خبرگزاری فارس: علیرضا قزوه از شعرای متعهد در شعری اختلاس سههزار میلیاردی را دستمایه قرار داده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، علیرضا قزوه از شعرای متعهد در شعری اختلاس سههزار میلیاردی را دستمایه قرار داده و چنین سروده است: به من مربوط نیست که سایتها چه مینویسند که دولت چه میخواهد از جان مجلس یا مجلس چگونه کنار میآید با قوه قضاییه ... به من مربوط نیست که اختلاس سه هزار میلیاردی یعنی چه و اصلا سه هزارمیلیارد چقدر است و پشت ماجرا چه پدرسوختههایی هستند به من مربوط نیست دیگر که حکم جلب دارد و آبرو میبرند... پس ای ابر خطاپوش ببار... به من مربوط نیست که بگویم آقای "ایکس" که کمی چاق است که بود و کجا بود و چه شد که شد و افتاد یا اقای "وای" که شکل مستر فلان بود یا آقای "زد" که لاغر است و مدام قول میدهد اصلا که بودهاند و کجا بودند یا این که این جماعت زیبایی اندام چه ارتباطی با سیاست دارند ای کاشکی آقای "ایگرگ" این الف بچهها را نمیآورد... (این ایگرگ میتواند آقای آلبرت انیشتن باشد که لابد ارتباطی با اختلاس هم دارد) من فقط باید بنویسم آقای "ایکس" و "زد" و شما خیال کنید که آنها آقای سنگ پایند یا آقای رب گوجه فرنگی وقتی که قاط میزند اقتصاد سیاسی سیاست فرهنگی باید که هنگ کند اشعار من و گاه شعر همین میشود که میبینی البته ما شاعران میدانیم که حال سیاست خوب نیست البته ما دانش آموزان میدانیم تا وقتی اختلاس حل نشود کیف قاپها تمام نمیشوند البته ما ریزه میزهها میدانیم که اختلاس ریشه داشت در حرمسرای آقامحمدخان قاجار در سبیل ناصرالدین شاه و ریشه دارد در ویلاهای کانادا پس ربطی به رییس بانک ملی ندارد که رفته است دوش آب خنک بگیرد در جایی مثل پپسی البته ما شاعران میدانیم که دولت بی تقصیر است و مجلس محترم بی تقصیر است حتی آقای "ایگرگ" و "زد" بی تقصیرند گناهکار واقعی نیروی جاذبه زمین است و من هم بی تقصیرم اما وقتی کسی معذرت نمیخواهد من عذر میخواهم از همه مردم عذر میخواهند از شما ما را ببخشید آقای "ایکس" تصدقت بروم آقای "ایگرگ" شما بی نظیرید آقای "زد"...
شگفتا! رد پای دزد دهکده ی ما بر روی برف، چقدر شبیه چکمه های کدخداست! هفته اختلاس مبارک
اگه کوروش کبیر از ۲۵۰۰ سال پیش تا امروز ماهیانه ۱۰۰ میلیون تومان پس انداز می کرد ، الان ۳۰۰۰ میلیارد
.
همیشه آدم وقتی به همدیگه فکر میکنن که تنها میشن کسی واقعا عاشقه که وقتی همه پیششن ، به اونی فکر میکنه که رفیق تنهایی هاشه
ای دوست ! از بهر رفاقت به کجا سربزنم ؟ شوق دیدار تو دارم به کجا پر بزنم ؟
در مسلک ما سوخته دلان ، خنده حرام است این بخت گهى تلخ و گهى نیز بکام است گرچه ما اهل شب و مسجد و تسبیح نباشیم در مذهب ما حق رفاقت به تمام است
الهی قلب غم آتش بگیرد سیاهی دق کند ماتم بگیرد الهی تا رفیق هست و زمان هست کسی یاد تو را از من نگیرد
ای رفیق با وفا هر شب دعایت میکنم گر ندارم زانتیا فرقون سوارت می کنم
پیدا کردن دوستان واقعی سخت ترک کردنشان مشکل و فراموش کردنشان غیر ممکن است