15. پیشگویی چگونگی شهادت زمانی که مأمون به سبب بیماری نتوانست نماز عید را بخواند، از خدمت امام رضا (علیه السلام) درخواست کرد تا نماز را اقامه کنند. امام در حالی که پیراهن کوتاه سفید و عمامه سفید پوشیده بودند و در دست مبارکشان عصا بود، روانه نماز شدند و در میان راه با صدای بلند میفرمودند:
«السلام علی ابوی آدم و نوح، السلام علی ابوی ابراهیم و اسماعیل، السلام علی ابوی محمد و علی، السلام علی عباد الله الصالحین».
مردم به طرف امام هجوم میآوردند و دست ایشان را میبوسیدند و ازایشان تجلیل میکردند. در این هنگام به خلیفه خبر رسید که اگر این وضعیت ادامه یابد، خلافت از دست تو خارج میشود. مأمون خود را به سرعت به امام رسانید و نگذاشت امام نماز را بخوانند. آن گاه امام مطالبی مهم به هرثمة بن اعین ـ که از خادمان مأمون، اما محب اهل بیت و در خدمت امام رضا (علیه السلام) بود ـ فرمودند. هرثمه میگوید: روزی سرورم ابوالحسن رضا مرا طلبیدند و فرمودند: ای هرثمه! میخواهم تو را از مطلبی آگاه سازم که باید نزد تو پنهان بماند و تا زمانی که زنده هستم، آن را برای کسی فاش نکنی، اگر فاش کنی، من دشمن تو پیش خدا خواهم بود. هرثمه گفت: قسم خوردم که تا ایشان زنده است، سخنی نگویم. امام فرمودند: ای هرثمه! سفر آخرت و ملحق شدنم به جدم و پدرانم نزدیک شده. همانا من بر اثر خوردن انگور و انار مسموم از دنیا خواهم رفت. خلیفه میخواهد قبر مرا پشت قبر پدرش هارون الرشید قرار دهد، اما خداوند نمیگذارد و زمین اجازه چنین کاری را نمیدهد و هر چه بکوشند تا زمین را حفر کنند (و مرا پشت قبر هارون دفن کنند)، نمیتوانند و این مطلب را بعد خواهی دید. ای هرثمه! همانا محل دفن من در فلان جهت است. پس بعد از وفات و تجهیز من برای دفن، مأمون را از این مسائلی که گفتم، آگاه کن تا مرا بیشتر بشناسد و به مأمون بگو که هر گاه مرا در تابوت گذاشتند و آماده نماز کردند، کسی بر من نماز نخواند؛ تا اینکه عرب ناشناسی به سرعت از صحرا به طرف جنازه من خواهند دوید و در حالی که گرد و غبار سفر بر چهره دارند و مرکبشان ناله میزند، بر جنازه من نماز میخوانند. شما نیز با او به نماز بایستید و پس از نماز مرا در مکانی که مشخص کردهام، دفن کنید. ای هرثمه! وای بر تو که این مطالب را قبل از وفاتم به کسی بگویی. هرثمه میگوید: مدتی نگذشت که تمامی این جریانات اتفاق افتاد و (امام) رضا علیه السلام نزد خلیفه انگور و انار مسموم خوردند و از دنیا رفتند. هرثمه میگوید: طبق فرمایش امام رضا (که فرمودند بعد از وفات و تجهیز جنازهام این مطالب را به مأمون بگو) بر مأمون وارد شده، دیدم که وی در فراق امام رضا (علیه السلام) دستمال در دست دارد و گریه میکند. به وی گفتم: ای خلیفه! اجازه میدهید مطلبی را بگویم؟ مأمون اجازه سخن گفتن داد. گفتم (امام)رضا علیه السلام سرّی را در دوران حیاتشان به من فرمودند و از من عهد گرفتند که آن را تا هنگامی که زنده هستند، برای کسی بازگو نکنم. آن گاه قضیه را برای مأمون تعریف کردم. وقتی که مأمون از این قضیه خبردار شد، شگفت زده شد و سپس دستور داد جنازه امام تجهیز و آماده شود و همراه وی آماده خواندن نماز برایشان شدیم. در این هنگام فردی ناشناس با همان مشخصاتی که امام فرموده بودند، از طرف صحرا به سمت جنازه مطهر آمدند و با هیچ کس صحبتی نکردند و بر امام نماز خواندند و مردم نیز با ایشان نماز خواندند. خلیفه دستور داد که ایشان را شناسایی کنند و نزد وی بیاورند، اما اثری از ایشان و شتر ایشان نبود. سپس خلیفه دستور داد پشت قبر هارون الرشید قبری حفر کنند. هرثمه به خلیفه گفت: آیا شما را به سخنان علی بن موسی الرضا آگاه نساختم؟ مأمون گفت: میخواهم ببینم سخن وی راست است یا خیر. در این هنگام نتوانستند قبر را حفر کنند و گویا زمین از صخره سختتر شده بود؛ به گونهی که تعجب حاضران را برانگیخت. مأمون به صدق سخن علی بن موسی الرضا پیبرد و به من گفت مکانی را که علی بن موسی الرضا از آن خبر داده، به من نشان بده. محل را به وی نشان دادم و همین که خاک را کنار زدیم، قبرهای طبقه بندی شده و آماده را دیدیم، با همان مشخصاتی که علی بن موسی الرضا فرموده بودند. زمانی که مأمون این وضعیت را دید، بسیار شگفت زده شد. ناگهان آب به اعماق زمین فرو رفت و آن مکان خشکید. سپس امام را داخل قبر گذاشتیم و خاک روی آن ریختیم. بعد از این جریان خلیفه همیشه از چیزی که دیده و از من شنیده بود، با شگفتی یاد میکرد و تأسف و حسرت میخورد و هر گاه با وی خلوت میکردم، از من تقاضا میکرد تا قضیه را تعریف کنم و با تأسف میگفت: (انا لله و انا الیه راجعون). [29]
مشهد الرضا (علیه السلام ) در کلام اهل سنت ذهبی در مواضع متعدد از تألیفات خود دربارهی مشهد الرضا چنین اظهار نظر میکند: «و لعلی بن موسی مشهدٌ بطوس یقصدونه بالزیاره»[30]، «و له مشهدٌٍ کبیر بطوس یزار»[31]، «و مشهد مقصودٌ بالزیاره»[32]. ابن عماد حنبلی دمشقی نیز میگوید: «و له مشهدٌ کبیر بطوس یزار». [33] برخورد بزرگان اهل سنت با مزار امام رضا (علیه السلام) نیز جالب و شگفتانگیز است؛ مانند بسیار زیارت کردن قبر امام رضا (علیه السلام) از سوی ابن حبان بستی (354ق) و ابو علی ثقفی (328ق) و تواضع و تضرعات بسیار ابوبکر بن خُزیمه (311ق) که موجب شگفتی شاگردان وی شده بود. 1. ابوبکر بن خزیمه (311ق) و ابو علی ثقفی (328ق): حاکم نیشابوری میگوید: «سَمِعتُ محمد بن المؤمل بن حسین بن عیسی یقول خرجنا مع امام اهل الحدیث ابی بکر بن خزیمه و عدیله ابو علی الثقفی مع جماعة من مشیخنا و هم اذ ذلک متوافرون الی زیارة قبر علی بن موسی الرضا بطوس، قال: فریت من تعظیمه (ابن خُزَیمه) لتلک البقعه و تواضعه لها و تضرعه عندها ماتحیرنا؛ [34] حاکم میگوید: از محمد بن مؤمل شنیدم: روزی با پیشوی اهل حدیث ابوبکر بن خزیمه و ابو علی ثقفی و دیگر مشایخ خود به زیارت قبر علی بن موسی الرضا(ع) به طوس رفتیم؛ در حالی که آنها بسیار به زیارت قبر ایشان میرفتند. محمد بن مومل میگوید: احترام و بزرگداشت و تواضع و گریه و زاری ابن خزیمه نزد قبر علی بن موسی همگی را شگفتزده کرده بود. ابن خزیمه نزد اهل سنت جایگاه ویژهی دارد؛ به گونهی که از وی «شیخ الاسلام، امام الائمه، حافظ، حجه، فقیه، بینظیر، زنده کننده سنت رسول الله»، تعبیر کردهاند و او در علم حدیث و فقه و اتقان ضرب المثل است. [35] در مورد ابو علی ثقفی نیز ـ که از نوادگان حجاج بن یوسف است ـ تعابیری چون: «امام، محدث، فقیه، علامه، شیخ خراسان، مدرس فقه شافعی در خراسان، امام در اکثر علوم شرعی، حجت خدا بر خلق در دوران خودش»[36] به کار رفته که نشان دهنده اهمیت و جایگاه این شخصیت نزد عامه است.
2. ابن حبّان بُستی (354ق): «علی بن موسی الرضا از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بیت و بنی هاشم است. اگر از ایشان روایتی شود، واجب است حدیثشان معتبر شناخته شود..... من به دفعات قبر ایشان را زیارت کردهام. زمانی که در طوس بودم، هر مشکلی برایم رخ میداد، قبر علی بن موسی الرضا را ـ که درود خدا بر جدشان و خود ایشان باد ـ زیارت میکردم و برای برطرف شدن مشکلم دعا میکردم و دعایم مستجاب و مشکلم حل میشد. این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفی و اهل بیتشان ـ که درود خدا بر ایشان و اهل بیتشان باد ـ بمیراند». [37] ابن حبان بستی نیز از اهل سنت جایگاه والایی دارد؛ به گونهی که از وی به «امام، علامه، حافظ، شیخ خراسان، یکی از استوانههای علم در فقه و لغت و حدیث، و از عقلی رجال» تعبیر کردهاند. [38] این جملات حاکی از نفوذ معنوی امام رضا (علیه السلام) بر قلوب است و پس از گذشت سالیان از شهادت ایشان، قبر و بارگاه ملکوتی ایشان مورد توجه خاص و عام است و کسانی چون ابن خزیمه و ابن حبان علاوه بر زیارت قبر امام رضا (علیه السلام) به ایشان متوسل میشدند و برای رفع مشکلات مادی و معنوی خود به این مکان مقدس پناه میبردند.