به جوانانی که می پندارند مرحله جوانی را باید صرف بازی و شب نشینی و ولگردی و ... کرد، چه میتوان گفت؟
ما از جوانان میخواهیم ماهیت این مفاهیم را کاملاً دریابند و
درک کنند که لهو و لعب چیست؟ هرزگی چیست؟ و لذت، کدام است؟ چه لذت جنسی و
چه لذت … ما از جوانان میخواهیم ماهیت این مفاهیم را کاملاً دریابند و
درک کنند که لهو و لعب چیست؟ هرزگی چیست؟ و لذت، کدام است؟ چه لذت جنسی و
چه لذت خوردنی و یا آشامیدنی یا دیگر لذتهایی که در غرایز جسمانی انسان
انگیخته میشود. ما از جوانان میخواهیم در برابر این لذات تأمل کنند و بپرسند که حجم این لذتها چقدر است؟همراهان گرانقدر خواهشمندیم به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
حجم لذتهای زمانی، به اندازه حجم همان لحظه است. لذت جنسی، تنها در همان
لحظه احساس آن است. لذت خوردنی، همان لذت گردش آن در دهان است و به همین
قیاس است لذت آشامیدنی و ... معمولاً انسان تا به این لذتها دست نیافته در
رؤیاهای رنگین و شیرینی به سر میبرد، اما وقتی بدان دست مییابد احساس
میکند که در برابر راهی بنبست قرار گرفته است. زیرا این لذتها اگر چه
نیاز انسان هستند اما آفاق سیر او و آرمان او و چشماندازهای آگاهی او
نیستند. از اینرو است که وقتی انسان در بُعد جنسی افراط میکند به زودی
ملول و افسرده میشود و با تکرار این حالت، احساس سستمزاجی و پریشانخاطری
میکند. و نیز هنگامی که انسان در خوردن یا آشامیدن افراط میکند به درد
معده یا کندی نفس دچار میشود.هیچ کدام از این کارها افق سیر جوان و شایسته مرحله جوانی
نیست و تنها رهآورد این امور برای جوان، احساساتی از قبیل لذت و خوشی است
که وقتی جوان، کمّ و کیف آن را دریافت پس از فراغت از این حالات، رایحه
حقیقت را استشمام میکند.بنابراین ما به جوانانمان میگوییم، دوره جوانی شما، نیروی
حیات و بار مسؤولیتی در عرصه هستی و ثروتی از ثروتهای انسانی است. ما به
شما نمیگوییم که به نیازهایتان پاسخ مثبت ندهید، اما میگوییم نیازهایتان
را در سطحی قرار دهید که بدون هیچ زیانی جسمتان را استوار بدارد و لازم است
در عین حال که نیازهای جسمانی خود را برمیآورید بدانید که مسأله جوانی،
در حیات و مسأله حیات در جوانی، بسی فراختر و بازتر و گستردهتر و
مسؤولیتآفرینتر از همه این امور مادیای است که در آن فرو میروید و
نتیجهای جز دلآزردگی و بیهدفی و احساس پوچی برایتان ندارد.بنابراین، حیات، تنها جسم و مادهای نیست که دارای افق حرکت
نباشد و نشاط و تپش نداشته باشد و به روی کرانههای گسترده بسته باشد، چرا
که نیروی مطلقی به نام (خدا) در همه هستی حضور دارد و وقتی که انسان در
برابر او قرار میگیرد و زندگیاش را بر اساس اراده او تنظیم میکند، احساس
مینماید که هیچ دیوار و سدّی در مسیر حرکت تکاملیاش وجود ندارد و تنها
حقیقتی است که تا بینهایت امتداد مییابد. بنابراین ما به جوانان
میگوییم: دریچههای عقل و آگاهی و عشق خود را به سوی خدایی که شما را
آفرید و به جوانیاتان غنای نشاط و تحرک و معنویت بخشید، بگشایید و بدانید
که این گشایش در آینده به شما سعادت روحی و معنوی و مادی خواهد بخشید و با
همه خیر و زیبایی و آزادیای که در آن است سعادت زندگی را برایتان به
ارمغان خواهد آورد.
ورزش، محبوب شایسته جوانان
کسانی میگویند بعضی از انواع ورزشها وقت انسان را تباه
میکند. اینان ورزش را در تیراندازی و اسب دوانی و شنا منحصر میدانند.
حضرتعالی به این جنبه مسأله که حجم زیادی از اهتمام و دلمشغولی های جوانان
را به خود جذب کرده است، چگونه مینگرید؟
آیت اللّه فضل اللّه: گروهی از انسانها در فهم احادیث
منقول از پیامبر اکرم(ص) در برخی از امور که روند آمادهسازی برای این
مرحله به شمار میآید، جمود میورزند. همانند جمودی که در این حدیث نبوی
میورزند: (لا سبق الاّ فی خف او نصل او حافر) (مسابقه و شرطبندی مگر در
دویدن و تیراندازی و اسبسواری و شترسواری جایز نیست.) این حدیث سخن از
آمادگی و تمرین برای تیراندازی و اسبسواری و شترسواری و از این قبیل دارد.
چنان که احادیثی هم در دست داریم که بر اسبسواری و شنا و تیراندازی تأکید
میورزد.
در بررسی و تحقیق در باره این موارد و طبیعت نیازهایی که
واقعیت موجود در آن روزگار اقتضای آن را داشته، میبینیم که این موارد
نمونههایی از نیازهای انسانها در جنگ بوده است. چنان که به روشنی
درمییابیم که این وسایل جنگی که در آن روزگاران کاربرد داشته، تکامل یافته
است؛ به این ترتیب که تیر به تفنگ و یا توپخانه، و چارپا (اسب و شتر) به
ماشین و تانک و هواپیما تحول یافته است و به همین قیاس دیگر ابزارها ... پس
هنگامی که از شنا و اسبدوانی سخن میگوییم میتوانیم برایشان جایگزین
برگزینیم یا چیزهایی را بر آن بیفزاییم که عامل نیرومندی تن و خوشی روان
باشد و در زمینه مسایلی که خلأ روحی و مادی جوانان را پر میکند و در پر
کردن اوقات فراغت جوانان نتایج مثبتی به بار آورد.
بنابراین ورزش، تنها به عنوان وسیله ای برای پر کردن اوقات
فراغت به شمار نمیرود بلکه یکی از ابزارهای تربیت بدن است و اگر این سخن
را به گفته پیش اضافه کنیم که روح پهلوانی میتواند بر فضای ورزشی حاکم
باشد، آنگاه میتوانیم بگوییم که ورزش ابزاری جهت تربیت روحی نیز هست. چرا
که روحیه انسان را چنان ارتقا میدهد که او در عرصه پیکار، با آرامش شکست
را میپذیرد و نتیجه پیکار ورزشی، او را دچار چالش درونی نمیکند.
ما باید نقطههای مثبت این امور [ورزش و دیگر وسایل سرگرمی]
را مطالعه کنیم و شیوههای تکاملیافته آن را با توجه به پیشرفت زمان و با
لحاظ ابزارها و موقعیتها و فضاهایی که میتوان در این زمینه ایجاد کرد، باز
شناسیم.
فعالیتهای ورزشی
کسانی هستند که در زمینه فعالیتهای ورزشی پرجنب و جوشند و
دیگران را به ورزش و مسابقه اهتمام و ترغیب مینمایند. بر این کار بعضی
خرده گرفته اند. نظر شما چیست؟
آیت اللّه فضل اللّه: من در این گونه کارها هیچ نقطه
منفی ای نمیبینم. البته به شرط آنکه فضای این گونه فعالیتها و مسابقات
زیاده بزرگ نمایانده نشود و بار ارزشی بزرگی به خود نگیرد که در این صورت
از اهداف و نتایج مثبت عملیای که فعّالان امور اجتماعی در نظر دارند تا
جوانان بدان دست بیابند، دور میشود.
از اینرو فرو رفتن در چند و چون این بازیها به آن حد که تمام
نیرو و همت و آرزوی جوان را تسخیر کند، او را از پرداختن به امور اساسیتر
و بزرگتر که در سطح واقعیت اجتماعی و سیاسی و علمی و فرهنگی وجود دارد باز
میدارد.
اما اگر اهتمام به ورزش و مسابقه به این حد نرسد، منفی نیست
ولی اگر فی نفسه تبدیل به ارزش شود ما با آن موافق نیستیم؛ زیرا حجمی بیشتر
از حجم فعالیتهای انسانی جوان را میگیرد.
ملاحظه میکنیم که بسیاری از نظامها و دستگاههای فاسد جهانی
از این ابزار پرطرفدار سود میجویند تا با سرگرم داشتن جوانان دام سیاستهای
خویش را بگسترند.
آیت اللّه فضل اللّه: این نکته همان چیزی است که ما
میخواهیم بدان هشدار دهیم. آری، گاهی حتی در کشورهای پیشرفتهای مثل
آمریکا و اروپا مشاهده میکنیم که توده مردم آنچنان در جوّ مسابقات غرقه
میشوند که این بازیها در چشمشان ارزش و اعتبار برتر مییابد و تمام اهتمام
آنها را به خود مشغول میدارد. چندان که اهتمام به امور سیاسی و اجتماعی
در حاشیه قرار میگیرد.
در بسیاری از کشورهای جهان سوم نیز، حاکمان میکوشند جوانان
را از رویارو شدن با مسایل کلان و مهم به دور نگاه دارند و این امکان را
برای خود فراهم میکنند که در باره آن مسایل هر طور که خواستند عمل کنند؛
بیآنکه جامعه از آن آگاه شود. چرا که در ژرفای بازیها و بازیچهها و
سرگرمیها فرو رفته و غرقه شده است و این استغراق، او را از همه مسایل و
قضایای واقعی دور کرده است.
تماشای سوارکاری
معروف است که در مسابقات سوارکاری، قمار صورت میگیرد یا چیزی
گرو میگذارند [به عنوان جایزه] آیا تماشا کردن این صحنه ها اشکالی دارد؟
آیت اللّه فضل اللّه: فکر میکنم که سوارکاری از کارهایی
باشد که شایسته تشویق و ترغیب باشد. زیرا به لحاظ طبیعت این ورزش در تقویت
تواناییهای انسان هنگام جنگ و مانند آن و در سطوح مختلف نتایج مطلوبی از آن
انتظار میرود. اما وقتی چنین مسابقهای به ابزاری برای قمار تبدیل شود،
جنبه حرمت پیدا میکند و آثار منفیای در پی خواهد داشت و البته بیگمان
شرطبندی کردن در چنین ورزشها و مسابقات، بسیار بیهوده است که دو نفر با هم
شرطبندی کنند که این اسب از آن یکی پیشی خواهد گرفت. چنین کارهایی نشانه
وجود حالت بچهگانهای است که به لحاظ انسانی هیچ ارزشی ندارد تا دو انسان
بر سر این گونه امور با هم درگیر شوند.
بنابراین حضور در این فضاها و تماشای این مسابقات، به هر حال
ممکن است انسان را وارد حال و هوای آن کند و سبب شود او با این فضاها
آمیخته شود و با تداوم حضور خود، قماری را که بر سر سبقت اسبها از یکدیگر
میشود مسألهای طبیعی و عادی ببیند و سپس عملاً وارد این کارها شود. از
اینرو ما جوانان مؤمن را از حضور در این گونه بازیها هر چند که خود در آن
شریک نباشند، نهی میکنیم و به احادیثی توجه میدهیم که میگوید:
(المحرّمات حمی اللّه فمن حام حول الحمی اوشک ان یقع فیه) (حرامهای الهی
قرقگاههای خداست، هر کس در پیرامون قرقگاه بگردد ممکن است وارد آن شود.)
مُد و چالشهای نوین
فراوانند کسانی که اشکالاتی پیرامون پوششها و مدهای جدید مطرح
میکنند. معیاری که بتوان در فهم مشروعیت نوع پوشش، بدان اعتماد کرد کدام
است؟
آیت اللّه فضل اللّه: من تصور میکنم که عرضه کردن این
امور به شرع در حقیقت عرضه کردن چیزی است که شرع اسلام هیچ نظر منفی ای
نسبت به آن ندارد. وقتی که شیوه متداول در زندگی اجتماعی انسانها این است
که به این شکل یا آن شکل پوشش یابند، اسلام در این مسأله سختگیری نمیکند.
و چه بسا بعضی از مردم پوشش کفار و حرمت همانندی با پوشش
کافران را مطرح میکنند. اما وقتی که موضوع را به دقت مورد مطالعه قرار
میدهیم میبینیم که این فکر در مراحل و دورههای زمانیای که مسلمانان در
اقلیت بودند و کفار اکثریت بزرگی داشتند کاربرد داشته است. در حدیثی که از
امام علی(ع) در نهجالبلاغه نقل شده است میخوانیم که از امام پرسیده شد
آیا با توجه به سخن رسول گرامی اسلام که فرمود: (غیّروا الشیب بالخضاب و لا
تشبهوا بالیهود) (محاسن خود را با خضاب رنگ کنید و همانند یهودان مباشید)،
بر ما هم واجب است محاسن خود را خضاب کنیم؟ علی(ع) پاسخ داد: (کان ذلک و
الاسلام قل (یعنی قلیل)) (این در زمانی بود که اهل اسلام اندک بودند).
اما هنگامی که تعداد مسلمانان فزونی گرفت مشکلی در بازشناسی آنان از دیگران وجود نداشت.
همچنین برخی از فقها نیز ملاحظهای در باره این حدیث
پیامبر(ص) دارند که: (حفّوا الشوارب واعفوا عن اللحی و لا تشبهوا بالیهود)
(شارب خود را کوتاه کنید و ریش را واگذارید و همانند یهود مباشید.) این
دسته از فقها این حدیث را مبنای حکم شرعی ثابت و همیشگی نمیدانند بلکه آن
را ناظر به مقطع زمانیای میدانند که به سبب برخی مصلحتها جداسازی و
بازشناسی مسلمانان از یهودیان مورد نظر بوده است. اما امروزه روزگار که
مسلمانان در جهان فراوانند دیگر مسأله تشبه به یهود یا مجوس در میان نیست و
این مسایل عملاً مربوط به انتخاب خود مردم است که هر چه را میخواهند
برگزینند.
حجاب زن
در باره مسأله حجاب زن (پوشش شرعی) کسانی هستند که حجاب با
غیر چادر را کافی نمیدانند و میگویند: حجاب تنها به چادر است. نظر شما
چیست؟
آیت اللّه فضل اللّه: حجاب در بر دارنده مفهوم شرعیای است که در درون آن دو چیز نهفته است:
1ـ بدنی که خداوند نمایاندن آن را به اجنبی حرام کرده است.
2ـ عدم خودآرایی و تحریک دیگران.
یعنی باید پوشش زن به گونهای باشد که وقتی از خانه خارج و به
محیط جامعه که مختلط از زنان و مردان است وارد شود، چیزی از پیکرش را
آشکار نسازد و نوع پوشش او هم چنان نباشد که موجب تحریک جنسی شود و او را
در معرض نگاههای آلوده قرار دهد. بنابراین هر نوع لباسی که این دو امر را
در خود جمع کند، لباس شرعی شمرده میشود.
در متون فقهی هم تأکیدی بر چادر و مانند آن نشده است. زیرا
این نوع پوشش را انسانها تحت تأثیر سنتهای خویش که ناشی از وضع اجتماعی
معینی بوده است به وجود آوردهاند.
بنابراین، مسأله این است که زن در حالتی باوقار و با حفظ حدود
شرعی و در عین حال به عنوان مظهر یک انسان ـ و نه تنها مظهر یک زن ـ از
خانه خارج شود. با ملاحظه این امر، تعصبی نسبت به نوع و شکل خاصی از پوشش
نیست.
حجاب موافق با مد
با آنکه بسیاری از لباسها شرایط
حجاب را برآورده میکند، اما بعضی از زنان اصرار دارند که بین حجاب و مدهای نو به نو لباسهای زنانه جمع کنند و هردو را داشته باشند.
آیتاللّه فضلاللّه: گرایشهای این دسته از خواهران گاه سبب
میشود که حجابشان به جای اینکه نمایه وقارشان باشد به ابزاری برای تحریک
دیگران تبدیل شود، زیرا تمایل به این فضاهای روزمره که در شکل پوششهایی این
چنینی آشکار میشود، نشانه این است که چنین زنی به لحاظ روانی، عقده یا
عقبافتادگی دارد و برای جبران آن میخواهد نگاهها را شیفته خود کند.
بنابراین در شکلی از خانه بیرون میرود که نگاه جوانان را به خود جلب کند.
این عقده روانی یا ذهنی تا آنجا پیش میرود که حجاب را هم حتی به حالتی
متضاد با آن تبدیل میکند.
لباس شهرت
مقصود از لباس شهرت چیست؟ و چرا پوشیدن لباس شهرت حرام است؟
آیت اللّه فضل اللّه: مقصود از لباس شهرت، لباسی است که
انسان به حسب وضع اجتماعی خویش عادت به پوشیدن آن ندارد، چنان که اگر مردی
لباس زن را بپوشد یا زنی لباس مرد را به تن کند. لباسی که زنان و مردان
مشترکا عادت به پوشیدن آن ندارند ـ مثلاً امروزه لباس مخصوص مردان به شمار
نمیآید بلکه مردان و زنان به طور عادی آن را میپوشند. اما اگر لباسی ویژه
زنان یا مردان بود، دیگری نباید آن نوع لباس را بپوشد. دلیل این امر
احادیثی است که به ما میگوید مردان نباید به زیّ زنان درآیند و زنان نباید
زیّ مردان را به خود بگیرند.
اگر حکمت این دستور اسلام را بجوییم، خواهیم دید که حکمت این امر در ایجاد توازن اجتماعی از طریق سرکوب نشدن اوضاع روانی است.
ویژگیهای حجاب اسلامی
ویژگیهای حجاب اسلامی زن (پوشش شرعی) چیست؟
آیت اللّه فضل اللّه: در این مورد با دو عنوان سر و کار
داریم. عنوان اول، همان پوشش است. یعنی اینکه زن بدنش را ـ به جز صورت و دو
دست ـ بپوشاند. البته در مورد یادشده نیز بعضی از فقها رعایت احتیاط
میکنند و پوشاندن دست و صورت را هم واجب میدانند. اما ما با نظر اکثر
علما موافقیم که قایل به جواز آشکار ساختن دست و صورت برای زن میباشند و
به این آیه شریف استناد میجویند: و لا یبدین زینتهن الاّ ما ظهر منها(1)
و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست.
بنابراین بر زن واجب است که تمام بدنش را بپوشاند. یعنی لباسی بر تن کند که آن را پوشش دهد و بدننما نباشد.
عنوان دوم، حجاب است. حجاب، یعنی خودآرایی نکردن (بزک نکردن). چرا که خداوند بزرگ فرموده است: و لا تبرّجن تبرج الجاهلیة الاولی(2)
و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید.
بنابراین زنی که وارد جامعه میشود نباید تنها به پوشاندن بدن
خویش اکتفا کند بلکه حتی با پوشاندن بدن، در صورتی که خود را آراسته (بزک)
کرده باشد و دست و صورتش را زینت داده باشد یا با وسایل آرایش و لباسهای
آرایشدهنده، خودآرایی کرده باشد، جایز نیست وارد محیط اجتماعی (مختلط)
شود. این گونه کارها، شأن زنانگی زن را در قالبی ویرانگر نشان میدهد؛ در
حالی که حضور زن در جامعه باید به گونهای باشد که به طور طبیعی انسان بودن
او را نمایان سازد.
ما نمیتوانیم به طور تفصیلی حد و حدود زینت را مشخص کنیم،
اما عرف عام، معنی (زینت) و مفهوم (خودآرایی) را در مییابد. خودآرایی
(تبرّج)، وضعی غیر طببیعی است که زن خود را با آن آشکار میکند، چنان که
اگر خود و زیبایی خویش را در معرض دید مردم به تماشا بگذارد.
اسلام میخواهد که زن با لباس ویژه خویش از منزل خارج شود،
درست همان طور که مرد باید با لباس مخصوص خود وارد جامعه شود. چرا که
اجتماعات مختلط، عرصه عرضه مدها و لباسها و زینتها و تهییج جنسی نیست.
از آنچه گفتیم حجاب شرعی با دو عنوانش روشن شد. در اینجا بُعد
سومی از حجاب هم وجود دارد که به لحاظ مفهومی با حجاب ارتباط پیدا میکند.
اگر چه در شکل، شاید با حجاب مرتبط نباشد و آن (حجاب در صدا)ست، البته اگر
چنین تعبیری درست باشد ... اسلام زن را از سخن گفتن با مردان و در برابر
مردان باز نداشته است و زن میتواند در مناسبتها و مراسم عمومی اجتماعی یا
سیاسی که به مشارکت در آن فرا خوانده میشود، فریاد برآورد و در موقعیتهای
حماسی که میخواهد توده مردم را به نبرد تشویق کند ناله بر آورد. اما اسلام
نمیپسندد که زن با نرم کردن صدا و نازک و آهنگین نمودن صوتش موجب تهییج و
برانگیختن احساسات غریزی دیگران شود. قرآن کریم این مطلب را چنین بیان
فرموده است: فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض(3)
پس به ناز، سخن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد.
زیرا سخن گفتن زن با عشوه و ناز به گونهای فریبنده و فتنهگرانه، عناصر
تحریک را تقویت میکند و موجب شیفتگی جنس مذکر میشود، بنابراین فقها
میگویند: برای زن جایز نیست صدای خود را چنان خوشآهنگ و نازک و نرم کند
که موجب تحریک شود. این همان چیزی است که ما از آن به (حجاب در صوت) تعبیر
میکنیم.
حجاب اجتماعی
اگر بخواهیم فضای اسلامی حجاب را بهتر درک کنیم به مفهوم
(حجاب اجتماعی) کشیده میشویم. اسلام برای زن، ناپسند میداند که با مردی
در شرایطی خلوت گزیند که اخلاق و پاکدامنی او با خطری روبهرو است زیرا صرف
خلوت کردن، بعضی خیالات و تصورات و احساسات را که ضد مصلحت اخلاق زن و مرد
است برمیانگیزاند. میدانیم که خلوت بویژه در فضایی دوستانه، زمینه مسایل
اخلاقی منفیای را فراهم میکند، هر چند به سقوط اخلاقی نیانجامد. این
چیزی است که اسلام برای هیچ کدام از زن و مرد نمیپسندد. چنان که اگر این
شرایط به طور طبیعی به ارتکاب حرام منجر شود، قرار گرفتن در آن از نظر شرعی
حرام است.
میتوانیم از این سخن به موضوع آمیختگی (اختلاط) دو جنس منتقل
شویم و دریابیم که اسلام آمیختگی جنس زن و مرد را به طور مطلق حرام نکرده
است بلکه آمیختگیای را حرام میداند که به فتنه و فساد کشیده شود و
آمیختگیای را که به لحاظ اخلاقی، بعضی القائات منفی را برمیانگیزاند،
ناخوشایند میداند. بنابراین ما در عین حال که وجهی برای منع آمیختگی در
جامعه امروزی جهان نمیبینیم مطلوب، آن است که اجتماعات زنان متعهد مسلمان،
مرزهای جداکنندهای بین دو نوع آمیختگی یادشده قرار دهد. آمیختگیای که به
تجربهای انحرافی میانجامد و آمیختگیای که بدون پیامدهای منفی، نتایج
مثبت در پی دارد.
در اینجا باید نکتهای را که از مطالب یادشده قابل برداشت است
ذکر کنیم و آن اینکه بر زن لازم است تا حجاب را در درون شخصیت خویش
نهادینه کند. به این ترتیب که در تصورات و عواطف و اندیشههایش خطوط دقیقی
قرار دهد که این خط و مرزها به او امکان میدهد تا به طور طبیعی با واقعیت
زندگی و با جنس مرد ارتباط داشته باشد بیآنکه به افکار انحرافی اجازه بدهد
بر ذهن و روان او مسلط شود. چنان که در شیوه همزیستیاش با جامعه دیگر، به
خود اجازه دور شدن از جاده اخلاق را نمیدهد.
ذهنیت زانی
در مطالعه برخی احادیث به این مفهوم میرسیم که زناکننده
دارای ذهنیتی این چنینی است: (زنا العین النظر، زنا الاذن السمع و زنا الید
اللمس) (زنای چشم، نگریستن است. زنای گوش، شنیدن است و زنای دست بساویدن
است.)
از این احادیث درمییابیم که بعضی انسانها بی آنکه مرتکب عمل
زشت زنا شوند در خود ذهنیت زنا را میپرورند، چنان که بسیاری از مردم در
عمل، بر نفس خویش نسبت به عملی لگام میزنند ولی از ناحیه روحی و روانی در
جهت مخالف آن حرکت میکنند. کسانی هستند که در فضای روحی زنا به سر میبرند
اگر چه عملاً مرتکب آن نمیشوند. یا دارای روحیه خیانت هستند هر چند به
واقع خیانت نمیکنند. زیرا رؤیاها و آرزوها و خواسته های اینان در سطح
غریزه، محدود است و تنها هنگامی که شرایط مناسب آماده بود، تحقق مییابد.
این شرایط خارجی زمانی که زمینه داخلی فراهم باشد راه انحراف را کوتاهتر
میکند.
حجاب ذهنی
اکنون میگوییم مرد نیز نیازمند حالتی از (حجاب ذهنی) است که
او را از افکار انحرافی به دور نگه دارد. چنان که زن هم به این حالت محتاج
است. در چنین مرحلهای احساس میکنیم ابزار عملیای که برای رسیدن به این
نتایج کارآمد است، دور نگه داشتن زن و مرد از موقعیتها و عناصر تحریک و
تهییج واقعی و دور کردن آنها از همه خواندنیها و دیدنیهای تحریکآمیز است.
با این ملاحظات است که در اسلام نسبت به فیلمهای تحریککننده و داستانها و
منظرههای مهیج [جنسی [رعایت احتیاط شده است. زیرا این موارد در درون انسان
جوّ روانیای میآفریند و انسان هر چند بتواند در برابر آن گامهایش را
محکم بردارد و نلغزد، اما مقاومت درونی و روانی او را در هم میشکند؛ چنان
که اگر شرایط خارجی برایش آماده شود آنچه را که در درونش بود با سیر شتابان
خود در راه انحراف، آشکار میکند.
خروج حجاب از معنای خود
بنابراین بر زن مسلمان لازم است که حجاب را به صورت خشک و
بیروح و تقلیدی نفهمد و در موارد صوری آن تحجر نورزد. این حالتی است که در
بسیاری از زنان محجبه مشاهده میکنیم. اینان خود را وارد فضایی میکنند که
حجاب بدنیاشان را به حالتی دور از روح حجاب تبدیل میکنند. به این اعتبار
که اینان در پوشش خود از رنگهای شاد و زیبا و تحریکبرانگیزی استفاده
میکنند که به اندامشان زیبایی خاصی میبخشد و از این قبیل کارها که در عین
پوشیده بودن بدن زن، زیباییاش آشکار است گویی که اصلاً لباس نپوشیده است.
در اینجا باید تأکید کنم که اسلام، حالت احساس مؤنث بودن را
که حالتی طبیعی در شخصیت زن است، نادیده نگرفته است، اما میخواهد که این
احساس بر انسانیت زن از جهت ضوابط اخلاقی تأثیر منفی نگذارد و آثار منفی
ابراز چنین احساس که جامعه متخلق به اخلاق را تهدید میکند منتفی شود.
حجاب از نگاه غرب
جوامع غربی، اسلام را به زیادهروی در امر حجاب متهم میکنند
... زیرا زنی که به حالت عریان و بدون خودآرایی در جامعه آشکار میشود،
فرآیند تهییج و تحریک را در مرد به وجود نمیآورد.
آیت اللّه فضل اللّه: این منطق به یک دلیل، منطق واقعی و
دقیقی به نظر نمیرسد و آن دلیل این است که ما میبینیم زن به لحاظ مؤنث
بودنش، حتی بدون رنگهای زینت و آرایش، مرد را به خود جذب میکند، چنان که
مرد نیز زن را به سوی خود میکشد. زیرا طبیعت افروخته، غریزه مرد را وا
میدارد تا به لحاظ غریزی به زن روی آورد و هنگامی که غریزه انسان برای
ابراز و ارضای خویش با بنبست مواجه میشود، این آتش برافروخته، بسیاری از
عناصری را که مطلوب و محبوب آن است فراهم میآورد.
همچنین تصور میکنیم که طبیعت بعد مؤنث بودن زن، به طور طبیعی
به او زیبایی میبخشد. چنان که طبیعت مذکر بودن مرد نیز. از اینرو
معتقدیم که این سخن که مسأله تهییج و تحریک به حجاب و بیحجابی (عریانی)
ربطی ندارد سخن دقیقی نیست. زیرا ما میگوییم زیباییای که بیحجابی به زن
میدهد با زیباییای که حجاب به او میبخشد متفاوت است. زیرا مثلاً گیسو،
زیبایی خاصی دارد که زیبایی اندام را افزونتر میکند. چنان که اعضای دیگر
مثل ران نیز زیبایی مخصوص خود را داراست و تأثیر معینی بر ترکیب بدن دارد.
اهمیت آشکار بودن این اعضا [و تأثیر آن را] در سیاستهای تبلیغاتی به خوبی
مشاهده میکنیم که سعی دارد از ظرفیت تبلیغاتی این دو عضو (گیسو و ران)
بهره بگیرد.
بنابراین، چنین راهی از یک جهت مخالف حکم وجدان است و از جهت
دیگر، مسألهای که به واقع در محیط و جامعه غربی مشاهده میشود این است که
انسان غربی بر اساس قوانین و چارچوبههای فکریای زندگی میکند که با ایمان
و اعتقاد ما تضاد دارد. مثلاً آزادیای که در ذهنیت غربی، جا خوش کرده است
آزادی افسارگسیخته و مطلقی است که به آزادی جنسی زن و مرد پیوند میخورد.
البته حجاب در این شرایط مفهومی ندارد، زیرا حجاب ابزاری است برای ایجاد
فضایی بر اساس انضباط و تعادل و پرهیز از عوامل انحراف. اما در جامعهای که
رفتار انسانها ناشی از این اندیشه است که: (مرد اختیار بدن خود را دارد و
زن در مورد جسم خویش آزاد است.) دیگر حجاب چیزی نیست جز حالتی مورد نفرت در
زندگی مرد و زن [غربی]. زیرا بر پایه قاعده فکری ـ فلسفیای که نسبت به
آزادی نهادهاند، عریانی حالتی طبیعی است و حرمتی را برنمیتابد.
حجاب بر پایه قاعده عفت (پاکدامنی)
اما در مورد مسلمانان، وضع به دیگر گونه است،زیرا حجاب در
ذهنیت مسلمانان ریشه در اصل عفت دارد. اصل عفت را خداوند بر زنان و مردانی
واجب گردانیده که از آنان خواسته است تا در محدوده مقررات و ضوابط حرکت
کنند. این مقررات، مرد را از آسیبپذیری سقوطی بازمیدارد که در فضای آتشین
تحریکهای غریزی تهدیدش میکند. این مقررات نسبت به زن نیز چنین رهآوردی
دارد.
مسأله دیگری که لازم است در باره آن سخن بگوییم این است که مبنا و قاعده اخلاقی در جوامع شرق و غرب چیست؟
آیا مبنا و قاعده اخلاقی این جوامع به زن و مرد آزادی کامل
میدهد که هر طور خواستند بدن خود را به کار گیرند یا اینکه در این مورد
برای آنان مقرراتی نهاده است؟ مرز این دو، همان مرز بیحجابی و حجاب است.
شاید مشکل بسیاری از زنان شرق این است که آنان در عین حال که همچنان به
ارزشهای اخلاقی عفت و شرافت معتقدند؛ از آداب و رسوم و سنتهای غربی در
مسأله بیحجابی و خودآرایی تقلید میکنند. این امر آنان را در حالت دوگانگی
قرار میدهد و بنیانهای حیات اجتماعیاشان را با آسیبپذیری از انحراف زن و
مرد در نتیجه ایجاد فضایی که خود آماده کردهاند، در هم میکوبد. آنگاه
میبینیم که تلاش میکنند تا حیثیت و شرافت خویش را حفظ کنند و ننگ
دامنگستر را بشویند. سخن آن شاعر بر حال اینان منطبق است که میگوید:
القاه فی الیم مکتوفا و قال له
ایّاک ایّاک ان تبتلّ بالماء
(او را دست بسته در دریا انداخته و به او گفت: مبادا، مبادا، خیس شوی.)
حجاب و سرکوفت غرایز
اشکال دیگری که در این زمینه مطرح است این است که حجاب عامل
سرکوفت غرایز مرد میشود زیرا در نتیجه حجاب، مرد به هر چیزی، هر چند بسیار
ساده و معمولی باشد، شدیدا تحریک میشود.
آیتاللّه فضلاللّه: وقتی از سرکوفت غریزه سخن میگوییم
باید توجه کنیم که عامل سرکوفت غریزه، حجاب نیست بلکه علت آن، پاسخ نیافتن
نیاز غریزی مرد است.
یعنی سرکوفت غریزه در نتیجه حالتی واقعی است که با فضای روانی
و غریزی درونی تضاد دارد. این عنصر غریزی در پی یافتن زمینه ابراز و اشباع
است ولی واقعیات موجود او را ناکام میگذارد. اینجاست که حالت سرکوفت پیش
میآید. چرا که زن از پاسخگویی به نیاز مرد امتناع میکند و سرکوفت غریزه
در زن، عکس ترتیب یادشده است.
مسأله اساسی این است که بین سرکوفت ناشی از عقده و سرکوفت
ناشی از برنامهریزی زندگی اجتماعی فرق بسیار است. ما معتقدیم که همه حدود و
قوانین اخلاقی و اجتماعی و سیاسی گاه منجر به ایجاد عقدهای در درون انسان
میشود که او را از ابراز و اظهار آنچه در ضمیرش است باز میدارد.
بنابراین اگر حدود مقررات را موجب سرکوفت به شیوهای منفی دانستیم لابد
باید انسانها را به هرج و مرج در محیط زندگی دعوت کنیم تا هیچ کس با
محدودیت روبهرو نباشد!
طبیعی است که هر جامعهای در نظام خویش اخلاقیات ویژهای
داشته باشد که گاه اخلاقیات جنسی نمیباشد بلکه اخلاقیات اقتصاد و اجتماع
میباشد. وانگهی اخلاقیات جنسی مربوط به پوشیدنی زن و مرد نمیشود بلکه
مربوط به نیازهای مرد از زن و نیازهای زن از مرد میشود. اگر ما در باره
حجاب اسلامی سخن از این به میان میآوریم که چنین چیزی موجب سرکوفت میشود،
در مورد بیحجابی به صورت عام و اجتماعیاش چه باید گفت؟! آیا بیحجابی
سرکوفت به بار نمیآورد؟ آیا [پسر] جوان دوست ندارد که قسمتهای مختلف اعضای
زن را تماشا کند؟ آیا مرد دوست ندارد که از تمام آنچه که اندام زن دارد ـ
از زیباییها و انگیزشها ـ بهره ببرد چنان که زن نیز میخواهد؟! پس هنگامی
که از مسأله عریانی میگذریم، سخن غرب از قطعهها و اندازههای لباسی است
که پوشیدن آن برای زن لازم است، بنابراین آنان که به حجاب معتقدند قطعههای
دیگری را اضافه میکنند که در غرب از آن احساس بینیازی میشود. [مثل موی
سر که در غرب نیازی به پوشاندن آن نمیبینند ولی معتقدان به حجاب پوشاندن
آن را لازم میدانند] سرکوفت غرایز در هر حال همانند است چه به صورت کامل و
چه به صورت پراکنده.ادامه دارد.
1ـ سوره نور، آیه31.
2ـ سوره احزاب، آیه33.
3ـ همان، آیه32.