امروزه ما در دنیایی زندگی میکنیم که ناگزیر از ارتباط وبرخورد با دیگران هستیم آنچه مسلم است که هیچ کس قادر نیست بدون کمک ومساعدت وارتباط با دیگران، نیازهای معمولی خود را برطرف سازد. حال سئوالی که اینجا مطرح می شود این است که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم وجهت افزایش این ارتباط چه کارهایی باید انجام دهیم یا اینکه چه کارهایی نباید انجام دهیم.
در معاشرت باید با روی گشاده ونرمی ومهربانی با همه رفتار نمود وتند خویی با هرکس که باشد بد است. اگر خود را در سطح دیگران قرار دهیم واز زبان آنها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده کنیم، اغلب به نتیجه دلخواه می رسیم وبا دیگران در سطح خود آنها ظاهر شدن همان برقراری ارتباط موثرمی باشد. بعضیها گمان میکند که ارتباط فقط شامل حرف زدن، نوشتن ویا بحث کردن است، اینها از عناصر مهم ارتباطی هستند ولی در واقع ارتباط را رفتاری میگوییم که پیامی در خود دارد که توسط طرف مقابل ما درک میشود، خواه شفاهی باشد یا غیر شفاهی، آگاهانه یا ناآگاهانه، عمدی و…. ولی اگر ادراک شود، جنبه پیام ارتباطی پیدامی کندوهمین عدم درک پیام رابطه رامختل، معشوق ونارسامی سازد. ارتباطات عامل ومنشا بسیاری از شادیها وغصه ها و رنجها زندگی است، زندگی شاد، زندگی سرشار از دوستی است. روشن است که با افراد متفاوت، رفتارهای متفاوتی خواهیم داشت تاکید بر خصوصیات مشترک ارتباط را موثر میکند، ما انسانها با یکدیگر مشترکات فراوان داریم، با کمی تمرین میتوان خود را همراه دیگران بیابیم و با آنها دوست وهم رای شویم. شیوههای افزایش ارتباط خود با دیگران
۱) صریح وصادق بودن:
سعی کنیم در روابط خود با دیگران صریح وصادق باشیم، در گفتههای خود صریح وصمیمی باشیم واز هر نوع ابهامی اجتناب کنیم، چون اگر منظور خود را با صراحت بیان نکنیم طرف مقابل ما به اشتباه میافتد وبه حدس وگمان متوسل میشود واز واقعیت دور میگردد. ۲) احساسات خود را بیان کردن:
بااحساس خود روراست باشیم، سعی کنیم مشکلات زندگی واحساساتی که داریم، باهمسر وشریک وباطرف مقابل خوددر میان بگذاریم. حتی اگر گمان کنیم که باعث ناراحتی آنها میشود اگر میخواهیم با طرف مقابل خود ارتباطی معقول ومنطقی بر پایه تفاهم داشته باشیم، بهترین روش روراست بودن است واحساس خود را باوی در میان گذاشتن است. اگر مشکلی را حل نشده باقی بگذاریم ویا موضوعی را که مداقه وگفتگو در باره آن الزامی است به میان نکشیم، مثل این است که دمل چرکین ودردناکی را سرجایش گذاشته وبه حال خود رها کرده باشیم.
۳) زمینه مشترک ونکات مشابه را یافتن:
درجستوجوی زمینههای مشترک باشیم، سعی کنیم در ارتباطمان بیشترین نکات مشترک ومشابه را بیابیم. اهداف ونیازها ونگرانیها را از نظر او نگاه کنیم وبرای اینکه شرایط طرف مقابل را درک کنیم باید امور او را از دید ونظر او ببینیم وبا پرس وجو، از اموری که نگرانی او باعث شده، متوجه گردیم، همین نکات مشترک زمینههای مساعدی هستند که شالوده همدلی ووحدت وتفاهم را برروی آن میتوان بنا کرد، عبارتی مثل: ( من وتو هردو همین را میخواهیم ) را میتوان بیان نمود.
۴) همدلی وهمدردی کردن:
سعی کنیم با شخص احساس مشترک داشته باشیم. شادی وغم خود به حساب آوریم وموقعی که او احساس غم میکند ما نیز با او همدرد وهم غم شویم وبالعکس مساعی ما این باشد که سیستم حسی فردارتباط برقرار کنیم.
۵) شنونده خوبی بودن:
شنونده خوبی باشیم وگوش کردن را یاد بگیریم. گوش کردن به سخن وکلام دیگری موجب میشود تا او در نهایت آرامش خیال، به طور واقع، منویات قلبی واحساسات خود را با ما در میان بگذارد وبرایمان احترام قائل شود وآماده شنیدن نظرات ما شود.
۶) سیستم روحی افراد را شناختن وتقلید از آنها:
برای این کار باید به دقت به افراد چشم بدوزیم وبه سخنان آنها به دقت گوش فرا دهیم وببینیم غالبا «از چه نوع کلماتی استفاده میکنند آنگاه با استفاده از همان نوع کلمات، تقلید از لحن صدا، حالات وحرکات چشمها به گونهای با آنها نحوه فکر وعملکرد ذهنیشان مطابق باشد.
۷) شخصیت افراد در نظر گرفتن:
باید ببینیم طرف مقابل ما چه شخصیتی دارد، برون گراست یا درون گرا، برای صمیمیت با درون گرایان باید ببینیم چه ایدهها وارزشهای برای آنها اهمیت دارد و آنگاه بکوشیم تا با توجه به چارچوبهای ذهنیشان با آنها رفتار کنیم وصحبت کنیم وبالعکس، برای همدلی با برون گرایان به آنها نشان دهیم که آنچه میگویند وعمل میکنند با اندیشه ورفتار مردم هماهنگ است.
۸) تقویت نمودن عزت نفس:
برای تقویت عزت نفس خودباید با تعمق در ژرفای وجود از دنیای پیچیده درون خود آگاه شویم، به کاستیهایمان پی ببریم، جهت گیریهایمان را در قبال رویدادهای مردم وشرایط گوناگون بشناسیم وبه فکر اصلاحشان باشیم وبا کمک حرمت نفس وارزشی که برای خودمان قائل هستیم حق انتخابمان چندبرابرمیشود وارتباطمان با دیگران به نحو چشمگیری بهبود مییابد.
۹) محترم شمردن احساس طرف مقابل:
همواره رفتاری احترام آمیزداشته باشیم واحساس طرف مقابلمان رامحترم بشماریم، کوچک کردن همدیگر، به خصوص درحضور دیگران درمناسبات وروابط ، اثرتخریبی دارد، رفتار توام باظرافت وملایمت نه فقط شامل رفتار مودبانه میشود، بلکه صفا وصداقت واقعی واعتمادکامل نیز در بردارد.
۱۰) سکوت نمودن:
سکوت پیامی اعجاز گر در امر ارتباط است ویکی از جنبههای مهم ارتباط است ، مشروط بر اینکه حاوی پیامی باشد، سکوت میتواند در مناسبات انسان عشق ورضایت وخشنودی وتفاهم دوگانه واحساسها را منتقل سازد.
۱۱- عدم افراط در موعظه:
منظورمان را به صورت سخنرانی ونصیحت خشک تو خالی بیان نکنیم. موعظه می تواند جنبه افراطی ومخرب درروابط داشته باشدومابایدسعی کنیم حداعتدال رانگاه داریم وبرای سخنانمان ارزش قائل شویم وجایی که ازمانظرمی خواهند، نظر بدهیم.
۱۲- وقت وموفقیتشناس بودن:
یادبگیریم که چه وقت شوخی وچه وقت جدی باشی، هیچگاه طرف مقابلمان رادست نیدازیم، ازگفتن جملات وکلماتی که باراخلاقی وفرهنگی مناسبی ندارنددربیان منظورمان، خوداری نماییم، شوخی کردن بایدباتوجه به موقعیت وزمان خاصی باشد.
۱۳- مخالفت نمودن به شیوه مناسب:
یاد بگیریم که چگونه بدون بحث وجدلهای مخرب، مخالفت خود را نشان دهیم، جرو بحثها غالبا» بابلند کردن صدا، دادوفریاد، خشم وغضب، همراه است. بحث وجدلها تا حدود زیادی تحت تاثیر گرایشات وخلق وخوی افراد درگیر مباحثه قرار میگیرد. اکثریت مردم فاقد روحیه خود پسندانه افراطی هستند، به این علت با تسلطی که بر نفس خود دارند میتوانند از درگیری واهانت خود داری کنند. کسی که میخواهد شمارا خشمگین کندتاازکوره در برویدبهترین راه مقابله باآن برگزیدن روشن سازنده به جای عکس العمل وروش مخرب ومنفی است که اوبه آن توسل جسته است.
۱۴) یکی بودن قول وعمل:
سعی کنیم قول وعملمان یکی باشد. هنگامی که خودمان برای گفتههای خود ارزش قایل نیستیم، چه انتظاری میتوان داشت که دیگران قولها وسخنان ما را محترم بشمارند. هنگامی که ما قول میدهیم کاری را انجام دهیم سعی کنیم آن را به مرحله عمل برسانیم واگر ناتوان در انجام آن هستیم هرگز خود مکلف به وعدهای که از عهده آن بر نمیآییم، نکنیم روراست وصادقانه بگوییم نمی توانیم.
پس برای اینکه دیگران را به خوبی درک کنیم باید بتوانیم اطلاعات را به خوبی از آنها کسب کنیم واین امر منوط به توانایی ما در دقیق گوش کردن، دقت نظر، همدلی، طرح سئوالات مفید وسودمند واحترام متقابل است. احترام با سیستم حسی فرد دیگر، مشاهده همه چیز از نگاه او وسر در آوردن از نیازها وعلایقش به ما کمک میکند که اطلاعات را به نحوی دریافت کنیم که به سهولت قایل فهم وهضم باشد.
دو عامل اساسی ارتباط، همان درک شدن ودرک کردن است. زندگی یک مسابقه صرف نیست، میتوانیدبا اشخاص به گونهای رفتار کنید که هرکس خودرا یک برنده در نظر بگیرد واحساس پیروزی کند. شرایط پیروز شدن یکی وباختن دیگری هرگز به نفع کل نیست. همگام شدن نه تنها روی دیگران، بلکه روی ما نیز تاثیر قابل ملاحظهای بر جای میگذارد . وقتی با دیگران همگام میشویم در واقع به دورن آنها میرویم ودر ذهن آنهاجا میگیریم ودر ارتباطمان باید سعیمان در افزایش وارتفاء بیش ازبیش این رفتارهاباشدودرنتیجه تجربهای از آنها پیدا کنیم. در این دنیا هیچ مشكلى نیست كه آسان نشود، هیچ دردى نیست كه درمان نداشته باشد، هیچ غمى بى پایاننیست، هیچ دریایى بى ساحل نیست، انتظار ممكن است طولانى باشد، اما سرانجامش فَرَج است.
شما به خوبی می دانید با غم و غصّه و اظهار ضعف و افسردگى , ناامیدى و بى حركت بودن هیچ مشكلى حل نمى شود.
امتیاز عالى انسان و ملاك انسانیت او به اواست. هستى و حیات دو واقعیت خود را با خودت ثابت كن. دكارت فرانسوى مى گوید: یك وقتى به همه چیزبدبین شدم و در همه چیز حتى خودم و خدا شك كردم و به خودم گفتم فهمیدم پس دو چیز واقعیت دارد یكى و دیگرى كه فكر مى كند و لحظه اى بعد فهمیدم كه سه چیزواقعیت دارد چون تا ارادهء فكر كردن نكنم , فكر نخواهم كرد. پس اراده وجود دارد و اراده است كه فكرم را فعال مى كند و مرا به حركت در مى آورد به من حیات و زندگى مى بخشد و مرا از شك و تردید و جهل و تنهایى بیرون مى آورد. سر نخ این كلاف زندگى فكرى به هم پیچیده را بشناسم . او سرانجام شناخت و به حقیقت زندگى با نشاط دست یافت.
باید دانست كه زندگى مجموعهاى از شادى و رنج كامروایى و ناكامى تلخى و شیرینى و خلاصه میدان جنگى است كه هركس در آن سهمى از پیروزى و شكست دارد: «زندگى جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو». آرى همه اینها به انحاى گوناگون در زندگى هرفرد وجود دارد و در ایام جوانى و تحصیلى این فشارها شدیدتر است اما چه باید كرد؟ نكته مهم و اساسى نحوه برخورد انسان با این مسائل است. در این رابطه دو گونه برخورد مىتوان داشت:
1- واكنش انفعالى؛ در برخورد انفعالى انسان همواره مشكلات را بزرگ مىبیند. در اكثر صحنهها خود را شكست خورده مىپندارد. علىرغم این كه از خود انتظاراتى بیش از حد دارد در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف خود را ناتوان مىبیند. امكانات، توانمندىها و موفقیتهاى خویش را فراموش مىكند. كم كم احساس یأس، ضعف و سستى در او فزونى گرفته و خود را بیمار مىپندارد.
2- واكنش فعال؛ در برخورد فعال انسان به مقایسه معقول و منطقى بین خواستهها و توانمندىها و شكستها و پیروزىها مىپردازد. توقع از خویش را با واقعیات و توانایىهاى فردى و شرایط محیطى و اجتماعى تنظیم مىكند و با جدیت نشاط و روحیه بالا به فعالیت و تلاش مىپردازد.
هجوم و فشار سختى , بى محبتى ها, بى اعتنایى و احساس تنهایى , گاهى ممكن است هر انسانى رادچار غم و اندوه نماید و او را در جاده هاى بى علامت و بدون تابلو راهنماى زندگى سرگردان و متحیر سازد ـمخصوصاً جوان و نوجوانى كه هنوز كوچه , پس كوچه هاى زندگى پر پیچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز ونشیب هاى آن آشنا نیست ولى انسان اندیشه ورز و جوانى مثل شما كه اراده كرده است راه درست زندگى كردن رابشناسد و مى خواهد بداند پیوسته خود را دركوچه پس كوچه هاى شهر نازیبا گم و اسیر نمى كند, بلكه باتفكر و اندیشه خویش و مشورت با افراد آگاه و دل سوز, دروازه اصلى و خروجى شهر غم و غصه را جست و جو مى كند و مى یابد و از آن خارج مى شود و در فضاى مصفا و فرح زاى طبیعت چون پرنده اى بلند پرواز, اوج مى گیرد..
پس بیا, مشكل خودت را ریشه یابى كن . با برنامه اى جهت دار و حقیقت یاب , جلو برو و عواملى كه ممكن است مزرعه زیباى زندگى جوانى شما را به آتش كشیده باشد و گل هاى سبز و سرخ و سفید آن را به زردى وپزمردگى مبدّل ساخته , شناسایى كن . خیال نكن نمى توانى . خودت را دست كم نگیر. خودت را باور كن و اعتماد به نفس داشته باش .
ممكن است سؤال كنید از كجا شروع كنم ؟ راه علمى و مجرّب براى كشف علل مشكلات و راه حل آن , فرضه سازى و طرح سؤال و یافتن پاسخ آن است . بنابراین , سؤالاتى طرح كنید و خود به آن ها پاسخ دهید.
به نمونهء سؤالات زیر توجه كنید:
ناراحتى من از چیست ؟ برا ی چه غصّه مى خورم ؟ چرا تنهایم ؟ چرامی گریم ؟ سؤألات جزیى یا پاسخ هاى احتمالى : ممكن است یك یا چند تا از احتمالات زیر, علت بروز مشكل اساسى وسؤال كلى شما باشد. ابتدا علت را پیدا كنیم , سپس به سراغ حل مشكل برویم .
ناراحتى , غصّه , و تنهای ام به خاطر:
1 شكست یا عدم موفقیت در تحصیل است ;
2 فقر و ضعف بنیه مالى و اقتصادى است ;
3 از زیبایى اندام و چهره برخوردار نیستم ;
4 برخورد غلط و غیر اخلاقى اطرافیان كه با توهین و تمسخر همراه است ;
5 هر چه خوبى و محبت در حق دیگران مى كنم , نه تنها محبت نمى بینم , بلكه نامهربانى مشاهده مى كنم ;
6 از سختى ها و مشكلات و گرفتارى هاى خانواده , فامیل یا دوستان رنج مى برم ;
7 پدر و مادر یا برادر و خواهر خوبى ندارم یا از اختلاف میان آن ها رنج مى برم ;
8 گناهان زیاد یا تخیّلات و ذهنیّت هایى است كه گاهى براى جوانان پیش مى آید و آنان را حتى نسبت به خدادچار شك و تردید مى كند.
9 دوست داشتم با كسى ازدواج كنم , ولى او به من اعتنا نكرد;
10 خیال مى كنم ازدواج كردن و ارضاى شهوت و غریزه جنسى انسان را از معنویت و خدا دور مى كند.
به سؤالات ذكر شده و هر سؤال دیگرى كه تصور مى كنید در ارتباط با مشكل شما است , اضافه كنید. به هر سؤالى كه نتوانستید پاسخ دهید به شما كمك خواهیم كرد. اگر به زندگى گذشته خود توجه كنید همه جا و در همه مراحل لطف و رحمت خداوند را آشكارا مىبینید و توجه به نعمتهاى بىپایان خداوند انسان را شكرگزار خدا مىكند؛ مثلا یكى از نعمتهاى خدا امكان تحصیل در مراكز آموزش عالى است. در سال هزاران نفر در كنكور شركت مىكنند و عده زیادى از آنان به هر دلیل در این آزمایش ناموفق هستند. استعداد و امكاناتى كه خداوند به شما عطا كرده است دلیل موفقیت شما بوده است و لذا عقل سلیم حكم مىكند كه انسانى چون شما شكرگزار خدا باشد. سعدى در دیباچه گلستان چه زیبا گفته است:
باران رحمت بى حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بىدریغش همه جا كشیده پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزى به خطاى منكر نبرد.
اى كریمى كه از خزانه غیب گبر و ترسا وظیفه خور دارى! دوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمنان نظر دارى
قطعا در وجود شما، نقاط مثبت و خوبىهایى وجود دارد كه اگر به آنها توجه داشته باشید و به شكوفایى آنها بپردازید، از بدىها و نقاط منفى خود گریزان خواهید شد و سعى خواهید كرد كه آنها را از وجود خود، ریشهكن سازید.
طبیعى است جوان و نوجوانان كه هنوز كوچه هاى زندگى پر پیچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز و فرود هاى آن كمتر آشنایى دارند. حیرتشان بیشتر باشد. تنها شما نیستید كه این گونه مى اندیشید و با این گونه مشكلات مواجه شده اید. جوانان زیادى هستند كه در عالم تخیّلات «واقعیت نما» و ذهنیات «سراب گونه» سیر مى كنند و با برداشت هاى ویژه خود، جهانى انباشته از غم و غصه و غربت و تنهایى براى خویش ساخته اند.
در این دنیا هیچ مشكلى نیست كه آسان نشود. هیچ دردى نیست كه درمان نداشته باشد. هیچ غمى بى پایان نیست. هیچ دریایى بى ساحل نیست. انتظار ممكن است طولانى باشد، اما سرانجامش فَرَج است...
بسیارى از جوانان حیرت زده و سرگردان، با هدایت الهى و راهنمایى افراد آگاه و دلسوز توانستند با عزم و اراده اى كه شایسته انسان و لازمه حیات او است «راه چون زیستن و چرا زیستن» را بیاموزند و با شناخت «هدف زندگی» به حقیقت حیات نزدیك گردند و انقلابى عمیق و تحوّلى به یاد ماندنى در افكار و اخلاق و افعال خود ایجاد كنند. خوشبختانه شما از جهت علمی،فكرى و سنى در وضعیتى هستید كه مى توانید بر پایه خردِ فعّال و كمال طلب جوانى خویش تصمیم بگیرید و بر نگرانى هاى خود غلبه نمایید.
یكى از عوامل مهم، احساس پوچى و از خود بیگانگى، عدم شناخت واقعى مبدأ و معاد است. اگر انسان جهان را در چارچوب ماده محدود نماید و براى جهان هدف و غایت قایل نشود، احساس پوچى و از خود بیگانگى مىكند؛ زیرا دنیاى بدون خداوند مانند خانه بدون صاحب است كه فضاى پوچى و بى هویتى در آن حاكم مىشود. اطلاعات تاریخى نیز این مطلب را تأیید مىكند. آن دسته از انسانهایى بیشتر احساس پوچى مىكنند كه با رویكرد مادى، جهان را شناخته و براى جهان خالق و هدف قایل نیستند. در قرآن نیز به جهان بینى مادى اشاره شده(1) و یكى از پیامدهاى آن احساس پوچى و عدم آرامش روانى ذكر شده است.(2)
راه حل برای درمان احساس پوچی
1- خدا باوری:
اسلام براى از بین بردن احساس پوچى و از خود بیگانگى، انسانها را به خداشناسى و معاد باورى فراخوانده و همگان را به تفكر در نظام هستى دعوت نموده و براى جهان و انسان هدف تعریف نموده است: "أولم یتفكروا فى انفسهم ما خلق اللَّه السّموات والأرض و ما بینهما إلاّ بالحق؛ آیا در پیش نفوس خود تفكر نكردند كه خدا آسمانها و زمین و هر چه در بین آنها است (از انواع بى شمار مخلوقات) همه را جز به حق و به وقت معین نیافریده است."(3): "ربّنا ما خلقتَ هذا باطلاً؛ پروردگارا این دستگاه با عظمت (جهان) را بیهوده نیافریدهاى".(4) و به انسان مىگوید: كه تو را بیهوده و پوچ خلق نكردهایم:"افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً؛ آیا گمان مىكنید كه ما شما را بیهوده خلق كردهایم؟!" (5) و بازگشت انسان را به سوى حق بیان نموده است و به انسان تذكر مىدهد كه فكر نكن كه بازگشتى نیست: "و انكم الینا لا ترجعون؛ و گمان كردید كه به سوى ما باز نمىگردید!؟" (6)
اگر انسان براى جهان خالق و مدبر بشناسد و براى آن هدف قایل باشد، احساس پوچى نمىكند، زیرا در اثر ایمان به خدا و معاد، جهان هدفمند بوده و انسان جایگاه خود را در آموزههاى دینى درك مىكند. انسان در اسلام جایگاه بلند داشته و اشرف مخلوقات بوده و زندگى او محدود به این جهان نیست و دنیا مقدمهاى براى جهان برتر محسوب مىشود. در انسان این باور تقویت مىشود كه او به سوى كمال مطلق در حركت مىباشد: "إنّا للَّه و إنّا إلیه راجعون؛ همه از خداییم و به سوى خدا باز مىگردیم".(7)
2-یاد خدا:
اسلام انسان را به تقویت باورهاى دینى سفا رش نموده و یاد خدا را عامل آرامش روانى دانسته است: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب؛ با یاد خدا دلها آرامش مىیابد".(8)
3- خود شناسی:
در آموزههاى دینى انسانها به خودشناسى دعوت شده و یكى از عوامل از خود بیگانگى، "خود فراموشى" دانسته شده است. همچنین در برخى از آیات یكى از عامل "خود فراموشى" غفلت ازدیاد خدا ذكر شده است: "نسوااللَّه فأنساهم أنفسهم؛ خدا را فراموش كردند، خدا هم نفوس آنان را از یادشان برد".(9)
حكماى اسلامى براى رهایى از "خود بیگانگى" انسان را به خودشناسى و خداجویى دعوت نموده و عامل احساس پوچى را دورى از خدا دانستهاند. شهید مطهرى مىنویسد: ".. باز یافتن خود علاوه بر این دو جهت... شرایط دیگر هم دارد و آن شناختن و باز یافتن علت و خالق و موجِد (= به وجود آورنده) خود است، یعنى محال است كه انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستى درك كند و بشناسد...".(10) براى راهنمایى شما مىتوان گفت :
الف) آینده نگر باشید و براى چند سال آینده برنامهریزى كنید.
ب ) با افراد شاد، خوشبین و امیدوار مجالست داشته باشید و از روحیه آنان الهام بگیرید.(مهم)
ج ) به شدت از منفى گرایى بر حذر باشید و افكار منفى را از خود دور كنید.
د ) با هسته هاى مشاوره در این زمینه ارتباط داشته باشید.
ه ) از اساتید دلسوز و متعهد كمك بگیرید.
و ) منزوى نباشید و با افراد با تجربه و متعهد ارتباط صمیمانه برقرار كنید.
ز ) كتابهایى را كه در زمینه شادكامى، رمز موفقیت، راز موفقیت مردان بزرگ و... نوشته شده، با دقت بخوانید و به دستورات آنها عمل كنید.
ح ) ورزش كنید؛ زیرا ورزش در شادى روح و سلامت جسم مؤثر است.
ط ) در محیطهاى شاد و سالم، به استراحت و تفریح بپردازید.
ى ) از افراد منفىگرا بر حذر باشید.
ك ) از بحثهاى رنجآور با این و آن اجتناب كنید.
ل ) به خود اجازه ندهید مادیات و دنیای زودگذر شما را ناراحت کند. شمارا خدا برای مادیات نیافریده، خود را به خود بسپارید و ایمانتان را به او قوی کنید.
م ) توجه داشته باشید كه مشكلات و رنجها، همیشگى نیست و روزگار در تحوّل و تغییر است و چه بسا حوادث پیشبینى نشدهاى نیز در حل مشكلات به یارى انسان بشتابد.
ن ) سفرهاى شاد و سیر و سیاحتهاى علمى براى شما لازم و مؤثر است.
س ) خاطرات تلخ را به دست فراموشى بسپارید و از بازگو كردن آن براى دیگران، پرهیز كنید.
ع ) اگر ذوق هنرى دارید، به كارهاى هنرى از قبیل كاریكاتور، گرافیك، نقاشى، خط، نویسندگى و... بپردازید. ضمنا نیایش و دعا مؤثر و نافذ است.
بنابراین از دعاها و مناجاتهاى دلنشین غافل نباشید. در این راستا نیایشهایى هم چون: مناجات خمسهعشر، كمیل و نیز صحیفه سجادیه بویژه دعاى بیستم (مكارم الاخلاق) را همواره بخوانید و باور داشته باشید كه نیایش و دعا سرنوشتساز است، با خدا انس بیشترى داشته باشید و با او درد دل كنید.
پیشنهاد مىشود كه در اوقات فراغت، به تفصیل نعمتها و الطاف الهى از قبیل اصل وجود، سلامتى، توفیق تحصیل و... همچنین بلایایى را كه خدا از شما دور كرده است، یادآور شوید و ضمن سپاسگزارى از او، قلب خویش را مالامال از محبت و عشق الهى كنید.
قرآن كلام خداست. از تلاوت و تدبّر در آیههاى آن هر چند اندك، دریغ نكنید. این جهت علاوه بر ارزشهاى گوناگون دیگر، شما را با خدا مأنوستر مىسازد. آنچه مهم است ایجاد فضایى لطیف و دوست داشتنى در خانه، محل كار، تحصیل و اجتماع است كه اگر با تنظیم یكسرى اهداف بزرگ و متعالى عجین گردد، مشكلات و محدودیتها نه تنها غیر قابل تحمل نیست؛ بلكه گاهى این مشكلات شیرین نیز مىگردد.
توصیه: این مطلب را تا یك ماه هر هفته دقیقا مطالعه و مرور نمایید. سپسس بررسى كنید كه چه مقدارى از آن را عمل نمودهاید.
به امید روزى كه فعّال , با نشاط, پرتلاش و داراى قلبى شادو لبى خندان باشید و در برابر مشكلات و بى مهرى ها صبور و بردبار هم چون كوه قائم و استوار باشید. چهار قانون شادکامی و موفقیت
در اینجا چهار قانون مهم شادکامی و موفقیت بیان گردیده است. توصیه ما به شما این است که در طول ماه، هر هفته یکی از قانون ها را به کار ببرید و بعد از این، هر روز از این قانون ها استفاده کنید و آنها را در زندگی تان به کار ببرید. قانون اول: نعمت هایت را بشمار
نعمت هایی را که در زندگی داری، بشمار. چرا فقط توجهت را بر روی نداشته هایت متمرکز می کنی و فکرهایت را درهم می ریزی؟ این اولین قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمی بردار و تمام داشته هایت را که خدای مهربان، تقدیمت کرده است، بنویس و به خاطر آنها، خدا را شاکر باش، نعمت شنیدن، صحبت کردن، دیدن و هر چیزی را که داری. تو چیزهای زیادی داری. نعمت های تو از ظرفیتت بیشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمی کنی و از آ ها بهره نمی بری. خداوند، این نعمت ها را که با سخاوت به تو اهدا کرده، در نظرت خیلی عادی و معمولی جلوه کرده است. حتی اکنون، تو از نعمت هایی که می توانند به تو سربلندی و افتخار ببخشند، برخورداری. این ها گنجینه هایی هستند که مانند ابزاری برای ساخت، می توانند آینده بهتر تو را پی ریزی کنند. از امروز شروع کن، ضعف هایی که شکست تو را فراهم می آورند، فقط در فکر تو زندگی می کنند. فهرست نعمت هایت را دوباره مرور کن، دارایی هایت را حساب کن. تو خیلی از چیزها را داری که دیگران از آن محروم اند. روی این قانون، خوب فکرکن.
قانون دوم: بی نظیر بودنت را جار بزن
تو خودت را در قبرستان ناکامی ها و فکرهای منفی، دفن کرده ای و همان طور که دراز کشیده ای، حتی نمی توانی شکست هایت را ببخشی و خودت را با تنفر از خویشتن و متهم سازی خود، نابود سازی و خود را در مقابل دیگران، مقصر می دانی. حالا از قبرستانی که در آن، جز ناکامی و ناامیدی نیست، بیرون بیا و به خودت هر روز بگو: من گنجینه با ارزشی هستم، چون خدای یکتا من را آفریده و در دنیا یکی مانند من خلق نشده است. بی نظیر بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.
چرا به کسانی که تو را خوار می پندارند، گوش می دهی و از همه بدتر، آنان را باور داری؟
من بی نظیرم و به خودم افتخار می کنم. این را با فریاد، هر روز بگو.
قانون سوم: یک کیلومتر، بیشتر از آن چه باید راه بروی، راه برو
تنها عامل دست یابی به موفقیت، آن است که خدمتی بهتر و بیشتر از آن چه از تو انتظار می رود، ارائه دهی. مهم نیست که وظیفه تو چیست. مطمئن ترین راه برای این که خودت را به حد متوسط بکشانی، این است که به اندازه وظیفه ای که برایت مشخص شده است، کار کنی. به این فکر نکن که اگر بیش از دستمزدت کار کنی، به تو اجحاف شده است زیرا اگر پاداش کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت.
یک کیلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لیاقت تو بیش از این هاست، آن را به سوی خود بکش. هر خدمتی که انجام می دهی، بی پاداش نخواهد بود و اگر پاداشت را زود دریافت نکردی، نگران مباش زیرا هرچه دیر آید، خوش آید. تو نمی توانی موفقیت را احضار کنی، تو فقط می توانی لیاقت و شایستگی آن را داشته باشی.
قانون چهارم: از نیروی انتخابت، عاقلانه استفاده کن
تو حق انتخاب داری، تو می توانی بین شکست و ناامیدی یا شادمانی و کامیابی، یکی را انتخاب کنی. انتخاب با توست، انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابی که داری، می توانی در شکلی بالاتر، دوباره متولد شوی. به خودت بنگر، به انتخاب هایی فکرکن که تاکنون کرده ای، به لحظه هایی که روی زانو افتاده ای تا فرصت انتخاب دوباره به تو داده شود. آن چه گذشته، گذشته است.
از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر.
به جای تنفر، عشق، به جای ایستایی، پویایی، به جای تأخیر، عمل و به جای فکرهای منفی، فکرهای مثبت را انتخاب کن.
حالا که چهار قانون شادکامی و موفقیت را یاد گرفتی، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببری. دیگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانایی این را داری که شگفتی های عظیمی در زندگی ات به وجود آوری. پتانسیل تو نامحدود است. خودت را همیشه باور کن.