• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3491روز قبل
حجاب و عفاف

زن در قاب زرد

نگاهی به استفاده‌ی ابزاری از «زنان» در نشریات زرد و عامه‌پسند
استفاده‌ی ابزاری از «زنان» در «رسانه»، اتهامی است که متوجه رسانه‌های غربی بوده و هست. اما واقعیت این است که این معضل در کشور ما هم رو به گسترش است و مشکل زمانی دوچندان می‌شود که بدانیم مهم‌ترین دست‌اندرکاران این بی‌اخلاقی، نشریات زرد و عامه‌پسندی هستند که اتفاقاً تحت لوای «نشریات زنان و خانوادگی» فعالیت می‌کنند.
شیء‌انگاری یا استفاده‌ی ابزاری از زنان در رسانه، اتهامی است که متوجه رسانه‌های غربی بوده و هست. اما واقعیت این است که این معضل در کشور ما هم رو به گسترش است و مشکل زمانی دوچندان می‌شود که بدانیم مهم‌ترین دست اندرکاران این بی‌اخلاقی، نشریات زرد و عامه‌پسندی هستند که اتفاقاً تحت لوای «نشریات زنان» و «نشریات خانوادگی» فعالیت می‌کنند. این رویکرد دوگانه و ماکیاولیستی که با هدف جذب مخاطب بیشتر و تبعاً سود بیشتر صورت می‌گیرد، آن چنان ابعادی یافته که نمی‌توان به سادگی از کنارش گذشت و از این رو می‌باید با شمشیر آخته‌ی نقد به سراغ آن دسته از نشریاتی رفت که رسالت فرهنگی و مطبوعاتی خود را قربانی منافع شخصی و اقتصادی کرده‌اند.
 
زن یا خانواده؟
در مواجهه با اصطلاح «نشریات خانوادگی» و در نگاه اول، دو مفهوم مشترک به ذهن متبادر می‌شود؛ نکته‌ی اول واژه‌ی «خانواده» در پسوند یا پیشوند نام همه‌ی این نشریات دیده می‌شود و این موضوع مهم‎ترین وجه ظاهری آن‌ها و بیانگر این مطلب است که این نشریات خانوادگی هستند. اشتراک دوم، عکس‌های روی جلد است که شامل دختر‌بچه‌های بین 2 تا 9 سال با چهره‌ای آرایش کرده و عموماً موهای بلوند و روشن (ملاک‌های زیبایی اروپایی) است که به تعبیر دکتر «بروجردی» – استاد علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاری – این شاید نشان‎دهنده‌ی اشتیاق گردانندگان این نشریات مبنی بر استفاده از عکس زنان روی جلد است که در ایران با ممنوعیت مواجه هستند.
استفاده از تصویر زنان بر روی جلد نشریات، همیشه عاملی برای فروش بوده که با توجه به ممانعت‎هایی که در این زمینه در ایران وجود دارد، گردانندگان و صاحبان امتیاز نشریات از تصاویر دختربچه‌ها که منع قانونی و شرعی هم نداشته باشد، استفاده می‌کنند.[1]
البته دیرزمانی نیست که نشریات زرد ایران هم، عکس‌های زنان را آشکارا روی جلد خود استفاده می‌کنند! پس در این جا ما با یک دوگانگی مواجه‌ایم. از یک سو سخن از خانواده و زن و اعاده‌ی حیثیت این دو است و از سوی دیگر همان نشریات مدعی، رویکرد سوء استفاده از زن را در پیش گرفته‌اند. این در حالی است که جدا از نشریات خانوادگی، نشریات مد هم رواج یافته‌اند و حتی نشریات جنسی و پورنو هم از 4 دهه قبل در آمریکا و سپس اروپا آغاز به کار کرده‌اند و اکنون در حال گسترش در تمامی کشورهای جهان هستند (به گونه‌ای که یک نشریه‌ی خاص، در بسیاری از کشورها، نشریه‌ی ویژه‌ی برای آن کشور منتشر می‌کند.)
طبیعتاً در چنین فضایی که جذابیت‌هابی جنسی در قالب آن نشریات به شکل بی‌حدوحصری عرضه می‌شوند، طبیعتاً نشریات خانوادگی باید در مقابل آنان موضع گرفته و کیان خانواده را مد نظر قرار دهند و اما چیزی که در عمل شاهد آن هستیم، آن است که حتی نشریات خانوادگی هم با درجات قلیل‌تری همان رویکردها را ادامه می‌دهند تا در رقابت جذب مخاطب عامه‌پسند عقب نمانند.
بدین ترتیب، نشریات خانوادگی نه تنها بازارشان را از دست نداده‌اند که همچنان در حال گسترش‌اند، از مهم‌ترین نشریات خانوادگی جهان، افزون بر مجله‌ی آمریکایی (Reader""s Digest) با تیراژ 7.100.000  نسخه که از سال 1922م. منتشر می‌شود. نشریات زیر را می‌توان نام برد: نسخه‌ی کانادایی همان نشریه با تیراژ 762.000 نسخه از سال 1948م.، مجله‌ی آمریکایی (Better Homes and Gardens) تیراژ 7.600.000 نسخه از سال 1922م.، نشریه‌ی (Canadian Living) در کانادا از سال 1975م. با شمارگان 515.000 و مجله‌ی جدید انگلیسی (Tesco Magazine) که اگرچه از سال 2008م. کار خود را آغاز کرده، اما به تیراژ بالای 2.000.000 نسخه رسیده است.
البته برخی از نشریات خانوادگی هم هستند که مخاطب خود را به طور خاص، زنان قرار داده‌اند، از جمله مجلات استرالیایی (Australian Women""s Weekly) با تیراژ 502.000 نسخه از سال 1933م.، (Woman’s Day)، 409.000نسخه از 1953م. و همچنین مجله‌ی (Her World) در سنگاپور که از سال 1960م. منتشر شده، اما به فراخور جمعیت کم این کشور، فقط 62.500 نسخه تیراژ دارد.
برخی مجلات هم هستند که اگرچه در تعریف مجلات خانوادگی نمی‌گنجند، اما کارکردهایی برای خانواده و به‌خصوص زنان دارند، به عنوان مثال مجله‌ی آشپزی (What""s Cooking) با تیراژ 1.730.000نسخه که از سال 2000م. در کانادا منتشر می‌شود.[2] و اما در ایران هم همین رویکردها با درجات ضعیف‌تری دیده می‌شود. امری که در این مجال قصد نقد آن را داریم.
 
مخاطبان زن و تصویر وارونه
نشریات خانوادگی، افزون ‎بر کارکرد سرگرم‏‌‌کننده و برخی مطالب آموزشی، نمایان‏گر تلقی غالب جامعه از تفکیک نقش اجتماعی هر کدام از اعضای خانواده در زندگی خانوادگی بوده و تأثیر قابل ملاحظه‏ای را در ایستارها و نگرش اعضا به نقش‏های خود در این نهاد دارند. مجلات خانوادگی با نحوه‌ی بازنمایی و شیوه‌هایی همانند طبیعی‌سازی، بخشی از رویکرد افراد به نقش‌های خود در خانواده و پذیرش ارزش‌های غالب را در ذهن آنان تشکیل می‌دهند.
در جامعه‌ی سنتی ما، تقسیم کاری تخصصی در خانواده‌ها انجام شده و براساس آن، نقش «نان‌آور» و ابزاری را در خارج از خانه بر عهده‌ی مرد گذاشته و نقش عاطفی و احساسی در داخل خانه به زن محول شده است. نشریات خانوادگی در ایران با پذیرش این تقسیم کار، در حقیقت کلیشه‌ای از این هنجارهای استقرار یافته را برای شکل‌دهی و بازسازی هویت‌های جنسی ارائه می‌کنند. [3]
دکتر «مهدخت بروجردی»، درباره‌ی مخاطبان زن نشریات خانوادگی می‌گوید: «تقسیم‎بندی مخاطبان نشریات خانوادگی باید به‎گونه‌ای باشد که تمام اعضای خانواده، مخاطب آن قرار بگیرند.» اما بنا به تجربه‌ی فروشندگان جراید، این نشریات دو گروه مخاطب خاص دارند: اول زنان خانه‎داری که هیچ‎گونه فعالیت و اشتغال اجتماعی ندارند و دوم دخترانی که در سال‌های پایانی دوره‌ی راهنمایی و یا دوره‌ی دبیرستان و مرحله‌ی ورود به دانشگاه بوده و عموماً دارای رفتارهای احساسی و غلیان‌های عاطفی بدون خرد‎ورزی و عقلانیت مورد نیاز، با درجات متفاوت هستند. گردانندگان نشریات به‎اصطلاح خانوادگی، توجه خود را به همین بستر مخاطب معطوف کرده و شروع به قالب‎دهی و شکل‎دهی و ارضای نیازهای مخاطبان این‎گونه نشریات می‌کنند. [4]
بر اساس دسته‌بندی وی، اگر بخواهیم مخاطبان زن نشریات زرد و خوراک آنان در این نشریات را بررسی کنیم، باید به زنان خانه‌دار و دختران جوان بپرداریم:
1. زنان خانه‌دار؛
با توجه به اینکه زن به‎عنوان نقطه‌ی کانونی خانواده محسوب می‌شود، مطالب مجلات خانوادگی نیز عموماً بر نقش وی در خانواده تمرکز دارد. سوگیری این مجلات به اجزای هویت زنانه و نقش‌های مرتبط آن مانند آموزش‌های خانه‌داری، آشپزی و هنرهای دستی و در یک کلام کدبانوگری برای زنان، مؤید این رویکرد است. در شرایطی که شاهد روند رو به تزاید اشتغال زنان در خارج از کانون خانواده هستیم، این امر می‌تواند به «تعارض نقش‌ها» در حوزه‌ی خانواده و محل کار بینجامد. یکی از رسالت‌های نشریات خانوادگی می‌تواند پرداختن به این مسئله و تبیین ابعاد آن باشد. بررسی مجلات خانوادگی موجود در ایران نشان می‌دهد که این موضوع در آن‌ها مورد غفلت قرار گرفته است. [5]
اگر مردان، نشریات زرد ورزشی را ترجیح می‌دهند. در مقابل زنان خانه‌دار بیشتر به مطالعه‌ی نشریات خانوادگی زرد و عامه‌پسند تمایل دارند، سبک نگارش هر دو مشابه است با این تفاوت که روزنامه‌ها فقط به چهره‌های ورزشی (و از آن میان هم فوتبالیست‌ها) را مد نظر دارند، اما نشریات خانوادگی به فوتبالیست‌ها به اندازه‌ی خواننده‌ها (ی پاپ) می‌پردازند و البته سهم بازیگران از هر دو گروه بیشتر است. با این حال علایق زنان خانه‌دار امروزی با علایق یک دهه قبل آن‌ها تفاوت بسیاری پیدا کرده، دیگر از مطلب روش و الگوهای دوخت خیاطی مانند گذشته خبری نیست (مگر نشریات تخصصی لباس و خیاطی) و هنر بازیگری به تنهایی بر تمامی هنرها غلبه کرده است.
 
2. دختران جوان؛
دختران جوان نه مانند بزرگترهای خود آشپزی را در نشریات جست‌وجو می‌کنند و نه مدل خیاطی. بلکه آن‌ها شیفته‌ی زندگی و حواشی بازیگران سینما، تلویزیون و همچنین خواننده‌های پاپ هستند. گاهاً فوتبالیست‌ها هم مورد توجه این قشر قرار می‌گیرند. طالع‌بینی هم از مطالب مورد نظر آن‌هاست.
اما آنچه که نمی‌توان از آن به سادگی گذشت، تصویر منفی است که این نشریات روی دختران جوان (و متقابلاً پسران جوان) می‌گذارد و از جمله توقع‌های آنان را در موضوع ازدواج بالا می‌برد. نشریات زرد – اعم از خانوادگی و زنان و...- چه در روی جلد و چه در صفحات داخلی پر از عکس‌ها و تیترهای بازیگران و فوتبالیست‌های زن و مرد هستند که بر مجرد بودن خود تأکید و ضمن رد شایعه‌های مربوط به ازدواجشان، توقع‌های بالایی از ملاک‌های مالی و... ازدواج را به جامعه غالب می‌کنند. اما معلوم نیست پسری یا دختری که قصد ازدواج ندارد، چه ربطی به زن شرقی و یا نهاد خانواده دارد؟ چرا این‌ها که خود بزرگترین آفت برای تحکیم نهاد خانواده و تشکیل آن هستند باید برای فرار از پذیرش صفت زرد بودن، خود را نشریات خانوادگی بنامند؟
 
به نام خانواده، به کام سرمایه
هیچ کدام از این نشریات، مشی شفاف فمینیستی – نظیر آنچه در «ماهنامه‌ی زنان» یا «روزنامه‌ی زن»[6]وجود داشت- ندارند، بلکه پرداختشان به زن، عطف به کسب سود اقتصادی است. سبک روزنامه نگاری فمینیستی که «شهلا شرکت»[7] در هفته نامه‌ی «زن روز» به مدت 10 سال روزبه‌روز آن را شفاف‌تر کرد و پس از اخراج از آنجا در «ماهنامه‌ی زنان» با قوت بیشتری پی گرفت، در هیچ کدام از این نشریات وجود ندارد، چراکه آنان تنها به مخاطب بیشتر و بالتبع سود بیشتر می‌اندیشند و برای کسب سود نیازی به ایجاد حاشیه‌های سیاسی برای خود نمی‌بینند. البته هنوز هم نشریاتی هستند که سبک و محتوایشان تا حدودی نزدیک به «زنان» است یا آن که گاه به گاه آن رویکردها را در کنار رویکردهای دیگر به کار می‌برند.
این کار به‌وسیله‌ی معرفی شخصیت‌های زن تاریخ معاصر ایران و جهان که رویکردهای فمینیستی داشته‌اند، یا آن که قابلیت مانور به عنوان یک زن برجسته را دارند، انجام می‌شود. در همین راستا، درج گزارش‌ها، اخبار هنری و ورزشی زنان در نشریات زرد همواره جزو اصلی این نشریات بوده است. این گزارش‌ها و اخبار حول سه هنر سینما، تلویزیون و موسیقی پاپ و یا ورزشکاران مشهور در رشته‌های مطرح‌اند. به هیچ وجه نمی‌توان گزارشی درباره‌ی یک هنرمند تئاتر یا موسیقی سنتی یا قهرمان دوومیدانی در آن‌ها یافت، مگر آنکه همسر آن شخص قهرمان فوتبال، تکواندو یا کشتی باشد تا این افراد سوژه‌ی این نشریات شوند.
 
شکل تنظیم مطالب هم در سه فرم زیر است:
- گزارش از متن و حاشیه‌ی زندگی خانوادگی، سوابق کاری و علایق شخصی آن‌ها؛
- مصاحبه‌ی حضوری (در جمع خانواده و با عکس‌های راحت و ترجیحاً نیمه عریان)؛
- گزارش خبری از فیلم‌ها، سریال‌ها و آلبوم‌های موسیقی (پاپ).
در این میان نشریات، مطالب مربوط به سینمای ایران، سینمای هند (بالیوود) و سینمای آمریکا (هالیوود) را از هم تفکیک کرده و برای هر کدام صفحات خاصی را در نظر می‌گیرند.
بدیهی است که نه مخاطب از سینمای فرانسه، ایتالیا و... خبری می‌گیرد و نه مؤلفین این نشریات اطلاع درستی از سینماها و جشنواره‌های جهانی دیگر کشورها دارند. لابه‌لای بازیگران، مطالب مربوط به خواننده‌ها و مانکن‌ها(ی زن) هم گنجانده می‌شود که در اثر نبود نظارت درست و اصولی، به شدت هم جولان می‌دهند.
بدین ترتیب بررسی دقیق نشریات زرد و عامه‌پسند نشان می‌دهد که نگاه آنان به زن، نگاه سرمایه‌سالارانه و کالا انگارانه است. زن – لااقل در قالب تصاویر- به مثابه کالایی عرضه می‌شود و گاه نیز واسطه‌ی عرضه‌ی کالای دیگری است، آن کالا گاه لباس، مد پوشش و آرایش است؛ البته در تمام این روابط، شکی نیست که «تصویر زن» واسطه‌ی فروش خود نشریه هم هست. حال اگر به قانون مطبوعات ایران مراجعه کنیم، خواهیم دید که ماده‌ی 6 (فصل چهارم: حدود مطبوعات) آشکارا می‌گوید: «نشریات به جز در موارد اخلال به مبانی و احکام اسلام و حقوق عمومی و خصوصی که در این فصل مشخص می‌شوند، آزادند» و در ادامه، 12 مورد اخلال را بر می‌شمرد که بند دوم آن؛ «اشاعه‌ی فحشا و منکرات و انتشار عکس‌ها و تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی» است.
بنابراین ساده‌ترین راه برخورد با نشریاتی از این دست آن است که چون تصاویر نامناسبی از زنان را روی جلد و صفحات داخلی درج می‌کنند، به بند 10 ماده‌ی 6 قانون مطبوعات متوسل شده و بگوییم که با توجه به حجم و نوع آن که استفاده‌ی ابزاری از تصویر زن محسوب می‌شود، متخلف به شمار می‌آیند. نیز می‌توان با استناد به بند 3 همان ماده که «تبلیغ و ترویج اسراف و تبذیر» است، این نشریات را به دلیل ترویج سبک زندگی غربی و ثصرف‌گرایی محکوم نماییم.[8] اما آیا این، تمام معضلات این نشریات است؟
کسب سود از راه سوء استفاده از زنان مهم‌ترین اصل در انتشار نشریات زرد است، حتی اگر عنوان نشریه‌ی «زنان» یا «خانوادگی» داشته باشند. مهم‌ترین تاکتیک معطوف به کسب سود، انتشار آگهی و رپرتاژ آگهی است، چه بسیاراند نشریاتی که از فروش روی دکه‌شان متضرر می‌شوند و فقط به واسطه‌ی آگهی‌های ریز و درشت، پنهان و آشکار خود ادامه‌ی حیات می‌دهند (و در واقع پول به جیب می‌زنند).
دکتر مهدخت بروجردی در این باره می‌گوید: «برجسته‌ترین ایراد این مجلات، داشتن نگاه تجاری به محتوا و فاصله گرفتن از فضای دینی و اجتماعی و حرکت به سمت و سوی زندگی غربی است؛ در حالی‌که می‌توانند برعکس این مسیر حرکت کنند. این مجلات در آگهی‌های خود به ارزش‌ها توجه نمی‌کنند و بدون هیچ خط قرمزی به چاپ آگهی‌هایی می‌پردازند که بسیاری ریشه در واقعیت ندارند و تنها مبتنی بر اغراق هستند. علاوه ‎بر این، در این مجلات جایی برای بحث و گفت‌وگو تعبیه نشده و ارتباط تقریباً یک‎طرفه است.
از سویی دیگر، خلأ نبود الگوهای خانواده‌های موفق در این مجلات بسیار احساس می‌شود. آن‎ها می‌توانند با معرفی خانواده‌های موفق و شیوه‌ی زندگی آن‎ها، گام مؤثری در جهت بهبود وضعیت خانوادگی جامعه بردارند. در قانون، رسانه‌ها از استفاده‌ی ابزاری کودکان برای تبلیغات منع شده‌اند، این در حالی‌است که چاپ تصاویر کودکان بر روی جلد این مجلات به یک روند عادی تبدیل شده است. به این موضوع بسیار انتقاد دارم، چون این کار به هیچ وجه با اصول اخلاقی سازگار نیست. من احساس می‎کنم فردی که عکس یک کودک زیبا را با آرایش روی جلد خود می‎گذارد، در تلاش است تا از آن محدودیتی که مانع استفاده از عکس زن بر روی جلد مجله است، عبور کرده و با چاپ عکس کودکان- آن هم با این شکل و شمایل – به خواسته خود دست پیدا کند.»[9]
البته نشریات تبلیغاتی و مبلغ مصرف‌گرایی مختص به ایران نبوده و بلکه تقلیدی از نشریات مشابه غربی هستند، نشریات پر زرق و برق و کم محتوایی که در انگلستان (Grassy Magazines) (مجلاتی که جلدهای گلاسه و براق و عکس‌های متعددی داشته باشند) نامیده می‌شوند. به عنوان مثال مجله‌ی انگلیسی (Harpers and Queen) که مخصوص افراد ثروتمند و به دنبال تجملات و مد است. در نشریات زرد کشور ما هم یکی از رویکردهای مهم که بیشترین منبع درآمد آن‌ها هم هست، انتشار رپرتاژ آگهی است. شو لباس فلان بازیگر زن، نمایشگاه و آتلیه‌ی عکس یک بازیگر مرد سینما و...
 
و اما چه باید کرد؟
در چنین فضایی به نظر می‌رسد که اقدام‌های نظارتی و سلبی نهادهای مسئول فرهنگی در مواجهه با این نشریات سودمحور لازم می‌نماید، در عین حال می‌بایست در مقام اقدام‌های ایجابی هم الگوی مناسبی از نشریات خانوادگی و زنان ارائه کرد تا ضمن جذب مخاطب برخاسته از جامعه‌ی دینی ایران، تصویر مناسبی از فرهنگ خانواده و شخصیت زن ایران اسلامی ارائه دهد. تصویری که مبتنی بر الگوهای غربی و نیز رویکرد کالاگونه از زن نباشد. این کار بر نمی‌آید مگر از اهالی متعهد فرهنگ و رسانه که به پشتوانه‌ی 3 دهه کار مطبوعاتی در نشریات انقلاب اسلامی، می‌توانند خلأ موجود را هم پر کنند.(*)
 
پی نوشت ها :
[1]. حرکت به سمت زندگی غربی، بررسی نشریات خانوادگی در گفت‎وگو با دکتر مهدخت بروجردی، هفته نامه‌ی پنجره، شماره‌ی 62
[2]. آمارهای تیراژ مربوط به سال 88 است.
[3]. حمیدرضا حسن‌پور، همان.
[4]. گفت‎وگو با دکتر مهدخت بروجردی، همان.
[5]. حمیدرضا حسن‌پور، همان.
[6]. روزنامه‌ی زن، روزنامه‌ای با مشی فمینیستی و اصلاح‌طلب بود که از 17 مرداد سال 1377 با صاحب امتیازی و مدیرمسئولی فائزه هاشمی رفسنجانی و سردبیری ابراهیم نبوی و سپس مسعود بهنود منتشر گردید. خبر انتشار این روزنامه که در اولین شماره‌ی خود نوشته بود «روزنامه بنا دارد با نگاه زنانه و برای زنان بنویسد»، توسط خبرگزاری‌ رویترز مخابره شد. همچنین خبرگزاری فرانس پرس نوشت: «روزنامه‌ی زن در اولین شماره‌ی خود اذعان داشته که روزنامه‌ای فمینیستی نیست، بلکه در پی آن است که توازنی میان موقعیت مرد و زن ایجاد کند.روزنامه‌ی زن در نظر دارد با نگاهی به مشکلات زنان، حقوق اجتماعی آنان را به آن‌ها بشناساند و خلأ موجود را پر کند.» علی‌رغم ادعای فمینیستی نبودن، این روزنامه آشکارا مشی فمینیست داشت، چنان که در کنار مسائل سیاسی به طرح مسائل مربوط به حقوق زنان نظیر مهریه، نفقه، ازدواج مجدد، اجتهاد زنان، حضانت و طلاق می‌پرداخت. این روزنامه به دلیل درج اخبار سیاسی، نقد حجاب اسلامی، حمایت از فمینیسم، چاپ کاریکاتوری از آروین پیرامون دیه‌ی زنان و خبری درباره‌ی فرح پهلوی ابتدا در بهمن 1377 به مدت دو هفته و بار دیگر در 17 فروردین 1378 برای همیشه توقیف شد.
[7]. شهلا شرکت، متولد فروردین 1334 در اصفهان، روزنامه‌نگار فمینیست و مدیرمسئول و صاحب امتیاز ماهنامه‌ی زنان. او که در رشته‌ی مطالعات زنان از دانشگاه علامه طباطبایی کارشناسی ارشد گرفته‌ است. روزنامه‌نگاری را با مجله‌ی اطلاعات بانوان آغاز کرد و سپس به روزنامه‌ی کیهان رفت و سردبیری هفته‌نامه‌ی زن روز را به عهده گرفت. او که 10 سال سردبیر و مدیر مسئول مجله‌ی زن روز بود، تغییرات مهمی در آن داده و آن را به نشریه‌ای با مشی آشکار فمینیستی بدل کرد. ولی بعد از 10 سال کار به دلیل تأکیدی که روی مسائل فمینیستی و مسائل جامعه‌ی مدرن داشت از مجله‌ی زن روز اخراج شد. سپس بلافاصله در بهمن سال 1370 شروع به انتشار ماهنامه‌ی زنان کرد. به گفته‌ی خود وی، مجله‌ی زن روز گروه مخاطب وسیعی داشت ولی ماهنامه‌ی زنان برای مخاطبان خاص‌تری بود.خانم شرکت که در سال 79 به عنوان یک ژورنالیست فمینیست به کنفرانس برلین دعوت شده بود. در برلین حجاب در ایران را اجباری خواند و گفت: «من با حجاب اجباری مخالفم چون فکر می‌کنم اصلاً حجابی که با اجبار گذاشته یا برداشته شود نه ارزشی دارد و نه پایداری دارد.» وی در سال 2005م. جایزه‌ی «شهامت در خبرنگاری» را از «بنیاد بین‌المللی رسانه‌های زنان» دریافت کرد. در داخل کشور هم، دوستان اپوزیسیون تحت عنوان «انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران»، در روز جهانی مطبوعات سال 1385، شهلا شرکت را به عنوان یکی از 5 روزنامه‌نگار با تجربه و برتر سال معرفی و از او تقدیر کردند.
[8]. در این صورت، مجریان قانون می‌باید در اولین گام از اجرای قانون مطبوعات با روزنامه‌ی ایران برخورد جدّی کنند، کافی است به ضمایم رایگان این روزنامه نگاه کنید تا بفهمید در این روزنامه چه خبر است: ضمیمه‌ی رایگان آشپزخانه! ضمیمه‌ی رایگان دکوراسیون! ضمیمه‌ی رایگان ماشین! و... همه و همه مبلغ مصرف‌گرایی و فرهنگ اسراف و تبذیرند. چیزی که با نص صریح بیانات رهبر انقلاب و تأکیدهای دین مبین اسلام در تضاد است. حال معلوم نیست چرا رسانه‌ی رسمی دولتی که 2 سال قبل می‌بایست سال اصلاح الگوی مصرف را در عمل محقق می‌کرد و امسال هم موظف به ادای حق جهاد اقتصادی است، نماد فرهنگ و اقتصاد لیبرال سرمایه‌داری است؟ از طرف دیگر اگر ضمیمه‌ی شوک! را هم که در نظر بگیرید، خواهید فهمید که این نشریه حتی از نشریات مد و خانوادگی هم زردتر است!
[9]. گفت‎وگو با دکتر مهدخت بروجردی.

 

شنبه 8/9/1393 - 14:27
حجاب و عفاف

برهنگی سینما و سینمای برهنه

بررسی مقوله‌ی پوشش، در سینمای ایران (1)
ورود و ظهور و حتی به عبارتی تثبیت سینما در ایران با مسئله‌ی زن و حجاب و به طور کلی جنسیت پیوند غیرقابل انکاری دارد و این امر در دوران پهلوی اول با تصویب قانون کشف حجاب که عرضه و نمایش بدن در عرصه‌ی عمومی است به تکنیکی برای سرکوب و تولید گفتمان مطرح می‌شود؛ یعنی سینما وسیله‌ای برای آموزش و تثبیت ایدئولوژی نظام حاکم می‌گردد.
مسئله‌ی زن و پوشش زن در فرهنگ ایران فرازونشیب بسیاری دارد. مواردی چون پوشش و فرهنگ، پوشش و اقلیم، پوشش و هویت فردی و اجتماعی، پوشش و تمایزات اجتماعی، پوشش و مراسم اجتماعی و بالاخره پوشش و سینما از یک سو قابل بررسی است و از دیگر سو رابطه‌ی پوشش و پوشیدگی با فرهنگ خاص ایران باستان تا آغاز ظهور اسلام، از ظهور اسلام تا حمله‌ی مغول، از دوران مغول تا صفویه، از صفویه تا قاجاریه و به‌خصوص تا قانون کشف حجاب و از تاریخ صدور قانون کشف حجاب تا انقلاب اسلامی، عرصه‌های متنوع و رنگارنگی را پیش روی هر محقق و مشتاق فرهنگ و تاریخ قرار می‌دهد و هرکدام گفتمانی خاص خود را بر می‌سازند.
در اینجا مسئله‌ی ما رابطه‌ی پوشش و سینما از بدو ورود به ایران تا زمان تصویب قانون کشف حجاب در گفتمان دوران پهلوی است و در آینده، این بررسی را ادامه می‌دهیم تا به انقلاب 57 برسیم و با تغییر گفتمان با تصویب قانون حجاب بعد از انقلاب، به سینمای پس از انقلاب بپردازیم و برسیم به سینمای حال حاضر و فیلم‌های در حال اکران!
به طور طبیعی از دوران صفویه بدین سو با رسمی شدن مذهب شیعه و برقراری حکومت فراگیر شیعه در ایران، گفتمان‌های جنسی دوران قبل تغییر کرد. در دوران صفویه تا اواخر قاجاریه، جنسیت (sexuality) به طور بی‌وقفه تحت قوانین و محرکه‌های دیگر، کنترل و به بیان فوکویی سرکوب می‌شدند. این روند و گفتمان تا دوره‌ی پهلوی و تصویب قانون کشف حجاب که آغاز گفتمان جنسی جدیدی در ایران است، ادامه یافت.
در دوره‌ی پهلوی، گفتمانی شکل گرفت که طی آن مکانیزم‌هایی برای بازگرداندن جنسیت به عرصه‌ی عمومی اعمال شد. این مکانیزم‌ها در عرصه‌های گوناگون زبانی از جمله معماری، نقاشی، عکاسی، موسیقی، تئاتر و سینما به شکل جدیدی از گفتمان تبدیل گردید. در دوران پهلوی، دوگونه نهاد اعمال قدرت شکل گرفت. نهادهایی که در جست‌وجوی کنترل جنسیت به منظور رهاسازی آن و یا به‌گونه‌ای در جست‌وجوی بیان آزادانه‌ی سکس در عرصه‌ی عمومی بودند و دیگر نهادهایی که در برابر این مکانیزم، مکانیزم‌های مقاومتی را شکل دادند.
و اما کشف حجاب؛ اهمیت کشف حجاب از آن روست که منجر به شکل‌گیری و ساخته شدن گفتمان جدیدی درباره‌ی بدن، پوشش بدن، جنسیت و زنانگی شد. نخستین کشور اسلامی که به صورت رسمی به کشف حجاب بانوان روی آورد، افغانستان بود. دومین کشور ترکیه بود که پس از سقوط دولت عثمانی، در سال 1313 منع حجاب در آن رسمیت یافت. در ایران نیز رضاخان میرپنج، در 17 دی ماه 1314 شمسی (17/10/1314) به صورت رسمی قانون کشف حجاب را تصویب و اعمال کرد. اما نگاهی بیندازیم به رخدادهای پیرامون این اتفاق در عرصه‌ی هنر و به ویژه هنر سینما.
در سال 1283ه.ش. اولین سالن سینما در خیابان چراغ گاز تهران، توسط «میرزا ابراهیم خان صحاف باشی» افتتاح شد که به نمایش فیلم‌های کوتاه پرداخت و با نکوهش سینما توسط تندروهای مذهبی تعطیل شد. سال 1300ه.ش. کلوپ «ایران جوان» توسط جوان‌های تحصیل‌کرده و اروپا دیده به نام‌های «مشرف الدوله نفیسی»، دکتر «سیاسی»، «ذبیح بهروز» و «تیمور تاش» تأسیس شد که در آن کلوپ «جعفرخان از فرنگ آمده» با شرکت «تریان» و خانمش بازی شد. در سال 1302ه.ش. «علینقی وزیری» به ایران آمد و کلوپ موزیکال را تأسیس کرد. در سال 1303ه.ش. گروه کمدی «اخوان» تأسیس شد که از جمله بازیگران این گروه باید به «لرتا» بانوی ارمنی تئاتر ایران، اشاره کرد. در سال 1305ه.ش. «جامعه‌ی باربد» تأسیس شد که به خلق نمایش‌های موزیکال پرداخت. در سال 1309ه.ش. اولین مدرسه‌ی آرتیستی سینما در خیابان علاءالدوله توسط «آوانس اوگانیانس» برپا شد. از این سو در تاریخ 1304ه.ش. «جامعه‌ی بیداری نسوان» بنیاد نهاده شد.
در سال 1307ه.ش. قانون اتحاد لباس تصویب گردید و تمامی اتباع ذکور ایرانی به‌جز طبقه‌ی روحانیون موظف شدند به لباس متحدالشکل درآمده و کلاه خارجی به نام پهلوی بر سر بگذارند. در این راستا فشار دولت در باب تغییر ظاهری به حدی رسید که سرانجام به واکنش مردم در مشهد منجر شد و مردم در اعتراض به «کلاه فرنگی» در مسجد گوهرشاد با توپ و مسلسل سرکوب شدند. در خرداد 1307ه.ش. «امان الله خان» پادشاه افغانستان همراه همسرش ثریا به ایران سفر کرد که البته همسر شاه افغان بدون حجاب اسلامی در انظار عموم ظاهر شد.
«حمیدرضا صدر» در کتاب «درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران» می‌نویسد: «اوگانیانس در همان سال 1309ه.ش.، «آبی و رابی» را ساخت که بر پرده رفت. در این کمدی اسلپ استیک شصت دقیقه‌ای محمد ضرابی و غلامعلی سهرابی به تقلید از فیلم‌های فرنگی زوج کمدی تشکیل دادند. از این فیلم نسخه‌ای به جا نمانده است، ولی در تصویری به جا مانده از آن می‌بینیم که دو شخصیت اصلی فیلم کت و شلوار آراسته‌ای پوشیده‌اند و با آویختن کروات، ترکیبی فرنگی از جوان ایرانی دهه‌ی 1310ه.ش. ارائه می‌دهند و مردم را به درآمدن از پیله‌های سنتی دعوت می‌کنند.»
در سال 1310ه.ش. اجازه‌ی ورود هیئتی از سوی جامعه‌ی ملل ذیل عنوان «تجاوز به حقوق زن در شرق» صادر شد و همچنین رضاشاه خواستار حمایت از زنان بی‌حجاب شد و فرمان این حمایت را نیز صادر کرد. در همین سال، استودیو «جهان نما» در انزلی تأسیس شد و فیلم «انتقام برادر» نیز ساخته شد و اما اتفاق جالب در سینما و تاریخ برهنگی در سینمای ایران، ساخته شدن فیلم «حاجی آقا آکتور سینما» در سال 1311ه.ش. توسط اوگانیانس می‌باشد.
چرا که در این فیلم حاجی آقا 3 سال قبل از تصویب قانون کشف حجاب به تماشای رقص دختر نیمه عریان می‌نشیند. در این کمدی صامت، اوگانیانس با قصه‌ی تک خطی‌اش به اوضاع سیاسی اجتماعی عصر رضاشاه نگاه موشکافانه‌ای انداخت، در پس مخالفت‌های حاجی آقا –مرد مذهبی سنتی- با سینما و کفر دانستن آن، تقلای سینمای ایران را برای مقبول افتادن نزد مردم عادی می‌دیدیم. فیلم زمانی ساخته شد و روی پرده رفت که برنامه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رضاشاه دوران اوج خود را می‌گذراند.
«محمدرضا» به عنوان ولایتعهدی برای تحصیل به سوئیس رفته بود، تشکیلات وزارت امور خارجه مورد بازنگری قرار گرفته، امتیاز دارسی لغو شده بود. پنجمین دسته‌ی یکصد نفری محصلین، روانه‌ی اروپا شده بودند. «روح انگیز»، «عبدالنقی وزیری» و «قمرالملوک» کنسرت‌هایشان را اجرا کرده بودند و در سال 1311ه.ش. «شمس پهلوی»، کنگره‌ی زنان شرق را برگزار کرده بود. این‌ها همه و همه گفتمان را آماده‌ی پذیرش رخداد کشف حجاب می‌ساخت.
حاجی آقا آکتور سینما، تماشاگر را به بازنگری دیدگاه خود دعوت می‌کرد. رضا شاه تا این زمان بیشترین تلاش خود را برای تغییر نظام آموزشی از یک سو و دگرگونی نظام قضایی انجام داده بود از سوی دیگر، روحانیون را از هر دو زمینه دور می‌کرد. از جمله باید به درگیری رضا شاه با «سیدحسن مدرس» و واکنش او در قبال مسائل زنان در دوره‌ی دوم مجلس شورای ملی اشاره کرد. ابهام جاری در شخصیت حاجی آقا به عنوان مرد مذهبی ابتدای فیلم که در انتها به سینما –که مورد لعن و نفرین روحانیون بود- اقتدا می‌کرد، جدل برانگیز بود. حتی عنوان فیلم کنایی و دو پهلو بود. واژه‌ی «حاجی» به مرد مسلمان دیندار و کاملاً مذهبی اشاره می‌کرد. حاجی آقا تجسم اعتقادات دولت به دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی دوران بود، شاید هم آرزوهای دولت.
بدین ترتیب سینما به تکنیکی در گفتمان حاکم تبدیل شد برای سرکوب و حتی تولید گفتمانی جدید در عرصه‌ی سکسوالیته و این امر ریشه در تفکرات یک نفر نداشت چرا که با روی کار آمدن رضا شاه کسانی که ترک سنت و اخذ فرهنگ غربی را مهم‌ترین عامل پیشرفت می‌دانستند در پست‌های کلیدی کشور قرار گرفتند و مسئولیت‌های حساسی را بر عهده گرفتند تا به باز تولید فرهنگ غربی در همه‌ی عرصه‌ها بپردازند. سفر رضا شاه به ترکیه در سال 1313ه.ش. اثر عمیقی بر نگرش او نسبت به میزان استفاده از پوشاک غربی و دیگر الگوهای غربی و به عبارت دیگر تکنیک‌های گفتمانی غرب گذاشت. رضا شاه در فاصله‌ی سال‌های 1313ه.ش. تا 1314ه.ش. به منظور آماده ساختن افکار عمومی جهت کشف حجاب، اقدام‌های وسیع تبلیغاتی صورت داد و به مرور حجاب در مدارس و جشن‌های فرهنگیان ممنوع گشت.
در این راستا هنر در الگوسازی یا بهتر بگوییم در سوژه سازی بر اساس الگوهای مقبول ایدئولوژی رضا شاهی نقش اساسی ایفا کرد. سینما و تئاتر و در کنار آن‌ها موسیقی و رقص از اصلی‌ترین تکنیک‌های سوژه سازی این گفتمان هستند. بالاخره در روز 17 دی ماه 1314ه.ش. در عمارت دانش‌سرای عالی تهران با حضور شاه و خانواده‌اش جشنی برپا شد تا دیپلم فارغ‌التحصیلی به آن‌ها اعطا شود. در این مراسم رؤسای مدارس و همسران صاحب منصبان عالی رتبه و همسر و دختران شاه بدون حجاب ظاهر شدند و عملاً دستور رفع حجاب را صادر کردند و این روز به نام «روز آزادی زن و کشف حجاب» نام‌گذاری شد.
به آزادی زن و کشف حجاب توجه خاص داشته باشیم زیرا این مسئله تا دوران معاصر یکی از رکن‌های اصلی مباحث فرهنگی و هنری و در اینجا هنر سینما انگاشته شده است. جدا از دستور کشف حجاب از سوی دیگر در یک اقدام خشن (اقدام‌های تکنیکی سرکوب گفتمان) از سوی نیروی نظامی در سراسر کشور، حجاب زنان شامل چادر، چاقچور و روبنده از سر آنان برداشته شد. پس از این تاریخ (مطابق با 1935م.) تبعیت از لباس‌های مد روز پیگیری می‌شد که در این ارائه‌ی مد و الگوی زندگی غرب، سینما اصلی‌ترین نقش را داشت و دارد.
بدین ترتیب گفتمان اکثریتی یعنی دولت، به وسیله‌ی گونه‌های نشانه‌های زبانی مبتنی بر کنترل و سرکوب در سال 1314ه.ش. توانست قانون کشف حجاب را تصویب کند که البته در برابر آن گفتمان اقلیتی که همان گونه‌های مبتنی بر مقاومت می‌باشد، در برابر امر کشف حجاب به مقاومت پرداخت. از انواع این مقاومت‌ها یکی تکفیر هنرهای نمایشی (تئاتر و سینما) توسط روحانیون بود. در دوران پهلوی، سینما وسیله‌ای برای الگوسازی در راستای سیاست‌های مدرن سازی و مدرنیزاسیون قرار گرفت.
در این مورد باید به اولین فیلم ناطق سینمای ایران یعنی «دختر لر» (1312ه.ش.) که توسط «عبدالحسین سپنتا» و «اردشیر ایرانی» در هندوستان ساخته شد، اشاره کرد. قهرمان «دختر لر» که برای تار و مار کردن راهزنان به سرزمین‌های دور –از پایتخت- می‌رفت، ترکیب تلطیف شده‌ی رضا شاه و اقدام‌های او برای ایجاد امنیت و تثبیت حکومت را به یاد می‌آورد. مضمون و پرداخت «دختر لر» یادآور محتوا و فرم فیلم‌های غربی بود. آثاری که توزیع گسترده‌ی آن‌ها در آسیا رو به فزونی بود و در ایران هم جریانی دائمی بود. آنچه امروز هم در بازنگری «دختر لر» جلب نظر می‌کند، توجیه حضور عامل خارجی –شکلی از استعمار، فرهنگ استعماری- در محیط است که بیشتر به بدویت تمایل دارد تا تمدن.
رضا شاه با آنکه بر استقلال و هویت ملی تأکید می‌کرد ولی باز نمی‌توانست اربابان خود را که با حمایت آن‌ها –به ویژه انگلستان- به قدرت رسیده بود، فراموش کند. بدین منوال برنامه‌های فرهنگی‌اش، الگوهای فرنگی را دنبال می‌کرد و این پیروی از الگوهای غربی در هنر سینمای تازه وارد و پویا به بارزترین شکل عیان شد. محور اصلی فیلم دختر لر، زن بود. مضمونی که تا کنونِ زمان حیات سینمای ایران ادامه پیدا کرده است و محور اصلی اکثر فیلم‌های سینمایی و هنرهای نمایشی بوده است.
البته در اینجا مهم نوع نگاه است به مسئله‌ی زن نه حضور یا عدم حضور زن. بر اساس برخی دیدگاه‌های شرقی‌گرایی (اورینتالیسم) نوع نگاه غرب به خاورمیانه از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل متفاوتی یافت و در آن تمایل به تحلیل شرایط حاکم بر جوامع اسلامی جلب نظر می‌کرد. اسلام نقش کلیدی در فاصله‌ی خاورمیانه و غرب یافته بود و جایگاه زن در این کشاکش اهمیت فراوان داشت و باید گفت هنوز دارد.
بنابر آنچه گذشت، ورود و ظهور و حتی به عبارتی تثبیت سینما در ایران با مسئله‌ی زن و حجاب و به طور کلی سکسوالیته پیوند غیرقابل انکاری دارد و این امر در دوران پهلوی اول با تصویب قانون کشف حجاب در 1314ه.ش. که عرضه و نمایش بدن در عرصه‌ی عمومی است به صورت تکنیکی برای سرکوب و حتی تولید گفتمان مطرح می‌شود؛ یعنی سینما وسیله‌ای می‌گردد برای آموزش و تثبیت ایدئولوژی نظام حاکم که در این دوران فرآیند مدرن سازی از بالا، با الگوی غربی است که البته همان‌طور که اشاره شد، تکنیک‌های مقاومت در برابر این گفتمان نیز شکل گرفت که در نهایت منجر به انقلاب 1357 گردید.

 

جمعه 7/9/1393 - 17:54
حجاب و عفاف

سینما و استعمار

بررسی مقوله‌ی پوشش، در سینمای ایران (2)
در راستای سانسور باید به سیاست‌های کشف حجاب اشاره کرد که تا جایی پیش رفت که در تئاتری به یکی از بازیگران زن اجازه‌ی پوشیدن چادر در نمایش داده نشد. ازدواج محمدرضا و فوزیه نقطه‌ی عطفی برای ایران به شمار می‌رفت، چرا که وقتی فوزیه متجدد به ایران آمد، ایرانیان رو در روی ملکه‌ی آینده‌ی ایران بدون حجاب بر سر قرار گرفتند.
از تاریخ تصویب حجاب وارد گفتمانی از جنسیت می‌شویم که ریشه در سیاست‌های استعماری غربی دارد. «پرویز کیمیاوی» در مورد این گفتمان، تکنیک‌ها و رابطه‌ای که با استعمار دارد، فیلم «اوکی مستر» را ساخته است.
در این فیلم با دو مسئله رو در رو هستیم:
1. ورود یک جریان بیگانه به جامعه؛
2.  دگرگونی در فرهنگ، اخلاق و ... داخلی.
کیمیاوی در این باره گفته است که موضوع تاریخی فیلم «اوکی مستر» یا «سیندرلا» به سال 1901م. بر می‌گردد. زمانی که «دارسی» قرارداد نفت را بست (طبق قرارداد دارسی) مظفرالدین شاه در سال 1280ه.ش.، امتیاز ایران را - به جز آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و خراسان که همگی در همسایگی روسیه بود- به مدت 60 سال به یکی از اتباع انگلیس به نام «ویلیام ناکس دارسی» واگذار کرد.
کیمیاوی به مسئله این گونه نگاه کرده است که «دارسی» نماینده‌ی یک جریان است و به‌عنوان یک شخصیت تخیلی «مرموز» از آن حرف می‌زند، شخصیتی که در همه جا هست، از همه جا وارد می‌شود (انواع تکنیک‌های زبانی و غیر زبانی گفتمان جنسیت را مد نظر داشته باشید.) به همه چیز و همه کس نفوذ می‌کند، روستاییان در فیلم «اوکی مستر» از او وحشت دارند و او را جن می‌دانند و ... و کل موضوع چیز دیگری است. یک جریان بیگانه نمی‌تواند نفوذ پیدا کند؟ مگر آنکه نبض آدم‌های آنجا را در دست داشته باشد. دارسی در فیلم اشاره می‌کند به اینکه: «تامیز لندن را یخ پوشانده، انگلستان احتیاج به منابع حرارتی دارد ولی به تنهایی نمی‌توان هیچ کاری کرد.» به همین خاطر است که به «سکس» هم متوسل می‌شود.
در اینجا سکس در قالب دختری جذاب به نام «سیندرلا» با یک بالن بزرگ خارج می‌شود. البته قوای کمکی دیگری نیز او را همراهی می‌کنند: «یک روزنامه نگار و یک باستان شناس» که به پیروی از دستورهای «دارسی»، نوشته‌های تحریف شده درباره‌ی ایران می‌نویسند. سیندرلا نیز علاوه بر مجذوب ساختن روستاییان، انگلیسی نیز درس می‌دهد، تاحدی که اهالی، زبان مادری‌شان را از یاد می‌برند.
در اینجا کیمیاوی اشاره به سه مسئله‌ی اصلی دارد که محور اصلی سیاست‌های رضا شاه می‌باشد:
1. ناسیونالیسم افراطی که باستان‌گرایی و توجه به ایران قبل از اسلام در این حیطه قرار می‌گیرد؛
2. مدرنیزاسیون در قالب انگلیسی صحبت کردن، نوع پوشاک و به‌طور کلی سکس؛
3. قدرت‌گرایی استبدادی رضا شاه که تحت حمایت انگلستان بر مسند نشست و عاملی شد برای اجرای سیاست‌های استعماری آن‌ها.
با این رویکرد، پس از قانون کشف حجاب تا سقوط رضا شاه ـ یعنی سال 1320ه.ش. ـ را بررسی می‌کنیم تا ببینیم نشانه‌های گفتمانی اکثریتی و اقلیتی چگونه بروز می‌یابند، به‌خصوص در عرصه‌ی هنر و به‌ویژه هنر سینما. لازم به ذکر است که منظور از گفتمان اکثریتی، همان تکنیک‌های سرکوب است که به موجب آن‌ها رضا شاه عرصه‌ی عمومی را جایگاه عرصه‌ی نمایش بدن نمود و گفتمان‌های اقلیتی، تکنیک‌های مقاومت در برابر این گفتمان سرکوب کننده و گاه تولید کننده می‌باشد.
سلطه‌ی رضا شاه که از سال 1304 تا 1320ه.ش. ادامه یافت، دارای سه ویژگی عمده‌ی غرب‌گرایی، دیکتاتوری و تمرکز بود. این سه ویژگی لازم و ملزوم یک‌دیگرند و در واقع همپای هم عمل می‌کردند. این رژیم از همان آغاز به غربی کردن تمام نهادها و تشکیلات مملکتی پرداخت و گفتمانی را سامان داد که اوج آن تصویب قانون کشف حجاب بود. به قول «اشرف»: «رضا شاه تصمیم گرفته بود ایران را بر اساس الگوی غربی دگرگون کند و ایران را به قرن بیستم برساند، چون وی تبلور پویایی رونق اقتصادی و قدرت را در غرب می‌دید، برای عملی ساختن این هدف یعنی نیرومند ساختن ما... تصمیم گرفت چادر یا حجاب سنتی زنان را ممنوع کند.»
 رضا شاه در پی مدرن کردن ایران به طور فرمایشی بود، غافل از اینکه تجدد و مدرنیسم در غرب با نقد سنت و جریان تحول سنت، به تدریج آغاز شد و بعد به نقد همه جانبه‌ی سنت پرداخت، یعنی حاصل تحولات درونی تاریخ غرب بود (البته مسئله‌ی حجاب چندان ربطی به این روند ندارد چون حجاب قبل از این دوره هم به شکل سرزمین‌های اسلامی در غرب وجود نداشته است.) این از یک سو و از سوی دیگر اینکه تجددگرایی رضا شاه از یک طرف با سنت‌ها و ارزش‌های دینی در تضاد قرار گرفته بود و از سوی دیگر با ناسیونالیسم خودش در تضاد بود چراکه به‌طور مثال در مسئله‌ی کشف حجاب، حجاب به همان اندازه که یک سنت اسلامی باشد یک سنت ایرانی هم بود، اما رضا شاه برخلاف ایران‌گرایی در پی نابودی آن بود.
پس از کشف حجاب در سال 1314ه.ش.، رضا شاه دست به اقدام‌های بسیاری در غربی کردن ایران می‌زند. دختر وی اشرف می‌نویسد: «پدرم نزد ما آمد و گفت: این دشوارترین کاری است که تا به حال مجبور به انجام دادن آن بودم، اما باید از شما بخواهم که برای زنان ایران سرمشق و نمونه باشید ، قرار شد که من و مادرم و خواهرم شمس، بدون چادر در مراسم جشن فارغ التحصیلی دانشسرای تهران شرکت کنیم.»
در همین سال سرکوب قیام مسجد گوهرشاد اتفاق افتاد، در 22خرداد 1314ه.ش. یعنی قبل از تصویب کشف حجاب در هنر سینما اکران فیلم شیرین و فرهاد (سپنتا) را در سینماهای مایاک و سپه تهران شاهد هستیم و در همین سال در آذرماه سینمای ملی تهران با مدیریت و تشکیلات جدید افتتاح شد و در روز افتتاحیه‌ی فیلم «پرنسس شارمینگ» اکران شد. در 20 آذر در خیابان علاء‌الدوله (فردوسی) سینما همایون تهران با اکران فیلم «طفل موریس» افتتاح شد.
در 17 دی 1314ه.ش. یعنی همان تاریخ تصویب قانون کشف حجاب، سینما اراک شهر اراک با 250 نفر ظرفیت با اکران یکی از فیلم‌های «تارزان» افتتاح گردید. در 5 بهمن 1314ه.ش. نخستین نظام‌نامه‌ی سینماها در 71 ماده به تصویب هیئت وزرا می‌رسد و در همین سال «ابراهیم مرادی» به‌عنوان نماینده‌ی ایران البته بدون فیلم، راهی نخستین جشنواره‌ی سینمای مسکو می‌شود. با اندکی تأمل می‌توان انواع روش‌های گفتمان حاکم را در یک سال مشاهده نمود، از سرکوب نظامی قیام گوهرشاد و قانون‌گذاری در مجلس شورا گرفته تا تأسیس سینما و اکران فیلم‌های غربی مستهجن و مسافرت به روسیه برای شرکت در جشنواره، همه و همه، دال بر سرکوب و تولید گفتمانی جدید می‌باشند.
رضا شاه در ادامه‌ی سیاست‌هایش، برگزاری مراسم عزاداری را در ماه محرم غیرقانونی اعلام می‌کند و حتی به کنترل از راه دستگیری روحانیون در خیابان‌ها می‌پردازد تا بدین وسیله گفتمان اقلیتی مقاومت را در برابر گفتمان حکومتی خاموش و سرکوب کند. یک سال پس از کشف حجاب یعنی در سال 1315ه.ش.، به دستور شهربانی ترجمه‌ی فیلم با صدای بلند در سینماها ممنوع گردید و روز به روز رشد افتتاح سالن‌های سینما ادامه یافت به طوری که در خرداد ماه سینمای تابستانی خورشید در شیراز افتتاح شد. در کرمان نخستین سالن سینما به نام تابان توسط «حکمت‌پور» گشایش یافت. در بابل نخستین سالن سینما به نام سینما حکیمی و در اصفهان سینما ایران آغاز به کار کرد، می‌بینیم که تکنیک‌های گفتمان سکسوالیته چگونه ابزارهای لازم خود را گسترش می‌دهد.
در همین سال دو فیلم مستند یا به عبارت بهتر خبری توسط «خان بابا خان معتضدی» ساخته شد. یکی «مراسم اسب‌دوانی تهران» و دیگری «شهره قشون لشکری»؛ فیلم‌های بلند ساخته شده در این سال «چشم‌های سیاه» و «فردوسی» هردو ساخته‌ی «سپنتا» هستند فیلم‌های خبری در راستای سیاست‌های اقتدارگرایی و تبلیغی رضا شاه‌اند و فیلم‌های سپنتا در راستای سیاست‌های ناسیونالیسم افراطی وی.
از سوی دیگر در نقطه‌ی مقابل مدرنیزاسیون رضا شاهی در همین سال، «بوف کور» صادق هدایت، منتشر می‌شود که اثری است در راستای تجدد یا همان مدرنیته و البته در اینجا «مدرنیسم» نامیده می‌شود و به شهادت تاریخ هر دو، هم مدرنیزاسیون رضا شاهی و مدرنیسم هدایت (مدرنیسم روشنفکری) راه به جایی نبرد. در این سال در عرصه‌ی تئاتر هم باید به افتتاح «کلاس تئاتر» شهردای توسط علی دریابگی اشاره کرد که در راستای همین سیاست‌هاست.
از سال 1316ه.ش. روند تولید فیلم‌های سینمایی در ایران متوقف شد و «لیلی و مجنون» سپنتا در فرودین ماه به نمایش درآمد ولی در همین سال سینماهای «بلور» و «خورشید نو» افتتاح شد. می‌بینیم که افتتاح سینما ادامه دارد ولی تولید فیلم نه! پس این سالن‌ها برای نمایش چه چیزی افتتاح شده‌اند؟ بدون شک جواب، اکران فیلم‌های غربی است. در همین سال شرکت فیلم‌برداری بدل در برلین آلمان، مسابقه‌ای برای ارائه‌ی موضوع جهت ساختن فیلم ایرانی ترتیب می‌دهد. نیاز به توضیح نیست که این شرکت به‌جز انگیزه‌های استعماری هدف دیگری از این مسابقه نداشته است.
در همین سال یعنی 1316ه.ش.، رئیس مجلس ایران آقای «نوری اسفندیاری» (حاج محتشم‌السلطنه) به آلمان سفر می‌کند و با «آدلف هیتلر» در برلین ملاقات می‌نماید، گذشته‌ از این موارد، باید به تصویب قانون سانسور توسط هیئت وزرا در همین سال اشاره کنیم. باز می‌گردیم به تکنیک‌های گفتمان سرکوب و تولید؛ از یک سو افتتاح سالن سینما، از دیگر سو تصویب قانون را در این سال مشاهده می‌کنیم. در کنار غرب‌خواهی و اجانب‌گرایی رضا شاهی و غرب‌گرایی در سینما، تمایل به آلمان و هیتلر آن هم در کنار ادعای ناسیونالیسم رضا شاه.
در فیلم اکران شده‌ی این سال یعنی «لیلی و مجنون» نشانه‌های گفتمان سکسوالیته را این گونه می‌توان برشمرد: «چشمان درشت فخرالزمان جبار وزیری (بازیگر نقش لیلی) که روبند توری تا زیر مشاهیش بالا آمده و ابروان کشیده‌ای که تاج مروارید نشانی بالای آن جلب نظر می‌کند، شبیه توصیفی بود که سیاهان فرنگی - یکی از عاملان اصلی استعمار – از زن شرقی ارائه می‌کردند.» این سیاهان هرگز به حرم‌های افسانه‌ای شرق پانگذاشتند، اما روایات، قصه‌ها و نقاشی‌هایشان از زنان شرق داخل حرم فصل‌های ویژه‌ای در سفرنامه‌های آن‌ها را رقم زده است. 
  جذابیت و دل‌مشغولی پرداختن به زندگی داخل حرم شاهان به سینمای ایران هم رسوخ کرده بود. این جذابیت از نگاه غربی، در سینمای ایران و در دید سینماگران ایرانی همان سوژه‌های بر اساس الگوی مورد نیاز استعمار غرب است. دیگر نیاز نبود که لشکرکشی‌های عظیم برای چپاول نفت اتفاق بیافتد، بلکه تکنیک‌های استعمار گسترش اندیشه‌ی سکسوالیته با رسانه‌های فراگیر،کار لشکرهای نیروی نظامی را خیلی بهتر و تمیزتر انجام می‌داد، در همین سال 1316ه.ش. براساس گفتمان حاکم، نمایشنامه‌های تاریخی نیز نوشته شد از جمله باید به نمایشنامه‌ی «گلچهره» اثر «رکن‌الدین همایون فرخ» و نمایشنامه‌ی «یوسف و زلیخا» اثر «عباس مؤسس» اشاره کرد.
در سال بعد روند افتتاح سالن سینما را بدین گونه شاهد هستیم که سینمای تربت حیدریه افتتاح و به دلیل عدم استقبال، چند ماه پس از گشایش تعطیل می‌شود. در سال 1317ه.ش. نخستین شماره‌ی مجله‌ی سینمایی «نمایش» به صاحب امتیازی «اسحاق زنجانی» منتشر شد.
 
سیاست‌های مدرنیزاسیون رضا شاهی در تکنیک‌هایی از قبیل ایجاد سازمان پرورش افکار در رویه‌ی نرم و ایدئولوژیک شکل می‌یابد. در ذیل سازمان پرورش افکار «سیدعلی نصر» در 20 بهمن 1317ه.ش.، پیشنهاد تأسیس مدرسه‌ی تئاتر را می‌دهد. شهرداری تهران به طور رسمی از وزارت داخله حق انحصاری ورود فیلم‌های سینمایی به اداه‌ی شهرداری را طلب می‌کند. در این سال «فاوستِ» گوته توسط «عباس ینس صدر» ترجمه می‌شود، اثری که اشاره به تمدن پوزیتویستی دارد!
رضا شاه برای ایجاد باب تازه‌ای در معادلات سیاسی روز، به محمدرضا (پسرش) دستور می‌دهد تا با فوزیه (خواهر ملک فاروق مصری) ازدواج کند، بدین ترتیب در سال 1317ه.ش. هیئتی ایرانی به سرکردگی «محمود جم» به قاهره برای خواستگاری فوزیه از ملک فاروق، عازم می‌شود. از این مراسم فیلمی تهیه شد که در تهران اکران گردید، اما به خاطر برخوردهای نامناسب محمود جم با خدمه‌ی کاخ و زنان مصری، پلیس از ادامه‌ی نمایش فیلم جلوگیری کرد.
در راستای سانسور باید به سیاست‌های کشف حجاب اشاره کرد که تا جایی پیش رفت که در تئاتر «مکتب عشق» اثر «علی اصغر شریفی» به یکی از بازیگران زن اجازه‌ی پوشیدن چادر در نمایش داده نشد. ازدواج محمدرضا و فوزیه در سال 1318ه.ش. نقطه‌ی عطفی برای ایران به شمار می‌رفت چرا که وقتی فوزیه متجدد به ایران آمد، ایرانیان رو در روی ملکه‌ی آینده‌ی ایران با آرایش غلیظ و بدون حجاب بر سر قرار گرفتند، آن هم همسری که از یک کشور اسلامی آمده بود. این بدین معناست که سوژه‌سازی بر اساساً الگوی غربی از دل مقتضیات فکری مردم ایران رخ می‌دهد یعنی عدم حجاب و عریانی و نمایش تن نه توسط زن عریان غربی بلکه توسط همسر پادشاه آینده‌ی ایران و زنی مسلمان اتفاق می‌افتد.
در همین سال ( 1318ه.ش.) جنگ جهانی دوم آغاز می‌گردد و مدرسه‌ی تئاتر ایران تأسیس می‌شود. تئاتر دائمی تهران شروع به کار می‌کند، هنرستان هنرپیشگی افتتاح می‌شود و دو فیلم مستند از مراسم افتتاح پیشاهنگی و مراسم افتتاح کارخانه‌ی ریس‌باف توسط خان بابا خان معتضد ساخته می‌شود. البته از مراسم ازدواج محمدرضا و فوزیه نیز فیلمی مستند ساخته شده است. در کنار این اقدام‌های رضا شاه در تولید گفتمان جدید برضد گفتمان سنتی، اقدام وی به انتشار تقویم شمسی نیز قابل ذکر است.
سرکوب و تولید گفتمان سکس رضا شاه در سال 1319ه.ش. به اوج خود می‌رسد چرا که در همین سال روز تولد رضا شاه مصادف با دهه‌ی اول ماه محرم و شب عاشورا بود که کارناوال مفصلی به راه انداختند و در کارناوال‌ها عده‌ای مطرب و فاحشه را جمع کرده بودند و به رقص و پایکوبی می‌پرداختند. در 4 اردیبهشت ماه این سال، اولین فرستنده‌ی رادیویی کشور در تهران شروع به کار کرد. ابزار رسانه‌ای دیگری که می‌توانست در سوژه‌سازی بر اساس الگوهای رضا شاهی استفاده گردد. از مراسم افتتاح رادیو ایران، فیلمی خبری (مستند) ساخته شد.
در شهرهای تهران و اهواز به ترتیب سینما ایران و سینما پارس افتتاح شد و از «عبدالحسین نوشین» برای تدریس در هنرستان هنرپیشگی دعوت صورت پذیرفت و «نیما» یکی از نخستین مقالات انتقادی عرصه‌ی ادب و هنر ایران را با نام «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» نوشت. سال 1320ه.ش. فرا رسید. روس‌ها از شمال و انگلیسی‌ها از جنوب به ایران هجوم آوردند. از 3/6/1320 در ساعت 8 بعدازظهر برق تهران قطع شد. علت این قطعی برق، حمله‌ی متفقین به کشور بود. تماشاگران از سالن‌ها بیرون ریختند.
ایران اشغال شده بود، فیلم‌های مستند جنگی به سینمای ایران راه یافت، دیکتاتوری رضا شاه سقوط کرد ولی تکنیک‌های گفتمانی که وی برای مدرنیزاسیون به کار بست هنوز نفس می‌کشید و برضد نگرش اسلام ستیزانه‌ی حاکم در بین دین‌مداران، گفتمان مقاومت قوت گرفت. کسانی چون «شریعت سنگلچی» که لقب مصلح کبیر گرفته بود و به بعضی از عقاید شیعه حمله می‌کرد در کنار «علی اکبر حکمی‌زاده» و مشهورتر از همه «احمد کسروی» و همه و هم نشان از گفتمان غرب‌گرایی داشت. غربی که از تمامی تکنیک‌های زبانی و غیر زبانی سرکوب و تولید، سوژه‌سازی براساس الگوها به‌وسیله‌ی هنر سینما و نمایش و اینک در سال 1320ه.ش. حمله‌ی نظامی برای استعمار سود می‌جست.
در این سال با حضور نیروهای متفقین در آبادان، سینمای بدون نامی ساخته شد که توسط سربازان هندی اداره می‌شد و فیلم‌های هندی اکران می‌کرد. در همین سال، سینمای «تاج» آبادان افتتاح گردید که به انبار سیلوی شرکت نفت تبدیل شد و در همدان شخصی به نام «موسیو سامبل» سینمای اکباتان همدان را افتتاح کرد.
از نشانه‌های گفتمان مقاومتی در این سال‌ها می‌توان به کتاب «کشف‌الاسرار» امام خمینی(ره) اشاره کرد که در این کتاب به کتاب «اسرار هزار ساله»‌ی علی اکبر حکمی‌زاده که به ارزش‌های شیعی و روحانیت حمله کرده بود، جواب می‌دهد. در دهه‌ی 20، سینمای ایران در کشاکش نبرد بزرگ، عرصه‌ای شد برای رقابت فشرده‌ی خارجی‌ها در ایران برای استعمار.

 

جمعه 7/9/1393 - 17:54
حجاب و عفاف
سینما در برابر بیداری فطری بشر
بررسی مقوله‌ی پوشش، در سینمای ایران (4)
در گفتمان اقلیتی، حجاب اسلامی به عنوان یک الگوی ایدئولوژیک و هویتی زن مسلمان مورد توجه قرار گرفت. اما در گفتمان اکثریتی، تکنیک‌های سرکوب با نشانه‌های متفاوت به اسلام ستیزی می‌پرداخت که البته گاه این تکنیک‌ها در قالبِ اصطلاحاتی نظیر «خرافه ستیزی» جامه‌ی مشروعیت می‌پوشید.
سکسوالیته در دوران پهلوی اول و دوم با دو گفتمان اکثریتی (حاکمان و دولتمردان پهلوی) و اقلیتی (روحانیون و افراد مذهبی) گره خورده است. کشف حجاب و مقاومت در برابر قانون کشف حجاب در دوران رضاشاه و سپس محمدرضا شاه، اشاره به اهمیت «بدن» به عنوان ابزار اصلی این گفتمان‌ها دارد. مقاومت در برابر «کشف حجاب» به منزله‌ی «رهایی» مورد نظر عده‌ی بسیاری از مردم ایران در دوران پهلوی قرار گرفت.
به خصوص پس از شهریور 1320 که جریان نوین اسلامی عمدتاً با صبغه‌ی روشنفکری در ایران پدید آمد، حجاب اسلامی نیز در میان بانوان مسلمان، به مثابه‌ی یک هویت و تشخص دینی و اجتماعی و حتی سیاسی در برابر دو جریان سنت‌گرا و غرب‌گرا، مطلوب شماری از زنان جوان و تحصیل‌کرده واقع گردید.
در این دوران زنان علاوه بر چادر از پوششی استفاده کردند که اندام را با لباس‌های مناسب و مطابق با سلایق افراد و موی سر نیز با روسری پوشیده می‌شود. بدین ترتیب در گفتمان اقلیتی، حجاب اسلامی به عنوان یک الگوی ایدئولوژیک و هویتی زن مسلمان و انقلابی مورد توجه قرار گرفت. اما در گفتمان اکثریتی، تکنیک‌های سرکوب با نشانه‌ها و رمزگان متفاوت به اسلام ستیزی می‌پرداخت که البته گاه این تکنیک‌ها در قالبِ اصطلاحاتی نظیر «خرافه ستیزی» و «خردباوری»، جامه‌ی مشروعیت می‌پوشید. یکی از این عرصه‌ها، سینما بود و همچنان هست، به ویژه آنچه سینمای «کاباره‌ای» خوانده شده است که از سال 1327 تا 1347ه.ش. سلطه‌ی کامل بر سینمای ایران داشت.
ریشه‌ی این اسلام ستیزی که در عرصه‌های دیگر گفتمانی نیز می‌توان یافت و ریشه‌یابی کرد به عنوان مثال اگر از سال 1336ه.ش. که آغاز روزگار نو سینمای ایران خوانده شده است و در همین سال فیلم «شب نشینی در جهنم» ساخته شد، 47 سال به عقب برگردیم به سال 1910م. می‌رسیم یعنی سالی که در آن کنفرانس جهانی راه‌های گسترش تبشیر مسیحی‌گری در جهان سوم برگزار گردید. در این کنفرانس پدران روحانی دین مسیحیت از اسلام‌گرایی مردمان جهان سوم ابراز نگرانی نمودند.
به طوری که در سخنرانی «گاردنر» در مجمع کشیشان در عصر روز شنبه 18 ژوئن 1910م. در قاهره، از اسلام به عنوان مشکل و به عبارتی صحیح‌تر از «مشکلِ اسلام» نام برده می‌شود چرا که نگران گرویدن مردم به اسلام هستند و حتی در همین سال در کنفرانس «ادینبورگ»، به آماری بدین گونه اشاره می‌شود که در روسیه در پی اعلام آزادی مذهب در 17 آوریل 1905م.، تعداد 50 هزار نفر که به اجبار به کلیسای شرقی (یونانی) پیوسته بودند، همگی به اسلام بازگشته‌اند و به دنبال آن‌ها تعدادی دیگر هم برای نخستین بار به اسلام گرویده‌اند.
حال با در نظر گرفتن این نکته به پرفروش‌ترین فیلم سال 1336ه.ش در تهران، یعنی «شب نشینی در جهنم» با فروش 7 میلیون و 500هزار ریال (7500000 ریال) بنگریم که کارگردان آن «ساموئل خاچیکیانِ» ارمنی تبار، تمایل به ساخت آن نداشت، خود آن مرحوم علت این تمایل نداشتن و درخواست برای حذف نامش از شناسنامه‌ی فیلم را این‌گونه بیان کرده است: «به هر حال موضوع به مسائل اعتقادی مسلمانان بر می‌گشت و من مسیحی بودم. خیلی‌ها به من توصیه کردند که کارگردانی فیلم را به عهده نگیرم، ولی میثاقیه [تهیه کننده‌ی فیلم] و حسین مدنی [نویسنده‌ی فیلم‌نامه] و [...] اصرار بسیار داشتند و من با شرط اینکه اسمم روی تیتراژ فیلم نیاید، قبول کردم.»
در این فیلم به دوزخ رفتن «حاجی جبار» و دیدارش با عزرائیل تجسم شده است. توجه کنید به ترکیب اسم کاراکتر اصلی فیلم یعنی «حاجی» به علاوه‌ی «جبار» و حمایت فرخ غفاری از این فیلم که نوشت: «داستان شب نشینی در جهنم (از آقایان مدنی و میثاقیه) ما را به فکر قصه‌های فلسفی ادبیات فرانسه در قرن هجدهم می‌اندازد. فلسفه‌ی این فیلم خیلی آشکار است...» توجه کنید به وجود رقص راک اندرول در این فیلم و جالب‌تر اینکه در 16 تیر سال بعد یعنی 1337ه.ش. همین فیلم به عنوان نماینده‌ی ایران و «میهمان» در جشنواره‌ی برلین (آلمان) به نمایش در می‌آید.
از دیگر نشانه‌های تکنیکی اکثریتی در سینمای ایران در سال 1336ه.ش.، می‌توان به لباس مردانه پوشیدن دلکش (عصمت باقرپور) در فیلم «ظالم بلا» به کارگردانی «سیامک یاسمی» اشاره کرد که دلکش کت و شلوار مردانه به تن کرد و به یمن صدای کلفت و مردانه‌اش، جاهل تمام عیاری شد.
«حمیدرضا صدر» می‌نویسد: «تصادفی نبود که همان سال علی تابش، کمدین سینمای ایران، در «مادمازل خاله» (امین امینی) لباس زنانه پوشید و در قالب یک زن به عشوه‌گری و ناز کردن پرداخت. جابه‌جایی زن و مرد با تغییر لباس و آرایش و هم‌ذات پنداری در مقام جنس مخالف با سنت‌شکنی‌های مرسوم دوران هم ساز بود. به نظر می‌رسید عملاً فاصله‌ای بین زن و مرد وجود ندارد.»
تمام این موارد را می‌توان از نشانه‌های گفتمان اکثریتی در بحث جنسیت (سکسوالیته) و پیامدهای کشف حجاب و اسلام‌ستیزی حکومت پهلوی دانست. البته در دوران بعد از انقلاب مواردی چون «آدم برفی» و «خوابم می‌آد» قابل ذکر است.
در سال 1336ه.ش. 5 فیلم مستند و 12 فیلم بلند ساخته شد و بدین ترتیب روزگار نوی سینمای ایران آغاز شد. در سال بعد (سال 1337ه.ش.) باز فیلمی به کارگردانی مرحوم «ساموئل خاچیکیان» با عنوان «طوفان در شهر ما» در تهران پر فروش‌ترین فیلم شد. نکته‌ای که اینجا باید بیان کنیم حضور اقلیت‌های دینی به خصوص مسیحیان عزیز در عرصه‌ی سینما و تئاتر ایران است، چرا که با مقاومت گفتمان اقلیتی (مذهبیون و روحانیت مسلمان) در برابر نشانه‌های گفتمان اکثریتی (هنرهای نمایشی سینما، تئاتر، موسیقی، رقص و...) غیر مسلمان‌ها وارد عرصه‌ی هنر ایران شدند و منصفانه بهترین‌ها نیز گشتند چرا که در جامعه‌ای که خود را اقلیت می‌دیدند برای بقا باید بهترین باشند.
اما نکته‌ی اصلی بر نوع مقاومتی است که روحانیون و مذهبیون مسلمان پیش گرفتند و آن اینکه به کل در مقاومت خویش به حذف مواردی چون سینما و تئاتر و حرام اعلام کردن آن پرداختند و به همین دلیل بسیاری از مسلمانان وارد این حیطه نگشتند و فن و هنر سینما از دست معتقدها و متدین‌های اسلامی خارج گردید یا به عبارتی از طیف مسلمانان کسی پرورش نیافت. به طوری که در آینده در بحث جشن‌های هنر شیراز به شخصیتی به نام «آربی آوانسیان» که یکی از بهترین کارگردان‌های سینما و تئاتر ایران شناخته شده است، خواهیم پرداخت که بیگانه بودن وی با فرهنگ اسلامی در همان دوران قبل از انقلاب مورد نقد قرار گرفت.
از فیلم‌های دیگری که در این سال ساخته شد، فیلم «لات جوانمرد» اثر «مجید محسنی» است که 5 سال پس از کودتای سال 1332ه.ش. ساخته شد. در سال 1338ه.ش.، 26 فیلم بلند و 3 فیلم مستند ساخته شد که پرفروش‌ترین آن‌ها در تهران، فیلم «آسمون جل» (نصرت الله وحدت) با فروش 4 میلیون ریال (4000000 ریال) بود. در بهمن همین سال سینماهای کشور تصمیم می‌گیرند مادام که رادیو مسکو دست از فحاشی به مقدسات ملی ما برنداشته است از نمایش فیلم‌های روسی خودداری کنند.
در این مورد نکته‌ای نهفته است و آن اینکه در دوران پهلوی دوم، کم رنگ شدن یا پررنگ شدن حضور استعمارگران و دولت‌های غربی، از عرصه‌ی نظامی به عرصه‌ی فرهنگی و به عبارت بهتر به عرصه‌ی مصرف‌گرایی تبدیل شد. به گونه‌ای که آغاز دوباره‌ی فیلم‌سازی در ایران و رونق سینماداری هم ساز با ظهور مصرف‌گرایی در ایران بود و رابطه‌ی سینما و مصرف با قابلیت فیلم‌ها در نمایش شیوه‌های نوین زندگی و استفاده از ابزار عناصر نو تشدید می‌شد و در این میان جنسیت و سکسوالیته حرف اصلی را می‌زد، به طوری که وسوسه‌ی زندگی تجملاتی و جامه و آرایش ستاره‌ها که صحنه به صحنه و فیلم به فیلم تغییر می‌کرد، تماشاگر را به پذیرش الگوهایی جدید مصرفی فرا می‌خواند.
در بهار همین سال (1338ه.ش.) رئیس کلانتری منطقه‌ی 11 تهران در اتومبیل جیپ کلانتری با ضربات چاقوی یکی از قمه کشان کشته شد و این نشان از جامعه‌ای ناآرام و سرشار از خشونت بود. جامعه‌ای که دولت و حکومتش، ایران را به پایگاه نظامی آمریکا بدل کرده بود. در این سال دوبله به فارسی افزایش یافت و به 183 فیلم دوبله شده رسید. به حربه‌ی استعمار و سرمایه‌داری برای نفوذ در بطن یک فرهنگ از راه سینما توجه داشته باشیم. در سال 1339ه.ش. شاهد نخستین بوسه‌های سینمایی بین زن و مرد در سینمای ایران در فیلم «فردا روشن است» ساخته‌ی «سردار ساگر» هستیم. به یاد آوریم تکنیک‌های اکثریتی را در اسلام ستیزی و قانون کشف حجاب و عرضه‌ی بدن و نمایش بدن و جنسیت در عرصه‌ی عمومی!
در اردیبهشت همین سال نخستین سینمای داریوین (اتومبیل رو) با مساحت 32000 متر و گنجایش 284 اتومبیل و قیمت بلیت 150 ریال افتتاح شد. در این سال از بین دو فیلم مستند و 27 فیلم بلند ساخته شده، فیلم «اول هیکل» ساخته‌ی «سیامک یاسمی» پرفروش‌ترین فیلم در تهران شد. با فروش 4.5 میلیون ریال (4500000 ریال) دهه‌ی 1340ه.ش، دهه‌ای که در ابتدای آن ریشه‌های انقلاب اسلامی شکل گرفت، با برنامه‌ی «اصلاحات ارمنی» اعتراض کردند، در همین زمان 4 نفر از امرای ارتش دستگیر شدند.
در همین سال بود که نخست‌وزیر وقت یعنی «علی امینی» دولت را ورشکسته اعلام کرد، در انتخابات مجلس تهران تقلب رخ داد و 4 مستند و 28 فیلم بلند ساخته شد که پرفروش‌ترین آن‌ها فیلمی از «ساموئل خاچیکیان» با عنوان «فریاد نیمه شب» با فروش 4 میلیون ریال (4000000 ریال) بود. قانون «اصلاحات ارمنی» در سال 1341ه.ش.، موجب قتل مهندس «ملک عابدی» (رئیس سازمان اصلاحات ارضی فیروزآباد فارس) شد و فیلم‌هایی بر اساس این برنامه در این سال ساخته شدند که از جمله‌ی آن‌ها «زمین تلخ» (خسرو پرویزی)، «عروس دهکده» (ناصر ملکی مطیعی) و... با این حال ایران در این سال دچار کسر بودجه‌ی 800 میلیون تومانی شد و مجبور به وام گرفتن گردید. پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران فیلمی از مرحوم «ساموئل خاچیکیان» با عنوان «دلهره» بود با فروش 6میلیون ریال (6000000 ریال).
در همین سال «نجف دریابندری»، «تاریخ سینما» اثر «آرتور نایت» را ترجمه کرد. برنامه‌ی اصلاحات ارضی در سال 1342ه.ش. موجب شد تا امام خمینی اعلامیه‌ای برای تظاهرات برضد لوایح، صدور نمایند، در حالی که شاه در اردیبهشت همین سال، در یک سخنرانی به زارعین و مالکین هشدار داده بود. در خرداد 1342ه.ش. کماندوهای شاه به مراکز مذهبی حمله کردند و در مدرسه‌ی فیضیه‌ی قم درگیری شکل گرفت که منجر به تعطیلی بازارها و دانشگاه‌ها شد. آنچه از این اتفاق‌ها در سینما بازتاب یافت، فیلم «قانون زندگی» (جمشید شیبانی) بود که شامل صحنه‌های مستندی از تقسیم اسناد مالکیت زمین‌های بین کشاورزان توسط شاه بود و یا «پرستوها به لانه باز می‌گردند» اثر «مجید محسنی» که در 10 دی 1342ه.ش. توسط شاه مشاهده شد و از پرداخت عوارض شهرداری معاف گردید.
در همین سال در پی اعتراض‌ها و درگیری‌ها، رئیس «ایل بویراحمدی» (عبدالله ضرغام‌پور) کشته شد و جسدش 4 روز در میدان عمومی آویزان ماند و سینمای ایران خاموش بود و هیچ نشانی از جامعه‌ی خود نداشت جز اوامر فرمایشی دولت پهلوی، یعنی سینما کاباره‌ای و عریانی برای ایجاد بازار مصرفی برای سرمایه‌داری به طوری که ستاره‌های سینما الگوهایی شدند برای سوژه‌سازی گفتمان اکثریتی، از یک سو برای مصرف‌گرایی و از دیگر سو برای اسلام ستیزی، هر 3 همسر شاه –فوزیه، ثریا بختیاری و فرح دیبا- از منظرهای متفاوت در راستای این سیاست و این سوژه‌سازی دارای نقش‌های متفاوتی بودند. «ثریا بختیاری» همسر دوم محمدرضا شاه در 1949م. (1328ه.ش.) وقتی به عنوان ملکه‌ی ایران پا به دربار ایران گذاشت اعلام کرد که قصد دارد نام جدید سینمایی برای خود انتخاب کند.
در سال 1343ه.ش.، 4 فیلم مستند و 37 فیلم بلند ساخته شد. از جمله «ترانه‌های روستایی» (صابر رهبر) که اشاره داشت به شعار «انقلاب شاه و ملت» و نمود نتایج حرف‌های شاه و برنامه‌های دولت در سینمای ایران را می‌توان در فیلم «دهکده‌ی طلایی» (نظام فاطمی) پی گرفت. در بهار همین سال «بهمن قشقایی» به چند پاسگاه حمله کرد. بحث امنیت و جنایت در دهه‌ی 40 آرام آرام در سینمای ایران نیز بازتاب یافت به طوری که در فیلم «جهنم زیر پای من»، افسر ژاندارم در کشتن برادر تبهکارش درنگ نکرد!
در فیلم «عروس فرنگی» (نصرت‌الله وحدت) رابطه‌ی مرد ایرانی و زن فرنگی نمایش داده می‌شود. زن فرنگی که الگوی زن ایرانی قرار می‌گیرد تا هم بازار مصرفی برای کالاهای کشورهای غربی مهیا شود و هم اسلام و مذهب و هر چه بیشتر مورد هجمه قرار گیرد. خواهیم دید که این عریانی و بی‌حجابیِ کشف حجاب، پیامدی جز انقلاب 1357 در پی نخواهد داشت!
در بهمن ماه 1343ه.ش.، «حسنعلی منصور» که برای تصویب لایحه‌ی کاپیتولاسیون قصد ورود به مجلس شورای ملی را داشت، توسط هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی ترور می‌شود. این حادثه پس از انقلاب در سال 1365ه.ش. دست آویز «علی اصغر شادروان» در فیلم «تیر باران» قرار می‌گیرد! نکته‌ی مهم‌تر، اوج خشونت جامعه است که در مبارزه‌های خود دست به اسلحه بردند و در کنار روحانیت و دیگر قشرهای مبارز، مبارزه‌ی گرم را نیز در جامعه شاهد هستیم!
پس از منصور، «امیرعباس هویدا» در همان بهمن 1343ه.ش. به صدارت برگزیده شد. پرفروش‌ترین فیلم‌های این سال در تهران دو فیلم «آقای قرن بیستم» (سیامک یاسمی) و «ضربت» (ساموئل خاچیکیان) با فروش 6میلیون ریال (6000000 ریال) می‌باشد. تأمل در مضمون این دو فیلم پرفروش خود توضیحی از حال و هوای آن روزگار است! در همین سال «مهرداد پهلبد» وزیر فرهنگ و هنر ایران گردید و تلویزیون ملی ایران با مدیریت «قطبی» (دایی فرح دیبا) حیاتی تازه را شروع کرد و تالار سنگلج (25 شهریور) به بهره‌برداری رسید و دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک بنیان نهاده شد.
مشاهده می‌کنیم که در تمام عرصه‌های گفتمانی و غیرگفتمانی، تمام تکنیک‌های سرکوب و تولید در حال فعالیت و شکل‌گیری می‌باشند. در ادامه خواهیم دید که اسلام ستیزی و مخالفت با بنیان‌های فرهنگی دینی جامعه‌ی ایران چگونه در این عرصه‌ها نمایان‌تر و علنی می‌گردد و در عین حال گفتمان اقلیتی و مذهبیون نیز واکنش نشان می‌دهند، به طوری که همان گونه که اشاره شد آغاز دهه‌ی40، آغاز انقلاب اسلامی 1357ه.ش. یا به عبارتی شروع مبارزه‌های انقلابی است.
مذهب در همین سال 1343، در فیلم مستند «گود مقدس» اثر «هژیر داریوش» نمودهایی پیدا کرد، هر چند که موضوع این فیلم مرتبط به زورخانه‌های ایرانی است، اما نگاهی مذهبی- عرفانی در پس نگاه فیلم‌ساز نمایان است. در سال 1344ه.ش. تیرگی روابط ایران و عراق موجب گسترش هر چه بیشتر ارتش گردید. «رضا صفایی»، فیلم شعاری «پاسداران دریا» را ساخت و «بهمن قشقایی» دستگیر و اعدام شد! در همین سال رئیس آگاهی تهران به 10سال زندان محکوم گردید.
نخستین جشنواره‌ی نمایش‌های ایرانی در مهر ماه برگزار شد. ثریا بختیاری (همسر دوم محمدرضا شاه) در فیلم «سه چهره از زن» به کارگردانی «فرانکو ایندودینا» بازی کرد. 5 مستند و 43 فیلم بلند ساخته شد. اشرف پهلوی و غلام‌رضا پهلوی (خواهر و برادر شاه) به اصفهان رفتند برای حضور در صحنه‌ی فیلم‌برداری فیلم «گل شیطان» (ترنس یانگ) –فیلمی که ایران را گذرگاه حمل قاچاق مواد مخدر به خاورمیانه معرفی کرد- و مهم‌ترین فیلم این سال یعنی «گنج قارون» (سیامک یاسمی) ساخته شد.
فیلمی که با فروش 1 میلیون ریال (10000000 ریال) در تهران پرفروش‌ترین فیلم شناخته شد. فیلمی که با کاراکتر اصلی علی «بی غم» (فردین) بازتاب دیدگاه‌های قشری از مردم در برابر ارزش‌های غربی موجود در جامعه بود که به الگویی (یا کهن الگویی) برای فیلم‌فارسی (فیلم‌هایی دارای آواز به علاوه‌ی بزبزن به علاوه ...) بدل شد. فیلمی که همه‌ی سطحی نگری‌های فیلم‌فارسی را در خود داشت و از فرط سادگی بچگانه بود و اذهان مردم کم سواد را به زحمت نمی‌انداخت و در عین حال همه‌ی عوامل جذاب و عامه پسند را در خود داشت! البته در همین سال (1344ه.ش.) فیلم «خشت و آیینه» (ابراهیم گلستان) نیز ساخته شد که آن نیز به گونه‌ای دیگر بازتابی از اوضاع دهه‌ی 40 ایران بود.
در سال 1345ه.ش. جمعیت تهران به 3میلیون نفر رسید. در آبان ماه این سال، مجمع عمومی سازمان زنان ایران به سرپرستی اشرف پهلوی در قطعنامه‌ای خواستار تشکیل سپاه دانش و عمران با شرکت زنان ایرانی و اعزام آنان به روستاها گردید. در بهار 1345ه.ش. دو نظامی محکوم به اعدام شدند. «ابوالقاسم رضایی» و «جلال مقدم» در همین سال فیلم «خانه‌ی خدا» را ساختند که مستندی مربوط به مناسک حج می‌باشد. با این فیلم در شهر مذهبی قم سینمایی افتتاح شد. تأمل در این موضوع بعد دیگری از سینما و مذهب و در اینجا سینما و اسلام را نشان می‌دهد.
جمعه 7/9/1393 - 17:53
حجاب و عفاف

سینما و گفتمان اسلام ستیزانه

بررسی مقوله‌ی پوشش، در سینمای ایران (5)
انقلاب اسلامی، پاسخ گفتمان اقلیتی به تمام مکانیزم‌ها و تکنیک‌های گفتمان اکثریتی اسلام ستیزانه‌ی استعمارگران پس از کشف حجاب بود که با پیروزی خود نه تنها در عرصه‌ی هنر و سینما بلکه در تمامی عرصه‌ها آغازگر گفتمانی نوین و فطرت گرایانه در تمام جهان شد.
یک قانون کلی بر مسائل فرهنگی و سیاسی حاکم است که هر پدیده‌ی فرهنگی وقتی به اوج قدرت و فراگیری می‌رسد، آبستن آن است که زوال خود را از همان نقطه‌ی اوج رقم بزند، فرهنگ برهنگی که رژیم پهلوی به دنبال آن بود در ماجرای جشن هنر شیراز به اوج خود رسید، نقطه‌ی شروع این زوال تشکیل کمیسیون جشن هنر در ساعت 5 بعداز ظهر روز یک‌شنبه 14 اسفند 1345 شمسی در کاخ «صاحب قرانیه» در حضور «فرح دیبا» می‌باشد.
در همین سال سینما هم روند سابق خود را طی کرد یعنی سال‌های اوج گفتمان سکسوالیته و در کنار آن ظهور اندک اندک سینمای دینی که به‌واسطه‌ی خواست فطری برخی فیلم‌سازان رخ می‌داد. ساموئل خاچیکیان «خداحافظ تهران» را ساخت. اسماعیل کوشان پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران با فروش 13.5میلیون ریال (13500000 ریال) را ساخت و در کل 7 مستند و 53 فیلم بلند ساخته شد!
در سال 1346 شمسی «مهدی میرصمدزاده» در پی مقوله‌ی اصلاحات ارضی فیلم «معجزه» را ساخت. این فیلم به گونه‌ای بازسازی فیلم «بلبل مزرعه» (مجید محسنی) در دهه‌ی قبل سینمای ایران است، فیلمی که به سبب نگرش‌های مضمونی‌اش مورد توجه سیستم دولتی شوروی سابق قرار گرفت و در آبان 1337 خبرگزاری «تاس» شوروی از نمایش آن در مسکو خبر داد و نوشت: «امروز نخستین نمایش فیلم هنری ایران موسوم به بلبل مزرعه در یکی از سینماهای مرکزی شهر [مسکو] انجام گرفت.
این اولین اثر هنری سینمای ایران است که تماشاچیان شوروی با آن آشنا می‌شوند. «سیمون دولیدزه» از طرف کارکنان سینماتوگرافی شوروی به مهمان وارده از ایران [مجید محسنی] خیر مقدم گفت و موفقیت‌های بزرگی را برای همکاران ایرانی خود آرزو نمود.» در شهریور همین سال یعنی 1346 شمسی اولین جشن هنر شیراز (تخت جمشید) در ساعت 8:30 بعداز ظهر روز دوشنبه آغاز به کار کرد. جشن‌هایی که موجب واکنش شدید گفتمان اقلیتی (مذهبیون و مخالفان رژیم) گردید.
از دیگر اقدام‌های تکنیکال در گفتمان اکثریتی در این سال باید به تاج‌گذاری شاه و سوار شدنش در کنار ملکه بر کالسکه‌ای و گشت و گذار در تهران را عنوان نمود در حالی که عده‌ای از امرا و افسران ارتش در تابستان همین سال به علت فروش غیرقانونی زمین (توجه کنید به قانون اصلاحات ارضی) به زندان افتادند. پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران فیلم «دالاهو» ساخته‌ی «سیامک یاسمی» بود با 15میلیون ریال فروش (15000000ریال). در این سال 12 فیلم مستند و 52 فیلم بلند ساخته شد. در سال 1347 شمسی 7 مستند و 71 فیلم بلند ساخته شد که تحلیل‌گران سینما این 71 فیلم را نتیجه‌ی وجود «فردین» می‌دانند.
واقعه‌ای که در این سال بسیار جنجال برانگیز بود، برگزای جشن ازدواج دو پسر درباری به طور علنی در هتل کمودور تهران بود که خشم شدید روحانیون و مذهبیون را برانگیخت؛ یعنی اوج تکنیک‌های تولیدی گفتمان سکسوالیته در گفتمان اکثریتی و اوج مقاومت و اعتراض در گفتمان اقلیتی!
در فیلم «شوهر آهو خانم» ساخته‌ی «داوود ملاپور» در سال 1347، بر اساس قصه‌ی «محمدعلی افغانی»، قصه‌ای که برنده‌ی جایزه‌ی سلطنتی بهترین کتاب سال شد، شخصیت‌های مذهبی در برابر کاراکترهای مدرن غرب‌گرا، نمایش داده شد. در این فیلم نانوایی میان سال، آبرومند، متدین و سرشناس دل به هما، زن جوان مطلقه‌ای می‌بازد که دو فرزند دارد. نانوا خود چهار فرزند و همسری مهربان دارد به نام آهو که الگوی زن وفادار و سنتی ایرانی است. درگیری هما و آهو شروع می‌شود. هما زنی است با گرایش‌های مدرن و ولنگار که عقل نانوا را زایل کرده است. می‌بینیم که جدال بین سنت و مدرنیته در دهه‌ی 40 در تمام عرصه‌ها به اوج خود رسیده است و مذهب و اسلام در این میان نقشی اساسی بازی می‌کنند.
در سال 1347 شمسی فیلم «سیاوش در تخت جمشید» (فریدون رهنما) که سال قبل ساخته شده بود، از جشنواره‌ی «لوکارنو»ی سوئیس جایزه‌ی «ژان اپستاین» را دریافت می‌کند. فیلمی که تجلی آرزوی مدرنیسمی پیشرو در شرایط ایران آن سال‌هاست. پرفروش‌ترین فیلم‌های این سال در تهران دو فیلم «سلطان قلب‌ها» (محمدعلی فردین) و «یوسف و زلیخا» (مهدی رئیس فیروز) است. با فروش 10میلیون ریال (10000000 ریال)! در تاریخ 11 شهریور همین سال، روز دوشنبه دومین جشن هنر شیراز (تخت جمشید) افتتاح شد.
دیگر نکته در گفتمان اکثریتی اجرای «شهر قصه» (بیژن مفید) در تالار دانشگاه پهلوی شیراز در ذیل جشن هنر شیراز در تاریخ 21 شهریور 1347 بود! البته باید به تصویب حذف الزام زن برای جلب رضایت شوهر برای انتخاب شغل در این سال در مجلس سنا نیز اشاره کرد که در چارچوب این قانون حمایت از کیان مطرح شد لیکن سقط جنین و قتل نفس را هم جایز دانست!!!
اما سال 1348 شمسی فرا رسید و دو فیلم «گاو» (داریوش مهرجویی) و «قیصر» (مسعود کیمیایی) ساخته شد. دو فیلمی که فصل جدیدی در تاریخ سینمای ایران گشود. به ویژه فیلم «گاو» که مورد توجه حضرت امام نیز قرار گرفت و آن را سینمایی مورد پسند جامعه‌ی اسلامی ایران خواند چرا که فارغ از سینمای کاباره‌ای و فاکتورهای فیلم‌فارسی بود و در راستای کشف حجاب به عرضه‌ی بدن و جنسیت در عرصه‌ی عمومی نمی‌پرداخت و دیگر رمزگان «گاو» در فرهنگ ایرانی است که جای تأمل دارد! حضرت امام به جای حذف سینما، سینمای متفکرانه را تأیید نمودند.
چرا که فیلم «گاو» هنوز پس از سال‌ها از سوی بسیاری از منتقدین به نام زیباترین و بهترین اثر متفکرانه و هنرمندانه‌ی سینمای ایران نام برده می‌شود و لااقل جزو 10فیلم برگزیده‌ی 40سال اخیر است! این فیلم با اینکه با سرمایه‌ی وزارت فرهنگ و هنر به ریاست «مهرداد پهلبد» ساخته شد، بر اساس و منظر عقل اعتقادی مدرن اصلاحات ارضی را نقد می‌کند.
در همین سال ـ 1348 شمسی ـ 17 فیلم ساخته شد که در آن‌ها آثاری با موضوع و تم‌های مذهبی جلب توجه می‌کنند؛ فیلم‌هایی چون «هنر اسلامی» (احمد فاروقی قاجار)، «مسجد جامع» (منوچهر طیاب)، «کاروان مقدس» (روح‌الله امامی) و... 49 فیلم بلند نیز ساخته شد که پرفروش‌ترین آن‌ها فیلم «قیصر» بود با 18میلیون ریال فروش! فیلمی که قهرمانی نوین به سینمای ایران معرفی کرد که در برابر ظلم و اجحافی که بر او شده است دیگر ساکت نمی‌نشیند و تا پای جانش مبارزه می‌کند. البته فیلم دارای اشاراتی اروتیک می‌باشد و فارغ از گفتمان سکسوالیته نیست!
در همین سال فیلم «ببر مازندران» (ساموئل خاچیکیان) جایزه‌ی بهترین فیلم از جشنواره‌ی تاشکند- شوروی را دریافت نمود و اولین قهرمان سینمای ایران یعنی «عبدالحسین سپنتا» نیز در همین سال درگذشت. سومین جشن هنر شیراز نیز از روز شنبه 8 شهوریور 1348 تا 18 شهریور 1347 برگزار شد. در سال 1349 شمسی 16 فیلم مستند و 59 فیلم بلند ساخته شد، که پرفروش‌ترین آن‌ها فیلم «طوقی» (علی حاتمی) با فروش 17میلیون ریال (17000000 ریال) در تهران بود! در آذر ماه این سال در دانشگاه پهلوی شیراز نخستین جشنواره‌ی فیلم‌های تبلیغاتی و در تخت جمشید همین شهر از 6 شهریور 1349 تا 14 شهریور 1349، چهارمین جشن هنر شیراز برگزار شد.
البته با حضور افرادی از فرهنگ غرب؛ نام‌دارانی چون «پیتر بروک و یرژی گروتفسکی!» در حالی وارد دهه‌ی 50شمسی می‌شویم که در دهه‌ی 40، حکومت پهلوی در راستای جریان‌های اصلاحات آمریکایی در ایران، مأموریت یافته بود تا از راه دست بردن در برخی مقررات مربوط به انجمن‌های ایالتی و ولایتی و در پوشش اعطای حق رأی به زنان، در واقع به تضعیف موقعیت مذهب و روحانیت و تقویت فرهنگ بیگانه و گسترش بی‌بندوباری و فساد در جامعه بپردازد. مخالفت امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) با تصویب نامه‌ی آمریکایی، نه مخالفت با آزادی زنان، بلکه مخالفت با عوام فریبی رژیم بود.
ابتدای سال 1350 شمسی، ژاندارم‌های مسلح از حرکت کارگران معترض (جهان چیت) به سوی تهران جلوگیری کردند. در همین سال 12 نفر از چریک‌های چپ‌گرای واقعه‌ی سیاهکل اعدام شدند. کیمیایی فیلم «داش آکل» را ساخت و در مجموع 18 مستند و 83 فیلم بلند ساخته شد. فیلم «گاو» جایزه‌ی منتقدان بین‌المللی سی و دومین جشنواره‌ی ونیز را دریافت کرد و «عزت‌الله انتظامی» برای بازی در همین فیلم، جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد جشنواره‌ی شیکاگو را ربود! شهید مطهری نقدی بر فیلم «محلل» (نصرت کریمی) نوشت. فیلمی که قوانین اسلامی را زیر سؤال می‌برد.
شاه طی سخنانی از آرزوی بدل شدن ایران به «آلمان غربی خاورمیانه» سخن گفت و به تبلیغات فراوان از تمدن ایران پرداخت. پنجمین جشن هنر شیراز از 4 شهریور 1350تا 14 شهریور 1350 برگزار شد. در دیگر عرصه‌ی گفتمانی اکثریتی در این سال باید به انتشار مجله‌ی تماشا اشاره کرد.
این مجله‌ی هفتگی از فروردین 1350 زیر نظر «سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران» چاپ شد و با انعکاس اخبار تلویزیون، برنامه‌های تئاتری، سینمایی، موسیقی، رقص، باله ... و نقد موضوعات یاد شده، صفحات سرگرمی و درج اجرای برنامه‌های تئاتری در سالن‌ها، تالارها و صحنه‌های نمایش و همچنین نمایشگاه‌های نقاشی و... سهم به سزایی در سوژه‌سازی و سوژه‌منقارسازی نسل جوان نسبت به مسائل فرهنگی، اجتماعی و هنری در گفتمان اکثریتی سکسوالیته داشت.
در همین سال ـ1350 شمسی ـ فیلم «آقای هالو» (داریوش مهرجویی) برنده‌ی جایزه‌ی ویژه از جشنواره‌ی مسکو شد! فیلم «رهایی» (ناصر تقوایی) جایزه‌ی خرچنگ طلایی جشنواره‌ی «کارتا خینا» اسپانیا را دریافت کرد! از آغاز دهه‌ی 1350 دریافت جوایز هنری- فرهنگی از سوی کشورهای غربی در سینما و فرهنگ و هنر ایران جای ویژه‌ای باز نمود. به یاد آوریم که مدرنیته در غرب یک حرکت فرهنگی بود و برخلاف مدرنیزاسیون پهلوی امری فرمایشی نبود و مدرنسیم هنری به نقد مدرنیته می‌پرداخت، حال آیا نباید به حضور استعمار به شکل نوین در قالب امور هنری و فرهنگی فکر کرد؟ (توجه کنید به پژوهش‌های هزارویک شب، نقد پسا استعماری ادوارد سعید و...، شکسپیر و ادبیات پسا استعماری در هندوستان و... )
در سال 1351 شمسی 90 فیلم بلند و 17 فیلم مستند ساخته شد. «فیلم پستچی» (داریوش مهرجویی) که براساس نمایش‌نامه‌ای از «گئورک بوخنر» ساخته شد، جایزه‌ی بهترین فیلم از جشنواره‌ی «رتردام» هلند و پلاک طلایی هیئت داوران جشنواره‌ی برلین (آلمان غربی) را دریافت کرد. بی‌شک اقتباسی بودن این فیلم از فرهنگ غرب در مورد توجه قرار گرفتن آن بی‌تأثیر نبوده است. البته نباید منکر توانمندی‌های سازندگان آن نیز شد! در زمستان این سال سخنگوی ساواک اعلام کرد که 120 نفر که در عراق و آلمان شرقی تعلیمات ویژه دیده‌اند به قصد خراب‌کاری، جاسوسی و براندازی حکومت به ایران آمده‌اند، دستگیر و در دادگاه‌های نظامی محاکمه شده‌اند.
کیمیایی فیلم «بلوچ» را با صحنه‌های اروتیک بسیار، در نقد جشن‌های 2500ساله می‌سازد. فیلم «صادق کرده» (ناصر تقوایی) توجه ویژه به مذهب دارد. «آربی آوانسیان» فیلم «چشمه» را بر اساس متون کتاب مقدس به تصویر می‌کشد. تئاتر شهر در 7 بهمن 1351 با نمایش «باغ آلبالو» به کارگردانی آربی آوانسیان در پارک پهلوی (پارک دانشجوی فعلی) افتتاح می‌شود. از 9 شهریور 1351تا 18 شهریور 1351 ششمین جشن هنر شیراز برگزار می‌شود و از دیگر سو بحران و شکست مالی سینمای ایران شروع می‌گردد در حالی که پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران، فیلم «بابا نان داد» (امان منطقی) با فروش 17میلیون ریال (17000000 ریال) می‌باشد! در سال 1352 شمسی 17 مستند و 82 فیلم بلند ساخته شد.
در پاییز این سال «اوریانا فالاچی» با محمدرضا شاه گفت‌وگویی انجام داد. ارزش نفت از 5میلیارد دلار به 19 میلیارد دلار رسید. شاه دائم سخن از «من» و «نفت» به میان می‌آورد و بین «مسلمان» و «عرب» تفکیک قائل می‌شد. در خرداد 1352، 5 نفر به جرم بمب‌گذاری به حبس محکوم شدند. فیلم «سفر» (بهرام بیضایی) جایزه‌ی دوم جشنواره‌ی مسکو و جایزه‌ی اول جشنواره‌ی شیکاگو را دریافت کرد. جوایزی که بعدها بیضایی گفت فهمید آن‌ها در پی چه هستند و دیگر در پی آن نوع فیلم‌سازی نرفت. امیر نادری «تنگنا» و «ساز دهنی» را ساخت و در «تنگسیر» رویکردی به مذهب داشت! در همین سال 1352 هوشنگ حسامی «قیامت عشق» را که شخصیت اصلی‌اش مذهبی بود، ساخت.
نقش مذهب و دین اسلام در عرصه‌های متفاوت گفتمانی بیشتر و بیشتر می‌شد و جبهه گرفتن برضد گفتمان سکسوالیته واضح‌تر و بارزتر می‌گردید، به طوری که مجله‌ی «فیلم و هنر» در شماره‌ی 467، در اسفند ماه همین سال (1352) در زمینه‌ی برهنه‌گرایی این گونه نوشت: «... تا سه چهار سال پیش تهران چنین نبود، در خیابان‌های تهران تصاویر استریپ تیز به چشم نمی‌خورد. پلاکاردها تا اندازه‌ای معین و مقرر اجازه‌ی برهنه‌گرایی داشتند، اما اکنون گویی دوربین‌های فیلم‌برداری فقط توانایی به تصویر درآوردن صحنه‌های سکسی را دارا هستند» چرا که در این دوره محدودیت‌های مربوط به نمایش مسائل جنسی نادیده گرفته شد و فیلم‌های سرشار از صحنه‌های سکسی بر پرده‌ی سینماهای ایران رفت.
در همین سال سهراب شهید ثالث «یک اتفاق ساده» را و «پرویز صیاد» پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران با فروش 22میلیون ریال (22000000 ریال) با عنوان «صمد به مدرسه می‌رود» را ساخت. هفتمین جشن هنر شیراز از تاریخ 7 شهریور 1352 تا 18 شهریور 1352 برگزار شد. در سال 1353 شمسی 26 فیلم مستند و 60 فیلم بلند ساخته شد. کیمیایی فیلم «خاک» را بر اساس داستان «اوسند بابا سبحان» (محمود دولت آبادی) ساخت که سرشار از نشانه‌های دین مسیحیت در برابر دین اسلام بود و «بهمن فرمان‌آرا» فیلم «شازده احتجاب» را بر اساس داستان «شازده احتجاب» (هوشنگ گلشیری) ساخت.
داستانی که طبق بررسی‌های دکتر «صالح حسینی» دارای ساختاری مشابه «خشم و هیاهو»ی فاکنر می‌باشد؛ یعنی دارای ساختاری بر اساس کتاب مقدس دین مسیحیت! همین فیلم در سومین جشنواره‌ی جهانی فیلم تهران از بزرگ‌ترین هنرمندان غرب که داوران جشنواره بودند، جایزه‌ی بهترین فیلم را دریافت کرد. بدون شک جدا از توانایی‌های سازندگان، آشنا بودن ساختار و فرم فیلم با دین مسیحیت و در اینجا برای داوران مسیحی دنیای غرب تأثیر به سزایی در دریافت این جایزه داشته است! پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران فیلم «ممل آمریکایی» (شاپور قریب) با فروش 21میلیون و 500 هزار ریال (21500000 ریال) بود. به ترکیب اسم این پرفروش‌ترین فیلم توجه کنید: «ممل» به علاوه‌ی «آمریکایی!»
هشتمین جشن هنر شیراز از تاریخ 24 مرداد 1353 تا 1 شهریور 1353 برگزار شد. در سال 1354 شمسی فیلم «شازده احتجاب» در بیست و هشتمین جشنواره‌ی کن به نمایش درآمد. در این سال دوبلورها 9 ماه اعتراض کردند. به محل تشکیل جلسه‌ی نمایندگان وزرای اوپک در اتریش حمله‌ی مسلحانه شد و چند نفر از جمله «جمشید آموزگار» (نماینده‌ی ایران) گروگان گرفته شد! طی یک عملیات چریکی با مأموران مسلح دختر پرفسور عدل و همسرش (فرزند سپهبد حجت کاشانی) کشته شدند.چند نفر از زندانیان سیاسی چپ‌گرا در زمستان همین سال در زندان اعدام شدند.
در این سال 26 فیلم مستند و 61 فیلم بلند ساخته شد که پرفروش‌ترین آن‌ها در تهران فیلم «گوزن‌ها» (مسعود کیمیایی) با فروش 26میلیون ریال (26000000 ریال) می‌باشد. فیلمی که اشاره به سرقت از بانک ایران و انگلیس و متلاشی شدن یک گروه 16 نفری در سال‌های قبل داشت. در همین سال «سازمان عفو بین‌المللی» از ایران به عنوان کشوری که بیش از کشورهای دیگر حقوق بشر را نقض می‌کند، یاد کرد.
نهمین جشن هنر شیراز از 30 مرداد 1354 تا 8 شهریور 1354 برگزار شد. در سال 1355 شمسی، سیاوش شاکری پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران را با عنوان «رابطه‌ی جوانی» و فروش 19میلیون ریال (19000000 ریال) ساخت. در این سال 43 مستند و 57 فیلم بلند ساخته شد. تعداد زندانیان سیاسی حدود 25 تا 100 هزار نفر شد. جمعیت تهران 34 میلیون بود که 72 درصد آن مهاجرین بودند. دهمین جشن هنر شیراز از 28 مرداد 1355 تا 11 شهریور 1355 برگزار شد.
در سال 1356 شمسی 17 مستند و 46 فیلم بلند ساخته شد که پرفروش‌ترین آن‌ها در تهران فیلم «در امتداد شب» (پرویز صیاد) بود؛ با فروش 46 میلیون ریال (46000000 ریال). در این سال آیت‌الله طالقانی در یک دادگاه نظامی به 10 سال حبس محکوم شد، خبری که در هیچ جایی چاپ نشد. شاه در مسیر رسیدن به «تمدن بزرگ» تاریخ شمسی را به پهلوی (شاهنشاهی) تغییر داد. دادگاه نظامی علنی شد. بیضایی «کلاغ» را ساخت، کیمیایی «سفر سنگ» را و علی حاتمی «سوته دلان» را! و اما آنچه بیش از همه در این سال هیاهو به پا کرد نمایش «خوک، بچه، آتش» از گروه «اسکوات» مجارستان بود.
اجرای این نمایش در یازدهمین جشن هنر شیراز موجب بروز جنجال در میان مردم و تماشاگران شیراز شد، محل نمایش، یکی از مغازه‌های عادی و کوچک شیراز بود و از صحنه و دکور آن چنانی خبری نبود. حتی در بین آربی آوانسیان (کارگردان سینما و تئاتر زبردست مسیحی ایران) و مریم خوارزمی (نویسنده‌ی روزنامه‌ی کیهان اینترنشنال) در روز یک‌شنبه 31 مرداد 1356 مشاجره‌ای در گرفت، مریم خوارزمی به عنوان معترض به اجرای این نمایش، مطالبی عنوان کرد که آربی را برافروخت و پیامد آن محتویات نوشابه‌ای را روی سر مریم خوارزمی، خالی کرد که همین عمل برای ساعتی برنامه‌های جشن هنر را مختل کرد و التهاب و تشنجی به وجود آورد.
گویا در مورد همین نمایش، «پارسونز» به شاه می‌گوید که اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر «وینچستر» انگلستان اجرا می‌شد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی‌بردند که در برابر این گفته‌ی پارسونز شاه مدتی می‌خندد و هیچ نمی‌گوید! می‌بینیم که تفاوت دو دین پروده یکی آربی آوانسیان و دیگری مریم خوارزمی چگونه رودرروی هم قرار گرفت. خشم مقام‌های مذهبی موجب شد سال بعد یعنی در 1357 شمسی دوازدهمین جشن هنر شیراز برگزار نگردد.
در همان سال 1356 فرح (همسر شاه) با «کارتر» در شب ژانویه می‌رقصد که این عمل نیز مورد غضب مردم ایران قرار می‌گیرد. بازتاب این خشم را می‌توان در دیگر عرصه‌های گفتمانی اقلیتی مشاهده نمود. به عنوان نمونه در شعارهای انقلابی مردم این مطلب چنین بازتاب یافت: «زاری نکن شهبانو، اگر ممد دماغ بمیره، کارتر تو رو می‌گیره» یا «فرح به من گفت الهی مملی بمیره، جیمی مرا بگیره»
در سال 1357 شمسی پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران «سفر سنگ» (کیمیایی) بود با فروش 27میلیون ریال (27000000 ریال) در این سال 8 فیلم مستند و 17 فیلم بلند ساخته شد. سینمادارها اعتصاب کردند. جشن هنر شیراز برگزار نشد و مهم‌ترین حادثه‌ی سینمایی آتش گرفتن سینما «رکس» آبادان بود. در ساعت 8 بعداز ظهر 28 مرداد 1357 در حین اکران فیلم «گوزن‌ها» در سینما رکس، 400 تماشاگر در سالن‌هایی که درهایش قفل شده بودند در آتش سوختند. موج واکنش مردم در سراسر ایران نسبت به مرگ قربانیان این حادثه جریان انقلاب را تسریع کرد و در این سال انقلاب اسلامی رخ داد.
به گفته‌ی «مصطفی اسدی» در پایان نامه‌ی ارشدش «آنچه در نهایت برای ما اهمیت دارد وضعیت کلی سینما در این گفتمان (گفتمان اکثریتی) مملو از نشانه‌های آزادی جنسی است که بی‌وقفه از سوی مکانیزم‌های ساخته شده توسط آن گفتمان شکل گرفتند. انگیزه‌های شکل‌گیری این تکنیک‌ها را گاه مدرنیزاسیون، گاه غرب‌گرایی، گاه اسلام‌ستیزی و گاه استعمار می‌توان خواند که در نهایت همه و همه فرهنگ ایرانی- اسلامی را دچار سرگردانی نمودند و شاید کسانی این سرگردانی و ابهام را ذات مدرنیته بخوانند.
لیکن باید گفت مدرن بودن با مدرنیزاسیون فرمایشی و از بالا بسیار متفاوت است و حتی شعار امام خمینی را در باب «اسلام ناب» می‌توان شعاری مدرن خواند و این بسیار متفاوت است با مدرنیزاسیون! انقلاب اسلامی 1357 شمسی، تصویب قانون حجاب در تیر ماه سال 1360 و پایان کشف حجاب و گفتمان اکثریتی عرضه‌ی بدن در عرصه‌ی عمومی است. اگر در ریشه‌ها و علل انقلاب اسلامی 1357 جست‌وجو کنیم، بی‌حجابی و فساد اخلاقی یکی از عامل‌های اصلی انقلاب خوانده شده است که هنر گفتمانی اکثریتی به ویژه سینما، بارزترین جایگاه ارائه، ترویج و سوژه سازی این گفتمان بود!
از واقعه‌ی کمودور تا همجنس‌گرایی درباریان از جمله «هویدا» که به اعتقاد فریده دیبا، «شاه در مورد همجنس‌بازی هویدا حساسیتی نشان نمی‌داد ما اطلاع داشتیم که علاوه بر هویدا بسیاری از وزرای دولت و مقامات دولتی به ویژه مقامات بلند پایه‌ی لشکری به این فساد اخلاقی آلوده بودند» و نیز حضور شخصی به نام «ارنست پرون» دوست صمیمی شاه که به گفته‌ی فردوست، پس از به قدرت رسیدن محمدرضا شاه، پرون به طور صریح خود را یک همجنس باز تمام عیار که رل زن را بازی می‌کرد، علنی ساخت و این رل زن بازی کردن در سینمای ایران نیز بازتاب یافت، همان‌طور که اشاره شد در فیلم «مادمازل خاله» (امین امینی)، «علی تابش» لباس زنانه پوشید و در قالب یک زن به عشوه‌گری و ناز کردن پرداخت.
فساد و بی‌بندوباری و شراب‌خواری محمدرضا شاه جز عوامل اصلی انقلاب است. در شعارهای دوران انقلاب آمده است: «نظام شاهنشاهی سرچشمه‌ی فساد است»، «شاه مظهر رذالت، دنائت، لئامت و فساد است» یا مردم با آگاهی از نقش «فرح» در جشن هنر شیراز شعار می‌دادند:
«فرح را بردند شیراز، با دایره و تنبک و ساز» یا «جیب شاه بانکه- هایده مثل تانکه» و در نهایت در اعتراض به پخش فیلم‌های مبتذل بر پلاکاردها نوشتند: «مرگ بر سازندگان فیلم‌های منحرف کننده و آن‌هایی که این فیلم‌ها را به دستور آمریکای فسادپرور نمایش می‌دهند.»
انقلاب اسلامی 1357 شمسی، پاسخ گفتمان اقلیتی به تمام مکانیزم‌ها و تکنیک‌های گفتمان اکثریتی شکل گرفته پس از کشف حجاب و اسلام ستیزانه‌ی استعمارگران بود که با پیروزی خود نه تنها در عرصه‌ی هنر و سینما بلکه در تمام عرصه‌ها آغازگر گفتمانی نوین و فطرت گرایانه در تمام جهان شد.

 

جمعه 7/9/1393 - 17:53
حجاب و عفاف

سینمای اشراقی در جدال با سینمای مأنوس با برهنگی

بررسی مقوله‌ی پوشش در سینمای ایران (6)
فحشا و قانون کشف حجاب -یکی از نشانه‌های گفتمان اکثریتی دوران پهلوی- منجر به انقلاب 1357 گردید. با پیروزی انقلاب گفتمان جدیدی در این عرصه شکل گرفت و جای گفتمان اکثریتی و اقلیتی پیش از انقلاب عوض شد. در حقیقت باید بگوییم که آغاز این گفتمان جدید نه خود انقلاب، بلکه تصویب قانون حجاب در تیرماه 1360شمسی است.
سال 1357شمسی، پیروزی انقلاب اسلامی ایران در پی مبارزه‌ی گفتمان اقلیتی در برابر گفتمان اکثریتی «کشف حجاب» شکل گرفت. سال 1357 در تاریخ سینمای ایران سال داغ و سوزانی بود. 2فروردین سینما «استیل» تهران سوخت، 14مرداد سینما «آتلانتیک» طعمه‌ی حریق شد. 19مرداد سینما «پارامونت» شیراز، 20مرداد سینما «کریستال» ارومیه و در نهایت 28مرداد سینما «رکس» آبادان با آتش آشنا شدند. می‌توان لیستی از نام سینماهای سوخته و نابود شده به شرح زیر تهیه کرد:
کاپری/ دیاموند/ پارامونت/ سینه موند/ رادیو سیتی/ ادئون/ امپایر/ کریستال/ لشهوند/ میامی/ سانیا/ الوند/ تیسفون/ اطلس/ رویا/ ب.ب/ تاج/ شهناز/ ری/ داریوش/ پلازا/ ژاله/ آزیتا/ شرق/ ایفل/ کارون/ مرمر/ دیانا/ آسیا/ شهر قشنگ/ ریولی/ پاسیفیک/ مولن روژ.
اگرچه هیچ وقت دلیل این حریق‌ها مشخص نشد اما آنچه آشکار است از سویی رژیم شاه می‌خواست با آتش زدن سینما انقلاب اسلامی را مخالف سینما و انقلابیون را مشتی آشوبگر نشان دهد؛ از دیگر سو، امام خمینی قبل از آمدن به ایران در پاریس در یک سخنرانی اعلام می‌کنند: «اسلام فرم سینماها را تغییر می‌دهد» و در 12 بهمن 1357 در سخنرانی تاریخی خود می‌فرمایند: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم» و در حقیقت ایشان آتش زدن سینماها را نوعی اشک تمساح رژیم برای مظلوم‌نمایی می‌دانستند.
فحشا و قانون کشف حجاب -یکی از نشانه‌های گفتمان اکثریتی دوران پهلوی- منجر به انقلاب 1357 گردید. با پیروزی انقلاب گفتمان جدیدی در این عرصه شکل گرفت و جای گفتمان اکثریتی و اقلیتی پیش از انقلاب بالطبع عوض شد. به بیان درست‌تر باید بگوییم که آغاز این گفتمان جدید نه خود انقلاب، بلکه تصویب قانون حجاب در تیرماه 1360شمسی است. حال ببینیم چه می‌شود که پس از انقلاب به قانون حجاب می‌رسیم و تأثیرش در سینمای ایران چگونه قابل بررسی است؟
یک سال پس از انقلاب اسلامی یعنی در سال 1358 حدود 23 فیلم مستند و 9 فیلم بلند تولید می‌شود. در اردیبهشت این سال «محمدعلی نجفی»، مدیر کل اداره‌ی نظارت و نمایش می‌گردد و بر اساس حمایت از سینمای ملی از ورود بی‌رویه‌ی فیلم‌های خارجی جلوگیری می‌کند، مالیات فیلم‌های خارجی افزایش می‌یابد و در نهایت سینما به عنوان یک صنعت معرفی می‌شود تا از حمایت‌های صنعت ملی برخوردار گردد. در همین سال بسیاری از فیلم‌های خارجی که در دوران شاه مجوز نمایش نداشتند، موفق به نمایش در سینماهای ایران می‌شوند از جمله فیلم «Z» (زد) ساخته‌ی «کنستانتین گوستاگاوراس» (1969م.). این امر یعنی جهت‌گیری نظام در عرصه‌ی فرهنگی در قبال سیاست‌های امپریالیستی تغییر 180 درجه‌ای نسبت به قبل کرده است.
در خرداد ماه 1358، اداره‌ها سینمایی مختلف ادغام می‌گردند. پس از 21 آبان همین سال، انجمن سینماداران اعلام می‌کنند که از این پس فیلم آمریکایی نمایش نخواهند داد. در این سال تغییر نام‌های سینما، در کنار دیگر تغییرات نیز دیده می‌شود. به عنوان مثال «پولیدور» می‌شود «قدس»، «امپایر»، «استقلال» نام می‌گیرد و «رویال» به «انقلاب» تغییر نام می‌دهد. و سینماهای «حافظ/ سهیلا/ همای/ شهرزاد/ آریا/ مترو/ آزیتا/ مرجان/ پارک» به علت نداشتن ایمنی و بهداشت مناسب تعطیل می‌شود. در همین سال نمایش فیلم‌های کاراته‌ای نیز ممنوع می‌گردد. طبق آنچه گفته شد، در گفتمان جدید، نام‌ها باید تغییر می‌کردند و فیلم‌هایی نیز باید از عرصه‌ی نمایش حذف می‌شدند تا آرام آرام نشانه‌های رژیم پهلوی کنار گذاشته شود.
در سال 1359شمسی حدود 23 فیلم مستند و 12 فیلم بلند ساخته شد. در 24 فروردین این سال، «علی قدوسی»، دادستان کل انقلاب، به بنیاد مستضعفان اجازه می‌دهد تمامی سینماهای کشور را در جهت رعایت کامل موازین شرعی به اختیار خود بگیرد. این حکم، واکنش محمدعلی نجفی را بر می‌انگیزد و وی اعلام می‌کند که استعفا خواهد داد. در اردیبهشت 1359 در سینما «نادر»، بمبی منفجر می‌شود که موجب کاهش فروش و قیمت بلیط می‌گردد. واردات فیلم‌های هنری ممنوع می‌شود و حجت‌الاسلام «خلخالی»، با صدور حکمی از سوی دایره‌ی مبارزه با منکرات موجب توقیف فیلم قیصر (مسعود کیمیایی) در سینما «شهر قشنگ» می‌شود.
فیلمی که در زمان شاه نیز به راحتی اجازه‌ی اکران نیافت و در سینمای ایران به ارائه‌ی قهرمانی سرکش و به معنایی انقلابی پرداخت. البته چندی بعد حجت‌الاسلام «شیرازی» سرپرست دایره، این حکم را «تکذیب» می‌کند. شاید علت این تکذیب همانا جایگاه این گونه سینما در کمک به سوژه سازی بر اساس الگوی انقلابی است که اینک با گذشت زمانی کمتر از یک دهه، توقیف آن، توقیف عاملان انقلاب است.
در شهریور همین سال، دادگاه انقلاب آبادان در پی بررسی پرونده‌های متهمین حادثه‌ی سینما رکس، متهم ردیف اول، «حسین تکبعلی‌زاده» و 4 تن دیگر را به اعدام محکوم می‌کند. همچنین این دادگاه برای چند تن فراری از جمله سرتیپ «زرهی» رئیس وقت شهرداری آبادان حکم غیابی اعدام صادر می‌کند. با این اقدام، اشک تمساح ریختن‌های شاه در مورد اتفاق سینما رکس در گفتمان حقوقی و قضایی به چالش کشیده شد.
از 4 مهر 1359 به علت شروع جنگ تحمیلی طبق مقررات خاموشی، نمایش فیلم در سینماها به 2 سانس (2 و 4 بعدازظهر به علاوه‌ی 1 سانس صبح روزهای تعطیل) کاهش می‌یابد. این اولین تأثیر جنگ در سینمای ایران نخواهد بود به طوری که در دهه‌های آینده ژانر جنگ جزو بدنه‌ی اصلی سینمای ایران می‌شود و گفتمان حاکم جنگ را به انقلاب و مبارزه با سرمایه‌داری نه جنگ مسلمان با مسلمان، پیوند می‌زند.
در آذرماه همین سال، «مهدی مسعود شاهی» جایگزین محمدعلی نجفی می‌شود و در اسفندماه سینما «شهرقیام» (قم) با فیلم «سرباز اسلام» (امان منطقی) افتتاح می‌گردد و ساخت شهرک غزالی نیز آغاز می‌شود. در کنار تمام این اتفاق‌ها باید به انتقاد شدید امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) از دولت در سخنرانی 8 تیر 1359، اشاره کنیم که «چرا هنوز نشانه‌های شاهنشاهی در اداره‌های دولتی وجود دارد و اداره‌ها باید طی 10 روز اسلامی شود» این فرمایش امام، باعث شد که از صبح شنبه 14 تیرماه 1359، از ورود زنان بی‌حجاب به اداره‌های دولتی جلوگیری شود.
در دهه‌ی 60 افرادی چون «محسن مخملباف» به‌وسیله‌ی سینما دست به سوژه‌سازی بر اساس الگوی ایدئولوژی حکومت اسلامی می‌زنند. فیلم‌هایی مانند «توبه نصوح» در مساجد به نمایش در می‌آید و بدین ترتیب سینما به مسجد راه پیدا می‌کند، البته در ادامه، تحول مخملباف انقلابی از «توبه نصوح» به «سکس و فلسفه» منجر می‌شود و این تحول فقط در تکنیک‌های هنری رخ نمی‌دهد بلکه این برگشت به سوی فرهنگ و سیاست‌های غربی در دیگر عرصه‌های گفتمانی و غیر گفتمانی مانند سیاست و اقتصاد نیز رخ می‌دهد که اوج آن در دوران ریاست جمهوری «محمد خاتمی» است.
در سال 1360شمسی حدود 11 فیلم مستند و 10 فیلم بلند ساخته شد. در تیر ماه همین سال قانون اجباری شدن حجاب در معابر و اماکن عمومی به تصویب رسید. در همین ماه یعنی 20 تیر 1360 سینما «ایفل» دچار حریق شد. در 16 مهر از مجموع 690 فیلم آماده‌ی نمایش، 243 فیلم مجاز شناخته شد یا طبق آمار دیگری از 340 فیلم، 209 فیلم غیرقابل نمایش معرفی گردید. این یعنی ناهماهنگی بین هنرمندان و سیاست‌گذاران، بدین معنا که سینماگران هنوز در حال و هوای قبل از انقلاب به سر می‌برند، بنابراین فیلم آن‌ها تأیید نمی‌شود.
بدین دلیل است که «صادقی اردستانی» در 3 دی اعلام کرد که از 23 فیلم ساخته شده‌ی پس از انقلاب، 19 فیلم به دلیل انحراف و مسمومیت‌های فکری، فرهنگی و ضربه وارد کردن به شئون و معیارهای جامعه‌ی اسلامی مردود شناخته شده است. در این سال فیلم «پنجمین سوار سرنوشت» ساخته‌ی «سعید مطلبی» به خاطر بازی «ایرج قادری» و برخورد مزورانه با مذهب، توقیف شد.
چرا که پیرو فرمایش امام جزو نشانه‌های تکنیکالی گفتمانی اکثریتی رژیم پهلوی هستند که البته در دوران وزارت آقای «مهاجرانی» اجازه می‌یابند تا باز بر پرده‌ی سینما ظاهر گردند، این امر دارای معانی بسیاری می‌باشد، یکی اینکه بعد از انقلاب سیستم آموزشی نتوانسته کسانی را تربیت کند که جای خالی هنرمندان قبل را پر کند و دیگر اینکه میل و رغبتی در مردم و مسئولین به نگرش پیش از انفلاب باقی مانده که در بازگشت چهره‌هایی چون مرحوم قادری رخ می‌نماید.
از دیگر فیلم‌های توقیف شده می‌توان «چریکه تارا» (بهرام بیضایی) را نام برد که در آن «سوسن تسلیمی» فاقد حجاب اسلامی است و به همین علت توقیف شد. در مرداد ماه این سال وزیر وقت ارشاد (حجت‌الاسلام معادی‌خواه) به دنبال اعتراض‌های شدید برای نمایش «برزخی‌ها» استعفا داد. این فیلم با فروش 80000000 ریال در تهران پرفروش‌ترین فیلم سال شد. کارگردانش ایرج قادری بود و بازیگرانش «فردین» و «ناصر ملک مطیعی» بودند. (نشانه‌های گفتمان اکثریتی دوران پهلوی!) دهه‌ی 60 علاوه بر جنگ، در عرصه‌ی سکسوالیته اتفاق جالبی رخ می‌دهد و آن اینکه زن از سینما حذف می‌شود، به طوری که در دو جشنواره از جشنواره‌های فیلم فجر، جایزه‌ی بازیگر زن را، نمی‌دانند به چه کسی بدهند چرا که زن بازیگر بر پرده دیده نمی‌شود!
در آذر ماه 1361 «سیدمحمد خاتمی» به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شد. فیلم «گرداب» ساخته‌ی «حسین دوانی» به خاطر اشاعه‌ی فحشا، توهین به مردم مستضعف و ترسیم روابط غیرالهی توقیف شد. همچنین فیلم «حاجی واشنگتن» (علی حاتمی) توقیف گردید. به ترکیب «حاجی» + «واشنگتن» توجه کنید و به اضافه‌ی این مورد که «عزت‌الله انتظامی» در نقش «حاجی» به جای زن، یک عروسک را به آغوش می‌کشد.
در سال 1362شمسی حدود 13 فیلم مستند و 18 فیلم بلند ساخته شد. در اردیبهشت ماه، وزیر ارشاد (سیدمحمد خاتمی) غیر مجاز بودن فعالیت ویدئو کلوپ‌ها را اعلام می‌کند. در 3 اسفند همین سال بنیاد سینمایی فارابی توسط هواداران دکتر «علی شریعتی» به ثبت می‌رسد و «سیدمحمد بهشتی» به عنوان مدیرعامل آن معرفی می‌گردد. در این سال فیلم‌های ایرانی 3940868 نفر تماشاگر و فیلم‌های خارجی 12445658 نفر تماشاگر داشتند. تفاوت تعداد تماشاگر نشان از کیفیت پایین فیلم‌های ایرانی و رغبت مردم به هنر و فرهنگ فرا مرزی است که می‌بایست برای آن چاره‌ای اندیشید و راحت‌ترین راهکار، تکنیکال اکثریتی حذف رقیب بود.
در سال 1363شمسی، «سناتور» (مهدی صباغ‌زاده) با فروش 65392760 ریال، پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران می‌شود. در همین سال محسن مخملباف فیلم «استعاذه» را با الهام از بحارالانوار مجلسی و استعاذه‌ی آیت‌الله «دستغیب» می‌سازد. مخملباف در همین سال با ساخت فیلم «دو چشم بی‌سو» به مارکسیسم حمله می‌کند.
در سال 1364شمسی از 540 فیلم‌نامه و طرح ارائه شده به شورای بررسی فیلم‌نامه‌ی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 492 طرح و فیلم‌نامه رد شد! بیضایی در این سال «باشو، غریبه‌ی کوچک» را با موضوع جنگ ساخت که توقیف شد!!! و فیلم «عقاب‌ها» (ساموئل خاچیکیان) پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران شد. «محمدعلی طالبی» و «مرضیه برومند»، «شهر موش‌ها» را ساختند که دشمن در قالب گربه بر پرده به بچه‌ها نشان داده شد. «دونده»‌ی (امیر نادری) جایزه‌ی بزرگ جشنواره «3 قاره‌ی نانت» (فرانسه) را گرفت.
در سال 1365شمسی در پی فرمان امام خمینی مبنی بر بسیج نیروها و امکانات در خدمت جنگ، گروه‌های مختلف سینمایی به فعالیت در این زمینه می‌پردازند. در تیرماه این سال سینما «فردوسی» مشهد در آتش می‌سوزد. علی اصغر شادروان «تیر باران» را بر اساس ترور «حسنعلی منصور» در سال 1343شمسی می‌سازد. از 260 فیلم‌نامه و طرح، 235 مورد مردود اعلام می‌شود. باز هم همان نبود هماهنگی در نگاه مسئولین و هنرمند! مخملباف «بایکوت» را و کیارستمی «خانه‌ی دوست کجاست» را می‌سازد و جالب‌تر از همه آواز خواندن دخترک در فیلم «گلنار» (کامبوزیا پرتوی) در کنار شخصیت‌های عروسکی است! «بایکوت» با فروش 91236450 ریال در تهران، پرفروش‌ترین فیلم سال معرفی می‌شود.
در سال 1366شمسی داریوش مهرجویی پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران را با فروش 180000000 ریال می‌سازد: «اجاره نشین‌ها»؛ در همین سال «دست‌فروش» مخملباف خبرساز می‌شود و تعداد سالن‌ها به 264 سالن (از 284 سالن در سال 1362) کاهش می‌یابد. در سال 1367شمسی از 476 طرح و فیلم‌نامه، 438 مورد مردود اعلام می‌شود. «کانی مانگا» (سیف‌الله داد) پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران با فروش 110295370 ریال می‌شود.
در این سال بیضایی «شاید وقتی دیگر» را با بازی سوسن تسلیمی با محوریت «زن» می‌سازد. زن و جنگ، دو عرصه‌ی حساس در تمام تاریخ ایران است. در سال 1368شمسی از 316 فیلم‌نامه‌ی ارائه شده، 290 مورد مردود شناخته می‌شود. توجه شود به گفتمان اکثریتی حاکم! مهرجویی در این سال «هامون» را می‌سازد. «گلنار» (کامبوزیا پرتوی) با ترانه‌هایش پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران با فروش 760000000 ریال شناخته شد. 14 تا 25 خرداد 1368 به مناسبت رحلت امام، سینماها تعطیل می‌شود.
در سال 1369شمسی حدود 12 فیلم مستند و 50 فیلم بلند ساخته شد که «نوبت عاشقی» (محسن مخملباف) به یک مثلث عاشقانه پرداخت که خبرساز گردید. این فیلم با بازی بازیگران ترک به دلیل طرح رابطه‌ی مثلث عاشقانه (یک زن و دو مرد) به تبلیغ روابط نامشروع متهم شد. روزنامه‌ی جمهوری در 12 اسفند این سال از جایگزینی عشق مبتذل به جای عشق متعالی مورد نظر عرفان ناب اسلامی توسط مخملباف یاد کرد و در 15 اسفند مقاله‌ای تحت عنوان «مثلث بی‌عفتی در نوبت عاشقی» به چاپ رساند.
«عبدالکریم سروش» در حمایت از این فیلم نوشت: «... چرا عشق زمینی بد است؟ مگر بدون عشق زمینی می‌توان به عشق برتر رسید؟» سکسوالیته در عرصه‌های متفاوت: «سینما، منبر، نماز جمعه، مطبوعات و...» به عنوان امر سیاسی فرهنگی ظهور می‌کند و این سؤال در ذهن‌ها متبادر می‌شود: «چرا و چگونه مخملباف که «توبه نصوح» را ساخت اینک این‌گونه تغییر جبهه داده است؟»
در سال 1370شمسی فیلم «عروس» (بهروز افخمی) با نماهای درشت از نیکی کریمی، پرفروش‌ترین فیلم سال شناخته شد که تنها در تهران 380000000 ریال، فروش کرد! مردم با صف کشیدن برای این فیلم شوق و عطش خود را برای تماشای چهره‌ی عروس با آرایشی غلیظ بر پرده‌ی عریض سینما نشان دادند، انگار که تمام آنچه تماشگه‌راز خوانده می‌شد، در برابر عرضه‌ی «تن» بر عرصه‌ی صحنه و سینما به چشم نمی‌آید یا آنکه اهل تماشا از اهل راز جدا بودند.
این جدایی در دهه‌ی 70 هر چه بیشتر رخ نمود! در 7 فروردین این سال، سیف‌الله داد در دفاع از سینمای ایران نوشت: «... یکی از اشتباهات در شرف اشتهار و اغلاط در حال رواج، همسان فرض کردن هویت سینمای کنونی ایران با آثار محسن مخملباف و اشتباه دیگر بی‌هویت دانستن و تهی قلمداد کردن کلیه‌ی سینماگران کشور و مغالطه‌ی سوم، منحط خواندن سینمای ایران است.» جالب است که مخملبافِ سوژه‌ساز بر اساس الگوی حکومت دهه‌ی 60 این‌گونه جدا گذاشته می‌شود.
در همین سال شکواییه‌ای توسط گروهی از جانبازان اصفهان به آیت‌الله «طاهری» (نماینده‌ی ولی‌فقیه و امام جمعه‌ی اصفهان) نسبت به ساخته شدن و نمایش فیلم «شب‌های زاینده رود»، موج جدیدی از حملات برضد مخملباف شکل گرفت تا حدی که روزنامه‌ی «کیهان» نوشت: «... در این فیلم به خانواده‌های شهدا، همسران شهدا و جانبازان انقلاب اسلامی توهین شده است.»[1]
در 18 اردیبهشت همین سال سیدمحمد خاتمی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) در جمع دانشجویان دانشگاه تهران گفت: «... بدحجابی که این قدر به عنوان مسئله‌ی اصلی به آن حمله می‌کنند در حرم امام رضا، در مساجد و در دانشگاه هم هست، چرا فقط به فیلم حمله می‌شود؟» دلیل این است که سینما و به طور کلی هنر مهم‌ترین عرصه‌ی الگوسازی است. بدون شک آقای خاتمی بدین موضوع اشراف کامل داشت لیکن بنا بر تسامحی که او بعدها هر چه بیشتر از آن دم می‌زند سعی در تلطیف کردن فضا و رجوع به اندیشه‌های «عدم خشونت» گاندی‌وار دارد، لیکن ایران با تمام اشتراکاتش با هند، سرزمین 72 ملت نیست.
در همین سال مسعود کرامتی، «پاتال و آرزوهای کوچک» را ساخت، بهروز وثوقی در فیلم «ترور در بورلی هیلز» (اثر جان میهرز- 1991م.) در نقش یک فلسطینی تروریست بازی کرد. آغاز این فیلم با نمایی از یک مسجد در نمای دور و صدای اذان و الله اکبر و پایان فیلم با مرگ وثوقی توسط «فرانک استالونه»، است! وثوقی با این گونه اقدام‌ها در گفتمان اقلیتی «اپوزیسیون» بعد از انقلاب جای می‌گرفت که رسماً به مقاومت در برابر اندیشه‌های امام(ره) قرار داشتند و این موضوع را تمام سینماگران به خوبی می‌دانستند، به طوری که فیلم مستند دیدار خسرو شکیبایی با وثوقی در آمریکا بنا به خواست آن مرحوم تا پس از مرگش جایی پخش نشد!
فیلم «دندان مار» (مسعود کیمیایی) در مردادماه همین سال (1370) به شبکه‌ی تلویزیونی «ZDF» فروخته شد. فیلمی در مورد پیامدهای جنگ ایران و عراق!!! در سال 1371شمسی حدود 42 فیلم بلند تولید شد. در خرداد ماه این سال خاتمی از مقام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استعفا داد. کیارستمی «زندگی و دیگر هیچ» را ساخت. مهرجویی «بانو» را ساخت که توقیف شد. در تیر ماه 1371 دکتر «علی لاریجانی» به عنوان وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شد. فیلم «دیگه چه خبر» (تهمینه میلانی) با فروش 305000000 ریال، پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران شناخته شد. فیلمی که «ماهایا پطروسیان» در آن بی‌نهایت جلوه‌گری می‌کرد.
در سال 1372شمسی، مهرجویی فیلم «سارا» را با مضمونی فمینیستی بر اساس اقتباس از «خانه‌ی عروسک» «هنریک ایبسن» (نمایش‌نامه نویس نروژی) ساخت. مخملباف «هنرپیشه» را ساخت که با فروش 508817560 ریال پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران شناخته شد، فیلمی که زن و باروری زن یکی از مضمون‌هایش بود. در این سال بیش از 57 فیلم بلند تولید شد. در سال 1373شمسی داوود میرباقری فیلم «آدم برفی» را ساخت که توقیف شد! فیلمی که باز زن، البته در اینجا زن شدن یک مرد (سرشار از نشانه‌های سکسوالیته) محور اصلی آن است. در این سال ایرج طهماسب «کلاه قرمزی و پسرخاله» را ساخت که با فروش 1723648620 ریال پرفروش‌ترین فیلم سال شد.
محمدرضا هنرمند «دیدار» را ساخت که توقیف شد، فیلمی از تقابل ادیان که جنگ فیصله بخش این تقابل است نه گفت‌وگو. 134 نویسنده، شاعر و مترجم در همین سال (1373) طی نامه‌ای خواستار پایان بخشیدن به محدودیت‌ها شدند و ابراهیم حاتمی کیا طی گفت‌وگویی گفت: «... من در خلوت خودم گاهی شک می‌کنم که مبادا کار ما در سینمای جنگ تبدیل به تبلیغ و تشویق جنگ شود.» در سال 1374شمسی فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» (ایرج قادری) پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران شناخته شد (فروش 785806800 ریال). در خرداد ماه این سال 214 نفر از سینماگران طی نامه‌ای خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواستار تجدیدنظر در زمینه‌ی لغو یا کاهش نظارت دولتی و روش‌های پیچیده‌ی جاری شدند.
در سال 1375شمسی، فیلم «خواهران غریب» (کیومرث پوراحمد) با فروش 1410490800 ریال پرفروش‌ترین فیلم سال شناخته شد. کیمیایی «سلطان» را ساخت که در این فیلم «هدیه تهرانی» سوار موتورسیکلت تهران را گشت. یادآور آن مسئله‌ی معروف در مجلس شورای اسلامی که زنان حق موتور سواری پیدا کنند. در همین سال در دفترچه‌ی سیاست‌ها و روش‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره‌ی معیارها و ضوابط فیلم‌سازی، به موسیقی و خانواده جزو ممنوعیت‌ها اشاره شد!
در سال 1376شمسی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سال‌های قبل، رئیس‌جمهور ایران شد و تساهل و تسامحی برای رسیدن به گفت‌وگو شکل گرفت، بدین ترتیب که فیلم توقیفی سال‌های قبل «آدم برفی»، پرفروش‌ترین فیلم سال با فروش 1260000000 ریال شد. فیلمی که در آن «اکبر عبدی»، نقش یک زن را بازی می‌کرد که یادآور بازی «علی تابش» (کمدین سینمای ایران قبل از انقلاب) در فیلم «مادمازل خاله» (امین امینی- 1336) بود که لباس زنانه پوشید و در قالب یک زن به عشوه‌گری و ناز کردن پرداخت. نمایش این فیلم حوادث بسیاری را در پی داشت و موجب اعتراض عده‌ی زیادی شد، به طوری که سینما «قدس» اصفهان که محل نمایش این فیلم بود، مورد هجوم مخالفین قرار گرفت و نیروی انتظامی مداخله نمود. در همین سال فیلم‌های توقیف شده‌ی دیگری چون «دیدار» (محمدرضا هنرمند) و «نون و گلدون» (محسن مخملباف) - کسی که در نهایت ایران را ترک کرد و به گروه اپوزیسیون خارج نشین پیوست - نیز اجازه‌ی نمایش یافتند.
در سال 1377شمسی نیز فیلم «حاجی واشنگتن» (علی حاتمی) پس از 14 سال توقیف اجازه‌ی نمایش گرفت. انگار که دیگر وقت آن بود که حاجی‌ها واشنگتنی شوند و در زمزمه‌های گفت‌وگوی با آمریکا می‌رفتند که بشوند. فیلم «مرد عوضی» (محمدرضا هنرمند) پرفروش‌ترین فیلم سال در تهران با فروش 4075000000 ریال شد. بهروز افخمی «شوکران» را ساخت که موجب تظاهرات پرستاران روبه‌روی ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. فیلم «قرمز» (فریدون جیرانی) با مضمونی فمینیستی با فروش 3574244500 ریال پرفروش‌ترین فیلم سال شد. فیلم «سکوت» (محسن مخملباف) با وجود رقص دختری نوجوان با موهای بافته شده‌ی بلند همراه با موسیقی، به صورت کامل نمایش داده شد.
از تاریخ 24 فروردین 1378 تا 29 فروردین 1378، «حمید نفیسی» در نشست سالانه‌ی انجمن مطالعات سینمایی آمریکای شمالی با عنوان «جنس، جنسیت و نگاه در لفافه در سینمای ایران» سخنرانی کرد. در این سال مهاجرانی توسط مجلس استیضاح شد، یکی از زمینه‌های انتقاد به وی و استیضاح وی، استفاده‌ی مناسب نکردن و نادیده انگاشتن ارزش‌ها و شخصیت والای زنان از دیدگاه مکتب مترقی اسلام در سینما و مخدوش کردن حدود و ضوابط شرعی در سطح وسیع، ذکر شده بود.
در روز استیضاح (11 اردیبهشت 1378) «سیدمحمد حسینی» به عنوان نماینده‌ی موافق استیضاح اساساً در مورد سینمای ایران حرف زد و با تکیه بر آمار مختلف در مورد فیلم‌ها، سینمای ایران را به استفاده‌ی ابزاری از زن، نمایش چهره‌ی آن‌ها با آرایش غلیظ، رواج سینمای فمینیستی و گفت‌وگوهای مستهجن متهم کرد. روندی که با عروس شروع شد.
در همین سال (1378)، دخترک نوجوان «دختران خورشید» (مریم شهریار) در هیبت یک پسر در کارگاه قالی بافی ظاهر شد و در «قطعه‌ی ناتمام» (مازیار میری)، آواز «سیما بینا» در انتهای فیلم باعث عدم نمایش شد. تکنیک‌های اکثریتی قبل از انقلاب دوباره جان گرفتند. کیمیایی در این سال «اعتراض» را ساخت. همسرش «فائقه آتشین» معروف به «گوگوش» از ایران خارج شد و برای ایرانیان خارج نشین کنسرت اجرا کرد. تهمینه میلانی «دو زن» را ساخت. اوج نگرش فمینیستی در سینمای پس از انقلاب! البته سکسوالیته و فمینیسم را نباید یکی پنداشت.
در سال 1379شمسی رخشان بنی‌اعتماد «زیر پوست شهر» را ساخت. نامی که یادآور فیلمی به همین نام از «فریدون گله» (1353) بود. رضا کریمی «هزاران زن مثل من» را ساخت. تهمینه میلانی «نیمه‌ی پنهان» را ساخت که به خاطر این فیلم توسط دادگاه انقلاب بازداشت شد. سامان مقدم، «پارتی» را ساخت. پارتی و فرهنگش دوباره بر پرده‌ی سینما رسمیت و مشروعیت یافت. فیلم‌نامه‌هایی از فیلم‌های قبل از انقلاب، از جمله «دختر لر» (عبدالحسین سپنتا) و «بوالهوس» (ابراهیم مرادی) چاپ شد؛ چرا که امکان نمایش‌شان به واقع ناممکن بود، پس بدین طریق ادای دینی می‌شد به دوران آغازین گفتمان سکسوالیته در سینمای ایران.
در این سال «شوکران» (بهروز افخمی) با فروش 3828853500 ریال پرفروش‌ترین فیلم سال شناخته شد و مردم پول دادند تا رابطه‌ی مردی متأهل را با یک پرستار بر پرده تماشا کنند. از یاد نبریم کارکرد سوژه‌سازی سینما و هنر را، این بارسینما چهره‌ی اسلام را عوض می‌کرد، در حالی که اسلامی که امام از آن سخن می‌گفتند، این اسلام نبود، اسلامی بود که بالعکس قرار بود فرم سینما را عوض کند.
با مرور آنچه در سینمای پس از انقلاب رخ داد می‌توان گفتمانی را نشانه یابی کرد که در مقابل گفتمان کشف حجاب قرار می‌گیرد و برعکس آن عرضه‌ی تن در عرصه‌ی عمومی را بر نمی‌تابد. به طور کلی پس از تصویب قانون حجاب، آنچه هنر مقدس خوانده شد به قول «مصطفی اسدی» در پایان نامه‌ی کارشناسی ارشدش، شکل تکنیکی هنر در این گفتمان به شمار می‌رود و بر بازگشت به ارزش‌ها، انتقاد از مسائل حاشیه‌ای هنر و بیشتر نابسامانی‌های جنسی حاکم بر آن تأکید داشت. حال چه آن را سینمای اشراقی بخوانیم چه سینمای اسلامی، مهم موضع‌گیری آن در قبال سکسوالیته است.
 
پی نوشت :
[1] کیهان، 1 اردیبهشت 1370

 

جمعه 7/9/1393 - 17:52
حجاب و عفاف

‫الگویی کامل برای زن مسلمان‬

بررسی ابعاد پنهان شخصیت حضرت زهرا (س) از دیدگاه استاد «پناهیان»؛
نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقش مرموزی است. کسی نمی‌داند، ولی این نقش یک ویژگی دارد و آن اینکه پنهان است. این پنهان با آن نمی‌دانیم چه فرقی می‌کند؟ یک فرق‌هایی دارد. از وصف پنهان بودن نقش فاطمه در هستی در نزد اولیای خدا در دین و حیات بشر، می‌خواهم به وصف این رمزآلود بودن حیات حضرت زهرا و شخصیت او بپردازم.
بررسی ابعاد شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از جمله مسائلی است که عموماً با سطحی‌نگری از آن عبور کرده‌ایم؛ اما عمق جایگاه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و نقش اساسی ایشان موضوعی است که حجت‌الاسلام والمسلمین «علیرضا پناهیان» به تبیین آن پرداخته‌اند که در ادامه آمده است.
اینکه بزرگان ما مانند حضرت امام می‌فرمودند سخت است یا به تعبیر دیگر محال است که بتوانیم مقام و منزلت حضرت زهرا (سلام ‌الله علیها) را توصیف کنیم؛ برای اثبات این سخن علائمی وجود دارد که در ادامه سعی می شود قدری مسئله تبیین گردد.
نسبت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خیلی روشن است. پیامبر گرامی اسلام «ما ینطق عن‌الهوی ان هو الا وحی یوحی» است. هر آنچه می‌گوید وحی است و هوای نفس در او راه ندارد. با چنین مقامی شاهدیم که به طور مکرر نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) صریحاً می‌فرمایند فداه ابوها (من فدای فاطمه شوم). رابطه‌‌ی پیامبر با دخترشان رابطه‌ی پرسرّی است. آخرین کسی که در هنگام سفر با او خداحافظی می‌کنند و اولین کسی که پس از سفر به ملاقات او می‌روند حضرت صدیقه‌ی زهراست. هر گاه ایشان به محضر پیامبر شرف‌یاب می‌شدند، پیامبر برمی‌خاستند، جای خود را به حضرت می‌دادند و سپس مقابل ایشان می‌نشستند. این رفتارها را نباید به سادگی تحلیل کرد، نباید گفت می‌خواستند به مردم مدینه بگویند باید به ایشان احترام کنید. آیا تمام مسئله این بود؟ این مشی پیامبر سرّی نداشت؟ با توجه به این مقام معنوی و خاص و ویژه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، آیا حضرت زهرا (سلام الله علیها) به صرف اینکه دختر ایشان است و به صرف اینکه نقش تاریخی در دفاع از امیرالمؤمنین می‌خواهد ایفا کند که البته او هم مقام بلندی است، این همه مهر و محبت و عاطفه از پیامبر دریافت می‌کرد؟ واقعاً این طور نیست. از ظاهر قصه نمی‌توان چیزی فهمید، جز اینکه بگوییم یک سرّ است. چنانچه بخواهیم رابطه‌ی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را با خدا هم توضیح دهیم، همین یک کلمه کافی است.
جبرئیل امین مکرر بر فاطمه (سلام الله علیها) نازل می‌شد و از جانب خداوند متعال پیام می‌آورد و امیرالمؤمنین کاتب وحی‌ای بود که بر ایشان نازل می‌شد. حضرت امام (رحمت الله علیه) وقتی این مسئله را در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیان می کنند، در ادامه تعبیری دارند با این مضمون که فاطمه (سلام الله علیها) اگر مرد بود، پیامبر بود. یعنی برخی از شئون پیامبری دقیقاً در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) صدق می‌کند. این یعنی چه؟ البته حضرت امام دو احتمال عرفانی را در مورد آمدن جبرئیل امین و نازل شدن‌شان بر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مطرح می‌کنند که باید به طور مفصل به آن‌ها پرداخت.
رابطه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را با امامان‌، با پیامبر، با خدا و در نهایت رابطه‌ی ایشان را با هستی باید دید. اما در مورد رابطه‌ با عالم هستی باید گفت که شب قدر شب تعیین مقدرات عالم است، شبی است که در ارض همه چیز رقم می‌خورد، شبی است که بهتر از هزار شب است: «و ما ادراک ما لیله‌القدر، لیله‌القدر خیر من الف شهر» در روایت می‌فرماید سرّ شب قدر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. به خودمان کاملاً حق می‌دهیم که سرّ و عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را متوجه نشویم. در قیامت ان‌شاءالله کمی از این اسرار باز می‌شود. شاید برای اهل معرفت کامل باز شود؛ آنجایی که همه در محضر خداوند متعال ساکت هستند و سیده­ی زنان عالم لب به سخن می‌گشاید و با خدا شروع به سخن گفتن می­کند، تازه آنجا وقتی همه به محضر فاطمه می‌رسند، در آن تشریفات بسیار باعظمتی که عالم خلقت مانند آن به خودش ندیده است، صحرای باعظمت محشر، فاطمه‌ زهرا (سلام الله علیها) نقش و جایگاه ویژه‌شان شاید معلوم شود.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) جز اینکه یک دختر، یک همسر و یک مادر است، هیچ نقش دیگری ندارد؛ اما نقشش در هستی چقدر است؟ این قدر است که جبرئیل امین باید تمام حوادث عالم را با جزئیات برای حضرت زهرا توضیح دهد. در اینجا یک سؤال مطرح است و آن اینکه مگر ایشان چه سمتی دارند؟ مدیر اداره هستند؟ مسئول حسابرسی اداره‌ی خلقت هستند؟ ایشان مسئول چه چیزی در اداره‌ی خلقت هستند؟ مگر ایشان در عالم هستی چه‌کاره هستند که باید اسرار عالم هستی در کتابی باشد که کاتب آن امیرالمؤمنین است و آورنده‌ی محتوای آن کتاب جبرئیل امین است؟ نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) در هستی چیست؟ کسی نمی‌داند، ولی این نقش خیلی بالاست. نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) در دین چیست؟ کسی نمی‌داند. ولی این نقش خیلی بالاست. نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ارتباط با اولیای خدا چیست؟ کسی نمی‌داند، ولی این نقش خیلی بالاست. روایت است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) نور مقدس‌شان روزی سه‌مرتبه بر اهل خانه طلوع می‌کرد. این یعنی چه؟ این را هم نمی‌فهمیم.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) وقتی که در زمان پیامبر می‌خواهد بیان شود، به قدر فهم مردمی که در اطراف پیامبر بودند، همان‌هایی که امیرالمؤمنین را تنها گذاشتند، با عنوان سیده النساء العالمین معرفی می‌شود. این کلامی است که وقتی یک معنایش در نظر گرفته می‌شود، باید گفت برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) کم است، ولی باید این نکته را در نظر داشت که این مسئله برای فهم آن مردم است. اینکه گفته شود حضرت زهرا (سلام الله علیها) رئیس و سیده النساء العالمین است، نباید موجب شود که به زن‌های عالم نگاه کنیم و بعد بگوییم حضرت زهرا بهتر از همه‌ی این‌ها هستند، نه این طور نیست. مقام ایشان از مردها هم بالاتر است، منتها نه سطح بالاتری که به این سادگی قابل درک باشد.
البته مقام امامان نیز برای ما قابل درک نیست. در زیارت جامعه می‌گوییم ما مقام شما (امامان) را درک نمی‌کنیم، نمی‌توانیم حقیقت شما را بیان کنیم، نمی‌توانیم آن‌چنانی که شایسته هستید، شما را مداحی کنیم؛ ولی با این حال، مسئولیت اجتماعی امامان را می‌دانیم، می‌توانیم توضیح بدهیم که امام چرا لازم است. این را همه می‌توانند توضیح بدهند. پیغمبر چرا لازم است؟ این را همه می‌توانند توضیح بدهند، اما آن زمانی که همه‌ی زبان‌ها قاصر می‌شود و حتی عرفا نیز درمی‌مانند در مواجهه با این سؤال است که مقام معنوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) چرا لازم است؟ مگر حضرت زهرا چه نقشی دارد که پیغمبر اکرم فدایش می‌شود، جبرئیل امین بر دست‌وپاهایش می‌افتد، خداوند با او رابطه‌ی خصوصی دارد، از عالم خبر دارد، باید آینده را بداند و... ما نمی‌دانیم.
امام زمان (علیه السلام) عالم را پر از عدل و داد می‌کنند، مقام ولایت به عهده‌شان است، علم عالم امکان در اختیارشان است و... نقش‌شان در تاریخ حیات بشری کاملاً واضح و روشن است. نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) چیست؟ البته ما امیرالمؤمنین را هم نمی‌توانیم بشناسیم، ولی نقش اجتماعی‌ ایشان، نقش ایشان در دین، نقش تاریخی و موقعیت ایشان نسبت به پیامبر، به عنوان جانشین، این‌ها کاملاً روشن است، این‌ها را می‌توانیم توضیح بدهیم و در علم کلام هم در موردش بحث می‌کنیم، ولی در علم کلام، در تاریخ و در معنویات، مگر به این سادگی می‌شود در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) حرف زد؟
نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقش مرموزی است. کسی نمی‌داند، ولی این نقش یک ویژگی دارد و آن اینکه پنهان است. این پنهان با آن نمی‌دانیم چه فرقی می‌کند؟ یک فرق‌هایی دارد. از وصف پنهان بودن نقش فاطمه در هستی در نزد اولیای خدا در دین و حیات بشر، می‌خواهم به وصف این رمزآلود بودن حیات حضرت زهرا و شخصیت او بپردازم.
نقش‌های پنهان در این عالم خیلی زیاد هستند. نقش پنهان خیلی زیباست. پیامبر گرامی اسلام هم دوست داشتند نقش پنهان داشته باشند. خودشان فرمودند خوشا به حال کسانی که کسی او را نمی‌شناسد. البته مسئولیت و رسالت اجتماعی، جایگاه خاص خودش را دارد، ولی کسانی که ارتباط با حضرت حق پیدا می‌کنند، هر چه بیشتر دوست می‌دارند، نقش پنهان‌تری پیدا می‌کنند. همه‌ی خانم‌ها باید از حضرت زهرا الگو بگیرند. دوازده امام خودشان را مرهون ایشان می‌دانند، ولی ایشان خودش را آشکار نکرده‌اند. دو خطبه یا سه حدیث را نباید در نظر گرفت. حضرت این نیست که شما در تاریخ می‌خوانید.
«و ما ادراک ما لیله القدر». حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌تواند برای ما و برای زنان ما الگو باشد؛ از این جهت که فاطمه‌ی زهرا نقش ویژه‌ی بالاترین موقعیت معنوی را عهده‌دار هستند. هیچ نمود بیرونی هم ندارند، هیچ مسئولیت اجتماعی هم به ظاهر روی دوش‌شان نیست، ولی عالمی با دستان نحیف فاطمه می‌چرخند. آسیاب عالم و هستی و قوام و دین و اولیای دین به فاطمه‌ی زهراست. اگر زنان می‌خواهند از حضرت زهرا (سلام الله علیها) الگو بگیرند، باید به سراغ نقش‌های پنهان بروند.
صورت ظاهری که برای حجاب خانم‌ها در نظر گرفته شده این است که مثلاً نگاه هرزه و آلوده پدید نیاید، هوس‌ها شعله‌ور نشوند، این ظاهر قصه است. مثل این است که بگویید وضو برای این است که دست انسان خیس شود. حجاب برای خانم‌ها برای چیست؟ حضرت امام در مقدمه‌ی کتاب «جنود عقل و جهل» می‌فرمودند که احکام اسلام را هر کس بدون اشارات عرفانی‌اش برای مردم بیان کند خیانت به اسلام کرده است.
خانم‌ها چرا باید چادر را دوست داشته باشند؟ چرا باید در خانه ماندن را دوست داشته باشند؟ سرّ عرفانی‌اش چیست؟ آن است که نقش پنهان داشته باشند. خانم‌ها چادر سرشان می‌کنند، چون نمی‌خواهند کسی آن‌ها را بشناسد، نمی‌خواهند کسی آن‌ها را ببیند، نمی‌خواهند کسی امتیازات آن‌ها را بفهمد، نمی‌خواهند کسی فضایل آن‌ها را بفهمد. بنده حزب‌الله لبنان و ثمرات زحماتشان را حجاب خانم‌هایشان می‌دانم. شما فکر می‌کنید جوان‌های حزب‌الله لبنان از خودشان هنری دارند؟ آن‌ها انرژی‌شان را از نیروگاه اتمی تقوای زنانشان بهره‌برداری می‌کنند. مستقیم نمی‌خواهد تحلیل کنید که آن‌ها حجاب دارند و جوان‌ها فاسد نمی‌شوند و به جبهه می‌روند. این طور تحلیل نکنید. برای شما توضیح دادم، نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه بود؟ کسی توانست بفهمد؟ تقوا و معنویت زنان و آثار اجتماعی‌اش را مگر به این سادگی می‌شود تحلیل کرد؟
این تنها مهم نیست که خانم در خانه بنشیند و شروع به غذا پختن کند. نه، ما به نیروی معنوی این خانه‌نشینی احتیاج داریم. باید گوشه‌ی دلش هم هوس تبرج نباشد، هوس بیرون زدن از خانه نباشد، عشق بورزد به اینکه الحمدالله خدا نقش پنهان را به من داده است. اگر ته دلش بگوید ای‌کاش همه من را می‌شناختند، دیگر نور معنویت ندارد. فکر می‌کنید زن‌ها را می‌خواهیم اسیر کنیم و به زور ببریم بگذاریم در خانه؟ اگر کسی دلش بیرون است، برود بیرون. آن سلامت معنوی یک زن است که از خدا تمنا می‌کند و تشکر که خدایا ممنون تو هستم که نقش پنهان را به من دادی. وقتی کارهای خانه را رسول خدا به فاطمه‌ی زهرا داد و کارهای بیرون را به امیرالمؤمنین سپرد، حضرت فاطمه گفتند خوشحال شدم که کارهای خانه به گردن من افتاد. این خوشحالی پیروی حضرت زهراست.
در ادامه باید به ابعاد عرفانی حجاب و ستر و در خانه بودن نگاه کنیم. البته ما نمی‌گوییم زنان در موقعیت مقتضی در جامعه نقش ایفا نکنند، پزشکی نخوانند و... اصلاً چه کسی این حرف‌ها را زده است؟ در صدر اسلام هم از خانم‌ها در پزشکی استفاده می‌شد و حضرت زهرا نیز بنا بر ضرورت، چنین کاری را می کردند.
بُعد عرفانی نقش پنهان را باید در نظر گرفت. پذیرش نقش پنهان از نظر عرفانی، مقام بسیار بالایی است. عرفا و بزرگان نیز خواهان نقش پنهان هستند، طبق وظیفه به میدان می آیند، نه اینکه دوست داشته باشند مطرح شوند و کسی آن‌ها را بشناسد.
بحث این است که اصلاً زن و مرد ندارد. همه باید دنبال این باشند که تا می‌شود نقش پنهان بگیرند. همان نقش پنهانی که بی‌سروصدا آن را انجام دهند. نباید تصور کنیم خانم خانه‌دار هیچ اهمیتی ندارد. در روز قیامت، تمام عالم را خانم‌های خانه‌دار می‌چرخانند. مهم این است که خانم‌ها در خانه‌داری‌شان چه کاری کرده‌اند. هر کار اضافه‌ای که انجام می‌دهند، آن دیگر کار اضافه است و در مقابل خانه‌داری‌شان، بی‌ارزش است. زن‌ها رئیس‌جمهور عالم هم بشوند، کارشان بی‌ارزش‌تر است از آن لحظاتی که نقش پنهان ایفا می‌کنند. امیدوارم درباره‌ی نقش پنهان و حجاب و در مورد نقشی که کسی برایش ارج و قربی قائل باشد توانسته باشم منظورم را بیان کنم؛ اگر این غوغای زمانه‌ی ما اجازه‌ بدهد. یک رشته‌های دانشگاهی باید در کشور ما راه بیفتد برای اینکه خانم‌‌ها بیاموزند برای خانه‌داری و ایفای نقش همسری و مادری چه علومی را باید یاد بگیرند؛ از تغذیه و بهداشت گرفته تا تربیت فرزند و اخلاق خانواده. می‌دانید چقدر علم نیاز دارد که یک خانم خانه‌داری کند و بتواند آن نقش پنهان را درست اجرا کنند و مادر نمونه بشود؟ در اثر این تحصیلات، هزینه‌های خانواده‌ها چقدر پایین می‌آید و چقدر صرفه‌ی اقتصادی به همراه دارد.
پرده‌نشینان ما اگر معنویت را درک کنند، که امکاناتش را هم خدا بیشتر به آنان داده است، آن وقت می‌توانیم ادعا کنیم مردهای ما نیز می‌توانند معنویت را درک کنند.
 
منبع : borhan.ir

 

جمعه 7/9/1393 - 17:52
حجاب و عفاف

هجوم به حجاب

وضعیت اسلام‌گرایی در «جمهوری آذربایجان» چگونه است؟
بررسی روند حرکت اجتماعی در «جمهوری آذربایجان» نشان دهنده‌ی بازگشت معنا‌دار مردم این کشور به سمت هویت اصیل اسلامی است. هویتی که از سوی دولت این کشور مورد هجوم واقع می‌شود. اکنون این سؤال مطرح می‌شود که آیا روند اسلام‌گرایی در «جمهوری آذربایجان» متوقف خواهد شد؟
جمهوری آذربایجان با دارا بودن قریب به 8 میلیون نفر جمعیت شیعی از مجموع بیش از 9 میلیون نفر جمعیت، سال‌هاست که در محاصره‌ی حکومت‌های ضد دینی مارکسیستی و سکولار غربی قرار گرفته است. دوران حکومت شوروی مصادف با موجی از اسلام‌ستیزی در این جمهوری مسلمان‌نشین بود. پس از فروپاشی شوروی نیز با روی کار آمدن حیدر علی‌اف و پس از او پسرش الهام علی‌اف نوعی ناسیونالیسم سکولار بر این کشور حاکم شد. در سال‌های اخیر، مبارزه با مظاهر دینی در جمهوری آذربایجان به شکلی گام به گام در حال پیگیری است.
بررسی روند سیاست‌های دین‌ستیزانه در آذربایجان با مواردی همچون ممنوعیت پخش اذان و حتی تعطیلی یا تخریب مساجد، ممنوعیت ورود شخصیت­های دینی به رقابت‌های انتخاباتی، منع صدور اسناد هویتی از قبیل شناسنامه و گذرنامه با عکس دارای پوشش اسلامی، ممنوعیت کمک مالی به رسانه‌های اسلام گرا ، ممنوعیت پخش برنامه‌های دینی از شبکه‌های تلویزیونی، ممنوعیت اقامه‌ی نماز در پادگان‌های نظامی، ممانعت از نصب نمادهای دینی در مراکز دولتی ، ممنوعیت عزاداری عمومی در ایام محرم، ممنوعیت افتتاح دفاتر مراجع تقلید، ممنوعیت افتتاح حوزه علمیه و نمونه هایی از این دست قابل ارزیابی است.
اجرای غیر رسمی بند 11 قانونی که در سال 86 در پارلمان آذربایجان مبنی بر ممنوعیت حجاب در مدارس این کشور از دوره‌ی ابتدایی تا دوره‌ی آموزش عالی مطرح شد اعتراضات گسترده ای را در سطح این کشور به همراه داشت. در این میان هر بار تلاشی از جانب مدارس دولتی صورت می گرفت تا این بند مسکوت مانده را به صورت غیر رسمی به مورد اجرا گذارد مخالفت دین‌مداران آذری موجب توقف اجرای این قانون می‌شد. ولی در سال 89 «میصر مردانوف» وزیر آموزش جمهوری آذربایجان با صدور بیانیه‌ای رسمی خواستار پوشیدن لباس متحدالشکل (دامن کوتاه و بدون روسری) برای ورود به مدارس متوسطه‌ی دخترانه شد. همزمان با این بیانیه این سوال برای متدینین آذری مطرح شد که اگر بنای این قانون یکسان‌سازی پوشش دختران در مدارس است چرا پوشش اکثریت دانش‌آموزان که حجاب اسلامی است با پوشش عده‌ای که از حجاب استفاده نمی‌کنند تطبیق شود؟!
در پی این اقدام اعتراضات گسترده‌ای از سوی مردم برخی شهرهای مهم آذربایجان مانند «باکو»، «گنجه»، «ماسالی»، «جلیل‌آباد» و «نارداران» صورت گرفت. واکنش‌ها به این اقدام دولت آذربایجان نیز در نوع خود جالب توجه بود. در جایی‌که انتظار می رفت تنها احزاب و گروه‌های اسلام‌گرای آذربایجان در خصوص این قانون به اعلام مواضع بپردازند، برخی احزاب غرب گرا و غیر دینی مارکسیستی مانند جبهه‌ی خلق نیز با اجرای این قانون مخالفت کردند. در این میان می توان به اقدام جالب کارکنان زن روزنامه غربگرای «ینی مساوات» که با پوشش اسلامی در سر کار حاضر شدند و استعفای برخی مدیران مدارس به ویژه در منطقه‌ی «صابونچی» باکو برای مخالفت با این قانون اشاره کرد. در همین راستا واکنش‌های اعتراضی را نیز در خارج از آذربایجان شاهد بودیم.
تجمعات اعتراضی آذری‌های مقیم «روسیه»، «اوکراین» و «گرجستان»، اعتراض طلاب آذری در قم، راهپیمایی‌های اعتراضی در برخی شهرهای ترکیه مانند «استانبول» و «ساکاریا» و اعلام مواضع شدید مراجع تقلید و روحانیون در ایران در مخالفت با این قانون از جمله واکنش‌های خارجی به این قانون بود. در بررسی دلایل دولت باکو برای این‌گونه اقدامات می توان به چند نکته اشاره کرد. در این میان مهمترین دلیلی که به چشم می‌خورد هراس مقامات باکو از رشد جریان اسلام‌خواهی در بین مردم آذربایجان است.
در واقع دولت باکو که روند رو به رشد اسلام گرایی در این جمهوری را در سال‌های اخیر مشاهده کرده، نگران رشد فزاینده‌ی این گرایش و فراگیر شدن آن در بین مردم آذربایجان است. این در حالی است که ادیان مسیحی و یهودی از آزادی کامل برای فعالیت‌های دینی و تبلیغی برخوردارند و کلیسا‌ها و کنیسه‌ها فعالانه به فعالیت و جذب افراد مشغولند.
این سوال برای متدینین آذری مطرح است که اگر بنای این قانون یکسان‌سازی پوشش دختران در مدارس است چرا پوشش اکثریت دانش‌آموزان که حجاب اسلامی است با پوشش عده‌ای که از حجاب استفاده نمی‌کنند تطبیق شود؟!
نشانه‌های رشد اسلام‌خواهی در آذربایجان را می توان در مقاومت مردم آذربایجان در برابر مواردی همچون لایحه‌ی منع حجاب در مدارس و مراکز آموزشی، تخریب مسجد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)و ممنوعیت پخش اذان از مساجد که در نهایت با عقب نشینی دولت همراه شد، مشاهده کرد.
همچنین رشد فزاینده‌ی حجاب اسلامی با وجود اعمال محدودیت‌های زیاد، حضور روزافزون جوانان در مساجد، برگزاری مراسم مذهبی در ماه‌های محرم و رمضان، برگزاری مراسم عزاداری وفات پیامبر در میدان فضولی باکو و برگزاری تظاهرات بر ضد جنایات رژیم صهیونیستی و برگزاری مراسم روز قدس که با سخت‌گیری‌های شدید از جانب ماموران امنیتی آذربایجان مواجه است از جمله مواردی است که می‌تواند بیانگر جریان احیای دینی در این جمهوری شیعه‌نشین باشد.
تلاش‌های دولت باکو برای اجرایی کردن قانون منع حجاب در جمهوری آذربایجان گوشه‌ای از تلاش‌های این حاکمیت سکولار برای مبارزه با جریان اسلام‌خواهی مردم آذربایجان است. به واقع نگرانی و هراس از رشد آموزه‌های شیعی و اسلامی، مقامات باکو را بر آن داشته تا با هرگونه بروز و ظهور حرکت‌های اسلامی به مقابله برخیزند. در این راستا به نظر می‌رسد اقدام دولت باکو در منع حجاب، اقدامی در جهت خنثی‌سازی پیروزی مهم حزب اسلامی آذربایجان در لغو حکم تخریب مسجد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)می‌باشد که توانست با به رخ کشیدن اراده‌ی جمعی دینمداران آذری، دولت باکو را وادار به عقب‌نشینی کند.
در سال‌های اخیر، آشنایی رو به تزاید زنان آذربایجان با معارف اسلامی، کسب موفقیت زنان محجبه‌ی ایرانی در عرصه‌های داخلی و بین المللی و تلاش‌های زنان ترکیه برای لغو قانون ممنوعیت حجاب، الهام‌بخش زنان آذری برای روی آوردن به حجاب اسلامی بوده است.
آذربایجان در دوره‌ی شوروی به دلیل فشارهای موجود نتوانست هویت دینی خود را بازیابد. بعد از فروپاشی بلوک کمونیسم نیز، نفوذ غرب و به ویژه ایالات متحده، فرهنگ سکولار غربی را به آن تزریق کرد. از طرفی ایالات متحده سعی دارد تا با نگاه داشتن آذربایجان در بلوک خود، منابع غنی و استراتژیک این کشور را برای خود تضمین کند. آمریکا به خوبی می‌داند با نفوذ فرهنگی و رواج فرهنگ برهنگی در بین مردم آذربایجان، روحیه‌ی بیگانه‌ستیزی در آن‌ها سست خواهد شد و مقاومت‌ها برای اقدامات آمریکا در این کشور رو به ضعف خواهد نهاد. از این رو سعی دارد تا مقاصد خود را به وسیله‌ی مقامات دست نشانده‌ی باکو پیاده‌سازی کند.
در همین راستا «حیدر جمال» رییس «جمعیت اسلامی روسیه» معتقد است حجاب‌ستیزی ناشی از گسترش مناسبات جمهوری آذربایجان با رژیم اسرائیل و غرب است. او می‌گوید جای تاسف دارد در حالی که ترکیه پس از سال‌ها تجربه‌ی غرب‌گرایی، در حال تجدید نظر در این سیاست است، دولت باکو در آغاز این مسیرِ اشتباه قرار گرفته است. نشانه‌ی گفته‌ی حیدر جمال را می‌توان در اقدام برخی نمایندگان کنست اسراییل در خصوص ممنوعیت حجاب مشاهده کرد.
نشانه‌های رشد اسلام‌خواهی در آذربایجان را می توان در مقاومت مردم آذربایجان در برابر مواردی همچون لایحه‌ی منع حجاب در مدارس و مراکز آموزشی، تخریب مسجد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)و ممنوعیت پخش اذان از مساجد که در نهایت با عقب نشینی دولت همراه شد، مشاهده کرد.
«مارینا سولودکین» نماینده‌ی پارلمان رژیم اسراییل و عضو فراکسیون کادیما در صدد ارائه‌ی طرحی برای ممنوعیت حجاب زنان در اراضی اشغالی قدس بود که با انتقادات بسیاری مواجه شد. از سوی دیگر آژانس خبری یهود، آشکارا از بیانیه‌ی «میصر مردانوف» حمایت کرد و مخالفان وی را پیروان رادیکالیسم اسلامی خواند. در گزارش این آژانس خبری آمده:
«مخالفت مسلمانان با این قانون، ضربه ای مهلک به جامعه‌ی مسامحه‌گر آذربایجان است.» در این راستا رژیم صهیونیستی سعی دارد تا با گسترش نفوذ خود در این جمهوری با قداست‌زدایی از اسلام، از رشد اسلام‌گرایی جلوگیری کند و از این طریق، نفوذ فرهنگی ایران در جمهوری آذربایجان را با چالش مواجه نماید. شاید تحت تاثیر همین نفوذ صهونیست‌ها در این جمهوری است که یهودیان آذربایجان از آزادی‌های کامل و حمایت‌های جدی مقامات باکو برخوردارند. پرداخت غرامت شهردار باکو به یهودیان به میزان سه برابر مسلمانان از جمله‌ی همین رویکردهاست.
به هر روی، جمهوری آذربایجان در حال حاضر با سه جبهه‌ی فعال رو‌به‌روست؛ اسلام‌گراها، ملی‌گراها و غرب‌گراها که وضعیت را در این جمهوری به سوی کشمکش بین هویت اسلامی و رویکردهای ملی‌گرایانه و غرب‌گرایانه کشانده‌اند. در این راستا شایسته است تا رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران توجه بیشتری به موضوع آذربایجان و تحرکات جبهه‌ی اسلامی در این کشور و در کنار آن اقدامات اسلام‌ستیزانه‌ی دولت باکو با پشتیبانی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی مبذول دارند.
در این میان برای جمهوری اسلامی که در دو مساله‌ی اصلی یعنی نظام سکولار و ملی‌گرای باکو و نفوذ فزاینده‌ی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در این جمهوری با دولت آذربایجان دارای زاویه‌ای جدی است، موضع افکار عمومی داخلی نسبت به مسایل جمهوری آذربایجان اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. در این راستا این وظیفه‌ی رسانه‌های داخلی در ایران است که با پرداخت درست و دقیق به موضوعات آذربایجان، همراهی ایرانیان را با شیعیان این کشور جلب نمایند. در این زمینه می‌توان نمونه‌ی منع حجاب در فرانسه را ذکر کرد که رسانه‌های داخلی با پوشش گسترده‌ی خود، موجبات محکومیت گسترده‌ی آن را در سطح داخل فراهم آوردند.
حساسیت رسانه‌های داخلی به مسایل دنیای غرب و کشورهایی مانند فرانسه که به دنبال متهم کردن جمهوری اسلامی به نقض حقوق بشر هستند باعث شد تا مساله‌ی منع حجاب در مدارس فرانسه را که مصداق بارزی از نقض حقوق بشر در کشوری بود که داعیه‌دار دموکراسی و حقوق بشر در جهان است به موضوع روز رسانه‌های داخلی ایران تبدیل شود. در این راستا از رسانه‌های داخلی ایران انتظار می‌رود با تمرکز بیشتر بر مسایلی همچون اجرای قانون منع حجاب در جمهوری آذربایجان زمینه‌سازی برای همسویی گسترده‌تر داخلی با مردم مظلوم آذربایجان را فراهم آورند.
 
منابع:
[1]. http://www.english.pravda.ru.society.real life stories
[2].http://www.eurasianet.org/node/62670
[3].http://www.balcanicaucaso.org/eng/Regions-and-countries/Azerbaijan
[4]. http://islamtimes.org/vdcaiun0.49n6e1gtk4.html
[5]. http://www.shia-news.com/fa/news/21910/
[6]. http://www.hijabnews.co/vdcc1mqs.2bq1o8laa2.html
 
منبع : borhan.ir

 

جمعه 7/9/1393 - 17:52
حجاب و عفاف

فرهنگ برهنگی یا فرهنگ حجاب ؟

دانشمندان و علمای دینی هركدام نسبت به مقولۀ حجاب نظریات متفاوتی را ارائه نموده‌اند و به نوبۀ خود در تكریم و تمكین فرهنگ حجاب زحمات بی‌شائبه‌ای را در حق جامعه متحمل شده‌اند و اكثرا در جهت آرامش خاطر زن و حفظ امنیت آن در بطن جامعه پوشش را به غیر از صورت و كفین لازم شمرده‌اند و در نحوۀ برخورد با مناسبات زن و مرد معیارهای مختلفی را براساس احكام دینی و شرعی برای فرهنگ پوشش جهت حفظ شنونات اسلامی و مدنی ابراز داشته است. آن سوی قضیه نیز مكاتب غربی هستند كه اپوریسیون مقابل اسلام و راهبردهای اصولی آن در زمینۀ حجاب به شمار می‌روند و آنچه امروز در اقصی نقاط جهان از آن حمایت و استقبال و در گسترش آن اهتمام بعمل می‌آید واژه‌ای بنام فرهنگ برهنگی است.
با توجه به جمعیت 8میلیاردی جهان فقط مسلمانان هستند كه بعنوان پیروان دین اسلام از گفتمان حجاب دفاع و بصورت اعتقادی از آن حفاظت می‌نمایند. البته با تهاجم فرهنگی غرب و اشاعۀ بی‌فرهنگی در داخل كشورهای مسلمان شاید تأثیرات مخرب آن نیز قابل انكار نباشد و رویكردی كه مسلمانان نسبت به انتقال و گسترش فرهنگ حجاب در كشورهای غیراسلامی در جهان داشته‌اند نیز امری قابل پسند و تمجید است.
باید اذعان داشت كه این رقابت سابقۀ دیرینه و عتیق دارد و تا مسئله‌ای بنام زندگی در دنیای مادی است طبعا این پارادوكس نیز كم‌رنگ كه نه بل پررنگ‌تر خواهد شد. می‌توان گفت استاد شهید مرتضی مطهری در كتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام مدافعی جاودان را براساس معیارهای اسلامی و راهكارهایی كه برای حجاب لازم است به سمع و نظر جامعه رسانده است كه این امر كمك شایان توجهی را به حوزۀ حجاب مبنی بر ارتقاء این فرهنگ به مراتب اعلی‌تر می‌باشد و خیلی از موارد راحتی علاوه بر مقطع زمانی حال و گذشته كه به شرایط زندگی مردم در زمان آینده و چگونگی ایصال و رفتار با فرهنگ حجاب را به نحو شایانی اعمال داشته است بطوریكه دیدگاه اسلام را نسبت به زن از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با دلایل موثق و آوردن آیات معتبر و مستحكم الهی در سورۀ احزاب و نور برای جامعه زن مسجل نموده البته باید اضافه داشت كه علما و مراجع تقلید و حتی ادبا نیز هركدام به نوبۀ خود خدمات قابل توجهی را در این حوزه به عرصۀ ظهور رسانده‌اند. بدین شكل كه بستر حجابی كه در بطن اسلام رویش كرد از آن زمان تاكنون در گسترش آن آثار زیادی با نظرات متعادل و سازگار با معیارهای اسلامی به زیور چاپ و در اختیار جامعه مسلمانان قرار گرفته است.
به عنوان مثال می‌توان به دیدگاه آموزندۀ عارف شهیر مولانا در ارتباط با حجاب اشاره داشت. آن طرف قضیه نیز به همین منوال در جهت تضعیف و منفعل نمودن فرهنگ حجاب تلاشهای مضاعفی انجام پذیرفته است به نحوی كه فروید از متفكرین غربی می‌گوید كه انتخاب حریم در بین زن و مرد باعث اختلالهای روانی و التهابها و محرومیت و محدودیت‌های زیادی می‌گردد و باید قیود اجتماعی را در بطن جوامع برداشت تا انسان از نعمتی بنام آزادی غریزه بهره‌مند گردد یعنی بدین منظور كه محدود كردن غریزه جنسی حرص و طمع انسان را بیشتر می‌كند و دیگر برتراند راسل است كه یكی از كتابهایش به نام «در تربیت» می‌گوید یكی از چیزهایی كه از جمله اخلاق بی‌منطقی و یا به اصطلاح «اخلاق تابو» است همین مسألۀ پوشانیدن عورت است وی می‌گوید چرا پدران و مادران مصر هستند كه عورت خود را از بچه‌ها بپوشانند این اصرار سبب تحریك حس كنجكاوی بچه‌ها می‌گردد این دانشمند معتقد است كه والدین اگر به كتمان شرمگاه خود اقدام نكنند در بین بچه‌ها چنین كنجكاوی كاذبی به وجود نخواهد آمد پس والدین عورت خود را به بچه‌ها مثلا هفته یك بار در صحرا و یا در حمام به بچه‌ها نشان دهند تا بچه‌ها از اول با هر چیزی كه وجود دارد آشنا شوند.
جالب اینجاست كه ویل دورانت درارتباط با حجاب زن نظری مغایر با راسل و فروید اعلام می‌دارد كه در«لذات فلسفه» می‌گوید «آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبها می‌گردد زیبایی به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ضعیف و با منع و جلوگیری قوی می‌گردد و یا مجلۀ زنانه‌ای كه از آلفرد هیچكاك نقل شده است كه این دانشمند می‌گوید:«من معتقدم كه زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریك باشد بدین معنی كه ماهیت خود را كمتر نشان دهد و برای كشف خود ذهن و تخیل و تصور مرد را فعالتر نماید.
نظر این قلم این است كه براساس اعتقادات چند وجهی كه در پیكرۀ جهان نطفه بسته است و بصورت یك بچه‌ای درآمده كه در دامن مادر پرورش و نضج فكری می‌كند، از دیدگاه عقل كه در ذات همۀ افراد با هر اعتقادی است باید گفت كه تربیت شده را به آسانی نمی‌توان تغییر داد و به رویه‌ی نسبی و البته با اطالۀ زمانی نیز نیاز مبرم است و دیدگاه این قلم نیز كه نشأت گرفته از معارف اسلامی و دینی است به طبع نیت مخاصمه و فرهنگ تحمیل را عرضه نمی‌دارد بلكه از حوزۀ مسالمت‌ و پذیرش وارد می‌شود.
بنابراین برای روشن كردن این موضوع یعنی برهنگی و حجاب كه خصومت دیرینه باهم دارند باید به عقل مراجعه كرد كه اغلب روشنفكران دیروزی و امروزی غربگرا عقل را فاكتوری بسیار مهم در جهت ایجاد شگفتی‌های دنیای مادی می‌پندارند. انسان باهرمنش و رفتاری در برابر بازدهی به كارهای بد و مشكل‌زا عكس‌العملی مخالف نشان می‌دهد و چنانچه با موردی در تقلیل شخصیت انسانی مواجه گردد خودآگاه و ناخودآگاه از آن اجتناب می‌كند لذا در معاوضه‌ی آبروی انسانی خود با غریزۀ جنسی باید مداقه‌ی بیشتری را بعمل آورد.
چراكه آبروی انسان به مانند آبی است كه ریخته می‌شود و غریزۀ جنسی نیز مسبب آن است و دیگر اینكه هیچ بشری در روی زمین كه خود را متفكر و باشعور بداند از فرهنگ برهنگی تبعیت نمی‌كند بقول استاد شهید مرتضی مطهری «اگر برهنگی حجاب است پس حیوانات متمدن‌ترین حجاب را دارند»پس نتیجه می‌گیریم كه فضائل اخلاقی در ذات همۀ انسانها وجود دارد و همین فضائل اجازۀ ددمنشانۀ فرد را نسبت به گرایش بی‌حجابی خواهند رساند. نكتۀ معقول‌تر اینكه در هیچ برهه‌ای از زمان انسانها بصورت برهنه در بطن اجتماع ظاهر نشده‌اند و هر طفلی تا آنجائیكه تاریخ سراغ دارد در بدو تولد به صورت ناخودآگاه از پوشش كمك می‌گیرد.
لذا نتیجه‌ای كه هم می‌تواند مفید واقع افتد و هم جوابی به متفكر معروف«فروید»باشد این است كه هوس یك عطش روحی است كه باید در حد طبیعی از آن بهره جست و چون سركش و طغیان‌گر است باید همیشه افسار آن در دست نفس مطمئنه باشد و اگر در رشد و تقویت آن كوشیده شود بی‌تردید در رام كردن آن با مشكلات عدیده‌ای برخورد می‌كنیم و یا به تعبیری به مانند كویری تشنه است كه هرگز سیراب نمی‌شود و یا به مانند آتشی كه هرچقدر هیزم به خورد آن بدهیم اشتهایش بیشتر خواهد شد ودیگر اینكه غریزۀ جنسی به مانند دیگر نیازهای اولیه انسان نیست چون این نیازها اقناء و ارضاء می‌شوند مثلا انسان وقتی خسته است با خواب برطرف می‌شود وقتی گرسنه است با غذا سیر می‌شود وقتی عطش تشنگی دارد با آب ارضاء می‌گردد و یا وقتی روح غم در آن پایگاه میزند با آلات موسیقی و یا ابزار شادآور دیگر بر براندازی غم می‌كوشد اما شهوت اینجور نیست به عنوان مثال وقتی تاریخ را به عقب ورق می‌زنیم شاهان متعددی در ایران به لذت و خوش‌گذرانی مشغول بوده‌اند شاهانی از قبیل ناصرخسرو و هارون‌الرشید كه در حرمسرای آنان هزاران زن زیبا پیدا می‌شده است كه باز با این حال اگر چنانچه در هر نقطه‌ای زنی زیبا پیدا می‌شد فی‌الفور درصدد برآمدند تا آن را تصاحب نمایند.
سؤال اینجاست كه این افراد از لحاظ جسمی دچار مشكل نبوده‌اند بلكه دارای ضعف مریضی روحی بوده‌اند كه آنهم از طریق میل جنسی انجام گرفته است. یعنی باید گفت كه میل جنسی تحت هیچ شرایطی قانع نمی‌شود و باید همیشه در مراقبت از آن غفلت نكرد با این حال با توجه به تحقیق این قلم در بین قشر جامعه بخصوص قشر جوان موضوعی كه هست اینكه این جوانان از سلب عشق و خواسته‌های جوانی صحبت به میان می‌آید كه به این قشر آینده‌ساز باید توصیه كرد. آرامش دل تحت هر شرایطی كه معنی واقعی عشق را برساند مانعی ندارد چون خواسته‌های واقعی هرگز آسیب‌پذیر نیستند. همانطوریكه استاد شهید مطهری در كتاب مسئله حجاب در صفحۀ 106می‌گوید:«عشق واقعی عمیق و متمركز كنندۀ نیروها و تقویت كنندۀ نیروی تخیل و یگانه پرست است و اما هوس سطحی و پخش كنندۀ نیروها و متمایل به تنوع كاذب و هرزه صفت است.»
پس هر عشق و یا آرزویی كه جوان مطالبه می‌كند باید با رگهای عشق واقعی جوش بخورد و عواقب آن نیز مثمن باشد والا برای جوان جز هوسی چند روزه و سیلی از مشكلات غیرقابل جبران چیزی دیگر نمی‌تواند باشد و فرهنگ برهنگی نیز برای زن جوان بزرگترین صفتی را كه از آن سلب می‌كند همان زینت پنهان و خودباور و اندوه برانگیز آنست كه برای مرد طعمه‌ای مدنظر است كه قرآن به حفط آن توصیه فراوان نموده است و اما در جواب به برتراند راسل باید گفت كه انسان از بدو تولد تا زمانی كه به مرگ نزدیك می‌شود اگر شاهكار كرده باشد حداقل در اندازه‌ی خویش آموخته است و براساس عقاید روانشناختی ساختمان فكری كودك از مواد و مصالح ابتدائی برخوردار است كه با یك طوفان سهمگین همه چیز به هم می‌ریزد و زمانی این ساختمان تكمیل می‌شود ودر مقابل طوفان خیلی از آسیبها مقاومت می‌كند كه به پختگی كامل برسد.
بنابراین ستر عورت و یا آشكار نمودن آن با توجه به اینكه به قول فروید كنجكاوی كاذب در ستر عورت است آن سوی قضیه نیز كه آشكار نمودن آنست دارای كنجكاوی‌های كاذب‌تر است چون وقتی در ضمیر كودك میل جنسی باشد به مرور زمان مسائل نامطبوعی را دربر خواهد داشت. اما این نظریه در ارتباط با همجنس خود یعنی زن با زن و مرد با مرد در خیلی از موارد محدودیتی نداشته و البته در غیر از ملاء عام و بر اثر ارتباطات و ایجاد دوستی و یا ارتباطات فامیلی و... انجام پذیرد و بستگی به نوع تربیت و كانون خانوادگی و روحیات فرد دارد كه این چنین فرهنگی در بین جوامع مرسوم و یا به بیانی بصورت ساختاری روی آن جهت عمل كار نشده است و تا اندازه‌ای می‌توان گفت مشكلاتی را هم به همراه نداشته است ولی در نظر دكترین گفتمان حجاب توصیه نشده و نیازی هم به این روش توصیه نخواهد بود.
نكته مهم اینكه نه برهنگی امروزه و نه حجاب افراطی و فرتوت دیروز بلكه همان معیار وسطی كه دین اسلام گذاشته در مقام عمل می‌تواند خیلی از موانع را در پیش رو بردارد و یا به تعبیری دیگر نه افراط و نه تفریط كه در هیچ كاری كارگر و نتیجه‌بخش نبوده و نیستند كه همان حد وسط و متعادلی كه دین اسلام بدان اكتفا می‌نماید و یا همان صحبت نغز و تعلیمی مولانا كه می‌گوید مرد و زن به مثل آب و مثل آتشی می‌مانند كه اگر در بین آنها حریمی قائل نباشیم آب بر آتش غلبه می‌كند اما اگر دیگی در بین آنها حائل شود این دیگ سبب می‌شود تا آتش بصورت نسبی آب را گرم كند یعنی آب را ابتدا بصورت ولرم درآورده و بعد آن را داغ كرده و به جوشش می‌آورد و در آخر بخار شده و به هوا می‌رود.
یعنی مولانا حجاب را به دیگی تشبیه كرده است كه این دیگ در حفظ و صیانت از آتش كه زن است و هر لحظه از دست صفت چشم‌چران مرد در امان می‌باشد و یا به بیانی حجاب را محركی می‌داند كه از قربانی شدن زن توسط هوس سركش مرد امتناع می‌كند.
نگاهی اجمالی به معایب نیستی و محاسن وجودی حجاب و تأثیر آن دو در ابعاد شخصیتی زن:
گرچه دست همبستگی كشورهای توسعه یافته كه از پشتوانه مالی بهره می‌جوید به طرقی در فرهنگ پوشش كشورهای اسلامی تأثیراتی را برجای گذاشته است اما این تأثیرات در جهت بالندگی و سطح شخصیت و نعمت بزرگی بنام شرم و حیا در ضمیر زن نبوده بلكه خود را به عنوان تابلوئی متضرر و خسران برانگیز نشان داده است البته آنچه كه مؤید این مدعاست هوش با كیاست تاریخ است كه در ثبت این معضلات دریغ ننموده است لذا علت این پیامدهای مخرب را باید از چشم فرهنگ برهنگی دانست فرهنگی كه در طول سالهای متمادی در اقصی نقاط جهان به طرز سهمگینی خود را آراسته و درصد گسترش هرچه بیشتر آن برآمده است.
راقم این سطور چند سال پیش در یك روزنامه وضعیت بی‌حجابی و بی‌بندوباری را در كشور یونان بسیار اسفبار دیدم با توجه به شناخت كامل جوامع از تمدن عتیق یونان و خیزش علم فلسفه در این كشور چنین شرایطی در یك كشور متمدن و بافرهنگ دور از انتظار عقل است. در این روزنامه نوشته بود كشور یونان بر اثر بی‌حجابی و فساد اجتماعی و زنای به عنف نسبت به دختران، خود را در لیست كشورهای بی‌حجاب و معاند با حجاب پیدا كرده است و یكی از پیامدهای بی‌حجابی را در این كشور فساد اجتماعی برشمرده كه آنهم بر اثر جلوگیری زنان و حتی مردان مبنی بر زاد و ولد بصورت عمل‌های جراحی در جهت سقط جنین و فارغ از آمیزش های منتج و استفاده از قرصهای جلوگیری عنوان داشته بود و گفته بود كه این امر كشور یونان را در جهت تولید مثل با مشكلاتی مواجه كرده است و در ادامه اشاره كرده بود كه دولت یونان جایزه‌های كلانی را برای خانواده‌هایی كه ثمر آنها سه تا بچه باشد درنظر گرفته است.
علاوه بر این موارد با كمی تأمل می‌توان در بطن تاریخ ایران این مشكلات را احساس كرد و با نگاهی به تاریخ پهلوی مطلع خواهیم شد كه محمدرضا شاه مؤسسه‌ای بنام شورای تشكل‌های فرهنگی و سیاسی زنان را تشكیل می‌دهد و رئیس و گردانندۀ آن را به اشرف بانو خانم خود می‌سپارد كه البته در كنه این شورا فقط چیزی كه یافت نمی‌شود همان فرهنگ حجاب و توجه به حریم‌های مقدس زن است و با ورق زدن تاریخ به عقب ملاحظه می‌كنیم كه این مسئله نیز از پدرش نطفه می‌بندد پدری كه كشف حجاب را با درآوردن جامه از تن خانم خویش به ملت ایران معرفی می‌كند.
لذا در طول تاریخ بی‌حجابی همیشه دارای معایب ویژه‌ای بوده است و اثرات آن نیز بر كسی مستور نیست و اجتناب از این معایب می‌تواند به محاسن وجودی حجاب ختم شود. به عنوان مثال بهره‌كشی از زن جهت منافع اقتصادی توسط مكانهایی از قبیل سینماها، كاواره‌ها، تیمچه‌های ارازل، مسافرخانه‌ها و حتی در ملأ عام چیزی جز قربانی شدن زن و همه چیز را خلاصه كردن در رقص و رقاصی و مستانگی و خودفروختن زن مشاهده نمی‌گردد با این تفاسیر تخریب شخصیت زن در ابعاد مختلف را می‌توان در معایب نیستی حجاب جست. چراكه زن بعنوان یك موجود محق و لازم است و در تشكیل كانون خانواده و اجتماع نقش كلیدی را بازی می‌كند و طبیعی است كه ابعاد شخصیتی آن اعم از فرهنگی، سیاسی، اخلاقی، دینی، روحی و روانی، اقتصادی و... را در دل همین اجتماع بدست می‌آورد.
بنابراین بدون فاكتوری بنام حجاب و شرایطی كه ذاتا در وجود زن حرص‌برانگیز است بی‌تردید در جهت رسیدن به این ابعاد شخصیتی با معضلاتی مواجه می‌شود و اگر با كمی تعمق به مسئله بنگریم بطور كلی باید گفت كه معایب نیستی حجاب در زوایای مختلف تأثیرات منفی را در شكل‌گیری شخصیت زن ایفا می‌كند. بعنوان مثال هر زیبایی چنانچه زیبایی خود را محدود نماید و در حفظ آن جهت نرسیدن آسیبها بكوشد، قطعاً نتیجه بخش است كه تعداد اینگونه زنان در جهان دیروز و امروز كه به پله‌های مختلف ترقی رسیده‌اند بر كسی مهجور نیست و اما عكس این قضیه نیز صادق است كه بر اثر استفاده‌ی نامشروع از زن و آنرا به عنوان یك ابزار مچاله‌ی در دست قلمداد نمودن، بی‌شك جز بی‌اعتنایی چشم مرد و رودست بازار ناامیدی ماندن چیزدیگری نیست و البته بهره‌برداری مالی و جنسی برای صاحب ابزار عواید دیگری نخواهد داشت و آن زیبایی و متانتی كه با قیمتی گرانبها خود را به بازار حراج می‌گذارد لذا در مجموع می‌توان گفت بی‌حجابی در ارگانیسم زن در جهت تخریب و به یك ویرانی تبدیل كردن آن و افتادن از دید خریدار چیز دیگر نمی‌تواند باشد و اگر قهرمانانی در طول تاریخ در جامعه زنان شگفتی آفریده‌اند و بر قلل افتخاری در بطن جامعه رسیده‌اند از خصیصه‌هایی بهره جسته‌اند كه در بستر حجاب تربیت یافته است.
لذا با اینكه ذكر موارد فوق می‌تواند جوابی مبتنی بر محاسن وجودی حجاب باشد و علاوه بر این موارد محاسن وجودی حجاب می‌تواند مواردی از قبیل رشد و ترقی جامعه زنان در امورات مختلف، حفظ و بهره‌برداری مشروع از حقوق شخصیتی زن، ارتقاء صفت پاكی و پاكدامنی در جهت رشد فرهنگ اسلامی زن، جلوگیری از كشیدن زن به محافل فسادبرانگیز و در كل معاونت از حقوق شهروندی و اجتماعی و سیاسی زن است كه امروزه می‌تواند در فرهنگ و منش زنان در بطن جامعه مفید باشد.
مدل سازی لباس
می‌توان گفت كه قدرت تحلیل بی‌حجابی ساده به نظر می‌رسد چه اینكه كشورهای بورژوا و حسابگر و ریزاندیش روز توان خود را در جهت تقلیل حجاب اعمال داشته اند. بطوریكه امروزه این مقوله به یك پروسۀ ناتمام تبدیل شده است علت هم این است كه این كشورها با امكانات پیشرفته در اخلاق و اعتقاد معنوی جوامع مسلمان رسوخ كرده‌اند و دیگر اینكه جمعیت مسلمان جهان براساس آمار جهان 8/1میلیارد به شمار می‌آید. بنابراین راه برون رفت از این چالش فراگیر از طروق جبر مبنی بر استحاله‌ی این فرهنگ یعنی فرهنگ برهنگی در كوتاه ‌مدت دور از انتظار است و البته منطقی نیز به نظر نخواهد رسید. راقم این سطور در سه دهه و اندی كه زندگی می‌نمایم و در دل جامعه فرهنگ لباس و لباس‌داری را تجربه كرده‌ام. شاید ده‌ها لباس رنگارنگ و دارای مدلهای مختلف را دیده‌ام كه هر فردی براساس سن و انتخاب سلیقه از این لباسها استفاده نموده است.
لذا باید ابراز داشت كه بشر همیشه موجودی نوگرا و متحول است و دوست دارد كه از لحاظ ظاهر خود را بهتر از دیگران بیاراید و به طبع زن از این فاكتور بهره‌ی بیشتری را به خود اختصاص داده است. بنابراین در تغییر و تحول نوع پوشیدن لباس در نهاد جامعه‌ی ما باید تجدیدنظر گردد و این نوع تجدیدنظر با یك حركت و ارائه چند مدل لباس مبنی بر فرهنگ‌سازی و استحكام و ترقی بیشتر فرهنگ حجاب تأثیرگذار است.
اما هیچ قاعده‌ای با این شرایط در رفع این مقوله بسیط در زمانی كوتاه جوابگو نخواهد بود. چرا كه رسانه‌های گروهی اعم از سمعی و بصری و مطبوعات روز و كتاب هایی كه در زمینۀ بی‌حجابی در بین جوامع جای پای خود را باز كرده و انتشار عكسها و فیلم‌های مبتذل كه به صورت قاچاق وارد می‌شود بی‌گمان در تربیت غلط پوشش خانواده‌ها سعه صدر گذاشته است و به راحتی و یكجا هم قابل تغییر نیست و این اشاعه‌ی فرهنگی خود را با ظاهری فریب دهنده جوامع را بخصوص جامعه‌ی جوان را به انحراف و سقوط كشانده است و نیاز به گذشت زمان آنهم به صورت نسی را می‌طلبد نه مطلق. اما باید دانست كه در طول تاریخ هیچ كاری برای بشر نشدنی نبوده و نیست كه نیاز مبرم برای شدن انسجام فرهنگی و اعتقادی و پشتوانۀ مالی را مطالبه می‌كند و اگر در این امر به توفیقاتی دست یابیم در اصلاح بی‌حجابی نیز به نتایجی رسیده‌ایم بنابراین فرهنگ برهنگی خطرات مرگ‌آوری را از سوی كشورهای غربی برای جوامع جهان و بخصوص جوامع مسلمان به وجود آورده است و این خطرات علاوه بر اینكه در شخصیت زنان رسوخ و تأثیر گذاشته كه در ظاهر و باطن مردان نیز در جامعۀ مدرنیسم و پسامدرن امروزه به عینه مشاهده می‌گردد.
بطوریكه جوانان نیز در پوشیدن لباس از خانمها تبعیت می‌كنند و حتی در زینت كه مربوط به زن بوده هم به این منوال عمل می‌شود و حتی حجاب ظاهر كه شامل سرمه و خضاب و ساختگی‌های ظاهری اعم از مو و ابرو و چشم از وسائل مصنوعی به مانند زنان، استفاده می‌شود.
راقم این سطور در كتاب مسئلۀ حجاب استاد شهید مرتضی مطهری به نكته‌ای برخورد كردم كه این روشنفكر در زمان خویش كه حداكثر 40 سال نیست به بی‌حجابی و تقلید مردان از روشهای زنانه در زمینه‌ی حجاب صراحتاً اشاره ننموده است. البته باید اذعان داشت كه روزگار دیروز با امروز دارای شرایط متفاوتی است، تا اینكه برسد به تأیید تطابق روزگار 40 سال پیش با امروز و یا فردا كه براساس شرایط خاص خویش رقم می‌خورد لذا هدف این است كه ما به دنبال یك راهكار مناسب و اصولی جهت برون رفت از این بحران بی‌حجابی باشیم و برنامه‌هایی مجاب را در جهت خواسته‌های مردم از لحاظ پوشش جایگزین نمائیم چه بسا كه این طوفان فرهنگی در جهت اصلاح از سوی كشورهای متخاصم ایجاد نشده كه طوفان بدنبال براندازی است. جالب اینجاست كه این كشورها نسبت به پیروی و اطاعت از دستورات و ایده‌های قرآنی ما اهتمام و تأمل بیشتری برای فرهنگی بهینه برای خویش مدنظر دارند و در روحیه و شمایل آنها نیز این مسئله جلوه می‌نماید ولی مذهب به عنوان یك معلم مجرب در انتقال ایده‌های منطقی خود به دانش‌آموز به شكل اصولی و حساب شده عمل می‌كند و پرورش فكری را به سادگی نمی‌توان عوض كرد. اما به قول شاعر:
مـا زنـده به آنیـم كـه آرام نگیـریم
موجیم كه آسودگی ما عدم ماست
پس باید تلاش و در حركت مداوم جهت عدم ایستائی بود. با این حال آنچه مدنظر رسید و شاید به عنوان پیشنهاد بتواند درخور توجه باشد از نظر این قلم می‌تواند مدلسازی لباس باشد كه چنانچه به نحو بایسته‌ای و با پشتوانۀ مالی مورد وثوقی انجام گیرد طبعا تأثیرات خودش را برجای می‌گذارد لذا با توجه به شناخت روحیات مردم در جهت كاهش بی‌حجابی باید به مدلسازی پرداخت البته براساس خصومتها و اختلاف نظری كه در زمینۀ سیاسی و فرهنگی با كشورهای غربی وجود دارد نیاز به تفقد و اهتمام فراوان است. در واقع باید گفت كه همان كاری را باید به مرحلۀ عمل برسانیم كه كشورهای دیگر با بهره‌گیری از ثروت و فكر خود انجام می‌دهند و این رجحان و برتری و تأثیری كه بر كشورها از لحاظ حجاب خودی را نشان می‌دهد برگرفته از همان امكانات آموزشی و فنی است كه البته در پشت این امكانات همان دو امتیاز برتر بنام قدرت پول و تفكر نیز جوابگو است.
لذا چون نیاز به یك استقلال و خودكفایی را باید در بطن كشور احساس نمائیم و قصد براندازی و منقطع نمودن واردات پوشاك در خارج از كشور را با خصوصیات غربی می‌طلبیم در داخل نیز باید سرمایه‌گذاریهای كلانی را در جهت تولید پوشاك با كیفیت مناسب ارائه نمائیم و از طرفی باید ارتباط را با خارج از دایره خویش مبنی بر گسترش و غلبه نمودن این فرهنگ مدلسازی در جهت تأثیر و تأثر بعمل آوریم و تنها با فیلترینگ كردن كالای وارداتی از ایجاد فضاهای آشفته و مسموم و مصدوم می‌توان اقدام و به سمت آرامش حركت كرد. به عنوان مثال در یك خانوادۀ مذهبی و دارای اعتقادات این نوع مدلسازی چون با زمینه و روحیات آنها سازگاری بهتری دارد و در خیلی از موارد می‌توان تمهیدات بهتری را در شكل نوتری ارائه دهد قطعا تأثیر بیشتری را در جهت استحكام بیشتر فرهنگ اسلامی خواهد گذاشت و در یك خانواده كه در حد وسط نسبت به پوشش اسلاح، عمل می‌كند می‌توان با بهره گرفتن از افراد مدل هایی را ارائه داد كه با روحیات آنها سازگار باشد و حتی در یك خانواده كه اساسا از یك فرهنگ خاص آنهم بصورت ساختاری و زایمانی تبعیت می‌كند به طبع تأثیر را به مرور زمان خواهد گذاشت.
چراكه بر اساس قدرت مالی و استقلال و ایجاد امكانات لازم و متنوع در یك كشور و گرایش اكثریت مردم به این فرهنگ(مدل‌سازی)ناخودآگاه خرده فرهنگها نیز مجبور به تسلیم و تقبل و عمل خواهند شد. لذا در نظر این قلم در یك جمع‌بندی كلی می‌توان گفت چند چیز در جهت عملی كردن این چنین طرحهایی مدخل و مؤثر خواهد بود. یكی اینكه از رفاه و خوابهای خود زدوده و بر سختی و بیداری خود بیفزائیم دوم اینكه از مقام حرف و آنانكه قابلیت و زمینه‌ی خلاقیت دارند، استفادۀ بهینه را ببریم و در مقام عمل نیز از آنانكه در كورۀ داغ عمل پخته شده‌اند تمتع جوئیم سوم نماد گوش در جهت شنیدن حقایق نمادی كر نباشد و از ورود تقلب و مسائل غیرواقعی نماد گوش اجتناب كند چهارم اینكه جهت رسیدن به قلۀ تصعید از بهترین راه با استعانت از بهترین فكرها عمل كنیم و پنجم از مسئولیت خود بپرسیم كه آیا می‌توانی به همۀ سئوالات مردم پاسخ مقنع و مفید بدهی و یا نه وجدان بیدار تو ناتوانی را بهتر از قدرت می‌پندارد و ششم ابزار و امكانات لازم را در رشته‌های مختلف برای مردم جهت كسب قله‌ی اعتقاد بكار ببندیم كه با این حركت راه نفوذ متخاصمین را می‌توان سد نمود.

منبع : rasekhoon.net

 

جمعه 7/9/1393 - 17:51
حجاب و عفاف

مسأله حجاب و مقاومت فرهنگی جامعه

مدتی است که مسأله حجاب بیش از گذشته مورد توجه مردم کشورمان قرار گرفته است. راهپیمایی های مردمی پس از نماز جمعه، تجمع دانشجویان در مقابل شورای عالی انقلاب فرهنگی، بیانیه های گروه‌های مختلف در اعتراض به بدحجابی، موضع گیری های علماء و شخصیت های فرهنگی و... همگی نشان گر افزایش حساسیت عمومی نسبت به این ناهنجاری اخلاقی می باشد. اما در خصوص مسأله حجاب توجه به برخی نکات ضروری می نماید:

یکم:
افزایش توجه به بی عفتی های موجود در جامعه نشان گر زنده بودن روح غیرت دینی در بین مردم ایران می باشد. این غیرت دینی برای حیات و پویایی یک جامعه دینی بسیار ضروری است و جامعه ای که فاقد این روحیه باشد، به ناچار در چاه تساهل و تسامح فروخواهد غلطید و در نتیجه ارزش های دینی در آن روز به روز کم رنگ تر خواهد شد. وجود این روحیه در میان مردم ضامن حفظ حدود دین مقدس اسلام در جامعه است.

دوم:
زنده بودن این روحیه در مردم باید توسط مسئولین قدر دانسته شود و از آن باید در جهات مورد تاکید دین استفاده نمود. برخی از احکام بیشتر از سایرین مورد تاکید شرع مقدس اسلام قرار دارند و اسلام برای آن ها ضریب اهمیت بیشتری قائل است. دستگاه‌های فرهنگی باید براساس همین ضرایب اهمیت و نیازهای روز جامعه دینی، غیرت اسلامی امت حزب الله را جهت دهی کنند. به طور مثال یکی از مشکلات جامعه ما مسأله فساد اقتصادی و سیاسی و یا مسأله آقازاده هاست که اگر اعتراضات مردمی در این سمت و سو جهت دهی شود، فضای سیاسی- اجتماعی کشور دست خوش تغییرات عمیق و گسترده ای خواهد شد و آنان که به تعبیر حضرت روح الله «زالو صفت» هستند از بدنه نظام اسلامی جدا خواهند شد.

سوم:
مسأله بدحجابی به عنوان یکی از معضلات فرهنگی کشور، ناشی از عوامل مختلفی است. از جمله آن ها می توان به تأثیر شخصیت های سیاسی و برنامه های آنان بر فرهنگ عمومی کشور اشاره کرد. زمانی رئیس دولت بازسازی از کفایت مانتو برای حجاب بانوان سخن گفت و کنار گذاشتن چادر را تلویحا تایید کرد؛ فائزه هاشمی از دوچرخه سواری بانوان سخن گفت و در تبلیغات انتخاباتی مجلس چکمه قرمز می پوشید و پس از آن دولت اصلاحات بود که با شعار آزادی به جنگ بندگی و آزادگی آمد و به سست کردن بنیان های دینی و اعتقادی مردم پرداخت. نتیجه چنین اقداماتی امروزه در جامعه به شکل بدحجابی و بی عفتی ظهور و بروز یافته است. نباید از نقش شخصیت های غیرسیاسی مثل بازیگران سینما، برخی اساتید دانشگاه و امثالهم در ترویج بدحجابی را نباید نادیده انگاشت.

چهارم:
بر خلاف آن چه مشهور است بدحجابی در سال جاری افزایش نیافته است و «شیب حجاب» در کشور ما رو به بالاست. مقایسه میان وضعیت خیابان های تهران در زمان دولت اصلاحات و شرایط فعلی به وضوح همین مطلب را اثبات می کند. شرایطی که دختران محجبه در دانشگاه‌ها مورد تمسخر و توهین قرار می گرفتند با شرایط امروز تغییر محسوسی پیدا کرده است. اما آن چه قابل تامل است افزایش «مقاومت فرهنگی» در برابر انحرافات دینی و اخلاقی در بین مردم است. علی رغم گسترش روزافزون تلاش دشمن در تهاجم فرهنگی، مقاومت فرهنگی مردم در مقابل این جریان به شدت افزایش یافته است و به سادگی از کنار انحرافات موجود در جامعه نمی گذرند و در مقابل آن ها ایستادگی می کنند. چنین پدیده ای نشان می دهد جامعه ما یک قدم از گذشته خویش متعالی تر شده و آماده جهش های بزرگ در حرکت به سمت آینده می باشد.

منبع : rajanews.com

 

جمعه 7/9/1393 - 17:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته