طنز و سرگرمی
یکی چهار تا قالب صابون میخوره تا به مرز خودکفایی برسه!
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:31
طنز و سرگرمی
موشه وارد داروخانه شد و گفت: آقا مرگ من دارید؟
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:30
طنز و سرگرمی
یکی خبر داغ میشنود، گوشش میسوزد!
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:30
طنز و سرگرمی
دوتا پسر حوصلهشان سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم فوتبال و اگر سکه روی لبهاش ایستاد میریم درس میخونیم!
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:30
طنز و سرگرمی
مرد: بازهم که پارچه خریدی؟ زن: میخوام برات دستمال بدوزم. مرد: این که چهار متر پارچه است؟ زن با بقیهاش هم برای خودم یه پیرهن میدوزم.
*********************************************
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:29
طنز و سرگرمی
غضنفر یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی ابهر سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ غضنفر گفت: ببخشید! عوضی گرفتم.
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:29
طنز و سرگرمی
یکی میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ میگه: قربان شما، دست بوسن!
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:27
محبت و عاطفه
خدا جون وقتی منو نقاشی می کردی زیبا نقاشی کردی ؛ ممنون سالم نقاشیم کردی ؛ ممنون ولی آخه چرا خدا جون تنها نقاشیم کردی؟
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:27
طنز و سرگرمی
آنقدر اسم تو را زمزمه کردم که لبم سوخت اما نام تو را توبه نکردم جگرم سوخت
وقتی که رفتی هم روحم سوخت هم جیگرم . با رفتنت دوگانه سوزم کردی
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:25
محبت و عاطفه
******************
وقتی قلبت شکست خورده هاشو یه گوشه نگه دار درسته که هیچ وقت مثل اولش نمی شه اما شاید بتونی تکه های گم شده ی یه قلب دیگه باشی . . .
چهارشنبه 22/8/1387 - 0:25