• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3588روز قبل
حجاب و عفاف

ده عذر و بهانه زنان برای عدم رعایت حجاب

خداوند حجاب را به منظور حفظ عفت و شرف زن، و تا اینکه نشانه ای بر ایمان و عقیده ی او باشد، بر او واجب نموده است. لذا جامعه ای که از منهج خداوند دوری می کند و از راه راست چشم پوشی می نماید، جامعه ای بیمار است که به علاج و درمانی نیاز دارد که آن را به سوی شفا و سعادت راهنمایی کند. یکی از اشکال دردآور در جامعه امروزی پدیده ی خود آرایی زنان جوان است، متأسفانه با وجود لباس های اسلامی این پدیده یکی از نشانه های جوامع اسلامی ما نیز گردیده است، لذا اسبابی که موجب این انحراف شده اند را بررسی خواهیم کرد؟
این سؤال را – که چرا زنان جوان از رعایت حجاب امتناع می ورزند؟ - از گروه های زیادی پرسیدیم، نتیجه تحقیقاتی که در این مورد انجام شد و بهانه هایی که آنها ارائه می دادند، ده عذر و بهانه ی اساسی بود، اما هنگامی که آن عذر و بهانه ها را بررسی نماییم به این نتیجه خواهیم رسید که همه بهانه های بی حد واهی و بی اساس هستند.

بهانه اوّل :
اولی گفت: من هنوز قانع نشدهام که حجاب واجب باشد. (با علم به اینکه این سخن شرک است).
ما از او دو سؤال می پرسیم:
سؤال اوّل: آیا او به صحت دین اسلام اعتقاد دارد؟
جواب آن طبیعتاً مثبت است، او لا اِلهَ اِلاَّ الله می گوید و این نشانهی اعتقاد وی به یگانگی خداوند است، و می گوید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله، و این یعنی به شریعت اسلام ایمان دارم، پس او به اسلام به عنوان عقیده، شریعت و راه و روش زندگی اعتقاد دارد.
سؤال دوّم: آیا حجاب جزو شریعت اسلام و واجبات آن می باشد؟
اگر این خواهر نیتش را خالص بگرداند و همانند کسی که به دنبال حقیقت است، در این قضیه تحقیق نماید به تأکید خواهد گفت: بله.
پس (ای خواهر مسلمانم) آن خدایی که به الوهیت او ایمان آوردهای در کتاب عزیزش به رعایت حجاب دستور میدهد، پیامبر بزرگواری که به رسالتش ایمان داری در سنتش به رعایت حجاب دستور میدهد.

بهانه دوّم :
دومی می گوید: من به واجب بودن پوشش شرعی قناعت حاصل نموده ام؛ اما مادرم مرا از پوشیدن آن باز می دارد و هرگاه از فرمان او سرپیچی کنم به دوزخ خواهم رفت.
گرامی ترین بنده ی خدا حضرت رسول (صَلََّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وسَلَّمَ) در سخنی کوتاه و حکمت آمیز در جواب این بهانه می فرماید: """"""""لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق"""""""" فرمانبرداری از مخلوق در صورتی که نافرمانی خالق در آن باشد جایز نیست.
جایگاه والدین در اسلام بخصوص مادر مهم و ارزشمند است بلکه خداوند در آیات زیادی از قرآن آن را با بزرگترین امور یعنی عبادت ویکتاپرستی قرین نموده است؛ چنانکه خداوند می فرماید: «وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً» [النساء:36].
(تنها) خدا را عبادت کنید و (بس. و هیچ کس و) هیچ چیزی را شریک او مکنید. و نیکی کنید به پدر و مادر .
در هیچ صورت نافرمانی از والدین جایز نمی باشد مگر اینکه به نافرمانی پروردگار دستور دهند؛ زیرا خداوند می فرماید : «وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا» (لقمان:15)
هرگاه آن دو، تلاش و کوشش کنند که چیزی را شریک من قرار دهی که کمترین آگاهی از بودن آن و (کوچکترین دلیل بر اثبات آن) سراغ نداری، از ایشان فرمانبرداری مکن.
اما اطاعت نکردن از آنان در معصیت، مانع نیکی کردن با آنان نیست. خداوند می فرماید: «وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً» (لقمان: 15).
با ایشان در دنیا به طرز شایسته و به گونه بایسته‌ای رفتار کن.

بهانه سوم :
می گویند: هوا گرم است و ما نمی توانیم بدون پوشش گرمای شدید هوا را تحمل کنیم، پس چگونه با رعایت حجاب بتوانیم آن را تحمل کنیم؟
خداوند در باره اینها می فرماید: «قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ»
بگو: اگر دانا بودند می‌فهمیدند که آتش دوزخ بسیار گرمتر و سوزانتر (از گرمای تابستان و از همه آتشهای جهان) است. (توبه: 81)
ای خواهر گرامی! چگونه و با چه دلیلی گرمای این دنیا را با آتش سوزان دوزخ مقایسه میکنی؟!
یقین بدان که شیطان با یکی از تله های خیالیاش تو را گول زده و به شکار خود در آورده است تا اینکه تو را از گرمای دنیا به سوی آتش دوزخ بکشاند، پس بیدار شو و خودت را از تلهاش نجات ده، و این گرمای آفتاب را برای خودت نعمت بدان نه عذاب، چرا که گرمای شدید آفتاب در فصل گرما تو را به فکر عذاب دردناک آخرت میاندازد، روزی که این گرما چندین برابر می گردد و کسی توان تحمل آن را نخواهد داشت.

بهانه چهارم :
می ترسم اگر حجاب را رعایت کنم، باری دیگر آن را کنار بگذارم، چرا که زنان زیادی را دیده ام که بعد زمانی طولانی که حجاب را رعایت کرده، آن را کنار گذاشته اند!!.
به چنین زنانی می گویم: اگر مردم نظریه ای مانند نظریه تو را می داشتند، آنگاه دین را رها می کردند و کسی به دنبال دین نمی رفت، نماز نمی خواندند چرا که برخی ها می ترسیدند آن را ترک کنند. روزه نمی گرفتند، زیرا بسیاری می ترسند که در شرایطی آن را ترک کنند، آیا متوجه شدی که شیطان چگونه از راهی دیگر به دنبالت آمده و برایت تله گذاشت و تو را از واجباتت باز داشت؟!!
پیامبر (صَلََّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وسَلَّمَ) فرمود: أَحَبُّ العَمَلِ إلىَ اللهِ أَدوَمُهُ وإن قَلَّ ‌ بهترین عمل در نظر خداوند آن است که دوام بیشتر داشته باشد هر چند که اندک هم باشد. پس چرا به دنبال دلایلی که سبب ترک حجاب توسط چنین زنانی شده است، نگشتهای تا اینکه از آن اسباب اجتناب کرده و به دنبال راه حلی مناسب بگردی؟

بهانه پنجم :
زنی پنجمی می گوید: می ترسم اگر خود را ملزم به لباس شرعی نمایم، نام جماعت و گروهی خاص بر من بیفتد و من دوست ندارم که وابسته به هیچ حزبی باشم.
خواهر گرامی! در اسلام تنها دو حزب وجود دارید که خداوند در قرآن کریم از آن دو سخن گفته است: نخست حزبُ الله؛ حزب الله گروهی هستند که خداوند آنان را به وسیله انجام عبادت ها و اجتناب از منهیات یاری می دهد.
دوّم حزب الشیطان؛ حزب الشیطان گروهی هستند که خداوند را نافرمانی میکنند و در زمین به فتنه وفساد می پردازند. و تو هنگامی که خویشتن را ملزم به آداب اسلامی از جمله لباس شرعی مینمایی، جزو حزب پیروز و رستگار خداوند می گردی، اما هنگامی که خودنمایی و تبرج می نمایی، مرکب شیطان گشته و جزو دوستان او شده و در صف منافقین و کفار قرار می گیری. و آنان چه اندازه دوستان بدی هستند!

بهانه ششم :
این است سخن زن ششم: چه می گوید؟ می گوید: به من می گویند: هرگاه لباس شرعی پوشیده و حجاب را رعایت کنم، نمی توانم ازدواج کنم، پس حجاب را کناز می گذارم تا بتوانم ازدواج کنم!
خواهر گرامی! بی گمان شوهری که دوست داشته باشد تو را بی بندو بار، آرایش کرده و در برابر خداوند نافرمان ببیند، آن شوهر برایت شایسته نیست، شوهری که در برابر انجام حرام ها غیرت و ایمانش به جوش نیاید، در برابر تو هم هیچگونه غیرتی نخواهد داشت و تو را برای رفتن به بهشت و نجات از دوزخ یاری نخواهد نمود.
بی گمان خانواده ای که اساس تشکیل آن، بر نافرمانی خداوند و خشمگین نمودن او پایه ریزی شود، خداوند حق دارد که شقاوت و بدبختی در دنیا و آخرت را بر آن بنویسد، چنان که خداوند می فرماید: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ‌. (طه: 124‏)
‏ و هرکه از یاد من روی بگرداند، زندگی تنگ (و سخت و گرفته‌ای) خواهد داشت‌؛ و روز رستاخیز او را نابینا (به عرصه قیامت گسیل و با دیگران در آنجا) گرد می‌آوریم.
و گذشته از این، ازدواج نعمتی از نعمت های خداوند است که به هرکه بخواهد می بخشد، چه بسیارند زنان با حجابی که ازدواج کرده اند و چه بسیارند زنان بی حجابی که هنوز [کسی به دنبالشان نیامده] و ازدواج نکرده اند. اگر بگویی: آرایش و بی حجابی من برای رسیدن به هدفی مقدس و گرامی است که ازدواج می باشد، می گویم هدف مقدس و گرامی هیچ وقت استفاده از وسیله ناشرعی را مباح نمی گرداند، پس اگر هدف مقدس و پاک باشد، باید وسیله نیز پاک و درست باشد، زیرا قاعده ای اسلامی است که می گوید: « الوسائل لها حکم المقاصد»؛‌ وسایل دارای حکم اهداف می باشند.

بهانه هفتم :
بهانه ات چیست ای زن هفتمی؟ می گوید: می دانم که حجاب واجب است، اما هنگامی که خداوند مرا هدایت نمود، آن را رعایت خواهم نمود.
از این خواهر می پرسیم: آیا گام هایی در مسیر به دست آوردن هدایت برداشته است تا اینکه به این هدایت دست یابد؟
می دانیم که خداوند با حکمت خویش برای هر چیزی سببی قرار داده است؛ از جمله بیمار دارو مصرف می کند تا شفا یابد، مسافر ماشین یا چارپا سوار می شود تا به مقصدش برسد، نمونه ها زیادند، پس آیا این خواهر با جدیت تمام در مسیر به دست آوردن هدایت گام برداشته است؟ و اسبابش را به دست آورده است؟
برخی از این سبب ها عبارتند از:
1) خالصانه درخواست هدایت نمودن از خداوند، همانگونه که خداوند ما را دستور می دهد که اینگونه از او بخواهیم: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‌. پروردگارا ما را به راه راست راهنمائی فرما.
2) همنشینی با زنان صالحه زیرا زنان صالحه بهترین یاری دهنده بر هدایت و استمرار بر آن می باشند تا اینکه خداوند او را هدایت کند و رشد و تقوی را به او الهام کند تا اینکه خویش را ملزم به انجام اوامر خداوند نماید و حجابی را که خداوند زنان ایماندار را به آن دستور داده است، رعایت نماید.

بهانه هشتم :
سخن زن هشتمی چیست؟ می گوید: هنوز وقتش نیامده و من هنوز کوچک می باشم و بعد از اینکه بزرگ شدم و حج نمودم، حجاب را رعایت خواهم نمود.
خواهر گرامی! فرشته مرگ، در دنیا می گردد پشت در منزلت ایستاده و منتظر فرمان خداوند می باشد تا اینکه در هر لحظه از لحظه های عمرت خداوند به او اجازه دهد، در را باز کند. خداوند می فرماید: فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف: 34‏)
هر گروهی دارای مدّت زمانی (مشخّص و معلوم) است، و هنگامی که زمان (محدود) آنان به سر رسید، نه لحظه‌ای (از آن) تأخیر خواهند کرد و نه لحظه‌ای ( بر آن ) پیشی می‌گیرند.
مرگ کوچک و بزرگ نمی شناسد، شاید مرگ به سراغت بیاید در حالی که در این گناه بزرگ قرار داری و با آرایش و خودنمایی ات داری با خداوند محاربه می کنی. ‏

بهانه نهم :
بهانه نهم می آید، گفت: امکان مادی ندارم تا لباس هایم را به لباس شرعی تبدیل کنم.
و به این خواهر می گوییم: در راه به دست آوردن رضایت خداوند و برای رسیدن به بهشت، از دست دادن هر چیزگران قیمت و با ارزشی از جمله مال و نفس آسان است.

بهانه دهم :
و در آخر دهمی می گوید: حجاب را رعایت نمی کنم تا اینکه به این فرموده ی خداوند عمل کرده باشم که می فرماید: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ؛ ‌بلکه نعمتهای پروردگارت را بازگو کن.»
پس چگونه نعمت هایی را که خداوند به من بخشیده است، از جمله موهای نرم و زیبایی ام را پنهان کنم؟
چنین زنی به کتاب خداوند و فرامین او عمل می کند تا آنجا که با هواهای نفسانی او هماهنگی داشته و با فهم او مطابقت داشته باشد، اما هنگامی که مطابق میل و خواسته ی او نباشد، آن را رها می کند، اگر اینگونه است پس چرا به این گفته خداوند عمل نمیکند می فرماید: وَلا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا ‌ و زینت خویش را ( همچون سر، سینه، بازو، ساق، گردن، خلخال، گردن‌بند، بازوبند) نمایان نسازند، مگر آن مقدار (از جمال خلقت، همچون چهره و پنجه دست ها) و آن چیزها (از زینت‌آلات، همچون لباس و انگشتری و سرمه و خضاب) که (طبیعةً) پیدا می‌گردد. [نور: 31] ‏.
و چرا به این گفته ی خداوند عمل نمی کند که می فرماید: یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ‌ رداهای خود را جمع‌ وجور بر خویش فرو افکنند. [احزاب: 59].
بی گمان بزرگترین نعمتی که خداوند به ما داده است، نعمت ایمان و هدایت است. پس چرا بزرگترین نعمت هایی را که خداوند به تو ارازنی داشته است، که از جمله ی این نعمت ها حجاب شرعی می باشد، باز گو نمیکنی؟

منبع عربی : اینترنت ترجمه: خالد ایوبی نیا - ارومیه islahweb.org
منبع :
http://www.rasekhoon.net

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:33
حجاب و عفاف

رابطه پاکدامنی با موفقیت

چیزی نیست جز پاکدامنی!...

احتمالاً تا کنون زندگینامه افراد موفق و سرشناسی را که با اراده خود جهانی را تکان داده اند خوانده اید یا حداقل درباره آنها شنیده اید. و متوجه شده اید که در همه آنها صفات مشترک زیادی وجود داشته است بسیاری از این صفات ریشه در یک صفت ارادی دارند و آن چیزی نیست جز پاکدامنی!
همیشه برای من سوال بوده که چگونه آنها در برابر وسوسه ها و لذایذ رنگارنگ مقاومت می کنند مدت ها طول کشید تا علت آن را دریافتم: همه آنها  به وسوسه ها فرصت ندادند تا وارد حریمشان شود و برای این کار هم یک دلیل خوب داشتند "آنها از کار خود لذت می بردند" این راز بزرگ آنها بود چون وقتی که به غول وسوسه فرصت دادی تا تو را با خود ببرد دیگر رهایی از چنگالش کار آسانی نیست. گذشته از این بسیاری از کارهای وسوسه آلود نوعی اعتیاد دارند. و مشکل از همین جا شروع می شود و هر بار از دفعه قبل مدت بیشتری وقت شما را می گیرد و به تدریج بی تفاوتی را در شما دامن می زند و ناگهان متوجه می شوید که زمان و انرژی زیادی را از دست داده اید و برنامه ها و اهداف شما بر باد رفته است.
بی تفاوتی و وقت گذارانی بیهوده از اولین آفت های موفقیت هستند چون فرد موفق نه تنها هدف خود را دقیقا مشخص کرده است  بلکه برای رسیدن به آن برنامه ای بلند مدت دارد موفق ها نسبت به هدف خود احساس مسئولیت می کنند  آنها سخت کوش هستند و از کوچکترین وقت خود برای پیشبرد برنامه هایشان استفاده می کنند. واضح است که چنین فردی کمتر ارزشی برای هوس های زودگذر قائل است. وقت خود را برای آنها تلف نمی کند چون او به هدفی والا فکر می کند هدفی که سختی کشیدن برای ان هم لذت بخش است. پاکدامنی نتایج مثبتی در زندگی هر کدام از ما دارد که به اختصار به آنها اشاره می کنیم.

احترام و اعتبار
یکی از مشخصه های برجسته افراد موفق این است که هر جا می روند احترام زیادی برای خود کسب می کنند. کسب و حفظ احترام کار راحتی نیست و کمتر وقتی می توانید فردی لاابالی و عیاش را ببینید که بین همگان از عزت و احترام زیادی برخوردار باشد. اگر چنین فردی احترامی هم برای خود کسب کند خیلی نمی تواند آنرا حفظ کند. ولی افراد پاكدامن هر جا که باشند اعتبارشان برایشان کار می کند همه با آنها همکاری می کنند و راحت تر از موانع می گذرند.

دیدن نادیده ها
خیر خواهی یکی دیگر از خصیصه های افراد موفق است و همین خیر خواهی موفق ها است که سبب می شود آنها بتوانند گوهر واقعی را دریابند ولی خیر خواهی و عیاشی معمولا با هم جور نمی شوند. چون اگر چنین افرادی به دنبال حل مشکل درمانده ها بودند دیگر لذتی را تجربه می كردند كه در عیاشی نیست.

اراده
افراد پاکدامن با مبارزه با لذایذ نا مشروع در حقیقت اراده خود را تقویت می کنند. و کسی که اراده قوی دارد بزرگترین موانع برایش کوچک هستند. و قله های بلند  موفقیت برای او دست نیافتنی نیستند.

زمان
زمان برای رسیدن به اهداف بزرگ کمیاست اگر هدف والایی دارید پس باید بسیار تلاش کنید و از وقت خود حداکثر استفاده را بکنید. افراد پاکدامن وقت آزاد بیشتری برای انجام کارهای مهم دارند. هر چه كاری را در مان كمتری انجام دهید برای ادامه آن انگیزه بیشتری خواهید داشت.

حد مرزها را مشخص کنید
البته تفریح، شادی و خوش بینی لازمه موفقیت هستند و پاکدامنی به معنای ریاضت کشیدن در زندگی نیست و هر کاری در جای خویش نیکوست. بنابراین باید حد مرز های خود را مشخص کنید و زمان کار و تفریح را از یکدیگر جدا کنید بدانید که گاه بدون اینکه شما به سراغ هوس ها بروید آنها سراغ شما خواهند آمد. در این زمان اگر تکلیفتان را با خود مشخص نکرده باشید امکان اینکه در دام آنها بیفتید بسیار زیاد است و زمانی متوجه آن می شوید که کار از کار گذشته است. گذشته از این وقتی در برنامه خود جای کار و تفریح مشخص باشد می دانید که تمام روز برای وقت تلف کردن فرصت ندارید و روی کار های مهم خود وقت بیشتری می گذارید و این همان کاری است که موفق ها می کنند. در عوض نا موفق ها وقت استراحت و کارشان نا مشخص است. و طبیعتاً  نتیجه مناسبی هم  نمی گیرند.

منبع : http://islameasil.mihanblog.com

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:33
حجاب و عفاف

مرزهای حضور اجتماعی زنان

«فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیها...»1 پس [در هر حال] روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی (سرشتی) است که خداوند انسان‏ها را بر آن آفریده است.

آغاز
یکی از احکام و قوانین اسلام، مرزهایی است که حدود فعالیت انسان‏ها را در محدوده‏های مختلف، از جمله در اجتماع معیّن می‏کند. اسلام برای حضور اجتماعی زنان هم مرزهایی معیّن کرده، که مطابق با فطرت سالم انسانی و سرشت پاکِ زن است. برای شناختن مرزهای حضور اجتماعی زنان باید آن را از شرع مقدّس اسلام آموخت، که چیزی جز آنچه فطرتِ انسان می‏پسندد و تأیید می‏کند، نیست. اسلام برای انسان عزّتی خاص قائل است. «لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم»2 تا آن جا که او را خلیفة‏اللّه قرار داد: «اِنّی جاعِلٌ فیِ‏الاَرْضِ خَلیفَة»3 اما فطرت او را چنان سرشت که به تنهایی نتواند زندگی کند و به حیات خود ادامه دهد.
بقای نسل، که عالی‏ترین کمال و هدف فطری هر موجود زنده‏ای است، به تنهایی ممکن نیست. انسان کمال خود را با تشکیل خانواده می‏بیند و این همان نیاز فطری و خواسته درونی اوست. هر مردی بدون زن و هر زنی بدون مرد، خود را ناقص می‏بیند و خود را محتاج به طرف دیگر می‏داند. به خاطر همین نقص و نیاز فطری است که هر یک به سوی دیگری میل می‏کند و فطرتاً به سوی او حرکت می‏کند و چون به او رسید، آرامش و سکونت می‏یابد و بخشی از سعادت و کمال فطری را می‏یابد و خود را کامیاب و کامل می‏بیند؛ چون هر ناقصی مشتاقِ کمال است و هر محتاجی مایل به زوالِ حاجت و فقر خویش است. و این حالت همان شوقِ فطری و میلِ درونی است که در زن و مرد به ودیعت نهاده شده است. این است معنای آیه «فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیها...».
خداوند فرمود: «وَ مِن آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِن اَنفُسِکُم اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة»4
از نشانه‏های حکمت الهی و فطری بودن دین، این است که از جنس خود شما همسرانی برایتان آفرید تا با میل به سوی او، به آرامش برسید. نیز بین شما مودت و رحمت قرار داد که این مهرورزی و عشق و محبت عملی نیز از نیازهای اساسی و فطری انسان است. در این موهبت الهی برای اهل اندیشه عبرتی بزرگ و نشانی از عظمت خداست.
بدین گونه خداوند حیکم یکی از نیازهای فطری انسان را در قالب یکی از احکام زیبای اسلام، یعنی قانون ازدواج عرضه داشته است. تمام قوانین و مرزهای «ازدواج» دقیقاً مطابق همان نیازها و ذوق فطری زن و مرد است. «خانواده» که سنگ بنای اجتماع است، با مرزهای مشخصِ فطریِ ساخته می‏شود. خانواده که کوچک‏ترین واحد اجتماعی و هسته اولیه اجتماعات بشری است، نیازها و استعدادهایی فطری دارد که دائماً در تلاش و حرکت به سوی برآمدنِ آن خواسته‏ها و به شکوفایی و فعلیت رساندن آن استعدادهاست از این رو به حدّ و مرزهایی نیاز دارد که شرع مقدّس اسلام ـ مطابق با فطرت او ـ این حدّ و مرزها را معیّن کرده؛ یعنی راه رسیدن به کمالات فطری در نظام اجتماعی خانواده نیز همان احکام شرع مقدّس است که ریشه در سرشت و فطرتِ زن و مرد دارد.
زن و مرد دو عضو یک اجتماع زیبا به نام خانواده و هردو به حکم فطرت، جویای کمال بیشتر و هرچه بهتر این واحد اجتماعی کوچک هستند، و به نسبت استعدادهای فطری، برای خود وظایف و حقوقی قائل اند. شریعت مقدّس اسلام بر اساس استعدادهای درونی زن و مرد و با توجه به توانمندیهای خاصّ آنان، قانون احکام خانواده و مرزهای حضور اجتماعی و وظایف و حقوق زن و مرد را دقیقاً معیّن کرده و عمل کردن به آنها را، ضامن به کمال رسیدن و به سعادت رسیدن خانواده و اجتماع دانسته است.
شرع مقدّس برای زن و مرد، نسبت به استعدادهای فطری و توانمندیهای درونی و روحی و جسمی آنان، وظایفی مخصوص و حدّ و مرزهایی قائل شده که حفظ و رعایت این مرزها، ضامن بقا و امنیت و آرامش و بالندگی خانواده است. مرزهای حضور اجتماعی زن، پاسخگویی به ندای فطرت سالم و سرشت انسان و میل باطنی او به داشتن خانواده‏ای دارای امنیّت و آرامش و بالنده و است.
در بیان احکام خانواده یا اجتماع و حدّ و مرزهای آن، که ضامن سلامت و کمال اجتماع می‏باشد، نهایت تناسب حکمت و فطرت به کار رفته است. در تشریع احکام مرزهای حضور زن و مرد در اجتماع، چگونگی و تفاوت‏ها و استعدادهای خاصّ آنان لحاظ شده و مناسب با آن، برای هریک از آنان وظایف و حدود ویژه‏ای معیّن گردیده است. زن و مرد به دلیل همین تفاوت‏های فطری، هریک نقشی خاص و متفاوت با دیگری را عهده‏دار می‏شوند.
«به همین جهت، اسلام در وظایف و تکالیف اجتماعی که قوامش به تعقّل یا احساس است، میان زن و مرد فرق گذاشته است. ولایت، قضاوت و جنگ را که احتیاج مبرم به تعقّل و صلابت دارد، به مردان و پرستاری، پرورش نوباوگان و تدبیر خانه را به زنان واگذار نموده است.»5
گرچه زن و مرد به لحاظ انسان بودن، در پیشگاه خداوند هیچ امتیازی بر یکدیگر ندارند. (تساوی در حقوق معنوی) اما به لحاظ عمل به وظیفه، هریک به نسبت توانمندی خاصّ خود وظایفی خاص بر عهده دارند و ملاک برتری هریک به دیگری در عمل کردن وظیفه، یعنی حفظ حدود و مرزهایی است که خداوند برای آنان معیّن کرده است؛ «انَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَاللّهِ اَتْقیکُم».6
اسلام به بهترین وجه، به ندای وجدان و فطرت انسان در تمامی ابعاد آن پاسخ گفته است.
«استقلالی که زن در دارایی خود دارد و فقه (شیعه) از ابتدا آن را «محترم» شناخته است، در یونان و روم و ژرمن و تا چندی پیش هم در غالب کشورهای جهان وجود نداشت؛ یعنی مثل صغیر و مجنون از تصرّف در اموال خود، ممنوع بود! در انگلستان که سابقاً شخصیّت زن در شخصیت شوهر (محو) بود! دو قانون، یکی در سال 1870 م. و دیگری در سال 1882 م. به اسم مالکیت زن شوهردار از زن رفع (حجر) نمود!»7 همین قانونِ اخلاق مسیحی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه‏ها بکشانند و از نیروی کار ارزان آنها جیب‏های خود را پرکنند! اما تساوی حقوق زن و مرد، «برای اوّلین بار در اعلامیه جهانی حقوقِ بشر، که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 م. از طرف سازمان ملل متّحد منتشر گشت، تساوی حقوق زن و مرد صریحاً اعلام شد.»8
اما در عمل ثابت شد که این تساوی تنها برای سوء استفاده از جنس زن بود.
«ویل دورانت، فیلسوف و نویسنده معروف تاریخ تمدّن می‏گوید:... بزرگ‏ترین حادثه قرن بیستم، دگرگونی وضع زنان بوده است. تاریخ چنین تغییر تکان دهنده‏ای در مدتی به این کوتاهی، کمتر دیده است. خانه مقدّس که پایه نظم اجتماعی ما بود، شیوه زناشوئی که مانع شهوت‏رانی و ناپایداری وضع انسان بود، قانون اخلاقی که ما را از «توحّش» به «تمدن» و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشکارا در این انتقال پرآشوبی که همه رسوم و اشکال زندگی و تفکّر ما را فرا گرفته است، گرفتار شده!
هنوز هم ناله متفکّران غربی از به هم خوردن نظم خانوادگی و سست شدن پایه ازدواج، از شانه خالی کردن جوانان از قبول مسؤولیت ازدواج، از منفور شدن حسّ مادری! از کاهش علاقه پدر و مادر، خصوصاً مادر نسبت به فرزندان! از ابتذال زن دنیای امروز و جانشین شدن هوسهای سطحی به جای عشق (محبّت و مودّت)، از افزایش روز افزون طلاق و... به گوش می‏رسد!»9
اسلام با توجه به ندای فطری و نیازهای درونی زن و مرد، کاملاً عادلانه و با حفظ عزّتمندی هریک از آنان، مرزهای فعالیت و حقوق هر کدام را دقیقاً رعایت کرده است. «انّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ اَو اُنْثی».10؛ یعنی عمل هیچ عمل کننده‏ای ضایع نمی‏شود. زن و مرد در مقابل حقوق انسانی، کاملاً مساوی هستند و اجرشان محفوظ است. از طرف دیگر، با توجّه به اختلاف روحی و جسمی و خواسته و نیاز فطری آنان، می‏فرماید: «اَلرِّجالُ قوّامُونَ عَلیَ النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعضٍ و بِما اَنفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِم»11؛ مردان سرپرست زنان اند، به سبب برتری‏هایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعض دیگر قرار داده است و به دلیل هزینه مالی که انجام می‏دهند
اسلام حضور اجتماعی زنان را به سه دسته تقسیم می‏کند:
1. ممنوع
2. واجب
3. مباح

1. اموری که اسلام از شرکت و حضور زنان منع کرده است و با طبع و فطرت زنان سازگار نیست؛ همچون: حکومت، قضاوت، جنگ و کارهای سنگین و طاقت فرسای دیگر.
2. اموری که اسلام نه تنها از حضور زنان با رعایت و حفظ حجاب و حقّ خانواده منع نکرده، بلکه (در صورت ضرورت و نیاز اجتماع) واجب کرده است؛ چون: تحصیل علوم و معارف الهی، تعلیم و تعلّم، پرستاری از بیماران و مجروحان، پزشکی مخصوص زنان، آموزش و پرورش دختران و نوباوگان و تمام کارهای خاصّ زنانه و هریک از ضرورت‏های اجتماعی دیگر.
اسلام نه تنها با کارکردن زنان مخالف نیست، بلکه آنان را به کار کردن، تشویق نموده است.
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «سه چیز حجاب‏ها را پاره می‏کند و به پیشگاه عظمت حق می‏رسد:
1. صدای گردش قلم دانشمند به هنگام نوشتن. (تلاش فرهنگی)
2. صدای قدم های مجاهدان در میدان جهاد. (تلاش دفاعی)
3. صدای چرخِ ریسندگی [زنان پاکدامن]. (تلاش اقتصادی)
پیامبرخدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فعالیت (سالم) اقتصادی زنان را در ردیف شریف‏ترین کارها دانسته است.
اساس یک اجتماع سربلند انسانی را سه چیز تشکیل می‏دهد:
الف) دانش
ب) جهاد
ج) کار و کوشش

3. کارهایی که گرچه حضور زنان در آنها ممنوع نیست، اما زنان به انجام آنها تشویق هم نشده‏اند. اگر ضرورتی در کار نباشد، بهتر است زنان در خانه بمانند و در آن کار شرکت نکنند.
دسته سوم نیاز به دقت زیاد و رعایت شئونات خانواده و اجتماع دارد.
اسلام برای این قسم هم حدّ و مرز معیّن کرده است. اسلام حضور زنان را به کلّی ممنوع نکرده، اما به آنها سفارش کرده است تا ضرورت نباشد، از حضور در اجتماعات خارج از خانه پرهیز کنند.
اسلام بهترین و عالی‏ترین وظیفه را برای زنان، اهتمام به امور خانه و خانه داری دانسته است.
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، الگوی زنان عالم فرمود: «نزدیک‏ترین حالات زن به خدا، آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نرود.»12
علی علیه‏السلام فرمود: «جِهادُ المَرْأَةِ حُسْنُ التّبعّل»13؛ جهاد زن، خوش شوهرداری کردن است.»

آثار زیان بار
حضور بی‏حدّ و مرز زنان در صحنه‏های اجتماعی به بهانه شعار دروغین «تساوی حقوق زن و مرد» عوارض و تبعاتِ خطرناک و جبران ناپذیری دارد که هیچ عقلِ سلیم و فطرتِ پاکی پذیرای آنها نیست. دنیای غرب با همه پیشرفت‏های علمی و صنعتی، گرفتار همین پیامدهای شوم است. متأسفانه کشورهای اسلامی نیز به سرعت به آن سمت پیش می‏روند!
اینک چند نمونه از تبعات و پیامدهای خانمان برانداز حضور بی‏حدّ و مرز زنان در اجتماع را ذکر می‏کنیم:

1. بحران‏های روحی و روانی(عدم آرامش)
از دیرباز، یکی از مشکلات اساسی انسان، پریشانی روحی و آشفتگی روانی و ناآرامی درونی‏اش بود. امروز، در اوج تمدّن این مشکل صد چندان گریبانگیر انسان شده است. اکثر بیماری‏های روحی و روانی، حتی بیماری‏های جسمی، ریشه در ناراحتی اعصاب و درون پریشان دارد. همه بزهکاری‏های اجتماعی، ناهنجاری‏ها، جنایت‏های وحشتناک و تکان دهنده، ریشه در بحران‏های روحی و روانی، دارند. حلّ تمام این مشکلات و رفع این اضطراب‏های روانی در گرو داشتن خانواده‏ای سالم است. خانواده سالم نیز تنها در گرو حضور دائم و با نشاط زن در خانه است.

2. پیری زود هنگام و شکست روحی و جسمی
به بهانه تساوی حقوق زن و مرد! زن مجبور می‏شود در عرصه‏های اجتماعی و شغلی، در کشاورزی و کار در مزارع، کارخانه‏ها، کارگاه‏ها، فروشگاه‏ها، و... پا به پای مردان و با رقابتی تنگاتنگ کار کند و با تمام ظرافت و شکنندگی زنانه! همچون مردان تنومند و پرقدرت به کارهای سنگین و خشن و خُرد کننده بپردازد و طراوت و شادابی زنانه و احساسات و عواطف مادرانه را از دست بدهد و به موجودی (بر خلاف فطرت و طبعش) خشک و خشن و تند خوی و عاری از احساسات و عواطف زیبای زنانه که برای مادری خوب و همسری شایسته لازم است، [تبدیل [بشود. چنین زنانی زود به پیری زودرسِ روحی و جسمی می‏رسند. چنین زنانی هرگز نمی‏توانند همسری لایق و مادری خوب باشند و خانواده‏ای سالم و سعادتمند بسازند. آثار سوء این فاجعه به سرعت گریبانگیر جامعه می‏شود. «پژوهشگران آمریکایی اعلام کردند: کارکردن زن و بر عهده گرفتن مشاغل سنگین توسط آنها، سلامت همسرانشان را به خطر می‏اندازد. تحقیقات پژوهشگران نشان داده که سلامتی مردانِ خانواده به میزان قابل توجهی به همسرانشان بستگی دارد. در واقع، زنان نقش مهمّی در حفظ سلامت شوهرانشان و امنیّت اجتماعی خانواده ایفاء می‏کنند. اگر زنان زیاد بیرون از خانه به فعالیت بپردازند، سلامت شوهرانشان پس از گذشت سه سال تا 25% کاهش می‏یابد! اما اضافه کار کردن مردان در خارج از خانه، هیچ تأثیری در میزان سلامتی افراد خانواده ندارد!»14
اسلام به امنیّت و آرامش خانواده اهمیّت فراوانی قائل است، به طوری که حتی عبادت‏های مستحبی زن اگر با حق شوهرش منافات داشته باشد، پذیرفته نیست. در مقابل، هرگونه بد رفتاری مرد نیز ممنوع شده است: «و عاشروهنّ بالمعروف»؛ و با آنان (زنان) به طور شایسته رفتار کنید. پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود:
«کُلّما ازداد العبدُ ایماناً ازدادَ حُبّاً للِنّساء15؛ هرچه ایمان بنده زیادتر می‏شود، محبّت او به زنان بیشتر می‏شود.»

3. بالا رفتن سنّ ازدواج
مردها به علت بی‏کاری به تشکیل خانواده تن نمی‏دهند و از ازدواج و مسؤولیت سنگین آن، فرار می‏کنند. در نتیجه، سنّ ازدواج دختر و پسر بالا می‏رود و هر روز فساد اخلاقی، فحشاء و جرم و جنایت بیشتر می‏شود. «طبق آمار منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور، اکنون 5/1 میلیون دختر مجرّد بالای 30 سال در کشور وجود دارد.»16

4. فساد اخلاقی و فحشاء
فساد اخلاقی و فحشاء، یکی از پدیده‏های بسیار زشت و ویرانگر جوامع بشری است که پیامد حضور بی‏حدّ و مرز زنان در خارج از خانه است. بالا بودن سنّ ازدواج، مجرّد بودن میلیون‏ها دختر و پسر ـ که سال‏ها از سنّ بلوغ آنها می‏گذرد ـ حضور بی‏حدّ و مرز آنها در عرصه‏های اجتماعی و معاشرت‏های بی‏حدّ و مرز موجب می‏شود که فساد اخلاقی و فحشاء در جامعه گسترش پیدا کند.
«سنّ فحشاء به زیر 20 سال رسیده است! دکتر فریده پور گیو، استادیار دانشگاه، با اعلام این مطلب و اشاره به گزارشهای منتشر شده از مشکلات زنان و دختران ایرانی در چند ماه اخیر، اظهار داشت: آمار دختران و زنان فراری آنچنان مسأله ساز شده که مرکزی به اسم «ریحانه» برای پناه دادن به آنها ایجاد گردیده است. آمار اعتیاد در بین زنان به شدت بالا رفته! در تهران روزانه 5 تُن مواد مخدّر مصرف می‏شود!»

5. افزایش ترک تحصیل پسران
هر روز شاهدیم که آمار داوطلبان دختر برای ورود به دانشگاه، بیشتر و بر عکس، آمار پسرها کمتر می‏شود. آمار ترک تحصیل پسرها هر روز بیشتر می‏گردد. عدم امنیت شغلی مردان باعث چنین رفتاری شده است. کارخانه داران و صاحبان مشاغل بزرگ، بیشتر ترجیح می‏دهند زنان و دختران را استخدام کنند! در نتیجه، انگیزه پسرها برای ادامه تحصیل هر روز کمتر می‏شود.

6. اُفتِ تربیت فرزندان
تربیت فرزند سالم و صالح بزرگ‏ترین هدف و آرزوی هر خانواده و جامعه‏ای می‏باشد.
حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «اَلْوَلَدُ الصّالِح ریحانَةٌ مِنْ رَیاحینَ الْجَنَّةِ17؛ فرزند صالح، گلی از گل‏های بهشت است.» بالارفتن سنّ ازدواج باعث افزایش احتمال تولد نوزادان ناسالم می‏شود.
«ازدواج دختران در سنین بالا احتمال بعضی از اختلالات ژنتیکی و به دنیا آوردن بچه‏های ضعیف و کم هوش را بالا می‏برد.»18 از طرفی، مادر شاغل، نوازد چند ماهه خود را که شدیداً به آغوش گرم و پر مهر و محبّت او نیازمند است، به مهد کودک و شیرخوارگاه می‏سپارد و خود روانه فعالیت اجتماعی می‏شود و حال آن که نوزادان به خوبی گرمای بدن و حضور مادر را احساس می‏کنند، حتی بوی مادر را از لباس او تشخیص می‏دهند. مادر با در آغوش کشیدن و نوازش کردن، با او ارتباط عاطفی بر قرار می‏کند. کودکی که در آرزوی مکیدن شیر مادر و آغوش گرم او بزرگ می‏شود، چگونه می‏تواند مهر مادری را تجربه کند؟! چنین کودکی از کجا و از چه کسی آیین مهرورزی و گذشت و ایثار را یاد می‏گیرد؟!

7. رقابت بیجا در تجمّل گرایی
از آن جا که زن فطرتاً خودآرایی و آرایش را دوست دارد، وقتی با زن و مردهایی با انواع مختلف آرایش و تجمّل و مُدها و لباس‏های رنگارنگ رو به رو می‏شود، ناخواسته به رقابتی سخت و نا به جا کشیده می‏شود و سعی می‏کند هر روز با آرایش بهتر و بیشتر از دیگران و با زیور و زینت و مد و لباس بهتر از دیگران در جمع حاضر شود، به طوری که قسمت عمده‏ای از در آمد شوهر یا خود را در این راه هزینه می‏کند و حال آن که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «هر زنی که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود، پیوسته مورد لعنت است تا بازگردد.»19

7. فرو ریختن مرزهای حیا و عفّت عمومی
حضور بدون ضرورت زنان در عرصه‏های گوناگون اجتماعی و اختلاط زن و مرد در مکان‏های مختلف و برخورد زن و مرد نامحرم با یکدیگر، فطرتاً با غیرت مردان و عفّت زنان منافات دارد. علی علیه‏السلام در این مورد فرمود: «آیا حیا نمی‏کنید و به غیرت در نمی‏آیید از این که زنانتان به سوی بازارها می‏روند و با افراد نامحرم و لا اُبالی برخورد می‏کنند؟!»20

پی نوشت ها:
1. روم/ 30.
2. اسراء/ 70.
3. بقره/ 30.
4. روم / 21.
5. تفسیر المیزان، ج 2، ص 386.
6. حجرات / 13.
7. در شرح قانون مدنی ایران، علی شایگان، ص 366.
8. نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهری، ص 15، مقدمه.
9. همان، ص 4 و 5 (با کمی تلخیص و تغییر).
10. آل عمران / 195.
11. نساء/ 34.
12. منتهی الآمال، ص 134.
13. بحارالانوار، ج 100، ص 252.
14. روزنامه همشهری، 31/5/79، ش 2199.
15. بحارالانوار، ج 103، ص 228.
16. روزنامه قدس، ص 9، 28/7/79، ش 3698.
17. وسائل الشیعه، ج 15، ص 176.
18. روزنامه قدس، ص 9، 28/7/79، ش 3698.
19. وسائل الشیعه، ج 14، ص 114.
20. همان، ص 74.

منبع : http://www.paziresh.whc.ir

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:32
حجاب و عفاف

نقش حجاب در تکامل زن از منظر رهبر معظّم انقلاب

رعایت حجاب و حفظ عفاف به عنوان یک امر ارزشی در مکتب مقدس اسلام، مورد توجه قرار گرفته است. زن می تواند جایگاه و شأن واقعی خود را در پناه عفاف بیابد و درجات متعالی را بپیماید. اهمیت عفاف و حجاب به مثابه ارزش و شأن حقیقی زن می باشد. رهبر معظم انقلاب در اهمیت عفاف چنین می فرمایند: هر حرکتی که برای دفاع از زنان انجام می گیرد، باید رکن اصلی آن رعایت عفاف زن باشد. نباید بگذارند عفت زن - که مهمترین عنصر برای شخصیت است - مورد بی اعتنایی قرار بگیرد. (95) حجاب، مقدمه ی حفظ عفاف می باشد. ایشان در مفهوم و اهمیت حجاب چنین می فرمایند:
باید مسائل ارزشی اسلام در جامعه ی ما احیاء بشود. مسأله ی حجاب مسأله یی است که اگر چه مقدمه یی است برای چیزهای بالاتر، اما خود یک مسأله ی ارزشی است. (29) در اسلام حجابی بین زن و مرد وجود دارد؛ این را نمی شود منکر شد. این حجاب هست؛ این هم طبق حکمتی است که واقعاً صحیح این حجاب باشد. این که بگویند چنانچه زن و مرد در اتاقی هستند که پرده کشیده و در بسته است، این حرام است؛ یک معنای عمیق و حکیمانه دارد این درست است. همه به عنوان یک مرد و یک زن، به خودشان که مراجعه کنند، تصدیق می کنند که این حکم، حکم درستی است. کسی نمی تواند انکار بکند و بگوید این حکم، حکم درستی نیست. اینکه می گویند زن آرایش کرده و با زینت جلوی مردها و در مجامع مردها ظاهر نشود، حکم درستی است. (115) اسلام معتقد است که مرد و زن باید یک مرزبندی میان خودشان در همه جا - در خیابان ، در اداره، در تجارتخانه - داشته باشند. میان زن و مرد مسلمان، حجاب و مرزی تعیین شده است. اختلاط و امتزاج زن و مرد، مثل اختلاط و امتزاج مردان با هم و زنان با هم نیست . این را باید رعایت کنند. هم مرد باید رعایت کند وهم زن باید رعایت کند. (63) مسأله ی حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی قید و شرط زن و مرد در جامعه است این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد - بخصوص به ضرر زن - است .(9)

عفاف عامل تکامل زن
شناخت عفاف و حجاب با توجه به کارکردها و آثار آن امکان پذیر می باشد. با توجه به این که زن در سه حوزه می تواند حضور یابد و راه تکاملی خویش را بپیماید، حجاب در تکامل بخشی زن مؤثر است. بنابراین حجاب در سه قلمرو دارای کارکرد مثبت می باشد. اینها عبارتند از : 1- تکامل انسانی 2- تکامل اجتماعی 3- تکامل خانوادگی.

1-قلمرو تکامل انسانی
ایشان در مورد تکامل انسانی انسان، با توجه به هدف آفرینش و فضائل انسانی چنین می گویند:
هدف از آفرینش هر فرد انسان، عبارت از همان هدف آفرینش بشریت است؛ یعنی رسیدن به کمال بشری و بهره بردن از بیشترین فضایلی که یک انسان می تواند به آن فضایل آراسته بشود. فرقی هم بین زن و مرد نیست. (6) باید گوهر انسانی در زن و مرد رشد پیدا کند؛ این مسأله ی ارزشی است. (29)
(در خصوص) قلمرو تکامل انسانی؛ نظر اسلام این است که «ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافطین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات - ده صفت اساسی مرد و زن، بدون هیچ گونه تمایزی - اعدالله لهم مغفره و اجرا عظیما». فرض کنید در این زمینه، نظر اسلام را بجوییم و تبیین کنیم . (47)
هویت اسلامی این است که زن در عین این که هویت و خصوصیت زنانه ی خود را حفظ می کند - که طبیعت و فطرت است و برای هر جنسی خصوصیات آن جنس ارزشی است - یعنی آن احساسات رقیق را، عواطف جوشان را، آن مهر و محبت را، آن رقت را، آن صفا و درخشندگی زنانه را، برای خود حفظ می کند، در عین حال، هم باید در میدان ارزش های معنوی - مثل علم، مثل عبادت، مثل تقرب به خدا، مثل معرفت الهی و سیر وادی های عرفانی - پیشروی کند. (175)
حال که روشن شد رشد فضائل انسانی و ارزش های معنوی، یکی از محورهای مهم تکامل زن می باشد و شأن حقیقی زن را نشان می دهد، لازم است به نقش حجاب در تقویت تکامل انسانی زن گوشزد نمائیم.
زن ، به واسطه حجاب می تواند عفت و پاکدامنی خود را حفظ نماید و با تقویت عفت و پاکدامنی، با نفسانیت خود مبارزه نماید و اراده خود را در راه کسب علم و تقوی و معرفت الهی به کار گیرد و در پی انجام عبادت و تقرب به خداوند باشد. در واقع با حفظ حجاب و حریم ها - که صورت ظاهری است - نفس خود را - که صورت باطنی دارد - تمرین می دهد تا در پی ارزش های معنوی و الهی باشد و نهاد فطری خود را پرورش دهد و غریزه جنسی خود را - که بعد حیوانی دارد - تا حدی و در جایی میدان می دهد که ابعاد انسانی او رونق یابد. بی توجهی به عفاف و حجاب، باعث عنان گسیختگی نفس و آلودگی های آن می گردد، چرا که نفس سرکشی و طاغی، فقط به دنبال اشباع امیال خود می باشد و امکان و اراده برای سیر الی الله و کسب فضائل اخلاقی و تکامل روحی و فکری از بین می رود.
رهبر معظم انقلاب در این زمینه چنین می فرمایند:
ما که روی حجاب این قدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک می کند تا بتواند به آن رتبه ی معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاه های بسیار لغزنده یی که سر راهش قرار داده اند، نشود. (29)

2- قلمرو و تکامل اجتماعی
رهبر معظم انقلاب، قلمرو دوم حضور زن را حضور اجتماعی بیان می کنند که در واقع باعث تکامل زن در بعد اجتماعی می شود. ایشان در این زمینه چنین می فرمایند:
قلمرو دوم حضور اجتماعی زن - فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظیر آن - یعنی حضور زن در جامعه است، در این زمینه ، هم نظر اسلام را تبیین کنیم. (47)
ایشان در خصوص اهمیت و ضرورت حضور اجتماعی زن چنین می فرمایند: این که می فرماید: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، مخصوص مردان نیست، زنان هم باید به امور مسلمانان و جامعه ی اسلامی و امور جهان اسلام و همه ی مسایلی که در دنیا می گذرد، احساس مسئولیت کنند و اهتمام نمایند؛ چون وظیفه ی اسلامی است. (65)
ایشان در تأیید حضور اجتماعی زن، به تکه های تاریخی صدر اسلام اشاره می کنند:
خود الگوی فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) که چه در دوران کودکی، چه بعد از هجرت پیغمبر به مدینه، در داخل مدینه، در همه ی قضایای عمومی آن روز پدرش که مرکز همه ی حوادث سیاسی اجتماعی بود، حضور داشت، نشان دهنده ی نقش زن در نظام اسلامی است. البته فاطمه زهرا (سلام الله علیها) قله ی این فضائل است. زنان برجسته ی دیگری هم در صدر اسلام بودند؛ با معرفت، با خرد، با علم، حاضر در میدان ها حتی حاضر در میدان های جنگ؛ حتی تعدادی که نیروی بدنی داشتند، حاضر در میدان دلاوری در جنگ؛ شمشیر زنی و سربازی، (172) در صدر اسلام، زن در میدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان - که این کار بیشتر بر عهده زنان بود - حتی گاهی با نقال ، در میدان جنگ و رزم های دشوار آن روز، شمشیر هم می زد.(72)
همچنین ایشان در مورد اهمیت و ضرورت حضور اجتماعی زن در عرصه انقلاب اسلامی چنین می فرمایند:
امام خمینی (ره) فرمودند، درست هم فرمودند: اگر زنان در این نهضت همکاری نمی کردند، انقلاب هم پیروز نمی شد. (173) ما در جریان انقلاب شاهد بودیم که زن در کشور ما، سرباز خط مقدم انقلاب شد. اگر زن ها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمی پذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئناً این انقلاب واقع نمی شد (10)
در جای دیگر می فرمایند:
عرصه ی دوم، عرصه ی فعالیت های اجتماعی است؛ اعم از فعالیت های اقتصادی، فعالیت سیاسی، فعالیت اجتماعی به معنای خاص، فعالیت علمی، درس خواندن، درس گفتن، تلاش کردن در راه خدا، مجاهدت کردن و همه ی میدان های زندگی در صحن جامعه. (62) در عرصه ی مسائل اجتماعی و سیاسی و ایستادگی و صبر و مقاومت حضور سیاسی و خواست سیاسی و درک و هوش سیاسی، شناخت کشور خود، شناخت آینده ی خود، شناخت هدف های ملی و بزرگ و اهداف اسلامی دشمن ، شناخت روش های دشمن باید روز به روز پیشرفت کند. (175) در میدان های سیاسی نیز، ما خانم هایی را دیده ایم و می بینیم که دارای قدرت تحلیل و سخنوری هستند و برای پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی آماده اند. (11)
رهبر معظم انقلاب ، با تأسی از دیدگاه اسلام و تکیه بر مصادیق صدر اسلام، حضور اجتماعی زن را منوط و مشروط به حفظ حجاب و عفاف می دانند:
در صدر اسلام، زن در میدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان - که این کار بیشتر بر عهده ی زنان بود - حتی گاهی با نقاب، در میدان جنگ و رزم های دشوار آن روز، شمشیر می زد. در عین حال در داخل خانه، فرزندان خود را هم در آغوش می گرفت، تربیت اسلامی هم می کرد، حجاب خود را هم حفظ می کرد؛ چون این ها منافاتی با هم ندارند. (72) خواهر و همسر بعضی از ائمه ، یا همسران پیغمبر، در میدان های گوناگونی عملی ، فرهنگی ، سیاسی ، مبارزاتی ، انقلابی و نظامی وارد شدند. توجه کردید! هیچ مانع از حضور در هیچ یک از این میدان ها نیست ؛ اما حجاب وجود دارد . آن را رعایت کنید و وارد این میدان مبارزات بشوید. (117) فعالیت زنان در عرصه ی اجتماع، فعالیتی کاملاً مباح و روا و مطلوب و مجاز است که با حفظ حدود اسلامی ، این ها را انجام بدهند و نیمی از نیروی فعال جامعه را به جامعه تقدیم کند. (65) به شرط رعایت عفت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعه ی اسلامی میدان برای زن و مرد باز است. (64) (باید توجه داشت) حجاب، به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیت های سیاسی و اجتماعی و علمی نیست (9)
ایشان به چند مورد از دلایل و حکمت های اهمیت و ضرورت حجاب و عفاف اشاره می کنند:

الف- حفظ تعالی و تکریم شخصیت زن از چشم دیگران:
عفت در زن، وسیله یی برای تعالی و تکریم شخصیت زن در چشم دیگران، حتی در چشم خود مردان شهوتران و بی بند و بار است . عفت زن، مایه احترام و شخصیت اوست. (95)

ب- حفظ عفاف زن:
این مسأله حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه ی این ها به خاطر آن است که این قضیه ی عفاف در این بین سالم نگه داشته بشود.
اسلام به مسأله ی عفاف زن اهمیت می دهد. البته عفاف مرد هم مهم است. عفاف مخصوص زنان نیست؛ مردان هم باید عفیف باشند؛ منتها چون در جامعه مرد به خاطر قدرت جسمانی و برتری جسمانی، می تواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل زن رفتار نماید، لذا روی عفت زن بیشتر تکیه و احتیاط شده است.
شما الآن هم که در دنیا نگاه کنید، می بینید که یکی از مشکلات زنان در دنیای غرب، به خصوص در کشور ایالات متحده امریکا، همین است که مردان با تکیه به زورمندی خودشان به عفت زن تعدی و تجاوز می کنند، آمار منتشر شده ی از سوی مقامات رسمی خود امریکا را من دیدم که یکی مربوط به دادگستری آمریکا، و یکی هم مربوط به یک مقام دیگری بود. آمارها واقعاً وحشت انگیز است. در هر شش ثانیه، یک تجاوز به عنف در کشور امریکا صورت می گیرد! ببینید چه قدر مسأله ی عفت مهم است. وقتی بی اعتنایی کردند، قضیه به کجا می رسد. هر شش ثانیه، یک تجاوز به عنف! بر خلاف تمایل زن، مرد زورگو، ظالم، بی بند و بار، بی عفت بتواند به حریم عفت زن تعدی و تجاوز بکند. اسلام اینها را ملاحظه می کند. این مسأله ی حجاب که این همه مورد توجه اسلام است، به خاطر اینهاست.

ج- حفظ امنیت اجتماعی برای زنان و مردان به منظور انجام مسئولیت های اجتماعی آنها:
با حجاب زن مسلمان، هم خود زن مسلمان امنیت پیدا می کند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا می کنند. آن جایی که حجاب را از زنان دور می کنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک می کنند، در درجه ی اول، امنیت از خود زن و درجه ی بعد ، از مردان و جوان گرفته خواهد شد. برای این که محیط سالم و دارای امنیت باشد، زن بتواند کار خود را در جامعه انجام بدهد، مرد هم بتواند مسئولیت های خود را انجام بدهد، اسلام حجاب را معین کرده است. (64)

3- تکامل خانواده
زن علاوه بر حضور در عرصه های اجتماعی، در خانواده ی خود نیز نقش تربیتی و سازنده ای را ایفا می کند که این حضور اهمیت ویژه ای دارد. زن در این جایگاه می تواند الفبای عفاف را به فرزندان خود برای حضور سالم در فعالیت های اجتماعی آموزش دهد و با رفتار اجتماعی خود، الگوی صحیحی از عفاف را به اعضای خانواده ارائه نماید. زن با حفظ حجاب و عفاف در محیط جامعه می تواند راه رشد و پیشرفت را در ابعاد انسانی و اجتماعی طی کند و به عنوان یک عنصر مفید و مثبت در تربیت خانواده نقش آفرینی کند. زن عفیف و نجیب می تواند فرزندان شایسته و سالم تربیت کند. زن با حفظ حدود شرعی ، جلوگیری از بی بند و باری و عنان گسیختگی نفس و تکریم شخصیت اجتماعی خود می تواند فضای سالم را در خانواده به وجود آورد و عزت نفس و کرامت انسانی را به فرزندانشان القاء نماید.
رهبر معظم انقلاب در زمینه نقش مؤثر و مفید زن در خانواده بسیار تأکید دارند و آن را مقدمه ی پویایی جامعه می دانند:
قلمرو سوم، نقش زن در عایله - در خانواده - است. نظر اسلام را در این مورد نیز تبیین بکنیم . (47)
از همه ی کارهای زن مهم تر ، تربیت فرزندان و تقویت روحی شوهران برای ورود در میدان های بزرگ است. (73) زن در زمینه ی ایجاد عدل و انصاف و محیط آرامش و سکونت در داخل خانواده باید پیشرفت کند. (175)
از جمله نقش سازنده زن را در تربیت و تشجیع همسر و فرزندان خود برای میدان جنگ و جهاد در دفاع مقدس هشت ساله می دانند:
مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلی، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلی ، شوهران خود را به انسان های مقاوم و مستحکم مبدل ساختند. (73) اگر مادران شهدا و همسران شهدا بی صبری نشان می دادند، شوق جهاد در راه خدا و شهادت در دل مردها می خشکید؛ این جور نمی جوشید؛ این جور به جامعه طراوت نمی داد. (173)
با توجه به نقش زن در تربیت و تکامل خانواده لازم است زن (و حتی مرد) به منظور استحکام خانواده، به حدود شرعی پایبند باشد. رهبر معظم انقلاب چنین می فرمایند:
مردی که می تواند آزادانه در جامعه اطفای شهوت بکند، زنی که می تواند بدون هیچ ایراد و اشکالی در جامعه با مردان گوناگون تماس داشته باشد، این ها در خانواده ، نه یک شوهر خوب و نه یک همسر خوب و زن خوب خواهند بود؛ لذا بساط خانواده متلاشی شد. (86)
فرهنگ غربی در مورد زن و بی بند و باری و به ابتذال کشاندن زنان آن مناطق موجب شده است که خانواده سست بشود؛ بنیان خانواده متزلزل بشود؛ زن و مرد در داخل خانواده خیانت به یکدیگر برایشان خیلی مهم شمرده نشود. (174)

حسن ختام
یکی از نشانه های مرد سالاری غربی ها همین است که زن را برای مرد می خواهند؛ لذا می گویند زن آرایش کند، تا مرد التذاذ ببرد! این مردسالاری است، این آزادی زن نیست؛ این در حقیقت آزادی مرد است می خواهند مرد آزاد باشد، حتی برای التذاذ بصری؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرج در مقابل مرد تشویق می کنند. (93)
آنچه که در ایران اسلامی در مقایسه با فرهنگ غرب مورد توجه قرار گرفته است، مقابله با ابتذال و بی بند و باری است. رهبر معظم انقلاب در این زمینه چنین می فرمایند:
زن های ایرانی، بخصوص کسانی که در رشته های گوناگون دانش و در چارچوب اسلام و احکام اسلامی و مهم تر از همه، مسأله حجاب، توانسته اند حرکت بکنند، بایستی به زنان و دختران و دانشجویان زن دنیا عملاً تفهیم کنند که علم به معنای بی بند و باری نیست و لازمه ی تحصیل علم، بی قیدی نسبت به موازین اخلاقی در مورد معاشرت زن و مرد نیست؛ بلکه می توان با رعایت کامل این موازین، علم را هم تحصیل کرد و به جاهای بالایی رسید و وجود شما می تواند به عنوان یک نمونه از پیام جهانی اسلام نشان داده بشود. (13 و 12)
بدیهی است درد زنان جامعه ی ما، کمبود آزادی به معنای بی بند و باری نیست. با توجه به این که بی بند و باری خود مانع ظهور شخصیت حقیقی، کرامت انسانی و شکوفایی استعدادهای زنان می باشد. - بلکه باید موانع و محدودیت های دیگری را که بعد فرهنگی و اجتماعی دارد، جستجو نمود. ایشان در این باره چنین می فرمایند:
زن در همه جوامع - از جمله در جامعه ما - دچار ستم و دچار کمبودهایی است که بر او تحمیل می شود؛ اما این کمبود؛ کمبود آزادی به معنای بی بند و باری نیست؛ این کمبود، کمبود میدان ها و فرصت ها برای علم و معرفت و تربیت و اخلاق و پیشرفت و شکوفایی استعدادهاست؛ این را باید تأمین و جستجو کرد. (87)
بالاخره ایشان از یک سو در خصوص احتراز از ابتذال و بی بند و باری هشدار می دهند:
مبادا چنان که در افراد سطحی و غافل دیده شده است، نسل انقلابی و زنان مؤمن، دوباره روی به مصرف و تجملهای پوچ و گرایشهای غیر انقلابی بیاورند یا رسم جاهلی اختلاط بی پروا را دوباره زنده کنند .... (3)
از سوی دیگر بر احقاق حقوق انسانی، شکوفایی استعدادها و تکامل انسانی زنان در جامعه تأکید دارند:
زن در جامعه، اولاً به حق انسانی و حقیقی خود برسد، ثانیاً استعدادهای او شکوفا بشود و رشد حقیقی و انسانی پیدا کند و در نهایت به تکامل انسانی نایل بشود؛ زن در جامعه به صورت انسان کامل در بیاید؛ انسانی که می تواند به پیشرفت بشریت و جامعه ی خود کمک کند و در محدوده ی توانایی های خود، دنیا را به بهشت برین و زیبایی مبدل کند. (78)

* مقاله حاضر، با تأسی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب در مورد حجاب و عفاف تهیه گردیده است. تمامی نقل قول ها با ذکر شماره صفحه در پرانتز از کتاب «زن از دیدگاه مقام معظم رهبری» نشر نوادر، 1380 - استخراج گردیده است.
منبع :
http://www.rasekhoon.net

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:31
حجاب و عفاف

ادب پوشش

«قُلْ لِلْمؤمنینَ یَغُضُّوا مِنْ أبصارِهم و یَحْفَظُوا فُروجَهُمْ ذلكَ اَزْكی لَهُمْ، اِنَّ اللّه‏َ خبیرٌ بِما یَصْنَعُون و قُلْ لِلْمؤمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ و یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ و لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنها و لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ علی جُیُوبِهِنَّ و لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعُولَتهِنَّ أوْ آبآئِهِنَّ أوْ آبآءِ بُعُولَتِهِنَّ أوْ أبْنآئِهِنَّ أوْ أبنآءِ بُعُولَتهِنَّ أوْ اِخْوانهِنَّ أوْ بَنی¨ اِخوانِهِنَّ أوْ بَنی اَخَواتِهِنَّ أوْ نِسائِهِنَّ أوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ
أوِ التابِعینَ غَیْرِ اُولِی الاِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أوْ الطِّفْلِ الذَّینَ لَمْ یَظْهَروا علی عَوْراتِ النساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إلیَ اللّهِ جمیعا أیُّها الْمُؤمِنونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ». «آیات 30 و 31»

مقدمه
«ورود به محلهای مسكونی و غیر مسكونی دیگران و اماكن عمومی، موضوعی بود كه در سه آیه پیش آمده است. در این بخش، دو آیه مورد بحث، ضمن تأكید بر ضرورت پاس داشتن از ادب چشم و خودداری از نگاههای آلوده و صیانت دامن خویش از نگاه دیگران، توسط مردان و زنان باایمان، نخست حكم الزامی پوشش اسلامی را برای بانوان مسلمان بیان می‏كند و سپس مواردی را كه از این حكم كلی، استثنا شده بازگو می‏نماید. آیه نخست، بیان‏كننده وظیفه مردان مسلمان و آیه دیگر بازگوكننده مسئولیت شرعی بانوان مسلمان می‏باشد؛ مسئولیتی كه به یك معنا از حساسیت بیشتر و ظرافت فزونتری برخوردار است.»

روش كلی ما در شرح و تفسیر آیات سوره نور به این گونه است كه به ترتیب آیات سوره، یك یا دو یا سه آیه را كه از نظر موضوع با هم تناسب دارند، موضوع بحث قرار داده و پس از «شرح كلی» به تبیین و ارائه «نكات ادبی» آن می‏پردازیم. سپس به «شرح تفصیلی» فرازهای آیه یا آیات مورد بحث می‏پردازیم. و در پایان برخی «روایات» را در شأن نزول آیه یا متناسب با موضوعات بحث بازگو می‏كنیم. «شرح كلی» اجمالی و «نكات ادبی» دو آیه مورد بحث، به تفصیل در قسمت پانزدهم آمده است. همچنان كه «شرح تفصیلی» آیه نخست و فراز «و قُلْ للمؤمنات یَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهنَّ و یَحْفَظْنَ فُروجَهُنَّ» به همراه روایات مربوط به آن نیز در قسمت قبل آمده است. بویژه بحث «نكات ادبی» دو آیه موضوع بحث، كه گفته‏های قابل توجهی را به خود اختصاص داده است و طبعا فرصتی برای دوباره‏گویی آنها نیست. از این‏رو، آنچه در این قسمت می‏آید «شرح كلی» و «شرح تفصیلی» ادامه بخشی از آیه دوم و روایات مربوط به آن است كه در واقع در جهت تكمیل قسمت قبل می‏باشد. پیوستگی بحث از یك سو و طولانی بودن آن از سوی دیگر، چاره‏ای جز ارائه آن در سه قسمت باقی نمی‏گذاشت، اما سه قسمتی كه فقط سه سال، یعنی 36 شماره مجله میان قسمت اول و دوم آن فاصله افتاد! امید می‏رود این توضیح مبسوط، چاره‏ساز بخشی از تقصیر در تأخیر باشد.
شرح كلی:
در دومین آیه مورد بحث، پیامبر(صلی الله علیه و آله) مأموریت می‏یابد به زنان مسلمان بگوید از نگاههای آلوده و حرام چشم فرو بندند و دامن خود، نگه دارند. كما اینكه در آیه نخست چنین فرمانی، مردان را موظف به حفظ دیده و دامن می‏كرد. آن گاه طی چهار فراز به مسأله مهم پوشش و پرهیز از خودنمایی دستور می‏دهد:
1ـ بانوان مسلمان زینت خود را جز آن مقدار كه آشكار است، نمایان نكنند.
2ـ پوشش و روسری خود را تا گردن و قفسه سینه‏اشان بیندازند.
3ـ زینت خود را جز برای دسته‏هایی از اشخاص، نمایان نسازند.
4ـ به گونه‏ای راه نروند كه زینت پنهان آنان را آشكار سازد.
و در پایان از همه مسلمانان می‏خواهد كه به امید رستگاری به سوی خدا بازگردند و توبه كنند.
نقطه مشترك و اجمالی فرمانهای یادشده، این است كه زنان مسلمان خود را بپوشانند و زینت خویش آشكار نسازند، جز آنچه آشكار است و جز برای دسته‏هایی از افراد كه در آیه به صراحت از آنان نام برده شده است.
اینكه زینت مورد نظر در آیه چیست و زینت آشكار كدام است، پرسشهایی است كه از سوی مفسّران و نیز فقها یكسان پاسخ داده نشده است. چنان كه در بیان مصادیق استثنای دوم نیز در میان آنان اختلاف نظر هست.

شرح تفصیلی
* وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ الاّ ما ظَهَرَ مِنْها
«زینت» در زبان عربی معنایی گسترده‏تر از لفظ «زیور» كه واژه‏ای فارسی است دارد. زیور، فقط به زینتهایی گفته می‏شود كه جزء
بانوان مسلمان باید زیباییهای خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند؛ چه اندام آنان باشد و چه زیورآلات و آرایش. البته آنچه خود به خود و به صورت طبیعی در فعالیتهای روزمره آشكار است از این حكم بیرون است. مصداق زینت عام است و شامل خود اندام نیز می‏گردد حتی اگر خالی از زیورآلات و آرایش باشد. این معنا با اطلاق لفظ زینت در آیه مورد بحث نیز سازگاری بیشتری دارد. بدن شخص به شمار نمی‏رود، مانند انواع زیورهای طلایی و جواهر، ولی كلمه «زینت»، هم در چنین زیورهایی به كار می‏رود و هم به آرایشهایی گفته می‏شود كه به بدن شخص متصل است و گویی جزئی از وی می‏باشد؛ همانند سرمه و خضاب. علاوه بر این، خود زیباییهای طبیعی هم زینت به شمار می‏رود، بنابراین شامل اندام زیبا و چشم‏نواز نیز می‏گردد. از این‏رو باید دید آیه شریفه كه به زنان فرمان می‏دهد «زینت» خود را آشكار نسازند، آیا هر نوع زینت و زیبایی را، چه طبیعی و چه غیر آن، شامل می‏شود یا یك بخش را؟ پاسخ به این پرسش را در ادامه خواهیم آورد.
از طرف دیگر، در این آیه كه زنان را از آشكار ساختن زینت خود باز می‏دارد، از این فرمان دو مورد استثنا شده است؛ یكی همین جمله «الاّ ما ظهر منها» و دیگری «الاّ لبعولتهنّ أو آبائهنّ او ...». شرح استثنای دوم را بعداً پی خواهیم گرفت. در استثنای اول، آنچه از زینت را كه خود به خود آشكار است، از حكم حرمت آشكارسازی زینت جدا می‏كند. بنابراین آیه به دو نوع زینت زن اشاره دارد؛ یك دسته كه خود به خود نمایان است و دسته دیگر كه نوعاً پنهان است، مگر اینكه شخص به قصد بخواهد آنها را آشكار سازد و آیه آنان را از آن باز داشته است.
پرسش دوم كه در واقع پرسش اصلی بحث می‏باشد، این است كه زینت «نمایان» كدام است و زینت «پنهان» كدام؟ این سؤالی است كه از گذشته، میان كسانی كه در صدد شرح آیه برآمده‏اند و یا در فقه در مقام تمسك به آن بوده‏اند، منشأ اختلاف شده است.
بنابراین تا كنون روشن شد كه آیه شریفه زنان مسلمان را به صورت كلی از نمایان ساختن زینت خود بازمی‏دارد (مستثنی منه) ولی پوشاندن زینتهای آشكار را لازم نمی‏داند (مستثنی). زینت نیز مفهومی روشن دارد؛ اگر مصادیق زینتهای آشكار ـ یعنی آنچه استثنا شده ـ مشخص گردد، قهراً مواردی از زینت كه پوشاندن آن در مقابل نامحرمان واجب است (مقدار مستثنی منه) نیز معلوم خواهد شد. برای این كار چاره‏ای جز تعیین مصداق «زینت» در جمله نخست كه «مستثنی منه» است نیست و با روشن شدن مصادیق آن، موارد زینت آشكار نیز معلوم خواهد شد، زیرا حتی با فرض اینكه استثنای مورد بحث از نوع استثنای «منقطع» باشد و نه «متصل» باز با توجه به ضمیر «منها» كه به كلمه «زینت» برمی‏گردد، تعیین مصادیق زینت در هر دو جمله، مرتبط به هم می‏باشد.

مصادیق زینت
در تبیین مصادیق زینت سه نظر عمده وجود دارد:
1ـ مقصود از زینت، همان زینت و زیبایی طبیعی است كه عبارت است از اندام زیبای زن.
2ـ منظور جای زینت است و اگر منعی وجود دارد مربوط به محلّ زینت و زیور است و گرنه نمایان ساختن خود زیورآلات همانند گوشواره و دست‏بند و بازوبند و نگاه به آنها، منعی ندارد. اگر سخن از پوشاندن زینت رفته، در واقع به خاطر تأكید و مبالغه در لزوم پوشاندن آن قسمتهای بدن است؛ همانند گردن، سر، گوش، ساق پا و بازو. به عبارت دیگر، از نگاه به خود زینت باز داشته است تا نشان دهد كه نگاه به محل آنها شدیدتر است.(1) علامه طباطبایی این نظر را برگزیده است.(2)
3ـ مراد از زینت، خود زینت و زیورآلات است ولی نه به تنهایی، بلكه وقتی مورد استفاده قرار گرفته و روی بدن باشد. طبیعی است نمایان ساختن زیورآلات در چنین حالتی، نوعاً همراه با آشكار ساختن اندامی است كه به آنها آراسته شده است. زمخشری گفته است:
«زینتهای آشكار همانند انگشتر، حلقه، سرمه و حنا، مانعی ندارد كه آشكار شود، اما زینتهای پنهان از قبیل دست‏بند، ساق‏بند، بازوبند، گردن‏بند، تاج، كمربند و گوشواره، باید پوشانده شود مگر در برابر كسانی كه در ادامه آیه استثنا شده‏اند.»(3)
ارزیابی گفته‏ها:
در بررسی و ارزیابی هر یك از سه نظر یادشده، اگر به استناد ظاهر آیه، مقصود از زینت را خود زینت بدانیم و نه محلّ آن؛ و از سوی دیگر، آن را چنان كه از برخی روایات برمی‏آید، به زینتهای مصنوعی چون زیورآلات، محدود سازیم، نتیجه می‏گیریم كه پنهان ساختن زیورهایی چون گردن‏بند و بازوبند و گوشواره و كمربند از نگاه نامحرمان لازم است و مواردی چون انگشتر و سرمه و حنای دست و حتی النگو كه نوعاً و خود به خود نمایان است آشكار ماندن آن جایز است. ولی اگر یكی از دو نظر نخست را برگزینیم و مصداق زینت را عبارت از خود اندام زیبا و یا محل زینت بشماریم، آن وقت باید بگوییم منظور از «مستثنی» در جمله «الا ما ظهر منها» كه پوشاندن آن واجب نیست، چهره و دو دست تا مچ است و بر اساس گفته‏ای دیگر، علاوه بر این دو، شامل قدمها تا مچ نیز می‏شود. روایاتی كه می‏رساند منظور خود زینت است و در واقع مؤید گفته سوم است اینهاست:
1ـ حضرت امام صادق(علیه السّلام) در تفسیر جمله «الا ما ظهر منها» فرمود:
«الزینة الظاهرة الكحل و الخاتم؛(4)
زینت آشكار، سرمه و انگشتری است.»
2ـ ابوبصیر از اصحاب امام صادق(علیه السّلام) گفته است در باره این جمله خداوند عز و جل «و لا یبدین زینتهنّ الا ما ظهر منها» از آن حضرت پرسیدم؛ فرمود:
«الخاتمُ و المَسَكةُ و هی القُلْب؛(5)
انگشتری و مَسَكه كه همان دست‏بند است.»
3ـ علی بن‏ابراهیم قمی، صاحب تفسیر روایی معروف، از حضرت امام باقر(علیه السّلام) در شرح آیه مورد بحث نقل كرده است كه فرمود:
«هی الثیابُ و الكحلُ و الخاتمُ و خضابُ الكفِّ و السوار. و الزینة ثلاث: زینة للناس و زینة للمحرم و زینة للزوج، فامّا زینة الناس فقد ذكرناها، و امّا زینة المحرم فموضع القلادة فما فوقها و الدُمْلَج و ما دونه و الخلخال و ما اسفل منه، و امّا زینة الزوج فالجسد كلّه؛(6)
زینت آشكار عبارت است از لباس و سرمه و حنای دست و النگو. و زینت (اساسا) سه گونه است: یك نوع زینت، برای مردم است، و نوع دیگر زینت، برای محرم است، و گونه دیگر زینت برای شوهر است. امّا زینت مردم همان است كه گفتیم (لباس و سرمه و حنای دست و النگو) و زینت محرم، جای گردن‏بند و بالاتر آن و بازوبند و پایین آن و خلخال و پایین‏تر آن است، و اما زینت شوهر، عبارت از همه بدن است.»
چنان كه از این روایت پیداست، قسمت نخست همان زینتهایی است كه آشكار است و از این‏رو، از آن به عنوان زینت عمومی نام برده شده است، ولی دو قسم دیگر، یكی به محارم اختصاص دارد، چون در اندامی استفاده می‏شود كه باید از نامحرمان پوشانده شود، و دیگری ویژه شوهر است كه شامل همه بدن می‏شود. البته نوع دوم، با نظریه دوم نیز همخوانی دارد. با اینهمه این پرسش همچنان باقی است كه آیا عنوان زینت، شامل خود اندام نیز می‏گردد یا نه؟ روایت بعدی كه از نظر سند نیز صحیح و دارای اعتبار است، نشان می‏دهد كه اندام نیز مصداق زینت می‏باشد؛ چنان كه بخشی از روایت پیش نیز كه زینت شوهر را بیان كرد، همین معنا را می‏رساند.
4ـ فضیل بن‏یسار گفته است از حضرت امام صادق(علیه السّلام) در باره ساعدهای زن پرسیدم كه آیا جزء زینتی هست كه خداوند در باره آن فرموده است «و لا یبدین زینتهنّ الا لبعولتهنّ»؟ حضرت فرمود:
«نَعَمْ و ما دون الخمار من الزینة و ما دون السوارین؛(7)
آری، و (نیز) آنچه پایین (زیر؟) روسری (مقنعه) و آنچه پایین (زیر؟) دست‏بندهاست.»
نظر نهایی:
از جمع‏بندی روایات یادشده می‏توان نتیجه گرفت كه مصداق زینت عام است و شامل خود اندام نیز می‏گردد، حتی اگر خالی از زیورآلات و آرایش باشد. این معنا با اطلاق لفظ زینت در آیه مورد بحث نیز سازگاری بیشتری دارد. اینكه برخی برای محدود ساختن مصادیق آن گفته‏اند كلمه زینت در زیباییهای طبیعی، كمتر به كار می‏رود(8)، سخن واردی نیست. قرآن كریم حتی مال و فرزند را نیز زینت خوانده است.(9) كما اینكه ستارگان را زینت آسمان شمرده است.(10) البته در فقه اسلامی، در استدلال بر وجوب پوشاندن اندام زن، جز آنچه خودبه‏خود آشكار شود.
قرآن كریم از پوششی به نام «جلباب» نام برده است كه در عرف كنونی ما بهترین و مناسبترین مصداق آن همان «چادر» است. است، یعنی صورت و دست و پا تا مچ، دلیلهای دیگری نیز وجود دارد كه حتی با فرض اختصاص زینت در آیه مورد بحث به زیورآلات، همان دلیلها در اثبات وجوب پوشش كفایت می‏كند، ولی با بیانی كه گذشت و در جمع‏بندی نهایی باید گفت بانوان مسلمان باید زیباییهای خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند؛ چه اندام آنان باشد و چه زیورآلات و آرایش. البته آنچه خود به خود و به صورت طبیعی در فعالیتهای روزمره آشكار است از این حكم بیرون است. از این سو برای مردان نامحرم نیز جایز نیست به مواردی كه پوشش آن بر زنان واجب است نگاه كنند حتی اگر نگاهی عادی باشد و از روی التذاذ و لذّت‏جویی نباشد و حتی اگر زمینه‏ای نیز برای گرفتار آمدن به گناه و مفسده‏ای در میان نباشد. این حرمت و احترامی است كه اسلام برای بانوان مسلمان قایل شده است و بخشی از چارچوب روابط زن و مرد بیگانه و نامحرم را در معاشرتهای اجتماعی و نشست و برخاستهای خانوادگی و در هر محیط و زمانی، مشخص می‏كند و هیچ یك از آن دو، حق حرمت‏شكنی را ندارند، نه نسبت به خود و نه نسبت به طرف مقابل.
بدیهی است آنچه گفته شد در یك بحث تفسیری و در شرح آیات مورد نظر است و نه ارائه فتوا. از این‏رو و در مقام تعیین تكلیف شرعی و شناخت مرزهای حلال و حرام الهی، هر شخصی باید به نظر و فتوایی گردن نهد كه برای او حجت شرعی است كه نوعاً نیز از مرجع جامع شرایط تقلید فرا خواهد گرفت.
* وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ علی جُیُوبِهِنَّ.
«خُمُر» جمع «خِمار» آمده است و اصل ریشه آن به معنای پوشاندن می‏باشد. اگر به مایعات مست‏كننده نیز «خمر» گفته‏اند، از این‏رو است كه عقل را در حال مستی می‏پوشاند. «خمار» در اصل به معنای هر چیزی است كه در پوشاندن و ستر چیزهای دیگر به كار می‏رود، ولی در عرف به پوششی گفته می‏شد كه بانوان، سر و گردن خود را با آن می‏پوشاندند؛ همان روسری و مقنعه. «جُیُوب» نیز لفظ جمع است و مفرد آن «جَیْب» می‏باشد كه به معنای سینه و قلب است و در این آیه به تناسب حكم و موضوع، به معنای سینه به كار رفته است.
مفاد فراز یادشده كه دو لغت «خمر» و «جیوب» به همراه «لیضربن» كه فعل امر است و «علی» كه به معنای «بَرْ» است، ضرورت قرار دادن «خمار» بر گریبان و قفسه سینه را می‏رساند. در تفسیر كشاف در توضیح به كار بردن ریشه «ضَرْب» در موضوع پوشش می‏گوید:
«ضَرَبَتْ بخمارها علی جیبها كقولك ضربتُ بِیدی علی الحائطِ، اذا وضعتَها علیه؛(11)
كار بردن این تعبیر كه زن خمارش را بر سینه‏اش زد، همانند این تعبیر رایج است كه وقتی مثلاً دستت را روی دیوار می‏گذاری، می‏گویی: ضربتُ بیدی علی الحائط؛ دستم را روی دیوار گذاشتم.»
همین مفسّر ادیب در شرح آیه «فَضَرَبْنا علی آذانهم فِی الكهفِ»(12) می‏گوید:
«أیْ ضربنا علیها حجابا من أن تَسمع؛(13) یعنی بر روی گوشهای آنان پرده و مانعی از شنیدن قرار دادیم.»
بنابراین آیه شریفه، زنان مسلمان را فرمان می‏دهد كه «خمار»های خود را بر گریبان و قفسه سینه افكنند و آن را بپوشانند.
توضیح اینكه، در شأن نزول آیه به نقل از حضرت امام باقر(علیه السّلام) آمده است جوانی از انصار، در مدینه، در مسیر خود با زنی روبه‏رو شد. در آن زمان، زنان مقنعه‏های خود را پشت گوشهایشان قرار می‏دادند (و طبعاً گردن و مقداری از پایین گلو و قفسه سینه‏اشان نمایان بود). جوان به زن كه از روبه‏رو می‏آمد، نگاه دوخت؛ هنگامی كه از كنار او گذشت، جوان همچنان به او چشم دوخته و او را دنبال می‏كرد؛ تا اینكه جوان داخل كوچه باریكی (به نام كوچه فلانی‏ها)(14) شد و باز پشت سر آن زن چشم دوخته بود كه ناگهان صورتش به استخوان یا شیشه‏ای(15) در دیوار خورد و چهره‏اش را شكافت. وقتی زن رفت (و از دیده جوان پنهان شد) وی به خود آمد و نگاه كرد كه خونها بر لباس و سینه‏اش روان است! پیش خود گفت: به خدا سوگند! هم اینك حتما پیش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهم رفت و او را (از این جریان) آگاه می‏كنم.
جوان پیش پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد. وقتی حضرت او را دید فرمود: چه شده؟ او قضیه را باز گفت. این هنگام بود كه جبرئیل(علیه السّلام) آیه «قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلك ازكی لهم ان اللّه‏ خبیر بما یصنعون» را فرود آورد.(16)
چنان كه از این روایت شریف پیداست زنان مسلمان عرب تا آن زمان نوعا پیراهنهایی می‏پوشیده‏اند كه گریبان آنان بازمی‏ماند و دور گردن و سینه را نمی‏پوشاند، دامنه روسریهای خود را نیز از پشت سر می‏آویختند. طبعاً گوش و بناگوش و گوشواره و گردن و گریبان آنان نمایان می‏شد. فراز مورد بحث از آیه شریفه كه یك حكم قطعی و تردیدناپذیر قرآنی و شرعی است ـ با توضیحی كه گذشت ـ به آنان فرمان داد كه از این پس باید اینها را از نگاه نامحرم بپوشانند و قسمت آویخته همان روسریها را به جای انداختن پشت گوش، از دو طرف، روی سینه و گریبان خود بیفكنند تا این بخش از اندامهای آنان نیز كه از مصادیق روشن زینت بانوان است همانند دیگر قسمتهای بدن پوشیده بماند. از این‏رو، این جمله، حكمی جدید و وظیفه تازه‏ای را افزون بر آنچه در پوشش بانوان مرسوم بود، بر عهده آنان گذاشته است. البته همه می‏دانیم كه روسری خصوصیتی ندارد و مقصود لزوم پوشاندن سر و گردن و گریبان است. چنان كه عبداللّه‏ بن‏عباس، مفسّر و شاگرد سرشناس امیرالمؤمنین علی(علیه السّلام) در تفسیر آیه مورد بحث گفته است:
«تُغطّی شَعْرَها و صدرَها و ترائبَها و سوالفَها؛(17) زن (باید) مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.»
البته قرآن كریم، در سوره احزاب، در تأكید بر حفظ شئون بانوان مسلمان و مصون ماندن از تعرض برخی هوسرانان و نابخردان و برای بازشناسی زنان آزاده از كنیزان ـ كه در این زمینه مسئولیت كمتری داشتند و یا شرایط آنان، آزادی عمل بیشتری را به آنان می‏داد ـ در ردیف زنان و دختران پیامبر(صلی الله علیه و آله)، به آنان فرمان می‏دهد كه خود را با لباسی بلند، كاملاً بپوشانند تا ابهت و حرمت و جایگاه اجتماعی آنان از كنیزان باز شناخته شود و از چشم‏چرانی و تعرض هوسبازان و كم‏خردانی كه در پی هتك شخصیت بانوان مسلمانند و با نگاه و زبان و گاه دست خود، متعرّض بانوان می‏شوند، مصون بمانند. قرآن كریم در آن آیه از پوششی به نام «جلباب» نام برده است كه در عرف كنونی ما، بهترین و مناسبترین مصداق آن، همان «چادر» است و از همین رو است كه علی‏رغم عدم انحصار حجاب شرعی در «چادر» از آن به عنوان بهترین و مناسبترین پوشش برای زنان مسلمان نام می‏بریم و بر آن تأكید داریم، بویژه در رنگ مشكی كه علاوه بر ابهّت و متانت، رنگی جا افتاده و امری كاملاً پذیرفته شده در عرف اجتماعی و دینی ما می‏باشد. البته چنان كه اشاره شد، زنان و دختران مسلمان از نقطه نظر شرعی، فقط موظف هستند پوشش لازم را داشته باشند و الزامی به استفاده از چادر ندارند و كسی نیز نمی‏تواند پوششهای كامل دیگر را اگر لباس شهرت و انگشت‏نما شدن و یا ویژه مردان نباشد، از نظر شرعی نمی‏تواند تخطئه كند ولی روشن است با الهام از آیه شریفه و با ویژگیهایی كه چادر دارد، توصیه ما استفاده از این پوشش است كه در عرف ما به عنوان نشانه ملّی بانوان ایرانی نیز به شمار می‏رود. كما اینكه اگر برخی اماكن مقدس و یا مؤسسات و محیطهای كاری یا آموزشی، نوع خاصی از پوشش كامل را انتخاب كرده‏اند، طبعاً باید به آن پایبند بود.
قرآن كریم در آن سوره خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‏فرماید:
«یا ایّها النبی قُلْ لِازواجِكَ وَ بناتِكَ وَ نِساءِ المؤمنینَ یُدنینَ علیهنَّ مِنْ جَلابیبهنَّ ذلكَ أدنی أنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ و كان اللّه‏ُ غفورا رحیما؛(18) ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمانها بگو جلبابهایشان را بر خود فرو افكنند (و خود را با آن بپوشانند) آن كار برای اینكه شناخته شوند و آزار نبینند بهتر است، و خداوند بخشنده مهربان است.»
چنان كه در آغاز اشاره شد، در آیه مورد بحث، در فرمان به پنهان ساختن زینت، دو مورد استثنا شده است؛ یكی زینتهای آشكار كه شرح آن گذشت و دیگری نمایان ساختن زینت برای دسته‏هایی از اشخاص كه همان افراد محرم باشند.

پی نوشت ها:
1 ـ از جمله نگاه كن: مرآة العقول، علامه محمدباقر مجلسی، ج20، ص342.
2 ـ المیزان، ج15، ص111، در شرح آیه مورد بحث.
3 ـ كشّاف، ج3، ص61، در شرح آیه مورد بحث.
4 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص146.
5 ـ همان.
6 ـ نگاه كن: نورالثقلین، ج3، ص592.
7 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص145.
8 ـ تفسیر نمونه، ج14، ص439.
9 ـ المالُ و البَنون زینةُ الحیاة الدنیا؛ سوره كهف، آیه46.
10ـ انّا زیَّنّا السماءَ الدنیا بزینة الكواكب؛ سوره صافات، آیه 6. و نیز نگاه كن: سوره فصلت، آیه 12، و سوره ملك، آیه 5، و نیز سوره حجر، آیه 16 و سوره ق، آیه 5.
11 ـ كشّاف، ج3، ص62.
12 ـ سوره كهف، آیه 11.
13 ـ كشاف، ج2، ص473.
14 ـ امام(علیه السّلام) ظاهراً نام كوچه را برده است ولی راوی به خاطر فراموشی یا علت دیگر، بازگو نكرده است.
15 ـ ظاهراً تردید بین استخوان و شیشه باید از راوی باشد.
16 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص138. متن روایت چنین است كه سعد اسكاف از امام باقر(علیه السّلام) نقل می‏كند: استقبل شابّ من الانصار امرأة بالمدینة و كان النساء یتقنعن خلف آذانهنَّ، فنظر الیها و هی مقبلة، فلما جازت نظر الیها و دخل فی زقاقٍ ـ قد سمّاه ببنی فلان ـ فجعل ینظر خلفها و اعترض وجهه عظْمٌ فی الحائط أو زجاجة فشقّ وجهه. فلمّا مضت المرأة نظر فاذا الدماء تسیل علی ثوبه و صدره، فقال: و اللّه‏ لآتینّ رسول اللّه‏(صلی الله علیه و آله) و لاخبرنّه. فأتاه. فلما رآه رسول اللّه‏(صلی الله علیه و آله) قال: ما هذا؟ فأخبره. فهبط جبرئیل(علیه السّلام) بهذه الآیة: قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلك ازكی لهم ان اللّه‏ خبیر بما یصنعون.
17 ـ مجمع البیان، ج7، ص138.
18 ـ سوره احزاب، آیه 59.

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:31
حجاب و عفاف

از کشف حجاب قجری تا کشف حجاب پهلوی

رفع حجاب، سوغات ترکیه!

رضاشاه در ۱۷ آذر ۱۳۱۴ با حضور در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی نوبنیاد تهران به همراه ملکه و دخترانش بدون حجاب، آغاز تحولی نوین را اعلام نمود. تحولی که به کشف حجاب شهرت پیدا کرد و اینگونه در تاریخ نقش بست.
بر اساس اسناد تاریخی اولین نشانه‌های بروز و ظهور کشف حجاب و حذف پوشش از سر زنان، به دربار حکام قاجار بازمی‌گردد. ناصرالدین‌شاه پس از مسافرت‌های خود به اروپا و آشنایی با فرهنگ غربی تمایل به تغییر حجاب بانوان پیدا کرد، به گونه‌ای که زنان اندرونی خود را به لباس‌های اروپایی آراست. بدین ترتیب افکار تغییر و حذف پوشش به مطبوعات آن زمان راه یافت و آنان به ترویج این موضوع پرداختند. ولی به علت پایبندی به اصول و عدم مقبولیت این کار بین مردم، رواج آن به دربار شاه محدود شد و موضوعی نبود که به گونه‌ای جدی مطرح و تبدیل به رویه‌ای عمومی شود.
رضاشاه معتقد بود کشف حجاب برابر با امکان بروز استعداد و لیاقت ذاتی زن است. کشف و رفع حجاب مساوی با تربیت و تجدد نسوان پنداشته می‌شد. از طرف دیگر هدف از این کار در بخشنامه ابلاغ شده به دستگاه‌های اجرایی اینگونه ذکر شده بود: «طبقه نسوان کشور ما که مادران رجال فردا هستند، مانند زنان سایر ممالک متمونه- از برکات علم و دانش و تمدن و تربیت برخوردار شوند.»
وی به منظور ایجاد تغییر رویه در جامعه و تغییر اعتقادات مردم دست به اعمال سیاست‌هایی زد؛ سیاست‌هایی که در بین سال‌های ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۴ اعمال شد و در آخر به کشف حجاب منتهی شد. تصویب قانون «اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه» در پارلمان در تاریخ ۱۳۰۷ و اجرای آن از همان تاریخ، به گونه‌ای که مردان از هر طبقه و صنفی مجبور به پیروی از این قانون بودند. پس از این رویداد یکی از زنان پهلوی بدون حجاب با حضور در حرم حضرت معصومه مورد انتقاد شیخ محمد تقی بافقی قرار می‌گیرد.
به موجب این قانون علما و روحانیون نیز می‌بایست از آن پیروی نموده و به جز عده ی کمی از علمای متنفذ، باقی روحانیون و طلاب، اجازه استفاده از لباس روحانیت را در انظار عمومی نداشتند، به گونه‌ ای که نیروهای انتظامی موظف به برخوردهایی با عده‌ای از این صنف پرداختند.
رضاشاه پس از سفر به ترکیه و مشاهده وضعیت ترکیه و تغییرات و اصلاحات اتخاذ شده از سوی آتاترک، عزم خود را برای پیاده‌سازی سیاست حذف حجاب زنان جزم کرد (به گونه‌ای که مخبرالسلطنه رفع حجاب را سوغات ترکیه به رضاشاه می‌داند)، و موضوع را با وزیر فرهنگ و معارف خود علی‌اصغر حکمت در میان گذاشت و از وی برنامه‌ای برای رسیدن بدین منظور می‌خواهد. بدین منظور برنامه مبارزه با حجاب بر چهار محور تدوین می‌شود:
الف- اداره
مدرسه‌های ابتدایی تا سال چهارم به صورت مختلط توسط زنان.
ب- انتشار یک سلسله مقالات به نظم و نثر که همه به زبان پند و اندرز و انتقاد از عادات معمولی نقاب و حجاب سخن می‌گفت. در این بین افرادی چون پروین اعتصامی در این عصر و در دفاع از کشف حجاب رضاشاهی شعر گفته‌اند. البته شعرایی چون میرزاده عشقی و ایرج میرزا نیز که جز شاعران مشروطه‌خواه و ضد رضاخان بودند، اشعاری پیرامون نکوهش حجاب دارند که مربوط به قبل از موضوع کشف حجاب هستند.
پروین اعتصامی: چشم‌ و دل‌ را پرده‌ می‌بایست‌ اما از عفاف. چادر پوسیده ‌بنیان ‌مسلمانی‌ نیست.
میرزاده عشقی: تا که‌ این‌ زن‌ کفن‌ سر برده نیمی‌ از ملت‌ ایران‌ مرده‌
ج- تشکیل تدریجی مجالس جشن و خطابه و حضور دختران به صورت بی‌حجاب و همچنین حضور رجال محترم در این مراسم‌ها به منظور آشنایی هر چه بیشتر با فرهنگ جدید
د- ایجاد کانون بانوان در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۱۴ به ریاست اشرف پهلوی
صاحب منصبان حکومتی موظف بودند که به همراه همسرانشان بدون رعایت ‌حجاب در مجالس عمومی حضور به هم رسانند. به گونه‌ای که عدم حضور آنان بدون همسران بدون حجابشان منجر به جریمه و اخراج در رده‌های پایین و ثبت در پرونده برای رده‌های بالاتر می‌شده است.
از دیگر سو مبارزه با حجاب که در سال ۱۳۱۵ شکلی عملی به خود گرفته بود، علاوه بر جنبه تبلیغی، جنبه تحکمی نیز داشت. مأموران نظامی با زنان با‌ حجاب برخورد کرده و حجاب از سر آنان به در می‌کردند.
برخورد مردم با این پدیده نسبت به سطح اجتماعی و اقتصادی و نوع تفکرات آنان متفاوت بود. زنان اشراف و دربار و حکومتیان و منتصبان به آنان با کمال میل این موضوع را پذیرفته بودند و عموماً سعی در ترویج آن داشتند. (اشاره به تشکیل کانون بانوان). اما زنان طبقه سنتی و مذهبی خود را در مضیقه می‌دیدند. این زنان حضور خود را در اجتماع به حداقل کاهش دادند، به‌گونه‌ای که بعضی از آنان مبادرت به خارج کردن دخترانشان از مدرسه‌های تحصیلشان نمودند.
برخورد علما با حکومت بر سر مسائل پوشش به ۱۳۰۷ و هنگامه تصویب قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه» باز می گردد که در زمان کشف حجاب اوج گرفت. در مشهد به مناسبت اعتراض به تغییر لباس در سال ۱۳۱۴، درست چند ماه. قبل از واقعه کشف حجاب علما و مردم در مسجد گوهر شاد جمع شدند، ولی قوای نظامی مشهد به دستور رضاشاه اقدام به سرکوبی شدید آنان نمود. در‌واقع سرکوب گوهر شاد نمادی شد برای رژیمی که علم جنگ با اسلام را برداشته و‌ برای سرکوب، قشون‌کشی می‌کند.

منبع : http://charghad.ir

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:30
حجاب و عفاف

نگاهی به ماهیت مسأله بدحجابی در کشور

بی گمان، برای مقابله با یک جریان، پدیده، بیماری یا هر چیز دیگری، عنصر مقابله کننده باید متجانس با آن باشد؛ این قول قدما که گفته اند: نمی شود همه را به یک چوب راند، به ویژه درباره پدیده های اجتماعی و فرهنگی معنا پیدا می کند؛ پدیده هایی که با موجودی به نام انسان سر و کار دارند؛ موجودی که هم به واسطه ابعاد درونی (اجزای شخصیت) و هم از جهت ابعاد بیرونی (اجتماع و محیط)، موجودی پیچیده و چند بعدی است؛ بنابراین، شناخت درست و تحلیل و تبیین چنین مسائلی لازمه برنامه ریزی و تدارک درست برای مقابله با آن است.
پدیده بدحجابی هرچند چند سالی بیش نیست که جدی توجه صاحبنظران و متولیان فرهنگی را به خود معطوف کرده، پدیده ای دیرپاست که ریشه در یک حرکت و خزیدنی صد ساله دارد؛ جریان سیالی که نخست در قالب روشنفکری وارد جامعه شد و با ریشه دواندن در خرده فرهنگ ها به پدیده ای اجتماعی، سنتی و سرانجام عرفی بدل شد.
بررسی عینی این پدیده در میان خرده فرهنگ ها و اقوام گوناگون در سراسر کشور و طیف های گوناگون فکری و طبقات اجتماعی، می تواند به شناخت انواع علل و در نهایت علت و العلل این پدیده بینجامد.
این نوشته، حاصل جستار چند ماهه نویسنده است ـ البته در حد بضاعت خویش ـ برای شناخت و دسته بندی ریشه های پدیده بدحجابی در کشور؛ امید است این تلاش نقطه آغازی باشد برای تحقیقات گسترده تر و جامع تر که راهگشای تصمیم سازان و مسئولان شود.
در یک نگاه کلی، عمل نکردن به یک فریضه دینی در میان پیروان همان دین، می تواند به دو علت باشد:
1 ـ عناد
2 ـ جهالت
اما این نگاه و تقسیم بندی، هنگامی کارگشاست که بنای قضاوت و عقوبت داشته باشیم، بدین معنا که اگر بنا باشد برخورد با بدحجابی را در جامعه نه برای اصلاح بلکه برای تنبیه مرتکبین انجام دهیم، همین نگاه و تقسیم بندی کافی و جامع است، اما اگر قرار باشد برخورد ها با هدف اصلاح و همان گونه که رسالت جمهوری اسلامی ایجاب می کند، برای رسیدن به مدینه فاضله و انسان متعالی صورت گیرد، باید عوامل دقیق تر و ملموس ترو ریشه های عینی و اصلی بدحجابی که بی واسطه یک فرد در جامعه آن را حس می کند، در نظر گرفته شود، به نظر می رسد نوع از بدحجابی در جامعه امروز وجود دارد که اگر بر پایه ریشه ها و دلایلش بخواهیم آن را دسته بندی کنیم، عبارتند از:
1 ـ بدحجابی فلسفی و ایدئولوژیک
2 ـ بدحجابی جاهلانه
3 ـ بدحجابی اجباری ( محیطی)

بدحجابی فلسفی:
سابقه تاریخی این بدحجابی ـ که واژه بی حجابی برای آن مناسب تر است ـ به زمان قاجار برمی گردد، زمانی که نخستین بار جامعه مسلمان ایران با غرب و اندیشه ها و جلوه های پرزرق و برق آن آشنا شد و با تبادل فرهنگی و رفت و آمد دانشجویان و دیپلمات های ایرانی به فرنگستان، ایدئولوژی های غربی نیز وارد کشور شد.
بحران های ناشی از حکومت فاسد و مستکبر قاجار از یک سو و پیشرفت های و دستاورد های انقلاب های اخیر اروپا از سوی دیگر، باعث شد روشنفکران ایرانی همه پیشرفت و توسعه غرب و جمیع عقب ماندگی و فلاکت ایران را به ایدئولوژی و دین ربط داده و بی هیچ مقاومتی، همه مظاهر تمدن غرب را به جان پذیرا باشند؛ بنابراین، حضور دوباره این روشنفکران در کشور و راه اندازی تشکل های فراماسونری و روشنفکری در بحبوحه انقلاب مشروطیت و اقبال مردم و قشر انقلابی به این تشکل ها به ترویج ایدئولوژی غربی ـ که کشف حجاب یکی از بارزترین مظاهر آن بود ـ دامن زد.
در دوره های پس از مشروطه و استبداد صغیر نیز فعالیت های انقلابی روشنفکران و اقبال مردم بدانها ادامه پیدا کرده و به جایی رسید که خانواده افرادی چون ملک الشعرای بهار که در ابتدا طلبه حوزه علمیه بود به کشف حجاب کنندگان پیوستند.
البته در این میان، تلاش های بهائیت در گسترش دین بروز و معاصر مطابق با فلسفه غرب در اشاعه بی حجابی و سایر مظاهر غربی بی تأثیر نبود، به ویژه که بهائیت به واسطه قدرت مالی و حمایت های انگلستان سلطه بی حد و حصری بر عرصه فرهنگ و رسانه در دوره پهلوی داشته که گواه آن حضور طولانی مدت یک بهائی در مدیریت صدا و سیمای یک کشور شیعه مسلک است.
با پیروزی انقلاب اسلامی برای چند سال، این پدیده به قهقرا رفت، لکن پس از پایان جنگ و آغاز دوره سازندگی، باز هم حلقه های روشنفکری مانند حلقه کیان شکل گرفت و مجلاتی که اشاعه دهنده این اراجیف فلسفی ـ ایدئولوژیک بودند به لطف وزارت ارشاد جناب آقای خاتمی دوباره جان گرفتند و ماجرا به جایی رسید که نشریه ای به نام دنیای سخن در پرسش و پاسخی بانام «تلقی شما از معاصر بودن» داد سید شهیدان اهل قلم را درمی آورد، تلقی این روشنفکران از معاصر بودن همان تلقی بهائیت و پروتستانتیسم از دین است؛ یعنی به کنار نهادن همه محدودیت هایی که دین و اخلاق برای جامعه و انسان قائل شده و رسیدن به انسانی معادل حیوان ناطق یا بوزینه متکامل.
بدحجابی فلسفی از یک سو، مستقیم تحت تأثیر جریان روشنفکری غربی است که حجاب را عامل عقب ماندگی زن می داند؛ اما این بخش نه چندان بزرگی از بدحجابی فلسفی ایدئولوژیک را تشکیل می دهد. شکل دوم بدحجابی فلسفی، پنهان و ناخوداگاه است.
رسوخ ماتریالیسم و به دنبال آن، مکتب اصالت سود در میان جامعه و فرد ایرانی از همان سال های ورود جریان روشنفکری آغاز شد و با شکل گیری نشان آموزشی و دانشگاه نوین امروزی سرعت گرفت. در این میان، ترجمه و توسعه کتب علوم نسانی غربی که ولد شوم فلسفه غربی بود، مکتب اصالت سود یا پراگماتیسم را در خودآگاه و ناخودآگاه جامعه ایرانی به گونه ای رسوخ داد که وقتی برای یک مسلمان زاده ایرانی حکم خدا را هم بخواهی بیان کنی، باید دنبال یک دلیل منطقی و پراگماتیستی باشی.
روشن‌ترین مثال این پدیده، همین حجاب است که نمی‌توان رعایت آن را برای نسل جدیدتر، بدون دلایل منطقی و ملموس که ناظر بر نفع مادی باشد، توضیح داد؛ نسلی که متأثر از فلسفه پنهان و ناخودآگاه اصالت سود تربیت یافته برای رعایت حجاب، پرسش پراگماتیستی از خود و دیگران می‌کند، آیا حجاب باعث می شود در جامعه امنیت بیشتری داشته باشیم؟ در محیط کاری و دانشگاه با حجاب بیشتر مورد احترام هستیم یا بی حجاب؟ آیا حجاب باعث موفقیت اجتماعی من است یا نه؟
اما وحشتناک ترین نتیجه این فلسفه ناخودآگاه خود اجتهادی نسل جدید است؛ نسلی که به جای مراجعه به مجتهد فقیه خود بر اساس نفع مادی، تفکرات غربی، و مشاهدات و مشهودات اجتهاد کرده و از آیه حجاب و احادیث آنچه را خود دوست دارد و به عقل غرب زده اش می رسد، برداشت می کند؛ اجتهادی که بر پایه فلسفه غرب است. برخورد با دختران بدحجابی که نماز و روزه و واجبات را رعایت کرده، ولی حجاب و عفت و حجاب را طبق میل خود معنا می کنند، گواه و نمود این تأثیر ناخود آگاه فلسفه غربی است.
این نوع بدحجابی، خطرناک ترین نوع آن است که بر دو نوع دیگر که خواهد آمد، تأثیر غیر مستقیم داشته و در دراز مدت، باعث رنگ باختن حساسیت های اجتماعی و عرفی در مقابل بدحجابی می شود.

بدحجابی جاهلانه :
غفلت دستگاه های فرهنگی از تبلیغ درست و گسترده مبانی و احکام دینی، تضعیف نهاد روحانیت در دوره سیاه پنجاه ساله حکومت پهلوی و نداشتن دسترسی اقشار وسیعی از جوامع روستایی و حتی شهری به مبلغ دینی، پدیده بی سوادی که تا سال های اخیر، فراوانی چشمگیری در کشور داشت و در سال‌های اخیر کم کاری نهادهای فرهنگی انقلاب در تبلیغ درست حجاب و جدایی مشهود نهاد حوزه از رسانه و محدود شدن حضور دین در رسانه ملی به اعیاد و مناسبت ها که باعث شده زبان نهاد تبلیغی همپای رسانه و اجتماع رشد نکند و با زبان روز جامعه تفاوت چشمگیری داشته باشد و دلایلی از این دست، باعث شده در کمال تعجب، در همین کشور و در روستاها، شهرها و حتی همین تهران خودمان، افرادی باشند که آگاهی درستی از حجاب و احکام مربوط به آن نداشته باشند؛ تفاوت های لباس و رفتار و مراسم و آیین های اقوام گوناگون که در بسیاری از آنها تعریف حجاب بیشتر از آن که دینی باشد، سنتی است، گواه این غفلت است.
هنوز هم در بسیاری از فرهنگ ها، دست دادن با نامحرم، محرم دانستن فامیل درجه دو مانند پسر عمو دختر عمو یا خواهر زن و برادر شوهر، بسیار عادی هست. در بسیاری از مناطق اندازه های پوشش سلیقه ای و سنتی است و حتی در شهرهای بزرگ نیز فرزندان بسیاری از خانواده ها، وقتی به سنین سربازی می رسند، احکام مربوط به نامحرم و حجاب را نمی دانند و در مقابل آموزش های عقیدتی دوره سربازی شوکه می شوند؛ شاید فاجعه ای بزرگتر از این نباشد که در برخی اقوام، ازدواج هایی حرام رخ داده و تا به دنیا آوردن فرزند یا فرزندانی پیش می رود.
متأسفانه آموزش احکام دین، نه در مدارس و نه در دانشگاه و رسانه جدی گرفته نمی شود و به احکام دینی که اساس زندگی یک مسلمان است، چنانچه باید پرداخته نمی شود. هنگامی که پذیرفتیم حکومت اسلامی برای اجرای احکام دین تشکیل می شود، یعنی باور داریم که احکام دین، اصلی ترین مسأله زندگی اجتماعی است، چرا که با همه اجزای زندگی سروکار دارد و هیچ لحظه ای از زندگی روزانه یک فرد نیست که دین برای آن دستوری نداشته باشد.
آیا رسانه ملی و نهادهای فرهنگی، اجتماعی و آموزشی به اندازه ای که در شأن و اندازه زندگی دینی باشد، به این مسأله توجه دارند؟ کدام فیلم سینمایی، یا سریال قوی درباره رعایت حجاب ساخته و در معرض دید مردم قرار گرفته است؟ کدام برنامه تلویزیونی است که روابط محرم و نامحرم چنانچه در نص دین آمده در آن رعایت می شود؟
متأسفانه بخش گسترده ای از پدیده بدحجابی، بدحجابی جاهلانه است؛ یعنی فرزندان خانواده هایی که شناخت درستی از احکام دین و حجاب ندارند و در بطن ام القرای جهان اسلام در ناآگاهی تام و تمام به سن بلوغ رسیده اند، در حالی در مقابل برخوردهای سلبی نیروی انتظامی قرار می گیرند که اصلا نمی دانند برای چه مورد عتاب و تذکر قرار می گیرند!

بدحجابی اجباری (هنجاری):
نهادهای گوناگون اجتماعی مانند خانواده، دانشگاه و محیط های کار، هنجارهایی را تشکیل می دهند که جوان امروزی با آن روبه رو و در آن غریق است. تأثیر این هنجارها که ممکن است بر پایه شرع هم نباشد، برای انسان امروزی انکارناشدنی است، اما دسته ای از انسان هایی که دارای پایگاه اجتماعی و تربیت و شخصیت قوی هستند، در مواجه با این هنجارها بر پایه انتخاب و گزینش عمل می کنند؛ اما اگر فردی از لحاظ فردیت و تکامل شخصیتی به این درجه نرسیده باشد، بدون کمترین مقاومتی، تسلیم هنجارهای محیط پیرامون خود می شود.
امروزه بسیاری از محیط های اجتماعی به واسطه بی توجهی و نبود مدیریت در سال های گذشته حجاب کامل اسلامی را از دایره هنجارهای خود خارج کرده و با کمال تأسف در بسیاری موارد بد پوششی، آرایش و روابط غیر شرعی بین زن و مرد در آنها هنجار تلقی می شود، این محیط ها بزرگترین عوامل ترویج بدحجابی در بین دختران جوان جامعه است؛ دخترانی پاک و بیگناه که به واسطه نبود ساختارهای اجتماعی ناخواسته در این هنجارها مستحیل می شوند.

1 ـ خانواده:
خانواده هایی که اعتقادات آنها پشتوانه فکری و دانشی درست و کافی نداشته و خود گرفتار بدحجابی جاهلانه شده اند و البته خانواده های بی اعتقاد ـ که از لحاظ فلسفی اعتقادی به احکامی مانند حجاب ندارند ـ بدحجابی و بی حجابی را هنجار خود قرار داده اند. نخستین و قدرتمندترین عامل ایجاد بدحجابی هنجاری و اجباری هستند، چرا که فرزندان چنین خانواده هایی، خواسته و ناخواسته مدتی از دوران رشد خود را بر پایه این هنجار رفتار کرده و این هنجار ناهنجار را درونی سازی می کنند. فرزندان چنین خانواده هایی حتی زمانی که به واسطه حضور در جامعه اسلامی ایران و یادگیری در نظام آموزشی یا مشارکت در حرکت های اجتماعی مانند بسیج، اعتقادی به حجاب پیدا کنند و بخواهند پوشش اسلامی را برگزینند ـ هرچند به زعم جامعه دینی رفتار بهنجار را برگزیده اند ـ در درون خانواده خود دچار مشکل شده و به هنجارگریزی متهم می شوند.

2 ـ دانشگاه:
شاید در نقل قول ها و خاطرات اساتید، دانشجویان یا کسانی که همواره با قشر دانشجو سر و کار دارند، به نمونه هایی برمی خوریم که فلان خانم دانشجو، وقتی ترم اولی بود با چادر و حجاب سفت و سخت به دانشگاه می آمد، ولی پس از چند ترم، کم کم از حجابش کم و تبدیل به بدحجابترین فرد دانشگاه شد.
متأسفانه این قصه، قصه تکراری همه کلاس های درسی دانشگاه است. قرار گرفتن افراد گوناگون از طبقات گوناگون اجتماع در کنار هم و همچنین نخستین رویارویی و ارتباط مستقیم با جنس مخالف، آن هم بدون هیچ گونه فرهنگسازی و کنترل درستی، باعث می شود برخی از دختران که در خانواده هایی بزرگ شده اند که هم محیط بسته از لحاظ تعامل با جنس مخالف داشته و هم از پشتوانه اعتقادی محکمی برخودار نیستند، در برخورد با محیط و هنجار جدید، کم کم سپر انداخته و تسلیم آن شوند.
اما اینکه چرا باید دانشگاه جوی اینچنین داشته باشد که نه تنها بر افزایش بینش دینی و فرهنگی منجر نمی شود، بلکه بر ناهنجاری دامن می زند، خود قصه ای مفصل دارد که شاید مهمترین آن، مسأله علوم وارداتی است؛ علومی که بر پایه متدولوژی فلسفه جدید غرب شکل گرفته و فلسفه ای سراسر مادی و اومانیستی.
در کتب و محتوای علوم انسانی تدریسی، یا خبری از دین نیست یا اگر هست از آن به عنوان یکی از عوامل فرعی تأثیر گذارنده بر رفتار انسان یاد می شود. در چنین فضایی، دین و احکام دین، الفتی با پوز روشنفکری دانشجوی جوان و پر سودا ندارد، دینداری و حرف زدن از حدیث و کلام و فقه عقب ماندگی و تحجر تلقی می شود و هر که با این روند مخالف باشد، انگشت نما و مغضوب است.
اما قشر جوان با مشکل دیگری نیز روبه رو هستند که به دوری جوانان از دین دامن می زند؛ آن هم تفاوت شدید زبان نهاد تبلیغ دین با زبان دانشگاه است. متأسفانه، به جز مواردی اندک، بیشتر مبلغین تلاش نکرده اند زبان خود را به زبان روز جامعه به ویژه قشر جوان نزدیک کنند. زبان مبلغین، زبانی پر از اصطلاحات سنگین عربی است که تنها اهل فن از آن سر در می آورند و گفتمان حاکم بر محتوای کلامشان نیز با گفتمان جهان معاصر بیگانه است. منظور از گفتمان این نیست که نهاد دین باید گفتمان جهان معاصر یعنی اومانیسم را بپذیرد، بلکه باید به گفتمان جهان معاصر با ادبیات خودش رو و آن را نقد کند؛ یعنی با گفتمان خود غرب، به جنگ اندیشه هایش رفت، نه با گفتمانی که از جنس جهان پیش از مدرنیته است... حتی کتب معارف و اخلاق نیز چنانچه باید به زبان و گفتمان روز مسلح نیستند و بیشتر دانشجویان در این دروس که چندان امتحانات سختی هم ندارند، نمره پایین تری می گیرند، چرا که زبان و گفتمانش را نمی فهمند.
پرداختن به موضوع دانشگاه بعنوان مروج بدحجابی و بی توجهی به احکام فقهی زمان، فرصتی دیگر می خواهد، اما آنچه هست، این نکته تلخ است که اگر قرار باشد با ریشه های بدحجابی مبارزه کنیم، ریشه این نوع از بدحجابی در دانشگاه عمیق تر از آن چیزی است که در وهله نخست به ذهن راه می یابد و آن ریشه عمیق و پر مقاومت علوم انسانی غربی است.

3 ـ محیط کار
وقتی چند دهه پیش، سخن از کار زنان در بیرون از منزل پیش آمد، بحث های گوناگونی را به دنبال داشت و مقاله ها نوشته و منبرها برپا شد، لکن در همین حد حرف ماند و به فرهنگ سازی، تعریف ساختار های اجتماعی و... نینجامید.
پس از دهه نخست انقلاب که قوانین و نظارت های سختگیرانه ای برای شرکت های خصوصی وجود داشت، کم کم این قوانین به کناری نهاده شده و نظارت ها رنگ باخت و انبوه شرکت های خصوصی که به واسطه دستمزد پایین تر خانم ها، آنان را استخدام می کردند، شروع به تعریف فرهنگ سازمانی خاص خود برای استخدام و به کارگیری زنان کردند؛ فرهنگ و قوانین نانوشته ای که بر سوءاستفاده از زنان و به ویژه منشی زن استوار بود؛ الگوگیری مستقیم از غرب در بهره از جذابیت های زنانه در جذب مشتری.
البته رقابت دختران جوان برای به دست آوردن شغل با خودنمایی، رعایت نکردن قوانین و عرف جامعه در محیط های بسته و نیمه خصوصی شرکت ها که هیچ کنترل و نظارتی بر آن ها نمی شد، هنجاری را پدید آورد که پس از آن، هر زنی بخواهد در این شرکت ها کار بکند مجبور به رعایت آن هنجار باشد.
این هنجار شکل رقیق شده فرهنگ غربی است که رعایت کمترین حجاب برای در امان ماندن از خطرات نظارت احتمالی اداره اماکن نیروی انتظامی، تنها تفاوت آن یا عرف فرهنگ سازمانی غرب است. بروز دوره های بحرانی اقتصادی به ویژه در دوره سازندگی و اصلاحات و خانواده و زنان نیازمندی که مجبور به کار در بیرون از خانه هستند، باعث شد مقاومتی در میان جویندگان کار در برابر این عرف زشت رخ نداده و هر روز ارزش های اخلاقی در این گونه محیط ها کمرنگتر بشود.

پدیده مد
مد و مدگرایی نیز به عنوان یکی از عوامل عام و فراگیر و با کمترین وابستگی به طبقات اجتماعی و فکری بر کل جامعه و هنجارهای اجتماعی تأثیرگذار است. پدیده مدگرایی از آن جهت بر گسترش بدحجابی تأثیر می گذارد که سرچشمه آن جوامعی هست که اصولا حجاب در آنها محلی از اعراب ندارد؛ بنابراین، طراحی مدل ها و ظهور تیپ های جدید بر اساس همان فرهنگ انجام می شود، زیبایی های فیزیکی بدن و تحریک جنسی و عریان گونگی اساس و ارزش این طراحی هاست، ولی از آنجا که این پدیده عام بوده و بر هر سه تیپ شخصیتی بدحجاب تأثیر می گذارد، باید در فرصتی دیگر و با نگاه و کاوشی دیگر به سراغ آن رفت و روش های مقابله با آن نیز ماهیتی دیگر دارد.

و اما مقابله با بدحجابی:
نگارنده ادعا ندارد که این تقسیم بندی ها در باب علل و ریشه های بدحجابی در جامعه کامل و دقیق است، ولی حتی اگر همین تقسیم بندی ها در مقابله با بدحجابی بخواهد لحاظ شود، باید روش هایی غیر از آنچه موجود است، در پیش گرفته شود.
برای مقابله با بی حجابی فلسفی که آگاهانه است، هرچند برخود سلبی درست و منطقی است، مقابله عمیق فلسفی و فکری در سطح دانشگاه و رسانه ها و به ویژه مجامع هنری و ادبی، بی شک نیاز اصلی جامعه است؛ بی گمان پدیده ای که ریشه صد ساله و بیشتر دارد نمی تواند بدون یک جهاد علمی از سوی نخبگان کمرنگ شود. برای همین، برخوردهای سطحی و استدلال کلامی به معتقدین به این افکار کارگر نیست، بلکه می بایست از توسعه پدیده روشنفکری غربی و انتقال آن به نسل جدید پیشگیری کرد و نباید در نتیجه دادن اقدامات احتمالی عجول بود که اندیشه ای که ریشه صد ساله دارد، دست کم چند دهه فرصت نیاز دارد تا از بین برود.
بی حجابی جاهلانه که ریشه در عدم فرهنگ سازی برای قشرهای گوناگون جامعه دارد، تنها درمانش آموزش عمومی و گسترده جامعه است که رسانه های عمومی، نهاد آموزش و پرورش، نهادهای فرهنگی هنری و به ویژه سینما می تواند عرصه این آموزش باشد، برای این منظور نیاز به جامعه در حال یادگیری داریم که همواره در معرض آموزش احکام و عقاید اسلامی باشد تا این کمبود چندین ساله جبران شود.
گویا در دهه اخیر، با گسترش رسانه های دیداری و شنیداری و ظهور رسانه های نوین هم عرصه تبلیغ شعایر دینی گسترده شده و هم عرصه تهاجم به این فرهنگ گسترش یافته لکن اگر با رجوع به نصوص اسلامی و روش فطری اسلام در برقراری ارتباط با فطرت بشر مورد استفاده قرار گیرد، می شود آسیب های رسانه ها را به فرصت تبدیل کرد و از این محصول تمدن غرب برای نابودی و افول خود این تمدن شوم سود جست.
درباره بدحجابی هنجاری هم با فرهنگسازی درست در طول زمان نهاد خانواده می تواند از آسیب به فرصت تبدیل شود، لکن در دانشگاه کار سخت تر است، چرا که تا زمانی جهاد علمی برای اسلامی سازی دانشگاه و علوم انسانی به ثمر ننشیند، نمی توان انتظار داشت درباره مقابله با بدحجابی که یکی از صدها فرزند شوم اندیشه غربی است، اتفاق جدید رخ دهد.
درباره محیط های کار و فعالیت و دیگر محیط های اجتماعی، بی گمان، برخورد سلبی و انتظامی نیاز هست، ولی تعریف قوانین و ساختارهای نظارتی برای این اماکن، می تواند زمینه اصلی بروز پدیده بدحجابی در این محیط ها را از بین ببرد و آن را برای حضور زنان جامعه سالم سازی کند. اصولا جوامع در حال گذار از سنتی به صنعتی با پدیده نابسامانی فضای اشتغال روبه رو هستند، ورود بی برنامه زنان به بازار کار و محیط های کاری بدون فرهنگ سازی و تعریف شغل مناسب برای زنان، سوءاستفاده از اضطرار زنان سرپرست خانوار و نیازمند که به هر شرایطی برای به دست آورد شغل تن در می دهند و پایین بودن دستمزد زنان نسبت به مردان حتی در قانون کار، باعث شده اقبال شرکت های خصوصی به استخدام کارکنان زن افزایش یابد و این حضور بی برنامه و بی سامان بسیاری از آسیب های اجتماعی را دامن می زند که بدحجابی، یکی از آنهاست.

برگرفته از : سایت تابناک
منبع :
http://www.rasekhoon.net

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:30
حجاب و عفاف

اقتصاد حلقه گمشده عفاف اجتماعی

امنیت اجتماعی، حفظ عفاف و حرمت نوامیس قطعاً و قاعدتاً از ضرورتهای اجتناب ناپذیر جامعه مترقی است و مسئولین می بایست برای ایجاد و حفظ و توسعه آن هزینه لازم را پرداخت کنند. موضوع عفاف اجتماعی و حفظ حرمین نوامیس مردم از جمله مواردی است که از اوایل انقلاب تا کنون در چرخه های تصمیم گیری و تصمیم سازی بارها بدان پرداخته شده است شاید بتوان گفت هزاران ساعت کار کارشناسی در گروههای علمی پژوهشکده ها، شوراهای مرتبط سازمانها و ادارات مسئول انجام شده و هزینه های قابل ملاحظه ای برای همین بررسی ها انجام شده است در حالی که آثار مطلوبی را از آن در جامعه دیده نشد و مهم تر آن که با توجه به گستردگی ارتباطات و عدم وجود مرزهای تبادل اطلاعات در مورد مدها و فرهنگ های مختلف کشورها وضعیت ناخرسندی را در جامعه کنونی شاهد هستیم اما واقعیت در این نابسامانی چیست؟ آیا پشت پرده این حریم شکنی در جامعه، اقدامات، حوادث امنیتی یا فرهنگی و یا اقتصادی است؟
قاعدتاً روان شناختی جامعه، التهاب های زودگذر را بر نمی تاباند و مایل نیست نابهنجاری های مشکل آفرین در فضای فرهنگی تحمل را کند اما به طور یقین رفتارهای "؛تک بعدی، تقابلی"؛ هم علاوه بر هزینه های گزاف با وجود تجارب مشابه در گذشته ثمر بخش نیست شاید وقت آن رسیده باشد که یکبار هم که شده آثار اقتصادی و اجتماعی منجر به این پیامد را بررسی کرده و نسبت به آسیب های شناخته شده اقدام کنیم.
مهمترین نقطه این ناهنجاریهای اجتماعی خصوصاً در قشر جوان مدگرایی است تفکری که گاهی حتی کور کورانه نتایج عملی در جامعه دارد وقتی به راحتی در چرخه اطلاعات (صوتی و تصویر، حقیقی و مجازی) آخرین ورژنهای مد اروپایی به نمایش گذاشته می شود و لوازم آرایشی و لباسهای مختلف زیبائی های مردان و زنان را جلوه گر می کند به طور طبیعی مشوق و تحریکی است برای جذب آن و این در حالی است اگر فرض کنیم مدگرایی و تمایل به آن نه تنها در جوانان بلکه در همگان پذیرفته شده است هیچ جایگزینی برای آن نیست و تصمیم گیران و مسئولان و هنجار آفرینان (نخبگان) تاکنون برای آن جایگزینی معرفی نکرده اند وقتی برای خرید لوازم به فروشگاهها مراجعه می کنیم و مدل ها و لوازم آرایش عرضه شده منطبق با فرهنگ ایرانی و اسلامی نیست اگر هم اتفاقاً وجود داشته باشد از لحاظ قیمت قابل مقایسه نیست به طور طبیعی پذیرش مدلهای ارزان وارداتی مورد قبول خواهد بود.
چادر اگر چه بعنوان یک حجاب الزام آور است اما در فرهنگ زنان ما بعنوان یک حجاب برتر شناخته شده است و این در حالی است که خانواده های شهری و روستایی اینک آن را در سبد لوازم خانواده خود به دلیل گرانی قابل ملاحظه به تدریج فراموش کرده اند و طراحی مد و تولید لباس خصوصاً هنگامی که به پشتوانه تفکر علمی باشد شغلی سودآور و فرهنگ ساز است در این حال آیا کدام مرکز علمی، فرهنگی و صنفی در بازار و یا غیر آن وجود دارد که حاضر شود در این رابطه هزینه کند و یا حداقل تاکنون هزینه کرده باشد تا بتواند طراحی و مدل های مختلفی را در عرصه لباس، لوازم آرایش، تزئینات و جواهر آلات و ...عرضه کند. وقتی معترض بازار و اصناف می شویم و چرایی عدم تولید لباس، لوازم آرایشی مربوطه و مرتبط با فرهنگ ملی و اسلامی را سؤال می کنید با دو پاسخ مواجه می شویم:
1- ورود کالاهای ارزان خارجی و فراوانی آن فرصتی را برای رقابت ایجاد خواهد کرد.
2- عزمی از سوی مسئولین برای توسعه فرهنگ ملی و اسلامی در این رابطه وجود ندارد و این در حالی است که در سابقه امنیتی کشور به کرات نشانی از اقدامات مشابه را داشته باشیم.
 باور این است که این پدیده ناموزون اجتماعی بیشتر از آن که جنبه امنیتی و حتی فرهنگی داشته باشد جنبه اقتصادی آن قابل ملاحظه است و اگر سرمایه گذاران یقین کنند که سرمایه گذاری در این موضوع می تواند برای آنان سودآوری داشته باشد و یا حداقل امنیت سرمایه گذای آنان حفظ شود به طور یقین گامهایی در این راستا اقدام خواهد شد و شاید لازم باشد ابتدا این معضل را از دید فساد اقتصادی مورد توجه و ارزیابی قرار داد.

به نقل از : سایت مؤسسه مرور وقایع جهان
منبع : www.bashgah.net

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:29
حجاب و عفاف

الگوی زن از نگاه رهبر انقلاب

در دنیای امروز و با توجه به نقش گسترده رسانه ها الگو سازی در بسیاری از حوزه ها در دستور کار دستگاه دیپلماسی کشورها قرار گرفته است. به عنوان مثال کشورهای غربی هم اکنون با استفاده از توان رسانه ای خویش در حال تزریق الگوی زن مدرن در سطح جهان هستند. الگویی که بر آمده از نگاه غیر دینی به زن است اگرچه او را از برخی تقیدات آزاد می سازد اما در نهایت زن و جایگاه وی را به عنوان یک انسان لگد مال می کند.در این میان اما نگاه اسلامی به زن بسیار متفاوت از نگاه غربی هاست. در نگاه اسلام زن پیش از آنکه یک زن باشد انسان است و جنسیت وی تاثیری بر حقوق انسانی او ندارد. رهبر معظم انقلاب بارها در فرمایشات خود بر موضوع زن و جایگاه وی تاکید داشته اند که در ذیل به بخشی از آنها اشاره می گردد.
 نگاه اسلام به زن - به حیث جنس - یک نگاه فوق‌العاده متعالی است. به نظر من خیلی از این مشکلات مربوط به بانوان، ناشی است از مشکلات حیات جمعی خانواده، به حیثی که زن در آن محور است. ما خلأهای قانونی و عادتی و سنتیِ عجیب و فراوانی داریم. گاهی اوقات خانمهایی با ما تماس می‌گیرند - یا از مجلس، یا از حوزه، یا از مراجعات گوناگون مردمی، یا از مراکز دیگر - و مشکلاتشان را می‌گویند؛ این مشکلات عمدتاً مربوط می‌شود به مشکلات داخل خانواده. اگر زن داخل خانواده امنیت روانی داشته باشد، امنیت اخلاقی داشته باشد، آسایش داشته باشد، سَکَن داشته باشد، حقیقتاً شوهر برای او لباس محسوب شود - همچنان که او لباس شوهر است - و همچنان که قرآن خواسته، مودت و رحمت بین اینها باشد، و اگر «و لهنّ مثل الّذی علیهن» در خانواده رعایت شود - این چیزهایی که اصول کلی و اساسی است - آن‌گاه مشکلات بیرون خانواده برای زن قابل تحمل خواهد شد؛ اصلاً بر اینها فائق می‌آید. اگر زن در آسایشگاه خود، در سنگر اصلی خود، بتواند مشکلات خودش را کاهش بدهد، بلاشک در عرصه‌ اجتماع هم خواهد توانست.(1)
اولاً نگاه اسلام به جنسیت، یک نگاه درجه دو است؛ نگاه اول و درجه‌ یک، حیث انسانیت است؛ که در آن، جنسیت اصلاً نقشی ندارد. خطاب، انسان است. البته «یا ایّها الّذین ءامنوا» است، «یا ایّها الّذین ءامنّ» نیست؛ یعنی صیغه‌ ءامنوا، صیغه‌ مردانه است، نه صیغه زنانه؛ اما این به هیچ وجه به معنای این نیست که در این خطاب، مرد بر زن ترجیح دارد؛ این ناشی از عوامل دیگر است؛ آن عوامل هم برای ما روشن است. حالا نمی‌خواهیم وارد آن بشویم که چرا ما مثلاً در زبان فارسی جمعیت را می گوییم مردم؛ از مرد می‌گیریم، نمی‌گوییم زنُم؛ در انگلیسی «HUMAN»، چرا «MAN»؟ این نشانه‌ این نیست که غلبه فرهنگ مردانه این را به وجود آورده و در لغت یک چنین تصرفی کرده؛ نه، این یک عوامل دیگری دارد. بالاخره در داخل خانواده، مرد نمای بیرونی است، زن نمای داخلی است. بخواهید یک خرده ذوقی‌تر بگویید، مرد پوست بادام است، زن مغز بادام است. از این قبیل تعبیرات می‌شود کرد. مرد ظاهرتر است، ساختمان او اینجوری است؛ خدای متعال او را برای این کار ساخته و پرداخته، زن را برای یک کار دیگری؛ بنابراین بروز و ظهور و نمایش و نمودداشتن در مرد بیشتر است؛ به خاطر همین خصوصیات، نه به خاطر ترجیح. اما در زمینه‌ مسائل اصلی انسان - که مربوط به انسان است - زن و مرد هیچ فرقی ندارند.(2)
نظر اسلام در باب خانواده و جایگاه زن در خانواده، نظر خیلی روشنی است. «المرأة سیّدة بیتها»؛ بزرگ خانه، زن خانه است؛ این از پیغمبر اکرم است. جایگاه زن در خانواده، همانی است که در گفتارهای گوناگون ائمه (علیهم‌السّلام) آمده: «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة». در تعبیرات عربی، قهرمان یعنی کارگزار، پادو، یک خدمتگزار محترم. می‌فرماید: در داخل خانه، زن قهرمانه نیست؛ ریحانه است، گلِ خانه است. خطاب به مردان می‌فرماید: بهترین شما کسانی هستند که بهترین رفتارها را با همسرانشان دارند. اینها نظرات اسلام است و از این قبیل الی ماشاءالله وجود دارد. ولی در عین حال تحقق خواسته‌ اسلام در خانواده، یک امری است که با این بیانات تمام نمی‌شود، حل نمی‌شود؛ احتیاج به پشتوانه‌ قانونی، پشتوانه‌ اجرایی و ضمانت اجرایی دارد؛ و این کار باید انجام بگیرد. این کار در طول سالهای متمادیِ گذشته انجام نگرفته است. خانواده‌هایی که متدین بودند، مردانی که از اخلاقِ خوب برخوردار بودند و پایبندی‌های شرعی داشتند، ملاحظاتی کردند؛ اما در مواردی که این خصوصیات نبوده، این ملاحظات نشده؛ به زن در داخل خانواده ظلم شده.(3)
 زن با نقاط قوت زنانه‏ی خود- که خدای متعال در وجود او به ودیعه گذاشته و مخصوص زن است- همراه با ایمان عمیق، همراه با استقرار ناشی از اتکاء به خداوند، و همراه با عفت و پاکدامنی- که فضای پیرامون او را نورانیت می‏بخشد- می‏تواند در جامعه یک نقش استثناییِ این‏گونه ایفا کند؛ هیچ مردی قادر به ایفای چنین نقشی نیست. مثل کوه استواری از ایمان، درعین‏حال مثل چشمه‏ جوشانی از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمه‏ صبر و حوصله و عاطفه‏ خود سیراب می‏کند. انسانها در چنین آغوش پُربرکتی می‏توانند تربیت شوند. اگر زن با این خصوصیات در عالمِ وجود نبود، انسانیت معنا پیدا نمی‏کرد. این، معنای ارزش زن و تشخص زن است؛ چیزی که مغز متحجرِ مادی غربی‏ها نمی‏تواند آن را بفهمد. کسانی که از دین و معنویت بهره‏ای نبرده‏اند، نمی‏توانند چنین عظمتی را درک کنند. آنهایی که شاخصه‏ زن را در زیور و آرایش و سبک‏سری و بازیچه قرار گرفتن در دست مردان می‏دانند، نمی‏توانند اساس هویت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درک کنند.

منبع : www.bashgah.net

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:28
حجاب و عفاف

امام خمینى (ره) و حقوق زنان

مقدمه
براى تبیین و ارایه یك تعریف روشـن و جامع از (حقوق زنان) در سطح جهان تاكنـون مطالعات و بـررسی هاى مختلف و گـوناگـونـى بـا رویكردهاى متفاوت و بعضا متناقض صورت پذیرفته است. در كشـورهاى مسلمان نیز چنیـن مطالعات و بـررسی هایـى، آن هـم با دیـدگاههاى گوناگـون انجام شـده است و شاید بتـوان گفت كه در ایـن كشـورها نوعى بحران فرهنگى و فكرى در زمینه هاى گوناگـون سیاسى، اجتماعى و فرهنگـى و از جمله در خصـوص موضـوع مـورد بحث، جریان داشته و دارد. در میان كشـورهاى مسلمان، در كشـور ما در صـد سـال اخیـر شـئون و حقـوق زنان مـوضـوع بحث، بررسى، مطالعه و حتـى مناقشات مختلفى بـوده است. بررسى و نقد مـوقعیت اجتماعى، مدنى و حقـوقى زنان و خـواستهاى تـرقـى خـواهانه در زمینه هاى اجتماعى، مذهبـى، علمـى و ... حاصل پـرسشهاى جـدیـد، نگرش و معرفت تازه به مسائل فردى و اجتماعى و در نهایت نتیجه نـوعى بیـدارى فطـرت انسانـى، الهى افـراد در جهت شكـوفا ساختـن استعدادهاى نهفته بشـرى است.
با مطالعه تاریخ، نادیده انگاشتـن حقوق انسانى و اجتماعى زنان، و ظلـم و ستـم نسبت به آنها را در طـى قرون مختلف و همچنیـن در مقاطعى از زمان پیشرفتهاى مثبتى در جهت رفع تبعیض و ظلم و ستـم از آنان را ملاحظه خـواهیـم نمود. اما بحث در خصوص حقوق زنان در دوران اخیـر از نهضت حقـوق زنـان در غرب در قـرن بیستـم آغاز و وارد مرحله اى جـدید، بحث انگیز و مجادله آمیزى حتـى در داخل خـود كشورهاى غربى شد.
(جنبشهایى كه توسط دو جنگ جهانى متلاشى شد و سپـس در حدود 1970 تـولـدى دیگـر یافت.) (1) ایـن جنبشها به جنبشهاى فمینیستـى(2) معروف هستنـد. (فمینیستها یكپـارچه نیستنـد. آنـان نظریه هــاى متعددى پدید آورده اند كه در پـى آن اند تا از علل فرو دستى زنان پرده بردارند و براى رهایى زنان سیاستهایى بیابند.)(3) انـواع نگرشهاى فمینیستـى ستمـدیدگـى زنان را مسأله اصلـى دانسته اما تبیینهایشـان در مـورد علت ستمـدیـدگـى زنـان و نیز راهبـردهاى پیشنهادیشان براى از بیـن بردن آن متفاوت است. (4) و صاحب نظران بسیارى معتقدند جنبـش حقوق زنان على رغم توفیقات و خدمات بسیارش در خصـوص طـرح مسـایل زنان و احقاق حقـوق آنها به صـورت عملـى، گـرفتـار تفـریط و اشتبـاهـات خطـرنـاكـى نیز شـده است:
در دوران اخیـر نظریه اى كه، فـرودستـى زنـان و نـابـرابـریها و تفاوتهایـى كه مـوجب عقب ماندگـى زنان و تبدیل شدن آنها به جنـس دوم مـى شـود را ناشـى از تفاوتهاى طبیعى و زیستـى میان دو جنـس مـى داند و هر گـونه تغییر در ایـن خصـوص را نـوعى هجـوم به نظم طبیعى اشیاء مى پندارد، مـورد انتقاد شدید قرار گرفت و در مقابل نظریه اى نضج گـرفت كه نابـرابـریها و تفـاوتهاى یاد شـده را نه نتیجه تفاوتهاى طبیعى و زیستـى و حاصل یك نظم طبیعى مبتنـى بـر ایـن گـونه تفاوتها و یا ناشـى از اراده خـداوند مـى دانـد بلكه تأكید مـى كند كه ایـن نابرابریها و تفاوتها نتیجه تأثیر محیط و رفتـار اجتمـاعى نادرست و نـاعادلانه بـا زنـان، مجمـوعه اى از پیشداوریها، سنتها و قـوانیـن نادرست و ناعادلانه درباره زنان، حقـوق و نقشهاى آنان و ... مـى باشد. اجتماعى شـدن بر اساس ایـن پیش داوریها و سنتها و محـروم بـودن زنان از آمـوزش، امكـانـات اجتماعى، فرهنگـى و اقتصادى و فرصتهاى برابر و گرفتارى آنها در چنگال سنتهاى جاهلانه در طـى قـرون متمادى، از زنان مـوجـوداتـى ساخت كه در مـوارد بسیارى خـودشان نیز دچار ایـن پندار شدند كه آرى، جنس دوم اند. و ایـن گونه بود كه جامعه هیچ گونه دینى نسبت به آنها احساس نمى كرد. با مورد سـؤال و انتقاد جدى قرار گرفتـن ایـن پیش داوریها و افكار و اعمالى كه زنان را فرودست و ستمدیده مى سازد، ایـن نظر مطرح شد كه زنان به عنوان موجوداتى انسانى حق شكـوفایى تمامى استعدادها و ابعاد شخصیتـى خـود (فكرى، اخلاقـى، عاطفـى، سیـاسـى، اجتمـاعى ...) را بـایـد داشته بـاشند.
همان طـور كه بیان كـردیـم در كشور ما در صـد سال اخیر شـئون و حقـوق زنان مـوضـوع بحث، بررسـى، مطالعه و حتـى مناقشات مختلفى بوده است.
در عصر رژیـم پهلوى، حقوق زنان در شكلهاى خشـونت آمیز و بى تـوجه به هـویت فرهنگى و دینى جامعه و حتى با شیـوه دیـن ستیزانه مطرح شد.
گـرچه حقـوق زنـان مسلمـان و ایـرانـى در آن دوران در عرصه هـاى گوناگـون آموزش، فرهنگ، سیاست و اجتماع و ... و در حـوزه حقـوق خانـوادگـى مـى بایست مـورد تـوجه جدى قرار گرفته و براى مشكلات، محرومیتها و مسائل گوناگـون آن چاره اندیشى مى شد ولى ایـن شیـوه دیـن ستیزانه و بى تـوجه به هـویت فرهنگى و مذهبـى جامعه، در طرح حقـوق زنان، خـود سبب شد كه علماى مذهبـى، بحق آن را مقابله با اسلام و احكـام آن و نقشه بیگانگـان دانسته و به مقـابله بـا آن برخیزند. اما در جریان انقلاب اسلامى و پـس از آن، نگاه و رویكرد به زنان، مسایل و حقـوقشان چرخشى اساسـى كرد. شایان ذكر است كه حضـور انبـوه زنان مسلمان، تحصیلكـرده، شاغل، خانه دار و ... در انقلاب و مسائل سیاسـى، اجتماعى آن نقشـى تعییـن كننده، لااقل در مطـرح شـدن ایـن نگاه و رویكـرد داشت. و كار به جایـى رسیـد كه انقلاب اسلامـى ایـران در سطح جهانـى داعیه دار تعریف نـوینــى از شخصیت زن، حقـوق و نقـش وى در جـامعه بـر اسـاس نیازهاى زمان و لزوم اصلاح و پیشرفت در حیات بشرى مى باشد. چنیـن وضعیتـى بررسـى كارشناسانه حقـوق زنان و مسائل آنها را از طرف فقها، پژوهشگران و مفسران و اندیشمندان امور دینى، اجتماعى و حقوقى به طـور جدى مـى طلبد. در واقع (هیچ گاه مجتهدان و صاحبان رأى فقهى به شكل امـروزى مجبـور نشـده بـودنـد بـراى پـرسشهاى یك جامعه پیچیـده پاسخهاى متناسب با زمان و مكان پیدا كننـد و در نتیجه مـوفق به محك زدن بازتابهاى عملى نظریات خویـش نبـوده اند.)(5) آیت الله هاشمـى رفسنجـانـى در نخستیـن گـردهمایـى از سلسله (همـایشهاى ادوارى مرورى بر حقـوق زنان در قانـون مدنـى ایران) مـى گـوید: (قرآن مى فرماید كه تفاوتى بیـن زن و مرد وجود ندارد و حقوق زن بـایـد عادلانه داده شـود.) ایشـان مـى افزایند:
 (سعى كنیـد فكر و ذهـن خـودتان را از پیـش داوریهایـى كه برخـى عواطف و یا تقلیدها به وجود مى آورد خالى كنید. مسأله مهم ایـن است كه ایـن همایـش و مطالعات بعدى، كاملاً بر اساس اصـول علمى و تحقیقـى و با تـوجه به واقعیتها و مقتضیات بـرگزار شـود. ))(6) ایشـان بـا تـوجه به ضـرورت اجتهاد در خصـوص مـوضـوع مـورد بحث مى گویند: ((خوشبختانه اجتهاد اسلام، پـویا، تحول پذیر و همراه با منطق است ... همه كارشناسان اسلام قبـول دارند كه احكام اسلام با منطق سـازگـار است و مـا ایـن را یك محـور بــــــــراى اجتهاد مـى دانیـم.) (7) اما چـرخـش اساسـى در رویكرد به زنان، مسایل و حقـوق آنها در جـریان انقلاب اسلامـى و پـس از آن با طرح نظرات و دیدگاه امام خمینـى به عنـوان مجتهدى كه رهبرى انقلاب را در دست داشت آغاز، و به دلیل اعتبـار فقهى، اجتهادى و اجتمـاعى ایشـان نافذ واقع شد.
در بیست و چهارم آبـانماه سـال 1357 خبـرنگـار روزنامه آلمانـى دنیاى سوم از ایشان مى پرسد:
تشیع در نظر كشـورهاى غربى به عنوان عنصرى محافظه كار در پیشرفت قلمـداد شـده است؛ همچنیـن مـا خـواستهاى شیعیـان را مبنـى بـر كناره گیرى زنان از صحنه زندگى اجتماعى و نیز بازگشت به قوانیـن شیعى كه مى خـواهد سنت مذهبى مبناى قـوانیـن حكـومتى قرار گیرد، همان طورى كه در قانون اساسى كه به طـور غیرقانونى به صـورت از بیـن رفته درآمـده نیز ذكـر شـده است شنیـده ایـم. مـا همچنیــن شنیـده ایـم كه تشیع، سبك زنـدگـى غرب را بـراى اینكه با سنتهاى مذهبى تـوافق ندارد رد مى كند؟ آیا ممكـن است شما نظر خود را در بـاره ایـن مسـأله بـر اسـاس مذهب تشیع بیـان كنید؟
ایشان در جـواب مى فرمایند: (تشیع كه مكتبى است انقلابى و ادامه اسلام راستیـن پیامبـر است همچـون خـود شیعیان همیشه مـورد حمله نـاجـوانمـردانه مستبـدیـن و استعمـارگـران بوده است.
تشیع نه تنها زنان را از صحنه زندگـى اجتماعى طرد نمى كند، بلكه آنان را در جامعه در جایگاه رفیع انسانـى خـود قرار مـى دهد. ما پیشرفتهاى دنیاى غرب را مى پذیریـم ولى فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله مى كنند نه).(8) در سخنان یادشـده، مشاهده مـى كنیـم ایشان، ایـن دیدگاه كه تشیع به عنـوان عنصرى محافظه كار در قبال پیشرفت از جمله حقـوق اجتماعى زنان لجـوجانه مقاومت مـى كنـد را قاطعانه رد كرده و مـورد انتقاد جدى قرار مى دهد و تنها فساد در غرب را مـورد نكـوهـش و نـاپذیـرفتنـى مـى داند. ایشان در فرازى از وصیت نامه خـویـش محرومیتهاى زنان را ناشى از تـوطئه دشمنان و ناآشنایـى دوستان از احكام اسلام و قـرآن و نیز ناشـى از خرافاتـى كه دشمنان براى منافع خـود به دست نادانان و بعضى آخـوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمیـن به وجـود آورده بـودند مى دانند.(9) با تـوجه به مقدمات یادشده، بررسى كارشناسانه حقوق زنان و مسایل آنها از طرف فقها، پژوهشگران و اندیشمندان دینـى، اجتماعى و حقـوقـى و شناخت اجتهادى حقـوق زنان و فـراهـم آوردن زمینه هـاى عملـى تحقق حقـوق زنان ضـرورى و اجتناب نـاپذیـر است.
نظراتـى كه امام خمینـى در جـریان انقلاب اسلامـى و پـس از آن در خصـوص موضـوع مـورد بحث ارایه كرده اند، اقدام عملى و آغاز تحقق ایـن ضرورت محسـوب مى شود. و از آنجا كه اعلام سال امام خمینى به ادامه راه ایشان نظر دارد پرداختـن به چنیـن ضرورتهایى اقدامـى بـراى پیمـودن ایـن راه محسـوب خـواهـد شد.
در اینجـا نگاهـى به نظرات ایشان در بـاره مسـایل و حقـوق زنان مـى انـدازیـم. اما قبل از ورود به این مطلب، ذكر ایـن نكته لازم است كه حقوق زنان در دو حـوزه عمومى و خصـوصى قابل طرح و بررسى است. گرچه ایـن دو حوزه از یكدیگر جدا نیستند و داراى تأثیر و تأثر متقابل اند. به طورى كه ملاحظه خواهیـم كرد، به دلیل شرایط زمان انقلاب و سالهاى اولیه پـس از آن و اینكه كانـون پـرسشها و تـوجهات بیشتر حول محور حقوق اجتماعى و زندگى عمومى آنها بـوده است، اكثر سخنان امام خمینـى در حـوزه عمـومـى حقـوق زنان است.

حقوق انسانى زن
حقـوق انسان مترتب بر واقعیتهاى وجـودى او است. واقعیت خـوردن، خـوابیـدن، حق خـوردن و خـوابیـدن را در بــــر دارد. و واقعیت اندیشیدن، حق اندیشیدن را. زنان باید تمامى حقـوق انسانى مترتب بر واقعیتهاى وجـودى خـود را دارا باشند. اینكه مردان از حقـوق انسـانـى خـود بهره منـد بـاشنـد امـا زنان از حقـوق متـرتب بـر واقعیتهاى وجـودى انسـانـیشان و استعدادهـاى نهفته وجـودیشـان بهره مند نباشند یا به طـور ناقص و دست و پا شكسته بهره اى داشته باشند، این عیـن تبعیض و مخالف اصول انسانى و سنتهاى الهى است. محرومیت زنان از آزادى، در زندگـى عمـومـى یا خصـوصـى، در واقع نـوعى خشـونت علیه آنان است. و نه تنها از مـوانع رشد و پیشرفت زنـان است بلكه سبب رشـدنیـافتگـى جـامعه نیز مـى شـود.
امام خمینى درباره ابعاد وجـودى زن مى گـویند: (براى زن ابعاد مختلفه است، چنانچه بـراى مـرد و بـراى انسـان، ایـن ورق صـورى طبیعى نازل تریـن مرتبه انسان است و نازلتـریـن مـرتبه زن است و نازلترین مرتبه مرد است. لكـن از همیـن مرتبه نازل حركت به سوى كمال است. انسان مـوجـود متحـرك است، از مرتبه طبیعت تا مـرتبه غیب، تا فنا بر الـوهیت.) (10) و در زمینه تساوى زنان با مردان مى گـویند: (اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد. اسلام در وقتى كه ظهور كرد در جزیره العرب، بانوان حیثیت خودشان را پیـش مردان از دست داده بـودند؛ اسلام آنها را سربلنـد و سـرافـراز كـرد، اسلام آنها را با مـردان مسـاوى كـرد.)(11) همچنیـن ایشـان دربـاره تساوى زن و مرد و حق دخالت در سـرنـوشت بـراى زنان مطالب دیگرى دارند كه به برخى موارد آن اشاره مى كنیم: (ما مى خواهیـم زن به مقام والاى انسانیت برسد. زن باید در سرنـوشت خـودش دخالت داشته باشـد.)(12) در مصاحبه با روزنامه هلندى دیولت گرانت، در پاسخ به ایـن سـوال كه مشخصاً حقـوق زنان در جمهورى اسلامـى چه خـواهد بود؟ مى فرمایند:
 (از حقـوق انسانـى، تفاوتـى بیـن زن و مرد نیست زیرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویـش را همچون مرد دارد. بله در بعضـى از مـوارد تفاوتهایـى بیـن زن و مرد وجـود دارد كه به حیثیت انسانى آنها ارتباط ندارد.)(13) مصادیق ایـن تفاوتها كه به حیثیت و حقـوق انسانـى زن و مرد ارتباطـى نـدارد باید تـوسط فقها و پژوهشگران دینى به طور دقیق مشخص شـود تا از كمیـن كردن افكار و اندیشه هاى ناصواب در خصـوص حقـوق انسانـى زنان در سایه روشـن نبودن ایـن مصادیق، ممانعت به عمل آید. (اسلام زن را مثل مرد در همه شئون، در همه شئون، همان طـورى كه مرد در همه شـئون دخالت دارد، زن هـم دخالت دارد، همان طورى كه مرد باید از فساد اجتناب كند، زن هـم بایـد از فساد اجتناب كنـد ... زنها اختیار دارند، همان طـورى كه مردها اختیار دارنـد.)(14) در مصاحبه با نشریه فرانسـوى زبان لـومـوند مطرح مـى شـود كه شما را مخالف با تمـدن قلمـداد مـى كننـد و شمـا نیز همیـن اتهام را به شـــــاه برمى گردانید و ایـن مطلب لزوماً قانع كننده نیست، لطفا ممكـن است موقع و موضع خـود را راجع به سه مـوضـوع اصلـى ایران بفرمایید، اصلاحات ارضـى، صنعتـى كـردن مملكت و زنان، ایشان مـى فـرماینـد:
(در خصـوص زنان، اسلام هیچ گـاه مخـالف آزادى آنها نبـوده است. بعكـس اسلام با مفهوم زن شىء شـده و به عنـوان شـىء مخالفت كرده است و شـرافت و حیثیت وى را به وى باز داده است.
زن مسـاوى مـرد است، زن مـاننـد مـرد آزاد است كه سـرنـــوشت و فعالیتهاى خـود را انتخـاب كنـد، اما رژیـم شاه است كه بـا غرق كردن آنها در امـور خلاف اخلاق مـى كـوشد تا مانع آن شـود كه زنان آزاد بـاشنـد و اسلام شـدیـداً معتـرض به ایـن امـر است ... مــا مى خـواهیـم كه زنان را از فسادى كه آنها را تهدید مـى كنـد آزاد سازیم.) (15) بنابرایـن، از آنجا كه اسلام زن را مساوى مرد قرار داده است، و در قانـون اساسـى نیز (تـأمیـن حقـوق همه جـانبه افـراد از زن و مـرد و ایجـاد امنیت قضایـى عادلانه بـراى همه و تساوى عمـوم در برابر قانـون)(16) ذكر شده است، مـى بایست اول: از تجاوز به حقوق انسانى زنان پیشگیرى شود. و متخلفیـن ارشاد و در صـورت غیر مفید بـودن، مجازات شـونـد. دوم: محاكـم قضایـى و دستگاههاى قانـونگذارى نسبت به اذیت و آزارها و یا قتلهایـى كه در مورد زنان و كـودكان در محیط خانه و یا احیاناً خارج از خانه صورت مى گیرد، برخـورد مناسب و قاطع داشته باشند. سوم: با حمایت از مساوات و عدم تبعیض از طرق فرهنگـى و قانـونى و با بالا بردن سطح آموزش و آگاهى زنان و فراهـم نمودن زمینه دستیابى به حقـوق انسـانـى بـراى آنها، مـوقعیتشـان را ارتقـاء بخشند.
انجـام امـور یادشـده در مناطق مختلف كشـور، ماننـد تهران و یا كهكیلـویه و بـویراحمـد ـ چهارمحال و بختیارى، كرمانشاه، ایلام، هـرمزگـان و بـوشهر به سبب بـافت فـرهنگـى، اجتماعى و اقتصـادى متفاوتشان نیاز به برنامه ریزیهاى همه جانبه و واقع گـرایانه بـر اساس شرایط آن مناطق دارد.

زنان و آموزش
آمـوزش و پرورش از حقـوق اساسـى انسان است و عامل تعییـن كننـده تساوى زن و مرد و تـوسعه جامعه است. سـواد و سطح آن در زنان نه تنها مـوجب رشد و تـواناسازى خـود آنهاست بلكه كلید مهم سلامت و بهداشت، تعلیـم و تربیت در خانواده و رشد اعضاى خانـواده و حتى جامعه است.(تحصیل كه در مـورد مـردان عامل مهمـى بـراى تحـرك شغلى است در مـورد زنان براى تحرك صعودى، متغیر سرنـوشت سازى به نظر مـى رسـد.) (17) ایـن پنـدار غلط كه زنان به دلیل ازدواج و مادرى، به آموزش و یا موفقیت علمى نیاز ندارند، در طـول تاریخ، عامل مهمى براى محرومیت و فقر آمـوزشـى و علمى زنان مـى باشد. و زنان را از آمـوزشهاى لازم و فـرصتهاى برابـر محـروم ساخته است. امام خمینى در خصوص آموزش، تعلیـم و تعلم، علـم آموزى و فرصتهاى برابر آموزشـى رهنمـودهایـى دارنـد كه به بـرخـى از آنها اشاره مى كنیم:
(در علم و تقـوا كوشـش كنید كه علـم به هیچ كـس انحصار ندارد، علـم مال همه است.) (18) (بـانـوان ایـران در همه جـا فعالیت كردنـد، چه فعالیتهاى فرهنگـى و چه فعالیتهاى اقتصادى؛ كه قشـر كثیرى در كشاورزى دخالت دارنـد، و قشـر كثیـرى از آنها در صنعت دخالت دارنـد و قشـر كثیرى در فرهنگ و ادب و علـم و هنر.) (19) (حالا طـورى شده است كه خانمها همدوش با سایر برادران در تحصیل علم و عرفان و فلسفه و تمام شعب علـم و ان شاءالله صنعت فعالیت مـى كنند.) (20) ذكر شعب گوناگـون علـم و بیان اینكه ان شاالله زنان همـدوش با مـردان در صنعت فعالیت كننـد، به رسمیت شناختـن امكانات و فرصتهاى برابر آمـوزشـى در تمام علـوم بـراى زنان از دیـدگاه فقهى است. (لازم است تمام بـى سـوادان بـراى یادگیـرى و تمـام خـواهـران و بـرادران بـاسـواد بـراى یـاد دادن بپـــــا خیزنـد.) (21) (از آنجـا كه علـوم مطلقاً، خصـوصاً علـوم اسلامـى اختصاص به قشرى دون قشرى نـدارد و بانـوان محترم ایران در طـول انقلاب ثابت نمـودند كه همدوش مردان مى تـوانند حتى در فعالیتهاى اجتماعى و سیاسـى خـدمتهاى ارزشمندى به اسلام و مسلمانان نمایند و در تـربیت و تعلیـم جامعه بزرگـوار بانـوان پیشتاز بـاشنـد و اكنون بحمدالله تعالى موسسه اى(22) در شهر مقدس قـم، شهر علـم و جهاد بـراى تعلیـم و تربیت بانـوان محترم در دست ساختمان است و امید است با كـوشـش علماى اعلام و مدرسیـن حـوزه علمیه قـم دامت بركاتهم ایـن مقصد اسلامى جامه عمل پـوشد و در رشد فكرى و شكوفا شدن دانـش اسلامـى بانـوان قدم مـوثرى باشد لهذا حضرات حجج اسلام آقایان ... را به عنوان هیأت مـوسـس این مكتب خـواهران تعییـن نمودم.) (23) و در پاسخ ایـن سوال كه (آیا زن مى تواند به مقام اجتهاد برسد یا خیر؟ امام خمینى مى گـویند: امكان رسیدن به رتبه اجتهاد براى زن هـم هست ولـى نمى تـواند مرجع تقلید براى دیگران باشد.) (24) با طرح نظرات امام خمینى به عنـوان مجتهدى كه رهبر انقلاب اسلامـى بـود، شاهـد به رسمیت شناختـن امكانات و فـرصتهاى برابر آمـوزشـى و علمـى در تمام زمینه ها و رشته ها براى زنان از دیدگاه فقهى بودیم. بنابرایـن، برخورد موثر و مناسب با علل ترك تحصیل دختـران بخصـوص در مناطق محـروم و گرفتار فقـر اقتصادى و فقر فرهنگى و نیز رفع موانع فرهنگى، اجتماعى و قانونى كه مـوجب عدم دستیابـى زنان به امكانات و فرصتهاى برابر آمـوزشى مى شـود، از وظایف مسئولین كشور است.

زنان و حیات سیاسى، اجتماعى
هر فرد انسان حق شـركت در اداره و تصمیـم گیرى بـراى جامعه اى كه در آن زندگى مى كند را دارد؛ حضـور و مشاركت در امـور كشـور، حق رأى دادن و انتخـاب شـدن، حضـور در منـاصب سیاسـى، اجتمـاعى و مـراكز تصمیـم گیـرى، شـركت در سـازمانها و انجمنها.
حضـور انبـوه زنان مسلمان در انقلاب و جریانات سیاسى اجتماعى آن چرخشى اساسى در نگاه و رویكرد به حقوق زنان بخصـوص حقوق سیاسى، اجتمـاعى آنها ایجـاد كـرد. لذا زمینه فـرهنگـى ادامه حضــور و توانمند شدن آنها فراهم آمد.
نظرات امام خمینى، مجتهد شناخته شده جهانى و رهبر انقلاب اسلامـى در زمینه حقـوق سیـاسـى اجتماعى زنان، بـاقـى مـانـدن زنـان در صحنه هاى حیات سیاسـى، اجتماعى و تـوانمنـد شـدن آنها را تضمیـن نمود. برخـى سخنان كه بیان كننـده نظرات ایشان در خصـوص مـوضـوع مـورد بحث است به شـرح ذیل مـى باشـد سخنان ایشان در مصاحبه بـا روزنـامه آلمـانـى دنیـاى سـوم را خـوانـدیم.
در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در تاریخ 3/11/57 در پاسخ به ایـن سوال كه نقـش زنان در حكومت اسلامى چگونه خواهد بود؟ آیا مثلاً در امور كشور هـم شركت خواهند داشت. براى مثال وكیل و وزیر خواهند شـد؟ البته اگـر استعداد و لیاقتـى نشـان دهنـد؟ مـى فـرماینـد:
(در مورد این گونه مسایل، حكـومت اسلامى تكالیف را معیـن مى كند و الان وقت اظهارنظر در ایـن زمینه ها نیست. زنان همچون مردان در ساختـن جامعه اسلامـى فردا شركت دارنـد. آنان از حق رأى دادن و رأى گرفتـن برخوردارند ... ما همه گونه آزادى را به زن خواهیم داد، البته جلوى فساد را مى گیریـم و در این مورد، دیگر بیـن زن و مرد فـرقى نیست.)(25) (در نظام اسلامـى، زن همان حقـوقـى را دارد كه مـرد دارد، حق تحصیل، حق كـار، حق مــــالكیت، حق رأى دادن، حق رأى گرفتـن، در تمام جهاتى كه مرد حق دارد، زن هم حق دارد.) (26) (زن بـایـد در مقـدرات اسـاسـى مملكت دخــــــالت كند.) (27) (خانمها حق دارند در سیاست دخالت بكننـد، تكلیفشان ایـن است.)(28) (بـایـد همه زنها و همه مـردهـا در مســـایل اجتماعى، در مسایل سیاسى وارد باشند و ناظر باشند، هـم به مجلس نـاظر بـاشنـد، هـم به كـارهـاى دولت نـاظر بـاشنــد، اظهارنظر بكننـد.)(29) (امروز باید خانمها وظایف اجتماعى خـودشان را و وظایف دینـى خـودشان را بایـد عمل بكننـد و عفت عمـومـى را حفظ بكننـد و روى آن عفت عمـومـى كارهاى اجتماعى و سیاسـى را انجام بـدهنـد.) (30) (زنها هـم باید در فعالیتهاى اجتماعى و سیاسـى همدوش مردها باشند. البته با حفظ آن چیزى كه اسلام فرمـوده است. ) (31) بدیـن ترتیب نه تنها رویكرد امام خمینـى زنان را به هیچ عنـوان با سیاست بى ارتباط نمى داند، بلكه در نظر ایشان رفتارهاى سیاسـى زنان در قیاس با مردان از اعتبار بیشترى نیز بـرخـوردار است. زیـرا زنان بـا فعالیتها و مشـاركت سیاسـى، اجتماعى خـود، موجب تقویت ایـن گونه فعالیتهاى مردان مى شـوند. (شما (بانوان) هستید كه علاوه بـر آنكه خـودتان فعالیت مـى كنیـد، فعالیت را در مردها مضاعف مـى كنیـد.)(32) (پیشقـدم شـدن شما در همه مسایل ... اسباب ایـن مى شود كه مردها هم بیشتر وارد بشوند، مردها هـم قـوى تر بشـوند.)(33) بنابرایـن وجـود فرصت و امكانات لازم براى زنان در عرصه هاى گوناگون سیاسى و اجتماعى و رفع هر گـونه تبعیض ضرورى است.

زنان و اقتصاد
در دهه هاى اخیـر حضـور زنان در فعالیتهاى اقتصادى گستـرش یافته است. گرچه ایـن اشتغال نامنظم بـوده است، اما زنان تـوانایـى و صلاحیت خـود را در مشاغل گـوناگـون و مختلفـى حتـى مشاغلـى چـون مهنـدسـى كه شغلـى مـردانه تلقـى مـى شـد، نشـان داده اند.
گـرچه مـى تـوان گفت در اشتغال تنها جنبه مادى قضیه مطـرح نیست، بلكه كسب تجربه، گستـرش دانـش و رشـد فرد نیز از دیگر نتایج آن است، اما باید در نظر داشت كه همـواره تعدادى از زنان نه پدر و نه شوهر دارند تا از آنها حمایت شـود. و یا برخـى به دلایل دیگر از جمله ناتـوانى پدر یا شـوهر ... نیاز به كار و اشتغال دارند كه جامعه مسـئول تأمیـن شغل و حمایت از آنها مى باشد. پـس زنان بـایـد داراى حق كـار و اشتغال بـوده و جـامعه نیز امكـانـات و فـرصتهاى لازم را بـایـد بـراى آنها تأمیـن نمایـد. نظرات امام خمینـى در خصـوص حق اشتغال و گستـره مشاغل و فرصتها به شرح زیر است: در مصاحبه بـا دكتـر جیـم كـوكلـررفت در تاریخ 57/10/7 در پاسخ به ایـن پرسش كه در جامعه ایران چه تغییراتى را در موقعیت زن، مورد نیاز حـس مى كنید و به نظر شما دولت اسلامى چگونه شرایط زنان را تغییر خـواهـد داد، مثل اشتغال به كارهاى دولتـى و كار كردن به عنـوان حرفه هاى مختلف مانند پزشكى، مهندسى و غیره ...؟ مـى فرمایند: (تبلیغات سـوء شاه و كسانـى كه با پـول شاه خریده شـده اند، چنان مـوضـوع آزادى زن را براى مردم مشتبه كرده اند كه خیال مى كنند اسلام آمده است كه فقط زن را خانه نشیـن كند. چرا با درس خـواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با كار كردن او مخالف باشیـم؟ چرا زن نتـوانـد كارهاى دولتـى انجام دهد؟ ...)(34) (زن همان حقـوقـى را دارد كه مـرد دارد، حق تحصیل، حق كـار، حق مــالكیت ...)(35) (تمـام معاملاتشـان به اختیـار خـودشــان هست و آزاد هستنـد، اختیار شغل را آزاد هستنـد.)(36) (در وزارتخـانه هـاى اسلامـى نباید زنها لخت بیایند، زنها بروند اما با حجاب باشنـد، مانعى ندارد بروند اما كار بكنند لكـن با حجاب شرعى باشنـد، با حفظ جهات شـرعى باشنـد.)(37) در زمینه گستـره مشاغل و فرصتهاى شغلى زنان از نظر امام خمینى مى تـوان به مطلب زیر اشاره نمـود:
(بانـوان ایران در همه جا فعالیت كردند، چه فعالیتهاى فرهنگـى و چه فعالیتهاى اقتصـادى؛ كه قشـر كثیـرى از آنها در كشــاورزى دخالت دارند، و قشر كثیرى از آنها در صنعت دخالت دارنـد و قشـر كثیرى در فـرهنگ و ادب و علـم و هنر.) (38) بنابـرایـن زنان در گستـره متنـوعى از مشـاغل بـایـد از امكانات لازم، امنیت شغلـى، ارتقاى مقام، استفاده از آمـوزش و دیگـر مزایا بهره مند باشنـد.
همچنیـن زنان از حیث استقلال مـالـى داراى تسـاوى حقـوق هستنـد.
(تمام معاملاتشان به اختیار خـودشـان هست و آزاد هستنـد.)(39)
زنان و دفاع تجاوز به حقوق بشر و برخـوردهاى مسلحانه و اشغال نظامـى، تعدى به اصـول بنیادى انسانـى است. بـا وجـود اینكه در اكثـریت قـریب به اتفاق جنگها ایـن مـردان هستنـد كه در حملات و درگیـریهاى نظامى شـركت مـى كننـد. اما زنان نیز قـربانیان و یا مهاجران و افراد بى مكان و بى پناه ایـن جنگها را تشكیل مى دهند و یا مـورد هتك حـرمت واقع مـى شـونـد. از ایـن رو، اگر چه لازم است دولتها و قـوانین بیـن المللى به تـوقف برخـوردهاى مسلحانه علیه زنان همت گمارند؛ در عیـن حال لازم است زنان به آمـوزشهاى نظامى و دفاعى مجهز گردند. در اینجا به بیان برخـى نظرات امام خمینـى كه نشان دهنـده موضع ایشان در باره آمـوزش نظامـى زنان و فعالیت آنها در نیـروهـاى نظامـى است، مـى پـردازیم:
(مـن از آنچه تا كنون به همت مردان و زنان باشرف و رزمنده شده است، امید آن دارم كه در بسیج همه جانبه آمـوزش نظامى و عقیدتى و اخلاقـى و فرهنگـى با تأیید خداوند متعال مـوفق شـوند و دوره تعلیمات و تمرینهاى عملى نظامى و پارتیزانى و چریكـى را شایسته و به طـورى كه سزاوار یك ملت اسلامـى بپا خـاسته است، به پـایان رسانند.)(40) (اگر خداى نخـواسته زمانـى یك هجـومـى به مملكت اسلامـى بشـود بایـد همه مردم زن و مرد حركت كننـد. مسأله دفاع ایـن طـور نیست كه تكلیف منحصـر به مـرد باشـد یا اختصاص به یك دسته اى داشته باشـد، همه بـایـد بـرونـد و از مملكت خـود دفـاع بكننـد.)(41) (اگر دفاع بـر همه واجب شـد، مقـدمات دفاع هـم باید عمل بشـود، از آن جمله قضیه اینكه ترتیب نظامى بـودن، یاد گرفتـن، انواع نظامى بودن را براى آنهایى كه ممكن است، این طور كه واجب باشد بر ما كه دفاع كنیم و ندانیم چه جـور دفاع كنیـم، باید بدانیم چه جـور دفاع كنیـم ... البته در آن محیطـى كه شما تعلیـم نظامى مى بینید باید محیط صحیح باشد، محیط اسلامـى باشـد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامـى محفـوظ باشد.))(42)
(س: دخترى هستـم كه علاقه دارم به خاطر خـدمت به انقلاب در سپاه پاسداران وارد شـوم ولـى پدرم مـوافقت نمى كند. خـواهشمندم حكـم شرعى را بیان فرمایید.
ج: پاسدار شدن خـواهران هـم با مراعات وظایف شرعیه مانع ندارد، ولـى شما مراعات رضایت پدرتان را بكنید.) (43) البته همان طـور كه ملاحظه شد امام خمینـى تأكید شدید دارند كه محیط آمـوزشـى و شغلى زنان در ایـن مراكز، همچـون مراكز دیگر باید سالـم و عارى از فسـاد بـوده و همه جهات عفـاف در آن رعایت شود.

حقوق زنان در حوزه خصوصى
حقـوق زنان در دو حـوزه عمـومى و خصـوصى نه تنها از یكدیگر جدا نیستند بلكه داراى تأثیر و تأثـر متقابل مـى باشنـد. اما همان طـور كه قبل از ایـن نیز بیان شـد، به دلیل شرایط زمان انقلاب و سالهاى اولیه پـس از آن و اینكه كانـون پرسشها و تـوجهات بیشتر حول محـور حقـوق اجتماعى و زندگى عمـومى زنان بـوده است، بیشتر نظرات بیان شده امام خمینـى در حـوزه عمـومـى حقـوق زنان است و نظرات فقهى حضـرت امام در حـوزه حقـوق خصـوصـى زنان عمـدتـاً در كتابهاى فقهى ایشان آمده است.

سخن آخر
نقطه نظرها و مواضعى كه از امام خمینى در خصـوص حقـوق زنان بیان شد، در واقع پاسخـى به ضرورت بررسى كارشناسانه و اجتهادى حقـوق زنان به خصـوص در دوران معاصـر است. نظرات ایشان در واقع نـوعى نقادى از دیدگاه دیـن شناسانه گـرفتار سنتها و عقایـد خـرافـى و ناآشنا به مفـاهیـم انسـانـى و واقعیتها و ناآگاه به زمان است. ادامه این روند و بررسـى حقـوق زنان از سـوى فقها و مجتهدیـن و محققان دینـى، اجتماعى و حقـوقـى به منظور رفع مـوانع دیدگاهى، اصلاح ساختار فرهنگى و نیز بازنگرى قوانیـن داخلى و فراهم آوردن شـرایط تحقق عملـى حقـوق زنـان اجتنـاب نـاپذیـر است. و در واقع پرداختـن به چنیـن ضرورتهایى اقدامـى در جهت پیمـودن راه ایشان است.

پی نوشت ها:
1ـ میشل، آنـدره، جنبـش اجتماعى زنان، دكتـر هما زنجـانـى زاده، گـوتمبـرك، مشهد، چـاپ اول، پاییز 1372، ص7.
2ـ فمینیسـمFeminism آئینى است كه خـواهان برابرى فرصتها براى مردان و زنان است. به نقل از: فرهنگ جامعه شناسـى ـ نیكلاس آبركرامبـى، استفـن هیل، برایان. اس. تـرنـر، تـرجمه: حسـن پـویان ـ انتشارات چاپخـش، چاپ اول، بهار 1367، ص155.
3ـ ابـوت، پاملا، والاس، كلـر، درآمـدى بـر جامعه شناسـى نگـرشهاى فمینیستـى، مریـم خراسانى، حمید احمدى، دنیاى مادر، تهران، چاپ اول، زمستان، 1376، ص265.
4ـ همان، ص36 و 39 ـ 38.
5ـ كـار، مهرانگیز، رفع تبعیض از زنان، انتشـارات پـرویـن (بـا همكـارى نشـر قطـره)، تهران، چـاپ اول، 1378 ـ ص99.
6ـ هاشمـى رفسنجانى، علـى اكبـر، سخنرانـى در (همایشهاى ادوارى مرورى بر حقـوق زنان در قانـون مدنـى ایران)، روزنامه همشهرى، یكشنبه 12 اسفنـد 1375، سـال پنجـم، شماره 1208، ص2.
7ـ همان.
8ـ صحیفه نور، ج 3، ص 159.
9ـ همان، ج 21، ص172.
10ـ همان، ج 6، ص185.
11ـ همان، ج 11، ص 254.
12ـ همان، ج 5، ص 153.
13ـ همان، ج 3، ص 49.
14ـ همان، ج 11، ص 254.
15ـ همان، ج 2، ص 44.
16ـ قـانـون اسـاسـى جمهورى اسلامـى، اصل سـوم، بند 14.
17ـ ابـوت، پـاملا، والاس، كلر، ص71.
18ـ صحیفه نور، ج 19، ص 120.
19ـ همان.
20ـ همان، ج 18، ص 263.
21ـ همان، ج 11، ص 121.
22ـ حـوزه علمیه جـامعه الزهـرإ (در قم).
23ـ صحیفه نور، ج 19، ص 23.
24ـ استفتائات، ج 1، ص 21.
25ـ همان، ج 4، ص 259.
26ـ همان، ص34.
27ـ همان، ج 5، ص 153.
28ـ همان، ج 9، ص 136.
29ـ همان، ج 13، ص 170.
30ـ همان، ص69.
31ـ همان، ج 18، ص 264.
32ـ همان، ج 19، ص 120.
33ـ همان، ص278.
34ـ همان، ج 4، ص 103.
35ـ همان، ص34.
36ـ همان، ج 5، ص 221.
37ـ همان، ص 150.
38ـ همان، ج 19، ص 120.
39ـ همان، ج 5، ص 221.
40ـ همان، ج 11، ص 275.
41ـ همان، ص 117.
42ـ همان، ج 19، ص 280.
43ـ استفتائات، ج 1، ص 503.

 

سه شنبه 11/9/1393 - 20:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته