• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3500روز قبل
حجاب و عفاف

ماشا الیلیکینا ، مانکنی که مسلمان شد ...

 

 چطور شد که تمام موفقیت‌ها و درخشش‌های خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟

 

من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.

 

در زمانی که یک خواننده بودی آیا فکر می‌کردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟

 

نه؛ حتی به ذهنم خطور هم نمی‌کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب ـ یعنی آب زمزم ـ بنوشم.

 

آیا راهی که برای مسلمان‌شدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟

 

من دو سال است که مسلمان شده‌ام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیک‌ترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است.

 

من نمی‌دانستم که چطور می‌توانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.

 

روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را می‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!»، من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین بار در زندگی‌ام بود که چیزی از خدا می‌خواستم.

 

در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟

 

من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس می‌کنم. ضمناً برخی از نت‌های مجاز شرعی را نیز می‌نویسم.

 

آیا موسیقی هم گوش می‌دهی؟

 

بله؛ کارهای “گروه ریحان”، “گروه سامی یوسف” و “گروه کت استیونس” ( که پس از اسلام آوردن نام خود را “یوسف اسلام” گذاشت) را گوش می‌کنم.

 

آیا چیزی از قرآن هم آموخته‌ای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنی؟

 

در ابتدا فکر می‌کردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد، اما آن را شروع کرده‌ام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر می‌کنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد.

 

چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟ و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می گروند از بین اهالی هنر و فعالان در کنسرت و موسیقی هستند؟

 

اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکم‌ترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادت‌بخش است.

 

از اینکه مسلمان شده‌ای چه احساسی داری؟

 

احساس خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شده‌ام، پس خوشبختم.

 

و چه تفاوتی با قبل داری؟

 

ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسان‌ها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.

 

آیا گاهی به موفقیت‌ها و درآمد سابق خود فکر نمی‌کنی؟ حسرت آن دوران را نمی‌خوری؟!

 

آن جلوه‌ها، پس از مسلمان شدن، برایم بی‌ارزش و منفور هستند.

 

از این‌که آشکارا خود را مسلمان معرفی می‌کنی هراس نداری؟

 

نه نمی‌ترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود می‌دانم که دیگران را از راه گمراهی باز دارم و به عنوان الگویی برای آن‌ها باشم.

 

از اینکه عکس‌های سابقت در اینترنت هست ناراحت نیستی؟

 

من خودم دوست ندارم به این عکس‌ها نگاه کنم. اما اشکال ندارد که مردم آن‌ها را ببینند تا برایشان عبرت شود و بدانند که انسان می‌تواند تولد دیگری داشته باشد و از نو به دنیا بیاید. انسان می‌تواند توبه کند و با انجام کارهای خوب، تمام سیاهی‌های گذشته‌اش را پاک کند، ان شاء الله.

 

اینک چه چیزی از اسلام می‌توانی به دیگران بگویی؟

 اسلام می‌گوید: «اگر نمی‌توانی راجع به خدا بیاندیشی حداقل سعی کن از قید خودت رهایی یابی و پلیدی‌های نفست را مهار کنی.

 رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی».

 اگر کسی می‌خواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد.

 چه پیامی برای مسلمانان داری؟

 آرزو می‌کنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانه‌های آنان ببارد.

 و برای غیر مسلمانان؟

 امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشده‌اند لحظه‌ای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهوده‌ای که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است کمی اندیشه کنند.

  منبع:ببینین

چهارشنبه 12/9/1393 - 10:5
حجاب و عفاف
قرآن، به همه سوالهایم پاسخ گفت
 
درمورد برخی از آدمها اشاره نوشتن آن قدرها هم ساده نیست، آدمهایی كه احساس می كنی، جنس روحشان متعلق به این زمین مادی نیست.
   
درست مثل «اكاترین مارازوا». او متولد روسیه است، 20 سال دارد ولی 6 سال از عمر مسلمانی اش می گذرد.
   
خودش می گوید: «انگار سالهاست كه با اسلام آشنایم.
   
این دین آن قدر زیبا و دوست داشتنی است كه دلم نمی خواهد لحظه ای از آن غافل بمانم.»
   
كاترین نگاه لطیفی به اسلام و البته اعتقاد راسخی به ائمه(ع)، به خصوص حضرت ابوالفضل(ع)دارد.
   
آن قدر ساده و بی تكلف صحبت می كند، كه دوست داری ساعتها پای حرفهایش بنشینی...او در این گفت وگو از خودش و گمشده واقعی اش اسلام می گوید و عقیده دارد این دین آسمانی، گمشده همه انسانهای ره گم
كرده جهان است، اما كاترین چطور مسلمان شده و پیش از این چه دینی داشته است؟! او در این مورد می گوید: «سالهای خیلی دور كه هنوز روسیه یا همان شوروی سابق كمونیستی بود، مردم اجازه نداشتند آیین خاصی را دنبال كنند؛ ولی همه اجداد من مسیحی بودند و به طور پنهانی از دین مسیحیت پیروی می
كردند، تا این كه كمونیست از هم پاشیده شد و مردم توانستند آزادانه درمورد دین مسیحیت و یا سایر ادیان برنامه های تبلیغی داشته باشند.
   
اما در میان این ادیان اسلام دیده نمی شد. من 12ساله بودم كه به ایران آمدم، چون پدرم كارهای تجارت و بازرگانی را دنبال می كرد، 2 سال در سفارت روسیه درایران ساكن شدیم، در این مدت به زبان فارسی تسلط پیدا كردم و در مدارس سفارت ادامه تحصیل دادم، تا این كه از سفارت بیرون آمدیم و در كنار مردم تهران در یكی از مناطق این شهر بزرگ ساكن شدیم و همه چیز از یك خواب شروع شد و من توجهم به آیین اسلام جلب شد.»
   
در خواب اتفاقات زیادی رخ داد كه بی اختیار كلماتی را تكرار كردم.
   
در همین شرایط از خواب پریدم و در همان حالت بیداری آن كلمات را تكرار می كردم، حتی برای مادرم آن كلمات را تكرار كردم، او هم
  
نمی دانست چه مفهومی دارد. بعد از چند روز شروع كردم به تحقیق در مورد آن تا ببینم چه مفهومی دارد؟ تا این كه متوجه شدم آن كلمات عربی شهادتین اسلام بوده اند.
   
قبل از هرچیز رفتم سراغ كشیش و در مورد اسلام از او پرسیدم.
   
در باب 18 انجیل نوشته شده بود كه : « بعد از من كسی خواهد آمد كه دین كاملتری از مسیحیت دارد و پیروان من درمسیحیت به او گرایش پیدا خواهند كرد.»
   
بعد به سراغ برخی از علمای اسلامی رفتم و سرانجام در 14سالگی مسلمان شدم و از این بابت بسیار خوشحالم و خدا را شكر می كنم.»
   
می پرسم وقتی به دین اسلام گرایش پیدا كرد، با توجه به این كه در خانواده ای مسیحی زندگی می كرد، آیا آنها مخالفتی با آیین تازه ات نداشتند؟! او در این رابطه می گوید: «نه، پدر و مادر و برادرم خیلی روشنفكر هستند و با این كه چندسالی است من مسلمانم، همیشه به اسلام احترام می گذارند.
   
من آزادانه اسلام را تا امروز دنبال كرده ام و سعی داشتم خیلی مورد تعجب دیگران نباشم. چون قبل از مسلمان شدن عقیده داشتم بدن زن باید پوشیده باشد و فقط روسری نداشتم كه پس از تشرف به اسلام از حجاب هم استفاده كردم.»
   
از آنجا كه كاترین با یك مرد مسلمان ایرانی ازدواج كرده، می پرسم خانواده همسرش چقدر در آشنایی دادن او با اسلام همراهش بوده اند كه با تأكید می گوید: «خیلی بیشتر از آنچه فكرش را بكنید، همراهم بوده اند. من
4 سال است كه ازدواج كرده ام و آنها دراین زمینه اطلاعات خوبی به من داده اند.
   
هر چند كتابهای همسرم كه علاقه زیادی به شهید مطهری دارد، در دسترسم بود ولی باز از طریق برخی افراد عالم بر دین اسلام به جواب بسیاری از سوالهایم رسیدم. حتی ایام سال نو در اولین سال زندگی مشتركمان به شلمچه رفتیم.
   
در این منطقه ایستگاههایی بود كه فیلمهایی را از شهید چمران و دكتر شریعتی پخش می كردند و عرفان و عقیده زلال آنها به اسلام، من را در این دین استوارتر كرد.
   
ناگفته نماند، وقتی در روسیه بودم، در كتابخانه مدرسه مان كتاب خیلی سختی بود با عنوان یك شخصیت اسطوره ای به نام ابوالفضل كه بعدها فهمیدم ایشان از بزرگان دین اسلام است.
   
این تنها كتابی بود كه در خصوص یك مسلمان در روسیه دیدم و البته لغات سختی داشت و حتی آموختن لغات آن جایزه داشت. مرور این كتاب و زندگی حضرت ابوالفضل (ع) توجهم را به اسلام بیشتر جلب می كرد.»
   
می پرسم چه ویژگیهایی را در شخصیت ایشان دیدی، می گوید: «ویژگی های زیبایی در شخصیت ایشان هست؛ مثل جوانمردی، ایثار، گذشت و وفاداری.
   
وقتی درمورد اسلام تحقیق می كردم، دیدم همه پیامبران می گفتند آخرین پیامبر، پیامبر گفت: امامان معصوم(ع) و امامان معصوم(ع) می گفتند امام حسین(ع) و امام حسین(ع) می گفت حضرت عباس(ع).
   
پس حتماً سری در شخصیت ایشان است كه برای ما ناشناخته مانده و به همین دلیل این همه عزت نصیب ایشان شده است.»
   
آیا كاترین تا به حال به ایشان متوسل شده است؟! او در این مورد می گوید: « بله، بارها وقتی مشكلی داشته ام به ایشان متوسل شده ام و همیشه مشكلم حل شده است ایشان نماد بزرگواری و كرامت است و شخصیت حضرت عباس(ع) را همیشه ستایش می كنم.»
   
می پرسم 6 سال از عمر مسلمانی ات می گذرد، حالا چه احساسی به اسلام داری؟!می گوید: «اسلام یك دین كامل است و درسهای انسان سازی بسیاری در آن ارائه شده است. مثلا اسلام برای زنان حرمت ویژه
ای قایل شده كه در سایر ادیان به چشم نمی آید.
   
اسلام آمده تا به تكامل انسانها كمك كند و آنها را به تعالی برساند.
   
نه این كه قید و بند تازه ای برای انسانها باشد.
   
بسیاری از مسائل علمی كه حالا دانشمندان ما به آن رسیده اند، 1400 سال قبل در اسلام مطرح شده و این دین آسمانی یك دین جهانی و به روز است.
   
در حالی كه در انجیل و مسیحیت هم تحریفاتی وارد شده، ولی قرآن كتاب آسمانی مسلمانان همچنان دست نخورده باقی مانده است.»
   
كاترین به قرآن اشاره می كند. می پرسم آیا آنچه به عنوان یك مسلمان می خواسته، در قرآن موجود است؟ می گوید: «بله، قرآن پاسخ همه سوالها را دربردارد.
   
صحبت مستقیم خداوند با بنده اش. خیلی پیش آمده، از قرآن سوال كرده ام و به آن مراجعه كرده ام و به جواب رسیده ام. مثلا یكبار این سوال برایم پیش آمد كه چرا خدا نخواسته هر كس در دین خودش باقی بماند؟ چرا
اسلام؟ و قرآن را باز كردم.
   
سوره آن یادم نیست ولی مضمون آیه یادم هست كه اشاره می كرد به این كه انسان باید در هرشرایطی به فكر رشد و تعالی باشد و فقط به عنوان یك موجود راكد در یك نقطه نماند، در حالی كه اسلام آمده تا همه ادیان را تكمیل كند. پس این دین بهترین دین خداست.»
   
می پرسم اگر بخواهی از احساس قلبی ات راجع به اسلام صحبت كنی، چه می گویی؟! او با حسی سرشار از لطافت و صداقت، می گوید: « همان طور كه دین اسلام به همه احترام می گذارد، ما هم به آن احترام بگذاریم و از آن چیزی زیاد و كم نكنیم. قدر مسلمانی مان را بدانیم و ارزش تلاش و زحمت پیامبراسلام(ص) را در انتشار این دین آسمانی درك كنیم و از این كه خداوند ما را به این آیین رهنمون شده، سپاسگزار باشیم.»
   
كاترین آن قدر شیرین از اسلام حرف می زند كه دوست ندارم این گفت و گو تمام شود، ولی زمان می گذرد. از او می خواهم برای حرفهای پایانی هر چه دوست دارد بگوید و او از آرزوهایش می گوید: «آرزو دارم به زیارت خانه خدا بروم و زیارت امام حسین(ع)، دوست دارم این دو سرزمین مقدس را ببینم، امیدوارم این آرزوها برای دیگران هم محقق شود و من هم بی نصیب نمانم.»

 
 
   
منبع:روزنامه صبح ایران
چهارشنبه 12/9/1393 - 10:0
حجاب و عفاف
«ریستا برمر» نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی، در نشریه معروف آمریکاییتجربه عینی خود را از برخورد با حجاب به قلم آورده است. برمر از ناشران نشریه ادبی است که در سال 2008 برنده جایزه معتبر ادبی «پوشکارت» شده و در سال 2009 جایزه ادبی «بنیاد رونا جاف» را از آن خود کرده است.
  
مامان برام روسری بخر!
   
نُه سال پیش، در اتاق نشیمن خانه ام در «کارولینای شمالی»، دختر شیرخوارم را با موسیقی کودکانه ای می رقصاندم که در دهه 70 رایج بود و من در دوران کودکی همه اشعارش را که درباره مدارا با دیگران و تساوی زن و مرد بود، حفظ کرده بودم. همسر لیبیایی تبارم اسماعیل، او را در آغوش می گرفت و ساعتها در ایوان خانه با صدای غژ و غژ صندلی راحتی آهنی تکانش می داد و برایش آوازهای قدیمی عربی می خواند.
   
او همچنین دخترمان را پیش شیخی مسلمان برد تا در گوش های نرم و کوچولویش اذان و اقامه بخواند. چشمان قهوه ای و مژه های ناز و مشکی دخترم به پدرش رفته بود و پوست شیرقهوه ای اش در آفتاب تابستان خیلی زود به تیرگی می زد.
   
اسم دخترمان را «عالیه» گذاشتیم- که در عربی به معنای «بلندمرتبه» است- و با هم توافق کردیم که وقتی بزرگ شد، از بین فرهنگ های کاملاً متضاد ما، هر کدام را که خودش خواست، انتخاب کند.
   
خیالم از این تصمیم راحت بود و شک نداشتم که دخترم زندگی مرفه آمریکایی من را به فرهنگ اسلامی و لباسهای پوشیده سرزمین پدرش ترجیح خواهد داد.
   
پدر و مادر اسماعیل در خانه سنگی محقری در کوچه ای کثیف و پر پیچ و خم در حومه طرابلس زندگی می کنند.
   
بر دیوارهای این خانه، به جز آیاتی از قرآن که بر روی چوب حک شده، هیچ نقش و نگاری وجود ندارد.
   
فرش اتاقها هم فقط تشکچه هایی است که شبها تایشان می زنند و به عنوان تختخواب استفاده می
کنند.
   
اما پدر و مادر من در خانه ای مجلل در «سانتافه»، مرکز ایالت «نیومکزیکو»، زندگی می کنند که سه پارکینگ، تلویزیونی صفحه تخت با صدها کانال، یخچالی پر از غذاهای سالم و طبیعی و یک کمد پر از اسباب بازی برای
نوه ها دارد.
   
تصور می کردم که عالیه هم مثل خودم اهل خرید از فروشگاه های زنجیره ای معروف Whole Foods باشد و از انبوه هدایای زیر درخت کریسمس خوشش بیاید، ولی در عین حال لحن آهنگین زبان عربی، باقلواهای عسلی که اسماعیل با دست خالی درست می کند، و حنابندی پاهای خاله اش را که هنگام سفر به لیبی دیده بودم، تحسین می کردم.
   
هیچ وقت فکر نمی کردم که عالیه فریب حجاب دختران مسلمان را بخورد!
   
تابستان سال قبل در جشن عید فطر شرکت کردیم که در پارکینگ پشت مسجد نزدیک خانه مان برگزار شده بود.
   
بچه ها روی وسایل بازی جست و خیز می کردند و ما پدر و مادرها هم زیر سایبانی پلاستیکی نشسته بودیم و مگس ها را از روی بشقابهای مرغ سوخاری، برنج و باقلوا می پراندیم.
   
من و عالیه داشتیم در نمایشگاهی دور می زدیم که به مناسبت عید بر پا شده بود و چیزهایی مثل سجاده، حنا و لباسهای اسلامی عرضه می کرد.
   
به قسمت روسری ها که رسیدیم، عالیه رو به من کرد و با خواهش بسیار گفت: «مامان! یکی برام بخر.»
   
دخترم شروع کرد به برانداز کردن روسری ها که مرتب روی هم چیده شده بودند و فروشنده که خانمی سیاه پوست و سر تا پا مشکی پوش بود، به عالیه لبخندی زد.
   
مدتی بود که عالیه به دختران مسلمان هم سن و سالش با دیده تحسین و احترام می نگریست.
   
دلم به حالشان می سوخت که حتی در گرم ترین روزهای تابستان دامن های بلند و لباسهای آستین دار می پوشیدند، چون بهترین خاطرات دوران کودکی ام مربوط به زمانی می شد که با پوشیدن لباسهای برهنه،
می گذاشتم پوستم آفتاب بخورد... ولی عالیه به حال آن دختران مسلمان غبطه می خورد و از من خواسته بود برایش مثل لباسهای آنها بخرم. حالا دلش روسری هم می خواست!
   
پیشتر بهانه می آوردم که در بازارچه نزدیک خانه از آن روسری ها گیر نمی آید، ولی حالا روسری ها جلوی چشم عالیه بودند و او می خواست با 10دلار از پول توجیبی خودش روسری سبز سیری را بخرد که محکم در دست گرفته بود.
   
سرم را به علامت مخالفت کامل تکان دادم، ولی ناگهان یاد قراری افتادم که با اسماعیل گذاشته بودیم. بنابراین دندان هایم را از خشم به هم فشردم و روسری را خریدم، به این خیال که عالیه خیلی زود آن را کنار می گذارد.
   
یک زوج ناهمگون
  
یک روز بعد از ظهر که برای خرید از خانه بیرون می رفتم، صدای عالیه از اتاقش بلند شد که می خواهد با من بیاید. چند لحظه بعد، سر و کله اش- یا بهتر بگویم، نصف سر و کله اش- بالای پله ها پیدا شد. او از کمر به پایین، دخترم بود؛ با همان کفش های اسپرت، جورابهای رنگ روشن و شلوار جینی که سر زانوهایش کمی نخ نما شده بود. اما از کمر به بالا، دختری غریبه بود.
   
صورت گرد و روشنش که در یک خیمه پارچه ای تیره محصور شده بود، به ماهی در آسمان بی ستاره می مانست. پرسیدم: «با همین سر و وضع می خواهی بیایی؟» با همان لحنی که از چندی پیش با من به کار می برد، آرام جواب داد: «بله.» در راه مغازه، از آینه ماشین او را دزدکی می پاییدم.
   
ساکت و سرد و بی اعتنا نشسته بود و از پنجره بیرون را تماشا می کرد. انگار یک مقام بلندپایه مسلمان داشت از شهر کوچک ما در جنوب آمریکا دیدن می کرد و من فقط راننده اش بودم. لبم را گزیدم.
   
می خواستم از او بخواهم قبل از پیاده شدن روسری اش را در آورد، ولی نتوانستم حتی یک دلیل منطقی برای این کار پیدا کنم، جز اینکه با دیدن آن صحنه فشار خونم بالا می زد.
   
من همیشه تشویقش کرده بودم که استقلال شخصیتش را ابراز کند و در برابر فشار هم سن و سال هایش بایستد، ولی حالا احساس ترس و نگرانی می کردم، انگار که آن روسری را خودم به سر کرده باشم.
   
در پارکینگ عمومی Food Lion تمام بدنم غرق در هوای گرم شد و موهای عرق گرفته ام را دم اسبی بستم،
ولی انگار هوای گرم اصلاً عالیه را اذیت نمی کرد.
   
لابد مردم ما را مثل یک زوج ناهمگون می دیدند: زنی قد بلند و مو بور با شلوار جین و تاپ تنگ که دست مسلمانی یک متر و بیست سانتی را گرفته است.
   
دخترم را به خودم نزدیکتر کردم و وارد مغازه شدیم.همچنان که در میان قفسه های فروشگاه با چرخ دستی
مان جولان می دادیم، مشتری ها چنان خیره خیره نگاهمان می کردند که انگار با معمایی حل نشدنی رو به رو شده اند و وقتی چشممان به چشم هم می افتاد، بی درنگ نگاهشان را پایین می انداختند.
   
کشف دیگری از آزادی
  
من در دهه 70 در جنوب کالیفرنیا با این فکر بزرگ شده بودم که آزادی زنان مساوی با برهنگی بیشتر است و زنان می توانند هر کاری را انجام دهند.
   
کشف آزادی جسمی برای من بخش مهمی از روند کشف شخصیتم بوده است، اما این تجربه ارزان به دست نیامده است.
   
ساعتهای متمادی را جلوی آینه، سرگرم تحقیق درباره تصویر خودم بودم: از شکل و قیافه خودم تعریف می کردم؛ گاه از آن بدم می آمد؛ گاه با خودم فکر می کردم دیگران چه نظری درباره قیافه ام دارند.
   
و گاهی فکر می کردم که اگر همین دقت نظر را در زمینه دیگری به کار می بستم، فکرم چقدر باز شده بود، یا می توانستم رمانی بنویسم، یا حداقل سبزی کاری را یاد گرفته بودم!
   
حالا عالیه در این مرحله از زندگی خود، همه حواسش به دنیای پیرامونش است، نه تصویر خودش در آینه. عالیه کلاس چهارم دبستان است و دختران همکلاسی اش محبوبیت را با طرز لباس پوشیدن مرتبط می دانند.
   
چند هفته پیش عالیه با عصبانیت تعریف می کرد که یکی از همکلاسی هایش همه دختران کلاس را بر اساس
شیک پوشی شان درجه بندی کرده است. آنجا بود که فهمیدم با اینکه برهنگی به من در مواردی آزادی می دهد، اما عالیه توانسته است با انتخاب حجاب و پوشیدگی، آزادی دیگری را کشف کند.
   
نمی دانم علاقه عالیه به پوشش اسلامی تا کی ادامه خواهد یافت. اگر تصمیم بگیرد مسلمان شود، مطمئنم که اسلام برایش مدارا، تواضع و عدالت خواهی را به ارمغان خواهد آورد، چنان که برای پدرش هم به ارمغان آورده است.
   
و چون می خواهم سرسختانه پشتیبان و مراقبش باشم، نگرانم که نکند این انتخاب، زندگی را برایش در کشور خودش سخت کند.
   
او به تازگی سوره حمد را حفظ کرده است و به اصرار از پدرش می خواهد که به او هم عربی یاد بدهد. عالیه تنها ولی با هدف راه می رود؛ بسیار متفاوت با رفتاری که من در سن و سال او داشتم، و من یک بار دیگر فهمیدم که هنوز چقدر تا شناخت دخترم فاصله دارم.
   
این فاصله نه فقط به خاطر آن روسری، بلکه از آن رو بود که او اصلاً به واکنش دیگران اهمیت نمی دهد؛ ترجیح می دهد به جای شیرجه زدن در دریا، توی کتاب فرو برود و آن قدر غرق مطالعه می شود که صدای من را از اتاق بغلی نمی شنود.
   
به این فکر می کنم که روسری می تواند با قدرت جادویی خود، تخیل نامحدود، دریافتهای زیرکانه و معصومیت فطری عالیه را حفظ کند.
   
تصور می کردم که وقتی به اتاق آینه فروشگاه های لباس برود، مثل نوجوانان دیگر، در دام آن زرق و برق نخواهد افتاد و حجاب، او را مانند صدفی در میان خواهد گرفت.
   
فکر می کردم که حجاب، دخترم را از احساس فراگیر نارضایتی در عین ناز و نعمت خلاص خواهد کرد و در پرواز او به سوی آینده ای که برایم کاملاً نامعلوم است، زیر پر و بال خواهد گرفت.

  
منبع:قدس آنلاین
چهارشنبه 12/9/1393 - 9:59
حجاب و عفاف
در انجیل نوشته شده زن یا دختر بدون حجاب مانند یک زن زشت است زهرا مسیحی مسلمان شده فیلیپینی در گفتگو با خبرنگار پانا گفت: وقتی مسلمان شدم احساس خیلی خوبی داشتم و خوشحال شدم چرا که فکر می کردم به آرزویم رسیده ام، من به دلیل اینکه پوشش و حجاب را دوست داشتم دین اسلام را انتخاب کردم.
   
به گزارش خبرگزاری پانا، مراسم سخنرانی مبلغه، زهرا خادمة الرسول یکی از مسیحیان مسلمان شده فیلیپینی عصر روز دوشنبه 5 شهریورماه به همت جمعیت رهروان حضرت زینب (س)، امور بانوان فرمانداری کازرون در سالن اجتماعات کانون رضوان این شهر برگزار شد.
   
در این مراسم که حجت الاسلام خرسندی امام جمعه کازرون، رستمی معاون فرماندار و جمعی از مسئولین حضور داشتند پس از تلاوت قرآن مجید ، برزویی سروده خود را در وصف حضرت مهدی (عج ) خواند. سپس رستمی معاون فرماندار درباره ضرورت تقویت اعتقاد به مهدویت در بین شیعیان سخن گفت.
   
رستمی اذعان داشت: اگر میلیون ها نفر به اسلام گرایش می یابند تعجب نکنید، زیرا وقتی زمینه لازم برای هر مکتبی فراهم شود به دین اسلام روی می آورند چون اسلام جزء ذات انسان است.
   
در ادامه برنامه خادمة الرسول درباره نحوه اسلام آوردنش گفت و دین اسلام را کاملترین دین معرفی کرد و توضیح داد: به خاطر اینکه من در یک خانواده مذهبی تربیت شده بودم از کودکی تا 16 سالگی که دیپلمم را گرفتم آرزو داشتم وقتی بزرگ شدم؛ یک راهبه شوم اما والدینم مخالفت می کردند، وقتی پدرم سماجت مرا دید گفت: بعداز فارغ التحصیلی از دانشگاه در انتخاب آزاد هستی.
   
وی ادامه داد: سه ماه قبل از فارغ التحصیلی با یک مسلمان ایرانی آشنا شدم و بعد از خواندن 4 کتاب که آن جوان مسلمان در اختیارم گذاشت به اسلام علاقه مند شدم و احساس کردم اسلام از دین من بهتر است و ادامه دین مسیحیت است با مطالعه کتاب های بیشتر و پس از یک سال تحقیق در مورد اسلام تصمیم گرفتم مسلمان شوم در ابتدا با مخالفت والدینم مواجه شدم و برای رضایت آن ها نذرکردم در کلیسایی که مخصوص حضرت مریم بود نذر حضرت مریم کنم و از 50 متری کلیسا با زانو به آنجا روم بعد از انجام نذر خود وقتی به خانه
برگشتم به طرز معجزه آسایی پدر و مادرم مسلمان شدن مرا قبول کردند و پس از رفتنم به کلیسا و تشکر از حضرت مریم (س)از دین خود خداحافظی کردم سپس با والدینم به منظور مسلمان شدن به خانه یکی از روحانیون رفتم و پس از شهادتین بانام مسلمان زهرا مسلمان شدم.
   
وی در حالیکه اشکانش را پاک می کرد گفت: به محض گفتن شهادتین به نظرم آمد آن اتاق نورانی تر شد و من نیز سبک شدم و هنگامی که راه می رفتم احساس می کردم در هوا راه می روم وقتی به خانه رسیدم علت را از جوان مسلمان پرسیدم او گفت: شاید خدا می خواهد به تو ثابت کند که دین اسلام وجود دارد.
   
وی در پایان سخنانش گفت از وقتی مسلمان شدم فهمیدم که محبت و توجه خداوند به تمام بنده ها چه مسلمان و غیر مسلمان شامل می شود و او در همه حال مراقب آنان است و دوست دارد که بنده هایش بهترین دین را انتخاب کنند و به سعادت برسند.
   
وی ضمن تشبیه اسلام به کشتی نجات گفت:اسلام دینی است که ما را از غرق شدن در اقیانوس بزرگ و پهناور نجات می دهد و برای من افتخار است که صاحب اولین پیامبر (ص) و کتاب آسمانی هستم کتابی که برا سعادتمندی انسانها در قدیم و حال و آینده نازل شده است. من افتخار می کنم که در کشوری سالم و
دینی پایدار   زندگی می کنم وی در گفتگو با خبرنگار پانا گفت: وقتی مسلمان شدم احساس خیلی خوبی داشتم و خوشحال شدم چرا که فکر می کردم به آرزویم رسیده ام من به دلیل اینکه دوست داشتم راهبه شوم و پوشش و حجاب داشته باشم دین اسلام را  انتخاب کردم.
   
زهرا تأکید کرد: اگر من اسلام را پذیرفتم به خاطر این بود که حدود یک سال در مورد آن تحقیق کردم و فهمیدم اسلام کاملترین و بهترین دین است.
   
وی اظهار داشت: سوره توحید اولین سوره ای بود که بعد از مسلمان شدنم تلاوت کردم. خادمة الرسول حضرت فاطمه را الگوی خود دانست و معتقد بود حضرت فاطمه (س) زنی مقدس و کامل و دختری خوب برای پدر و مادرش بوده و از زنان و دختران خواست تا او را اسوه و الگوی خود قرار دهند.
   
ایشان در بخشی از گفتگوی خود گفت: در دین مسیحیت گفته شده عیسی پسر خداست درحالی که این برای من قابل قبول نبود و برایم سؤال بود که خدا چگونه می تواند بچه دار شود و پسر داشته باشد اما وقتی کتاب قرآن را خواندم فهمیدم که خدا یکی است و شریکی ندارد و به پاسخ تمام سؤالاتم پی بردم.
   
وی ادامه داد: در فیلیپین به خاطر حجابم خیلی اذیت می شدم و مردم و همسایه ها فکر می کردند من دیوانه شدم و بچه ها در کوچه به من سنگ پرتاب می کردند.
   
وی در خصوص حجاب گفت: در انجیل هم آمده که دختران و زنان باید محجبه باشند و نوشته شده زن یا دختر بدون حجاب مانند یک زن زشت و کچل است. وی از مسلمانان خواست تا به حجاب اهمیت بیشتری دهند و در   مورد اسلام تحقیق کنند.
   
شایان ذکر است، مادر و پدر زهرا در محرم سال 81با نام مسلمان عبدالله و آمنه مسلمان شدند و پدر وی در عاشورای سال 82 به رحمت ایزدی پیوست. نام مسیحی زهرا بود.
 
 
   
منبع: جام جم
چهارشنبه 12/9/1393 - 9:59
حجاب و عفاف
"هدف هالیوود نفوذ و تاثیر به شرق است ما هم باید بتوانیم راه نفوذ به غرب را بیابیم"
  
خدا به من هدیه ای داده که باید از آن استفاده کنم. یکی این که پدر خوبی داشتم و دیگری اینکه با اسلام آشنا شدم که باید قدرش را بدانم و مسئولیت خود را در قبالش انجام دهم و انجام خواهم داد.
  
خانم ملیسا کارتر و همسرش بهرام حیدری از مدیران هالیوود، حرف های جالبی برای گفتن داشتند. مشروح گفت و گو با خانم کارتر در ادامه تقدیم حضورتان می شود:
  
من عاشق ایران هستم؛ هم ادبیاتش، هم تاریخش و هم مردمش. پدر من کشیش بود و وقتی ایران آمدم با مردمشان راحت بودم حتی راحت تر از همکارانم در هالیوود.
   
بنده در ایالت اوهایو زندگی می کنم. در امریکا بعد از 11سپتامبر فشارهای زیادی علیه مسلمانان بوجود آوردند. بنده یک هدف دارم؛ که تا زمان مرگم بتوانم با شوهرم و شریکمان که یک کارگردان پولدار پاکستانی است فیلم هایی برای گسترش و شناساندن اسلام بسازم تا آرام باشم. 
   
مهم ترین کار برای مقابله با تفکرات هالیوودی این است که بتوانیم فیلم هایی با تفکر برتر خودمان (اسلام) به صورت تصویری و سینمایی تولید کنیم؛ به عنوان مثال ساخت فیلم های فردوسی وغیره .
   
بنده با خواندن زبان فارسی کم کم با عرفان اسلامی آشنا شدم و با حافظ ، مولوی و ... آشنا شدم. بعد شروع به خواندن تفاسیر قرآن کردم و کتاب فصوص را خواندم و برایم بسیار جذاب و ماورائی بود ؛ چنین چیزی را ما در آمریکا نداشتیم که اینقدر کامل باشد و انسان را به شور بیاورد و روح انسان را جلا بدهد.
   
در ایران آمدم و با قم آشنا شدم و حرف ها و کتاب هایی که بود بسیار برایم جدید و جالب بود، البته بسیاری را متوجه نمی شدم ولی افرادی بودند که چندین ساعت و خیلی خوب برای من توضیح دادند. ایران را یک عظمت از معانی و علما یافتم، چیزی که در آمریکا نیست. 
   
در حال حاضر اسلام شدیدا در حال رشد است. به عنوان مثال از بین بازیکنان معروف تیم بارسلونا 9 نفر مسلمان اند. البته همه افرادی که اهل علم و دانش اند؛ شیفته این دین می شوند، چون اسلام و مسلمانان هم دین را معرفی می کند و هم علم را ، و می گوید تضادی بین اینها نیست و این عکس چیزی است که غرب و تمدن آن می گوید .
   
آمریکایی ها هر وقت در مورد خصایل و ویژگی های حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) صحبت می شود اشک می ریزند. فکر برتر از آن مسلمانان ایرانی است و عرفانی که در اسلام و ایران وجود دارد؛ تنها راه رشد اسلام و اشاعه آن ، و بهترین راه نفوذ و تبلیغ است. 
  
در آمریکا به محض رسیدن حداقل اطلاعات از اسلام جذب این دین می شوند. آمریکایی ها با ساده ترین دانسته ها از تاریخ کنجکاو به اسلام می شوند.
   
البته آنها با مطالعه تاریخ مخصوصا تاریخ اروپا ، و آمدن مسلمانان به اروپا و رفتارهای آنان و پی بردن به تحریفات و دروغ هایی که قبلاً شنیده اند هم به این سو کشیده می شوند. 
 
هالیوود یک تولید است و برای رسیدن به هدف خود که عوض شدن دید حقیقی نسبت به اسلام و ادیان است سرمایه گذاری می کند. 
   
در آمریکا به طور ماهیانه صدهزار جلد کتاب از مولوی به فروش می رسد و این عرفان بهترین راه نشر اسلام است.
   
من یک دوستی داشتم که دید بسیار بدی نسبت به اسلام داشت و همیشه با نفرت از اسلام سخن می گفت تا اینکه من یک بار نهج البلاغه را به او دادم و ایشان خواند و پس از یک مدت آمد پیش من و یک جمله گفت و آن این بود که: علی بزرگ ترین مردی است که هیچ کس مثل او نیست و نداریم. 
  
در آمریکا به خاطر تبلیغات شدیدی که نسبت به اسلام وجود دارد، به سختی می شود از اسلام حرف زد ؛ ولی با هر کسی که بتوانی حرف بزنی و با احترام بتوانی رابطه ای ایجاد بکنی خیلی راحت مسلمان می شود. 
  
ما در پی آن هستیم که بتوانیم در کنار هالیوود و بالیوود یک سینمای دیگر نیز به نام سینمای هولی وود بسازیم، سینمایی با بن مایه روحانی و معنویت اسلامی، این کار را  می توان با استفاده از پتانسیل فراوان کشورهای دین مدار و مسلمان، ساخت. 
  
ما یک پروژه در مورد مولانا  داشتیم ولی متاسفانه ایران رفتار سلیقه ای کرده و تا حالا و فعلاً پروژه بلا تکلیف مانده است، در صورتی که ترکیه قول 15میلیون دلار برای این کار داد و ما نپذیرفتیم چون می خواستیم به نام ایران باشد، ولی حیف که نمی گذارند ؛ در صورتی که این فیلم قرار بود، روزانه در 10هزار سینمای دنیا اکران شود. 
  
متاسفانه قضیه ایران شده قضیه آن جُک ملانصرالدین که سفارش دوخت لباس به کسی داد و گفت کی آماده می شود و خیاط گفت فردا انشاالله! فردای آن روز هم گفت فردا انشاالله! و به همین منوال! و این وضعیت رفتاری بود که پس از سه سال پیگیری با ما می شود. در ضمن ما پروژه عاشورا را هم در هالیوود در کار داریم که متاسفانه با وضعیت برخورد ایران بلاتکلیف است. 
  
در مورد شان علی استون این نکته را بگویم که ایشان همیشه می گوید سرباز مهدی هستم و دو هفته پیش در ویرجینیا یک سخنرانی بزرگ در مورد اسلام و تشیع کردند.
   
ایشان می گوید من با اسلام آوردن خودم را گسترش دادم، پدرم یهودی بود و مادرشان مسیحی هستند و من همه آن ها را می دانستم و قبولشان داشتم و با اسلام آنها را گسترش دادم.
   
آقای شان علی استون می گوید در قرآن نام حضرت موسی 127 بار آمده و این من را مجذوب کرد که بتوانم خودم را با این دین گسترش دهم. 
  
امیدوارم که بتوانیم با نسل جوان ایران اسلامی به این هدف برسیم. باید مثل امام که به جوانان اعتماد و ایمان داشتند بتوانیم به جوانان اعتماد کنیم و به این مهم برسیم. 
  
وی در ادامه صحبت هایش تاکید کرد، ایرانیان نمی دانند دشمنشان کیست. دشمن زیر پرده است و دشمن اصلی، التقاط است.
   
ایرانیان در مورد هنر چیزی کم ندارند. امام خمینی (ره) را می شناختم و برایم محترم بودند و وقتی اشعار ایشان را خواندم عاشقشان شدم و حتی وقتی که خاطراتی از ایشان می خواندم این شیفتگی ام دوچندان می شد؛ ولی باید اینها را به خارجی ها معرفی کرد، اینها بسیار تاثیر می گذارد؛ چون امام را نمی شناسند. مردم ایران باید بتوانند شخصیت و زندگی امام را تبلیغ بکنند. 
   
هدف هالیوود نفوذ و تاثیر به شرق است ما هم باید بتوانیم راه نفوذ به غرب را بیابیم که آن رسیدن به صنعت سینما و تکنیک های استاندارد آن است و باید بتوانیم به آن جایگاه برسیم.
   
این تفکر که می گوییم هالیوود دشمن است، اشتباه است، هالیوود وظیفه اش را انجام می دهد؛ چون الان در کل دنیا ایران دشمن معرفی می شود و هالیوود هم برای پول اینگونه عمل می کند، چون پول حرف اول را می زند و هر کسی پول بیاورد فیلمش ساخته می شود بدون هیچ مشکلی.
   
مثلا ما 52 مستند با نام «عرفان، قلب اسلام» را ساختیم و در آمریکا بدون مشکلی پخش کردیم و حتی برنامه ما که پخشش در ساعت 11 شب بود به خاطر استقبال بالا پخشش به ساعت 8 شب رسید.
   
رسانه ها همیشه دشمن، دشمن می کنند و این صحیح نیست و باعث منحرف شدن از مشکل اصلی و رسیدن به پاسخ صحیح می شود همچنین باعث جلوگیری از ترویج دین عزت بخش اسلام می شود، چون فقط ذهن مردم در تقابل با یک دشمن است. 
   
در جنبش 99 درصدی امریکا مشکل مردم این است که رهبر ندارند و همین سبب به پیروزی نرسیدن آن می شود و این تقصیر خود آمریکایی هاست به خاطر این که تفکر داشتن رهبر را ندارند و فعالیتشان بیهوده می شود. امیدوارم که در کشور من این تفکر داشتن رهبر را یاد بگیرند و با ارتباط با ایرانیان از تفکرات آن ها کمک گرفته تا به پیروزی برسند. 
   
خدا به من هدیه ای داده که باید از آن استفاده کنم. یکی این که پدر خوبی داشتم و دیگری اینکه با اسلام آشنا شدم که باید قدرش را بدانم و مسئولیت خود را در قبالش انجام دهم و انجام خواهم داد.

 
   
منبع : وفا نیوز
چهارشنبه 12/9/1393 - 9:58
حجاب و عفاف
آن سان که پیامبر اکرم(ص) درداشتن خلق نیکو و تعامل با دیگران به ویژه در خانواده نمونه بودند «انک لعلی خلق عظیم» امام رضا(ع) نیز که به حق وارث جدشان رسول خدا(ص) بودند، تجسم اخلاق نیکوی آن حضرت هستند.
   
چه زیبا این واقعیت در سروده آن شاعر تازی گو جلوه گر شده است که گفت:
   
یمثل النبی فی أخلاقه فنه النابت من اعراقه شهود صدق لسمو ذاته کأنه النبی فی صفاته  پیامبر در اخلاق او جلوه گر می شود چرا که او گلی روییده از ریشه پیامبر است، گواهانی راستین بر بزرگی شخصیت او گواه اند، گویی که او آینه تمام نمای صفات پیامبر است.
   
با توجه به بعد شخصیت اجتماعی امام رضا(ع)، نکته هایی از ویژگی های شخصیتی و الگوهای رفتاری آن حضرت در خانواده را به تصویر می کشیم. 
   
ضرورت تشکیل خانواده از آنجا که مکتب اسلام دینی واقع بین و واقع نگر است، واقعیت ها و عینیت های زندگی را از نظر دور نداشته و برای استفاده بهینه از این واقعیت ها راهکارهایی کارآمد و برنامه هایی متناسب با طبیعت و نیاز انسان ارائه کرده است، از جمله این عینیت ها پیوند زناشویی است که برای هیچ مرد و زنی گریزی از آن نیست، مکتب اسلام در توجه دادن به این موضوع، از یک سو این پیوند را آیه ای از آیات خدا معرفی کرده است: «و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا لیها؛ از نشانه های او این است که از جنس خودتان برایتان همسرانی آفریده باشد که از آنان آرامش یابید» و از سویی دیگر، آن دسته انسان هایی را که به طبیعت و نیاز خود بی توجهند و از همسر گزینی سر باز می زنند هم سو با شیطان معرفی کرده است، چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: شرارکم عزابکم و العزاب خوان الشیاطین؛ بدترین افراد شما بی
همسران شمایند و بی همسران برادران شیاطین به شمار می آیند.
   
در ضرورت تشکیل خانواده این حدیث نورانی امام رضا(ع)را که از امام باقر(ع) نقل کرده اند، یاد آور می شویم که فرمودند:
   
زنی از امام باقر(ع) پرسید: خدا کارت را سامان بخشد من خانمی «متبتله» هستم، امام فرمود: منظورتان از تبتل چیست؟ او جواب داد به این معنی است که هرگز ازدواج نخواهم کرد، امام پرسید: چرا؟ او گفت: می خواهم با این کار فضیلت و منزلتی به دست آورم، امام فرمود: از این تصمیم بازگرد، اگر بی همسری فضیلت بود، فاطمه به آن شایسته تر از تو بود.
   
طلاق، امری مباح ولی مبغوض
   
هرچند در زندگی زناشویی، طلاق به عنوان یک ضرورت پذیرفته شده است که گاه بسته به شرایط گزیری از آن نیست و شریعت اسلام نیز آن را تأیید کرده است اما در عین حال آن را مبغوض ترین و زشت ترین امر مباح خدا معرفی و برای جلوگیری از فروپاشی زندگی مشترک تدابیری تأثیرگذار نیز ارائه کرده است، توصیه به سازگاری، گذشت از لغزش ها، صبر و مقاومت در برابر مشکلات و تلخی های زندگی و حتی مدت عده که پس از وقوع طلاق در نظر گرفته می شود، از جمله این تدابیر است.
   
امام رضا (ع)در اشاره به این مطلب که در اسلام هرچند طلاق امری مباح و مشروع است اما برای جلوگیری از طلاق و تحکیم پیوند زناشویی شرایطی مقدر شده است که به راحتی طلاق انجام نشود، می فرمایند: دلیل اینکه طلاق سه تا شد این است که میان طلاق ها فاصله شود و در این فرصت میلی برای زندگی حاصل شود و یا اگر خشمی در کار بوده است فرو نشیند.
   
حسن رفتار در خانواده
   
خانواده کانونی است که هر چه با صفا و گرم تر باشد، زندگی شیرین تر و توفیقات انسان بیشتر خواهد شد. از این رو امام رضا(ع) در اشاره به اهمیت این کانون، به بیان برخی از عواملی که در صفا و گرما بخشیدن به کانون
خانواده موثر است، می پردازند.
   
آن حضرت در سخنی نورانی، هم به حسن رفتار
   
در خانواده توصیه کرده و هم از نوع رفتار خود با همسرشان خبر داده اند و می فرمایند: أحسن الناس یمانا أحسنهم خلقا و الطفهم بأهله و أنا ألطفکم بأهلی؛ کسی که ایمانش برتر از دیگران است، اخلاقش نیکوتر و به خانواده اش مهربان تر است و من نسبت به خانواده خود، مهربان ترم.
   
آن حضرت در جای دیگر در ضرورت تأمین رفاه خانواده فرمود: صاحب النعمه یجب أن یوسع علی عیاله؛ بر کسی که از مکنت مالی برخوردار است واجب است خانواده خویش را در وسعت قرار دهد.
   
امام رضا(ع)در این باره که نباید برای خود شیرینی و رضایت دیگران، خانواده خود را به زحمت انداخت، به نقل از جد بزرگوارش امام علی(ع)می فرمایند: مردی آن حضرت را به مهمانی دعوت کرد، اما آن حضرت با سه شرط،
دعوت او را پذیرفت، از جمله آن که فرمود: در صورتی به مهمانی شما می آیم که خانواده خود را برای پذیرایی از من به زحمت نیندازی.
   
خودآرایی در خانه
   
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، بایستگی آراستگی و خودآرایی مردان در خانواده است، یعنی همان طور که مردان، از همسران خود توقع دارند که خود را برای آنان بیارایند، آنها نیز باید در حد معمول، به ظاهر خود
برسند و برای ایجاد محبت در همسران خود، خود را بیارایند.
   
این دستور دینی و انسانی و عملی ساختن آن را از بزرگواری چون امام رضا(ع)بیاموزیم که آراستگی در منزل را، نه برای خود که برای خانواده و برای تربیت درست، امری بایسته می دانستند. آن حضرت(ع) که به ضرورت آراستگی مردان در منزل آگاهی کامل داشتند، خودشان نیز، این مهم را عملی می کردند.
   
ابن جهم می گوید: نزد امام رضا(ع) رفتم دیدم آن حضرت، موهایش را خضاب کرده است.
   
با تعجب گفتم: فدایت شوم موهایت را رنگ زدی؟!
   
آن حضرت(ع) در جواب فرموند:بی گمان آمادگی مردان از جمله مواردی است که عفت زنان را فزونی می بخشد، زنان که پاک دامنی را وا نهاده اند، به این دلیل است که شوهرانشان آمادگی و خودآرایی را ترک کرده اند.
   
سپس فرمود:
   
آیا دوست داری همسرت را چون خود بی آرایش ببینی؟ گفت: نه، امام فرمود:
   
آماده نبودن همین است.
   
آن حضرت (ع) در حدیثی دیگر به نقل از پدران خود، نزدیک به همین مضمون فرمودند: زنان بنى اسرائیل از عفت و پاکى دست برداشتند و این مسئله هیچ سببى نداشت جز آن که شوهرانشان، خود را نمى آراستند.
   
سپس افزود: زن نیز از مرد همان را انتظار دارد که مرد از او دارد.
   
از این احادیث و دیگر آموزه های اسلامی استفاده می شود که حقوق زن و مرد در خانواده باید دو سویه باشد و هرکدام با دیگری باید رابطه ای درست و انسانی داشته باشد، آراستگی و خود آرایی و پرهیز از شلختگی و ژولیدگی چندش آور از جمله این حقوق است که اگر به درستی صورت پذیرد طرفین را به زندگی زناشویی دلگرم می کند و آرامش لازم را به ارمغان خواهد آورد.
   
اما امروزه مردان و برخی زنان که به دلیل مشکلات اقتصادی در خارج از منزل کار می کنند، چنان غرق کار می شوند و در محیط کار با همکاران خود انس می گیرند که وقتی به منزل باز می گردند، نه نشاط روحی دارند و نه احساسی باقی مانده است که بخواهند به همسر خود ابراز احساسات کنند، این جاست که زندگی مشترک رو به خمودگی می رود و خانه برای زن و شوهر، به زندانی مخوف تبدیل می شود که در صدد فرار از آن زندان برمی آیند، این فرار، گاه با ترک منزل و گاه با ترک زندگی مشترک حاصل می شود.
   
مهرورزی به دختران هرچند در جامعه به ویژه در میان فرزندان، تساوی و برابری از دستورات موکد اسلام است و باید در میان تمامی افراد هم سطح رعایت شود لکن در میان فرزندان، گاه ترجیح دختران بر پسران یک اصل شناخته شده است، این از آن روست که دختران از عاطفه بیشتر و احساساتی ظریف تر و شکننده برخوردارند،
امام رضا (ع)در ضرورت رعایت این اصل، به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند: ا... تبارک وتعالى على الناث أرق منه على الذکور و ما من رجل یدخل فرحه على امرأه بینه وبینها حرمه لا فرحه ا... یوم القیامه؛ خداوند بزرگ نسبت به زنان مهربان تر از مردان است و مرد، زنی از محارم خویش را شاد نمی کند مگر آنکه خداوند او را در قیامت شاد خواهد کرد.
   
احترام به پدر و مادر
   
پدر و مادر از احترامی ویژه برخوردارند تا جایی که قرآن کریم نیکی به والدین را در کنار توحید و اصل یکتا پرستی قرار داده است همان گونه که سپاس نهادن و احترام برای آنان را در کنار سپاس نهادن و احترام برای خداوند آورده است.
   
از این رو در اسلام تأکید شده است که فرزندان در رعایت حقوق والدین بکوشند و با کوتاهی در این باره مورد عاق آنان قرار نگیرند چرا که عاق والدین گناهی بزرگ و نابخشودنی است، این سخن پیامبر اکرم (ص)است که در این باره فرمودند: یقال للعاق عمل ما شئت فنی لاأغفر لک؛ به کسی که مورد عاق والدین قرار گرفته است گفته می شود: هرطور که می خواهی عمل کن که من تو را نمی بخشم.
   
امام رضا (ع)در تأکید بر حفظ حرمت پدر و مادر و در اشاره به فلسفه این دستور، بی توجهی به پدر و مادر را نوعی بی توجهی به خدا و فرمان شکنی او می دانند و می فرمایند: حرم ا... عقوق الوالدین لما فیه من الخروج من التوفیق لطاعه ا... تعالى؛ خداوند نافرمانی پدر و مادر را به این دلیل حرام کرد که نافرمانی آنان، بیرون رفتن از اطاعت خدا محسوب می شود.
   
همان طور که آن حضرت، در ذیل آیه «أن اشکر لی و لوالدیک» که سپاس از والدین در کنار شکر و سپاس از خدا آمده است، پذیرش سپاس از خداوند بزرگ را در گرو سپاس گزاری از پدر و مادر می دانند و می فرمایند: خداوند در قرآن به سه چیز امر کرده و سپس آن ها را با سه چیز دیگر مقارن کرده است و پذیرش آن سه چیز اول را مبتنی به تقارن این سه چیز دوم دانسته است تا این که فرمودند: و أمر بالشکر له وللوالدین فمن لم یشکر والدیه لم یشکر ا...؛ خدا هم به سپاس نهادن برای خود و هم برای پدر و مادر سفارش کرده است، از این رو هرکس از پدر و مادرش قدردانی نکند در حقیقت از خدا قدردانی نکرده است.
   
آن حضرت(ع)، افزون بر آنکه خود، به پدر و مادر احترام می گذاشتند و حق آنان را ادا می کردند، در زمینه تکریم والدین توصیه هایی دارند که در این مجال برخی را یادآور می شویم.
   
آن حضرت فرمود: بر الوالدین واجب ون کانا مشرکین؛ نیکی به پدر و مادر واجب است هر چند که آنان مشرک باشند.
   
ضرورت اطاعت از والدین
   
آن حضرت(ع) در حدیثی جامع، ضرورت اطاعت از پدر و مادر را گوشزد می کنند و در حفظ احترام آنان می فرمایند:بر تو باد که پدرت را اطاعت و نیکی کنی، در برابر او تواضع و خضوع به خرج دهی، او را بزرگ شماری و اکرام کنی، در نزد او صدای خود را آهسته گردانی؛ چرا که پدر اصل و ریشه فرزند است و فرزند فرع بر اوست، اگر او نبود فرزند نیز نبود.
   
به قدرت خدا اموال، مقام و جان خود را فدای پدران خود کنید و من خبر می دهم که جان و مالتان از آن
پدران شماست، از این رو باید جان و مال در خدمت آنان قرار گیرد.
   
در دنیا با بهترین صورت ممکن پدران خود را اطاعت کنید و پس از مرگ آنان را دعا و برایشان طلب رحمت کنید، زیرا روایت شده است اگر کسی در حیات پدر، به او نیکی کند ولی پس از مرگش، او را دعا نکند، خداوند او را عاق پدر می نامد.
   
آن حضرت(ع) در ادامه این سخن نورانی، در باره حق مادران تأکید فراوان می کنند و آن را لازم ترین حقوق برمی شمرند و می فرمایند:
   
بدان که حق مادر لازم ترین و واجب ترین حقوق است؛ زیرا این مادر است که آنچه دیگران تحملش را ندارند تحمل کرده است و با چشم، گوش و تمام اعضای بدن خود، از فرزندش با خرسندی و شادمانی نگهداری می کند، کودک خویش را با تمام مشکلاتی که کسی یارای پذیرش آن نیست حفظ می کند، او به این رضایت
داده است که خود گرسنگی را تحمل کند تا فرزندش سیر شود.
   
او تشنگی را تحمل می کند تا کودک او سیراب شود، او خود برهنه می ماند تا فرزندش با لباس پوشانده شود، فرزندش در سایه قرار گیرد و او آفتاب سوزان را به جان می خرد، از این رو باید به اندازه زحمت مادر، از او تقدیر شود، به او نیکی کرد و با او مدارا کرد، البته جز با کمک خدا شما توان ادای حق مادر را ندارید.
   
معلم و برادر بزرگ در حکم پدر
   
امام رضا (ع)معلم و برادر بزرگ را به منزله پدر می دانند و رعایت حقوق آنان را نظیر حقوق پدر لازم می دانند.
   
آن حضرت(ع) درباره ضرورت تکریم استاد فرمودند: معلم الخیر و الدین یقوم مقام الأب و یجب مثل الذی یجب له
فأعرفوا حقه؛ معلم خیر و آموزنده دین به مثابه پدر است و رفتاری همچون رفتار با پدر نسبت به معلم واجب است پس حق معلم را یاد بگیر و آن را به موقع، ادا کن. همان طور که آن حضرت(ع) درباره ضرورت تکریم برادر بزرگ نیز فرمودند: الأخ الأکبر بمنزله الأب؛ برادر بزرگ جایگزین و به منزله پدر خواهد بود.
 
 
   
منبع:خبرگزاری بین المللی زنان
چهارشنبه 12/9/1393 - 9:48
حجاب و عفاف
لزوم پوشیدگی زن در برابر مردم بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است.
   
در قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است. پوشیده بودن زن از مرد بیگانه، یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است، همچنان که عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی دیگر از مظاهر آن است. این بحث را در 5 بخش باید رسیدگی کرد:
   
1-آیا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیرمسلمین سرایت کرده است؟ یا از مختصات اسلام و مسلمین نیست و در میان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است؟
   
2-علت پوشش چیست؟ چنانکه می دانیم در میان حیوانات هیچ گونه حریمی میان جنس نر و ماده وجود ندارد، آنها آزادانه با یکدیگر معاشرت می کنند.
   
قائده اول این است که افراد انسان نیز چنین باشند. چه موجبی سبب شده که میان مرد و زن حریم و حائلی به صورت پوشیدگی زن یا به صورت دیگر به وجود آید؟
   
این اختصاص به پوشش ندارد، در مطلق اخلاق جنسی جای چنین سؤالی هست.
   
درباره حیا و عفاف نیز همین پرسش هست. حیوانات در مسائل جنسی احساس شرم نمی کنند ولی در انسان بخصوص در جنس ماده حیا و شرم وجود دارد.
   
3- فلسفه پوشش از نظر اسلام چیست؟
   
4-ایرادها و اشکال های آن کدام است؟
   
5-حدود پوشش اسلامی چیست؟
   
آیا اسلام طرفدار پرده نشینی زن است یا اسلام طرفدار این است که زن در حضور مرد بیگانه خود را بپوشاند بدون آن که مجبور باشد از اجتماع کناره گیری کند؟ حدود پوشش چقدر است ؟
  
فلسفه پوشش در اسلام
  
فلسفه هایی که برای پوشش ذکر شده است غالباً توجیهاتی است که مخالفین پوشش تراشیده اند و خواسته اند آن را به راحتی در صورت اسلامی بودنش امری غیر منطقی و نامعقول معرفی کنند.
   
روشن است که اگر انسان مسئله ای را از اول خرافه فرض کند، توجیهی هم که برای آن ذکر می کند متناسب با خرافه خواهد بود.
   
اگر بحث کنندگان، مسئله را با بی طرفی مورد کاوش قرار می دادند در می یافتند که فلسفه پوشش و حجاب اسلامی هیچ یک از سخنان پوچ و بی اساس آنها نیست. ما برای پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن را موجه می سازد و از نظر تحلیل می توان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست.
   
سیمای حقیقی مسئله حجاب
   
حقیقت امر این است که در مسئله پوشش و به اصطلاح عصر اخیر، حجاب، سخن در این است که آیا زن پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثناء زنا ببرد یا نه؟
   
اسلام که به روح مسائل می نگرد جواب می دهد: خیر، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین می توانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است، و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع می باشند.
   
درست که صورت ظاهر مسئله این است که زن چه بکند؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان؟ یعنی آن کس که مسئله به نام او عنوان می شود زن است و احیاناً مسئله با لحن دلسوزانه طرح می شود که آیا بهتر است آزاد باشد یا محکوم و اسیر در حجاب؟ اما روح مسئله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهره کشی جنسی از زن، جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟ یعنی آنکه در این مسئله ذینفع مرد است نه زن و لااقل مرد از زن در این مسئله ذینفع تر است.
  
به قول ویل دورانت: «دامن های کوتاه برای همه جهانیان به جز خیاطان نعمتی است».
   
پس روح مسئله، محدودیت کامیابی ها به محیط خانوادگی و همسران مشروع است، نه آزاد بودن کامیابی ها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع. اسلام طرفدار نظریه اول است.
   
از نظر اسلام محدودیت کامیابی های جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه درونی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می گردد و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع می گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب می گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
   
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
   
حجاب در اسلام از یک مسئله کلی تر و اساسی تر ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و سمعی و چه انواع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد.
   
برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جویی های جنسی به هم می آمیزد، اسلام می خواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند.
   
آرامش درونی
  
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت های بی بند و بار، هیجان ها و التهاب های جنسی را فزونی می بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد.
   
غریزه جنسی، غریزه ای نیرومند، عمیق و «دریا صفت» است. هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد، و همچون آتش که هر چه بیشتر به آن خوراک بدهند، شعله ورتر می شود.
   
به هر حال، اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است.
   
روایات زیادی درباره خطرناک بودن «نگاه»، خطرناک بودن خلوت با زن، و بالاخره خطرناک بودن غریزه ای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند می دهد، وارد شده است.
   
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است.
   
یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
   
قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفضوا فروجهم.. . قل للمومنات یغضضن من ابصرهن و یحفظن فروجهن.
   
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاه های مملو از شهوت به یکدیگر بورزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند.
   
یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند.
   
به هیچ وجه و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک کردن مردان بیگانه را فراهم کنند.
   
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد.
   
همان طور که بشر، اعم از زن و مرد، در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و مقام و از تملک جاه و مقام سیر نمی شود و اشباع نمی گردد، در ناحیه جنسی نیز چنین است.
   
هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود.
   
چرا در دنیای غرب این همه بیماری روانی زیاد شده است؟ علتش آزادی اخلاق جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد، مجلات، سینماها، محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابان ها و کوچه ها انجام می شود.
   
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.
   
از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچی.
   
همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی می شود.
   
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس های بدن نما و آرایش های تحریک کننده به کار ببرند.
   
این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد.
   
لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحراف های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
   
استحکام پیوند خانوادگی
  
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانواده و سبب صمیمیت رابطه زوجین می گردد، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود، و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.
   
اختصاص یافتن استمتاعات و التذادهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود.
   
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.
   
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود، جواب می دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه ایم و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است. و حال آن که در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود.
   
جوانان پیش از آن که به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد، «شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمی دانستند.
   
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام می گرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیک بختی و سعادت خود می دانستند، ولی امروز کامجویی های جنسی و در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاق ها وجود ندارد.
   
معاشرت های آزاد و بی بند و بار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیاناً چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند، با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
   
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم
آغاز محرومیت و محدودیت است.
   
در سیستم آزاد روابط جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد.
   
سیستم روابط آزاد اولاً موجب می شود که پسران تا جایی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سرباز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها به شعف و سستی می نهد، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیاناً برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند و ثانیاً پیوند ازدواج های موجود را سست می کند و سبب می گردد به جای این که خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند، برعکس به چشم رقیب و عامل سلب
آزادی و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند.
   
استواری اجتماع
  
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف می کند برعکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند: «حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است.
   
آن چه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب است که به صورت زندانی کردن زن و باعث محروم ساختن او از فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است، اما در اسلام چنین چیزی وجود ندارد.
   
اسلام نه می گوید که زن از خانه بیرون نرود و نه میگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد، بلکه علم و دانش را
فریضه مشترک زن و مرد دانسته است، و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم می کند.
   
اسلام هرگز نمی خواهد زن بیکار و بی عار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید.
   
پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی اجتماعی یا اقتصادی نیست.
   
آن چه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذت جویی های شهوانی است.
   
آیا اگر پسر و دختری در محیط جداگانه ای تحصیل کنند و فرضاً در یک محیط درس می خوانند، دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ گونه آرایشی نداشته باشند بهتر درس می خوانند و فکر می کنند و به سخن استاد گوش می کنند یا وقتی که کنار هر پسری یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه تا یک وجب بالای زانو نشسته باشد؟ آیا اگر مردی در خیابان و بازار و اداره و کارخانه و غیره با قیافه های محرک و مهیج زنان آرایش کرده دائماً مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعالیت می شود یا در محیطی که با چنین مناظری رو به رو نشود؟ اگر باور ندارید از کسانی که در این محیط ها کار می کنند بپرسید.
   
هر مؤسسه یا شرکت یا اداره ای که سخت مایل است کارها به خوبی جریان یابد از این نوع آمیزش ها جلوگیری می کند. اگر باور ندارید تحقیق کنید.
   
حقیقت این است که این وضع بی حجابی رسوا که در میان ما است و از اروپا و آمریکا هم داریم جلو می افتیم.
   
از مختصات جامعه های پلید سرمایه داری غربی است و یکی از نتایج سوء پول پرستی و شهوت رانی سرمایه داران غرب است، و یکی از طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانی و در آوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار می برند.
   
ارزش و احترام زن
   
مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد. از نظر مغز و فکر نیز تفوق مرد لااقل قابل بحث است.
   
زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد.
   
ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است.
   
حریم نگه داشتن زن، میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است.
   
اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند.
   
اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متین تر و با وقارتر و نحیف تر حرکت کند و خود را در معرض نمایش نگذارد، برای مرد احترامش افزوده می شود.
   
ایرادها واشکال ها
  
حجاب و منطق
  
اولین ایرادی که بر پوشیدگی زن می گیرد این است که دلیل معقولی ندارد.
   
چیزی که منطقی نیست نباید از آن دفاع کرد. می گویند منشاء حجاب، یا غارتگری و ناامنی بوده است که امروز وجود ندارد و یا فکر رهبانیت و ترک لذت بوده است که فکر باطل و نادرستی است و یا خودخواهی و سلطه جویی مرد بوده که رذیله ای است ناهنجار و باید با آن مبارزه کرد و یا اعتقاد به پلیدی زن در ایام حیض بوده است که این هم خرافه ای بیش نیست.
   
پاسخ: در پاسخ به این ایراد باید گفت: حجاب، البته به مفهوم اسلامی آن، از جنبه های مختلف: روانی، خانوادگی، اجتماعی و حتی از جنبه بالا رفتن ارزش زن، منطق معقول دارد.
   
حجاب و اصل آزادی
  
ایراد دیگری که بر حجاب گرفته اند این است که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می گردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود.
   
می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشراست.
   
هر انسانی شریف و آزاد است. مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه.
   
تابه هر کشور یا مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به این که حجاب داشته باشد، بی اعتنایی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن.
   
عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن و همچنین مطابق عقل و شرع، هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب می کند که این امر
از میان برود.
   
پاسخ: یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زن در خانه و بین موظف دانستن او به این که وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد.
   
در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد.
   
حجاب در اسلام وظیفه ای است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او نیست که خداوند برایش خلق کرده باشد.
   
اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند، چنین مطلبی را زندانی کردن یا «بردگی» نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل«آزادی» فرد نمی توان دانست.
   
در کشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیت هایی برای مرد وجود دارد.
   
اگر مردی برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان اینکه این عمل برخلاف حیثیت اجتماع است او را جلب می کند. هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد
اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلاً با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار می رود.
   
برعکس، پوشیده بودن زن، در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است، موجب کرامت و احترام بیشتر اوست ؛ زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون می دارد.
   
شرافت زن اقتضاء می کند که هنگامی که از خانه بیرون می رود متین و سنگین و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملاً مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد؛چه آن که گاهی اوقات ژست ها سخن می گویند.
   
راه رفتن انسان
   
سخن می گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می زند. اول از تیپ خودم که یک روحانی هستم مقال می زنم: اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی برخلاف آن چه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردایی با هیمنه و شکوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف
می زند.
   
می گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید.
   
همچنین است حالت یک افسر با نشانه های عالی افسری که گردن می افرازد، قدم ها را محکم به زمین می کوبد، باد به غبغب می اندازد، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت می کند.
   
او هم زباندار عمل می کند، به زبان بی زبانی می گوید: از من بترسید، رعب من را در دل های خود جا دهید.
   
همین طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا! سر به سر من بگذار!
   
متلک بگو! در مقابل من زانو بزن! اظهار عشق و پرستش کن! آیا حیثیت زن ایجاب می کند که این چنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت کن نباشد، نگاه های شهوت آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، برخلاف حیثیت زن یا برخلاف حیثیت مرد یا برخلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرد است؟ آری، اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد.
   
چنین چیزی در حجاب های غیر اسلامی بوده است ولی در اسلام نبوده و نیست.
   
شما اگر از فقها بپرسیدآیا بیرون رفتن زن از خانه حرام است؟ جواب می دهند نه.
   
اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است؟ پاسخ می دهند حرام نیست.
   
آیا شرکت کردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است! باز هم جواب منفی است چنانکه در مسجد و مجالس مذهبی و پای منبرها شرکت می کنند و کسی نگفته است که صرف شرکت زن در جاهایی که مرد هم وجود دارد حرام است.
   
آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالاخره تکمیل استعدادهایی که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفی است. فقط دو مسئله وجود دارد، یکی این که باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایی و تحریک آمیز نباشد و دیگر این که مصلحت خانوادگی ایجاب می کند که خارج شدن زن از خانه توام با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد.
   
فرض کنیم زن می خواهد به خانه خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه انگیزی است که زن را علیه مصالح خانوادگی تحریک می کند. تجربه هم نشان می دهد که اینگونه قضایا کم نیست.
   
رکورد فعالیت ها
  
سومین ایرادی که از حجاب می گیرند این است که سبب رکود و تعطیل فعالیت هایی است که خلقت در استعدادهای زن قرار داده است.
   
زن نیز مانند مرد دارای ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است.
   
این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد.
   
اساساً هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری
داده شد، این بود منزله سند و مدرک است که وی حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند، منع کردن آن ظلم است.
   
چرا می گوییم همه افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند درس بخوانند و این حق را برای حیوانات قائل نیستیم؟
   
برای این که استعداد تغذیه، تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارها برخلاف عدالت است.
   
باز داشتن زن از کوشش هایی که آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است، خیانت به اجتماع نیز می باشد.
   
هر چیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادای انسان معطل و بی اثر بماند به زیان اجتماع است.
   
عامل انسانی بزرگترین سرمایه اجتماع است. زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهره مند گردد.
   
فلج کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی از افراد اجتماع، هم برخلاف حق طبیعی و فردی زن است و هم برخلاف حق اجتماع که سبب می شود زن همیشه به صورت سربار مرد زندگی کند.
   
پاسخ: جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامی که حدود آن مشخص است، موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست، ایراد مذکور برآن شکلی از حجاب که در میان هندی ها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است، وارد است.
   
ولی حجاب اسلام نمیگوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت.
   
مبنای حجاب در اسلام چنانکه گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر
مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد.
   
به همین جهت به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریکات مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند.
   
چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی کند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز می باشد.
   
اگر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همین که از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت دیگر درباره این مسائل نیندیشد، قطعاً در این صورت بهتر می تواند فعال باشد تا این که همه فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنازی و آن عشوه گری باشد و دائماً نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود.
   
آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آن که برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آیینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعی اش این باشد
که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوس باز و چشم چران و بی اراده تبدیل کند؟
   
عجبا! به بهانه این که حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بی حجابی و بی بند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند.
   
کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن و کار مرد چشم چرانی و شکارچیگری شده است.
   
در اوضاع و احوال تجدد مآبی بی منطقی حاضر، جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامی را رعایت می کنند. زنی پیدا نمی کنید که نیروی او واقعاً صرف فعالیت های مفید اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی بشود.
   
آری یک نوع فعالیت اقتصادی رایج شده است که باید آن را ثمره بی حجابی دانست و آن این است که بنکدار به جای این که بکوشد جنس بهتر و مرغوب تر برای مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده می آورد، نیروی زنانگی و سرمایه عصمت و عفاف او را استخدام می کند و وسیله پول در آوردن و خالی کردن جیب ها قرار می دهد.
   
یک فروشنده باید کالا را همانطوری که هست به مشتری ارائه دهد ولی یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژست های زنانه و در معرض قرار دادن جاذبه جنسی خود مشتری را جلب می کند.
   
بسیاری از افراد که اصلا مشتری نیستند برای این که چند دقیقه با او حرف بزنند یک چیزی هم می خرند. آیا این فعالیت اجتماعی است؟ آیا این تجارت است یا کلاهبرداری و رذالت؟
  
افزایش التهاب ها
  
یک ایراد دیگر که بر حجاب گرفته اند این است که ایجاد حریم میان زن و مرد بر اشتیاق ها و التهاب ها می افزاید و طبق اصل«الانسان حریص علی ما منع منه»، حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در مرد و زن بیشتر می کند.
   
به علاوه سرکوب کردن غرائز موجب انواع اختلال های روانی و روحی می گردد.
   
در روانشناسی جدید و مخصوصاً در مکتب روانکاوی فروید روی محرومیت ها و ناکامی ها بسیار تکیه شده است.
   
فروید می گوید: ناکامی ها معلول قیود اجتماعی است و پیشنهاد می کند که تا ممکن است باید غریزه را آزاد گذاشت تا ناکامی و عوارض ناشی از آن پیش نیاید.
   
پاسخ: پاسخ این ایراد این است که درست است ناکامی، بخصوص ناکامی جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است ولی بر داشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی کند بلکه برآن می افزاید.
   
در مورد غریزه جنسی و برخی غرائز دیگر، برداشتن قیود؛ عشق به مفهوم واقعی را می می میراند ولی طبیعت را هرزه و بی بند و بار می کند.
   
در این مورد هر چه عرضه بیشتر گردد، هوس به میل و تنوع افزایش می یابد. میان آن چه عشق نامیده می شود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آن چه به صورت هوس، حرص، آز و حس تملک در می آید با این که هر دو روحی و پایان ناپذیر است، تفاوت بسیار است.
   
عشق، عمیق و متمرکز کننده
 
نیروها و یگانه پرست است و اما هوس، سطحی و پخش کننده نیرو و تمایل به تنوع و هرزه صفت است.
   
حاجت های طبیعی بر دو قسم است: یک نوع حاجت های محدود و سطحی است.
   
مثل خوردن، خوابیدن. در این نوع از حاجت ها همین که ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین می رود و حتی ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد.
   
ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی، عمیق و دریا صفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی، ظرفیت بشر از نظر جاه طلبی پایان ناپذیر است. هر مردی هر مقام اجتماعی و هر پست عالی را که به دست آورد باز هم طالب مقام بالاتر است و اساساً هرجا که پای حس تملک به میان بیاید از پایان پذیری خبری نیست.
   
غریزه جنسی دو جنبه دارد : جنبه جسمانی و جنبه روحی. جنبه جسمی محدود است.
   
از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی که در این ناحیه ممکن است به وجود آید، شکل دیگری دارد.
   
همان طور که گفتیم، عشق، عمیق و متمرکز کننده نیروها و تقویت کننده نیروی تخیل و یگانه پرست است ؛ و اما هوس، سطحی و پخش کننده نیروها و تمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است.
   
این نوع از عطش که هوس نامیده می شود ارضاء شدنی نیست.
   
اگر مردی در این مجرا بیفتد، فرضاً حرمسرائی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسروپرویز داشته باشد پر از زیبارویان که سالی یکبار به هر یک نوبت نرسد، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیبا روی دیگر هست، طالب آن خواهد شد.
   
نمی گوید بس است دیگر سیر شده ام. اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته اند تنها راه آرام کردن محدودیت ها و ممنوعیت ها و عواقب سوء آنها شده اند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و ناآرام می سازد.
   
طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این غریزه، باید به آن آزادی مطلق داد آن هم بدین معنی که به
زن اجازه هر جلوه گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود.
   
این ها چون یک طرف قضیه را خوانده اند توجه نکرده اند همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده می کند، رها کردن وتسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن، آن را دیوانه می سازد چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته ای برای هر فردی برآورده شود.
   
بلکه امکان ندارد همه خواسته های بی پایان یک فرد برآورده شود. غریزه بدتر سرکوب می شود و عقده
روحی به وجود می آید.
   
به عقیده ما برای آرامش غریزه در حد حاجت طبیعی و جلوگیری از تهییج و تحریک آن، این که اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه را فراهم کند و آن گاه بخواهد با ارضاء غریزه دیوانه شده را آرام کند میسر نخواهد بود.
   
هرگز بدین وسیله نمی توان آرامش و رضایت ایجاد کرد، بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غریزه با هزاران
عوارض روانی و جنایات ناشی از آن، افزوده می شود. تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی عوارض وخیم دیگری نیز نظیر بلوغ های زودرس و پیری و فرسودگی دارد.

 
   
منبع:راسخون
چهارشنبه 12/9/1393 - 9:47
حجاب و عفاف

باید فکری کرد. این فضای مجازی، یک‌هو آمد؛ بدون این‌که برایش فکر کرده باشیم؛ بدون این‌که مبانی‌اش را بدانیم؛ بدون این‌که برای زندگی در آن، ایده داشته باشیم.

 

فضای مجازی برای ما شده است وادی تیه؛ پر از آدم سرگردان. آدم‌هایی که تا دیروز نمی‌توانستند با هم رابطه داشته باشند، امروز کلماتشان کنار هم آمده است.

 

بعید می‌دانم کسی باشد که تلاش کرده باشد تمام رابطه را خلاصه کند در کلمات سیاه‌رنگ. این‌جا تناسخ است و آدم‌ها توی کلماتشان حلول کرده‌اند.

 

کلمه‌ها احساس دارند؛ شادند؛ غمگینند. زندگی مجازی، بسیاری از مرزهای زندگی واقعی را شکست؛ به بهانه این‌که کسی آدم‌های پشت این کلمات را نمی‌بیند؛ اما واقعیت چیز دیگری است؛ زندگی مجازی، دیگر مجازی نیست و پشت همه کلماتی که نوشته می‌شود، آدمی نشسته است؛ مرد یا زن؛ دختر یا پسر.

 

ما در حال گذر هستیم. آدم‌های در حال گذار، بیشترین آسیب را خواهند دید. آسیب‌های فضای نت، بسیار است. هنوز ما در این فضا سرگردانیم و برای زندگی‌اش برنامه‌ای نریخته‌ایم و انگار فکری هم نکرده‌ایم.

 

برای نسل بعد، زندگی مجازی، بخشی از واقعیت زندگی انسانی است؛ اما برای ما بیشتر یک تفریح است و در بهترین حالت، مرجعی برای پژوهش. ما هنوز نمی‌دانیم به کجا می‌رویم.

 

اگر نگاهی به جامعه ارزشی و متدین فضای مجازی، به ویژه اجتماعات مجازی بیندازیم، این سرگردانی را می‌بینیم. طبق عرف جامعه ارزشی‌ها که مبتنی بر احکام دینی است، روابط پسر و دختر و مرد و زن در محدوده‌های مشخصی تعریف شده است.

 

ما برای دنیای مجازی و زندگی مجازی و تنظیم رابطه‌ها، هنوز برنامه درستی تنظیم نکرده‌ایم. در جامعه واقعی ارزشی ما که بر اساس عفاف و حجاب تنظیم شده، رابطه میان دو جنس مخالف، محدود به ضروریات عرفی بوده است.

 

فضای مجازی، بسیاری از این حدود را شکست؛ مثل کامنت ‌گذاشتن و یا لایک زدن برای جنس مخالف. باید جایگاه عفاف در تنظیم روابط مجازی هم مشخص شود. به نظر می‌آید که در فضای مجازی، باید بحث عفاف را مطرح کرد.

 

آیا عفاف در جامعه مجازی و تأثیر آن بر عمل در این جامعه، برای کاربران ارزشی، مشخص شده است. آن‌چه من دیده‌ام، خلاف این را می‌گوید. باید به این نکته توجه کرد که فضای مجازی، گرچه هنوز مجازی است، اما گره خورده به واقعیت است.

 

اگر عفاف در این جامعه تعریف و ترویج نشود، بر روابط خارجی هم تأثیر می گذارد و این یکی از بزرگ‌ترین خطرهایی است که کاربران ارزشی را تهدید می‌کند.

 

برای تنظیم یک برنامه زندگی ارزشی در فضای مجازی، باید جامعه مجازی را شناخت؛ جزئیاتش را دانست و گونه‌های مختلف رابطه را تشخیص داد و نیز مخاطبان و حتی رصدگران را شناسایی کرد و ... آن‌گاه بر اساس تعالیم دینی و اخلاقی، به تنظیم این زندگی پرداخت.

 

منبع: پرسمان

چهارشنبه 12/9/1393 - 9:47
حجاب و عفاف

داستان خلقت: “و خداوند انسان را نیمی از جنس مرد و نیمی از جنس زن آفرید و فرمود: فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ …”

 

آن هنگام که حضرت حق، روح اشرف مخلوقات را در کالبد این آفریده‌ی شگرف می‌دمید، به هر نیم موهبتهایی بخشید و هر کدام را نسبت به دیگری نیازمند نمود.

 

فرشتگان درگاه الهی مأمور شدند به این‌که خاک خلقت زن را بیشتر غربال کنند تا نرمی وجود او بیشتر شود.

 

اما برای مرد اینچنین نبود، چون مرد باید با زبری روزگار روبرو می‌شد و اندکی ضمختی در وجودش لازم بود.

 

باری تعالی زن را ریحانه خلق کرد و مرد را عماد. زن را گلی برای مرد و مرد را ساقه‌ای برای زن آفرید.

 

زن به مرد جلال و شکوه بخشید و مرد به زن راست‌قامتی و ایستادگی؛ و هر دو مایه‌ی آرامش هم شدند.

 

زن رنگ شد و عطر شد تا مرد خواستنی و دیدنی شود و مرد خار شد و ریشه شد تا زن از گزند باد و بید در امان باشد. زن جلوه‌ی احساس شد و مرد نماد اقتدار.

 

آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسه‌ی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد. محبت، عشق، دلدادگی، وفاداری، زیبادوستی و پاکدامنی نیز بین هر دو نیمه وجود بشر به یکسان تقسیم شد.

 

زن در کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال. زن آموخت که چگونه دل برباید و مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد.

 

بشر موجود شریفی بود. رشد و تربیت این شرافت به زن سپرده شد و صیانت و حمایت از آن به مرد.

 

انسان معصوم بود. عصمت در درون زن رشد یافت و مرد نگهبان خدا برای حفظ این معصومیت گماشته شد.

 

پس از خلق بشر، هر آنچه که رحمان آفرید از جنس محبت بود. از جنس عشق، از جنس زیبایی.

 

آدمی آموخت که نیم خود را با این محبت و مهر می‌تواند به نیم دیگر پیوند زند. بشر فهمید که کمال از جنس مهربانی است و کامل بودن جز با عشق حاصل نمی‌شود.

 

اما مرد عصیانگر بود و سرکش. نگاه به هر سو داشت و میل به کشف و ادارک. پس حجاب چشم بر او واجب شد تا نگاهش فقط به سوی محبوب خود باشد.

 

زن نیز چون لطیف بود و زیبا، میل به خودآرایی و نمایانگری داشت. پس حجاب تن بر او واجب شد تا گرفتار تبرج نشود. این شد که خداوند اول بار حجاب چشم را به سوی مرد نازل کرد و سپس حجاب تن را برای زن آفرید.

 

حجاب نیز آفرینشی از جنس محبت بود، چون با حجاب تمنای مرد از زن بیش از پیش شد. مرد خواهان آن چیزی بود که سهل‌الوصول نباشد و پوشیدگی زن را دوست می‌داشت. برای مرد آن چیزی ارزشمند بود که با تلاش و کوشش به دست آید.

 

با حجاب، متانت زن نیز بیش از پیش شد.

 

چون زن خواهان خواهش مرد بود و حجاب باعث می‌شد که زن خواستگار پیدا کند و خواستنی شود.

 

زن دانست که رمز برتری جسم ظریف او بر درشتی هیبت مرد، نگاه متین است و اخم ابرو و کلام با صلابت.

 

مرد نیز پی برد که راه ورود به قلب صاحب این متانت و سرسنگینی و صلابت، کرنش است و محبت و خواهش.

 

زن آموخت که باید به راحتی دست‌یافتنی نباشد، همچون مروارید درون صدف؛ و مرد فهمید که برای وصال به گوهر وجود محبوب، دست‌درازی بی‌فایده است و اجازه و مراعات و طلب لازم است.

 

زن فهمید که سر سرکش مرد را با حجب می‌توان به سوی خود گرداند و مرد فهمید که حجاب نشانه علقه و مهر و وفای زن به اوست.

 

حجاب اینگونه رمز شکل‌گیری محبت بین زن و مرد شد.

 

با حجاب، زن فهمید که جایگاه او در نظام هستی، مطلوب و محبوب و معشوق است و مرد فهمید که آفرینش برای او حکم طالب و مایل و عاشق رقم زده است.

 

اینگونه بود که در جنت‌المأوی زن ارزشمند شد و مرد قدردان.

 

اینگونه بود که در بهشت عدن، زن لایق مادر شدن گشت و ام‌البشر نام‌گرفت و مرد سعادت حامی‌بودن، پشتوانه بودن و تکیه‌گاه بودن پیدا کرد تا از مادرانگی‌های زن مراقبت نماید.

 

حجاب بود که مرد را از تعهد زن به زندگی آگاه نمود، زن را از وفاداری مرد به عهد خود مطمئن ساخت و پیوند زن و مرد را محکم کرد.

 

چهارشنبه 12/9/1393 - 9:46
حجاب و عفاف

این بار لندن، قلب اروپا شاهد برافراشته شدن حجاب اسلامی به عنوان افتخار یک زن مسلمان ایرانی بود.

 «مه‌لقا جان بزرگ» و «الهه احمدی» که به عنوان نمایندگان ایران در مسابقات المپیک شرکت کرده‌اند، روز گذشته افتخار آفریدند و باز هم نشان دادند که «حجاب، محدودیت نیست.»

 «الهه احمدی»، ملی پوش محجبه ایرانی با قرار گرفتن در جمع هشت تیرانداز بر‌تر المپیک این واقعیت را نمایان کرد که ورزشکاران ایرانی به ویژه بانوان بدون هیچ محدودیتی با رعایت پوشش اسلامی توانمندی درخشش در میادین بزرگ بین المللی و جهانی را دارند؛ درخشش الهه احمدی برای نخستین بار در رشته تیر اندازی با تفنگ بادی بدون تردید کمتر از نشان طلا برای ورزش ایران نیست.

«مه‌لقا جان‌بزرگ» نیز اگرچه نتوانست به فینال مسابقات راه پیدا کند اما پوشش کامل اسلامی وی، او را به سوژه نخست رسانه‌های تصویری جهانی تبدیل کرد.

 پوشش کامل اسلامی تیرانداز کشورمان، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های جهان داشت.

 ترس و واهمه از تبدیل دختران مسلمان ایران به الگوی بر‌تر دختران مسلمان در جهان، در همه عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی ورزشی نفوذ کرده و یک اتاق فکر بسیار گسترده را برای جلوگیری از وقوع این موضوع شکل داده است.

 البته این اولین باری نیست که دختران محجبه ایرانی چنین افتخاراتی را برای کشورمان به ارمغان می‌آورند.

 «الهه احمدی»، عضو تیم ملی تیراندازی جمهوری اسلامی ایران که در مسابقات گوانگ‌ژو موفق به کسب ۳ مدال رنگارنگ (۲ نقره و ۳ برنز) شد، در هر سه نوبتی که بر روی سکوی اهدای مدال رفت، یک جلد کلام الله مجید به همراه خود برد تا هم مشتی بر دهان کشیش هتاک آمریکایی (تری جونز) زده باشد و هم اعتقاد اصیل و راسخ خود به دین مبین اسلام را به نمایش بگذارد.

 «پریسا فرشیدی» دیگر عضو بانوی کاروان ورزشی ایران که موفق شد تا به مدال نقره رشته تکواندو دست یابد، هنگام دریافت مدال خود از یکی از مسئولان برگزاری مسابقات، در برابر اصرار و مکث چندین ثانیه‌ای او نیز حاضر به دست دادن و مصافحه با وی نشد و با لبخندی کنایه آمیز به او اعلام کرد که حاضر به انجام این کار برخلاف اعتقادات شرعی خود نیست.

 شادی وصف ناپذیر «خدیجه آزادپور» بر روی سکوی نخست مسابقات ووشوی آسیا و دریافت مدال زرین طلا نیز به عنوان یک دهن کجی بزرگ به تمامی دعاوای ضدایرانی در زمینه حقوق زنان مطرح شد؛ مساله‌ای که بار‌ها و بار‌ها و به بهانه‌های مختلف دستاویز پروپاگاندای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است.

 عصبانیت و ناراحتی رسانه‌های بیگانه از حضور موفق و چشمگیر دختران محجبه ایرانی در مسابقات ورزشی به همینجا ختم نشد و چندی پیش نیز حضور اسکی‌باز محجبه کشورمان در مسابقات المپیک زمستانی کانادا با واکنش تند تلویزیون دولتی انگلستان روبرو شد.

 منبع: رجانیوز

چهارشنبه 12/9/1393 - 9:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته