• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3496روز قبل
حجاب و عفاف

جایگاه «زن» در گفتمان امام خمینی و انقلاب اسلامی

در این نوشتار بنا داریم که با بررسی وضعیت زنان در پیش از انقلاب، نقش و اثر آنان را در پیروزی انقلاب و سپس تأثیر انقلاب در تحول جایگاه فکری و عملی زن در ایران را تبیین نماییم و از آن جا که پیوندی ناگسستنی میان انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) وجود دارد، سعی شده است که هر یک از این ابعاد با توجه به دیدگاه ایشان بررسی گردد.
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/راحله کاردوانی؛  زنان نیمی از انسان‌های این کره خاکی هستند که نقش بسیار مهمی در جنبش‌ها، نهضت‌ها و انقلاب‌ها داشته‌اند. حساسیت نقش زنان برخاسته از عمق تأثیرگذاری آنان در تمامی عرصه‌های زندگی است. برای نمونه می‌توان از نقش تأثیرگذار حضرت زینب (سلام‌الله‌علیه) در قیام پر حادثه‌ی عاشورا نام برد که یکی از نمونه‌های درخشانی است که اهمیت جایگاه زنان را در تاریخ اسلام به تصویر می‌کشد. انقلاب اسلامی ایران نیز یکی از مهم‌ترین حرکت‌های اجتماعی است که از این قاعده مستثنی نبوده و نقش زنان چه پیش از انقلاب و چه پس از آن حائز اهمیت است.
حضور زنان ایرانی در پیروزی انقلاب اسلامی به روشنی بیانگر آن است که، زن مسلمان می‌تواند در تمامی عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... نقش آفرین بوده و اعتقادات دینی او نه تنها مانع از شرکت در فعالیت‌های اجتماعی نخواهد شد، بلکه به واسطه‌ی پاکدامنی و عفت ورزی، می‌تواند زنان را به عناصری تاریخ ساز برای یک ملت مبدل سازد. از طرف دیگر؛ انقلاب اسلامی، به دلیل آن که پرتوی از دین مبین اسلام به شمار می‌رود، توانسته است خدمات عظیمی را برای زنان به انجام رساند و البته این امر نه به تمام و کمال، اما بسیار مؤثر، مهم و گسترده بوده است.

نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران که در سال 1357 به پیروزی رسید، جنبشی بود که در 15 خرداد 1342 آغاز شد. زن مسلمان ایرانی نیز در این سال‌های آتش زیر خاکستر، همگام با مردان در جهاد و مبارزه با طاغوت بود و هر چه به سال 1357 نزدیک می‌شد بر تعداد و شدت فعالیت این زنان افزوده می‌گردید.
با شعله‌ور شدن آتش انقلاب، زن مسلمان نیز که تا پیش از این با فعالیت‌های مخفی و به عنوان مادر شهید و یا همسر مبارزین در بند با رژیم شاه مبارزه می‌کرد، به خیابان‌ها آمد، با چادر مشکی، با فرزندش که او را در بغل گرفته بود، با مشت‌های گره کرده و با فریاد «مرگ بر شاه»؛ امام خمینی(ره) این دوران را این گونه توصیف می‌نمایند: «شما در چه تاریخی چنین دیده‌اید؟ امروز زن‌های شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک می‌روند، در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت شده است؟!»(1) و به اذعان ایشان، همین حرکت زنان نهضت را قوت و تداوم بخشید: «آمدن شما خانم‌ها به خیابان‌ها و میدان‌های مبارزه موجب این شد که مردها هم قوت پیدا بکنند، تقویت بشوند، روحیه‌ی آن‌ها هم با آمدن شما تقویت بشود.»(2)و مولد حرکت مردان بود: «مردها به تبع زن‌ها در خیابان‌ها می‌ریختند، تشویق می‌کردند، زن‌ها مردان را، خودشان در صف‌های جلو بودند.»(3) و نیز به شیوه‌ای مؤثر، مبارز و شهیدپرور است: «شهادت شهید، ثمره‌ی دامان پر مهر و اندوخته‌ی دستان زحمتکش مادران فهیم و گران‌قدری است که محبت مادری را با عشق الهی پیوند می‌زنند و روح و جان فرزندان خود را آماده می‌سازند که به قربانگاه شهادت قدم گذارند.»(4)
 به همین جهت، حضرت امام خمینی(ره)، بزرگ مصلح قرن، در جای جای کلام خویش زنان را پیشگامان انقلاب معرفی می‌کند. زنانی که خود در تظاهرات در صف مقدم حاضر بودند، زنانی که با حرکت خود، مردان را برای حضور و مبارزه تشجیع کردند، زنانی که فرزندان خود را برای شهادت تربیت کردند، زنانی که با پاسداری از خون شهدا، انقلاب را تداوم بخشیدند و در یک کلام، رهبر انقلاب ایران، عظمت حضور زنان در شکل‌گیری تمام و کمال نهضت انقلابی و اسلامی ایران را چنین توصیف نمودند: «ما نهضت خودمان را مدیون زن‌ها می‌دانیم.»(5) و همین یک جمله برای بیان نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی از هر کلامی گویاتر است.

انقلاب اسلامی و تحول جایگاه زن
هم‌زمان با پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی، دیدگاه سنتی خواستار شدت یافتن محدودیت زنان و عدم حضور ایشان در صحنه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شد. این جریان در چند سال آغازین استقرار جمهوری اسلامی شتاب بالایی داشت. از سوی دیگر خواسته‌های برخاسته از دیدگاه متجدد و فرنگی مآب نیز در مقابل عوارض و قوانین نظام اسلامی مانند حجاب و عدم حضور زنان در برخی مشاغل و فعالیت‌ها، مقاومت می‌کرد. مشخص نبودن حدود واقعی حقوق و جایگاه زن در آن دوران، در نظام اسلامی به این امر دامن می‌زد.
هر دو جریان علی‌رغم تضاد و تقابلی که داشتند در مقابل مواضع انقلاب مقاومت می‌کردند. هر دیدگاه بنا به تفسیر خود از زن، از جمهوری اسلامی درخواست‌هایی داشت و امام به سبب ویژگی‌های علمی و شخصیتی که داشتند، توانستند با حرکت اصلاحی خود هر دو دیدگاه را تعدیل نمایند. حضرت امام از منظر یک مصلح و راهبر، نگرش نوینی را در مورد زن ارائه کردند.
حضور سازنده‌ی زن در صحنه‌های تاریخ و در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مبارزاتی و... امری انکار ناپذیر است. اما مهم اندیشه‌ای است که بر مسند قرائت تاریخ نشسته است. امام خمینی(ره) زن را از زوایای پنهان تاریخ و حضور مبهم و کم‌رنگ آن در ناخودآگاه جامعه به صحنه‌ی خود آگاهی و فعال رساند.
رویکرد امام خمینی به مقوله‌ی زن دارای دو بعد است. ایشان در یک بعد تبیینی و تفسیری به فروافکنی دیدگاه‌های نادرست نسبت به زن پرداخته و جایگاه زن را در تفکر اصلاحی خویش معین ساخته و در بعد دوم ساختار اجرایی، تربیتی و تهذیبی مناسب با شخصیت زن را ارائه نمودند. حضرت امام در مبحث کلامی، به پرتو قرآن کریم، زن را هم‌چون مرد در پیشگاه خلقت دانسته‌اند. از نظر ایشان زن و مرد هر دو انسان هستند و هر دو توان رسیدن به بالاترین مراحل رشد و کمال را دارند(6)
 و در عالی‌ترین مراحل کمال زن الگو و اسوه شده و مردان نیز باید به وی اقتدا کنند: «الگو، حضرت زهرا(علیها‌السلام) است.»(7) تعبیرات امام از مقام و منزلت حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) و معرفی ایشان به عنوان یکی از نمونه‌های انسان کامل و نیز برگزیدن روز میلاد آن حضرت به عنوان «روز زن» برای معرفی الگوی برگزیده‌ی زن در اسلام ریشه در این تفکر دارد و این در حالی است که پیش از انقلاب، روز 17 دی، روز کشف حجاب، «روز زن» بود.
حضور سازنده‌ی زن در صحنه‌های تاریخ و در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مبارزاتی و... امری انکار ناپذیر است. اما مهم اندیشه‌ای است که بر مسند قرائت تاریخ نشسته است. امام خمینی(ره) زن را از زوایای پنهان تاریخ و حضور مبهم و کم‌رنگ آن در ناخودآگاه جامعه به صحنه‌ی خود آگاهی و فعال رساند.
از دیگر مبانی اندیشه‌ی اصلاحی امام، بازخوانی منزلت اجتماعی زن از منظر دین بود. اصل اساسی مورد نظر ایشان در مورد حضور زن در صحنه‌های سیاسی، مبارزاتی و... ممانعت از «شیء وارگی» زن است و مطابق همین اصل است که برخوردهای متفاوت و گاه متضاد امام قابل توجیه می‌شود. در سال‌های آغازین دهه‌ی 40 و در ابتدای نهضت، مخالفت آشکار حضرت امام با حق رأی زنان (اشاره به لایحه‌ی دولت اسدالله علم مبنی بر شرکت بانوان در انتخابات) و نیز مخالفت ایشان با تساوی حقوق زنان و سربازی بردن دختران، برخاسته از همین اصل است، چنان که ایشان خود می‌گویند:
«مگر با چهار تا زن فرستادن به مجلس ترقی حاصل می‌شود؟ مگر مردها که تا حالا بودند ترقی برای شما درست کردند تا زن‌هایتان ترقی درست کنند؟... ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم.»(8)
 اما پس از پیروزی انقلاب و تغییر شرایط اجتماعی از آن جا که حضرت امام زمینه را برای رشد و حضور سازنده‌ی آن‌ها آماده می‌بینند، خواستار حضور فعال زنان در صحنه‌های مختلف می‌شوند: «شما هم (زنان) باید رأی بدهید. شما هم با سایرین فرقی ندارید، بلکه شما مقدمید بر مردها.»(9)
 «شیء وارگی» محصول نظام استثمارگر است که هم زن و هم مرد را مورد سودجویی قرار می‌دهد. حذف نظام ظالم و استثمارگر زمینه ساز حضور رو به کمال مرد و زن می‌شود و از این رو حضرت امام در تبیین حدود جایگاه اجتماعی زن در یک نظام ایده‌آل می‌فرمایند: «در نظام اسلامی زن به عنوان یک انسان می‌تواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعه‌ی اسلامی داشته باشد ولی نه به صورت یک شیء، نه او حق دارد خود را به چنین حدی تنزل دهد و نه مردان حق دارند که به او چنین بیندیشند.»(10) و نیز: «اسلام زن را مثل مرد در همه‌ی شؤون - در همه‌ی شؤون - همان طوری که مرد در همه‌ی شؤون دخالت دارد، زن هم دخالت دارد.»(11) و در این زمینه از یک سو دایره‌ی سخنان امام از توصیه فراتر رفته و وارد قلمرو الزام می‌شود: «زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند و از دیگر سو ایشان این حضور را با کرامت و شرافت ویژه‌ای توأم می‌سازند: «ما نهضت خودمان را مدیون زن‌ها می‌دانیم. مردها به تبع زن‌ها در خیابان‌ها می‌ریختند.(12)
این فرمایشات حضرت امام، تماماً بر مبنای تعالیم دین اسلام در این باره صورت گرفته است و این امر، ویژگی بارز تمامی فرمایشات ایشان است. در مورد شرایط حضور زن در اجتماع که حاصل آن سودمندی برای جامعه و خانواده و مهم‌تر از همه خود زن باشد و نه مضرات گسترده و غیر قابل جبران؛ آیات و روایات بسیاری مطرح است.
از دیگر نکات مهم اندیشه‌ی امام، نسبت میان زن و مرد است. در دیدگاه سنتی، زن موجودی درجه دو تلقی می‌شود. در دیدگاه متجدد با آن که دایره‌ی اختیارات زن افزایش یافته اما وی بیش‌تر نقش جایگزین را دارد که در مواقع ضرورت و اضطرار جای خالی مرد را پر می‌کند و در نهایت زن پس از مرد قرار دارد. در فمینیسم نیز - که امروزه به عنوان پیشروترین نهضت زنانه در دنیا شناخته می‌شود - زن برتر از مرد است بلکه در مقابل مرد قرار دارد و برای احقاق حقوقش باید با تمام قوا در مقابل مرد بایستد و جامعه‌ی ایده‌آل آن، جامعه‌ی یک جنسیتی و زنانه است.
بسیاری از متفکران این نهضت، تساوی میان زن و مرد را خواستار هستند و این هدف را در حقیقت بدون در نظر داشتن تفاوت‌های تکوینی و طبیعی زن و مرد دنبال می‌کنند. از منظر امام، زن و مرد به لحاظ انسانی نسبت تساوی دارند: «زن مساوی مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیت‌های خود را انتخاب کند.»(13)
حضرت امام با توجه به شناختی که از روحیات لطیف و خواسته‌های فطری و طبیعی یک زن -که مناسب جنگ و خون‌ریزی نیست- دارند، حضور فعال ایشان در صحنه‌های مختلف انقلاب و پس از آن در دفاع 8 ساله را با عبارات گوناگون ارج گذاشته بر جایگاه برتر ایشان تأکید می‌ورزند: «شما رهبران نهضت هستید، بانوان رهبران نهضت ما هستند، ما دنباله رو آن‌ها هستیم، من شما را به رهبری قبول دارم و خدمت‌گزار شماییم.»(14)
به صورت طبیعی پس از تبیین و تفسیر جایگاه و منزلت اجتماعی زن از سوی امام خمینی(ره)، زمینه برای حضور فعال و سازنده‌ی زن در نظام اسلامی فراهم شد. به همین جهت ایشان از یک طرف حدود فعالیت‌های علمی، اجرایی، سیاسی، حقوقی و... زنان را معین می‌سازند و از طرف دیگر با بررسی تنگناهای موجود، راه‌حل‌هایی مناسب را ارائه می‌کنند.
در این مرحله امام به تعدیل نظرهای مختلف می‌پردازند. مخاطبین امام در این جا همگان هستند، به ویژه آنان که نظرشان هماهنگ با امام نیست: «آن‌هایی که کارشکنی می‌کنند (اشاره به کسانی که به بهانه‌های مختلف با فعالیت‌های اجتماعی زنان مخالفت می‌کردند)اگر مسلمان هستند، این خدمت بزرگی که این خانم‌ها و این بانوان دارند می‌کنند و پیش خدا خدمت شایسته است، از معاصی کبیره است که کارشکنی در این موضوع بکنند و اگر چنانچه آن‌ها هستند که پای‌بند به اسلام نیستند و می‌خواهند هرزگی بکنند، فصل هرزگی گذشت، دیگر به شما اجازه نمی‌دهند بانوان ایران که کارهایی که سابق می‌کردید، این کارها را اعاده بدهید.»(15)
در نگرش امام خمینی(ره)، هر چند زن حق حضور در تمامی امور را دارا می‌باشد اما مقام مادری دارای جایگاه ویژه‌ای است و به همین سبب مادری را بالاترین شغل، شغلی شریف، شغل معلمی، بالاتر از معلمی و شغل انبیا و انسان سازی می‌داند و به همین سبب مادر بودن و تربیت فرزندان را اصلی‌ترین وظیفه‌ی زن و جدا کردن فرزند را از مادر از عوامل انحطاط جامعه می‌داند: «در طول این سلطنت، این‌ها کوشش کردند که مادران را از بچه‌ها جدا کنند، به مادرها تزریق کردند که بچه‌داری چیزی نیست، شما توی ادارات بیایید و این‌ها بچه‌های معصوم را جدا کردند از دامن مادران و بردند در پرورشگاه‌ها و جاهای دیگر و اشخاص اجنبی و غیر رحیم آن‌ها را به تربیت فاسد تربیت می‌کردند. بچه‌ای که از مادرش جدا شد، پیش هر که باشد عقده پیدا می‌کند، عقده که پیدا کرد، مبدأ بسیاری از مفاسد می‌شود. بسیاری از قتل‌هایی که واقع می‌شود، از روی همین عقده‌هایی است که پیدا می‌شود و بسیاری از عقیده‌ها از این پیدا می‌شود.»(16)
در مجموع، انقلاب اسلامی ایران موجب تحولاتی در فرهنگ و ساختار فکری جامعه و به طور خاص زنان گردید که جهشی باور نکردنی را در وضعیت ایشان پدید آورد. افزایش تعداد تحصیل کرده‌ها، دانش آموزان و دانشجویان، اساتید، هنرمندان، شاغلان و فعالان اقتصادی و اجتماعی، توجه خاص به وضعیت حقوقی زنان و تصویب قوانین متناسب با وضعیت روز ایشان همانند قانون «تعیین مهریه به نرخ روز»، توجه به وضعیت اشتغال زنان و تصویب قوانین کار متناسب با شأن مادری و همسرداری زنان، هم‌چون استفاده از تعطیلات دوران زایمان، کار نیمه وقت، بازنشستگی پیش از موعد و امکان بهره از حق طلاق در موارد و شرایطی خاص مانند عسر و حرج و یا گذاشتن شرط ضمن عقد برای آن و ... از دست‌آوردهای انقلاب برای زنان بوده است، هر چند که تا ایجاد وضعیت مطلوب فاصله بسیار است.
به صورت طبیعی پس از تبیین و تفسیر جایگاه و منزلت اجتماعی زن از سوی امام خمینی(ره)، زمینه برای حضور فعال و سازنده‌ی زن در نظام اسلامی فراهم شد. به همین جهت ایشان از یک طرف حدود فعالیت‌های علمی، اجرایی، سیاسی، حقوقی و... زنان را معین می‌سازند و از طرف دیگر با بررسی تنگناهای موجود، راه‌حل‌هایی مناسب را ارائه می‌کنند.
از این رو در سایه‌ی فرهنگ اسلامی نقش زن در بسیاری از ابعاد مانند سنگر حجاب، تحصیل، کسب مهارت‌های گوناگون، تصدی مسؤولیت‌های مهم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ستودنی است. هم‌چنین، زنان مسلمان و انقلابی با تربیت صحیحفرزندان در شکل‌دهی فرهنگ و سازندگی آینده‌ی اسلامی سهیم هستند.

نتیجه‌گیری
روند اصلاحی اندیشه‌ی حضرت امام در دوران 10 ساله‌ی اول نظام جمهوری اسلامی و تداوم آن به وسیله‌ی خلف صالح ایشان حضرت آیت الله خامنه‌ای(دام‌ظله‌العالی) موجب شده که زمینه‌ی رشد زنان فراهم گشته و این نیز ظهور استعدادهای ایشان و حضور فعال در صنعت، علوم، سیاست، هنر و... را به دنبال داشته است. امروز تعداد پذیرفتگان و فارغ التحصیلان در دانشگاه به 25 برابر و حضور 7 برابریِ استادانِ خانم نشان دهنده‌ی رشد زنان در بعد از انقلاب است. اما به نظر می‌رسد سمت و سوی این روند در حال حاضر بیش‌تر متوجه حضور زن در جامعه می‌باشد و در مقابل توجه به وظایف اصلی زن یعنی مادری و همسری کم رنگ شده است.
هر چند سیاست اجتماعی جهانی، زنان را از شاخصه‌های توسعه می‌داند اما باید توجه داشت که پای‌بندی به اصول اندیشه‌ی امام در مورد زن، جامعه‌ی بشری را به سمت توازن اجتماعی سوق می‌دهد و در این مورد سیاست‌گذاران نظام نباید دست‌خوش جوّ حاکم جهانی شوند. بنابراین، یکی از مهم‌ترین دست‌آوردهای فرهنگی انقلاب، مشخص شدن جایگاه واقعی زن مسلمان در خانه و اجتماع بود.
بر اساس خود باختگی فرهنگی و رواج ارزش‌های غربی در عصر پهلوی، هویت اسلامی زن مسلمان ایرانی مورد تهدید واقع شده بود. در جامعه به تدریج فرهنگ برهنگی و بی‌عفتی رواج می‌یافت و از فعالیت‌های اجتماعی و مفید زنان کاسته می‌شد. پس از انقلاب اسلامی جایگاه زن در جامعه‌ی اسلامی تبیین شد و همان گونه که زنان در جریان انقلاب فعالیت داشتند پس از انقلاب به جایگاه واقعی که مسؤولیت در برابر مصالح اجتماعی و سیاسی جامعه و حضور فعال در صحنه‌های مختلف بود، دست یافتند.(*)

پی‌‏نوشت‏‌‌ها:
(1) موسوی خمینی، سیدروح الله، جایگاه زن در اندیشه‌ی امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ چهارم، ص186.
(2) همان، ص171.
(3) همان، ص169.
(4) همان، صص167-175.
(5) همان، ص169.
(6) همان، ص169.
(7) همان، ص25.
(8) همان، ص25.
(9) همان، ص68.
(10) همان، ص65.
(11) همان،ص58.
(12) همان،صص68 و169.
(13) همان، ص83.
(14) همان، ص75.
(15) همان، ص169.

(16) همان،ص136.
 
منبع : http://borhan.ir

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:8
حجاب و عفاف

جایگاه زن در ایران پیش از اسلام‏

«یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبَاً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقیكُمْ اِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛
هان اى مردم! همانا ما شما را از یك زن و مرد آفریدیم و شما را به هیئت اقوام و قبایلى در آوردیم تا با یكدیگر انس و آشنایى یابید. بى‏گمان گرامى‏ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست كه خداوند داناى آگاه است.»(1)
آئین مقدس اسلام، به عنوان كامل‏ترین دین و جامع‏ترین شریعت، همواره بر این نكته تأكید مى‏كند كه جامعه انسانى از زن و مرد تركیب یافته است و زن و مرد از یك گوهر، خلق شده‏اند. بر اساس تعالیم عالیه اسلامى، هیچ یك از «مرد بودن» و «زن بودن» مایه شرافت، برترى و یا افتخار نیست. هیچ كس بر هیچ كس فضیلت و برترى ندارد جز به واسطه تقوا و پاكدامنى. سخن از مقام و مرتبه زن است در گذشته‏هاى بسیار دور. در هزاره‏هاى پیشین، زنِ ساكن نجد و فلات ایران، یا زنِ عصرِ ماقبل تاریخ، پیش از ورود آریاها، حتى در ده هزار سال پیش از میلاد مسیح، با توانایى‏هایى كه در مسائل اقتصادى، خانوادگى، اجتماعى و دینى دارد، همواره با مردان و یكسان با آنان، از مواهب طبیعت خداداد بهره‏مند بوده است. او كشف‏كننده آتش است، نخست اوست كه با جستجو در دشت و كوه مى‏تواند ریشه‏هاى خوردنى گیاهان و میوه‏ها را پیدا كند، گیاهان و دانه‏هاى آنها را شناسایى كند و از فصل رویش و رشد گیاهان مختلف آگاه شود. این زن است كه در اطراف زمین‏هاى رسوبى خیمه‏هاى محل سكونت خود و افراد قبیله‏اش، نخستین تلاش‏ها و مساعى را در باب كشاورزى به عمل مى‏آورد. در دوره نئولیتیك یا نوسنگى، زن سازمان‏دهنده امور تولید و اداره‏كننده كارهاى قبیله و خانه است. او به مقام روحانیت مى‏رسد و واحد خانواده به او تعلق دارد. در جامعه مادرسالار ماقبل تاریخ نجد ایران، طایفه تا آنجا گسترش پیدا مى‏كند كه به دودمان مادر وابسته باشد.(2)
این شوهر است كه وارد خانواده زن مى‏شود. زن در امر چاره‏اندیشى براى رفع مشكلات، موجودى نیرومند بوده است. ساعات درازى را به انجام كارهاى دشوار مى‏پرداخته و حتى در راه حفظ جان فرزندان قبیله‏اش، تا سر حد مرگ با متجاوزین مى‏جنگیده و مقاومت مى‏كرده است. زن علاوه بر آوردن فرزند، توزیع‏كننده غذاى افراد قبیله و خانواده است. او نظم‏دهنده قبیله خود است و مى‏تواند داور و فرمانروا هم باشد.
در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد در نجد ایران زن مى‏تواند فرمانده جنگجویان قبیله‏اش باشد كه از آن جمله مى‏توانیم به طایفه گوتى در دره كوههاى كردستان اشاره كنیم. تا عصر پدرشاهى، زن عنصر برتر و سازنده تمدن و فرهنگ اجتماعى بشر است. اندیشه و ابتكار زن بود كه در مواقع باران‏هاى سیل‏آسا و آفتاب سوزان، منزلگاه و سرپناه مى‏ساخت و مسئولیت نگهدارى نوزاد و كودك او را به انجام این مهم وا مى‏داشت. افروخته نگه داشتن آتش اجاق، جمع‏آورى غذا و دباغى پوست جانوران، به عهده زن بوده است و برخى احتمال مى‏دهند كه سخن گفتن و ابداع واژگان براى انتقال مفاهیم مجرد، به وسیله زنان پایه‏گذارى شده است، چون زنان به سخن گفتن با كودكان و ایجاد ارتباط با افراد قبایل دیگر، نیاز بیشترى داشتند. از همین روست كه در تمام فرهنگ‏ها و زبان‏ها، زبان گفتگو را زبان مادرى مى‏گویند. در آن هنگام كه مرد در قرن‏هاى متمادى به طور دائم، با روش‏هاى كهن و ابتدایى خود به شكار حیوانات اشتغال داشت، زن هنرهاى خانگى بسیارى را ایجاد كرد.
فنون ریسندگى، پارچه‏بافى، دوخت و دوز و سبدبافى را زن به وجود آورد. در اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد، زن فن سفالگرى و ساختن ظروف و كوزه‏ها را به ارمغان مى‏آورد. هر چند كه اطلاعات محققان در باره دین بومیان ساكن نجد ایران، پیش از آمدن آریاها، بسیار ناچیز است، با این حال كشفیات باستان‏شناسى نشان مى‏دهد كه در میان این قبایل ماقبل تاریخ، تعداد زیادى از پیكرك‏هاى كوچك متعلق به الهه‏ها را یافته‏اند و همین كشفیات به باستان‏شناسان اجازه مى‏دهد كه بگویند انسان‏هاى ساكن نجد ایران در هزاره‏هاى نخستین پیش از میلاد چه اعتقادات و باورهایى داشته‏اند.
زن بومى ساكن نجد ایران و عیلام بین‏النهرین، نه تنها در زمین، بلكه در آسمان هم قدرت داشته است. مجسمه الهه‏ها بر فراز بلندترین عبادتگاهها بوده است. بر خلاف برخى از مصریان باستان كه مى‏پنداشتند منشأ حیات، مذكر است بومیان فلات ایران، منبع زندگانى را مؤنث مى‏دانستند.(3)

در نجد ایران، قوام یك طایفه به زن بودن است و در نتیجه، اندیشه، عاطفه، تدبیر و فكر او براى اقتصاد و سیاست بسیار تعیین‏كننده و حائز اهمیت بوده است. بررسى حكاكى‏ها و حجارى صخره‏ها و نقاشى‏هاى روى دیوارها و پیكره‏هاى كشف‏شده از عصر پارینه سنگى، باستان‏شناسان را به این نتیجه مى‏رساند كه نقش و اهمیت زنان، محورى و مركزى بوده است و نقش مردان در آن دوران، حاشیه‏اى؛ و زمانى این نتیجه گرفته شد كه دیرینه‏شناسان، سمبل‏هاى زنانه را در نقاط مركزى غارها و سمبل‏هاى مردانه را در نقاط پیرامونى غارها یافتند.
در بخش دیگرى از سرزمین ایران، در هزاره سوم پیش از میلاد در منطقه عیلام بین‏النهرین، نیز نظام مادرسالارى حاكم بوده است. در این منطقه نیز الهه‏ها در رأس خدایان عیلام پرستش مى‏شده‏اند. از جمله الهه شهر شوش، مركز عیلام و الهه‏اى دیگر در كوههاى شرقى انشان و الهه دیگرى كه پرستشگاه او در نزدیكى بوشهر كنونى بوده است. به جز الهه‏ها، فرشتگان مؤنث دیگرى نیز در ایلام وجود داشته است از جمله الهه پیروزى. در میان طبقه كاهنان كه نفوذ زیادى در دربار داشته‏اند، كاهنه‏هایى نیز بودند كه دختران معبد نامیده مى‏شدند. قوانین اجتماعى حاكم بر عیلام، در هزاره‏هاى دوم و سوم قبل از میلاد نشان مى‏دهد كه زنان مى‏توانند به عنوان شاهد در دادگاه حضور یابند(4) و گاه آنها تنها وارث هستند و در اسناد واگذارى اموال علاوه بر مردان، نام زنان نیز به چشم مى‏خورد.

زن در اقوام هند و اروپایى(5) باستان در عصر ماقبل تاریخ‏
زن در نزد اقوام هند و اروپایى باستان نیز موقعیت برترى دارد، به ویژه در زمان‏هایى كه اقتصاد كشاورزى بر آن جوامع حاكم است. جوامع هند و اروپایى هم، مادرسالار هستند و معتقدند كه نسل از طریق مادر بقا مى‏یابد. در آسیاى غربى به آثارى از جوامع مادرسالار برمى‏خوریم. علاوه بر نجد ایران، تا حدود سند و همچنین تا آسیاى صغیر و در بخش‏هایى از مصر، نظام مادرسالارى، نظام مشتركِ حاكم بین همه جوامع نامبرده است.
از مشخصات بارز فرهنگ هند و اروپاییان بسیار كهن در هزاره چهارم قبل از میلاد مسیح كه در سرزمین گسترده‏اى كه بین رودخانه ینى‏سئى تا شمال غربى دریاى سیاه امتداد دارد، حتى نشان‏هایى از زن‏سالاربودن مى‏توان یافت. در گورهایى كه از آنها كشف شده، صورت زن‏ها به سمت مشرق و صورت مردها به سمت مغرب بوده است. واژه «زن» به معنى «زادن» و واژه مرد به معناى «مردن» بوده است.(6)
زن به عنوان عنصر زاینده، با طلوع خورشید مناسبت پیدا مى‏كند و مرد به عنوان عنصرى كه نقش او در زادن نامعلوم است و با مرگ خود نابود مى‏شود، روى به سویى دارد كه خورشید در آن غروب مى‏كند. پس در جوامع هند و اروپایى نیز در 4000 سال پیش از میلاد مسیح، تبار از راه مادر حفظ مى‏شده است.

زوال عصر مادرشاهى‏
اما زمانى كه پرورش حیوانات اهلى، وسعت پیدا كرد و مرد، گاوآهن را در كشاورزى به كار برد، این عمل باعث شد كه هدایتِ امر كشاورزى از زن به مرد به سهولت انجام گیرد و اداره كردن كشاورزى، به مرد منتقل شود، زیرا استعمال گاوآهن، نیازمند به كار گرفتن نیروى عضلانى بیشترى بوده است. از آن پس سواران جنگجوى هند و اروپایى باستان كه فرهنگ بیابانگردى و شبانى دارند و از راه شمشیر زدن به عنوان مزدور براى اقوام برتر زندگى را مى‏گذرانند به لطف زور بازو، با زنان خود همچون برده‏داران رفتار مى‏كنند؛ حكومتى اقتدارگرایانه و همراه با تحكّم. در این خانواده‏ها دیگر زنان هیچ گونه اختیاراتى نسبت به شوهر خود ندارند. جامعه نوین مردسالار، مبتنى بر اقتصاد چوپانى و گله‏دارى و خصلت جنگ‏طلبى است. در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، مبانى مردسالارى، بقایاى مادرسالارى را حتى در بین‏النهرین كنار مى‏زند و قدرت زنانه، هم در زمین و هم در آسمان كاهش پیدا مى‏كند. حضور بارزتر خدایان مذكر در انگاره‏هاى دینى این هزاره در بین اقوام مختلف، آغاز جدى بود براى دوره مردسالارى و پدرشاهى. تقریباً در همین زمان بود كه قبایل مختلف هند و اروپایى باستان براى به دست آوردن زمین بیشتر براى چراگاه، روزگار را به قتل و غارت و دزدى مى‏گذرانیدند و زندگى اجتماعى این اقوام سخت در معرض خطر قرار گرفته بود، تصمیم به مهاجرت مى‏گیرند.
این مهاجرت‏هاى عظیم و نفوذ آنها در مناطق كوچ، ناگهانى و یك باره نبود و بلكه تدریجى بوده و طى چندین قرن به طول انجامیده است. دین آریاهاى باستان، پرستش قواى طبیعت بوده است. از خدایان محبوب و مورد علاقه آریاها، پیش از آمدن اشو زرتشت، مهر (میثره یا میترا) بوده است. پرستش میترا مورد علاقه شبانان و جنگاوران بود. او رب‏النوع جنگ و ضامن عهد و پیمان بین قبایل بود. این قبایل پرستش مهر را با زندگى قبیله‏اى، گله‏دارى و چوپانى بیشتر سازگار مى‏دانستند و قربانى‏هاى خونینِ چهارپایان، به ویژه اسب و خوردن مایعات سكرآور و مدهوش‏كننده و انجام اعمال جادوگرى در میان كاهنان و مغان آریایى كه رؤساى روحانى این قبایل بودند، بسیار رواج داشت. كاهنان و جادوگران مانع تحول زندگى آریاها به شرایط جدید بودند و به همین دلیل هم این قبایل بر اثر نداشتن زمین، دائماً در حال نزاع بودند.(7)

اشو زرتشت‏
مقارن و یا همزمان با مهاجرت آریاها به سرزمین ایران اشو زرتشت، پیام‏آور پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك، اصلاح اجتماعى بنیادین را آغاز كرد (بین 1200 تا 600 سال پیش از میلاد مسیح). به عقیده زرتشت، بالاتر از اهورا مزدا یا سرور دانا خدایى نیست و همه مظاهر طبیعت، تابع و فرمانبردار او هستند و در مرتبه‏اى پایین‏تر از او قرار دارند. زرتشت با اعمال جادویى و پرستش دیوان و قربانى‏هاى خونین مخالفت مى‏ورزید. اینك شمار عظیمى از آریاهاى باستان اندك اندك، صحراگردى را ترك گفته بودند و سكوت اختیار كرده بودند و به كشاورزى و باغبانى و زراعت غلات و حبوبات و درختكارى در مناطق و محل‏هاى ثابت مى‏پرداختند. براى این گروه اكثریت، رسوم سابق گذشته و آداب دین مغان، دیگر مناسب نبود و اوضاع اقتصادى آنها با كیش و آئین مغان مطابقتى نداشت. آنچه براى دوره صحرانشینى و چوپانى و بیابانگردى، امرى آسان و عملى مى‏نمود و ضرر و زیان اقتصادى چندانى به بار نمى‏آورد، در دوره جدید براى ساكنان قریه‏ها و شهرهاى آریایى گران تمام مى‏شد. با این حال كاهنان بر رسوم دیرین خود پایدار بودند و به هیچ اصلاحى تن در نمى‏دادند و همچنان به ساحرى و جادوگرى اشتغال داشتند. صحراگردهاى تورانى آفت جان مردم كشاورز شدند. آنان پیش از یورش به دهقانان آریایى به نام ارواح شرّانگیز یا دیوان، قربانى‏ها نثار مى‏كردند. اشو زرتشت اعلام نمود كه دیوهاى معبود مغان و تورانیان، همگى زیانكارند و منشأ شر و بدى و فتنه و زشت‏كارى هستند و تورانیان، جانوران بى‏آزار را به بهانه قربانى در برابر معبد دیو هلاك مى‏كنند و به مزارع سرسبز و درختان حمله مى‏كنند و آنها را نابود مى‏سازند.(8)
بنا بر تعلیمات زرتشت، پرداختن به كشاورزى و پاكیزه نگهداشتن آب و خاك و آباد كردن زمین در این آئین، امرى بسیار پسندیده بود و اهورا مزدا به آن فرمان مى‏داد. اما تعالیم زرتشت و عقاید او با مخالفت مغان (كاهنان و جادوگران) روبه‏رو شد. زرتشت براى گسترش و تبلیغ عقاید خود به نزد یكى از امیران محلى شرق به نام «كى گشتاسب» رفت و دعوت خود را به او عرضه كرد. نخست گشتاسب تحت تأثیر بدگویى مغان، از پذیرش آئین او سر باز زد اما سرانجام با دیدن معجزه‏اى از او (شفابخشیدن اسب گشتاسب) خود و همسرش هوتوس و پسرش اسفندیار و سایر اعضاى خانواده و سپاهیان به او ایمان آوردند.(9)
در حدود هزار سال پیش از میلاد مسیح كه شاخه ایرانى اقوام هند و اروپایى براى گریختن از سرما و یخبندان‏هاى طولانى دشت‏هاى اوراسى (جنوب روسیه) و یافتن مناطقِ حاصلخیزتر براى سكونت و مأوا، به نجد ایران سرازیر و در آنجا مستقر مى‏شوند با فرهنگ و تمدن سكنه بومى نجد ایران و تمدن عیلام در دشت بین‏النهرین آشنا مى‏شوند. همان طور كه قبلاً اشاره شد، زندگى و اقتصاد اقوام اخیرالذكر نیز بر مبناى كشاورزى بوده است. بر اثر همنشینى و مجاورت با ساكنان بومى فلات ایران، تجدید نظر و تعدیل بیشترى در زندگى و باورهاى آریاها پس از مهاجرت به وجود آمد. چنانچه اعتقاد به فرشته مؤنث موكل بر آب‏ها (آناهیتا) در آئین زردشتى رواج مى‏یابد.

امشاسپندان و ایزد بانوان مؤنث در انگاره‏هاى زرتشتى‏
در آئین زرتشت كه نوعى اعتدال را در باورهاى قدیم‏تر آریاها پیشنهاد مى‏كند، در كنار امشاسپندان (نامیرایان پاك) مذكر، امشاسپندان مؤنث را مى‏بینیم: امرداد گه فرشته مؤنث موكّل بر بى‏مرگى و پژمرده نشدن گیاه است و خرداد، فرشته مؤنث موكل بر كلّیت و كمال و مظهر شادابى گیاهان و نجات افراد بشر است و اسفند (سپندارمد) الهه زمین و مظهر تحمل و بردبارى است.(10)

زن در نامه مقدس اوستا
در آئین زردشت و در اوستا، نامه مقدس اشو زردشت، همه جا نام زن و مرد در یك ردیف ذكر مى‏شود. هر آنچه در اوستا راجع به زن و مرد است، متضمن برابرى حقوق مى‏باشد و زنان و مردان پارسا با هم تقدیس مى‏شوند. در بین همه باورها و اعتقادات دینى پیش از اسلام در ایران، به نظر مى‏رسد كیش زرتشتى بیش از آئین‏هاى دیگر معتقد به مساوات در خلقت زن و مرد بوده است. براى نمونه در فصل یازدهم بُندَهِشْنْ كه از آثار برجسته دینى در ادبیات زرتشتى است (به خط و زبان فارسى میانه) آمده است:
«اهورا مزدا، روان را به كالبد نخستین زن و مرد، مشى و مشیانه بدمید و آنها جاندار شدند و به آنها گفت شما تخمه بشر هستید، شما پدر و مادر جهانید، به شما موهبت كامل‏اندیشى بخشیده‏ام، پس نیك بگویید، كار نیك كنید و دیوان و خدایان دروغین را نستایید.»(11)
و در بخش گاهان از یَسناى اوستا، زرتشت مى‏سراید:
«اى مزدا اهورا! به درستى مى‏گویم، هر كس چه مرد، چه زن، در پرتو اندیشه نیك، بورزد آنچه را كه تو بهترین كار شناخته‏اى، از پاداش فرشته موكل بر راستى و عدل و نیز از شهریارى مینوى (آن جهانى آسمانى) برخوردار خواهد شد.»(12)
و در ارداویراف‏نامه چنین مى‏خوانیم:
«پس دیدم روان مردى و زنى كه زبان‏شان را بریده بودند. پرسیدم این تن‏ها چه گناهى كردند كه روان آنها چنین پاد افره گران را تحمل مى‏كند؟ سروش اهلا (پارسا) و ایزد آذر گفتند این روان آن مرد و زن دِروُنَد (پلید) و بد كُنش است كه در میان زندگان، سخن دروغ و ناراست، بسیار گفتند.»(13)
نمونه‏هایى كه ذكر شد، شواهدى بود بر تساوى مقام زن و مرد در انگاره‏هاى كیشِ زرتشتى.

مشاركت زن در امور اقتصادى در عصر هخامنشى‏
در لوحه‏هاى گنجینه هخامنشى كه به زبان فارسى باستان است (در تخت جمشید)، سخن از تعیین دستمزد كسانى كه كار مى‏كنند، به میان مى‏آید: مزد یك پیشه‏ور مرد، یك كارگر زن و مزد یك كودك.
و این نشان‏دهنده آن است كه زنان نیز مانند مردان در كارهاى اجتماعى و اقتصادى شركت دارند.(14)
باید اذعان كنیم كه در سراسر تاریخ ایران پیش از اسلام، زن همواره به سایه تاریكِ تاریخ رانده شده است. در عهد هخامنشى و در عصر پارتیان اشكانى، گاه ما شاه‏دختى را مى‏بینیم كه لَختى سیماى مظلومانه خود را نشان مى‏دهد تنها براى اینكه «وجه‏المصالحه» دو دشمن قرار بگیرد و به ازدواجى اجبارى با دشمن تن در بدهد. در زمان پارتیان اشكانى مقام زن تنزل پیدا مى‏كند و زنان در قسمت اندورنىِ خانه‏هاى نجباى پارتى زندگى مى‏كنند كه با قسمت بیرونى تفاوت داشت. به طور كلى، مقام زن در نزد پارتیان، پست‏تر از مقام زن در نزد پارس‏ها و مادها مى‏باشد.(15)
در باره مقام زن در عهد ساسانیان، ما با نظرات متفاوتى مواجه مى‏شویم و این تضاد از آنجا ناشى مى‏شود كه در گذر زمانه، به تدریج تحولات و تغییرات كلى و ریشه‏اى در تمام شؤون زندگى اجتماعى و خانوادگى و اقتصادى دوره ساسانى صورت مى‏گیرد. بارتلومه، شرق‏شناس آلمانى مى‏گوید: در عهد عتیق و قدیمى‏تر ساسانى، زن شخصیت حقوقى ندارد و به هیچ وجه صاحب حق به شمار نمى‏رود و جزو اشیاء به شمار مى‏آید. به عنوان نمونه چیزى به نام «ازدواج استقراضى» وجود داشته است كه به موجب آن مرد مى‏توانست زن خود را حتى بدون رضایت زن، مجدداً به مرد دیگرى شوهر بدهد.(16)
بنا بر قوانین عهد عتیق ساسانى، زن اشرافى و زن غیر اشرافى از هر حیث تحت حكومت و قیمومت مرد است. تعالیم دختران، فقط به خانه‏دارى محدود مى‏شد. زن در عهد عتیق ساسانى، برده و تسلیم «كَذَگ خُوَداى» یا رئیس خانوار است. او به هیچ وجه حق معامله یا داد و ستد تجارى و اقتصادى را ندارد. در سنت‏هاى عهد عتیق، داشتن پسر، وسیله سعادت دنیوى و اخروى را فراهم مى‏سازد، ولى داشتن دختر هیچ اهمیت و فضیلتى ندارد. اگر كسى پسرى نداشت، براى او بسیار مشكل بود كه بتواند از پل چینوَت عبور كند پس باید لااقل براى خود پسرخوانده‏اى انتخاب كند. در سنت عهد عتیق ساسانى، حتى تمام اعمال نیكوى زن به حساب شوهر نوشته مى‏شود. اما بعدها در عهد جدید ساسانى، زن داراى حقوق مسلّمى شد كه تا حدودى قوانین عهد عتیق را منسوخ و تعدیل كرد. زن در عهد جدید ساسانى به موجب یك سند قانونى مى‏تواند در اموال مرد شریك باشد.(17)
ازدواج به وسیله یك واسطه، صورت مى‏گیرد، مهر تعیین مى‏گردد و آنگاه شوهر مبلغى را به زن مى‏پردازد. اگر بعدها معلوم مى‏شد كه زن عقیم است، شوهر مى‏توانست مجدداً آن پول را از او بگیرد. زن مى‏توانست نسبت به طلاقى كه بدون رضایت او انجام شده، اعتراض داشته باشد، بدین صورت همه مالى را كه شوهر به او داده است، مى‏توانست براى خودش نگه دارد.(18)
در این دوره، تعدد زوجات معمول است و چند نوع ازدواج وجود دارد:
1- ازدواج پادشازن: دوشیزه‏اى با رضایت پدر و مادر به خانه شوهر مى‏رفت. این خانم در منزل شوهر از همه امتیازات برخوردار بود و فرزندانى كه مى‏آورد، در این جهان و آن جهان از آنِ خودش بود و شوهرِ چنین زنى حق نداشت بدون رضایت او زن دیگرى اختیار كند مگر در مواردى كه بر طبق شریعت زردشتى مجاز شناخته مى‏شد. البته معلوم نیست كه هر مرد، چند پادشازن مى‏توانسته داشته باشد. ظاهراً تعدد زوجه‏هاى مرد به نسبت استطاعت او بود و مردان كم‏بضاعت، بیش از یك زن نداشته‏اند. مرد مى‏بایست مادام‏العمر، پادشازن (كَذَگْ بانوگ) را نان دهد و از او نگهدارى نماید و نفقه زن، جزو دیون مرد بوده است.
2- ازدواجِ اِوَگْ‏زن: دخترى كه یگانه فرزند پدر و مادرش بود، وقتى شوهر مى‏كرد او را اِوَگْ‏زن مى‏نامیدند و نخستین پسر آن زن، به پدر و مادر آن زن تعلق مى‏گرفت و نام خانوادگى آن زن به این فرزند پسر داده مى‏شد تا اجاق خانواده پدر دختر خاموش نشود.
3- ازدواج چَكَرْزن: اگر زن بیوه بعد از مرگ شوهرش، با مرد دیگرى ازدواج مى‏كرد، معتقد بود كه این زن به چاكرى شوهر اول، به خانه شوهر دوم رفته است.
4- ازدواج خودسرزن: اگر دخترى، بدون اجازه پدر و مادر و یا قیّم، شوهر مى‏كرد، امتیازاتى را از دست مى‏داد و از پدر و مادر ارث نمى‏برد مگر اینكه پس از مدتى، رضایت بعدى پدر و مادر را جلب كند و آنگاه به مرتبه پادشازن برسد.
5- ازدواج سَتَرْزن: اگر مردى زن نگرفته یا بدون فرزند مى‏مرد، خویشان وى به دوشیزه‏اى جهیزیه مى‏دادند و او را قبل از شوهر دادن به نكاح مرد متوفى در مى‏آوردند و شرط این نكاح چنین بود كه آن دوشیزه و شوهر آینده او دست‏كم یكى از فرزندان خود را به نام مرد متوفى كنند.(19)

پوشش در عهد ایران باستان‏
در فرهنگ واژه‏نامه فارسى میانه (پهلوى) ص‏94 (از انتشارات دانشگاه تهران) به واژه «چِوَتور» (چادر) برمى‏خوریم به معنى لباس و پوشش كه از واژه‏هاى پهلوى است و نشان مى‏دهد كه چادر از ابتداى دوره ساسانیان و حتى قبل از آن دوره كاربرد داشته است زیرا براى آن واژه‏اى به وجود آمده است و آن را به كار مى‏برده‏اند.
از سروده‏هاى فردوسى در شاهنامه این نتیجه به دست مى‏آید كه از ابتداى تاریخ یعنى از دوران پادشاهى جمشید و فریدون، زنان ایران «پوشیده روى» بوده‏اند چنان كه در گرفتار شدن دو خواهر جمشید به دست ضحاك، مى‏گوید:
دو پاكیزه از خانه جَمِّشید كه جمشید را هر دو خواهر بُدَند ز پوشیده‏رویان یكى شهرناز به ایوان ضحاك بردندشان‏ بدان اژدها فَش سپردندشان‏
برون آوریدند لرزان چو بید سرِ بانوان را چو افسر بدند دگر ماهرویى به نام اَرنواز بدان اژدها فَش سپردندشان‏ بدان اژدها فَش سپردندشان‏
و نیز در پیامى كه منیژه به بیژن مى‏دهد آمده است:
به پرده درون دخت پوشیده روى‏ بجوشید مهرش بر آن مهرجوى‏
بجوشید مهرش بر آن مهرجوى‏ بجوشید مهرش بر آن مهرجوى‏
پس نتیجه مى‏گیریم كه زن ایرانى از همان دوران باستان، پوشیده‏رویى و حفظ حجاب را یك نوع وظیفه اخلاقى و سنتى خود مى‏داند.
سنت ملى ایران باستان، بر این اساس استوار بوده كه زن‏ها و مردهاى غیر محرم با یكدیگر اختلاط نداشته باشند. در تصویر یكى از قطعات فرش كشف‏شده در تپه پازیریك در دامنه كوه آلتائى 19 كیلومترى مرز مغولستان كه در سال 1328 خورشیدى در كاوش‏هاى باستان‏شناسى به وسیله هیئت علمى روسى به دست آمده دو خاورشناس (آقایان بارنت و داتسون)، رؤساى هیئت بریتانیایى مى‏نویسند: «نقش روى هر مربع صحنه‏اى است مشتمل بر تصویر دو ملكه كه چادر بر سر دارند و مراسم مذهبى را انجام مى‏دهند، این گونه صحنه‏ها بر روى نقوش مهرهاى پارسى عهد هخامنشى دیده شده است.»
در خصوص حجاب نكته‏هاى دیگرى نیز وجود دارد كه یادآورى آن لازم است:
به طورى كه از اوستا و كتاب‏هاى دیگر دینى ایرانیان باستان و مندرجات آنها و نیز اندرزنامه‏هاى دینى و اخلاقى گوناگونى كه وجود داشته، استنباط مى‏شود هر چند كه رعایت حجاب در هیچ یك از دوره‏هاى ایران پیش از اسلام تكلیف و دستور دینى نبوده است اما جامعه ایرانى از دوران‏هاى باستان، حفظ حجاب و «پوشیده‏رویى» را یك نوع وظیفه اخلاقى و سنتى مى‏دانسته‏اند كه رعایت آن به تدریج جزو سنن ملى و وظیفه اخلاقى جا افتاده و پایدار مانده است.
علاوه بر این سنت ملى، پایه زندگانى خانوادگى جامعه ایرانى، همیشه بر این استوار بوده كه زن‏ها با مردها آمیزش نداشته باشند و طرز زندگى در خانه‏ها هم به صورت بیرونى و اندرونى بوده است و اگر مى‏بینیم كه در شاهنامه اغلب نام «پسِ پرده» برده مى‏شود، بیشتر منظور همین بوده است:
پَسِ‏پرده تو یكى دختر است‏ شنیدم كه تخت مرا درخور است(20)
شنیدم كه تخت مرا درخور است(20) شنیدم كه تخت مرا درخور است(20)
در مجموع، حقوق زن در دوران پیش از اسلام، كارنامه درخشانى نداشته است. در ایران قبل از اسلام، تضاد و اختلاف طبقاتى وجود داشته و در زمان ساسانیان بر رعایت نظم و سیستم طبقاتى شدیداً تأكید مى‏شده است. مردم در جامعه ساسانى، به چهار طبقه روحانیان، جنگاوران، كشاورزان و پیشه‏وران تقسیم شده بودند و افراد هر طبقه ملزم بودند كه فقط با اعضاى طبقه خودشان ازدواج كنند. هر چند اكثریت توده‏هاى مردم، چه مرد و چه زن، هر دو برده‏وار زندگى مى‏كنند و ستمكش و بینوا در آتش بیداد طبقاتى مى‏سوزند، اما باز هم این زن است كه سهم بیشترى از نامرادى‏ها، ناگوارى‏ها و اسارت‏ها را به دوش مى‏كشد. بعضى از مورخان سعى كرده‏اند كه سلطنت پوراندخت و آذرمیدخت را در اواخر عهد ساسانى نشانى از جاه و مقام و منزلت زنان برشمارند، اما اكثر صاحب‏نظران، نابسامانى و مغشوش بودن وضعیت عامه زنان را مد نظر دارند.
در اسلام، پاداش الهى به زن و مرد مسلمان شایسته و نیكوكار، یكسان است‏
آنگاه كه خورشید اسلام درخشیدن آغاز كرد، زن ایرانى مسلمان نیز دریافت كه در پرتو این دین حیات‏بخش و زندگى‏ساز، مى‏تواند پاسخى براى مشكلات خود بیابد. در اندیشه ناب اسلامى، مرد و زن پایگاه یكسانى دارند و بار امانت الهى در این دین حنیف بر دوش نوع انسان است و حمل این امانت، همان گونه كه مرد را در بر مى‏گیرد، زن را نیز شامل مى‏شود و بدین سان است كه زن مسلمان ایرانى سر تعظیم خود را در طى قرون و اعصار به پیشگاه این دین فرود آورده است. آیات زیادى در قرآن كریم وجود دارد كه مبیّن این حقیقت است: مرد بودن یا زن بودن، در جوهره و ذات انسانى راهى ندارد و مرد و زن از جنس واحدى هستند. آیه‏اى از قرآن مجید در بیان اینكه خداوند متعال به زنان و مردان شایسته به یك میزان پاداش عطا مى‏فرماید، ما را كفایت مى‏كند:
«اِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الْصَّادِقینَ وَ الْصَّادِقاتِ وَ الْصَّابِرینَ وَ الْصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الْصَّائِمینَ وَ الْصَّائِماتِ وَ الْحْافِظینَ فُروُجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الْذَّاكِرینَ اللَّه كَثیراً وَ الْذَّاكِراتِ اَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْرَاً عَظیماً؛(21)
همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان اهل طاعت و عبادت و زنان اهل طاعت و عبادت، مردان راستگو و زنان راستگوى، مردان صابر و زنان صبرپیشه، مردان خداترس و خاشع و زنان خداترس و خاشع، مردان مسكین‏نواز و زنان خیّر، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان خوددار از تمایلات حرام و زنان باحفاظ و باعفت، مردانى كه بسیار یاد خدا مى‏كنند و زنانى كه بسیار ذكر خدا مى‏گویند، براى همه آنها، خداوند مغفرت و پاداش بزرگ، مهیا ساخته است.»

 
پی نوشت ها :
1) سوره حجرات، آیه 13.
2) براى اطلاع بیشتر ر.ك ایران از آغاز تا اسلام، رومن گیرشمن، ترجمه دكتر محمد معین (تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1372)، صص‏12 - 10.
3) همان، صص‏31 - 30.
4) تاریخ ایران باستان، دكتر محمود حریریان، دكتر صادق ملك‏شهمیرزادى، دكتر ژاله آموزگار و نادر میرسعیدى (تهران، سمت، 1377)، بخش تاریخ و تمدن ایلام باستان.
5) یكى از قسمت‏هاى سه‏گانه نژاد سفید (ایران باستان) آریائیان هند و ایران و سراسر اروپا كه بسیارى از جهانشناسان اصول زبان و تمدن آن‏ها را یكى دانسته‏اند. (لغت‏نامه دهخدا)
6) تاریخ ادبیات فارسى، دكتر توفیق سبحانى (تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور)، ص‏10.
7) تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ترجمه على‏اصغر حكمت (تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372)، صص‏456 - 450.
8) همان، ص‏458.
9) تاریخ اساطیرى ایران، دكتر ژاله آموزگار (تهران، سمت، 1374)، ص‏75.
10) همان، ص‏17.
11) پژوهشى در اساطیر ایران، دكتر مهرداد بهار (تهران، توس، 1362)، ص‏138.
12) اوستا، كهن‏ترین سرودها و متن‏هاى ایرانى، دكتر جلیل دوست‏خواه (تهران، مروارید، 1374)، ص‏56.
13) ارداویراف‏نامه (ارداویرازنامه) حرف‏نویسى، آوانویسى، ترجمه متن فارسى میانه، واژه‏نامه، فیلیپ ژینیو، ترجمه و تحقیق دكتر ژاله آموزگار.
(تهران، شركت انتشارات معین و انجمن ایرانشناسى فرانسه، 1372)، ص‏92.
14) زن در ایران باستان، هدایت‏اللَّه علوى (تهران، هیرمند، 1377)، ص‏12.
15) همان، ص‏12.
16) ایران در زمان ساسانیان، آرتور كریستن سن، ترجمه رشید یاسمى (تهران، امیر كبیر، 1367)، ص‏353.
17) همان، ص‏352.
18) زن در ایران باستان، ص‏84.
19) ایران در زمان ساسانیان، ص‏346.
20) زن در ایران باستان، صص‏47 - 43.
21) سوره احزاب، آیه 35

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:8
حجاب و عفاف

چادر حجاب خوب یا برتر؟

پرسش: آیا روایت یا حدیثی در مورد چادر اسلامی هست؟ معنی افراط و تفریط در حجاب اسلامی چیست؟ در مورد برتری چادر نسبت به هر پوشش دیگری توضیح بدهید.
پاسخ :
حجاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) در روایات «جلباب» آمده است(1)که جلباب در واقع پوشش سراسری است شبیه همین چادرهای امروزی. البته شاید از چادر عمومی تر باشد، ولی به هر حال جلباب یعنی آن پوششی که از سر تا وسط های ساق پا را می گیرد. البته بقیه پا پوشیده است. (مقدار حجاب زن پوشش همه بدن بجز گردی صورت و دست ها تا مچ هست لذا پیدا بودن موی سر یا نپوشیدن پا با جوراب و... امثال این ها حرام است)ولی آن جلباب تا آن جا را نمی گیرد، ولی در مورد حضرت زهرا علیها السلام داریم که حتی جلبابش وقتی برای خطبه خواندن و حضور در جامعه می آمد به زمین کشیده می شد. اما نسبت به حجاب طبیعی است آن چه مورد نظر اسلام است، پوشش است. دیگر کم و کیف پوشش مهم نیست، مگر هدف حاصل نشود، اسلام می خواهد که زن در پرده عفاف و حجاب پوشیده باشد این که رنگ و جنس و مدلش چی باشد، مورد نظر قرآن و اسلام نیست، اما برجستگی های بدن مثلا نمایان باشد که این مصداق تبرّج می شود. خانم نباید «برج» شود، «انگشت نما» شود. بنابراین ممکن است کسی چادر بپوشد ولی چادر او را انگشت نما کند. این حجاب دارد ولی حجابی که همراه با تبرّج است، این هم مدّ نظر قرآن نیست. قرآن به دو چیز امر می کند:
1-پوشش (2)
2-عدم تبرج (3)
هر دو باید با هم باشد، هم کلّ بدن خانم پوشیده باشد جز گردی صورت و دست ها تا مچ، هم باید تبرّج نداشته باشد. ای بسا که همه بدن پوشیده است، آن چه که در قرآن دارد این است که پای تان را به زمین نکوبید.(4) که خلخال هاتان صدا کند مشخص شد این تبرج جاهلی است، بنابراین بدن پوشیده است ولی همین که سر و صدا می کند، تبرج می شود. چادر به سر دارد، ولی آن قدر زرق و برق دارد که این خانم را انگشت نما می کند، در دید همه قرار می دهد.
بنابراین آن چه نظر اسلام است:
1-پوششی که باید بدن را بپوشاند.
2-پوششی که انگشت نما نکند و جلب توجه نکند، یعنی تحریک کننده نباشد.
این دو حداقلی است که اسلام می خواهد. بنده تقریباً پوشش های همه ملت های اسلامی را دقت کردم و دیدم که باوقارترین، متین ترین و بهترین پوشش همین چادر معمولی مشکی ایرانی است. عرض کردم تقریباً همه را با نگاه کارشناسی دقت کردم، انصافاً هیچ پوششی به این اندازه تأمین کننده آن متانت و آن وقار و آن چه که اسلام در نظرش است، نیست. اسلام می خواهد که شخصیت خانم حفظ شود هم روح و هم جسمش حفظ شود. جامعه در امان باشد، چون بی حجابی هم مردها را نا امن می کند هم خانم ها را. بدحجابی جامعه را ناامن می کند. اسلام می خواهد این خطر را حذف کند. حق این است که بهترین نوع این پوشش ها همان چادرهای مشکی است که باز تأکید می کنم چادر مشکی. چادر مشکی خانم های ایرانی. اما خوب پوشش های دیگر هم هست، انواع پوشش ها. مثلا مانتو که گشاد باشد، برجستگی های بدن را نمایان نکند، رنگش جلب توجه نکند و محرک نباشد و بعضی چیزهایی دیگر رعایت شود، شرعاً مرتکب حرامی نشده است.

ما یک وقت خوب می خواهیم، گاه خوب تر می خواهیم. اگر سوال از خوب تر است، حق و انصاف این است که چادر خوب تر و بهترین پوشش است، ولی اگر خوب بخواهد، حداقل مانتو کافی است. روسری هم اگر موها پوشیده باشد و فقط گردی صورت بیرون باشد و صورت هم آرایش کرده نباشد، کافی است. چون اگر صورت آرایش کرده باشد، قطعا باید پوشیده باشد. دست ها آرایش کرده نباشد و اگر زینت کرده باشد باید بپوشاند ولی اگر دست و چهره طبیعی است، لازم نیست به فتوای اکثر مراجع پوشاند. البته تعداد کمی احتیاط واجب کرده اند که صورت پوشیده باشد. پس بهترین حجاب چادر است دلیلش وجدان است و مطالعه میدانی. چادر حّد متوسط است. افراط شاید این طور باشد که مثلا خانم خودش را طوری حبس کند که از خانه اصلا بیرون نیاید، یا وقتی بیرون می آید شکل حجاب طوری باشد که حتی جلوی خود را نبیند و یا چیزهایی از این قبیل که می شود گفت افراط است ولی چادر حد متوسط است. مانتو شاید در جنبه تفریط واقع شود.

جزییات کیفیت حضور حضرت زهرا علیه السلام در مسجد، برای خواندن خطبه فدکیه نقل شده است. از جمله این که چه چادری بر سر داشت، قد این چادر چقدر بود، چه رنگی بود. این ها در خطبه آمده است که مدرکش «احتجاج»مرحوم طبرسی، جلد یک است. در روایت دارد که «لاتت (لاثت)خمارها علی راسها»(5) مقنعه اش را بر سرش انداخته بود «و اشتملت بجلبابها»(6)علاوه بر مقنعه که پوشیده بود با جلباب همه بدنش پوشیده بود. «و اقبلت فی لمه من حفدتها»(7) درحالی که باز هم مقنعه و هم چادر داشت، گروهی از خانم های اطرافیان و قومش دوره اش کرده بودند آمد در حالی که «تطا ذیولها»(8)پایین جلباب زیر پایش می رفت. با این لباس بلند و گشاد و همه بدن پوشیده بود. حضرت در مسجد پیغمبر حاضر شد، در عین حال دستور داده بود، پرده هم زده بودند. در مورد حضرت روایت های دیگر هم داریم که همه با همین جلباب ذکر شده است که در واقع ترجمه فارسی آن همین چادر است یا آن عباهایی که خانم های عرب به سر می اندازند. منتهی آن ها هم بعضی خوب است و بعضی به وقار و سنگینی چادر مشکی ها نیست. بعضی تقریبا مثل چادر مشکی است. حضرت زهرا علیها السلام با چادر می آمد و رنگش هم تیره بود که البته پارچه ها و دوخت آن زمان فرق می کرد ولی آن چه ما در روایات داریم این است که ما واقعا می خواهیم ایشان را که سید و سرور زن های عالمیان است، الگو قرار دهیم، این پوشش او است: نه مانتو بوده است نه روسری های نامناسب، بلکه علاوه بر مقنعه حضرت جلباب هم داشته است.

در روایت دیگر دارد که با این که در آن زمان مقنعه ها بلند نبود که مثلا تا شانه و سر دوش ها را بگیرد، در روایت دارد که مقنعه حضرت زهرا علیه السلام آن قدر بلند بود که سر شانه تا پایین شانه ها را می گرفت. نکته ای دیگر آن که گرچه گاهی چادر هم ممکن است جنبه تبّرج پیدا کند ولی اگر بخواهیم مقایسه کنیم بین چادر و مانتو و ببینیم کدام به تبّرج نزدیک تر است، انصاف این است که چادر از تبّرج دورتر است تا مانتو، چون چادر نه تنها بدن را می پوشاند، برجستگی های بدن را هم می پوشاند، در نتیجه تبّرج از بین می رود ولی مانتو گاهی این مشکل را دارد.

برگرفته از : نشریه نسیم وحی شماره 28
منبع :
http://rasekhoon.net

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:6
حجاب و عفاف

چادری‌ها و مانتویی‌ها

پوشش سنتی برای فعالیت‌های اجتماعی زنان مایة زحمت است. زنان زیادی با کنار گذاشتن این پوشش توانستند به دنیای جدیدی قدم بگذارند، بی‌آنکه کسی متعرضشان شود. اصلاً لازم نیست نیمه برهنه باشید. رنگ و نمای لباستان ساده و عادی باشد یا با مُد جدید، مهم نیست. تناسب‌ لباس‌ها هم اهمیتی ندارد. مهم این است که شما متین و با شهامت دوشادوش مردها در تمام عرصه‌ها حضور پیدا کنید و مطمئن باشید که خطری شما را تهدید نمی‌کند.
این همان شعار دل‌فریبی بود که دامن‌های پف‌دار و یقه‌های ایستاده و کلاه‌های پردار را از زنان غربی گرفت و آن‌ها را تبدیل به موجودات نیمه عریانی کرد که کارگری در کارخانه را به ریاست در خانه ترجیح دادند و ابزار تبلیغ کمپانی‌های بزرگ غرب شدند. در کشورهای اسلامی، کار با طرح چنین شعارهایی پیش نمی‌رفت. در این ملت‌ها که چادر منزلت و سابقه‌ای دیرینه داشت باید از راه دیگری وارد شد. هجوم کالاهای غربی با رنگ‌ها و طرح‌های متنوع همان انقلاب مخملی‌ای بود که آرام و بی‌صدا، اعتقادات زنان مسلمان را دگرگون کرد. تنوع رنگ‌ها و طرح‌ها پوششی را می‌طلبید که با چادر منافات داشت. آرام‌آرام زمزمة کنار گذاشتن چادر در میان صاحب‌نظران طنین‌انداز شد: مهم پوشیدگی اندام است؛ چادر باشد یا چیز دیگر…

از همین جا بود که زنان مسلمان دو دسته شدند: چادری‌ها و مانتویی‌ها
اما ماجرا به همین جا ختم نشد. این جاده، پر پیچ و خم و بی‌سرانجام بود. پیچیده‌ترین مشکلی که زنان، با روی آوردن به لباس‌های تازه با آن روبه‌رو شدند پدیدة مد بود. زمانی که چادر به عنوان پوشش رویین تمام بدن را فرا می‌گرفت دیگر مهم نبود که لباس زیر چادر، زشت باشد یا زیبا، خوش دوخت باشد یا چروکیده؛ چادر تمام این مشکلات را حل می‌کرد، اما از زمانی که این پوشش مفید کنار گذاشته شد بی‌تناسبی رنگ‌ها و طرح‌های لباس‌ها همه زنان را کلافه کرد. دوخت، شکل و رنگ لباس و تناسب این‌ها با هم، خیلی‌ها را معتاد کرد. اعتیادی که هر روز دامنه‌اش گسترش می‌یافت. اعتیاد مهلکی به نام مدگرایی که عقده و کینه و حسادت می‌پروراند و به مشاجرات خانوداگی دامن می‌زد و مردان زحمتکش را که نمی‌توانستند خواسته‌های خانواده‌هایشان را برآورده کنند محکوم به بی‌کفایتی می‌کرد. به جز فرار از گرداب مدگرایی، چادری‌ها یک نعمت بزرگ دیگر هم دارند. معمولاً با چادر کسی از موقعیت اقتصادی زن با اطلاع نمی‌شود. اما امروز حتی اگر بنیه اقتصادی خوبی هم نداشته باشی مجبوری برای ورود به اجتماع طوری لباس بپوشی که محکوم به املی و بی‌کلاس نشوی!با پوششی مثل چادر تنها گذر زمان لباس را فرسوده می‌کند ولی ویروس مد خیلی زود لباس‌ها را کهنه می‌کند و زنان را به خریدن لباس‌های تازه ناگزیر. شاید دیده باشید خانواده‌هایی را که از نظر تغذیه محروم و نیازمندند ولی شیک‌ترین لباس‌ها را می‌پوشند.
امروز خیلی‌ها برای عقب نیفتادن از قافله تمدن هر روز چشم به راه طرح‌های تازه‌ای هستند تا با پوشیدن آن با دیروزشان فرق کنند. چادری که در کار نیست! مانتو و روسری هم باید امروزی باشد چون به خیال خودشان مانتوی دیروز به همان اندازه آن‌ها را غیر اجتماعی و نامتمدن نشان می‌دهد که چادر نشان می‌داد!
 
به کجا چنین شتابان؟!
فرانتس فانون در کتاب انقلاب الجزایر می‌نویسد: هر چادری که دور انداخته می‌شود، افق جدیدی را که بر روی استعمارگران بسته بود، در برابر او می‌گشاید… و پس از دیدن هر چهرة زن بی‌حجاب، امیدهای حمله‌ور شدن اشغالگر ده برابر می‌شود.
 
چرا قانون؟!
مولایمان حسین‌بن‌علی می‌فرمایند:کسی که برای خشنودی مردم، رضای پروردگار را ترک کند، افزون بر آن‌که غضب خدای را برمی‌انگیزاند، خشنودی مردم را هم از دست خواهد داد. روز به روز از هدف خود دورتر خواهد شد و به آنچه بیش‌تر از آن بیم‌ناک بوده است، زودتر گرفتار گردد.

منبع : http://chador.hijabportal.com

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:3
حجاب و عفاف

حافظ مروارید عفاف

بذرهای ابتذال
در شب 23 تیرماه 1337 برابر با 14 ژوئیه 1958 میلادی، سرتیپ عبدالكریم قاسم، فرمانده نیروهای كمكی عراق كه برای اعزام به اردن جهت سركوبی مخالفین رژیم حاكم بر عراق آماده می شدند با همكاری سرهنگ عبدالسلام عارف، رژیم سلطنتی هاشمی عراق را سرنگون ساخته و اعلام استقرار نظام جمهوری نمود. از برخی قراین مستند برمی آید كه عبدالكریم قاسم مورد اعتماد انگلستان بود و زمان كودتای وی با منافع استعمار انگلستان تطبیق می كرد. استعمار پیر علیه كودتاگران هیچ اقدام عملی انجام نداد و پس از كودتا نفوذ كشور مزبور بر عراق تثبیت گردید.
با پیروزی تشكیلات جدید كودتاكنندگان تحت پوشش شعارهایی چون قهر انقلابی و سركوبی مرتجعین مخالف اصلاحات ارضی، روحانیت مبارز و متعهد را تحت شدیدترین فشارها قرار دادند و ارزشهای دینی و مظاهر و جلوه های مذهبی را به شدت آماج تهاجم خویش ساختند و كمونیستهای عراق به حمایت از رژیم جدید وارد صحنه شده و به عنوان بازوان اجرایی طرحهای انگلستان به كار گرفته شدند و با حمایت عبدالكریم قاسم برای سركوبی مسلمانان گروههای مقاومت ملی را تشكیل دادند. جامعه روحانیت مبارز عراق كه نخستین تشكل بین روحانیون حوزه علمیه نجف بود و در سال 1337 تشكیل شده بود به پیروی از فتوای مجتهدین، دست به مبارزه علیه كمونیستها زده و عبدالكریم قاسم را مجبور به ترك همكاری با این گروهها كردند در حالی كه دشمن اصلی یعنی انگلستان فراموش شده بود.
در این زمان، استكبار جهانی با نقشه های شوم و فریبكارانه، قوانین پاك و محكم اسلام را نوعی ارتجاع و كهنه پرستی تلقی كرد و برگشت به گذشته را خرافات جلوه داد و سرانجام سیاست، اقتصاد و قوانین استعماری در عراق به نام تجدد، آزادی، تمدن، ترقی و دیگر الفاظ فریبنده و خالی از محتوای حقیقی رواج داده شد. یكی از این نقشه ها كه مجری آن در تركیه، مصطفی كمال معروف به آتاتورك و در ایران رضاخان بود، مسأله كشف حجاب می باشد و عبدالكریم قاسم به نام آزادی زن مسلمان، تساوی حقوق مرد و زن و دیگر الفاظ، مزوّرانه برهنگی و بی حجابی را در عراق گسترش داد و بی بند و باری را در كشوری اسلامی كه مشهد چندین امام شیعه و كانون بزرگ حوزه علمیه تشیع می باشد حكمفرما نمود و این برنامه آنچنان ماهرانه و حیله گرانه به اجرا درآمد تا كسی نداند به كجا سوق داده می شود و حق دفاع از حقوق خود و آزادی واقعی را نداشته باشد. مسلمانان به تدریج متوجه شدند این دشمنان قسم خورده تنها به ظاهری از اسلام اكتفا می كنند و از هر سو فرهنگ پوچ غرب موجبات انحطاط جامعه اسلامی را پدید می آورد.
اما عالمان ربانی و روحانیان بیداردل و شجاع كه چراغ پرفروز جامعه هستند قیام كردند و با ایمانی استوار و اعتقادی راسخ چون كوهی محكم و فولادی آبدیده از طریق بیان و قلم دست از مبارزه برنداشتند.

مقاومت در مقابل شرارت
مرحوم آیت اللّه علوی همچون دیگر دانشمندان شیعه و آگاه عراق، پی به ماهیت حكومت جمهوری عبدالكریم قاسم برد و از اینكه وی جلوه هایی از ارزشهای دینی را مورد یورش وحشیانه خویش قرار داده و در صدد رواج ابتذال و رونق فساد و فحشاست به شدت برآشفت و در شب هفتم محرم سال 1382ه.ق در صحن مطهر حرم كاظمین بر فراز منبر رفت و پس از خطبه ای بلیغ، نظام حاكم بر عراق را به باد انتقاد گرفت و قصیده ای را كه خود سروده بود برای حاضران برخواند و اوضاع نابسامان جامعه عراق را ناشی از نقشه های مزورانه وی دانست و از رواج فرهنگ غربی و ترویج بی حجابی به شدت انتقاد كرد و بدین گونه شعله جنبش اسلامی را در این شهر شیعیان مشتعل ساخت و حامیان عفاف و حجاب را علیه حاكمان ستم تحریك و تهییج نمود.
شدت تأثیر سخنان افشاگرانه وی علیه عبدالكریم قاسم به حدی بود كه آیت اللّه علوی را دستگیر نموده و پس از چهار ماه شكنجه های سخت، محكوم به اعدام كرد. آیت اللّه سیدمحسن حكیم وقتی چنین خبری را شنید خواستار آزادی آیت اللّه علوی شد و در تقاضای وی از عوامل رژیم، چنین جملاتی به چشم می خورد: السید العلوی جزء من كیاننا یصیبنا ما اصابه، یعنی: آقای علوی از ماست؛ آنچه به او برسد به ما رسیده است. و چون از آن طوفان مخربی كه ارزشها را مورد هجوم قرار می دهد و می خواهد سنتهای پاك اجتماعی را به فراموشی بسپارد و نوعی برهنگی، پرده دری و اختلاط جنسهای مخالف و مانند آن، پدید آورد نمی توان نام آن را ترقی گذاشت.
قدرت معنوی و نفوذ مردمی آن آیت اللّه حكیم هراس داشتند ناگزیر شدند خواسته ایشان را عملی سازند و آیت اللّه علوی را از زندان آزاد كنند. البته در زندان، موادی سمی به ایشان داده بودند كه بر اثر عوارض آن بر روی تخت برانكارد به خانه انتقال داده شد و تأثیر سوء آن، قلب وی را بیمار ساخت.

پگاه پاكدامنی
او كه با بیان در عرصه سیاست به مبارزه با عوامل فساد و بی حجابی برخاست چون از زندان بیرون آمد قلم به دست گرفت و كتابی با نثری شیوا و تعابیری زیبا در باره ضرورت حجاب در جامعه اسلامی نوشت و چون مخاطبین آن مردم عراق بودند به زبان عربی نوشت و نامش را «العفاف علی مذبح التبرج» تعیین كرد. و چون كتاب جالب و مفیدی بود فرزندش سیدعادل علوی به زبان فارسی برگردانید و انتشارات كتابخانه الامام علی بن الحسین(علیه السلام)و انتشارات عدل قرآن كریم تصمیم به طبع آن گرفت.
آیت اللّه علوی این اثر را به دختران و پسرانی كه می خواهند راه راست را برگزینند و به روشنفكرانی كه در جستجوی زندگی برترند اهدا نموده است. وی در سبب تألیف این كتاب می گوید: از آنجا كه می دیدم زمان اقتضا می كند و بیشتر مردم نیاز دارند و مسلمانان از قرآن و آموزشها و احكامش دور شده اند و امید می رفت
به سوی دیانت و پاكدامنی رو كن و بر قله انسانیت تكیه زن تا از ورطه حیوانیت رهایی یافته و به سعادت ابدی برسی. بشتاب به سوی حصار عفاف و از این دژ استوار نگه داری كن كه قوای دشمن با سلاحهای مرگبار و شمشیرهای آغشته به زهر برای هجوم آماده اند.
كه این نوشته نتیجه بخش باشد و این را نیز می دانم كه اگر حقایق آشكار گردد طرفداران حق سزاوارتر به پیروی از حقند و از آنجا كه امر به معروف و نهی از منكر روزی كسی را نمی بُرد و اجل انسان را نزدیك نمی كند اقدام به آن نمودم تا پرتوی از نور درخشنده اسلام را به دلهای عزیزان و فرزندان، اعم از پسر و دختر افكنم، امید آنكه با گوش شنوا سخن حق را پذیرا باشند و در پرتو ایمان قرار گیرند و سپس به سلامت مادی و معنوی نایل گردند.
آیت اللّه علوی در این اثر غیر از آنكه منابع اصلی قرآنی، روایی و تفسیری را ملاحظه كرده از برخی كتب كه در دهه های اخیر توسط دانشمندان مسلمان به نگارش درآمده استفاده كرده است.

علف های هرز در بوستان جمال
در اواخر نوشتار به دختران و زنان جوان این گونه توصیه می كند: شما ای دختران و زنان جوان، شما ای بانوان شریف و پاكدامن، تنها شما می توانید به اصلاح بعد اخلاقی اجتماع بپردازید زیرا افراد هوسران چون علفهای هرز می خواهند در میان گلهای بوستان جمال، رفت و آمد كنند و از چنگ زدن به گلبرگهای عفاف و حجاب لذت ببرند. بر بینش و دیده چنین افرادی پرده غفلت افكنده شده عوارض سوء این رفتار شوم را كه هوا و هوس برایشان تعیین می كند نمی بینند و جز آنكه تمایلات باطل بر آنان حكم می راند چیزی نمی شنوند. پیشرفت و توسعه در امور علمی، صنعتی و رشد و گسترش اندیشه ها و بالندگی فكری جامعه خوب است؛ اما همین موارد باید اساس صحیح علمی و برنامه ریزی هدایت شده ای داشته باشد تا ثمراتی خوب به ارمغان آورد.
كسی با این امور مخالفت ندارد اما آن طوفان مخربی كه ارزشها را مورد هجوم قرار می دهد و می خواهد سنتهای پاك اجتماعی را به فراموشی بسپارد و نوعی برهنگی، پرده دری و اختلاط جنسهای مخالف و مانند آن، پدید آورد نمی توان نام آن را ترقی گذاشت. تو ای دختر و زن جوان! دیدگان خویش را باز گشای و گرگهای درنده و خشمگینی را كه بشرنمایی می كنند درست ببین و با تمام حواس اندیشه كن اینها می خواهند آهو شكار كنند و منتظر آشكار شدن طعمه لذیذی می باشند تا بر آن دست یابند.
سوگند به خداوند، این طراوت و جمال نوجوانی ادامه ندارد و از این جهت بهره برداری درست از آن كن و بدان به دنبال این بهار زندگی، پاییز پیری و خمیدگی و چروك خوردگی گونه ها و صورت را داری كه در آینده به سراغت می آیند. آن وقت سارقان شادابی نه تنها با تو كاری ندارند بلكه نگاهشان با بیزاری و نفرت توأم است و هویدا نمودن زینت و زیور و مروارید وجود برای مردان به مخاطره افكندن شرف و آبرو را به دنبال می آورد. اگر روزنه ها به روی افراد متجاوز و آلوده بسته شود منحرفان جرأت گستاخی ندارند و نیروی ایمان و شرف می تواند در این زمان به امداد ما بشتابد، پس بپا خیز و بشتاب و خود را از تزلزل و دستخوش دستان گرگان ناپاك رهایی ده. برخیز تا از حافظی امین (پروردگار) قوت بگیریم و در پرتو لطف و عنایت خاص رب مجید خود را از گزند بادهای سمی حفظ كنیم. به سوی دیانت و پاكدامنی رو كن و بر قله انسانیت تكیه زن تا از ورطه حیوانیت رهایی یافته و به سعادت ابدی برسی. بشتاب به سوی حصار عفاف و از این دژ استوار نگه داری كن كه قوای دشمن با سلاحهای مرگبار و شمشیرهای آغشته به زهر برای هجوم آماده اند.

تیر تبرّج
در نخستین مبحث، آیات حجاب توسط نویسنده مورد بررسی قرار گرفته است و در خصوص مقصد آیه 59 از سوره احزاب می گوید:
این كلام متین بین زن آزاد و برده تفاوت قایل شده است به اینكه زن آزاد، لباس سرتاسری به خود می پیچد و در واقع زنان مؤمن با پوشش مو، گردن و سینه خود را معرفی می كنند كه جزو بردگان نمی باشند تا بدین وسیله از گزند فاسقان در امان بمانند. مفسرانی چون ابن مسعود، عبیده، قتاده، حسن بصری، سعید بن جبیر، ابراهیم نخعی، عطاء خراسانی و بسیاری دیگر گفته اند جلباب ردایی است كه بالای روسری قرار می گیرد و برخی گفته اند پیراهن سرتاسری است كه تمامی بدن را می پوشاند. از عبارت «ذلِكَ اَدْنی اَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤذَیْنَ» (احزاب، 59) استفاده می شود كه تفاوت بین زن باشرافت و غیر آن، برهنگی و به عبارت دیگر، حجاب و بی حجابی است. این مطلب نیز استنباط می گردد كه مسؤولیت مزاحمت افراد آلوده متوجه زنهایی است كه در پوشش خود مراعات و دقت كافی نمی كنند و افراد پست را به چشم چرانی و نگاههای خائنانه تهییج كرده و بی حرمتی خود را سبب می شوند.
نویسنده از عبارت «وَقَرْنَ فی بُیُوتِكُنَّ» در آیه 33 سوره احزاب چنین استفاده می كند كه زنان بخشی از امت اسلامی هستند و قانون گذار اسلام برایشان ارزشی والا قایل شده و باید جز برای رفع حاجات ضروری از وظیفه خود یعنی قرار گرفتن در خانه و نوازش و دلجویی كودكان و ایجاد آرامش برای شویشان غافل نشوند اما اگر ضرورت اقتضا كرد جایز است كه در امور اجتماعی حضوری فعال داشته باشند و به تناسب تواناییها ایفای نقش كنند ولی مراقب باشند كه شیاطین در محیط بیرون آنها را احاطه نكنند و زیباییهای خود را برای غیر محرم آشكار ننمایند. «قتاده بن دعامه» گوید: راه رفتن متكبرانه و با ناز و كرشمه، نوعی تبرّج است و «مقاتل» كه یكی از مفسرین است عقیده دارد زن اگر روسری بر سر افكند اما آن را محكم نكند تا گردن بند، گوشواره و گردنش پوشیده نشود و اینها پیدا شوند مصداق تبرج خواهد بود. عده ای «جاهلیت» را به نبودن دانش و تمدن و زن گوهر گرانبهایی است كه باید در صدف حجاب قرار گیرد تا شخصیت او حفظ شود و عفافش تأمین گردد. پیشرفتهای مادی و ارزشهای فكری و روابط انسانی معنی نموده اند، برخی شرك و بت پرستی، مفاسد اخلاقی و جنگ و ستیز و امثال آن تلقی نموده اند اما اگر به طور عمیق و دقیق به بررسی بپردازیم جاهلیت عبارت است از حالت نفسانی كه بر هر انسانی عارض می گردد و آنچنان در غرور غرق می شود كه نفس ناپاكش از هدایت به سوی خداوند اجتناب می كند و به پایه اطمینان بخش تمایل ندارد و منكر فرمان الهی می گردد. یكی از نمونه های جهالت در عصر جاهلیت قبل از اسلام این بود كه زنان از مرزهای اخلاقی بیرون آمده و به گونه ای در راه رفتن خودنمایی می كردند كه گویا قدمهای خود را بر زمین نمی گذارند بلكه بر دل تماشاگران می نهند و به همین شیوه، دنباله رو گذشتگان بودند تا آنكه اسلام پیروان خویش را از این تبرج بازداشت و خداوند به پیامبرش فرمان می دهد: بانوان را به آداب اسلامی تربیت كن تا خطرهای شیطانی از آنها دفع شود و مردم از وسوسه های نفسانی در امان بمانند و در نتیجه امت اسلامی جامعه ای پاك و دارای فرهنگ عالی، اخلاق خوب، زندگی سالم، اعتدال و عفتی وقارآور گردد.
زن گوهر گرانبهایی است كه باید در صدف حجاب قرار گیرد تا شخصیت او حفظ شود و عفافش تأمین گردد. حجاب مانع از آن نیست كه زن از لذتهای ممدوح بهره مند شود، البته در حدی كه از شؤونات شرعی و عرفی خارج نشود. لباس عفت و فضیلت و عامل تشخّص زن، خود، می تواند به وی نشاط درونی دهد، اگر اهل دیانت و تقوا باشد. پوشش بانوان آنان را از نشر نیشهای زهرآلود شهوت و غرایز آلوده به هوس مصون می سازد. نیشهایی كه عرض و آبرو را به تحلیل می برد. اسلامی كه بر بنیادهای خردمندانه و معقول استوار است روا نمی داند انسان در پرتگاه دره های هوسرانی و شهوت پرستی قرار گیرد و این قوانین را وضع كرد تا در پرتو آن، بر فراز این قله اخلاق و مكارم عالی و فضایل معنوی، تكیه زند و از انحطاط اخلاقی و عقب گرد رهایی یابد.

تساوی توأم با عزت
نویسنده در بخش دیگری به حضور فعال و سازنده زنان صدر اسلام در جامعه و جهاد می پردازد و می نویسد: از نظر اسلام زن و مرد در تساوی قرار دارند به لحاظ آنكه از یك اصل و طینت آفریده شده اند و در بسیاری از شؤون زندگی شریك همند و توسط مفاهمه با یكدیگر به رفع مشكلات و نابسامانیها می پردازند. تاریخ اسلام گواه زنهای مسلمان، قهرمان و مسؤولی در موارد مختلف است كه دوش به دوش مردان به حمایت از كیان اسلام پرداخته اند.
نسیبه دختر كعب مازنی در جنگ احد حضور داشت و آن موقع كه عده ای فرار كردند باقی ماند. این زن برای مداوای مجروحین همراه رسول خدا در نبردها و غزوات شركت می كرد. در ماجرای احد فرزندش نیز مشاهده می شد و چون خواست فرار كند به وی حمله كرد و گفت: به كجا می گریزی؟ می خواهی از نزد رسول خدا بگریزی! او را به صحنه آورد و چون توسط مردی كشته شد، شمشیر پسرش را برداشت و به قاتلش حمله كرد و بر اثر ضربه ای كه به رانش زد او را هلاك نمود. پیامبر فرمود: ای نسیبه! تبریك خدا بر تو باد! نسیبه با تمام وجود از حریم نبوت حمایت می كرد و در این راه زخمهای زیادی برداشت. شخصی به نام ابن قمئه ضربه ای به گردن رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)وارد آورد و نعره كشید به لات و عزی محمد(صلی الله علیه و آله)را كشتم. رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)به مردی از مهاجران كه سپری در دست داشت و در حال گریز بود فرمود: سپر را بینداز و به سوی آتش فرار كن. او قبول كرد پیامبر(صلی الله علیه و آله)به نسیبه فرمود سپر را برگیر. او چنین كرد و به جنگ مشركان پرداخت.
چون برگزیده رسولان الهی منظره دفاع نسیبه را دید، فرمود موقعیت و مقام نسیبه امروز از فلان و فلان (برخی متواریان از جنگ) بالاتر و برتر است.
ای زن! تو بنگر به این بانوی مسلمان كه چگونه وقتی احساس مسؤولیت می كند از خانه بیرون می آید، لباس و پیراهن بر خود می پیچد و برای دفاع از حصار رسالت، دوش به دوش مولی علی(علیه السلام)با دشمن به نبرد برمی خیزد؛ آن هم در جنگی كه مردان از آن می گریزند و برخی كه تنها نام شجاعت و عنوان دلیری را از آن خود نموده اند بر زمین زانو ساییده اند. واقدی صاحب كتاب مغازی می گوید: نسیبه در این جنگ بزرگ، مشكی از آب بر دوش گرفته بود تا به مجروحان برساند و خود نیز قهرمانانه جنگید و صدماتی را متحمل شد؛ چنانچه بدنش دوازده زخم از نیزه و شمشیر خصم برداشت.
تاریخ اسلام گواه زنهای مسلمان، قهرمان و مسؤولی در موارد مختلف است كه دوش به دوش مردان به حمایت از كیان اسلام پرداخته اند.
آن افراد متجدد كه تصور می كنند تلاش زنان در عرصه های گوناگون دوشادوش مردان چیز جدیدی است و ارمغان آزادی نوع غربی می باشد به این فرازهای تاریخی از زنان تربیت شده اسلام توجه كنند اما آن تساوی كه اسلام از آن سخن می گوید عزت، عظمت، و سربلندی و حفظ شؤونات بانوان در آن نهفته ولی در تساوی نوع ساخته بشر فریب، رذات، رسوایی و سقوط دیده می شود.
تنها نسیبه نیست؛ دهها زن همچون او داریم كه همگام با مردان، چون شیر بیشه شجاعت غرّیدند و ایستادگی كردند مانند هند دختر عمر بن خزام، معاذه غفاریه، امیه دختر قیس، ام منیع دختر عمر بن عدی، مهمتر از همه اینها دختر رسول خدا(ص)، بانوی بانوان دو سرا، همتای ولایت و دامن پرمهر یازده فروغ امامت یعنی فاطمه زهرا(س) به حمایت از همسرش علی(علیه السلام)پرداخت و فرمود:
خلّوا ابن عمی او سأكشف للدعا رأسی و اشكو للأله شُجونی***رأسی و اشكو للأله شُجونی رأسی و اشكو للأله شُجونی
یعنی: عموزاده ام را رها كنید و گرنه برای نفرین پوشش را از سرم برمی دارم و حزن و اندوهم را به سوی خدا می برم.
عقیله بنی هاشم كه چون آفتابی در حجابش می درخشید همراه برادرش حماسه ساز كربلا در برابر ستم ایستاد و نه تنها از خونخواری و جنایات امویان و كوفیان در كربلا نهراسید بلكه بر شجاعت، شهامت، ایستادگی و حمایت از ولایت بیفزود.
قرآن كریم نیز در سوره احزاب، آیه 35، از زنان همراه و همردیف مردان سخن آورده و می فرماید: اِنَّ الْمُسْلِمینَ و المُسلِماتِ وَ المؤمِنینَ و المؤمِناتِ ...
 
بنابراین اختلاف پنداری زن و مرد در كجاست؟
البته باید دانست كه هر كدام از زن و مرد دارای حقوقی هستند و بر حسب اقتضای فطری و طبیعی و واقعیتهای ذاتی، لازم است اموری را كه شرع معین كرده مراعات كنند و تساوی زن و مرد در این نیست كه زن بی حجاب شود یا جلوه جمال خویش را در معرض نگاههای زهرآگین و آلوده قرار دهد یا در اجتماعی از مردان سبك مغز شركت یابد كه شرم و حیا در بینشان دیده نمی شود و وقار اجتماعی را به تحلیل برده اند. چه تصور باطل و موهومی كه برخی جوانان دارند و بر اساس آن فكر می كنند اگر همسران و خواهران آنان آزاد و رها باشند تا آبرو و عفت آنها به لجن كشیده شود روشنفكر و مترقی خواهند بود! این چه خودباختگی است كه مرد مسلمان همسرش را در خانه برای محیط بیرون آماده می كند و به او اجازه می دهد انواع آرایش را انجام دهد و با چنین حالتی خود را بروز دهد. استمرار این وضع باعث از هم گسیختگی نظام مقدس خانواده می شود و به همین دلیل در جوامع غربی بسیاری از آنان كه ازدواج كرده اند به شؤون و ضوابط ازدواج پای بند نیستند. آیا آنها نمی بینند سیل ویرانگر فساد، زنهای غرب را با خود برده است. با این وجود، باز هم باید در مسیر این سیل طغیانگر قرار گیرند و از وضع اسف بار آنان عبرت نگیرند! البته كه انسان متدین و متعهد كه احساس مسؤولیت می كند از این اوضاع اظهار نفرت می كند و جوان معتقد به ارزشهای دینی، اجازه رواج چنین ابتذالی را نمی دهد و می كوشد آسایش همسرش را بیش از دیگران فراهم كند و چشمه صفا و عاطفه را در خانواده جاری سازد و با الهام از دستورات آسمانی اسلام نسیم فرحزای آرامش را متوجه خانه اش كند.

كوشش های شایسته
حضرت علی(علیه السلام)به زنانی كه در جریان هجرت از مكه به مدینه همراهش بودند احترام كرده و به آنان بذل محبت می نمود، در كنار قافله بانوان آرام آرام قدم برمی داشت تا مبادا زنها نتوانند با سرعت راه روند و به زحمت بیفتند. گاه و بیگاه به هودج آنان سركشی كرده تا از سلامتی آن بانوان مطلع شده و اگر نیازی دارند برای برآوردن آنها اقدام كند، اگر خواهان استراحت در مسیر حركت بودند، حضرت(علیه السلام)وسایل آسایش آنان را فراهم می ساخت، كاروان را متوقف می كرد، غذا و آب و امكانات دیگر را در اختیارشان می گذاشت.
كوششهای شایسته و آمیخته به مهر و محبت و صفای حضرت علی(علیه السلام)كه نسبت به گروه زنان مهاجر انجام می داد به این حقیقت راهنمایی می كند كه اسلام و خصوصا مذهب تشیع كه مولود طبیعی آیین محمدی است برای عنصر زن در تمامی جوامع انسانی اهمیت و ارزش فوق العاده ای قایل است تا آنجا كه مرد جهت تأمین آسایش و توسعه خوشبختی زنان، استراحت را بر خود حرام كرده و تمامی شب را به حالت بیداری به سر می برد و آسوده سر بر زمین نمی گذارد. در هر حال آیین اسلام در رعایت احترام زنان و توجه به نیازهای واقعی آنان در همه شؤونات زندگی فردی و اجتماعی بر همه ادیان و مذاهب و مكتبهای متفرقه تفوق دارد. برخلاف این تصور باطل كه می گویند جوان مسلمان به دلیل تقیدات دینی نمی تواند موجبات خوشبختی زن را فراهم سازد باید گفت این سخنها از بافته های مزورانه روزگاری است كه دشمنان به نام تمدن و تجدد به وسیله رسانه ها و از راه آموزش مغرضانه به زنان خوش باور القا نموده اند.
وقتی خصم دون صفت با حالت كینه به حجاب می نگرد و از آن تصویر زشتی ترسیم می كند و نوعی زندانی برای زن می داند و با قلم مسموم خویش، مطالب ملامت آمیزی در باره خواهران باحجاب به نگارش درمی آورد، زن روز در این فضای آلوده فریادش بلند می شود كه حجاب و عفاف مانع خوشبختی و سد راه سعادت من است. اما زنی كه به اسلام علاقه دارد فریب این تبلیغات پوچ را نمی خورد و می داند زنان متجدد محروم از حجاب، وضع مرارت باری دارند و در گرداب بدبختی غوطه می خورند و دوری از ارزشهای اخلاقی برایشان نگرانی و افسردگی به ارمغان می آورد و گویی در محیطی زندگی می كنند كه از هر طرف پلنگهای وحشی به سویشان پنجه می افكند و یكی از آنان را در هر یورش شكار می كند. این وضع نه تنها خوشبختی نیست بلكه از ناامنی، هراس و تشویش خاطر خبر می دهد.

مرداب آلوده یا چشمه پاكی
این نویسنده دردمند در دومین مبحث كتاب «انتقاد خرده گیران» بر دستورات شرعی را چنین مطرح كرده كه زن باید در كمال آزادی از زندگی لذت ببرد و از خوشیهای روزگار بهره مند شود. هیچ كس و حتی والدین او اجازه ندارند او را زیر سلطه و مطیع خود قرار دهند. سپس پاسخ این شبهه را با سروده ای عربی از اشعار خودش آغاز می كند و در مضامینی از آن می گوید:
قداست آزادی به این است كه با ویژگیهای سرشتی انطباق داشته و از سویی قوانین و سنتهای اجتماعی را محترم بشمارد.
متأسفانه در جوامع غربی و حتی در برخی كشورهای اسلامی دختران با وضع زننده و آرایش كرده در بین جوانان عبور می كنند و آنان با نگاههای پُر، بر این مرواریدها خیره می شوند. اگر با چشم حیا و دید خواهری بر آنها بنگرند، ناظران مورد خنده و استهزا قرار می گیرند و چون برخی اراذل درخواستهایی از چنین افرادی دارند در جواب می گوید: من دامنی آلوده ندارم بلكه می خواهم از قید و زنجیر حجاب آزاد باشم و نه به دستورات دینی اعتنایی دارم و نه پیرو قوم و قبیله ام هستم. حجب و حیا بوی ارتجاع می دهد و نمی خواهم به عقب برگردم و دیگران را به این آشكاری و برهنگی فرا می خوانم. آنگاه می گوید: به خدا سوگند از این شیوه بسیار متحیر شدم كه ای دختر! آیا واقعا تو آزادی و خود را رهانیده ای یا با دست خویشتن در مرداب فساد غوطه می خوری و ناخواسته به دره ناپاكی سقوط می كنی. البته آزادی سخن خوبی است و هیچ كس نمی تواند آزادی دیگران را سلب كند اما آزادی بدون حد و مرز در حكم عدم است و امكان ندارد و به قول ژان ژاك روسو، عوارض تمدن جدید و اشكال دروغین آن در حقیقت انسان را در چنگال خود افكنده و گرفتارش ساخته و او را از آزادی راستین كه در مسیر فطرت و اقتضای طبیعت او است محروم نموده است. قداست آزادی به این است كه با ویژگیهای سرشتی انطباق داشته و از سویی قوانین و سنتهای اجتماعی را محترم بشمارد. پرورشهای اخلاقی، خودسازی، اصلاح اجتماعی آزادی انسانها را تقویت می كند نه آنكه محدودیت پدید آورد. كسی كه از شعور و بصیرت ایمانی جدا گردید و در پلیدی، بردگی و آلودگی فرو رفت دیگر از فطرت اصیل خویش كه آزادی نهاد وجودش را تضمین می كند بهره ای ندارد. بر همین اساس، به فساد كشیده می شود و آن گوهر اصیلی كه در درونش به ودیعت نهاده شده در لجن آلودگی مفقود می شود و چون از آن منجلاب بدبختی سر بیرون می آورد از مسیر فطری و عقلانی خویش دگرگون شده و از شیوه آفرینش و ناموس خلقت منحرف می گردد و بدین جهت نمی تواند آزادی خود را آن گونه كه شایسته انسانیت است حفظ كند و با كمال آزادی نمی تواند به خواسته های خود جامه عمل بپوشاند.
جامعه نیز برای حفظ شؤون خویش قید و بندهایی وضع كرده كه صلاح فردی و اجتماعی را در بر دارد و این اصلاحات اجتماعی، آزادیهای افرادی را كه می خواهند با رفتار خود و ارضای امیال و هوسها، نوعی بی بند و باری پدید آورند محدود می كند. همان گونه كه قوانین راهنمایی و رانندگی برای رانندگان به نفع جامعه و افراد می باشد و اگر اجرا نشود مصایب بزرگ و غیر قابل جبرانی به بار می آورد، باید از بام آمیخته به غرور آزادی مطلق فرود آمد و این تخیل را از ذهن بیرون كرد تا به آزادی مشروع دست یافت.

 

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:3
حجاب و عفاف

حجاب در سنت یهود و مسیحیت

اجازه دهید آنچه در غرب بزرگ‌ترین نماد مظلومیت و بردگی زنان دانسته می‌شود، یعنی حجاب یا پوشش زنان را کمی روشن‌تر سازیم. آیا این درست است كه چیزی به‌منزلة حجاب در سنت یهود و مسیحیت وجود ندارد؟ اجازه دهید مطلب را بیشتر توضیح دهیم.
به نظر خاخام دكتر مناخم. م. برایر(1)رسم زنان یهودی این بود که با سرِ پوشیده در انظار عمومی ظاهر می‌شدند، به‌گونه‌ای که گاهی اوقات حتی همة صورت را جز یک چشم می‌پوشاندند.
وی از برخی خاخام‌های مشهور قدیمی نقل می‌کند: «پسندیده نیست که دختران اسرائیل با سرهای برهنه در ملأ ‌عام قدم بزنند» و «نفرین بر مردی كه اجازه دهد موهای همسرش دیده شود... . زنی كه موهای آراستة خود را در معرض دید دیگران بگذارد با خود فقر و تنگ‌دستی می‌آورد». قانون ربّیانی قرائت ادعیه با تسبیحات را در حضور یک زن متأهل سربرهنه ممنوع می‌کند؛ زیرا آشکار شدن موی زن، لُختی و برهنگی شمرده می‌شود. دكتر برایر همچنین یادآوری می‌کند که در دورة تانایتیك(2)قصور و کوتاهی زنان یهودی در حجاب و پوشاندن سر‌شان، توهینی به عفت و حیای آنان شمرده می‌شد. وقتی سرشان لخت و برهنه می‌شد به موجب این لغزش و گناه، چهارصد زوزیم(3)جریمه می‌شدند». دكتر برایر همچنین توضیح می‌دهد كه حجاب زنان یهودی همیشه نشانة عفت و پاک‌دامنی آنان در نظر گرفته نمی‌شد وگاهی حجاب نماد فضل و برتری و تجمل تلقی می‌شد تا عفت و پاک‌دامنی. حجاب مظهر عزت و وقار و برتری زنان اصیل و بلند‌نظر بوده است. حجاب همچنین نماد دست‌نیافتی بودنِ زنان به‌منزلة ثروتی مقدس برای همسرانشان بوده است.
حجاب نشانِ عزت نفس و جایگاه اجتماعی زن است. زنان طبقات پایین جامعه بسیاری وقت‌ها برای اینكه نشان دهند از مقام و منزلت بالاتری برخوردارند چادر به سر می‌كردند. این واقعیت که حجاب نماد اصالت و بزرگ‌منشی بود، بدین سبب بود که در جوامع قدیم یهود به فاحشه‌ها اجازه نمی‌‌دادند موهایشان را بپوشانند. با این حال، فاحشه‌ها بیشتر اوقات روسری خاصی می‌پوشیدند كه محترم و نجیب به نظر آیند.
زنان یهودی در اروپا تا قرن نوزدهم میلادی این حجاب و پوشش را حفظ ‌کردند و این زمانی بود که زندگی‌شان با فرهنگ سکولار و غیر دینی پیرامونشان بیشتر درآمیخته بود. فشارهای بیرونی زندگی اروپاییان در قرن نوزدهم میلادی بسیاری از آنان را مجبور کرد که با سر برهنه بیرون بیایند. برخی از زنان یهودی مناسب‌تر دیدند که کلاه‌‌گیس را به‌منزلة شکل دیگری از حجاب، جای‌گزین حجاب سنتی خویش کنند. امروزه، بیشتر زنان یهودی متدین موهایشان را جز در كنیسه نمی‌پوشانند. بعضی از آنان، مانند فرقه‌های هاسیدیک،(4)هنوز هم از کلاه‌گیس استفاده می‌کنند.
در این‌ باره سنت مسیحیان چگونه است؟ معروف است كه راهبه‌های مسیحی (كاتولیك) سرهایشان را برای صدها سال می‌پوشاندند، اما همه‌شان این‌چنین نبودند. پولس مقدس(5)سخن‌های بسیار جالبی دربارة حجاب در عهد جدید دارد:
«اكنون می‌خواهم شما بدانید كه سر هر مرد، مسیح است و سر هر زن، مرد است و سر مسیح، خداست. هر مردی که با سر پوشیده دعا یا ابلاغ وحی (پیامبری) کند سر خود را رسوا می‌نماید، و هر زنی که با سر برهنه دعا یا ابلاغ وحی (پیامبری) کند سر خود را رسوا می‌سازد؛ زیرا مثل این است که سرش تراشیده شود. اگر زنی موی سرش را نمی‌پوشاند باید آن‌را از ته كوتاه كند، و اگر کوتاه‌ کردن یا تراشیدن موی سر برای زن مایة ننگ و رسوایی است، باید سرش را بپوشاند. مرد نباید سرش را بپوشاند؛ زیرا او صورت و جلال خداست؛ اما زن، جلال مرد است؛ زیرا مرد از زن نیست، بلکه زن از مرد است؛ و نیز مرد برای زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد آفریده شده است. بدین جهت و به خاطر فرشتگان، زن می‌باید عزتی بر سر داشته باشد».(6)
دلیل منطقی پولس مقدس،(7)برای حجاب زنان این است که حجاب، نمایانندة سلطه و اقتدار مرد ـ که صورت و جلال خداوند است ـ بر زن است، که از مرد و برای او آفریده شده‌ است.
ترتولیان مقدس(8)در رسالة معروفش با عنوان در باب حجاب دختران نوشته است: «ای زنان جوان، شما در خیابان‌ها با حجاب ظاهر می‌شوید، در حالی‌كه باید در كلیسا، در میان غریبه‌ها و در میان برادرنتان، خود را بپوشانید...». از جمله قوانین شرعیِ كلیسای كاتولیكِ امروز، قانونی است كه زنان را ملزم می‌کند سرهایشان را در كلیسا بپوشانند. برای مثال، در بعضی از فرقه‌های مسیحی مانند آمیش(9)و مینونایت،(10)زنان حجابشان را تا امروز حفظ كرده‌اند. فلسفة وجودی حجاب، آن‌‌‌گونه که رهبران كلیسا گفته‌اند، این است که «حجاب و پوشش زن، نماد پیروی و فرمان‌برداری زن از مرد و خداست»، که همان منطقی است که پولس مقدس در عهد جدید مطرح کرد.
از همة شواهد فوق برمی‌آید كه اسلام، مُبدعِ حجاب و پوشش سر نبوده، اما آن ‌را تأیید کرده است. قرآن از مردان و زنان با‌ایمان به‌اصرار می‌خواهد که دیدگان خود را (از نامحرمان)فرو‌بندند و پاک‌دامنی ورزند، و سپس به زنانِ با‌ایمان سفارش می‌کند که با روسری موها، گردن و سینه‌هایشان را بپوشانند: «به مردانِ با‌ایمان بگو: دیده فرو‌نهند و پاک‌دامنی ورزند... و به زنان با‌ایمان بگو: دیدگان خود را (از هر نامحرمی)فرو‌بندند و پاک‌دامنی ورزند و زیور‌های خود را آشکار نگردانند، مگر آنچه طبعاً از آن پیداست؛ و باید روسری خود را برگردن خویش فرواندازند...».(11)
قرآن به‌روشنی بیان می‌کند كه رعایت حجاب برای حفظ عفت و پاک‌دامنی واجب است. اما چرا عفت و پاک‌دامنی مهم است؟ قرآن به‌صراحت می‌فرماید: «ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‌های خود را بر خود فروتر گیرند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط)نزدیک‌تر است».(12)
همة مطلب این است که امر به عفت و پاک‌دامنی برای حفظ و حراست زنان در برابر تجاوز و مزاحمت است، یا به بیان ساده‌تر، عفت و پاک‌دامنی همان مصونیت است. بنابراین تنها هدف اسلام از حجاب، حفاظت و مصونیت است. حجاب در دین اسلام، برخلاف حجاب در سنت مسیحیت، نه نشان سلطه و اقتدار مرد بر زن است، و نه نشان پیروی و فرمان‌برداری زن از مرد. حجاب در دین اسلام، برخلاف حجاب در سنت یهود، نشان تجمل و امتیاز برخی زنان متأهل اصیل و نجیب نیست. حجاب در دین اسلام فقط نشانه عفت و پاک‌دامنی برای حفظ همة زنان است. نظریة اسلام این است که همیشه کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند. در حقیقت، حجاب و پوشش و آبروی زنان آن‌قدر برای قرآن مهم است که اگر مردی جرئت کند به‌دروغ به زن مسلمانی نسبت زنا دهد به‌شدت مجازات خواهد شد:
«و کسانی که به زنان شوهر‌دار نسبت زنا می‌دهند، سپس چهار گواه نمی‌آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید، و هیچ‌گاه شهادتی از آنان نپذیرید، و اینان‌اند که خود فاسق‌اند».(13)
این نگرش سخت‌گیرانة قرآن را با مجازات بسیار راحت زناکار در کتاب مقدس مقایسه کنید:
«اگر مردی دختر باكره‌ای را كه نامزد نباشد بیابد و او را گرفته، با او همبستر شود و آن‌گاه گرفتار شوند، آن مرد باید پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و با دختر ازدواج كند؛ زیرا به او تجاوز كرده است، و در تمام عمرش نمی‌تواند آن دختر را طلاق دهد».(14)
پرسشی ساده در این مقام مطرح می‌شود: چه کسی واقعاً مجازات می‌شود؟ مردی كه به‌ سبب تجاوز و زنا صرفاً جریمه‌ای می‌پردازد، یا دختری كه مجبور است با مردی كه به او تجاوز كرده ازدواج، و تا پایان عمرِ آن مرد با او زندگی کند؟
پرسش دیگری كه باید مطرح شود این است: كدام‌یک بیشتر حامیِ زنان است، نگرش سخت‌گیرانة قرآن یا نگرش راحت و سهل‌انگارانة کتاب مقدس؟
بعضی افراد، به‌ویژه در غرب، خواستار این هستند که موضوع عفت و پاک‌دامنی را به‌منزلة عامل امنیت و مصونیت، به کلی به تمسخر بگیرند. دلیل‌های آنان این است كه بهترین عامل امنیت، گسترش آموزش، رفتار مؤدبانه و خویشتن‌داری است. ما می‌خواهیم بگوییم: اینها خوب‌ا‌ند، ولی كافی نیستند. اگر «تمدن» برای ایجاد امنیت كافی است، چرا زنان در امریكای شمالی جرئت ندارند تنها در خیابان تاریك قدم بزنند یا حتی از یک پارکینگ خلوت عبور كنند؟ اگر آموزش، راه حل این مسئله است، چرا دانشگاه معتبری مانند «دانشگاه ملكه»(15) اساساً برای دانشجویان دختر در محوطة دانشگاه یک سرویس پیاده‌رو داخلی دارد؟ اگر خویشتن‌داری پاسخ مسئله است، چرا موارد آزار جنسی در محل کار در رسانه‌های خبری همه‌روزه اعلام می‌شود؟ نمونه‌ای از کسانی که در این سال‌های اخیر به آزار جنسی متهم شده‌اند‌ عبارت‌اند از: افسرانِ نیروی دریایی، مدیران، استادان دانشگاه، سناتورها، قاضی دیوان عالی قضایی و رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا! وقتی آمار ذیل را در جزوه‌هایی که مدیر دفتر زنان در دانشگاه ملکه منتشر کرده است می‌خوانم، نمی‌توانم باور كنم كه:
1. در كانادا، در هر شش دقیقه یك زن مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرد؛
2. یك‌سوم زنان كانادا احتمالاً در مدت زندگی‌شان مورد تجاوز جنسی قرار خواهند گرفت؛
3. یك‌چهارم زنان (جهان)در مدت زندگی‌شان در معرض خطر تجاوز جنسی یا سوء‌قصد برای هتک ناموس‌اند؛
4. یك‌هشتم زنان (جهان)وقتی به كالج یا دانشگاه راه می‌یابند مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند؛
5. مطالعه و پژوهشی نشان داده که شصت درصد از مردان مُسِنّ دانشگاهی در كانادا گفته‌اند اگر مطمئن بودند که گیر نمی‌افتند، مرتکب تجاوز جنسی می‌شدند.
چنین چیزی در جامعه‌ای كه ما در آن زندگی می‌كنیم از بنیاد غلط است. تغییری اساسی در شیوة زندگی و فرهنگ جامعه کاملاً ضروری می‌نماید. فرهنگ حیا و عفت، بسیار لازم است؛ مثلاً حیا در لباس، گفتار و رفتار زن و مرد. در غیر این صورت، این آمار وحشتناک روز‌به‌روز بدتر خواهد شد، و متأسفانه تنها زنان باید بهای آن را بپردازند. در واقع، همة ما از این مسئله رنج می‌بریم، اما بنا به گفتة ك. گیبران،(16) كسی كه سیلی می‌خورد درد را درک می‌کند و نه کسی که سیلی‌ها را می‌شمرد. بنابراین جامعه‌ای مانند فرانسه كه زنان جوان را به سبب لباس‌های پوشیده‌شان از مدارس اخراج می‌كند، در نهایت فقط به خودش صدمه می‌زند. این یكی از طعنه‌های بزرگ دنیای امروز ماست که چیزهایی شبیه روسری كه نماد قداست‌اند و راهبه‌های مسیحی برای نشان دادن سلطه و اقتدار مرد، آنها را به سر می‌کنند، وقتی زنان مسلمان برای حفظ و صیانت از خود به سر می‌کنند به‌‌مثابه نماد مظلومیت ناسزا می‌شنوند.

پی نوشت ها :
(1) Dr. Menachem  M. Brayer.
استاد ادبیات کتاب مقدس در دانشگاه یشیوا (Yeshiva). این یک دانشگاه خصوصی یهودی در ایالات متحدة امریکاست که در سال 1886میلادی تأسیس شد و در اسرائیل هم شعبه دارد.
(2) Tannaitic.
(3) Zuzim.
(4) (Hasidic Sects) فرقه‌های هاسیدیک از یهودیان هاردی هستند که در قرن هجدهم میلادی در اروپای شرقی پدید آمدند. یهودیان هاردی که فوق‌ارتدکس نیز نامیده می‌شوند، محافظه‌کارترین فرقه‌های ارتدکس یهودی‌اند. رهبر این گروه ربّی، اسرائیل بن الیزر که بعل شم توف نیز خوانده می‌شود، پس از آنکه حس کرد روح معنویت و لذت از آئینش رخت بربسته، به حرکت در‌آمد و با پیوستن به صف مخالفان، پس از مدتی گروه هاسیدیک را پدید آورد. اغلب یهودیان هاسیدیک کلاه‌های بزرگ مشکی‌رنگ بر سر می‌گذارند و شکل و شمایل و ظاهری مخصوص به خود دارند. امروزه آنها عمدتاً در فلسطین اشغالی (اسرائیل) و ایالات متحدة امریکا زندگی می‌کنند.
(5) St. Paul.
(6) رسالة اول به قرنتیان، باب 11، آیات 3ـ10.
(7) St. Paul.
(8) Tertullian.
(9) (Amish) یک فرقة مسیحی آناباپتیست است که در سال 1693 میلادی به دست رهبر منونایت‌های سوئیس، یاکوب آمان، بنیان نهاده شد. بیشتر آنها در ایالات متحدة امریکا و کانادا زندگی می‌کنند و به چند گروه اصلی تقسیم شده‌اند. آمیش‌ها کماکان بر اساس روش‌های قدیمی نیاکانشان مانند استفاده از اسب برای کشاورزی و حمل و نقل، روش پوشش سنتی و ممنوعیت استفاده از برق و تلفن در خانه زندگی می‌کنند. آمیش‌ها به ارتش نمی‌روند، از مزایای تأمین اجتماعی بهره نمی‌گیرند، بیمه نمی‌شوند و هیچ ‌گونه مالیاتی به دولت نمی‌پردازند.
(10) (Mennonites) منو‌نایت‌ها پیرو شاخه‌ای از مسیحیت‌اند که کشیشی هلندی به نام منو سیمونز در قرن هفدهم میلادی آن‌ را بنیان‌ گذارده بود. دستورهای ویژة این مذهب عبارت‌اند از: ساده زندگی کردن، سوگند یاد نکردن، اسلحه حمل نکردن، کارمند دولت نشدن، بر ضد کسی شکایت حقوقی و درخواست غرامت نکردن. زنان منونایت موهای سر خود را می‌پوشانند و از پیراهن آستین‌بلند استفاده می‌کنند و می‌کوشند به گناه و جرم آلوده نشوند. منونایت‌ها عمدتاً آلمانی‌تبار‌های سوئیسی و هلندی بودند که به روسیه مهاجرت کردند و سپس دسته‌دسته به ایالت پنسیلوانیای امریکا مهاجرت کردند. آنها شباهت‌های بسیاری با آمیش‌ها دارند.
(11) نور (24)، 30، 31.
(12) احزاب (33)، 59.
(13) نور (24)، 4.
(14) سفر تثنیه، باب 22، آیات 28ـ30.
(15) Queen  University.
(16) K.Gibran.

برگرفته از : کتاب « زن در اسلام، مسیحیت و یهودیت » نویسنده :  شریف عبد‌العظیم محمد /  مترجم :  مهدی گلجان / ناشر :  مرکز نشر هاجر
منبع: http://womenrc.ir

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:2
حجاب و عفاف

حجاب در شریعت یهود

رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورّخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلکه به افراطها و سخت گیری های بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده اند. در کتاب «حجاب در اسلام»، آمده است:
«گرچه پوشش، در بین عرب مرسوم نبود و اسلام، آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب، به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت. در بین این ملت ها وجه و کفّین (= صورت و کف دست ها) هم پوشیده می شد. حتی در بعضی از ملت ها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادتِ سفت و سخت درآورده بودند».(6)
ویل دورانت، که معمولاً سعی می کند موارد برهنگی یا احیاناً تزیینات و آرایش های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می گوید:
«در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند، لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد».(7)
او در توصیف زنان یهودی می گوید:
«زندگی جنسی آنان علی رغم تعدّد زوجات، به طرز شایان توجّه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پُرزا، و امین بودند و از آن جاکه زود وصلت می کردند، فحشا به حدّاقل، تخفیف پیدا می کرد».(8)
در کتاب مقدّس یهودیان، موارد متعدّدی یافت می شود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تأیید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است. اینک به پاره ای از آن موارد اشاره می گردد.

پوشش کامل در مقابل نامحرم
در «سِفْر پیدایش» تورات، چنین می خوانیم:
و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید:«این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟». و خادم گفت: «آقای من است». پس بُرقعِ خود را گرفته، خود را پوشانید.(9)

عدم تشبّه مرد و زن به یکدیگر
در «تورات» آمده است:
«متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد؛ زیرا هر که این کُند، مکروه یهوه (خدای تو) است».(10)

نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان
در «تورات» می خوانیم:
«و خداوند می گوید از این جهت که دختران صهیون متکبّرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می روند و به ناز می خرام اند و به پاهای خویش، خلخال ها را به صدا می آورند * بنابراین، خداوند فَرقِ سر دختران صهیون را کَلْ خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود * و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانی بندها و هلال ها را دور خواهد کرد*و گوشوارها و دستبندها و روبندها* و دستارها و زنجیرها و کمربندها و عطردان ها و تعویذها را* و انگشترها و حلقه های بینی را * و رداها و شال ها و کیسه ها را * و آینه ها و کتان های نازک و عمامه ها و بُرقع ها را * و واقع می شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و به عوض موهای بافته، کَلی و به عوض سینه بند، زنّار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود * مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه های وی، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست».(11)
در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن، سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، صریحاً نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است.
برای نمونه در کتاب «روت» می خوانیم:
«بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت».(12)
در مورد عروس یهودا می خوانیم:
«پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. بُرقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست».(13)

لزوم پوشاندن سر از نامحرمان
ویل دورانت می نویسد:
اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنان که مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت، و یا در شارع عام نخ می رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه ای او را طلاق دهد.(14)
او همچنین می نویسد:
... و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند؛ لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها.(15)
در کتاب «حکمة الحجاب و ادلة وجوب النّقاب»، برای تأیید این که منشأ حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی(علیه السلام) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند.(16)

پی نوشت ها :
6. حجاب در اسلام، ابوالقاسم اشتهاردی، ص 50.
7 . تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 12، ص 62.
8 . همان، ص 63.
9 . سفر پیدایش، باب 24، فقره 64 و 65. به گفته مرجع مذهبی یهودیان ایران «خاخام اوریل داودی»، منشأ و وجوب حجاب در شریعت یهود، مستند به همین فقره است.
10 . تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5.
11 . تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب سوم، فقره 16 - 26.
12 . تورات، کتاب روت، باب دوم، فقره 8 - 10.
13 . تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15.
14 . تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 12، ص 30.
15 . همان، ص 31.
16 . ر.ک: حکمة الحجاب وادلة وجوب النقاب، ص 252.

منبع : http://www.hawzah.net

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:1
حجاب و عفاف

حجاب در قرآن

در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است:« یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا » (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد. در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می‎تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‎اند.

هدف و فلسفه حجاب
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست می‎آید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی‎دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده می‎شود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی هم‎چون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.

حجاب چشم
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.

حجاب در گفتار
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

حجاب رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه‎ای راه نروند که با نشان دادن زینت‎های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می‎شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راه ‎رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد؛

حجاب و عفت
دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترک‎اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎گردد.

حجاب زنان سالمند
قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می‎دهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباس‎های رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت می‎گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس‎هایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)
علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانه‎ای از مرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.

آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه‌ی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می‎دهند آشکار می‎گردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهم‌ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می‌کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله‎ی سنگ بنای دیگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده‌ی رفتارهای اوست.
البته، همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی‎توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.

منبع : http://www.aviny.com

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:1
حجاب و عفاف

حلقه‏های مفقود حجاب

خبرگزاری فارس، نتایج یک آمارگیری را که در تابستان 1380 انجام شده است، چنین گزارش می‏دهد: «مطالعه میدانی انجام شده در سطح شهر تهران در تابستان 1380 نشان می‏دهد حدود 54 درصد از زنان تهرانی دارای پوشش کمتر یا غیر اسلامی و غیرقانونی در معابر عمومی هستند.» آمار ذکر شده مربوط به سه سال قبل در شهر تهران است. مسلماً شهرستانی‏ها بیشتر به حجاب مقید، هستند، اما طبق تحقیقات جامعه‏شناسی، هر آنچه در بافت اجتماعی شهر تهران رخ می‏دهد با یک فاصله زمانی، به سایر نقاط کشور تسرّی می‏یابد. این فاصله زمانی نیز سال به سال با گسترش وسایل ارتباطی، کمتر می‏شود. افزایش آمار بدحجابی حتی در شهرستان‏های کوچک کشور، این نظریه را تأیید می‏کند. آن هم در کشوری که 25 سال از حکومت یک دولت اسلامی در آن می‏گذرد و مردمش سابقه آن مقاومت تحسین برانگیز را در مقابل کشف حجاب در کارنامه خود دارند؛ کشوری که رعایت حجاب در آن، حکمی قانونی بوده و عفیفه‏گی صرف نظر از سودمندی روش‏ها به انحای مختلف، در آن تشویق می‏شده است و افراد متخلّف به شدت توبیخ می‏شده‏اند. هرچند بدحجابیِ بسیاری از زنان و دختران نه به منزله ضدیت آنها با دین که تنها نوعی سهل انگاری است و بسیاری از ما مسلمانان در مواجهه با اوامر و نواهی دینی داریم، اما عواملی باعث شده است که اخیراً این سهل انگاری‏ها به صورت نامبارکی افزایش و تسرّی پیدا کند و بخشی از بدحجابی‏ها که در واقع نوعی بی‏حجابی است، به برخوردهای مقابله جویانه با حکومت اسلامی و دین تبدیل شود. نیکلاس کریسف، خبرنگار مجله نیویورک تایمز در مقاله‏ای با عنوان «این ایرانی‏های... (حذف عبارت)» که حاصل سفر او به شیراز است، می‏نویسد: «زنان و دخترانی که اگر بدون پوشش مناسب اسلامی از خانه خارج شوند به زندان خواهند افتاد، این روزها از لباس‏هایی استفاده می‏کنند که نه تنها جذابیت‏های آنها را خفه نمی‏کند، که آنها را برجسته‏تر هم می‏کند.» او با مشاهده زنان و دخترانی که «مانتوهای چاک‏دار و تنگ» می‏پوشند و روسری‏های آنها «بیشتر شبیه هد بند است تا پوششی برای پنهان کردن موهای رنگ شده‏شان» تأکید می‏کند که از این جوانان، متولدین اوایل دهه شصت بعد از انقلاب هستند که امروز می‏خواهند بسیاری از قوانین و آداب را تغییر دهند. کریسف، با لحنی طعنه‏آمیز خطاب به رهبران دینی ما می‏گوید که باید مواظف باشند، زیرا در پوشش زنان ایرانی نه تنها هیچ اثری از اسلامی بودن نیست که به نوعی وهن عقاید مذهبی نیز محسوب می‏شود، و این همان دردی است که امروز دل بسیاری از مردم را می‏سوزاند. پدیده بدحجابی هرچند ریشه در کشف حجاب دوران پهلوی داشت، اما از سال‏های پایانی جنگ و تضعیف فضای بسیار معنوی سال‏های اولیه انقلاب، به دلیل اجباری بودن حجاب اسلامی آغاز شد و با سیاست‏های دوران سازندگی قوّت گرفت و پس از روی کار آمدن اصلاح طلبان و طرح آزادی‏های مدنی، ابعاد تازه‏ای به خود گرفت، به طوری‏که امروز دولتمردان، متولیان فرهنگ و بسیاری از مردم را به چالش کشانیده و البته واکنش‏های متفاوتی را نیز به دنبال داشته است. هشدار در مورد بدحجابی‏ بسیاری از مردم که حتی در ظاهر تقیّد چندانی به حجاب ندارند، نگران تأثیر حضور زنان و دختران بدحجاب بر فرزندان، همسران و روابط خانوادگی خود هستند. بسیاری دیگر نیز از ارزش‏هایی سخن می‏گویند که در این سرزمین ریشه دار بوده و خون جوانان کشور برای پاسداری از آنها ریخته شده است؛ اما اعتراضات مردمی به جز چند مورد امضای طومار در برخی مساجد تهران در اعتراض به این شرایط و برگزاری تظاهراتی محدود، در حدّ درد دل‏های دوستانه باقی می‏ماند؛ لکن برخی شخصیت‏های مذهبی و بخشی از مسئولین کشور، به‏طور رسمی اعتراضات خود را مطرح می‏کنند. آیه اللَّه مکارم شیرازی ضمن انتقاد از ترویج صوفی‏گری و بدحجابی در قم تصریح می‏کنند: «مسئولان قم در خواب هستند، وقتی مردم راه بیفتند، آنها بیدار می‏شوند». ایشان ضمن دعوت همگان به امر به معروف و نهی از منکر، تأکید می‏کنند: «حوزه‏ها و مسئولان در این زمینه مسئولند و باید خودباختگی را کنار بگذارند و به فکر چاره باشند.» نیره اخوان، نماینده اصفهان در مجلس پیشنهاد می‏کند که دولت باید اقدامی کلان برای «حفظ حجاب» انجام دهد و از اختلاط در فضاهای آموزشی از جمله دانشگاه‏ها جلوگیری کند. حداد عادل، رئیس مجلس شورای اسلامی نیز می‏گوید: «در اینکه وضع حجاب کشور باید بهبود یابد، شکی نیست... اما ما با سخت‏گیری‏هایی که مغایر قانون باشد، مخالفیم.» برخی نشریات نیز با جدیت به این موضوع می‏پردازند. روزنامه جمهوری اسلامی با گزارش‏های متعدد از جمله نمایش لباس زیر در ویترین مغازه‏ها، اعتراض شدید به ابتذال و بدحجابی خانم‏های شرکت کننده در جشن ملی جوانان، و گزارش دیگر در زمینه برخورد با مظاهر بدحجابی در ماه‏های اخیر، نگرانی خود را از این شرایط ابزار می‏دارد. مجله «یا لثارات» گاه بدحجابان را به اقدامات عملی تهدید می‏کند و ابراز می‏دارد که صبر مردم حزب الله حدّی دارد. عضو شورای مرکزی حزب الله در یکی از جلسات این شورا با بیان ریشه‏های بدحجابی و به طور کلی تخدیر فکری و اعتقادی جامعه، تصریح می‏کند که اگر مسئولان در مبارزه با مفاسد کوتاهی کردند یا توانایی مقابله نداشتند، مردم باید خودشان اقدام کنند.
نیروی انتظامی نیز در این زمینه وارد عمل می‏شود. سردار قالیباف در پاسخ به خبرگزاری جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه ناجا در زمینه حجاب زنان چه برنامه‏ای دارد، تصریح می‏کند: «بر اساس قانون، نیروی انتظامی با افرادی که به صورت زشت و ناپسند و به شکل مانکن در جامعه حضور می‏یابند، برخورد می‏کند». البته او معتقد است که ماهیت این نوع برخورد با دیگر برخوردهای نیروی انتظامی متفاوت است، چرا که «این موضوع در واقع یک نوع انحراف اجتماعی است و به صرف برخورد پلیسی حل نخواهد شد» و برای حل ریشه‏ای آن باید مدیران و کارشناسان کشور چاره جویی کنند. در تکمیل موضع نیروی انتظامی، سرهنگ عبداللهی، رئیس اداره مبارزه با مفاسد اجتماعی نیروی انتظامی تهران بزرگ به خبرگزاری جمهوری اسلامی می‏گوید: «مأموران نیروی انتظامی به افرادی که با پوشش نامناسب در جامعه حاضر می‏شوند، تذکر می‏دهند و فقط در صورت عدم پذیرش تذکر پلیس و مقابله با مأموران، نیروی انتظامی اقدام لازم برای تحویل آنان به مراجع قضایی را عملی خواهد کرد». او می‏افزاید: «اخیراً شایعاتی در خصوص اعمال خشونت در اجرای طرح برخورد با بدحجابی مطرح شده که همگی کذب محض است.» اما اخبار نشان می‏دهد که پس از یک سکوت چندین ساله در برخورد با مفاسد اجتماعی، نیروی انتظامی دوباره حرکت‏هایی را هرچند با نرمی بیشتر و قانونمندتر از گذشته، آغاز کرده است؛ از آن جمله 132 زن بدحجاب در استان سمنان و 61 تن در استان زنجان دستگیر می‏شوند که برخی با تعهد کتبی، مرخص شده و برخی دیگر با تشکیل پرونده به مراجع قضایی تحویل می‏شوند. در شهرستان ارومیه به 3400 نفر از زنان برای رعایت حجاب تذکر داده می‏شود و در شهر قم و مشهد نیز طرح‏هایی برای پاک‏سازی شهر از آلودگی‏ها اجرا می‏شود. محمد علی ابطحی، مشاور رئیس جمهور با انتقاد از این عملکرد، در سایت شخصی خود می‏نویسد: «نیروی انتظامی در مورد مبارزه با بدحجابی در سر خیلی از مراکز رفت و آمد مینی‏بوس‏های قشنگی که خودش شکل یک زندان کوچک را دارد، متوقف کرده‏اند که دیدن آن، دل بد حجاب و با حجاب را می‏لرزاند.» بی‏حجابی، حق زنان در جامعه مدنی‏ در مقابل این دیدگاه که قائل به منع بدحجابی حتی از طریق اعمال قانون هستند، طیف قدرتمند دیگری است که از آن حمایت می‏کند. این طیف که آزادی پوشش را از حقوق اولیه زنان و از بدیهیات جامعه مدنی می‏داند، در رویکرد به بحث حجاب، عمدتاً بر چهار محور تأکید دارد:
1. تشکیک در اصل وجوب حجاب به عنوان یک حکم اسلامی برای زنان، با توسل به تفاسیر جدید از آیات و روایات؛
2. نفی لزوم دخالت حکومت در نحوه پوشش مردم؛
3. آزادی پوشش از حقوق اولیه بشر؛
4. مبارزه سیاسی با نظام حاکم از طریق تأکید بر آزادی پوشش.

شادی صدر که عقیده دارد به دلیل ماهیت کاملاً مذهبی زنان ایران، سخن گفتن از مبارزه با مذهب و جمهوری اسلامی به عنوان عامل نجات زنان، بی‏نتیجه است و تنها باعث دور شدن آنها از زنانی می‏شود که می‏خواهند برای آنها کار کنند، حجاب را از منظر فقهی و علمی به صورت هم‏زمان مورد توجه قرار می‏دهد. او در مقاله‏ای با عنوان «آیا حکومت مسئول بی‏حجابی است؟» در مجله زنان، ضمن انتقاد به برخوردهای نیروی انتظامی با زنان و دختران، اشاره می‏کند که بر طبق آیات قرآن و روایات وارده در این موضوع، استثنائات فراوانی در باب حجاب زنان مطرح است که همگانی بودن حجاب را آن هم با شرایط امروز جهان، کاملاً زیر سؤال می‏برد. او در ادامه شواهدی نیز از غیر حکومتی بودن حجاب می‏آورد و می‏گوید: «نگارنده در جریان تحقیقات خود به هیچ موردی در تاریخ شیعه برنخورد که زنی به دلیل رعایت نکردن حجاب، مجازات شده باشد (اگر چنین شواهدی وجود داشته باشد، از اطلاع یافتن از آن با کمال میل استقبال می‏شود).» او در مطلب دیگری، بی‏حجابی زنان را در مقابل سایر معضلات اجتماعی بسیار کم اهمیت‏تر می‏داند و می‏نویسد: «این سؤال همچنان برجا خواهد ماند که: چه کسی و چگونه اولویت‏های حکومت اسلامی را تعیین می‏کند؟ مشاور امور بانوان نیروی انتظامی اخیراً گفته است: این نیرو در حال تهیه لایحه‏ای برای مبارزه با بدحجابی است. آیا این نیرو و دفتر امور بانوان نیروی انتظامی در حال تهیه قوانینی برای مبارزه با زن کشی، خود سوزی و خودکشی زنان، خشونت خانگی و اجتماعی علیه زنان و... هم هست؟» راحیل ابوعلی، در مطلبی با عنوان «جنبش بی‏حجابی» در سایت زنان ایران، حجاب را نمادی از خشونت علیه زنان می‏داند که مردان سیاست یا شعار روسری یا توسری در ایران پیاده کرده‏اند. او می‏نویسد: «اگر به تاریخ 25 ساله اجبار حجاب در ایران بنگریم می‏بینیم که زنان ایرانی، دانسته یا ندانسته پایه‏گذار جنبشی به نام جنبش بی‏حجابی شده‏اند که با گذر از مراحل مختلف توانسته است فضایی را با آن وضعیت پوشش به فضایی این چنین تبدیل کند. جنبشی که اگرچه حرکت آن، گاه به دلیل افزایش فشارها و بازداشت‏ها و مجازات‏های سخت، کند، و گاه با کاهش محدودیت‏های اجتماعی که با آغاز ریاست جمهوری محمد خاتمی شاهد آن بوده‏ایم، سریع گشته، ولی همواره در جامعه ردپایی از خود به جا گذاشته است و اکنون اگر با اتمام دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی و شروع به کار مجلس هفتم همه آزادی‏های جامعه مدنی (!!!) از شهروندهای ایرانی گرفته شود و جامعه سیری برگشتی را طی کند، این جنبش باز هم به حرکت خود ادامه خواهد داد. چنانچه می‏بینیم که دختران و زنان ایرانی علی رغم اینکه به طور مرتب مورد هجوم و تاخت و تاز نیروهای تندرو قرار می‏گیرند و ملزم به پرداخت جریمه و تحمل شلاق می‏شوند، مجدداً با پوشش‏های قبلی در اجتماع ظاهر شده و دیگر حاضر به تقلیل خواسته‏ها و گذشتن از ابتدایی‏ترین حقوق خود نیستند و تنها تأثیر این خشونت‏ها را می‏توان از بین بردن قبح بازداشت و شلاق در میان دختران ارزیابی کرد. تأثیری که جامعه را مجبور به پرداخت بهایی بس سنگین خواهد کرد.» این گونه ترسیم از فضای اختناق و سرکوبگری که با چاشنی اغراق همراه است، در مطالب دیگری نیز دنبال می‏شود. به نقل از سایت تریبون فمینیستی ایران، کمیسیونِ زنانِ یکی از سازمان‏های مخالف جمهوری اسلامی با نوشتن نامه سرگشاده‏ای به خانم لوییز آربور، رییس کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، نگرانی خود را در مورد برخوردهای اخیر حکومت ایران در مورد حجاب زنان ابراز می‏کند. در بخشی از این نامه آمده است: «نیروهای انتظامی رسمی جمهوری اسلامی ایران و گروه‏های فشار غیر رسمیِ آن اخیراً به بهانه بدحجابی و برهنگی، خشونت گسترده‏ای را علیه زنان و دختران آغاز کرده‏اند. گزارش‏هایی که از ایران می‏رسد حاکی از حمله افراد ناشناس با چاقو به دختران و تهدید به پاشیدن اسید در صورت رعایت نکردن حجاب کامل می‏باشد. در شهرهای مختلف ایران به صورت کاملاً از پیش برنامه‏ریزی شده حکم شلاق در مورد زنان و دخترانی که شلوارهای کوتاه (پایین‏تر از زانو) پوشیده‏اند، در محل برهنگی اجرا می‏شود.» مطالبه آزادی پوشش به عنوان یکی از حقوق زنان، از دیگر مباحثی است که از سوی این طیف‏ها دنبال می‏شود. ایمان مظفری در مطلبی با عنوان «همه آماده می‏خواهیم به مبارزه با مفاسد اجتماعی برویم» که در سایت زنان ایران به چاپ می‏رسد، از مطالبه‏ای سخن می‏گوید که پس از سال‏ها فشار و محدودیت، امروز زنان به کسب آن امیدوار هستند: «همه اینها یک تحول و دگرگونی جبری در جامعه‏ای است که به دنبال آزادی است. دختران امروز ما برای اثبات اینکه آزاد هستند، یک نوع دگرگونی را در فضایی که تحت تسلط خودشان باشد به وجود می‏آورند و آن، هیچ حوزه‏ای نیست جز حوزه خصوصی خودشان یعنی انتخاب نوع پوشش.» این گونه موضع‏گیری‏ها به صورتی تعدیل یافته‏تر در برخی نشریات کشور نیز که چنین تفکری بر آنها حاکم است، دنبال می‏شود. در این نشریات، هیچ گونه مقابله با بدحجابی، از برخورد با تولید کنندگان مانتوهای کوتاه و تنگ تا اعتراضات لفظی برخی مسئولان به بدحجابی فزاینده و لزوم فرهنگ سازی، تحمل نمی‏شود و با عباراتی نظیر «برخوردهای خشونت‏آمیز، عدم درک نسل جوان، افسردگی جوانان و نیاز به شادی، تفکر طالبانی و...» به شدت مورد انتقاد قرار می‏گیرد. حلقه‏های مفقوده‏ در حالی که فرهنگ عمومی جامعه دارای معضلات عدیده‏ای از جمله بدحجابی است، واکنش مسئولان کشور، از فرهنگی گرفته تا اجرایی و از نیروهای موسوم به ارزشی و اصول‏گرا گرفته تا اصلاح طلبان، طبق معمول، ایراد سخنرانی و موضع‏گیری کلامی است که گاه تنها منشأ سیاسی دارد و گاه به دلیل اختلافات ریشه‏ای در دیدگاه‏ها، متناقض می‏باشد. به این عبارات توجه کنید: تنها راه حل، کار فرهنگی است؛ باید ضرورت حجاب را برای جوانان تبیین کنیم؛ الگوسازی، مهم‏ترین کار است؛ تنها راه، بازگشت به ارزش‏های اصیل اسلامی است؛ باید از برخوردهای سرکوبگرانه پرهیز شود؛ باید جوانان را درک کنیم؛ مشکلات فرهنگی، ریشه در فقر اقتصادی دارند؛ سیاست‏های گذشته ما را به این‏جا رسانده است. و بسیاری عبارات دیگر که هرچند هر کدام بخشی از حقیقت را در خود دارند، اما بسیاری کلی، تکراری، غیر کاربردی و غیر عملیاتی هستند و متأسفانه ترجیع بند سخنان همه مسئولین نیز می‏باشند. یک نمونه از این نوع موضع‏گیری‏ها، تابستان امسال در مجلس شورای اسلامی رخ داد. طرحی با عنوان تدوین آیین‏نامه حجاب و پوشش در کمسیون فرهنگی مجلس مطرح شد که به شدت مورد توجه نشریات و خبرگزاری‏ها قرار گرفت و واکنش‏های فراوانی را برانگیخت. برخی از آن استقبال کردند و این طرح را موجب قانونمند شدن برخوردهای نیروی انتظامی دانستند و بسیاری دیگر، آن را غیر ضروری و عاملی برای ایجاد محدودیت‏های جدیدی عنوان کردند که نیروی انتظامی شروع کرده بود.

شایق، نماینده مجلس در پاسخ به خبرنگار مجله «حوراء» در مورد طرح آیین نامه حجاب می‏گوید: «این طرح تنها در کمیسیون فرهنگی مطرح شد و حتی وارد صحن مجلس نیز نشد، زیرا چندان نتوانست حمایت نمایندگان را جلب کند.» او در مورد علت مهجور ماندن طرح عنوان می‏کند که ما در بحث حجاب از لحاظ قانونی مشکلی نداریم و باید نقش نظارتی خود را بر دستگاه‏های فرهنگی مثل وزارت ارشاد و یا سازمان تبلیغات اسلامی تقویت کنیم و همچنین باید به دنبال ریشه مشکلات فرهنگی جامعه باشیم، زیرا بدحجابی، معلول عوامل دیگری از قبیل فقر و فساد و از همه مهم‏تر، تبعیض است. البته هر کدام از نمایندگان دلیل و راه حلی متفاوت برای مسئله عنوان کردند، اما مشکل اینجاست که اندیشمندان، متولیان فرهنگ جامعه و حتی دستگاه‏های فرهنگی که وظیفه آنها حل این‏گونه مشکلات است، نیز، دستاوردی نداشته‏اند. گویا هشت سال قبل طرحی با عنوان «توسعه فرهنگ عفاف» در شورای عالی انقلاب فرهنگی بر اساس پژوهش‏ها به تصویب رسیده است که صرف نظر از محتوای آن، متأسفانه هیچ گاه به مرحله اجرا نرسیده است. منیره نوبخت، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان تأکید می‏کند که اگر همه دستگاه‏ها بر اساس اصول و مبانی مشخص شده در مصوبه وظایف خود را انجام می‏دادند، ما دیگر امروز با مشکل بدحجابی روبه‏رو نبودیم. او در ادامه می‏افزاید: شورای فرهنگی اجتماعی زنان، جلسات متعددی با نمایندگان دستگاه‏های اجرایی مختلف؛ از جمله: وزارت علوم، آموزش و پرورش، کار و بهداشت، داشته است که در این جلسات آیین نامه‏هایی برای نحوه اجرای بندهای مصوبه «توسعه فرهنگ عفاف» به تصویب رسیده است. وی همچنین در پاسخ به سؤال خبرنگار مجله «حوراء» در مورد اجرا نشدن این مصوبه می‏گوید: «هرچند مصوبات این شورا به امضای رئیس جمهور می‏رسد و برای سایر دستگاه‏ها لازم الاجراست، اما به دلایلی این مصوبه اجرا نشد که یکی از مهم‏ترین آنها، غلبه فضای سیاسی بر فضای فرهنگی در دستگاه‏های اجرایی در هشت سال گذشته بوده است.» وی با اظهار تأسف از انجام کارهای مقطعی و نپخته و بی‏نتیجه در زمینه حجاب، تأکید می‏کند که تنها یک درصد از بدحجابی‏ها با اعمال مجازات از بین می‏رود و مابقی نیاز به کار فرهنگی دارد. متأسفانه متن مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی نشان می‏دهد مسئولین فرهنگی همچنان گرفتار کلی گویی و تکرار بدیهیات هستند. عملیاتی شدن طرح به عهده شورای فرهنگی اجتماعی زنان نهاده شده، اما نباید فراموش کرد که بازگرداندن عفت عمومی جامعه به سطح مطلوب، در کنار حفظ حداقل مورد نیاز، با توجه به تجربیات گذشته ما در کشور، به سادگی میسّر نیست. ما در برخورد با این معضل اجتماعی که زیر مجموعه‏ای از ناهنجاری‏های اجتماعی محسوب می‏شود، در چهار مرحله با مشکل روبه‏رو هستیم:
1. دست‏یابی به یک تحلیل دقیق از شرایط جامعه، برآورد نیازهای مختلف فرهنگی جامعه، تعیین اولویت‏ها و تعیین عوامل فرهنگ‏ساز در جامعه؛
2. ترسیم یک فضای ایده‏آل با احتساب تمامی شرایط داخلی و خارجی مؤثر بر جامعه بر مبنای فقه پویای اسلامی و روح حاکم بر قوانین اسلام و به‏دور از هژمونی فرهنگ غالب جهانی؛
3. ارائه یک طرح عملیاتی برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تعیین شده در مرحله دوم؛
4. اجرای کامل و بدون اعمال سلیقه‏های گوناگون که با تعویض مدیران اجرایی معمولاً اتفاق می‏افتد.
برای رسیدن به این مهم، باید جمعی از نخبگان کشور از طیف‏های مختلف فکری که همگرایی لازم را در اصول اولیه داشته باشند ـ در قالب یک گروه قدرتمند پژوهشی ـ تحت حمایت ویژه یکی از دستگاه‏های فرهنگی کشور مشغول کار شوند و نتایج پژوهش‏های عملیاتی شده آنان نیز برای کلیه دستگاه‏های اجرایی لازم الاجرا باشد. اصول و مبانی گسترش فرهنگ عفاف‏ در مسئله گسترش فرهنگ عفاف و حجاب باید روش‏های اجرایی دستگاه‏های مختلف در اهتمام به تقویت عفاف و حجاب، منطقی، جامع، هماهنگ و تابع یک سلسله اصول و مبانی باشد. این اصول و مبانی عبارت‏اند از:
1) عفاف و حجاب از نتایج و مظاهر ایمان و تقواست. بنابراین برای تقویت آن باید در درجه اول، به تحکیم ایمان و تقویت باورهای دینی جامعه که در حکم روح و ریشه و اخلاق و رفتار آنان است، توجه شود.
2) در توسعه فرهنگ عفاف و حجاب لازم است به تحکیم ارزش‏ها و مفاهیم اخلاقی خاصی؛ از قبیل: شرم و حیا و آزرم و غیرت که با عفاف و حجاب رابطه نزدیک و با واسطه دارند و خود از ثمرات ایمان و تقوا محسوب می‏شوند و نیز به آموزش احکام شرعیِ مربوط به عفاف و حجاب و آموزش صحیح رفتار زن و مرد با یکدیگر در جامعه و خانواده، توجه کافی مبذول شود.
3) توضیح و تبیین دائمی فلسفه و فواید عفاف و حجاب در زندگی فردی و اجتماعی و بیان آثار و نتایج سوء عدم رعایت عفافت و حجاب، امری ضروری است.
4) عفاف و حجاب یک امر تربیتی خانواده است و تربیت خانوادگی در تثبیت فرهنگ عفاف و حجاب در اندیشه و روح افراد، نقش اصلی و عمده را ایفا می‏کند.
5) لازم است توجه عموم افراد، خصوصاً جوانان به نقش عفاف و حجاب در ایجاد هویت فرهنگی و ملی مستقل برای کشور و ملت، و همچنین به آثار مثبت سیاسی این استقلال، جلب، و مقاصد دشمنان در ترویج فرهنگ برهنگی را که خود یکی از راه‏های تهاجم فرهنگی است، با ذکر شواهد و نمونه‏های تاریخی، تشریح نمود.
6) ضروری است به ریشه‏ها و زمینه‏های اجتماعی و اقتصادی ضعف عفاف و حجاب از قبیل روحیه اشرافی‏گری و تجمل پرستی از یک سو و فقر و استیصال مادی از سوی دیگر و نیز دشواری‏های موجود بر سر راه ازدواج شرعی و قانونی و تشکیل خانواده، توجه شود و با مبارزه و مقابله با این ریشه‏ها و انگیزه‏ها، موجبات ترویج و توسعه عفاف و حجاب فراهم شود.
7) در توسعه و ترویج عفاف و حجاب باید بر فعالیت‏های فرهنگی، آموزشی و تبلیغی تأکید شده، سعی شود فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه و محیط به نحوی ساخته شود که افراد به صورت طبیعی در آن فضا به رعایت عفاف و حجاب رغبت نمایند و بدان عادت کنند و از کارهایی که موجب بدبینی به اسلام و نظام اسلامی گردد، پرهیز شود.
8) در توسعه و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب نباید تنها زنان مخاطب قرار گیرند و نقش و مسئولیت آنان فراموش شود، بلکه باید عفاف و حجاب به عنوان امری که به هر دو جنس زن و مرد مربوط می‏شود، تلقی شود.
9) لازم است در معرفی اسوه‏ها و الگوها در جامعه، به عفاف و حجاب به عنوان یک ارزش، عنایت کافی شود و در تبلیغات و نیز در آثار ادبی و هنری، شأن و منزلت انسانی زنان و ارزش حجاب مورد توجه قرار گیرد.
10) تبلیغ عفاف و حجاب باید چنان باشد که موجب بدآموزی و اشاعه فحشا نشود و در این زمینه، باید مقتضیات سنی، روحی و فرهنگی مخاطبان مورد توجه قرار گیرد.
11) در توسعه فرهنگ عفاف و حجاب لازم است میان فعالیت‏های فرهنگی، ارشادی و اجرایی، همسویی و هماهنگی وجود داشته باشد و برنامه‏ها و اقدامات انجام شده به‏صورتی مستمر مورد نظارت و ارزیابی قرار گیرد.
12) در تبلیغ و ترویج عفاف و حجاب باید بیشتر به جنبه‏های مثبت تکیه شود و شیوه‏ها و طرز بیان دوستانه و مؤدبانه به کار گرفته شود و واکنش در برابر عدم رعایت عفاف و بی‏حجابی، باید تابع مقررات و محدود به حدود قانون باشد و از برخوردهای خشن و اهانت‏آمیز خودداری شود.
13) مدیران و مسئولان باید از آگاهی و حساسیت لازم راجع به مسئله عفاف و حجاب برخوردار باشند و مخصوصاً باید به آموزش صحیح مجریانِ تبلیغ و پاسداری از عفاف و حجاب اولویت داده نشود.
14) در شهر سازی و معماری باید فرهنگ عفاف و حجاب مد نظر قرار گیرد و محیط کار و نوع برنامه‏ها و استفاده از وسایل و امکانات به نحوی باشد که خود موجب اختلاط نامناسب زن و مرد شود.
15) در ترویج فرهنگ عفاف و حجاب باید به نوع کار و شرایط و مقتضیات محیط زندگی و خصوصیات اقلیمی و سنت‏ها و آداب محلی و منطقه‏ای مربوط به لباس و پوشش، با رعایت اصل حکم فقهی حجاب، توجه شود و ضمن قائل شدن حرمت و احترام برای چادر به عنوان کامل‏ترین و رایج‏ترین نوع حجاب و تشویق آن به دور از افراط و تفریط، از الزام همگان به استفاده از یک نوع رنگ و شکل خاص خودداری شود. (مراکز اداری، آموزشی و درمانی تابع ضوابط خاص خود می‏باشند).
16) به موازات اهتمام به عفاف و حجاب و تبلیغ و ترویج آن، باید تدابیری اتخاذ شود تا چادر و انواع لباس‏هایی که استفاده از آنها لازمه رعایت عفاف و حجاب است، به آسانی و با هزینه‏ای معقول و منطقی قابل تأمین باشد. این اصول در شانزده بند در جلسه 413 مورخ 14/11/76 شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب نهایی رسید.

برگرفته از : مجله حوراء شماره 9
منبع:
www.womenrc.ir

 

دوشنبه 10/9/1393 - 22:0
حجاب و عفاف

حضور زن در جامعه از دیدگاه قرآن و روایات (1)

چكیده
در آیات و روایات تاریخی اسلامی، حضور مؤثر زنان و مسئولیت های آنان در صحنه های اجتماعی مشاهده می شود. در این رابطه بعضی از دینداران نقش زن را محدود به نقش مادری و همسری می دانند و تصور می كنند وظیفه زن محدود به این دو نقش بوده و حق حضور در اجتماع و انجام مسؤولیت هایی دیگر را ندارد.
درمقابل عده ای نیز معتقدند كه زن علاوه بر نقش مادری و همسری توانایی و صلاحیت انجام سایر نقش های اجتماعی را نیز دارد و به ناچار باید در بسیاری از مدیریت ها خود را نشان دهد. این حضور علاوه بر پیامدهای مثبت دارای آسیب ها و خطراتی است كه او را تهدید می كند. از جمله آسیب های فردی مثل صدمات جسمی، روحی و خستگی و نیز آسیب های خانوادگی مثل رشد مشكلات عاطفی فرزندان و كاهش ارتباط با اعضای خانواده، نارضایتی شوهر و نیز آسیب های اجتماعی مثل كاهش میزان ازدواج و خطر ارتباط نامشروع؛
این مقاله در صدد شناسایی این آسیب و نقد و بررسی آن ها می باشد، علاوه بر آن ضرورت حضور زن دراجتماع را از دیدگاه قرآن تحلیل و جلوه های و آداب حضور او را از دیدگاه شریعت اسلام بیان می كند.
كلید واژگان: قرآن، روایات، آسیب شناسی، زن، اجتماع، آداب

طرح مسئله
امروزه كسی نمی تواند نقش كاربردی زنان را در جامعه انكار كند؛ چرا كه زنان نیمی از پیكره اجتماع را تشكیل داده و نقش او را در رشد و تعالی انسان و جامعه انسانی مهم تلقی كرده اند؛ و بسیاری از چرخ های اقتصادی، آموزشی و خدمات با دستان توانمند آن ها به حركت درمی آید، این واقعیتی انكار ناپذیر است و می توان گفت عدم حضور زن در بعضی مشاغل می تواند به پیكره جامعه صدمه بزند. در متون دینی و منابع اسلامی نیز به نصوصی برخورد می كنیم كه نشانگر جایگاه والای زن در اجتماع است.
اهمیت مسئله به اندازه ای است كه همواره برخی افراد این موضوع را دستاویز حمله به مسلمانان قرار داده اند و با پیدایش فمینیسم این حملات دو چندان شده است، در مقابل دانشمندان مسلمان در دفاع از حقوق زن سخن ها گفته و كتاب ها و مقالات مختلف نوشته و نشست هایی برگزار كرده اند. در میان پیشتازان این حركت، امام خمینی(ره) و شهید مطهری(ره) و آیت اللّه آملی را می توان نام برد. شهید مطهری، در كتاب نظام حقوق زن در اسلام، به تفصیل در این زمینه قلم فرسایی كرده است. آیت اللّه جوادی آملی نیز در كتاب زن در آیینه جلال و جمال در 3 بخش از عظمت و جایگاه زن سخن به میان آورده و در بخش پایانی نیز به شبهات در این زمینه پاسخ وافی داده است.

1. قرآن و ضرورت حضور زن در جامعه
در قرآن، آیاتی وجود دارد كه بیانگر فعالیت اجتماعی زنان می باشد، از جمله:
1- 1.بیعت زنان با پیامبر (صلی الله علیه وآله)(حضور سیاسی)
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا یُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَكَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (ممتحنه، 12). «ای پیامبر! هنگامی كه زنان مؤمن نزد تو آیند در حالی كه با تو بیعت كنند كه هیچ چیز را شریك خدا قرار ندهند و دزدی نكنند و زنا نكنند و فرزندانشان را نكشند و هیچ تهمتی را نیاورند كه آن را بین دست‌هایشان و پاهایشان بربافته اند و در هیچ(دستور) پسندیده ای نافرمانی تو را نكنند، پس با آنان بیعت كن و برای آنان از خدا طلب آمرزش كن كه خدا بسیار آمرزنده(و) مهرورز است».
آیه بالا به مسئله بیعت با حكومت، این بارزترین مظهر عمل سیاسی، اشاره و ضمن بیان حكم بیعت زنان مؤمن با رسول خدا، شروطی را برای آنان تعیین می كند كه بعضی میان زنان و مردان مشترك است، مانند شرك نورزیدن و نافرمانی نكردن از رسول خدا در كارهای نیك و بعضی بیش تر به زنان ارتباط می یابد، مانند دوری جستن از سرقت، زنا، كشتن اولاد و فرزندان دیگران را به شوهر نسبت دادن. (طباطبایی، 19، 1374 /411)
در روایتی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است: « وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مكه را فتح نمودند با مردان بیعت كردند، سپس زن ها آمدند كه با حضرت بیعت نمایند و خداوند آیه 12 سوره ممتحنه را نازل فرمود» (مجلسی، 21 /134)
بیعت پیامبر با زنان نشان می دهد كه بر خلاف ادعای مخالفان اسلام كه می گویند: اسلام برای زنان ارزشی قائل نشده، دقیقاً آن ها را مهم ترین مسایل از جمله مسئله بیعت به حساب آورده است، آنان نیز در این امر مهم شركت نموده اند و شرایط مربوط به آن را پذیرفته اند.
2-1. مهاجرت زنان
یكی دیگر از مسایلی كه حضور زنان را در اجتماع در صدر اسلام نمایان می كند، شركت زنان در نهضت بزرگ اجتماعی- سیاسی هجرت می باشد.
مهاجرت در صدر اسلام برای گسترش پایگاه های اسلام و حفظ دین بسیار حائز اهمیت بوده است و در این امر بین زن و مرد هیچ تفاوتی نبوده است و پیامبر، هم از زنان و هم از مردان می خواستند كه هجرت كنند.
آیات متعددی نیز از مهاجرت زنان مسلمان سخن گفته است:
«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا* إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلاَ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً» (نساء، 97 و 98). «در واقع كسانی كه فرشتگان،(جان های) ایشان را به طور كامل گرفتند، در حالی كه به خویشتن ستمكار بودند، (فرشتگان به آنان) گفتند:» در چه(حالی) بودید؟ « (در پاسخ) گفتند:» ما در زمین، مستضعف بودیم. «(فرشتگان) گفتند:» آیا زمین خدا، وسیع نبود تا در آن مهاجرت كنید؟! «پس آنان مقصدشان جهنم است و بد فرجامی است. مگر مستضعفانی از مردان و زنان و كودكان، كه توان چاره جویی ندارند و به هیچ راهی رهنمون نمی شوند».
این آیه نیز به موضوع هجرت می پردازد كه از حركت های اجتماعی و سیاسی می باشد. در هجرت مسلمانان به حبشه و مدینه، زنان نیز هم پای مردان حضور داشتند. یكی از زنانی كه در
مهاجرت به مدینه شركت داشت، اسماء همسر زبیر بود. او می گوید: «در این مهاجرت فرزندم عبداللّه را حامله بودم و در قبا وضع حمل كردم». (مهریزی، 103)
در مجمع البحرین نیز روایت شده است كه «پیامبر زنان مهاجر را سوگند می داد كه بگویند: «به خدا سوگند، من از خشم شوهرم و یا از روی علاقه به این آب و خاك و یا برای تحصیل دنیا، وطن را ترك نكرده ام، من نیامدم مگر به خاطر خدا و پیامبر او». (طریحی، 43 و 407)
3-1. كسب و تلاش اقتصادی (استقلال اقتصادی زنان)
اسلام به زن، استقلال اقتصادی بخشیده است تا وی، مانند مردان از حق مالكیت و تصرف در اموال خویشتن، بدون نظارت و قیمومیت كسی، بهره ببرد و با اختیار خویش ثروتش را در راهی كه نیاز می داند، صرف كند.
قرآن كریم در این زمینه می فرماید:
«لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ» (نساء، 32) «برای مردان از آنچه كسب كرده اند، بهره ای است و برای زنان(نیز) از آنچه كسب كرده اند، بهره ای است».
این آیه كسب و تلاش اقتصادی و مالكیت مردان و زنان را كه از مصادیق مشاركت اجتماعی است تأیید می كند و این تصور غلط را كه مالكیت و كسب و تلاش اقتصادی منحصر به مردان است، از بین می برد.
یكی از وجوهی كه مجمع البیان برای آیه ذكر می كند، این است كه «هر كدام از زنان و مردان را از تجارت، زراعت و سایر كسب های خود نصیبی است. بنابراین باید قانع و از قسمت و بهره خداوند راضی باشند». (طبرسی، 5 /26)
4-1. دختران شعیب در صحنه كار و اجتماع
قرآن كریم از دختران شعیب در حال انجام فعالیت اقتصادی- اجتماعی یاد می كند و شرم و حیای آن ها را در حین عمل و كار بیان می كند و می فرماید:
«وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَیْخٌ كَبِیرٌ* فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ* فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءهُ وَقَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ* قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» (قصص،26-23).
«چون به آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت كه(دام های خود را) آب می دادند و پشت سرشان دو زن را یافت كه(گوسفندان خود را) دور می كردند.(موسی) گفت: «منظورتان(از این كار) چیست؟» گفتند:(ما به گوسفندان خود) آب نمی دهیم تا شبانان(همگی گوسفندانشان را) برگردانند و پدر ما پیری سالخورده است». پس برای آن دو،(گوسفندان را) آب داده، آن گاه به سوی سایه برگشت و گفت: «پروردگارا، من به هر چیزی كه سویم بفرستی سخت نیازمندم». پس یكی از آن دو زن- در حالی كه به آزرم گام بر می داشت، نزد وی آمد(و) گفت: «پدرم تو را می طلبد تا تو را به پاداش آب دادن(گوسفندان) برای ما، مزد دهد» و چون(موسی) نزد او آمد و سرگذشت(خود) را بر او حكایت كرد،(وی) گفت: «ای پدر، او را استخدام كن، چرا كه بهترین كسی است كه استخدام می كنی. هم نیرومند(و هم) در خور اعتماد است».
آیات مزبور، به برخی از فعالیت ها و رفتارهای اجتماعی زنان اشاره دارد؛ زیرا رفتن به بیایان، شبانی و چوپانی، آب دادن به گوسفندان در كنار مردان و سخن گفتن با موسی (مرد بیگانه)، جایز دانسته شده است و دختران شعیب با رعایت عفت و حجاب این اعمال و رفتار را انجام می دادند و از اختلاط با مردان جلوگیری می نمودند حتی زمانی كه به سوی موسی می رفتند، با شرم و حیا راه می رفتند.
5-1. مادر و خواهر موسی(علیه السلام)نزدیك كاخ فرعون
از جمله زنان نمونه كه در برابر سخت ترین حوادث، مقاومت شگفت انگیزی داشتند مادر موسی(علیه السلام)به نام یوكابد» و خواهر موسی(علیه السلام)به نام «كلثمه» یا «كلیمه» بودند. (محمدی اشتهاردی، 52) قرآن كریم، ماجرای مادر موسی(علیه السلام)را در هنگام حاملگی وی از موسی آغاز می كند؛ زمانی كه فرعون تصمیم به قتل فرزندان پسر می گیرد و با دریا انداختن موسی ادامه می یابد و در این جا تلاش های خواهر موسی برای رساندن او به مادرش آغاز می شود. در قرآن درباره خواهر موسی چنین آمده است:
«وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ» (قصص، 11) «مادرش به او گفت: « از پی او برو» پس او را از دور دید، در حالی كه آنان متوجه نبودند».
6-1. امر به معروف و نهی از منكر، وظیفه فردی و اجتماعی زنان
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ» (توبه،71) « و مردان و زنان با ایمان، دوستان یكدیگرند كه به كارهای پسندیده وا می دارند و از كارهای ناپسند باز می دارند و نماز را بر پا می كنند و زكات می دهند و از خدا و پیامبرش فرمان می برند. آنانند كه خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد دارد كه خدا توانا و حكیم است».
یكی از فعالیت های اجتماعی، امر به معروف و نهی از منكراست كه در این آیه هر مرد و زن موظف به انجام آن شده است.
علامه طباطبایی(ره) می فرماید: آیه حال عامه مؤمنان را بیان می كند و می فرماید: مردان و زنان با ایمان اولیای یكدیگرند تا منافقان بدانند، نقطه مقابل ایشان مؤمنان هستند كه مردان و زنانشان با همه كثرت و پراكندگی افرادشان در حكم یك تن واحد هستند و به همین جهت بعضی از ایشان امور بعضی دیگر را به عهده می گیرند و هر كدام دیگری را امر به معروف و نهی از منكر می كند. (طباطبایی، 9 /455)
7-1. حضور زن در مباهله
« فَمَنْ حَآجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِینَ» (آل عمران، 61) «پس هر كه در این (باره) پس از دانشی كه تو را (حاصل) آمده، با تو محاجه كند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیك و شما خویشان نزدیك خود را فراخوانیم، سپس مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
در این آیه، مباهله به عنوان یك عمل مذهبی- اجتماعی مطرح است. قرآن مردان و زنان را با هم در این فعالیت سهیم می داند.
همگی اتفاق دارند كه مراد از «نساءنا»، فاطمه(سلام اله علیه) است. به دلیل اینكه جز او زنی در مباهله شركت نكرد و آیه نیز دلیل بر فضیلت او بر همه زنان جهان است. (طباطبایی، 4 /102

 

دوشنبه 10/9/1393 - 21:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته