انتظار و آماده باش، “صبر” در برابر مشكلات و برخوردها و “ذكر” در برابر فتنههاى غفلت زا و “بصیرت” در برابر “شبهات” مهاجم را فراهم مىآورد.”(39)
صبر
كسى كه براى مشكل، جایى را در نظر گرفته و آن را در طرح محاسبه كرده، غافل گیر نمىشود و صبرش را از دست نمىدهد. این، طبیعى است كه اهداف، به نسبت عظمت و اهمیتشان، مقدمات بخواهند و مشكلات داشته باشند، ولى این طبیعى نیست كه به خاطر این مشكلات، به جزع و فریاد و یا ذلت و ضعف روى بیاوریم، كه آدمى، با ترسها، به قدرت رسیده و با عشقها، كوهها را بر دوش كشیده است.
آدمى، آموخته است كه چه گونه ترس و عشق رابه قدرت و عمل تبدیل كند و چه گونه براى مشكلات، راه حل هایى بیابد. و طبیعى است كه راه حلهاى دورهى انتظار، از بحرانهاى هجوم مشكلات بكاهند و صبر را مغلوب حوادث نسازند.(40) پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
“طوبى للصابرین فى غیبته…”(41) ;
خوشا به حال صابران و شكیبایان دوران غیبت آن حضرت…
ذكر
همان طور كه مشكلات و مصایب و حوادث در میان هست، همینطور فتنهها و جلوهها و وسوسهها و زینتها هم در میان هست و ناچار، هر كدام از این فتنهها و جلوهها و وسوسهها و زینتها، دل را مىلرزاند و غفلت را مىپروراند.
در نتیجه، مردانى كه از دریاها گذشته بودند، در استكانى غرق مىشوند و با جرعهاى گلوگیر، از پاى مىافتد. آن چه باعث امن و رضایت مىشود و آن چه كه از غفلتها و چنبرهى فتنهها و جلوهها و زینتها و وسوسهها مىرهاند، همین “ذكر” است كه از هجوم و وساوس و فتنهها، پى به ارزشها ببرى و به جاى “غفلت”، به “بصیرت” برسى.
در سورهى اعراف، آیهى دویست و یك آمده است
“ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذكروا فاذا هم مبصرون.”
كسانى كه به مرحلهى تقوا رسیدهاند و در كلاس اطاعت نشستهاند، آن جا كه گردبادى از شیاطین بر آنها حلقه را تنگ كند و شیاطین، آنان را محاصره كنند، در این هنگام، “متذكر” مىشوند و از “هجوم شیاطین” به خود مىآیند و به “بصیرت” مىرسند و راه را در میان “شبهات” مىیابند.
راستى كه خدا، چه گونه هدایت مىكند و از هجوم شیاطین، به جاى غفلت، ذكر و بصیرت را به اهل طاعت عنایت مىفرماید و آنان را در میان “شبهات” راهنمایى مىكند. این، بهرهى كسانى است كه آمادگى داشتهاند و “انتظار” مىكشیدهاند.(42)
بصیرت
فتنهها، همان طور كه در دل، “غفلت و تعلق” مىآورند، در ذهن هم “شبهه” سبز مىكنند و تو مىمانى كه با این همه قدرت، چه گونه مىتوان بر خورد كرد و با این همه ضعف و تشتت، چه گونه مىتوان بر پا ایستاد و نظم نوین جهانى را، به زیر پا گرفت. ولى نكته، همین است كه اگر منتظران، اقدامى نكردند و تقدیر و تدبیر و تشكل و تربیتى را نیاوردند و بارى بر نداشتند، آن وقت، ظلم مملو، خود، زمینه ساز قسط كامل است، كه سیاهى، زمینه ساز نور است و در دل تاریكى، چراغها بارور مىشوند.(43) در سورهى یوسف مىخوانیم:
“قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیرة انا و من اتبعنى”(44) ;
بگو راه من این است كه دعوت به سوى خدا مىكنم، بر اساس بصیرت، من و پیروان من، چنین هستند.
با بصیرت بخشى است كه مىتوان شیعیان منتظر را از طوفان فتنهها و شبههها رهایى بخشید و تواصى به حق كرد و توضیح داد كه از مدار حق و صاحب زمان غفلت نورزند و جدا نشوند.
این جا است كه امام هادى علیه السلام مىفرماید:
اگر پس از غیبت قائم شما، از دانشمدان كسانى نباشند كه مردم را به سوى امام زمان علیه السلام بخوانند و به جانب او راهنمایى كنند و با برهانهاى خدایى، از دین اش پاسدارى كنند و بندگان ضعیف خدا را از شبكههاى ابلیس و یاران او، و از دامهاى دشمنان اهلبیت علیه السلام كه زمام دل ضعیفان شیعه را گرفتهاند، همچون كه سكان كشتى را رهایى بخشند، كسى به جاى نمىماند، مگر این كه از دین خدا بر گردد. چنین دانشمندانى، نزد خداوند، از گروه برتران به شمار مىآیند.(45)
و این گونه باید دانشمندان، مهندسى اجتماعى خود را در جهتحفظ و بقاى شیعه و زمینهسازى ظهور به جریان اندازند و راه را بر شیاطین ببندند و از بصیرتى برتر و جلوتر از آنان بهرهمند باشند:
“و بصرنا على ما نكائده به”(46) ;
خدایا بصیرتى بر ما عنایت كن كه شیطان را كید و نیرنگ كنیم.
انتظار راهبردى استبراى دوران غیبت كه با “فرج”، تنیدگى و پیوستگى دارد. امام سجاد علیه السلام مىفرماید:
“انتظار الفرج من اعظم الفرج”(47)
انتظار فرج، خود، بزرگترین فرج است.
به كارگیرى درست ادبیات انتظار، خود، فرج و گشایش را براى منتظران به ارمغان خواهد آورد.
امام رضا علیه السلام در پاسخ سئوال حسن بن جهم از فرج مىفرماید:
“نمىدانى كه انتظار فرج، جزء فرج است؟ وى مىگوید: نه، نمىدانم، مگر از شما بیاموزم.” حضرت مىفرمایند: “آرى، انتظار فرج، بخشى از فرج است.”(48)
انتظار و فرج، یك جریان ممتد و پیوسته است، همانگونه كه دوران حمل، جزء تولد محسوب مىشود و تا حملى نباشد، تولدى نخواهد بود.
آرى، انتظار فرج، خود، همان فرج است و از طرفى گفته شد كه كسانى كه پیش از قیام حضرت، ایمان و كار نیك نداشته باشند، آنان را پس از قیام، سودى نخواهد داشت. از این رو، هر آن چه در فرج و ظهور رخ خواهد داد از تلاشهاى پیگیر براى تحقق عدالت جهانى و… باید در حد توان، در دوران انتظار و غیبت، صورت پذیرد تا بتوان گفت، انتظار فرج، خود همان فرج است.
این بیان كه “انتظار فرج از افضل و برترین اعمال است”، گویاى آن است كه انتظار، مجموعهى اعمال و تلاشها است، كه پیوندى گسستناپذیر با فرج، خواهد داشت و كسانى كه از ایمان وعمل صالح و زحمات در این مسیر، فارغ باشند، نمىتوانند در گروه منتظران و همراهان حضرت اش راه یابند.
امام صادق علیه السلام مىفرمایند:
“هر كس از شما با اعتقاد به این امر(امامت و حكومت قائم آل محمد صلى الله علیه و آله) باشد در حالى كه منتظر آن نیز هست، مانند كسى است كه در خیمهى قائم علیه السلام باشد”.(49)
در حدیث دیگرى مىفرماید:
“من مات منتظرا لهذا الامر كان كمن كان مع القائم فى فسطاطه، لا بل كان كالضارب بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله بالسیف”(50)
هركه منتظر این امر باشد و بمیرد، مانند كسى است كه با قائم علیه السلام در خیمهاش باشد; نه، بلكه مانند كسى است كه پیشاروى رسول خدا، شمشیر زده باشد.(51)
و باز، در حدیثى دیگر مىفرماید:
“المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبیل الله”(52)
منتظر امر ما، مانند كسى است كه در راه خدا به خون خود در غلطد.
این احادیث و احادیث فراوان دیگر، گویاى این هستند كه تلاش در دوران انتظار، شباهت فراوانى با تلاش در دوران ظهور و فرج دارد. از همین رو است كه انتظار، جزء فرج و یا عین فرج است.
و باز از همین رو است كه در بعضى روایات آمده است كه:
“منتظران، همانند شهداى بدر خواهند بود و همانند كسانى هستند كه در خون خود غلطیدهاند.”
اینها، همه، كاشف از این است كه دوران انتظار و آمادگى، با دوران فرج و ظهور، به لحاظ وظایف و تكالیف، همگونى و سنخیت مشترك دارند.
براى همین است كه منتظران امر و حكومت مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله، همانند كسانى هستند كه در “فسطاط” و خیمهى حضرتاند. این نگاه به مهدویت، نگاهى زنده و كاربردى است كه فرهنگ انتظار را راهبردى، متحرك و امید بخش و نجات آفرین مىداند، و فرهیختگان و دانشمندان، بر این اساس، باید “راهبرد انتظار” را تبیین و تقویت كنند و فراروى بشر قرار دهند و جوامع بشرى را مهندسى كنند و تئورى نجات و آیندهى جهان و جهان آینده را طراحى كنند و سیاستهاى كلان و خرد و میانى را در تمامى سطوح مورد نیاز انسانها; بر این مدار پایه گذارى نمایند.
و شیعه این گونه همیشه، نگاه به افق روشن آینده داشته است و رهبران آن، جهت تاریخ را گزارش دادهاند و به آن سو هدایت و مدیریت كردهاند. نكته، در آن است كه قابلیتهاى مردم و آمادگىهاى آنان، توان لازم و هماهنگى مناسب را با مدیریت معصوم دارا نبوده است.
آنچه بسیار ضرورى مىنماید، این است كه ما جایگاه بلند و رفیع امامت را باید بشناسیم، آن جایگاهى كه نقش جانشینى و خلیفة اللهى را عهده دار است و مىخواهد انسان را از گردنههاى فراوانى عبور دهد و از دامهاى شیاطین نجات داده و در صراط مستقیم، او را به “قرب” و “رضوان” و “رشد” رهنمون باشد.
جایگاه امامت، به قدرى مهم است كه دشمنان هم، همیشه، به دنبال “دفع مقام” و “ازالهى مراتب”(53) آنان بودهاند تا بتوانند آن گونه كه مىخواهند، ره زنى كنند. امام صادق مىفرماید:
“من عرف هذا الامر ثم مات قبل ان یقوم القائم كان له مثل اجر من قتل معه”(54)،
كسى كه این امر(مسئلهى پیشوایى و امامت) را بشناسد و قبل از قیام قائم بمیرد، براى او اجرى همانند پاداش كسى است كه به همراه قائم شهید شده است.
بحث، در این است كه اگر جریان پیوستهى امامت را شناختیم و دانستیم كه خداوند، آنان را جانشین خود قرار داده است و بر اساس آموزههاى آنان، مناسبات خود را تنظیم كردیم همانند آن كسى خواهیم بود كه در ركاب حضرت اش از جام شهادت فائز گشتهایم. در این صورت، “تقدم و تاخر این امر و حكومت قائم”، هیچ ضرر و زیانى به حال ما نخواهد داشت.
در روایتى دیگر چنین آمده است كه:
“هر كس، امام اش را بشناسد و قبل از آن كه این امر را ببیند، بمیرد و قیام حضرت را درك نكند، اجر و پاداش وى، همانند كسى خواهد بود كه با حضرت، در خیمهاش بوده است.”(55)
معرفت امام را نباید امرى كوچك و سطحى بپنداریم! امام حسین علیه السلام فرموده است:
“هان: اى مردم! همانا خدا كه بزرگ باد یاد او بندگان خود را نیافرید، مگر براى این كه به او معرفت پیدا كنند. پس هر گاه او را بشناسند، او را بپرستند، و هر گاه او را بپرستند، با عبودیت او، از بندگى هر آن چه جز خدا است، بى نیاز گردند.”.
مردى پرسید: “اى فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فدایت! معرفتخدا چیست؟”
حضرت فرمود: “این است كه اهل هر زمانى، امامى را كه باید از او فرمان برند، بشناسند.”
“ایها الناس ان الله، جل ذكره، ما خلق العباد الالیعرفوه فاذا عرفوه، عبدوه. واذا عبدوه، استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه” ; “معرفة اهل كل زمان امامهم الذى یجب علیهم طاعته”(56)
پس، معرفت امام، یعنى معرفتخدا و عبودیت او و این گونه است كه با معرفت امام، به خیمهى قائم علیه السلام نائل مىشویم، هر چند كه قبل از ظهور، مرگ، ما را دریابد. این گونه است كه انتظار و آمادگى در دوران غیبت، ما را به خیمهاش مىرساند بلكه اجر شهداى بدر و… را نصیب ما مىگرداند; زیرا، “معرفت امام” ما را با رمز و راز “عبودیتخالق هستى” آشنا مىكند و از بندگى طاغوتها و شیطانها مىرهاند، و با فرهنگ انتظار همراه مىسازد و آداب و ادبیات آن را در حوزهى بینش و منش ما قرار مىدهد، و به ما مىآموزد كه باید: “با انتظار، در خیمهاش در اییم”
باید مهدى باوران و مهدى یاوران، بر اساس فرهنگ انتظار، مهندسى اجتماعى خود، و هندسهى فكرى مهدویت را در سه محور “رغبت اجتماعى”، “شكایت اجتماعى” و “استعانت اجتماعى”، پایه ریزى و پیگیرى كنند تا در زمرهى زمینه سازان(57) ظهور آن حضرت قرار گیرند و جامعه را در آستان فسطاط و خیمهاش قرار دهند. آن سه محور را مىتوان از دعاى افتتاح، مشق گرفت و به عنوان تكلیف و وظایف دوران انتظار، به كار بست.
پى نوشتها:
39) تو مى آیى، على صفائى حائرى(عین صاد)، ص 24.
40) همان.
41) بحارالانوار، ج 52، ص 143، ح 60.
42) تو مىآیى، على صفائى حائرى(عین صاد)، ص 25 27.
43) همان ص 28.
44) یوسف: 108.
45) منیة المرید،(نقل از امام مهدى علیه السلام، حماسهاى از نور، محمدباقر صدر، ص 9.)
46) صحیفهى سجادیه.
47) كمال الدین، ج 1، ص 588.
48) بحارالانوار، ج 52، ص 130 131، ح 29.
49) من مات منكم على هذا الامر منتظرا له كان كمن كان فی فسطاط القائم
50) همان، ص 11، ح 11.
51) كمال الدین، ج 2، ب 55، ص 546، ح 1.
52) همان، ص 548، ح 6.
53) زیارت عاشورا، توضیح بیشتر در مقالهى “نینوا، معبر انتظار” انتظار، ش 2 آمده است.
54) بحارالانوار، ج 52، ص 131، ح 31.
55) بحار، ج 52، ص 131، ح 30.
56) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 604 605.
57) یوطئون للمهدى سلطانه، منتخب الاثر ص 147، ب 7، ح 2. میزان الحكمة، ج 2، ص 568.