• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3494روز قبل
حجاب و عفاف

نقش حجاب در ارتقاء سلامت خانواده

اسلام به استواری بنیان خانواده توجهی عمیق دارد و با وضع قوانین مختلف همواره بر آن است که بر این استحکام بیفزاید. در جوامع اسلامی طبق ضوابطی که اسلام در زمینه نگاه کردن، صحبت کردن، خندیدن، نشستن و ... قرار داده، هر مرد تنها به کسانی می‌تواند نگاه کند و توجه نماید که از محارم او باشند. هر چند آن چیزی که انسانیت هر کسی را رقم می‌زند روح اوست  و روح زن و مرد جنسیت ندارد. اما زن و مرد دارای تفاوت‌های جسمی هستند و چون جسم بر روح اثر می‌گذارد موجب تفاوت های روحی و روانی در زن و مرد می‌شود و این تفاوت‌ها باید در ارائه قانون برای آنان نیز در نظر گرفته شود.
رسیدن به قله رفیع انسانیت و دست یافتن به اهداف والای انسانی چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی در گرو مجهز بودن به وسایل و ابزار لازم از یک سو و رفع کلیه موانع و عوامل بازدارنده و گسستن زنجیره‌های اسارت از دیگر جانب است اینجاست که حجاب که عهده‌دار صیانت تعادل روانی جامعه بشری و تحکیم بنیاد و ضامن سلامت خانواده است معنی پیدا می‌کند و به عنوان یک وسیله دفاعی در برابر ناپاکی‌ها مفهوم واقعی خود را بازیافته و به مشابه یک پدیده مؤثر در تأمین سلامت خانواده با صفت پویایی و پیشتازی جلوه‌گر می‌شود و خانواده را از منجلاب فروپاشی نجات می دهد.
از نظر اسلام محدودیت کامیابی‌های جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می‌گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد سبب می‌گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود. اسلام می‌خواهد انواع التذاذهای جنسی چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد. اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام وظیفه‌ای است که بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب می‌شود بنابراین زن باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایی و تحریک‌آمیز نباشد. پوشیده بودن زن در جامعه موجب تقویت بنیان خانواده بلکه سبب حفظ ارزش زن و جلوگیری از ابتذال و تباهی او نیز می‌باشد.
شکی نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش را مبذول داشت و بالعکس هر چیزی را که موجب سستی روابط زوجین و دلسردی آنان می‌گردد و به نظام خانواده زیانمند است باید با آن مبارزه کرد.
بنابراین حجاب نه تنها آزادی زن را محدود نمی‌سازد بلکه برای زن شرایطی را فراهم می‌کند که مورد تأیید عقل بوده و با تقوا سازگارتر است آزادی زن در پرورش قدرت فکری و عقلانی و معنوی او و بالا بردن سطح معلوماتش در اجرای وظایف تربیتی و در مشارکت منطقی او در حل و فصل امور است.

شرح مختصری درباره نهاد خانواده
خانواده در اثر گرایش فطری زن ومرد نسبت به هم که با پیمان مقدس ازدواج شکل عملی به خود میگیرد تشکیل می گردد .
خانواده نهادی است که مورد توجه خاص پروردگار عالمیان قرار دارد و قرآن کریم در بسیاری از آیات صریحا و به روشنی بر ضرورت تشکیل خانواه تاکید نموده و بالاترین و صمیمانه ترین ارتباطهای بشری با هم را ارتباط زن وشوهری نامیده است.
( یا ایها الناس اتقوا ربکم الذین خلقکم من نفس واحده وجعل منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا ونساءا..)سوره نساء آیه 1
ای مردم!از خدایی پروا داشته باشید که شما را از یک انسان خلق کرد و از همین تن،همسرش را آفرید واز آن دو،مردان و زنان بسیاری پراکند.
(وَأَنكِحُوا الْأَیَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن یَكُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (آیه 32 سوره نور
با ازدواج هم دربیاورید پسران ودختران صالح مجرد خود را که اگر فقیر باشند خداوند آنها را از فضلش بی نیاز می کند که خداوند وسعت دهنده روزی و آگاه از نیازهاست.
خداوند مسئله ازدواج زن ومرد را از معجزات واز آیات ونشانه های وجود پروردگار یکتا می داند.یعنی اگر هیچ معجزه ای در اثبات وجود خداوند نباشد وفقط همین مسئله زوجیت ومیل زن ومرد به هم که در فطرت آنها نهادینه شده باشد،همین خود دلیل واضح وآشکاری بر وجود خالقی حکیم وتواناست.
وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِن اَنْفُسِکِمْ اَزْوَاجاً لِتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی »
یَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ...
و از آیات ونشانه های وجود خداوند آنست که از جنس خودتان همسرانی برای شما خلق کرد تا با وجود آنهاآرامش بیابید وبین شما زن وشوهر،مودت ورحمت ومهربانی قرار داد.حقیقتا در این مسئله نشانه هایی برای افراد متفکر واندیشمنداست.
پیامبر عظیم  الشأن اسلام(ص(در مکتبى که براى هدایت بشر آورده است صرفاً به عبادیات توجه نفرموده و از این روبخش قابل توجهى ازمعارف و آموزه هاى دی نمبین اسلام درمورد مسائل اجتماعى است. خانواده به عنوان یکى ازم مهمترین نهادهاى اجتماعى توجه زایدالوصفى رادر آموزه هاى دینى به خود جلب نموده است.
همسر صالح و آثار آن:نقش و اثر همسر در موفقیت و سعادت آدمى (که هدف نهایى دین است) به حد ى است که رسول اکرم اسلام(صلی الله علیه واله)میفرماید:خمسۀ من السعادۀ، الزوجۀ الصالحۀ، والبنون الأبرار، و الخلطاءالصالحون، و رزق المرء فى بلده، والحب لآل محمد
همسر صالح در آموز ههاى دینى به حدى در موفقیت آدمى مؤثر است که پیامبراعظم(صلی الله علیه واله)آن را عاملى ازعاملان خدا میخواند.

وجود فرهنگ حجاب وعفاف در همه ادیان وملتها
یکی از مسائل مهم مربوط به زنان در ادیان آسمانی،مسئله لزوم عفاف وحجاب وآزرم زن است.
آثار به جامانده از انسانهاى اولیه نشانگر این است که حجاب پیشین هاى به درازاى تاریخ دارد و اختصاص به اسلام ندارد .
در تصویرى از یك نقاش مصرى آه با توجه به اهرام سه گانه مصر ، قدمت آن به سه هزار سال قبل از میلاد می رسد ، دختران تمام بدن خود و پسران نیمه پایین بدن را پوشانده اند نقش برجسته هاى معبدهاى کارناسوس در موزه بریتانیا ، آتیبه معبد زئوس موزه برلین و مجسمه آاونارنس در موزه ناپل ، همگى نشان دهنده پوشش زنان در قبل از اسلام است .
در هر آدام از این موز هها مجسم ههایى از زنان با پوشش آامل وجود دارد آه قدمت آ نها به سه هزار سال قبل از میلاد می رسداز این تصاویر و نقاشی ها معلوم می شود که اصل حجاب قبل از ظهور اسلام بوده و اسلام تنها حدّ و مرز آن را مشخص کرده است.اسلام این عادت قدیمى را که از اعتدال بیرون بوده ، مثل بسیارى از عادات دیگر ، اصلاح و تعدیل نموده و جزء فریضه دینى قرار داده است.به گواهى تاریخ ، زنان در یونان ، روم ، مصر و ایران باستان ، به ویژه زنان شهرنشین و زنان طبقه اشراف ، خود را می پوشانیدند و از نظرها دور نگه می داشتند. در یونان، زن هنگامى که از خانه بیرون می آمد بدن و صورت خود را می پوشانید . زنان آشورى به حجاب،بدن و صورت و سر عادت داشتند.
در ایران ، زنان اشراف بسیار کم از منزل خود بیرون می رفتند و سخت به حجاب عادت کرده بودند.

عفاف وحیاء در قرآن کریم
قرآن کریم در رابطه با میل فطری انسان به عفاف وداشتن حیا می فرماید:پس چون آن دو(آدم وحوا)از آن درخت چشیدند،برهنگی هایشان برآنان آشکار شد وبه چسباندن برگ بهشت بر خود آغاز کردند.سوره اعراف آیه 22
قرآن کریم در رابطه با حیاء دختران شعیب نبی می فرماید:
پس یکی از آن دو زن با قدم برداشتن از روی حیاءنزد موسی آمد وگفت پدرم تورا خواسته تا مزد آب کشیدن برای گوسفندانمان را بدهد.
در ادامه این قصه در روایات ذکر شده که چند قدم دختر جلو می رفت وموسی ع پشت سر او.ناگاه موسی ع به دختر عرض کرد شما پشت سر من بیا و با انداختن سنگ راه را نشان بده زیرا ما اهل بیتی هستیم که پشت سر زنان حرکت نمی کنیم.
بخاطر همین عفت وتقوای موسی ع او از طرف دختران شعیب به عنوان امین ذکر شد.
دختر به پدرش شعیب گفت اورا اجیر کنیم زیرا هم قوی وهم امین است.
درباره نهی از خودنمائی زنان که مفسده آور بوده وبه خانواده و جامعه آسیب می رساند خداوند در سوره احزاب آیه 33 می فرماید:
وَقَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى...
خانه نشین باشید و مانند روزگار جاهلیت زینت های خودرا ظاهر وآشکار نکنید.
علامه طباطبائی درباره این آیات می فرماید:
با خودآرائی و خودنمائی،خود را گرفتار جاهلیت دیگری ننمائید وبکوشید در هر دوره ای با حفظ شئونات،عفت اجتماعی را پاس بدارید وفضا را آلوده نسازید.

معنای اصطلاحی حجاب
اصطلاح حجاب در عصر ما ، به پوشش مخصوص زنان گفته مى شود .
مقصود از حجاب زن در اسلام این است که زنان به جز صورت و دو دست ، اعضاى بدن و مواضع زینت و زیور خود را در برابرمردان بیگانه بپوشاند ، تا بدین وسیله به حفظ عفّت و شرافت خود موفق شوند.
در اصطلاح اهل دین ، به معناى پوشش تمام زن به وسیله چادر و نقاب ، بسیار شایع است و این اصطلاح از معناى  لغوی کلمه حجاب ریشه میگیرد و از آن جهت که پرده ، سبب پوشیدن هر چیز است که پشت آن قرار گیرد ، زیباییهاى زن هم به وسیله نقاب را در پوشش کامل زنان به کار برد ه اند.
حجاب ، پوشش مناسب براى زنان است تا قسمتهایى که تحریك کننده غرایز مردانه است را بپوشانند و این کار به جهت ارزش واحترام زنها می باشد ، تا این که به عفاف شناخته شود و مورد آزار و اذیت افراد شرور قرار نگیرند.

آیات قرآن درباره لزوم حجاب زنان
ای پیامبر !به زنان با ایمان بگو :چشم های خودرا از نگاه هوس آلود فروگیرند ودامان خویش را حفظ کنند وزینت خودرا جز آن مقدارکه نمایان است ،آشکار ننمایندواطراف روسریهای خودرا بر سینه خود افکنند تاگردن وسینه با آن پوشانده شود.(آیه 31 سوره نور)
ای زنهای پیغمبر!شما مثل افراد عادی نیستید.بایستی مراتب تقوی وپارسایی را کاملاً رعایت نموده: وبدون کم و زیاد ،تمام دستورات خدا را عملی کنید.بنابراین اگر واقعاً شماها پرهیزکار وخداترسید،پس درگفتارتان نرمی وفروتنی نکنید وصدای خود را نازک ننمائید تا اشخاصی که دلشان مریض است واسیر دست شهوتند ،از صدای نرم ونازک شما تحریک نشده ومیل وطمع به شما نکنند ودر وقت لزوم بایدطوری بادرشتی وخشونت صحبت کنید که پسند خدا ورسول بوده وموجب فتنه ولغزش ومیل وتحریک مردم نشود.وباید درخانه های خود قرار گیرید وزینتهای خود رااظهار نکنید همانطور که کافران پیشین خودرا به نمایش می گذاشتند ونماز را برپا دارید وزکات بدهید واز خداورسول اطاعت نمائید(آیه 32 سوره احزاب)
وقتی از زنهای پیغمبر چیزی می طلبید از پشت پرده ازایشان بخواهید .این طور برای دلهای شماودلهای آنهاپاکتراست(آیه 53 سوره احزاب)

روایات لزوم حجاب وعفاف زنان
پیامبر(صلی الله علیه واله)زینت خودرا برای غیر شوهرت ظاهر نکن .برای زن حلال نیست که مچ وپایش را برای »-
مردی غیر شویش آشکار کند.که اگر چنین کرد،همیشه در لعنت الهی است وفرشتگان او را لعن کرده وعذابی دردناک برایش مهیا میشود.
امام علی(علیه السلام):ا ی بندگان خدا!بدانید که گفتگو واختلاط مردان با زنان نامحرم،سبب مصیبت وگرفتاری شده
ودلهارا منحرف می سازدوپیوسته به زنان چشم دوختن ،نور دیده را خاموش می گرداند.

آثار مهم حجاب در خانواده وجامعه
یقینا دستور خداوند مبنی بر وجوب حجاب زنان،بخاطر فوایدی است که از این مسئله نصیب بشریت می گردد.و ازطرفی بخاطر ضررها وخسارتهائی است که برهنگی و بی حجابی ،به بشر وارد می کند .
مهمترین فوائد حجاب وعفاف زنان،استحکام نهاد خانواده، عامل تقرب الهی  و ایجاد آرامش روانی است.
الف – حجاب عامل استحکام خانواده ها:
یکى از عوامل مهم استحکام خانواده ، رعایت حجاب است . اگر حجاب در جامعه اى کاملاً رعایت شود و روابط جنسى به محیط خانواده محدود گردد، گروه جوانان به ازدواج تمایل بیشترى پیدا مى کنند و خانواده هاى تشکیل شده نیز ثبات بیشترى خواهند گرفت ، بالنتیجه در این میان بیشترین نفع عاید زنان خواهد شد، زیرا از محبت وحمایت مالى مردان برخوردار خواهند بود.
در حالى که اگر خودنمائى و آرایش و تحریک در یک اجتماع بشرى رواج پیدا کند و روابط جنسى در غیرمحیط خانواده مُیّسر گردد، هیچ وقت جوانان مشکلات ازدواج را نخواهند پذیرفت و به آن تن نخواهند داد. بلکه خانواده هاى تشکیل شده نیز دائماً در حال تزلزل مى گردند.
زیرا مردان با دیدن زنان بى حجاب تحریک شده و آسیب پذیر مى شوند و در نتیجه کانون گرم خانوادگى بسردى مى گراید و محبت در خانواده جاى خود را به تنّفر خواهد داد، چون همسر قانونى رقیب و مانع روابط جدید جنسى به حساب مى آید.
بى تردید نهاد خانواده تنها با پاسدارى از حجاب اسلامى درخشش و بالندگى لازم را پیدا خواهد کرد.
بله وقتى لامپ نورافشانى مى کند که سیمهاى متصّل به آن سالم باشند و اگر این سیمها لخت و یا زدگى داشته باشند، نه تنها نیروى برق را بخوبى منتقل نمى کنند بلکه با جریان آب یا با اتصال به یکدیگر موجب حریق و آتش سوزى مى گردند.
زن و مرد،  همانند جریان مثبت و منفى دست به دست هم داده و چراغ خانواده را روشن کرده اند، مى بایست حجاب اسلامى را رکن اساسى این پیوند قرار دهند و الاّ این چراغ بخاموشى مى گراید و آتش هوس آن را خواهد سوزانید.
جورج کامینکسى جامعه شناس معروف به این مطلب تصریح کرده است و مى گوید: عامل اصلى اختلاف زن و شوهرها در طلاق  روابط نامشروع مى باشد.(داستانهائی از حجاب-علی میرخلف زاده)
ب- حجاب و ایجاد آرامش روانی
یکی دیگر از آثار مهم حجاب زنان،حفظ آرامش روانی جامعه وپاکی دلها است.
قرآن مجید: حجاب را عامل طهارت قلب و روح معرفى مى کند و خداوند متعال در قرآن چنین مى فرماید:
هر گاه از زنان پیامبر متاعى را مى خواهید پس آن را از پس پرده بخواهید زیرا این کار براى طهارت و پاکى قلوب
شما و ایشان بهتر است .(سوره احزاب  آیه 53)
وَ اِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراَّءِ حِجابٍ ذلِکُمْ اَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ.
ج- حجاب عامل تقرب الهی
البته حفظ حجاب وعفاف زنان دارای اثرات مفید دیگری می باشد.از جمله اثر دیگر عفاف وحجاب ،تقرب بیشتر زنان به خداوند متعال است.اینکه مریم،مقدس شد وخداوند از او در قرآن کر یم تجلی کرده ومقامات معنو ی بالایی به او عنایت کرد یکی بخاطر عفاف و پاکدامنی فوق العاده حضرت مریم ع بوده است
روایات مختلفی درباره تاکید بانوی دوسرا درباره حفظ پوشش وحجاب ذکر شده است از جمله:
در تاریخ نقل شده است که حضرت فاطمه ی زهرا(سلام الله علیه) وقتی میخواستند به بیرون منزل و نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بروند،از پوششهای خاصی، مثل جلباب ،چادر و روپوش صورت استفاده می کردند علاوه بر این، یكی ازحوادثی که بیانگر مقدار حجاب حضرت فاطمه ی زهرا(سلام الله علیه) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ایشان به مسجد برای دفاع از قضیه ی فدك است. ، ایشان با شكل خاصی از حجاب و پوشش، برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند.

حجاب و اصل آزادى
استاد مطهری در رابطه با اشکالاتی که به حجاب زن می گیرند نوشته اند:یکی از ایراداتی که بر حجاب گرفته اند این است که موجب سلب حق آزادى که حق طبیعى بشرى است می گردد و نوعى توهین به حیثیت انسانى زن به شمار م ىرود.
می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانى یکى از مواد اعلامیه حقوق بشر است. هر انسانى شریف و آزاد است،مرد باشد یا زن،سفید باشد یا سیاه،تابع هر کشور یامذهبى باشد.مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بی اعتنایى به حق آزاد ى او و حیثیت انسانى اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن.عزت وکرامت انسانى وحق آزادى زن و همچنین حکم متطابق عقل و شرع به اینکه هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانى گردد وظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود،ایجاب میکند که این امر از میان برود.
پاسخ:یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زندانى کردن زن درخانه و بین موظف دانستن او به  اینکه وقتی می خواهد  با مرد بیگانه مواجه شودپوشیده باشد.در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجودندارد.حجاب دراسلام یک وظیفه اى است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد بایدکیفیت خاصى را در لباس پوشیدن مراعات کند.این وظیفه نه از ناحیه مرد بر اوتحمیل شده است و نه چیزى است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعى او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.
در کشورهاى متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیتهایى براى مرد وجوددارد.اگر مردى برهنه یا درلباس خواب از خانه خارج شود و یا حتى با پیژامه بیرو نآید،پلیس ممانعت کرده به عنوان اینکه این عمل بر خلاف حیثیت اجتماع است او راجلب می کند.هنگامى که مصالح اخلاقى و اجتماعى،افراد اجتماع را ملزم کند که درمعاشرت اسلوب خاصى را رعایت کنند مثلا با لباس کامل بیرون بیایند،چنین چیز ى نه بردگى نام دارد و نه زندان و نه ضد آزادى و حیثیت انسانى است و نه ظلم و ضدحکم عقل به شمارمیرود.
بر عکس،پوشیده بودن زن- در همان حدودى که اسلام تعیین کرده است موجب کرامت و احترام بیشتر اوست،زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلا ق مصون میدارد.
شرافت زن اقتضا میکند که هنگامى که از خانه بیرون می رود متین و سنگین وبا وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدى که باعث تحریک وتهییج شود به کار نبرد، عملا مرد را به سوى خود دعوت نکند،زبان دار لباس نپوشد،زبان دار راه نرود،زبان دار و معنى دار به سخن خود آهنگ ندهد،چه آنکه گاهىاوقا ت ژستها سخن می گویند،راه رفتن انسان سخن می گوید،طرز حرف زدنش یک حر ف دیگرى می زند.
آرى اگر کسى بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد،البته این با آزادى طبیعى و حیثیت انسانى و حقوق خدادادى زن منافات دارد.چنین چیزى در حجابهاى غیراسلام بود ه است ولى در اسلام نبوده و نیست.( مسئله حجاب استاد مطهری)

نقش حجاب در حفاظت و ارتقاء سلامت خانواده
دستورات اسلام پیرامون آیات حجاب در احیای فرهنگ عفاف و پاكدامنی و سلامت خانواده و اجتماع بسیار موثر بوده و تحول چشمگیری ایجاد نمود . « فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ » آنگاه كه آدم و حوا از آن درخت ممنوعه چشیدند پوشش خود را از دست دادند و به سرعت با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند . لباس پوشیدن شأنی ازشئون انسانی است و پدیده ای است كه تقریباً به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر بهینة جغرافیای امروزین زمین گسترش دارد . این پدیده با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و میتوان آنرا از دیدگاههای مختلفی از قبیل روانشناسی ، اخلاق ، اقتصاد ، جامعه شناسی ، مذهب ، قانون ، تاریخ و جغرافیا مورد مطالعه قرار داد . از مجموع تحقیقاتی كه بعمل آمده ، مسلم شده كه لباس دست كم پاسخگوی سه نیاز آدمی است یكی اینكه او را از سرما و گرما و برف و باران حفظ می كند ، دیگر اینكه در جهت حفظ عفاف و شرم به او كمك می كند و بالاخره به او آراستگی و زیبائی و وقار می بخشد .  آیه 30 - از سوره نور چنین می گوید : ای رسول گرامی به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را از نگاه به مردان نامحرم فرو بخوابانند و دامان خویش را از هوس رانی حفظ كنند و زینت خود را آشكار ننمایند مگر آنچه نمایان است و روسری های خود را بر سینه و گردن خود بیافكنند تا پوشیده گردد و زیور خویش را آشكار نكنند و ...
حجاب در لغت بمعنای پوشش است و زن محجبة یعنی زنی كه به گونه ای خود را پوشانیده  است . همچنین حجاب نامی است برای آنچه كه بدان ، بدن خود را می پوشانند . آنچه میان دو چیز حائل گردد نیز حجاب نامیده می شود مانند كلام خداوند كه می فرماید « و من بیننا و بینك حجاب » و بین ما و شما فاصله ای وجود دارد . فقها اصطلاحاً ستر را كه به معنی پوشش است برای زنان بكار برده اند . همین امر موجب شده است عده ای گمان كنند كه اسلام خواسته است زنان پشت پرده و در خانه محبوس باشند و بیرون نروند . پوشش در اسلام بیانگر این مطلب است كه زن در معاشرت خود با مردان بیگانه بدن خود را بپوشانند و به خود نمائی نپردازند . رعایت این اصل قرآن زمینه حفاظت و سلامتی خانواده و اجتماع را فراهم نموده است .  امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : زینت آشكار عبارت است از سرمه و انگشتر . در واقع دین اسلام آن نوع زینتی را كه سبب جلوه گری و خودنمائی زن میشد و تحریكات و هیجانات اجتماع را زیاد  می نمود ، نهی كرده و زینت های مخفی را جایز دانسته است استاد مطهری در این باره می فرماید : زینت های زن دو نوع است یكی زینتی كه آشكار است نوع دیگر زینتی كه مخفی است مگر آنكه زن عمداً و قصداً بخواهد آنرا آشكار كند . پوشاندن زینت اول جایز نیست اما پوشاندن زینت دوم واجب است.

اثرات زیانبار بدحجابی وبی حجابی در جامعه
افزایش بیماران روانی وافزایش افسردگی و افزایش خودکشی وقتل وجنایت وخیانت به همسر و تولد فرزندان نامشرع و از هم پاشیده شدن کانون خانواده ها وافزایش طلاق ،همه وهمه از آثار برهنگی زنان می باشد.
وما می توانیم این اثرات را در جوامع بی دین وبی مبالات به پوشش وحجاب، از جمله جوامع غربی همچنین درکشورهایی که فرهنگ غرب در آنجا نفوذ ورسوخ کرده است،ببینیم.
بى حجابى یا بدحجابى باعث سقط جنین
اسقاط جنین ،کورتاژ ،  قطعه قطعه کردن آن با آلات گوناگون یکى از مفاسد بى حجابى یا بدحجابى مى باشد.روشن است که زن بى حجاب یا بدحجاب ، بسیارى از اوقات تحت فشار جوانان بى پروا قرار میگیرد و طعمه دست آنها مى گردد و او را مورد تجاوز قرار داده و شرافت و احترام او را از بین مى برند. در نتیجه زن از راه نامشروع باردار مى شود و براى اینکه راز آن عمل زشت و پلیدش فاش نشود ناچار مى گردد جنین را سقط کند.
بى حجابى یابدحجابى عامل بیمارى هاى خطرناک
یکى از مفاسد بى حجابى ، فساد اخلاق جوانان و گرایش ایشان به انحراف جنسى مى باشد. زنى که با بى حجابى و خود نمائى به بازار و خیابان مى آید اگر جوانى که در مرحله دیوانه کننده غریزه جنسى قرار دارد او را ببیند، آیافکر کرده ایم به سر آن چه خواهد آمد؟
اگر متدین و معتقد به اسلام نباشد ،به استمناء، لواط، زنا، تجاوز به ناموس دیگران پناه مى برد و این جنایات ، گذشته ازآنکه مخالف دین خدا و حکم خداست ، باعث بیماریهاى خطرناک و پیش آمده هاى ناگوار مى شود.و شکّى نیست که آن زن بى حجاب که باعث انحراف جوانان مى شود، در جرم ، کیفر و عذاب آنها شریک است، زیرا او بخاطر خودنمائى و هرزگى خود، غریزه جوانان را تحریک کرده است ، وآنان را روانه فساد کرده است .این در صورتى است که جوان ، متدّین نباشد، ولى اگر متّدین و معتقد به اسلام باشد، غریزه جنسى را در درون خود فرو مى نشاند، و با تمایلات خود مبارزه مى کند. و به خدا پناه مى برد، و هرگونه رنجى را در این زمینه متحّمل مى شود.
بى حجابى یابدحجابى عامل خودکشى ها
در کشورهایى که قانون حجاب رعایت نمى شود، افزایش روزافزون بیماریهاى روانى بخوبى مشهود است. آمار وحشتناک خودکشى ها در غرب نیز نشان دهنده میزان اختلالات روانى موجود در غرب مى باشد.

نتیجه گیری
از دیدگاه اسلام ، حجاب سبب تحكیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت و همچنین موجب حفظ سلامتی خانواده و بالتبع اجتماع می گردد و آرامش روانی در برابر هیجانات و التهابات بنیان كن ایجاد می كند حجاب و نقش آن در استحكام پیوند خانوادگی از جمله اهداف متعالی اسلام است كه بایستی در كانون خانواده ایجاد شود . در این فضای صمیمی كه خداوند زن را عامل تسكین و آرامش و پیوند در خانه معرفی می كند و طبق سورة اعراف ، آیه 189 می فرماید : او كسی است كه شما را از نفس واحده آفرید و از او نیز جفتی برایش مقرر دانست تا با او انس و آرام گیرد . و در سوره بقره آیه 187 چنین می فرماید : آنان بمنزله لباس شما هستند و شماها لباس برای آنان هستید . حجاب پوششی است كه مردم را در برابر تهاجمات بیرونی محفوظ میدارد . جامعه ای كه فرهنگ پوشش در آن حاكم نباشد و برهنگی در آن رایج باشد ، هم خانواده و هم جامعه را در منجلاب فساد تا ورطه نابودی می كشاند.
وضعیت حجاب در ادوار تاریخ و ادیان الهی كه ریشة بسیاری از مفاسد اجتماعی ، بی حجابی و عدم التزام به رعایت این تكلیف دینی بوده است، در نهایت پیامدهای منفی را بر پیكره اجتماعی وارد می سازد و جامعه را گرفتار تباهی می كند زیرا در طول تاریخ همواره شكستن حریم عفاف زنان بعنوان یكی از مهمترین عوامل سقوط تمدن های بزرگ بوده است . زن بازگی دولتمردان بجای تدبیر امور مملكت وهمچنین اندیشه حرمسراها و جمع آوری كنیزان زیباروی از اهداف اصلی اكثریت پادشاهان در تاریخ بشریت بوده است .    در صورتیكه در فرهنگ اسلامی ، تشكیل خانواده و ازدواج باعث صیانت و حفاظت اجتماع از انحرافات و متلاشی شدن آن می شود . امام علی (علیه السلام) در این زمینه در نهج البلاغه می فرمایند : همانا حجاب و پوشش ، زنان را سالمتر و پاكتر می گرداند و قرینه دیگری بر تاكید این مطلب وجود دارد كه اگر زن حجاب خویش را رعایت ننماید بوالهوسان همواره در كمین هستند كه مانند گرگان درنده او را صید نمایند . قرآن نیز درباره زنان پیامبر چنین می گوید: ای زنان پیامبر با خاضعانه و نرمش سخن نگوئید زیرا مردی كه در قلبش مرض هست در شما طمع می كند.

مآخذ:
1 ـ رشیدی ، حسین، حریم عفاف.
2 ـ السید الجمیلی، سفارشات پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) به دختران و زنان.
3 ـ رضوانی، علی اصغر،حجاب چرا و چگونه؟ .
4 ـ حسینیان ، روح اله، حریم عفاف.
5= مطهری،‌مرتضی،‌مسئله حجاب، چاپ هفتادم،‌تهران. صدرا،‌1379
6-الگوهای تربیت-کریمی
7-تفسیر نمونه، مکارم شیرازى

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:42
حجاب و عفاف

نقش مردم در اصلاح الگوی حجاب

تسهیل ازدواج و رواج امر به معروف ونهی از منكر
ابتدایی‌ترین نقش را در تربیت خانم‌های باحجاب، خانواده برعهده دارد. چون خانواده از همان ابتدای تولد، با فرزند ارتباط دارد. خانواده‌ها باید با تربیت صحیح اسلامی، فرزندان خود را از گرایش و انحراف به بدحجابی نجات دهند. همچنین از آنجایی كه بسیاری از بدحجاب‌ها، برای ازدواج(عرضه كردن خود به منظور یافتن همسر)، اقدام به این پوشش و آرایش می‌كنند، خانواده‌ها نیز باید شرایط ازدواج جوانانشان را هرچه زودتر فراهم كنند. خانواده‌ها باید فرهنگ و آداب و رسوم غلط درباره ازدواج را كنار گذاشته و طبق تعالیم اسلام، سیره پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) عمل كنند. باید سختگیری‌ها و موارد كم اهمیت(تمكّن مالی، منزل شخصی، اتومبیل، ثروت، مهریه زیاد و...) را كنار بگذارند. خانواده‌ها نباید با بالابردن سن ازدواج، نفت بر آتش بدحجابی و فساد جنسی جامعه بریزند! رهبر انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «ممكن است بگویید ماه محرّم است؛ اما ازدواج اسلامی كه بدون تشریفات و قیود و تجملات غلط باشد، محرّم و ربیع الاول نمی شناسد.
آنچنان ازدواجی همیشه مبارك است. ای جوان ها! به ازدواج بشتابید. ای پدرها و ای مادرها! دختران و پسران را كه آماده ازدواج هستند، تزویج كنید. این همه قیدوبند قرار ندهید. ای پدران دخترها! دخترها را برای داماد پولدار و اشرافی و شغل دار و نام و نشان دار و اسم و رسم دارنگه ندارید. اگر می‌بینید یك جوان، مسلمان مومنی است، دختر و پسر هر دو مسلمان و هر دو هم كفو، وسایل ازدواجشان را فراهم كنید. این قدر سنگ بر سر راه ازدواج نیندازید. ای پدران پسرها! مخصوصاً ای مادران پسرها! و ای خود پسرهایی كه می‌خواهید داماد بشوید! در ازدواج، معیارهای اسلامی را در نظر بگیرید. همه‌اش دنبال زیبایی نروید. چقدر صورت‌های نازیبایی است كه بر روی دل‌های زیبایی قرار دارد. دخترانی كه به خاطر نازیبایی محكومند در خانه‌ها بمانند، چه گناهی كرده‌اند؟ چرا بعضی‌ها این قدر ظلم می‌كنند؟ چرا ارزش‌های اسلامی را نادیده می‌گیرند؟
چرا مسئله سن و شكل این قدر به نظرشان تعیین كننده است؟ چرا باید بعضی از دخترهایی كه مومن هستند، با یك مقدار سنشان كه بالا رفته یا چندان از زیبایی بهره‌ای ندارند، از نعمت ازدواج و تشكیل خانواده و نعمت تربیت فرزند، محروم بمانند؟ خوشا به حال آن فرزندی كه در دامن چنین زنان پاكی پرورش پیدا كند. خوشا به حال آن مردی كه چنین زن پاك و مقدسی در خانه داشته باشد. این معیارهای طاغوتی را دور بریزید. پدرها و مادرها! تقوای خدا پیشه كنید در امر ازدواج. این همه قرآن به ما می‌گوید، اسلام به ما می‌گوید، مهریه را سنگین نكنید، دنبال جهیزیه‌های سنگین نباشید، دنبال نام و نشان و شغل نباشید. پسر مسلمان، دختر مسلمان، هر دو دارای معرفت اسلامی، هر دو دارای دل مومن، اینها كفو هم اند. بگذارید زندگی مشترك را شروع كنند. چقدر مسئله به من مراجعه می‌شود در همین زمینه‌ها، مرتب جوان‌ها، پسرها، دخترها، شكایت و گله می‌كنند از دست خانواده‌های سختگیر. مخصوصاً پدر و مادرهای بعضی از دختران. من در این موقع مقدس، در این موضوع مقدس، در حضور شما جمعیت عظیم و انبوه، در خطبه نماز جمعه خواهش می‌كنم به حكم خدا برگردید، آنچه را كه خدا گفته، آن را معتبر بدانید.» همچنین ایشان می‌فرمایند: «ما باید شایستگی خود را ثابت كنیم.
مگر نمی گوییم كه جهیزیه آن بزرگوار(حضرت زهرا(سلام الله علیها)) چیزهایی بود كه انسان با شنیدن آنها، اشكش جاری می‌شود؟ مگر نمی گوییم كه این زن والامقام، برای دنیا و زیور دنیا هیچ ارزشی قائل نبود؟ مگر می‌شود كه روز به روز تشریفات و تجمل گرایی و زر و زیور و چیزهای پوچ زندگی را بیشتر كنیم و مهریه دخترانمان را زیادتر نماییم؟! اوایل كه گاهی بعضی‌ها مهریه عقد را یك خرده گران قرار می‌دادند، ما شوخی می‌كردیم و می‌گفتیم شما كه می‌خواهید مثلاً فلان قدر سكه قرار بدهید، پس یكباره بگویید 72 سكه! اما حالامی بینیم كه تعیین مهریه‌های گرانقیمت، واقعی شده است! واقعاً چه خبر است؟ شما كه پدر آن دختر هستید، آیا می‌توانید ادعا كنید كه پیرو پدر فاطمه(سلام الله علیها) هستید؟ این طوری نمی شود؛ ما باید به حال خودمان فكری بكنیم.»

جامعه‏
مردم در جامعه نیز باید به گونه ای با بدحجاب‌های معاند رفتار كنند كه باعث تحقیر آنها و در انزوا قرار دادن آنها شود. باید جو عمومی جامعه بر بدحجاب‌ها فشار بیاورد تا جرات حرمت شكنی نداشته باشند. مردم باید در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منكر، فعال باشند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمانی كه امّت من امر به معروف و نهی از منكر را ترك كند، باید خود را برای عذاب خدا آماده سازد.» مردم باید به هیچ كس اجازه ندهند با پوششی غیر اسلامی و نامناسب در اماكن عمومی و خیابان‌ها تردد كند. اگر فریضه امر به معروف و نهی از منكر، احیا شود، بسیاری از مشكلات و معضلات جامعه حل خواهد شد. اما این فریضه، یا انجام نمی‌شود، یا خیلی بد انجام می‌شود. برخی كه دلسوز هم هستند اما شیوه امر به معروف و نهی از منكر را نمی‌دانند، به جای اصلاح، تخریب می‌كنند.
«جوان‌های‌ ما دلشان می‌خواهد كه وقتی ما گفتیم امر به معروف كنید، یك خنجر به دستشان بدهیم بگوییم اگر نشد، بزن! در حالی كه این زدن یك كار دیگری است، من اصلاً این كار را از تو خواسته‌ام؟! من مرحله دوم را كه زبانی است، از تو می‌خواهم. اگر همین كار انجام بگیرد و شما بتوانید به مردم تفهیم كنید كه اگر كار خلافی دیدند بگویند: »آقا نكن« و بروند، ده نفر بگویند: »نكن« و بروند، اگر كسی طاقت پیدا كرد این خلاف را دوباره انجام دهد؛ نمی تواند بكند. اینكه می‌بینید وقتی شما دوبار یا سه بار گفتید »نكن« او عصبانی می‌شود و یقه شما را می‌گیرد، پیداست كه این ضربه شكننده است، اگر شكننده نبود عصبانیت نداشت.» «اینكه ناهی از منكر بگوید»خانم! حجابت را رعایت كن« و رد شود و برود، اینكه مفسده‌ای ندارد.» برخی هم از انجام این فریضه خجالت می‌كشند و یا از عواقب آن می‌ترسند. «من دو تذكر را به شما جوانان بدهم در هر جای كشور كه هستید؛ اولاً: امر به معروف و نهی از منكر یك واجب‏‎ ‎است، رو در بایستی و خجالت بر نمی دارد. ما گفتیم كه اگر كسی مرتكب یك خلافی می‌شود، امر كنید به معروف و نهی كنید از منكر؛ یعنی به زبان بگویید. همین گفتن به زبان؛ نگفتیم مُشت و سلاح و قوّت به كار ببرید، لازم نیست.» و اما عده ای هم هستند كه امر به معروف و نهی از منكر را بی تاثیر می‌دانند و معتقدند كه هیچ فایده ای ندارد. «ما چرا این حكمت الهی را درك نمی كنیم و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم الهی استفاده كنیم؟ عمل كنید، تا ببینید می‌شود یا نمی شود.؟»
كسی كه می‌خواهد امر به معروف و نهی از منكر كند، نباید ترس و دلهره به دلش راه بدهد و یا خجالت بكشد. باید حسین وار، این فریضه را انجام دهد. «چه‏كسی می‏تواند از این فضیلت‌ها دفاع كند؟ آن جوان مومنی كه دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و می‏تواند بایستد و از فضیلت‌ها دفاع كند. كسی كه خودش آلوده و گرفتار است كه نمی‏تواند از فضیلت‌ها دفاع كند! این جوان بااخلاص می‏تواند دفاع كند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزش های‏اسلامی می‏تواند دفاع كند. لذا، چندی پیش گفتم: »همه امر به معروف و نهی از منكر كنند.« الان هم عرض می‏كنم: نهی از منكر كنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعی شماست. امروز مسئولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.»7 همچنین حضرت امام(ره) فرمودند: «از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و كشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می‌باشند.»‏
همچنین مردم عزیز باید از مسئولین كشور، به طور جدی مطالبه كنند تا مسئولین هم به وظایف خود در این زمینه عمل نمایند. مردم نقشی تعیین كننده در تداوم یا ریشه كنی بدحجابی دارند. اگر به وضع موجود رضایت دهند، ممكن است مسئولین در غفلت و سهل انگاری به سر ببرند و اقدام موثری انجام ندهند. اما اگر مردم، نارضایتی خود را از وضعیت حجاب در جامعه، به اطلاع مسئولین برسانند و با جدیت و پیگیری، از آنها مطالبه كنند، منجر به آن خواهد شد كه مسئولین هم(لااقل تحت فشار افكار عمومی) وظیفه خود را انجام دهند.‏
و بالاخره مردم و مسئولین، همه با هم باید در جهت اصلاح الگوی حجاب و مبارزه با پدیده بدحجابی و فساد جنسی در جامعه، همكاری و تلاش كرده و كار و همت خود را در این زمینه نیز مضاعف نمایند. یقیناً ملت مسلمان، انقلابی، حزب اللهی و بسیجی ایران، مثل همیشه، با توكل به خدای متعال و دعای حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرج شریف) و رهنمودهای راهگشای پیشوای معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای(ادام الله تعالی ظله علی رئوس المسلمین)، این مرحله از انقلاب اسلامی را نیز با موفقیت پشت سر خواهد گذاشت و در جنگ نرم دشمنان نیز پیروز میدان خواهد بود. إن شاءالله.‏

برگرفته از : روزنامه رسالت، شماره 7212 به تاریخ 89/12/7
منبع: www.pajoohe.com

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:49
حجاب و عفاف

نگاه تاریخی به وضعیت زن در اسلام (1)

تحول عظیمی‌که پس از ظهور اسلام در مسائل اجتماعی، از جمله مسئله زن و خانواده ایجاد شد، از پردامنه‌ترین مباحث اسلامی ‌است. با توجه به اینكه این موضوع همواره معركه آرا و محور نظریه‌‌هایی بوده و پرسش‌های بسیاری را به خود معطوف كرده است، مطالعه تاریخی آن به بسیاری از روشنگری‌ها در این باره كمك خواهد كرد. در این نوشتار در صدد بیان تغییراتی هستیم كه اسلام در موضوع زن پدید آورده است. این مقاله با روش تاریخی به وضعیت و جایگاه زن در خانواده، اجتماع و سیاست در عصر نبوی پرداخته و تحول بزرگی را كه با ظهور اسلام در زمینه جایگاه فرهنگی و اجتماعی زن رخ داد، نشان داده است.موضوع زن همواره مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان بوده و به ویژه پس از شکل‌گیری نهضت فمینیسم در قرن نوزدهم در غرب که منشأ پیدایش برخی افکار و اندیشه‌های افراطی درباره حقوق زنان شد، این موضوع اهمیت دو چندان پیدا كرده است. فیمینیسم که در افق فکری اومانیسم ظهور یافت به بهانه دفاع از حقوق زنان، ضربه‌های سنگینی به ارزش و هویت زنان وارد آورد و پس از آنکه در اعلامیه حقوق بشر تأثیر گذاشت، برای اجرایی کردن ایده‌های خود، معاهده‌ها و کنوانسیون‌های بین المللی نظیر کنوانسیون «حقوق سیاسی زنان» کنوانسیون «رضایت برای ازدواج» و... ایجاد کرد تا آنجا که سازمان ملل سال 1976 ـ 1985م را دهه زنان نام‌گذاری کرد. جنبش زنان پیامدهای گوناگون فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی درپی داشته که یکی از مهم‌ترین آنها به چالش کشیده شدن اندیشه‌های دینی درباره جایگاه، حقوق و تکالیف زنان است. در این میان دیدگاه اسلام درباره زنان نیز مورد پرسش و حمله قرار گرفته تا آنجا که احکام اسلامی‌مربوط به زنان، مخالف حقوق بشر و ناقض تساوی حقوق زن و مرد تلقی شده و اسلام را دین مردان و تأمین کننده مصالح و منافع مردان دانسته‌اند. از این رو اندیشمندان بزرگ اسلامی‌ با تکیه بر منابع اصیل اسلامی، به‌ویژه قرآن و روایات به تبیین دیدگاه اسلام درباره جایگاه و حقوق زن پرداخته و با توجه به اختلاف نظرهای جدی که ناشی از انفعال یا ایستادگی در برابر جنبش زنان بوده، پاسخ‌های متفاوتی ارائه کرده‌اند. در این میان به سهم پژوهش‌های تاریخی در تبیین جایگاه زن در اسلام کمتر توجه شده، در حالی که تاریخ گواه روشنی بر تلاش‌های اسلام در دفاع از حقوق زنان و هویت بخشی به آنها و تأمین مصالح زنان بر اساس حکمت و عقل و نه احساس و شعار بوده است. تا آنجا که باید اسلام را به حق طلایه‌دار دفاع از حقوق زن دانست. مقایسه وضعیت زن پیش از اسلام و سیر تحولاتی که پس از اسلام در موضوع زن ایجاد شد، یکی از درخشان‌ترین صفحات کارنامه اسلام را شکل می‌دهد. در نوشتار پیش رو وضعیت زن را در محور‌های یاد شده در تاریخ اسلام بررسی می‌کنیم.

الف) وضعیت اجتماعی زن در عصر نبوی
حضور زنان در اجتماع و مشارکت ایشان در فعالیت‌های اجتماعی در صدر اسلام از مسلمات تاریخی است که با مروری گذرا بر منابع تاریخی به سهولت می‌توان به آن دست یافت. از دیدگاه اسلام اصل فعالیت اجتماعی برای زنان نه تنها مذموم نیست، بلکه در برخی مواقع، ممدوح و مطلوب است.(1) مطالعه دقیق آیاتی چون آیات امر به معروف و نهی از منکر، بیعت، هجرت و وجوب زکات، موافقت قرآن با حضور اجتماعی زن را نتیجه می‌دهد. از طرفی از آیاتی که چگونگی و شرایط حضور اجتماعی زن را مطرح می‌کند به خوبی جواز اصل این حضور، فهمیده می‌شود.
بنابر این با توجه به اهمیت موضوع حضور اجتماعی زن مسلمان و وجود دیدگاه‌های متفاوت در این باره این بحث در دو محور «جواز حضور زن در اجتماع» و «اصول و ضوابط حاکم بر حضور اجتماعی زن» پی‌گرفته می‌شود.
1. جواز حضور زن در اجتماع
با دامنه‌دار شدن مباحث و مطالعات اسلامی ‌جدید و فراهم شدن عرصه فعالیت‌های اجتماعی زنان در محیطی سالم در جامعه ما، جواز حضور زن در اجتماع امری مسلم و تردیدناپذیر به حساب می‌آید. اما با توجه به آثار و اندیشه علما و متفکران اسلامی‌ در می‌یابیم که این امر در طول تاریخ، به شفافیت و وضوح امروزی نبوده است. وجود اندیشه‌های سخت‌گیرانه در برخورد با زن و تعاملات اجتماعی او از همان صدر اسلام گزارش شده است. سفارش پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) به مردان در مورد اجازه دادن به همسران خود برای حضور در مسجد و نماز جماعت می‌تواند حاکی از وجود سخت‌گیری‌هایی در رفتار مردان نسبت به حضور زنان در اجتماع باشد. (2) پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در پاسخ اعتراض خلیفه دوم به یکی از همسران ایشان به سبب خروج از منزل، خروج زنان را برای برآوردن حوایج خود اجازه دادند.(3) بعدها نیز به‌رغم تأکید مكرر پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) برخی مانع خروج زنان برای حضور در مسجد می‌شدند.(4)
شاید وجود گزارش‌هایی از سیره اهل‌بیت‌(علیه السلام) و گفتار ایشان در سفارش به حسن دوری زن مؤمن از مردان، بتواند دست‌مایه برخی برای شبهه‌افکنی به حضور اجتماعی زنان در اسلام شود که تبیین دقیق این رفتارها و گفتارها می‌تواند زمینه هر گونه کج‌ فهمی ‌را از بین ببرد.
در برخی گزارش‌های تاریخی آمده است که حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیه) خود را از مرد نابینا هم می‌پوشاند(5) و دلیل آن را این گونه بیان كرد كه گرچه او مرا نمی‌بیند، اما من كه می‌توانم او را ببینم و او هم می‌تواند بوی مرا حس كند. این نقطه اوج عفت و عفاف اسلامی ‌است كه رسیدن به آن آسان نیست. همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در پاسخ به سؤالی در مورد بهترین روش برای زن، فرمودند: برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند «ما من شیء خیر للمراه من ان لا تری رجلاً و لا یراها.»(6) برای فهم این روایت باید گفت: استفاده پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله) از کلمه «خیر» خود گویای این حقیقت است که این سیره، رجحان و مزیت دارد. به دیگر سخن، حضرت در مقام بیان امری ترجیحی و ایده‌آلی است. در شرایطی که نیازی به ارتباط زنان با مردان نیست بهتر آن است که زن با هیچ مرد نامحرمی ‌تماس نداشته باشد و این هرگز به معنای ممنوعیت قانونی نیست. سیره فاطمه‌(سلام الله علیه) و زنان مورد تأیید پیامبر(صلی الله علیه واله)، گویای این واقعیت است که در صورت ضرورت، فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی زنان هیچ منعی ندارد.(7)
2. اصول و ضوابط حاکم بر حضور اجتماعی زن
بی‌شک هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که اسلام حضور زن را در اجتماع بدون قید و شرط تأیید کرده است. در بیان اصول و ضوابط حاکم بر این حضور اجتماعی می‌توان دو اصل کلی را مطرح کرد. «حفظ منافع خانواده» و «حفظ آرامش روانی و روحی جامعه».

ب) حفظ منافع خانواده
خانواده بهترین محل پیوند زن و مرد است. این نهاد بیشترین زمینه‌ را برای کمال آن دو و بهترین محیط را برای شکل‌گیری شخصیت فرزند فراهم می‌سازد. با نگاهی به استعدادها و توانایی‌های خاص زن، به خوبی در می‌یابیم که خانواده، مناسب‌ترین محل برای بروز استعدادها و توانمندی‌های اوست. جایگاه رفیع خانواده در نگرش اسلامی‌ موجب شده است که بهترین بنیان اجتماعی قلمداد شده و به منافع آن در قیاس با نهادهای دیگر، به طور ویژه توجه شود. بنابراین در تنظیم روابط اجتماعی و ارائه الگوی حضور و مشارکت اجتماعی زنان باید آثار این فعالیت‌ها در تحکیم و تضعیف پیوندهای خانوادگی لحاظ شود. اسلام در تبیین وظایف زن و مرد با اصل قرار دادن کانون خانواده، به دیگر وظایف اجتماعی جهت و معنای مشخصی بخشیده است.(8)
از آنچه گفتیم به دست می‌آید که اسلام جایی حضور زنان را تجویز می‌کند که لطمه‌ای به مأموریت‌های وی در خانواده وارد نسازد. روایات متعددی در تبیین کارکردهای زن در خانواده و بیان اجر و پاداش تلاش زن در این نهاد مقدس از بزرگان دین نقل شده است، که بیانگر این حقیقت است. برای نمونه، می‌توان به روایت معروف اسماء بنت یزید انصاریه، اشاره کرد. زنان عصر نبوی با تصور کم‌ارزشی تلاششان در خانه در مقابل حضور اجتماعی مردان و ادای واجباتی چون جهاد، جمعه و جماعات و حج، با ذهنی پر سؤال نماینده‌ای به سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) فرستادند. اسماء (نماینده زنان) نیز شبهه کم بودن سهم زنان از حضور اجتماعی را با بیانی رسا که تحسین پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) را برانگیخت، مطرح کرد. حضرت نیز در پاسخ، ارزش و پاداش مأموریت‌های زن را در خانه، معادل ارزش و پاداش آن واجبات قرار داد و زنان را به حفظ خانواده تشویق کرد. (9)

ج) حفظ آرامش روحی و روانی جامعه
خداوند از روی حکمت خویش برای استواری نظام آفرینش و بقای نسل انسان، لطافت‌ها و جاذبه‌هایی خاص در وجود زن نهاده و جایگاه ظهور این جاذبه‌ها و زیبایی‌ها را عرصه خانواده و در روابط خصوصی همسران قرار داده است نه گستره اجتماع و روابط عمومی ‌با نامحرمان.(10)یکی از اصول حاکم بر حضور زن در اجتماع، حفظ آرامش روانی جامعه و عدم ظهور و بروز جاذبه‌های جنسی در روابط با دیگران است.
اسلام برای رسیدن به این مهم به تبیین حد و مرز روابط زن و مرد در جامعه پرداخت. رعایت احکام حقوقی و اخلاقی در این رابطه از سوی زن مسلمان، زمینه‌ساز ایجاد جامعه‌ای سالم در جهت حضور فعال‌تر و مؤثرتر او در جامعه می‌شود. این احکام حقوقی و اخلاقی در سه محور حد نگاه، حد پوشش و حد معاشرت و اختلاط بیان می‌‌شود.

حد و مرز روابط زن و مرد در جامعه
حد نگاه
از آنجا که نگاه آلوده یکی از راه‌های انحراف جنسی و زمینه‌ساز بی‌بند و باری در جامعه است، قرآن کریم مردان و زنان مؤمن را به رعایت عفت در نگاه دستور داده است:
به مؤمنان بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاکیزه‌تر است، خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است.* و به زنان با ایمان بگو چشم‌های خود را (از نگاه هوس‌آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را به جز آن مقدار که نمایان است آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسر خواهرانشان یا زنان هم‌کیششان یا بزرگانشان یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانشان دانسته شود و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید. (نور 30 و 31)
دقت در شأن نزول آیه که در کافی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است ما را به زمینه تاریخی نزول این آیات آشنا می‌کند. جوانی از انصار در کوچه‌های مدینه به زنی برخورد کرد، در آن ایام، زنان مقنعه خود را پشت گوش می‌انداختند، وقتی زن از کنار او گذشت جوان او را تعقیب کرد و از پشت به او می‌نگریست تا داخل کوچه تنگی شد. استخوان یا شیشه‌ای که در دیوار بود به صورت او گیر کرده آن را شکافت. همین که زن از نظرش غایب شد جوان متوجه شد که خون به سینه و لباسش می‌ریزد، در این هنگام به خدا قسم خورد که نزد رسول‌‌خدا(صلی الله علیه واله) رود و جریان را خبر دهد. جوان نزد آن جناب رفت. رسول‌خدا(صلی الله علیه واله) از او پرسید چه شده است؟ جوان جریان را گفت. جبرئیل نازل شد و آیه را آورد.(11)
بنابراین، مردان و زنان مؤمن، هم باید مراقب نگاه خود باشند و هم خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. زنان در صدر اسلام نماز را با پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) می‌خواندند و چون لباس مردان کوتاه بود به منظور حفظ زنان از نگاه حرام، به آنان دستور داده شد قبل از ایشان سر از سجده بر ندارند.(12)
آیه‌ای دیگر کسب اجازه برای ورود به حریم خصوصی والدین را نیز لازم شمرده شده است:
وَإِذَا بَلَغَ الأَطفَالُ مِنكُم الحُلُمَ فَلیَستَاذِنُوا كَمَا استَاذَنَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم كَذَلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُم آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ؛ و هنگامی‌ که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند همان گونه که اشخاصی که پیش از آنان بودند اجازه می‌گرفتند. این چنین خداوند آیاتش را برای شما بیان می‌کند و خدا دانا و حکیم است(نور:59).
مردی از رسول خدا(صلی الله علیه واله) سؤال کرد که آیا هرگاه نزد مادرم می‌روم اجازه بگیرم؟ حضرت در پاسخ فرمود: آیا دوست داری او را برهنه ببینی؟ گفت: خیر. حضرت فرمود: پس اجازه بگیر.(13) به خوبی معلوم است حکمت این دستور، از بین بردن زمینه نگاه حرام و حفظ عفت است. در سیره نبوی نیز عمل به این امر الهی مشاهده می‌شود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) هنگامی‌که به در خانه کسی می‌آمد روبه‌روی در نمی‌ایستاد، بلکه در طرف راست یا چپ قرار می‌گرفت و سلام می‌کرد و اجازه می‌خواست.(14)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در عمل، مؤمنان را از نگاه حرام نهی می‌کرد. ایشان روزی صورت فضل بن عباس را که مشغول نگاه آلوده به زنی بود برگرداند.(15) در نقلی دیگر آمده است که زنی در مقابل پیامبر(صلی الله علیه واله) از مرکب افتاد، حضرت بلافاصله از صحنه روی برگرداند تا نگاهش به حرام آلوده نشود.(16)

پی نوشت ها :
*دانشجوی دکتری تاریخ وتمدن اسلامی‌دانشگاه معارف قم.**دانشیار گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره))
1. محمدتقی مصباح یزدی، جامی‌از زلال کوثر، ص113.

2. سلیمان بن اشعث سجستانی، سنن ابی داود، ج1، ص221.
3. ابوالاعلی مودودی، الحجاب، ص314
4. ابو‌ الفرج علی‌بن حسین‌بن هیثم الاصفهانی، الأغانی، ج18، ص64.
5. حسین نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص289
6. علی‌بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص94؛ ؛ علی المتقی بن جسام الدین الهندی کنزالعمال، ج16، ص602
7. محمدتقی مصباح یزدی، جامی زلال کوثر، ص108 و 109.
8. محمدرضا زیبایی‌نژاد و محمدتقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص84.
9. علی‌بن ابی‌الکرم ابن الاثیر جزری، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج6، ص19؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج2، ص152.
10. محمدتقی مصباح یزدی، جامی زلال کوثر، ص113.
11. محمد بن یعقوب كلینی، الکافی، ج5، ص521.
12. محمدبن حسن حر العاملی، وسایل الشیعه، ج8، ص343
13. فضل‌بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص213؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج15، ص115
14. فخر الدین الرازی، تفسیر الکبیر، ج23، ص172.
15. احمد بن حنبل، مسند، ج5، ص370، علی بن حسین کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج14، ص39.
16. حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج3، ص244.

ادامه دارد ...
برگرفته از : نشریه تاریخ در آینه پژوهش شماره 26
منبع : http://rasekhoon.net

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:49
حجاب و عفاف

نگاه دینی و تاریخی به چادر مشکی

نگاه دینی تاریخی
شاید بیشترین بحث و شبهه در مورد رنگ پوشش در مورد چادر مشکی زنان مطرح شده باشد. این مقاله تلاش کرده است تا با نگاهی به تاریخچه پدیدار شدن چادر مشکی به عنوان حجاب زنان و از سوی دیگر، تبیین نگاه دین به رنگ پوشش، پاسخی در مورد چادر مشکی به دست دهد. خانم فروغ نیلچی‌زاده دارای مدرک کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی است و در حال حاضر به عنوان مشاور رییس سازمان ملی جوانان در امور دختران و زنان جوان مشغول می‌باشد.
رنگ‌ها در طول تاریخ بشر دو مفهوم داشته‌اند: القایی و واقعی. مفهوم القایی یعنی آن مفهومی که ما به آن القا می‌کنیم، اما مفهوم واقعی با طول موج و فرکانس رنگ مرتبط است. مفهوم القایی مثلا گروه‌های سیاسی یا فرهنگی رنگ خاصی را انتخاب کرده و آن را نماد خود قرار می‌دهند. البته در جامعه ما هم کم نبود‌ه‌اند مانند سرخ‌جامگان، سیاه‌جامگان و یا سفید‌جامگان، نهضت‌های اجتماعی- سیاسی بوده‌اند و با رنگ پوشش خود متمایز می‌شدند. یا رنگ سبز بعنوان نماد علویون و رنگ سیاه نماد بنی‌عباس. این مفهوم در زندگی اجتماعی نیز به چشم می‌خورد. اگر از کسی که آبی را دوست دارد، مفهوم آن را سوال کنیم، به زیبایی و آرامش اشاره می‌کند. آرامش مفهومی است که ما از آن رنگ برداشت می‌کنیم. وقتی فردی رنگی را دوست ندارد، مسلما آن رنگ برایش مفاهیم منفی را القا خواهد کرد. مثل تفاوت رنگ زرد در ژاپن و آلمان؛ که یکجا رنگ تنفر است و دیگری از آن به رنگ عشق نام می‌برد. در مفهوم واقعی رنگ‌ها هر رنگ بر اساس طول موج و فرکانسی که دارد، مفهومی خاص به خود می‌گیرد. رنگ‌ها در این طول موج‌ها تاثیراتی در محیط خارج ایجاد می‌کنند. برای مثال امروزه از تاثیر رنگ در درمان غافل نمی‌شوند؛ مثلا در اتاق جراحی، تیم پزشکی، پزشک و حتی خود بیمار هم سبز به تن دارند و این بدلیل مفهوم واقعی رنگ سبز است که موجب ثبات ضربان قلب و جریان خون در حالت طبیعی می‌شود.
 پیش از آنکه بشر به صورت علمی خاصیت‌ رنگ را کشف کند، برخی از این‌ها را بصورت تجربی کسب کرده بود. در طول زمان به تجربه کسب کردند که طول موج رنگ آبی می‌تواند موجب بازگشت امواج منفی بشود و به همین دلیل خر مهره‌هایی به نام نظربند یا چشم‌زخم به پای چهارپایان می‌بستند تا به اصطلاح از چشم زخم در امان بمانند. در واقع در باب رنگ با دو دنیا مواجهیم؛ دنیایی برخاسته از احساسات و خواسته‌ها که لزوما هم با واقعیت رنگ‌ها مرتبط نیست، و دنیایی برخاسته از خواص درونی رنگ‌ها.
دو رنگی که خصوصا در نماد شهری مدرن از آن استفاده می‌شود، رنگ سفید و مشکی است. اما در محیطهای روستایی، سنتی و طبیعی رنگ بصورت جدی و پویاتری به چشم می‌آید، مثلا رنگ در لباس‌ عشایر.

چرا رنگ مشکی؟
از سالها قبل، در واقع از وقتی موضوع حجاب زن بصورت جدی در دنیا مطرح شد، مخالفین حجاب، سعی می‌کردند حجاب را با موضوع رنگ آن طرد کنند. برای موافقین هم رفته رفته این شبهه قوت گرفت که «چرا رنگ مشکی؟». در واقع هر کس می‌خواست چادر را زیر سوال ببرد، رنگ مشکی را زیر سوال می‌برد. معمولا مشکی رنگ افسردگی، عزا و اندوه و غم است. افسردگی بعنوان یک بیماری پاتولوژیک، عزا به مفهوم یک سنت، و غم و اندوه هم به معنی یک فرآیند زمینه‌ساز برای تخلیه هیجان. همه این موارد هم درست و هم غلط است. درست است از این جهت که رنگ مشکی بعنوان نمادی برای همه این موارد است و به اینها کمک می‌کند، اما محدود به این مفاهیم نیست. در واقع نمی‌شود تنها این مفاهیم را از رنگ مشکی برداشت کرد. رنگ تیره موجب استتار و اختفای اشیاء و مانع از دیدن آنهاست. چشم در تاریکی جایی را نمی‌بیند و پارچه یا پرده سیاه مایه احتجاب اشیایی است که در پس پرده قرار دارند. لذا بانوان عفیف مسلمان، رنگ لباسهای ظاهر ـ اعمّ از چادر، مانتو و روسری ـ را از رنگهای تیره برگزیده‌اند تا اندامشان از چشم نامحرمان پوشیده‌تر باشد و بدین وسیله «گوهر عفاف» خود را محفوظ‌تر بدارند و استفاده از رنگهای شاد و مهیّج و هرگونه مجلس‌آرایی را به خلوت خانه و در جمع محارم خویش اختصاص می‌دهند. در روانشناسی رنگها، همان گونه که نوع رنگ در ایجاد گرسنگی، سیری، خشم و آرامش تأثیر مستقیم دارد، در شعله‌ور شدن غرایز جنسی نیز دخالت مستقیم دارد. رنگ سیاه باعث کاهش شهوت است؛ چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این زمینه خطاب به «حنّان بن سُدَیر» که نعلین سیاه پوشیده بود، فرمودند: «آیا نمی‌دانی رنگ سیاه مایه تقلیل شهوت است» (وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۳، ص ۳۸۶)

نگاه مثبت به رنگ مشکی
از طرف دیگر رنگ سیاه، رنگ تشخص و هیبت است و در میان رنگها ابهت بیشتری دارد. در ریشه‌یابی لغات رنگ سیاه در عربی به نام اسود است و به معنی آقایی، برتری و سیادت است. – به جز آن سیادتی که ما بطور اخص استفاده می‌کنیم. سودت ریشه مشترک سیاه و سیادت است. خانه کعبه با آن پرده سیاه و تیره‌ای که دارد، پر از شکوه و ابهت و جذبه است. در روایاتی که برخی علائم و نشانه‌های ظهور حضرت مهدی (عج) را بیان می‌کنند، می‌خوانیم که آن حضرت (عج) با بیرق رسول خدا خروج می‌کند که از پارچه مخمل سیاه و چهارگوش بوده و در آن صلابت است. (الملاحم و الفتن، سید بن طاووس، ترجمه محمد جواد نجفی، ص ۵۷)
در بررسی فرهنگ ملل، بهتر است سراغ غرب وشرق برویم که تفاوت‌های فرهنگی بسیار متفاوتی با هم دارند؛ جالب آنکه در حوزه رنگ مشکی اشتراکات زیادی وجود دارد. در انگلستان و فرانسه رنگ مشکی رنگ اشرافیت است. از قصرهای نجبا که با سنگ‌های مشکی ساخته شده تا حتی وسایل داخل خانه که از رنگ مشکی متالیک استفاده می‌شود. رنگ مشکی رنگ اشرافیت، بزرگ‌منشی و نجیب بودن است. در شرق بدلیل اورینت بودن و در معرض نور بودن بیشتر تمایل به رنگ‌ سفید و رنگ‌های روشن است، اما باز می‌بینیم که در همان مناطق هم، در ورزش‌های رزمی جز در یکی دو مورد، رنگ مشکی، رنگ کمربندی است که برای کسی که به بالاترین درجه رسیده، یعنی درجه استادی داده می‌شود. در رنگ مشکی همچنین برکناری از دنیا و نه گفتن به دنیای مادی را می‌توان دید. در دنیای مسیحیت در لباس کشیش‌ها، راهب و راهبه‌ها این رنگ، نماد نه گفتن به دنیای مادی و در واقع نماد رهبانیت، زهد و کناره‌گیری از دنیاست و در آن بار تقدس به چشم می‌خورد. رنگ مشکی رنگ دانایی برتر است. در غرب، رنگ ردای قضات و وکلا، هنوز مشکی و یا سرمه‌ای بسیار تیره است. به این معنا که «او می‌داند و بایستی به دانایی او اعتماد کرد.» در واقع این بار مشکی نمادعلو و برتری در حوزه علم است. در دنیای اسلام هم در مکه، نه تنها رنگ پرده خانه خدا، که در طول تاریخ رنگ و مدل آن تغییر کرده، بلکه سنگ‌های کعبه هم که به دستور خدا ساخته شده است، از سنگ‌های سیاه رنگ است. در واقع این مفهوم تقدس و عظمت، نه تنها مفهوم القایی، بلکه از مفاهیم واقعی رنگ مشکی است. رنگ مشکی در یک نگاه دیگر رنگ وقار و اقتدار و از رنگ‌های صامت است که نگاه را سریع به سمت خود جذب نمی‌کند. از هنگام نزول آیه جلباب، زنان با پوشش تیره در جامعه حضور می‌یافتند و رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز آنها را نهی نمی‌کرد و این نهی نکردن رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خود بیانگر مقبولیت این عمل است؛ چنان که در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است که فرمودند: «لباس سیاه مکروه است مگر در خَف، عمامه و عبا» (وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج ۸، ص ۳۸۲) و خف نوعی کفش چرمی است. این، نشان دهنده آن است که استفاده معقول از رنگ سیاه، نه تنها مکروه نیست، بلکه پسندیده و مورد قبول خدا، رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد. البته رنگ سیاه به عنوان زمینه و متن زندگی، هرگز پسندیده نیست و اسلام نیز آن را قبول نمی‌کند و در برابر آن، رنگهای باز و روشن و فرح بخش را توصیه می‌کند، امّا از این که این رنگ در حاشیه متن اصلی و دائمی زندگی به کار رود، مانع نمی‌شود؛ بلکه بعضاً ترغیب هم می‌کند. اصرار و تشویق پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر پوشیدن لباس سفید و توصیه امام صادق ـ علیه السّلام ـ به «حنّان بن سُدیر» به پوشیدن نعلین زرد (سیاهپوشی در سوگ ائمه نور ـ علیهم السّلام ـ، علی ابوالحسنی ص ۲۸۰) و دیگر تشویق‌ها و دستورات پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ بیانگر این است که استفاده از رنگهای مختلف ـ اعم از تیره و روشن ـ صبغه مذهبی دارد.

نگاه منفی به رنگ مشکی
این موارد جزء نمادهای مثبت رنگ مشکی بود، اما نمادهای منفی نیز برای این رنگ وجود دارد. در متن روایات هست که استفاده از رنگ مشکی در برخی موارد نهی شده است. البته در برخی از این روایات آمده که بطور مثال رنگ مشکی را نپوشید، چراکه رنگ لباس جباران و ستمگران است. یا در برخی روایات داریم که این رنگ را استفاده نکنید چراکه رنگ مورد استفاده فرعون بوده است. و امروزه هم رنگ مشکی رنگ نماد گروه شیطان‌پرستان است. باید تمام این مفاهیم را در کنار هم ببینیم و در مجموع بتوانیم دست به انتخاب بزنیم.

نگاه اسلام به  رنگ مشکی
رنگ در دنیای اسلام مفاهیم بسیار زیبایی دارد. شاید بتوان گفت بیشترین نمود سلیقه شخصی افراد در بحث انتخاب رنگ مطرح می‌شود‌. اگر قرار باشد انتخاب رنگ، رفتارهای اجتماعی و یا دینی فرد را محدود نکند، معمولا حق انتخاب را به فرد می‌دهد، مگر در مواری که مفاهیم ویژه‌ای را القا کند. در بررسی سیره و روش پیامبر، اهل بیت و احادیث‌شان می‌توان دید حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، از عمامه‌هایی استفاده می‌کردند که رنگ‌های متعددی داشت، مثلا سبز، زرد، سفید و... اما نکته جالب این است که پیامبر عمامه مشکی‌شان را در سه جای مهم و استراتژیک- و نه هر جا- استفاده کردند.
- در خواستگاری حضرت خدیجه
- در فتح مکه
- در روز عیدغدیر (در این روز، حضرت عمامه را بر سر حضرت علی (علیه السلام) گذاشتند.)

کراهت رنگ مشکی
آنچه در باب رنگ مشکی بسیار مطرح است، کراهت رنگ مشکی است. کراهت یک مفهوم درون‌دینی است، بنابراین وقتی در باب کراهت این رنگ به منابع دینی رجوع می‌کنیم، می‌بینید به ۵ دلیل مستحب است که رنگ حجاب، رنگ مشکی باشد. و کراهت آن بعنوان یک تبصره است. در روایات داریم افرادی که غاصب حق ولایت اهل بیت (علیه السلام) هستند، از بنی‌امیه و بنی‌عباس، رنگ مشکی را به عنوان نماد مخالفت با پذیرش وصایت بلافصل امیرالمومنین علی (علیه السلام) و مخالفت با جانشینی اهل بیت بعد از پیامبر استفاده می‌کردند. در زمان امام صادق (علیه السلام) که زمان تغییر ریل حکومت است، این مسئله از حضرت سوال می‌شود و ایشان می‌فرمایند لباس دشمنان ما را نپوشید. چراکه حتی اگر شما با آنها موافق نباشید، اما به جمعیت آنها افزوده می‌شود. البته کراهت رنگ مشکی در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس به دلیل مسائل اجتماعی-سیاسی‌شان ظاهرامخصوص حضور اجتماعی مردان بوده است نه زنان. در عین حال گاهی ائمه ما مجبور می‌شدند به جهت تقیه از رنگ سیاه استفاده کنند. روایتی در وسائل الشیعه وجود دارد که داود رقی می‌گوید: «شیعیان همیشه از امام صادق(علیه السلام) در مورد پوشیدن سیاه سؤال می‌کردند. حضرت را دیدیم که نشسته بود در حالی که جبه (نوعی لباس گشادی که روی بقیه لباسها پوشیده می‌شود) سیاه و کلاه سیاه و خف سیاه با آستر سیاه پنبه‏ای پوشیده بود. سپس فرمود: قلب خود را سفید کن هر چه میخواهی بپوش. شیخ صدوق در توضیح فرموده است که حضرت این کار را از روی اجبار و تقیه انجام داده است.» (وسائل الشیعه، ج ۴، باب ۱۹، حدیث ۵۴۶۹)
زمانی که امام رضا به اجبار بعنوان ولیعهد انتخاب ‌می‌شوند، مأمون به عنوان نماد پذیرش این ولایتعهدی، اعلام می‌کند که همه پوشش‌های سیاه را به رنگ سبز علوی تغییر دهند. او با تغییر نماد، اختلال اجتماعی را برای طرفداران بنی‌عباس، ایجاد کرد. بنابراین، در زمان امام رضا آن نماد کاملا تغییر کرد. تا زمانیکه رنگ مشکی رنگ مخالفت با خوبی‌ها بود، ائمه با انتخاب آن بعنوان رنگ پوشش مخالفت می‌کردند. در واقع هر زمان رنگ، مفهوم غیرارزشی و ضدارزشی پیدا کرد، آن رنگ مطرود خواهد بود؛ چراکه رنگ گناه ویژه‌ای ندارد. در مورد عدم کراهت استفاده از کفش و عبا و عمامه سیاه در روایتى به نقل از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «رسول گرامى اسلام ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ استفاده از رنگ سیاه را در پوششها ناخوش داشت؛ مگر در سه چیز: در کفش و عبا و عمامه.»در روایت دیگرى در این باره آمده است: «با لباس سیاه نماز نخوان، اما استفاده از چکمه و عبا و عمامه سیاه اشکالى ندارد.» البته پیشوایان دینى بهره‌گیرى از نعلین سیاه را مکروه دانسته‌اند؛ زیرا از جمله پوششهاى جباران به شمار مى‌آمده است.
بنابراین اگر در زمانى چنین سیره‌اى در میان حکام گردنکش و جباران نباشد، استفاده از ان بىاشکال خواهد بود. البته حرمت شباهت به کفار و دشمنان اسلام در نوع و فرم و نحوه پوشش تنها در مورد چکمه نیست بلکه هر لباسى را شامل مى شود و لذا در هر عصرى استفاده از پوششهاى مخصوص آنان براى مسلمانان ممنوع است. حضرت صادق ـ علیه‌السلام ـ فرمود: «خداوند به پیامبرى از انبیا وحى کرد به مؤمنان بگو: لباسهاى دشمنانم را نپوشند.» بدیهى است که هر شرایط جوى و اقلیمى، نوع خاصى از پوشش را طلب مى‌کند. داود رقى می‌گوید: به همراه حضرت صادق ـ علیهالسلام ـ به سوى محلى به نام «ینبع» حرکت کردیم. دیدم حضرت چکمه اى قرمز به پا دارد. عرض کردم: قربانت شوم، این کفش سرخ چیست؟ امام فرمود: کفش سفر است که با گل و باران سازگارتر است. عرض کردم: آیا از چنین کفشى استفاده کنم؟ امام فرمود: در سفر، آرى اما در شهر و محل سکونت خود نه و چیزى را همتای چکمه سیاه قرار مده.
مرحوم مجلسى بعد از نقل روایت فوق نوشته است: «این حدیث به استحباب پوشیدن چکمه سیاه دلالت مى‌کند و آن را چون عمامه و عبا از حکم کراهت، مستثنا کرده است.» در باب ستر از کتاب عروه‌الوثقی، بحث از این است که رنگ مشکی مکروه است، اما در نماز. در سایر عبادات مثل حج، برای جنس، مدل و طراحی پوشش احرام، ترجیحاتی را به فرد مسلمان آموزش می‌دهد. مثلا پوشیدن رنگ سفید در احرام، مستحب موکد است. یکی از نکات ظریف در فرآیند سفر معنوی به خانه خدا این است که خداوند می‌خواهد آن محل در بالاترین ضریب امنیت اجتماعی باشد. «لا اقسم بهذالبلد و انت حل بهذالبلد و والد وما ولد» خداوند سوگند یاد می‌کند که این شهر، شهر امنی است. در دستورات دینی آمده است که پیدا بودن گردی صورت بدون زینت ایرادی ندارد، اما در همین موضوع تاکیداتی از علمای شیعه و سنی داریم که پوشاندن این قسمت‌ها نیز توصیه می‌شود. برخی از علما هم این پوشاندن را واجب می‌دانند. اما همه می‌دانند که در مراسم حج، حرام است که زن صورتش را فراتر از گردی صورت بپوشاند. زیرا خداوند می‌خواهد انسان در آنجا معنویت و امنیت فوق‌العاده‌ای را تجربه کند. امنیتی که از امنیت عمومی اجتماعی بالاتر است. به همین دلیل است انسان نمی‌تواند در آنجا خاری را بکند، یا حیوانی را از خود براند. در آنجا بسیاری از امور مستحب بر انسان حرام می‌شود. در واقع حج نوعی مدینه فاضله برای نشان دادن امنیت بهشتی انسان‌هاست. یعنی ساختن یک بهشت کوچک در یک زمان کوتاه. زن و مرد در کنار هم قرار می‌‌گیرند بدون اینکه خداوند آنها را از هم جدا کند. در واقع مراسم حج یک فرآیند ویژه و متفاوت از فرآیند زندگی اجتماعی است. به همین دلیل نمی‌توان همه آیین آنجا را بعنوان یک نماد برای رفتارهای عمومی اجتماع قرار بدهیم. می‌توان بعنوان یک حرکت استعلایی و یک ایده‌آل به آن نگاه کرد، اما نه آنکه تمام برنامه‌های آن یا مثلا چادر سفید آن را بعنوان حجاب اجتماعی زنان مسلمان قرار داد. بنابراین قید نماز و قید مسائل سیاسی- اجتماعی و برداشته شدن این موضوع از پوشش بیرونی فرد، بعنوان شاخص‌هایی است که کراهت رنگ مشکی را مطلق نمی‌داند. البته شاخص‌های دیگری هم در این راستا وجود دارد، مثلا در روایات آمده که پوشیدن لباس مشکی کراهت دارد، مگر در شعائر، مثل عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) یا سایر اهل بیت و یا در فوت عزیزان. در واقع از این روایت هم می‌توان دانست که کراهت رنگ مشکی مطلق نیست. یکی از ایرادات ما در مباحث فرهنگ دینی این است که برخی موادی را که مشروط است، مطلق می‌کنیم و دچار خطا می‌شویم. یا گاهی موارد مطلق را مشروط می‌کنیم. مثلا بارها شنیده‌اید وضو گرفتن با آب گرم مکروه است. این را شرح می‌دهند که آب سرد نشاط می‌آورد و یا... بله، این موارد صحیح است، اما در متن دین ما آمده که وضو با آبی که با نور خورشید گرم شود، مکروه است. بعبارت دیگر در ابتدا باید بدانیم دین چه گفته و بعد برای آن تحلیل علمی بیاوریم. اینها خطاهای فرهنگی- دینی جامعه عامیانه ماست که گاهی به خواص هم کشیده می‌شود. اگر چه رنگ پوشش با مسائل عرفی جامعه مرتبط است، اما بحث نماد، عرف‌بردار نیست. در واقع در اسلام مفهوم القایی و مفهوم واقعی رنگ، هر دو مطرح است. کراهت به این معناست که بهتر است انجام ندهی و استحباب یعنی بهتر است انجام بدهی. این بهتربودن هم به این معناست که فرد خیری را از دست خواهد داد، اما آنقدر عظیم نیست که به سعادت اخروی آسیب اساسی برساند، اما وقتی نماد باشد کاملا متفاوت است. دین مبین اسلام، با توجه به آیات تکوینى خداوند در پهنه طبیعت و آیات تشریعى موجود در قرآن کریم، بهره گیرى از پوشش هاى رنگى را جز در موارد ذیل مجاز دانسته است:
1. پوشش هاى رنگینى که شعار و علامت دشمنان اسلام است. استفاده از این پوشش ها تا وقتى که ویژگى این گروه است، مجاز نیست.
2. پوشش هاى رنگینى که موجب انگشت نما شدن فرد در نزد دیگران مى شود (لباس شهرت).
3. پوشش هاى رنگینى که اثر روحى نامطلوبى بر انسان یا اعمال عبادى او مى گذارد.
4. پوشش هاى رنگینى که برخلاف شؤونات اجتماعى اسلام و عرف مذهبى است. امام صادق(علیه السلام) خطاب به عبید بن زیاد فرمود: ایاک ان تزینّ إلاّ فى أحسن زى قومک«خود را تزیین مکن مگر مثل قوم خود.» و نیز فرمود: «خیر لباس کل زمان، لباس اهله»؛ «بهترین پوشش هر عصرى لباس مردم همان زمان است.» البته در این موارد مومنین اهل تقوا معیار محسوب می‌شوند.
5. پوشش هاى رنگین زن در عده وفات شوهر.
6. پوشش هاى رنگین و جذاب زن و مرد براى نامحرمان.
7. پوشش هاى رنگین مخصوص زنان از سوى مردان و بالعکس.

لباس در فرآیند اجتماعی جدی‌تر از آن است که فکر می‌کنیم. در مرحله اول و در دنیای امروزی که اومانیته در حال ترویج است، یعنی تویی و خودت، هر جور خواستی رفتار کن، می‌گوییم سلیقه شخصی، دوست دارم و یا دوست ندارم. اما یقینا اینطور نیست. فرانسه، مهد آزادی، با پوشش اسلامی دختران مسلمان مشکل دارد. در واقع امروزه مفهوم لباس بسیار جدی‌تر و حساس‌تر از گذشته است، چرا که پیام‌هایی را که منتقل می‌کند بسیار موثرتر است.به عبارت دیگر امروز لباس به خودی خود نقش یک « رسانه » را بازی می کند. مثلا اگر یک دختر فرانسوی تنها یک روسری به لباس‌هایش اضافه کند و در کنار او خانم راهبه‌ای هم باشد، راهبه اجازه ورود به استادیوم ورزشی را دارد، اما دختر محجبه فرانسوی خیر. هر چند در ظاهر پوشش راهبه کامل‌تر هم به نظر می‌رسد. اما پوشش دختر فرانسوی مفهوم ویژه‌ای را منتقل می‌کند. در فرهنگ فردگرای امروزِ نماد یک لباس بسیار معنادار‌تر از نماد پرچم یک کشور شده است. چراکه رنگ، جنس و ویژگی‌های ظاهری لباس فرد، کاملا هویت شخص و باور ها و خواسته‌های او را آشکار می‌کند. اما موضوع « عرف » و نقش آن در تغییر فرهنگ پوششی نیازمند تبیین است؛ به همین دلیل نمی‌توانیم براحتی سنت‌ها را کنار بگذاریم و فقط ادعا کنیم که کاملا این موضوع وابسته به عرف است.
 در مفاهیم القایی رنگها بحث عرف مسلمین کاملا درست است، اما در مفاهیم واقعی رنگ‌ها، دیگر وابستگی به عرف وجود ندارد. به همین دلیل است که مثلا می‌بینیم تمام دنیا به جز چند کشور مانند هندوها در هند و ژاپنی‌ها برای مراسم عزاداری سیاه به تن می‌کنند. یعنی این یک عرف ماندگار و تعریف‌شده است. از بعد از دوره رنسانس، دیگر عرف ماندگار وجود ندارد، زیرا چیزی به نام « مد »رایج شده است. تاریخ مصرف مد پوشاک، فصلی است. اما در برخی کشورها که فرهنگ خاص خود را دارند و یا کمی در برابر مد مقاومت می‌کنند، مد رنگ را معمولا هر ۶ ماه یا سالی تغییر می‌دهند. در واقع مد، چیز ماندگاری نیست. به دلیل روحیه مصرف‌گرایی و تجارت زدگی دنیا که قصد دارد افراد را بسوی مصرف‌ بیشتر سوق دهد، باید عرف‌ها تاریخ انقضاء داشته باشند. بنابراین عرف امروز، عرف قابل اعتمادی نیست. علاوه بر اینکه عرف پوشش کشورهای مسلمان نیز امروزه تحت سلطه مزونهای فرانسه و ایتالیا و سایر طراحان حرفه ای دنیاست که نه تنها هیچ تعهدی نسپرده اند که لباس اسلامی تولید کنند بلکه با جدیت و برنامه ریزی و نگاه اقتصادی و فرهنگی به دنبال ترویج فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی‌اند که تعارض ذاتی با فرهنگ توحیدی و اسلامی دارد. فرهنگ ایرانی- اسلامی عرف ویژه‌ای دارد که حاصل تراکم نژادها و بومیت‌های مختلف است. از بندر ترکمن، سیستان و بلوچستان تا کرمانشاه و کردستان تا ارومیه و تبریز و کرمان و یزد از نظر رنگ و جنس و مد لباس با تنوع بسیاری مواجه می‌شوی. اما تنها چیزی که از این عرف لباس ملی مانده، چادر مشکی زن ایرانی است.

اینکه امروزه در عرف پوشش‌مان دچار بحران شده‌ایم به این دلیل است که در دوران پهلوی برای استعمار فرهنگی، پیش از کشف حجاب زنان، لباس مردان را از آنها گرفتند. تا دیگر مرد به قدری تو سری خور شده باشد که با گرفتن حجاب زنش نتواند اعتراضی کند. در تاریخ آمده که در دست پاسبان‌ها مقراضی بود که کت‌های بلند مردان را که عرف ایرانی بود به شکل اروپایی کوتاه می‌کردند. در واقع یکی دو سال قبل از اینکه روسری و چادر را از سر زنان بکشند، سراغ مردان جامعه رفتند. پوشش روی سر مردان را هم تغییر دادند. در برخی از قومیت‌های ما دستار، برخی کلاه و بعضی قسمت‌ها شب‌کلاه رایج بود، اما همه این‌ها را غیرقانونی اعلام کردند و دوره‌ای کلاه شاپو و بعد از آن هم کلاه پهلوی را باب کردند. در واقع تغییر لباس، ایران را در عرف پوشش دچار یک بحران کرد. در تبلیغات آن دوره و ترویج آن به کمک هنر ششم و هفتم، بحث القای پوشش انگلیسی و بعد از آن پوشاک امریکایی است. یعنی جنتل‌من بودن بصورت یک اصطلاح در ایران رایج می‌شود. این همان چیزی است که لباس بومی را از بین می‌برد. در واقع ما عرف آسیب‌دیده‌ای داریم. امروزه هم با گذشت ۳۰ سال از انقلاب اسلامی، همچنان دچار سردرگمی هویت پوششی هستیم. عرف پوششی مردم کشور ما شاید امروزه بین ۴۰ تا ۶۰ درصد تحت تاثیر مد‌های بین‌المللی است. حتی مانتوی دختر باحجاب مسلمان ایرانی را هم فرانسه، چین و هند طراحی می‌کنند. بنابراین نمی‌توان به این عرف اعتماد کرد که مبتنی بر اصالت‌های دینی و یا ملی باشد.
 عرف وقتی ارزشمند است که معیارهای هویتی آن، واقع‌نما باشد. عرف امروزه ما تا حد زیادی دچار آسیب شده است چرا که نه شاخصهای اسلامی را داراست ونه ایرانی. بنابراین نیازمند فرهنگ‌سازی خوب و مبتنی بر اصالت‌های ایرانی- اسلامی‌ و شیعی‌ هستیم.
اسلام در خصوص رنگ دو دسته‌بندی، یکی برای حضور اجتماعی، و دیگری حضور در خلوت محارم دارد. رنگ اول اسلام در خلوت، سفید است و برای آن دلایل متعددی بیان می‌شود. سفید نماد پاکی، شادی و آرامش است. برای مثال، در آداب یک مسلمان شیعی هست که وقتی به زیارت یک امام می‌روی، لباس نو سفید رنگ بخر یا در اعیاد ذکر می‌شود که لباس نو سفید به تن کنید، شاید که با تاکید بر این فرآیند که پاکی بیرون به پاکی درون هم منتقل بشود. اما در عرصه فعالیت‌های اجتماعی، رنگ اول اسلام به عنوان «پوشش نهایی» رنگ سیاه است. بنابراین وقتی قرار است حضور اجتماعی مقتدرانه و رسمی باشد، رنگ مشکی را انتخاب می‌کند. این رنگ نوعی اقتدار و «دورباش» را به مخاطب القا می‌کند. گاهی نوع پوشش ما به دیگران این اجازه را می‌دهد که حریم خصوصی‌مان را بشکنند. یعنی رنگ انتخابی ما به قدری دورباش کمی دارد، که احتمال دارد دیگران به این حریم وارد شوند. در بحث حجاب هم رنگ مشکی این دورباش را به نامحرم می‌دهد، ضمن اینکه به دلیل صامت بودنش جلب توجه هم نمی‌کند. نکته‌ای را هم که در روایات‌مان بدان اشاره می‌شود این است که رنگ مشکی، شهوت را کم می‌کند. رنگ مشکی بعنوان نماد اجتماعی برای زن و مرد یکسان است، اما بدلیل اینکه حجاب ظاهری زن ظرافتهای بیشتری دارد، اولویت با خانم‌ها خواهد بود.
فرهنگ دینی در عرصه خلوت قوانین دیگری دارد که بعضی از رنگ ها حتی رنگ سرخ به مردان هم تاکید می‌شود که می توانند در کنار همسرانشان از آن استفاده کنند، داریم که این رنگ حضور اجتماعی یک مرد نیست، زیرا ویژگی‌های مروت مردانه را - چه در نگاه مخاطب، چه در احساس خود فرد- می‌تواند محل چالش قرار بدهد. معمولا گفته شده که رنگ‌های به اصطلاح پرزرق و برق را مردان در حضور اجتماعی استفاده نکنند. بلکه در حضور خانواده به علاقه همسر هر رنگی بخواهند می‌توانند استفاده کنند. فردی وارد منزل امام باقر (علیه السلام) می‌شود و می‌بیند که حضرت لباس سرخ رنگی به تن دارند. وقتی از حضرت در این باره سوال می‌شود ایشان می‌فرمایند همسرم این رنگ را دوست دارد. این نشان می‌دهد که حضرت هیچ وقت چنین رنگی را در بیرون نمی‌پوشیدند. لباس های مردان باید صلابت و اقتدار و استحکام شخصیت مردانه را در حضور اجتماعی‌شان نشان دهد. معمولا رنگ‌های شاد و خیلی روشن، بیشتر غیرجدی بودن مردان را القا می‌کند. رنگ‌ پوشش ما در مراسم اصلی و رسمی اصالت دارد، مثل رنگ سیاه در مراسم عزاداری و یا سفید برای عروس. اما در شرایط دیگر، دچار نوعی هرج و مرج و یا آنارشیسم رنگی هستیم. البته مشکی یکی از رنگ‌های صامت است، اما از جایگاه ممتازی برخوردار است. چه دلیلی وجود دارد که ما این رنگ را از اقتدارش پایین بیاوریم. این حساسیت به رنگ مشکی، حساسیت کاذب است. از لباس ملی ایرانی تنها جزئی که باقی مانده است، چادر مشکی زنان ایرانی است که رنگ، جنس و مدل آن، با هم یک فرآیند است. نمی‌توان رنگ چادر را از آن گرفت و همچنان آنرا چادر خواند. معمولا زمانیکه مخالفت با چادر مطرح می‌شود، مخالفت با رنگ مشکی می‌شود. رنگ مشکی در همه جای دنیا ارزش ویژه‌ای دارد چراکه مفاهیم ویژه‌ای را منتقل می‌کند. در واقع عرف جهان امروزی که به سمت اشرافیت برمی‌گردد از همین ویژگی رنگ مشکی بهره می‌گیرد، و جالب آنکه ما آنرا شیک و جدید می‌دانیم؛ اما چرا آنقدر روی چادر مشکی خانم‌ها حساس هستیم؟ با کمی دقت می‌توان فهمید که مدام به ما گفتند رنگ مشکی افسردگی می‌آورد، رنگ مشکی رنگ غم و عزاست، رنگ مشکی رنگ چرک‌تابه و... این حرفها را باورمان دادند. مشکی پوشش بیرونی زن مسلمان است که نگاه نامحرم را از وی دور کند. به این دلیل که بعنوان یک رنگ صامت به زن اجازه بدهد قبل از اینکه زن تعریف شود، انسان تعریف شود. چراکه من بعنوان یک زن آینه زیبایی خداوند هستم و قرار نیست زیبایی زن، مانع فعالیت‌های اجتماعی وی گردد. رنگ مشکی این نوع دورباش را به نامحرم القا می‌کند که قرار نیست زن در دسترس باشد. البته می‌شود از رنگ‌های تیره دیگر هم استفاده کرد، اما بحث امروز، استفاده از رنگ‌های تیره نیست، بلکه بحث استفاده از ۱۲ رنگ است. همانطور که نمی‌شود گفت لباس عروس از هر ۱۲ رنگ باشد، ضمن اینکه لباس عروس تقدس ویژه‌ای هم ندارد، اما دیگر در آن صورت لباس عروس در مفهوم حقیقی خود نخواهد بود، چادر هم بدون رنگ مشکی دچار آسیب جدی می‌شود.

مروری بر تاریخ چادر مشکی
با ورود اسلام اموی به ایران، فرهنگ ظاهرا اسلامی، تحت تاثیر بخشی از تعصبات جاهلی عربی، مردم را دچار زدگی از اسلام می‌کند، تا زمانیکه فرهنگ شیعی و علوی در ایران جا می‌افتد. در زمان صفویه بود که آیین شیعی برای اولین بار آیین رسمی مسلمانان ایران می‌شود. در آن دوره، بحث از چادرهای ایرانی اندرونی و بیرونی برای زن‌ها است. چادر اندورنی همان چادر نماز یا نیم‌دایره‌ای است که امروزه خانم‌ها به سر می‌کنند. در آن زمان تنها برای اندرونی و نماز استفاده می‌شد. برای فعالیت‌ اجتماعی زنان، چادر کمری بود. ترکیبی از عبای عربی و مدل ایرانی آن. در واقع این نوع چادر،” چادر اصیل ایرانی” است. چادرهای کمری که در دوران صفوی موجود است به رنگ‌های صامت رنگ نخودی یا خاکی، رنگ نیلی (آبی لاجوردی) و رنگ ماشی (تیره‌تر از رنگ صدری) بودند. استحصال رنگ مشکی در آن زمان به گونه‌ای نبود که بتوان آن را به راحتی به دست آورد و تثبیت کرد. در واقع رنگ کمیابی در آن زمان بود.
در همان زمان در امپراتوری عثمانی که مهد تسنن است، و در مجاورت ایران است چادرهای زنان دربار از جنس ابریشم و به رنگ صورتی، آبی و… بود. به نقل از مورخین در زمان عبدالحمید دوم، در دوره عثمانی تعرضی به یکی از نوامیس می‌شود، و از آن زمان بحث جدی مطرح می‌شود که بایستی رنگ چادرها رنگ مشکی باشد. و بعد از آن از تبریز به عنوان پایتخت فرهنگی ایران فرمان داده می‌شد که رنگ مشکی جزء رنگ‌های چادر باشد. البته رنگ مشکی به صورت رنگ رسمی چادر زنانه در می‌آید. به همین دلیل تا پیش از انقلاب و تا اواسط ۵۵ یا ۵۶ چادرهای نخی رنگی در کشور موجود بود. در عرف مناطق مختلف‌مان رنگ چادر مختلف بود. و رنگ مشکی بعنوان یک رنگ رسمی وجود داشت. در آن سالها شاید ۱۰ تا ۲۵ درصد از زنان حضور اجتماعی داشتند، اما بعد از انقلاب که فرآیند اجتماعی شدن زنان سرعت می‌گیرد و ۴۰ تا ۷۰ درصد از خانم‌ها حضور اجتماعی پیدا می‌کنند، لباسی که رسمی‌تر بود، یعنی چادر مشکی، بین آنها رایج‌تر می‌شود. در استان‌های مختلف حتی میان عشایر هم این رنگ رایج می‌شود. از آن پس چادر مشکی یک عرف فراگیر می‌شود. قطعه‌ای که از پازل هویت ایرانی- اسلامی ما باقی مانده، چادر مشکی است که باید از آن مراقبت کنیم، نه اینکه براحتی جراحی‌اش کنیم.
در قرآن دو دستور در خصوص حجاب زنان آمده است حجاب حداقلی و حجاب حداکثری. در حجاب حداقلی بعد ظاهری و فیزیکی آن بحث خمار است. یعنی زن مسلمان در هر جای دنیا می‌تواند به شکلی که زن‌های پاکدامن و عفیف آن منطقه لباس می‌پوشند، درآید. البته با حفظ دستورات قرآن یعنی افزودن مکملهایی به آن به گونه‌ای که کل بدن بجز گردی صورت و دستها تا مچ پوشیده باشد. در حجاب حداکثری یا ماکسیمم، که رتبه اول حجاب است کلید واژه جلباب را داریم. لغت‌شناسان می‌گویند کلمه جلباب در خودش رنگ سیاه را دارد. بنابراین رنگ مشکی در جایگاه خود، – در حضور اجتماعی زنان – اولویت پیدا می‌کند.

منبع: http://chador.hijabportal.com

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:49
حجاب و عفاف

نگاهی کوتاه به زینت و خودآرایی از منظر آیات و روایات (1)

چکیده
از جمله مباحث مبتلابه امروز، زینت کردن و خودآرایی است. حسن و زیبایی بسیار را جمال گویند. آنچه ارزشمند است و بر ارزش انسان می افزاید، زینت است. زیباجویی ار فطریات الهی بشر است. فلاسفه ی یونان جهان را در نهایت حسن و ارزش دیده اند و به آن قوسموس (cosmos، آراستگی) گفته اند.
خالق هستی، به انسان غریزه زیباطلبی بخشیده است و لباس را زیباکننده ی جسم او قرار داده است. وجود زیبایی، کشش آفرین و بیدارکننده ی روح بندگی است و ایمان، مزین مومنان است و عبدالله، جمال را در وصال یار می بیند. در دین اسلام بر کسب حسن خلق تاکید شده و داشتن ظاهر آراسته، شکر منعم و دستور اوست.
خردمندان با خودآرایی بجا، حضور در اجتماعات مذهبی و دیدار مومنان، بیشترین جمال را به دست می آورند. آنان هدف از برگرفتن آرایه را، آیینه فیض الهی شدن و رسیدن به قرب الهی می دانند. زنان عاقل با وجود غریزه دگرخواهی و میل به خودنمایی، از تبرج و در نتیجه تباه کردن خویش و جامعه پرهیز دارند. عاطفه، گفتار و رفتار ایشان، تمثیل عینی خرد است. ابلیس با برانگیختن احساسات درونی بشر، زشتی ها را زیبا جلوه می دهد؛ وسوسه می کند تا آدمی را به طغیان بکشاند و در جهنم بیفکند؛ اما با محبت اهل بیت(علیهم السلام) می توان شیطان را رجم کرد. نعمت جمال، بر اثر دروغگویی و تکبّر و خودنمایی متجاوزانه، از بین می رود.

مقدمه
در خلقت و طبیعت هر انسانی، کمال خواهی و به ودیعت نهاده شده است. زیبایی و جمال جزئی از کمالات است و زیباجویی و جمال دوستی از جمله چیزهایی است که در سرشت آدمی تعبیه شده است. به گفته استاد مطهری: «گرایش انسان به زیبایی و جمال یکی از خواسته های فطری انسان است و احساس لذت از زیبایی و تناسب و پاکیزگی ها، با سرشت انسان آمیخته شده است.» (مطهری، 1362، ص80) این خوی در افرادی که به جوانی می رسند بیشتر تجلی می کند؛ زیرا ایشان در دوره ای قرار دارند که زیبایی طبیعی به اوج خود می رسد، این امر جسمانی روح آنها را بخود مشغول کرده و یکی از سرگرمی های جوان، رسیدگی کردن و افزودن به زیبایی جسمانی اش است. پیامبر اکرم(ص) هدف از بعثت خویش را تمام کردن فضیلت های اخلاقی اعلام فرمود: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (مجلسی؛ 1404ق، ج67، ص372) و دین اسلام به تمام نیازهای مادی و روحانی افراد به نحو اتّم پرداخته و هیچ یک از زوایای وجودی انسان ها را معطّل نگذاشته است. این میل را چگونه باید پاسخ داد و آیا در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت(علیهم السّلام) در این زمینه، دستوری داریم؟
این مقاله بر آن است که است موضوع را اندکی بررسی کرده تا با افزایش آگاهی ها - به توفیق الهی - انجام حسنات رواج بیشتری یابد. در ابتدا با کلمه زینت و جمال آشنا شده و سپس زیبایی در آفرینش شامل زیبایی ظاهری، در طبیعت، کار و عمل و لباس زینتی بیان می شود. بعد به زینت های باطنی، ایمان؛ عقل و روش پرورش آن اشاره می شود و در قسمت بعد جمال طلبی انسان، هدفمندی در آراستن، وظیفه صاحب جمال، تزیین شیطانی، و در انتها آفت جمال بیان می شود.

زینت و جمال از نظر لغوی
زیبایی همان خوبی و نیکویی است؛ حسن و جمال و ظرافت و لطافت و برازندگی است.
حالت و کیفیت زیبا عبارت است از نظم و هماهنگی و پاکی که در شیئی وجود دارد و عقل و تمایلات عالی انسان را تحریک کند و لذت و انبساط پدید آورد و امری نسبی است (دهخدا، 1330، ذیل کلمه زیبا). زیبایی را می توان به زیبایی ظاهری و باطنی، مادی و غیر مادی، طبیعی و ساختگی و انواع دیگر تقسیم کرد.
جمال به معنی حسن و زیبایی بسیار است. جمال آن است که موجودی دارای تناسب و اعتدال در اعضا باشد (قرشی، [بی تا]، ج2، ص52/المفرات فی غریب القرآن، 1412ق، ص202) دهخدا می نویسد: جکال یعنی خوبی صورت و نیکو سیرت گردیدن و اقرب الموارد جمال را زیبا بودن گفته است. (دهخدا، 1330، ذیل کلمه جمال) جمال بر دو نوع است: یکی آنکه در نفس انسان است یا در بدنش یا در افعال و رفتارش می باشد و نوع دیگر جمال، آن خوبی است که انسان به دیگری می رساند. زینت آن است که به خودی خود ارزشمند است و ما آن را به خود می بندیم تا ارزش پیدا کنیم و بر سه نوع است: زینت باطنی مانند علم و اعتقادات صحیح، زینت بدنی مثل نیرومندی و زینت خارجی مانند زیورآلات، مال و وسائل زندگی (قرشی، [بی تا]، ج2، ص196/المفردات فی غریب القرآن، 1412ق، ص389). «حقیقت زینت، عبارت است از نیکویی در ظاهر هر چیز، خواه عرضی یا ذاتی باشد. پس زینت در زن هر آن چیزی است که از زیبایی ها و نیکویی هایش آشکار می شود.» (مصطفوی، 1360ش، ج4، ص375). پس می توان چنین استنباط کرد که: حسن و لطافت و کیفیت منظم چیزی که باعث تحریک تمایلات عالی انسانی شود و امری نسبی بوده، زیبایی است و جمال تناسب اعضا و اعتدال آنها است و زینت هر چیز ارزشمندی است که ما برای افزایش ارزش به خود می بندیم و زینت زن هر چه از زیبایی های او که آشکار شود، می باشد.

زیبایی و زینت در آفرینش
همه موجودات مخلوق خداوند تبارک و تعالی هستند: «الله خالق کل شیء» (زمر:6). خداست که همه چیز را پدید آورده است و هرچه را خداوند آفریده در نهایت زیبایی و آراستگی خلق کرد: «الذی احسن کل شیء خلقه» (سجئه:7). خدا همان کسی است که هر چیزی را که آفرید، نیکو آفرید. خدای سبحان از خلقت انسان به نیکی و عظمت یاد می کند؛ ولی انسانیت او را به جنبه مادی او نمی داند چون این جسم را حیوانات هم دارند. از قرآن چنین استنباط می شود که خدای انسان آفرین، آدمی را زنده ای خداخواه که خداشناسی فطری اوست، آفرید. هرچند بسیاری حیات الهی خویش را زیر خاک های تیره و ظلمانی جهل و عصیان مدفون کرده و فطرت پاک خویش را در قالب نامقدس بردگی خویشتن و سرسپردگی به امیال طواغیت و شیاطین زنده به گور کرده اند. انسان در نهایت زیبایی آفریده شد او تنها موجودی است که خداوند بر خلقتش خویش را ستود و فرمود: «فتبارک الله احسن الخالقین» (مؤمنون:14) و برای بهره مندی او همه چیز را آفرید؛ «هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً» (بقره:28). زینت نیز از جمله مخلوقات الهی است که برای بندگانش خلق فرموده: «قل من حرّم زینه الله الّتی اخرج لعباده و الطّیبات من ارزق» (اعراف:32) بگو زیورهایی که خدا برای بندگانش پدید آورده و روزی های پاکیزه را چه کسی حرام کرده است؟ در این آیه خداوند زینت را به خود نسبت می دهد «زینه الله» و آن را پدیده ای الهی معرفی کرده و آن را برای انسان حلال اعلام می کند. اضافه کلمه زینت به الله از نظر ادبی اضافه تشریفی است و آیه شریفه در قالب انکاری با کسانی که در عمل یا عقیده بدون فرمانبرداری از شارع و از پیش خود استفاده از زینت ها را ممنوع دانسته، خود را از آنها محروم می کنند، مخالفت می فرماید.

زیبایی و زینت ظاهری
الف) زیبایی در طبیعت
آفریدگار موجودات همه چیز را دارای تناسب اعضاء و زیبایی ابداع کرد و این زیبایی آفرینی تنها مخصوص انسان نیست. زمین زینتی دارد: «انا جعلنا ما علی الارض زینتهً لها» (کهف:7) مائیم (خداوند) که آنچه روی زمین است را زینت آن قرار دادیم. تمامی آنچه روی زمین است زینت برای زمین می باشد و آسمان ها نیز آرایش ویژه خویش را دارند: «انا زینّا السّماء الدّنیا بزینه الکواکب» (صافات:6) مائیم (خداوند) که آسمان دنیا را به وجود ستارگان آراستیم. ستارگان برای آسمان زینت اند و برای ما تزیین «و زینّاها للنّاظرین» اختران زینت دهنده ی آسمان برای انسان جلوه گری می کنند و دیدگان او از آنها لذت می برد؛ اما زینت انسان ایمان است: «حبّب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم»
امام جعفر صادق (علیه السّلام) خطاب به مفضل فرمودند: «بدان که نام این جهان در نزد یونانیان قوسموس (cosmos) است؛ این کلمه به معنی آراستگی است، کسانی که دعوی فلسفه و حکمت دارند نامش را اینگونه نهاده اند، آیا این نام گذاری جز برای آن است که در آن حساب و کتاب دقیق و نظم و حکمت را دیدند و راضی به اینها نشدند و در نهایت جهان هستی را آراستگی و زینت نام نهادند تا بگویند که با تمام استواری و حکمتی که در آن نهفته، در نهایت حسن و بهاء و زیبایی نیز هست» (مجلسی، 1385، ص176).

ب) زیبایی کار و عمل
یکی از غرایز آدمی زیباطلبی است. او دوست می دارد که هر کار زیبا بوده و تمام جوانب آن از حسن شایسته برخوردار باشد. ترغیب به کار جمیل و نیکو در کلام قرآن و عترت مشهود است: «ولکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون» (نمل:6) در کیفیت بازگشت شبانگاهی گوسفندان از چرا و نیز در نحوه رها کردن آنها در بامدادان به سوی چراگاه، برای شما زیبایی است. چوپانی یکی از کارهای سخت و پرزحمت است و در عین حال بسیار لازم و ضروری است و ادامه حیات بشر به آن وابسته است. زیبایی چشم نواز حرکت گله این کار مشکل را برای افراد بشر آسان می کند. «آفریننده انسان و ایجادکننده غریزه ها در جان او همان آفریننده چهارپایان و انعام است، او که آسمان و زمین را بر حق استوار ساخته است غریزه زیباخواهی انسان را از طریق این چهارپایان سیراب می سازد. بشر انواع گوناگون انعام را در معرض بهره برداری خود قرار می دهد و آنها را برای رسیدن به اهداف مادی خویش به خدمت می گیرد، منظره چهارپایان آن هنگام که مقارن با رسیدن شب از چراگاه ها باز می گردند تا به خوابگاه ها برای استراحت روانه شوند، منظره ای که قلب را از بهجت و قلب را از سرور آکنده می سازد و همه ابعاد نفس بشری را که خواستار بازگشت به مادر طبیعت خویش است، سیراب و خرسند می سازد به همان گونه که در موقع بیرون آمدن از خوابگاه ها و روانه شدن به چراگاه ها مایه شادی و خوشی صاحبان خود را فراهم می آورند و جمال و زیبایی دیدارشان در آن هنگام پیدا می شود» (مدرسی، 1419ق، ج6، ص23 و 24). جمال چهارپایان در وقت بازگشت به منزل آشکارتر است زیرا در این وقت با شکم های پر و پستان هایی مملو از شیر مراجعت می کنند به همین دلیل در آیه «تریحون» بازگشت شبانگاهی بر «تسرحون» که رها شدن و روانه شدن صبحگاهی است، تقدم یافته است. آیه کریمه علاوه بر جمال و ارائه آن، به کار و تلاش پرثمر تشویق می فرماید، کاری که همراه با زیبایی است و این زیبایی کشش ایجاد کرده و سختی کار را آسان می سازد، توجه به نعمت ها عشق به آفریدگار و جمال حقیقی را در انسان زنده کرده، روح بندگی آدمی را بیدار می سازد و همچنین آیه شریفه جمال را معرفی می کند که «جمال تحت امر چوپان عاقل بودن است نه رها ویله بودن، جمال در خدمت مردم بودن است نه فقط فکر سیر کردن شکم خود بودن، جمال جامعه در حرکت جمعی و تلاش است نه در رکود و خمود» (قرائتی، 1383ش، ج6، ص368).

ج) انسان و لباس زینتی
خالق هستی که انسان را به تمام معنی زیبا آفرید علاوه بر لباس ساتر، لباس فاخر را برایش زینت قرار داد: «یا بنی آدم قد انزلا علیکم لباساً یواری سوءاتکم و ریشا» (الاعراف: 26) ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورت شما را پوشیده می دارد و (برای شما) زینتی است. واژه «ریشا» در آیه شریفه به معنای لباس زینت، بیانگر آن است که خداوند متعال دوگونه لباس برای انسان ها مهیا کرده، لباسی ساتر که خود را بدان بپوشانند، از سرما و گرما و ... حفظ کنند و لباسی فاخر که خود را به آن بیارایند، پس لباس آرایه انسان است و به وی زینت می بخشد و این نشان از اهمیت امر زینت در خلقت دارد.

ادامه دارد ...
* کارشناسی ارشد الهیات از دانشکده اصول الدین تهران/استادیار دانشگاه باقرالعلوم
برگرفته از : فصلنامه علمی-ترویجی بانوان شیعه - شماره 23
منبع : http://rasekhoon.net

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:48
حجاب و عفاف

نگاه تاریخی به وضعیت زن در اسلام (2)

حد پوشش
اسلام برای كاستن از آسیب‌های حضور اجتماعی زن، دستور به رعایت پوشش مناسب برای زنان داده است. حجاب، هم زمینه انحرافات اخلاقی را كم می‌كند و هم به زن امنیت و آرامش و مصونیت می‌بخشد. شواهد متعددی از قرآن کریم حاکی از این نکته است که در جامعه عرب قبل از اسلام، زنان برای حضور در اجتماع، پوشش مناسب و مطلوبی نداشتند. نهی قرآن از متابعت از آن الگو و دستورات اصلاحی برای پوشش زنان، از برخی نقص‌ها و کاستی‌ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد نظر اسلام حكایت دارد. برخی تاریخ‌پژوهان نیز این نکته را تأیید می‌کنند.(1)
مسئله پوشش زن در دو سوره از سوره‌های قرآن مطرح شده است. یکبار به طور اجمال در سوره احزاب آیه 59 و بار دیگر با تفصیل بیشتر در آیه 31 سوره نور.
از آنجا که چگونگی پوشش زنان در جامعه صدر اسلام به‌گونه‌ای نبود که زیبایی‌ها و زینت‌های آنان را بپوشاند قرآن آنان را به نحوه صحیح پوشش دستور می‌دهد. خداوند متعال به‌منظور حفظ عفت جامعه، حتی زنان مسلمان را، از نمایان کردن بدن خود بر زنان غیر مؤمن نهی می‌کند. در روایات علت این امر، بی‌مبالاتی زنان غیر مؤمن در توصیف زنان مسلمان برای شوهران خود دانسته شده است.(2)
عایشه می‌گوید: پس از نزول آیه سوره نور زنان مهاجر، ضخیم‌ترین پوشش‌های پشمین خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند.(3) ام‌سلمه نیز نقل می‌کند كه پس از نزول آیه پوشش در سوره احزاب، زنان انصار از منازلشان با پوشش‌های مشکی خارج می‌شدند، به‌گونه‌ای که به نظر می‌رسید بر سر ایشان کلاغی نشسته است.(4)
قرآن در آیه‌ای دیگر زنان پیامبر را که باید سرآمد و الگوی زنان جامعه اسلامی‌باشند، از خودنمایی و ظاهر نمودن زیبایی‌ها در مقابل دیگران نهی می‌کند.(5)
با توجه به آیات دیگر قرآن، نمی‌توان زنان دیگر را از ممنوعیت تبرّج و خودنمایی مستثنی دانست.
در روایاتی از رسول‌خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) محدوده حجاب و پوشش زن معین شده است. امام صادق‌(علیه السّلام) از پدران خود از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل می‌کنند که فرمود: روا نیست زنی که به دوران عادت ماهیانه بلوغ رسیده جلو سر و گیسوان خود را آشکار کند. (6)
در گزارش دیگری پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به یکی از یاران خود سفارش می‌کند که به همسرش بگوید برای تهیه روسری از آستر استفاده کند تا زیر آن نمایان نباشد.(7)زنانی نیز که خود را با وضع جدید تطبیق نداده بودند، با اعتراض پیامبر رو‌به‌رو می‌شدند. گزارش شده است که رسول‌خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطاب به اسماء دختر ابوبکر که از پوشش نازک استفاده کرده بود فرمود: «ای اسماء وقتی زن به سنی رسید که عادت ماهانه برای او اتفاق افتاد، جایز نیست که جز صورت و دست وی تا بالای مچ در معرض دید دیگران قرار گیرد.»(8)
اگر چه برای استفاده حد و مرز پوشش از روایات و آیات ذكر شده نیاز به دقت‌های لازم فقهی دارد، لکن اصل لزوم پوشش زن از مرد نامحرم در تعاملات اجتماعی و عدم خودنمایی و عرضه زیبایی‌ها، به خوبی قابل فهم است.

حد معاشرت و اختلاط
اسلام با تجویز حضور اجتماعی زن، معاشرت سالم و دور از فتنه و فساد بین زن و مرد مسلمان را بدون اشکال می‌داند. نگاهی به تاریخ صدر اسلام حکایت از معاشرت، گفت‌وگو و تعامل بزرگان دین با زنان دارد. زنان برای اصحاب پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت نقل می‌کردند، یا سخنان پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را از زبان یاران وی شنیده و حفظ می‌کردند. همچنین پاسخ سؤال‌های متعدد علمی‌ و شرعی خود را از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یاران او می‌گرفتند و برای دیگران نقل می‌کردند. آنچه در فعالیت‌های اجتماعی زن ممنوع است اصل معاشرت او با مردان نیست، بلکه هوس‌انگیز بودن این معاشرت است. گام برداشتن، سخن گفتن و دیگر شئون معاشرت نباید به‌گونه‌ای هوس‌انگیز انجام گیرد. با دقت در برخی از آیات الهی و روایات معصومان به نكته‌هایی در این زمینه می‌رسیم. قرآن هشدار می‌دهد همان‌گونه که زن نباید نقاط تحریک‌آمیز را پیش دید مرد نهد، نباید زمینه فساد را با حرکات هیجان‌انگیز و ایجاد صدا، از راه گوش فراهم سازد: «. . . وَلَا یَضرِبنَ بِأَرجُلِهِنَّ لِیُعلَمَ مَا یُخفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ. . .»؛(نور: 31) برخی از زنان عرب خلخال به پا می‌کردند و برای اینکه بفهمانند خلخال به پا دارند، پای خود را محکم به زمین می‌کوبیدند، آیه آنان را از این عمل نهی می‌کند.(9)
علاوه بر متانت و سنگینی در گام برداشتن و حرکات، وقار در سخن گفتن و متانت در کلام و جلوگیری از سخن هیجان‌انگیز نیز از جمله شرایط معاشرت سالم است. قرآن و روایات به موضوع سخن گفتن از دو منظر نگریسته‌اند: آهنگ سخن و محتوای سخن. «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَستُنَّ كَأَحَدٍ مِن النِّسَاءِ إِن اتَّقَیتُنَّ فَلَا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیَطمَعَ الَّذِی فِی قَلبِهِ مَرَضٌ وَقُلنَ قَولًا مَعرُوفًا»(احزاب:32).
خداوند در این آیه به زنان دستور داده است که مراقب آهنگ سخن خود باشند؛ با ناز و نرمی ‌سخن نگویند تا موجب طمع بیمار‌دلان شود. از طرفی درپی نهی از خضوع و نرمش در کلام، به سخن خوب و شایسته سفارش شده‌اند، چرا که گاهی موضوع سخن نیز تحریک‌کننده و هیجان‌انگیز است. در روایاتی زن و مرد از شوخی کلامی‌نیز نهی شده‌اند.(10)
از دیگر اموری که در معاشرت زن و مرد نهی شده است، زینت کردن زن و خوشبو کردن خود برای مردان نامحرم است. پیامبر زنی را که خود را برای خوشایند مردان نامحرم خوشبو کند در جایگاه زناکار دانست.(11)در روایتی دیگر چنین زنی مستوجب لعنت الهی دانسته شده است.(12)
مسئله دیگری که در تنظیم حریم معاشرت زن و مرد مطرح است نهی از خلوت کردن زن و مرد نامحرم است. فسادانگیز بودن چنین حالتی آن‌قدر مسلم و خطیر است که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در یکی از بیعت‌های خود با زنان از آنان پیمان گرفت که با مردان نامحرم در خلوت ننشینند.(13)
جدا بودن مکان زنان از مردان در زمان پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مسجد(14) و در محل استقرار در جنگ‌ها(15)نشانه تلاش آن حضرت برای کم کردن زمینه اختلاط بین زن و مرد در جامعه اسلامی‌است. همچنین پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در هیچ یک از بیعت‌ها با زنان دست نداد و دست ایشان هیچ‌گاه دست نامحرم را لمس نکرد.(16) سیره حضرت زهرا(سلام الله علیها) در دوری از نامحرم و اجتناب ایشان از اختلاط با نامحرمان نیز در روایات متعددی بیان شده است که در ابتدای فصل به آن پرداخته شد.

ب) وضعیت سیاسی زن در عصر نبوی
مشارکت سیاسی زنان در اسلام از دیرباز مورد بحث اندیشمندان اسلامی‌ بوده و دیدگاه‌های متفاوتی نیز در این مقوله ارائه شده است. در یک نگاه کلی، گرایش‌های متفاوت در این زمینه را می‌توان در سه رأی خلاصه کرد: منع مطلق، جواز مطلق و عدم جواز در تصدی حاکمیت و جواز شرکت در عرصه‌های دیگر. هر گرایش برای خود دلایلی ارائه کرده که در جای خود بررسی شده است.(17) از آنجا که از اصلی‌ترین ادله هر سه گرایش شواهد تاریخی عصر نبوی است، مطالعه و بررسی مشارکت سیاسی زن در عصر نبوی مناسب و ضروری به نظر می‌رسد.
با مرور اجمالی تاریخ عصر نبوی شاهد تحولات بزرگ و کوچکی هستیم که زمینه‌ساز جابه‌جایی قدرت و حاکمیت در جامعه است. بی‌شک، نمی‌توان نقش زنان را در این تحولات نادیده گرفت. گرچه به اقتضای ویژگی‌های روحی و دغدغه‌های درونی و شرایط جسمی، مردان در این عرصه، حضوری پررنگ و همه جانبه دارند و حضور فعال زنان بیشتر در خانه و خانواده است، ولی زنان در عصر اسلامی ‌از اوضاع سیاسی اطراف خود غافل نبوده و در حد خود حضور فعال و نقش مؤثری داشتند. بر پایه همین حضور پررنگ مردان در عرصه‌های سیاسی، سهم بیشتر اخبار تاریخی به عملکرد آنان اختصاص دارد. البته با مطالعه و بررسی اخبار پراکنده و کم‌شمار حضور زنان در عرصه سیاست می‌توان تصویری از این مشارکت ارائه داد. در این قسمت، مشارکت زن در چهار محور بیعت، هجرت، جنگ و امان دادن تبیین می‌شود.

1. بیعت
بیعت از اصلی‌ترین جلوه‌های مشارکت سیاسی در صدر اسلام است. بیعت مسلمانان با پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به معنی رأی دادن به پیامبری ایشان نیست بلکه با بیعت، پیمان می‌بستند که به آن‌چه پیامبر فرموده عمل کنند و از ایشان حمایت کنند.(18) اهمیت بیعت مسلمانان با پیامبر به حدی است که قرآن آن را بیعت با خدا می‌داند: إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَكَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ(فتح:10).
اهمیت سیاسی این بیعت‌ها را می‌توان از کلام یکی از بیعت‌کنندگان در بیعت عقبه ثانیه فهمید. عباس بن عباده بنی فصله انصاری خطاب به بیعت‌کنندگان گفت: «انکم تبایعونه علی حرب الاحمر و الاسود من الناس»؛(19)
بی‌شک به دست گرفتن حاکمیت سیاسی جامعه و اداره صحیح آن در جهت کمال، یکی از ابعاد حرکت عظیم پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. که مسلمانان برای دستیابی به آن با حضرت، پیمان حمایت و پایداری بستند.
حضور زنان در بیعت با پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بیشتر منابع تاریخی گزارش شده است. ابن‌سعد دسترسی به آمار، اسامی ‌و شرح حال زنان بیعت‌کننده با رسول‌خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را آسان کرده است. او شرح حال ششصد زن را در سه محور زنان بیعت‌کننده قریش و هم‌پیمانانش، زنان بیعت‌کننده انصار و زنان بیعت‌کننده ناشناس آورده است. در کتاب المحبر نام 361 زن بیعت‌کننده با پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است. کتاب‌های دیگر از جمله الاستیعاب، اسد الغابه، و الاصابه نیز اسامی‌بیعت‌کنندگان را آورده‌اند. اگر چه اختلافاتی در این اسامی ‌وجود دارد، ولی به اثبات اصل حضور زنان در این عرصه سیاسی لطمه‌ای نمی‌زند.
زنان در کنار مردان در پیمان عقبه اولی و عقبه ثانیه با پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پیمان بستند. این دو پیمان به فاصله یک سال از یکدیگر بین رسول‌خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مردمی ‌از یثرب بسته شد. مطالعه شرایطی که این دو بیعت در آن صورت گرفت و فشار سهمگینی که مشرکان بر مسلمانان وارد می‌کردند، به خوبی اهمیت و جایگاه این دو پیمان را نمایان می‌سازد.
در پیمان عقبه اولی زنی به نام عفراء بنت عبید‌بن ثعلبه در کنار مردان حضور داشت. یک‌ سال بعد شمار بیشتری از مردم یثرب در پیمان شرکت کردند. آنان با تلاش بیعت‌کنندگان عقبه اولی و تبلیغ مصعب بن عمیر که از سوی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور آموزش قرآن و معارف الهی به مردم یثرب شده بود، مسلمان شده بودند. روح اصلی این پیمان، حمایت و یاری پیامبر تا سرحد جان و جهاد در رکاب اوست. برخی در اهمیتِ این پیمان آن را هم‌طراز جنگ بدر می‌دانند.(20) در این پیمان در کنار مردان دو زن به نام‌های نسیبیه بنت کعب ام عُماره و اسماء بنت عمرو حضور داشتند.(21)
بیعت دیگری که شاهد حضور زنان بود، بیعت رضوان است. در سال ششم هجری پیامبر‌اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای سفر به سوی مکه و برگزاری عمره تصمیم گرفتند. جمع بسیاری از مسلمانان به دستور ایشان و بدون هیچ سلاح جنگی راهی مکه شدند. در بین راه تحولات به‌گونه‌ای بود که احتمال حمله مشرکان و قتل‌عام مسلمانان تقویت شد. در این شرایط حساس که امکان تزلزل و بازگشت برخی می‌رفت، مسلمانان با رسول‌خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیعت کردند. آنان پیمان بستند که تا آخرین لحظه بر ایمان و عقیده خود پابرجا باشند. خداوند در قرآن درباره این پیمان می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَكَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوقَ أَیدِیهِم. . . »(فتح:10)
تعدادی از زنان مسلمان در این پیمان الهی حضور داشتند. کسانی همچون ام عماره انصاریه، نسیبیه بنت کعب، ام هشام بنت حارثه ابن نعمان، ام منذر سلمی‌بنت قیس بن عمر.(22)
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از زنانی که به سوی مدینه هجرت می‌کردند نیز پیمان می‌گرفتند. آیه ذیل، مفاد این پیمان را به روشنی بیان می‌كند:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَكَ المُؤمِنَاتُ یُبَایِعنَكَ عَلَى أَن لَا یُشرِكنَ بِاللَّهِ شَیئًا وَلَا یَسرِقنَ وَلَا یَزنِینَ وَلَا یَقتُلنَ أَولَادَهُنَّ وَلَا یَاتِینَ بِبُهتَانٍ یَفتَرِینَهُ بَینَ أَیدِیهِنَّ وَأَرجُلِهِنَّ وَلَا یَعصِینَكَ فِی مَعرُوفٍ فَبَایِعهُنَّ وَاستَغفِر لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛(ممتحنه: آیه12)
پس از فتح مکه نیز زنان بعد از مردان با پیامبر بیعت کردند. طبری می‌گوید: «اجتمع الناس بمکه لبیعه رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) علی الاسلام. . . فلما فرغ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) من بیعه الرجال بایع النساء». (23)
مفاد بیعت زنان با رسول‌خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به شرایط و ظروف زمانی بستگی داشت. البته عنصر مشترک آن ایمان به اسلام و وحدانیت خداوند متعال بود. مفاد دیگر این بیعت‌ها عبارت است از: بیعت بر طاعت، بیعت بر نصیحت، بیعت بر نصرت و جهاد و بیعت بر صبر بر فرایض اسلام.(24)
برخی خواسته‌اند با استناد به اینکه پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بیعت زنان با آنان دست نمی‌داد و استناد به مفاد برخی از بیعت‌ها مثل بیعت بر معروف و نه ولایت و حاکمیت در آیه قبل، ثابت کنند که ماهیت بیعت زنان با مردان تفاوت داشته و بیعت زنان بیشتر امری صوری و بی‌ارزش بوده و ضمانت اجرا نداشته است. البته این ادعا پذیرفته نمی‌شود، زیرا با توجه به بیعت مشترک زنان و مردان در عقبه ثانیه و بیعت رضوان و با توجه به اینکه پیامبر اصولاً بیعت‌هایی که ضمانت اجرا نداشتند، مثل بیعت با بچه یا دیوانه، را انجام نمی‌دادند، می‌توان گفت كه ارزش و جایگاه بیعت زنان، هم‌پایه بیعت ‌مردان بوده است.(25)

پی نوشت ها :
*دانشجوی دکتری تاریخ وتمدن اسلامی‌دانشگاه معارف قم.
**دانشیار گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره))
1. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج4، ص617.
2. عبدعلی‌بن جمعه حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج3، ص593.
3. محمدبن جریر طبری، جامع البیان فی تأویل القرآن، ج9، ص306.
4. جلال‌الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج6، ص660.
5. احزاب، 32 و 33.
6. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص467.
7. سلیمان بن اشعث سجستانی، سنن ابی‌داود، ج4، ص91.
8. جلال‌الدین سیوطی، درالمنثور، ج5، ص180.
9. فاضل مقداد، کنز العرفان، ج2، ص224.
10. محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج41، ص247 و 248.
11. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص34.
12. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص161.
13. همان، ص185.
14. محمدهادی یوسفی غروی، المرآه فی الجاهلیه و الاسلام، ص50
15. محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج8، ص395.
16. محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص208 و 209.
17. مهدی مهریزی، زن و فرهنگ دینی، ص75 ـ 96.
18. زن و جامعه در نگرش شهید مطهری، پیام زن، سال اول، شماره سوم، ص12.
19. محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الامم و الملوك، ج2، ص361؛ عبدالملک بن هشام، همان، ج2، ص59.
20. ابن قیم جوزی، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج2، ص51.
21. محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الامم و الملوک، ج2، ص362.
22. یوسف‌بن‌عبد‌الله‌بن‌عبد البر، الاستیعاب، ج4، ص417 و 512 و 517.
23. محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج3، ص61.
24. ابو نعیم إصبهانی، معرفه الصحابه، ج6، ص3583؛ آمنه فتنت مسکه بر، واقع المرأه الحضاری، ص110.
25. اسماء محمد احمد زیاده، دور المرأه السیاسی، ص171 ـ 181.

ادامه دارد ...
برگرفته از : نشریه تاریخ در آینه پژوهش شماره 26
منبع :
http://www.rasekhoon.net

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:48
حجاب و عفاف

نگاهى به شخصیت و حقوق زن در اسلام و سایر ملل

در این نوشتار، نویسنده شمه‌اى از بینش مردمان پیشین، درباره زن را بیان مى‌دارد. همچنین نگرش متجددان را پیرامون این نیم‌پیكره اجتماع به تصویر مى‌كشد و از ظلمى كه گذشتگان در حق او روا داشته‌اند و بار سنگینى كه امروزیان بر جسم و روان لطیفش نهاده‌اند، شكوه مى‌كند. یگانه راه سربلندى و نشاط او را مكتب رهایى‌بخش اسلام مى‌داند و در خاتمه، نیكبختى زن را در همه شؤون این دین متعادل، به رشته تحریر در آورده است.

حقوق زنان
 یكى از بحث‌هاى جنجال‌برانگیز و سفسطه‌آمیزى كه از قدیم الایام تاكنون در جوامع علمى مطرح و دچار نظریات افراطى و تفریطى شده، موضوع «حقوق زنان‌» است. برخى از نویسندگان و گویندگان، در دفاع از شعار آزادى زنان و احقاق حقوق آنان به قدرى راه اغراق و افراط را مى‌پیمایند كه گویا مرد و زن هیچ‌وجه تمایزى در مراحل مختلف تعقل و تفكر، عواطف و احساسات، توان جسمى و ... ندارند. دسته دیگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمى‌پندارند بلكه آنان را حیوان یا شیطان و ارواح خبیثه یا اشیایى ابزارگونه براى استفاده انسان‌ها(مردها) مى‌شناسند. چه خوش گفت‌ حكیم بزرگ بشریت امام امیرالمؤمنین(علیه السلام): «لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا». آرى جاهل و بى‌خبر از اسرار و نهفته‌ها و نگفته‌هاى وجودى انسان جز این نتواند بود كه یا راه افراط مى‌پیماید و یا راه تفریط .
خوشبختانه كل مدعاها و پیشنهادهاى افراط‌گرایانه طرفداران تساوى حقوق زنان و مردان، و نیز ادعاها و فرضیه‌هاى تفریط‌ مآبانه رقباى آنان در ادوار پیشین جوامع بشرى به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد(حتى در برخى موارد، كامل‌تر و جامع‌تر) ولى ادامه نیافت و پایدار نماند. گویا تنها سر عدم موفقیت آن تجربه‌ها، ناهماهنگى آن آداب و مقررات با مقتضیات فطرت و ناهمگونى با سنت و خلقت در جهان فطرت بود. با توجه به این كه مرد و زن در انسانیت ‌شریكند و در ویژگی‌هاى جنبى از قبیل توانمندى جسمى و روانى و غیره متفاوت، برخى از اندیشمندان به مقتضاى محدود بودن دایره فكر و اندیشه بشرى منحصراً به مشتركات توجه كرده، در تمام حقوق و وظایف، معتقد به شركت و تساوى شدند و برخى دیگر فقط به ابعاد ویژه هر یك از این دو جنس توجه كرده، در تعیین حقوق و وظایف زنان راه تفریط پیمودند. غافل از این كه زن و مرد - به عنوان دو ركن سازنده و برپا دارنده جامعه - باید مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان - به عنوان اعضاى فعال و مؤثر در كل بدن - عمل نمایند؛ یعنى مساوات چشم و گوش در مفید بودن براى بدن، اقتضا نمى‌كند كه چشم مانند گوش، باز و بى‌پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسیب‌ها مانند باد، آب، گاز و غیره قرار گیرد و یا زبان باید مانند دست، گشاده و بى‌پوشش باشد و این استدلال كه هر دو، عضو یك بدن مى‌باشند پس چرا یكى باز است و دیگرى بسته؛ یكى رو گشاده و دیگرى پوشیده؟ ناقص و نارساست چرا كه هر یك، ویژگی‌ها و كاركردهاى مخصوص به خود دارند.
در مقاطعى از تاریخ، زنان، پست‌هاى درجه اول و مناصب ویژه‌اى را در صحنه حكومت، سیاست و اداره كشور خود دارا شدند و در برخى ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولى دختران مجبور به انجام این تعهد بودند حتى اگر موافق میل باطنى آنها نبود. همچنین مصریان به شدت، حرمت زنان را پاس مى‌داشتند تا حدى كه چند شه‌بانو بر آنان فرمان مى‌راندند. یكى از شرایطى كه در قباله ازدواج مردم مصر ثبت مى‌شد؛ اطاعت كامل مرد از زن بود. به طور كلى، زن در مصر باستان، فرمانرواى خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمت‌ بانوى خانه بیاورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج كنند(1) و در برخى كشورها مدیریت نظامى در اختیار زنان بود و قراردادهاى جنگ و صلح و آتش‌بس به امضاى آنان مى‌رسید. و از آنجا كه چنین شیوه‌هایى در اداره امور كلان سیاسى و اقتصادى كشور و سرپرستى خانواده موفق نبود، به طور طبیعى و بدون فشار خارجى بار سنگین مدیریت‌خرد و كلان از دوش آنان برداشته شد(یا خود زنان آن را بر زمین نهادند) و مردان برداشتند و بر دوش كشیدند.
از این رو مدیریت و مسؤولیت‌پذیرى زن در این سطح، نه فقط از كشور متمدن و پیشرفته مصر به كشورهاى دیگر سرایت نكرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نیز پایدار نماند. در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بى‌احترامى و تحقیر و تضییع حقوق قرار داشت و در تمام این مدت اكثر اقوام و ملل «چه پیشرفته و متمدن، چه وحشى و بى‌تمدن و چه نیمه‌متمدن‌» مانند یكدیگر به زنان نگاه مى‌كردند و به طور یكنواخت ‌با آنان رفتار مى‌نمودند. در اغلب آیین‌هاى رایج در اقوام و ملل نیمه‌متمدن و حتى مترقى و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانى بود بى اراده و تصمیم، بلكه برده‌وار در اختیار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت.

مقایسه
گرچه براى افراد مؤمن به حقانیت احكام اسلام و معتقد به حكیمانه بودن دستورات الهى قرآن، نیازى نیست كه آداب و رسوم اقوام و ملل یا دستورات سایر كتب و ادیان آسمانى پیشین بررسى و تبیین شود، ولى براى كسب اعتماد و اطمینان بیشتر به صحت و درستى احكام متقن اسلام، اشاره‌اى هر چند كوتاه به آداب و رسوم و مقررات سایر ملل و ادیان داشته باشیم تا با مقایسه اسلام با ادیان و ملل غیراسلامى، قوت و استحكام حقوق زن در اسلام، روشن‌تر و واضح‌تر گردد. از نظر تاریخى، این مطلب مسلم است كه زن در دیدگاه غیراسلامى، حتى در تفكر معاصر غرب - كه به زعم برخى، پیشرفته‌ترین نوع تفكرات جهان بشریت در غیر ادیان آسمانى است -، به مراتب محروم‌تر و مظلوم‌تر از مرد بوده و هست. تا جایى كه در برخى از قبایل، پس از مرگ شوهر، زن را مى‌كشتند و در كنار قبر شوهر دفن مى‌كردند و برخى دیگر، زن را زنده در گور شوهر دفن مى‌كردند.(2) زن در اقوام متمدن قبل از اسلام حق تملك داشت(به سبب ارث و غیره) اما حق تصرف در مال خود را نداشت(همچون كودك و دیوانه).(3)

نمونه‌هایى از برخورد ملت‌ها با زن
 هند گرچه از روزگاران قدیم، هند داراى علم، تمدن و فرهنگ بود اما وضعیت زنان بهتر از ملل و اقوام دیگر نبود، بلكه همانند سایر ملت‌ها، قبل از ازدواج؛ ملك و برده پدر و پس از ازدواج؛ برده و ملك شوهر بود و پس از مرگ او، زن با لباس‌هاى فاخر و آرایش كرده همچون شب عروسى و زفاف، همراه با جسد مرده شوهرش زنده در آتش سوزانده مى‌شد. از مردگان خود ارث نمى‌برد و بدون اذن و رضایت او، شوهرش مى‌دادند. اقوام هندى معتقد بودند زن، سرچشمه گناه و سرمنشاء سرشكستگى اخلاق و روحیات جامعه است و براى او، شخصیت مستقل انسانى قائل نبودند.(4)
ایران
در ایران باستان، طبق آیین زرتشت‌ خیانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانیان این حكم تخفیف یافت ‌به این صورت كه در اولین بار، زندانى و در صورت تكرار، محكوم به اعدام مى‌شد.(5)
مصر قدیم
پدران از شنیدن خبر ولادت پسر، خوشنود و از شنیدن خبر دختر، بسیار افسرده و ناراحت مى‌شدند و رنگ چهره آنان تغییر مى‌كرد. جالب این كه از ترس دختر بودن فرزند، براى شناسایى جنین، تجربیاتى داشتند و از این راه دختران را قبل از تولد سقط مى‌كردند. مصریان قدیم با حرص تمام، اصرار بر خانه‌نشینى زنان داشتند و زنان هرگز نمى‌توانستند از خانه‌هاى خود بیرون آیند جز براى خدمت‌گذارى كاخ‌ها و خدایان و در نهایت‌ خوارى و پستى مى‌زیستند.
یونان
زن یونانى نمودارى از درك اسفل بود در اخلاق زندگى و در نهایت پستى و ذلت. در یونان قدیم، زن فاقد شخصیت اجتماعى بود و نقشى در تمدن درخشان آن عصر طلایى نداشت. و در خانه پنهان نگه داشته مى‌شد و در مقطعى، به صورت عشرتكده‌اى سیار به عفت فروشى مى‌پرداخت. یكى از مورخان یونانى مى‌نویسد: «باید نام زن هم مانند خودش در خانه محبوس باشد». «دموستن‌» خطیب معروف یونانى مى‌گوید: «ما زنان هوسران را براى لذت مى‌خواهیم ... و همسران را براى فرزندان مشروع». زن در یونان قابل فروش و هبه بود و پدر همین دموستن، مادر او را به یكى از دوستان خود بخشیده بود و به قولى، سقراط نیز همسر خود را به «آلسى بیاد» خطیب قرض داده بود. و در عرف آن زمان، مرد اگر سنین جوانى را گذرانده بود، وظیفه داشت مرد جوانى را براى همبسترى زن خود پیدا كند. ولى زن با داشتن هر نوع رابطه جنسى بدون اذن شوهر، مستحق قتل بود.(6) در میان یونانیان، زن، مانند برده خرید و فروش مى‌شد، در برابر پدر و شوهر حق مالكیت، معاشرت و حیات نداشت. پدر یا شوهر مى‌توانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض یا اجاره دهند و او را بكشند.(7)
روم
مقررات روم به مرد اجازه مى‌داد حتى زن خود را به قتل برساند. البته با پیشرفت تمدن روم سختگیری‌ها بر زنان اندكى تخفیف یافت و آزادى نسبى به آنها داده شد. اما در عوض، فساد و فحشا و هرزگى زنان، رواج فراوانى یافت.(8) در تمدن روم كه چهار قرن قبل از میلاد پایه‌گذارى شد، زنان، جزء جامعه بشرى و حتى عضو خانواده نبودند. خانواده فقط از مردان تشكیل مى‌شد و زنان حق شكایت در دادگاه را نداشتند. همچنین مجاز به داد و ستد نبودند و معاملات آنها رسمى نبود و ثبت نمى‌شد و حتى اگر مردى مصلحت را در كشتن زن مى‌دید رایش نافذ بود و مانعى براى اجراى تصمیمش وجود نداشت.(9)
آشوری‌ها
از آداب و رسوم آنان مى‌توان به این موارد اشاره كرد: اگر جرم زن از نظر اسراف و تبذیر در اموال شوهر در دادگاه ثابت مى‌شد شوهرش حق داشت او را در آب غرق كند.(10) در سرزمین «بابل‌» مركز تمدن كلدانیان و آشوریان سالى یك بار، دخترانى را كه پا به سن زناشویى گذاشته بودند در یكجا جمع مى‌كردند و هر یك را بر حسب زیبایى، به نرخى مى‌فروختند.(11)
چین
در دوران بسیار دور، در میان اقوام و ملل چینى هیچ اثرى از فرهنگ و تمدن نبود حتى فرزندان پدران خود را نمى‌شناختند، فقط مادران خود را مى‌شناختند(همچون حیوانات). تا این كه شخص حكیمى به نام «فوه سى‌» درگذشته به سال 2736 قبل از میلاد، دستورات و مقرراتى براى زندگى اجتماعى آن روز تنظیم نمود و تا حدى به اوضاع و احوال آشفته مردم سر و سامان داد . ولى با كمال تأسف، سهم زن از آن تمدن و فرهنگ، جز فرمانبرى برده‌وار(بدون داشتن هیچ حق اعتراضى) چیز دیگرى نبود. قبل از ازدواج مى‌بایست از پدر اطاعت كند و بعد از ازدواج، تحت اوامر شوهر باشد و پس از فوت او، زیر نظر پسر بزرگ خود. در آن تمدن براى دختران، سهم‌الارث وجود نداشت؛ زیرا دختران را فرزند نمى‌دانستند.(12)
عرب‌ها و عربستان
وضع اقوام و ملل عرب، اعم از اقوام متمدن(مانند یمن) و طوایف غیر متمدن(شبه جزیره عربستان) در آداب و رسوم كم و بیش همچون ملل و طوایف دیگر جوامع انسانى آن روز بود. بى‌مناسبت نیست نگاهى به مسأله «دختركشى‌» كه اعراب جاهلیت‌ به آن مشهور بودند بیندازیم: موضوع فرزندكشى كه در قرآن مكرر ذكر و مورد توبیخ واقع شده است، گرچه مخاطب مستقیم آن، عرب‌ها مى‌باشند ولى به مقتضاى «نزل القرآن على طریقة: و ایاك اعنى و اسمعى یاجاره‌»(13) دستورى است عام و خطابى است‌ شامل كل جهان و جهانیان و نمى‌توان با تمسك به ظاهر آن استدلال كرد كه این شیوه و رفتار در عرب بیشتر از دیگران و یا حتى شایع بود. گرچه از «میدانى‌» نقل است كه فرزند كشى در میان عرب‌ها فراوان صورت مى‌گرفت و همه طوایف را شامل مى‌شد اما به گفته «لین پول‌» فقط در بعضى از طوایف و قبایل عرب(صحرانشینان) آن هم به ندرت اتفاق مى‌افتاد.(14) گفتار «لین پول‌» از اتقان بیشترى برخوردار است‌ به دلایل زیر:
1- عواطف خویشاوندى به اقتضاى زندگى عشایرى در عرب، درخشنده و بسیار شدید بود. از این رو، عادت عرب چنین بود كه براى صلح و آتش‌بس و پایان دادن به جنگ و خونریزى بین دو طایفه متخاصم، از هر طرف دخترى به طرف دیگر مى‌دادند و به این وسیله پیوند خویشى و قرابت‌ بوجود مى‌آوردند و صفا و صمیمیت‌ بین آن دو قبیله را براى همیشه تضمین مى‌كردند و هرگز شنیده نشد در یكى از حالات خشم و غضب تعصب و حمیت و مانند آن كسى پدر، مادر، برادر و یا خواهر خود را كشته باشد.
2- اگر دختركشى عادتى شایع بود، طبعاً در اشعار و سروده‌ها و ترانه‌ها به عنوان امتیاز قبیلگى ذكر مى‌شد و كم و زیادش در یكى از طوایف، بهانه مدح و ذم ایجاد مى‌كرد. همچنان كه اوصافى از قبیل شجاعت، سخاوت، حمایت از پناهندگان، وفاى به عهد و اضداد آنها فراوان در اشعار عرب جاهلى با(اغراق و مبالغه)، دست‌مایه مدح و ذم شده است و حتى نام نمونه‌ها و قهرمانانى نیز مانند عنترة‌بن شداد(در شجاعت و دفاع از قوم و قبیله خود) و حاتم طایى(در سخاوت) و مجیر الجراد(در پناه‌دهى به پناهندگان) و سموال(در وفاى به وعده) بر سر زبان‌ها زنده و جاوید مانده است . و اما اهتمام قرآن به این موضوع؛ گویا سرش یك نكته تربیتى مهم و سازنده باشد كه هر كار زیبا و نیكو(هر چند در شمارى اندك)، غلیظ‌تر و بزرگ‌تر از آنچه هست معرفى شود تا همگان تشویق به انجام آن شوند . همچنین هر امر زشت و نكوهیده(هر چند در شمارى اندك)، بزرگ و مهم جلوه داده شود تا كسى رغبت در انجام آن نكند.
شایان ذكر است این مسأله در عصر حاضر هم كم و بیش وجود دارد و طبق نقل رسانه‌ها در كشور هند سالى پنج میلیون دختر قبل از تولد به وسایل و ابزار ممنوعه پزشكى شناسایى و سقط مى‌شوند. پس از ذكر شیوه نگرش اقوام مختلف به زن، جا دارد نظر چند تن از فیلسوفان را هم در این زمینه یاد آور شویم: افلاطون(متوفاى 347 ق . م). و بردون فیلسوف اشتراكى، زن را قابل استفاده همزمان براى عموم مردان مى‌دانستند و معتقد به ازدواج مشترك و عمومى بودند; یعنى یك زن همزمان مى‌تواند، شوهران متعدد داشته باشد و تشكیل خانواده خصوصى را ضرورى نمى‌دانستند. ارسطو(متوفاى 322 ق.م). هر چند زنان را داراى حق حیات مى‌دانست اما معتقد به لزوم تحت فرمان درآوردن آنها بود و چنین مى‌پنداشت كه زنان، شایستگى آزادى و حقوق سیاسى را ندارند.(15)
بردون در كتاب خود به نام «ابتكار نظام‌» چنین مى‌نویسد: «همانا وجدان زن كمتر از وجدان ما مى‌باشد به همان اندازه كه عقل او كمتر از عقل ماست.»(16) «مجموع توان جسمى و فكرى زن، دو سوم توان فكرى و جسمى مرد است.»(17) «تفاوت جسمى و روانى زن و مرد به قدرى است كه برخى از علماى تشریح معتقدند: زن و مرد كنونى از یك نسل و تبار نیستند. و همزاد زنان كنونى، مردانى بودند مانند آنان ضعیف و ناتوان و آن مردان در اثر ضعف و ناتوانى، مغلوب مردان قوى‌تر از خود گشته و منقرض شدند و زنان ضعیف آنان در اختیار مردان قوى كنونى قرار گرفتند.»(18) ژان ژاك روسو(متولد ژنو و متوفاى 1778 م). فیلسوف فرانسوى مسیحى مذهب در كتاب مشهور خود «قرارداد اجتماعى‌» نظریه انقلابى معروف خود را كه زمینه‌ساز و تأثیرگذار در انقلاب كبیر فرانسه بود منتشر ساخت. وى مى‌گوید:
«زن نه براى آموزش علم و حكمت آفریده شد و نه براى تفكر و اندیشه و نه فن‌آورى و نه سیاست‌مدارى. فقط براى این آفریده شد كه مادرى باشد با شیر خود فرزندش را تغذیه كند و در دوران ناتوانى آنها با عنایت ویژه خود سرپرستى نماید. و پس از آن، آنان را تحویل پدر یا مربى دیگرى دهد و او باز گردد به انجام وظیفه مادرى خود كه باردار شود و بزاید و شیر دهد و بزرگ كند و تحویل دهد و آماده شود كه مجدداً باردار شود و شیر دهد و پرستارى نماید و تا آخر، خود و فرزندانش تحت تكفل مرد باشد.»(19)
 فرید وجدى نیز نظر خود را اینگونه بیان مى‌كند:
«زن براى اكتشافات دقیق علمى و فنى آفریده نشده و هرگاه زنى وقت و عمر خود را صرف كشف ستاره‌اى كند یا به وجود میكروبى پى ببرد و یا به اطلاعات جدیدى در علم تشریح برسد چنین زنى از مرز وظایف خود خارج شده، ناقص و نسبت ‌به فطرت و طینت ‌خود معصیت كار است و باید زنان را از پیروى او بر حذر داشت.»(20) نیچه فیلسوف مسیحى آلمانى(متوفا به سال 1900م). مى‌گوید: «راه و رسم مرد، اراده و راه و رسم زن، فرمانبرى است.» «زن را به حقیقت چه كار؟ مهم‌ترین موضوع براى او، ظاهر و زیبایى است.» «وقتى به سراغ زن مى‌روید، شلاق را فراموش نكنید.»(21)
علامه طباطبایى(ره) مى‌گوید: «برخورد امم غیرمتمدن با زن مانند برخورد با حیوانات بود. آن را مى‌خرید از پدر یا شوهر یا فرزند و مى‌فروخت و اجاره مى‌داد و مى‌بخشید و قرض مى‌داد براى فرزند آورى یا خدمت ‌یا فقط همبسترى. و در قحطی‌ها و جشن‌ها او را مى‌كشت و مى‌خورد. و حتى حق داشت او را بكشد و دفن كند. و یا او را مانند حیوانات صحرایى غیرمفید بى‌غذا رها كند تا بمیرد. و زن موظف بود خواسته یا نخواسته از مرد - پدر یا شوهر - اطاعت‌ بى چون و چرا كند و در هیچ یك از كارهاى خود استقلال رأى و عمل نداشت. و شگفت‌آور این كه در برخى از قبایل چنین رسم و سنت‌ بود كه زن پس از زایمان فوراً برمى‌خاست‌ براى انجام كارهاى خانه، و شوهرش به جاى او در بستر او مى‌خوابید و استراحت مى‌كرد.»(22)
از دایرة‌المعارف فرانسوى نقل است كه زن تركیب جسمانیش همانند تركیب جسمانى كودك است و به همین دلیل مى‌بینیم بسیار حساس و خیلى زود تحت تأثیر شرایط و اوضاع خارجى قرار مى‌گیرد، نظیر غم و شادى و ترس، و به همین جهت است كه احساسات زن زودگذر است؛ یعنى همچنان كه زود غمگین و شاد و ترسان مى‌شود همچنین این حالات به زودى از او دور مى‌شود.(23)

زن در نگاه پیروان ادیان
 زن در دیدگاه و عقیده یهود و مسیحیت تحریف شده نیز وضعیتى شبیه ملل دیگر داشت. مثلاً نزد برخى یهودیان، پدر، دختر نابالغ خود را مى‌توانست ‌بفروشد. كشیشان مسیحى زن را عامل و مظهر شیطان و موجب فساد و فحشا مى‌دانستند و تا مدت‌ها پیرامون این مسأله در مدارس خود تحقیق مى‌كردند كه آیا زن مى‌تواند مانند مرد، خدا را عبادت كند؟ آیا مى‌تواند داخل بهشت ‌شود؟ آیا زن انسان است و روح دارد؟ آیا مى‌تواند جاوید بماند یا ماده‌اى فانى است و روح مجرد ندارد؟ در مسیحیت‌ به علت رواج فرهنگ تنفر از زن و بى‌ارزش بودن او، عزوبت مرد تشویق مى‌شد و ازدواج در نظر آنها دامى از طرف شیطان براى سقوط در جهنم محسوب مى‌گردید.(24) در دیدگاه آنان، زن، جرثومه گناه و پلید بالذات بود.(25) به نظر كلیسا، محبت ‌به زن، در شمار یكى از مفاسد بزرگ اخلاقى بود.(26) در حالى كه از صاحب خلق عظیم پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله) نقل است كه فرمود:
«احب من دنیاكم الطیب و النساء.»(27) یعنى: از دنیاى شما دو چیز را دوست دارم: بوى خوش و زنان را. «خیر اولادكم البنات.»(28) یعنى: بهترین فرزندان شما دختران هستند. «من اشترى تحفة فلیبدا بالاناث قبل الذكور.»(29) یعنى: كسى كه هدیه‌اى خرید دختران را در هدیه مقدم بدارد. «اقربكم الى احسنكم خلقا لاهله.»(30) یعنى: نزدیك‌ترین شما به من كسى است كه با خانواده خود خوش خلق‌تر باشد. «الجنة تحت اقدام الامهات.»(31) یعنى: بهشت زیر پاى مادران است. شخصى از پیامبراكرم(صلى الله علیه و آله) سؤال كرد: به چه كسى نیكى كنم؟ فرمود: مادرت. گفت: دیگر چه كسى؟ فرمود: مادرت. براى بار سوم پرسید: دیگر چه كسى؟ فرمود: مادرت. مجدداً گفت: دیگر چه كسى؟ فرمود: پدرت.(32) همچنین از آن حضرت نقل شده است: «لفضلت النساء.»(33) «و لآثرت النساء على الرجال‌»(34) یعنى: زنان را بر مردان ترجیح مى‌دهم. «البنات حسنات والبنون نعم والحسنات یثاب علیها والنعم مسؤول عنها.»(35) یعنى: دختران حسنه هستند و پسران نعمت. براى حسنات پاداش مقرر شده است ولى در مورد نعمت‌ها، سؤال مى‌شود. در قرآن كریم نیز مى‌خوانیم: « وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَكُیمٌ »(36)

در فرهنگ سنتى مغرب زمین
 در غرب تا مدت‌هاى مدید، این بحث مطرح بود كه آیا زن انسان است‌ یا خیر؟ و بالاخره در قرن پنجم یا ششم میلادى در یك مجمع مهم، تصویب شد كه زن هم انسان است اما براى خدمت ‌به مردان آفریده شد. تا اوایل قرن بیستم در جامعه سنتى غرب(در بعضى از كشورها) كلیه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل مى‌شد و حتى نام خانوادگى خود را از دست مى‌داد و به نام خانوادگى شوهر نامیده مى‌شد. در قرن بیستم در اثر رواج تفكر آزادى و آزادى خواهى، فریاد حمایت از حقوق زنان نیز رواج یافت و در پى سخنرانی‌ها، مقالات و كتاب‌ها؛ نهضتى به وجود آمد به نام جنبش «فمنیسم‌». این جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و براى رهایى از حاكمیت مرد بر زن؛ باید شكل فعلى نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد.
برخى از هواداران این جنبش، كم‌كم پا را فراتر گذاشته و گفتند: در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاكم مى‌شود و زن، محكوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همین اساس مسأله هم‌جنس‌گرایى را بین زنان ترویج كردند اما در اثر گذشت زمان و ثابت ‌شدن بى‌پایگى آن همه شور و شعارهایى كه در حمایت از احقاق حقوق زنان سرداده مى‌شد، وضعیت نهضت فمینیسم در دهه هشتاد كمرنگ شد؛ زیرا پس از گذشت چند دهه، ناكارآمدى ادعاى آزادى‌طلبى، بر زنان فریب خورده ثابت‌شد و احساس كردند كه نه شوهر دارند كه از وجود آنان حمایت عاطفى مسؤولانه كند و نه فرزندى كه امید و پناه آینده آنان باشد. و لذا از پاى‌بندى به مكتب «فمینیسم‌» بریدند.(37) در یك جمع‌بندى مى‌توان سیر صعودى و نزولى دیدگاه‌هاى پیرامون زن را به ترتیب زیر برشمرد:
1- شى‌ء و كالا.
2- برده و بنده.
3- آزاده و محدود.
4- آزاد از خانواده(نه از فرزند).
5- آزاد از مطلق ارتباط با مردان و اكتفا به هم جنس.
همه این مكاتب در ادوار پیشین مطرح شد و ده‌ها سال و شاید قرن‌ها در قسمت‌هایى از مناطق جغرافیایى حاكم بود. در این میان هر نوع تلاش و تكاپو براى دست‌یابى به آزادى مصنوعى و غیرفطرى زنان با رواجى موقت و محدود، به جز ناكامى و شكست، نتیجه‌اى از خود به جاى نگذاشت و هرگز طرفدارانى پایدار به دست نیاورد و عقلاً مخصوصاً خود زنان نپسندیدند و با شدت هر چه تمام‌تر از آن فاصله گرفتند.

دیدگاه
گاه اینگونه است كه انسان به چیزى با دیده حقارت و بى‌ارزشى و ناشایستگى نگاه مى‌كند و در عین حال با توجه به عوارض خارجى(از قبیل ترس و احتیاج و حیا) مانند شخص ظالم و مهمان ناخوانده و غیره به طور ناخواسته و برخلاف تمایل قلبى به آن شى‌ء یا شخص، احترام و تجلیل مى‌كند و لذا قبلاً باید توجه كرد كه برخوردهاى محترمانه‌اى كه به گروه زنان مى‌شود نشأت گرفته از چه دیدگاهى است؟ آیا طبیعى و بر محور شایسته سالارى است و یا غیرطبیعى و برخاسته از فشارهاى بیرونى از قبیل حیاى اجتماعى و نیاز فردى و خانوادگى؟

زن از منظر اسلام
هر یك از آرا و عقاید طوایف و ملل(متمدن و غیرمتمدن، مذهبى و لائیك) متضمن نوعى تضعیف و تحقیر زن بود و مشتمل بر محروم نگه داشتن زن از برخى حقوق اجتماعى بلكه تحمیل مسؤولیت‌هایى بیش از توان او و بالاتر از مسؤولیت‌هاى مردان. اكنون فرصت آن است كه نگاهى به جایگاه زن در اسلام داشته باشیم: با یك بررسى اجمالى به این نتیجه مى‌رسیم كه این دین مبین از تمام جهات و در كل ابعاد زندگى، اعم از حالات شخصى و مقررات اجتماعى، احترام و وظایف و حقوق زنان را متناسب با شرایط و توانمندى جسمى و روحى آنان در نظر گرفته است و به بیانى دیگر؛ نظر به این كه عواطف و احساسات(از قبیل صبر و حیا و محبت و ترس) در زنان غالب است و با توجه به ظرافت جسمى آنان، حقوقى متناسب با این شرایط مانند تربیت، پرستارى و خانه‌دارى و غیره برایشان در نظر گرفته شد از طرف دیگر در مردان، نیروى تفكر، باریك بینى، عاقبت اندیشى، و خشونت، چیره است و با توجه به توانمندى و چالاكى بدنى، وظایف و تكالیف پرمشقت و جنجالى و سخت‌ به آنان واگذار شد. جا دارد از محورهاى گوناگون به جایگاه زن در این مكتب نجات‌بخش بپردازیم:
1- احترام به زنان
 در قرآن كریم، تعبیراتى كه از زنان مى‌شود چه به صورت خطاب و چه به صورت غیاب، بسیار محترمانه و همانند مردان مى‌باشد: « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ  »(38)؛ « الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ »(39)؛ « قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ‌»(40); « وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ  »(41); « مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى ‌»(42)؛ « وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ ‌»(43)؛ « لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ  ». و در برخى موارد، به زنان توجه و عنایتى بیش از مردان شده است:
 « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ  »(44)؛ «. وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ.. و مریم ابنت عمران‌»(45) در این دو آیه، دو زن، نمونه و نمادى از كل كافران و دو زن دیگر، نمونه و اسوه مردان و زنان مؤمن قرار گرفته‌اند. « یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ...»(46) ناگفته نماند كه در این آیه دو برجستگى و امتیاز براى حضرت مریم(سلام الله علیه) ذكر شده است:
1- جمله «اصطفاك‌» در خطاب به مریم همچون خطاب به پیامبر بزرگ؛ یعنى حضرت موسى(علیه السلام) است « قَالَ یَا مُوسَى إِنِّی اصْطَفَیْتُكَ ‌»(47) با این تفاوت كه حضرت موسى(علیه السلام) یكبار مخاطب به «اصطفاك‌» شد و حضرت مریم(سلام الله علیه)، دوبار همچنین حضرت مریم(سلام الله علیه) هم طراز پیامبران بزرگ علیهم السلام معرفى شده است: «ان الله اصطفى، ادم و نوحا و ال ابراهیم‌»(48) علاوه بر آن، جزء كسانى است كه پیغمبر اكرم(صلى الله علیه و آله) مأمور شد بعد از ستایش خداوند، بر آنان سلام و درود بفرستد: « قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى »(49)
2- برجستگى دیگر براى حضرت مریم(سلام الله علیه)، جمله «طهرك‌» مى‌باشد كه در كل قرآن فقط یك بار ذكر شده است آن هم درباره یك زن یعنى حضرت «مریم‌»(سلام الله علیه) (با توجه به باب تفعیل كه معمولاً براى تأكید مى‌آید و فعل ماضى متحقق الوقوع). آن بانوى برگزیده شده، همچون عیساى پیامبر(علیهما السلام) در قرآن «آیت الله‌» معرفى شد: «... وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَةً ‌»(50) و مریم مانند فرزندش مشمول نعمت ویژه خداوند قرار گرفت: «اذ قال الله: یَا عِیسى ابْنَ مَرْیَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِی عَلَیْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ»(51)
2- استقلال زنان
 زن از نظر تصمیم‌گیرى درباره سرنوشت و مقدرات شخصى خود در ابعاد اجتماعى، اقتصادى و غیره همانند مردان، كاملاً مستقل و خودكفا هستند. در مورد حق تحصیل و انتخاب رشته تحصیلى و مالكیت و حق ثبت اسناد و املاك و انتخاب محل سكونت و مسافرت و غیره، محدود به هیچ حد و مرزى نیست(نه اجازه پدر و نه موافقت دیگران). و جالب‌تر این كه شش سال، قبل از مردان، استقلال كامل خود را به دست مى‌آورد؛ یعنى دختر نه ساله(آن هم به سال قمرى) مانند پدر چهل ساله خود كاملاً آزاد و مختار است و بر خلاف نظریه پدر و سایر بستگان هر نوع دخل و خرج، داد و ستد و معاوضه و هر نوع بذل و بخشش انجام دهد، صحیح، نافذ، معتبر و قابل ثبت در دفاتر رسمى است‌ بلكه به عنوان وكالت و وصایت و قیمومیت‌ شرعى در اموال دیگران نیز حق تصرف صحیح دارد،(البته این در صورتى است كه عدم رشد وى ثابت نشده باشد و یا بنا بر قولى، علاوه بر بلوغ، رشد او ثابت‌ شده باشد). در صورتى كه پسران قبل از كامل شدن پانزده سال حق كوچك‌ترین تصرف در اموال شخصى خود را حتى با موافقت پدر ندارند و این در صورتى است كه در پیشرفته‌ترین كشورهاى اروپا مانند انگلیس و فرانسه در اواسط قرن بیستم به زنان بزرگسال حق ثبت، بدون نیاز به اجازه شوهر داده شد.
3- اصول دین و اعتقادات
 در هیچ یك از مقررات كلى و جزئى اصول و اعتقادات دینى، هیچ تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد، نه كما و نه كیفا و در هیچ مسأله‌اى از معتقدات دینى ما نشانى از برخورد حاكى از ضعف و عجز زنان(در باورها) سراغ نداریم.
4- فروعات دینى
 در وظایف و دستورهاى عملى اسلام نیز هیچ اثرى از تبعیض بین زن و مرد به چشم نمى‌خورد. نه واجبات فردى و شخصى مانند نماز و روزه و نه فرائض اجتماعى مانند جمعه و جماعات و حج و امر به معروف. نه امور عبادى، اجتماعى، سیاسى و نه اقتصادى همچون بیع، اجاره، مضاربه، شركت، وكالت، وصایت، ولایت(بر اموال گمشده و...) و قیمومیت(بر صغیران و...). بلكه بر خلاف رسوم طوایف و ملل، وظایف سنگین اجتماعى و مسؤولیت‌هاى فردى زنان كمتر از مردان است مانند مسجد و نماز جمعه و جهاد ... و، نفقه دادن بر اعضاى خانواده و تحمل دیه جنایت‌خطاى اقربا و تكفل مهر و حضانت فرزند حتى شیر دادن به فرزند كه شیرین‌ترین نوع خدمات‌رسانى زنان و مادران است، به عنوان وظیفه و تكلیف نیامده بلكه اگر خود تمایل داشته باشد و بخواهد(هر چند با اجرت) نسبت‌ به دیگران از اولویت‌ برخوردار است و اگر به هر علت و سببى نخواهد نوزاد خود را شیر دهد پدر موظف و مكلف است‌ براى شیر دادن فرزند خود دایه انتخاب كند.
5- حقوق زنان
 در مورد حقوق زنان چند نكته ضرورى به نظر مى‌رسد:
1- آیا مساله حقوق زن، یك بعدى و تك محورى و مقایسه‌اى(یعنى در مقایسه با حقوق مرد) باید ملاحظه شود؟ یا همه جانبه و بر محور شایستگى ذاتى و فطرى وى به ضمیمه شرایط اجتماعى؟ به طور طبیعى، نتیجه بحث‌ به حسب تنوع محورها تفاوت دارد؛ یعنى حقوق زن در مقایسه با مرد، با توجه به همه مقررات اجتماعى، بیشتر تامین شده است؛ زیرا اگرچه زحمت تقبل مسؤولیت‌هاى قضایى و نظامى و غیره با مردان است ولى نتایج مثبت اجتماعى و امنیتى آن متوجه زنان خواهد بود
2- وضع و تعیین حقوق اسلامى زنان به وسیله مردان نبوده و نیست تا توهم شود كه جانب یك طرف بیشتر رعایت ‌شده و یا ظلم و ستمى بر آن روا شده باشد؛ زیرا هر ظالم و ستمگرى به منظور نیاز و جبران كمبودى كه در خود احساس مى‌كند، دست‌ به ظلم و ستم مى‌زند و در صورتى كه واضع و در نظر گیرنده حقوق هر یك از مردان و زنان، خداوند بى‌نیاز مطلق باشد، پندار ظلم و تعدى و یا تضییع حقوق جمعى به نفع جمعى دیگر قابل تصور نیست.
3- حقوقى كه در نظام سعادت‌بخش اسلام براى تأمین امنیت جان و مال و حیثیت اجتماعى زنان در نظر گرفته شده، كاملاً هماهنگ و همسان مردان است: « لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ »(52)؛ « لِّلرِّجَالِ نَصیِبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ ‌»(53)؛ « وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ  »(54)؛ «لا یسخر قوم من قوم ... و لا نساء من نساء ...»(55)
4- با توجه به مطالب یاد شده، در هر موردى كه تفاوتى بین مقررات مربوط به زنان و مردان به نظر رسد، باید مطمئن بود كه این تفاوت نشأت گرفته از شرایط طبیعى ویژه هر یك از دو جنس است نه این كه با داشتن شرایط مساوى و برابر، حقوق نابرابر براى آنان در نظر گرفته شده باشد.
به عبارت دیگر، اگر زنان غربى همواره به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشند حق دارند؛ زیرا نه دین مسیحیت، حقوق آنان را تأمین كرده نه قوانین و آداب و رسوم غرب؛ اما چنین زحمتى از دوش زنان مسلمان برداشته شده؛ چرا كه سیستم حقوقى اسلام، تمام نیازهاى فطرى، جسمى، روانى و ... او را برآورده كرده است. در خاتمه مناسب مى‌دانیم جملاتى از «آنى رود» نویسنده شهیر انگلیسى كه بیان‌گر آرزوى قلبى یك زن غربى است نقل كنیم. وى گوید: «اگر دختران ما در خانه‌ها به نام كارگر یا شبیه به آن به منظور تأمین درآمد مالى بجاى كارخانه‌ها مشغول كار و كارگرى شوند، آسان‌تر و بى‌دردسرتر است از اشتغال در كارگاه‌هایى كه دختران ما را دچار آلودگى‌هایى مى‌كنند كه تا ابد رونق زندگى آنان زدوده مى‌شود؛ زیرا در خانه‌ها سر و كارشان با زنان صاحب خانه است.
و اى كاش كشور ما(كشورهاى غربى) همچون كشورهاى اسلامى مى‌بود كه خدمت‌گزاران با پوشش وقار و عفت، آسوده‌ترین زندگى را دارند و همچون خانه‌ خدایان با آنان رفتار مى‌شود و هیچ گرد نگرانى بر دامن آنان ننشیند. آرى، ننگ است‌ براى كشور انگلستان كه دخترانش نمونه رذالت‌ باشند در اثر آمیختگى با مردان. چه مى‌شود ما را كه سعى نمى‌كنیم وظایف و مسؤولیت زنان ما هماهنگ با فطرت و طبیعت آنان باشد؛ یعنى همان خانه‌نشینى و واگذارى كارهاى مردان به مردان به منظور تضمین شرافت زنان.»(56)

پی‌نوشت‌ ها:
 1. ثریا مكنون و مریم صانع‌پور، بررسى تاریخى منزلت زن، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، چاپ دوم، صص 28 - 27 و كلیات تاریخ: ج 2، ص 415.
2. دكتر ثریا مكنون و مریم صانع‌پور، پیشین، صص 29 – 28؛ و ویل دورانت، تاریخ تمدن، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1370، ج 1، ص 565.
3. سید محمدحسین طباطبایى، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، انتشارات محمدى، تهران، چاپ سوم، 1362، ج 4، ص 87.
4. مریم نور الدین فضل الله، المراة فى ظل الاسلام، انتشارات دار الزهراء، بیروت، چاپ چهارم، 1405ق، ص 31.
5. همان، ص 26 .
6. سید محمد خامنه‌اى، حقوق زن، انتشارات تك، تهران، 1368، ص 22.
7. سید محمد خامنه‌اى، پیشین، ص 23.
8. مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 29.
9. سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ص 89.
10. همان، ص 89.
11. دكتر ثریا مكنون و مریم صانع‌پور، پیشین، ص 28.
12. مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 26.
13. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، انتشارات مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ سوم، 1403ق . ، ج 11، ص 13.
14. مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 20.
15. دكتر ثریا مكنون و مریم صانع‌پور، پیشین، ص 28.
16. مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 32 .
17. محمد فرید وجدى، دائرة‌المعارف، انتشارات دارالمعرفه، بیروت، چاپ سوم، ج 8، ص 602.
18. همان، ص 599.
19. مریم نور الدین فضل الله، پیشین.
20. محمد فرید وجدى، پیشین، ص 598.
21. مجله زنان فردا، ش 2 و 3(آذر و دى 1381).
22. سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج 2، ص 274.
23. مریم نور الدین فضل الله، پیشین، ص 33.
24. سید محمد خامنه‌اى، پیشین، ص 23 .
25. همان، ص 37.
26. همان، ص 38 به نقل از شهید مطهرى.
27. محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 218.
28. عباس قمى، سفینة البحار، انتشارات كتابخانه سنایى، ج 8، ص 579.
29. عباس قمى، پیشین، ص 580 .
30. محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 71، ص 387 .
31. هندى، كنز العمال، مؤسسة الرساله، بیروت، چاپ سوم، 1409 . ق، ج 16، ص 461، حدیث 45439.
 32. محمد بن یعقوب كلینى، اصول كافى، دار الكتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1365، ج 2، ص 160.
33. هندى، پیشین، حدیث 45359.
34. همان، حدیث 45360.
35. محمد محمدى رى شهرى، میزان الحكمه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، 1362، حدیث 22355.
36. بقره/228.
37. ر . ك .: افق حوزه، ش 22، ص 4.
38. توبه/7.
39. توبه/67.
40. نور/30.
41. نور/31.
42. آل عمران/195.
43. فتح/25.
44. تحریم/10.
45. تحریم/12 - 11.
46. آل عمران/42.
47. اعراف/144.
48. آل عمران/33.
49. نمل/59.
50. مؤمنون/50.
51. مائده/110.
52. نساء/32.
53. نساء/7.
54. فتح/25.
55. حجرات/11.
56. مریم نور الدین فضل الله، پیشین، ص 45.

منبع: http://farsi.khamenei.ir

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:48
حجاب و عفاف

نگاهی کوتاه به زینت و خودآرایی از منظر آیات و روایات (2)

زینت های باطنی
جمال معنوی
اما اینکه رفت جمال مادی بود، حال بنگریم جمال معنوی چیست. خواجه عبدالله انصاری در تفسیر آیه کریمه «و لکم فیها جمال حین ترحون و حین تسرحون» می گوید: «قومی را در اموال بست و قومی را در احوال، فالاغنیاء یتجملون حین یریحون و حین یسرحون و الفقراء یشتغلون بمولاهم حین یصبحون و یروحون. توانگران کمال جمال خود را در مال دانند و مال از دو بیرون نیست یا حلال است یا حرام، اگر حلال است محنت است و اگر حرام لعنت، و درویشان جاه و جمال خود را در وصال مولی دانند و کمال انس خود در صحبت مولی بینند. رابعه عدویه را می آید که از قافله منقطع شد در آن بادیه حیرت سرگردان زیر مغیلانی فرو آمده و سر به زانوی حسرت نهاد، از هوای عزت ندایی شنید که: تستوحشین و انا معک، می ترسی در حالی که من همراه تو هستم. شب معراج هر چه در ثقلین جمال و مال بود فدای یک قدم سید ولد آدم گردانیدند به آن هیچ ننگریست، افتخارش به این بود که اشبع یوماً فاحمدک و اجوع یوماً فاشکرک» (میبدی، 1371ش، ج5، ص360) روزی را به سیری بگذرانم و حمد تو گویم و روزی گرسنه ام پس تو را شکرگزارم.

الف) ایمان
آدمی موجودی تک بعدی نیست و علاوه بر جسم دارای روح الهی است. باری تعالی پس از آفرینش زیبای جسم او به زینت و جمال روحی او نیز اهمیت داد و نعمتی بس بزرگ به او ارزانی داشت؛ زیبایی روح او را چنین قرار داد: «ولکن الله حبّب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم» (حجرات:6) ایمان را محبوب آدمی قرار داد و آن را در دلهای مؤمنان زینت گردانید. «خداوند تکویناً انسان را دوستدار فضائل و معارف آفریده است و او به معارف اعتقادی، بینش شهودی و فضائل اخلاقی گرایش دارد و آنها را می پذیرد. ذات اقدس الهی که سازنده و نوازنده این دستگاه است، انسان را هم عالم «فالهمها فجورها و تقویها» (الشمس:8) و هم عاشق کرده است «حبّب الیکم الایمان» بد و خوب را به او فهمانده تا در بخش اندیشه صاحب فکر باشد و در بخش انگیزه نیز برای او محبوب گذارده و دل او را به محبوبش پیوند داده و قلب و جان وی را به زیبایی ایمان و توحید زینت کرده است. انسان بالفطره محبّ حقیقت است و شاید از راه چشم و گوش و سایر حواس طبیعی با بدآموزی ها به باطل گراید؛ ولی خداوند ایمان را محبوب انسان شناسانده و آن را زینت دل او قرار داده است» (جوادی آملی، 1378ش، ص180).
در تفسیر شریف المیزان درباره ی این آیه چنین بیان شده: محبوب کردن ایمان در دل مومنین یعنی اینکه خدای تعالی ایمان را به زیوری آراسته، که دلهای شما را سوی خود جذب می کند، به طوری که دل های شما به آسانی از آن دست برنمی دارد و از آن به سوی چیزهای دیگر رو نمی کند و این محبوب کردن ایمان و مجذوب کردن دل های مؤمنین در برابر آن، سبب رشدی می گردد که هر انسانی به فطرت خود در جستجوی آن است (طباطبایی، 1364ش، ج36، ص181).

ب) عقل
انسان با دیگر مخلوقات فرق می کند، او اشرف موجودات و گل سرسبد آفرینش است پس زینت او نیز بایستی با دیگران متفاوت باشد. در حدیثی گهربار از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نقل شده: «و لا جمال ازین من العقل» (الکلینی، 1365ش، ج8، ص18) هیچ زیبایی زینت بخش تر از عقل نیست. عقل زیبایی درون آدمی است و «حسن الصّوره جمال الظاهر و حسن العقل جمال الباطن» (مجلسی، 1404ق، ج1، ص95) جمال ظاهری صورت نیکو داشتن است و جمال باطنی به عقل خوب داشتن است.

روش پرورش عقل
زیبایی ظاهر افراد به خوش چهرگی آنان است و کسی که خواهان زیبایی مادی است بایستی ظاهری آراسته داشته باشد و آن کس که جمال انسانی را طالب است باید عقل خویش را بپروراند؛ به آب علم و دانش آن را رشد دهد. به سوی خوبی ها، نیت و میل باطنی خویشتن را برگرداند که: «حسین النیه جمال السرائر و حسن الصوره جمال الظاهر» (آمدی، 1366ش، ص325) زیبایی درون انسان به داشتن نیت نیکو است و چهره زیبا داشتن همان جمال ظاهری است. پیوسته خواسته تو چیزی باشد که زیبایی و نیکی اش جاودان است: فلتکن مسئلتک فیما یبقی لک جماله و یفنی عنک وباله، والمال لا یبقی لک و لا تبقی له (محدث نوری، 1408ق، ج5، ص 174) باید چیزی را بخواهی که جمال (و سود و نیکی و خوشنامی) آن برای تو باقی بماند و وبال آن تو را نگیرد؛ ولیکن مال، نه آن برای تو می ماند و نه تو برای آن می مانی. مال و دارایی به دلیل فانی بودن و از دست رفتن شایستگی آن را ندارد که هدف انسان قرار گیرد آنچه خوبی اش می ماند و وزر و وبالش از تو دور می شود؛ همان باید همواره هدف تو باشد و برای رسیدن به چنین چیزی باید تلاش کنی؛ که همان علم و عقل و آراستگی باطن و روح است، خلق نیکو کسب کردن است.

انسان و جمال طلبی
حیات انسانی در فرهنگ قرآن حکیم غیر از زندگی گیاهی برخی است که خارج از قلمرو تغذیه، رشد جسمانی و تولید مثل هدفی ندارد و غیر از حیات حیوانی عده ای است که بیرون از منطقه خیال و وهم از لحاظ اندیشه و فراتر از محور شهوت و غضب از جهت انگیزه، خواسته ای ندارند. حیات انسانی، حیاتی الهی است که همراه ایمان به وحی و عمل کردن به دستورات آن است. کسانی که از حیات انسانی برخوردارند هیچ یک از ابعاد وجودی و خواسته ها و غرائز خود را معطل نمی گذارند و از جمله به میل زیبایی طلبی خویش در چهارچوب قوانین و دستورات خالق خویش پاسخ می دهند و آن را وسیله ای برای رسیدن به قرب الهی قرار می دهند. قال الصادق (علیه السّلام): «الخلق الحسن جمال فی الدنیا و نزهه فی الاخره و به کمال الدین و القربه الی الله تعالی» (مجلسی، 1404ق، ج68، ص393) اگر خواهان زیبایی در دنیایی، خلق و خوی نیکو کسب کن که مایه ی کمال در دین است و تو را به خدا نزدیک می کند و خرمی آخرت برایت ارمغان می آورد.
از حضرت امیر (علیه السّلام) نقل شده: «قال الرسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) الاتیان الی الجمعه زیاره و جمال، قیل یا امیرالمومنین و ما الجمال؟ قال ضوء (قضوا) الفریضه و تزاوروا» (مجلسی، 1404ق، ج86، ص197) جمال و زیبایی جوامع انسانی در سایه نورانیت نماز واجب و به جا آوردن نماز جمعه و دیدار یکدیگر به دست می آید.

هدفمندی در آراستن
زینت ها و تجملاتی که در اختیار انسان قرار گرفته از جمله تفضّلات الهی بر بندگانش است. عقل انسانی حکم بر قدردانی از نعمت ها می کند، استفاده درست و بهینه از نعمت و اظهار بجای آن، شکر خالق گزاردن است. قرآن کریم در بعد تشریع به مسلمانان دستور می دهد خویش را بیارایند و بر جمال خویش بیفزایند: «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» (الاعراف:31) ای فرزند آدم هرگاه به مسجد می روی خود را بیارای و زینت کن. هنگام عبادت و حضور در بارگاه ربوبی خود را بیارایید و با ادب کامل، با لباس های پاکیزه و نو، با ظاهری آراسته و با بوی خوش حاضر شوید، نه با لباس چرکین و قیافه ژولیده و نامنظم، روایت شده امام حسن مجتبی (علیه السّلام) هرگاه به نماز حاضر می شد بهترین لباس های خود را می پوشید و می فرمود: خداوند متعال زیبا است و زیبایی را دوست می دارد. من برای خدایم خود را می آرایم. او می فرماید « یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد » دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم (طبرسی، فضل بن محمد، ج4، ص638)
بهترین پوشش ها و زیباترین لباس را برای بهترین مکان بگزینید. مسجد که پایگاه مسلمین است باید آراسته، زیبا و پرجاذبه باشد، یکی از جاذبه های آن حضور مومنانی آراسته در مسجد است. به گفته مفسران منظور از زینت در آیه مذکور پوشیدن جامه ی خوب و آراستن با هر چیزی که موجب آراستگی و زینت انسان می شود مثل شانه زدن مو، عطر زدن و انگشتر در دست کردن می باشد (طیب، 1378، ج5، ص306/حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363، ج4، ص50/ابوالفتوح رازی، 1407 ق، ج 8، ص 174/طبرسی، فضل بن محمد، ج4، ص 637). بنابراین مومنان برای شرکت در اجتماعات می باید ظاهری آراسته و مطلوب داشته باشند تا دیگران به مصاحبت و گفتگوی با ایشان تمایل داشته باشند و ازاین طریق بتوانند به ترویج هر چه بهتر آیین اسلام بپردازند.

خودآرایی ممدوح
امام العارفین علی بن ابی طالب می فرماید: افراد با تقوی در عبادت خاشع هستند و در عین فقر و حاجت متجمل می باشند. «التجمل من اخلاق المؤمنین» (آمدی، 1366ش، ص 307) هر چیز به جای خویش نیکوست، در عبادت باید خاشع بود و در نداری آراستگی ظاهر را باید حفظ کرد و خودآرایی داشت که «ان الله جمیل و یحب الجمال و یحب ان یری اثر النعمه علی عبده» (کلینی، 1365، ج6، ص 438) خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و همچنین دوست دارد اثر نعمت را بر بنده اش ببیند. چون فیض و خیر کثیر دائما از ناحیه الهی به بندگان می رسد، خدای متعال کسی را که از نعمت ها بهره گیرد و آنها را برای خویش برگزیند دوست می دارد، او با این عمل ساده محبوب خداوند می شود. زیرا این فرد آیینه جمال الهی و فیض و نعمت او گردیده است. تزیین و آراستن خویش جاذبه جمال است و ایمان و تقوا آن را کامل کرده، ابعادش را وسیع می گرداند تا به سرچشمه اخلاص برسد.

ادامه دارد ...
* کارشناسی ارشد الهیات از دانشکده اصول الدین تهران/استادیار دانشگاه باقرالعلوم
برگرفته از : فصلنامه علمی-ترویجی بانوان شیعه - شماره 23
منبع : http://rasekhoon.net

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:47
حجاب و عفاف

نیم نگاهی به انتشار تصاویر بدحجابی در رسانه ها

بررسی اجمالی پربیننده‌ترین اخبار در سایت‌های خبری- سیاسی نشان می‌دهد چند نوع خبر معمولاً بیشترین بیننده را دارد:
الف- اخبار و تصاویر خشونت‌بار
ب- تصاویر بی‌حجابی یا بدحجابی
اینکه مخاطبان این سایت‌ها چرا به این مطالب رجوع می‌کنند، موضوعی است و تولید و نشر این مطالب موضوع دیگر. آیا نشر این اخبار می‌تواند در اصلاح امور مفید باشد؟ انتشار این مطالب اشاعه فحشا است و یا ...
نشر اخبار خشونت‌آمیز آیا به کاهش آنها کمک می‌کند؟ استدلال می‌شود که آگاه سازی ایجاد می‌شود؛ نهی از منکر است و... اما آیا با دستمال کثیف می‌توان آینه را تمیز کرد؟ آیا امر به معروف و نهی از منکر با ابزار فاسد ممکن است؟ آیا انتشار تصاویر بدون حجاب شرعی از شهروندان توجیه دارد؟ آیا این کار مصداق اشاعه فحشاء و منکرات نیست؟
شهید مطهری ذیل موضوع کیفیت استخدام وسیله، بیان می‌دارد که برای اینکه فعلی خوب تلقی شود تنها حسن غایی ملاک نیست و حسن فعلی هم باید در کنار آن وجود داشته باشد. نمی‌توان با ابزار گناه به مبارزه با گناه رفت.
انتشار این تصاویر می‌تواند ترویج احساس ناامنی و فراموشی اخلاق را به اذهان متبادر کند. همچنین این کار تشویقی است برای  کسانی که تاکنون در محیط، جرم یا گناه نکرده‌اند و مستعد آن هستند.

برانگیختن حس کنجکاوی مخاطب یا پیشگیری از وقوع جرم
یکی از کارکردهایی که برای انتشار خبرهای جرم و گناه مطرح می شود آن است که با برانگیختن احساسات افراد از وقوع مجدد آن جلوگیری می‌شود. اما در حقیقت پاسخ‌های مردم به این اخبار پیچیده‌تر از آن است که بتوان از پیش کنترل کرد. گاه به تنفر از مجرم و جرم منتهی می‌شود و گاه به مظلوم‌نمایی گناهکار.
از سوی دیگر یکی از اشکالات وارد به انتشار این گونه اخبار، آن است که توصیف به جای تحلیل منتشر می‌شود و به جای آگاهی بخشی و انتشار راهکارهای متناسب برای از میان بردن زمینه های گناه یا فساد به توصیف دقیق آن پرداخته می‌شود. از طرفی گاهی می‌توان انتشار خبر خام از برخی از فسادها را ملاک بر آن گرفت که انتشار دهندگان آن خبر به فکر آگاهی بخشی نیستند و اهداف دیگری را دنبال می‌کنند.
اما از سوی دیگر، بخش عمده‌ای از مخاطبان این گونه خبرها یا به دنبال ارضای حس کنجکاوی خود هستند یا پیرو شهوت‌ها. چرا که این گونه تصاویر چیزی فراتر از این را به مخاطب نمی‌رساند. اما سئوال اینجاست که آیا تولیدکنندگان رسانه‌ای این موضوع را در ارائه اخبار می‌دانند و خود را به ندانستن می‌زنند یا واقعاً بی‌اطلاع هستند؟

قبح‌شکنی و عادی کردن گناهان در چشم مردم
اگر کسی در تهران یا یکی از شهرهای بزرگ کشور زندگی کند، متاسفانه روزانه با مصادیق متعددی از بی حجابی یا بدحجابی در سطح شهر مواجه می‌شود. شاید انتشار تصاویر این افراد در رسانه‌ها برای این گونه افراد چندان حس ذم را برنینگیزد. اما این در مخاطبان شهرستانی بسیار متفاوت است و می‌تواند آنها را به شدت در معرض آسیب قرار دهد.
از سوی دیگر انتشار تصاویر در رسانه‌ها، گناه را در چشم مردم عادی می‌کند و این موضوع را القا می‌کند که این موضوع عمومیت یافته است.
مشابه این موضوع را در مورد جرم هم می‌توان گفت. انتشار اخبار خشونت‌آمیز حس ناامنی را در میان افراد جامعه گسترش می‌دهد. مثلاً اخباری که در ماه‌های اخیر از جرائم خشونت‌بار منتشر شده است، حس ناامنی را به شدت بالا برده است. در حالی که ایران از نظر میزان این جرائم در دنیا رتبه قابل قبولی دارد و از کشورهای امن در دنیا محسوب می‌شود.

انتشار تصاویر افراد و شکستن حریم خصوصی
علاوه بر گناه انتشار چنین تصاویری، حریم خصوصی افراد هم در معرض شکسته شدن است. گرفتن تصاویر پنهانی از زنان و دختران در سطح شهر و مراسمات و... به طور قطع از مصادیق نقض حریم خصوصی این افراد است. اگر هم برخی از سایت‌ها فکر می‌کنند که در سطح معابر عمومی می‌توانند از هرکس بخواهند عکس بگیرند، اندکی به این حالت فکر کنند که خود یا نزدیکان‌شان (مثلاً مادر، خواهر یا همسرشان) با رعایت حجاب اسلامی در سطح خیابان در حرکت است و فردی با دوربین از وی عکس بگیرد و در اینترنت منتشر کند. احتمالاً در این حالت حق را به نگارنده می‌دهد که عرفاً کسی انتشار تصاویری که از وی در اماکن عمومی گرفته شده است را هم صحیح نمی‌داند. ملاک حریم خصوصی هم همین موضوع است.
آیا این تصاویر و اخبار آگاه‌سازی مردم را به دنبال دارد؟ آیا به دست آوردن مخاطبان بیشتر و یا انگیزه‌های سیاسی ارزشش را دارد که انسان را به انجام کارهایی از این قبیل کارها و شکستن حرمت‌های اخلاقی بکشاند؟
إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ‌ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا اسراء- (سوره اسراء - آیه ۳۶)

منبع : http://www.teribon.ir

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:46
حجاب و عفاف

 حجاب از دیدگاه فقهاى متاخر

پیشگفتار
از آنجا كه حجاب امری ضروری است وبهترین زینت زن بشمار می‏رود رشد و تهاجم‏فرهنگی سرسختانه سعی در عرضه زن‏چون كالایی به جهان دارد. سعی كردیم كه‏این موضوع را در سه بخش از دیدگاه فقهای‏متاخر و مذاهب مختلف بررسی كنیم. دراین بخش بعنوان مقدمه، حجاب را از دیدگاه ‏قرآن مورد بررسی قرار می‏دهیم.
« وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ »
حجاب یك امر فطری است و هر گاه‏انسان بر اساس فطرت خویش حركت نموده‏و اعمال و آداب خود را بر آن اساس بنا كرده‏باشد، بی شك از سلامت روحی بیشتر واطمینان و آرامش افزونتری برخوردار گشته‏و در طریق تكامل انسانی، موفقتر خواهدبود. حجاب امری است فطری كه از نهاد وسرشت انسان بر می‏خیزد، به این معنی كه‏هر موجود زنده‏ای مایل است، آنچه دارد درحریم خود حفظ كند و در مقابل مهاجمین ومتجاوزین به دفاع و مقابله برخیزد.
حجاب سنگری است كه در پناه آن،انسانیت انسان و ارزشهای عرفی و مذهبی اومحترم و محفوظ می‏ماند. این مطالب درمورد زن قطعا بیشتر صدق می‏كند زیرادستگاه آفرینش او را موجودی زیبا، جاذب‏و جالب جنس مخالف قرار داده است.
از طرفی حتی در حیوانات، حیوان نربطور غریزی از جفت‏خود مراقبت كرده وبیگانه را از دسترسی به او باز می‏دارد و این‏غریزه در انسان «غیرت‏» نام دارد. هر مرد باغیرت و حمیت از ناموسش محافظت نموده‏و او را از چشم ناپاكان دور می‏كند. و دلیل‏دیگر ما بر فطری بودن حجاب این است كه‏پوشیدگی و حفظ زیباییهای زن در طول‏تاریخ با نمودهای مختلفی بطور بارز وجودداشته است. ویل دورانت راجع به قوم یهودو قانون قلمرو می‏نویسد:
"اگر زنی به نقض قانون یهودمی‏پرداخت، چنانكه بی‏آنكه چیزی بر سرداشته‏باشد به میان مردم می‏رفت و یا درخیابان عمومی نخ می‏ریسید و یا صدایش‏بلند بود كه از در خانه‏اش بیرون می‏رفت، درآن صورت مرد حق داشت‏بدون‏مهریه زنش را طلاق دهد."
آیه‏ای كه از نظرتان گذشت دارای‏نكات بسیاری از جمله وظایف زن ومرد،در معاشرت با یكدیگراست كه‏عبارت‏است از:
1- هر مسلمانی باید ازچشم‏چرانی و نظر بازی اجتناب كند.
2- مسلمان باید پوشش داشته‏باشد و عورت خود را از دیگران‏بپوشاند.
3- زنان باید پوشش داشته باشندو آرایش و زیور خود را بر دیگران‏آشكار نسازند و در صدد تحریك وجلب توجه مردان برنیایند.
4- استثنائی كه برای لزوم پوشش‏زن ذكر شده یكی جمله « وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها » كه سبت‏به‏عموم مردان است و دیگری «َ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ‏» است وخود دارای نكات ذیل است:
1- در آیه مورد بحث، چون‏عنایت‏به كار چشم یعنی عمل دیدن‏است كلمه ابصار بكار رفته است نه‏ عیون.
2- غض و غمض دو كلمه است كه‏درباره چشم به كار می‏رود. غمض به‏معنای برهم گذاردن پلكهاست كه باكلمه عین همراه می‏شود. (غمض عین‏كن كنایه از صرف‏نظر كردن است.)ولی در مورد كلمه غض می‏گویند:«غض بصر یا غض نظر به معنای‏كاهش دادن نگاه است كه منظور پرهیزاز تند نگاه كردن است‏یعنی اینكه‏خیره نشود و به اصطلاح علمای اصول ‏نظرشان آلی باشد نه استقلالی.»
3- زینت‏یعنی چه؟ زینت درعربی از كلمه زیور فارسی اعم است‏زیرا زیور به زینتهایی گفته می‏شود كه‏از بدن جدا می‏باشد مانند طلا آلات وجواهرات ولی كلمه زینت هم به این‏دسته گفته می‏شود و هم به آرایشهایی‏كه به بدن متصل است مانند سرمه وخضاب.
راغب می‏گوید: «سه گونه زینت‏داریم: زینت نفسانی مثل علم واعتقادات نیك، زینت‏بدنی مثل قوت‏و بلندی قامت، زینت‏خارجی مثل مال ‏و جاه.»
با بررسی آیات قرآن در موارداستعمال این ماده نتیجه می‏گیریم‏ زینت چیزی است كه مایه زیبایی‏می‏گردد. خواه این زیبایی حقیقی‏باشد یا ظاهری، ذاتی باشد یا صفاتی،طبیعی باشد یا مصنوعی.
زینت انسان چیزی است كه مایه‏زیبایی انسان گردد چه زیبایی هنری‏مانند ایمان و چه زیبایی جسمی مانندچهره و بدن و چه زیبایی خارجی مثل‏آرایش لباس و زیورآلات.
زینت های انسان (زن) دو نوع است:یك نوع زینتی كه آشكار است و نوع‏دیگر مخفی مگر اینكه زن عمدابخواهد آن را آشكار كند.
حالا باید ببینیم زینت پنهان وآشكار كدام است و ملاك آن دوچیست؟
اگر عرف زمان نزول آیه را ملاك‏قرار دهیم، خیلی چیزها آشكار بوده‏است، مو، گلو، سینه و... و اگر عرف راعرف زمان بگیریم، این عرف، دائمادر حال تغییر و تحول بوده است.گاهی صورت پنهان می‏شده و گاهی‏آشكار. اصولیون می‏گویند: اگرمخصص متصل باشد، اجمال آن درعام سرایت می‏كند و عام را از حجیت‏می‏اندازد و لذا باز مشكل در جای‏خود باقی است.
ولی مفسران قرآن كریم، مصادیق‏زینت آشكار را تعیین نموده‏اند. ماروایاتی را به اجمال می‏آوریم. امام‏صادق‏«علیه السلام‏»می‏فرمایند: «زینت‏ظاهری سرمه و انگشتر است.» (1) و امام‏باقر«علیه السلام‏» فرموده‏اند: «زینت‏سه‏قسم است: زینتی برای عموم، زینتی‏برای محرم و زینتی برای شوهر.»
زینت‏برای عموم لباس، سرمه،انگشتر، رنگ دست و النگو می‏باشد و زینت ‏برای محرم، محل گردنبند به بالا و محل خلخال به پایین است و زینت‏برای شوهر اعضای بدن زن می‏باشد.
در تفسیر مجمع البیان درباره زینت‏آشكار و نهان آمده است:
«درباره استثناء « إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها » سه قول است:
1- مراد از زینت‏آشكار، جامه‏های رو است و مراد اززینت پنهان، پای برنجن و گوشواره ودستبند است كه این قول از مسعودنقل شده است.
2- مراد از زینت‏ظاهره سرمه و انگشتر و خضاب‏دست است‏یعنی زینتهایی كه درچهره و دو دست تا مچ واقع می‏شود.این قول ابن عباس است. مراد از زینت‏آشكار، خود چهره و دو دست تا مچ‏است، این قول ضحاك و عطاست.»
زمخشری درتفسیركشاف‏می‏گوید:
«زینت عبارت است از چیزهایی‏كه زن خود را به آنها می‏آراید از قبیل:طلا آلات، سرمه، خضاب.»
زینتهای آشكار از قبیل انگشتر،حلقه و سرمه و خضاب كه مانعی‏نیست، آشكار بشود. اما زینت های پنهان‏از قبیل دست‏برنجن و پای برنجن،گردنبند، تاج، كمربند و گوشواره، بایدپوشانیده شود مگر از عده‏ای كه درخود آیه استثناء شده‏اند و سپس‏می‏گوید: «در آیه پوشانیدن خودزینتهای باطنه مطرح شده نه محلهای‏آنها از بدن و این به خاطر مبالغه درلزوم پوشانیدن آن قسمتها از بدن است‏از قبیل ذراع، ساق پا، بازو، گردن، سرو سینه و گوش. »
و در فلسفه استثنای زینتهای‏ظاهر، و مواضع آنها از قبیل چهره و دودست می‏گوید: «پوشانیدن اینها حرج‏است و زن چاره‏ای ندارد كه با دودستش اشیاء را بردارد یا بگیرد وچهره‏اش را بگشاید خصوصا در مقام‏شهادت و در محاكمات و در ازدواج، وچاره‏ای ندارد از اینكه در كوچه‏ها راه‏برود خواه ناخواه از ساق به پایین یعنی‏قدمهایش معلوم می‏شود خصوصازنان فقیر كه جوراب و احیانا كفش‏ندارند.» فخر رازی پس از اینكه بحثی‏می‏كند درباره اینكه آیا لغت زینت تنهابه زیباییهای مصنوعی گفته می‏شود یا زیبایی های طبیعی را هم شامل می‏شودو خودرای دوم را انتخاب می‏كند،می‏گوید: «قفال و كسانی كه زینت را به‏زیباییهای طبیعی می‏گویند، عقیده‏دارند كه زینت آشكار چهره و دودست تا مچ در زنها و چهره و دودست و پا است در مردها، چون‏ضرورت معاشرت ایجاب كرده كه‏چهره و دو دست تا مچ باز باشد وشریعت اسلام شریعت‏سهل و آسان‏است و پوشانیدن این دو واجب نشده‏است‏». اما كسانی كه زینت را به امورمصنوعی حمل كرده‏اند می‏گویند:«مقصود از زینت ظاهر، زینت چهره ودست است از قبیل وسمه، گلگونه،خضاب، انگشتر. علت این استثناء این‏است كه پوشانیدن اینها برای زن‏دشوار است و زن ناچار است كه بادستهای خود اشیاء را بردارد... .»
از آنچه بیان شد، در می‏یابیم كه‏برای زن، پوشانیدن چهره و دستها تامچ واجب نیست‏حتی آشكار كردن‏آرایشهای عادی و معمولی كه در این‏قسمتها وجود دارد، نظیر سرمه وخضاب مانعی ندارد.

ستر در نماز
زن باید در موقع نماز تمام بدن‏حتی سر و موی خود را بپوشاند، ولی‏پوشاندن صورت به مقداری كه دروضو شسته می‏شود و دستها تا مچ وپاها تا مچ، لازم نیست اما برای آنكه‏یقین كند كه مقدار واجب را پوشانده‏است، باید مقداری از اطراف صورت‏و قدری پایین‏تر از مچ را هم بپوشاند. (2)
بر زن واجب است ، گردن و زیرچانه خود را حتی بنابر احتیاط واجب‏مقداری از زیرچانه را كه بعد از بستن‏روسری دیده می‏شود، بپوشاند. (3)
- كنیز و دختر بچه - در پوشش نماز- مانند زن حر و بالغ می‏باشند. جزآنكه پوشاندن سر و مو و گردن بر این‏دو واجب نیست. (4)
- هر گاه انسان در بین نماز بفهمدكه قسمتی را كه باید بپوشاند،پیداست، باید فورا آن را بپوشاند به‏شرط اینكه كاری كه صورت نماز را برهم می‏زند، بجا نیاورد و چنانچه‏پوشاندن آن زیاد طول بكشد، احتیاطواجب آن است كه خود را بپوشاند ونماز را تمام كرده و دوباره بخواند. (5)
- هرگاه بعد از نماز بفهمد كه مقدارواجب را در حال نماز نپوشانده،نمازش صحیح است. (6)
بنابر آنچه گفته شد، در می‏یابیم كه‏زن در غیر حال نماز، هنگامی كه درمعرض دید نامحرم قرار گیرد، لازم‏است تمام بدنش را بپوشاند بجز دومورد: یكی دستها تا مچ و دیگرصورت به اندازه‏ای كه در وضو،شستن آن واجب است (7) ، در حال نمازنیز اگر در معرض دید نامحرم قرارگرفت، همین حكم را دارد و اگر جایی‏نماز می‏خواند كه در معرض دیدنامحرم نیست، بایستی تمام بدن خودرا بپوشاند بجز سه مورد كه اگرنپوشاند، نمازش صحیح است:
الف :صورت به اندازه‏ای كه دروضو، شستن آن واجب است.
ب : دستها تا مچ
ج : كف و روی پاها تا قوزك پا
نپوشاندن عضو در موارد یاد شده‏نیز تا زمانی جایز است كه با قصدریبه (8) و تلذذ به آن ننگرند وگرنه برای‏پرهیز از گناه، پوشیدن آن موضع نیزلازم است و همچنین آن عضو دارای‏زینت نباشد و الا پوشش آن مقدار هم‏لازم است. (9)
خوب است‏با هم نگاهی برنظرات مذاهب پنجگانه بیفكنیم:
مذاهب اتفاق دارند (10) كه هر زن ومردی باید خود را در حال نمازبپوشاند، همانطور كه از بیگانه در غیرنماز می‏پوشاند، ولی اختلاف دارند درآنچه بیش از آن زن باید بپوشاندصورت و دو دست‏یا چیزی از آن راكه در حال نماز واجب است و در غیرآن واجب نیست و نیز آنچه بر مردبیش از بین ناف و زانو باید بپوشاند درحالی‏كه آن در غیر حال نماز، واجب‏نیست.
حنفیه: بر زن است كه روی دودست و كف پا را بپوشاند و بر مرداست كه زانو را علاوه بر بین زانو وناف بپوشاند.
شافعیه و مالكیه: در حال نماز برزن واجب است كه صورت و روی وپشت دو دست را بپوشاند.
حنابله: جز كشف صورت برای اوجایز نیست.
امامیه: آنچه بر هر زن و مرد درحال نماز واجب است، در غیر نمازهم واجب است هر چند ناظر بیگانه‏باشد، بر زن جایز است صورت خودرا در حال نماز به مقدار شستن وضو ونیز دو دست را تا مچ و دو پا را تا ساق‏باز بگذارد و نیز باید عورتین خود رابپوشاند و افضل بین ناف تا زانو است.

پرسش و پاسخ
سوال 1: مگر خداوند به زنهانامحرم است كه زن گر چه در اتاق‏هفتم و در بسته و تاریك نماز بخواند،بایستی خود را بپوشاند؟
جواب: اولا" فلسفه همه احكام‏الهی برای ما روشن نیست.
ثانیا: شاید حكمت دستور الهی‏این باشد كه این بهترین حالت نزدخداوند است و با بهترین وضع نزد اوحاضر شود و به عبادت بپردازد و یااینكه خود، بهترین تمرین برای‏حجاب به شمار می‏رود. (11)
سوال 2: آیا پوشش زن در نمازباید طوری باشد كه از هیچ طرف، بدن‏او دیده نشود؟
ج : از تمام اطراف باید پوشش‏داشته باشد مگر جاهایی كه از قسمت‏پایین قابل دیدن باشد. فرضا اگر زن‏بدون روسری و یا مقنعه نماز بخواند وطوری چادرش را روی صورتش‏بیاورد كه زیر گلویش دیده نشود - اگرچه در هنگام ركوع ممكن است از زیرقابل دیدن باشد - اشكال ندارد و یاهنگامی كه بر سطح یا پنجره‏ای‏ایستاده باشد به طوری كه عورتش رانبیند،اگر در آنجا ناظری باشد، اقوی‏واحتیاط واجب پوشاندن آن از تحت‏است. (12)
سوال 3: چنانچه زن هنگام نماز یاپس از آن در یابد برخی از اندامش كه‏پوشیدن آن لازم بوده، عریان مانده‏است، تكلیفش چیست؟
ج: نمازش صحیح است و اگر درمیان نماز است، بایستی برای ادامه‏نماز آن را بپوشاند. (13) اگر چه احتیاطواجب اعاده نماز است‏بعد از اتمام،مخصوصا اگر پوشانیدن محل، به زمان‏زیادی نیاز داشته باشد.
سوال 4: چنانچه مدتی با پوششی‏نماز خوانده است و بعد دریافته كه‏كافی نبوده (جهل به حكم است)،تكلیف چیست؟
ج: اگر احتمال بطلان نمی‏داده تااینكه تحقیق كند، قضا ندارد. (14)

ستر مرد
مردان باید عورتین خود را ازمردان دیگر و ایضا از محارم خودبپوشانند بجز از همسران خود وپوشانیدن بقیه بدن ا ز آنها واجب‏نیست (15) ، لذا دكتر بودن از مستثنیات‏نیست و مردان باید عورتین خود را ازدكترها نیز بپوشانند مگر در مقام‏اضطرار.
- مردان بنابر احتیاط مستحب بایدمواضعی را كه بطور معتاد مردان‏می‏پوشانند، از نامحرم بپوشانندخصوصا اگر بدانند نامحرمی به قصدلذت و ریبه به آنها نگاه می‏كند كه‏پوشاندن آنها واجب می‏باشد. (16)
- مرد باید بالاتر از مچ و سینه وپاهای خود را و مواضعی را كه‏معمولا" مردان می‏پوشانند، از نامحرم‏كه ناظربرآنهاست‏بپوشاند و پوشاندن‏مواضع دیگر مثل سر، صورت ودست لازم نیست.
- نپوشاندن هر جای بدن به قصد به‏حرام انداختن نامحرم حرام است. (17) - برهنه كردن بدن به قصد لذت وریبه در مقابل محارم و دیگران حرام‏است. (18)
- لذا اگر مردی بازو و سینه و یابدن خود را به قصد آنكه نامحرمی به‏او نگاه بكند، باز بگذارد و یا پیراهن‏نازك بدن نما بپوشد به قصد آنكه‏نامحرم به او نگاه كند، حرام است وباید از آن اجتناب نماید، لذا اگر لباس‏آستین كوتاه بپوشد نه به قصد حرام‏انداختن دیگری اگر چه علم داشته‏باشد دیگری به حرام می‏افتد بنابراحتیاط مستحب، نباید چنین لباسی‏بپوشد.
اما در مورد بچه ها، بچه ها یاممیزند یا غیر ممیز:
- اگر بچه ها ممیز نیستند چه پسر وچه دختر پوشش از آنها واجب نیست‏حتی عورتین.
- اگر بچه ها ممیز هستند، مرد بایدعورتین خود را از آنها مطلقا بپوشاند. (19)

پرسش و پاسخ
سوال 1 : آیا خانمهای نامحرم‏می‏توانند برای مردان آمپول بزنند و یافشار خون گرفته و یا عكسبرداری‏كنند؟
ج: اگر مستلزم لمس و یا نگاه به‏بدن مرد باشد، جایز نیست مگر درمقام اضطرار. (20)
سوال 2 : آیا پوشیدن مایو یالباسهای زیر كه حجم عورتین پیدااست لكن پوست‏بدن پیدا نیست،برای پوشش در مقابل دیگران كافی‏است؟
ج: اگر مفسده‏ای بر آن مترتب‏نباشد، اشكالی ندارد. (21)
سوال 3 : پوشیدن پیراهنی كه‏آستین آن بالای آرنج می‏باشد برای‏مردان چه صورتی دارد؟
ج : بر مردها پوشاندن بدن خود ازدیدن زن نامحرم واجب نیست ولی اگربداند كه در معرض دید نامحرم قرارمی‏گیرد و نگاه می‏كنند جهت تحرز ازمعاونت‏بر اثم باید دستها تا مچ رابپوشاند. (22)

ستر زن از نامحرم
- پوشیدن بدن از نامحرم بالغ،سوای صورت و دستها، واجب است‏و صورت و دستها را نیز اگر دریابد كه‏با قصد لذت و ریبه نگاه می‏كنند،پوشیدن آن واجب است. (23)
- خانمها نمی‏توانند آستین خود رابرای آمپول زدن و یا فشار خون و یانبض گرفتن و غیره در مقابل نامحرم‏بالا بزنند، مگر در مقام اضطرار. (24)

ستر زن از بچه
- بچه‏ها یا به سن تمییز رسیده‏اند یانرسیده‏اند:
اگر به سن تمیز نرسیده باشد،پوشیدن بدن حتی عورتین از او واجب‏نیست.
و اگر به سن تمییز رسیده باشد یادختر است‏یا پسر:
اگر دختر باشد، خانمها بایدعورتین خود را بپوشانند. و اگر پسرباشد(محرم‏یانامحرم) در صورتی كه‏ممیز محرم باشد، پوشیدن عورتین‏برای خانمها لازم است و اگر نامحرم‏باشد، علاوه بر اینكه بر خانمها واجب‏است عورتین خود را از آنها بپوشانند،بنا بر احتیاط واجب باید تمام بدن‏خود، به استثنای وجه و كفین را از آنهابپوشانند. (25)
پوشیدن بدن از نامحرم غیر بالغ،ممیز بجز قرص صورت و دستها تا مچ- بخصوص پسر بچه‏ای كه نزدیك‏بلوغ است - واجب است. لذا درحمامهای عمومی در برخی ازروستاها كه زنها پسر بچه‏های ممیزخود را همراه می‏آورند، بایستی از این‏كار جلوگیری شده و پوشش را رعایت‏كرد. (26)

پرسش و پاسخ
س‏1: گفته شد كه باید زن ازپسربچه ممیز خود را بپوشاند،بفرمایید ممیز بودن پسر بچه از چه راه‏و یا راههایی شناخته می‏شود؟
ج: مطالبی كه بزرگترها می‏فهمند واطفال آنها را درك نمی‏كنند اگرچه به‏حدی برسد كه آن مطالب را تشخیص‏بدهد، او را ممیز می‏گویند. (27)
س‏2 : آیا شوهر خواهر و برادرشوهر همچون باقی نامحرمند و حكم‏خود پوشی از آنان نیز مانند دیگران‏است؟
ج : آنها مانند باقی نامحرمانند و درحكم، با آنها تفاوتی ندارند وهمانگونه كه زن از دیگر نامحرمان‏خود را حفظ می‏كند، از آنان نیز خودرا باید حفظ كند; فرضا نمی‏تواند باپای بدون جوراب عبور كند. (28)
س‏3 : چنانچه نپوشاندن وجه وكفین، فسادی را برای زن در جامعه به‏بار آورد،آیا پوشاندن آن دو، واجب‏می‏شود یا نه ؟
ج : در فرض سؤال واجب است. (29)
س‏4 : كسی كه از روی احتیاط كه‏مبادا نپوشیدن وجه و كفین فسادی راباعث می‏شود، آن را بپوشاند، آیا امرمستحبی را به جا آورده است‏یا نه؟
ج : احتیاط خوبی انجام داده‏است. (30)
س‏5 : آرایشگری كه زنها را آرایش‏می‏كند و می‏داند زن، خود را به‏نامحرم نشان می‏دهد، چه حكمی‏دارد ؟
ج : اگر به قصد نشان دادن به‏نامحرم او را آرایش می‏كند، اعانت‏براثم است و حرام ولی اگر علم دارد وبدون قصد، عیبی ندارد. (31)
س‏6 : آیا برای زن در عده رجعیه،حفظ حجاب از شوهر واجب است ؟
ج : ستر واجب نیست‏بلكه درروایات امر شده به خضاب و اكتحال وتزیین و اظهار زینت و تشویق زوج به‏رجوع. (32)
س‏7 : آیا پوشیدن مانتو و شلواری‏كه حجم بدن و یا برجستگی های آن رادر مقابل نامحرم آشكار می‏كند، جایزاست ؟
ج : از جهت‏حجاب و ستر، كافی‏است ولی چنانچه پیدا بودن حجم یابرجستگیهای بدن باعث ریبه و مفسده‏باشد، باید بپوشاند. (33) (آیات عظام: امام،آیة‏الله گلپایگانی )
س‏8 : آیا خانمها می‏توانند بدون‏تحقیق كردن از وجود دكتر زن، نزددكتر مرد بروند؟
ج : جایز نیست.(آیات عظام:امام،اراكی،گلپایگانی)
س‏9 : در شهر ما، هم دكتر زن‏هست و هم دكتر مرد، لكن دكتر مردحاذقتر است ; آیا خانمها می‏توانندنزد دكتر مرد بروند؟
ج : در صورتی كه دكتر زن نتواندمداوا كند، اشكالی ندارد.(آیات‏عظام:امام،اراكی، گلپایگانی)
س‏10 : آیا نمایان بودن كف پا،روی پا، قوزك پا و یا پاشنه پا از مردان‏نامحرم جایز است؟
ج : جایز نیست. (استفتاء از آیات‏عظام:امام،اراكی، گلپایگانی)
لذا خانم ها نمی‏توانند با پای‏بدون جوراب در مقابل نامحرم رفت وآمد كنند و یا با این وضع برای خریدچیزی به مغازه نزدیك بروند و یا اگرنامحرم در خانه است، بدون جوراب،در مقابل او ظاهر شوند; اگر چه‏نامحرم برادر شوهر، شوهر خواهر ویا فرد دیگری باشد.
س‏11 : اگر شخصی از دختری ازبستگان خود خواستگاری كند و دخترقبول نكند ولی پس از آن هم یكدیگررا ملاقات كنند، در صورتی كه آن پسرهنوز مجرد باشد، آیا دختر باید بیشتراز حد واجب، حجاب را رعایت كند؟
ج : از هر كاری كه موجب مفسده وگناه می‏شود، باید پرهیز كرد.(آیات‏عظام:امام،اراكی، گلپایگانی)
به عنوان نتیجه می‏توان گفت:نمایان بودن زیر چانه، گردن، گوش،سینه، دستها تا بازو برای خانمها جایزنیست و باید این مواضع را از نامحرم‏بپوشانند. خانمها در منزل و یا اماكنی‏كه نامحرم است، هنگام برداشتن‏چیزی از بلندی یا گرفتن چیزی ازدست نامحرم و یا تعارف كردن میوه وغیره به نامحرم و یا غذا خوردن درمقابل او و یا در هنگام خرید اجناس ازمغازه‏ها و یا هنگام حمل بار باید كاملامراقب باشند زیرا احتمال عقب رفتن‏آستین و كنار رفتن پوشش دست، پا ودیگر اعضا زیاد است.

انواع لباس های زینتی
الف : زنان
در حجاب اسلامی، نوع لباس ورنگ آن تفاوت نمی‏كند بلكه پوشاندن‏تمام بدن غیر از صورت و دستها تا مچ‏است. پوشیدن لباسهای زینتی هرچندبدن آشكار نباشد، جایز نیست ; لذابرای زنان، پوشانیدن موهای مصنوعی‏و زینتهای مصنوعی مثل دستبند،گردنبند نیز لازم است. البته در غیر حال نماز، در مقابل نامحرم; ولی درحال نماز پوشاندن آنها لازم نیست.
پرسش و پاسخ
س‏1 : آیا برای زنان پوشیدن كفش‏صدادار، به طوری كه موقع راه رفتن،صدای آن را نامحرم بشنود، اشكال‏دارد؟
ج : در صورتی كه مفسده‏ای بر آن‏مترتب شود، اجتناب از آن لازم‏است. (34)
س‏2 : اگر خانمی بداند نامحرمی باقصد لذت و ریبه به دست و صورت اونگاه می‏كند - اگرچه وجه و كفین اوزینت نداشته باشد - آیا پوشاندن آنهالازم است؟
ج : بله، باید این دو موضع را ازنامحرم بپوشاند.
لذا رفتن به مكانی كه زن می‏داندنامحرم به قصد لذت به او نگاه‏می‏كند، جایز نیست. (35)
س‏3 : مراد از زینت چیست؟
ج : هر چیزی كه عرفا زینت‏محسوب گردد، به آن زینت گویند. (36)
س‏4 : آرایش كردن خانمها دربیرون از خانه و یا محل كار یا درس چه‏صورتی دارد؟
ج : آیة‏الله اراكی: بر زن واجب‏است، زینت‏خود را از نامحرم‏بپوشاند.
- آیة‏الله گلپایگانی: جایز نیست.
- آیة‏الله خامنه‏ای: اصل آرایش‏اشكال ندارد ولی واجب است دربرابر نامحرم بپوشاند. (37)
س‏5 : اگر بانوان سرمه را نه برای‏زینت‏بلكه به خاطر فوایدی كه از نظرطبی در آن وجود دارد، بزنند آیا درمقابل نامحرم در این صورت بایدبپوشانند؟
ج : اگر عرفا زینت محسوب شودباید بپوشاند، قصد زینت داشته باشدیا نداشته باشد. (38) (استفتاء آیات عظام: امام،اراكی، گلپایگانی)
س‏6 : آیا شرعا زنی كه مشخص‏است ابروانش را برداشته، برای‏رعایت اصول حجاب كامل، حتما بایدآن را بپوشاند یا می‏تواند آن را نمایان‏كند.
ج : باید بپوشاند. (39)
س‏7 : آیا بند انداختن صورت‏برای خانمها زینت محسوب می‏شود؟
ج : امام و آیة‏الله گلپایگانی: بله!زینت است و باید از نامحرم بپوشاند. (40)
- آیة‏الله اراكی: در صورتی كه عرفازینت‏باشد، پوشیدن آن از نامحرم‏واجب است.
لذا خانمها می‏توانند همان‏قسمتی از صورت یا دست را كه زینت‏كرده‏اند، بپوشانند و پوشاندن بقیه‏صورت واجب نیست، البته بنا به نظرآیة‏الله گلپایگانی، بنا بر احتیاط واجب،وجه و كفین باید از نامحرم پوشیده‏شود چه زینت داشته باشد، چه‏نداشته باشد. پس داشتن النگو،دستبند، انگشتر، بلند كردن ناخن،لاك زدن، حنا گرفتن و بعضی‏ساعتهای مچی كه برای زینت استفاده‏می‏شود، پوشیدن بعضی دستكشهای‏توری برای زینت، همگی از زینتهای‏دست‏به شمار می‏آید و باید آنها را ازنامحرم بپوشاند كه در مساله پوشش‏فرقی بین نامحرمها نیست; چه فامیل‏نزدیك و چه غریبه، خانمها باید درمجالس و میهمانیهای فامیل و یا غیرآن وجه و كفین خود را بپوشانند و یا اززینت كردن آن پرهیز كنند.
س‏8 : خانمی هستم كه حلقه‏ازدواج خود را نه برای زینت‏بلكه‏برای یادگاری و وفاداری به شوهرم‏دست كرده‏ام آیا پوشاندن آن ازنامحرم واجب است؟
ج : به دست كردن هرگونه حلقه‏ای‏زینت محسوب می‏شود و پوشاندن آن‏از نامحرم واجب است. (41) (استفتاء از آیات‏عظام: امام، اراكی، گلپایگانی)
س‏9 : آیا فرقی بین آرایش كردن‏هست؟ و اگر كسی بسیار بد زینت‏كرد، باید از نامحرم پوشیده شود؟
ج : زینت كردن به زشتی و زیبایی‏نیست هر چه كه عرفا به آن زینت‏گویند، باید از نامحرم پوشاند. (42) (استفتاءاز آیات عظام: امام، اراكی، گلپایگانی)
س‏10 : آیا عطر زدن و یا خوشبوكردن به وسیله مواد و مایعات دیگر،برای آقایان و خانمها در صورتی كه‏بوی آن به مشام نامحرم برسد، اشكال‏دارد؟
ج : عطر زدن اشكالی ندارد ولی‏اگر عطر زدن بانوان موجب مفسده وتحریك باشد، جایز نیست (43) . - البته بنابه نظر آیة‏الله گلپایگانی اگر به قصدجلب توجه نامحرم باشد، اشكال‏دارد.
س‏11 : آرایش كردن زن برای غیرهمسر در بعضی مجالس زنانه مثل‏عروسی چه حكمی دارد؟
ج : در صورتی كه نامحرم او رانبیند، اشكالی ندارد. (44) (استفتاء از آیات‏عظام: امام، اراكی، گلپایگانی)
س‏12 : پوشاندن زینت و زیورهای‏صورت و دست در نماز در جایی كه‏نامحرم نیست، آیا لازم است؟
ج : واجب نیست.
س‏13 : در جایی كه نامحرم به‏قصد ریبه و تلذذ به زن نگاه كند و یاصورت و دستهایش زینت دارد، اگرصورت و دستها را نپوشیده با همان‏حال نماز بخواند چه حكمی دارد؟
ج : اگر چه كار حرامی انجام داده‏ولی نمازش صحیح است. (45)

ب : مردان
1- طلا 2- حریر 3- ابریشم

1- طلا
پوشیدن لباس طلا بافت‏برای مردحرام است و نماز با آن باطل است‏ولی برای زن در هر حال اشكالی‏ندارد لذا به دست كردن حلقه طلا یا به‏گردن انداختن آن و یا ساعت و دگمه،عینك طلا و یا هر چیز زینتی دیگر كه‏طلا باشد، جایز نیست. (46)
- طلای سفید حكم طلای زرد راندارد، پوشیدن آن برای مرد اشكالی‏ندارد مگر آنكه همان طلای زرد باشدكه رنگ آن تغییر كرده باشد. (47)
- مساله زینت كردن به مطلا، درصورتی كه صدق طلا بر آن نشود،اشكال ندارد. (48)
- اگر چیزی ممزوج از طلای زرد وفلز دیگری باشد، اگر طلای زرد در آن‏حل شده باشد به طوری كه طلای زردبر آن صدق نكند، حكم طلای زرد راندارد. (49)
- اگر مردی شك كند كه چیزی ازجنس طلاست‏یا نه، استفاده كردن ازآن برای او اشكال ندارد. (50)
- اگر مردی نداند كه انگشتر یالباسش از طلاست و با آن نمازبخواند، نمازش صحیح است اما اگرفراموش كند این مساله را و با آن نمازبخواند، بنابر احتیاط واجب نمازش‏باطل است. (51)
- محكم كردن دندانها با طلا و پركردن با طلا بلكه روكش طلا به آنهانمودن و یا از طلا دندان مصنوعی‏گذاشتن در نماز بلكه در غیر نماز هم‏اشكال ندارد اما در مورد دندانهایی‏مثل ثنایا كه پیدا هستند اگر قصد تزیین‏و زیبایی شود، خالی از اشكال نیست‏و بنا بر احتیاط واجب باید از آن‏اجتناب شود و همچنین قاب ساعت رااز طلا قرار دادن و همراه داشتن آن درنماز، اشكالی ندارد ولی اگر زنجیرساعت از طلا باشد و آن را به گردن ویا به لباس بیاویزد، نماز خواندن با آن‏مشكل است‏بر خلاف آنكه آویزان‏نباشد اگر چه همراه نمازگزار درجیبش باشد، كه اشكالی ندارد. (52)
س‏1 : انگشتر طلا در نماز دردست مرد چه صورتی دارد؟
ج : حرام است ولی حرام نیست‏همراه داشتن طلا در نماز چه سكه دارباشد یا نباشد. (53)

2- حریر
س 2: اگر لباس نمازگزار حریرباشد چه صورتی دارد؟
ج : از برای مردان، حرام و مبطل‏نماز است در صورتی كه پهنای آن ازچهار انگشت زیاده باشد و اما برای‏زنان مباح و جایز است چه در نماز وچه در غیر نماز. (54)
- چیزی كه نماز در آن تمام‏نمی‏شود مانند بند شلوار و عرقچین‏بنابراحتیاط واجب نباید از حریرخالص باشد. (55)

3- ابریشم
- لباس مردان، ابریشم خالص‏نباشد. حتی پوشیدن آن برای آنان درغیر نماز هم جایز نیست اگرچه‏بنابراحتیاط واجب، به تنهایی با آن‏نشود نماز خواند، مثل بند شلوار وكلاه و مقصود از ابریشم آن است كه‏شامل پیله هم می‏شود و برای زنان‏حتی در نماز و برای مردان درضرورت و در جنگ جایز است. (56)
- اگر تمامی یا نیمی از آستر لباس‏از ابریشم خالص باشد، پوشیدن آن‏برای مرد جایز نیست. (57)
- آنچه بر مردان حرام است،خصوص پوشیدن ابریشم است، فرش‏كردن و روی آن سوار شدن و خود رابه آن پیچیدن یعنی در وقت‏خواب،زیر آن رفتن مانعی ندارد و دكمه لباس‏و نشانه‏های آن و نخها و قیطانهایی كه‏در لباس قرار داده می‏شود، از ابریشم‏باشد، اشكال ندارد كما اینكه دستمال‏روی جراحات و دمل گونه‏ها وپارچه‏ای كه مسلوس البول است (ازآن جهت نگهداری بول استفاده‏می‏كنند) از ابریشم باشد، اشكالی‏ندارد، بلكه وصله زدن لباس و حاشیه‏دوزی آن با ابریشم در صورتی كه آن‏قدر زیاد باشد كه پوشیدن حریر به آن‏صدق كند، اشكال ندارد، اگرچه درحاشیه دوزی احتیاط این است كه ازاین مقدار بیشتر نباشد. (58)
- آنچه حرام است، پوشیدن‏ابریشم محض است، لذا پوشیدن‏ابریشمی كه با چیزی مخلوط است،اشكال ندارد و معیار آن است كه عرفاممزوج بودن صدق كند كه از خالص‏بودن به در آید اگر چه آن چیز یك‏درهم باشد (59) و آن غیر ابریشم بایدچیزی‏باشد كه نماز در آن صحیح‏است‏بنابراین كفایت‏نمی‏كند كه با پشم‏و كرك حیوان حرام گوشت، مخلوطباشد; اگرچه مخلوطبودن با اینها برای‏رفع حرمت پوشیدن،كفایت‏می‏كند،البته پوشیدن لباسی كه از تابیده‏ابریشم و طلا بافته شده،حرام‏است‏همانگونه كه نماز در آن صحیح نیست.
- اگر شك كند كه چیزی ابریشم‏است‏یا غیر ابریشم، پوشیدن و نماز باآن جایز است و چیزی به نام "شعری"برای كسی كه حقیقت آن را نمی‏داند ازقبیل آن است كه در ابریشم بودن شك‏دارد پس نماز با آن جایز است وهمچنین است اگر شك كند كه ابریشم‏خالص است‏یا با چیزی مخلوط است،می‏تواند با آن نماز بخواند هر چنداحتیاط آن است كه از آن اجتناب‏نماید. (60)
- پوشیدن ابریشم برای بچه،اشكال ندارد، لذا اگر ولی به بچه‏ابریشم پوشاند حرام نیست و بعیدنیست كه نماز بچه در لباس ابریشمی‏صحیح باشد. (61)
- اگر دستمال ابریشمی و مانند آن‏در جیب مرد باشد حرام نیست و نمازرا باطل نمی‏كند. (62)
- در حال اضطرار و ناچاری،پوشیدن لباس ابریشمی خالص و طلابافت و لباس غصبی و یا لباسی كه ازمردار است، مانعی ندارد و می‏تواند باآن نماز بخواند. (63)
مذاهب اتفاق نظر دارند كه‏پوشیدن ابریشم و طلا برای مردان‏حرام و برای زنان جایز است زیراپیامبر اكرم‏«صلی الله علیه وآله‏» فرمودند: لباس طلاو حریر برای مردان امتم حرام و برای‏زنان آنها حلال است.
امامیه: خواندن نماز با ابریشم‏خالص یا لباس طلادار مانند كمربند،كلاه، جوراب و انگشتر طلا برای‏مردان صحیح نیست ولی در حال‏جنگ یا در حال بیماری اگر با آن نمازبخوانند، جایز است.
شافعیه: اگر مردی با لباس حریر یاروی فرش حریر نماز گذارد، حرام‏است ولی نمازش صحیح است. (64)

پی‏نوشت ها:
1) در بعضی نسخه‏ها زینت ظاهری از نظر امام انگشتر و النگو و در بعضی دیگر صورت ودستها ذكر شده است.
2) كتاب توضیح المسائل، حضرت آیة‏الله اراكی،مسئله 783، باب ستر بدن در نماز/ توضیح‏المسائل، حضرت امام خمینی، م‏789، باب ستر درنماز/ توضیح‏المسائل، حضرت آیة‏الله مكارم‏شیرازی، باب ستر در نماز
3) مسئله 4 تحریرالوسیله، ج‏1
4) مسئله 5، تحریرالوسیله، ج‏1
5) رساله توضیح المسائل آیة‏الله مكارم شیرازی،باب ستر در نماز
6) همان مدرك
7) اگرچه احتیاط مستحب آن است كه دو موضع‏را نیز بپوشاند. عروة‏الوثقی، ج 1، فی‏الستر والساتر،ص‏550 / احكام بانوان، محمد وحیدی ، ص 15
8) ریبه: دودل شدن، شك و تردید، در اینجایعنی ترس از فتنه وقوع در حرام و خوشگواری وخوشخواهی
9) عروة‏الوثقی، ج 1، ص 559 ، فی‏الستر والساتر، مسئله 5
10) محمد جواد مفید ، فقه تطبیقی، باب سترصلاتی از دیدگاه مذهب خمسه
11) رك به: «مسئله حجاب‏»، شهیدمرتضی مطهری- «پوشش دراسلام‏»، محمد محمدی اشتهاردی -«احكام بانوان‏»، محمد وحیدی
12) عروة‏الوثقی، ج 1 فی الستر، صفحه 553،مسئله 13/ تحریر، ج 1 ، ص‏143، مسئله 6، فی‏الستر و الساتر
13) عروة‏الوثقی، ج 2، ص 5، فی‏الخلل، مسئله 8/ ج 1 ، ص 553، فی‏الستر ، مسئله 11و 12
14) استفتاء حضرت آیة‏الله خمینی(قدس سره)
15) عروة‏الوثقی ، ج 1، فی الستر و الساتر،ص‏549، حضرت امام و آیة‏الله اراكی
16) همان مدرك، و امام : عروة‏الوثقی، نكاح،مسئله 51
حضرت آیة‏الله گلپایگانی: «احتیاط واجب این است‏كه مرد مواضعی را كه معمولا" پوشیدن آن در بین‏مردان متعارف است در صورتی‏كه بداند زن اجنبیه‏به او نگاه می‏كند، بپوشاند.» مجمع المسائل، ص‏644، ج 2
17) كتاب استفتاء امام‏خمینی، گلپایگانی، اراكی
18) همان مدرك
19) عروة‏الوثقی. ج‏1. فی‏السترو الساترص 550
20) امام، توضیح‏المسائل، مساله 2433 و عروة،باب نكاح، م‏19، استفتاء.
گلپایگانی، توضیح‏المسائل، م 2442 و مجمع‏المسائل ج‏2، س 644 و استفتاء
اراكی، توضیح‏المسائل، م 2437 و استفتاء
21) همان مدرك و كتاب استفتاءات امام،گلپایگانی
22) استفتاء آیة‏الله خامنه‏ای
23) همچنین اگر وجه و كفین زینت داشته باشد.گلپایگانی: بنابراحتیاط واجب باید وجه و كفین‏را هم از نامحرم بپوشاند. (عروة الوثقی، ج 1،فی‏الستروالساتر، ص 550)
24) امام، گلپایگانی، اراكی، عروة‏الوثقی، ستروساتر، ص 550; گلپایگانی، اراكی، استفتاء
25) همان مدرك
26) توضیح‏المسائل، آیة‏الله خویی، م 2444;آیة‏الله خویی: زن باید بدن و موی خود را از مردنامحرم بپوشاند و بهتر آن است كه بدن و موی‏خود را از پسری كه بالغ نشده ولی خوب و بد رامی‏فهمد، بپوشاند.
27) كتاب استفتاءات حضرت امام(ره)
28) همان مدرك
29) استفتاءات حضرت امام(ره)
30) همان مدرك
31) توضیح‏المسائل حضرت آیة‏الله اراكی، بخش‏استفتاءات، ص 524
32) همان مدرك، ص 512
33) امام، آیة‏الله گلپایگانی: جوراب در صورتی كه‏موجب جلب توجه اجنبی باشد جایز نیست.
34) امام خمینی، استفتاء از كتاب احكام ازدواج‏ص 194; كتاب احكام، روابط زن و مرد، ص 75.
35) عروة الوثقی، فی الستر و الساتر، ص 551، م‏4 ; احكام روابط زن و مرد، م 129، ص 88
36) استفتاء امام، گلپایگانی، اراكی
37) احكام روابط زن و مرد، ص 75
38) احكام روابط زن و مرد، م 118، ص 83
39) احكام روابط زن و مرد، م 119، ص 84
40) استفتاء از كتاب احكام ازدواج، ص 195;كتاب احكام روابط زن و مرد، ص 72
41) احكام روابط زن و مرد، م 123، ص 86
42) احكام روابط زن و مرد ، م 124 ، ص 86
43) استفتاء از آیات عظام: امام، اراكی،گلپایگانی، احكام روابط زن و مرد، م 125، ص‏87
44) احكام روابط زن و مرد، م 127، ص 87
45) عروة‏الوثقی، ج‏1، ص 551، فی‏الستر،مساله 4 و 5
46) امام، توضیح‏المسائل، م 831; گلپایگانی،توضیح‏المسائل، م 839; اراكی، توضیح‏المسائل،م 825
47) امام، ج استفتاءات، لباس مصلی، سؤالات‏50 تا 54
48) امام، گلپایگانی، عروة‏الوثقی، شرایط لباس‏مصلی، شرط پنجم
49) امام، كتاب استفتاءات، ج 2، ص 8;گلپایگانی، توضیح‏المسائل، م 841; اراكی،استفتاء
50) امام، كتاب استفتاءات، ج 1، لباس مصلی،سؤال 55; تحریرالوسیله، م 18
51) آیة‏الله فاضل لنكرانی، توضیح‏المسائل،شروط لباس نمازگزار
- اگر مردی نداند یا فراموش كند كه انگشتری یالباسش از طلا است و با آن نماز بخواند، نمازش‏صحیح است. (اراكی )
- اگر مردی فراموش كند كه انگشتری یا لباس اواز طلاست‏یا شك داشته باشد و با آن نمازبخواند، واجب نیست كه آن نماز را دوباره‏بخواند و همچنین اگر جاهل قاصر باشد.(توضیح المسائل، آیة‏الله شاهرودی، شرایط لباس‏نمازگزار)
52) تحریرالوسیله، مساله 14
53) آیت‏الله سبزواری: هدایة‏الانام، باب شروطلباس مصلی
54) همان مدرك
55) اراكی، توضیح المسائل، م 828
56) تحریرالوسیله، ج 1، ص 264، م 14
57) امام، توضیح المسائل، م 835
- گلپایگانی: اگر كمتر از چهار انگشت‏بسته،ابریشم باشد، اشكالی ندارد و بیشتر از آن‏پوشیدنش برای مرد حرام است. (توضیح‏المسائل ، م 843)
- اراكی: حرام ونماز در آن باطل‏است.(توضیح‏المسائل، م‏829)
58) امام، تحریر الوسیله، ج 1، ص 265
59) امام، تحریر الوسیله، م 16
- فاضل لنكرانی: اگر غیر ابریشم مقدار كمی باشدكه به حساب نیاید، نماز خواندن با آن لباس برای‏مرد جایز نیست.
60) همان مدرك، م 18
61) همان مدرك، م 19
62) امام، گلپایگانی، عروة، شرایط لباس مصلی، شرط ششم، ص 564
63) اراكی، توضیح‏المسائل، م 833; امام، توضیح‏المسائل، م 839
64) مغنیه - محمد جواد: فقه تطبیقی، ص 179،شرایط لباس نمازگزار

منبع : http://whc.ir

 

يکشنبه 9/9/1393 - 19:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته