تيم فوتبال اوساسوناي اسپانيا، از اينكه اتحاديه فوتبال اروپا (يوفا)، "جواد نكونام" بازيكن ايراني اين تيم را به عنوان يكي از يازده بازيكن برتر سال فوتبال اين كشور برگزيدهاست، ابراز خرسندي كرد.
به گزارش یوفا: اوساسونا به همين علت ، تصوير بزرگي از نكونام را در حال دويدن و شادماني در صفحه نخست پايگاه اينترنتي خود قرار داده است.
يوفا هر ساله ۱۱بازيكن را به عنوان بازيكنان برتر سال در اسپانيا معرفي ميكند كه نام نكونام براي فصل ۲۰۰۷ - ۲۰۰۶در ميان آنان است.
منابع يوفا در توضيح علت انتخاب نكونام گفتهاند كه او در اولين سال فعاليتش در اسپانيا، خود را با بازي حرفهاي و انجام بازيهاي بزرگ در ليگ اسپانيا و جام يوفا تطبيق داده است.
نكونام، از سال گذشته فعاليت خود را در تيم اوساسونا آغاز كرد و از آن زمان تاكنون مطبوعات اسپانيا، بارها با چاپ گزارشها و مقالاتي، از او به به عنوان يك بازيكن برجسته نام بردهاند.
او نخستين بازيكن ايراني است كه در رقابتهاي فوتبال باشگاههاي اسپانيا (لاليگا) توپ ميزند.
يوفا علاوه بر نكونام ۱۰بازيكن ديگر تيمهاي اسپانيايي شامل "گوركا ايرايزوز" (اسپانيول)، "تورس" (رئال مادريد)، "الكسيس" (ختافه)، "گاراي" (رئال ريسينگ)، "پوئرتاس" (سوييا)، "كازولا"(ركراتيوو)، "كاسكرو" (ختافه)، "جانكويك" (مايوركا)، "سولدادو" (اوساسونا) و "زيگيك" (راسينگ سانتاندر) را به عنوان بازيكنان برجسته فصل گذشته انتخاب كرده است تا همه آنان اعضاي يك تيم منتخب از نظر يوفا را تشكيل دهند.
در اين ميان خيلي چيزها عامل اين اتفاق بودند؛ از كوچكتر شدن دهكده جهاني و سرعت گسترش اتفاقات و تبديل شدن دانستن به يكي از نيازهاي اصلي تا سياست بلندپروازانه بيل گيتس براي آنكه هر نفر در دنيا يك كامپيوتر شخصي داشته باشد.
دنياي مجازي به موازات دنياي حقيقي بهسرعت در حال تشكيل شدن بود و اعضاي جديد ماتريكس به سرعت افزايش پيدا ميكردند. برخلاف فيلم ماتريكس، اين بار شبكه بود كه آدمهايش را از دنياي واقعي انتخاب ميكرد و به آنها نشان ميداد كه سوراخ لانه خرگوش تا چه عمقي پيش ميرود.
شايد بتوان تخته اعلان، روزنامه ديواري، دفترچه خاطرات و رسانههاي خصوصي را از اجداد اوليه وبلاگ دانست. شروع ماجرا از گسترش شبكه اينترنت و بهوجود آمدن جامعههاي مجازياي بود كه افراد در آنها نظراتشان را ثبت ميكردند.
در فاصله سالهاي ١٩٨٣ تا ١٩٩٠ در شبكه اينترنت - كه همچنان محدود عمل ميكرد – گروههاي خبري تشكيل شد كه به اعضاي خود اخبار جديد را اطلاع ميداد. يك آمريكايي به اسم «ردمن» سايتي به وجود آورد كه در آن اخباري كه ممكن بود از چشم مخاطبان دور بماند گردآوري شده بود. سايت داشت به سمت محبوب شدن پيش ميرفت اما بعد از ٨ ماه به دلايل نامشخص متوقف شد.
از سال١٩٩٤ به بعد بود كه بهتدريج پاي كساني به شبكه اينترنت باز شد كه خود را يادداشتنويس قلمداد ميكردند. سايتهايي كه آنها در آن مينوشتند ديگر تقريباً شبيه يك دفترچه يادداشت خصوصي شده بود. يادداشتها بيشتر جنبه شخصي پيدا كرده بودند و هنوز محتوايشان نگاه به سايتهاي اينترنتي ديگر بود.
اولين بار واژه وبلاگ در ١٧دسامبر ١٩٩٧ توسط يكي از اين نويسندهها به كار رفت كه تلفيقي از كلمه «وب» به معني شبكه و «لاگ» به معني گزارش بود. به فاصله كوتاهي تركيب بلاگ (blog) از شوخي با كلمه اصلي ساخته شد اما محبوبيت بيشتري پيدا كرد.
بلاگ اگر چه در زبان فارسي كاربرد چنداني ندارد، اما در زبان محاوره انگليسي آنقدر كاركرد پيدا كرده است كه به صورت اسم و فعل به كار رود و «بلاگ كردن» معاني مختلفي پيدا كند.
دنياي آدمهاي تنها
موج دوم وبلاگ نويسي در سال١٩٩٧ بهوجود آمد. سطح جديدي از ارتباطات در دهكده جهاني در حال شكل گرفتن بود و يك دنياي مجازي با شخصيتهاي مجازي در دنياي وبلاگها تشكيل شد.
قابليت يادداشت نوشتن و خاطرهنويسي در صفحات شخصي، قابليت لينك دادن به وبلاگهاي مختلف و انتقال آزادانهتر و راحت خبرها از جمله اين خدمات بودند. اين مسئله باعث ارتباط بين افراد مختلف با روحيههاي مشابه و علايق مشترك شده بود. وبلاگهاي شبيه، به هم لينك ميدادند و اخبار را به هم منتقل ميكردند.
به نوعي وبلاگها، دنياي آدمهاي تنها شده بودند. كساني كه به خاطر زندگي ماشيني، هجوم اطلاعات و رسانهها يا روحيه انزواطلبانه و محافظهكارانه خود نميتوانستند به راحتي حرفهايشان را بزنند يا تريبوني براي آن حرفها نداشتند، وبلاگ را بهترين سنگ صبور ديدند. با گسترش وبلاگها روحيات خاص و درونيات خيلي از اين كاربران هم توانايي عرضه پيدا كرده بود.
يك پديده به فروش ميرسد
سال ٢٠٠١ دوران بلوغ وبلاگ بود . پديده وبلاگ آنقدر جاي خود را در بين كاربران باز كرده بود كه در دانشگاههاي ارتباطات و روزنامهنگاري، واحدي را هم به اين پديده اختصاص دهند.
در سال٢٠٠٢ اما، وبلاگ كاركرد جديد خود را پيدا كرد؛ جريانسازي، ايجاد موج، پرداختن دستهجمعي به ماجرايي خاص و جلوي چشم آوردن آن. ماجراي دعواي ٢ سناتور دموكرات و جمهوريخواه در سناي آمريكا خبري بود كه رسانههاي دولتي آمريكا به دليل مصالح كشور از آن بهآرامي رد شدند اما يكي از وبلاگنويسها با فهميدن ماجرا، شروع به سروصدا كرد و بقيه وبلاگنويسها هم دنبالش را گرفتند.
اطلاعات كليدياي كه از اين ماجرا پخش شد، اهميت وبلاگ را براي خود وبلاگنويسها هم مشخص كرد. وبلاگ مسيرش را پيدا كرده بود و ديگر بهتدريج داشت از يك خاطرهنويسي ساده يا خاله زنكبازي سياسي و استفاده از اخبار دست دو جدا ميشد و هويتي جديد پيدا ميكرد. اگر چه هنوز هم در آمريكا به وبلاگها «همهمهساز» گفته ميشود؛ رسانههايي كه فقط سروصداي جمعي مردم را منتقل ميكنند و جريانسازي نميكنند.
ديوار نوشتههاي ماتريكس
طبق آمار سايت «تكنوراتي» كه يك موتور جستوجوي معروف در وبلاگها محسوب ميشود هر روز ١٢٠ هزار وبلاگ جديد ايجاد ميشود؛ يعني ٤/١ وبلاگ در هر ثانيه. آمار تعداد وبلاگها اين روزها با سرعت بيشتري افزايش مييابد و از ٥٠ ميليون در سال ٢٠٠٥ به ٧١ميليون در ابتداي سال ٢٠٠٧ رسيده است.
طبق بررسيهاي تكنوراتي، در بحرانهاي خاص جهاني، ميزان وبلاگهاي جديد، افزايش بيشتري پيدا ميكند؛ مثلا در تابستان گذشته و بحران جنگ ٣٣ روزه لبنان تعداد وبلاگهاي جديد، رشد جهشي پيدا كرده بود.
به گزارش اين سايت، در سال گذشته ٢٢ وبلاگ در جمع ١٠٠ سايت برتر اينترنتي حضور داشتند و اين خود جذابيت اين پديده را نشان ميدهد.
اسلحه جديد
از سال٢٠٠٤ به بعد ديگر تقريبا اكثر روزنامهنگارهاي معروف و بدنه اصلي ژورناليسم، براي خود يك وبلاگ هم تشكيل داده بودند. فرار از سانسور و نياز به فضايي براي جدايي از ساختار سفت و سخت روزنامهها، چيزي بود كه اين افراد را به سمت وبلاگ ميكشيد. اما در اين سال اتفاقي افتاد كه كاركرد جديدي از وبلاگ را به كاربران اينترنت و ديگر رسانهها نشان داد؛ وبلاگ به عنوان يك اسلحه سياسي.
در سال ٢٠٠٤ اولين بار يك عضو حزب كارگر انگليس براي خود يك وبلاگ ساخت و در آن خارج از قيد و بندهاي سياسي، نظراتش را مطرح كرد. مدت كوتاهي بعد، محبوبيت اين عضو حزب در بين كاربران و در بين كساني كه مستقيما با وبلاگ ارتباط نداشتند افزايش يافت.
چيزي نگذشت كه در آمريكا و بقيه دنيا، مشاوران سياسي، اعضاي كنگره، سياستمداران و كانديداهاي انتخابات مختلف براي خود وبلاگ راه انداختند.
در آمريكا در سال١٩٩٥ اولين بار يك عضو پارلمان براي خود يك سايت تشكيل داد و حالا همه اعضاي پارلمان سايت اختصاصي دارند. بعد از وبلاگنويسي ٢ عضو پارلمان در سال٢٠٠٣، پيشبيني ميشود به تدريج بقيه اعضاي پارلمان هم وبلاگنويس شوند.
رقابت وبلاگها در ماجراي انتخابات رياستجمهوري ٢٠٠٨ آمريكا از چند وقت قبل شروع شده است و سايت هيلاري كلينتون و وبلاگش توانستهاند نظر خيليها را به خود جلب كنند؛ به همين دليل بقيه كانديداها هم به فكر گسترش سايت و وبلاگ خود افتادند.
طبق نظرسنجيها، عدهي زيادي از هواداران كلينتون، از روي سايت و وبلاگ او با برنامهها و حرفهايش ارتباط برقرار ميكنند؛ به همين دليل گروههاي انتخاباتي، سرمايهگذاري ويژهاي براي اين اسلحه در نظر گرفتهاند.
شبكه زنده است
وبلاگ مدتهاست كه يك پديده است؛ پديدهاي كه مثل يك ويروس ناشناخته مدام تكثير ميشود و تغيير شكل ميدهد؛ ويروسي كه ميتواند هم مفيد باشد و هم خطرناك.
جديدترين چهره اين پديده، «بلاگ همزمان» است كه به گزارش همزمان وقايع ميپردازد.
بعد از ماجراي جنگ عراق و آن وبلاگنويس ناشناس عراقي كه اخبار و تصاوير جنگ را از دل جنگ گزارش ميكرد و بعد از آنكه سربازان آمريكايي در عراق هم براي خود وبلاگ راه انداخته بودند، وبلاگنويسي همزمان، جاي خود را در بين خوانندهها پيدا كرد.
جنگ عراق بدون در نظر گرفتن ديدگاه دولتها، بدون سانسور و بهطور همزمان در وبلاگها در حال پخش شدن بود و ديدگاه جديدي از حقايق جنگ را نشان ميداد. دوري از اخبار دست دوم و كارشده از سوي رسانههاي ديگر، امتياز اصلي اين روزنامهنگاري آنلاين بود.
شبكه، زنده شده بود. در ماجراي سونامي تايلند، در ماجراي جنگ ٣٣روزه لبنان و در خيلي اتفاقات سياسي و اجتماعي ديگر، ميشد وبلاگنويسهايي را ديد كه بهطور زنده و همزمان و بدون سانسور گزارش ميكنند؛ چيزي كه به اين آساني نميتوان در رسانههاي ديگر به آن دست يافت. الان ميشود در دنياي بلاگرها كساني را ديد كه نوشتهاند«هي، الان ساعت٢٢:40 است و من دارم راجع به حرفهاي كاندي رايس مينويسم. رايس هنوز حرفهاش تموم نشده!».
بيش از ٧٥ ميليون وبلاگ در دنيا وجود دارد. هر روز ١٢٠ هزار وبلاگ جديد ساخته ميشود؛ يعني ٤/١ وبلاگ در هر ثانيه. روزانه ٥/١ ميليون پست جديد در وبلاگها نوشته ميشود؛ يعني ١٧ پست در هر ثانيه. طي ٣٢٠ روز تعداد وبلاگها از ٣٥ ميليون به ٧٥ ميليون رسيد. بيشترين پستهاي جديد در روز، مربوط به وبلاگهاي انگليسي زبان است.
٧٣ درصد كساني كه كامپيوتر شخصي (PC) دارند، وبلاگ دارند. روزي ٣ تا ٧ هزار وبلاگ تبليغاتي ساخته ميشود؛ اين مقدار در هنگام تعطيلات بيشتر است.
بين ١٠٠ سايت برتر دنيا و در كنار نامهايي مانند گوگل، ياهو و يوتيوب و MSN نام ٢٢وبلاگ نيز قرار دارد.
ژاپني، زبان اول در وبلاگنويسي است و انگليسي و چيني، در رتبههاي بعدي قرار دارند.
زبان فارسي كه تا همين ٤ ماه پيش جزو ١٠ زبان اول وبلاگنويسي بود، حالا با كنار زدن زبانهايي مثل فرانسوي، روسي و ايتاليايي، جزو ٥ زبان اول وبلاگنويسي شده است.
قصه شب يلدا
وقتي آقاي احمدينژاد هم بعد از رسيدن به رياستجمهوري وبلاگ نوشت، مشخص شد كه ديگر وبلاگ بخشي از بدنه رسانههاي ايران شده است. سياستمداران زيادي در ايران سايت شخصي و وبلاگ دارند. معروفترين اين وبلاگنويسها معاون رئيسجمهور سابق است كه تقريبا در هر بحثي دربارهي وبلاگهاي فارسي زبان، اشارهاي هم به آن ميشود.
وبلاگهاي تحليلي و وبلاگهاي طنز در ايران طرفداران بيشتري دارند و از وبلاگهاي خبري بيشتر به همان دليلي كه ذكر شد استقبال چنداني نميشود. نكته جالبي كه در مورد وبلاگهاي ايراني وجود دارد، ارتباط گسترده بين اين كاربرهاست.
اكثر اين نويسندهها در دنياي مجازي با هم ارتباط دارند و اوج اين ماجرا بازي شب يلدا بود؛ سلسله اعترافات زنجيرهاي كه هر فرد بايد ٥ نفر را براي اعتراف دعوت ميكرد. بعد از مدت كوتاهي از شب يلدا نتيجه جالبي بهدست آمد.
يكي از وبلاگها چارت اين بازي را كشيد و مشخص شد وبلاگها كاملا قاعده دنياي شبكه را رعايت كردهاند. زندگي در دنياي وبلاگ در ايران هم مثل بقيه دنيا تبديل به يك اعتياد شده است.
همكاران فردوسي
آخرين گزارش سايت تكنوراتي - معروفترين موتور جستوجوي وبلاگها در اينترنت - در ژوئن ٢٠٠٧ نشان از گسترش وبلاگهاي ژاپني و فارسيزبان دارد. در حالي كه در انتهاي سال ميلادي گذشته، درصد وبلاگهاي ژاپني، ٣٢درصد كل وبلاگهاي جهان بود، در گزارش جديد، تعداد اين وبلاگها به ٣٧ درصد كل وبلاگها رسيده.
همين طور تعداد وبلاگهاي فارسيزبان ٢ برابر شد و از يك درصد در انتهاي سال٢٠٠٦ به ٢درصد كل وبلاگها رسيده است. اين درصد وقتي اهميت پيدا ميكند كه بدانيم تعداد وبلاگهاي فارسيزبان، معادل تعداد وبلاگهاي به زبان پرتغالي است؛ زباني كه در پرتغال، برزيل و بخش وسيعي از آفريقا زبان رسمي است.
تحليلي كه نشريه معروف New Scientist از ا ين آمارها ارائه داده جالب است. اين نشريه در يادداشتي اشاره كرده است كه اگرچه اين درصدها مطابق با تعداد گويندگان هر زبان در حال حاضر دنيا نيست، اما اين رقمها نشاندهندهي وضعيت زبانهاي بشري در آينده است.
اين نشريه به استناد همين اعداد پيشبيني كرده كه زبان فرانسه به زودي در برابر زبان انگليسي، رقابت هميشگي را واگذار كند و زباني مثل فارسي، حداقل در فضاي مجازي به يكي از زبانهاي اصلي و فراگير تبديل شود. عنوان آن يادداشت هم اين است « let us talk Farsi»
ارزشها در واقع همان اصول ارزيابي هستند که از آنها براي ارزيابي پيامدهاي بالفعل و بالقوه اقدام و عدم اقدام، گزينههاي پيشنهادي و تصميمها استفاده مي شود. ارزشها از جنس معيارها، سنجهها و اهداف هستند و شامل اصول اخلاقي، رهنمودها، اولويتها، مطلوبها و غيره ميشوند.
از آنجا که در هر تصميمگيري ارزشها اهميت بنيادي دارند و گزينهها فقط ابزاري براي تحقق ارزش ها هستند، هنگام تفکر بايد نخست بر ارزشها تمرکز کرد و نه بر گزينههائي که احتمالا اين ارزشها را محقق ميسازند.
کيني معتقد است که تفکر ارزشي اساسا از دو فعاليت تشکيل ميشود: نخست درباره چيستي خواستهها تصميم گيري ميشود و سپس چگونگي تحقق آنها مشخص ميشود.
برخي مواقع ميتوان ارزشهاي مربوط به تصميم را حس کرد، ولي شايد بيان آنها مشکل باشد. حتي در موقعيتهاي پيچيده فرد يا گروه اصلا نمي داند که چه مي خواهد. بنابراين براي افزايش هر چه بيشتر احتمال تحقق خواستهها، دانستن و آگاهي کامل از خواستهها مهم و شايد اساسي باشد.
تفکر درباره ارزشها طبيعتا فهرستي ابتدائي از ارزشهاي خودآگاه فراهم ميکند و ارزشهاي ناخودآگاه و ضمني را نيز به خودآگاه و صريح تبديل ميکند. پس از تبيين همه ارزشها، اعم از خودآگاه و ناخودآگاه، اهداف پنهان آشکار ميشوند، اهدافي که پيش از اين براي تصميم گيرنده ناشناخته بودند.
ارزشهاي مربوط به يک موقعيت تصميم نشان ميدهند که چه اطلاعاتي مهم هستند. پس از تعيين ارزشها بايد فقط آن دسته از اطلاعات مربوط به گزينهها را جمعآوري کرد که بتوانند براي قضاوت بين گزينهها برحسب تحقق ارزشها مفيد باشند. اگر اهداف به دقت تبيين و کمّي شوند آنگاه محاسبه و تعيين کارائي بالقوه جمعآوري اطلاعات بسيار سر راست ميشود. سازمانهاي بسيار زيادي را ميتوان نام برد که مبالغ هنگفت و زماني بسيار طولاني صرف جمعآوري اطلاعاتي کردهاند که هيچ کاربردي نداشتهاست. اين در حالي است که اطلاعات تنها در صورتي ارزش دارند که با ابداع گزينههاي بهتر يا انتخاب عقلانيتر، تصميمگيرنده را به سمت پيامدهاي بهتر هدايت کنند.
مزيت ديگر تفکر ارزشي، ايجاد زباني مشترک براي تحقق اهداف در هر زمينه تصميم ويژه است. در حالي که در تفکر گزينهاي افراد با زمينههاي تخصصي متفاوت از اصطلاحات فني مختلف استفاده ميکنند که تنها براي خودشان قابل فهم است، در تفکر ارزشي با ايجاد يک زبان مشترک ارتباطات و تفاهم بين کارشناسان با تخصصهاي مختلف تسهيل ميشود.
قضاوتهاي ارزشي آنچه را که در مساله تصميم مهم است، مشخص ميکنند. اين قضاوتها هستند که هنگام گفتگو درباره مزايا و معايب گزينهها بايد مورد بحث قرار گيرند. در اکثر مسائل عامالمنفعه بسياري از مردم نظرات بسيار خوبي درباره ابعاد ارزشي مساله دارند، ولي چون بحث درباره جزئيات مربوط به پيامدهاي گزينههاي مختلف مستلزم آشنائي با مفاهيم پيچيده و فني رشتههاي تخصصي است، نميتوانند در تصميمگيري مشارکت داشته باشند. به عبارت ديگر اگر از ارزشها سخني به ميان نيايد، بسياري از مردم را نميتوان در تصميمگيري مشارکت داد و ديگران نيز سهم اندکي خواهند يافت.