• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 190
تعداد نظرات : 88
زمان آخرین مطلب : 4297روز قبل
دانستنی های علمی

یه چیز جالبی که شهید مطهری تو کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر بهش اشاره میکنه اینه که میگه ذات حق ( یعنی خدا ) از کثرت ظهور و شدت ظهور در خفاست . بعد مثال میاره میگه بعضی دانشمندا میگن حرکت زمین دور خودش و دور خورشید یه صدای مهیب و بلندی داره ولی چون انسان از بدو ورودش به زمین این صدا رو میشنوه بعدش دیگه دستگاه شنواییش شنیدن اون صدا رو بر حسب طبیعتش حذف میکنه . یا اینکه وقتی تو یه اتاقی هستیم و بوی خاصی در فضا هست کسی که توی اتاق واسه مدت طولانی قرار میگیره نسبت به اون بو حساسیت خودشو از دست میده . حتما شما هم اینو تجربه کردید. پس اون چیزی که باعث میشه ما وجود خدا رو کمتر حس کنیم کثرت حضورشه . همین طور وجود امام زمان رو . حقیقت اینه که ایشون حاظرن ، این ماییم که غایبیم یعنی بعضی وقتا که سیممون وصل میشه به عشق خدا تازه یه ذره نمود پیدا میکنیم . یه حکایتی همیه شاعری نقل میکنه که بی رابطه با بحثمون نیست:

به دریایی شناور ماهیی بود

که فکرش را چو من کوتاهیی بود

نه از صیاد تشویشی کشیده

نه رنجی از شکنج دام دیده

نه جان از تشنگی در اضطرابش

نه دل سوزان ز داغ آفتابش

در این اندیشه روزی گشت بیتاب

که میگویند مردم آب کو آّب ؟

کدام است آخر آن اکسیر جانبخش

که باشد مرغ و ماهی را روانبخش ؟

گر آن گوهر متاع این جهان است

چرا یا رب ز چشم من نهان است؟

جز آبش در نظر شام و سحر نه

در آب آسوده از آبش خبر نه

مگر از شکر نعمت گشت غافل

که موج افکندش از دریا به ساحل

بر او تابید خورشید جهانتاب

فکند آتش به جانش دوری آب

زبان از تشنگی بر لب فتادش

به خاک افتاد و آب آمد به یادش

یعنی تازه وقتی نعمت آب رو درک کرد که خورشید رو حس کرد.

منبع: www.naghmeh-eslah.blogfa.com

چهارشنبه 9/9/1390 - 18:44
شعر و قطعات ادبی

 

 

 

این سفارش های پدریست که میرود ؛

پدری که میداند لحظه ها می گذرند ؛

میداند زندگی اش رو به پایان است ؛

پدری تسلیم نظام روزگار و از دنیا بیزار ؛

ساکن خانه های گذشتگان که میداند نوبت اوست که خانه ها را بگذارد و برود .

این ، سفارش های پدریست به فرزندش

و فرزندان ، آرزوهای درازی دارند که به آنها نمیرسند ؛

و در راهی میروند که به نابودی میرسد .

فرزندان انسان ، نشانه گاه تیر دردها ،

اسیران روزگار ،

تیررس رنج ها ،

بندگان دنیا ،

معامله گران هیچ و پوچ

و برنده های دقابت فنا و زوالند .

فرزندان انسان در بند مرگ ،

ناگزیر از رنج ،

همدم اندوه ،

آماج بلا ،

شکست خورده ی شهوت

و جانشین مردگانند .

 

فرزندم !

این روزها که میبینم دنیا پشت کرده ، روزگار سرکش از من میگریزد

و آخرت ، نزدیک میشود ،

از فکر و ذکر دیگران ، رها شده ام .

به بیرون از خود ، اعتنایی ندارم .

نگاهم از مردم ، به درونم برگشته ، به خود می اندیشم .

نزدیک شدن مرگ ، از فکر ها و خواهش ها هم مرا منصرف کرده

و حقیقت وجودم را عریان ، پیش چشمم نهاده ،

مرا مشغول اموری جدی کرده که شوخی بر نمی دارند و

به حقایقی کشانده که عین واقعیتند .

 

فرزندم !

( این روزها از فکر دیگران بیرون آمده ام ؛

ولی به تو فکر می کنم )

چون تو پاره ی وجود منی ،

نه ، بالاتر از این .

تو ، خود منی ؛

رنجی به تو برسد ، به من رسیده ؛

اگر مرگ سراغت بیاید ، سراغ من آمده ؛

حال و احوال تو ،حال و احوال من است و

به همین خاطر ، این نامه را می نویسم .

می نویسم تا پشت و پناه تو باشد ؛ چه من زنده بمانم و چه نمانم .

 

پسرم!

سفارشت میکنم از خدا پروا کن و

پیوسته به فرمان او باش

و با پیاپی به خاطر آوردنش ، دلت را آباد کن و

به ریسمان او بیاویز .

کدام رشته، محکم تر از رشته بین تو و خداست

( اگر آن را بگیری) ؟

دلت را زنده نگه دار ؛ با یاد آوری .

هوایش را بمیران ؛ با پارسایی .

توانایش کن ؛ با باور .

روشنایی اش ده ؛ با اندیشه .

حقیرش کن ؛ با فکر مرگ .

وادارش کن تا اقرار کند که دنیا رفتنی ست ؛

وادارش کن تا با چشم باز ، ناگواری های دنیا را ببیند ؛

وادارش کن واهمه کند از هیبت روزگار ؛ از تغییر حال احوال ؛

از روز ها و شب های تلخی که شاید در راه باشند .

داستان رفتگان را برایش بگو !

بگو بر سر آنها که پیش از او بودند ، چه آمده !

دیار و یادگار رفتگان را نشان او بده !

بگو : « ببین چه ها کردند ؛

از کجا کوچ کردند ؛ کجا فرود آمدند و ماندنی شدند .

از کنار رفیقان ، به دیار نا آشنایی رفتند و

همین امروز و فردا هاست که تو هم از آنها شوی » .

 

فرزندم !

آخر راه را آباد کن .

آن دنیا را با این دنیا عوض نکن !

درباره آنچه نمی دانی ، گفت و گو نکن !

آن جا که لازم نیست حرفی بزنی ،نزن !

اگر می ترسی در راهی گم شوی ، همان اول راه ، پا ، پس بکش ؛

چون در آستانه سرگردانی ، باز ایستادن و تأمل ،

بهتر است از اینکه بگذاری حوادث هولناک ، تو را بر پشت خود بنشانند و

هر جا ببرند .

به خوبی ها بخوان و اهل خوبی باش !

با دست و زبان ، بدی را بران !

تمام سعی ات را بکن تا از اهل بدی ، دور بمانی !

آن طور که شاید وباید ، در راه خدا جهاد کن

و نگذار تا ملامت هیچ ملامت گری ، تو را نگه دارد ،

در جست و جوی حقیقت ، هر جا که هست ،

در اعماق سختی ها و در انبوه حوادث ، غوطه ور شو

و پی فهم حقیقت دین باش !

خودت را عادت بده به صبوری و به تحمل ناگواری ها !

چه اخلاق خوبی است این صبوری و این شکیبایی در مسیر حق !

در همه احوال ، وجودت را به خدایت بسپار !

پیش او باشی ، پناهت امن است و نگهبانت قوی .

هر چه می خواهی ، تنها از او بخواه

که دادن و ندادن ، دست اوست .

مدام از او تقدیر های خوب بخواه !

فرزندم ! به این سفارش ها دقت کن و به این نامه ، پشت نکن .

 

 

فرازی از ترجمه ی نامه سی و یکم نهج البلاغه

ترجمه فاطمه شهیدی

چهارشنبه 9/9/1390 - 18:42
دانستنی های علمی

اخلاق در واقع به این معنیه که چیکار کنیم تا پیشرفت کنیم ؟! چیزی که تحت عنوان راه های تهذیب نفس بیان میشه و به دنبال راهکار های عملی برای درمان روح میگرده .

یکی از راه های تهذیب نفس در کتاب معراج السعاده مرحوم ملا احمد نراقی آورده شده . مطالب این کتاب رو به دو دسته میشه تقسیم کرد : اول مقدمات و شناخت ها دوم راهکار های عملی .

مقدمات و شناخت ها : در این بخش به فواید علم اخلاق اشاره میشه . یکی از فایده های این علم ، پاک کردن نفس از صفات رذیله هست و در مرحله دوم جادادن زیبایی ها در صفحه ی دل انسانه ... واقعاً چه زیباست ... ! چه انسانی بشه اون انسانی که هیچ صفت زشتی در صفحه ی دلش نیست و هر چه هست زیبایی و زیبایی و زیبایی ست ...

یکی دیگه از فایده های این علم سعادت ابدی است . سعادت هم در این دنیا هم در آخرت . چون که کسی که اخلاق نیکو در سرشت و نوشتش حک شده باشه سرنوشت و بهشتش تضمین شده ست .

فایده ی دیگه ی اخلاق اینه که فرد آلوده به زشتی های جامعه نمیشه ... دزدی نمیکنه ، رشوه نمی گیره ، خساست و بخل نداره ... حق کسی رو نمیخوره و ... و چه خوبه چنین انسانی ! چرا که میشه بهش اعتماد کرد . میتونه راز نگه دار اسرارت باشه ، می تونه امانت دار دلت باشه . میتونه ... دیگه خودتون بهتر میدونین.

اخلاق یعنی در زندگی علی رغم زندگی کردن بایستی وابسته به دنیا نشد ...

اخلاق یعنی حاکمیت عقل بر تمام وجود انسان ... عشق هم حتی باید زیر سایه ی عقل شکل بگیره .

در این کتاب گفته میشه که روح انسان وسایلی برای زندگی در این دنیا داره و چهار قوه تصمیم گیرنده ی حالات بدن هستند :

1.       قوه ی عقلیه : ادراک حقایق امور و تمییز میان خوب و بد به عهده ی این قوه هستش . این قوه نقش وزارت پادشاه رو به عهده داره (پادشاه در اینجا همون روح انسانه )

2.      قوه ی شهویه : این قوه لازمه ی زیستن بدن در این جهان هست ولی آفت تحصیل کمال نفس میشه به شرط اینکه کنترل نشه ... هر چی خروج از نیکی ها به سوی بدی ها یا طمع و دروغ هست زیرِ سَرِ این قوه هست . این قوه میخواد روح رو بدون مشورت با وزیرش به سمت خودش بکشه و نابود کنه .

3.    قوه غضبیه : این قوه به دفع ضرر های خارجی از بدن می پردازه و مدافع بدن هست . یه جورایی نقش کلانتر روح انسان رو بازی میکنه ولی باز اگه تحت کنترل عقل قرار نگیره تند و تیز و بی باک و شرور هست و باعث اذیت کردن و کینه دادن و فریب دادن پادشاه میشه .

4.    قوه وهمیه ( وهم ) : این قوه جزئیات رو درک میکنه . در واقع مفاهیم کلی با عقل و مفاهیم جزئی با وهم فهمیده میشن . قوه ی وهم میتونه مکر و فتنه و خیانت بکنه.

اخلاق یعنی روح تحت تاثیر عقل قرار بگیره و بقیه قوه ها کنترل بشن ...

نتیجه ی هدایت روح توسط عقل نظم و اعتدال است و اعتدال زیباترین نظم هستی است . ببینید چه زیباست جهان ... تمام این زیبایی ها به خاطر تعادل شکل گرفته از طرفی بدون افزایش بی نظمی در جهان واکنشی شیمیایی یا فیزیکی به صورت خودبخودی شکل نمیگیره از طرفی هم امکان نداره بعضی از قوانین طبیعت در جایی نقض بشه چون لازمه که تمام این هستی روی پایه های نظم شکل بگیره . چه زیبا هستی ای داریم ... نگاه کن ...

 

نگاه کن ...

 

 

نگاه کن ...

 

اعتدال نشانه ی عاقل بودن شخصه . هممون خوب میدونیم که فرشته ها هستند که عقل بر وجودشون حکم فرماست ... نتیجه میگیریم که اگه کسی عقل بر وجودش حاکم بشه مثل فرشته ها میشه ...

ولی اگه قوه ی شهویه غالب بشه فرد مثل حیوانات میشه

اگه  قوه ی غضبیه حاکم شد باعث درندگی و وحشی شدن شخص میشه .

اگه قوه ی وهمیه حاکم بشه فرد مثل شیطان پر از مکر و حیله و نیرنگ میشه .

به کسی که عقل بر وجودش حاکم میشه حکیم میگن . کسی که عقلش بر شهوتش غالب بشه عفیف میگن و کسی که قوه ی عقلیه ش بر غضبیه ش حاکم بشه شجاع نامیده میشه . کسی که عقلش بر وهمش چیره بشه عادل هست . ( اگه ابهامی در این خصوص داشتین کامنت بذارین جواب میدم )

کسی که پا در راه اعتدال در سایه ی حاکمیت عقل میذاره در واقع پا در صراط مستقیم گذاشته چون صراط مستقیم همون اعتداله یعنی نه افراط و نه تفریط .

نیکی همیشه بین دو بدی هست . ( منظور از دو بدی همون افراط و تفریط هست )

راهکار های عملی :

1.       بستن راه های اصلی ورود شیطان : یعنی ببینیم در کجاها تونسته شیطان در ما نفوذ کنه ؟! اون مسیر ها رو شناسایی کنیم و اسباب دست یابی شیطان رو مسدود کنیم . این کار بعضی وقت ها با از بین بردن اسباب گناه دفع میشه . مثلاً اگه شیطان از طریق ماهواره ما رو گول میزنه که فیلم های غیر اخلاقی ببینیم خب ماهواره رو از خودمون دور کنیم یا اگه تنهایی باعث تصور فکر گناه در ما میشه . خب خودمونو مشغول کنیم و در جلسات قرآنی مثلا شرکت کنیم . گاهی اوقات میشه از تهدید ها فرصت ساخت . داستانی عرض میکنم که از استاد رائفی پور شنیدم . ایشون میگفتن که شخصی بوده در خانواده ای ثروتمند که پایبند به اصول اسلامی نبودند . ولی این شخص خودش مقید بوده . این شخص وقتی میخواسته نماز بخونه سگش میومده و براش ایجاد مزاحمت می کرده و اون مجبور میشده راه سختی رو برای ادای واجبش طی کنه . روزی از پدرش پول میخواد برای رفتن به کربلا ولی پدرش موافقت نمی کنه و بهش میگه اگه میخوای بری اروپا یا هر کشور متمدن دیگه ای پولشو میدم ولی برای این جایی که می خوای بری خودت باید هزینه کنی . این شخص میاد پیش خودش فکر میکنه که سگِ توی خونشون یه تهدیده برای اسلامش و رفتن به کربلا یه فرصت ... یه روز نقشه ای می کشه و وقتی که باباش توی خونه نبوده درِ خونه رو باز میذاره ، دوستاش میان توی خونه و سگ رو از تو خونه میبرن . در نتیجه تهدید رفع میشه . بعد میفروشنش و پولشو به اون شخص میدن و ایشون هم از فرصت استفاده میکنه و به سفر کربلا میره .

2.      گشودن راه های اصلی برای ملائکه : با ذکر و یاد خدا میشه که انسان راه های ورود نیکی ها رو به قلبش باز کنه و با کسب علوم اسلامی و فضایل اخلاقی رو به سوی خدای پاکی ها بیاره .

3.    در هنگام مس شیطان ( یعنی وسوسه های شیطان ) ذکر گفتن : یاد خدا و گفتن بسم الله الرحمن الرحیم باعث میشه راه ورود شیطان به قلب مسدود بشه .

امیدوارم که بتونیم در راه اسلام ، اخلاق و نیکی ها قدم گذاریم و پیشرو باشیم ...

چهارشنبه 9/9/1390 - 18:26
فلسفه و عرفان

قسمتی از خطبه 52 نهج البلاغه 

به خدا سوگند اگر دلهای شما از ترس آب شود ، و از چشم هایتان با شدت شوق به خدا یا ترس از او خون جاری گردد و اگر تا پایان دنیا زنده باشید و تا آنجا که می توانید در اطاعت از فرمان حق بکوشید در برابر نعمت های پروردگار ، به خصوص نعمت ایمان ناچیز است .

نگاه کن ...

سه شنبه 8/9/1390 - 21:36
شعر و قطعات ادبی

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی 

 با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا

 تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن

عکس یک خنجرزپشت سر پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم 

 راه عشق و عاشقی و مستی ونجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش

عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن

 در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید

گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش

فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید

گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم

گریه کردآهی کشید وزینب کبری(س) کشید

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق 

 عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع) 

 گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید

دوشنبه 7/9/1390 - 20:6
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی

(لئوناردو داوینچی)به هنگام کشیدن تابلو شام آخر، دچار مشکل بزرگی شد. او می بایست نیکی را به شکل(عیسی) و بدی را به شکل(یهودا) یکی از یاران عیسی، که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصور می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند . روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و چهره اش اتود ها و طرح هایی برداشت.

سه سال گذشت، تابلو شام آخر، تقریبا تمام شده بود اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکره بود. کار دینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زود تر تمام کند . نقاش پس از روزها جست و جو، جوان شکسته و ژنده پوش و مستی را در جوی آبی یافت.

از دستیارانش خواست او را به کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند.

دستیاران داوینچی سرپا نگهش داشتند و در همان حالت، داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خود پرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بود، طرحی کشید.

وقتی کار تمام شد گدا، که دیگر مستی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت:( من تابلو را قبلا دیده ام.)

داوینچی شگفت زده پرسید:(کجا؟؟!!!)

سه سال قبل، پیش از اینکه همه چیزم را از دست بدهم، زمانی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم و زندگی زیبایی داشتم هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی بشوم.




به دنیا آمده ای، درست مانند کتابی باز و ساده و نا نوشته، باید سرنوشت خود را رقم زنی، خود و نه کس دیگر، چه کسی می تواند چنین کند؟ چرا؟ مجبوری سرنوشت خود را بنویسی؟ خالق سرانجام خود باشی. با (خود) آماده و قالب یافته به دنیا نیامده ای. همچون بذر زاده شده ایم و میتوانیم همان بذر بمانی و بمیری اما میتوانی گل باشی و بشکفی، می توانی درخت باشی و ببالی.

اوشو

دوشنبه 7/9/1390 - 19:35
قرآن

پاسخ شیطان به پیروانش در روز قیامت

در روز قیامت کسانی که از شیطان پیروی کرده اند چون خود را در برابر قهر و غضب و عذاب الهی می بینند از شیطان تقاضای نجات دارند. می گویند: ما عمری در دنیا گوش به فرمانت بودیم و اوامر تو را اجرا می نمودیم، پس تو هم در عوض بیا ما را از عذاب نجات بده.

شیطان در جواب می گوید:

اولا خداوند توسط انبیاء و... وعده حق داد گوش ندادید و من وعده های پوچ و بی اساس می دادم و شما پیروی می کردید.

ثانیا من شما را مجبور نکردم از من پیروی کنید. کاری که من کردم آن بود که دعوت باطل به کردم شما هم دعوت من را پذیرفتید. خوب بود مرا نپذیرید. من بر شما تسلط و اجبار نداشتم  تنها کارم این بود که از شما دعوت کردم و شما هم با میل و اراده خود پذیرفتید.

ثالثا چرا مرا ملامت و سرزنش می کنید بلکه خودتان را سرزنش کنید چون من یک نفر بودم و شما را دعوت به گناه و نافرمانی خداوند کردم. در مقابل من هم فطرت و عقل و فرشتگان و ائمه معصومین (ع) و قران کریم و ُ علمای ربانی و ... بودند دعوت به اطاعت خداوند وترک گناه می کردند. شما آمدید آن دعوت کننده خداوند را رها کردید و به دعوت پوچ و با طل من پاسخ مساعد دادید. خوب بود حواستان را جمع کنید تا چنین گرفتار نشوید .

ببینید شیطان که در این دنیا دوست بسیاری از انسان ها است و او ارا برده خود کرده و به هر سو که میخواهد می کشد چه جوابی  در آن دنیا به ما می دهد.

آیا می ارزد که در این دنیا از خدا سر پیچی کنیم و به حرف شیطان گوش کنیم ( به قول بعضی ها عشق دنیا را بکنیم ) و در آن دنیا تنها بمانیم و حتی شیطان ما را تحقیر کند؟

چرا به خود نمی آییم؟؟؟

جمعه 4/9/1390 - 17:32
اهل بیت

رسول اکرم (ص): ای علی اگر گروهی از امت من درباره تو سخنان مسیحیان درباره عیسی ابن مریم را نمی گفتند (که او را فرزند خدا می خواندند) در فضیلت تو سخنی می گفتم که بر هیج فرد و گروهی عبور نمی کردی مگر آنکه خاک پایت را برای تبرک بر می داشتند وبا قطره های آب وضویت استشفا می جستند اما همین فضیلت تو را بس که ، تو از من هستی و من از تو هستم . (مناقب خوارزمی، باب 13)

یاعلی

زلیلی شنیدم یا علی گفت

به مجنون هم رسیدم یا علی گفت

مگر این وادی دارالجنون است

که هر دیوانه دیدم یا علی گفت

نسیمی غنچه ای را باز می کرد

به گوش غنچه کم کم یا علی گفت   

چمن با ریزش باران رحمت

دعایی کرد و او هم یا علی گفت

یقین پروردگار آفرینش

به موجودات عالم یا علی گفت

خمیر خاک آدم را سرشتند

چو بر میخواست آدم یا علی گفت

مسیحا هم دم از اعجاز می زد

ز بس بیچاره مریم یا علی گفت

علی را ضربتی کاری نمی شد

گمانم ابن ملجم یا علی گفت

مگر خیبر ز جایش کنده می شد

یقین اینجا علی هم یا علی گفت

منبع

جمعه 4/9/1390 - 17:27
خانواده
جایی خواندم :همراهی خدا با تو مثل نفس کشیدن است

                        نزدیک

                                   آرام

                                             همیشگی . . .

ولی نه . . . تو گفته ای نحن اقرب الیه من حبل الورید . . .  نفس کشیدن هم در این فاصله ای که تو گفتی دور است .

چه زجری می کشیم ما

چه زجری می کشیم مایی که این نزدیکی را نمی فهمیم . . .

عجب صبری داری تو . . .

عجب صبری داری که با این همه فریادت ٬ کسانی که دوستشان داری گوش هایشان را از صدای تو بسته اند .

و تو میبینی و باز . . .

کمی از این صبرت را به ما هم بده . . . گاهی دلم می ترکد از غصه ٬ از غصه ی این که بندگانت

آنان که تو دوستشان داری ٬ برایشان حجت فرستادی ٬ راهنمایشان بوده ای ولی باز هم . . . باز هم حرف های کانت و دکارت و فروید و هزار کوفت و زهرمار دیگر را بهتر از حرف محمد و علی و حسین و سجاد و صادقت قبول دارند . . .

گاهی پیش خود می گویم چه صبری داری ٬ چه رحمتی ٬ چه . . . واقعاً خدایی را سزایی

از یک طرف مایی هستیم که تو را دوست داریم و می دانیم   تو   از   رگ   کردن   به   ما   نزدیک   تری   ولی باز هم یادمان می رود و . . . یادمان می رود و می لغزیم در پرتگاه گمراهی

از یک طرف دیگر هم همان هایی که گفتم از ترس این که صدایت را نشنوند گوش هایشان را گرفته اند .

جایی خواندم که گفته بود ما تصویر خدا در آینه ی هستی هستیم ولی هستی آنقدر کوچک است که آینه ای چون ما نمیتواند تمام خدایی خدا را نشان دهد به خصوص که ما علاوه بر کوچکی آینه های غبار گرفته ای هم هستیم . . . آنوقت مایی که فقط یک آینه ایم فقط به جنس و زیبایی و آینه اش نگاه می کنیم نه به تصویر خدا در آن . . .

گاهی دلم به حال عارفان می سوزد . . . می سوزد که نمی توانند بگویند آن چه را که در درونشان است ...

شاید هم باز عیب و ایراد از ماست . . . از کوچکی ما . . .

خودت کاری کن ظرف وجودمان را درک کنیم . . . حالا اگر نتوانیم بیان کنیم هم نتوانیم . . . خودت ارحم الراحمینی می بخشی ٬ ما امیدواریم به بخششت . . .

خودت کمکمان کن .....

کمی درد دل

پنج شنبه 3/9/1390 - 19:23
خانواده

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده                            آه شب و گریه ی سحر آگاهم ده

در راه خود اول ز خودم بیخود کن                       بیخود چو شدم ز خود بخود راهم ده

 الهی  یکتای بی همتایی قیوم توانایی بر همه چیز بینایی در همه حال دانایی از عیب مصفایی از شرک مبرایی داروی دلهایی شاهنشاه فرمانروایی بتو رسد ملک خدایی.

الهی نام تو ما را جواز مهر تو ما را جهاز شناخت تو ما را امان لطف تو ما را عیان .

الهی ضعیفان را پناهی قاصدان را بر سر راهی مومنان را گواهی چه عزیز است آنکس که تو خواهی .

الهی ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت ای حی بی ذلت ای معطی بی فطرت و ای بخشنده ی بی منت عذر های ما بپذیر که تو غنی و مافقیر و بر عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر از بنده خطا آید و ذلت  و از تو عطا آید و رحمت .

الهی در جلال رحمانی در کمال سبحانی نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی نه کس بتو ماند و نه بکسی مانی پیدات که در میان جانی. بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی.

 آنکس که تو را شناخت جان را چه                    فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی                        دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند

 دعا


چهارشنبه 2/9/1390 - 11:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته