• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 805
تعداد نظرات : 920
زمان آخرین مطلب : 4482روز قبل
آموزش و تحقيقات

خانواده‌ها نمى‌دانند که کودکان ، فیلسوفان کوچکند

در سالهاى اخیر توجه بسیارى به امر تعلیم و تربیت کودکان در سراسر جهان شده است. توجه به استقلال فکری، تفکر انتقادى و تفکر خلاق در کوکان رو به افزایش است و در این راستا طرح معروف به فلسفه براى کودکان توانسته است راهگشاى بسیارى از مشکلات و مسائل آموزش و پرورش باشد.آشناسازى کودک با مفاهیم فلسفى مى‌تواند علاوه بر تاثیرات مثبت گفتارى و شنیدارى برکوکان، اجتماعى شدن را نیز تسریع کند و مهمتر از همه تفکر کودکان را تقویت نماید. مفاهیم فلسفى (خصوصا در قالب داستان که داراى تاثیر بیشترى است) مى‌تواند جرقه‌هایى در ذهن کودکان ایجاد کند که روشنى‌اش تا سالها در زندگى آینده آنها باقى بماند.
فلسفه به گفته سقراط حکیم “جستجوى حقیقت” است و فیلسوف دوستدار حقیقت و هنگامى که از فلسفه براى کودکان سخن مى‌گوییم این معنى را دنبال مى‌کنیم که به کودک یارى دهیم تا در جستجوى حقیقت باشد و این ممکن نمى‌شود مگر زمانى که کودک، اندیشیدن (به معنى عام) و اندیشیدن براى خود (به معنى خاص) را بیاموزد.هدفى که فلسفه با کودکان دنبال مى‌کند هدایت کودکان به سویى است که با دید تیزبین و انتقادى خود،‌ موشکافانه همه چیز را بررسى کند و با ارتقاى سطح تفکر به آنها کمک کند تا حقیقت را دریابند و بتوانند مسائل و مشکلات خود (و جامعه اطراف خود) را حل کنند. هدف این برنامه آموزشی، پرورش قدرت تفکر چند بعدى در کودکان و نوجوانان است که در نتیجه توانایى استدلال،‌ تفکر انتقادی، خلاقیت‌هاى فکرى و تفکر دقیق را در آنها پرورش مى‌دهد. در این برنامه کودکان با افکار فلاسفه آشنا نمى‌شوند بلکه روشى را در پیش مى‌گیرند که دانش را از تحقیق خود به دست مى‌آورند. حفظ مطالب، مهارت سطح پایینى است و دوام زیادى ندارد باید به کودکان مفهوم‌سازی، قضاوت و استدلال را آموخت.
در جامعه‌اى که افراد آن تفکر داشته باشند نیاز به بازرس احساس نمى‌شود و هرکس بازرس خود و دیگران است و این همان خاستگاه امر به معروف و نهى از منکر است که اسلام از قرن‌ها پیش بر آن تاکید داشته و دارد و همین امر سلامت جامعه را بیمه مى‌کند. همان طور که مى‌دانیم “نقد کردن و نقد شدن” به طورى که موجب پیشرفت جامعه شود یکى از الزامات توسعه است.اما اساس کار منطقى اندیشیدن (که مهمترین ابزار تفکر نقاد و منطق است) بهتر آن است که از زمان کودکى و دوران آموزش‌هاى اولیه باشد نه در بزرگسالى که نهادهاى درونى انسان شکل گرفته و عادات و ملکات برانسان حکومت مى‌کنند، کودک اگر در کودکى بیاموزد که هر پدیده و هر عملى قابل وارسى است و مى‌توان با یک یا چند “چرا”؟ از خود آن را تحلیل منطقى کرد و درستى و نادرستى یا خوبى و زشتى آن را دریافت این عادت نه فقط کودک را به درک بهتر دروس مدرسه وادار مى‌کند و باعث مى‌شود او “اجتهادی” نه تقلیدى به تحصیل بپردازد، بلکه عادت مى‌کند که در تمام طول زندگى خود پیش از هر اندیشه یا عمل درباره آن اندیشیده و صحت و سود عملى و یا فساد و ضرر آن را به دست آورده باشد.
چنین انسانى نه در کودکى و نه در جوانى دنبال هوس نمى‌رود و مانند بسیارى از جوانان، زودشکار افکار‌ و اهداف و ایدئولوژى‌هاى مضر نمى‌شود و به آسانى تسلیم وسوسه هر شیاد نمى‌گردد و با چراغ تفکر و استدلال، راه مستقل خود را طى مى‌کند و در عمل، یک شهروند خوب،‌ یک دانش آموخته مجتهد و شاید مبتکر و در زندگى داخلی، یک همسر و یک مربى خوب فرزندان خواهد بود.گام اول در این کار ظریف و پیچیده ولى مهم آن است که کودک ونوجوان به تفکر و پرسش فلسفى عادت کند و پدیده‌هاى اطراف خود را به دیده تدبر بنگرد و از آن آسان نگذرد. براى هر چیز علت و اسبابى قائل باشد و سعى در یافتن علل و عوامل هر پدیده باشد و طبعا در رفتار شخصى خود نیز تامل و تدبر به کار برد. گام بعدى بهره‌گیرى از این عادت براى یافتن پاسخ به پرسشهاى اصلى هر انسان که معمولا به صورت: از کجا آمده‌ام؟ چرا آمده‌ام؟ به کجا مى‌روم؟ چگونه باید زندگى کنم؟ این پرسشها براى هرکس مى‌تواند مطرح باشد، این پرسشها استخوان‌بندى اصلى فلسفه است و در آن ارکان دینى و اعتقاد به خدا و توحید او و معاد و مبعث انبیا و دیگر امور اعتقادى شکل مى‌گیرد.
کودک، فطرتا فیلسوف به دنیا مى‌آید، هر کودک از سنین کودکى که با پدیده‌هاى طبیعى اطراف خود آشنا مى‌شود در ذهنش پرسش‌هایى شکل مى‌گیرد که فلسفى است و براى آن به پاسخ نیازمند است و اگر به او پاسخ داده نشود این فطرت و احساس فطرى سرکوب و منزوى مى‌شود و گاه پیامدهاى ناشایست به بار مى‌آورد.فلسفه برخلاف برخى از علوم و فنون، با سرشت انسان یعنى همه انسان‌هاى سالم عقل و روانى آمیخته است و مى‌توان گفت که هر کودک فیلسوف به دنیا مى‌آید. این حرف بزرگى است یعنى هر انسانى غریزه “فلسفیدن” دارد و باید این غریزه را اقناع کند و در کنار مشاغل اصلى خود فلسفه هم بیاموزد. دلیل آن هم معلوم است زیرا تفکر درباره جهان از خدا و آفریدگار گرفته تا کوچکترین پدیده‌ها یکى از ضرورت‌هاى زندگى بشر است و همان طور که هرکس باید خانه‌اى را که در آن زندگى مى‌کند بشناسد، انسان هم باید به اول و آخر عالم و وضع خود در جهان و خطرات هر فواید آن آشنا باشد.
براى عامه مردم و کودکان، آن بخش از فلسفه ضرورى است که براى زندگى آنها مفید باشد. انسان هر شغلى که داشته باشد باید مقدارى با فلسفه نیز آشنا باشد یعنى فلسفه شغل نیست بلکه رکن لازمى از شخصیت انسان آگاه و اندیشمند است. در این میان کودکان هم سهمى از فلسفه را دارند زیرا آنها هم داراى غریزه فلسفیدن،‌ تفکر و استدلال،‌ نقد و خلاقیت و بررسى منطقى و انتخاب هستند.کوکان حتى بیش از دبستان هم فیلسوفان کوچکى هستند که نه فقط خودشان از آن آگاه نیستند که حتى والدین و اطرافیان آنها هم نمى‌دانند همه ما تجربه‌ کرد‌ه‌ایم که کودکان چگونه از والدین خود سوال مى‌کنند. سوال‌ اولین گام “فلسفیدن” و اولین علامت فیلسوف بودن کودک است. با هر سوال یک مسئله به وجود مى‌آید و مجموعه‌اى از مسائل و پاسخ و حل آن جلو پاى انسان را در زندگى روشن و روشن‌‌تر مى‌کند.
کودکان حتى از خالق، از آغاز خلقت، از تولد و مرگ انسان و علت بسیارى از پدیده‌هاى پیرامون خود که عمده‌ترین مسائل فلسفى هستند، پرسش مى‌کنند و جواب قانع کننده‌ مى‌خواهند. ممکن است برخى گمان کنند که کودک ظرفیت مسائل فلسفى را ندارد، این گمان باطلى است. اگر مقصود از فلسفه پرسش و پاسخ‌هاى مربوط به پرسش‌هاى کلى از جهان و انسان و هستى و نیستى و مانند اینها باشد که معمولا کودکان در همین زمینه سوالاتى دارند، تجربه آموزش به کودک نشان مى‌دهد فهم و درک کودک از مسائل فلسفى بستگى به شکل آموزش دارد (تبدیل کلاس سنتى به کلاس کاوشگری) اگر به کودکان اجازه داده شود که فکر کنند و از طرف دیگر آموزگاران و مربیان روش درست پرورش فکر و راهبردن به نتایج آن را به کودک بیاموزند و خود مربیان نیز روش درست و عملى داشته باشند، دیده خواهد شد که کودکان به خوبى قادر به درک حقایق و مسائل فلسفى هستند وحتى مى‌توان از راه فلسفه و با منطق مناسب به آنها روش زندگى خوب را آموخت. معمولا انسان‌ها ذهن خلاقى دارند که بایستى از کودکى پرورش داده شود، سبب آنکه در عمل مى‌بینیم بیشتر مردم ذهن خلاق ندارند آن است که از کودکى آنها را مقلد و طوطى‌وار بارآورده‌اند، کمتر اتفاق مى‌افتد که در مسائل زندگى یا در سر کلاس درس از کودک سوال شود که نظر او چیست؟ همیشه گفته‌اند که حقیقت همان است که معلم درس مى‌دهد یا بزرگترها مى‌گویند.
وقتى از کودک سوال شود به تدریج استعداد او براى تفکر و استنباط مجتهدانه و خود جوش پرورش مى‌یابد. وقتى بزرگترها به سوال کودک پاسخ دهند،‌ ذهن کودک فعال مى‌شود و به سراغ سوالات دیگر و فهم مطالب تازه‌تر مى‌رود. به پرورش ذهن و روح کودک از زاویه دیگر هم مى‌شود نگاه کرد و آن حق ذاتى کودک براى سوال کردن و کنجکاوى و درک مطلب و حق او بر مربیان براى دریافت یارى و مساعدت و همکارى براى رشد حس فلسفى آنان است.اسلام به عنوان یک آئین جامع و کامل به خوبى به اهمیت تفکر و اندیشیدن و استدلال در برخورد با پدیده‌هاى طبیعى جهان که آن را آیات یعنى نشانه‌هاى خدا مى‌نامد توجه داده و در قرآن و حدیث مکررا آن را به مسلمین گوشزد کرده است. در قرآن فراوان به تدبر و تفکر و تعقل امر نموده، “تدبر” یعنى زیر و رو و کند وکاو کردن یک موضوع و “تفکر” یعنى استفاده از داده‌هاى علمى و تجربى براى رسیدن به نتایج جدید و “تعقل” یعنى بهره‌گیرى از نیروى تمیز بین خیر و شر و زشت و زیبا و بایسته و نبایسته است.
در هیچ دینى این قدر به تفکر و تعقل و به عبارتى “فلسفیدن” امر و ارشاد نشده است.اصولا قرآن شیوه‌اى خاص دارد که بیشتر حقایق جهان را از طریق پرسش از مردم مخاطب به آنها مى‌آموزد. یکى از اصول مهم اسلام اصل کرامت و منزلت عالى بشر است، شخصیت دادن به مخاطب بر همین اصل استوار شده است. مثلا قرآن از بت‌پرستان مى‌پرسد! اتعبدون ماتنحتون؟ (آیا چیزهایى را که خودتان در چوب تراشیده‌اید مى‌پرستید؟ (یا) ‌خطاب به گناهکاران مى‌گوید “افتجعل المسلمین کالمجرمین” (آیا مطیع قانون را با قانون‌شکن همسان قرار خواهیم داد؟! در همه پرسش‌هاى قرآنى مخاطب براى پاسخ به آن پرسش‌ها باید به وجدان و فطرت و عقل خود یا تجربه‌ها و داده‌هاى بیرونى مراجعه کند و پاسخى را که بدون لجاج و تعصب بیابد همان موضوعى است که قرآن مى‌خواهد بگوید و این نشانه آن است که روش پاسخ و پرسش و رو در رو ساختن مخاطب با وجدانش و به عبارتى دیگر بیرون کشیدن مطلب از خود مخا‌طب و یتغیر سقراط زایاندن فکر مخاطب و درآوردن سالم مولود فکرى از طریق تحریک ذهن و وجدان و بیدارسازى وجدان اوست. امیرالمومنین امام على - علیه‌السلام - در خطبه اول نهج‌البلاغه مى‌فرماید:
“خداوند پیامبرانش را به نبوت براى بشر فرستاد تا به پیمانى که (به صورت نهاد فطرت)‌ با خدا بسته‌اند وفا کنند (یعنى به وجدان و داورى درون خود عمل کنند) و نعمت‌هایى را که فراموش کرده‌اند به یاد آورند و استعدادهاى نهفته آنان را که در عقل به صورت گنجینه و نهان است به دست خودشان استخراج نمایند.”
در کودکان استعدادهایى است که بعضى مرتبا در همه مشترک و برخى از استعدادها در افراد کمترى از کودکان وجود دارد. همان گونه که در خطبه اول امام علی(ع) دیدیم وظیفه یک دین واقعى و پیامبران حقیقى آن است که استعدادهاى نهفته در انسان را بیدار و فعال سازند و این وظیفه پس از پیامبران بر دوش خانواده‌ها و دولت‌ها است و چون همه والدین کودکان توانایى این تربیت کودکان را به صورت کامل ندارند این وظیفه مهم را خداوند بر دوش حکومت و دولت گذاشته است. یکى از استعدادهاى خدادادى کودکان فلسفى فکر کردن است. زیرا کار فلسفه پرسش یا چرا از وجود و یا عدم اشیا و رویدادهاست. هرکس در این موضوعات پرسشى بکند کارى فلسفى کرده واگر به او کمک شود مى‌تواند به شناختى قابل‌قبول از جهان برسد.
آنچه امروزه محل توجه متخصصان پرسشهاى اساسى مى‌باشد آن است که همه انسانها داراى خصوصیت فطرى اندیشه‌ و تفکرند. اندیشه و تفکر نیاز به آموزش ندارد بلکه بیش از هر چیز نیازمند به کسب مهارت است. لذا باید مهارتهاى تفکر را در افراد پرورش داد و این پرورش مى‌تواند درسنین بچگى و حتى خردسالى صورت گیرد. در چند دهه اخیر بسیارى از کشورهاى دنیا به این نتیجه رسیدند که قدرت استدلال بچه‌ها و نیز قوت احکام اخلاقى ایشان باید تقویت گردد. مهمترین بخشهاى فلسفه که از این جهت حائز اهمیت فوق‌العاده مى‌باشد عبارتند از اخلاق و منطق. اما سوال اساسى این است که آموزش این مباحث چگونه براى بچه‌ها امکان‌پذیر است.

شنبه 25/8/1387 - 17:14
آموزش و تحقيقات
آموزش مسئولیت

در ابتدا بهتـــر است بدانیـــم كه مسئولیت چیست؟

واژه مسئولیت از لحاظ لغوی به معنی توانایی پاسخ دادن، و در عرف عام به مفهوم تصمیم گیریهای مناسب و موثر است. منظور از تصمیم گیری مناسب، آن است كه كودك در چارچوب هنجارهای اجتماعی و انتطاراتی كه معمولا از او می رود، دست به انتخابی بزند كه سبب ایجاد روابط انسانی مثبت، افزایش ایمنی، موفقیت و آسایش خاطر وی شود. مسئولیت ارثی نیست و باید از طریق تجربه آموخته شود. آموزش مسئولیت پذیری به كودكان، نیازمند جوّی خاص در خانه و مدرسه است. چنین جوی در مورد تصمیم گیری ها و پیامدهای آنها، اطلاعاتی به كودكان می دهد و منابعی را برایشان فراهم می كند تا بتوانند تصمیمات صحیحی بگیرند و در بزرگسالی، بتوانند مسئولیت هر آنچه را كه در زندگی اش رخ می دهد، بر عهده گیرد. كودك از نخستین روز زندگی تا بزرگسالی باید قابلیت مسئولیت خویش را افزایش دهد، او از طریق كنش های متقابل با والدین، معلمان و همسالانش به اهمیت مسئول بودن پی می برد. این كنش های متقابل، شامل انتظاراتی است كه از كودك می توان داشت و این كه او باید یاد بگیرد روز به روز به نحوی مناسبتر و موثر تر به آنها پاسخ دهد.
حس مسئولیت هنگامی در كودك به وجود می آید كه به او مسئولیت داده شود، زمانی كه كودك بزرگ می شود بر تعداد موقعیت هایی كه او قبول مسئولیت خواهد كرد، افزوده خواهد شد. چیزهایی كه او مسئولیتشان را بر عهده می گیرد، تغییر خواهند كرد، و پاسخ هایش ظریفتر از پیش خواهد شد. به عنوان مثال: غیر عادی نیست كه پاسخ یا واكنش كودك دو، سه سال نسبت به مردم، گریه كردن، خود را كنار كشیدن و یا پنهان شدن پشت سر مادر باشد. در حالی كه چنین واكنشی برای فردی پانزده ساله كاملاً نامناسب است ! اگر كودكی در معرض تجربیاتی وسیع قرار گیرد و بیاموزد كه به تجربیات متعددی دست زند، شمار پاسخ های مناسب و موثرش افزایش می یابد.
انسان از اشتباهات خویش بسیاری چیزها می آموزد، اما چنانچه كودكی نتواند یاد بگیرد كه چرا كارش اشتباه بوده است، یا به جای آن چه كاری می توانست انجام دهد، هرگز نمی تواند پیشرفت كند؟ شاید همه ما با افرادی روبرو می شویم كه اشتباهی را بارها تكرار می كنند، زیرا راه های بهتری را نمی شناسند. در ضمن باید بدانیم كه مسئول بودن به معنی پیروی كوركورانه از سایرین نیست. اگر تمام تصمیمات مهم كارهایی را كه كودك باید انجام دهد، سایرین بر عهده گیرند، او صرفا عامل اجرای ارائه بزرگسالان محسوب می شود. مسئول بودن، بدین معنی است كه فرد، شخصا به انتخابهایی دست زند و تصمیماتی بگیرد كه نتایج مثبتی را در پی داشته باشند. اگر كودكان برای تصمیم گیری های مهم، فرصتی در اختیار نداشته باشند، نمی توانند مسئولانه عمل كنند.
قابلیت كودكان برای تصمیمی گیری های موثر از زمانی به زمان دیگر، از كودكی به كودك دیگر متغییر است، و در برخی از موارد بهتر است كه آنان به لحاظ كمی سن، ناپختگی و نداشتن تجربه، تصمیم نگیرند. پس برای آموزش مسئولیت پذیری به كودكان، باید هر چه زودتر، و تا حد امكان هر چه بیشتر، فرصت های تصمیم گیری در اختیار آنان قرار گیرد. البته باید توجه داشته باشیم كه به سبب رابطه ای كه بین تصمیم گیری و مسئولیت وجود دارد، شك نیست كه مردّد و بی تصمیم بودن، یك راه بی مسئولیت بودن است. زیرا هنگامی كه لازم است انتخابی صورت گیرد و شخص در این كار تردید می كند، تردید او سایرین را ناگزیر می سازد كه مسئولیت انتخاب كردن را بر عهده گیرند. زمانی كه كودكان مردد هستند، اغلب با مهارت، والدین خویش را وادار می سازند كه برای ایشان تصمیم بگیرند. این امر در كودكان خردسال كه هنوز فاقد اطلاعات و تجربه لازم هستند، نه غیر عادی است و نه ناشایست. آنان می ترسند كه مبادا تصمیم نادرستی بگیرند و پیامدهای آن دامنگیرشان شود. وجود الگوی بی تصمیمی مبیّن آن است كه كودك در حال تكامل حسّ مسئولیت خویش نیست.
گاهی كودكان در خانه حوصله شان سر می رود و ظاهرا نمی توانند برای سرگرم كردن خویش كاری پیدا كنند. از این رو نزد والدین می آیند و می پرسند: من چه كار كنم ؟ این دسته از كودكان ممكن است نسبت به پیشنهادات ارائه شده، واكنش هایی منفی نشان دهند مثلا بگویند: این كه سرگرمی نیست. یا ممكن است مدتی خود را با آن پیشنهاد مشغول كنند، ولی دوباره حوصله شان سر می رود، برمی گردند و سرگرمی تازه ای می خواهند. در این گونه موارد بیشتر والدین پس از مدتی از كوره در می روند و عصبانی می شوند. كودكی كه به چنین الگویی رسیده است، با وجود آن كه ممكن است دقیقا بداند كه در خانه چه چیزهایی برای سرگرم كردنش وجود دارد، باز هم تمایل دارد كه سایرین برایش تصمیم بگیرند!
برای آموزش مسئولیت پذیری به كودكان، هیچ گاه چندان زود نیست. حتی در دوران شیرخوارگی، والدین می توانند محدودیت هایی را تلویحا به كودكان بفهمانند و آنان را به تصمیم گیری ترغیب نمایند به عنوان مثال زمانی كه والدین، جغجغه ای را كه به نظرشان می رسد كودك می خواهد در اختیارش می گذارند، یا به خواسته هایش پاسخ می دهند، به تدریج به او كمك می كنند كه تصمیم گیری كند. در اوایل زندگی كودك، معمولا قبول مسئولیت، با بازی توام است بازی كردن، عامل مهمی در ایجاد احساس مسئولیت در كودك است.
تعاریف زیر در مورد كار و بازی می تواند به والدین كمك كند تا برخی بلاتكلیفی هایی را كه ممكن است هم آنان و هم كودكان با آن روبه رو شوند، پیش بینی كنند:

بــــازی

به فعالیت هایی اطلاق می شود كه كودكان به سبب نوع احساس خود، انجام می دهند. بازی را می توان پاسخی به آرزوها، تمایلات و خواسته ها دانست.

كـــــار :

شامل فعالیتهایی است كه كودكان علیرغم نوع احساس خود انجام میدهند. این فعالیتها مستلزم آن هستند كه كودكان برای انجام تعهداتی كه نسبت به دیگران دارند، از لذت شخصی چشم بپوشند، و از آنچه كه دوست دارند در آن موقع انجام دهند، منصرف شوند. 
والدین، ناگزیرند كه در طول رشد كودكان، تعادل بین كار و بازی آنان برقرار نمایند. با وجود آنكه بازی می تواند فرآیندها و مهارتهایی را به كودكان بیاموزد، آنان باید به انجام تكالیفی غیر از بازی نیز ملزم شوند. اگر فعالیتهای كودكان با مهربانی، گرمی و شوخی بزرگترها توام شود، كارها برای آنان به صورت سرگرمی و تفریح در می آید. مثلا زمانی كه به كودك گفته می شود حالا كه مامان دستش بند است، این چند تا اسباب بازی را جمع كن، كودك احساس می كند كه بدون كمك او كارها تمام نمی شود و یا وقتی پدر، ظرف زباله را بیرون می برد و كودك همراه پدر چند تكه دور ریختنی را با او بیرون میبرد، حس میكند كه كار بزرگسالان را انجام داده است و یا هنگامیكه مادر، در حال جاروكردن، به كودك نوپایش اجازه می دهد كه دكمه خاموش و روشن جارو را فشار دهد، اغلب قلب كودك از هیجان به تپش می افتد. پس غالبا دیده می شود كه كار می تواند به صورت بازی در آید، و برعكس.
اما بطور كلی، جمع كردن اسباب بازی ها فشردن دكمه های جاروبرقی، كمك به پدر در بردن زباله ها و غیره، پس از مدتی از شكل سرگرمی و بازی خارج می شوند و به صورت كار در می آیند. بنابراین، حالت تفریحی خود را از دست می دهند و مهارت مهم والدین در آن است كه بدانند گذر از بازی به كار را به نحوی ترتیب دهند كه كودكان به راحتی حس مسئولیت داشتن نسبت به خود، خویشان و اطرافیان را تكامل بخشند. كودكان در مورد كار و بازی از نگرش های بزرگسالانی كه الگویشان هستند، تقلید می كنند. اگر كار در نظر والدین امری دشوار باشد و به آن تن در ندهند، كودكان نیز چنین می كنند.
ما باید بدانیم كه تمام كودكان آرزو دارند كه شبیه والدین خود باشند. هر گاه كودك دریابد كه پدر ، مادر و یا هر دو آنان از زیر بار مسئولیت شانه خالی می كنند، معمولا او نیز نگرشی مشابه پیدا می كند، اگر پدر هیچ وقت ظرف ها را نمی شوید ممكن است پسر احساس كند كه شستن ظرف ها كاری غیر مردانه است و او نیز مانند پدر رفتار می كند و یا اگر پدر یا سایر بزرگسالان خانواده عادت به دشنام و ناسزاگویی داشته باشند، كودك خردسال خانواده نیز همان كلمات را تكرار می كند و اگر مادر، هنگام نظافت خانه عصبانی می شود، كودك خردسال او نیز، احساس منفی مادر را با انجام این گونه وظایف، مرتبط می كند. ولی چنانچه والدین، با خوش خلقی، شكیبایی و احساس مسئولیت به وظایف خویش رو كنند، جوی را ایجاد می نمایند كه كوشش های كودك در آموختن انجام وظیفه، با احساسات مثبت نسبت به آن، توام شود.
لازمه ترتیب دادن مرحله گذر از بازی به كار، روشن بودن معیارها و انتظارات است. كودك در ابتدا به عنوان سرگرمی، اسباب بازی هایش را جمع می كند ، سپس برای كمك به مادر ، آنها را مرتب می كند، كمی بعد به این علت كه بزرگترها در آن موقع گرفتارند، این كار را انجام می دهد و سرانجام، چون خود را مسئول جمع كردن اسباب بازی هایش می داند دست به كار می شود. برای كودك، هر یك از این مراحل گذر، تا حدی متضمن فشار روانی و سردرگمی است. لیكن اگر بزرگتر ها در طول این تغییرات، بردباری خویش را از دست ندهند و پیوسته از او بخواهند كه هر كاری را به نحوی انجام دهد كه شایسته پاداش باشد، این مراحل گذر، بدون دردسر طی می شود و كودك با كمترین مقاومت، مسئولیت های خویش را بر عهده می گیرد.

كــــودكان، مسئولیت پذیــــر خواهند شد، اگــــر :

۱ـ بدانند كه چگونه تصمیم بگیرند و تصمیمات درستشان، به آنان خاطرنشان و با پاداش های مناسب، تقویت شود.
۲ـ والدین و معلمان از تصمیم گیری های كودكان آگاه باشند و مطمئن باشند كه برای آنان فرصت های لازم برای تصمیم گیری وجود دارد.
۳ـ بزرگترها باید جوی را ایجاد كنند كه در آن بر مسئولیت فردی تاكید شود و مقصر شمردن دیگران ، بی تصمیمی و عدم مسئولیت پذیری، كاهش یابد.
۴ـ والدین و مربیان در مواردی كه كودكان قادر به تصمیم گیری هستند، باید از تصمیم گیری به جای آنان پرهیز كنند. تصمیم گیری برای كودكان، باعث تضعیف قدرت مسئولیت پذیری ایشان می شود.

در نتیجــــــــــه

که بر كودكان بتوانند، مخصوصا در دوران كودكی، تصمیماتی بگیرند كه بر رفتار والدنیشان اثر بگذارند، برایشان سودمند است. به عنوان مثال، هنگامی كه پدری تصمیم می گیرد مدتی با كودك خود بازی كند، می تواند بگوید: بیا برویم به اتاق تو، و بدون سروصدا كمی بازی كنیم. خوب، تو چه بازی ای را دوست داری؟ در اینجا كودك می تواند تصمیم بگیرد و نظر خود را بگوید. كودكان می توانند حتی در سالهای اول زندگی تصمیم بگیرند كه مثلا:
ـ در حمام، چه بازی ای كنند.
ـ كدام لباس را بپوشند؟
ـ چه كتابی برایشان خوانده شود؟
كودكان نیاز ندارند كه دایم كنترل شوند، اما چنانچه بدانند كه والدین به آنان اجازه می دهند كه برخی از روابط و كنشهای متقابل خویش را تحت اختیار و كنترل داشته باشند، حس ارزشمندی و با كفایت بودنشان افزایش، و احساس مسئولیتشان تکامل می یابد. تكامل می یابد.

شنبه 25/8/1387 - 17:14
آموزش و تحقيقات

چشم ، چشم ، دو ابرو

روان شناسان به طرق مختلف درباره کودکان تحقیق کرده اند که یکی از مهمترین آنها تجزیه و تحلیل نقاشی های کودکان است. نقاشی ، کودک را در مراحلی که حوادث اطراف خود را دسته بندی و عرضه می کند و روند تکامل یافته ای را از زمان خط خطی کردن ساده تا زمانی که خطوط معنی دار و مبتنی بر قوانین پرسپکتیو و شالوده منطقی را رسم می کند، می توان چیزی شبیه خواب و رویا معنی کرد. نقاشی همانند خواب و رویا به کودک فرصت می دهد اطلاعات و اعمالی را که از دنیای بیرون کسب می کند از هم جدا و سپس آنها را دوباره تنظیم کند. در نقاشی ، همانند خواب و رویا، کودک خود را از ممنوعیت ها رها کرده ، در حالتی ناخودآگاهانه درباره مسائل ، کشفیات و مشکلات و دلهره هایش صحبت می کند. به همین دلیل اگر آموزش نقاشی را بر پایه تصحیح نقاشی قرار دهیم و در آن به کودکان از سنین پایین تمرین کپی و تقلید کردن از مدل را بیاموزیم ، مرتکب اشتباه شده ایم. در نقاشی کودک ، خطی که بر تصویر صورت برادر کشیده است یا حذف شدن ، به کارگیری رنگ خاص ، از میان بردن یا بیش از حد بزرگ جلوه دادن بعضی حوادث ، همگی حکایت از نشانه ها و علائمی می کند که دارای معانی روشن هستند و بزرگسالان با کمی شناخت و دقت ، قادر به مشاهده و تعبیر آن می شوند.
 
کودک یک ساله مداد در دست می گیرد، ولی بسهولت نمی تواند روی کاغذ خط بکشد. مداد را روی کاغذ می کوبد و سرانجام کاغذ را پاره می کند. کودک 18 تا 20 ماهه موفق به کشیدن خط می شود.
کراتی و مارتین می گویند: "توانایی ترسیم خطهای افقی قبل از خطهای عمودی ظاهر می شود." در 2 سالگی خطهای دایره ای یا زاویه دار ظاهر می شود. در 2 سال و نیمی به علت افزایش قدرت عضلات ، وقتی خطی را رسم می کند با چشم مراقب است که خط از محدوده تعیین شده خارج نشود. در 3 سالگی فقط لذت بردن از حرکت یا فشار مداد روی کاغذ نیست ، بلکه مایل است احساسات درونی خود را که در ارتباط با تجربه های زندگی کوتاه است ، را بیان کند. در 3 سالگی خطهای عمودی را بیشتر از افقی رسم می کند. خط عمودی بیانگر اظهار وجود کودک است و توسعه آن نشان می دهد کودک از وجودش آگاه است.
در اواخر 3 سالگی شروع به کشیدن اشکالی شبیه خانه یا خورشید می کند. در 4 سالگی خط نگاری های او جمع می شود و حتی برای بزرگسالان نیز معنا پیدا می کند. در 5 تا 6 سالگی امکان دستیابی کودک به درک حروف الفبا یا نوشتن که بیشتر از رسم و نقاشی جنبه آموزشی دارد، فراهم می شود.

رنگها

بین نقش رنگ و زندگی عاطفی کودک با در نظر گرفتن دوران تکاملی او یک حالت متوازی است. 3 تا 6 سالگی کودک بیشتر تحت تاثیر فشارهای درونی است ، بنابراین علاقه وافری به استفاده از رنگ دارد و آن را مقدم بر شکل ظاهری می داند، ولی بتدریج که سن او بالا می رود از وابستگی اش به رنگ کم می شود و علاقه او به تقدم شکل بر رنگ فزونی می یابد. هر قدر کودک کوچکتر باشد رنگهای زنده تر را به کار می برد. در کودکستان کودکان ترجیح می دهند رنگهای گرم و تند استفاده کنند و فقط کودکانی که در خانه تحت نظارت شدید هستند رنگهای سرد را انتخاب می کنند که علت اصلی به مشکلات عاطفی و روانی مربوط می شود.
فقدان رنگ در تمام یا قسمتی از موضوع نقاشی نشانگر خلاء عاطفی و گاهی دلیل بر گرایش های ضد اجتماعی است. کودکان سازگار در نقاشی هایشان به طور متوسط از 5 رنگ مختلف استفاده می کنند. کودکان گوشه گیر یا آنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند از یک یا دو رنگ بیشتر استفاده نمی کنند. علاقه واقعی کودک نسبت به رنگ زمانی شروع می شود که او سعی در کشیدن شکلهایی می کند. این مرحله تا 7 یا 8 سالگی به درازا می کشد. کودک برای استفاده از رنگها فقط تحت تاثیر احساسات خود قرار دارد. مثلا ممکن است چمن را بنفش بکشد، چون هم می خواهد چمن را نشان دهد و هم از رنگ بنفش خوشش می آید. کودک در حین بزرگ شدن بتدریج ارتباط میان اشیا و رنگ حقیقی آنها را درک می کند، ولی بدو امر این موضوع فقط در مورد چیزهایی است که برایش ارزش عاطفی دارند؛ مثلا اگر مادرش موهای بور داشته باشد هر زنی را که می کشد موهایش را بور می کند، زیرا این رنگ برایش انباشته از نیروی عاطفی است.

نماد رنگها

رنگها تحت تاثیر عوامل جسمی و روانی و در فرهنگ های مختلف ، دارای معانی خاصی است. در قبایل موزامبیک رنگ سیاه رنگ خوشی و شادی و قرمز تقریبا در همه جا معنای قدرت را القا می کند، زیرا با خون که نماد زندگی است ، همرنگ است.
در مذهب اهالی تبت و مردم مسیحی ، نماد عفت و پاکی زنانه ، رنگ آبی است که نشانه صلح هم است.در کابوکی ژاپن ، رنگ قرمز نشانگر شیطان و ابلیس ، رنگ سفید و طلایی مخصوص رهبانیت الهی است. رنگ زرد نشانه دهنده شادمانی است ، رنگ آبی نشانگر ترس و غم و رنگ سبز نشانگر بوالهوسی است. از نظر روانی 2 گروه رنگهای گرم (قرمز، زرد و نارنجی) و رنگهای سرد (سبز، آبی و بنفش) با هم تفاوت عمیق دارند. رنگهای گرم تحریک کننده ، سبب فعالیت و جنب و جوش ، الهام دهنده روشنی و شادی زندگی و مولد حرکت هستند، در حالی که رنگهای سرد، حالتهای انفعالی ، سکون ، بی حرکتی و تلقین کننده غم و اندوه هستند. رنگهای خنثی (خاکستری) مبین درونگرایی ، استدلال خودمختاری و حمله وری و تمایل به آغشته سازی است. رنگهای سرخ در آغاز مورد توجه کودکان خردسال است.بعدها مبین فعالیت های غیردوستانه و پرخاشخویی می شود. آنها که قواعد و قوانین را بدرستی قبول ندارند، ولی می کوشند خود را با آن منطبق کنند و دیگر آنها که از نظر رشد و تکامل به مرحله درک قوانین و قواعد اجتماعی رسیده اند و می کوشند در عمل آنها را به کار برند، از آبی استفاده می کنند. رنگ سیاه منع ، ترس ، تشویق ، وسواس ، اضطراب است. رنگ نارنجی آرامش و خوشی را به یاد می آورد. رنگ سبز گویای عکس العمل علیه نظامهای خشک و طاقت فرساست. رنگ بنفش تمایلات درهم و برهم و نامتجانس را نشان می دهد.

موضوع نقاشی و شخصیت کودک

کودک با تمام وجود و شخصیت ذهنی و عاطفی خود نقاشی می کند. موضوعاتی که در نقاشی کودکان دیده می شود، آدم ، خانه ، درخت ، خورشید، ماه ، حیوانات و خانواده است.

شکل آدم

هنگامی که کودک شکل آدمی را می کشد، پیش از هر چیز شکل خود یا درکی که از بدن و تمایلاتش دارد را بیان می کند. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملا سازگار باشد. اگر آدمک مثلا در اندازه ای خیلی کوچک یا در گوشه ای از کاغذ کشیده شده باشد به معنای این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایین تر می داند.

مراحل تکامل چهره نگاری

در ابتدا، اشیا در نظر کودک فقط خانه و آدمک است. فاصله 3 تا 4 سالگی کودک سعی می کند تصویر شخص یا اشخاص را بکشد. این تصاویر شامل یک دایره به جای سر و در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاهاست. علت ساده بودن نقاشی در این سنین از عدم شناخت تکنیک ناشی نمی شود، بلکه این درست همان تصویری است که کودک از بدن در ذهن دارد. کودک در سالهای اول زندگیش هنگام کشیدن آدمک بدن او را فراموش می کند زیرا به نظر او وظیفه و عمل بدن زیاد مهم نیست.
بعد از این مرحله کم کم در داخل دایره ، دو چشم بزرگ نمایان می شود. مرحله بعدی گوشهاست که خیلی بزرگ هستند. در 6 سالگی تصویر کودک از بدن خود در مغزش کامل تر است و دارای 2 گردن و 2 دست است که در انتهای بازو قرار گرفته اند. بلندی آدمک معمولا 4 برابر پهنای آن رسم می شود.
10 سال طول می کشد تا کودک بتواند تصویر کاملی با تمام اعضا و حرکات بدن رسم کند. به گفته گودیناف اصولا نقاشی آدمک بیانگر پختگی فکری کودکان است اگر این کم بها دادن به خود در چند نقاشی کودک ادامه پیدا کرده باشد، نشانگر خجالتی بودن اوست که ممکن است تا حد تمایل به ناپدید شدن نیز پیش برود. در نقاشی ، فقدان دست و بازو نیز علامت کم بها دادن به خود و عدم امنیت است. کودکانی که خود را بالاتر از بقیه می دانند، آدمکهایی با اندازه بزرگ رسم می کنند. این نوع نقاشی مخصوص کودکانی است که اختلال عاطفی دارند یا به طور معمول کودکانی هستند زودرنج و حساس که همیشه فکر می کنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند.

خانه

خانه ، نماد پناهگاه و هسته اصلی و گرمی خانوادگی است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. زندگی سعادتمند در خانه باغچه ، گل ، درهای بزرگ ، پنجره و دودکش بخاری را می کشد، خانه با حالت دلباز عرضه می شود. خانه بدون در ورودی در 5 تا 8 سالگی نشانه خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر، پس از 8 سالگی نشانگر احساس خود کوچک بینی و تنهایی کودک ، در نوجوانی نشانگر شرم و حیای زیاده از حد و داشتن احساسات رقیق است.
هنگامی که پدر و مادر جدا شده باشند، خانه به 2 قسمت تقسیم می شود و اغلب دارای 2 در ورودی است که یک قسمت از خانه نماد زندگی خانوادگی واقعی و در دیگر نشانه زندگی تحمیل شده بر کودک است. خانه به صورت قصر به منزله پناهگاهی مطلوب است. خانه به صورت زندان نشانگر فشارهای خانوادگی و ناسازگار و از هم پاشیده است. کوچه امکان خارج شدن از خانه و محیط محدود خانواده و بالاخره از خود بیرون آمدن است. جاده به صورت پیچ و خم مبین مشکلات در برقراری ارتباط با دیگران است. خیابان های باز و عریض شادی و صداقت را نشان می دهند. کوچه تنگ و بسته کمبودهای عاطفی را القا می کند. افراد پویا و خیالپرور بیشتر به ترسیم امواج دریا یا پرندگان می پردازند.

درخت

برای تحلیل نقاشی درخت باید 3 قسمت آن مشخص شود: ریشه ، تنه و شاخه ها و برگها. ریشه درخت در زمین فرو رفته و درخت را تغذیه می کند، نماد ناخودآگاه نشانه های درونی است. تنه بیانگر مشخصات دائمی و عمیق پایدار شخصیت است. شاخه ها و برگها بیانگر طریق ارتباطی کودک با دنیای خارج است.بچه ها در سنین پیش دبستانی ، تنه درخت را بلند ترسیم می کنند، ولی پس از این سن ، بلند بودن درخت بیشتر نشانگر عقب افتادگی فکری یا بیماری عصبی یا آرزوی بازگشت به دنیای دوران کودکی پیش از مدرسه است. تنه درخت اگر کوتاه کشیده شود، نشانگر جاه طلبی و بلندپروازی کودک است. تنه درخت اگر کج کشیده شود نشانگر عدم ثبات کودک است و تنه صاف نشانگر ثبات فکری کودک است. برگهای زیاد و درهم بیانگر شخصیت در خود فرو رفته کودکی است که آمادگی تغییر و تحول ندارد. درختی که شاخه های آن به هر سویی کشیده شده اند (درختی که شاخه های فراوان دارد) نمایانگر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را بسادگی می فهمد و قادر به ارتباط با دیگران است و در عین حال براحتی می تواند خود را با محیط سازگار کند.

خورشید و ماه

تصویر خورشید بیانگر امنیت ، خوشحالی ، گرما، قدرت و به نظر برخی نماد پدر مطلوب است. خورشید به طور کامل در حال درخشیدن نشانگر رابطه خوب پدر و کودک است. خورشید پشت کوه نشانگر ارتباط نامطلوب پدر با کودک است. خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه نشانگر ترس کودک از پدر است که مضطرب کننده است. طرز کشیدن به حال و حوصله لحظه ای کودک نیز بستگی دارد. باید پی درپی در نقاشی هایش باشد تا بتوانیم درباره او قضاوت کنیم. ماه بیشتر نشانگر نیستی است ، زیرا او زمانی که خورشید یعنی نماد زندگی ناپدید می شود ظهور می کند. بسیاری از کودکان ماه را در نقاشی هایی که از قبر و قبرستان می کنند به کار می گیرند.
شنبه 25/8/1387 - 17:12
آموزش و تحقيقات

رابطه محبت‌آمیز والدین با فرزندان، زمینه‌ساز بروز خلاقیت در آن‌هاست

یك متخصص مهندسی ذهن گفت: رابطه محبت آمیز و محترمانه پدر و مادر با یكدیگر و با فرزندان، زمینه‌ساز بروز خلاقیت در آن‌هاست .
"عبدالوهاب فیروزی" روز یكشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا مركز استان تهران افزود: توجه كردن به جزئی‌ترین حركات، حرف‌ها و مهارت‌های فرزند كه معمولا از دید والدین پنهان مانده است نیز در بروز خلاقیت در نوجوان نقش موثری دارد
وی اظهار داشت: تقویت اعتماد به نفس در فرزندان از طریق شنیدن فعال و بازتاب احساس و عقیده وی نیز زمینه بروز خلاقیت در نوجوان را فراهم می‌كند.
فیروزی، موثرو ماندگارترین تشویق را چهره شاداب و لحن ملایم و مهربان والدین دانست و گفت: تشویق‌ها و تحسین‌ها باید متوجه رفتارها و حرف‌های مشخص باشد و به صورت صفت‌های كلی بیان نشود.
وی افزود: بهترین تشویق‌ها و تحسین‌ها نوع غیر مستقیم آن است كه شامل گفتن خوبی‌های فرزندان به فامیل و دوستان و ایجاد تصویر مثبت اجتماعی از وی است.
وی تصریح كرد: والدین حتی در صورت شكست و افت درسی فرزندان خود پس از واگذاری مسئولیت‌های شخصی به آن‌ها نباید به سرزنش، تحقیر، انتقاد، مقایسه، منت گذاشتن، نصیحت كردن و تهدید وی بپردازند بلكه باید به توجه عاطفی خود ادامه دهند.
فیروزی افزود: در این شرایط والدین باید نكات مثبت فرزندان خود را برجسته كنند و فضایی از مهربانی، صمیمیت، احترام و اعتماد را در محیط خانواده بوجود آورند تا بتدریج شاهد خلاقیت‌های بی‌نظیر بچه‌ها در غلبه بر شكست‌ها و رسیدن به استقلال و خودكفایی باشند.
وی گفت: تذكر مداوم، سرزنش، نصیحت كردن، پیش بینی‌های منفی و گله و شكایت دائمی و انتظارات زیاد و تلاش برای تغییر فرزند بدون ایجاد زمینه‌های مناسب به هر نیتی كه باشد سبب اصلاح رفتار نوجوان نمی‌شود، زیرا، خواسته‌ها و انتظارات ما زمانی از سوی دیگری پذیرفته می‌شود كه در بخش مثبت ذهن وی جاری شود .
شنبه 25/8/1387 - 17:11
دانستنی های علمی

آنچه برای خلاق شدن باید بدانید

آیا دوست دارید خلاقیتتان را بالا ببرید؟ آیا فکر می کنید خلاقیت بالا باعث بهبود زندگیتان خواهد شد؟
قبل از دادن پاسخ بله یا خیر به سوال بالا، ببینید واژه ی خلاقیت در نظر شما واقعاً چه مفهومی دارد؟
اگر تصور می کنید خلاقیت فقط برای هنرمندان لازم است، درحالیکه شما مدیر یا معاون یک شرکت هستید، احتمالاً پاسخ شما به سوال بالا منفی خواهد بود. اما باید بدانید که مفهوم خلاقیت چیزی بسیار فراتر از هنر و هنرمندان است و در کلیه ی عرصه های زندگی برای همه مورد نیاز است.تصور شما از یک فرد خلاق احتمالاً کسی است که در یک اتاق زیر شیروانی که پر از تابلوهای نقاشی است زندگی میکند. یا نویسنده ای که همه ی روز خود را پشت یک کامپیوتر مشغول کار کردن بر روی رمان جدید خود می گذراند. یا یک موسیقیدان، بازیگر، یا خواننده که روی صحنه مشغول اجراست. همه این افراد به طرز هنرمندانه ای کار خود را به دیگران نشان می دهند، و می توان گفت که افراد خلاقی هستند حتی اگر کسی از هنر آنها لذت نبرد.
اما در مورد یک مدیر شرکت که افکار جدیدی برای تولید یک محصول جدید در سر دارد چه می توان گفت؟ فردی که برای به مرحله ی عمل درآوردن افکار و ایده های خود، شرکتی تاسیس کرده و صدها نفر را استخدام می کند؟ به نظر شما آیا این کار هم نیازمند خلاقیت نیست؟
در مورد یک دانشمند محقق که در آزمایشگاه خود مشغول به کار است، و سعی دارد تا ماده ای جدید برای ساختن دارویی برای درمان یک بیماری خطرناک بسازد، چه میتوان گفت؟ آیا این هم کاری خلاق نیست؟ مادری که سعی دارد تا با بودجه ی کم خود غذاهای خوشمزه برای کودکانش بپزد چطور؟ او فردی خلاق نیست؟
برای یک نفر ممکن است خلاقیت به معنای چسباندن صدف های دریایی در اطراف یک نقاشی برای قاب گرفتن آن باشد. برای فردی دیگر خلاقیت در حل یک مسئله ی دشوار فیزیک است. وقتی مفهوم خلاقیت را فقط در چارچوب هنر تعریف کنیم، مطمئناً خیلی تفکرات و ایده های ناب و خلاقانه را نادیده گرفته ایم. هنرمندی که نقاشی می کند و نویسنده ای که رمان می نویسد، هر دو با دانشمندی که در آزمایشگاه کار می کند و آن مؤسس شرکت و آنکه با صدف دریایی برای نقاشی ها قاب درست می کند، وجه مشترک دارند.همه ی آنها روی مشکلات و راه حلهایی برای آنها کار می کنند که سابقاً وجود نداشته است. این افراد از فکرشان برای تصویر راه های جدید برای انجام کارها استفاده میکنند.آنها ایده هایی جدید، دیدگاهی جدید، محصولات جدید و تکنیک های جدید ابداع میکنند. گاهی اوقات توانایی خلاق بودن منجر به شهرت و ثروت می شود و گاهی هم فقط یک نوع احساس رضایت شخصی در فرد ایجاد می کند.
حال سؤال این است که آیا ما می توانیم توانایی خلاق بودن خود را تقویت کنیم؟ بله، یاد گرفتن اینکه چطور خلاق باشیم کاری بسیار لذت بخش و مفرح است. اکثر ما در دوران کودکی قبل از اینکه قانون های جهان را یاد بگیریم، بسیار خلاق بودیم. راه های بسیار زیادی برای زنده کردن دوباره ی این روحیه خلاقیت در ما وجود دارد. برخی از این تکنیک ها شامل افکار بکر و ناگهانی، طرح ریزی فکر، اشکال مختلف هیپنوتیزم و مدیتیشن و خواب های هدایت شده می باشد. همه ی این تکنیک ها یک وجه اشتراک دارند: همه ی آنها سعی دارند تا از انتقادات و قضاوت های درون مغز ما عبور کنند.
همه ی ما ندایی درونی داریم که بر هر چه ما به آن فکر میکنیم و انجام می دهیم، نگاهی نقادانه دارد. اکثر اوقات ممکن است متوجه این ندای درونی باشیم و این ندا تاثیری شگرف بر عملکردهای ما در زندگی دارد. در اکثر ما این ندای درونی بسیار منفی است. مهم نیست که در مورد چه فکر کنیم یا قصد انجام چه کاری را داشته باشیم، این ندای درونی دقیقاً مثل یک ضبط صوت مداوم مشغول انتقاد کردن و عیبجویی از کارهای ما و افکار و ایده هایمان است.وقتی ما به فکری جدید برمی خوریم، ندای درونیمان به ما می گوید: "این فکری احمقانه است." یا اینکه می گوید، "من نباید هیچ وقت فردی متوسط باشم، باید بدرخشم و همیشه بهترین باشم. همه ی افکار من باید نوگرایانه و عالی باشد. اگر ایده های من از همان ابتدا عالی نباشد، من شکست خورده ام و بهتر است دیگر تلاشی نکنم."
این منتقد درونی منفی همیشه به صورت یک ندا نیست و گاهی تصاویری از شکست خود مشاهده می کنیم. یا احساس ترس و خجالت به ما دست می دهد که ما را از دنبال کردن ایده ها و اعمال جدید و خلاقانه باز می دارد. منتقد درونی شما وقتی از شما انتقاد می کند و می گوید که افکار و ایده هایتان جالب نیست، شریر و زیان آور نیست. در واقع این منتقد سعی دارد تا شما را خجالت زده شدن در برابر واکنش ها و عکس العمل های منفی اطرافیان درمورد ایده های شما محافظت کند. این منتقد درونی سعی دارد تا از ما فردی کامل و مطمئن بسازد، اما ممکن است گاهی تاثیرات مخربی نیز داشته باشد.
اگر این گفتگوهای نقادانه درونی ما اکثراً منفی باشد، توانایی های خلاقانه ما فروکش کرده و رفته رفته از بین می روند. و این حس انتقادگر درونی به جای اینکه به ما کمک کند تا افکار بهتری ایجاد کنیم، توانایی ما را برای مطرح کردن ایده ها و افکار جدید نابود می کند. شما نمی توانید در آنِ واحد هم انتقادگر و هم خلاق باشید. این دو رویکرد نیازمند طُرق فکری متفاوت از یکدیگر هستند. رویکرد انتقادانه، تحلیلگرایانه، و قضاوتیِ مغز ما از عهده ی ایجاد و تولید ایده ها و افکار جدید و خلاقانه بر نمی آید. حتی نوع موج مغزی که هنگام افکار خردگرایانه و تحلیلگرایانه ایجاد می شود کاملاً با زمانی که افکار و ایده های خلاقانه تولید می کنیم متفاوت است. اما اگر می خواهید خلاق باشید، موقعش رسیده است که با این منتقد سرسخت درونی مقابله کنید و او را پی نخود سیاه بفرستید!
شنبه 25/8/1387 - 17:9
دانستنی های علمی
 

20 راه به افكار خلاق و زیبا  

فکر

تا به حال چند بار احساس كرده‌اید كه مغز شما از كار افتاده است و دیگر قادر به فكر كردن نیستید؟

این به‌دلیل آن است كه ما نیاز داریم توانائی‌های خود را برای فكر كردن افزایش دهیم. مطلب حاضر به نكاتی می‌پردازد كه ما برای بیشتر و بهتر فكر كردن باید به كار گیریم و به آن نیاز داریم.

* روز خود را با بهترین‌ها شروع كنید. محققین نشان داده‌اند كه مقدار كافئین موجود در یك فنجان قهوه می‌تواند به تمركز حواس كمك كند اما اگر شما مستعد اضطراب هستید بهتر است فراموشش كنید. .

* خاطرات جدید را به خاطرات قبلی بچسبانید.حافظه خود را چون دار بستی در نظر بگیرید و اطلاعات جدید را روی آن تثبیت كنید. همیشه اطلاعات جدید را به چیزی پیوند دهید و هرگز آن را تنها رها نكنید.

* تا می‌توانید تمرین كنید. یادگیری و تمرین مداوم ، ذهن را تغییر می‌دهد.مطالعاتی كه روی عده‌ای داوطلب 70 ساله انجام شده نشان می‌دهد كه آموزش‌های منظم و طبق برنامه زمان‌بندی شده باعث تغییر ساختار ذهنی فرد می‌شود به نحوی كه فعالیت ذهنی این افراد نسبت به زمانی كه 7 سال جوان‌تر بوده‌اند بیشتر است. فرد مسنی كه خوب تمرین می‌كند سریع‌تر از جوانی است كه اصلا تمرین نمی‌كند.

* به ایده‌های خود شانس شكوفا شدن بدهید. بسیاری از ما با توجه به توانائی‌های مان امكان ارزیابی حقایق و تصمیم‌گیری سریع داریم. خلاقیت نیاز به آرامش و سكون دارد و این كه به ایده‌های به ظاهر نا معقول و بی‌معنی خود فرصت دهیم.

* شغلی كه باعث رشد شود و همراهی كه باهوش باشد انتخاب کنید. مطالعات انجام شده  نشان می‌دهد صاحبان مشاغلی كه نیاز به كارگیری ذهن دارد نسبت به سایر افراد از قدرت تفكر بیشتری برخوردارند. همچنین دستی با فردی با هوش ممكن است در شما انگیزه ایجاد كند و باعث رشد و بالندگی شما شود.

خلاقیت نیاز به آرامش و سكون دارد و این كه به ایده‌های به ظاهر نا معقول و بی‌معنی خود فرصت دهیم.

 

 

* توجه كنید. آیا تا به حال برای شما پیش آمده كه نام كسی را تا مدتی پس از آن كه او را ملاقات كردید به خاطر نیاورید؟علت این امر ضعف حافظه نیست بلكه نداشتن تمركز است. با بالا رفتن سن باید اطلاعات را آگاهانه به حافظه بسپاریم و حفظ كنیم.

 

* ورزش باعث تقویت قوای فكری می‌شود. تحقیقات گوناگون اكنون از این فرضیه كه ورزش و تمرینات بدنی اثرات سود‌مندی روی عملكرد تحصیلی دارد حمایت می‌كند.تصور می‌شود كه در هنگام ورزش اكسیژن و مواد غذایی بیشتری در دسترس سلول‌های مغز قرار می‌گیرد. به علاوه باعث افزایش فاكتور‌هائی می‌شود كه عامل رشد سلول‌های مغزی‌اند. ورزش فواید گوناگونی دارد و انجام آن به‌صورت مرتب و روزانه توصیه می‌شود.

* تازه جوئی رمز موفقیت. مقایسه افراد خلاقی كه متوقف می‌شوند با آنهایی كه به خلاقیت ادامه می‌دهند نشان می‌دهد كه افراد دسته دوم پیوسته به دنبال دانشی جدید هستند.

* شناخت عوامل بازدارنده. چنانچه در معرض عوامل مختلفی قرار گیریم كه رشته افكار ما را پاره كنند تمركز كردن مشكل خواهد بود. چنانچه كاری نیاز به دقت و تمركز زیاد دارد مثلا تهیه یك گزارش باید دو شاخه سیم تلفن را از پریز كشید و یا نوشته‌ای روی در قرار داد تا كسی در آن هنگام وارد اطاق نشود.

* فراموش نكنید كه همیشه به دنبال كارهای مورد علاقه‌تان باشید. اخیرا روان‌شناسی هلندی مطالعاتی روی تفاوت‌های بین قهرمان شطرنج و استاد شطرنج انجام داد.او افرادی از هر دسته را تحت آزمایشاتی چون تست هوش، حافظه وتعیین میزان قوه استدلال برای حركت مهره‌ها قرار داد و هیچ تفاوتی بین افراد دو گروه پیدا نكرد.تنها تفاوت این بود كه قهرمان شطرنج علاقه بیشتری به بازی شطرنج داشت. آنها اشتیاق و تعهد بیشتری نشان می‌دهند و كلید خلاقیت آنها هم همین است.

فکر

* ایده‌های جدید رابا یكدیگر تلفیق كنید. با هیچ مطلبی سرسری بر خورد نكرده و آن را با بی‌تفاوتی نخوانید. حاشیه نویسی ، فكر كردن، شكل دادن و تلفیق مطالب با یكدیگر حتی اگر مطلبی كه می‌خوانید به‌نظرتان به درد نخور و بی‌فایده باشد به شما كمك می‌كند تا آن را به نحوی بفهمید كه در نهایت بتوانید خلاقانه عمل كنید.

* روش‌های سریع یاد گرفتن را بیا موزید. یكی از مهم‌ترین مهارت‌های قرن بیست و یكم توانا ئی یادگیری سریع است. پس آن را پرورش دهید. یاد بگیرید كه به سرعت به ایده‌های خود شكل دهید. شیوه عملكرد مغز خود را پیدا كنید تا بتوانید آن را بهتر به كار گیرید.

* همیشه برنامه‌های بلند مدت داشته باشید حتی اگر آن را هر روز تغییر دهید. نفس برنامه‌ریزی برای زندگی خود به تنهایی با ارزش است و تغییر دادن آن به ما كمك می‌كند كه چیز‌های جدیدی یاد بگیریم.

* اشتباه كنید. ممكن است در اولین تلاش خود مرتكب اشتباهات زیادی شوید اما كارتان را پیش برده و تمام كنید.اشتباهات خود را یادداشت كرده وسپس دوباره به كار بپردازید و این بار از تكرار اشتباهات جلوگیری كنید. 

تردیدهای ما خائن‌اند و با ترس از تلاش ما را از موفقیت دور می‌كنند.

* عواملی كه در ضمن كار باعث افزایش مهارت‌های تان شده‌اند را یادداشت كرده و گاهی به آن ها مراجعه كنید تا برایتان به عادت تبدیل شوند.

* به مسائل از زوایای مختلف نگاه كنید. چنانچه می‌خواهید مسئله‌ای را حل كنید راه‌های مختلفی را امتحان كنید و اگر راه اول را به هر دلیلی مناسب تشخیص نداده‌اید، راه دوم را امتحان كنید.

* آرامش خود را حفظ كنید. خویشتن داری به شما كمك می‌كند تا منصف و بی‌طرف باقی بمانید و بهتر فكر كنید.

چنانچه به بحث و مجادله بپردازید و خونسردی خود را از دست دهید توانائی خودرا برای منطقی و عاقلانه فكر كردن از دست خواهید داد.

* در جست‌وجوی حقیقت باشید. هر كسی كه خوب فكر كند قبل از هرقضاوتی در جست‌وجوی حقیقت است.

* چنانچه در موردی شك دارید حتما سؤال كنید. هرگز از سؤال كردن نهراسید.

* همیشه به خاطر بسپارید كه بیشتر حقایق نسبی‌اند و بین حقیقت و عقیده تفاوت وجود دارد. كلمات را با احتیاط و دقت به كار برید و هیچ‌گاه خود را گول نزنید.

شنبه 25/8/1387 - 17:7
دانستنی های علمی

با افكار زیبایت زندگی كن
چون زندگی به اندازه فكرهای تو زیبا می شود
اگر افتادی مهم نیست
به شرطی كه موقع بلند شدن از زمین چیزی برداری

شنبه 25/8/1387 - 17:6
ورزش و تحرک

با انتخاب ماهنامه ورلد ساكر

دربی تهران بیست و دومین دربی برتر جهان شد

خبرگزاری فارس: دیدار تیم های پرسپولیس و استقلال تهران از سوی ماهنامه معتبر ورلدساكر به عنوان بیست و دومین دربی مهم جهان شناخته شد.

 

به گزارش خبرگزاری فارس،‌ این ماهنامه در گزارشی اقدام به معرفی 50 دربی برتر جهان كرد كه در این بین دربی تهران به عنوان بیست و دومین دربی معرفی شد.
10 دربی برتر جهان از دید این ماهنامه به شرح زیر معرفی شد:
1- رئال مادرید - بارسلونا (اسپانیا)
2- بوكاجونیورز - ریورپلات (آرژانتین)
3- سلتیك - گلاسكورنجرز (اسكاتلند)
4- گالاتاسرای - فنرباغچه (تركیه)
5- آژاكس - فاینورد (هلند)
6- لاتزیو - رم (ایتالیا)
7- شالكه - بورسیاد دورتمند(آلمان)
8- الاهلی - الزمالك (مصر)
9- رئال بتیس - سویا (اسپانیا)
10- پارتیزان - ستاره سرخ (صربستان)
این ماهنامه دربی تهران را بزرگ ترین دربی در آسیا معرفی كرد و نوشت: حداقل 90 هزار تماشاگر دربی تهران را از نزدیك تماشا می كنند. از سال 1995 تا امروز همواره داوران خارجی این بازی حساس را قضاوت كرده اند.
دربی تهران در حالی در رده 22 این جدول قرار گرفته است كه بازی هایی همچون جدال لیورپول و منچستریونایتد در رده 28 و بازی آرسنال و تاتنهام در رده 42 قرار دارد، ضمن اینكه دربی بزرگ شهر میلان بین تیم های اینتر و آث میلان در مكان پانزدهم این جدول قرار گرفته است.

شنبه 25/8/1387 - 16:55
دعا و زیارت

 در میان‌ تمام‌ موجودات‌ از جماد و نبات‌ و حیوان‌، انسان‌ دارای‌ یك‌ شرافت‌ و دارای‌ یك‌ خاصّه‌ای‌ است‌ كه‌ او را از بقیّه‌ متمایز نموده‌ و در صفّ خاصّی‌ قرار داده‌ است‌؛ و آن‌ همان‌ قوای‌ عاقله‌ و ادراك‌ كلّیّات‌ و امكان‌ عروج‌ و صعود به‌ عوالم‌ اعلا و مجرّدات‌ از نفوس‌ قدسیّه‌ عقلانیّه‌ است‌.


 گرچه‌ علوم‌ تجربی‌ هنوز نتوانسته‌ است‌ برای‌ جمیع‌ موجودات‌ حتّی‌ نباتات‌ و جمادات‌، اثبات‌ شعور و قدرت‌ بنماید ولی‌ در فلسفة‌ كلّیّة‌ الهیّه‌ به‌ مرحلة‌ ثبوت‌ و برهان‌ رسیده‌ است‌ كه‌ هر موجودی‌ كه‌ بر آن‌ نام‌ موجود بتوان‌ گذاشت‌ حتّی‌ یك‌ پر كاه‌ و یك‌ ذرّة‌ نامرئی‌، همه‌ از نعمت‌ حیات‌ و علم‌ و قدرت‌ بهرمندند و «وجود» ملازم‌ با این‌ سه‌ خاصیّت‌ است‌؛ غایة‌ الامر هر موجودی‌ به‌ حسب‌ گنجایش‌ ظرف‌ وجودی‌ خود دارای‌ همان‌ درجه‌ از حیات‌ و علم‌ و قدرت‌ است‌؛ موجودات‌ مادّیّه‌ بقدر گنجایش‌ خود، نباتات‌ و حیوانات‌ بقدر توسعة‌ ظروف‌ وجودی‌ آنها، انسان‌ و ملائكه‌ نیز بحسب‌ قابلیّت‌ خود دارای‌ این‌ خواصّ می‌باشند.


 انسان‌ در میان‌ همة‌ موجودات‌ دارای‌ قوای‌ متضادّه‌ و غرائز مختلفه‌ و در گیر و قوسِ كشمكش‌ امیال‌ نفسانیّه‌ و شهوات‌ از طرفی‌ و قوای‌ عاقله‌ و مجرّده‌ از سوی‌ دیگر است‌.


 دائرة‌ فعّالیّت‌ حیوانات‌ محدود، و اختیار و اراده‌ و شعور آنها محدود است‌. و برای‌ جلب‌ منافع‌ و دفع‌ مضارّ خود بحركت‌ در می‌آیند؛ پرندگان‌ در فضا به‌ پرواز آمده‌، و حیوانات‌ بحری‌ در دریا برای‌ طعمه‌ و صید حركت‌ می‌كنند، و وحوش‌ و جانوران‌ برّی‌ جز تمتّع‌ حسّ و تولید مثل‌ و إعمال‌ غرائز محدود و بسیط‌ خود قدمی‌ فراتر نمی‌نهند.


 آنها غیر از یك‌ طریق‌ مشی‌ محدود هیچ‌ آرزو و هدفی‌ ندارند، لذا اجتماع‌ آنها بسیط‌ و محدود است‌.


 ولی‌ برای‌ انسان‌ این‌ زندگی‌ به‌ صورت‌ دیگر درآمده‌ است‌. ورود اعتباریّات‌ در صحنة‌ زندگی‌ انسان‌ پیوسته‌ دائرة‌ فعّالیّت‌های‌ او را در زوایای‌ مختلفة‌ زندگی‌ توسعه‌ داده‌ است‌.


 كارهای‌ حقیقی‌ انسان‌ توأم‌ با یك‌ سلسله‌ امور اعتباریّه‌ گشته‌ و امور مصلحتی‌ برای‌ حفظ‌ آبرو و رسیدن‌ به‌ امیال‌ نفسانی‌ و شؤون‌ موهومة‌ زندگی‌ و ریاست‌ و مرؤوسیّت‌ و مالكیّت‌ و مملوكیّت‌ و حبّ جاه‌ و حسّ تفاخر و حبّ تكاثر، موجب‌ شده‌ بنی‌ آدم‌ دست‌ به‌ یك‌ سلسله‌ فعّالیّت‌های‌ دامنه‌دار و وسیعی‌ بزنند.


 گرایش‌ تند و شدید به‌ این‌ امور اعتباری‌، طبعاً انسان‌ را از عالم‌ معنی‌ و حقیقت‌ دور می‌كند و آنطور كه‌ باید و شاید نمی‌گذارد به‌ مقصودش‌ برسد.


 مثلاً شخصی‌ كه‌ برای‌ ادامة‌ زندگی‌ خود احتیاج‌ به‌ غذا دارد، اصل‌ غذا كه‌ متكفّل‌ امر حیاتی‌ اوست‌ بسیار ساده‌ و راحت‌ بدست‌ می‌رسد، ولی‌ مشكلاتی‌ عجیب‌ و غریب‌ از امور اعتباریّه‌ او را احاطه‌ می‌كند؛ می‌گوید چه‌ غذائی‌ انتخاب‌ كنم‌ كه‌ آبرویم‌ نرود؛ رفیقم‌ مرا در آن‌ حال‌ ببیند از من‌ انتقاد نكند، یا میهمانی‌ كه‌ به‌ منزل‌ می‌آید از من‌ خرده‌ نگیرد. اینها یك‌ رشته‌ امور اعتباریّه‌ است‌ كه‌ با آن‌ امر حقیقی‌ ممزوج‌ شده‌ و بالنّتیجه‌ عمل‌، شامل‌ هر دو گونه‌ از دست‌ یابی‌ به‌ واقع‌ و لحاظ‌ امر اعتباری‌ می‌گردد.


 و چه‌ بسا هست‌ كه‌ كثرت‌ توارد و تزاحم‌ امور اعتباری‌ به‌ حدّی‌ است‌ كه‌ آن‌ امر واقع‌ را بكلّی‌ از بین‌ می‌برد و در كام‌ خود هلاك‌ می‌كند.


 تمام‌ اموری‌ كه‌ در دنیا برای‌ انسان‌ پیش‌ می‌آید یا انسان‌ بدانها دست‌ می‌زند از قبیل‌ خرید و فروش‌، صلح‌، هبه‌، وكالت‌، اجاره‌، مزارعه‌، مساقاة‌، مضاربه‌، نكاح‌، طلاق‌؛ بر اساس‌ اعتباراتی‌ شدید متورّم‌ می‌گردد به‌طوریكه‌ چه‌ بسا انسان‌ برای‌ حفظ‌ آنها خود را در كام‌ مرگ‌ می‌كشاند، و آن‌ تورّم‌های‌ اعتباری‌ و مصلحت‌اندیشی‌های‌ موهوم‌ را با جان‌ عزیز خود معاوضه‌ و مبادله‌ نموده‌ و در شطرنج‌ روزگار به‌ رایگان‌ می‌بازد.


پست‌ترین‌ عوالم‌، حكومت‌ منطق‌ حسّ است‌
 این‌ عالم‌ اعتبارات‌، أسفلُ السّافلین‌ است‌، یعنی‌ پست‌ترین‌ عوالم‌ از سرحدّ حقیقت‌ و متن‌ واقع‌. چون‌ انسانی‌ كه‌ در مسیر تكاملی‌ خود باید صد در صد وجودش‌ را با حقائق‌ تطبیق‌ دهد، و در سیر بهره‌یابی‌ از موادّ حقیقیّة‌ عالم‌ و وصول‌ به‌ واقعیّات‌ در نردبان‌ صعود به‌ ترقّیات‌ روز افزون‌ نائل‌ گردد؛ كارش‌ در انحطاط‌ به‌ جائی‌ می‌رسد كه‌ تمام‌ عمر خود و سرمایة‌ وجودی‌ خود را از عقل‌ و علم‌ و حیات‌ و قدرت‌، صرف‌ گفتگوی‌ داستانهای‌ خیالی‌ و افسانه‌ای‌ زید و عَمرو می‌كند و برای‌ آبرو به‌ یك‌ سلسله‌ آرزوهای‌ دراز كه‌ معلوم‌ نیست‌ به‌ آنها می‌رسد یا نمی‌رسد، دلبستگی‌ پیدا می‌كند.


 و برای‌ وصول‌ و كامیابی‌ به‌ آن‌ منویّات‌ و آرزوهای‌ خیالیّه‌ دست‌ به‌ فعّالیّت‌های‌ تند می‌زند، و بالنّتیجه‌ میوة‌ عمرش‌ نارسیده‌ و با دست‌ تهی‌ و از ثمرات‌ حیات‌ بهرمند نگشته‌ از دنیا می‌رود، و با حال‌ انكسار و فتور بدین‌ عمر گذشته‌ می‌نگرد، حسرت‌ و ندامت‌ سراپای‌ او را فرا می‌گیرد؛ چون‌ در مقابل‌ عمر ضایع‌ شده‌ و طومار درهم‌ پیچیده‌ و بانگ‌ رحیل‌ چه‌ می‌توان‌ كرد ؟!


  دین‌ تنظیم‌ كنندة‌ روابط‌ میان‌ امور حقیقی‌ و اعتباری‌ است‌


 دین‌ از طرف‌ پروردگار آمده‌ است‌ تا سلسلة‌ اعتباریّات‌ انسان‌ را در حدودی‌ كه‌ برای‌ انسان‌ منفعت‌ دارد و مانع‌ از ترقّی‌ و تكامل‌ او نمی‌گردد مشخّص‌ و معیّن‌ كند. بسیاری‌ از آنها را كه‌ به‌ درد او نمی‌خورد بلكه‌ او را به‌ جهنّم‌ می‌كشد از دست‌ او بگیرد و یك‌ رشته‌ دستوراتی‌ كه‌ انسان‌ را به‌ عالم‌ هستی‌ و حیات‌ می‌رساند به‌ او تعلیم‌ كند.


 كسانیكه‌ طبق‌ این‌ دستورات‌ عمل‌ می‌كنند ثمرة‌ وجودی‌ آنها به‌ مرحلة‌ كمال‌ خود می‌رسد و از استعدادات‌ و قوائی‌ كه‌ به‌ آنها داده‌ شده‌ است‌ حدّاكثر استفاده‌ نموده‌ قوای‌ هستی‌ خود را به‌ فعلیّت‌ می‌رسانند. در این‌ صورت‌ هنگام‌ مرگ‌ بشّاش‌ و خندان‌ بوده‌ (چون‌ از مراحل‌ ابتدائیّة‌ تكامل‌ گذشته‌ و به‌ سِرّ عالم‌ رسیده‌اند) حقائق‌ بر آنها منكشف‌ گشته‌ و با خدای‌ خود ربط‌ پیدا نموده‌ و وجود جزئی‌ خود را به‌ كلّیّت‌ این‌ عالم‌ مربوط‌ و در علم‌ و حیات‌ و قدرت‌ كلّیّه‌ مُنغمر و فانی‌ شده‌اند. و هیچ‌ حال‌ منتظره‌ای‌ برای‌ آنها باقی‌ نمانده‌ و از مردن‌ هراس‌ ندارند بلكه‌ عاشق‌ مردن‌ و دلباختة‌ مرگند كه‌ آن‌ عوالمی‌ را كه‌ در اینجا ندیده‌اند و بنا به‌ مصلحتی‌ از ایشان‌ نهفته‌ مانده‌ است‌ در پیش‌ ببینند.


 و كسانیكه‌ به‌ این‌ دستورات‌ عمل‌ نمی‌نمایند و دوران‌ عمر خود را به‌ بازی‌ مشغول‌ و از دائرة‌ اعتبار قدم‌ فرا نمی‌نهند، چون‌ باطل‌ دلهای‌ آنان‌ را مسخّر نموده‌ و در لباس‌ حقیقت‌ و با صورتهای‌ زینت‌ دهندة‌ خیالیّه‌ افكار آنان‌ را به‌ خود مشغول‌ ساخته‌ و بالاخره‌ بدون‌ كامیابی‌ از ثمرات‌ هستی‌بخش‌ عالم‌ واقع‌ و وصول‌ به‌ مقصد خلقت‌ و سرّ آفرینش‌ و آشنائی‌ با وطن‌ اصلی‌ و ربط‌ با عالم‌ كلّی‌ و مناجات‌ و انس‌ با خدای‌ خود بسر برده‌اند؛ ناچار حركت‌ آنها به‌ عالم‌ بعد توأم‌ با ضعف‌ و نقصان‌ وجودی‌ آنها بوده‌، با حال‌ انكسار و شكستگی‌ و همّ و غم‌ و حسرت‌ و اندوه‌ بدون‌ دریافت‌ نتیجه‌، تشنه‌كام‌ از این‌ عالم‌ رحلت‌ می‌كنند.


رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَـ"رَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَن‌ ذِكْرِ اللَهِ وَ إِقَامِ الصَّلَو"ةِ وَ إِیتَآءِ الزَّكَو"ةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الاْبْصَـ"رُ * لِیَجْزِیَهُمُ اللَهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُم‌ مِّن‌ فَضْلِهِ وَ اللَهُ یَرْزُقُ مَن‌ یَشَآءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ * وَ الَّذِینَ كَفَرُو´ا أَعْمَـ"لُهُمْ كَسَرَابِ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْـَانُ مَآءً حَتَّی‌"´ إِذَا جَآءَهُ و لَمْ یَجِدْهُ شَیْـًا وَ وَجَدَ اللَهَ عِندَهُ و فَوَفَّـی"هُ حِسَابَهُ و وَ اللَهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ[7].


 تابش‌ نور حقیقت‌ و جلوة‌ الهی‌ در دل‌ مردمانی‌ است‌ كه‌ تجارت‌ و خرید و فروش‌ آنها را از یاد خدا و اقامة‌ نماز و زكاة‌ باز نداشته‌ و امور اعتباریّة‌ این‌ عالم‌، از آن‌ مقصد و مقصود و از آن‌ هدف‌ و معبود آنها را به‌ خود مشغول‌ نكرده‌ است‌. پیوسته‌ آنان‌ از روزی‌ كه‌ عاقبت‌ وخیم‌ اعمال‌ زشت‌ دلها و چشمها را واژگون‌ كند در خوف‌ و هراسند.


 آری‌، خداوند به‌ بهترین‌ پاداش‌ آنان‌ را مفتخر خواهد نمود، و از فضل‌ و رحمت‌ خود مقدار بیشتری‌ به‌ آنان‌ عنایت‌ خواهد فرمود، و خداوند از روزیهای‌ وافر خود بدون‌ دریغ‌ و حساب‌ به‌ آنها مرحمت‌ خواهد نمود.


 امّا كسانیكه‌ به‌ خدای‌ خود كافر شدند، اعمال‌ آنها، رفتار آنها، مقصد و منظور آنها مانند سراب‌ است‌. سراب‌، آب‌ خیالی‌ است‌ نه‌ واقعی‌؛ شخص‌ برای‌ پیدا كردن‌ آب‌ هر چه‌ می‌رود دستش‌ به‌ آب‌ نمی‌رسد، چون‌ سراب‌ است‌، از شعاع‌ خورشید روی‌ ریگها و خاكهای‌ متلالی‌ منظره‌ای‌ از آب‌ از دور به‌ چشم‌ می‌خورد و انسان‌ تشنه‌ تصوّر آب‌ می‌كند.


 كافر تشنه‌كام‌ برای‌ آنكه‌ خود را از آب‌ سیراب‌ كند، در بیابان‌ خشك‌ و سوزان‌ عالم‌ اعتبار بدنبال‌ آب‌ می‌دود ولی‌ به‌ آب‌ هرگز نمی‌رسد و كامش‌ سیراب‌ نمی‌گردد. عمرش‌ سپری‌ می‌شود، نعمت‌ حیات‌ را از دست‌ می‌دهد. چون‌ به‌ صراط‌ مستقیم‌ حركت‌ نكرده‌ و نقاط‌ ضعف‌ وجود خود را ترمیم‌ نكرده‌، نقصان‌ وجودی‌ تبدیل‌ به‌ كمال‌ نشده‌، آب‌ نخورده‌، از آب‌ حیات‌ استفاده‌ نكرده‌ است‌. تنها بدنبال‌ سراب‌ رفته‌؛ سراب‌ كه‌ انسان‌ را سیراب‌ نمی‌كند! در نتیجه‌ عمر تباه‌ و در پیشگاه‌ خدا و عالم‌ حقیقت‌ شرمنده‌ و مورد حساب‌ و بازجوئی‌ قرار خواهد گرفت‌.


فرق‌ مؤمن‌ و كافر در پیروی‌ از عقل‌ و حسّ
 از اینجا استفاده‌ می‌شود كه‌ كفّار هم‌ بدنبال‌ آب‌ می‌گردند. كفّار هم‌ بدنبال‌ خدا می‌گردند. آنها هم‌ گمشده‌ای‌ دارند و برای‌ بدست‌ آوردن‌ آن‌ در حركت‌ و جستجو و برای‌ نیل‌ به‌ آن‌ در تكاپو و تلاشند لیكن‌ راه‌ را گم‌ كرده‌اند. راه‌، راه‌ آب‌ باید باشد نه‌ راه‌ سراب‌. مؤمن‌ بدنبال‌ آب‌ می‌رود و از راه‌ آب‌ به‌ چشمة‌ زلال‌ و گوارای‌ حقیقت‌ دست‌ می‌یابد و سیراب‌ می‌شود؛ كافر برای‌ رفع‌ تشنگی‌ و رسیدن‌ به‌ آب‌ راه‌ آب‌ را بدست‌ نسیان‌ سپرده‌، راه‌ سراب‌ در پیش‌ می‌گیرد، و برای‌ زیاد كردن‌ اعتباریّات‌ دنیا از جاه‌ و مال‌ و زن‌ و فرزند و ریاست‌ و حكومت‌ هر چه‌ بیشتر می‌كوشد، و هر چه‌ بیشتر بكوشد از راه‌ حقیقت‌ دورتر شده‌ و به‌ سراب‌ نزدیكتر، حرارت‌ آفتاب‌ و سوزندگی‌ بیابان‌ خشك‌ جگر او را تشنه‌، عمر سپری‌، راه‌ برگشت‌ باقی‌ نمانده‌، با نكبت‌ و وبال‌ در آرزوهای‌ خود مدفون‌ می‌گردد و خیالات‌ و افكار باطل‌ مقبرة‌ او می‌شود.

شنبه 25/8/1387 - 13:52
دعا و زیارت
حکم روزه عاشورا چیست؟

 

درباره حکم روزه عاشورا نزد فقها اختلاف شدید وجود دارد، برخى آن را مستحب و برخى حرام و برخى مکروه مى‏دانند. اقوال دیگرى نیز در این مسأله وجود دارد. آیا تشریع این روزه به جهت موافقت با یهود بوده است؟ آیا بعد از تشریع روزه ماه مبارک رمضان این روزه ترک شده است؟ آیا پیامبر و اهل بیت چنین روزه‏اى مى‏گرفتند؟ آیا بنى امیه بر این روزه به جهت شادى و سرور تأکید داشته‏اند؟ این‏ها سؤالاتى است که در این بحث به آن مى‏پردازیم.

روزه عاشورا قبل از تشریع روزه رمضان
فقها در حکم روزه عاشورا قبل از نزول آیه روزه ماه رمضان اختلاف نموده‏اند که آیا واجب بوده است یا خیر؟
مطابق رأى برخى از علماى امامیه و نیز مفاد برخى از روایات، احتمال اوّل یعنى وجوب است. و امّا عامه، از جمله از ابوحنیفه نقل شده که قائل به وجوب است. و ظاهر مذهب شافعى این است که این روزه واجب نبوده است. براى شافعى دو قول و از احمد دو نوع روایت نقل شده است. اینک به آراى برخى از فقهاى فریقین اشاره مى‏کنیم:

آراى فقهاى امامیه
1 - محقّق قمى؛ مى‏فرماید: «ظاهر از اخبار آن است که روزه عاشورا قبل از نزول روزه ماه رمضان واجب بوده و سپس ترک شده است».784
2 - سید عاملى مى‏نویسد: «در روزه عاشورا اختلاف است که واجب بوده یا خیر. آن چه در روایات ما آمده این است که این روزه قبل از نزول روزه ماه رمضان واجب بوده است. و از جمله کسانى که روایت آن را نقل کرده‏اند، زراره و محمّد بن مسلم است».785
3 - مجلسى؛ از کتاب «المنتقى» نقل مى‏کند که در سال اوّل هجرت رسول خدا (ص) عاشورا را روزه گرفت و دیگران را نیز به آن امر کرد».786
از ظاهر کلمات فقهاى امامیه استفاده مى‏شود که آنان رأى معینى را در این باره انتخاب نکرده‏اند و تنها به نقل اختلافات و مفاد روایات اکتفا کرده‏اند، به جز محقق قمى که استناد به ظاهر روایاتى کرده که از آنها استفاده وجوب مى‏شود.

آراى فقهاى اهل سنت
1 - قاضى عینى مى‏گوید: «در حکم روزه عاشورا در اوّل اسلام اختلاف کرده‏اند، ابوحنیفه گفته: قبلاً واجب بوده است. اصحاب شافعى نیز دو رأى داده‏اند: مشهور آن دو این است که از زمان شرع اسلام مستحب بوده و هرگز در این امت واجب نشده است، ولى مستحب مؤکّد بوده است، و بعد از نزول روزه ماه رمضان بر اصل استحباب بدون تأکید باقى مانده است. رأى دوّم اصحاب شافعى همانند ابوحنیفه است. عیاض گفته: برخى از سلف، قائل بودند که این روزه واجب بوده و بر وجوب آن باقى است و نسخ نشده است، ولى قائلین به این رأى منقرض شده‏اند و اجماع بر عدم وجوب، و ثبوت استحباب حاصل است».787
2 - ابن قدامه مى‏گوید: «در روزه عاشورا اختلاف است که آیا واجب بوده یا خیر؟ قاضى مى‏گوید: واجب بوده است و این قیاس مذهب است. و او به دو دلیل استدلال کرده است. و از احمد روایت شده که واجب بوده است».788
3 - کاسانى مى‏نویسد: «روزه عاشورا در آن روز واجب بوده است».789
4 - عسقلانى مى‏گوید: «از مجموع احادیث استفاده مى‏شود که واجب بوده است».790 آن گاه براى اثبات ادعاى خود شش دلیل ذکر مى‏کند».

نقد کلام عسقلانى
ابن حجر مى‏نویسد: «پیامبر (ص) در موضوعاتى که امرى براى آن‏ها از جانب خداوند نرسیده بود، موافقت با یهود را دوست داشت، خصوصاً در مواردى که رأى یهود مخالف بت پرستان بود».791
اشکال
این ادعا مخالف با روایات نبوى است؛ زیرا پیامبر (ص) در جهت مخالفت با یهود فرمود: «صوموا عاشورأ و خالفوا فیه الیهود»؛792 «عاشورا را روزه بگیرید و در آن با یهود مخالفت کنید.»
و نیز یعلى بن شدّاد از پدرش روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود: «صلّوا فى نعالکم و خالفوا الیهود»؛793 «در نعلین خود نماز گزارید و با یهود مخالفت کنید.»
و در روایتى دیگر از پیامبر (ص) روایت شده که فرمود: «لاتشبّهوا بالیهود»؛794 «خود را به یهود شباهت ندهید.»
حال با وجود چنین روایاتى آیا مى‏توان ادعا کرد که روزه عاشورا به جهت تشبّه به یهود تشریع شده است و پیامبر (ص) تشبه به آنان را دوست داشته است؟!

یهود و روزه عاشورا
با مراجعه به تاریخ پى مى‏بریم که مدار سنت نزد یهود ماه شمسى بوده است نه قمرى، و لذا روزه آنان در روز عاشورا و محرّم نبوده است، همان گونه که روز غرق شدن فرعون روز عاشورا نبوده، بلکه روز دهم از ماه آنان یعنى تشرین که کپور (کافره) مى‏نامند بوده است. و بر فرض این که آن روز با ورود پیامبر (ص) به مدینه در روز دهم محرّم همراه بوده، این محض اتفاق است. و لذا این که گفته شده روزه عاشورا منشأى یهودى داشته و از آنان به اسلام منتقل شده است، اصل و اساسى ندارد.
ابوریحان مى‏گوید: «تشرین سى روز است ... و در روز دهم از آن روزه کپور وارد است که به آن عاشورا مى‏گویند. و این در بین روزه‏هاى دیگر امتیازى خاص دارد و لذا واجب شده است...».795
حسن بن على سقّاف شافعى مى‏گوید: «الاَّن ما مشاهده نمى‏کنیم که شخصى یهودى روز دهم محرم را روزه گرفته یا آن را عید بداند، و در هیچ نوشته تاریخى به آن اشاره نشده است، بلکه آنان روز دهم از ماه تشرین را روزه مى‏گرفتند...».796
او همچنین مى‏گوید: «یهود تقویم خاصى براى خود دارد که با تقویم عرب اسلامى اختلاف آشکارى دارد. و این تقویم از ماه (تشرین) و سپس (حشران) شروع مى‏شود و به ماه (ایلول) ختم مى‏شود که ماه دوازدهم است. و در هر سالى کبیسه‏اى دارد که به آن یک ماه اضافه مى‏شود، تا سال کبیسه سیزده ماه شود که همان آذر دوم است و آن بین آذرماه هفتم و نیسان ماه هشتم فاصله مى‏گردد، و لذا آذر دوم ماه هفتم است. و عدد روزهاى سال در سال‏هاى عادى 353 یا 354 یا 355 روز است، ولى در سال کبیسه 383 یا 384 یا 385 روز به حساب مى‏آید. و لذا تقویم یهودى که الاَّن رایج است ماه‏هاى آن قمرى و سال‏هاى آن شمسى است».797
محمود پاشا فلکى درباره تقویم عرب قبل از اسلام مى‏نویسد: «از تاریخ به دست مى‏آید که یهودیان عرب نیز عاشورا داشتند. و عاشورا همان روز دهم از ماه تشرین است که اوّل ماه‏هاى سال مدنى آنان به حساب آمده و هفتمین ماه سال دینى شان است. و سال نزد یهود شمسى است نه قمرى، لذا روز عاشورا که در آن روز فرعون غرق شد، مقیّد به دهم محرّم نیست، بلکه به صورت اتفاق با زمان و روز ورود پیامبر (ص) به مدینه موافق شده است».

حکم روزه عاشورا
روایاتى که درباره روزه عاشورا وارد شده مختلف است:
با مراجعه به مصادر روایى شیعه پى مى‏بریم که در برخى از آن‏ها اشاره شده که کفّاره یک سال به حساب مى‏آید، و این که روز عاشورا روز برکت و نجات است و پیامبر (ص) حتى کودکان را به امساک و روزه دارى آن روز سفارش مى‏کرده است.799
و در برخى دیگر خلاف آن رسیده است؛ یعنى مفاد آن چنین است که روزه عاشورا را باید ترک نموده و منهى عنه است. و در برخى دیگر به بدعت بودن آن اشاره شده و نیز گفته شده که آن روز امساک ندارد، و یا اینکه بهره روزه دار در آن روز آتش است. و نیز در برخى دیگر اشاره شده که پیامبر (ص) آن روز را امساک نمى‏کرده است.
نسبت به سیره عملى امامان معصوم قابل ذکر است که بدانیم از آنان یا اصحابشان هرگز نرسیده که آن روز را روزه مى‏گرفتند. و اگر امساک در آن روز مستحب بود، معصوم در ترک آن استمرار نمى‏نمود.800
در کتب اهل سنت نیز روایات در این موضوع مختلف است؛ زیرا مفاد بسیارى از آن روایات استحباب و تأکید بر روزه آن روز است، ولى برخى دیگر از روایات مغایر با آن‏ها است، به اینکه پیامبر (ص) روز عاشورا را روزه نمى‏گرفته و یا امر به روزه آن روز بعد از نزول روزه ماه رمضان نمى‏کرده است.801

روایات مانعه
1 - شیخ صدوق؛ به سند خود از امام باقر (ع) نقل کرده که حضرت درباره روزه عاشورا فرمود: «کان صومه قبل شهر رمضان، فلمّا نزل شهر رمضان ترک»؛802 «روزه عاشورا قبل از ماه رمضان بود، ولى چون روزه ماه رمضان نازل شد، آن روزه ترک شد.»
2 - کلینى؛ به سندش از امام باقر و امام صادق8 نقل کرده که فرمود: «لاتصم فى عاشورأ و لاعرفْ بمکْ و لا فى المدینْ و لا فى وطنک و لا فى مصر من الامصار»؛803 «در روز عاشورا و عرفه در مکه و مدینه و در وطنت و در شهرى از شهرها روزه نگیر.»
3 - و نیز به سندش از امام باقر (ع) نقل کرده که در جواب سؤال از روزه روز عاشورا فرمود: «صوم متروک بنزول شهر رمضان، و المتروک بدعْ»؛ «این روزه‏اى است که با نزول روزه ماه رمضان متروک شده است، و متروک بدعت است.»
راوى مى‏گوید: همین سؤال را از امام صادق (ع) بعد از پدرش کردم؟ همین جواب را داده و سپس فرمود: «أما انّه صوم یوم ما نزل به کتاب، و لاجرت به سنّْ، الاّ سنّْ آل زیاد بقتل الحسین بن على»؛804 «آگاه باش! این، روزه روزى است که قرآن بر آن نازل نشده و سنت بر آن جارى نشده است، جز آنکه سنت آل زیاد با کشتن حسین بن على بوده است.»
4 - همچنین کلینى به سند خود از عبدالملک نقل کرده که گفت: از امام صادق (ع) درباره روزه عاشورا و تاسوعا از ماه محرم سؤال کردم؟ حضرت فرمود: روز نهم روزى است که در آن روز حسین و اصحابش در کربلا محاصره شدند. و اسب سواران اهل شام جمع شدند و آنان را در کربلا پیاده نمودند. و ابن مرجانه و عمر بن سعد به جهت کثرت اسب سواران خشنود شدند، و حسین و اصحابش را در آن روز ضعیف شمردند، و یقین کردند که براى حسین یاورى نمى‏رسد، و اهل عراق او را کمک نخواهند کرد. پدرم به فداى مستضعف غریب! آن گاه فرمود: و امّا روز عاشورا پس روزى است که در آن روز حسین (ع) در بین اصحابش بر زمین افتاد و اصحابش نیز در کنار حضرت بر زمین افتادند. آیا در چنین روزى باید روزه گرفت؟ هرگز! قسم به پروردگار بیت الحرام. آن وقت، روز روزه دارى نیست، آن وقت تنها روز حزن و مصیبت است که بر اهل آسمان و اهل زمین و جمیع مؤمنین وارد شده است. و روز شادى و سرور براى فرزند مرجانه و آل زیاد و اهل شام است. غضب خدا بر آنان و بر ذریّه آنان باد.! و آن روزى است که تمام بقعه‏هاى زمین به جز بقعه شام بر او گریست. پس هرکس آن روز را روزه بدارد یا به آن تبرّک جوید خداوند او را با آل زیاد محشور خواهد کرد در حالى که قلبش مسخ شده و مورد سخط قرار گرفته است...».805
5 - و نیز از جعفر بن عیسى نقل کرده که از امام رضا (ع) درباره روزه روز عاشورا و آن چه مردم درباره آن مى‏گویند سؤال کردم؟ حضرت فرمود: «عن صوم ابن مرجانْ تسألنى»؛806 «از روزه فرزند مرجانه از من سؤال مى‏کنى؟ ...».
6 - و نیز به سند خود از زید نرسى نقل کرده که گفت: از عبیداالله بن زراره شنیدم که از امام صادق (ع) درباره روزه عاشورا سؤال مى‏کند؟ حضرت فرمود: «من صامه کان حظّه من صیام ذلک الیوم حظّ ابن مرجانْ و آل زیاد»؛807 «هر کس آن روز را روزه بگیرد بهره‏اش از آن روزه، بهره فرزند مرجانه و آل زیاد است.»
زید مى‏گوید: عرض کردم: بهره آنان از آن روزه چیست؟ حضرت فرمود: «النار، اعاذنا االله من النار، و من عمل یقرّب من النار»؛808 «آتش، خداوند ما را از آتش نجات دهد. هرکس این چنین کند خود را به آتش نزدیک کرده است.»

ترجیح روایات مانعه
روایاتى که دلالت بر نهى از روزه گرفتن در روز عاشورا دارد گر چه نزد برخى از فقها مورد مناقشه سندى قرار گرفته است، ولى مى‏توان آن‏ها را با وجوه و اعتباراتى تصحیح و ضعف آن‏ها را جبران نمود؛
1 - این روایات در کتب معتبره وارد شده است. همان گونه که از نراقى رسیده که مى‏گوید: «ضعف سند برخى از این روایات مضرّ به استدلال به آنها نیست؛ زیرا این روایات در کتب معتبر وارد شده، خصوصاً آن که در میان آن ها روایت صحیح نیز وجود دارد».809
2 - این روایات، مستفیض بلکه قریب به تواتر است. سید على طباطبایى؛ مى‏نویسد: «نصوصى که ترغیب به روزه عاشورا مى‏کند، با قصور سندهاى آن و عدم ظهور عمل کننده به اطلاق آن به طور کلّى، با روایات بیشترى که در مقابل قرار دارند معارض مى‏باشد. روایات متعارضى که نزدیک به تواتر است، و به همین جهت است که ممکن نیست به آنها عمل کنیم ولو از باب مسامحه...».810
3 - روایات مانعه از اعتبار سندى برخوردار است؛ زیرا شیخ طوسى؛ بین این دسته روایات و روایات ترغیب کننده، تعارض قرار داده و این دلالت بر اعتبار روایات مانعه دارد؛ زیرا تعارض فرع اعتبار سند و حجیّت آن است.
4 - روایات مانعه به جهت موافقتش با عمل معصومین: و اصحاب آنان و نیز سیره متشرّعه، از اعتبار ویژه‏اى برخوردار است.
نتیجه این که: رجحان ترک روزه در روز عاشورا است.

کراهت روزه عاشورا
متأخّرین از فقهاى شیعه فتوا به کراهت روزه در روز عاشورا داده‏اند، و حتى برخى، از قبیل بحرانى و مجلسى آن را تحریم نموده‏اند. اینک به ادله کراهت اشاره مى‏کنیم:
1 - روزه عاشورا سنتى براى دشمنان دین و اهل بیت بوده است، که مسلمین نباید این سنت را احیا کرده، خود را به آن شبیه کنند.
2 - روایاتى که دلالت بر جواز یا امر بر روزه عاشورا دارد را مى‏توان حمل بر امساک به جهت حزن نمود، نه به جهت روزه‏دارى، و یا این که مى‏توان حمل بر تقیه کرد.
3 - روزه چنین روزى نزد اهل بیت و اصحاب آنان معهود نبوده و سیره آنان نبوده است.
4 - روایاتى که ظهور در منع تحریمى دارند را به جهت قرینه وحدت سیاق بین آن‏ها و روایات نهى از روزه عرفه حمل بر کراهت مى‏کنیم، خصوصاً آن که برخى از روایات ناهیه ظهور در کراهت دارد.
آرى جماعت بسیارى از فقهاى امامیه به استحباب امساک تا وقت عصر، نه به قصد روزه فتوا داده‏اند، همچون شهید ثانى811، محقق کرکى812، علامه حلّى813، محقق اردبیلى814، شهید اول815، شیخ بهایى816، سبزوارى817، فیض کاشانى818، حرّ عاملى819، مجلسى820، کاشف الغطأ821، نراقى822، محقق قمى823 و... .

عاشورا، عید بنى امیه
بنى امیه نه تنها با برپایى عزادارى در سوگ سالار شهیدان مخالف بودند بلکه به جهت مقابله عملى با آن، روز عاشورا را به عنوان روز جشن و سرور معرّفى نمودند.
ابوریحان بیرونى مى‏نویسد: «مسلمانان روز عاشورا را به خاطر کشته شدن فرزند رسول خدا (ص)، آتش زدن خیام حرم، بر نیزه کردن سرها، و اسب دوانیدن بر اجساد - که هیچ امتى حتّى با اشرار خلق چنین نکرده است - شوم دانستند، ولى بنى امیّه در ایّام محرّم زینت کرده و عید گرفتند، و میهمانى برگزار نمودند. این رسم در ایّام حکومت آن‏ها رواج یافت، و حتى پس از انقراض آنان هم این رسم باقى ماند ولى شیعیان، سوگوارى و نوحه‏سرایى کرده و تربت امام حسین (ع) را در کربلا، روز عاشورا زیارت مى‏کنند».824
مقریزى مى‏نویسد: «علوى‏ها در مصر، روز عاشورا را روز حزن و اندوه قرار دادند، و پس از سقوط فاطمى‏ها و دولت آنان، ایّوبى‏ها روز عاشورا را روز شادمانى و جشن نمودند، چنان که شامیان نیز رسمشان این بوده است. این عادت زشت را حجاج بن یوسف در دوران حکومت عبدالملک مروان به خاطر مخالفت با شیعیان على - کرّم االله وجهه - که روز عاشورا را سوگوارى و اندوهناک بودند بنیان گذارد. آن گاه مى‏گوید: من جشن و شادمانى ایوبیان را در روز عاشورا درک کرده‏ام».825
ابن حجر هیتمى مى‏گوید: «نخستین کسى که روز عاشورا در حضور عبدالملک بن مروان و گروهى از صحابه و تابعین جشن گرفت حجاج بن یوسف ثقفى بود. آن گاه اعلام شد که یادآورى قتل حسین (ع) و مصائب او بر خطبا حرام است».826
حسن بن على سقّاف شافعى مى‏گوید: «ماکیا فیللى در کتابى به نام «الامیر» نوشته و مطالب آن را از واقعیّت حیات سیاسى اقتباس نموده است. و از جمله مطالبى که از واقعیّت حیات سیاسى آنان اقتباس نموده این منطق است که هدف وسیله را توجیه مى‏کند. بر اساس این قاعده براى حاکم سیاسى جایز مى‏دانند که حادثه عاشورا را دفن نمایند تا وسیله‏اى براى اهداف آنان باشد، گر چه این هدف منافى با دین و اخلاق است ولى در راه خاموش کردن شعله عاشورا و دفن قضیه کربلا به کار گرفتند. به همین جهت آنان به جعل اخبار پناه برده و آنها را به جدّ حسین (ع) نسبت دادند. و از آنجا که وسائل اعلام دستگاه حاکم از یک نواختى برخوردار نبود لذا سر از تعارض در آورد. آنان اخبار بسیارى را به امید دفن واقعه کربلا جعل کردند ولى همگى از هم پاشیدند و تنها قضیه کربلا بود که بر حال خود باقى ماند. قضیه جدّاً عظیم، مسأله حلال شمردن خون حسین (ع) است...».827

توجیه روایات مخالف
روایات جواز روزه عاشورا یا روایاتى که امر به آن کرده را مى‏توان به جهت موافقت آن‏ها با فتاوا و حدیث اهل سنت، حمل بر تقیه نمود، و لذا نوبت به تعارض نمى‏رسد. بر فرض ثبوت تعارض نیز آن دسته روایاتى را اخذ مى‏کنیم که مخالف با نظر عامه است که همان روایات مانعه باشد. و روایاتى که دلالت بر روزه گرفتن رسول خدا (ص) در روز عاشورا دارد را حمل بر قبل از نزول روزه ماه رمضان مى‏کنیم.
و امّا این که برخى روایات مجوّزه را حمل بر استحباب به عنوان حزن و جزع نموده‏اند صحیح به نظر نمى‏رسد؛ زیرا روایت حسن بن ابى غندر ظهور در روزه نگرفتن براى مصیبت دارد بلکه روزه را باید براى شکرگزارى و سلامت گرفت.
و مقتضاى جمع بین روایات این است که تا عصر روز عاشورا از خوردن و آشامیدن بدون قصد روزه امساک کند. و قبل از مغرب افطار کند و مفاد روایت ابن سنان نیز همین است.

روایات اهل سنت را نیز مى‏توان چنین توجیه کرد:
اولاً: اخیراً کتابى از سوى وهابیون سعودى درباره احادیث ضعیفه و موضوعه به صورت موسوعه‏اى بزرگ از سوى جماعتى از اساتید على حسن على حلبى، دکتر ابراهیم طه قیسى، دکتر حمدى محمّد مراد، در پانزده جلد تألیف شده، که دوازده جلد آن به ذکر احادیث ضعیفه پرداخته است و سه جلد دیگر آن فهرست احادیث است. از جمله احادیثى که در این موسوعه آورده و آن‏ها را تضعیف کرده احادیث مربوط به عاشورا با عناوین و موضوعات مختلف است، از قبیل: خلقت آسمان‏ها و زمین در روز عاشورا، عاشورا روز نهم بودن، روزه روز عاشورا کفّاره یک سال است، کسى که در روز عاشورا بر عیالاتش توسعه دهد خداوند بر او در یک سال توسعه خواهد داد و این که روز عاشورا روزى است که خداوند براى بنى اسرائیل دریا را شکافت.
ثانیاً: مضمون روایات عامه درباره صوم روز عاشورا مختلف است:
- برخى دلالت بر امر پیامبر (ص) به آن دارد، ولى زمان امر را مشخص نکرده است.
- برخى دلالت بر امر پیامبر (ص) در مدینه دارد.
- برخى دلالت بر روزه گرفتن پیامبر (ص) قبل از اسلام و نسخ آن به رمضان دارد.
- برخى دلالت دارد بر این که شروع آن، هنگام ورود پیامبر (ص) به مدینه بوده و به جهت موافقت با یهود امر به آن شده است.
- برخى از روایات نیز دلالت دارد بر این که روزه عاشورا به جهت مخالفت با یهود بوده است.
- برخى نیز دلالت بر عدم امر پیامبر (ص) به روزه عاشورا بعد از نزول روزه رمضان دارد و اینکه پیامبر (ص) در روز عاشورا روزه نگرفت و بعد از تشریع روزه رمضان آن را ترک کرد.
- برخى نیز بر استمرار آن تا زمان رحلت حضرت دلالت دارد. و مى‏دانیم که اختلاف در نقل موجب وهن روایت مى‏شود.
ثالثاً: تعداد بسیارى از این روایات، مشکل سندى دارد گر چه در مصادر دست اول اهل سنت وارد شده است.
رابعاً: تعدادى از روایات نیز مشکل دلالى دارند که در جاى خود به آن‏ها پرداخته شده است.

شنبه 25/8/1387 - 13:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته