تبیان، دستیار زندگی

كارگردان: حميد لبخنده

تهيه كننده: مرتضي شايسته (هدايت فيلم)

فيلمنامه: اصغر عبداللهي، حميد لبخنده

مدير فيلمبرداري: حسن پويا

تدوين: محمدرضا موئيني

موسيقي متن: كارن همايونفر

طراح صحنه و لباس: آتوسا قلم فرسايي

عكس: علي نيك رفتار

بازيگران: هديه تهراني، بهرام  رادان، حسن جوهرچي، اسماعيل شنگله، شيلا خداداد، پوراندخت مهيمن، بهناز محرر، آزيتا لاچيني، جمال اجلالي

سال ساخت: 1379

خلاصه داستان:

علي مشرقي نويسنده داستانهاي كوتاه به اتهام قتل همسرش بازداشت مي شود. او بايد براي اثبات بي گناهي اش شاهدي را به دادگاه بياورد و شاهد، زني است به نام مريم شكوهي كه حاضر نمي شود به دادگاه بيايد ولي مشرقي سعي مي كند  به زن نزديك شود.

آب و آتش

نويسنده  و كارگردان: فريدون جيراني

مدير فيلمبرداري: محمود كلاري

تدوين: مهرزاد مينويي

موسيقي: پيمان يزدانيان

بازيگران: پرويز پرستويي، ليلا حاتمي، آتيلا پسياني، بهناز جعفري، فريماه فرجامي

تاريخ نمايش: 1380  

فروش در اكران تهران: 150 ميليون تومان

خلاصه داستان:

درويش، جنگ زده آباداني با اتومبيل پيكان سواري خود مسافركشي  مي كند. اتومبيل درويش ربوده مي شود و درويش  با پسرش برنا و يكي از دوستانش  براي يافتن اتومبيل در شهر  و گورستان هاي اتومبيل به جست و جو مي پردازند. آن ها با حسن خوف آشنا مي شوند كه دلال قطعات اتومبيل است. حسن خوف با اتومبيل سه چرخه اش درويش  و برنا را در پي اتومبيل مسروقه  در كوچه پس كوچه هاي شهر مي چرخاند و مرد دزد زده را  سركيسه  مي كند. سرانجام از سوي نيروهاي انتظامي به آن ها خبر مي دهند  كه اتومبيل را پيدا كرده اند و به توقفگاه اداره آگاهي برده اند. اتومبيل به شدت صدمه ديده  و بسياري از وسايل آن دزديده شده است. حسن خوف براي آوردن تعميركار به  شهر مي رود  و  درويش براي جبران خسارت اتومبيل آسيب ديده  خود اقدام به سرقت چرخ هاي يك اتومبيل مي كند اما نگهبان توقفگاه متوجه  مي شود و با سرزنش  و تحقير او را از اين كار باز مي دارد. حسن خوف   با تعميركار باز مي گردد و با كمك برنا اتومبيل  را آماده حركت مي كنند.

نويسنده و كارگردان: كيانوش عياري  

مدير فيلمبرداري: عليرضا زرين دست

تدوين: كيانوش عياري

موسيقي: سعيد شهرام

صدا: جهانگير مير شكاري، شاپور حكيمي، ساسان باقر پور

طراح صحنه: غفار رضايي

عكس: رضا رخشان

جلوه هاي ويژه: اصغر پور هاجريان

طراح گريم: رضا رادمنش، فتانه بهرام پور

بازيگران: سعيد پورصميمي، سعيد شيخ زاده، حسن رضايي، بهروز رضوي،  افسانه محمدي، باقر صحرارودي،  ستارهريس، فاطمه طاهري، كاظم هژير آزاد، وحيد شيخ زاده، ساحره متين

محصول: شركت سينمايي آنشه

سال ساخت: 1371

سال نمايش: 1372

زمان: 93 دقيقه

خلاصه داستان:

امير هميشه آرزو داشته به آبادان سفر كند و حالا در دوران كهنسالي مي خواهد آرزويش را تحقق بخشد. ولي او قبل از اين كار بايد امانت كوچكي را به دوستي برساند...

خلاصه داستان:

نوجواني در پي يافتن پدر و مادر و اقوامش به زادگاه خود، كه بياباني است خشك و بي آب و علف، باز مي گردد. او موقعي مي رسد كه مردم دسته دسته از باد و خاك و بي آبي مي گريزند. پدر و مادر نوجوان نيز خانه و كاشانه را رها كرده گريخته اند. پسرك موقعي كه از يافتن پدر و مادر خود و كوچ بي پايان اهالي زادگاهش خسته شده، كلنگ به دست مي گيرد و زمين را مي كند، آنقدر كه دريايي از آب فوران مي كند