• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3494روز قبل
حجاب و عفاف

عوامل بدحجابی در ایران (3)

فصل دوم : اقتصادی
غیر از مبحث فرهنگی و عامل فرهنگی که شاید بتوان گفت که مهم ترین عامل ، در بد حجابی است ، عامل اقتصادی هم عامل بسیاری از بد حجابی ها و نا هنجاری ها در جامعه است ؛ چرا که فشار اقتصادی بر خانواده ها و مردم ، موجب زیاد شدن فحشا و منکرات در جامعه است . امام علی (صلوات الله علیه ) به فرزندشان محمد بن حنفیه فرمودند : « یا بنیّ إنّی أخافُ علیکَ الفقر ، فاستعِذ باللهِ منه فإنَّ الفقرَ منقصةٌ للدین مُدهشةٌ للعقل داعیةٌ للمقت » .فرزندم ! از این که فقیر گردی در مورد تو بیم دارم . پس ، از آن به خدا پناه ببر ، که فقر به دین آسیب می رساند و عقل را مشوش می سازد و باعث ایجاد دشمنی می گردد(52).با توجه به حدیث مذکور می توان به این نتیجه رسید که ، بسیاری از نا هنجاری ها و تخلفات اجتماعی مربوط به عامل اقتصادی می شود . اگر جامعه ای ازلحاظ اقتصادی دارای مشکل باشد ، همه ی دستگاه ها و بخش های آن دچار مشکل می شوند . یکی از مشکلات اقتصادی بیکاری است که با توجه به بیکاریِ جوانان ، می توان به این مطلب رسید : بیکاری موجب می شود که جوان بیکار ، دست به تخلف و مسائل خلاف شرع بزند در حالی که هیچ کدام به نفع اسلام و نظام اسلامی نیست و با این کار باعث شود که پدیده های بسیار زشت و بدی در جامعه پدیدار شود . برای مثال : وقتی که یک جوان ، بیکار باشد برای حل مشکلات خود ، باید یک منبع درآمدی داشته باشد که در اثر آن احتمال ارتکاب سرقت ، خرید و فروش مواد مخدر ، استعمال مواد مخدر ، بزهکاری و روسپیگری در او شود . بیكارى از آن جهت نقطه ضعف اقتصادى براى نظام جمهورى اسلامى به حساب مى‏آید كه خود منشأ بروز بسیارى از آسیب‏هاى اجتماعى، نظیر فقر، فساد ، قاچاق مواد مخدر، اعتیاد، سرقت و قتل مى‏شود و با تشدید این آسیب‏ها در بلند مدت ضریب امنیت كاهش یافته ، نظام ناكارآمد جلوه كرده و در چنین شرایطى بیگانگان به خود اجازه هر گونه مداخله‏اى را خواهند داد(53). مشکل اقتصادی ، خود به تنهایی می تواند عامل بسیاری از مشکلات اخلاقی و اجتماعی باشد که می توان در بین آن ها به سرقت ، اعتیاد ، خرید و فروش و قاچاق مواد مخدر ، فراراز خانه ، روسپیگری ، تجارت و قاچاق انسان ، تجارت جنسی ، خود کشی ، سقط جنین ، طلاق و ... اشاره کرد که هر کدام از این ها می تواند در بدتر شدن وضعیت حجاب زنان و دختران ، تأثیر بسیار زیادی داشته باشد و حتی می توان گفت که مشکل اقتصادی به طور مستقیم عامل بسیاری از بد حجابی هاست .ازجمله ی عوامل اقتصادی بد حجابی می توان به فقر ، ربا خواری و حرام خواری اشاره کرد که عواملی بسیار مهم برای بد حجابی ، در دختران ایرانی هستند .
الف) فقر
فقر و تنگدستی موجب می شود که بعضی از دختران و زنان ایرانی به دنبال آرایش های غلیظ و... بروند که با زیبا کردن خود ، برای خودشان کار و شغلی پیدا کنند ؛ برای مثال : دختری در خانواده ای فقیر زندگی می کند که می بیند برای پیدا کردن شغل ، چاره ای برایش نمانده ؛ مجبور است که بد حجاب و با آرایش غلیظ و فجیع در جامعه رفت و آمد داشته باشد تا این که شاید کار و شغلی برای خودش پیدا کند و در مکانی استخدام شود . حال فرض کنید دختری که برای کار و پیدا کردن کارو رهایی از فقر و تنگدستی دست به بد حجابی زده است ، آیا اگر به این شخص فشار اقتصادی و فقر مضاعف وارد شود ، دست به اعمال منافی عفت و روسپیگری برای کسب روزی و معاش نمی زند ؟ در حدیثی از حضرت علی (صلوات الله علیه ) آمده : « ضرورةُ الفقرِ تبعثُ علی فظیعِ الامرِ(54).» ضرورت و ناچاری فقر و نداری ، آدمی را بر کار زشت و رسوا وا می دارد . انسان موجودی است که برای زندگی در کره ی خاکی آمده است و تا زمانی که زنده است طبق خواسته های نفس یا هر چیز دیگر به دنبال این است که ، یک زندگی راحت و خوبی داشته باشد ؛ حال در مسأله ی فقر هم موضوع این است که هیچ انسانی دوست ندارد فقیر باشد ؛ پس به دنبال رفع فقر از خود بر می آید که راه های بسیار زیادی از طریق غیر شرعی برای آن وجود دارد . در جوامعی که چشم و هم چشمی و تجمل بیشتر باشد ، فقیر نیز بیشتر است ؛ تجمل‏گرایى مردم سبب تضعیف اقتصاد كشور، گسترش شكاف طبقاتى، افزایش نا امنى و رشد مشكلات خانوادگى مى‏شود(55). درکشور ما هم اکثر مردم براساس چشم و هم چشمی زندگی می کنند . حال افراد فقیری که وجود دارند و با فقر زندگی را می گذرانند ؛ عده ای از این افراد به دنبال این هستند که خود را ازاین مشکل و سختی نجات دهند؛ به ناچارعده ای دنبال قاچاق وعده ای به دنبال خود فروشی ، عده ای به دنبال سرقت و دزدی و کارهای دیگر می روند . اگر عده ای به دنبال خود فروشی بروند مجبور هستند برای این کار ، آرایش های فجیعی کنند و در خیابان ها و کوچه ها رفت و آمد داشته باشند .این کار ، مشکلاتی را ایجاد می کند مثل : 1- حساسیت زدایی نسبت به بد حجابی 2- ترویج و شیوع فضای شهوت در جامعه 3- تبدیل شدن خیابان ها به محل عرضه ی دختران 4- نا امن شدن خیابان ها و کوچه ها و اجتماع 5- مختل شدن اقتصاد فعال کشور و ... که هر کدام به نوعی موجب سقوط کشور و اجتماع از لحاظ اخلاقی است .فضایی که آکنده از شهوت باشد ، جایی برای رشد علمی ، معنوی ، فرهنگی ، اقتصادی و ... نمی گذارد؛ چرا که تمام افراد ، فقط به فکر ارضاء خود هستند که البته جایی برای رشد باقی نمی ماند ؛ در صورتی که از یک نظام و حکومتی که به نام اسلام است ، انتظار می رود چیزی غیر از این باشد و به دنبال اجرای اسلام ناب محمدی باشد ولی به دلائلی ، اوضاع دیگری حاکم است .از جمله وظایف حکومت اسلامی می توان به این اشاره کرد که باید سطح معیشت مردم را تا حد بسیار زیادی بالا ببرد که مشکلات اقتصادی در آن جامعه وجود نداشته باشد ؛ پس در نتیجه فقر می تواند تأثیر مهمی در بی حجابی زنان داشته باشد که وظیفه حکومت اسلامی است که مردم را از لحاظ مادی تأمین کند تا حدأقل مشکل فقر یکی از عوامل بد حجابی نباشد .
ب) ربا خواری
یکی دیگر از عواملی که در جنبه ی اقتصادی می تواند موجب بد حجابی شود ، ربا خواری است . در روایتی آمده است : « عن أبی عبدِ اللهِ صلواتُ الله علیه قال : درهم رباً اشدُّ عندَ اللهِ من سبعینَ زنیةً کلها بذات محرمٍ(56) .» امام صادق ( صلوات الله علیه ) فرمودند : نزد خدا درهمی از ربا بدتر و شدیدتر از هفتاد مرتبه زنا با محارم است .ربا خوارکه عملش ، مساوی یا بیشتر از هفتاد مرتبه زنای با محارم است ، هیچ وقت نمی تواند دختری داشته باشد که ، با حجاب و متدین و پایبند به احکام الهی باشد ؛ به همین علت زمانی که فرزندش بزرگ می شود و به سن بلوغ می رسد به دنبال خواسته های نا مشروع خود می رود .در کتاب علل الشرایع درباره علت حرمت ربا نوشته شده است که : ربا موجب فساد و ظلم و نابودی اموال می باشد(57). این فساد می تواند در اموال و نیز اولاد باشد ؛ وقتی اموال فاسد شد ، غذایی هم که از مال حرام به دست می آید ، حرام است . از آن مال حرام به فرزندش می دهد واو از آن تغذیه می کند و به دنبال آن ، انسانی فاسد تحویل جامعه داده می شود .
در ربا ، یک نفر ربا می دهد و دیگری می گیرد و هر دو نفر زیان کار دنیا و آخرت می شود ؛ اما مشکل اینجاست که به خاطرکار این دو نفر ، با پولی که ربا خوار می گیرد و زندگی خود و خانواده اش را می گذراند ، به مرور زمان ، انسان هایی فاسد و مفسد و مخرب از این خانواده تحویل اجتماع داده می شود .از جمله ی فساد ها می تواند فساد جنسی باشد که دختر و پسر شخص ربا گیرنده می توانند مرتکب شوند و یا حتی فقط بی حجابی یا بد حجابی دختر ربا گیرنده باشد که در جامعه و اجتماع رفت و آمد دارند که این خود به تنهایی می تواند ، موجب تشویق و ترغیب چندین نفر دیگر شود که آن افراد در شک و تحیر و مرز بد حجابی و با حجابی بوده اند ؛ به هر حال زن که آفریده شده است ، میل به زیبایی و خود پسندی دارد . حال اگر شخصی بیاید و این میل را تشدید کند ، خسارت هایی به بار می آورد که جبران کردن آن کار بسیار مشکلی است و از مصادیق تشدید بد حجابی ، همین ربا خواری می باشد .
ج) حرام خواری
حرام خواری هم از مواردی است که می تواند سلامت اخلاقی و روانی اجتماع را مورد حمله قرار دهد . یکی ازموارد سلامت روانی حجاب است . با تفحص در جامعه و جستجو در احوالات مردم ، مشاهده می شود که همه یا اکثر افرادی که حرام خور هستند ، نه خود و نه خانواده ی آن ها اهل نماز و روزه و دستورات دین نیستند ، بلکه همگی پیرو و رهرو شهوات و خواسته های حیوانی خود هستند که هرکدام از طریقی به هوسرانی مشغول هستند . حال ، دختری که در خانواده ای به دنیا می آید و از ابتدا غذای حرام می خورد ، آیا می تواند حجاب اسلامی داشته باشد ؟ مسلم است که همه ی مردم مال حلال نمی خورند ؛ بلکه بعضی از مردم هستند که مال حرام می خورند ؛ همین مقدار کافی است تا عده ی دیگری به افراد بد حجاب افزوده شوند . مال حرام آثار بسیار زیان باری دارد ، تا جایی که انسان ، با خوردن مال حرام به قتل امام خودش همت می گمارد و در پی شهید کردن او بر می آید . امام حسین (صلوات الله علیه ) در روز عاشورا در ضمن خطبه ای فرمودند : « کلُکم عاصٍ لأمری غیر مستمعٍ لأمری فَقَد مُلِئَت بُطونُکم منَ الحرامِ و طَبَع علی قلوبِکم(58)...»یعنی : چون عطای حرام خورده اید و شکمتان از مال حرام پر شده است ، همه ی شما از فرمانم سر بر تافته اید و به گفتارم گوش نمی دهید ؛ خداوند نیز بر قلب هایتان پرده افکنده است(59). این عاقبت حرام خواری است تا جایی که امامِ زمانِ خودشان را به شهادت می رسانند . آیا این افرادی که در اثر حرام خواری امام خودشان را به شهادت می رسانند ، از بد حجابی یا بی حجاب شدن ترس و ابایی دارند ؟ نه ، بلکه به خودشان افتخار می کنند و می گویند که ما افتخارمان این است که حجاب نداریم و حجاب یک موضوع واپسگرایانه است ، در صورتی که سخت در گمراهی و اشتباهند .پس یکی از عواملی که در باب اقتصاد ، می تواند عامل بسیار مهمی در بد حجابی جوانان باشد ، حرام خواری است . در حال حاضر ، بسیاری از بانک ها ، معاملات ربوی انجام می دهند ؛ آیا تأثیری غیر از بی دینی مردم می توانند داشته باشند ؟ افرادی که پست دولتی یا شغل آزاد دارند ، زمانی که به وظیفه ی خود عمل نکنند ، این حقوق یا دستمزد دریافت شده ، حرام می باشد و ثمره ای جز فرزندان لا اُبالی و بی دین و منحرف نخواهد داشت .

فصل سوم : اجتماعی
یکی دیگر از عوامل مهمی که باعث بد حجابی یا بی حجابی می شود ، عامل اجتماعی است که به مردم و جوّ اجتماعی و وضعیتی که در آن حاکم است ، مربوط می شود ؛ حال اگر وضعیت اجتماع به معنویات تمایل داشته باشد ، مردم نیز متدین می باشند ولی اگر مایل به شهوات و مادیات باشد ، مردم هم به دنبال شهوات و مادیات خواهند رفت .عامل اجتماعی بد حجابی ، دارای زیر مجموعه های متعددی از جمله : جامعه ، خانواده ، بی توجهی مردم (عافیت طلبی ) ، مسؤولین بی کفایت و ضد دین و لیبرال ، چشم و هم چشمی و ترک امر به معروف و نهی از منکر است که هر کدام دارای توضیحاتی است و در ذیل ارائه می شود .
الف) جامعه
جوّ عمومی و فضای جامعه می تواند ، عامل بسیار موثری در وضعیت حجاب زنان ایرانی باشد ؛ برای مثال وقتی که دختری اجتماعی باشد و در بین مردم مشغول کار باشد ، زمانی که مشاهده می کند اکثر دختران یا بسیاری از زنان ، با وضعیتِ حجابِ بد ، در جامعه به کار مشغول هستند و سعی و تلاش خود را می کنند که هر روز از روز قبل خود بهتر باشند ؛ دختری که ساده و احساساتی است ، سریع تحت تأثیر قرار می گیرد و امر برایش مشتبه می شود و آن ضرب المثل معروف اشتباه در ذهنش پدیدار می شود که خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو . در حالی که می توانست با اندکی تأمل ، به این نتیجه برسد که اگر همه ی مردم سم بخورند من هم که می خواهم رسوا نشوم ، باید سم بخورم و خودم را در معرض مرگ قرار دهم ؛ ولی با عرض تأسف به چنین مسائل ساده ای التفات ندارند . با این توضیحات ، اجتماعی که وضعیت نا به هنجاری داشته باشد ( که بسیاری از آن ناهنجاری ها زائیده ی تهاجم فرهنگی است ) ، دختر محجبه را تحت فشار قرار می دهد و به دنبال چرخ کردن آن دختر ، در بین چرخ دنده های ماشین اجتماع است ؛ حال ، تسلیم شدن و نابود شدن ، بستگی به قدرت روحی و معنوی این دختر دارد که اگر او و بقیه ی مردم تسلیم شوند ، دیگر اثری از آثار اجتماع سالم و مؤمن و انقلابی باقی نخواهد ماند ؛ بلکه این اجتماع تبدیل به اجتماعی فاسد و مخرب می شود که هر روز بسیاری از دختران را به سمت خود جذب می کند . امام خامنه ای ( حفظه الله ) درباره ی معنای اجتماع و جامعه فرمودند : « جامعه و اجتماع بشری به مفهوم سیاسی اش عبارت است ازعده ای از مردم که با قوانین و مقررات خاصی زندگی می کنند و از یک قدرت فرماندهی مرکزی اطاعت می کنند و به سمت هدفهای خودشان با هدایت او حرکت می کنند و با دشمن های مجموعه ی خودشان مبارزه می کنند ، این معنای جامعه است(60) .» طبق فرموده ی ایشان جامعه یعنی حرکت منظم به یک سو ؛ حال اگر انسان ها و افراد جامعه ، همگی به دستور شخصی خارج از نظام ، از مدار اصلی اجتماع خارج شوند و به یک سمت دیگر حرکت کنند ؛ این جامعه ، به هر جا که برسد راهی برای فرار از آن نیست و مسؤولین فقط باید خودشان را ملامت کنند ؛ زیرا که جامعه شناسان و متخصصینی را تربیت و استخدام نکرده اند که به فکر مردم باشند و به وظیفه ی خود عمل کنند ؛ پس کاری جز ملامت خودشان باقی نمی ماند . مردم از بدو تولد ، دزد ، قاتل و بد حجاب نیستند بلکه در اثر تأثیرات اجتماعی کم کم به همه ی این کارها مایل می شوند . ژان ژاک روسو معتقد است اجتماع است که انسان را به کج روی وا می دارد و می گوید : « اگر می توانستم یک چهارم آن چیزی را که احساس کرده بودم بر روی کاغذ بیاورم با چه صراحتی می توانستم همه ی تضادهای نظام اجتماعی مان را بیان کنم ! با چه قدرتی می توانستم ناهنجاری های نهادمان را فاش سازم ! و چه راحت می توانستم ثابت کنم که انسان طبیعتاً موجود خوبی است و فقط نهاد های اجتماعی است که او را به صورت موجودی تبهکار در می آورد(61).»بر اساس این نوشته می توان این طور نتیجه گرفت : جامعه است که افرادش را به یک سمت می کشاند. البته زیر بنای جامعه خانواده است و نکته در این جاست که هم خانواده از جامعه تأثیر می پذیرد و هم جامعه از خانواده تأثیر می پذیرد ولی نمی توان گفت تأثیر کدام یک بیشتر است . هر دو از هم تأثیر می پذیرند و هر دو می توانند تحت تأثیر عامل دیگری مثل تهاجم فرهنگی باشند که موجب ضعف در عقاید یا باقی ماندن بر حجاب اسلامی شوند .قبل از انقلاب اسلامی ، ایران هم مثل بقیه ی جوامع ، زن را موجودی برای ارضاء خود و وسیله ای شهوانی قلمداد می کرد که به برکت انقلاب ، زن ها توانستند هویت واقعی خود را باز ستانند . البته ناگفته نماند تلاش های بسیار زیادی می شود که زن مؤمن انقلابی ، مثل همان زن قبل از انقلاب شود و در زمینه هایی هم موفق بوده اند ولی در موارد زیادی هم موفق نبوده اند . به هر حال ، با بازگشت هویت اصلی زن به او ، باید این نکات مهم درباره ی شخصیت را به ایشان بازگو کرد تا مبادا در اثر تلقینات شیاطین ، خود را در مهلکه بیندازند و دین و دنیای خود را فدای شهوات و خواسته های مردانی شهوت پرست کنند.بد حجابی و عدم رعایت حجاب می تواند عامل بسیاری ازطلاق ها در جامعه باشد که این طلاق ها به خاطر عدم رعایت مسائل دینی است که با آن احتمال تعرضاتی از دیگران می رود که هر کدام می تواند باعث بسیاری از مشکلات خانوادگی شود ؛ بنابر گزارش فارس : حسین نازک تبار ( رئیس گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور ساری ) گفته است : « بر اساس بررسی های انجام شده ، 49 درصد طلاق ها به علت عدم رعایت مسائل عفاف و بد حجابی است که با وجود بد حجابی در جامعه ، حریم روابط زن و مرد در اجتماع ، شکسته می شود و افکار انحرافی در جامعه گسترش می یابد و در نتیجه آمار طلاق و فحشا به فزونی می گراید)62).»در جامعه ای که حریم روابط شکسته شود و حساسیت محرم و نا محرم بودن کم شود ، جایی برای رشد باقی نمی ماند و آن مکان ، فقط جای فساد است که نتیجه اش بی بند و باری زنان است . البته این حساسیت زدائی همیشه خود به خود صورت نمی گیرد بلکه بعضی از آن مربوط به احزاب و گروه هایی می شود که خودشان دست به کار شده اند تا دختران ایرانی را به ابتذال بکشانند .بعضی از شبکه ها و محافل با استخدام تعدادی از زنان و دختران و پرداخت حقوق ماهیانه به این افراد از آنان می خواهند که به وضعیت ظاهری نامناسب و غیر متعارف به پرسه زنی در سطح شهرها و پارک ها و مراکز خرید و اماکن عمومی اقدام کنند(63) .پس با این تعابیر و اوصاف باید گفت : پروژه عادی سازی و حساسیت زدایی ، با سرعت بسیار زیادی در کشور ، در حال اجرا است ؛ ولی تعجب از مسؤولین انتظامی و قضایی و دستگاه فرهنگی کشور است که همگی منتظر هستند تا ببینند که چه طور می شود . در حالی که امام خامنه ای ( حفظه الله ) راه کار را فرمودند : « باید در مقابل کج روی و عمل مفسدانه فردی اجتماعی و سیاسی به طور قاطع برخورد شود . در برخورد با برخی افراد که به طور عمدی یا از روی بی توجهی چهره ی جامعه را از لحاظ دینی و عفاف خارج می کنند باید برخورد قوی و صحیح انجام شود(64)» و همچنین فرمودند : « قدرت نظام باید جلوی سیر فحشا و فساد را بگیرد(65).»
ب) خانواده
یکی دیگر از عوامل اجتماعی که ثأثیر بسیار مهمی بر روی اجتماع و جامعه و وضعیت حجاب دارد ، نهاد خانواده است ؛ اگر خانواده ای که فرزند در آن تربیت می شود دارای افکار صحیح و اسلامی باشند ، بچه ای هم که تحویل اجتماع داده می شود ، انسان مفید و با ارزشی است ولی اگر در تربیت فرزند کمی کوتاهی و سهل انگاری کرده باشند ، فرزندی که تحویل اجتماع داده می شود ، انسانی نا مفید و گاهی مخرب می تواند باشد . پس یکی از مواردی که باعث می شود اجتماع ساخته شود خانواده است .امام خمینی ( رحمه الله علیه ) فرمودند : « زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی را به جامعه تحویل دهد که از برکاتش یک جامعه بلکه جامعه ها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند و می تواند به عکس آن باشد(66).» حال اگر در درون خانواده ای ، فقط مضامین ضد اخلاقی و ضد اسلامی ترویج شود ، آیا برای فرزندان آن خانواده شخصیتی اسلامی باقی می ماند ؟دختری که در خانواده ای زندگی می کند و مادر خانواده ، او را تشویق به بی حیایی و بی عفتی و عدم رعایت حجاب می کند ، در زمانی که آن دختر به سن بلوغ و تکلیف می رسد و حتی سنین بالاتر و دوران جوانی و... نمی تواند با حجاب باشد ؛ چرا که ملکه ی بی حجابی در ذهن او رشد پیدا کرده و تبدیل به یک میل و خواسته ی درونی شده است . زمانی که تبدیل به یک میل و خواسته ی درونی و عادت شد ، آن دختر به هیچ وجه نمی خواهد حجاب داشته باشد و اگر او را اجبار به حجاب کردیم ، تمرد و سرکشی می کند و حاضر به پذیرش صحبت نیست ؛ چون که غریزه ی انسان و میل زنان به خود نمایی و زیبایی و غرایز شهوانی است پس جایی برای حرف حق باقی نمی ماند و مصداق آیه ی « صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُون(67)» می شوند ، یعنی : آن ها کر و گنگ و کورند ، بنابر این از راه خطا باز نمی گردنند .پس بهترین روش برای اتفاق نیفتادن این مشکلات ، شروع کردن تبلیغات فرهنگی در کوچه ، خیابان ، مدارس ، دانشگاه ها ، مراکز آموزشی و صدا و سیما و ... است که جامعه دچار مشکلات اخلاقی و بد حجابی از این طریق نباشد .
ج) بی توجهی مردم ( عافیت طلبی )
از موارد دیگری که در وضعیت حجاب دختران ایران مؤثر است ، بی توجهی و عافیت طلبی مردم است . عافیت طلبی موجب می شود که انسان به وضعیت موجود راضی باشد و به دنبال پیش بردِ اهداف و نظرات خود باشد ؛ مثال عافیت طلبی ، شاه سلطان حسین صفوی است در زمانی که به ایران حمله کردند ؛ ابتدا گفت : شهر برای ما کفایت می کند بعد گفت قصر و بعد اتاق و درآخرکارهم حکومت را تسلیم کرد چرا که شخصی عافیت طلب و بی بصیرت و بی برنامه بود . یک انسان مؤمن ، هیچ گاه عافیت طلب و بی توجه نیست بلکه مؤمن ، تیز هوش و زرنگ است .پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : «المؤمنُ كیّسٌ فطن حذرٌ(68).» مؤمن ، برای کوچک ترین کارها ، برنامه ریزی های بسیار زیادی می کند که باید استراتژی او در برخورد با مشکلات چگونه باشد ؛ این تیز هوشی به خاطر این است که در مسائل مهم ، فریب دشمن را نخورد و اغوا نشود .
در جامعه ای که افراد آن ، تیز هوشی را از یاد برده اند بلکه افرادی بی خیال و بی توجه نسبت به مسائل هستند ، وضعیت فرهنگ و اخلاق آن جامعه ، می تواند به بدترین حال ممکن برسد که یکی از موارد و مسائل فرهنگی و دینی ، حجاب است . عاملی که در مسأله ی حجاب ، می تواند مشوق و ترغیب کننده جوانان به روش و رفتار نادرست خودشان باشد ، همین بی توجهی مردم است ؛ زیرا ، اگر مشاهده کردند که رفتارشان خلاف عرف و شرع و اخلاق عمومی جامعه است و در عین حال ، هیچ تذکری دریافت نکردند ، به دنبال این می روند که عملشان را تشدید کنند ؛ زمانی که این اقدامات بدون تذکر ماند و پی در پی شد ، حالتی عادی و معمولی از بی بند و باری در جامعه ، به نمایش در می آید که به مرور زمان ، افراد دیگر هم به همین کار تشویق می شوند ؛ به این طریق وضعیت حجاب ، به حالت بحرانی و خطرناکی می رسد که محیط آمادگی لازم برای تذکر را در خود ندارد و همچنین درصورت تذکر دادن ، مشکلات دیگری را در پی می آورد و دیگر این که شاید هیچ اعتنایی به این تذکر نشود ؛ چون که جوّ عمومی جامعه به این صورت درآمده است .راضی بودن به وضع موجود و عافیت طلبی و اینکه بگوئیم همین مقدار که حجاب را رعایت می کنند ، کافی است و به حدأقل ها اکتفا کردن ، فضایی را ایجاد می کند که جای هیچ پیشرفت و حرکتی را به سوی معنویات و اخلاقیات باقی نمی گذارد و در این حالت است که هر روز ، در حال عقب گرد و پس رفت هستیم و حتی وضعیت موجود خودمان را هم قادر به حفظش نمی باشیم و زمانی که وضعیت موجود حفظ نشود ، انتظاری برای اجرای آرمان های اسلامی باقی نمی ماند .
د) مسؤولین بی کفایت ، ضد دین و لیبرال
در جامعه ای که مسؤولین حکومتی و دولتی اش بی کفایت باشند ، جایی برای تحقق اهداف و احکام اسلامی باقی نمی ماند ؛ همان طوری که در حدیث و مَثَل می خوانیم « الناسُ علی دینِ مُلوکِهم(69)» هر چند به این صورت در روایات اسلامی وارد نشده است ولی واقعیتی است که مضمون آن هم در روایات و هم درگفته های بزرگان دیده می شود که هر گاه گروه فاسد و مُفسد با نقشه های حساب شده و تبلیغات گسترده وارد عمل می شوند ، می توانند افکار عمومی را فریب داده و گروه های زیادی را به دنبال خود بکشانند(70).طبق این حدیث یا مثل معروف ، مردم بر دین ملوک و امرای خودشان هستند ؛ زیرا آن ها هستند که می توانند جوّ جامعه را تعیین کنند و آن ها هستند که می توانند جامعه را به سمت و سوئی بکشند و این به خاطر این است که مردم مانند گله ای هستند که چوپانی دارند و آن چوپان هر جا که خواست گله را می برد .زمانی که مسؤولین امر ، انسان های ضد دین و خائن به اسلام باشند ، چیزی از احکام اسلام باقی نمی ماند وهمه ی دستورات دین تعطیل می شود ؛ چنان که در بعضی ادارات می بینیم ، مسؤولین آن ، افرادی ضد دین و لا اُبالی هستند که هر کدام به تنهایی ، تهدید بزرگی برای آینده اسلام و نظام هستند ؛ در مسأله ی حجاب هم مبنا بر همین اساس است ؛ یعنی آن که مسؤولین امر ، انسان های متعهد ووفا دار به اسلام نیستند؛ زیرا که اگر مسئولی متعهد باشد ، به دنبال اجرای اسلام است و یکی از مهم ترین دستورات اسلام ، حجاب است که سلامت روح و روان انسان (چه از لحاظ فردی و چه اجتماعی ) به آن بستگی دارد .مسؤولی که به نیروی تحت امر خود ، اجازه می دهد با وضع فجیع و اسف بار وارد اداره شود ، آیا این شخص متعهد است ؟ آیا قانونی برای مقابله با بی حجابی یا بد حجابی وجود ندارد ؟ قانون وجود دارد ولی مجری و عامل به قانون وجود ندارد .برخی مردم می گویند که : ما از ادارات خصوصی انتظار زیادی نداریم ؛ این حرف غلط است چون که اگر اداره ای در ایران مشغول به فعالیت باشد ، باید به تمام دستورات و موارد قانونی متعهد باشد ؛ در غیر این صورت این اعمال جرم محسوب می شود چرا که آن چه را دولت و قانون ، جرم بشناسد جرم است(71) و عمل نکردن به قانون حجاب هم جرم است . حال جای تعجب از دستگاه ها و ادارات دولتی است . همان طوری که در خبرگزاری ایونا به نقل از روزنامه ی جمهوری اسلامی نوشت که : متأسفانه گاهی شنیده می شود اگر خانمی در برخی ادارات دولتی ، آرایش نکرده سر کار خود حاضر شود ، مورد اعتراض مدیر دولتی قرار می گیرد که چرا آرایش نکرده است(72).پیشنهاد می شود اگر مسؤولین نظام به طور واقعی و حقیقی ، به دنبال اجرا شدن حجاب در سطح جامعه هستند ، ابتدا باید از دستگاه های دولتی و زیر مجموعه های خودشان شروع کنند ، چون در اکثر ادارات دولتی ، وضعیت حجاب ، به شکل بسیار بدی تبدیل شده است و دلیلش این است که بیشتر مدیران در اداره های دولتی ، خانم های مشغول به کار در آن جا را ، امر به آرایش می کنند .پس ابتدا باید از اداره ها و مراکز دولتی شروع کرد ؛ چونکه نقطه ی عطف در جامعه هستند و دستگاه ها و اداره های دیگر ، تحت تأثیر آن ها عمل می کنند ؛ و در مرحله ی دوم به سراغ اداره های خصوصی رفت؛ چرا که بسیاری از مشکلات مردم ، در ادارات خصوصی قابل حل است و طبیعی است که مراجعه ی زیادی به آن ها می شود ؛ پس باید مراقب مسائل اخلاقی در این اداره ها بود و در صورت تخلف ، باید برخورد های جدی و قاطعی با آنها بشود که مبادا وضعیت حجاب ، از وضع موجود بدتر شود .
ه) چشم و هم چشمی
یکی دیگر از مواردی که در بد حجابی زنان تأثیر دارد ، چشم و هم چشمی است . این مورد ، از مواردی است که به وضعیت مردم و شرایط روحی _ روانی و فکری آن ها وابسته است . انسان هایی که دارای قدرت تفکر و اندیشه نیستند ، همیشه به دنبال اظهار نظرهای دیگران هستند و زمانی که طرحی از کسی صادر شد یا این که عملی انجام شد ، به دنبال آن شخص ، این فرد هم ، همان کار را انجام می دهد ؛ عمده ی این افراد ، انسان هایی هستند که در پوشش خود هم به دنبال مُد و لباس روز هستند ؛ حتی اگر روزی پوشیدن لباس های پر از گچ و خاک هم مد شود ، این اشخاص هم با همان لباس در معابر و جامعه حاضر می شوند و به دنبال نشان دادن لباس خود به دیگران هستند و به فکر چنین افرادی خطور نمی کند که کارشان نامعقول و نادرست است ؛ چرا که استدلال ایشان بر جوّ جامعه و وضعیت همگانی استوار است و می گویند : همه همین طور لباس می پوشند و اگر بد بود ، بقیه این کار را انجام نمی دادند و ... ؛ به این افراد باید گفت : « فَأَیْنَ تَذْهَبُون(73)»، به کجا دارید می روید ؟ آیا عقل دارید و آیا تفکر می کنید ؟ آیا استقلال فکری که داعیه دارش بودید ، همین بود ؟ و هزار سؤال دیگر که هیچ جوابی برای آن ها نیست .در هر جامعه ، نوع و کیفیت لباس زنان و مردان ، علاوه بر آن که تابع شرایط اقتصادی و اقلیمی آن جامعه است ، قویاً تابع جهان بینی و ارزش های حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مُبَیِّنِ و آیینه ی آن جهان بینی است(74)؛ جامعه ای که جهان بینی آن بر اساس چشم و هم چشمی و پیروی از دیگران در مد و نوع پوشش باشد ، آن جامعه ، جامعه ای سالم و مصون از خطرات نیست ، بلکه هر روز در طوفان ها و بحران های فرهنگی و اجتماعی اسیر است و هر روز باید ، منتظر نابودی چنین جامعه ای بود . در موضوع پوشش و حجاب ، یکی از عوامل موثر برای بدتر شدن وضعیت ، چشم و هم چشمی است ؛ زیرا در جامعه ای که مردم ، تابع افراد و اشخاص باشند ، به پیروی از آن ها اعمالی را انجام می دهند که در بیشتر اوقات ، از وضعیت طبیعی خارج شده و به یک بحران و ناهنجار تبدیل می شود ؛ اگر یک فرد مشهور ، حجاب را کنار بگذارد ، افرادی که این شخص را الگوی خود قرار داده اند ، به دنبال او حجاب را کنار گذاشته و از حد و حدود اجتماع و اسلام خارج می شوند و دستورات دین را زیر پا می گذارند .در جامعه ای که مردم دچار چشم و هم چشمی هستند ، وقتی مشاهده شد ، بقیه ی مردم بد حجاب اند و به دستورات الهی مقید نیستند ، بر اساس قاعده ی چشم و هم چشمی ، به طور دقیق ، مثل همان افراد یا شاید بدتر از آن ها در جامعه حضور پیدا می کنند .برای بهبودی اوضاع به نظر می رسد که ، باید در راستای خود باوری و اعتماد به نفس ملی ، کارهای مفیدی صورت پذیرد ؛ زیرا مردمی که دچار چشم و هم چشمی می شوند ، در مرحله ی نخست دچار خود کمتر بینی و عقده ی حقارت شده اند که به دنبال آن ، از دیگر مردم تقلید می کنند و کارهای خود را تنظیم می کنند .پس یکی از مواردی که باید فرهنگ سازی شود ، خود باوری است که عامل بسیار مهمی در رفع چشم و هم چشمی است ؛ البته این به معنای ایجاد غرور و اعتماد به نفس کاذب نیست ؛ بلکه باید در راستای حق و حقیقت و فرهنگ اسلامی انجام شود تا مبادا این که اثرات بدی بر جای بگذارد .
و) ترک امر به معروف و نهی از منکر
از عوامل دیگری که می تواند جامعه ای را در مقوله ی بی حجابی به هلاکت برساند ، ترک امر به معروف و نهی از منکر است . امر به معروف بر همه ی ملت واجب است(75)و استثنایی در آن وجود ندارد ؛ همان طوری که بسیاری از اقوام قبل از اسلام ، به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر ، به عذاب الهی دچار شدند و به هلاکت رسیدند .پس یکی از عواملی که در مُتدیِّن و مُحجَّبه بودن زنان تأثیر بسیار زیادی دارد ، امر به معروف و نهی از منکر است ؛ زیرا ، اگر کسی جامعه را برای انواع کارهای خود ، امن دید و گمان کرد که در جامعه و اجتماع به هر کاری که دست بزند ، با اعتراض هیچ کسی مواجه نمی شود ، در پی این مطلب می رود که در عمل خود به بالا ترین حد و حدود برسد و زمانی که به این حد رسید ، جایی برای اعتراض به وی باقی نمی ماند .امر به معروف و نهی از منکر به حدی مهم است که حتی یکی از بزرگ ترین اهداف و آرمان های امام حسین ( صلوات الله علیه ) برای قیام در برابر کفر یزیدیان ، همین امر به معروف و نهی از منکر بود ، با این وجود که خود ایشان علم به شهادت و از دست دادن جانشان در این راه داشتند ، اما این فریضه ی الهی را ترک نکردند ؛ ایشان در وصیت نامه ای به برادرشان محمد بن حنفیه نوشتند :« إنّی لم أخرُج أشِراً و لا بطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالماً و إنّما خرجتُ لطلبِ الإصلاح فی اُمَّةِ جدّی ، اُریدُ اَن آمُرَ بالمعروف و اَنهی عن المنکر و اَسیرُ بِسیرةِ جدی و اَبی علی بن اَبی طالب ... »گواهی می دهم که از مدینه به قصد فساد و تکبر و داعیه سلطنت بیرون نیامدم بلکه برای اصلاح در میان امت جدم ، آهنگ خروج کردم که امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیرت پسندیده جد خود احمد مختار و پدر گرامی ام حیدر کرار رفتار نمایم(76).این نشان از اهمیت امر به معروف و نهی از منکر است زیرا امام حسین ( صلوات الله علیه ) خود می دانستند که نتیجه ی قیام شهادت است ؛ ولی به خاطر این فریضه ی الهی قیام کردند . اگر تمام مؤمنین و مردم جامعه به این فریضه ی الهی همت بگمارند و در پی اصلاح جامعه باشند ، مشکلاتی از این قبیل در جامعه پدیدار نمی شود . البته ناگفته نماند که امر به معروف و نهی از منکر شرایطی دارد که آمر به معروف و ناهی از منکر باید آن ها را در نظر بگیرد و بعد امر و نهی کند . علاوه بر این که امر به معروف و نهی از منکر یک عمل انفرادی و دینی است ، یک عمل اجتماعی و سیاسی نیز محسوب می شود ؛ چون که در صورت انجام این دو فریضه ، علاوه بر پاداش اخروی برای خود ، تأثیر زیادی بر مردم هم می گذارد . به عبارت دیگر ، شمشیر بستن از رو برای مبارزه با انحرافات و بی دینی است که از این جهت اجتماعی و سیاسی محسوب می شوند . اگر افراد مذهبی از ابتدا در امر به معروف و نهی از منکر افراط نمی کردند ، الان دچار تفریط نمی شدند .در اوایل انقلاب کسی جرأت نداشت حتی یک تار موی خودش را از روی سهو بیرون بگذارد ؛ طبیعی است نتیجه ی چنین برخورد های افراطی ، به تفریطی این چنانی کشیده می شود که کسی جرأت امر به معروف و نهی از منکر ندارد زیرا معروف است که هر افراطی یک تفریطی را به دنبال دارد ؛ حال اگر جرأت اجرای این فرمان را داشته باشد بلایی به سرش آورده می شود مثل آن دو نفر طلبه ای که به خاطر اجرای فرمان الهیِِ امر به معروف و نهی از منکر ، دچار ضرب و جرح شدند که در نهایت موجب از دست دادن سلامتی و اعضاء بدنشان شد(77).در حال حاضر باید ، نهی از منکر در اماکنی که شرایطش مهیاست ، به صورت لسانی انجام شود تا این که شرایط آن در کل اجتماع پدیدار شود ؛ درغیر این صورت هر روز شاهد بد تر شدن وضعیت خواهیم بود .در اسلام ، عنصر مهم امر به معروف و نهی از منکر به عنوان موتور نیرو بخش برای فرهنگ مردم و جامعه معرفی شده است که اجرای آن عامل رشد و پویایی و حیات اجتماع می باشد ؛ عمل به این فریضه ی الهی ، از غفلت و بی توجهی نسبت به فرهنگ غنی اسلامی جلوگیری می نماید و ترک آن ، سلطه ی فرهنگی بیگانگان بر جامعه ی اسلامی را به دنبال خواهد داشت ؛ از این رو در دین اسلام ، به اجرای آن ، تأکید فراوانی شده است(78) تا این که یکی از اهداف امام حسین ( صلوات الله علیه ) از قیام ، اجرای این دستور الهی معرفی شده است . در قرآن کریم هم در جای جای آن ، به این فریضه ، امر شده است و آن را از صفات مؤمنین شمرده است ؛ حتی در آیه ای ، امت اسلام را بهترین امت معرفی کرده و دلیل آن را امر به معروف ذکر کرده است : « كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ(79)» یعنی شما بهترین امتی بودید که به سود انسان ها آفریده شدید (چه اینکه) امربه معروف می کنید و به خدا ایمان دارید .همه ی این ها گویای این است که امر به معروف و نهی از منکر ، از بزرگ ترین فرائض الهی است که ما مسلمانان به آن امر شده ایم و در صورت ترک ، باید منتظر نابود شدن اخلاق و دین در جامعه باشیم . پس یکی دیگر از عوامل بدحجابی ، ترک امر به معروف و نهی از منکر است ؛ لذا باید تمام سعی و تلاش ما ، بر اجرای درست این فرمان الهی معطوف شود .

نتیجه
با توجه به توضیحاتی كه داده شد ، به این نتیجه می رسیم كه ، ابتدا باید استراتژی دشمن را در عرصه های مختلف شناخت و بعد از شناخت ، به فكر راه حل بود ؛‌ مثل یك بیماری كه ابتدا ، پزشك باید بیماری او را تشخیص دهد و بعد به فكر درمانش باشد ، ‌چرا كه اگر پزشك ، بیماری را درست تشخیص ندهد و دارویی را تجویز كند احتمال دارد كه خسارت و ضرر جبران ناپذیری به فرد وارد كند كه حتی در سال های دراز هم نتواند جبران آن ضرر را بكند . پس ابتدا تمام همّ و غمّ خودش را برای شناخت بیماری می گذارد و بعد به فكر درمان و تجویز دارو می افتد . حال ما كه در شرایط منحصر بفردی از لحاظ دین و زمان و مکان و موقعیت جغرافیایی به سر می بریم ، باید به فكر چاره باشیم و ابتدا آسیب شناسی كنیم و در مرحله ی بعد ‌به فكر راه حل باشیم . در این مقاله هم سعی شد كه گوشه ای از عوامل بد حجابی بیان شود كه به خاطر چه عللی مردم كشور ایران ، بد حجاب شده اند كه در باب تهاجم و شبیخون فرهنگی اختصاص بودجه های هنگفت و تربیت متخصصان را می طلبد .برای كشف استراتژی و تفكر و روش دشمن ، در جهت مقابله با او ، ابتدا ‌باید به عوامل دین گریزی توجه كرد و بعد ‌به فكر درمان و راه حل بود كه می توان گفت : یكی از عوامل اساسی دین گریزی ، عقب ماندن حوزه های علمیه و روحانیون از سطح مردم و اجتماع است كه اگر حركتی در این راستا صورت نگیرد طبق فرمایش مقام معظم رهبری یا حوزه می میرد و یا اگر نمیرد منزوی می شود(80)كه متأسفانه در حال حاضر شاهد انزوای حوزه هستیم ؛ پس باید به فكر چاره بود كه وضعیت از این حالت موجود ، بدتر نشود .در باب رسانه هم توضیحاتی داده شد كه صدا و سیما بیش ترین تأثیر را دارد چرا كه اگر فیلمی یا سریالی یا برنامه ای ساخته شد ، مفهومی از آن برنامه به بیننده منتقل می شود كه اگر آن مفهوم ،‌ مفهومی ضد دین یا ارزش های دینی مثل حجاب باشد ، تأثیر خود را خواه ناخواه می گذارد . حال اگر آن مفهوم به طور غیر مستقیم بیان شود ، تمام یا اكثر آن مفهوم منتقل می شود . اما اگر مفهوم مستقیم باشد ، در ابتدا برای افراد مذهبی حالتی امتناعی را پیش می آورد ولی به مرور زمان تأثیر خود را به طور كامل خواهد داشت ولی اگر انسان های معمولی و عموم مردم ، بیننده ی آن باشند ، تأثیر آن در همان مرحله ی اول به طور كامل گذاشته می شود و یا حدأقل دست كمی از تأثیر كامل ندارد ؛ زیرا اعمال موافق با غریزه و خواست انسان ، بهتر در دل جای می گیرد ؛ حال اگر آن مورد حجاب باشد ، باز همین مشكل پیش می آید .در سینما هم مثل صدا و سیما افرادی به عنوان الگو معرفی می شوند كه ، هیچ تقیدی نسبت به دستورات اسلامی و حجاب ندارند ، باز در این مورد هم تأثیرش مستقیم بر روی بیننده گذاشته می شود . پس در نتیجه ، درباره ی صدا و سیما و سینما ، در ابتدا نباید اجازه بدهیم ، این فیلم و سریال ها و برنامه هایی كه ضد مفاهیم اسلامی از جمله حجاب است پخش شود و در مرحله ی دوم افرادی تربیت كنیم كه از این دو به نحو احسن استفاده كنند و چهره هایی را به عنوان الگو معرفی نكنند كه سرتا پای آنها عیب و ایراد و ضد اخلاق است .ماهواره نیز یکی از ابزار های دشمن است و از دشمن انتظاری به جز دشمنی نیست ، چه بر ضرر اسلام و مفاهیم اسلامی مثل حجاب ، چه بر ضرر هر چیز دیگری تبلیغ كنند ، از آنها انتظاری به جز دشمنی نیست ؛ اما وظیفه ما این نیست كه فقط تماشاگر باشیم ، بلكه باید عمل كنیم . در این مورد ،‌ پارازیت در برنامه و فیلتر شبكه و ... در ابتدا بد نیست ولی به مرور زمان ، مثل فیلترینگ اینترنت ، عادی می شود كه هر روز نوعی فیلتر شكن جدید و بهتر در اینترنت یافت می شود .پس باید به فكر چاره بود كه یکی از راه ها ، تربیت متخصص های متعهد است كه مفاهیم اسلامی را به صورتی جالب و درست به تصویر بكشند و از كیان و هستی اسلام و نظام اسلامی دفاع كنند .در مسائل اقتصادی هم باید سطح معیشت و رفاه مردم را بالا برد و به فکر تعلیم اسلام ، روش زندگی ، خوب و بد ، حلال و حرام ، ایجاد شغل و تعلیم زندگی اسلامی به مردم بود .در مورد مسائل اجتماعی هم باید گفت که : مسائل دینی و حکمت تشریع آن ها ، باید تبیین شود و باید به فکر تفهیم اسلام به مردم بود که این در ابتدا نیاز به اسلام شناس های خبره دارد که خودشان اسلام را درک کرده باشند و در مرحله ی بعد به فکر القاء و تعلیم آن به مردم باشند ؛این تلقینات را می توان به کمک برنامه های جذاب رسانه ای انجام داد که در خلال آن ،عملیات القاء و تلقین انجام شود و این ، نیاز به مهارت زیادی دارد که متأسفانه این اشخاص ماهر یا وجود ندارند یا این که ، بسیار کم هستند . در هر حال،چاره ای جز پیشرفت در زمینه های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی وجود ندارد.

پی‌نوشت‌ها:
52. نهج البلاغه حکمت 319 ص 821
53. سلیمی بنی ، صادق ، مباحث سیاسی سطح 2 ص 76
54.تمیمی آمدی ، عبد الواحد بن محمد ، غرر الحکم و درر الکلم ص 365
55.لطیفی پاکده ، لطفعلی ، تحلیل انقلاب اسلامی ص100
56.صدوق (شیخ) ، من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 274
57.صدوق (شیخ) ، علل الشرایع ص 547
58. مجلسی ، محمد باقر ، (علامه) ، بحار الانوار ج 45 ص 8
59.محمودی ، محمد باقر و جمشید نژاد اول ، غلامحسین و بینش ، عبد الحسین ، سرشک خوبان در سوگ سالار شهیدان ، ترجمه عبرات المصطفین فی مقتل الحسین ، ص 174
60. مظفری ، آیت ، اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری ، ص 115 ( در تاریخ 10/8/1365 )
61.جونز ، و . ت ، خداوندان اندیشه سیاسی ، ترجمه علی رامین ، ج 2 ، ص 122
62.خبرگزاری فارس در تاریخ 2/3/ 89
www.farsnews.com
63. پایگاه اطلاع رسانی رجا در تاریخ 12/2/ 89
www.rajanews.com
64.پایگاه اطلاع رسانی امام خامنه ای (حفظه الله ) ، سخنرانی در جمع فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی در تاریخ 5/2/89
www.khamenei.ir
65.پایگاه اطلاع رسانی امام خامنه ای (حفظه الله ) ، بیانات پس از مراسم حکم تنفیذ آقای خاتمی در تاریخ 11/5/80 www.khamenei.ir
66.همایونی ، علویه ، شخصیت زن ، ص 20
67. بقره آیه 18
68.مکارم شیرازی ، ناصر ، (آیت الله) ، امثال القرآن ص 181
69ربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغُمَّه ، ج 1 ص 21
70.مکارم شیرازی ، ناصر ، (آیت الله) ، پیام امام امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه ) ج 8 ، ص 149
71. وایب ، راب و هینز ، فیونا ، جرم و جرم شناسی ؛ متن درسی نظریه های جرم و کجروی ، ترجمه علی سلیمی ، ص 42
72.خبرگزاری زنان ایران در تاریخ 15/1/1389
www.iwna.com
73.تکویر آیه 26
74. حداد عادل ، غلامعلی ، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی ص 9
75.امام خمینی ، صحیفه نور ، ج 13 ، ص 182
76.ذهنی تهرانی ، محمد جواد ، (سید) ، از مدینه تا مدینه ص 63
77.سایت خبری تحلیلی مشرق
www.mashreghnews.ir
78. جمعی از نویسندگان ، تهاجم فرهنگی ص 32
79.آل عمران آیه 110
80.پایگاه اطلاع رسانی امام خامنه ای (حفظه الله ) ، بیانات در دیدار جمعى از اساتید، فضلاء ، مبلّغان و پژوهشگران 8/9/86
www.khamenei.ir
 
کتاب شناسی و منابع :
1.قرآن كریم
2.نهج البلاغه ، چاپ چهارم ، مترجم کاظم عابدینی مطلق ، پیام پویا ، تهران ، 1381
3.ابراهیم زاده ، نبی الله ، حاکمیت دینی ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
4.اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمّة ، بی چا ، انتشارات مکتبة بنی هاشم ، تبریز ، 1381 ق
5.الیاده ، میرچا ، فرهنگ و دین ، بی چا ، ترجمه هیئت مترجمان و بهاء الدین خرمشاهی ، انتشارات طرح نو ،تهران ،بی تا
6.امام خمینی ( رحمة الله علیه ) ، صحیفه نور ، چاپ چهارم ، ناشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، تهران ، 1386
7.باطنی ، محمد رضا ، فرهنگ انگلیسی فارسی معاصر ، چاپ دوم ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، بی جا ، 1383
8.باقی نصر آبادی ، علی ، غرب شناسی 2 سطح 2 ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
9.بیات ، عبد الرسول و همکاران ، فرهنگ واژه ها ، چاپ اول ، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی ، قم ، 1381
10.پارسا ، طیبه ، پوشش زن در گستره تاریخ ، چاپ دوم ، احسن الحدیث ، قم ، 1378
11. تمیمی آمدی ، عبد الواحد بن محمد ، غرر الحکم و درر الکلم ، چاپ اول ، انتشارات دفتر تبلیغات ، قم ، 1366
12.جمعی ازنویسندگان ، آمریكا و گفتمان استكباری ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
13.جمعی از نویسندگان ، بصیرت پرچمداران ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
14. جمعی از نویسنگان ، تهاجم فرهنگی ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
15. جمعی از نویسندگان ، دانش اجتماعی ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
16.جمعی ازنویسندگان ، ره توشه راهیان نور محرم الحرام 1432 ق ، چاپ اول ، پاد اندیشه ، بی جا ، 1389 ش
17. جمعی از نویسنگان ، مجله تربیت ، سال هشتم ، شماره هشت ، اردیبهشت 1378
18. جونز ، و . ت ، خداوندان اندیشه سیاسی ، بی چا ، بی جا ، ترجمه علی رامین ، انتشارات امیر کبیر ، 1358
19. حداد عادل ، غلامعلی ، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی ، چاپ هفدهم ، انتشارات صدا و سیما ، تهران ، 1386
20. خطیبی کوشکک ، محمد ،بررسی تطبیقی جامعه اسلامی و جامعه مدنی، بی چا ،پژوهشکده تحقیقات اسلامی ،قم ،بی تا
21. ذهنی تهرانی ، محمد جواد (سید) ، از مدینه تا مدینه ، چاپ چهارم ، ناشر انتشارات پیام حق ، بی جا ، 1387
22. سلیمی بنی ، صادق ، مباحث سیاسی سطح 2 ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
23. شیرودی ، مرتضی ، نقش سیاسی اجتماعی زنان در تاریخ معاصر ایران ، بی چا ،پژوهشکده تحقیقات اسلامی ،قم ،بی تا
24. صدوق (شیخ) ،علل الشرایع ،چاپ چهارم ،ترجمه مرحوم سید محمد جواد ذهنی تهرانی، انتشارات مؤمنین،بی جا،1383
25. ، من لا یحضره الفقیه ، چاپ سوم ، ناشر مؤسسه انتشارات اسلامی ، قم ، 1413 ق
26. طاهری ، حبیب الله ، بررسی مبانی فرهنگ غرب و پیامد های آن ، بی چا ، بوستان کتاب ، قم ، 1383
27. طغرانگار ، حسن ، حقوق اساسی – اجتماعی زنان ، پیش و پس از انقلاب اسلامی ، ویژه نامه پیام زن ، دفتر سوم ، فروردین 1384
28. فوران ، جان ، مقاومت شکننده ، بی چا ، ترجمه احمد تدین ، انتشارات رسا ، تهران ، 1377
29. قنبری ، آیت ، جریان شناسی 2 سطح 1 ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
30. کاویانی ، محمد ، روان شناسی و تبلیغات ، چاپ دوم ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، قم ، 1388
31. لطیفی پاكده ، لطفعلی ، احزاب و تشكیلات سیاسی در ایران ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
32. تحلیل انقلاب اسلامی ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
33. مجلسی ، محمد باقر،(علامه) ، بحار الانوار ، ج 45 ، بی چا ، مؤسسه الوفاء بیروت ، لبنان ، 1404 ق
34. محمودی ، محمد باقر ، جمشید نژاد اول ، غلامحسین ، بینش ، عبد الحسین ، سرشک خوبان در سوگ سالار شهیدان ، 35.ترجمه عبرات المصطفین فی مقتل الحسین ، بی چا ، انتشارات افق فردا ، بی جا ، بی تا
36. مظفری ، آیت ، اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
37. مکارم شیرازی ، ناصر ، (آیت الله) ، امثال القرآن ، نرم افزارکتاب های آیت الله مکارم شیرازی
38. ، پیام امام امیر المؤمنین ( صلوات الله علیه ) ، چاپ سوم ، انتشارات امام علی بن ابی طالب(صلوات الله علیه ) ، قم ، 1388
39. نظر پور و لطیفی ، جریان شناسی ، بی چا ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، قم ، بی تا
40. وایب ، راب ، هینز ، فیونا ، جرم و جرم شناسی ؛ متن درسی نظریه های جرم و کجروی ، چاپ سوم ، مترجم علی سلیمی ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، قم ، 1386
41.همایونی ، علویه ، شخصیت زن ، چاپ سوم ، نشاط ، اصفهان ، 1371
42. پایگاه اطلاع رسانی امام خامنه ای (حفظه الله )
www.khamenei.ir
43.پایگاه اطلاع رسانی رجا www.rajanews.com
44. خبرگزاری بین المللی آزاد نگار www.azadnegar.com
45. خبرگزاری جهان www.jahannews.com
46. خبرگزاری زنان ایران(ایونا) www.iwna.com یا (وفا) www.wafa.ir
47. خبرگزاری فارس www.farsnews.com
48.خبرگزاری مهر www.mehrnews.com
49.سایت خبری تحلیلی مشرق www.mashreghnews.ir

منبع : http://rasekhoon.net

 

دوشنبه 10/9/1393 - 21:1
حجاب و عفاف

فوق العاده دخترانه

گفتم: توی یک مقاله خواندم که: اصلا هم حجاب پوشاندن مو نیست، نوشته بود به پوشاندن مو توی قرآن اشاره نشده. نوشته بود حجاب معمول که می گویند دایره صورت و دست ها تا مچ را علمای دین تعیین کرده اند.
چرا تا این حدش را نمی دانم، ولی می دانم مصیبت است که همیشه حواست به مویت باشد که از کنار روسری دیده نشود. مو است دیگر، لیز می خورد و بیرون می زند. مخصوصا اگر لخت باشد.
بدون این که چیزی بگوید بلند شد و رفت.
با خودم گفتم دیدی کم آورد؟
دو سه دقیقه بعد با یک بسته فلش کارت برگشت و کنارم نشست.
گفت: آرزو داشتم به قرآن مسلط باشم اما تا به حال به آن آرزو نرسیده ام. دیروز توی این فلش کارت ها به آیه ای برخوردم که امروز می تواند به کارمان بیاید.
فلش کارت را داد دستم.
آیه 59 سوره احزاب بود. از همسران و دختران پیامبر و زنان مؤمن می خواست خودشان را با جلباب بپوشاند... یک نگاه به فلش کارت کردم و یک نگاه به صورت دوستم.
گفت: می دانی جلباب چیست؟
گفتم: نه
گفت: لغت شناس ها روی این کلمه اختلاف نظر دارند.
بعضی می گویند چیزی مثل چادر است، بعضی معتقداَند مقنعه یا روسری بزرگی است که سر و گردن و روی سینه را می پوشاند و تا زانو پایین می آید.
بعید است چنان پارچه ای مو را نپوشاند. آن هم با سربند خاصی که زن های عرب دارند.
پرسیدم: منظورت شلمه است؟
جواب داد: یک چیزی مثل آن که از بالای روسری شان می بندند.
گفتم: خبر را شنیده ای؟
پرسید: کدامش را؟
آب دهانم را قورت دادم و گفتم: آن زن که نزدیک پاساژ صدف گدایی می کرده...
گفت: طرف سرمایه دار از آب درآمده؟
گفتم: زهی خیال باطل... بگو خودفروش. دیدی چه روبندی می زد و چقدر چادرش را سفت...
نگذاشت حرفم تمام شود.
گفت: این حرف ها زدن ندارد.
گفتم: خوب دیگر وقتی چادری ها این کارها را می کنند به من حق بده که راحت باشم.
خندید و گفت: این همه صغری کبری چیدی که این را بگویی؟
گفتم: وقتی حجاب نشانه فقر و ریا در جامعه باشد، می شود نقل خرقه زمان حافظ. باید از آن دوری کرد، تا تو را با آن جور آدم ها اشتباه نگیرند.
گفت: اول این که آن زن نه دین را فهمیده، نه حجاب را. تو هم باید بپذیری که توی جامعه هر جور آدمی زندگی می کند. بعد هم چند بار به تو بگویم گناه کسی را به پای دیگری نمی نویسند؟
تو اگر عفیف باشی و حجابت را رعایت کنی، خود به خود یک انرژی مثبت به دیگران منتقل می کنی و این خیلی ارزش دارد. دیگر این که همه اگر با این دید حجاب را کنار بگذارند، ارزش ها و ضد ارزش ها وارونه می شوند و این خطرناک است.

منبع : http://rasekhoon.net

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:51
حجاب و عفاف

نادیده نگاه

مورد انتقاد واقع‌شدن بحث پوشش بانوان جهت حضور در جامعه همیشه وجود داشته و دارد. همیشه نیز مردم و مسئولان مختلف در اعتراض به عدم برخورد با این وضعیت می‌پردازند.
اما در این میان به‌نظر می‌رسد كه یك نكته فراموش می‌شود و آن اینست پس چه هنگامی باید مردان نگاه خود را كنترل كنند؟ اینجاست كه  گاهی اوقات صدای دختران و زنان ما بلند می‌شود به نشانه اعتراض به اینكه هر چند با پوشش مناسب و اسلامی و در جامعه و محل كار و فعالیت خود ظاهر می‌شویم از نگاه و برخی مزاحمت‌ها در امان نیستیم؟
سوال آن‌ها این است چرا باید اینگونه باشد؟ چرا آقایان نباید چیزی را رعایت كنند؟ اینجا باید به این سوال آن‌ها پاسخی داده شود. در این نوشتار به‌طور كوتاه به علت و راه‌كار این موضوع می‌پردازیم.

الف) عدم فرهنگ‌سازی و تاكید بر كنترل نگاه توسط مردان به مانند حجاب برای زنان:
در واقع در اغلب مصاحبه‌ها و اظهار نظرات پیرامون این مسائل دوستان ما فراموش می‌كنند كه مساله كنترل نگاه هم به همان  اندازه‌ی حجاب مورد تاكید قرار گرفته‌است. درواقع فراموش می‌شود در همان آیه‌ای كه بر پوشش بانوان تاكید می‌گردد در ابتدا به مردان دستور داده می‌شود كه نگاه خود را كنترل كنند و بعد وارد بحث پوشش بانوان می‌شود.
ظاهرا مسئولانمان فراموش می‌كنند كه روایات  متعددی بر پرهیز از نگاه به نامحرم و كنترل نگاه در اسلام داریم كه مردان را ملزم به رعایت این مساله می‌كند. این مساله به  فضای فرهنگی حاكم بر خانواده‌ها  و جامعه نیز وابسته است.
در واقع براساس فضای حاكم بر جامعه ما، مردان آزادی بسیار بیشتری دارند و درحقیقت اگر به عدم كنترل نگاه خود بپردازند چندان تقبیح نمی‌شوند و متاسفانه، گاهی اوقات تشویق نیز می‌شوند و همه زنان و دختران ما را محكوم  می‌دانند و به آن‌ها تذكر می‌دهند كه اگر .... نبودی دچار مشكل نمی‌شدی و كمتر مردان دچار تقبیح می‌شوند.

ب) عدم برخورد مناسب با مزاحمین نوامیس
در این بخش نیز متاسفانه در اغلب طرح‌هایی  كه ارائه می‌گردد هدف بیشتر، پوشش بانوان و برخورد با بانوان است تا مزاحمین. در حقیقت اسلام برای مزاحمین مجازات‌های سنگینی در نظر می‌گیرد و حتی تا تبعید نیز اشاره می‌كند. درحالی كه مجازات مزاحمت اكنون چندان متناسب و شدید و بازدارنده برای مزاحمین نمی‌باشد.كه این خود سبب گسترش و تشدید این موضوع می‌شود.
به نظر می رسد حد اقل تلاشی که می شود در این زمینه به کار گرفت توجه به این نکته است که دین اسلام دین اعتدال است و مقتضی ‌است كه كارشناسان عرصه های مختلف به ویژه بدست اندر کاران تولیدات تلویزیونی به همان میزانی كه به نحوه پوشش بانوان می‌پردازند به مقوله ی حجاب مردان و مساله كنترل نگاه از سوی جنس مذکر نیز بپردازند و در واقع در سطحی برابر به هر دو سمت موضوع نگریسته شود.

منبع: http://www.kh-setadehya.ir

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:51
حجاب و عفاف

حجاب ؛ حریم عفاف و پاکدامنی

زن براساس یک الهام فطری و برای حفظ مقام و موقعیت خود، از همان آغاز خلقت تلاش کرده است که خود را از دسترس مردان دور نگاه دارد. حجب و حیا که یکی از ویژگیهای طبیعی زن است، به نوعی تدبیر آفرینش برای صیانت گوهر درونی زن و حفظ مقام و موقعیت او دربرابر مرد بوده است زن هر اندازه پاکدامن و با وقار باشد و اندام خود را درمعرض دید دیگران قرار ندهد، بر احترامش افزوده می شود. عفاف و پاکدامنی ابزاری است که همواره زن برای حفظ موقعیت و ارزش خود در برابر مرد به کار بسته است.
ویل دورانت مورخ آمریکایی در کتاب تاریخ تمدن در این باره می نویسد:
«زنان بطور تجربی دریافتند که دست و دل بازی (بی بند و باری ) مایه طعن و تحقیر است آنها فهمیدند که آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبهاست.»
«حجاب» بهترین حریم عفاف و پاکدامنی است که به زن حرمت می بخشد لذا بهتر است از این حریم عفاف و پاکدامنی بیشتر بدانیم.

حجاب چیست؟
حجاب نوعی پوشش است در زبان عربی، حجاب به معنی پوشش و وسیله ای برای پوشاندن تعریف شده است. استاد مطهری در کتاب خود، کلمه حجاب را هم به معنی پوشیدن و هم به معنی پرده و حاجب می داند.

قدمت حجاب
میل به پوشش جزئی از طبیعت انسان و یک کشش درونی است که قدمت آن به داستان خلقت آدم و حوا بر می گردد. در قرآن کریم در سوره اعراف ( آیه ۲۲) آمده است:« و به این ترتیب (شیطان) آنها را با فریب ( از مقامشان) فرود آورد و هنگامی که از آن درخت چشیدند اندامشان (عورتشان) برای آنها آشکار شد و شروع کردند به قرار دادن برگهای (درختان) بهشتی بر یکدیگر تا آنرا بپوشانند.»
چنان که می بینیم از همان آغاز خلقت بشر، احساس شرم و نیاز، زن و مرد را بر آن داشت تا به هر نحو ممکن، خود را بپوشانند، بی آنکه قبلا در این مورد آموزش دیده باشند علت این موضوع آنست که در نهاد انسان، عامل بازدارنده و هدایت کننده ای بنام حیا وجود دارد که انسان را دربرابر خطرها و انحرافات مصون می کند.
براساس متون تاریخی ، حجاب بخشی از لباس زنان یونان باستان و روم قدیم بوده که برای زینت از آن استفاده می کردند. جواهر لعل نهرو نخست وزیر فقید هند معتقد است که رومیان نیز تحت تاثیر قوم یهود حجاب داشته اند.یونانیان بیشتر در مراسم و مجالس دینی دارای حجاب بودند در اروپای قرون وسطی نیز حجاب جزئی از زینت زن بوده است.
در هند همانند ایران باستان، به حجاب شدیدا پایبند بودند. استاد مطهری می نویسد:« اگر تمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب بدانیم، باید قبول کنیم که هند از قدیم ترین ایام حجاب را پذیرفته است. زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است.»
در ایران پیش از اسلام نیز زنان از حجاب استفاده می کردند ویل دورانت درباره ایرانیان قدیم می گوید:« در زمان زرتشت، زنان منزلتی عالی داشتند؛ با کمال آزادی و با روی گشاده درمیان مردم آمد و شد می کردند. پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان کنترل شد زنان فقیر برای کار کردن ناگزیر بودند که در بین مردم آمد و شد کنند به همین دلیل آزادی بیشتری داشتند ولی در میان زنان دیگر بویژه باتوجه به آنکه گوشه نشینی آنها در دوران حیض واجب بود، پرده پوشی رواج یافت.
این مورخ آمریکایی همچنین می نویسد: «زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می شدند.»

حجاب در میان ادیان
مطالعه متون تاریخی نشان می دهد که حجاب محدود به دین خاصی نیست و پوشش پیش از ظهور اسلام نیز وجود داشته است استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می نویسد: «در ایران باستان و درمیان قوم یهود و احتمالا در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، سخت تر بوده است.»
ویل دورانت در تاریخ تمدن درباره قوم یهود و قانون تلمود می نویسد:« اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و یا در ملاء عام نخ می ریسید یا با هر صنفی از مردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب دارای جایگاه خاصی بوده است و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و پاکدامنی امری فطری است به همین دلیل هریک از ادیان به نوعی صورتی از حجاب را برای زن مقرر داشته است در ادیان زردتشت، یهودیت ، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم شمرده شده است.
در آئین زرتشت زنان علاوه براینکه باید از حجاب کامل شامل لباسهای بلند و روسری، شلوار تا مچ پا و چادر یا شنلی بلند بر روی لباسها استفاده کنند، موظف بودند که صورت خود را با روبنده بپوشانند این حجاب در زمان پارسها ( هخامنشیان - اشکانیان و ساسانیان ) نیز معمول بوده است حتی زنان اشراف نیز علاوه بر این در محیط بیرون از خانه، از روبند برای پوشاندن صورت استفاده می کردند در زمان داریوش نیز حجاب با الزام بیشتری در بین زنان معمول بود.
ویل دورانت نویسنده کتاب تاریخ تمدندر این باره می نویسد : « زنان طبقات بالای اجتماع جرات نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند.»
حجاب در بین زنان قوم یهود نیز معمول بود. در نگاه قوم یهود زنان موجوداتی کم بها بودند و وجودشان از آن رو قابل تحمل بود که تنها منبع تولید سرباز بشمار می آمدند لذا مقررات سختی را برای ارتباطهای آنان منظور می داشتند.
در آئین مسیحیت نیز احکام سخت شریعت یهود درمورد حجاب زن استمرار یافت دین مسیح استفاده از هرگونه آرایش و زینت را منع می نمود به همین جهت زن می بایست خود را بپوشاند حواریون و پس از آنها پاپ ها و کاردینالهای بزرک که دستورهای دینی آنان ازطرف کلیسا و مذهب مسیحیت لازم الاجراء شمرده می شد، بشدت زنان را به پوشش کامل و دوری از آرایش کردن و استفاده از زینت آلات فرا می خواندند.

حجاب در اسلام
اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین آئین الهی، حجاب را هدیه ای ازجانب خداوند معرفی نموده است این آئین برای جلوگیری از افراط و تفریطهایی که درطول تاریخ درمورد حجاب بوجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم پوشش همت گماشت و آن را بصورت متعادل و صحیح و متناسب با طبیعت انسانی زن و مرد، ارائه نمود.
از نگاه اسلام، حجاب علاوه بر ارزش بخشی و قداست به زن، وسیله ای برای حفظ زن از معرض خطرات ظاهری و باطنی است.
بنابراین از نگاه اسلام، زن که نشانه زیبایی آفرینش است، با پوشش مناسب، به عفاف و پاکی شناخته می شود. اسلام از این رو حجاب را وضع نمود که آثار مثبت آن، جامعه را متعادل می کند و بدین طریق دین اسلام به زن ارزش و قداست خاصی می بخشد و جایگاه انسانی او را به دیگران متذکر می شود.

حدود روابط زن و مرد در اسلام
خداوند در آیات سوره نور و سوره احزاب به چگونگی رابطه میان زن و مرد و همچنین حکم پوشش زنان اشاره کرده است؛« به مومنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است، به درستی که خدا به آنچه که انجام می دهید آگاه است و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینتهای خود را آشکار نکنند، مگر آنچه از آن ظاهر است و روسریهای خود را بر سینه خود افکنند و زینتهای خود را آشکار نکنند مگر برای شوهرانشان.» (آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نور)
براساس تحقیقات علمی و فیزیولوژیکی، از تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد این است که مردان نسبت به محرکهای چشمی شهوت انگیز، از زنان حساستر و آسیب پذیرتر هستند آسیب پذیری زنان عموما در تمایل آنها به خودنمایی، بروز می کند.
نگاه تیز و از روی هوس، آغاز لغزش و در بعضی اوقات مقدمه سقوط و انحراف است ممکن نیست کسی بدون کنترل نگاه خود، موفق به مهار نفس و شهوت شود زیرا بعد از دیدن، میل و هوس نیز تحریک می شود و در این حال، خویشتنداری و پیشگیری از تبعات بعدی آن، کار آسانی نیست شخصی که نگاه شهوت انگیز داشته باشد، به علت آنکه به موارد دلخواه خود دسترسی ندارد، دایما در یک حالت ناآرامی و حسرت و رنج بسر می برد این حالت در بعضی از موارد به نوعی جنون کشیده می شود روانشناسان معتقدند که عشقهای شکست خورده و اقدامات خطرناک نظیر خودکشی و دیگر عوارض آن، گاهی با یک نگاه آغاز می شود.
دین اسلام سفارش می کند اگر زن و مرد بیگانه، بطور غیرارادی به هم نگریستند، از نگاه مجدد بپرهیزند و به هم خیره نشوند و در این باره از هرگونه فکر و خیال و وسوسه خودداری کنند تا دچار اختلالات روحی و روانی نشوند این دعوت اسلام برای تامین سلامت روحی و اخلاقی فرد و جامعه است.
خداوند از مردان مسلمان می خواهد برای آنکه پاکدامن و عفیف بمانند و به گناه آلوده نشوند، در درجه اول نگاهها و دیده هایشان را تربیت کنند امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرماید:« نگاه شهوت آلود، تیری است از تیرهای زهر آگین شیطان.»
و باز آن حضرت درباره پاداش حفظ نگاه می فرماید:« کسی که زنی را ببیند و چشمش را به بالا بیندازد و یا آن را برگرداند، به زودی خداوند مزه ایمان را به او خواهد چشانید.»
بنابراین اسلام درنظر دارد که خودنمایی زن به محدوده خاصی مانند خانواده اختصاص یابد و زن خود را تنها برای همسر و نزدیکان خود بیاراید این نشان می دهد که زنان مجبور نیستند همیشه و در همه حال خود را بپوشانند در اسلام بعضی از انسانها به عنوان محرم معرفی می شوند که زنان می توانند دربرابر آنها بدون چادر یا روسری ظاهر شوند.

حجاب اسلامی
بوسیله حجاب اسلامی، زیبائیهای اندام و جذابیتها و زینتهای زن که معمولا جلب نظر می کند، از نظر چشمهای نافذ و هوسران بیگانگان پوشیده می ماند زن با حجاب خود، در حفاظی مطمئن قرار می گیرد که برای او نوعی امنیت به ارمغان می آورد.
ازنظر کارشناسان دینی، حجاب اسلامی می تواند شکلهای مختلفی داشته باشد مانتو، روسری، چادر و یا هرچیز دیگری که بوسیله آن برجستگیهای بدن زن پوشیده و مستور شود، از اشکال حجاب محسوب می شود.
حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران درباره حجاب زن می فرماید: «در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولی لازم نیست که چادر باشد بلکه زن می تواند هر لباسی را که مصداق حجاب است، اختیار کند.»
حجاب اسلامی نه تنها مانع پیشرفت و ترقی زنان در عرصه کار، علم و هنر نیست، بلکه موانع پیشرفت را از سر راه آنها بر می دارد و میدان فعالیت را از آفات و آسیبها خالی می کند امروزه زنانی که در صنعت و هنر کوشا هستند به این مسئله معترفند که بین حجاب اسلامی و کار هنری هیچ تضادی وجود ندارد.
حجاب اسلامی، مغایرتی با آزادی زن ندارد. اسلام با آنچه خلاف پاکدامنی زن است، مخالفت می کند به همین دلیل توصیه می کند که زنان زیبائیهای اندام خویش را بپوشانند.
در اسلام، حجاب اسلامی به معنای حبس زنان در خانه یا پرده نشینی و دوری از شرکت در مسائل اجتماعی نیست، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمائی نپردازد.
ویژگی حجاب در اسلام این است که نه تنها مانع حضور زن درعرصه های مختلف اجتماعی نمی شود، بلکه موجب سلامت محیط کار و حضور مفید و موثر زن در میدان کاری می شود.

فواید حجاب در جامعه
ازنظر جامعه شناسی جنسیت، زنان و مردان دارای جاذبه و کشش خاصی نسبت به هم هستند حجاب، زنان و مردان را وا می دارد که فارغ از انگیزه ها و ویژگیهای جنسیتی خود، به عنوان انسانهایی متفکر و خلاق، قابلیت و استعدادهای انسانی خویش را ظاهر سازند و در عین حال از بی بند و باری نیز دوری کنند.
زنان به عنوان بخشی از نیروی کارآمد جامعه انسانی موظفند برای سلامت اجتماع تلاش کنند درهمین رابطه ضروری است که بانوان هنگام حضور در جامعه، از پوشش مناسب استفاده کنند زیرا پوشش نامناسب و عریان بودن بخشی از بدن آنها، از عوامل مهم انحرافات و ناهنجاریهای اجتماعی است.
بنابراین حجاب از هنجارهای اجتماعی است که بر سلامت و آرامش روانی جوامع تاثیر می گذارد و بستری سالم و مناسب برای کار و فعالیت زنان و مردان فراهم می آورد در محیطی که زنان و مردان، پوشش و حیا را رعایت می کنند، راندمان کار نیز افزایش می یابد به عبارت دیگر، حجاب برای زن، در جامعه مرزی قابل قبول و متعادل ایجاد می کند و این مرز موجب حضور سالم و مفیدتر او در عرصه تلاشهای اجتماعی می شود.
در پایان برخی از آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی رعایت حجاب را می توان به شرح زیر برشمرد:
۱) حرمت بخشیدن به زن
۲) مصونیت ارتباطات زن با مردان
۳)حفظ اعتقادات مذهبی افراد
۴) حفظ عفت زن و جلوگیری از فساد و ناهنجاری.
۵) سلامت نسل جدید جامعه
۶) پیشگیری از فساد اخلاقی
۷) مبارزه با مظاهر بی‌دینی
۸) حفظ و استیفای نیروی کار
۹) ایجاد آرامش روانی در افراد جامعه
۱۰) حفظ کیان خانواده

منبع : http://noorportal.net

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:51
حجاب و عفاف

تمدن با طعم بی‌حجابی (2)

تصمیمات دیگر رضاشاه هماهنگ با كشف حجاب
بدرالملوك بامداد، یكی از اعضای كانون بانوان در كتاب خود نوشته است: «در 22 اردیبهشت 1314 به اشارۀ اعلیحضرت رضاشاه كبیر و با دعوت وزیر معارف وقت، آقای حكمت، عده‌ای از زنان فرهنگی انتخاب شدند و به محل دارالمعلمات در كوچۀ ظهیرالاسلام دعوت شده، به آنها گفته شدكه مأموریت دارند تا جمعیتی تشكیل دهند و اساسنامۀ آن را نیز به نظر وزیر معارف برسانند و با حمایت دولت، پیش‌قدم نهضت آزادی زنان ایران باشند. این جمعیت در جلسات بعد، نام كانون بانوان را برای خود اختیار كرد».
در این كانون، صدیقه دولت‌آبادی، فاطمه سیاح، هاجر تربیت، بدرالملوك بامداد، فخرالزمان غفاری بایندر و پری حسام شهیدی عضو بودند. ریاست كانون نیز به عهدۀ صدیقه دولت‌آبادی بود. این كانون وظیفه داشت در جهت تعمیم فرهنگ جدید یا به عبارت دیگر متّحد كردن بانوان فعالیت كند. ازآنجاكه به دلیل مقاومت اجتماعی، این كانون، عملاً كاری از پیش نبرد، وزیر معارف بر آن شد معلمان مدارس و دختران محصل را ملعبۀ سیاست جدید قرار دهد. براین اساس قرار شد در مدارس به‌تدریج مجالس جشن و سرور و خطابه با روی باز و بدون حجاب برگزار گردد. انتشار این خبر سبب شد عکس‌العمل جامعه تشدید گردد. در برابر این اقدامات نخست علمای شیراز عکس‌العمل نشان دادند. بنابر گزارشی كه به آنان رسیده بود، در فروردین 1314 دختران مدرسۀ «مهرآیین» شیراز را وادار كرده بودند بدون حجاب در مراسم جشن حاضر شوند. علمای شیراز، پس از آگاهی از این قضیه، تلگرافی اعتراض‌آمیز به شاه زدند. به دنبال این عکس‌العمل علمای شیراز، دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم زبان به هتاكی گشودند و كوشیدند از طریق اشاعۀ پاره‌ای سروده‌های شاعران پیشین، از جمله ایرج‌میرزا، در ذم حجاب، حمله‌ای به آداب و سنن مذهبی آغاز كنند. هدف این تهاجمات، تبلیغ این موضوع بود كه حجاب مانع رشد فرهنگی و برهنگی عامل متمدن شدن است.
با این تمهیدات، چند ماه بعد و دقیقاً در آبان سال 1314، هنگامی‌كه شاه پس از سفر مازندران از میزان موفقیت و پیشرفت بی‌حجابی بانوان سؤال كرد، وزیر معارف پاسخ داد: «اكنون دختران خردسال با روی گشاده به مدرسه می‌روند، ولی نسبت به زنان سالخورده، تنها این اقدام معارف كافی نیست، باید در خانواده‌های عالی مملكت یك عمل جدی به ظهور برسد و اگر شخص اعلیحضرت همایونی پیش قدم شوند، مردم همه تأسی خواهند كرد». شاه پس از شنیدن سخنان وزیر معارف و درحالی‌كه به نظر می‌رسید قبلاً در این زمینه هماهنگی شده است، پاسخ داد: «بسیار خوب، دیگران كه اقدامی نمی‌كنند. من پیرمرد حاضرم كه جلو بیفتم و سرمشق شوم».
در شرایطی كه شاه آماده می‌شد با برداشتن حجاب از زنان دربار، ملكه و دخترانش، آنان را با قافلۀ تمدن غرب همراه سازد و از حرم خود، وسیله‌ای برای تعمیم فرهنگ تشبّه به غرب در جامعۀ ایران بسازد، سیاست اجبار محصلان به كشف حجاب در تهران و شهرستان‌ها ادامه یافت. در مقابل اجرای این سیاست بود كه سرانجام واقعۀ خونین گوهرشاد پدید آمد. رهبری كشتار خونین حرم حضرت امام رضا(ع) را سرلشكر ایرج مطبوعی بر عهده داشت. با انتشار خبر قیام مسجد گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شده بود، اما فقدان رهبری منسجم و نیز خشونت شدید عوامل شاه سبب شد كه فقط این اعتراض اجتماعی تبلور پیدا نكند، بلكه رضاشاه را مصمم به اجرای خشونت‌بار كشف حجاب نماید. مقدمات امر به گونه‌ای فراهم شد كه در روز 17 دی‌ماه 1314 در عمارت دانشسرای عالی تهران، با حضور شاه مراسمی با اعطای دیپلم به فارغ‌التحصیلان برگزار گردید و در این مراسم، رؤسای مدارس، همسر و دختران شاه رسماً بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام آزادی زن و كشف حجاب نام‌گذاری شد. در این مراسم، رضاشاه طی نطقی اظهار کرد: «بسیار مسرورم كه می‌بینم زنان به حقوق و مزایای خود نایل ‌شده‌اند». علی اصغر حكمت، یكی از چهره‌های سرشناس آن زمان، كه خود در ماجرای كشف حجاب فعال بود، نوشته است: «بلافاصله پس از 17 دی در تهران دو امر پیش آمد كه یكی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یك طرف زنان معلوم‌الحال به كافه‌ها هجوم آوردند و در منظر جوانان هرزه به رقص پرداخته و با آنان به انواع رقص‌های معمول فرنگستان مشغول دست‌افشانی و پایكوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین نظمیه و پلیس تهران و شهرستان بر حسب دستور وزارت كشور برای زنان بی‌خبر، مزاحمت ایجاد كرده و آنان را وادار به كشف حجاب می‌كردند. حتی چادر و نقاب آنان را پاره می‌كردند. این هر دو پیشامد در طبقات متوسط مردم و متعصب بسیار تأثیر سوء نمود».[16]
كاری كه تیمورتاش هفت سال پیش آغاز كرد، رضاشاه می‌خواست با كمك نظمیه و خشونت جلو ببرد. پالتو بلند بر تن تاج‌الملوك زار می‌زد. فرزندانش هم، با آن پالتوهای بلند و كلاه‌های بزرگ، دست كمی از او نداشتند. این مراسم را كشف حجاب نام نهادند و محل مراسم، دانشسرای دختران بود. در خیابان چادر زنان را می‌كشیدند و هم‌زمان كلاه از سر مردان برداشته می‌شد و فقط كلاه شاپو مجاز بود.[17]

عکس‌العمل مردم
به دلیل ریشه‌دار بودن تفكرات دینی و حضور طولانی مذهب در ایران، سیاست اسلام‌زدایی با مقاومت اجتماعی مواجه شد. گذشته از مسئلۀ دیانت، آداب ایرانی، همیشه حجاب را برای بانوان، اساس شرافت معرفی كرده بود؛ چنان‌كه در ایران باستان و قبل از ورود اسلام به امپراتوری ایرانیان، وجود حجاب برای زنان اشراف، نوعی برتری و حفظ شخصیت دانسته می‌شد و زنان یهود و ارامنۀ ایران نیز، با اینكه در مذهبشان حكم حجاب وجود نداشت، در معابر حجاب را رعایت می‌كردند. این آداب و سنن ملی با ورود اسلام و تداوم آن طی قرن‌ها استوارتر گردیده بود. اما طرح كشف حجاب، به پایه و اساس اعتقادات مردم بی‌اعتنا بود. بنابراین هر فرد ایرانی، در هر مقام و شغلی كه بود، به نوعی وظیفۀ خود می‌دانست كه در برابر آن ایستادگی كند.[18]
در شهرهای مذهبی، باتوجه به ریشه‌دارتر بودن اعتقادات مردم، اعتراض‌ها و مخالفت‌ها شدیدتر بود و اغلب دولت مجبور بود عكس‌العمل‌های شدیدتری از خود نشان دهد. مطبوعات، كه همواره پشتیبان طرح‌های دولت بودند، مقاومت‌های مردمی را در این حادثه نادیده گرفتند و هیچ یك از آنها خبر جامع و كاملی را از این مقاومت‌ها منتشر نكرد. در آن دوران نه تنها علما و مردم، بلكه بعضی از رجال و دولتمردان نیز به اجباری بودن این طرح اعتراض کردند. رجال حكومتی اوضاع ایجادشده در ایران و وضع بانوان را مطابق فرهنگ و سنن بومی نمی‌دانستند و اغلب به دلیل اجباری بودن این طرح، با آن مخالفت می‌کردند. هرچند آنان به دلیل موقعیت اداری خود نمی‌توانستند اعتراضشان را علنی كنند، این اعتقاد را می‌توان در نوشته‌های آنان مشاهده كرد.
عده‌ای از زنان نیز كه تحصیلاتی داشتند یا در ادارات كشور مشغول به کار بودند، با مشاهدۀ تناقضات ایجادشده در سطح جامعه و زندگی بانوان، به اجرای عجولانۀ این طرح اعتراض كردند. در همان دوران كه زنان بی‌حجاب در شادی پیروزی خود بر سنّت‌های دست‌وپاگیر ایرانی ــ اسلامی غرق بودند، عده‌ای دیگر با بینش عمیق خود مشكلات اجرای این طرح را به‌خوبی می‌دیدند. ازآنجاكه مخالفت مستقیم با این برنامه به معنای اعتراض به دولت و سرانجام مقابله با دربار و شخص شاه بود، اغلب، مخالفان می‌کوشیدند با آگاهی دادن به خانواده‌ها و به‌ویژه بانوان، آنان را از پیامدهای تغییر لباس و برداشتن چادر مطلع سازند.[19]

بازتاب كشف حجاب در میان مخالفان
در فروردین 1314 وزیر معارف در مدرسۀ شاپور شیراز جلسه‌ای برگزار کرد و از اصناف مختلف برای شرکت در آن دعوت نمود. پس از سخنرانی، عده‌ای دختر جوان بر روی سِن ظاهر شدند و به‌ناگاه نقاب از روی برگرفتند و با چهره‌ای باز و گیسوانی نمایان، پایكوبی را آغاز كردند. حاضران شگفت‌زده شدند و عده‌ای برای اعتراض کردن به این اقدام، جلسه را ترك كردند. فردای آن روز مردم در مسجد وكیل شیراز اجتماع كردند و سید حسام‌الدین فال اسیری، یكی از روحانیان متعهد، در بالای منبر زبان به اعتراض گشود. چیزی نگذشت كه وی را دستگیر و زندانی كردند.[20]
فرخ معتصم‌السلطنه، كه در بهمن سال 1314 والی آذربایجان غربی گردیده بود، در خاطرات خود نوشته است: «قشرهای متعصب مقاومت می‌كردند و گاه نیز این مقاومت‌ها به صورت مبارزه یا عكس‌العمل پراكنده در سراسر كشور جلوه‌گر می‌شد». وی افزوده است: «در دومین روز اقامتم در آنجا، جلسۀ معارفه تشكیل دادم و از آقایان خواستم همراه بانوانشان به این جلسه تشریف بیاورند... ولی چند تن از خانم‌های متدیّن و محترم ابداً حاضر نمی‌شدند كه چادر از سر برداشته و به قول خودشان در مهمانی والی آذربایجان شركت كنند».
طبق گزارش ایالت كرمان: «این روزها (آذر 1314) غیر از مدیر و سه چهار محصل، عموم معلمین و محصلین چادر سركرده‌اند. كفیل معارف به عنوان اینكه از مركز دستور رسیده كه كسی را مجبور به كشف حجاب نكنند، از جلوگیری خودداری می‌كنند».
این گزارش‌ها بازتاب همۀ وقایع و به‌ویژه استقامت‌های مردمی نیست؛ زیرا مأموران حکومت جرأت نمی‌كردند چنین گزارش‌هایی ارسال نمایند. اما نشانۀ عكس‌العمل منفی زنان مسلمان مقابلۀ آنها با پدیدۀ كشف حجاب است. هنگامی كه حكومت با این قبیل مخالفت‌ها مواجه شد، به رغم آنكه در ابتدای اجرای این برنامه به رفتار آرام و متین و بدون اجبار توصیه كرده بود، پس از شكست برنامه، دستور رفتار خشونت‌آمیز را صادر كرد.[21]
استقامت زنان مسلمان و اصرار دولت سبب ضرب‌وشتم مخالفان این برنامه و توهین به آنها شد. در شكایتی كه عده‌ای از زنان یزد به مجلس ارسال کرده‌اند، به گوشه‌ای از این سخت‌گیری‌های جنایت‌آمیز اشاره شده است: «به واسطۀ یك روسری یا چادر نماز در محله‌ها حتی از خانه به خانۀ همسایه، طوری در فشار پاسبان و مأمورین نظمیه واقع شده و هنوز هم هستیم كه خدا می‌داند از فحاشی و كتك زدن هیچ مضایقه نمی‌كنند و اگر تشخیص و تصدیق حكما آزاد بود، از آمار معلوم می‌شد كه تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطۀ صدماتی كه از طرف پاسبان‌ها به آنها رسیده، جان سپردند. چه قدر از ترس و حرص فلج شدند و چه قدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند... خدا می‌داند اگر یكی از ما با روسری یا چادر نماز به دست پاسبان می‌افتاد، مثل اسرای شام با ما رفتار می‌كردند. بهترین رفتار آنان با ما همان چكمه و لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمی‌شدند، یا پولی نداشتیم، ما را به نظمیه می‌بردند. اذیت و آزار ما  بیشتر و مخارج ما زیادتر... از نمایندگان محترم مسلمان ایران استدعا داریم استرحاماً دیگر دست تعدی و شكنجه از سر ما زن‌های ایران كوتاه و ما را آزاد فرمایند».[22]
با همۀ سخت‌گیری‌ها، شدت عمل‌ها و گزارش‌های كذبی كه نخست‌وزیر (جم) برای شاه ارسال کرده، گزارش‌های واقعی نشانۀ ناكامی شاه در امر بی‌حجابی است. كفیل پست از گناباد گزارش داده است: «بیست زن گنابادی در معابر دیده نشده‌اند مگر فقط خانوادۀ مأمورین... چنان چه زنان مجبور باشند برای استحمام از منزل خارج شوند، از روی پشت بام منازل یكدیگر به داخل حمام می‌روند». از تربت حیدریه گزارش داده‌اند: «تاكنون عمل كشف حجاب زنان در قصبۀ كاخك پیشرفت ننموده. كراراً طبق تقاضای حكومت محلی، متخلفین احضار و ملزم گردیده‌اند كه در كشف حجاب اقدام نمایند؛ مع‌ذالك پیشرفت ننموده» است. از نیشابور نیز گزارش شده است: «رفع حجاب پیشرفت ننموده. غالب زنان از خانه بیرون نمی‌آیند و یك عدۀ زیادی هم در معابر و خیابان‌ها با چارقد دیده می‌شوند». از حكومت خمسه (زنجان) خبر رسیده: «موضوع حجاب زنان پیشرفت نكرده است».
از خوزستان خبر رسیده است: «از خرمشهر، اهالی به طور قاچاق در نتیجۀ تجدد و تربیت نسوان، به خاك عراق رفته‌اند.»[23]
مهدی فرخ در خاطرات خود نوشته است: «به محض رسیدن خبر تبعید رضاشاه، زنان مسلمان فوج‌فوج، به سوی چادر بازگشتند تا جایی كه وزیر كشور در تاریخ 16 بهمن 1320 به فرمانداری‌ها بخشنامه كرد: باوجود اینكه متجاوز از شش سال است كه رفع حجاب در تمام كشور عملی شده است، مع‌ذالك رسیده از شهرستان‌ها غالباً در كوچه و بازار، زن‌ها با چادر نماز و گاهی هم با چادر سیاه دیده می‌شوند».
از همدان گزارش رسیده است: «در این شهر، زنان از هر طبقه در كوچه و بازار و خیابان با چادر نماز یك‌رنگ راه می‌روند». از شهرهای دیگر نیز گزارش‌های مشابه می‌رسید تا اینكه دولت اعلام كرد كه داشتن حجاب آزاد است.[24]

عکس‌العمل علما
اگرچه رضاشاه، روز 17 دی 1314، با حضور خود و خانواده‌اش در دانشسرای عالی تهران، این روز را روز كشف حجاب اعلام كرد، این واقعۀ تاریخی از سال 1306 با تصویب قانون تغییر لباس، در حال ظهور بود.
در روز اول سال 1307، خانوادۀ رضاشاه به حرم حضرت معصومه رفتند و در یكی از غرفه‌ها، بی‌حجاب به تماشای مردم ایستادند. مردم از دیدن این منظره به شدت ناراحت شدند و در اعتراض به آن، نزد آیت‌الله شیخ محمدتقی بافقی رفتند. درهمین‌حال یكی از روحانیان به نام سید ناظم تهرانی به منبر رفت و به این اقدام اعتراض كرد. در پی آن، مردم معترض و طلبه‌ها حركت كردند و از زنان خواستند چادر سر كنند و از حرم خارج شوند. این موضوع با وساطت خادمان حرم پایان یافت. دو شب بعد، رضاشاه به قم آمد. در آن زمان آیت‌الله بافقی در حرم مشغول اعمال ماه رمضان بود. چند افسر قوی‌جثه به او گفتند كه اعلیحضرت تشریف آورده‌اند، اگر آیت‌الله می‌خواهند می‌توانند به ملاقات بروند. آیت‌الله اعتنایی نكرد و به كار خود ادامه داد. رضاشاه با چكمه وارد حرم شد. آیت‌‌الله را نزد شاه آوردند و در حرم مسجد بالاسر را بستند. در همین حال خادمان خبر آوردند كه رضاشاه آیت‌الله بافقی را كتك زده، به او اهانت کرده و وی را با خود به تهران برده است. به دنبال دستگیری آیت‌الله، طلبه‌ها در اعتراض به این اقدام تظاهرات به راه انداختند، ولی با عکس‌العمل مأموران مواجه گشتند.[25]
یكی از علما به نام حاج شیخ یوسف نجفی جیلانی در اعتراض به كشف حجاب در یكی از رسانه‌های خود، كه در روزهای كشف حجاب هم چاپ شده بود، خطاب به مردم نوشت: «ای پدران و مادران، دخترهایتان را پاكدامنی و عفت بیاموزید و آنها را با سر برهنه به مدرسه‌ای كه نمی‌دانید مؤسس آن كیست، نفرستید و به مدرسه هم كه فرستادید تا حقایق را نسنجیده و دیانت آن را احراز نكرده‌اید، اطفال خود را به دست آنها نسپارید».
این روحانی، به دلیل اعتراض‌های طولانی به دستگاه پهلوی، زندانی و بعد هم تبعید شد. بسیاری از رجال مذهبی دیگر، مانند شیخ عباس افتخاری از سمنان، سید ابراهیم مساوات از برازجان، شیخ محمود شریعت، میرزا مسیح و سید صادق قطب از مشهد، سید حسام‌الدین فال اسیری از شیراز، سید محمود عالی رازچی از یزد و شیخ علی دشتبانی از قاینات هم به دلیل اعتراض به قانون كشف حجاب و شیوۀ مواجهۀ مأموران با مردم و رفتار خشن آنها، دستگیر و تبعید شدند. آیت‌الله خوانساری نیز از دستور وزیر آموزش و پرورش، كه پوشیدن چادر را برای دختران دبیرستانی ممنوع كرده بود، به خشم آمد و لب به اعتراض گشود كه این اعتراض به گوش شاه رسید. یكی از نزدیكان شاه به او گفت كه آیت‌الله، درمقام یكی از بزرگان شیعه، حق دارد كه از این اقدام ناراحت شود. شاه در پاسخ گفت: «ما این دستور را لغو نمی‌كنیم، حتی اگر منجر به تعطیلی مدارس شود. این اولین‌بار نیست كه آخوندها از اصلاحات ما انتقاد می‌كنند».[26]

دلایل ناكامی طرح كشف حجاب
آنچه روشنفكران غربی، در سال‌های قبل با عنوان آزادی مطرح ساخته بودند و مبارزات آنها در راه رسیدن به این آزادی، در زمینه‌های گوناگون، پاسخی به نیازهای خاص جامعۀ اروپا در آن دوران بود؛ درواقع این رویدادها معلول وضعیت اروپا بود. در طی قرن‌ها در این قسمت از دنیا، از دین، به صورت حربه‌ای برای مال‌اندوزی و استثمار مردم استفاده می‌شد؛ بنابراین ضدیت روشنفكران اروپایی با سلطۀ دین بر زندگی مردم اروپا، پاسخی بود بر جبر حاكم بر اروپا در قرون وسطی. اما در شرق و به‌ویژه در كشورهای اسلامی، طبق اصول دینی، به‌كارگیری مذهب در جهت بهبود وضعیت زندگی مردم عادی بود. اندیشیدن و آموختن علم و دانش از اصول اساسی دین اسلام بود و با تكیه بر همین اصل مردم این کشورها در دوره‌ای توانسته بودند به ترقی و پیشرفت دست یابد. اما تحصیل‌كرده‌های ایران خود را با روشنفكران غربی مقایسه می‌كردند، بی آنكه به جامعۀ خود و وضعیت اجتماعی دورۀ خود و اوضاع و احوال مردمشان توجه كنند. اعتقاد به رفع حجاب بانوان ایران نیز از همین عقاید تقلیدی بود كه در این قشر رواج داشت و تجربیات بعدی نشان داد كه برای جامعۀ ایرانی، نتیجۀ معكوس به همراه آورد؛ زیرا مسائل اجتماعی، مسائلی عینی و منطقه‌ای است و بنابر اوضاع زمان و مكان خاص خود، به تغییر و تحول نیاز دارد.[27]
سیاست رضاشاه، در ابتدای حكومت، سیاستی به اصطلاح اصلاح‌گرایانه بود. این سیاست با كمك مشاوران غرب‌زده، كه از خود هیچ‌گونه اندیشۀ اصولی و بومی نداشتند، قطعاً به درگیری جدی با ارزش‌های اسلامی كشیده می‌شد؛ زیرا اصولاً رضاشاه فردی معتقد نبود. اصلاحات رضاشاهی بر سه پایۀ ناسیونالیسم، تجدد و تمركز قرار داشت.[28] ملّت ایران عبارت بود از انسان‌ها و عقاید و فرهنگی كه طی قرن‌ها جزء سرشت آنها شده بود، اما ناسیونالیسم رضاشاهی فقط بر بخشی از این تاریخ و فرهنگ تأكید می‌كرد؛ یعنی ایران قبل از اسلام یا ملّتی مجرد از دین و مذهب فعلی؛ ازاین‌رو وی، پس از سلطنت، به زرتشت علاقه‌مند شد.[29] رژیم رضاشاهی، ناسیونالیسم خود را اصل اساسی حکومت خود قرار داده و نظام سانسوری شدیدی برقرار كرده كه فقط مجاز بود ناسیونالیسم رسمی دولتی را تبلیغ، و بر تجدد و شكوه ایران قبل از اسلام تأكید کند.[30] تجدد رضاشاهی نیز اصالتاً رهاوردی غربی بود؛ ازاین‌رو بیگانه‌ستیزی او بیشتر بر عربی‌ستیزی تأكید می‌کرد تا بیگانه‌ستیزی؛ بر همین اساس كارگزاران رژیم ابتدا به تغییر و تبدیل واژه‌های عربی به فارسی اقدام كردند و رضاشاه هم آنها را امضا كرد و در همین زمینه به پیشنهاد فروغی فرهنگستان فارسی تأسیس شد. فرهنگستان نیز در مسیر تبدیل لغات عربی به فارسی راه افراط را درپیش گرفت و لغاتی را وضع كرد كه تمسخر مردم را در پی داشت. مردم نیز با ذوق لغاتی را وضع می‌كردند كه سبب تمسخر فرهنگستان می‌شد.[31]
كشورهای جهان سوم با الگوبرداری از غرب کوشیدند لایه‌هایی از فرهنگ غرب را به كشور خود تحمیل كنند كه متأسفانه نه به تمدن غرب رسیدند و نه از آنچه خود داشتند، نگاه‌داری کردند. رضاخان نیز از این قماش بود. وی تصور می‌كرد اخذ قسمت‌هایی از مدرنیسم، كشور را دچار تحولی عمیق و حركتی تكاملی می‌كند. او در نظام اقتصادی، قضایی و فرهنگی به نوسازی دست زد، بی‌آنكه به اساس مدرنیسم، كه دموكراسی، آزادی و مشاركت مردم است، توجه کند. مدرنیسم در غرب نتیجۀ سیر تاریخی خود غرب بوده است و تحمیل نتیجه بدون طی سیر تاریخی، چیزی جز تضاد و تعارض را در متن جامعه به وجود نخواهد آورد. در پی همین تضاد و تعارض، روحانیانی كه به رضاشاه امیدوار بودند، از او فاصله گرفتند.
در دورۀ نوسازی تحمیلی از بالا در اكثر كشورهای جهان سوم ثابت شده كه نتیجۀ این اقدام، ازهم‌پاشیدگی و وادادگی اجتماعی و سیاسی است.[32]
مدرنیسم، تا زمانی كه زمینه‌های اجتماعی آن فراهم نشده است و خود مردم به دنبال استفاده و به‌كارگیری اجزای مختلف آن، اعم از اقتصادی، فرهنگی و تكنولوژیك، نباشند، احتیاج به تحمیل دارد و تحمیل نیازمند به‌كارگیری قدرت و زور است و در نتیجه تمركز قدرت و استبداد به‌وجود می‌آید. رضاشاه نیز برای زمینه‌سازی ناچار شد قوانینی ضد فرهنگی و ضد ارزشی وضع کند.
تجددگرایی رضاشاه از یك‌سو با ارزش‌ها و سنّت‌های دینی تضاد داشت كه وی می‌کوشید با قوۀ قهریه و كمك یكی بر دیگری پیروز شود و از طرف دیگر با ناسیونالیسم خودش در تعارض بود. گرچه ناسیونالیسم پدیده‌ای غربی بود، رضاخان می‌کوشید ایران‌گرایی را ایدئولوژی رژیم قرار دهد. از طرفی چنان محو پیشرفت غرب شده بود كه تلاش می‌كرد غرب را بر ایران حاكم كند. چادر قبل از اینكه سنّتی اسلامی باشد، سنّتی ایرانی بود، اما رضاشاه برخلاف ایران‌گرایی آن را از بین برد و لباس و كلاه فرنگی را به زور سرنیزه جانشین لباس و كلاه ایرانی نمود. بدین‌ترتیب مدرنیسم رضاشاهی برای حل تضاد بین تجدد و ناسیونالیسم به فرافكنی مشغول شد و تضاد را به حوزه‌ای خارج از خود، یعنی عربیت، كشاند.
غرب‌گرایی رضاشاه به حدی افراطی بود كه در تعارض با ناسیونالیسم، اولویت را به غرب می‌داد یا آن را به تعارض بین ناسیونالیسم و اسلام و عربیت تبدیل می‌كرد.[33]

نتیجه:
با پیشرفت و اجرای كامل‌تر كشف حجاب، زوایای این طرح در جامعۀ ایران مشخص شد و برخلاف تبلیغات گسترده مبنی بر آزادی زنان، تنها دستاورد مشهود این برنامه، تلاش برای غربی كردن زن ایرانی بود. در این دورۀ تاریخی، به ساختار اجتماعی و سنتی زندگی زنان، صدماتی وارد شد و گذشتۀ آن نقد گردید. ولی آنچه فراهم شد، بیشتر از آنچه با نیازهای جامعه رابطه داشته باشد یا در مسیر استقلال ملّی و فرهنگی نظم پیدا كند، با خواسته‌های نظام سلطه و فرهنگ سرمایه‌داری غرب گره خورده بود؛ به‌طوری‌كه سرانجام، بخش عظیمی از زنان ایران، در دنیای گذشته باقی ماندند و گروهی به كلی غرب‌گرا و از ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی خود دور شدند و عده‌ای نیز بین این دو گروه قرار گرفتند.
استبداد و فرهنگ استعماری از آن تاریخ كوشش كرد زن ایرانی را به شكل و قیافۀ زن غربی درآورد و آنچه را كه اغلب در بخش‌های پایین جامعۀ غربی از زن برداشت می‌كردند، به بانوان ایرانی تحمیل كند. نشریاتی كه به‌ظاهر به زنان تعلق داشتند، در خط ضد ملّی قرار گرفتند. انجمن‌ها و سازمان‌هایی كه به نام زنان و آزادی آنها، به ریاست وابستگان فاسد كانون قدرت یا مشاورۀ زنان بی‌فرهنگ تأسیس می‌شدند، هدفی جز تشدید سیر تنزل مقام اجتماعی زن نداشتند. تحقیر فرهنگ و اصالت ایرانی، كه در دورۀ پهلوی رواج یافت، بر تفكر ایرانیان در دوره‌های بعدی تأثیرات مخرب فراوانی گذاشت.
اگر ساده‌اندیشانه بپذیریم كه كشف حجاب، خود تمدن بود یا راه را به سوی متمدن شدن جامعه می‌گشود، نمی‌توانیم این حقیقت را نادیده بگیریم كه هیچ رشد و تمدنی را نمی‌توان به زور چماق حكومت به جامعه تحمیل كرد. آیا گسترش تمدن با عفت ناسازگار است؟ آیا لازمۀ اعتلا و رشد اجتماعی، ترك سنّت‌ها و ارزش‌هاست؟ هدایت اجتماعی به سوی تمدن نه تنها به زور و فشار نیاز ندارد، بلكه به دلیل هماهنگی آن با طبیعت انسانی، بدون هیچ اجباری، فقط در پرتو مدیریت باشعور سیاسی جامعه و آزاد كردن جامعه از زیر فشارهای روزمره، به سرعت دست‌یافتنی است. توسعۀ اجتماعی و بسط تمدن، راه و روش تجربه‌شده‌ای طلب می‌كرد كه در رأس آن وابسته نبودن جامعه از نظر سیاسی و اقتصادی و به‌ویژه فرهنگی بود كه رژیم رضاشاه از آن بهره‌ای نداشت. رضاشاه، كه به گواه هزاران سند و مدرك مسلم تاریخی، خود زمین‌های مرغوب روستاییان را در سراسر کشور به تاراج برد، بخش وسیعی از مردم این سرزمین را تبعید كرد و به گرسنگی و دربه‌دری و خانه‌به‌دوشی كشاند، مردم و كشور را از حداقل آزادی‌های سیاسی محروم كرد و حكومت استبدادی را بر مردم مسلط نمود، چگونه می‌توانست با رفع حجاب و تغییر لباس، مبلّغ و مدعی تمدن حقیقی باشد؟
نتیجۀ سیاست نابخردانۀ كشف حجاب، گذشته از متزلزل ساختن ارزش‌های خودی و مقدمه‌سازی برای تسلط فرهنگ غرب، این بود كه جامعۀ مذهبی ایران، وقتی خود را در مقابل سوادآموزی به قیمت برهنگی نوامیس خود دید، راه تحصیل را بر فرزندان خود بست و به این ترتیب عملاً بر سیر رشد سوادآموزی در كشور نیز ضربه وارد شد.
با آغاز دوران حكومت پهلوی دوم، هرچند به ظاهر، اجبار این طرح از بین رفت و زنان در استفاده از لباس‌های گوناگون آزاد بودند، به دلیل تغییر نگرش و تفكرات مردم و جو حاكم بر جامعه، دیگر سنّت‌های قدیمی در مورد پوشش بانوان احیا نشد و بعضی از خانم‌ها به استفاده از پوشش اروپایی ادامه دادند. با بهبود وضع اقتصادی، این نوع لباس‌ها در دسترس همگان قرار گرفت و به صورت فرهنگ رایج عده‌ای از مردم باقی ماند. اجرای طرح كشف حجاب، نه آزادی به زنان اعطا كرد و نه به تمدن ایران چیزی افزود؛ بلكه آن را از رسیدن به پیشرفت دور ساخت. حتی در پایداری نظام حكومتی كه این برنامه را اجرا كرده بود، هیچ تأثیری نداشت. تنها كسانی كه از این طرح در جامعۀ ایران استفادۀ فراوانی بردند، شركت‌های تجاری غربی بودند كه طی سال‌ها، سود سرشاری از فروش محصولات خود در ایران نصیبشان شد.
سخن آخر این است كه تمدن وقتی معنا پیدا می‌كرد كه مردم ما به راه اكتشافات و پیروی از دانشمندان مغرب‌زمین می‌رفتند نه اینكه رهرو هنرپیشگان و رقاصه‌های فرنگ شوند.

پی‌نوشت‌ها :
[16] مرتضی جعفری، همان، صص 25 ــ 23
[17] مسعود بهنود، ص 276
[18] فاطمه حیدریان، همان، صص 89 ــ 88
[19] همان، صص 87 ــ 84
[20] روح‌الله حسینیان، تاریخ سیاسی تشیع (کتاب اول)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 419
[21] همان، صص 422 ــ 421
[22] مرتضی جعفری، همان، ص 386
[23] روح‌الله حسینیان، همان، ص 424
[24] همان، ص 425
[25] همان، صص 407 ــ 406
[26] خاطرات امیراسدالله اعلم، گفتگوهای من با شاه (ج 2)، گروه ترجمان، تهران: انتشارات طرح نو، 1371، ص 506
[27] فاطمه حیدریان، همان، صص 31 ــ 30
[28] ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه فرشته سرلک، بی‌جا، گفتار، 1371، ص 23
[29] حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران: نشر اطلاعات، 1369، ص 72
[30] نیکی آر. کدی، ریشه‌های انقلاب در ایران، ترجمۀ عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375، ص 167
[31] احسان طبری، ایران در دو سده واپسین، تهران: 1360، ص242
[32] محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمۀ محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، ص 71
[33] روح‌الله حسینیان، صص 392 ــ 391

برگرفته از : ماهنامه زمانه - شماره  75
منبع :
http://zamaneh.info

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:50
حجاب و عفاف

عفاف و حجاب از دیدگاه حضرت زهرا (علیهاالسّلام)

بدون تردید پوشش اسلامی برای زنان، از ضروریات دین مقدس اسلام است، چنان که آیات متعددی از قرآن بر این مطلب دلالت دارند.(1) از طرفی مسأله حجاب یکی از جنجالی‏ترین مسائل دنیای دیروز و امروز است، به ویژه طرفداران اعلامیّه حقوق بشر، که با عنوان کردن «تساوی حقوق زن و مرد»، پوشش را برای زن دست و پاگیر دانسته، و آن را برخلاف آزادی قلمداد و به عنوان حمایت از حقوق زن، مطرح می‏نمایند، این مسأله را بسیار حسّاس نموده است، در صورتی که پوشش اسلامی را باید در مجموع ابعادش مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، که با توجّه به مجموع، به نفع زن و جامعه است، و نه تنها دست و پا گیر نیست و تضادی با آزادی ندارد، بلکه زنان در عین حفظ پوشش اسلامی، می‏توانند برترین فعالیّت‏های اجتماعی را داشته باشند، و در چارچوب آزادی‏های صحیح و مقبول، از حق آزادی خود بهره‏مند گردند، زیرا حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلکه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ کرامت زن است، و ما امروز در جمهوری اسلامی ایران می‏بینیم که زنان در همه صحنه‏ها و عرصه‏ها، از مجلس قانون‏گذاری گرفته تا آموزش و پرورش و بیمارستان‏ها و ادارات، می‏توانند در چهارچوب حفظ پوشش اسلامی، به کار و تلاش بپردازند، بی آن‏که حجاب اسلامی برای تلاش‏های آنان، مشکلی ایجاد کند، و حقّ آزادی صحیح آنها را تضییع نماید.
 حجاب در اسلام از یک مسأله کلّی‏تر و اساسی‏تری ریشه می‏گیرد، و آن این است که اسلام می‏خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی، اختصاص یابد، اجتماع منحصرا برای کار و فعّالیت باشد، برخلاف سیستم غربی عصر حاضر، که کار و فعّالیت را با لذّت‏جویی‏های جنسی به هم می‏آمیزد، اسلام می‏خواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند». (3)
علاّمه اقبال لاهوری در اشعار نغز خود در این رابطه، چنین می‏سراید:

شرق را از خود  برد  تقـلید  غرب  *** باید   این    اقوام   را   تـنـقـیـد  غرب
قوت مغرب نه از  چنگ  و  رباب  ***  نی   ز    رقص    دختران   بی‌ حجاب
نی ز سحر  ساحران  لاله  روست  *** نی ز عریان ساق و نی از قطع موست
قوت افرنگ  از  علم  و  فن  است *** از هـمین  آتش  چراغش  روشن است
علم و فن داری جوان شوخ و شنگ  *** مغز   می‌باید     نه   ملبوس   فرنگ

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) زن نمونه یا نمونه زن؟
الگو یکی از طرق سازندگی درمراحل مختلف زندگی است. بسیاری از بی هدفی ها زاییده بی الگویی هاست. زبان الگو، زبان عمل است در نتیجه تأثیری که الگو برافراد می‌گذارد، بسیارعمیق تر و ماندنی تر ازگفتار است. به دلیل اهمیت الگو ادیان الهی و مکاتب بشری سعی درارائه الگو ازنوع خود انسان داشته  اند و ازنقش الگو درآبادانی و ویرانی جوامع غافل نبوده اند .
دین مبین اسلام  الگوها و شاخص‌های‌متعالی ‌ارائه داده و انسانها را به پیروی از سیره عملی و نظری آنان دعوت نموده است. اگر درمکاتب ساخته بشر، الگوی عملی وجود ندارد و آنان ناگزیرند ایده آلیستی بیندیشند، خوشبختانه درمکتب اسلام راستین یعنی تشیع، الگوهای بسیاری وجود دارد.
دامنه تأثیر گذاری اسوه ها از نظر قرآن اعم از حوزه فردی، اجتماعی و تاریخی است . در حوزه فردی نقش سرمشقها اصلاح مناسبات اجتماعی و سیاسی است و درعرصه تاریخی تأثیر اسوه ها به تغییر و تحول در جهت گیریهای تاریخی   ارتباط می‌یابد.
هم اکنون جا دارد به این سؤال پاسخ گفته شود که آیا حضرت زهرا(سلام الله علیها) الگوی زنان است یا الگوی انسان؟ و آیا سیره ایشان قابلیت پیروی برای همه انسانها را دارد و یا مختص زنان می‌باشد؟ پرواضح است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) الگوی کاملی برای همه انسانهاست و همه بشریت می‌توانند با تأسی از سیره ایشان راه نجات و سعادت خود را طی نمایند.
کرامت ها وفضیلت ها مختص مردان نیست. چنانچه زنان جوهری داشته باشند، مسیر تعالی وبالندگی معنوی برای آنان هموار است. اگر علی (علیه السّلام) الگو ونمونه انسان کامل و ایده آل است در وجود مرد بودن، زهرای مرضیه نیز الگوی ایده آل انسان کامل است درمظهر زن بودن. قران وقتی می‌فرماید :« لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة »( احزاب،33/ 31 ) مقصود از «لکم» همه انسان هاست،نه فقط مردان. این مطلب درمورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز صادق است .آنچه فاطمه (سلام الله علیها) را اسوه و نمونه ساخته،کمال انسانی اوست و بدین خاطر متعلق به عالم انسانیت است. ارزش های انسانی اختصاص به زن یا مرد ندارد و به تبع آن اسوه های انسانی نیز همین گونه اند. فاطمه(سلام الله علیها) چنان که اسوه زنان است اسوه مردان نیزهست.( همانند پیامبران و امامان)
بین زن نمونه بودن و نمونه زن بودن تفاوت است ؛ زن نمونه یعنی زنی که سیره و روش او را همگان قادرند در زندگی اتخاذ واعمال نمایند و براساس سیره و سلوک او مسیرزندگی خویش را بپیمایند و نمونه زن یعنی زنی که میان زنان نمونه و الگوست.

بالاترین ارزش زن از نظر حضرت زهرا (علیهاالسلام)
از منظر حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیک ترین حالات زن به خداوند متعال هنگامى است که خود را از دید نامحرمان دور نماید و در منزل خود به خانه دارى و تربیت فرزند و پذیرایى از همسر خود بپردازد. امام صادق علیه السلام به نقل از حضرت فاطمه علیهاالسلام دراین باره فرمود: «أَنَّ أَدْنَى مَا تَکُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِهَا، نزدیک ترین حالات یک زن به خداوند متعال زمانى است که در منزل مى ماند (و به امور خانه دارى و تربیت فرزند مى پردازد).»
آرى، یک زن مسلمان هرگز فرمان خداوند متعال را در مورد حفظ عفت و عصمت خود فراموش نمى کند و در طول زندگى حجاب خود را همانند گوهرى گرانبها پاسدارى مى کند. این سخن معروف حضرت زهرا علیهاالسلام که ضامن پایدارى جوامع و مایه استحکام خانواده هاست، همواره باید در معرض دید بانوان مسلمان به ویژه دختران جوان باشد که فرمود: «خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛ بهترین و نیکوترین عمل زنان آن است که (بدون ضرورت) مردان (نامحرم) را نبینند و مردان (نامحرم) نیز آنان را ننگرند.»
خوشبختى و سعادت زن و جامعه بهترین و نیکوترین عمل زنان آن است که (بدون ضرورت) مردان (نامحرم( را نبینند و مردان (نامحرم( نیز آنان را ننگرند. در همین جمله نهفته است که تا مى تواند از نامحرمان دورى کند و کمترین ارتباط را با آنان داشته باشد؛ امّا متأسفانه در عصر ما شیاطین وسوسه گر و دشمنان اسلام تلاش مى کنند به هر وسیله و عنوانى زنان مسلمان را از هویت خود جدا کنند و به مجامع عمومى و معرض دید نامحرمان بکشانند و به این وسیله آنان را از اهداف اصلى خلقتشان بازدارند.
فرانس فانون نویسنده فرانسوى مى گوید: «نیروهاى اشغالگر در کشور مسلمان الجزائر مأموریت داشتند تا هویت و اصالت فرهنگى ملت الجزائر را نابود سازند و در این راه حداکثر کوشش خود را بر تخریب مسئله حجاب و چادر زنان متمرکز کرده بودند؛ زیرا آن را نشانه مهم اصالت ملى زنان الجزائرى تلقى مى کردند. از دیدگاه استعمارگران هجوم به تار و پود جامعه اسلامى الجزائر ابتدا باید از تحت تأثیر قرار دادن زنان آغاز مى شد. دستگاه استعمارى فرانسه براى مبارزه با حجاب زنان و بیرون کشیدن آنان از کانون خانواده، مبالغ هنگفتى را اختصاص داده بود. آنها بر این باور بودند که حجاب زن سدّ محکم و دژ عظیمى در برابر نفوذ غربیهاست. هر چادرى که کنار گذاشته شود، افق جدید و گام بلندى در تسلط استعمارگران بر کشورهاى اسلامى است. پس از دیدن هر زن مسلمانى که حجاب را کنار گذاشته است، امید تسلط آنان ده برابر مى گردد. با هر چادرى که رها مى گردد، گویى جامعه اسلامى براى پذیرش و تسلیم در برابر استعمارگران آماده تر مى شود.»

حجاب حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
حضرت زهرا سلام الله علیها یك افتخار است برای همه عالم، نه فقط برای شیعه، نه فقط برای عالم اسلام، نه فقط برای ائمه طاهرین (علیهم السلام)، بلكه آن حضرت برای پدر بزرگوارش نیز مایه سربلندی و افتخار به شمار می‌رود. پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به این بانو خیلی افتخار می‌كردند و بارها می‌فرمودند كه خودم و پدر و مادرم به فدای تو. افتخار پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) خیلی معنا دارد؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) از نظر حسب و نسب دارای درجات رفیعی بوده است. شما نمی‌توانید یك خانمی پیدا كنید كه این قدر از نظر نسب، والا و نورانی باشد. ایشان پدری دارد مثل پیامبر اكرم كه خاتم الانبیاء بود. پیغمبری كه همه پیامبران به وجود او افتخار می‌كردند، وجود مباركی كه خود خداوند متعال به او افتخار می‌كند و نظیرش در عالم وجود نیامده و نخواهد آمد. حضرت صدیقه طاهره مادری دارد مانند حضرت خدیجه كه در مورد ایشان هم باید بگوییم یك افتخار برای همه انسانها و مخصوصاً برای تمامی خانمها می‌باشد. در باره حضرت خدیجه همین مقدار بس كه پیغمبر اكرم می‌فرمودند: پیروزی اسلام، مرهون خدیجه است. همسر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز امیرالمومنین علی (علیه السلام) است كه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: زهرا جان اگر علی نبود، كفوی برای تو در عالم وجود یافت نمی‌شد. و اگر تو نبودی كفوی برای علی در عالم نبود. حضرت فاطمه زهرا از لحاظ فرزند نیز فرزندانی نظیر امام حسن و امام حسین و حضرت زینب و ام كلثوم سلام الله علیهم را تحویل عالم بشریت داده‌اند. اسلام مرهون مجاهدتها و تلاشهای فرزندان گرامی حضرت زهراست. شهادت امام حسین (علیه السلام) اسلام را بیمه كرد و مجاهدت حضرت زینب(سلام الله علیها)، شهادت آن حضرت را جهانگیر كرد. حضرت زینب با آن شهامت مثال زدنی در مقابل دشمن گفت: «‌ثكلتك امك یابن مرجانه ما رأیت الا جمیلا». نظیر چنین فرزندانی را در عالم كسی نداشته و نخواهد داشت. اما اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها منحصر به این چهار بزرگوار نیست، بلكه دوازده امام از نسل حضرت زهرا به وجود آمدند كه بارها پیغمبر اكرم به این موضوع افتخار می‌كردند. از همان وقتی كه امام حسین طفلی كوچك بود، پیامبر اكرم او را در دامن می‌نشاندند و می‌فرمودند: «یا حسین التاسع من ولدك هو القائم بالحق به یملأ الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جورا» یعنی حسینم، نهم از فرزندان تو امام زمان است كه به دستش پرچم اسلام روی كره زمین افراشته می‌شود. آنكه عدالت اجتماعیِ سرتاسری می‌آ ورد. آن كه ظلم جهانی را ریشه كن می‌كند و بالاخره آن كه اسلام را جهانی می‌كند و می‌گوید «انّ فی إبنه رسول الله لی اسوه حسنه» یعنی سرمشق من در حكومت، زهرای مرضیه است. آن امامی كه اسلام را جهانی می‌كند و می‌فرماید كه «‌نحن حجج الله علی خلقه و فاطمه حجه علینا» یعنی ما دوازده امام حجت برای مردم هستیم و زهرا (سلام الله علیها) حجت برای ما است. درك كردن معنای این گونه روایات سخت است، این گونه روایات حیران كننده است و انسان با غور در این مطالب پی به جهل خود می‌برد.
نكته مهم كه تذكر آن در این مجال ضروری است اینكه، شناخت ما نسبت به نعمت بزرگی همچون وجود مبارك حضرت زهرای مرضیه چه مقدار است؟ و مهمتر اینكه تا چه اندازه آن حضرت را برای خود اسوه می‌دانیم و از او پیروی می كنیم؟ اگر ما در این باره كوتاهی كنیم و از حضرت زهرا (سلام الله علیها) الگو نگیریم، بالاترین گناه را مرتكب شده‌ایم. زیرا كفران نعمت كرده‌ایم. قرآن كریم می‌فرماید: «لئن شكرتم لأزیدنّكم و لئن كفرتم إنّ عذابی لشدید». اگر حضرت صدیقه طاهره سرمشق جامعه باشد، جامعه رو به تزاید و ترقی خواهد بود و اما اگر زهرا سرمشق زندگی مردم نشد، در دنیا و آخرت عذابی دردناك در انتظار آنان خواهد بود. در خصوص لزوم الگوگیری از سیره حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دو نكته اشاره می‌گردد كه از مصادیق برجسته شیوه‌ زندگانی حضرت زهراست كه نسل كنونی باید اسوه خود قرار دهد.

حجاب از دیدگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
آن بانوی بسیار بزرگ جهان، با این که حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت می‏کرد، در عین حال، در بحرانی‏ترین حوادث سیاسی و اجتماعی، حضور و ظهور داشت.
روزی مرد نابینایی با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) که در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(سلام الله علیها) پرسید: «با این که این مرد نابیناست و تو را نمی‏بیند، چرا خود را پوشاندی»؟ حضرت زهرا(سلام الله علیها) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمی‏بیند، من که او را می‏بینم، وانگهی او بو را استشمام می‏کند». پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) (به نشانه تأیید شیوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّی؛(4) گواهی می‏دهم که تو پاره تن من هستی».
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمود: روزی همراه گروهی در محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) نشسته بودیم. آن حضرت به ما رو کرد و فرمود: «بهترین کار برای زنان چیست؟» هیچ کدام از حاضران نتوانستند جواب صحیح بدهند. هنگامی که متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همین موضوع را از حضرت زهرا(سلام الله علیها) پرسیدم، و ماجرای سؤال پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و پاسخ صحیح ندادن اصحاب را برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) تعریف کردم، و گفتم هیچ یک از ما نتوانستیم پاسخ صحیح بدهیم. حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: ولی من پاسخ به این سؤال را می‏دانم، و آن این است که: «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لایَرِینَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
* حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلکه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ کرامت زن است.
من به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) بازگشتم و عرض کردم: «ای رسول خدا! از ما پرسیدی که چه کار برای زنان برتر است، پاسخش این است که برترین کار برای زنان این است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «چه کسی به تو چنین خبر داد، تو که این‏جا بودی و پاسخی نگفتی؟» علی(علیه السلام) عرض کرد: «فاطمه(سلام الله علیها) چنین فرمود».
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) از این پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(سلام الله علیه) را پسندید و به نشانه تأیید او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّی؛(5) همانا فاطمه، پاره تن من است».
نیز روایت شده: روزی جابر بن عبدالله انصاری همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) به سوی خانه فاطمه(سلام الله علیها) رهسپار شدند. وقتی که به در خانه رسیدند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) اجازه ورود طلبید. فاطمه(سلام الله علیه) اجازه داد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: شخصی همراه من است، آیا اجازه هست با او وارد خانه شویم؟ فاطمه(سلام الله علیها) عرض کرد: «ای رسول خدا «قِناع» (یعنی مقنعه و روسری) ندارم.» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «یا فاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مَلْحَفَتِک فَقِنِعِی بِهِ رأسَکِ؛ ای فاطمه! زیادی لباس بلند روپوش خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان».
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) همین کار را کرد، آن گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و جابر، با کسب اجازه وارد خانه شدند.(6)

تلاش‏های سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(سلام الله علیها)
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در عین آن که حجاب کامل را رعایت می‏کرد، حجاب را پرده‏نشینی و انزوای زنان نمی‏دانست، بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاش‏های اجتماعی و سیاسی نمی‏دانست. از این رو، در عرصه‏های مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت.
محدّثین نقل می‏کنند: شخص پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) دست فاطمه(سلام الله علیها) را گرفت، و به میان مردم آمد و خطاب به مردم فرمود: «هر کس که فاطمه(سلام الله علیها) را شناخت که شناخت، و هر کس که او را نشناخته بداند که فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمّد(صلی الله علیه و آله و سلّم) است. او پاره تن من است. او قلب و جان من است. هر کس او را بیازارد مرا آزرده، و هر کس مرا بیازارد، قطعا خدا را آزرده است» بنابراین، حجاب در سیره فاطمه(سلام الله علیها) پرده نشینی نیست.
در مکّه قبل از هجرت، مشرکان به تحریک ابوجهل به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) آزار می‏رساندند، یکی از آنها به نام «ابن زبعری» شکمبه گوسفندی را برداشت، و به طرف پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) انداخت، به طوری که سر و صورت آن حضرت را آلوده نمود، ابوطالب(علیه السلام) به دفاع از آن حضرت پرداخت،
* پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موی خود را بپوشاند، و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذکر می‏کند، و فتوای فقهاء هم مؤیّد همین مطلب است».
در این هنگام حضرت زهرا(سلام الله علیها) که در آن وقت خردسال بود با آب نزد پدر آمد، و سر و صورت آن حضرت را شست و شو داد. (7)
این ترتیب نتیجه می‏گیریم، حضرت زهرا(سلام الله علیها) در عین آن كه در همایش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهای حریم حجاب و عفاف را رعایت نموده است.

بشارت های خدا به زنان عفیف
امام جعفر صادق(علیه السلام) : اگر زن عفت داشته باشد به دنیا می ارزد وگرنه به خاک هم نمی ارزد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) : ... زنی که برای حفظ غیرت ، استقامت ورزیده و برای خدا وظیفه خود را بخوبی انجام داد ، خدا پاداش شهید را به او خواهد داد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) : پروردگارا زنانی که خود را خود را پوشیده نگه می دارند مشمول رحمت و غفران خود بگردان.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) : شرف مقنعه ای که زن بر سر دارد از دنیا و آنچه در آن است ارزندا تر می باشد.

نتیجه گیری
حجاب و عفاف حضرت زهرا به گونه‌ای است كه ذكر شد، در حالی كه در مقابل نامحرم كوبندگی و قاطعیت دارد، به مسلمانان می‌فهماند كه اختلاط بین زن و مرد ممنوع است. تصور نكنید این بی‌حجابی و بی‌عفافی كه فعلاً در جامعه رایج است، فقط برای ما باعث ناراحتی شده است، بلكه حضرت زهرا نیز از این موضوع بسیار ناراحت است. همه می‌دانیم كه حضرت زهرا بهترین سرمشق است. سرمشق یعنی چه؟ یعنی جامعه باید وضعیت حجاب و عفاف حضرت زهرا را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد و به همان صورت عمل نماید.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در عین آن كه حجاب كامل را رعایت می‏كرد، حجاب را پرده‏نشینی و انزوای زنان نمی‏دانست، بلكه شواهد بسیاری وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاش‏های اجتماعی و سیاسی نمی‏دانست. از این رو، در عرصه‏های مختلف اجتماعی و سیاسی شركت فعّال داشت.
بنابراین «تعادل و تنظیم روابط»، پی آمدهایی چون حضور پرنشاط، سالم، شاداب و تأثیرگذار برای مردان و زنان در عرصه های مختلف خانواده و جامعه خواهد داشت و بن بستی از فساد و تباهی در هیچ یک از میدانهای فعالیت ایجاد نخواهد کرد.
به هرحال آنچه که بر می آید این است که حجاب محدودیت ساز نیست بلکه ایجاد مصونیت می کند. البته باید ذکر کرد که حجاب فقط برای زنان نیست و برای مردان نیز ضروری به نظر می رسد. از بین رفتن حجاب در جوامع کنونی نماد رشد و پیشرفت نیست نماد عقب ماندگی و غربزدگی کشورهای اسلامی می باشد.
 
پی نوشت ها :
1) نور (24) آیه 30 و 32و 33؛ احزاب(33) آیه 32، 33 و 59.
2) مرتضی مطهّری، مسأله حجاب، چاپ جدید، ص79.
3) همان، ص83.
4) علاّمه مجلسی، بحار، ج43، ص91.
5) علاّمه علی بن عیسی (اِرْبِلی، کشف الغمّه، ج2، ص23 و 24.
6) علاّمه علی بن عیسی اِرْبِلی، کشف الغمّه، ج2، ص24.
7) علاّمه سروی، مناقب آل ابی‏طالب، ج1، ص60
ماخذ :
- مسأله حجاب در سیره حضرت زهرا،‌ حجة‏الاسلام والمسلمین محمد محمّدی اشتهاردی
- حجاب حضرت زهرا ، آمنه مظاهری

منبع : http://www.ido.ir

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:50
حجاب و عفاف

منکرات رسانه ای و ...

رسانه های جمعی تأثیر به سزا و نقش چشم گیری در شکل گیری فرهنگ ها و ارزش های هر جامعه دارند که با پیشرفت فزاینده فناوری ها و جریان گسترده اطلاعات در جهان معاصر، و نیز به دلیل پیچیدگی ها و توسعه رسانه ها در سطح ملّی و فرا ملّی ، توجّه به ظاهرگرایی ها و تأثیرگذاری آنها در فکر و فرهنگ مخاطبانِ قشرهای مختلف، نقش آفرینی آنها نمود بیشتری یافته و در معرض انحراف قرار گرفته است؛ انحرافاتی چون تجلیل از طاغوتیان و چهره های نفاق و کفر، به بهانه هایی مثل بزرگداشت هنر، علم و ادبیات. از این رو، لازم است عملکرد رسانه ها به درستی ارزیابی شود. سعی نگارنده بر این است که آفات پرداخت رسانه ها به برخی منکرات رایج را که با ظاهر خیرخواهانه انجام می گیرد، ذکر و تحلیل کند، شاید این زنگ هشدار بتواند مسئولان و مدیران انقلابی را به خود آورد.
رسانه های ملّی (صدا و سیما) به عنوان رسانه ای جمعی از امتیاز شکل دهی و تأثیرگذاری بر فرهنگ جامعه برخوردار است، ولی به دلیل پیچیدگی های ارتباط جمعی و مدیریت پیام، لازمه تحقق چنین امری دقت، تفکر و تأملی عمیق و شایسته است، به ویژه که رسانه ملی نظام اسلامی ایران باید عملکردی داشته باشد که منجر به گسترش ارزش های دین و انقلاب و بسترساز عبودیت فردی و اجتماعی شود و این هدف، نیازمند پیمودن مسیری طولانی و تلاش علمی فراوانی است تا بدین سان، هم از آرمان های مطلوب اسلام و انقلاب اسلامی فاصله نگیرد و هم به طاغوتی گری، استبدادگرایی، روشنفکری های عوام فریب و به ظاهر دینی منجر نگردد.
به عبارت دیگر، رسانه ملی و جمعی، نیازمند طرّاحی و تعیین مدل ها و ساختارهای کارآمد به منظور مدیریت پیام ها، تصاویر و خدمات رسانه ای است.

آفات توجه رسانه به منکرات
از منکراتی که امروزه در برخی رسانه های جمعی دیده می شود، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. ایجاد زمینه حمایت از بیگانگان و دشمنان دینی در داخل و خارج کشور؛
2. تجلیل از چهره های طاغوتی به بهانه خدمات علمی، هنری و ادبی؛
3. ایجاد زمینه آزاد اندیشی های غلط و ترویج نظریه های غیر متخصصانه در دین؛(1)
4. توجه بی حد و حصر و غیر منطقی به عادات جاهلانه و عواطف انسانی، به جای توجه به قانون گرایی و واقعیت های مذهبی؛
5. توجّه بسیار به تفریح و سرگرمی مخاطبان، به جای سوق دادن اندیشه ها به مسائل مهم و جاری زندگی اجتماعی، خانوادگی و ملّی؛
6. رواج پیام های تبلیغی بی حد و حصر و به دور از ارزش های اسلامی و آرمان های انقلابی؛(2)
7. ایجاد شبهه های بسیار درباره انقلاب و نظام اسلامی.(3)
لازمه پیشرفت مطلوب در مسیر ارزش های اسلامی، این است که رسانه ملی با منکرات شایع یاد شده، مبارزه جدی کند و نقش مؤثر و کارای خویش را در فرهنگ سازی، به شیوه ای ایده آل و مترقّی نشان دهد. به همین دلیل، بازنگری و ایجاد خلاقیت و نوآوری در این مجموعه، ضرورتی اجتناب ناپذیر است و می طلبد که نیازهای اساسی این رسانه، در دو حیطه درون و برون سازمانی، مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. البته ابتدا لازم است آثار بسیار منفی گرایش به منکرات در رسانه ها و مطبوعات، ذکر و سپس به این موضوع به عنوان راهکار مقابله با منکرات مذکور پرداخته شود. مهم ترین آفاتی که ممکن است بر رسانه ها عارض شوند، عبارت اند از:
1. دور کردن مردم از هویت گرایی و هویت شناسی خود؛
2. فاصله گرفتن از ارزش ها و باورهای مکتبی و رواج ناهنجاری ها؛
3. فاصله گرفتن از نقش آگاه سازی و تبدیل شدن آنها به عرصه کنش و واکنش های غیر منطقی؛(4)
4. غلبه الگوهای مبتنی بر غرب گرایی و رواج فرهنگ غربی؛
5. ترویج مدل های ناکارامد و ابزاری، چون: اقتدارگرایی، توسعه ظاهریِ مبتنی بر بازار و جنبه های تجارتی.(5)

راهکار محو منکرات رسانه ای
این موضوع به دو بخش قابل تفکیک است: درون سازمانی، برون سازمانی.
1. به نظر می رسد از منظر درون سازمانی، برای مقابله با آفات یاد شده، به طرح کلی نیاز باشد؛ یعنی ارائه فکر برای بهبود و ارتقای کمیت و کیفیت فعالیت های سازمانی همچون: افزایش راه های صحیح بهره وری، کاهش هزینه ها، عرضه تولیدات یا خدمات جدید و تولید برنامه ها و مواد رسانه ای با بهره گیری از روش های بهتر و بازنگری در روش های گذشته. همچنین بازنگری در فرایند فعالیت اداری، به همراه کاهش بوروکراسی و تلاش در جهت کیفیت بخشیدن به امور، در کنار بالا بردن دانش و ایجاد تجربه ها و تخصص ها در میان عناصر و کارکنان مجموعه رسانه.(6)
2. رسانه های جمعی، خصوصاً رسانه های تصویری، با توجّه به نقش ممتاز آنها در شکل دهی افکار عمومی و قدرت فرهنگ سازی باید همواره و از جمیع ابعاد بر عملکرد خود نظارت کنند؛ نظارتی که بتواند مجموعه کوشش های رسانه ای را در بازگرداندن قدرت و خصلت ارزشی به درون خود کارساز جلوه دهد، نه اینکه کوشش های آن به مثابه عاملی ترس آور و مهیب و تحت سلطه بیگانگان جلوه کند.(7)
به طور کلی، ارزیابی عملکرد در برنامه های رسانه ای باید در صدر فعالیت های رسانه قرار گیرد و در مسیر هدف؛ یعنی معیارهای مصوب، کیفیت مطلوب برنامه ها و حفظ هنجارگرایی دینی قدم بردارد.(8)
3. لازم است رسانه ها به عنوان وسیله ای برای اشاعه و ترویج صحیح دین، مطرح باشند. همچنین در این جهت، زمینه ای برای مشارکت و گفتگوی نسل های مختلف جامعه فراهم آورند و عامل پرورش و تبلور افکار عمومی جهت انتقال صحیح فرهنگ باشند تا هم تصدیق کننده ارزش ها و باورهای مردمی باشند و هم فاصله میان زندگی خصوصی و اجتماعی آنها را کاهش دهند.(9)
4. مبنای برنامه و ارزیابی رسانه ای نباید فقط متکی بر قضاوت مخاطبان باشد؛ زیرا اکثریت و عموم مخاطبان، وقوف کامل و جامعی به ارزش ها و عوامل تأثیرگذار بر خودشان و نیز توانایی تشخیص حق و باطل بودن را ندارند.(10)
5. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با صراحت بر ضرورت حاکمیت ارزش ها در رسانه ها و نیز ابزارهای ارتباط جمعی، تأکید کرده است و بر لزوم حرکت صدا و سیما در جهت روند تکاملی انقلاب اسلامی، اشاعه فرهنگ اسلامی، بهره گیری از اندیشه های متفاوت در این زمینه، و از طرفی جلوگیری از ترویج خصلت های تخریبی و ضدّ اسلامی سخن گفته است.
همچنین در ماده 9 قانون اساسنامه سازمان صدا و سیما، بر هدف اصلی سازمان به عنوان «دانشگاهی عمومی»، بر ایجاد محیط مساعد برای تزکیه و تعلیم انسان و رشد فضائل اخلاقی و شتاب بخشیدن به حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در سراسر جهان، تأکید شده است.(11)

همفکری با مردم
به لحاظ برون سازمانی، مخاطبان صدا و سیما، مردم هستند و از این منظر، رسانه در همه روز و در خصوصی ترین فضاهای زندگی آنها حضور دارد و از جایگاه و اهمیت فراوانی در مواجهه با رسانه برخوردارند.
به عبارت دیگر: سازمان صدا و سیما به عنوان متولّی رسانه های جمعی، می تواند جنبه بیرونی و به تعبیری، خروجی فعالیت های خویش را به سمتی سوق دهد که نه تنها موجب بروز خلاقیت و نوآوری های بنیادی در بینندگان و شنوندگان گردد، بلکه با نوآوری در برنامه های ارائه شده، گامی جدی در تثبیت آرمان ها و ارزش های انقلابی و حفظ هویّت اصلی آنها بردارد و این مقصود با کاربردی کردن برنامه ها در عرصه های دینی و اجتماعی و ایجاد زمینه برای گسترش همکاری های مطلوب مردم و رسانه در مسیر ارتقای سطح اندیشه و تفکّر مخاطبان، امکان پذیر و عملی می گردد.(12)

نتیجه
مهم ترین نتیجه این مقاله، آن است که برای مقابله با فساد و ترویج هرج و مرج، باید در ایجاد فضاهای نو و ابتکارات خلاّقانه و مطابق با ارزش های الهی و شعائر اسلامی در عرصه رسانه، کوشید و در حقیقت فضای رسانه باید به رشد مطلوب فرهنگی و اجتماعی اسلامی کمک کند و این امر ممکن نمی شود مگر اینکه رسانه در درون و برون، وظیفه الهی و مسئولیت اجتماعی خویش را به منصه ظهور رساند.

پی نوشت ها:
1 . مصباح دوستان، رضا صنعتی، قم، نشر همای غدیر، ص 130 133.
2 . همان؛ مجموعه دروس رشته علوم ارتباطات اجتماعی، هیئت علمی سنجش تکمیلی، تهران، نشر سنجش، ج1، ص 258 268.
3 . تهاجم شیطانی، م. سلحشور، قم، انتشارات فیضیه، بهار1380ش، ص 37 و 38.
4 . فصلنامه اندیشه صادق، مقاله «رسانه ملی در افق هنجارگرایانه»، جلال غفارّی، ش 24، ص10 14.
5 . همان، ص18و19؛ مجموعه دروس رشته علوم ارتباطات اجتماعی، ص 293 295.
6 . ماهنامه رواق هنر و اندیشه، مقاله «نوآوری و رسانه»، وحید حیاتی، ش 23، ص12 و 13.
7 . فصلنامه پژوهش و سنجش، مقاله « نظارت چشم سوم رسانه»، علی اکبر قاضی زاده، ش28، ص46 و 47.
8 . همان، مقاله «مروری بر نقش تحلیل محتوا در نظارت و ارزیابی»، مرضیه رضائیان، ش28، ص85.
9. برگرفته از نوار جلسات پروفسور مولانا در شورای برنامه ریزی مرکز طرح و برنامه ریزی صدا و سیما، خرداد 1384ش.
10 . وسائل ارتباط جمعی و تغییر ارزش های اجتماعی، فرامرز رفیع پور، تهران، نشر کتاب فرا، چ1، ص 9 و10.
11 . فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق7، مقاله «تعامل دین و رسانه از دیدگاه حقوق»، محسن اسماعیلی، ش21، ص23 27؛ مقاله «رسانه ملی در افق هنجارگرایانه»، جلال غفاری، شماره 24، ص22و23.
12. برای مطالعه تفصیلی این موضوع ر.ک: فصلنامه رواق هنر و اندیشه، ش23، ص14 16، مقاله «نوآوری و رسانه».

برگرفته از : كوثر - زمستان 1387 - شماره 76
منبع : http://hawzah.net

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:45
حجاب و عفاف

مهار شهوت مساوی با خوشبختی

شهوت رانی عبارت است از: متابعت كردن آدمى قوه شهویه خود را در هر چیزى كه میل به آن مى‏كند و آدمى را به آن مى‏خواند، از: شهوت شكم و فرج و حرص مال و جاه و زینت وامثال این‌ها؛ و بسیارى از علماى اخلاق تخصیص داده‏اند آن را به متابعت شهوت شكم و فرج و حرص براكل وجماع. حكمت و فایده شهوت با این همه آشوب و آفتى كه براى انسان به بار مى‏آورد بقاء نسل و دوام وجود انسان است، امّا اگر شهوت كنترل نشود و بوسیله عقل در حد اعتدال نگهدارى نشود از بزرگ‌ترین موجبات هلاكت انسان است. عقل كه كارفرماى مملكت بدن است به واسطه آن مقهور و (منكوب)، و قوه عاقله كه مخدوم قوا و حواس است، خادم و مغلوب مى‏گردد. تا كار به جائى مى‏رسد كه همت انسان بر تمتّع و از سلوك آخرت مهجور مى‏شود، حتی چنان قوه شهویه غلبه نماید كه قوه دین را مضمحل و خوف خدا را از دل زایل نموده، آدمى را به ارتكاب فواحش بدارد.
حال که اهمیت قوه شهوت را دانستیم همت براین كردیم تا این مجموعه را گردآوری كنیم تا بتوانیم شناخت بهتری را در رابطه با این موضوع به خوانندگان محترم به خصوص جوانان عزیز بدهیم.
در این تحقیق ابتدا ما اهمیت شهوت را از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت بیان کردیم تا بدانیم که خدا و اهل بیت علیه السلام این موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند برخلاف بعضی افراد که فکر می‌کنند این موضوع باید طرد شود، چون حد اعتدال آن را نمی‌دانند، لذا برای اهمیت این موضوع در ادامه شاخه های شهوت وعوامل و اسباب شهوت پرستی را آوردیم تا با مطالعه آن متوجه افراط و تفریط این نعمت الهی بشویم، که اگر از حد اعتدال خارج شود آثار زیانباری را در بردارد که در این تحقیق ما آن‌ها را بیان کرده‌ایم.
اما نباید نگران شد هرمشکلی راه چاره ای دارددر این تحقیق برای شهوت پرستی هم دو راه چاره ذكرشده است: علمی و عملی، که در ادامه این دو راه را بیان کردیم.
شكم منشأ دردها و بیماری‌ها و آفات و سرچشمه شهوات است، زیرا به دنبال آن شهوت فرج به هیجان مى‏آید و باعث روى آوردن به آمیزشهاى بسیار مى‏شود، و این دو شهوت، میل و رغبت به جاه طلبى و مال جوئى را افزون مى‏كند تا به خوراك و آمیزش بیشتر دست یابد، و به دنبال آن انواع بیماریهاى روانى از حسد و هم چشمى و ریا و تفاخر و عجب و كبر پدید مى‏آید و از این‏ها حقد و دشمنى پیدا مى‏شود و این همه آدمى را بى‏اندیشه به به گناهان و ستم و تجاوز و منكرات و فحشاء مى‏كشاند؛ و تمامى این‏ها ثمره اهمال و رها ساختن شكم و سركشى سیرى و پرخورى است؛ و اگر بنده‏اى نفس خود را به گرسنگى رام سازد و راه وسوسه‏هاى شیطان را ببندد به طغیان و سركشى نمى‏افتد و كارش به فرو رفتن در دنیا نمى‏كشد و در گردابهاى هلاكت گرفتار نمى‏شود، لذا در انتهای پژوهش از شكم پرستی و شهوت جنسی به طور جداگانه صحبت شده است و راههای پسشگیری از این آفت را هم بیان كردیم، باشد كه این پژوهش بتواند كمكی را در این رابطه به خوانندگان عزیز، به خصوص جوانان برساند تا باكنترل این عطیه الهی بتوانیم به سعادت ابدی دست پیدا كنیم.
كلید واژه: شهوت، عقل، شهوت پرستی، شهوت جنسی، شكم پرستی
زندگى در هر مجموعه نظام‏مندى، تابعى از هدفمندى‏ها و ابزارهاى لازم براى رسیدن به آن اهداف است. ازاین‏رو شرایط و امكانات و چگونگى زندگى در دوران جنین، با زندگى در دنیا متفاوت است چنان كه زندگى دنیا با چگونگى زندگى در نظام آخرت متفاوت است. پس از بیان این واقعیت به خوبى قابل درك است كه زندگى در دنیا و برآوردن نیازهاى مختلف جسمى و روحى انسان و چگونگى روابط با دوستان و مقابله با دشمنان نیازمند نیروها و ابزارهاى ویژه‏اى مى‏باشد. از آن جمله نیروى شهوت، غضب، خیال و عقل و هر كدام در گردش مجموعه زندگى شخص و روابط با دیگران، نقش خاصى را ایفا مى‏كنند و اگر با نگاهى همه جانبه به زندگى انسان در دنیا نگریسته شود وجود همه نیروها و غرایز تعریف شده و نمایان‏گر هندسه مستحكم نظام هستى است.
بی‎تردید یكی از نیرومندترین غرایز، نیروی شهوت و غریزه جنسی است. این نیرو كه از ابتدای تولد به صورت نهفته در وجود آدمی به ودیعه نهاده شده است، تا زمان بلوغ هم چنان دوران آرام و بی‎تحركی را پشت سر می‎گذارد، اما به محض شروع دوران نوجوانی آرام آرام زمان بیداری و شكفتگی آن فرا می‎رسد و رفته رفته تمامی وجود انسان به خصوص جوان را در برمی‎گیرد و بر تمامی رفتار انسان اثر می‎گذارد. به همین دلیل غریزه جنسی و نیروی شهوت فرد را با مشكلاتی مواجه می‎سازد. اسلام تنها راه ارضای غریزه جنسی را ازدواج می‌داند چه دایم و چه موقت؛ و در صورت نبود شرایط ازدواج توصیه به تعدیل و كنترل آن تا فراهم شدن موقعیت ازدواج می‌کند. كنترل غریزه امری ممكن و در عین حال پیچیده و دشوار است و در روایات از آن تعبیر به جهاد اكبر می‌کنند.
حال که متوجه این امر مهم شدیم این مجموعه را گردآوری کردیم تا با عنایت خدا و امام زمان بتوانیم قدمی در این راستا برداریم، امید است با رعایت این نكات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانیم غریزه جنسی و حس شهوت را در خویش كنترل و مهار نماییم.

مفهوم شهوت: 
 «شهوت» در لغت داراى مفهوم عامى است كه به هرگونه خواهش نفس و میل و رغبت به لذّات مادى اطلاق می‌شود؛ گاهى علاقه شدید به یك امر مادى را نیز شهوت می‌گویند. مفهوم شهوت، علاوه بر مفهوم عام، در خصوص «شهوت جنسى» نیز به كار رفته است. واژه «شهوت» در قرآن كریم هم به معنى عام كلمه آمده است و هم به معنى خاص آن. در این بحث، نظر ما بیشتر به معناى خاص آن است، زیرا آثار مخرّب و زیانبار آن بیش از سایر کشش‌های مادى است وموجب سقوط فرد و جامعه می‌شود. طبق نظر كارشناسان حقوقى، «شهوت جنسى» در ایجاد جرم و جنایت نقش عمده را دارد تا جایى كه گفته شده است: «در هر جنایتى، شهوت جنسى نیز دخیل بوده است». شاید این تعبیر، مبالغه آمیز باشد، ولى به یقین منشأ بسیارى از جنایات و انحرافات، طغیان «غریزه جنسى» و شهوت پرستى است. خون‌های بسیارى در این راه ریخته شده و اموال فراوانى برباد رفته، اسرار مهم كشورها به وسیله زنان جاسوسى كه سرمایه و ترفند كارشان استفاده از زیبایى و آلودگى یشان بوده، افشا شده و آبروى بسیارى از آبرومندان در این راه ریخته شده است. (1)

مصادیق شهوت در قرآن كریم
شهوات مانعی در راه سعادت واقع
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَمِ وَ الْحَرْث ذَالِكَ مَتَعُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمََاب‏(2)
محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند ولى) این‌ها (در صورتى كه هدف نهایى آدمى را تشكیل دهند)، سرمایه زندگى پست (مادى) است و سرانجام نیك (و زندگىِ والا و جاویدان)، نزد خداست.
انحراف از آثار شهوترانی
وَ اللَّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَ یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشهََّوَاتِ أَن تمَِیلُواْ مَیْلاً عَظِیمًا (3)
خدا مى‏خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نماید)، امّا آن‌ها كه پیرو شهواتند، مى‏خواهند شما به کلی منحرف شوید.
شهوت پرستی موجب ظلم
فَلَوْ لَا كاَنَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِیَّةٍ یَنهَْوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فىِ الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِّمَّنْ أَنجَیْنَا مِنْهُم وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَ كاَنُواْ مجُْرِمِین‏ (4)
چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند كه از فساد در زمین جلوگیرى كنند!؟ مگر اندكى از آن‌ها، كه نجاتشان دادیم! و آنان كه ستم مى‏كردند، از تنعّم و كامجویى پیروى كردند و گناهكار بودند (و نابود شدند)!
پیروی از شهوات موجب گمراهی
 فخََلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشهََّوَات فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا (5)
 امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته‏اى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند، و از شهوات پیروى نمودند و بزودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند دید
پناه بردن به خدا هنگام آماده بودن زمینه بروز شهوات
قَالَ رَب السِّجْنُ أَحَبُّ إِلی مِمَّا یَدْعُونَنىِ إِلَیْه وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنی كَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِْنَّ وَ أَكُن مِّنَ الجَْاهِلِین‏، فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَه كَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم‏ (6)
(یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوب‌تر است از آنچه این‌ها مرا بسوى آن مى‏خوانند! و اگر مكر و نیرنگ آن‌ها را از من باز»
نگردانى، بسوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود! پروردگارش دعاى او را اجابت كرد و مكر آنان را از او بگردانید چرا كه او شنوا و داناست!

شهوت در روایات اسلامی
این مسئله در منابع روایى اسلام، مورد توجه فراوان قرار گرفته است كه بیشتر آن‌ها بیانگر هشدار، درباره پیامدهاى خطرناك آن است. این احادیث تكان دهنده، هر خواننده اى را تحت تأثیر عمیق قرار داده و روشن می‌سازد كه آلودگى به «شهوت» ـخواه به مفهوم عام و خواه به مفهوم خاص آن از موانع اصلى سعادت و كمال انسان‌ها و از اسباب مهم گسترش گناه و جنایت در جامعه بشرى است كه در ذیل، به بعضى از آن احادیث اشاره می‌شود:
1. پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) می‌فرمایند: «مَا تَحْتَ ظِلِّ السَّماءِ مِن اِلَه یُعبَدُ مِنْ دُونِ اللّهِ اَعْظَمُ عِنْدَ اللّهِ مِنْ هَوىً مُتَّبِع؛ در زیر آسمان معبودى جز خدا پرستیده نشده است كه در پیشگاه خدا، بدتر از هوا و هوسى باشد كه انسان را به دنبال خود می‌کشاند».(7)
2. امام امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (علیه السلام) می‌فرمایند: «اَلشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلات؛ شهوت‌ها، زهرهاى كشنده است» كه شخصیّت و ایمان و مروّت و اعتبار انسان را نابود می‌سازد (8)
3. مردى به حضرت باقر (علیه السلام) گفت: عبادتم ضعیف و روزه‌ام اندك است ولى امید دارم كه جز حلال نخورم . حضرت فرمود: كدام كوشش و عمل از نگاه داشتن شكم و شهوت از حرام برتر است ؟ (9)
4. رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: أَكْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِى النَّارَ الأجْوَفَانِ: البَطْنُ وَالفَرْجُ. « بیشتر چیزى كه امت من به سبب آن وارد آتش می‌شوند شكم و شهوت جنسى است » . (10)
5. همان حضرت (علیه السلام) در جاى دیگر می‌فرمایند: «اِمْنَعْ نَفْسَكَ مِنَ الشَّهَواتِ تَسْلَمْ مِنَ الآفات؛ اگر می‌خواهید از آفات در امان باشید، خویشتن را از تسلیم شدن در برابر شهوات بازدارید».(11)
6. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ اِذا غَضِبَ وَ اِذا رَغِبَ وَ اِذا رَهِبَ وَ اِذا اِشْتَهى، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّار؛ کسى كه به هنگام غضب و تمایل و ترس و شهوت، مالك نفس خویش باشد، خداوند جسد او را بر آتش دوزخ حرام می‌کند».(12)
7. امیر مؤمنان على (علیه السلام) در حدیث دیگرى می‌فرمایند: «ضَادُّوا الشَّهْوَةَ مُضادَّةَ الضِّدِ ضِدَّهُ وَ حَارِبُوهَا مُحَارِبَةَ الْعَدُوِّ العَدُّو؛ با خواهش‌های نفسانى در تضاد باشید، همچون تضاد دو ضد با یكدیگر و با آن به پیكار برخیزید (مانند) پیكار دشمن با دشمن».(13)

عقل‏هاى اسیر شهوت:
قال على علیه السلام: «وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ اسیرٍ تَحْتَ هَوى‏ امیرٍ»؛
«چه بسیار هوى و هوس‏هایى كه عقل‏ها را تحت سلطه خود در آورده و آن‏ها را اسیر كرده است» (14)
در وجود هر انسانى دو نیرو وجود دارد:
1. نیروى عقل، كه باید بر تمام اعضاء و نیروها و احساسات انسان امیر باشد.
2. تمایلات و شهوات نفسانى، كه باید ابزار اجرایى عقل باشند و تحت فرمان او
اگر هر یك از این دو نیرو در جاى خود به كار گرفته شود، آنچه خداوند از انسان انتظار دارد به انجام مى‏رسد، و انسان حقیقتاً خلیفه خداوند مى‏شود. امّا اگر برعكس شد، و هوى و هوس فرماندهى را در دست گرفت و عقل به عنوان ابزارى در اختیار آن قرار گرفت و اسیر تمایلات شهوانى شد، چنین انسانى از مسیر حق منحرف مى‏گردد و این انحراف ممكن است آن قدر زیاد شود و چنین انسانى به قدرى از صراطمستقیم دور گردد، كه مانند چهارپایان بلكه پست‏تر از آن‏ها شود! (15)
آرى اگر عقل، كه به منزله پدر پر تجربه‏اى در یك خانواده است، اسیر تمایلات و بى‏بندوبارى‏هاى جوان‏هاى خام و بى‏تجربه و مالامال از شهوات گردد، چنین خانواده‏اى از هیچ خطرى در امان نخواهد بود!.
بنابراین اگر مى‏خواهیم مورد نظر خداوند باشیم، باید عقل را در خانواده، جامعه، كلّ كشور، و بلكه سراسر دنیا حاكم كنیم و او را از اسارت هوى‏ها و هوس‏ها آزاد نماییم. در این صورت بدون شك جهان، كه در شرایط موجود همچون جهنّمى سوزان است، تبدیل به گلستانى با صفا خواهد شد، و همه انسان‏ها مى‏توانند بدون تجاوز به حقوق یكدیگر، به صورت مسالمت‏آمیز زندگى راحت و بى‏دغدغه‏اى داشته باشند. (16)

عقل و شهوت ملاك سعادت و شقاوت:
آن نیروئى كه موجب درك حقایق، و پذیرش واقعیات، و طراح سعادت و سلامت، و مدبّر امور مثبته در حیات انسان می‌باشد عقل است. در روایات اهل بیت به نقل اصول كافى در باب عقل، از این گوهر باارزش تعبیر به پیامبر باطن شده!
شهوت به طور طبیعى نعمت حق و موجب لذت برى از حیات مادى، و باعث حركت و كار و كوشش و فعالیت انسان در جهت زندگى دنیائى و گاهى آخرتى است. شهوت اگر مقید به نور عقل، و دنباله رو براى این چراغ پرفروغ معنوى باشد، فضاى زندگى فضائى سالم، و عرصه گاه حیات سفره رحمت حق، و وجود آدمى مصداق انسانیت، و ارزشش از ارزش ملائكه برتر!!
عقل اگر در زندان شهوت اسیر شود، و از پخش نور خود ممنوع و محروم گردد، كارگردان حیات آدمى شهوت بى قید و شرط، وخواسته هاى بى محاسبه شود، و چشم باطن و ظاهر از پى شهوت، جز امور مادى نبیند، و ملاك حیات انسان شكم و غریزه جنسى گردد، آثار انسانیّت محو، و آدمى بدتر از حیوانات و بهائم شود.
عبداللّه بن سنان می‌گوید از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم: ملائكه بالاترند یا بنى آدم؟ حضرت پاسخ دادندكه امیرالمؤمنین فرموده‌اند:
 إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِى الْمَلائِكَةِ عَقْلا بِلا شَهْوَة، وَ رَكَّبَ فِى الْبَهائِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْل، وَ رَكَّبَ فى بَنى آدَمَ كِلْتَیْهِما، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِم. (17)
خداوند عز و جل در ملائكه عقل بدون شهوت قرار داد، و در چهارپایان شهوت بدون عقل گذاشت، و در بنى آدم عقل و شهوت مقرّر داشت، پس كسى كه عقلش بر شهوتش غالب آید بهتر از ملائكه، و هر آنكس شهوتش بر عقلش غلبه كند بدتر از حیوانات است.
این حقیقت اگر در جنس زن همانند مرد تجلى كند بدون تردید ارزش و قیمت و كرامتش بیش از ملائكه خواهد شد، و اگر این موجود از عقل دوراندیش، و پیامبر باطن، و نور درون چشم بپوشد، و همت خود را زر و زیور، و عشوه و ناز و آرایش و شهوت، و جلوه و خودنمائى در برابر دیگران، و بیگانه از خدا زیستن قرار دهد همچون مردان فاسد و كافر و ناسپاس از حیوانات بدتر است. (18)

فرق عاقل و جاهل‏:
قال على علیه السلام: «الْعاقِلُ عَدُوُّ لَذَّتِه‏ وَ الْجاهِلُ عَبْدُ شَهْوَتِه»؛ (19)
«انسان عاقل دشمن هوس‏ها و شهوات خویش است، ولى شخص نادان اسیر و بنده شهوات خود مى‏باشد»
امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات زنده عقل اوست و گرنه از نظر جسمانى بسیار ضعیف و آسیب‏پذیر و نیازمند است، به گونه‏اى كه بخشى از علم طب را از حیوانات فراگرفته است! بعضى از حیوانات به هنگام بیمارى از گیاهان خاصّى استفاده مى‏كنند و درمان مى‏شوند. انسان از این حیوانات راه درمان برخى بیمارى‏ها را فرا گرفته است! تحمّل انسان در برابر آفات طبیعى و مشكلات بسیار كمتر از حیوانات است. به هر حال امتیاز انسان به عقل اوست، عقلى كه او را حاكم مطلق بر جهان كرده است.
ولى سؤالى كه در این جا مطرح مى‏باشد این است كه عقل چیست؟
از دیدگاه مادّى‏ها عقل چیزى است كه انسان را با كمترین زحمت به‏ بیش‏ترین منافع برساند! امّا از دیدگاه خداپرستان عقل چیزى است كه موجب جلب رضاى خداوند شود و انسان را به سعادت برساند!
حضرت على علیه السلام در تفسیر عقل مى‏فرماید: «عاقل كسى است كه مخالف و دشمن هواپرستى باشد و بى‏عقل و نادان كسى است كه اسیر خواسته‏هاى دل خویشتن است». منظور از «لذّت» در این روایت «هواپرستى» است و گرنه اسلام نه تنها با «لذّت» مخالف نیست بلكه دستور داده است كه هر روز بخشى از وقت انسان صرف سرگرمى‏هاى سالم شود، تا براى باقى‏مانده روز توان انجام كارها را داشته باشد.
بنابراین مراد از لذّت در این حدیث هوى و هوس‏هاى نامشروع است.
جمله بعدى روایت كه تصریح به كلمه «شهوت» دارد شاهد خوبى بر این مدّعا است، طبق این روایت شریف دنیاى امروز، كه غرق در هوى و هوس، شهوات جنسى، موادّ مخدّر، فحشا، فساد، تبعیض و بى‏عدالتى و مانند آن است، دنیاى عاقلى محسوب نمى‏گردد. (20)

شاخه های شهوت: (21)
سبب هیجان شهوت ، محبت و عشق بى اندازه به دنیاست كه مانند درختى در كنار وسوسه هاى شیطان و همنشینى با بدكاران و از خدا بى خبران رشد و نمو می‌کند و شاخه هاى شهوات از آن می‌روید و تبدیل به شجره‌ی ملعونه می‌شود ، كه میوه اى جز ارتكاب گناهان ، و حاصلى جز دور شدن از خدا و رسیدن به محرومیت از رحمت و اهلیّت براى خزى دنیا و آخرت و افتادن به دوزخ ندارد . این درخت خطرناك كه نمونه اى از درختان جهنم ، و به ویژه درخت زقّوم است ، جز با تیشه‌ی موعظه و نصیحت و توجه به خدا و بازگشت به او و اندیشه در عاقبت و عبرت گرفتن از حوادث ریشه كن نمی‌شود . اهل حقیقت می‌گویند: از خطرناک‌ترین شاخه هاى این درخت كه در بسیارى از نفوس ریشه دوانده و سبب بروز انواع معاصى و گناهان و علّت پیدایش بسیارى از زشتی‌های اخلاق در آنان شده است ، هفت شاخه است:
1. شهوت مقام و ریاست و جاه و جلال .
2. شهوت مال و ثروت و مُلك و منال .
3. شهوت كاخ و قصر و عمارت هاى گران قیمت .
4. شهوت مباشرت با زنان زیبا و طنّازان هم چون حور
5. شهوت خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های لذت بخش و سكرآور
6. شهوت لباس‌های فاخر و پوشیدنی‌های ابریشمى و رنگارنگ
7. شهوت معاشرت و نشست و برخاست با اهل فسق و فجور و آلوده دامنان به گناه و معصیت .
 8. این هفت شهوت خواه ناخواه سبب بروز هفت صفت شیطانى از افق باطن انسان ، و مانع تابش خورشید عرفان بر مرغزار دل‌های غافلان است:
 9. تكبّر
10. ریا و خودنمایى
11. حسد و حقد
12. حرص و طمع
13. بخل
14. ستم
15. خشم و غضب

عوامل و اسباب شهوت پرستى (22) 
 براى درمان مفاسد اخلاقى، باید نخست علل و ریشه‌ها و اسباب آن را بیابیم. بزرگان علم اخلاق نیز، درمباحث این علم، به بحث از انگیزه‌ها، اهمّیّت فوق العاده اى داده‌اند؛ به همین دلیل لازم است بحث دقیقى در مورد عوامل شهوت پرستى داشته باشیم. امیال و خواسته هاى درونى كه از آن به شهوات تعبیر می‌شود، مخصوصاً شهوت جنسی یك امر طبیعى و خدادادى بوده و از عوامل حركت انسان، براى پیشرفت زندگى بشمار می‌آید. به همین دلیل، گرچه نمی‌توان آن‌ها را از میان برد، اما هرگز نباید براى سركوبى آن‌ها نیز تلاش كرد؛ زیرا اگر این شهوات در حدّ اعتدال باشند؛ نه تنها مشكلى ایجاد نمی‌کنند، بلكه یكى از اسرار تكامل و تقدّم انسان نیز محسوب می‌گردند. آنچه كه به صورت مفسده اخلاقى ظاهر می‌شود، همان طغیان شهوات و خارج شدن آن‌ها از كنترل نیروى عقل و خرد است.
حال باید ملاحظه كرد كه چه عواملى سبب خارج شدن امیال و خواست‌های درونى از تحت كنترل عقل گشته و به صورت نیرویى ویرانگر درمى آید. به یقین، امور زیر تأثیر زیادى در این مسئله دارد:
ضعف ایمان
ضعف ایمان، علت اصلى نادیده گرفتن فرمان‌های الهى است. اگر انسان، خدا را حاضر و ناظر بداند و دادگاه بزرگ الهى را در قیامت با چشمان قلب خویش مجسم نماید؛ هرگز حدود الهى را نمی‌شکند و از مرزها تجاوز نكرده و آلوده شهوات و مفاسد اخلاقى نمی‌گردد.
 این همان برهان الهى است كه در بدترین شرایط زندگى حضرت یوسف (علیه السلام) به سراغش آمد و او را از آلودگى به فحشا كه تمام زمینه هاى ارتكاب، موجود و موانعش مفقود بود حفظ كرد. اگر ایمان ضعیف گشته و توجه به مبدأ و معاد كم گردد، زمینه طغیان شهوات كاملا فراهم می‌شود كه انسان در چنین شرایطى مثل حیوان درنده اى كه از قفس خارج شده باشد و هیچ گونه مانعى در برابر خود نبیند، به همه جا حمله می‌کند و اگر كسى در برابرش ظاهر شود، می‌درد.
در این رابطه در حدیث علوى آمده است: «مَنِ اِشتَاقَ اِلَى الجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهوات؛ كسى كه مشتاق به بهشت (و معتقد به آن) باشد، شهوات سركش را به فراموشى می‌سپارد».(23)
گاهى نیز انسان براى بهره گیرى از شهوات بدون قید و شرط، سدّ ایمان را درهم می‌شکند تا در شهوت پرستى آزاد باشد؛ قرآن مجید می‌فرماید: «بَلْ یُریدُ الاِنسانُ لِیَفْجُرَ اَمَامَه یَسْئَلُ اَیَّانَ یَوْمُ القیامَةِ...بلكه انسان می‌خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر، گناه كند؛ (از این رو) می‌پرسد: قیامت كى خواهد بود!؟ (سؤالى كه نشانه انكار یا تردید است)».(24)
بى اعتنایى به حیثیت اجتماعى و شخصیت انسانى
بى اعتنایى به آبرو و حیثیت اجتماعى و ضعف شخصیت انسانى، اغلب سبب آلودگى به انواع شهوات می‌شود، در حالى كه آبرو و شخصیت انسانى و توجه به حیثیت اجتماعى، انسان را هر چند كه ایمان به خدا نیز نداشته باشد در برابر طغیان شهوات، كنترل می‌کند.
به همین دلیل، در جوامع غیر دینى، افراد آبرومند و با شخصیت، كمتر تسلیم طغیان شهوات گشته و به «شكم پرستى» و شهوات بى قید و شرط جنسى روى می‌آورند؛ زیرا آبرو و حیثیت اجتماعى و شخصیت انسانى آن‌ها، سدى است در برابر طغیان شهوات. بنابر این همیشه تنها افراد رذل و بى شخصیت، در چنگال این امور گرفتار می‌گردند.
غفلت و بى خبرى
 غفلت و بى خبرى از پیامدهاى شهوت پرستى، عامل دیگر آلودگى به این رذیله اخلاقى است؛ زیرا بیشتر رذایل اخلاقى، آثار سوء جسمانى و بهداشتى دارد؛ مثلا، شكم پرستى، انسان را به انواع بیماری‌ها مبتلا می‌سازد و یا افراط در شهوت جنسى، نیرو و توان انسان را كاهش داده، اعصاب را درهم می‌کوبد و عمر را كوتاه نموده و در نهایت سلامت جسمى و روحى انسان را مختل می‌سازد.
به همین دلیل، در جوامع غیر مذهبى، افراد زیادى مقیّد به رعایت اعتدال در خوردن و مسایل جنسى هستند؛ زیرا توصیه پزشكان رادر این زمینه پذیرفته و نتایج آن را درك کرده‌اند.
مشكلات اجتماعى ناشى از شهوت پرستى نیز قابل انكار نیست. به یقین «شكم پرستى» گروهى از مردم سبب گرسنگى گروه هاى دیگرى خواهد شد. بى بندو بارى در مسائل جنسى نیز سبب ناامنى زن و فرزند این افراد می‌شود و چه بسا كه آلودگى به عمق خانه آن‌ها نیز نفوذ كند.
بنابر این هركس كه به این امور توجه كند، به یقین در كنترل شهوات خویش می‌کوشد.
معاشرت‌های نامناسب و محیط‌های آلوده
معاشرت‌های نامناسب، دوستان ناباب، محیط‌های آلوده و فساد وسائل ارتباط جمعى یكى از عوامل دیگر آلودگى به شهوت پرستى است. اغلب انسان‌های ناباب، دوستان خود را به گناه سوق داده و آن‌ها را غرق گناه می‌سازند و راه هاى مختلف ارتكاب گناه را به آنها می‌آموزند، به گونه اى كه می‌توان گفت: رایج‌ترین اسباب آلودگى به شهوت پرستى، معاشرت با انسان‌های گناهكار و آلوده است.
بدآموزى ناشى از وسائل ارتباط جمعى و محیط‌های آلوده نیز از عوامل مهم این آلودگى است. معاشرتهاى آلوده، نه تنها انسان را آلوده گناه و مفاسد اخلاقى می‌کند، بلكه تا سر حد كفر نیز پیش می‌برد.
قرآن مجید نیز درباره بعضى از دوزخیان می‌گوید: «وَ یَومَ یَعَضُّ الظَالِمُ عَلَى یَدَیهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اِتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسولِ سَبیلا یَا وَیْلَتى لَیْتَنِى لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلا لَقَدْ اَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ اِذ جَائَنی وَ كَانَ الشَّیطانُ لِلْاِنسَانِ خَذُولا. (25)»
و به خاطر بیاور روزى كه ظالم دست خویش را از شدّت حسرت به دندان می‌گزد و می‌گوید: اى كاش! با رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راهى برگزیده بودم. اى واى برمن! كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از ذكر خدا گمراه ساخت، بعد از آن كه (یاد حق) به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خواركننده انسان است. (او را گمراه می‌سازد، سپس در بیراهه رهایش می‌کند)
محیط‌های آلوده، پدران و مادران فاسد و منحرف، از دیگر عومل مؤثر آلودگى به شهوت پرستى است كه تأثیر مخرّب آن‌ها قابل انكار نیست. به همین دلیل، هنگامى كه بیشتر افراد پاك وارد چنین محیط‌هایی شوند، دین و ایمان خود را از دست داده و آلوده شهوات و مفاسد اخلاقى می‌شوند.

آثار زیانبار شهوت پرستى (26) 
از بحث‌های قبل روشن شد كه «شهوت» داراى مفهوم عام و وسیعى بوده و شامل هرگونه دوست داشتن، تمایل و رغبت به درك لذت و خواهش نفس می‌شود. بدون این كه اختصاص به شهوت جنسى داشته باشد، گرچه گاهى در خصوص شهوت جنسى نیز به كار رفته است.
در قرآن مجید نیز این مفهوم در یازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنها در دو مورد در معنى خاص آن به كار رفته است. در روایات اسلامى و كلمات علماى اخلاق نیز اغلب در مفهوم عام به كار رفته كه در مقابل آن واژه «عفت» به معنى خویشتن دارى و چشم پوشى از لذایذ گناه آلوده مادى به كار می‌رود. این مفهوم بیشتر داراى بار منفى بوده و در مواردى كه هوا و هوس افراطى بر انسان چیره گشته و تمایلات ویرانگر و گناه آلود بر تمام وجودش مستولى گردد به كار می‌رود.
به هر حال «شهوت» به هر معنى كه باشد، هرگاه مفهوم خاص آن كه همان خواست‌های افراطى و شهوانى است مورد نظر باشد؛ آثار زیانبارى به دنبال خواهد داشت كه به وضوح قابل مشاهده است كه ضمن توجه به روایاتى كه در فصل قبل آوردیم؛ باید اذعان داشت كه سرتاسر تاریخ نیز مملو از پیامدهاى نامطلوب شهوت پرستى هاست كه به طور خلاصه می‌توان به عناوین زیر، اشاره كرد:
آلودگى به گناه
 شهوت پرستى انسان را به سوى انواع گناهان می‌کشاند و در واقع یكى از سرچشمه هاى اصلى گناه و معصیت و نافرمانى خدامحسوب می‌گردد؛ زیرا چشم و گوش انسان را بسته و به مصداق حدیث نبوى «حبُّك للشَّىء یُعمى و یُصم» (27) آدمى را كور و كر كرده و قدرت درك واقعیت‌ها را از او می‌گیرد و در چنین حال، زشتی‌ها در نظر او زیبا و زیبایی‌ها در نظر او زشت و بى رنگ می‌شود.
 در این رابطه مفسران و ارباب حدیث، در ذیل آیات 16 و 17 سوره حشر، داستانى درباره عابدى از قوم بنى اسرائیل به نام «برصیصا» آورده‌اند كه شاهد زنده اى براى این مدعاست، داستان گرچه معروف است، اما تكرارش خالى از صواب نیست:
...مرد عابد بنى اسرائیلى به خاطر سال‌ها عبادتش، به آن حد از مقام قرب الهى رسیده بود كه بیماران با دعاى او سلامت خود را باز می‌یافتند و به اصطلاح مستجاب الدعوه شده بود.
روزى، زن جوان زیبایى را كه بیمار بود، نزد او آوردند و به امید شفا در عبادتگاه او گذاردند و رفتند. شیطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زینت داد كه عنان اختیار را از كف او ربود؛ آن چنان كه گویا عابد كر و كور گشته و همه چیز را به دست فراموشى سپرده است. دیرى نپایید كه آن عابد دامان «عفت» خویش را به گناه بیآلود. پس از ارتكاب گناه به خاطر این كه احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوایى او گردد؛ باز شیطان و هواى نفس به او پیشنهاد كرد كه زن را به قتل رسانده و در گوشه اى از آن بیابان وسیع دفن كند. هنگامى كه برادران دختر، به سراغ خواهر بیمار خویش آمدند و عابد اظهار بى اطلاعى كرد؛ آنان نسبت به عابد مشكوك گشته و به جستجو برخاستند و پس از مدتى، سرانجام جسد خونین خواهر خویش را در گوشه بیابان از زیر خاك بیرون كشیدند. این خبر در شهر پیچید و به گوش امیر رسید. او با گروه زیادى از مردم به سوى عبادتگاه آن عابد حركت كرد تا علت این قتل را بیابد. هنگامى كه جنایات آن عابد روشن شد؛ او را از عبادتگاهش فرو كشیدند تا بر دار بیاویزند. در ادامه این حكایت آمده است: هنگامى كه عابد در كنار چوبه دار قرار گرفت؛ شیطان در نظرش مجسم شد و گفت:من بودم كه با وسوسه هاى خویش تو را به این روز انداختم؛ حال اگر آنچه را كه من می‌گویم، اطاعت كنى، تو را نجات خواهم داد. عابد گفت: چه كنم؟ شیطان گفت: تنها یك سجده براى من كافى است. عابد گفت: می‌بینی كه طناب دار را بر گردن من افکنده‌اند و من در این حال توانایى سجده بر تو را ندارم. شیطان گفت: اشاره اى هم كفایت می‌کند. عابد بیچاره نادان، پس از این كه با اشاره، سجده اى بر شیطان كرد؛ طناب دار گلویش را فشرد و او در دم جان سپرد. آرى! شهوت پرستى باعث شد تا آن عابد، ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفس انجام دهد و بعد دروغ بگوید و سرانجام مشرك گردد و بدین ترتیب محصول سال‌ها عبادت او برباد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود.
فساد عقل
شهوت پرستى، پرده هاى ضخیمى بر عقل و فكر انسان می‌اندازد؛ حق را در نظر او باطل و باطل را در نظر او، حق جلوه می‌دهد. به همین دلیل بسیارى از شهوت پرستان به هنگام غلبه شهوت، كارهایى انجام می‌دهند كه بعد از فرونشستن آتش شهوت، از آن عمل خویش سخت پشیمان شده و گاه تعجب می‌کنند كه چگونه دست به انجام آن كار احمقانه و غلط زده‌اند. در حدیث دیگرى امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «اِذا اَبْصَرَتِ الْعَینُ الشَّهْوَةَ عَمِىَ الْقَلْبُ عَنْ العَاقِبَة؛ هنگامى كه چشم، مظاهر شهوت را ببیند، عقل از مشاهده عاقبت كار باز می‌ماند».(28)
تضعیف شخصیت اجتماعى انسان
شهوت پرستى، شخصیت و احترام اجتماعى انسان را در هم می‌شکند و او را به ذلّت می‌کشاند؛ زیرا براى کامیابی‌های شهوانى باید تمام قید و بندهاى اجتماعى را شكست و تن به هر پستى داد. بدیهى است كه انسان با شخصیت، در كشاكش شهوات، بر سر دوراهى قرار می‌گیرد كه یا باید به خواست‌های شهوانى دل خویش برسد، یا شخصیت و احترام اجتماعى خود را حفظ نماید كه اغلب جمع میان این دو غیر ممكن است!
در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) آمده است: «زیَادَةُ الشَّهْوَةِ تُزرى بِالْمُرُوَّة؛ افزون شدن شهوت، شخصیت انسان را لكه دار می‌کند».(29)
اسارت نفس
اسارت و بندگى در برابر خواست‌های نفسانى، یكى دیگر از پیامدهاى شهوت پرستى است؛ زیرا انسان شهوت پرست چنان اسیر شهوات خود می‌شود كه بازگشت و دورى جستن از آن‌ها، برایش مشكل و گاهى نیز غیر ممكن می‌گردد.
نمونه بارز آن، زندگى خفت بار معتادان به مواد مخدّر است كه در ظاهر آزادند؛ ولى از هر اسیرى، اسیرترند. زنجیر اعتیاد ناشى از شهوت پرستى نیز آن چنان دست و پاى انسان را می‌بندد كه گویا هر گونه حركت و تلاش براى دورى جستن از خواست‌های رذیله، بسیار مشكل می‌گردد؛ مخصوصاً اگر هواپرستى، به سرحد عشق‌های جنون آمیز جنسى برسد كه در این حال اسارت انسان به اوج خود می‌رسد.
حضرت امیر مؤمنان على (علیه السلام) در این رابطه می‌فرمایند: «عَبْدُ الشَّهْوَةِ اَسیرٌ لایَنَفَّكُ اَسْرُه؛ بنده شهوت چنان اسیر است كه هرگز روى آزادى را نخواهد دید».(30)
رسوایى و بى آبرویى 
رسوایى، یكى دیگر از پیامدهاى شهوت پرستى است. تاریخ بشر مملو از شرح زندگى كسانى است كه در جامعه داراى مقام و موقعیت ممتاز بودند؛ ولى هنگامى كه اسیر «شهوت» و هواى نفس شدند، كارشان به رسوایى كشید.
راه هاى درمان شهوت پرستى:
راه هاى درمان مفاسد اخلاقى به صورت اصولى تقریباً همه جا یكى است كه به طور كلى در دو راه علمى و عملى خلاصه می‌شود.

راه علمى
منظور از راه علمى، این است كه انسان در آثار و پیامدهاى شهوت پرستى بیندیشد و ببیند كه چگونه تسلیم شدن در برابر شهوات، انسان را به ذلّت، بدبختى، اسارت، تضعیف شخصیت اجتماعى و دورى از خدا می‌کشاند كه زندگى خفت بار افرادى كه آلوده شهوت شده‌اند، بیانگر این واقعیت است. بنابراین تأمّل در امور مذكور و اندیشه پیرامون شرح حال «اولیاء الله» و پیروان راستین آن‌ها كه بر اثر مبارزه با شهوات به مقامات بالا در دنیا و نزد خدا رسیده‌اند، انسان را از شهوت پرستى باز خواهد داشت.
علاوه بر این كه تحكیم پایه هاى عقل و ایمان، انسان را قادر به كنترل شهوات می‌کند؛ در این رابطه امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «مَنْ كَمُلَ عَقْلُهُ اِستِهَانَ بِالشَّهَوَات؛ كسى كه عقلش كامل شود، شهوت‌ها را كوچك و بى ارزش می‌شمرد».(31)
 آن حضرت در پیام پرمعناى دیگرى نیز می‌فرمایند: «اُذْكُرْ مَعَ كُلِّ لَذَّة زوال‌ها وَ مَعَ كُلِّ نِعْمَة انتقال‌ها وَ مَعَ كُلِّ بَلیَّة کشف‌ها، فَاِنَّ ذَلِكَ اَبْقى لِلنِّعمَةِ، وَ اَنْفى لِلشَّهْوةِ، وَ اَذْهَبُ لِلبَطَرِ، وَ اَقرَبُ اِلَى الْفَرَجِ وَ اَجْدَرُ به کشفِ الغُمَّةِ وَ دَرْكِ الْمَأمُول؛ هرگاه در لذت (حرامى) باشى، به یاد بیاور كه روزى زایل می‌شود، و اگر در هر نعمتى هستى، به خاطر داشته باش كه روزى سلب خواهد شد. در بلاها نیز انتظار برطرف شدن آن را داشته باش؛ زیرا این یادآوری‌ها، نعمت را پایدارتر می‌کند و شهوات را دور می‌سازد و مستى و غرور نعمت را زایل می‌کند و به فرج و گشایش امور نزدیک‌تر و در از میان رفتن اندوه و رسیدن به مقصود، نزدیک‌تر و شایسته است».(32)
 به این ترتیب، اندیشه در پیامدها، اثر عمیقى در بازدارندگى از آلودگى به شهوت‌ها دارد؛ تمام تلاش رهبران الهى نیز این بوده است تا عواقب شوم گرفتارى در چنگال شهوات را به انسان‌ها گوشزد نموده و آن‌ها را از كام شهوات نجات دهند.

راه عملى
از نظر عملى راه هاى مختلفى براى درمان «شهوت پرستى» وجود دارد از جمله:
1- یكى از بهترین راه هاى عملى براى نجات از گرداب شهوت، اشباع صحیح امیال و خواست‌های جنسى است؛ زیرا اگر خواست‌ها و امیالى كه در درون انسان وجود دارند از راه هاى صحیح، اشباع گردند، دیگر زیانبار و مخرّب نخواهند بود؛ به تعبیر دیگر، این خواست‌ها را نمی‌توان و نباید سركوب كرد، بلكه باید از آن‌ها در کانال‌های صحیح و سازنده استفاده كرد؛ در غیر این صورت ممكن است تبدیل به سیلاب ویرانگرى شود كه حرث و نسل انسان را با خود خواهد برد. به همین دلیل، اسلام نه تنها تفریحات سالم و بهره گیرى معتدل از خواست‌های درونى را مجاز شمرده، بلكه نسبت به آن تشویق نیز نموده است. خطبه معروفى كه از امام جواد (علیه السلام) در مورد عقد همسرش نقل شده است، شاهد گویاى این مدعاست. آن حضرت در این خطبه می‌فرمایند: «اَمّا بَعْدُ فَقَدْ كَانَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ عَلَى الاَْنَامِ اَنْ اَغْناهُم بِالْحَلالِ عَنِ الْحَرام؛ یكى از نعمت‌های الهى بر بندگان این است كه آن‌ها را به وسیله حلال از حرام بى نیاز ساخته است».(33)
این حدیث معروف نیز بر همین نكته اشاره دارد: «لِلْمُؤمِنِ ثَلاثُ سَاعَات، فَسَاعَةٌ یُنَاجی فیهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ یَرُمَّ مَعَاشَهُ، وَ ساعَةٌ یُخَلّی بَین نَفْسِهِ وَ بَینَ لذت‌ها فیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُل؛» انسان با ایمان ساعات زندگیش را به سه بخش تقسیم می‌کند؛ قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش می‌کند و قسمت دیگر را در راه اصلاح معاش و به زندگی‌اش به كار می‌گیرد و قسمت سوم را به بهره گیرى از لذت‌های حلال و دلپسند اختصاص می‌دهد. (34)
2- یكى دیگر از راه هاى نجات از شهوت پرستى، برنامه ریزى دقیق براى برنامه هاى زندگى است؛ زیرا، هرگاه انسان، براى تمام اوقات خود برنامه داشته باشد (هر چند برنامه او در پاره اى از موارد جنبه تفریحى و ورزشى داشته باشد)، دیگر مجالى براى كشیده شدن به آلودگی‌های شهوانى باقى نمی‌ماند.
3- برچیدن عوامل آلودگى نیز یكى از راه هاى درمان و یا پیشگیرى است؛ زیرا امكان آلودگى به شهوات در محیط‌های آلوده فراوان است؛ یعنى، اگر محیط، آلوده شهوت شود و اسباب آن در دسترس همه قرار گیرد و آزادى نسبى نیز وجود داشته باشد، نجات از آلودگى، مخصوصاً براى قشر جوان یا كسانى كه در سطح پایینى از «معرفت» دینى قرار دارند، بسیار دشوار خواهد شد.
4- احیاى شخصیت معنوى و انسانى افراد جامعه نیز، از راه هاى مهم درمان یا پیشگیرى از آلودگی‌های شهوانى است؛ زیرا انسان، هنگامى كه از ارزش وجود و شخصیت خود، آگاه شود و دریابد كه او عصاره جهان آفرینش و گل سرسبد جهان خلقت و خلیفه خدا در روى زمین است؛ به این سادگى خود را به شهوات نمی‌فروشد. امیرمؤمنان على (علیه السلام) در این رابطه می‌فرمایند: «مَن كَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهْوَتُه؛ كسى كه به ارزش وجود خویش پى برد، شهوات در برابر او بى ارزش می‌شوند» (35) و در حدیث دیگرى از آن حضرت (علیه السلام) آمده است: «مَنْ عَرَفَ شَرَفَ مَعْنَاهُ صَائَهُ عَن دَنَائَةِ شَهْوَتِهِ...; كسى كه شرافت ذاتى خود را بشناسد، او را از پستى شهوت مصون می‌دارد!...».(36)
 آخرین نكته اى كه ذكر آن لازم به نظر می‌رسد، این است كه نه تنها در مسئله مبارزه با شهوات، بلكه در تمام موارد مبارزه با مفاسد اخلاقى، باید به مسئله مبارزه عملى اهمّیّت داد؛ به این معنى كه هر قدر انسان با خلق و خوى بد به مبارزه برخیزد و در جهت مخالف آن حركت كند، آن خلق و خوها كم رنگ و ضعیف می‌شود و این مبارزه از صورت فعلى به صورت حالت و از صورت حالت به صورت عادت و از صورت عادت به صورت ملكه در می‌آید و خلق و خوى ثانوى در جهت مقابل شكل می‌گیرد؛ مثلا، اگر انسان بخیل بذل و بخشش را تكرار كند، آتش بخل به تدریج در درون او فروكش كرده و خاموش می‌شود. اگر شهوت پرستان نیز در برابر طغیان شهوات، مقاومت و ایستادگى نمایند، طغیان شهوت فرو نشسته و روح عفّت جایگزین آن می‌شود.

شكم پرستى و شهوت جنسى (37)
بزرگان علم اخلاق همچون فیض كاشانى در «المحجة البیضاء» و محقق نراقى در «معراج السّعاده» و مرحوم شبّر در كتاب «الاخلاق» شكم پرستى و شهوت جنسى را به صورت مستقل، مورد بحث قرار داده‌اند. در واقع از روایات اسلامى و اشاراتى كه در آیات قرآن مجید است، پیروى نموده و براى این دو بخش اهمّیّت ویژه اى قائل شده‌اند.
مرحوم فیض كاشانى در كتاب «المحجة البیضاء» می‌گوید: «بزرگ‌ترین عوامل هلاكت انسان، شهوت شكم است، همان بود كه آدم و حوّا را از بهشتى كه دارالقرار بود به دنیا كه دار نیاز و افتقار است فرستاد...، در حقیقت شكم سرچمشه شهوات و منشأ دردها و آفات است؛ زیرا حتى شهوت جنسى نیز پیرو آن است و به دنبال این دو، شهوت در جمع آورى مال و مقام است كه وسیله اى براى سفره هاى رنگین‌تر و زنان بیشتر محسوب می‌شود و به دنبال آن‌ها، تنازع در دسترسى به مال و مقام و کشمکش‌ها به وجود می‌آید و آفت ریا و خودنمایى و تفاخر و تكاثر و خود برتربینى از آن متولّد می‌گردد؛ سپس این امور عاملى براى حسد، كینه، عداوت و دشمنى می‌شود و دارنده آن را به ارتكاب انواع ظلم‌ها و منكرات و فحشا می‌کشاند...، حال كه چنین است، لازم است به شرح آفات آن پرداخته شود و طرق مبارزه با آن روشن گردد».(38)
از این خطرناک‌تر آن است كه انسان‌های شكم پرست و شهوت پرست، دین و ایمان خود را در راه آن از دست داده‌اند. در ذیل آیه: «وَ آمِنُوا به ما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُم وَ لا تَكُونُوا اَوَّلَ كَافِر بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا به آیاتی ثَمَناً قَلیلا وَ اِیّاىَ فَاتَّقُون» (39) كه خداوند در آن یهود را به خاطر فروختن آیات الهى به بهاى ناچیز، مذمّت می‌کند؛ آمده است: جمعى از علماى بزرگ یهود، به خاطر تشكیل مجالس میهمانى پر زرق و برقى از سوى یهودیان براى آن‌ها، آیات الهى را تحریف كردند و عملا آن‌ها را به بهاى ناچیزى فروختند (و پیامبرى را كه تورات وعده ظهورش را داده بود و آن‌ها سال‌ها در انتظارش بودند، انكار كردند).
در روایات اسلامى نیز بحث گسترده اى درباره خطرهاى این دو نوع از شهوت دیده می‌شود كه در ادامه به برخى موارد اشاره می‌شود:
1. رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می‌فرمایند: «ثَلاثٌ اَخَافُهُنَّ بَعدی عَلَى اُمَّتی ألضَّلالَةُ بَعْدَ المَعْرِفَةِ وَ مُضِلاّتُ أَلْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج؛»
سه چیز است كه از آن‌ها بر امّتم بعد از خودم می‌ترسم، گمراهى بعد از آگاهى و آزمایشهاى گمراه كننده و شهوت شكم و شهوت جنسی. (40)
2. منظور از گمراهى بعد از آگاهى، این است كه انسان بر اثر وسوسه هاى منحرفان و ایجاد شبهات گوناگون، راه راستى را كه شناخته، رها
كند و در راه انحراف در آید كه این موضوع در هر زمان مخصوصاً در زمان ما وجود داشته و دارد.
3. منظور از «مضلاّت فتن» امتحاناتى است كه خداوند براى بندگانش پیش می‌آورد كه گاهى انسان‌ها به خاطر پیروى هواى نفس از عهده آن برنمى آیند؛ و منظور از «شهوت بطن و فرج» شكم پرستى و افراط در شهوت جنسى است. مفهوم حدیث نشان می‌دهد، خطرى كه ازناحیه این سه امر، مردم را تهدید می‌کند، بسیار جدى است. امام باقر (علیه السلام) نیز در این رابطه می‌فرمایند: «اِذا شَبَعَ البَطْنُ طَغی؛ هنگامى كه شكم سیر شود، طغیان می‌کند».(41)
4. آن حضرت در جاى دیگر می‌فرمایند: «مَا مِنْ شَىء اَبْغَضُ اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَطْن مَمْلُوء؛ هیچ چیزى نزد خداوند، منفورتر از شكم پر (و بیش از اندازه خوردن) نیست».(42)
5. امیرمؤمنان على (علیه السلام) می‌فرمایند: «لایُفْسِدُ التَّقوى اِلاّ بِغَلَبَةِ الشَّهْوَة؛ تقوا و پرهیزكارى را چیزى جز غلبه شهوت از بین نمی‌برد».(43) همان حضرت (علیه السلام) در جاى دیگر فرموده‌اند: «مَا رَفَعَ اِمرَءاً كَهِمَّتِهِ وَ لا وَضَعَهُ كَشَهْوَتِه؛ هیچ چیز مانند همّت، انسان را بالا نمی‌برد و و هیچ چیز مانند شهوت، انسان را بر زمین نمى‏زند» (44)

راه‏هاى پیشگیرى از شكم پرستى و شهوت جنسى (45)
 براى كنترل شهوات- مخصوصاً شهوت جنسى و شهوت شكم- راه‏هاى بسیارى وجود دارد كه بخشى جنبه كلّى و عمومى دارد؛ یعنى، در تمام مفاسد اخلاقى سارى و جارى است كه در بحث راهكارهای عملی بیان شد، مانند: پاك بودن محیط، نقش معاشران و دوستان، تربیت خانوادگى، علم و آگاهى به پیامدهاى رذایل اخلاقى، مسایل فرهنگى و مانند آن.
بخش دیگر، جنبه خصوصى دارد؛ یعنى، مربوط به «عفّت» در مسایل جنسى و سایرخواست‏هاى نفسانى است كه امور زیر را مى‏توان به عنوان عمده‏ترین راه كنترل در این خصوص ذكر كرد:
1- حجاب و ترك خودآرایى در انظار عموم‏
بى شك، یكى از امورى كه به شهوت جنسى دامن مى‏زند، «برهنگى و خودآرایى زنان و مردان» براى یكدیگر است كه تأثیر آن، به خصوص در میان جوانان مجرّد، قابل انكار نیست، به گونه‏اى كه مى‏توان گفت: آلودگى به بى عفّتى رابطه مستقیمى با بى‏حجابى، برهنگى و خودآرایى در انظار عموم دارد؛ حتى طبق بعضى از آمارهاى مستند، هر قدر این مسئله تشدید شود، به همان نسبت آلودگى به بى‏عفتى بیشتر مى‏شود؛ مثلًا، در تابستان كه به خاطر گرمى هوا، برهنگى زنان بیشتر مى‏شود، به همان نسبت مزاحمت‏هاى جنسى افزایش مى‏یابد و به عكس، در زمستان كه زنان، پوشش بیشتر دارند؛ این گونه مزاحمت‏ها كمتر مى‏شود.
به همین دلیل، دستور حجاب یكى از مؤكدترین دستورهاى اسلام است. قرآن مجید در آیات متعددى از جمله: آیات 31 و 60 سوره نور و آیات 33 و 53 و 59 احزاب، بر مسئله حجاب تأكید كرده است كه گاهى زنان با ایمان را مخاطب قرار مى‏دهد و گاهى همسران پیامبر صلى الله علیه و آله را و گاهى نیز با استثناكردن زنان پیر و از كارافتاده، تكلیف بقیه را روشن مى‏سازد؛ به این ترتیب با عبارات مختلف، اهمّیّت این وظیفه اسلامى را بازگو مى‏كند. بدیهى است كه برداشتن حجاب، مقدّمه برهنگى، آزادى جنسى و بى بند و بارى است كه مشكلات و مفاسد ناشى از آن، در عصر و زمان ما بر كسى پوشیده نیست.
بى‏حجابى سبب مى‏شود كه گروهى از زنان، در یك مسابقه بى پایان، در نشان دادن اندام خود و تحریك مردان هوسباز شركت كنند. این امر در عصر و زمان ما كه به خاطر گرفتارى‏هاى تحصیلى و اقتصادى سن ازدواج بالا رفته و قشر عظیمى از جامعه را جوانان مجرّد تشكیل مى‏دهد، آثار بسیار زیانبارى دارد. بى حجابى، علاوه بر این كه از نظر اخلاقى سبب ناامنى خانواده‏ها و بروز جنایات مى‏شود، ضمناً سبب ایجاد هیجان‏هاى مستمر عصبى و حتّى بیمارى‏هاى روانى نیز مى‏گردد كه ثمره آن سستى پیوند خانواده‏ها و كاهش ارزش شخصیت زن در جامعه است.
2- عدم اختلاط زن و مرد
بى شك در جامعه مخصوصاً در جامعه فعلى نمى‏توان زندگى زن و مرد نامحرم را به طور كامل از هم جدا كرد، ولى در مواردى كه ضرورتى نداشته باشد، چنان كه از اختلاط پرهیز شود، به یقین، اصول عفت و پارسایى، بهتر حفظ خواهد شد؛ دلیل آن هم مفاسد بسیار وحشتناك و شرم‏آورى است كه از اختلاط پسران و دختران در كشورهاى غربى دیده مى‏شود.
3- دیدن مطبوعات و رسانه‏هاى تصویرى‏
مطبوعات و رسانه‏هاى تصویرى نقش بسیار مؤثرى در تحریك مسایل جنسى، مخصوصاً در میان قشر جوان دارد. افراد سودجو و گروه‏هایى كه از این راه به درآمدهاى هنگفت نامشروعى مى‏رسند، دست به انتشار مفتضح‏ترین فیلم‏ها، عكس‏ها، رمان‏ها و داستان‏هاى عشقى كثیف مى‏زنند و در شرایطى كه امواج رسانه‏ها به آسانى از یك گوشه جهان به گوشه دیگر منتقل مى‏شود، كنترل آن‌ها كار آسانى نیست؛ ولى به هر حال اگر این امر به طور كامل، امكان‏پذیر نباشد، به طور ناقص امكان‏پذیر است كه غفلت از آن، موجب گرفتارى‏هاى فراوان اخلاقى و اجتماعى است.
 با نهایت تأسف، گروهى از نویسندگان و ارباب علم و دانش نیز در این مسئله به موضع انفعالى روى آورده‏اند و به خاطر این كه شرایط زمان، اجازه مخالفت با این امور را نمى‏دهد و یا مخالفت با آن‌ها، ما را از نسل جوان جدا مى‏سازد، یا در اذهان مردم‏ متمدّن، به عقب افتادگى متّهم مى‏شویم؛ به همین دلیل، دست روى دست گذاشته و مأیوسانه به امواج خطرناكى كه جوامع اسلامى را در برگرفته، نگاه مى‏كنند. هیچ چیز مانند شهوت، انسان را بر زمین نمی‌زند. (46)

نتیجه گیری
1. صبر در شهوت سبب عفت است.
2. خطرناک‌ترین غریزه ای كه انسان را به گناه وادار می‌کند، غریزه غضب و شهوت است و مؤمن باید بر غرائز خود مسلط باشد.
3. انسان كامل، علاوه بر اقرار به زبان (اسلام) و باور قلبی (ایمان)، باید شكم و شهوت و زبان خود را كنترل كند.
4. قرآن در مسأله شهوت، تغذیه و تهمت كلمه «خطوات الشیطان» را بكار برده است تا بگوید شیطان گام به گام انسان را به بعضی گناهان وادار می‌کند.
5. یك لحظه هوسرانی، یك عمر پشیمانی.
6. شهوت طغیانگر است و به كنترل و حفاظت نیاز دارد.
7. دفع شهوت باید از طریق مشروع باشد، با وجود راه طبیعی و شرعی ازدواج برای ارضای غریزه شهوت، لواط و همجنس بازی، شگفت آور است.

پی نوشت ها :
1. اخلاق در قرآن 2، ناصر، مكارم شیرازی، ج 1
2. آل عمران 14
3. نساء 27
4. هود 116
5. مریم 59
6. یوسف 33، 34
7. الدرّالمنثور، جلد 6، صفحه 261 به نقل از میزان الحكمه، جلد 4، صفحه 3478، شماره 21400
8. غررالحكم، حدیث 876
9. بحار الانوار: 68 / 269، باب 77، حدیث 4
10. بحار الانوار: 68 / 269، باب 77، حدیث 5 .
11. غررالحكم، حدیث 2440
12. بحار الانوار، جلد 75، صفحه 243.
13. شرح غررالحكم، حدیث 5934
14. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 211
15. در آیه 179 اعراف و 44 فرقان به این مطلب اشاره شده است
16. 110 سرمشق از سخنان حضرت على (علیه السلام)، آیت الله ناصر، مكارم شیرازی
17. بحار، ج 57، ص 299
18. نظام خانواده در اسلام، استاد حسین، انصاریان
19. میزان الحكمه، ج 6، 420
20. 110 سرمشق از سخنان حضرت على (علیه السلام)، آیت الله ناصر، مكارم شیرازی
21. شرح دعای كمیل، حسین، انصاریان
22. اخلاق در قرآن 2، اصر ، ارم شیرازی
23. شرح فارسى غررالحكم حدیث 8591. نهج البلاغه، كلمات قصار، حدیث 31
24. قیامت، 5 و 6.
25. فرقان، 27 تا 29
26. اخلاق در قرآن 2، اصر ، ارم شیرازی
27. بحار الانوار جلد 74، صفحه 165.
28. شرح غرر الحكم، حدیث 4063
29. همان مدرك، حدیث 5507
30. غررالحكم، حدیث 6300.
31. شرح فارسى غررالحكم، حدیث 8226
32. میزان الحكمه، جلد 4، صفحه 3484، حدیث 21507
33. بحارالانوار، جلد 50، صفحه 76
34. نهج البلاغه، كلمات قصار، جمله 390
35. بحار الانوار، جلد 78، صفحه 71
36. غررالحكم، حدیث 9069
37. اخلاق در قران 2 ایت الله مكارم شیرازی، ج 1
38. المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 145
39. بقره، 41
40. اصول كافى، جلد 2، صفحه 79
41. اصول كافى، جلد 6، صفحه 270، حدیث 10
42. سفینة البحار، جلد 1، صفحه 25، واژه اكل
43. شرح غررالحكم، حدیث 10606
44. همان مدرك، ج 6، ص 9707
45. اخلاق در قران 2 ایت الله مكارم شیرازی، ج 1
46. همان مدرك، جلد 6، صفحه 114، حدیث 9707

فهرست منابع:
1. قرآن کریم، ترجمه: مهدی الهی قمشه ای، ناشر: به نشر، سال چاپ: 1387، نوبت چاپ: 2 .
2. نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات قدس، چاپ دوم، 1383 ش.
3. تفسیر نمونه‏، ناصر مكارم شیرازی، انتشارات دار الكتب الإسلامی، چاپ اول، 1374، تهران.
4. نظام خانواده در اسلام، حسین انصاریان، انتشارات ام ابیها، 1383 ش.
5. شرح دعای كمیل، حسین انصاریان، انتشارات دارالعرفان، زمستان 1381.
6. اخلاق در قرآن ج 2، نویسنده: آیت الله ناصر مكارم شیرازی، ناشر: مدرسه علی بن ابیطالب (علیه السلام)، سال چاپ: 1380
7. 110 سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام، تنظیم کننده و گردآورنده: علیان نژادی ابوالقاسم، ناشر: مدرسه الامام علی بن ابیطالب علیه السلام، محل نشر: قم، چاپخانه: امیرالمؤمنین، نوبت چاپ: اول، سال چاپ: 1383.
8. نرم افزارهای جامع التفاسیر، جامع الاحادیث، گنجینه روایات نور، میزان الحكمه، كتابهای اسلامی اینترنت، ره توشه تبلیغ، قصص و ...

منبع : http://rasekhoon.net

 

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:45
حجاب و عفاف

نحوه پوشش زنان ایرانی در تاریخ!

لباس سه خاصیت اساسی برای آدمی دارد اول آنکه او را از سرما و گرما محفوظ می دارد، دوم آنکه با حیای ذاتی انسان تناسب دارد و او را به میزان لازم مستور می نماید و از دید دیگران می پوشاند؛ و سوم اینکه برای او مایه زینت و زیبایی و متانت است.
گفته می شود زنان اولین افرادی هستند که به بافتن ریشه و شاخه الیاف درختان پرداختند. زنان به دلیل فرصت بیشتر به فعالیتهای کشاورزی می پرداختند و علاوه بر تهیه خوراک، از ریشه و شاخه گیاهان لباس نیز تهیه می کردند. این در حالی بود که به دلیل کم شدن شکار و در نتیجه کم شدن پوست حیوانات، نیاز به لباس بیشتر احساس می شد. پس از موفقیتهای مقدماتی، قرنها طول کشید تا انسان با کمک خیاطان ماهر و زبردست توانست لباس را از یک طرف وسیله پوشش و از طرف دیگر وسیله خودنمایی و خودآرایی و نشان دادن موقعیت اجتماعی و طبقاتی خود قرار دهد و در راه آموختن و آراستن و پیراستن آن، تفنن و ظرافت بسیار به کار برد.

پوشاک زنان از آغاز
درجلد اول تاریخ طبری در باره نخستین لباس آدمیان آمده: چون ابلیس، آدم و حوا را فریب داد و آنها از میوه ممنوعه خوردند، عورتشان نمایان شد. آنها خود را با برگ درختان بهشت پوشاندند و آدم به دل درخت پناه برد. پس از آن خداوند آدم و حوا را از بهشت بیرون راند و هر کدام را در منطقه ای از زمین فرودآورد و قد آنها را کوتاه کرد تا دیگر صدا و نظاره فرشتگان را نشوند و نبینند و بوی بهشت به آنها نخورد. سپس چون خداوند برهنگی آدم و حوا را بدید، بفرمود تا یک گوسفند از هشت جنتی که از بهشت فرود آورده بود، بکشند و او آن گوسفند را بگرفت و بکشت و پشم آنرا بگرفت و برداشت و با حوا ببافتند، آدم برای خود جبه ای کرد و حوا یک پیراهن و روسری کرد و آنرا بپوشیدند و خداوند به آدم وحی کرد که مرا در مقابل عرشم حرمی است؛ برو و آنجا خانه ای بساز و به دور آن باش چنانکه فرشتگان را دیده ای که بدور عرش منند تا من درآنجا دعای تو و فرزندان تو را که مطیع من باشند، اجابت کنم ...
انسان در ابتدا به وسیله پوست حیوانات شکار شده بدن خود را از گزند سرما و گرما و جانوران می پوشاند. با کم شدن پوست حیوانات، لباس خود را از الیاف و ریشه درختان تهیه کرد. در این دوران نیز به حکم غریزه، انسان خود را می آراست و این تنها مختص زنان نبود، هر دو جنس زن و مرد علاقه به آرایش خود داشتند. کمربندهایی از صدف ترتیب می دادند و حلقه انگشتری و دستبند از صدف های بزرگ و یا سنگهای نرم می ساختند.
مادها اولین حکومت فراگیر در فلات ایران بودند آنان از هر طبقه و قومی که بودند برای جلوه گری هر چه بیشتر خود به هر چیزی که گمان می بردند خودآرایی است مانند یک نیاز حتمی و حیاتی دست می یافتند و در هر زمان وسایل موجود را از طلا، نقره، مفرغ، آهن تا گچ و سنگ و صدف می ساختند.

پوشش و پوشاک زنان در دوران مادها
از پوشاک زنان در دوران مادها اطلاع چندانی در دست نمی باشد. آنچه در مورد پوشاک مادها می دانیم، از نقشهایی است که در تخت جمشید، طاق بستان و . . . می باشد، ولی آنچه مسلم است و گذشت روزگار نشان داده است لباس و خودآرایی آنان نه به دارایی و فقرشان بستگی داشته و نه در انحصار نژاد و قومی معین بوده است. بلکه همگی یک پیراهن و دامن بلند که زیر آن یک پیراهن بلندتر بوده است، می پوشیدند.
بافتن پارچه در این دوره به عهده زنان بوده و به عنوان هنر شناخته شده و در هر خانه یک دستگاه بافندگی پارچه وجود داشت. « هرودوت » می نویسد:
« آیس تریس زن خشایارشاه که ملکه بود، پارچه هایی رنگارنگ به دست خود بافته و لباس گرانبهایی برای شاه تهیه کرد و خشایارشاه از داشتن چنین لباسی غرق شعف شد و آنرا پوشیده به دیدن آرتاایست رفت و در موقعی که فریفته دلربایی این زن بود، بدو گفت: از من چیزی خواه تا هر آنچه خواهی دهم. زن گفت: شاها واقعاً هر آنچه خواهم دهی؟ خشایارشاه محکم یاد کردکه چنین خواهد کرد و هیچ گمان نمی کرد که او همین لباس را خواهد خواست. پس از آنکه آرتاایست از وعده شاه مطمئن گشت، از خشایارشاه خواست که لباس خود را بدهد. شاه با مشکلی مواجه شد زیرا قبلاً هم ملکه از طرز رفتار شاه ظنین بود، بنابراین به التماس افتاد و آنچه به نظرش آمد از جواهرات، نقره، طلا و حتی سرداری لشگر به او وعده داد تا او را از مسئله لباس منصرف دارد. سرداری لشگر بزرگترین عطیه ایست که در پارس میدادند ولی هیچکدام از این وعده ها زن را راضی نکرد و بالاخره خشایارشاه لباس خود را به او داد و زن آنرا پوشید.»
بدین ترتیب معلوم می گردد زنان پارسی لباس مردان را نیز به تن می کرده اند. شکل این لباسها از نظر دامن و بالاپوش طوری است که شانه و آستین آن مانند شنل است و به هر هیکلی جور در می آید و دامن آن نیز در صورتی که قد زن و مرد با هم اختلاف زیادی نداشته باشد، می تواند مناسب درآید. بنابراین ممکن است اختلاف زیادی بین لباس زنان و مردان در این دوره، نباشد.

پوشش و پوشاک زنان در دوران اشکانی
لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند روی زمین، گشاد، پرچین، آستین دار و یقه راست بوده است و پیراهن دیگری روی آن را می پوشانیده است. قد پیراهن دوم نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است و روی این دو پیراهن چادر به سر می کردند. پیراهن ها از پارچه های منقش ( مخصوصاً قلابدوزی شده ) تهیه می شده است. آنان کفش ساده دوران اشکانی را به پا می کردند و کمربند آنان منحصر به نواری بوده که برای جمع کردن گشادی پیراهن در زیر سینه می بستند. هیبت مجلل و با شکوه زنانه شان، در پوشیدن البسه پرچین دست دوزی شده و به کار بردن زینت آلات فراوان و گاهی کلاههای با ابهّتشان بوده است. برای مثال در مجسمه ای، پرنس داشفاری دختر سناتروک اشکانی ( اشک دهم ) به سکویی نشسته، کلاهی به شکل مخروط ناقص و پنج قسمتی بر سر نهاده است. در بالای کلاه، از یک قطعه فلز تخت و گرد دانه نشان، دو رشته جواهر گرد به دو سوی پیشانی اش فرود آمده، و گوشواره های سنگین به گوش آویخته دارد، گردنبندی نازک به گردن و دو رشته سینه ریز وزین نیز روی سینه اش گسترده است. زنجیری از طرفین این سینه ریزها به وسط سینه راه یافته، گوهری را که به شکل دل است به خود آویخته است. دامن پرچین، پیراهن آستین دارش که بسیار بلند است، از زیر چادرش در جلو پیداست و پیراهن دیگری پوشیده که سرشانه آن در محل چپ به وسیله دکمه ای به پشت وصل است. کف دست راستش به علامت حرمت بالاست و بر مچ این دست دانه هایی درشت به شکل دستبند دارد و دست چپش بر روی زانوی چپ قرار دارد و چادری را که از روی شانه اش افکنده، گرفته است.
نقش برجسته دیگری از پالیر در موزه لوور هست که زنی از دوره اشکانی را نشان می دهد. این زن چادر به سر دارد و زیر آن عمامه اش به خوبی نمایان است. بر بالای پیشانی ( پایین عمامه ) فلزی پهن منقوش و برجسته چون نواری موهای جلوی سر را پوشانده و با وضع مطلوبی به عقب سر برده است. یک رشته گردنبند از دانه های گرد به گردن و گوشواره های کوتاه به گوش دارد، یقه راست پیراهن او که سه گوش بر روی سینه ریخته، پیداست و گوشه چادر که زیر یک قطعه فلز به شکل حیوان بسته شده است، از شانه سمت چپ آویزان است.

پوشش و پوشاک زنان در دوران هخامنشی
تصویر به جا مانده بر روی تخته سنگهای دوره هخامنشی نشان می دهد که همانندی بین لباس زنان و مردان پارسی وجود داشته است. زنان پارسی به جز لباس شبیه آنچه ملکه می پوشیده، لباس دیگری نیز داشته اند، پیراهن آنان پوششی ساده، بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه بوده که دامن از زانو به پایین شرابه هایی از مچ پا آویزان داشته، علاوه بر اینها زنان پارسی از چادر نیز استفاده می کردند، چادر آنها مستطیل شکل بوده و آنرا بر روی تن خود می انداختند به طوری که تمام لباسهای زیر را می پوشانید. نقوشی که روی فرش پازیریک که در سیبری پیدا شده و آنرا مربوط به ایران در دوران هخامنشی می دانند، این مطلب را تصدیق می کند زیرا زنانی که بر روی این فرش نقش کرده اند پوششی سر اندر پا چیزی شبیه چادر روی همه پوشاک خود داشته اند.

پوشش و پوشاک زنان در دوران ساسانی
برای لباس بانوان ساسانی با توجه به نقوش سنگی و چند طرح از بشقابهایی که در موزه های کشورهای بیگانه هست، به شکلهایی انواع لباسهای بانوان این دوره را نشان می دهد. با مقایسه این نقوش چنین به نظر می رسد که بانون ساسانی پیراهنی بلند با آستین یا بدون آستین، پرچین و گشاد می پوشیده اند و آنرا با نواری در زیر سینه مانند زنان اشکانی جمع می کردند، از طرز قلم زنی و چین سازی پیراهن و دامن پیداست که در انتهای دامن بر پشت پا، پارچه ای اضافه و پرچین به آن دوخته اند یقه پیراهن آنان اغلب گرد ولی یقه جلو باز تا پایین تر از سینه نیز دیده می شود زنان ساسانی گاهی چادر گشاد و پرچین سر می کردند که تا ساق پا می رسیده است.
در طرح بشقاب ضیافت شاه که بهرام گور و بانو سپینود را ساخته اند، بانو سپینود پیراهنی بلند با دامن پرچین پوشیده و بر روی آن نیز پیراهن دیگری بر تن دارد که به علت اشتباه کاری سازنده آن نمی توان به طور مشخص پیراهن رویی را با آستین یا بی آستین شناخت. زیرا یک پیراهن مربوط به پیراهن بلند و دیگری مربوط به پیراهن رویی اوست و در این میان برسینه نقشی از آرخالق دارد که آرخالق نیز با آستین است و این طرح دروغی است که هیچیک از آستین ها را نمی توان برای آرخالق به حساب آورد. در طرح بشقابی که شاهزاده ای را در بزم نشان می دهد و دو زن را که هر کدام دستمالی روی دهان خود به پشت سر بسته اند و شلواری چون شلوار مردان به پا دارند و قبای آنها جلوی دامن سه چاک دارد که با حساب قرینه سازی گرداگرد آن باید دارای شش چاک باشدو سراسر دور دامن و چاکها حاشیه بسته اند.

منبع: http://masir-sabz.ir

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:44
حجاب و عفاف

نظارت و کنترل اجتماعی

این نوشتار درصدد است تا در آغاز با ارائة تعریف و توضیح لغوی و اصطلاحی نظارت و کنترل اجتماعی، اهداف و ضرورت کنترل اجتماعی از نگاه درون دینی و برون دینی توضیح داده شود و سپس موانع این نظارت، از زوایای مختلف تببیین گردد و در ادامة این مقاله، موانع نظری و عملی که در درون جامعه تولید شده، یا از سوی بیگانگان فرستاده می شود تا ارزش ها و هنجارهایی متعارض با ارزش های جامعة اسلامی تثبیت شود و تأثیر گذاری ارزش های مطلوب، با مشکل مواجه گردد؛ مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرد. در پایان این نوشتار نیز مبحث «کجروی های جنسی» به عنوان یکی از انواع انحرافات اجتماعی تحلیل گردیده و بر ضرورت نظارت و کنترل اجتماعی در این حوزه از رفتارها تأکید شده است.
واژگان کلیدی:نظارت اجتماعی ، انحرافات اجتماعی ، نفوذ اجتماعی، همنوایی اطلاعاتی ، همنوایی هنجاریی ، هنجارها، ارزش ها، تغییرات اجتماعی، هنجارشکن، ناهنجاری، کجروی جنسی، روابط جنسی هنجارمند.
مقصد نهایی اعمال و مراحل رفتار انسان، رسیدن به معرفت یقینی است. چنانکه قرآن مجید فرموده است: «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین».اگر چه مهمترین اعمال مقدماتی، عبادت و رسیدن به مقام بندگی است؛اما رسیدن به این مقدمه و آن نتیجة نهایی، طبق سنت الهی، جز با سعی و تلاش «لیس للانسان إلا ما سعی»میسر نگردد.
البته این اعمال و رفتار، به جهت تفاوت انسانها حداقل از نظر سلیقه، رنگ، نژاد، محیط پرورش و منطقة جغرافیایی متفاوت است و کتاب آسمانی جهت انتظام این تفاوتها، ثبات جامعه و بهره مندی انسانها از فضا و دستیابی به سعادت، حداقل دو راه کلی را پیشنهاد نموده است: یکی از طریق تربیت، پیشگیری، درونی سازی و نهادینه کردن ارزش ها و هنجارها و دیگری از طریق درمان و اصلاح کجروی.
در این نوشتار نظارت و کنترل به عنوان سیاستی که هم در برنامه های پیشگیری و هم در درمان و اصلاح مطرح می باشد، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

تعریف و مفهوم نظارت
الف) تعریف لغوی: نظارت در زبان فارسی به معنای وارسی و تفتیش و به معنای مراقبت نسبت به اجرای امری است و معادل انگلیسی آن «Control» می باشد.
ب) تعریف اصطلاحی: نظارت اجتماعی به ابزارها و روش هایی اطلاق می شود که برای وادار کردن فرد به انطباق او با انتظارات گروه معین یا کل جامعه به کار می رود. «جولیوس گولد» و همکارش، نظارت را چنین تعریف نموده اند: کنترل اجتماعی مشروط و محدود شدن رفتار و اعمال فرد یا افراد مورد کنترل به اهداف و هنجار جامعه می باشد. گولد معتقد است که: اگر این کنترل با نهادینه شدن هنجارها در فرد صورت پذیرد، جزء کنترل درونی محسوب می گردد، ولی اگر صرفاً از طریق افراد جامعه بر کسی اعمال گردد، آن را کنترل بیرونی می نامند.«هومنز» چنین نوشته است: «فرآیندی که از طریق آن رفتار شخصی (یا اشخاصی) که از مرتبة رعایت هنجار عدول کرده، دوباره به همان مرتبه اعاده داده می شود و هرگاه به کلی از هنجار عدول کند، مجدداً به رعایت کامل هنجار سوق داده شود.» و نویسندگان کتاب جامعه شناسی کجروی نوشته اند: «کنترل را توان اعمال قدرت، هدایت یا بازداشتن دیگران تعریف کرده اند.»
از مجموع تعاریف فوق بدست می آید که معیار عمده؛ کنترل ارزش ها و هنجارهاست و هدف از کنترل نیز، ایجاد همنوایی، ثبات و نظم می باشد و همچنین چند اصل ذیل را می توان استخراج نمود:
1- در صورتی نظارت اجتماعی ممکن است که (ارزش ها) هنجارها، قواعد و آداب و رسوم جامعه معین باشد.
2- نظارت اجتماعی در مقام مقابله با منحرفان و کسانی است که هنجارها و آداب و رسوم مطلوب را رعایت نمی کنند.
3- نظارت اجتماعی، جریانی شخصی نیست، بلکه به فرآیند کنترل جمعی نظر دارد.
4- ثبات جامعه در گرو نظارت اجتماعی است.
5- نظارت اجتماعی تا آنجا ادامه می یابد که منحرفان را از عمل خود باز دارد.
هدف نظارت و کنترل اجتماعیمهمترین هدف اجتماعی در نظارت و کنترل، نفوذ در مخاطبین و کسانی است که مورد نظارت قرار می گیرند. البته مراد از نفوذ اجتماعی عبارت است از «کوششی عمدی از سوی یک فرد یا یک گروه برای ایجاد تغییر در عقاید یا رفتار دیگران»که، باز خورد و خروجی این کوشش در شکل «همنوایی، اجابت و اطاعت» بروز و ظهور می کند، تا آنجا که برخی از روانشناسان اجتماعی، نتیجه اکثر نظارت ها و نفوذ اجتماعی را همنوایی می دانند.
و مراد از همنوایی؛ تغییر رفتار و باور مخاطب به دلیل فشار غیر مستقیم عامل نفوذ می باشد، زیرا هنگامی که فرد تحت تأثیر کنترل های ارزشی و عاطفی کارگزاران نفوذ قرار می گیرد، تلاش دارد به نظارت آنها پاسخ مثبت دهد.
این همنوایی در دو شکل بروز می کند: یکی «ایجاد تغییر در رفتار به طور ظاهری» و دیگری «تغییر در باورها و عقاید شخصی». همنوایی نوع اول، به عنوان «همنوایی هنجاری» نیز نامیده می شود. در این حالت شخص تلاش دارد تا با همنوایی خود، از پیامدهای منفی ناهمنوایی در امان باشد، علاوه بر اینکه به پیامدهای مثبت همنوایی دست می یابد. در واقع هدف عمدة مخاطب در این همنوایی، جذب منفعت و پاداش و دوری از تنبیهات اقتصادی، اجتماعی و بدنی می باشد و از آنجا که هدف درونی سازی و پذیرش هنجارها و ارزش ها، مورد نظر عامل نفوذ نیست، لذا احتمال آسیب پذیری و کجروی جدید، یعنی نفاق و بروز شخصیت دوگانه در مخاطب وجود دارد.
همنوایی نوع دوم، «همنوایی اطلاعاتی» نامیده می شود. در این حالت، شخص مخاطب تلاش دارد تا به شکل گیری باورهای ذهنی جدید دست یابد و ارزش ها و هنجارهای عامل نفوذ را در خود درونی کند. در این نوع همنوایی، همنوایی هنجاری نیز حاصل می شود، البته بدون اینکه آسیب نفاق را به همراه داشته باشد.

ضرورت کنترل و نظارت اجتماعی
کنترل و نظارت اجتماعی مفهومی مهم در جامعه شناسی است و امروزه خود یک حوزة مستقل از حوزه های جامعه شناسی محسوب می گردد.لذا بحث از کنترل اجتماعی در واقع مقصود نهایی و مطلوب پایانی مباحث علوم اجتماعی پیرامون رفتارهای ناهنجار و مخالف با اصول و موازین اجتماعی می باشد. زیرا تمام مباحث و مطالب مهم تخصصی معطوف به کجروی، آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات، بدان سبب است تا ابزارهای مناسب و کارآمد را به شیوه ای متناسب و مؤثر برای مقابله با انحرافات و کجروی ها شناسایی کرده و برای نظارت اجتماعی بکار گیرند.
اگر چه اصل نظارت اجتماعی، در عقاید و افکار الهی به طور عام و در دین اسلام به نحو خاص و در مذهب شیعی به شکل اخص مطرح می باشد و حتی جزء فروع دین محسوب می شود، لکن امروزه اندیشمندان غربی یا همان مروجان تساهل و تسامح، به ویژه اندیشمندان اجتماعی، به طور جدی آن را مطرح و پی گیری می کنند و در سه دهه اخیر از سوی عالمان اجتماعی و شاهدانِ عینی بازتاب اندیشه ها در عرصة اجتماعی، مسئله کنترل اجتماعی بسیار جدی تعقیب می شود تا آنجا که برخی ادعا نمودند: «این تغییر مسیر (توجه از مطالعه و بررسی پدیدة کجروی به فرآیند کنترل) چنان برجسته و چشمگیر است که حتی شماری از نویسندگان این حوزه اظهار می دارند که جامعه شناسی کجروی مرده است.»
چنانکه «دورکیم» می نویسد: «انسان هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر هم می خواهد و برآورده شدن هر نیازی به جای کاستن از آرزوهای انسان، نیازهای تازه ای را برمی انگیزند، از این سیری ناپذیری طبیعی نوع بشر، چنین بر می آید که آرزوهای انسان را تنها با نظارت های خارجی، یعنی با نظارت اجتماعی، می توان مهار کرد. جامعه، نیروی تنظیم کننده ای می سازد تا همان نقش را در تأمین نیازهای اخلاقی انسان ایفا کند که ارگانیسم در تأمین نیازهای جسمی ایفا می کند.»دورکیم در ضرورت کنترل تا آنجا پیش می رود که یکی از عوامل ناهنجاری را عدم نظارت و کنترل اجتماعی می داند. «لوئیس کوزر» به نقل از دورکیم می نویسد: « هرگاه نفوذ نظارت کنندة جامعه به گرایش های فردی، کارائی خود را از دست بدهد و افراد جامعه به حال خود واگذار شوند، جامعه به بی هنجاری دچار خواهد شد.»
بعد از مرور نظریات کنترل اجتماعی مربوط به کسانی که یا معتقد به ادیان الهی نیستند یا حساسیت کافی در این خصوص ندارند، ضروری است اندیشة الهیون و مفسرین رسمی دین اسلام بررسی شود و کلام آنها در ضرورت نظارت اجتماعی نقل گردد. از معصومین(علیه السلام) نظیر رسول اکرم(صلی الله علیه واله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) در این خصوص روایت های متعددی نقل شده است. از جمله این روایت را امام صادق(علیه السلام) از رسول اکرم(صلی الله علیه واله) نقل نمودند که رسول خدا فرمودند: «هر گاه هنجارشکنی، حریم شکنی و معصیت خدا به صورت علنی و آشکار صورت پذیرد، هر چند هنجار شکنان اندک باشند و اکثریت مردم، افرادی قانونمند و هنجارمند باشند، ولی این اکثریت نظارت و کنترل را رها کنند، عذاب خواهند شد». آنگاه امام صادق(علیه السلام) خود دلیل عذاب اکثریت بی توجه به نظارت اجتماعی را این چنین بیان فرمودند: «و ذلک انه یذل بعمله دین الله و یقتدی به اهل عداوة الله» «یعنی خدا اکثریت هنجارمند، ولی بی توجه به نظارت اجتماعی را به این دلیل عذاب می کند که آنان با ترک نظارت و کنترل بر افراد هنجارشکن، به کجروان جامعه فرصتی می دهند تا به صورت علنی و آشکار، دین خدا و عقاید و باورهای عمومی مسلمانان را به تدریج تضعیف نمایند و هنجار شکنان احساس پیروزی کنند و فرهنگ دینی به حاشیه برود و خرده فرهنگ کجرو غالب گردد.» حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) نیز در وصیت خویش به فرزندانش در خصوص پیامدهای منفی بی توجهی به نظارت و کنترل انحرافات یادآور می شوند که: هر گاه نظارت بر رفتارها را رها کنید، نتیجه آن تسلط انسانهای هنجارشکن، کجرو و منحرف بر جامعه صالحان است، در آن صورت، طلب خیر و استمداد از خدای سبحان سودی ندارد و خدا پاسخ مثبت نخواهد داد، زیرا تسلط افراد کجرو و منحرف بر فرهنگ جامعه، نتیجة سستی و بی توجهی شما به وظیفه اجتماعی خود، یعنی نظارت و کنترل اجتماعی می باشد.
لذا از جمله پیامدهای منفی عدم نظارت اجتماعی، تسلط فرهنگ کجرو بر فرهنگ های بهنجار جامعه می باشد و بسیار واضح است که هرگاه ارزش ها مبدل گردد و خرده فرهنگ نابهنجار به فرهنگ حاکم تبدیل شود، در آن صورت با استفاده از اهرم های قدرت و ثروت و حتی منزلت، ارزش ها تحریف شده و به یک عرف و هنجار عرضی تبدیل می شود، گرچه ممکن است یک تحلیل گر اجتماعی بگوید که در این شرایط، جامعه از حالت تعارض خارج خواهد شد و فرهنگ کجرو که به خاطر تضاد با فرهنگ جامعه، به عنوان خرده فرهنگ و عامل بی ثباتی معرفی می گردید، اکنون با پذیرش عرفی شدن، دیگر عامل تضاد و بی ثباتی نیست! در پاسخ به این استدلال باید بیان نمود که امروزه هر فرد فرهیخته می داند که عرفی شدن هر خرده فرهنگی مفید نمی باشد، مثلاً اگر سرقت که یک نوع رابطه ناسالم اقتصادی است جزء فرهنگ عمومی شود، هیچگاه از آسیب پذیر کردن چرخة اقتصادی نمی کاهد، لذا امروزه در آزادترین کشورها، نمی پذیرند که سرقت یک هنجار عرفی فراگیر شود، علاوه در عقیده و مکتب اهل بیت (علیه السلام) به پیروی از قرآن مبادی اخلاق و احکام مبتنی بر مفاسد و مصالح واقعی می باشدیعنی رابطه نامشروع جنسی و یا شرب خمر فقط به خاطر غیر عرفی بودن، حرام نمی باشد، بلکه به خاطر اثرات سوء فردی و اجتماعی آن ممنوع است، حال با توجه به این قاعدة عمومی، از دیدگاه اسلام، عرفی شدن خرده فرهنگ های کجرو، هیچگاه از اثرات و پیامدهای سوء آن نمی کاهد و لذا جامعه را از مصالح احکام و هنجارهای دینی و انسان را از سعادت واقعی دور می سازد.

موانع نظارت اجتماعی
موانع نظارت عمومی و کنترل اجتماعی را از سه منظر می توان مورد مطالعه و بررسی قرار داد:
- موانع معطوف به حوزة هنجار شکن و کجرو؛
- موانع معطوف به حوزة افراد بیگانه از فرهنگ جامعه و دشمنان آن؛
- موانع معطوف به حوزة ناظر و عامل نفوذ.

الف) موانع معطوف به هنجارشکن و کجرو
هر گاه تغییرات اجتماعی در عرصه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به واسطه سرعت تغییر ارزش ها و هنجارها، شتاب پیدا کند، هنجارشکنان به طور طبیعی به پیام ها و هشدارهای ناظر اجتماعی کمتر توجه می کنند و یا به سختی آن را باور می نمایند، به عنوان نمونه وقتی ارزش و فرهنگ ایثار و ازخودگذشتگی، به فرهنگ انباشت ثروت، قدرت و حتی منزلت تبدیل گردد و اگر ساده زیستی با سرعت تمام به رفاه طلبی مبدل گردد وتبلیغات شهری به جای اشاعه مفاهیمی نظیر دین، عشق به خدا، ولایت، نماز و شهادت و... به تبلیغ کالاهای خوراکی، لوازم آرایشی و دیگر کالاهای لوکس و مصرفی اختصاص یابد، مشخص است که چه سرنوشتی در انتظار جامعه خواهد بود، زیرا با توجه به دشواری کسب ثروت، به خصوص در جوامع آسیایی و به ویژه در کشورهای جنگ زده و با وجود نیازهای کاذبی که به واسطه تبلیغات همه جانبه در میان اعضای خانواده ایجاد شده است، کمترین آسیب وارده بر خانواده، بی دقتی پدر در کسب ثروت است. وقتی روابط اقتصادی جامعه ناسالم شود، علاوه بر عرفی شدن هنجارشکنی در عرصة اقتصاد، تبعات تکوینی و پیامدهای منفی مال حرام، گریبان گیر آحاد اعضای جامعه می شود، وقتی گوشت و خون اعضای جامعه از مال حرام شکل بگیرد، همیت و اهتمام آنها به ارزش ها به ویژه برای افراد آسیب پذیرتر سست می گردد، در نتیجه اولین قربانیان این رویداد، افرادی هنجار شکن در جامعه خواهند بود.
برای ملموس شدن تحلیل فوق، به یک واقعیت اجتماعی اشاره می کنیم. در جامعة اسلامی ایران از آغاز انقلاب اسلامی تا سال 1365، ثروتمندان کمتر جرأت نمایش ثروت؟! اتومبیل؟! لباس و منزل شیک خود را داشتند و در آن زمان «دارندگی، برازندگی نبود» بلکه بیشتر، «فقر به عنوان یک ارزش بود»… در یک تحقیق، نزدیک به 70 درصد از پاسخگویان معتقد بودند که در سال 1365 مردم به افرادی که با ماشین های گران و وسائل شیک بیرون می رفتند، خیلی کم احترام می گذاشتند، اما در سال 1371، این ارزش تغییر کرده بود و 62درصد مردم برای اینگونه افراد، خیلی زیاد احترام قائل بودند.همچنین در یک تحقیق میدانی در سال 1371، پاسخگویان در برابر این سؤال «اگر حساب یا دین باشد یا پول؟ کدام را مقدم می دارید؟» فقط 3/28 درصد پاسخ گفته بودند که دین را مقدم می داریم و قریب 70درصد پاسخ گفته اند پول را مقدم می داریم.به طور طبیعی بعد از این نگرش به ارزشها، نگرش افراد جامعه به نمادهای دینی نیز تغییر می کند، برای نمونه در سال 1365، روحانیت و حجاب که دو نماد برجستة دینی برای مردم بودند، در سال 1371، بر اثر تغییر نگرشها، نگرش مثبت با یک درصد معنا داری، به نگاه منفی تبدیل گردید. لازمة این تغییر نگرش، تغییر گروه مرجع برای مردان و زنان می باشد، یعنی گروه های ارزش ساز و هنجار فرست، در نگاه مردم تغییر کرده است و مردم کمتر ارزش ها و هنجارهای خود را از گروه مرجع قبلی می گیرند و یا کمتر مورد توجه قرار می دهند. لذا در این شرایط، نظارت و کنترل ناظرین، تأثیر و نفوذ ندارد. این روند و فرآیند تغییر ارزش ها جامعه را به سوی سقوط پیش می برد. زیرا گروه آغازکنندة تغییر ارزش ها، به خصوص اگر جزء بهره مندان جامعه باشند، با یک سیکل تکراری، در هر مرحله، جامعه را به سوی فرهنگ جدیدی که هیچ ریشه ای در فرهنگ و ارزش های قبلی جامعه ندارد، سوق می دهد.
بدین ترتیب وقتی اعضای قشر بالا مشاهده کردند که قشر پایین تر (یعنی قشر متوسط رو به بال)ا، خود را مانند آنها می آرایند و سبک زندگی آنها را تقلید می کنند، برای حفظ برتری و متمایز کردن خود، در لباس، آرایش و تمام مقیاس های ظاهری خود، تغییراتی بوجود می آورند… پس از مدتی قشر متوسط نیز، خود را به مقیاس های ارزشی جدید قشر بالا می آرایند، نه فقط از آن جهت که آرزو دارند که مانند قشر بالا باشند، بلکه آنها نیز می خواهند در مسابقه برتری جویی خود را از قشر پایین تر متمایز سازند، زیرا قشر پایین نیز می کوشد تا به مقیاس های ارزشی قشر بالاتر از خود (یعنی قشر متوسط) دست یازد.در این فرآیند، سیکل تغییر، بر حسب تفاوت طبقاتی می باشد، همین طور بر حسب تفاوت سن، گروه های ورزشی، تفریحی، فرهنگی و تغییر نگرش ها از سوی خرده گروهی که گروه مرجع قرار گرفته است، آغاز می شود و آرام آرام به متن جامعه سرایت می کند، ولی از آنجایی که ارزش هایی گروه مرجع حاکم، ارزش هایی غیر دینی است، نتیجه این حرکت، شیوع همة هنجارها و ارزشهای غیر دینی یا حتی خلا رویکرد دینی در تمام رفتارها، از جمله رفتارهای جنسی می باشد. این تغییر سریع، برای تأثیر پذیری از ارزش های دینی که از سوی ناظرین منتشر می شود، فرصتی باقی نمی گذارد. به خصوص در حوزة رفتارهای جنسی جوانان، آن هم در جامعه ای که تأمین و برطرف نمودن هنجارمند نیاز جنسی آسان نباشد، در این صورت با توجه به تغییر ارزش ها، تلاش می شود از طریق ارزان ترین و آسان ترین راه، یعنی «تأمین خیابانی»، این کار انجام شود. در این فضای اجتماعی که نظارت، مانعی در جهت رفع نیاز طبیعی افراد محسوب می گردد، نه تنها ناظر نفوذی ندارد، بلکه بعد از اعمال نظارت، با بازخورد منفی مواجه می شود.

ب) موانع معطوف به حوزة افراد بیگانه از فرهنگ جامعه
هر جامعه ای، خرد و کلان، دارای دشمنانی است. دشمنانی که حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خویش را در حذف رقیب، در ابعاد متفاوت اجتماعی آن می دانند. یکی از بهترین و با دوام ترین راه های دستیابی به این هدف، ایجاد تغییر فرهنگی از طریق جایگزینی عناصر ارزشی و هنجاری فرهنگ بیگانه، در جامعة مورد دست اندازی می باشد تا با تغییر و ایجاد عناصر مورد نظر، نگرش اکثریت افراد جامعه را در جهت تأمین منافع فرهنگ بیگانه متمایل سازد. این تغییر ارزشی، با دو جریان موازی تولید پیام جدید ارزشی و هنجاری برای جامعه مورد نظر و حذف ارزش ها و هنجارهای همان جامعه ایجاد می شود. به عنوان نمونه کشورهای استثمارگر نظیر آمریکا و انگلیس که بعد از انقلاب اسلامی در ایران، نه تنها منافعی را از دست دادند، بلکه ادامة حیات و منافع خود در منطقه را نیز مورد تهدید می دیدند، زیرا با مردم و جوانانی مواجه شدند که در هنگام جنگ و درگیری، به سوی مرگ (شهادت) از یکدیگر سبقت می گرفتند و برخلاف مردمان غیر موحد که مرگ را یک ضایعه منفی تلقی می کنند، در نظر آنان طبق فرهنگ قرآنی یک حیات طیبه محسوب می گردید. این نگاه به مرگ، نه تنها آنان را مقاوم بار آورده بود، بلکه نگرشی جدید نسبت به مظاهر دنیا و رفاه مادی و نوع پوشش و آرایش را برای آنان، ایجاد کرده بود. به حدی که دیگر، ثروت اندوزی، تهیه رفاه مادی، تقلید از بیگانه در پوشش و آرایش، جزء فرهنگ و آرزوهای روزمره نبود و دیگرانِ دنیاطلب را برای آنها الگو و گروه مرجع نمی دانستند، بلکه با تأسی از فرهنگ اهل بیت (علیه السلام) و عناصر فرهنگ اصیل ایرانی، خود ارزش و هنجار تولید می نمودند و برای اجرای آنها، عناصر مادی مناسب را خلق می کردند. عکس های باقی مانده از شهدای جنگ تحمیلی، بهترین گواه بر این تغییر ارزشی، می باشد زیرا اکثر شهدا قبل از انقلاب و یا قبل از مشارکت در جنگ تحمیلی، پوشش و آرایشی غیر از پوشش و آرایش زمان جنگ داشتند، این تفاوت نگرش، میزان اعتماد به نفس و نوع نمادهای مادی فرهنگ را تغییرداد و به آنها جسارت داد تا بدان حد که «ابتکار عمل را به واسطه نوآوری های تهور آمیز، در دست گرفتند، به عنوان نمونه با تأسیس قایق های تندرو و وجود افراد شهادت طلب، نیروهای نظامی آمریکا را منفعل ساختند، «مجلة اشپیگل در آگوست 1987» در این مورد نوشت: «آمریکا در خلیج فارس مانند یک غول نیرومند در قفس قرار گرفته است».
این تغییر نگرش که عامل ثبات سیاسی و فرهنگی جامعه گردید، توانست ثبات اقتصادی را نیز به دنبال بیاورد. این وضعیت برای کشورهای استثمارگر قابل تحمل نبود، لذا در پی تخریب عناصر ارزشی، هنجاری و آداب و رسوم ایرانیان شدند و تلاش نمودند عناصر جایگزین بفرستند و با به خدمت گرفتن افراد کم اراده و سست اعتقاد وطنی، در این راه هزینه های سیاسی و حتی اقتصادی خویش را کم کنند و با به پیش انداختن افراد مشابه افراد هنجارمند وطن، مقاومت صاحبان ارزش های جدید را پایین بیاورند و یا لااقل افراد جامعه را به دو دسته موافق و مخالف نوآوری تقسیم کنند. بیگانگان با توجه به تئوری های کنترل انقلاب، با به خدمت گرفتن برخی نهادهای حکومتی و دولتی نظیر شهرداری ها، به تغییر ارزش ها و پیام رسانی جدید بپردازند. « اکشتاین»،«نان و سیرک» را از جمله عوامل کنترل اجتماعی می داند و می گوید: نان و سیرک می تواند توجه مردم را از انقلاب منحرف سازد. منظور این است که اگر بتوان مردم را محتاج کرد، به طوری که آنها همواره در پی کسب یک لقمه نان بدوند و یا آنها را با اقداماتی نظیر شهربازی ها، سینماها، فرهنگ سراها و سرگرمی های ورزشی و غیره مشغول ساخت، در آن صورت آنها انرژی انقلاب خود را از دست خواهند داد… تغییر بافت های سنتی شهر تهران (و ایجاد) مراکز تجاری مدرن که به مراکز تجاری امریکایی بسیار شبیه هستند… و ایجاد فرهنگ سراهای مدرن، یک اقدام مؤثر جهت تغییر ارزش ها در قسمت های سنتی و قشر پایین شهر به شمار می رود، گرچه بخشی از اهداف این فرهنگ سراها، در شرایط ثبات جامعه و وجود یک هدف کنترل شده می تواند بسیار مفید باشد؛ اما در شرایط کنونی، این فرهنگ سراها از یک طرف تدریجاً گسستگی ارزش های سنتی و مذهبی و از طرف دیگر اشاعة سریع ارزش های متفرق و احساسی را در پی داشته اند و زمینة مساعدی را برای انحرافات فراهم نموده اند، در مطالعه دو فرهنگ سرا، برخی برنامه ها مفید به نظر می رسیدند، اما در برنامه شب شعر، روند تقویت موج احساسی، گسترش ناامیدی و گسست ارزشی، برای تمام دانشجویان حتی با دیدگاه های مختلف، کاملاً مشهود بود.
این امور در پوشش علی الظاهر اسلامی انجام می گیرد. آرزوهای احساسی آنها افزایش می یابد و از آنجا که امکان ارضای این آرزوهای برانگیخته وجود ندارد، در نتیجه پیوند آنها با خانواده سست تر می شود، بدیهی است که نارضایتی از عدم امکان ارضای آرزوهای جدید «به ویژه نیازهای جنسی» به خانواده محدود نمی گردد و بیش از آن، به جامعه و مسئولین انتقال می یابد، لذا ایجاد فرهنگ سراها با چنین برنامه هایی، به معنای واقعی به عرصه «تهاجم فرهنگی» نزدیک می شود… یکی دیگر از مهمترین و ظریف ترین اقدامات در جهت تغییر ارزش ها که بر همة اقدامات فوق مقدم بود و شاید اکنون برای مردم و مسئولین ما محسوس نباشد، یک یورش همه جانبه در جهت از بین بردن آثار دفاع، بعد از پایان جنگ بود، تمام خاطرات جنگ و ارزش های تداعی شوندة دفاع مقدس، از صحنه زدوده شد، شاید با این نیت که اکنون زمان آسودگی و لذت مردم است، اما در شهر اسلو (Osgo)پایتخت نروژ، یکی از نقاط دیدنی، شهرداری آن شهر است!! در ورودی سالن بزرگ شهرداری، دیوارهای چهار طرف سالن بزرگ، تصاویری در مورد حمله وحشیانه آلمانی ها با کاشی کاریهای زیبا و خوش رنگ، مشاهده می شود. هر چند رابطه دو کشور از حدود 50 سال پیش به دوستی گرائیده است…(اما) در ایران زیباترین تصاویر نقاشان خوش ذوق کشورها، در مورد صحنه های انقلاب و جنگ، یکی بعد از دیگری زدوده شد و تصاویر نه چندان هنرمندانه در ارتباط با تبلیغ کالاهای خارجی از صابون فا (Fa)گرفته تا وسایل شارپ جای آنها را گرفتند… (البته) در گوشه و کنار، تصاویری از شهدا دیده می شود…(اما) هدف اساسی انقلاب، که دو وجه «انقلابی» و «مذهبی» داشت، با ترکیب جدیدی، از نوع شاهانه و مذهبی یا طاغوت با پوشش مذهبی به خود گرفت. در این حرکت ابتدا ارزش های مذهبی تضعیف و آثار جنگ زدوده شد و همزمان، ارزش های قشر بالا و مادی تقویت شدند، تا حدی که ارزش های مادی، ارزش های انقلابی مذهبی را تهدید کرد و گاه بر آنها غلبه نمود…»یعنی به تعبیر «اکشتاین» مردم را سرگرم نان و سیرک کردند رهبر معظم انقلاب، چالش بزرگ انقلاب را در سه مقولة فقر، فساد و تبعیض می دانند، فقر همان منتظر نان ماندن، فساد همان سرگرمی و سیرک و تبعیض یعنی همان طاغوت است که مثل خوره به جان انقلاب افتاده است.
آیا با این همه دخالت بیگانه که به واسطه عناصر داخلی انجام می شود، باز هم جایی برای اجراء اصل نظارت و کنترل اجتماعی باقی مانده است؟!

ج) موانع معطوف به حوزة ناظرین اجتماعی
پیشاپیش باید اعتراف نمود که موانع این حوزه از موانع دیگر حوزه ها موثرتر است. زیرا وقتی باورمندان یک جامعه، به تدریج در عقاید و باورشان سست و ضعیف گردند و نسبت به حراست از ارزش ها و هنجارهای خویش به روزمرگی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مبتلا گردند، نتیجه طبیعی آن گستاخی صاحبان خرده فرهنگ های کجرو و ناهنجار می باشد. زیرا اعضای خرده فرهنگ ها از این روزمرگی، یکی از این دو نتیجه را خواهند گرفت: یا در فرهنگ خود تقویت می شوند، یعنی آنها با سستی طرفداران فرهنگ جامعه، احساس حقانیت خواهند نمود و یا آن که طرف مقابل را در نظر و عمل از حیث دفاع از هنجارهای خود ناتوان خواهند دید یا به هر دو نتیجه نائل خواهند آمد، آنگاه نسبت به فرهنگ عمومی رویکرد تهاجمی در پیش خواهند گرفت، چنانکه بیگانه نیز این بار از نیروهای مخالف درون جامعه کمک می گیرد و هردو گروه با کمک یکدیگر با برنامه یا ناخودآگاه تلاش می کنند تا هم بر تعداد پیام های ارزشی و هنجاری خود به سوی جامعه ی هدف بیفزایند و هم فاصله پیام رسانی را کوتاه کنند و هم پیام های تخریبی بیشتری را به هنجارهای جامعه ی مورد هدف، ارسال دارند.
اما موانع این حوزه؛ هم می تواند در ابعاد نظری و ابعاد علمی مطرح باشد، اما در ابعاد نظری پیدایش نوعی جبرگرایی، اعم از روانی، زیستی، اقتصادی و اجتماعی است، که تصور هر گونه تغییر رفتار مخاطبین هنجار شکن را از ناظران اجتماعی سلب می کند و به تعبیر شهید مطهری(ره): «مسلک جبر که بشر را به طور کلی فاقد اختیار و آزادی می داند، آثار سوء اجتماعی زیادی دارد، مانند میکروب فلج، روح و اراده را فلج می کند، دست تطاول زورگویان را درازتر و دست انتقام را بسته تر می کند.»یعنی هم هنجارشکن را مشروعیت می بخشد و هم ناظران را وادار به سکوت و بی تحرکی می کند، زیرا در فرض نفوذ این اندیشه هر چند پنهان و ناخودآگاهانه ناظران اجتماعی به جای نظارت و کنترل، به توجیه رفتار هنجار شکنان می پردازند، مثلاً به جای رهنمایی جوانان و نظارت بر رفتار آنان، نسبت به هنجارشکنی رفتاری آنان در پوشش، آرایش و روابط جنسی، رفتارشان را توجیه می کنند و می گویند که آنها «جوان هستند»، گویا «جوانی»، مجوز رفتارهای هنجارشکن می باشد و یا با توجیه سن و موقعیت فیزیولوژیکی در رفتار خویش مجبور هستند و یا گاهی این رویکرد جبرگرایی را با یک اندیشة مقدس نظیر اعتقاد به فرج از بیرون جامعه و رسیدن منجی از بیرون جامعه پیوند می زنند، بدون آنکه اعضای جامعه هیچ تلاشی برای حضور این منجی داشته باشند، به عبارت دیگر دوباره نسبت به ناهنجاری منفعلانه برخورد می کنند، در حالی که این انفعال با فرهنگ قرآنی که تحولات اجتماعی را وابسته به تکاپو و تلاش اعضای آن جامعه می داند،مطابق نیست.
از دیگر موانع نظری، تغییر باورها نسبت به ارزش هاست، با توجه به آنچه در دو مانع قبلی گذشت، با دخالت عناصر هنجارشکن و نوآورهای بیگانه و عوامل درون زا، از درون جامعه، باور نسبت به ارزش ها و هنجارها در بین عموم اعضای جامعه تغییر می کند و رفاه، امنیت مادی و بهره وری مادی جزء اهداف می گردد. در این وضعیت که تزکیه، خداترسی، ایثار، خدمت به انسان ها، نگرانی برای فقرا و آسیب دیدگان، جزء فلاح و رستگاری نیست، شمارش معکوس خداباوری و مرگ باوری آغاز می شود و به جای آن «خدای تو، حساب بانکی توست» و «بهشت تو ثروت، شغل و موقعیت اجتماعی توست» جایگزین می شود، پیام های آسمانی دیگر محترم و قابل پیروی نمی باشد، از جمله آیاتی که تلاش بیشتر را در کنار دوری از اسراف و تبذیر دعوت می کند، آیاتی که سرگرمی دنیا را همچون سرگرمی کودکانه می داند، آیاتی که کمک به محرومین و مستضعفین را لازمه رشد انسانی می داند، آیاتی که جهاد در راه آرمان و عقیده و غیرت داشتن نسبت به آرمانها را تشویق می کند و دیگر آیات،همگی به بوته فراموشی سپرده می شود، در این فضای متفاوت از فضای سالم فرهنگی، دیگر صدای فقرا شنیدنی نیست و مظاهر دینی جزء رفتارهای سنتی البته به معنای قدیمی و کهنه محسوب می شود. در عوض هیاهو، سوت زدن، کف زدن، ترکاندن بادکنک، خندیدن ممتد جمعیت بزرگ یک حرکت فرهنگی و مجریان آن فرهیخته محسوب می گردند و روابط ناسالم دختر و پسر در بدترین شکل خود به عنوان آشنایی قبل از ازدواج مطرح می گردد. رقص و پایکوبی مختلط زنان و مردان به عنوان حرکت موزون معرفی می شود و ناهنجاری ها، کجروی ها و انحرافات، جزء هنجار عرفی و ارزش جدید اجتماعی برای عموم مردم محسوب می گردد.
از دیگر موانع نظری و بلکه مهمترین آن، معیار شدن نظر «انسان بما هو انسان»، به جای نظر خدا است، اگر چه انسان در مکتب اسلام، کریم است، لکن نه هر موجودی که «مستقیم القامه و متحرک بالاراده» باشد، بلکه کرامت از آن با تقوایان استوالا انسان بی تقوا در خسران ابدی قرار دارد و معیار تقوا را نیز قرآن معرفی کرده است، اما اگر در یک جامعة دینی در اثر القائات خارجی نیازهای بدلی جایگزین نیازهای واقعی او گردد، در آن صورت معیار ارزش گذاری، نیاز سنجی این انسان رنگ باخته نیست، لکن این حقیقت تلخ را باید پذیرفت که هر گاه به هر دلیلی این تبدل نیاز صورت پذیرد و تلخ تر از آن، تأثیر گذاران جامعه، معیار ارزش و هنجار را همین نیاز مبدل معرفی کنند، در این صورت نیز نظارت اجتماعی مبتنی بر ارزش های دینی و فرهنگ اصیل وطنی با مشکل مواجه خواهد شد.
این موانع نظری به همراه موانع عملی نظارت اجتماعی را با مشکل، بلکه غیر ممکن و یا حتی غیر ضروری جلوه خواهد داد.
نظارت اجتماعی و مسئله کجروی های جنسیهمان طور که پیشتر ذکر گردید عمده ترین موانع نظارت اجتماعی، تغییر عقیده، باور و ارزش ها می باشد که نتیجه آن جا به جایی ارزش ها و هنجارها و لازمة آن پذیرش عرفی و مقبولیت اجتماعی رفتارهای کجروانه سابق و عدم حساسیت افراد جامعه نسبت به این وضعیت می باشد. ممکن است این تغییر نگرش در عرصه های متفاوت حیات انسانی از جمله در رفتارهایی صورت پذیرد که مستقیم یا غیر مستقیم با مسائل مربوط با جنس ارتباط دارد، نظیر پوشش، آرایش، گویش و موسیقی که با حواس بویایی، بینایی، شنوایی و لامسه رابطه تنگاتنگی دارد. اگرچه همه این رفتارها در صورت عدم قاعده مندی، بر حواس مذکور تأثیرات منفی دارد و عامل تحریک جنسی می گردد، لکن در این نوشتار درصدد نقد تغییر نگرش در رابطه با حواس های فوق نمی باشیم.
در هر صورت امروزه شاهد بروز انواع کجروی ها به خصوص در بین نسل جوان می باشیم که با توجه به مشکل بودن ارضای نیاز جنسی به صورت هنجاری، گسترش روزافزون دامنة این نوع کجروی ها قابل پیش بینی است. بدین سبب ضرورت کنترل و نظارت این رفتارها باید از دیدگاه اسلام تبیین شود.
قرآن کتاب مقدس مسلمانان، در مورد حواس شنوایی و بینایی تاکیدات فراوانی دارد تا آنها را به عنوان ابزار سعادت و ابزار شقاوت (البته در صورت عدم کنترل) معرفی می کند. معصومین(علیه السلام) در روایات متعدد بر حفظ حریم، حیاء و بهره مندی از عفاف تأکید کرده و آنها را جزء صفات انسانی برشمرده اند و قرآن نیز خویشتن داری در برابر نامحرمان، قاعده مندی پوشش، آرایش و گویش را نشانة ایمان برشمرده استو حتی در برخی روایات به طور روشن و صریح، زن را از حضور در برابر نامحرم با بوی محرک و تحریک کننده و زیور آلات نهی نموده است و زنان مسلمان را از حضور در بین زنان غیر مسلمانی که عفت و حیاء را رعایت نمی کنند و زیبایی های زنان را نزد مردان نامحرم بازگو می کنند و نیز از حضور در بین زنان مسلمان بی توجه به عفاف نهی کرده است.چنانکه به زنان و همسران پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) دستور می دهد که به گونه ای سخن نگویند که عامل انحراف انسان های ضعیف الایمان گردند. این نهی شامل همگان می شود تا از گویش های تحریک کننده پرهیز کنند.
از مجموع آیات و روایات فوق اصل تفکیک پذیری زنان و مردان، جز در موارد ضروری و نیز اصل حفظ حریم، عفاف و حیاء و اصل پرهیز از نمایش آرایش، زینت و پوشش تحریک کننده و حتی اصل پرهیز از گویش تحریک کننده استنباط می شود. این اصول اسلامی، دو طرف ارتباط، یعنی عامل تحریک و نیز پاسخ دهنده به محرک را خطاب قرار می دهد و آنها را از این انحراف برحذر می دارد و به تبع آن، ضرورت کنترل و نظارت اجتماعی بر این نوع رفتارها را تأکید می نماید. اما از باب «لیطمئن قلبی» برهان های تجربی برای پذیرش روانی مخاطبین، در قالب تبیین های فیزیولوژیکی، سیاسی و اجتماعی نقل می گردد تا هر چه بیشتر ضرورت کنترل بر آنها مشخص گردد.
اما قبل از تبیین های فوق متذکر می شویم که در مورد تبیین عوامل کجروی های اجتماعی نباید نگرش تک عاملی داشت و عدم نظارت اجتماعی را تنها عامل ترویج این ناهنجاری ها دانست، زیرا سایر عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی زیستی نیز در این کجروی مؤثر است. ضمن آنکه مفهوم نظارت در دیدگاه اسلامی شامل بازدارندگی، درمان و پیشگیری است و عرصه های این درمان و پیشگیری شامل هنر، رسانه های عمومی اعم از شفاهی و کتبی، مدارس و سایر مراکز آموزشی و پژوهشی، مساجد، بازار، خانواده، هیئآت مذهبی، گروه های همسالان و غیره می باشد.

الف) تبیین فیزیولوژیکی
«استیمولوس های روانی مناسب می توانند قدرت شخص برای انجام عمل جنسی را به مقدار زیادی تشدید کنند. فکر کردن در بارة موضوعات جنسی نیز می تواند سبب بروز فعالیت جنسی مردانه شده و به انزل بیانجامد…عوامل روانی معمولاً سهم مهمی در عمل جنسی مردانه داشته و می توانند موجب بروز آن شوند، یا آن را مهار کنند… تحریک عمل جنسی زن و انجام موفقیت آمیز جنسی در زن، همانند مرد به تحریک روانی و تحریک جنسی موضعی بستگی دارد، افکار شهوانی می تواند منجر به میل جنسی در زن شود»این مطالب محصول تجربیات چندین قرن تلاش دانشمندان علم طب از گذشته تا حال و محصول تلاش فیزیولوژیست های قرون اخیر به واسطة آزمایش با پیشرفته ترین وسایل می باشد.
اما این تحریکات جنسی محدود به عوامل روانی و تخیلات ذهنی نمی شود. بلکه تحریک برخی از اعضای بدن، از طریق کارایی حواس نیز مؤثر است و این تأثیر پذیری حواس و نرون های عصبی، یک اصل پذیرفته شدة روانشناختی و فیزیولوژیکی است. از جمله این حواس، حس بویایی و حس بینایی است. روانشناسان نابهنجاری معتقدند که انگیختگی شهوانی در مردان از انواع رویدادها ناشی می شود. محرک های دیداری، بو، صدای فریبنده و خیال پردازی های شهوانی که موجب انگیختگی زن می شوند؛ می توانند انگیختگی در مرد را نیز تولید کنند. نوازش کردن، محرک های دیداری و نشانه های ظریف معمولاً به عنوان محرک های برانگیزندة جنسی هستند و لذا در گزارش F. B. I در مورد مجرمین جنسی، نه نفر مرد و یک نفر زن، جزء مجرمین جرم «تماشاگری جنسی» بودند. یعنی تحریک پذیری دیداری مرد نسبت به جنس زن، خود بیشتر از تحریک پذیری دیداری زن نسبت به جنس مرد می باشد. نکته قابل توجه آن که معمولاً تماشاگران جنسی برای تماس جنسی، به قربانی خود نزدیک نمی شوند، بلکه نفس دیدار و تحریک دیداری برای مردان و زنان تماشاگر جنسی، لذت بخش است. لذا کسانی که قائل به آزادی روابط دختر و پسر بدون رعایت هنجارهای دینی هستند و معتقدند که روابط دیداری و شنیداری هیچ اثر تحریکی ندارد و با تعبیرات عوامانه و غیرعالمانه بیان می کنند که اگر قلب پاک باشد، هیچ مشکلی ایجاد نمی کند و … از دانش فیزیولوژی و معارف دینی کمترین بهره را برده اند. در حالی که یکی از جرایم شناخته شدة جنسی، «چشم چرانی» است و کتاب های پزشکی قانونی آن را به عنوان جرم معرفی کرده اند، حتی برخی کارشناسان جرم شناسی، چشم چرانی را یکی از شایع ترین انحرافات جنسی دانسته و بیان داشته اند که تماشاگر جنسی نه تنها از دیدن اندام پاسخ دهندة جنسی تحریک شده و لذت می برد، بلکه با دیدن عکس افراد نیز پاسخ می گیرد. شاید لذت دیدن تصویر، فیلم و تئاترهای جنسی، بیش از لذت تماس جنسی باشد.
تحریک پذیری دیداری، در دیدن اندام یا عکس جنس مخالف منحصر نمی شود، بلکه رنگ های خاص، نظیر رنگ پوشاک نیز تحریک پذیری جنسی را به همراه دارد، بدین جهت امروزه نظریة خنثی بودن انسان در برابر رنگ ها، نظریه ای غیر علمی و عوامانه است و با پیشرفت علوم مشخص گردیده است که تأثیر پذیری انسان، از مرز تحریک پذیری احساسی به مرز درمان پذیری توسط رنگها رسیده است که در برخی کتب فیزیولوژی و روانشناسی به آن اشاره شده است، حتی یکی از متخصصین، در کتاب مستقلی در خصوص «درمان با رنگ» کارکرد انواع رنگ ها و تأثیر آنها در اعصاب و روان و غدد جنسی را بحث و بررسی کرده است.
یکی از صاحبنظران، در سلسله بحث های مربوط به حواس پنجگانه و تحریک جنسی ناشی از امواج و تشعشعات رنگ ها معتقد است که: سیاهی در عالم نقاشی، همچون سکوت در عالم موسیقی، به منزلة فرو رفتگی در اطراف کوههاست که اجازه می دهد تا تپه ها اظهار وجود کنند، اگر سیاهی در مقامی دارای آثار نامطلوبی است، برعکس در مقام دیگر با لحاظ جمیع شرایط، عین ذوق و هنر است. مثل شب های تیره که برای اهل دل روح بخش می باشد؛این سیاهی ها هم موجب آرامش بخشی به اعصاب و اندام بدن می باشد و هم موجب آرامش جنسی برای بیننده می گردد. اعصاب و غدد جنسی افراد بعد از مشاهدة آلودگی صوتی، اخلاقی، تصویری و بویایی و تحریک پذیری بی هنگام و بی پاسخ، با مشاهدة رنگ تیره خفته و آرام می گردد.
انسان علاوه بر تحریک پذیری دیداری به وسیله جسم و رنگ، از «بو» نیز تحریک می شود. در اهمیت تأثیرات «بو» بر اعصاب و فیزیولوژی انسان، علم و دانش جدیدی به نام «الفاکترونیک» شکل گرفته است و برخی پزشکان از طریق «بو» نوع بیماری شخص را تشخیص می دهند. این تأثیر گذاری نیز در سطح وسیع بدن انسان، از جمله اندام و غدد جنسی گسترده است و حتی برخی از روانشناسان و فیزیولوژیست ها، بین اختلال جنسی و حس بویایی رابطه دو سویه ای قائل هستند. در میان انواع بوئیدنی ها، بیشترین تأثیر بر اندام و غدد جنسی، متعلق به عطرها به ویژه عطرهای حیوانی مثل «مشک» می باشد، چنانکه قرآن مجید نیز از افتخارات و امتیازات کالای بهشتی را معطر بودن آنها به مشک برمی شمارد.«وختامه مسک».و طبیعی است هر بویی که این کارکرد را داشته باشد، می تواند از نظر جنسی محرک باشد.
امروز دیگر به تأثیرپذیری جنسی انسان از رنگ، بو، تصویر و اندام جنس مخالف اذعان می شود و این ادعا که استعمال مواد معطر، نمایش زیورآلات، آرایش و عریان گری در تحریک جنسی تأثیری ندارد، غافلانه یا جاهلانه است؛ زیرا در کتابهای آسیب شناسی روانی و جنسی، (تألیف دانشمندان غربی)پیشنهاد می گردد که جهت افزایش تحریک پذیری قوای جنسی، از بو و رنگ استفاده شود. در واقع، منکرین رابطه بین قوای حسی و تحریک پذیری جنسی همان مروجین تحریک بیشتر هستند که با ادبیات دیگر این مسئله را تبلیغ می کنند. لذا تأکیدات اسلام بر ضرورت هنجارمندی رفتارهای جنسی حائز اهمیت است.

ب) تبیین سیاسی
اگر از تاریخ و گذشته های دور، نظیر قتل عام مردان بنی اسرائیل توسط و استثمار زنان آنان به عنوان بردگان جنسی و کاریچشم بپوشیم و یا از تاریخ تکان دهنده ی اسپانیا (آندلس قدیم) که با اشاعة فحشا توسط کفار فتح گردید، صرفنظر کنیمو فقط به تاریخ چند قرن اخیر کشورهای اسلامی و حتی آسیایی غیر اسلامی اکتفا کنیم؛ در خواهیم یافت که یکی از راه های نفوذ بیگانگان در این کشورها، ایجاد تغییر نگرش مردم نسبت به رفتارهای جنسی و رفتارهای مربوط به پوشش، آرایش و پیرایش، به ویژه پوشش و آرایش زنان بوده است. زیرا پوشش و لباس محلی هر منطقه به منزلة پرچم اهالی آن منطقه است و نمایانگر هویت نژادی، قومی حتی مذهبی می باشد. وقتی فردی حاضر باشد که پرچم محلی خویش را به میل بیگانه از تن درآورد و اجازه دهد که بیگانه در خصوصی ترین حریم او نفوذ کند، دیگر قبول سیطرة سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیگانگان، بسیار آسان و بدون مقاومت خواهد بود، چرا که هر ناظر بیرونی با مشاهدة لباس و نشانه بیگانه، متوجه بی هویتی و مسخ هویت فرد خواهد شد، ضمن آنکه تغییر پوشش به سوی بدحجابی و عریان گری عامل جدیدی جهت تضعیف روحیه مقاومت افراد است، زیرا اعضای جامعه را به سوی سرگرمی های جنسی و تدارک ابزار لذات دیداری، بویایی و لامسه سوق خواهد داد و نهایتاً خماری جنسی و هرج و مرج روابط جنسی، جامعه را به سوی رکود پیش خواهد برد.
در طول تاریخ، عریان گری و تغییر نگرش نسبت به پوشش، آرایش و روابط جنسی اولین سوغات غرب و غرب زدگان شرق بوده است. به عنوان نمونه این سوغات برای اولین بار، در سال 1863 م. در کشور مصر، توسط اولین دانش آموخته غربی یعنی اسماعیل پاشا و در کشور ترکیه در سال 1863م. توسط مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) عامل نفوذ انگلیس در آن کشور و در سال 1928 م. در کشور ایران بعد از اولین سفر ناصرالدین شاه قاجار به اروپا و در سال 1942 م. توسط امان الله خان، بعد از اولین سفر اروپایی او به عنوان هدیه دولتمردان اروپا و غرب به افغانستان آورده شد و طی سال های بعد در کشور ایران، با دستور آهنین رضاخان (سال 1313) مبنی بر اتحاد در شکل لباس مطرح گردید. در سال 1314 کشف حجاب زنان مسلمان ایران الزامی گردید. رهبران سیاسی و عاملان نفوذ فرهنگ بیگانه، بی حجابی را در کشور الجزایر نیز ترویج نمودند.در این تهاجم، جهت تغییر نگرش ها، از عوامل سیاسی و مهره های مدعی دانش و فرهیختگی نظیر سید یحیی دولت آبادی، سید حسن تقی زاده و علی دشتی، روحانی دگر اندیشی که لباس مقدس روحانیت را ترک نمود و به ترویج بی حجابی پرداخت، استفاده شد و افراد فاسد الاخلاقی نظیر «قرة العین» به عنوان سمبل زنان آزاده و فرهیخته ایران معرفی شدندو یا فردی به نام «سنبل یاشار» در ترکیه که با تشکیل کانون فساد و ایستگاه بردگان جنسی، درآمد هنگفتی کسب کرده بود، به عنوان فردی با شرف و بهترین مؤدی مالیاتی معرفی گردید.این نفوذ، جهت تغییر رفتارهای جنسی و کشف حجاب، جزء پروتکل های معروف انگلیس برای تسخیر جهان اسلام می باشد. البته این جریان سازی در نفی ارزش های انسانی مربوط به روابط جنسی، منحصر به جهان اسلام و جهان سوم نیست، بلکه صاحبان سرمایه حتی در کشورهای اروپایی و غربی، برای دستیابی به زنان کارگر ارزان، ترویج هرج و مرج جنسی را جزء اولین برنامه های خود قرار داده اند.آیا بعد از این همه آمار و ارقام و نشانه ها و تاریخ ملت ها، می توان باور کرد که ترویج هرج و مرج جنسی به نام آزادی رفتار جنسی، رواج اختلاط زن و مرد و عدم پوشش مناسب، حرکتی انسان دوستانه، خیرخواهانه یا لااقل خنثی می باشد؟! امروزه یکی از فشارهای فرهنگی رسانه ها در ایران اسلامیو کشور مظلوم افغانستان، شکستن تابوی هنجاری روابط جنسی می باشد. لذا چگونه می توان پذیرفت که هرج و مرج جنسی، هیچ پیامد منفی برای جوامع بشری ندارد؟!

ج) تبیین اجتماعی
سومین دلیل رعایت هنجار در رفتارهای جنسی و ضرورت کنترل بر حسن اجرای این قواعد، اجتناب از بروز پیامدهای منفی اجتماعی عدم اجرای آن هنجارها می باشد.
اولین پیامد منفی حذف و یا بی توجهی به پوشش اسلامی، حذف نماد و معرف جامعه مسلمین است،
همان طور که آرم هر شرکت و مؤسسه تولیدی، شاخصة آن مجموعه است؛ پوشش بانوان به ویژه پوشش کامل نظیر چادر در جوامع اسلامی (به خصوص در ایران بعد از انقلاب اسلامی)، به عنوان نشانه، نماد و پرچم جامعة دینی شناخته شده است. نماد حجاب برای جامعة دینی، حتی برای مهاجران به جوامع مسلمین (اعم از مهاجران داخلی و خارجی) نیز پذیرفته شده است، به همین علت در کشورهایی نظیر ترکیه و فرانسه، کمترین حد حجاب نیز قابل تحمل نیست و نشانه و نمادی از دین مبین اسلام است، چنانکه رژیم دست نشاندة پهلوی یکی از دلائل تغییر لباس و حتی کشف حجاب را ضرورت همشکلی با غرب و ملل اروپا می دانست و لباس غربی را نشان و نماد جهانی شدن کشور برمی شمرد.
دومین پیامد منفی چنین وضعیتی، تبدیل زن به بردة جنسی و کالای قابل معامله است.
تجربه بشر در طول تاریخ نشان داده است که نگرش انسان های بی دین، در تمام اعصار، اعم از عصر پارینه سنگی تا عصر صنعتی و فراصنعتی نسبت به زن، نگرش کالایی جهت تأمین نیازهای جنسی مرد بوده است. در جهان مدرن، بهره کشی جنسی از زن، از طریق ارائه تصویر زن در کنار کالاها، مانکن کردن او در ویترین مغازه های فروش لباس و تشکیل مراکز تن فروشی زنان و عریانی او در کوچه و بازار است. اگر دیروز زن را به عنوان کنیز، برای خدمتکاری و سرویس دهی جنسی به کار می گرفتند، امروز به واسطه آزادی جنسی و سرویس دهی مجانی در کوی و برزن، مهمترین ثروت او یعنی زیبائی هایش را مالک می شوند و زشت تر آنکه، او را به عنوان کالای صادراتی به کشورهای دیگر صادر می کنند و یا همچون مواد مخدر، قاچاق می کنند. در برخی کشورهای غربی، بردگان جنسی (زنان تن فروش) اولین صادرات بعد از صادرات صنعتی می باشند، یعنی در همان کشورهایی که رابطه مشخص و زمان مند و تعریف شدة متعه یا عقد موقت، هتک حرمت زن به شمار می آید (نظیر ترکیه)، تن فروشی و مالیات بردرآمد تن فروشی زنان، جزء بهترین منابع درآمد بوده و مؤدیان آن نیز بهترین مؤدیان مالیات بردرآمد می باشند و یا در کشور بلژیک، زنان تن فروش،این عمل را به عنوان یک شغل رسمی اعلام کرده و برای تعیین حق و حقوق اجتماعی و اقتصادی خویش کنگرة جهانی تشکیل دادند. کسانی که تعدد ازدواج رسمی و تعریف شده را برنمی تابند، ارتباط کریه ای با افراد نامحدود را قانونی می دانند، صاحبان قدرت نه تنها خود به عنوان اولین بهره مندان از این کالا می باشند، بلکه جهت دستیابی به درآمدهای کلان، از طریق تن فروشی زنان، به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، بهترین مروجان هرج و مرج جنسی و روابط ناسالم جنسی هستند و در فیلم های متحیر العقول نظیر فیلم «تایتانیک» که گفته می شود به فضائل انسانی چون ایثار پرداخته است، رابطة غیر هنجار یک پسر جوان با یک زن همسردار، (یعنی بردگی جنسی در لوای انسانی ترین مفاهیم) محوری ترین پیام پنهان و آشکار فیلم است.
سومین پیامد؛ بعد از بیان مطالب فوق این نکته روشن می گردد که نتیجه طبیعی این هنجارها ناأمنی روانی و فیزیکی زنان جوامع بشری است، زیرا با تحریک مشتری جنسی و عواملی نظیر سود جویی انسانها که به دنبال تهیه ارزان کالا و خدمات هستند، همچنین سختی تشکیل خانواده و سیری ناپذیری قوای جنسی انسان، زمینه سرقت، قاچاق، تهاجم فیزیکی و یا حداقل فریب زنان به خصوص زنان جوان و کم تجربه، توسط مردان فراهم می شود. برای درک این واقعیت تلخ کافی است تا به صفحات حوادث رسانه ها به خصوص اینترنت مراجعه نمود. کافی است متولدین قبل از دهة پنجاه در ایران، حافظه خویش را نسبت به میزان امنیت بانوان و زنان ایرانی قبل از انقلاب و بعد از دهة اول انقلاب مرور نمایند، آیا جامعه به سوی امنیت بیشتر برای زنان پیش می رود؟ یا فضای جامعه ناامن تر می شود؟ آیا در ایامی که اندیشه تساهل و تسامح در امور جنسی از سوی برخی مسئولین فرهنگی ترویج می شود، امنیت بیشتر است یا قبل از چنین رویدادی؟!
چهارمین پیامد منفی؛ پایین آمدن سن بارداری زنان است.
در قانون مدنی بسیاری از کشورها، ذکر شده است که سن ازدواج نباید کمتر از 18 سال باشد، ولی عملاً با این هرج و مرج روابط جنسی، سن بارداری در اکثر جوامع به خاطر روابط پنهانی و نامشروع به کمتر از چهارده سال رسیده است، البته مطالب رقت بار و غیر اخلاقی در این مقوله بسیار است که نقل آنها نیز فسادآفرین و خلاف شأن مجله ای علمی و مقاله ای تحقیقی است، لذا از نقل آن صرف نظر می شود.
پنجمین پیامد منفی؛ قانونی شدن قتل عام انسان ها می باشد.
گرچه امروزه مسئله حقوق بشر، قانون اعدام و عدم آزار حیوانات یکی از جنجالی ترین مسائل حقوقی آمیخته با سیاست است؛ تا آنجا که قانون الهی قصاص، به عنوان قانونی غیر انسانی معرفی می شود، لکن همین انسانهای متمدن نما ولی متوحش، به آسانی عمل ننگین سقط جنین را به صورت رسمی یا غیر رسمی قانونی اعلام می دارند، چگونه این تناقض را می توان جمع نمود که اعدام فرد قاتل و متعرض به حقوق مردم، عملی غیرانسانی باشد، اما قتل جنین نزدیک به تولد، عملی انسانی محسوب شود.
ششمین پیامد منفی؛ فروپاشی نظام خانواده است، خانواده ای که اولین رکن جامعه محسوب می گردد، برخلاف مدعیان عشق خاکی که این نوع عشق را عامل شناخت قبل از ازدواج می دانند، هشتاد درصد ازدواج هایی که با آشنایی قبلی و روابط قبل از ازدواج بوده است، به طلاق و جدایی منتهی می گردد و این روابط عامل قوام، ثبات و نزدیکی عاطفی، روحی و فکری زوجین نمی باشد.
آخرین پیامد منفی؛ اگر بتوان از سایر پیامدهای منفی صرفنظر نمود، از پیامد منفی پایین آمدن مشارکت اجتماعی زنان نمی توان چشم پوشی کرد. به طور نمونه سطح مشارکت پذیری زنان آمریکا کشوری که افتخار لیبرال دموکراسی غرب است در تمام سطوح علمی، آموزشی و پژوهشی، سیاسی و اجتماعی بسیار پایین است. بالاترین میزان مشارکت آنان در عالی ترین سطح علمی اجتماعی حدود 14% و در عرصه سیاسی کمتر از 10% است. این آمار که توسط یکی از جامعه شناسان آمریکایی ارائه شده و در سال 1992 به چاپ رسیده است، نشان از عدم رغبت زنان به حضور اجتماعی و سرگرم شدن آنان به مسائل آرایشی و روابط جنسی و نگرش جنسی مردان آمریکایی نسبت به زنان است. بیشترین آمار مشارکت زنان در آمریکا، در امور خدماتی می باشد، یعنی هدف اصلی، سرگرمی زنان و ایجاد منبع درآمدی از طریق نیازهای جنسی می باشد، اگر چه به صورت آشکار به این نوع نگرش اعتراف نمی شود، لکن واقعیت های اجتماعی و جایگاه، موقعیت و منزلت شغلی زنان در آمریکا نشان می دهد که هیچ تلاش عمومی برای ارتقای سطح مشارکت زنان انجام نمی گیرد. فقط عده ای خاص تلاش می کنند تا سطح مشارکت زنان را بدون یک برنامه متعالی ارتقا دهند که این هدف نیز در قالب یک رویکرد فمینیستی و افراطی گرایانه نسبت به جنس زن و حقوق آنان ظهور کرده است و فرهیختگان واقع نگر، یا بسیار اندک هستند یا فرصت ابراز عقیده در جامعه ی به ظاهر آزاد غرب را ندارند.

فهرست منابع:
1. «امر به معروف و نهی از منکر»، مرکز تحقیقات نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1371.
2. :«قصه ها و غصه ها»، نشر موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1378، چاپ دوم، ج2.
3. :«نیمه پنهان»، انتشارات موسسه کیهان، 1380، ج8.
4. اچ ترنر، جاناتان:«مفاهیم کاربردی جامعه شناسی»، ترجمه فولادی و عزیزالله بختیاری، نشر موسسه امام خمینی(ره)،1378
5. استاد ملک، فاطمه:«حجاب وکشف حجاب در ایران»، موسسه مطبوعاتی عطایی، 1367.
6. ال، دیوید؛ ای، مارتین: «روانشناسی نابهنجاری آسیب شناسی روانی»، ترجمه یحیی سید محمدی، نشر ارسباران، چاپ دوم، ج2.
7. العاملی، الحر:« وسائل الشیعه»، المکتب الاسلامیه،چاپ پنجم،1401ق.
8. پاک نژاد، سیدرضا:« اولین دانشگاه آخرین پیامبر»، نشر یاسر، 1364، چاپ دوم.
9. تقی زاده، سید حسین:«زندگی طوفانی»، نشر ، 13.
10. جعفری، محمدرضا:«فرهنگ لغت» نشر نو، 1376.
11. جمعی از دوشیزگان و بانوان: «چشم چرانی»، انتشارات پیام اسلام، (قم)، 13.
12. حداد عادل، غلامعلی:« برهنگی فرهنگی و فرهنگ برهنگی»، نشر سروش، 1376، چاپ هفتم.
13. حسینیان، روح الله:« حریم عفاف»، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، چاپ دوم.
14. خمینی، روح الله: «کشف الاسرار»، انتشارات مصطفوی،(قم)، بی تا.
15. دولت آبادی، یحیی:«حیات یحیی»، انتشارات عطار و فردوسی، 1361، چاپ دوم.
16. دهخدا، علی اکبر:« لغت نامه دهخدا»، انتشارات دانشگاه تهران، 1351.
17. رفیع پور، فرامرز: «توسعه و تضاد»، شرکت سهامی انتشار،چاپ سوم، 1377.
18. سلیمی، علی؛ داوری، محمد:«جامعه شناسی کجروی» انتشارات حوزه و دانشگاه، 1380.
19. صبوری اردوبادی، احمد:«آیین بهزیستی در اسلام»، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، 1376.
20. فتح آبادی، رضا: «اشاعه فساد و فحشا و فرهنگ پوچ گرایی»، نشر بلیغ، 1371، چاپ اول.
21. فولادی، محمد: «نظارت اجتماعی»، مجله معرفت، سال ششم، 1376، ش 21.
22. قزوینی، موحد: «خواهر حجابت سعادت است»، ترجمه محمد کاشفی، (قم)، چاپخانه زنجانی، 1400ق.
23. کوئن،بروس:« مبانی جامعه شناسی»، ترجمه رضا فاضل و توسلی، انتشارات سمت، چاپ یازدهم،1379.
24. کوزر، لیوئیس:« زندگی و اندیشة بزرگان جامعه شناسی»، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، چاپ ششم، 1376.
25. گایتون، آرتور؛ هال، جان، «فیزیولوژی پزشکی»، ترجمه دکتر فرخ شادان، شرکت سهامی چهر، چاپ نهم، ج2، 1375.
26. گودرزی، فرامرز: «پزشکی قانونی»، انتشارات انیشتین، چاپ چهارم، 1374.
27. گولد، جولیوس؛ کولب، ویلیام:« فرهنگ علوم اجتماعی»، مترجمان: زاهدی و دیگران، نشرمازیار، 1376.
28. گیدنز، آنتونی:« جامعه شناسی عمومی»، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، چاپ دوم، 1374.
29. محمد، محمدی ری شهری: « میزان الحکمه»، مکتب الأعلام الاسلامی، 1376.
30. مدرسی، سید محمدرضا:« فلسفة اخلاق»، نشر سروش، چاپ اول،1371.
31. مستر همفر :«خاطرات مستر همفر»، ترجمه علی کاظمی، کانون نشر اندیشه های اسلامی، 1368.
32. مصباح یزدی، محمدتقی:« فلسفة اخلاق»، نشر موسسه اطلاعات، چاپ دوم، 1371.
33. مظفر، محمدرضا: «اصول الفقه»، الطبعة الثانیه، دارلنعمان، 1386ق.
34. ولیز، پاولین:« رنگ درمانی»، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات درسا، چاپ اول، 1374.
35. یوسف، کریمی:«روانشناسی اجتماعی»، نشر ارسباران، 1377

 

دوشنبه 10/9/1393 - 9:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته