• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 168
تعداد نظرات : 155
زمان آخرین مطلب : 4547روز قبل
سخنان ماندگار
امام صادق (ع)فرمودند:«سخت ترین كارها سه چیز است:انصاف ورزیدن با مردم با همۀ وجود،تا بدان حد كه آنچه برای خویش نمی پسندی،برای آنها نیز نپسندی،و همدردی با برادر دینیت در مالت،و ذكر خدای عزوجل در همه حال،و ذكر خداوند فقط این نیست كه«سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر»بگویی،بلكه ذكر خداوند آن است كه وقتی بر چیزی وارد شدی كه خداوند فرمان انجام دادنش را داده انجامش دهی و هنگامی كه به چیزی وارد شدی كه خداوند از انجامش نهی فرموده،آن را تر ك نمایی.»

معانی الاخبار 4/193.

سه شنبه 9/1/1390 - 8:49
سخنان ماندگار
امام رضا (ع)از پدران گرامیش(ع)روایت كرده است كه:امام علی (ع)فرمودند:«با استغفار خود را عطرآگین سازید؛مبادا بوی بد گناهان شما را مفتضح و بی آبرو سازد.»
أمالی الطوسی 382:1.
دوشنبه 8/1/1390 - 14:7
اخلاق
راوی می گوید:از امام صادق(ع)پرسیدم:«وصیّت لقمان چه بود؟»امام فرمودند:«جملات شگفت انگیزی در این وصیّت وجود دارد،اما شگفت انگیزترینش این است كه لقمان به پسرش اینگونه گفته كه:«پسرم!از خداوند بترس،آنگونه ترسی كه اگر او را با نیكی های جنّ و انس ملاقات كنی، بترسی كه تو را عذاب كند،و به خداوند امیدوار باش،آنگونه امیدواری كه اگر گناهان جنّ و انس را به پیشگاه او ببری،امید داری كه تو را می بخشد.»امام(ع)بعد از نقل این سخن، فرمودند :پدرم می فرمود:«در دل هر بندۀ مؤمنی دو نور هست:نور ترس و نور امید.میزان این نورها آنگونه است كه اگر آنها را بسنجی،وزن هیچكدام از دیگری بیشتر نیست(میزان خوف و رجادر دل مؤمن به یك اندازه است).» 

الكافی 1/55:2.     كتاب جهادبانفس باب13شماره104ترجمه محمودی گلپایگانی

دوشنبه 8/1/1390 - 12:35
داستان و حکایت

«حسن بن جَهْم»می گوید:از حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)شنیدم كه می فرمود:«مردی از بنی اسرائیل ،چهل سال تمام به عبادت خداوند مشغول بود،سپس قربانی را تقدیمِ پیشگاه الهی كرد،اما قربانیش پذیرفته نشد.پس او خطاب به نفس خویش گفت:«ای نفس!هر چه می كِشَم از دست تو می كِشَم،و آنچه كه اینك به من رسیده،به خاطر توست و تمامی گناهان از توست!»

پس خدای عزوجل به او وحی كرد:«سرزنشی كه اینك از نفست كردی ،برتر از چهل سال عبادت می باشد.»

الكافی3/59:2.كتاب جهاد با نفس ترجمه محمودی  گلپایگانی باب17شماره 149

در پایان حقیر از كسانی كه این مطلب را خواندند استدعا دارد در صورت امكان برای در امان ماندن از شرِّ نفس و شیطان؛   این قسمت از دعای روز سه شنبه را حفظ نموده و بر تكرار آن در هر ساعت از شبانه روز كه یادشان آمد مداومت فرمایند.و  حقیر را از دعای خیر خود بی بهره نفرمایند.

ََرَبِّ اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَِّر نَفْسی إِنَّ نَفْسَ لِأمارةٌ بِسوءٍ إِلّا مَنْ رَحِمَ رَبّی و أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطانِِ الّذی یَزیدُنی ذَنْباً إلی ذَنْبی مفاتیح الجنان قسمتی از دعای روز سه شنبه

دوشنبه 8/1/1390 - 11:49
اهل بیت

«ابوذر غفاری»میگوید:به پیامبر خدا عرض(ص) كردم:«ای پیامبر خدا! مرا وصیّت نما!»حضرت(ص) فرمودند:«تو را سفارش می كنم به تقوای الهی؛چرا كه آن رأس تمامی امور است!»گفتم:«بیفزایید!»پیامبر خدا(ص)فرمودند:«بر تو باد به تلاوت قرآن،و ذكر زیاد خداوند.»باز عرضه داشتم:«بیفزایید!»پیامبر خدا(ص)فرمودند:«بر تو باد به خاموشی طولانی.»باز گفتم «بیفزایید!» پیامبر خدا(ص) فرمودند:«از خندۀ  زیاد بپرهیز.»عرض كردم:«ای پیامبر خدا!بیفزای!»پیامبر خدا(ص)فرمودند:«بر تو باد به دوستی با مساكین و همنشینی با آنان.»باز عرض كردم:«بیفزایید!»حضرت (ص)فرمودند:«حق را بگوی،هر چند كه تلخ باشد!»عرض كردم:«بیفزایید!»حضرت (ص)فرمودند:در راه خداوند از سرزنش هیچ سرزنشگری مهراس!»عرض كردم:«بیفزایید!»حضرت رسول خدا(ص)فرمودند:«آنچه كه از خودت می دانی،می بایست كه تو را از پرداختن به عیوب دیگران بازدارد،و در آنچه كه خود نیز به آن دچار هستی،بر دیگران خشم نگیر!»سپس حضرت(ص) فرمود:« برای عیب مرد این بس كه در او سه خصلت باشد:عیوب مردم را بشناسد،و از عیوب خود غافل باشد،و برای مردم چیزی را شرم آور بداند كه در خود او وجود دارد،و همنشین خود را بدون علت و سبب آزار دهد.»سپس حضرتش (ص) خطاب به من فرمودند:«ای اباذر!هیچ عقلی چونان تدبیر ،و هیچ پارسایی همانند بی نیازی و هیچ حسبی مثل حسن خلق نمی باشد.»

معانی الاخبار:1/334 -   ترجمۀ كامل جهاد با نفس تالیف فقیه محدّث شیخ محمد بن حسن حرّ عاملی ترجمه محمود گلپایگانی

دوشنبه 8/1/1390 - 8:35
سخنان ماندگار

ودرود خدا بر او ،فرمود:دنیا بدن ها را فرسوده،و آرزوها را تازه میكند،مرگ را نزدیك و خواسته ها را دور و دراز می سازد،كسی كه به آن دست یافت خسته می شود،و آن كه به دنیا نرسید رنج می برد.

از كتاب حكمت های نهج البلاغه ترجمه استاد دشتی

يکشنبه 7/1/1390 - 7:27
اخلاق

و درود خدا بر او فرمود:فردی از شما نگوید:خدایا از فتنه به تو پناه میبرم،زیرا كسی نیست كه در فتنه ای نباشد،لیكن آنكه می خواهد ، به خدا پناه برد،از آزمایش های گمراه كننده پناه ببرد،همانا خدای سبحان میفرماید:«بدانید كه اموال و فرزندان شما فتنه شمایند»معنی این آیه آن است كه خدا انسانها را با اموال و فرزندانشان می آزماید،تا آن كس كه از روزی خود ناخشنود،و آن كه خرسند است،شناخته شوند،گر چه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه تر است،تا كرداری كه استحقاق پاداش یا كیفر دارد آشكار نماید،چه آن كه بعضی مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمی پسندند،و بعضی دیگر فراوانی اموال را دوست دارند و از كاهش سرمایه نگرانند.

از كتاب حكمت های نهج البلاغه مترجم استاد دشتی

 

شنبه 6/1/1390 - 13:47
سخنان ماندگار

 درود خدا بر او فرمود:

چشم زخم  حقیقت دارد،استفاده از نیروهای مرموز طبیعت حقیقت دارد،سحر و جادو وجود دارد،و فال نیك راست است،و رویداد بد را بد شگون دانستن ،درست نیست،بوی خوش درمان و نشاط آور، سواری بهبودی آور و نگاه به سبزه زاران درمان كننده و نشاط آور است.

ازكتاب حكمت های نهج البلاغه مترجم استاد دشتی

شنبه 6/1/1390 - 12:47
شعر و قطعات ادبی

پشت كاجستان، برف.

برف،یك دسته كلاغ.

جاده یعنی غربت.

باد،آواز، مسافر و كمی میل به خواب.

شاخ پیچك و رسیدن، و حیاط.

من و دلتنگ،و این شیشه خیس.

می نویسم، و فضا.

می نویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشك.

یك نفر دلتنگ است.

یك نفر می بافد.

یك نفر می شمرد.

یك نفر می خواند.

زندگی یعنی : یك سار پرید.

از چه دلتنگ شدی؟

دلخوشی ها كم نیست:

مثلا این خورشید،

كودك پس فردا،

كفتر آن هفته.

یك نفر دیشب مرد و هنوز،نان گندم خوب است.

و هنوز ، آب می ریزد پایین،اسب ها می نوشند.

قطره ها در جریان،

برف بر دوش سكوت و زمان روی ستون فقرات گل یاس.

سهراب سپهری

شنبه 6/1/1390 - 11:33
شعر و قطعات ادبی

تا سواد قریه راهی بود.

چشم های ما پر از تفسیر ماه زنده بومی،شب درون آستین هامان.

می گذشتیم از میان آبكندی خشك.

از كلام سبزه زاران گوش ها سرشار،كوله بار از انعكاس شهر های دور.

منطق زیر زمین در زیر پا جاری.

زیر دندان های ما طعم فراغت جا بجا میشد.

پای پوش ما كه از جنس نبوت بود ما را با نسیمی از زمین می كند.

چوبدست ما به دوش خود بهار جاودان می برد.

هر یك از ما آسمانی داشت در هر انحنای فكر.

هر تكان دست ما با جنبش یك بال مجذوب سحر می خواند.

ما گروه عاشقان بودیم و راه ما از كنار قریه های آشنا با فقر تا صفای بیكران می رفت.

بر فراز آبگیری خود بخود سرها خم شد:

روی صورت های ما تبخیر می شد شب و صدای دوست می آمد به گوش دوست.

سهراب سپهری 

شنبه 6/1/1390 - 10:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته