امام رضا (ع) دانش خود را از جدش پیامبر خدا(ص) به ارث برده و سرچشمه جوشانی از علم و فضیلت بود که تشنگان دانش و معرفت از فیض او بهره می بردند و تشنگی خود را برای فهم مشکلات و حل معضلات، بدو فرو می نشاندند.
تاریخ، بسیاری از مناظرات علمی، و مباحثات فکری آن حضرت (ع) را، که موجب پیروزی بر دشمنان اسلام شده، برای ما بیان کرده است، و نیز افاضات آن حضرت را در انواع دانشها، که مورد استفاده بزرگان علم و رجال فکر قرار گرفته ، شرح داده است.
از امام موسی بن جعفر(ع) روایت شده است، که به فرزندان خود می فرمود:
این برادرتان، علی بن موسی، عالم آل محمد(ص) است، مسائل دین خود را از او بپرسید، و آنچه به شما می گوید نگهدارید، زیرا من بارها از پدرم، جعفر بن محمد، شنیدم که می فرمود: عالم آل محمد در صلب توست، و ای کاش من او را دیدار می کردم، و او با امیرالمؤمنین، علی همنام است.
و از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده که گفته است: من ندیدم ازامام رضا(ع) پرسشی شود، که او آن را نداند، و داناتری از او، به آنچه تا زمانش، بر روزگار گذشته است، ندیده ام، مأمون با پرسشی از هر چیزی، آن حضرت را می آموزد، و امام رضا (ع) او را پاسخ می فرمود: درحالی که تمامی پاسخهای آن حضرت، مأخوذ از قرآن و مستند به آن بود.
جایگاه علمی امام رضا(ع)
حضرت رضا(ع) مانند اجداد بزرگوار خود از مقام علمی والائی برخوردار بود، تا آنجا که به وی: لقب‹‹ عالم آل محمد›› دادند.
عبدالسلام بن صالح هروی(ابوالصلت) گفته است: کسی را داناتر ازعلی بن موسی الرضا(ع) ندیدم و هیچ دانشمندی با او رو به رو نشد مگر اینکه وی نیز چنین شهادت می داد.
سیره اخلاقی امام رضا(ع)
اخلاق، یک از عناصر مهم شخصیت انسان است، و کاشف کیفیت ذات، و حاکی درون اوست، و درجه رسوخ ایمان را در او نشان می دهد.
امام رضا(ع) به اخلاقی عالی و ممتاز، آراسته بود، و بدین سبب دوستی عام و خاص را، به خود جلب فرموده بود، همچنین انسانیت آن حضرت، یکی از نگهبانان و امانت داران و وارثان اسرار آن، به شمار است.
ازابراهیم بن عباس صولی نقل شده، که گفته است:
من ابوالحسن الرضا(ع) را هرگز ندیدم در سخن گفتن، با کسی درشتی کند.
من ابوالحسن الرضا(ع) را هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از فراغ ازآن، قطع کند.
و هرگز درخواست کسی را، که قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمود.
و هرگز پاهای خود را جلو همنشین، دراز نمی کرد.
و هرگز در برابر همنشین تکیه نمی داد.
و هرگز او را ندیدم، که غلامان و بردگان خود را بد گوید.
و هرگز او ندیدم، که آب دهان اندازد.
و هرگز او را ندیدم، که قهقهه کند، بلکه خنده اش تبسم بود.
و هنگامی که مجلس او از مردم خالی، و سفره غذا انداخته می شد، همه غلامان و بردگانش، حتی دربان و میرآخور را، به دور سفره غذا می نشانید.
تا آن جا که می گوید: هرکه بگوید در فضیلت، کسی را مانند او دیده، از او باور نکنید.
مهمانی بر آن جناب وارد شد، و تا پاسی از شب گذشته، نزد آن حضرت نشسته بود و سخن می گفت، در این میان چراغ به هم خورد، مرد برای اصلاح آن دست دراز کرد، امام رضا (ع) او را از این کار بازداشت، و خود به اصلاح چراغ پرداخت، و سپس فرمود: ما گروهی هستیم که هرگز مهمان را به کار وا نمی داریم.
نصایح رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به ابوذر غفاری
ابوذر گفت: كه روزی پگاه به مسجد در آمدم و جز رسول مصطفی و علی مرتضی: كسی در مسجد نبود. غنیمت شمردم آن خلوتی صبحگاه مسجد را و عرضه داشتم: ای رسول خدا! مرا پندی ده و وصیتی بكن كه خداوند مرا بدان نفعی دهد.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: به رغبت چنین خواهم كرد ای ابوذر كه تو از ما اهل بیتی. تو را پندی خواهم داد و بر تو است كه در حفظ آن بكوشی كه اگر چنین كنی تو را كفایت خواهد كرد.
ای ابوذر! خدا را بندگی كن، انگار كه میبینیاش. و اگر تو او را نمیبینی بیشك او تو را میبیند. و بدان كه اولین گام در مسیر عبادت خدا، معرفت به او است كه او اوّل هر چیزی است و قبل از او هیچ نیست. و یكتایی است كه برای او دوّمی نیست، و باقی و دائمی است كه مر او را غایت و نهایت نیست. آفرینندة آسمانها و زمین است و آنچه در آنها است و آنچه در بین آنهاست. و او است كه لطیف و آگاه است و او است كه بر همة كار توانا است. سپس ایمان به من و اقرار به اینكه خدای تبارك و تعالی مرا برای عموم مردم فرستاد، بشارت دهنده و ترساننده و راهبر و خواننده به سوی خدا به اذن خدا و چراغ روشن هدایت.
سپس عشق و محبت اهل بیت من، آنان كه خدا بدی را از ساحت قدسیشان دور كرد و آنان را پاكی و طهارت محض عنایت فرمود. و بدان ابوذر كه خداوند عزّوجلّ، اهل بیت مرا در امت من، به سان كشتی نوح قرار داد كه هر كه بر آن سوار شد نجات پیدا كرد و هر كه از آن گریخت غرقه گشت.
و به سان باب حطّه در بنیاسرائیل، كه هر كه وارد آن شد ایمن گشت.
یا اباذر! احفظ ما اوصیك به تكن سعیداً فیالدّنیا والآخرة.
ای ابوذر! سفارشهای مرا به دل بسپار تا سعادتمند دنیا و آخرت شوی.
یا اباذر! نعمتان مغبونٌ فیها كثیرٌ من النّاس: الصّحة و الفراغ.
ای ابوذر! دو نعمت است كه مردمان اكثراً در آن زیان میبینند، بدان رو كه قدر نمیدانند: سلامت و فراغت.
یا اباذر! اغتنم خمساً قبل خمس: شبابك قبل هرمك، و صحتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك، و فراغك قبل شغلك، و حیاتك قبل موتك.
ای ابوذر! پنج چیز را قبل از پنج چیز قدر بدان: جوانیت را قبل از پیری، سلامتت را قبل از بیماری، بینیازیت را قبل از نیازمندی، آسایشت را قبل از گرفتاری و زندگیت را قبل از مرگ.
یا اباذر! ایّاك و التّسویف بعملك فانّك بیومك و لست بما بعده، فان یكن غد لك فكن فیالغد كما كنت فیالیوم. و ان لم یكن غداً لم تندم علی ما فرّطت فیالیوم.
ای ابوذر! بر تو باد كه كار امروز به فردا نیفكنی و در دام مسامحه و تنبلی نیفتی، كه تو از آن امروزی و فردا از آنِ تو نیست. امروز را قدر بدان و اگر فردا از آن تو بود كه چون امروز از آن استفاده خواهی برد و اگر فردا از آن تو نبود، پشیمان امروزِ از دست رفته نخواهی بود.
یا اباذر! كم من مستقبل یوماً لایستكمله و منتظر غداً لایبلغه.
ای ابوذر! چه آیندههایی كه نخواهد آمد و چه انتظارهایی كه به ثمر نخواهد نشست.
یا اباذر!لو نظرت الیالاجل و مسیره لابغضت الامل و غروره.
ای ابوذر! اگر به اجل (مرگ) و مسیر آن مینگریستی، دشمن هر آرزو و غرور میگشتی.
یا اباذر! كن كانَّك فیالدّنیا غریب او كعابرٍ سبیل. و عِدّ نفسك من اصحاب القبور.
ای ابوذر! در دنیا غریبوار زندگی كن، یا مثل عابری كه از گذرگاهی میگذرد و خود را در جرگة مردگان بشمار.
یا اباذر! اذا اصبحت فلا تحدث نفسك بالمساء. اذا أمسیت فلا تحدث نفسك بِالصَّباح. وَ خُذ من صحّتك قبل سقمك و من حیاتك قبل موتك فانّك لا تدری ما اسمك غدا.
ای ابوذر! صبح نگران شب مباش و شب را به غصة صبح، سر مكن. سلامتیت را دریاب، قبل از آنكه بیمار شوی و قدر زندگانیت را بدان و از آن بهره گیر پیش از آن كه بمیری. چرا كه نمیدانی نام تو فردا در كجا ثبت خواهد بود. در زمرة زندگان یا مردگان.
یا اباذر! ایاك ان تدركك الصّدعه عندالعثرة، فلا تقال العثرة، و لا تمكن من الرّجعة و لا یحمدك من خلفت بما تركت. و لا یعذرك من تقدم علیه بما اشتغلت به.
ای ابوذر! مبادا كه به هنگام غفلت و لغزش، مرگ گریبان تو را بگیرد. كه نه فرصت از دست رفته و به خطا سپری شده، باز خواهد گشت و نه رجعت، مقدور خواهد بود. و بازماندگان تو، بر آنچه كه از مكنت و ثروت برجای گذاشتهای تو را سپاس نخواهند گفت و بر آن خدای كه وارد شوی، عذر تو را بر غفلتت نخواهد پذیرفت.
یا اباذر! كن علی عمرك اشحّ منك علی درهمك و دینارك.
ای ابوذر! بر صرف عمر بیش از صرف مال و ثروتت بخیل باش.
یا اباذر! هل ینتظر احدكم الاّ غنی مطغیاً او فقراً منسیاً او مرضاً مفسداً او هرماً مقعداً او موتاً مجهزا، او الدجّال، فانَّهِ شی غائب ینتظر، او السّاعة والسَّاعَةِ ادهی او مَرَّ. ان شرالناس منزلةً عندالله یوم القیمه عالمٌ لاینتفع بعلمه و من طلب علماً لیصرف به وجوه الناس الیه لم یجد ریح الجَنَّةِ.
ای ابوذر! جز این چند سرنوشت آیا چیز دیگری در كمین شماست؟:
ثروتی كه طغیان بیاورد، فقری كه یاد خدا را از دل ببرد، مرضی كه آدمی را از پای در آورد یا پیری و رخوتی كه زمینگیرش كند. مرگی كه بر در ایستاده است یا دجّال كه شر پنهان منتظر است یا آن ساعت (قیامت) كه هشیار و گذرنده است. بدترین و پست مرتبهترین مردم نزد خدا در قیامت، عالِمی است كه از علمش بهره نمیتراود و مردمان را نفعی نمیرسد. و هر كه علم بیاموزد تا مردمان را به خویش بخواند و جلب خاطر آنان كند بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید.
یا اباذر! من ابتغیالعلم لیخدع به النّاس لم یجد ریح الجنّة.
ای ابوذر! هر كه علم و دانش را برای فریب مردم كسب كند، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید.
یا اباذر! اذا سئلت عن علم لا تعلمه فقل: لا اعلمه، تنجح من تبعته و لا تفت بما لا علم لك به، تنجح من عذاب الله یومالقیمه.
ای ابوذر! هر گاه از تو چیزی پرسیدند كه نمیدانستی، بگو: نمیدانم، و از عواقب آن خود را خلاص كن. و در مورد آنچه نمیدانی حكم نكن كه بتوانی از عذاب روز قیامت در امان بمانی.
یا اباذر! یطلع قومٌ من اهل الجنة علی قوم من اهل النار، فیقولون ما ادخلكم النّار و قد دخلنا الجنّة بِتَأدیبِكُم و تعلیمكم فیقولون: انا كنّا نأمر بالخیر و لا نفعله.
ای ابوذر! روز قیامت گروهی از بهشتیان با تعجب گروهی از اهل جهنم را مورد سؤال قرار میدهند كه: چه چیز شما را به عذاب افكند، در حالیكه ما به وسیلة هدایت و ارشاد شما بود كه به بهشت در آمدیم، آنها پاسخ میدهند: ما مردم را به راه راست هدایت میكردیم و به كارهای خوب فرمان میدادیم، لیكن خود به حرفهایمان عمل نمیكردیم.
یا اباذر! انّ حقوق الله جل ثناؤه اعظم من ان یقوم بها العباد و انّ نعم الله اكثر من ان یحصیها العباد و لكن امسوا و اصبحوا تائبین.
ای ابوذر! حقوق خداوند متعال بیش از آن است كه بندگان بتوانند به جا آورند، و نعمتهای او بیشتر از آن كه بتوانند بشمارند. لیكن شب و روز خود را به توبه بگذرانید. تمام لحظات خود را وقف طلب بخشش از خداوند كنید.
یا اباذر! انّك فی ممرّ اللیل و النّهار فی آجال منقوصة و اعمال محفوظة و الموت یأتی بغتةً، و من یزرع خیراً یوشك ان یحصد خیرا، و من یزرع شرّاً یوشك ان یحصد ندامه و لكلّ زارع مثل ما زرع، لا یسبق بطیء لحظة و لا یدرك حریص ما لم یقدر له و من اعطی خیراً فالله اعطاه و من وقی شراً فالله وقاه.
ای ابوذر! تو در گذرگاه شب و روز هستی، و مرگ ناگهانی در كمین تو. و كردار تو بی كم و كاست ثبت خواهد شد. و مرگ به ناگاه در خواهد رسید. و هر كه نهال خیر بكارد، بهزودی میوة سعادت خواهد چید، و هر كه دانة شر بكارد، جز ساقههای ندامت درو نخواهد كرد. و هر كس هر آنچه كِشته است میدرود. كُندرو را هرگز توان سبقت گرفتن نیست و حریص را بیش از آنچه مقدر اوست توان دریافتن نه. آنچه كه خیر است از جانب خدا است، به هر كه خیری میرسد از جانب خدا میرسد و تنها او است كه از وقوع شر جلوگیری میكند، هر كه از شری در امان میماند، خدا در امانش نگاه میدارد.
یا اباذر! المتّقون سادة، و الفقهاء قادة و مجالستهم الزیادة، انّ المؤمن لیری ذنبه كانّه صخرة یخاف ان تقع علیه، و ان الكافر یُری ذنبه كانّه ذباب مرَّ علی أنفه.
ای ابوذر! پرهیزكاران، بزرگان اجتماعاند و فقها، رهبران و پیشوایان جامعه. و همنشینی با آنان باعث زیاد شدن ایمان و علم و تقوای انسان میشود. مؤمن گناه را چون صخرهای مهیب و وحشتناك میبیند و هر لحظه بیم افتادن آن را برخویش دارد و كافر، گناهش را همانند مگسی تصور میكند كه بر گوشش میگذرد.
یا اباذر! ان الله تبارك و تعالی اذا اَراد بِعَبْدٍ خیراً جعل ذنوبه بین عینیه و اذا اراد بعبدٍ شراً انساه ذنوبه.
ای ابوذر! خداوند متعال هرگاه خیر بندهای را بخواهد، گناهانش را در برابر چشمانش قرار میدهد و هر لحظه به یادش میآورد. و هر گاه بر بندهای خشم كند، گناهانش را از خاطرش میبرد.
یا اباذر! لا تنظر الی صغرالخطیئةِ و لكن انظر الی من عصیته.
ای ابوذر! به كوچكی گناه منگر، بنگر كه نافرمانی چه بزرگی را میكنی. متوجه عظمت و بزرگی خداوندی باش كه بر او عصیان میكنی.
یا اباذر! انّ المؤمن اشدّ ارتكاضاً من الحطیئَةِ من العصفور حین یَفْذِفُ به فی شركه.
ای ابوذر! التهاب و اضطراب و گریز مؤمن از گناه بیشتر از گنجشكی است كه برای رهایی از دام تلاش میكند.
یا اباذر! من وافق قوله فعله فذاك الّذی اصابه حظّه، و من خالف قوله فعله فانّما یوبق نفسه.
ای ابوذر! كسی كه حرف و عملش یكی باشد، بهرة خود را دریافته است. و كسی كه حرفش مخالف عملش باشد خود را به هلاكت انداخته است.
یا اباذر! ان الرّجل لیحرم رزقه بالذّنب یصیبه.
ای ابوذر! انسان با گناهانش، خود را از روزیاش محروم میكند.
یا اباذر! دع ما لست منه فی شیء فلا تَنْطِق بما لا یعنیك، وَ اخْزن لسانك كما تخزن ورقك.
ای ابوذر! كار بیفایده و آنچه كه به تو مربوط نیست رها كن. و از گفتن آنچه كه نمیدانی بپرهیز. و زبانت را حفظ كن، همچنانكه از مالت مواظبت میكنی.
یا اباذر! انّ الله جل ثناؤه لیدخل قومالجنّة فیعطیهم حتی یملّوا و فوقهم قومٌ فی الدّرجات العلی فاذا نظروا الیهم عَرَفوهم فیقولون: ربّنا اخواننا كنّا معهم فی الدّنیا فبما فَضَّلتهم علینا؟ فیقال: هیهات هیهات انّهم كانوا یجوعون حین تشبعون و یظمؤن حین تروون و یقومون حین تنامون و یشخَصون حین تخفضون.
ای ابوذر! خداوند بلندمرتبه، گروهی را به بهشت وارد میكند و آنقدر بدیشان میبخشد تا ملول میشوند و گروهی در پایگاه و مقامی بالاتر از اینها قرار دارند. این گروه چون به آنان كه در درجات بالاتر قرار دارند مینگرند، آنها را میشناسند و میگویند:
خدایا! ما در دنیا با این برادرانمان بودیم. به چه دلیل آنان را بر ما برتری بخشیدی؟
پاسخ میشنوند كه:
هیهات! هیهات! آنان گرسنگی میكشیدند در حالیكه شما سیر بودید، و تشنگی میكشیدند در حالیكه شما سیراب بودید، و به عبادت میایستادند زمانیكه شما خواب بودید. آنان برتری مییافتند و شما كاستی میپذیرفتید.
یا اباذر! جعل الله جلّ ثناؤه قرّة عینی فیالصّلوة و حبّب الی الصّلوة كما حبّب الی الجائع الطّعام و الی الظمأن الماء. و انّ الجائع اذا اَكَلَ شبع و انّ الظمأن اذا شرب روی و انا لا اشبع من الصّلوة.
ای ابوذر! خداوند روشنایی دیده و نور چشم مرا در نماز قرار داد. و اشتیاق مرا برای نماز چنان كرد كه گرسنهای برای طعام و تشنهای برای آب. با این تفاوت كه گرسنه پس از خوردن، سیر میشود و تشنه پس از نوشیدن سیراب، و من هیچگاه از نماز سیر نمیشوم.
یا اباذر! ایّما رجل تطوع فی یوم و لیلة اثنتی عشرة ركعة سوی المكتوبة، كان له حقّاً واجباً بیت فیالجنّة.
ای ابوذر! هر كدام از شما در شبانه روز، غیر از نمازهای واجب، دوازده ركعت نماز گزارد، خانهای در بهشت حقّ واجب و مسلّم اوست.
یا اباذر! انّك ما دمت فیالصّلوة فانّك تقرع باب الملك الجبّار و من یكثر قرع باب الملك یفتح له.
ای ابوذر! مادامیكه به نماز ایستادهای، درِ خانة پادشاه قدرتمندی را میكوبی. و هر كس بر درِ سرای سلطانی پا فشاری كند، عاقبت در به رویش گشوده میشود.
یا اباذر! ما من مؤمن یقوم مصلّیاً الاّ تناثر علیه البرّ ما بینه و بین العرش و وَكّل به ملك ینادی: یا ابن آدم لو تعلم ما لك فی الصّلوة و من تناجی ما انفتلت.
ای ابوذر! هیچ مؤمنی به نماز نمیایستد مگر آنكه نیكیها و پاداشها میان او و عرش پراكنده میشود و فرشتهای مأمور میشود كه ندا كند:
ای پسر آدم! اگر میدانستی در نمازت چه نهفته است، از آنكه با او به مناجات میایستی هرگز روی بر نمیتافتی.
یا اباذر! طوبی لِأصحاب الالویة یوم القیامة، یحملونها فَیسْتَبِقون الناس الی الجنة، اَلا هم السّابقون الی المساجد بالاسحار و غیرالاسحار.
ای ابوذر! خوشا به حال علمداران روز قیامت. آنها كه پرچمها را به دوش میكشند و از دیگران به سوی بهشت سبقت میگیرند. آنها همانها هستند كه در دنیا به سوی مساجد پیشی میگرفتند، در سحرها و غیر سحرها.
یا اباذر! الصّلوة عمادالدین و اللسان اكبر، و الصدقة تمحو الخَطیئَةِ و اللسان اكبر و الصَّوْم خبة من النار و اللسان اكبر و الجهاد نباهة و اللسان اكبر.
ای ابوذر! نماز ستون محكم دین است و زبان، محكمتر و صدقه شستشودهندة گناهان است و زبان پاككنندهتر. و روزه در مقابل آتش جهنم، سپر است و زبان مانعتر. و جهاد شرف و بزرگی است و زبان والاتر.
یا اباذر! الدّرجة فی الجنّة فوق الدّرجة كما بین السّماء و الارض و ان العبد لیرفع بصره فیلمع له نور یكاد یختف بصره فیفزع لذلك فیقول: ما هذا؟ فیقال: هذا نور اخیك. فیقول: اخی فلان كنّا نعمل جمیعاً فیالدّنیا فقد فضّل علی هكذا فیقال له: انّه كان افضل منك عملا، ثمّ یجعل فی قلبه الرضا حتّی یرضی.
ای ابوذر!
بهشت دارای درجاتی است كه فاصلة هر كدام از آنها مثل فاصلة آسمان و زمین است. و بنده، چشم خود را فرا میآورد و نوری درخشان میبیند كه چشمش را خیره میكند و از آن میترسد. سؤال میكند كه چیست این؟ به او گفته میشود كه: این نور برادر تو است.
میگوید: من و آن برادرم همه با هم در دنیا عمل میكردیم. در حالیكه او اكنون این چنین بر ما، برتری دارد؟
به او گفته میشود كه: اعمال او در دنیا از تو برتر بود.
سپس رضایتی در قلب او پدید میآید كه از مقام خود، خشنود باشد.
یا اباذر! الدّنیا سجن المؤمن و جنة الكافر و ما اصبح فیها مؤمن الاّ حزینا. فكیف لا یحزن المؤمن و قد اوعده الله جلّ ثناؤه انّه وارد جهنم و لم یعده انّه صادر عنها ولیلقین امراضاً و مصیبات و اموراً تغیظه و لیظلمن فلا ینتصر، یبتغی ثواباً من الله تعالی فلا یزال حزیناً حتی یفارقها، فاذا فارقها أفضی الی الرّاحة و الكرامة.ای ابوذر!
دنیا زندان مؤمن است و بهشت كافر، و هیچ مؤمنی شب را به صبح نمیرساند مگر محزون و اندوهگین. و چگونه مؤمن اندوهگین نباشد كه خداوند ـ جل ثناؤه ـ ورود به جهنم را وعدهاش فرموده، اما خروج از آن را به حتم وعده نكرده است. و دچار دردها و مصیبتها و مشكلات طاقت سوز میشود، به ستم گرفتار میآید امّا یاری نمیگردد. امید به ثواب و پاداش خداوند متعال بسته است و مدام در اندوه و تعب است، تا از دنیا آسوده شود و آنگاه است كه به مقام آسایش و كرامت دست مییابد.
یا اباذر! ما عبد الله عزّوجلّ علی مثل طول الحزن.
ای ابوذر!
خداوند عزّوجل، به عبادتی ارزشمندتر از حزنی عمیق و طولانی، بندگی نشده است.
یا اباذر!من اوتی من العلم ما لا یبكیه لحقیق ان یكون قد اوتی علما لا ینفعه. انّ الله نعت العلما، فقال عزّوجلّ: «انّ الّذین اوتوا العلم من قبله اذایُتْلی علیهم یخرّون للاذقان سجّداً و یقولون سبحان ربّنا ان كان وعد ربّنا لمفعولا و یخرّون للاذقان یبكون و یزیدهم خشوعا.»
ای ابوذر!
به هر كه علمی بیخشوع و گریه داده شد، بیتردید و به یقین به او علمی بیفایده داده شده است. خداوند، علما را میستاید آنجا كه میفرماید: «آنانكه علم داده شدند از پیش، چون بر آنان خوانده شود، سر و صورت به سجده میسایند و میگویند: منزه است پروردگار ما كه وعدهی او قطعی است. و سر به سجده بسایند و بگریند و برخشوعشان بیفزایند.
یا اباذر! من استطاع ان یبكی فلیبك. و من لم یستطع فلیشعر قلبه الحزن و لیتباك، انّ القلب القاسی بعید من الله تعالی و لكن لا یشعرون.
ای ابوذر!
هر كه گریستن را میتواند باید بگرید و هر كه نمیتواند باید قلبی حزین داشته باشد و حال گریه. كه قسیالقلب از خداوند تعالی دور است اما نمیفهمد.
یا اباذر! یقول الله تعالی: لا اجمع علی عبدٍ خوفَین و لا اجمع له امنَین، فاذا أمننی فیالدّنیا اخفته یومالقیامة و اذا خافنی فیالدّنیا آمنته یوم القیامة.
ای ابوذر!
خداوند متعال میفرماید: من به بندهای دو آسایش و دو خوف را با هم اعطا نمیكنم. اگر در دنیا بیم من نداشت، در قیامت او را خواهم ترساند و اگر در دنیا نگران بود و خوف مرا داشت، در آخرت به او امان و آسایش خواهم داد.
یا اباذر! لو انّ رجلا كان له كعمل سبعین نبیّا لاحْتَقِره و خشی ان لا ینجو من شرّ یومالقیامة.
ای ابوذر!
اگر مردی را به اندازة هفتاد پیامبر، عمل صالح باشد، باید كه آن را حقیر و ناچیز بشمرد و بترسد از آنكه در قیامت نجات نیابد.
یا اباذر! انّ العبد لیُعرض علیه ذنوبه یومالقیامة، فیمن ذنب ذنوبه فیقول: امّا انّی كنتُ خائفاً مشفقاً فیغفرله.
ای ابوذر!
گناهان بندة گنهكار در قیامت بر او عرضه میشود و او به گناه خویش میگوید: آیا من از تو بیمناك و وحشتزده نبودم؟ و بخشیده میشود.
یا اباذر! انّ الرّجل لیعمل الحسنة فیتكل علیها و یعمل المحقّرات حتّی یأتی الله و هو علیه غضبان و انّ الرّجل لیعمل السیّئة فیفرق منها یأتی آمناً یومالقیامة.
ای ابوذر!
شخص كارهای نیكو میكند و با اتكاء و دلخوشی به آنها، گناهان كوچك انجام میدهد. این شخص در قیامت خدا را غضبناك و ناراضی از خویش خواهد دید. و شخص گناه میكند و از كردة خویش پشیمان میشود و از آن دوری میجوید، او در قیامت در آسایش و امان خواهد بود.
یا اباذر! انّ العبد لیذنب الذنب فیدخل به الجنّة. فقلتُ: و كیف ذلك بأَبی انت و اُمّی یا رسولالله؟ قال: یكون ذلك الذنب نصب عینیه تائباً منه، فارّاً الی الله عَزّوجَّلَ حتّی یدخل الجنّة.
ای ابوذر!
گاه بندهای گناهی میكند و به واسطة آن گناه به بهشت میرود.
پرسیدم: چگونه چنین میشود ای رسول خدا!؟ پدر و مادرم به فدایت. فرمود: آن گناه همیشه در پیش رویش قرار میگیرد و از آن توبه میكند و به سوی خدا میگریزد تا به بهشت در میآید.
یا اباذر! الكیّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت. و العاجز من اتّبع نفسه و هواها و تمنی علی الله عزَّوجَّلَ الامانی.
ای ابوذر!
هشیار و زیرك كسی است كه نفس خود را خوار گرداند و توشه برای پس از مرگ تدارك كند. و عاجز كسی است كه دنبالهروی هوای نفس خود باشد و از خداوند آسایش و عافیت طلبد.
یا اباذر! انّ اوّل شیء یرفع من هذه الامّة: الامانة و الخشوع حتی لا تكاد تری خاشعاً.
ای ابوذر!
اوّل چیزی كه از این امّت برداشته میشود، امانت و خشوع است تا آنجا كه هیچ خاشعی دیده نشود.
یا اباذر! والّذی نفس محمّد بیده لو انّ الدّنیا كانت تعدل عندالله جناح بعوضة او ذباب ما سقی الكافر منها شربة من ماء.
ای ابوذر!
قسم به كسی كه جان محمّد در دست او است، اگر دنیا به اندازة بال مگس یا پشهای نزد خداوند ارزش داشت، خداوند از آن، جرعة آبی به كافر نمینوشاند.
یا اباذر! انّ الدّنیا ملعونة ملعون ما فیها الاّ ما ابتغی به وجهالله. و ما من شیء ابغض الی الله تعالی من الدّنیا خلقها ثمّ عرضها فلم ینظر الیها و لاینظر الیها حتّی تقوم السّاعة. و ما من شیءٍ احبّ الی الله مِن الایمان به و ترك ما امر بِتَرْكه.
ای ابوذر!
دنیا ملعون است و هر چیز در آن، ملعون است جز آنچه خدا را باشد و وسیلة به دست آوردن رضای او شود. و در نزد خدا مبغوضتر از دنیا چیزی نیست كه آن را خلق كرد و از آن روی گرداند و به آن ننگریست و نخواهد نِگریست تا برپایی روز قیامت. و چیزی نزد خدا محبوبتر از ایمان به خود او نیست و ترك آنچه كه او امر به ترك فرموده.
یا اباذر! انّ الله تبارك و تعالی اوحِی الی اخی عیسی7: یا عیسی! لا تحبّ الدّنیا فانی لَستُ احبّها و احبّ الآخرة، فانّما هی دارالمعاد.
ای ابوذر!
خداوند تبارك و تعالی به برادرم عیسی وحی فرمود:
ای عیسی! دنیا را دوست نداشته باش، همچنانكه من آن را دوست نمیدارم و به آخرت دل ببند كه آن خانة بازگشت است.
یا اباذر! ان جبرئیل7 أتانی بخزائن الدّنیا علی بغلة شهباء، فقال لی: یا محمّد! هذه خزائن الدّنیا و لا تَنْقُصُك من حظّك عند ربّك. فقلتُ: حبیبی جبرئیل! لا حاجة لی بها، اذا شبعتُ شكرتُ رَبّی و اذا جعتُ سألته.
ای ابوذر!
جبرئیل7، گنجینههای دنیا را بر استری پیشانی سفید برایم آورد و به من گفت: این گنجینههای دنیا است كه قبول آن از مقام تو در نزد خداوند نمیكاهد. من گفتم: ای جبرئیل عزیز! مرا نیازی به آن نیست. هرگاه سیر شوم، خدا را سپاس میگویم و هر گاه گرسنه شوم از او میجویم.
یا اباذر! اذا اراد الله عزّوجلّ بعبدٍ خیراً فقّهه فیالدّین و زهده فیالدّنیا و بصرّه بعیوب نفسه.
ای ابوذر!
هرگاه خدا برای بندهای نیكی بخواهد او را تَفَقُّه در دین و زهد در دنیا، عطا میكند و او را به عیبهای خودش آگاه میفرماید.
یا اباذر! ما زهد عبد فیالدّنیا الاّ انبت الله الحكمة فی قلبه و انطق بها لسانه و بصرّه بعیوب الدنیا و دائها و دوائها و اخرجه منها سالماً الی دار السّلام.
ای ابوذر!
بندهای در دنیا زهد نگزید مگر اینكه خدا حكمت را در قلبش رویاند و زبانش را بوسیلة آن گویا كرد و بواسطة آن حكمت، او را به عیبهای دنیا و دردها و درمانهای آن آگاه نمود و او را سالم از دنیا خارج كرد به سوی خانة سلامت.
یا اباذر! اذا رأیت اخاك قد زهد فیالدّنیا فاستمع منه فانّه یلقن الحكمة، فقلتُ: یا رسول الله! من ازهد النّاس؟ فقال: من لم ینس المقابر و البلی و ترك فضل زینة الدّنیا و آثر ما یبقی علی ما یفنی و لم یعدّ غداً من ایّامه وعدّ نفسه فیالموتی.
ای ابوذر!
هر گاه برادرت را دیدی كه در دنیا زهد میورزد، به او گوش بسپار كه به تو حكمت میآموزد.
پرسیدم: ای رسول خدا! زاهدترین مردم كیست؟
فرمود: آن كس كه قبر و پوسیدگی در آن را از یاد نبرد و اضافات زینت دنیا را رها كند و جهان باقی را بر دنیای فانی برگزیند و فردا را از عمر خویش نشمارد و خود را مهیای مرگ گرداند.
یا اباذر! ان الله تبارك و تعالی لم یوح الیّ ان اجمع المال ولكن اوحی الیّ ان سبّح بحمد ربك و كن من السّاجدین و اعبد ربّك حتّی یأتیك الیقین.
ای ابوذر!
خداوند تبارك و تعالی به من وحی نفرمود كه در انباشته كردن مال بكوشم ولكن وحی كرد به من كه: تسبیح كن به حمد پروردگارت و از ساجدین باش و پروردگارت را عبادت كن تا به مقام یقین دست بیابی.
یا اباذر! انّی البس الغلیظ و اجلس علیالارض و ألعق أصابعی و أركب الحمار بغیر سرج و أردف خلفی، فمن رغب عن سنّتی فلیس منی.
ای ابوذر!
من لباس خشن میپوشم و برخاك مینشینم و انگشتانم را پس از غذا میلیسم و بدون زین، سوار قاطر میشوم و دیگری را هم بر ترك خود سوار میكنم. سپس هر كه از سنّت من روی بگرداند از من نیست.
یا اباذر! حبّ المال و الشرف أذهب لدین الرّجل من ذئبین ضاریین فی زرب الغنم. فاغارا فیها حتّی اصبحا فماذا ابقیا منها؟
قال: قلت: یا رسول الله! الخائفون الخاضعون المتواضعون الذّاكرون الله كثیراً، أهم یسبقون النّاس الی الجنّة؟ فقال: لا، ولكن فقراء المسلمین، فانهم یأتون یتخطون رقاب النّاس، فیقول لهم خزنة الجنّة كما انتم حتّی تحاسبوا. فیقولون: بِمَ نحاسب؟ فوالله ما ملكنا فنجور و نعدل و لا افیض علینا فنقبض و نبسط ولكن عبدنا ربّنا حتّی دعانا فأجبنا.
ای ابوذر!
دوستی مال و مقام برای دین آدمی از دو گرگ خونخواری كه به آغل گوسفندان بزنند و تا صبح از آنها بدرند، خطرناكترند. چه خواهد ماند از آنها پس از این تهاجم؟ پرسیدم: یا رسولالله! خائفان خاضع و افراد متواضعِ بسیار به خدا، آیا ایناناند كه از دیگران به سوی بهشت پیشی میگیرند؟ فرمود: نه، بلكه فقراء مسلمین، كه پای بر دوش مردم، به سوی بهشت میشتابند و خازنان و نگهبانان بهشت، به آنها میگویند كه بمانید تا حساب پس دهید. میگویند: حساب چه چیز را؟ بهخدا كه ما نه قدرت و مقامی داشتیم كه به عدل رفتار كنیم یا ستم، و نه مال افزونی كه ببخشیم یا امساك كنیم. و لكن ما خدا را عبادت میكردیم تا ما را به سوی خود خواند و ما اجابت كردیم.
یا اباذر! انّ الدّنیا مشغلة للقلوب و الْأَبدان و انّ الله تبارك و تعالی سائلنا عما نعمنا فی حلاله فكیف بما انعمنا فی حرامه؟
ای ابوذر!
دنیا مشغولدارندة دلها و بدنها است و خداوند تبارك و تعالی كه در نعمتهای حلال از ما بازخواست میكند، با حرامها چه خواهد كرد؟
یا اباذر! انی قد دعوتُ الله جلّ ثناؤه ان یجعل رزق من یحبنی كفافاً و ان یعطی من یبغَضنی كثرة المال و الولد.
ای ابوذر!
من از خدا خواستهام كه دوستداران مرا به اندازة كفاف، روزی دهد و دشمنانم را مال و فرزند بسیار ببخشد.
یا اباذر! طوبی للزّاهدین فیالدّنیا الرّاغبین فی الاخرة، الّذین اتخذوا ارض الله بساطاً و ترابها فراشاً و ماءها طیّبا و اتخذوا كتاب الله شعاراً و دعائه دثاراً، یقرضون الدّنیا قرضا.
ای ابوذر!
خوشا به حال زاهدان در دنیا و مشتاقان به آخرت. آنان كه زمین خدا را گسترة خود و خاك خدا را خوابگاه خود و آبش را زلال گوارای خود گرفتند. آنها كه كتاب خدا را شعار (= لباس زیرین) خود و دعا را دثار (= لباس رویی) خود كردند و از دنیا بریدند، بریدنی رجعت ناپذیر.
یا اباذر! حدث الاخرة العمل الصالح و حدث الدّنیا المال و البنون.
كسب و كشت آخرت عمل صالح است و دنیا، مال و فرزندان.
یا اباذر! انّ ربّی اخبرنی، فقال: و عزّتی و جلالی ما ادرك العابدون درك البكاء و انّی لابنی لهم فیالرّفیق الاعلی قصراً لایشركهم فیه احد. قال: قلت: یا رسولالله! ایّ المؤمنین أكیس؟ قال: اكثرهم للموت ذكراً و اَحْسَنهم له استعداداً.
ای ابوذر!
خدایم به من خبر داد و فرمود: قسم به عزّت و جلالم كه عبادت كنندگان هرگز قدر گریه را فهم نكردند و من برای آنان در برترین مقام قصری خواهم ساخت كه در آن هیچكس را با آنان شریك نخواهم كرد. گفت، گفتم: ای رسول خدا! زیركترین و هوشیارترین مؤمنان كیست؟ فرمود: كسی كه بیشترین توجه را به مرگ داشته باشد و برای مرگ آمادهترین باشد.
یا اباذر! اذا دخل النور القلب انفسح القلب و اتّسع. قلت: فما علامة ذلك بابی انت و اُمّی یا رسول الله! قال: الانابة الی دارالخلود و التّجافی عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزوله.
ای ابوذر!
زمانی كه نور در دل جای گیرد، دل فراخ و گشاده میگردد.
گفتم: پدر و مادرم به فدایت ای رسولخدا! علامت آن چیست؟
فرمود: بازگشت به سوی خانهی ابدی و ترس و گریز از زندگانی غرور آفرین دنیا و آمادگی برای مرگ قبل از مواجه شدن با آن.
یا اباذر! اتّق الله و لا ترالناس انّك نخشی الله فیكرموك و قلبك فاجر.
ای ابوذر!
از خدا بترس، ولی نه آن ترس ظاهری كه احترام مردم را نسبت به تو برانگیزد ولی قلب تو فاجر باشد.
یا اباذر! لیكن لك فی كل شَیء نیّة صالحة حتّی فی النّوم و الاكل.
ای ابوذر!
بر تو است نیت پاك و صالح در هر كار، حتی در خواب و خوراك.
یا اباذر! لتعظم جلال الله فی صدرك، فلا تذكره كما یذكره الجاهل عندالكلب: اللّهم اخزه و عند الخنزیر: اللّهم اخزه.
ای ابوذر!
عظمت خدای را جلّ جلاله در سینه و قلبت لمس كن و خدا را آنچنان یاد مكن كه جاهلی كه گرفتار سگ یا خوكی میشود، میگوید: خدایا آن از من بران.
یا اباذر! انّ لله ملائكة قیاماً من خیفة الله ما رفعوا رؤسهم حتّی ینفخ فی الصّور النفخة الاخرة فیقولون جمیعاً: سبحانك (ربّنا) و بحمدك ما عبدناك كما ینبغی لك ان تعبد.
ای ابوذر!
خداوند را فرشتگانی است كه زندگیشان عبادت خداوند است و سر بلند نمیكنند تا روز قیامت و نفخة آخر و آنگاه كه سر فرا میآرند، همه میگویند: خدایا! تو پاك و منزهی و ستایش از آن تو است، ما تو را آنچنانكه شایستة تو است عبادت نكردیم.
یا اباذر! لو كان لرّجل عمل سبعین نبیّا لاستقل عمله من شدّة ما یری یومئذ و لوانّ دلواً من غسلین صب فی مطلع الشمس لغلت منه جماجم من فیمغربها و لو زفرت جهنّم زفرة لم یبق ملك مقرّب و لا نبیّ مرسل الاّ خر جاثیاً علی ركبتیه یقول:
ربّ [ارحم] نفسی حتّی ینسی ابراهیم اسحق و یقول: یا ربّ انا خلیلك ابراهیم فلا تنسنی.
ای ابوذر!
اگر كسی را عمل هفتاد پیامبر باشد از شدت آنچه در آن روز (قیامت) میبیند، كوچك و حقیرش میشمرد. و اگر سطلی از پوست و گوشت جوشان دوزخیان در مشرق ریخته شود، جمجمههای مغربیان به سوزش میآید. و اگر جهنم زبانه كشد و بر افروخته گردد هیچ ملك مقرّب و پیامبر مرسلی نمیماند، مگر آنكه به زانو میافتد و میگوید: خدایا! مرا دریاب.پروردگارا به من رحم كن. باری هول قیامت چنان است كه ابراهیم، اسحاق را از یاد میبرد و ناله میكند كه: ای پروردگار! من ابراهیم، خلیل توام، فراموشم نكن.
یا اباذر! لو انّ امرأة من نساء اهل الجنّة اطلعت من سماء الدّنیا فی لیلة ظلماء لا ضائت الارض افضل ممّا یضیئها القمر لیلة البدر و لوجد ریح نشرها جمیع اهل الارض. و لو أن ثوباً من ثیاب اهل الجنّة نشرالیوم فیالدّنیا لصعق من ینظر الیه و ما حملته ابصارهم.
ای ابوذر!
اگر زنی از بانوان بهشت، تیره شبی در آسمان دنیا طلوع كند، زمین را از درخشش ماه شب چهارده روشنتر میكند و بوی خوشش را تمام اهل زمین در مییابند. و اگر جامهای از لباسهای بهشت به این دنیا برسد بینندگان را مدهوش و بیهوش خواهد كرد و هیچ چشمی یارای دیدن آن را نخواهد داشت.
یا اباذر! اخفض صوتك عندالجنائز و عندالقتال و عندالقران.
ای ابوذر!
صدایت را در مواجهه با مردگان و به هنگام جنگ و خواندن قرآن پایین بیاور.
یا اباذر! اذا تبعت جنازة فلیكن عقلك فیها مشغولا بالتّفكّر و الخشوع و اعلم انّك لاحق به.
ای ابوذر!
هر گاه جنازهای را تشییع میكنی، با دقت و خشوع به آن بیندیش و بدان كه تو به او ملحق خواهی شد.
یا اباذر! اعلم انّ كلّ شیء اذا فسد، فالملح دوائه. فاذا فسد الملح فلیس له دواء. و اعلم انّ فیكم خُلقین: الضحك من غیر عجب والكسل من غیر سهو.
ای ابوذر!
بدان كه دوای هر چه بگندد نمك است و آنگاه كه نمك بگندد، مر او را دارویی نیست. و بدان كه شما را دو خوی و خصلت است: خندهای كه از سرتعجب و كسالتی كه از روی سهو نباشد.
یا اباذر! ركعتان مقتصدتان فیالتّفكر خیر من قیام لیلة و القلب ساه.
ای ابوذر!
دو ركعت نماز كوتاه توأم با تفكر، بهتر است از تمام شبی نماز بیحضور قلب.
یا اباذر! الحقّ ثقیل مرّ و الباطل خفیف حلو. و ربّ شهوة ساعة توجب حزناً طویلا.
ای ابوذر!
حق، سنگین و تلخ است و باطل سبك و شیرین. و چه بسا یك آن، شهوترانی كه غم و اندوهی طولانی در پی داشته باشد.
یا اباذر! لا یفقه الرّجل كلّ الفقه حتّی یری النّاس فی جنب الله امثال الاباعر ثم یرجع الی نفسه فیكون هو احقر حاقر لها.
ای ابوذر!
آدمی به كُنه دین دست نمییابد و در دین خود هوشیار نمیگردد، مگر آنكه مردم را در مقابل خداوند، مثل چهارپایان ببیند. سپس آنگاه به نفس خویش باز گردد و خود را از آنان كمتر و حقیرتر بشمرد.
یا اباذر! لا تصیب حقیقة الایمان حتّی تری النّاس كلّهم حمقی فی دینهم و عقلاء فی دنیاهم.
ای ابوذر!
به حقیقت ایمان نمیرسی مگر آنكه مردمان را همگی در دینشان احمق و در دنیاشان عاقل و فهیم ببینی.
یا اباذر! حاسب نفسك قبل ان تحاسب فهو اهون لحسابك غدا وَ زِن نفسك قبل ان توزن، و تجهز للعرض الاكبر یوم تعرض لا تخفی منك علیالله خافیه.
ای ابوذر!
به حساب خودت برس قبل از آنكه تو را محاسبه كنند كه این حساب فردای تو را آسانتر میكند. و خودت را بسنج پیش از آنكه تو را بسنجند. و خود را آمادة روز آن نمایش بزرگ كن، روزی كه هیچ چیز تو بر خدا پوشیده نمیماند.
یا اباذر! استح من الله، فانّی و الّذی نفسی بیده لا ازال حین اذهب الی الغائط مقنعاً بثوبی أستحی من الملكین الّذین معی.
ای ابوذر!
از خدا حیا كن! سوگند به كسی كه جان من در دست او است، هنگامی كه من به مبال میروم رویم را با لباسم از حیای دو ملكی كه با مناند، میپوشانم.
یا اباذر! اتحبّ ان تدخل الجنة؟ قلت نعم، فداك ابی، قال: فاقصر من الامل و اجعل الموت نصب عینیك و استح من الله حق الحیاء.
قال: قلت: یا رسول الله كلّنا نستحیی من الله. قال: لیس ذلك الحیاء و لكن الحیاء من الله ان لا تنسی المقابر و البلی. وتحفظ الجوف و ما وعی والرّأس و ما حوی. و من اراد كرامة الاخرة فلیدع زینة الدّنیا، فاذا كنت كذلك أصبت ولایة الله.
ای ابوذر!
دوست داری كه به بهشت در آیی؟ گفتم: بله، پدرم به فدایت. فرمود: آرزوها را كوتاه كن و مرگ را همیشه در نظر داشته باش و از خدا آنچنانكه باید، شرم كن. گفتم: ای رسول خدا! ما همگی از خدا شرم میكنیم.
فرمود: آن شرم و حیای واقعی نیست. حیای واقعی از خداوند، آن است كه: مرگ را از یاد نبری و متوجه درون و آنچه را كه در آن جمع میآوری و سر و آنچه در آن میگذرد باشی. و هر كه كرامت آخرت میطلبد باید كه زینت دنیا فروبگزارد. سپس اگر چنین باشی، به ولایت خداوند دست یافتهای.
منبع: همشهری