• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3491روز قبل
حجاب و عفاف

سینما و حجاب

مقدمه
نزدیک به یک دهه است که رشد پدیده بدحجابى، در سینماى ایران به شکل محسوس سرعت گرفته است؛ به گونه اى که امروزه پدیده غالب در فیلمهاى ایرانى، زنان مو باز و بلوز و شلوارى است. گویى حجاب، ارزان ترین کالایى است که در قایق بر گل نشسته سینماى ایران سنگینى مى کند؛ چرا که برخى از سینماگران، قصد دارند با دور ریختن این ارزش، فیلمهایشان را از فرو رفتن در باتلاق ورشکستگى نجات دهند.
ما در این مقاله، صرفا به دنبال بررسى نمودهاى مختلف پدیده بدحجابى در سینماى ایران نیستیم؛ بلکه قصد داریم چگونگى تأثیرگذارى این پدیده را بر پوشش بانوان بررسى کنیم. البته پرواضح است که گسترش بدحجابى در جامعه امروز ما عوامل گوناگونى دارد و ما تنها به یکى از این عوامل، یعنى روشهاى تأثیرگذارى سینما بر حجاب خواهیم پرداخت؛ بنابراین، قصد ما از منحصر کردن موضوع مقاله به سینما و بررسى آثار آن بر حجاب، این نبوده است که سینما را به عنوان تنها متّهم پرونده رواج بدحجابى معرفى کنیم. امید است که با ارائه این تحقیق بتوانیم گامى در مسیر رشد حجاب و ارزشهاى اسلامى در جامعه برداریم.
در این بخش، از روشهاى سینما براى تغییر در تصورات رایج از حجاب در جامعه و همچنین تضعیف حجاب بحث مى کنیم و در قسمت بعد مباحث طبقاتى کردن حجاب و معرفى شخصیتهاى بدحجاب به عنوان الگو توسط سینما را مورد بررسى قرار خواهیم داد.

 
تغییر تصورات رایج
امور زیر مى تواند موجب تغییر در تصورات رایج جامعه از حجاب گردد:
1. تغییر در مفهوم
حفظ اصالت ملّى، وظیفه اى است بر دوش تک تک افراد جامعه. البته، همان اندازه که پافشارى بر سنّتهاى غلط نشان دهنده جمود فکرى و مانع از پیشرفت است، دست برداشتن از سنّتهاى زیبا و صحیح هم حماقتى است که دامن گیر افراد به ظاهر روشنفکر و غرب زده مى شود.
حجاب یکى از شاخصه هاى فرهنگ ایرانى است که سابقه آن حتى به قبل از اسلام نیز برمى گردد. متانت، وقار و حیا خصایص جداناشدنى زن ایرانى است. با وجود این، عده اى از فیلم سازان به قیمت رونق یافتن گیشه فیلمهایشان، چوب حراج به این سنّت حسنه زده و هرگاه به خاطر ساخت این گونه فیلمها مورد اعتراض افراد متدیّن قرار گرفته اند، جواب آنها تنها یک جمله بوده است: «اینها واقعیتهایى است که در اطراف ما وجود دارد.»
اى کاش میدان دید این فیلم سازان کمى بیش از این بود و اندکى آن طرف تر از محیط زندگیشان را هم مى دیدند. شاید به این وسیله در مى یافتند که واقعیت خارجى ملت ایران، چیزى غیر از تصوّر آنها است و اینکه تمام ایرانیان مانند آنها و اطرافیانشان زندگى نمى کنند.
سینماى متعهّد، سینمایى است که در آن ملاک اصلى براى انتخاب موضوع فیلم، اهمیت اجتماعى یک موضوع است، مثلاً: اعتیاد به عنوان یکى از مهم ترین پدیده هاى اجتماعى ایران، به خاطر گستره شمول و لزوم اطلاع رسانى درباره آثار مخرب آن، شایسته است یکى از اصلى ترین موضوعاتى باشد که درباره اش فیلم ساخته مى شود.
با توجه به این احوال، از فیلم سازى که درباره دختر اصیل ایرانى فیلم مى سازد و حتى یک زن چادرى هم در فیلم او یافت نمى شود، نمى توان انتظار داشت که بازیگر محجبه اى را به عنوان دختر اصیل ایرانى معرفى کند. موضوع یکى از این فیلمها، پیرامون دو شخصیت مرد است که بعد از چند سال زندگى در خارج از کشور، براى پیدا کردن همسر مورد علاقه خود به ایران باز گشته اند. همسرى که هر دوى این شخصیتها به دنبال آن مى گردند، دخترى است اصیل و ایرانى؛ اما فردى را که این دو شخصیت ـ و یا به عبارت بهتر، تهیه کنندگان فیلم ـ به عنوان دختر اصیل ایرانى مورد توجه قرار مى دهند، دخترى است که حجاب او در پالتویى کوتاه و شلوارى تنگ خلاصه مى شود. بدتر از همه، اینکه او در عین حالى که صفت اصیل بودن را به یدک مى کشد، به مخالفت با آداب و رسوم سنّتى جامعه نیز برمى خیزد.
در فیلم به این نکته اشاره مى شود که خواستگار پولدار این خانم، در روند رشد و بیدارى اى که طى کرده است، از تمام مسائل مادى متنفر شده و به فلسفه و عرفان رو آورده است. تا آنجا که حتى شروع به نماز خواندن هم کرده است. این خواستگار جوان، در نوعى سردرگمى و آشفتگى روحى به سر مى برد و در حالى که به دنبال حقیقت مى گردد، به صورت اتفاقى جلوى یک مغازه آنتیک فروشى با دختر یاد شده روبرو مى شود و با دیدن او یک دل نه، بلکه هزار دل عاشق مى شود. گویى گم گشته سالیان دور خود را پیدا کرده است. او در سکانسهاى پایانى فیلم، آن دختر را مظهر عشق و پاکى خطاب مى کند و درباره او به نحوى حرف مى زند که گویى نهایت عشق و عرفان است.
دختران ایرانى تحت تأثیر این فیلم، دیگر اصیل بودن را مساوى تقیّد به مسائل سنّتى مانند حجاب نمى دانند. بلکه همان گونه که در فیلم مطرح مى شود، تصور خواهند کرد که مى توان اصیل بود و در عین حال علیه آداب و رسوم سنّتى هم قیام کرد.
2. تغییر در فرهنگ پوشش
یکى از راههاى تغییر فرهنگ پوشش در جامعه، ترویج لباسهاى نامناسب براى کودکان است.
فرهنگ هر ملت، میراثى است که از نسلى به نسل دیگر منتقل مى شود. اگر بزرگ ترهاى یک جامعه وظیفه اى را که پدر و مادرانشان در حق آنها انجام داده اند در حقّ فرزندان خود به درستى به جا نیاورند، باعث از بین رفتن فرهنگ آن ملت خواهند شد.
کودکان به عنوان آینده سازان یک ملت، باید از همان کودکى به یادگیرى این سنّتها تشویق شوند. البته نباید از آنها انتظار داشته باشیم به همه آموزه هاى موجود در فرهنگ یک ملت پایبند باشند. در عین حال، نباید عکس العمل بزرگ ترها در برخورد با خطاهاى آنها به گونه اى باشد که کودکان احساس تأیید رفتارشان را از سوى بزرگ ترها داشته باشند.
حجاب به عنوان یک ارزش اجتماعى از این قانون مستثنا نیست. رعایت نکردن فرهنگ اسلامى ـ ایرانى حجاب در پوشش کودکان، باعث از بین رفتن آن در نسلهاى بعدى خواهد شد؛ ولى با کمال تأسف دیده مى شود که عده اى از فیلم سازان، لباسهایى به تن هنرپیشگان خردسال فیلمهایشان مى پوشانند که با فرهنگ و ارزشهاى اجتماعى ما مخالف است.
کودکان با مشاهده لباسهاى یاد شده در تن شخصیتهاى محبوبشان، این گونه لباسها را از والدینشان طلب مى کنند. طبیعى است که هر کس در دوران کودکى این لباسها را بپوشد، قبح آنها در نظرش از بین خواهد رفت؛ چرا که این سن، زمان شکل گرفتن شخصیت کودکان است.
البته امکان دارد که این کودکان در سنین بزرگ سالى، لباسهاى یاد شده را به دلیل فشار اطرافیان و یا پیدایش تمایلات مذهبى نپوشند؛ ولى لزوما معلوم نیست که پوشیدن لباسهاى یاد شده را قبیح مى دانند.
اگر نوع لباسهاى مورد استفاده در زمان کنونى را با 20 سال قبل مقایسه کنید، خواهید دید که لباسى را که امروزه دختران جوان مى پوشند، لباسى است که 20 سال پیش اکثرا کودکان از آن استفاده مى کردند. مثل مانتو شلوار که بعد از گذشت چند سال از انقلاب، یکى از لباسهاى مرسوم در بین بزرگ ترها شده است. و یا بلوز شلوار که در جامعه فعلى ما، به مرور در حال رسمى شدن به عنوان لباس بانوان است.
شاید بتوان این اتفاق را این گونه تبیین کرد که در اثر استفاده زیاد از یک لباس نامناسب، قبح آن در ذهن فرزندان یک نسل کم مى شود؛ ولى قبح پوشیدن این لباسها توسط افراد بزرگ سال هنوز در ذهن والدین آن نسل پا بر جا است. و این مخالفت والدین است که باعث مى شود وقتى کودکان بزرگ تر مى شوند، دیگر از آن لباسها استفاده نکنند؛ هر چند این کار به خاطر ذهنیت پدید آمده در دوران کودکى شان دیگر قبیح نیست؛ اما در نسل بعدى دیگر همه موانع برداشته مى شود؛ زیرا کودکان دیروز در این نسل جدید، نقش پدر و مادر را بازى مى کنند و از آنجا که آنها و فرزندانشان بر قبیح نبودن این لباسها هم رأى خواهند بود، بنابراین، پوشیدن لباسهایى که در نسل گذشته براى بزرگ ترها قبیح شمرده مى شدند، در این نسل رایج خواهد شد.
3. ترویج پوششهاى نامطلوب در محیط خانه
در جامعه امروز ما، شاید دختران جوان از شنیدن این مسئله تعجب کنند که در گذشته نه چندان دور، تا مدتى بعد از ورود عروس به خانواده جدیدش، پدر شوهر صورت او را نمى دید. علت این مسئله هم حجب و حیایى بود که در این نوعروسان وجود داشت. آنها نه تنها در مقابل پدر شوهر خود با حجاب کامل ظاهر مى شدند، بلکه با گوشه روسرى بخشى از صورتشان را هم مى پوشاندند.
امروزه این روابط کاملاً تغییر کرده است؛ به گونه اى که نوعروسان، همان روز اوّل با صورتى آرایش کرده و موهایى باز در مقابل پدر شوهر خود حاضر مى شوند. البته مسلم است که افراط و تفریط در هر پدیده اى از جمله حجاب قبیح است و این نکته را فقط از باب توجه دادن خوانندگان به سابقه حجاب در خانواده هاى ایرانى بیان کردیم.
در تولیدات سینمایى سالهاى اخیر، دختران جوان در اکثر صحنه هایى که محیط داخلى خانه به نمایش در مى آید، با بلوز و شلوار ظاهر مى شوند. به این ترتیب، اگر روزى دختران ایرانى به احترام بزرگ ترهاى فامیل، لباس محفوظ ترى در مقابل آنها مى پوشیدند، امروزه با ساخت این فیلمها، قبح پوشیدن بلوز و شلوار در مقابل بزرگ ترها و همچنین پسرهاى جوان خانواده از بین مى رود. تا آنجا که عده اى این نوع رفتارها را به صمیمیت بین اعضاى خانواده تعبیر مى کنند.
این امر مى تواند به رشد فساد در برخى محیطهاى خانوادگى دامن بزند و اگر کمى خوش بین باشیم، تحریکهاى کاذب پیدا شده در این خانواده ها، اعضاى آنها را به دامن مفاسد اجتماعى خواهد کشاند.
مشکل دیگرى که این پدیده به وجود مى آورد این است که گاهى این نوع پوششها، از «چهار دیوارى اختیارى» خانواده ها پا را فراتر مى گذارند و به میهمانیهاى خانوادگى و گاهى به جمع دوستان و آشنایان کشیده مى شوند.
4. تغییر در مفهوم غیرت مردان
غیرت، ویژگى مردان مسلمان و یکى از عوامل ماندگارى حجاب است که در تاریخ، ماجراهاى عجیبى از آن نقل شده است. براى مثال، نقل شده است که یکى از مسلمانان، شب ازدواجش وقتى عروس خود را با اسب به خانه مى برد، به خادمان خود دستور مى داد زین اسبى را که همسرش بر روى آن نشسته بود، آتش بزنند که مبادا بعدها مرد غریبه اى روى آن بنشیند. البته باز تأکید این نکته ضرورى است که ما طرفدار افراط و تفریط در زمینه حجاب نیستیم و این مصادیق را هم مانند مثال پیشین، براى آشنایى با گذشته پدیده حجاب و همچنین چگونگى غیرت در بین مردان مسلمان بیان کردیم.
برخلاف سابقه اى که گفته شد، سینماى امروز چهره و شخصیتى از مردان ایرانى معرفى مى کند که اثرى از غیرت در آنها وجود ندارد؛ به گونه اى که زنان منصوب به این مردان، در محیطهاى عمومى به صورت بدحجاب همراه آنها حاضر مى شوند. بعضى از فیلمها در بدنام کردن جلوه مرد ایرانى پاى خود را از این فراتر نهاده اند. در این فیلمها، خود مرد است که هنگام بیرون رفتن با همسرش، به او توصیه مى کند که به خودش برسد و آرایش نماید.
البته تولیدات سینمایى سالهاى اخیر هم خالى از مردان با غیرت نیست. با این تفاوت که غیرت در این فیلمها، به صورت یک پدیده منفى تصویر شده است. این تصویر منفى یا در قالب به مسخره گرفتن غیرت ارائه شده و یا با منتسب کردن غیرت به شخصیتهاى منفى فیلم، باعث تخریب جلوه آن شده اند. نهایت تلاش این فیلم سازان در مثبت جلوه دادن غیرت، به اینجا ختم شده است که مردى به خاطر ایجاد مزاحمت چند جوان نسبت به یک خانم بدحجاب، با آنها درگیر شده و کتک مفصلى به آنها مى زند. این در حالى است که معدن غیرت ما در این فیلم (مرد مذکور) اصلاً به ذهنش هم نمى رسد که از آن خانم بدحجاب بخواهد تا سر و وضعش را مرتب و پوشش اسلامى را رعایت کند.
عادى کردن بدحجابى زنان در ذهن مردان ایرانى و همچنین سعى در از بین بردن غیرت آنها به گونه اى که خود پیشنهاد آرایش کردن را به همسرانشان بدهند، یکى از اهداف این صحنه ها است.
واژه هایى همچون «اُپِن» و «امروزى بودن»، تعبیراتى است که به مردانى با این گونه تفکرات نسبت داده مى شود، و خود عاملى براى گسترش بى غیرتى است.
به مضحکه گرفتن غیرت باعث مى شود که حتى مردان با غیرت نیز جرأت ابراز غیرت را هم نداشته باشند.
«دفاع از زنان بدحجاب» با غیرت در ستیز است؛ چون با این عمل، وجود زنان بدحجاب را در جامعه تجویز مى کنیم؛ بنابراین، غیرت که باید عاملى براى جلوگیرى از بدحجابى باشد، به عامل گسترش و دفاع از حریم آن تبدیل مى شود.
5. تغییر در شکل ظاهرى حجاب
تغییر در شکل ظاهرى حجاب ـ بدون توجه به معیارهاى حجاب کامل ـ عامل دیگرى است که به فرهنگ حجاب صدمه مى زند. این کار از طریق طراحى مدلهاى جدید لباس براى بازیگران زن انجام مى شود. به عنوان نمونه، امروزه در برخى از فیلمها، شکل جدیدى از پوشش مو براى بانوان مطرح شده است. به این صورت که یک کلاه پارچه اى براى پوشاندن موها بر روى سر بازیگر گذاشته مى شود، سپس یک روسرى یا شال نازک کم عرض را از روى آن بر سر او مى آویزند.
این روش شاید در برخى از اوقات باعث کامل شدن حجاب هنرپیشگان شود؛ اما این کار اثرات سوئى داشته است. از آن جمله مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. به مرور زمان در برخى از فیلمها و همچنین در بین افراد جامعه شاهد حذف کلاه زیرین و اکتفا به روسرى رویى هستیم. پر واضح است که این روسرى هم به خاطر شکل ظاهرى اش و هم به خاطر ضخامت کمش، نمى تواند یک حجاب کامل باشد.
ب. متأسفانه اخیرا در کشور تلاشهایى براى عوض کردن نوع حجاب زنان آغاز شده است که از آن جمله مى توان به ترویج چادرى موسوم به چادر ملى اشاره کرد. استفاده از این نوع حجابهاى تازه وارد در فیلمها، باعث ترویج سریع تر آنها در جامعه مى شود. به نظر مى رسد که هر گونه طراحى و دست بردن در حجاب بانوان، بدون داشتن معیار مناسب براى طراحى، باعث تخریب حجاب وکم فایده کردن آن مى شود.
 
تخریب حجاب
در فیلمهاى سینمایى، امور ذیل موجب تخریب حجاب در جامعه است.
1. کارهاى ضد ارزشى محجّبه ها
مثال 1: دختر چادرى در یکى از جشنهاى ملى مشغول نواختن موسیقى است. دور تا دور سالن را پرچم ایران و پرچمهاى «یا مهدى ادرکنى» و «السلام علیک یا على بن ابى طالب» گویى حجاب، ارزان ترین کالایى است که در قایق بر گِل نشسته سینماى ایران سنگینى مى کند؛ چرا که برخى از سینماگران، قصد دارند با دور ریختن این ارزش، فیلمهایشان را از فرو رفتن در باتلاق ورشکستگى نجات دهند ، پوشانده است. از جمله میهمانان جلسه، چند نفر مرد هستند که از ظاهر مذهبى شان معلوم است که از مسئولان نظام هستند. در تمام مدتى هم که موسیقى نواخته مى شود، این میهمانان سرهایشان را پایین انداخته اند.
مثال 2: دخترى محجّبه مشغول آموختن گیتار از یک پسر نامحرم است. این دختر به قدرى مقیّد به حفظ حجاب است که وقتى چادر از سرش به سمت پایین مى لغزد، گیتار را در بین هوا و زمین رها مى کند تا مانع افتادن چادر سرش بشود.
هر بیننده ساده اى متوجّه تضاد در رفتار این شخص مى شود؛ چرا که او از طرفى تقیّد شدید به حفظ حجاب دارد و از طرف دیگر به یادگیرى گیتار ـ که یکى از وسایل لهو و لعب است ـ از یک مرد نامحرم اقدام مى کند. و از سوى دیگر حجاب را مانع آموزش هنر معرفى مى کند.
 

 

پیامدها
الف. بدین سان حرمت چادر و شخص چادرى در این نوع صحنه ها شکسته مى شود.
ب. در این صحنه ها، منکرات یاد شده به خاطر قرین شدن با افراد متدیّن قبح خود را از دست مى دهند.
ج. این صحنه ها توجیهى براى اعمال افرادى مى شود که اهل این گونه مسائل هستند.
د. صحنه هاى یاد شده، مذهبیهایى را که در مسیر خود سست هستند به سوى محرّمات مى کشاند.
2. بى فایده نشان دادن حجاب
در برخى از فیلمها، نوع بکارگیرى چادر در طراحى لباس بانوان باعث مى شود تا چادر به لحاظ تأثیرش در کیفیت حجاب، وسیله اى بى فایده جلوه کند، به عنوان مثال: در برخى از فیلمها از بازیگر خواسته مى شود تا چادر را صرفا از سر آویزان کند و بازیگران نیز چادر را در پشت سر مانند شنل رها مى کنند و یا آن را صرفا دور کمر مى بندند.
در مواردى دیگر هم گرچه در ابتداى صحنه چادر به درستى روى سر بازیگر قرار دارد، اما هر از چند گاهى از سر او سُر مى خورد و پایین مى افتد. در این مواقع، بازیگر بدون اعتنا به پایین افتادن چادر، به نقش آفرینى خود ادامه مى دهد؛ به گونه اى که انگار نه انگار چیزى از حجابش کم شده است.
این نوع برخوردها با مسئله حجاب، به مرور زمان چادر را به وسیله اى تشریفاتى تبدیل مى کند که بود و نبود آن هیچ تأثیرى در کیفیت حجاب ندارد؛ به گونه اى که دیگر فقط در مراسمهاى خاصّ از چادر استفاده خواهد شد.
3. تلقین دست و پا گیر بودن حجاب :
در برخى از فیلمها، سعى بر آن است که حجاب وسیله اى دست و پاگیر نمایش داده شود. برخى از این صحنه ها خنده دار و مضحک هم مى نمایند. همانند زنى که مقدار زیادى میوه و سبزى خرید نموده و هر دو دستش را پر کرده است. او سعى دارد با این حال چادرش را هم با کمک دندان نگهدارد.
این فیلمها زنانى را نمایش مى دهند که چادر مانع فعالیتهاى اجتماعى آنها است؛ همچون خانم پلیسى که چادرى است؛ ولى وقتى مى خواهد به تعقیب مجرم بپردازد، به خاطر دست و پاگیر بودن چادر، این کار را بدون آن انجام مى دهد.
این قسم از فیلمها، این تصور را در اذهان بینندگان به وجود مى آورند که «چادر با جامعه مدرن و زندگى شلوغ شهر نشینى که امروزه رواج دارد، سازگار نیست».
بى رغبتى بانوان به چادر نیز پیامد تخریبى دیگر این فیلمها است.
4. اعمال خشونت از جانب محجّبه ها
حجاب زنان بازیگر در فیلمها، یک ماهیت طیف گونه دارد. هر چه در طراحى لباس یک هنرپیشه، این طیف رنگ بیش ترى به خود بگیرد، انتظار بینندگان از آن شخصیت در جهت دینى تر شدن رفتارهایش بیش تر مى شود؛ چون آنها حجاب حداکثرى داشتن یک شخصیت را نمودى از کمال دیندارى او مى دانند. حال اگر بازیگرى با وجود داشتن حجاب حداکثرى، اعمالى مانند ظلم و خشونت را که خلاف آموزه هاى دینى است انجام دهد، بینندگان یک نوع ناهمخوانى در شخصیت او خواهند یافت.
این صحنه ها از طرفى باعث ایجاد تردید در صحّت گفتار متدیّنین مى شود؛ به گونه اى که بینندگان آموزه هاى اسلامى را تنها لقلقه اى در دهان متدیّنین خواهند دانست و از طرف دیگر، صحنه هاى یاد شده در مخاطبانش شک و تردیدى نسبت به توانمندى آموزه هاى اسلامى در پرورش و اعتلاى روح بشر به وجود مى آورد.
به عنوان نمونه، در فیلم «زندان زنان» در شخصیت پردازى رئیس زندان، او را فردى کاملاً محجّبه و در عین حال تندخو مشاهده مى کنیم. از نمونه هاى خشونت او در این فیلم مى توان به مجبور کردن زندانیان به ماندن در حیاط زندان در هواى سرد و زیر بارش برف اشاره کرد. در حالى که در بین این زندانیان، زنان پیر و کودکان خردسال هم هستند؛ کودکانى که به علت سنّ کمشان به همراه مادران خود در زندان زندگى مى کنند.
او (رئیس زندان) اعتراضهاى منطقى زندانى را با گفتن «این مقرّرات من است» نادیده مى گیرد. و یا زمانى که مى خواهد سر و سامانى به وضع زندان بدهد، با گفتن جمله «من وقت زیادى براى تلف کردن ندارم»، چهره اى بسیار تند و خشن از خود در ذهن مخاطب ایجاد مى کند.»
آیا بکار بردن تعبیر «جانورهاى داخل بند» بر عدم حرمت زندانیان در نزد او دلالت نمى کند؟ به این ترتیب سازندگان این فیلم با صحنه هاى یاد شده و ده ها صحنه دیگر سعى مى کنند ظالمانه بودن رفتار این فرد محجّبه را به تصویر بکشند.
به تصویر کشیدن ظلمهاى این شخص محجّبه و عدم تفکیک بین آموزه هاى اسلامى و سلایق شخصى او، باعث مى شود تا تنفّر بینندگان از رفتار و شخصیت این زن، منجر به تنفّر از اسلام و آموزه هاى آن و داشتن چادر به عنوان پوشش اسلامى شود.
5. دادن نقش افراد محجّبه به بازیگران زشت
یکى دیگر از روشها که بکارگیرى آن آثار منفى اى بر حجاب دارد، دادن نقش افراد محجّبه به بازیگران زشت است، مثلاً: در فیلمى که همه شخصیتهاى زن آن آرایش کرده و اغلب بدحجاب هستند، تنها فرد محجّبه بین آنها یک زن زشت رو است. البته تذکر این مطلب لازم است که منظور ما این نیست که به منظور جذّاب سازى چهره افراد محجّبه، آنها را به گونه اى گریم کنند که این بار قیافه آرایش کرده آنها با شخصیت مذهبى شان سازگار نباشد؛ بلکه منظور آن است که اگر آنها را مانند سایر هنرپیشگان با آرایشهاى حرام زیبا نمى کنند، لااقل با گذاشتن خال و زگیلهاى زشت روى صورت این بازیگران، چهره آنها را وقیح تر نکنند. ویا به عمد بازیگرانى را که نسبتا قیافه نازیبایى دارند براى این نقش انتخاب نکنند.
زشتى زن چادرى ـ در فضایى که توصیف شد ـ به صورت ناخودآگاه جلوه چادر را هم زشت مى کند. و دیدن این فیلم باعث مى شود که بانوان احساس کنند در صورت به سر کردن چادر، قیافه زشتى پیدا خواهند کرد.
6. استفاده از چادر براى تلقین وحشت
دیده شده است که در گروهى از فیلمها، براى به وجود آوردن یک صحنه وحشتناک، از زنانى با چادر مشکى استفاده مى شود. مسلّم است که این دسته از بازیگران، در واقع وحشتناک نیستند، ولى بر اساس موضوع و اجراى فیلم، گروهى از تماشاگران، آنها را وحشتناک مى پندارند و نهایتا در پایان فیلم متوجه مى شوند که آنان نه تنها وحشتناک نبوده، بلکه بسیار هم مهربان اند.
بعد از مشاهده این نوع از فیلمها، کودکان با یاد آورى آن صحنه ها، از زنان چادرى که در کوچه و خیابان مى بینند وحشت خواهند کرد.
آسیب دیگر این صحنه ها، نفرتى است که از همان دوران کودکى در ذهن بچه ها نسبت به چادر به وجود مى آید.
7. استفاده از زنان محجّبه براى بازى در نقشهاى منفى
بازى کردن زنان محجّبه در نقشهایى همچون «زندان بان» و یا «مأموران اجراى حدود» که از لحاظ اجتماعى جلوه منفى اى دارند، روش دیگرى است که در جامعه تأثیر نامطلوبى بر حجاب خواهد گذاشت.
این گونه از صحنه ها باعث مى شوند تا مردم در محیط واقعى زندگیشان هم با دیدن زن چادرى، سریعا به یاد مأموران عذاب بیفتند. همان گونه که زنى با شنل سفید، براى آنها به یاد آورنده نقش فرشته است. (البته توجه داشته باشید که این نوع از پیامدها ناشى از تکرار زیاد این نقشها توسط افراد با حجاب است.)
 
طبقاتى کردن حجاب
روش اوّل: حجاب، نماد طبقه فقیر جامعه
نمایش زنان فقیر ایرانى با چادر و چارقد، و نمایش زنان ثروتمند با وضعى متفاوت، گویى رسمى است غیر قابل تغییر که از دیر باز در سینماى ایران رایج بوده است. این نوع طرّاحى لباس به اندازه اى در سینما رواج دارد که در عالم واقع هم کسى با دیدن یک زن محجّبه، احتمال نمى دهد که او همسر یکى از تجّار ثروتمند باشد. چرا که در اکثر فیلمها، اشراف زادگان و شخصیتهاى پولدار، با موهاى نیمه باز، مانتو و لباسهاى فاخر به تصویر کشیده مى شوند.
این سنّت ماندگار در سینما باعث شده است تا دخترانى که از خانواده هاى کم درآمد هستند، براى پنهان کردن فقر خود، بد حجابى اشراف گونه را بر پوشش اسلامى ترجیح دهند.
آسیب دیگر این سنّت غلط، دامن خانواده هاى ثروتمند را هم گرفته است، زیرا محجّبه شدن آنها، در سطح جامعه به خساست تعبیر مى شود.
روش دوم: حجاب، نشانه طبقه مسنّ جامعه
به جرأت مى توان ادعا کرد که حتى در بین طراحان لباس هم جا افتاده است که وقتى مى خواهند مادر بزرگى را در یک خانواده نمایش دهند، او را به صورت زنى چادرى به تصویر مى کشند. و یا مادرها را با حجاب و احتمالا بدون چادر و نهایتا تصویر دختر جوان خانواده را کمى امروزى تر و یا به عبارت دیگر، بد حجاب به تصویر مى کشند.
البته اخیرا مادر بزرگهاى جدیدى در فیلمهاى ایرانى پیدا شده که به اصطلاح هنوز دلشان جوان است. لباسى که در این گونه فیلمها براى آنها انتخاب مى شود، در بعضى مواقع، بینندگان را هم به تعجب وا مى دارد؛ چون مدل و رنگ لباس آنها مخصوص دختران جوان است، نه پیرزنهاى سالمند. البته این روش هم به صورت دیگرى بر روى حجاب تأثیر مى گذارد و پیامدهاى زیر را دارد:
1. همه به خوبى مى دانند که بانوان چقدر بر روى بالا رفتن سنّ خود حساس هستند؛ بنابر این، یکى از بهترین راههاى مخفى کردن سن بالا، کنار گذاشتن چادر و پوشیدن لباسهاى تجدّدگرایانه است.
2. با این روش، تمایل دختران جوان به پوشیدن چادر کم خواهد شد. به طورى که از جمله عبارتهاى رایج که در کوچه و بازار به دختران چادرى گفته مى شود، خطاب کردن آنها با عنوان «مادر بزرگ» است.
3. این نوع از طراحى لباس، بد حجابى را براى دختران جوان موجّه جلوه مى دهد. برخى براى توجیه این امر جملاتى از این قبیل را به کار مى برند: «هنوز این حرفها براى او زود است، بگذار جوانى اش را با خوشى بگذراند.»
4. طبیعى است که به تبع چادر، مسائل عبادى، ذکر و تسبیح هم مخصوص مادر بزرگها خواهد شد.
روش سوم: فرنگ رفته هاى بد حجاب
فرنگ رفته ها هم طبقه دیگرى هستند که معمولاً در فیلمهاى ایرانى به صورت افراد بد حجاب به تصویر کشیده مى شوند. یکى از آفاتى که دامن فرهنگ ایرانى ما را گرفته است، فرنگ رفته هایى هستند که بعد از مدّتى اقامت در خارج از ایران، تغییر عمده اى در پوشش و گفتار آنها پدید مى آید. خوشبختانه یکى از این دو آسیب فرهنگى به خوبى توسط دست اندرکاران سینما شناسایى شده و در فیلمهاى مختلف، به تشویق شخصیتهایى که بعد از مراجعت به وطن، هنوز زبان خود را از دست نداده اند و یا برعکس، به هجو افراد خودباخته که تحت تأثیر مدتى اقامت در خارج قرار گرفته و زبانشان تغییر کرده است مى پردازند.
صد افسوس که این سیاست فیلمسازان، با یک روحیه ناسیونالیستى همراه بوده است؛ به گونه اى که در فیلمهایشان همیشه صحبت از حفظ زبان مادرى بوده است؛ ولى هیچ گاه هنرپیشه زنى را که از فرنگ برگشته، به علت حفظ یا از دست دادن حجاب، مورد تشویق و یا نکوهش قرار نداده اند. گویى حجاب جزء فرهنگ ملى ما ایرانیان نیست. این برخورد فیلمسازان (تشویق حفظ زبان مادرى و سکوت در برابر از دست دادن حجاب) نوعى توهین به فرهنگ اسلامى ـ ایرانى ما ایرانیان است.
در گذشته، به علت عقب نگه داشته شدن مردم کشورمان توسط پادشاهان ـ به خصوص پادشاهان سلسله قاجاریه ـ رفتن به فرنگ و آگاهى یافتن از پیشرفتهاى آنجا، نوعى افتخار به حساب مى آمد؛ و متأسفانه امروز با وجود تمام پیشرفتهایى که در کشور عزیزمان به وجود آمده، به علت باقى ماندن ذهنیت سابق در بین مردم، هنوز هم افراد فرنگ رفته، این سفر را براى خود افتخار مى دانند.
از آنجا که پوشش خاص براى افراد از فرنگ برگشته، به مرور زمان تبدیل به یک نوع نماد شده است، افرادى که حس فخر فروشى در آنها قوى است، بعد از بازگشت از فرنگ، با کنار گذاشتن حجاب، سعى در نوعى خود نمایى دارند. گویى اگر این کار را نکنند، تمام هزینه هاى آنها بر باد مى رود و هیچ کس باور نمى کند که مدتى در خارج از مرزها بوده اند.
بیش ترین تأثیر این عملکرد، بر روى افراد غرب زده ظاهر مى شود. این گونه افراد، حتى آنها که یک بار هم پاى خود را از ایران بیرون نگذاشته اند، سعى مى کنند نقش افراد فرنگ رفته را بازى کنند؛ بنابر این، از بین حجاب و بد حجابى، بدحجابى را بر مى گزینند.
شاید گفته شود که همه این امور، واقعیتهاى خارجى پیرامون ما هستند و این فیلمها بازتابى است از جامعه بیرونى؛ امّا باید گفت: مسئولیت تربیتى سینما چیست؟ شاید واقعیت خارجى همین طور باشد که نمایش مى دهند؛ ولى مگر نه این است که وظیفه دینى و ملى ما مبارزه با غرب زدگى است؟
روش چهارم: پلیس یا مأمور مخفى با حجاب
در سینماى ایران، وضعیت ظاهر افسران زن، همیشه در قالب زنان چادرى بوده است.
این قیافه همیشگى که ما در فیلمها از افسران زن مى بینیم باعث شده است، نگاهى که به زنان چادرى در جامعه مى شود، به دید یک مأمور باشد.
توجه داشته باشید که تذکّر نکته بالا به این معنا نیست که از این به بعد نقش پلیسهاى زن را به زنان غیر محجّبه بدهند تا دیگر این تصوّر در اذهان بینندگان پدید نیاید؛ چرا که این شغل در نظر ما یک شغل مقدس است؛ بنابر این، انتظارى جز حفظ حجاب کامل از این قشر نمى رود. در واقع، دلیل به وجود آمدن پیامد یاد شده، کمى استفاده از چادر در طراحى لباس بازیگرانى است که نقش دیگر اقشار جامعه را بازى مى کنند.
روش پنجم: تحصیل کرده بد حجاب
استفاده از دختران بد حجاب براى بازى در نقش دانشجویان، طبقه بندى دیگرى در امر حجاب پدید آورده است.
عده اى از دختران دانشجو، با وجود اینکه قبل از ورود به دانشگاه از نظر ظاهرى با حجاب بوده اند؛ ولى بعد از گذشت مدتى رو به بدحجابى مى آورند. گویى اگر ظاهرشان همانند تیپ دانشجویانى که در فیلمها نمایش داده مى شوند نباشد، کسى متوجه نخواهد شد که آنها بعد از کلّى زحمت توانسته اند وارد دانشگاه شوند.
آسیب دیگر این صحنه ها این است که حتى دختران غیر دانشجو هم این ظاهر را براى کسب شخصیت در جامعه براى خود انتخاب مى کنند.
با ترویج بیش تر این نظام طبقاتى، به مرور زمان، قیافه غالب تحصیل کرده ها و فرهیختگان جامعه به صورتى که در بالا ذکر شد تغییر خواهد کرد. با این توصیفات، از این پس در چنین جامعه اى، محجّبه بودن نشانه انسانهاى عقب مانده و بى سواد خواهد بود و دیگر کسى با دیدن یک بانوى محجّبه، احتمال نخواهد داد که شاید او یک دکتر و یا استاد دانشگاه باشد.
روش ششم: منحصر کردن حجاب به مجالس ختم
یکى دیگر از رسمهاى سینماگران در مورد حجاب، این است که همه بازیگران زن ـ حتى آنهایى که در صحنه هاى دیگر فیلم بد حجاب بوده اند ـ در صحنه هاى مربوط به مجالس ختم، به صورت کامل پوشش خود را حفظ مى کنند.
این کار کم کم باعث مى شود تا در ذهنها این گونه جا بیفتد که حجاب مخصوص عزاداریها است. به عبارت دیگر، موها را باید به احترام مرده پوشاند نه به احترام خدا!
 
معرفى شخصیتهاى بدحجاب به عنوان الگو
سینما در تعدادى از محصولات خود، شخصیتهاى بدحجاب را گاهى به صورت مستقیم و گاه به شکل غیرمستقیم به عنوان الگو معرفى کرده است.
در روش مستقیم، اکثر نقش اول فیلمها بد حجاب هستند و بیش ترین الگو بردارى بینندگان، از بازیگران نقش اول فیلم است.
معرفى غیرمستقیم مى تواند در روشهاى ذیل خود را نشان دهد:
روش اول: تقابل رفتارى
هر چند در یک حالت عادى، صفت دلسوزى و مهربانى متناسب با اشخاص متدیّن است، ولى گروهى از فیلمها، شخصیتى را که به عنوان فرد مهربان و دلسوز معرفى مى کنند، بازیگرى بد حجاب است. در حالى که شخصیت مقابل او را که نقش منفى هم دارد، به بازیگرى باحجاب؛ اما خشن و بى رحم مى سپارند.
به عنوان نمونه، مى توان از مدیر مدرسه اى یاد کرد که نحوه حجاب او در حد کمال است؛ اما در برخورد با شاگردان، کاملا عجولانه رفتار مى کند، مثلاً قبل از شنیدن حرف آنها، اقدام به تنبیه شان مى کند و البته در ادامه فیلم متوجه اشتباه خود شده و در کمال حقارت مجبور به عذر خواهى مى شود. در این بین، معلم جوانى که از نظر سطح حجاب، پایین تر از خانم مدیر است (مقدارى از موى سرش از زیر مقنعه پیدا است و چادر ندارد) به کمک دانش آموز یاد شده مى شتابد و سعى مى کند او را که از دستِ کتکهاى پدرش فرار کرده، در خانه خود پناه دهد و سرانجام در پایان فیلم، او را به دست نامزد واقعى اش مى سپارد.
این نوع تقابل در بین رئیس زندان زنان و معاون بد حجابش هم وجود دارد، مثلاً: معاون دلسوز، موقع انتقالى گرفتن از آن زندان، به بعضى از زندانیان هدیه مى دهد و با گفتن: «هر کارى کردم مجبور بودم، حلالم کنید. مأمور بودم و معذور.» آنها را ترک مى کند.
تقابل پدید آمده در این فیلمها باعث مى شود که تدیّن بازیگران با حجاب، دروغین به نظر آید و حتى حجاب آنها تصنّعى جلوه کند. این تصور تماشاگر را به تردید درباره بقیه متدیّنین جامعه هم وا مى دارد.
دادن نقشهاى مثبت به یک آدم بد حجاب، باعث مى شود که ضمن تأیید شدن رفتار خوب او، خصوصیات زشت وى نیز مورد تأیید بینندگان قرار گیرد. از سوى دیگر، رفتار زشت شخصیتهاى با حجاب، باعث ایجاد نفرتى مى شود، که دامن صفات خوب آنها و از جمله حجاب را هم مى گیرد.
روش دوم: تقابل شخصیتى
بازیگر بد حجابى را در نظر بگیرید که در فیلم، یک شخصیت قوى، شاد، شجاع و با انرژى دارد. در حالى که در مقابل او، بازیگر دیگرى که دادن نقشهاى مثبت به یک آدم بد حجاب، باعث مى شود که ضمن تأیید شدن رفتار خوب او، خصوصیات زشت وى نیز مورد تأیید بینندگان قرار گیرد. از سوى دیگر، رفتار زشت شخصیتهاى با حجاب، باعث ایجاد نفرتى مى شود، که دامن صفات خوب آنها و از جمله حجاب را هم مى گیرد.
با حجاب است، علاوه بر دارا بودن یک شخصیت ضعیف، تو سرى خور و افسرده هم هست.
در این فیلم، بازیگر بد حجاب در کمال اقتدار به محضر مى رود تا از شوهر خود طلاق بگیرد. وقتى به آنجا مى رسد، متوجه دختر چادرى اى مى شود که پدرش مى خواهد او را با زور کتک، شوهر بدهد. زن بد حجاب که نقش قهرمان گونه اى دارد، دختر چادرى را از محضر فرارى مى دهد. و بعد از کلى کش و قوس، او را به نامزدش که اکنون سرش به سنگ خورده است، تحویل مى دهد.
تقابل موجود در این فیلمها، زن را در جامعه مذهبى، به صورت فردى ضعیف و بى اختیار جلوه مى دهد؛ در حالى که جامعه روشنفکر امروز، آزادى کامل براى زنان قائل است و در آن، زن بدون هیچ واهمه و هراسى مى تواند اظهار نظر کند.
دختران جوان با دیدن بد بختیهاى زن با حجاب از یک سو، و شخصیت قوى و شاد زن بد حجاب که علیه زورگوییها مبارزه کرده و از حقوق زنان دفاع مى کند از سوى دیگر، نا خودآگاه یک همزاد پندارى نسبت به شخصیت بد حجاب پیدا مى کنند؛ بنابر این، طبیعى به نظر مى رسد که در زندگى روزمره نیز او را به عنوان الگو برگزینند.
این الگو بردارى، تنها به صفات خوب بازیگر بد حجاب محدود نمى شود؛ بلکه دختران جوان، از مد لباس و حرکات او هم الگو بردارى مى کنند. این در حالى است که حجاب و چادر از نظر آنها نشانه عقب ماندگى و تن دادن به یک زندگى بدون اختیار و همراه با حقارت است.
 
شبهه افکنى در مورد حجاب
گروهى از فیلمسازان، هنر سینما را ابزار دست خود براى انتقال شبهات به ذهن جوانان قرار داده اند؛ به گونه اى که با کوچک ترین مناسبتى، موضوع فیلم را به بحث بین دو نفر از شخصیتهاى فیلم مى کشانند و بعد از بیان چند شبهه، به بهانه اى واهى و قبل از رسیدن به جواب، ادامه گفتگو را به هم زده و بحث را تمام مى کنند.
مثلا در ابتداى فیلمى نشان داده مى شود که سقف کلاس دخترانه اى در حال چکه کردن است و در این حین، دانش آموزان مشغول مطرح کردن سؤالاتى درباره حجاب هستند؛ اما زمانى که نوبت به پاسخ گویى معلم مى رسد، سقف کلاس فرو مى ریزد و همه دانش آموزان به بیرون از کلاس فرار مى کنند و دیگر تا پایان فیلم هیچ فرصت دیگرى پیش نمى آید که معلم به سؤالات دانش آموزان پاسخ دهد. این در حالى است که موضوع فیلم اصلاً مربوط به زندگى شخصى معلم است و دبیرى او هیچ تأثیرى در موضوع فیلم ندارد.
مشکلى که براى او پیش مى آید و باعث مى شود موضوع فیلم حول آن بچرخد، مى توانست براى یک زن خانه دار هم اتفاق بیفتد. به نظر مى رسد تنها علت دبیر بودن هنرپیشه نقش اول این فیلم، این باشد که بهانه اى به وجود آورد تا شبهاتى درباره حجاب از زبان عده اى از دختران جوان از او پرسیده شود.
کافى است یک سؤال بدون جواب در فیلمى مطرح شود. مطمئنا این سؤال به صورت یک شبهه در ذهن بینندگان باقى خواهد ماند.

برگرفته از : مبلغان ، شماره های 101 و 102
منبع :
hawzah.net

 

شنبه 8/9/1393 - 14:38
حجاب و عفاف

دلایل اجتماعی پوشش نامناسب

در سال‎‎های اخیر، همواره با نزدیک شدن فصل تابستان بدحجابی به یکی از موضوعات مورد توجه جامعه ایرانی بدل می‎شود. نگرانی از روند بدحجابی در ایران، در حالی ابراز می‎شود که در اکثر نقاط جهان، هم کشور‎های اسلامی و هم کشور‎های غیر اسلامی، شاهد موج فزاینده گرایش به حجاب و پوشش اسلامی و مبارزه برای آزادی حجاب هستیم؛ به‎گونه‎ای که برخلاف جامعه ایرانی، موج گرایش به حجاب اسلامی، به یکی از مسائل جوامع اروپایی بدل شده است. ابراز نگرانی از بدحجابی، درحالی در جامعه مذهبی و به ویژه از سوی علمای دینی، گسترش یافته است که هیچ توجهی به تغییر تدریجی نوع پوشش دختران و زنان مذهبی نمی‎شود و اصولا به دلایل اصلی و ریشه‎ای این رویداد اجتماعی، چگونگی و ویژگی‎‎های آن نیز پرداخته نمی‎شود و تنها به ابراز نگرانی و برخی برخورد‎های انفعالی در این زمینه، بسنده شده است و به‎نظر می‎رسد بسیاری از کم کاری‎‎های پژوهشی، مذهبی، فرهنگی و اجتماعی، قرار است با این دست اقدامات جبران شود. در این میان، توجه به چند نکته ضروری به‎نظر می‎رسد:
1. گرایش زنان و به‎ویژه دختران ایرانی، به نوع پوشش‎‎هایی که در این سال‎ها در کوچه و خیابان مشاهده می‎شود، بیش از هر چیز تابع تغییر ارزش‎گذاری درباره حجاب و نوع پوشش است. این تغییر که در اثر عوامل گوناگونی چون کم‎کاری فرهنگی‎درونی و پرکاری فرهنگی بیرونی، رخ داده از وجوه مختلفی برخوردار است:
الف. تغییر این تلقی که حجاب یکی از ملاک‎‎های دین‎داری‎ست. این نگاه با نشان دادن زنان محجبه‎ای که گرفتار انواع فساد‎های اجتماعی یا مالی شده‎اند، باورپذیر شده و در عمل به بیان «پاک بودن دل» خلاصه شده است.
ب. تغییر میزان اهمیت زنان و دختران برای پدیده مدرن مد. اهمیت همگام بودن با مد روز، چه در میان قشر مذهبی و چه در میان اقشار میانی و غیرمذهبی جامعه ایرانی (در اثر سیر مدرنیزاسیون)، به درجه‎ای رسیده است که بسیاری از فاکتور‎های دیگر را تحت تأثیر خود قرار داده و به همین دلیل، زنان که در این زمینه به علت ویژگی‎‎های زنانه، از آسیب‎پذیری بیشتری برخوردار هستند، گرفتار مدگرایی شده‎ و به‎تدریج به سوی بدحجابی سوق داده است. درست به همین دلیل است که اکثریت قاطع زنان و دختران بدحجاب، علی‎رغم پوشش نامناسبی که دارند از هرزگی پرهیز می‎کنند و بدحجابی خود را تنها نوعی شیک‎پوشی و خوش‎پوشی تلقی می‎کنند.
2. پوشش‎‎های نامناسب عموما در فاصله سنی 15 تا 30 سال مشاهده شده و تغییر محسوسی در نوع پوشش زنان پس از طی این مقطع سنی دیده می‎شود. این تغییر حاکی از تأثیری است که روحیات جوانی در افراد می‎گذارد؛ روحیاتی که جریان مدرنیزاسیون به بهترین شکل از آن بهره‎برداری می‎کند.
3. به‎نظر می‎رسد جریان‎‎های خارجی و داخلی ضدحجاب، در چندسال گذشته تلاش هدف‎داری را برای سیاسی کردن مسأله حجاب به‎کار بسته‎اند و در این زمینه اهدافی چند و دوسویه را دنبال می‎کنند. درست به همین دلیل پرهیز از افتادن در چنین دامی ضروری‌به‎نظر می‎رسد.
4. شاید بتوان در شرایط فعلی برای سامان بخشیدن به جریان پوشش در جامعه ایرانی، بر روش‎‎های زیر تکیه کرد:
الف. پژوهش بر روش‎‎های درست و مؤثر، ارزش‎گذاری برای حجاب و سنگین کردن کفه به‎نفع حجاب و پوشش دینی
ب. وارد شدن صحیح و مناسب به چرخه مد و تغییر مسیر سرچشمه مدسازی از خارج به داخل و ارائه مد‎هایی شرع پسند و عامه‎پسندی .
ج. توجه خاص و ویژه بر مقطع سنی 15 تا 30 سال، برای ایجاد رگه‎‎های فکری و عقیدتی، برای کنترل این دوره و جلوگیری از افتادن دختران به چاله هرزگی و پرهیز از کشاندن جوانان به لج‎بازی و سرکشی در این زمینه.
د.استفاده از بستر خانواده برای تقویت فهم درست در پوشش مناسب و حجاب دینی

برگرفته از : هفته نامه پنجره ، شماره 92 ، خرداد 1390
منبع :
panjerehweekly.com

 

شنبه 8/9/1393 - 14:36
حجاب و عفاف

صمیمانه با جوانان وطنم (4)؛ هیچ، جز خاطره ای

سلام ای عزیزان صمیمی و همراه! سلامی فراق آلود و هجران کشیده، سلامی شوق آکنده و وصال دیده. وقتی صحبت از جنگ و جهاد و جبهه می شود، شما رخ می نمایید و جلوه گری می کنید و وقتی صحبت از تلاش و سازندگی است هم باز چشم به جمال شما خیره می ماند و نگاه، دور و بر بارگاه شما می پلکد.
همیشه ملجأ و مرجع نگاه شمایید! همه جا تکیه گاه شمایید! بر بام این خانه، ماه شمایید!
گوهری چون جوانی را قدر بدانید و با آن ارزشهای ماندگار بخرید. آن را به هوی و هوس نفروشید.
از لذت دیروز چه مانده است؟ هیچ، جز خاطره ای. و از لذت امروز برای فردا چه می ماند؟ هیچ، جز خاطره ای.
و خاطره بسان رؤیاست، دستمایه نیست، ملموس و محسوس نیست، مفید فایده و مثمر ثمر نیست. این گوهر را با چیزی ماندنی باید معاوضه کرد. هر چه چشم دید و دل خواست، بلافاصله دست به جیب جوانی نبرید و از طراوت مایه نگذارید. تأمل کنید! جای این سرمایه را هیچ چیز پر نمی کند. این سرمایه آنقدر زیاد است که با آن می توان بهشت را خرید و آنقدر کم است که به غفلتی، چشم به هم زدنی و روی گرداندنی فنا می شود. با این سرمایه چیزی بخرید که به کار فردای این جهان و آن جهان بیاید.
سرمایه آن فردا، یعنی فردای جاودان، می دانید که تقواست و عمل صالح. ضمناً این سرمایه به کار همین دنیا هم می آید.
برای فردای این جهان، شما نیازمند علم و دانش و هنرید. بسازید خود را با این ابزار و پر کنید کوله بار خود را از این آذوقه های حیاتی.
بخوانید، بیاموزید، فرا بگیرید، کار کنید و این همه خلأ تخصص آمیخته به تعهد را پر کنید. سازندگی بالا بردن دیوار نیست، سازندگی یعنی همین! خودسازی اولین قدم در مسیر سازندگی است. آستین همت را بالا بزنید.
همه چشمها خیره به دست اندیشه و دل شماست. یا علی!           
 
برگرفته از : کتاب « صمیمانه با جوانان وطنم» نوشته سید مهدی شجاعی

 

شنبه 8/9/1393 - 14:35
حجاب و عفاف

صمیمانه با جوانان وطنم (3)؛ اینقدر ساده نباشیم

حدوداً بیست سال پیش بود که شما مصمم شدید « آقا بالا سر » نداشته باشید، بر روی پای خودتان بایستید، خودتان سرنوشت خودتان را تعیین کنید و بنده و برده غیر خدا نباشید.
به همین دلیل، آمریکا را جواب کردید، دست رد بر سینه شوروی و انگلیس و قدرتهای دیگر زدید و عوامل آنها را - اعم از شاه و دیگران- بیرون ریختید.
و... شاید فکر کردید که کار تمام شد. آنها با طیب خاطر و رضایت کامل رفتند و دیگر دل و دماغ بازگشتن ندارند.
اما چنین نیست و نبود.
همیشه مار دم بریده و پلنگ زخم خورده و روباه داغ دیده باز می گردد تا انتقام بگیرد و دوباره دامن تسلط بگسترد و این سنت جنگلی است به نام جهان.
که هر که درنده تر و وحشی تر است بالاتر می نشیند و حق « وتو » هم می گیرد.
آنها یک سال بعد برگشتند و جنگ رو در رو را آغاز کردند و هشت سال تمام پا بر سینه ما گذاشتند و بهترین گلهای ما را برچیدند و ... وقتی دیدند ما هنوز بنای زنده ماندن داریم و همچنان نفس می کشیم این تلاش را هم بی ثمر یافتند.
اما ... نرفتند، فکر کردند تیشه را باید به ریشه بزنند، به همان ریشه ای که ما را بر روی زمین نگاه داشته است.
و آن ریشه، اعتقاد ما بود و هست، اعتقادی که به ما شخصیت می دهد و عزت نفس می بخشد. اعتقادی که ما را سر پا نگه می دارد.
و الآن تمام نیرو و تفکر و ابزار و وسایل آنها برای این تهاجم بسیج شده است.
البته این تهاجم سر و صدا ندارد و بوق و کرنا نمی خواهد.
با هر یک کیلو هروئین می توان کمر بیست هزار جوان را شکست.
همین عکسها، مجله ها و نوارهای ویدئو هر کدام سم مهلکی است که آرام و بی سر و صدا می توان به رگهای جوان تزریق کرد و او را از پا در آورد.
این نهایت سادگی است اگر فکر کنیم همه چیز اتفاقی است و هیچ برنامه ای در کار نیست.
و ... همین لباسهای غربی، مدهای متداول، شکل آرایش مو و تقلید رفتار و حرکات، دقیقاً تستهایی است که آنها را به نتایج میزان موفقیتشان واقف می کند.
پس بیایید تصمیم بگیریم که اینقدر ساده نباشیم. همین.
 
برگرفته از : کتاب « صمیمانه با جوانان وطنم» نوشته سید مهدی شجاعی
 

 

شنبه 8/9/1393 - 14:34
حجاب و عفاف

 صمیمانه با جوانان وطنم (2)؛ ما بی حجاب نبودیم

چاره چیست؟!
این رسم در آفرینش هست که پدران اگر انگور ترش بخورند، دندان فرزندان کند می شود، اما.... این رسم هم هست که آدمی امروز تمامی دیروز خود را به فراموشی می سپارد و از یاد می برد. تصور اغلب ما این است که ما اینجایی هستیم، برای اینجا آفریده شده ایم و هرچه هست همین جاست!
چه کسی یادش هست آن روز ها را که ما مَلَک بودیم و فردوس برین جایمان بود؟ و... بعد به خطایی مستأجر این خراب آباد شدیم.
آری،گذشتِ زمان، نسیان می آورد و فراموشی خصیصه آدمی است.
این هفدهم دی داغی بود بر دل نجابت. قلب حیا خون شد وقتی که این روز خودنمایی کرد. فغان عفاف برخاست وقتی که این روز در تقویم نشست.
ما بی حجاب نبودیم. نجابت،پوست تنمان شده بود و عفاف، همسایه ی دیوار به دیوار دلمان بود. حیا، درخت ریشه دار حیاتمان بود که هرچه شاخه های آن را می بریدند، بارورتر و تنومندتر می شد.
یک روز به زور، برخی از مادران ما را به نمایش بردند و از آنها بازی خواستند. وقتی نمایش تمام شد، بازیگران یادشان رفت از نقش بیرون بیایند، یادشان رفت ماسک ها و نقاب های تحمیلی را بردارند. و بعد ..... فرزندانشان خیال کردند که هرچه هست طبیعی است، همان باید باشد.
و این شد که حجاب که فطری و طبیعی دختران و زنان ما بود، اضافی و تحمیلی و غیرطبیعی جلوه کرد و بی حجابی که منافات داشت با فطرت و طبیعت عفاف آسای دختران و زنان، طبیعی تلقی شد.
و ما هنوز گرفتار این مصیبتیم که دست هایی از درون و بیرون مرزها، زنانمان را به نمایش می خوانند....
ما اکنون نیازمند کندن نقاب های دروغین و بازگشت به اصل پاک و بی آلایش خویشتنیم!

برگرفته از : کتاب صمیمانه با جوانان وطنم / سیدمهدی شجاعی
منبع: mydeity86.mihanblog.com

شنبه 8/9/1393 - 14:33
حجاب و عفاف

صمیمانه با جوانان وطنم (1)؛ گلخانۀ حجاب

ما برخورد خشونت آمیز مسوولان مدارس را در مورد حجاب محکوم می کنیم.
ما عملکرد غیر مسوولانه و شیوه های ناهنجار مسوولان غیر مدارس را نیز در همین زمینه محکوم می کنیم.
اما چند مورد دیگر هم هست که می خواهیم با یاری شما دختران خوب و آزرمگین و حیامند محکوم کنیم.
دستهایتان را برای مشت کردن و دندانهایتان را برای فشردن و دلهایتان را برای اعلام انزجار مهیا کنید.
ما حضور عریان اطلسی ها را در تهاجم بی رحم طوفان ها نمی پسندیم.
ما آرایش نرگس ها را در مقابل چشم های زمستانی محکوم می کنیم.
ما محبت نمی فروشیم ، عاطفه نمی خریم، دلهایمان را زیر پا نمی اندازیم ، نگاه هایمان را حرام نمی کنیم ، گلبرگ های چهره مان را در زیر نگاه های هوس آلوده مدفون نمی کنیم.
ما ساقه های ترد و نازک زلف را به دست گرزهای آتشین نمی سپاریم.
ما به شرافت پایبندیم، در مقابل حیا زانو می زنیم، با نجابت راه می آییم و در قبال عفت تمکین می کنیم.
ما در تفکر و منش و اعتقاد، با بی دینان شرق و لاقیدان غرب، بسیار فاصله داریم.
ما معتقدیم که خدا هست، معاد هست، قیامت هست، و چشم هایی که همیشه نگران ماست.
ما حیا می کنیم از حضور ولی نعمتمان که در منظر نگاهش، گناه کنیم.
ما معتقدیم زمانی که سوز سرد نگاه می ورزد، گل وجود دختران در گلخانه حجاب محفوظ تر می ماند.
سلام ای عزیزان صمیمی و همراه! سلامی فراق آلود و هجران کشیده، سلامی شوق آکنده و وصال دیده. وقتی صحبت از جنگ و جهاد و جبهه می شود، شما رخ می نمایید و جلوه گری می کنید و وقتی صحبت از تلاش و سازندگی است هم باز چشم به جمال شما خیره می ماند و نگاه، دور و بر بارگاه شما می پلکد.
همیشه ملجأ و مرجع نگاه شمایید! همه جا تکیه گاه شمایید! بر بام این خانه، ماه شمایید!
گوهری چون جوانی را قدر بدانید و با آن ارزشهای ماندگار بخرید. آن را به هوی و هوس نفروشید.
از لذت دیروز چه مانده است؟ هیچ، جز خاطره ای. و از لذت امروز برای فردا چه می ماند؟ هیچ، جز خاطره ای.
و خاطره بسان رؤیاست، دستمایه نیست، ملموس و محسوس نیست، مفید فایده و مثمر ثمر نیست. این گوهر را با چیزی ماندنی باید معاوضه کرد. هر چه چشم دید و دل خواست، بلافاصله دست به جیب جوانی نبرید و از طراوت مایه نگذارید. تأمل کنید! جای این سرمایه را هیچ چیز پر نمی کند. این سرمایه آنقدر زیاد است که با آن می توان بهشت را خرید و آنقدر کم است که به غفلتی، چشم به هم زدنی و روی گرداندنی فنا می شود. با این سرمایه چیزی بخرید که به کار فردای این جهان و آن جهان بیاید.
سرمایه آن فردا، یعنی فردای جاودان، می دانید که تقواست و عمل صالح. ضمناً این سرمایه به کار همین دنیا هم می آید.
برای فردای این جهان، شما نیازمند علم و دانش و هنرید. بسازید خود را با این ابزار و پر کنید کوله بار خود را از این آذوقه های حیاتی.
بخوانید، بیاموزید، فرا بگیرید، کار کنید و این همه خلأ تخصص آمیخته به تعهد را پر کنید. سازندگی بالا بردن دیوار نیست، سازندگی یعنی همین! خودسازی اولین قدم در مسیر سازندگی است. آستین همت را بالا بزنید.
همه چشمها خیره به دست اندیشه و دل شماست. یا علی!
حدوداً بیست سال پیش بود که شما مصمم شدید « آقا بالا سر » نداشته باشید، بر روی پای خودتان بایستید، خودتان سرنوشت خودتان را تعیین کنید و بنده و برده غیر خدا نباشید.
به همین دلیل، آمریکا را جواب کردید، دست رد بر سینه شوروی و انگلیس و قدرتهای دیگر زدید و عوامل آنها را - اعم از شاه و دیگران-  بیرون ریختید.
و... شاید فکر کردید که کار تمام شد. آنها با طیب خاطر و رضایت کامل رفتند و دیگر دل و دماغ بازگشتن ندارند.
اما چنین نیست و نبود.
همیشه مار دم بریده و پلنگ زخم خورده و روباه داغ دیده باز می گردد تا انتقام بگیرد و دوباره دامن تسلط بگسترد و این سنت جنگلی است به نام جهان.
که هر که درنده تر و وحشی تر است بالاتر می نشیند و حق « وتو » هم می گیرد.
آنها یک سال بعد برگشتند و جنگ رو در رو را آغاز کردند و هشت سال تمام پا بر سینه ما گذاشتند و بهترین گلهای ما را برچیدند و ... وقتی دیدند ما هنوز بنای زنده ماندن داریم و همچنان نفس می کشیم این تلاش را هم بی ثمر یافتند.
اما ... نرفتند، فکر کردند تیشه را باید به ریشه بزنند، به همان ریشه ای که ما را بر روی زمین نگاه داشته است.
و آن ریشه، اعتقاد ما بود و هست، اعتقادی که به ما شخصیت می دهد و عزت نفس می بخشد. اعتقادی که ما را سر پا نگه می دارد.
و الآن تمام نیرو و تفکر و ابزار و وسایل آنها برای این تهاجم بسیج شده است.
البته این تهاجم سر و صدا ندارد و بوق و کرنا نمی خواهد.
با هر یک کیلو هروئین می توان کمر بیست هزار جوان را شکست.
همین عکسها، مجله ها و نوارهای ویدئو هر کدام سم مهلکی است که آرام و بی سر و صدا می توان به رگهای جوان تزریق کرد و او را از پا در آورد.
این نهایت سادگی است اگر فکر کنیم همه چیز اتفاقی است و هیچ برنامه ای در کار نیست.
و ... همین لباسهای غربی، مدهای متداول، شکل آرایش مو و تقلید رفتار و حرکات، دقیقاً تستهایی است که آنها را به نتایج میزان موفقیتشان واقف می کند.
پس بیایید تصمیم بگیریم که اینقدر ساده نباشیم. همین.

برگرفته از : کتاب صمیمانه با جوانان وطنم / سیدمهدی شجاعی

 

شنبه 8/9/1393 - 14:32
حجاب و عفاف

حجاب و عفاف از منظر امام علی بن موسی الرضا (ع)

طلیعه
فلسفه پوشش و حجاب اسلامی از مهم‏ترین موضوعاتی است كه امروزه در جامعه اسلامی ما مطرح است و تشریح حكم اسلامی حجاب و پاسخ به شبهات آن برای تمام مبلغان گرامی ضروری است. به این سبب ما در آستانه ولادت امام هشتم علیه السلام به شرح دو سخن حكیمانه امام رضا علیه السلام در این باره می‏پردازیم:

فلسفه عفاف و حجاب
محمّد بن سنان می‏‏گوید: حضرت امام رضا علیه السلام در جواب سؤالات من، نامه‏ای برایم ارسال داشتند كه در فرازی از آن فرموده بودند: «حُرِّمَ النَّظَرُ إِلَی شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأزْوَاجِ وَ غَیْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ لِمَا فِیهِ مِنْ تَهْیِیجِ الرِّجَالِ وَ مَا یَدْعُوا التَّهْیِیجُ اِلَی الْفَسَادِ وَ‌ الدُّخُولِ فِیمَا لَا یَحِلُّ وَ لَا یَحْمِلُ [یَجْمُلُ] وَ كَذَلِكَ مَا أشْبَهَ الشُّعُورَ إِلَّا الَّذِی قَالَ اللهُ تَعَالَی وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ‌ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ الْجِلْبَابِ وَ لَا بَأسَ بِالنَّظَرِ إِلَی شُعُورِ مِثْلِهِنَّ.»[1]
«نگاه كردن به موهای زنان شوهردار وغیرشوهردار، حرام است؛ زیرا این نگاه، مرد را تهییج و تحریك می‌كند. و تهییج، شخص را به فساد و داخل شدن در حرام و اعمال ناپسندیده می‌كشاند و همچنین است حكم نگاه به غیر مو،‌ [كه نگاه مرد به آنها حلال نیست،] مگر در موردی كه حق‌تعالی [در قرآن، آن را استثنا كرده و] فرموده است: ‏(وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ‌ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ)؛ «بر زنان سالخورده كه از ولادت و عادت بازنشسته، امید ازدواج ندارند باكی نیست كه لباسهایشان را غیر از چادر بر زمین بگذارند و اشكالی ندارد كه به موهای مثل این زنان نگاه شود.»

عامل ترغیب زنان به حجاب و عفاف
روزی حسن بن جهم به محضر امام رضا علیه السلام‌ مشرف شد. وی متوجه شد كه حضرت، ظاهری آراسته دارد و خضاب[2] هم كرده است. با تعجب پرسید: «خضاب كرده‌اید؟» امام فرمود: «نَعَمْ بِالْحِنَّاءِ وَ الْكَتَمِ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ فِی ذَلِكَ لَأَجْراً إِنَّهَا تُحِبُّ أَنْ تَرَى مِنْكَ مِثْلَ الَّذِی تُحِبُّ أَنْ تَرَى مِنْهَا یَعْنِی الْمَرْأَةَ فِی التَّهْیِئَةِ وَ لَقَدْ خَرَجْنَ نِسَاءٌ مِنَ الْعَفَافِ إِلَى الْفُجُورِ مَا أَخْرَجَهُنَّ إِلَّا قِلَّةُ تَهْیِئَةِ أَزْوَاجِهِنَّ؛[3] بله، با حنا و برگ نیل خضاب كرده‌ام؛ مگر نمی‌دانی كه این كار، سودی فراوان دارد؛ از جمله آنكه همسر تو دوست دارد در تو همان زیبایی و آراستگی را ببیند كه تو دوست داری در او ببینی، و زنانی [در اقوام گذشته] از دایره عفت، بیرون رفتند و فاسد شدند. و چنین نشدند، مگر به دلیل كم‌توجهی شوهرانشان به آرایش خود.»
حضرت رضا علیه السلام در سخن دیگری در همین باره فرمود: «أَنَّ نِسَاءَ بَنِی إِسْرَائِیلَ خَرَجْنَ مِنَ الْعَفَافِ إِلَى الْفُجُورِ مَا أَخْرَجَهُنَّ إِلَّا قِلَّةُ تَهْیِئَةِ أَزْوَاجِهِنَّ؛[4] زنان یهود از عفت بیرون رفتند و فاسد شدند، و چنین نشدند مگر به دلیل كم‌توجهی شوهران به آرایش و نظافت خود.»
و نیز فرمود: «وَ قَالَ إِنَّهَا تَشْتَهِی مِنْكَ مِثْلَ الَّذِی تَشْتَهِی مِنْهَا؛[5] همسرت از تو همان را می‌خواهد كه تو از او توقع داری.»
با توجه به سخن امام رضا علیه السلام معلوم می‌شود كه هدف دین از ضروری دانستن حجاب، حذف زمینه‌های فساد است. همچنین باید مرد و زن مسلمان، مسائل جنسی خود را منحصر به كانون گرم خانواده قرار دهد؛‌ وگرنه جامعه از سلامت جنسی برخوردار نخواهد بود.

مهم‌ترین دستاوردهای حجاب
1. آرامش روانی
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام كردن غریزه جنسی اندیشیده است و در این باره، هم برای زنان و هم برای مردان،‌ تكلیف معین كرده است. یك وظیفه مشترك برای زن و مرد، مربوط به نگاه كردن است: (قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ .... قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ ....)؛[6] «به مؤمنین بگو که چشمهایشان را [از نامحرم] ببندند و فروج خود را [از حرام] حفظ کنند. و به زنان مؤمن هم بگو که چشمهایشان را [از نامحرم] ببندند و فروجشان را [از حرام] نگه دارند.» خلاصة‌ این دستور، آن است كه زن و مرد نامحرم نباید به یكدیگر خیره شوند، نباید چشم‌چرانی كنند، نباید نگاه‌های مملوّ از شهوت به یكدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یكدیگر نگاه كنند. یك وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن، این است كه بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه‌گری و دلربایی نپردازند، با هیچ شكل، رنگ و بهانه‌ای،‌ كاری نكنند كه اسباب تحریك مردان بیگانه را فراهم كنند.

زدست دیده و دل،‌ هر دو فریاد        هر آنچه دیده بیند دل كند یاد
 
 روح بشر، فوق‌العاده تحریك‌پذیر است. اشتباه است كه گمان كنیم تحریك‌پذیری روح بشر، محدود به حد خاصی است و از آن پس، آرام می‌گیرد. در نتیجه، حجاب را می‌توان،‌ یكی از عوامل مهم آرامش روحی و روانی زن و مرد دانست. همچنان‌كه قرآن شریف، آرامش روحی و روانی و سكینه قلبی را در انحصار زوجین در كانون گرم خانواده می‌داند و می‌فرماید: ‏(هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن)؛[7] «زنان پوشش شما و شما پوشش زنان هستید.»

2. استحكام پیوند خانوادگی
بی‏شك، هر چیزی كه باعث تحكیم پیوند خانوادگی و صمیمیت رابطه زوجین شود برای كانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداكثر كوشش مبذول شود؛ برعكس، آنچه باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان شود به حال زندگی خانوادگی، زیان‏بار است و باید با آن مبارزه كرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در كادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهر را محكم می‌سازد و باعث اتصال بیش‏تر زوجین به یكدیگر می‌شود.
مسئله مهم دیگر، ایجاد پاك‌ترین و صمیمی‌ترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد كامل در كانون خانواده است. تأمین این هدف، وقتی ممكن است كه زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز درصدد تحریك و جلب توجه كسی جز شوهر خود نباشد و اصل ممنوعیت هر نوع كامیابی جنسی در غیر چارچوب خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت شود و این مهم با رعایت اصل قرآنی حجاب و عفاف،‌ میسر است.

3. استواری اجتماع
پوشاندن بدن به استثنای وجه و كفّین،‌ مانع هیچ‌گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست، آنچه باعث فلج كردن نیروی اجتماع است آلوده كردن محیط كار به لذتجویی‌های شهوانی است.
آیا پسر و دختری در محیط جداگانه‌ای تحصیل كنند و یا در یك محیط درس بخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ‌گونه آرایشی نداشته باشند بهتر درس می‌خوانند و فكر می‌كنند و به سخن استاد گوش می‌دهند یا وقتی كه كنار هر پسری، یك دختر آرایش كرده با دامن كوتاه نشسته باشد؟ آیا اگر مردی در خیابان،‌ بازار، اداره، كارخانه و ... با قیافه‌های محرّك و مهیّج زنان آرایش كرده مواجه باشد بهتر سرگرم كار و فعالیت می‌شود یا در محیطی كه با چنین مناظری روبه‌رو نشود؟ بنابراین اگر مسئله حجاب، جدی گرفته و كاملا رعایت شود، جامعه استوار و پابرجا خواهد بود و هرگز متزلزل نخواهد شد و زن و مرد با آرامش خاطر به مسئولیت‌ها و رسالت خود عمل خواهند كرد.

4. حفظ احترام زن
مرد از نظر جسمانی و فكری بر زن تفوّق دارد و زن در این دو مورد در برابر مرد، قدرت مقاومت ندارد؛ ولی زن از طریق عاطفی و قلبی، همیشه تفوّق خود را بر مرد ثابت كرده است. حریم نگه داشتن زن، میان خود و مرد یكی از وسایل مرموزی بوده است كه زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است.
اسلام، زن را تشویق كرده است كه از این وسیله استفاده كند؛ به‌ویژه تأكید كرده است كه زن، هر اندازه متین‌تر،‌ باوقارتر و عفیف‌تر حركت كند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده می‌شود.
در آیات سوره احزاب پس از آنكه توصیه می‌كند زنان خود را بپوشانند، می‌فرماید: ‏(ذلِكَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن)؛ «این نزدیک‏تر است به اینکه شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند.» یعنی رعایت حجاب ـ‌ برای اینكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان بیگانه قرار نمی‌دهند ـ‌ بهتر است و در نتیجه، فاصله گرفتن و حشمت آنها، مانع مزاحمت افراد سبكسر و هوسران می‌شود.[8] پس بهره دیگر رعایت حجاب اسلامی، حفظ عزت و شخصیت زن در اجتماع است. به همین دلیل است كه اهل‏بیت علیهم السلام  در پاسداری از این اصل قرآنی، همواره تلاش می‌كرده‌اند و از پاسداران حجاب و عفاف، نهایت تجلیل را می‌فرمودند: نمونه‌ای از آن را در ذیل با هم می‌خوانیم.
بعد فرمودند: این،‌ بانویی است كه در دوره بی‌حجابی [رضاخان پهلوی] هفت سال از خانه بیرون نیامده است، مبادا نامحرم، او را ببیند!»

كلام حضرت زهرا علیها السلام
حضرت علی علیه السلام‌ سخن معروف حضرت زهرا علیها السلام را این‌گونه روایت می‌فرماید: با جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم. پیامبر صلی الله علیه و آله به ما رو كرد و فرمود: «أَخْبِرُونِی أَیُّ شَیْ‏ءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ؛ به من خبر دهید كه خیر و سعادت زن در چیست؟» كسی پاسخی نگفت تا اینكه متفرّق شدیم، و من به خانه آمدم و به حضرت زهرا  علیه السلام گفتم: پیامبر صلی الله علیه و آله چنین سؤالی از ما كرده است.
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: پاسخ سؤال رسول خدا صلی الله علیه و آله این است كه «خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَال؛ بهترین دستور برای زنان آن است كه نه آنها مردان نامحرم را بنگرند و نه مردان نامحرم آنها را ببینند.»
به محضر مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله ‌بازگشتم و عرض كردم: پرسیدید: «چه چیز برای زنان، بهتر است؟» پاسخش این است كه برای ایشان بهترین چیز، آن است كه نه مردان نامحرم، آنها را بنگرند و نه آنها مردان نامحرم را ببینند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «این پاسخ از كیست؟» عرض كردم: «از حضرت فاطمه علیها السلام» پیغمبر صلی الله علیه و آله خوشحال شد و فرمود: «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی؛[9] همانا كه فاطمه  علیه السلام پاره تن من است.»

تقدیر امام زمان علیه السلام از صاحبان عفت
آیت الله سید باقر مجتهد سیستانی پدر آیت الله سید علی سیستانی در مشهد مقدس برای آنكه به محضر امام زمان علیه السلام شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می‌كند. ایشان فرمود: در یكی از جمعه‌های آخرین، ناگهان شعاع نوری را مشاهده كردم كه از خانه نزدیك آن مسجدی كه من در آن،‌ مشغول زیارت عاشورا بودم می‌تابید. حال عجیبی به من دست داد، از جای برخاستم و به دنبال آن نور به آن خانه رفتم. خانه كوچك و فقیرانه‌ای بود. از درون خانه، نور عجیبی می‌تابید.
در زدم، وقتی در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولی عصر، امام زمان علیه السلام در یكی از اتاق‌های آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق، جنازه‌ای را مشاهده كردم كه پارچه‌ای سفید، روی آن كشیده بودند. وقتی من وارد شدم و اشك‌ریزان سلام كردم. حضرت به من فرمودند: چرا اینگونه دنبال من می‌گردی و رنجها را متحمّل می‌شوی؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بیایم![10]

مثالی روشن برای حجاب
روزی یك زن مسیحی با شوهرش نزد یكی از علما آمد و گفت: «من مسایلی را از اسلام فهمیده‌ام و از دستورها و قوانین مترقی آن در حیرتم و به آن علاقه‌مندم؛ ولی به دلیل یكی از دستورهای آن، هنوز به اسلام نگرویده‌ام و درباره آن با شوهرم و عدّه‌ای از مسلمانان، بحث كرده‌ام كه متأسفانه پاسخ قانع‌كننده‌ای نشنیده‌ام. اگر شما بتوانید مرا قانع كنید من به دین اسلام مشرف می‌شوم و مسلمان خواهم شد.» او پرسید: «آن دستور، كدام است؟!»
زن مسیحی گفت: «دستور حجاب. چرا اسلام، حجاب را برای زن لازم دانسته است و چرا به او اجازه نمی‌دهد كه مثل مرد بدون حجاب از خانه بیرون بیاید؟ سپس بنا كرد به ایراد و انتقاد كردن، كه حجاب،‌ مانع رشد و ترقی زنان و سبب عقب‌ماندگی در جامعه است.»
آن عالم پس از شنیدن انتقادهای وی، پاسخ داد: «آیا شما تا كنون به بازار جواهرفروشی رفته‌اید؟»
گفت: «آری.» پرسید: «چرا جواهرفروشان، طلا و سایر جواهرات گرانبهای خود را در ویترین شیشه‌ای می‌گذارند و درب آن‌ را قفل می‌كنند؟» گفت: «برای اینكه دست دزدان، خیانتكاران و سارقان به آنها نرسد.»
در اینجا آن عالم دینی به زن مسیحی رو كرد و اظهار داشت: «فلسفه حجاب، نزد ما مسلمانها همین است كه زن، گُلی خوشبو است... زن، گوهر و یاقوت گرانبهاست و چون جنس لطیف زن هم مانند طلا و جواهرات است، باید آن را از دست خیانتكاران و دزدان عِفت و ناموس محافظت كرد و از چشم تبهكاران و اهل فساد حفظ كرد.
آری دخترم... دستور حجاب در اسلام به این دلیل است كه زن از دست خیانتكاران در امان باشد؛ زیرا بدین طریق بدنش پوشیده و زینتهایش مستور است و مردم از او چیزی نمی‌بینند و در او طمع نمی‌كنند و نظرشان را جلب نمی‌كند؛ بلكه از او حساب می‌برند و حیا می‌كنند. همه اینها به دلیل حجاب است، آن خانم مسیحی فكری كرد... و سپس با چهره‌ای گشاده گفت: «من تا به‌حال این‌گونه نشنیده بودم... شما بسیار جالب بیان كردی و اكنون، اسلام را می‌پذیرم.»[11]

در اینجا چند شبهه را درباره حجاب به اختصار بررسی می‌كنیم:
انزوای نیمی از جامعه
مهم‏ترین شبهه‌ای كه همه مخالفان حجاب در آن» متفقند و به عنوان یك ایراد اساسی بر مسئله حجاب ذكر می‌كنند این است كه زنان، نیمی از جامعه را تشكیل می‌دهند؛ اما حجاب، سبب انزوای این جمعیت عظیم می‌شود و به‌طور طبیعی، آنها را از نظر فكری و فرهنگی به عقب می‌راند؛ به‌ویژه در دوران شكوفایی اقتصاد كه احتیاج زیادی به نیروی فعال انسانی است از نیروی زنان در حركت اقتصادی هیچ‌گونه بهره‌گیری نخواهد شد و جای آنها در مراكز فرهنگی و اجتماعی نیز خالی است. به این ترتیب، آنها به صورت یك موجود مصرف كننده و سربار جامعه درمی‌آیند.

پاسخ
آنها كه به این منطق متوسل می‌شوند، از چند امر به كلی غافل شده یا تغافل كرده‌اند؛ زیرا:
اولا: چگونه حجاب اسلامی، زن را منزوی می‌كند و از صحنه اجتماع دور می‌سازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در این موضوع را بر خود هموار كنیم امروز بعد از انقلاب اسلامی هیچ نیازی به استدلال نیست؛ زیرا با چشم خود، گروه گروه از زنانی را می‌بینیم كه با حجاب در همه جا حاضرند، در اداره‌ها، در كارگاهها،‌ در راهپیماییها، در رادیو و تلویزیون، در بیمارستانها و مراكز بهداشتی، به‌ویژه در مراقبتهای پزشكی برای مجروحان جنگی، در آموزش و پرورش و دانشگاه و سرانجام در صحنه جنگ و پیكار با دشمن.
ثانیا: آیا اداره خانه و تربیت فرزندان برومند و ساختن انسانهایی كه در آینده بتوانند با بازوان توانای خویش، چرخهای عظیم جامعه را به حركت در آورند، نقش اجتماعی زن را نشان نمی‌دهند؟
آنها كه این رسالت عظیم زن را كار مثبت محسوب نمی‌كنند، از نقش خانواده و تربیت در ساختن یك اجتماع سالم و آباد و پربركت، بی‌خبرند.
آنان می‌پندارند راه صحیح‌ این است كه زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربی، اول صبح، خانه را به قصد ادارات،‌ كارخانه‌ها و مانند آن ترك كنند و بچه‌های خود را به شیر‌خوارگاهها بسپارند و یا در اتاق بگذارند و در را روی آنها ببندند و طعم تلخ زندان را از همان زمان كه غنچه ناشكفته‌ای هستند به آنها بچشانند. غافل از اینكه با این عمل، شخصیت آنها را در هم می‌كوبند و كودكانی بی‌روح و فاقد عواطف انسانی بار می‌آورند كه آینده جامعه را به خطر خواهند انداخت.[12]

محدودیت بانوان
ایراد دیگری كه به اصل حجاب می‌كنند این است كه حجاب، یك لباس دست و پاگیر است و با فعالیتهای اجتماعی به‌ویژه در عصر ماشینهای مدرن سازگار نیست. یك زن باحجاب،‌ خودش را حفظ كند یا چادرش را و یا كودكش را؟!
پاسخ
این ایراد كنندگان از یك نكته غافل‌اند و آن اینكه حجاب همیشه به معنای چادر نیست؛ بلكه به معنای پوشش زن است،‌ حال آنجا كه با چادر امكان‌پذیر است چه بهتر و آنجا كه نشد به پوشش قناعت می‌شود.
زنان كشاورز و روستایی ما،‌ به‌ویژه زنانی كه در برنجزارها،‌ کار کاشت و برداشت محصول برنج را بر عهده‌ دارند،‌ عملاً به این پندارها پاسخ داده‌اند كه یك زن با داشتن حجاب اسلامی در بسیاری از موارد، حتی بیش‏تر و بهتر از مرد كار می‌كند، بی‌آنكه حجابش مانع كارش شود.

حریص‌تر شدن مردان
ایراد دیگر اینكه می‌گویند حجاب از این نظر كه میان زنان و مردان فاصله‌ می‌افكند طبع حریص مردان را آزمندتر می‌كند و به جای اینكه خاموش كننده‌ باشد آتش حرص، آنها را شعله‌ورتر می‌سازد كه «الانسان حریص علی ما منع!»
پاسخ
این مغلطه،‌ با مقایسه زنان با حجاب كنونی با زنان در دوران رژیم طاغوت پاسخ داده می‌شود. آن روز، هر كوی و برزن، مركز فساد بود، در خانواده‌ها بی‌بند و باری عجیبی حكمفرما بود، آمار طلاق،‌ بسیار زیاد بود، و هزاران بدبختی دیگر وجود داشت.
نمی‌گوییم امروز همه اینها ریشه‌كن شده است؛ اما بدون شك، کم‏تر شده و اگر به خواست خدا وضع به همین صورت ادامه یابد و سایر نابسامانیها نیز سامان یابد، جامعه ما از نظر پاكی خانواده‌ها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسید.[13]
با توجه به نكات پیش‌گفته، اهمیت سخن امام رضا علیه السلام درباره حجاب و رعایت عوامل عفاف كاملاً نمایان می‌شود. این مقال را با كلامی درباره عاشورا و حجاب به پایان می‌بریم:

زینب كبری علیها السلام پاسدار عفاف
حضرت زینب علیها السلام درپاسداری از عفت و عصمت، سرآمد دختران روزگار بود. وی با الهام از پیام آسمانی قرآن و طبق آموزه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل‏بیت علیهم السلام  حجاب و عفت را مانند گوهری ارزشمند برای یك زن مسلمان می‌دانست و بر این باور بود كه زن، هنگامی به خدای خود نزدیك‌تر است كه خود را از معرض دید مردان بیگانه ـ به غیر موارد ضروری ـ حفظ كند. او از مادرش آموخته بود: «لَیسَ شَیءٌ خَیراً لِلمَرأَةِ مِن اَن لاَ یَرَاهَا الرَّجُلُ وَلاَ تَرَاهُ؛[14] چیزی برای زن نیكوتر از این نیست كه مرد [نامحرم] او را نبیند و او هم مرد [نامحرم] را نبیند.»
برای همین، دختر جوان زهرا علیها السلام خود را كاملاً از دید نامحرمان می‌پوشاند.
یحیای مازنی یكی از اهالی مدینه می‌گوید كه من در مدینه و در همسایگی امیر مؤمنان، علی علیه السلام بودم و منزل من، پهلوی منزلی بود كه زینب، دختر علی علیه السلام در آنجا زندگی می‌كرد. به خدا سوگند! هیچ‌گاه كسی، قد و قامت او را ندید و صدای او را هم نشنید. او هرگاه می‌خواست به زیارت جدّ بزرگوارش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برود، در دل شب و به همراه پدرش امیرمؤمنان علیه السلام و برادرانش حسن و حسین علیهما السلام  می‌رفت. علی علیه السلام درباره تشرف این‌گونه زینب علیه السلام به امام حسن علیه السلام می‌فرمود:
«اَخْشَی اَنْ یَنْظُرَ اَحَدٌ اِلَی شَخْصِ اُخْتِكَ زَیْنَبُ؛[15] بیم دارم كه كسی به اندام خواهرت زینب نگاه كند.»

ندای عفاف در مجلس یزید
زینب كبری علیها السلام در مجلس بیداد یزید به اهمیت حجاب اشاره می‌كرد و با ندای رسا اعلام فرمود كه آیا معنای عدالت در قاموس اهل باطل این است كه فرزند طلقا (آزادشدگان) زنان و كنیزان خود را در پس پرده و حجاب نگه دارند؛ اما دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را هتك حرمت كنند و آنان را در كوچه و بازار به عنوان اسیر جنگی بگردانند؟! آری این توقع بیجایی است كه زینب كبری علیها السلام از فرزند هند جگرخواره داشته باشد.
حضرت می‌فرماید: «أَمِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِی؛ ای پسر آزاد شدگان (كسانی كه جدمان پیامبر صلی الله علیه و آله در فتح مكه اسیرشان كرد و سپس آنان را آزاد كرد) آیا این عدالت است كه تو زنان و كنیزان خود را پشت پرده بنشانی؟ و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بكشانی؟ پوشش آنان را دریدی و روی آنان را گشودی تا دشمنان، آنان را از شهری به شهر دیگر ببرند و بومی و غریب، به آنها چشم بدوزند و نزدیك و دور، شریف و غیرشریف، چهره آنان را بنگرند. از مردان آنها سرپرستی نمانده و برای ایشان حمایت‌كننده‌ و كمك‌كننده‌ای باقی نمانده است.»[16]

پی نوشت ها :
[1] علل الشرایع، شیخ صدوق، نشر داوری، قم، ج 2، ص 565، باب علة تحریم النظر إلی شعور النساء.
[2] آنچه كه موی سر و صورت یا پوست بدن را با آن رنگ كنند مثل حنا یا وسمه و یا سایر لوازم آرایشی كه انسان ظاهرش را زیبا و گلگون كند.
[3] مكارم الأخلاق، حسن طبرسی، نشر شریف رضی، ص 81، الفصل الثالث فی الخضاب.
[4] همان، ص 80.
[5] همان.
[6] نور / 30 و 31.
[7] بقره / 187.
[8] با استفاده از: مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، ج 19، ص 436، بخش سوم: فلسفه پوشش در اسلام.
[9] وسائل الشیعه، شیخ حرّ‌ عاملی، مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، قم، ج 20، ص 67.
[10] گوهر صدف، دفتر تحقیقات مسجد علی بن حسین علیه السلام . نشر سازمان چاپ و نشر وزارت ارشاد، 1374 ش، ص 48
[11] خواهرم حجاب سعادت است، محمدابراهیم موحد قزوینی، نشر لسان الصدوق، 1384 ش، ص14.
[12] تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، نشر دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1374.
[13] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ش، چ اوّل، ج 14، ص449.
[14] مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام ، محمد كوفی، نشر مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، قم، ص 210.
[15] وفیات الائمة، جمعی از نویسندگان، نشر دار البلاغة،‌ بیروت، ص 435.
[16] نگاهی به خطبه‌های حضرت زینب علیها السلام ، عبد‏‏الكریم پاك‌نیا تبریزی، نشر فرهنگ اهل‏بیت علیهم السلام ، قم، بخش سوم.

برگرفته از : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 133 
منبع : magazine.mobaleghan.com

 

شنبه 8/9/1393 - 14:31
حجاب و عفاف

حجاب ، عفاف ، اخلاق و سبک زندگی

با کمی تأمل در سبک زندگی فردی و اجتماعی خود بی درنگ می توان متوجه شد که آدمی علی رغم همه ی حساسیت ها نسبت به هویت دینی و ملی خود به ناچار باید تابع یک سری از فرهنگ های وارداتی و مدرن غربی شود ، البته این به آن مضمون نیست که یک ایرانی مسلمان که مقید به پاسداری از فرهنگ و هویت ایرانی – اسلامی خود است ذره ذره در گرداب غرب گرایی آلوده می شود.
 
هدف از مطرح کردن این مسئله آن بود که به خود ثابت کنیم که هم می توان به روز بود و هم از فرهنگ و هویت خود پاسداری کرد ، اما شرایط زندگی در عصر حاضر به گونه ای شده که سخت بتوان از هر چیزی پاسداری کرد ، می توان با کمی درایت هم متدین بود و هم مدرن ، اساس جامعه ی ایرانی و اسلامی ما بر این پایه است که خانواده تابع سنت های خویش باشد در عین اینکه این سنت ها باید بر اساس شرایط حال به روز شود.
 
از منظر ما یک خانواده ی کامل خانواده ایست که هم از نظر اتقادی به روز باشند و هم از نظر شرایط زندگی ، می توان هم حجاب داشت و هم تحصیل کرد ، می توان هم عفاف داشت و هم از وسایل پیشرفته ی ارتباط جمعی استفاده کرد ، پس مدرن بودن و به روز بودن به این منزله نیست که اگر پسر یا دختری ظاهری مذهبی یا با حجاب کامل بود او عقب افتاده و بی فرهنگ است و آن دختر و پسری که هم اخلاق را از دست داده و هم حجاب و عفاف را و هم از نظر سبک زندگی در سطح بالایی از ثروت و بسیار مقید به استفاده از لباس با مدهای غربی هستند افرادی بسیار متدین و فهمیده ، در اصل به این گونه نیست ، اصلاح سبک زندگی به جامعه ی مدرن ایرانی اسلامی نیازمند مطالعه و فرهنگ سازی پله پله است.
 
رشد اخلاق در جامعه یکی از عواملی می تواند باشد که به حفظ آرمان ها و ارزش ها کمک کند ، حفظ حریم افراد در جامعه ی آرمانی ما بسیار مهم و اصولی است چرا که در این حیطه از بحث نقش عفاف و حجاب هم می تواند مهم و غیر قابل انکار باشد که همه ی اینها با رشد اخلاقیات در جامعه می تواند کارآمد باشد ، برای رشد و باور این افکار و اصلاح سبک زندگی تبلیغات و فرهنگ سازی نقش موثری را دارد که با ابزارهای دنیای کنونی کاری بسیار سخت و دور از انتظار نیست .
 
امیدواریم با اصلاح سبک زندگی به گسترش اخلاق ، عفاف ، حجاب کمک شود تا با ساخت جامعه ی آرمانی مد نظر که برخوردار است از فرهنگ غنی ایرانی – اسلامی به قطب های صدور فرهنگ و تمدن مانند گذشته تبدیل شویم .
 
منبع : ebeheshti.ir 

شنبه 8/9/1393 - 14:30
حجاب و عفاف

حجاب و رسانۀ ملی؛ آنچه هست و آنچه باید باشد

با بروز پدیده‌ی مد، رسانه‌ی ملی نیز سعی کرد به اصطلاح تصویر واقعی‌تری از جامعه ارائه دهد، پس هر از گاهی مقاومتش را در مقابل یکی از این جلوه‌های مد کنار گذاشت تا اینکه حجاب حداکثری مجری دهه‌ی شصتی به مانتوی کوتاه، تنگ و قرمز رنگ مجری زن «سین مثل سریال» تبدیل شد...
این روزها انتقاد از رسانه‌ی ملی و شکستن کاسه کوزه‌ها سر آن به سکه‌ی رایج تمامی سایت‌ها، خبرگزاری‌ها و تمامی اصحاب رسانه تبدیل شده است، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات نقد در کشور ما هم همین است، اینکه با طرح کلیاتی فرد یا دستگاهی را زیر سؤال می‌بریم و همه‌ی رشته‌هایش را پنبه می‌انگاریم و اگر قرار بر دادن راه‌حل باشد آن را به دیگران و فرصت‌های دیگر حواله می‌کنیم، آن قدر این روش سهل‌الوصول به گفتمانی ثابت بدل شده است که هر گاه کسی بخواهد نقد درست کند و قصد ارائه‌ی راهکار داشته باشد، دست و دلش می‌لرزد که نکند نقدم به عیار کارهای ثابت از جهت کیفیت ظاهری و جذابیت نرسد.
اما با همه‌ی این اوصاف سعی داریم در چند بخش، عملکرد تلویزیون جمهوری اسلامی را درباره‌ی ترویج و تصویر پوشش اسلامی، به نقد کشیده و راهکارهای عملی در این باره ارائه دهیم، نه از آن جهت که خود را واجد تمام و کمال ترسیم نقشه‌ی راه بدانیم بلکه از آن جهت که هر شروعی هر چند ناقص و هر قدمی هر چند کوچک، اگر مصداق چراغ اول روشن کردن است، می‌تواند مفید فایده باشد و مصداق قطره‌ای که میل دریا کرده است ...
 
سوء تفاهمی درباره‌ی تفکیک حجاب و زیبایی
در عرصه‌ی تولید برنامه‌ی تلویزیونی به‌خصوص برنامه‌های نمایشی، استفاده از جذابیت‌های زنانه، گفتمانی بود که از در خارج از مرزهای کشورمان همزاد خود سینما و تلویزیون بوده و در داخل ایران نیز قبل از انقلاب روشی مرسوم و مقبول بود، پس انقلاب از آنجا که به تعبیر شهید بزرگوار همواره «هنر دنبالیچه‌ی سیاست» بوده و همواره سیاست برای هنر تعیین تکلیف کرده است، تعریف و خواست عرف سیاسی از حجاب که حجاب رسمی چادر بود، به مدت یک دهه بر تولیدات صداوسیما و پوشش مجریان آن غلبه کرد، حتی پوشش رنگ سیاه که در عرف برای زن بالغ در نظر گرفته شده بود، برای کودکان شرکت کننده در برنامه‌های کودک و نوجوان نیز اجباری شده بود، حضور مجری یا بازیگر زن با حجاب کامل چادر مشکی در صفحه‌ی تلویزیون فی‌نفسه ایرادی ندارد به شرطی که این حضور و ظهور با نگاهی زیباشناختانه باشد.
در معدود آثاری مانند سریال «در پناه تو» تصویر زیبا و دلچسب از زن چادری چنان در جامعه مورد اقبال قرار گرفت که بسیاری از دختران در انتخاب لباس و بسیاری از مردان در تعیین معیار همسر مورد علاقه این تصویر ارائه شده را مد نظر قرار دادند، سریالی که در بسیاری جهات حائز امتیاز و مورد اقبال جامعه بود.
خاصیت رسانه، اغواگری است و چه عیبی دارد که ما از این خاصیت اغواگری در تلقین نگاه و ایدئولوژی خود از پوشش، استفاده ببریم؟ اگر غرب می‌تواند علائم و اشکال زشت و تنفرانگیز شیطان‌پرستی را با کمک رسانه به الگوی زیباشناختی تبدیل کند که حتی جوان مسلمان‌زاده را به استفاده از آن اشکال و طرح‌ها سوق دهد، چرا ما نتوانیم پوششی را که خداوند متعال در قرآن آن را توصیف کرده و آن را برای زن‌های مؤمنین «بهتر» دانسته، به الگوی زیباشناختی تبدیل کنیم؟
یکی از علت‌های اصلی که باعث شده است این اتفاق تا به حال رخ ندهد، تابو شدن استفاده از زیبایی زنانه در دوره‌ای بود که حجاب در صداوسیمای ما حداکثری بود، یعنی در آن برهه چون جامعه مقاومتی در مقابل حجاب حداکثری نشان نداده بود، رسانه لزومی نمی‌دید که به مردم القا کند که این حجاب هم می‌تواند، زیبا باشد، چرا که جامعه‌ی آن زمان درگیر جنگ و آرمان‌های نوظهور انقلاب بود و از طرف دیگر نه رسانه‌های رقیب رسانه‌ی ملی بدین شکل که امروز هست وجود داشت و نه تهاجم فرهنگی به مانند دوره‌ی بعد از دفاع مقدس هجوم حداکثری را آغاز کرده بود، عدم تلاش برای زیبا نشان دادن زن محجبه تا بدانجا ادامه پیدا کرد که جنگ تمام شد و اندکی رفاه به همراه وسائل ارتباط جمعی نوین مانند ویدئو وارد جامعه شد و مردم عامی که در این مدت برای حجابشان نه فلسفه‌ای را شنیده بودند و نه باوری را درونی کرده بودند، کم‌کم به سمت مدها و لباس‌های وارداتی گرایش پیدا کردند.
با بروز پدیده‌ی مد، رسانه‌ی ملی نیز که هنوز زنگ خطرها برایش به صدا در نیامده بود، سعی کرد به اصطلاح تصویر واقعی‌تری از جامعه ارائه دهد، پس هر از گاهی مقاومتش را در مقابل یکی از این جلوه‌های مد کنار گذاشت و این روند ادامه داشت تا اینکه حجاب حداکثری مجری دهه‌ی شصتی به مانتوی کوتاه، تنگ و قرمز رنگ مجری زن «سین مثل سریال» تبدیل شد، اما رسانه‌ی ملی همواره در این مسابقه عقب بود چرا که دیگر مانتوی کوتاه و تنگ مد نیست بلکه لباس بازیگران سریال‌های ترکیه‌ای و کلمبیایی است که اقبال جامعه را جلب کرده و مد روز شده است.
ماجرا این بود؛ از آنجا که این پوشش دهه‌ی شصتی براساس طرح و ایده‌ی درست و فلسفه‌ی خاص هنر اسلامی طراحی نشده بود، در اندک زمانی و با ورود به دهه‌ی دوم انقلاب کم‌کم رنگ باخت و پای لباس‌هایی که به غلط وارد عرف جامعه شده بودند به صداوسیما هم باز شد و در حقیقت رسانه‌ی ملی برای اینکه مخاطبش را از دست ندهد، سعی کرد دنباله‌روی سلیقه و مد روز باشد، در حالی که اگر برای لباسی که براساس فرهنگ و ایدئولوژی انقلاب طراحی شده بود ایده‌سازی، نگرش‌سازی و درونی‌سازی می‌شد، لزومی نداشت چنین چرخه‌ی باطلی شروع بشود اما حالا باید چه کار کرد.
 
عقب‌تر یا جلوتر از مد بودن؟
اکنون که نه دهه‌ی شصتی برجاست و نه آن آدم‌ها و آن تلویزیون، در حال حاضر با جامعه‌ای روبه‌رو هستیم که دو قشر کلی در رابطه با حجاب در آن زیست می‌کنند، نخست قشری که به‌واسطه‌ی تربیت انقلابی و جوّ دینی درست حاکم بر آن یا به‌واسطه‌ی جوّ سنتی برخی از اقوام و شهرستان‌ها، هنوز به آن حجاب کامل پایبند هستند که همین قشر نیز در وضع حاضر همواره در معرض هجوم پدیده‌ی مد قرار دارد و کم‌کم و اندک اندک دارد مقاومتش را از دست می‌دهد؛ دوم قشری که در دایره و دور باطل مدگرایی گرفتار آمده و رسانه‌ی غربی و چشم و هم‌چشمی سبک زندگی و پوشش او را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
برخلاف تصوری که وجود دارد، دست فرهنگ انقلاب در مقابل این پدیده‌ی روز افزون مدگرایی و سبک زندگی غربی بسته نیست چرا که همان ابزاری که در اختیار فرهنگ غرب است، در اختیار فرهنگ انقلاب نیز قرار دارد؛ یعنی رسانه. وقتی یک سریال مانند «مسافری از هند» می‌تواند فروش یک نوع شال را در کشور افزایش دهد، یا پخش سریال «ستایش» تا به این حد بر آمار اسامی نوزادان دختر تأثیر می‌گذارد، پس رسانه‌ی ملی ناتوان از ایجاد موج‌های اجتماعی نیست.
رسانه‌ی ملی اگر بخواهد می‌تواند با استفاده از زبان جذاب هنر، موج ایجاد کند و سبک زندگی و سبک پوشش خاصی را تبلیغ کند اما به شرطی که جلوتر از پدیده‌ی مد باشد نه اینکه خود دنباله‌روی تمام یا بخشی از مد روز باشد. استفاده از نخبگان و هنرمندان توانمندی که آثاری چون «شب دهم»، «همسران»، «پدر سالار» و ... را ساختند و سال‌های سال بر نگرش‌ها و رفتار مردم تأثیر گذاشتند، در سایه‌ی طراحی‌های درست و هدفدار استراتژیست‌های فرهنگی می‌تواند به رسانه‌ی ملی کمک کند که از پدیده‌ی مد جلوتر بیفتد.
 
ممیزی، الگوی پوشش و نشانه شناسی
معمولاً در فضای رسانه‌ای وقتی سخن از برخورد نظامی و انتظامی با پدیده‌ی بدحجابی به میان می‌آید، این سؤال مطرح می‌شود که آیا رضاخان با زور توانست مردم ایران را بدحجاب کند که ما بتوانیم به زور محجب کنیم؟
جواب این سؤال منفی است، اما رضاخان در کنار قوه‌ی قهریه از الگوسازی استفاده کرد، اولین الگو هم خانواده‌ی خود او بودن اما اصلی‌ترین رسانه‌ای که در اختیار رضاخان بود تا به‌وسیله‌ی آن الگوسازی کند، سینما بود. اولین فیلم‌های ساخته شده در ایران که هم‌زمان با اقدام‌های فرهنگی رضاخانی بود، همگی با اندیشه‌ی رضاخانی ساخته شد، البته وقتی می‌گوییم اندیشه‌ی رضاخانی منظور اندیشه‌ی رضاخان میرپنج بیسواد نیست، منظور اندیشه‌ی تیم فراماسونری است که همه نوع همکاری و همراهی را با طرح‌های سکولاریزه سازی رضاخان انجام می‌دادند.
سینمایی که با رضاخان شروع کرد و با محمدرضا به ثمر نشست، از ابتدا بی‌حجابی بازیگران زن، رقص و به طور کلی سکولاریسم را به رسمیت شناخت و جزئی از ذاتش شد. چهره‌ای که سینمای آن زمان از زن به تصویر کشید، بدون کمترین نقصان، چهره‌ای بود که اندیشه‌ی رضاخانی می‌خواست. بعد از انقلاب که چند دهه‌ای از عمر تلویزیون می‌گذشت و دیگر رسانه‌ی اصلی که می‌توانست در کنار اندیشه‌ی انقلاب الگوسازی پوششی انجام دهد، سینما نبود بلکه تلویزیون بود، اما تلویزیون بعد از یک دهه آن تسلطی که بر برنامه‌سازانش داشت، دیگر از دست داد.
دیگر تصویری که تلویزیون از زن مسلمان ارائه می‌داد لزوماً تصویر مد نظر اندیشه‌ی انقلاب نبود، به نظر می‌رسد دو مشکل وجود داشت؛ اول اینکه همه‌ی فیلم‌سازان با اندیشه‌ی انقلاب همسو نبودند و دیگر اینکه سعی جبهه‌ی انقلاب برای جذب و نگه داشتن نسل هنرمندی که تربیت شده‌ی دوره‌ی طاغوت بودند، مانع اعمال ممیزی سفت و سخت برای برنامه‌سازان بود، برای همین گسستی بین چهره‌ی حقیقی زن مسلمان با آنچه تلویزیون به تصویر می‌کشید، به وجود آمد.
شاید اگر هر کس یا گروه دیگری به جای مسئولین این چند دهه‌ی رسانه‌ی ملی بود، در این دام گرفتار می‌آمد، اما هر چه هست این ایراد به صداوسیما وارد است که این اتفاق‌ها رخ داده و آنچه نباید می‌شد، شده است، اکنون انتظاری که می‌شود داشت این است که دستگاه عظیم صداوسیمای جمهوری اسلامی که دست برقضا دانشکده‌ای هم برای تربیت نیروی مد نظر خود در اختیار دارد، می‌توانست در این 30 سال نسلی را که به اصطلاح برنامه‌ساز طراز انقلاب اسلامی باشد تربیت کند و از طرف دیگر تا حد امکان ممیزی معقولی برای چهره‌ی زن مسلمان در این رسانه تعریف کند، ممیزی‌ای که محدود به عدم نمایش مو یا رنگ لباس نباشد، بلکه معیارهای هویتی را برای زن و پوشش او در نظر داشته باشد.
به طور مثال اگر ممیزی و قانونی وجود داشت که زن چادری‌ای که در سریال‌ها نشان داده می‌شود لزوماً باید فرد صاحب اندیشه باشد و چادر لباس افراد روشنفکر جامعه تلقی شود، یا اینکه بدحجابی یکی از معیارهای نقش منفی باشد و بلاعکس چهره‌هایی که ممکن است جامعه از آن الگوبرداری کند نبایست حجاب ناقص داشته باشند، می‌توانست نشانه‌شناسی خاصی را برای هنرمند تعریف کند که خواه ناخواه براساس این نشانه‌شناسی اقدام کند. البته هنوز هم دیر نشده است. هنوز فرصت برای انجام پژوهش و تدوین نشانه‌شناسی خاص زن مسلمان برای رسانه و سینما وجود دارد؟
 نشانه‌شناسی حجاب و چهره‌ی زن می‌تواند به‌عنوان گفتمانی برای هنرمند و مخاطب بدل شود که هنرمند براساس آن فکر کرده و مخاطب بر این مبنا با اثر هنری ارتباط برقرار کند، وقتی این نشانه‌ها به‌عنوان گفتمان درآمد، آنگاه الگوسازی امری به غایت ساده‌تر و مدون‌تر خواهد شد. آنگاه دیگر مدیران و برنامه‌ریزان رسانه هستند که می‌توانند برای زمان‌های مشخص نسبت به ساختن و پرداختن الگوهای پوشش و مد اسلامی برنامه بریزند و آن برنامه را اعمال کنند.
 
سوپر استارها و فرهنگ‌سازی
ستاره‌ها را تلویزیون می‌سازد، معرفی می‌کند و به شهرت می‌رساند و سپس از نام و شهرت آن‌ها استفاده می‌کند تا جذابیت برنامه‌هایش را بالا ببرد. رابطه‌ی تلویزیون و ستاره‌هایش بر اساس نیاز متقابل است. در فرهنگ غرب این رابطه شناخته شده و مقبول رسانه است و در حقیقت مدیران رسانه‌ها با شناخت و قبول این قوانین به ستاره‌سازی روی آورده‌اند، اما در کشور ما این اتفاق نیافتاده است، ستاره‌هایی که رسانه‌ی ما، سینمای ما و تلویزیون می‌سازد، اعتقاد درونی به اهداف رسانه ندارند. ستاره‌های ما تقلیدی از ستاره‌های ینگه دنیا هستند، سبک زندگیشان، افکارشان و حتی بازی و رفتار حرفه‌ی آن‌ها، در موضوع حجاب، عفاف و رفتار بازیگران زن نیز این‌گونه است، یعنی اکثر ستاره‌های ما مدل به نسبت بومی شده‌ی ستاره‌های غرب هستند.
بازیگر، مجری و هر ستاره‌ی تلویزیونی و رسانه‌ای، خارج از تلویزیون و اثر هنری خودش جایگاه و هویت مستقل دارد و این هویت مستقل مورد توجه مخاطب است، مخاطب دوستش دارد، فعالیت‌ها و رفتارش را رصد می‌کند و از آن الگو می‌گیرد. اگر الگویی که بازیگر ستاره در زندگی واقعی‌اش ارائه می‌دهد همسو با الگوی مورد نظر رسانه باشد، تأثیر رسانه را صد چندان می‌کند و اگر همسو نباشد، رشته‌های رسانه را باطل خواهد کرد. در رسانه‌ی ملی ما همواره نوع دوم مطرح بوده است، چون ستاره‌ها با آرمان و فرهنگ مورد نظر انقلاب بزرگ نشده‌اند و اصلاً تعامل رسانه با گروه‌های برنامه‌ساز، تعاملی کاملاً تکنوکراتی است.
ستاره‌ها فرهنگی را دنبال می‌کنند که رسانه با آن مخالف صد در صد است، بارها مشاهده کردیم که سریالی ساخته شده و زنی در آن نقش خانم محجبه و معتقدی را بازی کرده و مورد علاقه‌ی شدید مخاطب بوده است اما بلافاصله پس از پخش سریال، رسانه‌ها سراغ بازیگر رفته و از او در مورد چند و چون کار مصاحبه می‌گیرند، در این هنگام بازیگر با ظاهری کاملاً متناقض با آنچه در سریال داشته، حاضر می‌شود. اینجا این سؤال پیش می‌آید که مخاطب از چه کسی بیشتر الگو خواهد گرفت، از یک شخصیت خیالی که با بضاعت کارگردان و بازیگر ساخته شده یا از شخصیت حقیقی بازیگر که سال‌هاست به‌طور طبیعی پرداخته شده و رشد کرده است؟ بی‌شک شخصیت واقعی بازیگر تأثیر بیشتری خواهد داشت و تا به‌حال این‌گونه بوده است.
به نظر می‌رسد واجب است که فکری به حال ستاره‌های تلویزیونی شود، اما دستگیری ستاره‌ها توسط گشت ارشاد راه چاره نیست، چرا که لاجرم خبر رسانه‌ای می‌شود و عده‌ای این کار را تأیید می‌کنند و عده‌ای دیگر محکوم، عده‌ای دیگر نیز به هم‌دردی با او بر می‌خیزند و سعی می‌کنند به گمان خود، چراغی که او روشن کرده، روشن نگه دارند. رسانه‌های معاند هم این اتفاق علم کرده و به نشانه‌ی اعتراض چون پرچم بر سر بام‌هایشان می‌زنند و به وسیله‌ای برای تبلیغ نه تنها برضد حجاب که برضد اسلام مبدل می‌شود.
به نظر می‌رسد در پرورش نسل فیلم‌ساز باید انقلاب و تحولی ایجاد شود، نسلی که معتقد به آرمان‌های انقلاب بوده و براساس این آرمان‌ها فعالیت کنند و جوّ حاکم بر عرصه‌ی تولید که نسل قبل ایجاد کرده بر او تأثیر نگذارد، از طرف دیگر نمی‌شود نسل جدید را بدون استفاده از تجربه‌ی نسل قدیم پرورش داد و نمی‌شود به بهانه‌ی اعتقادات، تربیت خانوادگی و طبقه‌ی اجتماعی با خیال راحت و بدون دغدغه آن‌ها را در جوّ حاکم سکولار گروه‌های تولید رها کرد، برای همین می‌بایست راهکارهای نظارتی را افزایش داد، هم‌اکنون نظارت کیفی در صداوسیما یک نظارت فرمالیته و در بهترین حالت، ناظر به خروجی است. می‌شود با ادبیات دینی و آن‌گونه که باعث دلخوری افراد نشود، با امر به معروف فضای گروه‌های تولید را سالم‌سازی کرد تا افراد جدید و نسل انقلاب با ورود به این جوّ، دچار سندرم روشنفکرمآبی ظاهری نشود.
از سوی دیگر روند ستاره‌سازی می‌بایست تغییر پیدا کند، یعنی آنچه غرب دنبال می‌کند و هدفش پرورش ستاره‌هایی است که سبک زندگی آن‌ها را برای مردم نهادینه‌سازی کند، با آنچه ما باید انجام دهیم، فرق می‌کند. ستاره‌هایی که ما باید برای جامعه بسازیم می‌تواند تعریف خواص مثبتی را که در منابع اسلامی مطرح است، داشته باشد، به جای حاشیه‌سازی برای بازیگران، فقط از هنر آن‌ها استفاده شود و بازیگر و خواننده با هنرمند یکی و یکسان دیده نشود، هنرمندی که می‌تواند جزو خواص باشد، می‌بایست تفاوتی با آرتیست که در غرب اوج هنر در نظر گرفته شده است، داشته باشد.
آرت (art) که امروزه به معنای هنر استفاده می‌شود، در فرهنگ اسلامی و ایرانی به معنای هنر نیست، معادل آن در فرهنگ ایران باستان «تخنه» است که در لاتین هم تکنیک معادل آن است. در فرهنگ دینی چه قبل از اسلام و چه بعد از آن، هنر چیزی فراتر از تخنه بوده است، هنر در فرهنگ دینی به آن تخنه‌ای گفته می‌شود که از لحاظ معنوی انسان را یک پله بالاتر از زمین و مادی‌گرایی ببرد و پلی بین انسان و خدا باشد. هنرمند در فرهنگ اسلامی ایران، کسی است که صاحب معنویتی فراتر از دیگران باشد، صاحب اندیشه و نظری باشد که بابی از ابواب بهشت را باز کند. آیا هنرمندی که رسانه‌ی ملی در جشن‌ها، تاک شو‌ها و مستندها به مردم معرفی می‌کند، واجد این تعاریف است؟
بی‌شک الگوسازی با استفاده از هنرمند و نه ستاره به معنای مرسوم آن می‌تواند به ذائقه‌ی سازی بر اساس اندیشه‌ی دینی و معرفتی اسلام منجر شود تا جایی که زنان بازیگر اگر در سیمای یک هنرمند ظاهر می‌شوند، از لحاظ پوشش و ظاهر آن چیزی باشند که قرآن و اسلام از زن انتظار دارد هر چند بازیگری اقتضایش ممکن است در رنگ و پوشش چیزی باشد که در هنگام بازیگری آن‌گونه که باید نباشد اما به‌عنوان فردی بیرون از نقش، نمونه‌ی زن مسلمان باشد.
بازیگر زن و اقتضای بازی برای دوربینوقتی انتظار داشته باشیم که یک بازیگر ظواهر اسلامی را رعایت کند، در حالی که اقتضای شغلش ایجاب می‌کند که در نقش زن خانه‌دار، در لباس منزل، در هیبت زن بدحجاب ظاهر شود و از همه مهم‌تر اقتضای بازیگری «میک آپ» شد و آرایش کامل صورت و ... است، تناقضی در این تصور مردم از آن بازیگر ایجاد می‌شود. به نظر می‌رسد هنوز هم نظر صائبی در این باره که چه کار باید کرد که چنین تناقضی برای مخاطب رخ ندهد، ازائه نشده است، اما آنچه هست می‌بایست رسانه که مراکز پژوهشی دینی در اختیار دارد، همواره در حال تولید علم و فکر در این زمینه باشد تا به نقطه‌ی مطلوب برسد اما در حال حاضر راه عبور از این تناقض این است که کمتر به ستاره‌های بازیگری پرداخته شود، چرا که لازم نیست هر کاری غرب انجام می‌دهد ما هم عین آن را انجام دهیم.
همه‌ی آنچه گفته شد، بخشی از راهکارهایی است که رسانه می‌تواند، رسانه‌ی ملی را در راه ترویج بهتر فرهنگ حجاب یاری دهد، آنچه لازم است تمامی ارگان‌های فرهنگی از جمله رسانه‌ی ملی توجه کند، داشتن ساختار سیالی است که در کنار اتاق فکری که بر اساس تأکیدهای مقام معظم رهبری باید تشکیل دهد تا بتواند همواره فعالیت خود را براساس رصد وضعیت جامعه و معضلات اجتماعی- اخلاقی و ارائه‌ی راهکار در اتاق فکر تغییر داده و به روز کند.

 

شنبه 8/9/1393 - 14:29
حجاب و عفاف

روند رو به افول حجاب در رسانه‏‏‌های ایران!

آسیب‌شناسی بازنمایی عفاف در رسانه‌های جمعی؛
با مقایسه‌ی فیلم‌های سینمایی مربوط به دهه‌ی 60 تا دهه‌ی 80، این واقعیت آشکار خواهد شد که حجاب زنان در دهه‌های یاد شده با یکدیگر قابل مقایسه نیست. در اکثر فیلم‌های دهه‌ی 60، زنان از حجاب کامل‌تری برخوردار بوده، در حالی که در فیلم‌های دهه‌ی 80 کمتر دیده می‌شود که زنان با حجاب و بدون استفاده از آرایش‌های زننده ایفای نقش کنند.
رسانه‌های جمعی با تولید، انتشار، انتقال و در دسترس قرار دادن اطلاعات، شکل جدیدی به جهان امروز بخشیدند که از آن به عنوان جامعه‌ی اطلاعاتی و دهکده‌ی جهانی یاد می‌کنند. نقش رسانه‌ها در افکار عمومی جامعه، ساخت و انتقال ارزش‌ها و ادراک هر فرد از حقایق بسیار آشکار است اما باید توجه داشت که رسانه‌ها درگیر تمامی ابعاد زندگی انسان‌ها هستند و در بسیاری موارد تأثیر آن‌ها محسوس نبوده و در دراز مدت آشکار می‌شود.
اخلاق که متشکل از هنجارهای اجتماعی و ارزش‏‌های دینی و قومی است یکی از ابعاد مهم زندگی انسان است که در جریان اطلاعات یعنی تولید و مصرف آن تأثیر به‌سزایی دارد. از یک طرف رسانه‌های جمعی به هنجار‌های پذیرفته شده‌ی مردم توجه دارند و از طرف دیگر، مردم، رسانه‏‌های جمعی را آیینه‌‌ی باورها و سنت‌‏های خود می‌دانند. «اخلاق» در لغت جمع واژه‌ی «خُلق» به معنای خوی ها و ملکات نفسانی و صفات درونی (راغب اصفهانی، 1412ق: 297) و در اصطلاح، علم مطالعه و ارزش‌ ذاری برخوی‌ها و رفتار آدمی است. (آهنگری، 1386) نظام اخلاقی یک جامعه که تعیین کننده‌ی حسن و قبح افعال است، برآمده از دین و هنجارهای پذیرفته شده در آن جامعه است.
خلاقیات ماهیت معنایی و هویتی برای یک جامعه دارند که انسان‌ها در گروه‌ها، قومیت‌ها و ملیت‌ها به آن بسیار اهمیت می‌دهند. تثبیت هویت شخصی از وظایف و نیز عوامل رویکرد افراد جامعه به سوی رسانه‏های جمعی است و افراد انتظار دارند که در برخورد با کتاب، روزنامه، سینما، رادیو و تلویزیون، شاهد پیام‌‌‏هایی باشند که نه تنها به ارزش‌های ایشان احترام گذارد، بلکه آنان را در پای‏بندی به ارزش ‌ها و باورهای دینی و ملی خود مستحکم‌‏تر بدارد.
رسانه‌های جمعی نوین همچون تلویزیون، سینما و اینترنت از گستره‌ی مخاطبان و تأثیرگذاری بیشتری برخوردارند. بیشترین کارکردی که در مراجعه به این رسانه‌ها وجود دارد، سرگرمی و تفریح است. البته تلویزیون و اینترنت، کارکردهای اطلاع‌رسانی و آموزشی را هم پوشش می‌دهند اما کارکرد سرگرمی نمود بیشتری دارد. وقتی از سرگرمی صحبت به میان می‌آید، حوزه‌ی اخلاقیات بیشتر باید مدنظر قرار گیرد زیرا حوزه‌ی سرگرمی با حوزه‌های ضدارزشی و ضداخلاقی نیز پیوند دارد.
این تعارض در تلویزیون و سینما بیشتر دیده می‌شود زیرا، نخست کارکرد سینما و تلویزیون در بُعد فیلم‌سازی، تفریح و سرگرمی است که مورد نیاز بسیاری از مردم است. دوم هر دو از جذابیت‌های بصری شگفت‌آوری برخوردارند و در جامعه، مخاطبان بسیاری را جذب کرده‌اند. سوم با توجه به نظریه‌های کارکردگرایانه‌ی ارتباطات جمعی، هر دو در الگودهی سبک زندگی مردم جامعه بسیار مؤثرند. چهارم سینما و تلویزیون به‌صورت نسبی، بیان کننده‌ی فرهنگ جاری در جامعه هستند. از نظر «کامستاک»[1] تلویزیون بر روی برخی از نهادها همچون زندگی خانوادگی و جامعه‌پذیری اطفال، دین، تقویت هنجارها و قوانین، امنیت عمومی و سیاسی تأثیر گذار است.
کامستاک می‌گوید: «ارزش‌های مردم از طریق تلویزیون همگن می‌شوند و تلویزیون یک اثر شبیه کننده دارد و از سوی دیگر با ایجاد هنجارها و جامعه‌پذیر کردن مردم، در انتقال ارزش‌ها مؤثر است.» (حسنی مقدم، 1376: 17) تئوری‌های هنجاری رسانه‌ها که شامل 6 دسته می‌شود به بررسی چگونگی عمل و شکل‌گیری رسانه‌ها در رعایت هنجارهای عمومی مردم می‌پردازند. (مک کوایل، 1385: 24) یکی از اخلاقیات و هنجارهای بسیار مهم در هر جامعه‌ای، اخلاق جنسی است که از آن در دین اسلام با عنوان عفاف و حیا، در مقابل بی‌حیایی و شهوت‌‏رانی یاد می‌شود. دین اسلام و مذهب شیعه‌ی اثنی‌عشری به‌عنوان دین متکامل، نظام یکپارچه‌ای از دستورات رفتاری در اخلاق جنسی فردی و اجتماعی دارد.
نظام ارتباط عفیفانه شامل 21مورد در دو قسمت می‌شود:
1. ارتباطات کلامی؛
عفاف در سخن، شوخی و صحبت‌های بی‌جا نکردن بین نامحرمان؛
2. ارتباطات غیرکلامی.
حجاب زن، پوشش مناسب مرد، کنترل نگاه در برخورد با نامحرم (ارتباط رو در رو، عکس، فیلم)، کنترل رفتار در ارسال نکردن پیام شهوت انگیز در ارتباط با محارم و هم جنسان، نازک نکردن صدای زن در ارتباط با نامحرم، راه رفتن زن همراه با وقار و طمأنینه، نمایش ندادن زینت زنانه و تبرج در جامعه، ایجاد نشدن انس و صمیمیت بین نامحرمان، تقلید نکردن از الگوهای رفتاری جنس مخالف، استفاده نکردن از عطر شهوت انگیز در برخورد با نامحرم، نشنیدن موسیقی‌های شهوت انگیز، کسب اجازه در ورود به خلوت دیگری(استیذان)، اجتناب از خلوت با نامحرم، عدم اختلاط نامحرمان در مکان‌های عمومی، تماس جسمی نداشتن نامحرمان، رقص همسر برای همسر، ازدواج دائم و ازدواج موقت؛
تمامی این آموزه‌ها در دسته‌بندی ارتباطات انسانی قرار می‌گیرند، یعنی ارتباطات درون فردی، میان فردی، گروهی و جمعی که مسئله‌ی اصلی این نوشته آسیب‌شناسی ارتباط عفیفانه در ارتباطات جمعی و به طور خاص رسانه‌های جمعی همچون تلویزیون، سینما و رادیو است. این مسئله وقتی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد که از یک طرف با مردمی روبه‌رو هستیم که توجه به آموزه‌ها و ارزش‌های دینی برای ایشان اهمیت دارد و از طرف دیگر رسانه‌ای همچون رادیو و تلویزیون وابسته به حکومت اسلامی بوده و سینما هم با نظارت دولتی کنترل می‌شود. اما با این وجود بعد از گذشت 30سال از انقلاب اسلامی هنوز شاهد بازنمایی ارتباط عفیفانه در رسانه‌های جمعی و به خصوص تلویزیون و سینما نیستیم.
سینمای بعد از انقلاب به رغم تحولات و دگرگونی‌های مفید و لازم، به ویژه در دهه‌ی اول انقلاب در سال‌های بعد از جنگ به ویژه در دهه‌ی 80، به افول گراییده است. با نگاهی اجمالی و مقایسه‌ای به فیلم‌های سینمایی مربوط به سال‌های دهه‌ی 60 تا سال‌های دهه‌ی 80، این واقعیت به خوبی آشکار خواهد شد که پوشش و حجاب زنان در دهه‌های یاد شده به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.(رک: جوادی یگانه، 1386) در اکثر فیلم‌های سینمایی دهه‌ی 60، زنان از حجاب و پوشش کامل‌تر و ساده‌تری برخوردار بوده، از زیورآلات، آرایش‌های غلیظ، تن پوش‌های عجیب و غریب و لوازم لوکس و غیرضروری در زندگی کمتر استفاده می‌نمودند.
در حالی که در فیلم‌های تولید شده در سال‌های دهه‌ی 80 موارد بسیار کمتری دیده می‌شود که زنان با حجاب و بدون استفاده از آرایش‌های جلب نظر کننده ایفای نقش کنند. بدیهی است فرآیند یاد شده در شکسته شدن قبح گرایش به بدحجابی، آرایش‌های غلیظ و عادی شدن ارتباطات نامناسب بین زنان و مردان در سطوح مختلف جامعه تأثیر غیرقابل انکاری داشته و دارد که بهره‌مندی از این رسانه در راستای اهداف اسلام را تأمل برانگیز می‌نماید.(شاکری نژاد، 1388: 130) هرچند، در مقایسه بین رسانه‌ی ملی و سینما، فیلم‌های تولیدی صداوسیما بیش از فیلم‌های سینمایی مروج پوشش حجاب بوده‌اند.(شاکری نژاد، 1388: 164)
همچنین برنامه‌های تلویزیون با دادن نقش‌های متفاوت به زنان و مردان در سریال‌ها و برنامه‌های متعدد و چهره‌سازی برای مردم و به خصوص نسل جوان، هنرپیشه‌ها به عنوان الگوها و مدل‌های رفتاری قلمداد می‌شوند. نگاهی به فیلم‌ها و سریال‌های پخش شده در سال‌های اخیر و تیپ‌شناسی هنرپیشه‌های زن و مرد، به خوبی نشان می‌دهد مدل‌های ارائه شده تا چه حد با ارزش‌ها و معیارهای مذهبی جامعه به خصوص در امر حجاب ناهماهنگ است و اگر هم در سریال یا فیلمی این هماهنگی وجود داشته و مردم تصویر مثبتی از شخصیت و حجاب آن هنرپیشه و مدل رفتاریش مشاهده کنند، به سرعت هنرپیشه‌ی نام‌برده شده در برنامه‌ی تلویزیونی دیگری یا در جشنواره‌های ملی و بین‌المللی حاضر شده و چهره‌های بسیار متفاوتی از خود نشان می‌دهد.(شاکری نژاد، 1388: 126)
 در این شرایط وقتی بیننده بارها در فیلم‌های گوناگون چادری‌ها را در سطح طبقاتی پایین، با تحصیلات کم و سن بالا می‌بیند (شاکری نژاد، 1386: 150-170) و از طرف دیگر با بازیگران مشهور و حرفه‌ای در پوشش‌های غیراسلامی روبه‌رو می‌شود، چه پیامی در ذهن او به طور ضمنی شکل می‌گیرد؟
از دیگر مواردی که می‌توان به عنوان آسیب‌های نمایش عفاف و حجاب در تلویزیون و سینما نام برد:
1. عادی سازی ناهنجاری‌هایی همچون: عشق‌های مثلثی، روابط دوستی میان دختر و پسر، طلاق، خیانت زناشویی، سقط جنین و ...؛
2. نمایش ارتباطات کلامی وقیحانه در فیلم و به‌خصوص میان زن و مرد یا میان فرزند با والدین خود؛
3. نمایش و ترویج پوشش‌های تنگ، کوتاه و با رنگ‌های تند و همچنین آرایش‌های غلیظ برای دختران و خانم‌ها؛
4. زیر سؤال بردن نظام حقوقی خانواده در اسلام همچون حق طلاق، ارث و دیه، حقوق متناسب زن و مرد و پاسخ مناسب و مقتضی ندادن به شبهات وارده.
این موارد صرفاً قسمتی از آسیب‌های بازنمایی ارتباط عفیفانه در دو رسانه‌ی تلویزیون و سینما بود. اما این آسیب چرا وجود دارد؟ در پاسخ به این سؤال می‌توان به کنکاش در بین 4 دلیل پرداخت:
1. سیاست‌های تولیدی در ساخت، خرید و پخش آثار تلویزیونی و سینمایی در جهت رقابت برای برخورداری از فرهنگ اسلامی نیست؛
2. سیاست‌های نظارتی در فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی دارای ابهام بوده و از جامعیت و مانعیت لازم برخوردار نیست، بنابراین تولیدکننده تفسیر متفاوتی از ناظر داشته و بعضاً با گمانه‌زنی و چشم‌پوشی، اختلاف‌ها را حل می‌کنند.
3. بینش دینی نادرست یا ناقص از عفاف و پای‌بند نبودن به آموزه‌های دین از جهت رفتاری در بین عوامل و دست‌اندرکاران تولید به‌خصوص نویسنده و کارگردان موجب بروز این مشکلات در بازنمایی عفاف و حجاب می‌شود؛
4. اقتضائات رسانه‌ای در جذب مخاطب و ذات برنامه‌سازی در تلویزیون و سینما سبب به وجود آمدن این آسیب‌ها می‌شود.
به هر حال، حرکت رسانه در مسیر اخلاق جنسی دین اسلام، با کارکرد سرگرمی همان چیزی است که دست‌اندرکاران رسانه‌ای کشور به دنبال آن هستند اما با بررسی هر یک از این عوامل می‌توان به پاسخ این سؤال نزدیک شد که چگونه می‌توانیم به بازنمایی و انعکاس ارتباط عفیفانه در تلویزیون و سینما دست یابیم؟
 
پی نو‌‌شت:
1. Comstock]]
 
منابع :
1. شاکری نژاد، محسن؛ بررسی عفاف و حجاب در پربیننده‌ترین فیلم‌های سینمایی ایرانی پخش شده از شبکه‌های اول، دوم و سوم سیما در سال 1386، پایان نامه‌ی کارشناسی ارشد ارتباطات/ دانشکده‌ی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، 1388.
2. علم الهدی، سید عبدالرسول؛ عفاف اسلامی در ارتباطات انسانی و بازتاب آن در سیاست‌های اعلامی سیما و سینما: بررسی سیاست‌ها؛ پایان نامه‌ی کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام)، دانشکده‌ی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات، 1389.
3. محمدرضا جوادی یگانه و حمید عبداللهیان، دین و رسانه، تهران: دفتر پژوهش‌های رادیو، 1386.
 4. حسنی‌مقدم، باهره؛ انتقال ارزش از طریق برنامه‌های سیما، تهران: مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامه‌ای صداوسیما، 1376.
5. مک کوایل، دنیس؛ درآمدی بر نظریه‌ی ارتباطات جمعی، ترجمه‌ی پرویز اجلالی. تهران: دفتر مطالعات و توسعه‌ی رسانه‌ها، 1385.
6. آهنگری، فرشته؛ پیشینه و بنیادهای اخلاق در ایران و جهان، فصلنامه‌ی اخلاق در علوم و فناوری، سال دوم، شماره‌های 3و4، 1386.
7. راغب اصفهانى، حسین بن محمد(قرن ششم)، المفردات فی غریب القرآن،‏ بیروت، دارالعلم، 1412ق.
 

 

شنبه 8/9/1393 - 14:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته