• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3488روز قبل
حجاب و عفاف

حجاب ؛ شاخصه سبك زندگی اسلامی

بحث پوشش یكی از نمادها و شاخصه‎های مهم فرهنگ بشر است. انسان‎ها از وقتی كه توانستند خودشان را بشناسند و به رفع نیازهایشان بپردازند یكی از اولین نیازهایی كه تلاش كردند آن را با استفاده از خلاقیتشان برطرف كنند پوشش بوده است.پوشش نه فقط به عنوان یك مكانیسم طبیعی برای مقابله با سرما و گرما، بلكه نمادی از شخصیت افراد و باورهای آنها است.در قرآن كریم هم بعضی از مفسرین به این تاكید كرده‏اند كه وقتی حضرت آدم و حوا در بهشت بودند و قبل از اینكه وارد زمین شوند به مجرد اینكه قدرت جنسی را پیدا كردند بحث ضرورت پوشش برای آنها مطرح شد. به همین جهت یكی از خصلت‎های فرهنگی هرجامعه‏ای پوشش و نحوه آن بوده است.پوشش در اكثر تمدن‎های بشری وجود داشته و به عنوان یك ارزش بویژه در خصوص پوشش زنان مطرح بوده است. در ایران هم قبل از اسلام هرچه زن پوشیده‏تر بوده تشخص بیشتری داشته و به جز زنانی كه از موقعیت اجتماعی پایین‏تری برخوردار بودند مثل رقاصه‎ها و امثالهم ، سایر زنان پوشش را برای حفظ شخصیتشان حفظ می‎كردند.
حجاب ، در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده و اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می تواند اقسام متفاوتی همچون؛ حجاب ذهنی، فكری و روحی داشته باشد. علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب كه در رفتار خارجی انسان تجلی می كند نیز نام برده شده است كه می توان به حجاب و پوشش در نگاه اشاره كرد كه به مردان و زنان، در مواجهه با نامحرم توصیه شده است.در خصوص آثار فردی رعایت حجاب، می توان به احترام به شخصیت زن به واسطه رعایت حجاب، مصونیت ارتباطات زن با مردان غریبه، حفظ اعتقادات مذهبی برای افراد، حفظ عفت زن و جلوگیری از فساد و ناهنجاری اشاره كرد. همچنین آثار اجتماعی رعایت حجاب نیز سلامت نسل جدید جامعه، پیشگیری از فساد اخلاقی، مبارزه با مظاهر بی دینی و حفظ كیان خانواده است.

اسلام بر حضور اجتماعی زن تاكید می ورزد اما این حضور را بدون قید و شرط نمی داند.اسلام یكی از شرایط مهم و اساسی فعالیت اجتماعی زن و حضور وی در صحنه های گوناگون را مرزبندی دقیق و جدایی او از مردان می داند. حفظ وقار و عفت، شرط دوم برای حضور زن در اجتماع است و این بدان دلیل است كه زن در نگاه اسلامی از جایگاه بلند و منزلتی عظیم برخوردار بوده كه اسلام برای حفاظت از این جایگاه تدابیر گوناگونی اندیشیده است.اما در عصر حاضر هجمه ها به حجاب از سوی فرهنگ غربی شدت گرفته و حجاب در برخی لایه های جامعه به حاشیه رفته است.متاسفانه فرهنگ برهنگی در حال رسوخ به خانواده ها است و یكی از معضلات اجتماعی ما عدم رعایت حجاب و عفاف از سوی برخی افراد است.توسعه علم و رشد تكنولوژی و شكل‎گیری كلانشهرها در همه جای دنیا باعث كاهش قدرت جامعه و افزایش فردگرایی شده و در نتیجه انسان‏ها برای خود این حق را قائل شده‎‏اند كه در انتخاب سبك زندگی خود آزادی بیشتری داشته باشند و به قیود فرهنگ های گذشته خود پایبند نباشند.به عبارتی یكی از محصولات دنیای مدرن اومانیسم یا همان انسان محور است كه اصالت را به لذت بردن انسان در این دنیا می دهد و هر آنچه كا مانع لذت او می شود را مطرود می داند.حجاب یكی از موانع لذت انسان مدرن است.
وقتی لذت انسان اصل قرار گرفت همه قیودی كه ادیان الهی برای سعادت واقعی انسان در نظر گرفته اند خلاف تمدن و پیشرفت معرفی می شود.متاسفانه این فرهنگ غلط به مدد رسانه های غربی و با برنامه و هدفمند جامعه ما را هدف قرار داده است.در این تبلیغات گسترده بی حجابی و پیشرفت و كسب منزلت اجتماعی و مدرن بودن به یكدیگر گره خورده اند و به گونه ای القا گردیده كه بی حجابی از الزامات و شاخص های تمدن و ترقی است.سبك زندگی كه امروز فرهنگ غرب به ما القا می كند (كه یكی از شاخصه های آن بی بند وباری و عدم توجه به قیود اسلامی است)در تضاد با سبك زندگی است كه اسلام برای بشریت تجویز كرده قرار دارد.خدای متعال برای اینكه انسان‏ها انسانی زندگی كنند و از خصلت‏های حیوانی بیرون بیایند و یك عروج الهی داشته باشند قیودی را در نظر گرفته كه رعایت آنها الزامی است.یكسری از دستورالعمل‏های خداوند متعال مثل واجب و حرام ضروری است.خداوند مانند یك طبیب حاذق برای سلامتی انسان‏ها نسخه‎هایی تجویز كرده است. بنابراین فلسفه حجاب برای سبك زندگی الهی و انسانی زندگی كردن و نه غریزی زیستن تعریف شده است. جدای از تبلیغات مسمومی كه رسانه های غربی علیه اسلام دارند، آموزه های اسلامی و وحیانی همچنان كاربرد خود را دارد، چرا كه با فطرت، نهاد و ضمیر وجودی انسان ها سر و كار دارد.اسلام دین فطری است و همان چیزی را می گوید كه درون انسان فریاد می زند و چه بخواهد و چه نخواهد عقل بر آن مهر تایید می زند.
   
راه كارهای ترویج حجاب
اما برای ترویج فرهنگ حجاب كه یكی از شاخصه های سبك زندگی اسلامی است چه باید كرد؟
تفهیم فواید حجاب و مضرات بی حجابی برای مردم در قالب‎های هنری و به طور نامحسوس از جمله راهكارهای ترویج حجاب است. اینكه خانواده های ما،نهاد های آموزشی و مسئولین ما بدانند كه علت اینكه انرژی برخی جوانان صرف شهوترانی می شود و بسیاری از معضلات اجتماعی از جمله طلاق و خیانت همسران به هم و عدم ازدواج جوانان و داشتن روابط نامشروع و در كل فروپاشی خانواده‏ها از عدم رعایت حجاب و پیروی از فرهنگ برهنگی و بی بند و باری حاصل می‎شود در هوشیاری و جزم شدن عزم ها برای مقابله با بی حجابی و بی عفتی در جامعه موثر خواهد بود.اگر به دنبال سلامت اخلاقی و امنیت اجتماعی و حتی جسمی شهروندانمان هستیم و حفظ نظام دینی برایمان مهم است باید تلاش كنیم كه احكام الهی در جامعه اجرا شود و یكی از مهمترین این احكام حفظ حجاب و عفاف است.باید با استفاده از مدارك و اسناد معتبر و پرونده‏های قضائی، (قتل‎ها و ضرب و جرح‏ها و طلاق‎ها)عامل فرهنگ برهنگی در شكل گیری آنها را به مردم گوشزد كنیم.

نظام سلطه و رسانه های وابسته به آن كه از مقابله با موج گسترده و روزافزون بازگشت به عفاف و حجاب در كشورهای غربی و نظام های تحت سلطه خود درمانده اند، از همه ابزار ها و توانمندی های خود برای جلوگیری از گرایش زنان و دختران جوان به حجاب و عفاف و زنده نگه داشتن فرهنگ تباهی و برهنگی استفاده می كنند و بویژه كشورهای اسلامی را آماج تبلیغات ضد عفاف و حجاب خود قرار می دهند. غرب با آخرین سرعت خویش در حال حركت به سوی طراحی یك دنیای مدرن و پر از رفاه برای اقشار خاص خود است. رفاهی كه واقعا خالی از معنویت و ماوراء است. برای همین است كه ما شاهد رشد عرفانهای كاذب و نوظهور هستیم یا حتی پروژه های دین سازی در غرب در دستور كار سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی قرار گرفته است.زن مسلمان در غرب انتهای این پروژه را به چشم خویش دیده و می بیند. در این كوران و داغی تحولات، تكلیف خود را مشخص می كند. همین است كه هر روز مبارزه برای حفظ شعائر اسلامی بیشتر می شود. اما در درون كشور ما، به دلیل گستردگی بلندگوهای تبلیغاتی با تنوع پیامها از سوی همان مدینه فاضله غربی بیداد می كند و جوانان و خانواده های ما را مبهوت خود كرده است. به نوعی سراب ساختگی كه در ذهن مخاطبین می سازد را بدون در نظر گرفتن دانش و بینش لازم، صرفا در لایه رفتاری بروز می دهد و این می شود كه جوان ما برای رسیدن به جوان غربی، به جای تبعیت در دانش آموزی و نظم و پیشرفت، صرفا از رفتارهای ناهنجار آنها تبعیت می كند.در چنین شرایطی زنان و دختران مسلمان و متعهد مسئولیتی بسیار سنگین بر عهده دارند كه مهمترین آنها عبارتند از:
- تقویت پایه های ایمانی و پایبندی هر چه بیشتر به ارزش های اخلاقی مورد تاكید دین اسلام
- به دست آوردن توانایی لازم برای دفاع عقلانی از فرهنگ حجاب و عفاف
- حراست از كیان خانواده و جلوگیری از نفوذ امواج مخرب ماهواره به فضای پاك و معصوم خانواده های خود
- احیای فرهنگ امر به معروف و نهی از منكر و بی تفاوت نبودن در برابر رواج گسترده الگوهای غربی پوشش و آرایش در میان دختران جوان.

برگرفته از : روزنامه رسالت، شماره 7644 به تاریخ 2/7/91، صفحه 7

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:30
حجاب و عفاف

زن در نهج البلاغه با نگرش روان شناختى (1)

آنچه در این نوشتار مىآید، پژوهشى است در باره زن از دیدگاه امام على(علیه السّلام) و جایگاه وى در نهج البلاغه كه یكى از جدىترین مسایل اجتماعى ـ فرهنگى و تفكر دینى در روزگار ما است، چرا كه این موضوع یكى از زمینه هاى پرسش نسبت به مذهب بالاخص شیعه گردیده است، دشمن با استفاده از عدم اطلاع و احاطه كافى افراد نسبت به مضامین گرانقدر و حیات بخش این كتاب ارزشمند شروع به سم پاشى و خراب نمودن اذهان افراد به ویژه زنان و دختران جوان دانشجو كرده است.
در این نوشتار سعى بر این است كه در حد بضاعت خود در پرتو خورشید اندیشه هاى تابناك امام قرار گیریم تا شاید بتوانیم از انوار تابناك این گوهر جهان افروز، وجود پر از ظلمت خود را روشنایى بخشیم. ان شاالله.

نگاه قرآن به زن
قبل از پرداختن به مبحث اصلى لازم است كه چند مسأله را به عنوان مقدمه بحث مطرح نماییم. مهمترین سند، شناختن شخصیت زن از منظر امام على(علیه السّلام) قرآن است، چرا كه قرآن كتابى است دست نخورده و تحریف نشده كه باید دیگر آثار و منابع دینى را با آن سنجید و در صورت سازگارى و عدم مغایرت پذیرفت. براى دستیابى به راى قرآن در زمینه شخصیت زن باید ابتدا به مساله آفرینش زن و مرد در قرآن توجه شود:

برابرى زن در آفرینش
بررسى آیاتى از قرآن كریم كه خلقت زن و مرد را طرح مى فرماید، نشان مى دهد كه این زمینه در وجوهى كه به انسانیت آنان برمى گردد وحدت نظر دارد. و منشا خلقت نفس واحدى است كه سرمایه هاى متنوعى در آن تعبیه گردیده است.
نمونه اى از این آیات بیان اشتراك زن و مرد در اصل خلقت است:
((وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ...؛(1)
خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و براى شما از همسرانتان فرزندان و نوادگانى پدید آورد و چیزهاى پاكیزه روزیتان كرد.)) قرآن كریم وقتى مساله زن و مرد را مطرح مى كند مى گوید این دو را از چهره مرد بودن و زن بودن نشناسید بلكه از چهره انسانیت بشناسید و حقیقت انسان را روح او تشكیل مى دهد نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تامین مى كند نه جسم او و نه مجموع جسم و روح. قرآن كریم حقیقت هر انسانى را روح او دانسته و بدن را ابزار روح مى داند.(2)
و صراحتا مى فرماید: (فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی؛(3)
(پس وقتى آن را درست كردم از روح خود در آن دمیدم.)
زن در آفرینش در بعد روحى و جسمى، از همان گوهرى آفریده شده است كه مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت، یكسان و یگانه اند و تمایز و فرقى در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست.

تسویه و تعدیل در خلقت
آیات قرآن صراحتا بر این مساله دلالت دارد كه نظام هستى یكى نظام احسن است كه در آن هیچ گونه نقصان و كجى مشاهده نمى شود، همان طور كه در كتاب الهى به این مساله اشاره شده است:
(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ؛(4)
(براستى انسان را در نیكوترین اعتدال آفریدیم.)
و در سوره انفطار آیه 6 و 7 به بحث تسویه در خلقت انسان اشاره مى كند و مى فرماید:
((یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ؛
اى انسان چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟ همان كس كه تو را آفرید و اندام تو را درست كرد( آنگاه) تو را سامان بخشید.)) ((و ... فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ؛(5)
تبارك باد بر خدایى كه بهترین خلق كننده هاست.)

برابرى زن و مرد در كمال یابى و بالندگى
تكامل در اصطلاح به معنى تحول كیفى افزایشى و شكوفایى و به فعلیت رسیدن قوا و استعدادهایى مى باشد كه خداوند در نهاد هر موجودى قرار داده است. صدرالمتالهین نیز كمال را به معناى فعلیت و شكوفایى استعدادهاى خاص هر موجود مى داند. به تعبیر دیگر، سیر كمال هر چیزى را نوع و جنس استعدادها و ساختار هر موجودى تعیین مى كند و تكامل با ساختمان و نیازهاى هر موجودى هم جنس و متناسب مى باشد.(6) در قرآن كریم یك اصل معیار كمال است و همواره سایر كمالات را در پرتو آن اصل مى سنجد و آن تقرب به خداست كه از او به عنوان تقوا یاد شده است. و به تعبیر حضرت آیت الله جوادى آملى، كمالات انسانى در سایه عبادت و اطاعت حق است و اطاعت و عبادت، بین زن و مرد مشترك است، قهرا راه تكامل مشترك خواهد بود. به عنوان نمونه دعاها و نیایشها یكى از بهترین راههاى تكامل انسانى است، زیرا كمال یك انسان در این است كه به خداوند كه علم محض و هستى صرف و قدرت صرف است نزدیك بشود. و به اخلاق آن كامل محض، متخلق بشود و راه تخلق به اخلاق الهى و تقرب به آن كمال را، عبادتها و نیایشها به عهده دارند.(7) و نیز بالاترین ستایشهاى معنوى در قرآن كریم از مریم به عمل آمده است و با واژه هایى بلند ستوده شده چون: (اصطفاك و طهرك) (8) و همو بارها مورد خطاب و سخن فرشتگان الهى قرار مى گیرد و فرشتگان با وى تكلم مى كنند: (إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ یَا مَرْیَمُ...).(9)
همچنین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن هنگام كه سلمان از لباس كهنه فاطمه(سلام الله علیه) دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نگران بود و اشك مى ریخت فرمود: (ان ابنتى فاطمه لفى الخیل السوابق؛(10)
دخترم فاطمه در كاروان پیشتازان است.)
و نیز نقل شده كه امام حسین(علیه السّلام)در آخرین لحظات عمر خویش به زینب فرمود:
(یا اختاه لاتنسینى فى نافله اللیل؛(11) خواهرم مرا در نماز شب از یاد مبر.)
حمیده همسر امام صادق(علیه السّلام) چنان از مقام والاى معنوى برخوردار است كه امام صادق در باره اش فرمود: (حمیده مصفاهٌ من الادناس؛ حمیده از هر پلیدى و آلودگى منزه است.) و نیز امام باقر(علیه السّلام) نسبت به او فرمود: ((حمیده فى الدنیا محموده فى الاخره؛ او در دنیا و آخرت ستودنى است.)
برخى بر آنند كه زنان در سلوك معنوى بیش از مردان آمادگى دارند زیرا:
1ـ مسافت سیر زنان كوتاهتر از مردان است.
2ـ زنان سبكتر از مردانند چرا كه علایق آنان از مردان كمتر است.
3ـ موانع سلوك مردان بیش از زنان است و به دشوارى مى توانند خود را خلاص كنند.(12)
محى الدین عربى مقامات عرفانى را مختص مردان ندانسته و بلكه زنان را نیز در آن شریك مى داند:
(مقامات عرفانى ویژه مردان نیست، بلكه زنان نیز در آن سهم دارند و از آن رو كه غلبه با مردان بوده به اسم مردان یاد مى شود.)
علامه طباطبایى در این زمینه مى فرمایند:
مشاهده و تجربه حكم مى كند كه زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند. یعنى دو فرد انسانى. زیرا تمام آثار كه در مردان آشكار است در زنان نیز پیدا است. بروز آثار یك نوع نشان دهنده تحقق خارجى آن نوع است. بلى میان این دو صنف در آثار مشترك، شدت و ضعف وجود دارد، اما این تفاوت موجب بطلان حقیقت نوع در فرد نیست. از اینجا روشن مى شود كه كمالات نوعى كه براى یك صنف میسور است براى صنف دیگر نیز دست یافتنى است، همان گونه كه كمالات معنوى نیز چنین است و جامع ترین سخنى كه این مطلب را ادا مى كند این آیه قرآن است:
((أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ)).(13)
قرآن كریم راه سلوك معنوى را در برابر زنان چنان گشود كه از مریم و همسر فرعون به عنوان دو مثل و الگو براى همه مؤمنان یاد كرد:
(وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ؛(14)
خداوند براى كسانى كه ایمان آورده اند زن فرعون را مثل مى زند آن گاه كه گفت: اى پروردگار من، براى من در بهشت نزد خود خانه اى بنا كن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمكار برهان. و مریم دختر عمران را كه شرمگاه خویش را از زنا نگه داشت. و ما از روح خود در آن دمیدیم و او كلمات پروردگار خود و كتابهایش ار تصدیق كرد و از فرمانبرداران بود.) لذا مى بینیم كه نام زنان زیادى از عرفاى بلندمرتبه در سلوك معنوى در تاریخ ثبت شده است. ابوعبدالرحمن سلمى (321 ـ 412) كتابى را در شرح حال زنان عابد و صوفى به تحریر در آورده و از 84 زن عارف پیشه یاد كرده است.(15)
ابوعبدالرحمن جامى نیز در ((نفحات الانس)) از چهل زن عارف مسلك یاد مى كند.(16) آیت الله جوادى آملى به سخنانى از زنان عارف اشاره مى كند كه حكایت از روح بلند و علو مرتبه معنوى آنها دارد: رابعه شامیه، همسر احمد بن الحوارى وقتى سفره غذا مى گستراند به همسرش مى گفت بخور: ((فانها ما نضجت الا بالتسبیح)) این غذا تنها با تسبیح پخته شده است. حال معنایش آن است كه هنگام آشپزى تسبیح مى گفتم یا اینكه این غذا محصول تسبیح است.(17) به هر حال زن در مسیر بالندگى و كمال همچون مرد مى تواند حركت كند و از جهت تكوینى و تشریع هیچ گونه ممانعتى در این راه به عمل نیامده است، چرا كه مسیر كمال، همان نقطه نهایى سیر یك انسان است كه در آن زن و مرد اشتراك دارند همان طور كه قرآن در باره این برخوردارى از امكانات رشد و كامیابى مردان و زنان مى فرماید: ((آن روز كه مردان و زنان مومن را مى بینى كه نورشان پیشاپیش و به جانب راستشان روان است( به آنان مى گویند:) امروز شما را مژده باد به باغهایى كه زیر درختان آنها نهرها روان است. در آنها جاویدانید. این است همان كامیابى بزرگ.))(18)

برابرى در برخوردارى از حیات طیبه
یكى دیگر از برابریهایى را كه قرآن به طور مساوى براى زنان و مردان قایل مى باشد برخوردارى از حیات طیبه است:
 ((مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً))
یعنى در رسیدن به حیات طیب فقط دو چیز نقش دارد؛ یكى حسن فعلى به نام (عمل صالح) و دیگرى حسن فاعلى به نام (مومن بودن روح) خواه بدن مونث باشد خواه مذكر، این ((هو مومن)) ناظر به حسن فاعلى است، یعنى جان باید مومن باشد و ((عمل صالحا)) ناظر به حسن فعلى است، یعنى كار باید صحیح باشد. كار صحیح از كارگر صحیح؛ این دو حسن كه كنار هم ضمیمه شدند، حیات طیب را به بار مىآوردند.(19)

موقعیت زنان در قرآن
قرآن این كتاب همیشه جاویدان، در طرح انسان شناسى خود، برابرى زن و مرد را در چهار بعد مطرح مى كند:
1ـ برابرى در اصل و ریشه در آفرینش
2ـ برابرى در قابلیت در نظام ارزشى
3ـ برابرى در قابلیت كمال یابى و بالندگى
4ـ برابرى در حقوق انسانى.(20)

تفاوت زن و مرد از دیدگاه قرآن
همان طور كه قبلا گفته شد از نظر قرآن زن و مرد در این انسانیت همسانند، و در اصل و ریشه انسانیت كه همان روح مى باشد هیچ گونه تمایزى وجود ندارد. ولى على رغم این همسانى در عرصه روح و اصل انسانیت، در زمینه روان و جسم تفاوتهاى قابل توجهى بین این دو صنف مختلف وجود دارد كه این تفاوتها موجب تمایز بین این دو گردیده است.
باید توجه داشت كه مساله تفاوت بین زن و مرد یكى از عجیب ترین شاهكارهاى خلقت است و باید اذعان نمود كه همین تفاوتها هست كه زمینه جذب و انجذاب و عشق و همكاریهاى فى ما بین و درك متقابل را براى زن و مرد ایجاد مى كند.
لذا قرآن كریم مى فرماید:
(أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ.)
ما مردم را با استعدادهاى مختلف و شرایط گوناگون آفریدیم و اگر همه در یك سطح از استعداد و یك سطح از قدرت بودند نظام هستى متلاشى مى شد. چون كارها گوناگون است و كارهاى گوناگون را باید استعدادهاى گوناگون به عهده بگیرد لذا باید تفاوت باشد. به هر حال شكى نیست كه تفاوتهاى میان افراد ناشى از حكمت الهى است و عامل تمامى حركتها، تعالیها و رمز و راز تكامل است. لذا مى بینیم مولاى متقیان فرمودند: (خیر مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوى باشند، هلاك مى شوند.) (21)
قرآن كریم با اشاره به تفاوتهاى فردى مى فرماید: (مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا؛ چرا در برابر خدایى كه شما را گوناگون آفریده است تعظیم نمى كنید؟!) ...

سیره قولى و عملى على بن ابى طالب(علیه السّلام) درباره زنان
سیره شناسى در واقع سبك شناسى است، رفتارشناسى است. شناخت ((اصول و سبكها و روشها)) است كه هر فرد در رفتار و اعمال خود دارد. پس سیره شناسى به معناى سبك شناسى است.
پس سیره در واقع اصولى است پایدار كه تعیین كننده سبك رفتار در یك حوزه معین باشد؛ به عبارت دیگر سیره منطق عملى است. همچنان كه در منطق فكرى، همه مردم فكر مى كنند لكن منطقى فكر نمى كنند، در رفتار هم كمى افراد پیدا مى شوند كه رفتارشان بر اساس یك سلسله معیارهاى مشخص باشد كه از آن معیارها و از آن اصول هرگز جدا نمى شوند و الا اكثر مردم رفتارشان منطق ندارد.(22) و اكثر مردم همان گونه كه هرج و مرج بر فكرشان حاكم است بر رفتارشان هم حاكم است. آنچه در این نوشتار براى ما مهم است یافتن اصول فكرى مولاى متقیان على بن ابى طالب(علیه السّلام)است اصولى كه حضرت در زمینه زنان و برخورد با آنان دارد. یعنى اینكه بیابیم حضرت على(علیه السّلام)در زمینه زنان چه اصولى را دارند و چه اصولى باعث این گونه رفتار عملى با زنان مى شود. پس شناخت سیره على(علیه السّلام)در زمینه زنان یعنى شناخت این اصول و منطق.

رابطه تنگاتنگ نهج البلاغه با قرآن
از آنجا كه اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، گشاینده ابواب فیض قرآن براى بندگان و سخنگویان كلام الهى مى باشند، لذا سیره قولى آنها برگرفته از منبع بیكران الهى مى باشد و در واقع آنان مفسران راستین قرآن و نگهبانان حریم كتاب خدایند و آنانند كه كتاب صامت الهى را به سخن در مىآورند و واسطه اى امین براى بهره گیرى پیروان قرآن از این چشمه بیكران و زلال الهى مى باشند، همان طور كه امیرالمومنین على(علیه السّلام) در شان اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه قرین قرآن هستند مى فرمایند:
 (هم الذین یخبركم حكمهم عن علمهم و صمتهم عن منطقهم و ظاهرهم عن باطنهم لایخالفون الدین و لا یختلفون فیه فهو بینهم شاهد صادق و سامتٌ ناطق؛(23)
اهل بیت(علیه السّلام)كسانى هستند كه شما را حكمشان از علمشان و سكوتشان از منطقشان و ظاهرشان از باطنشان خبر مى دهد، هرگز با دین خدا مخالفت نمى كنند و هرگز در امر دین اختلاف نظر نمى نمایند. پس قرآن در میانشان شاهدى صادق و صامتى ناطق مى باشد.)
در جایى دیگر مى فرمایند: (ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ینطق و لكن اخبركم عنه؛(24)
آن قرآن است، پس از قرآن سخن گفتنى درخواست كنید در حالى كه هرگز سخن نخواهید گفت و لیكن من از قرآن به شما خبر مى دهم.)
ائمه اطهار(علیه السّلام) از بهترین متمسكان به قرآن هستند و هرگز به مخالفت با این كلام الهى نپرداختند. و در سیره قولى آنان جز تبعیت و همخوانى با كلام الهى چیز دیگرى یافت نمى شود و آنچه كه قایل به آن هستند، برگرفته از قرآن این كلام الهى است. و به همین جهت است كه بهترین راه دسترسى به سیره قولى حضرت على(علیه السّلام)در زمینه موضوع مورد بحث ما كه زنان است، قرآن است. و همان طور كه قبلا اشاره كردیم، قرآن كریم، از طرفى زن را یك انسان كامل برخوردار از تمامى مواهب الهى و داراى هویتى انسانى مشترك با مردان و برخوردار از كمالهاى معنوى و بالندگى و برخوردار از حقوق انسانى مساوى با مردان مى داند و در حدى كه نمونه عالى ایمان براى ایمانآورندگان را یك زن معرفى مى كند و از سوى دیگر نمونه بارز كفر را هم از بین زنان معرفى مى كند. تمامى آنچه را كه از منظر قرآن در رابطه با زن بیان كردیم، در اندیشه تابناك مولاى متقیان(علیه السّلام)هم نسبت به زنان قطعا وجود دارد. چطور ممكن است كه از دیدگاه قرآن، زن یك انسان كامل و برخوردار از حیات طیبه و داراى بالندگى باشد ولى حضرت على(علیه السّلام)، یعنى قرآن ناطق، زن را موجودى ناقص العقل و ناقص الایمان و یا عباراتى چون عقرب، شر و از آنها یاد نماید.
و این تعارض آشكار بین كلام قرآن و كلام مبین و مفسر قرآن را چگونه مى شود توجیه كرد. در حالى كه نهج البلاغه برگردان از قرآن است، محتواى نهج البلاغه همان قرآن است كه امیرالمومنین على(علیه السّلام)آن را در قالبى نوین ریخته است. تفاوت آن در این است كه قرآن به صورت كلى بر فراز عصرها و نسلها سخن گفته است. اما نهج البلاغه این مسایل را در رابطه با ملتى مطرح كرده است و بدین وسیله به ما نشان داده است كه چگونه مى توان مسایل كلى قرآن را در مورد ملتى به مطالعه گذاشت و با زندگى یكى جامعه آن را مطابقت داد. بنابراین بررسى نهج البلاغه جداى از قرآن مانند نگریستن به كالبدى بى روح است؛ تفكیك قرآن از نهج البلاغه، تفكیك روح از كالبد است.(25) به عبارت دیگر زبان على(علیه السّلام)از یك سو زبان الهى است، یعنى زبانى كه به وحى تكیه دارد. (همان زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) یعنى زبان پیامبر تخصصى نیست بلكه همان گونه حرف مى زند كه مردم سخن مى گویند مثلا وقتى مى گوید آب، همان آب است كه روزانه مردم مى خورند. در حالى كه سیاستمدار و شیمى دان برداشت دیگرى دارند) و از سوى دیگر به عقل انسان متصل است، زبان على(علیه السّلام)زبانى است امى كه دریچه هاى تخصصى را گشوده است. ضمن نشان دادن معادن، آغاز راه، شقوق مختلف و تجزیه معادن و راههاى دسترسى به آنها را نیز نشان داده است. وقتى از تاریخ سخن مى گوید، نمودهاى بنیادى از فلسفه تاریخ را بر ملا مى سازد، هنگامى كه از روانشاسى سخن مى گوید بسترى را مى گسترد كه در آن مجهولاتى از روان انسان را معلوم مى نماید. و وقتى از جامعه سخن مى گوید دریچه هاى جامعه شناسى را نیز مى گشاید. براى این است كه مى گوییم زبان على(علیه السّلام)زبانى است كه از یك سو به وحى الهى متصل است و از سوى دیگر به عقل جزیى انسان. او با اتكا به وحى راه تخصص را مى پوید.(26) آنچه كه در نهج البلاغه از زن ترسیم شده است، طرحى یك بعدى از چهره كامل زن در قرآن است و همان طور كه قرآن از زن هم به عنوان نمونه عالى ایمان در قرآن یاد مى برد و هم به عنوان نمونه عالى كفر و از دو جهت و از دو بعد به مساله زن مى پردازد. نتیجه كلام اینكه: براى فهمیدن سیما و چهره شخصیت زن در نهج البلاغه باید به قرآن مراجعه كرد و در كنار قرآن و با تطبیق با قرآن به مطالعه نهج البلاغه پرداخت.

آسیب شناسى دینى و نقش زنان در آسیب زایى دینى از نگاه امام على(علیه السّلام)
نهج البلاغه به عنوان یك كتاب تفسیر قرآن، در زمانى كه در جوى آكنده از فتنه هاى زنانه و دسیسه هاى سیاسى، لب به سخن گشوده است. لذا به ناچار در این رهگذر، به بعد نارساییها و كمبودهاى زنان پرداخته است. لذا در نهج البلاغه سخن از شخصیت زن در میان نیست بلكه آنچه هست بیان نارساییها و كمبودها است و به همین جهت است كه نظریه پردازان دین باور، بر این مساله تاكید زیاد دارند كه همان طور كه براى فهم بهتر قرآن باید به شان نزول آن توجه نمود باید براى فهم بهتر نهج البلاغه شان صدور كلام حضرت را حتما مورد توجه قرار داد. لذا آنچه كه در نهج البلاغه راجع به زن آمده است، اگر چه خطابات آن عام است ولى ناظر است به زنان موجود در جامعه حضرت على(علیه السّلام)، نه به جنس زن در جمیع ادوار. پس باید حتما مناسبت تاریخى كه موجب ایراد خطبه و یا تقریر نامه از طرف حضرت شده است را حتما مورد توجه قرار داد.
به طور مثال: در خطبه 80 نهج البلاغه كه حضرت سخنان مفصلى راجع به زنان مطرح كرده اند، كه این سخن بخشى از یك نامه طولانى است كه امام در زمان اشغال مصر به وسیله عمرو بن عاص و پس از شهادت محمد بن ابى بكر آن را نوشت و به مصر فرستاد.(27) در این نامه طولانى امام كلیه حوادث بعد از رحلت پیامبر را كه جامعه اسلامى به خود دیده است تشریح مى كند و در حقیقت اجمالى از تاریخ سیاسى اسلام بعد از رحلت پیامبر را بیان مى فرماید تا به جریان جمل مى رسد و آن را انگیزه به وجود آورنده این فتنه و فاجعه مى داند. و از زمینه هایى كه باید در جامعه از بین برود تا این فتنه به وجود نیاید سخن مى گوید و در این رابطه است كه امام به مساله زن مى رسد، زن آن موجودى كه در برپایى این فاجعه و این فتنه نقش عظیم داشته است و كار چنین شده است. یعنى امام از نقطه ضعفهایى صحبت به میان مىآورند كه هر گاه در جامعه موجود باشد هر فتنه گر و توطئه گرى مى تواند از آن استفاده كند.(28) البته باید توجه داشت كه امام، رسالت هدایت و راهنمایى انسانها را در تمامى عرصه ها و زمانها بر عهده دارند؛ در عین حال كه خطبه 80 امام با توجه به جریان خاص جمل مطرح شده است ولى امام ضمن طرح این مساله خاص، بنا دارند كه به تمامى انسانها در زمانها و مكانهاى مختلف، نسبت به آسیبهاى جدى كه منجر به تلاشى پیكره دین و ارزشها در جامعه مى شود هشدار دهند. و عواملى كه موجب بهره بردارى و سواستفاده دشمنان دین مى شود را به طور پررنگ و ملموس جلوه دهند تا توجه همگان را به این نقطه ضعفها در طول تاریخ جلب نمایند. گرچه غائله جنگ جمل مربوط به زمان وقوع آن بود و خاتمه پیدا كرد، لیكن اثرات چنین فاجعه اى كه به رهبرى دو تن از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و همسر وى روى داد، مبدا بسیارى از فجایع تاریخى و فرقه گراییهاى اسلامى گردید و اثرات نامطلوب آن در طول تاریخ جامعه اسلامى را متاثر گرداند. علاوه بر آن گرچه غائله جنگ جمل پایان یافت ولى توطئه گران همیشه در پى ایجاد غائله هاى دیگر براى از بین بردن آیین حیات بخش اسلام هستند لذا باید تمامى انسانها از آموزه هاى درسآموز حضرت على بن ابى طالب(علیه السّلام)استفاده كنند تا این گونه، جامعه دستخوش حوادث ناگوار نشود. و به عبارت دیگر، نگهبانى از دین یكى از هدفهاى عمده امامت ائمه اطهار(علیه السّلام)مى باشد.

چگونگى رفتار حضرت با خانواده خود
یكى دیگر از اصولى كه براى درك بهتر شخصیت زن از منظر امام على(علیه السّلام)باید به آن توجه نمود، مساله سیره عملى حضرت است در ارتباطات خانوادگى و شخصى با همسران و دختران خود. زیرا همان طور كه قبلا اشاره كردیم، شان امام و معصوم این است كه عملكرد وى برخوردار از معیار و اصول صحیح باشد. به این معنى كه رفتار امام از هر گونه هرج و مرج و بى قاعدگى به دور است. و رفتار وى بر اساس یك سلسله معیارهاى مشخص مى باشد، طبیعتا برخورد عملى حضرت در رابطه با زنان برگرفته از همان معیارها و اصول فكرى حاكم بر امام است. اگر اصول حاكم بر تفكر امام نسبت به شخصیت زن، حكایت از نقصان و شر بودن داشته باشد، حتما بر سیره عملى حضرت این اصول باید حاكم باشد و امام با توجه به این اصول فكرى با خانواده خود و یا خانمهاى دیگر جامعه برخورد مى كرد. ولى آنچه كه از چگونگى برخورد حضرت بالاخص در برخورد با خانواده به ما رسیده است نشان دهنده این مساله مهم است كه شخصیت زن در منظر امام، از یك جایگاه بالاى انسانى و برخودار از تمامى كمالات است و در واقع اصول حاكم بر رفتار امام با زنان، همان اصول برگرفته از قرآن است كه این اصول منجر به برخوردى بسیار پسندیده و قابل تحسین با زنان گردیده است. در اینجا به صورت گذرا و مختصر به برخى از این رفتارها اشاره مى شود، باشد كه درسى باشد براى تمامى شیعیان حضرت در برخورد با زنان.
1ـ استناد حضرت على(علیه السّلام)به سخنان فاطمه زهرا:
حضرت على(علیه السّلام)، انسانى كه خود برخوردار از مقام عصمت و با آن عظمت علمى و معنوى با عنوان امام و انسان كامل، در صحبتهاى خود در سفارش به مردم كه در مراسم تجهیز مرده ها گفتار خوب داشته باشد چنین گفته است:
((فان فاطمه بنت محمد(صلی الله علیه و آله) لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنى هاشم فقالت: دعوا التعداد و علیكم بالدعا؛
حضرت زهرا بعد از ارتحال رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) به زنان بنى هاشم كه او را در ماتم یارى مى كردند و زینتها را رها كرده و لباس سوگ در بر نموده اند، فرمود: این حالت را رها كنید و بر شماست كه دعا و نیایش كنید.)) حضرت على(علیه السّلام)معصوم بوده و تمام گفته هاى او حجت است ولى براى تثبیت مطلب به سخن همسر خود فاطمه زهرا(سلام الله علیه) تمسك مى كند. و معنى این مساله این است كه حضرت على(علیه السّلام)همان طور كه حرف خود را حجت خود مى داند، رفتار و گفتار و نوشتار حضرت زهرا(سلام الله علیه) را هم حجت خدا مى داند و از این نظر هیچ گونه تمایزى بین زن و مرد قایل نیست.(29)
2ـ زهرا(سلام الله علیه) مایه فخر حضرت على(علیه السّلام):
یكى دیگر از جلوه هاى عملى و قولى برخورد حضرت على(علیه السّلام)با حضرت زهرا(سلام الله علیه) این است كه حضرت على(علیه السّلام) در مجموع افتخاراتى كه براى خود قایل است و به آن فخر مى فروشد به وجود مبارك حضرت فاطمه(سلام الله علیه) به عنوان همسر خود مباهات مى كند و در نامه 28 نهج البلاغه مى فرمایند:
(منا خیر نسا العالمین؛ از ماست بهترین زنان جهانیان.)
مباهات به وجود همسر توسط امام باز یكى دیگر از مسایلى است كه حكایت از جایگاه والاى زن در منظر امام دارد.
3ـ ابراز همدلى و دلسوزى نسبت به حضرت زهرا(سلام الله علیه)
در كتب روایى ما آمده است كه حضرت على(علیه السّلام)وقتى مشاهده مى كردند كه انجام امور منزل براى همسرشان سخت است و او را آزرده خاطر مى كند، احساس دلسوزى و نگرانى داشتند و خودشان سعى مى كردند در انجام امور منزل مشاركت داشته باشند تا این بار را كم كنند و با زهرا(سلام الله علیه) همدلى نمایند.
(عن ابى عبدالله(علیه السّلام) قال: كان امیرالمومنین(علیه السّلام) یحتطب و یستقى و یكنس و كانت فاطمه تطحن و تعجن و تخبز))(30) امام صادق(علیه السّلام) فرمود: امیر مومنان(علیه السّلام)هیزم تهیه مى كرد، آب مىآورد و جاروب مى كرد و فاطمه، آرد مى كرد، آرد را خمیر مى كرد و نان مى پخت.
حضرت على(علیه السّلام)مى فرماید:
زهرا(علیه السّلام) به قدرى در منزل آب مى كشید كه اثر طناب در سینه او مشاهده مى گردید و به قدرى دستاس مى كشید كه دستهایش پینه بسته بود و به قدرى خانه را رفت و روب مى كرد كه غبار بر لباس او مى نشست و به قدرى آتش در زیر دیگ مى سوزانید كه لباس او رنگش تغییر كرده بود و دایما آن از خدمت خانه به زحمت بود.(31)
به همین جهت حضرت به دیگران هم سفارش مى كردند: (و لا تحملوا النسا اثقالكم ...؛(32) بارهاى سنگین خود را به دوش زنانتان مگذارید.)
به همین جهت حضرت خودشان بار منزل را حمل مى كردند و مى فرمودند:
(لا ینقص الكامل من كماله هاجر من نفع الى عیاله؛
چیزهایى كه براى عیال انسان سودمند است بردن آن براى افراد با كمال موجب نقض نخواهد بود.)
و بعد از ضربت خوردن فرزندان خود را حاضر ساخت و به آنان و همه انسانها در طول تاریخ سفارشهاى ارزشمند نمود و در ضمن آن توصیه ها، سفارش زنان را كرد و فرمود: (الله الله فى النسا ... فان آخر ماتكلم به نبییكم ان قال اوصیكم بالنسا ...؛ خدا را، خدا را، در باره زنان، ... آخرین سخنى كه پیامبر شما بر زبان راند این بود كه فرمود: سفارش زنان را به شما مى كنم.) (33)
4ـ عدم ممانعت از فعالیتهاى اجتماعى حضرت زهرا(سلام الله علیه)
یكى دیگر از جلوه هاى برخوردى در زندگى مشترك حضرت على(علیه السّلام)و فاطمه زهرا(سلام الله علیه) مساله عدم ممانعت براى انجام فعالیتهاى سیاسى ـ اجتماعى و علمى حضرت زهرا(سلام الله علیه) بوده است.
خلاصه سخن در این بخش این است كه آنچه كه از زندگى شخصى حضرت على(علیه السّلام)و شیوه برخوردى حضرت با همسر خود آمده است همه حكایت از وجود یك شخصیت متعالى از زن در منظر امام على(علیه السّلام)است چرا كه در بخش گذشته اشاره كردیم از ویژگیهاى امام و معصوم این است كه كلیه اعمال و رفتار او برگرفته از اصول و معیارهاى ثابت است و نحوه سلوك امام با خانواده حكایت پایگاه ارزشى و انسانى زن در منظر امام على(علیه السّلام)است. آیا عواملى چون احترام گذاشتن، افتخار كردن، درك كردن، همدلى و هم احساسى و عدم ممانعت در فعالیتها و حركتهاى كمالآور، همكارى، عدم تحمیل بار زندگى، ابراز عشق و محبت ... نشانه ارزش و جایگاه والاى یك زن در منظر یك مرد نمى باشد؟!!
قسمت پایانى مقاله را در شماره بعد مى خوانیم.

پی نوشت ها:
1ـ سوره نحل، آیه 72.
2ـ زن در آینه جلال و جمال، ص68.
3ـ حجر، 29.
4ـ سوره تین، آیه 4.
5ـ سوره مومنون، آیه 13.
6ـ مقدمه اى بر روانشناسى زن با نگرش علمى و اسلامى، سیدمجتبى هاشمى ركاوندى، ص127 ـ 128.
7ـ زن در آئینه جلال و جمال، آیت الله جوادى آملى، ص210 ـ 211.
8ـ سوره مومنون، آیه 10.
9ـ آل عمران، آیه 42 ـ 41.
10ـ الحیاه، ج2، ص217.
11ـ اعلام النسا المومنات، ص381.
12ـ ر.ك، زن، مهدى مهریزى، ص 54 ـ 53 ـ 52.
13ـ المیزان فى تفسیر القرآن، جلد 4، ص89.
14ـ سوره تحریم، آیه 10 ـ 11.
15ـ ذكر النسوه المتعبدات، الصوفیات، ابوعبدالرحمن السلمى.
16ـ نفحات الانس، ص615 ـ ؛635 ر.ك، زن، مهدى مهریزى، ص59.
17ـ زن در آئینه جلال و جمال، ص236 ـ 238.
18ـ حدید، 12.
19ـ زن در آئینه جلال و جمال، ص 76.
20ـ روانشناسى زن، دكتر شكوه نوابى نژاد، ص62.
21ـ لایزال الناس بخیر ما تفاوتوا فاذا ستووا هلكوا (بحار طبع قدیم، ج17، ص101).
22ـ سیره نبوى، دلشاد تهران، ص12 ـ 30.
23ـ نهج البلاغه، خ147.
24ـ همان، خ268.
25ـ ر.ك: زن در نهج البلاغه، فاطمه علایى، ص42.
26ـ آفات شخصیت، عباس نصر، ص38 ـ 39.
27ـ مصادر نهج البلاغه و اسانیده، ص86.
28ـ یادنامه دومین كنگره هزاره، نهج البلاغه، ص80 ـ 81.
29ـ نك: زن در آئینه جلال و جمال.
30ـ وسائل الشیعه، ج14، ص39.
31ـ بحارالانوار، ج85، ص329.
32ـ غررالحكم و دررالكلم، ص826.
33ـ تحف العقول، ص30.

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:28
حجاب و عفاف

 

 نگاهی به قانون فراموش شده عفاف و حجاب

هر چند که شورای عالی انقلاب فرهنگی در چهارم مرداد 1374.ش، راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف را منتشر کرد، امّا به دلیل عدم اجرای آن، بد حجابی گسترش یافته و برای محو این آفت بزرگ، توجه به علل بی عفتی و ابتذال، امری حیاتی است. برخی موضوعات بندهای این قانون همچون نوع شهرسازی که در بند 14 قانون حجاب و عفاف آمده است، نقش مؤثری در ایجاد حیاء اجتماعی دارد، همچنین در بند 15 و 16 این قانون به چادر به عنوان الگویی برتر توجه شده است. عواملی چون بی عفتی در ورزش و رسانه های مکتوب، صوتی و تصویری و... مانعی بزرگ بر سر راه نهادینه شدن این قانون و عاملی در
طلیعه در اصل هشتم قانون اساسی می‌خوانیم:
در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منكر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به هم یا دولت و مردم نسبت به یكدیگر، شرایط، حدود و كیفیت آن را قانون معین می‌كند. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ «زنان و مردان با ایمان ولیّ ( و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند.» (1)
امسال كه در بیست و چهارمین نمایشگاه بین المللی كتاب تهران حضور یافتم، معضل بد حجابی نمایشگاه مقدس كتاب در مكان مقدس مصلای امام خمینی!؛ بسیار موجب رنجش خاطرم گردید. به ذهنم آمد كه آیا گذشته از دستورات صریح و متقن قرآن و اهل بیت علیهم السلام، در كشور اسلامی ما قانون و مصوبه‌ای در كنترل و مهار این معضل فرهنگی ـ اجتماعی وجود ندارد؟
 به یادم آمد كه شورای عالی انقلاب فرهنگی در چهارم مرداد 1374 ش، در راستای ترویج و گسترش فرهنگ عفاف در جامعه، «راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف» را در 47 بند تصویب كرده است. این مصوبه در موضوع ترویج و گسترش فرهنگ عفاف، نكات مهم كاربردی دارد كه تمام دستگاه‌های دولتی و غیر دولتی باید آن ‌را رعایت نمایند. البته راه‌كارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب نیز در 13 دی 1384 ش، به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده و وظایف تخصصی نهادهای مربوطه را مشخص كرده است.

تمسخر قانونِ عفاف در سیما
 اخیراً این قانونِ فراموش شده به راحتی در صدا و سیما مورد تمسخر قرار گرفت، به‌ویژه بحث تفكیك جنسیتی كه شدیداً مورد تأكید قوانین متقن اسلامی و آیات قرآنی است و در حقیقت مهم‌ترین ركن قانون عفاف و حجاب می‌باشد. (2)

متن قانون عفاف و حجاب
 مواد مندرج در قانون عفاف و حجاب عبارتند از:
1. عفاف و حجاب از نتایج و مظاهر ایمان و تقوا است، بنابراین برای تقویت آن باید در درجه اول به تحكیم ایمان و تقویت باورهای دینی جامعه كه در حكم روح و ریشه اخلاق و رفتار است، توجه شود.
2. در توسعه فرهنگ عفاف و حجاب لازم است به تحكیم ارزشها و مفاهیم اخلاقی خاصی از قبیل: شرم و حیا، و غیرت كه با عفاف و حجاب رابطه نزدیكی دارند و از ثمرات ایمان و تقوا محسوب می‌شوند و نیز به آموزش احكام شرعیِ مربوط به عفاف و حجاب و آموزش صحیح رفتار زن و مرد با یكدیگر در جامعه و خانواده توجه كافی مبذول شود.
3. توضیح و تبیین دائمی فلسفه و فواید عفاف و حجاب در زندگی فردی و اجتماعی و بیان آثار و نتایج سوء عدم رعایت عفاف و حجاب، امری ضروری است.
4. عفاف و حجاب امری تربیتی در خانواده است و تربیت خانوادگی در تثبیت فرهنگ عفاف و حجاب و اندیشه و روح افراد، نقش اصلی و عمده‌ای را ایفا می‌كند.
5. لازم است توجه عموم افراد، خصوصاً جوانان را به نقش عفاف و حجاب در ایجاد هویت فرهنگی و ملی مستقل برای كشور و ملت، و همچنین به آثار مثبت سیاسی این استقلال، جلب كرد و مقاصد دشمنان در ترویج فرهنگ برهنگی را كه خود یكی از راه‌های تهاجم فرهنگی است، با ذكر شواهد و نمونه‌های تاریخی تشریح نمود.
6. ضروری است به ریشه‌ها و زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی ضعف عفاف و حجاب از قبیل روحیه‌ اشرافی‌گری و تجمل پرستی از یك سو و فقر و استیصال مادی از سوی دیگر و نیز دشواریهای موجود بر سر راه ازدواج شرعی و قانونی تشكیل خانواده توجه شود و با مبارزه با این ریشه‌ها و انگیزه‌ها، موجبات ترویج و توسعه عفاف و حجاب فراهم گردد.
7. در توسعه و ترویج عفاف و حجاب باید بر فعالیتهای فرهنگی، آموزشی و تبلیغی تأكید شده، سعی شود فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه و محیط به نحوی ساخته شود كه افراد به صورت طبیعی در آن فضا به رعایت عفاف و حجاب رغبت نشان دهند و بدان عادت كنند و از كارهایی كه موجب بدبینی به اسلام و نظام اسلامی گردد، پرهیز شود.
8. در توسعه و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب نباید تنها زنان مخاطب قرار گیرند و نقش و مسئولیت آنان فراموش شود؛ بلكه باید عفاف و حجاب به عنوان امری كه به هر دو جنس زن و مرد مربوط می‌شود، تلقی گردد.
9. لازم است در معرفی اسوه‌ها و الگوها در جامعه، به عفاف و حجاب به عنوان یك ارزش عنایت كافی شود و در تبلیغات و نیز آثار ادبی و هنری، شأن و منزلت انسانی زنان و ارزش حجاب مورد توجه قرار گیرد.
10. تبلیغ عفاف و حجاب باید چنان باشد كه موجب بدآموزی و اشاعه فحشا نشود و در این زمینه، باید مقتضیات سنی، روحی و فرهنگی مخاطبان مورد توجه قرار گیرد.
11. در توسعه فرهنگ عفاف و حجاب لازم است میان فعالیتهای فرهنگی، ارشادی و اجرایی، همسویی و هماهنگی وجود داشته باشد و برنامه‌ها و اقدامات انجام شده به صورتی مستمر مورد نظارت و ارزیابی قرار گیرد.
12. در تبلیغ و ترویج عفاف و حجاب باید بیشتر به جنبه‌های مثبت تكیه شود و شیوه‌ها و طرز بیان دوستانه و مؤدبانه به كار گرفته شود و واكنش در برابر عدم رعایت عفاف و حجاب، باید تابع مقررات و محدود به حدود قانون باشد و از برخوردهای خشن و اهانت‌آمیز خودداری شود.
13. مدیران و مسئولان باید از آگاهی و حساسیت لازم درباره مسئله عفاف و حجاب برخوردار باشند و تنها به آموزش صحیح مجریانِ تبلیغ و پاسداری از عفاف و حجاب اولویت داده نشود.
14. در شهرسازی و معماری باید فرهنگ عفاف و حجاب مد نظر قرار گیرد و محیط كار و نوع برنامه‌ها و استفاده از وسایل و امكانات به نحوی باشد كه خود موجب اختلاط نامناسب زن و مرد نشود.
15. در ترویج فرهنگ عفاف و حجاب باید به نوع كار و شرایط و مقتضیات محیط زندگی و خصوصیات اقلیمی و سنتها و آداب محلی و منطقه‌ای مربوط به لباس و پوشش، با رعایت اصل حكم فقهی حجاب، توجه شود و ضمن قائل شدن حرمت و احترام برای چادر به عنوان كامل‌ترین و رایج‌ترین نوع حجاب و تبلیغ آن به دور از افراط و تفریط، از الزام همگان به استفاده از یك نوع رنگ و شكل خاص خودداری شود. (مراكز اداری، آموزشی و درمانی تابع ضوابط خاص خود می‌باشند).
16. به موازات اهتمام به عفاف و حجاب و تبلیغ و ترویج آن، باید تدابیری اتخاذ شود تا چادر و انواع لباسهایی كه استفاده از آنها لازمه رعایت عفاف و حجاب است، به آسانی و با هزینه‌ای معقول و منطقی قابل تأمین باشد.
البته این اصول شانزده بندی در جلسه 413 مورّخ 14/11/76 شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب نهایی رسید. (3)

چند نكته در مورد قانون عفاف
الف) توجه به علل بی‌عفتی و ابتذال
 طبق بند 6 مصوبه باید ابتدا علل بدحجابی و بی‌عفتی به عنوان یك پدیده اجتمای ریشه‌یابی شود و بعد از آن از راه صحیح با آن مبارزه شود؛ زیرا كسانی كه بی‌عفت و بدحجاب هستند، دارای انگیزه واحدی نیستند و نمی‌توان نسخه واحدی برای آنها پیچید و از یك راه از آنها جلوگیری كرد.
بعضی از زمینه‌ها و ریشه‌های بی‌عفتی و بدحجابی عبارت‌اند از:
1. عدم آگاهی از حدود و فواید حجاب و ضررها و آثار بد حجابی در میان افراد جامعه.
2. نداشتن اعتماد به نفس.
3. لجبازی با افراد با ایمان و با حجاب.
4. عدم برخورد صحیح از طرف افراد با حجاب (برخورد جذبی).
5. تعرض به نظام جمهوری اسلامی.
6. بی‌بند و باری و خودفروشی.
7. آزاد كردن نیرو و شور جوانی و نوجوانی.
8. خودنمایی، زیبا نمایی و حس زیبایی دوستی.
9. برنامه‌ریزی دشمنان و استخدام نیرو برای این كار.
10. فشارهای مالی و اقتصادی.
موارد فوق بعضی از انگیزه‌های بدحجابی است و برای مبارزه موفق با بدحجابی باید ابتدا نوع آن را شناخت و از راه خاصی كه برای مبارزه با آن مؤثر است وارد شد.
ب) معماری اسلامی و فرهنگ عفاف
 طبق بند 14 این قانون در شهر سازی و معماری باید فرهنگ عفاف و حجاب مد نظر قرار گیرد و محیط كار و نوع برنامه‌ها و استفاده از وسایل و امكانات به نحوی باشد كه خود موجب اختلاط نامناسب زن و مرد نشود.
چنانكه می‌دانیم، از شیوه‌های مهم در محافظت و گسترش فرهنگ عفاف، توجه به ساختمان‌سازی و معماری بر اساس معماری اسلامی است. امروزه مسلمانان ( اعم از مسئولین شهرسازی، خانه‌سازی و سایر مردم) با فاصله گرفتن از معماری اسلامی و روی آوردن به معماری غربی، عملاً به فرهنگ عفاف بی‌توجهی كرده‌اند و داخل ساختمانها را به صورت آزاد و باز و بدون جدا سازی محل اسكان زن و مرد نامحرم و به شكل خانه‌های كفار می‌سازند. ساختن برجهای مشرف به همدیگر، بدون رعایت دستورات اسلامی، امنیت داخلی و خارجی خانه‌هایشان را متزلزل كرده است، در حالی كه در معماری اسلامی كه گذشتگان ما به آن توجه می‌كردند، تمام زمینه‌های عفاف و حجاب اسلامی مد نظر بود و خانواده‌ها از هر لحاظ راحت‌تر بودند؛ چون آنان به كلام گهربار پیشوای ششم توجه داشتند كه فرمود: «ثَلَاثَةٌ لِلْمُؤْمِنِ فِیهِنَّ رَاحَةٌ دَارٌ وَاسِعَةٌ تُوَارِی عَوْرَتَهُ وَسُوءَ حَالِهِ مِنَ النَّاسِ؛(4) آسایش مؤمن در سه چیز است: خانه وسیعی كه نادیدنیها و ناموس او را بپوشاند و اسرار خانوادگی او را از مردم پنهان دارد و....»
بنابراین خانه‌ای كه انسان نتواند در آن از عفت و ناموس خود پاسداری كند، اسلامی نیست.
ج) چادر؛ میراث هزار ساله مادران ما
 در بند 15 و 16 این قانون از برتری چادر برای حفظ حجاب و عفاف بهتر، سخن به میان آمده است؛ ولی تشویق و تأكیدی حداقل برای كارمندان دولتی نشده است، در حالی كه به گواهی تاریخ از صدر اسلام تاكنون سیره مستمره زنان و دختران مسلمان و متدین بر چادر (كامل‌ترین پوشش بانوان) استوار بوده و اكنون نیز هست كه بر گرفته از آموزه‌های مكتب اهل بیت علیهم السلام می‌باشد. (5)
د) عفاف در ورزش
 بدون تردید موضوع عفاف در عرصه ورزش یكی از موضوعات ضروری جامعه ما است. متأسفانه در این قانون، این مسئله مسكوت مانده است. كنترل موضوعات فرهنگی و مسائل مربوط به عفاف در جامعه ورزشی امروز امری لازم و ضروری است و اگر ورزشگاهها را از لحاظ فرهنگ عفاف نظارت نكنند آسیبهای جبران ناپذیری بر دین و فرهنگ كشور وارد خواهد شد.
لباسهایی كه ورزشكاران استفاده می‌كنند بر مبنای ورزش غربی تهیه شده و ورزشها عمدتاً در برهنگی و بدن نمایی انجام می‌شود. به جز مفاسد اخلاقی از قبیل فخر فروشی و غرور آفرینی كاذب، مفسده اصلی این نوع ورزشها، حیازدایی و عفت سوزی است. مدل گیری و الگوبرداری جوانان از هنرمندان و فوتبالیستهای غربی و داخلی نیز به جهت ضعف این افراد در جنبه اخلاقی، در فرآیند حیازدایی مؤثر واقع شده است.
هـ.) كنترل رسانه‌های مكتوب، صوتی و تصویری
 مطبوعات و رسانه‌های صوتی و تصویری در ترویج بی‌عفتی و تحریك مسایل جنسی، مخصوصاً در میان قشر جوان نقش بسیار مؤثری دارند. افراد سودجو و گروه‌هایی كه از این راه به درآمدهای هنگفت نامشروعی می رسند، دست به انتشار مفتضح‌ترین فیلمها، عكسها، رمانها و داستانهای عشقی می‌زنند و در شرایطی كه امواج رسانه‌ها به آسانی از یك گوشه جهان به گوشه دیگر منتقل می‌شود، كنترل آنها كار آسانی نیست؛ ولی به هر حال اگر این امر به طور كامل امكان‌پذیر نباشد، به طور ناقص امكان‌پذیر است كه غفلت از آن موجب گرفتاریهای فراوان اخلاقی و اجتماعی است. در اینجا از نقش فیلمهای تلویزیونی و سینما هم نباید غفلت كرد كه در تعلیم فرهنگ عفت و نابودی آن نقش به‌سزایی دارند؛ چرا كه امروزه فیلمهای تلویزیونی و سینمایی یكی از مهم‌ترین ابزارهای تبلیغ به شمار می‌آیند و متولیان این امر، مسئولیت سنگینی به عهده دارند. در قانون عفاف و حجاب این موضوع دیده نمی‌شود و به شدت كم‌رنگ است كه نیاز به اقدام جدّی و فعالیتهای همه‌جانبه دارد. فیلمهای ویژه برای ترویج فرهنگ عفت و حجاب و ارزیابی و نظارت بر فیلمهای موجود در مورد توجه به نقش عفاف و حجاب ضرورتی انكارناپذیر است و علاوه بر توجه متولیان امر، نیاز به همكاری فیلم‌نامه‌نویسان، كارگردانان و تهیه كنندگان دلسوز دارد.

ماخذ:
 ـ قرآن کریم.
1. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، خصال، نشر جامعه مدرسین، قم.
2. سامانه قوانین و مقررات، مركز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
3. پایگاه خبری مشرق نیوز.

پی نوشت ها:
1. توبه / 71.
2. تمسخر قانون عفاف در برنامه «در جمع ما» از شبكه دو سیما اتفاق افتاد. در این برنامه كه به موضوع طرح تفكیك جنسیتی می‌پرداخت، مجری برنامه كه فهم درستی از مباحث مربوط به دین و فرهنگ نداشت، در قامت یك كارشناس مسائل دینی و فرهنگی وارد شد و با جسارت تمام طرح عفاف و حجاب و پوشش را كه بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بر حدود اخلاق اسلامی در برخوردها و معاشرتها در دانشگاه تأكید كرده، مورد تمسخر قرار داد و حتی اجازه صحبت و دفاع كردن را نیز به میهمان برنامه (معاونت فرهنگی وزارت علوم) نداد. (مشرق نیوز / 28 / 9 / 1390)
3. اصول و مبانی و روشهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف، شماره 4872 (مصوب جلسات 13 ـ 410، مورّخ 4/9/76 و 14/11/76 و 16/10/76 و 2/10/76 شورای عالی انقلاب فرهنگی)، سامانه قوانین و مقررات، مركز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
4. الخصال، محمد بن علی بن بابویه قمی، ج 1، ص 160.
5. ر.ک: مقاله «حضرت معصومه علیها السلام طلایه دار عفاف».

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:25
حجاب و عفاف

تأملی در چگونگی الزام پوشش

چكیده
حجاب اسلامی یكی از نشانه‌های زنان مسلمان می‌باشد و اهمیت آن به حدی است كه یكی از مصادیق معروف و جزء شعائر اسلامی قرار گرفته، آنچه مطرح است این كه آیا حكومت اسلامی حق دارد زنان مسلمان را به رعایت حجاب الزام نماید. از بررسی‌ها معلوم می‌شود حكومت نسبت به احكام اسلامی نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد و باید مردم را به صلاح و خیر هدایت و راهنمائی نماید. در این راستا اشكالاتی مطرح است كه در این نوشتار به برخی از آنها پاسخ داده می‌شود. مباحث مطرح شده عبارتنداز: فردی و اجتماعی بودن حكم حجاب، حوزه خصوصی و عمومی بودن احكام، امر نمودن به حجاب در روایات، مصداق معروف بودن حجاب و... است.
در مقاله «پژوهشی در الزام حكومتی حكم حجاب» كه در شماره قبل منتشر شده بود، دلایل قاطع عقلی و دینی حكومت اسلامی بر الزام حكم حجاب بیان گردید. لیكن این بحث هنگامی به فرجام خود نزدیك می‌شود كه دیدگاه مقابل رویكرد جواز الزام نیز مورد بحث و بررسی قرار گیرد. این دیدگاه مبتنی بر رویكرد سكولاریستی غرب است و پیشینة آن به زمان نفوذ فرهنگ استعماری غرب در جهان اسلام باز می‌گردد. گرچه به ندرت پاره‌ای از اندیشه‌ورزان دینی نیز دیدگاه مخالف را تأیید كرده‌اند؛ لیكن به نظر می‌‌رسد، چنین برداشتی عمدتاً متاثر از فرهنگ سكولار است و نتیجة آن عدم مخالفت عملی با موضوع كشف حجاب می‌باشد. به هر حال، در متون دینی سابقة چنین برداشتی یافت نمی‌شود، اگر چنین برداشتی در گذشته وجود داشت؛ یقیناً طرفداران كشف حجاب به آن اشاره و استناد می‌كردند. همین امر، وجه تأییدی بر وارداتی بودن رویكرد مخالف است. چنانـكه جرجـی زیـدان، نویسنده مسیحی مصری (1914-1861) می‌نویسد:
«پاره شدن حجاب‌ها ظهوری نداشت مگر در اواخر قرن گذشته و سبب پاره شدن، زیادی تقلید ما شد، فرانسوی‌ها را حتی تقلید كردیم در چیزهایی كه منافات با فطرت ما دارد و... از اثر دخول فرانسوی‌ها به مصر بی‌پرده شدن مخدرات است؛ زیرا كه فرانسوی‌ها به عادت خود در بلاد ما حركت كردند و زنان ایشان بی پرده رفت و آمد كردند؛ آنها رفتند و این اثر باقی گذاشتند تا مرحوم محمد علی پاشا؛ والی شد جلوگیری سخت فرمود از آن بدعت فحشا و كار نازیبا ...» (جعفریان، 1380: ج1، ص330).
البته نظر جرجی زیدان غیر آن برداشتی‌ است كه وی از حجاب زنان مسلمان در كتاب «تاریخ تمدن اسلام» آورده است. ایشان در این كتاب، حجاب به معنای پوشاندن بدن زن را به ظهور اسلام اختصاص نداده و می‌نویسد: «حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده و تا آخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده است» (جرجی زیدان، 1372: ج7، ص942). زنان مسلمان نیز تا اواخر قرن نوزدهم پرده پوش و پرده نشین بودند تا اینكه كوشش روشنفكران در راه مبارزه با پرده‌ پوشی به ثمر نشست و برای هیچ‌كس جای سؤال و جواب باقی نماند (همان، ص944). اما ظاهراً هنگامی كه جرجی زیدان از نزدیك شاهد وضعیت زنان آزاده پاریس می‌شود، در درستی مبارزه بر ضد پرده پوشی روشنفكران مسلمان تردید می‌كند:
«ما قبل از مشاهده این اوضاع، از جهل و نادانی زن‌های خود و سایر ملل شرقیه شكایت‌ها داشتیم، آنها را تربیت شده و آزاد نمی‌دیدیم؛ ولی چون حال زنان پاریس را دیدیم، شكایت ما منقلب شده، از آن عقیده برگشتیم؛ نزدیك است كه به حجاب و جهل و نادانی زن‌ها راضی شویم. همانا اروپاییان صدمه بزرگی به زن‌های خود وارد آورده و این مخلوق لطیف را به سبب حریت و آزادی كه به آنها ارزانی داشتند، در بدی انداختند، چه اینها، زن‌ها را به بازارها فرستاده كه با جوان‌ها مخالطت و مجالست نمایند و با آنها معامله‌ها كنند؛ با آن شدت حسن، ضعف و سستی كه در آنها است. بدیهی است كه این مطلب آنان را دچار مفاسد بسیاری می‌نماید. جوان‌ها، آنها را به بذل مال فریب می‌دهند؛ رفته رفته آنها به ارتكاب فحشا و منكر مبتلا شده، از جوقه حرائر و خانم‌های عفیفه بیرون می‌روند و بالاخره كار آن بیچاره‌های بخت واژگونه به جایی رسد كه در كوچه و بازارها سرگردان شده، راه معاش ندارند، مگر به اطفای آتش شهوت جوان‌های شهوت پرست. در قاهره نمونه و نظیر آنها پیدا شده؛ ولی خیلی معدود و قلیل است؛ اما در پاریس كه در حقیقت عروس دنیا و مردم او را اولین نقطه متمدن و سیاست نامند- هزارها از این قبیل زن‌ها هستند» (جعفریان، 1380: ج1، ص298، به نقل از كتاب «مختارات» جرجی زیدان).
گرچه در ایران امروز به بركت انقلاب كبیر اسلامی (بهمن 1357)، حكومت مستبد رضاخانی در كار نیست تا از رویكرد سكولاریستی كشف حجاب حمایت نماید؛ ولی چنین نیست كه خود را شكست خورده ببیند. به ویژه كه كانونی بسیار قدرتمندتر از دیكتاتوری پهلوی از این رویكرد پشتیبانی می‌كند. امپریالیسم فرهنگی غرب به خاطر تداوم سیطره جهانی خود از چنین رویكردی در ایران به شدت حمایت می‌كند. یك نمونه از حمایت‌های عملی امپریالیسم فرهنگی اعطای جایزه صلح نوبل به یكی از زنان ایرانی وابسته به جریان سكولار داخلی است. از این رو، پاسخ به ایرادات و توجیهات مخالفین، بخشی از تحكیم فلسفه الزام حكومت دینی به حكم حجاب است. در این نوشتار سعی شده، مهم‌ترین دلایل آنها مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

1) احكام فردی و اجتماعی
1-1) عبادات و الزام حكومتی
برخی معتقدند حكومت دینی حق الزام در اعمال و فرایض عبادی را ندارد. زیرا اعمال عبادی منوط قصد قربت است و چنین قصدی باید از روی اعتقاد قلبی صادر شود. از جمله امور عبادی كه به قصد قربت نیاز دارد، حجاب است. از این رو، حكومت نمی‌تواند زنان را به پوشش اسلامی الزام نماید. زیرا قصد قربت با الزام و اجبار تناسب ندارد.
این اشكال را از جهات مختلف می‌توان جواب داد، ابتدا اینكه مشروط بودن اعمال عبادی به قصد قربت، به معنای الزامی بودن چنین شرطی برای تحقق آن عمل است. یعنی قصد قربت در اعمال عبادی لازم است؛ لذا زنان به حكم خداوند ملزم به پوشش اسلامی با قصد قربت شده‌اند. حكومت دینی هم الزامی غیر از الزام خدا نمی‌كند و مؤمنین را به آن چه خداوند سبحان امر فرموده الزام می‌نماید. پس اگر صدور قصد قربت مشروط به «عدم الزام» باشد؛ چرا خداوند متعال انسان را ملزم به قصد قربت در پاره‌ای از اعمال می‌نماید و اگر قصد قربت مشروط به عدم الزام نباشد؛ پس الزام حكومت به اعمال مبتنی بر قصد قربت معقول و مشروع می‌شود. اگر قصد قربت در اعمال عبادی هم لازم نباشد؛ دیگر تفاوتی بین اعمال معاملی با عبادی نیست و الزام حكومت دینی در اعمال عبادی همانند اعمال غیرعبادی جایز است.
این سؤال كه حكومت دینی چگونه و در چه حدی می‌تواند اتباعش را به امری ملزم نماید؛ فرع بر پذیرش اصل موضوع الزام است. آن چه در اینجا مورد بحث است، امكان و تحقق الزام به اعمال عبادی عقلاً و نقلاً است.
البته باید توجه داشت كه عمل به فرایض غیرعبادی به معنای كنش غیرعبادی نیست. عمل به فرایض غیرعبادی نیز عبادت است. در واقع عبادت به دو معنای عام و خاص است. هرگونه عمل مبتنی بر شریعت الهی، عبادت به معنای عام است و انجام هر عملی كه مقید به قصد قربت شده عبادت به معنای خاص می‌باشد. بر این اساس، الزام حكومت در امور غیرعبادی، نوعی الزام به امور عبادی به معنای عام است. پاسخ اساسی‌تر این است كه در شریعت اسلامی رعایت حجاب به قصد قربت مشروط نیست. هیچ فقیهی رعایت حجاب اسلامی را مشروط به قصد قربت نكرده است. در رساله‌های عملیه آمده: « زن باید موی سر و بدن- غیر از صورت و دست‌های- خود را از مرد نامحرم بپوشاند». هرگز حجاب به قصد قربت مشروط نشده است. لذا حجاب اسلامی جزو اعمال عبادی نیست تا حكومت اسلامی به اجبار و ارعاب مردم به اعمال عبادی متهم شود.
2-1) احكام فردی و الزام حكومتی
تصور شده كه احكام شرعی به «فردی» و «اجتماعی» تقسیم می‌شود و الزام حكومت در احكام فردی راه ندارد و چون حجاب جزو احكام فردی است و شخص فقط در برابر خداوند پاسخگو است؛ حكومت دینی نمی‌تواند در احكام فردی دخالت كند.
در جواب به این اشكال باید ادغان نمود در فقه اسلامی، تفكیك احكام شرعی به فردی و اجتماعی سابقه ندارد. چنین تفكیكی مربوط به اندیشه معاصر است كه كنش انسانی را بر دو نوع فردی و اجتماعی تقسیم می‌كند. البته به صرف معاصر بودن یك اندیشه، نمی‌توان با آن مخالفت نمود. زیرا فقهای شیعه قایل به انسداد باب اجتهاد نیستند و رأی اجتهادی هر فقیهی عندالله حجت است و در همین راستا ایراد مسبوق نبودن بحث الزام حكومتی حجاب در فقه اسلامی موجه نمی‌باشد. اگر اندیشه جدید باعث نزدیك شدن به حقیقت و تقویت دینداری گردد؛ مسموع است. اما اجتهادی كه در مقابل نص و اصول مسلم دین و مذهب باشد، پذیرفتنی نیست؛ چه مسبوق به سابقه باشد یا نباشد.
در گفتار قائلین به چنین تفكیكی، تعریفی ارائه نشده است كه بر مبنای چه ملاكی می‌توان احكام شرعی را به فردی و اجتماعی تقسیم نمود؟ همین مسأله باعث مشكل‌تر شدن بحث در فروعات شده است. برای نمونه، نماز و روزه در چنین فرضی جزو احكام فردی تلقی می‌شود و احكام فردی در احكام اجتماعی نباید دخالت داشته باشد و بالعكس. لیكن گاه احكام فردی در احكام اجتماعی دخالت می‌كند. مثلاً برخی از خانواده‌ها به هنگام برگزیدن همسر مناسب برای فرزندشان؛ التزام عملی پسر یا دختر به انجام نماز و روزه را اهمیت می‌دهند. آیا می‌توان مدعی شد، التزام عملی به احكام فردی را در انجام حكم اجتماعی چون نكاح نباید دخالت داد و وصلت پسر و دختر هیچ ربطی به نماز خواندن ندارد؟ عرف متشرعه به این پرسش، پاسخ منفی می‌دهد، بلكه در پاره‌ای از موارد شارع مقدس بر چنین دخالتی تصریح دارد. مثلاً جایز نیست زن مسلمان با مرد كافر ازدواج كند یا اگر یكی از زوجین (زن و مرد) مرتد شوند؛ عقد نكاح آنان باطل می‌شود، در اینجا هرگز نمی‌توان اظهار داشت ارتداد یا كفر فرد، امری شخصی است و امور فردی را نباید در امور اجتماعی مانند نكاح دخالت داد. اگر كسی چنین اعتقادی داشته باشد؛ اجتهاد در مقابل نص می‌باشد.
گاه دخالت الزامات فردی در الزامات اجتماعی غیر ارادی است؛ مسئولین انتظامی بارها اذعان كرده‌اند، درصد جرایم در ماه مبارك رمضان كاهش می‌یابد. یا فعالیت برخی از نهادها و گروه‌های خدمات رسانی عام المنفعه در روزها یا مكان‌های خاص مثل ماه مبارك رمضان، ایام برگزاری حج، نماز جمعه، زیارتگاه‌ها و ... بیشتر می‌شود. تأثیر روزه‌داری كه یك تكلیف شخصی است، خواسته یا ناخواسته در روابط اجتماعی حتمی است. لذا نمی‌توان مانع تأثیر التزام احكام فردی در روابط اجتماعی شد و در تنظیم روابط اجتماعی فقط بر مبنای التزام به احكام اجتماعی عمل نمود؟ خیلی از اوقات، ریشه عدم التزام فرد به قوانین اجتماعی در عدم التزام وی به قوانین فردی می‌باشد و برعكس گاهی قوانین اجتماعی ناخواسته در تنظیم كنش‌های فردی تأثیر می‌گذارد؛ چرا والدین سعی می‌كنند، فرزندانشان را در محیط اجتماعی سالم قرار دهند؟ همین تأثیر در فقه اسلامی نیز مشاهده می‌شود. غصبی بودن مكان مربوط به احكام اجتماعی می‌شود؛ زیرا بحث از رابطة فرد با دیگری است. اما همین حكم اجتماعی در تكلیف فردی تأثیرگذار است، مانند بطلان نماز در مكان غصبی.
بنابراین، صرف تفكیك احكام شرعی به فردی و اجتماعی مانع از دخالت مستقیم یا غیرمستقیم این دو دسته از احكام در یكدیگر نمی‌شود؛ زیرا احكام فردی و اجتماعی ناظر بر یكدیگر هستند.
3-1) نقش زمان و مكان در احكام فردی و اجتماعی
به نظر می‌رسد عنصر زمان و مكان در احكام نقش بسزایی دارد. مقصود دخالت این دو عنصر در اجتهاد نیست، بلكه ظرفیت آن دو، مورد نظر می‌باشد. زمان و مكان ظرف تحقق احكام فردی و اجتماعی است. دو زمان و دو مكان وجود ندارد، تا هر یك از احكام فردی و اجتماعی دارای زمان و مكان اختصاصی باشند. احكام فردی در همان ظرف زمان و مكان احكام اجتماعی تحقق می‌یابند؛ لذا تزاحم احكام در ظرف واحد باید انجام شود. مثلاً فردی در اداره مشغول پاسخ به ارباب رجوع است كه صدای اذان را می‌شنود، چه باید كرد؟ آیا باید مشغول وظیفه شرعی شخصی (نماز) شد یا باید تكلیف اجتماعی (كار در اداره) خود را ادامه داد؟ زن مسلمانی در یك محیط سكولار می‌خواهد، هم زمان با انجام وظایف شغلی، محجبه هم باشد یا بالعكس با این تزاحم چه باید كرد؟
ممكن است، برای گریز از این تزاحم، ظرف زمان و مكان احكام را تخصیص زد. مثلاً بخشی از زمان و مكان برای احكام فردی و بخشی دیگر برای احكام اجتماعی اختصاص داد، این كار ممكن است، اما آیا مشروع هم هست؟ این بحث در حوزه شریعت اسلامی است و در قوانین مدنی مطرح نمی‌شود. بلكه در حوزه قوانین عرفی نیز به طور مطلق، مجاز به تخصیص قوانین نبوده؛ زیرا حاكمیت استبدادی مورد قبول نیست، تخصیص احكام شرعی، اعم از احكام فردی و اجتماعی، احتیاج به حجت شرعی دارد و باید مخصص یا مقید شرعی باشد. فقها بحث‌های مفصل و سنگینی مطرح كرده‌اند. برخی از احكام شرعی، نظیر فریضة حج یا نماز جمعه، از ابتدا به زمان و مكان خاصی مقید و برخی چون نماز و روزه اطلاق دارند، كسی مدعی نشده كه این دو فریضه هنگامی واجب می‌شود كه با ظرف تحقق تكلیف اجتماعی تداخل نداشته باشد و در مورد حكم حجاب گفته نمی‌شود كه این حكم فردی، اختصاص به زمان و مكانی دارد كه زنان مشغول انجام تكلیف اجتماعی نباشد. نمی‌توان با فردی دانستن حكم حجاب، چنین استنباط نمود كه در ظرف تحقق احكام اجتماعی رعایت حجاب لازم نیست؛ زیرا ظرف تحقق احكام فردی غیر از ظرف تحقق احكام اجتماعی است. گمان نمی‌رود حتی آن دسته از اندیشه ورزان دینی كه با رویكرد الزام حكومتی حجاب مخالف‌ هستند؛ با چنین استنباطی موافق باشند. اگر چنین استنباطی صحیح بود؛ می‌بایست رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام علی (علیه السّلام) در زمان رهبری جامعه اسلامی، زنان مسلمان را به هنگام مشاركت در انجام تكالیف اجتماعی- مانند جهاد- از رعایت حجاب اسلامی نهی می‌فرمودند نه آن كه امر به حجاب نمایند.
4-1) مقید شدن احكام اجتماعی به فردی
غیر از مسأله اطلاق احكام فردی، نصوصی وجود دارد كه اطلاق احكام اجتماعی توسط اطلاق حكم فردی مقید شده، نظیر بیع كه در روز جمعه مقید به بعد از انجام فریضه نماز جمعه شده است. «یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلوة من یوم الجمعه فاسعوا الی ذكر الله و ذروا البیع ذلكم خیرلكم ان كنتم تعلمون فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله و اذكروا الله كثیراً لعلكم تفلحون» (جمعه،10-9). حال این سؤال مطرح می‌شود كه آیا حكم حجاب (با فرض فردی دانستن آن) اطلاق احكام اجتماعی را مقید می‌كند؟
به نظر می‌رسد، حكم حجاب (در غیر مواردی كه زن می‌تواند حجاب نداشته باشد) احكام اجتماعی را، در صورت وقوع تزاحم، مقید می‌كند. زیرا در صورت تزاحم، حكم اجتماعی نمی‌تواند، حكم حجاب را مقید نماید؛ بلكه مصلحت حكم حجاب بر حكم اجتماعی ترجیح دارد. مثلاً بیان می‌شود زن مسلمان با رعایت حجاب اسلامی مجاز به كسب و كار است. اما عكس این تقیید جایز نیست. یعنی نمی‌توان مصلحت كسب و كار و وجوب حجاب را به غیر موارد اشتغال به كار مقید نمود.
بنابراین فردی دانستن حكم حجاب مانع از دخالت حكومت در اجرای آن نمی‌شود؛ زیرا حكم حجاب با دخالت در احكام اجتماعی مجالی برای الزامات حكومتی ایجاد می‌كند. به عبارت دیگر، حكومت در قلمرو شخصی افراد دخالت نمی‌كند، بلكه قضیه بر عكس است و چون این دخالت (تقید احكام اجتماعی به حكم حجاب) مشروع است؛ حكومت دینی نیز باید از آن استقبال نماید. زیرا هر حكومتی می‌تواند اتباعش را به قیودات قانونی و شرعی ملزم ‌نماید.
5-1) حجاب حكمی فردی یا اجتماعی
به نظر می‌رسد كه فردی دانستن حكم حجاب مورد تردید بوده و اجتماعی بودن آن به ذهن نزدیك‌تر می‌باشد. زیرا یكی از وجوه اختلاف میان حكم فردی و حكم اجتماعی در ملاحظه فرد یا جمع است. هرگاه تشریع حكمی صرفاً با ملاحظه فرد صورت گیرد، حكم فردی است. اما اگر در تشریع حكم، تعامل فرد با دیگران لحاظ شود؛ حكم اجتماعی می‌باشد. حجاب، با ملاحظه تعامل فرد با خودش تشریع نشده؛ زیرا اگر چنین بود زن مسلمان باید در تنهایی حجاب را رعایت می‌نمود. در حالی كه حجاب اسلامی در تعامل با دیگران معنا پیدا می‌كند. مسأله محرمیت با ملاحظه دیگری معنادار می‌شود، بدین جهت «محرم» بودن فرد با خودش به لحاظ فقهی معنا ندارد.
در قرآن كریم آمده: «یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتاً غیر بیوتكم حتی تستأنسوا و تسلموا علی اهلها ذلكم خیرلكم لعلكم تذكرون» (نور، 27). در این آیه خطاب به مؤمنین امر شده به هنگام داخل شدن در خانه‌ای غیر خانه خود باید اذن گرفت و به اهل آن خانه سلام داد؛ در ادامه آن آمده: اگر آن خانه مسكونی نباشد؛ اشكال ندارد كه وارد شوید: «لیس علیكم جناح ان تدخلوا بیوتاً غیرمسكونة فیها متاع لكم و الله یعلم ماتبدون و ماتكتمون» (نور، 29). پس حكم لزوم كسب اذن داخل شدن با ملاحظة دیگری تشریع شده است. همچنین در آیه بعد مردان و زنان با ایمان را امر به «غض بصر» و فروانداختن دیدگان می‌نماید؛ زنان مؤمنه- علاوه بر غض بصر و حفظ فروج- باید سرپوش‌های خود را بر گریبان انداخته زیور آلات خود را تنها برای محرمان آشكار نمایند (نور، 31-30). در این آیات، امر پوشش زن مسلمان و فرو كاستن دیدگان به جهت دیگران است. به طوری كه اگر ملاحظه‌ دیگری نبود؛ چنین حكمی صادر نمی‌شد. این ملاحظه تا آن جاست كه حتی اگر مرد اجنبی كور هم باشد؛ پرده پوشی مستحب است. روایت شده شخص نابینایی تقاضای وارد شدن بر پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نمود، بلافاصله فاطمه زهرا (علیها السّلام) حجاب گرفت. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از دخترش سؤال كرد كه چرا حجاب گرفتی در حالی كه آن مرد نابیناست. حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند: ای رسـول خدا اگر او مرا نـمی‌بیـند، من كه او را می‌بینم (معزی ملایری، 1417ق: ج25، باب 12 از ابواب احكام الرجال و النساءالاجانب، ح3، ص387). فقها از این عمل فاطمه زهرا (علیها السّلام) الزام ندبی یا همان استحباب را درك می‌كنند.
بنابراین وقتی حكم حجاب با ملاحظه‌ دیگری وضع شود، تفسیر آن به فردی بودن باطل است؛ زیرا حجاب در محیط جمعی معنادار است. حكومت اسلامی موظف است، روابط اجتماعی را بر مبنای آیین شرعی یا عرفی تنظیم نماید. حكم اجتماعی حجاب برای تنظیم رابطه شرعی میان زنان مسلمان و مردان اجنبی تشریع شده؛ حال اگر زن مسلمانی نخواهد رابطه خود با مردان نامحرم را بر مبنای شریعت اسلامی تنظیم نماید؛ حكومت اسلامی می‌تواند وی را در محیط عمومی- بـه تعبیر قرآنی، محیط «غیرمسكونة»- ملزم به رعایت حجاب اسلامی نماید.

2) الزام حكومت در حوزه خصوصی
در اندیشه مدرن قلمرو كنش افراد به دو حوزه خصوصی و عمومی تقسیم می‌شود. اندیشه ورزان لیبرال بر محدود شدن قلمرو حكومت به حوزه عمومی اصرار می‌ورزند. برخی بر اساس همین تقسیم بندی با الزام حكومتی حكم حجاب مخالفت كرده‌اند. زیرا به زعم آنان مسأله حجاب مربوط به حوزه خصوصی بوده و حكومت نمی‌تواند در آن حوزه دخالت نماید.
به نظر می‌رسد همان بحثی كه پیرامون تفكیك احكام به فردی و اجتماعی ارائه گردید؛ در این بحث (حوزه خصوصی و حوزه عمومی) نیز مطرح می‌شود. به ویژه آنكه پذیرش چنین تفكیكی در فقه اسلامی نیاز به تحقیق بیشتری دارد. نكته مهم آنكه در قرار دادن حجاب در حوزه خصوصی تردید وجود دارد، بلكه اساساً مربوط به حوزه عمومی می‌شود. زیرا حجاب حكمی برای تنظیم شرعی كنش افراد در حوزه عمومی است.
پیش فرض مشتركی كه در این سه ایراد اخیر (احكام عبادی، فردی و حوزه خصوصی) بر دیدگاه موافق مشاهده می‌شود؛ اصرار بر محدودیت قلمرو حكومت در غیر این سه مورد است.
حكومت اسلامی دارای دو وجه «یلی الربی» و «یلی الخلقی» است. یعنی هم حكومت الله است و هم حكومت دینداران. حاكمیت حاكم اسلامی، آن گاه كه فرمان خدا را اجرا می‌كند، به وجه یلی الربی مطلق است و محدود به هیچ حوزه‌ای نیست. زیرا حاكمیت خداوند سبحان مطلق است. هیچ عملی از اعمال انسانی از چشم خدا دور نمی‌ماند و همه اعمال تحت حكم خداست، حتی اگر منطقه الفراغی هم فرض شود، باز به حكم خداوند است. اما حاكمیت همین حاكم اسلامی به وجه یلی الخلقی مشروط و مقید به شریعت الهی است. حاكم اسلامی نمی‌تواند به وجه خلقی و انسانی در حوزه عمومی تصرف كند تا چه رسد به حوزه خصوصی. هنگامی حاكم ماذون در تصرف و دخالت است كه بر مبنای شریعت الهی عمل نماید. قلمرو شریعت الهی هم مطلق است و اختصاص به حوزه معینی ندارد. پس در حكومت اسلامی، حاكم و كارگزاران را نمی‌توان محدود به قلمرو خاصی نمود. آری، اگر حاكم كوچكترین انحراف از شریعت اسلامی مرتكب شود؛ مشروعیت دینی حاكمیت خود را از دست می‌دهد.

3) امر به معروف و نهی از منكر
1-3) تحدید قلمرو امر به معروف و نهی از منكر
برخی خواسته‌اند راه استدلال الزام حكومتی حجاب از طریق اصل امر به معروف و نهی از منكر را مسدود ‌نمایند. به زعم آنان این اصل شرعی دلیلی برای توجیه الزام حكومتی حكم حجاب نمی‌تواند باشد. این اصل در امور غیر عبادی- آن هم حداكثر به صورت ارشاد و هدایت- جاری است و در امور عبادی كه به قصد قربت نیاز دارد، جاری نمی‌شود. لذا هیچ یك از آیات و روایات دلالت بر امر به معروف و نهی از منكر در مرتبه عملی ندارد تا حكومت دینی مجاز به استفاده از اجبار باشد. به عبارت دیگر، در این بحث سه تردید ذیل مطرح است:
- آیا اساساً این اصل شامل حكم حجاب می‌شود؟
- آیا امر به معروف و نهی از منكر جزو وظایف حكومت دینی است؟
- آیا حكومت وظیفه امر به حكم حجاب را دارد؟
2-3) حجاب و امر به معروف
اختلافی در وجوب امر به معروف و نهی از منكر در نزد فقهاء و علمای اسلامی وجود ندارد. فقط در نوع وجوب كه آیا وجوب آن عینی است یا كفایی اختلاف می‌باشد. امام خمینی (ره) وجوب كفایی این اصل را قوی دانسته است (امام خمینی، 1379: ج1 ص362). آیات و روایات زیادی بر اهمیت امر به معروف و نهی از منكر دلالت دارد. در آیة شریفه «كنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تومنون بالله» (آل عمران،110)، امر به معروف و نهی از منكر مقدم بر ایمان به خدا آمده است. برخی معتقدند علت این تقدم به دلیل اهمیت آن و ایمان گستر بودن این اصل است. در همین سوره آمده باید از میان مسلمانان افرادی باشند كه مردم را دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منكر كنند. چنین كسانی جزو رستگاران خواهند بود. «و لتكن منكم امة یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون» (آل عمران، 104). در وصیت‌نامه امام حسین (علیه السّلام) به محمد ابن حنفیه، به صراحت می‌فرماید: «انی ما خرجت اشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید عن آمر بالمعروف و انهی عن المنكر» (نجمی، 1364: ص36). خروج من بر دستگاه ظالمانه یزید بن معاویه، فقط برای اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منكر است. تمام آیات و روایاتی كه دلالت بر امر به معروف و نهی از منكر دارد، اطلاق و عمومیت داشته و دلیل قابل توجهی كه بتواند اطلاق این ادله را تخصیص یا مقید نماید، وجود ندارد.
3-3) شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منكر
آحاد جامعه اسلامی موظف به انجام امر به معروف و نهی از منكر می‌باشند. لیكن انجام این فرضیه شرعی مشروط به شرایطی است. اولین و مهمترین شرط آن علم و آگاهی به معروف و منكر می‌باشد؛ دومین شرط، احتمال تأثیر در مخاطب است و آخرین شرط اینكه در اثر انكار منكر، مفسده‌ای پیش نیاید (ر.ك. امام خمینی، ج1، ص363). امام صادق (علیه السّلام) در جواب این سؤال كه آیا امر به معروف و نهی از منكر بر جمیع امت واجب است؟ می‌فرماید: «لا، فقیل له: و لم؟ قال: انما هو علی القوی المطاع، العالم بالمعروف عن المنكر، لاعلی الضعیف الذی لایهتدی سبیلاً الی ای من ای یقول من الحق الی الباطل و الدلیل علی ذلك كتاب الله عزوجل، قوله: «ولتكن منكم امة یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر» فهذا خاص غیر عام، كما قال الله عزوجل: «و من قوم موسی امة یهـدون بالحق و به یعدلون» (اعراف، 158) و لم یقل: علی امة موسی و لا علی كل قومه» (كلینی، 1407ق: ج5، ص59، ح16). (خیر، این فریضه بر فرد قوی كه از او فرمان‌ نافذ بوده و عالم به تمییز معروف از منكر واجب است و بر ضعیفی كه راهی برای شناخت و تمایز حق از باطل ندارد، واجب نمی‌باشد؛ زیرا در این آیات الفاظی چون «منكم» و «من قوم» به كار رفته است، نه «علیكم» و «علی قومٍ».
از آنجا كه حكومت دینی وظیفه‌ای غیر از اجرای شریعت اسلامی ندارد؛ لذا نمی‌توان حكومت اسلامی را به گونه‌ای فرض كرد كه نسبت به رواج منكرات و ترك معروفات خنثی باشد و هیچ گونه مسئولیتی احساس نكند. چنان كه سیره حكومتی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت علی (علیه السّلام) بر امر به معروف و نهی از منكر بوده است. حتی مرتبه اقدام عملی این فریضه شرعی بر عهده حاكم اسلامی گذارده شده است. بسیاری از فقهای شیعه اقدام عملی امر به معروف و نهی از منكر در عصر غیبت را مشروط به اذن ولی فقیه جامع‌الشرایط می‌دانند. مرحوم نجفی، بعد از نقل قائلین به هر دو نظر (شرط اذن و عدم آن)؛ نظر اشتراط اذن امام (علیه السّلام) یا مأذون از جانب معصوم (علیه السّلام) در عصر غیبت- فقیه جامع‌الشرایط- را تقویت نموده است:
«و افتقر الی الجراح او القتل هل یجب؟ قیل نعم یجب و قیل لایجوز الا بإذن الامام علیه السلام بل فی المسالك هو اشهر: بل فی مجمع البرهان هو المشهور بل عن الاقتصاد الظاهر من شیوخنا الامامیه أن هذا الجنس من الانكار لایكون الا للائمة علیهم السلام او لمن یأذن له الامام علیه اسلام فیه و هو الأشهر للأصل السالم عن معارضه الاطلاق؟ المنصرف الی غیر ذلك» (نجفی، بی‌تا: ج21، ص383).
امام خمینی (ره) نیز این نظر را پذیرفته و می‌فرمایند: «لوكان الانكار موجباً للجـر الی الجراح او القتل، فلا یجوز الا باذن الامام (علیه السّلام) علی الاقوی و قام فی هذا الزمان الفقیه الجامع للشرایط مقامه مع حصول الشرایط» (خمینی، 1379: ج1، ص376). (اگر انكار منكر به گونه‌ای است كه منجر به جراحت یا قتل ‌شود؛ چنین انكاری جایز نیست، مگر با اذن امام معصوم (علیه السّلام) یا در عصر غیبت با اذن فقیه جامع‌الشرایط كه جانشین امام معصوم (علیه السّلام) می‌باشد).
اقدام عملی افراد برای امر به معروف و نهی از منكر، در حكومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه بدون اذن حكومتی، مشروع و معقول نیست. زیرا فتوای فقها مبنی بر لزوم اخذ اذن از فقیه جامع‌الشرایط، مربوط به زمانی است كه حاكم جور بر مسند قدرت باشد؛ اما اگر فقیه جامع‌الشرایط حاكم باشد؛ به طریق اُولی، هر گونه اقدام عملی برای امر به معروف و نهی از منكر مشروط به اذن ولی فقیه می‌باشد. زیرا قدرت اجرایی شریعت اسلامی در دست ولی فقیه است و دیگری در انجام آن مجاز نیست. بنابراین با فرض تحقق حكومت اسلامی، علاوه بر اینكه دو فریضه امر به معروف و نهی از منكر، تكلیف شرعی آحاد جامعه است؛ وظیفه حكومتی نیز می‌باشد. كسانی كه منكر حكومتی بودن این دو فریضه‌ هستند و احكام شرعی را به فردی و اجتماعی تقسیم می‌نمایند؛ نتیجه باورشان غیر از تعطیلی بخشی از احكام شرعی نخواهد بود. زیرا در آن بخش از احكام، آمر به معروف و ناهی از منكر، غیر از فرد تارك معروف و عامل منكر، نیست، چون اگر معتقد به این دو فریضه باشد، دیگر تارك معروف و عامل منكر نمی‌شد. به هر حال، چه این دو فریضه شرعی، اجتماعی و چه حكومتی باشد؛ در ماهیت كار تفاوتی ندارد. امر به معروف و نهی از منكر اولاً و بالذات ماهیت ارشادی و دعوت الی المطلوب ندارد، بلكه ایجاد و اجرای مطلوب شرعی است. لذا شباهت زیادی به احكام حكومتی دارد. در امر به معروف و نهی از منكر، كسی ارشاد به معروف و ترك منكر نمی‌شود، بلكه خواسته می‌شود كه به آن عمل نماید. چنانكه امام خمینی (ره) تصریح می كنند:
- «لایكفی فی سقوط الوجوب، بیان الحكم الشرعی او بیان مفاسد ترك الواجب او فعل الحرام الا ان یفهم منه عرفاً- و لو بالقرائین- الامر او النهی، او حصل المقصود منهما، بل الظاهر كفایة فهم الطرف منه الامر و النهی خاصة، و ان لم یفهم العرف منه».
- «الامر و النهی فی هذا الباب مولوی من قبل الآمر و الناهی و لو كانا سافلین، فلایكفی فیهما ان یقول: ان الله آمرك بالصلاة، او نهاك عن شرب الخمر، الا ان یحصل المطلوب منهما، بل لابد و ان یقول: صل- مثلاً- او لاتشرب الخمر و نحوها مما یقید الامر و النهی منه قبله» (خمینی، 1379: ج1، ص363، مسأله 12-11). (صرف بیان حكم شرعی موجب سقوط وجوب امر به معروف و نهی از منكر نمی‌شود، بلكه باید امر به معروف یا نهی از منكر به گونه‌ای اظهار شود كه عرفاً از آن امر و نهی كردن برداشت شود. امر به معروف و نهی از منكر از امور ارشادی نبوده، بلكه مولوی می‌باشد. اگر به تارك الصلاة گفته شود كه خدا تو را به نماز امر كرده است یا به شارب خمر، گفته شود كه خدا تو را از شرب خمر نهی كرده است؛ كفایت نمی‌كند، بلكه باید به گونه آمرانه خطاب كند كه «نماز بخوان» یا «شرب خمر نكن».
این مطلب از ظاهر آیه شریفه: «ولتكن منكم امة یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون» (آل عمران، 100) معلوم می‌شود؛ زیرا آیه به امتی اشاره دارد كه دو عمل پرهیزكارانه انجام می‌دهند. نخست، «دعوت به خیر» و دیگری «امر به معروف و نهی از منكر». دعوت و فراخوانی مردم به خیر امر ارشادی است و امر به معروف و نهی از منكر امر مولوی است. اولی دعوت و دومی طلب است و بین این دو تفاوت اساسی می‌باشد. گرچه از لوازم مفهومی امر به معروف و نهی از منكر ارشاد مردم به خیر و رستگاری است؛ لیكن معنای مطابقی و منطوقی آن چنین نیست.
4-3) حجاب، مصداق معروف
سؤال دیگر اینكه آیا فریضه حجاب مشمول اصل امر به معروف و نهی از منكر می‌شود؟ كسانی كه با شمول اطلاق امر به معروف بر حجاب اسلامی مخالفند، چاره‌ای ندارند جز اینكه، معتقد به غیر معروف بودن حجاب اسلامی باشند؛ زیرا معروف بودن حجاب اسلامی فقط با شمول اطلاق فریضه امر به معروف امكان دارد. هر امر غیرمعروفی، منكر یا مباح است. این افراد، حتماً بر منكر بودن حجاب اسلامی عقیده ندارند. مگر اینكه از اندیشه دینی به اندیشه سكولار تحول یافته‌ باشند و اگر معتقد به مباح بودن حجاب اسلامی باشند؛ چنین عقیده‌ای هم خلاف فرض است؛ زیرا وجوب شرعی حجاب اسلامی ثابت شده است. پس دعوت زنان مسلمان به حجاب اسلامی، امر به معروف و نهی آنان از بی‌حجابی، نهی از منكر می‌باشد. فرض عبادی یا فردی بودن حجاب اسلامی هم مانع از شمول فریضه امر به معروف نمی‌باشد. زیرا حجاب امر شارع مقدس است، حتی اگر حجاب اسلامی هیچ ارتباطی با دیگران نداشته باشد و معروفی كاملاً شخصی باشد؛ باز هم متعلق امر به معروف قرار می‌گیرد. هیچ مومنی از اینكه حتی در امور فردی به خیر و صلاح امر شود؛ برافروخته نمی‌گردد تا دلیلی بر ممنوعیت امر به معـروف در مسائل فردی باشد، زیرا اهل ایمان معتقدند «تعاونوا علی البر و التقوی» (مائده،2). باید یكدیگر را در نیكوكاری و پرهیزگاری یاری رسانند. پس اهل ایمان می‌توانند یكدیگر را در امر فردی یاری كنند. تنها اهل استكبار و غرور هستند كه اگر امر به معروف شوند، از چنین دعوتی ناخرسند می‌شوند. خداوند متعال می‌فرماید: «و اذا تتلی علیه ایاتنا ولی مستكبراً كأن لم یسمعها كأنَّ فی اذنیه و قراً فبشره بعذاب الیم» (لقمان، 7). این عده كسانی هستند كه وقتی سخن خدا را می‌شنوند از روی استكبار چنان روی برمی‌گردانند كه گویی چـیزی نشنـیده‌اند. پـس این گـروه به عـذابی دردناك نـویـد داده می‌شوند. البته، تمام این مباحث وقتی است كه فریضه حجاب حكمی اجتماعی و غیرعبادی باشد. از این رو، حجاب اسلامی متعلّق امر به معروف قرار می‌گیرد و می‌توان زنان مسلمان را امر به معروف نسبت به حجاب اسلامی نمود.
5-3) حكومت و امر به معروف و نهی از منكر
حال این سؤال مطرح است كه آیا امر به معروف و نهی از منكر، وظیفه حكومت است؟ از سیاق آیات و روایات برمی‌آید كه این امر تكلیف شرعی مسلمانان است و آنان مكلف به انجام این دو فرضیه می‌باشند. در قرآن كریم آمده: «و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد» (بقره، 207). از میان مردم كسانی هستند كه با فروش نفس خود جویای خشنودی و رضای الهی هستند. امام علی (علیه السّلام) می‌فرماید: «مراد این آیه، امر به معروف و نهی از منكر است» (معزی ملایری، 1417ق: ج18، ح10، ص220). پس خشنودی خداوند سبحان در این است كه مردم یكدیگر را امر به معروف و نهی از منكر نمایند. لیكن تنها گروهی از مردم در پی كسب خشنودی خداوند برمی‌آیند. لذا قرآن كریم خبر می‌دهد: «ولتكن منكم امة یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون» (آل عمران، 104). از میان شما جماعتی هستند كه دیگران را به خیر دعوت می‌كنند و امر به معروف و نهی از منكر می‌كنند و هم آنها رستگارند؛ قرآن كریم احبار و رهبانیون اهل كتاب را به خاطر اینكه مردم را از گفتار گناه آلود و خوردن رشوه و مال باطل نهی نمی‌كردند؛ به شدت سرزنش كرده است: « لولا ینـههم الربانیون و الاحبار عن اكلهم السحت لبئس ما كانوا یصنعون» (مائده، 63).
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «ان الله عزوجل لیبغض المؤمن الضعیف الذی لادین له، فقیل له: و ما المؤمن الذی لادین له؟ قال: الذی لاینهی عن المنكر» (كـلیـنی، 1407ق: ج5، ص59). خداوند بر مؤمن ضعیفی كه دین ندارد، غضب می‌كند. از حضرت سؤال شد، مؤمنی كه دین ندارد كیست؟ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود كسی است كه نهی از منكر نمی‌كند. پس نشانه قوت و ضعف ایمان مومن در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منكر است. همچنین از امام رضا (علیه السّلام) روایت شده، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همواره می‌فرمودند: «اذا امتی تواكلت الامر بالمعروف و النهی المنكر فلیأذنوا بوقاع من الله تعالی» (همان). (اگر امت من وظیفه امر به معروف و نهی از منكر را به یكدیگر واگذارند و از انجام آن شانه خالی كنند؛ به خداوند متعال اذن نزول عذاب شدید داده‌اند). بنابر تأكید رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مردم موظف به فریضه امر به معروف و نهی از منكرند و مجاز به ترك آن نیستند. همچنین امام علی (علیه السّلام) می‌فرماید: «من ترك انكار المنكر بقلبه و یده و لسانه فهو میت بین الاحیا» (معزی ملایری، 1417ق: ج18، ص226، ح19). (اگر كسی با قلب، دست و زبانش انكار منكر نكند او مرده‌ای در میان زندگان یا مرده زنده‌نما است).
حجاب به عنوان فریضه و معروف شرعی قطعاً امر به معروف است. امر به معروف و نهی از منكر نیز جزو وظیفه عام حكومت اسلامی می‌باشد. پس حكومت می‌تواند زنان مسلمان را امر به حجاب اسلامی، به عنوان معروف شرعی و نهی از بدحجابی و بی‌حجابی، به عنوان منكر نماید. البته چنین اقدامی از سوی حكومت اسلامی بر مبنای امر به معروف و نهی از منكر، نوعی عدول از أولی بودن احكام حكومتی است. به نظر می‌رسد حاكم اسلامی به عنوان اولی بودن حكومت می‌تواند زن مسلمان را به رعایت حجاب الزام نماید؛ نه به عنوان ثانوی مانند اصل امر به معروف. به همین دلیل در مقاله‌ای كه شماره قبل منتشر شد برای توجیه الزام حكومتی به اصل امر به معروف استناد نشده است؛ زیرا عنوان اولی «حكومت» برای چنین الزامی كافی است. لذا این اصل در بخش ایرادات ذكر شد كه اگر فردی در استناد به اصل امر به معروف علیرغم عدم استناد ما به این اصل خدشه كند؛ پاسخ داده شود كه حتی بر مبنای چنین اصلی حكومت می‌تواند الزام كند. اگر چه اقدام به این كار از نظر نویسنده، عدول از عنوان أولی به عنوان ثانوی (اصل امر به معروف) است. بنابراین حكومت از احكام اولیه است و بر مبنای اصل دیگری عمل نمی‌كند. چنانكه نماز یا روزه از احكام اولیه است، حكومت اسلامی به عنوان حكم حكومتی امر به حجاب اسلامی و نهی از بی‌حجابی می‌كند و به همین دلیل نمی‌تواند نسبت به این امور بی‌تفاوت باشد تا بر مبنای عنوان ثانوی- مانند امر به معروف و نهی از منكر- افراد را ملزم به پیگیری از این امور نماید. اصل اولیه آن است كه اوامر و نواهی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام معصوم (علیه السّلام) حمل بر احكام حكومتی شود، مگر آنكه دلیلی برای حمل بر اصل امر به معروف و نهی از منكر موجود باشد.
6-3) عدم انحصار امر به معروف به حاكم ظالم
برخی معتقدند اطلاق آیات و روایات امر به معروف و نهی از منكر مقید به اعمال ظالمانه حاكمان ستمگر می‌شود. البته روایاتی در باب نهی حاكم ظالم و دعوت وی به عمل معروف وجود دارد اما این دسته از روایات در مقام تخصیص عمومیت ادله امر به معروف و نهی از منكر نمی‌باشد. موعظه و نهی از اعمال ظالمانه‌‌ی حاكمان ستمگر و جبّار یقیناً یكی از مصادیق بارز امر به معروف و نهی از منكر است. چنانكه از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده:
«من مشی الی سلطان جائر فامره بتقوی الله و وعّظه و خوفّه كان له مثل الثقلین من الجن و الانس و مثل اعمالهم» (معزی ملایری، 1417ق: ج18، باب اول از ابواب كتاب امر به معروف و نهی از منكر، ح7، ص220). (كسی كه به سوی سلطان ظالمی برود و وی را به تقوی امر كند و موعظه نماید و از عذاب آخرت بترساند برای او اجر ثقلین است) لیكن با اینگونه روایات نمی‌توان از اطلاق ادله دست برداشت، بلكه نهایت امر، می‌توان مدعی شد، یكی از مصادیق امر به معروف و نهی از منكر مقابله با ظلم‌ حاكم است. قرآن كریم در توصیف حضرت اسماعیل (علیه السّلام) می‌فرماید «و كان یامر اهله بالصلوة و الزكوة و كان عند ربه مرضیاً» (مریم،55). (اسماعیل كسی است كه خاندانش را به نماز و زكات امر می‌كرد، وی در نزد خداوند پسندیده است)، در این آیه شریفه مناسبت حكم و موضوع كاملاً رعایت شده مردان خدا، غالباً اهل و خاندان خود را به نماز و زكات امر می‌كنند، نه به ترك ظلم و ستم. اما وقتی برابر ظالم قرار می‌گیرند، وی را به ترك ظلم دعوت می‌كنند. چنانكه از حضرت موسی و هارون خواسته می‌شود به سوی فرعون طـاغی و سركش رفـته و از وی آزادی بـنی اسـرائیل، اذیـت و آزار نـكردن آنـها را بخـواهند. «فاتیاه فـقولا انا رسولا ربك فارسل معنا بنی اسرائیل و لاتعذبهم» (طه، 47).
قرآن كریم خطاب به اهل ایمان امر فرموده: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسكم و اهلیكم ناراً وقودها الناس و الحجارة» (تحریم، 6). خود و خاندان خود را از آن آتشی باز دارید كه سوخت آن مردمان و سنگ است. در روایات زیادی، این آیة شریفه به امر به معروف و نهی از منكر تفسیر شده است. چنانكه ابی‌بصیر روایت می‌كند، از امام صادق (علیه السّلام) درباره این سخن خداوند: «قوا انفسكم و اهلیكم ناراً» پرسیدم كه اهل خود را چگونه از آتش باز دارم؟ حضرت فرمود: «تأمرونهم و تنهونهم» آنان را امر به معروف و نهی از منكر می‌كنی؛ امام در ادامه فرمودند: «هنگامی كه این آیه نازل شد مردی از مسلمانان نزد رسول خدا نشسته بود و با شنیدن این آیه گریه كرد و با خود گفت من از تكلیف كردن اهل خود عاجز و ناتوان هستم و نمی‌توانم به این آیه عمل نمایم؛ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «حسبك ان تامرهم بما تامر به نفسك و تنهاهم عما تنهی عنه نفسك». (معزی ملایری، 1417ق: ج18، بـاب دوم از ابواب امر به معروف، ح3، صص252-251). (كافی است امر كردن خانواده‌ات به آن چه كه خود را امر می‌كنی و در نهی كردن به آن چه كه خود را نهی می‌كنی). پس مراد از بازداشتن خود و خاندان از آتش، امر به معروف و نهی از منكر می‌باشد.
حال آیا می‌توان این آیه را بر امر به معروف و نهی از منكر كردن سلاطین جور و ستمگر حمل نمود؟ محتوای آیه شریفه چنین تفسیری را نمی‌پذیرد. سیاق آیات قبل مربوط به بعضی از زنان پیامبر است كه برای آن حضرت مسأله آزار دهنده‌ای (افشای اسرار پیامبر پیش‌آورده بودند. لذا چون وقوع اینگونه مسایل اختصاص به زنان پیامبر ندارد و ممكن است، برای هر خانواده‌ای اتفاق افتد؛ قرآن كریم خطابش را از زنان پیامبر اكرم به عموم مؤمنین تغییر داده و از آنان باز داشتن خود و خانواده از آتش را خواسته است. پس در اینجا، منظور از «اهل» سلطان ظالم نیست؛ به علاوه، چنین تفسیری موجب تعطیل شدن و بی‌اثر شدن حكم می‌شود. زیرا اهل و خاندان اكثر مسلمانان حاكم و سلطان نیستند و از این حیث می‌توانند خود و اهل خود را از خطاب این آیه شریفه خارج بدانند.
صراحت دسته‌ای از آیات و روایات به قدری است كه نمی‌توان آنها را حمل بر سلطان ظالم نمود. قرآن كریم درباره زنان و مردان منافق می‌فرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یامرون بالمنكر و ینهون عن المعروف و یقبضون ایدیهم نسوا الله فنسیهم ان المنافقین هم الفاسقون» (توبه، 67). آنان كسانی هستند كه امر به منكر و نهی از معروف می‌كنند و دست بسته‌اند و خدا را فراموش می‌كنند و خدا هم آنان را فراموش می‌كند. گرچه هر سلطان ظالمی در آغاز حكومتش چهرة نفاق دارد، اما چنین نیست كه هر مرد یا زن منافقی سلطان هم باشند تا آیه شریفه حمل بر سلطان ظالم شود. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مسلمانان را از وقوع اوضاع ناگواری بر امت اسلامی در آینده خبر داده است كه وضعیت بسیار بدتر از وضعیت قبلی است. ایشان این وضعیت‌ها را علاوه بر سلاطین جور به زنان و جوانان نسبت داده است.
رسول مكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطاب به مسلمانان می‌فرماید: «كیف بكم اذا افسد نساءكم و فسق شبابكم و لم تأمروا بمعروف و لم تنهوا عن منكر فقیل له و یكون ذلك یا رسول الله؟ قال: نعم و شر من ذلك فكیف بكم اذا امرتم بالمنكر و نهیتم عن المعروف فقیل له یا رسول الله فیكون ذلك؟ قال: نعم و شر من ذلك كیف بكم اذا رایتم المعروف منكراً و المنكر معروفاً» (معزی ملایری، 1417ق: ج18، باب4 از ابواب امر به معروف و نهی از منكر، ح5). شما را چه می‌شود و چه حالی پیدا خواهید كرد، هنگامی كه زنان شما فاسد شوند و جوانانتان فاسق و امر به معروف و نهی از منكر نكنند. گویی وقوع چنین وضعیتی برای مسلمانان بعید و غریب بود. لذا شخصی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال كرد، آیا چنین چیزی اتفاق می‌افتد؟ حضرت فرمود: بلكه بدتر می‌شود و آن هنگامی است كه امر به منكر و نهی از معروف می‌شوید- یعنی زمانه منافقانه- باز سؤال می‌شود، آیا چنین خواهد شد؟ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید: بلكه از این نیز بدتر خواهد شد و آن هنگامی است كه معروف، منكر تلقی می‌شود و منكر، معروف به شمار می‌آید. در این روایت، از وضعیت فرهنگی و اخلاقی مردم بحث شده و البته سلاطین زمانه را نیز شامل می‌شود.
اساساً استیلای ظالمین و سلاطین جور نتیجه ترك امر به معروف و نهی از منكر است. اگر مسلمانان یكدیگر را به عمل شایسته و ترك ناشایست امر و نهی نكنند؛ دچار سلاطین جور خواهند شد. روایات زیادی ظهور در این مطلب دارند.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «لایزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و تعاونوا علی البر فاذا لم یفعلوا ذلك نزعت منهم البركات و سلطهم بعضهم علی بعض و لم یكن لهن ناصر فی الارض و لا فی اسماء» (همان، باب اول، ح18، ص236). مردم پیوسته در خیر و رحمت می‌باشند، تا وقتی كه امر به معروف و نهی از منكر می‌كنند و یكدیگر را بر عمل نیك یاری می‌رسانند. اما هنگامی كه چنین نكنند، بركات الهی از آنها گرفته می‌شود و بر ایشان افرادی مسلط می‌شوند كه هیچ یاوری در زمین و آسمان‌ها برای ایشان نخواهد بود. همچنین امام رضا (علیه السّلام) می‌فرماید: «لتامرون بالمعروف و لتنهن عن المنكر او لیستعملن علیكم شراركم فیدعو خیاركم فلایستجاب لهم» (همان، باب اول، ح20، ص236). باید امر به معروف و نهی از منكر كنید تا اشرار بر شما مسلط نشوند كه اگر چنین شود، خوبان هم اگر برای دفع شر آنان دعا كنند، دعایشان اجابت نمی‌شود. بنابراین، امر به معروف و نهی از منكر باید در روابط اجتماعی افراد با یكدیگر واقع شود. نهی از منكر سلاطین ستمگر در مرتبه‌ای است كه مردم در تنظیم روابط اجتماعی میان خود، این دو فریضه را فراموش كرده و دچار اینگونه سلاطین ستمگر شده‌اند. خطاب اولی این دو فریضه خود مسلمانان هستند، نه سلاطین ستمگری كه بعداً بر جامعه اسلامی مسلط می‌شوند.

4) امر به حجاب در روایات
چند نمونه از روایاتی كه بر امر و نهی معصوم (علیه السّلام) در موضوع حجاب و مسایل پیرامونی آن دلالت دارد، اشاره می‌شود:
1-4) عن ابی جعفر (علیه السّلام) عن جابر بن عبدالله الانصاری قال: «خرج رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یرید فاطمه (علیها السّلام) و انا معه فلما انتهیت الی الباب وضع یده علیه فدفعه ثم قال: السلام علیكم، فقالت فاطمة: علیك السلام یا رسول الله قال: أدخل قالت: أدخل یا رسول الله، قال: ادخل انا و من معی؟ فقالت: یا رسول الله لیس علی قناع فقال: یا فاطمة خذی مِن فضل ملحفتك فقنعی به راسك ؟ ثم قال: السلام علیكم؛ فقالت فاطمة و علیك السلام یا رسول الله قال: ادخل؟ قالت: نعم یا رسول الله، قال: انا و من معی؟ قالت: و من معك؛ قال جابر: فدخل رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و دخلت و اذا وجه فاطمه (علیها السّلام) اصفر كانه بطن جرادة» (كلینی، 1407ق: ج5، ص528، ح5).
(امام باقر (علیه السّلام) از جابربن عبدالله الانصاری نقل كرد، روزی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به قصد دیدن فاطمه (علیها السّلام) از منزل خارج شد، در حالی كه من نیز با ایشان بودم. پس هنگامی كه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به خانه فاطمه (علیها السّلام) رسید، با دستان خود درب را كوبید و سپس فرمودند: السلام علیكم، فاطمه (علیها السّلام) فرمود: علیك السلام یا رسول الله. ایشان فرمود: آیا می‌توانم داخل شوم؟ فاطمه (علیها السّلام) فرمود: داخل شوید ای رسول خدا، حضرت فرمود: آیا من و كسی كه همراه من است می‌توانیم داخل شویم؟ فاطمه (علیها السّلام) فرمود: ای رسول خدا بر سر من مقنعه و روسری نیست. رسول خدا فرمود: ای فاطمه از اضافه روپوش خود سرخود را بپوشان، پس فاطمه چنین كرد، سپس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: السلام علیكم، فاطمه (علیها السّلام) فرمود: و علیك السلام یا رسول الله، حضرت فرمود: آیا داخل شوم؟ فاطمه (علیها السّلام) فرمود: آری یا رسول الله. حضرت فرمود: آیا من داخل شوم با كسی كه همراه من است؟ فاطمه (علیها السّلام) فرمود: بله جابربن عبدالله انصاری گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و من داخل شدیم. چهره فاطمه (علیها السّلام) را دیدم كه مانند شكم ملخ زرد شده بود).
این روایت به رابطة میان لزوم اذن وارد شدن بر اهل خانه و حجاب صراحت دارد. فاطمه زهرا (علیها السّلام) وقتی فهمید به همراه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرد نامحرمی است، مسأله برهنه بودن سرخود را یادآور شد. زیرا آن چه نسبت به مرد نامحرم وجوب شرعی دارد، پوشش و حجاب می‌باشد. پس اگر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مردان را بر وارد شدن به زنان بدون اذن نهی كرده است (در روایت بعد)؛ به دلیل لزوم محجبه بودن زنان به هنگام وارد شدن مردان نامحرم است.
2-4) «استاذن ابن ام مكتوم علی النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و عنده عائشة و حفصة فقال لهما: قوما فادخلا البیت، فقالتا: انه اعمی، فقال إن لم یركما فانكما تریانه» (هـمان، ج5، ص534). (ابن ام مكتوم اذن ورود بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را خواست در حالی كه عایشه و حفصه نزد ایشان بودند. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آنان فرمود كه برخیزید و داخل خانه شوید. آنان گفتند كه وی (ابن ام مكتوم) نابیناست؛ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پاسخ دادند: اگر او شما را نمی‌بیند ولی شما او را می‌بینید. موضوع محوری در این روایت حجاب است؛ زیرا وقتی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از زنان خود خواستند مجلس را ترك كنند و به خانه بازگردند؛ چیزی كه به ذهن آنان خطور كرد، موضوع حجاب بود. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز خطور چنین موضوعی در ذهن زنان خود را نفی نكرد و فرمود اگرچه وی شما را نمی‌بیند؛ لیكن شما ایشان را می‌بینید. پس موضوع حجاب به گونة امری در روایت آمده و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از زنان خود می‌خواهد برای محفوظ ماندن از دیدگاه دیگران به خانه بازگردند. از سوی دیگر، امر نمودن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر مبنای آیه شریفه «غض بصر» (نور، 30) است. در این آیه شریفه از زن و مرد با هم خواسته شده كه به هنگام مشاهده یكدیگر، دیدگان را فرو بیاندازند. چنین نیست كه فقط مردان مومن باید غض بصر كنند، بلكه این عمل بر زنان مومنه نیز واجب است.
3-4) عن ابی عبدالله (علیه السّلام) قال: «نهی رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ان یدخل الرجال علی النساء الا باذنهن» (همان، ج5، ص528). (امام صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند كه رسول خدا نهی می‌كردند، مردان را از اینكه بدون اجازه بر زنان وارد شوند). این روایت دلالت صریح بر نهی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد. این نهی، ممكن است حكومتی باشد یا بر مبنای فریضه نهی از منكر باشد. نكته مهم، دلیل نهی پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؛ به نظر می‌رسد عامل اصلی در چنین نهی‌ای مسأله حجاب زنان می‌باشد. زیرا ممكن است زنان به هنگام وارد شدن مردان محجوب نباشند. پس باید مردان اذن ورود بگیرند تا بر زنان در حالت غیرمحجبه وارد نشوند. بنابراین نهی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مربوط به حجاب اسلامی است.
4-4) امام صادق (علیه السّلام) فرمود: هنگامی كه رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، مكه مكرمه را فتح كردند، ابتدا با مردان بیعت كرد، زنان برای بیعت آمدند. در این هنگام از سوی خدا این آیه نازل گشت: «یا ایها النبی اذا جاءك المومنات یبایعنك علی ان لایشركن بالله شیئاً و لایسرقن و لایزنین و لایقتلن اولادهن و لایاتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن و لایعصینك فی معروف فبایعهن و استغفرلهن الله ان الله غفور رحیم» (ممتحنه، 13)، (همان، ص527). (ای پیغمبر هرگاه زنان ایمان آورنده آمدند كه با تو پیمان بندند، بر آنكه به خدا شرك نورزند، دزدی نكنند، زنا نكنند، فرزندان خویش را نكشند، دروغ و تهمتی نزنند كه دست‌ها و پاهای خویش بربندند و در كار خوب نافرمانی نكنند پس [با این شرایط] با ایشان بیعت كن و برای ایشان از خدا آمرزش خواه كه همانا خدا آمرزنده و مهربان است). مطابق فرموده امام صادق (علیه السّلام) بلكه صریح آیه شریفه، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به هنگام بیعت با زنان مكه آنان را به ترك منكرات مهم و عمل به معروف، امر نمودند و این خواسته خداوند سبحان از رسول خود بود كه محتوای پیمان باید چه باشد. جالب آنكه این شرایط به هنگام وارد شدن زنان بر پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد، نه هنگام بیعت گرفتن از مردان مكه. شاید زنان عرب جاهلی در عمل به این منكرات نسبت به مردان شدت و اهتمام بیشتری داشتند. اما در این گفتار مهم آن است كه زنان مورد امر و نهی خدا و رسول مكرّمش واقع شده‌اند.
5-4) عن ابی عبدالله (علیه السّلام): «قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): لیس للنساء من سروات الطریق شی و لكنها تمشی من جانب الحائط و الطریق» (همان، ج5، ص518). (امام صادق (علیه السّلام) به نقل از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: برای زنان جایز نیست كه از وسط راه‌ها (كوچه و خیابان) عبور كنند، بلكه باید از كنار دیوار و راه، عبور نمایند).
این روایت از یك سو اشاره می‌كند، رفت و آمد زنان در معابر عمومی موجب جلب توجه مردان نامحرم می‌شود و شاید منجربه اعمال نامطلوب و منفی شود و از سویی دیگر نباید مانع از رفت و آمد زنان شد و آنان را درخانه حبس نمود. پس اگر به هنگام رفت و آمد از كنار كوچه و خیابان عبور كنند تا كمتر مورد توجه واقع شوند؛ مناسب‌تر است. بر این اساس، اگر زنی بدون حجاب یا با حجاب نامناسب شرعی بخواهد در انظار عمومی رفت و آمد نماید؛ به شدت مورد نهی واقع می‌شود. زیرا در چنین حالتی جلب توجه بیشتری پیش می‌آید. از این رو، بی‌حجابی زنان در حكومت اسلامی مورد نهی موكَّد است.
6-4) عن ابی عبدالله (علیه السّلام): «قال امیرالمومنین (علیه السّلام): یا اهل العراق نبئت اَن نساءكم یدافعن الرجال فی الطریق اما تستحیون؟ و فی حدیث آخر اَن امیرالمومنین (علیه السّلام) قال: اما تستحیون و لاتغارون نساءكم یخرجن الی الاسواق و یزاحمن العلوج» (همان، ج5، ص536). (امام صادق (علیه السّلام) به نقل از امیر المومنین (علیه السّلام) فرمودند: ای مردم عراق، با خبر شده‌ام كه زنان شما در راه با مردان برخورد می‌كنند، آیا شرم نمی‌كنید! و در روایت دیگر است كه حضرت فرمود: آیا شرم نمی‌كنید و به غیرت نمی‌آیید، كه زنان شما راهی بازارها و مغازه‌ها می‌شوند و با افراد بی‌دین برخورد می‌كنند).
امام علی (علیه السّلام) هنگام ولایت آشكار بر مسلمین، اهل عراق را از این منكر مهم نهی نمودند. مقصود روایت این نیست كه چرا زنان اهل عراق به رفت و آمد در خیابان و بازار مبادرت می‌كنند؛ بلكه مقصود سرزنش اهل عراق از نحوة رفت و آمد زنان است. به قرینه سخن رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه پیش‌تر نقل شد، حضرت علی (علیه السّلام) زنان اهل عراق را امر كردند به هنگام رفت و آمد باید از كنار راه عبور كنند تا برخوردی با مردان پیش نیاید، اگر غیر این اتفاق افتد؛ نشانه بی‌شرمی و بی‌غیرتی اهل آن شهر است. مطابق این روایت نیز بی‌حجاب بودن زنان در معابر عمومی به طریق اُولی مورد عتاب و نهی حاكم اسلامی قرار می‌گیرد.
بنابراین از مجموع ادله شرعی معلوم می‌شود كه حكومت اسلامی بر مبنای اصل امر به معروف و نهی از منكر می‌تواند، زنان مسلمان را به رعایت حجاب اسلامی الزام نماید. نهی رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مربوط به مواردی است كه ظلم بر زنان اتفاق افتاده است، اما اگر احتمال ظلمی داده نشود؛ مردان مجازند بدون اذن بر زنان نامحرم وارد شوند؟! آیا می‌توان امر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای عبور زنان از كنار خیابان و كوچه را حمل بر موردی نمود كه زنان در صدد تكلیف اجتماعی می‌باشند، این روایت‌ها تحدیدات و قیودات‌ این چنینی را برنمی‌تابد و فساد اینگونه تفسیر‌ها كاملاً آشكار است.

 
منابع :
قرآن كریم
جعفریان، رسول: «رسایل حجابیه»، قم، انتشارات دلیل ما، چ اول، 1380.
خمینی، روح الله: «تحریر الوسیله»، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چ اول، 1379.
زیدان، جـرجی: «تاریخ تمدن اسلام»، ترجمه علی جواهر الكلام، تهران، انتشارات امیر كبیر، 1372.
كلینی، محمد بن یعقوب: «كافی»، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1407ق.
معزی ملایری، اسماعیل: «جامع الاحادیث الشیعه»، قم، مهر، 1417ق.
نجفی، محمد حسن: «جواهر الكلام»، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا.
نجمی، محمد صادق: «سخنان حسین بن علی، از مدینه تا كربلا»، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ پنجم، 1364.
 
پی نوشت ها:
دانش آموخته سطح چهار حوزه، دكترای اندیشه سیاسی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
برگرفته از : فصلنامه مطالعات راهبردی زنان ، سال نهم، شماره 37، پاییز 1386

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:24
حجاب و عفاف

حریم عفاف

سالگشت هفده‏شهریور سال 1357 فرا می‏رسد، روزی از ایام اللّه كه باید آن را زنده نگهداریم و به نسلهای آینده تسلیم كنیم.(1) همؤ ایام متعلّق به خداست؛ ولی بعضی از آنها به دلیل خصوصیاتشان ـ به‏طور مشخص‏ـ یوم اللّه می‏شوند تا چراغ راه آیندگان شوند؛ شاید به همین علت است كه خداوند به حضرت موسی ـ علیه‏السلام ـ می‏فرماید: و ذكّرهم بایام اللّه. تذكّر به این ایام انسان ساز است؛ زیرا ویژگیهایش آموزنده، و موجب بیداری خفتگان، در تاریخ است. فتح مكه توسط پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یوم‏اللّه است؛ زیرا آن روز، یوم قدرت نمایی خدا بود، یتیمی كه توان زندگی در وطن خویش را نداشت، بر صاحبان زر و زور سیطره یافت.(2) روزهایی كه ملت ها بر اثر حوادث آن روز متنبه و بیدار می‏شوند نیز یوم‏اللّه است و هفده شهریور از این ایام است.
آن روزها واژه‏ها و الفاظ تغییر معنا داده بودند، طاغوت در لباس حق جلوه كرده و حق باطل شده بود. ایادی شیطان ماموریت داشتند تا این كلام قرآن را كه می‏فرماید: "فَازَلّهُما الشیطان عنها" (3) _ پس شیطان آنان را لغزانید ـ به خوبی انجام دهند. گسترش مراكز فساد و فحشا و ترویج آن به نام تجدد و تمدن، توحش را به ارمغان آورد و سرگرم شدن به مكاید پر زرق و برق شیطان، نشاط و شادابی را به افسردگی و اعتیاد مبدل نمود. اشتغال فكری در به كارگیری شیوه‏های ارضای تمناها، فساد اندیشه‏ها، یعنی خودباختگی و غربزدگی را در برداشت. غربزده كسی است كه هویت خود را از دست داده و به تقلید كوركورانه پرداخته است. در چنین عصری نسلی زنده و بیدار به پاخاست. آنان به زیباییها و زیورهای فریبنده"لا" گفتند تا نَفْسِ خویش را از بند تعینات و حجابها برهانند؛ زیرا "اِنّ النّفس لامارة بالسّوء".(4)

از هستی خویش گذر باید كرد      زین دیو لعین صرف نظر باید كرد
گرطالب دیدار رخ محبوبی           از منزل بیگانه سفر باید كرد(5)

شقایق های سرخ، خویشتن را پیراسته و به نوراللّه آراسته شدند. عروج به حریم كبریا و صعود به جوار دوست و ورود به ضیافت‏اللّه را با قدم اختیار طی كرده و با خون خویش كویر سوزان عصر ستمشاهی را آبیاری نمودند.
من در هوای دوست گذشتم زجان خویش
دل از وطن بُریدم و، از خاندان خویش(6)
جمعه سیاه سرآغاز افول تاریكی كفر، ظلمت و تیرگی نفوس، طلوع انوار دین محمدی و شكوفایی گلهای اسلام شد. اینك در سالروز شهادت جوانان به تشریح یكی از فضایل اخلاقی یعنی عفاف ـ كه یكی از انگیزه‏های قیام آنان بود ـ می‏پردازم. پیش از ورود به بحث لازم است توضیح مختصری دربارؤ فطرت داده شود زیرا عفت امری فطری است. خداوند در قرآن كریم می‏فرماید: "فاقم وجهك للدین حنیفاً فطرت اللّه التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلك الدین القیم ولكن اكثر الناس لایعلمون" (7) روی خود را همچنان به سوی آیین اسلام بدار، در حالی كه در آن استواری به همان سرشت خدا كه مردم را بر آن پدید آورد. در آفرینش خداوند هیچ دگرگونی نیست. دین راست اینست، اما بیشتر مردم نمی‏دانند.
منظور از "فطرت اللّه" حالت و هیاتی است كه خداوند خلق را بر آن قرار داده و از لوازم وجود و از چیزهایی است كه در اصل خلقت قرار داده شده است،(8) بنابراین احكام فطرت از لوازم وجود و خلقت است و بنا بر نظر قرآن چیزی آن را تغییر نمی‏دهد، "لاتبدیل لخلق اللّه". در امور فطری هیچگونه اختلافی نیست و از آغاز عالم تا آخر، همه در آن متفقند، یعنی هركس به هر چه توجه كند و دنبال آن برود، چه در علوم و فضایل و معارف و امثال آن ، چه در شهوات و هواهای نفسانی و توجه به هرچیز و هركس از قبیل بتها و محبوبهای دنیوی و اخروی، چه علاقه به خانواده و قبیله، همه عین توجه به واحد كامل مطلق است، ولیكن مردم غافلند. احكام فطرت از بدیهی‏ترین چیزهاست و هر انسانی بالفطره عاشق كمال و متنفر از نقص است، پس لوازم آن نیز از ضروریات است. امام خمینی، احكام فطرت و لوازم آن را موارد ذیل بیان می‏كند: اصل وجود مبدا، توحید، معاد، نبوت، وجود ملائك و روحانیان، انزال كتب و اعلام طرق هدایت و تنفر از عیب و نقص(9) و ایمان به این موارد، دین حق است برای تمام ابنای بشر.(10)
عشق به كمال از اموری است كه همه مشتاق آنند اگرچه در انتخاب معشوق اختلاف دارند. هركس كعبه آمال خود را چیزی یافته، حب به آن موجب می‏شود آن را كمال دانسته و دل و جان را به آن متوجه نماید؛ اهل علم، كمال را در علم می‏جوید و به هر مرحله‏ای از علم كه نایل می‏شود. قانع نمی‏شود و مراتب بالاتری را جستجو می‏كند؛ تاجران، معشوق را در پول و دارایی می‏یابند و به تحصیل آن اشتیاق دارند؛ اهل قدرت در بسط ملك و سلطه بر دیگران می‏كوشند و به دنبال قدرتهای بالاتر می‏گردند و زیباپرستان رخسار دلفریب را می‏جویند، اما هیچكدام با رسیدن به مطلوب قانع نمی‏شوند زیرا این امور همه محدودند و انسان بالفطره از محدودیت متنفر و در جستجوی مراتب بالاتر است؛ بنابراین، قلب به دنبال كمالی است كه نقص ندارد، عاشق جمالی است كه عیب ندارد، علمی كه جهل ندارد، قدرتی كه عجز ندارد و حیاتی كه موت ندارد؛ پس انسان، محبوب را كمال مطلق می‏داند و لازمؤ چنین عشقی، وجود معشوقی كامل محض، یعنی همان ذات مقدس الهی است، به همین دلیل قرآن می فرماید :"افی اللّه شك فاطرالسموات والارض".(11)

غیر از در دوست در جهان كی یابی؟       جز او به زمین و آسمان كی یابی؟
او نور زمین و آسمانها باشد                   قرآن گوید، چنان نشان كی یابی؟(12)

انسان مولود عالم طبیعت است و از بدو تولد با حب دنیا رشد می‏كند و تربیت می‏شود، هرچه بزرگتر می‏شود بیشتر به محدودیت و احاطه احكام طبیعت پی‏می‏برد. هرچه انسان به دنیا و زخارفش تعلق بیشتر داشته باشد، تاثیر آن بر قلبش بیشتر است و تمام خطاها و گرفتاری انسان برای همین محبت و علاقه است. شاید در آیات "لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم، ثم رددناه اسفل سافلین"(13) ، نیز اشاره به این باشد كه "احسن تقویم" همان فطرت براساس كمال مطلق و جمال تام و "اسفل‏سافلین" نیز حجابهای طبیعت است (14)، پس تا حجابها و ظلمات بر نفس غالب باشد، انسان نمی‏تواند به سوی كمال مطلق حركت كند. علل حجابهای طبیعت را می‏توان در سه قوۀ ذیل جستجو نمود:
1 ـ قوۀ شیطنت كه فروع آن عجب، كبر، طلب ریاست، خدعه، مكر، نفاق و ... است؛
2 ـ قوۀ غضب كه فروع آن خودسری، تجبّر، افتخار، قتل، سركشی و ... است؛
3 ـ قوۀ شهوت كه فروع آن شره، حرص، بخل و امثال آن است.(15)
لذات نفسانی ناشی از این قوا موجب دلبستگی به دنیا و دوری از حق و حقیقت می‏گردد، با هر لذتی نفس اماره، لذت بیشتری می‏طلبد و قوای مخصوص را برای تحصیل آن ترغیب می‏كند، در نتیجه حجابهای ظلمانی برای انسان پدید می‏آید كه روی قلب و روح كشیده می‏شود و فطرت طالب كمال مطلق را به حضیض نقص می‏كشاند و این بالاترین خسران است، "والعصر، انّ الانسان لفی خسر".(16)
یكی از قوای عامل سعادت یا شقاوت انسان، قوه شهویه است كه به نفس بهیمی نیز تعبیر می‏شود و برای آن سه حالت تعریف شده است.
1 ـ شره: عبارت است از سرخود كردن شهوت و به اطلاق واگذاشتن نفس بهیمی كه زیاده‏روی نماید و در هر موقع و با هر چیز لذت‏جویی كند.
2 ـ خمود: عبارت است از بازداشتن قوۀ شهوت از حد اعتدال و مقدار لازم و مهمل گذاشتن این قوه.
3 ـ عفت: عبارت است از بیرون آمدن این قوه از حالت افراط و تفریط و تصرف و خدعه شیطان و درآمدن تحت تصرف عمال الهی كه در نتیجه حالت سكینه و طمانینه حاصل و ملكه اعتدال و میانه‏روی پیدا می‏شود.(17)

اصول خلق نیك آمد عدالت               پس از وی حكمت و عفت شجاعت
به عفت شهوت خود كرده مستور         شره همچون خمود از وی شده دور (18)

اهمیت عفاف و شناخت آن به درك جایگاه قوۀ شهوت بستگی تام دارد، زیرا قوۀ شهوت، مشترك در حیوان و انسان و برای حفظ شخص و بقای او در عالم طبیعت و حفظ نوع اوست؛ به شرط اینكه از حد اعتدال خارج نشود، در غیر این صورت شرافت انسانی به باد فنا می‏رود و فجایع و فضایحی به بار می‏آورد كه آمار و ارقام موجود آن در عصر حاضر می‏تواند موضوع یك تحقیق باشد. قوۀ شهوت، مبدا شهوات و جلب منافع و مستلذات در ماكل و مشرب و منكح است.(19) این قوه كه می‏توان آن را قوۀ جذب تحریكات نام نهاد، اگر انسانی را اسیر كند. او فرمانبر نفس‏امّاره می‏شود و اوامر آن را با كمال خضوع اطاعت می‏كند، در پیشگاه آنها عبد خاضع و بندۀ مطیع است تا جایی كه آنها را جایگزین بندگی خدا می‏كند، خاضعِ اهل دنیا می‏شود و برای به دست آوردن تمایلات نفسانی به هر نوع ذلت و مفاسد دنیوی تن می‏دهد و برای رسیدن به مطلوب از هر نوع ذلّت و خواری مانند تملّق‏گویی، منّت‏كشی و خضوع در پیشگاه مخلوقات كوتاهی نمی‏كند. با افزایش شهوات و خروج از مسیر عدالت سلطه شیطان بر نفس بیشتر می‏شود تا جایی كه دیگر نمی‏تواند از آن سرپیچی كند و در نتیجه گناهان كوچك به گناهان بزرگ و دشمنی و بغض با حق و حق‏جویان تبدیل می‏شود و این هولناكترین و خطرناكترین مراحل سیر آدم است، زیرا اعمال خیر و شر در عالم غیب و ملكوت دارای صورت غیبیه ملكوتیه است كه به آن بهشت اعمال و جهنم اعمال گویند.(20) قرآن در این مورد می‏فرماید: " یوم تجد كل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سوءٍ تودّ لو انّ بینها و بینه امداً بعیداً " (21) ـ روزی كه هركس كارهای نیك و بدی را كه انجام داده، حاضر یابد و دوست دارد بین او و كارهای بدش فاصله‏ای دور باشد ـ بنابراین شهوت و بهیمیت بر باطن اسیران در بند زنجیرهای شهوات و هواهای نفسانی، غلبه می‏كند و موجب سلطه حكمی از احكام بهیمیت بر او می‏شود؛ به‏طور مثال اگر حكم مملكت باطن آنها حكم یكی از بهائم را پیدا كند، صورت ملكوتی او به شكل همان بهیمه است.(22) پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ می‏فرماید، بعضی مردم در روز قیامت با صورتهایی محشور می‏شوند كه پیش آنها صورتهای میمونها و انترها نیكوتر است.(23) علاوه بر صورتهای غیبی، اعمال در قلب نیز آثاری دارد كه به آن نقطه "بیضأ" و نقطه "سودأ" (24) گویند. اعمال سیئه در قلب كدورتی به وجود می‏آورد به حدی كه قلب فانی در دنیا و طبیعت می‏شود؛ انسان به واسطه این صفات توجه به عالم مادی می‏كند و به دنبال لذات نفسانی و شهوات جسمانی می‏رود، در نتیجه تمام صفات ذمیمه كه خاص حیوانات است در او ظاهر می‏گردد و روح انسان را گرفتار و اسیر خود می‏كند و نمی‏گذارد كه آدمی از زندان تن آزاد شود و به عالم معنی و روحانی سیر نماید و به مبداء اصلی خود رجوع نماید. اگر شهوت یعنی صفات مشترك انسان و حیوان به حالت تعدیل در نیاید و انسان در طریق آن حركت نماید، انسان در بند شهوات از افق حیوانی خارج نشده بلكه به مراتب از حیوان نیز جلو می‏افتد زیرا قوای موجودات دیگر محدود ولی شهوت حیوانی او آخر ندارد، در این مرتبه او از حیوان و چهارپایان بدتر و پست‏تر می‏شود "اولئك كالانعام بل هم اضل".(25)

غضب گشت اندر او پیدا و شهوت            و از ایشان خاست حرص و بخل و نخوت
به فعل آمد صفت‏های ذمیمه                  بَتَر شد از دد و دیو و بهیمه (26)

لذات ناشی از این صفات موجب علاقه و تعلقات روزافزون در فرد یا شخص می‏گردد و با افزایش علاقه، تاثر قلب بیشتر می‏شود و به آن تعلق پیدا می‏كند و این محبت سرمنشا افزونی خطاها و معاصی می‏شود. قرآن می‏فرماید: "كلاّ بل تحبون العاجلة."(27) عشق بهیمی عقل را در خدمت شهوت درمی‏آورد در حالی كه خداوند عقل را آفریده تا مُطاع باشد نه خدمتگزار. این بیماری مخصوص دلهایی است كه از محبت خدا و همت‏های عالی بی‏نصیب است.

افسوس كه عمر در بطالت بگذشت               با بار گُنه بدون طاعت بگذشت
فردا كه به صحنؤ مجازات روم                     گویند كه هنگام ندامت بگذشت (28)

پس مقام عفت در فرهنگ اسلامی با اهمیت و دارای فضیلت است؛ همواره مورد توجه معصومان بزرگوار ما بوده تا آنجا كه حضرت علی ـ علیه‏السلام ـ آن را افضل عبادتها دانسته است. عفت یعنی تعدیل و تهذیب قوۀ شهویه. با خروج از اسارت نفس و شهوات و زدودن زنگار از روح و قلب، كمال انسانی حاصل می‏شود. انسان شرافتمند و با عزت‏نفس مقایسه می‏كند كه آیا ذلت و منت در برابر مخلوق فقیر كه نه ارادؤ او كارساز است و نه قدرت او، سزاوار است یا اطاعت از خالقی غنی و مطلق كه بندگی او گوهر گرانبهایی است كه باطن آن آزادی و ربوبیت است.(29) عبودیت حق و توجه به او چنان حالتی در قلب و روح ایجاد می‏كند كه جز بندگی خدا، از هیچكس و هیچ‏چیز اطاعت نمی‏كند و اگر روزگار او را تحت سلطه و قدرت كسی قرار دهد، قلب او به لرزه نمی‏افتد و استقلال و حُریتش را از دست نمی‏دهد، چنانچه حضرت یوسف چنین بود. دل یوسف لایزال و دم به دم مجذوب رفتار جمیل پروردگارش می‏شد، قلبش در محبت الهی غرق می‏گردید، برای یك لحظه از یاد او غافل نمی‏شد، خود را تحت ولایت خدا می‏دید و ایمان داشت رفتار جمیل خدا به خیر او تمام می‏شود؛ این حقیقت او را در مقابل درخواست پر از مكر و كید زلیخا كه كوه را از جای می‏كند و سنگ سخت را آب می‏كرد، نلرزاند و به خدا پناه برد و فرمود، "معاذاللّه".(30) داستان حضرت یوسف در حقیقت تصویر عینی نزاع میان حب الهی و عشق حیوانی است. حضرت یوسف با ملكه عفاف، حب الهی را برگزید.

طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت            به در آی تا ببینی طیران آدمیت (31)

در سوره مریم سرگذشت كسانی نقل می‏شود كه یا به دنبال شهوات رفتند و دچار لغزشهایی شدند كه سرانجام آنان كفر و شرك و در نتیجه نكبت و عذاب الهی شد و یا دل از شهوات نفس بركندند و خاضع و خاشع در برابر پروردگارشان شدند و این موهبت و كرامت نجات آنان را در برداشت؛ از جمله حضرت مریم.(32) اخلاص، عبادت و كرامت او زبانزد عام و خاص بود و خود را از هر چیزی پوشیده می‏داشت تا قلبش برای اعتكاف و عبادت فارغ‏تر باشد، "فاتّخذت من دونهم حجاباً."(33) كودك او ـ حضرت عیسی ـ آیت خدا و رحمتی برای مریم شد و از عفت مادرش دفاع كرد.
در تاریخ از اهتمام حضرت زهرا ـ سلام‏اللّه علیها ـ در حفظ عفت زیاد نقل می‏شود، به طوری كه بعضی از بزرگان تاویل "لیله مباركه" در سوره دخان را به وجود مقدس ایشان نسبت می‏دهند، چنانچه لیل نسبت به نهار مستور است، ایشان نیز در مقام ستر و عفاف مثل لیل مستور است.(34) ارزش و اهمیت این فضیلت اخلاقی در دخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) باعث می‏شد كه بارها فرموده بودند: فاطمه پاره‏تن من است.(35)
در روایت است كه با ارج‏ترین نوع طاعت و بندگی، نگهداری شكم و دامن از محرّمات الهی است،(36) بنابراین كسب عفت و ملكه ساختن آن می‏تواند انسان را به كمال برساند كسب فضایل اخلاقی و تهذیب‏نفس جز با التزام به انجام موازین شرعی و اجرای مقررات الهی امكان‏پذیر نیست اگرچه بیرون آمدن از دینِ عادتی برای رسیدن به حقیقت مطلوب ضروری است؛ آدمی هرگز از التزام به شریعت بی‏نیاز نمی‏گردد. قانون عقل و شرع از عصیان و طغیان نفس انسان جلوگیری می‏كند.

ز شرع ار یك دقیقه ماند مهمل                             شوی در هر دو كون از دین معطل(37)

انجام تكالیف الهی و تسلیم اوامر او شدن تحمیلی و خارج از طاقت انسان نیست، "لایكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها"(38) ولی وجود شیطان غلبه بر آنها را مشكل می‏كند.
انسان آراسته به سنّت و شریعت الهی پس از تهذیب باطن و تنزیه قلب، از طبیعت جدا و به حقیقت می‏پیوندد و با قلب پاك از آلودگی به رجز شیطان، متوجه جمالی می‏شود فوق همه جمالها و جلالی كه هر عزت و جلالی در برابرش ذلیل؛ بنابر این رویت جمال مطلق چنان مجذوبشان می‏كند كه از سرای طبیعت فرار می‏كنند. حضرت علی ـ علیه‏السلام ـ در بیان اوصاف پرهیزكاران می‏فرماید: اگر اجلِ مقرری برای آنان نبود، ارواح آنها هیچگاه در بدنهای ایشان قرار و آرام نمی‏گرفت.(39)
انسانی كه دوستی خدا بر دل او بتابد، از دوستی جمیع شغلها و ذكرها پاك، یعنی از اوصاف حیوانی و بشری فارغ می‏شود، نیات و عملش برای خدا خالص و از خود فانی می‏شود و به عالم بقا راه می‏یابد و به عبارت دیگر از فردیت خویش درمی‏آید و با اتصال به كل جاودانه می‏گردد. آنان می‏دانند كه تدبیر همه امور در ید قدرت مالك‏الملك است پس هیچ شأنی جز بندگی خدا ندارند. راضی به رضای او هستند، خواست او را بر خواست خود مقدم می‏دارند و به عبادت او می‏پردازند. هر چیزی را آیه خدا می‏دانند و برای هیچ موجودی نفسیت و اصالت و استقلال نمی‏بینند، دلهایشان را محبت خدا فرامی‏گیرد و چنان مجذوب ساحت عزت و عظمت الهی می‏شوند كه هرچیز دیگری حتی خودشان را از یاد می‏برند. آثار هوا و هوس و امیال نفسانی از دلهاشان به كلی محو و قلب سلیم جایگزین آن می‏شود. و این نور محبت، روشن‏كننده راه آنان است "و ایدهم بروح منه"(40) ـ و به روحی از خود تأییدشان كرد. عاشق محبوب حقیقی می‏داند، هر چیز به سوی جمال ابدی در سیر است و ارزش هر چیز به تحقق آن جمال در وجود او بستگی دارد.

گر كسی وصف او ز من پرسد                      بی‏دل از بی‏نشان چه گوید باز
عاشقان كشتگان معشوقند                           برنیاید ز كشتگان آواز (41)

پی نوشت ها :
1. صحیفه امام، ج 16، ص 485.
2. همان، ج 9، ص 465.
3. بقره/ 36.
4. یوسف/ 53.
5. دیوان امام.
6. دیوان امام.
7. روم/ 30.
8. چهل حدیث، چاپ موسسه، ص 180.
9. همان، ص 182 و 185.
10. همان‏جا.
11. ابراهیم/ 12.
12. دیوان امام.
13. تین/ 4 ـ 5.
14. شرح جنود عقل و جهل، ص 78.
15. همان، 83 ـ 84.
16. عصر/ 1 ـ 2.
17. شرح جنود عقل و جهل، ص 276 ـ 278.
18. گلشن راز.
19. شرح جنود عقل و جهل، ص 149.
20. همان، ص 281 ـ 282.
21. آل عمران/ 30.
22. چهل حدیث، چاپ موسسه، ص 15.
23. علم‏الیقین، ج 2، ص 101.
24. شرح جنود عقل و جهل، ص 282.
25. اعراف/ 179.
26. گلشن‏راز.
27. قیامت/ 20.
28. دیوان امام.
29. مصباح‏الشریعه، ص 536.
30. تفسیرالمیزان، چاپ قدیم، ج 21، ص 190 ـ 199.
31. سعدی.
32. تفسیرالمیزان، چاپ جدید، ج 14، ص 5.
33. مریم/ 17.
34. مجموعه مقالات الزهرا، ج 2، ص 285 ـ 288.
35. حلیة‏الاولیا، ج 2، ص 40.
36. ترجمه گزیده كافی، قسمت اول، ص 192.
37. گلشن‏راز.
38. بقره/ 286.
39. نهج‏البلاغه، ص 94، خطبه متقین.
40. مجادله/ 22.
41. گلستان سعدی.

برگرفته از : نشریه حضور ، صفحه : 236-244

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:23
حجاب و عفاف

سینما در خدمت اخلاق مدرن

در دهه‌ی 20، تولید فیلم‌های ایرانی کمتر و کمتر شد و در عوض سینماهای ایران عرصه‌ای شدند برای رقابت دولت‌های استعماری برای نمایش فیلم‌ها، عقاید و فرهنگ خودشان؛ بدین شکل رقابت فشرده‌ی انگلستان، روسیه، آلمان و آمریکا برای رخنه در دل جامعه و ایجاد ارتباط با دولت، جریان نمایش دائمی فیلم‌های تبلیغاتی خارجی را شکل می‌دهد.
این جمله که «تمام دیکتاتورها سینما را دوست دارند» اکنون به یک ضرب‌المثل سینمایی تبدیل شده است. حال ببینیم که با مرگ و کنار رفتن یک دیکتاتور به اسم «رضاشاه» در اوایل دهه‌ی 20 شمسی چه اتفاق‌هایی برای تاریخ ایران و به ویژه تاریخ سینمای آن رخ می‌دهد و سیاست‌های وی چگونه تغییر شکل می‌دهند و یا چگونه گفتمان کشف حجاب پهلوی تداوم می‌یابد و در برابرش چگونه گفتمان‌های اقلیتی به مقاومت می‌پردازد. در این مقاله حوادث و وقایع 1320شمسی تا 1336شمسی را بررسی و مرور می‌کنیم و در آینده به «روزگار نو»ی سینمای ایران یعنی سال‌های 1336شمسی تا 1356 شمسی می‌پردازیم تا به انقلاب اسلامی 1357 برسیم و سینمای پس از انقلاب.
در 25 شهریور 1320 رضاشاه مجبور به استعفا شد. پس از این تاریخ، جریان نوین اسلامی عمدتاً با صبغه‌ی روشنفکری در ایران پدید آمد، حجاب اسلامی نیز در میان بانوان مسلمان امروزین و عمدتاً شهرنشین تهرانی، مطرح شد و به مثابه‌ی یک هویت و تشخص دینی و اجتماعی و حتی سیاسی در برابر دو جریان حاکم سنت‌گرا و غرب‌گرا، مطلوب شماری از زنان جوان و تحصیل کرده واقع گردید. در واقع این نوع حجاب، نوعی واکنش در برابر کشف حجاب عصر رضاشاه بود که می‌خواست در برابر الگوی زن مدرن آن روزگار مدل و الگوی مستقل و نو ارائه دهد.
با جنگ دوم جهانی و اشغال ایران توسط متفقین دیگر جایی برای آلمان و فرهنگش در ایران نماند به طوری که در سال 1320شمسی آخرین فیلم آلمانی اکران گردید و نمایش آثار آلمانی ممنوع شد. ولی در عوض دیگر استعمارگران حضورشان پررنگ‌تر گردید. «اشرف پهلوی» در مورد این مسئله این‌گونه می‌نویسد:
«...پیش از آمدن سربازان آمریکایی، تنها موسیقی که به آن آشنایی داشتیم موسیقی ایرانی و فرانسوی بود. حالا آمریکایی‌ها ایستگاه رادیویی خودشان را که جزئی از تأسیسات نظامی آن‌ها در امیرآباد بود، دایر کرده بودند و ما با آهنگ‌ها و موسیقی آمریکایی و انواع جاز آشنا شدیم... هنرپیشگان متعددی برای سرگرمی و تفریح سربازان به پایگاه نظامی آمریکایی‌ها می‌آمدند و چون من به سینما بسیار علاقه‌مند بودم... وقتی «فردریک مارچ» به تهران آمد و دعوت ما را پذیرفت که در میهمانی ما شرکت کند، خیلی خوشحال شدم... با در نظر گرفتن شیفتگی خاصی که به فرهنگ غربی پیدا کرده بودم، هنگامی که شنیدم دو هنرپیشه‌ی کمدی آمریکایی، «باب هوپ» و «دنی کی»، برای سرگرم کردن سربازان آمریکایی به پایگاه امیرآباد خواهند آمد، نتوانستم جلو خودم را بگیرم.»
این شوق و علاقه به فرهنگ غرب بر اساس سوژه‌سازی الگوهای غربی به وسیله‌ی رمان، تئاتر، سینما و... اتفاق افتاد به طوری که همیشه در سینماها چگونگی زندگی غربیان نمایش داده می‌شد، رمان‌ها به دختران درس عشق آموزی می‌آموخت و شعرها زنان را به بزم‌های رقص و بدمستی راه می‌نمود. تمام این موارد در مثنوی «عفاف نامه»ی امیری فیروزکوهی بیان گشته است که «سید احمد کسروی» (کسی که در دهه‌ی 20تغییر رویه داد و برضد اسلام و دین قلم زد) در خرداد 1313 شمسی به تمجید شعر امیری فیروزکوهی پرداخت. در مثنوی «عفاف نامه» به مواردی چون «رمان»، «تئاتر» و «سینما» اشاره شده است.
امیری فیروزکوهی در مورد سینما به نظم می‌گوید:
و آن دگر بین که تا چها آورد                                          سیم ما بُرد و سینما آورد
درد آورد و بُرد دودمان را                                               کفر پرورد و کُشت ایمان را
آورید از متاع خارجیان                                                  آن چه مذموم‌تر نبود از آن
زر سپُرد و ضرر فراز آورد                                              راستی بُرد و خُدعه باز آورد
تا به نقش دروغ پرده برون                                           عصمت ما کِشد ز پرده برون
احمد کسروی در ابتدا خود بر محور همین نگرش قلم می‌زد تا اینکه در دهه‌ی 1320شمسی در کنار افرادی چون «شریعت سنگلجی»، «علی اکبر حکمی‌زاده» بر ضددین و اندیشه‌ی اسلامی دست به قلم شد. شریعت سنگلجی که لقب «مصلح کبیر» داشت، دو کتاب «اسلام و رجعت» و «کلید فهم قرآن» را نوشت، علی اکبر حکمی‌زاده کتاب اسرار هزار ساله را نوشت و احمد کسروی جشن کتاب سوزی به راه انداخت یعنی در اول دی ماه کتاب‌های عرفانی، دعا و مفاتیح الجنان و... را می‌سوزاند و شعار پاک دینی سر می‌داد. این‌ها همه گفتمان اکثریتی برآمده از کشف حجاب و غرب‌گرایی بود.
در همین دهه، تولید فیلم‌های ایرانی کمتر و کمتر شد و در عوض سینماهای ایران عرصه‌ای شدند برای رقابت دولت‌های استعماری برای نمایش فیلم‌ها، عقاید و فرهنگ خودشان به طوری که در سال 1320شمسی یا به عبارت دقیق‌تر در 14 مارس 1941م.، گزارشی از سِر «ریدر بولارد» در مورد نمایش فیلم توسط آلمانی‌ها آمده است به این ترتیب که «صرف نظر از نمایش خصوصی فیلم «جنگ در غرب» توسط سفارت آلمان، یکی از سینماهای تهران نیز اقدام به نمایش عمومی آن کرده است.
من طی یادداشتی به وزیر امور خارجه (ایران) خاطر نشان کردم که از نمایش عمومی فیلم به دلیل اثرات وخیم آن جلوگیری کند، ولی تردید دارم آن‌ها شهامت این کار را داشته باشند» وی در شماره‌ی بعدی گزارش خود می‌نویسد: «اعتقاد دارم ترخیص فوری باقی‌مانده‌ی اولین محموله‌ی 30000 تن گندم به ایران، توجه مقامات ایرانی را به مخاطرات ناشی از فعالیت‌های جدید آلمانی جلب کرده و شاید آن‌ها را به جلوگیری از نمایش فیلم «جنگ در غرب» ترغیب کند.»
بدین شکل رقابت فشرده‌ی انگلستان، روسیه، آلمان و آمریکا برای رخنه در دل جامعه و ایجاد ارتباط با دولت، جریان نمایش دائمی فیلم‌های تبلیغاتی خارجی را شکل می‌دهد. رابطه‌ی تنگاتنگ توزیع کننده‌ها و سینمادارها با سفارتخانه‌های خارجی و شرایط حاکم بر اقتصاد و مدیریت سینما، زمینه ساز حاکمیت سینمای غرب می‌شود. در سال 1321شمسی سفارت انگلیس فیلم‌های ارتش نوین ایتالیا و میکادو را نمایش می‌دهد که در مورد حمله‌ی نیروهای دریایی انگلیسی به دو جزیره در نزدیکی نروژ و جاسوسی هوایی است.
در عرصه‌ی سینمای ایران تنها می‌توان به فیلم نامه‌ی «حسن، دکتر در علم حقوق» و «پیس برای فیلم برداری» (ا. شیروانی) اشاره کرد. در سال 1322شمسی یعنی اوج جنگ و حضور متفقین در ایران، مجله‌ی «هالیوود» چاپ می‌شود و بدین طریق عرصه‌ی مطبوعات نیز در کنار سینما، تئاتر و... به ابزاری در دست گفتمان اکثریت قرار می‌گیرد. در 19 فروردین 1322 فیلم «ایران» ساخته‌ی «یازوف پوسیلسکی» در سینمای ایران به نمایش در می‌آید. این فیلم درباره‌ی اوضاع جغرافیایی و طبیعی ایران است که به دعوت اداره‌ی مطبوعات شوروی ساخته شده بود و بدین ترتیب شوروی نیز سعی می‌کند حضورش را بیشتر و پررنگ‌تر کند.
در فروردین همین سال نخستین سینمای اصفهان که خانم‌ها می‌توانند در آن به تماشای فیلم بنشینند با نام سینمای «ایران نو» تأسیس شد. در این سینما خانم‌ها در سمت چپ و آقایان در سمت راست سالن می‌نشینند و به وسیله‌ی چادر مشکی بزرگی میان آن‌ها فاصله انداخته می‌شود. در همدان سینما «مایاک» توسط «موسیو مایاک» افتتاح می‌شود که در آن فیلم به زبان اصلی و بازیرنویس اکران می‌گردد. در مورد مجله‌ی «هولیوود» که در تیرماه شماره‌ی نخستین آن منتشر شد باید اضافه کنیم که این مجله در 33 شماره چاپ شد، در قطع رحلی و صاحب امتیاز آن «ج. جهان» بود و مدیر و نگارنده‌اش «علی رضا امیر منحر» نام داشت.
در این 2 سال یعنی 1321 و 1322شمسی (1942 و 1943م.) طبق اسناد سفارت انگلستان، می‌توان به فعالیت‌های دولت‌های غربی در خاورمیانه به ویژه ایران دست یافت. مواردی همچون «مشکلات اجرای برنامه‌ی تبلیغاتی در پرشیا (ایران)»، ارسال فیلم از قاهره به تهران، ارسال هفتگی فیلم به زبان فارسی توسط وزارتخانه، آمار فیلم‌های کوتاه به زبان‌های فارسی، فرانسوی، انگلیسی، خبرهای مربوط به نرسیدن سینماهای متحرک وانتی (cinema van) از قاهره به تهران و... قابل مشاهده است. به عنوان مثال در گزارشی به تاریخ 19 ژوئیه 1943م. از «وزارت اطلاعات، بخش فیلم، خدمات خاورمیانه» به «سفارت بریتانیا، بغداد و وابسته به بریتانیا، تهران» این چنین آمده است:
«از آنجا که روش فعالیت 8 کمپانی آمریکایی در عراق و ایران با فعالیت آن‌ها در مصر متفاوت است، احساس می‌کنیم این امر ضروری است که توضیح مبسوطی در این زمینه بدهیم، تا شما بتوانید در مورد دشواری‌های مربوطه... تصمیمات لازمه را اتخاذ فرمایید...»
در ادامه‌ی گزارش یاد شده به طور دقیق به مسائل توزیع کنندگان، سینماها و... اشاره می‌شود. این همه دقت دلیلی جز رقابت بین استعمارگران چیز دیگری ندارد. در سال 1323شمسی، مرکزی تحت عنوان احیای هنرهای ایران باستان شکل گرفت. این مرکز زیر نظر «نیلکرام کوک» که بانویی انگلیسی بود کار می‌کرد. وی سرپرست «اداره‌ی نمایش» نیز بود که با حضور متفقین در ایران و دخالت آن‌ها در زمینه‌ی سانسور و تشکیلات کنترل نمایش و فیلم شروع به کار کرده بود که در همان زمان موجب اعتراض عده‌ای نیز گشته بود. در همین سال 1323، در 24 خرداد ماه، مجله‌ی «زبان زنان» در دومین شماره‌ی خود 2 مقاله‌ درباره‌ی دستور آرایش برای زنان و حفظ خوشگلی چاپ کرد.
این مجله که در گذشته با نام «روزنامه‌ی زبان زنان» در اصفهان به صورت دو ماهنامه چاپ می‌شد، اولین نشریه‌ای است که توانست با نامی زنانه مجوز انتشار پیدا کند. این موضوع را در گفتمان اکثریتی کشف حجاب جای دهید و در کنار آن در نظر بگیریم که چگونه بحث زنان و کشف حجاب در عرصه‌های متفاوت فرهنگی و سیاسی، سرانجام منجر به انقلاب اسلامی 1357 شد.
در همین سال یعنی 1323شمسی ارتش وارد عرصه‌ی سینما شد و استودیو ارتش تأسیس گردید و نیروی نظامی کشور مسئولیت تهیه‌ی فیلم‌های مستند گزارشی تبلیغاتی کشور را بر عهده گرفت. در همین سال در مورد اقدام‌های رقابتی استعمارگران می‌توان به این سند اشاره کرد که سِر «ریدر بولارد» از تهران به قاهره گزارش می‌دهد که «امضای موافقت نامه با یک کمپانی آمریکایی به صورت اجتناب‌ناپذیری موجب خصومت سایر کمپانی‌ها خواهد شد... ضمن آنکه چنین قرارداد خاصی با یک کمپانی آمریکایی ورود فیلم‌های بریتانیایی به بازار پرشیا (ایران) را که ما مشتاقانه به دنبالش هستیم به تأخیر می‌اندازد.»
از دیگر مسائل در سال 1323شمسی می‌توان به انتشار نخستین شماره‌ی مجله‌ی سینمایی «ایران فیلم» (از 6 شماره) در انتشارات شرکت سهامی فیلم‌برداری ایران به مدیریت «داوود ایران‌پور» اشاره کرد. در سال 1324شمسی در تهران دو سینمای «کریستال» و «سینما تابستانی بهار» (میدان تجریش) افتتاح شد و دکتر «اسماعیل کوشان»، استودیو دوبلاژ و فیلم‌سازی «میترا فیلم» را تأسیس کرد. در همین سال در سبزه میدان شهر زنجان فیلم‌های صامت «چاپلین» به نمایش درآمد و روزنامه‌ی «یزدان» اولین شماره‌ی ضمیمه‌ی سینمایی هنرپیشگان را منتشر کرد. از دیگر سو در گفتمان اقلیتی مبارز، شاهد حضور فداییان اسلام می‌باشیم.
در سال 1325شمسی اولین فیلم دوبله شده به زبان فارسی که در استانبول توسط دکتر کوشان در استودیو «سس فیلم» استانبول دوبله شده بود، اکران شد. نام این فیلم «دختر فراری» اثر «هانری دوکونن»- محصول سال 1944م. فرانسه بود. به نام فیلم دقت کنید! این فیلم در 6 هفته نمایش بیش از 2 میلیون ریال با بلیط‌هایی به قیمت‌های 8 ریال، 10 ریال و 12 ریال، فروش داشت. در 24 اسفند  1325شمسی رسیدگی به امور فیلم و نمایش به عهده‌ی وزارت کشور گذاشته می‌شود. در همین سال در سه راه امین، استودیو دوبلاژ ایران نو فیلم توسط افرادی چون «بهاءالدین خرمشاهی» و... افتتاح گردید و نخستین فیلم دوبله شده در ایران با نام «مرا ببخش» که محصول سال 1940م. فرانسه است، در این استودیو دوبله گردید.
با اندکی توجه در می‌یابیم که سینما در امر سوژه‌سازی لحظه به لحظه خود را قوی‌تر می‌کند. اینک با دوبله شدن فیلم‌ها، ارتباط بیشتری با مخاطب ایرانی شکل می‌گیرد و این ارتباط بیشتر و دقیق‌تر یعنی سوژه‌های هر چه شایسته‌تر بر اساس الگوهای اکثریتی حاکم که در زیر سلطه‌ی غرب و فرهنگ غربی ساخت گرفته‌اند. برای این منظور نیاز به تحقیق در خلق و خوی ایرانیان بود به عنوان مثال می‌توان به کتابی در مورد ایران که توسط «ملیسپو» در همین سال ـ 1325شمسی ـ نوشته شده است، اشاره کرد. وی در فصلی تحت عنوان «ذهنیات، اخلاقیات و حکومت» به تحلیل شخصیت ایرانیان پرداخته است.
آنچه او در مورد مردم ایران نوشته است سرشار از تلخی، بدبینی و نیش می‌باشد. او می‌نویسد: «... هر کسی می‌تواند بفهمد این مردم عقب مانده هنوز در ضمیر ناخودآگاهشان آرزوی پدر مقتدری را می‌کشند و این پدر می‌تواند یک دیکتاتور [ایرانی] یا یک آمریکایی خیراندیش باشد که از آن‌ها حمایت کند و بدون درخواستی از آن‌ها به معجزاتی دست بزند.» تمام این موارد در قالب فرهنگ وارداتی غرب از سوی انگلیس، آمریکا و روسیه توانست در گفتمان اکثریتی حاکم جای خود را باز کند و استعماری گاه آشکار و گاه خزنده و پنهان را سامان دهد.
از سال 1326شمسی (1947م.) قدّ دامن‌ها مجدد بلند شده و حالت میدی به خود می‌گیرد. در این سال «سیف‌الله کامرانی» شرکت کالای سوئد را تأسیس می‌کند و اقدام به واردات تجهیزات صدا و امکانات نمایشی می‌کند. «ابوالقاسم رضایی» فیلم مستند «قسمتی از زندگی خصوصی شاهنشاه و علیا حضرت ملکه» را می‌سازد. (به یاد آورید نمایش تن در عرصه‌ی عمومی و کشف حجاب را !) فیلم مستند دیگری با نام «قصور سلطنتی» و «مناظر تهران» نیز توسط ابوالقاسم رضایی ساخته می‌شود.
دو اتفاق مهم دیگر در عرصه‌ی گفتمان اکثریتی و گفتمان اقلیتی که باید اشاره شود، یکی فراخواندن مردم به مسجد شاه (امام خمینی) توسط آیت‌الله طالقانی که در 17 دی ماه 1326شمسی از مردم خواست تا برای حمایت از مردم فلسطین در مسجد شاه (امام خمینی) اجتماع کنند و دیگر حضور «صدیقه دولت‌آبادی» در کنگره‌ی بین‌المللی زنان در ژنو به نمایندگی زنان ایرانی می‌باشد. صدیقه دولت‌آبادی اولین زن بی‌حجاب در راستای تفکر تجددطلبی افراطی است.
وی در سال 1260شمسی در خانواده‌ای روحانی در اصفهان متولد شد. در 16 سالگی ازدواج کرد و بعد از مدتی متارکه نمود. در سال 1296 شمسی مدرسه‌ی دخترانه‌ای در اصفهان با نام «مکتب خانه‌ی شرعیات» تأسیس نمود و در سال بعد یعنی 1297شمسی، شرکت «خواتین» اصفهان را ایجاد کرد. وی مدیر روزنامه‌ی «زبان زنان» و سپس «مجله‌ی زبان زنان» بود. او چنان برضد حجاب جبهه گرفت که در وصیت نامه‌اش نوشت: «مرا از محل کانون بانوان به آرامگاه ابدیم ببرید و در مراسم تشییع جنازه‌ام حتی یک زن با حجاب شرکت نکند، زنانی که با چادر بر سر مزار من بیایند هرگز نمی‌بخشم.»
در سال 1327شمسی تحولی در عرصه‌ی هنری رخ داد که مهم‌ترین آثارش را می‌توان در «انجمن خروس جنگی» پی گرفت. افرادی چون «حسن شیروانی، جلیل ضیاء پور، منوچهر شیبانی و...» که در زمینه‌ی نمایش، نقاشی، شعر و موسیقی فعالیت می‌کردند، گروه «انجمن خروس جنگی» را شکل دادند. جلیل ضیاء‌پور یکی از مؤسسان این انجمن از آن سال‌ها می‌گوید: «... به یاری دوستان این انجمن را رو به راه کردیم، من بودم و غلام‌حسین غریب، حسن شیروانی، مرتضی حنانه و نیما یوشیج، هر کدام در رشته‌ای نیاز به نو جویی را درک و باور کرده بودیم...» و در اینجاست که تجددطلبی و مدرنیته در شکل اصلی خود یعنی عرصه‌ی فرهنگ رخ می‌نماید.
مدرنیزاسیون فرمایشی و از بالا مقاومت فراوان در برابر خود یافت همچنان که یکی از دلایل انقلاب اسلامی 1357 را مدرنیزاسیون دولتی نام برده‌اند، ولی مدرنسیم در شکل فرهنگی و هنری‌اش حتی به گونه‌ای مقاومت برضد مدرنیته است. در همین سال ـ 1327شمسی ـ مقدمه‌ی «هدایت» بر ترجمه‌ی «گروه محکومین» در «پیام کافکا» منتشر گردید. در 26 فروردین 1327شمسی، روزنامه‌ی کیهان برای نخستین بار به ارزشیابی فیلم‌های روی پرده می‌پردازد. در این سال پر فروش‌ترین فیلم سال در تهران با فروش 800 هزار ریال، فیلم «طوفان زندگی» اثر «علی دریابیگی» شناخته شده است.
کتاب تاریخ سینما اثر «لودوکا» به ترجمه‌ی «حسن صفاری» چاپ می‌شود و دکتر «اسماعیل کوشان» فیلم مستند «درمانگاه سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی» را می‌سازد. در سال 1328 شمسی 5گلوله به محمدرضا شاه در دانشگاه تهران شلیک می‌شود که ضارب همانجا به قتل می‌رسد. دولت در پاییز همین سال نام ایران را در زبان انگلیسی «Persia» و در زبان فرانسه «Perse» اعلام کرد زیرا نام ایران (Iran) شبیه عراق (Iraq) بود و این نزدیکی خوشایند محمدرضا شاه نبود. در این سال دکتر اسماعیل کوشان برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران به تبلیغات توجه کرد و مبلغ 800ریال برای تبلیغات یک فیلم در نظر گرفت. این نشان از رقابت تنگاتنگ در عرصه‌ی سینما می‌باشد!
در آذرماه 1328شمسی، «فرخ غفاری» کانون ملی فیلم را تأسیس کرد. فرخ غفاری که از غرب آمده بود با این اقدام سعی در شناساندن سینمای غرب در ایران نمود یا به گونه‌ای دیگر بگوییم، با تأسیس کانون ملی، گفتمان اکثریتی غرب‌گرا با سینمای هنری غرب مواجه شد، از یاد نبریم که استعمار در شکل فرهنگی آن بسیار کاراتر از شکل‌های فرمایشی و نظامی آن است! در سال 1329شمسی، آیین نامه‌ای در 9 فصل و 77 ماده در وزارت کشور جهت کنترل کمّی و کیفی تالارهای نمایش، سینماها، نمایش نامه‌ها، فیلم‌ها، نمایش‌ها و... تصویب گردید. کانون ملی فیلم (با مدیریت فرخ غفاری) در 12 مرداد فستیوالی از فیلم‌های انگلیسی را در محل شورای فرهنگی بریتانیا برگزار نمود.
در شهریور همین سال کانون ملی فیلم با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی به مناسبت سی‌امین سال تأسیس، سینمای شوروی فستیوالی از فیلم‌های روسی را به نمایش گذاشت. کانون ملی فیلم در همین سال باز فستیوالی از فیلم‌های فرانسوی برگزار کرد. در پاییز 1329 رادیو عراق خبر درگیری کردها در مرز ایران و عراق را پخش کرد و به دنبال آن دولت ایران، روس‌ها را متهم به همکاری با شورشیان کرد برای ایجاد یک دولت خود مختار کُرد و به کردهای شورشی اخطار داد، سلاح‌شان را تحویل دهند.
 
در سال 1330شمسی در «بوت کلات» فیلم به صورت رایگان نمایش داده شد. استودیو پارس فیلم اقدام به انتشار آگهی جهت استخدام بازیگر زن و مرد نمود. باز در همین سال در هوای آزاد باغ شهرداری فیلم به صورت رایگان نمایش داده شد. در همین زمان خبر دستور فروش زمین‌های سلطنتی از رادیو پخش شد. دوبله‌ی نخستین فیلم رنگی با نام «آهنگ شهرزاد» ساخته‌ی «والتر رایش» (1947م.) در استودیو ایران نو فیلم اتفاق افتاد و برای بار نخست بود که در دوبله‌ی ایران از شیوه‌ی مگنت (مغناطیسی) استفاده شد. پر فروش‌ترین فیلم سال 1330شمسی در تهران، فیلم «مادر» (دکتر کوشان)، با فروش 2میلیون و 200هزار ریال بود.
در همین سال دکتر اسماعیل کوشان فیلم مستند «دکتر مصدق در سفر آمریکا» را ساخت. در این سال افزون بر 7 فیلم بلند تولید شد. از فعالیت‌های فرهنگی استعمارگران در این سال باید به برنامه‌های نمایشی فیلم انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و برنامه‌ی نمایش فیلم‌های آمریکا نام برد. در 30 بهمن 1330 شمسی گروهی فیلم‌بردار از آلمان جهت تهیه‌ی گزارش از وقایع روز ایران با همراهی دکتر کوشان وارد ایران شدند. سال 1331شمسی اوج لباس‌های دکولته به شمار می‌آید. ژرسه از این سال مد شده و قد آستین‌ها چهار و سه می‌شود و دامن‌ها راسته، تنگ تا زیر زانو با کت‌های چسبان و بلند، یقه‌ی انگلیسی و آرشال رایج می‌شود. در این سال 11فیلم بلند تولید شد.
در 12 مهر 1331شمسی نخستین فیلم دوبله شده در ایتالیا با نام «سرگذشت فریدون بینوا» در سینما دیانا اکران شد. پر فروش‌ترین فیلم این سال در تهران، «ولگرد» (مهدی رئیس‌فیروز) با 4میلیون ریال فروش بود. در همین سال یک سینمای ویژه‌ی کودکان در خیابان سعدی افتتاح شد. از فیلم‌های مستند می‌توان به «سفر شاه و ثریا به شیراز» (شاهرخ گلستان) اشاره کرد. در بهار 1331شمسی دکتر مصدق نخست‌وزیر شد که فصل جدیدی در وقایق سیاسی آغاز گردید. مقابله‌ی مصدق با محمدرضا شاه و تلاش شاه برای جایگزین کردن احمد قوام به جای مصدق، تظاهرات مردم و حمل تابوت خالی به علامت جنازه‌ی احمد قوام نخست‌وزیر توسط مردم، کشته شدن تعدادی از مردم و... اتفاق‌های آینده را ورق زد.
در سال 1332شمسی محمدرضا شاه و همسر جدیدش، ثریا بختیاری، طی درگیری‌های سیاسی مجبور به ترک ایران شدند و به ایتالیا رفتند. در همین سال «پرویز خطیبی» فیلم «حاکم یک روزه» را بر اساس نمایش‌های میرنوروزی و الگوی قصه‌ی «شاهزاده و گدا» ساخت. کودتای نظامی رخ داد. در مهرماه 1332شمسی، بر اثر اعتراض تماشاگران، نمایش فیلم رودخانه (ژان رنوار- 1951م.) در سینمای ایران متوقف و فیلمی از «بودابوت» و «لوکاستلو» به نمایش در آمد.
از سویی گروهی از منتقدین سینمایی در پی اعتراض به این مسئله طی نامه‌ای با عنوان «قطع‌نامه‌ی نویسندگان سینمایی پایتخت برای نمایش» در روزنامه‌های اطلاعات، کیهان، پست تهران و مجله‌های روشنفکر، سخن و اطلاعات هفتگی، نمایش این فیلم را با حضور مأموران انتظامی باعث می‌شوند. این بدان معناست که دو گفتمان اکثریتی و اقلیتی رو در روی هم قرار می‌گیرند. نویسندگان و حکومت در برابر مردم!
 
در سال 1333شمسی، 18 فیلم بلند و دو مستند ساخته شد. پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران «دختری از شیراز» (ساموئل خاچیکیان) با فروش 3میلیون ریال است. در 17 دی ماه 1333شمسی سینما خورشید آبادان در آتش می‌سوزد. در آذر ماه 1334شمسی، وزارت کشور اعلام می‌کند که از این پس تمامی فیلم‌هایی که وارد کشور می‌شوند، بایستی پس از کنترل توسط این وزارتخانه (از نظر اخلاقی و اجتماعی) اجازه‌ی نمایش دریافت کنند. پرفروش‌ترین فیل این سال در تهران، فیلم «امیر ارسلان نامدار» (شاپور یاسمی) با فروش 4میلیون ریال است.
در این سال فیلم مستند «فعالیت‌های اصل چهار در اصفهان» توسط سازمان فیلم‌برداری دانشگاه سیراکیوز ساخته شد. در دی ماه 1334شمسی به دستور محمدرضا شاه سازمان ملی تئاتر و سینما به منظور تعمیم و ترویج سینما و تئاتر و تشویق هنرمندان و کنترل و نظارت فیلم‌ها و نمایش‌های غیراخلاقی تشکیل شد. در سال 1335شمسی از سوی وزارت کشور کمیسیونی جهت رسیدگی به وضع فیلم‌ها و ممنوعیت ورود اطفال به سالن‌های نمایش دهنده‌ی فیلم‌های «زننده» تشکیل می‌شود.
همان‌طور که مشاهده می‌گردد گفتمان اکثریتی در برابر مقاومت‌های گفتمان‌های اقلیتی مجبور به واکنش نشان دادن است و این بار دیگر سرکوب‌های دوران رضاشاهی جوابگو نمی‌باشد و دولت مجبور به وضع قوانینی برای جلب رضایت گفتمان مقاومت به رهبری مذهبیون و روحانیت است. پرفروش‌ترین فیلم سال 1335شمسی در تهران، فیلم «خورشید می‌درخشد» (سردار ساکر) می‌باشد با فروش 5میلیون و 250هزار ریال. در این سال 13 فیلم بلند و 4 مستند ساخته شد. از 27 شهریور تا 2 مهر همین سال، هفته‌ی فیلم‌های روسی در محل انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی برگزار می‌شود.
در سال 1336 فیلم «شب نشینی در جهنم» توسط «موشق سروری» و «ساموئل خاچیکیان» ساخته شده که پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران شد، با فروش 7میلیون و 500هزار ریال. در مورد این فیلم و نقش آن در گفتمان اکثریتی غرب‌گرایی و دین‌ستیزی و نقش کارگردان مسیحی‌اش در آینده خواهیم نوشت. همین قدر باید اشاره کرد که گفتمان اسلام ستیزی شروع شده در دوران پهلوی اول، در دوران پهلوی دوم در شکل فرهنگی‌اش رخ نمود و این حساسیت را نیز مرحوم خاچیکیان حس کرده بود که بارها از برده شدن نامش به عنوان کارگردان فیلم «شب نشینی در جهنم» ابراز نگرانی کرده بود.

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:23
حجاب و عفاف

پوشش ناکامل بانوان ؛ علّت ها و انگیزه ها

به اعتقاد جامعه شناسان هیچ پدیده اجتماعی بدون علت به وقوع نمی پیوندد؛ جز آنکه ریشه یابی و شناخت علت برخی از پدیده ها چنان دشوار و پیچیده است که گمان می رود خود به خود به وجود آمده است. از طرفی بیشتر پدیده های اجتماعی، خیلی عادی شکل گرفته و رشد می یابند؛ اما اصلاح و سامان آنها به آسانی ممکن نیست. این پدیده ها همچون آب جاری است که به راحتی بر خاک جریان می یابد، اما چون در زمین فرو می رود بالا کشیدن آن دشوار می گردد. بی حجابی و کم حجابی زنان از این نمونه پدیده هاست. اما درمان نایافتگی آن به سبب ناتوانی ما از نظر امکانات نیست؛ نبود شیوه و دانش چاره اندیشی است که مشکل را استحکام بخشیده و آن را معضل فرهنگی ساخته است.
هدایتگران ناآشنا
آن که نمی داند چگونه به مقابله با نابسامانیهای فرهنگی بپردازد، هر چند دارای بهترین ابزارها باشد نخواهد توانست کمترین قدمی در راه زدودن نابسامانی بردارد و چه بسا کار را برای دیگران دشوارتر می سازد.
زمانی در یکی از شهرها زنی باردار همراه شوهرش در پیاده رو راه می رفت. ناگهان عده ای هدایتگر ناآشنا سر رسیدند و معترضانه به زن گفتند: چرا دامن و جوراب پوشیده ای؟ شوهر بی درنگ شلوار خود را از پای درآورد و به زنش داد و گفت: بپوش، این هم شلوار. سپس به هدایتگران ناآگاه گفت: همسرم باردار است و پوشیدن شلوار برایش راحت نیست. غوغایی برخاست. ازدحام جمعیت زیاد شد و مزاحمان فرار را برقرار ترجیح دادند. با حرکت آنها صدای فریاد و هیاهوی مردم بلند شد و آن زن و شوهر به راه خود ادامه دادند. واضح است که این ماجرا بر همه شاهدان تاثیر روانی نامطلوب می نهد و چه بسا روح اندرز شنوی و پذیرش انتقاد را در آنان می میراند.
رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: آن که دانش سامان دهی کاری را نداشته باشد و بخواهد آن را سامان دهد، بیش از آنکه اصلاح کند، فساد به بار می آورد.1
به عقیده ما بخشی از علت ناکامل بودن پوشش بانوان امروز جامعه ما ناشی از همین برخوردها یا ناآشنایی به شیوه هدایت افراد است. گاه نامساعد بودن محیط نیز رعایت پوشش کامل را رنج آور می کند. زمانی برای تحقیق پیرامون موضوع پوشش بانوان به خوابگاه آسیب دیدگان جنگ رفتم. در هتل محل سکونت آنها حدود 300 خانواده و تقریبا هزار نفر زندگی می کردند. محل طبخ غذا در راهرو هتل بود و بانوان ناچار بودند بیشتر ساعات روز را در این راهرو در کنار اجاق گاز باشند. طبیعی است در گرمای شدید تابستان در کنار اجاق گاز، در راهروی که چندین اجاق گاز روشن است حتی پوشیدن یک لباس معمولی طاقت فرساست، چه رسد به چادر و مقنعه.
به همین علت، بسیاری از بانوان بدون پوشاندن سر مشغول طبخ غذا می شدند و کسی هم به آنها اعتراض نمی کرد. رنج آورتر از اصل این نابسامانی اجتماعی و اخلاقی این است که: هرگاه بانویی به هر علت نتواند برای مدتی پوشش مورد اعتقاد خود را رعایت کند، پس از تغییر شرایط محیطی اش، دیگر باز گرداندن وی به فرهنگ پوشیدگی بسیار سخت است. زیرا گذشت زمان در وی اعتقاد جدیدی پدید می آورد که به راحتی از آن دست برنمی دارد. افزون بر این، نزد او زشتی گناه از میان رفته است. برای راهنمایی این افراد ناچار باید مدت زمانی طولانی آنها را در موقعیت بهتر قرار داد تا رفته رفته تاثیر محیط گذشته در آنها خنثی شود. دوشیزه ای که از سنین نوجوانی تا پس از جوانی پیوسته با بزرگسالان غیر محرم در تماس و گفتگو بوده و در مجامع آنها حضور همه جانبه داشته است، بسیار طبیعی است که پس از این نتواند پوشش خود را به طور کامل حفظ کند.
اولین اقدام تربیتی
بر پایه آنچه جامعه شناسان نظر می دهند رفتار و معتقدات اشخاص همه تابع عوامل تربیت است؛ عواملی چون وراثت، محیط خانوادگی و اجتماعی.
بر این اساس، شخصیت و هویت هر فرد تابع عواملی است که عمده ترین آنها وراثت و محیط است. چه افراد غیر مسلمان که اگر در خانواده مذهبی و محیط اسلامی پرورش می یافتند، مسلمان می شدند و چه بسیار دختران و زنان ناپوشیده ای که هرگاه اندکی راهنمایی می شدند، بانوانی پاک و معتقد می گردیدند. جز اینها، موقعیتهایی که افراد در آن قرار گرفته اند در رفتار و اعتقادات آنها سهم به سزایی دارد. نمی توان بدون در نظر گرفتن این موقعیتها رفتار و اعتقادات اشخاص را مورد نکوهش جدی قرار داد. در هر حال باید مطمئن بود که با شیوه صحیح راهنمایی، می توان بدترین افراد را ادب کرد؛ چنانکه با روش بد می توان افرادی عادی را نیز به انحراف و لجاجت کشاند.
چماق، نخستین ابزار ناتوانان
آدمی زمانی که بتواند با شیوه های صحیح، دیگری را هم عقیده خود کند، به زور و تحمیل و فحش روی نمی آورد. زمانی که تحمیل و فحش به میان آید معلوم می شود که فرد از راههای دیگر به بن بست رسیده است. چماق و اجبار در جایی به کار می رود که همه شیوه های تربیتی، به کار گرفته شده است و شخص با همه توجیهات، نخواسته سخن حق را بپذیرد و از طرفی بر آن است که محیط اجتماعی را برای دیگران نیز آشفته سازد. به نظر می رسد اگر همه کسانی که بدون دارا بودن صلاحیت، عهده دار انجام مسؤولیتی هستند کنار روند، کارها بهتر و زودتر سامان می یابد. آن که نمی داند چگونه بانوان را به پوشش فراخواند چه بهتر که نه سخنی بگوید و نه کتابی بنویسد. به گفته سعدی: یا سخن دانسته گوی ای مرد بخرد یا خموش.
عوامل و انگیزه های ناپوشیدگی
1- جهل و بی اطلاعی
شاید نخستین عامل کم حجابی بانوان، بی اطلاعی آنان از فواید و آثار حجاب و پیامدهای بی حجابی است. به تصور ما حتی در میان بانوان معتقد گروهی نه اندک، در این باره دانش کاملی ندارند. روزی به دخترکی نیمه برهنه که معلوم بود در شهر ما غریب است برخوردم و به وی گفتم: چرا به این شکل؟
پاسخ داد: مگر اسلام نگفته است با زمانه پیش بروید؟! او این قدر نمی دانست که با زمانه پیش رفتن به معنی «زمانه تو را پیش بردن » نیست. منظور آن سخن این است که در عصر هواپیما، وسایل قدیمی وسیله رفت و آمدتان نباشد. اگر معنی «با زمانه پیش برو» آن بود که دخترک می پنداشت، فرستادن پیامبران و دین همه پوچ می بود. چه آنکه زمانه می توانست حد و مرز همه چیز را معلوم سازد، دیگر نیازی به دین نبود و همان که سیاست بازان می خواستند معیار قرار می گرفت. اگر دین نباشد کیست که بگوید زمانه باید چگونه پیش رود؟! آری بی اطلاعی تا بدانجا در این موضوع مؤثر است که زنان کشور مسلمان اندونزی با وجود اعتقاد کامل به حجاب، چنان می پندارند که حجاب پوشش مخصوص زنان برای انجام نماز است نه برای همه اوقات. آنها روزهای جمعه گروه گروه با اندام نیمه برهنه (بدون رو سری و شلوار) تا جایگاه نماز جمعه می آیند و آنجا چادر و مقنعه می پوشند و پس از نماز دوباره بدون پوشش به خانه باز می گردند. 2 ابعاد این بی اطلاعی گسترده است که به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
الف- نشناختن ویژگی های جسمی و روحی خود
ب- نشناختن مرد
ج- ندانستن هدف آفرینش خود و تفاوتهایش با مرد
د- اعتماد به طراحان و سیاستمداران حاکم
ه- بی آلایشی زنان که سبب می شود به همگان اعتماد داشته باشند
و- بی اطلاعی از معارف دین و احکام
ز- وجود همسران کم اطلاعی که در رشد فرهنگی زنان نمی کوشند
ح- محیط آلوده و غیر دینی
ط- کمبود مجالس پربار برای بانوان. این توضیح سزاست که وظیفه پدر و شوهر آن است که خانواده خود را از نظر فکری و فرهنگی رشد دهد.
زنان به علت اشتغال به کار خانه کمتر فرصت مطالعه یا حضور در مجالس علمی دارند. وظیفه پدر و شوهر است که تا می تواند در رشد فرهنگی ایشان بکوشد. گفتگوی ما با گروهی از بانوان، آشکار ساخت که بیشتر بانوان بی آلایش به موجب نشناختن طبیعت غرایز جنسی مرد، به رفتار آنها بسیار خوشبین اند و اظهار نظرها و نگاههای آنان را بر وجهی ناپسند حمل نمی کنند. عده ای نیز می پندارند هرگاه مردی همسر داشته باشد نگاهها و رفتارهای او همه بی غرض است و نسبت به زنان بی تفاوت است. غافل از اینکه تا ایمان اشخاص آزموده نشده و نگاههایشان به زنان کنترل نگردیده باشد هیچ نمی توان به آنها مطمئن بود؛ و اگر جز این باشد، باید مردان دارای همسر را از آن نظر که به ویژگیهای زنان آشناترند نا مطمئن تر دانست.
2- سستی ایمان
برهنگی و بی توجهی به پوشش اغلب به سبب اغراض خاص نیست و منشا آن بیشتر جهل و سستی ایمان است. هنوز آدمیان ژرفناکی گفتار پیامبر اکرم(ص) را در نیافته اند که چرا آن همه بر رعایت حقوق زنان و گرامیداشت مقام آنان تاکید می ورزید. یکی از علل آن تاکیدها است که او می دانست زنان به موجب لطافت روح و جسم، شیفته محبت و احترام اند. چنین موجود ظریف را که سخت به محبت و ارج گزاری نیازمند است نباید بی توجه رهاساخت. زیرا سرانجام او در پی سیراب ساختن حس محبت خواهی خویش به دیگر شیوه های ناروا روی خواهد کرد و خود و دیگران را به رنج و مخاطره می افکند. از این رو، هر گونه محبت و احترام به زن برای سلامت روح و جسم او فوق العاده کار ساز است. هرگاه او در محیط خانه شکوه معنوی و عظمت قدرت خویش را در نیابد، آن را در جای دیگر جستجو می کند و انجام هر رفتاری که او را آسانتر به مقصود رساند، برایش روا می نماید.
از این رو هرگاه مشاهده کند که با ناپوشیدگی اندام و سیمایش نظرها را بهتر به خود جلب می کند و توجه و احترام دیگران را آسانتر به دست می آورد از ناپوشیدگی دریغ نمی ورزد. او با این رفتار ظرفیت عاطفی و روانی خود را آکنده و سیراب می سازد و در سایه توجهی که از دیگران کسب کرده آرامش می یابد. در این صورت، ناپوشیدگی اندام و سیما برای او ابزار یافتن خویش است. او خود را این گونه می یابد و چون ایمان مستحکمی ندارد در این باره از کسی اندرز نمی شنود. او وجود خود را که از دو بخش مادی و غیر مادی تشکیل شده، تنها در یک بخش خلاصه می بیند؛ زیرا مشاهده می کند در محیط خانه و اجتماع به جنبه عاطفی وی و بزرگداشت منزلت معنوی او هیچ توجهی نشده و نمی شود. از این رو، از دو بخش وجودش یکی را از کف داده می پندارد و ناچار می شود برای حفظ آن بخش دیگر، آنچه در توان دارد عرضه کند.
از این گفتار درمی یابیم:
الف- آن همه سفارشهای پیامبر و امامان پاک (علیهم السلام) در بزرگداشت مقام بانوان، یکی به همین علت بوده که زن در میان خانواده و محارم خویش پذیرفته گردد و احترام شود تا مبادا برای ارضای حس احترام خواهی و جلب توجه، به محیط بیرون خانه روی آورد و آنگاه پاره ای از ابعاد وجودی اش برای خود او و جامعه ناشناخته باقی بماند یا به مخاطره افتد.
ب- در پاره ای از جملات امامان معصوم (علیهم السلام) این موضوع مورد تاکید قرار گرفته است که مرد در خانه علاقه خود به همسرش را به زبان آورد و بگوید که او را دوست دارد. چون لباس زیبایی پوشید یا خودآرایی نمود به وی توجه کند و خرسندی خود را اظهار نماید. این اظهار علاقه و خرسندی، زن را به خانه و شوهر دلخوش و امیدوار می سازد و حس احترام خواهی و جلب توجه او را در وی ارضا می کند و از جلوه گری در حضور بیگانگان بازش می دارد.
ج- گاه تبعیض و تفاوت گزاری میان فرزندان و مقایسه ویژگی های آنها با یکدیگر حس خودنمایی آنها را تحریک می کند. فرد شکست خورده و تحقیر شده در صدد بر می آید تا به وسیله جلوه گری و دلبری در مجامع، حقارت و شکست خود را جبران کند. در واقع راز بسیاری از ناپوشیدگی ها در حضور بیگانه همان مقایسه های ناروا و بی اعتناییها و بی مهریهاست که افراد در خانه مشاهده کرده اند. بعید نیست اینکه بسیاری از ناپوشیدگان، از زیبایی بی بهره اند، همین امر باشد. آنها چون به نازیبایی نکوهش شده و با زیباتر از خود مقایسه شده اند بر آن می شوند تا با هر حیله و نمایش، آن رنجش را فراموش یا به نوعی جبران کنند. اگر جوامع آدمیان فرا گیرند که زن را نه برای ظاهر زیبا و اندام دلربایش بلکه برای کمالاتش بخواهند، این ضایعه پیش نمی آید و کسی هم از درماندگی، به این دام درنمی افتد. شاید دیده باشید که چون به بانوان کم پوشش خیره نشوید و بدون نگاه، به آنها احترام شایان گزارید، بی درنگ خود را بهتر می پوشانند.
چون احساس می کنند با کسی رو به رویند که توجه به ظواهر، او را از توجه به کمالات حقیقی زن باز نداشته است. بر این اساس، می دانند که در مقابل چنین فردی نیازمند جلوه گری و دلبری نیستند. به هر تقدیر، آنگاه که اعتقادات و ایمان در بانوان سست باشد، تمایل به خودنمایی در آنها قوت می یابد و دور نیست به همین علت باشد که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: زنان را لباس ساده بپوشانید تا به جلوه گری خویشتن (در حضور بیگانه) وسوسه نشوند.
مقصر کیست؟
ما بانوان کم پوشش را بی تقصیر نمی دانیم اما بیش از آنان همسرانشان را مقصر می شناسیم. البته نه از آن نظر که زنان خود را از بی حجابی باز نمی دارند بلکه چون گاه خود عامل ناپوشیدگی همسرانشان هستند. نتیجه گفتگوی ما با صد تن از بانوان کم پوشش آن بود که بیش از نیمی از آنها اظهار می داشتند این ناپوشیدگی و سفارش شوهر یا پدر صورت می گیرد. حکایت این پدیده بسیار شنیدنی است که مردان روزگار ما به چه علت زنان و دخترانشان را به ناپوشیدگی دعوت می کنند! اگر چه ضعف ایمان سرچشمه این تفکر است، توجه به منشا روانی آن نیز بسی نکته آموز است، که در ذیل بدان اشاره می کنیم.
در روان شناسی در مبحث «ناکامی و مکانیسم های دفاعی » این نکته بیان می گردد که: هرگاه ناکامیهای زندگی، حقارتها، ناتواناییها و احساس ناچیزی، فرد را مورد هجوم روانی قرار می دهد از ضمیر ناآگاه او سیستمی به جنبش درمی آید تا به دفاع از شخص بپردازد. این دستگاه درونی را مکانیسم دفاعی می نامند. فرد برای دفع خطر احساس شده، از درون به تکاپو می افتد تا به کمک آن مکانیسم دفاعی موجودیت خود را حفظ کند و شکستها و نگرانیها و اضطرابهایش را برطرف سازد یا دست کم ناچیز جلوه دهد. این اقدام مهمترین چاره جویی برای سازگاری فرد با محیط خود است و احساس حقارت و شکست فرد را می پوشاند.
در این مرحله یکی از مکانیسم های دفاعی، توسل جستن به دیگر تواناییها و امکانات آماده است. اگر چهره ای نازیبا دارد یا شغلی پست یا خانواده ای حقیر یا... ، سعی می کند با آنچه دارد آن ضعفها را جبران کند و ضمیر رنجیده خود را از فشار و اندوه برهاند. این پدیده را در روان شناسی جبران 3 می نامند. آلفرد آدلر (روان شناس اتریشی) در بیان مثالی برای این پدیده می گفت: ناپلئون بناپارت به دنبال پیروزی می رفت تا ضعف جثه خود را فراموش کند. 4 فرد به کمک این مکانیزم دفاعی ضعفها و ناکامیهای خود را با دو شیوه کاهش می دهد. نخست با انتقال انرژیهای خود به سوی فعالیتی که می تواند در آن موفق شود و تا حدی احساسات نامطلوب را از خویشتن دور سازد. دوم با منحرف ساختن دقت خود از فعالیتی که در آن ناکام شده به فعالیتی که احساس موفقیت می کند. 5
بر این اساس، نباید مردان کم غیرت این عصر را چندان نکوهید و باید بر آنها ترحم کرد؛ زیرا در حقیقت ناکامیها، نگرانیها و احساس حقارتهای بی شمار درونی، آنها را به ناپوشیده داری همسرانشان وا می دارد. آنها از این راه دست کم به دوستان و فامیل خود وانمود می کنند که اگر در جای دیگر شکست خورده و ناتوان شده اند، از دارا بودن همسری زیبا و خوش اندام بی بهره نمانده اند. او در این «دیگر نمایی » به ارزندگی خود می بالد. چه آنکه مردم عادی، با مشاهده همسر او، نزد خود چنین ارزیابی می کنند که اگر این مرد فردی بی کفایت و ناتوان و کم خرد بود، زنی چنین خوش اندام و زیباروی را به همسری برنمی گزید. انتخاب او نشانه توانمندی و شایستگی مرد است.
حال باید افزود که این دو امر گاه سبب می شود که انگیزه های روابط دوستانه، افراد صادقانه نباشد و سرپرست خانواده از اهمیت نقش خود غافل گردد.
سرپرستان بی خاصیت
یکی از مشکلات اجتماعی خانواده های بی سرپرست آن است که به سبب حضور نداشتن مراقب به تدریج گرفتار انحراف اخلاقی می شوند. گاه پدر و مادر نیز حضور دارند، اما چون اغلب اوقاتشان را در بیرون خانه سپری می کنند یا در خانه همه چیز را با بی توجهی می گذرانند، اعضای خانواده به کجی روی می آورند. طبیعی است هرگاه پدر یا مادر نتوانند حضور تاثیرگذاری در خانواده داشته باشند، فرزندشان تربیت درست نمی یابد. در حقیقت این خانواده را نیز باید از خانواده های ی سرپرست برشمد.
انگیزه های روابط دوستانه
طی تحقیقات شش ماهه ما پیرامون «انگیزه روابط دوستانه میان افراد» نتایجی به دست آمد که بخشی از آن چنین است: در میان خانواده های بی اعتقاد به پوشش بانوان، علاقه به هم سخن شدن با جنس مخالف خانواده مقابل بخشی از انگیزه برقراری رابطه خانوادگی دوستانه بوده است. در میان خانواده های غیر معتقد به مسایل اسلامی گاه رفتارهایی دیده می شود که نشان دهنده نوعی تمایل عاطفی هر یک از مردان اعضای یک خانواده به بانوان خانواده دیگر است. وقتی برقراری روابط نامشروع ممکن نباشد، در مجالس دوستانه خانوادگی گفتگو و خنده با جنس مخالف خانواده مقابل آنها را اقناع می کند.
حدود روابط
در میان دو خانواده، که با یکدیگر رابطه دوستانه دارند، چگونگی روابط آنها حایز اهمیت است. گذشته از مسایل شرعی، جداسازی محفل زنان و مردان برای سالم ماندن اخلاق هر دو خانواده بهتر است. در این موارد، باید به این پرسش اساسی اندیشید و پاسخ منطقی داد: اصولا اختلاط مجالس زن و مرد چه ضرورتی دارد؟ اگر زنان بی پوشش باشند، بدون تردید فسادآور است و اگر پوشیده باشند حضور بیگانه برایشان چندان رضایت بخش نیست.
3- انحراف اخلاق و نبود انگیزه های دینی
در یادکرد عوامل تربیت به موضوع وراثت و محیط اشاره شد. اگر بگوییم سرنوشت افراد را همین دو عامل رقم می زند، گزاف نگفته ایم. دختر جوانی که در دامان مادری ناآشنا با اصول اخلاقی تربیت شده در مدرسه و اجتماع و جمع بستگانش نیز به این اصول هیچ بهایی داده نمی شود، چگونه رشد خواهد کرد؟! هرگز نباید امیدوار بود در میان خانواده های منحرف دختران معتقد به پوشش تربیت شوند. وقتی با برخی از این افراد به گفتگو می نشینیم با چهره ای حق به جانب پاره ای از مسایل دینی را مورد پرسش قرار می دهند و از جمله موضوع حجاب زنان را نمی پذیرند. این استدلالها برای دانستن نیست، بهانه نپذیرفتن است. ناگفته نماند که روشنفکرگرایی (Intellectualization) از مکانیسم های دفاعی است و شخص با ایراد استدلالهای روشنفکرانه، مسایلی که باعث تعارض و اضطراب او شده است، مورد تجزیه و تحلیل و انکار قرار می دهد تا بدین وسیله از فشار روانی خود بکاهد. قرآن کریم در همین باره می فرماید: (بل یرید الانسان لیفجر امامه یسال ایان یوم القیامه). آدمی چون دوست دارد فرا رویش برای گناه باشد (با چهره ای حق به جانب در صدد انکار معاد است و) می پرسد قیامت چه زمانی است؟
4- ارضا نشدن تمایلات جنسی
در میان مردان نوعی بیماری جسمی و گاه روانی وجود دارد که فرد نمی تواند به یک همسر اکتفا کند و ناچار همسران متعدد می گیرد. این پدیده در میان زنان نیز وجود دارد ولی نمود آن به گونه دیگری است. البته می پذیریم که در صورت سلامت جسمی و روانی زن، آنها هرگز چند همسری را ترجیح نمی دهند و بلکه از آن متنفرند. اما چون انحراف جنسی و بیماری اخلاقی پیش آید این قانون استثنا می پذیرد؛ چنان که در غرب شایع است. اگر مردان در لذت جویی تنوع طلب اند زنان در رفتار و انتخابشان تنوع جویند. هر زمان به لباس یا مدل خاصی علاقه مند می شوند و در این ویژگی هیچ حد و مرزی نمی شناسند. این تنوع طلبی تا آن زمان که زن به انحراف جنسی و فساد اخلاقی دچار نشده باشد، در مسایل جنسی بروز نمی کند ولی با آغاز انحراف اخلاقی، در مسایل جنسی نیز نمود می یابد. پیش از بیان کیفیت نمود تنوع طلبی غرایز جنسی در زن باید یادآور شد که لذت جویی جنسی زن مراتب مختلف دارد. دو محور این امر عبارت است از:
1- جلب علاقه و محبت جنس مخالف.
2- برقراری رابطه زناشویی.
زنان تا آن هنگام که به اصول اخلاق پایبندند و در روابط اجتماعی خود به حجاب معتقدند این هر دو تمایل را نسبت به یک فرد (همسر) بروز می دهند؛ ولی چون به ناپوشیدگی اندام و موها عادت کنند رفته رفته آن تمایل اول را که پیش از این تنها به همسرشان اختصاص می دادند، نسبت به دیگران نیز بروز می دهند. آنها در این مرحله تمایل دوم را برای شوهر حفظ می کنند اما ناخودآگاه احساس می کنند که به شدت دوست دارند زیباییهای خود را بی دریغ در معرض تماشا گذارند و بدین وسیله حس مهار ناشده «جلب علاقه و محبت جنس مخالف » را ارضا کنند؛ حسی که تا پیش از این به خوبی فقط به وسیله همسر ارضا می شد و او در این زمینه کمبودی احساس نمی کرد. رفته رفته انحراف در تمایل اول (جلب محبت جنس مخالف) و گفتگو با بیگانگان و جلب محبتهای آنان، روح انحراف یافته فرد را دستخوش انحرافی تازه می کند و به تدریج کشش نوع دوم در وی ایجاد می شود؛ چنان که آغاز فساد اخلاق و متلاشی شدن نظام خانواده در غرب از همین نقطه بود.
در جوامع غربی پس از بیدار شدن این حس در زنان، به سبب نامحدود بودن آزادیهای جنسی، برقراری روابط زناشویی با غیر همسر متداول گردید و هیچ کس دیگری را از آن باز نداشت. اما در شرق، آن حس بیدار شده زنان ناپوشیده را واداشت تا در حد ممکن با استفاده از جاذبه های جنسی، هرچه می توانند بر قلب جنس مخالف اثر گذارده، بیشتر از قبل از علاقه و محبت آنها بهره مند شوند. در این مسیر، بی حجابی و کم حجابی برای آنان بهترین وسیله است و رفتار برخی از این زنان گاه چنان پیام دار است که بیننده هیچ تردید نمی کند فرد از طغیان غرایز ارضا نشده رنج می برد.
5- شهوترانی خاموش
بر پایه آنچه گذشت، جلوه شهوترانی زن و مرد فرق می کند. یکی با بی باکی آنچه از آن رنج می برد اظهار می کند و در جستجوی مراد خویش بدون شرم می کوشد. و دیگری آرام و خاموش گام برمی دارد. مردم اغلب چنان می پندارند که شهوت مرد از زن بیشتر است؛ اما تحقیقات، این نظر را ثابت نمی کند؛ آنچه آشکارا مشاهده می شود تفاوت نمود شهوت دو جنس است و همین تفاوت سبب شده گروهی شهوت مرد را افزون تر بپندارند. این اشتباه ناشی از آن است که مرد پیوسته متقاضی است و زن تقاضا شده و شهوت متقاضی افزون تر می نماید. در حالی که جلوه شهوت زن نه در تقاضا بلکه در جلب توجه نهفته است.
به همان اندازه که مرد مشتاق جنس مخالف است، زن مشتاق تحریک جنس مرد است. یکی دوست دارد جذب شود و یکی دوست دارد جذب کند. یکی از نگاه به دیگری لذت می برد و یکی از اینکه نگاهش کنند لذت می برد. یکی به دنبال دیگری می رود و آن یک می خواهد دنبالش بدوند؛ و همین است سر جلوه گری و مدپرستی و دلبری زن. این نکته را هم باید افزود که پس از بلوغ، ترشح هورمونهای جنسی در خون، به همان میزان که سبب رشد اندام و ویژگیهای زنانه می شود، علاقه به جنس مخالف را نیز شدت می بخشد. این هورمونها همانند سلولهای بدن هر دم به تغذیه نیازمندند و سهمی از تغذیه آنها بهره مند شدن از محبت جنس مخالف و جلب توجه و علاقه اوست. لذتی که زنان و دختران از نگاههای دیگران احساس می کنند به همین سبب است. آنها از این طریق تغذیه عاطفی می شوند. لذتی که زن ناپوشیده از نگاه مردان می برد از لذتی که دیگران از نگاه به وی می برند، کمتر نیست؛ برای او بی اعتنایی افراد، بسیار رنج آور است؛ زیرا آن را عامل ناکامی خود می شناسد. در واقع بی حجابی و بدحجابی نوعی شهوترانی خاموش است. شهوتی که ردپایی آشکار از خود بر جای نمی نهد و به راحتی نمی توان شخص را بدان متهم کرد.
6- در جستجوی شخصیت
شخصیت را شرافت اجتماعی، مرتبه، درجه و منزلت معنا کرده اند. و فرد با شخصیت کسی معرفی می شود که منزلت و شرافت داشته باشد. شاید نتوان انسان متعادلی یافت که شخصیت نزدش بی ارج باشد؛ به دارا شدن آن خرسند نگردد و برای به دست آوردنش نکوشد. اما آنچه در این زمینه مهم می نماید تفاوت «بهره مند بودن از شخصیت » و «احساس شخصیت » است. گاه کسی از شخصیت برخوردار است ولی خود آن را لمس نمی کند. در این صورت، بی آنکه کسی متوجه باشد احساس کمبود شخصیت او را از درون رنج می دهد. در میان شخصیتهای سرشناس جهان به افرادی بر می خوریم که آنها را عقده ای ترین انسانها یاد کرده اند. آدولف هیتلر و هنرپیشه و نویسنده نامدار، توماس ولف در شمار این شخصیتها جای دارند. بتهون، موسیقی دان مشهور، با همه آوازه اش در قسمتی از وصیتنامه اش می نویسد: «شما ای مردمانی که مرا تندخو و دیوانه می دانید و از اجتماع گریزانم می خوانید، از آنچه نسبت به من می دهید بسیار دلگیرم و زجر می کشم. من از شش سال پیش گرفتار بیماری عصبی سختی شده ام که به جای بهبود، روز به روز، بدتر شده و روحیه مرا افسرده نمود و می بایستی پیش از وقت از اجتماع کنار بکشم.
وضع من چنان بحرانی شده است که رفت و آمد در مجامع همگانی و نشست و برخاست با دوستان و همه جور خوشی ممنوع است و باید مثل یک مطرود زندگی کنم. هر وقت به گروهی از شما بر می خورم ناگهان ترس شدیدی مرا فرا می گیرد که مبادا مرا بشناسید. به راستی زندگیم پر از اندوه شده است و انتظار زمانی را می کشم که زندگی من به انتها رسد و رشته حیاتم خاتمه یابد.» چه بسیارند افراد ثروتمند و سرشناسی که از احساس حقارت و کمبود شخصیت رنج می برند. علت این احساس رنج آور را باید چنین یاد کرد: در نهان آدمی یک مرکز سنجش و جستجو وجود دارد که «خویشتن » فرد، یعنی تفکرات، رفتارها و آرزوهای او را ارزیابی و قیمت گذاری می کند. این مرکز در درون همه وجود دارد و تا شخصیت فرد کاملا دچار اختلال نشده، به انجام وظیفه می پردازد. از ابعاد دقت آن مرکز ارزیابی یکی آن است که میان شخصیت حقیقی فرد و آنچه به وسیله آنها شخصیت و نفوذ اجتماعی یافته است تفاوت می نهد. ارزش فرد را، که به فضایل درونی و صفات انسانی اوست، از نمودار بیرونی اش، که خانه، پوشاک، شغل، ماشین و... است، جدا می سازد و هردو را به شخص تفهیم می کند.
وقتی فرد در خود فرو می رود تا ارزش خود را که به تفکرات، رفتارهای انسانی و آرزوهای بهادار است بسنجد و چیزی در درون نمی یابد، به بخش دیگر وجود خود یعنی امکانات رفاهی زندگی، شغل، امتیازات جسمی و ظاهری و... روی می آورد؛ تا به کمک آنها منزلت نایافته را دست کم به شکل مجسمه ای توخالی ترسیم کرده، از هیچ، چیزی بسازد و از رنج پوچی برهد. چون همه ما، با دارابودن آن مرکز ارزیابی، می دانیم که ارزش انسان به ویژگیهای انسانی اوست نه امکانات دنیوی. آن دستگاه خودکار درونی، که می توان آن را «نفس » یا «وجدان » یا «خویشتن خودآگاه » نامید، لحظه ای از فعالیت باز نمی ایستد و پیوسته ما را ارزیابی می کند. وقتی مطلع شود معتقدات، همتها، آرزوها و کوششهای ما ارزنده است، امنیت و سلامتی روانی به ما الهام می کند و چون آنها را پوچ و بی مقدار بیابد، به ناهنجاری شخصیت و اضطراب دچارمان می سازد. قرآن کریم می فرماید: (بل الانسان علی نفسه بصیرة و لو القی معاذیره.) آدمی به نفس خود بهتر آگاهی دارد، هرچند در ظاهر عذر آورد. (تا خود را سالم سازد.) چون فرد در خود فرو می رود و میان خود و آنچه باید باشد فاصله بسیار مشاهده کرده، در مقابل بزرگی دیگران احساس شکست و کمبود می کند؛ مکانیسم های دفاعی اش به کار می افتند تا آن ناتوانی واقعی یا حتی خیالی را به کمک چیزی دیگر جبران کنند.
گاه به خودستایی روی می آورد و زمانی به تحقیر آنچه دیگران دارند. شاید گاه بچه ها را به هنگام بازی دیده باشید که یکی از آنها به داشتن اسباب بازی مخصوصی افتخار می کند و دیگری، که آن اسباب بازی را ندارد، ناگزیر به دارا بودن چیزی که دیگری ندارد، می بالد؛ تا دست کم رنج نداشتن آن اسباب بازی را کمتر احساس کند. این پدیده در سراسر زندگی ما حکمفرماست و زنان، خصوصا آنها که در خانواده های غیر دینی رشد کرده اند و ارزشهای اخلاقی و فرهنگ پوشش درمیانشان بهایی ندارد، بیشتر بدان گرفتارند. آنها چون خود را با معیارهای اخلاقی می سنجند، میان آنچه هستند و آنچه دوست دارند باشند، فاصله می بینند و بهایی برای خود نمی یابند، به ارزشهای ظاهری خود چنگ می زنند؛ ارزشهایی که نقدترین آن ویژگیهای جسمی است. برای این گروه، نمایش موقعیت زندگی، وضع تغذیه و پوشاک و طنازیها و دلبریهای زنانه نه تنها در حضور بیگانگان، آرام بخش و جبران کننده احساس حقارتها و ناکامیهاست، بلکه در حضور زنان و در مجالس خصوصی نیز سودمند است؛ زیرا معمولا مجالس زنان جایگاه محک زدن افراد است.
آنها در آنجا موقعیت یکدیگر را از نظر مادی و امکانات زندگی ارزیابی می کنند. گاه زندگی گروهی را از نظرهایی شیرین تر و موفق تر می بینند و می کوشند با به رخ کشیدن زیورآلات زنانه، لباسهای گران قیمت و ویژگیهای جسمی، شعله های «حسد» یا «حسرت » ناکامی خویش را خاموش سازند. در آن حال، شخصیت فرد همانند خانه های بساز و بفروش می گردد که با اندکی اصلاحات ظاهری مانند خانه های مستحکم جلوه می کند و با نیرنگ فروش می رود؛ زیرا آنگاه که چشمها به ظاهر خیره شود، هر بی هنر و بی سوادی می تواند خود را هنرمند و فیلسوف معرفی کند و با کمترین امکانات ظاهری از بهترین توجهات بهره مند شود. زمانی که در باره این موضوع تحقیق می کردم و رفتار افراد را مورد بررسی قرار می دادم، به امری بسیار چشمگیر برخوردم و آن تفاوت ظاهر و باطن افراد بود. در بسیاری از موارد، وضعیت پوشش، وسایل همراه، طرز برخورد و نگاهها و سخنهای افراد رشد فرهنگی و اجتماعی را می نمایاند؛ اما سلوک اخلاقی و نوع روابطشان نشان دهنده فاصله بسیار آنان تا رشد فرهنگی و اجتماعی و بهره مندی از اخلاق است. تفاوت باطن و ظاهر حاکی از آن است که هرچه آدمی از باطن تهی تر می شود؛ به ظاهر بیشتر توجه می کند. ظاهر (شامل وضع لباس، خانه، ماشین، طرز سخن گفتن و نشستن و غذا خوردن، کیف دستی و کفش و... بهترین ابزار برای پوشش ضعفهای ناپیدای شخصیتی است. این نکته را عادی ترین افراد متوجه اند و از آن بهره می برند. جز اینها در علل و انگیزه های ناپوشیدگی بانوان باید به اموری دیگر اشاره کرد. از جمله:
الگوهای ناپذیرفته
در میان بانوان گاه افرادی یافت می شوند که جز پوشش دینی از دیگر ویژگیهای اخلاقی و اسلامی بهره مند نیستند و همین امر سبب بدبین نمودن دیگران را فراهم می آورد.
خودباختگی فرهنگی
جامعه ای که نتواند ارزش های خودی را حفظ کند شیفته ارزشهای حاکم در نزد دیگران می شود. آنچه خود دارد زشت و بد می بیند هر چند درست باشد و آنچه دیگری دارد زیبا و خوب می بیند هر چند نادرست باشد.
چادر ؛ حجاب برتر
امروزه در کشور ما پوشش زنان درجه بندی شده است. پس از نیمه برهنگی، بدحجابی را قرار می دهند و سپس از روپوش دارندگان (مانتو پوشان) یاد می کنند و آنگاه «چادر» را «حجاب برتر» می نامند.
جز اینکه باید افزود به موازات هرنوع پوشش، رعایت یا ترک پاره ای معیاهاست که پوششی خاص را پذیرفته و بهتر یا ناپذیرفته و بدتر معرفی می کند.
در برتری چادر و عبای زنانه بر دیگر پوشش ها تردید نیست اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که چون بانویی چادر می پوشد باید جوانب دیگر لباس و رفتار خود را بیشتر مورد دقت قرار دهد. او چادر را برای «بهتر پوشیده داری» آن بر تن می کند نه چیز دیگر. از این رو تحلیل ما از ناکامل بودن پوشش مانتو به معنی توجیه رفتار برخی بانوان چادری نیست که احیانا منزلت چادر را حفظ نمی کنند و پوشش زیر چادر آنان یا دیگر رفتارشان با موازین اسلامی همخوانی ندارد.
سرنوشت مانتو
از نخستین کسانی که پوشش مانتو را پیشنهاد کرد و در واقع هیچ انگیزه بدی نداشت، استاد شهید مرتضی مطهری(ره) بود.
وی پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند ملت مسلمان ایران و زمانی هم به طور رسمی تر پس از انقلاب در محیط دانشگاه این پوشش را مورد تبلیغ قرار داد و هدف ایشان جذب بی حجابان به پوشش بود که حد میانی بی حجابی و چادر پوشی بود. در آن ایام شاید برای عده ای پوشیدن چادر پس از سالها بی حجابی کاری دشوار بود و این پیشنهاد، نظری سنجیده و پذیرفته یاد می شد. ولی طولی نکشید که این طرح با توطئه هایی که از سوی بیگانگان تعقیب می شد از هدف خود دور شد و بر خلاف نظریه پردازانش سمت و سوی دیگر پیش گرفت. زمانی نگذشت که بانوان متدین هم که سالها در حکومت شاهنشاهی چادر به سر می کردند چون مانتو را پوشش پذیرفته و راحت تر دیدند چادر را به مانتو تبدیل کردند.
رفته رفته این مانتو نیز هویت خود را تغییر داد و با استقبال عمومی و حتی تایید برخی شخصیتها، برای گروه بیشماری از زنان، بهانه ای برای نپوشیدن چادر گردید و چون چادر به کنار رفت بر زن و پوشش او سرنوشتی گذشت که حکایت آن شنیدنی است.
از زمانی که مانتو همردیف چادر معرفی شد و به تعبیر واقع نگرانه تر مانتو جایگزین چادر قلمداد گردید. (6) پوشش زنان رفته رفته به وضعی در آمد که زمینه فاصله گرفتن از ارزشهای مذهبی را بهتر فراهم می کرد. بعد از این انتخاب بود که مقنعه به رو سری، و شلوار به جوراب تبدیل شد. رو سریها و جورابها روز به روز نازکتر و بی خاصیت تر شدند. کم کم رو سریها از جلو سر به عقب کشیده شد و همان مانتو نیز به بلوز و شلوار یا پیراهن بلند و جوراب بدل شد. نخست روپوشها و لباسها تنگ نبودند و رنگهای خیره کننده و جنسهای چسبنده نداشتند. اما طولی نکشید که ...!
طرز پوشش زنان امروز گاه طوری است که انسان مطمئن می شود اینان اگر در موقعیت آزادتری همانند دوره شاهنشاهی قرار گیرند همین پوشش را هم کنار می گذاشتند. اما این وضع نیز چندان با بی حجابی عصر گذشته فاصله ندارد. برای آنها این پوششها نه جلوه چادر را دارد که به مذهبی بودن انگشت نمایشان کند و نه می تواند با وجود آن هر طور که دوست داشته باشند خود نمایی کنند. از اینکه در جمع آدمکهای هم مرام خود، نمای مذهبیان را ندارند خرسندند و از طرفی می توانند با همین پوشش اندک در مقابل معترضان مذهبی مقاومت کنند و عذر آورند.
دوستی می گفت: زمانی در یکی از شهرها به دخترک بدحجابی گفتم: اگر ناراحت نمی شوید رو سری خود را که بیشتر روی گردن انداخته اید به سر کنید! او جواب داده بود: ای کاش وضعی پیش می آمد که همین رو سری را هم دور بیندازم!!
به عقیده ما این پوششها را باید بی حجابی نامید نه بدحجابی، بدحجابی آن است که حجاب دارد اما مختصری ناکامل است.
در جامعه فعلی ما کم نیستند خانواده هایی که زنانشان چون به موجب افکار عمومی نمی توانند برهنه بیرون آیند دختران خردسال و بلکه نوجوان خود را بدون کمترین پوشش سرو ساق به همراه خود بیرون می برند و گاه به دوچرخه سواری می فرستند. و البته با وضعی که پیش آمده بعید نیست روزی همه آنان بتوانند ناپوشیده از خانه بیرون روند و کسی هم به آنها اعتراضی نکند. به راستی که در زمان ما از آنجا که با همین رفتارها بسیاری امور زشت، پذیرفته شده و خوبیها دگرگون شده است تشخیص معروف و منکر دشوار گشته و گاه هر کدام دیگری را پوشیده است. این رفتارها و واکنش های ماست که هویت معروف و منکر را در هم می آمیزد و معیارها را وارونه می کند.
افزون بر اینها پوشش جایگزین چادر برای بسیاری زنان سیما و اندامشان را خوش نماتر می کرد. گاه نیز برخی زنان با سر برهنه هیچ زیبایی ندارند اما با مانتو و رو سری زیبا جلوه می نمایند. این پوشش به طور معمول به مراتب زن را از وقتی که چادر پوشیده است خوش نماتر و نظاره اندام او را خوشایندتر می سازد.
بیشتر مانتو پوشان امروز این نوع لباس را بدین سبب انتخاب کرده اند که حضور اجتماعی آنان را آسانتر می سازد، نه اینکه می خواهند پوششی داشته باشند تا کمتر مورد تماشای افراد قرار گیرند و از خطرهای بی حجابی مصون باشند، چه اگر چنین باشد انتخاب چادر سزاوارتر بوده است. به علاوه که مانتو کمتر می تواند نگاهها را از زن دور سازد، مگر آن که کامل باشد.
مانتو و جوانب شرعی
در پوشش زن علاوه بر آشکار نبودن ظاهر بدن امور دیگری نیز شرط است که بدون آنها نمی توان نوعی از پوشش را جایز دانست، چه به مانند چادر باشد یا چیز دیگر. آن شرایط اینهایند:
1- لباس و روپوش باید علاوه بر پوشاندن بدن، برجستگیهای اندام زن را هم بپوشاند. بنابراین روپوشهای تنگ یا چسبنده که برجستگی ها را نمی پوشاند نه تنها جایگزین چادر نیست، بلکه پوشیدنش کافی نبوده و جایز نیست، مگر در منطقه و کشوری پوشیده شود که بدان کیفیت، نظر کسی را جلب نکند.
2- لباس نباید در حضور بیگانه جاذبه های جنسی زن را بیشتر کند و به اندام و چهره او جذابیتی دهد که نظر نامحرم را به خود متوجه سازد. بنابر این باید علاوه بر پوشاندن برجستگیها، نوع و جنس و مدل آن جلب نظر نکند.
در فتاوای مراجع عالیقدر نیز می خوانیم: پوشیدن هر لباسی که به داشتن خصوصیتی جلب توجه عمومی کند، جایز نیست، چه برای مرد و یا زن.
3- درباره چهره نکاتی حایز اهمیت است:
هر چند به نظر عده ای زن می تواند صورت و دست ها را نپوشاند اما همه کسانی که چنین فتوا داده اند به اتحاد نظر فرموده اند: زن زمانی می تواند صورت را نپوشاند که شرایط زیر را در نظر گرفته باشد:
الف- چهره را نیاراسته باشد.
در صورتی که چهره آرایش یا اصلاح شده باشد و این آرایش و اصلاح سبب شود که نظرها به وی جلب شود، آشکار بودن چهره جایز نیست.
ب- نا محرم به وی خیره نشود.
در صورتی که سیمای زن به هر علت (مانند زیبایی، آرایش، سفیدی یا گیرایی سیما) سبب شود که افراد به وی خیره نگاه کنند و به گناه افتند آشکار کردن آن حد که نظرها را به وی خیره می کند، جایز نیست. بنابراین اگر زیبایی زن طوری است که معمولا افراد به چهره اش چشم می دوزند - هرچند آرایش و اصلاح نکرده باشد - باید تا آنجا که زیبایی اش پوشیده بماند چهره اش را نمایان نسازد.
ج- هرگاه آشکار بودن چهره زن برای خود او یا دیگری سبب رخ دادن فساد و خطری مانند انحراف شود باید چهره را تا آنجا که او و دیگران را از خطر و فساد حفظ می کند، بپوشاند.
بسیار جای اندوه و تعجب است که در میان دینداران هم گاه این نکات مورد توجه قرار نمی گیرد و چون علت پرسیده می شود، می گویند: ما در اجرای احکام پیرو مرجع بزرگواری هستیم که آشکار بودن صورت را برای زن بی اشکال دانسته است! غافل از اینکه هیچ مرجع والامقامی با وجود شرایط نامبرده، فتوا به جواز آشکار بودن صورت صادر نکرده است. آنجا که ایشان فتوا به جواز صادر کرده اند موردی است که این شرایط در میان نباشد.
گاه عده ای از بانوان مذهبی در گله از مردان هوسران چنین اظهار می کنند که: آنها هرچند زنان را با چادر مشاهده کنند باز هم از چشم اندازی اجتناب نمی کنند! پرسش این است که آیا به چه چیز چشم می دوزند؟ آیا جز به صورت؟ نقص اصلی از پوشش زن است نه چیز دیگر. پوششی که همه جا را فراگیرد و چهره زیبا و محرک را به رخ کشد، پوشش کامل نیست.
به گفته سعدی:
دیدار می نمایی و پرهیز می کنی
بازار خویش و آتش ما تیز می کنی
خواستگاری از زن شوهردار
زمانی یکی از دوستان محقق می گفت: در همسایگی ما خانواده ای بود که دختری بسیار زیبا داشت. وی ازدواج کرد و پس از مدتی پدرش به من مراجعه کرد و گفت: برای دختر و دامادم مشکلی پیش آمده است و از شما چاره می طلبم. مدت دو سال است که دخترم ازدواج کرده و کمتر روزی است که از خانه بیرون رود و کسی مزاحم او نشود. شاید تا حال بیش از یکصد نفر او را در خیابان تعقیب کرده و به در خانه آمده اند و به گمان اینکه دامادم، برادر این دختر است از او خواسته اند تا اجازه دهد روزی برای خواستگاری دختر به خانه آنها بیایند!
آن دوست محقق پرسیده بود: آیا دختر شما چهره خود را کاملا نمایان می گذارد؟ وی گفته بود: مگر جز این راهی هم هست؟ گفته بود: بله، از امروز به او بگو صورتش را طوری بپوشاند که زیبایی او پیدا نباشد. بعد هم نتیجه را به من اطلاع ده.
وی می گوید: پدر دختر پس از مدتی با جعبه ای شیرینی به منزل ما آمد و با خوشحالی مرا به آغوش گرفت و پیوسته دعایم می کرد. گفت: از آن روز تا حال حتی یک بار هم رخ نداده که کسی مزاحم دخترم شده باشد یا برای خواستگاری به خانه شان آمده باشد.
در میان نامه هایی که به ما رسیده و بر پایه نظر خواهی های ما، بیشتر افراد چنین اظهار کرده اند که پس از آنکه زنان اندام خود را می پوشانند بیشترین موضعی که نظاره آن برای ایشان لذت بخش است چهره است. افزون بر اینکه پوشیده داری سراسر بدن و هویدا سازی یک قسمت، به طور طبیعی نمود آن قسمت را بیشتر می کند. به هر تقدیر رو پوش زنان امروز اگر چه از نظرهایی بهتر از ناپوشیدگی است، هرگز جایگزین چادر نیست. چه فلسفه پوشش زن که همانا در امان بودن او از نگاهها و خطرهاست با وجود مانتو همچنان تحقق نیافته است.
حکایت شیخ بهایی
شیخ بهایی عاملی در یکی از کتابهای خود می نویسد:
روزی زنی نزد قاضی از شوهر خود شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از او طلب دارد و او به وی نمی دهد. قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار کرد و یا فراموش کرده بود.
قاضی از زن پرسید: آیا برگفته خود شاهدی داری؟
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.
قاضی از شهود پرسید: گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال طلا از شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است.
گواهان گفتند: سزاست این زن پوشیه ای را که در مقابل صورت خود قرار داده عقب بزند تا ما لحظه ای وی را رست بشناسیم که او همان زن است، تا آنگاه گواهی دهیم. چون زن این سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد بر آورد: شما چه گفتید؟ برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! من پانصد مثقال طلا خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید. چه خوب بود آن مرد با غیرت، امروز جامعه ما را هم می دید که چگونه زنان نه برای پانصد مثقال طلا و نه حتی یک مثقال نقره، رخ و ساق به همگان نشان می دهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.

پی نوشت ها:
1- الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 1، حدیث 106.
2- حجاب و آزادی، ص 123.
3- DEFENCE MECHANISM
4- COMPENSATION
5- روان شناسی عمومی، دکتر حمزه گنجی، ص 201، مؤسسه انتشارات بعثت، چاپ اول.
6- گاه در مجامع عمومی و در اماکن مقدس از برخی شنیده می شود که در حضور صدها هزار نماز گزار می گویند: مانتو می تواند جایگزین چادر باشد!

برگرفته از : ماهنامه کوثر ، شماره 28 ، 29 ، 30

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:22
حجاب و عفاف

پویشی در معنا و مفهوم حجاب

چكیده
«حجاب» از مفاهیمی است كه كثرت استعمال آن در مباحث مختلف، تبیین معنای دقیق آن را ایجاب می‌كند. این واژه در اصطلاح عرفان به معنای فاصله میان خالق و مخلوق است كه سالك باید در رفع و ازالة آن به جد بكوشد تا به مقام لقاء الله نائل گردد. در علم فقه مراد از حجاب، پوشش خاص زنان است كه همه بدن را به جز صورت و كف دو دست تا مچ شامل می‌شود. این واژه در آیات و روایات نیز به كار رفته، اما معنای لغوی آن (مانع و حائل) مراد بوده است. لذا استفاده از این لفظ در معنای پوشش زنان نسبتاً جدید است. حجاب فقهی را نمی‌توان دقیقاً مترادف واژه پوشش دانست؛ زیرا هر پوششی، حجاب نیست. همچنین عفاف به عنوان یك باید اخلاقی با حجاب به عنوان حكمی شرعی تفاوت‌هایی دارد. تبرج نیز در معنای آشكار نمودن زینت به قصد تحریك شهوت مردان، متضاد عفاف و از رذائل اخلاقی مورد نهی اسلام می‌باشد.
1) طرح مسأله
یكی از مهم‌ترین مفاهیم دینی كه بحث از آن همواره مورد توجه محافل مختلف فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی ما بوده است، مفهوم «حجاب» می‌باشد. كاربرد و استفاده از این مفهوم چه نزد طبقه فرهیخته و نخبة جامعه و چه طبقه متوسط به حدی است كه كمتر كسی را می‌توان یافت كه تصوری از این واژه در ذهن نداشته باشد یا مراد از آن را نداند.
اما اینكه معنای دقیق این واژه چیست و حدود و ثغور آن تا كجاست، امری است كه بحث از آن نه تنها پرفایده و روشنگرانه است، بلكه برای ورود به مباحث جدی در این باب لازم و ضروری به نظر می‌رسد؛ چرا كه گاه كثرت استعمال واژه‌ای موجب غفلت از حقیقت آن شده و بروز مناقشات بی‌پایه در آن زمینه را باعث می‌گردد؛ لذا شایسته و بایسته آن است كه چیستی آن مورد مداقه عالمانه و بررسی موشكافانه قرار گیرد تا روشن شود كه حد و مرز این مفهوم تا كجاست و دایره مصادیق آن تا چه اندازه می‌باشد.
مسأله دیگری كه شناسایی دقیق یك واژه را قبل از ورود به بحث از آن ایجاب می‌نماید، پرهیز از مغالطه اشتراك لفظ است؛ چرا كه گاه یك لفظ چندین معنای مختلف و حتی متضاد دارد كه باید معلوم گردد كدام معنای آن لفظ مراد گوینده یا نویسنده است. موارد بسیاری را می‌توان نشان داد كه عدم تبیین و تدقیق مبادی تصوری یك بحث، موجب شكل‌گیری مشاجرات و منازعات وسیع و دامنه‌داری در جامعه شده است كه چه بسا اگر در بادی امر چهارچوب مفاهیم آن به صورتی واضح و متمایز تشریح می‌گردید، چنین بحثی از اساس در‌نمی‌گرفت.
هدف از نگارش این مقاله، بررسی تحلیلی مفهوم حجاب و كالبد شكافی آن از زوایای مختلف است. از آنجا كه این واژه هم در عرفان و هم در فقه معنای خاص و ویژه‌ای دارد و هم در آیات و روایات مورد استعمال است، لذا بحث از تك تك این موارد به‌طور مجزّا هدف اصلی این مقاله خواهد بود. همچنین بحث از تمایز و تفاوت این مفهوم از امور مشتبه و متشابه با آن مانند عفاف، پوشش و تبرج غایت دیگر مقاله است.
بدیهی است كه ارائه تصویری روشن از چنین مفهومی، به مثابه نوری است كه زوایای تاریك بحث را روشن نموده و از بسیاری از سوءتفاهم‌ها كه آب قضاوت را گل‌آلود كرده و می‌كند، جلوگیری خواهد كرد.
«معنا‌شناسی حجاب» از مباحثی است كه به نظر می‌رسد اهمیت آن مورد غفلت واقع شده است، لذا در مقالات علمی و تخصصی كمتر دیده می‌شود كه مقاله‌ای به‌طور مستقل به این مبحث اختصاص داده شده باشد. خلأ چنین تحقیقی در محافل علمی و مقالات پژوهشی از دیگر مواردی است كه ضرورت این مقاله را تبیین می‌نماید.
2) معنای لغوی و اصطلاحی حجاب
1-2) حجاب در لغت
كلمه «حجاب» مصدر از ریشه (ح ج ب) است كه اهل لغت تعاریف مختلفی برای آن ذكر كرده‌اند. برخی گفته‌اند: «الحجاب ما حجب به شیءٌ عن شیء» (فراهیدی، 1405ق: ج3، ص86). بنابراین تعریف حجاب آن چیزی است كه به واسطه آن چیزی از چیزی در حجاب قرار گیرد. روشن است كه نباید در تعریف چیزی از خود آن امر یا مشتقات آن استفاده كرد تا مصادره به مطلوب رخ ندهد؛ اما در اینجا برای روشن شدن معـنای حـجاب از فـعل آن (حَجَبَ) استفاده شده است. لذا بهتر آن است كه گفته شود: «الحجاب كلّ ما حالَ بین شیئین» (طریحی، 1375: ج2، ص34). هر آنچه میان دو چیز حائل شود، حجاب است.
برخی نیز این واژه را كمی دقیق‌تر، تعریف كرده‌اند: «الحجاب هو الحائل الحاجز المانع عن تلاقی شیئین أو أثرهما، سواء كانا مادّیین أو معنویین أو مختلفین، و سواء كان الحاجب مادّیاً أو معنویاً» (مصطفوی، 1360: ج2، ص 167). از این منظر حجاب، حائل میان دو چیز است كه مانع تلاقی آن دو یا اثرگذاری آن دو بر هم می‌شود. حال این دو چیز می‌توانند مادی باشند یا معنوی، یا اینكه یكی مادی و دیگری معنوی. آن مانع هم می‌تواند مادی باشد یا معنوی.
تا اینجا به نظر می‌رسد كه هر آنچه دو چیز را از هم جدا كند و فاصله اندازد، از مصادیق حجاب خواهد بود (از هر جنس و نوعی كه باشد). اما تعاریف دیگری نیز به چشم می‌خورد كه در آنها نوع این حائل و مانع مشخص شده و آمده است: «الحجاب الستر» (ابن منظور، 414 ق: ج1، ص 298) و یا به صورتی دقیق‌تر گفته‌اند: «اصل الحجاب الستر الحائل بین الرائی و المرئی» (طریحی، 1375: ج، ص 34). مطابق این دسته از تعاریف حجاب پرده‌ای است كه میان بیننده و آنچه می‌بیند، حـائـل مـی‌شـود. الـبـته لغت‌دانان «ستر» را هـم بـه مـعنـای پـرده و هـم پـوشـش آورده‌انـد (آذرنوش، 1382: ص 277).
حاصل آنكه جستجو در كتب لغت و تأمل در تعاریف واژه حجاب حاكی از آن است كه در معنای لغوی حجاب دو مفهوم قابل تمایز از هم وجود دارد؛ مفهوم اول، جدا كردن دو چیز، مرز گذاشتن میان آنها و فاصله انداختن بین دو امر می‌باشد كه این معنا از واژه‌های حائل، مانع و حاجز مستفاد است. مفهوم دوم، پنهان كردن، پوشاندن و از مقابل دیده افراد خارج كردن است كه این معنا از كلمه «ستر» و مانند آن قابل استفاده می‌باشد.
2-2) حجاب در اصطلاح عرفان
در عرفان واژه «حجاب» مفهوم خاص و ویژه‌ای دارد و آن عبارت است از «موانعی كه دیـدة بنده بدان از جمال حضرت جلّت، محجوب و ممنوع است» (رازی، 1365: ص 24). به‌طور كلی از دیدگاه عرفا هر چه میان عاشق و معشوق فاصله انداخته و حائل شود، حجاب نام دارد. به عبارت بهتر هر آنچه مانع رسیدن فیوضات و تجلیات حق تعالی به انسان گردد و آدمی را از سیر به سوی حق و مشاهده ملكوت بازدارد، تحت عنوان «حجاب» می‌گنجد.
عارفان برای حجاب اقسامی نیز ذكر كرده‌اند كه مهم‌ترین آن، تقسیم حجاب به حجاب ظلمانی و حجاب نورانی می‌باشد (ابن عربی، 1375: ص 298).
در توضیح این دو قسم گفته‌اند كه حجاب‌های ظلمانی، معاصی و گناهان و مفاسد و رذائل مختلف است كه همواره مانع سیر و سلوك و رسیدن آدمی به كمال حقیقی او می‌شوند كه خرق و پاره كردن این حجاب‌ها به وسیله «جهاد اكبر» ممكن و میسر است. پس از عبور از حجاب‌های ظلمانی، «حجاب‌های نورانی» موانع بعدی محسوب می‌شوند كه همان انوار جلال و جمال الهی‌اند. كلام حضرت امام در این مورد، روشنگر مطلب است كه می‌فرماید: «... غیر حق تعالی نور نیست، همه ظلمت‌اند و اگر چنانچه ما از این حجاب‌های ظلمانی بیرون برویم و همین طور اگر موفق بشویم و از حجاب‌های نورانی هم بیرون برویم و همه حجاب‌ها را خرق كنیم، آن وقت «حق» را به همه صفات و اسمائش مشاهده می‌كنیم» (خمینی،1380: ج 19، ص171).
بنابراین نزد عرفا مهم‌ترین فضیلت اخلاقی، شهود ذات اقدس اله است و تحصیل سایر فضائل مقدمه این هدف سامی و عالی است. برای رسیدن به این هدف باید هرگونه حجابی ـ چه حجاب ظلمانی و چه حجاب نوری ـ برطرف شود. ماسوای خدا حجاب این شهود است؛ ولی برای اینكه انسان به آن مراحل نهایی نزدیك شود، ابتدا باید حجاب‌های ظلمانی را كه جزء رذایل اخلاقی است، برطرف كند. سپس به تدریج به رفع حجاب‌های نسبی نوری بپردازد (جوادی آملی، 1379: ج 10، ص200).
خلاصه آنكه واژه حجاب در علم عرفان مصطلح بوده و معنای خاصی دارد كه همان حائل و سدّ میان بنده و خالق است كه آدمی برای نائل شدن به كمال مطلق و حقیقی خود باید آن را از بین برده و درصدد رفع و ازاله آن برآید؛ لذا حجاب در این علم بار معنایی منفی دارد.
3-2) حجاب در اصطلاح فقه
علم دیگری كه واژه حجاب در آن مصطلح است و معنا و كاربرد خاصی دارد، علم «فقه» می‌باشد كه در آن احكام شرعی تبیین و تشریح می‌گردد. همچنین به نظر می‌رسد فهم عرف از واژه حجاب بیشتر ناظر به معنای فقهی آن است.

فقها در تعریف حجاب گفته‌اند: «الحجاب ما تلبسه المرأة من الثیاب لستر العورة عن الأجانب» (معجم لغة الفقهاء، 1408 ق: ذیل حجاب). حجاب لباسی است كه زن برای حفظ عورت از اجانب می‌پوشد. در این تعریف، سه نكته قابل تأمل وجود دارد:
اول، لفظ «مرأة» است كه نشان می‌دهد حجاب مترادف «پوشش زن» است و تعبیر حجاب مردان، تعبیر نادرستی است.
دوم، مسأله «عورت» است كه طبق این تعریف، حجاب برای پوشاندن آن به كار می‌رود و مصداق آن در مورد زن، همه بدن به جز وجه و كفین می‌باشد (ر.ك. معجم الفاظ فقه الجعفری، 1415 ق: ص301).
مؤلفه دیگری كه با توجه به این تعریف در مفهوم حجاب، مأخوذ است، پوشش از نامحرم (عن‌الأجانب) است. بر این اساس پوشش زن در نماز یا در حال طواف، حجاب نامیده نمی‌شود.
تحقیق و تفحص در كتب فقهای مسلمان (اعم از سنی و شیعه) ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد كه حجاب به عنوان یك تكلیف شرعی و حكم الهی جایگاه خاص و ویژه‌ای در شرع مقدس اسلام دارد؛ به‌گونه‌ای كه اصل این حكم از ضروریات دین بوده و تنها اختلاف در جزئیات مسأله است[1](حكیم، 1969م: ج5، ص 239). همچنین در كتب و منابع فقهی بیش از سی دلیل عقلی و نقلی بر وجـوب و ضـرورت حجاب اقامه شده است (ر.ك. موسوی خوانساری، 1349ق) كه خود نشان‌دهنده اهمیت ویژه آن می‌باشد.
از آنجا كه وظیفه فقه تبیین احكام الهی و حدود آنهاست، در كتب فقیهان مسلمان حدود پوشش زن (یا حجاب) چنین تعیین شده است: «زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند؛ بلكه احتیاط واجب آن است كه بدن و موی خود را از پسری هم كه بالغ نشده ولی خوب و بد را می‌فهمد و به حدی رسیده كه موردنظر شهوانی است، بپوشاند» (خمینی، 1366: مسأله 2435).
اما نكته‌ای كه هنگام جستجوی واژه حجاب در آثار فقیهان دینی به چشم می‌خورد آن است كه فقها (چه در كتب عربی و چه فارسی) از لفظ حجاب استفاده نكرده‌اند؛ بلكه بیشتر واژه «ستر» را به كار برده‌اند و احكام آن را ذیل مباحث دیگر عنوان كرده و باب مستقلی بدان اختصاص نداده‌اند. مثلاً بعضی در «كتاب الصلاة» و در بحث از این مسأله كه هنگام نماز پوشش باید چگونه باشد، فصلی با عنوان «فی الستر و الساتر» گشوده و در آن ضمن بحث از نحوه پوشش حین صلاة، از پوشش زن نزد نامحرم هم سخن گفته و حد آن را چنین تعیین نموده‌اند: «یجب سترالمرأة تمام بدنها عمن عدا الزوج و المحـارم إلّا الوجه و الكفین مع عدم التلذّذ و الریبة» (طباطبایی یزدی، 1422ق: ج1، ص 392).
بعضی دیگر در احكام نكاح و ذیل عنوان «احكام نگاه كردن»، حدود پوشش زنان را مطرح كرده‌اند (ر.ك. خمینی، 1366: ص364).
نتیجه بحث آنكه، حجاب در فقه به معنای پوشش خاص زنان است كه همه بدن را به جز صورت و دو دست از نامحرمان بپوشاند كه حكم آن در شرع مقدس اسلام «وجوب» است.
امروزه نزد عامه مردم آن معنایی از حجاب كه بیش از همه به ذهن می‌آید و مورد استعمال است همین معنای فقهی حجاب می‌باشد. اما در كتب فقها بیشتر از واژه «ستر» استفاده شده و از این نظر واژه حجاب از الفاظی است كه استعمال آن نسبتاً جدید است؛ چنانكه یكی از اندیشمندان معاصر بر این معنا تأكید كرده است (ر.ك. مطهری، 1368: ص64). در واقع دقیقاً معلوم نیست كه از چه زمانی و چرا واژه حجاب در معنای پوشش زن به كار گرفته شده است.
3) كاربرد قرآنی واژه حجاب
دانستیم كه ریشه لغوی حجاب، حائل و مانع میان دو چیز است و فقها آن را در معنای پوشش خاص زنان به كار برده‌اند. حال مسأله آن است كه لفظ حجاب در قرآن به چه معنایی استعمال شده است؟ آیا در معنای لغوی به كار رفته، اصطلاح عرفانی آن مراد بوده یا كاربرد فقهی آن مدنظر بوده است؟ و اگر معنای لغوی این واژه مراد بوده، حجاب در معنای فقهی آن (یعنی پوشش خاص زنان) كه فهم عرف را نیز شامل می‌شود، در چه آیه‌ای و با چه بیان و الفاظی مطرح گردیده است؟
در قرآن كریم در مجموع كلمه حجاب در هفت مورد به كار رفته كه باید دید در هر كدام به چه معنی و مفهومی استفاده شده است تا مقصود حاصل آید.
1- خداوند در سوره اعراف، ضمن بیان سرگذشت بهشتیان و دوزخیان می‌فرماید: «و بینهما حجابٌ و علی‌الاعراف رجالٌ یَعْرِفونَ بسیماهُم ...» (اعراف،46). در روز جزا میان بهشتیان و دوزخیان حجاب و حائلی است كه به وسیله آن، این دو گروه از همدیگر متمایز و جدا می‌‌شوند. مفسران بر این باورند كه «این حجاب از این جهت حجاب خوانده شده كه حائلی است میان دو طائفه اهل دوزخ و بهشت، نه از این جهت كه مانند حجاب‌های دنیا پارچه‌ای باشد كه از نخ بافته شده و بین بهشت و جهنم آویزان شده باشد» (طباطبایی، 1363: ج8، ص 152).
2- در سوره إسراء به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطاب شده كه هنگام قرائت قرآن میان او و مردم مشرك كه به آخرت ایمان ندارند، پرده‌ای پوشیده قرار داده می‌شود: «وَ إذا قرأتَ القرآنَ جعلنا بینك و بین الذین لایؤمنون بالآخرة حجاباً مستوراً» (إسراء، 45). روشن است كه مـراد از «حجاب مستور» در این آیه از قرآن پرده پوشیده می‌باشد (طبرسی، 1350: ج14، ص 144).
3- در داستان حضرت مریم نیز از واژه حجاب استفاده شده است: «فاَتخذتْ مِن دونهم حجاباً فأرسلنا إلیها روحَنا...» (مریم،17). حضرت مریم حجابی میان خود و دیگران افكند تا خلوتگاهش از هر نظر كامل شده و از اهل خویش پوشیده باشد.
4- در آیه‌ای دیگر از زنان پیامبر خواسته شده كه اگر چیزی می‌خواهند از پشت پرده آن را بخواهند: «وَ إذا سألتموهنّ متاعاً فسئلوهنّ مِنْ وراء حجاب» (احزاب، 53). در این آیه نیز كه به «آیه حجاب» معروف است (طبرسی، 1350: ج4، ص365) معنای لغوی حجاب یعنی پرده مدنظر است و به هیچ وجه به حجاب شرعی زنان و حكم آنان ربطی ندارد.
5- قرآن در آیه دیگری از زبان حضرت سلیمان نقل می‌كند كه «من این اسبها را به خاطر خدا دوست دارم و او همچنان به آنها نگاه می‌كرد تا از دیدگانش پنهان شدند» (مكارم شیرازی، 1366: ج19، ص 272). قرآن برای توصیف «پنهان شدن اسب‌ها» از عبارت «حتی توارَتْ بالحجاب» (ص، 32) استفاده كرده است.
6- خدای سبحان از زبان كافران كه می‌كوشیدند تا پیامبر را از دعوتش مأیوس نمایند نقل می‌كند كه به رسول اكرم (ص) گفتند: «... وَ مِنْ بَینَنا و بینَكَ حجابٌ فاعَمل‎ْ اِنّنا عاملون» (فصلت،5). میان ما و تو حجابی است كه مانع از پذیرش سخن تو می‌گردد. روشن است كه در این آیه، حجاب یا مانع ظاهری مدنظر نیست، بلكه حجاب باطنی و معنوی مراد می‌باشد. در حجاب باطنی، سخن از در و دیوار و قرب و بعد زمانی یا زمینی مطرح نیست؛ ولی وصف ذمیمی جلوی دیدن یا شنیدن انسان را می‌گیرد و آن دید و شنیدن باطنی در اثر آن رذیلت، محجوب می‌شود... (جوادی آملی، 1379: ج10، ص200).
7- در سوره شوری، روش‌های سخن گفتن خداوند با بشر، سه راه ذكر شده است؛ وحی، تكلم از پشت حجاب و ارسال رسل: «و ما كانَ لِبَشِرٍ أنْ یُكَلِّمَهُ الله إلّا وحیاً أوْ منْ وراءِ حجابٍ أوْ یُرْسِلَ رسولاً ...» (شوری، 51). مفسران در تفسیر عبارت «من وراء حجاب» گفته‌اند: «شخص مخاطب كلام احدیت را می‌شنود ولی نمی‌تواند او را ببیند، مانند اینكه خداوند با موسی تكـلم مـی‌فـرمود» (حسینی موسوی، 1396ق: ج3، ص 245).
ملاحظه گردید كه در قرآن در همه مواردی كه از واژه حجاب استفاده شده، معنای لغوی آن كه همان پرده، حائل و سدّ میان دو چیز است، منظور نظر بوده (اعم از اینكه این حائل، مادی و ظاهری باشد و یا باطنی و معنوی) و در هیچ موردی حجاب در معنای پوشش زن (كاربرد فقهی آن) به كار نرفته است.
لذا جای این سؤال باقی است كه حجاب فقهی یا پوشش خاص بانوان كه از احكام شرعی دین مبین اسلام است، در چه آیه یا آیاتی و با چه بیان و عبارتی مطرح گردیده است.
مفسران و عالمان دینی، آیات 31 سوره نور و 59 سوره احزاب را ناظر به حجاب به معنای فقهی و عرفی آن دانسته و حكم حجاب را از آن استنباط و استدراك نموده‌اند. در آیه سی سوره نور، ابتدا به مردان دستور «غض بصر» (پایین انداختن نگاه) و «حفظ فرج» (پوشاندن عورت از نگاه) داده شده است. در ادامه در آیة 31 همین دستورات نسبت به زنان مؤمن مطرح گردیده و سپس تأكید شده كه زنان مؤمن باید زینت‌هایشان را جز آنچه آشكار است، هویدا نسازند و اطراف مقنعه‌ها را به سینه‌های خود انداخته و آن را بپوشانند: «وَ قُلْ للمؤمنات یَغضضْنَ مِنْ ابصارهنَّ و یَحْفظْنَ فروجهنَّ و لایبدین زینَتَهُنَّ إلاّ ماظَهَرَ منها و لیضربنَ بخمرهنَّ علی جیوبهنّ ...» (نور، 31).
«خُمُر» جمع كلمه «خِمار» از ماده «خَمَرَ» به معنای پوشاندن است (فراهیدی، 1405 ق: ج4، ص 264) و در مورد زن به معنای مقنعه است و چیزی كه زن سر خود را با آن می‌پوشاند (ابن منظور، 1414ق: ج4، ص255).
«جَیب» به معنی یقه و گریبان است كه مفسران در این آیه، آن را به معنای سینه دانسته‌اند (طریحی، 1375: ج2، ص28).
بنابراین، معنای آیه این است كه زنان باید مقنعه‌های خود را روی سینه‌هایشان بیندازند و آن را بپوشانند. البته توجه به فضای نزول آیه و وضعیت زنان عرب در زمان نزول این آیه مفهوم و مراد آیه را روشن‌تر می‌كند. زنان در آن زمان، روسری خود را به پشت گوشهایشان می‌انداختند، به‌گونه‌ای كه بخشی از گردن و گاه قسمتی از سینه‌هایشان آشكار می‌گردید. خداوند در این آیه دستور می‌دهد زنان طوری روسری خود را برروی سینه‌هایشان بیندازند كه گردن و سینه‌هایشان پوشیده شود.
در آیه 59 سوره احزاب خداوند به زنان پیغمبر و زنان مؤمنان توصیه كرده است كه جلباب خود را پیش بكشند تا بدین وسیله بهتر معلوم ‌شود كه زن مسلمان‌اند و در نتیجه اذیت نبینند: «یا ایها النبی قُل لأزواجك و بناتك و نِساء المؤمنین یُدنینَ علیهنّ مِن‎ْ جلابیبهنّ ذلك أدنی أنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤذَیْنَ و كان الله غفوراً رحیماً» (احزاب، 59).
كلمه «جلابیب» جمع جلباب است و آن جامه‌ای است سرتاسری كه تمامی بدن را می‌پوشاند و یا روسری مخصوصی است كه صورت و سر را ساتر می‌شود و منظور از جمله «یدنین علیهنّ مِنْ جلابیهنّ» این است كه آن را طوری بپوشند كه زیر گلو و سینه‌هایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد (طباطبایی، 1363: ج16، ص 509).
از مجموع این آیات و روایات مفسّر آنها، فقها و متشرعان حكم حجاب را استخراج نموده و طبق آن فتوا داده‌اند.
مخلص كلام آنكه لفظ حجاب در قرآن به معنای لغوی آن استفاده شده و حجاب شرعی در قالب تعابیر دیگری تبیین و تشریح گردیده است.
4) كاربرد روایی واژه حجاب
علاوه بر آیات قرآنی، در روایات متعددی نیز كلمه حجاب و مشتقات آن به كار رفته است. در بعضی از آنها معنای لغوی حجاب (پرده و مانع) مراد است. مثلاً در بیان امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «بینكم و بین الموعظة حجابٌ من الغرّة» (نهج‌البلاغه، حكمت 282). علت اینكه موعظه در شما اثر نمی‌كند، آن است كه مانع و پرده‌ای از جنس غرور میان شما و موعظه فاصله انداخته است.
در دسته‌ای دیگر از روایات، حجاب در اصطلاح عرفانی آن استعمال گردیده است. برای مثال در حدیث معروفی آمده است: «إنَّ لله سبعین ألف حجاب من نورٍ و ظلمةٍ» (مجلسی، 1404ق: ج 55، ص45). خدای متعال هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد. به مقتضای این حدیث، عرفای بزرگ به بحث از حجاب‌های نورانی و ظلمانی پرداخته تا پس از معرفی و شناخت این حجاب‌ها به خرق و كنار زدن آنها اقدام نمایند.
در بیان امام سجاد (ع) نیز در قالب دعا به حجاب‌های نورانی و لزوم كنار زدن آنها اشاره زیبایی شده است: « ... و اَنِر ابصارَ قلوبنا بضیاء نظرها إلیك حتی تخرقَ ابصار القلوب حُجُبَ النور» (مناجات شعبانیه).
اما در میان انبوهی از روایات كه واژه حجاب در آنها به كار رفته، به ندرت روایتی كه در آن اصطلاح فقهی حجاب مدنظر باشد، به چشم می‌خورد. البته در بعضی روایات بی‌آنكه از لفظ حجاب استفاده شده باشد، به پوشش زنان پرداخته شده و حدود آن تعیین گردیده است.
بـرای مـثال در حدیث آمده است كه روزی اسماء به خانه پیامبر (ص) آمد در حالی‌كه لباس‌های نازك و بدن‌نما پوشیده بود. رسول خدا روی خویش را از او برگرداند و فرمود: «یا اسماء إنّ المرأة إذا بلغت المحیض لم تصلح ان یری إلاّ هذا و هذا (اشـارةً إلـی كفه و وجهه)» (سجستانی، 1998م: ج2، ص383).
یا در روایت دیگری از امام صادق (ع) پرسیده شد كه آیا ساعد زن هم جزء زینتی است كه قرآن پوشاندن آن را از نامحرم تأكید كرده است. ایشان می‌فرمایند: «بله و آن چه زیر روسری است و از محل دستبند به بالا نیز شامل همین حكم می‌باشد» (كلینی، 1365: ج5، ص520). در روایت دیگری نیز از ایشان آمده است: «سئل اما تظهر المرأة من زینتها. فقال: الوجه و الكفین» (مجلسی، 1404ق: ج104، ص33).
5) حجاب و مفاهیم مرتبط با آن
1-5) حجاب و پوشش
به زعم بسیاری از صاحب‌نظران، حجاب مترادف و هم معنی پوشش است و بهتر آن است كه ما در زبان فارسی، پوشش را جایگزین حجاب كنیم.
از نظر ریشه و ماده لغوی، حجاب لفظی عربی و پوشش كلمه‌ای فارسی است؛ اما اینگونه نیست كه بتوان پوشش را قائم مقام حجاب كرد و به جای آن به كار برد؛ چرا كه بار معنایی حجاب اخص از پوشش است؛ به تعبیر دیگر هر پوششی حجاب نیست؛ بلكه پوشش خاصی كه شرع حدود و شرایط آن را تبیین كرده و زنان را به رعایت آن فرا خوانده، مفهوم حجاب را شكل می‌دهد؛ حال آنكه پوشش، مفهومی عام‌تر و وسیع‌تر دارد و هر لباسی را با هر نوع و رنگی شامل می‌شود.
2-5) حجاب و عفاف
فهم معنای حقیقی یك واژه و درك درست آن، مستلزم آن است كه امور مشتبه و متشابه با آن شناسایی شده و تفاوت آنها مورد مداقه عالمانه قرار گیرد. از اموری كه ملازم و همراه حجاب به كار رفته و همواره در كنار آن دیده می‌شود، «عفاف» است. استعمال این دو با هم آن‌قدر شایع است كه در نگاه اول به نظر می‌رسد مترادف و هم معنایند. بر این اساس ‌باید معنای عفاف را جستجو كنیم تا با مقایسه آن بتوانیم تفاوت آن را با حجاب به درستی دریابیم.
1-2-5) عفاف
اهل لغت «خودداری از آنچه حلال نیست» را عفاف دانسته‌اند (فراهیدی، 1405 ق: ج1، ص92). بعضی نیز به گونه‌ای خاص‌تر در تعریف آن گفته‌اند: «عفت به وجود آمدن حالتی برای نفس است كه به وسیله آن از غلبه شهوت جلوگیری شود» (راغب اصفهانی، 1412 ق: ص573). شاید این سؤال به ذهن خطور كند كه با این وصف تفاوت عفاف (به عنوان حالت بازدارنده و نگاهدارنده از گناه) با تقوا چیست، چرا كه از تقوا نیز قریب به همین مضمون به ذهن تبادر می‌كند. در پاسخ باید گفت نزد علمای اخلاق، تقوا حفظ و صیانت نفس از هر چیزی كه به زیان انسان باشد، تعریف شده است (همان، ذیل تقوا). لذا صفتی عام و كلی است كه هم شامل پرهیز از امور حرام می‌شود و هم آنچه احتمال هرگونه ضرری برای انسان داشته باشد. حال آنكه عفاف تنها خودداری از آنچه حلال نیست (عمّا لایحل) را در برمی‌گیرد كه مفهوم جزئی‌تر و خاص‌تر است.
خلاصه آنكه عفاف فضیلتی اخلاقی است كه شكل‌گیری آن در درون آدمی موجب كنترل شهوات و تمایلات نفسانی می‌گردد. این امر در زوایای مختلف وجود انسان خود را به گونه‌‌های مختلف نشان می‌دهد. برای مثال، اگر انسان نگاه خویش را از حرام باز دارد و به اصطلاح قرآن، «غضّ بصر» نماید، «عفت در نگاه» تحقق یافته است و اگر گفتار خویش را مراقبت نماید، هر كلامی نگوید و سنجیده سخن بر زبان براند، «عفت در كلام» داشته است و ... همچنین اگر انسان در نحوه پوشش خود و برگزیدن لباس، حریم نگه دارد و مقابل خواهش‌های نفسانی خویش ایستادگی كند و هر لباسی را نپوشد، «عفت در پوشش» در مورد او صدق خواهد كرد.
اما در اینجا این سؤال به ذهن می‌آید كه با این اوصاف، تفاوت و شباهت حجاب با عفت در پوشش چیست. آیا این هر دو ناظر به یك امر‌اند یا اینكه دو مفهوم جداگانه‌اند و اگر دو مفهوم متمایزند، رابطه میان آنها چیست؟ آیا رابطه تلازم عقلی میان آنها برقرار است یا اینكه رابطه مستقیمی میان این دو امر نمی‌توان یافت؟ روشن است كه تبیین این رابطه به ما كمك می‌كند تا مراد از حجاب را به طور كامل دریابیم.
2-2-5) حجاب و عفت در پوشش
توجه به مبانی و تعاریف ذكر شده در باب حجاب و عفت در پوشش و دقت و تأمل در آنها این حقیقت را مكشوف می‌سازد كه وجوه تمایز مختلفی میان این دو مفهوم وجود دارد به گونه‌ای كه نمی‌توان به سادگی این دو را مترادف و هم معنی دانست، هر چند كه اشتراكاتی میان این دو نیز به چشم می‌خورد. توضیح آنكه روشن شد كه مراد از حجاب طبق تعریف فقها، پوششی است كه همه بدن را به جز صورت و دست‌ها تا مچ از نامحرم بپوشاند. حال آنكه عفت در پوشش یعنی رعایت كردن اصول و قواعد اخلاقی در نحوه پوشش كه منشئی درونی دارد؛ لذا می‌توان وجوه تمایز میان این دو را بدین ترتیب برشمرد:
1- اولین و بارزترین تمایز این دو مفهوم آن است كه حجاب یك تكلیف و حكم شرعی است، حال آنكه عفاف فضیلتی اخلاقی است. واضح است كه خاستگاه و منشأ فضائل اخلاقی نفس و درون انسان می‌باشد. به همین دلیل است كه میان همه انسان‌ها در همه اعصار و قرون، از گذشته تا حال، از عفت در پوشش می‌توان نشانی یافت؛ چرا كه فطرت و طبیعت درونی همه آدمیان یكسان و مشترك است[2]. اما حجاب ریشه وحیانی دارد كه شرع مقدس اسلام واضع آن بوده و بر این اساس معتقدان حقیقی به این دین، طرفداران و مراعات‌كنندگان آن می‌باشند.
2- از آنجا كه عفاف امری ذاتی و حالتی درونی است، جنسیت بردار نیست و زن و مرد هر دو مصداق آن هستند. به عبارت دیگر این نوع انسان (فارغ از زن یا مرد بودن) است كه به واسطه فطرتش گرایش به عفت و خویشتن‌داری دارد. اما حجاب اولاً تنها زن را شامل می‌شود و بر طبق فتاوای فقها «مردان باید عورتین خود را از دیگران و ایضاً از محارم خود بپوشانند به جز از همسران خود و پوشانیدن بقیه بدن از آنها واجب نیست» (طباطبایی یزدی، 1422ق: ج1، ص 391). ثانیاً در شرع اسلام افرادی همچون افراد غیربالغ و زنان سالمند از قاعده حجاب استثنا شده‌اند.[3]
3- عفاف امری همیشگی است و متعلق به زمان یا مكان خاصی نمی‌باشد، بدین معنا كه انسان چه در مقابل محارم و چه نامحرم، چه هم‌جنس و چه غیر هم‌جنس، چه در خانه و چه در بیرون از خانه باید مواظب نوع پوشش خود بوده و پاسدار حریم عفاف باشد؛ اما حجاب تنها در مقابل نامحرم معنا پیدا می‌كند، در غیر این حالت پوشاندن همه بدن برای زن مفهومی ندارد.
4- وجه افتراق دیگر آنكه حد حجاب به صورت واضح و متمایز در شرع اسلام آمده است و ملاك روشنی دارد. اما عفاف اینگونه نیست؛ بدین معنا كه عفاف نزد جوامع و ملل مختلف با آداب و رسوم متفاوت و در زمان‌های گوناگون فرق می‌كند. لذا ممكن است در زمانی یا در جامعه‌ای پوشش خاصی عفیفانه باشد و در جامعه دیگر خلاف عفت تلقی شود. برای مثال ممكن است پوشیدن بلوز و شلوار برای یك زن در كوچه و خیابان در یك كشور اسلامی به دور از عفت باشد، اما همین پوشش در یك كشور اروپایی حركتی عفیفانه شمرده شود.
حاصل آنكه وجوه افتراق فوق الذكر نشان از آن دارد كه دایره مفهوم حجاب بر عفاف منطبق نیست. اما آیا می‌توان رابطه‌ای میان این دو یافت و اگر جواب مثبت است این رابطه، چگونه رابطه‌ای است؟ آیا رابطه‌ای لزومی و اجتناب‌ناپذیر میان این دو وجود دارد (بدین معنا كه وجود یكی آدمی را از دیگری بی‌نیاز می‌كند یا نه؟).
در میان محققان دو رأی مختلف در باب رابطه حجاب و عفاف به چشم می‌خورد:
الف) برخی از اندیشمندان معتقدند كه هیچ نسبت و رابطه‌ای میان حجاب و عفاف وجود ندارد و این دو، اموری كاملاً متمایز هستند و چنین نیست كه اگر زنی حجاب نداشته باشد، عفـیف و پـاكدامن نباشد (ر.ك. مهریزی، 1379: ص73).
ب) عده‌ای دیگر از محقّقان بر وجود رابطه میان حجاب و عفاف اصرار ورزیده و رابطه این دو را به باطن و ظاهر، روح و جسم یا گوهر و صدف تشبیه كرده و گـفته‌اند: «حجـاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب» (طیبی، بی‌تا: ش96-95). به زعم این گروه، عفاف علائم و نشانه‌های رفتاری و گفتاری دارد كه یكی از آنها حجاب است. بر این اساس نمی‌توان كسی را عفیف نامید در حالیكه حجاب را رعایت نمی‌كند. لذا حجاب ارتباط بنیادین با عفاف داشته و نمی‌شود كسی طرفدار حیا و عفاف باشد، اما حجاب را انكار كند.
توجه به شواهد خارجی و مصادیق عینی در این باب، می‌تواند حقیقت مطلب را آشكار سازد. توضیح آنكه می‌توان افرادی را تصور كرد كه عفت در پوشش داشته باشند، اما حجاب شرعی را رعایت نكنند؛ برای مثال می‌توان از زنانی یاد كرد كه در كشورهای غیراسلامی زندگی می‌كنند و با پاسخ دادن به ندای فطرت از عفت در پوشش برخوردارند، اما حجاب اسلامی ندارند یا افرادی را فرض كرد كه حجاب شرعی را رعایت می‌كنند، یعنی در مقابل نامحرم خود را می‌پوشانند، اما عفت در پوشش ندارند؛ یعنی از لباس شهرت و مانند آن استفاده می‌كنند. لباس شهرت، لباسی است كه از نظر رنگ، شكل، جنس یا نحوه دوخت خارج از عرف جامعه باشد و فرد به واسطه پوشیدن آن انگشت‌نما شود كه در روایات اسلامی این عمل مورد نهی قرار گرفته است: «انَّ الله یبغض شهرة اللباس» (كلینی، 1365: ج6، ص444). بنابراین در یك نتیجه‌گیری كلی باید گفت كه حجاب و عفاف، دو حقیقت هستند كه میان آنها، رابطه لزومیه (به این معنی كه وجود یكی ما را از دیگری بی‌نیاز كند) برقرار نیست؛ بلكه وجود هر دو با هم ضروری است؛ لذا می‌توان گفت كه این دو متمم و مكمل هم‌اند.
ممكن است سؤال شود كه از میان این دو امر كدام یك نزد شرع مقدس اسلام مهم‌تر و مؤكّدتر است؟ در پاسخ باید گفت كه دین مبین اسلام دو بخش بنیادین و مهم دارد؛ یكی اخلاق است و دیگری فقه. اسلام در قالب دستورات و تعالیم اخلاقی بر عفاف و مخصوصاً عفت در پوشش تأكید فراوان كرده است تا جایی كه بی‌عفت را بی‌دین خوانده و فرموده: «لادینَ لمنْ لاعفافَ له» (كراجكی، 1394 ق: ص68) و در فقه و در قالب احكام شرعی بر حجاب و نحوه پوشش خاص زنان اصرار ورزیده است.
شاهد این مدعا روایات فراوانی است كه در این خصوص آمده و بر طبق آن مراجع تقلید فتوا صادر كرده‌اند. بنابراین اینگونه نیست كه بگوییم اسلام به یكی اهمیت داده و دیگری را نادیده گرفته، بلكه اهمیت هر دو را هم‌پای هم ‌ولی در موضع و جایگاه خویش مورد تأكید و تصریح قرار داده است. به بیان بهتر، به نظر می‌رسد آن چه مطلوب حقیقی شارع است ضرب حجاب در عفاف است كه ثمرة آن پاكی و امنیت جامعه، دور شدن از انحراف و در مسیر تكامل قرار گرفتن جوامع انسانی خواهد بود.
3-5) حجاب و تبرّج
از دیگر مفاهیمی كه برای روشن شدن مفهوم حجاب، ناگزیر از بحث درباره آن هستیم، مفهوم «تبرّج» است كه معمولاً در مقابل حجاب به كار می‌رود و از باب «تُعْرَف الأشیاء باضدادها» لازم است از آن نیز بحث كنیم.
تبرج در لغت به معنای آراستن، آرایش كردن و آراسته بیرون آمدن است (یا‌حقی، 1372: ج 2، ص 391) و به‌طور كلی آشكار نمودن زینت و هر چیزی كه شهوت مرد را برانگیزد، تبرج است (ابن‌منظور، 1414 ق: ج2، ص 212). در یكی از آیات قرآن این مسأله صراحتاً مورد نهی قرار گرفته و آمده است: «ولا تبرّجْنَ تبرج الجاهلیة الاولی» (احزاب، 33). در این آیه از زنان پیغمبر خواسته شده كه مانند زنان عصر جاهلیت (عصر قبل از اسلام) با زر و زیور در انظار ظاهر نشوند و خودنمایی نكنند (طبرسی، 1350: ج20، ص107).
ناگفته نماند كه بعضی معتقدند كه تبرج به زنان اختصاص ندارد و امروزه در میان مردان نیز به صورت زشت و زننده‌ای شیوع پیدا كرده است. تا آن جا كه بعضی مردان با لباس‌های مبتذل و آرایش‌های زنانه، در كوچه و خیابان و اماكن عمومی حاضر می‌شوند (ر.ك. پروازی ایزدی، 1381: ش121، ص29).
در واقع با توجه به این معنا به نظر می‌رسد تبرج متضاد عفاف است؛ چرا كه خودنمایی، با عشوه‌گری در راه رفتن و آشكار ساختن زینت‌ها با هدف جلب توجه دیگران، نشان دهنده بی‌عفتی فرد و عدم توانایی در كنترل شهوت و بازداشتن آن از امر حرام است كه از رذائل اخلاقی به شمار می‌رود و انسان باید به شدت از آن اجتناب كند. با این وصف، تبرّج با پوشش شرعی (حجاب) قابل جمع است؛ بدین معنا كه فرد می‌تواند حجاب شرعی داشته باشد، اما به گونه‌ای خود را بیاراید كه توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب كرده و چشم‌ها را خیره كند كه مصداق تبرج است؛ اما آنچه به هیچ‌وجه با تبرج قابل جمع نیست، همان عفاف و كنترل تمایلات نفسانی است.
6) تحلیل نهایی
سخن آخر آنكه معناشناسی حجاب حكایت از آن دارد كه حجاب معانی متفاوتی را در خود جای داده است. اما آن چه فهم عرفی را به خود اختصاص داده، معنای فقهی حجاب یعنی پوشش خاص زنان است. ناگفته پیداست كه حجاب به عنوان یك مفهوم دینی، مورد توجه علمای اسلامی بوده و اصل آن امری ضروری و مؤكد است و سلامت روانی جامعه و شخصیت حقیقی زن را پاسداری می‌كند. در عین حال افراد در انتخاب نوع و رنگ آن تا جایی كه به حدود و شرایط معین آن آسیب نرساند، مخیرند.
حجاب فقهی مورد عنایت ویژه آیات قرآن و روایات معصومان بوده، چنان كه هم اهمیت آن و هم حدود آن مورد تصریح قرار گرفته، هرچند كه از لفظ حجاب استفاده نشده است.
نكته بسیار مهمی كه نباید آن را از نظر دور داشت آن است كه حجاب در دنیای امروزی و با مختصات جدید بار معنایی وسیعی را در خود جای داده و در واقع به نماد اسلامی و شاخص و تمایز زن مسلمان از دیگر افراد بدل گردیده است؛ نه اینكه صرفاً حكمی شرعی در كنار دیگر احكام دینی باشد. این امر اهمیت حجاب و لزوم پرداختن به آن را بیش از پیش ایجاب می‌نماید. نكته قابل توجه دیگر آن كه وجود چنین حكمی در اسلام نشان از آن دارد كه این دین برای حضور انسانی زن و فعالیت او در اجتماع اهمیت خاصی قائل شده است.
در تحلیل معناشناختی دو واژه حجاب و عفاف و تبیین رابطه میان این دو روشن شد كه این دو مفهوم، وجوه افتراق بسیاری دارند؛ اگرچه در یك بینش سطحی، تلقی یكسانی از این دو واژه وجود دارد. عفاف به عنوان یك فضیلت اخلاقی متوجه نوع انسان بوده و جنسیت بردار نیست و به همة زمان‌ها و مكان‌ها متعلق است، عرف نیز در تعیین حدومرز آن تا اندازه‌ای دخالت دارد. حال آن كه حجاب تكلیفی شرعی است كه مختص زنان بوده و تنها هنگام وجود نامحرم مصداق پیدا می‌كند؛ حدومرز آن هم از سوی شرع به صورت واضح و متمایز بیان شده است و عرف جوامع در حد آن تأثیری ندارد، هرچند كه مكلفین در انتخاب رنگ و نوع آن مختار و مخیرند.
تمایزات این دو مفهوم نشان می‌دهد كه رابطه تلازم میان این دو منتفی است و وجود یكی ما را از پرداختن به دیگری بی‌نیاز نمی‌كند. در واقع این دو حقیقت متمم و مكمل یكدیگرند. این مسأله ضرورت توجه و عنایت به هر كدام را به صورت جداگانه تأكید و تبیین می‌نماید.

 
منابع
قرآن كریم
‎نهج‌البلاغه
آذرنوش، آذرتاش: «فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی»، تهران، نشر نی، چ 3، 1382.
ابن عربی، محی الدین: «فصوص الحكم»، شرح محمد داود قیصری رومی، به كوشش جلال الدین آشتیانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ1، 1375.
ابن‌منظور، محمد: «لسان‌العرب»، بیروت، دار‌إحیاء التراث العلمی، 1414ق.
پروازی ایزدی، نرگس: «تبرج زن در جاهلیت»، گلستان قرآن، مرداد 1381.
جوادی آملی، عبدالله: «تفسیر موضوعی قرآن كریم؛ ج10: مبادی اخلاق در قرآن»، قم، مركز نشر إسراء، چ 3، 1379.
حـسینی مـوسوی، محمدكریم: «كشف الحقائق عن نكت الآیات و الدقائق»، تهران، چ 3، 1396ق.
حكیم، سیدمحسن: «مستمسك العروة‌ الوثقی»، بیروت، دارالإحیاء التراث العربی، 1969 م.
خمینی، سید روح الله: «رسالة توضیح‌المسائل»، مركز نشر فرهنگی رجاء، 1366.
خمینی، سید روح الله: «صحیفه نور»، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1380.
رازی، نجم‌الدین: «مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد»، تصحیح محمد امین ریاحی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365
راغب اصفهانی، حسن بن محمد: «المفردات فی غریب القرآن»، بیروت، دارالعلم، 1412ق.
سجستانی، سلیمان بن اشعث: «سنن ابن داود»، بیروت، موسسة ریان، 1998م.
طباطبایی یزدی، سید محمد كاظم: «العروة الوثقی»، قم، مركز فقه‌ الأئمة الأطهار، 1422ق.
طباطبایی، سیدمحمد حسین: «المیزان فی تفسیر القرآن»، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1363.
طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن: «مجمع‌البیان»، ترجمه احمد بهشتی و دیگران، تهران، انتشارات فراهانی، 1350.
طریحی، فخرالدین: «مجمع البحرین»، تهران، مكتبة المرتضویة، 1375.
طیبی، ناهید: «حجاب و عفاف»، مجله پیام زن، ش 95-96.
فتح‌الله، الدكتور احمد: «معجم الفاظ الفقه الجعفری»، الدمام، چ 1، 1415 ق.
فراهیدی، خلیل ‌بن احمد: «كتاب العین»، قم، دارالهجره، 1405ق.
قلعـجی، محـمد: «معجم لغة الفقهاء»، بیروت، درالنفائس للطباعة و النشر و التوزیع، چ2، 1408 ق.
كراجكی، ابوالفتح: «معدن الجواهر»، تهران، مكتبة المرتضویة، 1394 ق.
كلینی، محمد بن یعقوب: «الكافی»، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1365.
مجلسی، محمدباقر: «بحار‌الانوار»، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق.
مصطفوی، حسن: «التحقیق فی كلمات القرآن»، تهران، ترجمه و نشر كتاب، 1360.
مطهری، مرتضی: «مسأله حجاب»، تهران، انتشارات صدرا، 1368.
مكارم شیرازی، ناصر: «نمونه»، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1366.
موسـوی خوانـساری، اسـد‌الله: «حكمة‌ الحجاب و ادلة النقاب»، تـهران، چاپخانه علمی، 1349 ق.
مهدی، مهریزی: «آسیب‌شناسی حجاب»، تهران، جوانه رشد، 1379.
یاحقی، محمد جعفر: «فرهنگ‌نامه قرآنی»، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، چ 1، 1372.

پی نوشت ها:
**- كارشناس ارشد فلسفه و حكمت اسلامی
[1] - «یجب ستر المرأة تمام بدنها عمن عدا الزوج و المحارم إلّا الوجه و الكفین ... والمسألة من ضروریات الدین، لایوجد فیها اختلاف إلّا فی بعض الجزئیات مثل الاحتیاط فی ستر الوجه أو ظاهر القدمین و إلا فی لزوم ستر باقی الأعضاء مثل الرأس و الشعر و العنق لااختلاف فی البین».
[2]- خداوند در آیات قرآن تصریح كرده كه انسان‌ها را بر یك سرشت واحد خلق كرده است (روم، 30).
[3]- «و القواعد من النساء اللاتی لایرجون نكاحاً فلیس علیهن جناح أن یَضعنَ ثیابهن..» (نور،60‌‌‌‌‌‌‌). زنان بازنشسته از ازدواج كه رغبتی به آنان نیست، مجازند لباس‌هایشان را فرونهند.

برگرفته از : فصلنامه کتاب زنان شماره 36

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:21
حجاب و عفاف

گوهر ناب (2)

فصل دوم: زینت
از جمله واژه‌هایی که در آیات حجاب بکار رفته و بازشناسی دقیق مفهوم و مصداق آن در تعیین حد و پوشش نقش اساسی دارد واژه زینت است. زینت بی‌گمان به معنای زیبایی است و در مقابل «شین» به معنای زشتی و ننگ و رسوائی. اینک از کهن‌ترین متن لغوی شروع می‌کنیم:
خلیل بن احمد فراهیدی می‌گوید
 الذَینُ نَقیضُ الشَین... و الزینه، جامعٌ لکُلِّ ما یُتَزیَّنُ بِه. زیبایی نقیض زشتی است ...و زینت هر آنچه را که به واسطه آن آراسته شود در بر دارد. سخن وی نشانگر آن است که زینت مطلق زیبایی و آرایه است، هر آنچه با آن آراسته می‌شود و تزیین می‌گردد در مصباح المنیر و قاموس المحیط نیز زینت و زیبایی در مقابل زشتی قرار داده شده است.
آقای مصطفوی پس از نقل اقوال لغویان نوشته است:
 روشن شد که حقیقت زینت عبارت است از: نیکویی در ظاهر هر چیز است خواه عرضی یا ذاتی باشد پس زینت در زن هر آن چیزی است که از زیبایی‌ها و نیکویی‌هایش آشکار می‌شود. (17)
زینت طبیعی یا اکتسابی؟
در تبیین ابعاد زینت، توجه به این نکته ضروری است که واژه زینت براساس آنچه در بخش واژه شناسی روشن شد، به طور مطلق زینت اکتسابی و طبیعی را شامل می‌شود.
فخر رازی در این زمینه می‌نویسد:
بدان! زینت نامی است که بر زیبایی‌ها مخلوق که خداوند آفریده و همین‌طور به آنچه انسان به وسیله‌ی آن‌ها آراسته و مزین می‌شود مثل لباس و زیور و ... اطلاق می‌شود. اما کسانی که زینت را صرفاً زینت اکتسابی می‌دانند دلیل استواری برای ادعایشان ندارند. حال که زینت شامل زینت‌های اکتسابی و طبیعی هر دو می‌شود. آیا زن را مأمور می‌کند که زینت‌هایش را بپوشاند و زینتش را در مقابل چشمان نامحرم ننهد. (18)
زمخشری می‌گوید: زینت عبارت از چیزهایی است که زن خود را بدان ها می‌آراید از قبیل: طلاآلات- سرمه خضاب که آشکارکردنش مانع ندارد اما زینت‌های باطن مثل دست و پای برنجن، بازوبند، گردنبند، تاج کمربند و گوشواره که باید پوشانیده شود. (19)
معنای زینت
1- زینتی که به خودی خود (از آن نظر که زینت است) واجب است پوشانده شود. 2- زینتی که نشان‌دادن آن به غیر از زوج حرام است. دسته‌ای از روایات سؤال از قسم اول زینت می‌کنند مثل: روای گوید از حضرت صادق (علیه السلام) سؤال کردم از معنای اما قول خداوند عزوجل وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا حضرت (علیه السلام) فرمودند: انگشتر، دستبند و النگو است. (20) اما روایتی از قسم ثانی زینت در این آیه کریمه سؤال می‌کند عبارت است از صحیحه فضیل که در آن سؤال از ذراعین زن می‌کند که آیا این دو از همان زینتی است که خدای عزوجل فرمود: «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ» پس حضرت در جواب فرمودند: بله، لذا این روایت دلالت می‌کند بر حرمت اظهار و نشان‌دادن ذراعین زن به غیر از زوج است. (21) مراد از زینت در آیه‌ی 31 سوره نور این است که: در موضوعات شرعی اگر از شرع مقدس اسلام چیزی درباره‌ی زینت نرسیده باشد باید به عرف مردم رجوع شود باید آنان بگویند زینت چیست؟ در هر زمانی و مکانی زینت تفاوت می‌کند. آن‌چه را که عرف حکم کند همان زینت محسوب می‌شود مثلاً در روایت است که سرمه چشم و انگشتر زینت حساب می‌شود.
منظور از إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا در آیه 31 نور چیست؟
طبق آنچه در برخی احادیث آمده مقصود از «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» وجه (صورت) و کفین (دو دست تا مچ) می‌باشد و در بعضی روایات «ظاهر القدمین» (روی پاها) را نیز اضافه کرده‌اند. (22) زنان باید خود پاسدار عفت جامعه‌ی خویش باشند زیرا هرکسی با رشد عقلی خویش می‌داند که حکم حجاب، زینت و پوشیدگی برای حفظ عفت و احترام زنان است. زیرا خودنمایی زنان در کوچه و بازار باعث تحریکات جوانان شده مفسده‌ی آن گریبانگیر صنف زن است. درست است که جلوه‌گری و دلربایی نوعی لذت‌جویی است ولی فساد و نابسامانی جامعه هم یکنوع دلهره و شکنجه‌ی روحی است و معلوم است که گشاده‌رویی و خود نمایی زنان گذشته از معصیت و نافرمانی خدای تعالی برای بعضی افراد جامعه بدون آفت و فساد اخلاق نیست و چون خود نمایی جزو ذات و طبیعت زن است، حکم حجاب و حفاظت عفت جامعه نیز به عهده‌ی زنان است. ندیدید که دشمنان دین خدا و انسانیت که مدعی بی‌حجابی شدند چه صحنه‌های شرم‌آور و غیرانسانی به وجود آوردند و معنای انسانیت را لگدمال کردند و به‌طوری که اجازه‌ی یک صلوات فرستادن را نداشتند و طرفداران دین خدا به زیر شکنجه‌های دژخیمان خوک صفت جان می‌دادند و کسی را یارای اظهار حیات نبود. ما باید به جایی برسیم که خود را از حیاء و حجاب و عفت جامعه را تشخیص دهیم. (23)

فصل سوم: جلباب
برای جلباب دو معنا ذکر شده است:
1- پوششی که سر و گردن و بالاتنه را می‌پوشاند (مقنعه)
2- چیزی که تمام بدن را بپوشاند (چادر) بنابراین می‌توان گفت که جلباب منحصراً بر چادر دلالت دارد. ولی اگر کسی بتواند به شکل صحیح از چادر استفاده کند، مسلماً چادر حجاب برتر است زیرا حکمت‌های حجاب در چادر بیشتر یافت می‌شود گرچه پوشیدن چادر واجب نیست ولی چون به مقنعه اشاره شده در پوشش باید حتماً زیرگلو و شانه‌ها پوشیده باشد. برای همین اگر چادر پوشیده نمی‌شود باید مقنعه به سر کرد یا حتی روسری که شانه‌ها و سینه‌ها را بپوشاند. حجاب منحصر در چادر و حتی مانتو نیست، بلکه هر لباسی که غیر از وجه کفین (دست‌ها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحریک و جلب توجه نامحرم نگردد کافی است ولی باید توجه داشت که همان‌طور که بقیه واجبات دارای مراتب مختلفی می‌باشد حجاب نیز دارای مراتب خوب، متوسط و خوب‌تر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب می‌گردد. (24)
دزی، مستشرقی که تتبع قابل‌توجه در لباس‌ها و پوشش‌های مسلمانان انجام داده است و می‌نویسد:
 جلباب، به معنای چادر بزرگی که در شرق، زنان هنگام بیرون‌شدن از خانه سر تا پای خود را با آن می‌پوشانند جوهری نیز جلباب را ملحفه معنا می‌کند که در حقیقت همان ازار است. به قول قاموس این کلمه به معنای قمیص هم آمده همچنین به معنای لبای‌گشادی که زنان در زیرملحفه می‌پوشند یا بالاخره معرف همان پرده‌ایست که خمار نامند. اما درازمنه تازه‌تر ظاهراً در مغرب این کلمه مفهوم کاملاً متفاوتی یافته است کلمه جلباب معرف نوعی نیم‌تنه آستین‌دار یا بدون آستین است که مخصوصاً در مواقع کار به کمر می‌بندند. (25) چادر مشکی که بدن زن را به طور یکنواخت می‌پوشاند، تأثیر به‌سزایی در کم شدن نظرهای سوءمردان داشته و می‌تواند مانع بزرگی در مقابل آن‌ها باشد اگر زنان محجبه و با عفت همه شرایط حجاب را رعایت نمایند، بر وقار و منزلت آنان افزوده می‌شود و حتی مردان لاابالی هم در برابر آن‌ها به شدت مراقب رفتار و برخوردهای خود می‌باشند بیشتر دست و پای خود را جمع می‌کنند به طوری که کسی جرأت نمی‌کند مزاحمتی برای آنان به وجود آورد، تا چه رسد به این‌که مورد سوء ظن یا سوء قصد قرار گیرند این پوشش کامل، چادر نه تنها مانع کار و تلاش و شرکت زن در کارهای اجتماعی نمی‌باشد بلکه بر عکس تجربه زندگی میلیون‌ها زن مسلمان در ممالک اسلامی در طول پانزده قرن و شرکت آنان در میدان کار و تولید و حتی جنگ و پیکار نشان می‌دهد، که زنان با همان حجاب شرعی خود می‌توانند با بزرگ‌ترین مشکلات زندگی مقابله نمایند، و اتفاقاً از زنان بی‌بند و بار بی‌حجاب هم موفق‌تر و مقاوم‌تر باشند. (26)
توصیه‌ی بزرگان دینی و پیش از همه قرآن کریم بر استفاده‌ی از چادر بیانگر آثار و امتیازات فراوان این پوشش شکوهمند است که در این‌جا به ده مورد آن اشاره می‌شود:
1- چادر بیش از هر لباسی حجم و ژست بدن را پوشش می‌دهد و بزرگواری و تواضع زن را در برابر احکام اسلامی و ارزش‌های اخلاقی آشکار می‌سازد.
2- چادر کمال پوشش است و انتخاب آگاهانه آن جز در پرتو رشد و کمال زن میسر نیست. تنها با چنین پوششی است که زن مطمئن می‌گردد که در اثر نوسانات جوی، حرکات و فراز و نشیب‌هایی که پیش آمد می‌کند حجاب او آسیب نمی‌بیند چه این‌که وزیدن باد نمی‌تواند آن را همانند روسری و مقنعه برگرداند و موهای سر را آشکار کند.
3- چادر سمبل حجاب اسلامی است که بارزترین نمود عینی پوشش دینی را به خود اختصاص داده است.
4- چادر با پوشش یکنواخت و یکپارچه بدن، جلب توجه نامحرم را به کمترین حد خود می‌رساند. اما پوشش‌های دیگر به خاطر عدم یکپارچگی و آشکار بودن اعضا و ژست بدن از چنین کمالی برخوردار نیستند.
5- چادر پوششی دینی و ملی زنان ایران است که دیانت، ملیت و استقلال فرهنگی ملت مسلمان ایرانی را در دنیا تجلّی می‌بخشد.
6- چادر بیش از هر پوششی زن را بر رو گرفتن در برابر نامحرم توانا می‌سازد. به گونه‌ای می‌تواند در صورت ضرورت چهره‌ی خود را از مرد هوسرانی که آن را مورد نگاه‌های مکرر و آلوده خود قرار داده است بپوشاند.
7- چادر دارای بیشترین بار فرهنگی حیا و عفاف است که بیش از هر پوششی دست رد بر سینه نامحرم می‌زند.
8- چادر لباس مورد اشاره قرآن است که بیشتر از هر جامه‌ای مورد تأیید علمای دین و آماج سخنان زهرآگین دشمنان اسلام استعمارگران و جاهلیت جدید قرار گرفته است.
9- چادر زیبائی‌های جسمانی زن را تحت‌الشعاع زیبائی‌های معنوی او قرار می‌دهد و به او نشاط دینی می‌بخشد.
10- چادر امنیت و آرامش زن را می‌افزاید. زیرا تعرض و مزاحمت برای کسی که در چادر قرار گرفته است به مراتب دشوارتر از کسی است که از این لحاظ مطمئن بیرون است. (27)

فصل چهارم: حجاب و اهل بیت
فاطمه (سلام الله علیه) مظهر عفاف و تقوی، سرمشق و سرور تمامی زنان مسلمان است روزی پیامبر (صلی الله علیه واله) از صحابه پرسید: چه چیز برای زنان از همه بهتر است. یاران ندانستند علی (علیه السلام) خدمت فاطمه (سلام الله علیه) آمد فاطمه (سلام الله علیه) پاسخ داد: از همه چیز بهتر این است که نه آن‌ها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه آن‌ها را. چون علی بازگشت و پاسخ داد حضرت رسول (صلی الله علیه واله) فرمودند: چه کسی این پاسخ را برای تو بیان کرد؟ عرض کرد: فاطمه (سلام الله علیه) و حضرت فرمود: او پاره تن من است. روشن است که علی (علیه السلام) پاسخ را می‌دانست وسؤال از آن بزرگوار برای طرح مقام والا و مکانت عظیم فاطمه اطهر است. یادآوری کنیم که بر اساس آنچه گذشت مقصود از اینکه زن مردان بیگانه را نبیند و بالعکس، هر نوع نگاهی نیست بلکه نگاه خیره و همراه با ریبه است. جایگاه بلند و شخصیت والای حضرت زهرا (سلام الله علیه) روشن‌تر از آن است که نیاز به گفت و گو داشته‌باشد در روایتی آمده است که به هنگام تولد لباسی از بهشت برای آن حضرت آورده شد و جسمش پوشش کامل یافت تا زمینه برای تعالی روحش باشد. در جامه سفیدی که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند آوردند یکی را به اندام پیچید و دومی را مقنعه ساخت. زهرای اطهر این برترین الگوی زن و عالی‌ترین چهره بشریت گو اینکه فریادگری علیه ظلم را پیشه دارد و ستم بر امام خویش و مألا جامعه را بر نمی‌تابد و از محدوده خانه پا به بیرون می‌نهد و در اجتماع حضور می‌یابد و با بلیغ‌ترین جمله‌ها از حق و حقیقت دفاع می‌کند اما این همه در نهایت آزرم، حیا و عفاف است: او در حالیکه مقنعه را محکم به سر بسته و خود را در جامه‌ای فراگیر پیچیده بود در جمع زنان بنی‌هاشم در حالیکه جامه‌های بلندش قدم‌ها را پوشیده داشت، با ابهت، آزرم و متانت شگرفی قدم بر می‌داشت و برای همگان راه رفتن اوگام زدن رسول الله (صلی الله علیه واله) را به یاد می‌آورد (28) و...
حجاب و نهضت عاشورا
 در نهضت عاشورا نیز زنان حضوری جدی و نقش عظیم دارند در عین عفاف، آزرم و باشکوه پوشش، آنان در اوج مصائب و سختی‌ها، حریم عفاف و حجاب را پاس داشتند و به آخرین وصیت پیشوای بزرگ شهامت، معلم بی‌بدیل شهادت، امام حسین (علیه السلام) را که در آستانه رفتن به میدان نبرد آویزه گوش قراردادند که فرمود: «آماده مصیبت باشید لباس‌های (روی) خود را بپوشید بدانید خدا حامی شماست و از شما محافظت می‌کند و از شر دشمنان نجاتتان می‌دهد و عاقبت امورتان را خیر می‌کند. بنگرید امام حسین (علیه السلام) در آن هنگامه شگرف و در آخرین لحظات حیات، زنان را به حجاب و پاس داشتن حرمتشان سفارش می‌کند. آنان نیز چنینی می‌دانستند که غداره بندان سپاه یزید و آزمندان و بدسگالان ارتش بنی امیه اسیر زرق و برق دنیاست زیورآلات خود را به سوی آنان پرتاب کردند تا در پی غارت آنان قدری به یاسانید. زینب (سلام الله علیه) که پیام‌آور این حماسه و قافله سالار این پیامبران نور است در کوفه و برای بیدار کردن و جدان‌ها و لرزاندن دل‌ها و به هوش آوردن خفتگان در عین عفاف و آزرم سخن گفت: کلام زینب (سلام الله علیه) و منش والای او به هنگام سخن گفتن به گونه‌ای بود که گفتند:»
و لَم أرَواللهِ خَفِرۀً قَصدُّ نطَقَ مِنها
به خدا سوگند هرگز زن با آزرمی را ندیدم که از زینب شیواتر سخن بگوید. آن حضرت با همه شکوه و شهامت در مجلس یزید بپاخاست و پرده دری آن مدعی خلافت را بر سرش کوفت و فریاد زد که: آیا عدالت همین است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده‌ی بنشانی و دختران رسول خدا (صلی الله علیه واله) را در مجلس بیگانگان برپابداری. پرده زنان ما را هتک کردی و نقاب از چهره‌شان به غارت (29)... مسأله‌ی حجاب و سر و پوشش زن در نظر حضرت زینب (سلام الله علیه) چه اهمیت ویژه‌ای داشته که در حضور یزید آن‌جا که اعمال رسوای او را بیان می‌کند با اینکه جنایات یزید و عمال و ایادی او تنها این مسائل نبوده بلکه آن همه جنایت نسبت به خاندان اهل بیت و شخصی امام حسین (علیه السلام) و اصحابش روا داشته‌است ولی زینب کبری نمونه کامل عفاف و حمیت دینی با لحنی تحقیرآمیز و اشاره‌ای به سابقه کفر و شرکت خاندان بنی امیه او را طرف خطاب قرار می‌دهد : این از مردانگی و حمیت است که تو که خاندان و پدرانت به دست اسلام بعد از فتح مکه آزاد شدند زنان و وابستگان خویش را در حریم عفاف و حجاب نگهداری و فرزندان و خاندان ولی نعمت یعنی خاندان رسول خدا را بی حجاب و هتک پوشش نموده و به این طرف و آن طرف بکشانی (30).

فصل پنجم: عوامل بی‌حجابی و بدحجابی
عوامل بد حجابی و بی حجابی و راه‌های مبارزه با آن
بی حجابی پدیده‌ای است اجتماعی که برای رسیدن به عوامل و علل آن باید با نگاهی اجتماعی، مسائل و زمینه‌های آن را کاوید این بحث از جهات مختلف قابل تأمل و توجه است و بی‌گمان در چگونگی پیدایش و رشد و گسترش آن نمی‌توان به یک یا چند عامل بسنده کرد. چنانکه راه حل‌های این معظله‌ی اجتماعی را نیز می‌توان ساده انگارانه در مطالبی محدود کرد. آنچه اینک بدان می‌پردازیم نگاهی است گذرا به این مسأله که بی‌گمان تفصیل آن در خور تحقیقی مستقل و رساله‌ای جداست این نگاه کوتاه در دو بخش می‌آید:
الف - عوامل بدحجابی و بی حجابی
1- هویت و شخصیت زن در گرو منش و روش زندگی اوست، حجاب و پوشش منش والای زن مسلمان و شیوه عظیم زندگی اوست زن با حجاب از اینکه بازیچه هوس‌ها قرار گیرد مانع می‌شود و از اینکه عامل فساد گستری فساد اندیشان شود جلو می‌گیرد (31).
 حضرت امام «رضوان الله علیه» به انگیزه‌های جباران و نیز ابعاد این توطئه اشاره دقیق دارند:
ما می‌دانیم که این سخنان برای کسانیکه با خیانتکاری و شهوت پرستی و آواز و نواز و رقص و هزار جور مظاهر فسوق و بی عفتی بار آمدند خیلی گران است. البته آنان که تمدن و تعالی مملکت را به لخت شدن زن‌ها در خیابان‌ها می‌دانند و به گفته بی خردانه خودشان با کشف حجاب نصف جمعیت مملکت کارگر می‌شود حاضر نیستند مملکت با طرز معقولانه و در زیر قانون خدا و عقل اداره شود. آن‌هایی که این قدر قوه تمیز ندارند که کلاه لنگی را که پس مانده درندگان اروپاست ترقی کشور می‌دانند با آن‌ها ما حرفی نداریم که آن‌ها از ما سخن خردمندانه را بپذیرند و عقل و هوش و حس آن‌ها را اجانب دزدیده‌اند. آن روزکه کلاه پهلوی سرآنها گذاشتند همه می‌گفتند مملکت باید شعار ملی داشته باشد، استقلال در پوشش دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد کلاه لنگی گذاشتند سرآن‌ها یک دفعه حرف‌ها عوض شد گفتند ما با اجانب مراوده داریم باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم مملکتی که با کلاه عظمت برای خود درست می‌کند و یا برایش درست می‌کنند هر روزی کلاهش را ربودند عظمتش را هم می‌برند (32).
2- دگرگونی ارزش‌ها:
 اسلام زن را در متن اجتماع به تلاش و کوشش خوانده اما با حجب، حیاء، وقار، متانت، سنگینی رفتار، شکوه گفتار و سلامت کردار و این همه را برای او ارزش دانسته‌است. حجاب را نشانی از شخصیتش تلقی کرده‌است، وقتی این ارزش‌ها دگرگون شود و تلقی زن از شخصیت و ارزش عرضه وجود، نمایاندن آرایه‌ها و زیبائی‌هایش می‌شود و در بینش او دیگر سانی بوجود آمده خود نمایی را ارزش می‌پندارد، در عمل نیز در این وادی گام می‌نهد و گرایش درونی و تمایل فطریش راهی دیگر می‌گیرد و به فساد آفرینی دست می‌یازد (33) .
 سخن امام علی (علیه السلام) ضمن خطبه‌ای پندآموز است:
 «وَإن النساءَ هَمتهُنَ زینۀُ الحیاۀِ الدُنیا و الفَسادُ فیها»
 تلاش و همت زنان در جهت زینت و آرایه‌های زندگانی دنیا و ایجاد فساد و تباهی در آن است. بی گمان مصداق کلام زنی است که زینت گرایی فطری را به راه افراط کشانده و در مسیر تباهی گام نهاده است. این چگونگی تا بدانجا پیش می‌رود که پوشش نه برای حفاظت بدن که نوعی عرضه وجود است از این رو غالباً اینگونه کسان پوشش را نیز برای نمایاندن بر می‌انگیزنند. سخن تأمل برانگیز علی (علیه السلام) که گویا در آینه غیب این حقایق را می‌نگرد شایان توجه است: در آخر الزمان که برترین زمان‌هاست جمعی از زنان پوشیده‌ای که برهنه است (لباس دارند اما آنقدر نازک است گویا نپوشیده‌اند) و از خانه با خود آرائی بیرون آیند، اینان از دین بیرون رفتگانند و در فتنه‌ها وارد شوندگان و به سوی شهوات تمایل دارند و به کوی لذات نفسانی در شتابند و حرام‌ها را حلال دانند و در دوزخ به عذاب ابدی گرفتار (34).
 3- الگوهای ناهنجار:
 انسان فطرتاً الگو گزین و الگوپذیر است. پیوسته در این اندیشه است ارزشهایی را که بدان باور دارد در چهره‌ای مجسم بنگرد و خود را همانند آن بسازد. مسئله الگو در اخلاق اسلامی و روانشناسی امروز نیز جایگاه مهمی دارد توجه دادن قرآن، انسان را به پیامبر به عنوان «اسوه حسنه» و بر نمودن چهره‌های نیک و بد همه و همه در جهت توجه به جایگاه الگو در ساختار روحی و انسانی است، از این رو هویت ستیزان در پی اقدام‌های گسترده، در جایگزینی الگوها نیز تلاشی شگرف به‌کار گرفته‌اند. قهرمان‌سازی، الگوآفرینی آنچنانی برای زن در جهت زدایش و هویت او برنامه وسیع استعمار بوده‌است. این مسئله نیز جای تحلیل گسترده اجتماعی و تاریخی دارد که باید بدان به گونه جدی رسیدگی شود (35).
ب - راههای مبارزه با بد حجابی و بی‌حجابی
آنچه را که دشمن انجام داده باید ویران کرد و آنچه را انجام می‌دهد باید نمود وآبی را که بر جوی روان است باید بازگرداند، چگونگی این نیز، بحثی دراز دامن می‌طلبد اکنون به اشاره‌ای بسنده می‌کنیم:
1- تقویت ایمان و اعتقاد:
 در زن باید باور استوار، ایمان عمیق ایجاد شود زنی که دل به حق داده و اندیشه به خدا سپرده و فرجام زندگی دنیوی‌اش را پذیرفته چطور حاضر می‌شود خودآرایی و خودنمایی کند و خود را در معرض دیده‌های آلوده قرار دهد و زمینه‌های تلذذ دیگران فساد آفرینی را به وجودآورد. این جمله حضرت علی (علیه السلام) که فرمود: اَلمرءُ بایمانِه. شخصیت انسان در گرو باورهای اوست. المومِنُ به عمله؛ و ایمان انسان در عمل او جلوه‌گر است. نشانگر آن است که باورهای درست و ایمان‌های راسخ، عالی‌ترین نقش را در کیفیت زندگانی انسان ایفاء می‌کنند (36).
2- احیاء فرهنگ اصیل اسلامی:
 احیاء ارزشهای اصیل اسلامی و فراخوانی زن مسلمان به تعقل و دریافتن ارزش‌ها و آفریدن روح تعبد و تعهد نسبت به این‌ها نقش مهمی در این زمینه خواهد داشت. زن مؤمن باید به آنچه اسلام به عنوان ارزش بدان می‌نگرد، باور داشته باشد و بداند که شخصیت و عظمت او در گرو روح بلند، اندیشه والا، قلب پاک و جان پیراسته از آلودگی است که او را به روش انسانی و منش اسلامی فرا خواهد خواند و بداند تن آرایه بسته و ظاهر فریبنده هرگز نمایشگر شخصیت او نیست.
اینک کلام بیدادگر حضرت مسیح را می‌آوریم که فرمود:
به حق برای شما می‌گویم: تن چه سودی دهد در صورتیکه ظاهرش درست باشد و درونش تباه، بدن‌های شما چه سودتان دهد که خوشتان دارد و دل‌هایتان تباه باشد و سودی نبرید که پوست خود را پاک نگاه دارید و دل‌های شما چرکین باشد (37).
3- شناساندن الگوهای والا:
 گفتیم الگوها در ساختار روحی و رفتاری نقش مهمی دارد. امروز یکی از تأسف‌های جدی این است که زن مسلمان آن چنانکه بایسته و شایسته است با چهره‌های بلند تاریخ اسلام آشنا نیست، زندگانی حضرت زهرا (سلام الله علیه) و فرزند برومندش پیام‌آور عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیه) و دیگر چهره‌های والای تاریخ گذشته و معاصر باید برای زن مؤمن نشان داده شود تا بنگرد چه سان با حفظ هویت و شخصیت و وقار و متانت می‌تواند در جامعه حضور پیداکرده و ایفای نقش نماید.
کلامی از امام صادق (علیه السلام) تأمل برانگیز و قابل توجه است:
به زنان دوستی آل علی (علیه السلام) را الهام کنید و به همین مسائل اندک رهایشان کنید. زن اگر حب علی (علیه السلام) را فرا گرفت و او را راهبر شناخت و خاندان او را الگو پذیرفت و بر راهی رفت که اهل بیت (علیه السلام) رفته‌اند و آنان را سرمشق گرفت، رویین تن می‌شود و حضورش در جامعه دلهره‌آفرین نخواهد بود. توجه داریم که محتوای راستین حب، متابعت و پیروی از محبوب است که خداوند فرمود: قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی (ای پیامبر) بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید. بنابراین آموزش حب یعنی آموزش الگوگیری، سرمشق گزینی و اثرپذیری. از خداوند این توفیق را مسئلت می‌کنیم (38)

فصل ششم: بررسی پوشش بانوان در عصر حاضر
1-چادر:
حجاب یکی از ضروریات دین مقدس اسلام است. اگر کسی منکر یکی ازضروریات دین شود در صورتی که انکار خداوند سبحان و رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه واله) بازگردد مرتد و کافر است. آنچه در مورد حجاب باید مد نظر قرار گیرد این است که زن با پوشش هم خود را حفاظت می‌کند و هم جامعه را از فساد نجات می‌بخشد. در اینجا این سوال مطرح می‌شود که بهترین نوع حجاب در چیست؟ بهترین وسیله برای پوشش و مستور بودن زن از نامحرم چادر است طوری که رهبر معظم انقلاب فرمود: چادر بهترین نوع حجاب و نشانه ملی ماست.
 و نیز فرمود: چادر لباس ملی و اسلامی مورد علاقه زنان مسلمان ایران است (39).
2- مقنعه-روسری:
مقنعه و روسری از جمله پوشش‌های مورد استفاده زنان عصر ماست. خِمار مقنعه، روسری یکی از اقلام نوزده‌گانه جهیزیه فاطمه زهرا (سلام الله علیه) بود. مقنعه یا روسری که از شرایط پوششی مقنعه برخوردار باشد از جمله لباس‌هایی است که اگر به طور صحیح مورد استفاده قرارگیرد بخشی از حجاب اسلامی را تأمین می‌کند و نشانی از عفت و پاکدامنی زن به شمار می‌رود. از همین رو در کشورها غربی پوشیدن آن را جرم تلقی می‌کنند و دختران مسلمان را به خاطر داشتن روسری از مدرسه یا دانشگاه اخراج می‌کنند. آن اندازه که غرب از یک زن پوشیده مسلمان هراس دارد از یک نفر مسلحی که متعرض جان مردم شده‌است نمی‌ترسد و این حاکی از اهمیت پوشش اسلامی است. اما مقنعه‌هایی که در عصر کنونی مورد استفاده قرارمی‌گیرند با توجه به ضخامت و رنگ سرمه‌ای و مشکی که دارند پوشش مطلوبی برای سروگردن به حساب می‌آیند اگر چه برخی کوتاه بوده و برای پوشش برآمدگی‌های مهیج نامحرم کافی به شمار نمی‌روند مگر آنکه این نقیصه با چادر جبران گردد. مقنعه بلند از پوشش‌های متین و خداپسندانه‌ای است که زنان مؤمن خود را از آن بی‌نیاز نمی‌بینند (40). اما روسری‌های موجود غالباً ناقص و از شرعیت لازم برخوردار نیستند. روسری‌های کوتاه و یا نازک و یا جالب توجه مردان نمی‌توانند مصداق سراندازی باشند که خداوند پوشش آن را واجب کرده‌است. عجیب است که کشورها غیر اسلامی به فکر صدور روسری‌های کوتاه و نازک و در رنگ آمیزی‌های مختلف برای بانوان مسلمان ایرانی افتاده‌اند و آفتمندترین روسری‌ها را به کشور اسلامی ما صادر می‌کنند و سود جویان جاهل بدون کمترین تأملی در تبلیغ و ترویج فروش آن سعی بلیغ دارند تا به هر شکلی شده‌است آن را جایگزین مقنعه کنند و در نهایت حجاب زن را آفتمند و تحریک آمیز نمایند. این‌گونه واردات معنادار زنگ خطری است که مسئولیت نظام اسلامی به طور آگاهانه‌تری با آن برخورد جدی داشته باشند و پوشیدگی زنان از اهم وظایف حکومت است. استفاده از روسری نازکی که زیر آن گوش یا گوشواره و زینتهای سر زن و موی سر او نمایان باشد و یا به خاطر کوتاهی توان پوشش موهای جلو و پشت سر را به طور همزمان ندارد نه تنها شرعیتی ندارد که نشان از گره‌های اخلاقی و بعضاً اعتقادی یک زن هوسران می‌دهد که خواسته او همان آزادی جنسی است که زن غربی را غریب و غارت زده ساخته‌است. موههای سر زنان تحریک کننده‌است. ارائه موههای رنگ کرده همراه با روسری‌های مبتذل یک خشونت جنسی است که آثارآن را می‌توان در روح جوانان پیدا کرد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) فرمود: زنی که با موهایش بر جهنم آویزان است کسی است که موهای خود را از نامحرم نمی‌پوشاند. زنان عفیف از روسری‌های تشریفاتی نازک، ناقص و تحریک آمیز پرهیز دارند و لذا به سه اصل ضخامت سادگی و بزرگی که همه‌ی موهای سر، گلو، اطراف سینه و برآمدگی‌های آن را بپوشاند توجه کامل دارند و بسیاری از روسری‌های کنونی این گونه نیستند (41).
 3- مانتو:
مانتو از جمله پوشش رایج زنان مسلمان عصر ماست که در صورت برخورداری از ضخامت، گشادگی آستین بلند و سادگی از زواید بی‌مورد، زینت و رنگ‌های زننده می‌تواند بخشی از حجاب دینی را تأمین کند و با همراهی مقنعه و شلوار حجاب متوسط و مطلوبی را به وجود می‌آورد. بنابراین مانتوهایی که از کمر تنگ یا کمربند، دگمه‌های اضافی، رنگ‌های زننده، چاک‌های زاید یا بیش از اندازه، مدل‌های انگشت‌نما و دوخت‌های تحریک آمیز و یا هر گونه زینت برخوردار باشند پوشش اسلامی را تأمین نمی‌کند بلکه مصداق تبرج و خود نمائی و جامه حرامی است که قرآن کریم از آن نهی فرموده است. قد متناسب مانتو در صورتی که با شلوار همراه باشد تا نیمه‌های ساق پا و در صورتی که با جوراب واجد شرایط شرعی همراه باشد تا پایین ساق پا می‌باشد. برخی مانتو سراها و مراکز تولید این پوشش که به مراکز فساد بد لباسی تبدیل شده‌اند مدل‌های الهام گرفته از دشمنان اسلام را به مردم تحمیل می‌کنند اما اگر زنان مسلمان بر مانتوهای واجد شرایط شرعی درخواست و اصرار داشته باشند و در صورت لزوم اگر چه به قیمت بالاتر، خود به دوخت آن اقدام نمایند آن‌ها نیز تسلیم درخواست‌های مردم خواهند شد. البته برخورد نظام اسلامی با چنین مراکزی از اقدامات اساسی و ضروری به حساب می‌آید (42).
4- شلوار - جوراب
یکی از لباس‌های مورد استفاده بانوان شلوار است. شلوار بهترین پوشاننده‌ی پاهاست که بسیاری از دختران و زنان پوشیده بیشترین استفاده از آن داشته و دارند. زیرا از دو ویژگی تنگی و نازکی جوراب که یکی دیگر از پوشیدنی‌های موجود بانوان است برکنار می‌باشد. جوراب از لباس‌های چسبانی است که حجم پای زن را آشکار می‌کند و چنانچه نمایش حجم پا سبب جلب نظر نامحرم گردد به فتوای فقها باید پوشانیده شود. از این رو نمی‌توان جوراب را از جمله پوشش‌های موجه و مطلوب درتأمین حجاب اسلامی بانوان دانست. اگرچه جوراب‌های ضخیمی که به رنگ پا یا زینتی نمی‌باشند حداقل پوشش واجب را تأمین می‌کنند. اما بانوان مسلمان نباید به خاطر راحتی خود از جوراب‌هایی که امروز غالب آن‌ها واجد شرایط شرعی نیستند استفاده کنند. چه زنان پوشیده‌ای که با کامل‌ترین شکل از نامحرم رو گرفته‌اند و توجه ندارند که جوراب نازک حجاب آن‌ها را ناقص کرده است. مگر اینکه از ساق شلواری که مکمل جوراب است نیز استفاده کنند. شلواری که از نازکی، تنگی، زینت و رنگ زننده به دور باشد از پوشش‌های متین بانوان است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) بر پوشیدن آن عنایت خاصی داشته است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: من و رسول خدا (صلی الله علیه واله) در بقیع نشسته بودیم که زنی سوار بر الاغ می‌گذشت ناگاه دست الاغ در گودا الی فررفت و آن زن بر زمین افتاد. پیامبر (صلی الله علیه واله) صورت خود را برگردانید تا نگاهش به پاهای او نیفتد. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! این زن شلوار پوشیده است رسول خدا گفت: خدایا زنانی که شلوار می‌پوشند را مورد مغفرت قرارده. سپس فرمود: ای مردم! شلوار بپوشید که پوشاننده‌ترین لباس‌های شماست و زنان خود را به هنگامی که از منزل بیرون می‌روند با شلوار بپوشانید. از این روایت استفاده می‌شود که شلوار از جمله لباس‌هائی است که مورد توجه نبی اکرم بوده‌است و تأکید بر استفاده از آن با توجه به نقش مؤثری که در پوشاندن بدن و حفظ ارزش‌های اخلاقی دارد امری منطقی است (43). ضمن اینکه پوشیدن شلوار تنگ سبب قطع اکسیژن به بدن، فشار بر اعضاء، تحریک و بیداری شهوت و بلوغ زودرس جنسی نوجوان از پسر و دختر را به همراه دارد (44)

فصل هفتم : احکام حجاب
1- پوشش بدن برای زنان باید چگونه باشد؟
2- همه مراجع (به جزصافی) : زن باید تمام بدن و موی خود را به جز گردی صورت و دست‌ها تا مچ در برابر نامحرم بپوشاند. آیت الله صافی: زن باید تمام بدن و موی خود را در برابرنامحرم بپوشاند و بنابر احتیاط واجب، باید دست و صورت رانیز بپوشاند (45).
3- چرا پوشش بانوان مشکی است با اینکه پوشیدن لباس مشکی را در اسلام مکروه است؟
آیات عظام امام، بهجت، تبریزی، صافی، فاضل، نوری و وحید: پوشیدن لباس سیاه، هر چند مکروه است ولی عبا از آن استثنا شده و چادر مشکی نیز داخل عنوان عبا است و مکروه نیست.
آیات عظام سیستانی و مکارم: به طور کلی پوشیدن لباس سیاه مکروه نیست. افزودن بر آنکه چادر مشکی داخل عنوان عبا است و عبا استثنا شده است.
4- چادر بهتر است یا مانتو؟
 همه مراجع: برای زن کافی است که حجاب کامل (شرعی) را با هر لباس مناسبی، در برابر مرد نامحرم رعایت کند، ولی بی شک چادر به عنوان حجاب برتر (به ویژه در اماکن مذهبی) از ارزش والایی برخوردار است.
5- آیا لازم است حجاب را برای توریست‌ها الزامی کنیم؟
 همه مراجع: افراد توریست از جهت حکم فقهی حجاب، تابع دین خود هستند؛ لکن همانگونه که ملزم به رعایت دیگر قوانین کشور هستند، نباید اجازه داده شود خلاف ارزش‌های دینی و فرهنگی کشور اقدام کنند و باعث اشاعه‌ی فساد و ابتذال اخلاقی شوند.
6- آیا حفظ حجاب در سفر به کشورهای غیر مسلمان واجب است؟
همه مراجع: آری، حفظ حجاب کامل (شرعی) بر زن در برابر مرد نامحرم واجب است، خواه مسلمان باشد یا کافر و یا در کشور اسلامی باشد یا غیر اسلامی.
7- اگر موی زنی به طور غیر عمد بیرون باشد و یا به طور سهوی چادر کنار برود، آیا گناه کرده است؟
 همه مراجع: اگر بدون توجه و به طور غیر عمد باشد گناه نکرده‌است و از زمانی که متوجه شد باید تمام آن را در برابر نامحرم بپوشاند.
8- آیا پوشیدن چادر و لباس‌هایی با رنگ روشن در مهمانی‌ها و در برابر نامحرم نه به قصد جذب نگاه مرد نامحرم حرام است؟
همه مراجع: اگر باعث جلب توجه نامحرم و مفسده نشود اشکال ندارد.
 تبصره: اگر لباس به گونه‌ای بدن نما باشد و یا زینت محسوب شود. پوشاندن آن واجب است.
9- پوشیدن جوراب نازک چه حکمی دارد؟
 همه مراجع: اگر ظاهر پا در آن پیدا باشد، پوشیدن آن جایز نیست.
 تبصره: به فتوای آیت الله مکارم پوشاندن روی پا واجب نیست.
10- رفتن بدون حجاب به حیات منزلی که ساختمان‌های بلند بر آن مشرف است چه حکمی دارد؟ آیات عظام امام، بهجت، صافی، فاضل، مکارم، نوری و وحید: اگر احتمال بدهد که مرد نامحرم او را می‌بیند بنابر احتیاط واجب باید حجاب خود را در این‌گونه محل‌ها حفظ نماید.
11- آیاعدم پوشش دختر دایی، دختر عمه، دختر خاله ودختر عمو که تأثیری در من ندارد گناه است؟
 همه مراجع: آری، گناه است و باید خود را بپوشاند و با سایر نامحرمان تفاوتی ندارد ونگاه شما بر مو و بدن آنان جایز نیست (46).
12- پوشیدن پیراهن آستین کوتاه توسط مردان در مقابل زن نامحرم چه حکمی دارد؟
همه مراجع (به جز بهجت، صافی، نوری) : اگر باعث مفسده نشود اشکال ندارد.
آیات عظام بهجت و صافی: بنابر احتیاط واجب باید لباس آستین دار بر تن کند.
آیت‌الله نوری: اگر مخالف عفت عمومی نباشد و در نظر افراد مشرع منکر محسوب نشود اشکال ندارد (47).

نتیجه گیری
دشمن با تبلیغ واژه‌های فریبنده آزادی، تربیت و فرهنگ روز، جلوه‌گری و بی حجابی زنان و دختران را ترویج و با زمینه‌سازی اشتغال و اختلاط زنان و مردان، سد عفت و شرف آنان را درهم کوبید و اساس گرم خانواده را در هم ریخت. چادر و حجاب فاطمی که نمود عفت و نشان قداست، متانت، نجابت و حریم امن زنان بود، جای خود را به مانتو، مقنعه، روسری و لباس‌های مهیج و مبتذل آن چنانی داد و پس از موفقیت در این توطئه شوم در صورت غفلت و سهل انگاری و بی تفاوتی مسئولین، گویندگان و نویسندگان، مانتو، مقنعه و روسری نیز، سرنوشت تلخ چادر را خواهد داشت و با کمال تأسف کشور اسلامی ما به بی حجابی و رسوائی و ابتذال کشیده خواهد شد چرا که دشمن به هیچ نوعی پوشش، خواه چادر باشد و خواه مانتو و روسری و یا هر نوع پوشش دیگر تمایل ندارد آنچه او می‌خواهد بی حجابی کامل و به فساد کشیدن جامعه اسلامی و تسلط بر کشور است. البته اگر مسئولین در ترویج پوشش دینی در جامعه فرهنگ سازی کنند می‌توان خیلی ازمسائل بی حجابی را کنترل کرد.
1-آموزش حجاب در مدارس: تدریس پوشش دینی در مدارس در ضمن یکی از مواد درسی منطقی‌ترین، طبیعی‌ترین، موفق‌ترین و کلیدی‌ترین راه تحقیق عملی حجاب اسلامی در کشور است به ویژه آنکه با کارآموزی لازم همراه باشد خلأ این برنامه درسی به گونه‌ای است که اگر برطرف بخش عمده‌ای از معضل بدحجابی دختران و زنان برطرف خواهد شد.
2-تشویق: تشویق همواره به عنوان یک اصل مهم در جهت تربیت آدمی مورد استفاده قرار می‌گرفته است. تشویق‌ها مختلف است و می‌تواند بارعاطفی، مالی، تشریفاتی، شغلی و امثال آن داشته باشد که تمام این موارد می‌توانند در ترویج فرهنگ حجاب مورد استفاده قرار گیرند.
3- فعالیت‌های علمی، فرهنگی، هنری : عامل دیگر ترویج فرهنگ حجاب دینی فعالیت‌های گسترده علمی، فرهنگی، هنری مربوط به حجاب در تمام سطوح فکری جامعه است. ارائه پوستر، نشریه و به ویژه کتاب‌های مفید، میزگرد، شعر، تعیین موضوع حجاب برای انشاءو... آثار مثبتی به همراه دارند. طرح برنامه‌ای با عنوان «حجاب» در رادیو و تلویزیون، مجلات که به بررسی و آموزش حجاب پرداخته و از آیات و روایات استفاده کند و صاحب نظران به ویژه خانم‌ها در آن حضور چشمگیری داشته باشند.

پی نوشت ها :
17. فتحیه فتاحی‌زاده: کتاب حجاب از دیدگاه قرآن و سنت: ص 26-25: گفته‌ی فراهیدی: العین، ج 7، ص 387. نوشته‌ی آقای مصطفوی: التحقیق فی کلمات القرآن: ج 4، ص 375
18. همان: ص 88. نوشته فخررازی: تفسیر الکبیر، ج 23، ص 205
19. همان: ص 90-89
20. سیده فاطمه علامه حجاب فاطمی 3 وجه و کفین: ص 154
21. همان: ص 155
22. محمدجواد معرفت: سؤالات حجاب: ص 13-12
23. علویه همایونی: زن مظهر خلاقیت الله: ص 115
24. سید محسن موسویان: حجاب تاج بندگی: ص 8
25. فتحیه فتاحی‌زاده: حجاب از دیدگاه قرآن و سنت: ص 29
26. طیبه پارسا: پوشش زن در گستره تاریخ: ص 104
27. محمدرضا اکبری: حجاب در عصر حاضر: ص 76-75
28. فتحیه فتاحی زاده : حجاب از دیدگاه قرآن و سنت صفحه 132-131، روایت: حلیه الاولیاء، ج /2، ص 20، روایت: الاحتیاج، ج/1، ص 931
29. فتحیه فتاحی زاده: حجاب از دیدگاه قرآن و سنت ص 135-134: کلام زینب: بحارالانوار، ج/45، ص 108، و دیگری بلاغات النساء ص 35-34
30. طیبه پارسا: پوشش زن در گستره تاریخ: ص 139
31. فتحیه:فتاحی زاده: کتاب حجاب از دیدگاه قرآن و سنت. ص 179
32. همان ص 181-182
33. همان، ص 183
34. همان ص 184: خطبه امام علی: نهج البلاغه، خطبه 152، ص 355-356، سخن امام علی : وسائل، ج/4، ص 19.
35. همان ص 185.
36. فتحیه فتاحی‌زاده:کتاب حجاب از دیدگاه قرآن و سنت. ص 186: جمله حضرت علی (علیه السلام) از غررالحکم ودررالکلم: ج/1 ص 61 و 62
37. همان ص 187: کلام حضرت مسیح: تحف العقول، ص 548
38. همان ص 188: کلام اما صادق (علیه السلام) : من لا یحضر الفقیه، ج/3، ص 493 وقرآن: سوره آل عمران :آیه 31
39. محسن ماجراجو- نیازها و حجاب دختران و زنان : ص 154
40. محمدرضا اکبری- حجاب در عصر:ص 86-85
41. همان، ص 87-88
42. همان ص 90-91
43. همان، ص 92-93
44 همان:ص 95
45. سید مجتبی حسینی: احکام نگاه و پوشش: ص 97
46. همان، ص 101-105
47. همان ص 109

فهرست ماخذ:
1. اکبری. محمدرضا: حجاب در عصر حاضر. انتشارات : پیام عترت. نوبت چاپ:سوم. تاریخ چاپ: تابستان 1377
2. پارسا. طیبه: پوشش زن در گستره تاریخ. انتشارات: احسن الحدیث. نوبت چاپ: دوم مکان چاپ: سپهر قم. تاریخ چاپ:1378
3. حسینی. سید مجتبی. نگاه و پوشش. انتشارات دفتر نشر معارف. نوبت چاپ. سوم. تاریخ چاپ: پاییز 85
4. علامه. سیده فاطمه. حجاب فاطمی 3 پوشش وجه و کفین. انتشارات: حضرت معصومه. مکان چاپ:ثامن الحجج. تاریخ چاپ: چاپ اول اسفند 1380 چاپ دوم: فروردین 1381
5. فتاحی زاده. فتحیه. حجاب ازدیدگاه قرآن و سنت. انتشارات : دفتر تبلیغات اسلامی قم. نوبت چاپ: سوم زمستان 1379 مکان چاپ: چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی قم. تاریخ چاپ:1373
6. معرفت. محمد جواد. سؤالات. انتشارات: دارالمعرفه و الهدی. مکان چاپ: چاپخانه شهید- قم، بی تا
7. ماجراجو. محسن. نیازها و حجاب زنان و دختران. انتشارات : عطر یاس. نوبت چاپ:دوم، بی تا
8. موسویان. سید محسن. حجاب تاج بندگی. انتشارات: مدرسه علمیه علامه مجلسی (ره) اصفهان تاریخ چاپ: بهار/86
9. همایونی. علویه. زن مظهر خلاقیت الله. انتشارات: اصفهان. مکان چاپ: جواهری اصفهان تاریخ چاپ : چاپ اول بهمن 1363

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:20
حجاب و عفاف

گوهر ناب (1)

فصل‌های این مقاله که درباره حجاب است به بررسی آن در اسلام، قرآن، آیین مسیح و نصرانی پرداخته است. بعضی از این فصل‌ها که جامعه کنونی به آن گرفتار است که یکی از این فصل‌ها به بررسی پوشش بانوان در زندگی امروزی و نظر معصومین را در این باره آورده شده است. یکی دیگر از این فصل‌ها در مورد عوامل بی‌حجابی است که باید به آن توجه داشت و می‌طلبد که مسئولین در این باره با جدیت کار کنند و این معزل را از کشور اسلامی و شیعه رهایی دهند.

مقدمه
انسان فطرتی خداجو و دنبال رشد و کمال است و با شناختی نسبی از پروردگار عالم آوای عبودیت سر می‌دهد؛ و از روی میل و اشتیاق در برابر اوامر و نواهی الهی سرتسلیم فرود می‌آورد. البته به شرط آن‌که مورد تعلیم و تربیت صحیح دینی قرار گیرد. پوشیدگی زن یکی از احکام ضروری اسلام است که اگر به سبک منطقی و جامع به آن پرداخته شود از آن استقبال می‌کنند و از برکات فراوان حجاب بهره‌مند می‌شوند و از آفت‌های متعدد و زیانبار بی‌حجابی و بدحجابی مصون می‌ماند. امام امت (ره) این فریادگر بزرگ مظلومیت انسان به موضوع حجاب توجهی شگرف داشته و در بیانیه‌ها، سخنرانی‌ها زنان را به بازشناسی هویت اسلامی فراخوانده و عملاً جایگاه اصیل آنان را در اجتماع یادآوری کردند و با تعیین سالروز بزرگ بانوی بشریت حضرت زهرا (سلام الله علیه) اسوه کامل عفاف، حیا و ایمان و در حضور در اجتماع به عنوان روز زن فرصتی را فراهم آورد تا اندیشوارن، عالمان و متفکران در این باره به کاوش و جستجو پرداخته و حقایق بیشتری را عرضه کنند. حجاب زن مایه مباهات زن است، حجاب سند شخصیت زن است نه وسیله‌ی عقب ماندن او در اجتماع، حجاب حریم مقدس و قلعه آرامش زن است.
رسم است که هر چیز با ارزش را پنهان دارند تا از دستبرد نااهلان مصون باشد. ای زن تو نیز باحجاب باش تا اسرار وجودیت از ارزش نیفتد. امید است با خواندن این مقاله، باارزش اخلاقی و تربیتی و انتخاب بهترین راه، انسانی با شخصیت و مسلمانی کامل باشیم و رضایت حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه را فراهم نماییم و خدای نکرده مایه ننگ و غم و اندوه آن عزیز مهربان نگردیم.

فصل اول : حجاب
پیشینه‌ی حجاب
پوشش دینی بانوان از اختراعات آیین اسلامی نیست بلکه ریشه در تاریخ دارد. به گفته ویل دورانت: (قوم یهود و ایرانیان قدیم، حجاب را برای بانوان یک نوع کرامت و شرافت، و از واجبات دینی می‌دانستند) اسلام، پوشش و حجاب را برای شبه‌جزیره عربستان به ارمغان آورد. هم‌اکنون در اسرائیل، بسیاری از بانوان قوم یهود با پوشش کامل به مدرسه و دانشگاه می‌روند، ولی در فرانسه و ترکیه به جرم‌داشتن حجاب، زنان از تحصیل باز داشته می‌شوند، درحالی که از نظر منشور جهانی هر انسانی در اتخاذ عقیده، شغل، مسکن و نوع لباس، آزاد است. هر کشوری لباس ملی خاصی دارد که هر انسانی حرمت آن را پاس می‌دارد و کسی حق تعرض و مزاحمت ندارد درحالی که برخی از حکومت‌های غربی، چادر و یا پوشش اسلامی را که هیچ‌گونه ضرر و زیانی ندارد، برنمی‌تابند. اما در مقابل برهنگی و خودآرایی زنان را که باعث تهییج شهوات و ناهنجاری‌های اجتماعی و اخلاقی و ناامنی‌هاست، مورد تشویق قرار می‌دهند. بی‌بند و باری و مفاسد اخلاقی و جنسی در این کشورها به حدی است که برخی از دختران غربی برای حفظ امنیت خود، به سیاه‌پوستان پناه می‌برند.
حجاب و حدود آن در اسلام
واژه حجاب و مشقات آن هفت‌بار در قرآن کریم تکرار شده و در تمام موارد به معنای پرده و مانع است.
حجاب از نظر لغت، در معانی گوناگونی به کار رفته است:
 1 پرده، چادر، روپوش، روبند، آنچه با آن چیزی را بپوشانند.
 2 پرده حایل میان قلب و شکم.
 3 غروب خورشید در تاریکی نیز، در حجاب قرارگرفتن تعبیر شده است.
 اما به کارگرفتن کلمه (حجاب) درخصوص پوشش بانوان، یک اصطلاح تازه و جدید است. در قدیم مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه «ستر» که به معنی پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصوه‌ی و چه در کتاب النکاح کلمه «ستر» را به کار برده‌اند نه کلمه «حجاب» را. بهتر این بود که این کلمه عوض نمی‌شد و ما همیشه همان کلمه «پوشش» را به کار می‌بردیم، زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت «حجاب» پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده می‌شود به اعتبار پشت‌پرده واقع‌شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. (1)
فلسفه‌ی حجاب
 تردیدی نیست که حجاب و پوشش زن یکی از احکام ضروری اسلام به شمار می‌رود.
 قرآن مجید درباره این امر مهم می‌فرماید: (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا)؛ «ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب ها (روسری‌های بلند) خود را بر خویش فروافکنند. این کار برای این‌که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است و خداوند همواره غفور و رحیم است».پوشش سابقه‌ای به اندازه حیات بشریت دارد و غیر از پیروان یکی از مکاتب که بر لزوم برهنه زیستی پای می‌فشارد همه بشریت به نوعی رعایت می‌کنند.
درباره اهمیت و فلسفه حجاب اشاره به چند نکته حائز اهمیت است:
 1- کاهش خطا و خطر: مصونیت زن در برابر طمع‌ورزی هوس‌بازان از ثمرات آشکار رعایت حجاب است.
 2- حفظ احترام: اگرچه رعایت حجاب، از یک سو به مردان کمک می‌کند که به طور ناخواسته، و خارج از چارچوب‌ها، عواطف و احساسات خود را هزینه نکنند. اما بیش از آن به خانم‌ها کمک می‌کند به طور ناخواسته و خارج از چارچوب‌ها، وسیله لذت‌انگاری قرار نگیرند و شخصیت و احترام آنان خدشه‌دار نگردد.
 3- نشاط و رغبت: احکام الهی بیش از آن‌که به محدودیت لذت‌ها بیانجامد به ماندگاری لذت‌ها و پایداری نشاط و خوشی‌ها می‌انجامد از این‌رو اگرچه حجاب از یک‌سو برای خانم‌ها محدودیت است و موجب خستگی و زحمت می‌باشد اما از سوی دیگر اوج احساسات را سالم نگه می‌دارد و عاطفه‌ها و محبت‌ها را در کانون گرم خانواده متمرکز می‌سازد و زن و مرد را از بی‌تفاوتی نسبت به همدیگر در نظام خانواده نجات می‌دهد و این بحرانی است که هم‌اکنون دامنگیر جوامع غربی شده است به طوری که در هنگام برپایی کانون خانواده که براساس عشق و محبت باید تحکیم شود و مهم‌ترین ابزار آن میل جنسی نسبت به یکدیگر است این میل رو به افول گذاشته و بنیان خانواده‌ها را متزلزل ساخته است. (2)
 4- مبارزه با نفس: میل به خودنمائی و جلوه‌گری به مصالحی در سرشت زن، نهفته است که باید در مسیر درست و هدفی و الابکار گرفته شود. بی‌گمان این گرایش در وجود زن اگر همچون سایر میل‌ها به درستی به کار گرفته شود، ثمرات مطلوبی خواهد داشت و در جهت کمال او کارآمد خواهد بود و در مسیر فراهم‌آوردن محیطی مناسب همراه با زندگیش، سودمند خواهد شد. چرا که هیچ گرایشی درونی بدون جهت در جان انسان به ودیعت نهاده نشده است. اما اگر این گرایش مرزی نداشته باشد و خودنمائی و جلوه‌گری همواره و در همه‌جا نمو داشته باشد، قطعاً فسادآفرین خواهد بود و در ایجاد زمینه‌های ناهنجاری در جامعه تأثیر خواهد کرد، پوشش را می‌توان مهم‌ترین عامل تعدیل این میل دانست. زیبایی برای زن، سرمایه است اما باید بجا مصرف شود و زکات جمال حفظ عفاف و پوشش است. مانندسازی جمال زن به سرمایه، نشانگر آن است که از یک‌سوی سودمند و کارآمد است و از سوی دیگر کنترل‌شدنی و تعدیل‌یافتنی می‌باشد و اشاره است به این‌که در صورت مرزشکنی، فتنه‌انگیز و فسادآفرین خواهد بود.
 5- جواز حضور در اجتماع: بدون هیچ تردیدی اندام زن به ویژه اگر به آرایه‌ها و پیرایه‌هایی، آراسته گردد هیجان بار و هوس‌آفرین است. از سوی دیگر زن، بخش عظیمی از نیروی انسانی یک جامعه را تشکیل می‌دهد و در ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی می‌تواند نقش‌آفرینی عظیمی داشته باشد. اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت جواز حضور در اجتماع او را رقم زده است و با دستورات حکیمانه و راهگشایی که در چگونگی منش و روش او ارائه داده از یک سوی این نیروی عظیم را از تباهشدن و در گوشه‌ای بی‌هدف و اثرماندن نجات داده و از سوی دیگر جلو فسادگستری و ناهنجاری‌های ناشی از اختلال‌های مرد و زن را گرفته است. همه آحاد جامعه در مقابل سلامت نفسانی جامعه مسئولند و مسئولیت مهم‌تر در این باره بر دوش خانم‌هاست. دقت در آن‌چه گفتیم بی‌پایگی تفکر هوس آلودانی را که حجاب را حصار تلقی کرده وبرای آزمندی‌های خود، زن را برای شکستن به اصطلاح حصار دعوت می‌کنند، روشن می‌شود و به خوبی دانسته می‌شود که حجاب عملاً عامل مهمی است درجهت آزادی زن نه اسارت او مهم این است که تلقی ما از آزادی دقیقاً روشن باشد. ‬‬
 6- ایجاد امنیت: جامعه موظف است امنیت را در ابعاد مختلف برای افراد فراهم سازد بخش عمده‌ای از این مهم به عهده زن است که با حفظ پوشش به این امر جامه عمل بپوشاند. اگر این حریم دریده شود ضمانتی برای سلامتی شخص وجود ندارد، زن چون از این حصار منیع درآمد، در معرض ضربات دیده‌های آلوده و قلوب منحرف قرار می‌گیرد و آرامش خود را از دست داده و نهایتاً نجات از تلاطم امواج بلا را نامعلوم می‌سازد. در سایه رعایت عفاف، زن با شهامت هر چه تمامتر به وظیفه خود مشغول شده و خطری از ناحیه اجتماع متوجه وی نمی‌شود بدین سان با قاطعیت تمام معتقد هستیم که پوشش، امنیت زن را در جامعه فراهم می‌سازد و در حریم پوشش است که می‌توان با خیالی آسوده به جامعه آمد و به فعالیت پرداخت و در سنگر حجاب، حضور عینی خود را در ابعاد مختلف اجتماع، تحقق بخشید. (3)
حجاب در آئین مسیح و نصرانیت
تمام آیات «تورات و انجیل که درباره حجاب آورده شده مورد توجه و دقت مفسرین قرار گرفته و مسائلی را مطرح ساخته‌اند که بسیار جالب می‌باشد از جمله: در آیات 3 الی 17 باب 11 رساله اول» پولس خطاب به قرنایتان چنین آمده است: اما می‌خواهیم شما بدانید که سر هر مرد، مسیح است و سر زن و مرد، و سر مسیح خدا. هر مردی که سر پوشیده عبادت یا ندبه می‌کند سر خود را رسوا می‌نماید. اما هر زنی که سر برهنه دعا یا ندبه کند سر خود را رسوا می‌سازد که چنین است که تراشیده شود. زیرا اگر زن نمی‌پوشد موی سر را نیز می‌برد و اگر زن را موی‌چیدن یا تراشیدن قبیح است باید بپوشد... از این‌جهت زن می‌باید پوشش بر سر داشته باشد به سبب فرشتگان آیا شایسته است که زن ناپوشیده دعای خدا بکند و اگر زن موی دراز دارد، زینت است که موی به جهت پرده بدو داده شده است. پولس در رساله خود به قرنایتان تصریح می‌نماید: چون زنان بی‌حجاب به کلیسا می‌رفتند، مارپولس آنان را نهی کرد تا موجبات هیجان شهوت و پریشانی حواس را کاهش داده باشد و این که سر تراشیدن را با سر برهنه داشتن برابر شمرده، کنایه‌ای از عدم امکان تساوی مرد و زن در بسیاری از موارد از جمله- سربرهنه‌کردن است و در ضمن چون تراشیدن نشانی از توهین و تحقیر گناهکاران است که در کیفر خواستشان به چنین رسوایی محکوم می‌باشند، خواستند. سر برهنگی زن را تحقیر و توهین نمایند. مفسرین انجیل گویند: این‌که گفت، سر هر مرد مسیح است و سر زن و مرد و سر مسیح خدا، مراتب بزرگی را نشان داده و محفوظ می‌دارد که رئیس مسیح، خداست و رئیس مؤمن، مسیح و رئیس مومنه شوهرش، و تنها سر زن می‌تواند برای شوهرش مکشوف بماند و حتی برای پیامبر نه. ضمن این مباحث و آثار پی می‌بریم که در آئین مسیح روی مسأله حجاب عنایت داشته‌اند و مورد توجه بوده است، حتی زمانی که دین مسیح تعریف شد و تعلیمات آن مورد تهاجم سوء قرار گرفت، رهبران دین مسیح باز روی مسأله حجاب تأکید داشتند، تا آن‌جا که این رهبران برای حفظ سیاست رهبری خود و تحکیم مبانی رهبانیت دیدند. اگر زن در پوشش باقی نماند، چون تنها وسیله عیش و کامرانی و شهوت انگیزی است و به علاوه که خود زن دارای احساسات سریع التأثیر است زودتر گرفتار احساسات شهوت و غضب و جنایت قرار می‌گیرد. خوشگذرانی کامجویی، عیش و نوش جز با زن مفهومی ندارد لذا آن‌ها زن را به پوشش رهبانیت موظف نمودند که زن مسیحی باید پوشیده باشد و عموم زنان هم از آنان تبعیت نمودند. زن مسیحی باید با روزه لب و دهان و چانه و مو و بدن را بپوشاند تا از دستبرد چشمگیر شهوت دیگران مصون بماند در نهایت این پوشش به قدری افراطی شد که زنان را از خانه‌داری دور ساخت و از ازدواج محروم نمود و آن مقدار حظ و نصیب طبیعی را هم از آن‌ها ممنوع ساخت. ریاضت و ترک‌دنیا زنان مسیحی را در حجاب نگاه داشت. (4)
نظر دو مرجع بزرگ مسیحیت درباره حجاب
کلمنت و ترتولیانوس می‌گویند: زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد الا آن‌که در خانه باشد، زیرا فقط لباسی که او را می‌پوشاند می‌تواند از خیره‌شدن چشم‌ها به سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه‌کردن به صورتش و ادار به گناه نماید. برای زن مؤمن عیسوی در نظر خداوند پسندیده نیست که به زیور آراسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن باید با اختفا و فراموشی آن، از بین برده شود. زیرا برای بینندگان خطرناک است. درست‌کردن موی سر و آرایش آن و تنظیم آن‌ها در آیینه فقط از خصوصیات زنانی است که شرم و حیاء را از دست داده‌اند. (5) بنابراین در آیین مسیحیت از یک سو مواجهیم با قداست و تقدیس زن و از سویی با تحقیرها و توهین‌ها از یک طرف همه فرشتگان را به صورت زن مجسم کرده‌اند. با این‌که علم الادیان جنسیت خاص و مادی بودن فرشتگان را نفی می‌کند. از طرف دیگر برای نجات زن‌ها از زیر بار ستم مردان آن‌ها را در دیرها پناه داده و دیر نشینی و رهبانیت زنان را صلاح دیده است. ولی از دیدی دیگر آنان را بعدها برای خدمت به مسیحیت خوانده‌اند و بعدها دیرها مرکز آلودگی فحشاء شد و به کاباره‌ها و فحشاخانه‌های بزرگ تبدیل شدند که تمام مردان و زنان بدون هیچ ممنوعیتی با هم وارد آن‌جا می‌شدند و هزاران تخم فساد و آلودگی با خود در جامعه می‌پراکندند، که این مراکز به مرور زمان از غرب به شرق هم سرایت کرد و مانند یک بیماری مسری تمام جوامع را فرا گرفت.

تاریخ مبارزه با حجاب در ایران
 همان‌طور که می‌دانید زنان ایرانی در طول تاریخ پاسدار فرهنگ عفت و حیا بوده‌اند و حجاب را به عنوان انسانی همیشه حفظ کرده‌اند. با این‌حال در اواخر دوره قاجاریه بر اثر نفوذ دولت‌های استعماری در دستگاه حکومت، زمزمه‌های بی‌حجابی آغاز شد و پس از برقراری مشروطیت، صحبت از رفع حجاب به میان آمد و تفکر آزادی زن به سبک غربی به تدریج توسعه یافت سپس با اعلام رسمی رفع حجاب در 17 دی ماه سال 1314 شمسی از سوی رضاخان، حجاب در بین تمام زنان ایرانی ممنوع شد و این ممنوعیت تا سال 1320 که همزمان با برکناری رضاخان از حکومت ایران بود ادامه پیدا کرد. پس از رضاخان نیز مخالفت با حجاب ادامه پیدا کرد گرچه محمدرضا نتواست مانند پدرش با آن قاطعانه برخورد کند و به ظاهر زنان را در انتخاب پوشش آزاد گذاشت، ولی از راه تهاجم فرهنگی بر ضد حجاب با آن مبارزه کرد تا سرانجام با لطف و یاری خداوند در سال 1357 شمسی، انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران به این حکومت شیطانی خاتمه داد و زنان مسلمان کشورمان دوباره چون سابق، سنگر دار سنگر حجاب شدند.
بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) در این باره می‌فرماید: شما (زنان) را رژیم سابق نشناخته بود گمان می‌کرد که بانوان ایران مثل همان چندنفر یا عده‌ی معدود منحرفین است و این‌ها همه به دست آن‌ها می‌شود که انحراف پیدا کند لیکن بانوان محترم ایران ثابت کردند که دستخوش این‌طور توطئه‌ها نشده‌اند و نمی‌شوند و ثابت کردند که در دژ محکم عفت و عصمت هستند و جوانان صحیح و نیرومند و دختران عفیف و متعهد به این کشور، تسلیم خواهد کرد و هیچگاه در آن راه‌هایی که قدرت‌های بزرگ برای تباه‌کردن این کشور پیش آنان گذاشته بود نخواهد رفت. (6)
حضرت امام درباره‌ی واقعه‌ی کشف حجاب می‌فرماید:
 در زمان رضاخان که شاید اکثر شما یادتان نباشد، ما شاهد چه صحنه‌هایی بودیم، در همین قم و نسبت به بانوان محترم این قم و در همه شهرها نسبت به بانوان محترم شهرها. این به تبع از کسانی که تعلیم به او می‌دادند به اسم کشف حجاب، هتک حرمت اسلام، هتک حرمت مومنین، هتک حرمت بانوان ما را چقدر اذیت کرد چقدر پاره‌کردن چادرهای آن‌ها را، چقدر به یغما بردند چادرها و روسری‌های آنان را ما شاهد این‌ها بودیم و شما شاهد این پسر بودید که به اسم تمدن بزرگ با این مملکت چه کرد. (7)
آثار حجاب:
حجاب همانند هر عمل دیگری آثار و خواصی دارد که آن‌ها را مورد بحث قرار می‌دهیم.
1- موفقیت‌های معنوی:
 زن پوشیده از بین خود و خدا، خدا را برگزیده است و از بین احکام دین و خواسته‌های نفس به احکام دین روکرده است. چنین انتخابی به روحیه، تفکر و عمل او حال و هوای دیگری می‌بخشد و به پوشش او معنا می‌دهد و آن را عمل منطقی، خدا پسندانه و در راستای حرکت‌های تکاملی او قرار می‌دهد که به زیبائی‌های درونی او تجلی بخشیده است.
پوشیدگی زن نمود بارز تقوای اوست و او را از آثار تقوا برخوردار می‌سازد.
 قرآن کریم فرموده است:
 ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر خداترس و با تقوا باشید خدا به شما فرقان (تمییز حق از باطل و راه سعادت از شقاوت) می‌بخشد و گناهان شما را می‌پوشاند و شما را مورد آمرزش قرار می‌دهد و خداوند دارای فضل و رحمتی بزرگ است. وقتی زن تقوای جنسی را مراعات کند و خود را از نامحرم بپوشاند وعده‌های الهی که برای پرهیزکاران داده شده است درباره‌ی او محقق می‌گردد، از تشخیص حق و باطل برخوردار می‌شود. (8)
2- احترام:
اصولاً غلبه بر هواهای نفسانی و گذشت از لذت‌های حرام به انسان هیبت و وقار می‌بخشد. حجاب زن جهاد اکبر اوست که در ورای آن نفس امّاره‌ی به زانو درآمده است. از این‌رو پوشیدگی زن از بعد عرفانی بلندی برخوردار است. این حقیقت را همه می‌دانند و حتی دانشمندان غیرمسلمان به آن اذعان کرده‌اند که حجاب به زن هیبت و وقار می‌بخشد و او را شایسته‌ی احترام دیگران می‌سازد. زنان خودنما مطلوبیت جنسی دارند اما محبوبیت ارزشی از آن زنان پوشیده است. به طور کلی نوع نگاه گفتار و برخورد مردان با زنان از دو ماهیت متفاوت برخوردار است. برخورد با زنانی که از جلوه‌گری یا پوشش ناقصی برخوردارند برخورد شهوی، تفریحی و ظاهری است، اما برخورد با زنان پوشیده برخوردی همراه با احترام و تکریمی قلبی است. (9)
3- مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب: 
 غرب که خود در آتش فساد و تباهی می‌سوزد و می‌رود تا به انهدام کامل برسد سعی جدی در به تباهی‌کشاندن بشر دارد تا همانند غریقی دیگران را با خود همراه سازد و به اهداف شوم استعماری خود نیز دست یابد. حجاب ستیزی از اهداف مهم تهاجم فرهنگی غرب است. پوشش دینی همواره مورد هدف‌های تیرهای زهراگین فرهنگی دشمنان اسلام بوده است. آن‌ها در برداشتن خاکریز بزرگ حجاب جدیت کامل داشته‌اند. زیرا پوشش دینی سدی بزرگ در برابر تهاجم فرهنگی غرب است که آن‌ها را از نیل به مطامع فرهنگی و اقتصادی خود ممنوع می‌سازد. اگر قلعه مستحکم حجاب زن مسلمان فتح شود راه بردگی جامعه اسلامی هموار می‌گردد زنان پوشیده هرگز خود را پایگاه استعمار نمی‌کنند بلکه به عنوان نیروهای مسلح فرهنگی سدی مستحکم در برابر آنان پدید می‌آورند به گونه‌ای که می‌توان گفت پوشش دینی پادزهر تهاجم فرهنگی غرب است. زن پوشیده به نوعی محرومیت را به استعمارگران تحمیل می‌کند پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی که در سال 1357 تحقق یافت مرهون حرکت گسترده زنانی بود که با بر خورداری از پوشش اسلامی به ویژه چادرهای مشکی که چون زره‌ای محکم بر تن کرده بودند و به میدان مبارزه آمده بودند. در این تظاهرات میلیونی یک زن بی‌حجاب به چشم دیده نمی‌شد.
 نکته عرفانی: خواهرم حجاب اسلامی حضور حماسی زن در جامعه است که قلب استعمارگران از هیمنه‌اش در بیم و هراس است چرا که پوشش دینی آئینه‌ی تمام نمای عصیان و تسلیم است. (10)
4- کاهش مفاسد:
مقایسه آمار جنایات جنسی در فصل تابستان و زمستان و جوامع غربی و اسلامی که زنان از پوشیدگی بیشتری بر خوردارند نشان می‌دهد که پوشیدگی زنان نقش مؤثری در کاهش مفاسد اجتماعی دارد. زیرا بسیاری از مفاسد اجتماعی به شهوات جنسی مربوط می‌شود که با پوشیدگی زن زمینه آن‌ها از بین می‌رود وقتی چشم‌ها نبینند و دل‌ها نخواهند تحریکات جنسی، هیجانات و عشق‌های کاذب نیز از میان می‌روند و سلامت اخلاقی بر اجتماع حاکمیت می‌یابد. زن و مرد همانند دو سیم برق می‌مانند که نبود عایق در بین آن‌ها سبب بروز آتش‌سوزی‌های اخلاقی می‌گردد و آتش آن بسیاری از ارزش‌ها را محو می‌گرداند و حجاب عایقی است که از این جاذبه‌ها و آتش‌سوزی‌ها پیشگیری می‌کند.
5- آرامش و امنیت مردان:
نفس آدمی دریائی از خواستنی‌هاست. زمانی که به چیزی تمایل ندارد آرامش بر آن حاکمیت دارد و چون به آن رغبت کند همانند دریا طوفانی می‌شود و تنها رسیدن به خواسته‌ی او می‌تواند جزر و مد این دریای طوفانی را آرام کند. مادامی که بانوان خود را به طور کامل از دید چشم‌های حریص مردان می‌پوشانند دریای نفس آن‌ها آرام است. اما وقتی خود را به نمایش می‌گذارند چشم آن‌ها می‌بیند و دل آن‌ها هوس می‌کند و آرامش درونی و امنیت آن‌ها به هم می‌ریزد؛ و از این جا معلوم می‌گردد که زنان جلوه‌گر چه اندازه در ایجاد اضطراب‌های روحی و نابسامانی‌های درونی مردان جامعه نقش دارند.
 نکته عرفانی: خواهرم اقیانوس دل مردان ساحل ندارد و از ژرفائی مهیب برخوردار است پس مبادا آن را به موج آوری که در ناآرامی آن خطرها نهفته است که بین زنان و مردان تقسیم می‌شود پس با پوشیدگی خود آرامش مردان را پاس‌دار تا خود در آرامش بمانی. (11)
حجاب دختر مسلمان آمریکایی
دکتر مرتضی آقا تهرانی تعریف می‌کند که: وقتی در مؤسسه‌ی اسلامی نیویورک مشغول فعالیت بودم روزی دختر جوانی آمد که می‌خواست مسلمان شود گفتم: برای پذیرش اسلام، ابتدا باید خوب تحقیق کنید بعد اگر به این نتیجه رسیدید که دین اسلام دین حق است، می‌توانید مسلمان شوید. او رفت و شروع به مطالعه کرد. در این بین چندین بار دیگر به من مراجعه کرد و در نهایت با ناراحتی گفت: «اگر مرا مسلمان نکنید، من می‌روم و در وسط سالن فریاد می‌زنم و می‌گویم: من مسلمانم!» گفتم حالا که در پذیرفتن اسلام مصمّم شده‌اید فردا که روز میلاد است بیایید تا در طی مراسمی تشرف شما انجام شود. روز بعد در بین مراسم گفتم این خانم می‌خواهد امروز به دین مبین اسلام مشرف شود. یکی از حضار گفت: لابد این دختر عاشق یک پسر مسلمان شده و چون دین ما اجازه ازدواج او را نمی‌دهد می‌خواهد به صورت صوری مسلمان شود. گفتم: از صراحت لهجه شما متشکرم! ولی این‌طور که شما گفتید نیست زیرا او در مورد حقانیت اسلام مطالعه گسترده‌ای داشته است و به عنوان مثال در عقاید اسلامی چیزی به نام «بداء» هست که می‌دانم هیچ‌کدام از شما چیزی از آن نمی‌دانید ولی این دخترخانم می‌داند. به هر حال او در آن مراسم مشرف به اسلام شد. خانواده‌ی وی مسیحی بودند با دیدن حجاب او، شروع به آزار و اذیّت او کردند. این آزار واذیّت روزبه روز بیشتر می‌شد به‌حدی که مجبور شدم با «آیت‌الله مظاهری» تماس گرفته و جریان را با ایشان در میان گذارم. ایشان فرمودند: آیا احتمال خطر جانی وجود دارد؟ گفتم: بی‌خطر هم نیست. فرمودند پس شما به ایشان بگویید روسری خود را بردارد. ماجرا را به آن خانم ابلاغ کردم و گفتم: می‌توانید روسری خود را بردارید. او پرسید: آیا این حکم اولیه است یا حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است؟ گفتم: نه حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است. گفت: اگر روسری خود را برندارم و به خاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب می‌شوم؟ گفتم: بله. گفت: والله روسری خود را برنمی‌دارم هرچند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم. البته بعد از این ماجرا خانواده‌ی او نیز با مشاهده‌ی رفتار بسیار مؤدبانه دخترشان از این خواسته صرف‌نظر کردند. (12)

حجاب از نظر قرآن
قرآن حجاب را در سه مرحله تقسیم‌بندی می‌کند:
1- حجاب در مرحله‌ی اول فارق و ممیز است میان عاقل و غیرعاقل. اگر انسان به این مرحله عمل نماید یک درجه از عالم حیوانی نجات می‌یابد و به مقام و مرتبه‌ی انسانی می‌رسد. حجاب در این مرحله عبارت است فرو پوشاندن دیده از آن‌چه روا است، و پوشاندن عورت. انسان دیوانه و حیوان عاجزند و نمی‌توانند به این دو حکم عمل نمایند، زیرا به جهت عدم عقل، دو چیز از او سلب شده: یکی «ادراک حسن و قبح اشیاء» و دیگری «عدم توانایی بر کف نفس و مهارنمودن اراده». این مرحله از حجاب که از نشانه‌های عقل است و در میان مردم به حیا و عفت معروف است اختصاص به زن ندارد و مردان در این حکم شریکند. در واقع این حجاب مانع از گلاویز شدن انسان در هنگام تحریک غریزه است به خلاف حیوانات که رادع و مانعی در این جهت برای آنان وجود ندارد. خداوند سبحان در قرآن ابتدا مردان را مکلف به این مرحله از حجاب نموده و آنگاه زنان را قرآن می‌گوید: «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُن» ای پیامبر به مردان بگو دیده‌های خود را از آن‌چه ناروا است بپوشانند؛ و عورت‌های خود را حفظ کنند که این کار برای آنان پاکیزه‌تر است. همانا خداوند به آن‌چه که می‌کنند آگاه است؛ و به زنان مؤمن بگو چشمانشان را فرو گیرند و عورت‌های خود را حفظ کنند. (13)
2- قرآن مرحله دوم حجاب را چنین مطرح می‌کند:
«وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» : ای پیامبر به زنان مؤمن بگو: زینت خود را ظاهر نسازند، مگر آن‌چه قهراً ظاهر می‌شود و روسری‌های خود را بر گریبانشان بزنند، و زینتشان را هویدا نکنند، مگر برای شوهران یا پدران، یا پدرشوهران، یا پسران یا پسر شوهران، یا برادران، یا پسر برادران، یا پسر خواهران، یا زنان، یا بردگان ملکی، یا مردان از کارافتاده و پیری که احتیاج به زن ندارد، یا اطفالی که نسبت به عورت‌ها و امور جنسی زنان بی‌خبرند. زنان طوری به زمین پای نکوبند که زینت آلات پنهانشان آشکار شود و همگی به سوی خدا آیید و توبه کنید ای مومنان، شاید که رستگار شوید. یک زن با ایمان می‌تواند یک عمر از محرمات مثل شراب، قمار، زنا اجتناب کند، لیکن، نمی‌تواند یک عمر صورت و کفین خود را نامحرم بپوشاند به طوری که هیچ نامحرمی او را ندیده باشد. ظاهر معنای آیه این است که اگر وجه کفین خود به خود ظاهر شود مورد عفو است نه این‌که وجه کفین را عمداً و اختیاراً اظهار کرد و بیرون آورد. (14)
3- مرحله سوم حجاب را آیه قرآن این‌گونه بیان می‌کند:
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»
ای پیامبر به همسرانت و دخترانت و زنان مومن بگو پوشش‌های بزرگ (چادر) را به خود نزدیک سازند که این کار نزدیک‌تر است از این‌که شناخته شوند، تا مورد اذیّت و آزار جوانان قرار نگیرند و خدا آمرزنده و مهربان است. از این آیه مبارکه استفاده می‌شود که زن باید طوری صورت خود را بپوشاند که کسی او را به وسیله صورت نشناسد. (15) ام سلمه از زنان بزرگوار پیامبر اسلام می‌گوید: هنگامی که آیه حجاب نازل شد (که زن‌ها باید روسری بلند و چادر را بر خویش فروافکنند) زنان انصار از منزل بیرون آمدند درحالی که عبا (و چادر مشکی) بر سر داشتند. ازاین حدیث چنین استفاده می‌شود که چادر مشکی امروز لباس بیرون از منزل زنان با شخصیت و باتقواست در صدر اسلام هم حجاب زنان پاکدامن بوده است. (16)

پی نوشت ها :
1. سید محسن موسوی: حجاب تاج بندگی: ص 3- 2
2. سید مجتبی حسینی: نگاه و پوشش: ص 93- 92: قرآن کریم: احزاب آیه 59
3. فتحیه فتاحی زاده: حجاب از دیدگاه قرآن و سنت: ص 82-81-80
4. طیبه پارسا: پوشش زن در گستره تاریخ: ص 42-41-40
5. محسن ماجراجو: نیازها و حجاب دختران و زنان: ص 113
6. عباس رجبی: حجاب و نقش آن در سلامت و روان: ص 71 فرموده امام: امام خمینی، صحیفه امام ج/ 14، ص 356
7. همان: ص 71 جمله امام: امام خمینی، صحیفه امام ج/ 14، ص 356
8. محمدرضا اکبری: حجاب در عصر حاضر: ص 99-98 قرآن کریم: سوره انفال: آیه 29
9. همان ص 101
10. همان، ص 107-106
11. همان ص 109-108
12. سید محسن موسویان: حجاب تاج بندگی: ص 26-25
13. محمدجواد معرفت: سؤالات درباره حجاب: ص 7-6: قرآن کریم نور آیه 31-30
14. همان، ص 14 و 11: قرآن کریم: نور آیه 31
15. همان: ص 18-17: قرآن کریم: احزاب آیه 59
16. محسن ماجراجو: نیازها و حجاب دختران و زنان: ص 68 حدیث: تفسیر الدُّرُ المنتور، ج 5، ص 204

 

 

پنج شنبه 6/9/1393 - 15:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته