• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 244
تعداد نظرات : 27
زمان آخرین مطلب : 3991روز قبل
قرآن

سوره الأنعام, آیات ۹۵-۹۹
خداوند شكافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده خارج میسازد و مرده را از زنده، این است خدای شما پس چگونه از حق منحرف میشوید؟ (۹۵)

او شكافنده صبح است و شب را مایه آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است، این اندازهگیری خداوند توانای دانا است. (۹۶)

او كسی است كه ستارگان را برای شما قرار داد تا در تاریكیهای خشكی و دریا بوسیله آنها هدایت شوید، نشانه‏ها(ی خود) را برای كسانی كه می‏دانند (و اهل فكر و اندیشه‏اند) بیان داشتیم. (۹۷) او كسی است كه شما را از یك نفس آفرید، در حالی كه بعضی از انسانها پایدارند (از نظر ایمان یا خلقت كامل) و بعضی ناپایدار، ما آیات خود را برای كسانی كه می‏فهمند بیان نمودیم. (۹۸)

او كسی است كه از آسمان آبی نازل كرد و بوسیله آن گیاهان گوناگون رویانیدیم، از آن ساقه‏ها و شاخه‏های سبز خارج ساختیم و از آنها دانه‏های متراكم، و از شكوفه نخل خوشه‏ها با رشته‏های باریك بیرون فرستادیم و باغها از انواع انگور و زیتون و انار شبیه به یكدیگر و بیشباهت هنگامی كه میوه می‏كند به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید كه در آن نشانه‏هائی برای افراد با ایمان (۹۹)

سه شنبه 27/10/1390 - 20:59
قرآن
عشق خداوند به بندگانش بر طبق آیات قرآن

قرآن, سوره ۳, آیات ۳۱ و ۳۲

“بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى كنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است”
“بگو خدا و پیامبر [او] را اطاعت كنید پس اگر رویگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد”

تصویری كه از خداوند در قرآن مجید رسم شده است , متفاوت با تصویری است كه بعضی ادیان بزرگ دیگر نمایش می دهند. بر طبق نظر مسلمانان, رفتار خداوند مجموعه ای است از عشق و محبت به انسانهای خوب و ابراز انزجار از انسانهای بد. به این موضوع حداقل در چهل آیه از آیات قرآن بر مبنای تصویری روشن از انسانهای خوب و بد اشاره شده است. هدف این مقاله این است كه این تصویر از انسانهایی كه خداوند آنها را دوست دارد برمبنای آیاتی از قرآن تصویر شود.

همانطور كه در دو آیه بالا به آن اشاره شده است, قدم اول برای دریافت عشق خداوند, دنبال كردن مسیری است كه پیامبرانش به ما نشان داده اند. این زیباترین تصویری است كه می توان از عشق دو طرفه خالق و مخلوق ترسیم كرد. اگر خداوند را دوست دارید, قرآن شما را راهنمایی می كند تا خود را آماده دریافت عشق خداوند بكنید. ولی در عین حال به این موضوع نیز اشاره شده است كه اگر از راه راستی كه پیامبران نشان داده اند پیروی نكنید, مشمول عشق خداوند نخواهید شد.ش

این موضوع, احتیاج به توضیحات بیشتری دارد تا منظور قرآن از راه درست و خصایل انسانهای خوب آشكار شود. شاید بتوان گفت كه بارزترین مشخصه انسانهای خوب كه در پنج آیه (۲:۱۹۵, ۳:۱۳۴, ۳:۱۴۸, ۵:۱۳ و ۵:۹۳) از آیات قرآن به آن اشاره شده است,نیكوكاری نسبت به بقیه انسانهاست. نیكوكاری می تواند كمك به انسانهای فقیر, حمایت از یتیمان و یا حتی احترام به پدر و مادر باشد.ش

علاوه بر این, بر طبق قرآن, انسانهایی كه خداوند دوستشان دارد انسانهایی هستند كه:ش

از خود در برابر گناه محافظت می كنند (۳:۷۶, ۹:۴, ۹:۷)ش
منصفانه قضاوت می كنند (
۵:۴۲, ۴۹:۹, ۶۰:۸)ش
در راه خدا تلاش و مجاهده می كنند (
۶۱:۴)ش
خود را برای خداوند خالص می كنند (
۲:۲۲۲, ۹:۱۰۸)ش
از كارهای بد توبه می كنند (
۲:۲۲۲)ش
به خداوند توكل می كنند (
۳:۱۵۹)ش
و در برابرمشكلات صبور هستند (
۳:۱۴۶) ش

از سویی دیگر, خداوند فردی را دوست ندارد كه:ش

به او معتقد نباشد (۳:۳۲, ۳۰:۴۵)ش
متكبر باشد (
۱۶:۲۳, ۴:۳۶, ۳۱:۱۸, ۵۷:۲۳)ش
به دیگران بدی كند (
۳:۵۷, ۳:۱۴۰, ۴۲:۴۰)ش
ناسپاس باشد (
۲:۲۷۶, ۲۲:۳۸)ش
تجاوزكار باشد (
۲:۱۹۰, ۵:۸۷, ۷:۵۵)ش
اسرافكار باشد (
۶:۱۴۱, ۷:۳۱)ش
دیگران را گمراه كند (
۲:۲۰۵, ۵:۶۴, ۲۸:۷۷)ش
عهد و پیمانش را بشكند (
۸:۵۸, ۴:۱۰۷)ش
وبه داشتن مال و ثروت شادی كند (
۲۸:۷۶)ش

سه شنبه 27/10/1390 - 20:40
داستان و حکایت
14. سعه صدر

علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی می فرماید: نوه آخوند ملا حسینقلی همدانی خودش در نجف اشرف برای حقیر گفت: در یک سفر زیارتی که مرحوم آخوند با اصحابشان پیاده به کربلا مشرف می شدند، در راه عربهای بیابانی ایشان را لخت می کنند و هر چه دارند می ربایند، سپس که ایشان را می شناسند به حضورشان می آیند و هرچه ربوده بودند تقدیم می کنند، مرحوم آخوند فقط کتاب های وقفی را که ربوده بودند، پس می گیرد و از گرفتن بقیه کتب و اموال خودداری می کند و می فرماید: "به مجرد سرقت، من ایشان را حلال کردم، چون راضی نشدم به واسطه من خداوند کسی را در آتش دوزخ بسوزاند".
دریای فراوان نشود تیره به سنگی
عارف چو برنجد تنگ آب است هنوز

سبک باران بشور آیند از هر حرف بی مغزی
به فریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را
15. توجه به حقوق

طه نجف از معمرین (سالخوردگان) عرفانی نجف که حسرت دیدن "غضبِ شخصی" اش را بر دل دوستان گذاشته بود، در اواخر عمر شریفش مورد امتحان دوستان قرار می گیرد تا شاید بتوانند ولو یکبار ناظر غضب و عصبانیت او باشند! برای این کار همسر او را انتخاب می کنند و از او می خواهند آفتابه آقا را وقت ظهر برای تجدید وضو که هر روز آماده می کرده، آنروز آماده نکند.
زن فتیله را بالاتر می کشد و نه تنها آفتابه را پر نمی کند بلکه طناب را از دلو (سطل) جدا کرده و هر یک از آفتابه و دلو را به گوشه ای پرت می کند. آقا وقتی از اتاق مطالعه بیرون می آید، می بیند از آفتابه خبری نیست، وقتی از خانم سؤال می کند جواب می شنود که من ضامن آفتابه شما نیستم!
آقا خودش به نحوی آفتابه را پیدا می کند و تازه وقتی سر چاه می آید متوجه می شود که خبری از سطل و طناب نیست، بالاخره آنها را نیز پیدا کرده و سطل را به چاه می اندازد و شروع به کشیدن آب می نماید، اما در اثنای کشیدن، توان خود را از دست مسی دهد و به شدت می گرید.
زن که از دور ناظر قضیه بوده، دلش به حال پیرمرد عارف می سوزد و خودش را به او رسانده و سطل آب را از چاه خارج می کند. زن که خیال می کرده گریه آقا از غضب بوده و از این جهت گریه می کند که قادر به انتقام نیست، با خوشحالی از این که امتحان، نتیجه مثبت داده است از آقا سؤال می کند چرا گریه کردی؟
آقا جواب می دهد: "گریه ام برای این است که تا حال ندانسته ام یک آفتابه پر کردن این همه مقدمه می خواهد و من، غافل از این قضیه تا حال اینقدر به تو ظلم کرده ام و حالا گریه می کنم که چگونه در برابر خدا جوابگوی اینهمه تعدی خواهم بود!"

16. نقل کرامات

دأب بزرگان عرفا بر کتمان مشاهدات و خوارق عادات (امور غیر معمول) بوده و غالباً از نقل کرامات و اخبار ار مغیبات و مکنونات (پوشیده ها) گریزان بوده اند، ولی نوادری (افراد کمیابی) نیز بوده اند که این قاعده را نقض کرده اند، گو اینکه آنها مأمور به اظهار بوده اند.
از جمله این نوادر عارف شهیر مرحوم آخوند ملا حبیب الله کاشی ( کاشانی) است، ظاهراً آن جناب در نقل کرامات از چیزی فرو گذار نمی کرده است، یکی از بزرگان معاصر با ایشان می گوید: "در خواب دیدم، در بهشت کاخ مجللی برای آقای کاشی ساخته اند، اما همه اش سوراخ سوراخ است، گفتند او خیلی "نقل کرامت" می کند."
از خواب بیدار شدم و آمدم محضر آقای کاشی تا خواب را نقل کنم، تازه به آستان در رسیده بودم که از اندرون فرمود: "بیا تو، می دانم چه می خواهی بگویی، یک سوراخ هم بالای آن سوراخ ها!"
17. خوب وارسی کردی!

شیخ عباس قوچانی از شاگردان برجسته و برازنده استاد الاساتید مرحوم سید قاضی است. از ایشان نقل است که آقای قاضی در مسجد کوفه حجره ای داشتند، ما نیز در آنجا جمع می شدیم و از معارف بلند و انفاس عجیب آن جناب بهره مند می شدیم. یک روز به پیشنهاد آقا قرار شد بیرون از کوفه قدم بزنیم؛
تازه به خارج شهر رسیده بودیم و آقا نیز مشغول صحبت و افاضه بودند که سر و کله ماری بزرگ و سیاه پیدا شد و توجه حضار را جلب و موجب انقطاع کلام آقای قاضی گردید، آقا با ملاحظه این وضعیت خطاب به مار فرمودند: "مـُت بـِإذن الله" (به اذن پروردگار بمیر) و با این سخن مار بی حرکت ماند.
بعد از این واقعه انگار مأموریت تمام شد و آقای قاضی با همراهان به حجره برگشت و قرار شد محفل انس در حجره دنبال شود که در این بین یکی از حضار که بعداً فهمیدیم قصد وارسی مار را داشته از استاد اجازه مرخصی خواست، بعد از لحظاتی که دوباره برگشت با خطاب آقای قاضی مواجه شد که فرمود: "آیا خوب وارسی کردی"؟!
18. مباهله حق عمومی است؟!

مرحوم آیت الحق علامه طباطبایی را اعتقاد این بود که مباهله آیتی است عمومی که خدای متعال آن را پشتیبان حق قرار داده است، و می فرمود: "آیه مباهله در این که مباهله حق عمومیت دارد و اختصاص به مباهله نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با نصارای نجران ندارد، خالی از اشعار نیست و اخباری که از اهل بیت عصمت رسیده است،بر عمومیت مباهله صراحت دارد،
امام باقر (علیه السلام) در مناظره ای که با عبدالله بن عمیر در مشروعیت نکاح متعه (ازدواج موقت) دارد، عبدالله بن عمیر را به مباهله دعوت می کند. همچنین در روایتی امام (علیه السلام) یکی از شیعیان را که با بعضی از اهل تسنن مناظره مذهبی داشته، امر می کند که طرف خود را به مباهله دعوت کند."
کاتب گوید: حضرت آیت الله انصاری شیرازی (2) از شاگردان برجسته مرحوم علامه می فرمود: "حضرت علامه طباطبایی این مرد پاک به قدری منزه بود که اعلام کرده بود حاضر است در جوامع بین المللی با علمای ادیان و مذاهب در قالب تشیع جعفری اثنا عشری مباهله کند.
کاتب گوید: ادعای مباهله ادعای ساده ای نیست؛ مباهله ریشه در ولایت تکوینی عظیمی دارد که جز از عهده کسانی که جوهر وجودشان با نور پروردگار این عالم نفیس گردیده برنیاید و آن جناب بر این طوفان قادر بود، این حقیقت از علماء بزرگ شیعه که از اهل بیت سیراب گشته اند در ادوار مختلف غیر معهود نبوده است.
میرزا محمد همدانی نقل می کند که مرحوم شیخ جعفر شوشتری در دهه آخر ماه رمضان در مسجد سپهسالار به اقامه جماعت و موعظه پرداخت؛ در یکی از این روزها بر فراز منبر با اهل معصیت مباهله نمود و چنین گفت: "مَن یـَزعـَم أنـَّه لا صانـِعَ و لا مَحشـَرَ فلیقـُل إنـّی بریءٌ مـِن حَولِ رَبِّ جَعفـَرَ فإن لم یَزهَق روحُهُ مـِن مَکانه فـَلیبقِ عـَلی عِصیانِهِ" (هر کس را که گمان چنین باشد که مبدأ و معادی در بین نیست، پس بگوید: من از قدرت خدای جعفر در امانم، در این صورت اگر زنده بماند بر عصیان خود ادامه دهد!!!)
19. فقط یک نگاه

حضرت آیت الله زاهدی از شاهکارها و اعاجیب (شگفتیهای) عالم معرفت بود. آن جناب با آن مقام بلند علمی در عشق اهل بیت متواضعانه به منبر می رفت، مرحوم سید مهدی خرازی می فرمود: "آن بزرگوار روزی در منزل ما مشغول افاضه بود که ناگهان مجلس وعط با صدای زشت و کریه ساعت آلمانی به هم خورد، آقا به محض شروع زنگ ساعت، نگاهی به طرف آن کردند و ساعت با همان نگاه خاموش گردید!
بعد از تمام شدن مجلس وقتی سراغ ساعت رفتیم، با کمال تعجب متوجه شدیم که ساعت کاملاً از کار افتاده و احتیاج به تعمیر دارد. ساعت به تعمیرکار داده شد، اما هنگام تحویل با واقعیت عجیبی مواجه شدیم، تعمیرکار از تحویل ساعت خودداری می کرد و می گفت: تا نگویید ساعت دست چه کسی بوده، آن را تحویل نمی دهم.
وقتی از علت این درخواست جویا شدیم، گفت: این ساعت دست فرد معمولی نبوده و خرابی آن کار یک آدم معمولی نیست، چون هرچه پیچ دارد همه باز است!" بله، فقط با یک نگاه!!

20.یک عمر نان جو!

حضرت آیت الله حجتی میانجی از ذخایر عرفای معاصر در شمار خواص اصحاب حضرت آیت الله بهاءالدینی است و در روزهای خاصی از هفته با ایشان به جمکران مشرف می شدند، آقای حجتی می فرماید: یک روز جوانی در تهران مقداری نان جو و نمک به من داد و با دادن دستور العملی گفت: با عمل به این دستورالعمل مشرف به ملاقات حضرت أمیر المؤمنین (سلام الله علیه) خواهی شد.
از این حادثه بیش از حد خوشحال شدم و جز در اینکه دستورالعمل را در قم یا در مشهد انجام دهم، تردید دیگری نداشتم، به قرآن تفأل زدم، فرمود: قم خوب است ولی مشهد خوبتر. به همین جهت با همسرم عازم مشهد شدم. در اثناء سفر تردید و دودلی به من دست داد که چرا به صرف حرف یک جوان به اینگونه سفری دست زده ام.
وقتی به مشهد رسیدم به محضر حضرت آیت الله میلانی مشرف شدم؛ تا وارد شدم ابتدا به سکون فرمودند: "تردیدی به خود راه مده، راه همین است که به تو گفته اند"، با این إخبار از غیب که کرامت خیلی بزرگی بود، با دلگرمی مشغول انجام دستورالعمل شدم، پنج روز گذشته بود که در اثر خوردن نان جو معده ام مشکل پیدا کرد.
به همین جهت باز به محضر حضرت آیت الله میلانی مشرف شدم تا در عمل به دستور، نان جو را تبدیل به نان گندم نماید، تا وارد شدم، فرمودند: "علی (علیه السلام) یک عمر نان جو خورد، تو پنج روز نتوانستی بر خوردن آن دوام بیاوری؟!
این حرف در من خیلی اثر کرد؛ زود آمدم منزل، نان جو را جلوی خود گذاشتم و به عشق مولا أمیر المؤمنین و سختیهایی که تحمل فرموده، های های گریستم؛ به شدت در حال گریه بودم که دیدم مه مانندی خانه را در بر گرفت و حضرت أمیر با حسنین (علیهما السلام) وارد شدند و...


وَالسَّلامُ عَلَی مَن اتـَّبـَعَ الهـُدَی

سه شنبه 27/10/1390 - 20:38
داستان و حکایت
7.علت محرومیت

یکی از امتیازات بزرگ انسان از حیوان و حزب الله از حزب شیطان این است که وقتی از مقامی از مقامات معنوی محروم می شود خودش را در معرض سؤال قرار می دهد. امام سجاد (علیه السلام) این سؤال را با کلمه "ما لی؟" (مرا چه شده است؟) شروع می کند و در علت محرومیت احتمالاتی را مطرح می کند که از جمله آن این است: "... أو رأیتـَنی مُستـَخِفـَّاً بـِحقـِّکَ فأقضـَیتـَنی" (پروردگارا! شاید من حق تو را سبک شمردم، که مرا دور کردی).
یکی از فضلای معظم می فرماید: چهل سال پیش از حضرت آیت الله العظمی اراکی سؤال کردم: آقا "فـَأقضَیتـَنی" یعنی چه؟ با لبخند فرمود: یعنی "برو گم شو"!
8. خانه را جاروب نکردی!

یکی از عرفای عالی مقام مازندران هنگام تشرف مردی پاکدل به زیارت امام رضا (علیه السلام) نامه ای به او می دهد و از او می خواهد که پاسخ آن را هنگام مراجعت، از امام رضا (علیه السلام) بگیرد. او پس از تشرف به حرم، نامه را داخل ضریح انداخته و منتظر پاسخ می شود؛ هنگام مراجعت با شرمندگی کنار ضریح مطهر عرض می کند: "آقا من منتظر پاسخ هستم". در این هنگام حرم مطهر بطور غیر منتظره ای برای او خلوت می شود و حضرت از ضریح مطهر به وی خطاب می کنند: "از طرف ما به صاحب نامه بگو:
آئینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن خانه سپس میهمان طلب
وی وقتی به وطن مراجعت می کند، با شور و شوق عازم منزل عارف می شود تا بشارت پاسخ حضرت را به وی بدهد؛ وقتی در را می زند متوجه می شود آقا در دالان منزل همین بیت را زمزمه می کند.
9. رحمت نازل شد

آیت الله کربلایی فرمودند: در محضر حضرت آیت الله انصاری همدانی به مواعظ یکی از علماء بالله که در منبر بود گوش می دادم؛ یک لحظه حالت معنوی فوق العاده ای در دلم احساس کردم و به من سبکی عظیمی دست داد، به محض پیدایش این حالت حضرت ایت الله انصاری در گوشم فرمود: رحمت نازل شد!
حضرت آیت الله استاد الأساتید آقا سیدعلی قاضی می فرماید: "من در تشخیص ماه مبارک رمضان احتیاج به رؤیت ماه ندارم و به محض ورود ماه مبارک رمضان از فضای معنوی کاملاً متوجه ورود ماه مبارک رمضان می شوم همچنانکه شما متوجه ورود گرما یا سرما به اتاق می شوید". آن جناب در این باب تمسک می کند به احادیثی که می فرماید: در ماه مبارک رمضان شیاطین مغلوب می شوند و دیگر هیچ شیطانی در زمین نیست.
10. اینقدر ها هم ولایت داریم!
در زمان آیت الله العظمی بروجردی یکی از مؤمنین از وی استفتائی (در خواست حکم شرعی) می نماید و آن مرحوم در جواب، مرقوم می فرمایند: "به فقیه گلپایگانی مراجعه شود" شخص سؤال کننده به خاطر زرنگی خاصی که داشته است، جوابیه را حفظ و بعد از فوت آیت الله العظمی بروجردی برای تبلیغ مرجعیت آیت الله العظمی گلپایگانی از کاغذ مزبور استفاده عظیمی می نماید.
این خبر به گوش آیت الله العظمی گلپایگانی می رسد؛ ایشان فرد مزبور را احضار و نوشته را مطالبه نموده و دیگر به او مسترد نمی نماید؛ آن شخص می گوید: "مالکیت" کاغذ از آن من است و شما شرعاً حق تصرف در آن را ندارید. آیت الله العظمی گلپایگانی با تبسم می فرماید: "اینقدرها هم ولایت داریم!"
11. او درباره من غلو کرده!

یکی از مداحان قم در یکی از اعیاد در مجلس آیت الله العظمی بروجردی مدح بلیغی از ایشان می نماید؛ بعد از تمام شدن مجلس طبق روال همیشگی از آقا طلب انعام برای مداح می نمایند، آقا با صدای بلند می فرمایند: : "به او چیزی نخواهم داد او درباره من غلو کرده است."
12. طوفان در مصاف با خاکستر!

معاویه در کینه و عداوت با بنی هاشم چنان بود که نمی خواست حتی یک نفر از بنی هاشم زنده بماند. برای همین در جنگ ها آرزو داشت پای بنی هاشم را به معرکه بکشاند و بزرگان آنها را یک یک از میدان بردارد.
از مطالعه تاریخ معلوم می شود که صاحب ولایت کلیه الهیه، حضرت أمیر المؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) از این نیت شوم آگاه بود و به همین جهت ورود بنی هاشم را به جنگ تن به تن منوط به اجازه خویش کرده بود. اما معاویه با تهییج احساسات و غیرت بنی هاشم گاهی موفق می شد بعضی از جوانان غیور بنی هاشم را وارد معرکه کند.
یکی از این جوانان "عباس بن ربیع" از عمو زاده های حضرت امیر بود. این جوان غیور بدون اجازه به مصاف پهلوانی بزرگ از شام رفته و جنگ سخت و مشکلی را با او آغاز کرده بود، هر دو لشکر نظاره گر این رزم حماسی بودند تا بر شجاعت نماینده لشکر خود افتخار کنند تا اینکه بعد از جنگ سختی، بالاخره عباس حریف خود را به جهنم واصل و لشکر مولا را غرق شادی و شعف و فریادهای تشویق و تحسین ساخت.
راوی گوید: من دیدم کسی از پشت سر من عباس را به این آیه تشبیه می کند: «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدیكُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْكُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنین» (ای اهل ایمان با کافران به کارزار برخیزید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و خوار گرداند و شما را بر آنان چیره کند و دلهای مؤمنان را به پیروزی شفا بخشد؛ بقره/14)
وقتی برگشتم دیدم خود أمیر المؤمنین است، ایشان از من پرسیدند: "این جوان شجاع چه کسی بود؟" عرض کردم: "یا أمیر المؤمنین از خود شماست، عباس بن ربیع است"، حضرت ناراحت شدند و با احضار عباس، او را توبیخ فرموده و از اینکه بدون اجازه ایشان به مصاف دشمن رفته است او را نکوهش کردند، اما در آخر او را به مدال "خدایا از لغزش عباس درگذر" او را مفتخر نمودند، سپس فرمودند: "هر وقت عوامل معاویه به قصد تهییج به سراغ تو آمدند، مرا خبر کن".
بعد از مدتی عباس خبر داد که یکی از پهلوانان شام مرا به نام به مصاف می خواند. حضرت دستور دادند عباس لباس خود را با لباس مولا عوض کنند. آنگاه حضرت خودشان با لباس عباس به مصاف پهلوانی که عباس را تهییج می کرد رفتند. پهلوان با دیدن عباس سؤال کرد: "آیا علی اجازه داد یا خودسرانه آمدی؟!"
علی جوابش چه مثبت چه منفی دروغ بود و با اینکه دروغ در جنگ جایز است، باز مولا از آن استنکاف کرد و در جوابش این آیه را خواند: «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیر» (به کسانی که مورد ستم واقع شدند اجازه جنگ داده شد و خداوند بر پیروزیشان تواناست؛ حج/39) سپس جنگ شروع شد.
آن جناب را دأب و شیوه در جنگ اینچنین بود که به یک ضربت طولی یا عرضی کار حریف را می ساخت، پهلوان اول دوم و سوم همه روانه جهنم شدند و این سلسله ادامه داشت که صدای عمروعاص خطاب به معاویه بلند شد که گمان نکنم این مبارز، عباس باشد که چنین زور و بازویی از او معهود نیست، معاویه گفت: چاره چه می اندیشی؟ گفت: یک فوج از لشکر را دستور ده تا بر سر عباس بریزند، اگر تکان نخورد یقین بدان که او علی است و بدین ترتیب شامیان متوجه شدند به جای پهلوانان بنی هاشم که می خواستند آنها را به میدان بکشانند، رئیس بنی هاشم خود به مصاف آنها آمده است
سه شنبه 27/10/1390 - 20:31
داستان و حکایت
در فکر بود، در آن فکرها!

خدمت حضرت آیت الله بهجت عرض شد که نهی از منکر زنان بدحجاب از جهت تلازم با نگاه به نامحرم مشکل است. آقا فرمود: "ممکن است و مشکلی در کار نیست، حضرت آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی در حفظ چشم آن چنان بود که گاهی با مواشی (چهار پایان) تصادف می کرد! وقتی در راه سؤال می کردند: آقا کجا می روید؟ می فرمود: "اجازه دهید فکر کنم بگویم"! حضرت آیت الله بهجت ادامه دادند: "آقا در فکر بودند در آن فکرها"!
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی
در عالم چنان، که آمد کدام رفت
4.تغییر دادم!!!

حضرت آیت الله عزّالدین زنجانی فرمودند: "در زمان طاغوت یکی از فرمانداران اصفهان هر جمعه در باغی در خارج از اصفهان بساط فساد درست می کرد و جماعتی از اطرافیان را به آنجا دعوت می نمود و برای تکمیل حظوظ (لذت ها) نفسانی، هر جمعه زنی بدکاره را نیز در بساط مزبور با خود همراه داشت.
در اجتماع حضار هر جمعه مشاهده می کردند که در گوشه باغ پیرمردی با خدای خود خلوت کرده و مشغول عبادت است، در یکی از جمعه ها زن بدکاره به اطرافیان می گوید: "تصمیم گرفته ام امروز حال این پیرمرد را عوض کنم" با این حرف به طرف پیرمرد می رود و نیمه عریان در حال رقص این غزل حافظ را برای پیرمرد می خواند:
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
و غزل را به آخر می رساند، پیرمرد سرش را بلند می کند و می گوید: "تغییر دادم"! با این حرف پیرمرد که نشان از اوج ولایت تکوینی او در این عالم دارد، زن به طور کلی منقلب گشته و جزو أعبد الناس (عابدترین مردم) آن منطقه می گردد.
یکی از فضلای معظم فرمود: پیرمرد برای نجات زن که هنوز روح ایمان و فطرت در او باقی بوده و استعداد برگشت داشته، مأمور بوده است.
5. هر کدام که خدا توشه!

یکی از فرزندان معظم آیت الله العظمی گلپایگانی می گوید: "از آقا پرسیدم: آقا شما ترجیح می دادید طلبه بودید یا مرجع تقلید؟" بالبداهه (بیدرنگ) جواب دادند: "هر کدام که خدا توشه"!
6. خلع روح

آیت الله شیخ جواد طهرانی در زمره کسانی بود که به مقام منیع تجرد نفس رسیده بودند. خود وی در اثبات تجرد نفس می نویسد: "الان که این کتاب را می نویسم لباسم را از دیوار آویخته ام، همچنانکه الان دارم لباسهایم را می بینم همینطور از خودم بیرون آمده و خودم را تماشا کرده ام."
مجله خراسان در چهلم ایشان از زبان حضرت آیت الله العظمی اراکی نوشت: "آقای طهرانی حتی در نماز خلع روح داشتند"!
سه شنبه 27/10/1390 - 20:29
آشپزی و شیرینی پزی

 مواد لازم:
سیب زمینی 4عدد
بادمجان 4عدد
گوجه فرنگی 6عدد
سیر 5 حبه
نمک، فلفل،زردچوبه به میزان لازم

طرز تهیه:
ابتدا بادمجانها را به صورت یکی در میان پوست کنده و به شکل مکعبهای کوچک خورد کنید، سپس به آنها نمک زده و برای مدتی تا زمان سرخ کردن بگذارید بمانند تا موقع سرخ شدن روغن کمتری جذب کنند، سیب زمینی های پوست کنده شده را هم به صورت مکعب های کوچک یا همان نگینی خورد کرده و داخل روغن سرخ کنید و بعد از آنها بادمجانها نیزسرخ شوند که بهتر است اینکار در روغن زیتون انجام شود.
سیرهای ریز شده را نیز به مدت 2 دقیقه در ظرفی جداگانه تفت داده ، نمک، فلفل، زردچوبه را به همراه گوجه فرنگیهای رنده شده به آنها اضافه کنید و آنقدر حرارت دهید تا آب گوجه فرنگیها کاملا کشیده شود و مخلوط به حالت سس درآید، در این مرحله سس حاصله را روی بادمجان و سیب زمینی ها ریخته و 5 دقیقه حرارت دهید، غذای شما حاضر است .

سه شنبه 27/10/1390 - 20:23
سخنان ماندگار

۸۶ _ أحبّ اللَّه تعالى عبدا سمحا إذا باع و سمحا إذا اشترى و سمحا إذا قضى و سمحا إذا اقتضى.

خداوند بنده اى را که بهنگام خرید و هنگام فروش و هنگام پرداخت و هنگام دریافت سهل انگار است دوست دارد.

۸۷ _ أحبّ عباد اللَّه إلى اللَّه أنفعهم لعباده.

از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که براى بندگان خدا سودمندتر است.

۸۸ _ أحبب للنّاس ما تحبّ لنفسک.

آنچه براى خود میخواهى براى مردم بخواه

۸۹ _ أحبّ بیوتکم إلى اللَّه بیت فیه یتیم مکرّم.

محبوبترین خانه هاى شما در نظر خدا خانه ایست که در آن یتیمى محترم باشد.

۹۰ _ احترسوا من النّاس بسوء الظّنّ.

بوسیله بدگمانى از مردم در امان باشید.

۹۱ _ احتکار الطّعام بمکّه إلحاد

احتکار خوردنیها در مکه کفر است.

۹۲ _ أحثوا التّراب فی وجوه المدّاحین.

بر چهره ستایشگران خاک بیفشانید.

۹۳ _ احذر أن یری علیک آثار المحسنین و أنت تخلو من ذلک فتحشر مع المرائین.

مبادا آثار نیکان در تو نمودار باشد و نیک نباشى که در این صورت با ریاکاران محشور خواهى شد.

۹۴ _ احذروا الشّهوه الخفیّه: العالم یحبّ أن یجلس إلیه.

از شهوت مخفى بپرهیزید شهوت مخفى آنست که دانشمند دوست دارد کسان در محضر وى بنشینند

۹۵ _ أحذروا البغى فإنّه لیس من عقوبه هى أحضر من عقوبه البغی.

از ستمگرى بپرهیزید زیرا کیفرى از کیفر ستمکارى آماده تر نیست.

۹۶ _ أحزم النّاس أکظمهم للغیظ.

آنکه در فرو بردن خشم از دیگران پیشتر است از همه کس دوراندیش تر است.

۹۷ _ أحذروا زلّه العالم فإنّ زلّته تکبکبه فی النّار.

از لغزش عالم بپرهیزید که لغزش او در آتش نگونسارش خواهد کرد

۹۸ _ أحسنوا جوار نعم اللَّه لا تنفروها فقلّما زالت عن قوم فعادت إلیهم.

قدر نعمتهاى خدا را بدانید و آن را از خود مرانید زیرا کمتر ممکن است نعمتى از قومى زایل شود و پس آنان باز گردد.

۹۹ _ أحسنوا إذا ولّیتم و اعفوا عمّا ملکتم.

وقتى فرمان روائى یافتید به نیکى گرائید و زیر دستان خود را ببخشید

۹۹ _ احفظ اللَّه تجده أمامک.

جانب خدا را نگهدار تا همیشه وى را روبرو بینى.

۱۰۰ _ احفظ لسانک.

زبان خویش را نگهدار.

سه شنبه 27/10/1390 - 20:17
سخنان ماندگار

۷۱ _ أحبّ الأعمال إلى اللَّه الصّلاه لوقتها ثمّ برّ الوالدین ثمّ الجهاد فی سبیل اللَّه.

بهترین کارها در نزد خدا نماز بوقت است آنگاه نیکى با پدر و مادر آنگاه جنگ در راه خدا.

۷۲ _ أحبّ البلاد إلى اللَّه مساجدها و أبغض البلاد إلى اللَّه أسواقها.

محبوبترین جاى شهرها در پیش خدا مسجدهاست و منفورترین جاى شهرها در پیش خدا بازارهاست.

۷۳ _ أحبّ العباد إلى اللَّه الأتقیاء الأخفیاء.

محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزکاران گمنامند.

۷۴ _ أحبّ الأعمال إلى اللَّه أدومها و إن قلّ.

محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است اگر چه اندک باشد.

۷۵ _ أحبب حبیبک هونا ما عسى أن یکون بغیضک یوما ما و أبغض بغیضک هونا ما عسى أن یکون حبیبک یوما ما.

در دوستى میانه نگهدار که شاید دوست روزى دشمن تو شود و در دشمنى راه افراط مسپار که شاید دشمن روزى دوست گردد.

۷۶ _ أحبب للنّاس ما تحبّ لنفسک تکن مؤمنا و أحسن مجاوره من جاورک تکن مسلما.

آنچه براى خود مى خواهى براى مردم بخواه تا مؤمن باشى و با همسایگان نیکى کن تا مسلمان باشى.

۷۷ _ أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو کشف عنه کربا

بهترین کارها در پیش خدا آنست که بینوائى را سیر کنند، یا قرض او را بپردازند یا زحمتى را از او دفع نمایند

۷۸ _ أحبّ الأعمال إلى اللَّه بعد الفرائض إدخال السّرور على المسلم.

بهترین کارها در پیش خدا بعد از اداى واجبات خوشحال کردن مرد مسلمان است.
۷۹ _ أحبّ الأعمال إلى اللَّه حفظ الّلسان.
بهترین کارها در پیش خدا نگه دارى زبان است.

۸۰ _ أحبّ الأعمال إلى اللَّه الحبّ فی اللَّه و البغض فی اللَّه.

بهترین کارها در پیش خدا دوستی و دشمنى در راه خداست.

۸۱ _ أحبّ الجهاد إلى اللَّه کلمه حقّ تقال لإمام جائر.

بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقى است که به پیشواى ستم کار گویند.

۸۲ _ أحبّ الحدیث إلىّ أصدقه

در نظر من بهترین سخنان آنست که راست تر باشد.

۸۳ _ أحبّ الطّعام إلى اللَّه ما کثرت علیه الأیدی.

بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهى بسیار بر آن بنشینند.

۸۴ _ أحبّ اللّهو إلى اللَّه تعالى إجراء الخیل و الرّمی.

بهترین بازى ها در پیش خدا اسب دوانى و تیر اندازى است.

۸۵ _ أحبّ عباد اللَّه إلى اللَّه أحسنهم خلقا.

بهترین بندگان در پیش خدا کسى است که خلقش نیکتر باشد.

سه شنبه 27/10/1390 - 20:15
سخنان ماندگار

۵۶ _ اثنان لا ینظر اللَّه إلیهم یوم القیامه قاطع الرّحم و جار السوء.

دو کس را خداوند روز قیامت بنظر رحمت نمى نگرد، آنکه با خویشان ببرد و آنکه با همسایه بدى کند.

۵۷ _ اثنان خیر من واحد و ثلاثه خیر من اثنین و أربعه خیر من ثلاثه فعلیکم بالجماعه.

دو تن از یکى بهتر و سه تن از دو تن برتر و چهار تن از سه تن نیکوتر است، همیشه با جماعت باشید.

۵۸ _ اثنان یکرههما ابن آدم الموت و الموت خیر له من الفتنه و یکره قلّه المال و قلّه المال أقلّ للحساب.

فرزند آدم از دو چیز بیزار است یکى مرگ در صورتى که مرگ براى او از فتنه بهتر است و کمى مال در صورتى که هر چه مال کمتر باشد حساب آن آسانتر است.

۵۹ _ اثنان یعجّلهما اللَّه فی الدّنیا البغى و عقوق الوالدین.

دو چیز را خداوند در این جهان کیفر مى دهد تعدى و ناسپاسى پدر و مادر.

۶۰ _ اجتنبوا الخمر فإنّها مفتاح کلّ شرّ.

از شراب بگریزید که کلید همه بدیهاست.

۶۱ _ اجتنبوا التّکبّر فإنّ العبد لا یزال یتکبّر حتّى یقول اللَّه تعالى أکتبوا عبدی هذا فی الجبّارین.

از تکبر بپرهیزید زیرا بنده همین که بتکبر خو گرفت خداوند مى گوید این بنده را در شمار گردن کشان بشمار آرید.

۶۲ _ اجتنبوا کلّ مسکر.

از هر چه مست میکند بپرهیزید.

۶۳ _اجتنب الغضب.

از خشم بپرهیز.

۶۴ _ اجتنبوا دعوات المظلوم ما بینها و بین اللَّه حجاب.

از نفرین هاى مظلوم بترسید که میان آن و خدا حجابى نیست.

۶۵ _ أجرؤکم على قسم الجدّ أجرؤکم على النّار.

هر کس از شما در خوردن قسم جدى جرى تر است بجهنم نزدیکتر است

۶۶ _ إنّ لکلّ ملک حمى و إنّ حمى اللَّه فی الأرض محارمه.

هر پادشاهى قرقى دارد و قرق خدا در زمین محرمات اوست.

۶۷ _ أجلّوا اللَّه یغفر لکم.

خدا را ستایش کنید تا شما را بیامرزد

۶۸ _ أجملوا فی طلب الدّنیا فإنّ کلّا میسّر لما کتب له منها.

در طلب دنیا معتدل باشید زیرا بهر کس هر چه قسمت اوست میرسد

۶۹ _ أجوع النّاس طالب العلم و اشبعهم الّذی لا یبتغیه.

از همه مردم گرسنه تر آن کس است که در پى دانش میرود و از همه مردم سیرتر آن کس است که طالب آن نیست.

۷۰ _ أجیبوا الدّاعی و لا تردّوا الهدیّه و لا تضربوا المسلمین.

سه شنبه 27/10/1390 - 20:8
سخنان ماندگار

۴۱ _ اِتَّقُوا الشُّحَّ فَإنَّ الشُّحَّ أهلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم وَ حَمَلَهُم عَلَى أن سَفَکُوا دِماءَهُم وَ استَحَلُّوا مَحارِمَهُم؛

از بخل بپرهیزید زیرا که بخل پیشینیان را هلاک کرد و آنها را وادار کرد که بخون یک دیگر دست بیالایند و محارم خویش را حلال شمارند.

۴۲ _ اِتَّقُوا النّارَ وَ لَو بِشَقِّ تَمرَهٍ فَإن لَم تَجِدُوا فَبِکَلَمَهٍ طَیِّبَهٍ؛

از آتش بپرهیزید و گر چه بوسیله یک پاره خرما باشد و اگر ندارید بوسیله سخنى نیک.

۴۳ _ اِتَّقِ المَحارِمَ تَکُن أعبَدَ النّاسِ وَ ارضِ بِما قَسَمَ اللَّهُ لَکَ تَکُن أغنَى النّاسِ؛

از چیزهاى حرام بپرهیز تا از همه کس عابدتر باشى و بقسمت خویش راضى باش تا از همه کس ثروتمندتر باشى.

۴۴_ أتقَى النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فِیما لَه وَ عَلَیهِ؛

از همه مردم پرهیزگارتر آن کس است که حق را بر نفع و ضرر خویش بگوید.

۴۵ _ اِتَّقُوا الدُّنیا فَوَ الَّذی نَفسِی بِیَدِهِ إنَّها لأسحَرَ مِن هاروتَ وَ ماروتَ؛

از دنیا بپرهیزید، قسم بآن کس که جان من در کف اوست که دنیا از هاروت و ماروت ساحرتر است.

۴۶ _ اِتَّقُوا اللَّهَ فِی النِّساءِ فإنَّهُنَّ عِندَکم عَوانٌ؛

در باره زنان از خدا بترسید که آنها پیش شما اسیرند.

۴۷ _ اِتَّقِ اللَّهَ حَیثُما کُنتَ وَ أتبَع السَّیِّئَهَ الحَسَنَهَ تَمحُها وَ خالِقِ النّاسَ بِخُلقٍ حَسَنٍ؛

هر کجا هستى از خدا بترس؛ به دنبال گناه کار نیک انجام بده تا آن را محو کند و با مردم خوش اخلاق و نیکو رفتار باش.

۴۸ _ اِتَّقُوا دَعوَهَ المَظلومِ فَإنَّها تَصعَدُ إلَى السَّماءِ کأنَّها شَرارَهٌ؛

از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود.

۴۹ _ اِتَّقُوا دَعوَهَ المَظلُومِ وَ إن کانَ کافِراً فَإنّها لَیسَ دُونَها حِجابٌ؛

از نفرین مظلوم بترسید اگر چه کافر باشد، زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعى نیست.

۵۰ _ اِتَّقُوا اللَّهَ وَ أصلِحُوا ذاتَ بَینِکُم؛

از خدا بترسید و میان خویش را اصلاح کنید.

۵۱ _ اِتَّقُوا الدُّنیا وَ اتَّقُوا النِّساءَ فإنَّ إبلیسَ طَلّاعٌ رَصّادٌ وَ ما هُوَ بِشَی ءٍ مِن فَخوخه بأوثَقِ لِصَیدِهِ فِی الأتقِیاءِ مِنَ النِّساءِ؛

از دنیا بترسید و از زنان بپرهیزید زیرا شیطان نگران و در کمین است و هیچ یک از دامهاى وى براى صید پرهیزکاران مانند زنان مورد اطمینان نیست.

۵۲ _ اتّقوا الظّلم فإنّ الظّلم ظلمات یوم القیامه.

از ستمگرى بپرهیزید که ستمگرى مایه تاریکى روز رستاخیز است.

۵۳_ اتّقوا صاحب الجذام کما یتّقى السّبع إذا هبط وادیا فاهبطوا غیره.

از بیمارى که بخوره مبتلا است بپرهیزید چنان که از شیر میگریزید اگر در دره اى فرود آمد شما در دره دیگر فرود آئید.

۵۴ _ اتّقوا زلّه العالم و انتظروا فیئته.

از لغزش دانا بترسید و منتظر باز گشت وى باشید.

۵۵ _ اثنان لا تجاوز صلاتهما رءوسهما عبد أبق من موالیه حتّى یرجع و امرأه عصت زوجها حتّى ترجع.

دو کسند که نمازشان از سرشان بالاتر نمیرود بنده اى که از آقایان خود گریخته باشد تا هنگامى که باز گردد و زنى که شوهر خود را نافرمانى کرده باشد تا باز گردد.

سه شنبه 27/10/1390 - 20:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته