• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 808
تعداد نظرات : 320
زمان آخرین مطلب : 3897روز قبل
بهداشت روانی
برخی عرفا می گویند ما هفت بدن داریم. بدن فیزیکی یعنی همین که قابل مشاهده است اولین بدن ماست. اما بدن دوم به بعد را با چشم ظاهر نمی توانی ببینی بلکه یک حس شهودی لازم است تا آن را باور کنی. در بدن دوم احساسات و عواطف ما شکل می گیرند. اگر تو عاشقی و اگر متنفری از امکان بالقوه بدن دوم استفاده کرده ای. این حالات شرایطی هستند که از استعداد طبیعی بدن دوم ناشی می شوند. سرچشمهٔ انرژی عشق و تنفر یکی است و این دو با هم هستند. این که چرا از یک فرد به خصوص خوشتان می آید و از فرد دیگری متنفر می شوید تفاوت آنها در طبیعت ارتعاشات آنهاست. در مرحله از رشد معنوی تو سعی می کنی از جهت های متضاد فراترروید و این را از دیدگاه دیگری هم می توان بررسی کرد.برخی ذهن را به دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کرده اند و بودا آن را به ۳۶۰ بخش تقسیم کرده. احساسی که نسبت به دیگران داریم به هر دو بخش مربوط می شود یعنی گاهی با دیدن رفتارها و یا شنیدن حرف های یک نفر از او بدمان می آید و گاهی بدون داشتن دلیل واضح و مشخصی از کسی بدمان می آید و این حس از ناخودآگاه ما می آید. بخشی ا زذهن که حد و مرزی ندارد و در مقایسه با بخش آگاه مثل جنگل در برابر باغچه است.بخش ناخودآگاه جایی است که اگر بتوانی به آن دست یابی به کمال خواهی رسید. وقتی از کسی بدت می آید از او فرار نکن تو می توانی به او فکر کنی و به دلایلی که باعث تنفرت شده بیاندیشی. این حس را سرکوب نکن فقط به آن فکر کن حتی تظاهر نکن که متنفر نیستی با آن مواجه شو و درکش کن.

●اگر حس تنفر نداشتیم
اگر حس تنفر نبود شما هر غذایی را می خوردید حتی غذاهای فاسد شده و گندیده. شما حسی نداشتید که شما را باخبر کند.اگر حس تنفر نبود شما هر آبی را می نوشیدید چه آن آب تصفیه بود چه آب یک لجن زار. اگر حس تنفر نبود برایتان فرقی نمی کرد که کیسهٔ‌ زباله را هر شب بیرون بگذارید،‌ چون حس بدی به شما دست نمی داد. اگر حس تنفر نبود برایتان فرقی نمی کرد حمام بروید یا نه. شما از کثیفی بدتان می آید و برای همین به حمام می روید. شما هرگز لباسهایتان را عوض نمی کردید. سرتان را شانه نمی زدید، اتو نمی کردید چون حسی نداشتید که به شما بگوید مرز زیبایی و زشتی، عشق و تنفر کجاست؟وجود این جفت متضاد باعث می شود که هر دو را درک کنیم.
مجله راه زندگی
جمعه 9/2/1390 - 14:54
ازدواج و همسرداری
ازدواج به عنوان سنتی پسندیده در تمامی جوامع در طول تاریخ از جایگاه خاصی برخورداربوده است . شروع زندگی مشترک روزنه ای بر ارضای نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی می باشد ، با این حال بنا به دلایل متعدد امروزه بسیاری از ازدواجها به طلاق منجر می شود .
انگیزه های افراد برای تشکیل زندگی مشترک، متعدد است ، بعضی از این انگیزه ها به دلیل ناهمخوانی با واقعیتهای زندگی زناشویی محکوم به شکست می شود . در این مطلب سعی ما بر این است تا به به انگیزه هایی که احتمالا به شکست در زندگی مشترک(طلاق) منجر می شود ، نظری افکنده بیفکنیم .
۱) ازدواج به منزله پاسخی به منتهای خانواده:
ازدواج در بسیاری از خانواده ها به عنوان یک سنت محسوب می شود، خصوصاً زمان ازدواج فرزندان ، در تعدادی از خانواده ها از قواعد خاصی تبعیت می کند . مثلاً بعضی از والدین اعتقاد دارند که فرزندانشان در سنین پایین تشکیل زندگی مشترک دهند . با توجه به مشکلات متعددی که در مسیر یک زندگی مشترک وجود دارد تبعیت از این باورها مخاطراتی را برای فرزندان امروزی به دنبال خواهد داشت .
۲) ازدواج به منظور فرار از تنهایی:
انسان موجودی اجتماعی است ودروجود او تعامل با دیگران در ارضای نیازهای انسانی سهم شایسته ای دارد . به همین خاطر بسیاری از افرادی که بنا به دلایل متعدد ، تنها زندگی می کنند و یا در عین حال که با خانواده خود زندگی می کنند احساس تنهایی می نمایند . گاهی برای کنار آمدن با این خلأ احساسی، به فکر تشکیل زندگی مشترک می افتند. به طور قطع ازدواج راهی به سوی تعامل، تبادل احساسات و همدردی محسوب می شود و این فرآیند به ایجاد رضایت در انسانها از زیستن با هم می افزاید. اگر احساس تنهایی ، ناشی از ضعف مهارتهای اجتماعی فرد در تعامل با دیگران باشد و یادلایل شخصیتی و ابتلاء فرد به اختلالات روانی سبب به وجود آمدن چنین حالتی در او شده باشد ، در چنین شرایطی ازدواج راه حل مناسبی برای کنار آمدن با این احساس نیست.
۳) ازدواج به منظور جبران کمبودهای شخصی:
گاهی افرادی که در شرایط سختی زندگی می کنند و امکانات موجود نیازهای ایشان را ارضا نمی کند ، برای جبران این خلاء ، اقدام به ازدواج می کنند. مثلاً دختری که در یک خانواده فقیر زندگی می کند ، ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد ثروتمند را به راحتی قبول کند .
۴) ازوداج به خاطر ارضای نیاز جنسی:
ازدواج در جامعه ، شیوه پسندیده ای در جهت ارضای نیازهای جنسی است . با این حال ارضای این نیاز در جامعه ، منوط به ازدواج نمی باشد . متاسفانه در جامعه ما ازدواج برای جوانان به دلیل مشکلات عدیده، بسیار دشوار شده است ، همچنین عدم وجود شرایط خاص برای حل نیازهای غریزی افراد از طریق شرعی و قانونی ، تبعات خاص یا زمینه پژمردگی احساسات غریزی را به وجود آورده و یا این نیاز را به سمت و سویی غیر از جهت اصلی آ ن منحرف ساخته است . این بن بست مضاعف ، موجب می شود که تعدادی از جوانها به دلیل فشار غرایز جنسی ، تن به مسئله ازدواج بدهند و این وضع در کوتاه مدت به دلیل مهیا نبودن سایر عوامل به جدایی زوجین منتهی می گردد .
۵) ازدواج به منظور داشتن فرزند:
دربعضی اوقات ، ازدواج به عنوان راهی برای والد شدن محسوب می شود . برخی به خاطر نیاز غریزی به داشتن فرزند و ارضای این نیاز به ازدواج گرایش پیدا می کنند . چنین انگیزه ای بدون در نظر گرفتن سایر عوامل در تشکیل زندگی مشترک تبعات منفی را به دنبال دارد .
۶) پذیرش انتظارات اجتماعی:
امروزه در رسانه های گروهی جامعه ما ، به طور مستقیم و غیر مستقیم، تلاش برای ورود جوانها به زندگی مشترک دیده می شود، چنین روندی بدون در نظر گرفتن ملاحظات متعدد، گاهی به گرایش جوانها به ازدواج و در نهایت به دلیل فراهم نبودن شرایط لازم جهت ادامه زندگی مشترک ، به جدایی زوجین منتهی می شود .
۷) رفع مشکل بیکاری:
درجامعه ما بنا به دلایل متعدد، از جمله شرایط استخدام در برخی از مشاغل، متاهل بودن ِ متقاضی است . لذا گاهی این شرایط موجب شکل گیری ازدواج در بین جوانها می شود که در بعضی اوقات به دلیل تداوم بیکاری و عدم کسب شرایط مناسب ، موجب جدایی زوجین می گردد .
۸) ازدواج به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر:
گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک ،عشق به فرد مقابل و نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست ؛ بلکه وی وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر می شود . مثلاً خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند ، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامه زندگی مشترک در خارج با وی ازدواج کند ولی بعد از ورد به کشور خارجی ، در مدت کوتاهی از شریک زندگی اش جدا می شود .
۹) ازدواج به خاطر بالارفتن سن:
امروزه ، بنا به دلایل متعدد، سن ازدواج در بین جوانها بالا رفته و این مشکل خصوصاً برای دختران جامعه به خاطر مسائل فرهنگی استرس های متعددی را به دنبال داشته است . لذا گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن والدین، کاهش شور زندگی و .... صورت می گیرد . در چنین فضایی امکان سازگاری با مشکلات زندگی ، ضعیف بوده و در نهایت ضریب ریسک این ازدواجها بالا می باشد .
۱۰) ازدواج به خاطر نجات یک انسان:
گاهی انگیزه فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و دلایل دیگراست. مثلاً دختری که وابستگی شدید به پسری دارد ، مسئولیت زندگی وی از جمله کار، مسکن و مسائل مالی را می پذیرد . چنین انگیزه هایی بعد از مدتی کوتاه رو به خاموشی می رود و در نهایت زندگی مشترک را با بحران مواجه می سازد .
۱۱) ازدواج به خاطر رفع بحران:
گاهی ازدواج به دلیل آسیب دیدگی جنسی ناخواسته، اتفاق می افتد. به این معنی که طرفین برای حمل این مشکل به ازدواج تن می دهند، چنین شرایطی بدون آمادگی لازم جهت ورود به این فضا، مخاطراتی را به دنبال دارد که در نهایت حداقل آن احساس به تله افتادن و حس اجبار به ازدواج با یکدیگر است . چنین شرایطی خطر پذیری فزاینده ای برای ادامه زندگی مشترک ایجاد خواهد کرد .
۱۲) ازدواج به خاطر فرار از مشکلات خانوادگی :
گاهی انگیزه افراد برای ازدواج به دلیل دوری آنها از محیط استرس زای خانواده از جمله درگیری والدین، اعتیاد والدین، سوء رفتار جسمی و جنسی، بی توجهی، طرد و خشونت و موارد دیگر است . در چنین شرایطی افراد آمادگی روان شناختی لازم جهت ارزیابی متقابل را نداشته و در نهایت احتمال آسیب زا بودن این رابطه بالا می باشد .
۱۳) ازدواج به خاطر عشق:
گاهی دو نفر ، چنان علاقه ای به یکدیگر پیدا می کنند که گمان می برند به راستی عاشق هم هستند . وقتی هیجان ، با سرعت چشمگیری در روابط پیش برود ، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود پیش نمی رود، زیرا وقت کافی برای این امر وجود نداشتهاست.صراحت ، صداقت و اعتمادی که لازمه یک رابطه محکم است احتیاج به زمان دارد . یک آشنایی سریع، هر چقدر هم که هیجان آور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به بار می آورد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی اشتباه می شود ، به همین دلیل ازدواج هایی که در کوتاه مدت اتفاق می افتند ، مخاطراتی را به دنبال خواهند داشت .
۱۴) ازدواج به خاطر فرار از یکنواختی زندگی:
گاهی افراد بدون آگاهی و آمادگی لازم وارد یک زندگی مشترک می شوند و پس از مدتی احساس از دست دادن آزادیهای فردی و یا احساس در دام افتادن می کنند، ازدواجهایی که درآن انگیزه مزه کردن زندگی مشترک ، بدون توجه به سایر مؤلفه ها وجود دارد ، اغلب مخاطراتی را به دنبال خواهد داشت .
۱۵) ازدواج به دلیل برداشت غلط از مفاهیم :
افراد در دوران نامزدی ممکن است به فاش سازی مسائل شخصی خود بپردازند که گاهی بی توجهی به محتوای مطالب ابراز شده مشکلاتی را به دنبال دارد . مثلاً مردی به نامزدش می گوید که اعتیاد دارد ؛ اما زن می گوید چون با صداقت این موضوع را گفته من همسر او می شوم و بعد از ازدواج این مسائل ایجاد مشکل خواهد کرد.
۱۶) ازدواج به مفهوم پذیرش جبر:
تعدادی از جوانان، خصوصاً آنهایی که نگرشهای سنتی دارند گاهی ازدواج با فرد مقابل برایشان موضوعی از پیش تعیین شده محسوب می شود . در جامعه ما ، گاه این فرآیند با عنوان«قسمت» شناخته می شود، لذا این تصور وجود دارد که خواستگار فرد در واقع شخصی است که انگار مقدر شده است با او زندگی کند . چنین طرز تفکری جزء آسیبهای پیش از ازدواج محسوب می شود .
۱۷) دوران کوتاه نامزدی:
دوران نامزدی حداقل ، شرایطی را برای آگاهی زوجین از هم فراهم می آورد . تعدادی از افراد در این دوران متوجه تفاوتهای بسیاری بین خود و فرد مقابل می شوند یا در این دوران متوجه ناراحتی و یا مبتلا بودن فرد به یک اختلال روانی یا وابستگی او به مواد مخدر می شوند ، اما به رغم وقوف به این مسائل ، بنا به دلایل فرهنگی از جمله اینکه به هم خوردن نامزدی را مساوی با بی آبرویی و از دست دادن حیثیت خود قلمداد می کنند تن به ازدواج می دهند چنین تجاربی در زندگی مشترک، بسیار بحران زا بوده و احتمال جدایی زوجین قابل پیش بینی است .
۱۸) در کل احتمال آسیب زا بودن ازدواج افراد با شرایط زیر قابل پیش بینی است :
▪ ازدواج دو فرد با فرهنگهای کاملاً متفاوت.
▪ ازدواج در سنین پایین زیر
۲۰ سال
▪ تفاوت سنی زیاد بین زوجین مثلاً
۱۵تا۲۰سال
▪ بالاتر بودن سن دختر از پسر ( زن از مرد)
▪ ازدواج یک مرد با زنی بیوه یا مطلقه
▪ ازدواج دختر با مردی که از ازدواج پیشین خود فرزندی دارد .
▪ ازدواج دو فرد مطلقه که دارای فرزندان بزرگسال می باشند .
▪ ازدواج افرادی که فاصله طبقاتی بسیار زیادی با هم دارند .
▪ ازدواج دختری برخوردار از تحصیلات دانشگاهی با پسری که از لحاظ تحصیلی پایین است .
▪ ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر
▪ ازدواج با شخصی که قبلاً ازدواج های متعددی داشته است .
▪ ازدواج با فردی که خانواده اش شدیداً مخالف این وصلت هستند .
▪ ازدواج بدون داشتن اطلاعات کافی از موقعیت فردی ، خانوادگی و اجتماعی شخص مقابل .
▪ ازدواج با فردی که ثبات شغلی نداشته و به دلیل مسائل شخصیتی خاص ، قادر به سازگاری در محیط کار نیست .
▪ ازدواج با دختر یا پسری که هنوز دانشجو است و از ثبات اقتصادی، شغلی و فکری لازم برخوردار نمی باشد .
۱۹) ازدواج به خاطر جذابیت ظاهری:اهمیت جذابیت جسمانی به عنوان یک عامل مهم در دوستی ها و مناسبات اجتماعی، غیر قابل انکار است . به نظر می رسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند ، رفتارهای پسندیده تر و ویژگیهای شخصیتی زیبایی هم داشته باشند . به خاطر چنین تصوری ، تعداد زیادی از دختران و پسران مجذوب جذابیت جسمانی هم می شوند . زمانی که اهمیت این عامل درمعیارهای افراد برای تشکیل زندگی مشترک بدون توجه به عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ می شود ، ضریب خطر پذیری چنین ازدواجهایی نیز طبیعتاً بالا خواهد رفت .
در پایان باید به نکته اشاره کنیم ، که مسائل مطرح شده فوق به صورت مطلق تأثیر گذار نبوده و موارد استثنا هم وجود دارد .
دوست عزیز! امید واریم با توجه به مطالب ذکر شده ، بتوانی برای زندگی آینده خویش، انتخابی صحیح داشته باشی

پارسی طب
جمعه 9/2/1390 - 14:53
داستان و حکایت
یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود
چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید.
او برروی یک صندلی دسته‌دارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.
در کنار او یک بسته بیسکوئیت بود و مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند
وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.
پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.»
ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد.
وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟»
مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد.
این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست!
او حسابی عصبانی شده بود.
در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت درب اعلام شده رفت.
وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست،
باز نشده و دست نخورده!
خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.
آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد...
در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود.


- چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند...

سنگ ...
پس از رها کردن!

حرف ...
پس از گفتن!

موقعیت...
پس از پایان یافتن!
و

زمان ...
پس از گذشتن!
جمعه 9/2/1390 - 14:52
شعر و قطعات ادبی
یادتان هست شبی را که سفر می کردید
قول دادید و گفتید که بر می گردید
دست من را که گرفتید کمی جا خوردم
تازه فهمیدم و دیدم که شما هم سردید
حرف دل بود که در چشم شما یخ می زد
حرفهایی که به گفتار نمی آوردید
دوری از شخص شما باز عذابم می داد
دل من خوش به همین بود که بر می گردید
یادتان هست که گفتم پس از این می میرم
منم و یک دل دیوانه و صدها تردید
با که قسمت بکنم این همه تنهایی را
که به حجم غزل گم شده ام می گنجید
دل من جای کسی نیست و تنها فردید
این شمائید که با من و دل من همدردید
سهمم از دوریتان چند غزل می دانم
که به اشعار نسنجیده ام عادت کردید
جمعه 9/2/1390 - 14:51
شعر و قطعات ادبی
گاهی مانده در گلدان خالی
کنار آرزوهای خیالی
سکوتی یخ زده در جان دیوار
بهاری گمشده در خواب قالی
میان آینه، دلتنگ بودم
نگاهی ساده و بی‌رنگ بودم
گرفته، ساکت و غمگین و خاموش
شبیه تکه‌ای از سنگ بودم
کسی در من سکوتم را ورق زد
کسی آهوی قلبم را صدا زد
کسی آمد به شهر خواب‌هایم
مرا از آن ور دنیا صدا زد
و من آهنگ پایش را شنیدم
و من موج صدایش را شنیدم
و من از چشم‌های ساکت او
هیاهوی نگاهش را شنیدم
صدایی مهربان نام مرا گفت
ندایی گفت برخیزم دوباره


و من جاری شدم تا دست‌هایش
و من برخاستم با یک اشاره
کنار آرزوهایم قدم زد
مرا با خود به قلب قصه‌‌ها برد
مرا از سایه‌های شب جدا کرد
مرا تا برکه نور و صدا برد
و من پرواز کردم در نگاهش
کتاب چشم او را دوره کردم
میان آن نگاه آسمانی
دوباره سبز شد چشمان زردم

«ملیحه مهرپرور»
جمعه 9/2/1390 - 14:50
اخبار
دختر خانم ها بجای مهریه سنگین این شرط را بگذارند !


شروط ضمن عقد متاسفانه در جامعه ما رایج نشده است و بسیاری معتقد هستند زندگی كه بخواهد با این شرط و شروط باشد بهتر است كه شروع نشود تا ...

یك وكیل دادگستری گفت: شروط ضمن عقد بسیار ارزشمند است و بهتر است خانم‌ها به جای مهریه‌های سنگین، شروط ضمن عقد محكمی برای همسران‌شان بگذارند تا در طول زندگی به استناد آنها بتوانند حقوق نسبتا برابری با همسر خود داشته باشند.


به گزارش سیماب به نقل از ایسنا، دكتر محمد ادیب گفت: ازدواج یك قرارداد است كه حقوق و تكالیفی را بر دوش مرد و زن قرار می‌دهد، اما رسوم حاكم بر جامعه باعث شده ما كمتر به این مساله توجه كنیم همه افراد اوایل ازدواج توجه‌شان به حاشیه‌های ازدواج است، خواستگاری و مراسم عروسی، جهیزیه و... ،توجه نمی‌كنند كه پای یك قرارداد و عقد را دارند امضا می‌كنند و باید متوجه این مساله باشند كه به موجب این قرارداد چه تعهداتی نسبت به طرف مقابل دارند.


وی افزود: متاسفانه در كشور ما بیشتر مردم عادت دارند نخوانده پای قراردادها را امضا كنند، این مساله در ازدواج بیشتر هم اتفاق می افتد و بیشتر اوقات دختر و پسری كه می‌روند برای ازدواج، همان موقع كه سند ازدواج‌شان می‌خواهد امضا شود، سند نكاحیه را كه شرایط در آن نوشته شده برای اولین بار می‌بینند و امضا می‌كنند و در آن موقع هم زیاد از مفاد سند ازدواج سر در نمی‌آورند، چون از طرفی اصطلاحات فنی و حقوقی است و از طرف دیگر آن موقع دو طرف در حال و هوای دیگری هستند.


این وكیل دادگستری با بیان این كه براساس قوانین مدنی ایران حقوق و تكالیف به صورت برابر بین زن و شوهر تقسیم نمی‌شود، عنوان كرد: زن به موجب عقد ازدواج بسیاری از حقوق مدنی و معنوی خود همچون حق سفر، اشتغال، انتخاب مسكن، ولایت بر فرزندان و جدایی از همسر را از دست می‌دهد و در قبال آن حقوق مادی مانند مهریه و نفقه را به دست می‌آورد كه در بسیاری از موارد دستیابی به این حقوق مادی هم با مشكل همراه است.


ادیب در ادامه افزود: برای رفع نابرابری میان زن و مرد و برای اینكه یك تعادلی بین این حقوق و تكالیف برقرار شود، می‌توانیم از شروط ضمن عقد استفاده كنیم.


وی اظهار داشت: شروط ضمن عقد متاسفانه در جامعه ما رایج نشده است و حتی بسیاری از افراد تحصیل‌كرده هم از آن استفاده نمی‌كنند چون اولا، همه جامعه از این شروط آگاه نیستند و نمی‌دانند كه چنین شروطی را می‌توانند بگذارند، دوما هم اینكه ما می‌گوییم از این شروط استفاده كنید بسیاری می‌گویند اصلا زندگی كه بخواهد با این شرط و شروط باشد بهتر است كه شروع نشود.


ادیب گفت: هر 12 موردی كه زن و مرد برای عقد امضا می‌كنند. شروطی است كه مرد به زن وكالت می‌دهد با اثبات آن شرایط برای طلاق وكالت داشته باشد، یعنی آن 12 مورد را برای ازدواج امضاء نمی‌كنیم بلكه برای طلاق امضاء می‌كنیم.


این وكیل دادگستری عنوان كرد: این شروط شامل حق مسكن، كار، تحصیل، طلاق، تقسیم دارایی‌های مشترك در هنگام جدایی و حضانت فرزندان است، باید در هنگام عقد نكاح در دفتر خانه ثبت اسناد رسمی در قباله ازدواج ثبت شود.


وی با اشاره به اینكه شروط ضمن عقد می‌تواند شامل هر خواسته مشروع و معقول و معینی باشد افزود: با استناد به ماده 1119 قانون مدنی طرفین می‌توانند تمامی شروطی را كه مخالف مقتضای ذات عقد نباشد برای یكدیگر بگذارند.


ادیب در پایان گفت: البته شروط نباید مخالف مقتضای ذات باشد بنابراین اگر زنی حین عقد شرط كند كه از همسرش تمكین نكند شرط هم باطل است و هم عقد را باطل می‌كند.
 
جمعه 9/2/1390 - 14:48
شعر و قطعات ادبی
ای کاش یاد بگیریم در ابتدای آشنایی با کسی ، به جای اینکه سریع دهان ، آغوش ، دروازه قلب ، سفره دل ، حریم شخصی و .... به روی طرف مقابل بگشاییم و گوشها را به روی نصیحتهای اطرافیان ببندیم، تمام اون قبلی رو ها موقتا می بستیم تا چشممامون بیشتر قدرت باز شدن داشته باشن تا فکرمون بهتر قدرت حلاجی کردن داشته باشه .
تا اون چیزایی رو که باید اول ببینیم و بفهمیم نمونه واسه آخرکار ،
واسه وقتی که خیلی هزینه کردی از روحت از احساست از وقتت از انرژیت از موقعیت هات از زندگیت .... ،
نشه که باز شدن بی موقع اون قبلی ها باعث بشه خودمونو گول بزنیم ، به خودمون وعده وعید بیخود بدیم
نشه که رویاهامون هر روز بیشتر و بیشتر از واقعیت فاصله بگیرن و مثل یه حباب بشن که ما رو تو خودشون احاطه کردن
که با یه تلنگر اون حباب بشکنه و ما با مخ بخوریم رو زمین سفت
که اگه اینطوری بشه هیچکس مقصر نیست هیچکس ،
مقصر منم مقصر تویی مقصر همه اونایی هستن که دنبال شانه های یه نفر دیگه یا نفر مقابلشون هستن تا بار اشتباهات خودشون روی اون شونه ها بذارن .
نگیم که نشد و نمی شد و نمی شه و ...، می شد و میشه .....
می تونیم قاطع جلوی تمام وسوسه ها و احساساتمون وایسیم می تونیم به خودمون نهیب بزنیم که :
هی ....
چه می کنی؟ صبرکن ، تامل کن ، فکر کن ، تحقیق کن ، این زندگیته ، عمرته ، احساسته ، آبروته ، که میخوای چوب حراج بهش بزنی ، صبرکن ....


ونوس
جمعه 9/2/1390 - 14:47
طنز و سرگرمی
۱- آره یعنی نه

۲- نه یعنی آره

۳- ما با ید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن

۴- هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه

۵- چقد منو دوست داری ؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم

۶- دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی !!!

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

گر بمیرد دختری از قبر او روید گلی!

گر بمیرند دختران دنیا گلستان میشود !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

خداوند زمین را آفرید و گفت :

به به چه زیباست.سپس مرد را آفرید و گفت : جانمی این دیگه آخرشه !

و بعد هم زن را آفرید و با کمی اخم گفت : اشکالی نداره آرایش میکنه !!!

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

فردوسی حکیم بزرگ ایرانی که همه قبولش دارن میگه:

که پیش زنان هرگز راز مگوی ، چو گویی ، سخن بازیابی به کوی !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

زنان را نباشد به جز یک هنر نشینند و زایند شیران نر !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

ارنست همینگوی:

زن ها جنگ ها را شروع می کنند و مردها آن ها را ادامه می دهند !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

مردها و زن ها دست کم در یک مورد اتفاق نظر دارند. هیچ کدام به زن ها اعتماد ندارند!

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

تحقیقات نشان داده که فقط
۲۰% مردها عقل دارند !

۸۰% بقیه زن دارند !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

مردها بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنندبر اثر کمبود حوصله طلاق می دن

ولی نکته جالب اینه که بر اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می کنند !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

مردها سه تا آرزو دارن :

اونقدر که مامانشون می گن خوش تیپ باشن !

اونقدر که بچه شون می گن قوی باشن !

و مهمتر از همه اینکه :

اونقدر که زنشون بهش شک داره دوست دختر داشته باشن !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و

زن دومشون رو مدیون موفقیت شون !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

مرد اولی : امان از دست این زنها ! زنم تمام دارائیمو برداشت و رفت !

دومی : خوش به حالت ! زن من تمام دارائی مو برداشت و نرفت !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

فرق پیر دختر با پیر پسر:

اولی موفق نشده ازدواج کنه ولی دومی موفق شده ازدواج نکنه !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

یه ضرب المثل آموزنده هست که می گه :

مردن برای زنی که عاشقشی از زندگی باهاش آسون تره !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

مرد به زن : عزیزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دین رو به زندگیم آوردی!

چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا’ وجود نداره !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

اسپانیایی ها میگن :

عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !

ایتالیایی ها میگن:

عشق یعنی ترس از دست دادن تو !

ایرانی ها میگن :

“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

زنان به خوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر می گویند

تا در حفظ آن شریک باشند !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

مهمه که بتونی دختری رو پیدا کنی که باباش پولدار باشه،

دختری که خوش تیپ باشه، دختری که دوستت داشته باشه

ولی مهم تر از همه اینه که این
۳ تا دختر نباید همدیگر رو بشناسن !!!

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

اگر طاووس برای ناز کردن و روباه برای فریب دادن وتمساح برای اشک ریختن وکلاغ برای

قارقار کردن داشته باشی دیگر نیازی به زن گرفتن نداری !

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

همیشه پشت سر هر مرد موفق ، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیره !
جمعه 9/2/1390 - 14:47
داستان و حکایت
هنگامی كه یك نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم كاری مصیبت تازه ای هم برای خودش فراهم می كند این مثل را می گویند.

یك قوزی بود كه خیلی غصه می خورد كه چرا قوز دارد؟ یك شب مهتابی از خواب بیدار شد خیال كرد سحر شده، بلند شد رفت حمام. از سر تون حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نكرد و رفت تو. سر بینه كه داشت لخت می شد حمامی را خوب نگاه نكرد و ملتفت نشد كه سر بینه نشسته. وارد گرم خانه كه شد دید جماعتی بزن و بكوب دارند و مثل اینكه عروسی داشته باشند می زنند و می رقصند. او هم بنا كرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی كردن.

درضمن اینكه می رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید كه آنها از ما بهتران هستند. اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد.


از ما بهتران هم كه داشتند می زدند و می رقصیدند فهمیدند كه او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا رفیقش كه او هم قوزی بود از او پرسید : «تو چكار كردی كه قوزت صاف شد؟» او هم ماجرای آن شب را تعریف كرد. چند شب بعد رفیقش رفت حمام. دید باز حضرات آنجا جمع شده اند خیال كرد كه همین كه برقصد از ما بهتران خوششان می آید.


وقتی كه او شروع كرد به رقصیدن و آواز خواندن و خوشحالی كردن، از ما بهتران كه آن شب عزادار بودند اوقاتشان تلخ شد. قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش آن وقت بود كه فهمید كار بی مورد كرده، گفت : «ای وای دیدی كه چه به روزم شد، قوزی بالای قوزم شد !»


مضمون این تمثیل را شاعری به نظم آورده است و در قالب مثنوی ساده ای گنجانده است كه این قطعه را آقای احمد نوروزی در اختیار ما گذاشته اند و نقل آن را در اینجا خالی از فایده نمی دانم با این توضیح كه آقای نوروزی نام سراینده آن را نمی دانستند و ما هم نتوانستیم نام سراینده را پیدا كنیم وگرنه ذكر نام وی در اینجا ضروری بود.

شبی گوژپشتی به حمام شد عروسی جن دید و گلفام شد
برقصید و خندید و خنداندشان به شادی به نام نكو خواندشان
ورا جنیان دوست پنداشتند زپشت وی آن گوژ برداشتند
دگر گوژپشتی چو این را شنید شبی سوی حمام جنی دوید
در آن شب عزیزی زجن مرده بود كه هریك زاهلش دل افسرده بود
در آن بزم ماتم كه بد جای غم نهاد آن نگونبخت شادان قدم
ندانسته رقصید دارای قوز نهادند قوزیش بالای قوز
خردمند هر كار برجا كند است آنكه هر كار هر جا كند
جمعه 9/2/1390 - 14:45
سخنان ماندگار
میخواهم بگویم : فقر همه جا سر میكشد !!

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست !!

فقر ، چیزی را " نداشتن" است ، ولی ، آن چیز پول نیست ،طلا و غذا نیست .

فقر ،همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفته ی یك كتابفروشی می نشیند .

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند .

فقر ، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .

فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .

فقر ، همه جا سر میكشد.

فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست .

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است !!!

(دکتر شریعتی)
جمعه 9/2/1390 - 14:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته