• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 805
تعداد نظرات : 920
زمان آخرین مطلب : 4392روز قبل
دانستنی های علمی

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است .

شنبه 25/8/1387 - 12:7
دانستنی های علمی

چهار شمع به آهستگی می‌سوختند، در آن محیط آرام صدای صحبت آنها به گوش می‌رسید.شمع اول گفت: من صلح و آرامش هستم، هیچ كسی نمی‌تواند شعله مرا روشن نگه دارد من باور دارم كه به زودی می‌میرم....... سپس شعله صلح و آرامش ضعیف شد تا به كلی خاموش شد شمع دوم گفت: من ایمان و اعتقاد هستم، ولی برای بیشتر آدمها دیگر چیز ضروری در زندگی نیستم پس دلیلی وجود ندارد كه دیگر روشن بمانم......... سپس با وزش نسیم ملایمی ایمان نیز خاموش گشت. 

شمع سوم با ناراحتی گفت: من عشق هستم ولی توانایی آن را ندارم كه دیگر روشن بمانم، انسانها من را در حاشیه زندگی خود قرار داده‌اند و اهمیت مرا درك نمی‌كنند، آنها حتی فراموش كرده‌اند كه به نزدیكترین كسان خود عشق بورزند .............. طولی نكشید كه عشق نیز خاموش شد.

 ناگهان كودكی وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را دید، گفت: چرا شما خاموش شده‌اید، همه انتظار دارند كه شما تا آخرین لحظه روشن بمانید ......... سپس شروع به گریستن كرد........... پــــــــس...شمع چهارم گفت: نگران نباش تا زمانیكه من وجود دارم ما می‌توانیم بقیه شمع‌ها را دوباره روشن كنیم، مـن امـــید هستم.

با چشمانی كه از اشك و شوق می‌درخشید ..... كودك شمع امید را برداشت و بقیه شمع‌ها را روشن كرد.

نور امید هرگز نباید از زندگی شما محو شود .

شنبه 25/8/1387 - 12:6
طنز و سرگرمی
 

می دونی فلسفه اختراع سرسره برای بچه ها چیه؟ می خوان از بچگی به ادم یاد بدن كه صعود چقدر سخت و سقوط چه اسونه .

شنبه 25/8/1387 - 12:6
دانستنی های علمی
جملات نغز

¯   با تمام فقر هرگز محبت را گدایی نکن و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن ... مسلما آنچه که بدست می آید، عشق و محبت نخواهد بود.

 

¯      درنگ بهترین درمان خشم است.

 

¯      نادان از باران فرار کرده به زیر ناودان پناه می برد.

 

¯      رودخانه های عظیم نیروی خود را به جویبارهای کوچک مدیونند.

 

¯      کسی که در خود آتش ندارد، نمی تواند دیگران را گرم کند.

 

¯      آدم عجول دشمن خویش است.

 

¯      امید نیمی از خوشبختی است.

 

¯      خانه ات را برای ترساندن موش آتش مزن.

 

¯      فرومایه کسی است که زیاد منت بگذارد.

 

¯      بخشش آن است که پیش از خواستن باشد.

 

¯      شوخی جدایی افکن است و کینه در پی دارد.

 

¯      چون خرد کامل شود، سخن کاستی یابد.

 

¯      به پدرانتان نیکی کنید تا پسرانتان به شما نیکی کنند.

 

¯      اگر می خواهی زیاد عمر کنی در جوانی پیر شو.

 

¯      غصه خوردن بر نداشته ها، هدر دادن داشته هاست.

شنبه 25/8/1387 - 12:1
دانستنی های علمی
نکته برای یک ارائه خوب
هنگامی که می خواهید یک موضوع را در جلسه ای (با هر تعداد شرکت‌کننده) توضیح دهید، و یا گزارشی از فعالیتهای انجام شده در یک پروژه را ارائه کنید و یا حتی در یک جمع دوستانه صحبت کنید مطمئنا کار سختی خواهید داشت تصور کنید چندین جفت چشم کوچکترین حرکات شما را زیرنظر دارند و چندین جفت گوش حرف به حرف شما را می شنوند و براساس این دیده ها و شنیده ها درمورد شما و مطالبی که ارائه می کنید قضاوت می کنند، ازسوی دیگر شما ملزم به اقناع آنها و یا دفاع از عملکردتان و یا حتی اثبات خودتان هستید در هر جایگاهی که قرار دارید فرقی نمی کند، شما در موقعیت خطیری قرار گرفته اید. پس سعی کنید بهترین باشید، دو اصل بسیار مهم را فراموش نکنید اول تسلط کامل به مطالبی که می خواهید ارائه دهید و دوم حفظ خونسردی و آرامش. شما با رعایت این دو اصل و توجه به نکاتی که درپی خواهدآمد علاوه بر یک ارائه خوب، یک جلسه زیبا را برگزار می کنید .
1 – مخاطبان را شناسایی کنید .
اگر شما سطح علمی، فرهنگی و حتی شخصیتی مخاطبان را بدانید، ارتباط بهتری با آنان برقرار می کنید و آنچه را که آنها دوست دارند یا می خواهند بشنوند ارائه می دهید و این یعنی اثرگذاری بهتر و بیشتر .
2 – یک پیام مشخص داشته باشید .
قبل از اینکه کار تهیه مطالب خود را شروع کنید، پیام کلیدی خود را مشخص کنید . درواقع پیام شما باید بتواند مخاطبان را به یک راه مشخص رهنمون و امکان تفکر درمورد راههای دیگر را فراهم سازد .
3 – برای هر تصویر متن کوتاهی آماده کنید .
هر تصویر (متن یا عکس) که پخش می شود. خلاصه ای از موضوع آن باید ارائه شود . این خلاصه می تواند شفاهی باشد یا به صورت زیرنویس ارائه شود. این باعث خواهدشد تا در وقت صرفه جویی شود .
4 – مطالب و مفاهیم خاص را برجسته کنید .
مطالبی را که توضیح آنها برای «پذیرش» مخاطب «اهمیت» بیشتری دارد را مشخص کنید .
5 – قبل از جلسه، تمرین کنید .
6 – ساختار اثربخشی برای ارائه طراحی کنید .
طرح «مسئله» و «حل» آن بهترین روش برای ارائه قدرتمند یک مطلب است. اول «مسئله» را بیان کنید بعد «راه‌حل» را ارائه دهید و آن را با یک مثال توضیح دهید .
7 - «همه تیزهوش نیستند» را فراموش نکنید .
همه مخاطبان شما افراد تیزهوش نیستند. پس سعی کنید مطالب را خیلی ساده و غیرپیچیده ارائه کنید، در هر ساعت صحبت کردن 3 الی 4 نکته را شرح دهید .
8 – محکم و خوب شروع کنید .
یک شروع خوب، موفقیت را تضمین می کند. از روشهای مختلف استفاده کنید گاهی یک حکایت یا قصه یا یک خاطره و در بعضی مواقع پرداختن به اصل مطلب می‌تواند شروع خوبی باشد .
9 – از نمودار و چارت استفاده کنید .
بسیاری از مخاطبان شما نمی توانند همزمان با شما اعداد و آمار ارائه شده را تجزیه و تحلیل کنند. نمودار کمک می‌کند تا سریعتر به موضوع دست پیدا کنند و با شما همراه شوند .
10 – پایانی با شکوه داشته باشید .
بسیاری از مخاطبان آخرین مطلبی را که شما می گویید به خاطر می سپارند مطمئن شوید که آخرین مطالبی که می‌گویید همانهایی هستند که می خواهید مخاطبان به آن بیشتر توجه کنند .
11 – بر نکات مهم تسلط داشته باشید .
اگر شما نکات مهم را بدانید راحت‌تر می توانید مخاطبان را قانع کنید و علاوه بر آن با آرامش و بدون استرس خواهیدبود .
12 – خوب تنفس کنید .
13 – از چشمانتان استفاده کنید .
حتما از چشمانتان برای برقراری ارتباط با مخاطب استفاده کنید با این کار مخاطبان احساس بهتری خواهند داشت و شما می توانید تاثیر صحبتهایتان را ببینید .
14– تجهیزات مناسب را آماده کنید .
هر جلسه ای، نیازمند تمهیدات خاصی است. تجهیزات موردنیاز (نه کم و نه زیاد) از قبیل دستگاه نمایش، وایت‌برد، کامپیوتر و... را آماده کنید .
15 – تجهیزات را امتحان کنید .
قبل از شروع جلسه تجهیزاتی را که قرار است استفاده کنید یکبار امتحان کنید خرابی و یا عدم کارایی مناسب هرکدام از دستگاهها (حتی یک ماژیک وایت برد ) می تواند تاثیر بسیار منفی بر مطالب شما داشته باشد .
16 – بدانید که شما مرکز توجه هستید .
قبل از شروع جلسه فقط صدای شما شنیده می شود هر حرکت شما تاثیر مستقیم بر مخاطب داشته و می تواند جلسه شما را زیباتر یا زشت‌تر نماید. با تمام وجود عمل کنید .
17 - «لبخند» را فراموش نکنید .
18 – هنگام ارائه خودتان باشید .
سعی نکنید از حرکات مصنوعی استفاده کنید اقدامات تصنعی کاملا دیده می شوند، خودتان باشید و بگذارید زبان بدن شما طبیعی باشد .
19 – سعی کنید از روی نوشته نخوانید .
خواندن مطلب از روی نوشته باعث می شود که ارتباط شما با مخاطبان دچار خدشه گردد، دستانتان نیز از اثرگذاری باز می ماند، می توانید از یادداشتهای روی چارت یا تصویر استفاده کنید .
20 – مخاطبان را درگیر بحث کنید .
همیشه می توانید مخاطبان را وارد بحث کنید. از آنها سوال کنید و جواب بخواهید اما اصرار نکنید، شما می‌توانید از سایر روشها نیز برای مشارکت بیشتر و همراهی آنها استفاده کنید. (نوشتن پای تخته، قرائت یک متن یا ...)
21 – از شوخی کردن نترسید .
شما می توانید با استفاده از مزاحهای کوچک محیط را جذاب‌تر کنید .
22 – خودتان را جای مخاطب بگذارید .
اگر شما به جای مخاطب نشسته بودید، چه حالی داشتید، آیا گرمای اتاق، نور محیط، و... مناسب است. شما باید به آنها اهمیت ویژه بدهید تا شما را باور کنند .
23 – از کارتان بازخورد داشته باشید .
شما درهر حالی می توانید بازخورد بگیرید، شفاهی یا کتبی، در انتهای جلسه از پرسشنامه‌های ساده استفاده کنید تا بتوانید در آینده کارتان را بهبود بخشید .
شنبه 25/8/1387 - 12:0
دانستنی های علمی
بزرگ فکر کن، کوچک عمل کن، همین حالا شروع کن. امام علی علیه‌السلام

شکست، عدم موفقیت نیست؛ شکست یعنی تأخیر در پیروزی امام علی علیه‌السلام

آینده به روی افراد و سازمان هایی بسته خواهد بود که یارای گریز از جاذبه گذشته را ندارند. مایکل پورتر

مدیریت ممکن است در برج های مؤسسات مدیریت تدریس شود اما روی کف‌های خاکی مغازه‌ها و کارخانجات آموخته می‌شود. ر.س شوکلا

اغلب مردم به این دلیل هرگز به اهدافشان نمی رسند که اهداف خود را تعریف نمی کنند، آنها را نمی آموزند، یا حتی آنها را به عنوان موارد باورکردنی یا قابل دسترس، جدی نمی‌گیرند. دنیس ویتلی



با هم بودن «آغاز» ، با هم ماندن «پیشرفت» و با هم کار کردن «موفقیت» است. هنری فورد
شنبه 25/8/1387 - 11:59
خاطرات و روز نوشت
.     سخت كوشی هرگز كسی را نكشته است، نگرانی است كه انسان را از بین می برد·     اگر همان كاری را انجام دهید كه همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید كه همیشه می گرفتید·     ما زمان را تلف نمی كنیم، زمان است كه ما را تلف می كند·     افراد موفق كارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلكه كارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند·     كار بزرگ وجود ندارد، به شرطی كه آن را به كارهای كوچكتر تقسیم كنیم·     كارتان را آغاز كنید، توانایی انجامش بدنبال می آید·     انسان همان می شود كه اغلب به آن فكر می كند·     همواره بیاد داشته باشید آخرین كلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد·     تنها راهی كه به شكست می انجامد، تلاش نكردن است·     دشوارترین قدم، همان قدم اول است·     عمر شما از زمانی شروع می شود كه اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید·     آفتاب به گیاهی حرارت می دهد كه سر از خاك بیرون آورده باشد·     وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است كه شما چیز زیادی از آن نخواسته اید·     در اندیشه آنچه كرده ای مباش، در اندیشه آنچه نكرده ای باش·     امروز، اولین روز از بقیة عمر شماست·     برای كسی كه آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست·     امید، درمانی است كه شفا نمی دهد، ولی كمك می كند تا درد را تحمل كنیم·     آنچه شما درباره خود فكرمی كنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است كه دیگران درباره شما دارند·     هركس، آنچه را كه دلش خواست بگوید، آنچه را كه دلش نمی خواهد می شنود·     اگر هرروز راهت را عوض كنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید·     كسانی كه نمی توانند فرصت كافی برای تفریح بیابند، دیر یا زود وقت خود را صرف معالجه می كنند·     صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، وآن هم در تمام عمر، بیش از یك مرتبه نیست·     وقتی شخصی گمان كرد كه دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده كند·     كسانی كه در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد·     كسی كه در آفتاب زحمت كشیده، حق دارد در سایه استراحت كند·     بهتر است دوباره سئوال كنی، تا اینكه یكبار راه را اشتباه بروی

·     هرگاه مشكلی را مطرح می كنید، برای رفع آن هم راه حلی پیشنهاد كنید

شنبه 25/8/1387 - 11:58
خاطرات و روز نوشت
 

این یه دونه، آخرین امیدش برای تخمه شکستنه!!!

شنبه 25/8/1387 - 11:53
خاطرات و روز نوشت
مهربان باش و دوست بدار...شاید که فردایی نباشد


بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم....... باشد که نباشیم و بدانند که بودیم.....
شنبه 25/8/1387 - 11:52
خاطرات و روز نوشت
 دوتا مطلب خواندنی زیبا :

1- چهار چیز که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و برروی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد... مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند.
وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.
پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.»
ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد.
وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟» مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست! او حسابی عصبانی شده بود.
در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!
خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.
آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد...
در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود...
چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند :
1. سنگ ... پس از رها کردن!
2. حرف ... پس از گفتن!
3. موقعیت... پس از پایان یافتن! . و زمان ... پس از گذشتن!

--------------------------------------------------------

2- جغرافیای قلبم را می شناسم

تمام جغرافیای قلبم را می شناسم. کوههای بلندش را ، دره های عمیقش را، جنگل های فشرده و تو در تویش را و دریاهای ژرف و آبی اش را …
اگر نقشه کشی بلد بودم بی شک بهترین نقشه ها را می کشیدم. ازین سرزمینی که درون من است. نقطه به نقطه اش را بی هیچ اشتباه!
کوههای بلند مهربانی اش را می شناسم ، دره های سیاهش را، رودهای عشقی که به هر سو روان است و جنگل فشرده شک را که از انبوه درختان سر به فلک کشیده پرسش های بی پایان بوجود آمده است.
همه را می شناسم.... همه را می بینم.... هر اتفاقی که می افتد آگاهم....
اما خیلی بد است که آدم زمین قلبش را وجب به وجب بشناسد اما نتواند جلوی زمین لرزه را بگیرد!...می بینم که ابرهای باران زا می آیند ، می بارند و می روند . سیلاب ها را می بینم که بر زمین دلم جاری می شوند… اما راهی نمی شناسم که راه بر سیلاب ها ببندم. وقتی برف عشق می بارد می دانم که همه جا یخ خواهد زد، منجمد خواهد شد و راه را بر پویایی رودبارهای کوچک خواهد بست …
اما … در بارش این برف، در روان شدن سیلاب، در لرزش زمین…ناچارم ناچار!
این اتفاقها که می افتد خارج از گستره توانایی من است… آگاهی من آمدنشان را پیش بینی می کند اما جلوی رخ دادنشان را نمی گیرد… این آگاهی تنها رنجم می دهد.
چرا که می دانم…می دانم که چه ها در سرزمین دلم خواهند کرد و من در برابرشان جز ""نگریستن"" چاره ای ندارم!
در جست و جوی توانی هستم که ""پیش آمد"" ها را به چنگ آرد. که ابر و باران را در درونم به فرمان آرد… نگذارد که سیلاب هر کجا را که خواست با خود ببرد و زمین لرزه هر دم که خواست بناهای روشن قلبم را فرو ریزد…
در جست و جوی آن ""نیرو"" هستم ، آن ""توان""، آن ""قدرتی "" که باز می دارد و جلوی ویرانی را می گیرد. چیزی فراتر از بینش… فراتر از دانستن، فراتر از آگاهی …
جغرافیای قلبم را خوب می شناسم… پیر و بلد این راهم!...
سپری می خواهم که در برم گیرد و سرزمین قلبم را از گزند ""آمدنی های ناگهان"" در امان نگه دارد. سرچشمه ای که رویین تنم کند.
این "" نیرو "" را ، این ""توان"" را، این ""سپر""را، این ""سرچشمه "" را نمی شناسم!

هنوز پس از اینهمه سال که از فوران آگاهی می گذرد می بینم که بسیار ""ناتوانم""! بسیار بیشتر از بینشی که دارم… بسیار دردناک تر از ""آگاهی"" ای که بدان می بالم… با چشمان جغرافیادانم ناتوانی ام را روشن می بینم. اما درمانش را نمی شناسم. از چه جنس است؟ از کدام سو می آید؟ چگونه می آید؟ می آید؟
پنج شنبه 23/8/1387 - 15:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته