افراد زیادی هستند که از دردهای جسمانی، مشکلات روحی و روانی، تنش های عاطفی، چالش های اجتماعی، بحران های خانوادگی و خلا معنوی سخت در رنجند و برای غلبه بر این رنج ها و مشکلات ورزش یوگا را به عنوان یکی از راهکارهای فائق آمدن بر معضلات روحی و روانی انتخاب می نمایند. برخی از مربیان یوگا بر این باورند که یوگا فرصت شناخت انسان از خود و درونش را فراهم می کند و توان افراد را در انجام کارها فزونی می بخشد. از همین رو، به انسان کمک می کند که راه حل های درست و منطقی را برای مشکلاتش بیابد. مربیان یوگا به شاگردان خود می آموزند برای رهایی از رنج های روحی و جسمانی خطی فرضی را در ذهن خود تصور کنند که در یک سوی آن تفکر مثبت و در سوی دیگر تفکر منفی و حد وسط آن حالت خنثی قرار دارد، با انجام تکنیک های یوگا می توان ذهن را در هنگام روبه رو شدن با مشکلات از قسمت خنثی به سمت راست این خط که تصور مثبت قرار دارد هدایت نمود. در این حالت به مدد مثبت اندیشی فرد آمادگی لازم را برای حل مشکلات مادی و روحی خود می یابد و راه حل های متعددی برای روبه رویی با معضلات به نظر او می رسد.این وضعیت شرایطی را برای انجام دهنده، تکنیک های یوگا فراهم می سازد که مشکلاتی را که به نظر او بزرگ و حل نشدنی می آمدند حل شدنی و عاری از هرگونه نگرانی تصور کند. اما افرادی که قادر به کنترل ذهن خود و حرکت دادن آن به سوی تفکر مثبت نمی باشند عکس این حالت را تجربه می نمایند و با منفی بافی معمولاً از قسمت خنثی خط فرضی تفکر به سمت منفی آن حرکت می کنند. از این رو نه تنها راهکارهای مناسب برای روبرو شدن با مشکلات را نمی یابند، بلکه به علت احساس درماندگی هر لحظه زیر بار مشکلات گوناگون فرسوده تر می شوند. به اعتقاد مربیان یوگا مثبت اندیشی اساسی ترین رکن این ورزش است. یوگا شامل مجموعه ای از تکنیک های مشخص برای توسعه همه جانبه وجودی انسان ها اعم از بعد جسمی، احساسی، فکری و روحی است. مدرسان یوگا معتقدند تمرینات تکنیک های یوگا سبب افزایش کارایی بدن در محیط کار، کاستن از فشارهای عصبی زندگی صنعتی و در غایت افزایش قابلیت های جسم و ذهن است. ماها ریشی ماهش یوگی می گوید: "با کسب این آرامش انسان می تواند خردمندانه و خوشبخت زندگی کند." در ورزش یوگا توجه به عملکرد چاکراها وتأثیرشان بر روی بدن حیاتی است. چاکراها جایگاه دریافت انرژی و تعمیم آن به کل ارگانیسم بدن می باشند. برخی از کارشناسان ورزش یوگا بر این باورند که در بدن انسان بیش از 72 هزار چاکرا وجود دارد. ولی همه آنها براین باورند که از این میان هفت چاکرا مهم ترین اند. این هفت چاکرا در انتهای ستون فقرات، اطراف ناف، در ناحیه قلب، در گلو به همراه غده تیروئید، بین ابرو و در قسمت فوقانی سر قرار دارند. افزون بر این آموزش های هت ها یوگا (Hatha Yoga) تکنیک های یوگا را به حدود 200 حرکت محدود می نماید، که از این میان 32 تکنیک را برای انسان مفید می داند. تکنیک های یوگا نه تنها جسم و روح انسان را بطور کامل ورزش می دهد بلکه با انجام تمرینات یوگا ماهیچه ها، مفاصل و اعصاب قوی می شوند و خستگی از تن انسان رخت بربسته و به آرامش درونی می رسد. تمرینات یوگا را باید منظم و در یک زمان مشخص انجام داد. به هنگام این تمرینات باید توجه داشت که هدف نیل به آرامش درونی است. بنابراین این تمرینات باید با حالتی شاد شروع شود و از هر گونه شتابزدگی در این زمینه اجتناب نمود. تمرینات یوگا در صبح مفاصل سفت بدن را بعد از خواب شبانه نرم و انعطاف پذیر می کند و گردش خون را متعادل می سازد. از سوی دیگر حرکات یوگا در بعدازظهر توان انسان را برای تحمل تنش های ناشی از فعالیت های اجتماعی و مشکلات خانوادگی بیشتر می کند و سبب آرامش درونی می گردد. یکی از عوامل اساسی تأثیرگذار در انجام صحیح حرکات یوگا نحوه نفس کشیدن صحیح است. دم عمیق اکسیژن کافی را بعنوان ماده حیات بخش به بدن می رساند و بازدم طولانی استرس را فرو می نشاند. در ضمن، افرادی که در کلاس های یوگا شرکت می کنند باید از یک رژیم غذایی سالم پیروی کنند و تا حد امکان از میوه ها، سبزی ها، حبوبات، گردو و بادام خام، تخمه کدو و آفتابگردان، مواد لبنی و نان سبوس دار مصرف نمایند. این مواد غذایی نه تنها انرژی زا و نشاط آورند بلکه خلق و خوی انسان را آرام و عاری از تنش های فکری می کند. از همین رو، برای گرفتن نتیجه بهتر از تمرینات یوگا توصیه می شود از خوردن گوشت زیاد علی الخصوص گوشت قرمز، غذاهای چرب و سرخ شده، شیرینی ها و انواع کنسرو و غذاهای آماده (fast food) اجتناب گردد. بدیهی است پایبندی به یک رژیم غذایی سالم بدین مفهوم نمی باشد که بمجرد شروع تمرینات یوگا مصرف گوشت و تخم مرغ را کاملاً کنار گذاشت ، بلکه منظور این است که استفاده از غذاهای سالم را استراتژی غذایی خود قرار دهید. افزون بر این باید بخاطر داشت که حداقل دو ساعت قبل و یک ساعت بعد از انجام تمرینات یوگا نباید غذا مصرف نمود. در ضمن خواب کافی، پرهیز از پرخوری، تحرک روزانه، بهداشت روح، روان و پنداشت خوب از خود داشتن نیز از عوامل تأثیر گذار در نیل به آرامش درونی است.
در عرصه فعالیت های اقتصادی و رقابت های فشرده همواره این سئوال مطرح است شرکتی که با دیگر شرکتهای بزرگ در زمینه دستمزد و مزیتهای شغلی نمی تواند رقابت کند، چگونه خواهد توانست کارکنان خود را حفظ کند؟ این پرسشی است که معمولاً در ذهن اکثر کارفرمایان خطور می کند. برای پاسخگویی به پرسش فوق در اینجا به برخی از روش های اثربخش جهت جلب رضایت و حفظ افراد کارآمد به اجمال اشاره می شود: سعی کنید تمام کارکنان خود را بشناسید، زیرا هر چه به تمایلات ، نیازها و مواردی که کارکنان از آنها خوششان نمی آید آگاه باشید، بهتر می توانید توجه یکایک آنها را جذب کنید این کار برای کارفرمای یک شرکت بزرگ اگر ناممکن نباشد بسیار دشوار است اما یک تأمین کننده قطعه و یا شرکت کوچک در این مورد مشکل چندانی نخواهد داشت . این نکته را به خاطر داشته باشید که برای بیشتر کارکنان پول یک محرک مؤثر نیست (اگر چه لازم است ) پس فکر نکنید که با دادن دستمزد بیشتر به کارمندان می توانید آنها را از ترک سازمان و رفتن به جایی پرجاذبه تر باز دارید، این تصور که کارمندان یک مؤسسه با دریافت پول بیشتری اثر بخش می شوند تصوری غیر واقعی است ؛ بنابراین به سایر نیازهای کارکنان نظیر احترام ؛ فضای کاری صمیمانه ؛ منطق کارفرمایی ؛ واگذاری شغل در خور شخصیت فرد و مشکلات شخصی آنان نیز باید اندیشید. خواسته های منطقی کارکنان را برآورده سازید، در آنان تمایل و چالشهای مؤثر در بهبود کار ایجاد کنید هر چه بیشتر کارکنان را بشناسید بهتر می توانید به عواملی که در آنها چالش و انگیزه ایجاد می کند پی ببرید. به کارمندان خود فرصت دهید تا از راهنمائیهای شما به صورت تک به تک بهره مند شوند. با این کار از کارمندان خوب خود قدردانی نموده و به آنها کمک می کنید تا میل خود را برای دستیابی به موفقیتهای بیشتر برآورده کنند. محیط کاری خوبی ایجاد نمائید و به تداوم شرایط مطلوب کار پایبند باشید. به کارکنان خوب و دارای عملکرد بالا نقش رهبری بدهید، این کار را می توان خیلی ساده شروع کرد، برای نمونه می توانید ریاست جلسه های مهم و یا آموزش کارمندان تازه وارد را به کارمندان خوب واگذار کنید. به کارمندان فرصت دهید تا وقت کاری شناور داشته باشند. بیشتر کارکنان تمایل دارند فرصت بیشتری صرف خانواده هایشان کنند. کارمندان به راستی از شما چه می خواهند؟ قدری نرمش داشتن در برنامه و زمان کاری خود. خصوصیات خوب کارکنان را بشناسید؛ اگر آنها را بهتر درک کنید؛ نقاط قوتشان را نیز می توانید به راحتی بشناسید. اموری را به آنها واگذار کنید که بتوانند برای انجام آنها از جنبه های مثبت خود بهره بگیرند؛ آنها را به طور گروهی سازمان دهید و در هر گروه افرادی را بگذارید که توانائیهایشان تکمیل کننده یکدیگر باشد. کارمند خود را در زمینه توانمندیهای بالقوه شان تعلیم دهید به طوری که این توانمندی ها به صورت بالفعل درآید. به کارکنان خود ارزش دهید، با این کار کارمندان جوانتر احساس غرور بیشتری می کنند و علاقه بیشتری به کارشان نشان می دهند. هر گاه کارمند جدیدی استخدام می کنید این فرآیند را در مد نظر داشته باشید، از خود بپرسید چگونه استعدادهای این شخص بر ارزش و اهمیت فعالیت کاری شما می افزاید؟ اگر نتوانستید، این ارزش را ببینید نباید او را استخدام کنید. اگر بتوانید این استعداد بالقوه را پیدا کنید و استعدادهای آنها را بیشتر توسعه ببخشید، توانسته اید ارزش کارمند را بر ارزش سازمان و کار خود بیفزائید. این نکته بسیار مهم است زیرا کارکنان تمایل دارند احساس لیاقت کنند. آنها دوست دارند احساس کنند که واقعاً کاری مفید انجام می دهند، آنها وقتی احساس کنند که ارزش دارند، یکی از نیازهای اساسی شان ارضاء شده است . بنابراین عملکرد سازمانی آنان مفیدتر از پیش گردیده و در موفقیت تشکیلات شما سهیم خواهند شد
حوادث و اتفاقات بیرونی را، هر کس با توجه به باورها و بینش خود - و به طور خودکار - تفسیر و توجیه میکند، لذا بسیاری از انسانها، اینگونه باور دارند که آنچه در درونشان می گذرد از اراده شان خارج بوده و نمی توانند در آن دخل و تصرفی بکنند. باورهای انسانها - که شکل دهنده و تنظیم کننده رفتار آدمی است - در طول عمر، شکل گرفته ، ساخته شده و قالب بندی می شوند، ولی باورهای ساخته شده از بدو تولد تا 5 سالگی ، از اهمیت بسیار حیاتی برخوردار می باشند. چون در این دوره 5 ساله ، بچه شدیداً به مادر، پدر و اطرافیان وابسته بوده و بدون اینکه مفهوم خوبی یا بدی را بداند،... و بدون اینکه توانایی فهم و شناخت مفاهیم را داشته باشد، راهنمایی ها، فرمان ها، تنبیهات و تشویقات ، هشدارها و... متعدد و بیشمار مادر و اطرافیان را دریافت و کلیه آنها را ضبط می کند. به علاوه هرچه از سوی مادر و اطرافیان ظهور و بروز کند - از راه شنیدن ، دیدن ، لمس کردن ، عملکرد و... - و یا ناظر بر رویدادها و امور جاری زندگی ، رسوم ، سنن ، آئین ، آداب و عادات ، دین و مذهب و مراسم مربوط به آنها و... جملگی و بی کم و کاست و دقیقاً در ذهن کودک ضبط می شوند. موقعیت کودک ، نیاز حیاتی او به مادر وپدر، عدم توانایی او در فهم و درک معانی در این دوره ، تصحیح و توضیح را برای او غیرممکن می سازد، لذا کلیه امور و جریان ها را حقیقت محض پنداشته و ضبط می کند. این نوارهای ضبط شده در تمام طول زندگی وجود داشته و هیچ کس ، نمی تواند آنها را از مغز خود پاک سازد و این نوارها همیشه آماده بازنواختن هستند، این بازنواختن در تمام عمر، دارای نفوذی بسیار، مقتدرانه است . باورها و اعتقادات ساخته شده در این دوره از اهمیت خاصی برخوردار هستند، چرا که باورهای بعدی ، تحت تأثیر باورهای اولیه قرار می گیرند. حتی در بسیاری از افراد، قالب ها و باورهای فکری پنج ساله اولیه ، بدون تغییرات اساسی - حتی بعضاً به صورت تعصب آمیز - راهنما و الگوی آنان در تمام طول عمرشان می گردد. بنابراین : فرمان ها، هشدارها، راهنمایی ها، تنبیه ها، تشویق ها و... در مغز کوچک کودک ضبط می شوند که بیشتر اینها در چهارچوب کلمات : نکن ، بکن ، هرگز، هیچوقت ، همیشه ، یادت نرود و... همچنین ادب کردن های بیهوده و خسته کننده والدین ، در کودک احساس های منفی به وجود می آورد، این احساس های ناشاد که در پی هم می آیند و یکدیگر را تأیید و تثبیت می کنند، نیز به طور دائم ضبط شده و پاک شدنی نیستند. بسیاری از ما تحت تأثیر گفتار، کردار و تلقین های منفی مستقیم و غیر مستقیم اطرافیانمان - مخصوصاً مادر و پدر - از کودکی می آموزیم که : زندگی سخت ، دشوار و بی رحم است ... زندگی فناپذیر است .... تو عرضه نداری .... در زندگی هیچ چیز نمی شوی ... تو شانس نداری ... تو همیشه شکست می خوری .... تو همیشه اشتباه می کنی .... متأسفانه این باورهای منفی - در بسیاری موارد و در بسیاری از انسان ها - تا آخر عمر باقی می مانند. با توجه به مراتب فوق ، باورها و اعتقادات انسان ها از بدو تولد و از زمانی ساخته و پرداخته می شوند که شخص هیچگونه حق انتخابی نداشته و هیچگونه نظر یا دخل و تصرفی در آنها نیز نمی توانسته داشته باشد. باورها و اعتقادات بعدی نیز تحت تأثیر باورهای اولیه قرار دارند. همچنین بسیاری از خصوصیات و نحوه تفکر آدمی ، تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر جامعه و تحت تأثیر تلقین ها و الگوهای محیط (خانواده و اجتماع ) خود می باشد، به طوری که در بسیاری از مواقع ، مقاومت در برابر آنها - حتی در سنین بالا نیز - بسیار مشکل است . زندگی انسان عجب حکایتی است .... سفری آغاز شده که اختیار آن را نداشته ایم که بدانیم : چرا به دنیا می آییم ، سفرمان ، در چه زمانی و از کجا شروع و تا کی ادامه خواهد داشت ؟ ضوابط و شرایط آن کدامند؟ همسفران ما کیستند؟ چه فضایی بر سفرمان حاکم بوده و خواهد بود؟ حوادث و رویدادها، که به ظاهر به نفع ماست ، در نهایت هم به سود ما خواهد بود یا بالعکس به ضررمان تمام خواهد شد؟ از همه شگفت انگیزتر اینکه ، باورهای اساسی و اولیه ما زمانی شکل می گیرند که قدرت تشخیص حتی خوب را از بد، زشت را از زیبا، سود را از زیان و مفید را از ضرر نداشته ایم ! بدون توجه به اینکه از کجا آمده ایم ... دوران خردسالی مان چگونه سپری شده ،.... و چه دشواری هایی پشت سر داشته ایم ،... و باورهای اولیه مان چگونه بوده ..... و فرهنگ حاکم جامعه مان چگونه و چه اثرات مثبت و یا منفی بر باورهایمان داشته اند، می توانیم با رعایت اصولی ، از خود انسانی موفق ، آرام ، شاد، تندرست ، جذاب ، دانا و توانا.... مثبت اندیش و سرشار از شور و شوق ساخته و انسانی جدید با شخصیت کاملاً متفاوت با گذشته داشته باشیم . روانپزشکان معتقد هستند که : اندیشه ها و باورهای ماست که کیفیت زندگی ما را می سازند. اندیشه ها و پندارها، به وسیله "پیام های شیمیایی " (Neuropeptides) در سراسر بدن جریان پیدا می کنند، به طوری که هر فکری که از ذهن ما می گذرد، در یک چشم بر هم زدن بر ترکیبات شیمیایی بدن تأثیر می گذارد و بعد از هر اندیشه ای ، احساسی در بدن تولید می شود: - اندیشه های مثبت و شادی بخش و مهرآمیز، باعث ترشح هورمون هایی می شوند که جسم و ذهن ما را سالم ، پرنشاط و سیستم ایمنی و دفاعی بدن مان را فعال تر می سازند! - اندیشه های مثبت : راه پیشرفت ها، سازندگی ها و چگونگی رسیدن به پیروزی را به ما نشان می دهند.... اینکه چه توانایی ها، چه نیروی خلاقه و چه ابتکاراتی می توانیم داشته باشیم ،... اعتماد به نفس زیاد، خودباوری فراوان و بزرگ اندیشی را به ما می بخشد... توصیه می کنند که همیشه به پیروزی ها بیندیشیم ،.... همیشه خود را لایق و شایسته بدانیم و... هرگز خود را دست کم نگیریم ... - اندیشه های منفی و مخرب ، فعل و انفعالات شیمیایی بدن را به صورت منفی تغییر داده و با ترشح هورمون های مضر و سمی ، باعث بسیاری از امراض روحی و جسمی می گردند. - افکار منفی : ناتوانایی ها، نارسایی ها، احساس حقارت و خودکم بینی ها را تشدید کرده ، از سوی دیگر، اعتماد به نفس و خودباوری را در ما، به شدت کاهش می دهند.... و در مواجه با هر کاری ، با شعار "نمی توانی ، عرضه اش را نداری ، شکست می خوری " علیه منافع خود شخص به کار افتاده و عملاً سد راه پیشرفت می گردند. انسان دائماً و لحظه به لحظه ، افکار منفی یا مثبتی را انتخاب کرده و آگاهانه یا نا آگاهانه خواسته یا نخواسته حتی ، بعضاً لجوجانه به تکرار آنها می پردازد، احساس های منفی بی آنکه دخالتی داشته باشیم ، در فکر ما جای می گیرند، اما جنبه های مثبت را می بایست با تلقین به افکار تزریق کرد. چون هر کسی در هر روز بیش از 60 هزار فکر می تواند داشته باشد لذا وقتی افکار مثبت یا منفی در ذهن تکرار شوند - با توجه به ارتباط دائمی میان ذهن و جسم - اثرات مثبت (ایمن ) یا منفی (ناایمن ) آن بر جسم ، به صورت دائمی ادامه پیدا می کند. وقتی اندیشه های منفی را در سر داریم ، آنها را خواسته یا ناخواسته - در هر روز - چند هزار مرتبه تکرار می کنیم ، در نتیجه : 1- افکار منفی قوی تر می شوند، 2- جای بیشتری در ذهن به خود اختصاص می دهند، در نهایت ، تمام بخش تولید فکر را تحت نظارت خود می گیرند و به مجموعه افکارمان ، ماهیتی منفی می دهند. با این روند، بخش عظیمی از توانایی های (بالفعل و بالقوه ) خود را ناتوان ساخته و بیهوده هدر می دهیم ... در نتیجه بی حوصله ، کم اشتها، پریشان حال ، بدخواب و افسرده و... گشته ، زخم معده گرفته ،... همچنین به ناراحتی قلبی ، عروق ، فشار خون و هزاران دردهای دیگر دچار می شویم ... در حقیقت با منفی اندیشی و منفی بافی و تکرار آن در ذهن ، خون خود را هرچه بیشتر مسموم ساخته و انرژی ونیروی خود را در تخریب خویشتن و دیگران به کار برده و زندگی را برای خود و دیگران زهرآگین می سازیم .... به عبارت ساده ، سموم حاصل از نگرانی ، خشم ، ترس ، ناکامی ، منفی بافی و... ما را به سوی بیماری و نابودی می کشاند. غیرممکن است ، در آن واحد هم سالم باشیم و هم منفی نگر و مضطرب و نگران . جالب اینجاست که ، هر فکری که می کنیم - مثبت یا منفی - بیشتر از حواس پنجگانه در "ضمیر ناخودآگاه " اثر گذارند، لذا می بایست مراقب اندیشه های خود باشیم و سعی کنیم فقط اندیشه های مثبت و سازنده را - که سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و باورهای ما را عالی می سازند - در ذهن خود تکرار کنیم . پژوهشگران ، در مسیر کشف چگونگی روند تشکیل باورهای انسانی ، به کشف بزرگتری نایل آمدند و آن ، کشف قدرت خارق العاده و نیروی بیکران و نامحدود "ضمیر ناخودآگاه " در انسان ها بود. در اعماق ضمیر هر انسانی ، دریایی از هوش ، ذکاوت ، خرد، توانایی و دانایی نامحدودی قرار دارد. همه انسان ها، در پهنه اقیانوسی از ثروت های بیکران به سر می برند و قادر هستند از موهبت های بی نهایتی که درون شان وجود دارد و از قدرت و توانایی های نامحدود ذهنی خود بهره مند شوند و با استفاده از نیروی شگفت انگیز و سحرآمیز درون ، به آسانی به سعادت ، آرامش باطنی ، شادابی ، تندرستی ، ثروت و به نور و عشق و زیبایی برسند... و از بدی ها، زشتی ها، حسادت ها، پریشانی ها، افسردگی ها و به طور کلی خود را از امراض ذهنی و جسمی دور سازند. "ضمیر ناخودآگاه "، از چنان نیرویی برخوردار است که می تواند کلیه مسائل احساسی ، عاطفی ، مالی و تندرستی انسان را به آسانی حل کند. "ضمیر ناخودآگاه "، یک قدرت خارق العاده ، یک گنج بی پایان و یک نیروی نامحدودی است که همه انسانها از آن بهره مند هستند. بنابراین ، توانایی و امکانات افراد نامحدود بوده و از این بابت ، هیچ کس بر کس دیگر، برتری ندارد، ولی این نیروی بیکران ، مثل شمشیر دولبه است که اگر درست استفاده کنیم ، زندگی عالی و با شکوه ، سعادتمند و... خواهیم داشت . در حالی که اکثر مردم ، به علت عدم شناخت از قدرت واقعی ضمیر خود و به دلیل استفاده ناصحیح و غیرمعقول و منفی از آن ، زندگی نامطلوب توأم با نگرانی ، اضطراب ، درد و مرض ، فقر و نداری ، نکبت و... برای خود تدارک می بینند. همانطوری که یک خلبان ماهر به علت آموزش و آگاهی با سیستم ها و دستگاههای مختلف ، به راحتی می تواند هواپیمای غول پیکری را با صدها انسان و صدها تن بار، به پرواز در آورده و آن را از این طرف دنیا به آن طرف دنیا ببرد، در حالی که کسی که به امور خلبانی آگاهی نداشته باشد نمی تواند چنین کاری را بدون ایجاد خطر و ریسک فراوان به انجام برساند. اگر طرز استفاده صحیح از نیروی عظیم و بی نظیر "ضمیر ناخودآگاه " خود را ندانسته و نتوانیم بر آن تسلط یابیم ، مسلماً نخواهیم توانست از برکات مثبت آن برخوردار باشیم . به علاوه استفاده های ناصحیح و منفی از آن هم ، حوادث ناگوار و خسارت جبران ناپذیری در پی خواهند داشت . برای بهره برداری صحیح از "ضمیر ناخودآگاه " و تسلط بر آن ، نیازمند دستورالعمل صحیح هستیم ، تا از این قدرت بیکران درون خود، استفاده بهینه و صحیح داشته باشیم . برای اینکه بدانیم "ضمیر ناخودآگاه " خود ما، چقدر قدرت دارد، فقط به ذکر این نکته اشاره می کنیم که ، "ضمیر ناخودآگاه " بیش از 70 میلیارد سلول بدن را دقیقاً تحت کنترل داشته به تغذیه اکسیژن گیری - دفع مواد زاید - در مورد سلامتی و مریضی - همکاری سلول ها با هم و یا قطع ارتباط آنها از هم - مرگ ، زندگی و تکثیر سلول ها و.... هزاران امور دیگر مربوط به سلول ها را، لحظه به لحظه و بدون درنگ و استراحت و در تمام مدت شبانه روزی کنترل و تحت نظارت دقیق خود دارد... و یا در هر لحظه میلیون ها سلول از قسمت های مختلف بدن می میرند و میلیون ها سلول جدید جایگزین آنها می شوند، که همگی با نظارت و کنترل و تصمیم مستقیم "ضمیر ناخودآگاه " صورت می پذیرد!.... شاید یک نفره ، کوه البرز را کندن و با یک دست بلندکردن ، آسان تر از هر لحظه 70 میلیارد سلول را کنترل کردن باشد!!! یکی از کارهای اساسی که "ضمیر ناخودآگاه " انجام می دهد، ساخت باورهای مثبت یا منفی انسان هاست . به عبارت دیگر، "ضمیر ناخودآگاه "، کارگاه ساخت باورهاست : باورها (اعتقادات ) مهمترین عنصر ذهن هستند، چون : رفتار و کردار ما تحت تأثیر احساساتمان قرار دارند، احساسات ما تحت نفوذ افکار و اندیشه های ما هستند، افکار و اندیشه هایمان ، ناشی از باورهایمان می باشند، باورهایمان در "ضمیر ناخودآگاه " ساخته می شوند. ضمایر "خودآگاه " و "ناخودآگاه " به وسیله حواس پنجگانه و تفکر، تلقین ، تصور و تجسم (حس ششم ) با دنیای خارج ارتباط برقرار می سازند. هر مطلبی که به وسیله حواس پنجگانه ، تصور، تجسم و تفکر به این ضمایر، منعکس شوند: 1) ضمیر "خودآگاه " با توجه به دانش ، اطلاعات ، تجربیات ، تعقل و استدلالش ، مطالب و موارد دریافتی را مورد مداقه قرار می دهد و با توجه به باورهای هر شخص ، نسبت به موارد مختلف دریافتی ، تصمیم گیری کرده و جهت اجرا و اقدام ، به "ضمیر ناخودآگاه " منعکس می سازد. توضیح اینکه عمل مشاهده ، تجربه آموزی ، دانش اندوزی ، استدلال ، تعقل و... به وسیله ضمیر خودآگاه صورت می گیرد. 2) "ضمیر ناخودآگاه "، مطالب و موارد دریافتی را بدون پردازش و تعقل و استدلال ، عیناً ضبط می کند. مثلاً اگر مستقیماً با "ضمیر ناخودآگاه " ارتباط برقرار کرده و بگوییم 2*2 مساوی است با هفت ، عیناً آن را ضبط می کند. اگر مستقیماً از آن سؤال کنیم که 2*2 مساویست با چند؟ ضمیر ناخودآگاه آنچه را قبلاً ضبط کرده به ما جواب می دهد: هفت . در حالی که "ضمیر خودآگاه " به علت دارابودن دانش ، استدلال و تعقل و... جواب می دهد که 2*2 می شود چهار! در حقیقت "ضمیر ناخودآگاه " با وجود داشتن قدرت فراوان و نامحدود، مثل بچه ای می ماند که هر چه بگویی و یا دستور بدهی ، بدون تفکر، تعقل و پردازش ، ضبط کرده و حتی امکانات اجرایی آن را هم فراهم می سازد. یا مثل ماشینی که گاز بدهی راه افتاده ، بدون اینکه بداند چگونه راه می افتد و به کجا می رود! چگونه می توانیم از قدرت خارق العاده و بی نظیری که در درون همه انسانها قرار دارد، بهره برداری منطقی و معقول داشته و چگونه می توانیم با تسلط بر آن ، انرژی و امکانات نامحدود آن را، در رسیدن به اهداف آرمان های خویش و ساختن زندگی بسیار شایسته ، عالی و بسیار مطبوع به کار گیریم ؟ چگونه می توان با راهنمایی علمی و عملی ، به سلامت ذهن دست یافت و با بهره گیری از حد اعلای توانمندیهایمان ، زندگی خود را به حداکثر نشاط ، شادمانی ، تندرستی و شعف برسانیم ؟ و توانایی های خود را چنان بالا ببریم که کمتر غم ، اندوه ، نگرانی ، تهدید، ارعاب و...در ما کارگر باشد! پژوهشگران و روانکاوان ، از عدم قدرت پردازش ، تجزیه و تحلیل "ضمیر ناخودآگاه " استفاده کرده و توصیه می کنند که : با تلقین های سازنده ، تصور و تجسمات ذهنی دلخواه ، به ویژه با پرسش های مثبت و تفکر و اندیشه های عالی می توان "ضمیر ناخودآگاه " را در مسیر اهداف خود قرار داد. بدین معنی مطلب یا مطالب معینی را از روی نوشته یا از حفظ ، روزی چندین بار مخصوصاً قبل از خواب و بعد از بیداری ، بخوانیم ... و تصاویر اهداف دلخواه خویش را در ذهن خود تجسم کنیم و اندیشه های عالی سؤالات مثبتی را از خود بکنیم .... برای هر باری که این کارها را انجام می دهید، عیناً در "ضمیر ناخودآگاه " ضبط می شوند. بر اثر تکرار و ضبط آنها، "ضمیر ناخودآگاه " به گمان اینکه مطالب تکراری موردنظر و دلخواه ماست و یا مطالب جهت اجرا از سوی ضمیر خودآگاه ، منعکس می شوند، تحت تأثیر تکرار، تکرار، تکرار، تکرار.... باورهای خود را به آرامی تغییر می دهد و باورهای جدیدی را در مسیر مفاهیم و مطالب تلقینی و یا تصورات و تجسمات ذهنی ، اندیشه ها و سؤالات سازنده و مثبت از خود، قرار داده و باورهای جدید را هم اجراء می کند. هرچه پیام ها، علامت ها، تلقین ها بیشتر تکرار شوند، "ضمیر ناخودآگاه " زودتر عمل کرده و موجبات تغییر باورها را سریعتر فراهم می سازد. باید توجه داشته باشیم که "ضمیر ناخودآگاه "، تکرار سرش نمی شود، مثلاً اگر جمله ای را 1000 بار تکرار کنیم "ضمیر ناخودآگاه " آن را 1000 بار ضبط کرده و 1000 بار به عنوان پیام و علامت جدید تصور می کند. پژوهشگران روانکاو، "ضمیر ناخودآگاه " را به دستگاه ضبط صوت تشبیه کرده و معتقد هستند همانطوری که هرچه به ضبط صوت بدهیم ، آن را برای ما ضبط و باز می گرداند، اگر با تلقین و تصاویر ذهنی ، افکار مثبت ، سازنده و پرنشاط را در "ضمیر ناخودآگاه " مستقر سازیم ، این افکار، روحیات و حالات ، احساسات ، کردار و رفتار شاد و سرشار از شور و شوق و عالی و... در ما به وجود می آورند. با توجه به اینکه ، انسان تحت تأثیر افکاری است که بر ذهن او می گذرد، لذا اگر با اشتیاق و علاقه مندی و با عزمی راسخ ، شور و شوق فراوان ، معتقد باشیم که باورهای مثبت را می توانیم جایگزین باورهای منفی مان بکنیم ، حتماً موفق خواهیم شد. چون ، هر انسانی ، محصول افکار خویش است ، لذا می بایست به پیروزی اندیشید تا موفق شد. بهترین زمان برای تلقین ، تصور و تجسم ذهنی و سؤالات مثبت از خود، در حالت قبل از خواب است ، چون این موقع ، هرگونه تلاش و فعالیت انسان به حداقل می رسد و حالت پذیرندگی ذهن در انسان زیاد می گردد و فرصت خوبی برای انتقال خواسته ها و آرزوها به ضمیر، پیش می آید. وقتی خواسته ها و اهداف خود را با "ضمیر ناخودآگاه " در میان گذاشته و به خواب برویم ، مثلاً از خود پرسش کنیم : چرا من آدم موفقی هستم ؟ "ضمیر ناخودآگاه " بدون اینکه علت واقعی موفقیت ما را بداند و یا آن را تجزیه و تحلیل کند که مطلب درست است یا نه ، گفته ما را پذیرفته و در میلیون ها بایگانی مغز، لحظه های موفقیت و پیشرفت را - در طول زندگی و در هر زمینه که داشته ایم - بیرون کشیده و اعلام می کند که : به این دلایل ، شما آدم موفقی هسیتد. برعکس ، اگر سؤال کنیم ، چرا من آدم بدبختی هستم ، ضمن قبولی بدبختی ،در میلیون ها فایل مغز به دنبال زمان های بدبختی ، بدبیاری ، عدم موفقیت ، حوادث ناگوار و... گشته و آنها را از بایگانی ها بیرون کشیده و به ما می گوید که : به این دلایل شما آدم بدبختی هستید! بنابراین ، با پرسش های مثبت ، ضمیر ناخودآگاه جواب های مثبت و در مقابل پرسش های منفی ، جواب های منفی برای ما تدارک می کند. لذا، با سؤالات مثبتی چون : چرا من سالم و تندرست هستم ؟ (در حالی که ممکن است مریض و حتی سخت بیمار باشیم ).... چرا من ثروت فراوان دارم ؟ (در حالی که ممکن است خیلی فقیر بوده و حتی بدهی فراوانی هم داشته باشیم )... چرا من قدرتمند هستم ؟ (در حالی که ممکن است آدمی خیلی ناتوان باشیم )... چرا من آدم جذاب و دوست داشتنی هستم ؟ (در حالی که احتمالاً از نظر فیزیکی قیافه نازیبا داشته باشیم ) و... صدها چرای مثبت دیگر... "ضمیر ناخودآگاه " کلیه پرسش ها را ضبط و سپس جواب سؤالات را از فایل های مغز بیرون می کشد... وقتی پروسه پرسش و پاسخ ، بارها تکرار می شود، پاسخ ها جزو باورهای "ضمیر ناخودآگاه " می گردند. بنابراین ، ثروت ، خوشبختی ، سلامتی و موفقیت در دسترس همه ماست ، کافی است با اشتیاق ، با اراده قوی و مصمم و با اعتقاد به پیروزی ، بخواهیم تا آنها را به دست بیاوریم . تأکید می شود: برای ساخت باورهای دلخواه و اخذ نتایج مطلوب ، اهداف و خواسته های خود را دقیقاً مشخص کرده و بنویسید. شب هنگام قبل از خواب و در طول روز، دهها بار اهداف خود را تکرار کنید و با اشتیاق و عزمی راسخ ، آنقدر تکرار کنید تا "ضمیر ناخودآگاه " آنها را باور کند. وقتی ضمیر آنها را باور کرد، موجبات انجام آنها را هم فراهم می سازد. در چنین شرایطی است که اعتماد به نفس فراوان پیدا کرده و خودباوری و توانمندی هایمان بالا می روند و به انسانی موفق ، شاداب ، تندرست ، خوشبخت ، ثروتمند و بزرگ منش و... تبدیل می شویم . به این ترتیب : انسان ها قادر هستند، آنچه را می خواهند، آگاهانه با تکرار و تأکید تلقین های سازنده و تفکرات عالی و پرسش های مثبت از خود و تجسم و تصورات ذهنی ،.... باورهای جدید موردنظر خود را در "ضمیر ناخودآگاه " خویش بسازند.... با تغییر باورها، افکار و اندیشه هایمان عوض می شوند، تحت تأثیر افکار و اندیشه های جدید، احساساتمان دگرگون شده ، رفتار و کردارمان نیز تغییر می یابند. به این طریق و با عزمی راسخ و با تلاش و پیگیری می توانیم افکار مثبت و سازنده را جایگزین اندیشه های منفی و مخرب ،... نشاط و شادابی را به جای افسردگی و پریشان حالی ... تندرستی و سلامتی را به جای ناخوشی و مریضی ... موفقیت و پیروزی را به جای شکست و ناکامی ،.... آرامش باطنی واقعی را به جای دلهره و نگرانی ... ثروت و دارندگی را به جای فقر و تهیدستی ،... گذشت و عفو و بزرگواری را جایگزین تنگ نظری و انتقام و حسادت بسازیم . به این ترتیب ، با تغییر باورها، افکار و شیوه های زندگی مان تازه گشته و در مسیر دگرگونی های عظیم و شگفت انگیز زندگی قرار می گیریم . چند نمونه از تلقین های مثبت و سازنده ، تصور و تجسم های ذهنی ، پرسش های مثبت از خود را، در اینجا با یادآوری رویدادهای شاد گذشته و تجسم حوادث لذت بخش آینده ذکر می کنیم : 1) روحیه مان بسیار عالی می شود. 2) هر آنچه در ذهن خود تصور و تجسم بکنیم امکان عملی پیدا می کنند. به این ترتیب ، سیستم ذهن مان ، عادت می کند، تصاویر قشنگ از گذشته و آینده را تجسم کرده و روحیه مان را عالی ساخته و عادت می کند که دائماً به چیزهای خوب ، با نشاط فکر کند و پس از مدتی ، احساس می کنیم که موفق ، شاد و سلامت ، همراه ، با عشق و علاقه به خود و دیگران ، زندگی بسیار مطبوع و عالی داریم . شب ها قبل از خواب و روزها چندین مرتبه سؤالات مثبت از خود بکنیم : خدایا... چرا من را خوشبخت ، شایسته و سالار آفریده ای ؟ خدایا... چرا همه چیز بر وفق مراد من است ؟ خدایا... چرا به من آرامش ، سلامتی ، لیاقت و نشاط فراوان بخشیده ای ؟ خدایا. چرا به من این قدرت را بخشیده ای که همه را دوست داشته و همیشه کارهایم را به موقع انجام بدهم ؟ خدایا... چرا امروز من بهتر از دیروز و فردای من بهتر از امروز خواهد بود؟
در زندگی احساسات ناخوشایندی هستند كه افراد را شرمگین میكنند و روحشان را میآزارند. احساساتی چون خجالت، حقارت، احساس گناه، طرد شدن و پوچی از این دستهاند. مشكل تنها به همین جاختم نمیشود بلكه این اشخاص حس میكنند كه خانوادهشان هم آنان را دست كم میگیرند و با دیده تحقیر به آنها مینگرند. اشخاص همیشه شرمگین عادت دارند كه نظرات و بازخوردهای منفی دیگران را بشنوند و بدتر اینكه وقتی كسی آنها را تحسین میكند، هم او و هم تعریف و تمجیدش را پس میزنند. اگر شما هم از این دستهاید، میتوانید بر این احساس بیهوده و ناخوشایند غلبه كنید. تنها باید ریشههای این درد درونی را كشف كنید. اگر میخواهید به رشد و شكوفایی برسید، سعی كنید هرچه زودتر احساس شرمندگی را از وجودتان دور كنید چرا كه این كشمكش درونی دست و پای روح ما را میبندند و به آن تلقین میكند كه ارزشمند و شایسته نیست. برای موفقیت در پروسه حذف احساس شرمساری نابجا و بیهودگی باید به بینش مناسبی از خود و اطرافیانتان و زندگی دور و برتان برسید و یا از دیگران نیز كمك بخواهید. گام اول اینست كه ریشه این مشكل را بیابید. تمام احساسات مثبت و منفی ما علاوه بر منشاء درونی، از منابع خارجی هم سرچشمه میگیرند. این نكته در مورد پیامهای تحریف شده شرمساری هم صدق میكنند. فكر كنید. از خود بپرسید كه اولین بار كی این احساس را پیدا كردید؟ آیا بعد از این كه افراد بالا دست شما، تاییدتان نكردند یا درباره شما و كارتان سخنان ناخوشایندی گفتند، این حس آزاردهنده خلق شد؟ آیا قربانی سوء استفاده كسی شدید؟ هر تجربه منفی میتواند عامل ایجاد این نارضایتی از خود، احساس بیهودگی و شرمساری شود. اگر این ریشههای هرز را بكنید، میتوانید عزت نفس از دست رفته خود را بازیابید. اجازه ندهید گفتهها و اظهارنظرهای منفی دیگران بر واقعیت زندگیتان تاثیر بگذارند و آن را تحریف كنند. واقعیت زندگیتان را خودتان و با دستهای خودتان خلق كنید و سعی كنید از ماهیت اصلی آن محافظت كنید. هرگاه كه حس كردید این بینش و مفهوم زندگیتان در حال تخریب و تحریف شدن است، هرچه زودتر این جریان را متوقف كنید. بهترین، شایستهترین و موثرترین عنصر در این میان، خود شما هستید. تصمیم بگیرید و با ارادهای قوی وارد میدان شوید و تمامی این نیروهای منفی و احساسهای نابجا و بیارزش شرمساری را كه مثل طنابی آزاردهنده دست و پای روح زنده و ارزشمندتان را بستهاند، حذف كنید. به نظر من یكی از بهترین راهحلها یا بهتر بگویم تنها راه موثر اینست كه درباره مشكلات و حسهای آزاردهنده درونتان با كسی كه مورد اعتماد شماست، حرف بزنید و او را از ناراحتی خود آگاه سازید. اگر دوستی صمیمی دارید یا به یكی از افراد خانوادهتان نزدیكترید، با آنها حرف بزنید. اگر هم حس میكنید كه حرف زدن با افراد آشنایی كه شما را میشناسند برایتان آسان نیست، به سراغ یك مشاور یا روانشناس بروید. البته این كار در ابتدا راحت نیست و ممكن است بترسید یا مضطرب شوید. این حالت طبیعی و عادی است. روح شما زخمی شده و جراحات دردناكی در خود دارد. اگر بخواهید این زخمهای ناراحتكننده را باز كنید و به پزشك نشان دهید، قطعاً آسان نخواهد بود. اما بدانید كه پس از تحمل اندكی آزردگی و ناراحتی، آرامش خواهید یافت چرا كه مشكلات خود را با كسی مطرح كردهاید كه بیطرفانه به شما گوش داده و قضاوت نكرده است. در عوض حرفهای شما را شنیده راهكارهایی ارائه كرده و از همه مهمتر شما را رد نكرده و پذیرفته است. این مشاوره باعث میشود كه بتوانید با حوادث ناگوار و ناخوشایند گذشته روبرو شوید و بدون ترس مرورشان كنید. پس از این كار میتوانید نقاط منفی آنها را حلاجی كرده بر احساس شرمساری و ناكامی غلبه كنید. البته دقت كنید كه این موفقیت با یك بار تلاش به دست نمیآید. اگر میخواهید آرامش و آسودگی خاطر پیدا كنید، باید پشتكار داشته باشید. اگر در میانه راه جا بزنید و از ادامه كار منصرف شوید، فقط آرزردگی خود را طولانیتر كرده خوشبختی و شادی را دورتر و دورتر میكنید. بسیاری از افراد مدام در افكار تاریك و تیره خود سیر میكنند و با این ركود و اخوت وقتشان را تلف میكنند. در صورتی كه اگر همین اشخاص كمی شجاع میبودند و با اشتباهات گذشته مواجه میشدند، میتوانستند زندگیشان را تغییر دهند. اگر حس كردید كه به شدت پریشانید و عذاب میكشید، بدانید كه وقت تغییر و دگرگونی فرا رسیده است.
همه ما گاه در زندگی آرزو كردهایم جای شخص دیگری بودیم، كسیكه به چیزهای ارزندهای نایل شده است. همه ما گاه رویاهای ثروت و شهرت یا موفقیت و شادی را در سر پروراندهایم. اما متاسفانه تنها عده اندكی از ما به رویاهای خود دست مییابیم. برای اغلب ما رویاهایمان همچنان رویاست. ما به جای آنكه روزها را با نشاط دستیابی به آرزوهایمان آغاز كنیم، به روزمرگی بسنده كردهایم و به جای آنكه واقعاً زندگی كنیم فقط برای بقا زندهایم. اگر كمی تلاش میكردیم زندگی معنای بهتری مییافت. هر چند اكثر ما دوست داریم اینطور فكر كنیم كه : «این كار خیلی مشكل است»، «غیرممكن است» و بعد برای این نشدنها طوماری دلیل میتراشیم. اگر قرار بود پیشینیان ما هم اینطور فكر كنند هیچ اختراع و اكتشافی كه امروز زندگی ما را آسانتر سازد در كار نبود و تاریخ بشر از هرگونه درخشش و دستاوردی تهی میشد. متأسفانه عده كثیری از مردم خود را به رویاهای بزرگ و نویدبخش نمیسپارند و با رویاهای ویران خود هر روز ناامیدتر میشوند. اگر خود را با تردید و دیگر باورهای تضعیفكننده محدود كنید هرگز نمیتوانید آنچه را غیر ممكن فرض میكنید عملی سازید. از سوی دیگر داشتن هدفی بزرگ و تلاش نكردن برای آن رویای محالی بیش نیست. توصیههای زیر انگیزه شما را تقویت میكنند تا با خودباوری بیشتر به رویاهایتان تحقق بخشید. روی صفحهای كاغذ سه ستون به ترتیب زیر ایجاد كنید. ستون اول : آنچه میتوانم انجام دهم. ستون دوم : آنچه شاید توانایی انجامش را داشته باشم. ستون سوم : آنچه برایم غیر ممكن است. حالا اهداف خود را زیر یكی از این سه ستون بنویسید. زمانیكه در حال پر كردن ستون اول هستید متوجه میشوید خیلی از مواردی كه قصد داشتید در ستون «آنچه شاید توانایی انجامش را داشته باشم» بیاورید در ستوان اول قرار میگیرند. به همین ترتیب خیلی از اهدافی كه برایتان غیرممكن مینمود حالا ممكن به نظر میرسد. با این كار محدودیت را از تصورات و افكار خود برمیدارید و از قبل فراتر میروید تا با تلاش به هدف خود دست یابید. با این وجود باید خود را به برنامهریزی و سختكوشی ملزم بدانید. مسلماً آنچه به دنبالش هستید از آسمان برایتان فرونمیافتد. هرگز فراموش نكنید كه اگر انسان 150 سال پیش میگفت روزی با هواپیما پرواز میكند و قدم بر كره ما مینهد، دیگران او را دیوانه میپنداشتند. اگر از اعماق وجود خواهان چیزی باشید و با پشتكار و تعهد نیروی خود را بر آن متمركز كنید قادر به انجام هر كاری میشوید و رویاهای «غیرممكن»تان ممكن میشود. رمز پیشرفت شما در توجه به توصیههای بالا است. از آنها غفلت نكنید. هشیارانه به رویاها و تمایلاتتان توجه داشته باشید. چنانچه در پی رشد و پیشرفت هستید تمرین كنید مهارتهای تقویت انگیزه را در خود پرورش دهید.
درصد بالایى از جوانان ایرانى به علت نداشتن برنامه هاى مناسب براى پركردن اوقات فراغت و كمبود امكانات موردنیاز براى این امر، ناچارند در فصل تابستان و روزهاى تعطیل اوقات زیادى را در بیرون منزل بگذرانند و بنابراین امكان افزایش رفتارهاى پرخطر دراین تعطیلات نسبت به روز غیرتعطیل بیشتر مى شود.در جامعه ما و علیالخصوص در كلان شهری چون تهران، با توجه به وجود اقشار اجتماعی مختلف از قبیل كارمند، دانشآموز، زنان و جوانان، پرداختن به مقولة اوقات فراغت یك اصل مهم است. شاید بیشترین زمانى كه جوانان وقت خود را هدر مى دهند، ایام تابستان است. فصلى كه اغلب ساعتها و ثانیه هاى جوان در آن بى هدف و بدون هیچ برنامه اى از پى یكدیگر مى گذرد و آنها نمى دانند چطور و چگونه باید از آن استفاده كنند.شكلگیری مفهوم اوقات فراغت در معنای جدید آن پدیدهای متاخر است كه در ارتباطی متقابل با سازمان یافتگی زمان جدید براساس كار انجام میگیرد. اوقات فراغت شامل آن زمانهایی است كه شخص بدون پرداختن به كاری حرفهای، به گذراندن وقت خود براساس خوشایندیهای فرهنگی می پردازد. اگرچه اوقات فراغت در معنای امروزی آن، مفهومی بالنسبه جدید است، لیكن در دورههای گذشته هم این مفهوم با كاربردی متفاوت وجود داشته است. تعداد بسیار زیاد بازیهای فرهنگی كه در ایران، به نسبت تنوع فرهنگیاش، انجام میگرفته نشان میدهد كه ایرانیان به مقولة فراغت بسیار اهمیت میدادهاند. اما چون تصور عمومی در حال حاضر آن را در معنای مقابل عموماً كار صنعتی شده و بوروكراتیزه شده قرار میدهد، باید گفت كه مفهوم جدیدی است و بنابراین باید فضاهای جدیدی هم به آن اختصاص داده شود. شكلگیری فضاهای اوقات فراغتی در معنای اخص كلمه را باید امری متاخر و مربوط به شهر صنعتی مدرن دانست. گذران اوقات فراغت در این فضاها را باید متاثر از فرهنگ استفاده كنندگان از آن دانست و این امر بنابر مشخصات اجتماعی و فرهنگی به شدت متغیر است. اما به تبع تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی موجود در مصرف اوقات فراغت، باید شاهد نوعی سازمان یافتگی فضاهای فراغتی باشیم. در شهرهای بزرگ كه امكان دسترسی به طبیعت چندان آسان نیست، برنامهریزان باید در فكر پر كردن اوقات فراغت اقشار مختلفی از مردم چون دانشآموزان كارگران و كارمندان، زنان و دختران، كودكان، جوانان و نوجوانان، میانسالان و كهنسالان و ... باشند، كه علاوه بر پر كردن اوقات فراغت دارای چندین نقش و كاركرد اجتماعی است و درك این كاركردها میتواند برنامهریزیهای اجتماعی را به اهمیت این حوزه آشنا كند. مهمترین كاركرد آن را میتوان فرایند اجتماعی كردن دانست، كه پرداختن به امور فرهنگی ـ هنری و ورزشی در ضمن گذران اوقات فراغت به پربارتر بودن این فرایند كمك میكند. از دیگر كاركردهای اوقات فراغت میتوان به افزایش بهرهوری در كار اشاره كرد. در جامعه ما و علیالخصوص در كلان شهری چون تهران، با توجه به وجود اقشار اجتماعی مختلف از قبیل كارمند، دانشآموز، زنان و جوانان، پرداختن به مقولة اوقات فراغت یك اصل مهم است. بر اساس آخرین نظر خواهی های رسمی در میان 1200 نفر از افراد بالای 15 سال ساكن شهر تهران صورت زمان فراغت مردان بیشتر از زنان بوده است . 53 درصد افراد زمان فراغتشان را ساعت 20 الی 21 اعلام كردهاند و اكثریت افراد ترجیح میدهند كه اوقات فراغت خود را با خانواده بگذرانند. تماشای تلویزیون79 درصد و گوش كردن به رادیو 64/0 درصد از بهترین فعالیتهای اوقات فراغت بودهاند. میزان تماشای تلویزیون به طور متوسط 142 دقیقه بوده است . و "سریال"، "اخبار" و "خانواده" پرشنوندهترین برنامهها بودهاند. مسافرت ، خواندن كتاب ، روزنامه، خواندن مجله، گوش دادن به موسیقی، ورزش كردن، رفتن به تماشای "مسابقات ورزشی" رفتن به سینما و رفتن به تئاتر به ترتیب 58، 45، 35، 30، 12، 21 و 2 درصد اوقات افراد جامعه آماری را به خود اختصاص دادهاند. شاخص وضعیت افراد مورد بررسی نحوه گذران اوقات فراغت 51 درصد و در حد متوسط" میباشد. عمدهترین شكل ذكر شده در مورد گذران اوقات فراغت ، "گرانی و كمبود درآمد خانواده" میباشد. 45 درصد مایلند "برنامههای سرگرمكننده" صدا و سیما افزایش یابد و 38 درصد ترجیح میدهند كه به دیدن یك برنامه مورد علاقه تلویزیونی بپردازند. در این میان سرانه مطالعه به عنوان یكى از پارامترهاى موجود جهت استفاده از اوقات فراغت در قالب تقسیم بندى رسانه هاى مكتوب در كشور ۶ تا ۷ دقیقه است كه این شاخص در تهران۷/۵ دقیقه می باشد. در رسانه هاى غیرمكتوب مثل تلویزیون مدت زمانى كه از آن استفاده مى شود در تهران ۴۳۴ دقیقه است و در كل كشور ۴۴۸ دقیقه.»او ادامه مى دهد: «بیشترین زمان صرف اوقات فراغت در تهران و سایر شهرها صرف تماشاى تلویزیون مى شود كه ۴۲ درصد این اوقات را تشكیل مى دهد ، در مراتب بعدى رفت وآمد با دیگران با ۱۴ درصد و ورزش با ۱۰ درصد قرار مى گیرند.» یعنى تنها ۱۰ درصد از اوقات فراغت جوانان و نوجوانان در كشور ما صرف ورزش مى شود و این علتى جز كمبود امكانات موردنیاز براى استفاده بیشتر و بهتر از امكانات ورزشى در سراسر كشور ندارد. از طرف دیگر از میان ۲۲ میلیون جمعیت نوجوان و جوان كشور بیش از یك سوم آنها از برنامه هاى اوقات فراغت خود احساس نارضایتى مى كنندو تنها ۳۵ درصد پسران و مردان و ۲۲/۳ درصد دختران از نحوه گذراندن اوقات فراغت خود در تابستان راضى هستند. این امر نشان دهنده این نكته است كه مسؤولان هنوز نتوانسته اند برنامه اى موفق دراین زمینه داشته باشند. این در حالى است كه ۶۹/۶ درصد پسران و ۶۱/۷ درصد دختران نبود امكانات ورزشى از جمله استخر در تابستان را دلیل اصلى عدم رضایت خود از اوقات فراغت ذكر كرده اند و مسؤول اصلى تدارك برنامه هاى اوقات فراغت را دوست داشته اند. در پایان باید گفت :اوقات فراغت با همچون شمشیر دو لبه برنده ای است كه از زوایه سبب ساز شادمانی و توسعه شاخص های اجتماعی و اقتصادی شده و از سوی دیگر با انحراف و عدم برنامه ریزی بهینه موجب فراهم سازی انحرافات؛ناهنجاریها و بزه های اجتماعی می شود كه بر بدنه دولت ضربه سنگینی خواهد زد.پس مسئولان كلان با اشراف كاملی كه به برندگی اوقات فراغت و طبقه جوان كشور دارند باید بر تعامل دستگاهی و سازمانی خود بیفزایند تا با ارایه برنامه هایی مناسب مزیت های اوقات فراغت را ارتقا داده و سود بیشتری را از این بستر بكر نصیب جامعه و كشور كنند.به عبارت دیگر طعم شیرین مزیت های حاصل از فرصت اوقات فراغت را به كام كشور تلخ نكنیم.