• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4175روز قبل
اهل بیت
خطبة امام حسین(ع) در برابر علمای اسلام و صحابی معروف پیامبر(ص) در منا
امام حسین(ع) همیشه در پی فرصت بود تا مسلمانان به ویژه عالمان و آگاهان را برانگیخته، بیدار كند و آنان را نسبت به فرمانروایی «یزید» هشدار دهد.
سلیم‌بن‌قیس می‌گوید، یك سال قبل از مرگ معاویه، حسین‌بن‌علی(ع) با عبدالله‌ابن عبّاس و عبدالله‌بن جعفر به حج رفتند، امام حسین(ع) مردان و زنان و یاران بنی‌هاشم و آن عده از انصار را كه او و خاندانش را می‌شناختند جمع كرد. سپس چند نفر را فرستاد و فرمود:

همة كسانی را كه امسال از اصحاب پیامبر(ص) معروف به صلاح و عبادت‌اند به حج آمده‌اند، نزد من جمع كنید.
در پی این دعوت بیش از هفتصد نفر ـ كه بیشتر آنان از تابعین و حدود دویسـت نفـر از اصحـاب پیامبر(ص) بودند ـ در «منا» در خیمة آن حضرت گرد آمدند. امام در میان آنان برای ایراد خطبه برخاست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
اما بعد، این شخص طغیانگر (معاویه) دربارة ما و شیعیان ما اعمالی را روا داشت كه دیدید و فهمیدید و شاهد بودید. می‌خواهم مطلبی را از شما بپرسم، اگر راست گفتم مرا تصدیق كنید و اگر دروغ گفتم مرا تكذیب كنید. [و بی‌تفاوت نمانید.]
شمار را سوگند می‌دهم به حقّ خدا بر شما و حقّ رسول خدا(ص) و خویشاوندی من كه با پیامبر شما دارم، چون از اینجا (به دیار خود) رفتید، این گفتار مرا عنوان كنید و همة شما در دیار خود از قبایلتان ـ آنان را كه به آنها اطمینان دارید ـ دعوت كنید.1
آنگاه حضرت(ع) ضمن این گفتار، هیچ آیة قرآنی را كه خداوند در شأن آنان نازل كرده بود نگذاشت مگر اینكه آن را خواند و تفسیر فرمود و نیز هر چه رسول خدا(ص) دربارة پدر و برادر و مادر خود و خاندانش فرموده بود نقل كرد، و در همة آنها اصحاب پیامبر (ص) می‌گفتند:
آری، به خدا این سخنان را شنیدیم و شهادت می‌دهیم.
و تابعین می‌گفتند:
به خدا سوگند این سخنان را كسانی از صحابه كه آنها را به راستگویی و امانت می‌شناسیم برای ما نقل كردند.
حضرت(ع) فرمود:
شما را به خدا قسم می‌دهم كه این سخنان را برای هر كس كه به او و دینش اطمینان دارید، نقل كنید.
سلیم می‌گوید: از جمله سخنان امام حسین(ع) كه دربارة آن، آنان را سوگند داد و یادآور شد، این بود كه فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید كه علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) برادر رسول خدا(ص) بود، هنگامی كه پیامبر(ص) بین اصحابش برادری پدید آورد، بین او و خودش برادری برقرار كرد و فرمود: تو برادر مؤمن منی و من برادر تو هستم در دنیا و آخرت؟!
گفتند: آری به خدا. آنگاه فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید كه رسول خدا(ص) محل مسجد و منازل خود را خرید و ساختمان كرد، سپس در آنجا ده اتاق ساخت، نه اتاق برای خودش و یك اتاق كه در وسط واقع شده بود برای پدرم، سپس درهایی كه به مسجد راه داشت جز درب اتاق پدرم همه را بست. پس در این باره عده‌ای به سخن آمدند و پیامبر(ص) فرمود: من از طرف خودم درب منازل شما را بسته و درب منزل علی(ع) را باز نگذاشتم، بلكه خداوند مرا به بستن درهای منازل شما و گشودن درب منزل علی(ع) فرمان داد، بعد پیامبر(ص) همه مردم بجز علی(ع) را از خوابیدن در مسجد نهی فرمود، در مسجد و منزل او و در منزل رسول خدا(ص) جنابت رخ می‌داد از این رو در همانجا برای پیامبر(ص) و علی(ع) فرزندانی متولد شدند؟!
گفتند: آری به خدا. و فرمود:
آیا می‌دانید كه عمربن‌خطاب علاقه داشت تا روزنه‌ای به اندازه چشمش از منزل خود به مسجد باز كند ولی پیامبر(ص) اجازه نداد، سپس سخن راند و فرمود: خداوند به من فرمان داده تا مسجدی پاك بسازم كه جز من و برادرم و فرزندانش در آن سكونت نكنند؟!
گفتند: آری به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید كه رسول خدا(ص) روز غدیر خم علی(ع) را به ولایت نصب كرد و فرمود: باید حاضران به غایبان برسانند؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید رسول خدا(ص) در جنگ تبوك به علی(ع) فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسایی و تو پس از من زمامدار هر مؤمنی؟
گفتند: آری به خدا. و فرمود:
شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید كه رسول خدا(ص) هنگامی كه نصارای نجران را برای مباهله فراخواند جز علی(ع) و همسرش (فاطمه(س)) و دو فرزند او (حسن و حسین(ع)) را نیاورد.
گفتند: آری به خدا. فرمود:
شما را به خدا قسم می‌دهم، آیا می‌دانید پیامبر(ص) در روز خیبر پرچم را به دست علی‌(ع) داد و فرمود: پرچم را به دست كسی می‌دهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، آنكه پی‌درپی (بر دشمن) یورش می‌برد و فرار نمی‌كند و خداوند خیبر را به دست وی فتح كند؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید كه پیامبر(ص) او را برای ابلاغ آیات برائت فرستاد و فرمود: از سوی من كسی (پیام را) نمی‌رساند مگر خودم یا كسی كه از من باشد؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید كه رسول خدا(ص) بین او و جعفر و زید داوری كرده فرمود: ای علی، تو از منی و من از توام پس از من پیشوای هر مؤمنی.
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید كه او هر روز با رسول خدا(ص) خلوتی داشت و هر شب بر منزل پیامبر(ص) داخل می‌شد هرگاه می‌پرسید، پیامبر پاسخش می‌گفت و هرگاه سكوت می‌كرد، پیامبر(ص) خود آغاز سخن می‌كرد؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید رسول خدا(ص) او را بر جعفر و حمزه برتری داد، آن هنگام كه به فاطمه(س) فرمود: تو را به بهترین خاندانم ـ كه اسلامش از همه پیش‌تر، و بردباریش از همه بزرگ‌تر و دانشش از همه بیشتر است ـ تزویج كردم؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید كه رسول خدا(ص) فرمود: من سرور همة فرزندان آدمم، و برادرم (ع) سرور همه عرب، فاطمه(س) سرور همه زنان اهل بهشت و دو فرزندم حسن و حسین(ع) دو سروران جوانان بهشتند؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید كه رسول خدا(ص) به علی(ع) دستور داد تا او را غسل دهد و خبر داد كه جبرئیل در غسل به او كمك خواهد كرد.
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید كه رسول خدا(ص) در آخرین لحظات خطبه‌ای كه برای مردم خواند فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها می‌گذارم: كتاب خدا و عترتم، دامن آن دو را بگیرید تا هرگز گمراه نشوید.
گفتند: آری به خدا.
امام حسین(ع) هیچ مطلبی را كه خدا در قرآن در شأن علی‌بن‌ابی‌طالب و خاندانش نازل كرد یا بر زبان پیامبرش جاری ساخته بود ـ نگذاشت مگر كه آنان را پیرامون آن قسم داد و صحابه پیامبر(ص) می‌گفتند: آری به خدا شنیدیم و تابعین می‌گفتند: این سخنان را كسی كه به او اطمینان داریم فلانی و فلانی برای ما نقل كرده است.
سپس امام حسین(ع) آنان را قسم داد كه آیا شنیده‌اند پیامبر(ص) فرموده:
كسی كه گمان دارد مرا دوست دارد و علی(ع) را دشمن، دروغ می‌گوید. مرا دوست ندارد كسی كه علی را دشمن دارد.
شخصی از پیامبر پرسید: چطور؟
فرمود: زیرا علی(ع) از من است و من از اویم، هر كه او را دوست دارد مرا دوست داشته و هر كه مرا دوست دارد خدا را دوست داشته است. هر كه علی(ع) را دشمن دارد مرا دشمن دارد و هر كه مرا دشمن دارد خدا را دشمن داشته است؟
گفتند: آری به خدا، شنیدیم.

سخن امام حسین(ع) در امر به معروف و نهی از منكر
ای مردم از آنچه خدا به آن اولیای خود را پند داده پند گیرید، مانند بدگویی او از دانشمندان یهود آنجا كه می‌فرماید: «چرا دانشمندان الهی، آنان را از گفتار گناهشان باز نمی‌دارند؟» و می‌فرماید: «از میان بنی‌اسرائیل آنان كه كفر ورزیدند لعن شدند» تا می‌فرماید: «چه بد بود آنچه می‌كردند.»
و بدین سان خداوند آنان را نكوهش كرد، چون آنان از ستمگر میان خود كارهای زشت و فساد می‌دیدند و نهیشان نمی‌كردند به طمع آنچه از آنها به ایشان می‌رسید و از بیم آنچه از آن می‌ترسیدند، با اینكه خدا می‌فرماید:
از مردم نترسید و از من بترسید.1
و می‌فرماید:
مردان و زنان با ایمان دوستان یكدیگرند، به كارهای پسندیده وا می‌دارند و از كارهای ناپسند باز می‌دارند.2
خدا از امر به معروف و نهی از منكر به عنوان تكلیف واجبی از خود، آغاز كرده است، زیرا می‌دانسته كه اگر این فرضیه ادا شود و برپا گردد، همة فرایض ـ از آسان و دشوارـ برپا شوند، چه امر به معروف و نهی از منكر دعوت به اسلام است همراه ردّ مظالم و مخالفت با ظالم و تقسیم بیت‌المال و غنایم، و گرفتن زكات از جای خود و صرف آن در مورد بسزای خود.
سپس شما ای گروه نیرومند! دسته‌ای هستید كه به دانش و نیكی و خیرخواهی معروفید، و به وسیلة خدا در دل مردم مهابتی دارید كه شرافتمند از حساب می‌برد و ناتوان شما را گرامی می‌دارد و آنان كه هم درجه شمایند و بر آنها حق نعمتی ندارید، شما را بر خود پیش می‌دارند، شما واسطة حوایجی هستید كه از خواستارانشان دریغ می‌دارند و به هیبت پادشاهان و ارجمندی بزرگان در میان راه، گام برمی‌دارید. آیا همه اینها از آن رو نیست كه به شما امیدوارند كه به حقّ خدا قیام كنید؟ اگر چه از بیشتر حقوق خداوندی كوتاهی كرده‌اید از این رو حق امامان را سبك شمرده، حقوق ضعیفان را تباه ساخته‌اید و به پندار خود حقّ خود را گرفته‌اید. شما در این راه نه مالی خرج كردید و نه جانی را برای خدا كه آن را آفریده به مخاطره انداختید و نه برای رضای خدا با عشیره‌ای درافتادید، آیا شما به درگاه خدا بهشت و همنشینی پیامبران و امان از عذاب او را آرزو دارید؟
ای آرزومندان به درگاه خدا! من می‌ترسم كیفری از كیفرهای او بر شما فرود آید، زیرا شما از كرامت خدا به منزلتی دست یافته‌اید كه بدان بر دیگری برتری دارید و كسی را كه به وسیلة خدا (بر شما) شناسانده می‌شود گرامی نمی‌دارید با اینكه خود به خاطر خدا در میان مردم احترام دارید، شما می‌بینید كه پیمان‌های خدا شكسته شده و نگران نمی‌شوید با اینكه برای یك نقض پیمان پدران خود به هراس می‌افتید. می‌بینید كه پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و كورها و لال‌ها و از كار افتاده‌ها در شهرها رها شده‌اند و رحم نمی‌كنید، و در خور مسئولیت خود كار نمی‌كنید و به كسانی كه در آن راه تلاش می‌كنند وقعی نمی‌نهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسوده‌اید. همه اینها همان جلوگیری و بازداشتن دسته‌جمعی است كه خداوند را بدان فرمان داده و شما از آن غافلید. مصیبت بر شما از همة مردم بزرگ‌تر است، زیرا در حفظ منزلت علما مغلوب شدید، كاش (در حفظ آن) تلاش می‌كردید.
این برای آن است كه زمام امور و گذرگاه احكام (یعنی پست‌های كلیدی) به دست عالمان به خداست كه بر حلال و حرام خدا امین‌اند و از شما این منزلت را ربودند و آن از شما ربوده نشد مگر به واسطة تفرّق شما از حقّ و اختلاف شما در سنت پیامبر(ص) با اینكه دلیل روشن بر آن داشتید. و اگر بر آزارها شكیبا بودید و در راه خدا هزینه‌ها (و تعهدها) را تحمل می‌كردید، زمام امور خدا بر شما در می‌آمد و از جانب شما به جریان می‌افتاد و به شما برمی‌گشت، ولی شما ظالمان را در جای خود نشاندید و امور خدا را به آنان سپردید تا به شبهه كار كنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگی دنیا كه از شما جدا خواهد شد [آنان را بر این منزلت چیره كرده] بدین‌سان ضعیفان را به دست آنان سپردید كه برخی را برده و مقهور خود ساخته و برخی را ناتوان و مغلوب زندگی روزمره كردند، در امور مملكت به رأی خود تصرف می‌كنند و با هوسرانی خویش ننگ و خواری پدید می‌آورند به سبب پیروی از اشرار و گستاخی بر خدای جبار!
در هر شهری خطیبی سخنور بر منبر دارند كه به سود آنان سخن می‌گوید، سرتاسر كشور اسلامی بی‌پناه مانده و دستشان در همه جای آن باز است و مردم بردگان آنهایند كه هیچ دست برخورد كننده‌ای را از خود نرانند.
آنها كه برخی زورگو معاندند و برخی بر ناتوان سلطه‌گر و تندخویند، فرمانروایانی كه نه خدا شناسند و نه معاد.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه دیار اسلامی در اختیار فریبكاری نابكار و مالیات بگیری ستمگر و فرمانروای بی‌رحم بر مؤمنان است، پس خدا در آنچه ما كشمكش داریم حاكم است و در آنچه اختلاف داریم داوری می‌كند.
خدایا! تو می‌دانی كه آنچه از ما سرزد، برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مال بی‌ارزش دنیا نبود، بلكه از آن روست كه نشانه‌های آیین تو را بنمایانیم و سروسامان بخشی را در سرزمین‌هایت آشكار سازیم تا بندگان ستمدیدة تو آسوده گردند و به فرایض و سنن و احكام تو عمل كنند. و شما (ای مردم!) اگر ما را (در این راه مقدس) یاری نرسانید و در خدمت ما نباشید، ستمگران (بیش از پیش) بر شما نیرو گیرند و در خاموش كردن نور پیامبر شما بكوشند. خدا ما را بس است و بر او توكل داریم و به سوی او بازمی‌گردیم و سرانجام به سوی اوست.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
٭ برگرفته از فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)،صص222ـ303.
1. سورة مائده (5)، آیة 44.
2. سورة توبه (9)، آیة 71.

منابع :
1)ماهنامه موعود شماره
2) سایت : mouood.org
دوشنبه 29/9/1389 - 16:11
اهل بیت
آنطون بارا (اندیشمند مسیحی): اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر می‌افراشتیم و در هر روستایی، برای او منبری برپا می‌كردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرا می‌خواندیم.

عظمت قیام، اوج فداكاری و ویژگی‌های دیگر امام حسین(ع) و یارانش، سبب شده كه نویسندگان و اندیشمندان بزرگ جهان، در بارة این نهضت و حماسه‌آفرینان عاشورا اظهار نظرهای بسیاری داشته، حتی برخی از نویسندگان غیرمسلمان دربارة این واقعه كتاب بنویسند. اكنون به برخی از این دیدگاه‌ها اشاره می‌كنیم.


جرج جرداق (دانشمند و ادیب مسیحی)
وقتی یزید، مردم را تشویق به قتل امام حسین(ع) و مأمور به خون‌ریزی تشویق می‌‌كرد، آن‌ها می‌گفتند: چه مبلغی به ما می‌دهی؟ امّا انصارحسین(ع) به او گفتند: ما با تو هستیم و اگر هفتاد بار كشته شویم، باز می‌خواهیم در ركابت جنگ كنیم و كشته شویم.


آنطون بارا (اندیشمند مسیحی)
اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر می‌افراشتیم و در هر روستایی، برای او منبری برپا می‌كردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرا می‌خواندیم.


تاملاس توندون (رئیس سابق كنگرة ملّی هندوستان)
این فداكاری‌های عالی از قبیل شهادت امام حسین(ع)، سطح فكر آدمی را ارتقاء بخشیده، و شایسته است خاطرة آن همیشه باقی بماند و یادآوری شود.


فردریك جِمس
درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگری این است كه در دنیا، اصول ابدی عدالت و ترحم و محبّت وجود دارد كه تغییر‌ناپذیرند و همچنین می‌رساند كه هر گاه كسی برای این صفات مقاومت كند و در راه آن پافشاری كند، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند.


بنت الشاطی (نویسندة معروف مصری)
زینب، خواهر حسین‌بن علی، لذّت پیروزی را در كام ابن زیاد و بنی‌امیّه خراب كرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت. در همة حوادث سیاسی پس از عاشورا همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویّان و برپایی حكومت عباسیّان و ریشه دواندن مذهب تشیّع، زینب ـ قهرمان كربلا ـ نقش برانگیزاننده داشت.



عباس محمود عقّاد (نویسنده و ادیب مصری)
جنبش حسین، یكی از بی‌نظیرترین جنبش‌های تاریخی است كه تاكنون در زمینة دعوت‌های دینی یا نهضت‌های سیاسی پایدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش، به قدر عمر یك انسان طبیعی، دوام نیاورد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت.


چارلز دیكنز (نویسندة معروف انگلیسی)
اگر منظور حسین، جنگ در راه خواسته‌های دنیایی بود، من نمی‌فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حكم می‌كند كه او فقط به خاطر اسلام فداكاری خویش را انجام داد.


محمد علی جناح (رهبر بزرگ پاكستان)
هیچ نمونه‌ای از شجاعت بهتر از این كه حسین از لحاظ فداكاری و شهامت نشان داد، در عالم پیدا نمی‌شود. به عقیدة من، تمام مسلمانان باید از این شهیدی كه خود را در سرزمین عراق قربانی كرد، پیروی كنند.


ل. م. بوید
در طول قرون، افراد بشر همیشه جرئت و پردلی، عظمت روح و بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته‌اند و به خاطر همین‌هاست كه آزادی و عدالت ‌هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی‌شود. شهامت و این بود عظمت امام حسین و من مسرورم كه با كسانی كه این فداكاری عظیم را از جان و دل ثنا می‌گویند، شركت كرده‌ام، هر چند كه 1300 سال از آن تاریخ گذشته است.


مهاتما گاندی (رهبر بزرگ هندوستان)
من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خوانده‌ام و توجّه كافی به صفحات كربلا كرده‌ام بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد، باید از امام حسین پیروی كند. 2


توماس كارلایل (دانشمند انگلیسی)
بهترین درسی كه از تراژدی كربلا می‌گیریم، این است كه حسین و یارانش به خدا ایمان استوار داشتند. آن‌ها با عمل خود روشن كردند كه تفوّق عددی در جایی كه حق و باطل روبه‌رو می‌شوند، اهمیّت ندارد و پیروزی حسین با وجود اقلیّتی كه داشت، باعث شگفتی من است.3


توماس ماساریك:
اگر چه كشیشان ما هم از ذكر مصایب حضرت مسیح، مردم را متأثّر می‌سازند، ولی آن شور و هیجانی كه در پیروان حسین یافت می‌شود، در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب، این باشد كه مصایب مسیح در برابر مصایب حسین، پر كاهی است در مقابل یك كوه عظیم پیكر.4


ادوارد براون (پروفسور):
حتی غیر مسلمانان نیز نمی‌توانند پاكی روحی را كه این جنگ اسلامی تحت لوای آن انجام گرفت، انكار كنند. 5


واشنگتن ایرونیگ (تاریخ‌نگار امریكایی):
در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشك و در روی ریگ‌های تفتیدة عراق، روح حسین فنا ناپذیر است. ای پهلوان و ای نمونة شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین.6


موریس دوكبرا:
اگر مورّخان ما حقیقت روز (عاشورا) را می‌دانستند و درك می‌كردند كه عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمی‌پنداشتند، زیرا پیروان حسین به واسطة عزاداری حسین می‌دانند كه پستی و زیر دستی و استعمار و استثمار را نباید قبول كنند و شعار پیشرو و آقای آن‌ها، تن به ظلم و ستم ندادن بود.7


بروكلمان كارل (خاورشناس و پژوهشگر آلمانی):
شهادت حسین علاوه بر نتایج و اثرات سیاسی، موجب تحكیم و اشاعة مذهب8 شیعه گردید و این مذهب، مركز و مظهر تمایلات ضدّ غرب شد.


اثر گذاری قیام عاشورا بر جنبش‌های آزادی‌بخش جهان
قیام كربلا به صورت یك حادثه هر چند جانكاه در دل تاریخ مدفون نگشت و دیری نپائید كه به یك حماسة جاویدان تبدیل شد. قیام حسینی به صورت قیام و انقلابی الگو آفرین و تاریخ ساز درآمد و الهام بخش جنبش‌های گوناگون در تاریخ گردید.
یكی از دستاوردهای مهمّ قیام كربلا، تبیین شیوه‌ای اصولی و بسیار مؤثّر در مبارزه با حكومت‌های سلطه‌گر و زورمدار بوده است. حادثة كربلا، یك قیام اسوه و یك سیرة عام برای تئوری انقلاب و یك پیام انقلابی ـ تاریخی است كه برای هر عصری، پیام ویژه‌ای دارد. بر اساس ویژگی‌های شاخص نهضت امام حسین(ع)، میان جنبش‌های اسلامی در سراسر جهان اسلام، پیوند به وجود آمد و موج بیداری و انقلاب، مناطق وسیعی از جهان اسلام مانند مصر، سوریه، لبنان، عراق، تركیه، افغانستان، پاكستان، الجزایر، تونس، مراكش، حجاز، اندونزی، هندوستان و ایران را در بر گرفت.
در بیشتر كشورهای اسلامی، ویژگی مردمی بودن روحانیّت، رسالت رهبری حركت‌ها و جنبش‌ها را بر دوش رهبران دینی نهاد. «شاه ولی‌الله دهلوی» و فرزندش، «سیّد احمد خان هندی»، «سیّد جمال الدّین اسدآبادی»، «اقبال لاهوری»، «محمّد علی جناح»، «شیخ محمد عبده»، «شیخ عبدالرّحمان كواكبی»، «حسن البنا» و امام خمینی(ره)، نمونه‌هایی برجستة مبارزه بر ضدّ استكبار و طاغوت بر اساس نظام هدفمند انقلاب حسین بودند.
برخی از جنبش‌ها عبارتند از:
1. جنبش اسلامی شبه قارة هند
2. جنبش اسلامی در شمال آفریقا و كشورهای عربی (به ویژه مصر)
الف) جنبش سیّد جمال‌الدّین اسدآبادی در مصر
ب) جنبش شیخ محمّد عبده
ج) جنبش شیخ عبدالرّحمان كواكبی
د) جنبش حسن البنا
3. جنبش‌های اسلامی ایران
الف) جنبش تنباكو
ب) جنبش مشروطیّت
ج) جنبش سردار جنگل
ه‍) قیام شیخ محمّد خیابانی
و) جنبش آیت‌الله كاشانی
ز) جنبش فدائیان اسلام
ح) جنبش آزادی ایران
ط) جنبش امام خمینی (ره)
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1. فرهنگ عاشورا، صص 279 ـ 283، به نقل از: كتاب درسی كه حسین به انسان‌ها آموخت، عبدالكریم هاشمی‌نژاد، ص 447؛ رهبر آزادگان و منابع دیگر.
2. بر شطی از حماسه و حضور، ص 283، به نقل از مجلة بصائر، ش 7 و 8، ویژه‌نامة محرّم، ص 25.
3. همان، ص 447.
4. همان، ص 451
5. همان.
6. همان.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
1)ماهنامه موعود شماره 72
2)سایت : mouood.org
دوشنبه 29/9/1389 - 16:11
اهل بیت
عرض كردم: به من از تأویل «كهیعص» بگویید.
فرمود:این حروف از رموز غیبت است كه خداوند بنده خود زكریا را بدان مطلع كرد و برای محمد(ص) قصه گفت. زكریا از پروردگارش خواست كه نام پنج تن را به او بیاموزد، لذا جبرئیل آمد و آن‌ها را به او آموخت.

شیخ طبرسی(ره) در «احتجاج» ـ ضمن یك حدیث طولانی ـ در داستان شرفیابی سعد بن عبدا... اشعری (ره) به حضور امام مهدی(عج) و پرسش‌هایی از وی گوید:
عرض كردم: به من از تأویل «كهیعص» بگویید.

فرمود:این حروف از رموز غیبت است كه خداوند بنده خود زكریا را بدان مطلع كرد و برای محمد(ص) قصه گفت. زكریا از پروردگارش خواست كه نام پنج تن را به او بیاموزد، لذا جبرئیل آمد و آن‌ها را به او آموخت. زكریا هر وقت نام محمد و علی و فاطمه و حسن را می‌برد، دلش باز می‌شد و اندوهش برطرف می‌گشت. ولی چون نام حسین را می‌برد، گریه گلویش را می‌گرفت و گیج می‌شد.

یك روز عرض كرد: معبود من، مرا چه شده كه چون نام چهارتن را می‌برم، تسلی می‌یابم. چون نام حسین را می‌برم اشكم می‌ریزد وناله‌ام سر می‌كشد. خدای تبارك و تعالی سرگذشت او را برایش در كلمه «كهیعص» بازگو نمود. چون زكریا این را شنید، سه روز از مسجد خود بیرون نرفت و كسی را هم نپذیرفت و به گریه و ناله رو آورد و برای او نوحه می‌خواند...

پس از آن (زكریا) همیشه می‌گفت: معبودا، به من پسری بده كه در پیری نور چشمم باشد و چون به من عطایش كردی محبوب من نسازش و پس از آن مرا داغدار او كن، چنان‌چه دوستت محمد را داغدار فرزندش می‌كنی. و خدا یحیی را به او داد و داغش را به دلش نهاد. مدت حمل یحیی شش ماه بود و سر از بدنش جدا كردند. حسین هم چنین است.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
برگرفته از ترجمه نفیس المهموم
حاج شیخ عباس قمی ـ صفحه 64 و 65
-------------------------------------------
منابع:
1)ماهنامه موعود شماره 72
2) سایت : mouood.org
دوشنبه 29/9/1389 - 16:10
اهل بیت
مرحوم مجلسی گوید: در بعضی از نوشته های اصحاب ما (امامیه) دیدم که به صورت مرسل از گروهی صحابه نقل شده که گفته‌اند:

پیامبر خدا وارد منزل فاطمه زهرا سلام الله علیها شد و فرمود: فاطمه! پدرت امروز مهمان توست.

فاطمه عرض کرد: پدرجان حسن و حسین از من خوردنی می خواهند، چیزی نمی یابم تا بخورند.

سپس پیامبر وارد شد و با علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نشست، فاطمه متحیر بود نمی دانست چه کند.

پیامبر-كه درود خدا برو باد- مدتی به آسمان نگاه کرد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد، خدای علیّ اعلی سلامت می‌رساند و تو را به درود و اکرام خود ویژه داشته، می‌فرماید: به علی و فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- بگو از میوه‌های بهشتی چه چیزی را دوست می‌دارند؟

پیامبر فرمود: ای علی، ای فاطمه، ای حسن و ای حسین پروردگار عزیز می‌داند که شما گرسنه‌اید، از میوه‌های بهشتی کدام را دوست دارید؟

آنان از روی شرم از پیامبر سکوت کرده، چیزی نگفتند. پس حسین علیه السلام (سکوت را شکسته) و عرض کرد: با اجازه شما! باباجان، و مادرجان، و با اجازه شما، برادرجان ای حسن، من (می خواهم) یکی از میوه های بهشتی را برگزینم.

همگی فرمودند: حسین جان هر چه می خواهی بگو که ما به آنچه تو برای ما برگزینی خرسندیم، حسین عرض کرد: ای رسول خدا به جبرئیل بگو: ما رطب تازه می خواهیم.

پیامبر فرمود: خدا این را می دانست، سپس (رو به فاطمه نموده) فرمود: فاطمه! برخیز و وارد آن اتاق شو و هر چه در آن بود بیاور.

جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد، خدای علیّ اعلی سلامت می‌رساند و تو را به درود و اکرام خود ویژه داشته، می‌فرماید: به علی و فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- بگو از میوه‌های بهشتی چه چیزی را دوست می‌دارند؟
فاطمه علیها السلام وارد شده دید طبقی بلورین با روپوش سبز بهشتی -که در آن رطب تازه است- با آنکه فصلش نبود در آنجا نهاده شده است. (آنرا برداشته نزد پیامبر آورد).

پیامبر-صلوات الله علیه- فرمود: فاطمه جان! این از کجا آمد؟


فاطمه همان جواب مریم را (که در قرآن مجید آمده است) داد و عرض کرد: از جانب خداست، همانا خدا هر که را بخواهد بی حساب روزی می دهد.

پیامبر برخاست و آن را گرفته پیش روی همه نهاد، سپس فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم، آنگاه دانه‌ای خرما برداشته در دهان حسین نهاد و فرمود "نوش جان و گوارایت ای حسین"

خرمای دیگری برداشت و آن را در دهان حسن نهاد و فرمود "نوش جان و گوارایت ای حسن". سومین خرما را برداشته در دهان فاطمه زهرا نهاد و فرمود: "نوش جان و گوارایت ای فاطمه زهرا".

سپس چهارمین خرما را برداشت و آن را در دهان علی نهاده، فرمود: "نوش جان و گوارایت ای علی". باز به علی خرمای دیگری داد و فرمود " نوش جان و گوارایت ای علی".

سپس شتابان از جا برخاست، بعد نشست.

چون چهارمین خرما را كه برداشته و در دهان علی نهادم، از جانب خداوند ندایی شنیدم که می‌گوید: نوش جان و گوارایت ای علی. من هم طبق ندای حق تعالی آن را گفتم
پس همگی از آن خرما خوردند همین که دست کشیدند و سیر شدند آن مائده آسمانی به آسمان برخاست (و ناپدید شد).

فاطمه عرض کرد: پدر جان امروز چیز عجیبی از شما دیدم، پیامبر فرمود: ای فاطمه! خرمایی که در دهان حسین نهادم و گفتم: گوارایت ای حسین، از این رو بود که شنیدم میکائیل و اسرافیل به او می‌گویند: گوارایت ای حسین. من نیز همچون آنان گفتم.

خرمای دوم را برداشته در دهان حسن نهادم، شنیدم جبرئیل و میکائیل به او می‌گویند: گوارایت ای حسن. من نیز مثل آنان گفتم.

خرمای سوم را که برداشته در دهان تو- ای فاطمه- نهادم، شنیدم حوریان بهشتی- در حالی که شادمان، از بلندای عوالم بهشتی بر ما اشراف داشتند- به تو می‌گویند: گوارایت باد، ای فاطمه، من نیز طبق آنان آنرا گفتم.

چون چهارمین خرما را كه برداشته و در دهان علی نهادم، از جانب خداوند ندایی شنیدم که می‌گوید: نوش جان و گوارایت ای علی. من هم طبق ندای حق تعالی آن را گفتم.

باز به علی خرمای دیگری دادم، دوباره ندای حق را شنیدم که می گوید: نوش جان و گوارایت ای علی.

سپس به خاطر گرامی داشت حضرت پروردگار (شتابان) برخاستم. پس شنیدم می فرماید: ای محمد! به عزت و جلالم سوگند اگر از هم اکنون تا روز قیامت، دانه دانه خرما به علی می دادی، من پیوسته به او می گفتم: نوش جان و گوارایت ای علی.

فرهنگ جامع سخنان امام حسین؛ ترجمه علی مؤیدی
دوشنبه 29/9/1389 - 16:8
اهل بیت
امام صادق كسی است كه خود به این گنجها دست یافته است. پس آدرسهایش همه درست است.

با دقت، پایت را جای پای امام بگذار و برو تا تو هم برسی.

بسم الله:

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.

2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.

3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یافتم.

4- و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.

5- و طلبتُ حب الموت، فوجوته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.



برگ عیشی به گور خویش فرست كس نیارد ز پس، تو پیش فرست



6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترك المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه یافتم.

7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.

8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفكر و البكأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.

9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.

10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.

11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الكسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.

12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:و دوستی خدای تعالی را جستجو كردم، پس آن را در دشمنی با گنهكاران یافتم.

13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.

14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمی ثروت یافتم.

15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و كارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكیبایی یافتم.

16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.

17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزكار یافتم .

18- و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.

19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.

20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.

21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.

22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.



قناعت توانگر كند مرد را خبر كن حریص جهانگرد را



23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.

25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برالوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیكی به پدر و مادر یافتم.
دوشنبه 29/9/1389 - 16:7
اهل بیت
اَحمَدُهُ حَمْداً مَمْدوداً مَداهُ وَ اُوَحِّدُهُ کَما وَحَّدَ الاَوّاهُ، وَ هُوَ اللهُ لا اِلهَ لِلاُمَمِ سِواهُ وَ لا صادِعَ لِما عَدَّلَهُ وَ سَوّاهُ.اَرْسَلَ مُحَمَّداً عَلَماً لِلْاِسْلامِ وَ اِماماً لِلْحُکّامِ، مُسَدِّداً لِلرَّعاعِ وَ مُعَطِّلَ اَحْکامِ وَدٍّ وَ سُواعٍ، اَعْلَمَ وَ عَلَّمَ وَ حَکَمَ وَ اَحْکَمَ وَ اَصَّلَ الْاُصولَ وَ مَهَّدَ وَ اَکَّدَ الوُعودَ وَ اَوْعَدَ، اَوْصَلَ اللهَ لَهَ الاِکْرامَ وَ اَوْدَعَ روحَهَ السَّلامَ وَ رَحِمَ آلَهُ وَ اَهْلَهُ الْکِرامَ، مالَمَعَ رِئآلٌ وَ مَلَعَ رالٌ وَ طَلَعَ هِلالَ وَ سُمِعَ اِهْلالٌ.اِعْمَلوا -رَعاکُمُ اللهُ- اَصْلَحَ الْاَعْمالِ وَ اسْلُکوا مَسالِکَ الْحَلالِ وَ اطرَحوا الْحَرامَ وَ دَعوهُ وَ اسمَعوا اَمرَ اللهِ وَ عوهُ وَ صِلوا الْاَرْحامَ وَ راعوها وَ عاصوا الْاَهْواءَ وَ اَردَعوها وَ صاهِروا اَهْلَ الصَّلاحِ وَ الْوَرَعِ وَ صارِموا رَهْطَ اللَّهْوِ وَ الطَّمَعِ وَ مُصاهِرُکُمْ اَطْهَرُ الْاَحْرارِ مولِداً وَ اَسْراهُمْ
سؤدُداً وَ اَحْلاهُمْ مَورِداً وَ ها؛ هُوَ اَمَّکُمْ وَ حَلَّ حَرَمَکُمْ مُملِکاً عَروسَکُم المُکَرَّمَةَ وَ ماهَرَ لَها کَما
مَهَرَ رَسولُ اللهِ اُمَّ سَلَمَةَ وَ هُوَ اَکْرَمُ صِهْرٍ اَوْدَعَ الْاَوْلادَ وَ مَلَکَ ما اَرادَ وَ ما سَها مُمَلِّکُهُ وَ لا وَهِمَ وَ لا وُکِسَ مُلاحِمُهُ وَ لا وُصِمَ. اَسْئَلُ اللهَ لَکُم اِحمادَ وِصالِهِ وَ دَوامَ اِسْعادِهِ وَ اَلْهَمَ کُلّاً اِصْلاحَ حالِهِ وَ الْاِعْدادَ لِمَآلِهِ وَ مَعادِهِ، وَ لَهُ الْحَمْدُ السَّرْمَدُ وَ الْمَدْحُ لِرَسولِهِ اَحْمَدَ.

سپاس از آن خداوندی است که پادشاهی ستوده و مالکی پر مهر، صورت گر هر مولود و پناهگاه هر مطرودی است. گستراننده بستر زمین و استوار کننده کوهها و فروفرستنده بارانها و آسان کننده نیازها (و آرزوها) است.

دانا و آگاه به همه رازها و درهم کوبنده پادشاهان و نابودکننده آنهاست. در هم پیچنده (:و پایان بخش) روزگاران و برگرداننده آنهاست. اوست که هر چیز را وارد دَور می نماید و از دور خارجش می گرداند. عطایش همه چیز را فراگرفته و ابرِ سخایش کمال یافته و فروباریده و خواسته ها و آرزو(های بندگان) را برآورده است. و (به حکمتش) ریگزارها را گسترد و به ریگ آراست.
ستایش می کنم او را، ستایشی که امتدادش بلند (:و بی انتها) است؛ و یگانه اش می شمارم بدان گونه که (پیامبرِ) پر تضرّع و ابتهال یگانه اش می شمرد. و اوست خداوندی که امّتها را خدائی جز او نیست. آنچه که او استوار و مرتّب نمود کسی نیست که درهم ریزد.
محمّد را – به عنوان نشانه هدایت اسلام و پیشوای زمام داران (:و پیشوایان)، و اصلاح گر توده ها و تعطیل کننده احکام (:و رسوم بتهایی چون) وَدّ و سُواع – فرستاد. او (نیز تعالیم رسالت را) ابلاغ نمود و تعلیم فرمود (هر حکمی که لازم به بیان بود بدان) حکم نمود و (مبانی را) محکم ساخت؛ و اصول اساسی را پایه گذارد و زمینها(ی عملی اش را) مهیّا ساخت، و بر وعده ها(ی بشارت) تأکید ورزید و انذار و بیم داد.
خداوند اِکرام (خویش) را برای او پیوسته سازد و سلام (:و درود) را ملازم روانش گرداند، و آل و اهل بیت بزرگوارش را رحمت عطا کند، تا وقتی که کواکب می درخشد و بچه شتر مرغ می دود و ماه طلوع می کند و بانگی به گوش می رسد.
خداوند حفظتان کند. شایسته ترین اعمال را انجام دهید، و به مسیرهای حلال روید، و حرام را کنار افکنید و ترک گویید، به فرمان خدا گوش فرا دهید آن را به خاطر بسپارید و پیوند با خویشان را محکم نمایید، و مراعاتشان نمایید، و با هوسها مخالفت ورزید، و آنها را از خود دور کنید.
با اهل درستی و تقوا وصلت نمایید و از اهل لهو و آز ببُرید. این کسی که در پی وصلت با شماست از پاکزاده ترین آزادگان و شریفترین آنان، و شیرین (:و محبوبترین) آنان در (تبار و) خواست گاه.
آگاه باشید؛ که او اینک آهنگ شما را نموده، به حریم شما وارد گشته تا عروس گرامی (از تبار) شما را بگیرد و مهریّه اش را همان مهری قرار می دهد که رسول خدا، برای (همسرش) امّ سلمه قرار داده است، با اینکه این بزرگوار یهترین دامادی بود که فرزندانی را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست بدست آورد (و کسی از وصلتش امتناع نمی کرد). و هر که به او همسر داد، دچار سهو و اشتباه نشد و بر آن که با او پیوند نمود خرده ای گرفته نشد و خسارتی ندید.
از خداوند برایتان مسئلت می کنم که پیوندتان را ستوده گرداند و امدادش را به شما مداوم کند و به هر یک را آن چه مایه صلاح کار و آمادگی برای سرانجام و معادِ اوست الهام نماید.
و ستایش همیشگی مخصوص آن ذات (یکتا)ست و مدح و ثنا از آنِ رسول او احمد.
دوشنبه 29/9/1389 - 16:5
اهل بیت


الحَمدُ لِلّهِ أهلِ
الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.

الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.

سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ
وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ

وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ
سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ

أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ
الأعلامَ وَ أرساها.

الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ،
المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ

الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ
کَرَمُهُ.

عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ
حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.

وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ
المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.

أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ
أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ

أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً،
وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.

صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ
وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ

لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.

أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ،
عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ

طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.

اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ
اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ

العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا  الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ
حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ

هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها.

هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ
أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ

أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.

اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ،
وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ

حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.

عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم،
وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ

دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.

وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ
الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.




ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و
شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین
ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.

یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری
دارد و نه فرزندی.

شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان)
را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید.
و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و
گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب
و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود.
آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و
حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت)
مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.

معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که
پادشاه است و (مایۀ) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش.
فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش
مورد امید.

کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست
یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.

بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو
سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است.

خداوند این امّت را  به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل
بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و
فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و
زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در
نوجوانی و بزرگسالی.

درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای
آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا
وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.

او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی)
شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و
اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر).

از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را
حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را
از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را – و
آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به
سوی به آنهاست – بشناسید.
دوشنبه 29/9/1389 - 16:4
اهل بیت
در این که در کربلا از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسین علیه السلام و یارانش با مشکل آب مواجه شدند تردیدی نیست و منابع و مآخذ تاریخی و روایی به روشنی اثبات می کند که نیروهای عمربن سعد مأموریت یافتند که حسین بن علی و یارانش رادر مضیقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خیمه ها بشوند .

آنان نیروهایی را در اطراف فرات مستقر کردند تا اصحاب امام حسین علیه السلام نتوانند از فرات آب بیاورند . در غیر روز عاشورا امام و یارانش به سختی آب تهیه می کردند ولی روز عاشورا مشکل آب بسیار جدی شد و حتی امام حسین علیه السلام وقتی که خود را به آب رسانید و خواست آب بخورد ، در همان لحظه حصین بن نمیر به سوی آن حضرت تیر پرتاب کرد و در نتیجه نتوانست آب بخورد و امام حسین و یارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسیدند و اگر روایت و یا تاریخی بر خلاف این باشد قابل قبول نیست وتشنگی امام حسین و یاران حضرت از مسلمات تاریخ است ودر منا بع معتبر وکهن گزارش شده است . برای مثال به برخی از مآخذ و منابع روایی و تاریخی اشاره می کنیم:
1. امام سجاد علیه السلام فرمود: «و قد منع ابی من الماء الذی کان مطلقا للسباع و الوحوش»(1) پدرم را از آبی که برای درنده ها و حیوانات آزاد بودند، منع کردند.
2. عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نوشت: ای عمر بن سعد ! بین امام حسین و آب حایل شو، کار را بر او سخت بگیر و نگذار حتی یک قطره آب بنوشند. وقتی که این نامه رسید ، عمرو بن سعد ، عمر بن حجاج را با پانصدنفر سواره مأمور کرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند و از هفتم ماه محرم امام حسین و یارانش دیگر نتوانستند به راحتی آب به دست بیاورند (2)
3. امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: امام سجاد چهل سال برای پدرش امام حسین گریه کرد و هروقت برای او آب می آوردند می گریست و می فرمود: پدرم را تشنه به شهادت رساندند .(3)
4. وقتی که حضرت ابوالفضل به میدان می رفت امام حسین فرمود: برای این بچه ها کمی آب بیاور.(4) این می رساند که روز عاشورا حتی در خیمه ها برای بچه ها هم آب نبوده است.
5. علی اکبر پس از کمی جنگ به خیمه ها آمد و گفت: عطش مرا از پای درآورده است. (5)
6. روز عاشورا امام حسین و ابوالفضل با هم برای آوردن آب به سوی فرات رفتند ولی نیروهای عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بیاورند. (6)
7. امام حسین علیه السلام تلاش می کرد آب به خیمه ها بیاورد ولی شمر گفت: نمی گذارم آب برداری مگر اینکه کشته شوی.(7) این می فهماند که اما م روز عاشورا، تلاش می کرد به خیمه ها آب بیاورد و در خیمه ها مشکل آب وجود داشته است.
8.. یکی از نیروهای عمر بن سعد گفت : ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی به خدا سوگند نمی گذاریم یک قطره از آن بنوشی تا بمیری. امام حسین دست به آسمان بلندکرد و گفت: خدایا! او را با تشنگی بکش. دعای امام در حق او قبول شد و او تشنه شد ، از اسبش افتاد ومرد.(8)
9. یزید بن الحصین از یاران امام حسین به نیروهای عمر بن سعد گفت: ای مردم! این آب فرات است ، سگها و خنزیرها از آن می خورند و شما نمی گذارید فرزند پیامبر از آن استفاده کند، آیا این انسانیت است؟ گفتند: سوگند به خدا حسین باید تشنه بمیرد.(9)
10. عبدالله بن حصین ازدی با صدای بلندگفت:ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی که همچون آسمان آبی صاف است ، به خدا سوگند یک قطره از آن را نخواهید نوشید تا از تشنگی بمیرید.(10)
11 . حر بن یزید به نیروهای عمربن سعد گفت: «...و شما امام حسین ، اصحاب ، زنان و کودکان او را از آب فرات منع کردید در حالی که از آن آب یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان می خورند و خوک ها و سگ های عراق در آن فرو می روند. ای مردم! بدانید که تشنگی آن ها را از پا درآورده است..» (11)
کوتاه سخن این که همان گونه که آیت الله مطهری در حماسه حسینی آورده است: مسأله تشنگی امام حسین علیه السلام از مسلمات است و یک مسأله یقینی و قطعی است (12)و تردیدی در آن نیست.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پا ورقی:
1. بحارالانوار، ج 46، ص 109 .
2- همان، ج 46، ص 109.
3- همان ، ج 45 ، ص 149.
4- همان، ص 41.
5- همان، ص 43.
6- همان، ص 50.
7- همان، ص 51.
8- بحار ، ج 44، ص 317.
9- بحار ج 44، ص 318.
10- بحار، ج 44، ص 389.
11- تاریخ طبری، ج 4، ص 325.
12- حماسه حسینی، ج 2، ص 217.
دوشنبه 29/9/1389 - 16:2
اهل بیت
پرسش:
قیام امام حسین(ع) چه رابطه ای با حکومت حضرت مهدی (عج) دارد؟

پاسخ:
علت و انگیزه اصلی قیام امام حسین یک چیز بوده است و بقیه چیزهایی که گفته می شود به منزله شاخه ها و زیر مجموعه آن علت اصلی می باشند

و آن عبارتست از پاسداری از آئین اسلام و ترویج و گسترش آن در جامعه و تبیین و توضیح معارف آن برای مردم، و چون دین در واقع باز نمود فطرت و سرشت انسان است پس می توان از این هدف تعبیر به «بیداری و آگاهاندن مردم» نمود. چنانکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) می خوانیم: (خدایا من شهادت می دهم که امام حسین) خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و گمراهی نجات دهد[1].

و از اینجا می توانیم رابطه تنگاتنگ قیام امام حسین (ع) و قیام حضرت مهدی (عج) را درک کنیم. که در واقع ظهور امام زمان (عج) و حکومت آن حضرت مکمل قیام امام حسین است.

برای روشن شدن این مطلب چند نکته را تذکر می دهیم:

همه ائمه (ع) نور واحد هستند یک هدف دارند و هیچ تفاوتی با هم ندارند. و بر اساس شرایط زمانی، نحوه عملکرد آنها فرق دارد، یعنی اگر امام صادق علیه السلام یا هر امام دیگر در زمان امام حسین (ع) بود، همان گونه تصمیم می گرفت و عمل می کرد که امام حسین(ع) انجام داد.

در خصوص ارتباط تنگاتنگ امام زمان عج با امام حسین (ع) نکاتی وجود دارد که باید توجه نمود:

الف- از منظر قرآن: آیات زیادی از قرآن کریم با توجه به تفاسیر ائمه علیهم السلام این ارتباط مستحکم را بیان می کند. چنانکه در تفسیر آیه شریفه: «و آن که مظلوم کشته شده به سرپرستش قدرتی داده ایم، (اما در قتل اسراف نکند) چرا که او یاری می شود.»[2]

امام رضا(ع) می فرماید: این آیه در مورد امام حسین(ع) و امام مهدی(ع) نازل شده است[3].

و امام باقر(ع) می فرماید: مراد آیه حسین بن علی علیه السلام است که مظلوم کشته شد و ما اولیای دم اوییم؛ و چون قائم ما قیام کند به خون خواهی حسین بر می آید[4].

ب- از منظر روایات: در روایات متعددی آمده که امام زمان علیه السلام انتقام گیرنده خون امام حسین علیه السلام است. چنانکه امام حسین (ع) به فرزندش امام سجاد (ع) می فرماید: «سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمی ایستد تا سرانجام خداوند مهدی(ع) را برانگیزد»[5]

و چنانکه در دعای ندبه آمده است: «کجاست آن که کشته کربلا را خون خواهی می کند»

و نیز در زیارت عاشورا می خوانیم: «از خداوند می خواهم روزی ام کند که همراه آن یاری شده –از اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله- به خون خواهی ات برخیزم.»[6]

و همچنین شعار امام زمان (عج) و یاورانش در هنگام قیام و ظهور «یا لثارات الحسین(ع) »[7]یعنی «ای خون خواهان حسین(ع) » می باشد.

و خود حضرت در ابتدای ظهور همین ندا را می دهد: «ای اهل عالم منم شمشیر انتقام گیرنده و ای جهانیان جد من حسین(ع) را تشنه کام کشتند ...»[8]

نتیجه اینکه قیام امام مهدی مکمل قیام امام حسین است و باید منتظر ظهور آن حضرت بود تا آثار درخشان این انقلاب ظاهر گردد.



--------------------------------------------------------------------------------

[1] مفاتیح، زیارت اربعین.

[2]سوره اسراء، آیه 33.

[3] کافی، ج 8، ص 255.

[4] تفسیر عیاشی، ج 2، ص 290.

[5] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 85.

[6] مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.

[7] النجم الثاقب، ص 469، بحار ج 99، ص 194.

[8] الزام الناصب، ج 2، ص 282.

===================================================
منبع پاسخ: پایگاه حوزه
دوشنبه 29/9/1389 - 16:2
مهدویت
امام‏باقر علیه السلام می فرماید: ما اولیای دم امام حسین علیه السلام هستیم. هنگامی كه قائم ما قیام كنند پی‏گیری خون امام حسین علیه السلام خواهد كرد.

یكی از القاب حضرت مهدی علیه السلام منتقم است. در توضیح علّت برگزیده شدن این لقب بر آن حضرت مطالب زیادی در سخنان اهل بیت علیهم السلام وارد شده است. از جمله در روایتی كه از امام محمّدباقر علیه السلام نقل شده، وقتی از آن حضرت سؤال می‏كنند كه چرا فقط به آخرین حجّت الهی قائم گفته می‏شود؟ آن حضرت در پاسخ می‏فرمایند:

چون در آن ساعتی كه دشمنان، جدّم امام حسین علیه السلام را به قتل رساندند فرشتگان با ناراحتی در حالی كه ناله سرداده بودند عرض كردند پروردگارا! آیا از كسانی كه برگزیده و فرزند برگزیده تو را ناجوانمردانه شهید كردند در می‏گذری؟ در جواب آنها خداوند به آنان وحی فرستاد كه: ای فرشتگان من! سوگند به عزّت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدّت زمان زیادی. آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امام‏حسین علیه السلام را به آنان نشان داد و پس از اشاره به یكی از آنان كه در حال قیام بود فرمود: با این قائم از دشمنان حسین علیه السلام انتقام خواهم گرفت.1در تفسیر آیه «وَمَنْ قُتِلَ مظلوماً فقد جَعَلْنا لِوَلیّه سلطاناً...؛ هر كس مظلومانه كشته شود ما برای ولی او تسلطی بر ظالم قرار می‏دهیم»... 2 از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه: مراد از مظلوم در این آیه، حضرت امام حسین علیه السلام است كه مظلوم كشته شد و منظور «جَعَلنا لِوَلیِّه سلطانا» امام مهدی علیه السلام است.3امام‏باقر علیه السلام نیز تصریح می‏كنند: ما اولیای دم امام حسین علیه السلام هستیم. هنگامی كه قائم ما قیام كنند پی‏گیری خون امام حسین علیه السلام خواهد كرد.4در دعای ندبه نیز به این حقیقت با این تعبیر تصریح شده است: أینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِكَربَلا.

كجاست آن عزیزی كه پس از ظهورش خون شهید مظلوم كربلا را از دشمنان باز پس خواهد گرفت...5
همچنین روایت شده است كه حضرت مهدی علیه السلام پس از ظهور بین ركن و مقام برای مردم خطبه خواهد خواند و در مهم‏ترین قسمت خطبه به صورت مكرر با نهایت اندوه و تأثر شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام را مورد اشاره قرار خواهد داد از جمله خواهد فرمود:

ای مردم جهان! منم امام قائم. منم شمشیر انتقام الهی كه همه ستمگران را به سزای اعمالشان خواهم رساند و حقّ مظلومان را از آنها پس خواهم گرفت. ای اهل عالم! جدّم حسین بن علی علیه السلام را تشنه به شهادت رساندند و بدن مبارك او را عریان در روی خاكها رها كردند. دشمنان از روی كینه توزی جدم حسین علیه السلام را ناجوانمردانه كشتند...6

در حقیقت با این گونه از عبارات نوید انتقام خون به ناحق ریخته امام حسین علیه السلام را به جهانیان خبر می‏دهد...

و هم چنین به دلالت روایات فراوانی شعار یاران امام مهدی علیه السلام پس از ظهور این جمله بسیار الهام‏بخش است: یالثارات الحُسَین علیه السلام.7 ای بازخواست كنندگان خون حسین علیه السلام.

این جمله اشاره به این معنا دارد كه هنگام انتقام خون پاك امام حسین علیه السلام فرارسیده است كسانی كه می‏خواهند از دشمنان آن حضرت انتقام خون به‏ناحقّ ریخته حجّت الهی را بگیرند مهیا شوند.
1.دلائل‏الامامة، ص239.
2.سوره اسراء (17) آیه 33.
3.البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص559.
4.همان، ص560.
5.دعای ندبه.
6.الزام‏الناصب، ج2، ص282.
دوشنبه 29/9/1389 - 16:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته