• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 650
تعداد نظرات : 85
زمان آخرین مطلب : 3311روز قبل
آرایشی و زیبایی

اكستنشن ابرو به جای تاتو!

تا همین چند سال گذشته تنها راه داشتن ابروهایی قرینه و زیبا، تاتو كردن بود اما این روش این روزها با آمدن روش‌هایی تازه برای رشد مجدد ابروها با موهای طبیعی كمی كهنه و كم‌طرفدار شده است.

 شاید مهم‌ترین نقشی كه ابرو در كنار دیگر اجزای صورت ایفا می‌كند زیباتر جلوه كردن چشم‌هاست. تا همین چند سال گذشته تنها راه داشتن ابروهایی قرینه و زیبا، تاتو كردن بود اما این روش این روزها با آمدن روش‌هایی تازه برای رشد مجدد ابروها با موهای طبیعی كمی كهنه و كم‌طرفدار شده است.

كاشت ابرو با موهای طبیعی خودتان و طراحی و شكل دادن آن زیر نظر متخصصان پوست و مو انجام می‌شود كه با پر طرفدار شدن آن تصمیم گرفتیم زیر و بم این روش را با جزئیات تمام برای كسانی كه تصمیم به كاشتن ابرو و تغییر طبیعی در ظاهرشان دارند بازگو كنیم. دكتر مریم ملكی، متخصص پوست و مو بهترین روش را برای داشتن ابروهایی زیبا به شما معرفی می‌کند.

خداحافظی با تاتو

قضاوت در مورد اینكه تاتو ابروها با رنگ بهتر است یا كاشت ابروها با موهای طبیعی كار چندان سختی نیست؛ داشتن ابروهایی با موهای طبیعی و قابل رشد كه قابل اصلاح و رنگ كردن هستند با ابرویی نقاشی شده با هاشور یا تاتو كه زود یكنواختی‌اش شما را خسته می‌كند قابل مقایسه نیست. اگر تا امروز خط و خطوط جای ابروهای شما را گرفته است حالا می‌توانید با مراجعه به یكی از كلینیك‌های معتبر پوست و مو روی تاتو ابروهای‌تان موهایی طبیعی بكارید و صاحب ابروهایی زنده و زیبا شوید.

اكستنشن ابرو به جای تاتو!

این روش حتی برای كسانی كه چندین سال مداوم از تاتو برای ابرودار شدن استفاده می‌كردند هم قابل استفاده است چراكه در این روش روی تاتوی قدیمی شما كاشت ابروی طبیعی انجام می‌شود. اگر بخواهیم به معایب تاتو در آرایشگاه‌ها بپردازیم هزار و یك دلیل برای نفی آن وجود دارد كه مهم‌ترین آن خطر انتقال بیماری‌های مختلفی مانند هپاتیت و حتی ایدز است و از طرفی دیگر بدرنگ یا بی‌روح شدن رنگ تاتو بعد از گذشت مدت كوتاهی كه گله بیشتر خانم‌هاست.

اما كاشت ابروها با موهای خود فرد در كلینیك‌های تخصصی پوست و مو كه مجوز رسمی از وزارت بهداشت دارند، تحت نظر پزشكان متخصص و با وسایل استریل شده انجام می‌شود. علاوه براین كاشت ابرو  با این روش با حداقل درد و زخم همراه است. پس این همه مزیت به امتحان روشی مناسب‌تر برای پر كردن ابروها می‌ارزد.

به چه کسانی توصیه می‌شود؟

دكتر ملكی معتقد است شایع‌ترین دلیل مراجعه برای كاشت یا پیوند ابرو،  ضعیف شدن و ریختن ریشه موی ابروها به‌خاطر برداشتن مكرر ابروها با موچین است كه در درازمدت باعث نازك شدن و از بین رفتن دائمی آنها می‌شود. با این حال روش پیوند و كاشت به افراد زیر بیشتر از بقیه توصیه می‌شود:

- این روش بهترین انتخاب برای پر پشت كردن ابروهای كسانی است كه ابروهای كم پشت دارند.

- خانم‌هایی كه شكل ابروهای‌شان زیبا نیست و دائم با قلمو یا مدادهای ابروی شیمیایی مجبور به شكل دادن به آن هستند، برای تغییر فرم ابروهای‌شان می‌توانند كاشت ابرو انجام دهند.

- عده‌ای كه بر اثر زخم و جای بخیه و حتی سوختگی مقداری از ابروهای خود را از دست داده‌اند هم برای ترمیم جای آن می‌توانند به كاشت ابرو فكر كنند.

- خانم‌هایی كه قبلا تاتوی ابرو كرده‌اند ولی از فرم آن خسته شده‌اند، می‌توانند با استفاده از تكنیك‏های خاص و حرفه‌ای روی تاتوی خود كاشت ابرو انجام دهند.

- افرادی كه به علت بیماری‌های خاص یا اتفاقات دیگر مقداری از ابروی خود را از دست داده‌اند، برای پر كردن قسمت‌های ریخته این روش را امتحان می‌كنند.

ابروها چگونه كاشته می‌شوند؟

كاشت ابرو در كلینیك‌های تخصصی پوست و مو با بی‌حسی موضعی، به صورت سرپایی و بدون درد در جلسه‌ای تقریبا یك ساعته انجام می‌شود. در این روش تعدادی از موهای ناحیه پشت گوش سر شما برداشته و به ناحیه ابروی شما منتقل می‌شود. برای این كار ابتدا شما مدل ابروی دلخواه خود را با مداد ابرو می‌کشید تا متخصصان مربوطه آن را بررسی کرده و در صورت نیاز تغییراتی در مدل آن- البته با مشورت شما- اعمال كنند و درنهایت مدل ابرو دلخواه شما انتخاب و روی همین مدل، موهای طبیعی خودتان كاشته شود.



قصه به همین سادگی‌هایی كه ما تعریف می‌كنیم هم نیست چون متخصص مربوطه باید از این مقدار موهای برداشته شده از سر شما فقط تعداد خاصی كه ضخامتی متناسب با موی ابروهای شما دارند را انتخاب كند. به زبان ساده‏تر باید موهایی هم‌قطر و ضخامت موهای ابروها انتخاب شود چراكه موهای ضخیم ابروهای زمخت و بدشكلی برای‌تان می‌سازند كه البته انتخاب این قطر مو تنها به تبحر و تجربه متخصصان نیاز دارد. به همین دلیل است كه از موهای ناحیه بالای گوش كه از جهت جنس شباهت زیادی به موهای ابرو دارند برای پیوند استفاده می‌كنند. به‌طور كلی كاشتن ابرو كار نسبتا پیچیده و سختی است چراكه ابروها چند جهت دارند و به‌اصطلاح معروف خواب آن در هر فرد متفاوت است بنابراین ظرافت و دقت در این كار حرف اول را می‌زند.

از جهت دیگر رشد این موها مانند موهای سر است پس در صورتی كه كاشت آنها موفقیت‌آمیز باشد، سرعت رشد آنها بالاست و باید مرتبا كوتاه شود. اما این كاشت به دلایل دردسرهای نقاشی هر روز ابروها با مداد ابرو یا تاتوهای دردناك و كم‌دوام بهتر و منطقی‌تر است. شما درست بعد از انجام كاشت شاید كمی تورم و كبودی زیر چشم خود مشاهده كنید كه آثار آن بعد چند روز از بین می‌رود اما برای تاتو هر چند ماه یکبار این درد و تورم را باید تحمل كنید.

قبل از کاشت باید بدانید

- در قدم اول علت ریزش موهای ابرو شما به‌وسیله متخصص بررسی و مشخص شده و در صورت نیاز تحت درمان قرار می‌گیرد. در غیر این صورت با وجود كاشت ابرو هم احتمال ریزش مجدد موهای آن وجود دارد و كاشت، كار بی‌فایده‌ای خواهد بود. پس بهتر است بعد از درمان ریزش نسبت به كاشت اقدام كنید.

- در قدم دوم پزشك بعد از تقسیم كردن ابروهای‌تان به سه قسمت دم، بدنه و تاج ابرو كاشت را آغاز می‌كند. برای كاشت تاج ابرو ، موها با زاویه مناسب و رو به سمت بالا خوابانده می‌شوند تا حالت عمودی پیدا نكنند. در كاشتن بدنه ابرو از سمت تاج به دم ابرو زاویه خواباندن موها به‌تدریج كاسته و موها با زاویه صفر درجه به‌صورت مماس در پوست كاشته می‌شوند.

- همان‌طور كه گفته شد، باید نوع موهای انتخاب‌شده برای كاشت قطری مناسب با موهای ابرو داشته باشند یعنی نباید نازك‌تر یا ضخیم‌تر باشند.

- منافذ كاشت موهای ابرو باید با قطری بسیار كم انتخاب شوند، چون در صورت بزرگ بودن قطر منافذ، خروجی ابروها حالت غیرطبیعی و ضخیم پیدا می‌كنند.

- محل قرار دادن موهایی كه قرار است كاشته شوند، باید بسیار نزدیك به‌هم و پرتراكم باشد تا پوست زیر موهای ابروها دیده نشود.

معایب و عوارض این روش چیست؟

به‌عنوان آخرین توصیه‌ها باید بگوییم كاشت ابرو بهترین انتخاب برای كسانی است كه یا اصلا ابرو ندارند یا قسمتی از ابروی آنها به خاطر جراحت كاملا از بین رفته است. پس تنها به دلیل وسواس‌های بی‌دلیل و تغییرات عجیب و غریب در ظاهرتان به این كار تن ندهید، چراكه این روش هم مانند هر عمل دیگری در كنار خوبی‌ها، مشكلات خودش را هم دارد، مشکلاتی مانند:

- سرعت رشد موهای كاشته شده همانند موهای سر است بنابراین هر دو هفته یك بار بلند و بلند‌تر می‌شوند. به علاوه آنها از نظر رنگ، جنس و ضخامت هم‌رنگ موی ابرو نیستند.

- زاویه كاشت ابرو كه به شكل خوابیده قرار می‌گیرند به سختی با حالت واقعی ابرو تطابق می‌یابد به همین دلیل این بخش از كار و هماهنگ بودن دم ابرو تا تاج آن و مرتب قرار گرفتن زاویه خواب آن به تبحر متخصص بستگی دارد.



- معمولا به علت جابه‌جایی موها از قسمت پوست سر به ابرو، موها تا حدود 20 روز بعد از كاشت دچار ریزش خواهند شد پس برای رسیدن به نتیجه دلخواه‌تان باید حداقل سه تا شش ماه صبر كنید تا رشد موها به حالت طبیعی برگردد.

- به‌طور معمول فاصله موهای كاشته‌شده در ابرو بیش از موهای طبیعی آن است. البته این داستان درباره كسانی كه تاتو دارند و كاشت روی تاتو انجام می‌شود مشكل ایجاد نمی‌كند چراكه تاتو این فاصله‌ها را مخفی می‌كند، اگرچه به مرور این فاصله‌ها با تكرار جلسات پیوند كم و كمتر خواهند شد.



و اما طرفداران اكستنشن ابروها

10 سالی می‌‌شود كه اكستنشن یكی از پرطرفدارترین خدمات این روزهای سالن‌های آرایشی است و با انواع و اقسام روش‌ها مشتریان زیادی را به خود جذب كرده است.

یكی از محبوب‌ترین خدمات این سال‌ها اكستنشن مژه و ابروها است كه البته هنوز هم به گوش عده‌ای نا آشناست، اما اگر می‌خواهید بدانید این كار چگونه صورت می‌گیرد، باید بگوییم كه شما برای اكستنشن ابرو باید در ابروهای‌تان پایه داشته باشید. (پایه به پرز‌هایی تلقی می‌شود كه در قسمت زیر ابرو وجود دارند) زیرا برای این كار مو باید روی پایه‌های ظریف پرزهای ابرو نصب شود، بنابراین خانم‌هایی كه ابرو ندارند یا عادت به تراشیدن آن برای طراحی شكل دلخواه‌شان دارند، نمی‏توانند از این روش استفاده كنند.

پس اضافه كردن یا افزایش حجم موهای ابرو مستلزم داشتن ابروهای پایه، هرچند كم و نازك است. از طرف دیگر مویی كه برای اكستنشن ابرو به كار برده می‌شود، باید هم‌رنگ خود ابرو باشد بنابراین جنس مویی كه برای اكستنشن به كار می‌رود حتما باید از جنس موی طبیعی باشد چون در غیر این صورت شكل ظاهری آن متناسب با حالت و موی ابروی شما نخواهد بود.

در اكستنشن ابرو كه حدود یک ساعت زمان لازم است شما به ماهی یك بار ترمیم نیاز دارید تا ابروهای‌تان حالت طبیعی خود را حفظ كنند. به‌عنوان نكته آخر هم فراموش نكنید كار را به دست كاردان بسپارید و قبل از اقدام به این كار حتما تحقیقات لازم درمورد فرد مورد نظر و كیفیت كار او را انجام دهید.

مجله سیب سبز

چهارشنبه 23/2/1394 - 7:41
آموزش و تحقيقات
شنیدن موسیقی غمناک آنطور که به نظر می رسد باعث غمگین شدن فرد نمی شود بلکه او را آرام تر می کند.


 وقتی همه چیز آنطور که می خواهید پیش نمی رود و به عبارت ساده تر آسمان دلت بارانی می شود. دوست داری در یک جای آرام با خود کمی خلوت کنی و با شنیدن یک موزیک غم انگیز احساساتت را بیرون بریزی. وقتی عزلت نشینی موقت به پایان می رسد احساس می کنی قدری سبک تر شده است. اما آیا واقعا شنیدن موسیقی غم انگیز می تواند باعث آرامش افراد در شرایط غم انگیز و دردناک شود؟

رنجی که واقعی نیست

وقتی بدون دلیل خاصی به موسیقی غم انگیز گوش می دهید درگیر غم و ناراحتی می شوید و واقعی نیست و می شود گفت که به وسیله یک عامل غیرواقعی و کاملا امن دچار غم شده اید. درنتیجه چندان بدتان نمی آید که کمی احساس غم را تجربه کنید. به همین خاطر گوش دادن به یک موسیقی غم انگیز می تواند در شما باعث ایجاد حس آرامش شود.

فواید موسیقی غمگین

موسیقی که نقش مشاور را دارد


تا به حال به این فکر کرده اید که گاه بعد از گوش دادن به یک موسیقی غمگین ناگهان متوجه یک راه حل برای اصلاح و تغییر یک وضعیت غم انگیز شده اید؟ موسیقی غمگین علاوه بر آرام کردن شما، نقش یک مشاور غیرمستقیم را نیز دارد. وقتی تخلیه هیجانی تان را از طریق گوش دادن به موسیقی غمگین انجام داید ذهنتان با تمرکز بیشتری به حل مشکلاتتان خواهدپرداخت.

جنس درد موسیقی غمناک متفاوت است

غمی که از طریق گوش دادن به یک موسیقی غم انگیز در ما ایجاد می شود با غمی که به واسطه یک اتفاق بیرونی ما را غمگین و افسرده می کند بسیار متفاوت است. بازهم تحقیقات بر روی افراد مختلف نشان می دهد که جنس این نوع غم شیرین و دل نشین تر از تحمل غم در دنیای واقعی است. بعضی از انواع موسیقی های غمگین نوعی حس نوستالژی را بار دیگر در ما زنده کرده و ما را به یاد اتفاقات گذشته می اندازد. مرور خاطرات نیز نوعی تسکین دردها و مشکلات افراد به حساب می آید که گوش کردن به موسیقی غمگین این مزیت را داراست.

مشکلات اجتماعی و موسیقی غمناک


گاه مشکلات اجتماعی و فقدان هایی را در جامعه خود مشاهده می کنیم و جایی را برای ابراز آنها پیدا نمی کنیم. وقتی در یک موسیقی غمناک خواننده آن مشکلات را همراه موسیقی به زبان می آورد از اینکه احساسات ما توسط شخص دیگری به صورت آشکار به زبان موسیقی درآمده است بسیار خوشحال می شویم و این موضوع باعث کاهش فشار ناشی از تحمل مشکلات در ما خواهدشد.

تخلیه هیجانی با موسیقی غمناک

اغلب کسانی که در هنگام ناراحتی به گوش دادن موسیقی غم انگیز پرداخته اند تاکید کرده اند که شنیدن موسیقی غم انگیز باعث تخلیه احساسات درد و رنج حاصله از عامل بیرونی را فراموش کرده و در حالت آرام تری قرار گرفته اند. شنونده در خلال موسیقی غم انگیز خود را به جای خواننده گذاشته و در نتیجه احساس می کند که خود، خواننده مرثیه غمناک زندگی اش است. درنتیجه این حس تصویرسازی باعث تخفیف درد در او می شود.
سایت آهنگ ایده آل
چهارشنبه 23/2/1394 - 7:38
ورزش و تحرک
  درد حاصل از تمرینات و فعالیت‌های فیزیکی، معمولا علامت این است که عضلات در حال ترمیم و رشد خود هستند. اما این درد در مواقع دیگر نشانه‌ی آسیب دیدگی است. بدون در نظر گرفتن اینکه چرا عضلات شما درد گرفته‌اند، باید به آنها زمان بدهید تا استراحت کنند و اصطلاحا ریکاور یا ترمیم شوند. در این بین ویتامین‌هایی هم هستند که به این فرایند کمک می‌کنند.

ویتامین‌هایی که به ترمیم عضلات کمک می‌کنند

ویتامین سی

موسسه پائولینگ لینوس در دانشگاه ایالتی اورگان می‌گوید: این ویتامین که بنام اسید اسکوربیک هم شناخته می‌شود، یک آنتی اکسیدان قوی است. از آنجایی که این ویتامین محلول در آب است، بنابراین در بدن ذخیره نمی‌شود، پس باید آنرا در برنامه‌ی غذایی‌تان بگنجانید.

تمرینات ورزشی باعث خواهند شد تا بدن رادیکال‌های آزاد بیشتری بسازد. ویتامین سی هم به خنثی سازی آن رادیکال‌های آزاد کمک می‌کند و از درد عضلات جلوگیری خواهد کرد. همچنین این ویتامین در تولید کلاژن، که ساختار مهمی از سلول‌های عضلانی، تاندون‌ها و رباط‌ها به حساب می‌آید نیز، به بدن کمک می‌کند.

مرکبات، گوجه فرنگی، فلفل و اسفناج، منابع ویتامین سی هستند.

ویتامین دی


با توجه به گفته‌های موسسه‌ی پائولینگ لینوس، ویتامین دی در جذب کلسیم که برای سلامت عضلات مهم است، به بدنتان کمک می‌کند. از طرفی، کمبود ویتامین دی باعث ضعف و درد عضلات و در نتیجه مانع ترمیم مناسب عضلات خواهد شد.

مدرسه‌ی بهداشت عمومی هاروارد، پیشنهاد می‌کند که با توجه به سنتان روزانه بین ۲۰۰ تا ۶۰۰ واحد ویتامین دی مصرف کنید. ۵ تا ۱۰ دقیقه در روز، و به مدت ۳ بار در هفته قرار گرفتن در معرض آفتاب هم برای جذب ویتامین دی مقدار مناسبی خواهد بود.

همچنین می‌توانید این ویتامین را در ماهی سالمون، تخم مرغ‌های غنی شده، و محصولات لبنی بیابید.

ویتامین ای


ویتامین E هم یک آنتی اکسیدان قوی دیگر است که برای ریکاوری بهینه‌ی عضلات مهم است. علاوه بر جلوگیری از آسیب‌های رادیکال‌های آزاد در بدن، زمانی که همراه با ویتامین سی مصرف شود، می‌تواند درد عضلات را کاهش دهد. این ویتامین همچنین برای تولید مناسب سلول‌های قرمز خون اهمیت دارد، سلول‌هایی که وظیفه‌ی حمل اکسیژن برای ترمیم عضلات بر عهده‌ی آنهاست.

موسسه پائولینگ لینوس توصیه می‌کند که روزانه ۱۵ میلی‌گرم ویتامین ای مصرف نمایید. منابع غذایی این ویتامین عبارتند از: روغن‌های گیاهی، انواع دانه‌ها، آوکادو، و سبزیجات برگ‌دار سبز رنگ.

مجله تناسب اندام

چهارشنبه 23/2/1394 - 7:36
بیماری ها
کاهش شنوایی، از بیماری های شایع گوش است که محدودیت هایی را برای انسان ها ایجاد می کند. کاهش شنوایی در هر سنی ممکن است دیده شود.


با توجه به فیزیولوژی گوش، روند شنیدن شامل دو بخش بزرگ انتقال صدا و درک صوت است. اگر در هر یک از این قسمت های مشکلی پیش بیاید، احتمال کاهش حس شنوایی وجود دارد. گوش خارجی و گوش میانی وظیفه انتقال و افزایش شدت صوت را برعهده دارند. در گوش داخلی انسان نیز عصب شنوایی وجود دارد که با مغز در ارتباط است و صدا را تحلیل می کند.

وقتی گوش سکته می کند...

پیرگوشی: شایع ترین بیماری ای که گوش داخلی را درگیر و کاهش شنوایی حسی- عصبی ایجاد می کند، پیرگوشی است. افراد بعد از 60 سال درجاتی از کاهش شنوایی پیدا می کنند. درمان آنها تجویز سمعک است.

نقص شنوایی هدایتی: اگر مشکل در قسمت خارجی و میانی گوش باشد، بیمار دچار نقص شنوایی از نوع هدایتی است. کاهش شنوایی هدایتی از این جهت اهمیت دارد که قابل درمان است. یکی از شایع ترین علل کاهش شنوایی هدایتی، تجمع موم در گوش خارجی است که با خارج کردن موم به وسیله متخصص به راحتی برطرف می شود. اگر کاهش شنوایی مربوط به اختلالی در گوش میانی باشد، درمان کمی دشوارتر است. در بخش میانی گوش پرده صماغ و استخوانچه ها وجود دارند. پارگی پرده گوش، عفونت ها، چسبندگی استخوانچه ها در اثر عفونت، جراحی و... باعث کاهش شنوایی می شود و درمان معمولا دارویی و جراحی است.

نقص شنوایی حسی- عصبی: وقتی کاهش شنوایی مربوط به گوش داخلی باشد، درمان خیلی دشوارتر می شود. به این نوع از کاهش شنوایی اصطلاحا کاهش شنوایی حسی- عصبی گفته می شود. همان طور که می دانیم، سلول های عصبی آسیب دیده قابلیت ترمیم ندارند. پس انتظار می رود در این مورد نیز ترمیم عصب گوش امکان پذیر نباشد. بیماری های بخش داخلی گوش با توجه به وسعتشان بیشتر قابل پیشگیری هستند تا قابل درمان.

وقتی گوش سکته می کند...

نقص شنوایی ناشی از سروصدا: صداهایی که باعث کاهش شنوایی می شوند، به دو دسته تقسیم می شوند؛ صداهای انفجاری که در مراسم چهارشنبه سوری بیشتر شنیده می شود و صداهای بلند مزمن در کسانی که هدفون استفاده می کنند، باعث کاهش شنوایی می شوند. این نوع از کاهش شنوایی قابل پیشگیری است ولی به هیچ وجه قابل درمان نیست و باید از قرار گرفتن در معرض صداهای بلند اجتناب کنیم.

نقص شنوایی ناشی از عارضه دارو: بعضی از داروها نیز ممکن است مشکلات غیرقابل برگشت در گوش داخلی ایجاد کنند. داروهای شیمی درمانی و بعضی از آنتی بیوتیک ها از این نوع هستند. منع داروهای شیمی درمانی تقریبا غیرممکن است ولی برای آنتی بیوتیک ها می توان داروی جایگزین دیگری انتخاب کرد.

نقص شنوایی ناشی از اختلال ژنتیکی: تعداد زیادی از بیماران دچار کاهش شنوایی به طور ژنتیکی و مادرزادی دچار آسیب یا تکامل نیافتن گوش داخلی اند. متاسفانه این گروه بزرگ کودکان ناشنوا هستند. اگر فردی از نظر شنوایی مشکل نداشته باشد ولی بعد دچار کاهش شنوایی شود با استفاده از وسایل کمک شنوایی می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند ولی در کودکانی که از بدو تولد مشکل شنوایی دارند، تکامل رشد زبان، گفتار و ضریب هوشی اتفاق نمی افتد. پس تشخیص به موقع و درمان اهمیت زیادی دارد. استفاده از وسایل کمک شنوایی قوی یا کاشت حلزون، درمانی است که برای این کودکان در نظر گرفته می شود.

وقتی گوش سکته می کند...

نقص شنوایی ناشی از عفونت: عفونت ها نیز گوش داخلی را درگیر می کنند. عفونت به خصوص اگر در دوران جنینی باشد، بسیار خطرناک است. عفونت هایی که گوش را درگیر می کنند، به مغز گسترش می یابند و بیماری مننژیت ایجاد می کنند نیز باعث کاهش شنوایی عصبی می شوند.

سکته گوش: کاهش شنوایی که به طور مزمن اتفاق می افتد، به بیمار فرصت می دهد در پی چاره باشد ولی نوع دیگری از کاهش شنوایی وجود دارد که جزو اورژانس های گوش محسوب می شود. این بیماری به «سکته گوش» معروف است. علت آن هم ناشناخته است. البته نقش سیستم ایمنی و ویروس ها را تا حدودی در بروز آن دخیل می دانند. گرچه این نوع از کاهش شنوایی ناگهانی است ولی سرعت عمل پزشک در شناسایی و درمان آن، 60 درصد باعث بهبود کامل خواهدشد.

اگر سکته گوش به موقع شناسایی نشود، شنوایی تا حدود 30 درصد کاهش می یابد. درمان این بیماران استفاده از داروهای ضدالتهابی و ضدویروسی است. باید کورتیکو استروئید به داخل گوش افرادی که به درمان پاسخ نمی دهند یا منع مصرف چنین داروهایی را دارند تزریق شود.
 
هفته نامه سلامت
چهارشنبه 23/2/1394 - 7:35
آشپزی و شیرینی پزی
این شیرینی های زیبا و جالب عروسکی، توسط آشپز ژاپنی به نام ما تاماگوسان طراحی و پخته شده اند. او در پخت این كیك ها از طرح خرس های عروسكی استفاده كرده است كه همه ما قبلا دیده بودیم ولی چیزی كه این شیرینی ها را از سایرین متمایز می‌كند این است كه هر یك از این خرس های عروسكی یك دانه آجیل را در بغل خود دارند.

طرز تهیه شیرینی های نازی که دلتون نمیاد اونها رو بخورید!

طرز تهیه:


1- دمای فر را تا 160 درجه سانتیگراد (320 درجه فارنهایت) بالا ببرید.

2- 110 گرم آرد کیک، 20 گرم نشاسته ی سیب زمینی را در کاسه با هم مخلوط کنید.

3- 40 گرم شربت چغندر قند، 10 گرم عسل و 30 گرم روغن گیاهی را در کاسه ای دیگر با هم ترکیب کنید.

4- مواد را با هم ترکیب کنید و آنها را صاف نمایید.

5- با استفاده از قالب خرسی، خرس ها را از خمیر صاف شده درآورید.

6- با استفاده از خودکار یا یک جسم نوک تیز، صورت خرس را طراحی کنید.

7- از باقیمانده ی خمیر، می توانید برای صافکاری و دستهای خرس های خود استفاده کنید.

8- بادام و یا سایر دانه های مورد نظر خود را در بغل خرس ها قرار دهید.

9- خرس ها را به مدت 10 دقیقه داخل فر قرار دهید. پس از آن دمای فر را به 150 درجه سانتیگراد (300 درجه فارنهایت) کاهش داده و 10 دقیقه ی دیگر خرس ها را داخل فر نگه دارید.

10- خرس های ناز و عروسکی شما درست شده اند و آماده ی خوردن هستند!

حالا اگر دلتون میاد، اونها رو بخورید! :))

سایت لاپلاس
چهارشنبه 23/2/1394 - 7:32
آشپزی و شیرینی پزی
کوکو ماهی
اگر دوست دارید کوکوی متفاوتی درست کنید حتما کوکوی ماهی را انتخاب کنید.کوکوی ماهی یکی از انواع کوکوهای خوشمزه و مقوی است که به خاطر داشتن سبزی های معطر طعم دلنشینی دارد.


با ماهی فقط سبزی پلو نباید خورد!

مواد لازم برای 4تا6نفر

  • 1 عدد ماهی (سفید یا هر ماهی دلخواه)
  • 1 پیمانه سبزهای معطر(جعفری، گشنیز، پیازچه و کمی شوید)
  • 2 ق س پیاز داغ
  • 3  تا 4 حبه سیر
  • 5 عدد تخم‌مرغ
  • 3 ق س زعفران دم کرده
  • نمک وفلفل به میزان لازم
  • کمی روغن

طرز تهیه:

1.   ابتدا ماهی را با کمی نمک و آبلیمو مزه‌دار کنید و در کمی روغن تفت دهید. سپس در تابه را بگذارید. این کار برای این است که بعد از پخت تیغ‌های ماهی به راحتی جدا شوند.

2. ماهی را خرد کرده، تیغ‌های آن را جدا کنید و در ظرفی بریزید. به ماهی، سبزی‌های معطر ریز شده، سیر رنده شده  و زعفران (برای خوش‌رنگ شدن) اضافه کنید و هم بزنید.

3. حالا تخم‌مرغ ها را هم در همان ظرف بشکنید. پیاز داغ، نمک و فلفل را هم اضافه کرده و مواد را با هم خوب مخلوط کنید.

4. در تابه‌ای مقداری روغن بریزید و روی حرارت بگذارید. از مایه کوکو مقداری بردارید و در روغن سرخ کنید. وقتی هر دو طرف کوکو سرخ شد، آن را از روغن بیرون بیاورید و روی دستمال حوله‌ای آشپزخانه بگذارید تا روغن اضافی آن گرفته شود.

5. کوکوهای سرخ شده و آماده را در ظرفی بگذارید و با سبزیجات دلخواه تزیین و سرو کنید.
مجله آشپزی مثبت
چهارشنبه 23/2/1394 - 7:31
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
 

در ژاپن، مردم گروه خونی را ابزاری برای شخصیت شناسی یکدیگر به کار می برند به گونه ای که مقاله های بسیاری در این زمینه چاپ می شود. اگر به ژاپنی ها بگویید که از گروه خونی خود بی خبر هستید، تعجب خواهند کرد. اما به راستی گروه خونی درباره شخصیت شما چه می گوید؟ 

شخصیت شناسی از روی گروه خونی

گروه خونی O

شما مانند پروانه ای در اجتماع پرواز می کنید. فرد خلاقی هستید با اعتماد به نفس بالا، که همیشه مرکز توجه قرار می گیرد. جذابیت تان زبانزد خاص و عام است و همیشه تاثیر مثبتی بر دیگران می گذارید. زندگی تان هدفمند و با نظم خاص خود پیش می رود. سرسختی که در زندگی دارید، شما را در رسیدن به اهداف تان یاری می دهد. شما رهبری توانا هستید. با افرادی که گروه خونی Oو AB دارند، ارتباط خوبی برقرار خواهید کرد. شغل هایی که برای شما مناسب است: بانکداری، سیاست مدار، وزیر، ورزشکار، بازرگان.

گروه A

رایج ترین گروه خونی دنیا، A است. شما فردی آرام، درون گرا و مضطرب هستید. کمال گرا، خجالتی و حساس بودن از دیگر خصوصیات شما است. افکار شما ثابت و منطقی است. شنونده خوبی هستید و نسبت به رنگ ها و چیزهای اطرافتان توجه نشان می دهید. دوست دارید با مد پیش روید اما هیچگاه لباس های پر زرق و برق و جلف به تن نمی کنید. شما فردی رمانتیک هستید که دنیای خیالی را به واقعیت ترجیح می دهد. افرادی که گروه خونیA  دارند، با گروه خونی مشابه وAB  سازگارترند. انتخاب های مناسب شغلی برای شما: حسابدار، کتابدار، اقتصاددان، نویسنده، برنامه نویس کامپیوتر و مقاله نویس.

گروه خونی B

رایج ترین گروه خونی پس از A،  Bاست. شما زندگی هدفمندی دارید و بلندپروازی تان شما را در رسیدن به آرزوهایتان یاری می دهد. فرد جذابی هستید که بیرون رفتن از خانه را به ماندن در آن ترجیح می دهید. خواندن ذهن دیگران برایتان آسان است. حامی خوبی هستید که دوست ندارید سر موضوعات کوچک با دیگران بحث کنید. فردگرایی شما موجب شده بتوانید راه زندگی خودتان را به تنهایی انتخاب کنید. فردی خوش بین و قوی هستید که با گروه خونی B و AB ارتباط خوبی برقرار خواهید کرد. شغل های مناسب شما: آشپزی، آرایشگر، رهبر ارتش، روزنامه نگار و مجری تلویزیون.

گروه خونی AB

تنها 2-5% جمعیت دارای این گروه خونی هستند. افرادی که این گروه خونی را دارند، افرادی دو قطبی هستند که هم خصوصیات گروه خونیA  و همB  را در خود دارند. شما احتمالا فردی خجالتی، مردد، راز دار و اهل گشت و گذار هستید. همیشه در جایی که دیگران به شما احتیاج دارند، حضور خواهید داشت. در کارهایتان منطقی و مستعد هستید و سعی می کنید آنها را به بهترین شکل ممکن انجام دهید. طرز برخورد شما معمولا جدی است. صبوری، تمرکز و دانایی تان قابل تحسین است. فردی با گروه خونی AB، با تمام گروه خونی ها هماهنگی دارد. شغل های مناسب شما: وکیل، معلم، کارمند فروش و مددکار اجتماعی.
برترینها
چهارشنبه 23/2/1394 - 7:30
آموزش و تحقيقات
یکی از پدیده‌هایی که در جامعه ایران به وضوح می‌شود دید، تمایل به حفظ چیزی است که در گذشته تجربه شده است.


انگار «روزگار رفته» باید حکایت شود که امروز روز قابلِ تحمل باشد. ماجرا به این خاطره‌های رنگارنگ و احتمالا پر از ترانه و آهنگ محدود نمی‌شود، میل به یادآوری گذشته تا آنجا پیش می‌رود که دانش‌آموزان گریزان از درس و مشق و مدرسه دهه ٦٠، امروز با چنان حالی عکس دفتر و قلم و پاک‌کُن ساده و نامرغوب آن‌روزها را نمایش می‌دهند، گویی ارزشمندترین داشته‌شان همین دفتر شکل فلان و توپ چهل‌تکه و کارتون ‌هاچ زنبور عسل بوده است. چرا جامعه ایرانی این همه درگیر گذشته است؟ آیا این ویژگی تمامی جوامعی است که در آنها اتفاقاتی مانند کشور ما  رخ داده است؟ با «سوسن شریعتی»، دانش‌آموخته تاریخ در این‌باره گفت‌وگو کرده‌ایم. شریعتی ٢٠ سال را در هجرت گذرانده و می‌گوید نوستالژی را زندگی کرده است:

تبعید به گذشته

‌ یکی از پدیده‌هایی که در جامعه ایران به وضوح می‌شود دید، تمایل به حفظ چیزی است که در گذشته تجربه شده است. ترانه‌های قبل از انقلاب و پاتوق‌های قدیمی، همچنان جذاب‌اند و می‌شود بر اساس آنها، برنامه‌هایی تلویزیونی ساخت و کلی مخاطب جذب کرد. این موضوع حتی به دهه ٦٠ هم رسیده است. اینکه در مورد کارتون‌های دهه ٦٠ و تولیدات آن زمان و شیوه زندگی با شکلی آغشته‌به‌حسرت یاد می‌شود. چرا این‌همه تمایل به یادآوری گذشته در جامعه ایرانی دیده می‌شود؟

بهتر است در نام‌گذاری این موقعیت عجله نکنیم. همین «تمایل به یادآوری گذشته» هم محل تردید است. می‌شود با تعریف نوستالژی شروع کرد: نوستوس (nostos) یعنی بازگشت و آلگو (algo) یعنی درد، نوستالژی، یعنی دردِ بازگشت. دردِ بازگشت، دردِ یک جدا‌افتاده است، جداافتادن از مکانی که به‌دنبال تجربه گسست و جاکَن‌شدن، از آن دور افتاده‌ای. این مکان ازدست‌رفته است که به‌دنبال جدایی بدل می‌شود به زمان ازدست‌رفته، می‌شود دیروز. در نتیجه، نوستالژی عبارت است از دردِ بازگشت یا میل به بازگشت به جایی در دیروز. موضوع هم، زمان است و هم به تعریفی از هویت ارجاع می‌دهد. گذشته، امر دیروزی، موضوع تاریخ است و موضوع حافظه نیز. گذشته و دیروز را به اشکال متعددی می‌شود به یاد آورد: از خلال حافظه‌ها، با تکیه بر علم و آگاهی تاریخی، با تصاحب آن، با رویکردی گزینشی و تکه‌پاره و... می‌توان اساسا فراموشش کرد و منکرش شد.

«گذشته» در جامعه ما چه موقعیتی دارد؟ در مورد جوامع سنتی گفته می‌شود در آنها گذشته، به گذشته سپرده نشده است، گذشته امری است اکنونی و جاری. دور نیست که موجب نوستالژی شود. در مورد جوامع مدرن برعکس گفته می‌شود قبل از هر چیز آنچه تغییر می‌کند، رابطه با زمان است و آن «اکنون»‌محوری انسان مدرن است. پرسش این است ما در چه موقعیتی هستیم: «اکنون» محور مدرن یا «گذشته»ای که هنوز نگذشته است. هیچ‌کدام و درعین‌حال، هر دو. نامش را گذاشته‌اند جوامع در حال گذار. از یک‌سو زمانی که باسرعت می‌گذرد و تجربه گسست‌های رادیکال را مکرر می‌کند و (به همین دلیل نوستالژی سر می‌زند) درعین‌حال، جامعه‌ای با حرکت کُند فرهنگی و تکرار تجربیات مکرر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. تجربه گسست ما را مستعد نوستالژی می‌کند و حرکت کُند فرهنگی پرتکرار قاعدتا باید مانع از شکل‌گیری نوستالژی باشد. جوامع در‌ گذار و در معرض گسست‌های رادیکال، به شکلی پارادوکسیکال نوستالژیک هم هستند. تاریخ و حافظه در بازخوانی امر گذشته هم رقیب هم خوانده شده‌اند و هم همدست یکدیگر. در غیبت آگاهی و شناخت تاریخی، حافظه‌ها تنها نقاط عزیمت قابلِ اعتماد برای به‌یاد‌آوردن دیروز هستند و در نتیجه عاطفی، گزینشی، تکه‌پاره، متأثر از امرِ زیست‌شده، شخصی و دستخوش قبض‌وبسط‌های احساسی (خشم باشد یا ایده‌آلیزه‌شده). برای بازسازی دیروز به حافظه‌ها نمی‌شود اعتماد کرد، اگرچه ضروری‌اند تا در این بازسازی، وجه انسانی امرِ زیست‌شده لحاظ شده باشد. نوستالژی همین است: به‌یادآوردن دیروز، همچون تکیه‌گاهی هویتی از خلال حافظه‌ها. در غیبت آن آگاهی تاریخی‌ای که با تکیه بر شناخت و نقد در پی تصاحب یک میراث است، نوستالژی که عاطفی، گزینشی، ایده‌آلیزه است، رقیب تاریخ می‌شود.

این پارادوکس را در مقیاس جهانی هم می‌شود دید: هویت‌گرایی‌های رنگارنگ قومی و فرهنگی و عقیدتی همچون فرزندان عصر جهانی‌شدن. هویت‌گرایی، ‌ای‌بسا نوعی نوستالژی است. این از مضرات نوستالژی است: ایده‌آلیزه‌کردن یک دیروز ازدست‌رفته. مزایایش چیست؟ بستگی دارد به تعریفی که از هویت داریم: همچون خاطره و نیز همچون ابداع. یادآوری اینکه چه کسی بوده‌ای و درعین‌حال، خلق یک موقعیت جدید. هویت در میانه این دو است که شکل می‌گیرد؛ موجودیتی زنده و سیال که در عین حال که به یاد می‌آورد، می‌سازد. بنابراین فقط تکرار و تقلید و عشق به دیروز نیست. انسان با هویت به یاد می‌آورد و درعین‌حال، خلق می‌کند. بنابراین هویت در یک دیالکتیک تعریف می‌شود: ابداع و به‌یاد‌آوردن دیروز. نوستالژی می‌تواند امر مثبتی باشد، چراکه در موقعیت‌های گسست، در موقعیت‌های کنده‌شدن و پرتاب‌شدن و گسستگی، با یادآوری دیروز و با توسل به عناصری از گذشته می‌تواند کمک‌رسان باشد و تداومی را تضمین کند. مثلا برای انسان تبعیدی این نوستالژی (برای زبان مادری، سرزمین پدری، میراث ملی) تکیه‌گاهی است که بتواند دو زمان را -زمان متوقف‌مانده ازدست‌رفته را با زمان دینامیک کشور میزبان- هم‌زمان زندگی کند.

‌ پس چرا جامعه امروزی ما برای دیروز دور و دیروز نزدیک‌تر، مدام دستخوش نوستالژی می‌شود؟

به همان دو دلیلی که در تعریف نوستالژی آمد: هم دلیل هویتی دارد و هم ربط دارد به رابطه مغشوش با زمان: گذشته و اکنون. رابطه با اکنون مغشوش است به‌دلیل همان گسست‌های رادیکال و پرسرعتی که ممیزه عصر ماست و درعین‌حال، رابطه‌ای مغشوش با گذشته از این منظر که حافظه‌محور و شفاهی مانده و به تمامی تصاحبش نکرده است و فقط می‌تواند به گونه‌ای عاطفی و با ایده‌آلیزه‌کردنش، برای این خودِ مغشوش خاطره‌ای بسازد، البته اینکه چرا گفتمان انتقادی تاریخی جانشین حافظه‌محوری نوستالژیک نمی‌شود، دلایل بسیاری دارد و ازجمله آن منحصرماندن وجدان تاریخی به برخوردی است که قدرت‌ها داشته‌اند برای کنترل دیروز.

مثلا سرعت گسست را در ماجرای نسلی می‌توان تعقیب کرد. اگر ٢٥ سال را معمولا حدِ فاصل نسلی می‌گیرند امروز گاه یک فاصله ١٠ ساله کافی است که احساس کنی به نسلی دیگر تعلق‌داری (به لحاظ اخلاقی، فکری، اجتماعی و...). احساس ازدست‌رفتگی ترس ازدست‌رفتن را به وجود می‌آورد و به‌دنبالش حسرت را.

غیبت نگاه انتقادی به دیروز و شناخت از آن از یک سو، سرعت گسست و تحولات از سوی دیگر و به طور کلی زیست‌های اورژانسی در موقعیت اکنونی ما فرصت‌هایی مناسب فراهم می‌کنند برای سرزدن نوستالژی؛ نوستالژی برای دیروزی دور یا گذشته‌ای نزدیک‌تر. هرچه دورتر بهتر. با‌این‌همه یک تذکر لازم است و آن اینکه اگرچه نوستالژی رقیب شناخت تاریخی است اما کیفیت شکل‌گیری‌اش ربط مستقیمی دارد به سطح شناخت ما از دیروز. هرکس به اندازه اطلاعات و شناختش، دیروز را به یاد می‌آورد و بر همان اساس نسبت به آن احساس حسرت می‌کند. ما چه چیز را به یاد می‌آوریم و چه نوع حسرتی داریم؟ تا کجا‌برانگیزاننده است یا برعکس مقاومت ایجاد می‌کند؟ معلوم نیست.

‌ تمایل به جمع‌کردن پاک‌کُن و تراش و مداد میان متولدین دهه ٦٠ دیده می‌شود؛ بازگشت به این فضاها چه توضیحی دارد؟

اشاره شد. می‌فرمایید دهه ٦٠. وقتی قرار باشد به دیروز، آن هم دیروزی به این نزدیکی، از خلال حافظه‌ها و نه نگاهی تام و کلان و محصول شناخت نگاه کنیم، همین می‌شود. دهه ٦٠ برای یکی می‌شود مدرسه موش‌ها، برای یکی رشادت‌ها و قهرمانی‌های هم‌نسلی‌ها در جبهه‌ها و خیابان‌ها و برای یکی –به‌قول نامجو- بازگشت شهدای جنگ، دیگری کوپن، درگیری‌های خیابانی... . در مورد دهه ٦٠ و نوستالژی‌ای که از آن حرف می‌زنیم نمی‌دانم اسمش را چه می‌شود گذاشت. «یادش بخیر! می‌مردیم» یا مثلا: «یادش بخیر. شده بودیم ارتش بیست میلیونی»، «یادش بخیر صف‌های طولانی کوپن». چرا شاید بتوان گفت: «یادش بخیر چه ایثارگر بودیم»! «یادش بخیر وجدان شهروندی داشتیم» و... لابد. دهه ٦٠ من در ایران نبوده‌ام. طبیعی است که اگر حافظه‌محورانه حرکت کنیم، دهه ٦٠ از نگاه من چیز دیگری است.

بااین‌حال، بازگشت نوستالژیک به دیروز را با رویکرد اگزوتیک به دیروز نباید یکی گرفت. گمان کنم تفاوت برخورد با زمان پرسرعت و مکان دستخوش تغییر مثلا در غرب با ایران ما را باید گوشزد کرد. در حوزه نظری، این بحث همچنان ادامه دارد. مدرنیته همچون تجربه گسست یا تداوم، از معماری شهری شروع کنیم: یعنی مکان و بنا همچون یک رفرنس عاطفی و هویتی برای آدم‌ها. مثال فرانسه را می‌زنم که بیشتر می‌شناسم؛ تداوم در عین پویایی و دینامیک. همه نوآوری‌های آرشیتکتورال در درون همان میراث چند قرنی صورت می‌گیرد. فرق دارد با من ایرانی که بناهای بیشتر از ١٣،١٢ سال کلنگی محسوب می‌شود و طبیعتا ٢٠ سال پیش را برایم نوستالژیک می‌کند. این سرعت مخرب و درهم‌ریزنده که نامش نوسازی است بی‌تردید متفاوت است با کشورهایی که در نوسازی خود با ملاحظه بیشتری نسبت به قرن ١٨ حرکت می‌کنند. این نگاهِ فاوستی (faust) ما هنوز قرن هجده‌،نوزدهمی است: بکوب و بساز. نمادش خیابان تهران در مشهد ماست؛ خیابانی که ختم می‌شود به حرم امام رضا(ع). زمانی ولیان، استاندار خراسان در زمان پهلوی آمد و تراشید دور‌وبر حرم را و حالا با برپاکردن هتل‌هایی رنگارنگ (نما رومی، استیل روکوکو (rococo)، نما شیشه‌ای و...) تا نزدیک حرم امام رضا(ع) فضایی ساخته که یادآور هیچ دیروزی که نیست هیچ، هیچ ناکجای دیگری را هم تداعی نمی‌کند. خب طبیعی است من مشهدی طی همین چند سال از خودم بپرسم کجاست آن مشهد و شروع کنم به گفتن «یادش بخیر اون زمونا»! این سرعت فاوستی مدرن است که گسست‌های رادیکال وارد امروز ما می‌کند و منجر به ایده‌آلیزه‌کردن دیروزی می‌شود که ایده‌آل نبود. همین گسست‌های بی‌بته و ذوق‌زده و دستپاچه و پرتوهم را در همه حوزه‌های زیبایی‌شناسانه، اخلاقی، اجتماعی و... می‌شود دید.

با این همه بر سر نامیدن این وضعیت هم باید دقت به خرج داد: مراجعات نوستالژیک به دیروز با مراجعه اگزوتیک یکی است؟ مثلا مدشدن دوباره استیل پوشش دهه ٦٠ میلادی در اروپا، یا «آرت-دکو» که نوعی بازگشت به دیزاین دهه ٦٠ است در دکوراسیون خانه و اشیای زندگی روزمره و...، این مدرنیزاسیون فاوستی است که نوستالژی‌پرور است. در مدرنیته متواضع‌تر امروزی بر خلاف تصور، با چنین شب به خواب‌رفتن‌ها و صبح از خواب بیدارشدن‌های ناگهانی روبه‌رو نیستی. ٤٠ سال می‌روی و می‌آیی و باز همان مغازه و همان سبزی‌فروشی و همان جاده و... منظور این است که اگزوتیزم نوستالژی نیست. موقعیت ما دوگانه است: هم با نوسازی‌های فاوستی روبه‌روییم (پاک‌کردن دیروز) بی‌هیچ حسرتی و از سوی دیگر مراجعاتی اگزوتیک که به یک ‌نوع لوکس تبدیل شده: حوض و سیب و هندوانه داخل حوض و رنگ ایرانی و دم‌نوش و... نوستالژی را گاه می‌سازیم (و بدل می‌کنیم به کالا) گاه به شکلی خودجوش شکل می‌گیرد. نوستالژی را در هر موقعیتی نمی‌توان استفاده کرد. هر نسلی نوستالژی‌های خود را دارد و ‌ای بسا با تحلیل حسرت‌هایش بشود نقبی زد به امروزش. نوستالژی برای دهه ٦٠ لابد مختص نسلی است که امروز مثلا حدود چهل سال دارد و از آن سال‌ها پاک‌کُنَش را به یاد می‌آورد و دفترش را. حتی ارزش هویت‌بخش هم ندارد. بله! خاطره هست و مثل هر خاطره‌ای چیزی از وجه افسانه‌ای با خود دارد.

تبعید به گذشته

‌ در فضاهای ایرانی خیلی باب شده است اینکه کاسه‌بشقاب‌هایی را که مادربزرگ‌ها رد کرده بودند دوباره به خانه‌ها برگردانیم، یعنی دکور خانه‌هایمان پر شده است از کاسه‌بشقاب‌های مسی و فانوس‌های چند،ده سال پیش. این نوستالژی نیست؟

این بازگشت به کاسه‌ بشقاب و اشیای قدیمی که یادآورند و البته خارج‌کردنشان از مصرف سنتی خود اتفاق می‌افتند از زمان‌های قدیم موضوع بحث بوده است. در دوره شاه بحث بازگشت به خویش که پیش آمد با همین نگاه بود. (برخلاف تصور عمومی، این بحث را در آغاز شریعتی مطرح نکرد، به‌نوعی خود نظام مطرح کرد. شریعتی فقط پرسید: بازگشت به کدام خویش؟) شریعتی به طنز می‌گفت: «بازگشت به خیش»! این مراجعه اگزوتیک به گذشته، عناصری از گذشته را برمی‌گیرد و به موتیف‌های دکوراتیو بدل می‌کند و در زیستی مدرن‌شده قرار می‌دهد. شریعتی اتفاقا در بحث بازگشت به خویش نقدش متوجه این وجه دوگانه نوستالژی- اگزوتیک در مراجعه به دیروز است. می‌گوید این بازگشت به دیروز اگر با شناخت و رویکردی انتقادی نباشد، بی‌معناست. حتی ادامه می‌دهد: «این‌که تحصیلِ حاصل است». بازگشت ندارد چون اساسا از آن دیروز متصلب و ارتجاعی رد نشده‌ایم که بازگشت به آن ضروری باشد یا حتی نوستالژیک. به این خویش دیروزی باید رویکرد انتقادی وجود داشته باشد و غربال شود، سره و ناسره شود، به نقد کشیده شود. ایده‌آلیزاسیون دیروز نوعی ترس‌خوردگی است و پناه‌بردنی بی‌فایده. ممکن است نشان دهد که ما در پی هویتی از دست‌رفته هستیم و نشان‌دهنده این باشد که از این بی‌هویتی ناراضی هستیم، اما با نوستالژی نمی‌توان هویت ساخت. هویت فقط به‌یادآوردن نیست بلکه ساختن هم هست.

پارادوکس همین است: هم دستخوش گسست‌های رادیکال هستیم و هم‌ زمان فرهنگی با تغییرات کُند، هنوز تحول اساسی‌ای طی نکرده است. گسست و درعین‌حال تکرار. در شرایط گسست، نوستالژی ممکن است، اما در شرایط تکرار چطور؟ هم‌زمانی ریتم تند تغییرات اجتماعی و سیاسی از یک‌سو و ریتم کند تغییرات فرهنگی، ما را مجبور می‌کند که درباره کیفیت این نوستالژی بپرسیم. این ناهم‌زمانی است که نوع نوستالژی ما را خاص می‌کند: هم مکرریم و هم در حسرت دیروزی که ادامه دارد.

‌  اشاره کردید که در موقعیت‌های گسست نوستالژی ایجاد می‌شود. در ایران این نوستالژی بعد از انقلاب بوده است. آیا در جوامعی مانند فرانسه هم جامعه بعد از انقلاب دچار نوستالژی شده است؟

بله! فرانسه سال ١٧٨٩ انقلاب کرد؛ انقلابی که تا دو سال اصلاح‌طلبانه بود و با اعدام لویی شانزدهم رادیکالیزه شد و سرآغاز دوره ترور و اعدام‌های گسترده ضدانقلابیون و به‌دنبالش اعدام خود انقلابیون بود. انقلاب فرانسه را سرآغاز تاریخ معاصر می‌دانند. پایان یک عصر و آن هم تجربه‌ای خونین. نسل‌کشی مردمان شمال فرانسه و اعدام سلطنت‌طلبان و کاتولیک‌ها، امروز شده است نماد انقلابی حقوق بشری و لیبرال، اما در کوتاه‌مدت حادثه، نماد سرکوب و کشتار است، حتی هگلی که انقلاب فرانسه را با شادمانی «تجربه راه‌رفتن با سر (اندیشه)» می‌داند با وقایع اتفاقیه از آن تبری می‌جوید. این نوستالژی برای دیروز به‌حدی می‌رسد که با فاصله‌ای کم –بیست‌وچند سال بعد از انقلاب- در ١٨١٨ همان خاندانی را که به بالای گیوتین کشانده بود برمی‌گرداند و مصوبه به تصویب می‌رساند که: تقصیر ولتر و روسو بود. خود ناپلئون سرنگون و تبعید‌شده در همین تاریخ، باز می‌شود نوستالژی فرانسوی‌ها در دهه چهل قرن نوزده، یعنی حدودا نیم قرن بعد، نوستالژی‌ای که موجب روی‌کار‎آمدن برادرزاده‌اش می‌شود. فرانسه در طی ٦٠،٥٠ شصت سال، یعنی از ١٧٨٩ تا حدودا ١٨٧٠ تقریبا چهار انقلاب و دگردیسی سیاسی را از سر می‌گذراند (١٧٨٩-١٨١٨-١٨٣٠-١٨٤٨ و آخرینش کمون پاریس) یک‌بار با نوستالژی سلطنت روبه‌رو می‌شود، بار دیگر با نوستالژی عصر امپراتوری ناپلئونی و... در زیبایی‌شناسی‌اش، در مد لباس‌ها، در بازگشت ارزش‌های ماقبل انقلابی و... سرخوردگی‌های کنونی دلیل اصلی بازگشت به دیروز می‌شود.

‌ این سؤال مطرح می‌شود که چگونه وقتی به‌لحاظ فرهنگی در وضعیت گسست نیستیم، دچار نوستالژی می‌شویم؟

گسست هست، اما به‌دلیل همین ناهم‌زمانی فرهنگی و اجتماعی نوستالژی‌ها در سطوح مختلفی سر برمی‌دارند و گاه روبه‌روی هم قرار می‌گیرند و خودخلاف می‌شوند. به مشهد اشاره کردم. کجای بازسازی فاوستی این شهر نشان از نوستالژی ما نسبت به دیروز دارد؟ اسمش نوستالژی هویتی است، نوستالژی فرهنگی است. حتی نوستالژی از نوع زیبایی‌شناسانه‌اش هم ندارد، از همان نوعی که در دکوراسیون کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌های سنتی می‌بینی. در عین حال در همین شهر مشهد نوستالژی تا دلت بخواهد فراوان است برای هر چیزی: (آق علی عطار و افتخاری شکسته‌بند و شیخ صادق بستنی و پوست فروشی امپریال و)... منظورم این است اگر نوستالژی به‌نوعی زندانی‌شدن در یک زمان از‌دست‌رفته است و این وضعیت مانع از تن‌دادن به تغییر می‌شود و نوعی مقاومت ایجاد می‌کند در برابر نو، پس چرا این مشهد نوستالژیک ما این‌قدر راحت با انهدام و پاک‌کردن همه نشانه‌های دیروزی‌اش کنار می‌آید. در همان پاریس که یاد شد، بقالی‌ای هست که لااقل ١٥٠ سال سرپاست. در همان کافه‌ای که دانتون و روبسپیر در آنجا مشغول توطئه‌های انقلابی بوده‌اند، می‌شود قهوه خورد و توطئه کرد و... مدرسه‌هایی که دو قرن است روشنفکر بیرون می‌دهد... لازم نیست بکوبی و از نو بسازی و بعد روش گل بمالی تا یادمان بیفتد یک دیروز را و بعد از نوستالژی حرف بزنیم؛ می‌شود نوستالژی کلنگی!
 

‌ اگر بخواهیم به ٢٠ سال آینده نگاه کنیم و با سری زمانی آن را پیش‌بینی کنیم، آیا در همین وضعیت خواهیم بود یا نه؟

زیست هم‌زمان جهانی‌شدن و مدرنیزه‌شدن از یک‌سو و انهدام سریع جهان دیروزی، خصوصیات آن دوران است و با مقیاس ٢٠ سال و ٣٠ سال نمی‌توان تحلیلش کرد. دو ناهم‌زمانی فرهنگی و اجتماعی: هم در معرض تجربه گسست و هم وسوسه دیروزی که از دست می‌رود و در نتیجه تجربه تلاش و اراده برای به یاد‌آوردن. اگر بخواهیم خوشبینانه نگاه کنیم می‌شود گفت حسن این نوستالژی‌ها - با همه تردیدهایی که باید رعایت کرد- فقط شاید در این باشد که نشان می‌دهد امروز- برخلاف دیروز- الزاما در گسست‌های رادیکال نشانه مدرن‌شدن نمی‌بینیم. امروز از مدرنیته‌ها صحبت می‌شود و خوشبختانه تک‌الگویی‌بودن مدرنیته از تک‌و‌تا‌ افتاده. مدرن‌شدن به معنای پاک‌کردن میز و نادیده‌گرفتن دیروز نیست، بلکه تلاش برای برقراری نوعی نسبت فعال و آگاهانه میان آن دیروز و این امروز است، اما چنین تداومی فقط در صورتی اتفاق می‌افتد که مراجعه به دیروز صرفا به وجه اگزوتیک یا حسرت‌زده تقلیل نیابد. فهمیده‌ایم که فراخوان دیروز باید انتقادی باشد و منطبق با ساختار و نیاز انسان امروزی و درعین‌حال ضامن نوعی تداوم و نه تکرار.

‌ الان که به این عناصر، که از دیروز فراخوانده‌ایم، نگاه می‌کنیم، آیا در ساختاری قرار گرفته است که برای انسان امروزی کارا باشد؟

رابطه مغشوش با دیروز، نوع فراخواندنش را هم مشکل‌دار می‌کند. یا فراخوانی است دکوراتیو یا برعکس، فرار از امروز است و نوعی پناه‌بردن و در نتیجه ترس‌خورده و واکنشی. در هیچ‌یک از این دو رویکرد، آگاهی تاریخی وجود ندارد و نه می‌تواند هویت‌بخش باشد و نه هویت‌ساز. نه به کار شناخت دیروز و به‌یادآوردن می‌خورد و نه به کار ساخت‌وساز اکنونی اصیل و ریشه‌دار. مس و دیوار گلی‌شده و بشقاب گل‌سرخی و دم‌نوش‌های سنتی، نمی‌توانند به تنهایی ایرانیت مرا تضمین کنند. این تلاش برای خریدن مس از سوی شهری‌ها که مد شده، مرا یاد بعضی آمریکایی‌ها در پاریس می‌اندازد. می‌آمدند با دلارهایشان از مغازه‌های آنتیک‌فروشی در فرانسه اشیاء قدیمی می‌خریدند. منظور این است که کیفیت نوستالژی هم از کیفیت شناخت ما از دیروزمان متأثر است. از دیروزمان چه چیز را می‌شناسیم؟ چقدر می‌شناسیم؟ چگونه می‌شناسیم؟ نوستالژی‌هایمان هم در همان سطح است: مس و گل و دم‌نوش و دفتر‌های فلان و کارتون بیسار و... تا اطلاع ثانوی در ما دن کیشوت و فاوست با هم در جنگند.
روزنامه شرق
چهارشنبه 23/2/1394 - 7:25
ازدواج و همسرداری
شریک زندگی مناسب شما کیست؟ اگر به دنبال شریک زندگی مناسب می گردید اما نمی دانید که او باید چه خصوصیاتی داشته باشد، به نشانه های زیر دقت کنید.

 
 

بهترین همسر دنیا این شکلیه!

 

1. اشتباهات گذشته شما را فراموش می کند

یک شریک خوب، گذشته شما را نادیده می گیرد و دائم اشتباهاتی را که یادآوری آنها هیچ نفعی به حال رابطه تان ندارد، بازگو نمی کند.

 

2. مقایسه نمی کند

یک شریک زندگی مناسب تفاوت انسان ها را درک می کند و می داند که هر شخص نقاط ضعف و قوت خود را دارد. بنابراین شما را با افراد دیگر مقایسه نمی کند.

 

3. به رابطه دوطرفه اعتقاد دارد

او باید بداند که یک رابطه سالم به تلاش هر دو طرف وابسته است و باید بین آنها تعادل برقرار باشد. رابطه های یک طرفه در نهایت به مشکل منجر خواهد شد.

 

4. به تنهایی شما احترام می گذارد

هر فردی به تنهایی احتیاج دارد. شریک شما باید معنای حریم خصوصی را درک کند. افرادی که این قانون را رعایت نمی کنند، پس از مدتی از هم خسته می شوند و در رابطه احساس خفقان می کنند. باز هم می گوییم، در هر چیزی تعادل لازم است، حتی با هم بودن.

 

5. گفتگو با شما در اولویت اوست

یک شریک زندگی خوب ارتباط و گفتگو با شما را در اولویت کارهای خود قرار می دهد. بدون گفتگو با یکدیگر، مشکلات کوچک تبدیل به مشکلاتی بزرگ و حل نشدنی تبدیل می شود. شما باید در گفتگو با شریک تان آزاد باشید و مطمئن باشید که حرف هایتان شنیده می شود. گفتگو برای تداوم یک رابطه حیاتی است.

 

6. ساده است

یک شریک خوب رابطه را تبدیل به یک بازی پیچیده نمی کند. او با هر مشکلی به سادگی برخورد می کند و به جای عکس العمل های پرخاشگرانه یا عقب نشینی، با شما به گفتگو می نشیند.

 

7. رگ خواب شما را می شناسد

او به «زبان عشق» شما آگاه است و می داند چه زمانی باید کنارتان حضور داشته باشد، چه لغاتی را در گفتگو با شما به کار گیرد یا چه هدیه ای برای شما بخرد تا خوشحال شوید. به بیانی او باید رگ خواب شما را بداند.

 

8. شوخ طبع است

شوخ طبعی از خصوصیات او است، طوری که شما می توانید جوکی را برای او بگویید و با هم بخندید.

 

9. منطقی است

فردی را انتخاب کنید که انتظارات منطقی از شما داشته باشد. همه ما آدم ها گاهی اشتباه می کنیم و این امری طبیعی است. او نباید برای شما استانداردهایی تعریف کند که خود به آن پایبند نیست.

 

10. به خودشناسی رسیده است

گاهی ما از دیگران انتظاراتی داریم و زمانی که آنها قادر به برآورده کردن شان نیستند، ناامید می شویم. ما باید آنقدر مهارت های لازم را در خود تقویت کنیم تا محتاج هیچ کس نباشیم. رابطه عاطفی تنها باید راهی برای تقویت خودشناسی باشد.

 

11. خوش بین است

شریک شما انتظارات خوش بینانه ای از شما و رابطه دارد. او افکار منفی را از خود دور می کند و معتقد به رابطه ای خوب و طولانی مدت است.

 

12. مسئولیت پذیر است

او نباید شما را تنها منشا تمام خوشی هایش بداند. هر کسی مسئول شادی زندگی خود است. شما می توانید بزرک ترین بخش این شادی باشید اما تمام آن نه.

 

13. احساسات خود را کنترل می کند

یک شریک زندگی خوب به شما احترام می گذارد، مدام کنترل و نقدتان نمی کند و در مقابل دیگران باعث شرمندگی نمی شود.

 

14. زمانش را با شما تقسیم می کند

همدلی از دیگر خصوصیات فرد مناسب شما است. او به ارزش کار تیمی آگاه است و خوب می داند که: «یک دست صدا ندارد.»

 

15. مستقل است

او قابل اعتماد و مسئول است و هر زمان که احتیاج داشته باشید، کنار شما است.

 

16. از شما حمایت می کند

او شما را تشویق می کند تا بهترین خود باشید. از موفقیت شما نمی ترسد و همیشه بهترین شما را می خواهد.

 

17. معتقد است

پایبند بودن همسر به اعتقادات مذهبی یکی از ارکان مهم استحکام خانواده است و نشان می دهد که او به وظایف زندگی خود نیز متعهد خواهد بود.

 

18. قادر به گفتن «ببخشید» است

فردی که به خودآگاهی رسیده باشد، از گفتن «ببخشید» در زمان هایی که مرتکب اشتباهی شده، نمی هراسد.

 

19. بهترین دوست شما است

یک شریک زندگی خوب، باید یک دوست خوب هم باشد. زمانی که یک رابطه با مشکل روبه رو می شود، دوستی و صمیمی طرفین است که آن را نجات می دهد.

 

20. صادق و قابل اعتماد است

او هیچ گاه به شما دروغ نمی گوید. اگر شخص دیگری را ملاقات کرده باشد، ترجیح می دهد رابطه با شما را تمام کند تا این که فریب تان دهد و موجب آزارتان شود.

 

 

21. همیشه برای بهبود رابطه تلاش می کند

یک شریک خوب می داند که یک رابطه احتیاج به مراقبت و تلاش دارد. بنابراین نهایت سعی خود را می کند تا رابطه به بهترین شکل خود پیش رود.

در نهایت باید بگوییم که همه ما انسان ایم و طبیعی است که نمی توانیم همیشه بهترین خود را به عنوان شریک زندگی ارائه دهیم. اما یک همراه خوب اکثر خصوصیاتی را که در بالا به آن اشاره شد، دارا است.

بهترینها

 

چهارشنبه 23/2/1394 - 7:23
ازدواج و همسرداری

نیازهای سانسور شده ی مردان



زندگی مردها,حس حمایت‌گری همسر

 

مهم‌ترین توقع مردان از همسرشان احترام است

 

اسمشان بد در رفته ، مردان را می گویم ، بخاطر صدای مردانه و ظاهرشان گمان می کنیم سر سخت تر از آن هستند که نیاز روحی داشته باشند. دلمان قرص است که مردمان مرد است و بیدی نیست که با این بادها بلرزد. اما به ظاهرشان نباید نگاه کرد. آنها همانطور که تکیه گاه چهاردیواری خانه مان هستند ، اگر از نظر عاطفی و روحی تامین نباشند ، می توانند خیلی شکننده شوند و این یعنی خانه ی ما آسیب می بیند.

بسیاری از ما خانم ها نمی دانیم نیازهای روحی همسرمان چیست .شاید این مطلب کمی باشد برای شناخت بهتر همسرتان...

مردان در زندگی شان چند نیاز اساسی دارند مانند:

احترام
یکی از مهم‌ترین مسائلی که ذهن آقایان را درگیر می‌کند، میزان احترامی است که از همسر خود انتظار دارند. آن‌ها شاید این مسئله را هرگز به زبان نیاورند، اما بی‌شک یکی از دلایل پرخاشگری‌ها و ناسازگاری‌های آن‌ها، عدم دست‌یابی به احترامی است که از همسر خود توقع دارند.اگر به آن‌چه می‌گوییم صددرصد ایمان ندارید، از همسرتان بپرسید. احترام گذاشتن به همسر چیز ماورایی و سختی نیست.

همین‌که شما به افکار و عقاید و رفتارها و احساسات مرد زندگی‌تان احترام بگذارید، او را آرام خواهد کرد. اگر همسرتان می‌گوید که خسته است، سکوت و درک متقابل شما در آن لحظه پاسخی در جهت احترام‌گذاشتن به همسرتان خواهد بود. چند بار اتفاق افتاده که همسرتان بگوید که خسته است و شما با پافشاری زیاد به او می‌گویید که باید به خرید بروید؟

تشویق
مردها عاشق این هستند که همسرشان آن‌ها را تحسین کند. اما فرق بین تشویق واقعی و تعریف و تمجید بی‌خودی را خوب درک می‌کنند. به‌جای تعریف‌های متملقانه در برابر اقوام و آشنایان که ظاهری کاملاً مصنوعی دارد، در خلوت خود به همسرتان بگویید که او بی‌نظیر است و از کارهایی که انجام می‌دهد مثال بزنید و بگویید: فلان کار را عالی به اتمام رساندی یا تو در انجام آن کار بی‌نظیری.

حواستان به خودتان باشد
بخشی از زندگی مردها، همسرشان است. شاید این اعتراف را از هیچ مردی نشنیده باشید که بگوید: زیبایی و ظاهر تو برایم مهم است چون دوستت دارم! اما واقعیت این است که مردها به دلیل علاقه‌ای که به همسرشان دارند، توقع دارند او را همیشه آراسته و مرتب ببینند. آن‌ها از این‌که همسرشان برای خودش وقت می‌گذارد و تلاش می‌کند تا زیبا به نظر برسد لذت می‌برند. کمی آرایش ساده و مرتب کردن موها شما را تا حد زیادی جذاب می‌کند.

بلند صحبت نکنید
فریاد زدن خوب نیست. کارهای مذموم مانند فریاد زدن و بلند صحبت کردن نه برای زن‌ها خوشایند است و نه برای مردها. وقتی‌که پیش همسرتان هستید، ملایم صحبت کنید. تن صدایتان را طوری تنظیم کنید که همسرتان از صحبت‌کردن شما آرامش بگیرد. از کلمات وزین و عبارات محبت‌آمیز استفاده کنید. گاهی با صدای کودکانه با همسرتان صحبت کنید.

همسرتان را تحسین کنید
چه کسی هست که نیاز به تشویق و تحسین نداشته باشد؟ مردها به دلیل حجم کاری و فشارهای زندگی که بر دوش آن‌هاست، شاید بیشتر نیاز به تشویق‌ها و تعریف‌های همسرشان دارند تا انرژی بگیرد و باانگیزه بیشتری برای خانواده‌شان تلاش کنند. تصور مردها این‌گونه است که اگر همسرشان به توانایی‌شان اعتماد داشته باشد می‌توانند از پس هر مشکلی در زندگی بربیایند. هدیه دادن چنین حسی به مرد زندگی‌تان، قطعاً کار سختی نخواهد بود. کافی است هر شب با چند جمله انرژی‌بخش او را تحسین کنید.
 
تشکر و قدردانی
هرچند که همه مردها می‌دانند کارکردن و برآورده‌کردن مخارج زندگی یکی از وظایف‌شان است، اما دانستن وظیفه، یک مسئله است و نیاز به قدردانی یک مسئله دیگر. شاید کاری وظیفه خاص یک نفر باشد، اما بی‌شک قدردانی و تشکر باعث می‌شود او توان بیشتری برای کارش بگذارد و باکیفیت مطلوب‌تری به انجام کارش بپردازد. همان‌طورکه شما توقع دارید همسرتان کارهای خانه را که از صبح تا شب انجام می‌دهید ببیند و متوجه شود جای گلدان چینی روی میز را تغییر داده‌اید، و به شما خسته نباشید بگوید و تشکر کند که خانه را مرتب کرده‌اید، طبیعی است او هم توقع داشته باشد شما متوجه فعالیت‌های روزمره‌اش شده باشید. نکته مهم و مستتری که در این نوع قدردانی کردن‌ها وجود دارند، عزیزشدن شما در دل‌وجان همسرتان است.

حس استقلال
حتماً شنیده‌اید که یکی از اهداف زندگی مشترک، استقلال زوج جوان است. این استقلال یک حس همیشگی و مداوم در طول زندگی است که اتفاقاً مردها را به‌شدت مجذوب خود می‌کند. هیچ مردی نیست که علاقه‌مند به استقلال نباشد.

این بدان معنی است که مردها تمایل دارند برخی از کارها را به‌تنهایی و بدون آن‌که مورد نظارت قرار بگیرند، انجام دهند. به‌همین دلیل لازم است برخی اوقات اجازه بدهید همسرتان این حس استقلال را درک کند. اگر می‌خواهد یکی دو ساعت تنها باشد یا به‌تنهایی بعضی از خریدها را انجام بدهد، به حس استقلالش احترام بگذارید. مطمئن باشید این احترام متقابلاً به خود شما بر خواهد گشت.

حمایت
شاید شما به‌عنوان یک خانم گمان کنید یکی از فواید ازدواج حس حمایت‌گری همسرتان از شماست. این دقیقاً در مورد آقایان هم صادق است. مردها هم نیاز دارند گاهی اوقات همسرشان حمایت‌شان کند.زمانی که همسرتان می‌خواهد تغییر شغل بدهد، ماشینش را عوض کند یا پای در یک معامله متفاوت بگذارد، به‌شدت نیازمند حمایت‌های شماست حتی اگر به زبان نیاورد. در این‌گونه مواقع همسرتان را با گوش‌دادن به صحبت‌هایش و جملات امیدبخش حمایت کنید. بی‌شک حس حمایت‌گرانه شما عامل موفقیت همسرتان خواهد شد و همین حس در طول زندگی شما را هم با دست حمایت‌گر همسرتان از هر آنچه دلتان را بلرزاند مصون نگه می‌دارد.

دوستت دارم
تمایل به خواسته‌شدن در همه آدم‌ها وجود دارد. همه افراد چه مرد و چه زن تمایل به خواسته‌شدن از سوی همسرشان را دارند. این حس در مردها بیشتر است. هرچند که لایه بیرونی چهره مردانه سرشار از غرور است، اما خوب جمله دوستت دارم را می‌شنوند و این‌گونه جملات انقلابی در وجود آن‌ها پدید می‌آورد. با دیدن چهره اخمو و مردانه همسرتان تصور نکنید که جملات عاطفی را لوس‌بازی می‌پندارد. او را نوازش کنید و در گوشش بگویید که دوستش دارید. حتی اگر پلک‌هایش را روی هم بگذارد و غرق در یک ظاهر مردانه شود، اما بی‌شک در درونش عشق به شما فوران می‌کند.
منبع: پنجره

 

چهارشنبه 23/2/1394 - 7:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته