• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 187
تعداد نظرات : 300
زمان آخرین مطلب : 5070روز قبل
دعا و زیارت

خرافات چیست؟

 

 

تعریف خرافات :

خرافات سخنان پریشان و نامربوط ، سخنان بیهوده و پریشان که خوش آیند باشند وسخنان خوش پریشان.1 در لغت نامه عمید خرافات جمع خرافه به معنای حدیث باطل ، سخن بیهوده و یاوه.2

 

تعاریفی دیگر از گوشه وکنار جهان از جمله ، خرافات عبارتند از معتقدات ، باورها یاانجام کارهایی که هیچگونه ریشه عقلانی ندارند. خرافات به اسطوره ها و پیشگویی ها مربوط می شوند .

 

خرافات عقاید وباورهای عامه مردم است که ریشه دیرینه دارد .

 

بعضی از معتقدات و آداب و رسوم همگانی مانند اعتقاد به نظر زدن یا اثر طلسم ها در بیشتر دوره های تاریخی و در اکثر نقاط جهان وجود داشته و دارد . پاره ای خرافات هم ممکن است مختص یک کشور ، منطقه یا دهکده ویا حتی گروه و خانواده خاصی باشد .

 

 

چند نمونه از خرافات:

نظر زدن به این معناست که شخص حسودی – اغلب بطور ناخواسته – موجب بروز مشکل یا بیماری برای دیگران می شود .

اگر کف دست راستتان بخارد پولی نصیبتان می شود و اگر کف دست چپتان بخارد پولی از دست می دهید.3

بلند شدن از رختخواب از سمت چپ یا به پشت باعث بد خلقی در آنروز می شود.4

دیدن یک گربه سیاه در صبح بد یمن است.5

زیاد خندیدن باعث گریه و ناراحتی می شود.6

دیدن کلاغ زاغی نشانه ای از غم و اندوه است.7

اگر شخصی خوابی ببیند که دندانش افتاده است یکی از اقوامش خواهد مرد.8

اگر در سطح فنجان تفاله چای شناور بماند نشانه ای از آمدن یک غریبه است.9

اگر در روز اول سال نو لباس جدید به تن نداشته باشد تا آخر سال پول کمی به دست می آورد.10

 

 

منشاء خرافات:

1- از نظر روانشناسان ، خرافات در مواقع حساس و لحظه های عدم اطمینان و اعتماد بر آینده بوجود می آیند . مثلاً در ارتباط با مسائلی چون تولد ومرگ و مرض و ... تا از این طریق از اضطراب و تشویش رها شده تسکین خاطری یابند . جادو و جنبل، دعا گرفتن برای علاج بیماران وسیله ای است برای تسکین و احساس آرامش .

 

اگر بپذیریم که خرافات عامل کاهش دهنده اضطراب است ، بنابراین روشن می شود که چرا طبقاتی از مردم که مدام در معرض خطر قرار دارند از بقیه مردم خرافی ترند و نیز طبق تحقیقات انجام شده افراد فوق العاده متعصب خرافی ترند . طبقات اجتماعی هر چه پائین تر باشند ، شخص خرافی تر است .اما هر چه تحصیلات عالی تر باشد خرافات کمتر و هر چه هوش بیشتر باشد فرد کمتر خرافی می باشد.11

 

2- از نظر قرآن : خداوند به همه مردم (اعم از مسلمانها و غیر مسلمانها ) فرموده و می گوید :

 

یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالاً فی الارض حلالاً طیباً و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین (آیه 168 سوره بقره)

 

مضمون آیه حکمی است که محل ابتلای عموم مردم است ، مثلاً یک عده از مشرکین از چهار پایان ومواد غذایی را بدون جهت و از روی افتراء و دروغ بر خدا ، خود حرام کرده بودند چنانکه از طایفه ثقیف و خزاعه بنی عامر بن صعصعه نقل شده است و در میان مومنان هم بعد از اسلام نیز یک سلسله امور خرافی دیده می شود . که از بقایای دوران قبل از اسلام بود و مطابق قانون وراثت اخلاق وآداب اجتماعی در افکار آنها باقی مانده بود و البته جای تعجب هم نبود زیرا معمولا روشهای نوین دینی یا دنیوی که وارد محیط تازه ای می شوند.

 

ابتدا متوجه ریشه های روش کهنه شده و آنها را قطع می کنند و چنانچه حیات آن ادامه پیدا کند ( که آن هم در سایه حسن تربیت و حسن قبول میسر است ) به شاخ و برگها می پردازد و آنها را یکی پس از دیگری قطع می کند اما اگر این فرصت را نیابد اصول نوین با بقایای روش قدیم مختلط شده و معجونی می سازد که نه اینست ونه آن .

 

لذا خداوند متعال دستور داده که از آنچه در زمین است بخورند و با این بهانه ها و افکار خرافی آنها را بر خود حرام نکنند.12

 

3- منشاء اساسی همان روح و نفس بشر می باشد که در مقابل هیجانات مختلف واکنشهای متفاوتی از خود بروز می دهد و اگر بشر از قدیم الایام این قدرت را داشت که بطور منطقی هیجانات خود را کنترل کند مسلماً خرافاتی در کار نبود . بطور خلاصه می توان گفت که بشر سه عیب بزرگ داشت : یکی اینکه می ترسید دیگر اینکه زود خیره می شد و حیرت می کرد و سوم آن که نادان بود . (خوف ، حیرت ، جهل ) سه انگیزه اساسی و مهم در افکار و خیالات خرافی است.13

 

 

علل شیوع خرافات:

عقاید باطل ، بدعتهای خانمان برانداز ، مکتبهای باطل ، همه نتیجه دروغهایی است که بر خدا و رسول بسته اند ، تصور کنید در دروغهایی که علمای یهود و نصاری جعل کرده و مردم را از پیروی اسلام بازداشتند . دروغهایی که بوسیله معاویه ، ابوهریره ، سلاطین اموی و عباسی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نسبت داده شده تا حق را در صورت باطل و باطل را در صورت حق ظاهر نمودند ، در تاریخ مشهور است که معاویه پول کلانی به « سمره بن جندب » داد که روایت کرد : آیه « و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله ....»درباره علی بن ابیطالب است. 14

 

قرآن مجید در آیات متعددی تابعان را که بدون تفکر از متوعان پیروی کرده اند اهل عذاب دانسته و عذرشان را قبول نمی دارد و می گوید : « فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ...»یعنی سخن را می شنوند ودرباره آنها فکر می کنند و بهترین آنرا اختیار می کنند . خلاصه : هر راهی و هر کاری و هر دینی که انسان اختیار می کند باید اول آنرا بفهمد و در اطراف آن تحقیق بکند ، سپس آنرا قبول کرده و در راه آن قد م بردارد و در این راه اگر اشتباه هم بکند پیش خدا معذور خواهد بود . 15

 

در تقلید از فقها که مقلد راهی به مسایل دینی ندارد ، دستور داده شده که ، تا چند نفر متخصص و خبره ، ایمان و عدالت و علم و فقیه را تصدیق نکرده اند نمی شود از او تقلید نمود .

 

در ذیل آیه « و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی ...»در تفسیر برهان از حضرت صادق علیه السلام  نقل شده که مردی عرض کرد عوام یهود در تقلید از علمای خود چاره ای نداشتند ، چنانکه عوام ما نیز ناچار بی آنکه از حقیقت با خبر باشند از علماء تقلید کنند ؟ امام در ضمن جواب فرمودند : اگر عوام ما از فقها ، فسق ، عصبیت ، بر سر هم زدن برای مال خدا ... ببینند و باز از آنها تقلید کنند مانند عوام یهود هستند . بعد فرموده ، از فقها آنکه پرهیزگار ، حافظ دین مخالفت هوای نفس ومطیع خدا باشد ، بر عوام است که از او تقلید کنند.1716

 

به نظر می رسد تبلیغات مداوم و برنامه ریزی شده در مورد بت پرستی یا هر مورد نو آوریها و بدعتها و خرافات را بگونه ای تثبیت می کند .

 

تقلید کورکورانه از نیاکان یکی دیگر از علل منتقل شدن خرافات از نسلی به نسل دیگر است .

 

قرآن در این باره اشاره به منطق سست مشرکان در مساله تحریم بی دلیل غذاهای حلال یا بت پرستی کرده ، می گوید : هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید می گویند ما از آنچه پدران ونیاکان خود را بر آن یافتیم پیروی می کنیم .

 

و اذا قیل لهم ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنا.18 قرآن بلافاصله این منطق خرافی و تقلید کورکورانه از نیاکان را با این عبارت کوتاه و رسا محکوم می کند . آیا نه اینست که پدران آنها چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند . اولو کان آباوهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون. 19

 

یعنی اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحبنظر و افراد هدایت یافته ای بودند جای این بود که از آنها تبعیت شود ، اما با اینکه می دانند آنها مردمی نادان و بی سواد و موهوم پرست بودند پیروی آنها چه معنی دارد ؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست .

 

ولی خدا پرست با ایمان این منطق را رد می کند و قرآن مجید در موارد بسیاری پیروی و تعصب کورکورانه از نیاکان را شدیداً مذمت کرده است و این منطق را که انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پیروی کند ، کاملاً مردود می شناسد .

 

اصولاً پیروی از پیشینیان اگر به این صورت باشد که انسان عقل و فکر خود را در بست دراختیار آنها بگذارد ، این کار نتیجه ای جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد داشت . چرا که معمولاً نسلهای بعد از نسلهای پیشین با تجربه تر وآگاهترند .

 

ولی متاسفانه این طرز فکر جاهلی هنوز در میان بسیاری از افراد و ملتها حکومت می کند که نیاکان خود را همچون بت می پرستند ، یک مشت آداب و سنن خرافی را به عنوان اینکه « آثار پیشینیان» است بدون چون و چرا می پذیرند و لفافه های فریبنده ای همچون حفظ ملیت و اسناد تاریخی یک ملت بر آن می پوشانند.20

 

جدای از تعصب ها عده ای شاید بخاطر منافعی که بت پرستی برایشان داشت به آن روی می آورند . و سختیهایی که به ظاهر اسلام و خدا پرستی داشت به آن رو نمی آورند .

 

 

عوامل بیرونی موثر بر شیوع خرافات:

بررسی شد که محیط جامعه بشری تاثیر مستقیم در ایجاد و پرورش خرافات دارد ، جامعه ایرانی ما طی قرن متوالی سرگذشت ها و احوال و افکار مختلفی همگام با سلائق متفاوتی را سپری کرده است . چیزی که قطعی است نبود تاریخ معین د رتعیین عصر شیوع خرافات در ایران است . با شواهدی از تاریخ و قول بعضی از مورخان به اصل مطلب بیشتر قرین می شویم .

 

حمله مغول به ایران به ایران و نابودی هر آنچه در دسترس شان بود . از جمله آبادیهای بسیاری را ویران کردند . کشتار فجیعی که انجام دادند و دلاوریها و شجاعت های ناب مردم آن عهد درمقابل آن گروه خود بحثی جداگانه است .

 

بحث ما در اینجا پیرامون مذهب و عقاید مغول ها و تاثیراتی که روی فرهنگ ما داشتند می باشد آنها پیرو عقیده شومی بودند که در آن اصول معتقدات کاملاً مشخص نگردیده بود . گرایش به خرافات وجادوگری به منزله عواملی برای مصون ماندن از مصائب وچشم زخمها و ایمن ماندن از بلاهای آسمانی و زمینی چون رعد وبرق ، زلزله ، سیل ، قحطی و بیماری درمیان مغولان رواج داشت .

 

و بعید به نظر می رسد در تصادم و برخورد دو اندیشه ، اندیشه های جدیدی ظهور نکند . از طرف دیگر نزاع بین شیعه و سنی و نبود اتحاد بینشان باعث انحطاط بیشتر جامعه شد . به همین جهت جنبش های فکری و اجتماعی این دوران که آمیخته ای از تصوف و تشیع بوده است و از اندیشه های بدعت آمیز همه فرقهای کهن اسلامی و شطحیات غیر صوفیانه و نیز افکار مسیحی و یهودی سودجسته و چنین فرا نموده که قادر به غیب آموزی و پیشگوئی وآینده نگری است که عکس العملی در قبال بیداد حاکمان زمان می باشد .

 

پس  معتقدات و افکار ، در جامعه ایرانی به دوشعبه تقسیم می شود:

1- افکار و اعتقاداتی که ریشه در بین خود مردم دارد .

2- افکار و اعتقاداتی که میراث ملل بیگانه است.21

 

 

اقسام خرافات:

گروهی قائلند با آن که در تاریخ فرهنگ بشری ، خرافه پرستی ، تاکنون جلوه های متنوع و فراوانی داشته واز حد شمار خارج است ، شاید بتوان آنها را از لحاظ اقبال فردی و جمعی اشخاص یا از لحاظ زیانهایی که بطور انفراد یا اجتماع برای بشر داشته اند ، به سه نوع ذیل تقسیم کرد :

  خرافاتی که جنبه فردی و عوام پسندانه دارد . این گونه خرافات ، عقایدی واهی را در بر می گیرد ، که افراد یا اقلیتهای خاص در یک جامعه به آن معتقد هستند و طبعاً زیان رفتارهای ناهنجار ونگرانی های برخاسته از آنها ، ضمن آنکه مستقیماً به خود آن اشخاص خرافه پرست می رسد بطور غیر مستقیم دامن اجتماع آنها را نیز می گیرد .

 

◄  خرافاتی که جنبه اجتماعی و سیاسی دارد . مقصود از خرافات اجتماعی ، افکار موهوم و علایق و احساسات غیر منطقی است که اکثریت جامعه به آن معتقد و پا بند می شوند و گاه آنگونه از آنها هواداری میکنند که برای حفظ و بقایشان حاضرند جان و مال خویش را فدا سازند ، زیان این گونه پندارها که غالباً به صورت آرمانهای ملی یا شبه دینی جلوه گر می شود عمومی است بت پرستی و مکتبهای اعتقادی از این گونه است .

 

خرافات سیاسی نیز شامل اندیشه های عوام فریبانه و منحطی است که گروههای افراطی یا احزاب خاص و سیاست مداران خودخواه قدرت طلب برای ارضای حس برتری طلبی خویش از آن سود می جویند و با تحریک عواطف بظاهر مقدس اقوام و طوائف، نظیر دفاع از ملیت و آب و خاک و یا با توجیه فرضیه های شبه علمی چون برتری بیولوژیکی نژادها به مقاصد توسعه طلبانه خود جامه عمل می پوشانند. 22

فصل اول تحقیق خرافات و راه درمان آن

تهیه و تنظیم: محبوبه احمدی شجاع

مدرسه علمیه نرجس علیهاسلام 


پی نوشتها:

 

1-    علی اکبر دهخدا ، لغت نامه ، تهران سازمان لغت نامه ، 1258 – 1334 هجری شمسی ، ج 20، ص 387

2-    حسن عمید ، لغت نامه ، تهران ، امیر کبیر ، 1379 ، ج1، ص 843

3-    خرافات چیست ، ترجمه رضوان صدقی نژاد ، کردستان نشر گلمهر ، 1383 ، ص 6

4-    فرهنگ خرافات اگسفورد ، ترجمه ابراهیم محمد بیگی ، انتشارات عبید زاکانی ، مرداد 72، ص 6

5-    همان ، ص 17

6-    همان ، ص 60

7-    همان ، 61

8-    همان ، ص 101

9-    همان ، ص 100

10-  همان ، 74

11-  حمیده سعیدی ، وضعیت خرافات و موهومات در استان خراسان ، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ، اسفند 79 ، ص 17

12-  محمد حسین طباطبائی ، تفسیر المیزان ، ج1، ترجمه ناصر مکارم شیرازی ، بنیاد علمی و فکر علامه طباطبائی ، تا بستان 64

13-  محمد حسین پاکدامن ، جامعه د رقبال خرافات ، مشهد ، انتشارات مرندیز ، چ- اول ، 1378 ، ص 44

14-  سوره بقره / آیه 204

15-  بقره آیه 78

16-  بقره آیه 78

17-  علی اکبر قرشی ، « تفسیر احسن الحدیث ، ج1، تهران ، بنیاد بعثت ، 1377 ، ص 39

18-  سوره بقره ، آیه 170

19-  مکارم شیرازی و دیگران ، تفسیر نمونه ، ج1، قم دارالکتب الاسلامیه ، 1370 ، ص 575

20-  مکارم شیرازی و دیگران ، تفسیر نمونه ، ج1، قم دارالکتب الاسلامیه ، 1370 ، ص 575

21-  محمد حسن -اکدامن ، جامعه درقبال خرافات ، ص 76 تا 87

22-  محمد حسن -اکدامن ، جامعه در قبال خرافات ، ص 46

دوشنبه 29/5/1386 - 1:13
دعا و زیارت

علل مختلف عدم تحریف قرآن چیست‌؟

ارسال توسط 11 در 15/9/1385.

خدا در قرآن‌، مسئله تحریف و یا هر گونه خلل یا نقص در آیات را به چند مرحله تقسیم و وعده حفظ هر کدام را جداگانه داده است‌:
الف‌): قبل از ابلاغ به حضرت توسط جبرئیل ; آنطور که از آیات 25 تا 28 سوره جن فهمیده می‌شود، این آیات قبل از ابلاغ به حضرت (9) و همچنین بعد از ابلاغ و تا رسیدن به حضرت رسول (9) رَصَد و محافظت شده و همه چیز حسابرسی و شمارش می‌شود.
ب‌): حفظ و مراقبت توسط پیامبر (9) تا ابلاغ به مردم‌: خداوند در آیة 6 سورة اعلی می‌فرماید: «سَنُقْرِئُک‌َ فَلاَ تَنسَی‌; ما به زودی قرآن را به تو می‌خوانیم و تو آن را فراموش نخواهی کرد» ج‌): حفظ آن بعد از ابلاغ در طول تاریخ‌: خدای متعال در قرآن کریم ـ آنجا که حضرت رسول الله (9) به هنگام نزول قرآن سعی داشتند کلمات آیات را با تکرار به ذهن بسپارند ـ وعدة حفظ آن را داده است‌: « اِنّا نَحْن‌ُ نَزَّلنا الذکر و انّا له لحافظون‌(49); ما قرآن را نازل کردیم و خود حافظ آن خواهیم بود». علاوه بر وعده‌های خداوند ; روایات ائمه معصومین‌(:) و تواریخ معتبر اسلامی نیز تصریح بر عدم تحریف قرآن دارند. در طول تاریخ از آنجا که قرآن مورد عنایت و احترام مسلمین بوده است‌، پیوسته مورد مراقبت و دقت و حفظ و تلاوت بوده و حافظان قرآن سلامت الفاظ و جلوگیری از انحراف آن را عملاً در تاریخ نشان داده‌اند.
1- نور / 30.
2- نور/ 31.
3- تفسیر مجمع البیان و نور الثقلین ذیل آیه
ـ4 سوره آل عمران آیه 169.
5- حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی (حفظه‌الله)، جامع المسایل‌، چاپ مهر، چاپ ششم‌، ج 1، ص 145، استفاده از س 534. -6 یونس‌/ 99.
-7 نحل‌/ 9.
-8 تحریرالوسیلة ج 1 المکاسب المحرمه ص 498 مسألة 16
-9 سوره اعراف آیه 204
10- بحار الانوار، جلد 1، ص 215، روایت 26
11- ان‌َّ الدّین عِندَ الله الاسلام‌...... فأِن‌َّ حاجّوک فَقُل اَسْلَمت‌ُ وَجْهِی‌َ لله وَ مَن‌ِ اتَّبَعن‌ِ..... آل عمران / 20-19 12- و اذْ أخذ الله میثاق النبیّین لَما اتَیتُکُم‌...... آل عمران / 82-81 13- ان الّذین یکفرون بالله و رُسُله و یریدون‌.... نسأ / 151-150 14- منیبین الیه و اتّقوه و اقیموالصلاة و لاتکونوا من المشرکین * من الذّین فَرَقّوُا... روم / 32-31 15- نقل مناظره از کتاب بحث آزاد در اسلام‌. محمدی ری شهری‌. مناظره امام با دانشمندان و - " " " " احمد موعود انجیل‌. استاد جعفر سبحانی‌، ص 133 - 97 16- مقصود از پارقلیطا یا فارقلیطا که آن حضرت از آمدنش خبر داده‌، همان حضرت محمد (9)می‌باشد. توضیح این کلمه در کتاب انیس الاعلام‌، ج 1، ص 8 آمده‌.
17- به نقل از کتاب بحث آزاد در اسلام‌. محمدی ری شهری
18- صف / 6 - اعراف / 157 مُبَّشراً بِرَسوُل‌ٍ یأتی مِن‌ْ بَعْدی اسْمُه‌ُ اَحْمد 19- بقره / 146 - و مشابه آن در آیه 20 / انعام و نیز 89 / بقره 20- ر - ک‌، 300 پرسش و پاسخ (آموزش عقائد) ، آیت الله مصباح ، استاد سید احمد فاطمی ، ص 139 و 140 21- عصر / 2 - 1
22- مؤمنون / 11 - 1
23- همانا اهل ایمان به پیروزی و رستگاری رسیدند. آنان که در نماز خاضع و خاشع هستند و آنان که از لغو و سخن بیهوده احتراز و اعراض می‌کنند. و آنانکه زکوة مال خود را به فقرا می‌دهند. و آنان که فروج و اندامشان را از حرام نگاه می‌دارند. مگر بر جفتهاشان (همسرانشان‌) یا کنیزان ملکی آنها که هیچگونه ملامتی در مباشرت آنان نیست‌. و هر کس که غیر این زنان حلال را به مباشرت طلبید البته ستمکار و متّعدی خواهد بود. و آنانکه به امانتها و عهد و پیمان خود وفا می‌کنند. و آنان که بر همه نمازهایشان محافظت دارند. اینان وارث مقام عالی بهشت هستند که بهشت فردوس ارث آن خوبان و منزلگاه ابدی آن پاکان خواهد بود. 24- آل عمران / 134 - 133
25- سوره آل عمران / 136.
26- نور/ .3 و 31 .
27- احزاب‌، آیه 35
28- حجرات /13.
29- انفطار/6.
30- انشقاق / 6.
31- ممتحنه‌، آیه 1
32- حجرات / 6.
33- نور / 2.
34- ملک / 2
35- بلد / 10
36- جهت اطلاع بیشتر در این خصوص‌، به تفسیر نمونه‌، ج 2، ذیل آیات یاد شده از سوره بقره (224 ـ 225)و همچنین تفسیر آیه 89 از سوره مائده مراجعه نمایید. 37- آیات 6 ـ 9 سورة نور.
38- ابراهیم / 4
39- عنکبوت / 69
40- ابراهیم / 27
41- غافر/ 34
42- نحل / 44
-43 نسأ / 59.
44- حجر / 27
45- جن‌ّ / 6
46- الذاریات / 56
47- رعد / 39
48- نمونه‌، جلد 9، ص 281 و جلد 18، ص 483 و جلد 22، ص 387
-49 الحجر / 9.

دوشنبه 29/5/1386 - 1:11
دعا و زیارت

برخى ازمستحبات نماز

 

1.قنوت

2.تعقیبات

1.قنوت

 

علت استحباب قنوت در نماز

          * چرا در نماز، قنوت مستحب است؟ آیا این حکم مستند قرآنى دارد؟

          * چنان که پیش از این نیز گذشت مستند و دلیل وجوب یا استحباب احکام شرعى، فقط قرآن نیست بلکه روایات اهل بیت و... نیز مستند احکام شرعى هستند. قنوت در لغت به معنى دعا و عبادات با خضوع و خشوع است. خداوند در قرآن مى فرماید: «حـفِظوا عَلَى الصَّلَوتِ والصَّلوةِ الوُسطى وقوموا لِلّهِ قـنِتین»(بقره،238) در انجام همه نمازها، به خصوص نماز وُسطى کوشا باشید و با حالت قنوت (خضوع و خشوع) براى خدا قیام کنید. برخى قنوت در این آیه را به معنى همان قنوت در نماز مى دانند ولى غالب مفسران و فقیهان معتقدند، قنوت در این آیه به همان معنى لغوى (خضوع و خشوع) مى باشد.[1] در هر صورت حتى اگر به این آیه یا آیه 43 سوره آل عمران بر استحباب قنوت استدلال نشود تردیدى نیست که قنوت یکى از اجزاى مستحب نماز است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) بسیار به آن توجه داشتند. در بعضى روایت ها اشاره شده که چون در محضر خدا براى نماز مى ایستیم، دعا مى کنیم. جا داشت که در پایان رکعت دوّم نیز که ایستادن در محضر خدا تمام مى شود و به رکوع مى رویم خدا را ستایش کنیم و او را بخوانیم.[2]

 

دعاهاى قرآنى در قنوت

          * دعاهایى را که مى توان براى ذکر قنوت در نماز از آنان استفاده نمود نام ببرید.

          * دعاها و نیایش هاى به زبان قرآن بسیار است که نمونه هایى از ابتداى آنها با آدرس آیه هاى آن چنین است:

(ربّنا ءاتنا فى الدنیا حسنة و...)[3]، (ربّنا أَفرغ علینا صبراً و...)[4]، (ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا...)[5]، (ربّنا اغفر لنا ذنوبنا وإسرافنا فى أمرنا...)[6]، (ربّنا ظلمنا أنفسنا و إن لم تغفر لنا و...)[7]، (رَبَّنا اغْفر لى ولو لدىّ و...)[8]، (ربّنا اغفر لنا ولإخوننا الذین سبقونا بالایمن و...)[9]، (ربّ زدنى علماً)[10] در آیه 286 بقره مى خوانیم:

          پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده; آن چنان که ]به خاطر گناه و طغیان[ بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى. پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداریم بر ما مقرّر مدار و آثار گناه را از ما بشوى. ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده. تو مولا و سرپرست مایى. پس ما را بر جمعیّت کافران پیروز گردان.[11]

 

2. تعقیبات نماز

 

هدف از خواندن دعا

          * هدف از خواندن دعا چیست؟

          * دعا کردن آثار فراوانى براى انسان دارد; آثار روانى، اجتماعى، تربیتى، معنوى، تقویت اراده، برطرف کردن ناراحتى ها، روشن شدن چراغ امید در دل انسان، آرامش دل، شادى و فرح باطنى، رضا و تسلیم در برابر خداوند، عبادت و خضوع در پیش گاه الهى، تقرب به خدا به وسیله دعا، آگاهى و بیدارى دل و اندیشه و... از جمله آثار دعا کردن است.

          خداوند متعال، مى فرماید: (وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِى وَلْیُؤْمِنُواْ بِى لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون)[12]; و هنگامى که بندگان من از تو درباره من سؤالى کنند (بگو) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا مى خواند پاسخ مى گویم، پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند (و به مقصد برسند).

          امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: نزد خداوند مقاماتى است که بدون دعا کسى به آن نمى رسد.[13]

 

شیوه آغاز تعقیب نماز

          * بعد از نماز وقتى مى خواهم دعا کنم، همیشه بر زبانم جارى مى شود که به خداوند متعال سلام کنم، اما در همین لحظه «اعوذ بالله» گفته و منصرف مى شوم; یعنى فکر مى کنم خیلى عاجزتر از آنم که به خداى خویش سلام کنم. مى خواستم ببینم حکم سلام کردن به خداوند متعال چیست؟

          * از آیات قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم السلام) استفاده مى شود که بنده در برابر خداوند متعال باید خشوع و خضوع داشته باشد و خداوند را تسبیح نماید: (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَـوَ تُ السَّبْعُ وَ الاَْرْضُ وَ مَن فِیهِنَّ وَ إِن مِّن شَىْء إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِه...)[14]; آسمان هاى هفت گانه و زمین و هر کس که در آنها است او را تسبیح مى گویند و هیچ چیز نیست، مگر این که در حال ستایش، تسبیح او مى گوید...

          هم چنین خدا را باید «تنزیه» و از تمام نقایص پاک شمرد، زیرا او از هر نظر، وجودى بى پایان و نامحدود است و هر چه غیر اوست، محدود و متناهى است; دست اندیشه هاى بلند به دامن کبریایى اش نرسد، مگر در حد و نهایتى محدودش کند; تغییر و گوناگونى در او راه ندارد.

          آرى، خداوند خود را متصف به سلام کرده است: (هُوَ اللَّهُ الَّذِى لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَـمُ الْمُؤْمِنُ...)[15]; او خدایى است که معبودى جز او نیست; حاکم و مالک اصلى اوست; از هر عیب منزه است، به کسى ستم نمى کند; به مؤمنان امنیت مى بخشد... . اساساً دعوت او به سوى سلامت است: (وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى دَارِ السَّلَـم...)[16]; و خداوند دعوت به سراى صلح و سلامت مى کند... . درود و تحیت بهشتیان نیز چیزى جز «سلام» نیست: (إِلاَّ قِیلاً سَلَـمًا سَلَـمًا)[17]; سخنى جز سلام و درود نیست.

اما این که انسان به خداوند متعال سلام کند، در جایى وارد نشده است.[18]

 

آیه اى که در تعقیب نماز عشا خوانده مى شود

          * کدام یک از آیه هاى سوره بقره از دیگر آیات آن مهم تر است و آن را بعد از نماز عشا مى خوانند؟ شأن نزول آن آیه شریفه را بیان فرمایید؟

          * از آن جا که در دو آیه آخر سوره بقره خلاصه اى از تمام سوره بقره آمده است، رهبران اسلام در ضمن احادیث متعددى ما مسلمانان را به خواندن این دو آیه بعد از نماز عشا ترغیب کرده اند و براى آن ثواب هاى گوناگونى بیان داشته اند. خداوند متعال در این دو آیه مى فرماید: (ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَمَلَـئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِه...)[19]; پیامبر به آن چه از طرف پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است ]و رهبرى است که به تمام سخنان خود کاملا مؤمن مى باشد [و مؤمنان ]نیز[ به خدا و فرشتگان او و کتاب ها و فرستادگان وى همگى ایمان آورده اند ]و مى گویند[ ما در میان پیامبران او فرق نمى گذاریم ]و به همگى ایمان داریم[ و گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا ]انتظار [آمرزش تو را ]داریم[ و بازگشت ]ما[ به سوى تو است. خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانائیش تکلیف نمى کند، ]به همین جهت انسان [هر کار ]نیکى[ انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار ]بدى [کند به زیان خود کرده است... .[20]

          از «ابن عباس» و نیز از «ابوهریره» چنین روایت شده است که وقتى آیه: (وَإِن تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبَکُم...)[21]; آن چه در ]ضمایر و ذهن[ خودتان است آشکار نمایید و یا پنهان سازید خداوند آن را به حساب و محاسبه خواهد در آورد نازل گردید و بر صحابه فوق العاده سخت و گران آمد، لذا نزد پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)آمدند و گفتند: «یا رسول اللّه! ما طاقت تحمل این آیه را نداریم!» رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: آیا مى خواهید مانند اهل کتابى که قبل از شما بودند، باشید؟ که به پیامبرانشان گفته بودند: سمعنا و عصینا ; گوش دادیم ولى نافرمانى نمودیم، بلکه باید بپرهیزید و از خداوند بترسید و حتى برعکس آنها باشید و در قبال آیات خداوند متعال فرمانبردار باشید. صحابه وقتى که این موضوع را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) شنیدند زبان هاى خویش را بستند و مطیع شدند سپس در دنباله فرمان بردارى آنان این آیه نازل شد و بعد موضوع آیه فوق که ایجاد اضطراب و نگرانى در میان اصحاب نموده بود به وسیله آیه: (لا یکلف اللّه نفسا الاّ وسعها)[22]; خداوند هیچ کس را به فوق طاقت او مکلف نمى سازد. برداشته شد.

          حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) در اهمیت این دو آیه مى فرماید: خداى متعال سوره بقره را به این دو آیه ختم کرده و آن دو آیه را از گنج خود که تحت عرش دارد،به من داده است پس بیاموزید این دو آیه را و بیاموزانید آن را به پسران خود از جهت آن که هم قرآن است و هم دعا.[23]

          * در مفاتیح الجنان آمده که هر کس بعد از نماز عشا آیه: (امن الرّسول...) را تلاوت کند، ثواب نماز شب را دارد. آیا این شخص با فردى که نیمه شب برخاسته و نماز شب مى خواند تفاوتى ندارد؟  و یا در روایت آمده که تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) برتر از هزار رکعت نماز مستحب است و...؟

          * اولاً: این گونه روایات در صدد بیان اهمیت و ارزش اعمال مذکور است و مى خواهد بفهماند که مثلاً تلاوت آیه «امن الرسول» و یا تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) خیلى ارزشمند است، نه این که اینها با خواندن نماز شب و یا نماز مستحبى تفاوتى ندارد.

          ثانیاً: همان گونه که در پرسش اشاره نموده اید تلاوت آیه مذکور ثواب نماز شب را دارد، ولى نماز شب چنان که در روایات آمده علاوه بر ثواب، داراى آثار و نتایج دیگرى هم چون برکت رزق، زایل شدن غم و اندوه، حصول معنویت و... است.[24] که براى تلاوت آیه «آمن الرسول» این آثار گفته نشده است، بنابراین حال کسى که آیه مذکور را تلاوت کند با کسى که نماز شب بخواند متفاوت خواهد بود. هم چنین خواندن نماز مستحبى و تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) هر کدام داراى آثار مخصوص به خود است که دیگرى آن آثار را ممکن است نداشته باشد.

 

 صلوات پیامبر(صلى الله علیه وآله)

          * پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) هنگام نماز همین صلواتى را که ما امروز در نماز ادا مى کنیم، به جا مى آوردند یا از سخن شایسته دیگرى استفاده مى کردند؟

          * خداوند متعال مى فرماید: (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَـئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا)[25]; خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود مى فرستند، اى کسانى که ایمان آورده اید بر او درود فرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.

مقام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن قدر والاست که آفریدگار هستى و فرشتگان بر او درود مى فرستند و خداوند به انسان ها نیز دستور مى دهد که بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درود و سلام بفرستند و در برابر فرمان او تسلیم باشند، زیرا او گوهر گران قدر عالم آفرینش است.[26]

          بر اساس روایات اسلامى، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز در نمازهاى شان همین صلواتى را مى فرستاد که ما امروز در نمازهایمان مى فرستیم; از جمله ابوحمزه ثمالى از یکى از یاران پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به نام «کعب» نقل مى کند که «هنگامى که آیه 56، سوره احزاب، نازل شد عرض کردیم: سلام بر تو را مى دانیم، ولى صلوات بر تو چگونه است؟ فرمود: بگویید: اللهم صل على محمدوآل محمد کما صلّیت على ابراهیم... سپس به دنبال این فرمایش فرمود: نماز بگذارید همان طور که ما را مى بینید، سپس آن حضرت نماز گزارد ]و در نمازش نیز همین صلوات را قرائت فرمود[[27].

 

 

علت خواندن آیه (إنّ الله و ملائکته یصلون...)

          * چرا بعد از قرائت آیه: (إنّ الله و ملائکته یصلون على النبى...) پس از پایان نمازها باید سه بار صلوات بفرستیم؟ لطفاً فلسفه آن را بیان کنید.

          * این کار ریشه در روایت هاى اسلامى دارد و در سنت و سیره پیشوایان معصوم(علیهم السلام) چنین آمده است و مؤمنان نیز به پیروى از سنت و سیره آن بزرگواران چنین اذکار و دعاها و تعقیباتى را به جا مى آورند; چنان که حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) مى فرماید: هر کس بعد از نماز صبح و نماز مغرب قبل از آن که پاهایش را حرکت دهد ]هیئت نشستن در حال نماز را به هم بزند[ و یا کسى سخنى بگوید، آیه (إنّ الله و ملائکته و یصلّون على النّبى...) را بخواند، و بگوید: خدایا بر محمد و ذریه آن حضرت درود بفرست، خداوند صد حاجت او را برآورده مى کند که هفتاد حاجت در دنیا و سى حاجت دیگر در آخرت براى او برآورده مى شود.[28]

 

تعقیبات نماز قضا

          * آیا براى نماز قضا مى توان تعقیب خواند؟

          * قرآن مى فرماید: (فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ * وَ إِلَى رَبِّکَ فَارْغَب)[29]; پس هنگامى که از کار مهمى فارغ شدى، به کار و طاعت دیگر بپرداز و به سوى پروردگارت با اشتیاق روى آور. از امام باقر(علیه السلام)در تفسیر این آیه، چنین نقل شده است:

هنگامى که از نماز، فراغت یافتى، در همان حال که نشسته اى، به دعا بپرداز و از خداوند هر چه از دنیا و آخرت مى خواهى، تمنا کن و هنگامى که از دعا فارغ شدى، به سوى خداوند متعال توجه کن.[30] از مجموع این آیه و روایت مى توان استفاده کرد که دعا و تعقیبات بعد از نماز، کارى پسندیده و مستحب مى باشد[31] و بین نماز قضا و غیر آن در این جا فرقى نیست.

 

تکبیر گفتن بعد از نماز

          * پس از سلام نماز اغلب نمازگزاران سه بار با صداى بلند تکبیر گفته، همراه آن، شعارهایى مى دهند، سؤالى که مطرح مى شود این است که آیا اسلام و قرآن این شعارها را بدعت و غیر اسلامى مى داند، یا خیر؟ اگر بدعت نیست دلیل عقلى، قرآنى و اجتماعى آن را به طور مشروح، واضح و مستدلّ و شرعى ـ فقهى بیان فرمایید.

          * «بدعت» نسبت دادن امور خارج از دین به دین است،[32] ولى شعار که نوعى ابراز عقیده و موجودیّت وحمایت و پشتیبانى است بدعت نمى باشد، زیرا اوّلا: هیچ دلیلى شرعى بر نهى از آن وجود ندارد، ثانیاً: شعار اگر در جهت تأیید اسلام و مسلمانان باشد، مى تواند مصداقى از (تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ)[33]; و نیز (وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة...)[34]; هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها ]=دشمنان[ آماده سازید...، چرا که شعارْ افکار را در یک محور منسجم مى کند واز نظر روانى تأثیرى منفى بر دشمن مى گذارد.

          گذشته از این، شعار دادن سابقه اى تا صدر اسلام دارد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بارها در جنگ ها متوسل به شعار شدند. شعارهاى «الله اعلى و اجل، الله اعلى و اجل» مسلمانان در برابر شعار دشمن: «اعل هُبل، اعل هُبَل» و نیز «الله مولانا و لا مولى لکم» در برابر «نحن لنا العزّى و لا عُزَّى لکم» که از سوى دشمن در پایان جنگ احد سر داده شده بود، در تاریخ معروف است.[35]

          بنابراین، شعارهایى که براى تحکیم حکومت اسلامى و کیان مسلمانان باشد، نه تنها از آن نهى نشده که از این بابت (نصرت دین و جامعه مسلمانان) مستحب نیز هست.

 

جمعى خواندن تعقیبات نماز

          * با توجه به آیه شریفه 55 و 205 سوره اعراف آیا جمعى خواندن دعاها با آیه هاى یاد شده منافات ندارد؟

          * الف) این که در آیه فوق فرموده که خدا را به طور «خفیه» و در پنهانى بخوانید، براى این است که از «ریا» دورتر و به اخلاص نزدیک تر و توأم با تمرکز فکر و حضور قلب باشد.

ممکن است منظور از «تضرع»، دعاى آشکار و منظور از «خفیه»، دعاى پنهانى باشد; پس مى توان نتیجه گرفت که هر مقامى اقتضایى دارد: گاهى باید آشکارا و گاهى پنهانى دعا کرد. اتفاقاً گاهى براى ترویج دین و تبلیغ آن، لازم است دعا به صورت آشکارا و گروهى خوانده شود. هیچ منافاتى ندارد که با رعایت حضور قلب و اخلاص، دعا را به صورت جمعى و آشکارا بخوانیم. معیار در خواندن «دعا» آن است که به هنگام تضرع و زارى در پیشگاه خداوند، صدا آن قدر بلند نشود که منافى با ادب عبودیت باشد.[36]

          ب) هرگز جمع یا مفرد آمدن لفظ، دلیل بر لزوم جمعى انجام دادن عمل و یا عکس آن نیست; چنان که در «سوره حمد»، الفاظش به صورت جمع آورده شده، ولى مى توان آن را فرادا خواند، ولى در روایات توصیه شده است که دعا، حتى المقدور به صورت گروهى خوانده شود. هر چند در اسلام خواندن دعا به صورت جمعى سفارش شده، ولى گاهى آثارى در دعاى فردى است که در گروهى نیست و همین طور عکس آن.[37]



[1]. ر.ک: بحارالانوار، علامه طباطبایى، ج 82، ص 195ـ194.

[2]. ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص260.

[3]. بقره، آیه201.

[4]. همان، آیه250.

[5]. آل عمران، آیه8.

[6]. همان، آیه 147.

[7]. اعراف، آیه23.

[8]. ابراهیم، آیه41.

[9]. حشر، آیه10.

[10]. طه، آیه114 و ر.ک: طه، آیه25 ـ 28; مؤمنون، آیه97 ـ 98; نمل، آیه9 و 63; آل عمران، آیه38 و فرقان، آیه74.

[11]. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: حسین واثقى، دعاهاى قرآن.

[12]. بقره، آیه186.

[13]. کلینى، اصول کافى، ج2، ص466 و ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج1، ص631ـ642.

[14]. اسراء، آیه44.

[15]. حشر، آیه23.

[16]. یونس، آیه25.

[17]. واقعه، آیه26.

[18]. ر.ک: همان، تفسیر نمونه، ج20، ص366 و ج19، ص176 و ج23، ص552.

[19]. بقره، آیه285ـ286.

[20]. ر.ک: همان، ج2، ص292 - 299.

[21]. بقره، آیه284.

[22]. ر.ک: همان، ج2، ص292 - 299.

[23]. شیخ طبرسى، مجمع البیان، ج1، ص404، و نیز ر.ک: دکتر محمدباقر محقق، شأن نزول آیات، ص105.

[24]. ر.ک: شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج5، ص159.

[25]. احزاب، آیه56.

[26]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج17، ص415 ـ 424.

[27]. ر.ک: محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج91، ص85.

[28]. ر.ک: همان، ص58.

[29]. انشراح، 7ـ8.

[30]. سید هاشم بحرانى، البرهان، ج5، ص690.

[31]. طبرسى، مجمع البیان، ج10، ص391; محقق احمد اردبیلى، زبدة البیان، ص 125; ر.ک: تفسیر نمونه، ج27، ص128.

[32]. ر.ک: شیخ عباس قمى، سفینة البحار، مدخل بدع.

[33]. عصر، آیه3.

[34]. انفال، آیه60.

[35]. ر.ک: جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج2، ص69.

[36]. ر.ک: علامه طباطبائى، المیزان، ج8، ص159.

[37]. میزان الحکمة، ج3، باب اجتماع فى الدّعاء، ح2 ـ 5651 و براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج6، ص209.

دوشنبه 29/5/1386 - 1:5
دعا و زیارت

نمازهاى مستحبى

 

 

1. نمازهاى مستحبى یومیه

          الف) نوافل یومیه

          ب) نماز غفیله

2. نمازهاى مستحبى غیریومیه

          الف) نماز وحشت

          ب) نماز دهه اوّل ذى حجة

          ج) نماز باران

          د) نماز جعفر طیّار

 

1. نمازهاى مستحبى یومیه

 

الف) نماز شب

 

فضیلت نماز شب

          * آیاتى که در فضیلت نماز شب آمده، بیان فرمایید.

          * 1. توصیه به نماز شب براى رسیدن به مقام محمود (شفاعت): (و مِن الّیل فتهجّد به نافلة لّک عسى أن یبعثک ربّک مقاما مّحمودا)[1]; و پاسى از شب را ]ازخواب برخیزو[ قرآن ]و نماز[ بخوان! این یک وظیفه اضافى براى توست; امید است که پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزد!

2. نماز شب همراه با ترس و امید: (تتجافى جنوبهم عن المضاجع یدعون ربّهم خوفا و طمعا و ممّا رزقنـهم ینفقون)[2]; پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى شود ]و بپا مى خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند [و پروردگار خود را با بیم و امید مى خوانند و از آن چه به آنان روزى داده ایم انفاق مى کنند!

3. تمجید از کسانى که سحرگاهان از درگاه الهى طلب آمرزش و مغفرت مى کنند: (کانو قلیلا مِّن الّیل ما یهجعون * و بالأسحارهم یستغفرون)[3]; آنها کمى از شب را مى خوابیدند و در سحرگاهان استغفار مى کردند.

4. یاد نیکو از کسانى که در طول شب در سجده و قیامند: (أمّن هو قـنت ءانآء الّیل ساجدا و قآئما یحذر الأخرة و یرجوا رحمة ربّه قل هل یستوى الّذین یعلمون و الّذین لایعلمون إنّما یتذکّر أولوا الألبـب)[4]; ]آیا چنین کسى با ارزش است [یا کسى که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت مى ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو:«آیا کسانى که مى دانند با کسانى که  نمى دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکر مى شوند.

5. نماز شب، نشان اخلاص و ادّعاى راستى در ایمان است. (إنّ ناشئة الّیل هى أشدّ وطـاً و أقوم قیلا)[5].

6. دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نماز شب: (یـأیّها المزّمّل * قم الّیل إلاّ قلیلا * نّصفه أو انقص منه قلیلا * أوزد علیه و رتّل القرءان ترتیلا)[6]; اى جامه به خود پیچیده! شب را جز کمى، بپاخیز! نیمى از شب را، یا کمى از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.

7. توصیه به ذکر نام خدا و نماز شب: (و مِن الّیل فاسجد له و سبّحه لیلا طویلا);[7] و در شبانگاه براى او سجده کن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبیح گوى!

8. یاد نیکو از کسانى که نماز شب به پا مى دارند و به یاد خداوند هستند، حتى از اهل کتاب: (من أهل الکتـب أمّة قآئمة یتلون ءایـت اللّه ءانآ الّیل و هم یسجدون)[8]; آنها همه یکسان نیستند; از اهل کتاب، جمعیتى هستند که ]به حق و ایمان[ قیام مى کنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مى خوانند، در حالى که سجده مى نمایند.

بعد از ذکر آیات قرآن درباره نماز شب، شایسته است محتواى برخى از احادیث را در فضیلت نماز شب نیز بیان کنیم. در روایات آمده است که: نماز شب شرف مؤمن است، باعث صحت بدن و کفاره گناهان و برطرف کننده وحشت قبر مى باشد، روى را سفید و بوى را پاکیزه و روزى را جلب مى نماید و... .[9]

 

توفیق نماز شب

          * براى توفیق در شب زنده دارى و خواندن «نماز شب» با رقت قلب، چه کنیم؟

          * علماى اخلاق با توجّه به روایات اهل بیت، در این زمینه دستورهایى را بیان فرموده اند، که در این جا چند نکته را متذکر مى شویم:

1. آشنایى با فضیلت و ثواب نماز شب، از آیات قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام) که این امر شوق انسان را براى نایل شدن به درجات موعود، زیاد مى کند; نظیر آیه: (وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا)[10]; و پاسى از شب را ]از خواب برخیز[ و قرآن ]و نماز[ بخوان، این یک وظیفه اضافى براى توست، امید است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزد. و امام على(علیه السلام) فرموده اند: اراده و تصمیم، بستگى به اندازه اندیشه و شناخت انسان دارد.[11]

2. پرهیز از «پرخورى» به خصوص هنگام شب، که این امر باعث نوشیدن آب بیشتر و در نتیجه غلبه خواب بر چشم ها مى گردد; امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرمایند: با وجود سه چیز، آرزومند سه مطلب مباش که یکى از آنها چنین است: سحر خیزى و شب زنده دارى با وجود پرخورى.

3. «استراحتى کوتاه» در روز که به آن «خواب قیلوله» مى گویند، که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) در این زمینه مى فرمایند: با خوردن سحرى براى روزه دارى کمک بگیرید و با خواب قیلوله براى شب زنده دارى.[12]

4. «دورى گزیدن از گناه» در طول روز که مهم ترین امر است; به طورى که امام على(علیه السلام) به فردى که شکایت از بیدار نشدن، جهت نماز شب را داشت، فرمودند: (انت رجلٌ قد قیدتک ذنوبک); تو مردى هستى که گناهانت تو را به بند کشیده است.[13]

5. «خواندن آخرین آیه سوره کهف»، که امام صادق(علیه السلام) فرموده اند: هیچ بنده اى نیست که آخرین آیه سوره کهف را قرائت کند، مگر این که در همان وقتى که مى خواهد بیدار مى شود.

6. خواندن دعاهایى که براى بیدار شدن و اقامه نماز شب وارد شده است.[14]

براى لذت بخش شدن مناجات با خدا و نماز شب نیز امورى را ذکر کرده اند; از جمله این که:

          «خوف و خشیت» قلبى از خداوند، که با کوتاه کردن آرزوهاى دنیوى و تفکر در مراتب هولناک آخرت و درکات جهنّم و تفکر در عظمت و جلال خداوند و کوچکى خود و هم چنین یادآورى گناهان و خطاهاى خود و... حاصل مى شود.[15]

          عامل دیگر «عشق و محبت به خداوند متعال» است; طبق روایتى، خداوند به حضرت موسى(ع) فرمود: اى پسر عمران! دروغ مى گوید کسى که گمان مى کند مرا دوست دارد، ولى هنگام شب، تا به صبح مى خوابد، آیا دوست، خواستار خلوت کردن با دوست خود نیست؟![16]

          در پایان، خوب است بدانیم، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) طبق حدیثى، بعد از نزول آیات 191 ـ 195 سوره «آل عمران» و در شب هایى که براى نماز شب بر مى خاستند، این آیات را تلاوت کرده، گریه مى کردند و از طرفى امامان(علیهم السلام) به خواندن این آیات هنگام بیدار شدن براى نماز شب، سفارش فرموده اند.[17]

 

میل خواندن نماز شب

          * نام سوره یا آیه اى که باعث شود، نیروى خواندن نماز و نماز شب به وجود آید، چیست؟

          * نویسنده کتاب مفاتیح الحاجات از کتاب خواص السور نقل کرده که اگر کسى در نماز بى رغبت باشد، این آیات را بنویسد و با خود نگه دارد، براى او در نماز خواندن ذوق و شوق حاصل مى شود:  (و مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ * مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْق وَ مَآ أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِین)[18]. سوره مؤمنون را نیز اگر هفت بار بخواند، در نماز خواندن رغبت مى یابد.

هم چنین نقل شده که مداومت بر آیات 190 ـ 194 سوره آل عمران: (إنَّ فى خلق السّموت... لا تخلف المیعاد)[19]فوایدى دارد که از جمله آنها، شب خیز شدن است.

          در پایان یادآورى مى شودکه قرآن کتاب هدایت و انسان سازى و نسخه شفابخشى است که بزرگ ترین مرض یعنى کفر ونفاق را شفا مى بخشد و باید آن را خواند و به دستورهایش عمل کرد.

 

آیه بیدارباش براى نماز شب

          * روش بیدار شدن براى «نماز شب» و گریه کردن در آن، چیست؟

          * براى بیدارى از خواب، در هر وقتى که انسان بخواهد بیدار شود (چه براى نماز شب و چه غیر آن)، از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: (ما من عبد یقرء آخر«الکهف» اِلاّ یتیقظ فى الساعة التى یرید); هیچ بنده اى نیست که آخرین آیه سوره کهف را قرائت کند، مگر این که در همان وقتى که مى خواهد بیدار شود.[20]

امّا براى گریه کردن در نماز شب، هرچند روایت خاصى در این زمینه یافت نشده، ولى طبق حدیثى، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)بعد از نزول آیات 190ـ195 سوره آل عمران و در شب هایى که براى نماز شب بر مى خاستند، این آیات را تلاوت کرده و گریه مى کردند و از طرفى امامان(علیهم السلام) به خواندن این آیات هنگام بیدار شدن براى نماز شب، سفارش فرموده اند.[21]

 

کیفیت نمازشب

          * لطفاً چگونگى انجام نماز شب را توضیح دهید؟

          * نماز شب یکى از عبادت ها و نمازهاى پرفضیلتى است که قرآن کریم و روایت هاى معصومین(علیهم السلام) سفارش بسیارى به آن کرده اند. نماز در دل شب و هنگام سحر و فرو نشستن غوغاى زندگى مادى، حالت توجه و نشاط خاصى به انسان مى دهد که بى نظیر است. به همین دلیل دوستان خدا همیشه آخر شب را براى راز و نیاز انتخاب مى کنند: (وَ بِالاَْسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ )[22]. آرى در این محیط آرام و دور از هر گونه ریا و تظاهر و خودنمایى و توأم با حضور قلب، حالت توجهى به انسان دست مى دهد که فوق العاده روح پرور و تکامل آفرین است.

          کیفیت نماز شب

نماز شب یازده رکعت است که ابتدا هشت رکعت نماز به صورت نماز دو رکعتى مانند نماز صبح، ولى به نیت نماز شب خوانده مى شود. بعد دو رکعت به نیت نماز شفع، سپس یک رکعت نماز به نیت وتر خوانده مى شود.

مجموع این یازده رکعت را به دو صورت مختصر و طولانى مى توان خواند.

          الف) مختصر

در این روش، در یازده رکعت تنها به سوره حمد (بدون سوره) مى توان بسنده کرد.

          ب) طولانى

در این شیوه در هر رکعت از هشت رکعت ابتدایى، ابتدا حمد، سپس یک سوره (سوره هاى متعددى مانند کافرون، توحید و... سفارش شده است) مى خوانیم، البته در برخى روایات حتى به خواندن ده بار سوره توحید سفارش شده است.

در دو رکعت نماز «شفع»، بهتر است در رکعت اول بعد از قرائت سوره حمد، سوره «فلق» خوانده شود و در رکعت دوم بعد از حمد سوره «ناس» را بخوانیم.

در یک رکعت «وتر» بعد از سوره حمد، بهتر است سه بار سوره توحید به تنهایى، یا سه بار سوره توحید به همراه فلق و ناس را بخوانیم و مى توان تنها به یک سوره توحید بسنده کرد و دست ها را به قنوت بالا برد.

          قنوت

قنوت نماز وتر، یکى از مستحبات پر فضیلت است و سفارش شده است که آن را طولانى کنیم. در روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) آمده است: هر کس در دنیا قنوت نماز وترش طولانى تر باشد، در موقف قیامت راحت تر است.[23]

          در قنوت ابتدا در حق چهل مؤمن و یا به طور کلى براى مؤمنان دعا مى کند: مثلا مى گوید: اللهم اغفر لفلان ]به جاى گفتن «فلان» نام شخصى که مى خواهد برایش دعا کند را مى گوید[ یا اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات، سپس هفتاد مرتبه مى گوییم: استغفر الله ربى و اتوب الیه. بعد هفت مرتبه مى گوییم: هذا مقام العائذ بک من النار، سپس سیصد مرتبه مى گوییم: «العفو» و بعد از آن مى گوییم: ربّ اغفرلى و ارحمنى و تب علىّ انک انت التواب الغفور الرحیم بعد به رکوع و سپس به سجده رفته و تشهد و سلام مى دهیم; البته دعاها و ذکرهاى مستحبى فراوانى در میان اذکار نماز شب و رکعات آن وجود دارد که مستحب است.[24]

 

وقت نمازشب

          * مهلتِ خواندن نماز شب تا قبل از اذان صبح مى باشد یا قبل از طلوع آفتاب؟

          * (وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا)[25]; پاره اى از شب را به نماز خواندن زنده بدار. این نافله خاص تو است، باشد که پروردگارت، تو را به مقامى پسندیده برساند.

وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود.[26]

 

ب) نماز غفیله

 

علت خواندن نماز غفیله به کیفیتى خاص

          * علت این که نمازغفیله به شکل خاصى خوانده مى شود،چیست؟

          * این که نمازغفیله به این صورت خوانده مى شود، به سبب روایت امام صادق(علیه السلام) مى باشد که ترجمه آن در مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمى آمده است[27]. آیاتى که درنماز غفیله خوانده مى شود اثر و خواصى دارد که اهل بیت(علیهم السلام) از آن مطلع بودند; ازاین رو به ما چنین دستورى داده اند; مثلا در مورد ذکر«لااله الاّانت» که دراول نمازغفیله خوانده مى شود، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمودند: اسم اعظم خداست و موجب استجابت دعا مى باشد.[28]

 

آیاتى که در نماز غفیله خوانده مى شود

          * کدام سوره و آیه قرآن در «نماز غفیله» خوانده مى شود؟لطفاً ترجمه کامل آیات مورد نظر را بنویسید؟

          * قسمتى از ذکر نماز مستحبى غفیله ـ که در رکعت اوّل خوانده مى شود ـ در سوره انبیا، آیه هاى 87 و 88 آمده و به ذکر «یونسى» نیز معروف است و همان دعایى است که حضرت یونس(ع) موقعى که در شکم ماهى بزرگ بود خواند و براى نجات خود از خدا کمک خواست.[29]

          پاره اى دیگر از ذکر نماز غفیله ـ که در رکعت دوم و بعد از سوره حمد مى آید ـ در سوره انعام، آیه 59 آمده است که در این آیه شریف، از اسرار غیب و علم و قدرت خدا و وسعت دایره حکم و فرمان او سخن به میان آمده است.[30]

          خداوند متعال در دو آیه مذکور مى فرماید: و «ذوالنون» ]حضرت یونس[ را ]یاد کن[ آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، ]ولى موقعى که در کام نهنگ فرو رفت[ در آن ظلمت ها ]ى متراکم [فریاد زد خداوندا! جز تو معبودى نیست، منزّهى تو، من از ستم کاران بودم، ما دعاى او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و همین گونه مؤمنان را نجات مى دهیم.

 

2. نمازهاى مستحبى غیریومیه

 

الف) نماز وحشت

          * نماز وحشت چیست؟

          * نماز وحشت، نوعى نماز است که سفارش شده تا براى کسى که تازه از دنیا رفته است، در شب اولى که او را به خاک مى سپارند، بخوانند; خواندن این نماز مستحب است. نماز وحشت دو رکعت است و کیفیت خواندن آن، این است که در رکعت اول بعد از سوره حمد، یک مرتبه آیة الکرسى و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره قدر خوانده مى شود و بعد از سلام نماز، گفته مى شود: اللهم صلى على محمد وآل محمد وابعث ثَوابها الى قبر فلان (به جاى «فلان» نام میت را مى برند).[31]

 

ب) نماز دهه اوّل ذى حجة

          * آیه اى که در نماز دهه اول ذیحجه خوانده مى شود در کدام سوره است؟

          * اعراف، آیه 142. این نماز دو رکعت است که در دهه اول ماه ذیحجه بین نماز مغرب و عشا خوانده مى شود و در هر رکعت بعد از سوره حمد و توحید آیه مذکور (و وعدنا موسى...) خوانده مى شود. براى آشنایى بیشتر با این نماز به مفاتیح الجنان و... رجوع فرمایید.

 

ج) نماز باران

          * چرا در برخى سال ها با همه عزادارى ها و ناله ها و دعاها و نماز استسقا خواندن ها، خداوند متعال رحمت خود، یعنى باران را از ما دریغ مى کند؟

          * نیامدن باران ممکن است یکى از علل زیر را داشته باشد:

          1. گناه و اعمال بد انسان ها: متأسفانه در جامعه، گناه فراوان شده است و این در حالى است که قرآن مى فرماید: (و لو أنّ أهل القرى ءامنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکـت مِّن السّمآء و الأرض)[32]; اگر مردمى که در شهرها و آبادى ها روى زمین زندگى مى کنند، ایمان و تقوا داشته باشند، درهاى برکات از آسمان و زمین را به روى آن ها مى گشاییم. و نیز مى فرماید: (و مَن یتّق اللّه یجعل لّه مخرجًا * و یرزقه مِن حیث لایحتسب)[33]; کسى که تقوا پیشه کند، خداوند گشایشى براى او مى دهد و از آن جا که گمان ندارد به او روزى مى بخشد و اگر نیامدن باران به خاطر گناهان باشد، مجازات الهى خواهد بود.

          2. براى امتحان: (و لنبلونّکم بشىء مِّن الخوف و الجوع و نقص مِّن الأمول و الأنفس و الثّمرت و بشّر الصّـبرین)[34]; و ما حتماً شما را به ترس و گرسنگى و کم کردن از اموال و جان ها و ثمراتتان آزمایش مى کنیم و بشارت بر صابرین باد.

          3. تقویت ایمان مردم مبنى بر این که همه چیز به دست خدا است و مالک مطلق اوست: (للّه ملک السّموت و الأرض و ما فیهنّ)[35]; مالکیت آسمان ها و زمین و آن چه در بین آن ها قرار دارد براى خدا است.

          4. براى مصلحت: (بیدک الخیر إنّک على کلّ شىء قدیر)[36]; کلید خوبى ها و نیکى ها به دست تو است و تو بر هر چیزى قادر و توانایى. پس نباید با وجود تلاش و دعا و عزادارى و... مأیوس شد، چرا که یأس و ناامیدى یکى از گناهان کبیره است.

          5. تنبلى و سستى انسان ها: درست است که در مواقع خاصى به درگاه الهى مى رویم، امّا کافى نیست. تضرع به درگاه الهى وظیفه همیشگى ماست; خداوند مى فرماید: (یـأیّها النّاس أنتم الفقرآء إلى اللّه و اللّه هو الغنىّ الحمید)[37]; اى مردم! همه شما گدایان و نیازمندان به سوى خداوند هستید و خدا غنى و حمید است.

یکى از دستورهاى دینى هنگام خشک سالى و نیامدن باران، خواندن نماز استسقا است و اگر با یک بار، باران نیامد، خوب است تکرار شود. این سنت در طول تاریخ اسلام انجام گرفته و هم اکنون در شهرهاى مختلف صورت مى گیرد که در بعضى جاها باران مى آید، امّا در بعضى جاها براى مصلحت هایى که علت اصلى آن به خود ما برمى گردد، باران نمى آید.

          در پایان به این نکته اشاره مى شود که اگر چه مجموعه عوامل بارندگى و شرایط جوى در این امر بى تأثیر نیست، امّا گاهى خداوند براى مجازات بندگان معاند و لجوج، در مقابل گناهانى که انجام مى دهد، نعمت مى بخشد; آنها تصور مى کنند که لطف الهى است که شامل حالشان شده، به همین جهت در غرور و غفلت فرو مى روند، امّا ناگهان، خداوند آنها را از میان ناز و نعمت به کام عذاب و بلا مى فرستد: (سَنَستَدرِجُهُم مِّن حَیْث لاَیَعْلَمُونَ)[38]; و ما آنها را از آن جا که نمى دانند، به تدریج ]به سوى عذاب[ پیش مى بریم.[39]

          ناگفته نماند که مشکلات، تنها محدود به خشک سالى و امثال آن نمى شود; بیمارى جسمى و روانى، بى هویتى، درگیرهاى قومى و بسیارى از مشکلات شناخته و ناشناخته دیگر، گاه دامن گیر کفار و متمردان از دین الهى مى شود.

          از آیات قرآن مجید استفاده مى شود که خداوند، افراد گنه کار را در صورتى که زیاد، آلوده گناه نشده باشند، به وسیله زنگ هاى بیدار باش و عکس العمل هاى اعمالشان و یا گاهى به وسیله مجازات هاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مى سازد و به راه حق باز مى گرداند. اینها کسانى هستند که هنوز شایستگى هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند مى باشند، ولى آنها که در گناه و عصیان غرق شوند و طغیان و نافرمانى را به مرحله نهایى برسانند، خداوند در نتیجه این اعمال شان، آنها را به حال خود وا مى گذارد به آنها میدان مى دهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حداکثر مجازات را پیدا کنند. اینها کسانى هستند که لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملا از دست داده اند (آل عمران، آیه178; انعام، آیه44; اعراف، آیه182 ـ 183).

          افزون بر آن، اگر بنا باشد خداوند هر کافر و یا گناه کارى را در دنیا فوراً مجازات نماید، اختیار از انسان ها سلب خواهد شد و از روى اجبار و اکراه ایمان خواهند آورد، در حالى که ایمان و ترک گناهِ اضطرارى و اجبارى فایده ندارد و کمال به شمار نمى رود; آن چه کمال آدمى و مطلوب است، ایمان و ترک گناه اختیارى است، نه اجبارى و اضطرارى.



[1]. اسراء، آیه79.

[2]. سجده، آیه16.

[3]. ذاریات، آیه17ـ18.

[4]. زمر، آیه9.

[5]. مزمل، آیه6.

[6]. همان، آیه1ـ4.

[7]. انسان، آیه26.

[8]. آل عمران، آیه113.

[9]. ر.ک: شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج5، ص159.

[10]. اسراء، آیه79.

[11]. همان، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخى، ص3756.

[12]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص136، ح1960.

[13]. اصول کافى، ج3، ص450، ح34.

[14]. ر.ک: همان، ج2، ص540، ح18.

[15]. ر.ک: مجلسى، بحارالانوار، ج67، ص310.

[16]. همان، بحارالانوار، ج13، ص329 / ر.ک: فیض کاشانى، محجّة البیضاء، ج2، ص395.

[17]. عبد على عروسى حویزى، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص502.

[18]. ذاریات، 56ـ58.

[19]. محدث قمى، مفاتیح الجنان، ص 263ـ364.

[20]. همان، ج3، ص316، مطبعة الحکمة.

[21]. همان، تفسیر نمونه، ج3، ص213.

[22]. ذاریات، آیه18.

[23]. محمد کاظم طباطبائى، عروة الوثقى، ج1، ص544 و 545.

[24]. براى آگاهى بیشتر ر.ک: شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، ص217 ـ 244.

[25]. اسراء، آیه79.

[26]. امام خمینى، توضیح المسائل، بخش وقت نافله هاى یومیه.

[27]. ر.ک: محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج84، ص96.

[28]. ر.ک: یحیى بن حسن، فى قوارع القرآن، ص47.

[29]. اقتباس از: علامه طباطبائى، تفسیر المیزان، ج14، ص316 و 317.

[30]. جهت آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج5، ص268 ـ 272.

[31]. ر.ک: سید محمد حسن بنى هاشمى خمینى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص368.

[32]. اعراف، آیه96.

[33]. طلاق، آیه2ـ3.

[34]. بقره، آیه155.

[35]. مائده، آیه120.

[36]. آل عمران، آیه26.

[37]. فاطر، آیه15.

[38]. قلم، آیه44.

[39]. تفسیر نمونه، ج24، ص416.

دوشنبه 29/5/1386 - 1:3
دعا و زیارت
نمازهاىواجب:

 

 

 

1. نمازهاى واجب یومیه

2. نمازهاى واجب غیریومیه

3. بخشى از افعال نماز

                    الف) تکبیرة الاحرام

                    ب) قرائت حمدو سوره

                    ج) رکوع و سجود

                    د) تشهد و سلام

 

 

1. نمازهاى واجب یومیه:

 

نام نمازها

          * نام تمام نمازها را ذکر کرده و بگویید هر کدام از آنها چند رکعت است؟آیادرقرآن به آنها اشاره اى شده است؟

          * نمازها به دو قسمِ واجب و مستحب تقسیم مى شوند.

نمازهاى واجب شش تا است: 1. نماز یومیه که در مجموع 17 رکعت است: نماز صبح دو رکعت، نماز ظهر چهار رکعت، نماز عصر چهار رکعت، نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت.

2. نماز آیات: دو رکعت.

3. نماز میت.

4. نماز طواف واجب خانه کعبه: دو رکعت است، که بعد از طواف واجب خوانده مى شود.

5. نماز قضاى پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است. تعداد رکعات آن بستگى دارد که پسر بزرگ تر چند رکعت از نمازهاى قضا شده پدر را یقین دارد که به همان مقدار بر او واجب است.

6. نمازى که به واسطه اجاره، نذر، قسم و عهد واجب مى شود; تعداد رکعات هم بستگى دارد که هنگام نذر، اجاره، قسم و یا عهد، چند رکعت در نظر گرفته شده است.

نمازهاى مستحبى فراوان است، که در توضیح المسائل مراجع بزرگوار آمده است.[1]

          قرآن به نمازهاى یومیه به صورت کلى اشاره کرده; از جمله درآیات: نساء، آیه103; هود، آیه114; اسراء، آیه78 و... و در آیه 84 سوره توبه به نمازمیت اشاره اى شده است و نیز درباره نمازهاى مستحبى در آیات: مزمل، آیه2; طور، آیه49; زمر، آیه9; انسان، آیه26 و... به نماز نافله شب اشاره کرده است که در پرسش هاى دیگر تفصیل هریک خواهد آمد.

 

عدم ذکرجزئیات نمازدرقرآن

          * چرا جزئیات نماز در قرآن کریم ذکر نشده است؟

          * 1. قرآن کریم کتاب هدایت و راهنمایى انسان ها به سوى کمال است (بقره، آیه2). قرآن فقط کتاب احکام یا عقاید و... نیست که به تمام جزئیات مسائل فقهى و احکام شرعى و... بپردازد.

          2. قرآن کریم، با توجّه به سخنان و روایات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت گرامى آن حضرت(علیهم السلام) تفسیر مى شود; چنان که خداوند متعال مى فرماید: (...وَ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ); ... و ما این ذکر ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم، تا آن چه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها تبیین کنى، شاید اندیشه کنند.

          بنابراین، تبیین جزئیات و بازگو کردن مسائل ریز عبادى و فقهى و... بر عهده پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)است که فقها، دانشمندان اسلامى و کارشناسان مباحث اسلامى، با توجّه به منابع اسلامى (کتاب، سنت، عقل و اجماع) مسائل شرعى و اسلامى را استخراج مى کنند مثلاً وقتى به وسیله آیات، نماز بر پیامبر واجب مى شود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نماز مى ایستند و مى فرماید: ببینید من چگونه نماز مى خوانم شما هم همین گونه نماز بخوانید.[2]

 

فلسفه اختلاف تعداد رکعت هاى نمازها

          * فلسفه اختلاف تعداد رکعت هاى نمازها چیست؟

          * در مورد فلسفه احکام، به طور کلّى و اختلاف در عدد رکعت نمازها، به طور خاصّ، باید به موارد ذیل، توجه شود:

1ـ همه اَحکام الهى، داراى حکمت بوده و بر اساس مصلحت یا دفع مفسده است، ولى ممکن است براى ما مشخَّص نباشد.

2ـ اَحکام دین، دو دسته اند: الف) فلسفه و حکمت آنها بیان شده است; مانند نماز (عنکبوت، آیه45) و شراب (مائده، آیه91). ب) فلسفه آن بیان نشده است; مانند اختلاف رکعت نمازها.

3ـ این که سبب بیان نشدن علل و حکمت هاى بعضى از اَحکام مانند اختلاف عدد رکعت نمازها چیست، چند احتمال وجود دارد:

الف) براى امتحان بندگان، و معلوم شدن این که آیا بدون چون و چرا، از او اطاعت مى کنند یا نه، باشد; مانند عدد فرشتگان نگهبان جهنم که به تصریح قرآن براى امتحان است(مدثر، آیه30و31).

ب) فواید و آثار بعضى احکام، تنها مربوط به این دنیا نیست تا ما بتوانیم به آن پى ببریم، بلکه بسیارى از آنها، در جهان آخرت تأثیر دارد و ما، تا خود وارد آن جهان نشویم، نمى توانیم به آثار آنها دست یابیم.

ج) اگر پزشک بگوید از این قرص، صبح دو عدد، ظهر و عصر و عشا، چهار عدد و مغرب، سه عدد بخورید، آیا سبب این دستور را مى پرسیم؟ سبب نپرسیدن، این است که ما، به او اعتماد داریم و مى دانیم، حتماً به نفع ما دستورى را داده است; این که خداوند نماز صبح را دو رکعت و ظهر، عصر و عشاء را چهار رکعت و نماز مغرب را سه رکعت قرار داد، نیز ازهمین قبیل است.

3. بخشى از افعال نماز

 

الف) نیت و تکبیرة الاحرام

 

1/الف) نیت

اخلاص در نیت

          * راه هاى رسیدن به خلوص کدامند؟

          * «اخلاص» ضد «ریا» است. براى رسیدن به مقام اخلاص در دو مرحله باید تلاش کرد: یکى از نظر فکر و اندیشه، دیگرى در مقام عمل. ریشه «ریا» حبّ دنیا و فراموشى آخرت و اندیشه نکردن در پاداش هاى الهى و تأمّل نکردن در آفت هاى دنیاپرستى است. آبشخورِ صفتِ رذیله «ریا» نفاق و دو رویى است; امام صادق(علیه السلام)فرمود: (الریاء شجرة لاتثمر إلاّالشرک الخفى و أصلها النفاق); ریا و ظاهرسازى درختى است که میوه اى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشه آن نفاق است.[3]

          بنابراین علاج ریا بى ارتباط با علاج نفاق نیست. یکى از راه هاى علاج ریا، توجه به آثار و عقوبات آن است که مى تواند مانع به وجود آمدن و رشد این صفت زشت شود. قرآن در آیات متعددى به نکوهش ریاکار مى پردازد و او را بى بهره و زیان کار معرفى مى کند: بقره، آیه264; نساء، آیه38 و 142; انفال، آیه47 و ماعون، آیه6و7.

          روایات نیز چهره اى زشت از ریاکار ترسیم کرده اند و به شدت سرزنش نموده اند. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: ریاکار در قیامت با چهار نام صدا زده مى شود: اى کافر! اى فاجر! اى حیله گر! اى زیان کار! عملت نابود شد و اجرت باطل گشت! پاداش خود را از کسى بخواه که عملت را براى او انجام دادى![4]

          از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سؤال مى شود: نجات در چیست؟ آن حضرت فرمود: در این است که شخص از عملى که براى عبادتِ خدا انجام مى دهد، مردم را در نظر نگیرد.[5]

          توجّه به اسباب و انگیزه هاى ریا مى تواند در دفع صفت ناپسند ریا مؤثر باشد. عامل اصلى ریا دوست داشتن ستایش و گریز از نکوهش مردم و طمع به مال و منافع آنان است. اگر کسى بداند که چیزى زیان آور است، هیچ گاه آن را دوست نخواهد داشت. توجه به این که ریا چه زیان هایى براى انسان به دنبال خواهد داشت و چگونه صفا و پاکى او را از بین خواهد برد و او را از توفیق در این دنیا و قرب و منزلت در پیشگاه خدا محروم خواهد ساخت، نیز توجه به اندک بودن متاع دنیا و زوال پذیر بودن آن و دائمى بودن پاداش الهى و نعمت هاى اخروى و هم چنین توجه به این که انسان ریاکار همیشه در حال اضطراب و تشویش است (چون به دست آوردن رضایت و خشنودى مردم بسیار دشوار است ـ اگر نگوییم ناممکن است ـ و نیز ترس و واهمه ریاکار از فاش شدن اسرار و برملا شدن نیات) مى تواند در نجات انسان ریاکار از بلاى «ریا» مؤثر باشد.

          توجه به نشانه هاى «ریا» انسان را از وجود چنین صفتى و زوال آن با خبر مى کند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: سه نشانه براى شناسایى ریاکار وجود دارد: وقتى مردم او را مى بینند، به نشاط مى آید و اگر تنها و دور از چشم مردم باشد، کسل و بى حال مى شود و دوست دارد که او را در تمام کارهایش ستایش کنند.[6]

          قرآن مجید (اسراء، آیه84) و روایات اسلامى، به کم تر چیزى به اندازه اخلاص نیت اهمیت داده اند; تا آن جا که آن را عامل اصلى پیروزى در دنیا و آخرت شمرده اند. اصولاً از نظر اسلام هر عمل عبادى بدون اخلاص نیت بى ارزش است. براى پاک و خالص گردانیدن اخلاص، بهترین راه برطرف کردن موانع آن است. اخلاصْ موانع و آفات آشکار و نهان دارد; برخى بسیارى قوى و خطرناک و برخى ضعیف تر است. مهم ترین مانع اخلاص، ریاکارى است; شیطان به وسوسه هاى خود و آلوده کردن عمل انسان به ریا از راه هاى گوناگون و بسیار پیچیده، خلوص را از عمل انسان مى گیرد.

          یکى دیگر از موانع، هواى نفس است که سرچشمه اخلاص را تیره مى سازد; حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: چگونه توانایى بر اخلاص دارد کسى که هواى نفس بر او غالب است.[7]

هم چنین براى خلوص داشتن در عبادت، باید دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نمود; حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: (قلِّل الامال تخلص لک الاعمال)[8].

          پس از تفکر در فواید و آثار و برکات اخلاص و کارهایى که از روى خلوص نیت انجام مى گیرد، باید در مقام عمل به تمرین پرداخت و با سعى و تلاش، از کارهایى که به اخلاص نیت صدمه مى زند، پرهیز نمود و کارهایى را که در خلوص نیت نقش دارند، انجام داد.[9]

 

2/الف) تکبیرة الاحرام

ذکر تکبیرة الاحرام

          * آیه 78 سوره انعام: (إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَـوَ تِ وَالاَْرْضَ حَنِیفًا وَمَآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ) را باید در نمازهاى واجب قبل از تکبیرة الاحرام بگوییم یا بعد از نیت و تکبیرة الاحرام؟

          * مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام، شش تکبیر گفته شود و در فاصله هاى معین بین این تکبیرها دعاهاى نقل شده را بخواند و پس از گفتن تکبیرة الاحرام بگوید: (وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض عالم الغیب و الشهاده حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین، ان صلاتی و نسکى و محیاى و مماتی للّه رب العالمین، لاشریک له و بذلک امرتُ و انا من المسلمین)، سپس استعاذه کند و به قرائت حمد بپردازد.[10]

ب) قرائت حمد و سوره

 

سوره هایى که در نماز مى توان خواند

          * کدام یک از سوره هاى قرآن باید در نماز خوانده شود؟ چرا؟

          * در رکعت اول و دوم نمازهاى واجب یومیه، انسان باید ابتدا حمد و بعد از آن یک سوره تمام، از سوره هاى قرآن کریم را بخواند; البته جز چهار سوره اى که آیه سجده واجب دارد (سوره هاى نجم، علق، سجده، فصلت). اگر کسى در نماز یکى از چهار سوره اى را که سجده واجب دارد، به عمد بخواند، نمازش باطل است. بنابر نظر بعضى مراجع، سوره «ضحى» و «انشراح» و هم چنین سوره «فیل» و «قریش» یک سوره حساب مى شود; به این معنا که اگر سوره «ضحى» را خواند، باید سوره «انشراح» را هم دنبال آن بخواند و اگر سوره «فیل» را خواند، سوره «قریش» را هم بخواند تا یک سوره تمام به شمار آید.[11]

          علت این که ما نماز را این گونه مى خوانیم آن است که پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به این صورت خوانده اند و ما نیز در این گونه مسائل به سیره و روش آنها اقتدا مى کنیم; با این کیفیت نماز خواندن و احکام آن از حکیمى دانا و متعال براى هدایت و رسیدن به کمال انسان ها بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شده است و انسان گرچه فلسفه و حکمت آن را نداند، ولى باید به آنها عمل کند.[12]

 

علت خواندن سوره حمد در نماز

          * چرا سوره شریف فاتحه را باید در نمازهایمان بخوانیم؟ و سوره اى دیگر جاى گزین آن نمى شود؟

          * قرآن کریم، فقط کلیات دین را مطرح کرده است و جزئیات و تفسیر آیات، به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) سپرده شده است، در روایات چنین آمده است:

          1. از امام باقر(علیه السلام) درباره حکم کسى که در نمازش «فاتحة الکتاب» قرائت نکرده بود، سؤال شد; حضرت فرمود: (لاصلاة له إلاّ ان یقرأ بها); نمازش، نماز شمرده نمى شود، مگر این که در آن «فاتحة الکتاب» را قرائت کند.

          2. در روایت دیگر مى فرمایند: (کل صلاة لایقرأ فیها بفاتحة الکتاب فهى خداج); هر نمازى که در آن «فاتحة الکتاب» خوانده نشود، ناقص است.[13]

          3. امیرالمؤمنین امام على(علیه السلام) مى فرمایند: هر گاه تکبیر افتتاح را گفتى، پس سوره حمد را قرائت کن و سوره دیگرى که به آن اجازه داده شده، همراه آن بخوان... .[14]

          4. امام رضا(علیه السلام) مى فرمایند: گفته شده در نماز حمد خوانده شود نه سوره دیگر، زیرا هیچ سوره اى جامع تر از سوره حمد نیست... .[15]

          امام خمینى در تفسیر سوره شریف «حمد» مى فرماید: این سوره شریف مشتمل است بر عمده مقاصد الهیّه در قرآن شریف، زیرا که اصل مقاصد قرآن کریم تکمیل معرفة الله و تحصیل توحید است; پس جمیع مقاصد کتاب الهى و قرآن کریم برگشت به مقصد واحد مى کند و آن حقیقت توحید است که هدف نهایى و مقصد همه انبیاى عظام(علیهم السلام) است و حقایق توحید نیز در آیه مبارکه «بسم الله»... نهفته شده است، لذا این آیه شریفه، اعظم آیات الهیه و مشتمل بر تمام مقاصد کتاب الهى است و چون «باء» ظهور توحید و نقطه زیر آن سرّ آن است، پس تمام کتاب قرآن کریم ظهوراً و سراً در «باء» موجود است و انسان کامل یعنى وجود مبارک رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) که همان نقطه سرّ توحید است و در عالم، آیه و نشانه اى بزرگ تر از آن وجود مبارک نیست; چنان که در حدیث وارد است.[16] هر چه در تفسیر این آیه سخن گفته شود اندک است، چرا که معروف است: «امیرالمؤمنین على(علیه السلام) از سر شب تا صبح براى «ابن عباس» از تفسیر «بسم الله» سخن مى گفت، صبح شد در حالى که از تفسیر «باء» آن فراتر نرفته بود».[17] در فضیلت این سوره مبارکه سه روایت را نقل مى کنیم:

          1. از امام صادق(علیه السلام) از «بسم الله...» سؤال شد; فرمودند: (الباء بهاءالله، والسین سناءالله، و المیم ملک الله،...); «باء» نشانه عظمت و کمال خداوند متعال است و «سین» نشانه بلندى و رفعت مقام خداوندى است و «میم» نشانه فرمان روایى خداوند متعال است و... .[18]

          2. ابن عباس از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) چنین نقل کرده است: براى هر چیز اساسى است و اساس قرآن «فاتحه» است و اساس «فاتحه» «بسم الله الرحمن الرحیم» است.

          3. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به جابربن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر! آیا برترین سوره اى که خدا در کتابش نازل فرموده به تو بیاموزم؟ جابر عرض کرد: آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! اى رسول خدا! آن را به من بیاموز. پس رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) سوره «حمد» (ام الکتاب) را به او تعلیم داد و فرمود: اى جابر! آیا آگاهت سازم از این سوره؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد! یا رسول الله! از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ.[19]

 

معناى صراط مستقیم در سوره حمد

          * منظور از «صراط مستقیم» در سوره حمد چیست؟ اگر مراد، اسلام یا قرآن یا راه بهشت باشد، «صراط مستقیم» درباره نمازگزاران و مؤمنان ـ که به سوى آن هدایت یافته اند ـ چه مفهومى خواهد داشت؟ آیا این، تحصیل حاصل نیست؟

          * الف) کلمه «صراط» در لغت، به معناى «طریق و سبیل» آمده است، امّا از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم، به معناى «خداپرستى و دین حق و پاى بند بودن به دستورهاى خداوند متعال» است. در آیه صدوشصتویک سوره انعام، به این معنا اشاره شده است. چون راه مستقیم همیشه یک راه بیشتر نیست.

          بنابراین، «صراط مستقیم»، همان دین و آیین الهى در جنبه هاى عقیدتى و عملى است و به همین دلیل، نزدیک ترین راه ارتباط با خدا است. در این که بعضى مفسران «صراط مستقیم» را به اسلام، یا قرآن، یا پیامبر و امامان(علیهم السلام) معنا کرده اند، باید گفت: بازگشت همه این معانى به همان دین و آیین الهى در جنبه هاى اعتقادى و عملى است.

          پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده است: صراط مستقیم، راه پیامبران است; همانان اند که مشمول نعمت هاى الهى شده اند.[20] در روایات دیگر، صراط مستقیم، امیرالمؤمنین على(علیه السلام) یا شناخت امام(علیه السلام)شمرد شده است.

          بازگشت همه اینها، دعوت به همان دین و آیین الهى است. اگر در این عالم، به راه راست نبوّت و طریق مستقیم ولایت، قدم زده باشیم و از جاده ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام) انحراف و لغزش پیدا نکرده باشیم، در گذشتن از پل صراط در آخرت مشکلى نخواهیم داشت. در زیارت جامعه آمده است: (أنتم السبیل الأعظم و الصراط الأقوم); شمایید راه بزرگ و استوار خدا.

          بنابراین، هر کس در این دنیا، در صراط ایشان قرار بگیرد و استقامت داشته باشد و پایش نلرزد، در آخرت نیز نخواهد لغزید و مانند برق جهنده، از آن مى گذرد. اگر در این عالم، مستقیم حرکت کنیم، از پل صراط آخرت هم، مستقیم عبور مى کنیم و به چپ یا راست ـ که افتادن به هلاکت و جهنّم است ـ متمایل نمى شویم.

          ب) تقاضا و طلب کردن هدایت و بر «صراط مستقیم» بودن، از طرف مؤمنان و حتّى پیامبران و امامان(علیهم السلام)تحصیل حاصل نیست، زیرا:

اولا: «صراط مستقیم» و آیین حق الهى، مراتب و درجاتى دارد که همه افراد، در پیمودن این درجات، یک سان نیستند; به عبارتى دیگر، «صراط مستقیم»، امرى نسبى است.

          بنابراین، انسان، هر مقدار از این درجات را طى کند، باز هم، درجات بالاتر و والاترى وجود دارد که انسان با ایمان، از خدا مى خواهد تا او را به آن درجات هدایت کند.

ثانیاً: براى انسان ها ]غیر از معصومان(علیهم السلام)[ هر لحظه، بیم لغزش و انحراف در این مسیر هدایت، وجود دارد; به همین سبب انسان ها، باید خود را در اختیار پروردگار بگذارند و تقاضا کنند، که آنان را در راه راست ثابت قدم نگه دارد.

          انسان، لحظه به لحظه، نیازمندِ دریافت هدایت است، زیرا در مسیر معنوى ارتباط با خداوند متعال، حتماً در طول زمان، موانعى مانند: کژى ها، ظلم ها، ناپاکى ها و ...، ایجاد خواهد شد و پیوندش را از آن منبع هدایت، قطع خواهد کرد و همانْ لحظه انحراف از صراط مستقیم خواهد بود. پس ما با گفتن: (اهدنا الصراط المستقیم) از خدا طلب مى کنیم که این موانع پیش نیاید و ما بر صراط مستقیم ثابت بمانیم.

          ثالثاً: چون هدایت، همان پیمودن طریق نامحدود تکامل است و انسان، به تدریج مراحل نقصان را در آن، پشت سر مى گذارد، بنابراین جاى تعجّب نیست که حتّى پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) نیز از خدا، تقاضاى هدایت در «صراط مستقیم» را بکنند، چون تنها خداوند متعال، کمال مطلق است و غیر او، همه، در مسیر تکامل هستند، پس چه مانع دارد که آنان نیز درجات بالاترى را از خداوند متعال تقاضا بکنند؟[21]

 

حکم آمین گفتن بعد از حمد

          * رادیو قرآن عربستان حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به دین مضمون نقل کرد: هر گاه امام جماعت در پایان سوره حمد (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّآلِّینَ) مى گوید، ملائکه آسمان «آمین» مى گویند و هر کس به نحوى «آمین» بگوید که صدایش را تا صف جلو نماز جماعت بشنوند، تمام گناهان گذشته اش آمرزیده مى شود و راویان حدیث را نیز «عبدالله بن عمر و ابوهریره» گفته اند. آیا این حدیث نزد فقهاى شیعه نیز اعتبارى دارد یا خیر؟

          * به چند دلیل این حدیث نزد فقهاى شیعه اعتبارى ندارد:

          1. از امامان معصوم(علیهم السلام) روایتى بر تأیید گفتن «آمین» بعد از «ولاالضالّین» نمى یابیم، بلکه دستور به ترک آن داده اند; امام صادق(علیه السلام) به جمیل مى فرماید: (إذا کنت خلف امام فقرأ الحمد و فرغ من قراءتها فقل أنت «الحمدلله رب العالمین» و لاتقل آمین); هنگامى که پشت سر امام جماعت ایستاده اى و او سوره حمد مى خواند و آن را به اتمام رسانید بگو: «الحمدلله ربّ العالمین» ولى «آمین» نگو.[22]

          2. امام صادق(علیه السلام) گفتن «آمین» بعد از «ولاالضالّین» را از یهود و نصارى مى داند.

          3. اجماع علماى شیعه در این باره با مستند قرار دادن روایات از امامان معصوم(علیهم السلام) بر بطلان نماز ]در صورت گفتن «آمین»[ فتوا داده اند.

          افزون بر آن چه گذشت تکلیف ما در نماز خواندن سوره قرآن و قرآن بودن آیات مى باشد و حتى ]به قول برخى از فقها[ اگر آیات به قصد دعا، خوانده شوند، نماز باطل است[23] و اگر هنگام قرائت سوره حمد در نماز قصد دعا نماید، نمازش باطل است.

          از طرفى، احادیثى که اهل تسنن براى جواز آمین گفتن به آن تمسک مى کنند، جعلى و ساختگى مى باشد و راوى آن (ابوهریره) به اعتراف و اقرار بزرگان اهل تسنن (خلیفه دوم)، انسان دروغ گویى بوده است; چنان که عمر بن خطاب بر ضد ابوهریره شهادت داد که او دشمن خدا و مسلمانان است و او را خیانتکار دانسته و او را ده هزار دینار جریمه و ملزم به پرداخت آن کرد و او را از حاکمیت بحرین کنار گذاشت.[24]

روایت مذکور (غیرمعتبر بودن ابوهریره) در منابع اهل تسنن نیز آمده است.[25]

 

مخاطب «قل» در سوره توحید

          * دلیل این که در بعضى آیات قرآن کریم، فعل «قل» خطاب به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است، چیست؟ چرا «قل» هم جزء آیه و قرآن محسوب شده است؟ در بعضى آیات نیز عملى است که به خود حضرت بر مى گردد; مثلاً (قل اعوذ برب الناس). پس در این آیات، «قل» به چه دلیل ذکر شده است؟

          * الف) ذکر کلمه «قل» در آیات قرآن کریم، براى حفظ اصالت قرآن و نقل عین کلماتى است که بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)وحى شده است; به عبارت دیگر، نشان مى دهد که حضرت هیچ گونه تغییرى در الفاظى که برایشان وحى شده نمى دادند و حتى کلمه «قل» را که خطاب پروردگار متعال به او است، عیناً ذکر مى کردند و به همین دلیل نیز کلمه «قل» جزء آیه محسوب مى شود.

          ب) خطابات قرآن کریم، هر چند در ظاهر، متوجه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)است، ولى مفهوم عامى دارد که شامل همه مسلمان ها مى شود (جز موارد معدودى که دلیل بر اختصاص آن به حضرت وجود دارد) و به آنها یاد مى دهد که چگونه به وظایف خود عمل نمایند. در آیه یاد شده در پرسش نیز سخن را به شخص پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)ـ که سرمشق و مقتدا و پیشواى مردم است ـ متوجه کرده و به دیگران مى آموزد که به هر حال، هرگز نباید مغرور شد و خود را بى نیاز از پند و موعظه و امدادهاى غیبى الهى دانست، بلکه باید همیشه به او پناه برد و با هوشیارى مراقب وسوسه هاى شیطانى بود. بنابر این چون قرآن کتاب همیشگى و براى همه انسان ها است پیام او نیز فراگیر است; یعنى هم انسان هاى زمان نزول و هم آیندگان را مشمول خطاب خود مى داند; مثل این که هم اکنون از ملکوت نازل شده و با جامعه سخن مى گوید. قرآن لحظه به لحظه و براى فرد فرد در حال نزول است.[26]

پس مى توان گفت: کلمه «قل» در نماز خطاب به هیچ کس نیست، زیرا گوینده و نمازگزار از این کلمه قصد «انشاء» و یا «اخبار» ندارد و در جایى مخاطب لازم است، که چنین قصدى در کار باشد; بر این اساس کلمه «قل» صرفًا به عنوان قرائت ـ که از واجبات نماز است ـ گفته مى شود(البته همراه با حضور قلب و توجه به معانى).

 

حکم خواندن ترجمه نماز درقرائت

          * آیا در قرآن کریم، درباره مسلمانانى که به زبان عربى آشنایى ندارند، آمده است که ترجمه نماز را بگویند یا خیر؟ آیا صحیح است که شخص، نماز بخواند و نداند چه مى گوید؟

          * چنین مطلبى در قرآن نیامده است، بلکه مراجع معظم تقلید تصریح دارند: مکلف (عرب و غیرعرب) باید تمام ذکرهاى نماز را صحیح و به صورت عربى تلفظ کند و اگر مکلف، الفاظ عربى را نمى داند، باید یاد بگیرد و افرادى که قدرت یادگیرى کلمات را ندارند، بیشتر از توان یادگیرى آنها خواسته نشده و معذور مى باشند.[27] علت عربى خواندن نماز در پرسش بعدى خواهد آمد.

          شایان ذکر است که بین اصول عقاید و اعمال تعبدى (مانند: نماز، روزه، حج و...) فرق است، چرا که باید همه افراد (عرب و غیرعرب) به اصول عقاید اسلام آگاهى و فهم کامل داشته باشند، امّا در اعمال تعبدى، این آگاهى و فهم شرط نیست; در امور تعبدى، شخص بعد از پذیرش الوهیت خدا و... با دلیل و برهان، خود را موظف به بندگى مى داند و اوامر را آن گونه که دستور داده شده انجام مى دهد.

          بنابراین، صحت نماز، منوط به دانستن معناى آن نیست و دانستن معناى آن باعث بهره مندى بیشتر از نماز و توجه به خدا مى شود و یاد گرفتن معناى نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه مى شود، به قدرى ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت، براى تمام عمر یاد گرفت.[28]

 

فلسفه خواندن نماز به زبان عربى

          * چرا نماز را به عربى مى خوانیم؟

          * 1. به عربى خواندن نماز یکى از نشانه هاى جهانى بودن دین اسلام است که همه انسان ها باید در پیشگاه خداوند متعال با یک زبان تکلم کنند و این رمز وحدت و نشانه یگانگى مسلمانان است; افزون بر این خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از خطر تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بى اساس ـ که بر اثر مداخله افرادِ غیر متخصص به هنگام ترجمه آن به زبان هاى دیگر رخ مى دهد ـ نگاه مى دارد و به این وسیله روح این عبادت محفوظ مى ماند.[29]

2. وجوب عربى خواندن نماز در ذکرهایى است که واجب است. بنابراین در ذکرهاى مستحب و دعاهایى مستحبى که مثلا در قنوت خوانده مى شود، نظر مراجع معظم تقلید فرق مى کند و بعضى از آنان خواندن این ذکرها را با زبان غیرعربى هم جایز مى دانند.

 

رعایت تجوید درنماز

          * آیا در خواندن قرائت نماز رعایت تجوید لازم است؟

          * رعایت تجوید لازم نیست، ولى باید کلمات و حروف را طورى ادا کند که عرف عرب آن را صحیح بداند، هر چند رعایت دستورهاى تجوید بهتر است.[30]

 

تلفظ مخارج حروف

          * اگر کسى که به علوم تجویدى آگاهى کامل دارد، ولى بنا به عللى هم چون افتادن دندان هاى ثنایاى جلو و... نتواند برخى حروف را صحیح تلفظ کند، خواندن قرآن و نماز او چه حکمى دارد.

          * در مورد صحیح خواندن قرآن: از آن جا که خواندن قرآن واجب نیست، مشکلى نیست و اگر هم نمى توانند صحیح بخوانند در حدّى که مقدورشان مى باشد بخوانند; بنابراین گفته اند: حتى اگر نمى توانند قرآن بخوانند، مستحب است قرآن را باز نموده، به خطوط قرآن نگاه کنند. در روایتى بیان شده که اگر کسى نتواند قرآن را صحیح تلاوت کند، فرشتگان آن را تصحیح کرده، صحیح آن را در نامه عمل ثبت مى کنند.[31]

          درباره نماز نیز اگر مراد از عدم امکان تلفظ صحیح، عدم رعایت برخى از مواردى است که علماى تجوید مى گویند که اشکالى ندارد و رعایت برخى از محسنات قرائتى که علماى تجوید مى گویند، در نماز واجب نیست.[32] ولى اگر به گونه اى باشد که نماز را غلط بخواند، در نماز جماعت شرکت کند یا از دندان مصنوعى استفاده کند.[33] البته در این باره شایسته است چنین فردى با دفتر مرجع تقلید خودش مکاتبه کند.

 

          * درباره تلفظ «ص» در «اللّه الصمد» ـ که در حال نماز قرائت مى شود ـ اختلاف است; بعضى مى گویند: حرف «صاد» یعنى «اللّه الصمد»; ولى بعضى مى گویند: تلفظ آن به صورت «سْ» یعنى «اللّه السّمد» است که تماس سر زبان با بالاى دهان مى باشد; لطفاً بفرمایید کدام درست است؟

          * حرف «صاد» مانند «س» تلفظ مى شود; در عین حال، صدا پر حجم و درشت مى شود و فرقى بین حرف «ص» در «الصمد» و سایر کلمات نیست. درباره طریقه تلفظ حرف «ص» چند دیدگاه وجود دارد. براى آگاهى بیشتر مى توانید به کتاب معرفى شده در پاورقى رجوع کنید.[34]

 

          * منظور از آیه 110 سوره اسراء: (لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا); نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن. چیست؟

          * بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر (و هم چنین تسبیحات اربعه) را آهسته بخوانند.[35]

یکى از دلیل هاى مراجع در این مسئله روایاتى است که از معصومین(علیهم السلام) رسیده و در کتاب هاى فقهى بررسى شده است.[36] هم چنین فتواى فقها در این مسئله ربطى به این آیه ندارد، چون جهر و اخفاتى که در این مسئله وجود دارد، غیر از جهر و اخفاتى است که در آیه از آن نهى شده است; آنچه در نماز صبح و مغرب و عشا فقها فرموده اند جوهر داشتن صداست، نه بلند کردن صدا و آنچه در نماز ظهر و عصر فرموده اند، جوهر نداشتن صدا است، نه آن که حتى خود انسان هم صدایش را نشنود.[37] ولى آنچه در آیه مطرح شده غیر از این دو است مى فرماید: نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن و میان این و آن راهى میانه جوى.

پس آیه ربطى به این مسئله فقهى ندارد، بلکه از افراط و تفریط در بلند خواندن و آهسته خواندن نهى مى کند.[38]

          ممکن است مقصود آیه این باشد که: همه نمازها را بلند نخوان و یا همه را آهسته نخوان، بلکه راه میانه را انتخاب کن و بعضى نمازها را بلند و بعضى را آهسته بخوان. بنابراین هیچ منافاتى بین فتواى فقها در این مسئله با آیه مذکور وجود ندارد.[39]

 

لزوم خواندن الفاظ و اذکار نماز

          * آیا مى توان بدون تکان دادن لب ها و از ته دل نماز خواند؟

          * خیر، زیرا یکى از واجبات نماز «ذکر» است. «ذکر» همان عبارت ها، جمله ها، کلمات و حروف خاصى است که در جاى جاى نماز باید ادا شود و این امر بدون تکان دادن زبان و لب ها محقق نمى شود. بلکه اگر کسى استثناءً لال است احکام ویژه خود را دارد; مثلاً با اشاره باید نماز بخواند و... .

خداوند متعال مى فرماید: (لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا)[40]; نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن.

          بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر (و هم چنین تسبیحات اربعه) را آهسته بخوانند.[41]

          از مجموع آیه فوق و فتواى فقهاى بزرگ استفاده مى شود که نماز باید خوانده شود و تمامى حروف از مخارج خودش ادا شود. بنابراین چون نمى توان بدون حرکت زبان و لب ها حروف و کلمات را ادا کرد نماز خواندن به این شکل یا از ته دل باطل است.[42]

 

 

ج) رکوع و سجود

 

1/ج) رکوع

فلسفه یک رکوع و دو سجده

          * چرا در نمازها یک رکوع و دو سجده انجام مى دهیم؟

          * روایات اسلامى به نکته هایى در همین زمینه اشاره کرده اند که به نمونه اى از آنها اشاره مى کنیم:

          1. از امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به همین پرسش، نقل شده است که فرمودند: چون نماز عبارت است از رکوع و سجود و تفاوتى میان این دو نیست، لکن چون رکوع عمل شخص ایستاده و سجده عمل شخص نشسته مى باشد و نماز نشسته نصف نماز ایستاده است، از این رو مى بایست عمل نشسته دو چندان شود تا با عمل ایستاده برابر گردد، لذا سجده تکرار مى شود تا با تعداد رکوع برابر شود.[43]

          2. هنگامى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به معراج تشریف بردند، بادیدن عظمت پروردگار، به سجده رفتند. هنگامى که سر از سجده برداشتند بار دیگر عظمت پروردگار را دیدند و به سجده رفتند، از این جهت دو سجده در نماز واجب شد.[44]

          3. فردى از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) پرسید: معناى دو سجده چیست؟ حضرت فرمودند: سجده اوّلى تأویلش این است که وقتى سر برخاک مى گذارى یعنى خدایا! از همین خاک مرا خلق کردى و چنان چه سربرداشتى یعنى از همین خاک مرا بیرون آورى، وقتى براى بار دوم سر بر خاک نهادى معنایش این است که خداوندا! مرا به همین خاک دوباره باز خواهى گرداند و چون سربرآورى یعنى از همین خاک دوباره خارج خواهى ساخت.[45] قرآن نیز به همین مطلب اشاره دارد(طه، آیه 55).

 

          * به چه دلیل خواندن قرآن در رکوع و سجود مکروه است؟

          * کراهت خواندن قرآن در رکوع و سجود به علت این است که در روایات از آن نهى شده از جمله: حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: چند نفر نباید قرآن بخوانند، رکوع کننده و سجده کننده در نماز، کسى که در دست شویى و حمام است، کسى که جنب است ]و[، زنانى که عذر شرعى دارند.[46]

 

2/ج) سجده

سجده بر مهر

          * چراشیعیان برخاک سجده مى کنند؟ فلسفه استفاده ازمهر چیست؟ آیا درقرآن آیه اى در این باره وجود دارد؟

          * (وَ للَّهِ یَسجُدُ مَن فى السمَوَتِ وَ الأَرْضِ طوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِـلــلُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الاَصالِ)[47]; تمام کسانى که در آسمان ها و زمین هستند -از روى اطاعت یا اکراه- و هم چنین سایه هایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى کنند.

          همه مسلمانان اتفاق نظر دارند بر این که سجده بر زمین و آن چه از آن مى روید ]به استثناى خوردنى ها و پوشیدنى ها[ جایز است، اما آن چه در آراى فقهاى مذاهب پنج گانه مورد اختلاف واقع شده، سجده بر اشیاى دیگرى علاوه بر زمین و روییدنى ها است;[48] بنابراین چه شیعه و چه اهل سنت زمین را محل سجده مى دانند، لکن شیعه معتقد است که در حال نماز باید بر زمین یا آن چه که از آن مى روید (مشروط به آن که خوردنى یا پوشیدنى نباشد) سجده کرد و سجده بر غیر این دو در حال اختیار صحیح نیست. مستند شیعه روایت هایى است که فقها به آنها استناد کرده اند.[49]

          در میان اهل سنت نیز روایت هاى بسیارى به چشم مى خورد که بر وجوب سجده بر زمین دلالت دارند،[50]ولى در این میان روایت هایى وجود دارد که بر جواز سجده بر غیر زمین نیز دلالت دارد و شیعه آنها را بر موارد ضرورت و موارد خاصى هم چون ناتوانى، سرما، گرما و مانند آن حمل مى کنند، ولى اهل سنت آن را به نحو مطلق و در همه موارد مى دانند.[51]در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمودند: (جُعِلَتْ لى الأرض مسجداً و طهوراً); زمین براى من محل سجده و طهارت (تیمم) قرار داده شده.[52]از امام صادق(علیه السلام) نیز روایتى در این زمینه وارد شده است.[53]

          سیره مسلمانان نیز در زمان حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) سجده بر زمین مسجد بود که از سنگ ریزه ها مفروش شده بود. آنان هنگام گرمى هوا که سجده بر سنگ هاى داغ مشکل بود. سنگ ریزه ها را به دست مى گرفتند تا خنک شود و به هنگام نماز بر آن سجده کنند.[54]

          این احادیث همگى گواه آن است که مسلمانان در ابتدا بر سنگ و خاک سجده مى کردند و آنان هرگز بر فرش و لباس و گوشه عمامه سجده نمى کردند، ولى بعدها به پیامبر ابلاغ شد که بر حصیر و بوریا نیز مى توان سجده کرد. روایت هاى متعددى از سجده پیامبر بر حصیر و بوریا حکایت مى کند.[55] بر این اساس، شیعه امامیه پیوسته بدین اصل مقید بوده که تنها فقط مى توان بر زمین و یا روییدنى هاى غیر خوردنى و... سجده کرد; افزون براین بى تردید وقتى مسلمانان بالاترین قسمت بدن خود یعنى پیشانى را بر پست ترین اشیاى زمین قرار مى دهند، نهایت تواضع و فروتنى و عبودیت را در برابر خداوند یکتا به نمایش مى گذارند. در روایات نیز آمده است که «سجده» بر خاک نهایت تواضع را مى رساند.[56]

          بنابراین براى ابراز نهایت عبودیت و بندگى در مرحله نخست هیچ چیز سزاوارتر از سجده بر زمین نیست و پس از آن آن چه در زمین مى روید، اما پوشیدنى ها و خوردنى ها چون مربوط به امور دنیوى اند و در واقع معبود دنیاپرستان هستند نمى توانند بیانگر عبودیت و بندگى در برابر خداوند یکتا باشند.از این روست که شیعه سجده را تنها بر زمین و آن چه بر آن مى روید جایز دانسته و روییدنى ها، پوشیدنى ها و خوراکى ها را استثنا کرده است و علت این که مهر را براى سجده انتخاب کرده، این است که اولا: مهر، موضوعیت ندارد واز آن جا که پیدا کردن زمین پاک و آماده براى سجده گاهى مشکل است، مهرى از خاک ساخته مى شود، تا همیشه در دست رس انسان باشد.

          ثانیاً: تربت امام حسین(علیه السلام) از میان آن چه سجده بر آن صحیح است، داراى خصوصیت بوده و بر اساس روایات و سیره عملى اهل بیت(علیهم السلام)بر دیگر خاک ها، سنگ، چوب و مانند آن، ترجیح داده شده است.[57] در روایتى در استحباب سجده مى خوانیم: (لایسجد الاّ على تربة الحسین(علیه السلام)); امام صادق(علیه السلام) سجده نمى کرد مگر بر تربت امام حسین(علیه السلام).[58] آن چه گفته شد، در روایات آمده بود، در قرآن کریم آیه اى که درباره سجده بر خاک نازل شده باشد وجود ندارد، و پاسخ این پرسش و امثال آن بر اساس روایت هاى اسلامى و سیره عملى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) به دست مى آید.

          اگر چه کتاب هر دو فرقه (شیعه و سنى) قرآن است، ولى همان طور که مى دانید در قرآن غالباً به کلیات مسایل پرداخته شده و تفسیر قرآن و شرح جزییات احکام به عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) و... گذاشته است. از آن جا که منابع و طریق حدیثى اهل سنّت با ما تا حدود زیادى متفاوت است، آنان تنها از رسول خدا و صحابه روایت مى کنند، ولى شیعه از رسول خدا و امامان(علیهم السلام) حدیث نقل مى کنند. لذا گاهى اختلاف هایى در جزئیات احکام و تفسیر آیات پیش مى آید که بررسى بطلان یا صحت گفتار و روش آنها، مجال دیگرى را مى طلبد.

 

سجده بر خاک نهایت عبودیت

          * چرا وقتى انسان، نماز مى خواند، باید سر خود را بر مهر بگذارد؟ در صورتى که مهر، همانند بت است؟ چرا خداوند شىء مخصوصى را براى سجده کردن خویش، قرار نداده است؟

          * با توجه به آیه 15 رعد، معیار در تشخیص این که سجده، براى خدا یا غیرخدا (مانند بت و امثال آن) است، نیت و انگیزه شخص سَجده کننده است. این موضوع با آن چه بر آن سجده مى کنند هیچ ارتباطى ندارد; در صورتى که این عمل به انگیزه عبادت و کرنش در برابر خداوند، انجام شود (رعد، آیه15 و حج، آیه77) سجده براى خدا است. ممکن است شخصى بر خاک پیشانى بساید، ولى چون نیتش غیرخدا بوده، عملش چیزى جز شرک و بت پرستى نیست.[59]

          سجده بر زمین است; یعنى بر سنگ و خاک. از آن جا که در همه جا، خاک تمیز و پاک یافت نمى شود، مقدارى خاک به صورت مهر ساخته شده است.

سنگ و خاک «مسجود علیه» است نه «مسجود له» (بر آن سجده مى شود، به آن سجده نمى شود). گاه به غلط تصور مى شود که شیعه براى سنگ سجده مى کند! در حالى که او، بسان همه مسلمانان، تنها براى خدا سجده کرده و به عنوان اظهار خضوع و تذلل در پیشگاه الهى، پیشانى به خاک مى ساید.[60]

در پایان لازم به یادآورى است، مهر باید ساده ساخته شود، بنابراین کسانى که مهرهایى را به صورت مجسمه و مانند آن مى سازند، کارشان از روى نادانى است و مستند شرعى ندارد.

 

سجده زیاد از صفات بندگان خاص

          * نظر قرآن درباره انجام دادن سجده زیاد چیست؟

          * قرآن کریم، یکى از ویژگى هاى «عباد الرحمن» (بندگان خاص خداوند) را چنین معرفى مى فرماید: (وَ عِبَادُ الرَّحْمَـنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الاَْرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَـهِلُونَ قَالُواْ سَلَـمًا * وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَـمًا )[61]; بندگان خاص خداوند رحمان آنها هستند، که با آرامش و بى تکبر، بر زمین راه مى روند و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام مى گویند ]و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند[ آنها کسانى هستند که شبان گاه، براى پروردگارشان، سجده و قیام مى کنند.

          جمله «یبیتون» دلیل بر این است که آنها شب را با سجود و قیام به صبح مى آورند، که منظور بخش قابل ملاحظه اى از شب است و یا اگر تمام شب باشد، در بعضى از مواقع چنین است. سجده هاى فراوان و طولانى در دل شب، از ویژگى هاى بندگان خاص الهى است، که در این آیه به آن اشاره شده است.

          در سوره انسان، آیه 25 و 26 آمده است: (وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَأَصِیلاً * وَ مِنَ الَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُو وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً ); و نام پروردگارت را هر صبح و شام به یاد آور و در شبان گاه براى او سجده کن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبیح گوى.

 

حکم سجده بر روى قرآن

          * چرا وقتى که قرآن را باز مى کنیم یا مى بندیم، آن را مى بوسیم و چرا نباید برروى قرآن سجده کرد؟

          * احترام به نمادهاى دینى، هم شیوه هاى متعددى دارد و هم در میان پیروان تمامى ادیان وجود دارد. مسلمانان نیز براى احترام گذاشتن به کتاب الهى خویش که از نمادهاى دینى ایشان است، از ابتدا رفتارى محترمانه داشته اند که از آن جمله بوسیدن آن است. بوسیدن قرآن در فرهنگ ما نشان احترام نهادن ما به این کتاب گران قدر و مفاهیم عمیق آن است که از ابتدا بوده و ادامه دارد. اما این که بر قرآن نمى شود سجده کرد چون در روایت هاى ما، گذاشتن چیزى روى قرآن خلاف ادب دانسته و نهى شده است و گذاشتن پیشانى برروى قرآن به عنوان سجده نیز چون احتمال نوعى بى ادبى را به همراه دارد، تجویز نشده است.

 

سجده هاى واجب و مستحب قرآن

          * سجده هاى واجب ومستحب درقرآن کریم کدامند؟

          * در هر یک از چهار سوره: نجم، آیه آخر; علق، آیه آخر; سجده، آیه15 و فصّلت، آیه37 یک آیه سجده است که اگر انسان بخواند یا گوش کند، بعد از تمام شدن آن آیه باید فوراً سجده کند.[62]«با (نجم)ستاره سوره فُصِّلتْ را(اقرأ)بخوان وسجده کن.»

کلمه هایى که زیر آن خط کشیده شده، اسم سوره هاى سجده دار است.

سوره هایى که سجده مستحب دارند عبارتند از: اعراف، رعد، نحل، اسراء، مریم، حج (دو سجده)، فرقان، نمل، انشقاق و برخى سوره ص را نیز به این سوره ها ملحق کرده اند[63].

به سجده هاى مستحب، سجده هاى مندوبه هم مى گویند.

 

علت سجده واجب قرآن

          * چرا هنگام قرائت تعدادى از آیات قرآن باید سجده کنیم؟

          * مهم ترین علتى که براى سجده در چهار سوره سجده دار مى توان ذکر کرد، سنت اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است; یعنى روایت هایى که از امامان معصوم(علیهم السلام) صادر شده است:

          ابوبصیر از حضرت امام صادق(علیه السلام)روایت کرده که فرمود: اگر چیزى از آیات عزایم چهارگانه (آیات سجده دار در چهار سوره علق، نجم، تنزیل سجده، حم سجده) خوانده شد و تو آن را شنیدى، بى درنگ سجده کن; در هر حال که باشى; چه بدون وضو، چه جُنُب و چه زنى که در حال بى نمازى (حیض) است، امّا در سایر آیات سجده دار قرآن (غیر از چهار سوره مذکور) اختیار دارى سجده کنى یا نکنى.[64]

          از این حدیث شریف چند نکته به دست مى آید:

          1. بعد از تلاوت یا شنیدن آیات سجده دارِ واجب، امر به سجده شده و فوراً باید سجده کرد;

          2. در سجده هاى واجب (آیات سجده دار) داشتن وضو، جنب نبودن و حایض نبودن زن شرط نیست;

          3. سجده در آیات سجده دارِ غیر از چهار سوره مذکور، مستحب است و انسان مى تواند آن را انجام دهد یا ترک کند.

          مهم ترین حکمت سجده هاى مستحب نیز تعبد و روایت هاى معصومین(علیهم السلام) است.

 

ذکر سجده واجب قرآن

          * سجده هاىواجب باچه علامتى مشخص شده است؟ آیاباید به طرف قبله انجام داد؟ در سجده چه ذکرى باید گفته شود؟

          * در برخى قرآن ها، سجده هاى واجب با علامت «سجده واجبه»، در کنار صفحه قرآن، روبه روى آیه سجده، مشخص شده است امّا در برخى قرآن ها مشخص نشده است و انسان باید موارد و احکام آن را طبق نظر مرجع تقلید خود یاد بگیرد و در قرآن خود مشخص نماید تا در وقت تلاوت، سجده واجب از او فوت نشود.[65]

          در سجده واجب قرآن روبه قبله بودن لازم نیست و یک سجده کفایت مى کند.آیه یا دعاى خاصى واجب نیست، بلکه بنابر نظر مبارک حضرت امام خمینى: «هرگاه انسان، در سجده واجب قرآنى، پیشانى را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید، کافى است و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید:

(لا اله الاّ اللهُ، حقّاً حقّاً، لا اله الاّ اللهُ ایماناً و تصدیقاً، لا اله الاّ اللهُ، عبودیةً و رقّاً، سجدتُ لک یا ربِّ تعبّداً و رقّاً، لامستنکفاً و لامستکبِرًا بَلْ اَنَا عبدٌ ذلیلٌ خائفُ مستجیرٌ.)[66]

 

احکام سجده واجب قرآن

          * اگر انسان بدون لب زدن به آیه اى که سجده واجب دارد نگاه کند و در ذهن خود آن را مرور کند سجده بر او واجب مى شود؟

          * با نگاه کردن به آیاتى که سجده واجب دارند، سجده بر انسان واجب نمى شود، بلکه در هر یک از چهار سوره «والنجم»، «اقرء» «الم تنزیل» و «حم سجده» یک آیه سجده وجود دارد که اگر انسان آن را بخواند یا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، باید فوراً سجده کند و اگر فراموش کرد، هر وقت یادش آمد باید سجده کند.[67]

          * آیامى توان ازسوره هاى سجده واجب قرآن در نماز مستحبى خواند؟

          * بله ،اگر کسى هر یک از این چهار سوره را در نماز مستحبى بخواند، وقتى به آیه سجده واجب رسید، باید به سجده رود و سپس برخیزد و نماز را ادامه دهد و این سجده ربطى به سجده هاى نماز ندارد.[68]

          * در آیاتى که سجده واجب هست، آیا حتماً باید آنها را بلند خواند تا سجده بر شخص واجب شود و یا این که آهسته هم (در دل بخواند)، سجده واجب دارد؟

          * کسى که آیات سجده واجب را بنویسد و یا در ذهن خود تصور کند و یا به صورت مکتوب مشاهده کند و یا در قلب خودش بگذراند و خطور دهد، سجده بر او واجب نمى شود.[69]

          * با توجه به این که حضرت امام(قدس سره) در رساله خود فرموده اند: براى خانم هایى که عذر شرعى دارند، خواندن بیش از هفت آیه از سوره هایى که سجده واجب ندارد، مکروه است. آیا مى توان، قرائت مستمرّ روزانه را در ایّام عادت ادامه داد؟

          * مکروه در مستحبّات به معناى ثواب کم تر است، البته باید مراقب بود که جایى از بدن به خط قرآن نرسد، چون رساندن جایى از بدن در این حالت به خطّ قرآن حرام است; هم چنین قرائت سوره هاى عزائم که به زودى اشاره خواهد شد.[70]

          * زنانى که عادت ماهیانه دارند، اگر در مجالسى باشند که سوره سجده واجب قرآن، در آن مجالس خوانده مى شود، وظیفه آنها چیست؟ آیا باید سوره را بخوانند و سجده را به جا نیاورند یا اصلا نباید هیچ کدام از آنها را انجام دهند و اگر کسى آیه سجده به گوشش رسید، چه باید بکند؟ آیا گناه کرده که گوش داده؟

          * در این مسئله هر کس باید به نظر مرجع تقلید خودش مراجعه کند، زیرا برخى تنها خواندن آیات سجده را بر زن حائض حرام مى دانند و برخى مانند حضرت امام(رحمه الله) معتقدند زنانى که در عادت ماهیانه هستند، نباید حتى حرفى را از سوره هایى که سجده واجب دارند بخوانند، ولى اگر آیات سجده دار را شنیدند باید سجده کنند و سجده کردن بر آنها واجب است (در صورتى که آیه سجده واجب باشد و گرنه مستحب است) و نیازى نیست که مجالس یاد شده را ترک کنند; بنابراین اگر کسى به آیه سجده واجب گوش دهد، سجده بر او واجب است.[71]

          * این آیه (افمن کان...) در سوره سجده آمده است و در دعاى کمیل هم آمده، آیا زنى که حائض شده مى تواند هنگام خواندن دعاى کمیل آن را بخواند یا نه؟ توضیح دهید.

          * زن حایض و شخص جنب مى تواند دعاى کمیل و توسل ]و زیارت عاشورا و...[ بخواند، ولى در دعاى کمیل چون جمله: (أفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لایستوون) از آیه هاى سوره اى است که سجده واجب دارد، بنابر نظر فقیهانى که تنها قرائت آیه سجده را بر جنب و حایض جایز نمى دانند، جنب و حائض مى توانند این جمله ها را بخوانند، امّا به نظر فقهایى که قرائت تمام آیات سوره سجده دار را حرام مى دانند، نمى توانند این آیه شریف را در دعاى کمیل بخوانند. تنها همین جمله را نمى توان بر زبان آورد و خواندن باقى دعاى کمیل اشکالى ندارد. بنابراین هر شخصى باید به رساله مرجع تقلیدش مراجعه کند و بایستى بدن شخص حایض و جنب هنگام دعاى کمیل و توسل و... به اسم خداوند متعال یا پیامبران نرسد.[72]

 

          * شرایط به جا آوردن سجده واجب را، هنگام قرائت قرآن بیان کنید.

          * برخى ازشرائط عبارتند از: اگر انسان موقعى که آیه سجده را مى خواند، از دیگرى هم بشنود; چنان که گوش داده، دو سجده کند و اگر به گوشش خورده، یک سجده کافى است.[73] در غیر نماز، اگر در حال سجده، آیه سجده را بخواند، یا به آن گوش بدهد، باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده کند.[74] اگر آیه سجده را از کسى که قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود یا از مثل گرامافون، آیه سجده را بشنود، لازم نیست سجده نماید، ولى اگر از ابزارى که صداى خود انسان را مى رساند بشنود، واجب است سجده کند.[75] در سجده واجب قرآن نمى شود بر چیزهاى خوراکى و پوشاکى سجده کرد، ولى سایر شرایط سجده را که در نماز است، لازم نیست مراعات کند.[76] در سجده واجب قرآن باید طورى عمل کند که بگویند سجده کرد.[77] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانى را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافى است و گفتن ذکر مستحب است.[78]

 

          * آیا هنگام انجام فریضه نماز، مى توان به جاى ذکر سجده از ذکر سجده واجب قرآن نیز استفاده نمود؟

          * به عنوان ذکرى که در خصوص سجده وارد شده نمى توان استفاده کرد، اما به عنوان مطلق ذکر مانعى ندارد.[79]

          * آیا با استماع (شنیدن) آیه سجده واجب از صدا و سیما، سجده واجب مى شود؟ آیا ترک سجده واجب قرآن از گناهان کبیره است؟

          * در صورتى که صدا و سیما قرائت قرآن به صورت مستقیم و زنده پخش کند، در استماع آیه سجده، باید سجده کرد، ولى اگر به صورت زنده نباشد، سجده واجب نیست و همانند استماع آیه سجده از نوار است.

در تعداد گناهان کبیره روایات متفاوت است، ولى از ترک سجده واجب قرآن به عنوان گناه کبیره یاد نشده است، گرچه اصرار بر ترک آن گناه کبیره است.[80] براى توضیح به کتاب گناهان کبیره نگارش شهید دستغیب، مراجعه نمایید.

          در سجده تلاوت، گفتن ذکر مستحب است و هر ذکرى مى توان گفت. ساده ترین آن، ذکر «سبحان الله» است.

 

د) تشهد و سلام

 

فلسفه نشستن و برخاستن در نماز

          * فلسفه نشستن و برخاستن در نماز چیست؟

          * آن چه در فلسفه ایستادن در نماز مى توان بیان کرد این است که: ایستادن، اشاره به توحید افعالى دارد; یعنى «عبد» در برابر حقِّ مطلق و مقام قیّومیّت، قیام کرده است; به گونه اى که نمازگزار خود را در محضر حق، حاضر مى بیند و در عالمى که محضر ربوبیت خداوند است خود را از حضّار مجلس و از کسانى که در پیشگاه خداوند مؤدبانه ایستاده اند، مى داند; نمازگزار با تمام وجود چنین احساسى داشته و اهمیت مناجات با حق تعالى را کاملا درک مى کند. امام باقر(علیه السلام)مى فرماید: پدرم (امام سجّاد(علیه السلام)) وقتى به نماز مى ایستاد گویى شاخه درخت بود که جز آن چه باد از او به حرکت درآورد چیزى از او تکان نمى خورد.[81]

          امام زین العابدین(علیه السلام) مى فرماید: از حقوق نماز ]که باید رعایت شود[ عبارت از این است که بدانى نماز ورود به محضر خدا است و بدانى که هنگام نماز در پیشگاه خدا ایستاده اى و... .[82]

          آن چه در بیان فلسفه نشستن در نماز ]که همان تشهد است [مى توان گفت این است که: نمازگزار هنگام ورود به نماز در اذان و اقامه، شهادت به وحدانیت و رسالت و امامت مى دهد و در تشهد ـ هنگام خروج از نماز که در واقع خروج از فنا به بقا و از خودخواهى به خداخواهى است ـ در واقع یادآورى این حقیقت را دارد که نمازْ رسیدن به توحید حقیقى و شهادت به وحدانیت خداوند است و سرّ «اولیت» نماز که همان ایستادن در پیشگاه خداوند و سرّ نشستن که همان رسیدن به خداوند (تقرب به پروردگار) و شهادت به یکتایى او است، همه اش براى او است، چون همه چیز او است: (هُوَ الاَْوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّـهِرُ وَ الْبَاطِن)[83]; اول و آخر و پیدا و پنهان او است. ایستادن آغاز، سفر براى خدا و نشستن اوج تعظیم و کرنش براى حرکت به سوى او است: (کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ)[84]; همان گونه که در آغاز شما را آفرید باز مى گردید. پس در همه حالات (ایستادن یا نشستن) شایسته است، مقصد فراموش نشود و حقیقت وحدانیت و الوهیت حق تمام وجود نمازگزار را بگیرد و قلبش را در این سفر معراجى، خدایى کند، تا شهادتش حقیقت پیدا کند و از نفاق و شرک منزه گردد. شهادتى که در حال ایستادن هنگام اذان و اقامه گفته مى شود، شهادت قبل از سفر است و شهادتى که در حال نشستن در تشهد گفته مى شود، شهادت پس از سفر است. پس خوب است انسان بر این حالت خویش که مقام قرب الهى است مواظبت کند، تا همیشگى باشد.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: تشهد، ستایش خداوند بلند مرتبه است.[85]

          آن چه از فلسفه ایستادن و نشستن در نماز گفته شد، تنها بخش بسیار کوچکى از آن است.[86]

 

مخاطب سه سلام آخر نماز

          * مخاطب سه سلام آخر نماز چه کسانى مى باشند؟

          * جمله: (السلام علیک ایها النبى...) خطاب به پیامبر گرامى اسلام مى باشد. هم چنان که قرآن به آن سفارش کرده است (احزاب،56).

جمله: السلام علینا... خطاب به خود ما (به ویژه در نماز جماعت) و بندگان نیکوکار خدا است; مسلمانان، در هر نمازى پیوند دوستى با همه بندگان نیکوکار خدا را به خود تلقین مى کنند و درود صلح را بر بندگان نیکوکار مى فرستند.

و جمله: السلام علیکم و رحمة الله... بنابر یک نقلْ خطاب به انبیا، ملائکه و امامان معصوم مى باشد که نمازگزار آنان را در ذهنش مجسم مى نماید و بر آنان درود مى فرستند.[87] یا خطاب به جمیع مؤمنان است; یعنى سلام و رحمت و برکات خداوند برشما مؤمنان.[88]



[1]. ر.ک: توضیح المسائل مراجع، ج1، ص421 ـ 910.

[2]. ر.ک: محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج82، ص279.

[3]. شیخ عباس قمى، سفینة البحار، مادّه «رئى»; ر.ک: نساء، آیه142.

[4]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج1، ص69.

[5]. همان، محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ح6790، ص1018.

[6]. همان، ح6809، ص1020.

[7]. غرر الحکم، ج2، ص553، حدیث شماره 4.

[8]. همان، حدیث شماره 2906; ناصر مکارم شیرازى، اخلاق در قرآن، ج1، ص279.

[9]. ابن فهد حامى، عدة الداعى، ص226; محمد مهدى نراقى، جامع السعادات، ج3، ص413.

[10]. ر.ک: امام خمینى، تحریرالوسیله، ج1، ص146، مسئله 2.

[11]. ر.ک: امام خمینى، رساله توضیح المسائل، مسئله 978 و 983; توضیح المسائل مراجع، ج1، ص565.

[12]. ر.ک: جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص56ـ58.

[13]. ر.ک: شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج6، باب القراءة فى الصلاة، ص37ـ39.

[14]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج9، باب فى وصف الصلاة، ص266، ح7.

[15]. وسائل الشیعه، همان.

[16]. فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج5، ص273، ذیل آیه شریفه «عن النبأ العظیم».

[17]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص16.

[18]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، باب فضائل سوره فاتحه، ج89، ح12، ص231.

[19]. عیاشى، تفسیر عیاشى، ج1، ص34، «تفسیر سوره حمد»، حدیث 9; تفسیر البرهان، ج1، ص42; تفسیر مجمع البیان، ج1، ص17و18 و براى آگاهى بیشتر ر.ک: امام خمینى، تفسیر سوره حمد، ص84ـ89.

[20]. محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، ج82، ص20.

[21]. ر.ک: سید محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج1، ص28; ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج1، ص45 ـ 51; امام خمینى، تفسیر سوره حمد، ص234.

[22]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج6، ص67.

[23]. ر.ک: همان; شیخ طوسى(رحمه الله)، التهذیب، ج 2، ص 75; حضرت امام خمینى، توضیح المسائل، ص 155، مسئله 1130.

[24]. ر.ک: علامه حلى، منتهى المطلب، ج 1، ص 281.

[25]. محمد بن سعد، طبقات الکبرى، ج 4، ص 335.

[26]. ر.ک: همان، تفسیر نمونه، ج6، ص59 و ج27، ص473 .

[27]. ر.ک: توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 632.

[28]. ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص56.

[29]. ر.ک: همان، ج3، ص56 ـ 58.

[30]. ر.ک: استفتائات امام خمینى، ج1، ص158 و 160; بنى هاشمى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص575 ـ 576; غلامرضا نیشابورى، استفتائات قرآنى، ص38.

[31]. کلینى، اصول کافى، ج2، ص619.

[32]. ر.ک: توضیح المسائل مراجع، ج1، ص632 و عروة الوثقى، ج1، مسئله53.

[33]. عروة الوثقى، ج1، مسئله33.

[34]. ر.ک: سیدمحسن موسوى بلده، حلیة القرآن، ج1، ص19 ـ 21; ج2، ص33 و 41.

[35]. امام خمینى، توضیح المسائل، مسئله 992 و 1007.

[36]. نجفى، جواهر الکلام، ج9، ص364 ـ 369; عاملى، وسائل الشیعة، ج6، ص82 ـ 86، باب 25 و 28، ابواب القرائة فى الصلاة.

[37]. امام، تحریرالوسیله، ج1، ص166، مسئله 11، القول فى القرائة.

[38]. محمد حسین طباطبایى، ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 13، ص 312; همان، تفسیر نمونه، ج12، ص328.

[39]. سید محمد حسین طباطبایى، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى، ج13، ص12.

[40]. اسراء، آیه110.

[41]. امام خمینى، توضیح المسائل، مسئله 992 و 1007.

[42]. ر.ک: امام خمینى، تحریرالوسیله، ج1، ص166، مسئله 11.

[43]. ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص262.

[44]. ر.ک: شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج4، ص680; عبدالله جوادى آملى، اسرار الصلاة، ص61.

[45]. ر.ک: همان، علل الشرایع، ج2، ص336.

[46]. ر.ک: همان، وسائل الشیعه، ج6، ص246 و شیخ صدوق، خصال، ص357.

[47]. رعد، آیه15.

[48]. ر.ک: محمد جواد مغنیه، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 99.

[49]. ر.ک: همان، وسایل الشیعة، ص343; محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج82، ص147.

[50]. ر.ک: هندى، کنز العمال، ج7، ص459 و سنن بیهقى، ج1، ص104 ـ 106 و... .

[51]. ر.ک: نجفى، جواهرالکلام، ج8، ص37 ـ 411.

[52]. صحیح بخارى، ج1، ص91، کتاب تیمم، حدیث 2.

[53]. وسائل الشیعة، ج3، باب1، از ابواب «ما یسجد علیه»، حدیث 1.

[54]. مسند احمد، ج3، ص327، حدیث جابر.

[55]. مسند احمد، ج6، ص179 و... .

[56]. ر.ک: همان، وسایل الشیعة، ج5، ص344.

[57]. ر.ک: همان، وسایل الشیعة، ج3، ص6ـ7; شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج1، باب تاء، ص121ـ122.

[58]. همان، وسائل الشیعة، ج5، ص366، ح6809.

[59]. ر.ک: جعفر سبحانى، الاعتصام بالکتاب و السنة، ص6ـ75; سید محمد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ج11، ص320 و 324 و 332.

[60]. ر.ک: جعفر سبحانى، منشور عقاید امامیه، ص271.

[61]. فرقان، آیه63 و 64.

[62]. امام خمینى، توضیح المسائل، مسئله 1093، ص125.

[63]. سیدمحمدکاظم یزدى، عروة الوثقى، ص226.

[64]. شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج4، ص880، باب42، حدیث2.

[65]. ر.ک: بنى هاشمى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص615، مسئله 1093، رساله امام خمینى.

[66]. ر.ک: امام خمینى، رساله توضیح المسائل، مسئله 1098.

[67]. بنى هاشمى، توضیح المسائل مراجع، 1093، ص 615، فتاواى امام خمینى.

[68]. ر.ک: رساله توضیح المسائل، واجبات نماز، بحث «سجده واجب قرآن».

[69]. ر.ک: سید محمد کاظم یزدى، العروة الوثقى، ج1، ص529.

[70]. سید محمد حسن بنى هاشمى خمینى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص225، مسئله 355.

[71]. توضیح المسائل امام، مسئله 1093.

[72]. غلامرضا نیشابورى، استفتائات قرآنى از حضرت امام خمینى، ص53.

[73]. بنى هاشمى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص615، مسئله 1093 و 1094.

[74]. همان، مسئله 1059.

[75]. همان، مسئله 1096.

[76]. همان، مسئله 1097.

[77]. همان، مسئله 1098.

[78]. همان، مسئله 1099.

[79]. این مسئله از دفتر حضرت آیات عظام بهجت و فاضل استفتاء شد و شفاهاً چنین فرمودند.

[80]. ر.ک: محمد حسن نجفى، جواهر الکلام، ج13، ص310 - 322.

[81]. همان، وسائل الشیعه، ج5، ص474.

[82]. محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج4، ص93.

[83]. حدید، آیه3.

[84]. اعراف، آیه29.

[85]. همان، ج5، ص17.

[86]. ر.ک: امام خمینى، آداب نماز، ص146ـ154 و ص362ـ363; عباس عزیزى، جامع آیات و احادیث نماز، ص171ـ192.

[87]. ر.ک: شرح لمعه، ج1، ص82; شهید بهشتى، سرود یکتاپرستى، ص29.

[88]. ر.ک: میرزا جواد تبریزى، صراط النجاة، ج3، ص317; امام خمینى، توضیح المسائل، ص153، ط9.

دوشنبه 29/5/1386 - 1:0
دعا و زیارت

راز عدد هفت کاخ ، هفت آفاق ، هفت سفره و.. . در قرآن چیست ؟

 شماره هفت از دیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده است ; قوم «سومر» قدیمى ترین قومى بوده که به آن توجه کرده است . آنان متوجه سیارات هفتگانه ـ آنچه امروز نیز از کرات منظومه شمسى با چشم غیرمسلح دیده مى شود ـ شدند و به پرستش آن ها پرداختند .

از جمله مواردى که عدد هفت در آن ها به کار رفته عبارتند از : 1 . ایام هفته 2 . تقسیم جهان به هفت اقلیم 3 . هفت طبقه زمین 4 . هفت طبقه آسمان 5 . هفت فرشته مقدس در نظر بنى اسرائیل .

همه این ها و موارد بسیارى دیگر که بعضى در افسانه هاى دیرین و سایر شؤون تمدنى بشر دیده شده ، نمایانگر اهمیت فوق العاده این عدد در نظر اقوام مختلف است .(1)

عدد هفت در امور دینى :

معادل هفت در عربى واژه هاى «سبع و سبعه » مى باشد .

کثرت کاربرد این شماره در امور مذهبى نمایانگر اهمیت ویژه آن در این راستا است .

از جمله کاربردهاى دینى عدد هفت عبارتند از :

 1 . هفت فرشته مقدس در نظر بنى اسرائیل 2 . هفت بار طواف بر گرد کعبه 3 . هفت طبقه جهنم 4 . هفت درب جهنم 5 . هفت سلام در قرآن ـ که عبارتند از : 1 . «سلم قولا من ربّ رحیم »(یس ،58) 2 . «سلم على ابرهیم »(صافات ، 109) 3 . «سلم على نوح فى العلمین »(صافات ، 79) 4 . «سلم على موسى و هرون »(صافات ، 120) 5 . «سلم على ءال یاسین »(صافات ، 130) 6 . «سلم علیکم طبتم »(زمر ، 73) 7 . «سلم هى حتى مطلع الفجر»(قدر ، 5) 6 . هفت بار تطهیر در قوانین طهارت 7 . هفت عضوى که در سجده باید روى زمین باشد 8 . هفت شبانه روز بلاى قوم عاد 9 . هفت شهر عشق و هفت مردان در تصوف 10 . قرّاءسبعه .(2)

الف ) سبع و سبعه در قرآن :

این دو واژه 24 بار در قرآن به کار رفته اند ; بیست بار با واژه «سبع » و چهار بار با واژه «سبعه » که عبارتند از : «سبع سموت » (بقره ، 29 / فصلت ، 12 / طلاق ، 12 / ملک ، 3 / نوح ، 15) «السموت السبع » (اسراء ، 44 / مؤمنون ، 86) «ویقولون سبعة .. . (کهف ، 22) «و سبعة إذا رجعتم » (بقره ، 196) «سبع شداد» (یوسف ، 48) «سبعاً شداداً» (نباء ، 12) «سبع سنابل » (بقره ، 260) «سبع بقرت سمان یأکلهن سبع عجاف و سبع سنبلت خضر» (یوسف ،43 و 46) «سبع سنین » (یوسف ، 47) «سبع طرائق » (مؤمنون ، 17) «سبع لیال » (حاقّه ، 7) «سبعاً من المثانى » (حجر ،87) «سبعة ابواب » (حجر ، 44) «سبعة أبحر» (لقمان ، 27)

ب ) عدد هفت در روایات :

در روایات اسلامى نیز این شماره مورد توجه قرار گرفته است . تنها در کتاب «خصال » شیخ صدوق(رحمه الله) 116 روایت در «باب السبعة » آمده است .(3)

به برخى از این روایات اشاره مى کنیم :

«هرکس اقرار به هفت چیز کند مؤمن است » ـ «بازخواست مردم ازهفت چیز در قیامت » ـ «وصیت به هفت چیز» ـ «محاجه امیرالمؤمنین(علیه السلام) با قوم خود در قیامت با هفت خصلت » ـ «واجبات نماز هفت چیز است » ـ وقت ، طهارت ، توجه ، قبله ، رکوع ، سجود ـ «اگر بنده اى گناه کند ، ملک موکل بر شانه راست هفت ساعت براى استغفار به او فرصت مى دهد» ـ «تقسیم بندى عمر فرزندان به سه هفت سال » (هفت سال نخست براى بازى ، هفت سال دوم براى آموزش و هفت سال سوم براى فراگیرى حلال و حرام ) ـ «کودک در هفت سال نخست آقایى مى کند و در هفت سال دوم فرمانبردار و در هفت سال سوم مشاور خانواده است » ـ «قرآن بر هفت حرف نازل شده .»(4)

حکمت کاربرد عدد هفت در شرع مقدس :

در قرآن و فرهنگ اسلامى به برخى از عددها ، عنایت و توجه خاص شده است که از آن جمله مى توان به عددهاى «سه » ، «هفت » ، «هفتاد» ، «چهل » و .. . اشاره کرد . کاربرد هر یک از این ها حکمتى دارد که برخى را قرآن و روایات یادآور شده و برخى را نیز علوم جدید کشف کرده است . حکمت عدد هفت نیز تا حدودى بیان شده است . کتاب هاى لغت عربى آن را (همچون عدد هزار در فارسى ) نمادى از کثرت و فراوانى مى دانند ;(5) ولى در قرآن و روایات هم به معناى کثرت و هم براى شمارش چیزى به کار رفته است .

عددى که نماد کثرت است عددى کامل و زنده است ; بر خلاف اعداد معمولى ریاضى «عدد زنده » آن است که فکر ایشان را تا بى نهایت پیش برد و واقعیت را آن چنان که هست در نظرها تجسم بخشد ; چنین عددى روح دارد و ریاضى دان و بى سواد هر دو عظمت آن را درک مى کنند . عددى را (مثلا یک ) تصور کنید که یک کیلومتر صفر جلوى آن قرار گرفته باشد ; این عدد عظمت دارد ; اما تنها ریاضى دان عظمت آن را مى شناسد ; ولى اعداد کامل و زنده را همه مى شناسند و مى توانند به ابهت و گستردگى اش اذعان کنند .(6)

شاید انتخاب عدد هفت براى کثرت به خاطر بسیارى از امور هفتگانه ثابت در جهان هستى باشد ، همچون یک دوره کامل هفت روزه زمان (یک هفته ) از این رو ، این شماره صرفاً یک عدد ریاضى محسوب نمى شود ; بلکه عددى براى نشان دادن کمال یک چیز است ; مانند عدد چهل که یکى از حکمت هاى آن این است که رسیدن به چهل سالگى به طور معمول با کمال عقل همراه است .(7)

اکنون به دو نمونه از آیات قرآن که عدد هفت در آن ها به همین منظور به کار رفته است ، توجه کنید :

1ـ «و لو أنّما فى الأرض من شجرة أقلم والبحر یمدّه من بعده سبعة أبحر مانفدت کلمت الله إنّ الله عزیز حکیم ; (لقمان ، 27) و اگر آن چه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریاى دیگر به یارى آید ، سخنان خدا پایان نپذیرد . قطعاً خدا است که شکست ناپذیر حکیم است .»

در این آیه ، قرآن به جاى این که بگوید : مخلوقات خداوند در پهنه هستى عددى بسیار بسیار بزرگ دارند مى گوید : اگر تمام درختان روى زمین ، قلم و همه دریاها مرکب شود ، تمام قلم ها مى شکند ، و ازبین مى رود ، ولى حقایق عالم هستى و معلومات پروردگار هستى پایان نمى پذیرد . عظمت سخن آن گاه روشن تر مى شود که عدد هفت نمادى از کثرت باشد ، در این آیه براى مجسم ساختن عدد بى نهایت و نزدیک ساختن معناى علم بى پایان خدا و گستردگى فوق العاده جهان هستى به افکار ما ، از عدد زنده استفاده شده است .(8)

2ـ «و إنّ جهنم لموعدهم أجمعین * لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم ; (حجر ، 43ـ44) و قطعاً وعده گاه همه آنان دوزخ است ، ]دوزخى[  که براى آن هفت در است و از هر درى بخش معین از آنان ]وارد مى شوند[ .» در این آیات آمده که جهنم هفت در دارد ; بعید نیست که عدد هفت در اینجا نیز براى کثرت باشد ; یعنى جهنم درهاى بسیار و فراوان دارد ; و واضح است که این تعداد درها در حقیقت به عوامل گوناگونى که انسان را به جهنم مى کشاند اشاره دارد . هر چند روایات نیز به این «هفت در» اشاره کرده اند ; ولى ظاهراً درهاى جهنم به هفت در محدود نمى شود .(9)

پی نوشت ها

------------

1 . ر .ک : لغت نامه دهخدا ، ج 14 ، ص 20768 ، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران

2 . لغت نامه دهخدا ، همان / برهان قاطع ، همان .

3 . ر . ک : خصال ، شیخ صدوق (ره ) ، ج 2 ، ص 340ـ405 ، مؤسسة النشر الاسلامى .

4 . ر .ک : سفینة البحار ، شیخ عباس قمى (ره ) ، ماده «سبع » / معارف و معاریف 

5 . ر .ک : لسان العرب ، ابن منظور ، ج 6 ، ص 155 ، داراحیاءالتراث العربى .

6 . ر . ک : تفسیر نمونه ، آیة الله مکارم و دیگران ، ج 12 ، ص 574 ، دارالکتب الاسلامی

7 . ر .ک : تفسیر نمونه ، همان ، ج 17 ، ص 76 / المیزان ، همان ، ج 18 ، ص 201 .

8 . ر .ک : تفسیر المیزان ، علامه طباطبایى ، ج 16 ، ص 232 ، نشر اسماعیلیان 

9 . ر .ک : المیزان ، همان ، ج 12 ، ص 175 ، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات / تفسیر نمونه

دوشنبه 29/5/1386 - 0:38
دعا و زیارت
استاد دانشگاه عربستان با بیان اینکه باید به اشاعه آموزه های قرآن و تعالیم دین اسلام اقدام کرد، گفت: قرآن کتاب زندگی است، آموزه های این کتاب آسمانی راه سعادت و تعالی را فراروی انسان قرار می دهند که اهتمام به آنها برای دستیابی به خیر دنیا و آخرت ضروری است .

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از محیط، دکتر علی بن عمر بادحدح مبلغ عربستانی و استاد دانشگاه ملک عبدالعزیز روز گذشته با عنوان" قرآن و آموزه های آن " در جده سخنرانی و به ضرورت توجه به آموزه های قرآن و تلاش برای اشاعه آموزه های آن اشاره کرد و اظهار داشت: مسلمانان در درجه اول باید خود آموزه های قرآن را فراگیرند و سپس دیگران را تشویق کنند تا به تعالیم این کتاب آسمانی اهتمام ورزند.

استاد دانشگاه ملک عبدالعزیز افزود: به منظور اشاعه قرآن باید به ترجمه معانی قرآن به زبانهای مختلف جهت بهره گیری مسلمانان کشورهای مختلف اقدام کرد، چرا که برخی از مسلمانانی که در کشورهای غیر اسلامی زندگی می کنند نیاز بیشتری به این کتاب و آموزه های اساسی آن دارند.

دکتر بادحدح با بیان اینکه ما مسلمانان باید به آموزه های اسلام پایبند بوده وقرآن را از تحریف گروههای افراطی دور نگاه داریم، تصریح کرد: قرآن بیش از 1400 سال پیش بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و اینک که حدود 14 قرن از آن دوران می گذرد، به رغم تلاشهای افراطیون محفوظ مانده و چیزی از آن کم نشده است .

وی یاد آور شد: امروزه نسخه های قرآن را در هر مکانی از شرق و غرب می بینیم بی آنکه تحریفی در آن صورت گرفته باشد و همچنین افراد بسیاری را می بینیم که آن را تلاوت و حفظ می کنند و به بهترین وجه سعی در انتقال آن به زبانهای دیگر نیز دارند.

مبلغ عربستانی با تأکید بر اینکه کتاب آسمانی قرآن کتاب زندگی است، گفت: این کتاب شیوه زندگی بشر را به خوبی تبیین کرده است و انسان با اهتمام به آیات این کتاب آسمانی و آموزه های آن می تواند راه تعالی و سعادت را بپیماید، چرا که این کتاب برای تمام شرایط و موقعیتهای بشر، راهکارهایی را ارائه کرده است که وی می تواند با بهره گیری از آنها راه کمال را طی کرده و به مقصود اصلی خود دست یابد.

سه شنبه 2/5/1386 - 12:58
دعا و زیارت

چرا کتاب آسمانی ما به زبان عربی است و ما نمی‌توانیم به فارسی با خدای خود راز و نیاز کنیم نماز را باید حتماً به عربی بخوانیم تمام ادعیه به زبان عربی است‌. در صورتی که یکی از بزرگ‌ترین منافع خواندن قرآن درک صحیح آیات است و این برای همه مقدور نیست مگر برای کسانی که زبان عربی بدانند.

ارسال توسط 11 در 15/9/1385.

نزول قرآن به زبان عربی با توجه به عرب زبان بودن خود پیامبر9 و مخاطبان اوّل قرآن‌، امری طبیعی به نظر می‌رسد، و چه بسا، اگر خداوند قرآن را به زبان دیگری نازل می‌کرد، سؤال می‌شد: با اینکه مخاطبان نخستین آن‌، عرب زبان هستند، چرا به زبان عربی نازل نشد؟! چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: اگر این قرآن را به زبان عجمی (غیر عربی‌) می‌فرستادیم‌، می‌گفتند: چرا آیاتش روشن و آشکار نیست‌؟ آیا کتاب عجمی بر پیامبری که خودش عرب است نازل می‌شود؟! (فصّلت‌، 44)
بنابراین‌، روال طبیعی اقتضا می‌کرد که قرآن به زبان عربی نازل شود.(معارف قرآن‌، محمدتقی مصباح یزدی‌، قرآن‌شناسی‌، ج 1، ص 98، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی‌;.)
با استفاده از برخی آیات‌، می‌توان جهات دیگری را بر ضرورت عربی بودن قرآن پیدا کرد; از جمله‌:
1. زبان قرآن‌، عامل مؤثری در پذیرش قرآن از طرف اعراب نخستین بود. "و لو نزّلنَه علی‌َ بعض الأعجمین # فقرأه علیهم ما کانوا به مؤمنین‌; (شعرأ، 198 و 199) اگر قرآن را به برخی از غیر عربها نازل می‌کردیم‌، عربها به آن ایمان نمی‌آوردند." و بدیهی است وقتی دین اسلام می‌توانست موفق شود و در تمام جهان گسترش یابد که نخست در منطقة بعثت پیامبر9 که عرب زبان بودند ـ مورد پذیرش واقع شود و به آن ایمان بیاورند; سپس به وسیلة این مؤمنان‌، در تمام جهان منتشر شود.
2. سخن گفتن برای قومی با زبان خودشان تأثیر بیشتری دارد. "هیچ رسولی را نفرستادیم مگر به زبان قوم خودش تا اینکه خوب و روشن پیام را به آنها برساند." (ابراهیم‌، 4)
3. قرآن‌، معجزه جاودانه رسول‌اللّه‌پیوسته تحدّی و همانندطلبی کرده است‌; اما عربها با آن همه پیشرفتی که در فصاحت و بلاغت داشتند، نتوانستند سوره‌ای مانند یکی از سوره‌های قرآن بیاورند; پس قرآن از این لحاظ معجزه است که در میان عربهای فصیح و بلیغ ـ که بحثهای ادبی و شعر و شاعری‌، در میان آنان رونق فراوان داشت ـ نازل شده و آنان نتوانستند مانند آن را بیاورند، و این‌، جز با عربی بودن قرآن حاصل نمی‌شد; پس یکی از علتهای انتخاب این نوع اعجاز برای رسول خدا، رونق بازار فصاحت و بلاغت در محیط بعثت بود و معنا نداشت که با زبان دیگری نازل شود.(جهت اطلاع بیشتر ر.ک‌: علوم قرآن‌، سید محمدباقر حکیم‌، ص 31 ـ 36، نشر الهادی / علوم القرآن عندالمفسّرین‌، مرکز فرهنگ و معارف قرآن‌، ج اول‌، مبحث عربیة القرآن و آثارها، ص 87 ـ 100، نشر مکتب الاعلام الاسلامی‌.)
4. زبان عربی یکی از کامل‌ترین زبان‌ها از نظر قالب و ادبیات و دستور زبان است و قابلیت حمل معارف بلند و عمیق قرآن کریم را دارد و می‌تواند معارف مهم و ارزندة قرآن و هدایت الهی را تا پایان جهان و آخرالزمان متحمل شود و معجزه جاودان پیامبر اسلام‌بماند.
ویژگی که در زبان‌های دیگر یافت نمی‌شود، به همین جهت توصیف قرآن به عربی در برخی آیات که می‌فرماید: "إِنَّـآ أَنزَلْنَـَه‌ُ قُرْءَ َنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُم‌ْ تَعْقِلُون‌َ;(یوسف‌،2) ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم تا شما درک کنید."
5. اسلام دین جهان شمول و خاتم است‌. فرهنگ اسلامی جهان شمول است‌.
خداوند خواسته دین اسلام و فرهنگ اسلامی جهانی باشد. یکی از ابعاد فرهنگ‌، زبان است‌. لذا خداوند قرآن را به زبان عربی نازل کرده است‌. تا زبان عربی جهانی شود، و این به جهت ویژگی‌های خاص زبان عربی و برتری آن بر زبان‌های دیگراست‌.
این همان چیزی است که امروز مطرح است‌; یعنی در پی جهانی کردن زبان‌، فرهنگ و... هستند.
اسلام از چهارده قرن پیش این موضوع را مطرح کرده است‌. و این را می‌توان یکی از معجزات اسلام و قرآن کریم دانست‌.

سه شنبه 2/5/1386 - 12:55
دعا و زیارت

شمشير مهدی ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيری است خدائی   ،شمشيری است انتقام گيرنده از ستمگران و مستکبران . شمشير مهدی شمشير انتقام از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمکش را مي کشد ، اما بر سر ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .
روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسياری  از مردم نشنيدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولياء حق را زهر خوراندند و کشتند . اما در زمان حضرت مهدی   بايد از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ع   آن قدر از ستمگران را بکشد که بعضی گويند : اين مرد از آل محمد ص نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است . از روايات شگفت انگيزی که در مورد حضرت مهدی ع   آمده است ، خبری است که از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در اين روايت
حضرت باقر   ع   مي گويند : " مهدی ، بر مرکبهای پر صدايی ، که آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي کند " . و نيز در روايت امام محمد باقر   ع   گفته شده است که بيشتر آسمانها ، آباد و محل سکونت است . البته اين آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه طاهرين   ع استفاده مي شود ، ربطی به آسمان شناسی يونانی و هيئت بطلميوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی يونانی ، محدود بودن فلک ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنين مطالبی از طرف پيامبر اکرم   ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائی امکان نداشته است

سه شنبه 2/5/1386 - 12:51
دعا و زیارت
بيرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند کمتر يافتند ، و در چنين شرايطی بود که برای بقای   حجت حق تعالی ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهی برای حفظ جان آن " خليفه خدا درزمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حکمت الهی  بر اين تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی  کوتاه گردد ، و واسطه فيوضات ربانی ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشکار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنمای مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين کيفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علی   ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نيز اقدام کرد ، و لزوم نهان زيستی آخرين امام را برای حفظ جانش سبب شد در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما برای   اينکه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بينی تشيع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته ، مي پردازيم :" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبی است که رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، برای هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگی  ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولی ولايت راکه همان رابطه هدايت و تکميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و برای هميشه زنده مي داند . رابطه ای  که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نمايد ، بواسطه دعوتهای دينی قبل از موسی و دعوت دينی موسی و عيسی و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وی ( به عقيده شيعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقيقتی است زنده که هرگز نظ ر علمی نمي تواند او ر ا از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد آری تنها مذهب تشيع است که به زندگی اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است که اين حقيقت ميان عالم انسانی و الوهی  ، برای هميشه ، باقی و پا برجاست " يعنی  با اعتقاد به امام حی غايب
سه شنبه 2/5/1386 - 12:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته