• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 771
تعداد نظرات : 84
زمان آخرین مطلب : 5115روز قبل
دانستنی های علمی
اگر یاد بگیریم به مشکلات خود بخندیم ، پس همیشه چیزی دارید که به آن بخندید .
====================  
خداوندا اگر روزی بشر گردی ، ز حال من با خبر گردی ، و با چشمان خود نامردمی ها را بینی ، باز پشیمان می شوی از قصه ی خلقت ، از این بودن ، از این بدعت ، زمین و آسمان را کفر می گویی ، نمی گویی ؟
يکشنبه 24/5/1389 - 15:23
دانستنی های علمی
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است . 
===================== 
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی
====================  
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی
====================  
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یک همراه واقعیست که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد
====================  
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگترین احساس زندگی است
يکشنبه 24/5/1389 - 15:23
دانستنی های علمی
: ترجیح می دهم در خیابان با كفش هایم راه بروم و به خدا فكر كنم نه اینكه در مسجد بنشینم و به كفش هایم فكر كنم! (دكتر علی شریعتی
جمعه 21/12/1388 - 22:17
ازدواج و همسرداری
 

آیا جزء آن دسته از خانم های سلطه گر و خودمختار هستید؟! آیا انتظار دارید همه چیز مطابق میل و سلیقه شخصیتان باشد؟! می خواهید همسرتان بی چون و چرا تحت فرمان و اختیار شما باشد؟! شاید متوجه نباشید اما با این طرز برخورد فقط همسرتان را می آزارید. این روزها خانم ها تصورات غلطی از رابطه زناشویی پیدا کرده اند و فکر می کنند هر چه می گویند همسرشان باید اطاعت کند و موظف است که مانند غول چراغ جادو کلیه ی آرزوهای قلبی آنها را برآورده سازد.

باید توجه داشت که وقتی مردها یک چنین رفتار ناخوشایندی را از سوی همسر خود مشاهده کنند، یک دیوار دفاعی در مقابل او می سازند تا در امان بمانند و حتی الامکان خود را از خانم دور نگه می دارند. همه شما با قانون طلایی: "با دیگران همانطور رفتار کن که انتظاری داری با خودت رفتار شود" آشنا هستید. آقایون هم از این امر مستثنی نیستند. اگر انتظار دارید که او مانند یک پرنسس با شما رفتار کند، شما هم باید مثل یک شاهزاده با او رفتار کنید. البته قرار نیست همه چیز به طور 100% ایده آل و مطابق میل شما باشد، اما سعی کنید با همسر خود در نهایت احترام، ادب، عشق و سپاس برخورد کنید. در شرایط سخت با او همگام بوده، یار و یاورش باشید، و در دشواریها دلداری اش دهید.

موفقیت یک ارتباط به تلاش طرفین در لحظه لحظه ی زندگی بستگی دارد. این چنین نیست که فقط چند ماه اول زندگی برای بهبود روابط زحمت بکشید و سپس دست از تلاش برداشته همه چیز را به حال خود رها کنید و انتظار داشته باشید که زندگی مشترک مطبوعی پیش رویتان قرار بگیرد. روزها از پس هم می گذرند و زوجین با پستی و بلندی های بسیار زیادی مواجه می شوند و باید همگام با هم از آنها عبور کرده و به یکدیگر کمک کنند. باور کنید پاداشی که از این همیاری عایدتان می شود، ارزش تحمل مرارت ها را دارد. در این شرایط خانم ها به ویژه باید توجه داشته باشند که در برابر مشکلات واکنش خام و ساده لوحانه از خود نشان ندهند و خود را در شرایطی قرار ندهند که بعداً موجبات پشیمانیشان را فراهم آورد. اگر پا به پای شوهرتان قدم بردارید و در حل مشکلات همراهی اش کنید، و از خود لطف، مراعات، و دلسوزی نشان دهید، او از هر زمان دیگر شما را بیشتر دوست خواهد داشت.

آیا احساس می کنید که شوهرتان مطابق میل شما عمل نمی کند؟ چرا نگاهی به کارهای خودتان نمی اندازید! شاید برخورد درستی با او ندارید و نمی توانید احتیاجات و انتظاراتش را برآورده سازید.

آقایون پیش از هر چیز انتظار دارند همسرشان با آنها دوست باشد، و شرایط و موقعیتشان را به خوبی درک کند. اگر می خواهید در ارتباط خود موفق باشید و همسرتان را از خود راضی نگه دارید به نکات زیر توجه کرده و آنها را در زندگی خود به کار بندید، آنوقت متوجه تغییرات بزرگی خواهید شد.

============

تصمیمات او را جدی تلقی کنید

این مورد به عنوان یکی از بزرگترین مباحث مشکل آفرین در روابط محسوب می شود. خانم ها دوست دارند همه چیز مطابق میل خودشان باشد. ولی توجه داشته باشید که نمی بایست نسبت به خواست ها و نیازهای همسرتان بی توجهی نشان دهید. بهتر است با این حقیقت روبرو شوید: اگر احساس می کنید که با او همفکر نیستید، پس در وهله اول چرا پیشنهاد ازدواج او را قبول کردید؟ باید به همسر خود احترام بگذارید؛ اگر قرار باشد تمام مدت به او بی توجهی کنید، برای حرف هایش ارزش قائل نشوید، او را کوچک و خوار کنید و صرفاً در مورد تمام مسائل شکایت کنید، مطمئن باشید که زندگی شما دوام پیدا نخواهد کرد. باید به او اجازه دهید که مرد خانه باشد.




 

مشوق او باشید

خانم ها به راحتی این کار را در مورد دوست های دختر خود انجام می دهند. کاری می کنند که احساس خوبی در آنها ایجاد شده و اعتماد به نفسشان افزایش پیدا کند. از عباراتی نظیر: "تو فوق العاده شده ای، این رنگ خیلی بهت میاد، شوهرت باید افتخار کند که و ..." استفاده می کنند. اما کمتر اتفاق می افتد که در مورد همسر خود این کار را انجام دهند. شاید به آن دلیل باشد که تصور می کنند ضمیر آقایون غیر قابل نفوذ است. حقیقت اینجاست که آنها هم مثل دوست های دختر شما ضمیر حساس و شکننده ای دارند و گاهی به قوت قلب دادن های شما نیازمند می شوند. بنابراین اگر ترفیع رتبه گرفت و در شغلش به مقام بالاتری دست پیدا کرد، به افتخارش جشن بگیرید و به او یادآوری کنید که ارزش و لیاقتش را داشته است؛ به علاوه اگر تی شرت مورد علاقه اش را پوشیده بود به او بگویید: "خیلی خوش تیپ شده ای".

 

به زیبایی خودتان اهمیت بدهید

بگذارید خیالتان را راحت کنیم؛ مردها به هیچ عنوان به دنبال خانم های مانکنی که تنها 40 کیلو وزن دارند نیستند. آنها تمایل دارند همسری برای خود برگزینند که از نظر جسمانی قدرت داشته باشد و بتواند در آینده مادر مناسبی برای فرزندانشان باشد. با این وجود از شما انتظار دارند که به ظاهر خود اهمیت بدهید و به خودتان برسید. لباس های زیبا و تمیز بپوشید. موهایتان را مرتب کنید و در مجموع ظاهرتان را آراسته نگاه دارید.

قابل اعتماد و وفادار باشید

مردها به دنبال زن هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کرده و رویشان حساب باز کنند. حقیقت اینجاست که برخی از خام ها رازدار نیستند و کمتر اتفاق می افتد که همسرشان حرف های دل خود را نزد آنها بازگو کند. مردها زنی را می خواهند که قابل اعتماد باشد و تا آخر عمر خود به او وفادار باقی بماند و در شرایط سخت زندگی همراهی اش کند. آنها می خواهند همسرشان نسبت به آنها متعهد و مسئول باشد.

از سرزنش دست بردارید و به او احترام بگذارید

چه چیزی باعث می شود که برخی از خانم ها احترام مردی که با او ازدواج کرده اند را نگه ندارند؟ وقتی فرد به شخص مقابل احترام می گذارد گویی به خودش احترام گذاشته به ویژه زمانیکه طرف مقابل همسرش باشد. او را به خاطر اشتباهاتش سرزنش نکنید و دائماً تصمیماتش را به باد انتقاد نگیرید. آقایون خانمی را می خواهند که منطقی باشد، در شرایط عصبانیت خود را کنترل کرده و با بحث منطقی به دعوا خاتمه دهد.
اجازه دهید از شما پشتیبانی و حمایت کند

خداوند مرد را حامی زن آفریده است. آقایون از انجام این کار لذت برده و احساس خوبی پیدا می کنند. برخی از خانم ها زیاد از حد مستقل هستند و تصور می کنند که اگر مردی بخواهد از آنها حمایت کند شخصیتشان زیر سوال می رود. آنها کلاس کاراته می روند و لباس های مردانه می پوشند، ولی با اینحال باز هم احساس ضعف می کنند. اگر به ازدواج و زندگی مشترک اعتقاد دارید، پس چرا نمی خواهید قدرت طبیعی یک مرد را قبول کنید؟

خوش اخلاق باشید

آقایون به دنبال همسری هستند که شخصیت زنانه اش شکل گرفته باشد، مهربان باشد، مرتباً داد نزند و از او ایراد نگیرد. اکثر مردها در زندگی خود به دنبال "آرامش" هستند، می خواهند اوقات خوشی را داشته باشند، و از زندگی لذت ببرند، بنابراین خوش مشرب باشید، به سرعت عصبانی نشوید، و داد و فریاد کردن را هم به کلی فراموش کنید. 

بگذارید با خودش خلوت کند

آقایون نیاز دارند که مدتی را به دور از شما بگذرانند، پس فضای لازم را به آنها بدهید تا ذهن خود را متمرکز کرده و افکار خود را منسجم سازند. شاید بخواهند زمانی را با دوستان خود بگذرانند و سرگرمی های مورد علاقه شان را انجام دهند. این کار احساس خوبی در آنها ایجاد می کند و سبب می شود که بعداً سرحال تر و با نشاط تر شوند، و آیا این همان چیزی نیست که شما انتظار دارید؟ زمانیکه روز سختی را پشت سر می گذارند، مانند خانم ها تمایلی به صحبت کردن در مورد آن ندارند! اگر از شما درخواست کرد که او را راحت بگذارید، بهتر است که این کار را انجام دهید

اجازه دهید خودش باشد

برای برخی از خانم ها سخت است که شوهرشان را همانگونه که هست، بپذیرند و دوست بدارند. بیشتر خانم ها تمام مدت در تلاش هستند که مدل مو، طرز لباس پوشیدن، شغل و حتی دوستان شوهر خود را عوض کنند و آنها را مطابق با معیارهای فردی خود تعدیل نمایند. چرا به جای حرص خوردن آنها را همانگونه که هستند قبول نکرده و از زندگی لذت نبریم؟

غذای های مورد علاقه اش را درست کنید

ممکن است از مادر بزرگ های خود شنیده باشید که راه رسیدن به قلب مردها از شکمشان می گذرد! غذای مورد علاقه اش را درست کنید و یک میز شام رمانتیک برایش بچینید. روی میز شمع روشن کنید. زمانیکه او خسته از کار روزانه به خانه باز می گردد و با این صحنه مواجه می شود کاری جز در آغوش گرفتن و بوسیدن شما نخواهد کرد.

چیزی که نیاز دارد را برایش بخرید

خوب منظور ما این نیست که برایش یک بنز یا ویلا بخرید! یک هدیه کوچک و در عین حال کارامد کفایت می کند. به عنوان مثال اگر زمستان در راه است و لباس گرم ندارد، بافتن یک دستکش یا شالگردن کار خودش را می کند.


از او بخواهید که کمکتان کند

در روزها تعطیل که در خانه هستید و برنامه تفریحی ندارید از او بخواهید که در کارهایی که انجامش برایتان اندکی دشوار است به شما کمک کند. با این کار هم وقتتان پر می شود و هم احساس مردانگی بیشتری به او دست می هد. به عنوان مثال می توانید از او خواهش کنید که در گلکاری باغچه به شما کمک کند.

فعالیت های دو نفره انجام دهید

ببینید همسرتان به چه کارهایی علاقه دارد و بعد با هم برای انجام آنها برنامه ریزی کنید. اگر علاقمند به فعالیت های ورزشی است می توانید به کوهپیمایی بروید و اگر اهل موسیقی و هنر است می توانید به تماشای تئاتر و یا کنسرت بروید.

ببینید به چه چیزهای علاقه دارد و چه چیزهای را دوست ندارد

هر کس دوست دارد زندگی اش را آنطور که می خواهد اداره کند و خودش نقش اول زندگی اش را بازی کند. بنابراین مهم است بدانید که او به چه چیزهایی علاقه دارد و از چه چیزهایی دوری می کند. سعی کنید کارهایی که دوست ندارد را انجام دهید.

افکار و تمایلات خود را با او در میان بگذارید

نباید انتظار داشته باشید که او به صورت اتوماتیک همه افکار شما را حدس بزند. خیلی راحت هر چه را که در ذهن خود دارید با آنها در میان بگذارید. آنوقت دیگر غصه نمی خورید که چرا روز ولنتاین به رستوران مورد علاقه تان نرفتید، و یا اگر به من اهمیت می داد می آمد و کامپیوترم را درست می کرد. باور کنید که ناامیدی ها شما تنها با بازگو کردن افکارتان پایان می پذیرند، روز ولنتیان شما را به رستوران مورد علاقه تان می برد، و با یک آنتی ویروس کلیه مشکلات کامپیوتر شما را حل خواهد کرد.


به او عشق بورزید

شاید این مسئله بسیاری از خانم ها را متعجب کند، اما آقایون هم دوست دارند که عاشق شوند و در مقابل عشق دریافت کنند. خیلی از خانم ها تصور می کنند که اگر با همسر خود سرد و بی احساس برخورد کنند بهتر است. متاسفانه تفکر نادرستی است؛ تا جایی که می توانید خود را نسبت به او علاقمند نشان دهید چراکه آقایون به دنبال همسری هستند که به آنها علاقه داشته و مجذوبشان باشند

============================
پنج شنبه 19/9/1388 - 22:58
آموزش و تحقيقات
  روز قیامت، یکی از روزهای بسیار مهم وحساسی است که هر انسانی در پیش رو دارد. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام درباره این مسئله می‏فرماید: «ای بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری سفارش می‏کنم که عامل کنترل و مایه استواری شماست. پس به رشته‏های تقوا چنگ زنید و به حقیقت‏های آن پناه آورید تا شما را به سر منزل آرامش، جایگاه‏های وسیع، پناهگاه‏های محکم و منزلگاه‏های پر عزت برساند، در روزی که چشم‏ها خیره می‏شود و همه جا در نظر انسان تاریک است و گله‏های شترومال و اموال فراوان فراموش می‏گردد؛ زیرا به هنگام قیامت، به گونه‏ای، در صور اسرافیل می‏دمند که قلب‏ها از کار می‏افتد، زبان‏ها باز می‏ایستد، کوه‏های بلند و سنگ‏های محکم فرو می‏ریزد و قسمت‏های سخت آن، نرم چون سرابی می‏ماند، کوهستان‏ها با زمین هموار می‏گردد چنان که نه پستی و نه بلندی موجود است. پس در آن هنگام نه شفاعت‏کننده‏ای است که شفاعت کند و نه دوستی که نفع رساند و نه پوزش خواستن سودی دارد».  قیامت، دادگاه الهی قیامت روزی است که انسان در دادگاه عدل الهی باید پاسخگوی همه اعمال و رفتار خویش باشد. در این دادگاه، عذرهای بیهوده، دروغگویی و ادعاهای باطل ناممکن است؛ زیرا هر کس حقیقت اعمال خویش را مستقیما مشاهده می‏کند و شاهدان که عبارتند از خدا، پیامبر، مؤمنان و نیز اعضا وجوارح او، جملگی بر اعمال او شهادت می‏دهند و راهی برای فرار از کرده خویش نخواهد داشت. امیر مؤمنان می‏فرماید: «آن گاه که زمین سخت بلرزد و نشانه‏های هولناک قیامت تحقق پذیرد و پیروان هر دینی به آن ملحق شوند و هر پرستش‏کننده به معبود خود و هر اطاعت کننده‏ای به فرمانده خود رسد، نه چشمی برخلاف عدالت گشوده و نه قدمی بر خلاف حق آهسته بر زمین نهاده می‏شود. در آن‏روز چه دلیل‏هایی که باطل می‏گردد و عذرهایی که پذیرفته نمی‏شود. پس در جست‏وجوی عذری باش که پذیرفته شود و دلیلی بجوی که استوار باشد. ازدنیای فانی برای آخرت جاویدان توشه بردار و برای سفر آخرت وسایل لازم را آماده کن».  حسابرسی انسان‏ها در قیامت یکی از برنامه‏های مهمی که تمامی پیامبران الهی پس از خداپرستی، مردم را به آن توجه می‏دادند، اعتقاد به معاد بوده است؛ زیرا در سایه اعتقاد به معاد است که هدف از آفرینش تحقق می‏یابد و اعمال و رفتار انسان ارزش و معنا پیدا می‏کند. از این رو ما مسلمانان معتقدیم که خداوند باری تعالی در روز قیامت، همه انسان‏ها را دوباره زنده خواهد کرد تا در پیشگاه او، به حساب اعمال و رفتارشان رسیدگی شود. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در باره این روز می‏فرماید: «قیامت روزی است که خداوند همه انسان‏های گذشته و آینده را برای رسیدگی دقیق حساب و رسیدن به پاداش اعمال، گرد آورد. پس همه فروتنانه به پاخیزند، در حالی که عرق از سر و رویشان وکنار دهانشان جاری است و زمین زیر پایشان لرزان است. نیکوحال‏ترین آنان کسی است که جای گذاشتن دو پایش را پیدا کند یا جایی برای آسوده ماندن بیابد».  ضرورت توجه به معاد سراسر زندگی دنیا، تنها گذرگاهی است برای رسیدن به مقصد نهایی. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در نامه‏ای به فرزندش امام مجتبی علیه‏السلام باتوجه دادن به این مطلب می‏فرماید: «پسرم! من تو را از دنیا و تحولات گوناگون و نابودی و دست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه برای انسان‏ها در آن‏جا فراهم است، اطلاع دادم و برای هر دو مثال‏ها زدم، تا پندپذیری و راه و رسم زندگی بیاموزی. همانا داستان آن کس که دنیا را آزمود، چونان مسافرانی است که در سرمنزلی بی‏آب و علف و دشوار زندگی می‏کنند و قصد کوچ به سرزمینی دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است. پس مشکلات راه را تحمل می‏کنند و جدایی دوستان و سختی سفر و ناگواری غذا را با جان و دل می‏پذیرند تا به جایگاه وسیع و منزلگاه امن و با آرامش قدم بگذارند. آن‏ها از سختی‏های طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینه‏های مصرف شده را غرامت نمی‏شمارند و هیچ چیز برای آنان، دوست داشتنی نیست، جز آنکه به منزل امن و محل آرامش برسند».  خلقت دوباره انسان‏ها  یکی از ادعاهایی که منکران معاد بیان می‏کردند، این بود که آفرینش دوباره انسان‏ها ناممکن است؛ لیکن قرآن مجید در پاسخ آنها می‏فرمود که آیا خلقت دوباره انسان‏ها، از آفرینش نخستین آنها دشوارتر است. آری، خداوند متعال با قدرت خویش، انسان‏ها را بار دیگر خواهد آفرید تا با حسابرسی اعمالشان، زندگی همراه با نعمت و رحمت، یانقمت وعذاب برای ایشان شروع شود. در فرمایشی از امیرمؤمنان آمده است: «تا آن زمان که پرونده این جهان بسته شود و خواست الهی فرا رسد و آخر آفریدگان به آغاز آن بپیوندد و فرمان خدا در آفرینش دوباره در رسد، آن‏گاه آسمان را به حرکت آورد و از هم بشکافد و زمین را به شدت بلرزاند و تکان سخت دهد که کوه‏ها از جا کنده شده و در برابر هیبت و جلال پروردگاری بر یکدیگر کوبیده و متلاشی شده و با خاک یکسان گردد. سپس هر کس را که در زمین به خاک سپرده شده، درآورد و پس از فرسودگی تازه‏شان گرداند و پس از پراکنده شدن، همه را گرد آورد. سپس برای حسابرسی و روشن شدن اعمال از هم جدا سازد».  ضرورت یاد قیامت و عذاب الهی امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در سخنانی راجع به شدت عذاب الهی و آتش دوزخ چنین می‏فرماید: «مردم! شما چونان مسافران در راهید که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید. دنیا خانه اصلی شما نیست. پس به جمع‏آوری زاد و توشه بپردازید. آگاه باشیداین پوست نازک تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد. پس به خود رحم کنید. شما مصیبت‏های دنیا را آزمودید، آیا ناراحتی آدمی را بر اثر خاری که در بدنش فرورفته یا ریگ‏های داغ بیابان او را رنج داده دیده‏اید؟ پس چگونه می‏شود تحمل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگ‏های گداخته، هم‏نشین شیطان باشید؟ آیا می‏دانید وقتی مالک دوزخ بر آتش غضب کند، شعله‏ها بر روی هم می‏غلتند و یکدیگر را می‏کوبند و آن گاه که بر آتش بانگ زند، میان درهای جهنم به هر طرف زبانه می‏کشد».  انسان‏ها در پیشگاه الهی در خطبه‏ای از نهج البلاغه امیرمؤمنان علی علیه‏السلام درباره زنده شدن انسان‏ها در روز قیامت و حاضر شدن آنها در محضر الهی برای پاسخگویی اعمالشان چنین آمده است: «... تا آنجا که امور زندگانی پیاپی بگذرد و روزگاران سپری شود و رستاخیز برپا گردد. در آن زمان، انسان‏ها را از شکاف گورها و لانه‏های پرندگان و خانه درندگان و میدان‏های جنگ بیرون می‏آورند و آنها با شتاب به سوی پروردگار می‏روند و به صورت دسته‏هایی خاموش و صف‏های آرام و ایستاده حاضر می‏شوند.چشم بیننده خدا آنها را می‏نگرد و صدای فرشتگان به گوش می‏رسد. در آن هنگام، انسان لباس نیاز و فروتنی می‏پوشد و می‏بیند که درهای حیله و فریب بسته شده و آرزوها قطع گردیده است. دل‏ها آرام و صداها آهسته است و عرق از گونه‏ها چنان جاری است که امکان حرف زدن نیست. اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته، بانگی رعدآسا و گوش‏خراش، همه را لرزانده، به سوی پیشگاه عدالت برای دریافت کیفر و پاداش می‏کشاند».  توصیف بهشت و جهنم در سخنانی از امام علی علیه‏السلام در توصیف بهشت و جهنم چنین آمده است: «خداوند، فرمانبرداران و اهل طاعت را در جوار رحمت خویش جای دهد و در بهشت جاویدان قرار دهد؛ خانه‏ای که مسکن گزیدگان آن هرگز کوچ نکنند وحالات زندگی آنان تغییر نپذیرد. در آنجا دچار ترس و وحشت نشوند و بیماری‏ها در ایشان نفوذ نخواهد کرد. خطراتی دامنگیرشان نمی‏شود و سفری در پیش ندارند تا از منزل به منزل دیگر کوچ کنند. اما گنهکاران را در بدترین منزلگاه درآورد و دست و پای آنها را با غل و زنجیر به گردنشان درآویزد؛ چنان که سرهایشان به پاها نزدیک گردد. جامه‏های آتشین بر بدنشان پوشاند و در عذابی که حرارت آتش آن بسیار شدید و صدای شعله‏ها هراس‏انگیز است، قرار دهد؛ جایگاهی که هرگز از آن خارج نگردد و برای اسیران آن غرامتی نپذیرند».  برای غیر دنیا آفریده شده‏اید  امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در خطبه‏ای مردم را به موقتی بودن زندگی دنیا توجه داده است و می‏فرماید: «ای مردم! دنیا سرای گذر و آخرت خانه جاویدان است. پس از گذرگاه خویش برای سر منزل جاودانه توشه برگیرید و پرده‏های خود را در نزد کسی که بر اسرار شما آگاه است، پاره نکنید. پیش از آنکه بدن‏های شما از دنیا خارج گردد، دل‏هایتان را خارج کنید. شما را در دنیا آزموده‏اند و برای غیر دنیا آفریده‏اند. کسی که بمیرد، مردم می‏گویند: چه باقی گذاشت، اما فرشتگان می‏گویند: چه پیش فرستاد؟ خدا پدرانتان را بیامرزد، مقداری از ثروت خود را جلوتر بفرستید تا در نزد خدا باقی ماند و همه را برای وارثان مگذارید که پاسخگویی آن بر شما واجب است».  فراهم نمودن زاد و توشه در فرمایشی از امیرمؤمنان علی علیه‏السلام خطاب به فرزند گرامی‏شان امام مجتبی علیه‏السلام درباره ضرورت توجه به منازل مختلفی که پس از مرگ در پیش روی انسان است و نیز تلاش و کوشش در راه فراهم آوردن زاد و توشه برای این مسافرت بسیار مهم چنین آمده است: «بدان! راهی پر مشقت و بس طولانی در پیش روی داری و در این راه، بدون تلاش بایسته و فراوان و زاد و توشه و سبک کردن بار گناه، موفق نخواهی بود. بیش از تحمل خود بار مسئولیت بر دوش منه که سنگینی آن برای تو عذاب‏آور است. اگر مستمندی را دیدی که توشه‏ات را تا قیامت می‏برد و فردا که به آن نیاز داری به تو باز می‏گرداند، کمک او را غنیمت بشمار و زاد و توشه را بر دوش او بگذار و اگر قدرت مالی داری، بیشتر انفاق کن و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزی در رستاخیز در جست‏وجوی چنین فردی باشی و او را نیابی. به هنگام بی‏نیازی، اگر کسی از تو وام خواهد، غنیمت بشمار تا در روز سختی و تنگدستی به تو باز گرداند. بدان که در پیش روی تو، گردنه‏هایی وجود دارد که در آن، حال سبکباران به مراتب بهتر از سنگین‏باران است».  ناگهانی بودن مرگ یکی از ویژگی‏های مهم مرگ، ناگهانی بودن آن است. هیچ کس نمی‏داند چه روز و چه ساعتی اجل او فرا می‏رسد و از این دنیا رخت بر می‏بندد. چه بسیار افرادی که در کمال سلامت روز را شروع کردند و تا غروب آن روز اجلشان فرا رسید، در حالی که هیچ کس احتمال چنین اتفاقی را نمی‏داد. از این رو انسان باید همیشه آمادگی لازم را برای مسافرت آخرت داشته باشد. در فرمایشی از امیرمؤمنان علیه‏السلام آمده است: «چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند و چه بسیار کسانی که در آغاز شب بر اوحسد می‏بردند و در پایان شب عزاداران به سوگش نشستند».  گویی زندگی دنیا، یک روز بود امیرمؤمنان علی علیه‏السلام درباره زودگذر بودن عمر هشدار داده، می‏فرماید: «ای بندگان! خدا را خدا را، پرواکنید که دنیا با قانونمندی خاصی می‏گذرد. شما با قیامت به رشته‏ای اتصال دارید؛ گویا نشانه‏های قیامت آشکار می‏شود و شما را در راه خود متوقف کرده با زلزله‏هایش سر رسیده است و سنگینی بار آن را بر دوش شما نهاده، رشته پیوند مردم با دنیا را قطع کرده و همه را از آغوش گرم دنیا خارج ساخته است. گویی یک روز بود و گذشت یا ماهی بود و سپری شد. تازه‏های دنیا کهنه شد و فربه‏هایش لاغر گردیدند. سپس به سوی جایگاهی تنگ، در میان مشکلاتی بزرگ و آتشی پر شراره می‏روند که صدای زبانه‏هایش وحشت‏زا، شعله‏هایش بلند و غرشش پرهیجان و گدازنده است. ... در آن میان، پرهیزکاران از کیفر و عذاب در امانند و از سرزنش‏ها آسوده و از آتش به دور و در خانه‏های امن الهی، از جایگاه خود خشنودند».  عبرت از گذشتگان مطالعه و تأمّل در زندگی گذشتگان، همواره در بردارنده نکات آموزنده اخلاقی و تربیتی است. مشاهده می‏کنیم آنها که همواره بر شوکت، قدرت و ثروت خویش مغرور بودند و دست به هر ستمی می‏زدند، اکنون در گوشه‏ای از این زمین پهناور زیر انبوهی از خاک رها شده‏اند و روحشان در عالم برزخ پاسخگوی رفتار و اعمالشان است. امام علی علیه‏السلام دراین باره می‏فرمایند: «همانا گذشتگان را دیدی که ثروت‏ها اندوختند و از فقر و بیچارگی وحشت داشتند و با آرزوهای طولانی فکر می‏کردند در امانند و مرگ را دور می‏پنداشتند، دیدی چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد و آنان را از وطنشان بیرون راند؟... آیا ندیدید آنان را که آرزوهای دور و دراز داشتند و کاخ‏های استوار می‏ساختند و مال‏های فراوان می‏اندوختند، چگونه خانه‏هایشان گورستان شد واموال جمع‏آوری شده‏شان تباه و پراکنده و از آنِ وارثان گردید و زنان آنها با دیگران ازدواج کردند؟ آنها نه می‏توانند چیزی به نیکی‏هاشان بیفزایند ونه از گناه توبه کنند».  آمادگی برای سفر آخرت هر انسان عاقلی که سفری در پیش داشته باشد، از مدت‏ها قبل آمادگی‏های لازم و نیز زاد و توشه این سفر را فراهم می‏آورد تا بتواند در کمال موفقیت و سلامت این سفر را پشت سر بگذارد. حال این سؤال مهم مطرح می‏شود که آیا شایسته نیست انسان برای مهم‏ترین و حساس‏ترین سفری که در زندگی پیش روی خود دارد، زاد و توشه‏ای نیکو و شایسته فراهم آورد. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در سخنانی می‏فرماید: «وابستگی به دنیا را کم کنید و با زاد و توشه نیکو به سوی آخرت باز گردید که پیشاپیش شما گردنه‏ای سخت و دشوار و منزلگاه‏هایی ترسناک وجود دارد که باید در آن جاها فرود آیید و توقف کنید. آگاه باشید که فاصله نگاه‏های مرگ بر شما کوتاه است و گویا هم اکنون چنگال‏هایش را در جان شما فرو می‏بَرَد. کارهای دشوار دنیا، مرگ را از یادتان برده و بلاهای طاقت‏فرسا، آن را از شما پنهان داشته است. پس پیوندهای خود را با دنیا قطع کنید و از پرهیزکاری کمک بگیرید».  از دگرگونی روزگار عبرت بگیرید گذشت زمان و گذر عمر، به انسان‏ها هشدار می‏دهد که خویشتن را برای مسافرت آخرت و کوچ کردن از این سرای فانی آماده سازند؛ زیرا عالم قبر و برزخ و پس از آن قیامت، منزلگاه‏های بسیار حساس و مهمی است که بدون آمادگی برای انسان‏ها بسیار سخت و وحشتناک خواهد بود. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در سخنانی راجع به این مسئله می‏فرماید: «فردا به امروز نزدیک است. امروز با آنچه در آن است می‏گذرد و فردا می‏آید و بدان می‏رسد؛ گویی هر یک از شما در دل زمین به خانه مخصوص خود رسیده و در گودالی که کنده‏اند، آرمیده‏اید. وه که چه خانه تنهایی و چه منزل وحشتناکی و چه سیه‏چال غربتی! گویی هم‏اکنون بر صور اسرافیل دمیده‏اند و قیامت فرا رسیده و برای قضاوت و حسابرسی قیامت بیرون شده‏اید. پندارهای باطل دور گردیده، بهانه‏ها از میان برخاسته و حقیقت‏ها برای شما آشکار شده و شما را به آنجا که لازم بود کشانده‏اند. اگر چنین است، از عبرت‏ها پند گیرید و از دگرگونی روزگار عبرت پذیرید و از هشدار دهندگان بهره‏مند گردید.»  توصیف مرگ اگر انسان اندکی به واقعیت مرگ بیندیشد و باور کند که دیر یا زود از این سرای فانی کوچ خواهد کرد، دیگر تحت تأثیرخواهش‏های نفسانی خویش قرار نخواهد گرفت و هرگز به لذت‏های فانی و زودگذر دنیا دل خوش نخواهد شد؛ بلکه همواره با اعمال نیک به فراهم آوردن زاد و توشه برای سفر آخرت همت خواهد گمارد. امیرمؤمنان در سخنانی، این گونه به توصیف «مرگ» پرداخت است: «مرگ، نابود کننده لذت‏ها و خواهش‏های نفسانی و دور کننده اهداف شماست. مرگ، دیدار کننده‏ای دوست نداشتنی، هماوردی شکست‏ناپذیر و کینه‏توزی است که بازخواست نمی‏شود. دام‏های خود را هم‏اکنون بر دست و پای شما آویخته و سختی‏هایش شما را فرا گرفته و تیرهای خود را به سوی شما پرتاب کرده است. قهرش بزرگ، دشمنی‏اش پیاپی و تیرش خطاناپذیر است. چه زود است که سایه مرگ، شدت دردهای آن، تیرگی‏های لحظه جان کندن، بیهوشی سکرات مرگ، ناراحتی و خارج شدن روح از بدن، تاریکی چشم پوشیدن از دنیا و تلخی خاطره‏ها شما را فرا گیرد».  مرگ از شما غفلت نمی‏کند انسان چه بخواهد و چه نخواهد، مرگ و اجلش فرا خواهد رسید و هرگز برای همیشه در این دنیا زندگی نخواهد کرد. حتی انبیای الهی که بهترین بندگان خدا بودند، پس از چند سال زندگی در این دنیا، از این جهان رخت بربستند. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در این باره می‏فرماید: «مردم! شما را به یادآوری مرگ سفارش می‏کنم. از مرگ کمتر غفلت کنید. چگونه آن را فراموش می‏کنید، در حالی که شما را فراموش نمی‏کند؟ چگونه طمع می‏ورزید، در حالی که به شما مهلت نمی‏دهد؟ مرگ گذشتگان برای عبرت شما کافی است. آنها را به گورشان بردند، بی‏آنکه بر مرکبی سوار باشند. ایشان را در قبر فرود آوردند، بی‏آنکه خود فرود آیند. چنان از یاد رفتند، گویی از آباد کنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه‏شان بود. ... از چیزهایی که با آنها مشغول بودند جدا شدند و آنجا را که سرانجامشان بود، ضایع کردند. اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دوری کنند و نه می‏توانند عمل نیکی بر نیکی‏های خود بیفزایند».  ضرورت یاد مرگ به یاد مرگ بودن، یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار در رشد و تکامل اخلاقی آدمی است؛ زیرا انسانی که همواره به یاد مرگ باشد، ظواهر فریبنده دنیا او را از مسیرحق و حقیقت منحرف نمی‏سازد. از این رو امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در نامه‏ای به فرزند برومندش امام حسن علیه‏السلام می‏نویسد: «پسرم! بدان تو برای آخرت آفریده شدی نه دنیا. برای رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن درآن. برای مرگ، نه زندگی جاودانه در دنیا که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنی و به آخرت در آیی. تو شکار مرگی که فرارکننده آن نجاتی ندارد. هر که را بجوید به او می‏رسد و سرانجام او را می‏گیرد. از مرگ بترس. نکند زمانی سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشی و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که دراین حال خود را تباه کرده‏ای. پسرم! فراوان به یادمرگ باش و به یاد آنچه به سوی آن می‏روی و پس از مرگ در آن قرار می‏گیری تا هنگام ملاقات با مرگ، از هر نظر آماده باشی. نیروی خود را افزون کن و کمر همت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و مغلوبت نسازد».  تاریکی و وحشت قبر امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در سخنانی راجع به قبر و دشواری‏های آن چنین می‏فرماید: او را در سرزمین مردگان می‏گذارند و در تنگنای قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمین، پوستش را می‏شکافند و خشت و خاک گور بدن او را می‏پوساند. تند بادهای سخت آثار او را نابود می‏کند و گذشت شب و روز، نشانه‏های او را از میان برمی‏دارد. بدن پس از آن همه طراوت متلاشی می‏گردد و استخوان‏ها بعد از آن همه سختی و مقاومت پوسیده می‏شود و روح درگرو سنگینی بار گناهان است. آنجاست که به اسرار پنهان یقین می‏کند، اما نه بر اعمال نیکش چیزی اضافه می‏شود و نه می‏تواند از اعمال زشت توبه کند».  پیام مردگان زیارت قبرمؤمنان، یکی از اعمال مستحبی است که در روایات اسلامی بسیار بر آن تأکید شده است؛ زیرا این زیارت، نه تنها برای انسان زیارت کننده پاداش به همراه دارد، بلکه یادآوری و تذکری برای اوست تا برای لحظاتی در احوالات آنان بیندیشد و عبرت بگیرد. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام درسخنانی در این باره می‏فرماید: «حال اگر چه آثارشان نابود و اخبارشان فراموش شده، اما چشم‏های عبرت بین آنها را می‏نگرد و گوش جان اخبارشان را می‏شنود که با زبان دیگری با ما حرف می‏زنند و می‏گویند: چهره‏های زیبا، پژمرده و بدن‏های ناز پرورده، پوسیده شد. بر اندام خود لباس کهنگی پوشانده‏ایم و تنگی قبرما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یکدیگر به ارث برده‏ایم و خانه‏های خاموش قبر بر ما فرو ریخته و زیبایی‏های اندام ما را نابود و نشانه‏های چهره‏های ما را دگرگون کرده است. اقامت ما در این خانه‏های وحشت‏زا طولانی است؛ نه از مشکلات رهایی می‏یابیم ونه از تنگی قبر گشایشی فراهم می‏شود». منبع: ماه نامه - گلبرگ - 1384 - شماره 66، شهریور 
پنج شنبه 19/9/1388 - 22:56
آموزش و تحقيقات

 

پیشگفتار :

مشكل جهانی روابط خانوادگی . مستقل باشیم یا از غرب تقلید كنیم ؟ جبر تاریخ . ما و قانون اساسی . عواطف مذهبی جامعه ایرانی .خوشوقتم كه مجله زن روز درخواست مرا راجع به بحث درباره پیشنهادهای چهل گانه آن مجله برای تغییر مواد قانون مدنی ایران در مسائل مربوط به امور خانوادگی ، پذیرفت ، و در شماره پیش آمادگی خود را برای درج این سلسله مقالات ضمن نشر نامه اینجانب اعلام كرد . من این فرصت را مغتنم میشمارم كه به اینوسیله گوشه ای از فلسفه اجتماعی اسلام را با جوانان در میان میگذارم امیدوارم بتوانم ذهن آنها را درباره مسائل مربوط بروابط خانوادگی از نظر اسلام روشن كنم . همانطوریكه در نامه خودم متذكر شدم من نمیخواهم از قانون مدنی دفاع كنم و آنرا كامل و جامع و صد در صد منطبق با قوانین اسلامی و موازین صحیح اجتماعی معرفی كنم . شاید خود من هم ایرادهائی به آن داشته باشم . و هم نمیخواهم روشی را كه در میان اكثریت مردم ما معمول بوده صحیح و منطبق با عدالت بدانم . برعكس ، من هم بوضوح بی نظمیها و نابسامانی هائی در روابط خانوادگی مشاهده میكنم و معتقدم باید اصلاحات اساسی در این زمینه بعمل آید . اما بر خلاف كسانی نظیر نویسندگان كتاب انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران و كتاب پیمان مقدس یا میثاق ازدواج ، مردان ایرانی را صد در صد تبرئه نمیكنم و آنها را بی تقصیر معرفی نمی نمایم و تمام گناهان را بگردن قانون مدنی نمیاندازم و گناه قانون مدنی را تبعیت از فقه اسلام نمیدانم و یگانه راه اصلاح را تغییر مواد قانون مدنی نمیشناسم .من آن عده از قوانین اسلامی را كه مربوط به حقوق زوجین و روابط آنها با یكدیگر یا فرزندان یا افراد خارج است و روی آنها انگشت گذاشته شده و پیشنهاد برای تغییر آنها داده شده است یك یك در این سلسله مقالات مطرح میكنم و ثابت میكنم كه این قوانین با ملاحظات دقیق روانی و طبیعی و اجتماعی همراه است و حیثیت و شرافت انسانی زن و مرد متساویا در آنها ملحوظ شده است و در صورت عمل و حسن اجرا بهترین ضامن حسن روابط خانوادگی است . از خوانندگان محترم اجازه میخواهم پیش از ورود در مسائل مورد نظر چند نكته را با آنها در میان بگذارم .

مشكل جهانی روابط خانوادگی

1 - مشكل روابط خانوادگی در عصر ما نه آنچنان سهل و ساده است كه بتوان با پر كردن كوپن از طرف پسران و دختران یا تشكیل سمینارهائی از نوع سمینارهائی كه دیدیم و شنیدیم كه در چه سطح فكری است آنرا حل كرد و نه مخصوص كشور و مملكت ماست و نه دیگران آنرا حل كرده اند و یا مدعی حل واقعی آن هستند . " ویل دورانت " فیلسوف و نویسنده معروف تاریخ تمدن میگوید : " اگر فرض كنیم در سال 2000 مسیحی هستیم و بخواهیم بدانیم كه بزرگترین حادثه ربع اول قرن بیستم چه بوده است ، متوجه خواهیم شد ، كه این حادثه ، جنگ و یا انقلاب روسیه نبوده است ، بلكه همانا دگرگونی وضع زنان بوده است ، تاریخ چنین تغییر تكان دهنده ای در مدتی به این كوتاهی كمتر دیده است و خانه مقدس كه پایه نظم اجتماعی ما بود ، شیوه زناشوئی كه مانع شهوترانی و ناپایداری وضع انسان بود ، قانون اخلاقی پیچیده ای كه ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود همه آشكارا در این انتقال پرآشوبی كه همه رسوم و اشكال زندگی و تفكر ما را فرا گرفته است گرفتار گشته اند " . اكنون نیز كه ما در ربع سوم قرن بیستم بسر میبریم ناله متفكران غربی از بهم خوردن نظم خانوادگی و سست شدن پایه ازدواج ، از شانه خالی كردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج ، از منفور شدن مادری ، از كاهش علاقه پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت بفرزندان ، از ابتذال زن دنیای امروز و جانشین شدن هوسهای سطحی بجای عشق ، از افزایش دائم التزاید طلاق ، از زیادی سرسام آور فرزندان نامشروع ، از نادر الوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین ، بیش از پیش بگوش میرسد .

مستقل باشیم یا از غرب تقلید كنیم ؟

موجب تأسف است كه گروهی از بی خبران می پندارند مسائل مربوط بروابط خانوادگی ، نظیر مسائل مربوط به راهنمائی ، تاكسیرانی ، اتوبوسرانی ، لوله كشی و برق سالهاست كه در میان اروپائیان بنحو احسن حل شده و این ما هستیم كه عرضه و لیاقت نداشته ایم و باید هر چه زودتر از آنها تقلید و پیروی كنیم . این ، پندار محض است ، آنها از ما در این مسائل بیچاره تر و گرفتارتر و فریاد فرزانگان شان بلندتر است . از مسائل مربوط بدرس و تحصیل زن كه بگذریم در سایر مسائل خیلی از ما گرفتارترند و از سعادت خانوادگی كمتری برخوردار میباشند .

جبر تاریخ

بعضی دیگر تصور دیگری دارند ، تصور میكنند كه سستی نظم خانوادگی و راه یافتن فساد در آن ، معلول آزادی زن است و آزادی زن نتیجه قهری زندگی صنعتی و پیشرفت علم و تمدن است ، جبر تاریخ است و چاره ای نیست از اینكه به این فساد و بی نظمی تن دهیم و از آن سعادت خانوادگی كه در قدیم بود برای همیشه چشم بپوشیم .اگر اینچنین فكر كنیم بسیار سطحی و ناشیانه فكر كرده ایم . قبول دارم كه زندگی صنعتی خواه ناخواه بر روی روابط خانوادگی اثر گذاشته و میگذارد . ولی عامل عمده از هم گسیختگی نظم خانوادگی در اروپا دو چیز دیگر است . یكی رسوم و عادات و قوانین ظالمانه و جاهلانه ای كه قبل از این قرن در میان آنها درباره زن جاری و حاكم بوده است تا آنجا كه زن برای اولین بار در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا ، دارای حق مالكیت شد . دیگر اینكه كسانیكه به فكر اصلاح اوضاع و احوال زنان افتادند از همان راهی رفتند كه بعضی از مدعیان روشنفكری امروز ما میروند و مواد پیشنهادی چهل گانه یكی از مظاهر آن است ، خواستند ابروی زن بیچاره را اصلاح كنند چشمش را كور كردند . بیش از آنكه زندگی صنعتی مسئول این آشفتگی و بی نظمی باشد ، آن قوانین قدیم متقدمان اروپا و اصلاحات جدید متجددانشان مسئول است . لهذا برای ما مردم مسلمان مشرق زمین هیچ ضرورت اجتناب ناپذیری نیست كه از هر راهی كه آنها رفته اند برویم و در هر منجلابی كه آنها فرو رفته اند فرو رویم .ما باید بزندگی غربی ، هوشیارانه بنگریم . ضمن استفاده و اقتباس علوم و صنایع و تكنیك و پاره ای مقررات اجتماعی قابل تحسین و تقلید آنها باید از اخذ و تقلید رسوم و عادات و قوانینی كه برای خود آنها هزاران بدبختی بوجود آورده است كه تغییر قوانین مدنی ایران و روابط خانوادگی و تطبیق آن با قوانین اروپائی یكی از آنهاست پرهیز نمائیم .

ما و قانون اساسی

2 - صرفنظر از اینكه این پیشنهادها خانمان برانداز و مخالف مقتضیات روانی ، طبیعی و اجتماعی است ، چنانكه بعدا توضیح داده خواهد شد ، از نظر انطباق با قانون اساسی چه فكری شده است ؟ از طرفی قانون اساسی تصریح میكند هر قانونی كه مخالف قوانین اسلامی باشد " قانونیت " ندارد و قابل طرح در مجلسین نیست . از طرف دیگر بیشتر مواد این پیشنهادها مخالف صریح قانون اسلام است . آیا خود مغرب زمینی ها كه غرب زدگان ما اینچنین كوركورانه از آنها پیروی میكنند قانون اساسی كشورشان را اینطور بازیچه قرار میدهند . صرفنظر از مذهب ، خود قانون اساسی هر كشوری برای افراد آن كشور مقدس است . قانون اساسی ایران نیز مورد احترام قاطبه ملت ایران است . آیا با سمینارهای كذائی و چاپ كوپن و قیام و قعود نمایندگان میتوان قانون اساسی را زیر پا گذاشت ؟

عواطف مذهبی جامعه ایرانی

3 - از معایب پیشنهادها و از مخالفت صریح آنها با قانون اساسی چشم میپوشیم . هر چیز را اگر انكار كنیم این قابل انكار نیست كه الان هم نیرومندترین عاطفه ای كه بر روحیه ملت ایران حكومت میكند عاطفه مذهبی اسلامی است . بگذریم از عده بسیار معدودی كه قید همه چیز را زده اند و از هر بی بند و باری و هرج و مرج طرفداری میكنند ، اكثریت قریب باتفاق این مردم پابند مقررات مذهبی میباشند . تحصیل و درس خواندگی بر خلاف پیش بینی هائیكه از طرف عده ای میشد ، نتوانست میان این ملت و اسلام جدائی بیندازد . بر عكس با اینكه تبلیغات مذهبی صحیح كم است و بعلاوه تبلیغات استعماری ضد مذهب زیاد است ، درس خواندگان و تحصیلكردگان بنحو روز افزونی بسوی اسلام گرایش پیدا كرده اند . اكنون میپرسم این قوانین با این زمینه روانی كه خواه ناخواه وجود دارد چگونه سازگار میشود ؟ یعنی وقتی قانون عرف مطابقه با حكم صریح شرع اسلام نداشته باشد چگونه نتیجه ای گرفته میشود ؟ فرض كنید زنی در اثر اختلافها و عصبانیتها بمحكمه رجوع كرد و علی رغم رضای شوهر حكم طلاقش صادر شد و سپس بعقد ازدواج مرد دیگری درآمد . این زن و شوهر جدید در عین اینكه خود را بحكم قانون عرف ، زن و شوهری میدانند ، در عمق وجدان مذهبی خود ، خود را اجنبی و بیگانه و آمیزش خود را نامشروع و فرزندان خود را زنازاده و خود را از نظر مذهبی مستحق اعدام میدانند .در اینحال فكر كنید چه وضع ناراحت كننده ای از نظر روانی برای آنها پیش خواهد آمد ، دوستان و خویشاوندان مذهبی آنها با چه چشمی به آنها و فرزندان آنها نگاه خواهند كرد . ما كه نمی توانیم با تغییر و وضع قانون ، وجدان مذهبی مردم را تغییر بدهیم ، متأسفانه یا خوشبختانه وجدان اكثریت قریب باتفاق این مردم ، از عاطفه مذهبی فارغ نیست . شما اگر متخصص حقوق و روانی از خارج بیاورید و مشاوره كنید و بگوئید ما چنین قوانینی میخواهیم وضع كنیم اما زمینه روانی اكثریت مردم ما اینست و این .ببینید آیا در همچو زمینه ای نظر موافق خواهد داد ؟ آیا نخواهد گفت اینكار هزاران ناراحتی های روحی و اجتماعی تولید میكند . مقایسه اینگونه قوانین با قوانین جزائی از لحاظ میزان آثار سوئی كه ببار می آورد بسیار غلط است . تفاوت میان آنها از زمین تا آسمان است ، ضربه ای كه از ناحیه تغییر و تعطیل قوانین جزائی وارد میشود متوجه اجتماع است و فقط افراد منحرف را جری میكند . اما قوانین مربوط بروابط زوجین و اولاد ، بزندگی خصوصی و فردی افراد مربوط است و مستقیما با عاطفه مذهبی شخصی هر فرد در جنگ است . اینگونه قوانین یا در اثر نفوذ مذهب و غلبه وجدان بی اثر و بلاعمل میماند و خواه ناخواه ناراحتی هائیكه اینگونه قوانین ایجاد میكند موجب خواهد شد كه این قوانین رسما لغو گردد و یا پس از كشمكش روانی جانكاهی نیروی مذهبی را تضعیف میكند .

بخش اول خواستگاری و نامزدی

آیا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن است ؟ غریزه مرد ، طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز . مرد خریدار وصال زن است نه رقبه او . رسم خواستگاری مرد از زن یك تدبیر بسیار عاقلانه و ظریفانه است كه برای حفظ احترام و حیثیت زن به كار رفته است . اشتباه نویسنده چهل ماده در قانون مدنی نمیشویم . با اینكه پیشنهاد كننده مرتكب اشتباهات عظیمی شده است و حتی از درك مفهوم صحیح آن چند ماده ساده عاجز بوده است . اما از دو مطلب در اینجا نمیتوانیم صرفنظر كنیم .

آیا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن است ؟

1 - پیشنهاد كننده میگوید : " قانون گذار ما حتی در این چند ماده كذائی ( مربوط بخواستگاری و نامزدی ) هم این نكته ارتجاعی و غیر انسانی را فراموش نكرده است كه مرد اصل است و زن فرع ، در تعقیب فكر مزبور ماده 1034 را كه اولین ماده قانون در كتاب نكاح و طلاق است بنحو زیر تنظیم نموده است : ( ماده 1034 - از هر زنیكه خالی از موانع نكاح باشد میتوان خواستگاری نمود . ) بطوریكه ملاحظه میشود بموجب ماده مزبور با اینكه هیچگونه حكم و الزامی بیان نشده است ، ازدواج بمعنی " زن گرفتن " برای مرد مطرح شده و او بعنوان مشتری و خریدار تلقی گردیده و در مقابل زن نوعی كالا وانمود شده است .این قبیل تعبیرات در قوانین اجتماعی اثر روانی بسیار بد و ناگوار ایجاد میكند و مخصوصا تعبیرات مزبور در قانون ازدواج بر روی رابطه زن و مرد اثر میگذارد و بمرد ژست آقائی و مالكیت و بزن وضع مملوكی و بندگی میبخشد " . بدنبال این ملاحظه دقیق روانی ! موادی كه خود پیشنهاد كننده تحت عنوان خواستگاری ذكر می كند برای اینكه خواستگاری جنبه یكطرفه و حالت " زن گرفتن " بخود نگیرد خواستگاری را هم وظیفه زنان دانسته و هم وظیفه مردان ، تا در ازدواج تنها " زن گرفتن " صدق نكند ، " مرد گرفتن " هم صدق كند ، یا لااقل نه زن گرفتن صدق كند و نه مرد گرفتن . اگر بگوئیم زن گرفتن ، یا اگر همیشه مردان را موظف كنیم كه بخواستگاری زنان بروند حیثیت زنرا پائین آورده و آنرا بصورت كالای خریدنی در آورده ایم .

غریزه مرد طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز :

اتفاقا یكی از اشتباهات بزرگ همین است . همین اشتباه سبب پیشنهاد الغاء مهر و نفقه شده است و ما در جای خود مشروحا درباره مهر و نفقه بحث خواهیم كرد . اینكه از قدیم الایام ، مردان به عنوان خواستگاری نزد زنان میرفته اند و از آنها تقاضای همسری میكرده اند از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است . طبیعت ، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن . طبیعت زن را گل ، و مرد را بلبل ، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است . این یكی از تدابیر حیكمانه و شاهكارهای خلقت است كه در غریزه مرد نیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است . ضعف جسمانی زنرا در مقابل نیرومندی جسمانی مرد ، با اینوسیله جبران كرده است .خلاف حیثیت و احترام زن است كه بدنبال مرد بدود . برای مرد قابل تحمل است كه از زنی خواستگاری كند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری كند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایت خود را بهمسری با او اعلام كند ، اما برای زن كه میخواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حكومت كند ، قابل تحمل و موافق غریزه نیست كه مردی را بهمسری خود دعوت كند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود . بعقیده " ویلیام جیمز " فیلسوف معروف امریكائی : حیا و خودداری ظریفانه زن غریزه نیست ، بلكه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند كه عزت و احترامشان باین است كه بدنبال مردان نروند ، خود را مبتذل نكنند و از دسترس مرد خود را دور نگهدارند ، زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و بدختران خود یاد ندادند . اختصاص بجنس بشر ندارد ، حیوانات دیگر نیز همینطورند ، همواره این مأموریت به جنس نر داده شده است كه خود را دلباخته و نیازمند بجنس ماده نشان بدهد . مأموریتی كه بجنس ماده داده شده این است كه با پرداختن بزیبائی و لطف و با خودداری و استغناء ظریفانه ، دل جنس خشن را هر چه بیشتر شكار كند و او را از مجرای حساس قلب خودش و به اراده و اختیار خودش در خدمت خود بگمارد .

مرد خریدار وصال زن است نه رقبه او :

عجبا ، می گویند چرا قانون مدنی لحنی بخود گرفته است كه مرد را خریدار زن نشان میدهد . اولا این مربوط بقانون مدنی نیست ، مربوط بقانون آفرینش است ، ثانیا مگر هر خریداری از نوع مالكیت و مملوكیت اشیاء است . طلبه و دانشجو خریدار علم است . متعلم خریدار معلم است .هنرجو خریدار هنرمند است . آیا باید نام اینها را مالكیت بگذاریم و منافی حیثیت علم و عالم و هنر و هنرمند بشمار آوریم ؟ مرد خریدار وصال زن است نه خریدار رقبه او . آیا واقعا شما از این شعر شاعر شیرین سخن ما حافظ ، اهانت بجنس زن میفهمید كه میگوید : ·         شیراز معدن لب لعل است و كان حسن من جوهری مفلس از آنروز مشوشم شهریست·         من جوهری مفلس از آنروز مشوشم شهریست من جوهری مفلس از آنروز مشوشم شهریستو خشوع میكند و خود را نیازمند بعشق او و او را بی نیاز از خود معرفی میكند . منتهای هنر زن این بوده است كه توانسته مرد را در هر مقامی و هر وضعی بوده است به آستان خود بكشاند . اكنون ببینید بنام دفاع از حقوق زن چگونه بزرگترین امتیاز و شرف و حیثیت زن را لكه دار میكنند ؟ اینست كه گفتیم این آقایان به نام اینكه ابروی زن بیچاره را میخواهند اصلاح كنند چشم وی را كور میكنند .

رسم خواستگاری یك تدبیر ظریفانه و عاقلانه برای حفظ حیثیت و احترام زن است :

گفتیم ، اینكه در قانون خلقت ، مرد مظهر نیاز و طلب و خواستاری ، و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگوئی آفریده شده است ، بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران كننده ضعف جسمانی او در مقابل نیرومندی جسمانی مرد است و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترك آنهاست . این ، نوعی امتیاز طبیعی است كه به زن داده شده و نوعی تكلیف طبیعی است كه بدوش مرد گذاشته شده است . قوانینی كه بشر وضع میكند ، و بعبارت دیگر تدابیر قانونی كه بكار میبرد باید این امتیاز را برای زن و این تكلیف را برای مرد حفظ كند . قوانین مبنی بر یكسان بودن زن و مرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستاری بر زیان زن و منافع و حیثیت و احترام اوست ، و تعادل را بظاهر بنفع مرد ، و در واقع بزیان هر دو بهم میزند . از اینرو موادی كه از طرف نویسنده چهل پیشنهاد مبنی بر شركت دادن زن بوظیفه خواستگاری پیشنهاد شده ، هیچگونه ارزشی ندارد و بر زیان جامعه بشری است .اشتباه نویسنده چهل ماده در قانون مدنی : مطلب دومی كه بمناسبت این فصل لازم است تذكر دهم اینست كه آقای مهدوی نویسنده چهل پیشنهاد در شماره 86 مجله زن روز صفحه 72 مینویسند : " بموجب ماده 1037 هر یك از نامزدها كه بدون علت موجه وصلت مزبور را بهم زند باید هدایائی را كه طرف مقابل و یا والدین او و یا اشخاص ثالث بمنظور وصلت مذكور داده اند مسترد دارد و در صورتیكه عین آنها باقی نباشد ، قیمت آنها را باید رد كند ، مگر این كه هدایا بدون تقصیر طرف ، تلف شده باشد .طبق مقررات ماده مذكور ، نامزدی هم از نظر قانون گذار ما مانند وعده ازدواج هیچ اثر قانونی و ضمانت اجرائی نداشته و نسبت بطرفین هیچ نوع تعهدی ایجاد نمیكند و تنها اثر آن اینست كه طرف متخلف كه بقول نویسنده قانون مزبور " بدون علت موجه " وصلت مزبور را بهم زند ، عین یا قیمت هدایائی را كه بمنظور وصلت از طرف دریافت داشته باید مسترد دارد ، و حال اینكه غالبا در دوران نامزدی ، طرفین بمنظور وصلت چیزی بیكدیگر نمیدهند ، ولی برای خاطر خود نامزدی متحمل مخارج فوق العاده سنگین میشوند . . . . " چنانكه ملاحظه میفرمائید ایراد آقای مهدوی بر این ماده قانونی اینست كه برای نامزدی اثر قانونی و ضمانت اجرائی قائل نشده است . تنها اثری كه قائل شده اینست كه طرف متخلف باید عین هدایائی كه دریافت داشته یا قیمت آنها را بطرف بپردازد ، و حال آنكه عمده خسارتیكه شخص بواسطه نامزدی متحمل میشود خسارتهای دیگر است ، مثل خسارتیكه بواسطه جشن نامزدی یا مهمانی كردن نامزد و گردش با او متحمل میشود . من میگویم ایراد دیگری نیز بر این ماده قانونی وارد است .و آن اینكه می گوید اگر طرف متخلف " بدون علت موجه " وصلت را بهم زند باید عین یا قیمت هدایائی كه دریافت داشته مسترد دارد ، و حال آن كه طبق قاعده اگر با علت موجه نیز وصلت را بهم زند باید لااقل عین هدایائی كه دریافت داشته در صورت مطالبه طرف متقابل مسترد دارد . اما حقیقت اینست كه هیچكدام از این ایرادها وارد نیست .قانون مدنی در ماده 1036 چنین میگوید : " اگر یكی از نامزدها وصلت منظور را بدون علت موجهی بهم زند در حالی كه طرف مقابل یا ابوین او یا اشخاص دیگر باعتماد وقوع ازدواج مغرور شده و مخارجی كرده باشند ، طرفی كه وصلت را بهم زده است باید از عهده خسارت وارده برآید . ولی خسارت مزبور فقط مربوط بمخارج متعارفه خواهد بود " .این ماده قانون همان چیزی را كه آقای مهدوی خیال میكنند قانون پیش بینی نكرده است بیان میكند در این ماده است كه قید " بدون علت موجه " ذكر شده است . طبق این ماده نه تنها طرف متخلف ضامن مخارجی كه شخص نامزد متحمل شده است میباشد ، ضامن مخارج ابوین یا اشخاص دیگر نیز میباشد . در این ماده با تكیه روی كلمه " مغرور شده " بریشه این ماده قانونی كه بنام قاعده " غرور " معروف است اشاره میكند . بعلاوه در قانون مدنی ، تسبیب یكی از موجبات ضمان قهری شناخته شده و از ماده 332 كه مربوط به تسبیب است نیز میتوان ضمان طرف متخلف را در اینگونه موارد استفاده كرد . علیهذا قانون مدنی نه تنها درباره خسارتهای نامزدی ( كه بقول نویسنده پیشنهادها بخاطر خود نامزدی صورت میگیرد ) سكوت نكرده است ، در دو ماده آنرا گنجانیده است . اما ماده 1037 قانون مدنی اینست : " هر یك از نامزدها میتوانند در صورت بهم خوردن وصلت منظور ، هدایائی را كه بطرف دیگر یا ابوین او برای وصلت منظور داده است مطالبه كند . اگر عین هدایا موجود نباشد ، مستحق قیمت هدایائی خواهد بود كه عادتا نگاه داشته میشود .مگر اینكه آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده باشد " . این ماده مربوط به اشیائیست كه طرفین بیكدیگر اهدا میكنند و چنانكه ملاحظه میفرمائید در این ماده هیچگونه قید نشده است كه یكطرف بدون علت موجه وصلت را بهمزده باشد ، قید " بدون علت موجه " استنباط بی جائی است كه آقای مهدوی كرده اند .عجبا كسانی كه از درك مفهوم چند ماده ساده قانون مدنی ناتوانند ( با اینكه یك عمر كارشان بررسی آنها بوده است و سالها بودجه مملكت را بنام تخصص فنی در درك این قوانین مصرف كرده اند ) چگونه داعیه تغییر قوانین آسمانی را كه هزاران ملاحظات و ریزه كاریها در آنها بكار رفته است در سر می پرورانند . این نكته نیز ناگفته نماند كه آقای مهدوی تا پنج سال قبل كه مشغول تألیف كتاب " پیمان مقدس یا میثاق ازدواج " بوده اند ، جمله بالا را بصورت " بدون علت و موجبی " قرائت میكرده اند .در كتاب خودشان فصل مشبعی داد و فریاد راه انداخته اند كه مگر در دنیا كاری بدون علت و موجب ممكن است ، اما اخیرا متوجه شده اند كه سالها این جمله را غلط قرائت میكرده و میفهمیده اند و جمله مزبور " بدون علت موجهی " بوده است . از ایرادات دیگری كه در فصل خواستگاری به نویسنده پیشنهادها وارد است ، فعلا صرفنظر میكنم .

بخش پنجم مقام انسانی زن از نظر قرآن

اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت كرده است . اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست ، با تشابه حقوق آنها مخالف است . اسلام نظریات تحقیر آمیزی كه نسبت به زن وجود داشته منسوخ كرده است . قرآن در داستانهای خود توازن را حفظ كرده ، قهرمانان داستانها را منحصر به مردان نكرده است . زن اگر بخواهد از حقوقی مساوی با مرد بهره مند شود باید مشابهت حقوقی با مرد را از میان بردارد . علمای اسلام با تبیین اصل ( عدل ) پایه فلسفه حقوق را بنا نهادند .شرقی ، انسانیت را در گذشت و نیكی می بیند و غربی در به دست آوردن حقوق . اعلامیه حقوق بشر ، فلسفه است نه قانون ، باید به تصدیق فیلسوفان برسد نه به تصویب نمایندگان . احترام به انسان كه اساس اعلامیه حقوق بشر است ، از دیر زمان مورد تأیید شرق و اسلام است .دنیای غرب از طرفی تا آخرین حد ممكن مقام انسانی را پائین می آورد و از طرف دیگر به نام حقوق بشر اعلامیه بالا بلند صادر می كند . بیچارگی های بشر امروز از آنست كه " خود " را از یاد برده است . احترام انسان با فلسفه شرق سازگار است نه با فلسفه غرب .

مقام انسانی زن از نظر قرآن

اسلام زن را چگونه موجودی میداند ؟ آیا از نظر شرافت و حیثیت انسانی او را برابر با مرد میداند و یا او را جنس پست تر میشمارد ؟ این پرسشی است كه اكنون میخواهم بپاسخ آن بپردازم .

فلسفه خاص اسلام درباره حقوق خانوادگی

اسلام در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفه خاصی دارد كه با آنچه در چهارده قرن پیش میگذشته و با آنچه در جهان امروز میگذرد مغایرت دارد . اسلام برای زن و مرد در همه موارد یك نوع حقوق و یك نوع وظیفه و یك نوع مجازات قائل نشده است . پاره ای از حقوق و تكالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پاره ای از آنها را برای زن . و در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است . چرا ؟ روی چه حسابی ؟ آیا بدانجهت است كه اسلام نیز مانند بسیاری از مكتبهای دیگر نظریات تحقیر آمیزی نسبت بزن داشته و زن را جنس پست تر میشمرده است و یا علت و فلسفه دیگری دارد ؟ مكرر در نطقها و سخنرانیها و نوشته های پیروان سیستمهای غربی شنیده و خوانده اید كه مقررات اسلامی را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال اینها بعنوان تحقیر و توهینی نسبت بجنس زن یاد كرده اند . چنین وانمود میكنند كه این امور هیچ دلیلی ندارد جز اینكه فقط جانب مرد رعایت شده است .میگویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم بر این پایه است كه مرد جنسا شریف تر از زن است و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است ، حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور میزند . میگویند اسلام دین مردان است و زنرا انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی كه برای یك انسان لازم است وضع نكرده است ، اگر اسلام زن را انسان تمام عیار میدانست تعدد زوجات را تجویز نمیكرد ، حق طلاق را بمرد نمیداد ، شهادت دو زن را با یك مرد برابر نمیكرد ، ریاست خانواده را به شوهر نمیداد ، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمیكرد ، برای زن قیمت بنام مهر قائل نمیشد ، بزن استقلال اقتصادی و اجتماعی میداد و او را جیره خوار و واجب النفقه مرد قرار نمیداد . اینها میرساند كه اسلام نسبت به زن نظریات تحقیر آمیزی داشته است و او را وسیله و مقدمه برای مرد می دانسته است . می گویند : اسلام با اینكه دین مساوات است و اصل مساوات را در جاهای دیگر رعایت كرده است در مورد زن و مرد رعایت نكرده است .میگویند اسلام برای مردان امتیاز حقوقی و ترجیح حقوقی قائل شده است ، و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمیكرد . اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شكل منطقی ارسطوئی بدهیم به اینصورت در میاید : اگر اسلام زن را انسان تمام عیار میدانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برای او وضع میكرد ، لكن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست . پس زن را یك انسان واقعی نمیشمارد .

تساوی یا تشابه ؟

اصلی كه در این استدلال بكار رفته اینست كه لازمه اشتراك زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی ، یكسانی و تشابه آنها در حقوق است ، مطلبی هم كه از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است كه لازمه اشتراك زن و مرد در حیثیت انسانی چیست ؟ آیا لازمه اش اینست كه حقوقی مساوی یكدیگر داشته باشند . بطوریكه ترجیح و امتیاز حقوقی در كار نباشد ، یا لازمه اش این است كه حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری ، متشابه و یكنواخت هم بوده باشند و هیچگونه تقسیم كار و تقسیم وظیفه ای در كار نباشد ، شك نیست كه لازمه اشتراك زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت ، برابری آنها در حقوق انسانی است ، اما تشابه آنها در حقوق چطور ؟ اگر بنا بشود تقلید و تبعیت كوركورانه از فلسفه غرب را كنار بگذاریم و در افكار و آراء فلسفی كه از ناحیه آنها میرسد بخود اجازه فكر و اندیشه بدهیم اول باید به بینیم آیا لازمه تساوی حقوق ، تشابه حقوق هم هست یا نه ؟ تساوی غیر از تشابه است ، تساوی برابری است و تشابه یك نواختی . ممكن است پدری ثروت خود را بطور متساوی میان فرزندان خود تقسیم كند اما بطور متشابه تقسیم نكند .مثلا ممكن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد ، هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملك مزروعی و هم مستغلات اجاری ، ولی نظر باینكه قبلا فرزندان خود را استعدادیابی كرده است ، در یكی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه بكشاورزی و در سومی مستغل داری ، هنگامی كه میخواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم كند با در نظر گرفتن اینكه آنچه بهمه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یكدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در كار نباشد ، بهر كدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد كه قبلا در آزمایش استعدادیابی آنرا مناسب یافته است .كمیت غیر از كیفیت است ، برابری غیر از یكنواختی است . آنچه مسلم است این است كه اسلام حقوق یك جور و یك نواختی برای زن و مرد قائل نشده است . ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت بزنان قائل نیست ، اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت كرده است . اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست ، با تشابه حقوق آنها مخالف است . كلمه تساوی و مساوات چون مفهوم برابری و عدم امتیاز در آنها گنجانیده شده است جنبه " تقدس " پیدا كرده اند ، جاذبه دارند ، احترام شنونده را جلب میكنند ، خصوصا اگر با كلمه " حقوق " توأم گردند . تساوی حقوق ! چه تركیب قشنگ و مقدسی ! چه كسی است كه وجدانی و فطرت پاكی داشته باشد و در مقابل این دو كلمه خاضع نشود ؟ ! اما نمیدانم چرا كار ما كه روزی پرچمدار علم و فلسفه و منطق در جهان بوده ایم باید به آنجا بكشد كه دیگران بخواهند نظریات خود را در باب " تشابه حقوق زن و مرد " با نام مقدس " تساوی حقوق " بما تحمیل كنند ! این درست مثل اینست كه یك نفر لبو فروش بخواهد لبو بفروشد اما بنام گلابی تبلیغ كند .آنچه مسلم است اینست كه اسلام در همه جا برای زن و مرد حقوق مشابهی وضع نكرده است ، همچنانكه در همه موارد برای آنها تكالیف و مجازاتهای مشابهی نیز وضع نكرده است ، اما آیا مجموع حقوقی كه برای زن قرار داده ارزش كمتری دارد از آنچه برای مردان قرار داده ؟ البته خیر چنانكه ثابت خواهیم كرد . در اینجا سئوال دومی پیدا میشود ، و آن اینكه علت اینكه اسلام حقوق زن و مرد را در بعضی مو ارد نامشابه قرار داده چیست ؟ چرا آنها را مشابه یكدیگر قرار نداده است ؟ آیا اگر حقوق زن و مرد هم مساوی باشد و هم مشابه بهتر است یا این كه فقط مساوی باشد و مشابه نباشد .برای بررسی كامل این مطلب لازم است كه در سه قسمت بحث كنیم :1 - نظر اسلام درباره مقام انسانی زن از نظر خلقت و آفرینش .2 - تفاوتهائیكه در خلقت زن و مرد هست برای چه هدفهائی است ؟ آیا این تفاوتها سبب میشود كه زن و مرد از لحاظ حقوق طبیعی و فطری وضع نامشابهی داشته باشند یا نه ؟3 - تفاوتهائیكه در مقررات اسلامی میان زن و مرد هست كه آنها را در بعضی قسمتها در وضع نامشابهی قرار میدهد بر اساس چه فلسفه ای است ؟ آیا آن فلسفه ها هنوز هم به استحكام خود باقی است یا نه ؟

مقام زن در جهان بینی اسلامی

اما قسمت اول : قرآن تنها مجموعه قوانین نیست ، محتویات قرآن صرفا یك سلسله مقررات و قوانین خشك بدون تفسیر نیست ، در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر ، قرآن همانطوریكه در مواردی بشكل بیان قانون دستورالعمل معین میكند در جای دیگر وجود و هستی را تفسیر میكند . راز خلقت زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان راز موتها و حیاتها ، عزتها و ذلتها ، ترقی ها و انحطاط ها ، ثروتها و فقرها را بیان میكند . قرآن كتاب فلسفه نیست ، اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع كه سه موضوع اساسی فلسفه است بطور قاطع بیان كرده است ، قرآن ، به پیروان خود تنها قانون تعلیم نمیدهد و صرفا بموعظه و پند و اندرز نمیپردازد ، بلكه با تفسیر خلقت به پیرامون خود طرز تفكر و جهان بینی مخصوص میدهد ، زیر بناء مقررات اسلامی درباره امور اجتماعی از قبیل مالكیت ، حكومت ، حقوق خانوادگی و غیره همانا تفسیری است كه از خلقت و اشیاء میكند . از جمله مسائلی كه در قرآن كریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است ، قرآن در این زمینه سكوت نكرده ، و به یاوه گویان مجال نداده است كه از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبنای این مقررات را نظر تحقیر آمیز اسلام نسبت به زن معرفی كنند . اسلام پیشاپیش . نظر خود را درباره زن بیان كرده است .اگر بخواهیم به بینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست لازم است به مسئله سرشت زن و مرد كه در سایر كتب مذهبی نیز مطرح است توجه كنیم . قرآن نیز در اینموضوع سكوت نكرده است . باید به بینیم قرآن زن و مرد را یك سرشتی میداند یا دو سرشتی ؟ یعنی آیا زن و مرد دارای یك طینت و سرشت میباشند و یا دارای دو طینت و سرشت . قرآن با كمال صراحت در آیات متعددی میفرماید كه زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم .قرآن درباره آدم اول میگوید : همه شما را از یك پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم ، ( سوره نساء آیه 1 ) درباره همه آدمیان میگوید خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید . ( سوره نساء و سوره آل عمران و سوره روم ) . در قرآن از آنچه در بعضی از كتب مذهبی هست كه زن از مایه ای پست تر از مایه مرد آفریده شده و یا اینكه به زن جنبه طفیلی و چپی داده اند و گفته اند كه همسر آدم اول از عضوی از اعضاء طرف چپ او آفریده شد ، اثر و خبری نیست .علیهذا در اسلام نظریه تحقیر آمیزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد .یكی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی كه در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است اینست كه زن عنصر گناه است ، از وجود زن شر و وسوسه برمیخیزد ، زن شیطان كوچك است ، میگویند در هر گناه و جنایتی كه مردان مرتكب شده اند زنی در آن دخالت داشته است ، میگویند مرد در ذات خود از گناه مبرا است و این زن است كه مرد را بگناه میكشاند ، میگویند شیطان مستقیما در وجود مرد راه نمییابد و فقط از طریق زن است كه مردان را میفریبد ، شیطان زن را وسوسه میكند و زن مرد را ، میگویند آدم اول كه فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد از طریق زن بود ، شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را . قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولی هرگز نگفته كه شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را ، قرآن نه حوا را بعنوان مسئول اصلی معرفی میكند و نه او را از حساب خارج میكند ، قرآن میگوید به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سكنی گزینید و از میوه های آن بخورید ، قرآن آنجا كه پای وسوسه شیطانی را بمیان میكشد ضمیرها را به شكل " تثنیه " میاورد ، میگوید فوسوس لهما الشیطان . شیطان آن دو را وسوسه كرد .فدلاهما بغرور شیطان آن دو را بفریب راهنمائی كرد ، و قاسمهما انی لكما من الناصحین یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد كرد كه جز خیر آنها را نمیخواهد .به این ترتیب قرآن با یك فكر رائج آن عصر و زمان كه هنوز هم در گوشه و كنار جهان بقایائی دارد سخت بمبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام كه عنصر وسوسه و گناه ، و شیطان كوچك است مبرا كرد . یكی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی كه نسبت به زن وجود داشته است در ناحیه استعدادهای روحانی و معنوی زن است ، میگفتند زن به بهشت نمیرود ، زن مقامات معنوی و الهی را نمیتواند طی كند ، زن نمیتواند بمقام قرب الهی آنطور كه مردان میرسند ، برسد . قرآن در آیات فراوانی تصریح كرده است كه پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست ، به ایمان و عمل مربوط است ، خواه از طرف زن باشد یا از طرف مرد ، قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یك زن بزرگ و قدیسه یاد میكند ، از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی در نهایت تجلیل یاد كرده است ، اگر همسران نوح و لوط را بعنوان زنانی ناشایسته برای شوهران شان ذكر میكند ، از زن فرعون نیز بعنوان زن بزرگی كه گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نكرده است ، گوئی قرآن خواسته است در داستانهای خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر بمردان ننماید .قرآن درباره مادر موسی میگوید ما بمادر موسی وحی فرستادیم كه كودك را شیر بده و هنگامی كه بر جان او بیمناك شدی او را بدریا بیافكن و نگران نباش كه ما او را بسوی تو باز پس خواهیم گردانید .قرآن درباره مریم مادر عیسی میگوید كار او به آنجا كشیده شده بود كه در محراب عبادت همواره ملائكه با او سخن میگفتند و گفت و شنود میكردند ، از غیب برای او روزی میرسید ، كارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود كه پیغمبر زمانش را در حیرت فرو برده او را پشت سر گذاشته بود ، زكریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود . در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه و عالیقدر فراوانند . كمتر مردی است بپایه خدیجه برسد ، و هیچ مردی جز پیغمبر و علی بپایه حضرت زهرا نمیرسد ، حضرت زهرا بر فرزندان خود كه امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیا برتری دارد . اسلام در سیر من الخلق الی الحق یعنی در حركت و مسافرت بسوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست ، تفاوتی كه اسلام قائل است در سیر من الحق الی الخلق است ، در بازگشت از حق بسوی مردم و تحمل مسئولیت پیغامبری است كه مرد را برای اینكار مناسبتر دانسته است . یكی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی كه نسبت به زن وجود داشته است ، مربوط است به ریاضت جنسی و تقدس تجرد و عزوبت ، چنانكه میدانیم در برخی آیین ها رابطه جنسی ذاتا پلید است ، بعقیده پیروان آن آئین ها تنها كسانی بمقامات معنوی نائل میگردند كه همه عمر مجرد زیست كرده باشند ، یكی از پیشوایان معروف مذهبی جهان میگوید :" با تیشه بكارت درخت ازدواج را از بن بر كنید " همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه میدهند یعنی مدعی هستند كه چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر كنند و اختیار از كف شان ربوده میشود و گرفتار فحشا میشوند و با زنان متعددی تماس پیدا میكنند ، پس بهتر است ازدواج كنند تا با بیش از یك زن در تماس نباشند ، ریشه افكار ریاضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزوبت بدبینی به جنس زن است ، محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی بحساب میاورند .اسلام با این خرافه سخت نبرد كرد ، ازدواج را مقدس ، و تجرد را پلید شمرد ، اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی كرد و گفت : من اخلاق الانبیاء حب النساء . پیغمبر اكرم میفرمود من به سه چیز علاقه دارم ، بوی خوش ، زن ، نماز . برتراندراسل میگوید : در همه آئینها نوعی بدبینی به علاقه جنسی یافت میشود مگر در اسلام ، اسلام از نظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای این علاقه وضع كرده اما هرگز آنرا پلید نشمرده است .یكی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی كه درباره زن وجود داشته اینست كه میگفته اند زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است . اسلام هرگز چنین سخنی ندارد ، اسلام اصل علت غائی را در كمال صراحت بیان می كند ، اسلام با صراحت كامل می گوید ، زمین و آسمان ، ابر و باد ، گیاه و حیوان ، همه برای انسان آفریده شده اند ، اما هرگز نمیگوید زن برای مرد آفریده شده است ، اسلام میگوید هر یك از زن و مرد برای یكدیگر آفریده شده اند ، هن لباس لكم و انتم لباس لهن . زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها . اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفریده برای مرد میدانست قهرا در قوانین خود اینجهت را در نظر میگرفت ، ولی چون اسلام از نظر تفسیر خلقت چنین نظری ندارد و زن را طفیلی وجود مرد نمیداند در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به اینمطلب نظر نداشته است .یكی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی كه در گذشته درباره زن وجود داشته این است كه زن را از نظر مرد یك شر و بلای اجتناب ناپذیر میدانسته اند ، بسیاری از مردان با همه بهره هائی كه از وجود زن میبرده اند ، او را تحقیر و مایه بدبختی و گرفتاری خود میدانسته اند ، قرآن كریم مخصوصا اینمطلب را تذكر میدهد كه وجود زن برای مرد خیر است ، مایه سكونت و آرامش دل او است . یكی دیگر از آن نظریات تحقیرآمیز اینست كه سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز میدانسته اند ، اعراب جاهلیت و بعضی از ملل دیگر مادر را فقط بمنزله ظرفی میدانسته اند كه نطفه مرد را كه بذر اصلی فرزند است در داخل خود نگهمیدارد و رشد میدهد . در قرآن ضمن آیاتی كه میگوید شما را از مرد و زنی آفریدیم و برخی آیات دیگر كه در تفاسیر توضیح داده شده است به این طرز تفكر خاتمه داده شده است . از آنچه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فكر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت نظر تحقیرآمیزی نسبت به زن نداشته است بلكه آن نظریات را مردود شناخته است اكنون نوبت اینست كه بدانیم فلسفه عدم تشابه حقوقی زن و مرد چیست ؟

تشابه ، نه و تساوی ، آری

گفتیم اسلام در روابط و حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفه خاصی دارد كه با آنچه در چهارده قرن پیش میگذشته مغایرت دارد و با آنچه در جهان امروز میگذرد نیز مطابقت ندارد . گفتیم از نظر اسلام این مسئله هرگز مطرح نیست كه آیا زن و مرد دو انسان متساوی در انسانیت هستند یا نه ؟ و آیا حقوق خانوادگی آنها باید ارزش مساوی با یكدیگر داشته باشند یا نه ؟ از نظر اسلام زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره مندند .آنچه از نظر اسلام مطرح است اینست كه زن و مرد بدلیل اینكه یكی زن است و دیگری مرد ، در جهات زیادی مشابه یكدیگر نیستند ، جهان برای آنها یكجور نیست ، خلقت و طبیعت آنها را یكنواخت نخواسته است . و همین جهت ایجاب میكند كه از لحاظ بسیاری از حقوق و تكالیف و مجازاتها وضع مشابهی نداشته باشند . در دنیای غرب اكنون سعی میشود میان زن و مرد از قوانین و مقررات و حقوق و وظایف وضع واحد و مشابهی بوجود آورند و تفاوت های غریزی و طبیعی زن و مرد را نادیده بگیرند . تفاوتی كه میان نظر اسلام و سیستمهای غربی وجود دارد در اینجاست . علیهذا آنچه اكنون در كشورما میان طرفداران حقوق اسلامی از یكطرف و طرفداران پیروی از سیستمهای غربی از طرف دیگر ، مطرح است مسئله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوی حقوق آنها .كلمه " تساوی حقوق " یك مارك تقلبی است كه مقلدان غرب بر روی این ره آورد غربی چسبانیده اند . این بنده همیشه در نوشته ها و كنفرانسها و سخنرانیهای خود از اینكه این مارك تقلبی را استعمال كنم و این فرضیه را كه جز ادعای تشابه و تماثل حقوق زن و مرد نیست بنام تساوی حقوق یاد كنم ، اجتناب داشته ام .من نمیگویم در هیچ جای دنیا ادعای تساوی حقوق زن و مرد معنی نداشته و ندارد و همه قوانین گذشته و حاضر جهان حقوق زن و مرد را بر مبنای ارزش مساوی وضع كرده اند و فقط مشابهت را از میان برده اند . خیر . چنین ادعائی ندارم . اروپای قبل از قرن بیستم بهترین شاهد است . در اروپای قبل از قرن بیستم زن قانونا و عملا فاقد حقوق انسانی بود . نه حقوقی مساوی با مرد داشت و نه مشابه با او . . . در نهضت عجولانه ای كه در كمتر از یك قرن اخیر بنام زن و برای زن در اروپا صورت گرفت ، زن كم و بیش حقوقی مشابه با مرد پیدا كرد . اما با توجه بوضع طبیعی و احتیاجات جسمی و روحی زن ، هرگز حقوق مساوی با مرد پیدا نكرد ، زیرا زن اگر بخواهد حقوقی مساوی حقوق مرد و سعادتی مساوی سعادت مرد پیدا كند راه منحصرش اینست كه مشابهت حقوقی را از میان بردارد ، برای مرد حقوقی متناسب با مرد و برای خودش حقوقی متناسب با خودش قائل شود .تنها از این راه است كه وحدت و صمیمیت واقعی میان مرد و زن برقرار می شود ، و زن از سعادتی مساوی با مرد بلكه بالاتر از آن برخوردار خواهد شد ، و مردان از روی خلوص و بدون شائبه اغفال و فریب كاری برای زنان حقوق مساوی و احیانا بیشتر از خود قائل خواهند شد .و همچنین من هرگز ادعا نمیكنم حقوقی كه عملا در اجتماع بظاهر اسلامی ما نصیب زن می شد ارزش مساوی با حقوق مردان داشته است . بارها گفته ام كه لازم و ضروری است بوضع زن امروز رسیدگی كامل بشود و حقوق فراوانی كه اسلام به زن اعطا كرده و در طول تاریخ عملا متروك شده به او باز پس داده شود ، نه اینكه با تقلید و تبعیت كوركورانه از روش مردم غرب كه هزاران بدبختی برای خود آنها بوجود آورده نام قشنگی روی یك فرضیه غلط بگذاریم و بدبختیهای نوع غربی را بر بدبختی های نوع شرقی زن بیفزائیم . ادعای ما اینست كه عدم تشابه حقوق زن و مرد در حدودی كه طبیعت زن و مرد را در وضع نامشابهی قرار داده است هم با عدالت و حقوق فطری بهتر تطبیق می كند . و هم سعادت خانوادگی را بهتر تأمین می نماید ، و هم اجتماع را بهتر به جلو می برد . كاملا توجه داشته باشید ، ما مدعی هستیم كه لازمه عدالت و حقوق فطری و انسانی زن و مرد عدم تشابه آنها در پاره ای از حقوق است . پس بحث ما صددرصد جنبه فلسفی دارد ، بفلسفه حقوق مربوط است ، به اصلی مربوط است بنام " اصل عدل " كه یكی از اركان كلام و فقه اسلامی است .اصل عدل همان اصلی است كه قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام بوجود آورده است . یعنی از نظر فقه اسلامی و لا اقل فقه شیعه اگر ثابت بشود كه عدل ایجاب می كند فلان قانون باید چنین باشد نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت است ، ناچار باید بگوئیم حكم شرع هم همین است . زیرا شرع اسلام طبق اصلی كه خود تعلیم داده ، هرگز از محور عدالت و حقوق فطری و طبیعی خارج نمی شود . علماء اسلام با تبیین و توضیح اصل " عدل " پایه فلسفه حقوق را بنا نهادند ، گو اینكه در اثر پیشامدهای ناگوار تاریخی نتوانستند راهی را كه باز كرده بودند ادامه دهند .توجه به حقوق بشر و به اصل عدالت بعنوان اموری ذاتی و تكوینی و خارج از قوانین قراردادی اولین بار بوسیله مسلمین عنوان شد ، پایه حقوق طبیعی و عقلی را آنها بنا نهاده اند .اما مقدر چنین بود كه آنها كار خود را ادامه ندهند و پس از تقریبا هشت قرن دانشمندان و فیلسوفان اروپائی از آن را دنبال كنند و این افتخار را بخود اختصاص دهند ، از یكسو فلسفه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بوجود آورند و از سوی دیگر افراد و اجتماعات و ملتها را با ارزش حیات و زندگی و حقوق انسانی آنها آشنا سازند ، نهضتها و حركتها و انقلابها بوجود آورند و چهره جهانرا عوض كنند .بنظر من گذشته از علل تاریخی ، یك علت روانی و منطقه ای نیز دخالت داشت در اینكه مشرق اسلامی مسئله حقوق عقلی را كه خود پایه نهاده بود دنبال نكند . یكی از تفاوتهای روحیه شرقی و غربی در اینست كه شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب به حقوق ، شرق شیفته اخلاق است و غرب شیفته حقوق ، شرقی بحكم انسانیت خود را در این می بیند كه حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع كند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پا بگذارد . بشریت هم به اخلاق نیاز دارد و هم بحقوق ، انسانیت هم بحقوق وابسته است و هم به اخلاق ، هیچكدام از حقوق و اخلاق به تنهائی معیار انسانیت نیست . دین مقدس اسلام این امتیاز بزرگ را دارا بوده و هست كه حقوق و اخلاق را توأما مورد عنایت قرار داده است . در اسلام همچنانكه گذشت و صمیمیت و نیكی بعنوان اموری اخلاقی " مقدس " شمرده می شوند .آشنائی با حقوق و دفاع از حقوق نیز " مقدس " و انسانی محسوب می شود و این داستان مفصلی دارد كه اكنون وقت توضیح آن نیست . اما روحیه خاص شرقی كار خود را كرد . با آنكه در آغاز كار ، حقوق و اخلاق را با هم از اسلام گرفت ، تدریجا حقوق را رها كرده و توجهش را به اخلاق محصور كرد . غرض اینست ، مسئله ای كه اكنون با آن روبرو هستیم یك مسئله حقوقی است . یك مسئله فلسفی و عقلی است ، یك مسئله استدلالی و برهانی است . مربوط است به حقیقت عدالت و طبیعت حقوق . عدالت و حقوق قبل از آنكه قانونی در دنیا وضع شود وجود داشته است . با وضع قانون نمی توان ماهیت عدالت و حقوق انسانی بشر را عوض كرد .منتسكیو می گوید " پیش از آنكه انسان قوانینی وضع كند .روابط عادلانه ای بر اساس قوانین بین موجودات امكان پذیر بوده ، وجود این روابط موجب وضع قوانین شده است . حال اگر بگوئیم جز قوانین واقعی و اولیه كه امروز نهی می كنند هیچ امر عادلانه یا ظالمانه دیگر وجود ندارد مثل این است كه بگوئیم قبل از ترسیم دائره تمام شعاعهای آن دائره مساوی نیستند " . هربارت سپنسر می گوید " عدالت غیر از احساسات با چیزی دیگر آمیخته است كه عبارت از حقوق طبیعی افراد بشر است و برای آنكه عدالت وجود خارجی داشته باشد باید حقوق و امتیازات طبیعی را رعایت و احترام كنند " . حكماء اروپائی كه این عقیده را داشتند و دارند و فراوانند ، حقوق بشر كه اعلانها و اعلامیه ها برای آن تنظیم شد و موادی بعنوان حقوق بشر تعیین شد از همین فرضیه حقوق طبیعی سرچشمه گرفت . یعنی فرضیه حقوق طبیعی و فطری بود كه بصورت اعلامیه های حقوق بشر ظاهر شد و باز چنانكه می دانیم آنچه منتسكیو ، سپنسر و غیر آنها درباره عدالت گفته اند عین آن چیزی است كه متكلمین اسلام درباره حسن و قبح عقلی و اصل عدل گفته اند . در میان علماء اسلامی افرادی بودند كه منكر حقوق ذاتی بوده و عدالت را قراردادی می دانسته اند . همچنانكه در میان اروپائیان نیز این عقیده وجود داشته است . هوبز انگلیسی منكر عدالت بصورت یك امر واقعی است .

اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون

مضحك اینست كه می گویند متن اعلامیه حقوق بشر را مجلسین تصویب كرده اند و چون تساوی حقوق زن و مرد جزء مواد اعلامیه حقوق بشر است پس بحكم قانون مصوب مجلس زن و مرد باید دارای حقوقی مساوی یكدیگر باشند . مگر متن اعلامیه حقوق بشر چیزی است كه در صلاحیت مجلسین باشد كه آنرا تصویب یا رد كنند . محتویات اعلامیه حقوق بشر از نوع امور قراردادی نیست كه قوای مقننه كشورها بتوانند آنرا تصویب بكنند یا نكنند . اعلامیه حقوق بشر ، حقوق ذاتی و غیر قابل سلب و غیر قابل اسقاط انسانها را مورد بحث قرار داده است ، حقوقی را مطرح كرده است كه به ادعای این اعلامیه لازمه حیثیت انسانی انسانهاست و دست توانای خلقت و آفرینش آنها را برای انسانها قرار داده است ، یعنی مبداء و قدرتی كه به انسانها عقل و اراده و شرافت انسانی داده است این حقوق را هم طبق ادعای اعلامیه حقوق بشر به انسانها داده است . انسانها نمی توانند محتویات اعلامیه حقوق بشر را برای خود وضع كنند و نه می توانند از خود سلب و اسقاط نمایند . از تصویب مجلسین و قوای مقننه گذشته یعنی چه ؟ اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون ، باید بتصدیق فیلسوفان برسد نه بتصویب نمایندگان . مجلسین نمی توانند با اخذ رأی و قیام و قعود ، فلسفه و منطق برای مردم وضع كنند . اگر این چنین است پس فلسفه نسبیت اینشتاین را هم ببرند بمجلس و از تصویب نمایندگان بگذرانند ، فرضیه وجود حیات در كرات آسمانی را نیز به تصویب برسانند .قانون طبیعت را كه نمی شود از طریق تصویب قوانین قراردادی تأیید یا رد كرد .مثل اینست كه بگوئیم مجلسین تصویب كرده اند كه اگر گلابی را با سیب پیوند بزنند پیوندش میگیرد و اگر با توت پیوند بزنند نمی گیرد . وقتی كه چنین اعلامیه ای از طرف گروهی كه خود از متفكرین و فلاسفه بوده اند صادر می شود ملتها باید آنرا در اختیار فلاسفه و مجتهدین حقوق خویش قرار دهند .اگر از نظر فلاسفه و متفكرین آن ملت مورد تأیید قرار گرفت همه افراد ملت موظفند آنها را بعنوان حقایقی فوق قانون رعایت كنند . قوه مقننه نیز موظف است قانونی بر خلاف آنها تصویب نكند . ملت های دیگر تا وقتی كه از نظر خودشان ثابت و محقق نشده كه چنین حقوقی در طبیعت بهمین كیفیت وجود دارد ملزم نیستند آنها را رعایت كنند و از طرف دیگر این مسائل جزء مسائل تجربی و آزمایشی نیست كه احتیاج بوسائل و لابراتوار و غیره دارد و این وسائل برای اروپائیان فراهم است و برای دیگران نیست .شكافتن اتم نیست كه رموز و وسائلش در اختیار افراد محدودی باشد ، فلسفه و منطق است ، ابزارش مغز و عقل و قوه استدلال است . اگر فرضا ملتهای دیگر مجبور باشند در فلسفه و منطق مقلد دیگران باشند و در خود شایستگی تفكر فلسفی احساس نكنند ، ما ایرانیان نباید این چنین فكر كنیم . ما در گذشته شایستگی خود را بحد اعلی در بررسی های منطقی و فلسفی نشان داده ایم . ما چرا در مسائل فلسفی مقلد دیگران باشیم ؟ عجبا ، دانشمندان اسلامی آنجا كه پای اصل عدالت و حقوق ذاتی بشر بمیان می آید آنقدر برایش اهمیت قائل میشوند كه بدون چون و چرا بموجب قاعده تطابق عقل و شرع می گویند حكم شرع هم همین است . یعنی احتیاجی به تأیید شرعی نمی بینند . اما امروز كار ما به آنجا كشیده كه میخواهیم با تصویب نمایندگان صحت این مسائل را تأیید نمائیم .

فلسفه را با كوپن نمی توان اثبات كرد

از این مضحكتر اینستكه آنجا كه می خواهیم حقوقی انسانی زن را بررسی كنیم به آراء پسران و دختران جوان مراجعه كنیم . كوپن چاپ كنیم و بخواهیم با پر كردن كوپن كشف كنیم كه حقوق انسانی چیست ؟ و آیا حقوق انسانی زن و مرد یك جور است و یا دو جور ؟ بهر حال ما مسئله حقوق انسانی زنرا بشكل علمی و فلسفی و بر اساس حقوق ذاتی بشری بررسی میكنیم می خواهیم ببینیم همان اصولی كه اقتضا می كند انسانها بطور كلی دارای یك سلسله حقوق طبیعی و خدادادی باشند ، آیا ایجاب می كند كه زن و مرد از لحاظ حقوق دارای وضع مشابهی بوده باشند یا نه ؟ لذا از دانشمندان و متفكران و حقوقدانان واقعی كشور كه یگانه مرجع صلاحیتدار اظهار نظر در این گونه مسائل میباشند درخواست می كنیم بدلائل ما با دیده تحقیق و انتقاد بنگرند . موجب كمال امتنان اینجانب خواهد بود اگر مستدلا نظر خود را در تأیید یا رد این گفته ها ابراز نمایند . برای بررسی این مطلب لازم است اولا بحثی درباره اساس و ریشه حقوق انسانی انجام دهیم و سپس حقوق زن و مرد را مورد مطالعه قرار دهیم .بد نیست قبلا اشاره مختصری به نهضتهای حقوقی قرون جدیدی كه بنظریه تساوی حقوق زن و مرد منتهی شد بنمائیم .

نگاهی به تاریخ حقوق زن در اروپا

در اروپا از قرن 17 به بعد بنام حقوق بشر زمزمه هائی آغاز شد . نویسندگان و متفكران قرن 17 و 18 افكار خود را درباره حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشتكار عجیبی در میان مردم پخش كردند . ژان ژاك روسو و ولتر و منتسكیو از ایندسته از متفكران و نویسندگانند . اولین نتیجه عملی كه از نشر افكار طرفداران حقوق طبیعی بشر حاصل شد این بود كه در انگلستان یك كشمكش طولانی میان هیئت حاكمه و ملت بوجود آمد . ملت موفق شد در سال 1688 میلادی پاره ای از حقوق اجتماعی و سیاسی خود را طبق یك اعلام نامه حقوق پیشنهاد كنند و مسترد دارند ( ترجمه تاریخ البرماله جلد 4 صفحه 366 ) .نتیجه علمی بارز دیگر شیوع این افكار در جنگهای استقلال امریكا علیه انگلستان ظاهر شد . سیزده مستعمره انگلستان در امریكای شمالی در اثر فشار و تحمیلات زیادی كه بر آنها وارد می شد سر به طغیان و عصیان بلند كردند و بالاخره استدلال خویش را بدست آوردند .در سال 1776 میلادی كنگره ای در فیلادلفیا تشكیل شد كه استقلال عمومی را اعلان و اعلامیه ای در این زمینه منتشر كرد و در مقدمه آن چنین نوشت : " جمیع افراد بشر در خلقت یكسانند و خالق بهر فردی حقوق ثابت و لا یتغیری تفویض فرموده است . مثل حق حیات و حق آزادی ، و علت غائی تشكیل حكومتها حفظ حقوق مزبور است و قوه حكومت و نفوذ كلمه او منوط برضایت ملت خواهد بود . . . " ( ترجمه تاریخ البرماله جلد 5 صفحه 234 ) . اما آنكه بنام اعلامیه حقوق بشر در جهان معروف شد آن چیزی است كه پس از انقلاب كبیر فرانسه بنام اعلان حقوق منتشر شد .این اعلامیه عبارت است از یك سلسله اصول كلی كه در آغاز قانون اساسی فرانسه قید شده و جزء لا ینفك قانون اساسی فرانسه محسوب میشود . این اعلامیه مشتمل است بر یك مقدمه و هفده ماده . ماده اول آن اینست : " افراد بشر آزاد متولد شده و مادام العمر آزاد مانده و در حقوق با یكدیگر مساویند . . . " در قرن 19 تحولات و افكار تازه ای در زمینه حقوق بشری در مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی رخ داد كه منتهی بظهور سوسیالیسم و لزوم تخصیص منافع بطبقات زحمتكش و انتقال حكومت از دست سرمایه دار بدست كارگر گردید .تا اوایل قرن بیستم هر چه در اطراف حقوق بشر بحث شده است مربوط است بحقوق ملتها در برابر دولتها و یا حقوق طبقات رنجبر و زحمتكش در برابر كارفرمایان و اربابان . در قرن بیستم برای اولین بار مسئله " حقوق زن " در برابر حقوق مرد عنوان شد ، انگلستان كه قدیمترین كشور دمكراسی بشمار میرود فقط در اوایل قرن بیستم برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شد .دول متحده آمریكا با آنكه در قرن هجده ضمن اعلان استقلال ، بحقوق عمومی بشر اعتراف كرده بودند در سال 1920 میلادی قانون تساوی زن و مرد را در حقوق سیاسی تصویب كردند و همچنین فرانسه در قرن بیستم تسلیم این امر شد .بهر حال در قرن بیستم گروههای زیادی در همه جهان طرفدار تحول عمیقی در روابط مرد و زن از نظر حقوق و وظایف گردیدند . بعقیده اینها تحول و دگرگونی در روابط ملتها با دولتها و روابط زحمتكشان و رنجبران با كارفرمایان و سرمایه داران ، مادامی كه در روابط حقوقی مرد و زن اصلاحاتی صورت نگیرد وافی به تأمین عدالت اجتماعی نیست .از اینرو برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر كه پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی ( 1327 هجری شمسی ) از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد در مقدمه آن چنین قید شد :" از آنجا كه مردم ملل متحد ایمان خود را بحقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانی و تساوی حقوق مرد و زن مجدا در منشور اعلام كرده اند . . . " تحول و بحران ماشینی قرن نوزدهم و بیستم و بفلاكت افتادن كارگران و بخصوص زنان بیش از پیش سبب شد كه بموضوع حقوق زن رسیدگی شود . در تاریخ البرماله جلد 6 صفحه 328 مینویسد : " تا زمانی كه دولتها به احوال كارگران و طرز رفتار كارفرمایان با آن طبقه توجه نداشتند سرمایه داران هر چه می خواستند میكردند . . . صاحبان كارخانه ها زنان و كودكان خردسال را با مزد بسیار كم بكار میگماشتند ، و چون ساعات كار ایشان زیاد بود غالبا گرفتار امراض گوناگون می شدند و در جوانی می مردند " . این بود تاریخچه مختصری از نهضت حقوق بشر در اروپا . چنانكه میدانیم همه مواد اعلامیه های حقوق بشر كه برای اروپائیان تازگی دارد در 14 قرن پیش در اسلام پیش بینی شده و بعضی از دانشمندان عرب و ایرانی آنها را با مقایسه به این اعلامیه ها در كتابهای خود آورده اند . البته اختلافاتی در بعضی قسمتها میان آنچه در این اعلامیه ها آمده با آنچه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلكش و شیرینی است . از آنجمله است مسئله حقوق زن و مرد كه اسلام تساوی را می پذیرد اما تشابه و وحدت و یك نواختی را در زمینه حقوق زن و مرد نمی پذیرد . 
پنج شنبه 19/9/1388 - 22:55
شعر و قطعات ادبی

عجب صبری خدا دارد

  اگر من جای او بودم   همان لحظه ی اول    که اول ظلم می دیدم ازاین مخلوق بی وجدان                             جهان را با همه زشتی و زیــبـــــائی                                 بروی یکدیگر ویرانه می کردم                                   عــجب صـبری خدا دارد                                     اگر من جای او بودم                          که در همسایه صدها گرسنه می دیدیم                        نخستین نعره مستانه را خاموش می کردم.                                 عجب صبری خدا دارد                                  اگر من جای او بودم
پنج شنبه 19/9/1388 - 22:53
شعر و قطعات ادبی
اما نمی دانم چرا دارم حسادت میکنمگفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم شاید تو با خودئ گفته ای دارم اطاعت میکنمرفتم کنار پنجره دیدم تو را با بگذریم چیزی ندیدم این چنین دارم رعایت میکنم من عاشق چشم تو ام تو مبتلای دیگریدارم به تقدیر خودم چندیست عادت میکنمتو التماسیم می کنی جوری فراموشت کنمبا التماس ولی تو را به خانه دعوت میکنم گفتی محبت کن برو باشد خداحافظ ولی رفتم که تو باور کنی دارم محبت میکنم
پنج شنبه 19/9/1388 - 22:52
شعر و قطعات ادبی
این روزها می گذرداحساس می کنم کسی در باد فریاد می زند,احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود.یک آشنای دور  صدا می زند,آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور , مثل عبور نوروز.مثل آمدن روز است,روزی که این قطار قدیمی در بستر موازی تکرار.لحظه ای بی بهانه توقف کند,تا چشم های خسته, خواب آلود از پشت پنجره .تصویر ابرها را در قاب , و طرح واژگونی جنگل را در آب بنگردآن روز پروازی در دست های سنگین در جستجوی اوست
پنج شنبه 19/9/1388 - 22:51
مصاحبه و گفتگو
اه از این فاصله ها که هیچ گاه مرهم زخم بی کسی نمی شوند. اه از این جاده ها که نقش جدایی می زنند و بوی غربت می دهند.( اینجا که باشی تنهایی ام را با تو قسمت می کنم و تو هم سهم لبخند هر روزه اترا به من می بخشی و باز هم بوی صمیمیت به مشام می رسد )وطن تو قلب من است و من تصویر خود را جز در چشمان تو نخواهم یافت.پس کاش برگردی...که عشق اینجا سرخ تر خواهد بود !!!
دوشنبه 2/9/1388 - 23:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته