• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 641
تعداد نظرات : 683
زمان آخرین مطلب : 4343روز قبل
دانستنی های علمی
  

در آن هنگام که تخت روان ها،

  

در گردباد سرنگون شده،

  

و چهره ها در رداها، پنهان می شود،

  

جمهوری تازه،

  

از سوی مردمانش به دردسر در می آید،

  

در این زمان،

  

سرخ ها و سپیدها به ناروا،

  

حکومت خواهند راند.

  

پیشگویی های نوستراداموس (ص 21)

 

سه شنبه 12/9/1387 - 23:29
دانستنی های علمی
 

عصا در دست،

  

در میانه ی سه پایه، جای گرفت

  

آن مرد هر دو را،

  

هم،

  

صدای جامه و هم صدای پاهایش را، در آب می پاشاند،

  

صدایی برمی خیزد،

  

او در ردایش به لرزه می آید،

  

شکوه ایزدی

  

خداوند نزدیک به او نشسته است

  

پیشگویی های نوستراداموس (ص 20)

 

سه شنبه 12/9/1387 - 23:27
دانستنی های علمی

 شب هنگام در کتابخانه ای پنهانی،

 کتابخانه ای که بر روی سه پایه ای برنجین قرار گرفته است. 

به تنهائی نشسته ام. 

فروزه ای باریک،

 از ژرفای خلاء بیرون می جهد 

و او را که باید خود بینی را، از خود براند، 

پیروز می سازد.

 پیشگویی های نوستراداموس (ص 19)

سه شنبه 12/9/1387 - 23:26
ادبی هنری
 

سفرت دراز باد آن گاه،

 

که رهسپار می شوی سوی ایتاکا،

 

سفرت معرفت آفرین باد و پر ماجرا

  

باکت مباد از خشم پوزئیدون، لستریگون ها

 

و سیکلوپ ها،

 

در راه تو کس نیست اگر،

 

اندیشه آید فرا،

 

و احساس هرگز وانگذارد جسم و جان تو را.

  

خشم پوزئیدون، لستریگون ها و سیکلوپ

 

ها را

 

هرگز میابی بر راه خویش،

 

اگر روح تو مگذارد آنان را پیشاپیش

  

راهت دراز باد.

 

روزهای تابستانی بسیار در پیشت باد،

 

لذت نظاره ی نخستین بندرها نصیبت باد،

 

که بر تو شوق پیش نشناخته آورد یاد،

 

کن از بازارهای فینیقی دیدار،

 

نکوترین متاعشان را بردار،

 

برو به مصر و در آن دیار،

 

بیاموز که آنان را آموختنی است بسیار.

 

ایتاکا را همواره پیش چشم نگاه دار،

 

که مقصد توست.

 

لیک میفزای بر شتاب گام ها؛

 

بگذار سفرت طول کشد سال ها،

 

وکشتی ات بر کرانه ی جزیره ات لنگر اندازد

 آن گاه

 

که باشی غنی و سرشار، از معارف راه.

  

توقع مدار که تو را توانگر تر کند ایتاکا.

 

پیش تر این سفر زیبا را ارزانی ات داشته ایتاکا،

 

هرگز رهسپار نمی شدی بی ایتاکا.

 

همه چیزش را به تو بخشیده ایتاکا،

 

دیگر هدیه ای نمانده او را.

 

اگر در پایان فقیر یافتی ایتا کا را،

 

گمان مبر که باخته ای.

 

پر شور زیسته ای، معرفت اندوخته ای،

 

و همین است معنای ایتاکا.

   کنستانتینوس کاوافیس (1933-1863)
جمعه 8/9/1387 - 23:37
شعر و قطعات ادبی
 

دلم دریای خون از دوری تو

  

چشام ابری و بارون از غم تو

  

مرتب بی قرار و در انتظاره

  

که شاید بینه آثار از دل تو

  

دلم میخواست همراه تو بودم

  

همیشه مونس و یار تو بودم

 


بیا با من . بکن کم دوری از من

  

بیا دور کن غم و رنجوری از من

  

بیا که دل دیگه طاقت نداره

  

بیا می خواد سر روی شونت بذاره

 

 

جمعه 8/9/1387 - 23:34
محبت و عاطفه

به نام مهربان ترین مهربانان

  

روزی روزگاری...

 

پیرزنی بود که به همراه پسر خود زندگی می کرد. روزی از این روزها که پسر گوسفندانش را به دشت و صحرا برده بود، دختری را که به همراه کاروانی از آنجا عبور می کرد را دید.

 

پسر از همان نگاه اول عاشق دختر شد و بالاخره رفت و با اون دختر صحبت کرد و در خواست ازدواج کرد.

 

دختر به پسر گفت که من نمی توانم به همراه مادرت زندگی کنم، اگر می خواهی من زن تو بشوم باید مادرت را بیرون کنی. پسر با این حال که مادرش زحمات زیادی برای بزرگ کردن او کشیده بود، قبول کرد.

 

دختر دوباره گفت: من نمی توانم تحمل کنم که تو بغیر از من زنه دیگری را دوست داشته باشی حتی مادرت را. پسر گفت: من دیگر هیچ زنی را دوست نخواهم داشت.

 

دختر گفت: اگر راست می گویی و مادرت را دیگر دوست نداری، او را ببر پشت کوه و چشمانش را در بیار و برای من بیار...

 

پسر قبول کرد و به راه افتاد. بعد از مدتی به همراه مادرش به پشت کوه رسیدند. پسر چشمان مادر بینوایش را کور کرد تا برای عشقش ببرد.

 

مادر روی زمین افتاده و از چشمانش خون جاریست و پسربا دستانی خون آلود چشمان مادر را در دست دارد و همچنان از کوه بالا می رود تا به عشقش برسد که ناگهان پایش لیز می خورد.  وقتی داشت می افتاد فریاد می زند :" مادر جان به دادم برس"

 

مادر که فریاد فرزندش را می شنود برایش دعا می کند و می گوید :" پسرم مراقب باش نیفتی"...

 
جمعه 8/9/1387 - 23:33
شعر و قطعات ادبی

بی تو هوای خاطرم همواره سرده


اما دلم پاییزرا باورنکرد


تو با منی هر جا که هستم ، خواب وبیدار


بی تو نگاهم غرق دلتنگی و درد است


خورشید من ، فردا به امید تو زیباست


برمن بتاب این عشق پایان نبرد است


بی تو نمی خواهم نفس را ، زندگی را


مهرتو درعمق وجودم خانه کرده است


برگرد با من باش ، دلتنگم برایت


بی توهوای خاطرم همواره سرد است

 

چهارشنبه 6/9/1387 - 13:30
دانستنی های علمی

بكوش برای دنیای خود به قدری كه گوئی همیشه زنده خواهی ماند

 

و بكوش برای آخرت خود به طوری كه گوئی فردا خواهی مرد.

چهارشنبه 6/9/1387 - 13:30
شعر و قطعات ادبی
در این بازار بی مهری
                            به دیدار تو شادم
تو شادم کن
              که سوز غم بر آمد از نهادم


تو می گفتی صدایم کن
                          زسوز سینه هر شب
صدایت می زنم
                  اما رسی ایا به دادم؟

کمک کن
          تا ابد تنها به تو عاشق بمانم
به کوی عاشقی
                شعر خوش ماندن بخوانم
چهارشنبه 6/9/1387 - 13:24
محبت و عاطفه

گل زیبای من بر من نظر کن نگاه گرم تو بس دلنشین است

 ببین دستان سرد

بی پناهم تمام هستی من بند این است

از آن روزی که فهمیدم خطایم دگر صبر و قراری در برم نیست

 

همه امید من برگشتن توست بجز عشقت هوایی در سرم نیست

نمی دانی از آن روزی که رفتی همه

روزم چو شب تاریک و تار است

سرم زیرپر افسردگی هاست

حساب دردهایم بی شمار است

 همه امید

من بازا که بی تو چو مرغی بال و پر بشکسته مانم همه امید من بخشایش توست بیا ای مهربان آرام

جانم........ 

چهارشنبه 6/9/1387 - 13:22
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته