• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 588
تعداد نظرات : 663
زمان آخرین مطلب : 2692روز قبل
شعر و قطعات ادبی

من گیاهی ریشه در خویشم

من گیاهی ریشه در خویشم

من سکون آبشاران بلورین زمستانم

من شکوه پرنیان روشن دریای خاموشم

من سرود تشنه ی بیمار خیزان بهارانم

مهر دوزختاب افسونسوز شبکوشم

مرغ زرین بال دریا راز مهتابم

چشمه سار نیلی خوابم

چنگ خشم آهنگ پاییزم

بانگ پنهان خیز توفانم

بام بیدار گل انگیزم

سایه سروم که می بالد

نای چوپانم که می نالد

آهوی دشتم که می پوید

من گیاهی ریشه در خویشم که در خورشید می روید

م.آزاد

سه شنبه 15/5/1387 - 15:50
شعر و قطعات ادبی
مقام انسانى

خلوتم چراغان كن اى چراغ روحانى سرفرازى جاوید در كلاه درویشى است تا به كوى میخانه ایستاده ام دربان تا كران این بازار نقد جان به كف رفتم هر خرابه خود قصریست یادگار صدخاقان عقده ى سرشك اى گل بازكن چو بارانم از غبار امكانت چشمه ى بقا زاید برشدن ز چاه شب از چراغ ماه آموز شمع اشكبارم داد در شب جدائى یاد از حصار گردونم شب دریچه اى بگشا گله اش به پیرامن زهره ام چراند چشم ساحل نجاتى هست اى غریق دریا دل وقت خواجه ى ماخوش كز نواى جاویدش روى مسند حافظ شهریار بی مایه روى مسند حافظ شهریار بی مایه اى ز چشمه ى نوشت چشم و دل چراغانى تا فرو نیارد كس سر به تاج سلطانى همتم نمیگیرد شاه را به دربانى شادیش گران دیدم اندهش به ارزانى چون مدائنش بشو خطبه هاى خاقانى چند گو بگیرد دل در هواى بارانى گر به اشك شوق اى دل این غبار بنشانى تا به خنده در آفاق گل به دامن افشانى با زبان خاموشى شیوه ى خدا خوانى گو رسد به حرگاهت ناله هاى زندانى چند گو در این مرتع نى زنى و چوپانى تا خراج بستانى زین خلیج طوفانى نغمه ساز توحید است ارغنون عرفانى تا كجا بیانجامد انحطاط ایرانى تا كجا بیانجامد انحطاط ایرانى

 

سه شنبه 15/5/1387 - 15:48
دانستنی های علمی

در مورد «حركت میزگرد» كه عدّه زیادى مى گویند بدون هیچ گونه اِعمال قدرتى به حركت درمى آید، بیشتر چنین به نظر مى رسد كه حركت میز، معلول تمركز نیروى فكرى خود شخص و تأثیر ناخودآگاه آن روى اعصاب دست او بوده باشد.

به این ترتیب كه، شخص یا اشخاصى كه دست خود را آزاد روى میز گذارده اند، به واسطه تمركز فكرى، و توجّه خاص به مطلبى، و تمایل به یك نوع پاسخ، نیروى درونى ناخودآگاه آنها روى اعصاب دستشان فشار وارد كرده، میز را به یك طرف گردش مى دهد، و به همین دلیل خود او هم خیال مى كند كه میز خود به خود گردش نموده، و لذا غالباً حركت میز، موافق «طرز تفكّر» و «نوع تمایلات» آن شخص یا اشخاص است، نه موافق روحى كه مدّعى ارتباط با او هستند، و همچنین حركت قلم روى كاغذ نیز معلول همین موضوع است.

این تأثیر ناخودآگاه، نمونه هاى فراوان دارد; مثلاً، بسیار مى شود كه هنگام نوشتن نامه اى یا گفتگوى با شخصى، بدون توجّه، به جاى نام كسى، نام دیگرى را مى بریم كه مورد علاقه ماست; زیرا ضمیر ناخودآگاه، روى اعصاب دست یا زبان اثر مى گذارد و آن را به طرفى مى برد كه موافق تمایل ما مى باشد.

این موضوع در كودكان و افراد كم سن، زودتر صورت مى گیرد و لذا بسیارى از این ارتباطات را به وسیله آنها انجام مى دهند.

من به اصحاب میزگرد مى گفتم: آخر اگر روح با شما تماس مى گیرد، آیا این روح قدرت ندارد میز به این سبكى و روانى را بدون دست گذاشتن شما حركت دهد؟!

آیا روح به آن همه قدرت از چنین كار ساده اى عاجز است؟

دستتان را از روى میز بردارید و از روح خواهش كنید زحمت بكشد آن را تكان دهد... ولى همه این آقایان معترفند تا دست روى میز نگذارند، میز تكان نمى خورد; این مسئله عجیبى است!

قابل توجّه این كه آنچه درباره جمعى از مرتاضان و اساتید «اسپریتیسم» نقل مى كنند، این است كه آنها نه تنها مى توانند بوسیله ارواح، میز به این روانى را بدون دست گردش دهند; بلكه كارهایى به درجات بالاتر از آن انجام مى دهند.

و همان طور كه در آینده بخواست خدا خواهیم گفت، بسیار مى شود كه مدیوم را دست بسته در یك قفس زندانى كرده و از هرگونه حركت او جلوگیرى به عمل مى آورند، با این حال او به وسیله ارتباط با ارواح، كارهاى حیرت انگیزى انجام مى دهد; ولى مدّعیان میزگرد فقط مى توانند میز را بگردانند آن هم تا دست روى آن نگذارند هیچ كارى از آنها ساخته نیست! بلند كردن پایه هاى میز هم دست كمى از گرداندن آن ندارد! و من خودم آزمایش كردم و دیدم به وسیله فشار دست مى توان پایه ها را از زمین بلند كرد.

دوشنبه 14/5/1387 - 16:5
دانستنی های علمی

امیران نور

« خداوند شرق و غرب جهان را بدست آنها فتح مى كند.»1

پس از استقرار حاكمیت دولت عدالت گستر اهل بیت علیهما السلام در گیتى بدست قائم آل محمد(ص)،اداره سیاسى هر بخش از ساختار مدیریتى حكومت مهدى علیه السلام به عهده یارى از یاران او گذارده مى شود؛

 

بخش کتابخانه تبیان / جوانان

دوشنبه 14/5/1387 - 16:2
شعر و قطعات ادبی

پس از باران

گل از طراوت باران صبحدم لبریز

هوای باغ و بهار از نسیم و نم لبریز

صفای روی تو ای ابر مهربان بهار

که هست دامنت از رشحه کرم لبریز

هزار چلچله در برج صبح می خوانند

هنوز گوش شب از بانگ زیر و بم لبریز

به پای گل چه نشینم دریندیار که هست

روان خلق ز غوغای بیش و کم لبریز

مرا به دشت شقایق مخوان که لبریز است

فضای دهر ز خونابه لبریز

ببین در آیینه روزگار نقش بلا

که شد ز خون سیاووش جام لبریز

چگونه درد شکیبایی اش نیازارد

دلی که هست به هر جا ز درد و غم لبریز

 

دوشنبه 14/5/1387 - 15:59
ادبی هنری
سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی
يکشنبه 13/5/1387 - 18:20
محبت و عاطفه
شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!!!
يکشنبه 13/5/1387 - 18:19
خواستگاری و نامزدی

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر ِ زیباروی کشاورزی بود. به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیره. ?کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان، برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر رو یک به یک آزاد میکنم، اگر تونستی دم هر کدوم از این سه گاو رو بگیری، میتونی با دخترم ازدواج کنی. مرد جوان در مرتع، به انتظار اولین گاو ایستاد. در طویله باز شد و بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که تو عمرش دیده بود به بیرون دوید. فکر کرد یکی از گاوهای بعدی، گزینه ی بهتری خواهد بود،?پس به کناری دوید و گذاشت گاو از مرتع بگذره و از در پشتی خارج بشه. دوباره در طویله باز شد. ?باورنکردنی بود! در تمام عمرش چیزی به این بزرگی و درندگی ندیده بود. با سُم به زمین میکوبید، خرخر میکرد و وقتی او رو دید، آب دهانش جاری شد. گاو بعدی هر چیزی هم که باشه، باید از این بهتر باشه. به سمتِ حصارها دوید و گذاشت گاو از مرتع عبور کنه و از در پشتی خارج بشه. برای بار سوم در طویله بار شد. لبخند بر لبان مرد جوان ظاهر شد. این ضعیف ترین، کوچک ترین و لاغرترین گاوی بود که تو عمرش دیده بود. این گاو، برای مرد جوان بود! در حالی که گاو نزدیک میشد، در جای مناسب قرار گرفت و درست به موقع بر روی گاو پرید. دستش رو دراز کرد... اما گاو دم نداشت!..زندگی پر از فرصت های دست یافتنیه. بهره گیری از بعضی هاش ساده ست، بعضی هاش مشکل. اما زمانی که بهشون اجازه میدیم رد بشن و بگذرن (معمولاً در امید فرصت های بهتر در آینده)، این موقعیت ها شاید دیگه موجود نباشن. برای همین، همیشه اولین شانس رو بچسب
 

 

شنبه 12/5/1387 - 19:4
محبت و عاطفه

خوشبختی را در درون خود (در دید خود نسبت به زندگی ) ججست و جو کنید نه در اطراف خود

شنبه 12/5/1387 - 19:2
دانستنی های علمی

هر روز ما آف هامونو باز می کنیم و پیام هایی رو که دوستامون فرستادن می خونی ... اما تا حالا چند بار "قرآن" رو باز کردیم تا پیام هایی رو که خداوند فرستاده بخونیم

شنبه 12/5/1387 - 19:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته