حساس ترین سخنان امام سجاد (علیه السلام ) كه در طول اقامت در شام ایراد شده است و تحولى عظیم در محیط سیاسى شام و بینش مردم نسبت به دستگاه اموى ایجاد كرد
و معادلات یزید را برهم زد و خط مشى او را نسبت به اهل بیت كاملا تغییر داد، خطبه اى است كه آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسى و دینى شام ایراد كرد.
از كتاب هاى تاریخى چنین استفاده مى شود كه این خطبه در مسجد جامع دمشق ایراد شده و از حوادثى كه در كاخ یزید رخ داده و سخنانى كه در محفل خصوصى تر وى ردو بدل شده جداست .
این خطبه را باید اوج موفقیت امام سجاد (علیه السلام ) در رسالت تبلیغ عاشورا و تداوم خط شهیدان كربلا دانست . اگر این خطبه ایراد نشده بود، چه بسا ماهیت نهضت حسینى براى سالیان دراز و یا براى همیشه بر اهل اسلام مخفى مى ماند .
در شام یزید براى استفاده بیشتر از شهادت حسین بن على (علیه السلام ) و اسارت خاندان وى در جهت تحكیم پایه هاى حكومتش تصمیم گرفت تا از سخنوران دربارش در مذمت خاندان على و توجیه فجایعى كه صورت داده بود، بهره جوید. یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و نقش خویش را در آن جمع حساس ایفا كند. خطیب در بلندى جاى گرفت و زبان به هتّاكى و بى حرمتى به اهل بیت گشود. امام سجاد از گستاخى و زشتگویى خطیب برآشفت و فرمود:
خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.
وقتى سخنان خطیب دربار پایان یافت ، امویان خود را فاتح مى دیدند و مسایل راحل شده مى پنداشتند. اما على بن الحسین - تنها مرد جوان قافله اسیران - با اندامى كه آثار رنج و اسارت از آن پیدا بود از جاى برخاست و به یزید گفت : خطیب شما آن چه خواست به ما نسبت داد و با مردم گفت ، آیا اجازه مى دهى من هم با مردم سخن بگویم ؟
یزید رضایت نمى داد، اما اطرافیان و حاضران مجلس و یكى از فرزندان خلیفه اصرار ورزیدند تا یزید پیشنهاد على بن الحسین (علیه السلام ) را پذیرد. زیرا در وضع و حال او نمى دیدند كه بتواند سخنى هم پاى سخنور گزیده دربار بگوید!
یزید ناگزیر اجازه داد. امام سجاد (علیه السلام ) از پلكان منبر بالا رفت . در برابر چشمان مردم قرار گرفت وآنچه تا آن روز بر مردم شام پوشیده مانده بود، افشا شد.
حساس ترین سخنان امام سجاد (علیه السلام ) كه در طول اقامت در شام ایراد شده است و تحولى عظیم در محیط سیاسى شام و بینش مردم نسبت به دستگاه اموى ایجاد كرد و معادلات یزید را برهم زد و خط مشى او را نسبت به اهل بیت كاملا تغییر داد، خطبه اى است كه آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسى و دینى شام ایراد كرد.
امام زین العابدین (علیه السلام ) نخست سپاس خداى گفت و خطبه را آغاز كرد.
سخنان آغازین خطبه آن چنان تحول آفرین بود كه اشك چشمان مردم را فرو ریخت و عواطف آنان را بشدت تحت تاءثیر قرار داد. در ادامه آن سخنان ، امام فرمود:
اى مردم ! شش نعمت به ما عطا گردیده و هفت فضیلت از سوى خدا به ما داده شده است .
ما از علم ، حلم ، بزرگوارى و بخشش ، فصاحت ، شجاعت و محبوبیت اجتماعى درمیان مؤ منان ، برخورداریم . فضیلت ها و شرافت هاى ما عبارتند از این كه : پیامبر خاتم محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) از ما خاندان است و على بن ابى طالب - صادق ترین یار پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) - جعفر طیار، حمزه - شیر شجاع خدا و رسول - و حسن و حسین - دو سبط این امت - نیز از خاندان ما هستند.
آنان كه مرا مى شناسند، از توضیح بى نیازند ولى آنان كه مرا نمى شناسند گوش فرا دهند تا خویش را به ایشان بشناسانم .
اى مردم ! من فرزند مكه و منایم ،
من فرزند زمزم و صفایم .
من فرزند آنم كه حامل ركن است .
من فرزند بهترین انسانى هستم كه بر كره خاك جامه وجود پوشیده است .
من فرزند برترین موحدى هستم كه برگرد كعبه طواف كرده و گام در مسیر صفا و مروه نهاده و حج به جا آورده و خداى را لبیك گفته است . من فرزند آن پیامبرم كه بر مركب آسمانى - براق - سوار گشت و جبرئیل او را به بلند جایگاه هستى - سدرة المنتهى - رسانید. به قرب خدا رسید؛ آنجا كه فاصله قاب قوسین و یا كمتر بود!
من فرزند آنم كه فرشتگان آسمان با او نمازگزاردند و به او اقتدا كردند.
من فرزند دریافت كننده وحی ام . فرزند محمد مصطفایم .
من فرزند على مرتضایم . آن كسى كه بر صورت مستكبران نواخت تا ایمان آوردند - در برابر شعار ((لااله الا الله )) و پیام توحید سر فرود آورند و دست از عناد بردارند .-
من فرزند آن كسى هستم كه پیشاپیش رسول خدا، با دو شمشیر و دو نیزه مى جنگید.
دو هجرت كرد، دو بار با پیامبر بیعت نمود، در بدر و حنین رزمنده بود و حتى یك لحظه - یك چشم برهم زدن - به خداوند كفر ورزید.
من فرزند صالح ترین مؤ منان ، وارث پیامبران ، نابودگر ملحدان ، پیشواى مسلمان ، نور جهانگران ، زینت عبادت كنندگان ، سرآمد گریه كنندگان - از خوف خدا اشتیاق به لقاى حق - شكیباترین شكیبایان ، برترین قیام كنندگان خاندان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ).
من فرزند كسى هستم كه از سوى جبرئیل و میكائیل مورد تاءیید و یارى بود. - على (علیه السلام ) - حمایتگر از حریم مسلمانان ، كشنده مارقین و ناكثین و قاسطین ((طاغیان صفین و نهروان و جمل ))، ستیزنده با دشمنان لجوج .
- على (علیه السلام ) پرافتخارترین مرد از میان تمامى قریش ، اولین كسى به خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) پاسخ مثبت گفت و ایمان آورد. پیشتاز پیشتازان راه دین ، شكننده متجاوزان ، نابود كننده مشركان ، تیرى از تیرهاى خدا بر منافقان ، زبان گویاى حكمت نیایشگران ، یاور دین خدا، ولى سرپرست امر الهى - حافظ و مجرى قوانین پروردگار...
آرى او جدم ((على بن ابى طالب )) است .
سپس امام چنین ادامه داد:
من فرزند فاطمه زهرایم .
من فرزند سرور زنان عالمم .
اى یزید این ((محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ))) كه هم اكنون نامش را مؤ ذن بر زبان آورد و به پیامبرى او گواهى داد، آیا جد توست یا جد من است !
اگر بگویى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) جد توست دروغ گفته اى و كفر ورزیده اى !
و اگر باور دارى كه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) جد من است پس چرا و به چه جرمى خاندان او را كشتى !
امام همچنان به معرفى خویش ادامه داد، تا آن جا كه صداى مردم به گریه بلند شد، و یزید از تاءثیر سخنان امام (علیه السلام ) در قلب مردم سخت بیمناك گردید.
هراس یزید از این بود كه مردم در همان محفل علیه او بشورند! از این رو براى قطع كردن سخنان امام سجاد (علیه السلام ) به مؤ ذن دستور داد اذان بگوید!مؤ ذن از جاى برخاست و با صدایى كه به همه مى رسید گفت :
الله اكبر، الله اكبر.
امام (علیه السلام ) در ادامه سخنان پیشین خود و براى همنوایى با نداى اذان فرمود:
آرى هیچ چیز بزرگتر و ارجمندتر از خدا نیست .
مؤ ذن گفت : اشهد ان لا اله الا الله .
امام فرمود:
تمامى وجودم - پوست و خون و گوشتم - به یگانگى خدا شهادت مى دهند.
مؤ ذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ).
امام كه هنوز بر بالاى منبر قرار داشت در این هنگام چهره اش را از مردم به سوى یزید برگرداند و فرمود:
اى یزید این ((محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ))) كه هم اكنون نامش را مؤ ذن بر زبان آورد و به پیامبرى او گواهى داد، آیا جد توست یا جد من است !
اگر بگویى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) جد توست دروغ گفته اى و كفر ورزیده اى !
و اگر باور دارى كه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) جد من است پس چرا و به چه جرمى خاندان او را كشتى !
امام سجاد (علیه السلام ) تا بدین جا رسالت خویش را به شایستگى ایفا كرد و آن مجلس با وضعى آشفته و نگران كننده براى یزید پایان یافت.(1)
پی نوشت ها:
سخنان امام سجاد(علیه السلام) در مجلس یزید
هر چه زمان مى گذرد، شرایط جسمى و روحى اهل بیت (علیه السلام ) دشوارتر مى شود. سختی هاى راه ، سختگیری هاى ماءموران ، شماتت هاى مردم و گذشتن از میان بازارهاى شلوغ شام ، قرار گرفتن بانوان محجوب اهل بیت در معرض نگاه بیگانگان و اكنون ورود به مجلس جشن یزید!
این كه آیا در شام دو مجلس برگزار شده است ، یكى در مسجد جامع دمشق و دیگرى در كاخ یزید و یا این كه تمامى رخدادهاى اسف انگیز شام و سخنان حضرت زینب و امام سجاد (علیه السلام ) در یك مجلس اظهار شده ، دلایل قطعى در دست نیست و البته تعیین این موضوع تاءثیر مهمى در اصل بررسى آن حوادث ندارد.
آن چه مورخان درباره ورود اهل بیت (علیه السلام ) به مجلس یزید نوشته اند، مفصل و جان كاه است . هنگام ورود به مجلس یزید على بن الحسین (علیه السلام) فرمود:
انشدك الله یا یزید ما ظنك برسول الله لورا ناعلى هذه الحالة .
یعنى ؛ سوگند به خدا، اى یزید، چه گمان دارى به رسول خدا اگر ما را بر این حال مشاهده كند.
امام با كوتاه ترین جمله ها، پیامدارترین مفاهیم را به شنودگان منتقل مى كند. زیرا به او اجازه سخنرانى نخواهند داد. هنوز بسیارى از شامیان او را بدرستى نمى شناسند، تنها نقطه مشترك میان او و جمع پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) است . آن جمع اگر هیچ چیز از معارف دین و تاریخ گذشته اسلام ندانند، اما نام پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را شنیده اند و _هر چند به شكلى صورى_ به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) علاقمند هستند.
شخص یزید اجرى براى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) قایل نیست ، چنان كه در شعارش بعدها به آن اشاره كرد. اما مردم ناآگاه شام ، به عنوان خلیفه رسول الله به یزید نگاه مى كنند و براى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) احترام قایلند.
هر چه زمان مى گذرد، شرایط جسمى و روحى اهل بیت (علیه السلام ) دشوارتر مى شود. سختی هاى راه ، سختگیری هاى ماءموران ، شماتت هاى مردم و گذشتن از میان بازارهاى شلوغ شام ، قرار گرفتن بانوان محجوب اهل بیت در معرض نگاه بیگانگان و اكنون ورود به مجلس جشن یزید!
وقتى امام سجاد (علیه السلام ) نام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را به میان مى آورد، همه از خود مى پرسند: مگر میان این كاروان اسیران با پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نسبتى هست ؟
این پرسش به قدرى جدى است كه یزید نمى تواند خود را بى تفاوت نشان دهد. ناگزیر مى شود: زنجیرها را از على بن الحسین (علیه السلام ) بردارد! یزید با این كار، مى خواهد رحمت و عطوفت خود را به حاضران بنمایاند. غافل از این كه پذیرش اعتراض امام سجاد (علیه السلام ) آغاز افشا شدن ماهیت زشت حكومت اوست و فرو افتادن غل و زنجیرها از اندام على بن الحسین (علیه السلام ) به معناى فرو شكستن نخستین حصارهایى است كه او - یزید - خود را در پشت آنها مخفى داشته است .
اهل بیت در مجلس یزید جاى مى گیرند و ماءموران سر مقدس سید الشهدا را پیش مى آورند و در مقابل یزید مى گذارند.
یزید شعر مى خواند:
یفلقن هاما من رجال اعزة علینا و هم كانوا اعق واظلما
یعنى ؛ شمشیرها، سرمردانى را مى شكافند كه نزد ما گرامى هستند ولى چه مى توان كرد كه آنان در دشمنى و ستم پیشدستى كرده اند!
على بن الحسین (علیه السلام ) كه در میان اسیران قرار داشت ، فرمود:
اى یزید! بهتر است به جاى شعرى كه خواندى ، این آیه از قرآن را بشنوى كه خداوند مى فرماید:
ما اصابكم من مصبیة فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراءها ان ذلك على الله یسیر. لكیلا تاءسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم والله لا یحب كل مختال فخور. (3)
یعنى ؛ هیچ مصیبتى در زمین و یا در بدن متوجه شما نمى شود مگر این كه قبل از آن ، از سوى ما«خداوند» در كتابى پیش بینى شده و رقم خورده باشد، و این بر خدا آسان است . تا بر آنچه از دست مى دهید اندوهگین نباشید و به آنچه به دست مى آورید شادمانى نكنید و خداوند هیچ متكبر خودستایى را دوست ندارد.
آنچه امام سجاد (علیه السلام ) از این آیه مى جوید این است كه به یزید یادآورى كند اگر ما عزیزانى را از دست دادده ایم ، جاى شماتت و ملامت ندارد و اگر تو احساس مى كنى چیزى به دست آورده اى ، مجال خوشى و سرمستى نخواهد داشت . و تو با این فخر فروشى و بزرگ نمایى منفور درگاه خدا هستى .
یزید كه منظور امام و پیام آیه را دریافته بود، بشدت خشمگین شد و گفت :
آیه دیگرى هم در قرآن هست كه آن آیه درباره شما مناسبتر است :و ما اصابكم من مصیبة فبما كسبت ایدیكم و یعفوا عن كثیر. (4) یعنى ؛ هر بلا و مصیبتى كه به شما مى رسد، نتیجه دستاوردهاى خود شماست .
آن جمع اگر هیچ چیز از معارف دین و تاریخ گذشته اسلام ندانند، اما نام پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را شنیده اند و _هر چند به شكلى صورى_ به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) علاقمند هستند.
یزید با این آیه مى خواهد بگوید كه اگر شما در برابر خلافت من سر تسلیم و سازش فرود مى آورید، با این حوادث روبرو نمى شدید. پس این شما هستید كه قدم در این راه گذاشته اید.(5) اما امام سجاد (علیه السلام ) به او مى گوید:
لا تطعموا ان تهینونا و نكرمكم و ان نكف الاذى عنكم و تؤ ذونا
فالله یعلم انا لا نحبكم و لا نلومكم ان لم تحبونا
یعنى ؛ شما انتظار دارید كه ما را مورد اهانت قرار دهید ولى ما شما را اكرام كنیم ! ما را مورد آزار و شكنجه قرار دهید ولى ما دست از شما برداریم ! خدا مى داند كه ما هرگز شما را دوست نمى داریم و البته شما را ملامت نخواهیم كرد بر این كه دوست دار ما نیستید.
یزید مى گوید: در این جا حق با شماست ولى اصولا پدر و جد تو - پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) - تلاش كردند تا قدرت را به كف آورند و امیر باشند و با ما به نزاع و درگیرى پرداختند…
على بن الحسین (علیه السلام ) در پاسخ او فرمود:
اى پسر معاویه و هند! قبل از این كه تو به دنیا بیایى ، پیامبرى و حكومت از آن جد و نیاكان من بوده است . روز بدر، احد و احزاب پرچم پیروزمند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در دست پدر من - على بن ابى طالب (علیه السلام –( بود در حالى كه پدر و جد تو پرچم كفر را در دست داشتند!
سخن كه به این جا انجامید، چنان یزید به بن بست رسیده بود كه چاره اى جز سكوت نداشت . البته اگر این سخنان در محفلى خصوصى رد و بدل شده بود چه بسا یزید، بیش از این ها ناشكیبایى مى كرد و امام على بن الحسین (علیه السلام ) را خاموش مى كرد و مى كشت .اما یزید در آن محفل عمومى گام در میدان مناظره و اثبات حقانیت خویش گذارده و اكنون مجلس در وضعیتى قرار گرفته است كه او ناچار به ادامه آن وضع است .
امام سجاد (علیه السلام ) كه شرایط دگرگون شده مجلس را شاهد بود و نفوذ سخنانش را در حاضران احساس مى نمود، آهنگ سخن را از شیوه استدلالى به روش عاطفى تغییر داد. نه براى متاءثر ساختن یزید! بلكه براى بیدار ساختن وجدان ها و عواطفى كه اكنون با سخنان و استدلال هاى او شعورشان رو به بیدارى نهاده است . امام فرمود:
اى یزید! اگر درك مى كردى و مى دانستى كه چه كرده اى و با پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان ما چه رفتارى داشته اى و اگر براستى قادر بودى عمق این فاجعه را بشناسى به كوه ها مى گریختى بر ریگها مى خفتى و آرام نمى گرفت.
امام نگاهى هم به مردم دارد، به حاضران مجلس یزید! و مى فرماید:
ماذا تقولون اذ قال النبى لكم ماذا فعتلتم و انتم آخر الامم
بعترتى و باهل بعد مفتقدى منهم اسارى و منهم ضرجوا بدم (6)
یعنى ؛ چه پاسخ خواهید داشت آن گاه كه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به شما بگوید: شمایان كه سرآمد امت ها هستید، با عترت من و خاندان ، بعد از رحلت من چه كردید! برخى را به اسارت كشاندید و گروهى را به خون شان آغشته ساختید! (7)
پی نوشت ها:
1- ترجمه مقتل ابى مخنف 193-196؛ مقاتل الطالبین 2/121؛ احتجاج طبرسى 2/310-311؛ مقتل خوارزمى 2/69؛ احقاق الحق 2/126-128؛ مثیر الاحزان 54؛ بحارالنوار 138-139؛ نفس امهموم 242؛ مقتل الحسین 352.
2- امام سجاد(ع)- احمد ترابی
3- حدید 23-22
4- شورى /30
5- تاریخ طبرى 7/376
6- بحار الانوار 45/131
7- امام سجاد(ع)، احمد ترابی