• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5028
تعداد نظرات : 1664
زمان آخرین مطلب : 3989روز قبل
دعا و زیارت
 یک انقلابی، هم از درون منقلب شده، و هم در بیرون می‌خواهد انقلاب ایجاد کند. طرفدار رفورم نیست، طرفدار انقلاب است. طرفدار دگرگونی اساسی است. این انقلابی اگر دستش به کسی برسد، دنبال این است که او را هم انقلابی کند، او را هم عمیقاً متحول کند. نه اینکه یک توصیۀ خوب فرعی بکند و رد شود. می‌گردد ببینید چه گیری هست که اگر کمک کند و آن گیر را برای او مرتفع کند، همة گیرهایش یکجا مرتفع می‌شود، و متحول می‌شود، آن یک گیر را رفع می‌کند، آن یک توصیه را می‌کند. پیامبران هم گرچه گاهی در جهت تربیت انسان‌ها موفق نبودند، ولی تلاش‌شان یک تلاش انقلابی بود.امام(ره)، یک فقیه، فیلسوف و عارفِ «انقلابی» بوداگر از یک شاعر حماسی بخواهیم یاد کنیم، از فردوسی و شاهنامۀ او می‌توان یاد کرد. و اگر دوست داشته باشید از یک فقیه انقلابی، یا یک فیلسوف انقلابی، یا یک عارف انقلابی، یاد کنید از چه کسی باید یاد کرد؟ اگر خواستید به همۀ اینها یکجا نگاه کنید، به امام نگاه کنید. امام انقلابی است. و این خیلی افتخار است برای انقلابیون.شما از امام بخواهید هنر را تعریف کند. صدای چکاچک شمشیرها در تعریف مفهوم هنر در بین کلمات امام به گوش می‌رسد. توپخانه و تیربار و جنگ در آن هست. می‌فرماید:«هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایه‌داری مُدرن و کمونیسم خون‌آشام و نابودکنندۀ اسلامِ رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد، و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد»امام این‌گونه است. امام وقتی از «توقع» خودش از بسیج‌ها سخن می‌گوید و می‌خواهد سطح توقع خودش را مشخص کند، مالک اشتر و امیرالمؤمنین(ع) را نشان می‌دهد. وقتی می‌خواهد از رسالت پیغمبر اکرم بگوید، آخرش را می‌گوید، اولش را نمی‌بیند. می‌گوید: «پیغمبر مى‏خواست همه مردم را على بن ابیطالب کند ولى نمى‏شد.» نشد. لیاقت نداشتند. وقتی یک انقلابی به پیغمبر اکرم(ص) نگاه کند، این‌گونه نگاه می‌کند. نگاهش به عالم این‌گونه است، یک زاویۀ نگاه خاصی دارد. که می‌تواند انقلابی باشد، و نباشد، او اسلامش هم قبول نمی‌شودبا تأمل، انسان به این نتیجه می‌رسد که اسلامی بودن از انقلابی بودن جدا نیست. و اینکه اساساً اسلامِ کسانی که انقلابی نباشند، روز قیامت قبول نمی‌شود. مگر اینکه خدا به دلیل کمی توان و ظرفیت و کشش و فهم، از بعضی‌ها نخواسته باشد. کما اینکه وقتی در صدر اسلام فرمان جهاد عمومی صادر شد، رسول خدا(ص) یکی از یارانشان را که شاعر بود و از شدت ترس تاکنون شمشیر نزده بود، به درخواست خودش از جنگ معاف فرمود. و امام صادق(ع) هم می‌فرماید: اگر مردم از اسرار خلقت خبر داشته باشند که خدا چقدر انسان‌ها را متفاوت و با ظرفیت‌های مختلف آفریده، هیچ کس دیگری را سرزنش نمی‌کرد.اما آن کسی که می‌تواند انقلابی باشد، و نباشد، او اسلامش هم قبول نمی‌شود. و ما امروزه ظرفیت انقلابی‌گری‌مان خیلی بالاست. در این شرایط، با این شیعه بودن‌مان، با این پیشینه‌ای که از انقلاب اسلامی داریم، در این شرایط خاصی که قرار داریم، اینها ظرفیت ما را برای انقلابی بودن خیلی افزایش داده است. هر کسی در ارتش وارد می‌شود، اگر هم آن روحیه نظامی‌گری را نداشته باشد، دیسیپلین جاری در ارتش، کم کم آن روحیه را در او ایجاد می‌کند. کسی هم که در شرایط جهان امروز، و در این جمهوری اسلامی زندگی کند، شرایط، باید او را انقلابی کند. مگر اینکه چقدر در مقابل این روحیه مقاومت کند، که انقلابی نشود.
پنج شنبه 17/4/1389 - 17:36
دعا و زیارت
  انقلابی در خودش قدرت احساس می‌کند. وقتی کسی در خودش قدرت احساس کرد، دیگر برای بدست آوردن قدرت گناه نمی‌کند. دیگر با حُبّ مقام و حُبّ مال به دنبال کسب قدرت نمی‌رود. با زورگویی و با تکبّر دنبال قدرت نمی‌رود.انقلابی راحت می‌تواند متواضع باشد، چون احساس قدرت را در درون خودش دارد. اما کسی که از درون قدرت ندارد، مدام قیافه می‌گیرد، مدام با سرفه‌های درشت کردن و سینه ستبر کردن و باد به غبغب انداختن، می‌خواهد آن قدرت پوشالی را برای خودش ایجاد کند و خودش را با یک قدرت خیالی ارضاء کند. او با تکبّر می‌خواهد احساس قدرت را به دست بیاورد.اما قدرت حقیقی در قلب یک انسان انقلابی است. انقلابی بشوید و قدرتمند زندگی کنید. در همة فیلم‌های دنیا، در همة مرام‌ها، مرگ یک انسان قدرتمند، باشکوه است. ‌زندگی یک انسان قدرتمند، با شکوه است.بچه‌ها از بچه‌گی وقتی می‌خواهند بازی کنند، نقش‌هایی را پیدا می‌کنند که قدرت در آنها هست. در روانشناسی رشد، از نقش قدرت در دوران کودکی صحبت می‌شود. یکی از مهمترین اوصافی که بچه‌ها برای پدر و مادر خودشان قائلند این است که پدر و مادر من قدرت زیادی دارند.اساساً فطرت انسان تشنۀ قدرت است. اینقدر قدرت برای انسان شیرین است که معصومین(ع) برای برطرف کردن بسیاری از دردهای روحی، که کمترین آنها رفع اندوه است، ما را به یاد کردن قدرت خدا با عبارت «لا حول ولا قوّة الاّ باللّه» توصیه کرده‌اند. هیچ کس مثل خدا قدرت ندارد. اینقدر انسان از بچه‌گی دنبال قدرت می‌گردد. زیرا قدرت برای انسان خیلی شیرین است.ما انسان‌ها معمولاً در دو زمینه در رفتارهایمان تظاهر می‌کنیم: یکی اعلام نیاز به محبت نمی‌کنیم، در حالی که همه‌مان اسیر محبّت هستیم. می‌خواهیم خودمان را باکلاس نشان دهیم، تشنگی محبّت را ابراز نمی‌کنیم و ظاهراً‌ نشان می‌دهیم که ما دیگر کودک و کوچک نیستیم و به محبّت و نوازش نیاز نداریم.یکی هم اعلام نیاز به قدرت نمی‌کنیم، و برای حفظ کلاس خودمان، نشان می‌دهیم که قدرت نمی‌خواهیم. در حالیکه ما هم قدرت می‌خواهیم هم محبّت. محبّت را باید از خدا بگیریم، قدرت را هم باید از آن روحیة انقلابی‌گری دریافت کنیم که آن نیز منشأ و پشتوانه‌اش ایمان به خداست که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «المُؤمِن نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ» و یا امام باقر(ع) فرمودند: «المؤمنُ أصْلَبُ مِن الجَبلِ»انقلابی بشوی قلب قوی‌ای پیدا می‌کنی. انقلابی بشوی حقیقتاً در عالم تأثیر گذار خواهی بود. وجودت در عالم تأثیرگذار است، دیگر دنبال تأثیرگذاری‌های سطحی و ظاهری نمی‌روی.واقعاً زندگی یک غیرانقلابی، چگونه زندگی‌ای ‌است؟ زندگی حقیرانه، این احساس حقارت دائمی و احساس ضعف دائمی در وجودش هست، قلب قویی ندارد هر چند به روی خودش نیاورد. ولی ما افشا می‌کنیم، چنانکه پیامبر اکرم (ص) هم فرمود: «مَن تَرکَ الجِهادَ ألْبسَهُ اللّه ُ ذُلاًّ فی نفسِهِ؛ هر کس جهاد را ترک کند، خدا او را به خواری درونی مبتلا می‌کند» انسانی که انقلابی نیست، چون قلب قوی‌ای ندارد، این احساس ضعف را با خودش تا مرگ حمل می‌کند و از این زجر اگرچه با کسی حرف نزند، اما همیشه رنج می‌برد. اگرچه حواس خودش را پرت کند. ممکن است برای اینکه قوت قلبی برای خودش ایجاد کند، ضرب‌آهنگ‌های تندی در آهنگ‌هایی که می‌شنود ایجاد کند. در حالی‌که آن ضرب‌آهنگ باید در قلب تو باشد. صدای تپش قلب تو باید اینقدر باعظمت باشد. اما او که قلبش مثل مردنی‌ها دارد می‌زند، موسیقی خودش را بالا می‌برد که بگوید این منم.قوت قلب یکی از آثار انقلابی بودن است و این قوت قلب را ما در زندگی نیاز داریم. اگر یک انقلابی را بخواهیم مثال بزنیم، طبیعی است شهید چمران را به عنوان یکی از اولین نمونه‌ها ذکر کنیم. به دلیل این جملة امام، که فرمود: مثل چمران بمیرید. مثل چمران بمیرید کلمة قدرتمندی است.انگار او مرگ را تسخیر می‌کند. اکنون نوبت مرگ است. آن را به سمت خود می‌کشد. مرگ او را به سمت خود نمی‌کشد، او مرگ را به سمت خود می‌کشد. در آخرین گفتگوی پیش از شهادتش با خانمش، می‌گوید: شما دیگر باید رضایت بدهی من شهید بشوم. خانمش می‌گوید من هر دفعه مخالفت می‌کردم، اما این نمی‌دانم چه شد که بالاخره رضایت دادم. فردا صبح رفت و دیگر برنگشت. این‌گونه آدم می‌میرد. و هر کسی هرگونه زندگی کند، همان‌گونه می‌میرد. زبونانه زندگی کند زبونانه می‌میرد. مثل چمران بمیرید، یک معنایش هم این است که مثل چمران زندگی کنید.چرا ما از قهرمان‌های فیلم‌هایی که یک قدرت قوی باطنی دارند خوشمان می‌آید؟‌ بیایید عضو آن گروه شویم، عضویت در این گروه انقلابی، جان تازه‌ای به ما خواهد داد. یکی از ویژگی‌هایی که پیدا می‌کنیم این خواهد بود که انسان‌های قدرتمندی می‌شویم. آنوقت اگر کسی واقعاً قلبش قوی شد، چقدر راحت با خطاهای دیگران برخورد می‌کند، چقدر بزرگوار می‌شود، چقدر شیرین و دوست داشتنی می‌شود.انقلابی بودن یعنی: بعد از تحول درونی، به دنبال تحول بیرونی بودناما انقلاب معنایش چیست؟ انقلاب یعنی تحول بنیادین. و این تحول باید آنقدر عمیق باشد، تا نام انقلاب بر رویش بگذارند. انقلاب یعنی یک دگرگونی همه جانبه و اساسی. اما انقلاب در قاموس انقلاب اسلامی یعنی یک دگرگونی اساسی برای خدا پیدا کردن. این دگرگونی اساسی دو بُعد دارد، یک بُعد درونی و یک بُعد بیرونی. اگر کسی هر دو بعد را داشته باشد، او یک انقلابی خواهد بود. و اگر هر کدام را نداشته باشد، او دیگر یک انقلابی نیست.1. بُعد اول: خیلی‌ها با انقلاب اسلامی «منقلب» شدند، اما «انقلابی» نشدنداگر کسی فقط بُعد درونی را داشت، او دیگر انقلابی نشده، او صرفاً منقلب شده. خیلی‌ها با انقلاب اسلامی منقلب شدند و انسان‌های خوبی شدند، اما انقلابی نشدند. انقلابی یعنی بعد از اینکه منقلب شد، می‌خواهد همۀ عالم را هم منقلب کند، می‌خواهد همه را عوض کند. و لذت این حال خوب را به همه هدیه دهد و در میان همه بپراکند.انقلابی با همان قدرت دورنی، به دنبال اثرگذاری در عالم است. و معمولاً هم در تأثیرگذاری در عالم موفق است، و تحول ایجاد می‌کند. اما کسی که فقط منقلب شد، هنوز انقلابی نیست. خیلی‌ها خودشان منقلب شدند، ولی توفیق اینکه انقلابی هم بشوند نداشتند.تمجید پیامبر از روحیۀ انقلابی عمار یاسربعد از جنگ اُحد که مسلمانان شکستی در آن جنگ خورده بودند، عمّار یاسر و یکی از دوستانش، با تعدادی از یهودیان مدینه مواجه شدند. یهودیان مدینه همانجا یکی از حملات جنگ نرم خودشان را آغاز کردند. با تمسخر به عمّار و رفیقش گفتند: «پس وعدۀ نصرت الهی و پیروزی که پیغمبر به شما داده بود، چی شد؟» خدا و ملائکه‌اش کجا بودند که از پیامبر شما که اینقدر مجروح شد دفاع کنند؟ این همه کُشته دادید، ...حمزة‌تان، قهرمانان‌تان به شهادت رسیدند....رفیق عمار برگشت گفت: «لعنت خدا بر شما. من با شما حرف نمی‌زنم. شما ایمان آدم را سست می‌کنید. و گذاشت رفت.»اما عمّار ایستاد و با آنها سخن گفت. فرمود: «تقصیر ما بود که شکست خوردیم. به وعده‌های پیغمبر ربطی ندارد. پیامبر به ما وعده داد که اگر حرف‌های من را گوش کنید، پیروز می‌شوید. ‌ما گوش نکردیم، و شکست خوردیم. اگر گوش کرده بودیم شکست نمی‌خوردیم.»عمّار یاسر خدمت رسول خدا(ص) رسید و حضرت که خبر را شنیده بودند، از عمار گزارش خواستند. پس از گزارش عمار، رسول خدا(ص) فرمود: «رفیقِ تو که با آنها بحث نکرد آدم خوبی است. اما تو از دین خدا دفاع کردی و تو از «مجاهدین فی سبیل الله» که خدا آنان را بر دیگران برتری داده، هستی.» یعنی تو که انقلابی عمل کردی عضو گروه انقلابیون هستی.عمّار اینگونه است. عمّار در مقابل دیگران، در مقابل آنهایی که با دین دشمنی می‌کردند، آرام نمی‌گرفت.2. بُعد دوم: بعضی‌ها در مدیریت‌های نهادهای انقلابی، مسندهای انقلابی دارند امّا هنوز خودشان منقلب نشده‌اندکسی که فقط منقلب شده، و درونش تحولی ایجاد شده، او آدم خوبی است، اما انقلابی نیست. این بُعد درونی انقلابی‌گری این است. اما از آن طرف هم یک گروهی هستند که مدام می‌خواهند همه را عوض کنند، اما خودشان اصلا منقلب نشده‌اند. در خودش انقلابی نشده.دفاع مقدس که جهاد فی‌سبیل‌الله بود، یک روحیه انقلابی می‌خواست. دفاع مقدس یک روحی را در خون و در جان انسان می‌دمید. اما واقعاً در برای رزمنه‌ها مشهود بود که بعضی‌ها جبهه هم آمده بودند، در حالی که هنوز این ماده در خونشان جریان پیدا نکرده بود. حتّی ترکش هم از بغل گوششان رد می‌شد، اما هنوز «دفاع مقدسی» نشده بودند. هنوز «جهادگر» نشده بودند. بچه‌های جبهه، اگر هنوز هم از آنها بپرسی، این احساس را به یاد می‌آورند.اگر از آنها بپرسی: «ما شنیده‌ایم آن رزمنده‌ای که طعم جهاد را می‌چشید، خودش هم رنگ و بوی جهاد می‌گرفت. خودش هم متفاوت می‌شد. درست است؟»، خاطرات گذشته‌شان زنده می‌شود و هم از آنها برایت می‌گویند، هم از آنهایی که در دفاع مقدس حضور داشتند، اما هنوز رنگ و بوی جهاد را نگرفته بودند.بعضی‌ها در مدیریت‌های نهادهای انقلابی، مسندهای انقلابی دارند امّا خودشان انقلابی نشدند، خودشان هنوز منقلب نشدند. مسلمان و متدین هم هستند، نه اینکه آدم بدی باشند یا ضد انقلاب باشند، اما انقلابی نشدند. اینها همگی، کسانی هستند که در فتنه‌ها ریزش می‌کنند.تاریخ انقلابی شدن را می‌توان در دفترچه خاطرات یادداشت کردانقلابی بودن یعنی آن تحول اساسی، هم باید در خودت پدید بیاید، هم باید در دیگران پدید بیاوری. این تحول را باید انسان در خودش «حس» کند. به گونه‌ای که حتی بتواند در تقویمش بنویسد که من از کِی انقلابی شدم. هر کسی از یک تاریخی انقلابی می‌شود. ممکن است دوران انقلابی شدنش یک ماه طول بکشد، ولی ده سال طول نمی‌کشد. کسی «به تدریج» انقلابی نمی‌شود.انقلابی بودن چیزی است که آدم زمانش را می‌تواند حس کند. گرچه بعضی‌ها از اول، انقلابی بودند. امام(ره) اینگونه بود. امام(ره) می‌فرمود: «واللَّه، تا حالا نترسیده‏ام». قوّت قلب انقلابی را، امام از ابتدای سنین نوجوانی داشته. آن زمان که امام(ره) طلبه بوده، از قم به تهران می‌آمده و در مجلس شورای ملّی بحث‌ها را دنبال می‌کرده. یک عنصر انقلابی، حساس است. حساسیت‌های امام را ببینید.
پنج شنبه 17/4/1389 - 17:35
دعا و زیارت
 این آیه از قرآن در توصیف روحیۀ جهادی و انقلابی آیۀ زیبایی است:«جاهدوا فی الله حقّ جهاده». اوائل انقلاب، جمعی از نوجوانان تهرانی، آرم گروه انقلابی محلۀ خودشان را همین آیه قرآن قرار داده بودند. الله‌اش را هم به آرم جمهوری اسلامی تبدیل کرده بودند، و این آرم چندتا معنا پیدا کرده بود. غرض اینکه این آیه، بیانگر شعار و حس یک انقلابی است. خدا در اینجا کمر انسان را شکسته است. آیا کسی می‌تواند حق جهاد خدا را به جا بیاورد؟انقلابی بودن یعنی درماندن از انقلابی بودن. انقلابی بودن یعنی درنظر گرفتن آستانه‌ای که از پیش معلوم است که نمی‌توانیم آنقدر خوب باشیم. این آیه حدّ انقلابی بودن را «شایستگی خداوند متعال» ذکر کرده. چه کسی می‌تواند به این حد برسد؟ خدا با این آیه، آتش مداومی از روحیۀ جهاد را در دل انسان می‌اندازد. آتشی که می‌توان از آن به «روحیه جهادی» یا «روحیه انقلابی» تعبیر کرد.لذت انقلابی بودنخداوند در سراسر دین خودش لذت‌هایی قرار داده است، که اگر انسان خودش را از آن لذت‌های پاک و اصیل و عمیق سیراب کند، دیگر دنبال لذت‌های اندک و مبتذل نمی‌رود. یکی از این لذت‌ها، عضو یک گروهی بودن است. بیایید عضو یک گروهی شویم. این خودش لذتی دارد. چه برسد به اینکه آن گروه، گروه ممتازی هم باشد.گروه انقلابیون گروه خاصی نیست. باند خاصی هم ندارد. اتفاقاً انقلابی در هیچ باند و حزبی قرار نمی‌گیرد. انقلابی در هر حزبی هم قرار بگیرد همه می‌دانند که لزوما به حزب مقید نخواهد ماند، به مقیدات خودش مقید است و به آسانی می‌تواند فراتر از حزب عمل کند و پا بر روی باندبازی‌هایی که در هر جایی ممکن است به سهولت پدید بیاید، بگذارد. و به سهولت وفادار است به رفقای انقلابی خودش، در هر باند و هر گروه و هر صنفی باشند.بیایید یک هویتی را، یک حیثیتی را به خودمان اضافه کنیم و آن را در خودمان بیابیم و بار بیاوریم. بیایید خودمان را به یک صفت متفاوتی متصف کنیم. بیایید متفاوت شویم. روز قیامت اگر گفتند انقلابیون بیایند این طرف بایستند ما هم جزو آنها برویم آن طرف. بیایید این حس را بگیریم.از خودمان سؤال کنیم که ما بناست چگونه آدمی باشیم؟ مهمترین وصفی که هر کسی وقتی نام ما را به یاد می‌آورد، به سرعت به ذهنش می‌رسد چه وصفی باشد؟ «او یک انسان انقلابی است.» انقلابی ازدواج می‌کند، انقلابی خانه می‌خرد، انقلابی مستأجر می‌شود، انقلابی مستأجر می‌آورد، انقلابی درس می‌خواند، انقلابی شغل انتخاب می‌کند، انقلابی موضوع انتخاب می‌کند برای کار خودش. او یک آدم انقلابی است. او انقلابی نماز می‌خواند، عافیت طلبانه نماز نمی‌خواند، مصلحت‌جویانه و عافیت‌طلبانه از حق سخن نمی‌گوید.بیایید عضو چنین گروهی شویم. هر چند خیلی از رفقایمان را از دست بدهیم، ولی رفقای تازه‌ای پیدا خواهیم کرد. طراوت و شیرینی بیشتری دارد آن‌گونه زندگی کردن. زندگی معنا پیدا می‌کند. و الا آدم باید بنشیند پای فیلم، و آنهایی که زندگی‌شان به دلیلی معنا پیدا کرده، زندگی آنها را تماشا کند و حسرت آنها را بخورد. آنها کیف کنند، و تو کیف کنی از کیف کردن آنها.بیایید تماشاگر نباشیم، بازیگر صحنة جهانی باشیم. بازیگران صحنة جهان، امروز انقلابیون هستند. بقیه مثل بقیه هستند. مثل بقیه بودن و متفاوت نبودن خودش یک ننگ بزرگ است برای انسان امروز. چون انقلابیون همیشه قلیل هستند. انقلابیون نه تنها بازیگران صحنة جامعه هستند، بلکه بازی را از دست بازیگردانانی که همه را دارند بازی می‌دهند در می‌آورند.
پنج شنبه 17/4/1389 - 17:33
دعا و زیارت
 در آیات کریمة قرآن دربارة انقلابی بودن مفهوم خاصی استفاده می‌شود. این مفهوم که در قرآن کریم مکرر هم مورد تأکید قرار گرفته است، مفهوم جهاد است. خداوند متعال در قرآن کریم حتی در شرایطی هم که جنگ نباشد، دستور «جاهِدوا» صادر می‌کند. اگر شرایط بحرانی خاصی هم نباشد، می‌فرماید «فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا». آنهایی که در راه خدا مجاهده می‌کنند، همیشه تحسین می‌شوند، و برتر قرار می‌گیرند.جهاد در قرآن به جنگ مسلحانه و مواجهه رو‏در‏رو محدود نمی‌شود و معنای وسیع‌تری دارد. جهاد معنایش در قرآن کریم معلوم است. اصلاً‌ جهاد در یک زندگی آرام و بی‌دغدغه که «آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه» تحقق پیدا نمی‌کند. البته آرام، نه به معنای آرامش روحی، بلکه به این معنا که انسان نسبت به بسیاری از حق‌ها و باطل‌هایی که در اطرافش هست، معترض و تحول‌خواه نباشد. با چنین رویه‌ای مفهوم جهاد تحقق پیدا نمی‌کند. مفهوم جهاد خیلی به مفهوم انقلابی بودن نزدیک است.

 

پنج شنبه 17/4/1389 - 17:29
دعا و زیارت

هفتمین امام شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در هفتم ماه صفر سال 128 هجری قمری در ابواء متولد گردید.
پدر بزرگوارش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادر گرامیش حمیده است.
نام مبارکش موسی و القاب و کنیه هایش متعدد است؛ مشهورترین لقبش کاظم و صابر و معروف‌ترین کنیه‌اش ابوالحسن است. نقش نگین انگشتری‌اش جمله حسبی الله بوده است.

 پس از شهادت جانگداز امام صادق، موسی بن جعفر علیه السلام در سن بیست سالگی مسؤولیت بزرگ امامت و هدایت امّت را در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌ها به دوش گرفت.

  امام علیه السلام سرانجام در بیست و پنجم رجب سال 183 هجری قمری در پنجاه و پنج سالگی با خرمای زهرآلوده به دستورهارون عباسی توسط فردی بنام   سندی ابن شاهک به شهادت رسید.

حرم حضرت امام موسی کاظم(ع)

پنج شنبه 17/4/1389 - 17:7
شعر و قطعات ادبی

وحی شد بر مصطفی برخیز، اقرأ باسم ربّک

ای حبیب من ز جا برخیز، اقرأ باسم ربّک

تیره شد رخسار گیتی، خیره شد دیو تباهی

چیره شد جهل عِما برخیز، اقرأ باسم ربّک

کردگارت برگزید از خلق تا امروز خوانی

خلق را سوی خدا، برخیز، اقرأ باسم ربک

هم رسولی، هم سفیری، هم بشیری، هم نذیری

هم تویی خیرُالوَری برخیز، اقرأ باسم ربّک

مردمی را کز خدا بیگانه اند، از حق گریزان

با خدا کن آشنا برخیز، اقرأ باسم ربّک

دختران را زنده بسپردن به خاک تیره تا کِی؟

ختم کن این ماجرا برخیز، اقرأ باسم ربّک

نور امیّدی که روزی کرد روشن طورسینا

جلوه گر شد در حرا برخیز، اقرأ باسم ربّک

انفس و آفاق در تسخیر و فرمان تو آید

چون برافرازی لوا برخیز، اقرأ باسم ربّک

پنج شنبه 17/4/1389 - 16:56
دعا و زیارت

ابر سیاه فساد و گناه، بر آسمان جهان، سایه افکنده بود. عواطف انسانی پایمال شده بود. بت هایی از جنس بشر، اما بی رحم، حاکمان ملّت ها بودند و بت هایی از سنگ و چوب مظهر پرستش.

نه نسیم عدالتی می وزید و نه زلال مهر و عطوفتی جاری بود. صدایی جز چکاچک شمشیرها و نعره های جاهلیّتِ موهوم، همراه با آخرین ناله های دخترکانی معصوم، که زنده زنده به گور می رفتند، شنیده نمی شد. در چنین فضایی مخوف، محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ظهور کرد تا انسان را به چشمه های هدایت و انسانیّت رهنمون باشد. آمده بود تا با شعار آزادی، برابری و برادری، انسان های تحت ستم را از سلطه جبّاران و ستمگران برهاند و چنین نیز شد. در اندک زمانی تعالیم آن حضرت، همراه با آیات جان بخش قرآن، نه تنها جزیرة العرب، که سرزمین های دیگر، را نیز به لرزه درآورد و پرچم عدالت را در جهان گسترد.

پنج شنبه 17/4/1389 - 16:41
دعا و زیارت

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم سفیر خداوند بود بر بندگان تشنه حقیقت و محبّت، و هدف نهایی او برای خلقت همه هستی؛ که لولاکَ لما خَلَقْتُ الاَفْلاکَ؛ گل سرسبدهستی، مایه فخر و مباهات خداوند عالم نزد ملایک و جانشین راستین او بر روی زمین. کسی که:

بَلَغَ العُلی بِکمالِهِ

کَشَفَ الدُّجی بِجمالِهِ

حَسُنتْ جَمیعُ خِصالِهِ

صلّوا علیه و آله

با غمزه و اشاره ای، نکته ها و رازها آموخت و به مقام استادی عالم رسید.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

محبوبی که با جمال سیرت و صورت خود، همه پرده های تاریک جهل و حجاب های خودخواهی را کنار زد و در سیر معراجی خود از جبرائیل، امین وحی الهی، پیشی گرفت؛ دل سوزی که تا دم آخر، رنج ها و دردها را تحمّل کرد تا نشان زیبایی «رحمةً للعالمین» را از دست بخشنده خدا، دریافت کند.

پنج شنبه 17/4/1389 - 16:37
دعا و زیارت

روز مبعث، روز میلاد ارزش هاست؛ ارزش هایی که زنده به گور می شد و اصالت هایی که در بستر احتضار رو به خاموشی می رفت. در آن روز، بذر عشق و مهرورزیدن و مهربان زیستن در دشت تفتیده دل ها پاشیده شد و هزاران هزار گل عاطفه از آن رویید. لبخند بر لب ها نشست دست گرم نوازش بر سر یتیمان کشیده شد. شمشیرهای خشونت زنگار گرفت و سفره محبت آغوش گشود. نوع دوستی بنیاد یافت و کینه توزی جان باخت. از چشمه چشم ها مهر جوشید و در دریای سینه ها عشق خروشید. زندگی زیبا و بودنْ تماشایی شد. روز مبعث، روز بارش برکت، روز سرافرازی انسان، روز برآمدن آوازهای سپید و روز بوسه زدن بر چهره خورشید، بر همه جهانیان مبارک باد.

پنج شنبه 17/4/1389 - 16:34
دعا و زیارت

روز مبعث

روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.

روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.

پنج شنبه 17/4/1389 - 16:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته