش پس از عثمانتقاضای مردم را قبول کرد.
ولی ابی عبدالله به آنان جواب منفی داد؛ زیرا نمیخواست نقض عهد کند و تامعاویه زنده است اختلاف و اغتشاش بر پا سازد. محمد حنفیه و ابو سعید خدری و مسیببن نجیبه فرازی نیز اصرار داشتند ولی امام حسین(ع) آنها را قانع به صبر و بردباری کرد وفرمود در انتظار آینده باشید.
امام حسین(ع) در تحولات اجتماعی و دعوتهای متوالی در این ده سال، بسیارسیاست روشنی را تعقیب کرد وبا مردم با کمال تدبیر عمل نموده و همه را به آیندهایپرغوغا توجه داد.
دربار یزید مرکز انواع فساد و گناه شده بود و بیدینی دربار او در جامعه چنانگسترش یافته بود که در دوران حکومت کوتاهش، حتی محیط مقدسی همچون «مکه» و«مدینه» نیز آلوده شده بود. یزید سرانجام جان خود را در راه هوسرانی از دست داد و افراطدر شرابخواری سبب مسمومیت ومرگ وی گردید.
او بیش از چهار سال پس از فاجعهٔ عاشورا زنده نماند، اما این ننگ و رسوایی رابرای ابد برای خاندان بنی امیه به ارث گذاشت. به طوری که هر یک از خلفای امویاندکی عقل و درایت داشتند از تکرار کارهای یزید پرهیز میکردند.
شواهد و مدارک فساد و آلودگی یزید و زندگی ننگین و حکومت پلید وی به قدریزیاد است که طرح آنها از حدود این بحث فشرده خارج است.
پیام آوران قیام کربلا
هر قیام و نهضتی از دو بخش «خون» و «پیام» تشکیل میگردد. مقصود از بخشخون، مبارزات خونین و قیام مسلحانه است که مسلتزم کشتن و کشته شدن و جانبازی درراه آرمان مقدس است. مقصود از بخش پیام نیز، رساندن و ابلاغ پیام انقلاب و بیانآرمانها و اهداف آن است.
در پیروزی یک انقلاب اهمیت بخش دوم کمتر از بخش اول نیست، زیرا اگراهداف و آرمانهای یک انقلاب در سطح جامعه تبیین نشود، انقلاب از حمایت وپشتیبانی مردم برخوردار نمیگردد و کانون اصلی بدست فراموشی سپرده میشود، و چهبسا گرفتار تحریفها و دگرگونیها میشود.
با بررسی قیام مقدس امام حسین(ع) این دو بخش کاملاً در آن به چشم میخورد؛زیرا انقلاب امام حسین(ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول؛ یعنی بخش خون و شهادتو ایثار خون بود و رهبر و پرچمدار آن نیز خود حسین(ع) بود در حالی که بخش دوم آن ازعصر عاشورا آغاز گردید و پرچمدار آن امام زین العابدین و زینب کبری۸ بودند که پیامانقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و یارانش را با سخنان آتشین خود به اطلاع افکارعمومی رساندند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا درآوردند.
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه داری که حکومت اموی از زمان معاویه بهبعد بر ضد اهل بیت (به ویژه در منطقهٔ شام) در راه انداخته بود، بیشک اگر بازماندگانحسین(ع) به افشاگری و بیدارسازی نمیپرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهایوقت، قیام و نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ لوث میکردند و چهرهٔآن را وارونه نشان میدادند.
آثار سیاسی رخداد کربلا در شیعه
واقعهٔ کربلا از حوادث تعیین کننده در جریان تکوین شیعه در تاریخ است.میدانیم که مبانی تشیع، به ویژه اساسیترین آنها در اصل آن، یعنی امامت در قرآن وسنت یافت میشود. اما جدایی تاریخی شیعه از دیگر گروههای موجود در جامعه، بهتدریج صورت گرفته است. سنت و اندیشهای که از دورهٔ خلافت امام علی(ع) به یادگارماند، تا حدودی به شیعه از لحاظ فکری انسجام بخشید. حمایت امویان از اسلام ساختهٔخودشان که سیاست گزاریهای معاویه اجازه نداده بود، ماهیت و فاصلهٔ آن با اسلامواقعی آشکار شود، در جریان به خلافت رسیدن یزید وضوح بیشتری یافت. در حادثهٔکربلا جدایی تاریخ شیعه از سایر گروههایی که تحت تأثیر اسلام مورد حمایت امویانبودند. قطعی شد. از آن پس تشخیص و تشخص شیعه از دیگر گروهها ـ گروهی که ازسنت و سیرهٔ علی و جانشیان او پیروی میکردند ـ کاملاً ممکن بود.
در میان شیعیان گروهی از هر حیث تابع ائمه بوده و آنها را وصی پیامبر(ص) ومنتخب او میدانستند. از سوی دیگر گروههایی از مردم عراق و بعضی مناطق دیگر تنهابرتری علویان را بر امویان در نظر داشته و تشیع آنها در همین حد بود. افرادی که در کربلادر کنار امام حسین(ع) در شهادت رسیدند، از شیعیانی بودند که امامت را تنها حقعلی(ع) و فرزندانش میدانستند. خود امام(ع) در موارد متعددی از مردم خواست تا حق رابه اهلش بسپارند و او را یاری کنند، زیرا امویان غاصب این حق هستند.
حکمت شهادت امام حسین(ع)
جنبش کربلا به عنوان یک نهضت مقدس مذهبی و یک حرکت سیاسی از نوعانقلابی آن، پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه است. این جنبش، نهضتی برایاحیای احکام دین، زدودن انحرافات دینی و سیاسی و جایگزین کردن حکومتی علوی بهجای نظام اموی بوده است. جنبش کربلا از زاویه دستیابی به اهداف خود حاوی نوعیشکست و نوعی پیروزی بود. شکست سیاسی با توجه به پذیرفتن این که هدف سرنگونیحکومت اموی و ایجاد دولتی علوی بوده است. پیروزی معنوی به دلیل تحکیمآرمانهای معنوی اصیل و دینی در جامعه اسلامی. اگر کسی سرنگونی حکومت اموی رادر شمار اهداف امام حسین(ع) نیاورد، شاید شکست سیاسی را هم نپذیرد.
حقیقت آن است که جنبش کربلا را باید آخرین تلاش سیاسی ممکن برایبازگرداندن حکومت به آل علی(ع) تلقی کرد. کوچکترین تردیدی وجود ندارد کهامامعلی(ع) حق خویش را پس از رسول خدا(ص) از دست رفته میدید، اما به دلایلیسکوت کرد. پس از عمر، انتظار آن را داشت تا حق به حقدار بازگردد. در این باره خودوشیعیانش نظیر مقداد و عمار تلاش کردند، اما این تلاشها به جایی نرسید. پس از آن دردورهٔ عثمان، امام چنین احساس کرد که در شرایط جدید، رهبری جامعه چشم اندازموفقی ندارد، با این حال اصرار مردم اور ا امیدوار کرد. این امید در طی چهارسال و نه ماهاقدامات سختِ امام برای رهبری صحیح بر باد رفت. تلاش محدود و نومیدانهٔامامحسن(ع) هم به سرعت در هم شکسته شد. اکنون باید انتظار بیست سالهای تا مرگمعاویه مطرحمیشد. امام حسین(ع) این مدت را صبر کرد، گرچه در این مدتاعتراضاتی بر معاویه در زمینههای سیاسی به ویژه قتل برخی شیعیان داشت.
در سالهای آخر حیات ننگین معاویه سخن از ولایت عهدی یزید به میان آمد،امام حسین(ع) مخالفت کرد، اما چندن امیدی نبود. با این حال امام در مقام امامتنمیتوانست تحمل کند.
با روی کار آمدن یزید، امام از روی اعتراض به مکه آمد. اینجا بود که روزنهٔ امیدیاز سمت شرق گشوده شد. عراق چند بار تجربه نامیمونی را پشت سر گذاشته بود، اما چهمیشد کرد. اگر قرار بود اقدامی صورت گیرد، نه در شام و حجاز بلکه فقط در عراق ممکنبود. آیا ممکن بود که یک بار دیگر به کمک مسلمانان عراق که شیعیان در آن بودند،حکومت اموی را سرنگون کرد ودولت علوی را برپا نمود؟ ظاهر امر، یعنی حمایتهایگستردهای که خبر آنها به امام رسید، این امر را تا اندازهای تأیید میکرد. امام فرصت را ازدست نداد اما وقتی به کوفه نزدیک شد، اوضاع دگرگون شده بود. او در برابر سپاه ابن زیادقرار گرفت. سخن از تسلیم شدن و بیعت با یزید بود. امام نپذیرفت. نتیجه آن شد کههمراه یاران محدودش در کربلا به شهادت رسید.
علامه مجلسی مینویسد:
و باید دانست که مذلتهای دنیا موجب مزید عزت ایشان است و دوست خدا بهاینها ذلیل نمیگردد. آنها که خواستند ایشان را ذلیل گردانند، اکنون نام ایشان به غیر ازلعن و نفرین در زمین مذکور نمیشود و نسلهای ایشان منقرض شدند و نشانی ازقبرهای ایشان نیست وحق تعالی نام آن بزرگواران را بلند گردانیده و علوم و کمالاتایشان عالم را فرا گرفته و دوست و دشمن بر ایشان در نماز و غیر نماز صلوات میفرستندو به شفاعت ایشان دردرگاه خدا حاجت میطلبند، و رئوس منابر و منارهها را و وجوه دنانیرو دراهم را به نام نامی ایشان مزین میگردانند، و پادشاهان روی زمین وسلاطین باتمکین به طوع و رغبت از روی اخلاص روی بر خاک آستان ایشان میمالند، و هر روزچندین هزار کس به برکت زیارت ایشان مغفور میگردند، چندین هزار کس به برکتلعنت بر دشمنان ایشان مستحق بهشت میگردند، و چندین هزار کس از برکت گریستنبر ایشان و محزون گردیدن از مصائب ایشان صحیفهٔ سیئات خود را از لوث گناهمیشویند، و چندین هزار کس به برکت اخبار و نشر آثار ایشان به سعادات ابدی فایزمیگردند، و چندین هزار کس به برکت احادیث ایشان به درجهٔ معرفت و یقین میرسند،وچندین هزار کس به متابعت آثار ایشان و اقتدای به سنت ایشان به مکارم اخلاق ومحاسن آداب محلی میگردند، و چندین هزار کور ظاهر و باطن در روضات مقدساتایشان شفا مییابندو آلاف و الوف از مبتلای به بلاهای جسمانی و روحانی از دارالشفایبیوت رفیعه و علوم منیعهٔ ایشان صحت مییابند.
سخن آخر
زندگانی پنجاه وهفت سالهٔ حسین(ع) قدم به قدم اعجازانگیز بوده. از مولود ومیلاد، از شیرخوارگی و کودکی، از شباب و جوانی، از شجاعت و شهامت، از جود و بخشش،از وفا و صداقت، از حفظ ناموس و احترام قانون، از حمایت مظلوم و خصم ظالم، از عبادتو فضیلت، از مسافرت و معاشرت و حتی شهادتش همه حیرتآور است.
راستی این چه رازی است که پاکان تاریخ، عموماً مظلومان تاریخ هستند؟ گویااین یک سنت تاریخی است که مظلومان تلخی ستم را بر خود هموار کنند، و آوارگی رابپذیرند، تا بتوانند مظلومان را نصرت و آوارگان بشری را به سامان برسانند.
نتیجهگیری
حسین بن علی از جهات فضیلت و کمال اخلاقی بر همه کس برتری داشته است.
حسین(ع) از جهت امامت و ولایت با پدر وبرادرش در یک سطح قرار داشتهاند وسایر ائمه هدی هم در همان صف بودهاند، ولی هر یک از آنها در بروز خصال ومکارمشخصی یک اهمیت و مزیت خاصی داشتهاند و از میان همه آنها حسین ویژگی خاصیدارد، زیرا او مکتب تربیتی خاصی گشود و در مکتب عملی خود درس فضیلت و اخلاق دادوروش اخلاقی او و پرورش تربیتی او چنان بود که پیغمبر(ص) و علی(ع) و خلفا و اصحابهمه در اکرام و احترام او تأکید و مبالغه داشتند و حتی معاویه که رقیب سرسخت او وپدرش برادرش بود در حضور و غیاب به حسین نهایت احترامرا میکرد و اعتراف به مقام وفضیلت او مینمود.
امام حسین سرباز با شخصیت و فداکار اسلام بودکه درس آزادی و فداکاری و مجدو عظمت به مسلمین آموخت و درصورت و سیرت بینظیر و ممتاز بود، و باید همه،زندگانی امام حسین را همچون مشعل فروزان، الگو و پیشرو همه جانبهٔ راه زندگانی خودقرار دهند.
ای که مأیوس از همه سویی به سوی عشق رو کنقبلهٔ دل هاست این دل هرچه خواهی آرزو کن
در آتش خشم ایزدی سوخته کیستهر کس که نمود قصد آزار حسین
ای که مأیوس از همه سوئی به سوی عشق رو کن قبله دلهاست این دل هر چه خواهی آرزو کن
سه شنبه 17/10/1387 - 20:13
دعا و زیارت
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم: ساعتی اندیشیدن، بهتر از شصت سال عبادت كردن است .
سه شنبه 17/10/1387 - 20:5
دعا و زیارت
شب عاشورا بود، عاشورای سال 49؛ گفتم بروم به مجلس روضه ای، که صدایش از هر کوچه و خانه امشب بلند است. منصرف شدم. اما شب عاشورا بود شهر یکپارچه روضه بود وخانه یکپارچه سکوت و درد، چه میتوانستم کرد؟ از خودم توانستم منصرف شوم، از روضه توانستم منصرف شوم، اما چگونه میتوانستم خود را از عاشورا منصرف کنم؟
نامه ام را که به دوستم نوشته بودم - دوستی که هرگاه روزگار عاجزم میکرد و رنج به نالیدنم وا میداشت، به پناه او میرفتم - برگرفتم، گفتم در این تنهایی درد و این شب سوگ، بنشینم و با خود سوگواری کنم، مگر نمیشود تنها عزاداری کرد؟ نشستم و روضه ای برای دل خویش نوشتم، آنچه را در نامه ی او برای خود نوشته بودم و تصور غربت و رنج خودم بود، تصحیح کردم تا تصویر غربت و رنج حسین گردد.
... پیش چشمم را پرده ای از خون پوشیده است.
در میان هیاهوی مکرر و خاطره انگیز دجله و فرات، این دو خصم خویشاوندی که هفت هزار سال، گام به گام با تاریخ همسفرند، غریو و غوغای تازه ای برپا است:
صحرای سوزانی را مینگرم، با آسمانی به رنگ شرم، و خورشیدی کبود و گدازان، و هوایی آتش ریز، و دریای رملی که افق در افق گسترده است، و جویباری کف آلود از خون تازه ای که میجوشد و گام به گام، همسفر فرات زلال است.
میترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهل است. به پاهایش مینگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ...
میترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهل است. به پاهایش مینگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است. ترسان و مرتعش از هیجان، نگاهم را بر روی چکمه ها و دامن ردایش بالا میبرم: اینک دو دست فرو افتاده اش، دستی بر شمشیری که به نشانه شکست انسان، فرو میافتد، اما پنجه های خشمگینش، با تعصبی بیحاصل میکوشد، تا هنوز هم نگاهش دارد... جای انگشتان خونین بر قبضه شمشیری که دیگر ...
... افتاد! و دست دیگرش، همچنان بلاتکلیف.
نگاهم را بالاتر میکشانم: از روزنه های زره خون بیرون میزند و بخار غلیظی که خورشید صحرا میمکد تا هر روز، صبح و شام، به انسان نشان دهد و جهان را خبر کند.
نگاهم را بالاتر میکشانم: گردنی که، همچون قله حرا، از کوهی روییده و ضربات بی امان همه تاریخ بر آن فرود آمده است. به سختی هولناکی کوفته و مجروح است، اما خم نشده است. نگاهم را از رشتههای خونی که بر آن جاری است باز هم بالاتر میکشانم: ناگهان چتری از دود و بخار! همچون توده انبوه خاکستری که از یک انفجار در فضا میماند و ... دیگر هیچ!
پنجه ای قلبم را وحشیانه در مشت میفشرد، دندان هایی به غیظ در جگرم فرو میرود، دود داغ و سوزنده ای از اعماق درونم بر سرم بالا میآید و چشمانم را میسوزاند، شرم و شکنجه سخت آزارم میدهد، که: «هستم»، که «زندگی میکنم».
این همه «بیچاره بودن» و بار «بودن» این همه سنگین! اشک امانم نمیدهد؛ نمیتوانم ببینم. پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است.در برابرم، همه چیز در ابهامی از خون و خاکستر میلرزد، اما همچنان با انتظاری از عشق و شرم، خیره مینگرم؛
شبحی را در قلب این ابر و دود باز مییابم، طرح گنگ و نامشخص یک چهره خاموش، چهره پرومته، ربالنوعی اساطیری که اکنون حقیقت یافته است. هیجان و اشتیاق چشمانم را خشک میکند. غبار ابهام تیره ای که در موج اشک من میلرزد، کنارتر میرود . روشن تر میشود و خطوط چهره خواناتر.
چقدر تحمل ناپذیز است دیدن این همه درد، این همه فاجعه، در یک سیما، سیمایی که تمامی رنج انسان را در سرگذشت زندگی مظلومش حکایت میکند. سیمایی که ... چه بگویم؟
مفتی اعظم اسلام او را به نام یک «خارجی عاصی بر دین الله و رافض سنت محمد» محکوم کرده و به مرگش فتوی داده است. و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ...
در پیرامونش، جز اجساد گرمیکه در خون خویش خفته اند، کسی از او دفاع نمیکند. همچون تندیس غربت و تنهایی و رنج، از موج خون، در صحرا، قامت کشیده و همچنان، بر رهگذر تاریخ ایستاده است.
نه باز میگردد،
که : به کجا؟
نه پیش میرود،
که : چگونه؟
نه میجنگد،
که : با چه؟
نه سخن میگوید،
که : با که؟
و نه مینشیند،
که : هرگز !
ایستاده است و تمامی جهادش اینکه ... نیفتد
همچون سندانی در زیر ضربه های دشمن و دوست، در زیر چکش تمامی خداوندان سه گانه زمین(خسرو و دهگان و موبد – زور و زر و تزویر – سیاست و اقتصاد و مذهب)، در طول تاریخ، از آدم تا ... خودش! به سیمای شگفتش دوباره چشم میدوزم، در نگاه این بنده خویش مینگرد، خاموش و آشنا؛ با نگاهی که جز غم نیست. همچنان ساکت میماند.
نمیتوانم تحمل کنم؛ سنگین است؛ تمامی«بودن»م را در خود میشکند و خرد میکند. میگریزم. اما میترسم تنها بمانم، تنها با خودم، تحمل خویش نیز سخت شرم آور و شکنجه آمیز است. به کوچه میگریزم، تا در سیاهی جمعیت گم شوم. در هیاهوی شهر، صدای سرزنش خویش را نشنوم.
خلق بسیاری انبوه شده اند و شهر، آشفته و پرخروش میگرید، عربده ها و ضجه ها و عَلم و عَماری و «صلیب جریده» و تیغ و زنجیری که دیوانه وار بر سر و روی و پشت و پهلوی خود میزنند، و مردانی با رداهای بلند و.......
عمامه پیغمبر بر سر و....... آه ! ... باز همان چهره های تکراری تاریخ! غمگین و سیاه پوش، همه جا پیشاپیش خلایق!
تنها و آواره به هر سو میدوم، گوشه آستین این را میگیرم، دامن ردای او را میچســــبم، میپرسم، با تمام نیــــــــاز میپرسم؛ غرقه در اشک و درد: «این مرد کیست»؟ «دردش چیست»؟ این تنها وارث تاریخ انسان، وارث پرچم سرخ زمان، تنها چرا؟ چه کرده است؟ چه کشیده است؟ به من بگویید: نامش چیست؟
هیچ کس پاسخم را نمیگوید!
پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است
سه شنبه 17/10/1387 - 19:59
دعا و زیارت
شنبه خونین غزه
فصل تازهای در كارنامه جنایتهای رژیم صهیونیستی گشوده شد.
نظامیان صهیونیست در ادامه جنایتهای جنگی ازجمله فاجعه صبرا و شتیلا شمال تا جنوب غزه را به موشك بستند. اف-16های آمریكایی و هلیكوپترهای آپاچی اسرائیلی، تا میتوانستند گلوله و بمب شلیك كردند و جوانان فلسطینی را به خاك و خون كشیدند.
ماشین جنگی بیمهار اسرائیل، دیروز دوباره به حركت درآمد تا در سایه سكوت غیرقابل باور اعراب، كه جامهای مستانه با اسرائیلیها سر میكشند، دستنشاندگان برقرار بمانند و دولت مردمی اسماعیل هنیه مبارز، از كار بازماند.
گویی گرد مرگ و وادادگی بر دولتهای عربی پاشیده شده... دولت مصر كه راه را بر ساكنان غزه بسته و حتی اجازه عبور آب و نان را هم برای كودكان فلسطینی نمیدهد، سعودیهایی كه پشت صحنه سرگرم دیده بوسی با سران تلآویو و... این تنها صدای دولت منتخب فلسطین است كه از زیر آوار و فشار و بمباران پیاپی به گوش میرسد كه هرگز پرچم تسلیم را در برابر رژیم غاصب بالا نخواهد برد.
غزه خون گریست تا فردا كه موشكهای قسام سربرآورند و صهیونیستها صیحه هلاكت.
یكی از مشاوران وزیر دفاع رژیم صهیونیستی نیز پس از حملات گسترده هوایی این رژیم به نوار غزه اعلام كرد كه این رژیم آماده تشدید حملات نظامیاش به منطقه است.
دور جدید حملات رژیم صهیونیستی به غزه در حالی آغاز شده است كه قرار بود كابینه امنیتی اسرائیل امروز طی نشستی تصمیم نهایی درخصوص حمله به نوار غزه را اتخاذ كند. در همین حال گزارشها حاكی از پرشدن تمام بیمارستانهای غزه و كمبود دارو و مواد غذایی در این منطقه است.
واكنش حماس: آزمون جدید اعراب؛
در پی آغاز دور جدید حملات هوایی جنگندههای رژیم صهیونیستی به نوار غزه، فوزی برهوم، سخنگوی حماس در گفتوگو با شبكه تلویزیونی الجزیره، جنایات رژیم صهیونیستی را به كوره آدمسوزی تشبیه كرد.
سخنگوی جنبش حماس یادآور شد: كشورهای عربی مقابل آزمونی جدید قرار گرفتهاند و دشمن صهیونیستی كمتر از نیم ساعت صدها فلسطینی را در نوار غزه محاصره شده هدف قرار داده است.
این بار كشورهای عربی باید كنار حماس، مشروعیت آن، مقاومت و مردم فلسطین بایستند. برهوم ادامه داد: متأسفانه این بار شاهد بودیم كه تزیپی لیونی در كشور مهم و استراتژیك منطقه یعنی مصر، چنین تهدیدهای تندی را علیه حماس و غزه ایراد كرد و این نشان از یك توطئه بزرگ اشغالگران نه تنها علیه حماس و غزه بلكه علیه كل منطقه دارد. گردان های القسام هم دیروز شهرك صهیونیستی عسقلان را هدف ده ها موشك قرار دادند.
واكنش فتح: چیز جدیدی نیست؛
فاروق القدومی، دبیر كل فتح نیز با انتقاد شدید از حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه گفت: این جنایت چیز جدیدی نیست و ریشه در سیاستهای نژادپرستانه اسرائیل همچون سیاستهای نازیها دارد.
وی افزود: تمامی كشورهای عربی باید از مقاومت فلسطین حمایت كنند زیرا بدون مقاومت هیچگونه راه حل سیاسی وجود ندارد. وی مذاكرات تشكیلات خودگردان فلسطین با رژیم صهیونیستی را فریبنده توصیف كرد و عنوان داشت: دولت فعلی آمریكا كه نظارت بر این مذاكرات را برعهده دارد از همه نظر از اسرائیل حمایت میكند و سعی دارد تا اسرائیل بهعنوان یك قدرت استعمارگر در منطقه بماند.
نشست فوقالعاده اتحادیه عرب؛
وزرای خارجه اتحادیه عرب امروز برای بررسی فاجعه غزه گردهم میآیند. دبیركل اتحادیه عرب گفت كه اردن خواستار نشست فوقالعاده اتحادیه عرب برای بررسی تجاوزات رژیم اسرائیل به غزه شده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، عمرو موسی خاطرنشان كرد: اردن خواسته است كه این نشست امروز در سطح وزیران امور خارجه كشورهای عربی برگزار شود.
وی درعین حال اظهار كرد كه از سفیر لیبی در سازمان ملل متحد خواسته است تا خواستار برگزاری نشست فوقالعاده شورای امنیت برای بررسی اوضاع غزه شود. لیبی در حال حاضر تنها عضو عربی شورای امنیت است.
واكنشهای جهانی به حملات رژیم صهیونیستی؛
نایب رئیس جبهه عمل اسلامی لبنان: حاكمان عرب وجدان خود را به دشمن صهیونیست فروختهاند.
اردن: به همراه تمام نیروهای مؤثر در منطقه و جهان در مقابل این قبیل اقدامات نظامی و غیرانسانی میایستیم.
مصر: قاهره به تماسهای خود برای ایجاد كردن فضایی مناسب برای بازگشت آتشبس ادامه میدهد.
اتحادیه اروپا: ما از رخدادها در غزه بهشدت نگران هستیم.
فرانسه: اسرائیل هرچه سریعتر به حملات موشكی خود پایان دهد.
روسیه: از اسرائیل میخواهیم تا استفاده از زور علیه نوار غزه را متوقف كند.
جهاد اسلامی: كشورهای عربی در جنگ با اسرائیل اعلام موضع كنند.
سه شنبه 10/10/1387 - 10:17
دعا و زیارت
پیام رهبر معظم انقلاب درباره مصیبت هولناک قتل عام مردم مظلوم غزه (۱۳۸۷/۱۰/۰۸ - ۱۳:۴۳)
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درباره مصیبت هولناک قتل عام مردم مظلوم غزه به دست صهیونیستهای جنایتکار، ضمن محکوم کردن شدید همدستی ننگین دولت جنایتکار بوش با صهیونیستها، سکوت و بی اعتنایی سازمانهای جهانی و برخی دولتهای عربی را زمینه ساز این جنایات خواندند و با اعلام روز دوشنبه (فردا) به عنوان عزای عمومی همه مجاهدان فلسطینی، ملتهای مسلمان و آزادیخواه، علما، روشنفکران و رسانه های جهان اسلام را به ادای مسئولیت بسیار سنگین خود در مقابله با جنایات صهیونیزم خونخوار فراخواندند.
سه شنبه 10/10/1387 - 10:15
دعا و زیارت
مهرورزی و دوستی با مردم ، نصف عقل است . / تحف العقول صفحه 425
سه شنبه 10/10/1387 - 10:13
دعا و زیارت
شیعیان در بزرگداشت شهدای کربلا، هر روز از دهه اول ماه محرم را مختص به یکی از بزرگان این نهضت جاویدان می دانند.
روز اول محرم : مسلم ابن عقیل علیه السلام
روز دوم محرم : ورود کاروان به کربلا
روز سوم محرم : حضرت رقیه علیها السلام
روز چهارم محرم : حضرت حر و اصحاب علیهم السلام - طفلان حضرت زینب علیهما السلام
روز پنجم محرم : اصحاب و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام
روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
روز هفتم محرم : روضه عطش و علی اصغر علیه السلام
روز هشتم محرم : حضرت علی اکبر علیه السلام
روز نهم محرم : روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
روز دهم محرم : روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام - حضرت زینب علیها السلام و شام غریبان
روز یازدهم محرم : حرکت کاروان از کربلا
روز دوازدهم محرم : ورود کاروان به کوفه
سه شنبه 10/10/1387 - 10:11